اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

محمد در سنین پیری

محمد[ ج] در سنین پیری

جایگاه [حضرت] محمد در بین مؤمنان و قبایل بدوی لطمه دید. اما؛ با نزول آیاتی (سوره/3 آیات 103 به بعد) در سرزنش گروه اول به علت بی‌انضباطی‌شان در جنگ، جایگاهش در میان این گروه اعاده شد و چند لشکرکشی هرچند کوچک هم، به تثبیت دوباره‌ی جایگاه وی و مسلمانان در میان قبایل بدوی انجامید و سرانجام با محاصره و تبعید دومین قبیله از قبایل سه‌گانه‌ی یهودی مدینه، آرامش و امنیت مسلمانان از نو تامین شد.

در خلال سال‌های 626 و 627، وقتی مکیان در صدد برآمدند با لشکری بالغ بر ده هزار نفر مدینه را محاصره کنند، خطر تازه‌ای مسلمانان را تهدید کرد. ظاهراً به سفارش سلمان فارسی، شخصیتی که درباره‌اش افسانه‌هایی پدید آمده و بیانگر وجود عنصر ایرانی در آغاز دعوت اسلام است، برای محافظت از قسمت‌های بی‌دفاع مدینه، خندقی حفر شد و برای مکیان ناآشنا به فنون جنگی، چنان مانعی ایجاد کرد که هرچند سواران‌شان به آسانی می‌توانستند از آن بگذرند، اما جرأت این کار را به خود ندادند و سرانجام هوای نامساعد و کمبود آذوقه مجبورشان کرد که بدون دستیابی به مقصود، عقب‌نشینی کنند. جنگ خندق برای محمد یک موفقیت واقعی بود و توانست از آن همچون امری که بطور آشکارا تسخیر ناپذیری مدینه را اثبات می‌کرد، به خوبی استفاده کند.

به طور کلی در دوره‌ی مدینه، آنچه به عنوان وحی بر [حضرت] محمد نازل می‌شد، خیلی کم‌تر بود و دیگر در قالب آن شور و جذبه‌ی دینی اوایل عهد مکه ظاهر نمی‌شد و غالب آموزه‌ها اکنون احکام فقهی و قواعد مربوط به زندگی جاری امت بود.

اُحُد

اُحُد

در سال بعد محمد [ ج]یک بار دیگر به کاروانی از قریش حمله کرد و مکی‌ها که تا این زمان به این اکتفا کرده بودند که اسیران خویش را که در جنگ بدر گرفتار شده بودند، در مقابل یا دست به تلافی زنند، یا آنکه بدون کشمکش داعیه مخاصمه را از دست فروگذارند. اینان با صرف هزینه‌ای هنگفت، لشکری بالغ بر سه هزار مرد جنگی، همین تعداد شتر و دویست اسب تدارک دیدند. در جبهه‌ی مقابل [حضرت] محمد در پی انشعاب سیصد تن از منافقانِ لشکرش بعد از خروج از مدینه، با هفتصد نفر در برابر مکیان صف‌آرایی کرد و سپاه مکه نتوانست از استقرار پیامبر در محل مساعدی در دامنه‌ی کوه احد جلوگیری کنند. حمله‌ی مسلمانان چنان سخت و پایداری‌شان به حدی بود که اگر کمان‌دارانشان – که دفاع از جانب چپ لشکر به آنان واگذار شده بود – برای شرکت در غارت بنه‌ی اردوی دشمن مواضع خود را ترک نکرده بودند، به پیروزی دست می‌یافتند، اما فرمانده دسته‌ی سواران مکه، خالد بن ولید، بر عقبه‌ی سپاه دشمن تاخت و چون شایعه‌ی کذب کشته‌شدن پیغمبر، در میان مسلمانان انتشار یافت. خالد در آنجا هم نفوذ کرد. در حقیقت پیغمبر فقط مجروح شده بود و کسانش وی را از میدان معرکه نجات داده بودند([1]). در نتیجه‌ی حمله‌ی خالد، مکیان فرصت پایان دادن به قدرت خصم با حمله به شهر مدینه – که در آن زمان بی‌دفاع مانده بود – از دست دادند.



[1]- ابوبکر، عمر، طلحه، زبیر، علی و حارث بن صمه از آن افراد بودند.

مؤمنان و منافقان

مؤمنان و منافقان

جنگ بدر در سال 624م به شرحی که پیش از این رفت، از لحاظ نتایجی که در برداشت، به عنوان یکی از مهم‌ترین جنگ‌ها در تاریخ جهان قلمداد شد. این جنگ پیغمبر را درین اعتقاد که خداوند وی را تأیید می‌کند، راسخ کرد و ثبات عزم مؤمنان را نیز قوتی تازه بخشید و جایگاه [حضرت] محمد ج را در نزد قبایل بدوی اطراف به طرز عجیبی بالا برد.

شمار مؤمنان در مدینه فزونی یافت و یک گروه از اهل مدینه که فقط در ظاهر به محمد ایمان آورده بودند و همواره با صراحتی روزافزون مخالفت پنهانی‌شان را نسبت به وی اظهار کرده بودند، به تدریج دیگر نتوانستند نقش مهمی در جریان امور داشته باشند و حتی به عنوان یک گروه خودآگاه و مستقل، باقی بمانند.

یکی از قبایل یهودی مدینه([1]) که از دید [حضرت] محمد مورد ایراد و ملامت بود، به اجبار و اکراه از شهر مزبور، تبعید شد. در میان پیروان آن حضرت، به اندازه‌ی کافی افراد پرشور و باغیرت پیدا می‌شد که حاضر بودند هرکدام از دشمنانی را که رسول خدا اراده کند، از پای درآورند.



[1]- قبیلۀ یهودی بنی قینقاع. (مؤلف)

بدر

بدر

اینگونه اصلاحات و مقررات، مسلمانان را به صورت یک امت به هم پیوسته درآورد. و او اکنون می‌توانست از پیروان خویش بخواهد که خود را برای جنگ با شهر پدران خویش آماده کنند و برای این مهم، یک کاروان متعلق به مکیان را به عنوان هدف حمله‌ی خویش برگزید. با این وصف رهبر دوراندیش کاروان، موفق شد آنرا از بیراهه به مقصد برساند. وقتی عده‌ی مکیان به 950 مرد با 700 شتر و یکصد اسب رسید، صلاح در آن دیدند که خود را برای یک پیکار واقعی با پیغمبر مهیا کنند و به همین منظور در مسیر راه تجاری خویش، در «بدر» با دسته‌ی تحت فرماندهی [حضرت] محمد – که تعداد آن اندکی بیش از سیصد نفر می‌شد – برخورد کردند. پیامبر، با وصف کم‌تر بودن شمار یارانش از سپاه دشمن، در شروع حمله به خود تردید راه نداد و مؤمنان با شور و نظم کافی دست به حمله زدند، در صورتیکه مکیان با همان شیوه‌ی نسبتاً به دور از انضباطی که از قدیم در میان اعراب معمول بود به مبارزه پرداختند. در جریان نزاعی سخت و نسبتاً خونین (که طی آن پیغمبر در حق دشمنانش دعای بد کرد و این امر، از قرار مذکور، کفه را به زیان آنان برگرداند)([1]) مکیان مغلوب شدند و نخستین پیروزی نظامی برای [حضرت] محمد به دست آمد.



[1]- قول پیغمبر درین مورد براساس آنچه در الکامل ابن اثیر 2/85 [والسیرة النبویة ابن هشام 2/273] هست، چنین است: «اللهم هذه قریش قد أقبلت بُخیلائها وفخرها، تحادک وتکذب رسولک، اللهم فنصرک الذی وعدت. اللهم أحنهم الغداة» (آریان).

      «بار خدایا! اینان قریشیانند که خرامان و خودنمایان از راه رسیده‌اند تا با تو بستیزند و پیامبرت را دروغگو بخوانند. بار خدایا! یاری‌ات را به من رسان که نوید آن را به من دادی! خدایا! بامداد فردا نابودشان فرمای!» (ترجمه فارسی تاریخ کامل 3/952). (مؤلف)

[حضرت] محمد در مدینه

[حضرت] محمد ج در مدینه

از این پس وضع [حضرت] [محمد] در مدینه به خوبی استوار گشت و برای نیل به قدرت، موانع جدی در سر راه او در این شهر پدید نیامد؛ البته در آغاز کار، تأمین نیازهای اقتصادی و ایجاد رفاه برای پیروانش که از مکه مهاجرت کرده بودند، دشواری‌هایی به وجود آورد. پیغمبر در صدد برآمد تا این دشواری‌ها را از طریق ایجاد رابطه‌ی خونی، در بین ساکنان تازه (مهاجرین) و بومیان شهر (انصار) حل کند و از این مهم‌تر کوشید تا با صدور یک حکم، تمام اهل شهر را فارغ از گرایش‌های دینی‌شان متقاعد سازد که باهم در رفع اختلافات بکوشند و در حمایت از مسلمانان تشریک مساعی کنند([1]). اعراب غیر مسلمان و یهودیان، از اتحاد بر ضد مصالح مسلمانان ممنوع شدند؛ این ضابطه که عین عبارت آن به ما رسیده است، از لیاقت و قدرت سیاستمدارانه‌ای حکایت می‌کند که محمد در این ایام و سال‌های بعد، از خویش نشان داد و همراه با محبوبیت دلربای شخص او و آوازه‌اش در میان پیروانش، می‌بایست یک عامل اساسی در پیشرفت وی بوده باشد.



[1]- منظور مؤلف (اشپولر) سیاست پیغمبر در عقد پیمان برادری بین مهاجرین و انصار است و آنچه در این باب می‌گوید، تعبیر درست و پسندیده‌ای نیست. (آریان)