نماز عبادتی است که برای الله ﻷ صورت میگیرد و دارای اقوال و افعال مخصوصی است که با تکبیر شروع، و با سلام خاتمه مییابد.
نمازهای پنجگانه، بعد از کلمه شهادتین، نسبت به سایر ارکان اسلام از تأکید بیشتری برخوردار هستند.
نماز بر هر مرد و زن مسلمانی در هر حالتی، چه حالت امنیت و ترس، سلامتی و بیماری، سفر و حضر، واجب است و در برخی حالتها شکل ظاهری و تعداد رکعات نیز تفاوت دارد.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّ النَّبِیَّ ج بَعَثَ مُعَاذًا س إِلَى الیَمَنِ، فَقَالَ: «ادْعُهُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنِّی رَسُولُ اللَّهِ، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذَلِکَ، فَأَعْلِمْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدِ افْتَرَضَ عَلَیْهِمْ خَمْسَ صَلَوَاتٍ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَلَیْلَةٍ ...».[1]
عبدالله بن عباس ب روایت میکند: هنگامی که پیامبر ج، معاذ س را به سوی یمن فرستاد، به او فرمود: «آنها را دعوت بده به اینکه هیچ معبود بر حقی غیر از الله نیست و من فرستاده او هستم، پس اگر آن را قبول کردند به آنها تعلیم بده که الله در هر شبانه روز، پنج وقت نماز برای آنها فرض نموده است...».
1- نماز نور است، همانطور که از نور، روشنایی تولید میشود، نماز نیز انسان را به سوی درست راهنمایی میکند، و او را از نافرمانی، فحشا و منکرات منع میکند.
2- نماز رابطه بین بنده و پروردگارش است، و ستون دین میباشد، فرد مسلمان در نماز لذت مناجات با پروردگارش را حس میکند، خوشحال میشود و چشمانش سرد و آرام میشوند و سینهاش گشایش مییابد و قلبش آرام میگردد و نیازهایش بر طرف میشوند و به وسیله نماز از مشکلات و سختیهای دنیا آرام میگیرد.
3- در نماز توحید و وحدانیت الله ﻷ بیان میشود و این توحید با ظاهرشدنش بر قلب و زبان و اعضای بدن تقویت میگردد. نماز دارای ظاهری است که به بدن تعلق دارد مانند قیام و نشستن و رکوع و سجده و سایر اقوال و اعمال، و نیز از باطنی برخوردار است که به قلب تعلق دارد و آن تعظیم الله بلند مرتبه و بزرگ دانستن، خشوع داشتن، محبت کردن، پیروی نمودن، ستایش کردن و شکر نمودن در مقابل او میباشد. ذلیل شدن و خضوع داشتن بنده در مقابل پروردگارش در ظاهر به وسیله عملی که از پیامبر ج در بحث نماز ثابت است، صورت میگیرد اما باطن با توحید، ایمان، اخلاص و خشوع تحقق مییابد.
4- نماز دارای جسم و روح میباشد، جسم آن قیام، رکوع، سجده و قرائت است اما روح آن تعظیم الله، توحید، خشوع، حمد و ستایش، درخواست کردن، استغفار، تعریف او، درود و سلام فرستادن بر رسول الله ج و آل او و بر تمام بندگان صالحش میباشد.
5- الله بر هر مسلمانی امر نموده که بعد از اقرار به کلمه شهادتین، زندگی خویش را به چهار چیز مقید سازد: «نماز، زکات، روزه و حج» ارکان اسلام میباشند و در هریک از آنها تمرینی است برای اجرا نمودن اوامر الهی بر نفس انسان و مال و شهوت و طبیعتش، تا اینکه زندگی او مطابق دستور الله و رسولش، و آنچه که آنها دوست میدارند سپری شود؛ نه طبق هوا و هوس او.
6- فرد مسلمان در نماز، اوامر الهی را بر هر عضوی از اعضای بدنش اجرا میکند تا تمرینی باشد برای اطاعت کردن از الله، و اجرای دستورات او در تمام زمینههای زندگیاش؛ در اخلاق، معاملات، غذا خوردن و لباس پوشیدنش، و این چنین مطیع پروردگارش در داخل و خارج نماز میباشد.
7- نماز انسان را از کارهای منکر و زشت باز میدارد و سبب کفاره گناهان میگردد.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «أَرَأَیْتُمْ لَوْ أَنَّ نَهْرًا بِبَابِ أَحَدِکُمْ یَغْتَسِلُ مِنْهُ کُلَّ یَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ، هَلْ یَبْقَى مِنْ دَرَنِهِ شَیْءٌ؟» قَالُوا: لَا یَبْقَى مِنْ دَرَنِهِ شَیْءٌ، قَالَ: «فَذَلِکَ مَثَلُ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ، یَمْحُو اللهُ بِهِنَّ الْخَطَایَا».[2]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «نظرتان چیست؟ اگر جلوی خانه یکی از شما، نهر آبی باشد و آن فرد روزانه پنج مرتبه در آن آب غسل کند آیا بر بدنش چیزی باقی میماند؟» صحابه عرض کردند: چیزی از آلودگی بر بدنش باقی نمیماند. رسول الله ج فرمود: «نمازهای پنچگانه این چنین است الله به وسیله آنها گناهان و خطاها را از بین میبرد».
هنگامی که قلب استقامت نماید اعضا و جوارح نیز استقامت مییابند و قلب به وسیله دو چیز استقامت، مییابد:
1- مقدم نمودن آنچه که الله دوست میدارد بر هر چیزی که نفس به آن علاقه دارد.
2- تعظیم امر و نهی که همان شریعت است.
و همهی آنها از تعظیم و شناخت امر و نهی کننده ناشی میشود که الله ﻷ است. گاهی انسان کاری را انجام میدهد تا مردم به او نگاه کنند و نزد آنها جایگاه و منزلتی کسب نماید، و گاهی شخص نهی شونده از کار بد، میترسد؛ زیرا اعتبارش را نزد مردم از دست دهد، یا از مجازاتهای دنیوی مانند حدود، ترس و هراس دارد که الله، آنها را در مقابل منعیات قرار داده است، پس این فعل و ترک به خاطر تعظیم امر و نهی و یا تعظیم امر کننده و نهی کننده نیست.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾ [الکهف: 110].
«[ای پیامبر،] بگو: من فقط بشری [عادی] همچون شما هستم. به من وحی میشود که تنها معبودتان، اللهِ یکتاست؛ پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
اینکه بنده اوقات عبادت و حدود آنها را رعایت کند و ارکان و واجبات و سنتها را انجام دهد، و حریص باشد که کامل صورت گیرند و هنگام واجب شدنشنان با سرعت به سوی آنها بشتابد و خوشحال شود، و هنگام فوت شدن، مانند از دست دادن نمازِ جماعت و... اندوهگین شود و هر وقت حرمتِ حرامها رعایت نشد به خاطر الله خشمگین شود، و هنگام نافرمانی نیز غمگین گردد و با اطاعت کردن از او خوشحال شود و عبادت کردنش در پنهانی از عبادت کردن به صورت آشکارا بیشتر باشد، و هنگام رخصت، خوشحال و سست نشود، و پیوسته علت احکام را جویا نشود و نیز اگر حکمت عملی ظاهر شد آن را سبب فرمانبرداری و عمل بیشتر قرار دهد.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿إِنَّمَا یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بِهَا خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ۩١٥ تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ١٦ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٧﴾ [السجدة: 15-17].
«فقط کسانی به آیات ما ایمان میآورند که چون به آنها پند داده شوند، به سجده میافتند و پروردگارشان را به پاکی میستایند و تکبر نمیورزند. [در دل شب،] از بسترها برمیخیزند و پروردگارشان را با بیم و امید [به نیایش] میخوانند و از آنچه به آنان روزی دادهایم انفاق میکنند. هیچ کس نمیداند به [پاس] آنچه [این مؤمنان در دنیا] انجام میدهند، چه [بسیار مایۀ] روشنی چشمها برایشان نهفته است».
الله ﻷ پادشاه حقیقی است، و حکومت و پادشاهی مخصوص اوست که بر مخلوقات و سرزمینها و بندگانش امر مینماید. الله ﻷ حکیم و علیم است و بندگانش را بر اساس مصلحتی امر مینماید، و به خاطر فسادی که در انجام کاری وجود دارد از آن نهی میکند.
الله چیزی را که امر میکند بر آن کمک مینماید و از هر چیزی که نهی میکند از آن نیز بینیاز است.
الله بندگانش را به روشهای مختلف مورد امتحان و آزمایش قرار میدهد از جمله به وسیلهی: اوامر و شهوتها، واجبات و حرامها، و امور دوست داشتنی و ناخوشایند تا به وسیلهی آن راستگو از دروغگو و فرمانبردار از نافرمان تشخیص داده شود، و اینکه چه کسی از هدایت او و چه کسی از هوا و هوسهایش پیروی میکند.
اوامر شامل واجبات و مستحبات است و نواهی نیز حرامها و مکروهات را دربر میگیرد. چیزی که به آن امر میشود مانند غذایی است که برای بدن مفید است و چیزی که نهی شده مانند سمی است که برای بدن ضرر دارد و باعث از بین رفتن آن میشود.
و کسی که به آن یقین داشته باشد، سینهاش برای اطاعت از الله و رسولش آماده میگردد و با انجام اوامر و دوری کردن از نواهی، و خوب عبادت انجام دادن، و محبت داشتن برای الله و تعظیم برای او، و تقرب جستن به آنچه که او دوست دارد، نفس شخص خوشحال میگردد.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٢ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَمَغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٤﴾ [الأنفال: 2-4].
«بیتردید، مؤمنان فقط کسانی هستند که وقتی الله یاد میشود، دلهایشان هراسان میگردد و هرگاه آیاتش بر آنان خوانده میشود، بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکل میکنند. همان کسانی که نماز برپا میدارند و از آنچه روزیشان کردهایم انفاق میکنند. آنان هستند که به راستی مؤمنند. براى آنان نزد پروردگارشان، درجاتی [والا] و آمرزش و روزىِ نیکو خواهد بود».
و هنگامی که ایمان ضعیف گردد، انسان به حیله و بدعت و نافرمانی و کسالت در عبادت و تساهل در اوامر و نواهی و پیروی از شهوات روی میآورد و به این وسیله قدمش در آتش میلرزد.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿۞فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ یَلۡقَوۡنَ غَیًّا٥٩ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِکَ یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا یُظۡلَمُونَ شَیۡٔٗا٦٠﴾ [مریم: 59-60].
«پس از آنان، جانشینانى گمراه و ناشایست آمدند که نماز را تباه ساختند [و در آن سهلانگارى نمودند] و از هوسها [و شهوات] پیروى کردند؛ و به زودى [کیفرِ] گمراهى [خویش] را خواهند دید. مگر کسی که توبه نمود و ایمان آورد و کاری شایسته کرد. اینان به بهشت داخل میشوند و هیچ ستمی بر آنان نمیرود».
اوامر الله ﻷ دونوع هستند:
1- اوامری که نفس انسان آنها را دوست میدارد مانند امر به خوردن از پاکیها و ازدواج با چهار زن و شکار کردن از خشکی و دریا و مانند آن.
2- اوامری که نفس آنها را نمیپسند و دو نوع است:
الف: اوامر خفیف و سبک مانند دعاها، اذکار، و آداب و نوافل و تلاوت قرآن و مانند آنها.
ب: اوامر سنگین مانند دعوت دادن به سوی الله و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد در راه الله.
با اجرای اوامر سبک و سنگین و نگاه کردن و تفکر نمودن در آیات آفرینش و آیههای تشریعی و زیاد ذکر کردن الله ﻷ، ایمان زیاد میشود.
پس هنگامی که ایمان زیاد شد چیزهای منفور، محبوب شده و چیزهای سنگین، سبک میگردد و هدف الله که همان دعوت دادن و عبادت کردنِ بنده است تحقق مییابد، و اعضای بدن برای انجام آن به حرکت در آمده و به رضایت الله میرسد.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ ذِکۡرٗا کَثِیرٗا٤١ وَسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا٤٢ هُوَ ٱلَّذِی یُصَلِّی عَلَیۡکُمۡ وَمَلَٰٓئِکَتُهُۥ لِیُخۡرِجَکُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَکَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَحِیمٗا٤٣ تَحِیَّتُهُمۡ یَوۡمَ یَلۡقَوۡنَهُۥ سَلَٰمٞۚ وَأَعَدَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَرِیمٗا٤٤﴾ [الأحزاب: 41-44].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، الله را بسیار یاد کنید و بامداد و شامگاه او را به پاکی بستایید. اوست که بر شما درود [و رحمت] میفرستد و فرشتگانش [نیز دعایتان میکنند] تا شما را از تاریکیها به سوی نور بیرون آورَد و [الله] همواره نسبت به مؤمنان مهربان است. روزی که با او دیدار میکنند، درودشان «سلام» است و [الله] پاداشی ارجمند برایشان فراهم ساخته است».
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَلۡتَکُن مِّنکُمۡ أُمَّةٞ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَیۡرِ وَیَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٠٤﴾ [آل عمران: 104].
«و [ای مؤمنان،] باید گروهی از شما باشند که [مردم را] به خوبی[ها که عقل و دین میپسندد] دعوت کنند و به [کارهای] شایسته دستور دهند و از [امور] ناپسند بازدارند؛ و آنانند که رستگارند».
الله ﻷ در وجود هر انسانی دو نفس قرار داده است: نفسی که بر بدی امر میکند؛ و نیز نفس با اطمینان؛ و این دو با یکدیگر دشمن هستند. سبک گرفتن هر کدام باعث سنگینی دیگری خواهد شد و لذت بردن یکی باعث درد دیگری میشود. با یکی فرشته ای و با دیگری شیطانی همراه است تمام حق با فرشته و نفس مطمئنه است و تمام باطل با شیطان و نفس اماره میباشد و این درگیری و کشمکش بین آن دو وجود دارد و پیروزی بین آنها نوبتی است، هرکدام گاهی پیروز میشوند پس با سرعت حرکت کن، الله بر تو رحم میکند، و آنچه را که الله دوست میدارد بر آنچه که نفس تو علاقه دارد تقدیم کن در این صورت از آنچه که تو دوست میداری راضی میشود.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿إِنَّ سَعۡیَکُمۡ لَشَتَّىٰ٤ فَأَمَّا مَنۡ أَعۡطَىٰ وَٱتَّقَىٰ٥ وَصَدَّقَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ٦ فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡیُسۡرَىٰ٧ وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسۡتَغۡنَىٰ٨ وَکَذَّبَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ٩ فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡعُسۡرَىٰ١٠﴾ [اللیل: 4-10].
«که یقیناً سعی [و تلاش] شما مختلف [و نیک و بد] است. و اما کسی که [در راه الله] ببخشید و پرهیزگاری کند و [وعدۀ الله و سخنان] نیک را تصدیق کند، به زودی انجام [کار خیر و] آسانی [= اعمال نیکو و انفاق در راه الله] را برایش آسان میکنیم. و اما کسیکه بخل ورزد و بینیازی بجوید، و [وعدۀ الله و سخنانِ] نیک را تکذیب کند، به زودی انجام دشواری [= اعمال شر و پلید] را برایش آسان میسازیم [و انجام کار خیر را بر او سخت میگردانیم]».
نمازهای پنجگانه در شبانه روز بر هر فرد مسلمان و مکلف مرد یا زن باشد واجب است به غیر از شخصِ حایض و نفاسشده تا وقتی پاک شود. و نیز بعد از کلمه شهادتین از ارکان اصلی اسلام میباشد.
1- الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿فَإِذَا قَضَیۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِکُمۡۚ فَإِذَا ٱطۡمَأۡنَنتُمۡ فَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَۚ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ کَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ کِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا١٠٣﴾ [النساء: 103].
«چون نماز را به پایان رساندید، الله را [در همه حال،] ایستاده و نشسته و بر پهلو خفته [= خوابیده] یاد کنید؛ و هرگاه آرامش یافتید [و ترس از بین رفت]، نماز را [کامل] بر پا دارید [چرا که] بیتردید، نماز [فریضهای است که] در اوقات معیّنی بر مؤمنان واجب شده است».
2- الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ٢٣٨﴾ [البقرة: 238].
«[ای مسمانان،] بر [انجام] همه نمازها و [به خصوص] نماز عصر کوشا باشید و با فروتنی و فرمانبرداری برای الله به پا خیزید».
3- عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ، شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَإِقَامِ الصَّلَاةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ، وَحَجِّ الْبَیْتِ، وَصَوْمِ رَمَضَانَ».[3]
ابن عمر ب از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «اسلام بر پنج چیز بنا شده است: شهادت دادن به اینکه هیچ معبود راستینی غیر از الله نیست و به پا داشتن نماز و پرداخت زکات و حج خانهی کعبه و روزه گرفتن ماه مبارک رمضان».
4- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّ النَّبِیَّ ج بَعَثَ مُعَاذًا س إِلَى الیَمَنِ، فَقَالَ: «ادْعُهُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنِّی رَسُولُ اللَّهِ، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذَلِکَ، فَأَعْلِمْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدِ افْتَرَضَ عَلَیْهِمْ خَمْسَ صَلَوَاتٍ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَلَیْلَةٍ ...».[4]
عبدالله بن عباس ب روایت میکند: هنگامی که پیامبر ج، معاذ س را به سوی یمن فرستاد، به او فرمود: «آنها را دعوت بده به اینکه هیچ معبود راستینی غیر از الله نیست و من فرستاده او هستم، پس اگر آن را قبول کردند به آنها تعلیم بده که الله در هر شبانه روز، پنج وقت نماز برای آنها فرض نموده است...».
مسلمان مکلف، شخصی است که بالغ و عاقل باشد و نشانههای بلوغ عبارتاند از:
1- برخی بین مرد و زن مشترک میباشند: تمام شدن سن پانزده سال، روییدن موی زیر بغل و خروج منی.
2- مخصوص مرد میباشد: رویش موهای ریش و سبیل.
3- فقط مخصوص زنان است: حامله و حیض شدن.
نماز رابطهای بین بنده و پروردگارش میباشد و نخستین چیزی است که انسان، روز قیامت در مورد آن محاسبه میشود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ أَوَّلَ مَا یُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ صَلَاتُهُ، فَإِنْ وُجِدَتْ تَامَّةً کُتِبَتْ تَامَّةً، وَإِنْ کَانَ انْتُقِصَ مِنْهَا شَیْءٌ. قَالَ: انْظُرُوا هَلْ تَجِدُونَ لَهُ مِنْ تَطَوُّعٍ یُکَمِّلُ لَهُ مَا ضَیَّعَ مِنْ فَرِیضَةٍ مِنْ تَطَوُّعِهِ، ثُمَّ سَائِرُ الْأَعْمَالِ تَجْرِی عَلَى حَسَبِ ذَلِکَ».[5]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «نخستین چیزی که بنده روز قیامت در مورد آن محاسبه میشود نمازش است، اگر کامل بود برایش به صورت کامل نوشته میشود اما اگر چیزی از آن کم بود الله میفرماید: بنگرید آیا نمازهای نافله دارد که به وسیله آنها کمبود فرایض جبران شوند، سپس سایر اعمالش بر همین اساس بررسی میشوند».
یک سال قبل از هجرت، الله ﻷ نماز را در شب اسراء و بدون واسطه فرض کرد و در یک شبانهروز پنجاه نماز بر هر مسلمانی فرض قرار داد و این بر اهمیت و محبوبیتِ نماز نزد الله دلالت دارد. سپس تخفیف داده شد و الله در عمل پنج وعده قرار داد و از روی فضل و رحمت، اجر و پاداش پنجاه وعده را برایش محسوب نمود.
نمازهای فرض در هر شبانهروز پنج وعده بر هر مرد و زن مسلمان واجب است که عبارتاند از: ظهر، عصر، مغرب، عشا و صبح. و نماز جمعه در هفته یک مرتبه فرض است.
کسی که وجوب نماز را انکار کند کفر ورزیده است، و همچنین ترک کننده آن به صورت مطلق از روی تنبلی و کسالت نیز مرتکب کفر شده است، پس اگر جاهل بود به او تعلیم داده میشود اما اگر عالم به واجب بودن نماز بود ولی آن را ترک کرد از او درخواست توبه میشود؛ اگر توبه کرد پذیرفته میشود و اگر امتناع کرد کافر است و کشته میشود.
و کسی که به صورت مطلق نماز را ترک کند و اصلا نماز نخواند کافر و مرتد میشود و از دین اسلام خارج میگردد.
اما کسی که گاهی نماز میخواند و بعضی اوقات نمیخواند کافر نیست بلکه فاسق گردیده و مرتکب گناه بزرگی شده است و بر نفس خویش جنایت بزرگی کرده انجام داده است و نافرمانی الله و پیامبرش را در بزرگترین فریضهی دین، مرتکب گردیده است.
1- الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ فَإِخۡوَٰنُکُمۡ فِی ٱلدِّینِۗ وَنُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ١١﴾ [التوبة: 11].
«پس [با این حال،] اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات پرداختند، برادران دینیِ شما [مسلمانان] هستند؛ و ما آیات خود را برای گروهی که میدانند، به تفصیل بیان میکنیم».
2- عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «إِنَّ بَیْنَ الرَّجُلِ وَبَیْنَ الشِّرْکِ وَالْکُفْرِ تَرْکَ الصَّلَاةِ».[6]
جابر س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «فاصله بین شخص و بین شرک و کفر، ترک کردن نماز است».
3- عَنْ ابْنَ عَبَّاسٍ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ بَدَّلَ دِینَهُ فَاقْتُلُوهُ».[7]
ابن عباس ب از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «هرکس دینش را تغییر داد (و از اسلام برگشت)، او را بکشید».
کسی که نماز را برای همیشه ترک نماید آثار ذیل بر او مترتب میشود:
1- در زندگی: فردی که برای همیشه نماز را ترک میکند جایز نیست که با شخص مسلمان ازدواج کند، و سرپرستیاش ساقط میگردد و حقش در حضانت سلب میگردد و ارث نمیبرد و هر حیوانی را که ذبح کند گوشت آن حرام است و جایز نیست به مکه و حرم آن وارد شود؛ چون کافر است.
2- هنگامی که فوت کرد: غسل و کفن داده نمیشود و بر او نماز جنازه نمیخوانند و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود؛ زیرا مسلمان نیست و برایش دعای رحمت نمیشود و از او ارث برده نمیشود؛ زیرا او یک شخص کافر است.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا یَزَالُ الْعَبْدُ فِی صَلَاةٍ مَا کَانَ فِی مُصَلَّاهُ یَنْتَظِرُ الصَّلَاةَ، وَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَهُ، اللَّهُمَّ ارْحَمْهُ، حَتَّى یَنْصَرِفَ، أَوْ یُحْدِثَ».[8]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «تا زمانی که انسان در محل نمازش نشسته و منتظر نماز بماند و وضویش باطل نشود یا از آنجا بر نگردد، در حال نماز به شمار میآید و فرشتگان چنین برایش دعا میکنند: پروردگارا او را بیامرز، پروردگارا او را بیامرز».
فضیلت گام برداشتن با حالت طهارت به قصد در مسجد نماز خواندن
1- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ، ثُمَّ مَشَى إِلَى بَیْتٍ مَنْ بُیُوتِ اللهِ لِیَقْضِیَ فَرِیضَةً مِنْ فَرَائِضِ اللهِ، کَانَتْ خَطْوَتَاهُ إِحْدَاهُمَا تَحُطُّ خَطِیئَةً، وَالْأُخْرَى تَرْفَعُ دَرَجَةً».[9]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «کسی که در خانهاش طهارت میگیرد سپس به سوی خانهای از خانههای الله گام برمیدارد تا فرضی از فرایض الهی را ادا کند هر گامی که بر میدارد یک گناه و خطا از او عفو میگردد و با گام دیگر یک درجه مقام و جایگاهش بالا میرود».
2- عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ مُتَطَهِّرًا إِلَى صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ فَأَجْرُهُ کَأَجْرِ الْحَاجِّ الْمُحْرِمِ، وَمَنْ خَرَجَ إِلَى تَسْبِیحِ الضُّحَى لَا یَنْصِبُهُ إِلَّا إِیَّاهُ فَأَجْرُهُ کَأَجْرِ الْمُعْتَمِرِ، وَصَلَاةٌ عَلَى أَثَرِ صَلَاةٍ لَا لَغْوَ بَیْنَهُمَا کِتَابٌ فِی عِلِّیِّینَ».[10]
ابو امامه س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «کسی که از خانهاش با حالت طهارت به سوی نماز فرض خارج شود، اجر و پاداش او به اندازه پاداش حاجیای که در حالت احرام است میباشد، و کسی که فقط برای نماز ضُحَی خارج شود به اندازه فردی که عمره انجام میدهد به او پاداش میرسد و نمازی که بعد از نماز دیگر در حالی خوانده شود که بین آن دو نماز لغوی صورت نگرفته در علیین برایش نوشته میشود».
خشوع در نماز چگونه حاصل میشود
خشوع در نماز با امور ذیل بدست میآید:
1- حضور قلب داشته باشد؛ اینکه در نماز، مقابل الله قرار دارد.
2- فهم و درک داشتن نسبت به آنچه که در نماز میخواند یا میشنود.
3- تعظیم به دو صورت حاصل میشود معرفت شکوه و بزرگی الله ﻷ، و شناخت داشتن به اینکه نفس، حقیر و کوچک است که این سبب شکستگی و خشوع در مقابل الله میشود.
4- هیبت و شکوه، بالاتر از تعظیم است و از معرفت قدرت و عظمت الله و مشاهده تقصیر و کوتاهی بنده در حقِّ باری تعالی حاصل میشود.
5- رجاء و امید داشتن؛ اینکه با خواندن نماز، امید ثواب و رضای الله ﻷ را داشته باشد.
6- حیاء از شناخت نعمتهای الله و تقصیر خویش در حق الله ﻷ حاصل میشود.
محافظت نمودن بر فضیلتی مانند خشوع در نماز که به ذات عبادت تعلق دارد از فضیلتی که به مکان آن تعلق دارد مهمتر است، پس در مکانهایی که تردد و ازدحام وجود دارد و باعث از بین رفتن خشوع میشود نماز نخواند.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١ ٱلَّذِینَ هُمۡ فِی صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ٢ وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ٣﴾ [المؤمنون: 1-3].
«به راستی که مؤمنان رستگار شدند؛ همان کسانی که در نمازشان فروتن هستند؛ و آنان که از [گفتار و رفتار] بیهوده رویگردانند».
رسول الله ج با صدای بلند و جیغ و فریاد گریه نمیکرد، بلکه اشک از چشمانش جاری میشد و چنان گریه میکرد که از سینهاش صدایی مانند صدای دیگی که در حال جوش است شنیده میشد. گریهاش گاهی به خاطر ترس از الله بود و بعضی اوقات به خاطر خوف و شفقتی که بر امت داشت میگریست، و گاهی گریهاش رحمتی برای میت بود، و گاهی اوقات که قرآن را استماع میکرد و آیههای وعده و وعید و ذکر الله و نعمتهایش و اخبار پیامبران و... را میشنید نیز گریه میکرد.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَقُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُکۡثٖ وَنَزَّلۡنَٰهُ تَنزِیلٗا١٠٦ قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ یَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ١٠٧ وَیَقُولُونَ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِن کَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗا١٠٨ وَیَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ یَبۡکُونَ وَیَزِیدُهُمۡ خُشُوعٗا۩١٠٩﴾ [الإسراء: 106-109].
«و قرآنى [گرانقدر را] بخشبخش [و به مرور بر تو] نازل کردیم تا آن را با درنگ [و آهستگی] برای مردم بخوانى؛ و آن را به تدریج [و بر حسب رویدادهای مختلف] نازل کردیم. [ای پیامبر، به کافران] بگو: «[چه] به آن ایمان بیاورید یا نیاورید [فرقی به حالتان ندارد]. بیتردید، کسانى که قبل از [نزول] آن، دانش [کتابهای آسمانیِ پیشین را] یافتهاند، چون [آیات قرآن] بر آنان خوانده شود، سجدهکنان بر [زمین] مىافتند». و میگویند: «پروردگارمان پاک و منزّه است. یقیناً وعدۀ پروردگارمان انجامشدنی است». و [آنگاه] گریهکنان بر [زمین] مىافتند و [تلاوتِ قرآن و تدبر در آیاتش] بر فروتنیشان میافزاید».
تمام زندگی فرد مسلمان عبادت است
الله تمام زمین را به عنوان مسجدی برای عبادت آفریده است و همه اوقات نیز برای عبادت است و انسان با قلب و اعضایش در هر زمان و مکانی پروردگار بزرگوارش را عبادت میکند پس شایسته نیست که وقت خویش را به عبث و بیهودگی سپری کند، در حالیکه اصل وجودش برای عبادت الله ﻷ است.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحۡیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦٢ لَا شَرِیکَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِکَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ١٦٣﴾ [الأنعام: 162-163].
«بگو: بیتردید، نمازم و قربانیهای من و زندگی و مرگم همه برای الله - پروردگار جهانیان- است. [همان ذاتی که] شریکى ندارد؛ و به این [عبادت الله به یگانگی و خالصانه] دستور یافتهام و من نخستین مسلمان [از این قوم] هستم».
اوقاتی که اعمال بر الله ﻷ عرضه میشوند
1- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «تُفْتَحُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ یَوْمَ الْإِثْنَیْنِ، وَیَوْمَ الْخَمِیسِ، فَیُغْفَرُ لِکُلِّ عَبْدٍ لَا یُشْرِکُ بِاللهِ شَیْئًا، إِلَّا رَجُلًا کَانَتْ بَیْنَهُ وَبَیْنَ أَخِیهِ شَحْنَاءُ، فَیُقَالُ: أَنْظِرُوا هَذَیْنِ حَتَّى یَصْطَلِحَا، أَنْظِرُوا هَذَیْنِ حَتَّى یَصْطَلِحَا، أَنْظِرُوا هَذَیْنِ حَتَّى یَصْطَلِحَا».[11]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «دروازههای بهشت روز دوشنبه و پنجشنبه باز میشوند، پس هر شخص مسلمانی که به الله شرک نورزیده است مورد مغفرت و آمرزش قرار میگیرد مگر شخصی که بین او و برادرش دشمنی و کینه وجود دارد پس گفته میشود: در مورد این دو دست نگه دارید تا اینکه صلح و آشتی کنند. در مورد این دو دست نگه دارید تا صلح و آشتی کنند».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «یَتَعَاقَبُونَ فِیکُمْ مَلَائِکَةٌ بِاللَّیْلِ، وَمَلَائِکَةٌ بِالنَّهَارِ، وَیَجْتَمِعُونَ فِی صَلَاةِ الْفَجْرِ، وَصَلَاةِ الْعَصْرِ، ثُمَّ یَعْرُجُ الَّذِینَ بَاتُوا فِیکُمْ، فَیَسْأَلُهُمْ رَبُّهُمْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِهِمْ: کَیْفَ تَرَکْتُمْ عِبَادِی؟ فَیَقُولُونَ: تَرَکْنَاهُمْ وَهُمْ یُصَلُّونَ، وَأَتَیْنَاهُمْ وَهُمْ یُصَلُّونَ».[12]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «فرشتگانی شب و فرشتگانی دیگر روز را به نوبت، با شما به سر میبرند و هنگام نماز عصر و صبح با هم جمع میشوند، سپس فرشتگانی که شب را نزد شما سپری کردهاند، به سوی عرش الهی میروند. الله متعال با وجود اینکه حال بندگانش را بهتر میداند از آنان میپرسد: «وقتی میآمدید بندگان مرا در چه حالی دیدید؟ فرشتگان در جواب میگویند پروردگارا هنگامیکه نزد آنان رفتیم و زمانی که از آنها جدا شدیم مشغول نماز خواندن و عبادت بودند».
اذان: عبادتی برای الله است که به وسیلهی اعلامِ داخل شدنِ وقتِ نماز با الفاظی خاص انجام میپذیرد. اذان در سال اول هجرت در مدینه النبی مشروع شد.
1. اعلام توحید و یادآوری مردم به وسیلهی آن در شب و روز.
2. اعلام داخل شدن وقت نماز و مکان آن است و دعوت کردن به سوی نماز جماعت که خیر و ثواب زیادی دارد.
3. یادآوری برای غافلان و فراموشکاران برای ادای نمازی است که به خاطر نعمتها خوانده میشود و این رستگاری است و اذان دعوتی برای مسلمان است تا اینکه این نعمت فلاح و رستگاری از او فوت نشود.
اقامه: عبادتی برای الله است که با اعلام قیام به سوی نماز با اذکاری مخصوص صورت میگیرد.
اذان در جهان به صورت مستمر ادامه دارد و یک دقیقه متوقف نمیشود.
در هر وقتی مؤذنان در جهان برای نمازهای پنجگانه در یک وقت اذان میدهند. در دورترین منطقهی شرق برای صبح اذان داده میشود و در نزدیکترین منطقهی شرق برای ظهر اذان داده میشود و در وسط زمین برای عصر اذان میدهد و در غرب برای نماز مغرب اذان میگوید و در دورترین منطقهی غرب برای عشا اذان میگوید.
و در روزه نیز به همین صورت است، در یک وقتی اهل مشرق سحر میکنند و اهل مغرب افطار مینمایند و در زمان نیز به همین صورت هستند، اهل مشرق در یک وقت در شب به سر میبرند و اهل مغرب در روز هستند.
پس پاک و منزه است کسیکه قدرت و پادشاهی و آفرینش و تدبیرش چنین است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿تَبَٰرَکَ ٱلَّذِی بِیَدِهِ ٱلۡمُلۡکُ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ١﴾ [الملک: 1]. «پربرکت و بزرگوار است کسی که فرمانرواییِ جهانِ هستی به دست اوست، و او بر هر چیز تواناست».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یُقَلِّبُ ٱللَّهُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَعِبۡرَةٗ لِّأُوْلِی ٱلۡأَبۡصَٰرِ٤٤﴾ [النور: 44]. «الله شب و روز را میگردانَد [و پیاپی میآورد]. یقیناً در این [گردش،] عبرتی برای اهل بصیرت است».
اذان و اقامه برای مردان به غیر از زنان در حضر و سفر فرض کفایه است. اذان و اقامه فقط برای نمازهای فرض و جمعه مشروع است.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩﴾ [الجمعة: 9]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که برای نماز روز جمعه، اذان گفته شد، به سوی [نماز و] ذکرِ الله بشتابید، و خرید و فروش را رها کنید. اگر بدانید، این [کاری که به شما دستور داده میشود] برایتان بهتر است».
مؤذنان مسجد پیامبر ج چهار نفر بودند
بلال بن رباح س و عمرو بن ام مکتوم س در مسجد النبی، سعد القَرَظ س در مسجد قبا و ابومحذوره س در مسجد الحرام در شهر مکه.
ابومحذوره در اذان ترجیع مینمود و اقامه را به صورت دو تا دو تا میگفت. ولی بلال در اذان ترجیع نمیگفت و به صورت فرد اقامه مینمود.
برای مؤذن سنت است که به وسیلهی اذان صدایش را بالا ببرد. هر موجودی از جن و انس و هر چیزی که صدای مؤذن را بشنوند در روز قیامت برایش شهادت میدهند.
موذن هنگام اذان گفتن مورد مغفرت قرار میگیرد و هر تر و خشکی که صدایش را بشنود، او را تصدیق میکند. برای او به اندازهی ثوابِ تمامِ کسانیکه همراهش نماز میخواند، ثواب میرسد.
1. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی صَعْصَعَةَ الأَنْصَارِیِّ ثُمَّ المَازِنِیِّ، أَنَّ أَبَا سَعِیدٍ الخُدْرِیَّ س قَالَ لَهُ: إِنِّی أَرَاکَ تُحِبُّ الغَنَمَ وَالبَادِیَةَ، فَإِذَا کُنْتَ فِی غَنَمِکَ، أَوْ بَادِیَتِکَ، فَأَذَّنْتَ بِالصَّلاَةِ فَارْفَعْ صَوْتَکَ بِالنِّدَاءِ، فَإِنَّهُ: «لاَ یَسْمَعُ مَدَى صَوْتِ المُؤَذِّنِ، جِنٌّ وَلاَ إِنْسٌ وَلاَ شَیْءٌ، إِلَّا شَهِدَ لَهُ یَوْمَ القِیَامَةِ»، قَالَ أَبُو سَعِیدٍ: سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج.[13]
عبدالله بن عبدالرحمان بن ابیصعصعه انصاری مازِنی از ابوسعید خدری س روایت میکند که گفت: من تو را میبینم که گوسفند و صحرا را دوست داری، هنگامیکه در بین گوسفندان یا در صحرا بودی، و برای نماز اذان گفتی، صدایت را بالا ببر؛ زیرا صدای مؤذن را اگر جن و انسان و هرچیز دیگری بشنود، برایش در روز قیامت گواهی میدهد. ابوسعید گفت: از رسول الله ج شنیدم که چنین فرمود.
2. عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «الْمُؤَذِّنُونَ أَطْوَلُ النَّاسِ أَعْنَاقًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[14]
معاویه بن ابوسفیان ب میگوید: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «در روز قیامت گردن مؤذنان از بقیهی مردم بلندتر است».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا نُودِیَ لِلصَّلاَةِ أَدْبَرَ الشَّیْطَانُ، وَلَهُ ضُرَاطٌ، حَتَّى لاَ یَسْمَعَ التَّأْذِینَ، فَإِذَا قَضَى النِّدَاءَ أَقْبَلَ، حَتَّى إِذَا ثُوِّبَ بِالصَّلاَةِ أَدْبَرَ، حَتَّى إِذَا قَضَى التَّثْوِیبَ أَقْبَلَ، حَتَّى یَخْطِرَ بَیْنَ المَرْءِ وَنَفْسِهِ، یَقُولُ: اذْکُرْ کَذَا، اذْکُرْ کَذَا، لِمَا لَمْ یَکُنْ یَذْکُرُ حَتَّى یَظَلَّ الرَّجُلُ لاَ یَدْرِی کَمْ صَلَّى».[15]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «هنگامیکه برای نماز اذان داده میشود، شیطان فرار میکند و از عقب خود هوا خارج مینماید تا صدای اذان را نشنود. او بعد از اذان بر میگردد و باز هنگام اقامه گفتن، فرار میکند و دوباره پس از اتمام آن بر میگردد تا نمازگزاران را دچار وسوسه کند و میگوید: فلان مسأله و فلان مسأله و... را به خاطر بیاور. یعنی همهی آنچه را که فراموش کرده به یادش میآورد و او را چنان سرگرم میکند که نداند چند رکعت خوانده است».
چه کسی اذان میگوید و اقامه مینماید
سنت است که یک شخص اذان و اقامه بگوید. مؤذن نسبت به برپایی اذان اختیاردارتر است و امام نسبت به برپایی اقامه اختیاردارتر میباشد. پس مؤذن جز با اشارهی امام یا رؤیتش یا قیامش و امثال آن، اقامه نگوید.
سنت است که هر جمله از جملههای اذان با یک نفس گفته شود، ولی «الله اکبر» هردو جمله با یک نفس گفته شود. و بعضی اوقات هر جمله به تنهایی گفته شود و شنونده هم جواب اذان را بدهد، اما برای جواب دادن اقامه، ذکر مشروعی از رسول الله ج ثبوت ندارد.
برای صحت اذان شروط ذیل لازم است:
اینکه اذان به ترتیب و پی در پی باشد و بعد از دخول وقت اذان گفته شود و مؤذن مرد و مسلمان و امانتدار و عاقل و بالغ و عادل و تشخیص دهنده باشد. اذان و اقامه به زبان عربی، آن چنانکه در سنت آمده است، گفته شود.
ترتیل و بالا بردن صدا در اذان سنت است و هنگام گفتن «حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ» به سمت راست و هنگام گفتن «حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ» به سمت چپ بچرخد، و سنت نیز همین است که اغلب اینگونه گفته میشده است. بعضی اوقات نیز تقسیم نماید و هر جمله از دو جمله را بر هردو جهت بگوید. گرچه امروزه بلندگوها موجودند اما چرخاندن صورت در اذان سنت است؛ زیرا در شرع ثابت است. اما اگر چرخاندن صورت به چپ و راست باعث ضعف صدا میشود، مؤذن صورتش را نچرخاند؛ زیرا بالا بردن صدا از ارکان اذان است.
سنت است که مؤذن صدایی بلند و رسا داشته باشد و از وقت اذان اطلاع داشته باشد، و رو به قبله باشد، طهارت داشته باشد، ایستاده اذان بگوید، دستهایش رها باشند و اینکه مؤذن در مکان مرتفع و بلند باشد، برای اینکه صدایش بلیغ و رسا باشد.
کیفیت اذانی که از سنت ثابت است
واجب است که اذان با ترتیب و پی در پی با یکی از صفاتی که بیان میشود، باشد:
ویژگی اول - اذان بلال س که در زمان پیامبر ج اذان میگفت، پانزده جمله بود:
«1. اللَّهُ أَکْبَرُ 2. اللَّهُ أَکْبَرُ 3. اللَّهُ أَکْبَرُ 4. اللَّهُ أَکْبَرُ 5. أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ 6. أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ 7. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ 8. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ 9. حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ 10. حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ 11. حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ 12. حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ 13. اللَّهُ أَکْبَرُ 14. اللَّهُ أَکْبَرُ 15. لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[16]
کیفیت دوم - اذان ابومحذوره س که نوزده جمله است؛ چهار تکبیر در اول اذان با ترجیع همراه است.
عَنْ أَبِی مَحْذُورَةَ س قَالَ: أَلْقَى عَلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ ج التَّأْذِینَ هُوَ بِنَفْسِهِ، فَقَالَ: «قُل: اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ - مَرَّتَیْنِ مَرَّتَیْنِ - قَالَ: ثُمَّ ارْجِعْ، فَمُدَّ مِنْ صَوْتِکَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[17]
ابومحذوره س میگوید که رسول الله ج خودش اذان را برای من چنین تعلیم دادند: «بگو: اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ. دو مرتبه، دو مرتبه.
فرمود: سپس برگرد و با صدای بلند بگو: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».
کیفیت سوم - مانند اذان ابومحذوره س است که قبلا بیان شد، فقط تکبیر در اول دو مرتبه است و هفده جمله دارد.[18]
کیفیت چهارم - اینکه اذان همهاش دوتا دوتا باشد و در آخر کلمهی توحید یک مرتبه باشد که سیزده جمله میشود.
عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: کَانَ الْأَذَانُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ج مَثْنَى مَثْنَى، وَالْإِقَامَةُ مَرَّةً مَرَّةً إِلَّا أَنَّکَ تَقُولُ: قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ.[19]
ابن عمر ب میگوید: اذان در عهد رسول الله ج دوتا دوتا و اقامه یک مرتبه یک مرتبه بود، فقط در اقامه میگویی: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ».
سنت این است که به همهی این صفات اذان گفته شود. به هرکدام یک مرتبه که شده در هر مکانی گفته شود به خاطر زنده نگه داشتن سنت. و اینکه در شریعت به روشهای مختلف ذکر شده است، اما اگر خوف فتنه وجود داشت، به یک روش اذان گفته شود.
در اذان فجر، مؤذن بعد از «حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ» جملهی «الصَّلَاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ، الصَّلَاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ» میگوید. این در تمام صفات اذانهای سابق که ذکر شد، گفته میشود.
چه کسی در اذان گفتن مقدم میشود؟
اگر دو مؤذن یا بیشتر وجود داشته باشد و هریک بخواهد که خودش اذان دهد، کسیکه صوت زیبایی دارد، افضل است، بعد کسیکه در دین و عقل افضل است، سپس کسیکه اهل مسجد او را انتخاب نمایند. بعد از آن قرعهکشی میشود و وجود دو مؤذن در یک مسجد جایز است.
برای هر یکی از نمازهای پنجگانه هنگامی که وقت داخل شود، یک اذان گفته میشود، اما برای فجر و جمعه برای هرکدام دو اذان گفته میشود.
سنت این است که اذان اول فجر در وقت سحر باشد و آن یک ششم آخر شب است، تقریبا یک ساعت قبل از وقت فجر است. وقت اذان اول برای جمعه تقریبا یک ساعت قبل از اذان دوم، و در زمانی است که وقت برای غسل و رفتن به مسجد باشد.
کسیکه بین دو نماز جمع نماید، برای اولی اذان میگوید، سپس برای هر نمازِ فرض، اقامه مینماید. اذان روز جمعه زمانی است که امام برای ایراد خطبه بر روی منبر میرود.
و در زمان عثمان س هنگامی که تعداد مردم زیاد شد، اذان دیگری اضافه نمود، و صحابه نیز با این عمل موافقت کردند، و اقامه ندای سوم بود.
اذان عبادتی است که در شبانهروز، پنج مرتبه تکرار میشود و همانند خود نماز در هر یک از اوقات نماز، نیت و انجام دادن آن به صورت مجزا لازم است.
پخش اذان از طریق وسایل اعلام کننده مانند رادیو و تلویزیون و غیره دو حالت دارد
1. اگر اذان به صورت مستقیم پخش شد، به آن جواب داده شود، چه اذان سرزمین خودش یا از شهر دیگری باشد و جواب دادن آن مستحب است، اگر چه دوباره تکرار شود؛ زیرا اذان، ذکر است و به ذکر امر شده است.
2. اینکه اذان ضبط شده باشد و به وسیلهی رسانههای مختلف پخش شود، جواب دادن به چنین اذانی مشروع نیست، برای اینکه عبادت توقیفی است و اذان عبادتی است که به نیت نیاز دارد و پذیرش اذان ضبط شده، موجب ترک این عمل دینی میگردد، پس پذیرفته نمیشود و حکم اذان شرعی را ندارد، چه در شهر یا بیمارستان یا فرودگاه یا مجامع عمومی دیگر باشد.
اذان قبل از دخول وقت در هر یکی از نمازهای پنجگانه جایز نیست.
سنت است که قبل از فجر به اندازهای که روزهدار سحری نماید، اذان گفته شود تا کسیکه برای قیام رفته است، برگردد و شخص خوابیده بیدار شود و کسیکه تهجد میخواند، نمازش را با وتر پایان دهد، پس وقتی که فجر طلوع کرد، برای صبح اذان بگوید.
و هنگامیکه به خاطر شدت گرمی نماز ظهر با تأخیر اقامه شود، یا نماز عشا به خاطر وقت افضل با تأخیر خوانده شود، اگر در سفر بود، هنگام اقامهی نماز اذان گفته شود، ولی در غیر سفر، هنگام دخول وقت اذان گفته شود.
فضیلت تبعیت و جواب دادن به اذان
عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ ب أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «إِذَا سَمِعْتُمُ الْمُؤَذِّنَ، فَقُولُوا مِثْلَ مَا یَقُولُ ثُمَّ صَلُّوا عَلَیَّ، فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَیَّ صَلَاةً صَلَّى الله عَلَیْهِ بِهَا عَشْرًا، ثُمَّ سَلُوا اللهَ لِیَ الْوَسِیلَةَ، فَإِنَّهَا مَنْزِلَةٌ فِی الْجَنَّةِ، لَا تَنْبَغِی إِلَّا لِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللهِ، وَأَرْجُو أَنْ أَکُونَ أَنَا هُوَ، فَمَنْ سَأَلَ لِی الْوَسِیلَةَ حَلَّتْ لَهُ الشَّفَاعَةُ».[20]
عبدالله بن عمرو بن عاص ب از پیامبر ج شنیده که میفرمود: «هنگامی که صدای اذان را شنیدید، کلماتی را که مؤذن میگوید، تکرار کنید و آنگاه بر من درود (صلوات) بفرستید؛ زیرا هرکس یک درود بر من بفرستد، الله متعال در برابرش ده درود بر او میفرستد و سپس از الله برایم "وسیله" را درخواست کنید که جایگاهی والا در بهشت است و تنها به یکی از بندگان الله، اختصاص دارد و امیدوارم که من، آن بنده باشم. هرکس وسیله را برای من درخواست کند، شفاعتِ - من- برایش واجب میشود».
کسیکه صدای اذان را بشنود، چه بگوید؟
کسیکه صدای اذان را بشنود سنت است که به موارد ذیل عمل نماید:
1. هرچه که مؤذن میگوید او نیز تکرار کند، فقط بعد از گفتن «حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ و حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ»، «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ» بگوید.
2. سنت است که بعد از اتمام اذان بر پیامبر ج صلوات بفرستد.
3. بعد از صلوات فرستادن بر پیامبر ج این دعا را بخواند.
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ حِینَ یَسْمَعُ النِّدَاءَ: اللهم رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ آتِ مُحَمَّدًا الوَسِیلَةَ وَالفَضِیلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَامًا مَحْمُودًا الَّذِی وَعَدْتَهُ، حَلَّتْ لَهُ شَفَاعَتِی یَوْمَ القِیَامَةِ».[21]
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس هنگامیکه صدای اذان را شنید، بگوید: «اللهم رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ آتِ مُحَمَّدًا الوَسِیلَةَ وَالفَضِیلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَامًا مَحْمُودًا الَّذِی وَعَدْتَهُ»: «ای صاحب این دعوت کامل و نمازی که هماکنون برگزار میشود، به محمد ج وسیله و فضیلت عنایت فرما و او را طبق وعدهات به مقام محمود برسان»، روز قیامت از شفاعت من بهرهمند میشود».
4. بعد از فارغ شدن مؤذن از کلمهی شهادتین بگوید:
عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ قَالَ حِینَ یَسْمَعُ الْمُؤَذِّنَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، رَضِیتُ بِاللهِ رَبًّا وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولًا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، غُفِرَ لَهُ ذَنْبُهُ».[22]
سعد بن ابیوقاص س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «هرکس بعد از شنیدن اذان مؤذن بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، رَضِیتُ بِاللهِ رَبًّا وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولًا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا»: «گواهی میدهم که معبود راستینی جز الله که یکتا و بیشریک است، وجود دارد و شهادت میدهم که محمد ج بنده و فرستادهی اوست؛ به الله به عنوان پروردگار، به محمد به عنوان فرستادهی الله، و به اسلام به عنوان دین، راضی و خرسندم»، گناهانش بخشیده میشوند».
5. سپس هرچه بخواهد برای خویش دعا مینماید.
حکم جواب دادن به بیش از یک مؤذن
اذان گفتن و جواب آن عبادت است. کسیکه در یک شهر صدای مؤذنان را از جهات مختلف میشنود، به اذان اول جواب دهد و اگر صدای دیگری را نیز شنید و جواب داد، به او ثواب میرسد.
حکم اجرت گرفتن برای امامت و اذان
امامت و اذان دو عبادت بزرگ و خالص برای الله ﻷ هستند و اجر و پاداش آن با الله است، پس امام به خاطر امامت نمازگزاران، از آنها اجر و پاداش دریافت نکند، و مؤذن به خاطر اذان گفتن اجرت و مزد نگیرد. و برای آنان جایز است که مزدی که از طرف بیت المال برای امامان مساجد و مؤذنان در نظر گرفته شده است، را دریافت نمایند، هنگامیکه وظیفهیشان را برای الله ﻷ انجام میدهند.
حکم کسیکه وارد مسجد میشود، در حالی که مؤذن اذان میگوید
کسیکه وارد مسجد میشود و مؤذن اذان میگوید، برایش مستحب است که جواب اذان را بدهد، سپس بعد از اتمام اذان دعا نماید و ننشیند تا اینکه دو رکعت تحیت المسجد را بخواند.
حکم کسیکه بعد از اذان از مسجد خارج میشود
وقتی که مؤذن اذان گفت برای هیچکس جایز نیست که از مسجد خارج شود، مگر کسیکه عذری همچون مریضی، تجدید وضو و مانند آن دارد.
مقدار مدت زمان بین اذان و اقامه در سنت ذکر نشده، ولی شایسته است که مدت زمان به اندازهای باشد که یک فرد مسلمان وضو میگیرد و سنت راتبهی قبلیه را بخواند، که تقریبا مدت ربع ساعت نیاز است تا کسیکه خارج از مسجد است، به مسجد بیاید و دعا نماید و نماز بخواند و الله را ذکر کند و کسیکه در مسجد حضور دارد، قرآن را تلاوت نماید. و جایز است که متصل بعد از اذان اقامه شود به شرط اینکه باعث از دست رفتن سنت و محروم شدن مردم از نماز جماعت نگردد، اما مسافر میتواند اذان بگوید و متصل بعد از اذان اقامه نماید، ولی در نماز فجر متصل اقامه نکند.
و اگر امام مسلمانان زمانی را بعد از اذان برای اقامه نمودن مشخص کرد و تبعیت کردن از آن باعث از بین رفتن حرج و مشقت میشود، و به خاطر مصلحتی صورت میگیرد، مردم باید از آن اطاعت نمایند.
کیفیت اقامه که در سنت ثابت است
واجب است که اقامه یک مرتبه و پی در پی با یکی از صفات ذیل صورت گیرد:
صفت اول - یازده جمله؛ که همان اقامهی بلال س است که نزد پیامبر ج اقامه مینمود: «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ، قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[23]
صفت دوم - هفده جمله؛ که همان اقامهی ابومحذوره س است: «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ، قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[24]
صفت سوم - ده جمله و آن «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ، قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ، اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[25]
سنت این است که با همهی حالتهای مختلف یک مرتبه به خاطر زنده نگه داشتن سنت اقامه نماید، البته به شرط اینکه منجر به ایجاد فتنه نشود. اگر بیم فتنه بود، به یک روش اقامه نماید.
سنت است که بین اذان و اقامه دعا نماید و نماز بخواند و قرآن تلاوت کند. به کار گرفتن مکبّر برای صدا در اذان و اقامه و نماز و خطبه، اگر نیاز باشد جایز است، ولی اگر نیاز نباشد، بهتر است ترک شود، و نیز اگر باعث ضرر و تشویش میشود، بدون آن نماز خوانده شود.
برای مؤذن سنت است که در سردی شدید یا شب بارانی و مانند آنها بعد از دو «حَیَّ عَلَى...» یا بعد از اذان آنچه که در سنت ثابت است را بگوید:
«أَلَا صَلُّوا فِی الرِّحَالِ».[26]
«در محل سکونت نماز بخوانید».
یا بگوید: «صَلُّوا فِی بُیُوتِکُمْ».[27]
«در خانههایتان نماز بخوانید».
به هرکدام یک مرتبه به خاطر زنده نگه داشتن سنت عمل مینماید و کسیکه میخواهد در مسجد حضور یابد، برایش مشروع است، اگرچه سخت باشد.
عَنْ مَالِکِ بْنِ الحُوَیْرِثِ س قَالَ: أَتَى رَجُلاَنِ النَّبِیَّ ج یُرِیدَانِ السَّفَرَ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «إِذَا أَنْتُمَا خَرَجْتُمَا، فَأَذِّنَا، ثُمَّ أَقِیمَا، ثُمَّ لِیَؤُمَّکُمَا أَکْبَرُکُمَا».[28]
مالک بن حویرث س میگوید: دو نفر نزد پیامبر ج آمدند و میخواستند سفر نمایند. پیامبر ج فرمود: «هنگامیکه خارج شدید، پس اذان بگویید و اقامه نمایید و سپس بزرگترین شما امامت نماید».
حکم گفتن اذان و اقامه برای نمازها
برای نمازها به نسبت مشروعیت اذان و اقامه چهار حالت وجود دارد:
اول - نمازی که برایش اذان و اقامه وجود دارد و آن نمازهای پنجگانه و جمعه است.
دوم - نمازی که برایش اقامه وجود دارد، ولی اذان گفته نمیشود، و آن نمازهایی که به صورت جمع خوانده میشود. برای نماز دومی اذان گفته نمیشود و نمازهایی که قضا شدهاند.
سوم - نمازی که برایش با الفاظ مخصوص ندا داده میشود و آن نماز کسوف و خسوف است.
چهارم - نمازی که نه اذان دارد و نه اقامه، مانند نمازهای نفل، نماز جنازه، نمازهای عید، نماز استسقاء و مانند آنها.
الله پاک در هر شبانهروز بر هر مرد و زن مسلمان پنج وعده نماز فرض کرده است که رحمتی از جانب او به نسبت بندگانش میباشد.
اول - وقت ظهر: از زوال خورشید شروع میشود و تا اینکه سایهی هر چیزی به اندازهی خودش میشود، ادامه دارد.
و اول وقت خواندن آن به جز در گرمای شدید، فضیلت زیادی دارد، در گرما تأخیر آن و در سردی، اول وقت خواندنش، سنت است و چهار رکعت میباشد.
دوم - وقت عصر: بعد از خروج وقت ظهر شروع و تا زرد شدن خورشید ادامه دارد، و هنگام ضرورت تا غروب نیز وقت دارد و زود خواندن سنت است و چهار رکعت میباشد.
سوم - وقت مغرب: از غروب خورشید شروع میشود و تا از بین رفتن سرخی که در آسمان است، ادامه دارد و زود خواندن آن سنت است و سه رکعت میباشد.
چهارم - وقت عشا: از هنگام از بین رفتن شفق سرخ شروع و تا نصف شب ادامه دارد و هنگام ضرورت تا طلوع فجر دوم ادامه دارد. اگر میسر است تأخیر آن تا یک سوم شب فضیلت دارد و چهار رکعت است.
پنجم - وقت فجر: از طلوع فجر دوم تا طلوع خورشید زمان دارد و زود خواندش افضل است و سنت است که در تاریکی خوانده شود و در تاریکی تمام نماید و بعضی اوقات در روشنایی و اسفار به پایان رساند و آن دو رکعت است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِدُلُوکِ ٱلشَّمۡسِ إِلَىٰ غَسَقِ ٱلَّیۡلِ وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِۖ إِنَّ قُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ کَانَ مَشۡهُودٗا٧٨﴾ [الإسراء: 78]. «نماز را از زوال خورشید [= هنگام ظهر] تا نهایت تاریکی شب [= نیمه شب] برپا دار و [به ویژه] نماز صبح را. به راستی که نماز صبح [و تلاوت قرآن در این وقت،] مورد مشاهده [و در حضورِ فرشتگانِ روز و شب] است».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ حِینَ تُمۡسُونَ وَحِینَ تُصۡبِحُونَ١٧ وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَعَشِیّٗا وَحِینَ تُظۡهِرُونَ١٨﴾ [الروم: 17-18]. «پس الله را به پاکی بستایید، آنگاه که به شب درمیآیید و آن دَم که به صبح میرسید و عصرگاهان و هنگامی که به نیمروز میرسید؛ و حمد و ستایش در آسمانها و زمین از آنِ اوست».
3. عَنْ بُرَیْدَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج، أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ عَنْ وَقْتِ الصَّلَاةِ، فَقَالَ لَهُ: «صَلِّ مَعَنَا هَذَیْنِ - یَعْنِی الْیَوْمَیْنِ - فَلَمَّا زَالَتِ الشَّمْسُ أَمَرَ بِلَالًا فَأَذَّنَ، ثُمَّ أَمَرَهُ، فَأَقَامَ الظُّهْرَ، ثُمَّ أَمَرَهُ، فَأَقَامَ الْعَصْرَ وَالشَّمْسُ مُرْتَفِعَةٌ بَیْضَاءُ نَقِیَّةٌ، ثُمَّ أَمَرَهُ فَأَقَامَ الْمَغْرِبَ حِینَ غَابَتِ الشَّمْسُ، ثُمَّ أَمَرَهُ فَأَقَامَ الْعِشَاءَ حِینَ غَابَ الشَّفَقُ، ثُمَّ أَمَرَهُ فَأَقَامَ الْفَجْرَ حِینَ طَلَعَ الْفَجْرَ، فَلَمَّا أَنْ کَانَ الْیَوْمُ الثَّانِی أَمَرَهُ فَأَبْرَدَ بِالظُّهْرِ، فَأَبْرَدَ بِهَا، فَأَنْعَمَ أَنْ یُبْرِدَ بِهَا، وَصَلَّى الْعَصْرَ وَالشَّمْسُ مُرْتَفِعَةٌ أَخَّرَهَا فَوْقَ الَّذِی کَانَ، وَصَلَّى الْمَغْرِبَ قَبْلَ أَنْ یَغِیبَ الشَّفَقُ، وَصَلَّى الْعِشَاءَ بَعْدَمَا ذَهَبَ ثُلُثُ اللَّیْلِ، وَصَلَّى الْفَجْرَ فَأَسْفَرَ بِهَا»، ثُمَّ قَالَ: «أَیْنَ السَّائِلُ عَنْ وَقْتِ الصَّلَاةِ؟» فَقَالَ الرَّجُلُ: أَنَا، یَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: «وَقْتُ صَلَاتِکُمْ بَیْنَ مَا رَأَیْتُمْ».[29]
بُرَیده س میگوید که شخصی از پیامبر ج در مورد وقت نماز سؤال کرد. پیامبر ج به او فرمود: «با ما در این دو -روز- نماز بخوان، پس هنگامیکه خورشید زوال نمود، به بلال امر فرمود تا اذان دهد، سپس امر کرد، پس ظهر اقامه شد. بعد امر فرمود و عصر خوانده شد، در حالی که خورشید بلند و سفید و روشن بود. بعد دستور داد که مغرب زمانی که خورشید غروب نمود، خوانده شود. و هنگامیکه شفق از بین رفت، امر نمود تا عشا خوانده شود و هنگامیکه فجر طلوع نمود، امر فرمود تا نماز فجر خوانده شود.
اما در روز دوم امر فرمود تا نماز ظهر در سردی خوانده شود، و نماز عصر در حالی خوانده شد که خورشید بالا بود و آن را به تأخیر انداخت از آنچه که بالاتر بود. و مغرب را قبل از، از بین رفتن شفق خواند و عشا را بعد از یک سوم شب خواند و فجر را در اِسفار و روشنایی خواند. سپس فرمود: «کسیکه در مورد وقت نماز سؤال کرد، کجاست؟» شخصی گفت: ای رسول الله، من هستم. پیامبر ج فرمود: «وقت نماز شما بین دو حالتی بود که دیدید».
واجب است که هر مسلمانی هر نمازی را در وقتش بخواند.
و تأخیر کردن نماز فرض از وقتش حرام است، البته به نیت جمع یا شدت خوف یا بیماری شدید و مانند آن اگر باشد، تأخیرش اشکالی ندارد.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَإِذَا قَضَیۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِکُمۡۚ فَإِذَا ٱطۡمَأۡنَنتُمۡ فَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَۚ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ کَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ کِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا١٠٣﴾ [النساء: 103]. «چون نماز را به پایان رساندید، الله را [در همه حال،] ایستاده و نشسته و بر پهلو خفته [= خوابیده] یاد کنید؛ و هر گاه آرامش یافتید [و ترس از بین رفت]، نماز را [کامل] بر پا دارید [چرا که] بیتردید، نماز [فریضهای است که] در اوقات معیّنی بر مؤمنان واجب شده است».
هنگام شدت گرما چه وقتی نماز خوانده شود؟
زمانی که هوا به شدت گرم شد، سنت است که نماز ظهر را تا نزدیکی وقت نماز عصر به تأخیر اندازد.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا اشْتَدَّ الحَرُّ فَأَبْرِدُوا بِالصَّلاَةِ، فَإِنَّ شِدَّةَ الحَرِّ مِنْ فَیْحِ جَهَنَّمَ».[30]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت کرده که فرمود: «هنگامیکه هوا به شدت گرم شد، نماز را در سردی بخوانید؛ زیرا شدت گرمی از نفس کشیدن جهنم است».
اوقات نماز هنگامیکه وقتشان کم باشد
از رحمت الله ﻷ نسبت به بندگانش این است که برای هر نماز فرض یک وقت و علامت مشخص که دلالت بر آن دارد، قرار داده است که در آن نماز خوانده شود.
و کسیکه در سرزمینی اقامت دارد که شب و روز با طلوع و غروب خورشید از همدیگر تشخیص داده میشوند - اگر چه یکی از آن دو بسیار طولانی باشد - در وقتی که شریعت برایش تعیین فرموده است مانند دیگران نماز بخواند و روزه بگیرد.
اما کسیکه در سرزمینی اقامت دارد که خورشید در تابستان غروب نمیکند و در زمستان طلوع نمینماید یا در سرزمینی که روز آن شش ماه و شبش نیز شش ماه است، مانند شمال آسیا و اروپا، پس همهی آنها نمازهای پنجگانه را در هر بیست و چهار ساعت بخوانند و اوقاتشان را بر اساس نزدیکترین سرزمینشان که اوقات نمازهای پنجگانه از یکدیگر جدا هستند، تنظیم نمایند. ﴿وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مِنۡ أَمۡرِهِۦ یُسۡرٗا٤ ذَٰلِکَ أَمۡرُ ٱللَّهِ أَنزَلَهُۥٓ إِلَیۡکُمۡۚ وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یُکَفِّرۡ عَنۡهُ سَیَِّٔاتِهِۦ وَیُعۡظِمۡ لَهُۥٓ أَجۡرًا٥﴾ [الطلاق: 4-5]. «و هر کس از الله بترسد، کارش را برایش آسان میسازد. این، فرمان الله است که بر شما نازل کرده است؛ و هر کس از الله پروا کند، الله گناهانش را از او میزداید [و میبخشد] و پاداش او را بزرگ میگردانَد».
برای صحت نماز شروطی لازم است که عبارتاند از:
1. اینکه مسلمان از حدث اصغر و اکبر پاک باشد.
2. طهارت بدن و لباس و مکان نماز از نجاسات.
3. داخل شدن وقت نماز، اگر فرض باشد.
4. گرفتن زینت با لباسی که عورت و شانهها را بپوشاند.
5. روبهروی قبله قرار گرفتن.
6. نیت؛ اینکه قبل از شروع تکبیر احرام در قلب خویش، نیت آن نماز را بکند و بر زبان جاری نسازد.
ادای نماز در وقت آن تأکیدی برای شروط نماز است و تأخیر آن از وقتش به خاطر جنابت، یا نجاست لباس یا حدث یا عدم قدرت بر ادای آن در وقتش در حالت ایستاده و مواردی از این قبیل جایز نیست، بلکه در وقت به اندازهی تواناییاش نماز بخواند؛ زیرا ادای نماز در وقتش واجب است و هنگامیکه مجنون و دیوانه به هوش آید یا کافر مسلمان شود یا حایض بعد از دخول وقت پاک شد، لازم است که نماز آن وقت را بخواند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَإِذَا قَضَیۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِکُمۡۚ فَإِذَا ٱطۡمَأۡنَنتُمۡ فَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَۚ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ کَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ کِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا١٠٣﴾ [النساء: 103]. «چون نماز را به پایان رساندید، الله را [در همه حال،] ایستاده و نشسته و بر پهلو خفته [= خوابیده] یاد کنید؛ و هر گاه آرامش یافتید [و ترس از بین رفت]، نماز را [کامل] بر پا دارید [چرا که] بیتردید، نماز [فریضهای است که] در اوقات معیّنی بر مؤمنان واجب شده است».
آنچه که به وسیلهی آن برای قبله استناد میشود
مسلمان برای مشخص نمودن قبله به علامتهایی مانند خورشید و ماه و ستارگان و قطب و مانند آن استناد مینماید.
و همچنین استفاده کردن از قبلهنماهای عادی و الکترونیکی که در هر مکانی جهت قبله را مشخص مینمایند.
کسیکه جهت قبله را نمیشناسد، چگونه نماز بخواند؟
فرد نمازگزار با بدنش به دستور الله متوجه کعبهی با عظمت میشود و با قلبش متوجه الله میگردد. بر مسلمان واجب است که به سوی کعبه نماز بخواند، اگر قبله از او مخفی ماند و کسی را نیافت که از او سؤال کند، مثلا در صحرا قرار داشت، اجتهاد میکند و به هر سویی که ظن غالبش قبله بود، نماز میخواند. اگر بعدا مشخص شد که به سوی قبله نماز نخوانده است، نمازش را اعاده نکند.
اما در آبادی نماز نخواند تا اینکه سؤال نماید یا جهت قبله را از طرق دستگاه یا مساجد و مانند آن مشخص کند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمِنۡ حَیۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیۡکُمۡ حُجَّةٌ إِلَّا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِی وَلِأُتِمَّ نِعۡمَتِی عَلَیۡکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ١٥٠﴾ [البقرة: 150]. «و از هر مکانی که بیرون رفتی، [هنگام نماز] روی خود را به سوی مسجدالحرام کن و [شما ای مؤمنان،] هر جا که بودید، روی خود را به سوی آن [مسجد] کنید تا مردم علیه شما حجتی نداشته باشند [تا با استناد به آنها بهانهتراشی کنند]؛ مگر کسانی از آنان که ستم کردند [و همواره دشمنتان خواهند بود]؛ پس از آنان نترسید و از من بترسید [این تغییر قبله به این هدف بود] که نعمتم را بر شما تمام کنم [و شما را متمایز سازم]؛ باشد که هدایت شوید».
1. سنت است که مسلمان در لباس پاک نماز بخواند. الله سزاوارترین کسی است که برایش زینت استفاده میشود و جایگاه ازار و شلوار تا نصف ساق و عضله باشد، و اگر امکان نداشت ازار و شلوار تا بالای ساق باشد، نباید قوزک پاها را فرا بگیرد.
و آویزان کردن لباس در نماز و غیر آن حرام است.
2. مسلمان هر لباسی که بخواهد، میپوشد و استفاده کردن از هر لباسی برایش جایز است، اما لباسی که به خاطر حرام بودن برای مردان، مانند حریر و ابریشم نمیتوان از آن استفاده کرد، یا لباسهایی که تصاویر موجوداتی که دارای روح هستند بر روی آنها باشد، یا لباسی که به خاطر یک ویژگی حرام است، مانند نماز خواندن مرد در لباس زن، یا لباسی که هنگام پوشیدن آویزان است، یا به خاطر کسب و به دست آوردنش حرام است، مانند لباس غصب شده و سرقتی و مانند آنها که دارای فتنه و شهرت هستند برای زن و مرد حرام است.
3. افضل این است که مسلمان در لباس یا ازار و عبا نماز بخواند و نماز خواندن با کت و شلوار برای کسیکه عادت دارد، جایز است به شرط اینکه گشاد باشد و عورت مشخص نشود و آن را برجسته ننماید.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِینَ٣١﴾ [الأعراف: 31]. «ای فرزندان آدم، هنگام رفتن به مسجد [و در هر نمازی] زینت خود را برگیرید [و لباس شایسته بپوشید] و [در زندگی، از خوراکیهای پاکیزه] بخورید و بیاشامید؛ ولی اسراف نکنید [که] بیتردید، الله اسرافکاران را دوست ندارد».
عورت مرد از ناف تا زانوهایش میباشد و زن در جلوی بیگانگان همهاش عورت است. اما در نماز همهاش عورت است، به غیر از صورت و کف دستها و پاهایش که عورت نیستند. اما اگر در مقابل مردان بیگانه حاضر شد، همهی بدنش را باید بپوشاند.
حکم تغییر نیت در هنگام نماز:
1. برای هر عملی نیت لازم است، در هنگام نماز تغییر نیت از یک نماز معین به نماز دیگری درست نیست، مانند تغییر نیت عصر به ظهر، همچنین تغییر نیت از نماز مطلق به معین جایز نیست. مانند کسیکه نفل میخواند، سپس نیت فجر نماید و تغییر نیت از معین به مطلق جایز است.
مانند کسیکه در حالت انفرادی نماز فرض میخواند، سپس آن را به نافله تغییر میدهد به خاطر حضور در نماز جماعت.
2. برای نمازگزار جایز است که نیتش را در نماز از حالت مأموم و منفرد به امام تغییر دهد و از داخل جماعت نیت انفرادی نماید یا از نیت فرض به نفل تغییر دهد، ولی تغییر نیت از نفل به فرض صحیح نیست.
3. اگر نمازگزار در هنگام نماز نیتش را قطع نماید، نمازش باطل میشود و واجب است که از اول نماز شروع کند.
1. تمام زمین مسجد است و نماز خواندن در آن صحیح است، به غیر از حمام، توالت و مکان نجس و مکان شترها و قبرستان، اما نماز جنازه از آن استثنا میشود. پس نماز جنازه در قبرستان و بر قبر برای کسیکه به نماز جنازه نرسیده است جایز است.
2. سنت این است که نمازگزار بر روی زمین نماز بخواند و جایز است که بر سجاده و فرش، یا حصیر و خُمره که حصیری خاص است یا حصیر بافته شده از برگ نخل، که به مقدار صورت است، نماز بخواند.
3. هنگامیکه در مسجد برای همهی نمازگزاران دیگر جایی وجود نداشته باشد، جایز است که در راه نماز خوانده شود، به شرط اینکه صفوف داخل مسجد با بیرون متصل باشند.
4. بهتر این است که شخص در مسجدی که نزدیکش است، نماز بخواند و جز به خاطر سبب شرعی به مساجد مختلف نرود.
حکم نماز خواندن با کفشها:
1. هنگامیکه کفش و موزههای شخص مسلمان پاک هستند، میتواند با آنها نماز بخواند، اما اگر بیم آلوده شدن مسجد وجود داشت، یا باعث آزار و اذیت نمازگزاران میشود، پس بدون کفش و پا برهنه نماز بخواند، همانطور که کیفیت و حالت مساجد امروزی چنین است.
2. هنگامیکه شخص وارد مسجد میشود، کفشهایش را در جای مخصوص که برای محافظت از کفشها است، قرار دهد.
و هنگامیکه نمازگزار موزهها و کفشهایش را در میآورَد، و از امنیت آنها نگران است، در سمت راست خویش نگذارد، بلکه بین پاهایش و یا اگر کسی نبود سمت چپ بگذارد.
کیفیت نماز خواندن در حالت لختی
افراد لخت اگر لباسی نیافتند و در تاریکی قرار داشتند و کسی آنها را مشاهده نمیکرد، در حالت ایستاده نماز بخوانند و امامشان در جلوی آنها قرار گیرد، اما اگر اطراف آنها افرادی وجود داشت یا در روشنایی قرار داشتند، در حالت نشسته نماز بخوانند و امام در وسط قرار گیرد.
و اگر زنان و مردان با هم بودند، هر گروهی جداگانه نماز بخواند و زنان پشت سر مردان قرار گیرند.
حکم ترک آنچه که به آن امر شده و مرتکب شدن چیزی که از آن نهی شده است:
نادانی و فراموشی برای ترک آنچه که به آن امر شده است عذر محسوب نمیشود. کسیکه بدون وضو بر اثر نادانی یا فراموشی نماز خواند، گناهی برایش نیست، ولی واجب است که وضو بگیرد و نمازش را اعاده نماید.
اما عمل حرام، نادانی و فراموشی برایش عذر محسوب میشود. کسیکه نماز بخواند در حالی که در لباسش نجاستی وجود دارد و آن را نداند یا میداند ولی فراموش کرده است، نمازش صحیح است و گناهی برایش نیست.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٨٦﴾ [البقرة: 286]. «پروردگارا، اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را بازخواست نکن. پروردگارا، بارِ گران [و تکلیف سنگین] بر [دوش] ما مگذار؛ چنان که آن را [به مجازات گناه و سرکشی،] بر [دوش] کسانی که پیش از ما بودند [= یهود] نهادی. پروردگارا، آنچه که تاب تحملش را نداریم بر [دوش] ما مگذار و ما را بیامرز و به ما رحم کن. تو یار [و کارسازِ] مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
کعبه با اختیار الله به عنوان خانهاش انتخاب گردید و مساجد زمین با اختیار مخلوقات الله به عنوان خانهی او انتخاب شدهاند. همهی زمین به عنوان مسجد برای سجدهی الله هستند. بنابراین کعبه با اختیار الله قبلهی همهی مساجدی است که انسانها انتخاب کردند. کسیکه در جلوی کعبه نماز میخواند، خانهی کعبه قبلهاش است و کسیکه خارج از مسجد نماز میخواند، قبلهاش مسجد الحرام است و کسیکه در سایر نقاط دنیا نماز میخواند، قبلهاش جهت مسجد الحرام است.
﴿فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥۗ﴾ [البقرة: 144]. «پس روی خود را به سوی مسجدالحرام کن و [شما نیز ای مؤمنان، برای ادای نماز] هر جا بودید، روی خود را به سوی آن بگردانید».
و کسیکه بداند تمام زمین مسجد و محل سجده برای الله است، از پروردگارش حیا و شرم میکند و از او اطاعت مینماید و نافرمانیاش را مرتکب نمیشود.
1. مساجد خانههای الله هستند، بنابراین انبیا و پیامبران و مؤمنان به ساختن آنها مشرف شدهاند.
جایز نیست که کفار برای مساجد تصمیم بگیرند و یا بسازند و محافظت نمایند و نظافت کنند. برای اینکه آنها دشمنان الله و رسولش و دین هستند و به تعمیر مساجد به آنها اعتماد نمیشود. بلکه فقط وظیفهی مسلمانان است.
بر حکومتهای مسلمان واجب است که برای مسلمانان مساجد بنا نمایند؛ زیرا از حقوق واجبی است که رعیت نسبت به راعی دارند، اما اگر حکومت کافر بود، مساجد و مدارس اسلامی را در اختیار مسلمانان قرار دهد تا خودشان سرپرستی آنها را بر عهده بگیرند تا اینکه عملی مخالف شریعت در آنها صورت نگیرد.
2. مسجد خانهای از خانههای الله است و بالا و پایین آن تابع مسجد است، پس برای هیچکس جایز نیست که در آن ساختمان بسازد و سکونت نماید، چه برای امام یا مؤذن و یا غیر از آنها باشد.
و اگر از مسجد به صورت موقتی برای سکونت استفاده شود، همانطور که بعضی از مردم قسمتی از آن را انتخاب میکنند. و تبدیل کردن منازل و محل سکونت به مسجد، جایز است و محل سکونت برای اهل آن باقی میماند، برای اینکه قبل از تبدیل شدن به مسجد، آنها مالکیت دارند.
3. شایسته نیست که وسایل بازی و یا ورزشی، پایین و یا بالای مسجد قرار داده شود؛ زیرا مساجد برای عبادت بنا شدهاند، نه برای بازی و کارهای بیهوده و بالا بردن صدا.
4. واجب است که مساجد از نجاسات پاک باشند، و واجب است که آب انبارها و توالتها خارج از مساجد باشند؛ نه بالا و پایین مسجد. و هنگام ضرورت قرار دادن آن در پایین مسجد جایز است؛ و نه در بالایش.
1. سنت است که مسلمان با آرامش به سوی مسجد برود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِذَا ثُوِّبَ لِلصَّلَاةِ فَلَا تَأْتُوهَا وَأَنْتُمْ تَسْعَوْنَ، وَأْتُوهَا وَعَلَیْکُمُ السَّکِینَةُ، فَمَا أَدْرَکْتُمْ فَصَلُّوا، وَمَا فَاتَکُمْ فَأَتِمُّوا، فَإِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا کَانَ یَعْمِدُ إِلَى الصَّلَاةِ فَهُوَ فِی صَلَاةٍ».[31]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «هنگامیکه برای نماز اقامه گفته میشود، با سرعت به سمت نماز نروید، بلکه با آرامش و وقار بیایید، هرچه از نماز را - با جماعت- دریافتید، بخوانید و آنچه را از دست دادید، کامل نمایید. وقتی یکی از شما قصدِ نماز میکند، گویا در نماز است».
2. سنت است که فرد مسلمان وقتی که به مسجد میآید با پای راست وارد شود و این دعا را بخواند:
«اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی أَبْوَابَ رَحْمَتِکَ».[32]
«یا الله! دروازههای رحمت خویش را برایم باز کن».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ، وَبِوَجْهِهِ الْکَرِیمِ، وَسُلْطَانِهِ الْقَدِیمِ، مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ».[33]
«به الله بزرگ و به وجه کریمش و پادشاهى ازلیاش از شیطان رانده شده پناه مىبرم».
3. و هنگام خروج با پای چپ خارج شود و بگوید:
«اللهم إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ».[34]
«یا الله! از فضل و بخشش تو میخواهم».
وقتی که فرد مسلمان وارد مسجد شود، چه کار کند؟
1. وقتی که مسلمان وارد مسجد شود، بر اهل آن سلام میگوید، سپس دو رکعت تحیت المسجد میخواند و مستحب است که به ذکر اللهِ بلندمرتبه و تلاوت قرآن و خواندن نوافل مشغول شود تا زمانی که برای نماز اقامه میشود و سعی نماید که در صف اول و سمت راست امام قرار گیرد.
2. مسلمان از هر چیزی که او را از پروردگارش دور میکند یا باعث آزار و اذیت فرشتگان و نمازگزاران اطرافش میشود از قبیل بوی بد و سخن گفتن بیمورد و از شنیدن و دیدن کارهای بیهوده اجتناب و دوری نماید.
و کسیکه وارد مسجد یا نماز شود، تلفن همراه خویش را خاموش یا ساکت نماید تا او را از مناجات پروردگار خویش دور نکند و به چیزی دیگر مشغول ننماید.
3. مشروع است که اطفال را اولیا با خودشان به مسجد ببرند تا عادت نمایند و با مکان عبادت الفت حاصل نمایند و کیفیت نماز را بشناسند. پس اگر موجب آزار و اذیت میشوند باید جلویشان گرفته شود.
مساجد خانههای الله و محل عباداتی مانند نماز، ذکر، تلاوت قرآن، تعلیم و تعلم علم هستند. و خوابیدن بعضی اوقات در مسجد برای کسیکه نیازمند است، مانند غریب و فقیری که محل سکونت ندارد، جایز است.
اما از استفاده از مساجد به عنوان خوابگاه و محل گفتوگو نهی شده است، مگر برای کسیکه در آن معتکف است و استراحت مینماید و مانند آنها.
حکم وارد شدن به مسجد برای کسیکه طهارت ندارد
کسیکه طهارت ندارد از سه حالت خالی نیست:
1. کسیکه حدث اصغر دارد، وقتی که وارد شد، ننشیند، مگر اینکه وضو بگیرد و دو رکعت بخواند.
2. حایض یا نفاسشده به هنگام ضرورت جایز است وارد مسجد شود و بنشیند، ولی صحبت نکند.
3. برای جنب جایز است که از داخل مسجد عبور نماید ولی آنجا مکث نکند.
و برای آنها ذکر الله گفتن و لمس قرآن و تلاوت آن جایز است؛ زیرا مؤمن نجس نمیشود و دلیل شرعی برای منع آن وجود نداد، پس حکم بر برائت اصلی باقی میماند. افضل این است که همهی افعالی که ذکر شد با طهارت صورت گیرد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُکَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّىٰ تَغۡتَسِلُواْۚ﴾ [النساء: 43]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، در حال مستی به نماز نایستید تا زمانی که بدانید چه میگویید و [همچنین] هنگامی که جُنُب هستید، تا غسل نکردهاید، به نماز [و مسجد] نزدیک نشوید مگر آنکه رهگذر باشید».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج لَقِیَهُ فِی بَعْضِ طَرِیقِ المَدِینَةِ وَهُوَ جُنُبٌ، فَانْخَنَسْتُ مِنْهُ، فَذَهَبَ فَاغْتَسَلَ ثُمَّ جَاءَ، فَقَالَ: «أَیْنَ کُنْتَ یَا أَبَا هُرَیْرَةَ» قَالَ: کُنْتُ جُنُبًا، فَکَرِهْتُ أَنْ أُجَالِسَکَ وَأَنَا عَلَى غَیْرِ طَهَارَةٍ، فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ، إِنَّ المُسْلِمَ لاَ یَنْجُسُ».[35]
ابوهریره س میگوید پیامبر ج در یکی از کوچههای مدینه مرا دید. چون جنب بودم، خود را عقب کشیدم و از چشم رسول الله ج پنهان کردم. پیامبر ج از من جستجو کرد. پس از غسل، خدمت پیامبر ج آمدم. فرمود: «ای ابوهریره، کجا بودی؟» عرض کردم: به علت جنابت و نداشتن طهارت، مجالست با شما را مناسب ندانستم. رسول الله ج فرمود: «سبحان الله، مؤمن که نجس نمیشود».
3. عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ لِی رَسُولُ اللهِ ج: «نَاوِلِینِی الْخُمْرَةَ» مِنَ الْمَسْجِدِ، قَالَتْ فَقُلْتُ: إِنِّی حَائِضٌ، فَقَالَ: «إِنَّ حَیْضَتَکِ لَیْسَتْ فِی یَدِکِ».[36]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج از مسجد به من فرمود: «سجاده را برایم بیاور». عایشه ل میگوید: من گفتم: من حیض هستم. فرمود: «حیض بودنت در دست تو نیست».
شرح: " حیض تو در دست تو نیست" به این معنا است که جسم و دست زنی که در دوران قاعدگی به سر میبرد، نجس نیست.
جایز نیست که هنگام نماز و غیر آن دروازههای مساجد بسته شود؛ زیرا خانههای الله و محل عبادت هستند، پس کسی از ورود به آنها منع نمیشود، ولی به خاطر فرش و تجهیزات یا اشیایی دیگر که بیم سرقت آنها از طرف سارقان است و یا اگر همیشه باز باشند، باعث فساد و خرابی میشود، برای متولی جایز است که بعضی اوقات آن را به خاطر حفاظت کردن قفل نماید.
حکم تزیین مساجد به وسیلهی نوشتن آیات و غیره
تزیین مساجد به وسیلهی آیات قرآن و غیره مکروه است؛ زیرا نسبت به قرآن توهین محسوب میشود و ذهن نمازگزار را هنگام نماز خواندن مشغول مینماید و قرآن برای عمل کردن به آن نازل شده است؛ نه برای تزیین دیوارها.
حکم سلام گفتن به کسیکه در حال نماز خواندن است
مستحب است که بر نمازگزار نیز سلام گفته شود، و نمازگزار با انگشتان یا دستش یا با سرش به صورت اشاره جواب دهد، البته با سخن گفتن جواب ندهد.
عَنْ صُهَیْبٍ س قَالَ: مَرَرْتُ بِرَسُولِ اللَّهِ ج وَهُوَ یُصَلِّی، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَرَدَّ إِلَیَّ إِشَارَةً.[37]
صهیب رومی س میگوید: از کنار رسول الله ج در حالی که نماز میخواند، عبور کردم و بر او سلام عرض نمودم، پس با اشاره جوابم را داد.
حکم فاصله و مانع گذاشتن در مسجد
1. سنت این است که شخص خودش زود به مسجد برود. پس اگر قبل از رفتن، سجاده و یا چیزی همانند آن فرستاد تا برای او جا بگیرند و خودش دیر آمد، از دو جهت مخالف شریعت عمل کرده است:
از جهت تأخیر کردن، در حالی که امر شده که زود به مسجد برود.
و به خاطر غصب آن مکان از گروهی در مسجد و منع کسانی که زودتر آمدهاند از اینکه آنجا نماز بخوانند. اگر کسی در مسجد، چیزی فرش کرد و دیر آمد، کسیکه از او زودتر آمد، میتواند آن را بردارد و در مکانش نماز بخواند و بر او گناهی نیست.
2. کسیکه در مسجد است، میتواند مانعی در صف بگذارد و آنجا بنشیند، و اگر به خاطر عذری مانند تجدید وضو و امثال آن بلند شد، سپس قبل از شروع نماز بازگشت، او نسبت به آنجا شایستهتر است.
اول - نمازگزاری که روشنی و سردی چشمش در نماز است، و با حضور قلب، در جلوی پروردگارش قرار دارد، پروردگارش را چنان عبادت میکند که گویا او را میبیند و ظاهر و باطن نمازش کامل و نیکوست، پس او از مقربان و در بالاترین درجات است.
دوم - نمازگزاری که وقتی تکبیر گفت در جلوی پروردگارش حضور قلب دارد و واجب را در نمازش انجام داده است، پس به او اجر میرسد.
سوم - نمازگزاری که با نفس جهاد مینماید تا قلبش حاضر باشد، یک مرتبه قلبش حضور دارد و مرتبهای دیگر غایب میشود، مورد عفو قرار گرفته و برایش به اندازهای که حضور داشته است، اجر و ثواب دارد.
چهارم - نمازگزاری که مواظب است، ولی از نمازش غافل است، برای او داخل نماز و بیرون از آن یکسان است، پس او مقصر است و خودش را برای عقوبت و مجازات عرضه نموده است.
پنجم - نمازگزار سستی که یک مرتبه نماز میخواند و یک مرتبه ترک مینماید، در روز قیامت به اندازهی سستی و کوتاهی که مرتکب شده است، عذاب خواهد دید و این بدترین قِسم از اقسام مذکور است. و اما کسیکه به طور کلی نماز را ترک کند، کافر شده است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١ ٱلَّذِینَ هُمۡ فِی صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ٢ وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ٣﴾ [المؤمنون: 1-3]. «به راستی که مؤمنان رستگار شدند؛ همان کسانی که در نمازشان فروتن هستند؛ و آنان که از [گفتار و رفتار] بیهوده رویگردانند».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَوَیۡلٞ لِّلۡمُصَلِّینَ٤ ٱلَّذِینَ هُمۡ عَن صَلَاتِهِمۡ سَاهُونَ٥ ٱلَّذِینَ هُمۡ یُرَآءُونَ٦ وَیَمۡنَعُونَ ٱلۡمَاعُونَ٧﴾ [الماعون: 4-7]. «پس وای بر نمازگزاران! همان کسانی که از نمازشان غافلند. کسانی که خودنمایی میکنند و [امانت دادنِ] وسایل ضروری زندگی را دریغ میورزند».
حکمت مناجات کردن با پروردگار در نماز
به پا داشتن نماز با خوب عبادت کردن و خوب مناجات کردن با پروردگار، و داشتن خشوع قلب در جلوی پروردگار که پادشاه است، کامل میشود.
پس حضور قلب داشتن در جلوی پروردگار نخستین مکان از منازل نماز است که فرد فقیر و ناتوان به الله غنی و قادر میرسد.
پس اگر قلب حاضر بود و اعضای بدن برای اطاعت فرمانبرداری کردند و مناجات حاصل شد، بنده به پروردگارش نزدیک میشود، و نیکی از بالای سر تا پایین پا او را فرا میگیرد و الله نمازش را میپذیرد و گناهانش را میآمرزد و به او نزدیک میگردد و دعایش را اجابت نموده و بر او بخشش زیاد عطا مینماید.
وقتی که بنده به این مقام برسد، الله را چنان عبادت میکند که گویا او را میبیند. پس قلبش خاشع میشود و اشکها جاری میشوند و حیایش افزایش مییابد و احساس شکستگی بزرگی دارد، و قلب از مناجات پروردگار احساس لذت مینماید؛ زیرا عظمت و بزرگی الله را میبیند و احسان بزرگش را مشاهده میکند. پس زیاد تکبیر و تحمید و تسبیح و استغفار بگویید و ذلیل بودن و شکستگی خویش را برای الله ظاهر نمایید.
پاک و منزه است ذاتیکه بر بندهاش با این دیدار روزانه و این نمازی که بنده را به پروردگارش مرتبط میکند اکرام مینماید. مناجاتی که بین فقیر و غنی در بهترین و زیباترین شکل و شمایل و در بهترین مکان و زمان و بهترین اقوال و اعمال و بزرگترین تحمید و بزرگی و با فضیلتترین تسبیح و تقدیس برای پروردگاری که از هر عیب و نقصی دور است، صورت میگیرد.
پس این عبادتی است که شایسته میباشد مُهر ورود به بهشت بر آن زده شود، بلکه قیمت و بهایی برای محبت است و وسیلهای برای قرب و نزدیکی به پروردگاری است که پادشاه صاحب کرامت و مهربانی است.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَنَهَرٖ٥٤ فِی مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِیکٖ مُّقۡتَدِرِۢ٥٥﴾ [القمر: 54-55]. «پرهیزگاران در باغها و [کنار] جویبارهای [بهشتی] جای دارند؛ در مجلسى سرشار از راستی [و شایستگی] و نزد فرمانروایی مقتدر».
روش نماز پیامبر ج از تکبیر تا سلام گفتن:
الله بلندمرتبه بر هر مسلمانی در شبانهروز پنج مرتبه نماز فرض نموده که عبارتاند از:
ظهر، عصر، مغرب، عشا و فجر.
کسیکه میخواهد نماز بخواند، وضو میگیرد، سپس رو به روی قبله و نزدیک سُتره قرار میگیرد. بین او و بین سُتره به اندازهی سه ذراع فاصله باشد، و بین جایگاه ستره و سجده به اندازهی عبور یک گوسفند باشد، و چیزی را رها نکند که از بین او و ستره عبور کند، و کسیکه از بین ستره و نمازگزار عبور نماید، پس او گناهکار است و بزرگی ستره، به اندازهی پالان شتر کفایت میکند.
عَنْ أَبِی جُهَیْمٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَوْ یَعْلَمُ المَارُّ بَیْنَ یَدَیِ المُصَلِّی مَاذَا عَلَیْهِ، لَکَانَ أَنْ یَقِفَ أَرْبَعِینَ خَیْرًا لَهُ مِنْ أَنْ یَمُرَّ بَیْنَ یَدَیْهِ».[38]
ابوجهیم س میگوید: رسول الله ج فرمود: «اگر کسیکه از جلوی نمازگزار میگذرد، میدانست که با اینکار چه قدر گناهکار میشود، چنانچه چهل- روز یا ماه یا سال- توقف میکرد، برایش بهتر از آن بود که از جلوی نمازگزار عبور کند».
کسیکه میخواهد نماز بخواند با قلبش نیت مینماید سپس تکبیرة الاحرام را میگوید: «الله اکبر»، و یک مرتبه دو دستش را با تکبیر بالا میبرد. گاهی بعد از تکبیر و بعضی اوقات قبل از آن بالا میبرد. در حالی دستهایش را بالا میبرد که انگشتانش باز، و به سمت قبله هستند و تا برابری شانههایش بالا میبرد و بعضی اوقات تا برابری نرمهی گوشها بالا میبرد.
به همهی این موارد بعضی اوقات به خاطر زنده نگه داشتن سنت عمل کند و به حالتهای مختلفی که مشروع است، عمل نماید.
سپس دست راست را بر پشت کف دست چپ و مچ و ساعد قرار میدهد و بعضی اوقات با دست راست، دست چپ را قبضه مینماید (با انگشتان دست راست دست چپ را در بر میگیرد) و گاهی دست راست را بر ساعد چپ بدون قبض کردن میگذارد. و اگر خواست دستهایش را بر سینهاش میگذارد و با خشوع به جایگاه سجده نگاه میکند.
سپس نمازش را با اذکار و دعاهایی که از سنت ثابت است، شروع میکند، از جمله:
1. اینکه میگوید: «اللهم بَاعِدْ بَیْنِی وَبَیْنَ خَطَایَایَ، کَمَا بَاعَدْتَ بَیْنَ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ، اللهم نَقِّنِی مِنَ الخَطَایَا کَمَا یُنَقَّى الثَّوْبُ الأَبْیَضُ مِنَ الدَّنَسِ، اللهم اغْسِلْ خَطَایَایَ بِالْمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالبَرَدِ».[39]
«یا الله! میان من و گناهانم فاصله قرار بده، همانطور که میان مشرق و مغرب فاصله انداختی، یا الله! همچنان که پارچهی سفید از پلیدی و چرک، پاک و صاف میگردد، گناهانم را پاک و صاف بگردان. یا الله! گناهانم را به وسیلهی آب، یخ و تگرگ بشوی و پاک بگردان».
2. یا میگوید: «سُبْحَانَکَ اللهم وَبِحَمْدِکَ وَتَبَارَکَ اسْمُکَ، وَتَعَالَى جَدُّکَ، وَلَا إِلَهَ غَیْرَکَ».[40]
«یا الله! پاک و منزه هستی و حمد و ستایش مخصوص توست و نام تو مبارک است و مقام و منزلت تو نیز بالاست، و هیچ معبود بر حقی غیر از تو وجود ندارد».
3. یا میگوید: «اللهم رَبَّ جَبْرَائِیلَ، وَمِیکَائِیلَ، وَإِسْرَافِیلَ، فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ، أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبَادِکَ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ، اهْدِنِی لِمَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِکَ، إِنَّکَ تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ».[41]
«یا الله! ای پروردگار جبرائیل، میکائیل و اسرافیل، ای به وجود آورندهی آسمانها و زمین، تو نسبت به پنهان و آشکار، علم داری، تو در بین بندگانت در آنچه که اختلاف دارند، قضاوت مینمایی، مرا از اختلافی که در حق به وجود آمده است، هدایت کن، به درستی که تو هرکسی را که بخواهی به راه مستقیم هدایت مینمایی».
4. یا میگوید: «اللهُ أَکْبَرُ کَبِیرًا، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ کَثِیرًا، وَسُبْحَانَ اللهِ بُکْرَةً وَأَصِیلًا».[42]
«الله برترین و بزرگترین است، همهى ستایشها به کثرت مخصوص اوست، من صبح و شام او را تسبیح مىگویم».
5. یا بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمْدًا کَثِیرًا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ».[43]
«حمد و ستایشِ بسیار، خالص و پاک از آنِ الله است».
هر کدام از اینها را حداقل یک مرتبه بگوید و به صورتهای مختلفی که در شریعت آمده است، به خاطر زنده نگه داشتن سنت عمل نماید.
سپس آهسته و سری بگوید: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»: «از شر شیطان رانده شده به الله پناه میبرم».
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ ٱلرَّجِیمِ٩٨﴾ [النحل: 98]. «پس هنگامی که قرآن میخوانی، از [شرّ] شیطانِ راندهشده، به الله پناه ببر».
سپس به صورت سری و آهسته بگوید: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»[44]: «به نام الله بخشاینده مهربان».
سپس سورهی فاتحه را بخواند و در هر آیه وقف نماید و نماز خواندن بدون سورهی فاتحه صحیح نیست.
خواندن سورهی فاتحه در تمام رکعتهای سری واجب است، اما در رکعتهای جهری که امام، بلند میخواند، مأموم ساکت میشود و به قرائت امام گوش میدهد.
وقتی که قرائت فاتحه تمام شد، «آمین» میگوید: امام و مأموم و منفرد آمین بگویند. و در رکعتهای جهری امام و مأموم با صدای بلند با هم آمین بگویند.
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا أَمَّنَ الإِمَامُ، فَأَمِّنُوا، فَإِنَّهُ مَنْ وَافَقَ تَأْمِینُهُ تَأْمِینَ المَلاَئِکَةِ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ».[45]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «هنگامیکه امام آمین گفت، شما نیز آمین بگویید؛ زیرا کسیکه آمین گفتنش با آمین فرشتگان هماهنگ باشد، گناهان گذشتهاش بخشیده میشوند».
2. عَنْ وَائِلِ بْنِ حُجْرٍ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِذَا قَرَأَ ﴿وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧﴾ [الفاتحة: 7]، قَالَ: «آمِینَ»، وَرَفَعَ بِهَا صَوْتَهُ.[46]
وائل بن حجر س میگوید: وقتی رسول الله ج این آیه را تلاوت مینمود: ﴿وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧﴾ [الفاتحة: 7] میفرمود: آمین، و صدایش را بالا میبرد.
سپس بعد از فاتحه، در دو رکعت اول، سورهای یا هرچه از قرآن برایش میسر باشد، تلاوت نماید و بعضی اوقات طولانی نماید، و گاهی به خاطر سفر یا سرفه یا بیماری یا گریه کردن بچه کوتاه نماید. در اغلب اوقات سورهی کامل بخواند و گاهی وقتها آن را در دو رکعت تقسیم نماید و بعضی اوقات کل آن را در رکعت دوم، دوباره بخواند، و گاهی اوقات، چند سوره را در یک رکعت تلاوت نماید و قرآن را با ترتیل و صدای زیبا تلاوت کند.
در نماز صبح و دو رکعت نخست مغرب و عشا به صورت جهری و آشکارا تلاوت نماید و در نماز ظهر و عصر و رکعت سوم مغرب و دو رکعت آخر عشا به صورت سری و آهسته تلاوت کند و بر سر هر آیه وقف نماید.
از سنت این است که در نمازهای پنجگانه آیات و سورههای ذیل را تلاوت نماید:
1. نماز فجر: بعد از فاتحه، از سورههای «طولانی مفصل (جدا جدا)»، تلاوت نماید.
سورههای مفصل از سوره «ق» تا آخر قرآن، و سورههای طولانی مفصل از «ق» تا «عم»، و سورههای متوسط مفصل از «عم» تا «ضحی» و سورههای کوتاه مفصل از «ضحی» تا «ناس» هستند. سورههای مفصل اندکی بیش از چهار جزء هستند.
2. نماز ظهر: در دو رکعت اول، بعد از فاتحه در هر رکعت یک سوره بخواند و در رکعت اولی نسبت به رکعت دومی طولانیتر بخواند. در هر رکعت به اندازهی سی آیه بخواند، و گاهی اوقات قرائت را طولانی کند و بعضی وقتها از سورههای کوتاه بخواند و در دو رکعت آخر، فقط فاتحه را بخواند و بعضی اوقات امام آیه را طوری بخواند که مأمومین بشنوند.
3. نماز عصر: بعد از فاتحه در دو رکعت اول، سورهای بخواند و رکعت اولی را از دومی طولانیتر نماید. در هر رکعت به اندازهی پانزده آیه بخواند و در دو رکعت آخر، فقط فاتحه بخواند و بعضی اوقات امام آیهای را طوری بخواند که مأمومین بشنوند.
4. نماز مغرب: در دو رکعت اول، بعد از فاتحه از سورههای «کوتاه مفصل» تلاوت نماید و بعضی اوقات از سورههای «طولانی مفصل» و «متوسط مفصل» قرائت نماید و گاهی اوقات در دو رکعت اول سورهی اعراف و بعضی اوقات انفال را در دو رکعت بخواند و در رکعت سوم فقط فاتحه را بخواند.
5. نماز عشا: در دو رکعت اول بعد از فاتحه از سورههای متوسط مفصل بخواند و در دو رکعت آخر، فقط فاتحه را بخواند.
هنگامیکه از قرائت فارغ شد، مدتزمانی به اندازهی یک نفس کشیدن سکوت نماید، سپس دستهایش را تا برابری شانهها یا گوشهایش بالا ببرد و بگوید: «الله اکبر» و به رکوع برود. و دو کف را بر زانوهایش قرار دهد، طوری که گویا آنها را گرفته است و بین انگشتانش را باز بگذارد و آرنجهایش را از پهلوهایش دور نگه دارد و پشت خویش را پهن نماید و سرش را در برابری کمرش قرار دهد و در رکوع آرام گیرد و پروردگارش را تعظیم کند. سپس در رکوع از انواع اذکار و دعاهایی که در سنت است، بخواند، از جمله:
1. «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ».[47]
«پروردگار بزرگ من، پاک و منزه است».
2. یا میگوید: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا وَبِحَمْدِکَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی».[48]
«یا الله! ای پروردگارمان! تو پاک و منزهی و تو را حمد و ستایش میکنیم؛ پس مرا بیامرز».
و این دعا را زیاد در رکوع و سجدهاش بگوید.
3. یا میگوید: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ، رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَالرُّوحِ».[49]
«پروردگار فرشتگان و جبرئیل، از هر عیب و نقصی پاک و منزه میباشد».
4. یا بگوید: «اللَّهُمَّ لَکَ رَکَعْتُ، وَبِکَ آمَنْتُ، وَلَکَ أَسْلَمْتُ، خَشَعَ لَکَ سَمْعِی، وَبَصَرِی، وَمُخِّی، وَعَظْمِی، وَعَصَبِی».[50]
«یا الله! برای تو رکوع کردم و به تو ایمان آوردم و برای تو تسلیم شدم، شنوایی و بینایی، و مغز و استخوان و عصبهایم برای تو خشوع مینمایند».
5. یا بگوید: «سُبْحَانَ ذِی الْجَبَرُوتِ وَالْمَلَکُوتِ وَالْکِبْرِیَاءِ وَالْعَظَمَةِ».[51]
«الله که صاحب جبروت و ملکوت و کبریایی و عظمت میباشد پاک و منزه است».
در رکوع و سجده آن را بگوید.
هر کدام از اینها را حداقل یک مرتبه بگوید و یک مرتبه همهی آنها را با هم بگوید، به خاطر زنده نگه داشتن سنت به همهی آنها که مشروع هستند، عمل نماید.
سپس سرش را از رکوع بلند نماید و معتدل و راست قرار گیرد و چنان بایستد که همهی استخوانها و مفاصل سر جایشان قرار گیرند و دستهایش را تا برابری شانهها یا گوشهایش، همانطور که قبلا بیان شد، بالا ببرد. سپس آنها را رها کند یا بر سینهاش قرار دهد، همانطور که قبلا بیان شد. اگر امام یا منفرد بود، بگوید: «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»[52]: «الله ستایش ستاینده خویش را میشنود».
پس هنگامیکه بعد از رکوع ایستاد، امام یا مأموم و یا منفرد باشد، میگوید:
1. «رَبَّنَا وَلَکَ الحَمْدُ».[53]
«پروردگارا! ستایش از آنِ تو است».
2. یا بگوید: «رَبَّنَا لَکَ الحَمْدُ».[54]
3. یا بگوید: «اللَّهُمَّ رَبَّنَا لَکَ الحَمْدُ».[55]
4. یا بگوید: «اللَّهُمَّ رَبَّنَا وَلَکَ الحَمْدُ».[56]
هر یک از اینها را به نوبت بگوید و به همهی وجوه مختلفی که مشروع است به خاطر زنده نگه داشتن سنت عمل نماید.
و بعضی اوقات این جمله را بر آن اضافه نماید: «حَمْدًا کَثِیرًا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ».[57]
«حمد و ستایشِ بسیار، خالص و پاک».
و بعضی اوقات این دعا را اضافه نماید: «مِلْءُ السَّمَاوَاتِ وَمِلْءُ الْأَرْضِ، وَمَا بَیْنَهُمَا، وَمِلْءُ مَا شِئْتَ مِنْ شَیْءٍ بَعْدُ، أَهْلَ الثَّنَاءِ وَالْمَجْدِ، لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیْتَ، وَلَا مُعْطِیَ لِمَا مَنَعْتَ، وَلَا یَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْکَ الْجَدُّ».[58]
«(آنگونه ستایشی) که آسمانها و زمین و میان آنها و هرچه را که تو بخواهی، پر کند. الهی! تو شایسته ستایش و عظمت هستی، آنچه را که تو عنایت کنی، هیچ کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد و چیزی را که تو منع نمایی، کسی نمیتواند آن را عطا کند. سعی و تلاش فرد در برابر مشیت تو سودی ندارد».
و گاهی این دعا را بیفزاید: «مِلْءُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، وَمِلْءُ مَا شِئْتَ مِنْ شَیْءٍ بَعْدُ، أَهْلَ الثَّنَاءِ وَالْمَجْدِ، أَحَقُّ مَا قَالَ الْعَبْدُ، وَکُلُّنَا لَکَ عَبْدٌ: اللَّهُمَّ لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیْتَ، وَلَا مُعْطِیَ لِمَا مَنَعْتَ، وَلَا یَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْکَ الْجَدُّ».[59]
«(آنگونه ستایشی) که آسمانها و زمین و میان آنها و هرچه را که تو بخواهى، پر کند. الهى! تو شایسته ستایش و عظمت هستى. الهى! تو شایستهى ستایش بندگان هستى؛ همگى ما بندگان تو هستیم؛ یا الله! آنچه را که تو عنایت کنی، هیچکسی نمیتواند جلوى آن را بگیرد و چیزی را که تو منع نمایی، کسى نمیتواند آن را عطا کند. سعی و تلاش فرد در برابر مشیت تو سودی ندارد».
و سنت طولانی کردن این قیام «قومه» برای ذکر و دعا و آرام گرفتن در آن است.
سپس «الله اکبر» بگوید و به سجده برود و بر هفت عضو سجده کند: دو کف دست، دو زانو، دو قدم و از اعضای سر بر پیشانی و بینی. دستهایش را قبل از زانوهایش بر زمین بگذارد، سپس پیشانی را به همراه بینی بر زمین قرار دهد و بر دو دست خویش تکیه زند و پهن کند و انگشتانش را جمع نماید و به سوی قبله قرار دهد و آنها را برابر شانهها و گاهی اوقات برابر گوشهایش قرار دهد و بینی و پیشانیاش را بر زمین مستحکم کند و بازوهایش را از پهلوهای خویش و شکمش را از رانهایش دور نگه دارد و آرنجها و دو ساعدش را از زمین بلند نگه دارد.
و زانوها و اطراف قدمهایش را بر زمین مستقر کند و سر انگشتان پاهایش را به طرف قبله نماید و پاهایش را نصب نماید و بین آنها فاصله گذارد و همچنین بین رانهایش فاصله قرار دهد و در سجود آرام گیرد و در رکوع و سجده از قرآن نخواند. و سنت این است که مأموم تا وقتی امام پیشانیاش را بر زمین نگذاشته در حالت ایستاده باقی بماند و پس از آن سجده نماید.
سپس در سجده از اذکار و دعاهایی که در سنت وارد شده است، بخواند، از جمله:
1. «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى».[60]
«پروردگار بلندمرتبه من، پاک و منزه است».
2. یا بگوید: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا وَبِحَمْدِکَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی».[61]
«یا الله! ای پروردگارمان! تو پاک و منزهی و تو را حمد و ستایش میکنیم؛ پس مرا بیامرز».
3. یا بگوید: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ، رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَالرُّوحِ».[62]
«پروردگار فرشتگان و جبرئیل، از هر عیب و نقصی پاک و منزه میباشد».
4. یا بگوید: «اللَّهُمَّ لَکَ سَجَدْتُ، وَبِکَ آمَنْتُ، وَلَکَ أَسْلَمْتُ، سَجَدَ وَجْهِی لِلَّذِی خَلَقَهُ، وَصَوَّرَهُ، وَشَقَّ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ، تَبَارَکَ اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ».[63]
«یا الله! براى تو سجده کردم، به تو ایمان آوردم و در برابر فرمان تو تسلیم شدم؛ چهرهام براى ذاتی که آن را آفرید و صورت بخشید و عضو شنوایى و بینایى در آن قرار داد، سجده نمود؛ با برکت است الله که بهترین آفریدگار است».
5. یا بگوید: «اللهم اغْفِرْ لِی ذَنْبِی کُلَّهُ دِقَّهُ، وَجِلَّهُ، وَأَوَّلَهُ وَآخِرَهُ وَعَلَانِیَتَهُ وَسِرَّهُ».[64]
«یا الله! گناهان مرا تماماً بیامرز؛ کوچک و بزرگ، اول و آخر، و آشکار و پنهانش را».
6. یا بگوید: «اللهم أَعُوذُ بِرِضَاکَ مِنْ سَخَطِکَ، وَبِمُعَافَاتِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْکَ لَا أُحْصِی ثَنَاءً عَلَیْکَ أَنْتَ کَمَا أَثْنَیْتَ عَلَى نَفْسِکَ».[65]
«یا الله! از خشم تو به خشنودیات و از مجازات و کیفرت به عافیت تو پناهنده میشوم. از تو به خودت پناه میبرم، من از عهدهی ستایش تو بر نمیآیم. تو همانگونهای که خود را ستودهای».
7. یا بگوید: «سُبْحَانَکَ وَبِحَمْدِکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ».[66]
«پاک و منزه هستی و من تو را سپاس و ستایش میکنم و معبود راستینی جز تو نیست».
به خاطر زنده نگه داشتن سنت، همهی اینها را به نوبت بگوید و گاهی بین آنها جمع نماید و آنچه که از دعا در سنت ذکر شده زیاد بگوید و سجدهاش را طولانی نماید و در آن آرام گیرد.
سپس سرش را از سجده بر دارد و بگوید: «الله اکبر» و به صورت مفترش بر پای چپش بنشیند و پای راستش را عمود قرار دهد و انگشتان آن به سوی قبله باشد و دست راست را بر ران راست یا زانویش و دست چپ را بر ران چپ یا بر زانویش قرار دهد و انگشتان دستهایش را بر رانها یا زانوهایش پهن نماید.
به هرکدام به خاطر زنده نگه داشتن سنت عمل نماید.
و سنت است گاهی اوقات به این صورت بنشیند که هردو پایش را نصب کند و باسنش را بر پشت پاشنههایش قرار دهد و در این نوع نشستن آرام گیرد و چنان نشیند که هر استخوانی سرجایش قرار گیرد.
سپس در این جلسه و نشستن از این دعاها بخواند:
«رَبِّ اغْفِرْ لِی، رَبِّ اغْفِرْ لِی».[67]
«پروردگارا! مرا بیامرز، پروردگارا! مرا بیامرز».
این دعا را بر حسب طولانی و یا کوتاه بودن جَلْسه (نشستن بعد از سجده) تکرار نماید.
سپس «الله اکبر» بگوید و سجده دوم را انجام دهد و بگوید: «الله اکبر» و در این سجده مانند سجدهی اول انجام دهد.
سپس سرش را بلند نماید و «الله اکبر» بگوید و سپس بر پای چپ و با اعتدال بنشیند تا اینکه هر استخوانی سر جایش قرار گیرد.
و این جَلْسه، جَلْسهی استراحت نام دارد و هیچ ذکر و دعایی در آن وجود ندارد.
رسول الله ج بعد از رکعت اول و سوم (پس از سجدهی دوم) نخست اندکی مینشست و سپس بر میخاست.[68]
سپس وقتی برای رکعت دوم بلند میشود با دو دستش بر زمین تکیه زند و در این رکعت همانطور عمل کند که در رکعت اول انجام داد، ولی رکعت دوم را از اول کوتاهتر نماید و دعای استفتاح را نخواند.
سپس بعد از فارغ شدن از رکعت دوم برای تشهد اول مینشیند و در نمازهای سه رکعتی و چهار رکعتی به صورت افتراش بر پای چپش مینشیند و پای راست را نصب مینماید و دست و انگشتانش را همانند بین دو سجده قرار میدهد. ولی تمام انگشتان کف دست راست را مشت نماید و با انگشت ابهام به سوی قبله اشاره کند و همزمان با خواندن تشهد، آن را تکان دهد و یا اینکه بلند نگه دارد، ولی حرکت ندهد و با چشم به آن نگاه کند تا اینکه برای رکعت بعدی بلند شود یا سلام دهد. هنگامیکه با انگشتش اشاره نماید، انگشت ابهام را بر روی انگشت وسطی قرار دهد و گاهی به صورت حلقه در آورَد، اما دست چپ پهن قرار گیرد. همانگونه که قبلا بیان شد.
سپس تشهد را به صورت سِرّی و آهسته با صیغههایی که وارد شده بخواند، از جمله:
1. تشهد ابن مسعود س که رسول الله ج به او آموخت: «التَّحِیَّاتُ لِلَّهِ وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّیِّبَاتُ، السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ، السَّلاَمُ عَلَیْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ، أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ».[69]
«همه درود، و خیر و برکتها و پاکیها سزاوار ذات الله مىباشد و درود و رحمت و برکتهای الله بر تو اى پیامبر، و درود بر ما و بندگان صالح الله، اعتراف مىکنم که هیچ معبود راستینی جز الله نیست و اعتراف مىکنم که محمّد بنده و فرستاده الله است».
2. تشهد ابن عباس ب که از رسول الله ج روایت میکند: «التَّحِیَّاتُ الْمُبَارَکَاتُ، الصَّلَوَاتُ الطَّیِّبَاتُ لِلَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکَاتُهُ، السَّلَامُ عَلَیْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِینَ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ».[70]
«همه درود، و خیر و برکتها و پاکیها سزاوار ذات الله مىباشد و درود و رحمت و برکتهای الله بر تو اى پیامبر، و درود بر ما و بندگان صالح الله، اعتراف مىکنم که هیچ معبود راستینی جز الله نیست و اعتراف مىکنم که محمّد فرستاده الله است».
به خاطر حفظ سنت و عمل نمودن به آن، به روشهای مختلف و مشروعی که ذکر شده تشهد خوانده شود.
اگر نماز دو رکعتی بود بر پیامبر ج و به صورت سری و آهسته با صیغههای مختلفی که در سنت وارد شده است صلوات بفرستد، از جمله:
1. «اللهم صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».[71]
«یا الله! بر محمد و خاندان و پیروانش درود بفرست؛ همانگونه که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم درود فرستادی. همانا تو، ستوده و بزرگ و قدرتمندی. یا الله! بر محمد و خاندان و پیروانش برکت عنایت کن؛ همانگونه که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم برکت دادی. همانا تو، ستوده و بزرگ و قدرتمندی».
2. یا بگوید: «اللهم صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّیَّتِهِ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، وَبَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّیَّتِهِ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».[72]
«یا الله! بر محمد و همسران و فرزندانش درود بفرست؛ همانگونه که بر خاندان ابراهیم درود فرستادی؛ و به محمد و همسران و فرزندانش برکت عنایت کن؛ همانگونه که به خاندان ابراهیم برکت دادی. همانا تو، ستوده و بزرگ و قدرتمندی».
به خاطر حفظ و زنده نگه داشتن سنت، به همهی حالات مختلفی که وارد شده است، صلوات بفرستد.
سپس اگر نماز سه رکعتی بود، مانند مغرب، یا چهار رکعتی بود، مانند ظهر و عصر و عشا، تشهد اول را بعد از دو رکعت اول بخواند، سپس برای رکعت سوم دستهایش را بر زمین بگذارد و بلند شود و بگوید: «الله اکبر». و با این تکبیر دستهایش را تا برابری شانههایش یا گوشهایش بالا ببرد، و بر سینهاش قرار دهد، همانطوری که قبلا بیان شد.
سپس سورهی فاتحه را بخواند و بعد رکوع و سجده کند، همانطور که قبلا بیان شد، سپس بعد از تمام شدن رکعت سوم از مغرب برای تشهد آخر بنشیند.
و اگر نماز چهار رکعتی بود، اگر میخواست برای رکعت چهارم بلند شود، بگوید: «الله اکبر»، سپس برای جلسهی استراحت بر پای چپ بنشیند، تا اینکه همهی استخوانهایش سر جایشان قرار گیرند، سپس برای بلند شدن دستهایش را بر زمین بگذارد و بلند شود.
و در نمازهای چهار رکعتی در دو رکعت آخر، فقط سورهی فاتحه را تلاوت نماید.
سپس در نمازهای چهار رکعتی ظهر و عصر و عشا و بعد از تشهد آخر بنشیند و در نماز مغرب بعد از رکعت سوم به صورت متورک با یکی از صفات ذیل بنشیند:
1. اینکه پای راست را نصب و پای چپ را فرش نماید و بر مقعدش بر زمین بنشیند.[73]
و پای چپش را از زیر ساق پای راست بیرون نماید.
2. اینکه زانوی راست را بر زمین قرار دهد و دو قدم را از یک ناحیه از سمت راست خارج نماید.[74]
3. اینکه پای راست را فرش نماید و پای چپ را بین ران و ساق پای راست داخل کند.[75]
سپس همانطور که قبلا بیان شد تشهد بخواند و بگوید: «التَّحِیَّاتُ...»؛ سپس به همان روشهایی که قبلا ذکر شد بر رسول الله ج صلوات بفرستد.
سپس بگوید: «اللهم إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ، وَمِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْیَا وَالْمَمَاتِ، وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ الْمَسِیحِ الدَّجَّالِ».[76]
«یا الله! از عذاب جهنم و عذاب قبر و از فتنهی زندگی و مرگ و از شر فتنهی دجال به تو پناه میبرم».
سپس از دعاهایی که در نماز از سنت ثابت است هرکدام را که خواست اختیار نماید و هرکدام را یک مرتبه بخواند از جمله:
1. «اللهم إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی ظُلْمًا کَثِیرًا، وَلاَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ، فَاغْفِرْ لِی مَغْفِرَةً مِنْ عِنْدِکَ، وَارْحَمْنِی إِنَّکَ أَنْتَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ».[77]
«یا الله! من بر خویشتن ستم فراوانی کردهام و کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد؛ پس مرا با آمرزشی از سوی خویش بیامرز و بر من رحم فرما که تو بسیار آمرزنده و مهربانی».
2. «اللهم أَعِنِّی عَلَى ذِکْرِکَ، وَشُکْرِکَ، وَحُسْنِ عِبَادَتِکَ».[78]
«یا الله! به من کمک کن تا ذکر و شکر تو را به جای آورم و عبادت تو را خوب انجام دهم».
3. «اللهم إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الجُبْنِ، وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ أُرَدَّ إِلَى أَرْذَلِ العُمُرِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ فِتْنَةِ الدُّنْیَا، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ».[79]
«یا الله! من از بزدلی، و فرتوت شدن که باعث ذلت شود و از فتنهی دنیا و عذاب قبر به تو پناه میبرم».
سپس به صورت آشکارا و جهری بر سمت راست سلام بگوید: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ»: «سلام بر شما و رحمت الله بر شما باد». تا اینکه سفیدیِ گونهی راست صورتش مشخص شود و به سمت چپ نیز سلام دهد و بگوید: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ» تا اینکه سفیدیِ گونهی چپ صورتش نیز مشاهده شود.[80]
و اگر نماز دو رکعتی فرض یا نفل بود بعد از سجدهی دوم رکعت آخر برای تشهد مینشیند: «بر پای چپ مینشیند و پای راست را نصب مینماید».[81]
سپس آنچه را که قبلا بیان شد، انجام دهد. (تشهد بخواند و بر رسول الله ج صلوات بفرستد و به الله پناه ببرد و دعا کند و سلام دهد).
و سنت این است که نمازگزار در طولانی و کوتاه بودن ارکان، نزدیکی و اعتدال را مراعات نماید (مثلا مدت زمانی که خواندن رکوع و سجده طول میکشد با هم برابر باشد).
عَنِ البَرَاءِ س قَالَ: کَانَ رُکُوعُ النَّبِیِّ ج وَسُجُودُهُ وَبَیْنَ السَّجْدَتَیْنِ، وَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ الرُّکُوعِ، مَا خَلاَ القِیَامَ وَالقُعُودَ قَرِیبًا مِنَ السَّوَاءِ.[82]
براء بن عازب س میگوید: مدت زمان رکوع، سجده، نشستن میان دو سجده (جَلْسه) و ایستادن بعد از رکوعِ (قومه) رسول الله ج، نزدیک به هم بود. البته مدت زمان قیام و قعود یعنی تشهد، طولانیتر بود.
زن در نماز همان اعمالی را انجام میدهد که مرد انجام میدهد، به خاطر عموم قول رسول الله ج که فرمود: «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی».[83]
«به همان روشی نماز بخوانید که من نماز میخوانم».
روش برگشتن امام به سوی مأمومین:
1. سنت این است که امام بعد از سلام به سوی مأمومین برگردد. اگر زنان با او نماز میخوانند اندکی صبر نماید تا آنها برگردند. خواندن سنت بعد از اتمام فرض، به صورت فوری و قبل از اتمام اذکار مکروه است.
و مستحب است که مأموم قبل از بلند شدن امام به سوی مأمومین بلند نشود.
2. امام به سوی مأمومین از سمت راست و گاهی از سمت چپ میرود و همهی آنها سنت است.
1- عایشه ل میگوید: پیامبر ج هنگامیکه سلام میداد، نمینشست، مگر به اندازهای که بگوید: «اللهم أَنْتَ السَّلَامُ وَمِنْکَ السَّلَامُ، تَبَارَکْتَ ذَا الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ».[84]
«یا الله! تو از هر عیب و نقصی پاک و سالمی؛ و سلامت از نزد توست؛ خیر و برکت و نعمتهایی که به بندگانت ارزانی داشتهای، فراوان و بیشمار است».
عَنْ هُلْبٍ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَؤُمُّنَا، فَیَنْصَرِفُ عَلَى جَانِبَیْهِ جَمِیعًا: عَلَى یَمِینِهِ وَعَلَى شِمَالِهِ.[85]
هُلب س میگوید: وقتی رسول الله ج برای ما امامت میکرد، (بعد از فراغت از نماز) از هر دو طرف (به سوی نمازگزاران) برمیگشت: گاهی از راست و گاهی از چپ.
به همهی وجوه و روشهای مختلفی که مشروع و ثابت است به خاطر زنده نگه داشتن سنت عمل میشود.
هنگامیکه نمازگزار از نماز فرض فارغ شد و سلام داد، سنت است اذکاری که از رسول الله ج بعد از نمازها ثابت است، هر نمازگزاری به تنهایی و به صورت جهری و آشکار بگوید. که عبارتاند از:
«أَسْتَغْفِرُ اللهَ، أَسْتَغْفِرُ اللهَ، أَسْتَغْفِرُ اللهَ».[86]
سپس بگوید: «اللهم أَنْتَ السَّلَامُ وَمِنْکَ السَّلَامُ، تَبَارَکْتَ ذَا الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ».[87]
«یا الله! تو از هر عیب و نقصی پاک و سالمی؛ و سلامت از نزد توست؛ خیر و برکت و نعمتهایی که به بندگانت ارزانی داشتهای، فراوان و بیشمار است».
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ المُلْکُ، وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، اللَّهُمَّ لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیْتَ، وَلَا مُعْطِیَ لِمَا مَنَعْتَ، وَلَا یَنْفَعُ ذَا الجَدِّ مِنْکَ الجَدُّ».[88]
«هیچ معبود بر حقی جز الله وجود ندارد، یکتایی است که شریکی ندارد و پادشاهی از آن اوست و همهی ستایشها شایستهی اوست. هیچکس نمیتواند مانع بخشش تو شود و کسی را که تو محروم سازی، هیچ کسی نمیتواند به او چیزی عطا کند، سعی و تلاش فرد در برابر مشیت تو سودی ندارد».
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَلَا نَعْبُدُ إِلَّا إِیَّاهُ، لَهُ النِّعْمَةُ وَلَهُ الْفَضْلُ، وَلَهُ الثَّنَاءُ الْحَسَنُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ».[89]
«هیچ معبود راستینی جز الله نیست؛ او یکتاست و شریکی ندارد؛ فرمانروایی و ستایش، از آنِ اوست و او بر هر کاری تواناست؛ هیچ بازدارندهای (از گناه) و هیچ نیرویی (برای اطاعت) جز به خواست و توفیقِ الله وجود ندارد. معبود برحقی جز الله وجود ندارد؛ هیچ چیز و هیچ کس جز او را عبادت نمیکنیم؛ نعمت و کمال و لطف و احسان، همه از آنِ اوست و ستایش نیکو، او راست. معبود راستینی جز او وجود ندارد و با اخلاص در دین و عبادت، تنها او را میخوانیم؛ هرچند برای کافران ناخوشایند باشد».
سپس آنچه از پیامبر ج ثابت است، بگوید. رسول الله ج فرموده است: «مَنْ سَبَّحَ اللهَ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ ثَلَاثًا وَثَلَاثِینَ، وَحَمِدَ اللهَ ثَلَاثًا وَثَلَاثِینَ، وَکَبَّرَ اللهَ ثَلَاثًا وَثَلَاثِینَ، فَتْلِکَ تِسْعَةٌ وَتِسْعُونَ، وَقَالَ: تَمَامَ الْمِائَةِ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ غُفِرَتْ خَطَایَاهُ وَإِنْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ»[90]: «هرکس بعد از هر نمازی سی و سه مرتبه «سبحان الله»، سی و سه مرتبه «الحمد لله»، سی و سه مرتبه «الله اکبر» بگوید، پس آنها نود و نه تا میشوند. و با گفتن «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» صد کامل میشود؛ گناهان او بخشیده میشود، اگرچه به اندازهی کف دریا باشند».
از رسول الله ج ثابت است که فرمود: «مُعَقِّبَاتٌ لَا یَخِیبُ قَائِلُهُنَّ - أَوْ فَاعِلُهُنَّ - دُبُرَ کُلِّ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ، ثَلَاثٌ وَثَلَاثُونَ تَسْبِیحَةً، وَثَلَاثٌ وَثَلَاثُونَ تَحْمِیدَةً، وَأَرْبَعٌ وَثَلَاثُونَ تَکْبِیرَةً»[91]: «تسبیحات پشت سر همی هستند که گویندهی آن (یا انجام دهندهی آن) ناکام نمیشود، بعد از هر نماز فرضی، سی و سه مرتبه «سبحان الله» و سی و سه مرتبه «الحمد لله» و سی و چهار مرتبه «الله اکبر» بگوید».
و نیز ثابت است که فرمود: «سَبِّحُوا خَمْسًا وَعِشْرِینَ، وَاحْمَدُوا خَمْسًا وَعِشْرِینَ، وَکَبِّرُوا خَمْسًا وَعِشْرِینَ، وَهَلِّلُوا خَمْسًا وَعِشْرِینَ»[92]: «سبحان الله (بیست و پنج مرتبه)، الحمد لله (بیست و پنج مرتبه)، الله اکبر (بیست و پنج مرتبه) و لا اله الا الله (بیست و پنج مرتبه) بگویید».
و فرمود: «خَلَّتَانِ لَا یُحْصِیهِمَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ إِلَّا دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَهُمَا یَسِیرٌ، وَمَنْ یَعْمَلُ بِهِمَا قَلِیلٌ» «الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ، یُسَبِّحُ أَحَدُکُمْ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ عَشْرًا، وَیَحْمَدُ عَشْرًا، وَیُکَبِّرُ عَشْرًا، فَهِیَ خَمْسُونَ وَمِائَةٌ فِی اللِّسَانِ، وَأَلْفٌ وَخَمْسُ مِائَةٍ فِی الْمِیزَانِ»[93]: «دو خصلت و صفت هستند که اگر فرد مسلمان آنها را بشمارد و عمل کند، وارد بهشت میشود و آنها آسان هستند، ولی عمل کنندهی آنها کم است». «هر یک از شما بعد از نمازهای پنجگانه، ده مرتبه «سبحان الله»، ده مرتبه «الحمد لله» و ده مرتبه «الله اکبر» بگوید، پس آن صد و پنجاه مرتبه با زبان است و هزار و پانصد مرتبه در ترازو میباشد».
سنت این است که تسبیح با انگشتان دست یا با بندهایشان گفته شود
1. عبدالله بن عمرو ب در حدیث تسبیح بعد از نماز و هنگام خواب، گفت: «رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَعْقِدُهَا بِیَدِهِ»: رسول الله ج را دیدم که (اذکارش را) با دستش میشمرد.[94]
2. عَنْ یُسَیْرَةَ س قَالَتْ: قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ ج: «عَلَیْکُنَّ بِالتَّسْبِیحِ وَالتَّهْلِیلِ وَالتَّقْدِیسِ، وَاعْقِدْنَ بِالأَنَامِلِ فَإِنَّهُنَّ مَسْئُولَاتٌ مُسْتَنْطَقَاتٌ، وَلَا تَغْفُلْنَ فَتَنْسَیْنَ الرَّحْمَةَ».[95]
یُسَیره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «بر شماست که تسبیح و تهلیل و تقدیس را بگویید و با بند انگشتان بشمارید. به درستی که آنها مسئول هستند و سخن خواهند گفت و غافل نشوید و رحمت را فراموش نکنید».
قرائت معوذتین بعد از هر نمازی: ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ١﴾ [الفلق: 1]. و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ١﴾ [الناس: 1].[96]
تلاوت آیت الکرسی بعد از هر نمازی. رسول الله ج فرمود: «مَنْ قَرَأَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ لَمْ یَمْنَعْهُ مِنْ دُخُولِ الْجَنَّةِ إِلَّا أَنْ یَمُوتَ»[97]: «هرکس آیت الکرسی را بعد از هر نماز فرض بخواند؛ جز مرگ، چیزی مانع ورود او به بهشت نخواهد بود».
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ کُرۡسِیُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا یَُٔودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ٢٥٥﴾ [البقرة: 255]. «الله [معبودِ راستین است؛] هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ زندۀ پاینده [و قائم به ذات] است؛ نه خوابی سبک او را فرا میگیرد و نه خوابی سنگین؛ آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ اوست. کیست که نزد او جز به فرمانش شفاعت کند؟ گذشته و آیندۀ آنان [= بندگان] را میداند و [آنان] به چیزی از علم او احاطه [و آگاهی] نمییابند، مگر آنچه خود بخواهد. کرسیِ او آسمانها و زمین را در بر گرفته است و نگهداشتنِ آنها بر او [سنگین و] دشوار نیست و او بلندمرتبه [و] بزرگ است».
حکم قرائت فاتحه از امام و مأموم و منفرد
1. قرائت فاتحه بر نمازگزار واجب است، امام یا مأموم یا منفرد باشد، نماز جهری یا سری، فرض یا نفل باشد، در هر رکعت قرائت آن واجب است و با ترک آن، رکعت باطل میشود و فقط مسبوق از آن استثنا است؛ و آن هنگامی است که امام را در حالت رکوع درک کرد و امکان قرائت فاتحه برایش وجود نداشت. مأموم در نمازها و رکعاتی که امام به صورت جهری میخواند، نیز فاتحه را قرائت نماید.
2. کسیکه فاتحه را نمیداند هرچه از قرآن میداند، تلاوت نماید و اگر از قرآن نیز چیزی نمیداند، بگوید: «سُبْحَانَ اللَّهُ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهِ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».[98]
هنگامیکه نمازگزار اول نماز را درک نکند، پس هرچه را که با امام درک کرد، برایش اول نماز محسوب میشود و بعد از سلام آنچه را که از نمازش فوت شده است، کامل نماید.
کسیکه در نماز بیوضو شد، چگونه از نماز خارج شود؟
کسیکه در هنگام نماز بیوضو شد، یا یادش آمد که بدون طهارت بوده است، در دل و نیز با اعضای بدنش خارج میشود و نیازی نیست که سلام دهد.
آنچه که مسلمان در نماز میخواند
1. سنت این است که نمازگزار در هر رکعت، یک سورهی کامل بخواند و سورهها را بر اساس ترتیب مصحف بخواند و جایز است که سوره را بر دو رکعت تقسیم نماید و اینکه چند سوره را در یک رکعت بخواند و یا یک سوره را در دو رکعت تکرار نماید و یک سوره را بر سورهی دیگر تقدیم نماید، ولی همیشه این عمل را انجام ندهد، بلکه گاهی اوقات انجام دهد.
2. جایز است که نمازگزار در فرض و نفل، از اوایل و اواخر و اواسط سورهها بخواند.
نمازگزار، امام، مأموم یا منفرد باشد، دو سکوت برایش وجود دارد:
اول - بعد از تکبیر احرام به خاطر دعای استفتاح.
دوم - بعد از اتمام قرائت قبل از رکوع به اندازهای که مقداری تنفس نماید.
و به غیر از اینها دلیلی بر سکوت وجود ندارد، مانند سکوت امام بعد از فاتحه در نمازهای جهری تا مأموم قرائت نماید.
دعاهای استفتاح سه نوع هستند:
بالاترین آن، با حمد و ثنای الله شروع میشود، مانند «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ...» و بعد از آن، خبری است از عبادت بنده برای الله، مانند «وَجَّهْتُ وَجْهِیَ...»، سپس بعد از آن، دعایی است که بنده میگوید: «اللَّهُمَّ بَاعِدْ بَیْنِی وَ...».
آنچه که نمازگزار از آن دوری مینماید
1. در نماز بستن چشمها مگر برای حاجتی، و پوشیدن چهره، و نشستن مانند نشستن سگ (عمود کردن ساقها)، و کارهای بیهوده انجام دادن و گذاشتن دست بر شرمگاه خویش، و پهن کردن ساعدها و آرنجها در سجده، نگه داشتن ادرار و مدفوع و حبس کردن آنها در شکم با تحمل فشار، یا نماز خواندن در حالی که غذا آماده است و او اشتهای خوردن دارد، و آویزان کردن لباس در نماز، و دست را بر دهان و بینی قرار دادن و نگه داشتن موها یا لباس، و خمیازه کشیدن مکروه هستند.
2. انداختن آب دهان در مسجد گناه است و کفارهی آن، بیرون کردنش است، و جایز نیست که در نماز یا خارج از آن، آب دهان به طرف قبله انداخته شود و جایز نیست که نمازگزار در نماز چشمهایش را به طرف آسمان بالا ببرد.
آنچه که برای شخصی که در حالت اضطرار قرار دارد واجب است هنگام نماز انجام دهد:
برای کسیکه ادرار یا مدفوع و یا باد شکم بر او فشار میآورد، واجب است که قضای حاجت نماید و وضو بگیرد و نماز بخواند. اگر آب موجود نبود، قضای حاجت میکند و تیمم مینماید و نماز میخواند و این باعث خشوع و حضور قلب برایش میباشد.
بر مسلمان واجب است که در نماز با قلب و بدنش متوجه قبله باشد.
توجه کردن به اطراف در نماز، سرقتی است که شیطان از نماز بنده مینماید و دو نوع است:
1. حسی به وسیلهی بدن: که بعضی از آن، نماز را باطل مینماید، مانند منحرف شدن از قبله با بدنش و بعضی حرام هستند، مانند توجه کردن با سرش به اطراف.
2. معنوی با قلب: و برای بنده از نماز چیزی پاداش دارد که در آن حضور قلب دارد و معالجهی حضور قلب داشتن این است که به سمت چپ، آب دهان بریزد و به الله از شر شیطان رانده شده پناه ببرد.
برای امام و منفرد سنت است که به سوی ستره نماز بخواند، مانند دیوار، ستون، سنگ، عصا، نیزه و مانند آنها. برای مرد و زن، در سفر و حضر، در نمازهای فرض و سنت، گذاشتن ستره لازم است.
اما سترهی امام سترهی مأموم نیز هست یا خود امام سترهی مأمومین است.
1. عبور کردن از بین نمازگزار و سترهاش حرام است و نمازگزار میتواند شخص عبور کننده از جلوی نماز را در مسجد الحرام و غیر از آن منع کند. اگر عبور کننده به زور رد شد، گناه بر او است و در نماز شخص کمبود و نقصی به وجود نمیآید. ان شاءالله.
2. اگر امام یا منفرد بدون ستره نماز خواندند، اگر زنی از بین او و سجدهاش بگذرد، نمازش باطل است؛ زیرا باعث منصرف شدن قلب از مناجات الله میشود و باعث نگاه کردن شخص به زن نیز میگردد. همچنین عبور الاغ و سگ سیاه باعث قطع نماز میشود، برای اینکه سگ سیاه، شیطان است. اگر یکی از آنها از جلوی مأموم عبور نماید، نماز مأموم و امام باطل نمیشود، و کسیکه به سوی ستره نماز میخواند، به آن نزدیک شود تا اینکه شخصی از آنجا عبور نکند.
عَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا قَامَ أَحَدُکُمْ یُصَلِّی، فَإِنَّهُ یَسْتُرُهُ إِذَا کَانَ بَیْنَ یَدَیْهِ مِثْلُ آخِرَةِ الرَّحْلِ، فَإِذَا لَمْ یَکُنْ بَیْنَ یَدَیْهِ مِثْلُ آخِرَةِ الرَّحْلِ، فَإِنَّهُ یَقْطَعُ صَلَاتَهُ الْحِمَارُ، وَالْمَرْأَةُ، وَالْکَلْبُ الْأَسْوَدُ».[99]
ابوذر س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «هرگاه یکی از شما به نماز ایستاد و جلویش چیزی به اندازهی چوبِ انتهای رحل قرار داشت، آن چیز برایش ستره به شمار میرود. اما اگر جلویش، چیزی مانند چوب انتهای رحل قرار نداشت، (عبور) الاغ، زن و سگ سیاه، باعث قطع شدن نمازش میشوند».
3. عبور از جلوی نمازگزار در مسجد الحرام در اماکنی که خاص نماز است، حرام میباشد، و واجب است که جلوی عبور کننده گرفته شود.
و اگر در مطاف و محل عبور و مرور و ازدحام شدید، از زنان و مردان، است، حتی زن، به خاطر حرج شدید، جایز است از جلوی نمازگزار عبور کند، ولی اجتناب کردن به اندازهی توانایی واجب است.
جایگاههای بالا بردن دستان در نماز
1. عَنْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ ب قَالَ: رَأَیْتُ النَّبِیَّ ج افْتَتَحَ التَّکْبِیرَ فِی الصَّلاَةِ، فَرَفَعَ یَدَیْهِ حِینَ یُکَبِّرُ حَتَّى یَجْعَلَهُمَا حَذْوَ مَنْکِبَیْهِ، وَإِذَا کَبَّرَ لِلرُّکُوعِ فَعَلَ مِثْلَهُ، وَإِذَا قَالَ: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، فَعَلَ مِثْلَهُ، وَقَالَ: رَبَّنَا وَلَکَ الحَمْدُ.[100]
عبدالله بن عمرو ب میگوید: پیامبر ج را دیدم با تکبیر نماز را شروع میکرد و سپس هنگام تکبیر گفتن دستهایش را تا برابر شانههایش بلند میکرد، و هنگامیکه برای رکوع تکبیر میگفت، نیز چنین میکرد. و هنگامیکه میفرمود: «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» چنین عمل میکرد. و میفرمود: «رَبَّنَا وَلَکَ الحَمْدُ».
2. عَنْ نَافِعٍ، أَنَّ ابْنَ عُمَرَ ب کَانَ " إِذَا دَخَلَ فِی الصَّلاَةِ کَبَّرَ وَرَفَعَ یَدَیْهِ، وَإِذَا رَکَعَ رَفَعَ یَدَیْهِ، وَإِذَا قَالَ: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، رَفَعَ یَدَیْهِ، وَإِذَا قَامَ مِنَ الرَّکْعَتَیْنِ رَفَعَ یَدَیْهِ "، وَرَفَعَ ذَلِکَ ابْنُ عُمَرَ إِلَى نَبِیِّ اللَّهِ ج.[101]
نافع میگوید: ابن عمر ب وقتی که میخواست نماز بخواند، تکبیر میگفت و دستانش را بلند میکرد و هنگام رکوع نیز دستهایش را بلند میکرد و هنگام گفتن «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» نیز دستانش را بالا میبرد. و هنگامیکه از رکعت دوم (تشهد اول) بلند میشد، نیز دستانش را بلند میکرد و ابن عمر این عمل را به پیامبر ج نسبت میداد.
حکم قرائت خواندن نمازگزاران به صورت جهری
نمازگزاران به نسبت خواندن قرائت به صورت جهری سه گروه هستند:
1. امام: تکبیر و تسمیع و سلام را در تمام نمازها به صورت جهری میگوید و از کشیدن در آنها خودداری کند و قرائت و آمین گفتن در رکعات جهری به صورت جهری گفته میشود و گاهی اوقات در نمازهای سری یک آیه و مانند آن به صورت جهری خوانده میشود.
2. مأموم: هیچ چیز را در نماز به صورت جهری نمیگوید و اشکالی ندارد که بعضی اوقات، مأموم چیزی از ذکر مانند دعای استفتاح و هنگام بلند شدن از رکوع و مانند آن را نیز به صورت جهری بخواند.
3. منفرد: در نمازهای سری به صورت سری و آهسته میخواند ولی در نمازهای جهری، بین جهر و آهسته خواندن اختیار دارد. افضل این است آنچه که برای قلب مناسبتر است را انجام دهد، به شرط اینکه با جهری خواندن، هیچکس را آزار و اذیت نرساند.
رسانیدن صدا پشت امام، زمانی که به آن نیاز باشد و نمازگزاران تکبیر امام را نشنوند مشروع است و رساندن صدا پشت امام بدون حاجت، بدعت است.
آنچه برای نمازگزار هنگام نماز مباح است
1. برای نمازگزار در هنگام نماز مباح است اگر نیاز باشد عمامهاش را بپیچد و پوشیدن لباس، و نگه داشتن عبای گشاد و بدون آستین و کلاه، و عقب و جلو رفتن، و بالا رفتن بر منبر و پایین آمدن از آن، و آب دهان بر سمت چپ انداختن - بر سمت راست و در غیر مسجد نیز رو به روی خویش آب دهان نریزد-، بلکه در مسجد در لباس یا دستمال آب دهان بیندازد و کشتن مار و عقرب و مانند آنها جایز است. و حمل کردن بچهی کوچک و مانند آن هنگام ضرورت نیز مباح است.
2. سجده کردن بر لباس نمازگزار یا عمامه و کلاهش به خاطر شدت گرمی و مانند آن، در نماز مباح است.
3. اگر از مردی اجازه ورود گرفته شود در حالی که او نماز میخواند، اجازهاش «سبحان الله گفتن» است.
و اگر از زنی اجازه ورود گرفته شود، در حالی که نماز میخواند، اجازهاش کف زدن است.
و مستحب است در نماز هنگام عطسه زدن «الحمد لله» بگوید و اگر در حالی که در نماز بود، به او نعمتی رسید دستهایش را بالا میبرد و حمد الله را به جای میآورد.
حکم حایل و مانع بین مکان و اعضای سجده
مانع بین مکان سجده و اعضای آن چند حالت دارد:
اول - اگر مانع از اعضای سجده باشد، مانند گذاشتن پیشانی بر دست یا قرار دادن یک پا بر پای دیگر، پس این جایز نیست و سجدهاش نیز پذیرفته نیست.
دوم - اگر مانع، از غیر اعضای سجده باشد، ولی به نمازگزار متصل است، مانند عمامه، و کلاه، اگر برای عذر باشد، جایز است، اما اگر برای غیر عذر باشد، مکروه است.
سوم - اینکه مانع از نمازگزار جدا باشد، مانند فرش یا سجاده، جایز است.
کیفیت قضای نمازهای فوت شده:
بعضی از نمازها هنگامیکه به خاطر عذر فوت شوند، میتوان قضای آنها را به جا آورد، مانند نمازهای پنجگانه. و بعضی از نمازها اگر فوت شوند، قضا نمیشوند، مانند جمعه، و به جای آن نماز ظهر را میخواند و بعضی از نمازها قضاییشان فقط در وقتشان خوانده میشود، مانند نماز عید.
1. واجب است فوری قضای نمازهای فوت شده به ترتیب صورت گیرد، و با فراموشی یا نادانی و یا ترس خروج از وقت حاضر، یا ترس از فوت نماز جمعه، ترتیب ساقط میشود.
2. کسیکه در حال خواندن نماز فرض است، سپس یادش آمد که نماز قبلی را نخوانده است، نمازی را که شروع کرده است به اتمام برساند، سپس نماز فوت شده را قضا نماید. پس مثلا کسیکه نماز عصر را فراموش کرده است، بخواند. وقتی وارد مسجد میشود، نماز مغرب اقامه میگردد، پس نیت مغرب مینماید و میخواند، سپس یادش میآید که نماز عصر را نخوانده است، مغرب را با امام میخواند و بعد از آن عصر را میخواند.
چگونه قضای نماز را به جای آورَد کسیکه در سفر هنگام نماز خواب برود:
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج حِینَ قَفَلَ مِنْ غَزْوَةِ خَیْبَرَ، سَارَ لَیْلَهُ حَتَّى إِذَا أَدْرَکَهُ الْکَرَى عَرَّسَ، وَقَالَ لِبِلَالٍ: «اکْلَأْ لَنَا اللَّیْلَ»، فَصَلَّى بِلَالٌ مَا قُدِّرَ لَهُ، وَنَامَ رَسُولُ اللهِ ج وَأَصْحَابُهُ، فَلَمَّا تَقَارَبَ الْفَجْرُ اسْتَنَدَ بِلَالٌ إِلَى رَاحِلَتِهِ مُوَاجِهَ الْفَجْرِ، فَغَلَبَتْ بِلَالًا عَیْنَاهُ وَهُوَ مُسْتَنِدٌ إِلَى رَاحِلَتِهِ، فَلَمْ یَسْتَیْقِظْ رَسُولُ اللهِ ج، وَلَا بِلَالٌ، وَلَا أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِهِ حَتَّى ضَرَبَتْهُمُ الشَّمْسُ، فَکَانَ رَسُولُ اللهِ ج أَوَّلَهُمُ اسْتِیقَاظًا، فَفَزِعَ رَسُولُ اللهِ ج، فَقَالَ: «أَیْ بِلَالُ» فَقَالَ بِلَالُ: أَخَذَ بِنَفْسِی الَّذِی أَخَذَ - بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یَا رَسُولَ اللهِ - بِنَفْسِکَ، قَالَ: «اقْتَادُوا»، فَاقْتَادُوا رَوَاحِلَهُمْ شَیْئًا، ثُمَّ تَوَضَّأَ رَسُولُ اللهِ ج، وَأَمَرَ بِلَالًا فَأَقَامَ الصَّلَاةَ، فَصَلَّى بِهِمُ الصُّبْحَ، فَلَمَّا قَضَى الصَّلَاةَ قَالَ: «مَنْ نَسِیَ الصَّلَاةَ فَلْیُصَلِّهَا إِذَا ذَکَرَهَا»، فَإِنَّ اللهَ قَالَ: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ ١٤﴾ [طه: 14].[102]
ابوهریره س روایت میکند: هنگامیکه رسول الله ج از غزوهی خیبر بر میگشت، شب شد و او را خواب فرا گرفت. سحرگاه برای استراحت (از سواری) پایین آمد و به بلال فرمود: «مواظب نماز صبحمان باش». بلال تا جاییکه برایش مقدر بود، نماز خواند و رسول الله ج و اصحابش خوابیدند. نزدیکیهای فجر، بلال به سواریاش تکیه داد و فجر فرا رسید. در حالی که بلال تکیه داده بود، و خوابش گرفت. رسول الله ج و بلال و هیچیک از صحابه بیدار نشدند، مگر زمانی که نور خورشید به آنها اصابت کرد. رسول الله ج از همه زودتر بیدار شد و گفت: «ای بلال»، بلال جواب داد: پدر و مادرم فدایت باد ای رسول الله، همان کسیکه تو را به خواب برد، مرا نیز به خواب برد. پیامبر ج فرمود: «سوار شوید». بر سواریهایشان نشستند و مسافت کوتاهی را طی کردند. سپس رسول الله ج وضو گرفت و به بلال امر فرمود اقامه بگوید و رسول الله ج نماز صبح را برایشان امامت داد. وقتی که نماز تمام شد، فرمود: «کسیکه نمازش را فراموش کرد، هر وقت یادش آمد، آن را بخواند؛ زیرا الله میفرماید: برای یاد من نماز برپا دار».
کسیکه عقلش از بین برود، چگونه قضای نمازها را به جای آورد؟
کسیکه عقلش با خواب یا با مستی از بین برود، لازم است قضای نمازهای فوت شده را به ترتیب به جای آورَد و همچنین اگر عقلش با عمل مباحی مانند استفاده از بنگ و شاهدانه و دارو زایل شود، بعد از بر طرف شدن عذر، قضای نمازها را به جای آورَد.
شخص حایض و جنب چگونه قضای نمازها را به جای آورد؟
حایض اگر خونش قطع شد و وقت نماز باقی بود و بعد از خروج وقت غسل کرد، قضای نماز را به جای آورَد و همچنین جنب وقتی که بیدار شد، و وقتی که غسل کرد، خورشید طلوع نماید، پس سنت این است که غسل نماید و بعد از طلوع خورشید، قضای نماز را به جای آورَد برای اینکه وقت در حق شخص خوابیده زمانی است که بیدار شود.
حکم کسیکه هنگام نماز خواب برود یا آن را فراموش نماید
کسیکه هنگام نماز به خواب رفت یا آن را فراموش کرد، هر وقت یادش آمد، آن را بخواند، به خاطر قول رسول الله ج که فرمود: «مَنْ نَسِیَ صَلَاةً، أَوْ نَامَ عَنْهَا، فَکَفَّارَتُهَا أَنْ یُصَلِّیَهَا إِذَا ذَکَرَهَا»[103]: «کسیکه نمازی را فراموش کرد، یا وقت آن به خواب رفت، پس کفارهاش این است که هر وقت به یادش آمد آن را بخواند».
حکم کسیکه قیام نمود و تشهد را فراموش کرد
هنگامیکه امام از دو رکعت بلند شد و برای تشهد ننشست، پس اگر قبل از بلند شدن کامل یادش آمد، بنشیند و اگر راست ایستاد، ننشیند و قبل از سلام دو سجدهی سهو انجام دهد.
حکم کسیکه خارج شود و مردم را مشاهده کند که نماز خواندهاند
کسیکه برای نماز خارج شود و مردم را دریابد که نماز خواندهاند، اجر و پاداشی مانند پاداش نمازگزاران به او میرسد.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَوَضَّأَ فَأَحْسَنَ وُضُوءَهُ، ثُمَّ رَاحَ فَوَجَدَ النَّاسَ قَدْ صَلَّوْا أَعْطَاهُ اللَّهُ جَلَّ وَعَزَّ مِثْلَ أَجْرِ مَنْ صَلَّاهَا وَحَضَرَهَا لَا یَنْقُصُ ذَلِکَ مِنْ أَجْرِهِمْ شَیْئًا».[104]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «کسیکه خوب وضو بگیرد و سپس به سوی نماز برود و مردم را دریابد در حالی که نماز خواندهاند، الله اجر و پاداشی مانند پاداش نمازگزارانی که در جماعت حضور داشتند، به او میدهد و از اجر و پاداش آنان نیز چیزی کم نمیکند».
حکم آمین گفتن در نماز و خارج از آن
آمین گفتن در دو جا سنت است:
1. داخل نماز: بعد از قرائت فاتحه از سوی امام یا مأموم یا منفرد؛ امام و مأموم به صورت جهری میگویند و مأموم با امام همزمان آمین میگویند و نه قبل و بعد از آن.
و آمین گفتن در دعای قنوت در وتر یا قنوت نازله و مانند آنها مشروع است.
2. خارج از نماز: بعد از قرائت فاتحه از سوی قاری و شنونده و هنگام دعا به طور مطلق یا مقید مانند دعای خطیب در روز جمعه، یا استسقا یا کسوف و مانند آن.
نماز به وسیلهی موارد ذیل باطل میشود:
1. ترک کردن رکن یا شرطی به صورت عمدی یا غیر عمدی و فراموشی یا ترک کردن واجبی به صورت عمدی.
2. حرکت زیاد بدون ضرورت.
3. کشف عورت به صورت عمدی.
4. سخن گفتن و خندیدن و خوردن و نوشیدن عمدی.
ارکان نمازی که نماز فرض بدون آنها صحیح نمیباشد، عبارتاند از:
1. قیام برای کسیکه توانایی دارد.
2. تکبیر احرام.
3. قرائت فاتحه در هر رکعت.
4. رکوع.
5. اعتدال در رکوع.
6. سجده بر هفت عضو.
7. نشستن بین دو سجده.
8. سجده دوم.
9. نشستن برای تشهد آخر.
10.تشهد آخر.
11.آرامش در همهی ارکان.
12.ترتیب بین ارکان.
13.سلام گفتن.
حکم کسیکه یکی از ارکان نماز را ترک کند
1. هنگامیکه نمازگزار یکی از ارکان نماز را به صورت عمدی ترک نماید، نمازش باطل است و اگر تکبیر احرام را بر اساس نادانی یا فراموشی ترک نماید، اصلا نمازش منعقد نشده است.
2. آنچه که نمازگزار از این ارکان بر اساس فراموشی یا نادانی ترک نماید، در حالی که در نماز است، پس به آن رکن بر گردد و آن رکن و بعد از آن را انجام دهد تا زمانی که به رکعت دوم، به آن رکن نرسیده باشد. پس در این هنگام رکعت دوم، جای آنچه که از او ترک شده را میگیرد. و رکعت سابق باطل میشود، مانند کسیکه رکوع را فراموش نماید، سپس سجده کند، پس هنگامیکه یادش آمد بر او واجب است که برگردد. مگر زمانی که به رکوع رکعت دوم رسیده باشد. پس رکعت دوم، جای آنچه را که ترک نموده میگیرد. و بر او لازم است که بعد از سلام سجدهی سهو انجام دهد.
3. اگر بر اساس جهالت و نادانی رکن یا شرطی را ترک نماید، اگر در وقت بود، نماز را اعاده نماید و اگر وقت خارج شده بود، پس اعادهای برایش نیست، زیرا احکام بعد از علم و دانایی، لازم و واجب میشوند، و عمل کردن به آنها صورت میگیرد.
قرائت فاتحه برای امام و منفرد در هر رکعت رکن محسوب میشود و با ترک آن، نماز باطل است.
اما مأموم در هر رکعتی به صورت سری و آهسته میخواند، مگر در نمازها و رکعتهایی که امام آن را به صورت جهری میخواند. پس وقتی که امام قرائت مینماید، مأموم به قرائت آن گوش فرا میدهد. برای امام شایسته نیست که ساکت بماند تا مأموم فاتحه را بخواند، برای اینکه دلیلی بر این سکوت و قرائت وجود ندارد و هنگامیکه مسبوق، امام را در حالت رکوع درک نماید و نتواند فاتحه را قرائت نماید قرائت فاتحه از او ساقط میشود.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ٢٠٤﴾ [الأعراف: 204]. «و هنگامی که قرآن خوانده میشود، به آن گوش فرادهید و خاموش باشید؛ باشد که مشمول رحمت شوید».
2. عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لاَ صَلاَةَ لِمَنْ لَمْ یَقْرَأْ بِفَاتِحَةِ الکِتَابِ».[105]
عباده بن صامت س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «نماز هیچ کس، بدون خواندن سورهی فاتحه درست نیست».
و هنگامیکه مأموم، قرائت امام را در رکعات جهری نشنود، سورهی فاتحه و غیر از آن را قرائت کند و ساکت نماند.
1. کسیکه فرض میخواند، میتواند به شخصی که نفل میخواند، اقتدا نماید و شخصی که نماز ظهر میخواند، میتواند پشت سر کسیکه عصر میخواند اقتدا کند. اقتدا کردن کسیکه عشا یا مغرب را میخواند به کسیکه تراویح میخواند، درست و صحیح است. هر وقت امام سلام گفت، آن شخص نماز را کامل نماید.
2. اختلاف نیت بین امام و مأموم در نماز جایز است و اختلاف در افعال جایز نیست، مگر اینکه کم باشد.
پس خواندن نماز عشا پشت سر کسیکه مغرب را میخواند جایز است. وقتی که امام سلام گفت، آن شخص بلند میشود و یک رکعت و تشهد را میخواند و سلام میدهد. و اگر نماز مغرب را پشت سر کسیکه عشا را میخواند، اقتدا کند، وقتی که امام به رکعت چهارم میرود، اگر او خواست تشهد را میخواند و سلام میدهد یا مینشیند و منتظر میماند تا با او سلام دهد و این بهتر است. و اگر اختلاف زیاد باشد، اقتدا صحیح نیست، مانند کسیکه میخواهد نماز فجر را پشت سر کسیکه نماز کسوف میخواند، اقتدا نماید.
حکم خوب نماز خواندن و تمام کردن آن
نماز یکی از بزرگترین جایگاههایی است که بنده در جلوی پروردگارش میایستد، پس خوب انجام دادن و کامل کردنش واجب است، و داشتن حضور قلب ضروری و لازم است.
و بزرگترین ارکان نماز، قیام و رکوع و سجده هستند.
قیام در نماز به خاطر قرائت قرآن و مناجات با الله بخشنده و مهربان فضیلت زیادی دارد. رکوع و سجده از با فضیلتترین افعال و شکل و شمایل نماز هستند؛ زیرا نهایت خضوع برای پروردگار در آن وجود دارد.
زیادی رکوع و سجده و طولانی بودن قیام برابر هستند.
در قیام با فضیلتترین اذکار که قرآن است، قرائت میشود و در رکوع و سجده بهترین اعمال و شکل و شمایل که نهایت و کمال خضوع برای الله است، صورت میگیرد.
و پیامبر ج بهترین نماز را میخواند، گاهی برخی سنتها را اجرا میکرد و گاهی سنتهای دیگری را اجرا میکرد و گاهی بین آنها جمع میکرد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ٢٣٨﴾ [البقرة: 238]. «[ای مسمانان،] بر [انجام] همه نمازها و [به خصوص] نماز عصر کوشا باشید و با فروتنی و فرمانبرداری برای الله به پا خیزید».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: صَلَّى رَسُولُ اللهِ ج یَوْمًا ثُمَّ انْصَرَفَ فَقَالَ: «یَا فُلَانُ، أَلَا تُحْسِنُ صَلَاتَکَ؟ أَلَا یَنْظُرُ الْمُصَلِّی إِذَا صَلَّى کَیْفَ یُصَلِّی؟ فَإِنَّمَا یُصَلِّی لِنَفْسِهِ، إِنِّی وَاللهِ لَأُبْصِرُ مِنْ وَرَائِی کَمَا أُبْصِرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ».[106]
ابوهریره س میگوید: روزی رسول الله ج برای ما امامت نمود، سپس چهرهاش را به سوی ما برگرداند و فرمود: «ای فلانی، آیا نمازت را خوب ادا نمیکنی؟ آیا نمازگزار هنگام نماز خواندن نباید دقت کند که چگونه نماز میخواند؟ او باید بداند که برای خودش نماز میخواند. سوگند به الله، من همانگونه که جلویم را میبینم، پشت سرم را نیز میبینم».
3. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج دَخَلَ المَسْجِدَ، فَدَخَلَ رَجُلٌ، فَصَلَّى، ثُمَّ جَاءَ، فَسَلَّمَ عَلَى النَّبِیِّ ج فَرَدَّ النَّبِیُّ ج عَلَیْهِ السَّلاَمَ، فَقَالَ: «ارْجِعْ فَصَلِّ فَإِنَّکَ لَمْ تُصَلِّ»، فَصَلَّى، ثُمَّ جَاءَ، فَسَلَّمَ عَلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: «ارْجِعْ فَصَلِّ، فَإِنَّکَ لَمْ تُصَلِّ» ثَلاَثًا، فَقَالَ: وَالَّذِی بَعَثَکَ بِالحَقِّ، فَمَا أُحْسِنُ غَیْرَهُ، فَعَلِّمْنِی، قَالَ: «إِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلاَةِ، فَکَبِّرْ، ثُمَّ اقْرَأْ مَا تَیَسَّرَ مَعَکَ مِنَ القُرْآنِ، ثُمَّ ارْکَعْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ رَاکِعًا، ثُمَّ ارْفَعْ حَتَّى تَعْتَدِلَ قَائِمًا، ثُمَّ اسْجُدْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ سَاجِدًا، ثُمَّ ارْفَعْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ جَالِسًا، ثُمَّ اسْجُدْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ سَاجِدًا، ثُمَّ افْعَلْ ذَلِکَ فِی صَلاَتِکَ کُلِّهَا».[107]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج وارد مسجد شد، بعد از او، شخص دیگری وارد شد و نماز خواند. سپس آمد و بر پیامبر ج سلام کرد. پیامبر ج جواب سلامش را داد و فرمود: «برگرد و نماز بخوان؛ زیرا تو نماز نخواندی». آن شخص نماز خواند و سپس آمد و بر پیامبر ج سلام عرض کرد. باز پیامبر ج فرمود: «برگرد و نماز بخوان؛ زیرا تو نماز نخواندی». شخص سه مرتبه به همین صورت نماز خواند. آنگاه گفت: سوگند به ذاتی که تو را به حق فرستاده است، من بهتر از این نمیدانم؛ مرا آموزش ده. پیامبر ج فرمود: «هرگاه میخواهی نماز بخوانی، نخست «الله اکبر» بگو. سپس آنچه را که از قرآن برایت میسر است، بخوان. بعد از آن با آرامشِ کامل، رکوع کن. پس از اینکه سرت را از رکوع برداشتی، راست بایست و اندکی مکث کن. آنگاه با آرامش کامل، سجده کن. پس از اینکه سرت را از سجده برداشتی، با اطمینان بنشین و همین شیوه را در تمام نمازهایت، رعایت کن».
4. عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ س قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللهِ ج فَقَالَ: «مَا لِی أَرَاکُمْ رَافِعِی أَیْدِیکُمْ کَأَنَّهَا أَذْنَابُ خَیْلٍ شُمْسٍ؟ اسْکُنُوا فِی الصَّلَاةِ».[108]
جابر بن سمره س میگوید: رسول الله ج نزد ما تشریف آورد و فرمود: «چرا دستهایتان مانند دم اسبهای توسن و سرکش حرکت میکند؟ در نماز سکون و آرامش داشته باشید».
واجبات نماز هشت تاست:
1. همهی تکبیرات به جز تکبیر نخست.
2. ذکر عظمت پروردگار در حالت رکوع.
3. گفتن «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» برای امام و کسیکه به تنهایی نماز میگزارد.
4. گفتن «رَبَّنَا وَلَکَ الحَمْدُ» برای امام و مأموم و کسیکه به تنهایی نماز میخواند.
5. دعا در حالت سجده.
6. دعا بین دو سجده.
7. نشستن برای تشهد اول.
8. خواندن تشهد نخست.
حکم کسیکه یکی از واجبات نماز را ترک کند
هرگاه نمازگزار یکی از واجبات نماز را به صورت عمدی ترک کند، نمازش باطل است. اگر به فراموشی یا نادانی یک واجب را رها کرد، و بلند شد، پیش از اینکه به رکن بعدی برسد، باید برگردد و رکن پیشین را بخواند و نمازش را تکمیل کند. و در پایان سجدهی سهو نموده و سلام دهد.
1. رکن آن است که هرگاه نمازگزار به فراموشی یا نادانی آن را ترک کند، ساقط نمیشود؛ بلکه آن را با سایر بخشهای نماز به جای میآورَد و در پایان نماز سجدهی سهو میکند.
2. واجب آن است که هرگاه نمازگزار به فراموشی یا نادانی آن را ترک کند، انجامش نمیدهد؛ بلکه قبل و یا بعد از سلام، سجدهی سهو نموده و آن را جبران میکند.
هرچه غیر از ارکان و واجبات باشد، - که در بحث روش نماز به زودی بیان خواهد شد - سنت است که به انجام دهندهی آن پاداش میرسد و ترک کنندهاش کیفر و عقاب نمیبیند. سنتها به دو بخش قولی و فعلی تقسیم میشوند.
سنتهای قولی، مانند دعای آغازین، گفتن «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»، گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»، آمین، خواندن سوره پس از فاتحه و امثال اینها.
سنتهای فعلی، همانند بلند کردن دستها هنگام تکبیر در مواضع قبلی، گذاشتن دست راست بر چپ در حالت ایستادن، افتراش (نصب نمودن پای راست و رو به قبله نمودن انگشتان آن و نشستن بر پای چپ)، تَوَرُّک (پای راستش را تا کرده و کف انگشتان پای راست را بر زمین میگذارد و نشیمنگاهش را بر زمین قرار میدهد) و امثال آنها.
استغفار گفتن پس از هر نمازِ فرض، مشروع است، زیرا از پیامبر ج ثابت است. بسیاری از نمازگزاران در نماز کوتاهی و یا زیادهروی میکنند، یا امور ظاهری نماز مانند قرائت، رکوع، سجده و دیگر بخشها، و یا امور باطنی مانند خشوع، حضور قلب و امثال آن را به درستی انجام نمیدهند؛ بنابراین به خاطر آن کوتاهیها از الله آمرزش میطلبند.
1. پیامبر ج در همهی اوقات الله را یاد میکرد. ذکر با قلب و زبان برای فردی که وضو دارد یا بیوضو است، یا برای جنب، زن در عادت ماهیانه، و زنی که در ایام نفاس است، جایز میباشد. مانند گفتن سبحان الله، لااله الا الله، الحمدلله، الله اکبر، تلاوت قرآن، دعا و درود بر پیامبر ج. گرچه همهی اینها را اگر با وضو انجام دهد، بهتر است.
الله میفرماید: ﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ تَضَرُّعٗا وَخِیفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ٢٠٥﴾ [الأعراف: 205]. «و پروردگارت را در دل خویش با تضرّع و ترس، بدون آواى بلند [در] بامدادان و شامگاهان یاد کن و [از یاد الله] غافل نباش».
2. ذکر و دعا کردن به طور آهسته، بهتر است، مگر پس از نمازهای پنجگانه، لبیک گفتن، یا برای رعایت یک مصلحت، مثلاً بخواهد به فردی که نمیداند، آنها را بشنواند و امثال آن. در این صورت ذکر با صدای بلند، بهتر است.
سجدهی جایز چهار نوع است: 1. سجدهی نماز 2. سجدهی سهو 3. سجدهی تلاوت 4. سجدهی شکر.
سجده در هر نمازِ دارای رکوع، رکن است، و در هر رکعت نماز دو سجده قرار دارد. اعم از نماز فرض یا نفل، که پیشتر توضیح داده شد.
سجدهی سهو در نمازهای فرض یا نفل، دو سجدهاند که نمازگزار پس از تشهد دو سجده نموده و سلام میدهد و بعد از آن تشهد نمیخواند.
حکم مشروعیت سجدهی سهو:
الله فراموشی را در نهاد انسان قرار داده و شیطان تلاش میکند تا نمازِ انسان را با افزودن، کاستن، شک یا تردید فاسد کند. الله به خاطر به خاک مالیدن بینی شیطان و جبران کاستی نماز و خشنودی خودش، سجدهی سهو را مشروع کرده است.
سهو در نماز پیامبر ج نیز رخ داده است، زیرا نهاد انسان چنین اقتضا میکند. از این رو چون پیامبر در نمازش سهو کرد، فرمود: «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ، أَنْسَى کَمَا تَنْسَوْنَ، فَإِذَا نَسِیتُ فَذَکِّرُونِی»[109]: «من مانند شما انسان هستم و همانطور که شما دچار فراموشی میشوید، من نیز دچار فراموشی میشوم. بنابراین، هرگاه من دچار فراموشی شدم، به من یادآوری کنید».
اسباب سجدهی سهو سه تاست:
افزودن، کاستن، شک و تردید.
سجدهی سهو چهار حالت دارد:
1. هرگاه نمازگزار به اشتباه عملی از جنس نماز را، مانند قیام، رکوع، سجده اضافه کند، یا دو رکوع کند، یا به جای نشستن بایستد، یا نماز چهار رکعتی را پنج رکعت بخواند، آنگاه به علت این افزودن، باید پس از سلام، سجدهی سهو کند. خواه قبل از سلام به یادش بیاید یا بعد از آن.
2. هرگاه نمازگزار یکی از ارکان نماز را کم کند. حال اگر قبل از اینکه به محل آن در رکعت بعدی برسد، به یادش آمد، برگشتن بر او واجب است تا رکن قبلی و ادامهاش را بخواند، و سپس پیش از سلام، سجدهی سهو نماید.
ولی اگر پس از رسیدن به محل رکن، یادش آمد، برنگردد. البته این رکعت باطل میشود. و اگر پس از سلام به یادش آمد، فقط همان رکن و ادامهاش را بخواند و پس از سلام سجدهی سهو کند.
اگر به خاطر نقصی سلام داد، مثلاً نماز چهار رکعتی را سه رکعت خواند و سلام داد و بعد متوجه شد، به نیت تکمیل نماز بدون گفتن تکبیر بلند شود و رکعت چهارم را بخواند. سپس تشهد بخواند و سلام دهد و آنگاه سجدهی سهو کند.
3. هرگاه نمازگزار یکی از واجبات نماز را کم کرد، مثلاً تشهد اول را فراموش کرد، تشهد از او ساقط میشود و باید قبل از سلام، سجدهی سهو کند.
4. هرگاه نمازگزار در تعداد رکعات شک و تردید نمود، مثلاً آیا سه رکعت خوانده است یا چهار رکعت، همان کمتر را برگزیند و نماز را بخواند و قبل از پایان، سجدهی سهو کند. اگر گمان غالبش بر یکی از دو احتمال بود، به آن عمل کند و بعد از سلام، سجدهی سهو نماید.
هرگاه بر نمازگزار دو سجده (یک سجده قبل و یک سجده بعد از سلام) لازم شد، قبل از سلام سجده کند. و اگر به فراموشی، قبل از پایان نماز سلام داد و دیری نگذشته بود و به یادش آمد، نماز را کامل کند و سلام دهد و سجدهی سهو نماید.
اگر سجدهی سهو را فراموش کرد، و سلام داد و عملی که منافی نماز بود، انجام داد، مانند سخن گفتن و امثال آن، سجدهی سهو نماید و سلام دهد.
اگر سخن جایزی در غیر محل آن انجام داد، مثلاً در رکوع یا سجده قرآن خواند یا در قیام تشهد نمود، نمازش باطل نمیشود و بر او سجدهی سهو واجب نیست؛ بلکه مستحب میباشد. اگر مقتدی بنا به عذری یک رکن یا بیشتر از امام عقب بماند، آن رکن را انجام دهد و به امام ملحق گردد، زیرا در این صورت بر او گناهی نیست و سجدهی سهو لازم نیست.
طولانی کردن سجدهی سهو سنت است و آنچه که در سجدههای نماز مانند ذکر و دعا میخواند، در سجدهی سهو نیز همانها را بخواند.
فرد مسبوق چه زمانی سجدهی سهو نماید؟
مقتدی در انجام سجدهی سهو، تابع امام است. اگر مقتدی مسبوق شد و امام پس از سلام سجدهی سهو نمود؛ اگر سهو امام در رکن بود، که مسبوق حضور داشته، بر او نیز لازم است که پس از سلام سجدهی سهو نماید و اگر سهو امام قبل از آمدن مسبوق به نماز بوده، پس بر مسبوق سجدهی سهو لازم نیست.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س، قَالَ: صَلَّى النَّبِیُّ ج إِحْدَى صَلاَتَیِ العَشِیِّ - قَالَ مُحَمَّدٌ: وَأَکْثَرُ ظَنِّی العَصْرَ - رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ سَلَّمَ، ثُمَّ قَامَ إِلَى خَشَبَةٍ فِی مُقَدَّمِ المَسْجِدِ، فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَیْهَا، وَفِیهِمْ أَبُو بَکْرٍ، وَعُمَرُ ب، فَهَابَا أَنْ یُکَلِّمَاهُ، وَخَرَجَ سَرَعَانُ النَّاسِ فَقَالُوا: أَقَصُرَتِ الصَّلاَةُ؟ وَرَجُلٌ یَدْعُوهُ النَّبِیُّ ج ذُو الیَدَیْنِ، فَقَالَ: أَنَسِیتَ أَمْ قَصُرَتْ؟ فَقَالَ: «لَمْ أَنْسَ وَلَمْ تُقْصَرْ»، قَالَ: بَلَى قَدْ نَسِیتَ، فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ سَلَّمَ، ثُمَّ کَبَّرَ، فَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أَوْ أَطْوَلَ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ، فَکَبَّرَ، ثُمَّ وَضَعَ رَأْسَهُ، فَکَبَّرَ، فَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أَوْ أَطْوَلَ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَکَبَّرَ.[110]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج یکی از نمازهای بعد از زوال (ظهر یا عصر) را دو رکعت خواند. - یکی از راویان به نام محمد میگوید: بیشتر گمانم این است که نماز عصر بود - سپس سلام داد و به سوی چوبی که در جلوی مسجد بود، رفت. او دستش را بر آن چوب گذاشت. ابوبکر و عمر ب نیز حضور داشتد. از ترس چیزی نگفتند. افرادی که عجله داشتند از مسجد خارج شدند و گفتند: آیا نماز کوتاه شده است؟ مردی که پیامبر ج او را ذوالیدین صدا میزد، گفت: آیا فراموش کردی یا نماز کوتاه شده است؟ پیامبر ج فرمود: «نه نماز تخفیف یافته و نه من دچار فراموشی شدم». گفت: «نه بلکه فراموش کردی». پس پیامبر ج دو رکعت خواند، سلام داد، تکبیر گفت و ماند سجدهی نماز یا طولانیتر از آن سجده نمود. سپس سرش را بلند کرد و دوباره تکبیر گفت. پس با گفتن تکبیر به سجده رفت و مانند سجدهی نماز یا طولانیتر از آن سجده نمود. سپس سرش را بلند کرد و تکبیر گفت.
سجدهی تلاوت یک سجدهی بدون قیام، تکبیر، تشهد و سلام است.
سجدهی تلاوت در نماز و خارج از آن سنت است. این سجده در هر وقتی برای خواننده و شنونده سنت است. هرگاه خواننده در نماز سجده نکرد، شنونده نیز سجده نکند. سنت است که سجدهی تلاوت را با وضو ادا کند، ولی مانند نماز که وضو و روآوردن به قبله و امثال آن برایش شرط است، برای سجدهی تلاوت شرط نیست، ولی افضل و بهتر است.
برای بیوضو، جنب، زن حایض، و زن نفاس، هرگاه از آیهی سجده گذر کردند، سجدهی تلاوت جایز است.
در قرآن 15 سجدهی تلاوت هست که عبارت است از: در سورههای اعراف، رعد، نحل، اسراء، مریم، حج (دو سجده است)، فرقان، نمل، سجده، ص، فصلت، نجم، انشقاق و علق.
آیات سجده در قرآن دو نوع هستند: اخبار و اوامر، یا خبر از الله میدهد که عموم و خواص مخلوقات او را سجده میکنند. پس برای خواننده و شنونده سنت است که شبیه آنان قرار بگیرد، چنانچه الله فرموده:
﴿وَلِلَّهِۤ یَسۡجُدُۤ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ مِن دَآبَّةٖ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ٤٩﴾ [النحل: 49] «و هر چه در آسمانها و زمین است - از جنبندگان و فرشتگان- [همگی] برای الله سجده میآورند و گردنکشی نمیکنند».
و یا آیاتی هستند که دستور به سجدهی الله متعال میدهند، پس به سوی طاعت پروردگار عزیز و گرامی میشتابد، چنانچه میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡکَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَیۡرَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ۩٧٧﴾ [الحج: 77]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، رکوع کنید و سجده گزارید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید؛ باشد که رستگار شوید».
سجدهی تلاوت سجدهای است که خواننده هنگام رفتن و بلند شدن از سجده، تکبیر میگوید. هرگاه بیرون نماز سجده کرد، بدون قیام، تکبیر، تشهد، و سلام دادن سجده نماید. هرگاه امام سجده کند، بر مقتدی لازم است که از او پیروی کند. برای امام مکروه نیست که آیه یا سورهای را که دارای سجدهی تلاوت هست در نمازهای سری بخواند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا قَرَأَ ابْنُ آدَمَ السَّجْدَةَ فَسَجَدَ اعْتَزَلَ الشَّیْطَانُ یَبْکِی، یَقُولُ: یَا وَیْلَهُ - وَفِی رِوَایَةِ أَبِی کُرَیْبٍ: یَا وَیْلِی- أُمِرَ ابْنُ آدَمَ بِالسُّجُودِ فَسَجَدَ فَلَهُ الْجَنَّةُ، وَأُمِرْتُ بِالسُّجُودِ فَأَبَیْتُ فَلِیَ النَّارُ».[111]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هنگامیکه فرزند آدم، آیهی سجده را بخواند و سجده کند، شیطان به گوشهای میخزد و شروع به گریه میکند و میگوید: وای بر او». در روایتی آمده که میگوید: «وای بر من، فرزند آدم دستور داده شد تا سجده کند، و او سجده کرد و به بهشت میرود. اما هنگامیکه به من دستور سجده رسید، قبول نکردم و به دوزخ میروم».
آنچه که در سجدهی نماز مانند ذکر و دعا میخواند، در سجدهی تلاوت نیز بخواند.
سجدهی شکر یک سجده، بدون تکبیر و سلام دادن است، و آنچه که جزو شرایط نماز است، مانند طهارت، رو به قبله ایستادن و امثال آن، برای سجدهی شکر شرط نیست، ولی افضل و بهتر است.
چه زمانی سجدهی شکر مشروع میشود؟
1. سجدهی شکر هنگام به وجود آمدن نعمتها سنت است، مانند اینکه به فردی مژده داده شود که شخصی هدایت یافته یا ایمان آورده یا مسلمانان پیروز شدند و یا به تولد فرزند و امثال آنها مژده داده شود.
2. همچنین سجدهی شکر زمان دور شدن عقوبت سنت است، مانند فردی که از غرق شدن یا آتش سوزی یا کشته شدن یا نابود شدن و یا از دست دزد و امثال آنها نجات مییابد.
سجدهی شکر یک سجدهی بدون تکبیر و سلام دادن است. مکانش بیرون نماز در هر زمانی است. طبق حالت و موقعیتش سجده کند؛ ایستاده، نشسته، باوضو، بیوضو. ولی طهارت داشتن افضل است. هنگامی که به علت عذری مانند ندانستن، فراموشی و امثال آن، سجدهی شکر در وقتش ادا نگردد قضای آن جایز است.
الله میفرماید:
﴿وَءَاتَىٰکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلۡتُمُوهُۚ وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَظَلُومٞ کَفَّارٞ٣٤﴾ [إبراهیم: 34]. «و از هر آنچه از او خواستید به شما بخشید؛ و اگر نعمت الله را بشمارید، [چنان فراوان است که] نمیتوانید آن را شمارش کنید. به راستی که انسان، [در حق خویش،] ستمکار [و نسبت به الله،] ناسپاس است».
﴿یَعۡمَلُونَ لَهُۥ مَا یَشَآءُ مِن مَّحَٰرِیبَ وَتَمَٰثِیلَ وَجِفَانٖ کَٱلۡجَوَابِ وَقُدُورٖ رَّاسِیَٰتٍۚ ٱعۡمَلُوٓاْ ءَالَ دَاوُۥدَ شُکۡرٗاۚ وَقَلِیلٞ مِّنۡ عِبَادِیَ ٱلشَّکُورُ١٣﴾ [سبأ: 13]. «آنها هر چه میخواست برایش میساختند: از [کاخ و] عبادتگاه و مجسمه و کاسههایی [که از بزرگی] همچون حوض [بودند] و دیگهایی بسیار بزرگ و ثابت. [به آنان گفتیم:] «ای آل داود، سپاس [نعمتهای مرا] به جای آوردید» و[لی] اندکی از بندگانم سپاسگزارند».
3. عَنْ أَبِی بَکْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا أَتَاهُ أَمْرٌ یَسُرُّهُ أَوْ بُشِّرَ بِهِ، خَرَّ سَاجِدًا، شُکْرًا لِلَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى.[112]
ابوبکره س میگوید: هرگاه کاری باعث خوشحالی رسول الله ج میشد، یا خبر خوشحال کنندهای به او میرسید برای ادای شکر پروردگار، به سجده میافتاد.
در سجدهی شکر آن چیزی را بگوید که در سجدهی نماز مانند ذکر و دعا میخواند.
همه روزه نماز جماعت اعلام و اعلان و اقرار به گواهی دادن به یگانگی الله از سوی تمام مسلمانان است. نماز جماعت نمایشی بزرگ از مظاهر اسلام است که شبیه صفهای فرشتگان در عبادتشان و گروه سواران لشکر در فرماندهیشان است. و آن وسیلهی دوستی و محبت بین مردم و شناخت و رحم و عطوفتشان نسبت به یکدیگر و آشکار شدن عزت و قدرت و یگانگیشان میباشد.
الله اجتماع در اوقات معین را برای مسلمانان مشروع قرار داده است، برخی مانند نمازهای پنجگانه در شبانهروز، برخی مانند نماز جمعه در هفته یکبار، برخی مثل نماز عید در هر سرزمینی دو بار در سال، اجتماع مسلمانان در مراسم حج سالی یکبار، و اجتماعشان در هر وقت و زمانی مانند عمره، و برخی هنگام تغییر حالتها مانند نماز استسقا (طلب باران) و کسوف (خورشید گرفتگی) و برخی نیز زمانی که حادثهای روی میدهد، مانند نماز جنازه.
نماز جماعت بر هر فرد مسلمان، مکلف، توانا، مرد، برای نمازهای پنجگانه در سفر یا اقامت، در حالت امنیت یا خوف و ترس واجب است.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِذَا کُنتَ فِیهِمۡ فَأَقَمۡتَ لَهُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَلۡتَقُمۡ طَآئِفَةٞ مِّنۡهُم مَّعَکَ وَلۡیَأۡخُذُوٓاْ أَسۡلِحَتَهُمۡۖ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلۡیَکُونُواْ مِن وَرَآئِکُمۡ وَلۡتَأۡتِ طَآئِفَةٌ أُخۡرَىٰ لَمۡ یُصَلُّواْ فَلۡیُصَلُّواْ مَعَکَ وَلۡیَأۡخُذُواْ حِذۡرَهُمۡ وَأَسۡلِحَتَهُمۡۗ﴾ [النساء: 102]. «و [ای پیامبر،] چون [وقت جنگ] در میان آنان بودى و برایشان نماز برپا داشتى، باید گروهى از آنان با تو [به نماز] بایستند و [همچنین] باید جنگافزارهایشان را با خود برگیرند [و یک رکعت را همراه تو بخوانند و نماز را به صورت فُرادی ادامه دهند] و چون سجده کردند [و نمازشان تمام شد]، باید پشت سرتان قرار گیرند و باید آن دسته دیگری که نماز نخواندهاند بیایند و [یک رکعت] با تو نماز بخوانند [و پس از اینکه نمازت به پایان رسید، ادامۀ نمازشان را کامل کنند] و [آنان نیز] باید احتیاط کنند و جنگافزارهایشان را [در نماز با خود] برگیرند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ، فَیُحْطَبَ، ثُمَّ آمُرَ بِالصَّلاَةِ، فَیُؤَذَّنَ لَهَا، ثُمَّ آمُرَ رَجُلًا فَیَؤُمَّ النَّاسَ، ثُمَّ أُخَالِفَ إِلَى رِجَالٍ، فَأُحَرِّقَ عَلَیْهِمْ بُیُوتَهُمْ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ یَعْلَمُ أَحَدُهُمْ، أَنَّهُ یَجِدُ عَرْقًا سَمِینًا، أَوْ مِرْمَاتَیْنِ حَسَنَتَیْنِ، لَشَهِدَ العِشَاءَ».[113]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، تصمیم گرفتم دستور دهم تا هیزم آماده کنند و پس از اذان، فردی را برای امامت نماز بگمارم و خودم نزد کسانی بروم که در خانهها نشسته و در نماز جماعت شرکت نمیکنند و آنان را با خانههایشان آتش بزنم. به الله سوگند، آنانی که به جماعت نمیآیند، اگر میدانستند که استخوان چرب یا دو تکه گوشت خوب به آنان میرسد، حتما در نماز عشا شرکت میکردند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: أَتَى النَّبِیَّ ج رَجُلٌ أَعْمَى، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّهُ لَیْسَ لِی قَائِدٌ یَقُودُنِی إِلَى الْمَسْجِدِ، فَسَأَلَ رَسُولَ اللهِ ج أَنْ یُرَخِّصَ لَهُ، فَیُصَلِّیَ فِی بَیْتِهِ، فَرَخَّصَ لَهُ، فَلَمَّا وَلَّى، دَعَاهُ، فَقَالَ: «هَلْ تَسْمَعُ النِّدَاءَ بِالصَّلَاةِ؟» قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: «فَأَجِبْ».[114]
ابوهریره س میگوید: مردی نابینا (عبدالله بن ام مکتوم) نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای رسول الله، من عصاکشی ندارم تا مرا به مسجد بیاورد. او از رسول الله ج اجازه خواست تا در منزلش نماز بخواند. پیامبر ج به او اجازه داد. اما هنگامیکه برگشت، رسول الله او را صدا زد و فرمود: «آیا اذان را میشنوی؟» گفت: بله. فرمود: «پس اجابت کن و به نماز بیا».
در قبال هر قدمی که فرد مسلمان برای نماز به سوی مسجد برمیدارد، یک صدقه نوشته میشود و یک درجه بلند میگردد و یک گناهش محو و پاک میشود و ثواب زیادی دارد. این فضیلت بزرگی از جانب پروردگار مهربان است.
1. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «صَلاَةُ الجَمَاعَةِ تَفْضُلُ صَلاَةَ الفَذِّ بِسَبْعٍ وَعِشْرِینَ دَرَجَةً».[115]
ابن عمر ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «نماز جماعت بر نمازی که تنها خوانده شود، بیست و هفت درجه برتری دارد».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ، ثُمَّ مَشَى إِلَى بَیْتٍ مَنْ بُیُوتِ اللهِ لِیَقْضِیَ فَرِیضَةً مِنْ فَرَائِضِ اللهِ، کَانَتْ خَطْوَتَاهُ إِحْدَاهُمَا تَحُطُّ خَطِیئَةً، وَالْأُخْرَى تَرْفَعُ دَرَجَةً».[116]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس در خانهاش طهارت کند، سپس به سوی خانهای از خانههای الله برود، تا فرضی از فرایض پروردگار را ادا نماید، یک گامش باعث ریختن گناهی و گام دیگرش باعث بلندشدن درجهاش میشود».
3. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ غَدَا إِلَى الْمَسْجِدِ، أَوْ رَاحَ، أَعَدَّ اللهُ لَهُ فِی الْجَنَّةِ نُزُلًا، کُلَّمَا غَدَا، أَوْ رَاحَ».[117]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «کسی که در ابتدا یا پایان روز به مسجد برود، الله برای هر نوبت که در ابتدا یا انتهای روز به مسجد میرود، ضیافتی در بهشت برای او فراهم میسازد».
4. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «کُلُّ سُلَامَى مِنَ النَّاسِ عَلَیْهِ صَدَقَةٌ، کُلَّ یَوْمٍ تَطْلُعُ فِیهِ الشَّمْسُ» قَالَ: «تَعْدِلُ بَیْنَ الِاثْنَیْنِ صَدَقَةٌ، وَتُعِینُ الرَّجُلَ فِی دَابَّتِهِ فَتَحْمِلُهُ عَلَیْهَا، أَوْ تَرْفَعُ لَهُ عَلَیْهَا مَتَاعَهُ صَدَقَةٌ» قَالَ: «وَالْکَلِمَةُ الطَّیِّبَةُ صَدَقَةٌ، وَکُلُّ خُطْوَةٍ تَمْشِیهَا إِلَى الصَّلَاةِ صَدَقَةٌ، وَتُمِیطُ الْأَذَى عَنِ الطَّرِیقِ صَدَقَةٌ».[118]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «بر هر مفصلی از اعضای انسان، صدقهای لازم است، در هر روزی که خورشید طلوع میکند. بین دو نفر عدالت برقرار کنی، صدقهای است، به فردی کمک کنی تا بر مرکبش سوار شود و بارَش را روی مرکبش بگذاری، صدقهای است، سخن نیکو صدقه است، هر قدمی که به سوی نماز برمیداری، یک صدقه است، اینکه خار و خاشاک و هرچیز آزار دهندهای را از سر راه برداری، یک صدقه است».
سنت است که هرگاه فرد دیگری را میبیند که تنها نماز فرض میخواند، با او نماز بخواند.
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج أَبْصَرَ رَجُلًا یُصَلِّی وَحْدَهُ، فَقَالَ: «أَلَا رَجُلٌ یَتَصَدَّقُ عَلَى هَذَا فَیُصَلِّیَ مَعَهُ».[119]
ابوسعید خدری س میگوید: رسول الله ج مردی را دید که تنها نماز میخواند، به او فرمود: «آیا مردی نیست تا به او صدقه بدهد و با او نماز بخواند؟».
برای مسلمان بهتر است که نمازهای فرض را در مسجد محلهاش بخواند. سپس در مسجدی که تعداد نمازگزاران زیادی دارد. سپس مسجدی که دورتر است. جز مسجد الحرام، مسجد النبی و مسجد الاقصی. زیرا نماز در این مساجد به طور مطلق افضل است. در مسجدی که نماز جماعت خوانده شده، جایز است در همان وقت جماعتی دیگر خوانده شود.
مستحب است که مرزداران در یک مسجد نماز بخوانند، ولی اگر از دشمن بیم و هراس داشتند و یکجا جمع شدن، میسر نبود، هر فردی در محل خودش نماز بخواند.
حکم خارج شدن زنان به سوی مساجد
جایز است که زنان برای نماز جماعت در مساجد حاضر شوند و از مردان جدا باشند و پوشش کامل داشته باشند.
بهتر است که مسجد دروازهی ویژهای برای زنان داشته باشد و باید در مصلای خاص خودشان در قسمتی جدا از مردان باشند.
به جماعت خواندن زنان جدا از مردان نیز در سنت آمده است، خواه امامشان زن باشد یا مرد. و خارج شدنشان برای نماز به سوی مسجد در شب بهتر از روز است. عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا اسْتَأْذَنَکُمْ نِسَاؤُکُمْ بِاللَّیْلِ إِلَى المَسْجِدِ، فَأْذَنُوا لَهُنَّ».[120]
ابن عمر ب میگوید: پیامبر ج فرمود: «اگر همسران شما اجازه خواستند تا شبها به مسجد بروند، به آنها اجازه دهید».
حداقل تعداد افراد برای نماز جماعت
حداقل دو نفر باشند و هرچه تعداد نمازگزاران بیشتر باشد، برای نمازشان، بهتر است و نزد الله پسندیدهتر میباشد.
چه وقتی به نماز جماعت ملحق شود؟
هرگاه رکعتی را همراه امام دریافت، گویا به نماز رسیده است و تا قبل از سلام امام میتواند به جماعت ملحق شود. هرکسیکه قبل از سلام، امام را دریابد، فضیلت جماعت را دریافته است، ولی حکم نماز جماعت را دریافت نکرده است، زیرا او فضیلت را گرفته، ولی فریضه را دریافت نکرده است. ولی هرگاه یک رکعت یا بیشتر را دریافت، از نظر حکم و فضیلت نماز جماعت را دریافته است، ولی اجر و پاداشش کمتر از کسی است که کامل به جماعت ملحق شده است.
حکم کسیکه تنها نماز خوانده و سپس جماعت را در مییابد
کسیکه در مسجد یا مکانی به صورت تنها، نماز فرض را خوانده و سپس به مسجدی وارد میشود که مردم در حال نماز خواندن هستند، سنت است که همراهشان نماز بخواند.
هرگاه برای نماز فرض اقامه گفته شد، نباید هیچ نمازی جز نماز فرض خواند. اگر مشغول خواندن نماز نفل بود و برای فرض اقامه گفته شد، نماز نفلش را کوتاه کرده و تمام کند و به جماعت ملحق شود تا تکبیر احرام را دریابد.
جایز است که گاهی اوقات در شب یا روز در خانه و جز آن، نماز نفل با جماعت خوانده شود.
کسیکه از خواندن نماز جماعت در مسجد تخلف ورزد، اگر معذور باشد، مثلاً در صورت بیماری یا بیم و هراس و غیر آنها، برای او پاداش نماز جماعت میرسد و اگر با همسرش نماز جماعت بخواند، اجر جماعت را کسب میکند.
اگر بدون عذر تخلف نماید و تنها یا در غیر مسجد با جماعت بخواند، نمازش صحیح است، ولی پاداش بزرگی را از دست داده و مرتکب گناه بزرگی شده است.
بیماری که نتواند در نماز جماعت شرکت کند، یا کسیکه به دفع ادرار یا مدفوع نیاز شدید داشته باشد، کسیکه بترسد همراهانش به سفر بروند و او تنها بماند، فردی که خوف ضرر و زیان به خودش یا مالش یا رفیقش داشته باشد، یا باران شدید باشد، یا گِل و لای باشد، یا باد سختی بِوَزد، یا کسیکه زیاد گرسنه است و غذا حاضر باشد، اول غذا بخورد. البته این عمل را برای خودش عادت قرار ندهد.
همچنین پزشکان، پرستاران، نگهبانان، مأموران امنیتی، آتشنشانان و دیگر کسانیکه به مصالح ضروری مسلمانان مشغول هستند، هرگاه وقت نماز فرا برسد و آنها به وظیفهیشان مشغول باشند، در همان محل کارشان نماز را با جماعت بخوانند و وقت ضرورت در روز جمعه، نماز ظهر را بگزارند.
کسیکه به بیماری معده، یا آنفلوانزا و یا وبا و اسهال شدید و امثال آنها مبتلاست، و سبب آزار مردم میشود، از مسجد و شرکت در نماز جمعه و جماعت و همانند آن منع شود، تا مردم از انتشار وبا و دیگر بیماریها در میانشان مصون بمانند و به ایشان ضرری نرسد و نیز تخفیفی بر خود بیمار باشد.
هرگاه آتشسوزی یا غرق شدنی در وقت نماز رخ دهد، جایز است که نماز را به تأخیر اندازند و با نماز بعدی جمع کنند. اگر حادثه وقت نماز صبح یا عصر یا عشا روی دهد، نماز را از اول وقتش به تأخیر اندازند و در آخر وقت بخوانند، گرچه آتشنشانان یا مأموران نجات به نوبت مشغول خدماتشان باشند. اگر ابلاغ خبر از سوی فرد مورد اعتمادی باشد و خطرآفرین باشد، جایز است که نماز را قطع کند و فوراً به طرف حادثه برود و نوبتی تا قبل از پایان وقت نماز، این فریضه را ادا کنند.
حکم حاضر شدن در نماز جماعت با بوی بد
کسیکه پیاز، سیر و تره بخورد یا مخدرات و چیزهایی امثال آن استفاده کند که سبب اذیت و آزار فرشتگان و انسانها میشود، تا زمانی که بوی بد احساس میشود برایش جایز نیست که در مسجد همراه جماعت شرکت کند. این به خاطر توبیخ آن فرد است، نه تخفیف بر او؛ زیرا اگر با چنین حالتی نماز بخواند، گنهکار شده و نمازش صحیح است.
فضیلت امامت فراوان است و به دلیل مهم بودن آن، خود پیامبر ج و پس از او خلفای راشدین عهدهدار امامت بودند. امام دارای مسئولیت بزرگی است؛ او ضامن است و اگر به خوبی امامت کند، دارای پاداش بزرگی است و همانند افرادی که با او نماز میخوانند، به او نیز اجر و پاداش میرسد.
بر مقتدی واجب است که در همهی نمازش از امام پیروی کند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج أَنَّهُ قَالَ: «إِنَّمَا جُعِلَ الْإِمَامُ لِیُؤْتَمَّ بِهِ، فَإِذَا کَبَّرَ فَکَبِّرُوا، وَإِذَا رَکَعَ فَارْکَعُوا، وَإِذَا قَالَ سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، فَقُولُوا: اللَّهُمَّ رَبَّنَا لَکَ الْحَمْدُ، وَإِذَا صَلَّى قَائِمًا، فَصَلُّوا قِیَامًا وَإِذَا صَلَّى قَاعِدًا، فَصَلُّوا قُعُودًا أَجْمَعُونَ».[121]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «امام به این خاطر تعیین شده است تا به وی اقتدا شود. هرگاه امام تکبیر گفت، شما تکبیر بگویید، هرگاه رکوع کرد، شما رکوع کنید، هرگاه گفت: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»، شما بگویید: «اللَّهُمَّ رَبَّنَا لَکَ الْحَمْدُ»، هرگاه ایستاده نماز خواند، شما نیز ایستاده بخوانید و چون نشسته نماز خواند، شما همگی نشسته بخوانید».
قاری -کسی است که بیشتر از دیگران حافظ قرآن است و فقه نماز را میداند-، سپس کسیکه از سنت آگاهتر است، بعد کسیکه در هجرت مقدم است، سپس آن که جلوتر اسلام آورده و بعد فردی که از نظر سن از دیگران بزرگتر است. آنگاه قرعهکشی شود. این موارد مربوط به زمانی است که وقت نماز فرا رسیده و میخواهند یکی را برای امامت جلو کنند. اگر مسجد امام دارد و حاضر است، او حق تقدم دارد. همچنین صاحب خانه و امام مسجد به جز سلطان و پادشاه از بقیه به امامت شایستهترند.
عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ الْأَنْصَارِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «یَؤُمُّ الْقَوْمَ أَقْرَؤُهُمْ لِکِتَابِ اللهِ، فَإِنْ کَانُوا فِی الْقِرَاءَةِ سَوَاءً، فَأَعْلَمُهُمْ بِالسُّنَّةِ، فَإِنْ کَانُوا فِی السُّنَّةِ سَوَاءً، فَأَقْدَمُهُمْ هِجْرَةً، فَإِنْ کَانُوا فِی الْهِجْرَةِ سَوَاءً، فَأَقْدَمُهُمْ سِلْمًا».[122]
ابومسعود انصاری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «مردم را کسی امامت نماید که کتاب الله را بهتر قرائت میکند، اگر در قرائت یکسان بودند، کسی امامت کند که سنت را بهتر میداند، و اگر در فهم سنت هم برابر بودند، کسیکه جلوتر هجرت کرده است. اگر در هجرت برابر بودند، کسیکه زودتر مسلمان شده است».
کسیکه به ملاقات قومی میرود، آنان را امامت ندهد، تا یکی از خودشان امام باشد، مگر اینکه خودشان بخواهند تا مهمان امامت دهد.
حکم خواندن نماز پشت سر فرد فاسق
واجب است که کسی در امامت مقدم باشد که برتر و اولی است، اگر کسی جز فرد فاسقی نبود، همانند شخصی که ریشش را تراشیده باشد یا دود و شراب و امثال آن استفاده کرده باشد، نماز همراه با کراهت صحیح است.
فاسق به کسی گفته میشود که با انجام دادن گناه کبیره از اطاعت الله متعال خارج شود.
نماز پشت سر فردی که نمازش فاسد شده، مثلاً بیوضو بوده و همانند آن، صحیح نیست، مگر کسیکه خبر نداشته باشد، آنگاه نماز مقتدی صحیح است و امام باید نمازش را دوباره بخواند.
حکم نماز فردی که شلوارش پایینتر از قوزک پاهاست
کسیکه شلوارش از قوزک پایینتر باشد و نماز بخواند، نمازش صحیح است و خودش گنهکار میشود.
برای چنین فردی مناسب نیست که امامت دهد، و اگر امامت داد، نماز پشت سرش با کراهت جایز است.
عَنْ أَبِی ذَرٍّ، عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَلَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَلَا یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» قَالَ: فَقَرَأَهَا رَسُولُ اللهِ ج ثَلَاثَ مِرَارًا، قَالَ أَبُو ذَرٍّ: خَابُوا وَخَسِرُوا، مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «الْمُسْبِلُ، وَالْمَنَّانُ، وَالْمُنَفِّقُ سِلْعَتَهُ بِالْحَلِفِ الْکَاذِبِ».[123]
ابوذر س میگوید: پیامبر ج فرمود: «سه نفر هستند که الله روز قیامت با آنان سخن نمیگوید و به سویشان نمینگرد و آنان را پاکیزه نمیگرداند و عذابی دردناک دارند». پیامبر ج این مطلب را سه بار تکرار کرد. ابوذر گفت: چقدر بدبخت و زیان کارند! ای رسول الله! اینها چه کسانی هستند؟ فرمود: «کسی که اسبالِ ازار میکند، [پایین شلوار یا لباسش را پایینتر از دو قوزک پایش قرار میدهد] کسی که- در برابر نیکیاش بر دیگران- منت میگذارد، و کسی که کالایش را با سوگند دروغ به فروش میرساند».
پیشی گرفتن از امام در -ارکان- نماز حرام است. کسیکه از روی عمد و آگاهی چنین کند، نمازش باطل میشود.
اما عقب ماندن از امام: اگر به خاطر عذری باشد، مثلاً فراموش کند یا غافل باشد یا صدای امام را نشنود، آنگاه فوراً آن رکن را انجام دهد و از امام پیروی کند، هیچ گناهی بر او نیست.
مقتدی با امام چهار حالت دارد:
1. مسابقه: آن است که مقتدی در تکبیر اول، رکوع، سجده، سلام دادن و غیر آن بر امام پیشی بگیرد. این عمل جایز نیست. کسیکه چنین کند باید برگردد و تابع امام قرار گیرد، اگر برنگشت، نمازش باطل است و اگر در تکبیر احرام بر امام پیشی گرفت، نمازش به هیچ عنوان با نماز امام منعقد نخواهد شد.
2. موافقت: آن است که مقتدی مو به مو از حرکات امام و انتقال وی از رکنی به رکن دیگر با او همگام است، مانند تکبیر گفتن، رکوع و امثال آن. این عمل ناپسند است. اگر در تکبیر نخست با امام همزمان باشد، نمازش منعقد نمیشود.
3. متابعت: آن است که مقتدی بلافاصله پس از افعال امام آنها را انجام میدهد، این متابعت از سوی مقتدی امری پسندیده است و اقتدای مشروع همین است.
4. مخالفت: آن است که مقتدی از امامش تأخیر میکند تا اینکه امام وارد رکن دیگر میشود. این عمل جایز نیست؛ زیرا اقتدا را ترک نموده است.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٦٣﴾ [النور: 63]. «پس کسانی که از فرمان[و احادیث صحیح]ش سرپیچی میکنند، باید بترسند از اینکه اندوه و بلایی بر سرشان بیاید یا به عذابی دردناک گرفتار شوند».
1. هرکس یک رکعت را همراه امام دریابد، جماعت را دریافته است، و کسیکه رکوع را با امام دریابد، رکعت را دریافته است. پس ایستاده تکبیر احرام را بگوید. اگر ممکن بود، تکبیر رکوع را بگوید و اگر ممکن نبود، برای هردو یک تکبیر نیت کند.
2. کسیکه آمد و امام را در حالت ایستاده یا رکوع یا سجده و یا نشسته دریافت، او نیز با اقتدا به امام، چنین کند و پاداش مقداری که به نماز جماعت رسیده را دریافت خواهد نمود؛ ولی رکعت را، بدون رسیدن به رکوع درنمییابد.
تکبیر احرام با امام، زمانی دریافته میشود که امام هنوز سورهی فاتحه را شروع نکرده است.
کسیکه وارد مسجد شد، در حالی که نماز همراه با امامِ دایم، از او فوت شده بود، بر او و دیگر افرادی که از جماعت باز ماندهاند، لازم و ضروری است که با جماعت نماز بخوانند، ولی فضیلت این نماز به اندازهی جماعت اول نیست.
روش طولانی و کوتاه خواندن نماز
سنت است که هرگاه امام قرائت را طولانی نمود، بقیهی ارکان را نیز طولانی کند و هرگاه قرائت را کوتاه خواند، سایر ارکان را نیز کوتاه بخواند.
عَنِ البَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س قَالَ: رَمَقْتُ الصَّلَاةَ مَعَ مُحَمَّدٍ ج، فَوَجَدْتُ قِیَامَهُ فَرَکْعَتَهُ، فَاعْتِدَالَهُ بَعْدَ رُکُوعِهِ، فَسَجْدَتَهُ، فَجَلْسَتَهُ بَیْنَ السَّجْدَتَیْنِ، فَسَجْدَتَهُ، فَجَلْسَتَهُ مَا بَیْنَ التَّسْلِیمِ وَالِانْصِرَافِ، قَرِیبًا مِنَ السَّوَاءِ.[124]
براء بن عازب س میگوید: نماز محمد ج را زیر نظر گرفتم؛ متوجه شدم که قیام، رکوع، اعتدال بعد از رکوع، سجده، نشستن بین دو سجده، سجدهی دوم و نشستن بین سلام گفتن و رفتن رسول الله ج همه (از نظر مدت زمان) تقریبا با هم مساوی است.
سنت است که امام تا پایان، نماز را کوتاه بخواند؛ زیرا در بین مقتدیها افراد ضعیف، بیمار، مسن، گرفتار، و امثال آن هست. هرگاه انفرادی نماز خواند، تا جایی که بخواهد نماز را طولانی بخواند.
سنت کوتاه خواندن در نماز همان است که تا پایان نماز، ارکان، واجبات و سنتها را به روش پیامبر ج کامل ادا کند و بر آن مواظبت نماید و به آن امر کند و به خواستههای مقتدیهای عمل نکند.
کسیکه در حالت رکوع و سجده کمرش راست و برابر نباشد، همچنین کسیکه مانند گنجشک نوک میزند، نمازشان صحیح نیست.
1. سنت است که مقتدیها پشت سر امام بایستند. اگر یک نفر بود، سمت راست امام بایستد. اگر زنان با جماعت نماز میخوانند، امامِ زن، وسط صف بایستد. در نماز جماعت، زنان پشت سر مردان بایستند.
2. هنگام ضرورت و نیاز، مقتدیها میتوانند سمت راست یا دو طرف، بالا و پایینتر از امام بایستند، اما به جز هنگام ضرورت، جایز نیست که در جلو و سمت چپ امام بایستند.
چگونگی صف مردان و زنان پشت سر امام
1. مردانی که زودتر به مسجد آمدند پشت سر امام صف ببندند؛ سپس کودکان پشت سر مردان صف ببندند، اگر زودتر به مسجد نیامده باشند؛ بعد زنان پشت سر کودکان صف ببندند. هر آنچه که در صفهای مردان جایز است، مانند کامل کردن صف اول، پر کردن جاهای خالی و برابری صفها و جز آن، برای صفهای زنان نیز مشروع میباشد.
2. هرگاه زنان به تنهایی نماز خواندند، بهترین صفهایشان، اولین صف است، و بدترین صفهایشان آخرینشان است. جایز نیست که زنان جلوی مردان یا مردان پشت سر زنان نماز بخوانند، مگر هنگام ضرورت، مانند ازدحام و امثال آن، مثلاً در مسجد الحرام در ایام حج و غیره. اگر زنی هنگام ضرورت و نیاز مانند ازدحام و جز آن، در صف مردان نماز خواند، نمازش باطل نمیشود، و همچنین نماز افرادی که پشت سر او نماز خواندهاند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «خَیْرُ صُفُوفِ الرِّجَالِ أَوَّلُهَا، وَشَرُّهَا آخِرُهَا، وَخَیْرُ صُفُوفِ النِّسَاءِ آخِرُهَا، وَشَرُّهَا أَوَّلُهَا».[125]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «بهترین صفهای مردان، صف اول و بدترین صفهای آنان صف آخر میباشد. و بهترین صفهای زنان، صف آخر، و بدترین صفهای آنان، صف اول میباشد».
صف اول، از صف دوم برتر است. الله عزیز و گرامی و فرشتگانش بر صف اول درود میفرستند. پیامبر ج نیز برای صف اول، سه بار و برای صف دوم، دو بار دعای خیر نمود.
سمت راست صف، از سمت چپ آن برتر است، نزدیک شدن به امام، برتر از دور شدن از اوست. هرگاه راست و چپ صف به هم نزدیک یا مساوی شدند، سمت راست برتر است، هرگاه سمت راست دورتر باشد، سمت چپ برتر است، زیرا به امام نزدیکتر میباشد.
سزاوار است که در صف اول و نزدیک امام خردمندان و عالمان و افراد متقی و پرهیزگار و صاحب منزلت بایستند، زیرا آنان پیشوای مردماند و باید به سوی این امر بشتابند.
صف اول حق هر مسلمانی است، خواه بزرگ باشد یا کوچک. پس جایز نیست که کودکان را از صف اول دور کرد، زیرا فردی که زودتر میآید، از کسیکه دیرتر آمده است، شایستهتر است. دور کردن کودکان سبب دوری آنان و ناپسند دانستن مسجد نزدشان میشود. اگر آنان را پشت و آخر صفوف جمع کنند، باعث بازی آنان شده و سبب تشویش خاطر نمازگزاران شده و مانع خشوع در نماز میشوند.
عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ، قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَمْسَحُ مَنَاکِبَنَا فِی الصَّلَاةِ، وَیَقُولُ: «اسْتَوُوا، وَلَا تَخْتَلِفُوا، فَتَخْتَلِفَ قُلُوبُکُمْ، لِیَلِنِی مِنْکُمْ أُولُو الْأَحْلَامِ وَالنُّهَى ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ».[126]
ابن مسعود س میگوید: رسول الله ج در نماز شانههای ما را با دستانش برابر میکرد و میفرمود: «راست و برابر بایستید و اختلاف نکنید، مبادا دلهایتان دچار اختلاف شود. صاحبان خرد و اندیشه پشت سر و نزدیک من قرار گیرند. سپس کسانیکه در خرد و اندیشه بعد از آنان قرار دارند و بعد هم کسانیکه در خرد و اندیشه بعد از گروه دوم قرار دارند».
برابر کردن صفها در نماز واجب است؛ به وسیلهی برابر نمودن شانهها، پاشنهها، پرکردن فاصلهها و به ترتیب پر کردن صفوف -اول صف اول را کامل کردن و بعد صف دوم را-.
سنت است که امام به سوی مقتدیها روی آوَرَد و بگوید:
1. «سَوُّوا صُفُوفَکُمْ، فَإِنَّ تَسْوِیَةَ الصُّفُوفِ مِنْ إِقَامَةِ الصَّلاَةِ».[127]
«صفهایتان را برابر کنید، زیرا راست کردن صفها، بخشی از اقامهی نماز میباشد».
2. «أَقِیمُوا صُفُوفَکُمْ، وَتَرَاصُّوا».[128]
«صفهایتان را راست کنید و به هم بچسبید».
3. «اسْتَوُوا، وَلَا تَخْتَلِفُوا، فَتَخْتَلِفَ قُلُوبُکُمْ، لِیَلِنِی مِنْکُمْ أُولُو الْأَحْلَامِ وَالنُّهَى ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ».[129]
«راست و برابر بایستید و اختلاف نکنید. مبادا دلهایتان دچار اختلاف شوند. صاحبان خرد و اندیشه پشت سر و نزدیک من قرار گیرند. سپس کسانیکه در خرد و اندیشه بعد از آنان قرار دارند و بعد هم کسانیکه در خرد و اندیشه پس از گروه دوم میباشند».
4. «أَقِیمُوا الصُّفُوفَ وَحَاذُوا بَیْنَ الْمَنَاکِبِ وَسُدُّوا الْخَلَلَ وَلِینُوا بِأَیْدِی إِخْوَانِکُمْ وَلَا تَذَرُوا فُرُجَاتٍ لِلشَّیْطَانِ وَمَنْ وَصَلَ صَفًّا وَصَلَهُ اللَّهُ، وَمَنْ قَطَعَ صَفًّا قَطَعَهُ اللَّهُ».[130] «صفها را برابر و منظم کنید و شانهها را برابر سازید، فاصلهها را پر کنید و در برابر دستان برادرانتان - که صفها را مرتب میکنند - نرم باشید -و با آنان همکاری کنید- و هیچ جای خالی و شکافی برای شیطان باقی نگذارید. هرکسی صفی را پیوسته و مرتب بدارد، الله او را از رحمت خویش بهرهمند میکند و هرکسی در صفی جای خالی و فاصله بیندازد، الله او را از رحمتش جدا میگرداند».
5. سه بار بگوید: «اسْتَوُوا».[131]
«برابر بایستید».
سعی کند به خاطر زنده نگه داشتن سنت و عمل به آن از طریق مشروع و جایز اینها را بگوید.
هرگاه امام دو کودک و یا بیشتر را که به سن هفت سالگی رسیدهاند، امامت داد، آن دو را پشت سرش قرار دهد. اگر یک نفر بود، سمت راستش قرار دهد و زنان پشت سر کودکان صف ببندند.
اذان و امامت کودکانی که به سن تشخیص رسیدهاند، صحیح است، خواه نماز فرض باشد یا نفل؛ به شرط اینکه فردی برتر از آنان یافت نشود.
هر کسیکه نمازش صحیح است، امامتش نیز درست است، گرچه نتواند بایستد یا رکوع و امثال آن را انجام دهد. مگر زن که نمیتواند برای مردان امام باشد، ولی برای زنان چنین چیزی جایز است.
فتحه دادن بر امام دو گونه است:
1. فتحهی واجب: زمانی است که در آنچه که باعث بطلان نماز میشود، مانند رکوع یا سجده یا آیهای از فاتحه را فراموش میکند یا با چنان لحنی میخواند که معنا غلط میشود.
2. فتحهی مستحب: زمانی است که چیزی را که سبب تکمیل نماز است، از دست نمیدهد، مثلاً فراموش میکند که پس از فاتحه چیزی را بخواند، یا در غیر فاتحه، و هنگام قرائت آیات، چیزی را جا میگذارد یا آیهای را اشتباه میخواند و امثال آن.
عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ، أَنْسَى کَمَا تَنْسَوْنَ، فَإِذَا نَسِیتُ فَذَکِّرُونِی».[132]
ابن مسعود س میگوید: رسول الله ج فرمود: «من مانند شما انسان هستم و همانطور که شما دچار فراموشی میشوید، من نیز دچار فراموشی میشوم. بنابراین، هرگاه من دچار فراموشی شدم، به من یادآوری کنید».
هرگاه امام در وسط نماز بیوضو شد، نمازش را قطع کند و یکی از مقتدیها را به جای خود بگذارد تا نماز را تکمیل کند. اگر فردی را جلو نکشید، و یکی از مقتدیها جلو رفت، و نماز را تکمیل کرد، یا آنان به طور انفرادی نماز خواندند، ان شاءالله نمازشان صحیح است.
چگونگی قضای رکعتهای فوت شده از سوی مقتدی
1. کسیکه با امام یک رکعت از نماز ظهر، عصر یا عشا را دریافت، بر او واجب است که هرگاه امام سلام داد، سه رکعت فوت شده را قضا بیاورد. یعنی یک رکعت بخواند و در آن فاتحه و سورهای را بخواند، سپس برای تشهد اول بنشیند، سپس در دو رکعت بعدی، تنها سورهی فاتحه را بخواند. آنگاه برای تشهد اخیر بنشیند و سپس سلام دهد.
هرچه که فرد مسبوق همراه امام دریافته است، به منزلهی اول نمازش به شمار میآید.
2. کسیکه همراه امام یک رکعت از نماز مغرب را دریابد، پس از سلامِ امام بلند شود و یک رکعت بخواند که در آن سورهی فاتحه و یک سوره بخواند. سپس برای تشهد اول بنشیند. آنگاه برخیزد و رکعتی را همراه با سورهی فاتحه بخواند. سپس برای تشهد اخیر بنشیند و سلام دهد.
3. کسیکه با امام یک رکعت از نماز صبح یا جمعه را دریابد، پس از سلام دادن امام بلند شود و یک رکعت را همراه با سورهی فاتحه و سورهای دیگر بخواند و سپس برای تشهد بنشیند و سلام دهد.
4. هرگاه فردی به جماعت برسد، در حالی که امام در تشهد آخر است، سنت است که به نماز ملحق شود و پس از سلام دادن امام نمازش را به پایان برساند.
نماز یک نفر به تنهایی، پشت صف آخر صحیح نیست، مگر عذری باشد، مانند کسیکه در صف آخر جایی نیابد که در این صورت میتواند پشت صف نماز بخواند و فردی را که در صف مقابلش ایستاده است، به عقب نکشد. نماز یک زن پشت صف صحیح است، هرگاه در جماعت مردان باشد. اما اگر با جماعت زنان بود، حکمش مانند حکم مرد در جماعت مردان است که بیان شد.
اقتدا به امام در مسجد صحیح است؛ زمانی که تکبیر را بشنود، گرچه او یا افراد پشت سر امام را ندیده باشد. اگر بیرون مسجد باشد نیز اقتدا به امام صحیح است؛ زمانی که تکبیر را بشنود و صفها متصل باشد. اقتدا کردن به امام از طریق رادیو یا تلویزیون صحیح نیست.
چگونگی روی آوردن امام به سمت مقتدیها
سنت است که امام پس از سلام به سوی مقتدیها رو برگرداند. اگر در جماعت، زنان هم حضور داشتند، امام اندکی درنگ کند تا آنان بروند. مکروه است که امام پس از نماز فرض بلافاصله و قبل از خواندن اذکار مسنون در جایش نماز سنت و نفل بخواند. مستحب است که مقتدیها قبل از برگشتنِ امام به سویشان، بلند نشوند.
مصافحه پس از نماز فرض و دعا کردن امام و مقتدیها همزمان پس از نماز فرض بدعت است. آنچه جایز است روش خواندن اذکار و تعدادشان است که قبلا بیان شد.
حالتهای جدا شدن مقتدی از امام:
دو حالت وجود دارد:
1. اگر امام نماز را به قدری طولانی بخواند که با سنت مطابقت نداشته باشد، یا چنان با شتاب بخواند که منافی با آرامش و خضوع و... باشد، آنگاه مقتدی میتواند جدا شده و ادامهی نمازش را تنها بخواند.
2. نمازش را قطع کند و دوباره از اول بخواند. آن زمانی است که اگر بر مقتدی عذری پیش آمد که مانع استمرار و ادامهی نماز بود، مانند فشار آوردن ادرار و یا مدفوع، باد شکم یا وجود ترس بر خود و امثال آنها از قبیل چیزهایی که مانع ادامهی نماز میشود.
حکم نماز پشت سر کسیکه از غیر الله کمک میخواهد
کسیکه در دعاهایش از غیر الله چیزی بخواهد و یا غیر الله را به فریادرسی بخواند یا نزد قبرها و امثال آنها برای غیر الله ذبح کند یا در دعاهایش از مردگان چیزی بخواهد و آنها را صدا بزند، پشت سر چنین فردی نماز جایز نیست، زیرا او مشرک است و نمازش باطل میباشد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَمَن یَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ لَا بُرۡهَٰنَ لَهُۥ بِهِۦ فَإِنَّمَا حِسَابُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلۡکَٰفِرُونَ١١٧﴾ [المؤمنون: 117]. «و هرکس معبود دیگری با الله بخواند، یقیناً هیچ دلیلی بر [حقانیتِ] آن نخواهد داشت؛ و حسابِ او با پروردگارش خواهد بود. بیتردید، کافران رستگار نمیشوند».
هرگاه امام نمیدانست و بر او نجاستی بود، و نمازش به پایان رسیده بود، نماز همهی مقتدیها صحیح است. اما اگر در وسط نماز متوجه نجاست شد، اگر توانست، آن را دور کند، و نمازش را به پایان برساند. و اگر امکان دور کردن نجاست وجود نداشت، برگردد و فردی را به جای خود جلو بکشد تا نماز را تکمیل کند.
الله عزیز و گرامی در حالت صحت و سلامتی و بیماری، مقیم بودن و مسافرت، در حالت امنیت و خوف و ترس بر بندگانش دستوراتی را معین کرده است. و میخواهد در این امور از او اطاعت شود و مورد عبادت قرار بگیرد.
افراد معذور عبارتاند از: بیماران، مسافران، افرادی که به علت خوف و هراس نمیتوانند نمازشان را مانند غیر معذوران ادا کنند.
رحمتِ الله بر آنان این است که بر ایشان آسان گردانده، حرج را از ایشان دور کرده و آنان را از به دست آوردن پاداش کامل محروم قرار نداده است، بنابراین به ایشان امر کرده تا به اندازهی وسع و توانشان آنگونه که در سنت آمده است، نماز بخوانند. چنانچه بیان میشود.
بر فرد مریض واجب است که برای نماز با آب وضو بگیرد. اگر نتوانست، تیمم کند و اگر باز هم نتوانست، طهارت از او ساقط میشود و هر طور که میتواند نماز بخواند.
1. بر فرد بیمار لازم است که نماز فرض را ایستاده بخواند و اگر نتوانست، نشسته و چهارزانو بخواند یا همانند حالت تشهد بنشیند. پشتش را در رکوع و سجده خم کند و اگر نتوانست با سرش اشاره کند.
اگر نتوانست بنشیند بر پهلوی راست رو به قبله بخوابد، اگر برایش دشوار بود، بر پهلوی چپ بخوابد. اگر نتوانست بر پشتش خوابیده و اگر ممکن است پاهایش را به سوی قبله بگرداند و گرنه هر طور که میتواند قرار گرفته و در حالت رکوع و سجده تا سینهاش با سرش اشاره کند و در سجده سرش را مقداری از رکوع پایینتر نماید و برایش پاداش فرد سالم میرسد و تا زمانی که هوش و حواس دارد، نماز از او ساقط نمیشود. پس هرگونه که ممکن است، نماز بخواند.
2. فرد بیمار مانند دیگران باید در نماز رو به قبله باشد. اگر نمیتواند به هر جهتی که میسر بود، نماز بخواند. نماز بیمار با اشاره چشم یا اشاره انگشت، صحیح نیست، بلکه همانگونه که بیان شد، نماز بخواند.
الله میفرماید: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ وَٱسۡمَعُواْ وَأَطِیعُواْ﴾ [التغابن: 16]. «تا آنجا که میتوانید، از الله پروا کنید و [حق را] بشنوید و فرمان برید».
عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ س قَالَ: کَانَتْ بِی بَوَاسِیرُ، فَسَأَلْتُ النَّبِیَّ ج عَنِ الصَّلاَةِ، فَقَالَ: «صَلِّ قَائِمًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَقَاعِدًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَعَلَى جَنْبٍ».[133]
عمران بن حصین س میگوید: من به بیماری بواسیر مبتلا بودم. از رسول الله ج پرسیدم که چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: «نماز را ایستاده بخوان، اگر نتوانستی، نشسته بخوان و اگر باز هم نتوانستی، بر پهلو خوابیده نماز بخوان».
3. کسیکه میتواند نماز نفل را ایستاده بخواند، ولی نشسته میخواند، به او نصف پاداشِ فردِ ایستاده میرسد.
سفر: جدا شدن از محل اقامت است.
از خوبیهای اسلام، مشروعیت قصر (شکسته خواندن) و جمع (نماز ظهر و عصر و یا مغرب و عشا را با هم و در یک وقت خواندن) نماز در مسافرت است، زیرا اغلب در آن سختی وجود دارد و اسلام دین رحمت و آسانی است.
هرچه از نظر عرف سفر نامیده میشود، احکام سفر به آن تعلق میگیرد، مانند قصر و جمع، روزه خوردن و مسح بر موزهها.
عَنْ یَعْلَى بْنِ أُمَیَّةَ، قَالَ: قُلْتُ لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ س: ﴿فَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَقۡصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن یَفۡتِنَکُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ﴾ [النساء: 101] فَقَدْ أَمِنَ النَّاسُ، فَقَالَ: عَجِبْتُ مِمَّا عَجِبْتُ مِنْهُ، فَسَأَلْتُ رَسُولَ اللهِ ج عَنْ ذَلِکَ، فَقَالَ «صَدَقَةٌ تَصَدَّقَ اللهُ بِهَا عَلَیْکُمْ، فَاقْبَلُوا صَدَقَتَهُ».[134]
یعلی پسر امیه میگوید: برای عمر بن خطاب س این آیه را خواندم: «و [ای مؤمنان،] هر گاه در زمین سفر کنید، اگر ترسیدید کسانی که کفر ورزیدند زیانی به شما برسانند، گناهی بر شما نیست که از [رکعات] نماز بکاهید [و آن را شکسته بخوانید]». ولی حالا مردم امنیت دارند، حکم چیست؟ عمر گفت: از آنچه شما تعجب کردید، من نیز تعجب کردم. از رسول الله ج پرسیدم. فرمود: «این صدقهای است که الله آن را به شما عنایت کرده است. شما هم صدقهاش را بپذیرید».
1. قصر (شکسته خواندن) نماز در سفر، سنت موکده است و جمع بین دو نماز رخصتی عارضی است. زیرا پیامبر ج اکثرًا در سفر نماز را در وقتش میخواند و جمع در موارد اندکی بوده است.
2. قصر (شکسته خواندن) نماز در سفر در حالت امنیت و ترس سنت مؤکده است و آن نمازهای چهار رکعتی مانند ظهر، عصر و عشا را دو رکعتی خواندن است و تنها در سفر جایز است، ولی نمازهای مغرب و صبح هرگز شکسته خوانده نمیشوند.
جمع در سفر است و در حالت مقیم بودن، نیز بنا به داشتن سببی جایز است. بنابراین نماز ظهر و عصر با هم، و مغرب و عشا با هم در یکی از اوقاتشان و یا در وقتی که بین دو نماز است، جمع خوانده میشوند. اما نماز صبح هرگز با نمازی دیگر جمع نمیشود.
3. هرگاه وقت نماز اول فرا رسید، نیازی به نیت جمع نیست. کسیکه ظهر را بخواند در حالی که نیت جمع را نداشته باشد، میتواند عصر را با ظهر جمع نماید.
4. کسیکه نماز ظهر را با عصر به طور جمع تقدیم بخواند، پس از آن برایش وقت نهی از نمازخواندن وارد میشود و کسیکه مغرب را با عشا جمع تقدیم بخواند، در حق او وقت وتر داخل شده است.
5. هرگاه فرد مسلمان پیاده، سواره، در خشکی، دریا، و یا فضا سفر نماید، سنت است که نمازهای چهار رکعتی را دو رکعت بخواند و اینکه تا پایان سفرش در صورت نیاز، دو نماز را در یک وقت بخواند.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: الصَّلاَةُ أَوَّلُ مَا فُرِضَتْ رَکْعَتَیْنِ، فَأُقِرَّتْ صَلاَةُ السَّفَرِ، وَأُتِمَّتْ صَلاَةُ الحَضَرِ.[135]
عایشه ل میگوید: «در ابتدا نمازها به صورت دو رکعتی فرض گردید. آنگاه نماز سفر همانگونه باقی ماند و نماز حَضَر (محل سکونت) کامل (چهار رکعتی) گردید».
چه زمانی مسافر احکام سفر را شروع نماید؟
هرگاه مسافر از آبادانی شهرش جدا شد، میتواند نماز را قصر و جمع بخواند و برای سفر حدّی نیست، بلکه ملاک، عرف میباشد. هرگاه فردی سفر کرد و به صورت مطلق، نیت اقامت یا وطن گزیدن ننمود، او مسافر بوده و تا وقتی که به شهرش باز میگردد، از احکام سفر بهره ببرد.
کوتاه خواندن نماز در سفر سنت است و در هر آنچه که به آن سفر اطلاق میشود، نماز را کوتاه بخواند. اگر مسافر نمازش را کامل بخواند، نمازش صحیح است، ولی او سنت را ترک نموده است.
الله میفرماید: ﴿وَإِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَقۡصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن یَفۡتِنَکُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْۚ إِنَّ ٱلۡکَٰفِرِینَ کَانُواْ لَکُمۡ عَدُوّٗا مُّبِینٗا١٠١﴾ [النساء: 101]. «و [ای مؤمنان،] هر گاه در زمین سفر کنید، اگر ترسیدید کسانی که کفر ورزیدند زیانی به شما برسانند، گناهی بر شما نیست که از [رکعات] نماز بکاهید [و آن را شکسته بخوانید]؛ زیرا کافران همواره برایتان دشمن آشکاری هستند».
1. هرگاه مسافر پشت سر مقیمی نماز میخواند، کامل بخواند و اگر مقیم پشت سر مسافر نماز میخواند، سنت است که مسافر کوتاه بخواند و مقیم پس از سلام دادنِ مسافر، نمازش را تکمیل نماید.
2. سنت است که هرگاه مسافری در منطقهی افراد مقیم، امام شد، دو رکعت خوانده و بگوید: نمازتان را کامل بخوانید، زیرا ما مسافر بودیم.
سنت است که در سفر نمازهای سنت رواتب ترک شوند، جز نماز تهجد، وتر و سنت صبح. اما مطلق نفلخواندن در سفر و غیر سفر جایز است. نمازهایی که سبب دارند نیز اینگونه هستند، مانند نماز سنت وضو، سنت طواف، تحیت المسجد، نماز ضحی و امثال آنها.
خواندن اذکار پس از نمازهای پنجگانه در حالت اقامت و مسافرت برای مردان و زنان سنت است.
حکم کسیکه در طول سال مسافر است
خلبان، رانندهی ماشین، ناخدای کشتی، لوکوموتیوران قطار و کسیکه در طول سال در سفر میباشد، جایز است که از رخصتهای سفر مانند قصر، جمع، روزه نگرفتن و مسح بر موزه استفاده نماید.
کسیکه از شهرش دور و در غربت است، سه حالت دارد
1. در سرزمین غربت نیتِ مطلقِ اقامت نماید، مانند سفیران، کارگران، و تاجرانی که برای تجارت و کار مقیم شدهاند، اینها و امثالشان در حکم افراد مقیم هستند.
2. برای هدفی مشخص نیت اقامت کند، ولی مدت زمانش معلوم نباشد و نداند که چه وقتی کارش به پایان میرسد. هرگاه تمام شد، به سوی وطنش باز گردد، مانند فردی که به خاطر امر مهمی مانند تجارت، درمان و غیره سفر نموده است. اینها در حکم مسافر هستند، گرچه مدت ماندن و انتظار کشیدنشان طولانی باشد.
3. به خاطر هدفی خاص و برای مدت زمانی معین سفر میکند و پس از پایان عملش به شهرش باز میگردد، مانند افرادی که در سرزمینهای غریب و دور تدریس میکنند. ایشان در حکم افراد مقیم هستند، زیرا اجیر شده و نیت اقامت نموده است.
احکام کوتاه خواندن نماز در سفر
1. تعبیر به قصر (کوتاه خواندن نماز) از نظر مکان است، نه زمان. اگر مسافر، در زمان اقامت، نمازی را فراموش نماید، سپس در سفر به یادش بیاید، نمازش را قصر و کوتاه بخواند، و اگر نمازی که در سفر از او فوت شده را در هنگام مقیم بودن به خاطر بیاورد، آن را کامل بخواند.
2. هرگاه مسافر محبوس شد و نمیدانست که چه زمانی به شهرش باز میگردد، همیشه قصر بخواند.
3. هرگاه وقت نماز داخل شود، سپس سفر کند، قصر و جمع نماید و اگر در سفر بود که وقت نماز فرا رسید، سپس به شهرش باز گشت، نماز را کامل بخواند و قصر و جمع ننماید.
نماز خواندن در هواپیما مانند نماز بر روی زمین است. هرگاه فرد مسلمان مثلاً در هواپیما بود و جایی برای نماز خواندن نیافت، در جایش ایستاده و رو به قبله نماز بخواند و به اندازهی توانش اشاره کند. سپس بر صندلی بنشیند و به اندازهی توانش سجده کند.
کسیکه به مکه یا جز آن سفر کند، پشت سر امام مقیم، نماز را کامل بخواند. اگر نماز را با امام در نیافت، سنت است که قصر بخواند. کسیکه سفر کند و از روستایی گذر نماید، و صدای اذان یا اقامه را بشنود، در حالی که نماز نخوانده است، اگر خواست همراه نماز جماعت شرکت کند و اگر خواست به سفرش ادامه دهد و هر کجا که خواست، نماز بخواند.
هرگاه مسافر بخواهد نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا را جمع کند، اذان دهد، سپس اقامه بگوید و نماز اول را بخواند و سپس اقامه گفته و نماز دوم را بخواند. مسافران همهی نمازها را با جماعت ادا کنند. اگر هوا سرد بود یا باد و باران و یا عذر دیگری بود، در محلشان نماز بخوانند.
جایز است که مسافر نماز ظهر و عصر را با هم، یا مغرب و عشا را با هم در یک وقت به ترتیب جمع کند. همچنین میتواند در وقتی بین آن دو نماز جمع نماید.
اگر در جایی اقامت کرده بود، بر حسب شرایطش آنگونه که راحتتر است، بخواند و افضل آن است که هر نمازی را در وقتش بخواند. اگر در حال رفتن و سیر کردن بود، سنت است که چون خورشید غروب کرد، قبل از اینکه از مکانش برود، نماز مغرب و عشا را جمع تقدیم کند و اگر قبل از طلوع خورشید از مکانش حرکت کرد، نماز مغرب را تا عشا به تأخیر اندازد و جمع تأخیر بخواند.
اگر خورشید زوال کرد، قبل از اینکه حرکت نماید، نماز ظهر و عصر را جمعِ تقدیم کند و اگر قبل از زوالِ خورشید حرکت نمود، نماز ظهر را تا عصر به تأخیر انداخته و جمع تأخیر نماید.
1. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَجْمَعُ بَیْنَ صَلاَةِ الظُّهْرِ وَالعَصْرِ، إِذَا کَانَ عَلَى ظَهْرِ سَیْرٍ وَیَجْمَعُ بَیْنَ المَغْرِبِ وَالعِشَاءِ.[136]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج در سفر نمازهای ظهر و عصر، و مغرب و عشا را با هم میخواند.
2. عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِک س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِذَا ارْتَحَلَ قَبْلَ أَنْ تَزِیغَ الشَّمْسُ، أَخَّرَ الظُّهْرَ إِلَى وَقْتِ العَصْرِ، ثُمَّ نَزَلَ فَجَمَعَ بَیْنَهُمَا، فَإِنْ زَاغَتِ الشَّمْسُ قَبْلَ أَنْ یَرْتَحِلَ صَلَّى الظُّهْرَ ثُمَّ رَکِبَ.[137]
انس بن مالک س میگوید: رسول الله ج هرگاه در سفر قبل از زوال خورشید (آغاز وقت ظهر) حرکت میکرد، (نماز) ظهر را تا وقت عصر به تأخیر میانداخت. آنگاه (از سواریاش) پایین میآمد و بین (نماز) ظهر و عصر جمع میکرد. اما اگر قبل از اینکه حرکت کند، خورشید زوال میکرد، (نماز) ظهر را میخواند و سپس سوار میشد.
3. عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ فِی غَزْوَةِ تَبُوکَ إِذَا ارْتَحَلَ قَبْلَ أَنْ تَزِیغَ الشَّمْسُ، أَخَّرَ الظُّهْرَ حَتَّى یَجْمَعَهَا إِلَى الْعَصْرِ، فَیُصَلِّیَهُمَا جَمِیعًا، وَإِذَا ارْتَحَلَ بَعْدَ زَیْغِ الشَّمْسِ، صَلَّى الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جَمِیعًا، ثُمَّ سَارَ، وَکَانَ إِذَا ارْتَحَلَ قَبْلَ الْمَغْرِبَ، أَخَّرَ الْمَغْرِبَ حَتَّى یُصَلِّیَهَا مَعَ الْعِشَاءِ، وَإِذَا ارْتَحَلَ بَعْدَ الْمَغْرِبِ، عَجَّلَ الْعِشَاءَ فَصَلَّاهَا مَعَ الْمَغْرِبِ.[138]
از معاذ بن جبل س روایت است که پیامبر ج در غزوهی تبوک اگر قبل از زوال خورشید حرکت میکرد، نماز ظهر را به تأخیر میانداخت تا اینکه با نماز عصر هردو نماز را میخواند. و اگر پس از زوال خورشید حرکت میکرد، نماز ظهر و عصر را میخواند و سپس حرکت مینمود. اگر قبل از مغرب حرکت میکرد، مغرب را تا وقت عشا به تأخیر میانداخت و با هم میخواند و اگر بعد از مغرب حرکت میکرد، نماز عشا را با مغرب زود میخواند.
حکم جمع و قصر در عرفه و مزدلفه
برای کسیکه در عرفات است، سنت است تا نماز ظهر و عصر را به طور جمعِ تقدیم بخواند و در مزدلفه مغرب و عشا را با هم جمع تأخیر بخواند، چنانچه پیامبر ج در حج چنین عمل نمود.
بر مسافران لازم است که اگر ممکن است با جماعت نماز بخوانند و گرنه به اندازهی توان تنها بخوانند. در هواپیما، کشتی، قطار و امثال آنها ایستاده بخوانند و اگر نمیتوانند نشسته بخوانند و رکوع و سجده را با اشاره ادا نمایند و نماز فرض را رو به قبله بخوانند. سنت است که اگر تنها باشد، اذان و اقامه بگوید.
و گرنه به هر جهتی که سواری بود، ایستاده نماز بخواند و اگر نتوانست با سرش اشاره کند.
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یُصَلِّی عَلَى رَاحِلَتِهِ، حَیْثُ تَوَجَّهَتْ فَإِذَا أَرَادَ الفَرِیضَةَ نَزَلَ فَاسْتَقْبَلَ القِبْلَةَ.[139]
جابر بن عبدالله س میگوید: رسول الله ج نمازهای نفل را بر پشت مرکب و به هر جهتی که میرفت، میخواند. اما زمانی که میخواست نماز فرض را بخواند، پیاده میشد و رو به قبله نماز میخواند.
در هنگام مقیم بودن در شرایط شب بارانی، سرد، وجود گِل و لای، وزیدن باد شدید، خوف و ترس از جان خود یا خانواده و اموال و فرد بیمار به خاطر مشقت و امثال آن، جایز است که ظهر و عصر را با هم، و مغرب و عشا را با هم، جمع بخواند.
همچنین به علت عذرهای زیر نیز در حالت مقیم بودن، جایز است که نمازها را جمع بخواند، مثلاً کسیکه آتشی را خاموش میکند یا غرق شدهای را نجات میدهد یا پزشکی که درمانش مدت زمانی طولانی را در بر میگیرد و امثال آن از سایر عذرها.
هرگاه مسافر به شهرش باز گردد، چه کند؟
سنت است که هرگاه مسافر به شهرش بازگشت، به مسجد برود و دو رکعت نماز بخواند. چون پیامبر ج چنین کرده است.
اسلام دین نرمی و آسانی است و نمازهای فرض به علت اهمیت و سودمند بودنشان در هیچ حالتی ساقط نمیشوند و چون قوی و نیرومند هستند از بزرگترین اسباب پیروزی و نصرت به شمار میروند.
الله میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٣﴾ [البقرة: 153]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از شکیبایی و نماز یاری بجویید [که] بیتردید، الله با شکیبایان است».
نماز خوف را میتوان در سفر و مقیم بودن خواند، ولی در هنگام اقامت قصر نمیشود. هرگاه مسلمانان در میدان جهادِ در راه الله باشند و از دشمنشان بترسند، میتوانند نماز خوف را به شکلهای مختلفی بخوانند که مشهورترین آنها چنین است:
نماز خوف به سه صورت است:
اول: اگر دشمن به سمت قبله است، چنین نماز بخوانند: امام الله اکبر بگوید و مسلمانان پشت سرش دو صف باشند و همه تکبیر بگویند و رکوع کنند و از رکوع بلند شوند. سپس صفی که نزدیک امام است، همراه امام سجده کنند، چون برخاستند، صف دوم سجده کنند. سپس بلند شوند، آنگاه صف دوم جلو آید و صف اول عقب برود، سپس امام با اینها رکعت دوم را مانند صف اول بخواند و سپس با همه سلام دهد.
الله میفرماید: ﴿وَإِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَقۡصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن یَفۡتِنَکُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْۚ إِنَّ ٱلۡکَٰفِرِینَ کَانُواْ لَکُمۡ عَدُوّٗا مُّبِینٗا١٠١﴾ [النساء: 101]. «و [ای مؤمنان،] هر گاه در زمین سفر کنید، اگر ترسیدید کسانی که کفر ورزیدند زیانی به شما برسانند، گناهی بر شما نیست که از [رکعات] نماز بکاهید [و آن را شکسته بخوانید]؛ زیرا کافران همواره برایتان دشمن آشکاری هستند».
دوم: اگر دشمن در جهت غیر قبله باشد، چنین نماز بخوانند:
1. امام الله اکبر بگوید و گروهی با او صف بایستند و عدهای مقابل دشمن قرار بگیرند. سپس امام با گروهی که صف بستهاند، یک رکعت بخواند، سپس ثابت بایستد و مقتدیها خودشان تمام کنند و بروند و مقابل دشمن بایستند. آنگاه گروه دیگر بیایند و یک رکعت باقی مانده را با امام بخوانند و امام بنشیند و آنها نمازشان را، در حالی که امام نشسته است تکمیل کنند. سپس با آنها سلام دهد و آنان میتوانند اسلحهی سبکی در نماز با خود حمل کنند تا دشمن از ایشان خوف داشته باشد. الله میفرماید: ﴿وَإِذَا کُنتَ فِیهِمۡ فَأَقَمۡتَ لَهُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَلۡتَقُمۡ طَآئِفَةٞ مِّنۡهُم مَّعَکَ وَلۡیَأۡخُذُوٓاْ أَسۡلِحَتَهُمۡۖ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلۡیَکُونُواْ مِن وَرَآئِکُمۡ وَلۡتَأۡتِ طَآئِفَةٌ أُخۡرَىٰ لَمۡ یُصَلُّواْ فَلۡیُصَلُّواْ مَعَکَ وَلۡیَأۡخُذُواْ حِذۡرَهُمۡ وَأَسۡلِحَتَهُمۡۗ﴾ [النساء: 102]. «و [ای پیامبر،] چون [وقت جنگ] در میان آنان بودى و برایشان نماز برپا داشتى، باید گروهى از آنان با تو [به نماز] بایستند و [همچنین] باید جنگافزارهایشان را با خود برگیرند [و یک رکعت را همراه تو بخوانند و نماز را به صورت فُرادی ادامه دهند] و چون سجده کردند [و نمازشان تمام شد]، باید پشت سرتان قرار گیرند و باید آن دسته دیگری که نماز نخواندهاند بیایند و [یک رکعت] با تو نماز بخوانند [و پس از اینکه نمازت به پایان رسید، ادامۀ نمازشان را کامل کنند] و [آنان نیز] باید احتیاط کنند و جنگافزارهایشان را [در نماز با خود] برگیرند».
2. یا اینکه امام با یکی از دو گروه دو رکعت نماز بخواند و آنها قبل از امام سلام دهند، سپس گروه بعدی بیاید و دو رکعت آخر را امام با آنها بخواند و سلام دهد. چهار رکعت امام کامل شده و هر گروهی دو رکعت خوانده است.
3. یا امام با گروه اول دو رکعت کامل بخواند و سلام دهد، سپس با گروه دوم نیز چنین کند.
4. یا هر گروهی همراه امام فقط یک رکعت بخواند، سپس امام دو رکعت میخواند و هر گروهی بدون قضا کردن، یک رکعت خوانده است. همهی این موارد در سنت نبوی ثابت است.
دوم: هرگاه خوف و ترس شدید باشد، و مشغول زد و خورد باشند، پیاده و سواره یک رکعت بخوانند و در هنگام رکوع و سجده و امثال آن به سوی قبله، با ایما و اشاره نماز بخوانند. اگر بر این عمل دست نیافتند، نماز را به تأخیر بیندازند تا اینکه الله بین آنها و دشمنشان فیصله کند. سپس نماز بخوانند گرچه وقت نماز گذشته باشد.
الله میفرماید: ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ٢٣٨ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ فَرِجَالًا أَوۡ رُکۡبَانٗاۖ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ٢٣٩﴾ [البقرة: 238-239]. «[ای مسمانان،] بر [انجام] همه نمازها و [به خصوص] نماز عصر کوشا باشید و با فروتنی و فرمانبرداری برای الله به پا خیزید. اگر [از خطر] ترسیدید، در حال پیاده یا سواره [یا حتی با ایما و اشاره نماز را به جای آورید] و چون ایمن شدید، الله را [چنانکه به شما آموخته است] یاد کنید [و شکر او تعالی را به جای آورید] که آنچه را نمیدانستید به شما یاد داد».
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: فَرَضَ اللهُ الصَّلَاةَ عَلَى لِسَانِ نَبِیِّکُمْ ج فِی الْحَضَرِ أَرْبَعًا، وَفِی السَّفَرِ رَکْعَتَیْنِ، وَفِی الْخَوْفِ رَکْعَةً.[140]
ابن عباس ب میگوید: الله نماز را به زبان پیامبرتان در حَضَر چهار رکعت و در سفر دو رکعت و در حالت خوف یک رکعت فرض گردانید.
اگر وقت نماز مغرب باشد، قصر خواندنش تفاوت دارد و امام با گروه اول دو رکعت و با گروه دوم یک رکعت یا بر عکس بخواند.
نماز از بزرگترین شعایر الله است که در آن اظهار توحید و طاعت و بندگی الله یکتا و بیشریک است. و الله بلندمرتبه برای مسلمانان اجتماعات گوناگونی جهت تقویت پیوندهای دوستی و محبت در میانشان مشروع کرده است. از جمله، اجتماعاتی در نمازهای پنجگانه، جمعه، دو عید و در حج، و شهر مکه نیز مشروع نموده است.
این اجتماعات مسلمانان سه گونهاند: کوچک، متوسط و بزرگ.
عَن أَبِی هُرَیْرَةَ، یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «خَیْرُ یَوْمٍ طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ یَوْمُ الْجُمُعَةِ، فِیهِ خُلِقَ آدَمُ، وَفِیهِ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ، وَفِیهِ أُخْرِجَ مِنْهَا وَلَا تَقُومُ السَّاعَةُ إِلَّا فِی یَوْمِ الْجُمُعَةِ».[141]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «بهترین روزی که خورشید در آن طلوع میکند، روز جمعه است. آدم در روز جمعه آفریده شده و در روز جمعه وارد بهشت شد و در روز جمعه از بهشت بیرون رفت و قیامت نیز روز جمعه بر پا میشود».
1. نماز جمعه دو رکعت است و بر هر مسلمان، مرد، بالغ، عاقل و مقیم واجب است. نماز جمعه بر زن، مریض، کودک و مسافر واجب نیست. ولی اگر خواندند، اشکالی ندارد. هرگاه مسافر فرود آمد و صدای اذان را شنید، بر او جمعه و جماعت واجب میشود.
2. نماز جمعه به جای نماز ظهر مینشیند. جایز نیست کسیکه نماز جمعه را خوانده است، پس از آن نماز ظهر را نیز بخواند.
کسیکه نماز جمعه از او فوت شود، چهار رکعت ظهر را قضا بیاورد، و اگر عذری داشته بر او گناهی نیست و اگر معذور نباشد، گنهکار است؛ زیرا در خواندن نماز جمعه کوتاهی کرده است. و هرچه ترک نماز جمعه تکرار شود، بیشتر گنهکار خواهد بود.
الله میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩﴾ [الجمعة: 9]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که برای نماز روز جمعه، اذان گفته شد، به سوی [نماز و] ذکرِ الله بشتابید، و خرید و فروش را رها کنید. اگر بدانید، این [کاری که به شما دستور داده میشود] برایتان بهتر است».
عَنْ أَبِی الْجَعْدِ قَالَ: قَالَ رَسُولَ اللَّهِ ج: «مَنْ تَرَکَ ثَلَاثَ جُمَعٍ تَهَاوُنًا بِهَا، طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ».[142]
ابوجعد س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هرکسیکه سه نماز جمعه را به خاطر سستی و تنبلی ترک کند، الله بر قلب او مُهر میزند».
سفر در روز جمعه قبل از اذان دوم جایز است و کسیکه بر او جمعه واجب است، پس از اذان دوم جایز نیست که به سفر برود، مگر به خاطر ضرورت، مانند ترس از رفتن همراهان یا سواری مانند ماشین، کشتی یا هواپیما.
الله میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩﴾ [الجمعة: 9]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که برای نماز روز جمعه، اذان گفته شد، به سوی [نماز و] ذکرِ الله بشتابید، و خرید و فروش را رها کنید. اگر بدانید، این [کاری که به شما دستور داده میشود] برایتان بهتر است».
بهترین وقت نماز جمعه پس از زوال خورشید تا آخر وقت نماز ظهر است و قبل از زوال نیز جایز است.
جمعه دو اذان دارد: اذان اول برای جمعه، که بین آن و اذان دوم مقداری فاصله هست تا فرد مسلمان - به ویژه کسیکه راهش دور است و یا خواب و بیخبر است - برای نماز آمادگی بگیرد و آداب و سنتهای روز جمعه را رعایت کرده و به سوی نماز جمعه برود و تقریباً به اندازه یک ساعت است و اذان دوم پس از آمدن امام میباشد.
ادای نماز جمعه در وقت آن واجب است و اینکه تعداد افراد جماعت از سه نفر کمتر نباشند. دو خطبه دارد و در آبادی برگزار میشود.
1. نماز جمعه در شهرها و روستاها برگزار میشود، نه در بیابان و سفر.
در شهر هرگاه شرایط تکمیل باشد، اجازهی امام برای برگزاری نماز جمعه شرط نیست، لذا نماز جمعه اقامه میشود، خواه امام اجازه دهد یا ندهد. البته اگر با اجازه و اطلاع امام باشد، بهتر است. اما کثرت نمازهای جمعه بیش از یک جا در یک شهر جایز نیست، مگر به خاطر نیاز، مانند کوچک بودن مسجد یا دوری مسافت و آن پس از اجازهی ولی امر میباشد. اگر این ممکن نبود، مسلمانان به خاطر نیاز، جمعه را دوبار در دو وقت مختلف در یک مسجد بخوانند.
2. مکان نماز جمعه مسجد یا مصلا است و کسانیکه در کشورهای غیر اسلامی مقیم هستند، و مکان مناسبی برای اقامهی نماز جمعه ندارند، میتوانند مکانی را برای برگزاری نماز جمعه اجاره کنند و در این باره به آنها اجر و پاداش میرسد، زیرا آنان نمادی از شعایر اسلامی را در سرزمینهای کفر ظاهر نمودند و این مکان مصلا نامیده میشود؛ نه مسجد.
فضیلت غسل و زود رفتن به نماز جمعه
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنِ اغْتَسَلَ یَوْمَ الجُمُعَةِ غُسْلَ الجَنَابَةِ ثُمَّ رَاحَ، فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَدَنَةً، وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الثَّانِیَةِ، فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَقَرَةً، وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الثَّالِثَةِ، فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ کَبْشًا أَقْرَنَ، وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الرَّابِعَةِ، فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ دَجَاجَةً، وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الخَامِسَةِ، فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَیْضَةً، فَإِذَا خَرَجَ الإِمَامُ المَلاَئِکَةُ یَسْتَمِعُونَ الذِّکْرَ».[143]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس روز جمعه مانند غسل جنابت، غسل کند و اول وقت به نماز جمعه برود، گویا شتری صدقه داده است و هرکس بعد از آن برود، گویا گاوی صدقه نموده است. هرکس بعد از آن برود، گویا قوچی شاخدار صدقه داده است، و هرکس بعد از آن برود، گویا مرغی صدقه داده است، و هرکس بعد از آن برود، گویا یک تخم مرغ صدقه کرده است. و آنگاه که امام برای ایراد خطبه برخیزد، فرشتگان (قلم و کاغذشان را جمع کرده) و به خطبه گوش فرا میدهند».
2. عَنْ أَوْسِ بْنِ أَوْسٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ غَسَّلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَاغْتَسَلَ، ثُمَّ بَکَّرَ وَابْتَکَرَ، وَمَشَى وَلَمْ یَرْکَبْ، وَدَنَا مِنَ الْإِمَامِ فَاسْتَمَعَ وَلَمْ یَلْغُ کَانَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ عَمَلُ سَنَةٍ أَجْرُ صِیَامِهَا وَقِیَامِهَا».[144]
اوس پسر اوس ثقفی س میگوید: من از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «هر کس در روز جمعه (همسرش را) غسل دهد و خود نیز غسل کند؛ (یعنی با همسرش جماع و آمیزش کند و بر هر دو، غسل واجب گردد و هردو نیز غسل کنند) و اول وقت و پیاده به مسجد برود و (بر مرکب) سوار نشود و نزدیک امام بنشیند و به خطبه گوش دهد، و در این میان، عمل بیهودهای انجام ندهد، در مقابل هر قدمی که برداشته است، پاداش روزه و قیام یک سال به او میرسد».
وقت غسل روز جمعه از طلوع فجر روز جمعه شروع شده و تا نزدیکی رفتن برای ادای نماز جمعه ادامه دارد.
1. غسل جمعه سنت مؤکده است و بر کسیکه دارای بوی بدی است، و فرشتگان و مردم از او اذیت و آزار میبینند، غسل جمعه واجب است، به دلیل حدیث پیامبر ج که فرمود: «الغُسْلُ یوْمَ الجُمُعَةِ وَاجِبٌ عَلَى کلِّ مُحْتَلِمٍ».[145]
«غسل روز جمعه بر هر فرد بالغی واجب است».
2. سنت است که پس از غسل روز جمعه خوشبویی بزند و بهترین لباسش را بپوشد و زود به مسجد برود و به امام نزدیک شود و هرچه توانست نماز بخواند و زیاد ذکر و دعا و تلاوت قرآن نماید.
1. وقت مستحب رفتن به سوی نماز جمعه از طلوع خورشید شروع میشود. اما وقت واجب آن از اذان دوم که امام وارد میشود.
2. مسلمان ساعتهای پنجگانه را میداند که از زمان طلوع خورشید تا آمدن امام را به پنج قسم تقسیم کند، آنگاه مقدار هر ساعتی شناخته میشود.
امام چه زمانی برای نماز جمعه بیاید؟
سنت است که مقتدیها برای نمازهای جمعه، دو عید و استسقاء زود بیایند. اما امام برای جمعه و استسقاء هنگام خطبه، و برای دو عید هنگام نماز بیاید.
آیا نماز جمعه بر مسافر واجب است؟
هرگاه فرد مسافر از شهری گذر کرد که نماز جمعه اقامه میشود، و صدای اذان را شنید و خواست که در این شهر استراحت کند، نماز جمعه بر او لازم است. اگر مسافر برایشان خطبه خواند و نماز جمعه را اقامه کرد، نماز همگان صحیح است.
ویژگیهای خطیب
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ب قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج إِذَا خَطَبَ احْمَرَّتْ عَیْنَاهُ، وَعَلَا صَوْتُهُ، وَاشْتَدَّ غَضَبُهُ، حَتَّى کَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَیْشٍ یَقُولُ: صَبَّحَکُمْ وَمَسَّاکُمْ.[146]
جابر پسر عبدالله ب میگوید: هنگامیکه رسول الله ج سخنرانی میکرد، چشمانش قرمز میشد، صدایش بلند میشد و خشم و غضبش شدت میگرفت، طوری که گویا از لشکری میترساند و میگوید: صبح و شام به شما حمله خواهند کرد.
هرگاه خطیب وارد مسجد شد، چه کار کند؟
1. سنت است که امام بر منبری که سه پله دارد، خطبه بخواند. هرگاه وارد شد بر منبر بالا برود و رو به طرف نمازگزاران کند و به آنان سلام دهد. سپس بنشیند تا مؤذن اذان دهد، سپس خطبهی اول را ایستاده بخواند، بعد بنشیند، سپس خطبهی دوم را نیز ایستاده بخواند. جایز است که خطبه را به خاطر امری عارضی قطع نماید و سپس ادامه دهد.
2. سنت است که امام خطبهی کوتاهی از حفظ بخواند، اگر نتوانست از روی کاغذ بخواند.
سنت است که دو خطبهی روز جمعه برای کسیکه خوب عربی میداند به زبان عربی باشد. کسانیکه در نماز جمعه شرکت میکنند، دو حالت دارند:
1. اگر عربی را نمیدانند، سخنرانی به زبان آنان باشد؛ زیرا مقصد از سخنرانی فایده رساندن و فهماندن است.
2. این که زبان شنوندگان عربی باشد، ولی در میانشان افرادی هستند که عربی را نمیفهمند و نمیتوانند به عربی سخن بگویند، بنابراین آنانی که میدانند، برای اینها ترجمه نمایند و آنچه که به خیر و صلاح شنوندگان است را پس از هر قسمتی از سخنرانی در ترجمه بیان و بازگو کنند یا در پایان سخنرانی برایشان ترجمه نمایند یا در کاغذهایی نوشته و بینشان توزیع کنند.
گاهی اوقات سخنرانی با خطبهی حاجت و همانند آن شروع شود و متن خطبهی حاجت چنین است: «إِنَّ الْحَمْدَ لِلَّهِ، نَحْمَدُهُ، وَنَسْتَعِینُهُ، وَنَسْتَغْفِرُهُ، وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا، وَمِنْ سَیِّئَاتِ أَعْمَالِنَا، مَنْ یَهْدِهِ اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَا هَادِیَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ».
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٢﴾ [آلعمران: 102]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از الله - آنگونه که شایستۀ پروا کردن از اوست- پروا کنید و جز در حال مسلمانی نمیرید».
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا کَثِیرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِی تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَیۡکُمۡ رَقِیبٗا١﴾ [النساء: 1]. «ای مردم، از پروردگارتان پروا کنید [همان ذاتی] که شما را از یک تن آفرید و همسرش را [نیز] از او آفرید و از [نسلِ] آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکند؛ و از پروردگاری که به [نام] او از یکدیگر درخواست میکنید پروا نمایید و از [گسستن] پیوند خویشاوندی بپرهیزید. بیگمان، الله همواره مراقب [و نگهبان] شماست».
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِیدٗا٧٠ یُصۡلِحۡ لَکُمۡ أَعۡمَٰلَکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡۗ وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِیمًا٧١﴾ [الأحزاب: 70-71]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از الله پروا کنید و سخنی راست و درست بگویید. [پرهیزگار و راستگو باشید] تا الله کارهایتان را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد و [بدانید] هر کس از [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبرش اطاعت کند، یقیناً به کامیابی بزرگی دست یافته است».
و بگوید: «اما بعد» .. و گاهی اوقات هم این آیات ذکر نشوند.
سنت است که گاهی پس از «اما بعد» چنین بگوید: «فَإِنَّ خَیْرَ الْحَدِیثِ کِتَابُ اللهِ، وَخَیْرُ الْهُدَى هُدَى مُحَمَّدٍ، وَشَرُّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا، وَکُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ».[147]
«همانا بهترین سخن، کتاب الله است و بهترین روش، شیوهی محمد ج است و بدترین کارها، بدعتها و امور نوپیدا (در دین) میباشد و هر بدعتی گمراهی است».
سخنرانی پیامبر ج و صحابه ش شامل بیان توحید، ایمان، یا صفات پروردگار، اصول ایمان، ذکر نعمتهای الله که برای مخلوقاتش میپسندد و ذکر روزهایی که از سختی آنها میترساند، و ترغیب در ذکر و شکر الله، و روگردانی از دنیا، یاد مرگ، بهشت و دوزخ، ترغیب بر اطاعت از الله و رسولش، ترک کردن گناهان و امثال آن است.
خطیب باید از عظمت الله، اسماء و صفاتش، نعمتهایش و آنچه برای مخلوقاتش میپسندد یاد کند و مردم را به فرمانبرداری، شکر، ذکر و یاد الله و آنچه موجبات خشنودی او تعالی را فراهم میآورَد امر کند تا مردم به آن روی آورند و موجبات رضایت الله و خوشبختی و خوشنودی خویش را فراهم آورند، و دلهایشان لبریز از ایمان و خشیت گردد و قلبها و زبانها و سایر اعضای بدنشان به یاد و فرمانبرداری و عبادت الله به بهترین شکل مشغول شود.
1. سنت است که امام کوتاه سخنرانی کند و نماز را طولانی نماید، آنگونه که در سنت وارد شده است.
عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ س قَالَ: کُنْتُ أُصَلِّی مَعَ رَسُولِ اللهِ ج، فَکَانَتْ صَلَاتُهُ قَصْدًا، وَخُطْبَتُهُ قَصْدًا.[148]
جابر پسر سمره س میگوید: با رسول الله ج نماز میخواندم. نماز و سخنرانی رسول الله ج میانه (نه بسیار طولانی و نه بسیار کوتاه) بود.
2. سنت است که خطیب در سخنرانیاش آیاتی از قرآن بخواند و گاهی سورهی «ق» را بخواند.
نحوهی نشستن برای شنیدن سخنرانی
مستحب است که هرگاه امام برای سخنرانی بر منبر نشست چهرهی مقتدیها روبهروی امام باشد؛ زیرا این امر، حضور قلب به همراه دارد و سخنران شجاعتر میشود و خواب از آنها فاصله میگیرد. اگر مکان وسیع بود و صدا شنیده میشد، مانند نماز صف ببندند.
کسانیکه در نماز جمعه شرکت میکنند، بر آنان واجب است تا هنگام سخنرانی ساکت باشند و سخن گفتن در حین سخنرانی اجر و پاداش را از بین میبرد و فرد گنهکار میشود. بنابراین در هنگام سخنرانی، شنوندگان نباید سخن بگویند، مگر خود امام و کسانیکه به خاطر مصلحت، امام با آنها سخن میگوید.
قبل و بعد از سخنرانی، سخن گفتن جایز است. در روز جمعه در حالی که امام مشغول سخنرانی است، عبور کردن از گردنهای افراد حرام است. همچنین در حین سخنرانی توزیع اعلامیه و آگهیها یا جمعآوری کمک خیریه جایز نیست؛ زیرا گوش فرادادن به سخنرانی بر همگان واجب و لازم است.
کسیکه وقت سخنرانی وارد مسجد میشود، چه کند؟
کسیکه در حالِ سخنرانیِ امام وارد شد، ننشیند، بلکه دو رکعت مختصر و کوتاه بخواند و کسیکه در مسجد چرت زد، سنت است که اگر ممکن بود، برای دور کردن خواب از جایش بلند شده و جایی دیگر بنشیند.
نماز جمعه دو رکعت است که با صدای بلند خوانده میشود.
سنت است که امام در رکعت اول پس از خواندن سورهی فاتحه با صدای بلند سورهی جمعه و در رکعت دوم سورهی منافقون را بخواند. یا در رکعت اول جمعه و در رکعت دوم، سورهی غاشیه را بخواند. یا در رکعت اول سورهی اعلی و در رکعت دوم سورهی غاشیه را بخواند.
اگر احیاناً از دیگر جاهای قرآن خواند، جایز است و پس از اتمام دو رکعت سلام دهد. امام مسئولیت سخنرانی و نماز را بر عهده دارد. جایز است که به خاطر عذر، کسی دیگر غیر از خطیب نماز بدهد.
مسبوق چه زمانی جمعه را در مییابد؟
کسیکه با امام یک رکعت از جمعه را دریابد، یک رکعت دیگر را بخواند و نماز جمعه را کامل کند و اگر کمتر از یک رکعت را دریافت، نیت ظهر نموده و چهار رکعت بخواند.
مناسب نیست که پس از نماز جمعه وعظ شود، زیرا بر نمازگزاران سنگین میباشد، مگر اینکه توضیح امر مهمی برای مسلمانان باشد یا علاقهای به مانند سخنرانی جمعه و نماز و امثال آن داشته باشند.
سنت است که پس از نماز جمعه چهار و گاهی دو رکعت خوانده شود. ولی قبل از نماز جمعه، سنتی وجود ندارد، بلکه هرچه میتواند، نفل بخواند.
چه زمانی سورهی کهف خوانده شود؟
بهتر است که مسلمان سورهی کهف را در یک روز از روزهای هفته بخواند، اگر روز و یا شب جمعه بخواند، بهتر است.
در نماز صبح روز جمعه چه بخواند؟
سنت است که امام در رکعت اول نماز صبح روز جمعه سورهی سجده و در رکعت دوم سورهی انسان را کامل بخواند.
1. جایز نیست که امام و مقتدیها در وسط سخنرانی برای دعا دستهایشان را بلند کنند، مگر اینکه امام برای طلب باران دعا کند و دستها را بلند نماید، آنگاه مردم نیز بلند کنند، اما آمین گفتن بر دعا جایز است، ولی صدای آمین آرام و پایین باشد.
2. مستحب است که امام در سخنرانیاش دعا کند. ابتدا برای اسلام و مسلمانان و حفاظت و نصرت و الفت بین دلهایشان و جمع کردنشان بر حق و حقیقت و درخواست عفو و بخشش و خوبی و امثال آن. امام در حین دعا با انگشت سبابهاش اشاره کند و دستهایش را بلند نکند.
امید است که ساعت اجابت در آخرین ساعت روز جمعه پس از عصر باشد و مستحب است که زیاد ذکر و دعا کند. دعا در این زمان که لحظهای کوتاه است، امید است که اجابت شود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج ذَکَرَ یَوْمَ الجُمُعَةِ، فَقَالَ: «فِیهِ سَاعَةٌ، لاَ یُوَافِقُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ، وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی، یَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى شَیْئًا، إِلَّا أَعْطَاهُ إِیَّاهُ» وَأَشَارَ بِیدِهِ یقَلِّلُهَا.[149]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج روز جمعه را یاد کرد و فرمود: «در روز جمعه لحظهای وجود دارد که اگر بندهی مسلمان در آن لحظه نماز بخواند و دعا کند، الله دعایش را مستجاب خواهد کرد». و با حرکات دست کوتاهی آن لحظه را نشان داد.
هرگاه عید در روز جمعه واقع شود، نماز جمعه از آنانی که نماز عید خواندهاند، ساقط میشود و ظهر را بخوانند، جز امام که از او جمعه ساقط نمیشود و همچنین کسیکه نماز عید را نخوانده است. و اگر کسیکه نماز عید را خوانده است، جمعه را نیز بخواند، به جای نماز ظهر برایش کافی است.
منظور از نماز نفل، غیر از نمازهای پنجگانه و جمعه است.
از رحمت الله بر بندگانش این است که برای هر فرضی از جنس آن، نفلی را مشروع قرار داده است تا با انجام این نفل بر ایمان مؤمن افزوده شود و روز قیامت فرایض وی تکمیل گردد. چون برای فرایض نقصان پیش میآید و نوافل آن کمبود را کامل مینمایند.
نماز، روزه، حج، صدقه و امثال آن به واجب و نفل تقسیم میشوند. و انسان همیشه با نوافل به الله نزدیک میشود، تا اینکه الله او را دوست میدارد.
الله میفرماید: ﴿وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٧﴾ [البقرة: 197]. «و آنچه از کارهای نیک انجام دهید، الله آن را میداند؛ و [خوراک و پوشاک مورد نیاز حج را برای خود فراهم کنید و] توشه برگیرید [ولی به یاد داشته باشید که] به راستی، بهترین توشه، پرهیزگاری است؛ و ای خردمندان، از من پروا کنید».
نماز نفل بر چند نوع است:
1. برخی با جماعت خوانده میشود، مانند تراویح، استسقا، کسوف و دو عید.
2. نمازی هم هست که بدون جماعت خوانده میشود، مانند نماز استخاره.
3. نمازهای سنت رواتب که مربوط به فرایض هستند.
4. نمازی هست که وابسته به هیچ فرضی نیست، مانند نماز ضحی (چاشت).
5. نمازی است که در وقت خاصی خوانده میشود، مانند نماز تهجد.
6. نمازهایی هست که وقت خاصی ندارند، مانند مطلق نوافل.
7. نمازهایی که سبب دارند، مانند تحیت المسجد و تحیت الوضوء.
8. نمازهایی که سبب ندارند، مانند مطلق نوافل.
9. برخی نمازها تأکید شدهاند، مانند نمازهای دو عید، استسقا، کسوف و وتر.
10.برخی نمازها مؤکد نیستند، مانند نماز قبل از مغرب و امثال آن.
این از فضل الله بر بندگانش است به طوری که آنچه را که میتوانند به وسیله آن تقرب حاصل کنند را برایشان مشروع قرار داده و طاعات مختلفی برایشان قرار داده است تا درجاتشان را بلند گردانَد و بدیها را از آنان دور میکند و نیکیهایشان را دو چندان میکند. ﴿فَلِلَّهِ ٱلۡحَمۡدُ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَرَبِّ ٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٣٦ وَلَهُ ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٣٧﴾ [الجاثیة: 36-37]. «ستایش مخصوص الله است؛ پروردگار آسمانها و زمین و تمامیِ جهانیان. بزرگی در آسمانها و زمین از آنِ اوست؛ و او تعالی شکستناپذیرِ حکیم است».
اوقات نهی از نماز، پنج وقت هستند:
از طلوع بامداد تا طلوع خورشید، از طلوع خورشید تا بالا آمدن آن به اندازهی یک نیزه، یعنی تقریباً 15 دقیقه پس از طلوع، از استوای خورشید تا زوال آن که وقت بسیار کوتاهی است، تقریباً 5 دقیقه زمانش است، پس از نماز عصر تا زردی خورشید، از شروع غروب خورشید تا وقتی که غروب میکند.
1. عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیَّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا صَلَاةَ بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ حَتَّى تَغْرُبَ الشَّمْسُ، وَلَا صَلَاةَ بَعْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ».[150]
ابوسعید خدری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «پس از نماز عصر تا غروب خورشید و پس از نماز صبح تا طلوع خورشید نماز دیگری جایز نیست».
2. عَنْ عُقْبَةَ بْنَ عَامِرٍ الْجُهَنِیَّ س قَالَ: ثَلَاثُ سَاعَاتٍ کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَنْهَانَا أَنْ نُصَلِّیَ فِیهِنَّ، أَوْ أَنْ نَقْبُرَ فِیهِنَّ مَوْتَانَا: حِینَ تَطْلُعُ الشَّمْسُ بَازِغَةً حَتَّى تَرْتَفِعَ، وَحِینَ یَقُومُ قَائِمُ الظَّهِیرَةِ حَتَّى تَمِیلَ الشَّمْسُ، وَحِینَ تَضَیَّفُ الشَّمْسُ لِلْغُرُوبِ حَتَّى تَغْرُبَ».[151]
عقبه پسر عامر س میگوید: رسول الله ج ما را از نماز خواندن و دفن کردن مردگانمان در سه وقت نهی کرد: 1- هنگام طلوع آفتاب تا زمانیکه بالا نیامده است. 2- هنگامیکه خورشید وسط آسمان است تا وقتیکه مایل نشده است. 3- هنگامیکه خورشید برای غروب مایل میشود تا اینکه غروب نماید.
حکمت نهی از نماز نفل در اوقات ممنوعه
راز نهی از نماز نفل در این اوقات، عدم مشابهت با کفاری است که هنگام طلوع و غروب خورشید، آن را سجده میکنند و موقع استوای خورشید در وسط آسمان، آتش دوزخ شعلهور میشود و عبادت الله باید در هر حالتی طبق امر و نهیش و نیز راحتی برای نفس باشد تا پس از منع، دوباره با نشاط و رغبت عبادت نماید.
عَنْ عَمْرُو بْنُ عَبَسَةَ السُّلَمِیُّ س قَالَ: ... قُلْتُ: یَا نَبِیَّ اللهِ أَخْبِرْنِی عَمَّا عَلَّمَکَ اللهُ وَأَجْهَلُهُ، أَخْبِرْنِی عَنِ الصَّلَاةِ، قَالَ: «صَلِّ صَلَاةَ الصُّبْحِ، ثُمَّ أَقْصِرْ عَنِ الصَّلَاةِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ حَتَّى تَرْتَفِعَ، فَإِنَّهَا تَطْلُعُ حِینَ تَطْلُعُ بَیْنَ قَرْنَیْ شَیْطَانٍ، وَحِینَئِذٍ یَسْجُدُ لَهَا الْکُفَّارُ، ثُمَّ صَلِّ فَإِنَّ الصَّلَاةَ مَشْهُودَةٌ مَحْضُورَةٌ حَتَّى یَسْتَقِلَّ الظِّلُّ بِالرُّمْحِ، ثُمَّ أَقْصِرْ عَنِ الصَّلَاةِ، فَإِنَّ حِینَئِذٍ تُسْجَرُ جَهَنَّمُ، فَإِذَا أَقْبَلَ الْفَیْءُ فَصَلِّ، فَإِنَّ الصَّلَاةَ مَشْهُودَةٌ مَحْضُورَةٌ حَتَّى تُصَلِّیَ الْعَصْرَ، ثُمَّ أَقْصِرْ عَنِ الصَّلَاةِ حَتَّى تَغْرُبَ الشَّمْسُ، فَإِنَّهَا تَغْرُبُ بَیْنَ قَرْنَیْ شَیْطَانٍ، وَحِینَئِذٍ یَسْجُدُ لَهَا الْکُفَّارُ».[152]
عمرو پسر عبسه سلمی س میگوید: گفتم: ای پیامبر الله، از دانشی که الله به تو داده و من نمیدانم به من بیاموز، نماز را به من آموزش بده. فرمود: «نماز صبح را به جای آور، سپس تا زمانی که خورشید به اندازهی یک نیزه بالا بیاید از خواندن نماز خودداری کن، زیرا خورشید هنگام طلوع از میان دو شاخ شیطان طلوع میکند، و این زمانی است که کافران برای خورشید سجده میکنند. سپس نماز بخوان، زیرا نماز خواندن با حضور فرشتگان است و آنگاه که سایهی نیزه به کمترین حد خود برسد، از خواندن نماز خودداری کن، چون در این زمان دوزخ شعلهور و برافروخته میشود. وقتی سایه متمایل شد، نماز بخوان؛ زیرا خواندن نماز با حضور فرشتگان است تا آن که نماز عصر را به جای آوری. پس از نماز عصر تا غروب خورشید نماز نخوان؛ زیرا خورشید در میان دو شاخ شیطان غروب میکند، و در این هنگام کافران خورشید را سجده میکنند».
1. نمازهایی که سبب دارند، هنگام وجود سبب، در هر وقتی حتی وقت نهی و جز آن نیز خوانده میشوند. برخی از این نمازها فرض عین، فرض کفایه، سنت مؤکده و مستحب هستند که از جمله عبارتاند از: قضای نمازهای فرض از کسیکه خواب رفته یا فراموش کرده است، نماز جنازه، نماز کسوف (خورشید گرفتگی)، دو رکعت وضو، تحیت المسجد، دو رکعت طواف، قضای نماز وتر، دو رکعت نماز هنگام خروج از منزل، دو رکعت استخاره، دو رکعت برای کسیکه از سفر آمده است، قضای سنتهای رواتب، دو رکعت هنگام وارد شدن به کعبه، دو رکعت احرام، هنگام دیدن خوابی ناپسند.
2. نماز جنازه در همهی اوقات جایز است؛ بعد از صبح، بعد از عصر، هنگام طلوع خورشید، وقت زوال آن، زمان غروب خورشید. ولی بهتر و مناسبتر، نماز نخواندن در سه وقت اخیر است، چون این اوقات کوتاهاند و طلوع و غروب خورشید وقت سجدهی مشرکان برای خورشید است. وقت زوال، وقت نهی نماز است، جز روز جمعه.
3. نماز در مسجد الحرام در هر وقتی جایز است.
عَنْ جُبَیْرِ بْنِ مُطْعِمٍ، أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «یَا بَنِی عَبْدِ مَنَافٍ، لَا تَمْنَعُوا أَحَدًا طَافَ بِهَذَا البَیْتِ، وَصَلَّى أَیَّةَ سَاعَةٍ شَاءَ مِنْ لَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ».[153]
جبیر پسر مطعم س میگوید: پیامبر ج فرمود: «ای بنی عبدمناف، در هیچ ساعتی از شبانهروز کسی را از طواف این خانه و نماز خواندن در آن منع نکنید».
4. در شروعِ وقتِ نهیِ بعد از صبح یا عصر، نماز خواندنِ خود فرد، معتبر است، پس کسیکه نماز صبح و عصرش را بخواند، وقت نهی در حق خودش شروع شده، گرچه مردم هنوز نماز نخوانده باشند.
قاعده چنین است: هر نمازی که وابسته به سببی باشد، اگر از سببش تأخیر شود، و نماز فوت شود، در اوقات نهی نیز مشروع است، مانند نماز کسوف، تحیت المسجد و امثال آن. و اگر نماز فوت نمیشود، در اوقات نهی نیز مشروع نیست، مانند نماز استسقا.
نماز مستحب به اقسام زیر تقسیم میشود:
سنتهای راتبه، نماز تهجد، نماز وتر، نماز تراویح، نماز دو عید، نماز کسوف و خسوف، نماز استسقا، نماز ضحی (چاشت)، نماز استخاره، که اکنون بیان میشوند.
همان نمازهای مستحبیاند که قبل یا بعد از فرض خوانده میشوند.
سنتهای رواتب بر دو قسماند: 1. مؤکده که دوازه رکعتاند: 1- چهار رکعت قبل از نماز ظهر 2- دو رکعت بعد از نماز ظهر 3- دو رکعت بعد از نماز مغرب 4- دو رکعت بعد از عشا 5- دو رکعت قبل از فرض صبح.
عَنْ أُمِّ حَبِیبَةَ ل زَوْجِ النَّبِیِّ ج أَنَّهَا قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ مُسْلِمٍ یُصَلِّی لِلَّهِ کُلَّ یَوْمٍ ثِنْتَیْ عَشْرَةَ رَکْعَةً تَطَوُّعًا، غَیْرَ فَرِیضَةٍ، إِلَّا بَنَى اللهُ لَهُ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ، أَوْ إِلَّا بُنِیَ لَهُ بَیْتٌ فِی الْجَنَّةِ».[154]
ام حبیبه ل همسر پیامبر ج میگوید: من از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «هر بندهی مسلمانی که هر روز، افزون بر نمازهای فرض، دوازده رکعت نماز سنت به جای آورَد، الله متعال برای او خانهای در بهشت بنا میکند یا خانهای در بهشت برای او ساخته میشود».
1. عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ شَقِیقٍ، قَالَ: سَأَلْتُ عَائِشَةَ عَنْ صَلَاةِ رَسُولِ اللهِ ج، عَنْ تَطَوُّعِهِ؟ فَقَالَتْ: «کَانَ یُصَلِّی فِی بَیْتِی قَبْلَ الظُّهْرِ أَرْبَعًا، ثُمَّ یَخْرُجُ فَیُصَلِّی بِالنَّاسِ، ثُمَّ یَدْخُلُ فَیُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ، وَکَانَ یُصَلِّی بِالنَّاسِ الْمَغْرِبَ، ثُمَّ یَدْخُلُ فَیُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ، وَیُصَلِّی بِالنَّاسِ الْعِشَاءَ، وَیَدْخُلُ بَیْتِی فَیُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ، ... وَکَانَ إِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ».[155]
عبدالله پسر شقیق میگوید: از عایشه ل دربارهی نفل خواندن رسول الله ج پرسیدم. او گفت: «قبل از نماز ظهر در خانهام چهار رکعت میخواند، سپس میرفت و نماز را برای مردم برگزار میکرد و به خانه بر میگشت و دو رکعت دیگر میخواند. نماز مغرب را برای مردم برگزار میکرد، سپس بر میگشت و دو رکعت میخواند و میرفت تا نماز عشا را برای مردم برگزار کند. او وقتی وارد خانه میشد، دو رکعت نماز میخواند... و هنگامیکه فجر طلوع میکرد، دو رکعت نماز میخواند».
گاهی اوقات ده رکعت میخواند، چنانچه قبلا بیان شد، یعنی قبل از ظهر دو رکعت میخواند.
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: صَلَّیْتُ مَعَ رَسُولِ اللهِ ج قَبْلَ الظُّهْرِ سَجْدَتَیْنِ، وَبَعْدَهَا سَجْدَتَیْنِ، وَبَعْدَ الْمَغْرِبِ سَجْدَتَیْنِ، وَبَعْدَ الْعِشَاءِ سَجْدَتَیْنِ، وَبَعْدَ الْجُمُعَةِ سَجْدَتَیْنِ، فَأَمَّا الْمَغْرِبُ، وَالْعِشَاءُ، وَالْجُمُعَةُ، فَصَلَّیْتُ مَعَ النَّبِیِّ ج فِی بَیْتِهِ.[156]
ابن عمر ب میگوید: با رسول الله ج دو رکعت قبل از نماز ظهر، دو رکعت بعد از نماز ظهر، دو رکعت بعد از نماز مغرب، دو رکعت بعد از نماز عشا و دو رکعت بعد از نماز جمعه خواندم. اما نمازهای بعد از مغرب، عشا و بعد از جمعه را با پیامبر ج در خانهاش خواندم.
2. نمازهای رواتبی که مؤکده نیستند و پیامبر ج بدون اینکه بر آن مداومت داشته باشد، آنها را میخواند: دو رکعت قبل از نمازهای عصر، مغرب، و عشا. و محافظت بر چهار رکعت قبل از عصر سنت است.
1. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُغَفَّلٍ المُزَنِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «بَیْنَ کُلِّ أَذَانَیْنِ صَلاَةٌ، ثَلاَثًا لِمَنْ شَاءَ».[157]
عبدالله پسر مغفل س میگوید: رسول الله ج فرمود: «میان هر اذان و اقامه یک نماز وجود دارد». این جمله را سه بار تکرار کرد و فرمود: «برای هرکس که بخواهد».
2. عَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یُصَلِّی قَبْلَ العَصْرِ أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ یَفْصِلُ بَیْنَهُنَّ بِالتَّسْلِیمِ عَلَى المَلَائِکَةِ المُقَرَّبِینَ، وَمَنْ تَبِعَهُمْ مِنَ المُسْلِمِینَ وَالمُؤْمِنِینَ.[158]
علی س میگوید: پیامبر ج پیش از نماز عصر چهار رکعت میگزارد (دو نماز دو رکعتی) و پس از هر دو رکعت، با درود بر فرشتگان مقرّب و مسلمانان و مؤمنانی که (در توحید) پیرو فرشتگان هستند، سلام میداد.
دو رکعت سنت صبح از بقیه سنتها بیشتر مورد تاکید قرار گرفته است و دارای فضیلت بزرگی است که در اقامت و سفر، خواندنش مسنون است.
عَنْ عَائِشَةَ ل عَنِ النَّبِیِّ ج، قَالَ: «رَکْعَتَا الْفَجْرِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا».[159]
عایشه ل روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «دو رکعت سنت صبح از دنیا و آنچه در دنیاست، بهتر است».
سنت است که دو رکعت سنت صبح طولانی نباشند، بلکه در رکعت اول سورهی کافرون و در رکعت دوم سورهی اخلاص را بخواند.
یا در رکعت اول این آیه را بخواند: ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٦﴾ [البقرة: 136]. «[ای مؤمنان، به اهل کتاب] بگویید: ما به الله ایمان آوردهایم و به آنچه بر ما نازل شده است و به آنچه که بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان [یعقوب] نازل گردید و [همچنین] به آنچه که به موسی و عیسی داده شده است و به آنچه که به پیامبران [دیگر] از طرف پروردگارشان داده شده است؛ [آری به همۀ آنان ایمان میآوریم] و میان هیچ یک از ایشان تفاوت نمیگذاریم و ما [همگی] تسلیمِ الله هستیم».
و در رکعت دوم این آیه را بخواند: ﴿فَلَمَّآ أَحَسَّ عِیسَىٰ مِنۡهُمُ ٱلۡکُفۡرَ قَالَ مَنۡ أَنصَارِیٓ إِلَى ٱللَّهِۖ قَالَ ٱلۡحَوَارِیُّونَ نَحۡنُ أَنصَارُ ٱللَّهِ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَٱشۡهَدۡ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ٥٢﴾ [آل عمران: 52]. «سپس چون عیسی به کفر آنان پی برد گفت: "چه کسانی یاوران من [در راه دعوت] به سوی الله هستند؟" حواریون گفتند: "ما یاوران [دینِ] الله هستیم؛ به الله ایمان آوردهایم و [تو نیز ای عیسی،] گواه باش که ما تسلیم [او] هستیم"».
کسیکه به خاطر عذری سنتهای رواتبش فوت شد، سنت است که قضای آن را به جای آورَد. اگر بدون عذر بود، قضایی به جای نیاورد. و کسیکه فراموش کرد، هرگاه به یادش آمد، قضا بیاورد. کسیکه دو رکعت سنت صبح از او فوت شد، بهتر است که ربع ساعت پس از طلوع خورشید یا پس از نماز صبح آن دو رکعت را بخواند.
هرگاه فردی وضو گرفت و مثلاً بعد از اذان ظهر وارد مسجد شد و دو رکعت به نیت تحیت المسجد و تحیت الوضوء و سنت راتبهی ظهر خواند، کفایت میکند و الله پاداش نیتش را به او میدهد.
سنت است که بین نماز فرض و سنتهای رواتب قبلی یا بعدی فاصله باشد. یعنی جایش را تغییر دهد یا سخنی بگوید تا نماز فرض از نفل تشخیص داده شود.
این نمازهای نفل را میتوان در مسجد یا خانه خواند. اما بهتر است که در خانه خوانده شوند.
عَنْ زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «... صَلُّوا أَیُّهَا النَّاسُ فِی بُیُوتِکُمْ، فَإِنَّ أَفْضَلَ الصَّلاَةِ صَلاَةُ المَرْءِ فِی بَیْتِهِ إِلَّا المَکْتُوبَةَ».[160]
زید پسر ثابت س میگوید: رسول الله ج فرمود: «ای مردم، در خانههایتان نماز بخوانید؛ زیرا بهترین نماز، نمازی است که شخص در خانهاش میگزارد؛ جز نماز فرض».
خواندن نماز مستحبی مطلقاً در شبانه روز دو رکعت، دو رکعت جایز است و بهترین آن نماز شب است.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَفْضَلُ الصِّیَامِ، بَعْدَ رَمَضَانَ، شَهْرُ اللهِ الْمُحَرَّمُ، وَأَفْضَلُ الصَّلَاةِ، بَعْدَ الْفَرِیضَةِ، صَلَاةُ اللَّیْلِ».[161]
ابوهریره س میگوید: من از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «بهترین روزه پس از روزهی ماه رمضان، روزهی ماه محرم است و بهترین نماز بعد از فرایض، نماز شب است».
1. در نمازهای مستحبی جایز است که فرد با وجود توانایی بر ایستادن بنشیند، گرچه ایستاده نماز خواندن بهتر است. اما در نمازهای فرض، قیام رکن است، مگر کسیکه نمیتواند بایستد، هرگونه که میتواند نماز بخواند.
2. کسیکه بدون عذر، نماز نفل را نشسته بخواند، نصف پاداش نماز ایستاده به او میرسد. البته اگر معذور باشد، اجر ایستاده به او میرسد. معذور بر پهلو خوابیده پاداش نماز ایستاده را در مییابد و اگر بدون عذر باشد، نصف اجر نشسته به او میرسد.
عن عِمْرَانُ بْنُ حُصَیْنٍ س - وَکَانَ مَبْسُورًا - قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج عَنْ صَلاَةِ الرَّجُلِ قَاعِدًا، فَقَالَ: «إِنْ صَلَّى قَائِمًا فَهُوَ أَفْضَلُ وَمَنْ صَلَّى قَاعِدًا، فَلَهُ نِصْفُ أَجْرِ القَائِمِ، وَمَنْ صَلَّى نَائِمًا، فَلَهُ نِصْفُ أَجْرِ القَاعِدِ».[162]
عمران پسر حُصَین س - که بیماری بواسیر داشت - میگوید: من از رسول الله ج دربارهی نماز نشسته پرسیدم. فرمود: «اگر ایستاده بخواند، بهتر است و کسیکه نشسته نماز بخواند، به او به اندازهی نصف نماز فردی که ایستاده میخواند، پاداش میرسد. و کسیکه خوابیده نماز بخواند، به او نصف کسیکه نشسته میخواند، پاداش میرسد».
نماز شب به صورت دو رکعت، دو رکعت خوانده میشود. گاهی اوقات میتوان چهار رکعت را با یک سلام خواند. اما در روز اگر خواست، دو رکعت، دو رکعت بخواند و یا چهار رکعت با یک سلام بخواند.
نماز شب جزو مطلق نوافل و سنت مؤکده است. کسیکه آن را بخواند، الله از او تعریف نموده و به پیامبرش نیز دستور داده تا این نماز را بخواند و پیامبر ج نیز خواند و آن را برای امتش مشروع کرد و ترغیب و تشویقشان نمود. الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ١ قُمِ ٱلَّیۡلَ إِلَّا قَلِیلٗا٢ نِّصۡفَهُۥٓ أَوِ ٱنقُصۡ مِنۡهُ قَلِیلًا٣ أَوۡ زِدۡ عَلَیۡهِ وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِیلًا٤﴾ [المزمل: 1-4]. «ای جامهبهخودپیچیده، شب را - جز اندکی- به پا خیز [و عبادت کن]. نیمهای از آن را، یا اندکی از آن کم کن. یا اندکی بر [نصف] آن بیفزای، و قرآن را با ترتیل [و تأمل] بخوان».
﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا٧٩﴾ [الإسراء:79]. «و [ای پیامبر،] پاسی از شب را [از خواب] برخیز و نماز بگزار. قطعاً [این نماز شب،] برای افزونی مقام و مرتبۀ توست [تا درجاتت را برتری بخشد]. امید است پروردگارت تو را به مقامی پسندیده [= شفاعت] برانگیزد».
﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٍ١٥ ءَاخِذِینَ مَآ ءَاتَىٰهُمۡ رَبُّهُمۡۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَبۡلَ ذَٰلِکَ مُحۡسِنِینَ١٦ کَانُواْ قَلِیلٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِ مَا یَهۡجَعُونَ١٧ وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ یَسۡتَغۡفِرُونَ١٨ وَفِیٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ حَقّٞ لِّلسَّآئِلِ وَٱلۡمَحۡرُومِ١٩﴾ [الذاریات: 15-19]. «[در روز قیامت،] مسلماً پرهیزگاران در باغهایی [از بهشت] و [کنار] چشمهسارها به سر مىبرند؛ آنچه پروردگارشان به آنان عطا کرده است دریافت مىدارند؛ زیرا در [زندگیِ] گذشته نیکوکار بودهاند. آنان اندکى از شب را مىخفتند [و بقیه را به نماز و نیایش مشغول بودند] و سحرگاهان آمرزش مىخواستند و در اموالشان براى سائل و محروم، حقى [معیّن از صدقه و زکات] بود».
نماز شب از برترین اعمال است و از نمازهای نفل روز با فضیلتتر است؛ زیرا اخلاص در آن، به خاطر مخفی بودن، بیشتر است و سختی ترک خواب، و شیرینی لذت مناجات با پروردگار عزیز و گرامی را به همراه دارد. آخر شب برترین زمان شب است؛ زیرا نزول الله به آسمان دنیا در همان موقع است.
الله میفرماید: ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ ٱلَّیۡلِ هِیَ أَشَدُّ وَطۡٔٗا وَأَقۡوَمُ قِیلًا٦﴾ [المزمل: 6]. «بیگمان، شبزندهداری [بر نفس] دشوار است، و برای گفتار [و نیایش،] مناسبتر و استوارتر است».
سُئِلَ النَّبِیُّ: أَیُّ الصَّلَاةِ أَفْضَلُ بَعْدَ الْمَکْتُوبَةِ؟ فَقَالَ: «أَفْضَلُ الصَّلَاةِ، بَعْدَ الصَّلَاةِ الْمَکْتُوبَةِ، الصَّلَاةُ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ».[163]
از پیامبر ج پرسیده شد: پس از نماز فرض، چه نمازی برتر است؟ فرمود: «برترین نماز پس از نماز فرض، نماز در آخر شب است».
عَنْ عَمْروِ بْنِ عَبَسَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ أَقْرَبَ مَا یَکُونُ الرَّبُّ عَزَّ وَجَلَّ مِنَ الْعَبْدِ جَوْفَ اللَّیْلِ الْآخِرَ، فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ مِمَّنْ یَذْکُرُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ فِی تِلْکَ السَّاعَةِ فَکُنْ؛ فَإِنَّ الصَّلَاةَ مَحْضُورَةٌ مَشْهُودَةٌ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ...».[164]
عمرو پسر عبسه س میگوید: پیامبر ج فرمود: «پروردگار در بخش پایانى شب، از هر زمانِ دیگر به بندهاش نزدیکتر است، اگر میتوانى از کسانى باش که در آن وقت، مشغول ذکر الله هستند؛ زیرا فرشتگان تا طلوع خورشید شاهد و حاضر هستند...».
عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ فِی اللَّیْلِ لَسَاعَةً لَا یُوَافِقُهَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ، یَسْأَلُ اللهَ خَیْرًا مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ، إِلَّا أَعْطَاهُ إِیَّاهُ، وَذَلِکَ کُلَّ لَیْلَةٍ».[165]
از جابر س روایت شده است که گفت: از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «در شب، لحظهای است که اگر بنده مسلمانی آن را دریابد و در آن، امرِ نیکی از امور دنیا و آخرت را از الله متعال درخواست کند، الله خواستهاش را برآورده میسازد؛ و این لحظه در همه شبها وجود دارد».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «یَنْزِلُ رَبُّنَا تَبَارَکَ وَتَعَالَى کُلَّ لَیْلَةٍ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْیَا حِینَ یَبْقَى ثُلُثُ اللَّیْلِ الآخِرُ یَقُولُ: مَنْ یَدْعُونِی، فَأَسْتَجِیبَ لَهُ؟ مَنْ یَسْأَلُنِی فَأُعْطِیَهُ؟ مَنْ یَسْتَغْفِرُنِی فَأَغْفِرَ لَهُ؟».[166]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: « پروردگارمان هر شب پس از گذشتن دو سوم شب، به آسمان دنیا نزول میکند و میفرماید: آیا کسی هست که مرا بخواند تا او را اجابت کنم؟ آیا کسی هست که از من بخواهد تا به او بدهم؟ آیا کسی هست که از من درخواست آمرزش کند تا او را بیامرزم؟».
سنت است که مسلمان پس از نماز عشا با وضو و زود بخوابد تا برای نماز شب با نشاط باشد. و سنت است که هرگاه خروس در آخر شب بانگ سر داد، بلند شود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «یَعْقِدُ الشَّیْطَانُ عَلَى قَافِیَةِ رَأْسِ أَحَدِکُمْ إِذَا هُوَ نَامَ ثَلاَثَ عُقَدٍ یَضْرِبُ کُلَّ عُقْدَةٍ عَلَیْکَ لَیْلٌ طَوِیلٌ، فَارْقُدْ فَإِنِ اسْتَیْقَظَ فَذَکَرَ اللَّهَ، انْحَلَّتْ عُقْدَةٌ، فَإِنْ تَوَضَّأَ انْحَلَّتْ عُقْدَةٌ، فَإِنْ صَلَّى انْحَلَّتْ عُقْدَةٌ، فَأَصْبَحَ نَشِیطًا طَیِّبَ النَّفْسِ وَإِلَّا أَصْبَحَ خَبِیثَ النَّفْسِ کَسْلاَنَ».[167]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هر یک از شما شبهنگام که میخوابد، شیطان سه گره بر پُشت سرِ او میزند و و هنگامِ بستنِ هر گِره - در گوش او- میگوید: شبی دراز در پیش داری؛ بخواب. اگر شخص بیدار شود، یک گره گشوده میگردد و چون وضو بگیرد، گرهِ دیگری باز میشود و چنانچه نماز بخواند، همهی گرهها باز میگردد و آن شخص بامدادان بانشاط و سرِحال خواهد بود؛ و گرنه، صبح را کسل و بیحال آغاز میکند».
مناسب است که مسلمان بر نماز شب حریص باشد و آن را ترک نکند. پیامبر ج شب زندهداری میکرد، طوری که پاهایشان ورم میکرد.
فَقَالَتْ عَائِشَةُ ل: لِمَ تَصْنَعُ هَذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ؟ قَالَ: «أَفَلاَ أُحِبُّ أَنْ أَکُونَ عَبْدًا شَکُورًا...».[168]
عایشه ل گفت: ای رسول الله، چرا چنین میکنی، در حالی که الله گناهان گذشته و آیندهات را بخشیده است؟ فرمود: «آیا دوست نداشته باشم که بندهای شکرگزار باشم؟...».
یازده یا سیزده رکعت با وتر است. بیشترین عمل رسول الله ج یازده رکعت بوده است.
وقت نماز تهجد پس از نماز عشا تا طلوع فجر دوم است. برترین نماز شب در یک سوم آخر شب است. باید شب را به چند بخش تقسیم کرد؛ در ثلث اول از بخش دوم برخیزد، سپس آخر شب بخوابد یا شب را به شش بخش تقسیم کند و در بخش چهارم و پنجم بلند شود.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ العَاصِ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «أَحَبُّ الصَّلاَةِ إِلَى اللَّهِ صَلاَةُ دَاوُدَ ÷، وَأَحَبُّ الصِّیَامِ إِلَى اللَّهِ صِیَامُ دَاوُدَ، وَکَانَ یَنَامُ نِصْفَ اللَّیْلِ وَیَقُومُ ثُلُثَهُ، وَیَنَامُ سُدُسَهُ، وَیَصُومُ یَوْمًا، وَیُفْطِرُ یَوْمًا».[169]
عبدالله پسر عمرو بن عاص ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «محبوبترین نماز نزد الله نماز داود ÷ و محبوبترین روزه، روزهی داود ÷ است. او تا نیمهی شب میخوابید و یک سوم آن را نماز میخواند و یک ششم آن را میخوابید و یک روز در میان روزه میگرفت».
سنت است که انسان هنگام خوابیدن نیت نماز شب داشته باشد. اگر خواب بر او غلبه کرد و بلند نشد، برایش پاداش نیت نوشته میشود و خوابش از جانب الله کریم و رحیم برایش صدقه به شمار میآید.
هرگاه برای تهجد بلند شد، خواب را از چهرهاش پاک کند و ده آیه از آخر سورهی آل عمران بخواند:
﴿إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٠ ٱلَّذِینَ یَذۡکُرُونَ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَکَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ١٩١ رَبَّنَآ إِنَّکَ مَن تُدۡخِلِ ٱلنَّارَ فَقَدۡ أَخۡزَیۡتَهُۥۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٖ١٩٢ رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِیٗا یُنَادِی لِلۡإِیمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّکُمۡ فََٔامَنَّاۚ رَبَّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرۡ عَنَّا سَیَِّٔاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ ٱلۡأَبۡرَارِ١٩٣ رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخۡزِنَا یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۖ إِنَّکَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ١٩٤ فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّی لَآ أُضِیعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ بَعۡضُکُم مِّنۢ بَعۡضٖۖ فَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ وَأُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأُوذُواْ فِی سَبِیلِی وَقَٰتَلُواْ وَقُتِلُواْ لَأُکَفِّرَنَّ عَنۡهُمۡ سَیَِّٔاتِهِمۡ وَلَأُدۡخِلَنَّهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ ثَوَابٗا مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلثَّوَابِ١٩٥ لَا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی ٱلۡبِلَٰدِ١٩٦ مَتَٰعٞ قَلِیلٞ ثُمَّ مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ١٩٧ لَٰکِنِ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ رَبَّهُمۡ لَهُمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَا نُزُلٗا مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِۗ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَیۡرٞ لِّلۡأَبۡرَارِ١٩٨ وَإِنَّ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ لَمَن یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکُمۡ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِمۡ خَٰشِعِینَ لِلَّهِ لَا یَشۡتَرُونَ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ ثَمَنٗا قَلِیلًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ١٩٩ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱصۡبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٢٠٠﴾ [آل عمران: 190-200]. «به راستی در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شدِ شب و روز، نشانههای [آشکاری] برای خردمندان است. [همان] کسانی که الله را [در همۀ احوال] ایستاده و نشسته و بر پهلو آرمیده یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند [و میگویند:] «پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریدهای؛ منزّهی تو؛ پس ما را از عذاب آتش [دوزخ] نگاه دار. پروردگارا، کسی را که تو به آتش [دوزخ] درآوری، یقیناً خوار و رسوایش کردهای و ستمکاران [هیچ] یاوری ندارند. پروردگارا، ما شنیدیم که دعوتگری به ایمان فرامیخوانَد که: "به پروردگار خود ایمان آورید"؛ پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا، پس گناهانمان را ببخش و بدیهایمان را بپوشان و ما را در زمرۀ نیکان بمیران. پروردگارا، آنچه را که به وسیلۀ رسولانت به ما وعده دادهای به ما عطا کن و در روز قیامت رسوایمان مگردان. بیتردید، تو خلاف وعده نمیکنی». پس پروردگارشان دعاى آنان را اجابت کرد [و فرمود:] «من [پاداش] عمل هیچ صاحبْعملى از شما را - چه مرد و چه زن - که همنوعِ یکدیگرید تباه نمىکنم؛ پس کسانى که [از وطن خود] هجرت کردهاند و [یا] از خانههاى خود رانده شدهاند و در راه من آزار دیدهاند و جنگیدهاند و کشته شدهاند، قطعاً بدیهایشان را از آنان مىزدایم و [به عنوان] پاداشى از جانب الله، آنان را در باغهایی درمىآورم که از زیرِ [درختان] آن جویبارها جاری است؛ و الله است که پاداش نیکو نزد اوست. [ای پیامبر،] رفت و آمدِ کافران [برای تجارت] در شهرها [و مال و مقام آنان] تو را نفریبد. [این] بهرهمندی ناچیزی است؛ سپس جایگاهشان دوزخ است و چه بد جایگاهی است! اما کسانی که از پروردگارشان پروا کردهاند، [در بهشت] باغهایی دارند که از زیر [درختان] آن جویبارها جاری است [و] جاودانه در آن میمانند. [این] پذیرایی از جانب الله [مهیّا شده] است و آنچه نزد الله است، برای نیکوکاران بهتر است. و کسانی از اهل کتاب هستند که به الله و آنچه بر شما نازل شده و آنچه بر خودشان نازل شده است ایمان دارند؛ در برابر الله فروتن هستند و آیات الله را به بهای ناچیزی نمیفروشند. اینانند که پاداششان نزد پروردگارشان [محفوظ] است. به راستی که الله در حسابرسی سریع است. ای کسانی که ایمان آوردهاید، [بر تکالیف دینی و رنجهای دنیوی] شکیبایی ورزید و [در برابر دشمنان] پایدار باشید و پرهیزگاری پیشه کنید؛ باشد که رستگار شوید».
او باید مسواک بزند و وضو بگیرد. سپس دو رکعت نماز تهجد کوتاه بخواند؛ زیرا پیامبر ج فرمود: «إِذَا قَامَ أَحَدُکُمْ مِنَ اللَّیْلِ، فَلْیَفْتَتِحْ صَلَاتَهُ بِرَکْعَتَیْنِ خَفِیفَتَیْنِ».[170] «هرگاه یکی از شما در شب بیدار شد، نمازش را با دو رکعت مختصر آغاز کند».
سپس دو رکعت نماز بخواند و هردو رکعت را با یک سلام بخواند.
عَنْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ ب، قَالَ: إِنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، کَیْفَ صَلاَةُ اللَّیْلِ؟ قَالَ: «مَثْنَى مَثْنَى، فَإِذَا خِفْتَ الصُّبْحَ، فَأَوْتِرْ بِوَاحِدَةٍ».[171]
عبدالله پسر عمر ب میگوید: مردی گفت: ای رسول الله، نماز شب را چگونه باید خواند؟ فرمود: «دو رکعت، دو رکعت خوانده شود. اگر احتمال دادی که طلوع فجر نزدیک باشد، یک رکعت وتر بخوان».
گاهی اوقات چهار رکعت را با یک سلام بخواند. مستحب است رکعاتی را که میخواند، مشخص باشد. و اگر خواب رفت، در روز به صورت شفع (زوج) قضا بیاورد. از عایشه ل دربارهی نماز شب رسول الله ج پرسیده شد، گفت: «سَبْعٌ، وَتِسْعٌ، وَإِحْدَى عَشْرَةَ، سِوَى رَکْعَتِی الفَجْرِ».[172] «غیر از دو رکعت صبح، هفت، نه، و یازده رکعت بود».
سنت است که در خانهاش نماز تهجد بخواند و خانوادهاش را بیدار کند و گاهی با آنان جماعت بخواند و به اندازهی نشاطش نماز را طولانی کند. اگر چرت بر او غالب شد، بخوابد. گاهی اوقات با صدای بلند و گاهی آهسته قرائت بخواند. هرگاه به آیات رحمت رسید، از الله رحمتش را طلب کند و چون به آیات عذاب رسید، پناه بخواهد و هرگاه آیاتی خواند که در آن پاکی الله متعال است، سبحان الله بگوید.
سپس نماز تهجدش را با وتر خاتمه دهد؛ زیرا پیامبر ج فرمود: «اجْعَلُوا آخِرَ صَلاَتِکُمْ بِاللَّیْلِ وِتْرًا».[173] «آخرین نمازتان را در شب، وتر قرار دهید».
وتر سنت مؤکده است که پیامبر ج با گفتار و کردارش به آن تشویق نمود و در اقامت و سفر، آن را به جای آورده است.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: أَوْصَانِی خَلِیلِی ج بِثَلاَثٍ لاَ أَدَعُهُنَّ حَتَّى أَمُوتَ: «صَوْمِ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ، وَصَلاَةِ الضُّحَى، وَنَوْمٍ عَلَى وِتْرٍ».[174]
ابوهریره س میگوید: دوستم رسول الله ج به من سه توصیه کرد که تا لحظهی مرگ آنها را رها نمیکنم: «سه روز، روزه گرفتن در هر ماه، خواندن نماز چاشت و خواندن نماز وتر قبل از خواب».
عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْوِتْرُ حَقٌّ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ».[175]
ابوایوب س میگوید: رسول الله ج فرمود: «وتر بر هر مسلمانی الزامی است».
وقت وتر پس از نماز عشا تا طلوع فجر دوم است و برای کسیکه مطمئن است، بیدار میشود، آخر شب بهتر است. عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: «مِنْ کُلِّ اللَّیْلِ قَدْ أَوْتَرَ رَسُولُ اللهِ ج مِنْ أَوَّلِ اللَّیْلِ، وَأَوْسَطِهِ، وَآخِرِهِ، فَانْتَهَى وِتْرُهُ إِلَى السَّحَرِ».[176]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج در تمام بخشهای شب، نماز وتر میخواند: گاهی در اول شب، گاهی در نیمهی شب و گاهی در پایان شب؛ و آخرین وقت خواندن وتر، هنگام سحر بود.
1. حداقل وتر یک رکعت و حداکثرش یازده یا سیزده رکعت است که دو رکعت، دو رکعت خوانده میشود، و سپس با یک رکعت پایان مییابد.
به خاطر عمل نمودن به سنت و همهی موارد جایزش به همه، عمل نماید و بر یازده رکعت مداومت کند.
2. کمترین رکعات کامل آن سه رکعت با دو سلام و گاهی هم با یک سلام است که در آخر یک تشهد خوانده میشود (سر رکعت دوم تشهد خوانده نمیشود).
سنت است که در رکعت اول، سورهی اعلی؛ در رکعت دوم، کافرون؛ و در رکعت سوم، اخلاص را بخواند.
3. هرگاه پنج رکعت بخواند، در آخرشان یک تشهد انجام داده و سپس سلام دهد (سر رکعت دوم و چهارم تشهد خوانده نمیشود).
4. اگر هفت رکعت خواند، نیز چنان کند، و اگر بعد از رکعت ششم تشهد خواند و سلام نداد، سپس بلند شد و رکعت هفتم را خواند، اشکالی ندارد.
5. اگر نُه رکعت وتر خواند، دوبار تشهد بخواند؛ یک بار پس از رکعت هشتم و سلام ندهد، سپس برای رکعت نهم بلند شود و تشهد بخواند و سلام دهد.
افضل آن است که یک رکعت مستقل وتر بخواند، سپس بعد از سلام سه مرتبه چنین بگوید: «سُبْحَانَ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ» و در مرتبهی سوم صدایش را بلند کند.
گاهی وقتها پس از وتر میتواند دو رکعت نشسته بخواند، و وقتیکه میخواست رکوع کند، بلند شود و رکوع نماید.
1. مسلمان نماز وتر را پس از نماز تهجد بخواند. اگر ترسید که از خواب بیدار نمیشود، قبل از خوابش وتر بخواند؛ زیرا پیامبر ج فرمود: «مَنْ خَافَ أَنْ لَا یَقُومَ مِنْ آخِرِ اللَّیْلِ فَلْیُوتِرْ أَوَّلَهُ، وَمَنْ طَمِعَ أَنْ یَقُومَ آخِرَهُ فَلْیُوتِرْ آخِرَ اللَّیْلِ، فَإِنَّ صَلَاةَ آخِرِ اللَّیْلِ مَشْهُودَةٌ، وَذَلِکَ أَفْضَلُ».[177] «هرکس بیم دارد که آخر شب بیدار نشود، نماز وتر را اول شب بخواند و هرکس امیدوار بود که آخر شب بیدار میشود، نماز وتر را آخر شب بخواند؛ زیرا نمازِ پایانِ شب با حضور فرشتگان است و این بهتر میباشد».
2. کسیکه ابتدای شب وتر بخواند، سپس آخر شب بیدار شود، نماز شفع - زوج - بدون وتر بخواند؛ زیرا پیامبر ج فرمود: «لَا وِتْرَانِ فِی لَیْلَةٍ».[178] «در یک شب دو نماز وتر وجود ندارد».
گاهی در نماز وتر قنوت خوانده شود. کسیکه خواست بخواند و هرکس خواست ترک کند. افضل این است که بیشتر اوقات، قنوت ترک شود. از پیامبر ج ثابت نشده که در نماز وتر قنوت خوانده باشد.
هرگاه مثلاً سه رکعت میخواند، پس از قیامِ رکعت سوم یا پس از پایان قرائت قبل از رکوع، دستهایش را بلند کند و حمد و ثنای الله را بهجای آورَد. سپس بر پیامبر ج درود بفرستد و هرچه خواست، دعای مأثور بخواند، مانند این دعا:
«اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیمَنْ هَدَیْتَ، وَعَافِنِی فِیمَنْ عَافَیْتَ، وَتَوَلَّنِی فِیمَنْ تَوَلَّیْتَ، وَبَارِکْ لِی فِیمَا أَعْطَیْتَ، وَقِنِی شَرَّ مَا قَضَیْتَ، إِنَّکَ تَقْضِی وَلَا یُقْضَى عَلَیْکَ، وَإِنَّهُ لَا یَذِلُّ مَنْ وَالَیْتَ، وَلَا یَعِزُّ مَنْ عَادَیْتَ، تَبَارَکْتَ رَبَّنَا وَتَعَالَیْتَ».[179]
«یا الله! مرا در زمرهی کسانی قرار ده که آنان را هدایت کردهای، و مرا جزو کسانی قرار ده که به ایشان عافیت عطا کردی. مرا جزو کسانی قرار ده که تو یاور آنان هستی، و در آنچه به من عنایت کردهای، برکت بده و مرا از شر آنچه مقدر کردهای محفوظ بدار. بیگمان این تو هستی که قضاوت میکنی و بر علیه تو قضاوت و حکم نخواهد شد و هر کسی را تو دوست بداری (حمایت کنی)، ذلیل و خوار نمیشود. و کسیکه تو با او دشمنی کنی، هرگز عزت نمییابد. پروردگارا، تو با برکت و بلندمرتبه هستی».
و گاهی این قنوت را بخواند که از عمر س ثابت است:
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْتَعِینُکَ وَنَسْتَغْفِرُکَ، وَنُثْنِی عَلَیْکَ الْخَیْرَ، وَلَا نَکْفُرُکَ، وَنُؤْمِنُ بِکَ، وَنَخْضَعُ لَکَ، وَنَخْلَعَ مَنْ یَکْفُرُکَ. اللَّهُمَّ إِیَّاکَ نَعْبُدُ، وَلَکَ نُصَلِّی وَنَسْجُدُ وَإِلَیْکَ نَسْعَى وَنَحْفِدُ، نَرْجُو رَحْمَتَکَ، وَنَخْشَى عَذَابَکَ، إِنَّ عَذَابَکَ بِالْکَافِرِینَ مُلْحِقٌ».[180]
«یا الله! از تو مدد میجوییم و آمرزش میخواهیم و برای تو ثنای نیک میگوییم و به تو کفر نمیورزیم و به تو ایمان میآوریم و برای تو فروتنی میکنیم و از کسیکه به تو کفر میورزد، کناره میگیریم. یا الله! فقط تو را بندگی میکنیم و برای تو نماز میخوانیم و تو را سجده میکنیم، و به سوی تو تلاش میکنیم، عملی انجام میدهیم که به تو نزدیک شویم و به رحمت تو امیدواریم و از عذاب تو میترسیم. بیتردید عذاب تو به کفار خواهد رسید».
میتواند دعاهای مأثورهی دیگری نیز بخواند و البته طولانی نکند، مانند این دعاها:
«اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِی دِینِی الَّذِی هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِی، وَأَصْلِحْ لِی دُنْیَایَ الَّتِی فِیهَا مَعَاشِی، وَأَصْلِحْ لِی آخِرَتِی الَّتِی فِیهَا مَعَادِی، وَاجْعَلِ الْحَیَاةَ زِیَادَةً لِی فِی کُلِّ خَیْرٍ، وَاجْعَلِ الْمَوْتَ رَاحَةً لِی مِنْ کُلِّ شَرٍّ».[181]
«یا الله! دینم را که نگه دارندهی من از بدیهاست و دنیایم را که زندگانیام در آن است و آخرتم را که بازگشتم به سوی آن میباشد، اصلاح بفرما و زندگی را باعث افزایش نیکیهایم و مرگم را باعث راحتی و رهاییام از همهی بدیها قرار بده».
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَجْزِ، وَالْکَسَلِ، وَالْجُبْنِ، وَالْبُخْلِ، وَالْهَرَمِ، وَعَذَابِ الْقَبْرِ اللَّهُمَّ آتِ نَفْسِی تَقْوَاهَا، وَزَکِّهَا أَنْتَ خَیْرُ مَنْ زَکَّاهَا، أَنْتَ وَلِیُّهَا وَمَوْلَاهَا، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ، وَمِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ، وَمِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ، وَمِنْ دَعْوَةٍ لَا یُسْتَجَابُ لَهَا».[182]
«یا الله! من از ناتوانی، تنبلی، بزدلی، بخیلی، پیری و عذاب قبر به تو پناه میبرم؛ یا الله! به نفس من تقوایش را عنایت کن و آن را پاک بگردان که تو بهترین کسی هستی که آن را پاک میگردانی؛ تو یاور و مالک و کارسازِ آن هستی. یا الله! از علمِ بیثمر و بیسود و از قلبی که خشوع ندارد و از نفس حریصی که سیر نمیشود و از دعایی که پذیرفته نمیگردد، به تو پناه میبرم».
سپس در پایان قنوت بر پیامبر ج درود بخواند و در پایان این دعا و سایر دعاها دستانش را به چهرهاش نمالد، زیرا در سنت وارد نشده است.
همچنین میتواند دعاهایی که مطابق با قرآن و سنتاند و خیر دنیا و آخرت را دربردارند، بخواند.
در غیر نماز وتر قنوت مشروع نیست، مگر اینکه بر مسلمانان مصیبتی فرود آید. آنگاه سنت است که امام یا فرد تنها در نمازهای فرض پس از رکعت آخر و گاهی قبل از رکوع قنوت بخواند و همچنان ادامه دهد تا اینکه الله آن بلا را دور کند. اما قنوت در نماز صبح در هنگام غیر مصیبت به صورت دایمی یا موقتی جایز نیست.
سنت است که هنگام دعا دستهایش را بالا ببرد و قنوتش را با دعا برای مؤمنان مستضعف آغاز نموده و سپس بر علیه ستمگران متجاوز دعا کند و آنگونه که در شریعت آمده است، قنوت کوتاه باشد.
و دعا علیه کفار حربی، ستمگر، و متجاوز باشد و برای غیر اینان فقط دعای هدایت کند، به خاطر تألیف قلوبشان و امید به اسلام آوردنشان.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س یَقُولُ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَقُولُ حِینَ یَفْرُغُ مِنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ مِنَ الْقِرَاءَةِ، وَیُکَبِّرُ وَیَرْفَعُ رَأْسَهُ: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ»، ثُمَّ یَقُولُ وَهُوَ قَائِمٌ: «اللَّهُمَّ أَنْجِ الْوَلِیدَ بْنَ الْوَلِیدِ، وَسَلَمَةَ بْنَ هِشَامٍ، وَعَیَّاشَ بْنَ أَبِی رَبِیعَةَ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، اللَّهُمَّ اشْدُدْ وَطْأَتَکَ عَلَى مُضَرَ وَاجْعَلْهَا عَلَیْهِمْ کَسِنِی یُوسُفَ ...».[183]
ابوهریره س میگوید: هرگاه رسول الله ج از قرائت نماز صبح فارغ میشد و تکبیر میگفت و سرش را از رکوع بلند میکرد، میفرمود: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ». سپس ایستاده و چنین میفرمود: «یا الله! ولید بن ولید، سلمه پسر هشام، عیاش پسر ابوربیعه و سایر مؤمنان مستضعف را نجات بده. یا الله! قهر و غضب خود را بر قوم مُضَر نازل کن و آنان را دچار خشکسالیای مانند خشکسالی دوران یوسف بگردان».
کسیکه در سفر در جایی اتراق کرد، وتر بخواند و کسیکه در سفر بر ماشین، قطار، هواپیما یا کشتی سوار باشد، سنت است که نماز وترش را بر سواری و هنگام تکبیر اول رو به قبله بخواند، البته اگر میسر شد. و گرنه به هر جهتی که ممکن بود، ایستاده بخواند و اگر نتوانست نشسته و با سرش اشاره کند.
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یُصَلِّی فِی السَّفَرِ عَلَى رَاحِلَتِهِ، حَیْثُ تَوَجَّهَتْ بِهِ یُومِئُ إِیمَاءً صَلاَةَ اللَّیْلِ، إِلَّا الفَرَائِضَ وَیُوتِرُ عَلَى رَاحِلَتِهِ.[184]
ابن عمر ب میگوید: پیامبر ج در سفر، نماز شب را بر پشت سواری و به هر طرفی که میرفت، با اشاره میخواند و بر سواریاش نماز وتر نیز میخواند؛ غیر از فرایض (که آنها را در حالت سواره نمیخواند).
هرکس از خواندن نماز وتر خواب رفت یا فراموش کرد، هرگاه که بیدار شد یا به یادش آمد، بخواند. اگر قضای آن را بین اذان صبح و اقامه به جای آورد آن را به همان صورتی که شب میخواند - تعداد رکعات فرد - بخوانَد؛ اما در روز قضای آن را به صورت شفع - زوج - بخواند، نه فرد. اگر در شب یازده رکعت میخواند، در روز دوازده رکعت بخواند، دو رکعت، دو رکعت.
عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج کَانَ إِذَا فَاتَتْهُ الصَّلَاةُ مِنَ اللَّیْلِ مِنْ وَجَعٍ، أَوْ غَیْرِهِ، صَلَّى مِنَ النَّهَارِ ثِنْتَیْ عَشْرَةَ رَکْعَةً.[185]
عایشه ل میگوید: وقتی رسول الله ج به سبب بیماری یا هر علت دیگری از نماز شب باز میماند، در روز دوازده رکعت میخواند.
نماز تراویح سنت موکده است و از عمل رسول الله ج و عملکرد صحابه y ثابت میباشد. نماز تراویح از جمله نوافلی است که خواندن آن در رمضان و بعد از نماز عشا مشروع شده است. چنین نام گرفته چون نمازگزاران بین هرچهار رکعتِ آن، استراحت نموده و قرائت در نماز را طولانی میکردند. بهترین نماز انسان در خانهاش میباشد جز نماز فرض و نمازهایی که مشروعیتِ برگزاری آنها به جماعت ثابت شده است مانند نماز کسوف، تراویح و... که این نمازها نیز در مسجد با جماعت خوانده میشوند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ قَامَ رَمَضَانَ إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا، غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ».[186]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس با ایمان و امید ثواب، - شبهای- رمضان را در عبادت سپری کند، گناهان گذشته وی بخشیده میشود».
1- نماز تراویح در ماه رمضان پس از نماز عشا تا طلوع فجر خوانده میشود و برای مردان و زنان سنت است. و سنت این است که امام نماز تراویح را یازده رکعت بخواند -و این تعداد رکعات افضل است- و گاهی سیزده رکعت بخواند اما در ده روز آخر رمضان قیام و رکوع و سجده را طولانی کند؛ زیرا رسول الله ج تمام این شبها را در نماز سپری میکرد. و اگر کسی کمتر یا بیشتر از این تعداد رکعات خواند، اشکالی ندارد.
هر دو رکعت را با یک سلام بخواند -و این شیوه افضل است- و گاهی هرچهار رکعت را با یک سلام بخواند.
الف) سُئِلْتَ عَائِشَةَ ل کَیْفَ کَانَتْ صَلاَةُ رَسُولِ اللَّهِ ج فِی رَمَضَانَ؟ فَقَالَتْ: مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَزِیدُ فِی رَمَضَانَ وَلاَ فِی غَیْرِهِ عَلَى إِحْدَى عَشْرَةَ رَکْعَةً یُصَلِّی أَرْبَعًا، فَلاَ تَسَلْ عَنْ حُسْنِهِنَّ وَطُولِهِنَّ، ثُمَّ یُصَلِّی أَرْبَعًا، فَلاَ تَسَلْ عَنْ حُسْنِهِنَّ وَطُولِهِنَّ، ثُمَّ یُصَلِّی ثَلاَثًا.[187]
از عایشه ل در مورد نماز رسول الله ج در رمضان سوال شد، پاسخ داد: رسول الله ج در رمضان و ماههای دیگر بیش از یازده رکعت نمیخواند. ابتدا چهار رکعت میخواند که از زیبایی و طول نمازش مپرس؛ سپس چهار رکعت میخواند که از زیبایی و طول این نماز مپرس؛ سپس سه رکعت میخواند.
ب) عَنْ ابْنَ عَبَّاسٍ ب قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یُصَلِّی مِنَ اللَّیْلِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَکْعَةً.[188]
از ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج در شب سیزده رکعت میخواند.
ج) عَنْ عَائِشَةَ ل زَوْجِ النَّبِیِّ ج قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یُصَلِّی فِیمَا بَیْنَ أَنْ یَفْرُغَ مِنْ صَلَاةِ الْعِشَاءِ - وَهِیَ الَّتِی یَدْعُو النَّاسُ الْعَتَمَةَ - إِلَى الْفَجْرِ، إِحْدَى عَشْرَةَ رَکْعَةً، یُسَلِّمُ بَیْنَ کُلِّ رَکْعَتَیْنِ، وَیُوتِرُ بِوَاحِدَةٍ. [189]
از عایشه ل روایت است که میگوید: رسول الله ج در فاصلهی نماز عشا تا سپیده دم یازده رکعت نماز میخواند و در هر دو رکعت سلام میداد و سپس یک رکعت وتر میگزارد.
2- کسیکه نماز تهجد میخواند -که آخرین نماز شب است- وتر را پس از تهجد قرار دهد. و اگر نماز تراویح را همراه امام بخواند و امام نماز وتر بخواند، او نیز نماز وتر را همراه امام بخواند و اگر پایان شب به نماز ایستاد، به صورت زوج نماز بخواند.
اگر زنی خواست برای نماز فرض یا نفل مانند تراویح و ... به مسجد برود، باید کاملا پوشیده و بدون آرایش و استعمال هرگونه خوشبویی باشد تا سبب فتنه نشود.
چه وقت پاداش نماز شب برای ماموم محاسبه میشود؟
1- برای ماموم افضل این است که همراه امام به نماز شب بایستد تا اینکه امام از نماز فارغ شود. چه امام یازده رکعت یا سیزده رکعت یا بیست و سه رکعت یا کمتر یا بیشتر از این مقدار بخواند. تا اینکه پاداش قیام شب برای او نوشته شود. و دلیل آن رهنمود نبوی است که میفرماید: «إِنَّهُ مَنْ قَامَ مَعَ الإِمَامِ حَتَّى یَنْصَرِفَ کُتِبَ لَهُ قِیَامُ لَیْلَةٍ»[190]: «هرکس همراه امام به نماز بایستد تا اینکه امام از نماز فارغ شود، پاداش نماز و قیام شب برای وی نوشته میشود».
2- اگر نماز تراویح با دو امام بر مردم اقامه شد، پاداش نماز شب برای کسی نوشته میشود که همراه هردو امام نماز بخواند. زیراامام دوم در کامل کردن نماز برای نمازگزاران، نائب امام اول است.
سزاوارتر از همه به امامت نماز تراویح در رمضان، کسی است که از بهترین قرائت و بهترین حفظ برخوردار باشد. در صورتی که امام حافظ نباشد، از روی مصحف بخواند. اما قرائت مصحف از روی موبایل، ممنوع است؛ زیرا با هیأت نماز و وقار مناجات، منافات دارد و احتمال هرگونه اشکالی چون قطع شدن موبایل یا ... میرود و تنها از این جهت به خواندن از روی مصحف اجازه داده شده که امری ثابت است.
اولویت در این است که امام تمام قرآن را در رمضان تلاوت کند و اگر میسر نبود بخشی از آن را در نماز بخواند.
دعا کردن به هنگام ختم قرآن در نماز، اصل و اساسی از سنت نبوی ندارد و نیز از هیچیک از صحابه ثابت نشده است. اما دعا کردن به هنگام ختم قرآن و بیرون از نماز، از انس س ثابت است. پس انجام و ترک آن اختیاری است. و دعای مخصوصی برای ختم قرآن وجود ندارد. بنابراین هرکس میتواند، هر دعایی از قرآن و سنت بخواند، یا دعایی را بخواند که مبنای قرآنی و نبوی دارد.
حکم جمع شدن برای انواع عبادات به دو گونه است:
الف) سنت مؤکده: یا واجب است مانند نمازهای پنجگانه و جمعه؛ و یا سنت است مانند نماز دو عید فطر و قربان و تراویح و نماز کسوف و استسقاء؛ تمام این موارد سنت مؤکده است که شایسته محافظت و مداومت میباشند.
ب) آنچه سنت مؤکده نیست مانند جمع شدن برای نماز نافله چون نماز شب یا دعا؛ چنین مواردی گاهی به صورت جمعی انجام شود، جایز است اما نباید به صورت عادتی همیشگی قرار گیرد.
خطبههای رسول الله ج دو گونه بود:
الف) خطبههای راتبه یا همان خطبههایی که همیشه خوانده میشد؛ مانند خطبه جمعه و استسقاء و کسوف. در نماز جمعه دو خطبه قبل از نماز خوانده میشود و در نماز عید و کسوف تنها یک خطبه بعد از نماز خوانده میشود. و در نماز استسقاء یک خطبه قبل از نماز خوانده میشود.
ب) خطبههای عارضی که گاهی خوانده میشد. گاهی رسول الله ج در مورد مسالهای به دلیل وجود سبب آن خطبه میخواند. چنانکه در مورد رشوه، خطبه ایراد نمود و نیز در مورد زن مخزومی که دزدی کرده بود و از این قبیل موارد خطبه خواند.
شایسته است خطبه چنان باشد که قلبها را تکان دهد و موضوع و مقدار و کیفیت ادای آن در وجود نمازگزاران موثر افتد. بنابراین لازم است خطیب به موضوعاتی بپردازد که مردم به بیان حق در آن موارد نیاز دارند. و در خطبههای راتبه نیز چنین عمل کند.
عید عبارت از روزهایی است که (هر سال) تکرار میشوند و شریعت آنها را عید قرار داده است.
در اسلام سه عید وجود دارد:
1- عید هفتگی که روز جمعه هر هفته است که پیشتر به آن پرداخته شد.
2- عید فطر؛ اولین روز شوال هر سال.
3- عید قربان؛ دهمین روز ماه ذیالحجه از هر سال.
نماز عید فطر پس از اتمام روزهی ماه رمضان و نماز عید قربان بعد از ادای فریضهی حج و پایان یافتن ده روز ابتدای ذیالحجه، از محاسن اسلام میباشد. مسلمانان این دو عید را پس از این دو عبادت بزرگ برای شکرگزاری از الله متعال انجام میدهند.
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ ج الْمَدِینَةَ وَلَهُمْ یَوْمَانِ یَلْعَبُونَ فِیهِمَا، فَقَالَ: مَا هَذَانِ الْیَوْمَانِ؟ قَالُوا: کُنَّا نَلْعَبُ فِیهِمَا فِی الْجَاهِلِیَّةِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَبْدَلَکُمْ بِهِمَا خَیْرًا مِنْهُمَا: یَوْمَ الْأَضْحَى، وَیَوْمَ الْفِطْرِ».[191]
انس س میگوید: رسول الله ج در حالی وارد مدینه شد که ساکنان مدینه در دو روز معین به بازی میپرداختند. رسول الله فرمود: این دو روز چیست؟ گفتند: در جاهلیت در این دو روز بازی میکردیم. رسول الله ج فرمود: «الله متعال برای شما دو روز بهتر جایگزین آنها کرده است؛ روز قربان و روز فطر».
نماز عید بر هر مرد و زن مسلمان سنت موکده میباشد. الله متعال میفرماید: ﴿فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَٱنۡحَرۡ٢﴾ [الکوثر: 2]. «[ای پیامبر،] به راستی که ما خیرِ بینهایت [از جمله حوض کوثر در بهشت را] به تو عطا کردیم».
وقت نماز عید از ارتفاع خورشید به اندازهی یک نیزه آغاز میشود و تا زوال خورشید ادامه دارد. اما اگر تا زوال خورشید از عید بودن روز عید مطلع نشدند و پس از زوال متوجه عید شدند، نماز عید را فردای آن روز در وقت مشخص آن میخوانند. و در عید قربان جز بعد از نماز عید، قربانی نمیکنند.
1- سنت است کسیکه در نماز عید شرکت میکند، نظافت کند و بهترین لباسش را بپوشد و از عطر و خوشبویی استفاده کند. و در واقع به مناسبت این روز اظهار شادی و سرور کند. زنها نباید آرایش کنند و از عطر استفاده کنند اما همراه مردان برای نماز عید خارج شوند. و زنانی که در حالت عادت ماهیانه هستند، برای شنیدن خطبه حضور داشته باشند و از مصلی فاصله بگیرند.
عَنْ أُمِّ عَطِیَّةَ ل قَالَتْ: «أَمَرَنَا - تَعْنِی النَّبِیَّ ج - أَنْ نُخْرِجَ فِی الْعِیدَیْنِ، الْعَوَاتِقَ، وَذَوَاتِ الْخُدُورِ، وَأَمَرَ الْحُیَّضَ أَنْ یَعْتَزِلْنَ مُصَلَّى الْمُسْلِمِینَ».[192]
ام عطیه ل میگوید: پیامبر ج به ما دستور داد در دو عید فطر و قربان دختران نوجوان و دوشیزگان پردهنشین را با خود به مصلی بیاوریم. و به زنان حایض امر نمود که از محل نماز فاصله بگیرند.
2- سنت است نمازگزاران صبح زود برای نماز عید خارج شوند و اگر میتوانند مسیر مصلی را پیاده طی کنند و در صورتی که میسر نبود میتوانند با وسیلهای به سوی مصلی حرکت کنند. اما امام، رفتن به مصلی را تا وقت نماز به تاخیر بیَندازد.
سنت است که از راهی به مصلی رفته و از راه دیگری برگردد. تا اینگونه هم این حکم شرعی را اظهار کرده باشد و هم از سنت نبوی پیروی کند.
3- سنت است در عید فطر قبل از رفتن به نماز، به تعداد فرد (مخالف زوج) خرما خورده شود و در روز عید قربان تا بعد از نماز عید چیزی نخورد تا اینکه از گوشت قربانیاش بخورد، البته اگر نیت قربانی داشته باشد.
1- سنت این است که نماز عید در بیابان نزدیک شهر خوانده شود. و چون نمازگزار به محل نماز رسید مشغول ذکر الله شود.
نماز عید در مساجد خوانده نمیشود مگر به دلیل عذری چون باران یا سرما یا مشقت و مشکلاتی از این قبیل؛ مگر در مکه که نماز عید در مسجدالحرام خوانده میشود.
2- برای کسیکه وارد مصلای نماز عید میشود، جایز است قبل از نماز عید و بعد از آن، نماز نافله بخواند. و این در صورتی است که در وقت نهی شده نباشد که در این صورت فقط نماز تحیت المسجد جایز است. و به عبادت این وقت که همان تکبیر است، مشغول شود تا اینکه امام وارد شود.
چون وقت نماز عید فرا رسید امام حاضر شده و دو رکعت نماز بدون اذان و اقامه بخواند. به این صورت که دو رکعت اول هفت یا نه تکبیر با تکبیر احرام میگوید و در رکعت دوم پس از قیام، پنج تکبیر میگوید. سنت است که بعد از خواندن سورهی فاتحه به صورت جهری، در رکعت اول سورهی (اعلی) و در رکعت دوم پس از فاتحه سورهی (غاشیه) را بخواند؛ یا اینکه در رکعت اول سوره (ق) و در رکعت دوم سورهی (قمر) را تلاوت کند. گاهی چنین و گاهی چنان بخواند تا اینکه سنت نبوی احیا شود و به صورتهای مختلف وارد شده در سنت عمل شود.
چون امام سلام داد، رو به مردم خطبه بخواند. در این خطبه حمد و ثنای الله متعال گفته و به شکرگزاری پرداخته و تکبیر بگوید. و مردم را به عمل به شریعت و پایبندی به اطاعت از الله و پرهیز از نافرمانی او تعالی تشویق کند.
در عید قربان مردم را به قربانی کردن تشویق کند و احکام قربانی را توضیح دهد. و در عید فطر مردم را به استقامت در عبادت و روزهی شش روز اول شوال تشویق نماید.
چون عید روز جمعه باشد، هرکس نماز عید را بخواند، نماز جمعه از وی ساقط میشود و به جای نماز جمعه، نماز ظهر میخواند. اما امام و کسیکه نماز عید را نخوانده است باید نماز جمعه را بخواند. و اگر امام در نماز عید، یکی از تکبیرات اضافی را فراموش کند و قرائت را شروع کند، تکبیر فراموش شده ساقط خواهد شد؛ زیرا سنت است و محل آن فوت شده است. نمازگزاران همراه با تکبیرِ آغاز نماز همچون نماز فرض و نفل رفع یدین میکنند اما همراه تکبیرات اضافی در دو رکعت عید و استسقاء، رفع یدین نمیکنند.
سنت است امام در خطبهاش به پند و اندرز زنان بپردازد و وظایف آنها را یادآور شده و گوشزد کند و آنها را به صدقه دادن تشویق نماید.
کسیکه در نماز عید، امام را قبل از سلام دریابد، پس از سلام دادن امام برمیخیزد و نماز عید را چنانکه مشروع شده، به پایان میرساند. و کسیکه نماز عیدش فوت شود، قضایی ندارد. و چون امام نماز عید را خواند، هر نمازگزاری اختیار دارد که مصلی را ترک کند و بازگردد یا بنشیند و خطبه را گوش کند و این افضل است؛ پس بهتر آن است که بنشیند و به خطبه گوش دهد.
سنت است عموم مسلمانان در ایام عید، در خانه و بازار و در مسیر راه و مساجد و ... تکبیر بگویند. اما زنان در حضور افراد بیگانه با صدای بلند تکبیر نمیگویند.
1- در عید فطر وقت تکبیر از شب عید آغاز میشود و تا خوانده شدن نماز عید ادامه دارد.
2- در عید قربان وقت تکبیر از آغاز روز اول ذیالحجه شروع شده و تا غروب خورشید روز سیزدهم ادامه دارد.
صفت تکبیر
1- یا به صورت زوج تکبیر میگوید: «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ وَلِلَّهِ الْحَمْدُ».
2- یا اینکه به صورت فرد تکبیر میگوید: «اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ وَلِلَّهِ الْحَمْدُ».
3- یا اینکه در بخش اول به صورت فرد و در بخش دوم زوج تکبیر میگوید: «اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ وَلِلَّهِ الْحَمْدُ» و هربار به یکی از این سه صورت تکبیر میگوید و اینکه به کدام صورت تکبیر بگوید، اختیاری است.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: دَخَلَ أَبُو بَکْرٍ وَعِنْدِی جَارِیَتَانِ مِنْ جَوَارِی الأَنْصَارِ تُغَنِّیَانِ بِمَا تَقَاوَلَتِ الأَنْصَارُ یَوْمَ بُعَاثَ، قَالَتْ: وَلَیْسَتَا بِمُغَنِّیَتَیْنِ، فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: أَمَزَامِیرُ الشَّیْطَانِ فِی بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ ج وَذَلِکَ فِی یَوْمِ عِیدٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَا أَبَا بَکْرٍ، إِنَّ لِکُلِّ قَوْمٍ عِیدًا وَهَذَا عِیدُنَا».
عایشه ل میگوید: ابوبکر درحالی وارد شد که دو دختر نابالغ از دختران انصار نزد من بودند و با آواز کلماتى را مىگفتند که انصار در روز بُعاث (روز جنگ اوس با خزرج) میخواندند. عایشه ل میگوید: آن دو دختر آوازهخوان نبودند. ابوبکر گفت: «صدای شیطان در خانهی رسول الله ج؟» و این واقعه در روز عید بود. رسول الله ج فرمود: «ای ابوبکر! هر ملت و قومى عیدى دارد، و امروز هم عید ما است».[193]
هر عملی که با ارتکاب حرامی همراه باشد یا سبب امری حرام قرار گیرد یا اینکه هلاکت نفس یا ترساندن دیگران را به دنبال داشته باشد، حرام است.
و هر عمل غیر طبیعی مانند خوابیدن بر ابزار و وسایل تیز و خوردن شیشه و امثال آن نوعی دروغ و بخشی از سحر و سرگرمیهای حرام است. و برای هیچ مسلمانی جایز نیست که آنرا فراگرفته و به دیگران بیاموزد و نیز شاهد آن باشد؛ زیرا در آن فتنه و خطر و هلاکت و نابودی نهفته است.
تبریک گفتن به کسیکه از نعمتی برخوردار میشود
تبریک گفتن و مصافحه با کسیکه از نعمتی برخوردار شده، مستحب است چنانکه به وی بگوید: به خاطر آنچه الله به تو بخشیده است و با آن بر تو منت نهاده تبریک میگویم.
عَنْ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ س –فِی قِصَّةِ تَوبَتِهِ- وَفِیهِ-: وَاسْتَعَرْتُ ثَوْبَیْنِ فَلَبِسْتُهُمَا، وَانْطَلَقْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج، فَیَتَلَقَّانِی النَّاسُ فَوْجًا فَوْجًا، یُهَنُّونِی بِالتَّوْبَةِ، یَقُولُونَ: لِتَهْنِکَ تَوْبَةُ اللَّهِ عَلَیْکَ، قَالَ کَعْبٌ: حَتَّى دَخَلْتُ المَسْجِدَ، فَإِذَا رَسُولُ اللَّهِ ج جَالِسٌ حَوْلَهُ النَّاسُ، فَقَامَ إِلَیَّ طَلْحَةُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ یُهَرْوِلُ حَتَّى صَافَحَنِی وَهَنَّانِی...».
از کعب بن مالک س روایت است که در ذکر داستان توبهاش میگوید: «... دو لباس (ازار و ردایی) به عاریت گرفتم و پوشیدم و به سوی رسول الله ج به راه افتادم. مردم گروه گروه به استقبال من میآمدند و به خاطر پذیرفته شدن توبهام، به من تبریک عرض میکردند و میگفتند: پذیرش توبهات از جانب الله مبارک باد. تا اینکه وارد مسجد شدم، دیدم که رسول الله ج نشسته و مردم اطرافش را گرفتهاند، پس طلحة بن عبیدالله بلند شد و به سوی من دوید و با من مصافحه کرد و به من تبریک گفت...».[194]
چنانکه پیشتر گذشت، مسلمانان سه عید دارند. (عید فطر، عید قربان، عید هفتگی جمعه)
اما اعیادی چون جشن تولد و مناسبهایی چون اولین روز سال هجری یا میلادی (یا شمسی)، شب اسراء و معراج، شب نیمهی شعبان، روز میلاد رسول الله ج یا روز مادر و ... که در میان مسلمانان انتشار یافته، همگی بدعتهایی هستند که در دین به وجود آمده و جایگاهی در شریعت اسلامی ندارند. و هرکس چنین جشنهایی را برپا داشته یا به آنها اقرار کند یا به سوی آنها فرا خوانده یا اموالی را برای برگزاری آنها خرج کند، گنهکار است و علاوه بر گناه خود، گناه کسانی را که به آنها عمل میکنند، نیز به دوش خواهد کشید.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَمَن یُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَیَتَّبِعۡ غَیۡرَ سَبِیلِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرًا١١٥﴾ [النساء: 115]. «و هر کس پس از آنکه [راه حق و] هدایت برایش روشن شد با پیامبر مخالفت کند و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند، او را به آنچه [برای خود برگزیده و از آن] پیروی کرده است وامیگذاریم و به دوزخ میکشانیم؛ و [حقا که دوزخ] چه بد جایگاهی است!».
2- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَحْدَثَ فِی أَمْرِنَا هَذَا مَا لَیْسَ فِیهِ، فَهُوَ رَدٌّ».[195]
از عایشه ل میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس در این امر ما (دین و شریعت اسلامی) چیز جدیدی ایجاد کند که در آن وجود نداشته است، آن عمل مردود است».
برای شرکت در مناسبتهای جهانی که هیچ ارتباطی با عبادت ندارند، همچون روز سلامت، هفته ترافیک و هفته درختکاری و ... دو حالت متصور است:
الف) اگر چنین مناسبتهایی در منطقهای با عنوان عید مطرح هستند، شرکت در آنها جایز نیست؛ زیرا اعیاد مسلمانان مشخص و محدود به سه عید است؛ و همچنین اگر چنین مناسبتهایی از باب تشابه به مناسبتهای کفار باشد، نیز جایز نیست.
ب) اما اگر این مناسبتها از جهت تنظیم و سازماندهی امور و رعایت مصلحت امت باشد و خیر و خوبی دربرداشته باشد مانند هفته درختکاری و نظافت و ترافیک و... در صورتی که مداوم تکرار نشود، جایز خواهند بود؛ زیرا در آنها مصلحت نهفته است.
خسوف: از بین رفتن نور ماه به طور کامل یا بخشی از آن در شب.
کسوف: پنهان ماندن نور خورشید به طور کامل یا بخشی از آن در روز.
هریک از این دو اصطلاح برای دیگری نیز به کار میرود چنانکه گفته میشود: خسفت الشمس و کسف القمر؛
فقه کسوف، این آیه و نشانه الهی
پدیدهی کسوف باعث اخلاص در توحید الهی و افزایش ایمان و رو آوردن به طاعت و فرمانبرداری و دوری و پرهیز از گناهان و معاصی و ترس از الله و بازگشت به سوی او با توبه از گناهان میشود.
الله متعال میفرماید: ﴿وَمَا نُرۡسِلُ بِٱلۡأٓیَٰتِ إِلَّا تَخۡوِیفٗا﴾ [الإسراء: 59] «و ما نشانهها [و معجزات] را جز براى بیمدادن [مردم] نمىفرستیم».
نماز خسوف و کسوف بر هر مرد و زن مسلمان در حضر و سفر سنت موکده میباشد.
عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ الْأَنْصَارِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: إِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ آیَتَانِ مِنْ آیَاتِ اللهِ، یُخَوِّفُ اللهُ بِهِمَا عِبَادَهُ، وَإِنَّهُمَا لَا یَنْکَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ، فَإِذَا رَأَیْتُمْ مِنْهَا شَیْئًا فَصَلُّوا، وَادْعُوا اللهَ حَتَّى یُکْشَفَ مَا بِکُمْ. [196]
از ابومسعود انصاری س روایت است که رسول الله ج فرمود: «خورشید و ماه دو نشانه از نشانههای (قدرت) الله هستند. الله متعال به وسیلهی آنها بندگانش را میترساند. و آن دو برای مرگ هیچیک از مردم دچار گرفتگی نمیشوند. چون با یکی از آنها مواجه شدید، نماز بخوانید و الله را به فریاد بخوانید تا اینکه این حالت بر طرف شود».
خسوف و کسوف در اوقات مشخصی روی میدهند چنانکه طلوع خورشید و ماه نیز اوقات مشخصی دارند.
سنت الله چنین مقدر شده که وقت کسوف خورشید در پایان ماه و وقت خسوف ماه در شبهای بیض (13، 14 و 15 ماه) باشد.
دانستن زمان کسوف و خسوف از جمله علوم حسی است که با محاسبه دانسته میشود و بر این اساس است که منجمان زمان دقیق آن را در شهرهای مختلف دنیا ارزیابی کرده و اعلام میکنند و اغلب در وقت مشخص شده رخ میدهند. و نماز کسوف جز با رویت بصری خوانده نمیشود.
رخ دادن کسوف دو سبب اصلی دارد: سبب شرعی و سبب کونی.
سبب شرعی عبارت است از ترساندن بندگان تا اینکه از گناهان توبه کنند و از طرفی الله متعال به عنوان پادشاه و فرمانبرداری جهان هستی در ملک خود اظهار تصرف کند.
بنابراین اگر توبه صورت نگیرد کسوف هشداری برای وقوع کیفر و مجازات است؛ و بر این اساس است که مردم به هنگام کسوف به دعا و نماز و صدقه و استغفار امر شدهاند.
اما سبب کونی (طبیعی) کسوف، قرار گرفتن ماه در بین خورشید و زمین میباشد.
و سبب خسوف ماه، قرار گرفتن زمین بین خورشید و ماه میباشد؛ زیرا نور ماه از خورشید تامین میشود.
در واقع خورشید همچون چراغ و مشعلی است و ماه مانند آینهای است که نورش را از خورشید میگیرد و سپس آن را به زمین منعکس میکند. و چون زمین بین چراغ و آینه قرار گیرد، انعکاس نور ماه حاصل خواهد شد.
وقت نماز کسوف از ابتدای کسوف یا خسوف تا از بین رفتن این حالت میباشد.
نماز کسوف و خسوف اذان و اقامه ندارد. اما در شب یا روز برای برگزاری آن با این الفاظ اطلاع رسانی میشود: (الصَّلاَةُ جَامِعَةٌ) که یک یا چند بار گفته میشود.
در این نماز، امام تکبیر گفته و سورهی فاتحه را به همراه سورهای طولانی به صورت جهری میخواند؛ سپس رکوع طولانی به جای آورده، از رکوع برخاسته و میگوید: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ رَبَّنَا لَکَ الْحَمْدُ» اما سجده نمیکند. سپس سوره فاتحه را به همراه سورهای کوچکتر از آنچه در بار اول قرائت کرده میخواند و رکوعی کوتاهتر نسبت به رکوع اول انجام میدهد؛ و از رکوع برخاسته دو سجده انجام میدهد چنانکه سجدهی اول از دوم طولانیتر باشد؛ سپس از سجده برخاسته و به رکعت دوم میایستد و مانند رکعت اول آنرا به جای میآورَد با این تفاوت که رکعت دوم را کوتاهتر میخواند؛ و در پایان نماز به تشهد نشسته و سلام میدهد.
اگر کسوف در وقت نماز فرض روی دهد
چون کسوف به هنگام نماز فرض رخ دهد، در صورتی که وقت برای ادای هردو نماز باشد، ابتدا نماز کسوف خوانده میشود؛ اما اگر وقت تنگ باشد، ابتدا نماز فرض خوانده میشود.
در صورتی که نماز کسوف و تراویح همزمان شوند، اگر وقت برای هردو نماز باشد، ابتدا نماز کسوف خوانده میشود و اگر وقت برای ادای هردو نماز تنگ باشد، نماز کسوف اولویت دارد؛ زیرا رسول الله ج به هنگام کسوف، دستور به پناه بردن به نماز دادند.
سنت است امام بعد از نماز خطبهای ایراد نموده و در آن به پند و اندرز مردم بپردازد و آنها را در مورد این رویداد بزرگ تذکر دهد تا قلبهایشان نرم شود؛ و آنها را به دعای زیاد و تکبیر و استغفار و صدقه زیاد امر کند.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: خَسَفَتِ الشَّمْسُ فِی عَهْدِ رَسُولِ اللهِ ج، فَقَامَ رَسُولُ اللهِ ج یُصَلِّی، فَأَطَالَ الْقِیَامَ جِدًّا، ثُمَّ رَکَعَ، فَأَطَالَ الرُّکُوعَ جِدًّا، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ، فَأَطَالَ الْقِیَامَ جِدًّا، وَهُوَ دُونَ الْقِیَامِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ رَکَعَ فَأَطَالَ الرُّکُوعَ جِدًّا، وَهُوَ دُونَ الرُّکُوعِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ سَجَدَ، ثُمَّ قَامَ، فَأَطَالَ الْقِیَامَ، وَهُوَ دُونَ الْقِیَامِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ رَکَعَ، فَأَطَالَ الرُّکُوعَ وَهُوَ دُونَ الرُّکُوعِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ، فَقَامَ فَأَطَالَ الْقِیَامَ وَهُوَ دُونَ الْقِیَامِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ رَکَعَ، فَأَطَالَ الرُّکُوعَ وَهُوَ دُونَ الرُّکُوعِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ سَجَدَ، ثُمَّ انْصَرَفَ رَسُولُ اللهِ ج، وَقَدْ تَجَلَّتِ الشَّمْسُ، فَخَطَبَ النَّاسَ، فَحَمِدَ اللهَ وَأَثْنَى عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ مِنْ آیَاتِ اللهِ، وَإِنَّهُمَا لَا یَنْخَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ، وَلَا لِحَیَاتِهِ، فَإِذَا رَأَیْتُمُوهُمَا فَکَبِّرُوا، وَادْعُوا اللهَ وَصَلُّوا وَتَصَدَّقُوا، یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ إِنْ مِنْ أَحَدٍ أَغْیَرَ مِنَ اللهِ أَنْ یَزْنِیَ عَبْدُهُ، أَوْ تَزْنِیَ أَمَتُهُ، یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ وَاللهِ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَبَکَیْتُمْ کَثِیرًا، وَلَضَحِکْتُمْ قَلِیلًا، أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ؟».[197]
عایشه ل میگوید: در زمان رسول الله ج خورشید گرفتگی ایجاد شد. رسولالله ج برخاست و نماز خواند و قیامش را بسیار طولانی نمود. آنگاه رکوع کرد و رکوعش را نیز بسیار طولانی نمود. سپس سرش را از رکوع، بلند کرد و بسیار طولانی، ایستاد. البته از قیام اول، کوتاهتر بود. آنگاه دوباره رکوع کرد و رکوع را بسیار طولانی نمود. البته از رکوع اول، کوتاهتر بود. سپس سجده نمود. بعد از آن، برخاست و قیامش را طولانی نمود. البته این قیام (از قیام اول) کوتاهتر بود. سپس رکوع کرد و رکوعش را نیز طولانی نمود، البته از رکوع اول، کوتاهتر بود. آنگاه سرش را بلند کرد و ایستاد و قیامش را طولانی نمود. البته از قیام اول، کوتاهتر بود. بعد از آن، دوباره رکوع کرد و رکوعش را طولانی نمود. البته از رکوع اول، کوتاهتر بود. سپس سجده نمود. و در حالی رسول الله ج نمازش را تمام کرد که خورشید گرفتگی برطرف شده بود.
پس از آن، خطبه خواند و بعد از حمد و ثنای الله، فرمود: «بدانید که ماه و خورشید دو نشانه از نشانههای (قدرت) الله هستند و به خاطر مرگ و زندگی کسی، دچار گرفتگی نمیشوند. هرگاه چنین پدیدههایی را مشاهده نمودید، تکبیر بگویید، دعا کنید، نماز بخوانید و صدقه بدهید. ای امت محمد! هرگاه یکی از بندگان الله، خواه مرد یا زن، مرتکب زنا شود، غیرت هیچ کس، به اندازهی غیرت الله به جوش نمیآید. ای امت محمد! سوگند به الله، اگر آنچه را من میدانم شما میدانستید، زیاد گریه میکردید و کم میخندیدید. آیا من رساندم؟».
1- هر رکعت از نماز کسوف با درک رکوع اول آن، ادا میشود. و اگر با رفع خورشید یا ماه گرفتگی وقت نماز کسوف فوت شود، قضایی ندارد.
2- اگر کسوف برطرف شد و نمازگزاران در نماز بودند، سریعتر نماز را به پایان میرسانند و اگر نماز خواندند و کسوف برطرف نشد، بر دعا و تکبیر و صدقه خود بیفزایند تا اینکه این حالت برطرف شود.
دعا برای طلب باران به شیوهای مخصوص است.
نماز استسقاء سنت موکده است و در هر وقت جز اوقات نهی شده خوانده میشود. و افضل این است که پس از ارتفاع خورشید به اندازه یک نیزه که حدودا پانزده دقیقه طول میکشید، خوانده شود.
اگر زمین خشک شده و خشکسالی روی دهد و باران قطع شود، در این شرایط نماز استسقاء مشروعیت مییابد. در چنین شرایطی مسلمانان از مرد و زن و کودک با رعایت خشوع و تواضع و خواری و تضرع به سوی بیابان خارج میشوند؛ امام روزی را برای برگزاری نماز استسقاء مشخص میکند. و در شرایطی که هوا به شدت سرد باشد یا وزش باد شدید باشد یا مشکلاتی از این قبیل وجود داشته باشد، خواندن نماز استسقاء در مساجد جایز است.
استسقاء یا طلب باران میتواند در قالب نماز استسقاء به صورت جماعت باشد و این بهترین و کاملترین حالت آن است. یا اینکه میتواند در قالب خطبهی جمعه یا دعا و استغفار بدون نماز و خطبه باشد.
سنت این است که امام، قبل از نماز استسقاء خطبه بخواند و اگر گاهی بعد از نماز خطبه خواند، اشکالی ندارد.
1- عَنْ عَبَّادِ بْنِ تَمِیمٍ، عَنْ عَمِّهِ، قَالَ: رَأَیْتُ النَّبِیَّ ج یَوْمَ خَرَجَ یَسْتَسْقِی، قَالَ: فَحَوَّلَ إِلَى النَّاسِ ظَهْرَهُ، وَاسْتَقْبَلَ القِبْلَةَ یَدْعُو، ثُمَّ حَوَّلَ رِدَاءَهُ، ثُمَّ صَلَّى لَنَا رَکْعَتَیْنِ جَهَرَ فِیهِمَا بِالقِرَاءَةِ. [198]
از عباد بن تمیم از عمویش روایت است که میگوید: روزی که پیامبر ج برای طلب باران خارج میشد، او را دیدم که پشت به مردم و رو به قبله دعا مینمود. سپس ردای خود را وارونه کرد و دو رکعت نماز با صدای بلند اقامه نمود».
2- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ج، حِینَ بَدَا حَاجِبُ الشَّمْسِ، فَقَعَدَ عَلَى الْمِنْبَرِ، فَکَبَّرَ ج، وَحَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ، ثُمَّ قَالَ: «إِنَّکُمْ شَکَوْتُمْ جَدْبَ دِیَارِکُمْ...» ... ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ وَنَزَلَ، فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ. [199]
عایشه ل میگوید: چون گوشهی خورشید آشکار شد، رسول الله ج خارج شده و بر منبر نشست. و پس از تکبیر و حمد الله متعال فرمود: «شما از خشکسالی سرزمینتان شکایت دارید...» ... سپس رو به مردم کرده و از منبر پایین آمد و دو رکعت نماز خواند.
امام در حالت ایستاده قبل از نماز یک خطبه میخواند. در این خطبه حمد و ثنای الله و تکبیر گفته و طلب مغفرت و آمرزش میکند و آنچه از سنت نبوی ثابت است، میگوید:
«إِنَّکُمْ شَکَوْتُمْ جَدْبَ دِیَارِکُمْ، وَاسْتِئْخَارَ الْمَطَرِ عَنْ إِبَّانِ زَمَانِهِ عَنْکُمْ، وَقَدْ أَمَرَکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَنْ تَدْعُوهُ، وَوَعَدَکُمْ أَنْ یَسْتَجِیبَ لَکُمْ»، ثُمَّ قَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ، اللَّهُمَّ أَنْتَ اللَّهُ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْغَنِیُّ وَنَحْنُ الْفُقَرَاءُ، أَنْزِلْ عَلَیْنَا الْغَیْثَ، وَاجْعَلْ مَا أَنْزَلْتَ لَنَا قُوَّةً وَبَلَاغًا إِلَى حِینٍ».[200]
«شما از خشکسالی سرزمینتان و از اینکه باران از وقتش به تاخیر افتاده است شکایت دارید. الله متعال شما را به دعا در پیشگاه او تعالی امر کرده است و به شما وعده داده که دعایتان را اجابت میکند». سپس فرمود: «حمد و ستایش برای پروردگار جهانیان است، بخشندهی مهربان، مالک روز جزا، هیچ معبود بر حقی جز الله نیست. هرچه بخواهد انجام میدهد. پروردگارا تو الله هستی که معبود بر حقی جز تو نیست، تو بینیاز و ما نیازمند و فقیر هستیم. باران بر ما بباران و آنچه را بر ما نازل میکنی، نافع و سودمند [و نه سبب زیان و ضرر ما] بگردان و آن را کمک و مددی طولانی برای ما قرار ده».
«اللَّهُمَّ أَغِثْنَا، اللَّهُمَّ أَغِثْنَا، اللَّهُمَّ أَغِثْنَا».[201]
«یا الله! بر ما باران بباران، یا الله! بر ما باران بباران، یا الله! بر ما باران بباران».
«اللَّهُمَّ اسْقِنَا، اللَّهُمَّ اسْقِنَا، اللَّهُمَّ اسْقِنَا».[202]
«یا الله! به ما باران بده، یا الله! به ما باران بده، یا الله! به ما باران بده».
«اللَّهُمَّ اسْقِنَا غَیْثًا مُغِیثًا، مَرِیئًا مَرِیعًا، نَافِعًا غَیْرَ ضَارٍّ، عَاجِلًا غَیْرَ آجِلٍ».[203]
«یا الله! باران سیراب کننده، سرسبز و شاداب کننده، مفید و بدون ضرر، زود و نه دیر عنایت فرما».
«اللَّهُمَّ اسْقِ عِبَادَکَ، وَبَهَائِمَکَ، وَانْشُرْ رَحْمَتَکَ، وَأَحْیِ بَلَدَکَ الْمَیِّتَ».[204]
«یا الله! بندگان و چارپایانت را سیراب کن و رحمتت را پخش کن و سرزمین مردهات را زنده گردان».
چون امام برای طلب باران دست به دعا برداشت، سنت این است که دستانش را بالا برده و مردم نیز دستهایشان را بالا برند و بر دعای امام حین خطبه آمین بگویند.
1- باران رحمتی از سوی الله متعال میباشد. سنت این است که چون باران شروع به باریدن گرفت، بخشی از بدن عریان شود تا باران بر آن ببارد و در این حالت بگوید: «اللَّهُمَّ صَیِّبًا نَافِعًا»[205]: «یا الله! باران را سودبخش و مفید بگردان».
2- پس از باریدن باران بگوید: «مُطِرْنَا بِفَضْلِ اللَّهِ وَرَحْمَتِهِ»[206]: «به فضل و رحمت الهی بر ما باران بارید».
3- چون باران زیاد ببارد و ترس هرگونه ضرر و زیان احتمالی باشد، سنت است گفته شود: «اللَّهُمَّ حَوَالَیْنَا، وَلاَ عَلَیْنَا، اللَّهُمَّ عَلَى الآکَامِ وَالجِبَالِ وَالآجَامِ وَالظِّرَابِ وَالأَوْدِیَةِ وَمَنَابِتِ الشَّجَرِ»[207]: «یا الله! باران را بر اطرافِ ما نازل کن، نه بر ما؛ و آنرا بر تپهها، کوهها، درهها و محل روییدن درختان هدایت فرما».
هرگاه امام از ایراد خطبه فارق شد رو به قبله کرده و دست به دعا بردارد، سپس ردایش را برگردانده و قسمت راست آن را بر قسمت چپ قرار دهد و مردم دستها را برای دعا بالا برده و به دعا مشغول میشوند سپس نماز استسقاء خوانده میشود.
امام بدون اذان دو رکعت نماز به همراه نمازگزاران میخواند به این صورت که: در رکعت اول هفت بار به همراه تکبیر احرام، تکبیر میگوید سپس سوره فاتحه را به همراه سورهای از قرآن به صورت جهری میخواند، به رکوع رفته و پس از آن دو سجده به جای میآورد. با پایان یافتن رکعت اول برای رکعت دوم برخاسته و علاوه بر تکبیر قیام برای رکعت دوم، پنج تکبیر دیگر میگوید. سپس سوره فاتحه را به همراه سورهای دیگر به صورت جهری میخواند. چون دو رکعت خواند، تشهد خوانده و سلام میدهد.
نماز ضحی سنت است و کمترین آن دو رکعت بوده و محدودیتی برای بیشترین مقدار آن وجود ندارد.
وقت نماز ضحی پس از ارتفاع خورشید به اندازه یک نیزه (یک متر) تقریبا بعد از 15 دقیقه تا قبل از زوال خورشید است. و بهترین زمان ادای آن به هنگام شدت افزایش گرما میباشد.
1- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: أَوْصَانِی خَلِیلِی ج بِثَلاَثٍ: «صِیَامِ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ، وَرَکْعَتَیِ الضُّحَى، وَأَنْ أُوتِرَ قَبْلَ أَنْ أَنَامَ».[208]
ابوهریره س میگوید: دوستم رسول الله ج مرا به سه چیز سفارش نمود: «روزه سه روز از هر ماه، دو رکعت نماز ضحی (چاشت) و اینکه قبل از خوابیدن نماز وتر بخوانم».
2- عَنْ أَبِی ذَرٍّ س عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ قَالَ: «یُصْبِحُ عَلَى کُلِّ سُلَامَى مِنْ أَحَدِکُمْ صَدَقَةٌ، فَکُلُّ تَسْبِیحَةٍ صَدَقَةٌ، وَکُلُّ تَحْمِیدَةٍ صَدَقَةٌ، وَکُلُّ تَهْلِیلَةٍ صَدَقَةٌ، وَکُلُّ تَکْبِیرَةٍ صَدَقَةٌ، وَأَمْرٌ بِالْمَعْرُوفِ صَدَقَةٌ، وَنَهْیٌ عَنِ الْمُنْکَرِ صَدَقَةٌ، وَیُجْزِئُ مِنْ ذَلِکَ رَکْعَتَانِ یَرْکَعُهُمَا مِنَ الضُّحَى».[209]
از ابوذر س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «هر صبح (هر روز) در برابر هر مفصل انسان، یک صدقه لازم است؛ هر سبحان الله گفتن، یک صدقه است؛ هر الحمدلله گفتن، یک صدقه است؛ هر لااله الاالله گفتن، یک صدقه است؛ هر الله اکبر گفتن، یک صدقه است؛ هر امر به معروف، صدقه است؛ هر نهی از منکر، صدقه است؛ و به جای همه اینها، خواندن دو رکعت نماز ضحی (چاشت) کافی است».
3- عَنْ زَیْدَ بْنَ أَرْقَمَ ج أَنَّهُ رَأَى قَوْمًا یُصَلُّونَ مِنَ الضُّحَى، فَقَالَ: أَمَا لَقَدْ عَلِمُوا أَنَّ الصَّلَاةَ فِی غَیْرِ هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلُ، إِنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «صَلَاةُ الْأَوَّابِینَ حِینَ تَرْمَضُ الْفِصَالُ».[210]
از زید بن ارقم س روایت شده که: وی عدهای از مردم را دید که در ابتدای روز نماز چاشت میخواندند؛ گفت: کاش میدانستند که نمازِ (چاشت) در وقتی دیگر، بهتر میباشد؛ رسول الله ج فرموده است: «نماز توبه کنندگان، زمانی است که پای بچه شترها از شدت گرما بسوزد».
استخاره عبارت است از طلب خیر و خوبی از الله متعال در امری از امور واجب یا مستحب در صورتی که با هم در تعارض قرار گیرند یا در امری مباح اگر مصلحت در آن روشن و آشکار نباشد.
نماز استخاره سنت است. دو رکعت میباشد که در هر رکعت پس از فاتحه، آنچه از قرآن میسر است خوانده میشود. دعای استخاره قبل یا بعد از سلام میباشد اما قبل از سلام افضل و بهتر است.
برای کسیکه به استخاره روی میآورد جایز است که این عبادت را بیش از یکبار در اوقات مختلف انجام دهد. و در این میان آنچه در مورد آن شرح صدر پیدا میکند، انجام دهد. و این در صورتی است که قبل از استخاره به آن تمایل نداشته باشد.
استخاره و مشورت کردن برای کسی است که تصمیم به عملی گرفته که نه حرام است و نه مکروه؛ و هردو دو عمل مستحب هستند. بیتردید کسیکه از الله طلب خیر و خوبی کرده (استخاره) و با مردم به مشورت پرداخته، پشیمان نشده است.
استخاره قبل از مشورت کردن میباشد؛ چنانچه پس از استخاره چیزی برای او آشکار نشد به مشورت با دیگران بپردازد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَشَاوِرۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡرِۖ فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَوَکِّلِینَ﴾ [آل عمران: 159] «و در کارها با آنان مشورت کن و آنگاه که تصمیم [بر انجام کاری] گرفتی، بر الله توکل کن؛ [زیرا] بیتردید، الله توکلکنندگان را دوست دارد».
عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یُعَلِّمُنَا الِاسْتِخَارَةَ فِی الأُمُورِ کُلِّهَا، کَالسُّورَةِ مِنَ القُرْآنِ: «إِذَا هَمَّ بِالأَمْرِ فَلْیَرْکَعْ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ یَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَخِیرُکَ بِعِلْمِکَ، وَأَسْتَقْدِرُکَ بِقُدْرَتِکَ، وَأَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ العَظِیمِ، فَإِنَّکَ تَقْدِرُ وَلاَ أَقْدِرُ، وَتَعْلَمُ وَلاَ أَعْلَمُ، وَأَنْتَ عَلَّامُ الغُیُوبِ، اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ خَیْرٌ لِی فِی دِینِی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَةِ أَمْرِی - أَوْ قَالَ: فِی عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ - فَاقْدُرْهُ لِی، وَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ شَرٌّ لِی فِی دِینِی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَةِ أَمْرِی - أَوْ قَالَ: فِی عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ - فَاصْرِفْهُ عَنِّی وَاصْرِفْنِی عَنْهُ، وَاقْدُرْ لِی الخَیْرَ حَیْثُ کَانَ، ثُمَّ رَضِّنِی بِهِ، وَیُسَمِّی حَاجَتَهُ».[211]
از جابر س روایت است که میگوید: پیامبر ج همانگونه که سورهای از قرآن به ما میآموخت، استخاره در همهی کارها را نیز به ما آموزش میداد و میفرمود: "هرگاه یکی از شما قصد انجام کاری کرد، باید دو رکعت نماز نفل بخواند و چنین دعا کند: «یا الله! از علم تو طلب خیر میکنم و از قدرت تو توانایی میطلبم. و از فضل بیپایانت بهره میجویم؛ زیرا تو توانایی و من ناتوانم و تو میدانی و من نمیدانم و تو دانای غیب هستی. یا الله! تو میدانی؛ اگر این کار خیر و صلاح دین و دنیا و عاقبت کار من را به دنبال دارد، آنرا برای من ممکن و آسان بگردان. و اگر برای دین و دنیا و عاقبت کار من ضرر دارد، آنرا از من و مرا از آن دور بگردان. (مرا منصرف کن) و در هر صورت خیر را برایم مقدر نما و مرا به آن خشنود ساز». و نیاز و خواستهاش را مطرح کند".
[1]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1395 و مسلم حدیث شماره 19 با لفظ بخاری
[2]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 528 و مسلم حدیث شماره 667 با لفظ مسلم
[3]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 8 و مسلم حدیث شماره 16 با لفظ مسلم
[4]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1395 و مسلم حدیث شماره 19 با لفظ بخاری
[5]- صحیح؛ نسایی حدیث شماره 466 و ابن ماجه حدیث شماره 1425
[6]- مسلم حدیث شماره 82
[7]- بخاری حدیث شماره 3017
[8]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 176 و مسلم کتاب مساجد حدیث شماره 649 با لفظ مسلم
[9]- مسلم حدیث شماره 666
[10]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 558
[11]- مسلم حدیث شماره 2565
[12]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 555 و مسلم حدیث شماره 632 با لفظ مسلم
[13]- بخاری حدیث شماره 609
[14]- مسلم حدیث شماره 387
[15]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 608 و مسلم حدیث شماره 389 با لفظ بخاری
[16]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 499 و ابن ماجه حدیث شماره 706
[17]- حسن صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 503 و ترمذی حدیث شماره 192 با لفظ ابوداود
[18]- مسلم حدیث شماره 379
[19]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 510 و نسایی حدیث شماره 628 با لفظ نسایی
[20]- مسلم حدیث شماره 384
[21]- بخاری حدیث شماره 614
[22]- مسلم حدیث شماره 386
[23]- حسن صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 499
[24]- حسن صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 502 و ترمذی حدیث شماره 192
[25]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 510 و نسایی حدیث شماره 628
[26]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 666 و مسلم حدیث شماره 697
[27]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 901 و مسلم حدیث شماره 699
[28]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 630 و مسلم حدیث شماره 674 با لفظ بخاری
[29]- مسلم حدیث شماره 613
[30]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 536 و مسلم حدیث شماره 616 با لفظ بخاری
[31]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 908 و مسلم حدیث شماره 602 با لفظ مسلم
[32]- مسلم حدیث شماره 713
[33]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 466
[34]- مسلم حدیث شماره 713
[35]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 283 و مسلم حدیث شماره 371 با لفظ بخاری
[36]- مسلم حدیث شماره 298
[37]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 925 و ترمذی حدیث شماره 367 با لفظ ترمذی
[38]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 510 و مسلم حدیث شماره 507
[39]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 744 و مسلم حدیث شماره 598
[40]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 775 و ترمذی حدیث شماره 243
[41]- مسلم حدیث شماره 770
[42]- مسلم حدیث شماره 601
[43]- مسلم حدیث شماره 600
[44]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 743 و مسلم حدیث شماره 399
[45]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 780 و مسلم حدیث شماره 410
[46]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 18841 و ابوداود حدیث شماره 932 با لفظ ابوداود
[47]- مسلم حدیث شماره 772
[48]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 794 و مسلم حدیث شماره 484
[49]- مسلم حدیث شماره 487
[50]- مسلم حدیث شماره 771
[51]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 873 و نسایی حدیث شماره 1049 با لفظ نسایی
[52]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 732 و مسلم حدیث شماره 411
[53]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 732 و مسلم حدیث شماره 411
[54]- بخاری حدیث شماره 789
[55]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 796 و مسلم حدیث شماره 409
[56]- بخاری حدیث شماره 795
[57]- بخاری حدیث شماره 799
[58]- مسلم حدیث شماره 478
[59]- مسلم حدیث شماره 477
[60]- مسلم حدیث شماره 772
[61]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 794 و مسلم حدیث شماره 484
[62]- مسلم حدیث شماره 487
[63]- مسلم حدیث شماره 771
[64]- مسلم حدیث شماره 483
[65]- مسلم حدیث شماره 486
[66]- مسلم حدیث شماره 485
[67]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 874 و نسایی حدیث شماره 1145
[68]- بخاری حدیث شماره 823
[69]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 831 و مسلم حدیث شماره 402
[70]- مسلم حدیث شماره 403
[71]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3370 و مسلم حدیث شماره 406 با لفظ بخاری
[72]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6360 و مسلم حدیث شماره 407
[73]- بخاری حدیث شماره 828
[74]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 731
[75]- مسلم حدیث شماره 579
[76]- مسلم حدیث شماره 588
[77]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 834 و مسلم حدیث شماره 2705
[78]- صحیح؛ بخاری در الادب المفرد حدیث شماره 771 و ابوداود حدیث شماره 1522
[79]- بخاری حدیث شماره 2722
[80]- مسلم حدیث شماره 582 و ابوداود حدیث شماره 996 و ابن ماجه حدیث شماره 914
[81]- بخاری حدیث شماره 828
[82]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 792 و مسلم حدیث شماره 471 با لفظ بخاری
[83]- بخاری حدیث شماره 631
[84]- مسلم حدیث شماره 592
[85]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 1041 و ترمذی حدیث شماره 301
[86]- مسلم حدیث شماره 591
[87]- مسلم حدیث شماره 592
[88]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 844 و مسلم حدیث شماره 593
[89]- مسلم حدیث شماره 594
[90]- مسلم حدیث شماره 597
[91]- مسلم حدیث شماره 596
[92]- حسن صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3413 و نسایی حدیث شماره 1351
[93]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3410 و نسایی حدیث شماره 1348
[94]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3410 و نسایی حدیث شماره 1348
[95]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 1501 و ترمذی حدیث شماره 3583
[96]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1523 و ترمذی حدیث شماره 2903
[97]- صحیح؛ نسایی در السنن الکبری حدیث شماره 9928 و طبرانی در المعجم الکبیر 8/114
[98]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 832 و نسایی حدیث شماره 924 با لفظ نسایی
[99]- مسلم حدیث شماره 510
[100]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 738 و مسلم حدیث شماره 390 با لفظ بخاری
[101]- بخاری حدیث شماره 739
[102]- مسلم حدیث شماره 680
[103]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 597 و مسلم حدیث شماره 684 با لفظ مسلم
[104]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 564 و نسایی حدیث شماره 855 با لفظ ابوداود
[105]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 756 و مسلم حدیث شماره 394
[106]- مسلم حدیث شماره 423
[107]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 793 و مسلم حدیث شماره 397 با لفظ بخاری
[108]- مسلم حدیث شماره 430
[109]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 401 و مسلم حدیث شماره 572 با لفظ بخاری
[110]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1229 و مسلم حدیث شماره 573 با لفظ بخاری
[111]- مسلم حدیث شماره 81
[112]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 2774 و ابن ماجه حدیث شماره 1394 با لفظ ابن ماجه
[113]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 644 و مسلم حدیث شماره 651 با لفظ بخاری
[114]- مسلم حدیث شماره 653
[115]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 645 و مسلم حدیث شماره 650 با لفظ بخاری
[116]- مسلم حدیث شماره 666
[117]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 662 و مسلم حدیث شماره 669 با لفظ مسلم
[118]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2989 و مسلم حدیث شماره 1009 با لفظ مسلم
[119]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 574 و ترمذی حدیث شماره 220 با لفظ ابوداود
[120]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 865 و مسلم حدیث شماره 442 با لفظ بخاری
[121]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 722 و مسلم حدیث شماره 417 با لفظ مسلم
[122]- مسلم حدیث شماره 673
[123]- مسلم حدیث شماره 106
[124]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 801 و مسلم حدیث شماره 471 با لفظ مسلم
[125]- مسلم حدیث شماره 440
[126]- مسلم حدیث شماره 432
[127]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 723 و مسلم حدیث شماره 433 با لفظ بخاری
[128]- بخاری حدیث شماره 719
[129]- مسلم حدیث شماره 432
[130]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 666 و نسایی حدیث شماره 819 با لفظ ابوداود
[131]- صحیح؛ نسایی حدیث شماره 813
[132]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 401 و مسلم حدیث شماره 572 با لفظ بخاری
[133]- بخاری حدیث شماره 1117
[134]- مسلم حدیث شماره 686
[135]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1090 و مسلم حدیث شماره 685 با لفظ بخاری
[136]- بخاری حدیث شماره 1107
[137]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1112 و مسلم حدیث شماره 704 با لفظ بخاری
[138]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1220 و ترمذی حدیث شماره 553 با لفظ ابوداود
[139]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 400 و مسلم حدیث شماره 540 با لفظ بخاری
[140]- مسلم حدیث شماره 687
[141]- مسلم حدیث شماره 854
[142]- حسن صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1052 و ترمذی حدیث شماره 500 با لفظ ابوداود
[143]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 881 و مسلم حدیث شماره 850 با لفظ بخاری
[144]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 345 و ابن ماجه حدیث شماره 1087 با لفظ ابوداود
[145]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 858 و مسلم حدیث شماره 846
[146]- مسلم حدیث شماره 867
[147]- مسلم حدیث شماره 866
[148]- مسلم حدیث شماره 866
[149]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 935 و مسلم حدیث شماره 852 با لفظ بخاری
[150]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 586 و مسلم حدیث شماره 827 با لفظ مسلم
[151]- مسلم حدیث شماره 831
[152]- مسلم حدیث شماره 832
[153]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 868 و ابن ماجه حدیث شماره 1254
[154]- مسلم حدیث شماره 728
[155]- مسلم حدیث شماره 730
[156]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 937 و مسلم حدیث شماره 729 با لفظ مسلم
[157]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 624 و مسلم حدیث شماره 838 با لفظ بخاری
[158]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 429 و نسایی حدیث شماره 874 با لفظ ترمذی
[159]- مسلم حدیث شماره 725
[160]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 731 و مسلم حدیث شماره 781 با لفظ بخاری
[161]- مسلم حدیث شماره 1163
[162]- بخاری حدیث شماره 1115
[163]- مسلم حدیث شماره 1163
[164]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3579 و نسایی حدیث شماره 572 با لفظ نسایی
[165]- مسلم حدیث شماره 757
[166]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1145 و مسلم حدیث شماره 758 با لفظ بخاری
[167]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1142 و مسلم حدیث شماره 776 با لفظ بخاری
[168]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4837 و مسلم حدیث شماره 2820 با لفظ بخاری
[169]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1131 و مسلم حدیث شماره 1159 با لفظ بخاری
[170]- مسلم حدیث شماره 768
[171]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1137 و مسلم حدیث شماره 749 با لفظ بخاری
[172]- بخاری حدیث شماره 1139
[173]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 998 و مسلم حدیث شماره 751
[174]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1178 و مسلم حدیث شماره 721 با لفظ بخاری
[175]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1422 و نسایی حدیث شماره 1712 با لفظ ابوداود
[176]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 996 و مسلم حدیث شماره 745 با لفظ مسلم
[177]- مسلم حدیث شماره 755
[178]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1439 و ترمذی حدیث شماره 470
[179]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1425 و ترمذی حدیث شماره 464
[180]- صحیح؛ بیهقی حدیث شماره 3144. ارواء الغلیل آلبانی: 428
[181]- مسلم حدیث شماره 2720
[182]- مسلم حدیث شماره 2722
[183]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 804 و مسلم حدیث شماره 675 با لفظ مسلم
[184]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1000 و مسلم حدیث شماره 700 با لفظ بخاری
[185]- مسلم حدیث شماره 746
[186]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2009 و مسلم حدیث شماره 759 با لفظ بخاری
[187]- بخاری حدیث شماره 1147
[188]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1138 و مسلم حدیث شماره 764 با لفظ مسلم
[189]- مسلم حدیث شماره 736
[190]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1375و ترمذی حدیث شماره 806 با لفظ ترمذی
[191]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1134 و نسایی حدیث شماره 1556 با لفظ ابوداود
[192]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 324 و مسلم حدیث شماره 890 با لفظ مسلم
[193]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 952 و مسلم حدیث شماره 892 با لفظ بخاری
[194]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4418 و مسلم حدیث شماره 2769 با لفظ بخاری
[195]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2697 و مسلم حدیث شماره 1718 با لفظ بخاری
[196]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1041 و مسلم حدیث شماره 911 با لفظ مسلم
[197]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1044 و مسلم حدیث شماره 901 با لفظ مسلم
[198]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1025 و مسلم حدیث شماره 894 با لفظ بخاری
[199]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 1173
[200]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 1173
[201]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1014 و مسلم حدیث شماره 897
[202]- بخاری حدیث شماره 1013
[203]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1169
[204]- حسن؛ موطای مالک حدیث شماره 449 و ابوداود حدیث شماره 1176 با لفظ ابوداود
[205]- بخاری حدیث شماره 1032
[206]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1038 و مسلم حدیث شماره 71
[207]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1013 و مسلم حدیث شماره 897 با لفظ بخاری
[208]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1981 و مسلم حدیث شماره 721 با لفظ بخاری
[209]- مسلم حدیث شماره 720
[210]- مسلم حدیث شماره 748
[211]- بخاری حدیث شماره 6382
طهارت: یعنی نظافت و از بین بردن نجاسات حسی و معنوی.
طهارت شرعی دو نوع است:
اول - طهارت ظاهر: با وضو و غسل به وسیلهی آب، لباس و بدن پاک میشود و نجاست از بین میرود.
دوم - طهارت باطن: پاکسازی قلب از صفات بد، مانند شرک، کفر، کبر، خودشیفتگی، کینه، حسادت، نفاق، ریا و مانند آنها. و پر کردن قلب به وسیلهی صفات نیک مانند توحید، ایمان، راستی، اخلاص، یقین، توکل و مانند آنها.
و با زیاد توبه کردن و استغفار و ذکر الله ﻷ و تفکر و نگاه کردن در آیات و نشانههای آفرینش و آیات شرعی تکمیل میشود.
منظور از نظافت در باب طهارت دو چیز میباشد:
اول - از بین بردن چیزی که در شریعت از بین بردنش از سنتهای فطری میباشد، مانند کوتاه کردن ناخن، کوتاه کردن سبیل، از بین بردن موهای زیر بغل و زیر ناف.
دوم - از بین بردن آنچه که از بین بردنش از طبیعت و سرشت انسان میباشد، مانند عرق و بوی زشت و اثرات ادرار و مدفوع.
بدترین نجاست شرک به الله ﻷ میباشد، هر مشرکی از نظر حسی و معنوی نجس است.
پس مشرک نجس معنوی است، برای اینکه شرک او به الله، بدبوترین و پلیدترین و نجسترین چیز میباشد و نجاست معنوی بزرگتر از نجاست حسی است.
و نجس حسی نیز هست؛ چون وضو نمیگیرد، و از جنابت و مدفوع و ادرار خودش را پاک نمیکند و از نجاستها و زشتیها دوری نمیکند و حیوان مرده و خون و گوشت خوک و مانند آنها را میخورد.
و به خاطر شدت نجاست حسی و معنوی مشرک، الله ﻷ امر فرمود که از مسجد الحرام دور شوند و نزدیک آن نروند، الله ﻷ میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَیۡلَةٗ فَسَوۡفَ یُغۡنِیکُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٢٨﴾ [التوبة: 28]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، مشرکان قطعاً پلیدند؛ پس نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند؛ و اگر [به خاطر قطع تجارت با آنان] از تنگدستی بیم دارید، [بدانید که] اگر الله بخواهد، شما را از بخشش خویش بینیاز میسازد. بیتردید، الله دانای حکیم است».
الله بعد از مرگ همهی گناهان به غیر از شرک را میبخشد، همان طور که میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِیمًا٤٨﴾ [النساء: 48]. «بیگمان، الله این گناه را که به او شرک آورده شود نمیبخشد و غیر از آن را - برای هر کس بخواهد - میبخشد؛ و هر کس به الله شرک ورزد، یقیناً گناهی بزرگ به گردن گرفته است».
وضعیت و حالت بنده هنگام مناجات پروردگارش
طهارت بدنی و قلبی، برای نجات و رستگاری هر بندهای در دنیا لازم هستند. هنگامیکه ظاهر انسان به وسیلهی آب و باطن او به وسیلهی توحید و ایمان پاک شود، روحیهاش قوی و نفسش شاد، و قلبش با اطمینان میگردد و برای مناجات پروردگارش، در بهترین شکل با بدن پاک، و قلب پاک و لباس پاک و در مکان پاک آماده میشود و این نهایت ادب است و در تعظیم و بزرگداشت پروردگار جهانیان در درجهای بالاتر و کاملتر نسبت به برپایی عبادت بدون رعایت این شرایط است، و از این جاست که پاکیزگی، نصف و قسمتی از ایمان است و الله اهل آن را دوست دارد.
1. الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَکُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِینَ وَیُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِینَ٢٢٢﴾ [البقرة: 222]. «و [ای پیامبر،] از تو دربارۀ حِیض [= عادت ماهانۀ زنان] میپرسند؛ بگو «آن [حالت،] نوعی ناراحتی است؛ پس در حالت قاعدگی از زنان کنارهگیری کنید و با آنان نزدیکی نکنید تا پاک شوند. پس هنگامی که پاک شدند [و غسل کردند،] از همان جا که الله به شما فرمان داده است با آنان آمیزش کنید. به راستی که الله توبهکنندگان را دوست دارد و پاکیزگان را [نیز] دوست دارد».
2. عَنْ أَبِی مَالِکٍ الْأَشْعَرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الطُّهُورُ شَطْرُ الْإِیمَانِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ تَمْلَأُ الْمِیزَانَ».[1]
ابومالک اشعری س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «پاکیزگی، نصف ایمان است. و "الحمدلله" ترازوی (نیکیها) را پُر میکند».
الله انسان را از جسم و روح آفریده است، و چرکها بر بدن از دو جهت متراکم شدند:
از داخل مانند عرق، و از خارج مانند غبار، و برای صحیح و سالم بودن، غسل به صورت مکرر لازم است. و روح از دو جهت تأثیر میپذیرد: از امراضی که در قلب وجود دارد، مانند حسد، کبر و... و آنچه از گناهان خارجی مانند ظلم و زنا مرتکب میشود. برای عافیت و سلامتی روح، نیاز به توبه و استغفار زیاد است.
و کسیکه بین او دو جمع نماید (از پلیدیهای داخلی و خارجی دوری نماید)، طهارت و عافیتش کامل میگردد و نجات و سلامتیاش حاصل میشود.
طهارت و پاکیزگی از خوبیهای اسلام است، و با استفاده از آب پاک با صفت مشروع در از بین بردن حدث (ناپاکی و بیوضویی) و نجاست صورت میگیرد و مقصود این کتاب نیز همین میباشد.
آبها دو نوع هستند:
اول - آب پاک: و آن آبی است که بر اساس آفرینش خویش باقی مانده است، مانند آب باران، آب دریا، آب رودخانه و آنچه که از زمین، خودش یا به وسیلهی اسباب بیرون میآید، شیرین یا شور، داغ یا سرد باشد، و این آب پاکی است که طهارت به وسیلهی آن جایز است. و آبی که به وسیلهی گیاهان یا در مخزنها و مانند آنها تغییر میکند، پس آن آب پاک است.
و هنگامیکه آب به وسیلهی حنا یا جوهر یا رنگ یا صابون و مانند آنها تغییر نماید، اگر این تغییر اندک باشد، اسم آب مطلق از آن، سلب نمیشود و بر همهی اجزایش غلبه نمیکند، پس آن آب پاک است و حدث را بر طرف مینماید و نجاست را از بین میبرد.
و اگر اسم آب مطلق از آن سلب شود، و بر اجزایش غالب شود، پس حدث را بر طرف نمیکند، ولی نجاست و پلیدی را از بین میبرد، برای اینکه از بین بردن پلیدی وسیعتر از رفع حدث میباشد.
دوم - آب نجس: و آن آب کم یا زیادی است که رنگ، یا طعم یا بوی آن به وسیلهی نجاست تغییر کرده است و حکمش این است که پاک کردن و پاکیزگی به وسیلهی آن جایز نیست.
آبهای جمع شده از ادرار و مدفوع انسان، پلید و مضر هستند، و مصرف آنها در طهارت و نظافت و نوشیدن جایز نیست، اگر چه پاک شوند، پس اگر نجاست با از بین رفتن طعم و بو و رنگ با ته نشین شدن و مانند آنها از بین برود، علتها و اصل ضرر در آنها وجود دارد، برای اینکه پلید هستند و از ادرار و مدفوع گرفته شدند.
واجب است که آنها را رها نمایی در زمین فرو روند یا در دریا ریخته شوند، برای اینکه خاک و آب، پاک و پاک کننده هستند.
1. هنگامیکه مسلمان در نجاست آب یا در طهارت خویش شک نماید، بر اصل آن که طهارت است، اعتماد میشود.
2. اگر هر دو نوع آب پاک و آب نجس موجود بود و مشخص نشد که کدام یک پاک است، و غیر از آنها آبی نیافت، با آن یکی که بر ظن غالبش پاک است، طهارت میگیرد.
3. آب نجس اگر خودش تغییر کند، یا تخلیه و کشیده شود (مثل آب کشیدن از چاه تا آب چاه دوباره تغییر کند)، یا آب به آن اضافه شود تا اینکه تغییر نماید، پاک میشود.
4. طهارت از حدث اصغر و اکبر به وسیلهی آب صورت میگیرد، پس اگر آب نیافت، یا توانایی استفاده از آن را نداشت، یا استفاده کردن از آن، برایش ضرری داشت، پس تیمم مینماید.
5. نجاست بر بدن یا لباس یا قطعهای از زمین یا غیر از آنها از مایعات به وسیلهی آب پاک میشوند، اشیای جامد پاک، اگر نجاستی در آنها قرار گیرد، با برداشتن نجاست به وسیلهی هر چیزی پاک میشوند.
6. حدث اصغر و اکبر فقط به وسیلهی آب بر طرف میشود، اما اگر آب نبود، تیمم کافی است. وضو و غسل با مشتقات نفت از قبیل بنزین و گازوئیل و مانند آنها جایز نیست، و حکمشان این است که پلیدی و نجاست را بر طرف میکنند، اما حدث را از بین نمیبرند.
7. آبی که به وسیلهی خورشید یا انرژی خورشیدی داغ میشود، پاک کننده است و حدث را بر طرف مینماید و پلیدی را از بین میبرد، برای اینکه اصل در آبها بر پاک بودنشان میباشد.
8. هر چیزی از لباس یا فرش و مانند آنها اگر نجس شد، اگر شستن آن به وسیلهی آب، برای آن ضرر دارد، طهارتش این است که نجاست آن با پاک کردن مایعی غیر از آب، همراه با بخار آب از بین برود و پاک شود. و اگر مقدور نبود، مسح کشیدن کافی است.
9. اگر لباسی پاک با لباس نجس یا حرام مخلوط شود و شناخته نشود و غیر از آنها یافت نشود، شخص اجتهاد میکند و در لباسی که ظن غالبش بر پاک بودن آن است، نماز میخواند و نمازش اگر الله بخواهد، صحیح خواهد بود.
10.ادرار هر چیزی که گوشت آن خورده میشود و مدفوع و منی آن و منی انسان، همهاش پاک است و باقیمانده هر چیزی که گربه از آن استفاده نماید، پاک است.
11.هر ظرف پاکی برای وضو و غیره زمانی که ظروف غصبی و از طلا و نقره نباشند، استفاده از آنها مباح میباشد. اگر ظروف غصبی و یا از طلا و نقره باشند، بهکارگیری و استفاده از آنها حرام است، اگر شخصی از آنها وضو بگیرد، وضویش صحیح، ولی گنهکار است.
12.استفاده کردن از ظروف و لباس کفار مباح است، اگر حالت آنها مشخص نباشد، برای اینکه اصل در طهارت است، اگر نجاست آنها نمایان گشت و خواست استفاده نماید، شستن آنها به وسیلهی آب واجب است.
13.نجاست کفش و خُف (موزه) به وسیلهی آب یا مالیدن بر زمین، با محو شدن اثر نجاست از بین میرود و پاک میشود.
حکم استفاده کردن از ظروف طلا و نقره
برای مردان و زنان خوردن و نوشیدن در ظروف طلایی و نقرهای و هر نوع استفاده از آنها حرام است. مگر اینکه زنان از طلا و نقره به عنوان زیور آلات میتوانند استفاده نمایند و استفاده کردن از نقره برای مردان مباح است. و استفاده کردن در جایی که ضرورت وجود دارد، مانند دندان طلایی و غیره جایز است.
1. عَنْ حُذَیْفَةَ س سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «لاَ تَلْبَسُوا الحَرِیرَ وَلاَ الدِّیبَاجَ، وَلاَ تَشْرَبُوا فِی آنِیَةِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ، وَلاَ تَأْکُلُوا فِی صِحَافِهَا، فَإِنَّهَا لَهُمْ فِی الدُّنْیَا وَلَنَا فِی الآخِرَةِ».[2]
حذیفه بن یمان س روایت میکند که شنیدم پیامبر ج میفرمود: «ابریشم و دیبا نپوشید و در ظرف طلا و نقره چیزی ننوشید و نخورید؛ زیرا اینها در دنیا از آنِ کفار است و در آخرت، مخصوص ما».
2. عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «الَّذِی یَشْرَبُ فِی إِنَاءِ الفِضَّةِ إِنَّمَا یُجَرْجِرُ فِی بَطْنِهِ نَارَ جَهَنَّمَ».[3]
ام سلمه ل از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «هرکس در ظرف نقرهای آب بنوشد، در واقع آتش دوزخ در شکمش میریزد».
جایگاههای تقدیم سمت راست بر چپ:
افعال انسان دو نوع هستند:
یک- بین راست و چپ مشترک هستند، سمت راست به خاطر کرامت و احترام مقدم میشود، مانند وضو و غسل و لباس پوشیدن و کفش به پا کردن و وارد شدن به مسجد و منزل و مانند آنها. و سمت چپ در ضد آن تقدیم میشود، مانند خروج از مسجد و بیرون کردن کفش و وارد توالت شدن.
دوم - به یکی از آن دو اختصاص دارد، اگر از باب کرامت باشد با دست راست انجام میشود؛ مانند خوردن، نوشیدن، مصافحه، گرفتن، دادن و ...
و سمت چپ در ضد آن به کار میرود مانند با سنگ استنجا کردن، لمس ذَکَر، آب بینی را پاک کردن و مانند آنها.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ ج «یُعْجِبُهُ التَّیَمُّنُ، فِی تَنَعُّلِهِ، وَتَرَجُّلِهِ، وَطُهُورِهِ، وَفِی شَأْنِهِ کُلِّهِ».[4]
عایشه ل روایت میکند: پیامبر ج در پوشیدن کفش، شانه کردن موها، وضو گرفتن و همه کارهایش، شروع کردن از سمت راست را میپسندید».
نجاسات حسی: که بر هر فرد مسلمانی واجب است خودش را از آنها پاک و دور نماید و اگر به آن آغشته شد، آن را بشوید تا اثرش از بین برود و عبارتاند از: ادرار و مدفوع انسان، و خون ریخته شده و خون حیض و نفاس، و ودی، و مذی، و حیوان مرده، به غیر از ماهی و ملخ، و گوشت خوک؛ و ادرار و مدفوع حیواناتی که گوشت آن خورده نمیشود مانند قاطر و الاغ؛ و آب دهان سگ که هفت بار شسته میشود و مرتبهی اول باید با خاک انجام گیرد.
1. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج: أَنَّهُ مَرَّ بِقَبْرَیْنِ یُعَذَّبَانِ، فَقَالَ: «إِنَّهُمَا لَیُعَذَّبَانِ، وَمَا یُعَذَّبَانِ فِی کَبِیرٍ، أَمَّا أَحَدُهُمَا فَکَانَ لاَ یَسْتَتِرُ مِنَ البَوْلِ، وَأَمَّا الآخَرُ فَکَانَ یَمْشِی بِالنَّمِیمَةِ»، ثُمَّ أَخَذَ جَرِیدَةً رَطْبَةً، فَشَقَّهَا بِنِصْفَیْنِ، ثُمَّ غَرَزَ فِی کُلِّ قَبْرٍ وَاحِدَةً، فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، لِمَ صَنَعْتَ هَذَا؟ فَقَالَ: «لَعَلَّهُ أَنْ یُخَفَّفَ عَنْهُمَا مَا لَمْ یَیْبَسَا».[5]
ابن عباس ب میگوید که پیامبر ج از کنار دو قبر که عذاب میدیدند، عبور کرد و فرمود: «این دو نفر عذاب میشوند، آن هم به خاطر گناهی که آن را بزرگ نمیدانستند؛ یکی از آن ها، از ادرار خود پرهیز نمیکرد و دیگری، در میان مردم سخنچینی مینمود». او سپس شاخهی مرطوبی را برگرفت و آن را به دو قسمت تقسیم کرد و در هر قبری یکی را فرو برد و کاشت. صحابه عرض کردند: ای رسول الله، چرا چنین کردی؟ پیامبر ج فرمود: «امید است تا زمانی که آنها خشک نشدند، عذاب آن دو نفر تخفیف یابد».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «طَهُورُ إِنَاءِ أَحَدِکُمْ إِذَا وَلَغَ فِیهِ الْکَلْبُ، أَنْ یَغْسِلَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ أُولَاهُنَّ بِالتُّرَابِ».[6]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «اگر سگ به ظرف شما دهان زد، باید هفت بار آن را شست تا پاک شود، مرتبهی اول با خاک شسته شود».
استنجا: پاک کردن آنچه که از دو راه (جلو و عقب انسان) بیرون میشود به وسیلهی آب.
استجمار: پاک کردن آنچه که از دو راه(جلو و عقب انسان) خارج میشود به وسیلهی سنگ یا دستمال کاغذی و مانند آنها.
هنگام داخل شدن و خارج شدن به مستراح (توالت) چه گفته میشود:
1. سنت است با پای چپ وارد توالت شد و این دعا خوانده شود: «اللهم إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الخُبُثِ وَالخَبَائِثِ».[7] «یا الله! از شر شیاطین نر و ماده (هر پلیدی و ناپاکی)، به تو پناه میبرم».
2. سنت است که با پای راست از توالت خارج شد و این دعا گفته شود: «غفرانک»[8] «آمرزش تو را [خواهانم]».
1. هنگام وارد شدن به مسجد و لباس پوشیدن و کفش به پا کردن و خروج از حمام و توالت، تقدیم راست سنت است، و هنگام خروج از مسجد و لباس درآوردن و کفش بیرون آوردن و خارج شدن از حمام و توالت تقدیم چپ سنت است.
2. سنت است کسیکه میخواهد در فضای باز یا صحرا برای قضای حاجت رود از چشم مردم دور شود و خودش را مخفی نماید و مکان نرمی را برای ادرار انتخاب نماید تا نجس نشود.
3. سنت این است که مرد، نشسته ادرار نماید و ایستاده ادرار کردن برایش جایز است، به شرط اینکه لباسها و بدنش آلوده نشود و در معرض دید نباشد.
4. بر مرد و زن حرام است که عورت خود را جلوی مردم ظاهر نمایند.
5. مصحف را با خود به حمام بردن حرام است، اگر ترس و بیم سرقت وجود دارد، با خودش ببرد، ولی اگر شخصی وجود داشت که از آن حفاظت میکند به او بدهد تا زمانی که خارج میشود.
6. داخل شدن به حمام با لوازمی که در آن قرآن یا حدیث است مثل لپتاب یا موبایل یا ضبط صوت و غیره جایز است، زیرا شبیه مغز انسان است.
7. داخل شدن به حمام و توالت با چیزی که ذکر الله بلندمرتبه در آن وجود دارد جایز است و افضل عدم دخول با آنهاست.
8. ادرار کردن در سوراخ، لمس فرج با دست راست، استنجا و پاک کردن با دست راست، بلند کردن لباس قبل از نزدیک شدن به زمین در فضای باز هنگام قضای حاجت و جواب سلام دادن هنگام ادرار و مدفوع کردن مکروه است، پس هنگامیکه حاجتش تمام شد و خودش را پاک کرد، جواب سلام دهد.
9. بر ادرار پسر بچهی شیرخوار آب پاشیده شود و ادرار دختربچه شسته شود. و این زمانی است که هنوز غذاخور نشدهاند، اما اگر از غذا تغذیه میکنند همه شسته شوند.
حکم رو و پشت به قبله کردن هنگام قضای حاجت
رو به قبله و پشت کردن به آن برای قضای حاجت در فضای باز یا ساختمان حرام است.
عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الأَنْصَارِیِّ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا أَتَیْتُمُ الغَائِطَ فَلاَ تَسْتَقْبِلُوا القِبْلَةَ، وَلاَ تَسْتَدْبِرُوهَا وَلَکِنْ شَرِّقُوا أَوْ غَرِّبُوا» قَالَ أَبُو أَیُّوبَ: «فَقَدِمْنَا الشَّأْمَ فَوَجَدْنَا مَرَاحِیضَ بُنِیَتْ قِبَلَ القِبْلَةِ فَنَنْحَرِفُ، وَنَسْتَغْفِرُ اللَّهَ تَعَالَى».[9]
ابوایوب انصاری س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هنگامیکه برای قضای حاجت (ادرار یا مدفوع) رفتید، پس رو به قبله و پشت به آن قرار نگیرید، بلکه به سمت شرق یا غرب قرار گیرید». ابوایوب میگوید: بعد از آن به شام رفتیم و در آنجا توالتهایی یافتیم که رو به سوی قبله ساخته شده بود. ما خود را از جهت قبله کج مینمودیم و از الله متعال طلب مغفرت میکردیم.
اماکنی که قضای حاجت در آنجا حرام است
در مسجد و مسیر راه، و سایهی مفید، زیر درخت میوهدار، مسیر آب و باغها و مانند آنها از مکانهای عمومی که محلّ ترددِ مردم مانند استراحت کردن و محل خرید و فروش و... هستند، ادرار و مدفوع کردن حرام است.
استجمار با سه سنگ پاک صورت میگیرد، اگر به سه سنگ پاک نشد، اضافه شود. سنت است که تعداد سنگها فرد (وِتر) باشد، مانند سه یا پنج و مانند آنها.
از استخوان و مدفوع حیوانات و غذا و اشیای حرام به جای سنگ استفاده کردن حرام است.
آنچه که از دو راه (جلو و عقب انسان) بیرون میشود، به وسیلهی آب یا سنگ یا پارچه و دستمال یا کاغذ پاک میشود، ولی استفاده کردن از آب، با فضیلتتر است، به خاطر اینکه از همه بهتر پاک مینماید.
بعد از فارغ شدن از قضای حاجت، شستن دستها به وسیلهی چیز پاک کنندهای مانند صابون و... مستحب است.
اگر نجاست به لباس اصابت نماید، شستن مکان آن به وسیلهی آب واجب است، اگر مکانش مخفی ماند، همهی لباس شسته شود.
روزنامهها و کاغذهایی که مکتوب هستند اگر به خمیر تبدیل شوند و سپس به آنها موادی اضافه شود، و تغییر کاربری دهند و به شکل دستمال در آیند، میتوان از آنها در نظافت و از بین بردن نجاست استفاده کرد.
اما کاغذهای قرآن و کتب علوم شرعی تغییر کاربری آنها به شکل دستمال و استفاده کردن برای نظافت حرام است، برای اینکه توهین به شریعت و هتک حرمت محسوب میشود.
سنتهای فطرت: خصلتهایی که الله فطرت انسان را بر آنها قرار داده است و تمام شرایع آسمانی بر آنها اتفاق نظر دارند. شخص با رعایت کردن آنها از صفات برتر، و شکل و شمایل بهتری برخوردار خواهد شد.
مسواک: چوب نرمی از درخت مسواک یا زیتون و مانند آنهاست. مسواک زدن پاککنندهای برای دهان و خشنود کننده پروردگار و نیز عبادتی است که با انجام آن، به بنده ثواب میرسد.
مسواک را با دست راست یا چپ بگیرد و بر لثه و دندانهایش بمالد.
و از سمت راست دهان به طرف چپ شروع نماید و بعضی اوقات مسواک را بر زبانش نیز بکشد.
مسواک زدن در هر وقت سنت است، اما هنگام وضو گرفتن و نماز خواندن و تلاوت قرآن و داخل شدن منزل و هنگام بیدار شدن در شب برای نماز و هنگام تغییر بوی دهان، مسواک زدن تأکید شده است.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَوْلاَ أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِی أَوْ عَلَى النَّاسِ لَأَمَرْتُهُمْ بِالسِّوَاکِ مَعَ کُلِّ صَلاَةٍ».[10]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «اگر بر امت من - یا بر مردم - سخت نبود به آنها امر میکردم که برای هر نمازی مسواک بزنند».
2. کوتاه کردن سبیلها و رها کردن ریش و بلند کردن آن
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «خَالِفُوا المُشْرِکِینَ: وَفِّرُوا اللِّحَى، وَأَحْفُوا الشَّوَارِبَ».[11]
ابن عمر ب از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «برخلاف مشرکان عمل نمایید و ریش بگذارید و سبیلها را کوتاه کنید».
قطع کردن پوستی که حشفهی ذکر را میپوشاند، تا اینکه چرک و ادرار آنجا جمع نشود. ختنه کردن نسبت به مردان واجب و برای زنان سنت است.
4. تراشیدن موهای زاید زیر ناف و کندن موهای زیر بغل و کوتاه کردن ناخنها
1) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الفِطْرَةُ خَمْسٌ، أَوْ خَمْسٌ مِنَ الفِطْرَةِ: الخِتَانُ، وَالِاسْتِحْدَادُ، وَنَتْفُ الإِبْطِ، وَتَقْلِیمُ الأَظْفَارِ، وَقَصُّ الشَّارِبِ».[12]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «فطرت پنج چیز است، یا پنج چیز از فطرت است: ختنه کردن، تراشیدن موهای زیر ناف، کندن موهای زیر بغل، کوتاه کردن ناخن و سبیل».
2) عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: وُقِّتَ لَنَا فِی قَصِّ الشَّارِبِ، وَتَقْلِیمِ الْأَظْفَارِ، وَنَتْفِ الْإِبِطِ، وَحَلْقِ الْعَانَةِ، أَنْ لَا نَتْرُکَ أَکْثَرَ مِنْ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً.[13]
انس بن مالک س میگوید: در کوتاه کردن سبیلها و ناخنها و کندن موهای زیر بغل و تراشیدن موهای زیر ناف برای ما وقت تعیین شده بود؛ و معین گردید که بیشتر از چهل شب نباشد (باید دانست که این تعیین وقت از طرف رسول الله ج میباشد چنانچه در احادیث دیگر آمده است).
3) کوتاه کردن سبیلها و ناخنها و کندن موهای زیر بغل و تراشیدن موهای زیر ناف، سه وقت دارد:
اول - سنت این است که هر وقت بزرگ شدند، گرفته شوند.
دوم - وقت مکروه، اینکه بیشتر از چهل روز ترک شوند.
سوم - وقت حرام، اینکه رها شوند و زیاد گردند و بیش از حد بزرگ شوند. این کار حرام است. برای اینکه تشابه با کفار و حیوانات میباشد.
5. خوشبویی به وسیلهی مشک و غیره
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: کَانَتْ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سُکَّةٌ یَتَطَیَّبُ مِنْهَا.[14]
انس بن مالک س روایت میکند: پیامبر ج عطردانی داشت و از خوشبویی آن استفاده میکرد.
6. تغییر سفیدی مو به وسیلهی حنا و کَتَم و مانند آنها
رنگ کردن مویی که سفیدی و ... شده، سنت است. و رنگ کردن به وسیلهی رنگ سیاه در جنگ جایز است، اما افضل این است که مو برای زینت، سیاه نشود و به جای رنگ سیاه از حنا و کَتَم استفاده شود. اما سیاه کردن مو به خاطر حیله و فریب، برای مردان و زنان حرام است.
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ النَّبِیُّ ج: «إِنَّ الیَهُودَ وَالنَّصَارَى لَا یَصْبُغُونَ، فَخَالِفُوهُمْ».[15]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «یهود و نصارا موهایشان را رنگ نمیکنند، پس شما برخلاف آنها عمل نمایید».
2. عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ب قَالَ: أُتِیَ بِأَبِی قُحَافَةَ یَوْمَ فَتْحِ مَکَّةَ وَرَأْسُهُ وَلِحْیَتُهُ کَالثَّغَامَةِ بَیَاضًا، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «غَیِّرُوا هَذَا بِشَیْءٍ، وَاجْتَنِبُوا السَّوَادَ».[16]
جابر بن عبدالله ب میگوید: روز فتح مکه، ابوقحافه (پدر ابوبکر) را آوردند در حالیکه موهای سر و محاسنش از شدت سفیدی همانند درخت ثغام بود. رسول الله ج فرمود: «اینها را با چیزی تغییر دهید؛ البته از رنگ سیاه، پرهیز نمایید».
3. عَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ أَحْسَنَ مَا غُیِّرَ بِهِ هَذَا الشَّیْبُ الْحِنَّاءُ، وَالْکَتَمُ».[17]
ابوذر س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «بهترین چیزی که به وسیلهی آن، رنگ سفید مو تغییر میکند، حنا و کَتَم است».
رها کردن ریش و بزرگ نگه داشتن آن از نشانههای انبیا و پیامبران گرامی است. ریش پیامبر ج پر پشت و انبوه بود و او از زیباترین مردان و خوش صورتترین آنان بود که بهترین چهره را داشت.
ریش، زیبایی است. و بزرگترین نشانهای که مردان را از زنان جدا مینماید، ریش است. و عجیب است که شیطان تعداد زیادی از مسلمانان را فریب داده و سلیقه آنان را مسخ نموده که ریشهای خود را میتراشند و تغییر خلقت میدهند و خودشان را شبیه کفار و زنان مینمایند و نافرمانی پیامبر ج را مرتکب میشوند و از مذکر بودن و شرف مردانگی فرار میکنند و به نرمی و نازکی و کرشمه زنانه روی میآورند. آنان با تراشیدن ریش در واقع چهرههای خود را مُثله مینمایند، وقت و مالشان را نابود میکنند و خودشان را شبیه زنان میکنند؛ حال آنکه الله کسانی را که خودشان را شبیه زنان مینمایند لعنت کرده است.
گذاشتن ریش واجب است، و تراشیدن آن حرام میباشد؛ به خاطر اطاعت از الله و پیامبرش و اقتدا و تبعیت کردن از رسول الله ج .
1. الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٧﴾ [الحشر: 7]. «و آنچه که رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه که شما را از آن نهی کرد دست بردارید؛ و از الله پروا کنید که الله سختکیفر است».
2. عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «خَالِفُوا المُشْرِکِینَ: وَفِّرُوا اللِّحَى، وَأَحْفُوا الشَّوَارِبَ».[18]
ابن عمر ب از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «برخلاف مشرکان عمل نمایید و ریش بگذارید و سبیلها را کوتاه کنید».
3. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «جُزُّوا الشَّوَارِبَ، وَأَرْخُوا اللِّحَى خَالِفُوا الْمَجُوسَ».[19]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «سبیلهایتان را بچینید و ریش بگذارید، و برخلاف مجوس و آتش پرستان عمل نمایید».
خوب نگه داشتن موی سر و روغن زدن و آرایش دادن آن
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: «کَانَ النَّبِیُّ ج، إِذَا اعْتَکَفَ، یُدْنِی إِلَیَّ رَأْسَهُ فَأُرَجِّلُهُ، وَکَانَ لَا یَدْخُلُ الْبَیْتَ إِلَّا لِحَاجَةِ الْإِنْسَانِ».[20]
عایشه ل میگوید: هنگامیکه پیامبر ج در اعتکاف به سر میبرد، سرش را به من نزدیک میکرد و موهایش را شانه میکردم. و جز برای نیازهای انسانی وارد خانه نمیشد».
قزع کردن موها مکروه است؛ اینگونه که قسمتی از موهای سرش را بتراشد و قسمت دیگر را رها کند، برای اینکه با کفار مشابهت به وجود نیاید، پس حرام است.
حکم تراشیدن موهای سر شش حالت دارد
اول - به خاطر طاعت و نزدیکی به الله ﻷ میباشد که در چهار جایگاه صورت میگیرد: حج، عمره، تراشیدن موی سر بچه در روز هفتم تولدش و کافر هنگامیکه اسلام بیاورد.
دوم - شرک میباشد، کسیکه موی سرش را در حالت ذلت و خواری برای غیر الله مانند بت و انسان بزرگی بتراشد.
سوم - بدعت است، کسیکه موهای سرش را به خاطر عبادت و زهد در غیر از چهار جایگاهی که بیان شد، بتراشد، همینطور اگر تراشیدن موی سر نماد و نشانهای برای صالحان قرار گیرد، یا از علایم کامل بودن زهد معرفی شود، چنانچه خوارج مرتکب شدند. تراشیدن موی سر بعد از توبه کردن نیز بدعت است.
چهارم - حرام است، مانند تراشیدن موی سر هنگام مصیبت یا مردن خویشاوندان و مانند آنها. تراشیدنش در چنین موقعی به خاطر مشابهت با کافران و فاسقان حرام است.
پنجم - مباح است، تراشیدن سر به خاطر حاجت و نیاز، مانند بیماری یا دفع اذیت و آزار شپش و مانند آن.
ششم - اینکه بدون نیاز و یا سببی از اسباب گذشته موهای سرش را بتراشد. افضل این است که بدون ضرورت تراشیده نشود، به خاطر اینکه پیامبر ج فقط در ایام حج و عمره موهای سرش را میتراشید.
وضو: استفاده کردن از آب پاک در اعضای انسان با شکلی مخصوص برای بندگی الله ﻷ.
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لِبِلاَلٍ عِنْدَ صَلاَةِ الفَجْرِ: «یَا بِلاَلُ حَدِّثْنِی بِأَرْجَى عَمَلٍ عَمِلْتَهُ فِی الإِسْلاَمِ، فَإِنِّی سَمِعْتُ دَفَّ نَعْلَیْکَ بَیْنَ یَدَیَّ فِی الجَنَّةِ» قَالَ: مَا عَمِلْتُ عَمَلًا أَرْجَى عِنْدِی: أَنِّی لَمْ أَتَطَهَّرْ طَهُورًا، فِی سَاعَةِ لَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ، إِلَّا صَلَّیْتُ بِذَلِکَ الطُّهُورِ مَا کُتِبَ لِی أَنْ أُصَلِّیَ.[21]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت مینماید که به بلال هنگام نماز صبح فرمود: «ای بلال! به من بگو: امیدوارکنندهترین عملی که پس از مسلمان شدن انجام دادهای، چه بوده است؟ زیرا من صدای کفشهایت را پیشاپیش خود در بهشت شنیدم». پاسخ داد: کاری انجام ندادهام که نزد من امیدوارکنندهتر از این باشد که همواره با وضویی که در هر لحظهی شب یا روز میگیرم، چندان که برایم مقدّر شده باشد، نماز میخوانم».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِذَا تَوَضَّأَ الْعَبْدُ الْمُسْلِمُ - أَوِ الْمُؤْمِنُ - فَغَسَلَ وَجْهَهُ خَرَجَ مِنْ وَجْهِهِ کُلُّ خَطِیئَةٍ نَظَرَ إِلَیْهَا بِعَیْنَیْهِ مَعَ الْمَاءِ - أَوْ مَعَ آخِرِ قَطْرِ الْمَاءِ -، فَإِذَا غَسَلَ یَدَیْهِ خَرَجَ مِنْ یَدَیْهِ کُلُّ خَطِیئَةٍ کَانَ بَطَشَتْهَا یَدَاهُ مَعَ الْمَاءِ أَوْ مَعَ آخِرِ قَطْرِ الْمَاءِ -، فَإِذَا غَسَلَ رِجْلَیْهِ خَرَجَتْ کُلُّ خَطِیئَةٍ مَشَتْهَا رِجْلَاهُ مَعَ الْمَاءِ - أَوْ مَعَ آخِرِ قَطْرِ الْمَاءِ - حَتَّى یَخْرُجَ نَقِیًّا مِنَ الذُّنُوبِ».[22]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «هرگاه بندهی مسلمان یا مؤمن وضو میگیرد و صورتش را میشوید، هر گناهی که با نگاهِ چشمانش به حرام مرتکب شده است با آب یا با آخرین قطره آب از صورت میریزد. و آنگاه که دستهایش را میشوید، هر گناهی را که با دستانش انجام داده، با آب یا با آخرین قطره آب از دستهایش میریزد. و وقتی که پاهایش را میشوید، هر گناهی را که پاهایش به سوی آن رفته است، با آب یا آخرین قطره آب از پاهایش میریزد. به طوری که شخص از همهی گناهان پاک میگردد».
فرضهای وضو شش عدد و بر اساس ترتیب میباشند:
1. شستن صورت که آب در بینی و در دهان کردن نیز از آن میباشند.
2. شستن دو دست با آرنجها.
3. مسح سر و گوشها.
4. شستن پاها تا قوزک.
5. رعایت ترتیب در اعضایی که نام برده شد.
6. پی در پی شستن اعضا.
کسیکه عضوی از اعضای وضوی او از بین برود، فرض از او ساقط میشود و تیمم نیز نیاز نیست، برای اینکه محل فرض از بین رفته است و اگر به جایش عضو مصنوعی باشد، غسل، مسح و تیمم برایش واجب نیست. هر چیزی که مانع رسیدن آب به پوست میشود، مانند چرک و رنگ و ناخنهای مصنوعی، وضو و غسل با آن صحیح نیست، بلکه از بین بردن آن واجب است.
سنتهای وضو عبارتاند از: مسواک زدن، مضمضه کردن، سپس استنشاق، قبل از شستن صورت، خلال کردن بین انگشتان و از سمت راست شروع کردن و دو مرتبه و سه مرتبه شستن و دعای بعد از وضو و دو رکعت نماز خواندن بعد از آن.
مقدار آبی که برای وضو استفاده میشود:
سنت در وضو این است که مسلمان اعضایش را، بیش از سه مرتبه نشوید و با یک مُدّ، وضو بگیرد و در مصرف آب اسراف نکند و کسیکه زیادهروی نماید، عمل بدی انجام داده و تجاوز و ظلم مرتکب شده است.
کسیکه به بینی و انگشتی از طلا نیاز دارد یا از دندانهای مصنوعی متحرک استفاده مینماید، پس نیازی نیست هنگامیکه میخواهد وضو بگیرد یا غسل نماید، آن را بیرون کند یا تکانش دهد، انگشتر و ساعت نیز چنین است.
آنچه را که مسلمان هنگام بیدار شدن از خواب انجام میدهد:
کسیکه از خواب بیدار شد و میخواست وضو بگیرد، سه مرتبه دستهایش را بشوید.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا اسْتَیْقَظَ أَحَدُکُمْ مِنْ نَوْمِهِ، فَلَا یَغْمِسْ یَدَهُ فِی الْإِنَاءِ حَتَّى یَغْسِلَهَا ثَلَاثًا، فَإِنَّهُ لَا یَدْرِی أَیْنَ بَاتَتْ یَدُهُ».[23]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «هنگامیکه یکی از شما از خواب بیدار شد، پس دستش را در ظرف فرو نبرد تا اینکه سه مرتبه آن را بشوید؛ زیرا او نمیداند هنگام خواب دستش کجا و با چه چیزی تماس پیدا کرده است».
اینکه مسلمان با قلب خویش نیت نماید، سپس مضمضه و استنشاق نماید، بعد صورتش را بشوید، سپس دستهایش را از سر انگشتان تا آرنجها بشوید، بعد سر و گوشش را مسح نماید، سپس پاها و قوزک آنها را بشوید، هر عضوی را یک مرتبه بشوید، کافی است.
اینکه مسلمان با قلبش نیت وضو نماید، بعد کف دستهایش را سه مرتبه بشوید، سپس با یک کف آب، مضمضه و استنشاق نماید، نصف کف آب برای دهان و نصف دیگر برای بینی استفاده کند، سه مرتبه با سه کف آب انجام دهد، سپس صورتش را سه مرتبه بشوید، بعد دست راستش را با آرنج سه مرتبه و نیز دست چپش را با آرنج سه مرتبه بشوید. سپس سرش را از قسمت پیشانی تا پشت آن، با دستش شروع به مسح نماید و سپس از پشت، تا جایی که شروع کرده است مسح را برگردانَد، بعد انگشت سبابه را داخل گوشهایش فرو بَرَد و با انگشت ابهام پشت آنها را مسح کند، بعد پای راستش را با قوزک سه مرتبه و بعد پای چپش را با قوزک سه مرتبه بشوید، و بین انگشتان را خلال نماید، سپس دعاهایی که مسنون است و در آینده - انشاءالله - بیان میشود، را بخواند.
عَنْ حُمْرَانَ مَوْلَى عُثْمَانَ أَنَّهُ، رَأَى عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ س دَعَا بِإِنَاءٍ، فَأَفْرَغَ عَلَى کَفَّیْهِ ثَلاَثَ مِرَارٍ، فَغَسَلَهُمَا، ثُمَّ أَدْخَلَ یَمِینَهُ فِی الإِنَاءِ، فَمَضْمَضَ، وَاسْتَنْشَقَ، ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلاَثًا، وَیَدَیْهِ إِلَى المِرْفَقَیْنِ ثَلاَثَ مِرَارٍ، ثُمَّ مَسَحَ بِرَأْسِهِ، ثُمَّ غَسَلَ رِجْلَیْهِ ثَلاَثَ مِرَارٍ إِلَى الکَعْبَیْنِ، ثُمَّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَوَضَّأَ نَحْوَ وُضُوئِی هَذَا، ثُمَّ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ لاَ یُحَدِّثُ فِیهِمَا نَفْسَهُ، غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ».[24]
حُمران غلام آزاد شدهی عثمان بن عفان س میگوید که او عثمان را مشاهده کرد که ظرف آبی خواست، سه مرتبه بر کف دستهایش آب ریخت و آنها را (تا مچ) شست، سپس دست راستش را در ظرف داخل کرد (آب برداشت)، بعد مضمضه و استنشاق نمود و بعد سه مرتبه صورت خویش را شست و دستانش را با آرنجها سه مرتبه نیز شست. سپس سرش را مسح کرد، بعد پاهایش را تا قوزکها سه مرتبه شست. سپس گفت: رسول الله ج فرمود: «هرکس مانند وضوی من وضو بگیرد، سپس دو رکعت نماز با اخلاص بخواند، الله تمام گناهان گذشتهاش را مورد مغفرت قرار خواهد داد».
ثابت است که پیامبر ج اعضای وضویش را گاهی یک مرتبه و گاهی دو مرتبه هم شسته است و سه مرتبه شستن نیز ثابت است و همهی اینها سنت هستند.
برای مسلمان با فضیلتتر این است که به خاطر زنده نگه داشتن سنت هر سه نوع را انجام دهد و همانطور که بیان شد بر کاملترینشان مداومت نماید.
1. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: تَوَضَّأَ النَّبِیُّ ج مَرَّةً مَرَّةً.[25]
ابن عباس ب میگوید: پیامبر ج وضو گرفت و هر عضو وضو را یک بار شست.
2. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَیْدٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج تَوَضَّأَ مَرَّتَیْنِ مَرَّتَیْنِ.[26]
عبدالله بن زید س میگوید: پیامبر ج وضو گرفت و اعضای وضویش را دو مرتبه شست.
برای بیوضو واجب است هنگامیکه خواست نماز بخواند، وضو بگیرد، تجدید وضو برای هر نمازِ فرض، سنت است و میتواند با یک وضو چند نماز بخواند.
1. الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِۚ﴾ [المائدة: 6]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون به [قصدِ] نماز برخاستید، صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سرتان را مسح کنید و پاهایتان را تا دو قوزک [بشویید]».
2. عَنْ عَمْرُو بْنُ عَامِرٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یَتَوَضَّأُ عِنْدَ کُلِّ صَلاَةٍ. قُلْتُ: کَیْفَ کُنْتُمْ تَصْنَعُونَ؟ قَالَ: یُجْزِئُ أَحَدَنَا الوُضُوءُ مَا لَمْ یُحْدِثْ.[27]
عمرو بن عامر از انس س روایت میکند که گفت: پیامبر ج برای هر نمازی وضو میگرفت. عمرو میگوید که من گفتم: شما چه کار میکردید؟ انس جواب داد: ما تا وقتی که وضو داشتیم، همان وضو برایمان کافی بود.
3. عَنْ بُرَیْدَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج صَلَّى الصَّلَوَاتِ یَوْمَ الْفَتْحِ بِوُضُوءٍ وَاحِدٍ، وَمَسَحَ عَلَى خُفَّیْهِ. فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: لَقَدْ صَنَعْتَ الْیَوْمَ شَیْئًا لَمْ تَکُنْ تَصْنَعُهُ، قَالَ: «عَمْدًا صَنَعْتُهُ یَا عُمَرُ».[28]
بُرَیده س میگوید: پیامبر ج در روز فتح مکه، همهی نمازها را با یک وضو خواند و هنگام وضو گرفتن بر خُفها (موزهها) مسح کرد. عمر س به او گفت: امروز عملی انجام دادی که قبل از آن انجام ندادی؟ رسول الله ج فرمود: «ای عمر، قصدا انجام دادم».
1. عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ تَوَضَّأَ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ الثَّمَانِیَةُ یَدْخُلُ مِنْ أَیِّهَا شَاءَ».[29]
عمر بن خطاب س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «کسیکه وضو بگیرد و بعد از آن بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ»، هشت دروازهی بهشت برایش باز میشوند، از هرکدام که بخواهد، وارد میشود».
2. عَنْ أَبِی سَعِیدٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ تَوَضَّأَ فَقَالَ: سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ، وَبِحَمْدِکَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ، کُتِبَ فِی رَقٍّ ثُمَّ طُبِعَ بِطَابَعٍ فَلَمْ یُکْسَرْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».[30]
ابوسعید س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «کسیکه وضو بگیرد، سپس بگوید: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ، وَبِحَمْدِکَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ» در پارهی پوستی نوشته میشود و سپس مُهر زده میشود و تا روز قیامت مُهرش شکسته و باز نمیشود».
شکنندههای وضو شش عدد میباشند:
اول - هرچه که از دو راه خارج شود، مانند ادرار و مدفوع، باد، منی، مذی، خون و مانند آنها.
اما داخل کردن داروهایی مانند شیاف، وضو را نمیشکند و روزه را نیز باطل نمینماید.
دوم - از بین رفتن عقل با خواب عمیق، یا بیهوشی یا مستی و دیوانگی.
سوم - لمس کردن شرمگاه با دست بدون حایل و مانع.
چهارم - هر چیزی که غسل را مانند جنابت و حیض و نفاس واجب میکند.
پنجم - مرتد شدن.
ششم - خوردن گوشت شتر و هر آنچه که در سُم شتر وجود دارد.
1. عَنْ بُسْرَةَ س قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ مَسَّ فَرْجَهُ فَلْیَتَوَضَّأْ».[31]
بُسره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «هرکس شرمگاهش را لمس کرد، پس باید وضو بگیرد».
2. عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ س أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُولَ اللهِ ج أَأَتَوَضَّأُ مِنْ لُحُومِ الْغَنَمِ؟ قَالَ: «إِنْ شِئْتَ فَتَوَضَّأْ، وَإِنْ شِئْتَ فَلَا تَوَضَّأْ» قَالَ أَتَوَضَّأُ مِنْ لُحُومِ الْإِبِلِ؟ قَالَ: «نَعَمْ فَتَوَضَّأْ مِنْ لُحُومِ الْإِبِلِ».[32]
جابر بن سمره س میگوید: شخصی از رسول الله ج سؤال کرد: آیا پس از [خوردن] گوشت گوسفند وضو بگیرم؟ رسول الله ج فرمود: «اگر خواستی وضو بگیر، و اگر نخواستی وضو نگیر». آن فرد دوباره سؤال کرد: آیا پس از [خوردن] گوشت شتر وضو بگیرم؟ پیامبر ج فرمود: «بله، از گوشت شتر وضو بگیر».
کسیکه در طهارت شک کرد، چه وقت وضو بگیرد؟
کسیکه در طهارت داشتن یقین دارد و در بیوضویی شک کرد، بر یقین که طهارت است، اعتماد و عمل نماید و شخصی که یقین داشت که بیوضو است و در طهارت شک کرد، بر یقین که بیوضو بودن است، عمل نماید و باید طهارت کند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا وَجَدَ أَحَدُکُمْ فِی بَطْنِهِ شَیْئًا، فَأَشْکَلَ عَلَیْهِ أَخَرَجَ مِنْهُ شَیْءٌ أَمْ لَا، فَلَا یَخْرُجَنَّ مِنَ الْمَسْجِدِ حَتَّى یَسْمَعَ صَوْتًا، أَوْ یَجِدَ رِیحًا».[33]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «اگر شخصی در خروج چیزی (بادی) از شکمش به شک افتاد که آیا از شکمش خارج شده است یا خیر، تا وقتی که صدایی نشنیده و بویی احساس نکرده است، از مسجد بیرون نرود».
هر وقت بیوضو شد، وضو گرفتن مستحب است و برای هر نماز نیز وضو گرفتن مستحب است، هر عملی که بدون وضو صورت نمیگیرد، پس وضو گرفتن برایش واجب است.
حکم باقی بودن روغن بر اعضای وضو
کِرِمها و پُمادها اگر فقط دارای رنگ و رطوبت و چربی هستند و مانع رسیدن آب به پوست نمیشوند، پس باقی ماندنشان جایز است.
ولی اگر لایه پُماد، ضخیم بود یا یک لایه از جنس پارافین و مانند آنها بود که مانع رسیدن آب به پوست میشود، از بین بردن آن هنگام وضو و غسل واجب است، برای اینکه آب به پوست نمیرسد.
حکم وضو گرفتن برای کسیکه همیشه حالت بیوضویی دارد
کسیکه برای همیشه بیوضو است، مانند مریضی که نیاز به لولههای پلاستیکی و کیسههای ادرار دارد تا ادرارش خارج شود یا از لولههای مصنوعی برای خروج مدفوع استفاده مینماید یا باد شدیدی از او خارج میشود که نمیتواند آن را کنترل نماید؛ هر وقت که وضو گرفت، پاک میشود. واجب نیست که برای هر نمازی وضو بگیرد و اگر بعد از دخول وقت وضو بگیرد، افضل است. تا زمانیکه به علت جدیدی بیوضو نشد برایش واجب نیست که وضو بگیرد. کسیکه ادرارش قطع نمیشود هر وقت که از او ادرار و مدفوع و بادی خارج شد، وضو بگیرد.
حکم آنچه که از انسان خارج میشود
آنچه که از انسان خارج میشود، دو نوع است:
اول - پاک است؛ مثل اشک، آب بینی، آب دهان، آنچه از گوش خارج میشود، منی، عرق و مانند آنها.
پس همهی اینها وضو را باطل نمیکند، به جز منی که غسل را واجب مینماید.
دوم - نجس است؛ مثل مدفوع، ادرار، ودی، مذی، و خونی که از دو راه خارج میشود. همهی اینها وضو را میشکند.
حکم رطوبتی که از شرمگاه زن خارج میشود:
رطوبتی که از شرمگاه زن خارج میشود، دو حالت دارد:
اول - رطوبتی که از رحم خارج میشود، پاک است و وضو را باطل نمیکند و این غالب است.
دوم - رطوبتی که از محل ادرار خارج میشود، نجس است و وضو گرفتن از آن واجب است، اگر به طور مستمر و همیشگی ادامه دارد، حکم «سلسلهبول (کسی که پیوسته قطراتی از ادرارش میریزد)» را دارد.
حکم خارج شدن خون:
خونی که از انسان خارج میشود، دو نوع است:
1. خونی که از دو راه خارج میشود، وضو را باطل مینماید.
2. خونی که از بقیهی قسمتهای بدن، مثل بینی، دندان، یا زخم و مانند آنها خارج میشود، وضو را باطل نمیکند، کم باشد یا زیاد؛ ولی بهتر است که از باب نظافت و پاکیزگی محل آن و آن خون شسته شود.
خواب عمیق وضو را باطل میکند، اما خواب سبک در حالت ایستادن و نشستن و تکیه دادن وضو را باطل نمیکند و اما چُرت زدن اگر کم باشد که عقل و احساس از بین نمیرود، وضو را باطل نمیکند، اما اگر احساس و شعور از بین برود و احساس نداشته باشد که چیزی از او خارج میشود، مانند مریض و کسیکه دچار صرع شده و نیز شخصی که حالت مستی دارد، وضویش باطل میشود.
عَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ س قَالَ: أُقِیمَتِ الصَّلَاةُ وَالنَّبِیُّ ج یُنَاجِی رَجُلًا فَلَمْ یَزَلْ یُنَاجِیهِ حَتَّى نَامَ أَصْحَابُهُ ثُمَّ جَاءَ فَصَلَّى بِهِمْ.[34]
انس بن مالک س میگوید: برای نماز، اقامه گفته شد، در حالی که پیامبر ج در گوشهی مسجد با کسی مشغول صحبت کردن بود. بعد از شنیدن اقامه، برای خواندن نماز بلند نشد، مگر زمانی که عدهای به خواب رفته بودند.
5- مسح بر موزهها (جوراب چرمی و ضخیم)
مسح: عبادتی برای الله است به وسیلهی دست کشیدن بر موزهها به روشی مخصوص.
موزه: اسمی است برای هر چیزی که بر پا پوشانده میشود و دو قوزک پا را نیز میپوشاند از پوست و مانند آن است.
جوراب: اسمی است برای هر چیزی که پا را میپوشاند و دو قوزک پا را فرا میگیرد از پنبه و مانند آن است.
عَنِ الْمُغِیرَةِ بْنِ شُعْبَةَ س قَالَ: «بَیْنَا أَنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ ج ذَاتَ لَیْلَةٍ إِذْ نَزَلَ فَقَضَى حَاجَتَهُ، ثُمَّ جَاءَ فَصَبَبْتُ عَلَیْهِ مِنْ إِدَاوَةٍ کَانَتْ مَعِی، فَتَوَضَّأَ وَمَسَحَ عَلَى خُفَّیْهِ».[35]
مغیره بن شعبه س میگوید: یکی از شبها در راهی، همراه رسول الله ج بودم، (از سواری خویش) پایین آمد و برای قضای حاجت رفت. سپس آمد و من از آفتابهای که همراهم بود، آب ریختم، پس وضو گرفت و بر موزههایش مسح کرد.
1. مسح بر موزهها بعد از هر وضوی کامل، برای مقیم یک شبانهروز، و برای مسافر سه شبانهروز جایز است؛ و زمان مسح از اولین مسح بعد از پوشیدن شروع میشود.
عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ س قَالَ: جَعَلَ رَسُولُ اللهِ ج ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ وَلَیَالِیَهُنَّ لِلْمُسَافِرِ، وَیَوْمًا وَلَیْلَةً لِلْمُقِیمِ.[36]
علی بن ابیطالب س میگوید: رسول الله ج برای مسافر سه شبانهروز و برای مقیم یک شبانهروز وقت تعیین نمود.
2. برای مسافری که پوشیدن و بیرون کردن موزهها برایش دشوار است، مدت مسح محاسبه نمیشود. مانند آتشنشانها و ناجیان در مصیبتها و حوادث عمومی و مانند نامهرسانها و چاپارهایی که بستههایی در مورد امور حساس مسلمانان به همراه دارند و مانند آن.
اینکه آنچه پوشیده میشود مباح و پاک باشد، قوزکهای پا را بپوشاند، در حالت پاکی پوشیده شود، مسح در بیوضویی صورت گیرد (نه در غسل) و در بازهی زمانیِ جایز برای مقیم یا مسافر باشد.
فرد مسلمان دو دستش را در آب فرو میبرد، سپس با دست راست خویش، قسمت بالایی (روی) موزه یا جوراب پای راستش را از انگشتان به طرف قسمت پایین ساق، یک مرتبه مسح مینماید، البته زیر و پشت پا را مسح نمیکند، و پای چپ با دست چپ به همین صورت مسح میشود، و پای راست بر چپ مقدم میشود.
و کسیکه دو جوراب بر روی هم به پایش نماید، در حالی که طهارت و وضو داشته باشد، فقط بر جوراب بالایی مسح میکند، اما اگر جوراب دومی را در حالی که طهارت نداشته به پا کرده است، بر جوراب اولی مسح میکند.
کسیکه در سفر یک روز مسح نموده و سپس به شهرش برگشته است، میتواند مدت مسح مقیم که یک شبانهروز است را کامل نماید. اگر مقیم سفر کرد و یک روز بر موزههایش مسح نموده بود، میتواند مدت مسح مسافر که سه شبانهروز است را کامل نماید.
مسح بر موزهها به وسیلهی موارد ذیل باطل میشود:
1. هنگامیکه آنچه را پوشیده است، بیرون شود.
2. هنگامیکه غسلی مانند جنابت بر او لازم باشد.
3. زمانی که مدت مسح تمام شود.
اما طهارت فقط با یکی از نواقض وضو از بین میرود.
روش مسح بر عمامه و روسری زنانه
1. مسح کردن بر عمامهی مرد، و بر روسری زن، هنگام ضرورت، بدون تعیین وقت جایز است. و مسح بر قسمت بیشتر عمامه و روسری زنان صورت میگیرد، بهتر این است که در حالت طهارت آنها را بپوشد و بر سر نماید.
و موی مصنوعی حکم عمامه و روسری زنان را دارد، هنگام وضو، مسح کردن بر آن جایز است و وقتی که میخواهد غسل نماید، بیرون کردنش واجب است، اگر هنگام وضو گرفتن، مشقتی نیست بیرون کردن آن واجب است و مسح بر موهای اصلی صورت میگیرد.
عَنْ عَمْرِو بْنِ أُمَیَّةَ س قَالَ: رَأَیْتُ النَّبِیَّ ج یَمْسَحُ عَلَى عِمَامَتِهِ وَخُفَّیْهِ.[37]
عمرو بن امیه س میگوید: پیامبر ج را مشاهده کردم که بر عمامه و موزههایش مسح میکرد.
2. مسح کردن بر موزهها و جورابها و عمامه و روسری زنانه، در بیوضویی مانند ادرار و مدفوع و خواب و مانند آن، جایز است؛ اگر در مدت مسح جنب شد، پس مسح نکند، بلکه غسل تمام بدنش واجب است.
1. مسح کردن بر چوبهای شکسته بندی و باندها، از تمام جهتها تا زمان باز کردنش واجب است؛ اگر چه مدت زمان طولانی سپری شود، اگر جنب شود یا در حالت غیر طهارت آن را پوشیده باشد، و نیز اگر مسح فقط بر قسمتی از آن ممکن باشد از او پذیرفته است.
2. اگر زخم، آشکار باشد، واجب است که با آب شسته شود، اگر ضرر داشته باشد، زخم را با آب مسح نماید. اگر مسح کردن با آب برایش مقدور نباشد، تیمم کند و اگر زخم پوشیده باشد، به وسیلهی آب مسح نماید. اگر مسح کردن با آب برایش مقدور نباشد، تیمم کند و در هردو حالت تیمم بعد از اتمام وضو باشد.
غسل: عبادتی برای الله، به وسیله شستن تمام بدن با آب پاک به روشی مخصوص است.
واجب کنندههای غسل شش عدد هستند:
اول - خروج منی با جهش و فشار که با لذت از مرد یا زن به وسیلهی استمنا یا جماع یا احتلام خارج میشود.
دوم - غایب شدن حشفهی ذکر در فرج زن اگر چه انزال صورت نگیرد.
سوم - هر وقت مسلمانی فوت نماید؛ البته شهیدی که در میدان جنگ در راه الله کشته میشود، غسل داده نمیشود.
چهارم - هنگامیکه کافر مسلمان شود.
پنجم - حیض.
ششم - نفاس.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا جَلَسَ بَیْنَ شُعَبِهَا الأَرْبَعِ، ثُمَّ جَهَدَهَا فَقَدْ وَجَبَ الغَسْلُ».[38]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «هر وقت شوهر میان چهار دست و پای همسرش قرار گیرد، و همبستری کند، غسل واجب میشود».
اینکه مسلمان نیت غسل نماید، سپس تمام اعضای بدنش را یک مرتبه بشوید.
اینکه مسلمان نیت غسل نماید، سپس دستهایش را سه مرتبه بشوید، بعد فَرْج و آنچه آغشته شده را بشوید، سپس وضوی کامل بگیرد، بعد سرش را سه مرتبه بشوید و موهای سرش را با دستش خلال نماید، بعد بقیهی جسم خویش را یک مرتبه بشوید و غسل را از سمت راست آغاز نماید و دست را بر بدنش بمالد و در آب اسراف نکند.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: حَدَّثَتْنِی خَالَتِی مَیْمُونَةُ ل قَالَتْ: «أَدْنَیْتُ لِرَسُولِ اللهِ ج غُسْلَهُ مِنَ الْجَنَابَةِ، فَغَسَلَ کَفَّیْهِ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا، ثُمَّ أَدْخَلَ یَدَهُ فِی الْإِنَاءِ، ثُمَّ أَفْرَغَ بِهِ عَلَى فَرْجِهِ، وَغَسَلَهُ بِشِمَالِهِ، ثُمَّ ضَرَبَ بِشِمَالِهِ الْأَرْضَ، فَدَلَکَهَا دَلْکًا شَدِیدًا، ثُمَّ تَوَضَّأَ وُضُوءَهُ لِلصَّلَاةِ، ثُمَّ أَفْرَغَ عَلَى رَأْسِهِ ثَلَاثَ حَفَنَاتٍ مِلْءَ کَفِّهِ، ثُمَّ غَسَلَ سَائِرَ جَسَدِهِ، ثُمَّ تَنَحَّى عَنْ مَقَامِهِ ذَلِکَ، فَغَسَلَ رِجْلَیْهِ، ثُمَّ أَتَیْتُهُ بِالْمِنْدِیلِ فَرَدَّهُ».[39]
ابن عباس ب میگوید که خالهام میمونه ل، همسر پیامبر ج برایم چنین بیان کرد: آب غسل جنابت کنار رسول الله ج گذاشتم. او دستهایش را تا مچ دو یا سه بار شست. سپس دستش را وارد ظرف آب کرد و بر شرمگاهش آب ریخت و با دست چپ آن را شست. آنگاه دست چپش را به زمین زد و آن را به شدت مالید، بعد از آن، مانند وضوی نماز، وضو گرفت. دو کف دستش را سه بار پر از آب کرد و بر سرش ریخت، سپس تمام بدنش را شست و در پایان، با اندکی جابهجایی، پاهایش را شست. من برایش حوله آوردم، که آن را نپذیرفت.
سنت این است که فرد مسلمان، قبل از غسل، وضویی مانند وضوی نماز بگیرد، پس اگر غسل نمود و قبلش وضو نگرفت یا قبل از غسل وضو گرفت، برایش مشروع نیست که بعد از غسل نیت وضو نماید.
برای جنب آنچه که در زیر بیان میشود، حرام است
نماز خواندن، طواف کعبه، ماندن در مسجد الحرام.
الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُکَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّىٰ تَغۡتَسِلُواْۚ وَإِن کُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَفُوًّا غَفُورًا٤٣﴾ [النساء: 43]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، در حال مستی به نماز نایستید تا زمانی که بدانید چه میگویید و [همچنین] هنگامی که جُنُب هستید، تا غسل نکردهاید، به نماز [و مسجد] نزدیک نشوید مگر آنکه رهگذر باشید؛ و اگر بیمار یا مسافر بودید یا یکی از شما از مکان قضای حاجت آمد یا با زنان آمیزش کردید و [برای وضو یا غسل] آب نیافتهاید، پس [باید] با خاکی پاک تیمم کنید؛ [به این روش که] چهره و دستهایتان را [با آن] مسح نمایید. بیگمان، الله بخشایندۀ آمرزگار است».
برای جُنب تلاوت قرآن و لمس کردنش جایز است، البته افضل این است که این عمل با طهارت صورت گیرد.
1. سنت این است که انسان بعد از جماع غسل نماید.
و جایز است که انسان در حالی که جنب است، بخوابد و افضل این است که فرجش را بشوید و وضو بگیرد و بعد بخوابد.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ ج إِذَا أَرَادَ أَنْ یَنَامَ، وَهُوَ جُنُبٌ، غَسَلَ فَرْجَهُ، وَتَوَضَّأَ لِلصَّلاَةِ.[40]
عایشه ل روایت میکند: پیامبر ج هر وقت میخواست بخوابد، در حالی که جنب بود، شرمگاه خویش را میشست و وضویی مانند وضوی نماز میگرفت.
2. جایز است که زن و مرد در حالت جنابت، از یک ظرف غسل نمایند، اگر چه هرکدام عورت دیگری را مشاهده نماید.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کُنْتُ أَغْتَسِلُ أَنَا وَالنَّبِیُّ ج مِنْ إِنَاءٍ وَاحِدٍ مِنْ جَنَابَةٍ.[41]
عایشه ل میگوید: من و پیامبر ج در حالی که جنب بودیم از یک ظرفِ آب غسل میکردیم.
روش غسل کسیکه جماع را تکرار مینماید
مستحب است برای کسیکه با زنش جماع مینماید و سپس دوباره میخواهد با او یا با سایر زنانش جماع کند، بین دو جماع غسل کند، و اگر مقدور نبود، وضو بگیرد؛ زیرا برای جماع دوم با نشاطتر خواهد بود.
برای کسیکه دو مرتبه یا بیشتر با زنش یا با زنانش جماع کرده است، یک مرتبه غسل کردن جایز است.
عَنْ أَنَسٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ یَطُوفُ عَلَى نِسَائِهِ بِغُسْلٍ وَاحِدٍ.[42]
انس س میگوید: پیامبر ج با تمام همسرانش همبستر میشد و یک غسل انجام میداد.
از جمله غسلهای مستحب عبارتاند از:
غسل احرام برای حج یا عمره؛
غسل کردن برای کسیکه شخص فوت شده را غسل میدهد؛
کسیکه بعد از دیوانگی یا بیهوشی، به هوش میآید؛
غسل داخل شدن به مکه؛
غسل برای تکرار هر جماع؛
غسل برای کسیکه مشرکی را دفن نمود.
1. واجب است که هنگام غسل از دید مردم دور باشد، اگر در تنهایی در حمام و مانند آن غسل کرد، جایز است که لخت باشد، ولی با پوشش غسل کردن افضل است، اگر چه تنها باشد، الله مستحقتر است از اینکه مردم از او حیا داشته باشند.
2. یک غسل برای حیض و جنابت، یا جنابت و روز جمعه و مانند آن جایز است.
3. غسل زن مانند مرد است، در غسل جنابت، برای زن واجب نیست که موهای سرش را باز نماید.
4. کیفیت غسل شخصِ حایض و یا نفاسشده مانند غسل جنابت است، ولی برای حایض و نفاسشده مستحب است که موهای سرشان را باز کنند و با آب و سدر غسل نمایند و موهای سرشان را محکم بمالند و فرجشان را با خوشبویی مسح کنند.
5. استفاده کردن از تمام پاک کنندههایی که افزودنیهای خوراکی دارند جایز است. مانند شامپو، روغن مو و... البته به شرط اینکه کارخانه، آنها را به شکل دیگری همانند صابون مایع و جامد تغییر دهد، اگر چه اصل آن از روغن است.
6. کسیکه بچهاش به وسیلهی سزارین و شکافتن شکم متولد میشود، به شرط اینکه خون از فرجش خارج نگردد، غسل کردن برایش واجب نیست، ولی اگر به صورت طبیعی زایمان نمود، بعد از اینکه پاک شد، غسل نماید.
وضو قبل از غسل کردن، از بین بردن مایعاتی که اطراف شرمگاه است، سه مرتبه آب بر سر ریختن و از سمت راست شروع کردن.
سنت این است که در غسل، بین یک صاع تا پنج مُدّ آب استفاده نماید.
اگر آب کافی نبود یا ضرورت بود که بیشتر آب استفاده نماید، جایز است که سه صاع و مانند آن استفاده کند و اسراف کردن در آب وضو، غسل و نظافت جایز نیست.
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یَغْسِلُ، أَوْ کَانَ یَغْتَسِلُ، بِالصَّاعِ إِلَى خَمْسَةِ أَمْدَادٍ، وَیَتَوَضَّأُ بِالْمُدِّ.[43]
انس س میگوید: پیامبر ج با یک صاع تا پنج مد آب غسل میکردند و با یک مد آب وضو میگرفتند.
سنت این است که مسلمان در مکانی پاک مانند حمام و... غسل نماید. و غسل کردن در توالتهایی که مکان قضای حاجت است، مکروه میباشد؛ زیرا محل نجاست است و غسل کردن در آن باعث وسواس میشود. همینطور در جایی که غسل مینماید، نباید ادرار کند تا اینکه نجس نشود.
حکم کسیکه غسل نماید سپس آب از او خارج شود
کسیکه غسل مینماید سپس منی از او بدون جهش و بدون شهوت خارج میشود، دوباره غسل نکند، ولی شستن آن و وضو گرفتن برای نماز واجب است.
حکم غسل کردن محتلم:
وقتی که شخص از خواب بیدار شد و رطوبتی را اطراف ذَکَر و شلوارش مشاهده کرد، سه حالت دارد:
1. اینکه یقین دارد که منی است، پس غسل برایش واجب است.
2. یقین دارد که منی نیست، پس حکم ادرار دارد و آنچه که به او اصابت کرده را بشوید.
3. وضعیت برایش مجهول است؛ اگر یادش آمد که احتلام شده است، غسل برایش واجب است و اگر چیزی یادش نیامد، مذی است و حکم ادرار اجرا میشود.
حکم کسیکه از غسل کردن معذور است
جنب اگر به خاطر عدم وجود آب، از غسل کردن معذور است یا با استفاده کردن متضرر میشود، تیمم نماید، و اگر آب یافت غسل کند و نمازهایی که با تیمم خوانده را تکرار نکند.
زن هنگامیکه جنب بود و آبی نیافت، یا از استفاده کردن آن به خاطر بیماری معذور بود، یا در صورت استفاده از آب، خوب شدنش به تأخیر افتاد، تیمم نماید. و هر وقت موجب تیمم از بین رفت، غسل نماید.
غسل روز جمعه بر هر مسلمانی که نماز جمعه برایش واجب است، سنت مؤکده میباشد.
و برای کسیکه بوی بدی از او به مشام میرسد و باعث آزار و اذیت نمازگزاران و فرشتگان میشود، غسل واجب است.
کسیکه بوی بدی از او به مشام میرسد و غسل را ترک کند، نمازش صحیح است ولی در غسل واجب کوتاهی نموده است.
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الغُسْلُ یَوْمَ الجُمُعَةِ وَاجِبٌ عَلَى کُلِّ مُحْتَلِمٍ».[44]
ابوسعید خدری س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «غسل روز جمعه بر هر فرد بالغی واجب است».
تیمم: عبادتی برای الله با زدن یک ضربه به خاک پاک با دو دست با نیت برای نماز و غیر از آن است.
تیمم از ویژگیهای امت اسلامی است که به جای طهارت با آب صورت میگیرد.
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ س أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أُعْطِیتُ خَمْسًا لَمْ یُعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِی: نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِیرَةَ شَهْرٍ، وَجُعِلَتْ لِی الأَرْضُ مَسْجِدًا وَطَهُورًا، فَأَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ أُمَّتِی أَدْرَکَتْهُ الصَّلاَةُ فَلْیُصَلِّ، وَأُحِلَّتْ لِی المَغَانِمُ وَلَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ قَبْلِی، وَأُعْطِیتُ الشَّفَاعَةَ، وَکَانَ النَّبِیُّ یُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ عَامَّةً».[45]
جابر بن عبدالله س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «پنج چیز به من عطا شده که قبل از من، به هیچ پیامبری عطا نشده است:
1. از مسافت یک ماه، دشمنانم دچار هراس و ترس میشوند.
2. زمین برای من مسجد و پاک قرار داده شده است، بنابراین، هرجا وقت نماز فرا رسید، امتیان میتوانند همانجا نماز بخوانند.
3. مال غنیمت برای من حلال گردانده شده است، در حالی که قبل از من برای هیچ پیامبری، حلال نبوده است.
4. حق شفاعت به من عنایت شده است.
5. هر پیامبری فقط برای قوم خودش فرستاده شده است، در حالی که من برای تمام مردم دنیا مبعوث شدهام».
تیمم برای کسی جایز است که دچار حدثِ اصغر و اکبر شده و به خاطر عدم وجود آب، یا ضرر استفاده کردن یا ناتوانی در استفاده کردن یا ناتوانی در خریدش از آن محروم است.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِۚ وَإِن کُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْۚ وَإِن کُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُم مِّنۡهُۚ مَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیَجۡعَلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمۡ وَلِیُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٦﴾ [المائدة: 6]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون به [قصدِ] نماز برخاستید، صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سرتان را مسح کنید و پاهایتان را تا دو قوزک [بشویید] و اگر جُنُب بودید، خود را [با غسل کردن] پاک سازید؛ و اگر بیمار یا مسافرید یا هر یک از شما از محل قضای حاجت آمده است یا با زنان آمیزش کردهاید و آب نمییابید، با خاکی پاک تیمم کنید و از آن بر صورت و دستهایتان بکشید. الله نمیخواهد شما را به سختی بیندازد؛ بلکه میخواهد شما را پاک سازد و نعمت خویش را بر شما تمام کند؛ باشد که شکر به جای آورید».
تیمم به وسیلهی چه چیزی جایز است
تیمم به وسیلهی هر چیزی از خاک یا شن یا سنگ و گِل خشک و یا مرطوب که بر روی زمین است جایز میباشد.
اینکه مسلمان نیت تیمم نماید، سپس با کف دست یک مرتبه بر زمین بزند و به خاطر بر طرف کردن غبار از دستان، فوت نماید، بعد صورت خویش و سپس دو دستش را با آن مسح کند. پشت دست راست را با کف دست چپ، و پشت دست چپ را با کف دست راست، مسح نماید. به خاطر پیروی کردن از سنت و زنده نگه داشتن آن، گاهی مسح دستها را قبل از صورت انجام دهد. و این کار را به صورت نوبتی انجام دهد.
1. عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبْزَى قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ، فَقَالَ: إِنِّی أَجْنَبْتُ فَلَمْ أُصِبِ المَاءَ، فَقَالَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ لِعُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ: أَمَا تَذْکُرُ أَنَّا کُنَّا فِی سَفَرٍ أَنَا وَأَنْتَ، فَأَمَّا أَنْتَ فَلَمْ تُصَلِّ، وَأَمَّا أَنَا فَتَمَعَّکْتُ فَصَلَّیْتُ، فَذَکَرْتُ لِلنَّبِیِّ ج، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «إِنَّمَا کَانَ یَکْفِیکَ هَکَذَا» فَضَرَبَ النَّبِیُّ ج بِکَفَّیْهِ الأَرْضَ، وَنَفَخَ فِیهِمَا، ثُمَّ مَسَحَ بِهِمَا وَجْهَهُ وَکَفَّیْهِ.[46]
عبدالرحمن بن اَبزَی از پدرش روایت میکند که گفت: شخصی نزد عمر بن خطاب س آمد و گفت: من جنب شدم و آب نیافتم، پس عمار بن یاسر س به عمر بن خطاب س گفت: آیا به یاد نمیآوری که من و تو با هم در سفری بودیم، پس تو نماز نخواندی ولی من در خاکها غلتیدم و بعد نماز خواندم و این عمل را برای پیامبر ج بازگو نمودم، پیامبر ج فرمود: «اگر اینگونه عمل میکردی، برایت کافی بود». و پیامبر ج با دو دستش یک ضربه بر زمین زد و آنها را فوت کرد. سپس با آنها صورت و دو کف دستش را مسح کرد.
2. عَنْ عَمَّارٍ س - فِی صِفَةِ التَّیَمُّمِ، وَفِیهِ- فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «إِنَّمَا کَانَ یَکْفِیکَ أَنْ تَصْنَعَ هَکَذَا»، فَضَرَبَ بِکَفِّهِ ضَرْبَةً عَلَى الأَرْضِ، ثُمَّ نَفَضَهَا، ثُمَّ مَسَحَ بِهِمَا ظَهْرَ کَفِّهِ بِشِمَالِهِ أَوْ ظَهْرَ شِمَالِهِ بِکَفِّهِ، ثُمَّ مَسَحَ بِهِمَا وَجْهَهُ.[47]
عمار بن یاسر س در مورد روش تیمم میگوید که پیامبر ج فرمود: «برایت کافی بود که این چنین عمل نمایی». پس با دو کف دستش یک ضربه بر زمین زد، سپس آنها را فوت کرد، بعد پشت کف دست راست را با دست چپ و پشت دست چپ را با کف دست راست مسح کرد و سپس صورتش را مسح کرد.
به وسیلهی چه چیزی تیمم از بین میرود؟
اگر به وسیلهی تیمم بیوضوییهای مختلفی را نیت نماید، مانند ادرار، مدفوع، احتلام، جنابت، حیض و نفاس، برای همهی اینها تیمم جایز است.
کسیکه تیمم میکند مانند کسی است که وضو گرفته است و نماز، طواف و جماع و مانند آن برایش مشروع است.
وجود آب، از بین رفتن عذر مانند مریضی و نیاز و مانند آنها یا یکی از نواقض وضو که قبلا ذکر شد، تیمم را باطل مینماید.
1. تیمم برای طهارت از بیوضویی، جنابت، حیض و نفاس و... مشروع است.
اما برای پاک کردن نجاست - بر بدن یا لباس - تیممی وجود ندارد، پس باید آن را از بین ببرد، اگر نتوانست از بین ببرد، به همان صورت نماز بخواند.
2. کسیکه آب نیافت و آنچه که تیمم بر آن جایز است، نیز یافت نشد، یا توانایی استفاده از آن نداشت، به همان حالت بدون وضو و تیمم نماز بخواند و اعاده لازم نیست.
3. کسیکه زخمی شد و ترسید که آب استفاده کند، بر آن عضو مسح نماید و باقی مانده را بشوید و اگر با مسح متضرر میشود، برای آن تیمم کند و باقی مانده را بشوید، و تیمم بعد از اتمام وضو صورت میگیرد.
4. اگر فردِ تیمم کننده در هنگام نماز آب مشاهده کرد، تیمم او باطل میشود، نمازش را قطع نماید و وضو بگیرد و بعد نماز بخواند و اگر بعد از اتمام نماز، آب را مشاهده کرد، نمازش صحیح است و اعاده لازم نیست.
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: خَرَجَ رَجُلَانِ فِی سَفَرٍ، فَحَضَرَتِ الصَّلَاةُ وَلَیْسَ مَعَهُمَا مَاءٌ، فَتَیَمَّمَا صَعِیدًا طَیِّبًا فَصَلَّیَا، ثُمَّ وَجَدَا الْمَاءَ فِی الْوَقْتِ، فَأَعَادَ أَحَدُهُمَا الصَّلَاةَ وَالْوُضُوءَ وَلَمْ یُعِدِ الْآخَرُ، ثُمَّ أَتَیَا رَسُولَ اللَّهِ ج فَذَکَرَا ذَلِکَ لَهُ فَقَالَ لِلَّذِی لَمْ یُعِدْ: «أَصَبْتَ السُّنَّةَ، وَأَجْزَأَتْکَ صَلَاتُکَ». وَقَالَ لِلَّذِی تَوَضَّأَ وَأَعَادَ: «لَکَ الْأَجْرُ مَرَّتَیْنِ».[48]
ابوسعید خدری س میگوید: دو مرد برای سفری خارج شدند، پس وقت نماز آمد و آبی همراهشان نبود. آنان با خاک پاک تیمم کردند و نماز خواندند. هنوز وقت نماز باقی بود که آب یافتند. یکی از آنان وضو و نماز را اعاده کرد و دیگری اعاده نکرد. سپس نزد رسول الله ج آمدند و ماجرا را برایش تعریف کردند. پس به کسیکه اعاده نکرده بود، فرمود: «تو به سنت عمل کردی، و نمازت از تو پذیرفته و صحیح است». و به فردی که وضو گرفته و اعاده کرده بود، فرمود: «به تو دو اجر و پاداش میرسد».
حیض: خونی طبیعی و خِلقی است که از داخل رحم از شرمگاه و فرج زن در زمانی خاص خارج میشود.
الله خون حیض را برای حکمتِ غذای بچه در شکم مادرش قرار داده است. بنابراین خیلی کم پیش میآید که فرد حامله حیض شود.
وقتی بچه متولد شود، الله آن را به شیری تبدیل مینماید که از پستانهای مادرش خارج میشود. بنابراین، خیلی کم پیش میآید که زن شیرده حیض شود.
پس هنگامیکه زن حامله نباشد و بچهای را شیر ندهد، خون در رحم باقی میماند و مصرفی برایش نیست، سپس در هر ماه شش یا هفت روز از رحم خارج میشود و خون نجسی است.
مدت حیض - اغلب،- شش یا هفت روز است و مدت پاک بودن -اغلب،- بیست و سه و یا بیست و چهار روز میباشد.
برای حیض، مدت کم و یا زیاد و ابتدا و انتهایی وجود ندارد و برای پاکی نیز حد کم و زیاد نیز وجود ندارد. و بعضی از زنان حیض و یا پاکیشان بیشتر یا کمتر از این مدت است. و بعضی دو یا سه ماه یک مرتبه حیض میشوند و برخی سالی یک مرتبه حیض میشوند.
نفاس: خونی است که هنگام ولادت یا همراه با تولد یا قبل و یا بعد از آن از رحم زن خارج میشود.
زمان نفاس، _اغلب_ چهل روز است. اگر قبل از آن پاک شد، غسل نماید و نماز و روزه را به جای آورَد. و همسرش میتواند با او جماع کند و اگر تا شصت روز طول کشید، خون نفاس است، ولی اگر استمرار داشت، خون مستحاضه است. یک مرتبه غسل مینماید و مستحب است که برای هر نمازی وضو بگیرد و به غیر از نماز هر عبادت دیگری را که با طهارت به جای آورده میشود را نیز میتواند انجام دهد.
حکم خونی که از شخص حامله خارج میشود
فرد حامله اگر خون زیاد و قرمز رنگی از او خارج شود، و سقط جنین نکند، پس آن خون فاسد است و نماز را به خاطر آن ترک نمیکند. ولی برای هر نمازی وضو بگیرد و هنگامیکه خون حیض که از عادت است و در وقت و ماه و حالت خاصی خارج میشود، پس آن خون حیض است و نماز و روزه و... به خاطرش ترک میشود.
آنچه که برای شخص حایض و نفاسشده حرام است
برای حایض و کسیکه بچهای متولد میکند، نماز و روزه و طواف کعبه و جماع حرام است، مگر زمانی که پاک شود و غسل نماید.
حکم خوردن آنچه که خون حیض را قطع مینماید
برای زن جایز است که اگر نیاز داشت آنچه که خون حیض را قطع مینماید، استفاده کند، به شرط اینکه برایش ضرری نداشته باشد و در این صورت، زن پاک میباشد و میتواند روزه بگیرد و نماز بخواند و آنچه که یک شخص پاک انجام میدهد، او نیز انجام دهد.
اینکه زن، مایع سفید رنگی را هنگامیکه خون حیض متوقف میشود، مشاهده نماید. و کسیکه این مایع را مشاهده نکند، پس علامت پاکیاش این است که پنبهی سفید رنگی را در محل حیض داخل کند؛ اگر خارج کرد و رنگش تغییر نکرد، پس نشان پاکیاش میباشد.
حکم صُفره و کُدره (زردی و تیرگی)
صفره و کدره در زمانِ حیض دیده میشود و اگر قبل از عادت یا بعد از آن مشاهده شد، خون حیض نیست و میتواند نماز بخواند و روزه بگیرد و همسرش میتواند با او جماع کند.
و اگر صفره و کدره از عادت غالب زنان تجاوز کرد، غسل نماید و مانند افراد پاک نماز بخواند.
زن اگر بعد از دخول وقتِ نماز حیض شد یا قبل از خروج وقت نماز پاک شد، بر او واجب است که آن نماز را بخواند و کسیکه بچهای به دنیا بیاورد نیز حکمش چنین است.
برای مرد جایز است که با زنش در حالی که در حیض به سر میبرد، از روی ازار (لباس و شلوار) مباشرت نماید.
عَنْ مَیْمُونَةَ ل قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یُبَاشِرُ نِسَاءَهُ فَوْقَ الْإِزَارِ وَهُنَّ حُیَّضٌ.[49]
مَیمونَه ل میگوید: رسول الله ج با زنانش در حالی که حیض بودند، از بالای ازار مباشرت میکرد.
1. با زنِ حایض جماع کردن از جلو حرام است، همانطور که دخول از عقب نیز حرام میباشد. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَکُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِینَ وَیُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِینَ٢٢٢﴾ [البقرة: 222]. «و [ای پیامبر،] از تو دربارۀ حِیض [= عادت ماهانۀ زنان] میپرسند؛ بگو: آن [حالت،] نوعی ناراحتی است؛ پس در حالت قاعدگی از زنان کنارهگیری کنید و با آنان نزدیکی نکنید تا پاک شوند. پس هنگامی که پاک شدند [و غسل کردند،] از همان جا که الله به شما فرمان داده است با آنان آمیزش کنید. به راستی که الله توبهکنندگان را دوست دارد و پاکیزگان را [نیز] دوست دارد».
2. جماع کردن با زن حایض جایز نیست تا اینکه خون حیضش قطع شود و پاک گردد؛ یعنی غسل نماید. و کسیکه قبل از غسل جماع کند، گنهکار است.
3. اگر مرد با همسرش در حالی که حیض بود با اختیار و از روی عمد جماع نماید، گنهکار و متجاوز و ظالم محسوب میشود. او باید استغفار و توبه نماید. حکم زن نیز به همین صورت است.
مستحاضه: کسیکه خون در غیر اوقات حیض از او خارج میشود
1. حیض: جاری شدن خون رگ در داخل و عمق رحم که عاذر (اثر زخم) نامیده میشود و رنگ این خون سیاه و سفت و غلیظ و زشت و بدبو است و هنگامیکه بیرون آید، انعقاد پیدا نمیکند.
2. استحاضه: جاری شدن خون کمرنگ، نزدیک به دهانه رحم که عاذل نام دارد و رنگ این خون، قرمز و رقیق و غیر بدبو است. و هنگامیکه خارج شود، جامد میگردد، برای اینکه خون رگ عادی است.
کیفیت غسلِ شخصِ حایض و مستحاضه و نفاسشده:
غسل حایض و نفاسشده مانند غسل جنابت است. فقط برای حایض و نفاسشده مستحب است که موی سرشان را باز کنند و با آب و سدر غسل کنند و سر را به شدت بمالند و دست بکشند، و فرجشان را با مواد خوشبو کننده مسح کنند.
مستحاضه بعد از اتمام حیض یک مرتبه غسل مینماید، و لازم نیست به خاطر خونِ استحاضه، برای هر نماز وضو بگیرد، ولی مستحب است که وضو بگیرد و در دهانهی فرج خویش یک تکه پارچه و مانند آن (مثل نوار بهداشتی) قرار دهد.
برای مستحاضه چهار حالت وجود دارد که عبارتاند از:
1. اینکه مدت حیض برایش شناخته شده باشد، در آن مدت صبر مینماید و بعد از آن غسل نموده و نماز میخواند.
2. اینکه مدت حیض معلوم نباشد، پس شش یا هفت روز صبر مینماید برای اینکه غالب مدت حیض، همین مقدار است و بعد از آن غسل میکند و نماز میخواند.
3. اینکه عادت ماهیانه برایش معلوم نباشد، ولی توانایی دارد که خون سیاه را از غیرش تشخیص دهد. پس هنگامیکه خون حیض از غیر آن جدا شد و تشخیص داد که حیض نیست، غسل نموده و نماز بخواند.
4. اینکه تاکنون عادت نشده است و قدرت تشخیص حیض از غیر آن را ندارد، پس شش یا هفت روز صبر مینماید و سپس غسل نموده و نماز بخواند. چنین زنی «مبتدأه» (برای نخستین بار عادت شده) نامیده میشود.
حکم کسیکه دوره حیضش ثباتی ندارد
کسیکه دورههای حیض او مضطرب است و در یک ماه بیشتر از یک مرتبه حیض میشود، اگر یقین نمود که حیض است، پس خون حیض میباشد و اگر به یقین نرسید که حیض است، پس آن خون فساد و خراب شدن است. یک مرتبه غسل نماید و نماز بخواند و همسرش میتواند با او جماع نماید.
1. اگر از زن نطفه خارج شد، پس او نه حیض است و نه در نفاس به سر میبرد. اگر جنین چهار ماهه را سقط نمود، پس او نفاس است و اگر تکه خون یا تکه گوشتی که هنوز شکل انسان به خود نگرفته از او خارج شد، پس نفاس نیست، اگر چه خون مشاهده نماید.
و اگر تکه گوشتی که حالت خلقت به خود گرفته و سه ماهش تمام شده از او خارج شد، به یقین بچه است و در حالت نفاس قرار میگیرد و اگر زنی سقط نمود و مشخص شد که خلقت انسان صورت گرفته و از سر و دست و پا و مانند آنها برخوردار بود، حالت نفاس دارد و احکام نفاس را باید مراعات نماید.
2. زنی که از اسباب جلوگیری مانند دستگاه ضد بارداری استفاده مینماید تا حامله نشود، هنگامیکه بعد از قطع حیض و رؤیت پاکی، خون از او خارج شود، این خون بر اثر آن دستگاه است و به عنوان حیض محسوب نمیشود.
واجب است که مستحاضه فرایض را بخواند و روزهی رمضان بگیرد و به اندازهی عادت ماهیانهاش صبر نماید و نماز نخواند.
و برای او مانند دیگران سنت است که نمازهای سنت یا روزههای سنت یا طواف سنت و مانند آن را انجام دهد و همسرش میتواند با او جماع نماید.
عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَبِی حُبَیْشٍ، سَأَلَتِ النَّبِیَّ ج قَالَتْ: إِنِّی أُسْتَحَاضُ فَلاَ أَطْهُرُ، أَفَأَدَعُ الصَّلاَةَ، فَقَالَ: «لاَ إِنَّ ذَلِکِ عِرْقٌ، وَلَکِنْ دَعِی الصَّلاَةَ قَدْرَ الأَیَّامِ الَّتِی کُنْتِ تَحِیضِینَ فِیهَا، ثُمَّ اغْتَسِلِی وَصَلِّی».[50]
عایشه ل میگوید که فاطمه دختر ابیحُبَیش ل از پیامبر ج سؤال کرد و گفت: من استحاضه میشوم و پاک نمیگردم، آیا نماز را ترک کنم؟ رسول الله ج فرمود: «نه، آن خون رگ است ولی به اندازهی روزهایی که در حالت حیض هستی، نماز را رها کن و نخوان، سپس غسل کن و نماز بخوان».
[1]- مسلم حدیث شماره 223
[2]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5426 و مسلم حدیث شماره 2067 با لفظ بخاری
[3]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5634 و مسلم حدیث شماره 2065 با لفظ بخاری
[4]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 168 و مسلم حدیث شماره 268 با لفظ بخاری
[5]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1361 و مسلم حدیث شماره 292 با لفظ بخاری
[6]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 172 و مسلم حدیث شماره 279 با لفظ مسلم
[7]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 142 و مسلم حدیث شماره 375
[8]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 30 و مسلم حدیث شماره 7 با لفظ ابوداود
[9]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 394 و مسلم حدیث شماره 264 با لفظ بخاری
[10]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 887 و مسلم حدیث شماره 252 با لفظ بخاری
[11]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5892 و مسلم حدیث شماره 259 با لفظ بخاری
[12]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5889 و مسلم حدیث شماره 257 با لفظ بخاری
[13]- مسلم حدیث شماره 258
[14]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4162
[15]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5899 و مسلم حدیث شماره 2103 با لفظ بخاری
[16]- مسلم حدیث شماره 2102
[17]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4205 و ترمذی حدیث شماره 1453
[18]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5892 و مسلم حدیث شماره 259 با لفظ بخاری
[19]- مسلم حدیث شماره 260
[20]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5925 و مسلم حدیث شماره 297 با لفظ مسلم
[21]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1149 و مسلم حدیث شماره 2458 با لفظ بخاری
[22]- مسلم حدیث شماره 244
[23]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 162 و مسلم حدیث شماره 278 با لفظ مسلم
[24]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 159 و مسلم حدیث شماره 226 با لفظ بخاری
[25]- بخاری حدیث شماره 157
[26]- بخاری حدیث شماره 158
[27]- بخاری حدیث شماره 214
[28]- مسلم حدیث شماره 277
[29]- مسلم حدیث شماره 234
[30]- صحیح؛ نسایی در عمل الیوم و اللیله حدیث شماره 81؛ طبرانی در الاوسط حدیث شماره 1478
[31]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 27294 و نسایی حدیث شماره 444
[32]- مسلم حدیث شماره 360
[33]- مسلم حدیث شماره 362
[34]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 642 و مسلم حدیث شماره 376 با لفظ مسلم
[35]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 203 و مسلم حدیث شماره 274 با لفظ مسلم
[36]- مسلم حدیث شماره 276
[37]- بخاری حدیث شماره 205
[38]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 291 و مسلم حدیث شماره 348 با لفظ بخاری
[39]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 276 و مسلم حدیث شماره 317 با لفظ مسلم
[40]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 288 و مسلم حدیث شماره 305 با لفظ بخاری
[41]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 263 و مسلم حدیث شماره 321 با لفظ بخاری
[42]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 268 و مسلم حدیث شماره 309 با لفظ مسلم
[43]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 201 و مسلم حدیث شماره 325 با لفظ بخاری
[44]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 858 و مسلم حدیث شماره 846 با لفظ بخاری
[45] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 335 و مسلم حدیث شماره 521 با لفظ بخاری
[46] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 338 و مسلم حدیث شماره 368 با لفظ بخاری
[47] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 347 و مسلم حدیث شماره 368 با لفظ بخاری
[48] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 338 و نسایی حدیث شماره 433 با لفظ ابوداود
[49]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 303 و مسلم حدیث شماره 294 با لفظ مسلم
[50]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 325 و مسلم حدیث شماره 333 با لفظ بخاری
مصادر فقه اسلامی:
قرآن، سنت، اجماع و قیاس هستند.
اصل دلیلهای شرعی قرآن و سنت میباشند.
اجماع: اتفاق علمای امت بر یک حکم شرعی مبنی بر کتاب و سنت، مانند اجماع بر وجوب نمازهای پنجگانه.
قیاس: ملحق نمودن فرع به اصل به خاطر علتی که بین آن دو وجود دارد.
مثال: حرام بودن مخدرات، قیاس بر تحریم شراب، به علت سُکر و نشئهای که وجود دارد.
تقسیم احکام شرعی به پنج قسمت:
اول - واجب: شارع انجام فعل و عملی را به صورت قطعی و حتمی طلب مینماید، به فاعل آن به خاطر اطاعت کردن ثواب میرسد و کسیکه ترک نماید، مستحق عقاب و مجازات میشود، مانند ترک نمازهای پنجگانه.
دوم - مستحب: شارع انجام فعلی را به صورت غیر حتمی طلب مینماید، به فاعل آن به خاطر اطاعت کردن ثواب میرسد و ترک کنندهاش مجازات نمیشود. مانند انواع سنتهایی که در نماز و روزه و صدقات و اذکار و مانند آنها وجود دارد و مندوب و مسنون و تطوع نیز نامیده میشود.
سوم - حرام: شارع ترک فعلی را به صورت قطعی و حتمی طلب مینماید. و به تارکش به خاطر اطاعت ثواب میرسد و فاعلش مستحق عقاب و مجازات میشود، مانند شرک، کفر، زنا، ربا، ظلم و تجاوز و مانند آنها از گناهان کبیره و سایر محرمات.
چهارم - مکروه: شارع ترک آن را به صورت غیر حتمی طلب مینماید، به تارک آن به خاطر اطاعت کردن ثواب میرسد و فاعل آن مجازات نمیشود، مانند آویزان بودن لباس در نماز و غیره.
پنجم - مباح: در ذات خویش به امر و نهی تعلق ندارد و آن است که الله بین فعل و ترک آن، به فرد مسلمان اختیار داده است، به فاعل آن ثواب نمیرسد و تارک آن نیز محاکمه و مجازات نمیشود، مانند خوردن انواع پاکیها، صید دریا و خشکی، خوردن غذای اهل کتاب و ازدواج با دختران و زنان آنان.
اگر با انجام کار مباح، نیت طاعت الله ﻷ را داشته باشد پس به خاطر نیتش به او ثواب میرسد. و اگر به وسیلهی کار مباحی به کارهای خیر میرسد، پس به وظایف ملحق میشود و اگر با انجام کار مباحی به کار بدی برسد، پس به امور ممنوعه ملحق میگردد.
اوامر شرعی از حیث ثبات و تغییر به دو قسم تقسیم میشوند:
اول - احکامی که ثابت هستند و با زمان و مکان و اجتهاد ائمه تغییر نمیکنند، مانند احکامی که به وسیلهی نص در قرآن و سنت بیان شدند، مانند وجوب واجبات و تحریم حرامها و حدودی که شرع مشخص نموده و ارکان اسلام و غیره.
دوم - احکامی که بر حسب اقتضای مصالحی که در زمان و مکان و حالت تغییر میکنند و مصالح و منافع با توجه به زمان و مکان و حالت تغییر مینمایند. مانند عادتها و عرفها و مقدار تعزیرات.
و این احکام اجتهادی هستند و بر نص شرعی به صورت مستقیم استناد نمیشوند، بلکه مصدر آنها عرف یا مصلحتی است که نصوص شرعی در مورد آنها سکوت نمودند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا٥٩﴾ [النساء: 59]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر و کارگزاران [و فرماندهان مسلمانِ خود] اطاعت کنید و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر بازگردانید. اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، [یقین داشته باشید که] این [بازگشت به قرآن و سنت، برایتان] بهتر و خوشفرجامتر است».
اوامر الله ﻷ بر عدل و احسان و آسانی و نرمی و رحمت بنا شدند. بنده باید اوامر را به اندازهی استطاعت انجام دهد و از اموری که نهی شده است به طور کامل دوری نماید.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ وَٱسۡمَعُواْ وَأَطِیعُواْ وَأَنفِقُواْ خَیۡرٗا لِّأَنفُسِکُمۡۗ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٦﴾ [التغابن: 16]. «تا آنجا که میتوانید، از الله پروا کنید و [حق را] بشنوید و فرمان برید و انفاق کنید که برای خود شما بهتر است؛ و کسانی که از بُخل و حرصِ نفس خویش در امان بمانند، آنانند که رستگارند».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «دَعُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ، إِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِسُؤَالِهِمْ وَاخْتِلاَفِهِمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ، فَإِذَا نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَاجْتَنِبُوهُ، وَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِأَمْرٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ».[1]
ابوهریره س روایت میکند که رسول ج فرمود: «مرا با همان مسایلی که برای شما میگویم، رها کنید (و سؤال بیمورد درباره مسایلِ ناگفته نپرسید)؛ زیرا امتهای گذشته را کثرت سؤال و مخالفت با پیامبرانشان به هلاکت رساند؛ هرگاه شما را از چیزی بازداشتم، از آن دوری نمایید و چون شما را به انجام کاری دستور دادم، تا آنجا که میتوانید به آن عمل کنید».
دانستن و فقه اقوال و افعال پیامبر ج
هنگامیکه پیامبر ج بر عملی امر و نهی فرمود، سپس خلاف آن را انجام داد، دلیلی بر جواز آن است، ولی باید کوشش کند که افضل را انجام دهد.
مثال: پیامبر ج تشویق فرمود که اعضای وضو سه مرتبه شسته شوند، اما گاهی خودش یک یا دو مرتبه شست.
و از نوشیدن در حالت ایستاده منع فرمود، در حالی که گاهی خودش ایستاده نوشید، و در حالت پیاده و سواره طواف خانهی کعبه را انجام داد.
و پا برهنه و با کفش راه رفت. همهی اینها و امثال آن دلیلی بر جواز میباشد، ولی همواره بر افضل اهتمام داشت. در بحث وضو، سه مرتبه میشست و نشسته مینوشید و پیاده طواف میکرد و با کفش راه میرفت.
قول بر فعل مقدم است، زیرا احتمال دارد فعل، عملی شخصی باشد، ولی قول، قطعی و دلیلی بر عموم میباشد.
مهمترین اصول و قواعد شرعی در فقه اسلامی
یقین با شک از بین نمیرود. اصل و اساس در هر چیزی، طهارت و پاکی است مگر اینکه دلیلی بر نجاست آن باشد. اصل این است که شخص ذمهاش بری باشد، مگر اینکه دلیلی بر خلاف آن یافت شود. اصل در اشیاء اباحت است مگر دلیلی بر نجاست یا تحریمش باشد. مشقت و سختی، آسانی را میطلبد. ضرورتها، ممنوعات را مباح مینماید. و به اندازهی ضرورت جواز داده میشود. عمل به واجبات، بعد از علم و آگاهی و توانایی انجام آن واجب میگردد. با عجز و ناتوانی، واجبی نیست. هنگام ضرورت، حرامی نیست. واجبات بر مکلفین، لازم میشود. تمامی شروط در عبادات و معاملات بر حسب مکان اعتبار دارند. از بین بردن مفاسد بر جلب مصالح مقدم است. هنگام وجود دو مصلحت، بهترین و بالاترین اختیار میشود. زمانی که دو مفسده کنار هم باشند، خفیفترین آن انتخاب میگردد. زمانی که علت باشد، حکم نیز به وجود میآید، اما اگر علت از بین رفت، حکم نیز از بین میرود. کسیکه چیزی را تلف کرد، مکلفین باید جبران نمایند. اصل در عبادات، ممنوعیت میباشد، مگر اینکه دلیلی برای انجام آن باشد. ولی اصل در عادات و معاملات، اباحت است، مگر دلیلی از شرع در تحریم آن باشد. اصل در اوامر شرعی، وجوب است، مگر دلیلی بر استحباب یا اباحت باشد. اصل در نواهی، تحریم است، مگر دلیلی بر کراهت آن باشد. اصل در منفعتها حلال بودن و اصل در نجاسات و ضررها حرام بودن است.
هر عبادتی از اجزایی تشکیل شده که دو امر در آن ضروری و لازم است؛ ترتیب و پی در پی انجام دادن. مانند وضو، نماز، حج، عمره و غیره.
فرق بین فرض کفایه و فرض عین:
فرض عین به عامل و عمل کننده تعلق دارد، مانند نمازهای پنجگانه و مانند آنها، و فرض کفایه به عمل مطلوب تعلق دارد، مانند اذان، تجهیز میت و مانند آنها. زمانی که یکی شرکت نماید و آن را انجام دهد، گناه و مسئولیت از بقیه ساقط میشود.
افعال پیامبر ج بر سه قسم هستند:
اول - افعال جِبلّی (فطری) که مقتضای طبیعت بشر است، مانند ایستادن و نشستن و خوردن و نوشیدن و خواب و بیداری که پیامبر ج آنها را به خاطر تشریع و پیروی کردن از آن انجام نمیداد. پس کسی نمیگوید: بلند میشوم و مینشینم به خاطر تقرب به الله و اقتدا به پیامبر ج .
دوم - افعالی که فقط تشریعی هستند، مانند افعال نماز، افعال حج و مانند آن از احکام شریعت، پس آنها و همانند آنها را پیامبر ج به خاطر تبعیت و پیروی کردن از آن، انجام میداد. پس ما همانطوری انجام میدهیم، که او انجام داد -و این غالب است - پس اقتدا و پیروی کردن از رسول ج در سیرت و اخلاق و سنت وی بر ما واجب و ضروری است.
سوم - فعلی که هم احتمال تشریعی بودن و هم جبلی بودن را دارد:
و ضابطهاش این است که طبیعت بشری آن را اقتضا نماید، ولی متعلق به عبادت و یا وسیلهای است که عبادت با آن انجام میشود. مانند سواری در حج، جلسهی استراحت در نماز، برگشتن از نماز عید از مسیر دیگری، بین دو رکعت سنت صبح و نماز فرض صبح یک بار بر پهلوی راست دراز کشیدن، بعد از رفتن به منا با سرعت برگشتن، و مانند آن. چنین مثالهایی هردو امر تشریعی و جبلی را احتمال دارد و فرد مختار است که آن را انجام دهد و یا ترک نماید.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿لَّقَدۡ کَانَ لَکُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن کَانَ یَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡیَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَکَرَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا٢١﴾ [الأحزاب: 21]. «یقیناً پیش از عذاب بزرگ [آخرت]، از عذاب نزدیک [و سختیهای این دنیا] به آنان میچشانیم؛ باشد که [به درگاه الهی] بازگردند».
عمل صالح با سه شرط کامل میشود:
اول - اینکه عمل، خالص برای الله ﻷ باشد، برای اینکه الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ حُنَفَآءَ وَیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُواْ ٱلزَّکَوٰةَۚ وَذَٰلِکَ دِینُ ٱلۡقَیِّمَةِ٥﴾ [البینة: 5].
«و آنان فرمان نیافتند جز اینکه الله را عبادت کنند در حالی که دین خود را برای او خالص گردانند [و از شرک و عبادت معبودان باطل،] به توحید روی آورند؛ و نماز برپا دارند و زکات بپردازند؛ و این است آیین راستین و مستقیم».
دوم - اینکه موافق با آن چیزی باشد که پیامبر ج آورده است، برای اینکه الله میفرماید: ﴿مَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِ کَیۡ لَا یَکُونَ دُولَةَۢ بَیۡنَ ٱلۡأَغۡنِیَآءِ مِنکُمۡۚ وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٧﴾ [الحشر: 7]. «و آنچه الله از [اموالِ] اهل آبادیها [بدون پیکار] به پیامبرش بازگردانده [و بخشیده] است [= به این اموال فیء میگویند]، از آنِ الله و رسول و خویشاوندان او [= از بنیهاشم و بنیالمطلب است؛ این مورد جایگزینی است برای آنها به جای صدقهای که از آن محروم شدهاند] و یتیمان و بینوایان و در راهماندگان است. تا [این اموال،] در میان ثروتمندانِ شما دست به دست نشود؛ و آنچه که رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه که شما را از آن نهی کرد دست بردارید؛ و از الله پروا کنید که الله سختکیفر است».
سوم - اینکه انجام دهندهی آن، مؤمن باشد، زیرا الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَنُحۡیِیَنَّهُۥ حَیَوٰةٗ طَیِّبَةٗۖ وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٩٧﴾ [النحل: 97]. «هر کس - مرد یا زن - که کار نیک کند و مؤمن باشد، قطعاً او را [در دنیا] به زندگانی پاک و پسندیدهای زنده میداریم و [در آخرت نیز] بر اساس نیکوترین [طاعت و] کارى که مىکردند، به آنان پاداش میدهیم».
زمانی که این شروط وجود داشته باشد، الله عمل را قبول مینماید و اگر یکی از شرطها از بین برود، عمل باطل میشود.
الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾ [الکهف: 110]. «[ای پیامبر،] بگو: من فقط بشری [عادی] همچون شما هستم. به من وحی میشود که تنها معبودتان، اللهِ یکتاست؛ پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
هنگامیکه عامل، عملی مانند نماز، روزه، صدقات و مانند آنها انجام دهد، سه آفت برایش پیش میآید: رؤیت و دیدن عمل، طلب کردن عوض بر آن و رضایت و آرامش داشتن به آن.
1. کسیکه میخواهد از نشان دادن عملش به دیگران رهایی یابد، باید از منت و توفیق الله آگاهی داشته باشد که از جانب الله است، نه از جانب بنده.
2. علم و آگاهی داشتن، انسان را از طلب کردن عوض در مقابل عملش رهایی میدهد، برای اینکه او بردهای است در مقابل سید و آقایش، که در مقابل خدمت، مزد دریافت نمینماید. اگر آقایش به او اجر و پاداشی دهد از احسان و انعام سید میباشد، نه اینکه عوضی در مقابل عملش باشد.
3. و کسیکه او را از رضایت و آرامش او در مقابل عملش نجات میدهد، مطالعهی عیوب و کم کاری در عملش و هواهای نفسانی و شیطانی میباشد. و علم داشتن به اینکه حق الله بزرگ است و اینکه بنده، عاجزتر و ضعیفتر از این است که عمل را به کاملترین وجه انجام دهد. از الله، اخلاص و همکاری و استقامت و انجام عبادت نیکو را مسألت مینماییم.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعۡمَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِۖ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ ٱلضُّرُّ فَإِلَیۡهِ تَجَۡٔرُونَ٥٣﴾ [النحل: 53]. «و [ای مردم،] هر نعمتی که دارید، از سوی الله است؛ به علاوه، وقتی گزندی به شما میرسد، به پیشگاه او ناله و زاری میکنید».
انجام دادن عمل صالح، کافی نیست، بلکه باید عمل صالح را در مقابل آنچه که او را فاسد مینماید و از بین میبرد، حفظ کرد. پس ریا، اگر چه کم هم باشد، عمل را فاسد مینماید و دروازههای زیادی دارد که محصور نیستند و انجام دادن عمل، بدون پیروی کردن از سنت، عمل را از بین میبرد و منت گذاشتن به وسیلهی عملش، بر الله بلند مرتبه در قلبش، نیز عمل را فاسد مینماید و اذیت کردن مخلوقات نیز آن را ناقص میکند، به صورت عمدی مخالفت دستورات الهی و اهانت به آنها باعث باطل شدن عمل میگردد. و نیز کارهایی همانند اینها که بنیان و اساس عمل صالح را از بین میبرد و ارکان آن را خراب و ویران میکند.
ای بندهی مسلمان، نفست را بیدار کن و پروردگار خویش را که پادشاه بر حقی است و صحبتهای تو را میشنود، آنطوری که شایستهی جلال و بزرگی و کبریاییاش است عبادت کن: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾ [الکهف: 110]. «[ای پیامبر،] بگو: من فقط بشری [عادی] همچون شما هستم. به من وحی میشود که تنها معبودتان، اللهِ یکتاست؛ پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
بدان، هنگامیکه عمل صالحی انجام میدهی، در مقابل عمل، به تو ثواب میرسد و زمانی که عمل بدی مرتکب میشوی، در مقابل عمل، به تو عقاب و جزایی میرسد: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُدۡخِلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَتَمَتَّعُونَ وَیَأۡکُلُونَ کَمَا تَأۡکُلُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ وَٱلنَّارُ مَثۡوٗى لَّهُمۡ١٢﴾ [محمد: 12]. «الله مؤمنان نیکوکار را به باغهایی [از بهشت] وارد میکند که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است؛ و کافران [تنها در دنیا] بهرهمند مىشوند و همچون چارپایان مىخورند و آتش [دوزخ] جایگاهشان است».
نیت در شریعت: عزم و اراده جهت انجام فعلی به خاطر تقرب به الله بلند مرتبه است.
شرط صحت عمل و مقبولیت و پاداش دادن به آن، نیت است که محل آن قلب میباشد. و در هر عملی لازم است، به خاطر قول پیامبر ج که فرمود:
«إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ، وَإِنَّمَا لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى».[2]
«به درستی که اعمال به نیات بستگی دارند و هرکس نتیجه نیت خود را درمییابد».
نیت به دو قسمت تقسیم میشود:
اول - نیت عمل: مانند نیت کردن مسلمان برای وضو و غسل و نماز.
دوم - نیت برای الله ﻷ که عمل به خاطر او انجام میشود. پس برای وضو و غسل و نماز یا غیر از آنها به خاطر تقرب و نزدیکی به الله یکتا نیت میکند. و این از اوّلی، مهمتر است و هردو در هر عملی لازم و ضروری هستند.
اخلاص یعنی اینکه بندگان اعمالشان را در ظاهر و باطن برای الله خالص و تصفیه نمایند و هنگام انجام عمل توجه به هیچ مخلوقی نباشد.
صدق در اخلاص این است که باطنش از ظاهرش آبادتر باشد.
و هنگامیکه بنده اخلاص دارد، یعنی پروردگارش را انتخاب نموده و قلبش را زنده نگه داشته و به او نزدیک شده است و انجام دادن عبادات و طاعات نزد او محبوب، و معاصی نزدش ناخوشایند میباشند، بر خلاف قلبی که اخلاص ندارد و درخواستها و امیال در آن موج میزند؛ گاهی به خاطر ریاست و گاهی به خاطر شهوت و گاهی به خاطر درهم و دینار.
الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ حُنَفَآءَ وَیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُواْ ٱلزَّکَوٰةَۚ وَذَٰلِکَ دِینُ ٱلۡقَیِّمَةِ٥﴾ [البینة: 5]. «و آنان فرمان نیافتند جز اینکه الله را عبادت کنند در حالی که دین خود را برای او خالص گردانند [و از شرک و عبادت معبودان باطل،] به توحید روی آورند؛ و نماز برپا دارند و زکات بپردازند؛ و این است آیین راستین و مستقیم».
ایثار سه قسم میباشد:
1. ایثار و از خود گذشتگی ممنوع: اینکه دیگری را در عملی بر خود ترجیح دهی که شرعا بر خودت واجب است، مانند آب وضویی که فقط برای یک نفر کافی است، بنابراین، جایز نیست که دیگری را بر خود ترجیح دهی. زیرا منجر به از دست دادنِ آن امرِ واجب میشود.
2. ایثار مباح: مانند ایثار در امور مستحب و اینکه دیگری را در صف اول بر خود ترجیح دهی و ترک کردن چنین ایثاری بهتر است، مگر به خاطر مصلحت باشد، مثلا پدر خویش را بر خود ترجیح دهی.
3. ایثار مستحب: اینکه دیگری را در امر غیر تعبدی بر خود ترجیح دهی، همانطور که گرسنه هستی، اما ترجیح میدهی که غذا را فرد دیگری استفاده نماید. ﴿وَٱلَّذِینَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِیمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ یُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَیۡهِمۡ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَیُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ کَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٩﴾ [الحشر: 9]. «و [نیز] کسانی که پس از آنها [= پس از مهاجران و انصار] آمدهاند، میگویند: «پروردگارا، ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز و در دلهایمان نسبت به کسانی که ایمان آوردهاند کینهای قرار مده. پروردگارا، بیگمان، تو دلسوزِ مهربانی».
صفات و ویژگیهایی که اعمال به وسیلهی آنها ادا میشوند:
هر عملی برای ادا شدن به صفات و ویژگیهایی نیاز دارد تا به عنوان عمل صالح و ثمربخش و مقبول واقع شود، چه در عبادات باشد مانند نماز، زکات، روزه، حج و غیره، یا از معاملات باشد، مانند بیع، اجاره، صلح، وکالت و امثال آنها، یا از آداب و معاشرات یا اذکار یا دعاها و دیگر اوامر الله باشد، مانند دعوت به سوی الله و تعلیم شریعت الهی و امر به معروف و نهی از منکر.
مهمترین صفاتی که در هر عملی واجب است تا مقبول و ثمربخش باشد، عبارتاند از:
1. یقین: عملی که الله و رسولش به انجام آن امر فرمود، بر طرف کنندهی نیازها ما و به عنوان رستگاری و نجات ما در دنیا و آخرت است و در آن هیچ شکی نیست. ﴿یُصۡلِحۡ لَکُمۡ أَعۡمَٰلَکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡۗ وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِیمًا٧١﴾ [الأحزاب: 71]. «[پرهیزگار و راستگو باشید] تا الله کارهایتان را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد و [بدانید] هر کس از [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبرش اطاعت کند، یقیناً به کامیابی بزرگی دست یافته است».
2. خالص نمودن عمل فقط برای الله یکتا که شریک ندارد، برای اینکه او ما را خلق و به سوی خویش هدایت نموده و به ما بر هدایت کمک کرده و بر آن به ما ثواب میدهد. ﴿ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖ فَٱعۡبُدُوهُۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٞ١٠٢﴾ [الأنعام: 102]. «این است الله، پروردگار شما؛ هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ آفرینندۀ همه چیز است؛ پس او را عبادت کنید و [بدانید که] او [مراقب و] کارگزار همه چیز است».
اعمال دینی گرانقیمت هستند و کسی به غیر از الله یکتا نمیتواند قیمت آنها را بپردازد، پس تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، نمیتوانند ثواب یک «سبحان الله» گفتن را بدهند.
پس عمل خود را برای کسیکه به تو وعدهی اجر و پاداش داده، خالص بگردان و آن فقط الله یکتاست که شریک ندارد.
3. پیروی کردن از پیامبر ج در هر عملی، به این صورت که اعمالمان را به شکلی انجام دهیم که او انجام میداد. با خود تصور کنیم اگر پیامبر ج اینجا و یا به جای من بود در این حالت چه میکرد و ما نیز همان کار را کنیم. اگر نسبت به آن علم داریم آن را انجام دهیم و اگر علم نداریم، از کسیکه میداند، سؤال نماییم.
4. تصور فضیلت عمل؛ زیرا اعمال، ارزشمند هستند و هنگامیکه فضایل آنها را بشناسیم، عمل به آنها و مداومت و زیاد انجام دادن، و دعوت به سوی آنها آسان میشود. پس فضایل ذکر، نماز، روزه، حج، دعوت به سوی الله، صلهی رحم و... از اعمال نیک را بشناسیم تا عمل کردن و مداومت بر آنها آسان گردد.
5. احسان؛ اینکه الله را چنان عبادت نمایی که او را میبینی، پس اگر تو او را نمیبینی، او تو را میبیند. پس چنان تصور نماییم که الله ما را میبیند و سخن ما را میشنود و احوال ما را میداند و عملکرد ما را زیر نظر دارد.
پس عمل را برای الله و به روش نیکو انجام دهیم و او را چنان عبادت کنیم که گویا او را میبینیم، و چنان تصور نماییم که الله از ما اطلاع کامل دارد و در مقابل اعمالمان، ما را مجازات مینماید.
شایسته است بنده عمل را چه در تنهایی و چه در جمع مردم به یک روش و کیفیت انجام دهد و تنها به سوی او با قلب و جسم خویش متوجه شود و به غیر از او به سوی کسی دیگر توجه نکند، و کسیکه در حضور مردم، عمل را خوب انجام دهد، اما در تنهایی، عملش را بد انجام دهد، پس به درستی که او عظمت و بزرگی مخلوق را احساس نموده است، نه عظمت و بزرگی خالق را؛ و این نفاق است: ﴿فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُعَذَّبِینَ٢١٣﴾ [الشعراء: 213]. «پس هیچ معبودی را با الله مخوان، که عذاب خواهی شد».
6. سعی و تلاش و مجاهدت: پس با تمام وجود به سعی و تلاشمان در انجام عمل صالح سرعت بخشیم، و آنچه را که نفسهایمان دوست دارند و میخواهند، از آنها بگیریم و عملی را انجام دهیم که الله دوست دارد و میخواهد. و هرچه داریم را برای رضای الله ﻷ، بذل و بخشش نماییم و آنچه را که او دوست دارد انجام داده و از آنچه که او آن را ناپسند میداند دوری کنیم. شایسته است که بنده هدفِ الله و آنچه را که الله دوست دارد، بر هدف خویش و چیزی که نفسش دوست دارد مقدم بدارد. کسی را که الله چنین توفیقی دهد، مجاهد واقعی خواهد بود. ﴿وَٱلَّذِینَ جَٰهَدُواْ فِینَا لَنَهۡدِیَنَّهُمۡ سُبُلَنَاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٦٩﴾ [العنکبوت: 69]. «کسانی که در راه [خشنودیِ] ما میکوشند، قطعاً آنان را به راههای خویش هدایت میکنیم و بیتردید، الله با نیکوکاران است».
اگر علم آموختیم و عملی را بدون این صفات انجام دادیم، علم و عمل بدون این صفات انتشار مییابد و جدال و اختلاف و طلب رخصتها، کسالت و ریا و فتنهها زیاد خواهد شد و احزاب و گروههای زیادی به وجود میآیند. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَٱسۡتَقِمۡ کَمَآ أُمِرۡتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطۡغَوۡاْۚ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ١١٢﴾ [هود: 112]. «پس [ای پیامبر،] چنان که فرمان یافتهای، [در برابر مشرکان] استقامت کن و کسی که همراه تو [به پیشگاه الهی] روی آورده است [نیز باید در دینداری استقامت کند] و سرکشی نکنید. بیتردید، او به آنچه میکنید بیناست».
و کسیکه برای انجام دادن عمل با صفاتی که بیان شد به پا خیزد، در دنیا و آخرت به وعدههای الله خواهد رسید. اما اگر کسی عملی انجام دهد و یکی از صفات مذکور از بین رود، وعدهای که به او داده شده، برایش حاصل نخواهد شد و از خسارت نجات نمییابد، مگر کسیکه اسباب نجات چهارگانه را کامل نماید. همانطور که الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿وَٱلۡعَصۡرِ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِی خُسۡرٍ٢ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ٣﴾ [العصر: 1-3]. «سوگند به عصر که انسان در زیان است. مگر مؤمنان نیکوکاری که یکدیگر را به حق سفارش نمودهاند و به شکیبایی توصیه کردهاند».
شامل موارد زیر است:
1- احکام دعا.
2- بهترین اوقات و مکانها و احوالی که دعا قبول میشود.
3- دعای وارد شده در قرآن و سنت صحیح. که شامل دو مورد زیر است:
1. دعاهای قرآنی.
2. دعاهای نبوی.
4- دعاها و اذکاری که انسان به وسیلهی آنها از شر شیطان پناه میجوید، که شامل موارد زیر است:
1. آنچه که انسان به وسیلهی آن از شر شیطان پناه میجوید.
2. درمان سحر و اذیت و آزار آن.
3. رقیهی چشم زدگی
دعا بر دو نوع است: دعای عبادت و دعای مسألت. و هر یکی از این دو مستلزم دیگری است.
اول - دعای عبادت: توسل به الله بلندمرتبه به وسیلهی خالص کردن عبادت و تضرع و حمد و ثنا برای الله، به خاطر به دست آوردن امری دوست داشتنی یا دفع امور ناپسند و جلوگیری از ضرر.
الله میفرماید: ﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَیۡهِ فَنَادَىٰ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٨٧ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّۚ وَکَذَٰلِکَ نُۨجِی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٨٨﴾ [الأنبیاء: 87-88].
«و [یاد کن از] ذوالنون [= یونس] آنگاه که خشمگین [از میان قومش] رفت و چنین پنداشت که ما هرگز بر او تنگ نمیگیریم [و به خاطر این کار مجازاتش نمیکنیم]؛ [وقتی ماهی او را بلعید] در تاریکیها ندا داد که: «[پروردگارا،] هیچ معبودی [بهحق] جز تو نیست. تو منزّهی. بیتردید، من از ستمکاران بودهام». دعایش را اجابت کردیم و او را از اندوه نجات دادیم و مؤمنان را [نیز] اینچنین نجات میدهیم».
دوم - دعای مسألت: درخواست کردن آنچه که به فرد دعا کننده سود میرساند. از قبیل جلب منفعت یا دور کردن ضرر و زیان.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَا کَانَ قَوۡلَهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسۡرَافَنَا فِیٓ أَمۡرِنَا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ١٤٧﴾ [آل عمران: 147].
«و سخنشان تنها این بود که: پروردگارا، گناهانمان را بیامرز و از زیادهرویِ ما در کارمان [درگذر] و گامهایمان را استوار بدار و ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
دعاها و پناهخواستنها از الله به مانند سلاح است و ملاک، تنها تیزی سلاح نیست بلکه به استفاده کننده آن نیز بستگی دارد.
هرگاه اسلحه کامل باشد و مشکلی نداشته باشد و استفاده کننده، انسان قدرتمندی باشد و مانعی هم در کار نباشد دشمن توسط آن از پای در میآید و در صورتِ ناهماهنگیِ هر یک از این سه مورد، تاثیر نیز کاهش مییابد.
دعا اسلحهی مؤمن است، چه فرود بیاید یا نیاید سود میرساند و با اندازهی قدرت یقین به الله و پایداری در اوامرش و تلاش و کوشش برای سربلندی سخن الله، دعا اجابت شده و مطلوب حاصل میشود.
الله میفرماید: ﴿فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِکُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ فَارِقُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖ وَأَشۡهِدُواْ ذَوَیۡ عَدۡلٖ مِّنکُمۡ وَأَقِیمُواْ ٱلشَّهَٰدَةَ لِلَّهِۚ ذَٰلِکُمۡ یُوعَظُ بِهِۦ مَن کَانَ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا٢ وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءٖ قَدۡرٗا٣﴾ [الطلاق: 2-3].
«و هنگامی که [آنها را طلاق دادید و] عدهشان به سر رسید، آنان را به طرز شایستهای نگه دارید یا به طرز شایستهای از آنها جدا شوید؛ و دو مرد عادل از خودتان را گواه بگیرید و شهادت را برای الله برپا دارید. این [حکمی است] که هر کس به الله و روز قیامت ایمان دارد، به آن پند و اندرز داده میشود؛ و هر کس که از الله بترسد، راه نجاتی برای او قرار میدهد و او را از جایی که گمان ندارد، روزی میدهد؛ و هر کس بر الله توکل کند، او تعالی برایش کافی است. بیگمان، الله فرمان خود را به انجام میرسانَد. مسلّماً الله برای هر چیزی اندازهای قرار داده است».
اللهِ عزیز و گرامی، غنی و بخشاینده است. دعای کسی را که از او بخواهد، هرگز رد نمیکند. هرگاه دعا با شرایطش انجام گیرد، الله یا به سؤال کننده فورا میدهد یا اجابت را به تأخیر میاندازد تا فرد مسلمان بیشتر تضرّع و زاری کند. یا به او چیزی سودمندتر از خواستهاش عطا میکند یا اینکه از او بلایی را دور میکند و یا آن را برای روز قیامت به تأخیر میاندازد؛ زیرا الله بهتر مصلحت بندگانش را میداند، پس ما شتاب نکنیم.
﴿وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءٖ قَدۡرٗا٣﴾ [الطلاق: 3].
«و او را از جایی که گمان ندارد، روزی میدهد؛ و هر کس بر الله توکل کند، او تعالی برایش کافی است. بیگمان، الله فرمان خود را به انجام میرسانَد. مسلّماً الله برای هر چیزی اندازهای قرار داده است».
﴿وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ١٨٦﴾ [البقرة: 186].
«و [ای پیامبر،] چون بندگانم دربارۀ من از تو بپرسند [به آنان] بگو که من نزدیکم و دعای دعاکننده را - هنگامی که مرا بخوانَد - اجابت میکنم؛ پس [آنان فقط] باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند؛ باشد که راه یابند».
دعا از قویترین ابزارها در دور کردن چیزهای ناپسند و به دست آوردن چیزهای مطلوب میباشد، ولی گاهی دعا تاثیری ندارد؛ یا به خاطر ضعفِ خودِ دعا که مورد پسند الله نیست و در آن کینه و دشمنی است؛ و یا به علت ضعف قلب و عدم توجه به سوی الله در هنگام دعا؛ و یا به علت موانع اجابت همانند خوردن حرام و غفلت و اشتباه و انباشته شدن گناهان در قلب؛ و یا به علت عجله داشتن برای نتیجه دعا و ترک دعا.
چه بسا عدم اجابت دعا در دنیا برای این باشد که در آخرت بزرگتر از آن به او عطا کند و یا گاهی به او نمیدهد، ولی شری را از او دور میگرداند.
و چه بسا در حاصل شدن مطلوب، گناه باشد، پس ندادن بهتر است و گاهی به او نمیدهد تا از پروردگارش غافل نباشد که سؤال کردن را ترک کند و به دروازهی پروردگار نیاید.
1. جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللهِ ب یَقُولُ: سَلَّمَ نَاسٌ مِنْ یَهُودَ عَلَى رَسُولِ اللهِ ج فَقَالُوا: السَّامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْقَاسِمِ، فَقَالَ: «وَعَلَیْکُمْ» فَقَالَتْ عَائِشَةُ: وَغَضِبَتْ أَلَمْ تَسْمَعْ مَا قَالُوا؟ قَالَ: «بَلَى، قَدْ سَمِعْتُ فَرَدَدْتُ عَلَیْهِمْ وَإِنَّا نُجَابُ عَلَیْهِمْ وَلَا یُجَابُونَ عَلَیْنَا».[1]
جابر بن عبدالله ب میگوید: گروهی از یهودیان به رسول الله ج سلام کردند و گفتند: السام علیک (مرگ بر تو) ای ابوالقاسم! پیامبر ج فرمود: «و علیکم (و بر شما باد)». عایشه ل (که در آنجا حضور داشت) خشمگین شد و گفت: آیا نشنیدی که آنان چه گفتند؟ پیامبر ج فرمود: «بله، شنیدم و دعایشان را به خودشان برگرداندم؛ باید بدانید که نفرین ما در حق آنان، پذیرفته میشود؛ اما نفرین آنان در حق ما پذیرفته نمیشود».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ اللهَ طَیِّبٌ لَا یَقْبَلُ إِلَّا طَیِّبًا، وَإِنَّ اللهَ أَمَرَ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا أَمَرَ بِهِ الْمُرْسَلِینَ، فَقَالَ: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرُّسُلُ کُلُواْ مِنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ٥١﴾ [المؤمنون: 51] وَقَالَ: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ﴾ [البقرة: 172] ثُمَّ ذَکَرَ الرَّجُلَ یُطِیلُ السَّفَرَ أَشْعَثَ أَغْبَرَ، یَمُدُّ یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ، یَا رَبِّ، یَا رَبِّ، وَمَطْعَمُهُ حَرَامٌ، وَمَشْرَبُهُ حَرَامٌ، وَمَلْبَسُهُ حَرَامٌ، وَغُذِیَ بِالْحَرَامِ، فَأَنَّى یُسْتَجَابُ لِذَلِکَ؟.[2]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «ای مردم، الله پاک است و فقط پاکیزه را میپذیرد. الله به مؤمنان همان دستوری را داده که به پیامبران داده است؛ چنانکه میفرماید: «ای پیامبران، از [غذاهای] پاکیزه بخورید و کار شایسته انجام دهید. یقیناً من از آنچه انجام میدهید آگاهم». و فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که روزیِ شما کردهایم بخورید». سپس رسول الله ج داستان مردی را ذکر کرد که سفری طولانی را پیموده و ژولیدهموی و غبارآلود است. او دستانش را به سوی آسمان بلند میکند و میگوید: پروردگارا! پروردگارا! در حالی که خوراک، نوشیدنی و لباسش حرام میباشد و با حرام تغذیه شده است؛ دعای چنین شخصی چگونه پذیرفته میشود؟.
دعا از سودمندترین درمانهاست و دشمن بلاست که جلویش را میگیرد و هرگاه بلا برسد، آن را دور میکند یا سبک میگرداند.
دعا همراه بلا، سه حالت دارد:
1. دعا از بلا نیرومندتر است، پس آن را دفع میکند.
2. دعا از بلا ضعیفتر است، پس بلا بر آن چیره میشود.
3. دعا و بلا هردو علیه یکدیگر به پا میخیزند و هریک مانع دیگری میشود.
الله میفرماید:
1. ﴿أَمَّنۡ هُوَ قَٰنِتٌ ءَانَآءَ ٱلَّیۡلِ سَاجِدٗا وَقَآئِمٗا یَحۡذَرُ ٱلۡأٓخِرَةَ وَیَرۡجُواْ رَحۡمَةَ رَبِّهِۦۗ قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَۗ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٩﴾ [الزمر: 9].
«آیا [چنین مشرکی بهتر است یا] کسی که در طول شب، در حال سجده و قیام، به عبادت مشغول است و از [عذاب] آخرت ترسان است و به رحمت پروردگارش امید دارد؟ بگو: آیا کسانی که [حق بندگی پروردگار را] میدانند و کسانی که نمیدانند، یکسانند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند».
2. ﴿وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ١٨٦﴾ [البقرة: 186].
«و [ای پیامبر،] چون بندگانم دربارۀ من از تو بپرسند [به آنان] بگو که من نزدیکم و دعای دعاکننده را - هنگامی که مرا بخوانَد - اجابت میکنم؛ پس [آنان فقط] باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند؛ باشد که راه یابند».
﴿وَقَالَ رَبُّکُمُ ٱدۡعُونِیٓ أَسۡتَجِبۡ لَکُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِی سَیَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ٦٠﴾ [غافر: 60].
«و پروردگارتان فرمود: «مرا به دعا بخوانید، تا [دعای] شما را اجابت کنم. کسانی که از عبادت من سرکشی میکنند، به زودی با خواری به جهنم وارد میشوند».
برخی از آن عبارت است از:
1. خالص برای الله باشد و ابتدا با حمد و ثنای الله شروع شود و پس از آن در اول و آخر دعا، درود بر پیامبر ج فرستاده شود.
2. دعا با نامهای نیک الله باشد. برای هیچ فردی جایز نیست که صفات الله را صدا بزند و بگوید: ای وجه الله، ای علم الله، ای رحمت الله و امثال آن. ولی توسل به صفات الله مستحب است که بگوید: یا الله، من با قدرت بزرگ تو یا رحمت وسیع تو و امثال آن از تو طلب میکنم.
3. حضور قلب هنگام دعا، و پایین آوردن صدا، اعتراف به گناه و طلب آمرزش آن و اعتراف به نعمت و سپاسگزاری از الله بلند مرتبه.
4. هر دعایی را سه بار تکرار کند و بر آن اصرار نماید و اجابت را سست و ضعیف نداند، بلکه بر اجابت آن یقین داشته باشد. و به گناه یا قطع صلهی رحم دعا نکند. همچنین در دعا از حدود، تجاوز نکند، بلکه به الله گمان نیک داشته باشد.
5. علیه خانواده و خود و مال و فرزندش دعا نکند و خوراک و نوشیدنی و لباسش از حلال باشد. اگر توانایی دارد ظلم و ستمی را که مرتکب شده جبران کند. در دعا خشوع و تضرع نماید و از ناپاکی و پلیدی، پاک باشد.
6. دستها را تا برابریِ شانهها در کنار یکدیگر بلند نماید و کفشان به سوی آسمان باشد و اگرخواست چهره و ظاهر دستهایش را به سوی قبله نماید.
7. هنگام دعا رو به قبله باشد و در حالت سستی و نرمی دعا کند و دعاهایی را بخواند که احتمال اجابتشان باشد و در شریعت وارد شدهاند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّمَا یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بِهَا خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ۩١٥ تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ١٦ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٧﴾ [السجدة: 15-17].
«فقط کسانی به آیات ما ایمان میآورند که چون به آنها پند داده شوند، به سجده میافتند و پروردگارشان را به پاکی میستایند و تکبر نمیورزند. [در دل شب،] از بسترها برمیخیزند و پروردگارشان را با بیم و امید [به نیایش] میخوانند و از آنچه به آنان روزی دادهایم انفاق میکنند. هیچ کس نمیداند به [پاس] آنچه [این مؤمنان در دنیا] انجام میدهند، چه [بسیار مایۀ] روشنی چشمها برایشان نهفته است».
دعا بر سه نوع است:
1. دعاهایی که الله و پیامبرش، آن را به ما دستور دادهاند، و دستور هم یا برای وجوب است یا برای استحباب. مانند دعاهایی که در قرآن و سنت وارد شدهاند و در نماز و غیر آن خوانده میشوند. اینها مورد پسند الله هستند.
برترین و بزرگترین و کاملترین دعا و سؤال در قرآن کریم این است:
﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧﴾ [الفاتحة: 6-7].
«ما را به راه راست هدایت فرما [و همواره ثابتقدم بگردان]؛ راه کسانی [همچون پیامبران، شهیدان، راستگویان و نیکوکاران] که به آنان نعمت دادهای، نه [راه] کسانی که بر آنان خشم گرفته شده است [= یهود] و نه [راه] گمراهان [= نصاری]».
2. نوع دیگر آن است که الله و پیامبرش، ما را از آن منع کردهاند، مانند گذشتن از حدود در دعا. مثل اینکه انسان چیزی را طلب کند که ویژهی پروردگار است، مثلا از الله بخواهد که او را بر هر چیزی دانا یا توانا بگرداند و یا او را از غیب خبر دهد و امثال آن. این قبیل دعا را الله دوست ندارد و نمیپسندد.
3. نوع دیگر، مباح و جایز است، مثلا چیز اضافی را بخواهد که در آن گناهی نباشد.
2- برترین اوقات، جاها و حالتهایی که دعا اجابت میشود
نیمهی آخر شب، شب قدر، پس از نمازهای فرض، بین اذان و اقامه، لحظهای از هر شب، لحظهای از روز جمعه، و آن آخرین لحظه پس از عصر است، هنگام اذان برای نمازهای فرض، هرگاه با وضو بخوابد و سپس در شب بلند شود و دعا کند، دعا در ماه رمضان و شب قدر و امثال آن.
هنگام طواف کعبه، روز عرفه در عرفات، بر صفا و مروه، در مشعر الحرام (مزدلفه)، پس از رمی جمرهی کوچک و وسطی در اعمال حج و امثال آن.
دعا با «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»، دعا هنگام روی آوردن قلب به سوی الله، دعا پس از وضو، دعای مسافر، بیمار، مظلوم، دعای پدر برای فرزندش و دعای مضطر، دعا هنگام سجده، زمان اجتماع مسلمانان در مجالس ذکر و یاد الله، هنگام آواز خروس، وقتی که در شب فردی بیدار شود و این دعا را بخواند: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، سُبْحَانَ اللَّهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ...»، سپس درخواست آمرزش نماید و دعا کند و امثال آن.
الله میفرماید:
1. ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحۡیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦٢ لَا شَرِیکَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِکَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ١٦٣﴾ [الأنعام: 162-163].
«بگو: «بیتردید، نمازم و قربانیهای من و زندگی و مرگم همه برای الله - پروردگار جهانیان- است. [همان ذاتی که] شریکى ندارد؛ و به این [عبادت الله به یگانگی و خالصانه] دستور یافتهام و من نخستین مسلمان [از این قوم] هستم».
2. ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَیّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا وَٱبۡتَغِ بَیۡنَ ذَٰلِکَ سَبِیلٗا١١٠ وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا١١١﴾ [الإسراء: 110-111].
«بگو: «الله» را بخوانید یا «رحمان» را بخوانید؛ هر کدام را که بخوانید، نیکوترین نامها براى اوست». و [ای پیامبر،] نمازت را [آنچنان] به صدای بلند نخوان [که مشرکان بشنوند] و آن را [آنقدر نیز] آهسته نخوان [که حتی اصحابت نشوند]؛ و میان این [دو حالت،] راهى [میانه] بجوى. و بگو: «ستایش مخصوص الله است که فرزندی [برای خویش] برنگزیده است و در فرمانروایی، هیچ شریکی ندارد و هرگز خوار و ناتوان نمیگردد که [نیاز به دوست و] کارساز داشته باشد» و او را بزرگ بدار؛ بزرگداشتی شایسته».
3. ﴿أَمَّن یُجِیبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَیَجۡعَلُکُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ٦٢﴾ [النمل: 62].
«[آیا معبودان شما بهترند] یا ذاتی که [دعای] درمانده را - وقتی او را بخواند- اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد و شما را جانشینان [پیشینیان در] زمین قرار میدهد؟ آیا معبود دیگری با الله وجود دارد؟ چه اندک پند میگیرید!».
کیفیت خواستن از الله:
1. الله عزیز و گرامی را زیاد یاد کند، زیرا هرکس الله را زیاد یاد کند، بهتر از آنچه که به سائلان میدهد، به او خواهد داد.
﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِی وَلَا تَکۡفُرُونِ١٥٢﴾ [البقرة: 152].
«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرگزاری مرا به جای آورید و از من ناسپاسی نکنید».
2. قبل از خواستن، حمد و ثنای الله را به جای آورد.
ابراهیم ÷ هنگامیکه با قومش سخن گفت، قبل از خواستن از الله، با تعریف و ثنا به پروردگارش متوسل شد و گفت:
﴿قَالَ أَفَرَءَیۡتُم مَّا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٧٥ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ٧٦ فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّیٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٧٧ ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ٧٨ وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ٧٩ وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ٨٠ وَٱلَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحۡیِینِ٨١﴾ [الشعراء: 75-81].
«[ابراهیم] گفت: «آیا دیدید [و دانستید] چیزهایی را که همواره عبادت میکردید - [هم] شما و [هم] پدرانتان- یقیناً [همۀ] آنها [= معبودان باطل] دشمنِ [عقیدۀ توحیدیِ] من هستند؟ مگر پروردگار جهانیان. آن [معبودی] که مرا آفریده و هدایتم میکند و همان ذاتی که به من غذا میدهد و سیرابم میسازد و هنگامی که بیمار میشوم، اوست که شفایم میدهد و ذاتی که مرا میمیرانَد و [دوباره] زندهام میکند».
سپس خواستهاش را با ثنا آمیخته کرد و فرمود:
﴿وَٱلَّذِیٓ أَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لِی خَطِیَٓٔتِی یَوۡمَ ٱلدِّینِ٨٢﴾ [الشعراء: 82].
«و ذاتی که امیدوارم روز جزا گناهانم را ببخشد».
آنگاه با صراحت چنین درخواست کرد و گفت:
﴿رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ٨٣ وَٱجۡعَل لِّی لِسَانَ صِدۡقٖ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ٨٤ وَٱجۡعَلۡنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِیمِ٨٥ وَٱغۡفِرۡ لِأَبِیٓ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ٨٦ وَلَا تُخۡزِنِی یَوۡمَ یُبۡعَثُونَ٨٧ یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ٨٩﴾ [الشعراء: 83-89].
«پروردگارا، به من دانشی [در دین] ببخش و مرا به شایستگان ملحق کن. و در آیندگان آوازهای نیک برایم قرار بده. و مرا از وارثان بهشتِ پرنعمت بگردان. و پدرم را بیامرز [که] بیتردید در زمرۀ گمراهان بود. و روزی که [مردم] برانگیخته میشوند، مرا رسوا [و شرمنده] نساز. همان روزی که مال و فرزندان سودی نمیبخشد؛ مگر کسی که با قلبی پاک [و خالی از شرک و نفاق و ریا] به پیشگاه الله بیاید».
سپس الله بخشاینده و مهربان سورهی فاتحه را بر محمد ج با این ترتیب نازل کرد و فرمود:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣ مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٤﴾ [الفاتحة: 2-4].
«تمام ستایشها [و سپاسها] از آنِ الله - پروردگار جهانیان- است؛ بخشندۀ مهربان است؛ مالک روزِ جزاست».
همهی اینها تعریف و ستایش و تمجید پروردگار عزیز و گرامیاند. در ادامه الله میفرماید:
﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ٥﴾ [الفاتحة: 5].
«[پروردگارا] تنها تو را عبادت میکنیم [= برخی از انواع عبادت عبارت است از: توکل، خشوع، خشیت، استعانت (یاریجُستن)، ذبح، نذر، دعا و استغاثه (به فریادرسی خواندن) و ... .] و تنها از تو یاری [و مدد] میجوییم».
تمام این حمد و ثناها با سؤال کردن آمیخته است.
در ادامه الله میفرماید: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧﴾ [الفاتحة: 6-7].
«ما را به راه راست هدایت فرما [و همواره ثابتقدم بگردان]؛ راه کسانی [همچون پیامبران، شهیدان، راستگویان و نیکوکاران] که به آنان نعمت دادهای، نه [راه] کسانی که بر آنان خشم گرفته شده است [= یهود] و نه [راه] گمراهان [= نصاری]».
این فقط درخواست است و بزرگترین و اولین خواسته در قرآن کیم است.
اکنون برخی از دعاهای قرآنی و نبوی را برایتان یادآور میشویم.
3- برخی از دعاهایی که در قرآن کریم و سنت صحیح وارد شدهاند
1. دعاهای قرآنی
الله، قرآن را برای هر چیزی تبیان و هدایت و موعظه و رحمت و شفا قرار داده است. اکنون برخی از دعاهای قرآنی را یادآور میشویم که فرد مسلمان آنچه که مناسب حالش میباشد را برگزیند و اسباب مشروع را بگیرد و یقین کامل داشته باشد که همهی امور به دست الله یکتایی است که شریک ندارد.
1. ﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ١ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣ مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٤ إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ٥ ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧﴾ [الفاتحة: 1-7].
«به نام الله بخشندۀ مهربان. تمام ستایشها [و سپاسها] از آنِ الله - پروردگار جهانیان- است؛ بخشندۀ مهربان است؛ مالک روزِ جزاست. [پروردگارا] تنها تو را عبادت میکنیم [= برخی از انواع عبادت عبارت است از: توکل، خشوع، خشیت، استعانت (یاریجُستن)، ذبح، نذر، دعا و استغاثه (به فریادرسی خواندن) و ... .] و تنها از تو یاری [و مدد] میجوییم. ما را به راه راست هدایت فرما [و همواره ثابتقدم بگردان]؛ راه کسانی [همچون پیامبران، شهیدان، راستگویان و نیکوکاران] که به آنان نعمت دادهای، نه [راه] کسانی که بر آنان خشم گرفته شده است [= یهود] و نه [راه] گمراهان [= نصاری]».
2. ﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِۖ هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ٢٢ هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَیۡمِنُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَکَبِّرُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٢٣ هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡخَٰلِقُ ٱلۡبَارِئُ ٱلۡمُصَوِّرُۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ یُسَبِّحُ لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٢٤﴾ [الحشر: 22-24].
«او الله است که معبودی [راستین] جز او نیست؛ دانای غیب و آشکار است؛ او بخشندۀ مهربان است. او الله است که معبودی [بهحق] جز او نیست؛ [اوست] فرمانروا، منزّه، بیعیب و نقص، تصدیقکنندۀ پیامبرانش، مراقب [اعمال بندگانش]، قدرتمندِ شکستناپذیر، شکوهمند و شکستدهندۀ مطلق، والامقام و شایستۀ عظمت. الله از کسانی [یا چیزهایی] که [برای او به عنوان] شریک میآورند، پاک و منزّه است. او الله است: خالقِ هستی، آفریدگارِ آن از نیستی [و] شکلدهندۀ مخلوقات؛ نامهایی نیک دارد. آنچه در آسمانها و زمین است تسبیحِ او را میگویند، و او قدرتمندِ شکستناپذیر [و] حکیم است».
3. ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنۢبِتُ ٱلۡأَرۡضُ وَمِنۡ أَنفُسِهِمۡ وَمِمَّا لَا یَعۡلَمُونَ٣٦﴾ [یس: 36].
«پاک و منزه است آن [پروردگاری] که همۀ گونهها را آفریده است؛ از آنچه زمین میرویانَد [= گیاهان و درختان] و از خودشان [=انسانها] و از آنچه نمیدانند».
4. ﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ٨٢﴾ [الزخرف: 82].
«[معبود یگانهای که] پروردگار آسمانها و زمین و عرش است، از توصیفِ [جاهلانه] آنان منزه است».
5. ﴿حَسۡبِیَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُۖ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ١٢٩﴾ [التوبة: 129].
«الله برای من کافی است. هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ تنها بر او توکل کردم و او پروردگارِ عرش بزرگ است».
6. ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٨٧﴾ [الأنبیاء: 87].
«[پروردگارا،] هیچ معبودی [بهحق] جز تو نیست. تو منزّهی. بیتردید، من از ستمکاران بودهام».
7. ﴿رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٢٣﴾ [الأعراف: 23].
«پروردگارا، ما [با سرپیچی از دستور تو] به خویشتن ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی، قطعاً از زیانکاران خواهیم بود».
8. ﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا بِمَآ أَنزَلۡتَ وَٱتَّبَعۡنَا ٱلرَّسُولَ فَٱکۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِینَ٥٣﴾ [آل عمران: 53].
«پروردگارا، به آنچه نازل کردهای ایمان آوردیم و از فرستادۀ [تو] پیروی نمودیم؛ پس ما را در زمرۀ گواهان [به حق و مؤمنان به پیامبرت] بنویس».
9. ﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ١٠٩﴾ [المؤمنون: 109].
«پروردگارا، ایمان آوردیم؛ پس ما را ببخشای و بر ما رحم کن [که] بیتردید، تو بهترین بخشایندهای».
10.﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱکۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِینَ٨٣﴾ [المائدة: 83].
«پروردگارا، ایمان آوردیم؛ پس ما را در زمرۀ [مسلمانان و] گواهان بنویس».
11.﴿رَبَّنَآ إِنَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ١٦﴾ [آل عمران: 16].
«پروردگارا، به راستی که ما ایمان [= تصدیق به قلب، اقرار به زبان و عمل با اعضا] آوردهایم؛ پس گناهانمان را بیامرز و ما را از عذاب آتش نگه دار».
12. ﴿رَبَّنَآ أَتۡمِمۡ لَنَا نُورَنَا وَٱغۡفِرۡ لَنَآۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٨﴾ [التحریم: 8].
«پروردگارا، نور ما را به تمام [و کمال] برسان [که وارد بهشت شویم، تا مانند منافقان که نورشان بر روی صراط خاموش میشود نباشیم] و ما را بیامرز. بیگمان، تو بر هر چیز توانایی».
13. ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَةٗ وَهَیِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗا١٠﴾ [الکهف: 10].
«پروردگارا، رحمتی از جانب خویش بر ما ارزانی دار و در کار [هجرتِ] ما هدایت و تعالى برایمان فراهم ساز».
14. ﴿رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّیَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡیُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِینَ إِمَامًا٧٤﴾ [الفرقان: 74].
«پروردگارا، از همسران و فرزندانمان [کسانی را] به ما عطا فرما که [مایۀ شادیِ دلها و] روشنیِ چشمها باشند و ما را پیشوای پرهیزگاران قرار بده».
15. ﴿رَبَّنَا ٱکۡشِفۡ عَنَّا ٱلۡعَذَابَ إِنَّا مُؤۡمِنُونَ١٢﴾ [الدخان: 12].
«پروردگارا، [این] عذاب را از ما برطرف کن که ایمان آوردهایم».
16. ﴿رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا فِتۡنَةٗ لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ٨٥ وَنَجِّنَا بِرَحۡمَتِکَ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٨٦﴾ [یونس: 85-86].
«پروردگارا، ما را دستخوشِ فتنه [و شکنجه و آزارِ] گروه ستمکاران قرار نده؛ و به [فضل و] رحمت خویش ما را از [شر] گروه کافران رهایی بخش».
17. ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ٢٠١﴾ [البقرة: 201].
«پروردگارا، به ما در دنیا نیکی [= روزی، سلامتی، دانش و ایمان] عطا کن و در آخرت [نیز] نیکی [عطا فرما] و ما را از عذاب آتش نگه دار».
18. ﴿سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ٢٨٥﴾ [البقرة: 285].
«شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا، آمرزش تو را [خواهانیم] و بازگشت [تمام امور] به سوی توست».
19. ﴿رَبَّنَا عَلَیۡکَ تَوَکَّلۡنَا وَإِلَیۡکَ أَنَبۡنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ٤ رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا فِتۡنَةٗ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ وَٱغۡفِرۡ لَنَا رَبَّنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٥﴾ [الممتحنة: 4-5].
«پروردگارا، بر تو توکل کردیم و به سوی تو روی آوردیم و بازگشت [همه] به سوی توست. پروردگارا، ما را دستخوشِ [فتنۀ] کافران قرار مده و ما را بیامرز ای پروردگار ما؛ همانا تو پیروزمندِ حکیمی».
20. ﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِینَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِیمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِی قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّکَ رَءُوفٞ رَّحِیمٌ١٠﴾ [الحشر: 10].
«پروردگارا، ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز و در دلهایمان نسبت به کسانی که ایمان آوردهاند کینهای قرار مده. پروردگارا، بیگمان، تو دلسوزِ مهربانی».
21.﴿رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ١٢٧ رَبَّنَا وَٱجۡعَلۡنَا مُسۡلِمَیۡنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَآ أُمَّةٗ مُّسۡلِمَةٗ لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبۡ عَلَیۡنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ١٢٨﴾ [البقرة: 127-128].
«پروردگارا، [اعمالِ نیک ما - از جمله بنای این خانۀ مقدس را] از ما بپذیر که بیتردید، تو شنوای دانایی. پروردگارا! ما را [تسلیم و] فرمانبردارِ خود قرار بده و از فرزندانمان [نیز] امتی فرمانبردارِ خود [پدید آور] و آداب عبادتمان را به ما نشان بده و توبۀ ما را بپذیر. حقا که تو توبهپذیرِ مهربانی».
22. ﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسۡرَافَنَا فِیٓ أَمۡرِنَا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ١٤٧﴾ [آل عمران: 147].
«پروردگارا، گناهانمان را بیامرز و از زیادهرویِ ما در کارمان [درگذر] و گامهایمان را استوار بدار و ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
23. ﴿رَبَّنَا ٱصۡرِفۡ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَۖ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا٦٥ إِنَّهَا سَآءَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا٦٦﴾ [الفرقان: 65-66].
«پروردگارا، عذاب دوزخ را از ما بازگردان [که] بیتردید، عذابش [سخت و] پایدار است. حقا که دوزخ بد جایگاه و اقامتگاهی است».
24. ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٨٦﴾ [البقرة: 286].
«پروردگارا، اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را بازخواست نکن. پروردگارا، بارِ گران [و تکلیف سنگین] بر [دوش] ما مگذار؛ چنان که آن را [به مجازات گناه و سرکشی،] بر [دوش] کسانی که پیش از ما بودند [= یهود] نهادی. پروردگارا، آنچه که تاب تحملش را نداریم بر [دوش] ما مگذار و ما را بیامرز و به ما رحم کن. تو یار [و کارسازِ] مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
25. ﴿رَبَّنَا لَا تُزِغۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَیۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَةًۚ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ٨ رَبَّنَآ إِنَّکَ جَامِعُ ٱلنَّاسِ لِیَوۡمٖ لَّا رَیۡبَ فِیهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ٩﴾ [آل عمران: 8-9].
«آنان میگویند: «پروردگارا، دلهایمان را - بعد از آنکه ما را هدایت فرمودی - [از راه حق] منحرف مگردان و از سوی خود، رحمتی به ما ارزانی دار [که] بیتردید، تو بسیار بخشندهای. پروردگارا، بیشک، تو مردم را برای روزی که در [آمدنِ] آن تردیدی نیست جمع خواهی کرد. قطعاً الله در وعدۀ [خود] خلاف نمیکند».
26. ﴿رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَکَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ١٩١ رَبَّنَآ إِنَّکَ مَن تُدۡخِلِ ٱلنَّارَ فَقَدۡ أَخۡزَیۡتَهُۥۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٖ١٩٢ رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِیٗا یُنَادِی لِلۡإِیمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّکُمۡ فََٔامَنَّاۚ رَبَّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرۡ عَنَّا سَیَِّٔاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ ٱلۡأَبۡرَارِ١٩٣ رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخۡزِنَا یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۖ إِنَّکَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ١٩٤﴾ [آل عمران: 191-194].
«پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریدهای؛ منزّهی تو؛ پس ما را از عذاب آتش [دوزخ] نگاه دار. پروردگارا، کسی را که تو به آتش [دوزخ] درآوری، یقیناً خوار و رسوایش کردهای و ستمکاران [هیچ] یاوری ندارند. پروردگارا، ما شنیدیم که دعوتگری به ایمان فرامیخوانَد که: "به پروردگار خود ایمان آورید"؛ پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا، پس گناهانمان را ببخش و بدیهایمان را بپوشان و ما را در زمرۀ نیکان بمیران. پروردگارا، آنچه را که به وسیلۀ رسولانت به ما وعده دادهای به ما عطا کن و در روز قیامت رسوایمان مگردان. بیتردید، تو خلاف وعده نمیکنی».
27. ﴿رَبَّنَا وَسِعۡتَ کُلَّ شَیۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِینَ تَابُواْ وَٱتَّبَعُواْ سَبِیلَکَ وَقِهِمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِیمِ٧ رَبَّنَا وَأَدۡخِلۡهُمۡ جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِی وَعَدتَّهُمۡ وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّیَّٰتِهِمۡۚ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٨ وَقِهِمُ ٱلسَّیَِّٔاتِۚ وَمَن تَقِ ٱلسَّیَِّٔاتِ یَوۡمَئِذٖ فَقَدۡ رَحِمۡتَهُۥۚ وَذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٩﴾ [غافر: 7-9].
«پروردگارا، رحمت و دانشت، هر چیزى را فراگرفته است؛ پس کسانى را که توبه کردند و پیرو راه تو شدند، بیامرز و از عذاب دوزخ نگاه دار. پروردگارا، آنان و پدران [و مادران] و همسران و فرزندان صالحشان را در باغهای جاودان بهشت که وعده دادهاى، وارد کن، که بیتردید، تو شکستناپذیر و حکیمی. [بار الها،] آنان را از [کیفرِ] بدیها حفظ کن؛ و هر کس را که در آن روز از [کیفرِ] بدیها نگاه دارى، مشمول رحمتت قرار دادهاى. این، همان کامیابى بزرگ است».
28.﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لِی وَلِوَٰلِدَیَّ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ یَوۡمَ یَقُومُ ٱلۡحِسَابُ٤١﴾ [إبراهیم: 41].
«پروردگارا، من و پدر و مادرم و [همۀ] مؤمنان را در روزی که حساب برپا میشود بیامرز».
29. ﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٩﴾ [النمل: 19].
«پروردگارا، به من توفیق بده تا شکر نعمتی را که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشتهای به جای آورم و [یاریام کن تا] کاری شایسته انجام دهم که مایۀ رضایتت گردد و به رحمت خویش مرا در جمعِ بندگان شایستهات وارد کن».
30. ﴿رَبِّ إِنِّی ظَلَمۡتُ نَفۡسِی فَٱغۡفِرۡ لِی﴾ [القصص: 16].
«پروردگارا، من به خود ستم کردهام؛ مرا ببخش».
31. ﴿رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِی٢٥ وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی٢٦ وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی٢٧ یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی٢٨﴾ [طه: 25-28].
«پروردگارا، بر [حوصله و] شکیباییام بیفزای و کارم را برایم آسان گردان و گره از زبانم باز کن تا سخنم را دریابند».
32. ﴿رَبِّ ٱجۡعَلۡنِی مُقِیمَ ٱلصَّلَوٰةِ وَمِن ذُرِّیَّتِیۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلۡ دُعَآءِ٤٠﴾ [إبراهیم: 40].
«پروردگارا، مرا برپادارندۀ نماز قرار بده و از فرزندانم [نیز چنین کن]. پروردگارا، دعایم را بپذیر».
33. ﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَصۡلِحۡ لِی فِی ذُرِّیَّتِیٓۖ إِنِّی تُبۡتُ إِلَیۡکَ وَإِنِّی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ١٥﴾ [الأحقاف: 15].
«پروردگارا، به من توفیق بده تا شکرِ نعمتی را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى، به جای آورم و کار شایستهاى انجام دهم که از آن راضی گردى؛ و فرزندانم را شایسته گردان؛ به درگاهت [توبه نموده و] بازگشتهام و تسلیم [فرمانت] هستم».
34. ﴿رَبِّ إِنِّیٓ أَعُوذُ بِکَ أَنۡ أَسَۡٔلَکَ مَا لَیۡسَ لِی بِهِۦ عِلۡمٞۖ وَإِلَّا تَغۡفِرۡ لِی وَتَرۡحَمۡنِیٓ أَکُن مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٤٧﴾ [هود: 47].
«پروردگارا، من به تو پناه میبرم از اینکه چیزی را که به آن دانشی ندارم از تو بخواهم و اگر مرا نبخشی و بر من رحم نکنی، از زیانکارانم».
35. ﴿رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ٨٣ وَٱجۡعَل لِّی لِسَانَ صِدۡقٖ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ٨٤ وَٱجۡعَلۡنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِیمِ٨٥﴾ [الشعراء: 83-85].
«پروردگارا، به من دانشی [در دین] ببخش و مرا به شایستگان ملحق کن. و در آیندگان آوازهای نیک برایم قرار بده. و مرا از وارثان بهشتِ پرنعمت بگردان».
36. ﴿رَبِّ إِنَّ قَوۡمِی کَذَّبُونِ١١٧ فَٱفۡتَحۡ بَیۡنِی وَبَیۡنَهُمۡ فَتۡحٗا وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِیَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٨﴾ [الشعراء: 117-118].
«پروردگارا، قومم مرا دروغگو انگاشتند؛ پس میان من و آنان داوری کن و من و مؤمنانی را که همراهم هستند نجات بده».
37. ﴿رَّبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَلِوَٰلِدَیَّ وَلِمَن دَخَلَ بَیۡتِیَ مُؤۡمِنٗا وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۖ وَلَا تَزِدِ ٱلظَّٰلِمِینَ إِلَّا تَبَارَۢا٢٨﴾ [نوح: 28].
«پروردگارا، مرا و پدر و مادرم و هر کسی را که با ایمان وارد خانۀ من شود، و [تمام] مردان مؤمن و زنان مؤمن را بیامرز؛ و ستمکاران را جز هلاکت [و نابودی] میفزای».
38. ﴿رَبِّ هَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ ذُرِّیَّةٗ طَیِّبَةًۖ إِنَّکَ سَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ٣٨﴾ [آل عمران: 38].
«پروردگارا، از جانب خویش فرزندى پاک و پسندیده به من عطا کن [که] بیتردید، تو شنوندۀ دعایی».
39. ﴿رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡوَٰرِثِینَ٨٩﴾ [الأنبیاء: 89].
«پروردگارا، مرا تنها [و بیفرزند] مگذار و تو بهترین بازماندهای».
40. ﴿رَبِّ هَبۡ لِی مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٠٠﴾ [الصافات: 100].
«پروردگارا، [فرزندی] از شایستگان به من عطا کن».
41. ﴿رَبِّ ٱغۡفِرۡ وَٱرۡحَمۡ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ١١٨﴾ [المؤمنون: 118].
«پروردگارا، [گناهانم را] ببخشای و رحم کن و تو بهترین بخشندهای».
42. ﴿رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّیَٰطِینِ٩٧ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ٩٨﴾ [المؤمنون: 97-98].
«پروردگارا، من از وسوسههای شیاطین به تو پناه میبرم. و پروردگارا، از اینکه آنها نزد من حاضر شوند [نیز] به تو پناه میبرم».
43. ﴿رَبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا١١٤﴾ [طه: 114].
«پروردگارا، بر دانشم بیفزاى».
44. ﴿رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا٨٠﴾ [الإسراء: 80].
«پروردگارا، مرا [در هر کارى] به درستی داخل نما و به درستی خارج ساز [چنان که موردِ رضای توست]؛ و از جانب خویش دلیلی یاریبخش برای من [در برابر دشمنانم] قرار بده».
45. ﴿رَبِّ أَنزِلۡنِی مُنزَلٗا مُّبَارَکٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡمُنزِلِینَ٢٩﴾ [المؤمنون: 29].
«پروردگارا، ما را در منزلگاهی پربرکت فرود آور که تو بهترین فرودآورندهای».
46. ﴿رَبِّ بِمَآ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ فَلَنۡ أَکُونَ ظَهِیرٗا لِّلۡمُجۡرِمِینَ١٧﴾ [القصص: 17].
«پروردگارا، به شکرانۀ آنکه بر من نعمت [قدرت و دانش] ارزانی داشتهای، هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود».
47. ﴿رَبِّ ٱنصُرۡنِی عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٣٠﴾ [العنکبوت: 30].
«پروردگارا، مرا بر [ضد] گروه فسادکاران یارى رسان».
2. دعاهای نبوی
اکنون برخی از دعاهای صحیحی را یادآور میشویم که پیامبر ج با آنها دعا میکرد و مسلمان نیز باید چنین دعا کند و آنچه را که مناسب حالش هست با اسباب مشروع و جایز برگزیند و یقین قطعی داشته باشد که الله دعایش را قبول میکند.
1. عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا دَعَا أَحَدُکُمْ فَلْیَعْزِمِ المَسْأَلَةَ، وَلاَ یَقُولَنَّ: اللَّهُمَّ إِنْ شِئْتَ فَأَعْطِنِی، فَإِنَّهُ لاَ مُسْتَکْرِهَ لَهُ».[3]
انس س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرگاه یکی از شما دعا کرد، در دعا باید در درخواست خود جدّی و مُصِر باشد و نباید بگوید: یا الله، اگر خواستی به من بده، زیرا هیچکس نمیتواند الله را -به کاری- مجبور کند». (زیرا نوعی بیادبی است؛ گویا بنده با گفتن چنین عبارتی میگوید: اگر میخواهی، به من بده؛ و گرنه، برایم مهم نیست!).
2. «اللَّهُمَّ رَبَّنَا لَکَ الحَمْدُ أَنْتَ قَیِّمُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ، وَلَکَ الحَمْدُ أَنْتَ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِیهِنَّ، وَلَکَ الحَمْدُ أَنْتَ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِیهِنَّ، أَنْتَ الحَقُّ، وَقَوْلُکَ الحَقُّ، وَوَعْدُکَ الحَقُّ، وَلِقَاؤُکَ الحَقُّ، وَالجَنَّةُ حَقٌّ، وَالنَّارُ حَقٌّ، وَالسَّاعَةُ حَقٌّ.
اللَّهُمَّ لَکَ أَسْلَمْتُ، وَبِکَ آمَنْتُ، وَعَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ، وَإِلَیْکَ خَاصَمْتُ، وَبِکَ حَاکَمْتُ، فَاغْفِرْ لِی مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ، وَأَسْرَرْتُ وَأَعْلَنْتُ، وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، لاَ إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ».[4]
«یا الله! تمام تعریفها از آن توست، برپادارنده زمین و آسمان و آنچه که در میان آنها وجود دارد، تو هستی و فقط تو شایستهی حمد و ثنایی. پروردگار زمین و آسمان و آنچه میانشان وجود دارد، تو هستی. روشنی آسمانها و زمین و آنچه میانشان وجود دارد، تو هستی. تو بر حقی و سخن و وعدهات بر حق و نیز خودت بر حق هستی. ملاقات تو حق است. بهشت حق، دوزخ حق و قیامت حق است.
یا الله! تسلیم تو شدم، به تو ایمان آوردم، و بر تو توکل کردم، به کمک تو با دشمنان مبارزه کردم، و تو را داور قرار دادم. از گناهانم که آثارش همانجا تمام شده و گناهانم که آثارش تا بعد از مرگم باقی میماند (و منتشر میشود)، گناهان پنهان و آشکارم و آنچه که تو از من به آن داناتری درگذر. معبود راستینی جز تو وجود ندارد».
3. «لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ العَظِیمُ الحَلِیمُ، لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ العَرْشِ العَظِیمِ، لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَرَبُّ الأَرْضِ، وَرَبُّ العَرْشِ الکَرِیمِ».[5]
«هیچ معبود راستینی جز الله بزرگ و بردبار وجود ندارد. هیچ معبود راستینی جز الله که پروردگار عرش بزرگ است، وجود ندارد. هیچ معبود راستینی جز الله که پروردگار آسمانها و زمین و عرش گرانبها است، وجود ندارد».
4. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».[6]
«یا الله! بر محمد و آل محمد درود و رحمت بفرست، چنان که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی. همانا تو ستایش شده و بزرگواری. یا الله! بر محمد و آل محمد برکت بفرست، همانطور که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت فرستادی. همانا تو ستایش شده و بزرگواری».
5. «اللَّهُمَّ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً، وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ».[7]
«پروردگارا در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا کن و ما را از عذاب جهنم نجات بده».
6. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَجْزِ، وَالْکَسَلِ، وَالْجُبْنِ، وَالْهَرَمِ، وَالْبُخْلِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْیَا وَالْمَمَاتِ».[8]
«یا الله! من از ناتوانی و کسالت و از بزدلی و پیری و بخیلی و از عذاب قبر و فتنهی زندگان مردگان به تو پناه میبرم».
7. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الکَسَلِ وَالهَرَمِ، وَالمَغْرَمِ وَالمَأْثَمِ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ النَّارِ وَفِتْنَةِ النَّارِ، وَفِتْنَةِ القَبْرِ وَعَذَابِ القَبْرِ، وَشَرِّ فِتْنَةِ الغِنَى، وَشَرِّ فِتْنَةِ الفَقْرِ، وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ المَسِیحِ الدَّجَّالِ، اللَّهُمَّ اغْسِلْ خَطَایَایَ بِمَاءِ الثَّلْجِ وَالبَرَدِ، وَنَقِّ قَلْبِی مِنَ الخَطَایَا کَمَا یُنَقَّى الثَّوْبُ الأَبْیَضُ مِنَ الدَّنَسِ، وَبَاعِدْ بَیْنِی وَبَیْنَ خَطَایَایَ کَمَا بَاعَدْتَ بَیْنَ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ».[9]
«یا الله! من از تنبلی و پیری و بدهکاری و گناه به تو پناه میبرم. یا الله! من از عذاب دوزخ، و فتنهی آتش و فتنه و عذاب قبر، و از شر و فتنهی ثروت و از شر و فتنهی فقر و شر فتنهی مسیح دجال به تو پناه میبرم. یا الله! خطاهای مرا با آب و یخ و تگرگ بشوی و قلبم را از خطاها پاک گردان. چنان که لباس سفید از چرک و آلودگی پاک کرده میشود. و بین من و خطاهایم فاصله انداز آنطور که بین مشرق و مغرب فاصله انداختی».
8. «قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی ظُلْمًا کَثِیرًا وَلَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ، فَاغْفِرْ لِی مَغْفِرَةً مِنْ عِنْدِکَ، وَارْحَمْنِی إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ».[10]
«یا الله! من بر خویشتن ستم فراوانی کردهام و کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد؛ پس مرا با آمرزشی از سوی خویش بیامرز و بر من رحم فرما که تو بسیار آمرزنده و مهربانی».
9. «اللَّهُمَّ لَکَ أَسْلَمْتُ، وَبِکَ آمَنْتُ، وَعَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ، وَإِلَیْکَ أَنَبْتُ، وَبِکَ خَاصَمْتُ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِعِزَّتِکَ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، أَنْ تُضِلَّنِی، أَنْتَ الْحَیُّ الَّذِی لَا یَمُوتُ، وَالْجِنُّ وَالْإِنْسُ یَمُوتُونَ».[11]
«یا الله! تسلیم تو شدم و به تو ایمان آوردم و بر تو توکل نمودم و به تو روی آوردم، و به کمک تو با دشمنان مبارزه کردم. یا الله! به عزت تو پناه میبرم که مبادا مرا دچار گمراه کنی؛ هیچ معبود راستینی جز تو نیست. تو همیشهزندهای هستی که هرگز نمیمیری و جنها و انسانها میمیرند».
10.«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی خَطِیئَتِی وَجَهْلِی، وَإِسْرَافِی فِی أَمْرِی، وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی جِدِّی وَهَزْلِی، وَخَطَئِی وَعَمْدِی، وَکُلُّ ذَلِکَ عِنْدِی، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ، وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ، وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، أَنْتَ الْمُقَدِّمُ وَأَنْتَ الْمُؤَخِّرُ، وَأَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».[12]
«یا الله! اشتباهها و ندانمکاریهایم را و نیز زیادهرویام در کارها و آنچه را که تو بهتر از من میدانی، بیامرز؛ یا الله! گناهانی را که به جدّی، شوخی و به خطا و عمد انجام دادهام، ببخشای؛ و خود معترفم که همه این نوع گناهان در من وجود دارد. یا الله! از گناهانم که آثارش همانجا تمام شده و گناهانم که آثارش تا بعد از مرگم باقی میماند (و منتشر میشود)، گناهان پنهان و آشکارم و آنچه که تو از من به آن داناتری درگذر. یا الله! این تویی-که هرکس را بخواهی به سوی کارهای نیک و بهشت- به پیش میبری و-هرکس را بخواهی از کارهای نیک و بهشت- عقب میاندازی و تو بر هر کاری توانایی».
11.«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَتَعَوَّذُ مِنْ جَهْدِ البَلاَءِ، وَدَرَکِ الشَّقَاءِ، وَسُوءِ القَضَاءِ، وَشَمَاتَةِ الأَعْدَاءِ».[13]
«رسول الله ج از گرفتاریِ طاقتفرسا و سختیِ بلا، (و نیز از) نگونبختی، سرنوشت بد (یا قضاوت نادرست از سوی خود) و شادکامی دشمنان به الله پناه میبرد».
12.«اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی لاَ إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، خَلَقْتَنِی وَأَنَا عَبْدُکَ، وَأَنَا عَلَى عَهْدِکَ وَوَعْدِکَ مَا اسْتَطَعْتُ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا صَنَعْتُ، أَبُوءُ لَکَ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ، وَأَبُوءُ لَکَ بِذَنْبِی فَاغْفِرْ لِی، فَإِنَّهُ لاَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ».[14]
«یا الله! تو پروردگار من هستی؛ هیچ معبود برحقی به جز تو وجود ندارد؛ تو مرا آفریدهای و من بنده تو هستم و در حد توانم بر عهد و پیمانی که با تو بستهام، پایبندم و به نویدی که دادهای، یقین دارم. از شرّ اعمال خویش به تو پناه میآورم و به نعمتهایی که به من دادهای، اعتراف میکنم و به گناهان خویش اقرار دارم؛ پس مرا بیامرز که کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد».
13.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الهَمِّ وَالحَزَنِ، وَالعَجْزِ وَالکَسَلِ، وَالجُبْنِ وَالبُخْلِ، وَضَلَعِ الدَّیْنِ، وَغَلَبَةِ الرِّجَالِ».[15]
«یا الله! من از غم و اندوه، ناتوانی و تنبلی، ترس و بخیلی و از سنگینیِ بدهی (بدهکار شدن) و از چیرگی و ستم دیگران بر من، به تو پناه میبرم».
14.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الجُبْنِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ البُخْلِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أُرَدَّ إِلَى أَرْذَلِ العُمُرِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ فِتْنَةِ الدُّنْیَا، وَعَذَابِ القَبْرِ».[16]
«یا الله! من از بزدلی، بخیلی، و فرتوت شدن که باعث ذلت شود و از فتنهی دنیا و عذاب قبر به تو پناه میبرم».
15.«اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِی دِینِی الَّذِی هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِی، وَأَصْلِحْ لِی دُنْیَایَ الَّتِی فِیهَا مَعَاشِی، وَأَصْلِحْ لِی آخِرَتِی الَّتِی فِیهَا مَعَادِی، وَاجْعَلِ الْحَیَاةَ زِیَادَةً لِی فِی کُلِّ خَیْرٍ، وَاجْعَلِ الْمَوْتَ رَاحَةً لِی مِنْ کُلِّ شَرٍّ».[17]
«یا الله! دینم را که نگهدارندهی من از بدیهاست و دنیایم را که زندگانیام در آن است و آخرتم را که بازگشتم به سوی آن میباشد، اصلاح بفرما و زندگی را برای من موجب افزایش کارهای نیک قرار بده و مرگ را برای من مایهی راحتی و رهایی از همه بدیها بگردان».
16.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْهُدَى وَالتُّقَى، وَالْعَفَافَ وَالْغِنَى».[18]
«پروردگارا، من از تو هدایت، تقوا، پاکی (از حرام) و بینیازی میخواهم».
17.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَجْزِ، وَالْکَسَلِ، وَالْجُبْنِ، وَالْبُخْلِ، وَالْهَرَمِ، وَعَذَابِ، الْقَبْرِ اللَّهُمَّ آتِ نَفْسِی تَقْوَاهَا، وَزَکِّهَا أَنْتَ خَیْرُ مَنْ زَکَّاهَا، أَنْتَ وَلِیُّهَا وَمَوْلَاهَا، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ، وَمِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ، وَمِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ، وَمِنْ دَعْوَةٍ لَا یُسْتَجَابُ لَهَا».[19]
«یا الله! از ناتوانی، تنبلی، بزدلی، بُخل، پیری و عذاب قبر به تو پناه میبرم؛ یا الله! به نفس من تقوایش را عنایت کن و آن را پاک بگردان که تو بهترین کسی هستی که آن را پاک میگردانی؛ تو، یاور و مالک و کارسازِ آن هستی. یا الله! از علمِ بیثمر و بیسود و از قلبی که خشوع ندارد و از نفس حریصی که سیر نمیشود و از دعایی که پذیرفته نمیگردد، به تو پناه میبرم».
18.«اللَّهُمَّ اهْدِنِی وَسَدِّدْنِی» «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْهُدَى وَالسَّدَادَ».[20]
«یا الله! از تو هدایت و پایداری در راه حق (و عمل درست که مبتنی بر سنت است) را درخواست میکنم».
19.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا عَمِلْتُ وَمِنْ شَرِّ مَا لَمْ أَعْمَلْ».[21]
«یا الله! من از شرّ آنچه که انجام دادهام و از شرّ آنچه که انجام ندادهام (در آینده مرتکب عملی شوم)، به تو پناه میبرم».
20.«اللَّهُمَّ مُصَرِّفَ الْقُلُوبِ صَرِّفْ قُلُوبَنَا عَلَى طَاعَتِکَ».[22]
«یا الله! ای تغییردهنده دلها! دلهایمان را به سوی اطاعت خویش متمایل و ثابت بگردان».
21.«اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی مَدِینَتِنَا، وَفِی ثِمَارِنَا، وَفِی مُدِّنَا، وَفِی صَاعِنَا بَرَکَةً مَعَ بَرَکَةٍ».[23]
«یا الله! در شهر ما و میوههای ما و مُدّ و صاع (واحدهای وزن) ما برکت عنایت کن».
22.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ زَوَالِ نِعْمَتِکَ، وَتَحَوُّلِ عَافِیَتِکَ، وَفُجَاءَةِ نِقْمَتِکَ، وَجَمِیعِ سَخَطِکَ».[24]
«یا الله! از زوال نعمتی که عطا کردهای و از دگرگونی عافیتی که به ما دادهای و از خشم و عذاب ناگهانیِ تو و همهی خشم و غضبت به تو پناه میبرم».
23.«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی، وَارْحَمْنِی، وَاهْدِنِی، وَعَافِنِی وَارْزُقْنِی».[25]
«یا الله! مرا بیامرز و به من رحم کن و هدایتم فرما و سلامتم بدار و روزیم بده».
24.«اللَّهُمَّ أَعُوذُ بِرِضَاکَ مِنْ سَخَطِکَ، وَبِمُعَافَاتِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْکَ لَا أُحْصِی ثَنَاءً عَلَیْکَ أَنْتَ کَمَا أَثْنَیْتَ عَلَى نَفْسِکَ».[26]
«یا الله! از خشم تو به خشنودیات و از مجازات و کیفرت به عافیت تو پناهنده میشوم. از تو به خودت پناه میبرم، من از عهدهی ستایش تو بر نمیآیم. تو همانگونهای که خود را ستودهای».
25.«اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ، وَابْنُ عَبْدِکَ، ابْنُ أَمَتِکَ، نَاصِیَتِی بِیَدِکَ، مَاضٍ فِیَّ حُکْمُکَ، عَدْلٌ فِیَّ قَضَاؤُکَ، أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ، سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَدًا مِنْ خَلْقِکَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ، أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِیعَ قَلْبِی، وَنُورَ صَدْرِی، وَجِلَاءَ حُزْنِی، وَذَهَابَ هَمِّی».[27]
«یا الله! من برده و غلامزاده و کنیززاده تو هستم. پیشانیام به دست توست. حکم تو بر من نافذ و قضا و تقدیر تو در مورد من عین عدالت است. به همهی نامهایت که تو خودت را به آن نامیدهای یا آن را در کتابت نازل کردهای یا به یکی از مخلوقاتت تعلیم دادهای یا در علم غیب به خود اختصاص دادهای، از تو میخواهم که قرآن را بهار دلم، و نور سینهام و بر طرف کنندهی غم و اندوهم قرار دهی».
26.«اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیمَنْ هَدَیْتَ، وَعَافِنِی فِیمَنْ عَافَیْتَ، وَتَوَلَّنِی فِیمَنْ تَوَلَّیْتَ، وَبَارِکْ لِی فِیمَا أَعْطَیْتَ، وَقِنِی شَرَّ مَا قَضَیْتَ، إِنَّکَ تَقْضِی وَلَا یُقْضَى عَلَیْکَ، وَإِنَّهُ لَا یَذِلُّ مَنْ وَالَیْتَ، وَلَا یَعِزُّ مَنْ عَادَیْتَ، تَبَارَکْتَ رَبَّنَا وَتَعَالَیْتَ».[28]
«یا الله! مرا هدایت کن همچون کسانیکه هدایتشان کردی و عافیتم ده مانند کسانیکه به ایشان عافیت دادی و یاور من باش، همچون کسانیکه یاورشان بودی. و در آنچه که به من عطا کردی، برکت ده و از شر آنچه حکم کردی، حفاظتم کن. همانا تو هستی که قضاوت میکنی و علیه تو قضاوت و حکم نمیشود. هرکسی را که تو دوست داری، خوار نخواهد شد و با هرکسیکه تو با او دشمنی کنی، عزت نخواهد داشت. پروردگارا، دارای برکات بسیار و بلندمرتبه هستی».
27.«اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ، رَبَّ کُلِّ شَیْءٍ وَمَلِیکَهُ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی، وَشَرِّ الشَّیْطَانِ وَشِرْکِهِ، وَأَنْ أَقْتَرِفَ عَلَى نَفْسِی سُوءًا أَوْ أَجُرُّهُ إِلَى مُسْلِمٍ».[29]
«یا الله! آفریننده آسمانها و زمین، ای دانایِ نهان و آشکار! ای پروردگار و ای مالکِ همه چیز! به تو از شر نفسم و شر شیطان و شرک وى و اینکه خودم مرتکب گناهى شوم، یا مسلمانى را مرتکب آن سازم پناه مىبرم».
28.«یَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».[30]
«ای گردانندهی دلها، قلبم را بر دین خود استوار بگردان».
29.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ سَمْعِی، وَمِنْ شَرِّ بَصَرِی، وَمِنْ شَرِّ لِسَانِی، وَمِنْ شَرِّ قَلْبِی، وَمِنْ شَرِّ مَنِیِّی».[31]
«یا الله! من از شر گوش، چشم، زبان، قلب خویش و از شر شرمگاهم به تو پناه میبرم».
30.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَفْوَ وَالْعَافِیَةَ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ، اللَّهُمَّ أَسْأَلُکَ الْعَفْوَ وَالْعَافِیَةَ فِی دِینِی وَدُنْیَایَ وَأَهْلِی وَمَالِی، اللَّهُمَّ اسْتُرْ عَوْرَاتِی، وَآمِنْ رَوْعَاتِی، وَاحْفَظْنِی مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ، وَمِنْ خَلْفِی، وَعَنْ یَمِینِی، وَعَنْ شِمَالِی، وَمِنْ فَوْقِی، وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ أُغْتَالَ مِنْ تَحْتِی».[32]
«یا الله! عفو و عافیت دنیا و آخرت را از تو میخواهم. یا الله! عفو و عافیت دین و دنیا و خانواده و مالم را از تو میخواهم. یا الله! عیوبم را بپوشان، و ترسم را به ایمنی تبدیل کن. یا الله! مرا از جلو و پشت و راست و چپ و بالا محافظت کن و از اینکه -از پایین- به بلایی ناگهانی مبتلا شوم به تو پناه میبرم».
31.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ البَرَصِ، وَالْجُنُونِ، وَالْجُذَامِ، وَمِنْ سَیِّئِ الْأَسْقَامِ».[33]
«یا الله! من از پیسی، جنون، جذام و بیماریهای سخت به تو پناه میبرم».
32.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ مُنْکَرَاتِ الأَخْلَاقِ، وَالأَعْمَالِ وَالأَهْوَاءِ».[34]
«یا الله! من از اخلاق و کردار ناپسند و از امیال نفسانی و باورهای نادرست به تو پناه میبرم».
33.«رَبِّ أَعِنِّی وَلَا تُعِنْ عَلَیَّ، وَانْصُرْنِی وَلَا تَنْصُرْ عَلَیَّ، وَامْکُرْ لِی وَلَا تَمْکُرْ عَلَیَّ، وَاهْدِنِی وَیَسِّرِ الهُدَى لِی، وَانْصُرْنِی عَلَى مَنْ بَغَى عَلَیَّ، رَبِّ اجْعَلْنِی لَکَ شَکَّارًا، لَکَ ذَکَّارًا، لَکَ رَهَّابًا، لَکَ مِطْوَاعًا، لَکَ مُخْبِتًا، إِلَیْکَ أَوَّاهًا مُنِیبًا، رَبِّ تَقَبَّلْ تَوْبَتِی، وَاغْسِلْ حَوْبَتِی، وَأَجِبْ دَعْوَتِی، وَثَبِّتْ حُجَّتِی، وَسَدِّدْ لِسَانِی، وَاهْدِ قَلْبِی، وَاسْلُلْ سَخِیمَةَ صَدْرِی».[35]
«پروردگارا! مرا یاری ده و علیه من یاری مده، مرا نصرت کن و بر ضد من نصرت مده. برای من چارهاندیشی کن و علیه من چاره میندیش. مرا هدایت کن و هدایت را برایم آسان بگردان. و مرا بر کسانیکه علیه من شوریدهاند، پیروز گردان. پروردگارا! مرا شکرگزار خودت قرار بده. ذکر و یادت را بر زبانم جاری کن. توفیق بده که جز از تو از کسی ترس و هراس نداشته باشم و مطیع و فرمانبردار تو شوم و در سختیها و دشواریها به سویت بیایم. پروردگارا! توبهام را بپذیر و از گناهانم درگذر، و دعایم را قبول کن و مرا در راه حق استوار بدار. زبانم را استحکام بده و دلم را هدایت بده و پلیدی درونم را خارج بگردان».
34.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنَ الْخَیْرِ کُلِّهِ عَاجِلِهِ وَآجِلِهِ، مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَمَا لَمْ أَعْلَمْ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ الشَّرِّ کُلِّهِ عَاجِلِهِ وَآجِلِهِ، مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَمَا لَمْ أَعْلَمْ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِ مَا سَأَلَکَ عَبْدُکَ وَنَبِیُّکَ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا عَاذَ بِهِ عَبْدُکَ وَنَبِیُّکَ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْجَنَّةَ وَمَا قَرَّبَ إِلَیْهَا مِنْ قَوْلٍ أَوْ عَمَلٍ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ النَّارِ وَمَا قَرَّبَ إِلَیْهَا مِنْ قَوْلٍ أَوْ عَمَلٍ، وَأَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ کُلَّ قَضَاءٍ قَضَیْتَهُ لِی خَیْرًا».[36]
«یا الله! همهی خوبیها را - آنچه زود میآید و آنچه دیر، آنچه میدانم و آنچه را نمیدانم - از تو خواستارم. و از همهی بدیها - آنچه زود میآید و آنچه دیر، آنچه میدانم و آنچه را نمیدانم - به تو پناه میبرم. یا الله! بهترین چیزی را که بنده و پیامبرت -محمد ج- از تو درخواست کرده است، من نیز خواهانم. و از شر آنچه که بنده و پیامبرت از آن به تو پناه آورد، من نیز پناه میخواهم. یا الله! من بهشت را و گفتار و کرداری که باعث نزدیک شدن به آن است، را از تو میخواهم و از دوزخ و گفتار و کرداری که باعث نزدیک شدن به آن است، به تو پناه میآورم. و از تو میخواهم همهی تقدیرات مرا در جهت خیر مقدر نمایی».
35.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الهَدْمِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ التَّرَدِّی، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ الْغَرَقِ، وَالْحَرَقِ، وَالْهَرَمِ، وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ یَتَخَبَّطَنِی الشَّیْطَانُ عِنْدَ الْمَوْتِ، وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ أَمُوتَ فِی سَبِیلِکَ مُدْبِرًا، وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ أَمُوتَ لَدِیغًا».[37]
«یا الله! من از مرگ در اثر ریختن آوار، افتادن از بالا به پایین، غرق شدن، آتش سوزی و پیری به تو پناه میآورم و از اینکه شیطان مرا به هنگام مرگ گمراه کند، و از اینکه در حال عقبنشینی و فرار از جهاد بر علیه کافران کشته شوم و از اینکه بر اثر گزیدگی (حشرات و حیوانات سمی) بمیرم، به تو پناه میآورم».
36.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفَقْرِ، وَالْقِلَّةِ، وَالذِّلَّةِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أَظْلِمَ، أَوْ أُظْلَمَ».[38]
«یا الله! از فقر، ناداری و خواری به تو پناه میبرم و از اینکه ظلم کنم و یا مورد ظلم قرار گیرم به تو پناه میآورم».
37.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا أَللَّهُ بِأَنَّکَ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ، الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ، أَنْ تَغْفِرَ لِی ذُنُوبِی، إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ».[39]
«یا الله! من با توسّل به اینکه تو یگانهاى و شریکى ندارى و برطرف کنندهی نیازها هستى و نه زادهاى و نه زاییده شدهاى و کسی همتای تو نیست، میخواهم که گناهانم را بیامرزی، زیرا تو آمرزنده و مهربانی».
38.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ الْحَمْدَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَنَّانُ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، یَا ذَا الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ، یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ، إِنِّی أَسْأَلُکَ».[40]
«یا الله! من با توسّل به اینکه سپاس و ستایش از آن تو است و هیچ معبود راستینی جز تو نیست، بسیار نعمت دهنده، پدید آورندهی آسمانها و زمین، ای بزرگوار و ارجمند، ای زنده و پاینده، من از تو میخواهم».
39.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنِّی أَشْهَدُ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الأَحَدُ الصَّمَدُ، الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ».[41]
«یا الله! من با توسّل به اینکه گواهی میدهم که تو الله هستی، هیچ معبود بر حقی جز تو نیست، یگانهای و برطرف کنندهی نیازها هستى و نه زادهاى و نه زاییده شدهاى و کسی همتای تو نیست، از تو میخواهم».
40.«رَبِّ اغْفِرْ لِی وَتُبْ عَلَیَّ إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ».[42]
«پروردگارا! مرا بیامرز و توبهام را بپذیر همانا تو توبه پذیر و مهربانی».
41.«اللَّهُمَّ بِعِلْمِکَ الْغَیْبَ، وَقُدْرَتِکَ عَلَى الْخَلْقِ، أَحْیِنِی مَا عَلِمْتَ الْحَیَاةَ خَیْرًا لِی، وَتَوَفَّنِی إِذَا عَلِمْتَ الْوَفَاةَ خَیْرًا لِی، اللَّهُمَّ وَأَسْأَلُکَ خَشْیَتَکَ فِی الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ، وَأَسْأَلُکَ کَلِمَةَ الْحَقِّ فِی الرِّضَا وَالْغَضَبِ، وَأَسْأَلُکَ الْقَصْدَ فِی الْفَقْرِ وَالْغِنَى، وَأَسْأَلُکَ نَعِیمًا لَا یَنْفَدُ، وَأَسْأَلُکَ قُرَّةَ عَیْنٍ لَا تَنْقَطِعُ، وَأَسْأَلُکَ الرِّضَاءَ بَعْدَ الْقَضَاءِ، وَأَسْأَلُکَ بَرْدَ الْعَیْشِ بَعْدَ الْمَوْتِ، وَأَسْأَلُکَ لَذَّةَ النَّظَرِ إِلَى وَجْهِکَ، وَالشَّوْقَ إِلَى لِقَائِکَ فِی غَیْرِ ضَرَّاءَ مُضِرَّةٍ، وَلَا فِتْنَةٍ مُضِلَّةٍ، اللَّهُمَّ زَیِّنَّا بِزِینَةِ الْإِیمَانِ، وَاجْعَلْنَا هُدَاةً مُهْتَدِینَ».[43]
«یا الله! با آگاهیات بر غیب و قدرتت بر مخلوقات، تا زمانی که میدانی زندگی برایم بهتر است، مرا زنده نگه دار و هنگامیکه دانستی که مرگ برایم بهتر است، مرا بمیران. یا الله! ترسیدن از تو را در خلوت و در میان جمع میخواهم. گفتن سخن حق را هنگام رضایت و خشم، و میانهروی را در فقر و ثروت از تو میخواهم. من از تو نعمتهای بیپایان میخواهم، به من چشمروشنیهای همیشگی و دایمی ارزانی دار و راضی بودن از تقدیرت را پس از وقوع آن، و لذت راحتی زندگی بعد از مرگ را، لذت نگاه به چهرهات و شوق دیدارت را خواستارم بدون اینکه گرفتار مصیبتی سخت، یا فتنهای گمراه کننده شوم. یا الله! ما را با زیبایی ایمان، زینت ببخش. و در زمرهی هدایتگران هدایت یافته قرار بده».
42.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِعَظَمَتِکَ أَنْ أُغْتَالَ مِنْ تَحْتِی».[44]
«یا الله! من از اینکه -از پایین- به بلایی ناگهانی مبتلا شوم به بزرگی و عظمت تو پناه میبرم».
43.«اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کُلُّهُ، اللَّهُمَّ لَا قَابِضَ لِمَا بَسَطْتَ، وَلَا بَاسِطَ لِمَا قَبَضْتَ، وَلَا هَادِیَ لِمَا أَضْلَلْتَ، وَلَا مُضِلَّ لِمَنْ هَدَیْتَ، وَلَا مُعْطِیَ لِمَا مَنَعْتَ، وَلَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیْتَ، وَلَا مُقَرِّبَ لِمَا بَاعَدْتَ، وَلَا مُبَاعِدَ لِمَا قَرَّبْتَ، اللَّهُمَّ ابْسُطْ عَلَیْنَا مِنْ بَرَکَاتِکَ وَرَحْمَتِکَ وَفَضْلِکَ وَرِزْقِکَ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ النَّعِیمَ الْمُقِیمَ الَّذِی لَا یَحُولُ وَلَا یَزُولُ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ النَّعِیمَ یَوْمَ الْعَیْلَةِ وَالْأَمْنَ یَوْمَ الْخَوْفِ، اللَّهُمَّ إِنِّی عَائِذٌ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا أَعْطَیْتَنَا وَشَرِّ مَا مَنَعْتَ، اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیْنَا الْإِیمَانَ وَزَیِّنْهُ فِی قُلُوبِنَا، وَکَرِّهْ إِلَیْنَا الْکُفْرَ، وَالْفُسُوقَ، وَالْعِصْیَانَ، وَاجْعَلْنَا مِنَ الرَّاشِدِینَ، اللَّهُمَّ تَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ، وَأَحْیِنَا مُسْلِمِینَ، وَأَلْحِقْنَا بِالصَّالِحِینَ غَیْرَ خَزَایَا وَلَا مَفْتُونِینَ، اللَّهُمَّ قَاتِلِ الْکَفَرَةَ الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ رُسُلَکَ، وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِکَ، وَاجْعَلْ عَلَیْهِمْ رِجْزَکَ وَعَذَابَکَ، اللَّهُمَّ قَاتِلِ الْکَفَرَةَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَهَ الْحَقِّ».[45]
«یا الله! ستایش همهاش برازندهی توست. یا الله! جمع کنندهای برای آنچه گستراندهای نیست و گسترانندهای برای آنچه جمع کردهای نیست. هدایتگری برای آن که گمراه کردهای و گمراه کنندهای برای آن که هدایت دادهای، یافت نمیشود. بخشایندهای برای آنچه که منع کردهای و بازدارندهای برای آنچه که بخشیدهای، وجود ندارد. نزدیک گردانندهای برای آنچه که دور نمودهای و دور کنندهای برای آنچه که نزدیک نمودهای، پیدا نمیشود. یا الله! برکات، رحمت، فضل و روزیات را بر ما بگستران. یا الله! نعمت ماندگاری را از تو میخواهم که تغییر نمیکند و پایان نمیپذیرد. یا الله! نعمت را در روز فقر، و امنیت را در روز ترس از تو خواستارم. یا الله! از شر آنچه که به ما دادهای و از شر آنچه که از ما باز داشتهای، به تو پناه میآورم. یا الله! ایمان را در نزد ما محبوب و آن را در دلهایمان آراسته بگردان. و کفر، فسق و نافرمانی را در نزد ما ناپسند بگردان و ما را از هدایت یافتگان قرار بده. یا الله! ما را مسلمان بمیران و مسلمان زنده بگردان و بدون آلوده شدن به زبونی و فتنه، ما را به نیکوکاران ملحق بگردان. یا الله! کفاری را که پیامبرانت را تکذیب و مردم را از راهت باز داشتند، نابود گردان. و بلا و عذابت را بر آنان فرو بفرست. یا الله! و ای معبود راستین! کفار حق پوش اهل کتاب را نابود بگردان».
44.«اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی».[46]
«یا الله! تو عفو کنندهای و عفو و بخشش را دوست داری، پس مرا ببخش».
45.قَالَ ج: «اسْأَلُوا اللَّهَ العَفْوَ وَالعَافِیَةَ، فَإِنَّ أَحَدًا لَمْ یُعْطَ بَعْدَ الیَقِینِ خَیْرًا مِنَ العَافِیَةِ».[47]
«از الله بخشش و عافیت را بخواهید، زیرا به هیچ فردی پس از یقین (ایمان) بهتر از عافیت (در امان ماندن از گزندها) عطا نشده است».
46.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْجُوعِ، فَإِنَّهُ بِئْسَ الضَّجِیعُ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ الْخِیَانَةِ، فَإِنَّهَا بِئْسَتِ الْبِطَانَةُ».[48]
«یا الله! من از گرسنگی که بد همخوابی است و نیز از خیانت که ویژگی درونی بدی است، به تو پناه میبرم».
47.«اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَبَیْنَ مَعَاصِیکَ، وَمِنْ طَاعَتِکَ مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ جَنَّتَکَ، وَمِنَ الیَقِینِ مَا تُهَوِّنُ بِهِ عَلَیْنَا مُصِیبَاتِ الدُّنْیَا، وَمَتِّعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَأَبْصَارِنَا وَقُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا، وَاجْعَلْهُ الوَارِثَ مِنَّا، وَاجْعَلْ ثَأْرَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا، وَانْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا، وَلَا تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا، وَلَا تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَلَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا، وَلَا تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لَا یَرْحَمُنَا».[49]
«یا الله! از خشیت خویش به اندازهای نصیبمان بگردان که در میان ما و نافرمانی تو حایل شود و از اطاعت خود، آن قدر به ما بده که ما را به بهشت تو برساند و به ما یقینی عطا کن که سختیهای دنیا را بر ما آسان نماید. و تا زمانی که ما را زنده نگه میداری ما را از شنوایی، بینایی و نیرویمان برخوردار بگردان و حواس ما را میراثبر ما قرار بده (پیش از مرگمان از میان مبر) و انتقام ما را بر کسی قرار بده که به ما ستم کرده است و ما را بر دشمنانمان پیروز بگردان و مصیبتمان را در دینمان قرار نده و دنیا را بزرگترین هدفمان و پایان و غایت علم و دانشمان نگردان؛ و کسی که به ما رحم نمیکند بر ما چیره مکن».
48.«اللَّهُمَّ مَتِّعْنِی بِسَمْعِی وَبَصَرِی وَاجْعَلْهُمَا الوَارِثَ مِنِّی، وَانْصُرْنِی عَلَى مَنْ یَظْلِمُنِی، وَخُذْ مِنْهُ بِثَأْرِی».[50]
«یا الله! مرا از گوش و چشم بهرهمند بگردان و آن دو را میراثبر من قرار بده (پیش از مرگم از میان مبر) و مرا بر کسانیکه به من ستم میکنند یاری فرما و پیروز کن و انتقام مرا از آنان بگیر».
49.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَلَبَةِ الدَّیْنِ، وَغَلَبَةِ الْعَدُوِّ، وَشَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ».[51]
«یا الله! من از سنگینی بدهی و غلبهی دشمن و بدخواهی دشمنان به تو پناه میبرم».
4- دعاها و اذکاری که انسان را در مقابل شیطان حفاظت مینماید
بیماریهایی که به انسان میرسد، بر دو قسم است:
بیماریهای قلبی و بیماریهای بدنی. بیماریهای قلبی بر دو نوع میباشد:
اول - بیماری شبهه، همانطور که الله در مورد منافقان میفرماید:
﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمُۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡذِبُونَ١٠﴾ [البقرة: 10].
«در دلهایشان بیماری است و الله بر بیماری آنان افزوده است و به خاطر دروغهایی که میگفتند عذاب دردناکی [در پیش] دارند».
دوم - بیماری شهوت، همانطور که الله ﻷ نسبت به مادران مؤمنان میفرماید:
﴿یَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِیِّ لَسۡتُنَّ کَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَیۡتُنَّۚ فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَیَطۡمَعَ ٱلَّذِی فِی قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٣٢﴾ [الأحزاب: 32].
«ای زنان پیامبر، اگر پرهیزگاری کنید، [در برتری و شرافت] مانند هیچ یک از زنان [عادی] نخواهید بود؛ پس در هنگام سخن گفتن [با مردان]، ناز و نرمش به کار نبرید تا [مبادا] کسی که در دلش بیماری است [در شما] طمع کند و به شیوهای شایسته سخن بگویید».
اما بیماریهای جسمی از قبیل مریضیها و دردهای حسی است که به بدن میرسد.
طبابت و درمان قلبها فقط به وسیلهی پیامبران † شناخته میشود. اصلاح قلبها فقط با شناخت پروردگار و خالق، و علم داشتن به نامها و صفات و افعال و شریعتش و دوری از کارهایی که نهی فرموده و موجب خشم و غضب او میشود و عمل به کارهایی که مورد پسند و رضایت اوست به وجود میآید.
یک نوع که الله به صورت فطری در انسان و حیوانات قرار داده است. این نوع به طبیب نیاز ندارد، مانند تشنگی و گرسنگی و خستگی که با ضد آنها مثل خوردن و نوشیدن و استراحت کردن درمان میشود.
و نوع دیگر به فکر و تأمل نیاز دارد و علاج و درمان آن با داروهای طبیعی یا الهی یا با هر دوی آنها میباشد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ١٧٢﴾ [البقرة: 172].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که روزیِ شما کردهایم بخورید و شکرِ الله را به جای آورید اگر تنها او را عبادت میکنید».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِکۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ٢٨ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ طُوبَىٰ لَهُمۡ وَحُسۡنُ مََٔابٖ٢٩﴾ [الرعد: 28-29].
«[همان] کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد الله آرام میگیرد. بدانید که دلها با یاد الله آرام میگیرد. کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، خوشا بر آنان! و سرانجامی نیک دارند».
بیماری قلبی خروج از سلامتی و اعتدال میباشد، صحت و سلامتی قلب باعث شناخت حق و حقیقت و دوستی نسبت به او و ترجیح دیگران بر الله خواهد بود. و مرض و بیماری قلب با شک و شبهه و با ترجیح دادن دیگران بر الله ایجاد میشود.
پس بیماری منافقان از روی شک و شبهه میباشد و بیماری نافرمانان از روی شهوت و خواهشهای نفسانی است.
برای قلب بیماریهای دیگری نیز وجود دارد که عبارتاند از: ریا، تکبر، خودبرتربینی، حسادت، فخرفروشی، غرور، دوست داشتن ریاست، بزرگ دانستن خویش در زمین، و.... این بیماریها از شک و شبهه و خواهشهای نفسانی متولد میشوند و به وجود میآیند.
از الله درخواست صحت و سلامتی مینماییم: ﴿فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّیٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٧٧ ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ٧٨ وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ٧٩ وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ٨٠﴾ [الشعراء: 77-80].
«یقیناً [همۀ] آنها [= معبودان باطل] دشمنِ [عقیدۀ توحیدیِ] من هستند؟ مگر پروردگار جهانیان. آن [معبودی] که مرا آفریده و هدایتم میکند و همان ذاتی که به من غذا میدهد و سیرابم میسازد و هنگامی که بیمار میشوم، اوست که شفایم میدهد».
دفع نمودن شرارتهای شیاطین جنی و انسانهای شیطان صفت
1. الله ﻷ به ساختن و اصلاح انسانهایی که دشمن هستند به وسیلهی مهربانی و احسان نمودن نسبت به آنها امر مینماید تا اینکه آنها را به طبیعت اصلی و پاکشان که دوستی و اخلاق نیکوست، برگرداند، الله ﻷ میفرماید: ﴿وَلَا تَسۡتَوِی ٱلۡحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّیِّئَةُۚ ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِی بَیۡنَکَ وَبَیۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ کَأَنَّهُۥ وَلِیٌّ حَمِیمٞ٣٤ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٖ٣٥﴾ [فصلت: 34-35].
«[هرگز] نیکی و بدی یکسان نیست. همواره به شیوهاى که بهتر است، پاسخ بده که در آن صورت، کسى که بین تو و او دشمنى وجود دارد، گویی دوستى مهربان است. تنها شکیبایان و کسانی که بهرۀ بزرگی [از ایمان و اخلاق] دارند، به چنین مقامى مىرسند».
2. الله ﻷ امر مینماید به الله پناه ببرید از شر شیطانهایی که اصلاح و احسان را قبول نمیکنند بلکه طبیعت آنها فریب دادن انسانها و دشمنی با آنان است، همانطور که الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٣٦﴾ [فصلت: 36].
«و هر گاه وسوسهای از جانب شیطان تو را فراگرفت، به الله پناه ببر که یقیناً او شنوای داناست».
3. فرشته و شیطان بر قلب انسان همدیگر را تعقیب مینمایند، همان طور که شب و روز یکدیگر را تعقیب میکنند. بعضی از مردم شبشان از روزشان طولانیتر است و برخی روزشان از شبشان طولانیتر میباشد. و زمان برخی، همیشه شب و زمان بعضی دیگر همیشه روز است.
یک لحظه شیطان و لحظهای فرشتهای بر قلب انسان نزدیک میشود، وقتی که الله به کاری امر فرماید، شیطان در آن کار دو تحریک انجام میدهد: به سوی غلو و تجاوز، و یا به سوی کم کاری و کوتاهی نمودن. رستگاری در اطاعت از الله و نافرمانی از شیطان است. الله فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱدۡخُلُواْ فِی ٱلسِّلۡمِ کَآفَّةٗ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ٢٠٨﴾ [البقرة: 208].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، همگی به اسلام [و اطاعتِ الله] درآیید و از [راهها و] گامهای شیطان پیروی نکنید. به راستی که او دشمن آشکار شماست».
الله ﻷ به انسانها و جنها که مکلف هستند، سه نعمت اساسی اختصاص داده است: عقل، دین و آزادی انتخاب.
و ابلیس نخستین کسی است که در به کارگیری این نعمتها در مقابل پروردگارش سرکشی کرد و به نافرمانی و گناه پافشاری نمود. او از الله تا روز قیامت مهلت خواست تا به این نعمتها خیانت کند و به وسیلهی فریب دادن انسانها و مزین نمودن گناهان، انسانها به سمت و سوی جهنم از او تبعیت و پیروی نمایند.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ لَکُمۡ عَدُوّٞ فَٱتَّخِذُوهُ عَدُوًّاۚ إِنَّمَا یَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِیَکُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِیرِ٦﴾ [فاطر: 6].
«بیتردید، شیطان دشمن شماست؛ شما نیز او را دشمن [خود] گیرید. جز این نیست که او پیروانش را [به کفر] میخواند تا از اهل آتش باشند».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قَالَ یَٰبُنَیَّ لَا تَقۡصُصۡ رُءۡیَاکَ عَلَىٰٓ إِخۡوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیۡدًاۖ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ لِلۡإِنسَٰنِ عَدُوّٞ مُّبِینٞ٥﴾ [یوسف: 5].
«[یعقوب] گفت: «پسرم، خوابت را به برادران خویش بازگو نکن که نیرنگى برایت مىاندیشند؛ [چرا که] بیتردید، شیطان دشمنِ آشکاری برای انسان است».
3. عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِی ج یقُولُ: «إِنَّ عَرْشَ إِبْلِیسَ عَلَى الْبَحْرِ، فَیَبْعَثُ سَرَایَاهُ فَیَفْتِنُونَ النَّاسَ، فَأَعْظَمُهُمْ عِنْدَهُ أَعْظَمُهُمْ فِتْنَةً».[52]
جابر س میگوید: از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «تخت پادشاهی ابلیس بر دریا قرار دارد. او لشکریانش را میفرستد تا مردم را دچار فتنه کنند. بزرگترینشان نزد ابلیس کسی است که بزرگترین فتنه را ایجاد کرده باشد».
دشمنی شیطان با انسان به شیوههای مختلفی صورت میگیرد که عبارتاند از:
1. فریب انسان و زینت دادن بدیها و گناهان برای آنان، و سپس از آنها اعلام بیزاری مینماید.
2. فریب انسان با وسوسه کردن در نیت و قول و عمل.
3. انسانها را گمراه مینماید و به آنان وعده میدهد و آنان را به طمع و آرزو کردن واداشته و بینشان اختلاف میاندازد.
4. آنها را به سوی نافرمانی و سایر حرامها تشویق مینماید.
5. در همه راههای خیر سر راه انسان قرار میگیرد و او را منع مینماید و منصرف میکند و جلویش را میگیرد و او را میترساند.
6. کینه و خیانت را در قلبهایشان بر میانگیزد.
7. آزار رساندن به انسانها با انواع شرارتها و بیماریها و دور کردنشان از راه الله به هر طریقی که میتواند.
8. ادرار کردن در گوشهای بنده برای اینکه تا صبح بخوابد و بر سرش یک گِره میزند که مانع او از بیدار شدن میشود، کسیکه از شیطان اطاعت و فرمانبرداری نماید، از گروهش محسوب میشود و در روز قیامت با او در آتش حشر میشود و کسیکه از پروردگارش اطاعت نماید و از شیطان نافرمانی و سرپیچی کند، الله او را از شیطان حفاظت میکند و وارد بهشت میگرداند.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱسۡتَحۡوَذَ عَلَیۡهِمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ فَأَنسَىٰهُمۡ ذِکۡرَ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِکَ حِزۡبُ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱلشَّیۡطَٰنِ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ١٩﴾ [المجادلة: 19].
«شیطان بر آنها چیره شده و یاد الله را از خاطرشان برده است. آنها حزب شیطان هستند؛ و آگاه باشید [و بدانید] که حزب شیطان زیانکارانند».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قَالَ ٱذۡهَبۡ فَمَن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُکُمۡ جَزَآءٗ مَّوۡفُورٗا٦٣ وَٱسۡتَفۡزِزۡ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتَ مِنۡهُم بِصَوۡتِکَ وَأَجۡلِبۡ عَلَیۡهِم بِخَیۡلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ وَعِدۡهُمۡۚ وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا٦٤ إِنَّ عِبَادِی لَیۡسَ لَکَ عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٞۚ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ وَکِیلٗا٦٥﴾ [الإسراء: 63-65].
«[الله] فرمود: «برو که هر یک از آنان که از تو پیروی کند، یقیناً دوزخ پاداشتان خواهد بود که پاداشی کامل است. و هر کس از آنان را توانستى به آواى خود برانگیز [و به سوی گناه بکش] و با سواران و پیادگانت بر آنان بانگ بزن [تا آلودۀ گناه گردند] و در اموال و فرزندان، شریکشان شو و به آنان وعده[های واهی] بده؛ و[لى] شیطان به آنان وعده نمىدهد مگر به فریب. [ای شیطان،] تو هرگز تسلطی بر بندگان من نخواهی داشت»؛ و [ای پیامبر،] همین بس که پروردگارت [کارگزار و] نگهبانِ آنان [= مؤمنان] باشد».
3. عَنْ سَبْرَةَ بْنِ أَبِی فَاکِهٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ الشَّیْطَانَ قَعَدَ لِابْنِ آدَمَ بِأَطْرُقِهِ، فَقَعَدَ لَهُ بِطَرِیقِ الْإِسْلَامِ، فَقَالَ لَهُ: أَتُسْلِمُ وَتَذَرُ دِینَکَ، وَدِینَ آبَائِکَ، وَآبَاءِ أَبِیکَ؟ قَالَ: فَعَصَاهُ، فَأَسْلَمَ، ثُمَّ قَعَدَ لَهُ بِطَرِیقِ الْهِجْرَةِ، فَقَالَ: أَتُهَاجِرُ وَتَذَرُ أَرْضَکَ، وَسَمَاءَکَ، وَإِنَّمَا مَثَلُ الْمُهَاجِرِ کَمَثَلِ الْفَرَسِ فِی الطِّوَلِ قَالَ: فَعَصَاهُ فَهَاجَرَ قَالَ: ثُمَّ قَعَدَ لَهُ بِطَرِیقِ الْجِهَادِ، فَقَالَ : هُوَ جَهْدُ النَّفْسِ، وَالْمَالِ، فَتُقَاتِلُ فَتُقْتَلُ، فَتُنْکَحُ الْمَرْأَةُ، وَیُقَسَّمُ الْمَالُ قَالَ: فَعَصَاهُ فَجَاهَدَ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ مِنْهُمْ فَمَاتَ، کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ».[53]
سَبره بن ابیفاکِه س میگوید: شنیدم که رسول الله ج میفرمود: «شیطان در مسیرهای انسان مینشیند. در مسیر و راه اسلام مینشیند و میگوید: تسلیم میشوی و دین خود و دین پدر خویش و دین پدر پدر خویش را رها میکنی؟ اما انسان نافرمانیش را میکند و مسلمان میشود.
سپس در راه هجرتش مینشیند و میگوید: هجرت میکنی و زمین و آسمانت را رها میکنی، به درستی که مثال مهاجر مانند اسب در بند است. پس نافرمانیش را میکند و هجرت مینماید.
سپس در مسیر جهادش مینشیند و میگوید: جهاد تلف کردن مال و جان است! به جنگ میروی و کشته میشوی، زنت ازدواج مینماید و مال تو تقسیم میشود! پس نافرمانی او را میکند و جهاد مینماید». پیامبر ج فرمود: «کسیکه این موارد را انجام دهد، الله بر خود واجب نموده که او را وارد بهشت نماید».
راههایی که انسان آنها را میپیماید، چهار راه میباشند:
راست، چپ، جلو و پشت.
انسان هریک از این راهها را بپیماید، شیطان را در کمین میبیند. پس اگر بنده این راهها را در اطاعت الله و رسولش بپیماید، شیطان را آنجا مشاهده میکند که مانع او میشود و او را عقب نگه میدارد و منصرف میکند و میترساند.
ولی اگر آن راهها را در مسیر نافرمانی الله بپیماید، شیطان را محرّک، خادم، یاور و تزیین کننده خواهد دید.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قَالَ فَبِمَآ أَغۡوَیۡتَنِی لَأَقۡعُدَنَّ لَهُمۡ صِرَٰطَکَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ١٦ ثُمَّ لَأٓتِیَنَّهُم مِّنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَیۡمَٰنِهِمۡ وَعَن شَمَآئِلِهِمۡۖ وَلَا تَجِدُ أَکۡثَرَهُمۡ شَٰکِرِینَ١٧﴾ [الأعراف: 16-17].
«[ابلیس] گفت: «پس به خاطر آنکه مرا گمراهی [و هلاکت] افکندی، من نیز بر سر راه مستقیم تو برای [فریب] آنان مینشینم، سپس بر آنان - از روبرو و از پشت سر و از طرف راست و چپشان- درمىآیم و [چنان میکنم که] بیشتر آنان را شکرگزار [نعمتهای خود] نیابی».
راههای ورود شیطان به سمت انسان سه راه میباشند:
شهوت، خشم، خواهش نفس (هوی و هوس).
شهوت موجودی است که انسان به وسیلهی آن به خودش ظلم مینماید و حرص و طمع و بخیلی از نتایج آن است.
و خشم، درنده و آفتی بزرگتر از شهوت است و به وسیلهی خشم، انسان بر خود و دیگران ستم مینماید و خودبرتربینی و تکبر از آثارش هستند.
و هوی و هوس شیطانی بزرگتر از خشم است و به وسیلهی هوی و هوس، انسان به آفرینندهاش ظلم میکند و به او شرک و کفر میورزد و از نتایج آن کفر و بدعت است.
و بیشترین گناهان انسانها از نوع شهوتهای حیوانی هستند، به خاطر ناتوانیشان از انجام دادن غیر آنها، و بعضی از این گناهان شامل اقسام دیگری میشوند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿۞أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَیۡکُمۡ یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ٦٠ وَأَنِ ٱعۡبُدُونِیۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ٦١ وَلَقَدۡ أَضَلَّ مِنکُمۡ جِبِلّٗا کَثِیرًاۖ أَفَلَمۡ تَکُونُواْ تَعۡقِلُونَ٦٢﴾ [یس: 60-62].
«ای فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم [و فرمان ندادم] که شیطان را عبادت نکنید [که] قطعاً او دشمن آشکارِ شماست؟ و اینکه [تنها] مرا عبادت کنید [که] راه راست همین است؟ و بیتردید، شیطان بسیاری از شما را گمراه ساخت. آیا اندیشه نمیکردید؟».
شیطان سبب تمام شرارتها در عالم است، ولی شرارتهایش در هفت گام منحصر میشود و همواره با انسان است تا اینکه به یکی یا بیشتر دچار میشود:
1. نخستین و بزرگترین شرارت این است که از بنده، کفر و شرک، و دشمنی الله و پیامبرش را میخواهد.
2. اگر از این قسمت عاجز شد، او را به سوی بدعت سوق میدهد.
3. اگر در اینجا عاجز شد، او را به سوی بزرگترین گناه کبیرهای که برایش ممکن است، انتقال میدهد.
4. اگر از آن عاجز شد، او را به سوی بزرگترین گناه صغیرهای که برایش ممکن است تشویق مینماید.
5. اگر در این قسمت عاجز شد، او را به سوی مباحاتی که ثواب و عقاب ندارند، مشغول میکند تا از طاعات و واجبات منصرف شود.
6. اگر از آن عاجز ماند، به عملهایی که از اعمال دیگر فضیلت کمتری دارد، مشغول مینماید، مانند مشغول کردنش به نوافل تا اینکه فرایض از او فوت شود.
7. اگر از آن عاجز ماند، گروهی از انسانهای شیطان صفت و شیاطین جنی را بر او مسلط مینماید تا انواع اذیتها را به او برسانند تا او را مشغول نمایند و پریشان و کسل کنند.
پس مؤمن همیشه در جهاد است تا اینکه الله را ملاقات نماید. از الله درخواست کمک و ثبات مینماییم.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ حَلَٰلٗا طَیِّبٗا وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٌ١٦٨ إِنَّمَا یَأۡمُرُکُم بِٱلسُّوٓءِ وَٱلۡفَحۡشَآءِ وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ١٦٩﴾ [البقرة: 168-169].
«ای مردم، از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه بخورید و از [راهها و] گامهای شیطان [که به وسیلۀ آنها به تدریج شما را به سوی عذاب میکشد] پیروی نکنید که به راستی او دشمن آشکارِ شماست. [او] شما را فقط به بدی و زشتی فرمان میدهد و اینکه [بر آن میدارد تا] آنچه را که نمیدانید به الله نسبت دهید».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ وَمَن یَتَّبِعۡ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَإِنَّهُۥ یَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِۚ وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ مَا زَکَىٰ مِنکُم مِّنۡ أَحَدٍ أَبَدٗا وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یُزَکِّی مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ٢١﴾ [النور: 21].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، در راههای شیطان گام نگذارید؛ و هرکس راههای شیطان را میپوید، [بداند که] او تنها به زشتکاری و اعمال ناپسند فرمان میدهد؛ و اگر بخشش و رحمت الله بر شما نبود، هرگز هیچ یک از شما [از گناه] پاک نمیشد؛ ولی الله هر کس را که بخواهد پاک میکند؛ و الله شنوای داناست».
3. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ رِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَلَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۗ وَمَن یَکُنِ ٱلشَّیۡطَٰنُ لَهُۥ قَرِینٗا فَسَآءَ قَرِینٗا٣٨﴾ [النساء: 38]
«و [نیز برای] کسانی که اموالشان را برای [خودنمایی و] نشاندادن به مردم انفاق میکنند و به الله و روز آخرت ایمان ندارند؛ [چنین شخصی یارِ شیطان است] و کسی که شیطان همدمش باشد، چه بد همدمی دارد! ».
1- بنده به وسیلهی چه چیزی از شیطان در امان میماند؟
بنده به وسیلهی آنچه که در قرآن و دعاها و اذکاری که در سنت صحیح پیامبر ج ثابت است، از شر شیطان در امان میماند، و در آنها شفا و رحمت و هدایت و محفوظ ماندن از تمام شرارتها در دنیا و آخرت به اذن الله بلندمرتبه وجود دارد. و از جمله عبارتاند از:
قسمت اول - پناه بردن به الله ﻷ از شیطان رانده شده.
به درستی که الله ﻷ پیامبرش را امر فرمود تا به صورت کلی از شر شیطان به الله ﻷ پناه ببرد و در جاهای خاص نیز از شر شیطان به الله پناه ببرد. از جمله، هنگام تلاوت قرآن، هنگام خشمگین شدن و زمان وسوسه و هنگام خواب دیدنهای ناخوشایند.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٣٦﴾ [فصلت: 36].
«و هر گاه وسوسهای از جانب شیطان تو را فراگرفت، به الله پناه ببر که یقیناً او شنوای داناست».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ ٱلرَّجِیمِ٩٨ إِنَّهُۥ لَیۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌ عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٩٩﴾ [النحل: 98-99].
«پس [ای مؤمن،] هنگامی که قرآن میخوانی، از [شرّ] شیطانِ راندهشده، به الله پناه ببر. بیتردید، او بر کسانی که ایمان آوردهاند و بر پروردگارشان توکل میکنند [هیچ] تسلطی ندارد».
قسمت دوم - بسم الله گفتن؛ بسم الله گفتن هنگام خوردن و نوشیدن و جماع کردن و داخل خانه شدن و مانند آنها، انسان را از شر شیطان و همراهی او در این امور محفوظ نگه میدارد.
1. عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ب أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «إِذَا دَخَلَ الرَّجُلُ بَیْتَهُ، فَذَکَرَ اللهَ عِنْدَ دُخُولِهِ وَعِنْدَ طَعَامِهِ، قَالَ الشَّیْطَانُ: لَا مَبِیتَ لَکُمْ، وَلَا عَشَاءَ، وَإِذَا دَخَلَ، فَلَمْ یَذْکُرِ اللهَ عِنْدَ دُخُولِهِ، قَالَ الشَّیْطَانُ: أَدْرَکْتُمُ الْمَبِیتَ، وَإِذَا لَمْ یَذْکُرِ اللهَ عِنْدَ طَعَامِهِ، قَالَ: أَدْرَکْتُمُ الْمَبِیتَ وَالْعَشَاءَ».[54]
جابر بن عبدالله ب میگوید: من از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «هرگاه فردی وارد خانهاش میشود و هنگام ورود و نیز هنگام غذا خوردنش الله را یاد میکند، شیطان به یارانش میگوید: اینجا جای خواب و غذای شب ندارید. و هرگاه شخصی بدون نام الله وارد خانهاش میشود. شیطان میگوید: امشب جای خواب پیدا کردید و چون بنده، هنگام غذا خوردن الله را یاد نکند، شیطان میگوید: هم جای خواب پیدا کردید و هم غذای شب».
2. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَأْتِیَ أَهْلَهُ، فَقَالَ: بِاسْمِ اللَّهِ، اللَّهُمَّ جَنِّبْنَا الشَّیْطَانَ وَجَنِّبِ الشَّیْطَانَ مَا رَزَقْتَنَا، فَإِنَّهُ إِنْ یُقَدَّرْ بَیْنَهُمَا وَلَدٌ فِی ذَلِکَ لَمْ یَضُرُّهُ شَیْطَانٌ أَبَدًا».[55]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «اگر هریک از شما هنگامِ همبستری با همسرش بگوید: «بِاسْمِ اللَّهِ، اللَّهُمَّ جَنِّبْنَا الشَّیْطَانَ وَجَنِّبِ الشَّیْطَانَ مَا رَزَقْتَنَا»: «به نام الله؛ یا الله! شیطان را از ما و فرزندی که نصیبمان میکنی، دور بگردان» و از آن همبستری فرزندی مقدّر شود، شیطان زیان و آسیبی به او نمیرساند».
قسمت سوم - قرائت معوذتین ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ١﴾ [الفلق: 1]. و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ١﴾ [الناس: 1] هنگام خواب، و بعد از نمازها و هنگام مریضی و مانند آنها که قبلا بیان شد.
عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س قَالَ: بَیْنَا أَنَا أَسِیرُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج بَیْنَ الْجُحْفَةِ، وَالْأَبْوَاءِ، إِذْ غَشِیَتْنَا رِیحٌ، وَظُلْمَةٌ شَدِیدَةٌ، فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَتَعَوَّذُ بِأَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، وَأَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، وَیَقُولُ: «یَا عُقْبَةُ، تَعَوَّذْ بِهِمَا فَمَا تَعَوَّذَ مُتَعَوِّذٌ بِمِثْلِهِمَا»، قَالَ: وَسَمِعْتُهُ یَؤُمُّنَا بِهِمَا فِی الصَّلَاةِ.[56]
عُقبه بن عامر س میگوید: با پیامبر ج در بین جحفه و ابواء میرفتم. ناگهان باد و تاریکی شدیدی ما را فرا گرفت. پیامبر ج به وسیلهی ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ١﴾ [الفلق: 1] و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ١﴾ [الناس: 1] به الله پناه میبرد و میفرمود: «ای عُقبه، به وسیلهی خواندن این دو سوره به الله پناه ببر. این دو سوره، برای پناه جستن به الله، نظیر ندارند». عقبه میگوید: از پیامبر ج شنیدم که هنگام امامت در نماز نیز آنها را تلاوت میفرمود.
قسمت چهارم - تلاوت آیت الکرسی:
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ کُرۡسِیُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا یَُٔودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ٢٥٥﴾ [البقرة: 255].
«الله [معبودِ راستین است؛] هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ زندۀ پاینده [و قائم به ذات] است؛ نه خوابی سبک او را فرا میگیرد و نه خوابی سنگین؛ آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ اوست. کیست که نزد او جز به فرمانش شفاعت کند؟ گذشته و آیندۀ آنان [= بندگان] را میداند و [آنان] به چیزی از علم او احاطه [و آگاهی] نمییابند، مگر آنچه خود بخواهد. کرسیِ او آسمانها و زمین را در بر گرفته است و نگهداشتنِ آنها بر او [سنگین و] دشوار نیست و او بلندمرتبه [و] بزرگ است».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: وَکَّلَنِی رَسُولُ اللَّهِ ج بِحِفْظِ زَکَاةِ رَمَضَانَ، فَأَتَانِی آتٍ، فَجَعَلَ یَحْثُو مِنَ الطَّعَامِ فَأَخَذْتُهُ، فَقُلْتُ: لَأَرْفَعَنَّکَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج -فَقَصَّ الحَدِیثَ-، فَقَالَ: إِذَا أَوَیْتَ إِلَى فِرَاشِکَ فَاقْرَأْ آیَةَ الکُرْسِیِّ، لَنْ یَزَالَ مَعَکَ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ، وَلاَ یَقْرَبُکَ شَیْطَانٌ حَتَّى تُصْبِحَ، وَقَالَ النَّبِیُّ ج: «صَدَقَکَ وَهُوَ کَذُوبٌ، ذَاکَ شَیْطَانٌ».[57]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج مرا به حفظ و مواظبت از زکات رمضان (خرمای فطریه) مأمور کرد، شخصی پیش من آمد و شروع کرد، و از آن مشت میگرفت و میبرد، او را گرفتم و گفتم: تو را پیش رسول الله ج خواهم برد! ... او گفت: هر وقت به رختخواب رفتی، آیة الکرسی را بخوان که در آن صورت همیشه از جانب الله، حافظی برای تو خواهد بود و تا صبح هیچ شیطانی نزدیک تو نخواهد شد؛ پیامبر ج فرمود: «او به تو راست گفته، در حالی که بسیار دروغگوست! آن یک شیطان (از شیاطین) بود».
قسمت پنجم - تلاوت دو آیهی آخر سورهی بقره:
عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ الْأَنْصَارِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ قَرَأَ هَاتَیْنِ الْآیَتَیْنِ مِنْ آخِرِ سُورَةِ الْبَقَرَةِ فِی لَیْلَةٍ کَفَتَاهُ».[58]
ابومسعود انصاری س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هرکس دو آیه پایانیِ سوره بقره را در شب بخواند، همین دو آیه برای او کافی هستند».
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ٢٨٥ لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٨٦﴾ [البقرة: 285-286].
«رسول [الله] به آنچه از [سوی] پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است و مؤمنان [نیز] همگی به الله و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش ایمان آوردهاند؛ [و سخنشان این است که]: «میان هیچیک از پیامبرانش [نه در ایمان به آنان ونه برتری برخی بر برخی دیگر] تفاوتی نمیگذاریم» و گفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا، آمرزش تو را [خواهانیم] و بازگشت [تمام امور] به سوی توست». الله به هیچ کس جز به اندازۀ توانش تکلیف نمیکند. آنچه [از خوبی] به دست آورده است به سودِ اوست و آنچه [بدی] کسب کرده است به زیان اوست. [پیامبران و مؤمنان گفتند:] «پروردگارا، اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را بازخواست نکن. پروردگارا، بارِ گران [و تکلیف سنگین] بر [دوش] ما مگذار؛ چنان که آن را [به مجازات گناه و سرکشی،] بر [دوش] کسانی که پیش از ما بودند [= یهود] نهادی. پروردگارا، آنچه که تاب تحملش را نداریم بر [دوش] ما مگذار و ما را بیامرز و به ما رحم کن. تو یار [و کارسازِ] مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
قسمت ششم - تلاوت سورهی بقره:
عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا تَجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ مَقَابِرَ، إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْفِرُ مِنَ الْبَیْتِ الَّذِی تُقْرَأُ فِیهِ سُورَةُ الْبَقَرَةِ».[59]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «خانههایتان را (مانندِ) قبرستان (که در آن نماز و قرآن خوانده نمیشود) نگردانید؛ بیگمان شیطان از خانهای که در آن سوره "بقره" خوانده میشود، میگریزد».
قسمت هفتم - زیاد ذکر و یاد نمودن الله بلندمرتبه به وسیلهی تلاوت قرآن و گفتن سبحان الله، الحمدلله، الله اکبر، و لاحول و لاقوه الا بالله، و مانند آنها از اعمال صالح.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، فِی یَوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ، کَانَتْ لَهُ عَدْلَ عَشْرِ رِقَابٍ، وَکُتِبَتْ لَهُ مِائَةُ حَسَنَةٍ وَمُحِیَتْ عَنْهُ مِائَةُ سَیِّئَةٍ، وَکَانَتْ لَهُ حِرْزًا مِنَ الشَّیْطَانِ، یَوْمَهُ ذَلِکَ، حَتَّى یُمْسِیَ وَلَمْ یَأْتِ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِمَّا جَاءَ بِهِ إِلَّا أَحَدٌ عَمِلَ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ».[60]
ابوهریره س روایت کرده که رسول الله ج فرمود: «هرکس روزانه صد بار بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، پاداشی برابر با آزاد کردن ده برده به او میرسد و صد نیکی برایش ثبت میشود و صد گناه از گناهانش پاک میگردد و آن روز تا غروب، از شرّ شیطان حفاظت میشود و هیچکس عملی بهتر از او انجام نداده است؛ مگر کسی که بیش از او این ذکر را گفته باشد».
قسمت هشتم - دعای اتراق کردن در جایی:
عَنْ خَوْلَةَ بِنْتَ حَکِیمٍ السُّلَمِیَّةَ ل أَنَّهَا سَمِعَتْ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ نَزَلَ مَنْزِلًا ثُمَّ قَالَ: أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ، لَمْ یَضُرَّهُ شَیْءٌ، حَتَّى یَرْتَحِلَ مِنْ مَنْزِلِهِ ذَلِکَ».[61]
از خوله دختر حکیم ل روایت شده که از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «هرکس در جایی اتراق کند و سپس بگوید: «أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ»: (از بدی آنچه که الله متعال آفریده است به کلمات کاملش، پناه میبرم)، تا وقتی که از آنجا کوچ میکند، هیچ چیز به او ضرر نخواهد رساند».
قسمت نهم - فرو بردن خمیازه و دست را بر دهان گذاشتن:
1. عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِی س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا تَثَاءَبَ أَحَدُکُمْ، فَلْیُمْسِکْ بِیَدِهِ عَلَى فِیهِ، فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَدْخُلُ».[62]
ابوسعید خدری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرگاه یکی از شما خمیازه کشید، دستش را روی دهانش بگیرد؛ زیرا شیطان، -از این راه به پیکرِ انسان- وارد میشود».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «التَّثَاؤُبُ مِنَ الشَّیْطَانِ، فَإِذَا تَثَاءَبَ أَحَدُکُمْ فَلْیَکْظِمْ مَا اسْتَطَاعَ».[63]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «خمیازه کشیدن از طرف شیطان است، پس هرگاه یکی از شما خواست، خمیازه بکشد، تا میتواند جلویش را بگیرد».
قسمت دهم - اذان
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا نُودِیَ لِلصَّلاَةِ أَدْبَرَ الشَّیْطَانُ، وَلَهُ ضُرَاطٌ، حَتَّى لاَ یَسْمَعَ التَّأْذِینَ، فَإِذَا قَضَى النِّدَاءَ أَقْبَلَ، حَتَّى إِذَا ثُوِّبَ بِالصَّلاَةِ أَدْبَرَ، حَتَّى إِذَا قَضَى التَّثْوِیبَ أَقْبَلَ، حَتَّى یَخْطِرَ بَیْنَ المَرْءِ وَنَفْسِهِ، یَقُولُ: اذْکُرْ کَذَا، اذْکُرْ کَذَا، لِمَا لَمْ یَکُنْ یَذْکُرُ حَتَّى یَظَلَّ الرَّجُلُ لاَ یَدْرِی کَمْ صَلَّى».[64]
ابوهریره س از رسول ج روایت میکند که فرمود: «هنگامیکه برای نماز اذان داده میشود، شیطان فرار میکند، و از عقب خود هوا خارج میکند تا صدای اذان را نشنود و بعد از اذان برمیگردد و باز هنگام اقامه گفتن، فرار میکند و دوباره پس از اتمام آن، بر میگردد تا نمازگزاران را دچار وسوسه کند و میگوید: فلان مسأله و فلان مسأله و... را به خاطر بیاور. یعنی همهی آنچه را که فراموش کرده، به یادش میآورد و او را چنان سرگرم میکند که نداند چند رکعت خوانده است».
قسمت یازدهم - دعای دخول مسجد
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ ب عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ کَانَ إِذَا دَخَلَ الْمَسْجِدَ قَالَ: «أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ، وَبِوَجْهِهِ الْکَرِیمِ، وَسُلْطَانِهِ الْقَدِیمِ، مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»، قَالَ: أَقَطْ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: فَإِذَا قَالَ: ذَلِکَ قَالَ الشَّیْطَانُ: حُفِظَ مِنِّی سَائِرَ الْیَوْمِ.[65]
عبدالله بن عمرو ب روایت میکند: هنگامیکه پیامبر ج وارد مسجد میشد، میفرمود: «أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ، وَبِوَجْهِهِ الْکَرِیمِ، وَسُلْطَانِهِ الْقَدِیمِ، مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»: «به الله بزرگ و به وجه کریمش و پادشاهى ازلیاش از شیطان رانده شده پناه مى برم». عُقْبه به حَیوَه (نام دو تن از راویان این حدیث) گفت: آیا فقط همین (را شنیدی)؟ (حَیوَه میگوید که) گفتم: بله. عُقْبه گفت: «هر وقت این دعا را بخواند، شیطان میگوید: در بقیهی روز از جانب من محفوظ ماند».
قسمت دوازدهم - وضو گرفتن و نماز خواندن، علی الخصوص هنگام خشم و شهوت، هیچ چیزی مانند وضو گرفتن و نماز خواندن، حرارت خشم و شهوت را خاموش نمیکند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٣﴾ [البقرة: 153].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، از شکیبایی و نماز یاری بجویید [که] بیتردید، الله با شکیبایان است».
قسمت سیزدهم - اطاعت از الله بلندمرتبه و پیامبرش، و دوری کردن از نافرمانی و نگاههای بیجا و دوری نمودن از سخن زیاد و غذای زیاد و معاشرت زیاد.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ٩١﴾ [المائدة: 90-91].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، بیتردید، شراب و قمار و اَنصاب [= هر چیزی که به عنوان یادواره و نماد، نَصب گردد و عبادت شود از قبیل مجسمههای سنگی، ضریحهای فلزی، مقبره صالحان و ...] و تیرهای قرعهکشی [= انتخاب قرعه خوب و بد به وسیله فالگیری که با وسایل گوناگون صورت میگیرد و امروزه به اشتباه از آن به عنوان استخاره یاد میشود در حالی که استخاره شامل دو رکعت نماز و سپس طلب خیر نمودن در امر مورد نظر از الله متعال و نیز پناه بردن از شر آن به الله متعال است]، پلید [و] از کار[های] شیطان هستند؛ پس از آنها دوری کنید؛ باشد که رستگار شوید. در حقیقت، شیطان میخواهد با شراب و قمار، در میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد الله و از نماز بازدارد؛ پس [ای مؤمنان، حال که حقیقت را دانستید،] آیا از آنها دست برمیدارید؟».
قسمت چهاردهم - پاک سازی خانه از تصویر و مجسمه و سگ و زنگها، تا اینکه فرشتگان وارد و شیاطین خارج گردند.
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا تَدْخُلُ الْمَلَائِکَةُ بَیْتًا فِیهِ تَمَاثِیلُ أَوْ تَصَاوِیرُ».[66]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «فرشتگان به خانهای که در آن عکس و تصویر وجود داشته باشد، وارد نمیشوند».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا تَصْحَبُ الْمَلَائِکَةُ رُفْقَةً فِیهَا کَلْبٌ وَلَا جَرَسٌ».[67]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «فرشتگان با جمعی که در آن سگ یا زنگ است، همراه نمیشوند».
قسمت پانزدهم - دوری نمودن از محل سکونت جنها و شیطانها، مانند اماکنی که خراب و یا نجس هستند، مانند مستراحها (دستشوییها) و محل جمعآوری زبالهها و مکانهای خالی که انسان در آن سکونت ندارد، مانند صحراها و ساحل دریاهای دور و محل استراحت شتران و مانند آنها.
2- درمان و علاج جادو و لمس کردن (شیطان و جن)
سحر و جادو عبارت است از اوراد و افسونخوانی و طلسم و گِرههایی که بر قلبها و جسمها تأثیر میگذارد.
سحر به طور کامل بدی و ظلم و سرکشی و دشمنی و تجاوز بر حقوق بندگان در مال یا عقل یا رابطهشان با دیگران میباشد.
لمس کردن: دیوانه و زمینگیر نمودن انسان به وسیلهی جن میباشد.
لمس از طرف جن به صورت مستقیم یا از روی شهوت و هوی و هوس و عشق صورت میگیرد، همانطور که برای انسان اتفاق میافتد، یا به خاطر کینه و انتقام صورت میگیرد نسبت به انسانهایی که به آنها ظلم نمودند یا برخی از آنها را به قتل رساندند یا به خاطر ریختن آب داغ یا ادرار کردن بر آنها و بعضی اوقات بیهوده و به خاطر شرار آزار و اذیت میرسانند، همانطور که بعضی از انسانهای نادان چنین شرارتهایی انجام میدهند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یَأۡکُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ ٱلَّذِی یَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّیۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡبَیۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْۗ وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢٧٥﴾ [البقرة: 275].
«کسانی که ربا میخورند [روز قیامت از قبر] برنمیخیزند؛ مگر مانند برخاستن کسی که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده است و [نمیتواند تعادل خود را حفظ کند]. این امر به سبب این است که آنان [= رباخواران] گفتند: «داد و ستد نیز مانند رباست [و این هر دو، مال را افزون میکند]»؛ در حالی که الله، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است. پس هر کس که از [جانب] پروردگارش پندی به او برسد و [از رباخواری] دست بردارد، آنچه گذشته و [سودهایی که قبل از نزولِ حکمِ ربا دریافت کرده است] از آنِ اوست و [در مورد آینده نیز] کارش به الله واگذار میشود؛ و[لی] کسانی که [به رباخواری] بازگردند، اهل آتش هستند و در آن جاودانند[= مدت زمانی طولانی در آن خواهند بود]».
جن موجودی زنده و مکلف و مأمور به انجام کارهای نیک و دوری کردن از کارهای بد میباشد و برای آنها طاعات و فرمانبرداری و معاصی و گناه، و ثواب و مجازات وجود دارد.
هر انسانی که انسان دیگر، و جنها را به آنچه که الله و رسولش امر نموده و به سوی الله دعوت دهد، و امر به معروف و نهی از منکر نماید، از با فضیلتترین اولیای الهی میباشد.
و کسیکه جن را در مسیر آنچه که الله و رسولش نهی نمودند، به کار گیرد از جمله در مسیر شرک یا قتل به ناحق یا دشمنی مانند مریض کردنشان یا زدن یکی از انسانها یا آنها را در مسیر فحشا و سرقت به کار گیرد، پس از آنها در مسیر کفر و گناه و دشمنی درخواست کمک نموده، و کسیکه از جنها درخواست کمک نماید و گمان نماید که این از کرامات است، فریبخوردهای شیاد است. به کارگیریِ جن در امور مباح نیز منع شده است؛ زیرا دلیلی در شریعت برای آن وجود ندارد.
برای هر انسانی رفتن نزد ساحران و کسانیکه در حکم آنها هستند مانند کاهنان، پیشگویان و کسانیکه به وسیلهی ستارهها پیشگویی میکنند، حرام است. و همچنین سؤال کردن و تصدیق آنها حرام و از بزرگترین گناهان بلکه به کفر نیز میرسد.
کسیکه از ساحر یا کاهن یا کسانیکه به وسیلهی ستارهشناسی پیشگویی میکنند، در امور غیبی سؤال کند و آنها را تصدیق نماید، نیز دچار کفر شده است.
و کسیکه از آنها سؤال کند و تصدیق ننماید تا چهل روز نمازش قبول نمیشود، چه رو به رویش قرار گیرد یا او را در کانالهایی که اعلامیه پخش مینمایند، مشاهده کند یا از جهت استهزا و مسخره از او سؤال نماید یا به خاطر تسلی و اینکه دوست دارد، اطلاع حاصل نماید.
و اگر از او سؤال نماید تا وضعیتش را امتحان و او را خوار و رسوا کند و حالتش را کشف نماید تا دیگران را از او بر حذر دارد، پس چنین سؤالی برای کسیکه توانایی دارد، شرش را از مردم دور کند، مشروع میباشد.
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا أَوْ کَاهِنًا فَصَدَّقَهُ فِیمَا یَقُولُ، فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ج».[68]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «هرکس نزد فالگیر یا کاهن و پیشگو برود و سخنانش را تصدیق کند، به آن چه بر محمد ج نازل شده، کفر ورزیده است».
2. عَنْ بَعْضِ أَزْوَاجِ النَّبِیِّ ج عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا فَسَأَلَهُ عَنْ شَیْءٍ، لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً».[69]
بعضی از همسران پیامبر ج از رسول الله ج روایت میکنند که فرمود: «هرکس نزد فالگیر یا پیشگویی برود و درباره چیزی از او بپرسد، نماز چهل روزِ وی پذیرفته نمیشود».
بر هر انسانی آموزش سحر و تعلیم آن به دیگران و عمل سحر حرام است، بلکه همهاش کفر است، چون مملو از شرک و دروغ و ادعای علم غیب و کمک خواستن از شیاطین و انتشار کارهای باطل میباشد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّیَٰطِینُ عَلَىٰ مُلۡکِ سُلَیۡمَٰنَۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیۡمَٰنُ وَلَٰکِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَکَیۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَکۡفُرۡۖ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ١٠٢﴾ [البقرة: 102].
«و از آنچه شیاطین در [عهدِ] فرمانروایی سلیمان [بر مردم] میخواندند پیروی کردند [و مدعی شدند که سلیمان پادشاهی خویش را با سحر استوار کرده است]؛ و [حال آنکه] سلیمان [هرگز دست به سحر نیالود] و کافر نشد؛ ولی شیاطین [که] کفر ورزیدند، به مردم سحر میآموختند؛ و [نیز] از آنچه بر دو فرشته «هاروت» و «ماروت» در بابِل نازل شده بود [پیروی کردند؛ و[لی آن دو فرشته] به هیچ کس چیزی نمیآموختند مگر اینکه [قبلاً از روی خیرخواهی به او] میگفتند: «ما وسیلۀ آزمایش هستیم؛ پس [با به کار بستن سحر] کافر نشو». آنان [= یهود] از آن دو [فرشته] چیزهایی میآموختند که [بتوانند] توسط آن میان مرد و همسرش جدایی افکنند؛ حال آنکه بدون اجازۀ الله نمیتوانستند به وسیلۀ آن به کسی زیانی برسانند؛ و چیزی میآموختند که [فقط] به آنان زیان میرساند و سودی نمیداد؛ و قطعاً میدانستند که هر کس [مشتاق و] خریدارِ آن [جادوها] باشد، در آخرت بهرهای نخواهد داشت. اگر [حقیقت را] میدانستند، [متوجه میشدند که] چه بد و زشت بود آنچه خود را به آن فروختند!».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «اجْتَنِبُوا السَّبْعَ المُوبِقَاتِ»، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا هُنَّ؟ قَالَ: «الشِّرْکُ بِاللَّهِ، وَالسِّحْرُ، وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالحَقِّ، وَأَکْلُ الرِّبَا، وَأَکْلُ مَالِ الیَتِیمِ، وَالتَّوَلِّی یَوْمَ الزَّحْفِ، وَقَذْفُ المُحْصَنَاتِ المُؤْمِنَاتِ الغَافِلاَتِ».[70]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «از هفت گناه مُهلک بپرهیزید»؛ گفتند: ای رسول الله! آنها چه گناهانی هستند؟ فرمود: «شرک به الله، سحر و جادوگری، قتل نفسی که الله کُشتنش را حرام کرده است، مگر به حق؛ رباخواری، خوردن مالِ یتیم، فرار کردن از میدان نبرد در هنگام رویارویی با دشمن، و تهمت زنا به زنان پاک دامن و مومن و بیخبر از گناه»
حکم گرفتن اجرت و مزد در مقابل سحر
برای ساحر گرفتن مزد در مقابل عمل سحر یا جدا کردن و از بین بردن سحر حرام است، همانطور که بر مردم حرام است که به ساحر یا کاهن و مانند آنان مال و پول بدهند؛ زیرا در مقابل کار حرام صورت میگیرد و خوردن مال مردم به روش باطل است و تعاون و همکاری بر گناه و دشمنی میباشد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ وَلَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَلَا ٱلۡهَدۡیَ وَلَا ٱلۡقَلَٰٓئِدَ وَلَآ ءَآمِّینَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّهِمۡ وَرِضۡوَٰنٗاۚ وَإِذَا حَلَلۡتُمۡ فَٱصۡطَادُواْۚ وَلَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ أَن صَدُّوکُمۡ عَنِ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ أَن تَعۡتَدُواْۘ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٢﴾ [المائدة: 2].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، [حرمت] شعایر الهی و ماه حرام [را نگه دارید] و [همچنین حرمتِ] قربانى بىنشان و قربانیهای قلادهدار و راهیان بیت الحرام که فضل و رضایتِ پروردگارشان را مىطلبند؛ و چون از احرام خارج شدید، [میتوانید آزادانه] به شکار بپردازید؛ و [مبادا] دشمنی گروهی که شما را از مسجد الحرام بازداشتند، شما را به تعدّی و تجاوز وادار کند؛ و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [چرا که] بیتردید، الله سختکیفر است».
2. عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ الأَنْصَارِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج نَهَى عَنْ ثَمَنِ الکَلْبِ، وَمَهْرِ البَغِیِّ، وَحُلْوَانِ الکَاهِنِ.[71]
ابومسعود انصاری س روایت میکند که رسول الله ج از درآمد حاصل از فروش سگ، و نیز از اجرت زناکار و از دستمزد کاهن منع فرمود.
سحر و ساحری در بین مردم به وسیلهی اسباب زیر به وجود میآیند:
1. جهل و نادانی نسبت به احکام الله و ندانستن حقیقت سحر و ساحر و کاهنان و پیشگویان و شعبدهبازان.
2. ضعیف بودن ایمان و تقوا، پس ساحر، شرک را بر توحید و نافرمانی را بر طاعت و دنیا را بر آخرت ترجیح میدهد، سپس سحر را حلال میداند و به وسیلهی آن کسب و کار میکند.
3. زیاد بودن وسایل و کانالهای معینی جهت انتشار سحر و ساحری.
4. طمع و رغبت جهت کسب مال از طریق سحر و شرکتها و کانالهایی که فساد را ترویج میدهند.
5. رغبت و میل بعضی از مردم جهت شناخت امور غیبی آینده.
6. زیاد بودن بیماریها و توهمات و مشکلات و اعتماد به دجالهای دروغگو که به مردم آرزوهای باطل و وعدههای دروغ وعده میدهند.
7. مشاهدهی فیلمهایی که کفر و شرک و سحر را ترویج میدهند، مانند فیلمهای کارتنی که سرشار از خرافات و نیرنگ و حیله و مانند آنها هستند که به وسیلهی آنها توحید فاسد میشود.
8. ترویج سحر، بیشتر به خاطر ضعف ایمان و کم بیان کردن عقوبات و مجازات برای ساحران و شعبدهبازان میباشد.
سحر امری است که سبب آن مخفی باشد و از مجموع اوراد و گرهها و تعویذهایی که مملو از شرک است، تشکیل شده و در جسمها و قلبها تأثیر منفی و بیماری به وجود خواهد آورد که باعث قتل، یا جدایی یا جمع شدن یا دوستی یا کراهت و ناخوشایندی خواهد شد.
و سحر انواع زیادی دارد:
از جملهی سحر: نیرنگ و گمراه کردن است، مثل اینکه ساحر در هوا پرواز کند یا در یک حلقهی تنگی داخل شود یا اینکه بر آب راه رود یا بر ریسمانی که معلق است، راه رود یا کبوتر را به شکل انسان در آورد و ...؛ که حقیقت را دگرگون نماید و آن را تغییر شکل دهد و باطل را به شکل حق در آورَد. پس همهی اینها از سحر و شعبدهبازی و چشمبندی است، همانطور که الله ﻷ در مورد ساحران فرعون میفرماید: ﴿قَالَ أَلۡقُواْۖ فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ سَحَرُوٓاْ أَعۡیُنَ ٱلنَّاسِ وَٱسۡتَرۡهَبُوهُمۡ وَجَآءُو بِسِحۡرٍ عَظِیمٖ١١٦﴾ [الأعراف: 116].
«[موسی] گفت: «شما بیفکنید». هنگامی که [ابزارشان را] افکندند، چشمان مردم را افسون کردند و آنان را سخت ترساندند و جادویی بزرگ [پدید] آوردند».
اعمالی وجود دارد که میتوان آنها را به سحر ملحق نمود، به خاطر مشابهت و وجه اشتراکی که وجود دارد، مانند ادعای علم غیب داشتن، و پیمودن راه کج برای رسیدن به آن، و باز کردن درهای دروغ و حیله و نیرنگ و خرافات و به غیر الله وابسته بودن. انواع سحر عبارتاند از: کهانت و پیشگویی و به وسیلهی ستارهها پیشگویی کردن و فال گرفتن و خط کشیدن بر ماسه و مانند آن.
علامتهای ساحران و دروغگویانِ دجال و شعبده بازان عبارتاند از:
1. اینکه ساحر نام بیمار و نام مادرش را میپرسد، تا به این وسیله بر شناخت بیماری از طریق شیطانها کمک بگیرد.
2. اینکه ساحر نام بیمار و نام مادرش و علت بیماری را قبل از اینکه بیمار صحبت کند، به او میگوید، برای اینکه شیطان به او خبر داده است.
3. اینکه اثری از آثار مریض مانند مو و لباس یا عکسش را طلب نماید تا به وسیلهی آنها از طریق شیطانها در مورد شناخت او کمک بگیرد.
4. اینکه کلام ساحر یا شعبده باز شامل جملههای نامفهوم و کمک گرفتن از جنها و شیاطین باشد.
5. اینکه از مریض طلب نماید تا حیوان یا پرندهای بدون نام الله ذبح نماید تا آن را بر سینه یا زیر بالش خویش بگذارد.
6. اینکه به بیمار یک چیزی که بسته شده بدهد در حالی که مریض نمیداند داخل آن چه چیزی وجود دارد و او را از باز کردنش منع نماید.
7. از مریض درخواست نماید تا مدت معینی از آب استفاده نکند یا از او درخواست کند که کاغذهایی از قرآن را در نجاست قرار دهد.
8. از زن درخواست نماید اینکه خودش را در جلوی او لخت و برهنه نماید و با او در تاریکی بدون محرم خلوت نماید.
9. اینکه به مریض چیزهایی دهد که در زمین دفن نماید یا به او کاغذهایی که بر آن مُهر زده و بسته شدهاند میدهد تا آنها را آتش بزند و دودشان کند و یا بر روی مصحف قرآن ادرار نماید.
10.به انحراف و ارتکاب کارهای حرام معروف باشد و در شعایر ظاهری اسلامی مانند نماز سستی و کوتاهی کند یا در جماعت و مانند آنها شرکت نکند.
حکم بر طرف کردن سحر از کسیکه برایش سحر شده است
شکی نیست که سحر دردی است که در مردم به وسیلهی بیماری یا قتل یا جدایی بین شخص و همسرش تأثیر میگذارد، و از آنجایی که برای هر دردی درمانی وجود دارد، برای علاج کسیکه سحر شده است، به وسیلهی رُقیهی شرعی و داروهای مباح مفید سعی و تلاش نماید.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا أَنْزَلَ اللَّهُ دَاءً إِلَّا أَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً».[72]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «الله هیچ بیماریای نیافریده، مگر اینکه دارو و درمانِ آن را نیز آفریده است».
حکم بر طرف کردن سحر به وسیلهی سحر
الله برای هر بیماری و دردی، داروی مباح یا مشروعی قرار داده است، پس بر طرف کردن سحر، به وسیلهی سحر درست نیست، به خاطر اینکه ساحران در آن به شیاطین به وسیلهی شرک و گناهان کبیره نزدیک میشوند تا اینکه شیطان سحر را از شخصی که برایش سحر شده است، دور نماید.
ساحر سحر را به وسیلهی نزدیک شدن به شیطان و آنچه که او از شرک دوست دارد، مانند سجده کردن برایش، بر طرف مینماید یا ذبح حیوان بدون یاد الله، یا قرآن را با نجاست آغشته کردن و مانند آنها که خشم و غضب الله را به دنبال دارد.
وقتی که ساحر این اعمال را انجام دهد، شیطان با او همکاری مینماید و با برادرانش از شیطانها که عمل سحر را انجام دادند، صحبت میکند تا عمل سحر را از او باطل کنند.
﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّٗا شَیَٰطِینَ ٱلۡإِنسِ وَٱلۡجِنِّ یُوحِی بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ زُخۡرُفَ ٱلۡقَوۡلِ غُرُورٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُۖ فَذَرۡهُمۡ وَمَا یَفۡتَرُونَ١١٢﴾ [الأنعام: 112].
«و [ای پیامبر محمد، تو را با دشمنیِ مشرکان آزمودیم و] همچنین برای هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم که برخی از آنان در نهان، به برخی دیگر سخنان فریبنده [و بیاساس] القا میکنند و اگر پروردگارت میخواست، [هرگز] چنین نمیکردند؛ پس آنان را با دروغهایی که میبافند واگذار».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا أَوْ کَاهِنًا فَصَدَّقَهُ فِیمَا یَقُولُ، فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ج».[73]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «هرکس نزد فالگیر یا کاهن و پیشگو برود و سخنانش را تصدیق کند، به آن چه بر محمد ج نازل شده، کفر ورزیده است».
حد و مجازات ساحر قتل میباشد، برای اینکه در سحر شرک و ادعای علم غیب و کمک گرفتن از شیاطین است، و در زمین سعی و تلاش برای ایجاد فساد دارد و اگر ساحر به وسیلهی سحر مرتکب قتلی شود، حد قتل بر او اجرا میگردد.
و هر وقت ساحر توبه نماید، توبهاش قبول میشود برای اینک او مشرک است و مشرک هر وقت توبه کند، الله توبهی او را میپذیرد و به همین خاطر الله توبهی ساحران فرعون را پذیرفت.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّیَٰطِینُ عَلَىٰ مُلۡکِ سُلَیۡمَٰنَۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیۡمَٰنُ وَلَٰکِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَکَیۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَکۡفُرۡۖ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ١٠٢﴾ [البقرة: 102].
«و از آنچه شیاطین در [عهدِ] فرمانروایی سلیمان [بر مردم] میخواندند پیروی کردند [و مدعی شدند که سلیمان پادشاهی خویش را با سحر استوار کرده است]؛ و [حال آنکه] سلیمان [هرگز دست به سحر نیالود] و کافر نشد؛ ولی شیاطین [که] کفر ورزیدند، به مردم سحر میآموختند؛ و [نیز] از آنچه بر دو فرشته «هاروت» و «ماروت» در بابِل نازل شده بود [پیروی کردند؛ و[لی آن دو فرشته] به هیچ کس چیزی نمیآموختند مگر اینکه [قبلاً از روی خیرخواهی به او] میگفتند: «ما وسیلۀ آزمایش هستیم؛ پس [با به کار بستن سحر] کافر نشو». آنان [= یهود] از آن دو [فرشته] چیزهایی میآموختند که [بتوانند] توسط آن میان مرد و همسرش جدایی افکنند؛ حال آنکه بدون اجازۀ الله نمیتوانستند به وسیلۀ آن به کسی زیانی برسانند؛ و چیزی میآموختند که [فقط] به آنان زیان میرساند و سودی نمیداد؛ و قطعاً میدانستند که هر کس [مشتاق و] خریدارِ آن [جادوها] باشد، در آخرت بهرهای نخواهد داشت. اگر [حقیقت را] میدانستند، [متوجه میشدند که] چه بد و زشت بود آنچه خود را به آن فروختند!».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَمَن تَابَ مِنۢ بَعۡدِ ظُلۡمِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَتُوبُ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ٣٩﴾ [المائدة: 39].
«اما هر کس بعد از [گناه و] ستمکردنش توبه کند و [اعمال خود را جبران و] اصلاح نماید، بیتردید الله توبهاش را میپذیرد. به راستی که الله آمرزندۀ مهربان است».
علاج سحر و لمس دو حالت دارد:
اول - اگر محلی که سحر در آن پنهان شده پیدا شود، و سحر از آنجا خارج و از بین برده شود؛ به اذن الله با این کار سحر باطل میشود و این موثرترین روشی است که شخص سحر شده به وسیلهی آن معالجه میشود. شناخت محلی که سحر در آن پنهان شده است: یا به وسیلهی رؤیا در خواب است؛ یا الله در هنگام جستجوی سحر، توفیق یافتن آن را میدهد؛ یا به وسیلهی جن، به این صورت که وقتی بر فرد سحر شده رقیه خوانده میشود، جن صحبت مینماید و از مکان سحر سخن میگوید.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج سُحِرَ، حَتَّى کَانَ یَرَى أَنَّهُ یَأْتِی النِّسَاءَ وَلاَ یَأْتِیهِنَّ، قَالَ سُفْیَانُ: وَهَذَا أَشَدُّ مَا یَکُونُ مِنَ السِّحْرِ، إِذَا کَانَ کَذَا، فَقَالَ: " یَا عَائِشَةُ، أَعَلِمْتِ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَفْتَانِی فِیمَا اسْتَفْتَیْتُهُ فِیهِ، أَتَانِی رَجُلاَنِ، فَقَعَدَ أَحَدُهُمَا عِنْدَ رَأْسِی، وَالآخَرُ عِنْدَ رِجْلَیَّ، فَقَالَ الَّذِی عِنْدَ رَأْسِی لِلْآخَرِ: مَا بَالُ الرَّجُلِ؟ قَالَ: مَطْبُوبٌ، قَالَ: وَمَنْ طَبَّهُ؟ قَالَ: لَبِیدُ بْنُ أَعْصَمَ - رَجُلٌ مِنْ بَنِی زُرَیْقٍ حَلِیفٌ لِیَهُودَ کَانَ مُنَافِقًا - قَالَ: وَفِیمَ؟ قَالَ: فِی مُشْطٍ وَمُشَاقَةٍ، قَالَ: وَأَیْنَ؟ قَالَ: فِی جُفِّ طَلْعَةٍ ذَکَرٍ، تَحْتَ رَاعُوفَةٍ فِی بِئْرِ ذَرْوَانَ " قَالَتْ: فَأَتَى النَّبِیُّ ج البِئْرَ حَتَّى اسْتَخْرَجَهُ... .[74]
عایشه ل میگوید: پیامبر ج سحر شد تا جایی که (وقتی همبستری را شروع میکرد) فکر میکرد که با همسرانش نزدیکى میکند ولى اینگونه نبود (طوری که هنوز کاری را که انجام نداده بود، خیال میکرد به پایان رسانده است). سفیان (یکى از راویان این حدیث) میگوید: وقتى که کار به چنین مرحلهاى برسد نشانه این است که سحر شدیدترین اثر را داشته است. پس پیامبر ج فرمود: «ای عایشه، آیا میدانی که الله، در مورد آنچه از او پرسیدم مرا آگاه نمود؟ دو نفر نزدم آمدند، یکی بالای سرم و دیگری نزد پاهایم نشست. پس فردی که کنار سرم بود، به دیگری گفت: درد این مرد چیست؟ دیگری گفت: سحر شده است. اولی پرسید: چه کسی او را سحر کرده است؟ دومی گفت: لَبید بن اَعصَم –که مردی از قبیله بنىزُرَیق و همپیمان یهودیان مى باشد و فردى منافق است-. اولی پرسید: به وسیلهی چه چیزی؟ دیگری جواب داد: به وسیلهی شانه و چند تار موى سر و ریش پیامبر ج که به هنگام شانه از سر و ریش او ریخته است. اولی گفت: این چیزها الآن کجا هستند؟ دیگری گفت: در میان پوست خشکیده شکوفه درخت خرماى نر، در زیر سنگ بزرگى که در چاه ذروان مىباشد پنهانش کردهاند». عایشه ل میگوید: آنگاه پیامبر ج نزد آن چاه رفت و بیرونش کرد.
دوم - اگر محلی که سحر در آن پنهان شده پیدا نشود. در این هنگام به دو صورت آن را درمان میکند:
یک: رقیهی شرعی: دعاهایی که در قرآن و سنت وجود دارد و یا موافق آنهاست را بر مریض تلاوت مینماید و از الله میخواهد که او را شفا دهد.
آنچه که دم کننده در مورد آنها دم مینماید:
دم شرعی برای سحر و لمس شیطانها، حسد، چشم زخم و زمینگیر شدن، و دیوانگی و سم، نیش زدن، درد، بیماری، غم، و امثال آن از میان بیماریهای ظاهری و باطنی است. سپاس و ستایش مخصوص الله است که برای هر دردی، درمانی قرار داده و قرآن را هدایت و شفا قرار داده است.
شروط دم شرعی عبارتاند از:
1. اینکه کلام الهی و رسولش و یا دعاهایی که موافق شرع هستند، باشد.
2. اینکه به زبان عربی یا غیر از آن، چیزی باشد که معنایش قابل فهم است.
3. اینکه دم کننده و مصیبت دیده اعتقاد داشته باشند که دم سبب است و به آن اعتماد نکنند، بلکه در شفا، به الله توکل نمایند.
4. اینکه دم شامل چیزی نباشد که مخالف شریعت است، مانند خواندن غیر از الله و دشنام و ناسزا گفتن.
بهتر این است که انسان خودش برای خود و مریض خویش بخواند ولی طلب دم از اهل تقوا و انسانهای شایسته نیز جایز است.
دو. دارویی که شرعا مباح است، مانند عسل، آب زمزم، خرمای عَجوَه، سیاه دانه و حجامت و همانند اینها.
1. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الشِّفَاءُ فِی ثَلاَثَةٍ: فِی شَرْطَةِ مِحْجَمٍ، أَوْ شَرْبَةِ عَسَلٍ، أَوْ کَیَّةٍ بِنَارٍ، وَأَنَا أَنْهَى أُمَّتِی عَنِ الکَیِّ».[75]
ابن عباس ب روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «در سه چیز شفا وجود دارد: در نیشتر زدن حَجّام (خراش دادنی که با تیغ در بدن براى حجامت به وجود مىآورند)، شربت عسل و داغ کردن با آتش؛ ولی من امتم را از داغ کردن منع مینمایم».
2. عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ تَصَبَّحَ بِسَبْعِ تَمَرَاتٍ عَجْوَةً، لَمْ یَضُرَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ سُمٌّ، وَلَا سِحْرٌ».[76]
وَفِی رِوَایَةٍ لِمُسْلِمٍ: «مَنْ أَکَلَ سَبْعَ تَمَرَاتٍ مِمَّا بَیْنَ لَابَتَیْهَا حِینَ یُصْبِحُ، لَمْ یَضُرَّهُ سُمٌّ حَتَّى یُمْسِیَ».[77]
سعد بن ابیوقاص س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس صبح خود را با خوردن هفت عدد خرمای عجوه (نوعی از خرماهای مدینه) آغاز نماید، در آن روز، هیچ زهر و جادویی به او ضرر نمیرساند».
و در روایتی از مسلم آمده است: «هرکس هنگام صبح هفت خرمای مدینه را بخورد تا شب هیچ زهری به او ضرر نمیرساند».
3. عَنِ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ فِی الْحَبَّةِ السَّوْدَاءِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ، إِلَّا السَّامَ».[78]
ابوهریره س روایت میکند که از رسول الله ج شنیده است که میفرمود: «به درستی که در سیاه دانه درمان و شفای هر دردی به غیر از مرگ وجود دارد».
4. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ احْتَجَمَ لِسَبْعَ عَشْرَةَ، وَتِسْعَ عَشْرَةَ، وَإِحْدَى وَعِشْرِینَ، کَانَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ».[79]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «حجامت در هفدهم، نوزدهم و بیست و یکم ماه، برای هر دردی شفا میباشد».
دم کننده وضو میگیرد، سپس شروع به تلاوت قرآن مینماید بر خودش یا بر مریض، آیات را با ترتیل میخواند، و هرچه میتواند از قرآن تلاوت و بر خودش یا مریض، فُوت و دم مینماید. از جمله: سورهی فاتحه، آیت الکرسی، آیات آخر سورهی بقره، سورهی کافرون، سورهی اخلاص، معوذتین «قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس»، و آیات سحر و جن از جمله:
﴿۞وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَلۡقِ عَصَاکَۖ فَإِذَا هِیَ تَلۡقَفُ مَا یَأۡفِکُونَ١١٧ فَوَقَعَ ٱلۡحَقُّ وَبَطَلَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١١٨ فَغُلِبُواْ هُنَالِکَ وَٱنقَلَبُواْ صَٰغِرِینَ١١٩ وَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سَٰجِدِینَ١٢٠ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٢١ رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ١٢٢﴾ [الأعراف: 117-122].
«و [ما] به موسی وحی کردیم که: «عصای خود را بیفکن». ناگهان آن [عصا، به مار بزرگی تبدیل شد و] آنچه را به دروغ ساخته بودند، فرو بلعید. پس حقیقت آشکار گردید و آنچه مىکردند باطل شد. و [فرعون و فرعونیان همگی در] آنجا شکست خوردند و خوار گردیدند، و جادوگران به سجده افتادند. گفتند: «به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم؛ پروردگار موسی و هارون».
﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ ٱئۡتُونِی بِکُلِّ سَٰحِرٍ عَلِیمٖ٧٩ فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ٨٠ فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ قَالَ مُوسَىٰ مَا جِئۡتُم بِهِ ٱلسِّحۡرُۖ إِنَّ ٱللَّهَ سَیُبۡطِلُهُۥٓ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُصۡلِحُ عَمَلَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٨١ وَیُحِقُّ ٱللَّهُ ٱلۡحَقَّ بِکَلِمَٰتِهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُجۡرِمُونَ٨٢﴾ [یونس:79-82].
«و فرعون گفت: «تمام جادوگرانِ [ماهر و] دانا را نزد من بیاورید». وقتی جادوگران آمدند، موسی به آنان گفت: «آنچه [از وسایل جادو] میخواهید بیفکنید، [اکنون] بیفکنید». هنگامی که افکندند، موسی گفت: «آنچه آوردهاید، جادوست. یقیناً الله آن را باطل خواهد کرد. بیتردید، الله کارِ مفسدان را اصلاح نمیکند. و الله با سخنان خویش حق را [ثابت و] پایدار میکند؛ هر چند که مجرمان نپسندند».
﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَ وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ٦٥ قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِیُّهُمۡ یُخَیَّلُ إِلَیۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ٦٦ فَأَوۡجَسَ فِی نَفۡسِهِۦ خِیفَةٗ مُّوسَىٰ٦٧ قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ٦٨ وَأَلۡقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ کَیۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰ٦٩﴾ [طه: 65-69].
«[جادوگران] گفتند: «اى موسى، آیا تو [آنچه را با خود داری] مىافکنى یا [ما] نخستین کسی باشیم که مىافکنَد؟» [موسی] گفت: «[نه،] بلکه، شما بیفکنید». ناگاه ریسمانها و چوبدستیهای آنان از جادویشان چنان به نظرش رسید که گویی به شتاب مىخزند. پس موسى در دلش ترسی احساس کرد. گفتیم: «نترس [که] تو قطعاً [پیروز و] برتری. و آنچه را که در دست راست خود داری بیفکن تا [تمام] آنچه را که ساختهاند ببلعد. بیتردید، آنچه آنان ساختهاند، فقط نیرنگِ جادوگر است و جادوگر هر جا که باشد [و هر چه کند]، پیروز نمیگردد».
﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّیَٰطِینُ عَلَىٰ مُلۡکِ سُلَیۡمَٰنَۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیۡمَٰنُ وَلَٰکِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَکَیۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَکۡفُرۡۖ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ١٠٢﴾ [البقرة: 102].
«و از آنچه شیاطین در [عهدِ] فرمانروایی سلیمان [بر مردم] میخواندند پیروی کردند [و مدعی شدند که سلیمان پادشاهی خویش را با سحر استوار کرده است]؛ و [حال آنکه] سلیمان [هرگز دست به سحر نیالود] و کافر نشد؛ ولی شیاطین [که] کفر ورزیدند، به مردم سحر میآموختند؛ و [نیز] از آنچه بر دو فرشته «هاروت» و «ماروت» در بابِل نازل شده بود [پیروی کردند؛ و[لی آن دو فرشته] به هیچ کس چیزی نمیآموختند مگر اینکه [قبلاً از روی خیرخواهی به او] میگفتند: «ما وسیلۀ آزمایش هستیم؛ پس [با به کار بستن سحر] کافر نشو». آنان [= یهود] از آن دو [فرشته] چیزهایی میآموختند که [بتوانند] توسط آن میان مرد و همسرش جدایی افکنند؛ حال آنکه بدون اجازۀ الله نمیتوانستند به وسیلۀ آن به کسی زیانی برسانند؛ و چیزی میآموختند که [فقط] به آنان زیان میرساند و سودی نمیداد؛ و قطعاً میدانستند که هر کس [مشتاق و] خریدارِ آن [جادوها] باشد، در آخرت بهرهای نخواهد داشت. اگر [حقیقت را] میدانستند، [متوجه میشدند که] چه بد و زشت بود آنچه خود را به آن فروختند!».
﴿وَٱلصَّٰٓفَّٰتِ صَفّٗا١ فَٱلزَّٰجِرَٰتِ زَجۡرٗا٢ فَٱلتَّٰلِیَٰتِ ذِکۡرًا٣ إِنَّ إِلَٰهَکُمۡ لَوَٰحِدٞ٤ رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَرَبُّ ٱلۡمَشَٰرِقِ٥ إِنَّا زَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِزِینَةٍ ٱلۡکَوَاکِبِ٦ وَحِفۡظٗا مِّن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ مَّارِدٖ٧ لَّا یَسَّمَّعُونَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰ وَیُقۡذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٖ٨ دُحُورٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ وَاصِبٌ٩ إِلَّا مَنۡ خَطِفَ ٱلۡخَطۡفَةَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ ثَاقِبٞ١٠﴾ [الصافات: 1-10].
«سوگند به فرشتگان صفبهصف [که برای عبادت پروردگار ایستادهاند] و سوگند به فرشتگانی که ابرها را میرانند و سوگند به فرشتگانی که قرآن تلاوت میکنند [که] بیتردید، معبود شما یکتاست. [همان] پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست و پروردگار [خورشید در غروبگاهها و] طلوعگاهها. به راستی که ما آسمان دنیا را با زیورِ ستارگان آراستیم و آن را از [دسترس] هر شیطان سرکشی حفظ کردیم. [آن شیاطین، هرگز] نمیتوانند [سخنان فرشتگان] عالم بالا را بشنوند و از هر سو [با شهابهای آتشین] تیرباران میشوند. [از ورود آنان، به عالم فرشتگان جلوگیری میشود و همواره به] عقب رانده میشوند و عذابی جاودان [در پیش] دارند؛ مگر کسی که ناگهان چیزی [از گفتگوی فرشتگان] را دزدکی گوش دهد که [در این صورت،] شهابی درخشان او را دنبال میکند».
﴿یَٰقَوۡمَنَآ أَجِیبُواْ دَاعِیَ ٱللَّهِ وَءَامِنُواْ بِهِۦ یَغۡفِرۡ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمۡ وَیُجِرۡکُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ٣١ وَمَن لَّا یُجِبۡ دَاعِیَ ٱللَّهِ فَلَیۡسَ بِمُعۡجِزٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَیۡسَ لَهُۥ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءُۚ أُوْلَٰٓئِکَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ٣٢﴾ [الأحقاف: 31-32].
« ای قوم، [سخنان توحیدیِ] این دعوتگر را که به سوی الله فرامیخوانَد بپذیرید و به او ایمان آورید تا [الله] برخى از گناهانتان را ببخشد و شما را از عذابى دردناک در امان بدارد. و هر کس [سخنان] دعوتگری را که به سوی الله فرامیخوانَد نپذیرد [و به وی ایمان نیاورد، هرگز الله را] در زمین به تنگ نمىآورَد؛ و در برابر الله [یاور و] کارسازى نخواهد داشت. چنین کسانی در گمراهىِ آشکارند».
﴿وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن یَمۡسَسۡکَ بِخَیۡرٖ فَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ١٧ وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُ ٱلۡخَبِیرُ١٨﴾ [الأنعام: 17-18].
«[ای انسان،] اگر الله [بخواهد] زیانی به تو رسانَد، هیچ کس جز او برطرفکنندۀ آن نیست؛ و اگر [اراده کند که] خیری به تو رسانَد، [کسی بازدارندۀ آن نیست] پس او بر همه چیز تواناست. و او بر بندگانش چیره و فوق [آنان] است؛ و او حکیمِ آگاه است».
«اللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ أَذْهِبِ البَاسَ، اشْفِهِ وَأَنْتَ الشَّافِی، لاَ شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُکَ، شِفَاءً لاَ یُغَادِرُ سَقَمًا».[80]
«یا الله! ای پروردگار مردم! بیماریاش را برطرف کن و آن چنان بهبودی و شفایی عنایت بفرما که هیچ بیماریای باقی نگذارد. چرا که تو شفادهندهای و هیچ شفایی، جز شفای تو وجود ندارد».
«بِاسْمِ اللهِ أَرْقِیکَ، مِنْ کُلِّ شَیْءٍ یُؤْذِیکَ، مِنْ شَرِّ کُلِّ نَفْسٍ أَوْ عَیْنِ حَاسِدٍ، اللهُ یَشْفِیکَ بِاسْمِ اللهِ أَرْقِیکَ».[81]
«به نامِ الله بر تو دعای شفا میخوانم (و از او میخواهم) که تو را از آن چه که تو را میآزارد و از شر هر شخص یا چشمِ حسودی در پناه خویش قرار دهد؛ الله، تو را شِفا بخشد که به نامِ او، برای تو دعایِ شِفا و بهبودی میکنم».
«بِاسْمِ اللهِ یُبْرِیکَ، وَمِنْ کُلِّ دَاءٍ یَشْفِیکَ، وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ، وَشَرِّ کُلِّ ذِی عَیْنٍ».[82]
«الله متعال به تو بهبودی عنایت کند و از هر بیماری، شفایت دهد و از شر حسود آن گاه که حسادت میورزد، و از شر تمام کسانیکه چشم زخم دارند، پناهت دهد».
«امْسَحِ البَاسَ رَبَّ النَّاسِ، بِیَدِکَ الشِّفَاءُ، لاَ کَاشِفَ لَهُ إِلَّا أَنْتَ».[83]
«بیماری را بر طرف کن، ای پروردگار مردم، شفا به دست توست، هیچ بازدارندهای به غیر از تو نیست».
«أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّةِ، مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ وَهَامَّةٍ، وَمِنْ کُلِّ عَیْنٍ لاَمَّةٍ».[84]
«از هر شیطان، حشرهی گزنده و چشم شور به کلام کامل و صفاتِ بیعیب الله، پناه میبرم».
«أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ».[85]
«از شر تمام مخلوقات، به کلام کامل و صفاتِ بیعیب الله پناه میبرم».
«ضَعْ یَدَکَ عَلَى الَّذِی تَأَلَّمَ مِنْ جَسَدِکَ، وَقُلْ بِاسْمِ اللهِ ثَلَاثًا، وَقُلْ سَبْعَ مَرَّاتٍ أَعُوذُ بِاللهِ وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأُحَاذِرُ».[86]
«دستِ خود را بر محلِّ درد بگذار و سه بار بگو: "بِاسْمِ اللهِ" و هفت بار بگو: «أَعُوذُ بِاللهِ وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأُحَاذِرُ»: «از دردی که احساس میکنم و از شرّ چیزی که میترسم، به الله و قدرتش پناه میبرم».
«أَسْأَلُ اللَّهَ الْعَظِیمَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ أَنْ یَشْفِیَکَ» سَبْعَ مِرَاتٍ.[87]
«از الله بزرگ که پروردگار عرش بزرگ است، میخواهم که تو را شفا دهد». هفت مرتبه این دعا را بخواند.
چشمزخم: تیری است که از سوی انسان حسود و چشمزخم زننده خارج میشود و بر انسانی که مورد حسادت و چشمزخم واقع شده تأثیر میگذارد.
گاهی به او اصابت میکند و گاهی به خطا میرود. پس اگر با او برخورد نموده و مانعی نباشد، بیشک بر او تأثیر میگذارد و اگر با او برخورد نموده، اما شخص در حصار باشد و راهی برای اصابت تیرها نباشد، در او اثر نمیگذارد.
و چشمزخمی که به انسان میرسد از نتیجهی حسد است یا نتیجهی شگفتی شدیدی است که آن کسیکه چشمزخم از طرف او است از ذکر و یاد الله غافل میشود و شیطانی از شیاطین جنی او را تبعیت مینماید.
فرد بدون ذکر نام الله و بارک الله گفتن، چیز مورد نظر را توصیف مینماید، روحهای شیطانی که در مجلس حضور دارند آن را میربایند و اگر خواست و اراده الله ﻷ باشد و اگر حفاظتی به واسطه ذکر و دعا و قرآن نباشد باعث نابودی و هلاکت شخصِ چشمخورده شده یا باعث آزار رساندن به او میشوند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَمَن یُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ یَهۡدِ قَلۡبَهُۥۚ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ١١﴾ [التغابن: 11].
«هیچ مصیبتی [به انسان] نمیرسد، مگر به حکم [و فرمان] الله؛ و هر کس به الله ایمان آورَد، [الله] قلبش را هدایت میکند؛ و الله به همه چیز داناست».
درمان کسیکه چشمزخم به او اصابت کرده است
کسیکه چشمزخم به او اصابت کرده است، دو حالت دارد:
اول - اگر چشمزخم زننده را میشناسد، پس به او امر نماید تا غسل کند و وظیفهی اوست که اطاعت نماید و غسل کند و از الله و رسولش پیروی کند. سپس آبی که چشمزخم زننده، غسل نموده گرفته شود و از پشت یک مرتبه بر سر کسیکه چشمزخم خورده، ریخته شود. به اذن و اجازهی اللهِ بلندمرتبه از اثر منفی چشمزخم پاک میشود.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْعَیْنُ حَقٌّ، وَلَوْ کَانَ شَیْءٌ سَابَقَ الْقَدَرَ سَبَقَتْهُ الْعَیْنُ، وَإِذَا اسْتُغْسِلْتُمْ فَاغْسِلُوا».[88]
ابن عباس ب از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «چشمزخم، حقیقت دارد. اگر چیزی از سرنوشت سبقت میگرفت، چشمزخم بود. و اگر از شما درخواست کردند که اعضای بدنتان را بشویید، این کار را انجام دهید».
عَنْ أَبِی أُمَامَةَ بْنِ سَهْلِ بْنِ حُنَیْفٍ، أَنَّ أَبَاهُ حَدَّثَهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج خَرَجَ، وَسَارُوا مَعَهُ نَحْوَ مَکَّةَ... -وَفِیهِ- فَلُبِطَ بِسَهْلٌ، فَأُتِیَ رَسُولُ اللَّهِ ج، فَقِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، هَلْ لَکَ فِی سَهْلٍ؟ وَاللَّهِ مَا یَرْفَعُ رَأْسَهُ، وَمَا یُفِیقُ، قَالَ: «هَلْ تَتَّهِمُونَ فِیهِ مِنْ أَحَدٍ؟» قَالُوا: نَظَرَ إِلَیْهِ عَامِرُ بْنُ رَبِیعَةَ فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ ج عَامِرًا، فَتَغَیَّظَ عَلَیْهِ وَقَالَ: «عَلَامَ یَقْتُلُ أَحَدُکُمْ أَخَاهُ؟ هَلَّا إِذَا رَأَیْتَ مَا یُعْجِبُکَ بَرَّکْتَ؟» ثُمَّ قَالَ لَهُ: «اغْتَسِلْ لَهُ» فَغَسَلَ وَجْهَهُ، وَیَدَیْهِ، وَمِرْفَقَیْهِ، وَرُکْبَتَیْهِ، وَأَطْرَافَ رِجْلَیْهِ، وَدَاخِلَةَ إِزَارِهِ فِی قَدَحٍ، ثُمَّ صُبَّ ذَلِکَ الْمَاءُ عَلَیْهِ، یَصُبُّهُ رَجُلٌ عَلَى رَأْسِهِ، وَظَهْرِهِ مِنْ خَلْفِهِ، یُکْفِئُ الْقَدَحَ وَرَاءَهُ، فَفَعَلَ بِهِ ذَلِکَ، فَرَاحَ سَهْلٌ مَعَ النَّاسِ لَیْسَ بِهِ بَأْسٌ.[89]
ابوامامه بن سهل بن حنیف از پدرش روایت میکند که گفت: پیامبر ج خارج شد و با او تا نزدیکی مکه رفتند. پس سهل بر زمین افتاد. نزد پیامبر ج آورده شد و به او گفته شد: ای رسول الله، آیا میتوانی برای سهل کاری انجام دهی؟ به الله سوگند، او سرش را بلند نمیکند و به هوش نمیآید. پیامبر ج فرمود: «آیا کسی را متهم میدانید؟» گفتند: عامر بن ربیعه به او نگاه میکرد. پیامبر ج عامر را فرا خواند و بر او خشمگین شد و فرمود: «چرا فردی از شما برادرش را میکُشد؟ وقتی چیزی که موجب شگفتیات میشود دیدی، برای او دعای برکت کن». سپس افزود: «برای او غسل کن».
آنگاه او چهره، دستها، آرنجها، زانوها، کف پاهایش و داخل ازارش (عورتش) را در ظرفی شست. سپس این آب را از پشت سر سهل، بر سر و پشت او ریخت و ظرف را پشت سر او بالا و پایین میکرد. وقتی این کارها را انجام داد، سهل خوب شد و همراه مردم به راه افتاد و هیچ مشکلی نداشت و کاملاً بهبود یافته بود».
دوم - وقتی که فرد چشمزننده شناخته نمیشود، پس خودش یا دیگری را به وسیلهی قرآن و با تلاوت فاتحه و آیت الکرسی و آیههای آخر سورهی بقره، سورهی اخلاص و معوذتین دم مینماید واگر بخواهد آیات زیر را از قرآن بخواند:
﴿وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن یُرِدۡکَ بِخَیۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦۚ یُصِیبُ بِهِۦ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ١٠٧﴾ [یونس: 107].
«و اگر الله زیانی به تو برساند، هیچ بازدارندهای جز او تعالی برایش نیست؛ و اگر برایت ارادۀ خیری نماید، برای فضل [و بخششِ] او هیچ مانعی نیست. [او بخشش خویش را] به هر یک از بندگانش که بخواهد، میرساند و او آمرزندۀ مهربان است».
﴿فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ وَّإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا هُمۡ فِی شِقَاقٖۖ فَسَیَکۡفِیکَهُمُ ٱللَّهُۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ١٣٧﴾ [البقرة: 137].
«پس اگر آنان [نیز] به آنچه شما ایمان آوردهاید ایمان آوردند، قطعاً هدایت یافتهاند؛ و اگر پشت کنند، پس جز این نیست که قطعاً سرِ ستیز [و جدایی] دارند؛ پس [ای پیامبر، پروردگار یکتا برای حمایتِ تو کافی است و] به زودی الله [شرِّ] آنها را از تو دفع خواهد نمود و او شنوای داناست».
﴿وَإِن یَکَادُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزۡلِقُونَکَ بِأَبۡصَٰرِهِمۡ لَمَّا سَمِعُواْ ٱلذِّکۡرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُۥ لَمَجۡنُونٞ٥١ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ٥٢﴾ [القلم: 51-52].
«و [ای پیامبر،] نزدیک است کسانی که کافر شدند، هنگامی که آیات قرآن را میشنوند، تو را چشمزخم زنند؛ و [به خاطر خشم و حسدشان] میگویند: «قطعاً او دیوانه است»؛ در حالی که این [قرآن] جز پندی برای جهانیان نیست».
﴿أَمۡ یَحۡسُدُونَ ٱلنَّاسَ عَلَىٰ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۖ فَقَدۡ ءَاتَیۡنَآ ءَالَ إِبۡرَٰهِیمَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَءَاتَیۡنَٰهُم مُّلۡکًا عَظِیمٗا٥٤﴾ [النساء: 54].
«آیا به مردم [= محمد و یارانش] به خاطر آنچه الله از فضل خویش به آنان بخشیده است حسد میورزند؟ در حقیقت، ما [پیشتر نیز] به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان فرمانرواییِ بزرگی بخشیدیم».
﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ ٱلظَّٰلِمِینَ إِلَّا خَسَارٗا٨٢﴾ [الإسراء: 82].
«و از قرآن، آنچه درمان [شرک و کفر] و رحمتی برای مؤمنان است نازل میکنیم و [این کتاب،] بر ستمکاران [مشرک] جز زیان نمیافزاید».
﴿وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا أَعۡجَمِیّٗا لَّقَالُواْ لَوۡلَا فُصِّلَتۡ ءَایَٰتُهُۥٓۖ ءَا۬عۡجَمِیّٞ وَعَرَبِیّٞۗ قُلۡ هُوَ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ هُدٗى وَشِفَآءٞۚ وَٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ فِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٞ وَهُوَ عَلَیۡهِمۡ عَمًىۚ أُوْلَٰٓئِکَ یُنَادَوۡنَ مِن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ٤٤﴾ [فصلت: 44].
«آگاه باشید که آنان در مورد دیدار پروردگارشان [در قیامت] تردید دارند! [و] آگاه باشید که الله بر هر چیزى احاطه دارد!».
سپس به وسیلهی دعاهایی که از پیامبر ج ثابت هستند دم نماید که قبلا در مبحث کیفیت دعای شرعی بیان گردید.
[1]- مسلم حدیث شماره 2166
[2]- مسلم حدیث شماره 1015
[3]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7442 و مسلم حدیث شماره 769 با لفظ بخاری
[4]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7442 و مسلم حدیث شماره 769 با لفظ بخاری
[5]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6346 و مسلم حدیث شماره 2730
[6]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3370 و مسلم حدیث شماره 406 با لفظ بخاری
[7]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6389 و مسلم حدیث شماره 2688
[8]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2823 و مسلم حدیث شماره 2706 با لفظ مسلم
[9]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6375 و مسلم در باب ذکر حدیث شماره 589 با لفظ بخاری
[10]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 834 و مسلم حدیث شماره 2705 با لفظ مسلم
[11]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7383 و مسلم حدیث شماره 2717 با لفظ مسلم
[12]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6398 و مسلم حدیث شماره 2719 با لفظ مسلم
[13]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6616 و مسلم حدیث شماره 2707 با لفظ مسلم
[14]- بخاری حدیث شماره 6306
[15]- بخاری حدیث شماره 6369
[16]- بخاری حدیث شماره 6374
[17]- مسلم حدیث شماره 2720
[18]- مسلم حدیث شماره 2721
[19]- مسلم حدیث شماره 2722
[20]- مسلم حدیث شماره 2725
[21]- مسلم حدیث شماره 2716
[22]- مسلم حدیث شماره 2654
[23]- مسلم حدیث شماره 1373
[24]- مسلم حدیث شماره 2739
[25]- مسلم حدیث شماره 2697
[26]- مسلم حدیث شماره 486
[27]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 4318. السلسلة الصحیحة آلبانی: 199
[28]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1425 و ترمذی حدیث شماره 464 با لفظ ابوداود
[29]- صحیح؛ بخاری در الادب المفرد حدیث شماره 1239 و ترمذی حدیث شماره 3529 با لفظ بخاری
[30]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 12107 و ترمذی حدیث شماره 2140
[31]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3492 و نسایی حدیث شماره 5455 با لفظ ترمذی
[32]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5074 و ابن ماجه حدیث شماره 3871 با لفظ ابن ماجه
[33]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1554 و نسایی حدیث شماره 5493 با لفظ ابوداود
[34]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3591
[35]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1510 و ترمذی حدیث شماره 3551 با لفظ ترمذی
[36]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 25533 و ابن ماجه حدیث شماره 3846 با لفظ ابن ماجه. السلسلة الصحیحة آلبانی: 1542
[37]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1552 و نسایی حدیث شماره 5531 با لفظ ابوداود
[38]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1544 و نسایی حدیث شماره 5460 با لفظ ابوداود
[39]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 985 و نسایی حدیث شماره 1301 با لفظ نسایی
[40]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1495 و نسایی حدیث شماره 1300 با لفظ نسایی
[41]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3475 و ابن ماجه حدیث شماره 3857 با لفظ ترمذی
[42]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3434 و ابن ماجه حدیث شماره 3814 با لفظ ابن ماجه
[43]- صحیح؛ نسایی حدیث شماره 1305
[44]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5074 و نسایی حدیث شماره 5529 با لفظ نسایی
[45]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 15573 و بخاری در الادب المفرد حدیث شماره 720 با لفظ احمد
[46]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 25898 و ابن ماجه حدیث شماره 3850
[47]- حسن صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3558
[48]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 1547 و نسایی حدیث شماره 5468
[49]- حسن؛ ترمذی حدیث شماره 3502
[50]- حسن؛ ترمذی حدیث شماره 3604
[51]- حسن؛ احمد حدیث شماره 6618 و نسایی حدیث شماره 5475 با لفظ نسایی. السلسلة الصحیحة آلبانی: 1541
[52]- مسلم حدیث شماره 2813
[53]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 16054 و نسایی حدیث شماره 3134 با لفظ نسایی. السلسلة الصحیحة آلبانی: 2979
[54]- مسلم حدیث شماره 2018
[55]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7396 و مسلم حدیث شماره 1434 با لفظ بخاری
[56]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 17483 و ابوداود حدیث شماره 1463 با لفظ ابوداود
[57]- بخاری به صورت معلق حدیث شماره 5010 و سنن نسایی حدیث شماره 10795 با سند متصل
[58]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5009 و مسلم حدیث شماره 808 با لفظ مسلم
[59]- مسلم حدیث شماره 780
[60]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6403 و مسلم حدیث شماره 2691 با لفظ مسلم
[61]- مسلم حدیث شماره 2708
[62]- مسلم حدیث شماره 2995
[63]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3289 و مسلم حدیث شماره 2994 با لفظ مسلم
[64]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 608 و مسلم حدیث شماره 389 با لفظ بخاری
[65]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 466
[66]- مسلم حدیث شماره 2112
[67]- مسلم حدیث شماره 2113
[68]- صحیح؛ مستدرک حاکم حدیث شماره 15
[69]- مسلم حدیث شماره 2230
[70]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2766 و مسلم حدیث شماره 89 با لفظ بخاری
[71]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2237 و مسلم حدیث شماره 1567
[72]- بخاری حدیث شماره 5678
[73]- صحیح؛ مستدرک حاکم حدیث شماره 15
[74]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5765 و مسلم حدیث شماره 2189 با لفظ بخاری
[75]- بخاری حدیث شماره 5681
[76]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5769 و مسلم حدیث شماره 2047 با لفظ مسلم
[77]- مسلم حدیث شماره 2047
[78]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5688 و مسلم حدیث شماره 2215 با لفظ مسلم
[79]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 3861. صحیح الجامع 5968
[80]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5743 و مسلم حدیث شماره 2191 با لفظ بخاری
[81]- مسلم حدیث شماره 2186
[82]- مسلم حدیث شماره 2185
[83]- بخاری حدیث شماره 5744
[84]- بخاری حدیث شماره 3371
[85]- مسلم حدیث شماره 2709
[86]- مسلم حدیث شماره 2202
[87]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3106 و ترمذی حدیث شماره 2083 با لفظ ابوداود
[88]- مسلم حدیث شماره 2188
[89]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 16076 و ابن ماجه حدیث شماره 3509 با لفظ احمد
شامل امور زیر است:
1- احکام اذکار.
2- انواع اذکار، که شامل این موارد است:
1. اذکار صبح و شام.
2. اذکار مطلق.
3- اذکار مقید، که شامل اینهاست:
1. اذکاری که هنگام سختی گفته میشوند.
2. اذکار هنگام اموری که عارضهای پیش میآید.
در این باب شماری از اذکاری که در قرآن کریم و سنت صحیح نبوی آمده است را ذکر نمودم. یاد و ذکر الله از سادهترین، آسانترین، ارزشمندترین و بافضیلتترین عبادتهاست. حرکت دادن زبان سبکترین حرکت اعضا و جوارح است و یاد الله در تمام وقتها جایز است و بهترینِ آن، زمانی است که ذکر با حضور قلب باشد. الله در این باره چنان فضیلت و بخششی را ترتیب داده است که به سایر اعمال چنین مرتبهای عطا نکرده است.
ذکر الله از برترین عبادتهایی است که الله بندگانش را به آن دستور داده است. الله برای هر فریضهای حدودی را معین کرده و کسیکه توانایی و قدرت انجامش را نداشته باشد، عذرش را میپذیرد، جز ذکر؛ زیرا الله برای ذکر حد و وقتی را معین نکرده است و هیچ فردی با ترک کردن ذکر معذور شمرده نمیشود، مگر کسیکه مغلوبِ عقل و درکش باشد، چنانچه میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ ذِکۡرٗا کَثِیرٗا٤١ وَسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا٤٢ هُوَ ٱلَّذِی یُصَلِّی عَلَیۡکُمۡ وَمَلَٰٓئِکَتُهُۥ لِیُخۡرِجَکُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَکَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَحِیمٗا٤٣﴾ [الأحزاب: 41-43].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، الله را بسیار یاد کنید و بامداد و شامگاه او را به پاکی بستایید. اوست که بر شما درود [و رحمت] میفرستد و فرشتگانش [نیز دعایتان میکنند] تا شما را از تاریکیها به سوی نور بیرون آورد و [الله] همواره نسبت به مؤمنان مهربان است».
هر مؤمنی دربارهی دو امر مکلف است: یکی ذکر و دیگری شکر. چنانچه الله میفرماید:
﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِی وَلَا تَکۡفُرُونِ١٥٢﴾ [البقرة: 152].
«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرگزاری مرا به جای آورید و از من ناسپاسی نکنید».
الله بدین جهت ذکر را بر شکر مقدم نمود که ذکر مشغول شدن با یاد الله است و شکر مشغول شدن با سپاس از نعمتهای الله. هرگاه الله بندهای را دوست بدارد، او را با دو کرامت اکرام میکند: یکی اینکه ذکر و یادش را به او ابلاغ و الهام میکند تا پروردگارش را در ملکوت آسمانها یاد کند. دوم اینکه او را از کارهای حرام و دلبستگی به دنیا حفاظت میکند تا الله بر او غضب نکند و او را کیفر ندهد. میفرماید: ﴿وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَکَ مَعَ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجۡهَهُۥۖ وَلَا تَعۡدُ عَیۡنَاکَ عَنۡهُمۡ تُرِیدُ زِینَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَا تُطِعۡ مَنۡ أَغۡفَلۡنَا قَلۡبَهُۥ عَن ذِکۡرِنَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ وَکَانَ أَمۡرُهُۥ فُرُطٗا٢٨﴾ [الکهف: 28].
«و خود را [بر همنشینی] با کسانی همراه [و شکیبا] گردان که بامداد و شامگاه پروردگارشان را میخوانند [و با آنکه فقیرند، تنها] رضایتِ او را میخواهند؛ و هرگز چشمانت را از آنان برنگردان تا زیورهای دنیا [و همنشینی با اشراف و قدرتمندان] را بخواهی و [همچنین] از کسی پیروی نکن که دلش را از یاد خویش غافل ساختهایم و از هوای نفس خود پیروی کرده و کارش تباه است».
ذکر و یاد پروردگار به انسان دو فایدهی بزرگ میرساند: اولی: آرامش قلب، زیرا انسان در همهی احوال به پروردگارش محتاج است و کسیکه به الله ایمان بیاورد، الله آنچه را که دوست دارد به او عطا میکند و آنچه را که ناپسند میدارد از او منع میکند، پس قلبش آرام مییابد.
﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِکۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ٢٨﴾ [الرعد: 28].
«[همان] کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد الله آرام میگیرد. بدانید که دلها با یاد الله آرام میگیرد».
نیازهای بندگان بیپایان است و غیر از الله کریم و توانا و مهربان کسی دیگر نیازهای بندگان را مسدود نمیکند. او میفرماید: ﴿ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖ فَٱعۡبُدُوهُۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٞ١٠٢﴾ [الأنعام: 102].
«این است الله، پروردگار شما؛ هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ آفرینندۀ همه چیز است؛ پس او را عبادت کنید و [بدانید که] او [مراقب و] کارگزار همه چیز است».
هر چیزی غیر از الله ذاتا تاریک و ظلمانی است. فایدهی ذکر الله این است که انوار عالم ربوبیت را به باطن قلب میرساند و تاریکیها را از قلب دور میکند و روح را با نور الهی تابان مینماید. چنانچه میفرماید: ﴿۞ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ مَثَلُ نُورِهِۦ کَمِشۡکَوٰةٖ فِیهَا مِصۡبَاحٌۖ ٱلۡمِصۡبَاحُ فِی زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوۡکَبٞ دُرِّیّٞ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَکَةٖ زَیۡتُونَةٖ لَّا شَرۡقِیَّةٖ وَلَا غَرۡبِیَّةٖ یَکَادُ زَیۡتُهَا یُضِیٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ یَهۡدِی ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن یَشَآءُۚ وَیَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٣٥﴾ [النور: 35].
«الله نور آسمانها و زمین
است. مَثلِ نور او همانند چراغدانی است که درونش چراغی [افروخته] است [و] آن چراغ
در شیشهای قرار دارد [و] آن شیشه گویی ستارهای درخشان است. این چراغ، با [روغن]
درخت پربرکت زیتون افروخته میشود که نه شرقی است و نه غربی [و خورشید همواره بر
آن میتابد]. روغنش [چنان زلال است که] نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور گردد.
نوری است افزون بر نور. [قلب مؤمن نیز با نور هدایت اینگونه روشن میشود] و الله
هر کس را بخواهد به نور خویش
هدایت میکند؛ و الله برای مردم مَثلها میزند؛ و الله به همه چیز داناست».
دوم - دور کردن تاریکیهای انسان. الله نور آسمانها و زمین است.
ذکر پروردگار بر سه نوع است:
ذکر با قلب؛ زبان؛ اعضا و جوارح.
ذکر با زبان مانند گفتن سبحان الله، الحمد لله، لا اله الا الله، الله اکبر، لا حول ولا قوة الا بالله، و اذکار مطلق و مقید و تلاوت قرآن و دعوت به سوی پروردگار و آموزش شریعت و همانند آن میباشد. میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِیدٗا٧٠﴾ [الأحزاب: 70].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، از الله پروا کنید و سخنی راست و درست بگویید».
اما ذکر با قلب بر سه نوع است:
1. این که انسان به دلایل یگانگی الله و شکوه و زیبایی نامهای الله و صفات و افعالش تفکر کند تا در قلبش محبت الله و بزرگی و شکر و طاعتش وارد شود.
2. این که در زیبایی احکام شریعت مانند امر و نهی، حلال و حرام، پاداش و کیفر و وعد و وعید بیندیشد تا انجام دادن طاعتها و ترک گناهان بر او آسان شود و آن با نگاه کردن در آیات قرآن و سنت نبوی تکمیل میشود. ﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ٢٤﴾ [محمد: 24].
«آیا در قرآن تدبّر نمیکنند یا قفلها[ی غفلت] بر دلهایشان نهاده شده است؟».
3. این که در آیات تکوینی و اسرار و رموز آفریدههای الله در عالم بالا و پایین بیندیشد و هر ذرهای در میان آفریدهها را بیانگر یگانگی الله بداند که به حمد و سپاس او تسبیح گفته و به یگانگی و شکوه و زیباییاش گواهی میدهند تا الله را طوری عبادت کند که گویا عظمت و ذلت و محبتش را میبیند و این دریایی است که ساحل ندارد.
اما ذکر با اعضا و جوارح آن است که انسان در طاعت الله غرق شده و از نافرمانی و گناه خالی باشد.
﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِی وَلَا تَکۡفُرُونِ١٥٢﴾ [البقرة: 152].
«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرگزاری مرا به جای آورید و از من ناسپاسی نکنید».
آیهی «فاذکرونی» امر به همهی انواع طاعتهاست و در «اذکرکم» شامل فضل الهی به اعطای انواع کرامتها و نیکیهاست؛ مانند پاداش بزرگ و جایگاه رفیع و خشنودی پروردگار.
﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ٢٧ لِمَن شَآءَ مِنکُمۡ أَن یَسۡتَقِیمَ٢٨﴾ [التکویر: 27-28].
«این [قرآن] چیزی جز پند و اندرز برای جهانیان نیست. برای هر یک از شما که بخواهد راه راست [حق را] در پیش گیرد».
برترین ذکر آن است که قلب و زبان و جوارح در آن دخیل باشند و همراه با تضرع و ترس باشد.
﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ تَضَرُّعٗا وَخِیفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ٢٠٥﴾ [الأعراف: 205].
«و پروردگارت را در دل خویش با تضرّع و ترس، بدون آواى بلند [در] بامدادان و شامگاهان یاد کن و [از یاد الله] غافل نباش».
ذکر الله در بدن انسان هفت نوع است
ذکر با زبان و حمد و ستایش و استغفار و دعاست و ذکر با قلب با محبت و ترس و امید و تعظیم پروردگار جهانیان همراه است. ذکرِ روح تسلیم و راضی شدن است و ذکرِ چشم گریه کردن و ذکرِ گوشها، گوش فرا دادن به وحیِ پروردگارِ آسمان و زمین است و ذکرِ دستها با بذل و بخشش است و ذکرِ بدن با تلاش و وفا کردن است.
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٢ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَمَغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٤﴾ [الأنفال: 2-4].
«بیتردید، مؤمنان فقط کسانی هستند که وقتی الله یاد میشود، دلهایشان هراسان میگردد و هرگاه آیاتش بر آنان خوانده میشود، بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکل میکنند. همان کسانی که نماز برپا میدارند و از آنچه روزیشان کردهایم انفاق میکنند. آنان هستند که به راستی مؤمنند. براى آنان نزد پروردگارشان، درجاتی [والا] و آمرزش و روزىِ نیکو خواهد بود».
هر کس الله را در حالت خوشی یاد کند، الله او را در حالت سختی یاد خواهد کرد و برترین ذکر کنندگان کسی است که در همهی حالات، این خطاب الهی به سوی فرستادهی پروردگار جهانیان، و همهی مخلوقات را یادآور شود که فرمود:
﴿لَّقَدۡ کَانَ لَکُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن کَانَ یَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡیَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَکَرَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا٢١﴾ [الأحزاب: 21].
«بیتردید، در [رفتار و گفتار] رسول الله، سرمشق نیکویی برایتان است؛ برای هر کس که به الله و روز آخرت امید دارد و الله را بسیار یاد میکند».
اصل و اساس در ذکر و دعا، آهسته گفتن است و بلند ذکر و دعا کردن، استثنایی است و مخصوص جاهایی است که در شریعت آمده است، مانند ذکر پس از سلام در نماز و تلبیه و امثال آن.
و باید در جایگاه ذکر صفات جلال و جمال پروردگار مشاهده شوند تا هیبت و خوف الهی در قلب جای گرفته و بر محبت انسان نسبت به پروردگارش افزوده شود.
ترس و هراس انسان از پروردگارش دو نوع است
1. ترس از کیفر. این مقام آغاز کنندگان است.
2. ترس و هراس از شکوه پروردگار. این جایگاه عارفان است و کاملترین است، زیرا هرکس الله را بیشتر بشناسد، بیشتر از او میترسد. الله میفرماید:
1. ﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ تَضَرُّعٗا وَخِیفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ٢٠٥﴾ [الأعراف: 205].
«و پروردگارت را در دل خویش با تضرّع و ترس، بدون آواى بلند [در] بامدادان و شامگاهان یاد کن و [از یاد الله] غافل نباش».
2. ﴿ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَةًۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ٥٥﴾ [الأعراف: 55].
«[ای مؤمنان،] پروردگارتان را به زاری و پنهانی بخوانید که او متجاوزان [از حدود الهی] را دوست ندارد».
3. ﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ یَحۡیَىٰ وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُۥٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ٩٠﴾ [الأنبیاء: 90].
«دعایش را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را [که نازا بود] برایش شایسته [و آمادۀ بارداری] نمودیم. آنان همواره در کارهای خیر میشتافتند و در حال بیم و امید ما را میخواندند و پیوسته برای ما [فرمانبردار و] فروتن بودند».
1. مداومت: ﴿وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلۡ إِلَیۡهِ تَبۡتِیلٗا٨﴾ [المزمل: 8].
«و نام پروردگارت را یاد کن و [با خالص نمودن عبادت] تنها به او دل ببند».
2. این که ذکر از هر چیزی بزرگتر است: ﴿ٱتۡلُ مَآ أُوحِیَ إِلَیۡکَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِۗ وَلَذِکۡرُ ٱللَّهِ أَکۡبَرُۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ٤٥﴾ [العنکبوت: 45].
«[ای پیامبر،] آنچه را از این کتاب بر تو وحی شده است تلاوت کن و نماز برپا دار. به راستی که نماز، انسان را از گناه و زشتکاری بازمیدارد؛ و البته یاد الله [از هر کاری] بالاتر است؛ و الله میداند که چه میکنید».
3. بسیار ذکر کردن: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ ذِکۡرٗا کَثِیرٗا٤١ وَسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا٤٢﴾ [الأحزاب: 41-42].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، الله را بسیار یاد کنید و بامداد و شامگاه او را به پاکی بستایید».
4. ذکر در مقابل ذکر، زیرا هرکسی الله را یاد کند، الله او را یاد خواهد کرد: ﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِی وَلَا تَکۡفُرُونِ١٥٢﴾ [البقرة: 152].
«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرگزاری مرا به جای آورید و از من ناسپاسی نکنید».
روش پیامبر ج در ذکر کردن
پیامبر ج در ذکر و یاد الله متعال، کاملترین مخلوق بود و در همهی اوقات و احوال پروردگار را یاد میکرد. همه سخنانش در یاد الله بود و آنچه که مرتبط با الله است، امر و نهی و شریعتش ذکر و یاد پروردگار بود. خبر دادنش دربارهی نامها و صفات و افعال و احکام نیز ذکر و یاد پروردگارش بود. حمد و سپاس پروردگارش و تسبیح و تمجید و ثنا و درخواست و دعا و ترس و امیدش ذکر الهی بود. درود و سلام الله بر او باد.
پیامبری که الله، عقل، قلب، زبان و اعضا و جوارحش را تزکیه نمود و به سویش کتابی فرستاد و بر او رسالتی نازل نمود و فرمود:
﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمۡ وَمَا غَوَىٰ٢ وَمَا یَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡیٞ یُوحَىٰ٤ عَلَّمَهُۥ شَدِیدُ ٱلۡقُوَىٰ٥﴾ [النجم: 1-5].
«سوگند به ستاره، آنگاه که افول کند که یار شما [= محمد] هرگز گمراه نشده و به راه تباهى نیفتاده است؛ و از روی هوای نفس سخن نمیگوید. [این قرآن،] وحى [الهى] است که [به او] القا مىشود. [جبرئیل که فرشتهاى است] پُرتوان، به او آموزش داده است».
الله میفرماید:
1. ﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِی وَلَا تَکۡفُرُونِ١٥٢﴾ [البقرة: 152].
«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرگزاری مرا به جای آورید و از من ناسپاسی نکنید».
2. ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِکۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ٢٨ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ طُوبَىٰ لَهُمۡ وَحُسۡنُ مََٔابٖ٢٩﴾ [الرعد: 28-29].
«[همان] کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد الله آرام میگیرد. بدانید که دلها با یاد الله آرام میگیرد. کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، خوشا بر آنان! و سرانجامی نیک دارند».
3. ﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِینَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ وَٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡقَٰنِتِینَ وَٱلۡقَٰنِتَٰتِ وَٱلصَّٰدِقِینَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ وَٱلصَّٰبِرِینَ وَٱلصَّٰبِرَٰتِ وَٱلۡخَٰشِعِینَ وَٱلۡخَٰشِعَٰتِ وَٱلۡمُتَصَدِّقِینَ وَٱلۡمُتَصَدِّقَٰتِ وَٱلصَّٰٓئِمِینَ وَٱلصَّٰٓئِمَٰتِ وَٱلۡحَٰفِظِینَ فُرُوجَهُمۡ وَٱلۡحَٰفِظَٰتِ وَٱلذَّٰکِرِینَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا وَٱلذَّٰکِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِیمٗا٣٥﴾ [الأحزاب: 35].
«الله براى مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مؤمن و زنان مؤمن و مردان فرمانبردار و زنان فرمانبردار و مردان راستگو و زنان راستگو و مردان شکیبا و زنان شکیبا و مردان فروتن و زنان فروتن و مردان انفاقگر و زنان انفاقگر و مردان روزهدار و زنان روزهدار و مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که الله را بسیار یاد میکنند، برای [همگی] آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم نموده است».
4. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی، وَأَنَا مَعَهُ إِذَا ذَکَرَنِی، فَإِنْ ذَکَرَنِی فِی نَفْسِهِ، ذَکَرْتُهُ فِی نَفْسِی، وَإِنْ ذَکَرَنِی فِی مَلَإٍ، ذَکَرْتُهُ فِی مَلَإٍ خَیْرٍ مِنْهُمْ، وَإِنْ تَقَرَّبَ إِلَیَّ بِشِبْرٍ تَقَرَّبْتُ إِلَیْهِ ذِرَاعًا، وَإِنْ تَقَرَّبَ إِلَیَّ ذِرَاعًا تَقَرَّبْتُ إِلَیْهِ بَاعًا، وَإِنْ أَتَانِی یَمْشِی، أَتَیْتُهُ هَرْوَلَةً».[1]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «الله متعال میفرماید: من مطابق گمانی که بندهام نسبت به من دارد، رفتار میکنم و هرگاه مرا یاد کند، با او خواهم بود؛ اگر مرا در تنهایی یاد کند، من نیز او را پیش خود یاد میکنم و اگر مرا در جمعی یاد نماید، او را در جمعی بهتر از آنان یاد میکنم و اگر یک وجب به من نزدیک شود، یک ذراع به او نزدیک میشوم و اگر یک ذراع به من نزدیک شود، یک باع (فاصله دو دستِ باز) به او نزدیک میشوم و اگر قدم زنان به سوی من بیاید، من دوان دوان به سویش میروم».
5. عَنْ أَبِی مُوسَى س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «مَثَلُ الَّذِی یَذْکُرُ رَبَّهُ وَالَّذِی لاَ یَذْکُرُ رَبَّهُ، مَثَلُ الحَیِّ وَالمَیِّتِ».[2]
ابوموسی اشعری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «مثال کسیکه پروردگارش را ذکر میکند و کسیکه پروردگارش را یاد نمیکند، مانند شخص زنده و مرده است».
6. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَسِیرُ فِی طَرِیقِ مَکَّةَ فَمَرَّ عَلَى جَبَلٍ یُقَالُ لَهُ جُمْدَانُ، فَقَالَ: «سِیرُوا هَذَا جُمْدَانُ سَبَقَ الْمُفَرِّدُونَ» قَالُوا: وَمَا الْمُفَرِّدُونَ؟ یَا رَسُولَ اللهِ قَالَ: «الذَّاکِرُونَ اللهَ کَثِیرًا، وَالذَّاکِرَاتُ».[3]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج در مسیر مکه بود که از کنار کوهی به نام جُمدان گذشت و فرمود: «مُفَرّدون (افرادِ بیمانند)، سبقت گرفتند». صحابه عرض کردند: یا رسول الله! مُفَرّدون (افرادِ بیمانند) چه کسانی هستند؟ فرمود: «مردان و زنانی که بسیار الله را یاد میکنند».
ذکر الله دارای فواید بزرگی است که مهمترینشان عبارتاند از این که: ذکر الله، پروردگار را راضی میکند، شیطان را میراند، سختیها را آسان مینماید، بدیها را از بین میبرد، همّ و غم دل را دور میکند، دل و بدن را تقویت مینماید، دل و چهره را نورانی میکند، رزق و روزی را میگشاید، چیزهای ترسناک و هراس انگیز را از بین میبرد و بر ایمان و طاعتها میافزاید و نهال بهشت است.
خطاها را پاک میکند و سبب نجات از عذاب الله میشود و رابطه میان انسان و پروردگارش را بهبود میبخشد و ذکر و یاد الهی را برای بندهاش به میراث میگذارد و محبت الله و انس گرفتن به او و انابت و رجوع و قرب به سویش را به ارمغان دارد.
ذکر به فرد ذکر کننده نیرو میدهد و به او شکوه و هیبت، و تر و تازگی میپوشاند. سبب نزول سکینه بر ذاکران و پوشش رحمت الله بر آنان خواهد شد. فرشتگان آنان را احاطه میکنند و نزد پروردگارشان از آنان یاد میکنند و به آنها فخر و مباهات میورزند. از این رو الله به مداومت بر ذکر و یادش امر نموده است. او میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ ذِکۡرٗا کَثِیرٗا٤١ وَسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا٤٢ هُوَ ٱلَّذِی یُصَلِّی عَلَیۡکُمۡ وَمَلَٰٓئِکَتُهُۥ لِیُخۡرِجَکُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَکَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَحِیمٗا٤٣ تَحِیَّتُهُمۡ یَوۡمَ یَلۡقَوۡنَهُۥ سَلَٰمٞۚ وَأَعَدَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَرِیمٗا٤٤﴾ [الأحزاب: 41-44].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، الله را بسیار یاد کنید و بامداد و شامگاه او را به پاکی بستایید. اوست که بر شما درود [و رحمت] میفرستد و فرشتگانش [نیز دعایتان میکنند] تا شما را از تاریکیها به سوی نور بیرون آورد و [الله] همواره نسبت به مؤمنان مهربان است. روزی که با او دیدار میکنند، درودشان «سلام» است و [الله] پاداشی ارجمند برایشان فراهم ساخته است».
عملی است که رضایت پروردگار را در بر دارد، مانند دعا، ذکر، و سایر طاعات. برای مثال:
1. سبحان الله: معنایش مقدس دانستن الله و پاک بودنش از عیوب و نقایص است و در ربوبیت و الوهیتاش برایش شریک قایل نشدن و در اسماء و صفاتش برایش تشبیه ننمودن.
2. الحمد لله: یعنی ثابت کردن همهی خصلتهای نیکو برای الله. او برای کمال ذات و اسماء و صفاتش و افعال و نعمتها و دین و شریعتش ستودنی است.
3. لا اله الا الله: یعنی معبود بر حقی جز پروردگار نیست و عبادت را از همهی آفریدهها نفی کردن و برای الله یکتا و بدون شریک اثبات کردن.
4. الله اکبر: یعنی اثبات صفات شکوه و عظمت و کبریایی برای پروردگار یکتا و بدون شریک.
5. لا حول ولا قوة الا بالله: یعنی الله یگانه صاحب غلبه و نیروست و کسی جز او حالات را تغییر نمیدهد و ما قدرت تمکین هیچ عملی را بدون یاری پروردگار نداریم و در جهان هستی هیچ چیزی بدون اجازهی الله روی نمیدهد.
الله میفرماید:
1. ﴿إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٠ ٱلَّذِینَ یَذۡکُرُونَ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَکَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ١٩١﴾ [آل عمران: 190-191].
«به راستی در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شدِ شب و روز، نشانههای [آشکاری] برای خردمندان است. [همان] کسانی که الله را [در همۀ احوال] ایستاده و نشسته و بر پهلو آرمیده یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند [و میگویند:] «پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریدهای؛ منزّهی تو؛ پس ما را از عذاب آتش [دوزخ] نگاه دار».
2. ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩ فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠﴾ [الجمعة: 9-10].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که برای نماز روز جمعه، اذان گفته شد، به سوی [نماز و] ذکرِ الله بشتابید، و خرید و فروش را رها کنید. اگر بدانید، این [کاری که به شما دستور داده میشود] برایتان بهتر است. و هنگامی که نماز پایان یافت، [برای کسب رزق و روزی] در زمین پراکنده شوید و از فضلِ الله طلب کنید؛ و الله را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید».
3. عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ ج یَذْکُرُ اللهَ عَلَى کُلِّ أَحْیَانِهِ.[4]
عایشه ل میگوید: پیامبر ج در تمام اوقات خویش، الله متعال را یاد میکرد.
4. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُسْرٍ س أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ شَرَائِعَ الإِسْلَامِ قَدْ کَثُرَتْ عَلَیَّ، فَأَخْبِرْنِی بِشَیْءٍ أَتَشَبَّثُ بِهِ، قَالَ: «لَا یَزَالُ لِسَانُکَ رَطْبًا مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ».[5]
عبدالله بن بُسر س میگوید: مردی گفت: ای رسول الله! انجام همه نوافل شرعی برایم دشوار است؛ کاری به من بفرما که به آن چنگ بزنم. پیامبر ج فرمود: «زبانت پیوسته به ذکرِ الله، تَر باشد».
5. عَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «أَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرِ أَعْمَالِکُمْ، وَأَزْکَاهَا عِنْدَ مَلِیکِکُمْ، وَأَرْفَعِهَا فِی دَرَجَاتِکُمْ وَخَیْرٌ لَکُمْ مِنْ إِنْفَاقِ الذَّهَبِ وَالوَرِقِ، وَخَیْرٌ لَکُمْ مِنْ أَنْ تَلْقَوْا عَدُوَّکُمْ فَتَضْرِبُوا أَعْنَاقَهُمْ وَیَضْرِبُوا أَعْنَاقَکُمْ»؟ قَالُوا: بَلَى. قَالَ: «ذِکْرُ اللَّهِ تَعَالَى».[6]
ابودرداء س میگوید: پیامبر ج فرمود: «آیا شما را از بهترین کارتان و پاکترینش در نزد فرمانروایتان- پروردگار متعال- و از مؤثرترین عملتان در بالا بردن درجات و جایگاه شما که برایتان از انفاق طلا و نقره بهتر است و نیز بهتر از این که با دشمنتان روبهرو شوید و گردن آنها را بزنید و آنها گردن شما را بزنند، آگاه کنم؟». عرض کردند: بله. فرمود: «ذکر و یاد الله متعال».
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ وَأَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ ب عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ قَالَ: «لَا یَقْعُدُ قَوْمٌ یَذْکُرُونَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ إِلَّا حَفَّتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ، وَغَشِیَتْهُمُ الرَّحْمَةُ، وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمِ السَّکِینَةُ، وَذَکَرَهُمُ اللهُ فِیمَنْ عِنْدَهُ».[7]
ابوهریره و ابوسعید خدری ب روایت میکنند که پیامبر ج فرمود: «هر گروهی که مینشینند و الله را یاد میکنند، فرشتگان پیرامون آنان جمع میشوند و رحمت، آنها را میپوشاند و بر آنان سکون و آرامش نازل میگردد و الله آنها را در جمع کسانیکه نزد او هستند، یاد میکند».
2. عَنْ مُعَاوِیَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج خَرَجَ عَلَى حَلْقَةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَقَالَ: «مَا أَجْلَسَکُمْ؟» قَالُوا: جَلَسْنَا نَذْکُرُ اللهَ وَنَحْمَدُهُ عَلَى مَا هَدَانَا لِلْإِسْلَامِ، وَمَنَّ بِهِ عَلَیْنَا، قَالَ: «آللَّهِ مَا أَجْلَسَکُمْ إِلَّا ذَاکَ؟» قَالُوا: وَاللهِ مَا أَجْلَسَنَا إِلَّا ذَاکَ، قَالَ: «أَمَا إِنِّی لَمْ أَسْتَحْلِفْکُمْ تُهْمَةً لَکُمْ، وَلَکِنَّهُ أَتَانِی جِبْرِیلُ فَأَخْبَرَنِی، أَنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یُبَاهِی بِکُمُ الْمَلَائِکَةَ».[8]
از معاویه س روایت است که باری رسول الله ج به میان گروهی از یارانش رفت که گرد آمده بودند و فرمود: «چه چیزی موجب نشستن شما شده است؟» گفتند: نشستهایم و الله را یاد میکنیم و او را میستاییم که ما را به سوی اسلام رهنمون شد و بر ما منت نهاد. فرمود: «شما را به الله سوگند که فقط همین امر موجب نشستن شما شده است؟» پاسخ دادند: فقط همین امر موجب نشستن ما شده است. فرمود: «من، شما را از روی بدبینی سوگند ندادم؛ بلکه جبرئیل ÷ نزدم آمد و به من خبر داد که الله در نزد فرشتگان به شما مباهات میکند».
3. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى مَلَائِکَةً سَیَّارَةً، فُضُلًا یَتَتَبَّعُونَ مَجَالِسَ الذِّکْرِ، فَإِذَا وَجَدُوا مَجْلِسًا فِیهِ ذِکْرٌ قَعَدُوا مَعَهُمْ، وَحَفَّ بَعْضُهُمْ بَعْضًا بِأَجْنِحَتِهِمْ، حَتَّى یَمْلَئُوا مَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ السَّمَاءِ الدُّنْیَا، فَإِذَا تَفَرَّقُوا عَرَجُوا وَصَعِدُوا إِلَى السَّمَاءِ».[9]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «الله متعال افزون بر فرشتگان نگهبان و نویسنده اعمال، فرشتگانی دارد که در جستجوی مجالس ذکر، گشت میزنند و چون مجلسِ ذکری را بیابند، با آنان مینشینند و با بالهای خود، آنان را در بر میگیرند تا آنکه میان آنها و آسمان دنیا را پُر میکنند و آنگاه که اهل مجلس پراکنده میشوند، فرشتگان به آسمان، بالا میروند».
ذکر الله و درود بر پیامبرش در هر مجلسی
الله متعال میفرماید:
1. ﴿وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلۡ إِلَیۡهِ تَبۡتِیلٗا٨﴾ [المزمل: 8].
«و نام پروردگارت را یاد کن و [با خالص نمودن عبادت] تنها به او دل ببند».
2. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِکَتَهُۥ یُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِیِّۚ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَیۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِیمًا٥٦﴾ [الأحزاب: 56].
3. «به راستی، الله و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند؛ [پس] ای کسانی که ایمان آوردهاید، [شما نیز] بر او درود فرستید و به شایستگی سلام گویید».
4. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا جَلَسَ قَوْمٌ مَجْلِسًا لَمْ یَذْکُرُوا اللَّهَ فِیهِ، وَلَمْ یُصَلُّوا عَلَى نَبِیِّهِمْ، إِلَّا کَانَ عَلَیْهِمْ تِرَةً، فَإِنْ شَاءَ عَذَّبَهُمْ وَإِنْ شَاءَ غَفَرَ لَهُمْ».[10]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هر گروهی در مجلسی بنشینند و در آن، الله متعال را یاد نکنند و بر پیامبرشان درود نفرستند، زیان و نقصی برای آنها به شمار میآید؛ اگر الله بخواهد، عذابشان میکند و اگر بخواهد، آنان را میآمرزد».
5. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ قَوْمٍ یَقُومُونَ مِنْ مَجْلِسٍ لَا یَذْکُرُونَ اللَّهَ فِیهِ، إِلَّا قَامُوا عَنْ مِثْلِ جِیفَةِ حِمَارٍ وَکَانَ لَهُمْ حَسْرَةً».[11]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هر گروهی از مجلسی برخیزند که در آن الله متعال را یاد نکردهاند، گویا از لاشه الاغی مُرده برخاستهاند و این مجلس برای آنان، مایه حسرت و افسوس خواهد بود».
کیفر و مجازات کسیکه از ذکر الله رو گردانی کند
هر کس از ذکر پروردگار روگردانی نماید، چهار کیفر به او داده میشود:
1. تنگی معیشت: ﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةٗ ضَنکٗا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَعۡمَىٰ١٢٤ قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِیٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ کُنتُ بَصِیرٗا١٢٥ قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتۡکَ ءَایَٰتُنَا فَنَسِیتَهَاۖ وَکَذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمَ تُنسَىٰ١٢٦﴾ [طه: 124-126].
«و کسی که از یاد من رویگردان شود، یقیناً زندگی سختی خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا برمیانگیزیم. وی میگوید: «پروردگارا، چرا مرا نابینا برانگیختی؛ حال آنکه [در دنیا] بینا بودم؟» [الله] میفرماید: «همان طور که آیات ما بر تو آمد و آنها را به فراموشى سپردى، امروز تو [نیز] به همان صورت فراموش مىشوى».
2. مشغول شدن به شهوتها و روگردانی از عبادت الله، و کسیکه از الله روی بگرداند، شیطان همدمش میشود. ﴿وَمَن یَعۡشُ عَن ذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ نُقَیِّضۡ لَهُۥ شَیۡطَٰنٗا فَهُوَ لَهُۥ قَرِینٞ٣٦ وَإِنَّهُمۡ لَیَصُدُّونَهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ وَیَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ٣٧﴾ [الزخرف: 36-37].
«هر کس از یاد [الله] رحمان دل بگرداند، شیطانى بر او مىگماریم تا همنشینش باشد [و همواره او را فریب دهد]. شیاطین، این گروه را از راه [الله] بازمیدارند؛ ولی آنان گمان میکنند که هدایتیافتهاند».
3. فرود آمدن عذاب پی در پی: ﴿لِّنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِۚ وَمَن یُعۡرِضۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِۦ یَسۡلُکۡهُ عَذَابٗا صَعَدٗا١٧﴾ [الجن: 17].
«تا آنها را با آن [نعمتها] بیازماییم؛ و هر کس از یاد [و ذکر] پروردگارش روی برتابد، [الله] او را به عذابی سخت گرفتار میسازد».
4. خسارت در دنیا و آخرت: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُلۡهِکُمۡ أَمۡوَٰلُکُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٩﴾ [المنافقون: 9].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال و فرزندانتان شما را از یادِ الله غافل نکند؛ و هر کس که چنین کند، آنان زیانکارانند».
اذکار سه نوع هستند:
1. اذکار صبح و شام.
2. اذکار مطلق.
3. اذکار مقید.
در صبح: از طلوع فجر تا طلوع خورشید.
در شام: از دخول وقت عصر تا غروب خورشید.
در این باره برای کسیکه مشغول بوده یا فراموش کرده یا خواب رفته است گنجایش است.
الله میفرماید: ﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ ٱلۡغُرُوبِ٣٩ وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَسَبِّحۡهُ وَأَدۡبَٰرَ ٱلسُّجُودِ٤٠﴾ [ق: 39-40].
«[ای پیامبر،] در برابر سخنان مشرکان شکیبا باش؛ و پیش از برآمدن آفتاب و قبل از فروشدن آن، پروردگارت را به پاکی ستایش کن [و نماز بگزار]. و نیز [در پاسى] از شب و پس از هر نماز، او را به پاکی ستایش کن».
﴿وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلٗا٢٥ وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَٱسۡجُدۡ لَهُۥ وَسَبِّحۡهُ لَیۡلٗا طَوِیلًا٢٦﴾ [الإنسان: 25-26].
«و صبح و شام، نامِ پروردگارت را یاد کن. و [نیز] بخشی از شب برایش سجده کن [و نماز بگزار]، و در بخش بلندی از شب، او را تسبیح گوی».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ قَالَ: حِینَ یُصْبِحُ وَحِینَ یُمْسِی: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، مِائَةَ مَرَّةٍ، لَمْ یَأْتِ أَحَدٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، بِأَفْضَلَ مِمَّا جَاءَ بِهِ، إِلَّا أَحَدٌ قَالَ مِثْلَ مَا قَالَ أَوْ زَادَ عَلَیْهِ».[12]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس صبحگاه و شامگاه صد بار بگوید: «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ»، روز قیامت هیچکس عملی بهتر از او با خود ندارد؛ مگر کسی که همانندِ او یا بیش از او این ذکر را گفته باشد».
وَفِی لَفْظٍ: «وَمَنْ قَالَ: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، فِی یَوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ حُطَّتْ خَطَایَاهُ وَلَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ».[13]
و در روایتی آمده: «هرکس روزانه صد مرتبه «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ» بگوید، گناهانش بخشیده میشوند، اگرچه اندازهی کف دریا باشند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، فِی یَوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ، کَانَتْ لَهُ عَدْلَ عَشْرِ رِقَابٍ، وَکُتِبَتْ لَهُ مِائَةُ حَسَنَةٍ وَمُحِیَتْ عَنْهُ مِائَةُ سَیِّئَةٍ، وَکَانَتْ لَهُ حِرْزًا مِنَ الشَّیْطَانِ، یَوْمَهُ ذَلِکَ، حَتَّى یُمْسِیَ وَلَمْ یَأْتِ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِمَّا جَاءَ بِهِ إِلَّا أَحَدٌ عَمِلَ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ».[14]
ابوهریره س روایت کرده که رسول الله ج فرمود: «هرکس روزانه صد بار بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، پاداشی برابر با آزاد کردن ده برده به او میرسد و صد نیکی برایش ثبت میشود و صد گناه از گناهانش پاک میگردد و آن روز تا غروب، از شرّ شیطان حفاظت میشود و هیچکس عملی بهتر از او انجام نداده است؛ مگر کسی که بیش از او این ذکر را گفته باشد».
عَنْ شَدَّادِ بْنُ أَوْسٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج: «سَیِّدُ الِاسْتِغْفَارِ أَنْ تَقُولَ: اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی لاَ إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، خَلَقْتَنِی وَأَنَا عَبْدُکَ، وَأَنَا عَلَى عَهْدِکَ وَوَعْدِکَ مَا اسْتَطَعْتُ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا صَنَعْتُ، أَبُوءُ لَکَ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ، وَأَبُوءُ لَکَ بِذَنْبِی فَاغْفِرْ لِی، فَإِنَّهُ لاَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ» قَالَ: «وَمَنْ قَالَهَا مِنَ النَّهَارِ مُوقِنًا بِهَا، فَمَاتَ مِنْ یَوْمِهِ قَبْلَ أَنْ یُمْسِیَ، فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ، وَمَنْ قَالَهَا مِنَ اللَّیْلِ وَهُوَ مُوقِنٌ بِهَا، فَمَاتَ قَبْلَ أَنْ یُصْبِحَ، فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ».[15]
شداد بن اوس س روایت کرده که پیامبر ج فرمود: «بهترین استغفار، این است که بنده بگوید: «اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی لاَ إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، خَلَقْتَنِی وَأَنَا عَبْدُکَ، وَأَنَا عَلَى عَهْدِکَ وَوَعْدِکَ مَا اسْتَطَعْتُ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا صَنَعْتُ، أَبُوءُ لَکَ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ، وَأَبُوءُ لَکَ بِذَنْبِی فَاغْفِرْ لِی، فَإِنَّهُ لاَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ»: «یا الله! تو پروردگار من هستی؛ هیچ معبود برحقی به جز تو وجود ندارد؛ تو مرا آفریدهای و من بنده تو هستم و در حد توانم بر عهد و پیمانی که با تو بستهام، پایبندم و به نویدی که دادهای، یقین دارم. از شرّ اعمال خویش به تو پناه میآورم و به نعمتهایی که به من دادهای، اعتراف میکنم و به گناهان خویش اقرار دارم؛ پس مرا بیامرز که کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد» و فرمود: «هرکس در روز آن را با یقین بگوید و همان روز پیش از فرا رسیدن شب بمیرد، از بهشتیان میباشد و هرکس در شب آن را با یقین بگوید و همان شب پیش از فرا رسیدن روز بمیرد، از اهل بهشت است».
عَنْ عَبْدِ اللهِ س قَالَ: کَانَ نَبِیُّ اللهِ ج إِذَا أَمْسَى قَالَ: «أَمْسَیْنَا وَأَمْسَى الْمُلْکُ لِلَّهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ» قَالَ: أُرَاهُ قَالَ فِیهِنَّ: «لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، رَبِّ أَسْأَلُکَ خَیْرَ مَا فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَخَیْرَ مَا بَعْدَهَا، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَشَرِّ مَا بَعْدَهَا، رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَسَلِ وَسُوءِ الْکِبَرِ، رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابٍ فِی النَّارِ وَعَذَابٍ فِی الْقَبْرِ» وَإِذَا أَصْبَحَ قَالَ ذَلِکَ أَیْضًا: «أَصْبَحْنَا وَأَصْبَحَ الْمُلْکُ لِلَّهِ».[16]
عبدالله بن مسعود س میگوید: رسول الله ج شامگاهان چنین دعا میکرد: «شب نمودیم و جهانیان نیز برای الله شب کردند، حمد از آن الله است، هیچ معبود راستینی جز اللهِ یکتا و بی شریک وجود ندارد». راوی میگوید: به گمانم پیامبر ج در این دعا، این را هم میافزود: «فرمانروایی و حمد و ستایش ویژه اوست و بر هر چیزی تواناست. یا الله! من خیر آنچه در این روز است و خیر آنچه بعد از آن است را از تو میخواهم و از شر آنچه که در این روز و پس از آن وجود دارد به تو پناه میبرم. پروردگارا، من از تنبلی و آفات پیری و عذاب جهنم و عذاب قبر به تو پناه میبرم». و صبحگان نیز این دعا را میگفت، با این تفاوت که میفرمود: «ما و تمام جهانیان، شب را برای الله به روز رساندیم».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ قَالَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، مَنْ قَالَهَا عَشْرَ مَرَّاتٍ حِینَ یُصْبِحُ، کُتِبَ لَهُ بِهَا مِائَةُ حَسَنَةٍ، وَمُحِیَ عَنْهُ بِهَا مِائَةُ سَیِّئَةٍ، وَکَانَتْ لَهُ عَدْلَ رَقَبَةٍ، وَحُفِظَ بِهَا یَوْمَئِذٍ حَتَّى یُمْسِیَ، وَمَنْ قَالَ مِثْلَ ذَلِکَ حِینَ یُمْسِی، کَانَ لَهُ مِثْلُ ذَلِکَ».[17]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس صبحگاهان ده مرتبه بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»: «هیچ معبود راستینی جز اللهِ یکتا و بیشریک وجود ندارد؛ فرمانروایی و حمد و ستایش ویژه اوست و بر هر چیزی تواناست»، برایش صد نیکی نوشته میشود و صد گناه و بدی از او پاک میشود و برایش به اندازهی آزاد کردن ده غلام پاداش میرسد و آن روز تا شب حفاظت میشود و هرکس شبانگاهان این دعا را بخواند، همان پاداشها به او میرسد.
عَنْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَمْرٍو ب أَنَّ أَبَا بَکْرٍ الصِّدِّیقَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ سَأَلَ النَّبِیَّ ج قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَلِّمْنِی مَا أَقُولُ إِذَا أَصْبَحْتُ وَإِذَا أَمْسَیْتُ، فَقَالَ: «یَا أَبَا بَکْرٍ، قُلِ: اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ، رَبَّ کُلِّ شَیْءٍ وَمَلِیکَهُ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی، وَشَرِّ الشَّیْطَانِ وَشِرْکِهِ، وَأَنْ أَقْتَرِفَ عَلَى نَفْسِی سُوءًا أَوْ أَجُرُّهُ إِلَى مُسْلِمٍ».[18]
عبدالله بن عمرو ب میگوید: ابوبکر صدیق س از پیامبر ج پرسید: ای رسول الله، به من دعایی تعلیم بده که صبح و شام بخوانم. فرمود: «ای ابوبکر بگو: «یا الله! آفریننده آسمانها و زمین، ای دانایِ نهان و آشکار! ای پروردگار و ای مالکِ همه چیز! به تو از شر نفسم و شر شیطان و شرک وى و اینکه خودم مرتکب گناهى شوم، یا مسلمانى را مرتکب آن سازم پناه مىبرم».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج إِذَا أَصْبَحَ قَالَ: «اللَّهُمَّ بِکَ أَصْبَحْنَا، وَبِکَ أَمْسَیْنَا، وَبِکَ نَحْیَا، وَبِکَ نَمُوتُ، وَإِلَیْکَ النُّشُورُ»، وَإِذَا أَمْسَى قَالَ: «اللَّهُمَّ بِکَ أَمْسَیْنَا، وَبِکَ أَصْبَحْنَا، وَبِکَ نَحْیَا، وَبِکَ نَمُوتُ، وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ».[19]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج صبحگاهان چنین میفرمود: «یا الله! به فرمان تو صبح کردیم و به دستور تو شام کردیم و به فرمان تو زنده میشویم و میمیریم و زنده شدن به سوی توست» و شامگاهان میفرمود: «پروردگارا، به فرمان تو شام و صبح کردیم و به دستور تو زنده میشویم و میمیریم و بازگشت به سوی توست».
عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: لَمْ یَکُنْ رَسُولُ اللَّهِ ج یَدَعُ هَؤُلَاءِ الدَّعَوَاتِ حِینَ یُمْسِی، وَحِینَ یُصْبِحُ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَفْوَ وَالْعَافِیَةَ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ، اللَّهُمَّ أَسْأَلُکَ الْعَفْوَ وَالْعَافِیَةَ فِی دِینِی وَدُنْیَایَ وَأَهْلِی وَمَالِی، اللَّهُمَّ اسْتُرْ عَوْرَاتِی، وَآمِنْ رَوْعَاتِی، وَاحْفَظْنِی مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ، وَمِنْ خَلْفِی، وَعَنْ یَمِینِی، وَعَنْ شِمَالِی، وَمِنْ فَوْقِی، وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ أُغْتَالَ مِنْ تَحْتِی».[20]
ابن عمر ب میگوید: رسول الله ج صبح و شام این دعاها را ترک نمیکرد: «یا الله! عفو و عافیت دنیا و آخرت را از تو میخواهم. یا الله! عفو و عافیت دین و دنیا و خانواده و مالم را از تو میخواهم. یا الله! عیوبم را بپوشان، و ترسم را به ایمنی تبدیل کن. یا الله! مرا از جلو و پشت و راست و چپ و بالا محافظت کن و از اینکه -از پایین- به بلایی ناگهانی مبتلا شوم به تو پناه میبرم».
عَنْ أَبِی عَیَّاشٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ إِذَا أَصْبَحَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، کَانَ لَهُ عِدْلَ رَقَبَةٍ مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِیلَ، وَکُتِبَ لَهُ عَشْرُ حَسَنَاتٍ، وَحُطَّ عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئَاتٍ، وَرُفِعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ، وَکَانَ فِی حِرْزٍ مِنَ الشَّیْطَانِ حَتَّى یُمْسِیَ، وَإِنْ قَالَهَا إِذَا أَمْسَى کَانَ لَهُ مِثْلُ ذَلِکَ حَتَّى یُصْبِحَ».[21]
ابوعیاش س روایت کرده که رسول الله ج فرمود: «هرکسی صبحگاه بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»: «هیچ معبود راستینی جز اللهِ یکتا و بیشریک وجود ندارد؛ فرمانروایی و حمد و ستایش ویژه اوست و بر هر چیزی تواناست»، برایش پاداش آزاد کردن یک برده از فرزندان اسماعیل و ده نیکی نوشته میشود و ده بدی و گناه از او پاک میشود و ده درجه بالا برده میشود و آن روز تا شب از شیطان در امان میماند. و اگر شبانگاه این دعا را بخواند، همان پاداشها تا صبح به او داده میشود».
عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ یَقُولُ فِی صَبَاحِ کُلِّ یَوْمٍ، وَمَسَاءِ کُلِّ لَیْلَةٍ: بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ، وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ، ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، فَیَضُرَّهُ شَیْءٌ».[22]
عثمان بن عفان س میگوید: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «هر فردی که صبح و شام این دعا را سه مرتبه بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ، وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»: «به نام الله که با اسم -و برکت نام- او هیچ چیز نه در آسمان و نه در زمین خسارت نمیبیند و او شنوا و داناست» هیچ چیزی به او ضرر نمیرساند».
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبْزَى س عَنْ النَّبِیَّ ج أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ إِذَا أَصْبَحَ، وَإِذَا أَمْسَى: «أَصْبَحْنَا عَلَى فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ، وَعَلَى کَلِمَةِ الْإِخْلَاصِ، وَعَلَى دِینِ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ ج وَعَلَى مِلَّةِ أَبِینَا إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا مُسْلِمًا، وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ».[23]
عبدالله بن اَبزَی س میگوید: پیامبر ج صبح و شام چنین میفرمود: «با پایبندی به دین اسلام که دین فطرت است، و به کلمهی اخلاص (توحید) و به دین پیامبرمان محمد ج و به دین جدمان ابراهیم که مسلمان و بر حق بود و از مشرکین نبود، صبح کردیم».
عَنْ أَنَسِ بْنَ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج لِفَاطِمَةَ: «مَا یَمْنَعُکِ أَنْ تَسْمَعِی مَا أُوصِیکِ بِهِ أَنْ تَقُولِی إِذَا أَصْبَحْتِ، وَإِذَا أَمْسَیْتِ: یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ بِرَحْمَتِکَ أَسْتَغِیثُ، أَصْلِحْ لِی شَأْنِی کُلَّهُ، وَلَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرَفَةَ عَیْنٍ».[24]
انس بن مالک س میگوید: رسول الله ج به فاطمه ل فرمود: «از شنیدن آنچه تو را به آن سفارش مینمایم سر باز نزن که هر بامداد و شامگاه بگویی: "ای همیشه زنده و پاینده! به وسیلهی رحمتت تو را به فریاد میخوانم، تمام امورم را اصلاح فرما و یک چشم به هم زدن مرا به خودم واگذار نفرما"».
عَنْ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ س أَنَّهُ کَانَ لَهُ جُرْنٌ مِنْ تَمْرٍ، فَکَانَ یَنْقُصُ، فَحَرَسَهُ ذَاتَ لَیْلَةٍ، فَإِذَا هُوَ بِدَابَّةٍ شِبْهِ الْغُلَامِ الْمُحْتَلِمِ، فَسَلَّمَ عَلَیْهِ، فَرَدَّ عَلَیْهِ السَّلَامَ، فَقَالَ: مَا أَنْتَ، جِنِّیٌّ أَمْ إِنْسِیٌّ؟ قَالَ: لَا بَلْ جِنِّیٌّ... –وَفِیهِ- قَالَ أُبَیِّ: فَمَا یُنْجِینَا مِنْکُمْ؟ قَالَ: هَذِهِ الْآیَةُ الَّتِی فِی سُورَةِ الْبَقَرَةِ: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ﴾ [البقرة: 255] مَنْ قَالَهَا حِینَ یُمْسِی أُجِیرَ مِنَّا حَتَّى یُصْبِحَ، وَمَنْ قَالَهَا حِینَ یُصْبِحُ أُجِیرَ مِنَّا حَتَّى یُمْسِیَ، فَلَمَّا أَصْبَحَ أَتَى رَسُولَ اللهِ ج فَذَکَرَ ذَلِکَ لَهُ فَقَالَ: «صَدَقَ الْخَبِیثُ».[25]
از اُبَی بن کعب س روایت است که او انباری از خرما داشت، اما از آن کم میشد، شبی بر آن نگهبانی داد. حیوانی شبیه پسری نوجوان را مشاهده کرد. اُبَی به او سلام داد. او جواب سلامش را داد. اُبَی گفت: تو کیستی؟ جنی یا انسان؟ گفت: من جن هستم... ابی گفت: چه چیزی ما را از شما نجات میدهد؟ گفت: این آیه: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ﴾ [البقرة: 255] «الله [معبودِ راستین است؛] هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ زندۀ پاینده [و قائم به ذات] است؛...» که در سورهی بقره است. هر فردی که شب آن را بخواند، تا صبح از ما نجات مییابد و هرکسیکه صبح آن را بخواند، تا شب از ما در امان میماند. ابی صبح نزد رسول الله ج آمد و ماجرا را بیان کرد. رسول الله ج فرمود: «آن خبیث راست گفته است».
عَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ فِی کُلِّ یَوْمٍ حِینَ یُصْبِحُ وَحِینَ یُمْسِی: حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ، وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ، سَبْعَ مَرَّاتٍ، کَفَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ هَمَّهُ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ».[26]
ابودرداء س روایت کرده که پیامبر ج فرمود: «هرکس صبح و شام، هفت مرتبه بگوید: «حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ، وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ»: «الله برای من کافی است. هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ تنها بر او توکل کردم و او پروردگارِ عرش بزرگ است» الله هم و غم دنیا و آخرتش را کفایت میکند».
عَنْ ثَوبَانَ س أَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ عَبْدٍ مُسْلِمٍ یَقُولُ حِینَ یُصْبِحُ وَحِینَ یُمْسِی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ: رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبًّا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ ج نَبِیًّا، إِلَّا کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ أَنْ یُرْضِیَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[27]
ثوبان س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هر بنده مسلمانی که صبح و شام سه مرتبه بگوید: «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبًّا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ ج نَبِیًّا»: «به الله به عنوان پروردگار، و به اسلام به عنوان دین، و به محمد ج به عنوان فرستاده الله، راضی و خرسندم» بر الله است که روز قیامت او را راضی بگرداند».
عَنْ مُعَاذِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: أَصَابَنَا طَشٌّ وَظُلْمَةٌ، فَانْتَظَرْنَا رَسُولَ اللَّهِ ج لِیُصَلِّیَ بِنَا، ثُمَّ ذَکَرَ کَلَامًا مَعْنَاهُ، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ج لِیُصَلِّیَ بِنَا، فَقَالَ: «قُلْ» فَقُلْتُ: مَا أَقُولُ؟، قَالَ: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، وَالْمُعَوِّذَتَیْنِ حِینَ تُمْسِی، وَحِینَ تُصْبِحُ، ثَلَاثًا یَکْفِیکَ کُلَّ شَیْءٍ».[28]
معاذ بن عبدالله از پدرش نقل میکند که گفت: باران و تاریکی ما را فرا گرفت. ما منتظر رسول الله ج ماندیم تا با ما نماز بخواند. آنگاه رسول الله ج آمد تا نماز بخواند. فرمود: «بگو». گفتم: چه بگویم؟ فرمود: «صبح و شام سه مرتبه قل هو الله احد و معوذتین (فلق و ناس) را بخوان از هر چیزی تو را کفایت میکند».
عَنْ أَبِی مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولَ اللَّهِ ج: «إِذَا أَصْبَحَ أَحَدُکُمْ فَلْیَقُلْ: أَصْبَحْنَا وَأَصْبَحَ الْمُلْکُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ هَذَا الْیَوْمِ فَتْحَهُ، وَنَصْرَهُ، وَنُورَهُ، وَبَرَکَتَهُ، وَهُدَاهُ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا فِیهِ وَشَرِّ مَا بَعْدَهُ، ثُمَّ إِذَا أَمْسَى فَلْیَقُلْ مِثْلَ ذَلِکَ».[29]
ابومالک س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرگاه یکی از شما صبح کرد، بگوید: «ما و تمام جهانیان برای الله که پروردگار جهانیان است شب را به صبح رساندیم. یا الله! من از تو خوبی امروز، یعنی فتح، پیروزی، نور، برکت و هدایتش را میخواهم. و از بدی آنچه امروز و پس از آن پیش میآید به تو پناه میبرم». سپس شامگاه نیز چنین بگوید».
عَنْ جُوَیْرِیَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج خَرَجَ مِنْ عِنْدِهَا بُکْرَةً حِینَ صَلَّى الصُّبْحَ، وَهِیَ فِی مَسْجِدِهَا، ثُمَّ رَجَعَ بَعْدَ أَنْ أَضْحَى، وَهِیَ جَالِسَةٌ، فَقَالَ: «مَا زِلْتِ عَلَى الْحَالِ الَّتِی فَارَقْتُکِ عَلَیْهَا؟» قَالَتْ: نَعَمْ، قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " لَقَدْ قُلْتُ بَعْدَکِ أَرْبَعَ کَلِمَاتٍ، ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، لَوْ وُزِنَتْ بِمَا قُلْتِ مُنْذُ الْیَوْمِ لَوَزَنَتْهُنَّ: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، عَدَدَ خَلْقِهِ وَرِضَا نَفْسِهِ وَزِنَةَ عَرْشِهِ وَمِدَادَ کَلِمَاتِهِ».[30]
جویریه ل روایت میکند: پیامبر ج یک روز صبح زود، هنگام نماز از نزد او بیرون رفت و جویریه در جای نماز خود- به ذکر- نشسته بود. پیامبر ج هنگام چاشت بازگشت و جویریه ل همچنان نشسته بود. پیامبر ج فرمود: «تو همچنان در همان حالتی هستی که تو را ترک کردم». پاسخ داد: بله. پیامبر ج فرمود: «پس از تو، چهار کلمه گفتهام که اگر با آنچه که تو در طول امروز گفتهای، وزن شود، سنگینتر خواهد بود: «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، عَدَدَ خَلْقِهِ وَرِضَا نَفْسِهِ وَزِنَةَ عَرْشِهِ وَمِدَادَ کَلِمَاتِهِ»: «تسبیح و پاکى الله و ستایش او را به تعداد مخلوقات او، خشنودى او، وزن عرش او و جوهر سخنانش، بیان مىنمایم».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّهُ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ مَا لَقِیتُ مِنْ عَقْرَبٍ لَدَغَتْنِی الْبَارِحَةَ، قَالَ: «أَمَا لَوْ قُلْتَ، حِینَ أَمْسَیْتَ: أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ، لَمْ تَضُرَّکَ».[31]
ابوهریره س میگوید: مردی نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای رسول الله! از عقربی که دیشب مرا نیش زد، رنج بزرگی دیدم؛ پیامبر ج فرمود: «اگر هنگام شب این دعا را میخواندی: «أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ»: «به کلام کامل و صفاتِ بیعیب الله، از شر آنچه آفریده است پناه میبرم» آسیبی به تو نمیرساند».
عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ البَدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الآیَتَانِ مِنْ آخِرِ سُورَةِ البَقَرَةِ، مَنْ قَرَأَهُمَا فِی لَیْلَةٍ کَفَتَاهُ».[32]
ابومسعود بدری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس دو آیهی آخر سورهی بقره را در شب بخواند او را کفایت میکند».
الله میفرماید: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ٢٨٥ لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٨٦﴾ [البقرة: 285-286].
«رسول [الله] به آنچه از [سوی] پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است و مؤمنان [نیز] همگی به الله و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش ایمان آوردهاند؛ [و سخنشان این است که]: «میان هیچیک از پیامبرانش [نه در ایمان به آنان ونه برتری برخی بر برخی دیگر] تفاوتی نمیگذاریم» و گفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا، آمرزش تو را [خواهانیم] و بازگشت [تمام امور] به سوی توست». الله به هیچ کس جز به اندازۀ توانش تکلیف نمیکند. آنچه [از خوبی] به دست آورده است به سودِ اوست و آنچه [بدی] کسب کرده است به زیان اوست. [پیامبران و مؤمنان گفتند:] «پروردگارا، اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را بازخواست نکن. پروردگارا، بارِ گران [و تکلیف سنگین] بر [دوش] ما مگذار؛ چنان که آن را [به مجازات گناه و سرکشی،] بر [دوش] کسانی که پیش از ما بودند [= یهود] نهادی. پروردگارا، آنچه که تاب تحملش را نداریم بر [دوش] ما مگذار و ما را بیامرز و به ما رحم کن. تو یار [و کارسازِ] مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
در این باب از میان اذکاری که در تمام اوقات، مشروع هستند، فضایل سبحان الله، لا اله الا الله، الحمد لله، الله اکبر، استغفار و ... را یادآور شدم.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کَلِمَتَانِ خَفِیفَتَانِ عَلَى اللِّسَانِ، ثَقِیلَتَانِ فِی المِیزَانِ، حَبِیبَتَانِ إِلَى الرَّحْمَنِ، سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ العَظِیمِ».[33]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «دو کلمه وجود دارد که بر زبان سبک است؛ ولی در ترازوی اعمال سنگین میباشد و محبوب پروردگار رحمان است: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ العَظِیمِ»».
عَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَحَبُّ الْکَلَامِ إِلَى اللهِ أَرْبَعٌ: سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ. لَا یَضُرُّکَ بِأَیِّهِنَّ بَدَأْتَ».[34]
سمره بن جندب س میگوید: رسول الله ج فرمود: «محبوبترین سخنان نزد الله چهار کلمه است: «سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ» با هرکدام که آغاز کنی، اشکال ندارد».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَأَنْ أَقُولَ سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ، أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ».[35]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «اینکه بگویم: «سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ» برایم از آنچه که خورشید بر آن طلوع میکند، دوست داشتنیتر است».
عَنْ أَبِی مَالِکٍ الْأَشْعَرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الطُّهُورُ شَطْرُ الْإِیمَانِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ تَمْلَأُ الْمِیزَانَ، وَسُبْحَانَ اللهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ تَمْلَآَنِ - أَوْ تَمْلَأُ - مَا بَیْنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، وَالصَّلَاةُ نُورٌ، وَالصَّدَقَةُ بُرْهَانٌ وَالصَّبْرُ ضِیَاءٌ، وَالْقُرْآنُ حُجَّةٌ لَکَ أَوْ عَلَیْکَ، کُلُّ النَّاسِ یَغْدُو فَبَایِعٌ نَفْسَهُ فَمُعْتِقُهَا أَوْ مُوبِقُهَا».[36]
ابومالک اشعری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «پاکیزگی، نصف ایمان است. و "الحمدلله" ترازوی (نیکیها) را پُر میکند و "سبحان الله و الحمدلله" فاصله میان آسمانها و زمین را پُر میکنند. نماز نور است و صدقه برهان؛ و صبر روشنایی است. و قرآن، حجتی به نفع تو یا حجتی بر ضد توست. و همه مردم شب را در حالی به صبح میرسانند که درباره خویشتن داد و ستد میکنند؛ پس برخی، خود (را با انجام نیکی، از عذاب) رها مینمایند و عدهای، خود را (با انجام بدی) به هلاکت میرسانند».
عَنْ أَبِی ذَرٍّ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج سُئِلَ أَیُّ الْکَلَامِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «مَا اصْطَفَى اللهُ لِمَلَائِکَتِهِ أَوْ لِعِبَادِهِ: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ».[37]
ابوذر س میگوید: از رسول الله ج پرسیده شد: بهترین سخن کدام است؟ فرمود: «آنچه که الله برای فرشتگان یا بندگانش انتخاب کرده است: «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ»».
عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: کُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج فَقَالَ: «أَیَعْجِزُ أَحَدُکُمْ أَنْ یَکْسِبَ، کُلَّ یَوْمٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ؟» فَسَأَلَهُ سَائِلٌ مِنْ جُلَسَائِهِ: کَیْفَ یَکْسِبُ أَحَدُنَا أَلْفَ حَسَنَةٍ؟ قَالَ: «یُسَبِّحُ مِائَةَ تَسْبِیحَةٍ، فَیُکْتَبُ لَهُ أَلْفُ حَسَنَةٍ، أَوْ یُحَطُّ عَنْهُ أَلْفُ خَطِیئَةٍ».[38]
سعد ابن ابیوقاص س میگوید: ما نزد رسول الله ج بودیم که فرمود: «آیا هر یک از شما از به دست آوردن هزار نیکی در روز، ناتوان است؟» یکی از همنشینانش پرسید: چگونه هزار نیکی کسب کند؟! فرمود: «صد مرتبه سبحان الله بگوید، هزار نیکی برایش نوشته میشود یا هزار گناه از او پاک میگردد».
وَفِی لَفْظٍ: «تُکْتَبُ لَهُ أَلْفُ حَسَنَةٍ، وَتُحَطُّ عَنْهُ أَلْفُ سَیِّئَةٍ».[39]
و در عبارتی آمده: «برایش هزار نیکی نوشته میشود و هزار گناه از او محو میشود».
عَنْ جَابِرٍ س عَنْ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ العَظِیمِ وَبِحَمْدِهِ غُرِسَتْ لَهُ نَخْلَةٌ فِی الجَنَّةِ».[40]
جابر س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هرکس «سُبْحَانَ اللَّهِ العَظِیمِ وَبِحَمْدِهِ» بگوید، برایش در بهشت نخل خرمایی کاشته میشود».
عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، عَشْرَ مِرَارٍ کَانَ کَمَنْ أَعْتَقَ أَرْبَعَةَ أَنْفُسٍ مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِیلَ».[41]
ابوایوب انصاری س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «هرکس ده بار بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»: «هیچ معبود راستینی جز اللهِ یکتا و بیشریک وجود ندارد؛ فرمانروایی و حمد و ستایش ویژه اوست و بر هر چیزی تواناست»، گویا چهار برده از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده است».
عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج فَقَالَ: عَلِّمْنِی کَلَامًا أَقُولُهُ، قَالَ: «قُلْ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، اللهُ أَکْبَرُ کَبِیرًا، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ کَثِیرًا، سُبْحَانَ اللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ» قَالَ: فَهَؤُلَاءِ لِرَبِّی، فَمَا لِی؟ قَالَ: «قُلْ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی وَاهْدِنِی وَارْزُقْنِی».[42]
سعد بن ابی وقاص س میگوید: بادیهنشینی نزد رسول الله ج آمد و گفت: سخنی به من یاد بده تا آن را بگویم. پیامبر ج فرمود: «بگو: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، اللهُ أَکْبَرُ کَبِیرًا، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ کَثِیرًا، سُبْحَانَ اللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ» عرض کرد: اینها که برای پروردگارم میباشد؛ برای خودم چه؟ فرمود: «بگو: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی وَاهْدِنِی وَارْزُقْنِی»»: «یا الله! مرا ببخش، بر من رحم کن، مرا هدایت ده و به من روزی عطا کن».
عَنْ أَبِی ذَرٍّ س عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ قَالَ: «یُصْبِحُ عَلَى کُلِّ سُلَامَى مِنْ أَحَدِکُمْ صَدَقَةٌ، فَکُلُّ تَسْبِیحَةٍ صَدَقَةٌ، وَکُلُّ تَحْمِیدَةٍ صَدَقَةٌ، وَکُلُّ تَهْلِیلَةٍ صَدَقَةٌ، وَکُلُّ تَکْبِیرَةٍ صَدَقَةٌ، وَأَمْرٌ بِالْمَعْرُوفِ صَدَقَةٌ، وَنَهْیٌ عَنِ الْمُنْکَرِ صَدَقَةٌ، وَیُجْزِئُ مِنْ ذَلِکَ رَکْعَتَانِ یَرْکَعُهُمَا مِنَ الضُّحَى».[43]
از ابوذر س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «هر صبح (هر روز) در برابر هر مفصل انسان، یک صدقه لازم است؛ هر سبحان الله گفتن، یک صدقه است؛ هر الحمدلله گفتن، یک صدقه است؛ هر لااله الاالله گفتن، یک صدقه است؛ هر الله اکبر گفتن، یک صدقه است؛ هر امر به معروف، صدقه است؛ هر نهی از منکر، صدقه است؛ و به جای همه اینها، خواندن دو رکعت نماز ضحی (چاشت) کافی است».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیَّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ: رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبًّا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولًا، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ».[44]
ابوسعید خدری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس بگوید: «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبًّا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولًا» الله را به عنوان پروردگار، اسلام را به عنوان دین و محمد را به عنوان پیامبر پسندیدم. بهشت برایش واجب میشود».
عَنْ أَبِی مُوسَى س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لَهُ: «یَا عَبْدَ اللهِ بْنَ قَیْسٍ أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى کَنْزٍ مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ»، فَقُلْتُ: بَلَى، یَا رَسُولَ اللهِ قَالَ: «قُلْ: لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ».[45]
ابوموسی س میگوید: پیامبر ج به او فرمود: «ای عبدالله پسر قیس آیا تو را به گنجی از گنجهای بهشت راهنمایی نکنم؟» گفتم: بله، ای رسول الله! فرمود: «بگو: «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ»».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «وَاللَّهِ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ فِی الیَوْمِ أَکْثَرَ مِنْ سَبْعِینَ مَرَّةً».[46]
ابوهریره س میگوید: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «سوگند به الله که من، روزانه بیش از هفتاد بار از الله آمرزش میخواهم و به سوی او توبه میکنم».
عَنِ الْأَغَرِّ الْمُزَنِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَى قَلْبِی، وَإِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللهَ، فِی الْیَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ».[47]
اَغَرّ مُزَنی س میگوید: رسول الله ج فرمود: «گاه بر دلم- لحظهای- پرده غم و غفلت مینشیند؛ و روزانه صد بار از الله آمرزش میخواهم».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ صَلَّى عَلَیَّ وَاحِدَةً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ عَشْرًا».[48]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس یک درود بر من بفرستد، الله ده بار بر او درود میفرستد».
عَنِ ابنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ، وَأَتُوبُ إِلَیْهِ، ثَلَاثًا غُفِرَتْ ذُنُوبُهُ، وَإِنْ کَانَ فَارًّا مِنَ الزَّحْفِ».[49]
ابن مسعود س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس سه بار بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ، وَأَتُوبُ إِلَیْهِ»: «از الله آمرزش میطلبم که معبود بر حقی جز او نیست. او زنده و پاینده است و به سویش توبه میکنم»، گناهانش آمرزیده میشوند، گرچه از میدان جنگ فرار کرده باشد».
اذکاری که هنگام سختی گفته میشود:
اذکار هنگام بلا و مصیبت:
1. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کَانَ یَقُولُ عِنْدَ الکَرْبِ: «لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ العَظِیمُ الحَلِیمُ، لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ العَرْشِ العَظِیمِ، لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَرَبُّ الأَرْضِ، وَرَبُّ العَرْشِ الکَرِیمِ».[50]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج هنگام غم و اندوه میگفت: «لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ العَظِیمُ الحَلِیمُ، لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ العَرْشِ العَظِیمِ، لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَرَبُّ الأَرْضِ، وَرَبُّ العَرْشِ الکَرِیمِ»: «هیچ معبود برحقی جز الله بردبار وجود ندارد؛ هیچ معبود راستینی جز الله، پروردگار عرش بزرگ وجود ندارد؛ هیچ معبود برحقی جز الله، پروردگار آسمانها و زمین و پروردگار عرش گرانقدر وجود ندارد».
2. عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «دَعْوَةُ ذِی النُّونِ إِذْ دَعَا وَهُوَ فِی بَطْنِ الحُوتِ: لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ، فَإِنَّهُ لَمْ یَدْعُ بِهَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ فِی شَیْءٍ قَطُّ إِلَّا اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ».[51]
سعد بن ابیوقاص س میگوید: رسول الله ج فرمود: «دعای یونس ÷ هنگامیکه در شکم ماهی بود: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»: «هیچ معبود برحقی جز تو وجود ندارد؛ پاک و منزهی؛ بیگمان من ستمکار بودهام). هر مسلمانی که با این ذکر، دعا کند، الله تعالی دعایش را اجابت میکند».
1- آنچه که هنگام ترس و ناراحتی گفته میشود
عَنْ ثَوْبَانَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا رَاعَهُ شَیْءٌ قَالَ: «اللهُ اللهُ رَبِّی لَا شَرِیکَ لَهُ».
ثوبان س میگوید: هرگاه رسول الله ج دچار ترس یا ناراحتی میشد، میفرمود: «اللهُ اللهُ رَبِّی لَا شَرِیکَ لَهُ»: «الله، الله پروردگار من است، شریکی ندارد».[52]
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا أَصَابَ أَحَدًا قَطُّ هَمٌّ وَلَا حَزَنٌ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ، ابْنُ عَبْدِکَ، ابْنُ أَمَتِکَ، نَاصِیَتِی بِیَدِکَ، مَاضٍ فِیَّ حُکْمُکَ، عَدْلٌ فِیَّ قَضَاؤُکَ، أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَدًا مِنْ خَلْقِکَ، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ، أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِیعَ قَلْبِی، وَنُورَ صَدْرِی، وَجِلَاءَ حُزْنِی، وَذَهَابَ هَمِّی، إِلَّا أَذْهَبَ اللَّهُ هَمَّهُ وَحُزْنَهُ، وَأَبْدَلَهُ مَکَانَهُ فَرَحًا»، قَالَ: فَقِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَلَا نَتَعَلَّمُهَا؟ فَقَالَ: «بَلَى، یَنْبَغِی لِمَنْ سَمِعَهَا أَنْ یَتَعَلَّمَهَا».[53]
عبدالله بن مسعود س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرگاه به کسی اندوه و غمی رسید، بگوید: «یا الله! من بنده و فرزند بنده و فرزند کنیز تو هستم. اختیارم به دست توست، حکم تو در حق من جاری است، داوری تو در حق من به عدل است. به برکت هر اسمی که داری یا هر اسمی که خود را به آن نام نهادهای یا به کسی از بندگانت آموختهای یا آن را در کتابت نازل کردهای، و یا اینکه در علم غیب به نزد خویش پنهان نگه داشتهای از تو میخواهم که قرآن را بهار دل و نور سینه و زدایندهی اندوه و از میان برندهی غم من قرار دهی»، مگر اینکه الله غم و اندوهِ او را دور میکند و به جایش گشایشی قرار میدهد». گفتند: ای رسول الله، آیا آن را یاد نگیریم؟ فرمود: «بله، شایسته است کسیکه آن را شنید، یاد بگیرد».
1. «اللَّهُمَّ اکْفِنِیهِمْ بِمَا شِئْتَ».[54]
یا الله! هرگونه که میخواهی، شرّشان را از سرم کوتاه کن.
2. عَنْ أَبِی مُوسَى س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا خَافَ قَوْمًا، قَالَ: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَجْعَلُکَ فِی نُحُورِهِمْ، وَنَعُوذُ بِکَ مِنْ شُرُورِهِمْ».[55]
ابوموسی اشعری س روایت کرده: پیامبر ج هنگامیکه از گروهی بیمناک میشد میفرمود: «یا الله! ما تو را در برابرِ آنان قرار میدهیم و از شرارتهایشان به تو پناه میبریم».
1. عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِذَا غَزَا قَالَ: «اللَّهُمَّ أَنْتَ عَضُدِی وَنَصِیرِی، بِکَ أَحُولُ، وَبِکَ أَصُولُ، وَبِکَ أُقَاتِلُ».[56]
انس بن مالک س میگوید: رسول الله ج در هنگام نبرد این دعا را میخواند: «اللَّهُمَّ أَنْتَ عَضُدِی وَنَصِیرِی، بِکَ أَحُولُ، وَبِکَ أَصُولُ، وَبِکَ أُقَاتِلُ»: «یا الله! مددکار و یاریگر من، تویی؛ به یاری و کمک تو جولان میدهم و به کمک تو حمله میکنم و به کمک تو میجنگم».
2. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ﴾ قَالَهَا إِبْرَاهِیمُ ÷ حِینَ أُلْقِیَ فِی النَّارِ، وَقَالَهَا مُحَمَّدٌ ج حِینَ قَالُوا: ﴿إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَکُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِیمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣﴾ [آل عمران: 173].[57]
ابن عباس ب میگوید: هنگامیکه ابراهیم ÷ را در آتش انداختند، گفت: «الله برای [محافظت از] ما بس است و [او] بهترین [مراقب و] کارساز است». و هنگامیکه به محمد ج گفتند: «مردم [مکه] برای [جنگ با] شما گِرد آمدهاند؛ پس از آنها بترسید»، و[لی این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند: «الله برای [محافظت از] ما بس است و [او] بهترین [مراقب و] کارساز است».
دعا هنگام یاری خواستن علیه دشمن
عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ أَبِی أَوْفَى ب قَالَ: دَعَا رَسُولُ اللَّهِ ج یَوْمَ الأَحْزَابِ عَلَى المُشْرِکِینَ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ مُنْزِلَ الکِتَابِ، سَرِیعَ الحِسَابِ، اللَّهُمَّ اهْزِمِ الأَحْزَابَ، اللَّهُمَّ اهْزِمْهُمْ وَزَلْزِلْهُمْ».[58]
از عبدالله بن ابیاوفی ب روایت است که رسول الله ج روز جنگ احزاب، مشرکین را چنین نفرین کرد: «یا الله! ای نازل کننده کتاب و ای سریع الحساب! یا الله! احزاب را شکست بده. یا الله! آنان را شکست بده و متزلزل بگردان».
هرگاه دشمن به آنان ملحق شد:
عَنْ أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ س قَالَ: أَقْبَلَ نَبِیُّ اللَّهِ ج إِلَى المَدِینَةِ وَهُوَ مُرْدِفٌ أَبَا بَکْرٍ، وَأَبُو بَکْرٍ شَیْخٌ یُعْرَفُ، وَنَبِیُّ اللَّهِ ج شَابٌّ لاَ یُعْرَفُ، قَالَ: فَیَلْقَى الرَّجُلُ أَبَا بَکْرٍ فَیَقُولُ یَا أَبَا بَکْرٍ مَنْ هَذَا الرَّجُلُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْکَ؟ فَیَقُولُ: هَذَا الرَّجُلُ یَهْدِینِی السَّبِیلَ، قَالَ: فَیَحْسِبُ الحَاسِبُ أَنَّهُ إِنَّمَا یَعْنِی الطَّرِیقَ، وَإِنَّمَا یَعْنِی سَبِیلَ الخَیْرِ، فَالْتَفَتَ أَبُو بَکْرٍ فَإِذَا هُوَ بِفَارِسٍ قَدْ لَحِقَهُمْ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، هَذَا فَارِسٌ قَدْ لَحِقَ بِنَا، فَالْتَفَتَ نَبِیُّ اللَّهِ ج فَقَالَ: «اللَّهُمَّ اصْرَعْهُ». فَصَرَعَهُ الفَرَسُ، ثُمَّ قَامَتْ تُحَمْحِمُ.[59]
انس بن مالک س میگوید: پیامبر ج به مدینه آمد، در حالی که پشت سر ابوبکر سوار بود. ابوبکر موهایش سفید شده بود و (به دلیل سفرهای تجاریاش) فردی شناختهشده بود، ولی پیامبر الله ج (با وجود بزرگتر بودن سنش،) موهایش سیاه بود و (به دلیل خارج نشدن از مکه،) فردی ناشناس بود. هر مردی که ابوبکر را ملاقات میکرد، میگفت: ای ابوبکر، این مردی که جلویت هست، چه کسی است؟ ابوبکر میگفت: این مرد راه را به من نشان میدهد. هرکسی گمان میبرد که منظور راه است، یعنی راه نیکو. ناگهان ابوبکر متوجه شد که سوارکاری خود را به آنها رسانده است. گفت: ای رسول الله، این سوارکار خود را به ما رسانده است. پس پیامبر ج به سویش نگاه کرد و فرمود: «یا الله! او را به زمین بزن». ناگهان اسب او را بر زمین زد. سپس اسب شیهه کنان برخاست.
1. عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ س قَالَ: کُنَّا مَعَ النَّبِیِّ ج یَوْمَ الخَنْدَقِ، فَقَالَ: «مَلَأَ اللَّهُ قُبُورَهُمْ وَبُیُوتَهُمْ نَارًا، کَمَا شَغَلُونَا عَنْ صَلاَةِ الوُسْطَى حَتَّى غَابَتِ الشَّمْسُ».[60]
علی بن ابیطالب س میگوید: ما روز خندق همراه پیامبر ج بودیم که فرمود: «الله قبرها و خانههایشان را از آتش پُر بگرداند که ما را از نماز عصر باز داشتند».
2. «اللَّهُمَّ اشْدُدْ وَطْأَتَکَ عَلَى مُضَرَ، اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا عَلَیْهِمْ سِنِینَ کَسِنِی یُوسُفَ».[61]
«یا الله! قهر و غضبت را بر قوم مُضَر، نازل کن و آنان را دچار خشکسالیای مانند خشکسالی دوران یوسف، بگردان».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الْمُؤْمِنُ الْقَوِیُّ، خَیْرٌ وَأَحَبُّ إِلَى اللهِ مِنَ الْمُؤْمِنِ الضَّعِیفِ، وَفِی کُلٍّ خَیْرٌ احْرِصْ عَلَى مَا یَنْفَعُکَ، وَاسْتَعِنْ بِاللهِ وَلَا تَعْجَزْ، وَإِنْ أَصَابَکَ شَیْءٌ، فَلَا تَقُلْ لَوْ أَنِّی فَعَلْتُ کَانَ کَذَا وَکَذَا، وَلَکِنْ قُلْ قَدَرُ اللهِ وَمَا شَاءَ فَعَلَ، فَإِنَّ لَوْ تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّیْطَانِ».[62]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «مؤمن توانمند و قوی، نزد الله از مؤمن ضعیف، بهتر و محبوبتر است و در هر دو، خیر و نیکی است؛ مشتاق چیزی باش که به نفع توست و از الله، کمک بخواه و عاجز و درمانده نشو. و اگر اتفاقی برای تو افتاد، نگو: اگر چنین میکردم، چنین و چنان میشد؛ بلکه بگو: الله، این را مقدَّر کرده و هرچه بخواهد، انجام میدهد؛ زیرا گفتنِ "اگر" دروازه وسوسه شیطان را باز میکند».
عَنْ أَبِی بَکْرٍ س أَنَّهُ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ یُذْنِبُ ذَنْبًا، فَیُحْسِنُ الطُّهُورَ، ثُمَّ یَقُومُ فَیُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ، إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ، ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ: ﴿وَٱلَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَکَرُواْ ٱللَّهَ﴾ [آل عمران: 135] إِلَى آخِرِ الْآیَةِ.[63]
ابوبکر س میگوید: من از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هر بندهای که مرتکب گناهی شد، سپس خوب وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و از الله آمرزش طلب نمود، الله او را میبخشد. سپس این آیه را خواند: «و [همان] کسانی که چون مرتکب [گناه کبیره و] کار زشتی شدند یا [با انجام گناه صغیرهای] بر خود ستم کردند، الله را به یاد میآورند و برای گناهانشان آمرزش میخواهند - و جز الله چه کسی گناهان را میآمرزد؟- و بر آنچه کردهاند پافشاری نمیکنند در حالی که میدانند [گناهکارند و الله بخشاینده و توبهپذیر است]».
1. عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یَقُولُ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الهَمِّ وَالحَزَنِ، وَالعَجْزِ وَالکَسَلِ، وَالجُبْنِ وَالبُخْلِ، وَضَلَعِ الدَّیْنِ، وَغَلَبَةِ الرِّجَالِ».[64]
انس بن مالک س میگوید: پیامبر ج میگفت: «یا الله! من از غم و اندوه، ناتوانی و تنبلی، ترس و بخیلی و از سنگینیِ بدهی (بدهکار شدن) و از چیرگی و ستم دیگران بر من، به تو پناه میبرم».
2. عَنْ عَلِیٍّ س أَنَّ مُکَاتَبًا جَاءَهُ فَقَالَ: إِنِّی قَدْ عَجَزْتُ عَنْ مُکَاتَبَتِی فَأَعِنِّی، قَالَ: أَلَا أُعَلِّمُکَ کَلِمَاتٍ عَلَّمَنِیهِنَّ رَسُولُ اللَّهِ ج لَوْ کَانَ عَلَیْکَ مِثْلُ جَبَلِ صِیرٍ دَیْنًا أَدَّاهُ اللَّهُ عَنْکَ، قَالَ: «قُلْ: اللَّهُمَّ اکْفِنِی بِحَلَالِکَ عَنْ حَرَامِکَ، وَأَغْنِنِی بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ».[65]
3. علی س میگوید: بردهی مکاتبی نزد او آمد و گفت: من از تأمین پول آزادیام ناتوانم. کمکم کن. علی س گفت: آیا به تو کلماتی را آموزش دهم که رسول الله ج آنها را به من یاد داد و اگر به اندازهی کوه صیر، قرض و بدهی داشته باشی با گفتن این کلمات، الله بدهیات را از تو ادا میکند. بگو: «اللَّهُمَّ اکْفِنِی بِحَلَالِکَ عَنْ حَرَامِکَ، وَأَغْنِنِی بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ». «یا الله! مرا با حلال خود، از آنچه که حرام کردهای، کفایت بفرما و به فضل خویش مرا از غیر خود، بینیاز بگردان».
1. الله میفرماید: ﴿وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٥ ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ١٥٦ أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ١٥٧﴾ [البقرة: 155-157].
«و قطعاً شما را با چیزی از [قبیل] ترس و گرسنگی [= قحطی] و زیان مالی [= نابودی یا دشواریِ کسبِ آن] و جانی [= مرگ و میر یا شهادت] و زیان محصولات [کشاورزی] میآزماییم؛ و [ای پیامبر،] شکیبایان را [به آنچه در دنیا و آخرت برایشان فراهم میآید] بشارت بده؛ همان کسانی که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد [از روی رضایت و تسلیم] میگویند: «به راستی که ما از آنِ الله هستیم و به سوی او بازمیگردیم». اینها هستند که درودها و رحمتی از پروردگارشان برایشان است و همینان هدایتیافتگانند».
2. عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل زَوْجَ النَّبِیِّ ج قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ تُصِیبُهُ مُصِیبَةٌ، فَیَقُولُ: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦﴾ [البقرة: 156] اللَّهُمَّ أْجُرْنِی فِی مُصِیبَتِی، وَأَخْلِفْ لِی خَیْرًا مِنْهَا، إِلَّا أَجَرَهُ اللهُ فِی مُصِیبَتِهِ، وَأَخْلَفَ لَهُ خَیْرًا مِنْهَا».[66]
ام سلمه ل میگوید: من از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «هیچ بندهای نیست که به مصیبتی گرفتار شود و بگوید: "ما از آنِ الله هستیم و به سوی او بازمیگردیم؛ یا الله! در مصیبتم به من پاداش بده و عوضی بهتر از آن، به من عنایت کن" مگر اینکه الله تعالى او را به خاطر آن مصیبت پاداش میدهد و بهتر از آن را به او میدهد».
1. الله میفرماید: ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٣٦﴾ [فصلت: 36].
«و هر گاه وسوسهای از جانب شیطان تو را فراگرفت، به الله پناه ببر که یقیناً او شنوای داناست».
2. اذان گفتن، محافظت بر اذکار، تلاوت قرآن، خواندن آیت الکرسی، و امثال آن که جلوتر بیان شد.
عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ صُرَدٍ س قَالَ: اسْتَبَّ رَجُلاَنِ عِنْدَ النَّبِیِّ ج وَنَحْنُ عِنْدَهُ جُلُوسٌ، وَأَحَدُهُمَا یَسُبُّ صَاحِبَهُ، مُغْضَبًا قَدِ احْمَرَّ وَجْهُهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «إِنِّی لَأَعْلَمُ کَلِمَةً، لَوْ قَالَهَا لَذَهَبَ عَنْهُ مَا یَجِدُ، لَوْ قَالَ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ...».[67]
سلیمان بن صُرَد س میگوید: ما نزد پیامبر ج نشسته بودیم؛ دو نفر نزد او یکدیگر را دشنام میدانند. یکی از آنان عصبانی شده و چهرهاش سرخ گردیده بود. پیامبر ج فرمود: من کلمهای را میدانم که اگر آن را بگوید، خشمش فرو مینشیند. اگر بگوید: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»، خشمش برطرف میشود.
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ س أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «إِذَا دَخَلَ الرَّجُلُ بَیْتَهُ، فَذَکَرَ اللهَ عِنْدَ دُخُولِهِ وَعِنْدَ طَعَامِهِ، قَالَ الشَّیْطَانُ: لَا مَبِیتَ لَکُمْ، وَلَا عَشَاءَ، وَإِذَا دَخَلَ، فَلَمْ یَذْکُرِ اللهَ عِنْدَ دُخُولِهِ، قَالَ الشَّیْطَانُ: أَدْرَکْتُمُ الْمَبِیتَ، وَإِذَا لَمْ یَذْکُرِ اللهَ عِنْدَ طَعَامِهِ، قَالَ: أَدْرَکْتُمُ الْمَبِیتَ وَالْعَشَاءَ».[68]
جابر س میگوید: من از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «هرگاه فردی وارد خانهاش میشود و هنگام ورود و نیز هنگام غذا خوردنش الله را یاد میکند، شیطان به یارانش میگوید: اینجا جای خواب و غذای شب ندارید. و هرگاه شخصی بدون نام الله وارد خانهاش میشود. شیطان میگوید: امشب جای خواب پیدا کردید و چون بنده، هنگام غذا خوردن الله را یاد نکند، شیطان میگوید: هم جای خواب پیدا کردید و هم غذای شب».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ جَلَسَ فِی مَجْلِسٍ فَکَثُرَ فِیهِ لَغَطُهُ، فَقَالَ قَبْلَ أَنْ یَقُومَ مِنْ مَجْلِسِهِ ذَلِکَ: سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ، إِلَّا غُفِرَ لَهُ مَا کَانَ فِی مَجْلِسِهِ ذَلِکَ».[69]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس در مجلسی بنشیند و لغزش وی -اعم از همهمه یا شوخی و سخنان بیمعنایش- در آن مجلس زیاد گردد، اما پیش از برخاستن، این دعا را بگوید: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ»: «یا الله! از هر عیب و نقصی، پاک و منزّهی و تو را به پاکی میستایم. گواهی میدهم معبود راستینی جز تو وجود ندارد. از تو درخواست آمرزش میکنم و با توبه و انابت به سوی تو بازمیگردم» همه اشتباهات او در آن مجلس بخشیده میشود».
هرگاه صدای خروس و الاغ و سگ را بشنود
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا سَمِعْتُمْ صِیَاحَ الدِّیَکَةِ فَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ، فَإِنَّهَا رَأَتْ مَلَکًا، وَإِذَا سَمِعْتُمْ نَهِیقَ الحِمَارِ فَتَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ، فَإِنَّهُ رَأَى شَیْطَانًا».[70]
ابوهریره س روایت کرده که پیامبر ج فرمود: «هرگاه بانگ خروس را شنیدید، فضل و کرم الله را مسألت نمایید، زیرا او در آن هنگام فرشتهای را دیده است. و هرگاه عرعر الاغ را شنیدید، از شیطان به الله پناه ببرید، زیرا او شیطانی را دیده است».
2. عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا سَمِعْتُمْ نُبَاحَ الْکِلَابِ، وَنَهِیقَ الْحُمُرِ بِاللَّیْلِ، فَتَعَوَّذُوا بِاللَّهِ فَإِنَّهُنَّ یَرَیْنَ مَا لَا تَرَوْنَ».[71]
جابر بن عبدالله ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرگاه صدای سگها و الاغها را در شب شنیدید، به الله پناه ببرید، زیرا آنها موجوداتی را میبینند که شما آنها را نمیبینید».
کسیکه نصیحت شود و سپس تکبر ورزد
عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْأَکْوَعِ س أَنَّ رَجُلًا أَکَلَ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج بِشِمَالِهِ، فَقَالَ: «کُلْ بِیَمِینِکَ»، قَالَ: لَا أَسْتَطِیعُ، قَالَ: «لَا اسْتَطَعْتَ»، مَا مَنَعَهُ إِلَّا الْکِبْرُ، قَالَ: فَمَا رَفَعَهَا إِلَى فِیهِ.[72]
سلمه بن اکوع س میگوید: مردی نزد رسول الله ج با دست چپش غذا خورد. پیامبر ج فرمود: «با دست راستت بخور». مرد گفت: نمیتوانم. پیامبر ج فرمود: «هیچگاه نتوانی». چیزی جز تکبر، آن مرد را از اطاعت باز نداشت. از آن پس نمیتوانست، دست راستش را به سوی دهانش بلند کند.
دعای هرگاه خواست منکری را دور کند
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: دَخَلَ النَّبِیُّ ج مَکَّةَ، وَحَوْلَ الکَعْبَةِ ثَلاَثُ مِائَةٍ وَسِتُّونَ نُصُبًا، فَجَعَلَ یَطْعُنُهَا بِعُودٍ فِی یَدِهِ، وَجَعَلَ یَقُولُ: ﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ﴾ [الإسراء: 81]. [73]
عبدالله بن مسعود س میگوید: پیامبر ج -روز فتح مکه- وارد مکه شد، در حالی که اطراف کعبه سیصد و شصت بت وجود داشت. پیامبر ج با چوبی که در دست داشت، بر پهلوی بتها میزد و میفرمود: «حق [= اسلام] آمد و باطل [= شرک] نابود شد».
دعا برای کسیکه به او نیکی شده است
1. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج دَخَلَ الخَلاَءَ، فَوَضَعْتُ لَهُ وَضُوءًا قَالَ: «مَنْ وَضَعَ هَذَا فَأُخْبِرَ فَقَالَ اللَّهُمَّ فَقِّهْهُ فِی الدِّینِ».[74]
ابن عباس ب میگوید پیامبر ج به دستشویی رفت. من آب تهیه کرده و نهاده بودم. پرسید: «چه کسی این آبها را آورده است؟» گفتند: ابن عباس. فرمود: «یا الله! به ابن عباس، بینش در دین، عطا فرما».
2. عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ صُنِعَ إِلَیْهِ مَعْرُوفٌ فَقَالَ لِفَاعِلِهِ: جَزَاکَ اللَّهُ خَیْرًا فَقَدْ أَبْلَغَ فِی الثَّنَاءِ».[75]
اسامه بن زید ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکسیکه به او نیکی شود و او به نیکی کننده بگوید: «جَزَاکَ اللَّهُ خَیْرًا»: «الله تو را پاداش نیکو دهد!» سپاس و قدردانی از او را به طور کامل ادا کرده است».
3. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی رَبِیعَةَ س قَالَ: اسْتَقْرَضَ مِنِّی النَّبِیُّ ج أَرْبَعِینَ أَلْفًا، فَجَاءَهُ مَالٌ فَدَفَعَهُ إِلَیَّ، وَقَالَ: «بَارَکَ اللَّهُ لَکَ فِی أَهْلِکَ وَمَالِکَ، إِنَّمَا جَزَاءُ السَّلَفِ الْحَمْدُ وَالْأَدَاءُ».[76]
عبدالله بن ابیربیعه س میگوید: پیامبر ج از من چهل هزار قرض کرد. برایش مالی آوردند و وام را به من پرداخت کرد و فرمود: «الله در خانواده و مالت برکت دهد. پاداش قرض دهنده تشکر و ادای قرض اوست».
دعای هنگام دیدن آغاز رسیدن میوهها
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّهُ قَالَ: کَانَ النَّاسُ إِذَا رَأَوْا أَوَّلَ الثَّمَرِ جَاءُوا بِهِ إِلَى النَّبِیِّ ج فَإِذَا أَخَذَهُ رَسُولُ اللهِ ج قَالَ: «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی ثَمَرِنَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی مَدِینَتِنَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی صَاعِنَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی مُدِّنَا...»، قَالَ: ثُمَّ یَدْعُو أَصْغَرَ وَلِیدٍ لَهُ فَیُعْطِیهِ ذَلِکَ الثَّمَرَ.[77]
ابوهریره س میگوید: هنگامیکه مردم اولین میوههای رسیده را میدیدند، آنها را نزد رسول الله ج میآوردند. رسول الله ج پس از گرفتن میوهها میفرمود: «یا الله! به میوهها، شهر، صاع و مُدّ ما (واحدهای وزن) برکت عنایت فرما...». راوی میگوید: آنگاه رسول الله ج کوچکترین بچهای را که میدید، صدا میزد و این میوهها را به او میداد.
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّهُ لَقِیَهُ النَّبِیُّ ج فِی طَرِیقٍ مِنْ طُرُقِ الْمَدِینَةِ، وَهُوَ جُنُبٌ فَانْسَلَّ فَذَهَبَ فَاغْتَسَلَ، فَتَفَقَّدَهُ النَّبِیُّ ج فَلَمَّا جَاءَهُ قَالَ: «أَیْنَ کُنْتَ یَا أَبَا هُرَیْرَةَ» قَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ، لَقِیتَنِی وَأَنَا جُنُبٌ فَکَرِهْتُ أَنْ أُجَالِسَکَ حَتَّى أَغْتَسِلَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «سُبْحَانَ اللهِ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا یَنْجُسُ».[78]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج در یکی از کوچههای مدینه مرا دید. چون جنب بودم، خود را عقب کشیدم و از چشم رسول الله ج پنهان کردم. پیامبر ج از من جستجو کرد. پس از غسل، خدمت پیامبر ج آمدم. فرمود: «ای ابوهریره، کجا بودی؟» عرض کردم: به علت جنابت و نداشتن طهارت، مجالست با شما را مناسب ندانستم. رسول الله ج فرمود: «سبحان الله، مؤمن که نجس نمیشود».
2. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ ب –وَفِیهِ-: ...قَالَ عُمَرَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَطَلَّقْتَ نِسَاءَکَ؟ فَرَفَعَ إِلَیَّ بَصَرَهُ فَقَالَ: «لاَ» فَقُلْتُ: اللَّهُ أَکْبَرُ... .[79]
در روایتی از ابن عباس ب آمده که: ... عمر س میگوید: ای رسول الله، آیا زنانت را طلاق دادی؟ رسول الله ج به سویم نگاه کرد و فرمود: «خیر». گفتم: الله اکبر... .
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ ج إِذَا عَصَفَتِ الرِّیحُ، قَالَ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَهَا، وَخَیْرَ مَا فِیهَا، وَخَیْرَ مَا أُرْسِلَتْ بِهِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهَا، وَشَرِّ مَا فِیهَا، وَشَرِّ مَا أُرْسِلَتْ بِهِ».[80]
عایشه ل میگوید: هرگاه باد میوزید، پیامبر ج میفرمود: «یا الله! من خیر این باد و نیز خیر آنچه را که در آن میباشد و خیر و منفعتی را که این باد به خاطر آن فرستاده شده است از تو میخواهم و از شر این باد و شر آنچه که در آن است و نیز از شری که این باد به خاطر آن فرستاده شده است، به تو پناه میبرم».
1. عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کَانَ إِذَا رَأَى المَطَرَ، قَالَ: «اللَّهُمَّ صَیِّبًا نَافِعًا».[81]
عایشه ل میگوید: هرگاه رسول الله ج بارندگی را میدید، میفرمود: «یا الله! باران را سودبخش و مفید بگردان».
2. عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا رَأَى سَحَابًا مُقْبِلًا مِنْ أُفُقٍ مِنَ الْآفَاقِ، تَرَکَ مَا هُوَ فِیهِ وَإِنْ کَانَ فِی صَلَاتِهِ، حَتَّى یَسْتَقْبِلَهُ، فَیَقُولُ: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا أُرْسِلَ بِهِ»، فَإِنْ أَمْطَرَ قَالَ: «اللَّهُمَّ سَیْبًا نَافِعًا» مَرَّتَیْنِ، أَوْ ثَلَاثًا، وَإِنْ کَشَفَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ وَلَمْ یُمْطِرْ حَمِدَ اللَّهَ عَلَى ذَلِکَ.[82]
عایشه ل میگوید: هرگاه پیامبر ج در کنارهای از کنارههای آسمان، ابری را میدید، عملی را که در آن قرار داشت، ترک مینمود، اگرچه در نماز بود؛ خود را رو به رویش قرار میداد و میفرمود: «یا الله! ما از شر آنچه که به آن فرستاده شده به تو پناه میبریم، اگر باران میبارید دو یا سه بار میفرمود: «یا الله! باران را سودبخش و مفید بگردان» و اگر الله آن را دور میکرد، و نمیبارید. الله را بر آن میستود.
«مُطِرْنَا بِفَضْلِ اللَّهِ وَرَحْمَتِهِ».[83]
به فضل و رحمت الله بر ما باران نازل شد.
دعا برای خدمتکار:
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَتْ أُمِّی: یَا رَسُولَ اللَّهِ، خَادِمُکَ أَنَسٌ، ادْعُ اللَّهَ لَهُ، قَالَ: «اللَّهُمَّ أَکْثِرْ مَالَهُ، وَوَلَدَهُ، وَبَارِکْ لَهُ فِیمَا أَعْطَیْتَهُ».[84]
انس س میگوید: مادرم گفت: ای رسول الله، برای خدمتگزارت -انس- دعا کن. پیامبر ج فرمود: «یا الله! مال و فرزندش را زیاد بگردان و در آنچه برایش عطا نمودهای، برکت عطا کن».
هرگاه خواست مسلمانی را تعریف کند:
عَنْ أَبِی بَکْرَةَ س –وَفِیهِ- ... أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا کَانَ أَحَدُکُمْ مَادِحًا صَاحِبَهُ لَا مَحَالَةَ، فَلْیَقُلْ: أَحْسِبُ فُلَانًا، وَاللهُ حَسِیبُهُ، وَلَا أُزَکِّی عَلَى اللهِ أَحَدًا أَحْسِبُهُ، إِنْ کَانَ یَعْلَمُ ذَاکَ، کَذَا وَکَذَا».[85]
ابوبکره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «اگر لازم و ضروری بود که یکی از شما برادر مسلمانش را تعریف و تمجید کند چنین بگویید: گمان من درباره فلانی، چنین است و الله، حالش را بهتر میداند و و نزد الله متعال کسی را تزکیه نمیکنم. (به ظاهر، حکم میکنم؛ اما حالت واقعیاش را الله متعال بهتر میداند) البته در صورتی میتواند اوصاف فرد را بیان نماید که آن اوصاف، در او وجود داشته باشند».
عَنْ عَدِیِّ بْنِ أَرْطَأَةَ قَالَ: کَانَ الرَّجُلُ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج إِذَا زُکِّیَ قَالَ: اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ، وَاغْفِرْ لِی مَا لَا یَعْلَمُونَ.[86]
عدی بن ارطاة میگوید: هرگاه یکی از یاران پیامبر ج به پاکی یاد میشد، میگفت: یا الله! مرا به آنچه که میگویند، مؤاخذه مکن و آن گناهانم را که آنان نمیدانند مغفرت کن.
[1]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7405 و مسلم حدیث شماره 2675 با لفظ بخاری
[2]- بخاری حدیث شماره 6407
[3]- مسلم حدیث شماره 2676
[4]- مسلم حدیث شماره 373
[5] - صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3375 و ابن ماجه حدیث شماره 3793 با لفظ ترمذی
[6] - صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3377 و ابن ماجه حدیث شماره 3790 با لفظ ترمذی
[7]- مسلم حدیث شماره 2700
[8]- مسلم حدیث شماره 2701
[9]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6408 و مسلم حدیث شماره 2689 با لفظ مسلم
[10]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 9580 و ترمذی حدیث شماره 3380 با لفظ ترمذی. السلسلة الصحیحة آلبانی: 74
[11]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4855 و ترمذی حدیث شماره 3380 با لفظ ابوداود
[12]- مسلم حدیث شماره 2692
[13]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6405 و مسلم حدیث شماره 2691 با لفظ مسلم
[14]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6403 و مسلم حدیث شماره 2691 با لفظ مسلم
[15]- بخاری حدیث شماره 6306
[16]- مسلم حدیث شماره 2723
[17]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 8719
[18]- صحیح؛ بخاری در الادب المفرد حدیث شماره 1239 و ترمذی حدیث شماره 3529 با لفظ بخاری
[19]- صحیح؛ بخاری در الادب المفرد حدیث شماره 1234 و ابوداود حدیث شماره 5068
[20]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5074 و ابن ماجه حدیث شماره 3871 با لفظ ابن ماجه
[21]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5077 و ابن ماجه حدیث شماره 3867 با لفظ ابوداود
[22]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3388 و ابن ماجه حدیث شماره 3869 با لفظ ابن ماجه
[23]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 15434 و دارمی حدیث شماره 2588 با لفظ احمد. صحیح الجامع آلبانی: 4674
[24]- صحیح؛ نسایی در سنن کبری حدیث شماره 10405 و مستدرک حاکم حدیث شماره 2000. السلسلة الصحیحة آلبانی: 227
[25]- صحیح؛ مستدرک حاکم حدیث شماره 2064 و طبرانی در المعجم الکبیر جلد 1حدیث شماره 201
[26]- صحیح؛ ابن سنی در عمل الیوم و اللیلة حدیث شماره 71 و زاد المعاد (2/376)
[27]- حسن؛ مسند احمد حدیث شماره 23499 و ابوداود حدیث شماره 5072 با لفظ احمد
[28]- حسن؛ ترمذی حدیث شماره 3575 و نسایی حدیث شماره 5428 با لفظ نسایی
[29]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 5084
[30]- مسلم حدیث شماره 2726
[31]- مسلم حدیث شماره 2709
[32]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4008 و مسلم حدیث شماره 807 با لفظ بخاری
[33]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6682 و مسلم حدیث شماره 2694 با لفظ بخاری
[34]- مسلم حدیث شماره 2137
[35]- مسلم حدیث شماره 2695
[36]- مسلم حدیث شماره 223
[37]- مسلم حدیث شماره 2731
[38]- مسلم حدیث شماره 2698
[39]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 1496 و ترمذی حدیث شماره 3463 با لفظ ترمذی
[40]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3465. السلسلة الصحیحة آلبانی: 64
[41]- مسلم حدیث شماره 2693
[42]- مسلم حدیث شماره 2696
[43]- مسلم حدیث شماره 720
[44]- مسلم حدیث شماره 1884 و ابوداود حدیث شماره 1529 با لفظ ابوداود
[45]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6384 و مسلم حدیث شماره 2704 با لفظ مسلم
[46]- بخاری حدیث شماره 6307
[47]- مسلم حدیث شماره 2702
[48]- مسلم حدیث شماره 408
[49]- صحیح؛ مستدرک حاکم حدیث شماره 2550. السلسلة الصحیحة آلبانی: 2727
[50]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6346 و مسلم حدیث شماره 2730
[51]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3505
[52]- صحیح؛ نسایی در عمل الیوم و اللیلة حدیث شماره 657. السلسلة الصحیحة آلبانی: 2070
[53]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 3712. السلسلة الصحیحة آلبانی: 199
[54]- مسلم حدیث شماره 3005
[55]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 19958 و ابوداود حدیث شماره 1537 با لفظ ابوداود
[56]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 2632 و ترمذی حدیث شماره 3584
[57]- بخاری حدیث شماره 4563
[58]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2933 و مسلم حدیث شماره 1742 با لفظ بخاری
[59]- بخاری حدیث شماره 3911
[60]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6396 و مسلم حدیث شماره 627 با لفظ بخاری
[61]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1006 و مسلم حدیث شماره 675 با لفظ مسلم
[62]- مسلم حدیث شماره 2664
[63]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1521 و ترمذی حدیث شماره 3006
[64]- بخاری حدیث شماره 6369
[65]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 1319 و ترمذی حدیث شماره 3563. السلسلة الصحیحة آلبانی: 266
[66]- مسلم حدیث شماره 918
[67]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6115 و مسلم حدیث شماره 2610 با لفظ بخاری
[68]- مسلم حدیث شماره 2018
[69]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 10420 و ترمذی حدیث شماره 3433 با لفظ ترمذی
[70]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3303 و مسلم حدیث شماره 2729 با لفظ بخاری
[71]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 14334 و ابوداود حدیث شماره 5103 با لفظ ابوداود
[72]- مسلم حدیث شماره 2021
[73]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2478 و مسلم حدیث شماره 1781 با لفظ بخاری
[74]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 143 و مسلم حدیث شماره 2477 با لفظ بخاری
[75]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 2035
[76]- صحیح؛ نسایی حدیث شماره 4683 و ابن ماجه حدیث شماره 2424 با لفظ نسایی
[77]- مسلم حدیث شماره 1373
[78]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 283 و مسلم حدیث شماره 371 با لفظ مسلم
[79]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5191 و مسلم حدیث شماره 1479 با لفظ بخاری
[80]- مسلم حدیث شماره 899
[81]- بخاری حدیث شماره 1032
[82]- صحیح؛ بخاری در الادب المفرد حدیث شماره 707 و ابن ماجه حدیث شماره 3889
[83]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1038 و مسلم حدیث شماره 71
[84]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6344 و مسلم حدیث شماره 660 با لفظ بخاری
[85]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2662 و مسلم حدیث شماره 3000 با لفظ مسلم
[86]- صحیح؛ بخاری در الادب المفرد حدیث شماره 782