ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
عائشه ل و دفاع از زن
زنان چون اسلام را شناختند دریافتند که این دین است که میتواند آنان را از ستمهای جاهلیت که با آن دست به گریبانند برهاند، لذا به تصدیق آن همت گماشتند و در راه آن به جهاد پرداختند و در سایه آن حقوق مشروعه و کامل خود را مطالبه کردند و به دفاع از محرومیتهای حاکم برخود برخاستند. سیده عائشه ل در این میان نقش بزرگی را ایفا نمود، به طوری که رهبری مدافعین از حقوق زن را به عهده داشت و چشمهای زنان محروم و درمانده و رنج کشیده فقط بسوی او دوخته شده بود، زیرا که او در پیشگاه رسول خدا ج دارای مقام ارجمندی بود و چه بسا که وحی بر حضرت در حجره او و بخاطر شکایات زنان مظلوم و قضایای آنان نازل میگردید.
از آن جمله است گفته سیده:
مردم رسم داشتند که مرد زنش را هرطور میخواست طلاق میداد و باز هم زن در قید همسری او باقی بود زیرا که در ایام گذرانیدن عده مجدداَ به او رجوع میکرد و اگر صد طلاق هم داده بود، باز امکان رجوع و دربند نگهداشتن زن برای مرد میسر بود تا اینکه مردی به زنش گفت: به خدا سوگند تو را آنطور که بتوانی از من جدا شوی طلاق نمیدهم و نه هم تو را در خانهام میپذیرم. این کار چگونه ممکن بود؟ مرد گفت: تو را طلاق میدهم چون موعد سر رسیده عدهات شد رجوع میکنم.
زن به خانه عائشهل آمد و او را در جریان قرار داد، چون رسول خدا ج به خانه تشریف آورد، عائشه موضوع را به حضرت باز گفت و رسول خدا ج سکوت کرد تا که این آیه نازل گردید: ﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاکُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِیحُۢ بِإِحۡسَٰنٖ﴾ [البقرة: 229]. «طلاق رجعی دو تا است پس از آن یا زن بر اساس روش نیک و معروف نگهداشته میشود و یا اینکه بخوبی راه او باز میگردد».
عائشه گفت: از آن پس مردم طلاق را بر طبق فرمان خدا به مورد اجرا میگذاشتند، چه کسانی که در قبل زنانشان را در بلاتکلیفی گذاشته بودند و چه آنانکه این کار را نکرده بودند، دیگر حق نداشتند که زن را در حالت بلاتکلیفی باقی بگذارند. (ترمذی)
و نیز از آنجمله است قول سیده عائشهل: مبارک است آن ذاتی که شنوایی او بر همه چیز و همه اقوال احاطه دارد، من قول خوله دختر ثعلبه را میشنوم درحالی که بخشی از اسرارش را پنهان میداشت ولی خدمت رسول خدا از شوهرش شکایت میکرد و میگفت: یا رسول الله جوانی مرا خورد و من آنچه را دارا بودم بر او نثار کردم ولی چون سن من بزرگ شد و دیگر از من فرزندی تولد نمیشود، مرا واگذاشت و ظهار[1] گفت؛ خدایا من به پیشگاه تو شکایت میکنم.
هنوز برنخاسته بود که جبرئیل آمد و این آیات را آورد. ﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِی تُجَٰدِلُکَ فِی زَوۡجِهَا وَتَشۡتَکِیٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾ [المجادلة: 1]. «خدا شنید قول زنی را که درباره شوهرش با شما صحبت میکرد و شکایتش را به پیشگاه خدا برد». (صحیح البخاری و ابن ماجه).
آن دیگر همسر ثابت بن قیس است که شوهرش او را مضروب ساخته و قسمتی از بدنش زیر ضربات شکسته است، خدمت رسول خدا ج آمد و حضرت در حجره عائشه بود، صبحگاهان بر پیامبر ج وارد شد و شکایتش را به پیشگاه او تقدیم کرد رسول خدا ج ثابت شوهر او را احضار کرد و فرمود: «در مقابل دریافت مبلغی از مالش از او جدا شو» (ابوداود).
آن یکی زن جوانی است که به خانه عائشه آمد و گفت: پدرم مرا به پسر برادرش به نکاح داده تا باین ترتیب موقعیت خود را بالا برد ولی من راضی نیستم، عائشه به او گفت: بنشین تا رسول خدا ج بیاید.
رسول خدا ج تشریف آورد و عائشه او را در جریان شکایت زن قرار داد. حضرت ج پدرش را احضار کرد و آنگاه اختیار را به زن جوان داد آنگاه آن زن گفت: یا رسول الله هم اکنون اجازه دادم هر طور پدرم میخواهد عمل کند ولی مقصود من این بود که بدانم آیا زنان هم در امر ازدواج اختیار دارند یا خیر. (نسائی و صحیح البخاری)
پس از وفات رسول خدا ج سیده عائشه به عنوان رهبرِ دفاع از حقوق زن باقی ماند و در مقابل هرکسی که کرامت زن را مورد بحث قرار میداد، میایستاد و خشم میگرفت. چنانکه در قبل انکار او را در مورد قطع نماز را با هم مشاهده کردیم که شخصی گفت: سگ و الاغ و زن موجب قطع نماز میگردد و گفته عائشه را که فرمود:
«شما ما را به الاغها و سگها تشبیه کردید»[2].
عائشه ل بشدت خشمگین شد و گفت: به خدائی که قرآن را بر ابوالقاسم نازل فرموده سوگند که حضرت بدینسان سخن نگفتهاند ولی رسول خدا ج میفرمود: «اهل جاهلیت میگفتند: آمد و نیامد نیک فالی و بدفالی در مورد زن و مرکب و منزل وجود دارد».
سپس عائشه ل این آیه را تلاوت کرد:
﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآ﴾ [الحدید: 22].[3]
«نرسید هیچ مصیبتی در زمین و نه در جان شما مگر نوشته شده است در کتابی پیش از آنکه بیافرینیم آن مصیبت را».
همچنانکه سیده عائشه ل در مقام دفاع از زن و حقوق او بسیار سختگیر بود، همچنین بر زنانی که با برخی از احکام شریعت مخالفت میکردند نیز به شدت سرناسازگاری داشت. با زنان حمص که بر او وارد شدند بدینگونه برخورد کرد که به آنان گفت: شاید شما از آن زنانی هستید که به حمامهای عمومی میروند، از رسول خدا ج شنیدم که میفرمود: «هر زنی که جامههایش را در غیر از خانه شوهرش بگذارد به تحقیق که پرده بین خود و خدا را دریده است» (ابن ماجه، ابوداود، امام احمد).
چون در لباس زنان پس از رحلت رسول خدا ج تغییراتی را مشاهده کرد، ناراحت شد و گفت: اگر رسول خدا ج مشاهده میفرمود که زنان چه چیزهایی را به وجود آوردهاند، حتماَ آنان را از ورود به مساجد منع میکرد چنانکه زنان بنی اسرائیل از ورود به مسجد به واسطه ایجاد بدعت منع شدند. (متفق علیه).
عائشهل بسیار علاقمند بود که لباسهای زن طوری باشد که او را از مردان بیگانه بپوشاند، اگر بر یکی از زنان جامهای نازک را میدید اظهار انزجار میکرد و اگر میتوانست آنرا پاره مینمود. ابن سعد آورده که حفصه دختر عبدالرحمن بر ام المومنین وارد شد در حالی که چادری نازک پوشیده بود، عائشه چادرش را از هم درید و سپس چادری ضخیم بر او پوشانید.
در عهد رسول خدار از زنان تعریف و توصیف مینمود، زیرا که در این زمان زنان اوامر خدای را اجراء میکردند. عائشهل گوید: خداوند زنان مهاجران اول را رحمت کند زیرا که چون خداوند نازل فرمود: ﴿وَلۡیَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ﴾ [النور: 31]. «و باید که زنان فرو اندازند چادرهای خود را بر گریبانهای خود».
ضخیمترین پارچهها را برش دادند و آن را برای خود چادر ساختند.
و هم عائشه گوید: «چادر آنست که موی و چهره زن را بپوشاند».
شایان ذکر است که گفته شود عائشهل پوشانیدن صورت در احرام در موقع اعمال حج بر این امر این گفتار او دلالت میکند:
ما همراه رسول خدا ج بودیم سواران از کنار ما میگذشت در حالیکه ما احرام داشتیم چون برابر ما میرسیدند ما چادرهای خود را بر صورت خود میانداختیم و چون دور میشدند آن را بر میگرفتیم. چون رسول خدا ج او را همراه برادرش عبدالرحمن برای ادای عمره فرستاد و برای عمره احرام بست نیز این امر را مراعات میکرد و خود میگوید: من بیاد دارم که دختری کم سال بودم که برای زیارت کعبه آورده شدم، در بین راه چرت میزدم به طوریکه سرم پائین میافتاد تا که به تنعیم رسیدیم، من در آنجا با بقیه مردم در انجام عمره همزبان گردیدم و تهلیل میگفتم در آن حال گاهی چادرم را از گردنم بر میگرفتم شخص همراهم عبدالرحمن بن ابوبکر ـ با تازیانه بر پایم میکوبید و مرا خبر میکرد که باید صورتم را بپوشانم.
راوی گوید: از ام المومنین پرسیدم مگر کسی را میدیدی که آنجا باشد؟
گفت: برای عمره احرام بسته بودم بنابراین میباید شرایط آن را مراعات میکردم تا که به رسول خدا پیوستم. (متفق علیه).
[1]- ظهار این است که مردی بزنش بگوید تو مثل ظهر یکی از محارم من هستی.
[2]- اصل حدیث را در فصل جهاز عروس مطالعه فرمائید. عائشهل و علمای بعد از او استدلال کردهاند که عبور زن از مقابل نمازگزار موجب قطع نماز مرد نمیگردد و حدیث صحیحی را که جمعی از اصحاب مثل ابوهریره و ابن عباس و ابوذر ش روایت کردهاند بر این حمل کردهاند که مراد از قطع نماز ورود نقص در آن میباشد زیرا که قلب نمازگزار بوسیله این چیزها مشغول میگردد، و مراد ابطال نماز نمیباشد و در شرح صحیح مسلم از امام نووی نیز مطلب بدینگونه بیان شده است. لازم به ذکر است که حدیث قطع نماز را امام احمد هم در بخش مسند سیده عائشه آورده که گفت رسول خدا فرموده است: «چیزی موجب قطع نماز مسلمان نمیشود مگر الاغ و کافر و سگ و زن» و در ادامهاش عائشه گفت ما را با چهار پایان نازیبائی مقارن فرموده است. همچنین چون دو نفر به نزد عائشهل آمدند و گفتند: ابوهریره حدیثی را آورده که رسول خدا میفرموده است: «آمد و نیامد نیک فالی و بدفالی در مورد زن و مرکب و منزل وجود دارد».
[3]- ابوداود و طیالسی انکار عائشه را بر ابوهریره به شکل دیگری آوردهاند، در این روایت آمده که عائشه گفت: «ابوهریره درست حدیث را حفظ نکرده است... آخر حدیث را شنیده ولی اول آن را نشنیده است» این امر دلالت بر اضطراب روایت از عائشه دارد زیرا که حدیث صحیحی را بخاری و مسلم از طریق ابن عمرو سهل بن سعد در اینمورد آوردهاند و مسلم از طریق جابر نیز آن را آورده است، بنابراین مجالی برای این نمیماند که: «ابوهریره درست حدیث را حفظ نکرده است» اگر آنچه به عائشه ل نسبت داده شده صحیح باشد، به قول زرکشی از باب افزودن موارد مفید در حکم میباشد و از باب تعارض نیست. در این مورد به الاجابه مراجعه فرمائید.