اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

مطلب چهارم: ساده زیستی و قناعت پیامبر اکرم ج

مطلب چهارم: ساده زیستی و قناعت پیامبر اکرم ج

ساده زیستی، قناعت، زهد و بی‌رغبتی به دنیا، یکی از اصول حاکم بر زندگی پیامبر اکرم ج بوده است. با آنکه می‌توانست با استفاده از نعمت‌های پروردگار زندگی بهتری را برای خویش فراهم سازد، اما از آنجا که دلبستگی به زخارف دنیوی نداشت، دیگران را بر خود مقدم می‌دانست و خود به اندکی از مال دنیا اکتفاء می‌کرد.

زندگانی پیامبر اکرم ج به شکلی بود که در سطح پایین‌تر از طبقه متوسط جامعه آن روز قرار داشت، آنجناب ج برای همسانی با طبقه کم درآمد و فقیر، از استفاده کردن بسیاری از ملذات دنیا پرهیز می‌کرد.

عمر فاروق س حکایت می‌کند: روزی بر پیامبر ج وارد شدم، ایشان ج بر روى حصیرى نشسته بود که هیچ چیز دیگرى بر آن گسترده نشده بود، و بالشى که برگ آن از پوست و محتوایش از الیاف درخت خرما بود در زیر سر داشت، و پاهایش را برروى برگ‌هاى درخت سلم که با آب نرم شده بودند قرارداده بود. و بر بالاى سرش چند پوست دباغى نشده آویزان بود (چیزى دیگرى در منزلش وجود نداشت) وقتى که آثار گره‌هاى حصیر را بر پهلوى پیامبر ج دیدم، به گریه افتادم، پیامبر ج فرمود: «چرا گریه مى‌کنى؟» گفتم: اى رسول الله! کسراى ایران و قیصر روم در نعمت و رفاه بسرمى‌برند و شما هم که رسول الله هستید در این وضع قرار دارید، فرمود: مگر راضى نیستى که دنیا براى ایشان و آخرت براى ما باشد؟». [صحیح بخاری (4913) وصحیح مسلم (1479)]

«از ام المؤمنین عایشه ل روایت است که به عروه س گفت: ای خواهرزاده‌ام! گاهی، سه هلال ماه نو را در مدت دو ماه (شصت روز) مشاهده می‌کردیم ولی در خانه‌های رسول الله ج آتشی (برای پخت وپز) افروخته نمی‌شد. عروه پرسید: خاله جان! در آنصورت، شما چگونه زنده می‏ماندید؟ فرمود: فقط بر دو چیز سیاه یعنی خرما و آب، قناعت می‏کردیم. البته رسول الله ج همسایگانی از انصار داشت که دارای شتر و گوسفند بودند و آنان برای آنجناب ج شیر می‏فرستادند و رسول الله ج از آن شیرها به ما می‏داد که بنوشیم». [صحیح بخاری (2567) و صحیح مسلم (2972)]

آری! پیامبر اکرم ج در عین ساده زیستی، طرفدار فقر نبود و مال و ثروت را به سود جامعه و برای صرف نمودن در راه‌های مشروع و مناسب، لازم می‌شمرد و می‌فرمود: «نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحِ لِلْمَرْءِ الصَّالِحِ» [الادب المفرد از بخاری (299)]. «چه نیکوست مال حلال و شایسته برای مرد متدین و شایسته». همچنین پیامبر ج می‌فرمود: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ الْمَالُ» [مسند الشهاب القضاعی (1317)]. «مال و ثروت کمک خوبی است برای تقوا».

قتاده / می‌گوید: «کُنَّا نَأْتِی أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، وَخَبَّازُهُ قَائِمٌ، قَالَ: کُلُوا، «فَمَا أَعْلَمُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَأَى رَغِیفًا مُرَقَّقًا حَتَّى لَحِقَ بِاللَّهِ، وَلاَ رَأَى شَاةً سَمِیطًا بِعَیْنِهِ قَطُّ». «نزد انس بن مالک س می‌آمدیم در حالیکه خباز وی ایستاده بود، گفت: بخورید، نمی‌دانم روزی پیامبر ج نان گرم و نرمی را دیده باشد تا آنکه به الله پیوست، و هرگز گوسفندی بریان با چشمان خویش مشاهده ننمود».

ام المؤمنین عایشه ل همسر رسول الله ج می‌گوید: «مَا شَبِعَ آلُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مُنْذُ قَدِمَ المَدِینَةَ، مِنْ طَعَامِ البُرِّ ثَلاَثَ لَیَالٍ تِبَاعًا، حَتَّى قُبِضَ». «اهل بیت محمد ج از زمانی که ایشان به مدینه آمد تا هنگام وفات، سه شب پی در پی از نان گندم، سیر نخوردند».

بنابراین می‌توان گفت، قناعت و ساده زیستی از ویژگی‌های بارز زندگانی پیامبر اکرم ج بود.

مطلب سوم: جلسات پیامبر اکرم ج

مطلب سوم: جلسات پیامبر اکرم ج

پیامبر اکرم ج باخوشرویی و تبسم و برخورد نیکو و لطف با مردم برخورد می‌کرد و هرگاه با کسی دست می‌داد، هرگز دست خود را از دست او نمی‌کشید تا اینکه او دستش را از دست آنجناب ج بکشد. [سنن ترمذی (2490) ابن ماجه (3716) الآثار از ابو یوسف (920) الآداب از بیهقی (162)].

زیرا این برخورد عالی با شخص نو وارد و امثال آن، بشاشت و دوستی را افزایش می‌دهد، و وحشت و روگردانی را برطرف می‌سازد.

و می‌فرمود: «‏أَیُّمَا مُسْلِمَیْنِ الْتَقَیَا فَأَخَذَ أَحَدُهُمَا بِیَدِ صَاحِبِهِ فَتَصَافَحَا وَحَمِدَا اللَّهَ تَعَالَى جَمِیعاً تَفَرَّقَا وَلَیْسَ بَیْنَهُمَا خَطِیئَةٌ». [مسند احمد (18594) صحیح الجامع (2741)]. «چون دو مسلمان با یکدیگر ملاقات نموده و یکی از دست دیگر بگیرد و با هم مصافحه کنند سپس ثنای الله را بجا آورند، در حالی از هم جدا می‌شوند که گناهی میان شان باقی نمی‌ماند». زیرا ایجاد دوستی و محبت و بشاشت در میان مسلمانان، دوستی و الفت و اشاعه ذکر الله، چیزهایی هستند که الله متعال به آن‌ها خشنود می‌شود.

همچنان مجالس رسول اکرم ج خالی از ذکر الله نمی‌بود، زیرا عبودیت و بندگی و مقام رسالت ایجاب می‌کند که هرگز از ذکر الله و یاد پروردگارش غافل نشود، چه ذکرِ زبانی، چه یاد قلبی و چه نحوه عمل که گویای توجّه به الله متعال است. حسن بن علی ب می‌گوید: «کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَا یَجْلِسُ وَلَا یَقُومُ إِلَّا عَلَى ذِکْرِ اللهِ» [المعجم الکبیر از طبرانی (414) و شعب الایمان از بیهقی (1362)]. «پیامبر اکرم ج جز با یاد الله برنمی خاست و نمی‌نشست». و می‌فرمود: «مَنْ قَعَدَ مَقْعَدًا لَمْ یَذْکُرِ اللَّهَ تَعَالَى فِیهِ کَانَتْ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ تِرَةٌ، وَمَنْ اضْطَجَعَ مَضْجَعًا، لَا یَذْکُرُ اللَّهَ تَعَالَى فِیهِ کَانَتْ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ تِرَةٌ» [سنن ابو دادود (4856)]. «آنکه در جایی بنشیند که در آن الله را یاد نکرده باشد، از جانب الله بر وی نقصی است و کسی که در جایی بخوابد و الله را در آن یاد نکرده باشد، از جانب الله بر وی نقصی است».

این گونه حالات در نشست و برخاست و یاد پیوسته الله متعال، در همنشینان و معاشران نیز تأثیر می‌گذارد و آنان را هم به یاد الله می‌اندازد.

رسول الله ج در مجالس، جای خاصّی را برای خویش تعیین نمی‌کرد. در جلسات، وقتی وارد می‌شد، هر جا که جا بود می‌نشست هرچند در پایین مجلس هم بود، و به دیگران هم چنین توصیه می‌فرمود. [مصدر سابق]

جابر بن سمره س می‌گوید: «کُنَّا إِذَا أَتَیْنَا النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جَلَسَ أَحَدُنَا حَیْثُ یَنْتَهی» [سنن ابو داود(4825)]. «چون یکی از ما به خدمت پیامبر ج می‌آمدیم، هر کجا را خالی می‌دید، می‌نشست».

پیامبر اکرم ج هرگز اجازه نمی‌داد که مجلس شان صدر و ذیل و بالا و پایین داشته باشد، ایشان از تواضع بی‌نظیری برخوردار بود تا جایی که در میان اصحاب شناخته نمی‌شد ابوذر و ابوهریره ب نقل می‌کنند: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَجْلِسُ بَیْنَ ظَهْرَیْ أَصْحَابِهِ، فَیَجِیءُ الْغَرِیبُ فَلَا یَدْرِی أَیُّهُمْ هُوَ حَتَّى یَسْأَلَ، فَطَلَبْنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ نَجْعَلَ لَهُ مَجْلِسًا یَعْرِفُهُ الْغَرِیبُ إِذَا أَتَاهُ..» [سنن ابو داود (4698)].

«ایشان ج میان اصحاب می‌نشست، و گاهی که فردی غریب و ناشناس می‌آمد و آنجناب را نمی‌شناخت، از جمع می‌پرسید که پیامبر ج کدام یک از شماست؟ این بود که از رسول الله ج درخواست کردیم اجازه فرماید جایگاهی برایش بسازیم که آنجا بنشیند تا افراد غریب، ایشان را بشناسند...».

پیامبر اکرم ج دوست نداشت در مجلس ایشان کسی از جایش بلند شود و دیگری را بجای خود بنشاند، عبد الله ابن عمر ب در این مورد می‌گوید: «أَنَّهُ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَهَى أَنْ یُقَامَ الرَّجُلُ مِنْ مَجْلِسِهِ وَیَجْلِسَ فِیهِ آخَرُ، وَلَکِنْ تَفَسَّحُوا وَتَوَسَّعُوا» وَکَانَ ابْنُ عُمَرَ «یَکْرَهُ أَنْ یَقُومَ الرَّجُلُ مِنْ مَجْلِسِهِ ثُمَّ یَجْلِسَ مَکَانَهُ» [صحیح بخاری (6270)].

«همانا رسول الله ج منع نموده است که مردی از جایش برخیزانده شود و دیگری در آنجا بنشیند لیکن جای باز کنید و گشاده سازید ـ و ابن عمر خوش نداشت مرد از جای خود برخیزد سپس کسی دیگر به جایش بنشیند.

همچنان آنجناب ج بلند شدن برای پذیرایی را دوست نداشت، زیرا عادت عجمی‌ها این بود که بردگان در برابر آقایان و رعیت در برابر پادشاه بایستند، و این زیاده روی و افراطی در تعظیم بود که نزدیک بود که به شرک برسد، لذا از آن بازمی داشت و می‌فرمود: «لا تَقُومُوا کَمَا یَقُومُ الأَعَاجِمُ یُعَظِّمُ بَعْضُهُمْ بَعْضًا» [الآداب از بیهقی (245)]. «بلند نشوید آن چنان‌که عجمی‌ها بلند می‌شوند که همدیگر را احترام می‌دهند».

پیامبر اکرم ج هیچگاه در راه‌ها نمی‌نشست و مجلسی در آن دایر نمی‌کرد و می‌فرمود: «إِیَّاکُمْ وَالْجُلُوسَ فِی الطُّرُقَاتِ» قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ مَا لَنَا بُدٌّ مِنْ مَجَالِسِنَا نَتَحَدَّثُ فِیهَا، قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «فَإِذَا أَبَیْتُمْ إِلَّا الْمَجْلِسَ فَأَعْطُوا الطَّرِیقَ حَقَّهُ» قَالُوا: وَمَا حَقُّهُ؟ قَالَ: «غَضُّ الْبَصَرِ، وَکَفُّ الْأَذَى، وَرَدُّ السَّلَامِ وَالْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ» [صحیح بخاری (5857) و صحیح مسلم (2121)].

«از نشستن در راه‌ها خودداری کنید، اصحاب گفتند: چاره‌ای نداریم، این‌ها جای نشستن ماست، آنجا با هم صحبت می‌کنیم، پیامبر ج فرمود: هر زمان آنجا می‌نشینید حق راه را ادا کنید، گفتند: حق راه چیست؟ فرمود: نگاه نکردن به زن نامحرم، آزار واذیت نکردن مردم، جواب سلام دادن و امر به معروف ونهی از منکر است».

مجلس رسول اکرم ج نیز به ذکر الله تعالی پایان می‌یافت، از ابو برزه س روایت شده که گفت: رسول الله ج در آخر عمر و در پایان جلسه خویش چون می‌خواست که از مجلسی برخیزد، می‌گفت: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وبَحَمْدِکَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وأتُوبُ إِلَیْکَ» [سنن ابو داود (4859)].

مطلب دوم: سخن گفتن پیامبر اکرم ج

مطلب دوم: سخن گفتن پیامبر اکرم ج

پیامبر اکرم ج اکثر اوقات ساکت بود و جز در مواقع ضرورت حرف نمی‏زد و می‌فرمود: «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْرًا أَوْ لِیصْمُتْ». [صحیح بخاری (۶۰۱۸) و صحیح مسلم (۴۷)]

«کسی‌که به الله و روز آخرت ایمان دارد، پس سخن نیک بگوید یا ساکت باشد» ایشان ج هنگام تکلّم از اول تا به آخر به آرامی لب به سخن باز می‏کرد و کلام شان کوتاه وجامع وخالی از طول وتفصیل بیجا و وافی به تمام مقصود بود، هنگام سخن گفتن تبسم می‏کرد وکلامشان روشن بود به‏طوری که هرشنونده آن را می‏فهمید.

آری! سخن نمی‏گفت، مگر جایی که امید ثواب می‏داشت. هنگام سخن گفتن چنان حاضران را به خود جذب می‏کرد که گویا روی سر آن‌ها پرنده نشسته است و چون ساکت می‏شد، آنان سخن می‏گفتند. کلمات گفتارش به یکدیگر پیوستگی داشت. کلماتش را به طوری شمرده بیان می‏کرد که شنونده آن را به خوبی به خاطر بسپارد. جوهره صدایش بلند و آهنگ صدایش از همه زیباتر بود. ایشان ج فصیح‏ترین مردم در سخن گفتن بود و از همه مردم در سخن گفتن اختصار را رعایت می‏کرد و در عین حال تمام آنچه را که می‏خواست در ضمن جملاتی کوتاه ادا می‏فرمود. ام المؤمنین عایشه ل می‌گوید: «مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَسْرُدُ سَرْدَکُمْ هَذَا، وَلَکِنَّهُ کَانَ یَتَکَلَّمُ بِکَلَامٍ یُبَیِّنُهُ، فَصْلٌ، یَحْفَظُهُ مَنْ جَلَسَ إِلَیْهِ». «رسول الله ج مانند شما پشت سر هم و بی‌وقفه سخن نمی‌گفت، بلکه بسیار روشن و شمرده صحبت می‌کرد؛ طوری که افرادی که آنجا نشسته بودند، سخنانش را حفظ می‌کردند». [سنن ترمذی (3639)]

ایشان ج، انسانی باتحمل و بردبار بود و دوست داشت که مردم، سخنانش را بفهمند. از آنجا که به امتش بسیار علاقه‌مند بود، تفاوت‌های مردم و میزان درک و شناخت آنان را در نظر می‌گرفت و همین مسأله، باعث می‌شد تا شخصیت بردبار و صبور باشد. عایشه ل می‌گوید: «کَانَ کَلَامُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَلَامًا فَصْلًا یَفْهَمُهُ کُلُّ مَنْ سَمِعَهُ». «رسول الله ج شمرده سخن می‌گفت، طوری که هر شنونده‌ای، آن را می‌فهمید». [سنن ابوداود (4839)]

آنجناب ج از حوصله و وسعت صدر بی‌مثیل برخوردار بود و سخنانش را تکرار می‌کرد تا همه آن را دریابند. انس بن مالک س می‌گوید: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُعِیدُ الکَلِمَةَ ثَلَاثًا لِتُعْقَلَ عَنْهُ». «رسول الله ج یک کلمه را در صورت نیاز سه بار تکرار می‌کرد تا مردم بفهمند».

آنجناب ج با مردم با ملاطفت، برخورد می‌کرد و می‌کوشید تا از ترس و وحشت آنان بکاهد؛ چراکه بعضی از مردم از هیبتش احساس ترس می‌کردند. عبد الله ابن مسعود س می‌گوید: «أَتَى النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلٌ، فَکَلَّمَهُ، فَجَعَلَ تُرْعَدُ فَرَائِصُهُ، فَقَالَ لَهُ: «هَوِّنْ عَلَیْکَ، فَإِنِّی لَسْتُ بِمَلِکٍ، إِنَّمَا أَنَا ابْنُ امْرَأَةٍ تَأْکُلُ الْقَدِیدَ». «مردی نزد پیامبر اکرم ج آمد و شروع به صحبت کردن با ایشان نمود. در حالی که بازوهایش می‌لرزید. پیامبر ج فرمود: «بر خود آسان بگیر؛ زیرا من، پادشاهی نیستم؛ بلکه فرزند زنی هستم که گوشت خشک می‌خورد». [سنن ابن ماجه (3312)].

مطلب اول: عبادت پیامبر اکرم ج

مطلب اول: عبادت پیامبر اکرم ج

در این بخش از «سیره اخلاقی پیامبر ج» به گوشه‌هایی از سیره ایشان در عبادت و حالات معنوی می‌پردازیم، باشد که الهام بخش رفتار و الگوی بندگی ما گردد.

یکی از اصول اخلاقی پیامبر اکرم ج مقام بندگی و شکرگزاری شان در برابر پروردگار بود، ایشان این اصل را محور همۀ امور و سنگ زیرین رشد و تعالی و کمال می‌دانستند، عبادتشان تنها به خاطر کسب بهشت و خوف از دوزخ نبود، بلکه ذات پاک الله را سزاوار آن می‌دانست و به عنوان شکر در برابر نعمت‌هایش، او را عبادت می‌نمود، عبادتی پاک، خالص، و تنها برای اوتعالی.

نماز: پیامبر اکرم ج از جمله عبادات به نماز علاقه زیاد داشت و نماز را بسیار دوست می‌داشت و برای وقت آن انتظار می‌کشید و شوقش برای عبادت افزون می‌شد و چشم به راه رسیدن وقت آن بود. و می‌فرمود: «جُعِلَ قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلَاةِ وَالصَّوْمِ». روشنایی چشم من در نماز و روزه قرار داده شده است.

پیامبر اکرم ج آن‌قدر برای نماز و عبادت می‌ایستاد که پاهایش ورم می‌کرد. روزی ام المؤمنین عایشه ل به آن جناب عرض کرد: «مگر نه این است که الله متعال گناه گذشته و آیندۀ شما را بخشیده است، چرا خود را این‌گونه زحمت می‌دهی؟» آن‌جناب در پاسخ فرمود: «أفَلَا اَکُونُ عَبْداً شَکُوراً؛ آیا بندۀ سپاس‌گزار خدا نباشم؟». [صحیح بخاری (2820)]

بارها پیامبر اکرم ج، به بلال می‌فرمود: «یَا بِلَالُ أَقِمِ الصَّلَاةَ أَرِحْنَا بِهَا» [سنن ابو داود (4985)]. یعنی: ای بلال، نماز را برپا دار تا به نماز بایستیم؛ با اذان گفتنت به ما روح و راحت و نشاط ببخش.

روزه: پیامبر ج با روزه علاقه خاصی داشت لذا روز دوشنبه و پنج‌شنبه را روزه می‌گرفت و می‌فرمود: «اعمال هر شخصی روز دوشنبه و پنج‌شنبه عرضه می‌گردد پس من دوست دارم موقعی که اعمالم عرضه می‌شود روزه باشم». [سنن نسایی (2358)] همچنان روزهای 13-14-15 هرماه و روز عرفه و عاشورا را نیز روزه می‌گرفت، چنانکه ایشان در رمضان بیش از ماه‌های دیگر برای عبادت آماده می‌شد و با روحیه‌ای از رمضان استقبال می‌نمود تا روانش بر انجام نیکی انس گیرد و با نشاط‌تر شود و فرصت‌ها را به طور کامل غنیمت شمارد، و کل ماه رمضان را در آمادگی و بازگشت به سوی الله سپری کند. و برای آن که روانش برای روزه رمضان بهتر آماده گردد، در شعبان به گرفتن روزه نفل روی می‌آورد. ام المؤمنین عایشه ل این مطلب را چنین بازگو نموده است: قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ " یَصُومُ حَتَّى نَقُولَ: لاَ یُفْطِرُ، وَیُفْطِرُ حَتَّى نَقُولَ: لاَ یَصُومُ، فَمَا رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اسْتَکْمَلَ صِیَامَ شَهْرٍ إِلَّا رَمَضَانَ، وَمَا رَأَیْتُهُ أَکْثَرَ صِیَامًا مِنْهُ فِی شَعْبَانَ " [صحیح بخاری (1969)]

رسول الله ج آنقدر روزه می‌گرفت که می‌گفتیم: او روزه‌اش را نمی‌شکند و بعضی اوقات چنان پیوسته روزه نمی‌گرفت که می‌گفتیم: ایشان دیگر روزه نمی‌گیرد و پیامبر ج را ندیدیم که روزه گرفتن ماهی جز رمضان را به پایان برد و کامل گرداند و ـ چنان که ـ او را ندیدیم هیچ ماهی را بیش از شعبان روزه بگیرد».

صدقه: اگر در زندگی پیامبر اکرم ج دقت نماییم، بدرستی در خواهیم یافت که آنجناب ج زندگی خویش را بین زهد واقعی، و کمال احسان و نیکی عیار نموده بود، در حالیکه دو تا سه ماه می‌گذشت ولی آتشی در هیچ یک از خانه‌های پیامبراکرم ج روشن نمی‌شد، غذای شان خرما وآب می‌بود. با این حال، آنجناب ج بیشتر از هرکسی سخاوت و دل و دست باز داشتند. جود و کرمی داشتند که توانایی آن در احدی نبود، و همچو کسی که از فقر نمی‌هراسد، بخشش می‌کرد. ایشان ج می‌فرمود: «لَوْ کَانَ لِی مِثْلُ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا یَسُرُّنِی أَنْ لاَ یَمُرَّ عَلَیَّ ثَلاَثٌ، وَعِنْدِی مِنْهُ شَیْءٌ إِلَّا شَیْءٌ أُرْصِدُهُ لِدَیْنٍ» یعنی «اگر من مثل کوه احد طلا می‌داشتم، خوش می‌بودم که سه شب برمن نگذرد و از آن چیزی نزدم باقی نمانده باشد، جز چیزی را که برای قرض نگهداری کنم». [صحیح بخاری (2389)]

ویا بیشتر ازهر زمانی در موسم حج بذل و عطا نمودند، ایشان ج صد شتر را، اعم از گوشت، پوست، و پوشش زیر پالان آن‌ها را بر فقرا و مساکین تقسیم نمود. همچنان در چند موضعی دیگر این موسم بر مردم صدقه و خیرات داد. [صحیح مسلم (1317، 1679)]

و یا روزی مرد بادیه نشینی که تازه مسلمان شده بود نزد آنجناب ج آمد و درخواست مال نمود، پیامبر اکرم ج رمۀ بزرگی از گوسفندان را که بین دوکوه قرار داشت به او عطا نمود، وقتی آن مرد نزد قومش رفت گفت: «یَا قَوْمِ أَسْلِمُوا، فَإِنَّ مُحَمَّدًا یُعْطِی عَطَاءً لَا یَخْشَى الْفَاقَةَ». [صحیح مسلم (2312)] «ای مردمم! مسلمان شوید زیرا محمد ج چنان بخشش و عطا می‌نماید که از فقر نمی‌هراسد».

اینگونه زهد و بی‌میلی ایشان با دنیا ومتاع آن بخاطری بود که علاقه ومحبت شان با الله تعالی بی‌حد زیاد بود، چون خویش را به منظور رضا و خوشنودی اوتعالی فارغ نموده بود، از عیش و عشرت دنیا دست کشید، تا آنکه همه دنیا در نزد ایشان برابر با یک بال پشه هم، ارزش و اهمیتی نداشت.

حج: پیامبر گرامی ج در حج نیز مانند همیشه، بیش از دیگران الله متعال را یاد نموده و می‌پرستید، ارتباط ایشان با الله با وجود همه مشغولیت‌ها و مسؤولیت‌های که بر دوش داشتند، مانند همیشه قوی ومحکم بود. ایشان در این موسم بزرگ وگردهم آیی تاریخی حجاج بیت الله را رهبری نموده آن‌ها را به امور دین شان آگاه می‌ساخت، همچنان توجه خاص به همسران خویش داشت و در مورد آنان از صبر وتحمل کار گرفته با آن‌ها احسان و رویۀ نیکو داشت. با وجود این همه مشغولیت و مسؤولیت‌ها، در ارتباط ایشان با پروردگار سبحان هیچ گونه تفاوت یا تکاسل ویا تأخیری صورت نگرفته وایشان را از تواضع و شکستگی در مقابل پروردگار باز نمی‌داشت.

مداومت بر ذکر الله تعالی: رسول گرامی ج در سنگین کردن میزان اعمال نیک با گفتن ذکر الله تعالی کوشا بود و زبان مبارک شان همیشه با ذکر الله تعالی تر می‌بود، ام المؤمنین عایشه ل می‌گوید: «کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَذْکُرُ اللهَ تَعَالَى عَلَى کُلِّ أَحْیَانِهِ» [صحیح مسلم (373)]. «رسول الله ج در هر حال و اوقاتش الله را یاد می‌نمود».

و آن جناب ج به اصحاب توصیه می‌نمود تا زبانشان به یاد الله همیشه تر باشد، طوریکه فرمودند: «لا یَزالُ لِسَانُکَ رَطْباً مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ» [سنن ترمذی (3375)]. «همیشه به یاد الله تر زبان باش». زیرا یادکردن پروردگار، نشانه محبت قلبی فرد نسبت به محبوبش می‌باشد.

و فرمودند: «وَاللَّهِ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ فِی الیَوْمِ أَکْثَرَ مِنْ سَبْعِینَ مَرَّةً» [صحیح بخاری (6307)]. «سوگند به الله که من در روز بیش از هفتاد بار از الله بخشش می‌خواهم و بسوی او توبه می‌کنم».

و در موضع دیگر فرمود: «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَى قَلْبِی، وَإِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللهَ فِی الْیَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ» [صحیح مسلم (2702)]. «همانا بر دلم از ذکر فتور و سستی پیدا می‌شود (در لحظه‌های گرفتاری) و من روزی صد بار استغفرالله می‌گویم».

مطلب چهارم: شفقت و مهربانی پیامبر گرامی ج بر کودکان

مطلب چهارم: شفقت و مهربانی پیامبر گرامی ج بر کودکان

برطرف کردن این نیاز عاطفی در سنین پایین‌تر ضرورت بیشتری دارد. کودکان بیشتر به توجه و محبت دیگران حساس هستند. بنابراین، پیامبر گرامی ج با کودکان خیلی مهربان بودند و این ابراز محبت و مهربانی با کودکان از ویژگی‌های بارز ایشان ج بود.

وقتی صفحات سیره عملی و رفتار فردی و اجتماعی پیامبر گرامی ج را ورق بزنیم درمی یابیم که مملو از مهر و رحمت و عطوفت است.

از جمله موارد قابل توجهی که در سیره اخلاقی پیامبر گرامی ج نقل شده، احترام به کودکان است. در صحیحین از انس بن مالک س نقل شده است که وقتی پیامبر اکرم ج از کنار کودکان عبور می‌کردند به آنان سلام می‌کرد. [متفق علیه]

شاید بسیاری از مردم گمان کنند که چون کودکان کوچک ترند باید همیشه آنان به بزرگترها سلام کنند، در حالی که آموزش آداب اجتماعی آنان بر عهده بزرگترهاست.

پیامبر گرامی ج با وجود علوّ مقام و درجاتشان، در برخورد با کودکان با خوش خلقی و حتی در بسیاری از موارد، مزاح و شوخی برخورد می‌کرد. در روایتی انس س می‌گوید: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَحْسَنَ النَّاسِ خُلُقًا، وَکَانَ لِی أَخٌ یُقَالُ لَهُ أَبُو عُمَیْرٍ - قَالَ: أَحْسِبُهُ - فَطِیمًا، وَکَانَ إِذَا جَاءَ قَالَ: «یَا أَبَا عُمَیْرٍ، مَا فَعَلَ النُّغَیْرُ» نُغَرٌ کَانَ یَلْعَبُ بِهِ» [متفق علیه]. (رسول الله ج با اخلاق‌ترین مردم بود، من برادرى داشتم که به او ابوعمیر گفته مى‌شد ـ مى‌گوید: گمان مى‌کنم گفت: از شیر جدا شده بود ـ مى‌افزاید: وقتى که رسول الله ج مى‌آمد و او را مى‌دید، مى‌فرمود: «أبو عمیر، مَا فَعَلَ النُّغَیْرُ»، «ابوعمیر گنجشکک چه شد؟» مى‌گوید: وى گنجشکی داشت که با آن بازى مى‌نمود).

روش پیامبر گرامی ج و برخورد ایشان با خورد و بزرگ با فرزانگی و حکمت بود. ایشان با بزرگان و خوردسالان با نرمی و مهربانی رفتار می‌نمود. عبد الله ابن مسعود س از دیدار محبت‌آمیز پیامبر گرامی ج با خود این‌گونه سخن می‌گوید: «کُنْتُ أَرْعَى غَنَمًا لِعُقْبَةَ بْنِ أَبِی مُعَیْطٍ، فَمَرَّ بِی رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَبُو بَکْرٍ، فَقَالَ: " یَا غُلَامُ، هَلْ مِنْ لَبَنٍ؟ " قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ، وَلَکِنِّی مُؤْتَمَنٌ، قَالَ : " فَهَلْ مِنْ شَاةٍ لَمْ یَنْزُ عَلَیْهَا الْفَحْلُ؟ " فَأَتَیْتُهُ بِشَاةٍ، فَمَسَحَ ضَرْعَهَا، فَنَزَلَ لَبَنٌ، فَحَلَبَهُ فِی إِنَاءٍ، فَشَرِبَ، وَسَقَى أَبَا بَکْرٍ، ثُمَّ قَالَ لِلضَّرْعِ: "اقْلِصْ" فَقَلَصَ، قَالَ: ثُمَّ أَتَیْتُهُ بَعْدَ هَذَا، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ، عَلِّمْنِی مِنْ هَذَا الْقَوْلِ، قَالَ: فَمَسَحَ رَأْسِی، وَقَالَ: " یَرْحَمُکَ اللهُ، فَإِنَّکَ غُلَیِّمٌ مُعَلَّمٌ"» [مسند احمد (3598)]. «گوسفندان عقبه بن ابی معیط را می‌چراندم. پیامبر اکرم ج و ابوبکر س از کنار من گذشتند. آن جناب فرمود: ای پسر! نزد تو شیر یافت می‌شود؟ گفتم: آری. ولی امانت هستند. فرمود: آیا گوسفندی هست که اصلاً شیر نداشته باشد؟ من بزی را نزد ایشان آوردم. دستی بر پستان‌هایش کشید و آن را در ظرفی دوشید و علاوه بر اینکه خودشان نوشید به ابوبکر نیز داد و سپس به پستان گفت: جمع شو و آن جمع شد. ابن مسعود می‌گوید: نزد ایشان آمدم و گفتم ای رسول الله! از این سخن به من بیاموزید. پس دستی بر سرم کشید و فرمودند: «الله بر تو رحم نماید؛ تو پسری دانسته‌ای هستی».

سخنان پیامبر گرامی ج به عبدالله بن مسعود س تأثیر بسزایی داشت «الله بر تو رحم کند؛ تو پسری دانسته‌ای هستی» او بعدها از دانشمندان برجسته و علمای صحابه قرار گرفت.

عاطفه و شفقت بی‌نظیر:

انسان‌های سنگدل، شفقت را نمی‌شناسند و مهر و عاطفه در دل‌هایشان جایی ندارد، اما کسی که الله متعال به او قلبی مهربان مانند قلب رسول الله ج عنایت کرده، رحمت، سراسر وجودش را فرا می‌گیرد.

آنجناب ج هنگامی که فرزندشان ابراهیم ÷ فوت نمود، اشک از چشمان مبارک سرازیر شد؛ در این وقت عبدالرحمن بن عوف س گفت: ای رسول الله! شما هم گریه می‌کنید؟! فرمودند: «ای ابن عوف! این، نشانه مهربانی است». و همچنانکه اشک می‌ریخت، فرمود: «چشم‌ها اشک می‌ریزد و دل اندوهگین است، ولی سخنی که موجب نارضایتی الله شود، به زبان نمی‌آوریم و ما به خاطر جدایی تو ای ابراهیم! غمگین هستیم». [صحیح بخاری (1303)]

شفقت و مهربانی رسول الله ج تنها در مورد خویشاوندانشان نبود؛ بلکه شامل عموم مسلمین نیز می‌شد. بطور مثال اسماء دختر عمیس همسر جعفر ب می‌گوید: رسول الله وارد خانه من شد و فرزندان جعفر س را صدا کردند، پس دیدم در حالی که اشک‌هایشان سرازیر است، آن‌ها را می‌بوید. گفتم: ای رسول الله! آیا از جعفر به شما خبری رسیده است؟ «فرمودند: بلی؛ امروز جام شهادت را نوشید».

اسماء ل می‌گوید: ما با گریه بلند شدیم؛ سپس آن جناب ج برگشت و فرمود: «برای خانواده جعفر غذا درست کنید؛ زیرا آن‌ها به این حادثه مشغولند». [طبقات ابن سعد (8/220)، و سنن ابن ماجه (1610)]

اینک که با گوشه‌ای از اخلاق پیامبر بزرگ اسلام ج بویژه شفقت و مهربانیشان با کودکان آشنا شدیم، شایسته است که ایشان را الگو قرار دهیم. بخصوص که ما، در زمانی زندگی می‌کنیم که احساس محبت نسبت به کودکان کم شده است و از آن احترامی که باید برخوردار باشند، برخوردار نیستند. باید بدانیم که آن‌ها، پدران و مادران فردا و مردان و زنان آینده امت اسلامی خواهند بود.

ملاحظه می‌کنیم که چگونه پیامبر اکرم ج با اخلاق و رفتار نیک شان به دل‌ها راه پیدا می‌کند و طوری برخورد می‌نماید که کودکان نیز ایشان را دوست می‌دارند، به ایشان احترام می‌گذارند و جایگاهشان را می‌دانند.

این شاگرد رسول اکرم ج، صحابی بزرگوار انس س وقتی از کنار کودکان می‌گذشت، به آنان سلام می‌کرد و می‌گفت: پیامبر اکرم ج این کار را انجام می‌داد. [صحیح بخاری (6247)]

طوریکه همه می‌دانیم کودکان خوی و خواص خودشان را دارند و با حرکات و بازی زیاد، باعث خستگی انسان می‌شوند، اما پیامبر گرامی اسلام ج هرگز خشمگین نمی‌شد و آنان را سرزنش نمی‌کرد؛ بلکه با آن‌ها به نرمی برخورد می‌کرد و آرامش خویش را حفظ می‌نمود.

در عهد نبوت معمولا مردم بچه‌هایشان را نزد پیامبر ج می‌آوردند و آن جناب برای آنان دعای خیر می‌فرمود. ام المؤمنین عایشه ل می‌گوید: یک روز کودکی را آوردند و او، بر لباس پیامبر اکرم ج ادرار کرد. آن جناب ج مقداری آب بر روی لباسشان ریختند. [صحیح بخاری (222)]

ابوهریره س می‌گوید: رسول الله ج زبانشان را برای حسن بن علی ب بیرون می‌آورد و او، با دیدن زبان آن جناب ج خوشحال می‌شد. [صحیح ابن حبان (6975) و سلسلة الأحادیث الصحیحة (70)]

انس س می‌گوید: پیامبر اکرم ج با زینب دختر ام سلمه ل شوخی می‌کرد و به او می‌گفت: ای زُوینب! ای زوینب! و چندین بار این سخنش را تکرار می‌کرد. [سلسلة الأحادیث الصحیحة (2141) و صحیح الجامع (5025)]

آری! شفقت و مهربانی پیامبر اکرم ج شامل حال کودکان می‌شد؛ حتی آن هنگامی که در عبادتی بزرگ بسر می‌برد. آنجناب ج در حال نماز، نوه شان امامه را بر دوش داشت؛ هنگامی که بر می‌خاست، او را بر می‌داشت و هنگامی که می‌خواست سجده کند، او را بر زمین می‌گذاشت. [صحیح بخاری (516) و صحیح مسلم (543)]

محمود بن ربیع س می‌گوید : خوب به یاد دارم زمانی را که پنج ساله بودم و رسول الله ج اندکی آب از دلوی برداشت و پس از مضمضه آب را بر چهره‌ام پاشید. [صحیح بخاری (77) و صحیح مسلم (394)]

ابن عباس ب می‌گوید: روزی پشت سر رسول اکرم ج بر مرکب سوار بودم که فرمود: «پسرم! چند کلمه به تو می‌آموزم: الله را حفظ کن، الله تعالی تو را حفاظت خواهد کرد؛ الله را حفظ کن، اوتعالی را پیشرویت می‌بینی (در کارها به تو کمک می‌نماید)؛ هرگاه چیزی می‌خواهی، از الله بخواه، و هرگاه طلب کمک می‌نمایی، از الله درخواست کمک نما». [سنن ترمذی (2516)]

خواننده گرامی! پس از اینکه لحظاتی را با ویژگی‌های اخلاقی و سیرت گهربار پیامبر اکرم ج سپرى نمودیم تا به این سان حیات و زندگى را به دل‌های ما باز گردانیم و در مسیر زندگى، از ایشان پیروى نماییم، باید بدانیم که در خانه‌هاى ما، اطفال و کودکانى هستند که به محبت پدر و عاطفه مادر نیاز دارند و قلب‌هاى کوچکشان منتظرند که کسى آن‌ها را خوشحال کند.

پس آیا به فکرت خطور نمی‌کند که با فرزندانت بازی و شوخی کنی و خنده‌ها و سخنان زیبایشان را بشنوی؟ زیرا پیامبر این امت ج که پدر و مادرم فدایش باد، همۀ این کارها را انجام می‌داد.

قابل یادآورى است که اگر کودکان ما، اینگونه رشد نمایند، عاطفه متعادل و اخلاقى درست خواهند داشت و هنگامى که بزرگ شوند، امت را رهبرى خواهند کرد. چون این پدران و مادران هستند که بعد از توفیق الهى، مردان و بانوان بزرگ تاریخ را تربیت مى‌نمایند.