پارسایی اقتضا میکند که انسان پارسا از آنچه در دست خود دارد، دل برکند و سیده عائشه از هر آنچه در دست داشت دل برکنده بود، چه برسد به آنچه که در دست او نبود. بدینسان او به والاترین درجات جود و سخا دست یافت به طوریکه هر چه در دستش قرار میگرفت آن را صدقه میداد، تفاوتی نداشت که کم باشد یا زیاد.
این کار او مطابق فرموده رسول خدا بود «از دوزخ بپرهیزید اگرچه به نیمی خرما باشد» (امام احمد).
چه بسا که در عصر رسول خدا ج او حتی چند دانه خرما در اختیار داشته و آن را صدقه نموده است خود این موضوع را شرح میدهد:
زنی به نزدم آمد که دو کودک داشت درخواست کمک کرد من چیزی را نیافتم که به او بدهم فقط یکدانه خرما بود که آن را به او تقدیم کردم. او هم آن را دو نیم کرد و به هرکدام از کودکانش نیمی خرما داد و سپس بیرون رفت.
رسول خدا ج تشریف آورد و فرمود: «هر کس به این دختران - کودکان - چیزی را ببخشد و به آنان احساس کند این احساس برایش مانعی خواهد شد از آتش» (صحیح البخاری و مسلم).
در حدیث دیگری ام المومنینل گوید: زن مسکینی به نزدم آمد و ۲ کودک خود را بر دوش داشت، من ۳ دانه خرما داشتم که به او دادم، او به هرکدام از کودکانش یک دانه خرما داد و یکدانه را خواست خود استفاده کند چون آن را به دهانش نزدیک کرد، کودکانش از او تقاضای غذا نمودند او هم خرما را دو نیم کرد و به هرکدام نیمی داد از کار زن در شگفت ماندم و آن را خدمت رسول خدا ج قصه کردم که حضرت فرمودند: «خداوند بخاطر این کارش بر او بهشت را واجب نمود یا او را از دوزخ آزاد فرمود» (صحیح المسلم).
پس از وفات رسول خدا ج هدایای بزرگی از هر طرف به سوی عائشهل سرازیر گردید، او همه آن را میپذیرفت و سپس صدقه میکرد و برای خود چیزی از آن باقی نمیگذاشت. در اول کار سیده جز مستمری مقرر از بیت المال دیگر هدایا را نمیپذیرفت؛ روزی عبدالله بن عامر مقداری لباس و پول برایش فرستاد او به نماینده عبدالله گفت: پسرم من از کسی چیزی را نمیپذیرم چون از نزدش خارج شد فرمود:
او را باز گردانید چون بازگردید فرمود: اکنون چیزی را به یاد آوردم که رسول خدا ج به من فرموده بود: «ای عائشه! اگر کسی چیزی را برایت بدون درخواست تقدیم کرد آن را بپذیر، که آن روزی است که خداوند بر تو عرضه فرموده است». (امام احمد)
او همواره علاقمند بود که در طول حیاتش بر همان روشی که در عهد رسول خدا ج زندگی میکرد باقی بماند تا که به حضرت ملحق گردد. او بیم داشت که دنیا بین او و حضرت حایل گردد.
روزی جابر او را با جامهای پینه زده دید گفت: بهتر است که این جامه را کنار بگذاری. در پاسخ گفت: رسول خدا ج فرمود: «همانا راز تو در لقای من بر این است که جامهای را نیندازی تا که آن را پینه زنی و طعامی را برای یک ماه ذخیره نکنی» بنابراین من چیزی را که حضرت رسول خدا ج مرا بدان فرمان داده تغییر نمیدهم تا که ان شاء الله به او ملحق شوم. (الاجابة).
به همین خاطر بود هرگاه که برایش چیزی هدیه میرسید زندگی مبارک رسول خدا ج را یاد میآورد و اشک بر او غالب میشد و میگریست و سپس آن را صدقه میداد.
یکبار معاویه برایش جامههایی و مقداری نقره هدیه فرستاد، چون عائشهل آنها را دید به گریه افتاد و گفت: اما رسول خدا ج چنین چیزهایی را در خانهاش نیافت. آنگاه آنها را متفرق ساخت و به این و آن بخشید و از آن چیزی باقی نگذاشت. (حلیة الاولیاء: ۲/۴۸).
سلال برایش مقداری انگور هدیه فرستاد او آن را تقسیم نمود، ولی خدمتگزارش یک خوشه از آن را برداشت و عائشه ندانست. چون شب شد آن را آورد پس ام المومنینل پرسید: این چیست؟
خدمتگزار گفت: بانویم آن را برداشتم تا بخوریم.
ام المومنین فرمود: جز یک خوشه بیشتر نیست، به خدا سوگند من آن را نمیخورم پس آن را خودت میل کن. چه بسا که عائشه دیده شد جامههایش پینه زده شده بود.
عروه گوید: عائشه را دیدم که ۷۰۰۰۰ درهم پول را بین نیازمندان تقسیم کرد در حالی که چادرش پینه زده شده بود.
چون از او پرسیده شد: مگر خداوند بر شما گشایش عنایت نفرموده است؟!!!.
فرمود: درست نیست کسی که جامهاش کهنه و مندرس نشده جامه نو بپوشد. (حلیة الاولیاء: ۲/۴۸۲).
ام المومنین عائشهل حتی در موقع روزه داری شخص مسایل را بر شخص خود ترجیح میداد:
امام مالک در موطا آورده است که به او خبر رسیده که از عائشه همسر رسول خدا ج سایلی درخواست چیزی کرد، در حالی که عائشه روزهدار بود، در خانهاش جز پارهای نان چیز دیگری نبود به کنیز آزاد شدهاش فرمان داد که آن پاره نان را به درویش دهد، خدمتگزار گفت: اگر آنرا به درویش دهیم چیزی برای افطار شما نداریم. فرمود: آنرا به سایل تقدیم کن. خدمتگزار گوید: چنان کردم چون شب شد یکی از خانوادهها مقداری گوشت و نان برای ما هدیه فرستاد. عائشه مرا احضار کرد و فرمود: از این غذا استفاده کن البته که این بهتر از قرص نانی است که به سایل دادی. (حیاة الصحابة ۲/۳۵۳).
چه بسا که در حال روزه داری از خود فراموش میکرد و هر چه در دستش بود آنرا به فقراء و نیازمندان میبخشید:
عروه گوید: معاویهس ۱۰۰۰۰۰ درهم پول برای ام المومنینل فرستاده بود به خدا سوگند هنوز خورشید غروب نکرده بود که همه آن پول را بین نیازمندان تقسیم کرد. خدمتگزار آزاد شدهاش به او گفت: چه میشد که یک درهم از آن پول را برای ما گوشت میخریدی؟
ام المومنین فرمود: اگر قبل از توزیع آن میگفتی این کار را میکردم. (الحلیة: ۲/۴۷).
اگر ام المومنین عائشهل چیزی برای صدقه کردن نمییافت، بخشی از وسایل خود را میفروخت و بهای آن را صدقه میداد، به طوریکه به خاطر این کارهایش روزی پسر خواهرش عبدالله بن زبیر گفت: به خدا یا عائشه خود را میباید از این کارها باز دارد و یا اینکه کمکهای مالی به او را منع میکنیم این خبر به گوش ام المومنین رسید پرسید آیا او چنین گفته است؟ گفتند: آری.
فرمود: هم اکنون با خدا نذر میکنم که هرگز با ابن زبیر سخن نگویم. چون این قطع رابطه طولانی شد ابن زیبر کسانی را برای میانجیگری فرستاد و او فرمود: من میانجیگری هیچ کسی را نمیپذیرم و نذر خود را نمیشکنم.
چون مدت این قطع ارتباط بسیار طولانی گردید عبدالله بن زبیر با مسوربن مخرمه و عبدالرحمن بن عبدالاسود - که از بنی زهره بودند صحبت کرد و آن دو را سوگند داد که زمینه ورود او را بر عائشه فراهم نمایند زیرا که او میگفت: بر عائشه روا نیست که نذر کند با من قطع ارتباط نماید.
آنگاه مسور و عبدالرحمن در حالی که رداهای خود را بر دوش داشتند بر درب خانه عائشه اجازه ورود خواستند و گفتند: السلام علیک ورحمة الله وبرکاته
آیا داخل شویم؟
عائشه گفت: وارد شوید
گفتند: همگی ما؟
فرمود: همه شما بفرمائید.
او نمیدانست که ابن زبیر نیز با آنان است، چون وارد گردیدند ابن زبیر به قسمت مخصوص نشست عائشه که پرده داشت، وارد گردید و با گریه و زاری او را سوگند میداد که عذر او را بپذیرد و به او میگفتند: رسول خدا از قطع رابطه خویشاوندان و مسلمانان منع فرموده است زیرا که برای مسلمانان روا نیست که برادرش را بیش از ۳ شب ترک کند. چون آنان تذکرات فراوانی به عائشه دادند و او را در حرج انداختند او هم شروع به تذکر دادن به آنان نموده و در حالیکه میگریست گفت: من نذر کردهام و نذر دشوار است. آنان همچنان با او صحبت کردند تا که با ابن زبیر سخن گفت.
او برای برائت خود از سوگندش تعداد ۴۰ برده آزاد نمود و بعد از آن هرگاه نذرش را بیاد میآورد گریه میکرد بطوریکه چادرش از اشکهایش خیس میگردید. (صحیح البخاری).
ام المومنین عائشهل در روش عبادت خود بسیار از رسول خدا متأثر گردیده بود زیرا که او بیش از دیگران به حضرت آگاه بود.
ام المومنینل در احادیث بسیاری صورتی کامل از عبادت پیامبر را نقل کرده است. نشان بارز در روش عبادت پیامبر خدا ج پایداری او در عبادت و استمرار آن بدون قطع آن بوده است، چه بسیار که از سیده در باب عبادت رسول خدا ج پرسیده میشد و او در پاسخ میگفت: عبادتش دائم بود، کدامیک از شما میتواند مثل رسول خدا باشد؟ خاندان محمد ج وقتی عملی را انجام میدادند بر آن پایدار میماندند. (صحیح البخاری و مسلم).
به همین خاطر ام المومنینل برادای همۀ نوافل مداومت میکرد، به خصوص نماز شب را هیچگاه ترک نمیکرد و به مداومت آن سفارش و نصیحت میکرد.
امام احمد به روایت از عبدالله بن قیس آورده است که گوید عائشهل به من فرمود: قیام شب را ترک مکن زیرا که رسول خدا آن را ترک نمیفرمود و هرگاه که بیمار میشد یا کسالت داشت آن را نشسته انجام میداد. (المسند: ۶/۲۴۹).
از حدیث ذیل بر میآید که او نماز را بسیار طولانی ادا میکرد: امام احمد به روایت از عبدالله بن ابی موسی آورده که او گوید: مدرک یا ابن مدرک مرا نزد عائشهل فرستاد تا در مورد چیزهایی از او پرسش کنم، به نزدش رفتم دیدم نماز ضحی را بجا میآورد گفتم مینشینم تا از نماز فارغ گردد. کسانیکه آنجا بودند گفتند: هیهات!! (المسند: ۶/۱۲۵).
همچنین در نمازهای نافله چون به آیه وعید میرسید بسیار دعا و تضرع میکرد مثل این آیه: ﴿فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡنَا وَوَقَىٰنَا عَذَابَ ٱلسَّمُومِ ٢٧﴾ [الطور: 27]. خداوند بر ما منت نهاد و ما را از عذاب سوزان حفظ فرمود.
چون آن را قراءت میکرد میگریست و باز تکرارش مینمود و میگفت: خدا بر من منت فرموده است امیدوارم مرا از عذاب زهر آگین حفظ فرماید. (الحلیة، السمط الثمین).
- علاقمند بود که نماز فرض را به جماعت بگذارد، او همواره در خانهاش به جماعت میپیوست و از همانجا به امام اقتداء میکرد. (المصنف: ۲/۸۲).
- زیرا که حجره او متصل به مسجد بود چه بسا که اگر جمعی از زنان در خانهاش بودند جماعت را برگزار میکرد و خود بدانان امامت میداد، البته در وسط صف میایستاد. (المنصف: ۲/۱۴۱).
البته این جماعت پس از اذان و اقامه برگزار میگردید. (المصنف: ۲/۱۲۶).
اما در مورد عبادت روزه به طور جدی به آن دلباخته بود به طوریکه پی درپی روزه میگرفت. ابن سعد از قول قاسم روایت کرده که ام المومنینل همواره روزه میگرفت و حتی روزهای گرم و سوزان را با تمام سختی آن روزه میداشت. (الطبقات: ۸/۶۸).
امام احمد روایت نموده که عبدالرحمن بن ابی بکر روز عرفه برسیده عائشه وارد گردید در حالیکه او روزه داشت و بر او آب پاشیده میشد عبدالرحمن به او گفت: افطار کن گفت: افطار کنم در حالیکه از رسول خدا شنیدهام که فرمود: «روزه گرفتن روز عرفه کفاره سال قبل آن میباشد[1]».
طبرانی مطلبی را در اوسط آورده است. چنان به روزه گرفتن شیفته بود که در ایام منی[2] و در سفر روزه میگرفت. (المصنف: ۲/۵۶۱).
اما حج و عمره را چندین بار بجا آورد و با رسول خدا ج در حجة الوداع همراه بود و در اثنای همین حج بود که عادت ماهانهاش رسید، رسول خدا او را فرمان داد که مناسک را بجای آورد و فقط طواف خانه را پس از گذشت عادت انجام دهد.
در طول حجة الوداع انجام عمره قبل از مراسم حج از او فوت گردید، از رسول خدا ج اجازه خواست تا آن را پس از مراسم حج بجای آورده و حضرت به او اجازه داد و او را با برادرش عبدالرحمن به تنعیم - که اول زمین حرم است - فرستاد و او احرام عمره بست و هنوز هم مسجد تنعیم بنام مسجد عائشه خوانده میشود.
ام المومنین عائشهل پس از وفات رسول خدا ج چندین بار حج و عمره بجای آورد که موضوع شرکت او در مراسم حج در عهد خلفاء در قبل بیان گردید. او بدور از مردان مراسم طواف خانه را بجای میآورد و در جوف کوه ثبیر که نزدیک مکه است مجاور میگردید و در آنجا دارای خیمهای ترکی بود که بر آن پرده آویخته شده بود. (صحیح البخاری).
شایان ذکر است که سیده عائشهل از رسول خدا ج پرسید: شما بهترین اعمال را جهاد میدانید آیا ما زنان جهاد نکنیم؟
حضرت فرمودند: «ولی بهترین جهاد برای شما حج مبرور است» (صحیح البخاری).
در روایتی دیگر آمده است که از رسول خدا ج پرسید: یا رسول الله بر زنان هم جهاد فرض است؟ حضرت فرمود: «بلی بر آنان جهاد هست نه جنگ، حج و عمره» (ابن ماجه).
[1]- ظاهر امر این است که او محرم برای حج نبوده زیرا که روزه گرفتن روز عرفه برای غیر حجاج مستحب است و برای حجاج مکروه است، زیرا که آنان را از ادای مناسک حج ضعیف میگرداند و خود ام المومنینل روایت نموده که رسول خدا ج از روزه داشتن روز عرفه در عرفات منع فرمودهاند.
[2]- (جمهور علماء بر این عقیدهاند که در ایام منی روزه گرفتن روا نیست) زیرا که این روزها روزهای تشریق است در صحیح مسلم حدیثی آمده که رسول خدا فرمود: «ایام تشریق ایام غذا خوردن و نوشابه نوشیدن است». بعضی از علماء برای زائر متمتع که قادر به تقدیم هدیه نیست روا دانستهاند در این مورد به کتاب فتح الباری ۴/۲۱۰ مراجعه نمائید.
با هم مرور کردیم که سیده عائشهل بخشی از زندگانی خود را در تحت سرپرستی رسول خدا ج سپری نمود و خوی مبارک وی سادگی در زندگی بود. سیده عائشه در طول حیات خود همواره بر حالت تنگدستی و فشارِ زندگی پایدار ماند و آن را تغییر نداد و چنانکه ابونعیم او را توصیف کرده همیشه این خصوصیت را برای خود محفوظ میداشت: ام المومنینل با ارزشهای دنیایی دشمنی میکرد و سرور و شادمانی دنیا را بیهوده میدانست و همواره برای از دست دادن مونس خود میگریست.
ام المومنینل اینگونه حیات را دوست میداشت و به آن عشق میورزید، زیرا این حیات پر افتخار رسول بود. بدینسان زندگی کردن بود که او را به رسول خدا ج ملحق میگردانید. زیرا که حضرت او را سفارش کرده بود: چون خواستی که به من ملحق گردی پس باید از دنیا به اندازه توشه یک نفر سوار بر مرکب برای خود برگیری و خود را از نشستن با سرمایه داران باز داری و جامه را تبدیل به نو نکنی مگر زمانیکه آن را پینه زده باشی. (ترمذی).
عروه میگفت: عائشه جامهاش را نو نمیکرد، تا که آن را پینه نمیزد. (تحفة الاحوذی).
خداوند متعال، سیده عائشهل را به بسیاری از فضایل و مناقب مخصوص گردانیده است که برخی از آن در فصلهای گذشته بیان گردید. برای آنکه بررسی درباره زندگانی ام المومنین عائشه را کامل نمائیم، ناچاریم بارزترین ویژگیهای شخصیت او را درک کنیم. بدیهی است از خلال بررسی حیات ام المومنین خصوصیات: زهد و پارسایی، عبادت بسیار، سخاوت و بخشش و علم و ادب به عنوان نشانههای بزرگ شخصیت او نمایان و آشکار میگردد.
در ماه مبارک رمضان سال ۵۸ ﻫ.ق سیده عائشه ل بیمار گردید که این بیماری منجر به وفات او شد. ایشان در بیماری خود وصیت کرد: که در موقع حمل جنازهاش آتش روشن نکنند و قطیفه قرمز برتشک او قرار ندهند. (الطبقات: ۸/۷۶)
چون بیماری او شدت یافت عبدالله بن عباسب اجازه عیادت خواست، پسر برادر ام المومنین عبدالله بن عبدالرحمن به او گفت: این عبدالله بن عباس است که اجازه ورود میخواهد.
سیده بدانست که او میخواهد در آخرین لحظات از او تعریف و تمجید کند، لذا گفت: مرا از عبدالله بن عباس بازدار زیرا که به تعریف او نیازی ندارم.
گفت: ای مادرم! ابن عباس از فرزندان نیک شما است برای عرض سلام و وداع آمده است.
فرمود: اگر میخواهی به او اجازه ورود بده.
آنگاه عبدالله بن عباس سلام کرد و نشست و فرمود: مژده باد ام المومنین را.
ام المومنین پرسید برای چه؟
فرمود: دیدار با رسول خدا و دوستان در هنگام جدایی روح از جسد. شما محبوبترین همسر رسول خدا ج بودید و بدیهی است که در قلب پاک رسول خدا جز محبت انسان پاک قرار نمیگیرد. در شب غزوه ابواء، گردن بندت افتاد و رسول خدا در جستجویش شب را به صبح رسانید در حالی که آب نبود که مردم وضو بگیرند، اما خداوند آیه را نازل فرمود که حکم تیمم را همراه داشت.
سبب این لطف خدا شما بودید و این رخصت را خداوند به وسیله شما بر مردم ارزانی فرمود.
خداوند حکم برائت شما را از بالای هفت آسمان نازل کرد و جبرئیل آن حامل آن بود و اکنون مسجدی نیست که این آیات در اوقات شب وروز در آن تلاوت نگردد.
ام المومنین فرمود: ای ابن عباس مرا به خودم واگذار، سوگند به آن ذاتی که جانم در دست او است، دوست میداشتم که موجودی فراموش شده میبودم. در روایت دوم آمده که ابن عباس به او فرمود: ام المومنین نامیده نشدی مگر برای آن که نیک بخت گردی و عنوان ام المومنین اسمی بود که قبل از تولد بر تو گذاشته شده بود. (الطبقات: ۸/۷۶)
و صحیح البخاری قسمتی از آن را آورده است، ام المومنین ل شب ۳ شنبه ۱۷ رمضان وفات کرد و همان شب بعد از نماز زوتر دفن گردید در حالی که ۶۶ سال از عمر او گذشته بود. (الطبقات: ۸/۷۶)
نماز جنازه او را ابوهریره س امامت داد و مردم از منطقه عواملی جمع شدند و آن شب بیش از سایر شبها جماعت کثیری اجتماع کرده بودند، عروه بن زبیر و قاسم بن محمد و عبدالله بن محمد بن عبدالرحمن بن ابوبکر و عبدالله بن عبدالرحمن او را در قبر قرار دادند. (الطبقات: ۸/۷۶)
پیکر او را در بقیع دفن کردند و خود بدان سفارش کرده بود و به عبدالله بن زبیرس فرموده بود: «مرا با آنان ـ رسول خدا و ابوبکر و عمرب ـ دفن نکنید، بلکه مرا با دیگر دوستانم ـ همسران رسول خدا ـ در بقیع دفن نمایید، زیرا که نمیخواهم به واسطه حضرت مورد تعریف و تمجید قرار بگیرم[1]» (صحیح البخاری).
چون عبید بن عمیر از وفات ام المومنینل آگاه شد گفت: «بر عائشه غمگین نمیشود مگر کسیکه او مادرش بوده است» و گفته ام سلمهل در موقع اطلاع از وفات او گذشت که فرمود: «ام المومنین عائشهل در نزد رسول خدا ج پس از پدرش محبوبترین مردم بود».
فصل چهارم:
مناقب و فضایل ام المومنین عائشهل
1- مقدمه
2- زهد
3- عبادت
4- سخاوت و بخشش
5- پارسایی
6- علم و دانش او:
دانش آموز پیامبر- عائشه آموزگار علماء بانوی مفسر، بانوی محدث، بانوی فقیه، آشنائی او با طب و انساب.
مشهورترین دانش آموزان مرد او:
عروه بن زبیر، قاسم بن محمدج مشهورترین دانش آموزان زن او:
عمره بنت عبدالرحمن، قاسم بن محمدج
مشهورترین دانش آموزان زن او:
عمره بنت عبدالرحمن، معاذه العدویه
7- ادب:
مؤدب ادباء از زیبایی ادب او. از سخنان او. خاتمه.
[1]- مفهوم این گفته است که به سبب رسول خدا ج مردم مرا ثناء نگویند و در نفس امر احتمال دارد که من شایسته ثنایشان نباشم این قول بر سبیل تواضع و شکسته نفسی است. (فتح الباری: ۳/۲۰۴). و این سخن ام المؤمنین «لاتدفنی مهعم» با سخن دیگر ایشان زمانی که عمر از ایشان اجازه خواسته بود که در جوار پیامبر دفن شود، فرموده بود: «کنت اریده لنفسی» که دلالت داشت بر اینکه فقط جای دفن برای یک نفر باقی مانده است، ظاهرا تعارض دارد، و جمع میان این دو روایت بدین صورت است که قبل از دفن عمرس ایشان احساس میکردند که جای برای دفن یک نفر بیشتر باقی نمانده اما چون عمر دفن شد معلوم گشت که برای یک نفر دیگر نیز امکان دفن وجود دارد. (فنح الباری: 3 / 205)