الله تعالی میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩ فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠ وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَیۡهَا وَتَرَکُوکَ قَآئِمٗاۚ قُلۡ مَا عِندَ ٱللَّهِ خَیۡرٞ مِّنَ ٱللَّهۡوِ وَمِنَ ٱلتِّجَٰرَةِۚ وَٱللَّهُ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ١١﴾ [الجمعة: 9-11]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که برای نماز روز جمعه، اذان گفته شد، به سوی [نماز و] ذکرِ الله بشتابید، و خرید و فروش را رها کنید. اگر بدانید، این [کاری که به شما دستور داده میشود] برایتان بهتر است. و هنگامی که نماز پایان یافت، [برای کسب رزق و روزی] در زمین پراکنده شوید و از فضلِ الله طلب کنید؛ و الله را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید. [ای پیامبر، برخی از این مردم] هنگامی که تجارت یا سرگرمیای ببینند، [از اطرافِ تو] به سوی آن پراکنده میشوند و تو را ایستاده [بر منبر] رها میکنند. بگو: «آنچه در نزد الله است، بهتر از سرگرمی و تجارت است؛ و الله بهترین روزیدهنده است».
اسلام دین کاملی است و آمده تا روابط بین خالق و مخلوق را با عبادات تنظیم و روانها را پاک، قلبها را پاکیزه و اخلاق را آراسته گرداند.
و اسلام آمده تا معاملات و روابط مانند: خرید و فروش، ازدواج، ارث، حدود، هدیه دادن، وصیت و.... را که موجب ایجاد محبت و باز شدن دروازههای رحمت میگردد، بین انسانها بر اساس عدالت و نیکوکاری تنظیم کند؛ تا مردم با برادری، امنیت، عدالت و مهربانی حق الله و حق بندگانش را رعایت کنند و به دستورات الهی جامهی عمل بپوشانند. و همهی اینها عبادت الله به شمار میرود.
مصلحتهای احکام ادیان الهی بر سه محور است:
اول: دفع مفاسد که ضروریات نامیده میشود.
دوم: جلب مصالح که نیازها نامیده میشود.
سوم: زندگی بر اساس مکارم اخلاق، که خوبیها نامیده میشود.
ضروریات با دفع مفاسد از پنج چیز ذیل ممکن است:
دین .. نفس .. عقل .. آبرو .. و مال.
و جلب مصالح با مباح قرار گرفتن نیازها و مصالح مشترک بین مردم، بر اساس احکام شریعت مقرر شده است. به این ترتیب هر فردی به دنبال بر طرف کردن نیازها و به دست آوردن مصلحت خود با معاملات و اجارهها و.... در بین مردم داد و ستد میکند.
و مکارم اخلاق بر اساس خوبی و کار نیک کردن در اموری است که زندگی را در سایهی محبت و امنیت با گذشت، بردباری، صبر، نیکوکاری، دلسوزی و مهربانی؛ زیبا، آرام، سعادتمندانه و سرشار از نشاط میگرداند.
الله تعالی میفرماید: ﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗا﴾ [المائدة: 3]: «امروز دینتان را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را [به عنوان بهترین] دین برایتان برگزیدم».
توبه از گناهان و طلب مغفرت در پیشگاه الله
1- الله تعالی دربارهی نوح ÷ میفرماید: ﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ إِنَّهُۥ کَانَ غَفَّارٗا١٠ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا١١ وَیُمۡدِدۡکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ جَنَّٰتٖ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ أَنۡهَٰرٗا١٢﴾ [نوح: 10-12]. «گفتم: از پروردگار خویش آمرزش بخواهید [که] بیگمان، او بسیار آمرزنده است. تا از آسمان [باران] پیاپی بر شما بفرستد. و شما را با اموال و فرزندانِ بسیار یاری کند، به شما باغهای [سرسبز] بدهد و جویبارها[ی جاری] برایتان قرار دهد».
2- و الله تعالی میفرماید: ﴿وَیَٰقَوۡمِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا وَیَزِدۡکُمۡ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِکُمۡ وَلَا تَتَوَلَّوۡاْ مُجۡرِمِینَ٥٢﴾ [هود: 52]: «و ای قوم من، از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او بازگردید [و توبه کنید] تا [باران] آسمان را پیاپی بر شما بفرستد و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید و گنهکارانه [از حق] روی نگردانید».
1- الله تعالی میفرماید: ﴿وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ١٨٦﴾ [البقرة: 186]. «و [ای پیامبر،] چون بندگانم دربارۀ من از تو بپرسند [به آنان] بگو که من نزدیکم و دعای دعاکننده را - هنگامی که مرا بخوانَد - اجابت میکنم؛ پس [آنان فقط] باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند؛ باشد که راه یابند».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿قَالَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَ ٱللَّهُمَّ رَبَّنَآ أَنزِلۡ عَلَیۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ تَکُونُ لَنَا عِیدٗا لِّأَوَّلِنَا وَءَاخِرِنَا وَءَایَةٗ مِّنکَۖ وَٱرۡزُقۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ١١٤﴾ [المائدة: 114]. «عیسی - پسر مریم - [دعا کرد و] گفت: «بارالها، ای پروردگار ما، سفرهای [پرغذا] از آسمان بر ما بفرست تا عیدی باشد برای امروزیان و آیندگانمان و [همچنین] معجزهای از [جانب تو] باشد؛ و به ما روزی ده که تو بهترین روزیدهندهای».
1- الله تعالی میفرماید: «﴿وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا٢ وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءٖ قَدۡرٗا٣﴾ [الطلاق: 2-3]. «و هر کس که از الله بترسد، راه نجاتی برای او قرار میدهد و او را از جایی که گمان ندارد، روزی میدهد؛ و هر کس بر الله توکل کند، او تعالی برایش کافی است. بیگمان، الله فرمان خود را به انجام میرسانَد. مسلّماً الله برای هر چیزی اندازهای قرار داده است».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَرَکَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذۡنَٰهُم بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ٩٦﴾ [الأعراف: 96]. «و اگر اهل آن شهرها ایمان میآوردند و پروا میکردند، [درهای] برکات آسمان و زمین را بر آنان میگشودیم؛ ولی [آیات و پیامهای ما را] دروغ انگاشتند؛ پس به [کیفرِ] آنچه میکردند، آنان را [به عذاب] فروگرفتیم».
الله تعالی میفرماید: «﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِیمًا﴾ [الأحزاب: 71]. «و [بدانید] هر کس از [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبرش اطاعت کند، یقیناً به کامیابی بزرگی دست یافته است».
الله تعالی میفرماید: ﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِی ٱلنَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِی عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ٤١﴾ [الروم: 41]. «به سبب گناهانی که مردم مرتکب شدهاند، فساد [و تباهی] در خشکی و دریا آشکار گشته است تا [الله] جزای برخی از اعمالشان را به آنان بچشاند؛ باشد که [به سوی حق] بازگردند».
معنای توکل این است که فرد قلبا اعتماد بر کارساز یکتا (الله تعالی) داشته باشد و با تلاشهای بدنی و ظاهری به دنبال رزق برود.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءٖ قَدۡرٗا﴾ [الطلاق: 3]. «و هر کس بر الله توکل کند، او تعالی برایش کافی است. بیگمان، الله فرمان خود را به انجام میرسانَد. مسلّماً الله برای هر چیزی اندازهای قرار داده است».
2- عمر س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (اگر شما به نحوی که شایسته است بر الله توکل و اعتماد کنید، قطعا الله شما را مانند مرغان که صبح گرسنه بیرون میآیند و شام سیر باز میگردند، روزی میدهد).[1]
استفاده از لحظات عمر با انواع عبادات
1- الله تعالی میفرماید:
﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَیُذۡکَرَ
فِیهَا ٱسۡمُهُۥ یُسَبِّحُ لَهُۥ فِیهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ٣٦ رِجَالٞ لَّا
تُلۡهِیهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَیۡعٌ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ
وَإِیتَآءِ ٱلزَّکَوٰةِ یَخَافُونَ یَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِیهِ ٱلۡقُلُوبُ
وَٱلۡأَبۡصَٰرُ٣٧ لِیَجۡزِیَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ وَیَزِیدَهُم
مِّن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ٣٨﴾ [النور: 36-38]. «[این چراغ هدایت،] در مساجدی
است که الله امر کرده است تا [قدر و منزلتشان] گرامی داشته شود و نامش در آنها برده
شود [و] در آنجا بامدادان و شامگاهان او را به پاکی بستایند. مردانی که هیچ تجارت
و خرید و فروشی آنان را از یاد الله و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات غافل نمیکند
[و] از روزی که دلها و چشمها دگرگون میشود بیم دارند. تا الله بر اساس نیکوترین
کردارشان به آنان پاداش دهد و از فضل خود نیز بر پاداششان بیفزاید و الله به هر کس
که بخواهد، بیحساب روزی میدهد».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩ فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠ وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَیۡهَا وَتَرَکُوکَ قَآئِمٗاۚ قُلۡ مَا عِندَ ٱللَّهِ خَیۡرٞ مِّنَ ٱللَّهۡوِ وَمِنَ ٱلتِّجَٰرَةِۚ وَٱللَّهُ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ١١﴾ [الجمعة: 9-11]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که برای نماز روز جمعه، اذان گفته شد، به سوی [نماز و] ذکرِ الله بشتابید، و خرید و فروش را رها کنید. اگر بدانید، این [کاری که به شما دستور داده میشود] برایتان بهتر است. و هنگامی که نماز پایان یافت، [برای کسب رزق و روزی] در زمین پراکنده شوید و از فضلِ الله طلب کنید؛ و الله را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید. [ای پیامبر، برخی از این مردم] هنگامی که تجارت یا سرگرمیای ببینند، [از اطرافِ تو] به سوی آن پراکنده میشوند و تو را ایستاده [بر منبر] رها میکنند. بگو: آنچه در نزد الله است، بهتر از سرگرمی و تجارت است؛ و الله بهترین روزیدهنده است».
3- معقل بن یسار س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (پروردگارتان میفرماید: ای انسان خودت را برای عبادت من فارغ گردان قلبت را سرشار از بینیازی و دستانت را پر از رزق و روزی میگردانم. ای انسان از من دوری نکن که دلت را پر از فقر و نیازمندی مینمایم و دستانت را پر از کار و گرفتاری میکنم).[2]
پیاپی حج و عمره را به جا آوردن
1- عبدالله بن مسعود س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (پیاپی حج و عمره به جا آورید که این دو، فقر و گناهان را از بین میبرند، همانطور که دم آهنگر مواد ناخالصی و زائد آهن، طلا و نقره را از بین میبرند و حج مقبول پاداشی جز بهشت ندارد).[3]
1- الله تعالی میفرماید: ﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٢٦١﴾ [البقرة: 261]. «مَثَل [اجر و ثواب] کسانی که اموال خود را در راه الله انفاق میکنند، همانند دانهای است که هفت خوشه میرویانَد که در هر خوشه یکصد دانه است؛ و الله برای هر کس بخواهد [پاداش او را] چند برابر میکند و الله گشایشگرِ داناست».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ رَبِّی یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَیَقۡدِرُ لَهُۥۚ وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن شَیۡءٖ فَهُوَ یُخۡلِفُهُۥۖ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ٣٩﴾ [سبأ: 39]: «[ای پیامبر،] بگو: «بیتردید، پروردگارم [نعمت و] روزی را بر هر کس که بخواهد، گسترده میدارد و [یا] تنگ میگیرد؛ و هر چیزی را [که در راه الله] انفاق کنید، او به جای آن [مال - و بهتر از آن - به شما] بازپس میدهد؛ و او تعالی بهترین روزیدهنده است».
3- ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «الله تعالی میفرماید: «انفاق کن تا من به تو انفاق کنم».[4]
انس س روایت میکند که: (در زمان پیامبر ج دو برادر بودند که یکی به خدمت رسول الله ج میآمد و دیگری کار میکرد، برادری که کار میکرد از برادر خویش به رسول الله ج شکوه نمود. پیامبر ج فرمود: شاید تو به خاطر برادرت روزی داده میشوی).[5]
انس بن مالک س میگوید: شنیدم که رسول الله ج فرمود: (هرکس میخواهد روزیاش زیاد گردد و عمرش طولانی شود، باید صله رحم داشته باشد).[6]
رعایت احترام فقیران و به خوبی به آنها کمک کردن
سعد بن ابیوقاص س میگوید پیامبر ج فرمود: «مگر غیر از این است که شما به خاطر ضعفاء و مساکینتان، یاری میشوید و روزی میخورید». (یعنی دعا و عبادت آنان، باعث پیروزی شما و خیر و برکت در روزیتان میشود. بنابراین به دیدهی تحقیر به آنان نگاه نکنید).[7]
و در روایت نسایی این افزوده آمده است: (دعاها، نمازها و اخلاص آنها موجب رسیدن یاری الله و خیر و برکت در رزق و روزی شما میشود).[8]
الله تعالی میفرماید: ﴿۞وَمَن یُهَاجِرۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ یَجِدۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُرَٰغَمٗا کَثِیرٗا وَسَعَةٗۚ وَمَن یَخۡرُجۡ مِنۢ بَیۡتِهِۦ مُهَاجِرًا إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ یُدۡرِکۡهُ ٱلۡمَوۡتُ فَقَدۡ وَقَعَ أَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا١٠٠﴾ [النساء: 100]: «و هر کس در راه الله هجرت کند، در زمین سرپناه بسیار و گشایش[ی در مصالح دین و دنیا] مییابد و کسی که به قصد هجرت به سوی الله و پیامبرش از خانهاش خارج شود و آنگاه مرگش فرا رسد، قطعاً پاداش او بر [عهدۀ] الله است و الله آمرزندۀ مهربان است».
شایسته است که برای طلب رزق صبح زود به دنبال کار بریم. رسول الله ج فرمود: (یا الله! در صبح زود [سر کار رفتنِ] امتِ من برکت بده).[9]
صداقت و گفتن واقعیت در معاملات
راستگویی و گفتن واقعیت در تمام معاملات بین مردم واجب است:
حکیم بن حزام س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (طرفین معامله تا در مجلس معامله هستند و از هم جدا نشدهاند، حق پشیمانى و فسخ آن را دارند، اگر در معامله صادق باشند و عیبهای آن را بیان کنند، الله در معاملهیشان خیر و برکت قرار مىدهد، اما اگر عیب مورد معامله را کتمان کنند و در معامله دروغ بگویند، الله برکت را از معامله آنان مىگیرد).[10]
بر خریدار و فروشنده و.... واجب است که در معامله راست بگویند و عیوب و خوبیهای واقعی کالا را بگویند، اگر چنین کنند، معاملهیشان عبادت میشود و پاداش و ثواب دارد.
به این ترتیب صداقت فروشنده در این است که صفات خوب کالا، اندازه دقیق و.... را بگوید و عیوب کالا را نیز دقیق بگوید.
و صداقت مشتری این است که بدون معطلی و کم کردن، حق (هزینه کالای) فروشنده را بدهد.
اگر فروشنده در معرفی کالا واقعیت را بگوید، راست گفته است. اما اگر در معرفی کالا صفات خوب آن را نگوید، دروغ گفته است. اگر بعد از گفتن عیب کالا، آن را بفروشد، حقیقت را کتمان نکرده است. اما اگر کالا را بدون معرفی عیوب آن بفروشد، واقعیت را کتمان کرده است. باید توجه داشت که اگر در معامله صداقت و بیان واقعیت نباشد، هرگز برکتی در آن نخواهد بود.
بر هر فرد مسلمان واجب است که خرید و فروش، غذا و نوشیدنی و دیگر روابطش طبق سنت باشد و حلال آشکار و واضح را بگیرد و از حرام آشکار و واضح دوری نماید و چیزهای مشتبه را که واضح نیست، ترک کند تا دین و آبرویش محفوظ بماند و از وقوع در حرام حفظ گردد.
نعمان بن بشیر س روایت میکند که: شنیدم رسول الله ج میفرمود: (قطعا حلال واضح و روشن است و حرام واضح و آشکار است. و در میان حلال و حرام، امور مشتبهی وجود دارد که بسیاری از مردم، آنها را نمیدانند. هرکس از آنها پرهیز کند، دین و آبرویش را حفاظت نموده است. اما کسیکه در شبهات بیفتد (و از شبهات پرهیز نکند)، مانند کسی است که در حریم چراگاه سلطان، دامهای خود را بچراند که هر آن احتمال دارد، وارد چراگاه سلطان بشوند. آگاه باشید! که هر پادشاه، حریمی دارد و حریم الله در روی زمین، محرمات او هستند. بدانید که در بدن، عضوی وجود دارد که صلاح و فساد سایر اعضا، به صلاح و فساد آن، بستگی دارد و آن، قلب است).[11]
بیع (خرید و فروش) این است که مالی را با مال دیگر مبادله میکنند تا مالک آن شوند و خریدن با پول نیز به همین صورت است.
به این ترتیب بیع این است که کالا را با پول میخرند. مثل خریدن مواد غذایی با پول.
و واژه «الشراء» به معنای تعویض کالا با پول است، مانند خریدن لباس با دینار.
از آن جایی که پولهای نقد، کالاها و .... بین مردم پراکنده است و هرکس چیزی در اختیار دارد و گاهی انسان به کالایی نیاز پیدا میکند که خودش ندارد و کسی دیگر دارد و در عوض این فرد، مالکِ چیزی است که همان فرد به آن نیاز دارد و .... به همین دلیل الله خرید و فروش را بین بندگانش مباح قرار داده است تا همه بتوانند نیازهای خود را تهیه نمایند. اگر چنین نبود مردم مجبور به چپاول، سرقت، نیرنگ و حتی جنگ و درگیری میشدند، بنابراین الله خرید و فروش را حلال قرار داده است تا این مصلحتها محقق گردد و شرارتها دفع شود.
و بیع (خرید و فروش) به اجماع جایز است و ربا به اجماع حرام است.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰا﴾ [البقرة: 275]. «در حالی که الله، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است».
شرایط صحت خرید و فروش هفت تا است:
اول: رضایت فروشنده و مشتری؛ به جز در مواردی که (بر حسب نیاز و مصلحت) فردی را مجبور کنند.
دوم: هردو طرف معامله شرایط خرید و فروش را داشته باشند، به این صورت که هردو آزاد، مکلف و در تصرف و مالکیت عاقل باشند.
سوم: کالای مورد معامله، از چیزهای مباح مطلق باشد.
چهارم: کالا، از آنِ فروشنده باشد یا در زمان معامله به فروشنده اجازهی فروشش را داده باشند.
پنجم: کالا، برای هردو طرف معامله، با دیدن یا توصیف کردن مشخص باشد.
ششم: قیمت کالا مشخص باشد.
هفتم: فروشنده قدرت و اختیار تحویل کالا را داشته باشد.
به طور مثال فروختن ماهی داخل دریا یا پرندهی در هوا و.... به خاطر احتمال فریب و .... جایز نیست. شرایط فوق برای این است که به کسی ستم نشود و از درگیری، فریب و ربا در معاملهی بین فروشنده و خریدار پیشگیری شود.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ عُدۡوَٰنٗا وَظُلۡمٗا فَسَوۡفَ نُصۡلِیهِ نَارٗاۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرًا٣٠﴾ [النساء: 29-30]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راههای نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمیدارد]. و هر کس [آگاهانه و] از روی تجاوز و ستم چنین کند، به زودی او را در آتشی [سوزان] درمیآوریم و این [کار] برای الله آسان است».
معامله با چه چیز منعقد میشود؟
معامله با یکی از دو حالت ذیل منعقد میشود:
اول: زبانی؛ به این صورت که فروشنده بگوید: این کالا را به تو فروختم یا این کالا در ملکیت و اختیار شماست و.... و مشتری بگوید: خریدم یا قبول کردم یا هر اصطلاح رایج دیگر....
دوم: عملی: به این صورت که پول را تحویل دهد و کالا را بگیرد. مثل اینکه به نانوایی پول میدهد و نان را میگیرد و مانند اینکه در عرف رایج امروزه در کالاهایی که قیمت مشخص دارند، بدون اصطلاح خریدم و فروختم رد و بدل میشود.
شایسته است که فرد مسلمان در معاملات خود آسانگیر و با گذشت باشد تا رحمت الهی شامل حال او گردد.
جابر بن عبدالله ب روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (الله به آن مردی رحم کند که وقتی میفروشد یا میخرد یا قرض خود را پرداخت میکند، با گذشت و آسان گیر است).[12]
کالا را به دو صورت تحویل میگیرند:
1- حسی: منظور از تحویل گرفتن حسی این است که کالا یا مال مورد معامله را از فروشنده تحویل میگیرد. اگر از چیزهای باشد که با کیل خرید و فروش میشود یا وزن میکنند یا نقل میکنند و به اختیار خریدار قرار میدهند، پس از کیل، وزن و انتقال تا در اختیار مشتری قرار گیرد، تحویل کالا تمام است.
2- حکمی: رابطهای بین کالا و مشتری است با داشتن توان تصرف و تحویل گرفتن، هر چند به ظاهر و به صورت حسی، پول و .. تبادل نشود. به طور مثال مشتری به فروشنده به جای پول، چک معتبر در دفتر صرافی میدهد و این معامله برای کسیکه قصد تعویض پول را دارد، در حکم دریافت پول به حساب میآید و گرفتن چک در جلسه معامله، به شرط اینکه در حساب چک دهنده پول قابل برداشت وجود داشته باشد، دریافت پول به شمار میآید.
مردم در معاملات بر سه دسته هستند:
برخی از مردم با عدالت، خرید و فروش میکنند ... برخی با ظلم و ستم، داد و ستد دارند... برخی هم هستند که با احسان داد و ستد میکنند.
کسیکه با عدالت خرید و فروش میکند، کالا را میفروشد و پول آن را به عدالت میگیرد، نه ظلم میکند و نه اجازه میدهد که به او ظلم شود.
کسیکه با ظلم و ستم معامله میکند، کلاهبردار، دروغگو، مکار و .... است.
کسیکه با احسان خرید و فروش میکند، در خرید و فروش گذشت میکند و در گرفتن طلب از مشتری مهلت میدهد اما اگر خودش قرضی داشته باشد، سعی میکند زود آن را پرداخت کند و در قیمت کالا اضافه نمیکند. اینها بهترین مردم در خرید و فروش هستند. در نتیجه کارِ گروه اول جایز و کارِ گروه دوم حرام است؛ زیرامال مردم را به ناحق و باطل میخورند.
1 - الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٩٠﴾ [النحل: 90]. «در حقیقت، الله [شما را] به عدالت و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان مىدهد و از فحشا و زشتکاری و سرکشی نهى مىکند. او شما را پند مىدهد؛ باشد که پند گیرید».
2 - جابر س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (الله بر بندهای رحم میکند که هنگام خرید و فروش و طلب حق خود، آسانگیر باشد). [13]
هر معاملهای که مشروط به شرطی باشد که حرامی را حلال نگرداند یا حلالی را حرام نگرداند، درست است. مثل اینکه فروشنده شرط کند که پس از فروشِ منزل، یک ماه در آن سکونت کند. یا مشتری شرط کند که چوبی را که خریداری کرده است، فروشنده، آن را تا منزل برساند یا چوب را برای سوزاندن تکه تکه و آماده کند و تحویل دهد یا منزل را نظافت کند و تحویل دهد و....
1- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ١٧٢﴾ [البقرة: 172]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که روزیِ شما کردهایم بخورید و شکرِ الله را به جای آورید اگر تنها او را عبادت میکنید».
2- مقدام س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هرگز کسی غذایی بهتر از غذای دسترنجش، نخورده است. و پیامبر الله، داود ÷ همیشه از دسترنج خود، غذا میخورد».[14]
کارها و شغلها با اختلاف سلیقهها و نیازهای مردم متفاوت است، اما بهترین شغلها و کارها با توجه به روحیه و وضعیت هر فرد، آنهایی هستند که با رعایت شرایط شرعی انجام میشوند. به عنوان مثال یکی کشاورزی را دوست دارد، دیگری به کارهای صنعتی علاقمند است و برخی کارهای تجاری را دوست دارند.
باید توجه داشت که
هرکاری که انسان با انجام آن، از دست نیاز به سوی
دیگران دراز کردن بینیاز شود و نیازهایش برطرف گردد، ارزشمند است. آری، اصحاب
پیامبر ج خرید و فروش و تجارت میکردند اما
همین که زمان ادای یکی از حقوق الهی فرامیرسید، هیچ تجارت و معاملهای، آنها را از عبادت و ذکر الله باز نمیداشت تا اینکه عبادت و حق الله را
به جا میآوردند. الله تعالی میفرماید: ﴿فِی بُیُوتٍ
أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَیُذۡکَرَ فِیهَا ٱسۡمُهُۥ یُسَبِّحُ لَهُۥ فِیهَا
بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ٣٦ رِجَالٞ لَّا تُلۡهِیهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَیۡعٌ عَن
ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءِ ٱلزَّکَوٰةِ یَخَافُونَ یَوۡمٗا
تَتَقَلَّبُ فِیهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ٣٧ لِیَجۡزِیَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ
مَا عَمِلُواْ وَیَزِیدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ
بِغَیۡرِ حِسَابٖ٣٨﴾ [النور: 36-38]: «[این چراغ هدایت،] در مساجدی
است که الله امر کرده است تا [قدر و منزلتشان] گرامی داشته شود و نامش در آنها برده
شود [و] در آنجا بامدادان و شامگاهان او را به پاکی بستایند. مردانی که هیچ تجارت
و خرید و فروشی آنان را از یاد الله و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات غافل نمیکند
[و] از روزی که دلها و چشمها دگرگون میشود بیم دارند. تا الله بر اساس نیکوترین
کردارشان به آنان پاداش دهد و از فضل خود نیز بر پاداششان بیفزاید و الله به هر کس
که بخواهد، بیحساب روزی میدهد».
بر انسان واجب است که برای به دست آوردن روزی حلال تلاش کند تا خودش از آن بخورد، مخارج خانوادهاش را نیز بدهد، در راه الله از آن انفاق نماید و از دراز کردنِ دست نیاز به سوی مردم، بینیاز شود. حلالترین درآمدها همان است که فرد از دسترنج خودش یا خرید و فروش مشروع و حلال بخورد.
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: (به الله سوگند که اگر یکی از شما، طنابش را بردارد و با جمع کردن و فروختن هیزم، امرار معاش کند، این کار برای او بهتر است از آن که دست گدایی، پیش این و آن، دراز کند. آن هم معلوم نیست که به او چیزی بدهند یا ندهند). [15]
هدف از کار کردن و رزق حلال به دست آوردن
فرد مسلمان هرکاری که میکند، هدفش این باشد که به فرمان و حکم الهی عمل کند و پروردگارش را با عمل به دستوراتش خوشنود گرداند و سنت رسول الله ج را در کاری که میکند زنده گرداند.... و از ابزار و اسبابی که دستور داده شده استفاده کند.... سپس الله به او روزی نیکو میدهد.... و او را توفیق میدهد که آن درآمد و روزی را در راه خوب و پسندیده خرج کند....
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩ فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠﴾ [الجمعة: 9-10]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که برای نماز روز جمعه، اذان گفته شد، به سوی [نماز و] ذکرِ الله بشتابید، و خرید و فروش را رها کنید. اگر بدانید، این [کاری که به شما دستور داده میشود] برایتان بهتر است. و هنگامی که نماز پایان یافت، [برای کسب رزق و روزی] در زمین پراکنده شوید و از فضلِ الله طلب کنید؛ و الله را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید».
اموال مشتبه را کجا باید مصرف کنند؟
شایسته است که اموال مشتبه را در دورترین حد از منفعت بدنی مصرف کنند. به این ترتیب که آنچه مصرف شکم میشود، نزدیکترین مخارج بدنی است و سپس آنچه برای استفاده ظاهری مثل لباس مصرف میکنند و بعد از این مخارجی است که برای سواری مثل اسب، ماشین و مانند اینها استفاده میشود. سپس مخارج آذوقه حیوانات و سوخت مصرفی خانواده و ....
خطر کثرت قسم خوردن در خرید و فروش
صداقت و راستگویی در معامله موجب برکت، و دروغ در معامله سبب نابودی برکت آن میشود و قسم خوردن زیاد، گرچه ممکن است موجب فروش کالا شود اما خیر و برکت آن را نابود خواهد کرد و رسول الله ج از آن منع کرده است. رسول الله ج میفرماید: (از زیاد سوگند خوردن در معامله، پرهیز نمایید؛ زیرا سوگند زیاد، باعث فروش کالا میشود ولی خیر و برکتِ آن را از بین میبرد). [16]
منظور از قیمتگذاری این است که حکومت برای کالاها قیمت مشخصی تعیین کند تا به مالک ظلم نشود و حق مشتری نیز ضایع نگردد. قیمتگذاری دو حالت دارد:
اول: اگر در قیمتگذاری به مردم ستم شود یا به ناحق آنها را به چیزی که راضی نیستند، مجبور کنند یا مردم را از چیزی که الله مباح قرار داده باز دارند، چنین قیمتگذاری حرام است.
دوم: در صورتی که مصحلت مردم فقط با قیمتگذاری تأمین میشود، قیمتگذاری جایز است. مثل اینکه فروشندگانِ کالاهای مورد نیازِ مردم را از افزایش قیمت بازدارند و قیمت مثل را تعیین کنند. تا هیچکس ضرر نکند؛ زیراضرر برای فروشنده و مشتری جایز نیست.
اصل بر این است که میزان سود تاجران محدودیت خاصی ندارد؛ زیراسود در تجارت، تابع تقاضا و عرضه، فراوانی و کمی کالا در بازار میباشد، البته شایسته است که تاجر در خرید و فروش، گذشت داشته باشد، احتکار نکند و قیمت کالاهای پر مصرف و مورد نیاز مردم را گران ننماید.
هرگاه مصلحت عموم مردم ایجاب کند، وظیفهی حاکم مسلمان است که برای کالاها قیمت عادلانهای تعیین کند که مصلحت فروشنده و مشتری در آن محقق گردد. به این صورت که سود فروشنده اندازهای باشد که مشتری ضرر نکند. مثل اینکه حدود سود تا یک سوم قیمت و کمتر از آن محدود شود.
احتکار این است که کالای مورد نیاز مردم را بخرند و ذخیره کنند تا در بازار کمیاب شود و قیمت را بالا ببرند.
احتکار حرام است؛ زیرادر احتکار حرص، طمع و سختگیری بر مردم است و هرکس احتکار کند گناهکار میشود.
معمر بن عبدالله س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «کسی جز گنهکار احتکار نمیکند».[17]
خرید نسیهی کالا و فروش آن به نقد
تورق[18] این است که فردی کالایی نسیه بخرد و به فردی دیگر به نقد با قیمت کمتر از آنچه خریده بفروشد.
وقتی فردی نیاز به پول نقد داشته باشد و کسی هم نباشد که به او قرض بدهد، برایش جایز است که کالایی نسیه بخرد و آن را به فرد دیگری بفروشد تا از پول نقد آن استفاده نماید.
منظور از بیع عُربون این است که خریدار چیزی را بخرد و قسمتی از قیمت آن را به فروشنده بدهد که اگر معامله تمام شد و تنفیذ گردید، آن مبلغ از هزینه کل آن محسوب گردد اما اگر معامله صورت نگرفت، فروشنده آن مبلغ را که گرفته است برای خودش نگه دارد، این معامله اگر مقید به قید منتظر ماندن به زمان تعیین شدهای باشد، جایز است.
منظور از فریب در معامله این است که عیب کالا را بپوشاند و به مشتری دروغ بگوید.
فریب در همه چیز و با هرکس که میخواهد باشد و در تمام انواع معاملات حرام است.
آری، فریب و دروغ در تمام معاملات و حتی تمام امور اعم از کارهای دستی، صنعتی، عقود، خرید و فروشها و .. حرام است؛ زیرادر این مساله دروغگویی، فریبکاری و ضرر به مردم وجود دارد و موجب درگیری، اختلاف، قطع رابطه و دوری از یکدیگر میگردد.
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «هرکس بر ضدّ ما اسلحه به دست گیرد، از ما نیست؛ و هرکس ما را فریب دهد و تقلب و دغل بازی کند، از ما نیست».[19]
إقاله به فسخ معامله میگویند که هریک از فروشنده و مشتری میتواند پشیمان شود و از فروش یا خرید کالا رجوع کند.
فسخ معامله رسمی است که هریک از فروشنده و خریدار میتواند پشیمان شود و در حق فسخ کننده سنت، و در حق قبول کنندهی فسخ مباح است.
هرگاه یکی از دو طرف معامله پشیمان شد یا نیازی که به آن کالا داشت، بر طرف گردید یا متوجه شد که نمیتواند قیمت کالا را پرداخت نماید و.... برایش جایز است که معامله را فسخ نماید.
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (هرکس از مسلمانی، پشیمانی در معامله را بپذیرد، الله روز قیامت [پشیمانی او را] از گناهانش میپذیرد).[20]
شرط جزائی که بین مردم در معاملات رایج است، شرطی صحیح و معتبر است که باید به آن عمل کنند. این شرط برای اتمام عقد بیع در وقتش جایز است و با این شرط از حرج و مرج و بازیچه قرار دادن حقوق بندگان پیشگیری میشود. البته اگر عذر شرعی وجود داشته باشد، وجوب این شرط ساقط میگردد. اما اگر شرط در عرفی زیاد باشد، واجب است که بر حسب منفعتِ از دست رفته یا ضرری که متوجه شخص شده است، در حضور حاکم یا قاضی مسلمانِ با عدالت و انصاف حکم صادر کنند.
1- معامله زراعی، صنعتی، تجاری، ساخت و ساز و.... با کفار جایز است، به شرط اینکه با امور شرعی منافات نداشته باشد. منظور این است که معامله، ربوی یا خیانت و فریب و یا حرام نباشد.
2- در چیزهایی که از نظر شرعی مباح است، خرید و فروش با هر فرد مسلمان و کافر جایز است.
عبدالرحمن بن ابوبکر ب میگوید: (در یکی از سفرها)، با رسول الله ج همراه بودیم که یکی از کفار که موهای ژولیده و قامتی بلند داشت با گلّهای گوسفند، نزد ما آمد. رسول الله ج از او پرسید: «آیا این گوسفندان برای فروش است یا هدیه»؟ گفت: خیر. برای فروش است. رسول الله ج یک گوسفند از او خرید (و ذبح کرد).[21]
کار کردن، مشروع و عبادت الله تعالی به شمار میرود و فرد مؤمن با ایمانش پاک است، بنابراین شایسته مؤمن نیست که در اماکن، شرکتها و شغلهایی کار کند که پلید و حرام هستند. مانند: کار در بانکهای ربوی یا شرکتهایی که حرام هستند و اماکن موسیقی، رقص، عکاسی، کارخانهی تولید شراب، نوشیدن و خرید و فروش شراب، روسپی خانهها، هتلها و قهوهخانههایی که شراب در آنها فروخته میشود و .. کار کردن در تمام این اماکن و امثال اینها که الله و پیامبر ج حرام کردهاند، حرام است و تمام درآمدهای حاصل از این راهها، پلید و حرام میباشد و الله پاک است و جز چیز پاک را قبول نمیکند و باید توجه داشته باشیم که آنچه نزد الله است با گناه به دست نمیآید.
و کار کردن در مشاغل حرام موجب فتنه، فساد، همکاری در گناه و دشمنی است و در معرض خشم الهی قرار میگیرد؛ زیرابا گناهکاران و ظالمان همراه و همنشین میشود.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا٢ وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءٖ قَدۡرٗا٣﴾ [الطلاق: 2-3]. «و هر کس که از الله بترسد، راه نجاتی برای او قرار میدهد و او را از جایی که گمان ندارد، روزی میدهد؛ و هر کس بر الله توکل کند، او تعالی برایش کافی است. بیگمان، الله فرمان خود را به انجام میرسانَد. مسلّماً الله برای هر چیزی اندازهای قرار داده است».
2- الله تعالى میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
برای فرد مسلمان جایز است که با سه شرط نزد کافری کار کند:
اول: خود کار حلال باشد. مانند بنایی، کشاورزی، رانندگی و.... که با کرامت فرد مسلمان منافات نداشته باشد.
دوم: کاری نباشد که ضررش به مسلمانان برسد. مانند: خیانت یا تجسس و....
سوم: در کاری که میکند ذلت و خواری برای فرد مسلمان نباشد مانند آماده و تقدیم کردن شراب و خوک و....
البته بهتر است که منفعتِ کار، تخصص و... فرد مسلمان، برای مسلمانان باشد و در صورت نیاز جایز است که فرد مسلمان، کافری را به خدمت بگیرد.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿قَالَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا یَٰٓأَبَتِ ٱسۡتَٔۡجِرۡهُۖ إِنَّ خَیۡرَ مَنِ ٱسۡتَٔۡجَرۡتَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡأَمِینُ٢٦﴾ [القصص: 26]. «یکی از آن دو [دختر] گفت: «پدر جان، او را استخدام کن [زیرا] بیتردید، بهترین کسی که میتوانی به کار بگیری، آن است که نیرومند و امانتدار باشد [و او چنین است]».
2- عایشه ل روایت میکند که رسول الله ج و ابوبکر س مردی از قبیله بنیدیل را که از تیرۀ بنی عبد بن عدی و راهنمایی ماهر بود، اجیر کردند. او همپیمان آل عاص بن وائل سهمی و بر دین کفار قریش بود. آنان او را امین دانستند و شترانشان را به او سپردند و با او وعده گذاشتند که بعد از سه شب، یعنی صبح روز سوم، شترانشان را به غار ثور بیاورد».[22]
1- بیع تولیه: این است که فروشنده میگوید این کالا را با قیمتی که خریدم در اختیار تو قرار میدهم.
2- بیع مرابحة (فروش با سود): این است که فروشنده کالا را معرفی و قیمتش را تعیین میکند و سپس میگوید این کالا را با سود مثلا پنج هزار تومان میفروشم.
3- بیع مواضعة (فروش با ضرر): این است که فروشنده کالا را معرفی و قیمتش را تعیین میکند و سپس میگوید این کالا را مثلا با ضرر دو هزار تومان میفروشم.
4- بیع مساومة: این است که کالا را با قیمت مشخصی قیمتگذاری میکنند و سپس با همان قیمت اگر فروشنده راضی باشد، معامله میکنند.
5- بیع شرکت: این است که مشتری بعد از قبض کالا میگوید: تو را در این نصف یا یک چهارم کالا که خریدم شریک گردانیدم.
6- بیع مبادلة: این است که کالا را با کالایی دیگر معامله و عوض میکنند. مانند: معامله خرما با پارچه.
7- بیع مزایده: این است که مردم را با صدا زدن یا در اطلاعیه عمومی دعوت به خرید کالایی میکنند، پس از پیشنهادِ قیمتهای متفاوت به هرکس که به قیمت بیشتری بخرد، میفروشند. معمولا فرد یا شرکتی اقدام به فروش مزایدهی کالاهای زیادی میکند. گاهی اموال ورثهی خاصی یا اموال فرد مفلسی را به مزایده میگذارند و گاهی اموال غنیمت و.... به مزایده گذاشته میشود.
فروش به صورت مزایده جایز است، به شرط اینکه با احکام خرید و فروش در اسلام مانند ایجاب و قبول و.... موافق باشد.
اگر برخی از شرکت کنندگان در مزایده توافق کردند که از مشارکت خودداری کنند تا به صورت مشارکتی کالا را بخرند، جایز است اما اگر همه توافق کردند که شرکت در مزایده را ترک کنند، جایز نیست؛ زیرااین موجب ضرر فروشنده میشود.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْ﴾ [البقرة: 275]: «در حالی که الله، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است».
2- جابر بن عبدالله ب روایت میکند که شخصی، غلامش را مُدبَّر نمود. (یعنی گفت: پس از مرگ من، تو آزادی). ولی بعداً محتاج شد. رسول الله ج اعلام کرد که چه کسی این غلام را از من میخرد؟ نعیم بن عبد الله آن را در مقابل مبلغی، خریداری نمود. و پیامبر ج قیمت او را به مالکش، تحویل داد.[23]
مناقصه بر عکس مزایده است، در مزایده کالا به صورت رقابتی با قیمت بیشتر به فروش میرسد. اما در مناقصه هرکس کار یا پروژهاى را به کمترین قیمت انجام دهد یا کالایی به کمترین قیمت وارد کند، به او واگذار میشود.
به این ترتیب مناقصه به این صورت است که مناقصهگذارنده -فرقی نمیکند که فرد، شرکت یا حکومت باشد- هزینه کالا [یا پروژهاى] را در زمینه مشاغل و تجارت تعیین کند و از طرف پیمانکاران یکى پس از دیگرى مبلغ را پایین آورند تا با کمترین نرخ مورد اجرا و اقدام قرار گیرد. در مناقصه کسی برنده است که کمترین قیمت را برای انجام کار یا پروژه اى پیشنهاد کند و شرایط مطلوب و مورد توافق را دارا باشد.
معاملات مناقصهای با رعایت شرایط شرعی جایز است؛ فرقی نمیکند که خرید، اجاره، اجرای پروژههاى جادهسازی، مسکنسازی، کارخانهای و مانند اینها باشد.
مناقصه بر دو نوع است:
اول: قرارداد وارد کردن کالایی مباح بر اساس شرایط مشخص با هزینهی مشخص مانند: مواد غذایی بیمارستانها، مدارس و .... یا وارد کردن آب، برق، گاز یا وارد کردن لوازم یدکی ماشینآلات و انواع فرشهای آماده .... در همهی این موارد مناقصه بر حسب شرایطِ مورد توافق جایز است.
دوم: پیمان مناقصهایِ ساخت و ساز یا حمل و نقل به این صورت که شرکتی یا .... قرارداد ایجاد پروژهاى مباح برای حکومت یا.... از نوع جادهسازی، ساختمانسازی، طرح اسکان [کارمندان دولت و...] یا پروژهی حمل و نقل زمینی، هوایی یا دریایی در برابر مبلغ مشخص.... همهی اینها بر حسب شرایط مورد توافق جایز است.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩﴾ [النساء: 29]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راههای نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمیدارد]».
قرارداد حفاظت و نگهبانی به این صورت است که مؤسسه، شرکت یا فردی با طرف مقابل قرارداد میبندد که از ماشینآلات یا ابزارآلات پروژهی ساختمانی یا جادهسازی یا.... نگهبانی دهد یا در صورت نیاز تعمیر کند، به صورت دورهای یا مقطعی در مدت مشخص با هزینهی مشخص قرارداد میبندند. این نوع قراردادها جایز است؛ فرقی نمیکند که صرفا برای نگهبانی باشد یا واردات مواد و ترکیبات مورد نیاز کارخانهها باشد؛ زیرا برای هردو طرف منفعت دارد، به شرط اینکه کار، هزینههای دستمزد، مواد و مدت زمان کار، مشخص و تعیین شده باشد. تا جدال و درگیری پیش نیاید و هردو طرف باید به محتوای قرارداد مورد توافق عمل کنند.
اگر تاجری، ساختمان یا ماشینی یا لوازم خانگی مانند یخچالی را به طور مثال فروخت و فرد را ملزم نمود که تا مدت مشخصی از آن نگهبانی دهد، جایز است؛ زیرا این به مصلحت هردو طرف است و هیچ نوع ضرر یا جهالتی در این وجود ندارد.
اگر فردی زمین یا کالایی را که با کسی دیگر شریک بود، فروخت، معاملهاش در سهمیهی خودش درست است و اگر شریکش اجازهی فروش سهم خود را بدهد، فروش تمام آن کالا درست است و اگر وضعیت نامشخص باشد، مشتری اختیار دارد که بخرد یا فسخ کند.
برخی از معاملات ناجایز (بیوع ممنوعه)
در اسلام هر چیزی که خیر، برکت و منفعت داشته باشد، مباح است. و برخی از انواع معاملات و کارها را نیز به دلیل اینکه در آنها جهالت، فریب، ضرر برای بازاریها دارد موجب کینهتوزی میشود یا در آنها خیانت و دروغ وجود دارد یا برای بدن، عقل و.... ضرر دارد که موجب دشمنی، جدال، درگیری و انواع ضررها میشود، حرام و ناروا هستند. برخی از این معاملات به شرح ذیل هستند:
1- بیع ملامسه (دست زدن): این است که فروشنده به مشتری، به طور مثال میگوید: به هر پارچهای که دست زدی به ده هزار تومان مال تو است. این بیع به دلیل وجود جهالت در کالا و فریب در بیع، فاسد است.
2- بیع منابذه (انداختن): این است که مشتری به فروشنده میگوید: هر پارچهای را که به طرف من انداختی به فلان قیمت خریدارم، این بیع نیز به دلیل وجود جهالت در کالا و فریب در بیع، فاسد است.
3- بیع حصاة (ریگها): این است که فروشنده به مشتری میگوید: این سنگ ریزه را بینداز به هریک از کالاها که برخورد کرد، به فلان قیمت مال توست. این بیع نیز به دلیل وجود جهالت در کالا و فریب در بیع فاسد است.
4- بیع نجش: این است که فردی بدون قصد خرید و به هدف فریب دادن مشتری، قیمت بالایی برای خرید کالا پیشنهاد میدهد. این کار حرام است؛ زیراهدف، فریبِ مشتریان است.
اگر به صورت فوق (یعنی: نجش) معاملهای کرده باشند، اصل معامله درست است و فردی که با توافق پنهانی قیمت را بالا برده باشد، گناهکار میشود و اگر کالا را با افزایش قیمت زیاد به مشتری فروخته باشند، مشتری اختیار دارد که معامله را فسخ نماید؛ زیرا مشتری در زمان فریب خوردن، اختیار فسخ دارد.
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج از نجش در معامله نهی فرمود.[24]
5- خرید دلال شهر نشین برای صحرا نشین (عشایر بیخبر از قیمتها و ...): این است که دلال، کالا را به صحرا نشین بیخبر، گرانتر از قیمت روز میفروشد، این معامله به دلیل ضرر و فشار مالی که بر مردم تحمیل میشود؛ جایز نیست. اما اگر فردی از عشایر، بیاید و از دلال بخواهد چیزی برایش بفروشد یا بخرد، ایرادی ندارد.
6- فروش کالا قبل از تحویل گرفتن جایز نیست؛ زیرامنجر به درگیری و فسخ خواهد شد، به ویژه زمانی که فروشنده متوجه شود مشتری سود زیادی خواهد کرد.
7- بیع عِینه: این است که کالایی را نسیه تا مدتی معین با هزینهی بالاتر از قیمت واقعی آن میفروشد و سپس با قیمت کمتر آن - که قیمت نقد آن باشد- نقدی میخرد، در نتیجه دو بیع در کالا انجام گرفته است. این بیع حرام و باطل است؛ زیرا وسیلهای برای ربا میباشد. اما اگر کالا را بعد از گرفتنِ مبلغِ آن خرید یا بعد از تغییر صفتِ کالا از مشتری دیگری بدون حیله و فریب بخرد، جایز است.[25]
8- خرید کالایی که برادر مسلمانت درحال معامله با فروشنده است: منظور این است که فردی درحال خرید کالایی از فروشندهای به قیمت ده هزار تومان است، در وسط معامله فرد دیگری میآید و میگوید: من مثل این را به نه هزار تومان یا کمتر به تو میفروشم.
و به همین صورت اگر فردی دارد از فروشندهای کالایی را به قیمت ده هزار تومان میخرد و هنوز معامله تمام نشده فرد دیگری میآید و میگوید: من این کالا را از تو به قیمت پانزده هزار تومان میخرم تا معامله این دو نفر را به هم زَنَد. چنین خرید و فروشی به دلیل ضرری که به مسلمین دارد و موجب کینهتوزی بینشان میشود، حرام است.
9- خرید و فروش بعد از اذان دوم جمعه، برای کسیکه به شرکت در جمعه متعهد است، حرام است و درست نیست و به همین صورت دیگر معاملات و خرید و فروش در تمام مساجد حرام است.
10- خرید و فروش تمام چیزهای حرام، مانند: خرید و فروش شراب، خوک، مجسمهها، آلات و ابزار حرام مانند آلات موسیقی و.... خرید و فروش اینها حرام است؛ زیرا تجاوز به حدود الهی است.
11- معاملاتی که در آنها جهالت و فریب وجود دارد.
از دیگر معاملات حرام: فروش بچهی جنین حیوانی که هنوز به دنیا نیامده است؛ و فروش بچه شکم حیوان؛ و فروش نطفهای که در پشت حیوان نر است؛ و گرفتن پول در برابر جفتگیری شتر نر؛ و گرفتن پول در برابر جفتگیری حیوان نر؛ و پول فروش سگ و گربه حرام است؛ و درآمد حاصل از روسپیگری (پولی که زن زناکار میگیرد)؛ و دستمزد کاهن و جادوگر؛ و فروش به صورت مجهول به صورت چَکی یا فلهای بدون آن که وزن یا کیل شود؛ و معامله با فریب؛ و فروختن چیزهایی که فروشنده توان تحویل دادن آن را ندارد مانند فروختن پرندهای در هوا و ماهی در دریا و.... همه این معاملات حرام و ناروا هستند.
12- فروختن میوه قبل از رسیدن و.... که ذکر خواهیم نمود.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ٩١﴾ [المائدة: 90-91]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، بیتردید، شراب و قمار و اَنصاب [= هر چیزی که به عنوان یادواره و نماد، نَصب گردد و عبادت شود از قبیل مجسمههای سنگی، ضریحهای فلزی، مقبره صالحان و ...] و تیرهای قرعهکشی [= انتخاب قرعه خوب و بد به وسیله فالگیری که با وسایل گوناگون صورت میگیرد و امروزه به اشتباه از آن به عنوان استخاره یاد میشود در حالی که استخاره شامل دو رکعت نماز و سپس طلب خیر نمودن در امر مورد نظر از الله متعال و نیز پناه بردن از شر آن به الله متعال است]، پلید [و] از کار[های] شیطان هستند؛ پس از آنها دوری کنید؛ باشد که رستگار شوید. در حقیقت، شیطان میخواهد با شراب و قمار، در میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد الله و از نماز بازدارد؛ پس [ای مؤمنان، حال که حقیقت را دانستید،] آیا از آنها دست برمیدارید؟».
2- ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «نباید از کسانى که از روستاها به شهر متاع میآورند، قبل از اینکه به محل بازار برسند، کالایشان را خریداری نمایید، نباید بر معامله همدیگر معامله کنید، نباید به منظور تشویق مشترىها خودتان را به عنوان مشترى نشان دهید و قیمت بیشترى را به فروشنده پیشنهاد کنید، نباید دلالان شهر کالاهای عشایر را بفروشند (بگوید این متاع را نزد من بگذار تا با قیمت بیشترى برایت بفروشم)، نباید حیوان شیری را پس از جمع شدن شیر چند روز در پستانهایش بفروشید، اما اگر کسی چنین حیوانی را خرید و دوشید [و متوجه شد که این شیر چند روز است نه شیر واقعی حیوان] مختار است که اگر آن را پسندید قبول کند اما اگر نپسندید آن را با یک صاع (دو کیلو) خرما به صاحبش برگرداند».[26]
برای مسلمانان فروختن چیزهای مصرفی کم ارزش مانند آبِ خوردن، علف کم برای مصرف حیوان، و آتش (یا کبریت) همسایه برای روشن نمودن آتش دیگ و .. جایز نیست. و کسی حق ندارد آب باران و آب چشمهها را تصرف کند و بفروشد، مگر اینکه از این آبها در مشک یا ظرفی یا حوض و برکهای ذخیره نماید و.... در این صورت حکم عوض میشود و فروش آن جایز است.
و فروش علوفه برابر است که تر یا خشک باشد تا وقتیکه روی زمینِ عمومی است، جایز نیست.
و فروختن شعله آتش برای روشن کردن آتش یا اخگرهای آتش در صحرا و.... جایز نیست.
در این نیازهای جزیی که الله بین بندگان خود قرار داده، واجب است که به نیازمندش بدهند و ندادن این چیزها به نیازمند آن حرام است؛ زیرانیاز به اینها زیاد و دادن اینها آسان است و منفعت زیادی دارد.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
1- اگر فردی منزلی را بفروشد، زمینِ طبقه بالا و طبقهی پایین آن را دربرمیگیرد. اما اگر زمینی را بفروشد، همه چیز آن زمین را فروخته است، به شرط اینکه چیزی از آن استثنا نکرده باشند.
2- اگر فردی زمینی را به متراژ صد متر فروخت، اما بعدا مشخص شد که کمتر یا بیشتر است، معامله درست میباشد و اگر از صد متر بیشتر بود، متراژ بیشتر، متعلق به فروشنده است و اگر کمتر بود فروشنده باید غرامت متراژ کمتر را بپردازد. این در صورتی است که فرد واقعا بیخبر باشد و فریبی در کار نباشد و زمان اختیارِ فسخِ معامله، از دست رفته باشد.
فروختن مجلهها و روزنامههای گمراه کننده و مبتذل
خرید و فروش تمام مجلهها و روزنامههایی که عقاید باطل و انحرافی را پخش میکنند. مانند: مبارزه و مخالفت با دین اسلام و دینداران. مجلهها و روزنامههایی که عکسها و مطالب مبتذل پخش میکنند که منجر به بیحیاییها و گناهان و فحشا میگردد و نیز نوارهای ویدیویی، کاستها، سیدیها و ... که ترانه و موسیقی با صدا و تصویر زنان عریان و.... هرچه در آن حرفهای مبتذل و فحشا پخش میکنند که به گناه و فحشا و... میکشاند، خرید و فروش، شنیدن، تماشا کردن، تجارت نمودن در تمام اینها حرام و ناروا است. و باید توجه داشت که درآمد حاصل از خرید و فروش یا اجاره اینها حرام میباشد و برای صاحبش [و هیچکس دیگر] حلال نیست که از چنین درآمدی بخورد.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩﴾ [النساء: 29]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راههای نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمیدارد]».
2- الله تعالى میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ فَتَنُواْ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ یَتُوبُواْ فَلَهُمۡ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمۡ عَذَابُ ٱلۡحَرِیقِ١٠﴾ [البروج: 10]. «به راستی کسانی که مردان و زنان مؤمن را شکنجه [و آزار] دادند و پس [از انجام آن کار،] توبه نکردند، عذاب جهنم برایشان [مهیّا] است و عذاب آتش [در پیش دارند]».
بیمه تجاری، قراردادی است که هر سال مردم مبلغ تعیین شدهای را به شرکتهای بیمه پرداخت میکنند تا در هنگام وقوع خطر یا خسارت و.... شرکت بیمه خسارت احتمالی وارد بر فرد را پرداخت نماید.
این بیمهها به دلیل فریب، جهالت و.... حرام هستند و از انواع قمار و به ناحق مال مردم را خوردن به شمار میرود.... فرقی ندارد که بیمهی عمر یا بیمه منزل، کالا، ابزارآلات و.... باشد.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩﴾ [النساء: 29] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راههای نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمیدارد]».
خرید و فروش آبمیوههایی که از آنها شراب درست میکنند، جایز نیست و فروش اسلحه در هنگام فتنه، معامله حیوان زنده با مرده و فروختن غذاهای تاریخگذشته و فاسد و نیز خرید و فروش انواع شراب (چیزهای نشهآور)، مواد مخدر و دیگر محرمات به دلیل فساد و ضرری که در پی دارد، جایز نیست.
هر مؤلف، مبتکر و مخترعی حقی در برابر کار، ابتکار و اختراع خود دارد که هیچکس حق ندارد بدون اجازه در تألیف، ابتکار و اختراعش دستبرد بزند؛ زیرامال فرد مسلمان برای هیچکس حلال نیست مگر با رضایتش و این حق فرد است که در طول زندگیاش مال خودش میباشد و بعد از مرگ فرد، به ورثهاش میرسد، البته باید تألیف، ابتکار و اختراع برای امت مفید و مؤثر باشد و هیچ ضرری نداشته باشد، اما اگر برای امت ضرر داشته باشد، باید حکومت اسلامی، به هدف حمایت از مردم، در برابر فسادها و ضررها، جلوی آن را بگیرد و آن را از بازارها جمعآوری نماید.
خرید و فروش یا اجارهی زمینهای منا، عرفات و مزدلفه
زمینهای منا، عرفات و مزدلفه، مثل مساجد برای عموم مسلمین شعایر الهی هستند که خرید، فروش و اجاره آنها جایز نیست. هرکس این کار را بکند، نافرمان، گناهکار و ظالم است و اجاره و درآمد حاصل از این راه حرام میباشد. اما اگر به نیازمندی بدهد گناهی بر فرد نیست.
و حاکم مسلمان میتواند برای مصلحت مسلمین در این اماکن خیمه نصب کند و برای هزینههای نصب، برقکشی و نگهبانی از اینها جایز است که کرایه بگیرد.
و هرکس در فضای باز این اماکن خیمهای نصب و برای سکونت آماده کند میتواند، کرایه مانند آن را به خاطر نفعی که به مستأجر میرساند، بگیرد. اگر اضافه بگیرد حرام است و گرفتنش جایز نیست. چون سودجویی از مصلحت و مال عامهی مردم است.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ وَلَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَلَا ٱلۡهَدۡیَ وَلَا ٱلۡقَلَٰٓئِدَ وَلَآ ءَآمِّینَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّهِمۡ وَرِضۡوَٰنٗا﴾ [المائدة: 2]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، [حرمت] شعایر الهی و ماه حرام و [همچنین حرمتِ] قربانى بىنشان و قربانیهای قلادهدار و راهیان بیت الحرام که فضل و رضایتِ پروردگارشان را مىطلبند [را نگه دارید]».
معامله به صورت نسیه بر دو قسم است:
اول: کالا را نقدا تحویل میگیرد و پول را بعد از مدتی پرداخت میکند. این معامله را نسیه یا قسطی میگویند.
دوم: اول پول را پرداخت میکنند و بعد از مدتی کالا را تحویل میگیرند که به این بیع سلم میگویند.
هر دو معاملهی فوق جایز است.
معامله قسطی یکی از صورتهای معاملهی نسیه و جایز است. در معامله نسیه تمام هزینه کالا را در یک مدت مشخص مثلا شش ماه بعد پرداخت میکنند. اما در معامله قسطی هزینه را در قسطهای متعدد پرداخت میکنند. مهمترین احکام قسطی به شرح ذیل است:
1- جایز است که بانک یا صندوقهای سرمایهگذاری و قرض الحسنه، ماشین، زمین و.... بخرد و سپس به صورت نقد یا نسیه به مردم بفروشد و برای مشتری جایز نیست که ماشین و... را به همان کسیکه خریده بفروشد؛ زیرااین بیع عینه است که شرعا حرام میباشد. بنابراین اگر خواست به کسی دیگر بفروشد.
2- جایز است که قیمت کالا را به خاطر مدت یا زمان پرداخت اقساط افزایش دهند، به این صورت که به طور مثال کالایی را به صد هزار تومان نقد میفروشد و به صد و بیست هزار تومان شش ماهه یا در سه قسط میفروشد، این معامله به شرطی جایز است که افزایش خیلی زیادی در قیمت به خاطر مدت نباشد و از افرادِ مجبور، سوء استفاده نکنند.
3- مستحب است که برای رعایت حال مشتری در معامله نسیه یا قسطی به خاطر زمان، قیمت را افزایش ندهند، هر فروشندهای که چنین کند، به خاطر احسانی که به مشتری نموده است، ثواب و اجر دریافت خواهد نمود.
اما اگر به هدف دریافت سود و تعویض کالا، قیمت را به خاطر مدت و اقساط بالا ببرد و افزایش دهد، مباح است البته باید زمان پرداخت قسطها را مشخص کنند.
4- برای فروشنده جایز نیست که به خاطر دیرکرد در اقساط چیز اضافه بگیرد؛ زیرااز نوع ربای حرام به شمار میرود. البته میتواند که کالا را به گرو بگیرد تا تمام طلبش را از مشتری دریافت کند.
5- اگر مشتری نتواند قسطهای خود را به موقع پرداخت نماید، درست نیست که برای اقساط باقیمانده شرط تعیین کنند و جایز نیست که فروشنده براساس قوانین ربوی، برای مشتری ناتوان در پرداخت، درصد ربای طلبکاریاش را تعیین نماید. بلکه واجب است که به مشتری تنگدست، تا مدتی مهلت بدهد.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٨٠﴾ [البقرة: 280]. «و اگر [شخصِ بدهکار،] تنگدست بود، تا [هنگام] گشایش [و تواناییِ بازپرداخت، به او] مهلت دهید و [اگر توانایی پرداخت نداشت،] بخشیدن آن [بدهی] برایتان بهتر است، اگر [ثواب این کار را] بدانید».
واجب است که به عهد و پیمان در معاملات شرعی عمل کنند. اما در مورد معاملات حرام، فرقی نمیکند که ربوی، تجاری، عقد نکاح و... باشد، عقدها و معاملات حرامی که در اصل فاسد باشند یا با اسباب و علتهایی فاسد شوند، واجب است که فسخ گردند.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِ﴾ [المائدة: 1]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، به پیمانها[یتان] وفا کنید».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [الحشر: 7]. «و آنچه که رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه که شما را از آن نهی کرد دست بردارید؛ و از الله پروا کنید که الله سختکیفر است».
3- ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (ای مردم! الله پاک است و به جز (صدقهی) پاک و حلال را قبول نمیکند. الله مؤمنان را به چیزی دستور داده که رسولان را دستور داده بود. الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرُّسُلُ کُلُواْ مِنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ٥١﴾ [المؤمنون: 51]: «ای پیامبران، از [غذاهای] پاکیزه بخورید و کار شایسته انجام دهید. یقیناً من از آنچه انجام میدهید آگاهم».
و میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ﴾ [البقرة: 172]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که روزیِ شما کردهایم بخورید».
سپس مردی را یادآور شد که مسیر سفری طولانی را طی میکند تا اینکه با مویی ژولیده و بدنی غبار آلود، دست هایش را به سوی آسمان بلند میکند و میگوید: یا رب! یا رب! درحالیکه خوراکش، نوشیدنی هایش (و پولش) از حرام است و با حرام تغذیه کرده است! چگونه دعای چنین فردی اجابت میشود؟).[27]
محاقله این است که گندم را در خوشه با گندم معامله کنند، این معامله جایز نیست؛ زیرادو ایراد دارد؛ 1- جهالت در وزن و کیفیت. 2- ربا؛ زیرا در این معامله هرگز وزن دقیقی مشخص نیست.
مزابنه این است که خرمای روی درخت را با خرمای چیده شده به صورت وزنی معامله کنند، این معامله نیز مثل محاقله جایز نیست.
انس بن مالک س روایت میکند که رسول الله ج از معاملاتِ: محاقله (فروش گندم در خوشه) و مخاضره (فروش میوه نارس) و ملامسه (فروش با دست زدن به کالا) و منابذه (پرتاب کالا و سلب اختیار از مشتری) و مزابنه (فروش خرمای روی درخت در برابر خرمای چیده شده به طور تخمین)، منع فرمود.[28]
معاملهی خرمای چیده شده با خرمای روی نخل، به دلیل وجود ربا و فریب در این معامله، جایز نیست، به جز معامله عَریّه در حالت نیاز که جایز است، به این صورت که خرمای روی نخل را بچینند و با خرمای سال گذشته به شرط اینکه بیشتر از پنج وسق نباشد و در همان مجلس تحویل بگیرند و عوض کنند.
جابر س روایت میکند که (پیامبر ج از فروش میوه تا زمانی که نرسیده باشد، منع فرمود و همچنین از فروش آن، به جز در مقابل درهم و دینار، منع کرد. مگر معامله عَریّه، که آن را جایز قرار داد).[29]
1- خرید و فروش عضوی از بدن انسان قبل از مرگ یا بعد از مرگش جایز نیست، اما اگر کسی در حالت اضطرار (مجبوریِ شَدید) به عضوی از بدن میتی نیاز پیدا کرد و جز با پرداخت هزینه برایش فراهم نشد، برای دفع ضرر جایز است. اما پول گرفتن در برابر فروش اعضای بدن حرام است. اگر فردی عضوی از بدنش را بعد از مرگش اهدا به نیازمند نمود و در برابر چیزی به او دادند، ایرادی ندارد.
2- فروختن خون برای درمان و .... جایز نیست. اما اگر بیماری به خون نیاز پیدا کرد و جز با پول پیدا نمیشد، برای بیمار جایز است که آن را بخرد ولی خوردن پول آن برای فروشنده، حرام است.
غرر این است که از شخص واقعیت باطنی کالا و... را پوشیده باشند، به این صورت که عیب در ظاهر مشخص نباشد، یا مجهول باشد یا خریدار از درک و دریافت عیب کالا ناتوان باشد یا برایش اصلا مقدور نباشد که عیب آن را پیدا کند.
معامله غرر و قمار از معاملات خطرناک، تخریب کننده و حرامی است که سازمانهای تجاری بزرگی را ورشکست نموده است و بدون تلاش و کار، موجب ثروتمند شدن افرادی و فقیر شدن کسان دیگر شده است، در نتیجه درگیریها، دشمنیها، کینهها و... را درپی داشته و همهی اینها معاملات شیطانی است که یهودیان و طرفدارانشان را فریب داده است.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ٩١﴾ [المائدة: 90-91]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، بیتردید، شراب و قمار و اَنصاب [= هر چیزی که به عنوان یادواره و نماد، نَصب گردد و عبادت شود از قبیل مجسمههای سنگی، ضریحهای فلزی، مقبره صالحان و ...] و تیرهای قرعهکشی [= انتخاب قرعه خوب و بد به وسیله فالگیری که با وسایل گوناگون صورت میگیرد و امروزه به اشتباه از آن به عنوان استخاره یاد میشود در حالی که استخاره شامل دو رکعت نماز و سپس طلب خیر نمودن در امر مورد نظر از الله متعال و نیز پناه بردن از شر آن به الله متعال است]، پلید [و] از کار[های] شیطان هستند؛ پس از آنها دوری کنید؛ باشد که رستگار شوید. در حقیقت، شیطان میخواهد با شراب و قمار، در میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد الله و از نماز بازدارد؛ پس [ای مؤمنان، حال که حقیقت را دانستید،] آیا از آنها دست برمیدارید؟».
قمار دو مفسدهی بزرگ در پی دارد:
اول: مال مردم را به ناحق میخورند به این صورت که یک نفر، یکباره به ناحق مال زیادی از دست میدهد و دیگری بدون زحمت مال زیادی به دست میآورد؛ زیرا شرطبندی و قمار است.
دوم: بین دو طرف قمار کینهتوزی و درگیری پدید میآید و موجب دوری از ذکر الله و واجبات میشود.
2- خیار(داشتن اختیار در معامله)
حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله
داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ زیرابسی اوقات افراد بدون دقت، فکر و تصمیمگیری درست در قیمت، معامله میکند، در نتیجه هردو طرف معامله یا یکیشان پشیمان میشوند. به همین دلیل اسلام به دو طرف معامله فرصتی داده است که حق اختیار نامیده میشود و دو طرف معامله چنین حقی دارند تا در حین معامله بتوانند تصمیم درستی برای معامله کردن یا فسخ آن بگیرند.
حکیم بن حزام س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (طرفین معامله تا در مجلس معامله هستند و از هم جدا نشدهاند، حق پشیمانى و فسخ آن را دارند، اگر در معامله صادق باشند و معایب آن را بیان نمایند، الله در معاملهیشان خیر و برکت قرار مىدهد، ولى اگر عیب مورد معامله را کتمان کنند و در معامله دروغ بگویند الله برکت معامله آنان را محو مىسازد).[30]
داشتن حق اختیار بر چند نوع میباشد که مشهورترین آنها به شرح ذیل است:
1 - خیار مجلس: داشتن حق اختیار برای دو طرف معاملهی خرید و فروش، صلح، و اجاره و... که به هدف دستیابی به مالی صورت میگیرد، ثابت است و حق دو طرف معامله میباشد.
و مدتِ داشتنِ اختیار، از زمان شروع معامله تا جدا شدن دو طرف معامله میباشد. اگر دو طرف معامله، داشتن حق اختیار را بیاعتبار اعلان کردند، دیگر حق اختیاری باقی نمیماند اما اگر یکی از دو طرف حق اختیار را بیاعتبار اعلان کرد، برای دیگری حق اختیار باقی میماند. اما وقتی جدا شدند معامله الزامی میشود، البته از ترس استفاده کردن حق اختیار زود جسله معامله را ترک کردن حرام است.
2- اختیار شرط: این است که هردو یا یکی از دو طرف معامله داشتن حق اختیار را تا مدت مشخصی هر چند طولانی، شرط میکند و این درست است و از زمان معامله شروع میشود و در زمان تمام شدن مدت، حق اختیار نیز تمام میشود و بعد از تمام شدن مدت، معامله الزامی میگردد.
و اگر داشتن حق اختیار را در وسط مدت خیار باطل اعلام کردند؛ باطل میشود؛ زیراحق هردو است.
3- داشتن حق اختیار در صورت اختلاف در کالا و هزینه: اگر در مقدار قیمت کالا یا خود کالا یا اصل معامله یا صفت معامله اختلاف کردند و هیچ کدام دلیل روشنی نداشتند، قول فروشنده با قسم معتبر است و مشتری بین قبول معامله یا فسخ آن مختار است.
4- خیار عیب: منظور از عیب، ایرادی است که قیمت کالا را پایین میآورد، به این ترتیب وقتی فردی کالایی خریداری نمود و در آن عیبی دید، میتواند کالا را برگرداند و پول خود را بگیرد یا کالا را با کسر هزینهی ایراد وارد بر کالا نگهدارد. به این صورت که قیمت کالای سالم را مشخص میکنند و سپس کالای معیوب را قیمتگذاری مینمایند و هزینهی کسر قیمت را باز پس میگیرد اما اگر در این اختلاف کردند که عیبهایی مانند لَنگیِ حیوان یا خراب شدن مواد غذایی، در کجا بر کالا وارد شده است، قول فروشنده با قسم معتبر است یا معامله را فسخ کنند و فروشنده کالای خود و خریدار پول خود را تحویل بگیرد.
برگرداندن کالا بعد از تحویل گرفتن
وقتی مشتری کالا را تحویل بگیرد و از آن استفاده کند، حق ندارد آن را به فروشنده برگرداند، مگر آن که کالا معیوب باشد.
و برای فروشنده جایز نیست که شرط کند که جنس فروخته شده پس گرفته و تعویض نمیشود؛ زیرادر این شرط، مشتری از داشتن حق اختیار در کالا و جنس معیوب و معاملهای که فریب خورده (ضرر فاحش کرده) است، محروم میگردد.
و اگر فروشنده و مشتری توافق کردند که کالای فروخته شده را به شرط اینکه فروشنده قبول کند که مشتری کالای دیگری بخرد، این شرط باطل است.
5 - خیار غبن (ضرر): منظور از غبن این است که فروشنده یا مشتری در معاملهی کالایی ضرر زیادی متحمل شوند که از رسم و عرف خارج باشد و این حرام است و هرگاه فردی را در معاملهای فریب دهند که ضرر زیادی متحمل شده باشد، اختیار دارد که کالا را نگهدارد یا معامله را فسخ نماید. مثل اینکه برخی از تاجران بروند و بیرون از شهر کاروان تجاری را که از راه دور آمده و از قیمتها بیخبرند، فریب دهند یا فردی که قصد خرید ندارد، بازار گرمی کند و قیمت کالایی را بیش از حد بالا ببرد یا اینکه از قیمتها خبر نداشته باشد و چانه زدن در معامله را هم به خوبی نداند. در تمام این موارد حق فسخ معامله برای فردی که فریب خورده است، محفوظ میباشد.
6 - خیار تدلیس (فریب دادن): منظور از تدلیس این است که فروشنده، کالا یا حیوان را با ظاهری مرغوب عرضه کند درحالیکه واقعیت نداشته باشد. مثل اینکه تا چند روز، حیوانِ شیری را ندوشد که شیر زیاد در پستانش جمع شود و مشتری گمان کند که این حیوان، شیر زیادی دارد و مانند این....، این کار حرام است. اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد مشتری مختار است که معامله را فسخ کند یا حیوان را نگهدارد و معامله را قطعی نماید. اما اگر بعد از دوشیدن شیر خواست معامله را فسخ کند، باید یک صاع خرما در عوض شیری که دوشیده به فروشنده بدهد.
7 - داشتن حق اختیار در هنگام خیانت در معامله: اگر قیمت جنس یا کالا بیش از قیمت واقعی بود یا مشخص شد که قیمت کالا از آنچه فروشنده گفته کمتر است؛ مشتری اختیار دارد که کالا را نگهدارد و هزینهی تفاوت قیمت را از فروشنده بگیرد یا معامله را فسخ کند، مثل اینکه یک کتاب ده هزار تومانی را پانزده هزار تومان به مشتری بفروشد و سپس مشخص شود که فروشنده دروغ گفته است، در چنین معاملهای مشتری حقِّ اختیارِ گرفتن هزینه اضافی که پرداخته است یا فسخ معامله را دارد.
و حق اختیار در بیوع تولیه (فروش بدون سود، شرکت، مرابحه (فروش با سود) و مواضعه (فروش به ضرر) معتبر و ثابت است و در تمام اینها باید فروشنده و مشتری رأس المال (قیمت خرید) را بدانند.
8- خیار اِعسار (مشتری تنگدست): هرگاه مشخص شد که مشتری تنگدست یا بدحساب است، فروشنده اگر خواست برای حفظ مالش میتواند معامله را فسخ کند.
9- خیار دیدن کالا: هرگاه مشتری کالایی را که ندیده است، بخرد و شرط کند که پس از دیدن، معامله را قطعی میکند، پس از دیدن جنس یا کالا حق دارد که آن را با همان قیمتِ از پیش تعیین شده تحویل بگیرد یا آن را به فروشنده برگرداند.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩﴾ [النساء: 29]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راههای نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمیدارد]».
انواع معاملات از نگاه تحویل دادن به مشتری بر چهار نوع است:
اول: معاملهی نقدی به این صورت که کتابی را مثلا به ده هزار تومان میخرد و همانجا پول را میدهد و کتاب را تحویل میگیرد، این جایز است.
دوم: معاملهای که در آن کالا و پول بعد از مدتی تحویل داده میشود: مثل اینکه ماشینی با فلان مشخصات را بعد از یک سال به قیمتِ ده میلیون تومان تحویل مشتری میدهد. این معامله جایز نیست؛ زیراجنس و کالا هردو نسیه است.
سوم: پول را اول تحویل میدهد و پس از مدتی کالا یا جنس را تحویل میگیرد، بیع سلم همین است و جایز میباشد.
چهارم: اول کالا یا جنس را تحویل میگیرد و بعد از مدتی پول میدهد. مثل اینکه ماشینی را به پانزده میلیون تومان میخرد و پول آن را بعد از یک سال پرداخت میکند. این معامله نیز جایز است.
بیع سَلَم: این است که جنسی با مشخصات تعیین شده خریداری میشود و مشتری در همان جلسه معامله پول را پرداخت میکند و جنسی را در زمان تعیین شده پس از مدتی از فروشنده تحویل میگیرد.
الله تعالی به خاطر آسانگیری به مسلمین و برآورده شدن نیازهایشان، بیع سلم را مباح قرار داده است و این بیع را «بیع سلف» نیز میگویند و در این معامله اول پول پرداخت میشود و بعد از مدتی کالا را تحویل میدهند.
بیع سلم جایز است، و به عنوان مثال: فردی به صاحب نخلستانی پانصد هزار تومان پول میدهد که بعد از یک سال، صد کیلو خرما با فلان مشخصات به او تحویل دهد.
ابن عباس ب روایت میکند که وقتى پیامبر ج به مدینه آمد، دید مردم خرماى دو سال تا سه سال خود را پیشفروش مىکنند، پیامبر ج فرمود: «مَنْ أَسْلَفَ فِی شَیْءٍ فَفِی کَیْلٍ مَعْلُومٍ، وَوَزْنٍ مَعْلُومٍ إلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ»[31]: (هرکس چیزى را پیش فروش مىکند باید پیمانه و وزن آن معلوم باشد و مدت آن نیز معین شود).
بیع سلم به خاطر حساس بودنش شرایطی افزون بر شروط عموم بیوع دارد که عبارتند از:
کالا یا جنس مشخص باشد، قیمت کالا مشخص باشد، پول کالا را در مجلس معامله پرداخت کند، فروشنده متعهد باشد که کالا را در وقت مقرر تحویل دهد، مشخصات کالا طوری شرح داده شود که جهالت و پوشیدگی در آن نباشد، زمان و مکان تحویل کالا مشخص باشد.
احکام امور مالی و اقتصادی بر سه محور ذیل است:
عدالت، فضیلت و ظلم.
عدالت همان خرید و فروش است، منظور از فضیلت صدقه دادن است و منظور از ظلم ربا و... میباشد.
محور معاملات حرام بر سه اساس ذیل است:
ربا و ظلم و غرر (فریب و خیانت).
به این ترتیب در هر معاملهای که یکی از این موارد باشد، در شریعت حرام شده است و غیر از اینها دیگر معاملات حلال هستند و اصل در معاملات حلال و مباح بودن است.
الله تعالى میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٢٩﴾ [البقرة: 29]. «اوست که همۀ آنچه را که در زمین است برایتان آفرید؛ آنگاه به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان سامان داد و او به هر چیز داناست».
ربا: این است که در معاملهی دو چیز مثل هم، رباخوار چیزی اضافه میگیرد. به این ترتیب ربا گیرنده یا در تعویض دستبهدست چیزی اضافه میگیرد یا چیزی را به قرض میدهد و در برابر زمان چیزی اضافه میگیرد.
1- ربا از گناهان کبیره و یکی از هفت گناه هلاک کنندهی انسان میباشد که در تمام ادیان الهی حرام است؛ زیرا ربا ضرر بزرگی برای فرد و جامعه دارد که موجب دشمنی بین مردم میگردد و ثروتمندان با گرفتن بدون زحمت مال فقرا، مال زیادی جمعآوری میکنند. و ربا ظلم به نیازمندان و تسلط ثروتمندان بر فقرا است. و با ربا دروازهی صدقه و نیکوکاری بسته میشود و حس دلسوزی در بین افراد جامعه نابود میگردد تا جایی که قلب رباخوار با حرص در ثروتاندوزی، بخیلی، پریشانی، سنگدلی و بندگی مال و ثروت در غلاف خواهد شد.
2- ربا، خوردن مال مردم به ناحق است و موجب تعطیل شدن کار و کاسبی، تجارت، تولیدات صنعتی که مورد نیاز مردم است، میشود و هر روز بر ثروت و مال رباخوار بدون هیچ زحمتی افزوده میگردد، در نتیجه از تجارت و کارهایی که به نفع مردم است، دست میکشد. اما باید توجه داشت که هیچکس نبوده که به کثرت از طریق ربا مال و ثروت جمعآوری کرده باشد، مگر اینکه عاقبت، ثروتش را از دست داده و به غم و ذلت گرفتار شده است.
و از آن جایی که ربا برای افراد، جوامع و دولتها بسیار خطرناک است، الله با رباخوار و ربا دهنده اعلان جنگ نموده و رسول الله ج ربا خوار، ربا دهنده، منشی و دو شاهد معامله ربا را لعنت کرده است.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْ﴾ [البقرة: 275]. «در حالی که الله، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است».
2- و الله تعالى میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٢٧٨ فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِ...﴾ [البقرة: 278-279]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از الله پروا کنید و اگر مؤمن هستید، آنچه را که از [مطالبات] ربا باقی مانده است رها کنید. اگر [چنین] نکردید، بدانید که الله و رسولش با شما پیکار خواهند کرد...».
3- جابر س روایت میکند که رسول الله ج، کسی را که ربا میخورد و ربا میدهد و منشی و دو شاهد آن را لعنت کرده و فرمود: «همهشان برابرند».[32]
4- ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (از هفت گناه نابود کننده اجتناب کنید گفتند: ای رسول الله! آنها کدامند؟ فرمود: «شرک به الله، سحر، کشتن انسانی به ناحق که الله کشتنش را حرام کرده است، خوردن ربا، خوردن مال یتیم، فرار از جنگ تن به تن با کفار و تهمت زنا زدن به زنان مؤمن پاکدامن و بیخبر از فساد). [33]
ربا بر سه قسم است:
اول: ربای نسیه: ربای نسیه این است که فروشنده از مشتری در برابر مدتی که مهلت میدهد، هزینهای بیشتر میگیرد. به عنوان مثال یک میلیون به مشتری قرض میدهد تا بعد از یک سال، یک میلیون و پانصد هزار تومان بگیرد.
و از انواع ربا این است که پس از سررسید، قرضِ فرد تنگدست را با مهلت دادن افزایش میدهند و دیر کرد میگیرند. به این صورت که فروشنده به مشتری بدهکار در زمان پرداخت بدهی میگوید: قرضت را پرداخت میکنی یا با قرارداد و افزایش ربا مهلت پرداخت را تمدید کنم؟ اگر بدهی خود را پرداخت کند که تمام میشود اما اگر نتواند پرداخت کند، چند برابر بر میزان بدهکاری فرد مقروض افزوده میشود.
و باید توجه داشت که اصل ربای دوران جاهلیت بر همین اساس بوده است، که الله تعالی آن را حرام اعلام کرد و مهلت دادن بر فرد فقیر و تنگدست را واجب گردانید و این نوع ربا به خاطر ضرر بزرگی که دارد، خطرناکترین انواع رباست.[34]
و در این ربا، انواع ربای نسیه، ربای فضل و ربای قرض همه یکجا وجود دارد.
از دیگر انواع ربا این است که هردو جنسِ موردِ معاملهیِ دستبهدست یکی است و علت ربا اضافه گرفتن یا تأخیر در تحویل گرفتن هردو طرف یا یک طرف معامله، میباشد. مانند: معاملهی طلا با طلا، گندم با گندم و.... و نیز اگر یکی از اینها را یک طرف با تأخیر تحویل دهد، ربا میشود. مثلا وقتی طلا را با طلا معامله کردند یک طرف معامله طلا را با تأخیر تحویل دهد.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُواْ ٱلرِّبَوٰٓاْ أَضۡعَٰفٗا مُّضَٰعَفَةٗۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٣٠ وَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِیٓ أُعِدَّتۡ لِلۡکَٰفِرِینَ١٣١ وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ١٣٢﴾ [آل عمران: 130-132]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، ربا را [با سودِ] چندبرابر نخورید و از الله پروا کنید؛ باشد که رستگار شوید. و از آتشی که برای کافران آماده شده است بپرهیزید. و از الله و پیامبر اطاعت کنید؛ باشد که مورد رحمت [الله] قرار گیرید».
دوم: ربای فضل: ربای فضل این است که طلا با طلا یا نقره با نقره یا گندم با گندم را دستبهدست با مقداری اضافه معامله میکنند و شریعت (نص حدیث) در این مورد بر تحریم شش چیز تصریح کرده است.
عبادة بن صامت س روایت میکند که رسول الله ج: فرمود: «معاملهی طلا با طلا، نقره با نقره، گندم با گندم، جو با جو، خرما با خرما و نمک با نمک، باید به طور مساوی و مثل هم و دست به دست باشد؛ آنگاه که جنس دو کالای مورد معامله متفاوت شد، [مثلاً معاملهی طلا با نقره بود] هرگونه که خواستید، معامله کنید؛ البته به شرط این که دستبهدست باشد».[35]
و هرچه در علت با این شش نوع موافق باشد، بر اینها قیاس میشود. علت در طلا و نقره پول بوده است اما در چهار تای دیگر کیل و طعام بودن یا وزن و طعام بودن است.
و باید توجه داشت که در چیزهایی که با کیل، خرید و فروش میشود، کیل مدینه و در چیزهایی که با وزن خرید و فروش میشود، وزن اهالی مکه معتبر است. اما هرچه غیر از اینها باشد، در آنها عُرف معتبر است.
و در هر چیزی که ربای فضل (افزودهی دستبهدست) حرام است، ربای نسیه نیز حرام است.
سوم: ربای قرض: منظور از ربای قرض این است که فردی به فرد دیگر پولی قرض میدهد و شرط میکند که با چیزی اضافه پولش را برگرداند یا شرط کند که این پول را به این شرط به تو به قرض میدهم که نفع خاصی برایم داشته باشد، مثل اینکه بگوید: به شرطی به تو قرض میدهم که خانهات را یک ماه به من بدهی که سکونت کنم، این منفعت در قرض حرام است؛ زیرااز نیازهای مردم سوء استفاده میشود و به آنها ظلم میکنند. اما اگر بدون آنکه شرط کند، فردی که قرض گرفته چیزی به قرض دهنده بدهد، جایز است و ثواب دارد و در واقع چون برادر مسلمانش به او نیکی کرده او نیز متقابلا به وی خوبی میکند و بهترین مردم کسی است که قرض خود را به بهترین شکل پرداخت میکند.
الله تعالی میفرماید: ﴿هَلۡ جَزَآءُ ٱلۡإِحۡسَٰنِ إِلَّا ٱلۡإِحۡسَٰنُ٦٠﴾ [الرحمن: 60]. «آیا پاداش نیکی جز نیکی است؟!».
و هر نوع دریافت دیرکرد از بدهکاری که قرضش سررسیده و توان پرداخت بدهی خود را ندارد، ربا محسوب میشود و نیز هر نوع افزوده از همان آغاز قرض از نوع ربایی است که شرعا حرام است و تمام سودهای بانکی در معاملات، وامها و.... از انواع ربای حرام به شمار میرود که دادن و گرفتن آن جایز نیست.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ عُدۡوَٰنٗا وَظُلۡمٗا فَسَوۡفَ نُصۡلِیهِ نَارٗاۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرًا٣٠﴾ [النساء: 29-30].: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راههای نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمیدارد]. و هر کس [آگاهانه و] از روی تجاوز و ستم چنین کند، به زودی او را در آتشی [سوزان] درمیآوریم و این [کار] برای الله آسان است».
احکام ربای فضل (اضافه گرفتن دست بهدست)
1- وقتی معامله در یک جنس به صورت ربوی چه ربای فضل یا نسیه حرام است مثل اینکه طلا با طلا یا گندم با گندم و... را با اضافه گرفتن معامله کنند، شرط صحت این معامله این است که در مقدار برابر باشد و همان جا دو طرف تحویل بگیرند؛ زیرادو چیز مورد معامله در جنس و علت یکی هستند.
2- وقتی معاملهی جنسی در ربای فضل یکی باشد، افزایش به خاطر نسیه حرام است اما افزایش به خاطر تفاوت در جنس اشکالی ندارد، مثل اینکه طلا را با نقره یا گندم را با جو و... معامله کنند، در این معامله اضافه گرفتن یکی از دو جنس ایرادی ندارد به شرط اینکه در همانجا دستبهدست تحویل بگیرند؛ زیراجنس متفاوت میباشد و علت یکی است.
3- وقتی معامله در دو جنس ربوی که علت یکی نیست انجام شود، اضافه گرفتن و با تأخیر تحویل دادن جایز است. مثل اینکه مواد غذایی را با نقره یا طلا و... معامله کنند. در چنین مواردی افزون گرفتن و بعد از مدتی تحویل گرفتن، به دلیل تفاوت در جنس و علت جایز است.
4- وقتی معامله بین دو جنس غیر ربوی باشد، اضافه گرفتن و نسیه جایز است. مثل اینکه اگر یک شتر با دو شتر یا یک پارچه با دو پارچه و.... معامله شود، اضافه گرفتن و بعد از مدتی تحویل گرفتن جایز است.
5- معاملهی یک نوع کالا با کالای دیگر جایز نیست، مگر اینکه مشخصات هردو در یک سطح باشد، بنابراین معامله خرمای خشک با خرمای تازه جایز نیست؛ زیراوقتی خرما خشک شود، وزن آن کمتر و سبک میشود، در نتیجه همان اضافه وزن حرام است و در چنین معاملهای ربا وجود دارد.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [الحشر: 7]. «و آنچه که رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه که شما را از آن نهی کرد دست بردارید؛ و از الله پروا کنید که الله سختکیفر است».
معامله طلا یا نقرهی ساخته شده با جنس طلا و نقرهی ساخته نشده با اضافه در وزن، جایز نیست، منظور این است که به خاطر اجرت ساخت نباید از وزن بیشتر بگیرند، بلکه باید طلای ساخته نشده را به پول بفروشند و سپس طلای ساخته شده را با پول بخرند.
سود وامهایی که بانکها در این عصر از مردم میگیرند یا سودی که به سپردهگذاران میدهند، ربا و حرام است و برای کسی جایز نیست که چنین وامهایی بگیرد و به بانک سود بدهد یا سود سپردهاش را از بانک بگیرد؛ زیراچنین سودهایی خسارت به بار میآورد نه فایده....
و باید متوجه باشیم که بانکها و صندوقهای زیر مجموعهی آنها اسم ربا را فایده گذاشتهاند تا مردم را فریب دهند و آنها را به انداختن در دام حرام تشویق کنند.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَمۡحَقُ ٱللَّهُ ٱلرِّبَوٰاْ وَیُرۡبِی ٱلصَّدَقَٰتِۗ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ٢٧٦﴾ [البقرة: 276]. «الله ربا را نابود [و بیبرکت] میگردانَد و صدقات را [با افزودن بر ثوابش] افزایش و [برکت] میدهد؛ و الله هیچ کافرِ لجوج و گناهکاری را دوست ندارد».
استفاده از کارت بانکها در خرید و فروش یا پرداخت وام با کارت اعتماد یا کارت امین به شرط اینکه کاربر در پرداخت وام، در زمان تعیین شده متعهد باشد جایز است. و بانک صادر کننده کارت حق دارد که در برابر صدور کارت هزینهای متعارف بگیرد؛ زیرادستمزد ضمانت خود را دریافت میکند و این دستمزدی در برابر منفعت است. البته جایز نیست که بعد از اتمام مدت تعیین شده از صاحب کارت سود بگیرد؛ زیرااین از نوع ربای حرام است.
1- برای مسلمین واجب است که در صورت نیاز پول خود را در بانکهای اسلامی بگذارند و جابهجایی پول خود را از طریق بانک اسلامی انجام دهند. اما اگر بانک، اسلامی نبود، برای رفع نیاز در سپردهگذاری و کارتبهکارت نمودن پول از دیگر بانکها بدون دادن سود استفاده نمایند. به شرط اینکه با احکام شرعی مخالف نباشد.
2- بر مسلمانان کار کردن در هر بانک یا مؤسسهای که ربا میگیرد یا ربا میدهد، حرام است و حقوقی که از این راه به دست میآورد، چه در عملِ ربوی مستقیم سر و کار داشته باشد، یا نداشته باشد، حرام است و در قیامت در پیشگاه الله بازخواست خواهد شد.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
اگر فرد مسلمان پول خود را در بانکهای ربوی گذاشت و سپس سود پولش را به او دادند، جایز نیست که بگیرد؛ زیراحرام است و جایز نیست که چنین مال و پولی را که از درآمد پلیدی است، تصرف و قبول کند و الله پاک است و جز پاک را قبول نمیکند.
مال ربوی را از بانک نگیرند حتی اگر بانک این پول را در راههای حرام یا جنگ با مسلمانان مصرف کند؛ زیرا نه تو به آنها دستور دادهای که در چنین راهی مصرف کنند و نه به آنها دادهای که در این راهها مصرف کنند و از اساس مالک چنین مالی نبودهای. به این ترتیب خوردن ربا از گناهان کبیره است که الله با رباخوار اعلان جنگ کرده است، در نتیجه گرفتن ربا و یا دادن آن برابر است که کم یا زیاد باشد، حرام است و سرنوشت رباخوار نابودی ابدی مالش خواهد بود؛ زیرانتیجهی جنگ با الله و پیامبر همانطور که هلاکت بوده است در آینده نیز خواهد بود.
الله تعالى میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٢٧٨﴾ [البقرة: 278]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از الله بترسید و باقی مانده ربا را رها کنید اگر مؤمن هستید».
آنگاه که الله بر فرد رباخوار احسان کرد و توبه نمود و اموالی ربوی داشت و خواست از شر آنها نجات پیدا کند، دو حالت دارد:
1- اموالی را به مردم داده تا ربا و سود آن را بگیرد، در چنین حالتی اصل مال خود را بگیرد و ربای آن را رها کند.
2- اموالی دارد که از راه ربا به دست آورده و این نیز دو حالت دارد:
اول: از ربا بودن آن بیخبر بوده است، چنین فردی اموالی که از این راه به دست آورده مال خودش است و گناهی بر او نیست. مثل کسیکه تازه مسلمان شده یا در صحرایی دور افتاده زندگی میکند.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ﴾ [البقرة: 275]: «در حالی که الله، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است. پس هر کس که از [جانب] پروردگارش پندی به او برسد و [از رباخواری] دست بردارد، آنچه گذشته و [سودهایی که قبل از نزولِ حکمِ ربا دریافت کرده است] از آنِ اوست و [در مورد آینده نیز] کارش به الله واگذار میشود؛ و[لی] کسانی که [به رباخواری] بازگردند، اهل آتش هستند و در آن جاودانند[= مدت زمانی طولانی در آن خواهند بود]».
دوم: از حرام بودن معاملهی ربوی آگاه بوده اما بعدا صادقانه توبه کرده است، این فرد مالی که از راه ربا به دست آورده مال خودش است؛ زیراالله تعالی به توبه کنندهی از ربا دستور نداده که مال ربا را برگرداند، بلکه فقط دستور داده که از آن به بعد ربا نگیرد.
هرکس از ربا توبه کند، مالی جز اصل مال خود ندارد و منظور از اصل مال (یا رأس المال) مال اصلی فرد و مالی است که از راهِ گرفتنِ ربا قبل از توبه به دست آورده است.
اگر اصل مال کسی صدها و هزاران .... بوده است و بعد از چند سالی [از راه رباخواری] میلیونها.... شده است و سپس به لطف الله توبهی نصوح نمود، توبه گناهان ماقبل را پاک میگرداند.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٢٧٨ فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَکُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِکُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ٢٧٩﴾ [البقرة: 278-279]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از الله پروا کنید و اگر مؤمن هستید، آنچه را که از [مطالبات] ربا باقی مانده است رها کنید. اگر [چنین] نکردید، بدانید که الله و رسولش با شما پیکار خواهند کرد؛ و اگر توبه کردید، اصلِ سرمایههایتان از آنِ شماست؛ نه [با گرفتنِ سودِ سرمایهتان به کسی] ستم میکنید و نه [با چشمپوشی از آن سودِ حرام] بر شما ستم میرود».
در معامله و خرید و فروش گوسفند و.... و نیز هر چیزی که شمارش میشود، ربایی نیست، در نتیجه جایز است که یک شتر را با دو و سه شتر معامله کنند. و ربا در چیزهایی وجود دارد که با کیل و وزن خرید و فروش میشود، بنابراین جایز نیست که یک کیلو گوشت گوسفند را با دو کیلو گوشت گوسفند معامله کنند البته اگر یک کیلو گوشت گوسفند را با دو کیلو گوشت گاو معامله نمایند جایز است؛ زیرا نوع گوشت متفاوت است و باید در همانجا دستبهدست تحویل دهند.
خرید طلا به قصد پس انداز کردن یا استفاده نمودن جایز است. مثل اینکه در زمان پایین بودن قیمت، طلا میخرد تا در زمان بالا رفتن قیمت، آن را بفروشد؛ زیرا خرید و فروش طلا و نقره مثل دیگر کالاها با رعایت شرایط جایز است.
صرافی یا تبادل پولهای نقد رایج
منظور از صرافی این است که پول نقد رایج یک کشور را با پول نقد رایج کشور دیگر معامله و تعویض کنند. فرقی ندارد که در جنس یکی یا مختلف باشند و برابر است که از طلا و نقره یا پولهای نقد رایج باشد، اینها حکم طلا و نقره را دارند؛ زیرا مثل این دو در ارزش مشترک هستند، مانند ریال، دینار، دلار و....
منظور از نقد، چیزی است که برای خرید کالا بین مردم رایج است، فرقی ندارد که از طلا یا نقره یا پولهای رایج در کشورها و..... باشد.
برخی از احکام صرافی (یا تعویض پولها)
1- اگر خواستند طلا را با طلا یا پول نقد یک کشور را با خود همان پول کاغذی یا سکهای تعویض کنند واجب است که اضافه یا کم نکنند بلکه باید اندازه آن برابر باشد و در همانجا دستبهدست تعویض کنند.
2- اگر خواستند طلا را با نقره یا ریال سعودی را با دلار تعویض کنند، اضافه و کم کردن جایز است و باید در همان مجلس دستبهدست تحویل بگیرند.
3- اگر دو نفری که پول تعویض میکنند قبل از تحویل گرفتن تمام پولِ مورد معامله از هم جدا شدند، معاملهی آن دو فقط در همان مقدار پولی که تحویل گرفتهاند، درست است و در آن مقداری که تحویل نگرفتهاند، معامله باطل است. به طور مثال یک دینار را با ده درهم معامله کردند که صراف فقط پنج درهم داشت، معامله فقط در نصف دینار درست است و نصف دیگر دینار در نزد صراف امانت میماند.
قراردادهای معاملات بر سه نوع است:
اول: قراردادهای داد و ستد مانند خرید و فروش، اجاره و... .
دوم: معاملهای که برای رضای الله و کسب ثواب است. مانند: هبه (هدیه و بخشش)، وصیت، وقف، قرض، صدقه، بخشش، نیکی کردن و برای رضای الله به دیگران کمک کردن.
سوم: معاملات و پیمانهایی که در اجرای آن باید متعهد و پایبند باشند. مانند: رهن، ضمانت، کفالت، گواهی دادن و... که از پیمانهای ثابتی است که باید در اجرای آن متعهد باشند.
قرض: این است که مالی را به فرد نیازمند میدهند تا پس از استفاده، آن را به صاحبش برگردانند. و برخی قرضها بلا عوض هستند و پس نمیگیرند و در هردو حالت قرض برای رضای الله و کسب ثواب است.
قرض دادن ثواب دارد و در اسلام به آن تشویق شده است؛ زیرا کمکی به نیازمندان است و نیازهایشان بر طرف میگردد و هرچه نیاز بیشتر و عمل خالصانهتر باشد، به فرد قرض دهنده، ثواب بیشتری میرسد.
1 - الله تعالى میفرماید: ﴿مَّن ذَا ٱلَّذِی یُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا فَیُضَٰعِفَهُۥ لَهُۥٓ أَضۡعَافٗا کَثِیرَةٗۚ وَٱللَّهُ یَقۡبِضُ وَیَبۡصُۜطُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ٢٤٥﴾ [البقرة: 245]. «کیست که به الله قرض دهد؛ قرضی نیکو [و از اموالش در راه خشنودیِ پروردگار انفاق کند] تا [الله] آن را برایش چندین برابر کند؟ و الله است که [از روی حکمت و عدالت، در روزیِ بندگانش] تنگی و گشایش پدید میآورد؛ و [همگی در آخرت] به سوی او بازگردانده میشوید».
2- الله تعالى میفرماید: ﴿إِن تُقۡرِضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا یُضَٰعِفۡهُ لَکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡۚ وَٱللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ١٧ عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ١٨﴾ [التغابن: 17-18]. «اگر به الله قرض نیکو دهید، آن را برای شما افزون میکند و شما را میآمرزد؛ و الله قدرشناسِ بردبار است. [او] دانای پنهان و آشکار و پیروزمندِ حکیم است».
3 - ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (هرکس یکی از مشکلات دنیوی مؤمنی را حل کند، الله مشکلی از مشکلات روز قیامت او را حل خواهد کرد. هرکس به تنگدستی آسان بگیرد، الله در دنیا و آخرت با او آسان میگیرد. و هرکس عیب مسلمانی را بپوشد، الله در دنیا و آخرت عیب او را میپوشد. و الله یار و یاور بنده است، تا زمانی که بنده یار و یاور برادرش باشد).[36]
1- قرض دادن مستحب و قرض گرفتن مباح است و هرچه خرید و فروش آن درست باشد قرض دادن آن نیز به شرط اینکه مشخص باشد، درست است و قرض دهنده باید از کسانی باشد که قرض دادنش به فرد نیازمند جایز باشد. و کسیکه قرض میگیرد باید عوض آن را در چیزهایی که مثل دارند و یا قیمت آن را بدهد.
2- هر قرضی که منفعتی داشته باشد، آن منفعت ربا است. مثل اینکه به فردی قرض میدهد به شرط اینکه اجازه دهد در خانهاش سکونت کند یا قرض بدهد و سود ربوی از فرد بگیرد مثل اینکه هزار تومان قرض بدهد و هزار و پانصد تومان بگیرد.
هرکس قرضی را تا مدت مشخصی داد باید آن را بنویسند؛ زیراهدف از قرض دادن کمک به قرض گیرنده است نه ضرر وارد کردن به او؛ زیراکسیکه قرض میگیرد، میخواهد تا مدتِ مورد توافق با قرض دهنده مشکل خود را حل نماید.
در اصل احکام شرعی برای جلب مصالح و دفع مفاسد است، بنابراین قرض و عاریه گرفتن و قرضهایی را که زمان پرداخت آنها تعیین شده است، تا سر رسید زمان پرداخت از فرد مقروض مطالبه نکنند.
اگر بدون توافق بر سر زمان مشخصی برای پرداخت، قرضی دادند به عرف عمل میشود اما اگر عرفی وجود نداشت و قرض گیرنده با برگرداندن قرض ضرر میکرد؛ زیرا آن را در مصالح خود مصرف کرده است، بر قرض دهنده واجب است که مهلت دهد و اگر مال در دست قرض گیرنده است و در برگرداندن آن ضرر نمیکند و برایش امکان دارد که بدون ضرر قرضش را پرداخت نماید، واجب است که در هر وقت که قرض دهنده مالش را خواست، به او برگرداند. چون الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾ [النساء: 58]. «بیتردید الله به شما فرمان میدهد که امانتها را [به طور کامل] به صاحبانشان بازگردانید».
1- در پرداخت قرضهای نقدی مانند ریال و ... پرداختِ مثلِ آن معتبر است نه قیمت روز بازار؛ زیرا پرداخت قرضها باید با همان مثل آن باشد و ربطی به تغییر قیمتها ندارد، بنابراین باید قیمت آن را در روز گرفتن و تحویل دادن بدهد. به طور مثال اگر کسی برای مدت مشخصی صد هزار ریال سعودی قرض گرفت، واجب است که همان مقدار را برگرداند. اما اگر فرد قرض گیرنده بدون پیش شرط و درخواست قرض دهنده با رضایت قلبی خودش چیزی اضافه بدهد، ایرادی ندارد و از نوع خوبی کردن در مقابل خوبی کردن است.
2- وقتی هردو طرف قرض دهنده و قرض گیرنده توافق کردند که در هنگام پرداخت، به جای چیزی که قرض داده چیز دیگر معادل قیمت آن را برگرداند، ایرادی ندارد و باید در همان مجلس چیزی را که به قرض میدهد، تحویل دهد.
خوبی کردن در قرض مستحب است، هر چند شرط نکرده باشند، مثل اینکه شتر دو ساله به قرض بدهد و قرض گیرنده در هنگام باز پرداختِ قرض، شتر چهار سالهای تحویل بدهد؛ زیرااین از نوع نیکی در باز پرداخت قرض به شمار میرود و از خوبیهای اخلاقی است.
باید بدانیم که هرکس دوبار به مسلمانی قرض بدهد، گویی یک بار صدقه داده است.
ابو رافع س میگوید: پیامبر ج از مردی، شتری جوان قرض گرفت، آنگاه یک دسته از شتران زکات را آوردند، پیامبر ج به ابو رافع دستور داد که به آن مرد شتر جوانی بدهد، (ابو رافع) گفت: به جز شتری چهار ساله و خوب شتری نمییابم! فرمود: «همان را به او بده؛ زیرا بهترین مردم کسی است که قرضشان را به بهترین شکل پرداخت کنند).[37]
فضلیت مهلت دادن به تنگدست یا بخشیدن قرض
مهلت دادن به تنگدست از مکارم اخلاق است و از این بهتر، بخشیدن قرضش است.
1 - الله تعالى میفرماید: ﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٨٠﴾ [البقرة: 280]. «و اگر [شخصِ بدهکار،] تنگدست بود، تا [هنگام] گشایش [و تواناییِ بازپرداخت، به او] مهلت دهید و [اگر توانایی پرداخت نداشت،] بخشیدن آن [بدهی] برایتان بهتر است، اگر [ثواب این کار را] بدانید».
2- ابو یسر س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (هرکس تنگدستی را مهلت دهد یا از او درگذرد الله او را (در روز قیامت) زیر سایهاش قرار میدهد). [38]
فرد بدهکار چهار حالت دارد:
1- فرد بدهکاری که مطلقا چیزی ندارد؛ واجب است که به چنین فردی مهلت داده شود و بر او سخت نگیرند.
2- مال فرد بدهکار از مقدار قرضش بیشتر است، جایز است که از چنین فردی بخواهند که قرضش را پرداخت نماید و در دادگاه اسلامی نیز قاضی او را ملزم به پرداخت میکند.
3- مال فرد به اندازه قرضش میشود در چنین وضعی فرد بدهکار ملزم به پرداخت میشود.
4- مال فرد بدهکار از مقدار قرضش کمتر است. چنین فردی مفلس است، به درخواست طلبکاران یا برخی طلبکاران، او را بازداشت و مالش را به نسبت بدهکاریاش بین طلبکاران تقسیم میکنند.
مجازات کسیکه قرض میکند و قصد پرداخت آن را ندارد
بر هرکسیکه قرض میکند واجب است که قصد پرداخت به موقع آن را داشته باشد، اگر چنین نباشد، الله آن مال را تلف و نابود خواهد کرد.
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (هرکس اموال مردم را (به عنوان وام) بگیرد و نیت پرداخت آن را داشته باشد، الله [شرایط] پرداخت قرضش را [فراهم] خواهد کرد. و هرکس که آن را به نیت اتلاف و ضایع کردن، بگیرد، الله مال و جانش را ضایع میگرداند).[39]
6- رهن (گِرو)
اقسام معاملات از نظر جواز و التزام
معاملات و پیمانها از نظر جواز و التزام بر سه قسم است:
اول: معاملات و پیمانهایی که بر هردو طرف لازم الإجرا هستند؛ خرید و فروش، اجاره و مانند اینها ....
دوم: پیمانهایی که اجرای آن بر هردو طرف، اختیاری است و هردو میتوانند آن را فسخ کنند. مانند: وکالت و مانند این ....
سوم: پیمانهایی که فقط یک طرف حق فسخ دارد. مانند: رهن (گرو) که مرتهن (گِرو گیرنده) حق دارد که گِرو را به صاحبش برگرداند، ولی بر گِرو دهنده تحویل دادن گِرو الزامی است و مانند اینها.... که یک طرف بر دیگری حقی دارد.
رهن (گرو): تحویل دادن مالی به عنوان وثیقه، به فروشنده که در صورت ناتوانی بدهکار از پرداختِ پول کالا، بتواند حقش را کامل دریافت کند.
گِرو به هدف حفظ مال قرض دهنده مشروع است و بعد از سررسیدِ زمانِ پرداختِ بدهی، گرو دهنده باید بدهکاری و قرضش را پرداخت کند. اگر بعد از سررسید زمان پرداخت قرض، گرو دهنده از پرداخت قرض خود سرباز زند، اگر خودش به رهن گیرنده اجازهی فروش داد، آن را بفروشد و طلب خود را بردارد. اما اگر اجازه نداد از طرف حکومت اسلامی به حکم دادگاه، فردِ بدهکار مجبور به پرداخت بدهیاش یا فروش گِرو میشود، اگر این کار را نکرد به حکم دادگاه فروخته میشود و طلب گرو گیرنده را از آن برمیدارند.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿وَإِن کُنتُمۡ عَلَىٰ سَفَرٖ وَلَمۡ تَجِدُواْ کَاتِبٗا فَرِهَٰنٞ مَّقۡبُوضَةٞ﴾ [البقرة: 283]. «اگر در سفر بودید و نویسندهای نیافتید [که سندِ وام را بنویسد، چیزی] گرو بگیرید».
2- عایشه ل روایت میکند که پیامبر ج طعامی [مقداری گندم یا جو] را از یک یهودی به صورت نسیه خریداری کرد و زره آهنین خود را نزد او به رهن گذاشت).[40]
برای صحت رهن رعایت شرایط ذیل الزامی است:
کسیکه مالی به گرو میدهد از افراد صاحب اختیار در تصرف مال خودش [عاقل، بالغ و ..] باشد؛ هردو طرف بپذیرند؛ کالای مورد گِرو و جنسش را بشناسند؛ عین کالای در گِرو - گرچه مالی مشترک باشد- موجود باشد؛ مالک عین کالایی که به رهن میدهد باشد؛ کالا یا مال رهنی را گرو گیرنده، تحویل بگیرد.
وقتی این شرایط رعایت شود، رهن صحیح و الزامی است.
مخارج احتمالی رهن (گرو) بر عهدهی کیست؟
مخارج گِرو برعهدهی گرو دهنده است. البته گرو گیرنده در صورت نیاز حق دارد که مال رهنی را به اندازه نیاز و مخارج آن سوار شود یا اگر شیری بود، از شیرش بدوشد.
و باید توجه داشت که مال گِرو در دست گرو گیرنده یا امانتدار امانت است که در صورت هلاک غیر عمدی ضمانت ندارد، مگر اینکه در حفظ آن کوتاهی کند یا به عمد آن را نابود و .. کند، در چنین صورتی ضامن است.
حکم کم کردن از بدهکاری به خاطر پرداخت زود هنگام قبل از سر رسید
کم کردن از بدهکاری به خاطر پرداخت زود هنگام قبل از سررسید، برابر است که به درخواست قرض دهنده یا بدهکار باشد، جایز است.
و هرکس از طرف کسی دیگر حقی را از قرض یا نفقه پرداخت کند، اگر بخواهد میتواند آن را بازپس بگیرد.
فروختن گِرو برای رهن دهنده جایز نیست مگر با اجازه رهن گیرنده؛ اما اگر با اجازهی رهن گیرنده بفروشد، معامله درست است، ولی اگر اجازه ندهد، معامله فاسد است.
برای شرکتها، مؤسسات و افراد جایز است که به صورت انبوه خانه، آپارتمان و... بسازند و با اقساط کم به مردم بفروشند و آن را تا پایان پرداخت همه قسطها براساس ضوابط شرعی به رهن بدهند.
چه زمانی پیمان رهن تمام میشود؟
در یکی از حالتهای ذیل مدت رهن تمام میشود:
پرداخت تمام بدهکاری به مرتهن؛ تحویل دادن رهن به صاحبش؛ فروختن اجباری رهن به دستور قاضی؛ فسخ قراردادِ رهن از طرف کسیکه مالی را به رهن گذاشته است؛ رفع مسئولیت از بدهکاری به هر صورت ممکن؛ نابودی مالی که به رهن گذاشته شده است؛ تصرف در مالی که به رهن گذاشتهاند؛ با خرید و فروش یا بخشیدن با رضایت دو طرف.
وقتی یکی از موارد فوق اتفاق بیفتد قرارداد رهن تمام میشود.
اگر کسی کالایی خریداری کرد یا مبلغی را قرض گرفت، برایش جایز است که چک مورد تأیید بانک را که تاریخ برداشت آن در زمان مشخصی در آینده قید شده است را به عنوان رهن بدهد.
و سهام حلال را جایز است که به رهن بگذارند؛ زیراهر چیزی که فروختنش جایز است به رهن گذاشتنش نیز جایز است؛ زیرا هدف از قرارداد رهن، گرفتن وثیقه و فروختن آن در صورت عدم توانایی در پرداخت بدهکاری رهنگذار است.
و هرچه خرید و فروش آن جایز نیست مثل سهام حرام یا ربوی، به رهن گذاشتن آن نیز جایز نیست.
ضمانت: منظور از ضمانت این است که فردی مسئولیت پرداخت بدهکاری فرد دیگری را به عهده بگیرد.
ضمانت قراردادی است که به اقتضای مصلحت و نیاز مردم، جایز میباشد و از همکاری بر اساس نیکوکاری و تقوا به شمار میرود که نیاز مسلمانی بر طرف میشود و کمکی در هنگام گرفتاری است.
شروط صحت ضمانت
شرط صحت ضمانت این است که: ضامن با رضایت بدون اجبار، شرایط تصرف (عقل، بلوغ و...) را داشته باشد و بتواند ضمانت کند.
1- ضمانت با هر کلمهای که بیانگر تضمین باشد مانند: ضمانت میکنم یا مسئولیت آن با من و.... صحیح است.
2- ضمانت با هر مال مشخص مانند پول نقد یا مال نامشخص مثل اینکه بگوید: مال تو را در برابر فلان مال ضمانت میکنم یا ضمانت میکنم که چه زنده یا مرده باشی از طرف تو بدهکاریات را پرداخت کنم.
وقتی فردی ضمانت بدهکاری را کرد، آن فرد از قرض و بدهکاریاش مبرا نمیشود، بلکه هر دو، مسئول پرداخت بدهکاری میگردند و طلبکار میتواند طلب خود را از هرکدام که خواست مطالبه کند.
هرگاه طلبکار تمام طلب خود را از بدهکار دریافت کند یا طلبکار ضامن را مبرا نماید، مدت ضمانت تمام میشود و از بدهکاری که ضامنش شده است در صورت پرداخت بدهی یا مبرا دانستنش توسط طلبکار، رفع مسئولیت میشود.
کفالت: این است که فرد عاقل و بالغ با رضایت تعهد کند که فرد بدهکار را به طلبکارش تحویل دهد.
حکمت مشروعیت کفالت این است که حقوق مردم حفظ شود به حقوق خودشان برسند.
کفالت جایز است و از همکاری در کارهای نیک و تقوا به شمار میرود، این کار برای کفیل مستحب است؛ چون نیکی کردن به مکفول است.
الله تعالى میفرماید: ﴿قَالَ لَنۡ أُرۡسِلَهُۥ مَعَکُمۡ حَتَّىٰ تُؤۡتُونِ مَوۡثِقٗا مِّنَ ٱللَّهِ لَتَأۡتُنَّنِی بِهِۦٓ إِلَّآ أَن یُحَاطَ بِکُمۡۖ فَلَمَّآ ءَاتَوۡهُ مَوۡثِقَهُمۡ قَالَ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَکِیلٞ٦٦﴾ [یوسف: 66]. «[یعقوب] گفت: هرگز او را با شما نخواهم فرستاد تا با من به نام الله پیمان استوارى ببندید که قطعاً او را نزد من بازمیآورید، مگر آنکه گرفتار شوید [و هیچ یک نجات نیابید]. وقتی [عهد و] پیمان استوار خویش را به او دادند، [یعقوب] گفت: الله بر آنچه میگوییم [گواه و] نگهبان است».
چه زمانی از کفیل رفع مسئولیت میشود؟
در صورتهای ذیل از کفیل رفع مسئولیت میشود:
مکفول بمیرد؛ یا خود مکفول بیاید خود را تسلیم صاحب حق یا طلبکار کند؛ یا کالایی که به خاطر آن کفالت شده به وسیله الله تعالی از بین برود.
ضمانت: این است که ضامن تعهد میکند که از طرف فرد بدهکار، قرض را بدهد.
اما کفالت: این است که فرد صاحب اختیار تعهد میکند که فرد بدهکار را بیاورد.
به این ترتیب در کفالت، کفیل قرضدار را احضار میکند. اما در ضمانت، ضامن بدهی را پرداخت میکند. در نتیجه مسئولیت در کفالت کمتر از ضمانت است و کفالت مربوط به فرد قرضدار میشود نه قرضش؛ بنابراین وقتی کفیل مکفول را به صاحب حق (طلبکار) تحویل دهد، چه بتواند طلبش را از او نقد کند یا نتواند دیگر کفیل مسئولیتی ندارد. اما اگر فردی، کفیلِ فردِ بدهکار شود و نتواند او را بیاورد، بدهی آن فرد به دوش کفیل خواهد بود.
اگر فرد قرضدار خواست به سفر برود و قرض، سررسید داشت، طلبکار میتواند مانع رفتنش به سفر شود، اما اگر ضامن توانمندی در پرداخت بدهی ضمانت کند یا مالی را به گِرو بگذارد که معادل قیمت بدهیاش در هنگام سررسید باشد، میتواند به سفر برود؛ زیرااز ضرر طلبکار پیشگیری میشود.
کفالت کار کردن جایز و از نوع کفالت نفس است و این نوع کفالت به مصلحت کفیل و مکفول است. هرگاه کفیل با عامل توافق کرد که برایش در برابر حقوق مشخص یا با حقوق کمتر از حقوق بازار کار کند، طبق ضوابط شرعی کفالتش جایز است.
و اگر کفیل با عامل توافق کردند که کفیل کارهای او را انجام دهد و تأمین نیازهای کاری از ابزار کار را به عهده گیرد و عامل، خودش کار کند و با نسبت معینی از فایده برای کفیل، این نیز جایز است؛ زیرا از نوع مشارکت به حساب میآید.
و اگر عامل، کفیل را به اختیار خودش بگذارد تا هرکاری را که دوست دارد و در نزد هرکس که میخواهد کار کند و در برابر این مبلغ معینی یا نسبت خاصی از درآمد وی را از او بگیرد، این به دلیل جهالت، فریب و ظلمی که در این قرارداد وجود دارد، جایز نیست.
اگر کارگران یک کارخانه یا مؤسسهای به هدف بیشتر نمودن حقوق یا بهتر شدن شرایط کاریشان یا هر درخواستی دیگر که به نفع کارگران است، اعتصاب کنند، جایز است.
وقتی کارفرمایی با کارگران خود -برابر است که حکومت، شرکت یا فرد خاصی باشد- بر حقوق و شرایط خاصی توافق کردند، بر هردو طرف کارفرما و کارگر واجب است که به قرارداد مورد توافق متعهد باشند. اما اگر بر کارگر ظلم یا ضرری تحمیل شود، حق دارد که کار نکند یا به طور موقت از کار کردن دست بکشد تا به حقوق خود به طور عادلانه دست یابد. البته این به شرطی جایز است که حکومت به کارگران این اجازه را بدهد و این اعتصاب ضررهایی نداشته باشد که از اساس و ریشه مصلحت عموم مردم و .. را به خطر بیندازد.
و باید اعتصاب کارگران بر اساس آموزهها از پیش تعیین شده باشد که با شریعت مخالف نباشد و با آن به مصلحتی به دور از مفاسد خاص و عام دست یابند.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِ﴾ [المائدة: 1]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، به پیمانها[یتان] وفا کنید».
الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٩٠﴾ [النحل: 90]. «در حقیقت، الله [شما را] به عدالت و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان مىدهد و از فحشا و زشتکاری و سرکشی نهى مىکند. او شما را پند مىدهد؛ باشد که پند گیرید».
حواله: انتقال قرض از عهدهی حواله کننده به شخصی دیگر (حواله شونده) است.
حکم حواله: حواله جایز است.
الله حواله را مشروع قرار داده است تا حقوق مالی صاحبان حق تأمین شود و یکی از نیازهای انسانها برطرف گردد؛ زیرابسی اوقات انسان احتیاج دارد که از طلبکاری رفع مسئولیت کند یا حق خود را از فرد بدهکاری بگیرد یا گاهی نیاز پیدا میکند که مالی را از شهری به شهر دیگر بفرستد که این کار به دلیل مشکل بودن حمل آن یا دوری راه یا ناامن بودن راه، آسان نیست به همین دلیل، الله تعالی حواله را به هدف تأمین این مصلحتهای آشکار، مشروع قرار داده است.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
برای صحت حواله شرایط ذیل باید رعایت شود:
1- حواله کننده و حواله شونده، اختیار تصرف را داشته باشند.
2- کسیکه پرداخت حواله را به عهده میگیرد، به حواله کننده بدهکار باشد.
3- زمان پرداخت قرض رسیده باشد.
4- قرضی که حواله میکنند با طلبی که از حواله شونده دارند، در اندازه، جنس و صفت برابر باشد.
5- طبق عرف رایج هردو طرف حواله کننده و حواله شونده راضی باشند و تأیید کنند.
هرگاه بدهکاری، طلبکارش را به گرفتن طلبش از فردِ توانمندی حواله کرد، باید بپذیرد. اما اگر به فرد تنگدستی حواله داد و نمیدانست که تنگدست است، میتواند به خودِ حواله دهنده مراجعه کند. اما اگر خبر داشت و قبول کرد حق رجوع به حواله کننده را ندارد. باید توجه داشت که فردی که توان پرداخت بدهی خود را دارد، به تأخیر انداختنش حرام است؛ زیراستمی است که در حق طلبکار خودش روا میدارد.
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (تأخیر کردن انسانِ ثروتمند از بازپرداخت بدهى که به عهده دارد، ظلم است. هرگاه شما را به کسىکه ثروتمند است، حواله کردند، قبول کنید و طلب خودتان را از کسىکه بر او حواله شدهاید وصول نمایید).[41]
وقتی قرارداد حواله بین دو طرف مورد تأیید قرار گیرد، بدهکاری حواله کننده از او به حواله شونده منتقل میگردد و حواله کننده از قرض خود مبرا میشود.
فضیلت و ثوابِ بخشیدنِ بدهکارِ تنگدست
اگر پس از حواله، فردی که حواله را قبول کرده است، تنگدست شود، مستحب است که به او مهلت بدهند یا بهتر است که بدهکاری او را ببخشند.
1 - الله تعالى میفرماید: ﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٨٠﴾ [البقرة: 280]. «و اگر [شخصِ بدهکار،] تنگدست بود، تا [هنگام] گشایش [و تواناییِ بازپرداخت، به او] مهلت دهید و [اگر توانایی پرداخت نداشت،] بخشیدن آن [بدهی] برایتان بهتر است، اگر [ثواب این کار را] بدانید».
2 - ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: («تاجری بود که به مردم قرض میداد؛ [زمان بازپرداخت قرضش که فرا میرسید] هرگاه تنگدستی را [بین بدهکارانش] میدید، به خدمتکارانش میگفت: از او گذشت کنید، امید است که الله از ما گذشت کند؛ [در نتیجه بعد از مرگش] الله از او گذشت کرد). [42]
حوالههای بانکی: منظور از حوالههای بانکی این است که فردی به بانک شهر خودش پول واریز میکند و از بانک، حواله یا چک برداشت میگیرد تا پول خود را از بانک شهر یا جای دیگر برداشت نماید.
این معامله به هدف رفع مشکلات مردم و حفظ اموالشان از دزدی و محافظت جان مردم جایز است؛ فرقی نمیکند پولی که به بانک مبدأ تحویل میدهد با پولی که از بانک مقصد تحویل میگیرد، یکی باشد یا معادل آن از پول دیگری باشد.
و در مساله صرف یا تعویض پولها، چک یا قبض حواله معتبر، تحویل گرفتن به حساب میآید و برای صراف جایز است که دستمزد صرف پول را بگیرد.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
صلح: قرار دادی است بین دو طرف درگیر به هدف پایان اختلاف و درگیری.
الله صلح را برای سازش و پایان اختلاف و درگیری، بین دو طرف درگیر، مشروع قرار داده است و با صلح، دلها پاک میشود و کینهها از بین میرود و آرامش و الفت پدید میآید.
باید توجه داشت که اصلاح بین مردم وقتی برای رضای الله باشد، از مهمترین راههای کسب ثواب و بزرگترین عبادات است؛ زیرا قلبها با صلح پاک میگردد و دشمنی و اختلاف از بین میرود.
1 - الله تعالى میفرماید: ﴿لَّا خَیۡرَ فِی کَثِیرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَیۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ فَسَوۡفَ نُؤۡتِیهِ أَجۡرًا عَظِیمٗا١١٤﴾ [النساء: 114]. «در بسیاری از رازگوییهای آنان [= مردم] خیری نیست، مگر [در گفتارِ] کسى که به [دادنِ] صدقهای یا کاری پسندیده یا سازشى میان مردم فرمان دهد؛ و هر کس برای رضایت الله چنین کند، به زودی پاداش بزرگی به وی خواهیم داد».
2 - ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (هر روز که خورشید طلوع مىکند به تعداد مفصلهاى بدن صدقه و احسان بر فرد مسلمان لازم مىباشد، [تا شکر این نعمتها را به جا آورد] و رعایت عدالت بین دو نفر [که اختلاف دارند] صدقه است).[43]
اصلاح بین مردم مستحب و حتی از مهمترین عبادات است؛ زیرا موجب حفظ رابطه دوستی و پاکی قلبها از پراکندگی میشود و انواع صلح زیاد است:
صلح بین مسلمین و کفار، بین طرفداران حق و سرکشان، بین زن و شوهری که اختلاف دارند، بین همسایهها، خویشاوندان، دوستان و اختلافات غیر مالی و مالی بین دو طرف اختلاف و درگیری، مشروع است.
1 - الله تعالى میفرماید: ﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِی تَبۡغِی حَتَّىٰ تَفِیٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ٩ إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَ أَخَوَیۡکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ١٠﴾ [الحجرات: 9-10]. «اگر دو گروه از مؤمنان با هم درگیر شدند، میانشان آشتى برقرار کنید؛ و اگر یک گروه بر دیگرى تجاوز کرد، با گروه متجاوز بجنگید تا به فرمان الله بازآید؛ اگر بازگشت، صلحى عادلانه در میان آنان برقرار کنید و به عدالت رفتار کنید که الله عادلان را دوست دارد. البته مؤمنان برادر یکدیگرند؛ پس میان برادران خویش آشتى برقرار کنید و از الله پروا کنید؛ باشد که مورد رحمت قرار گیرید».
2 - ابودرداء س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (آیا شما را به بهتر از ارزش و اعتبار روزه، نماز و صدقه خبر دهم؟ عرض کردند: آرى، اى پیامبر. فرمود: «اصلاح بین اشخاص؛ و فساد بین اشخاص، تراشنده و از بین برنده [دین] است).[44]
صلح به دو قسم است:
صلح در امور مالی و صلح در غیر امور مالی.
صلح در امور مالی بر دو قسم است:
اول: صلح با کسیکه قبول دارد و اعتراف میکند:
مثل اینکه فردی پولی یا مالی به کسی بدهکار است و قبول دارد، اما دقیق نمیدانند که مقدار آن چه قدر است، در نتیجه بر مقدار مشخصی که صلح درست باشد، توافق میکنند.
اگر فردی بدهکاری و سررسیدِ آن را قبول داشته باشد، اگر طلبکار بخشی از طلب خود را ببخشد و برای پرداخت بخش دیگر مهلت بدهد، هردو معتبر و درست است اما اگر بر این صلح کردند که بخشی از طلب را نقدی پرداخت کند و باقیمانده را پس از مدتی بدهد باز هم درست است.
این صلح در صورتی درست است که اقرار بدهکار مشروط به شرط خاصی نباشد که بگوید به شرطی اقرار میکنم که فلان چیز را به من بدهی و بدون آن حقش را ندهد.
دوم: صلح بر طلبی که بدهکار، منکر است:
در صورتی که «مدعی»، حقی یا طلبی داشته باشد که «مدعى علیه» از آن بیخبر باشد و انکار کند، اگر بر چیزی صلح کنند، صلحشان درست است اما اگر یکی از دو طرف دروغ بگوید، در باطن صلح درست نیست و هرچه بگیرد، حرام است.
مسلمانان در روابط و معاملات خود شروط خاصی را دارند و صلح مشروع بین مسلمانان جایز است، به جز صلحی که حرامی را حلال نماید یا حلالی را حرام نماید. و منظور از صلح جایز صلح عادلانهای است که الله و پیامبر ج به آن دستور دادهاند و این صلح باید به هدف رضای الله و سپس با رضایت دو طرف باید باشد و الله تعالی این نوع صلح را ستوده است و میفرماید: ﴿وَٱلصُّلۡحُ خَیۡرٞۗ﴾ [النساء: 128]: «صلح [همیشه از جنگ و اختلاف] بهتر است».
صلح عادلانه شرایطی دارد که مهمترین آن به شرح ذیل است:
دو طرف صلح از افراد واجد شرایط در تصرفات شرعی باشند تا صلاحیت داشته باشند؛ با صلح، حلالی حرام نشود و حرامی را حلال نکنند؛ یکی از دو طرف صلح در ادعای خود دروغگو نباشد؛ کسیکه دو طرف را صلح میدهد با تقوا، آگاه به حوادث و مسئولیتها باشد و عادلانه قضاوت کند.
الله تعالى میفرماید: ﴿لَّا خَیۡرَ فِی کَثِیرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَیۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ فَسَوۡفَ نُؤۡتِیهِ أَجۡرًا عَظِیمٗا١١٤﴾ [النساء: 114]. «در بسیاری از رازگوییهای آنان [= مردم] خیری نیست، مگر [در گفتارِ] کسى که به [دادنِ] صدقهای یا کاری پسندیده یا سازشى میان مردم فرمان دهد؛ و هر کس برای رضایت الله چنین کند، به زودی پاداش بزرگی به وی خواهیم داد».
اگر فردی طلبی داشته باشد که سررسید پرداخت آن مثلا شش ماه بعد بود، ایرادی ندارد که با کم کردن بخشی از قرض، آن را پیش از سررسید، پرداخت کند.
کعب بن مالک س میگوید: از ابن ابىحَدرَد طلبی داشتم و در مسجد النبی آن را از او مطالبه نمودم و صداى ما طوری بلند شد که پیامبر ج در منزل خود آن را شنید و آمد و پرده حجره خود را کنار زد و با صداى بلند گفت: «اى کعب!» گفتم: لبیک ای رسول الله! فرمود: «مقدارى از طلبت را کم کن»، اشاره کرد که نصف آن را کم کنم، گفتم: ای رسول الله! اطاعت مىکنم، نصفش را کم کردم، پیامبر ج (به ابن ابىحدرد) گفت: تو هم بلند شو بقیه قرضش را بده).[45]
بر مالک خانه یا زمین حرام است که در ملک خود دستگاههای بزرگ و پر سر و صدایی یا تنور فری و .... نصب کند که موجب ضرر به همسایه شود، اما اگر برای همسایه ضرر نداشته باشد ایرادی ندارد.
همسایه بر همسایه حقوق زیادی دارد که مهمترین آن عبارتند از: با همسایه رابطه خوبی داشته باشد، به او نیکی و خوشرفتاری کند، از آزار دادنش خودداری نماید، در برابر آزارهایش صبر داشته باشد و.... دیگر رفتارهای نیکی که بر فرد مسلمان واجب است.
ابن عمر ب روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «همواره جبرئیل مرا به خوبی کردن به همسایه سفارش میکرد تا جایی که گمان کردم همسایه از همسایهاش ارث میبرد).[46]
10- حَجر (ممانعت فرد کمخِرَد و ... از تصرف در مالش)
حَجر: این است که فردی را با سببی شرعی از تصرف در مالش منع میکنند.
الله به حفاظت از مال دستور داده است و یکی از راههای حفظ مال را همین حجر قرار داده است که به این وسیله جلوی این اشخاص را میگیرد: کسی که استفاده از مالش را نمیداند مانند دیوانه؛ یا کسی که مالش را به او بدهند بلد نیست که درست استفاده کند و ممکن است ضایع کند، مانند کودک؛ یا کسی که اسراف میکند مانند احمق و کمخِرَد؛ یا کسی که مانند افراد ورشکست به جای استفادهی درست از مالش آن را به ضرر میفروشد؛ در چنین مواردی از تصرف فرد در مالش سلب اختیار میشود.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَا تُؤۡتُواْ ٱلسُّفَهَآءَ أَمۡوَٰلَکُمُ ٱلَّتِی جَعَلَ ٱللَّهُ لَکُمۡ قِیَٰمٗا وَٱرۡزُقُوهُمۡ فِیهَا وَٱکۡسُوهُمۡ وَقُولُواْ لَهُمۡ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٥﴾ [النساء: 5]. «و به کمخردانی که الله شما را به سرپرستی آنان گماشته است، اموالشان را ندهید و از [درآمدِ] آن به آنان خوراک و پوشاک دهید و با آنان به شایستگی سخن بگویید».
حجر بر دو نوع است:
اول: کسیکه به خاطر طلب دیگران او را از تصرف در مالش باز میدارند؛ مانند فرد ورشکستهای که به خاطر طلبِ طلبکاران او را از تصرف در مالش منع میکنند.
دوم: فرد را به خاطر خودش از تصرف در مالش باز میدارند. مانند: کودک، نادان(احمق)، دیوانه؛ این افراد را به خاطر حفظ مال خودش از تصرف در مالشان باز میدارند.
مفلس: کسی است که قرضش از مالش بیشتر باشد و به درخواست همه یا برخی طلبکاران، دادگاه حکومت اسلامی او را از تصرف در مالش باز میدارد. درپی این بر فرد ورشکسته حرام است که در مالش تصرفی نماید که به طلبکاران ضرر داشته باشد و تصرفش اعتبار ندارد، حتی اگر او را باز ندارند.
1- هرکس مالش به اندازهی قرضش یا بیشتر باشد، حکم حجر بر وی اجرا نمیشود اما حکم پرداخت بدهکاریاش صادر میشود، اگر سرباز زند به درخواست طلبکارانش زندانی میشود. اگر پافشاری بر ندادن قرض کرد و مال خود را نفروخت که بدهکاریاش را بدهد، به دستور دادگاه با حکم قضایی، مالش به فروش میرسد.
2- کسیکه مالش کمتر از قرض سررسیدش باشد، مفلس به شمار میرود و واجب است که حکم ممنوعیت از تصرف در مالش صادر شود و ورشکست شدنش را به مردم اعلان کنند تا کسی فریبش را نخورد و به درخواست طلبکاران، حکم ممنوعیت تصرف در اموالش صادر میشود.
3- وقتی حکم ممنوعیت تصرف در مال فرد ورشکسته صادر شود، طلبکاران حق درخواست از وی را ندارند و او نیز حق تصرف در مال خود را ندارد و به دستور دادگاه مالش به فروش میرسد و پول آن را به نسبت بدهکاریاش بین طلبکارانی که قرض سررسید دارند تقسیم میکنند، اگر بعد از آن چیزی از مالش نماند، از وی رفع ممنوعیت در تصرفات مالیاش میشود؛ زیرا دلیلی برای ممنوعیت باقی نمیماند.
4- بعد از آن که به دستور قضایی مال فرد ورشکسته بین طلبکاران تقسیم شد، دیگر طلبکاران از وی حق درخواست ندارند، هر چند باز هم بدهکاریاش باقی بماند و دیگر جایز نیست که به خاطر قرضش او را تعقیب و زندانی کنند، بلکه او را آزاد بگذارند و مهلت بدهند تا الله به او رزقی بدهد که طلب مردم را پرداخت کند.
بر فرد قرضدار توانمند واجب است که قرض سررسید خود را پرداخت کند. اگر فردی با وجودِ داشتنِ توانِ پرداخت، قرض خود را ندهد به دستور دادگاه اسلامی زندانی میشود؛ زیرا عدم پرداخت بدهکاری برای کسیکه توانایی دارد، ظلم است، بنابراین زندانی میشود تا تنبیه شود و هرچه زودتر بدهکاری سررسید خود را پرداخت کند.
اگر بدهکار تنگدست باشد به او مهلت دهند تا بتواند قرض خود را پرداخت نماید و زندانی کردنش حرام است البته بخشیدن بدهیاش بهتر است.
هرکس توان پرداخت قرض خود را نداشته باشد، نباید تحت فشار و تعقیب قرار گیرد و زندانی کردنش حرام است و مهلت دادنش واجب و بخشیدنش مستحب است.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٨٠﴾ [البقرة: 280]. «و اگر [شخصِ بدهکار،] تنگدست بود، تا [هنگام] گشایش [و تواناییِ بازپرداخت، به او] مهلت دهید و [اگر توانایی پرداخت نداشت،] بخشیدن آن [بدهی] برایتان بهتر است، اگر [ثواب این کار را] بدانید».
2 - ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (تأخیر کردن انسان ثروتمند از بازپرداخت بدهى که به عهده دارد ظلم است، هرگاه شما را به کسىکه ثروتمند است حواله کردند، این حواله را قبول کنید و قرض خود را از کسىکه بر او حواله شدهاید وصول نمایید).[47]
برای زندانی کردن فرد بدهکار باید شرایط وجود داشته باشد:
قرض سررسید باشد؛ بدهکار توان پرداخت داشته باشد؛ بدهکار از دادن قرضش خودداری کند؛ بدهکار پدر و مادر نباشد؛ طلبکار شاکی باشد و از دادگاه درخواست کند که او را زندانی کنند.
مهلت دادن به بدهکار تنگدستی که زمان پرداخت قرضش رسیده است، ثواب بزرگی دارد. پیامبر ج میفرماید: (....هرکس تنگدستی را مهلت دهد برایش در مقابل هر روز دو برابر صدقه محسوب میشود).[48]
حکم کسیکه مال خود را در نزد مفلس (ورشکسته) مییابد
هرکس اصل مال خود را نزد فرد ورشکستهای بیابد، به شرط اینکه از قیمت آن چیزی نگرفته باشد، به گرفتن مال خود از دیگران مستحقتر است.
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (هرکس اصل مال خود را نزد فرد یا انسان ورشکستهاى یافت، در گرفتن آن مال به عنوان طلبش از دیگران مستحقتر است).[49]
ممنوعیت کودک و دیوانه از تصرف در مالش
برای ممنوع نمودن کودک و دیوانه از تصرف در مالش نیازی به حکم دادگاه نیست به شرط اینکه سرپرست عادل و خردمند باشد و در صورت نداشتن سرپرست، وصی و سپس حاکم مانع تصرف این افراد در مالشان میشود و سرپرست باید به بهترین شکل در مال اینها تصرف نماید.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَا تُؤۡتُواْ ٱلسُّفَهَآءَ أَمۡوَٰلَکُمُ ٱلَّتِی جَعَلَ ٱللَّهُ لَکُمۡ قِیَٰمٗا وَٱرۡزُقُوهُمۡ فِیهَا وَٱکۡسُوهُمۡ وَقُولُواْ لَهُمۡ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٥﴾ [النساء: 5]. «و به کمخردانی که الله شما را به سرپرستی آنان گماشته است، اموالشان را ندهید و از [درآمدِ] آن به آنان خوراک و پوشاک دهید و با آنان به شایستگی سخن بگویید».
چه زمانی کودک در اموالش تصرف کند؟
در دو صورت کودک میتواند در اموال خود تصرف نماید:
اول: بالغ شدن؛ همانطور که ذکر شد.
دوم: رشد عقلی و هوشی؛ منظور این است که به خوبی بتواند اموال خود را در اختیار بگیرد و حفاظت نماید و راه تشخیص رشد به این صورت است که بخشی از مالش را به او بدهند و او را با خرید و فروش امتحان کنند تا مشخص شود که به خوبی میتواند از عهده حفاظت از مالش بر آید.
کمخِرَد و دیوانه چه زمانی صاحباختیار مال خود میشود؟
هرگاه فرد دیوانه عاقل شود یا فرد کمخِرَد به رشد عقلی برسد به این صورت که به خوبی بتواند اختیار مال خود را به دست گیرد و در معامله و داد و ستد، فریب نخورَد و یا آن را در راه حرام و بیهوده خرج نکند، از این دو شخص، رفع ممنوعیتِ تصرف اموالشان میشود و اموالشان را پس از شاهد گرفتن به آنها تحویل میدهند.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَٱبۡتَلُواْ ٱلۡیَتَٰمَىٰ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغُواْ ٱلنِّکَاحَ فَإِنۡ ءَانَسۡتُم مِّنۡهُمۡ رُشۡدٗا فَٱدۡفَعُوٓاْ إِلَیۡهِمۡ أَمۡوَٰلَهُمۡۖ وَلَا تَأۡکُلُوهَآ إِسۡرَافٗا وَبِدَارًا أَن یَکۡبَرُواْۚ وَمَن کَانَ غَنِیّٗا فَلۡیَسۡتَعۡفِفۡۖ وَمَن کَانَ فَقِیرٗا فَلۡیَأۡکُلۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ فَإِذَا دَفَعۡتُمۡ إِلَیۡهِمۡ أَمۡوَٰلَهُمۡ فَأَشۡهِدُواْ عَلَیۡهِمۡۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِیبٗا٦﴾ [النساء: 6]. «و یتیمان را [از لحاظ توانایی بر مراقبت از اموالشان] بیازمایید تا وقتی به [سن] ازدواج برسند؛ پس اگر رشد [فکریِ کافی] در آنان یافتید، اموالشان را به آنان بدهید و آن را [از بیم آنکه مبادا] بزرگ شوند [و از شما پس بگیرند] به اسراف و شتاب مخورید؛ و هر کس بینیاز است، باید [از گرفتن اجرتِ سرپرستی] خودداری کند و هر کس نیازمند است، باید به طرز شایسته [و مطابقِ عُرف از آن] بخورد. پس هر گاه اموالشان را به آنان بازگرداندید، بر آنان گواه بگیرید و [بدانید] الله برای حسابرسی کافی است».
وکالت: منظور از وکالت این است که فرد صاحباختیارى، کسی مثل خود را براى انجام کارى به عنوان نایب خود در امورى که نیابت در آنها جایز است، انتخاب کند.
جواز وکالت از خوبیهای اسلام است، روشن است که هر فردی به حکم رابطهاش با دیگران، حقوقی بر دیگران و دیگر افراد نیز حقوقی بر او دارند که یا باید خودش به طور مستقیم این حقوق را بگیرد و رعایت کند یا کسی دیگر را به عنوان وکیل انتخاب نماید. واضح است که تمام انسانها توان انجام همهی کارهای خود را ندارند، از همین نگاه است که در اسلام وکیل گرفتن برای انجام کارها جایز است.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]: «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
وکالت قرارداد جایزی است که هریک از وکیل و موکل میتوانند هرگاه که خواستند، این قرارداد را فسخ کنند.
وکالت با هر قول یا فعلی که در خرید و فروش یا نکاح و.... بیانگر وکیل گرفتن باشد، منعقد میشود.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿فَٱبۡعَثُوٓاْ أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمۡ هَٰذِهِۦٓ إِلَى ٱلۡمَدِینَةِ فَلۡیَنظُرۡ أَیُّهَآ أَزۡکَىٰ طَعَامٗا فَلۡیَأۡتِکُم بِرِزۡقٖ مِّنۡهُ وَلۡیَتَلَطَّفۡ وَلَا یُشۡعِرَنَّ بِکُمۡ أَحَدًا١٩﴾ [الکهف: 19]. «یک نفر از خودتان را با این سکه[های]تان به شهر بفرستید تا ببیند کدام یک از [فروشندگانِ آنجا، کاسبی و] غذایش پاکیزهتر است و از [نزد] او غذایی برایتان بیاورد؛ و باید [در رفتوآمد و خرید، پنهانکاری و] زیرکی نماید و هیچ کس را از [حالِ] شما آگاه نسازد».
2- عروه بارقی س روایت میکند که پیامبر ج به او یک دینار داد تا برایش گوسفندی بخرد. او با یک دینار دو گوسفند خرید. سپس یکی از آن دو را به یک دینار فروخت و یک دینار و یک گوسفند، برای رسول الله ج آورد. پیامبر ج برای معاملاتش، دعای برکت نمود. به همین خاطر، عروه اگر خاک هم میخرید، سود میکرد).[50]
اول: به طور مطلق وکالت در آنها درست است، در تمام اموری که گرفتن نماینده جایز است، مانند: معاملات، فسخها، حدود و.... گرفتن وکیل نیز مطلقا جایز است.
2- مطلقا وکالت در آن جایز نیست، در عبادتهای بدنی محض مانند: طهارت، نماز و....در اینها وکیل گرفتن مطلقا جایز نیست.
و نیز مانند: وکیل گرفتن در امور حرام مانند: اینکه برای خرید و فروش شراب، کشتن فرد بیگناه، غصب مال مردم و.... در اینها نیز گرفتن وکیل، مطلقا جایز نیست.
سوم: وکیل گرفتن فقط برای افراد ناتوان جایز است مانند: ادای مناسک حج و عمره.
به صورت مطلق، گرفتن وکیل درست است. مثل اینکه بگوید: در ادارهی امور تجاریام تو وکیلی؛ به صورت موقت، گرفتن وکیل جایز است. مثل اینکه بگوید: تو یک ماه وکیل منی؛ وکیل گرفتن با شرط معلق نیز درست است. مثل اینکه بگوید: بعد از آن که اجاره منزلم تمام شد وکیل هستی که آن را بفروشی؛ و جایز است که بدون محدودیت زمانی به فردی وکالت بدهد. مثل اینکه بگوید: تو الآن وکیل من هستی و درست است که فورا همانجا قبول کند یا بعدا با فرصت بپذیرد.
وکیل گرفتن موکل (کسیکه وکیل انجام کاری شده است)
وکیل حق ندارد بدون اجازه موکل، کس دیگری را وکیل بگیرد. اما اگر وکیلی در کاری که به عهده گرفته نتواند کاری کند، حق دارد که وکیل دیگری بگیرد، به جز در امور مالی که اجازهی موکل الزامی است.
وکالت در صورتهای ذیل باطل و بیاعتبار میگردد:
1- فسخ یکی از دو طرف موکل و وکیل.
2- موکل وکیل را برکنار کند.
3- مرگ یا دیوانه شدن موکل یا وکیل
4- صدور حکم ممنوعیت تصرف در اموال، موکل یا وکیل
وکیل گرفتن با دستمزد یا بدون دستمزد، جایز است و وکیل در کاری که به وی سپرده میشود، امانتدار است و اگر بدون کوتاهی در حفاظت، مالی در دستش تلف شود، ضمانت ندارد اما اگر در حفظ مالی که وکالت آن را به عهده گرفته است، کوتاهی کند یا عمدا آن را نابود نماید، ضامن است و ادعای نفی کوتاهیاش با قسم پذیرفته میشود.
هرکس در برآمدن از عهدهی وکالت و امانتداری به خودش اعتماد دارد و بیم آن ندارد که ممکن است از وی خیانتی سر بزند و نیز وکالت موجب نمیشود که از کارهای مهمتر باز بماند، مستحب است که وکالت را قبول کند؛ زیرا نیکوکاری است و ثواب و اجر دارد. حتی اگر با گرفتن حق وکالت باشد، به شرط اینکه صادقانه و مخلصانه باشد و کارش را تا آخر انجام دهد. الله تعالى میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]: «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
شرکت: منظور از شرکت این است که دو نفر یا بیشتر در حقی یا تصرف مالی با هم شریک شوند. منظور از حق این است که دو نفر در مالی مانند ارثیه یا هدیهای با هم شریک باشند. و تصرف مانند مشارکت در خرید و فروش است.
جواز شرکت از خوبیهای اسلام است. و اگر با صداقت و امانتداری باشد، موجب برکت و افزایش مال انسان میشود. و امت اسلامی به این مساله نیاز دارند. به ویژه در پروژههای بزرگ صنعتی، عمرانی، تجاری، زراعی و.... که یک فرد به تنهایی نمیتواند از عهدهی آن برآید.
شرکت با مسلمان و غیر مسلمان، قراردادی جایز است، کار مشارکتی با فرد کافر نیز جایز است به شرط اینکه اختیارات با کافر نباشد که معاملهی حرام مانند ربا، خیانت و تجارت در خرید و فروش چیزهای حرام مثل شراب، خوک، بتها و.... انجام دهد.
1 - الله تعالى میفرماید: ﴿وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَیَبۡغِی بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَقَلِیلٞ مَّا هُمۡ﴾ [ص: 24]. «و البته بسیاری از شریکان [و همکاران] در حق یکدیگر ستم مىکنند، مگر کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند که آنها [نیز بسیار] اندکند».
2 - ابن عمر ب روایت میکند که: بعد از فتح خیبر یهودیان از رسول الله ج درخواست نمودند که آنها را بر کارهای کشاورزی خبیر نگه دارد تا در برابر نصف درآمد آن کار کنند.[51]
شرکت بر دو نوع است
اول: شرکت املاک: منظور از شرکت املاک این است که دو نفر یا بیشتر در حقوق مالی مانند شرکت در مالکیت زمین، یا کارخانه یا ماشینآلات و.... با هم شریک میشوند. و برای هیچیک جایز نیست که در مال مشارکتی تصرف نماید مگر با اجازهی شریکش، اگر یکی تصرف کرد فقط در حق خودش اعتبار دارد مگر اینکه شریکش قبول کند که در آن صورت، تصرفش بر تمام مال مشارکتی اعتبار دارد.
دوم: شرکت عقود: منظور از این شرکت؛ مشارکت در تصرف مانند خرید و فروش، اجاره و.... است که بر چند قسم میباشد:
1- شرکت عِنان: دو نفر و یا بیشتر در فعالیتهای بدنی و مالی مشخص هر چند متفاوت، شریک میشوند تا هردو کار کنند، یا یکی کار کند و سود بیشتری از شریکش داشته باشد. البته به شرط اینکه اصل سرمایه نقدی یا کالا مشخص باشد و سود و زیان هریک از شرکاء به نسبت سرمایهی هر شریک و شرایط مورد توافق آنها باشد.
2- شرکت مضاربه: در این مشارکت فردی مال یا پول نقدی را به فردی دیگر میدهد تا با سهمی مشخص به میزان نصف، یک سوم و .... در سود، کار و تجارت کند و بر هر اندازهای که از سود توافق کنند، مشارکت درست است و باقیماندهی سود، از آنِ دیگری است. اگر بعد از تحویل دادن مال ضرر کند از سود جبران کنند البته طرف کار یا تجارت مسئولیتی ندارد.
حتی اگر سرمایه بدون تعدی و کوتاهی از بین برود، طرف کار یا تجارت مسئولیتی ندارد و کسیکه سرمایه یا مالی را به عنوان مضاربه میگیرد، امانتدار و وکیل است که در کار اجیر و در سود شریک میباشد.
منظور از تعدی این است که کارهای نادرستی با سرمایهای که در اختیارش قرار دادهاند، انجام دهد. و منظور از تفریط (کوتاهی) این است که در انجام وظایف کوتاهی کند.
3- شرکت وجوه: این است که دو نفر با اعتبار و آبرویی که بین تجار و بازاریان دارند، بدون سرمایه، خرید و فروش میکنند و هریک وکیل و کفیل دیگری است و مالی که خریداری میکنند بر اساس شرایطی که تعیین کردهاند، بینشان مشترک است و خسارت و ضرر احتمالی نیز به نسبت مالکیت تقسیم میشود و سود را نیز طبق شرایط از پیش تعیین شده و مورد توافق تقسیم مینمایند.
4- شرکت ابدان: دو نفر یا بیشتر شریک میشوند که در کارهای مباح مانند: هیزم آوردن و در بازار فروختن و دیگر کارها و شغلها مثل کارهای ساختمانی و... با هم کار کنند و هرچه الله روزی داد، براساس توافق و رضایت بین خود تقسیم نمایند.
5- شرکت مفاوضة: این است که هریک از شرکا اختیارات مالی و بدنی خود را در خرید و فروش، اجاره، وکالت و.... به شریکش واگذار میکند و در این نوع شرکت، شرایط چهار نوع شرکت فوق اعم از سود براساس شرایط مشخص، ضرر به میزان مالکیت در مشارکت تقسیم میشود.
تمام انواع شرکتهای فوق جایز و حتی به دلیل همکاری در به دست آوردن رزق حلال، منفعت برای مردم، پیشرفت مالی و حصول برکت، مشروع است.
1- شرکت عنان، مضاربه، وجوه و ابدان، بهترین راه برای شکوفایی اقتصادی، کسب منفعت برای امت و تحقق عدالت است.
به این ترتیب در شرکت عِنان، سرمایه و کار به صورت برابر از دو طرف به اشتراک گذاشته میشود. در مضاربه سرمایه از یک نفر و کار از فرد دیگر است. در شرکت ابدان دو طرف با مشارکتِ هم و بدون سرمایه، فقط کار میکنند. در شرکت وجوه با اعتبار و آبرویی که در بین تجار دارند، کار میکنند.
2- انواع کارهای مشارکتی و معاملات موجب بینیازی فرد و جامعه از ربا که ظلم و خوردن مال مردم به ناحق است، میشود و میدان کسب و کار یا اشتغالزایی مباح گسترش پیدا میکند.
آری، اسلام، کسب و کار را به صورت فردی و مشارکتی با دیگران بر اساس قوانین شرعی مباح قرارداده است.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
حکم بازار بورس یا بازارهای مالی و کالاهای تجاری به صورت بورس
در بازارِ اوراقِ مالی، سهام، سندها و چکهایی که حکومتها یا شرکتها صادر میکنند معامله میشود. تغییر و تحولات اقتصادی رایج در این بازارها بر دو نوع است:
1- داد و ستدهای نقدی: مشتری پول را پرداخت میکند و اوراق مالی را همانجا تحویل میگیرد که جایز است.
2- داد و ستدهای نسیه: مشتری پول را پرداخت میکند و اوراق مالی را بعد از مدتی تحویل میگیرد، این معامله به دلیل اینکه چیزی را که در اختیار ندارد میفروشد، جایز نیست.
و تمام سندها و اوراق قرضهای که با سود، داد و ستد میشود، معاملهیشان صحیح نیست و از نوع ربای حرام است. اما در بازارهای اجناس و کالاها، اگر کالا حاضر و در مالکیت فروشنده باشد با پرداخت قیمت و تحویل گرفتن کالا مطابق احکام شریعت اسلامی معامله تمام میشود. اینها معاملات جایز هستند. اما اگر کالا موجود نباشد و قیمت کالا را تحویل بگیرند تا بعدا کالایی را که در مالکیت ندارند، تحویل دهند. چنین معاملهای؛ زیراچیزی را فروخته که در مالکیتش نیست، جواز ندارد.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩﴾ [النساء: 29]. « ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راههای نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمیدارد]».
2- الله تعالى میفرماید: ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰا﴾ [البقرة: 275]: «در حالی که الله، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است».
استفاده نمودن از اسم فرد دیگر در تجارت
اگر یکی از شهروندان با یکی از شرکتها یا بانکها یا هتلها و یا اینکه یکی از شرکتها با یکی از شخصیتهای معروف اسم و رسمدار بدون هیچ گونه مشارکت مالی یا کاری، توافق کردند که در برابر پول یا درصد مشخصی از سود، به اسم وی نامگذاری و کار کنند، چنین معاملهای به دلیل دروغ، فریب، خیانت و ضررها جایز نیست و این قرارداد نارواست و در اشتباهِ شرکتهایی که قبلا از این کارها کردهاند، به قدر کافی درس عبرت گرفته شده است که نیازی به دلیل نیست.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ عُدۡوَٰنٗا وَظُلۡمٗا فَسَوۡفَ نُصۡلِیهِ نَارٗاۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرًا٣٠﴾ [النساء: 29-30]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راههای نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمیدارد]. و هر کس [آگاهانه و] از روی تجاوز و ستم چنین کند، به زودی او را در آتشی [سوزان] درمیآوریم و این [کار] برای الله آسان است».
در صندوقهای کارمندان هریک از اعضای کارمندانِ یک اداره یا شرکت در پایان هر ماه به طور مساوی مَبلَغ معینی جمعآوری میکنند و در هر ماه به یکی از کارمندان میدهند تا آن که به همه داده میشود. این کار جایز است؛ زیرا اصل در معاملات حلال و جایز بودن است و در این کار به همهی اعضای کارمندان نفع میرسد. و از آن جایی که اساس شریعت بر جلب مصلحت و دفع مفاسد است و در مباح بودن چنین امری نیاز محتاجان برطرف میگردد و مجبور نمیشوند که به معاملات حرام ربوی و.... روی بیاورند.
نعمان بن بشیر روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (مؤمنان در دوستی، مهربانی و شفقت با یکدیگر، مانند یک پیکرند که اگر یک عضو آن به درد آید، سایر اعضا نیز دچار بیخوابی (بیقراری) و تب میشوند).
13- مساقات و مزارعه (نگهدارى و آبیارى باغ و زراعت)
مساقات: این است که نخلستان یا تاکستانی را که از درختان میوهدار هستند به فردی بدهند که در برابر درصد مشخصی از محصولات آن مثل نصف، یک چهارم، یا.... آبیاری، نگهبانی و کارهای مورد نیاز را انجام دهد.
زراعت: این است که زمینی را به کسی بدهند تا در برابر کاشت و زراعت نصف یا یک چهارم و... از محصول، همهی مراحل کاشت، داشت و برداشت را به عهده گیرد و باقی محصول از صاحب زمین باشد.
انس بن مالک س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (هر مسلمانی که درختی غرس نماید یا بذری بیافشاند و انسان، پرنده یا حیوانی، از آن بخورد، برایش صدقه محسوب میگردد). [52]
برخی از مردم زمین و درخت دارند یا زمین و تخم کاشت را در اختیار دارند اما به دلیل عدم آگاهی از کار و تخصص یا نداشتن وقت، توان کاشت، آبیاری و مراقبت از زمین کاشتهشده و درختان را ندارند و از طرفی کسانی هستند که توان و حتی تخصص کار کردن را دارند اما باغ، زمین و تخم برای کشت و زراعت ندارند. اسلام برای مصلحت دو طرف اجاره زمین برای آبیاری و زراعت را مباح قرار داده است تا زمین آباد گردد و ثروت خانوادهها بیشتر شود و برای بیکاران توانمندی که مال، زمین و باغ ندارند، شغل و کار فراهم شود.
قرارداد آبیاری و زراعت، قراردادی لازم الاجرا است و جایز نیست که جز با رضایت دو طرف فسخ شود.
شرط این قرارداد این است که مدت آن هرچه طولانی است، باید مشخص و با رضایت هردو طرف باشد.
جایز است که در یک باغستان دو قرارداد آبیاری و زراعت بسته شود، به این صورت که درختان را در برابر محصول معینی آبیاری نماید و زمین را در برابر درصد مشخصی از محصول بکارد.
عبدالله بن عمر ب روایت میکند که پیامبر ج خیبر را در برابر نصف محصولات از میوه و زراعت، در اختیار کشاورزان قرار داد). [53]
مخابره: این است که کاشت و زراعت زمین را برای صاحب آن در برابر آنچه بر کنار جوها و جدولها میروید یا محصول بخش معینی به عهده گیرد. این قرارداد به دلیل فریب، جهالت، و خطری که در پی دارد، حرام است. چون بسی اوقات محصول صاحب زمین سالم میماند و آنچه به عنوان سهمیه کارگر تعیین شده از بین میرود و گاهی ممکن است بر عکس شود و موجب اختلاف و درگیری دو طرف فراهم شود.
رافع بن خدیج س روایت میکند که: ما در بین انصار بیشترین زمینهای زراعی را داشتیم که زمینها را به دیگران، به این صورت کرایه میدادیم که محصولات یک طرف از زراعت مال ما و محصولات طرف دیگر مال آنها باشد، گاهی اوقات اتفاق میافتاد که طرف صاحب زمین ثمر میداد و طرف کارگر ثمری نمیداد، بنابراین پیامبر ج ما را از اینگونه کرایه دادن منع کرد. ولی اگر کرایهی زمین با نقره (پول) بود ما را از آن منع نمیکرد.[54]
اجاره زمین در برابر پول یا بخش معینی از محصول مانند نصف با یک سوم و... جایز است. ثابت بن ضحاک س روایت میکند که رسول الله ج از مزراعه منع فرمود و به اجاره دادن زمین امر کرد و فرمود: ایرادی ندارد.[55]
1- اگر کسی زمینی را فروخت که در آن نخل یا دیگر درختان وجود داشت، اگر نخلها تلقیح شده بودند و میوهی درختان رسیده و نزدیک به چیدن بود، همه متعلق به فروشنده است مگر اینکه مشتری شرط کرده باشد که زمین را با درخت و میوهاش میخرم، در چنین صورتی متعلق به مشتری خواهد بود. اما اگر نخلها تلقیح نشده بودند و میوههای درختان برای خوردن نرسیده بودند، به مشتری تعلق میگیرد.
2- فروختن خرما و میوه دیگر درختان قبل از رسیدن، جایز نیست. و فروختن گندم، جو و حبوبات قبل از سخت شدن (رسیدن) دانهها درست نیست. اگر مزرعهای را که محصولش هنوز سبز است با زمین بفروشد، جایز است و نیز اگر میوه را با درخت به شرط برداشت در همان وقت بفروشد، جایز میباشد.
3- اگر کسی میوهی درختان باغی را خریداری نمود و آن را تا زمان چیدن بدون تأخیر و کوتاهی، گذاشت و سپس آفتی آسمانی مانند طوفان، سرما و .. میوه را نابود کرد، مشتری قیمت را به فروشنده برگرداند. اما اگر نابودی میوهها به وسیلهی انسانی باشد، مشتری بین فسخ معامله یا اجرای معامله با درخواست عوض آنچه از میوهها تلف شده، مختار است.
عبدالله بن عمر ب روایت میکند که رسول الله ج از فروختن میوه روى درخت، قبل از ظاهر شدن نشانههاى رسیدن آن منع فرمود، فروشنده و مشترى را از این معامله منع میکرد).[56]
برای فرد مسلمان نگهداری سگ حرام است مگر در صورت نیاز و مصلحت مانند: نگهداری سگ شکاری، سگ گله، یا سگ نگهبان مزرعه؛ ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (هرکس سگی را که برای نگهبانی زراعت یا گلّه نباشد نگه دارَد، روزانه یک قیراط از پاداش اعمالش کاسته میشود). [57]
اجاره: قرارداد برای استفادهی مباح و مشخص، با مدت معین در برابر عوض مشخص است.
اجاره جایز است و قراردادی است که بین دو طرف بسته میشود.
اجاره با هر جملهای که بیانگر این قرارداد باشد، منعقد میشود. مثل اجاره کردم، کرایه کردم و.... که در بین مردم رسم و رایج است.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّ خَیۡرَ مَنِ ٱسۡتَٔۡجَرۡتَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡأَمِینُ﴾ [القصص: 26]. «بیتردید، بهترین کسی که میتوانی به کار بگیری، آن است که نیرومند و امانتدار باشد».
2- عایشه ل روایت میکند که رسول الله ج و ابوبکر س مردی از قبیله بنیدیل را که از تیرة بنی عبد بن عدی و راهنمایی ماهر بود، اجیر کردند. او همپیمان آل عاص بن وائل سهمی و بر دین کفار قریش بود. آنان او را امین دانستند و شترانشان را به او سپردند و با او قرار گذاشتند که بعد از سه شب، یعنی صبح روز سوم، شترانشان را به غار ثور بیاورد).[58]
در اجاره تبادل منافع بین مردم است؛ زیرا فنیکاران، تعمیرکاران و.... نیاز به اجاره مغازه برای کار، و منزل برای سکونت دارند یا به حیوان سواری، ماشین و.... نیاز دارند تا برای سواری و حمل و نقل کالاها و.... اجاره کنند. به همین دلیل الله تعالی قرارداد اجاره را مباح نموده است تا بر مردم آسان بگیرد و نیازهایشان با تبادل حق اجاره و منزل و... بر طرف شود. پس ستایش و منت از آنِ الله است.
اجاره بر دو نوع است:
اول: اجاره در برابر چیز مشخصی باشد مثل اینکه بگوید: این منزل یا ماشین و... را از تو به این مقدار اجاره کردم.
دوم: اجاره در برابر کار مشخصی باشد مثل اینکه فردی را برای ساخت دیوار یا کاشت زمینی و... اجاره کند.
برای صحت اجاره رعایت شرایط ذیل الزامی است:
1- هریک از دو طرف قرارداد اجاره، صاحب اختیار باشند.
2- منفعت در اجاره مشخص باشد. مثل سکونت در منزل یا کار اجارهای.
3- حق و مدت زمان اجاره مشخص باشد.
4- در اجاره باید استفاده مباح باشد. مانند سکونت منزل و... به این ترتیب استفادهی حرام از ملک اجارهای جایز نیست، مثل اینکه منزل یا مغازهای را برای فروختن شراب یا فحشا یا عبادتگاه یهود و نصارا یا فروش محرمات اجاره کنند.
5- با دیدن یا شنیدن شرح مشخصات اصل مورد اجارهای و قرارداد اجاره برای استفاده از مورد اجارهای اطلاع کامل داشته باشد.
6- موجر توان تحویل دادن مورد اجارهای را داشته باشد و برای استفاده مباح اجاره کند و مورد اجارهای ملک موجر یا کاملا در اختیارش باشد.
7- اجاره با رضایت دو طرف باشد مگر در موردی که فردی را به حق مجبور کنند.
8- در اجاره باید دو طرف ایجاب و قبول کنند.
الله تعالی میفرماید: ﴿قَالَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا یَٰٓأَبَتِ ٱسۡتَٔۡجِرۡهُۖ إِنَّ خَیۡرَ مَنِ ٱسۡتَٔۡجَرۡتَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡأَمِینُ٢٦ قَالَ إِنِّیٓ أُرِیدُ أَنۡ أُنکِحَکَ إِحۡدَى ٱبۡنَتَیَّ هَٰتَیۡنِ عَلَىٰٓ أَن تَأۡجُرَنِی ثَمَٰنِیَ حِجَجٖۖ فَإِنۡ أَتۡمَمۡتَ عَشۡرٗا فَمِنۡ عِندِکَۖ وَمَآ أُرِیدُ أَنۡ أَشُقَّ عَلَیۡکَۚ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ٢٧﴾ [القصص: 26-27]. «یکی از آن دو [دختر] گفت: «پدر جان، او را استخدام کن [زیرا] بیتردید، بهترین کسی که میتوانی به کار بگیری، آن است که نیرومند و امانتدار باشد [و او چنین است]». [پیرمرد به موسی] گفت: «میخواهم یکی از دو دخترم را به همسریات درآورم؛ به این [شرط] که هشت سال برایم کار کنی؛ و اگر [این کار را] تا ده سال ادامه دهی، لطف و محبتی از سوی توست و من نمیخواهم بر تو سخت بگیرم. ان شاء الله مرا شایسته [و نیکوکار] خواهی یافت».
موجر میتواند منزل، ماشین و .. را که به اجاره داده است بفروشد و مشتری بعد از استفادهی مستأجر یا پایان دورهی اجاره آن را تحویل بگیرد.
الله تعالی میفرماید: «﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩﴾ [النساء: 29]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! اموال یکدیگر را به باطل نخورید، مگر اینکه تجارتی با رضایت شما باشد. و خودتان را نکشید، زیرا الله به شما مهربان است».
حکم به اجاره دادن ملک و... که اجاره کرده است:
مستأجر میتواند خودش از ملک و... که اجاره کرده است، استفاده نماید یا به کسی دیگر مثل خودش یا پایینتر، هر طور که خواست اجاره بدهد تا به جای او استفاده نماید. البته به کسیکه از خودش بیشتر از ملک اجارهای استفاده میکند [مثل اینکه جمعیت خانوادهاش بیشتر است و....] جایز نیست که به اجاره بدهد؛ زیرا موجر ضرر میکند.
شرایط و نحوهی پرداخت اجرت رایج
اگر فردی بدون قرارداد و تعیین نمودن کرایه، سوار هواپیما یا ماشین یا کشتی شد یا لباس خود را به خیاط داد که بدوزد یا فردی را برای حمل باری اجیر کرد و .... در تمام اینها هزینه یا کرایهی رایج را پرداخت نماید.
اجاره نمودن ملک وقفی جایز است. اگر موجر بمیرد و ملک وفقی به فردی بعد از او تحویل داده شود، مورد اجارهای فسخ نمیشود و درآمد حاصل از اجاره را به جانشین موجر اولی میدهند.
و هرچه خرید و فروشش حرام باشد، اجارهی آن نیز حرام است؛ به جز ملک وفقی و فرد آزاد و اُمّ ولد که اجاره نمودن اینها جایز است.
هزینه اجاره با بستن قرارداد اجاره واجب میگردد اما اگر توافق کردند که در اول ماه یا آخر ماه یا به صورت قسطی پرداخت شود جایز است.
و کارگر بعد از آن که کار خود را درست و کامل انجام داد، باید قبل از خشک شدن عرقش دستمزدش را بدهند.
ابوهریره س مىگوید: رسول الله ج فرمود: (الله متعال فرموده است: سه گروه هستند که در روز قیامت من دشمن آنها هستم؛ کسیکه با نام من عهدی ببندد و سپس (عهد شکنی و) خیانت کند، و کسیکه فرد آزادی را بفروشد و پول آن را بخورد، و کسیکه کارگری بگیرد برایش کار کند؛ و دستمزد او را ندهد).[59]
ضمانت چیزی که مورد اجاره واقع شده است
اگر چیزی بدون کوتاهی یا تعدی به دست اجیر تلف شود، ضمانت ندارد.
و برای زن جایز نیست که بدون اجازهی شوهرش بر سرکاری برود یا شیردهی بچهای را به عهده گیرد.
فروختن و اجاره نمودن در یک معامله
اگر فروختن و اجاره نمودن را در معامله انجام داد، به این صورت که بگوید: این خانه را به فلان قیمت (صد میلیون) به تو میفروشم و این باغ را از تو به فلان قیمت (ده میلیون) اجاره میکنم. طرف مقابل بگوید: قبول کردم. هم فروختن و هم اجاره کردن درست است.
و نیز اگر بگوید: این خانه را به تو به سی میلیون میفروشم و این مغازه را از تو به سی میلیون اجاره میکنم، جایز است و در هنگام نیاز هردو ملک توسط کارشناسان قیمتگذاری میشود.
داراییهای اجارهای که مستأجر در پایان مدت اجاره مالک میشود
داراییهای اجارهای که در پایان پرداخت قسطها، مستأجر مالک آن میشود: به این صورت است که دو طرف توافق میکنند که یکی از طرفین مثلا ماشین یا زمینی را با قسطهای مشخص اجاره میکند که در پایانِ پرداختِ اقساط، مالکیت آن به مستأجر انتقال داده میشود. این معامله جایز نیست؛ زیرا دو معامله اجاره و فروش همزمان در یک کالا است که بر یکی قطعی نشده است.
در فروش قسطی که بانک یا فروشنده با گِرو یا ضامن گرفتن، برای پرداختِ به موقعِ اقساط، انجام میدهند، به معامله فوق نیازی نیست و در صورت عدم پرداخت قسطها میتواند آنچه به گِرو گرفتهاند بفروشند و حق خود را با توافق دو طرف دریافت نمایند.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩﴾ [النساء: 29]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! اموال یکدیگر را به باطل نخورید، مگر اینکه تجارتی با رضایت شما باشد. و خودتان را نکشید، زیرا الله به شما مهربان است».
حقوق گرفتن در برابر کارهای عبادی
کسیکه امام یا مؤذن مسجد یا معلم قرآن است یا کسیکه پیمانکار ساخت مسجد باشد و .... جایز است که در برابر این امور حقوق بگیرد.
و جایز است که از بیت المال به امام مسجد، مؤذن و استاد قرآن حقوق بدهند. اما هرکس از اینها برای رضای الله کار کند، اگر چه حقوق هم بگیرد یا از بیت المال یا از طرف حاکمی که او را تعیین کرده است، حقوقی دریافت نماید نه در عوض کاری که میکند، به او پاداش داده خواهد شد.
و انجام این کارها با شرط قرار دادن حقوق جایز نیست؛ زیرا اینها عبادتهایی هستند که الله پاداش آنها را میدهد.
حکم اجاره دادن املاک و .. به کسانیکه معاملهی حرام میکنند
به اجاره دادن منازل و محلهها به کسانیکه معاملهی حرام میکنند. مانند: کسانیکه آلات لهو حرام، فیلمها و عکسهای مبتذل میفروشند و نیز کسانیکه معاملاتشان حرام است مانند: بانکهای ربوی، منازل یا کارخانههایی شراب سازی یا سالنهای رقص، زنا و.... و محلههای فروش دخانیات، آرایشگاههای ریش تراشی، فروش نوارهای ویدیویی مبتذل و موسیقی حرام است؛ زیرا همکاری در کار حرامی است که الله از آن منع کرده است.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
2- الله تعالى میفرماید: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ [النور: 63]. «پس باید کسانیکه با فرمان او مخالفت میکنند؛ بترسند از اینکه فتنهای آنها را فرا گیرد، یا عذابی دردناک به آنها برسد!».
پیشپرداخت مبلغی به عنوان تضمین تخلیه ملک اجارهای
منظور از پیشپرداخت [یا چک] تخلیه این است که مبلغی به عنوان پیشپرداخت از مالک یا مستأجر به طرف مقابل داده میشود و صورتهای مختلف دارد:
1- مستأجر جدید به مستأجر اول در طول مدت اجاره مبلغی میدهد تا از هزینهی اجاره کم کند، این معامله در صورتی که قرارداد اجاره، مطلق یا مقید و مالک راضی باشد، شرعا جایز است.
2- اگر این توافق بعد از اتمام مدت اجاره باشد و از مستأجر جدید در برابر تخلیه ملکِ اجاره، چیزی بگیرد، جایز نیست و ملک اجاره به مالکش برمیگردد.
3- اول مستأجر به مالک مبلغی معین غیر از هزینه اجاره به خاطر اهمیت ملک اجاره میدهد و بعدا از هزینهی اجارهی مورد توافق به حساب میآید (از اجاره کسر میشود) که یک مرتبه جایز است.
آوردن کارگر و خدمتکار کافر به جزیرة العرب
آوردن کارگران و خدمتکاران اهل کتاب و .... به جزیرة العرب جایز نیست. مگر در صورت نیاز شدید که بعد از رفع نیاز باید اخراج شوند؛ زیرا پیامبر ج دستور داده که کفار را از جزیرة العرب بیرون کنند تا دو دین در جزیرة العرب باقی نماند.
و استخدام زنان چه مسلمان یا کافر برای کار یا خدمت در منازل، مؤسسات و وزارتخانهها جایز نیست. مگر با سه شرط:
زن با محرم خود باشد؛ با مردان نامحرم خلوت نداشته باشد؛ نیاز شدید به استخدام زن غیر مسلمان باشد.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [الحشر: 7]. «و آنچه که رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه که شما را از آن نهی کرد دست بردارید؛ و از الله پروا کنید که الله سختکیفر است».
2- عمر بن خطاب س روایت میکند که از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: (به طور قطع یهود و نصار را از جزیرة العرب بیرون خواهم کرد، تا جز مسلمان کسی را در آن نگذارم).[60]
3- ابن عباس ب روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (زن به مسافرت نرود مگر اینکه محرمی همراه او باشد و هیچ مردی حق رفتن پیش آن زن را ندارد، مگر اینکه محرمش در آن جا باشد).[61]
صدور مجوز بر اقامهی شعایر کفر
اقامهی شعایر کفر در هیچ جای زمین جایز نیست و این عدم جواز در جزیرة العرب بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است، به این ترتیب به هیچ عنوان جایز نیست که در جزیرة العرب اجازهی ساخت کنیسه، کلیسا و معابد کفار را بدهند؛ زیرا جواز ندارد که در جزیرة العرب دو دین باشد. و هدف، فقط دینداری شخص نیست بلکه سکونت کفار در جزیرة العرب جایز نیست.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَأَنِ ٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن یَفۡتِنُوکَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُصِیبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ٤٩ أَفَحُکۡمَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ یَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ٥٠﴾ [المائدة: 49-50]. «و [ای پیامبر،] میان آنان [= یهود] بر اساس آنچه الله [در قرآن] نازل کرده است حکم کن و از هوسهایشان پیروی مکن و بر حذر باش از اینکه تو را از برخی از آنچه الله بر تو نازل کرده است منحرف کنند؛ پس اگر [از پذیرشِ داوریِ تو] روی گردانند، بدان که الله میخواهد آنان را به [خاطر] برخی از گناهانشان مجازات کند؛ [اجرای این حکم تا به قیامت بر امرای مسلمین واجب است] و به راستی که بسیاری از مردم نافرمانند. آیا آنان حکم [و داوری بر اساس موازین] جاهلیت [= هر حکمی که با آنچه الله بر پیامبرش نازل فرموده است مخالف باشد؛ زیرا بر اساس جهل صادر شده است] را میخواهند؟ و براى اهل یقین، [حکم و] داورىِ چه کسى بهتر از الله است؟».
مسابقه: منظور از مسابقه این است که قبل از دیگری به هدف تعیین شده برسد.
و مسابقه جایز و گاهی بر اساس نیت و هدف مستحب است.
و السَّبَق: همان جایزهای است که به برندهی مسابقه میدهند.
جواز مسابقه و کشتی گرفتن از محاسن اسلام است و هردو مشروع هستند؛ زیرا موجب مهارت، تمرین در فنون نظامی، حمله و فرار در جنگ و تقویت بدنی، صبر و قوی شدن و آمادگی بدنی برای جهاد در راه الله میگردد.
مسابقه: مسابقهی دو، تیراندازی، اسب و شتر سواری.
برای صحت مسابقه مشروع شرایط ذیل باید رعایت شود.
1- سواری یا ابزار مسابقه همه از یک نوع باشد.
2- مسافت دویدن یا نقطه هدف در تیراندازی مشخص باشد.
3- جایزه مشخص و مباح باشد.
4- سوارکاران و تیراَندازان مشخص باشند.
1 - کشتی، شنا و تمام ورزشهایی که موجب تقویت بدن و بالا رفتن صبر و تحمل میشود، مباح است به شرط اینکه فرد را از عبادات و کارهای مهمتر باز ندارد و در آن امور خلاف شرع نباشد و خطر جانی زیادی نداشته باشد.
2 - مسابقات بوکس و کشتی آزاد که در این زمان در میدانهای مسابقات رواج دارد به دلیل به هلاکت انداختن خود با خطرها، ضررها و عریان بودن عورتها، مباح قرار گرفتن حرامها و حکمیت غیر شریعت الهی، برای کسانیکه صدمه میبینند و.... حرام است.
و به جان هم انداختن حیوانات و پرندگان با ایجاد جنگ بینشان و نیز نشانه قرار دادن آنها برای تیراندازی جایز نیست و هرکس چنین کند گناهکار، ظالم و متجاوز است.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا تُلۡقُواْ بِأَیۡدِیکُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُکَةِ وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٩٥﴾ [البقرة: 195]. «و در راه الله انفاق کنید و [با فرار از میدان جهاد و ترک انفاق،] خود را با دست خویشتن به هلاکت نیفکنید؛ و نیکی کنید [که] به راستی الله نیکوکاران را دوست دارد».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ عُدۡوَٰنٗا وَظُلۡمٗا فَسَوۡفَ نُصۡلِیهِ نَارٗاۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرًا٣٠﴾ [النساء: 29-30]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راههای نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمیدارد]. و هر کس [آگاهانه و] از روی تجاوز و ستم چنین کند، به زودی او را در آتشی [سوزان] درمیآوریم و این [کار] برای الله آسان است».
گرفتن جایزه در مسابقات سه حالت دارد:
اول: در مسابقات شتر سواری، اسب سواری و تیراندازی و مانند اینها که برای جهاد در راه الله کمک میشود، جایزه گرفتن جایز است.
رسول الله ج میفرماید: (مسابقه (با جایزه درست) نیست؛ مگر در شتر (سواری) یا اسب (سواری) و یا تیراندازی).[62]
و برگذاری مسابقات علمی (در علوم شرعی) و دادن جوایز به برندگان جایز است؛ زیرا به نفع اسلام میباشد و موجب تحصیل و پیشرفت علمی و تشویق کسانی میشود که در جستجوی علم، حفظ علوم و آموزش و یادگیری آن هستند.
دوم: مسابقات حرامی که با جایزه یا بدون جایزه، جواز شرعی ندارد مانند: تخته نرد، شطرنج، قمار و....
سوم: مسابقاتی که بدون جایزه اشکال ندارد، اما با جایزه، درست نیست و در مسابقات اصل بر همین است، مانند مسابقه دو میدانی، قایقرانی، کُشتی و مانند اینها که سودمند هستند. البته اگر به برنده در این مسابقات جایزهای تشویقی بدون آن که شرطی در کار باشد، بدهند ایرادی ندارد.
هزینه جوایز مسابقات از کجا تأمین شود
ایرادی ندارد که هزینهی جواز را حاکم یا برخی از شرکت کنندگان در مسابقه یا کسان دیگر، از جیب خود بدهند. اما اگر هزینه جایزه را از شرکت کنندگان در مسابقه بگیرند و به کسی بدهند که غلبه کرده، این برای فرد برنده حرام است؛ زیرا مشابه قمار است و موجب دشمنی بین افراد میشود.
قمار: هر داد و ستد مالی که بدون زحمت مالی (غنیمتی یا غرامتی) به دست آید، قمار است.
قماربازی، شرطبندی و بازی با تخته نرد، حرام است.
1 - الله تعالى میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ٩١﴾ [المائدة: 90-91]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، بیتردید، شراب و قمار و اَنصاب [= هر چیزی که به عنوان یادواره و نماد، نَصب گردد و عبادت شود از قبیل مجسمههای سنگی، ضریحهای فلزی، مقبره صالحان و ...] و تیرهای قرعهکشی [= انتخاب قرعه خوب و بد به وسیله فالگیری که با وسایل گوناگون صورت میگیرد و امروزه به اشتباه از آن به عنوان استخاره یاد میشود در حالی که استخاره شامل دو رکعت نماز و سپس طلب خیر نمودن در امر مورد نظر از الله متعال و نیز پناه بردن از شر آن به الله متعال است]، پلید [و] از کار[های] شیطان هستند؛ پس از آنها دوری کنید؛ باشد که رستگار شوید. در حقیقت، شیطان میخواهد با شراب و قمار، در میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد الله و از نماز بازدارد؛ پس [ای مؤمنان، حال که حقیقت را دانستید،] آیا از آنها دست برمیدارید؟».
2 - بریده س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (هرکس با تخته نرد بازی کند گویی دستش را در گوشت و خونِ خوک، آلوده کرده است).[63]
تمام مسابقات و رقابتها به شرط اینکه در آنها ظلم، ربا، فریب، قمار و خوردن مال مردم به ناحق نباشد و شرکت کنندگان در مسابقه با منفعت یا سالم برگردند که مصلحتی بدون مفسده داشته باشد، جایز هستند و مسابقات در رسانههای عمومی از این دسته مسابقات است. اگر شرکت در مسابقه، سود یا ضرر در پی داشته باشد، به این صورت که برای شرکت در مسابقهای باید پولی پرداخت کند تا به عنوان عضوی از تیم مسابقه به شمار آید، این جایز نیست؛ زیرا دو حالت دارد: یا منفعتی به مراتب بیشتر از پولی که داده به دست میآورد یا پولی را که داده از دست میدهد و این از نوع مال مردم خوردن به ناحق است.
حکم بازی یانصیب (بختآزمایی)
یانصیب: بازی است که گروهی از مردم با پرداخت مبلغ کمی، مالی را جمعآوری میکنند به این امید که پول زیادی به دست آورند. و هریک از شرکت کنندگان شمارهای دارد و شمارهها را جمع میکنند و سپس از میان آنها یک شماره را بر میدارند، در نتیجه شماره هرکس برداشته شد تمام پولی که جمع کردهاند را به او میدهند.
بازی یانصیب از انواع شرطبندی و قمار است؛ زیرا هریک از شرکت کنندگان، یا تمام پول افراد را به دست میآورد یا پول خودش را از دست میدهد این بازی حرام است و ضررش از منفعتش به مراتب بیشتر است و یانصیب به هیچ شکلی جایز نیست. الله تعالى میفرماید: «یا ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠﴾ [المائدة: 90]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، بیتردید، شراب و قمار و اَنصاب [= هر چیزی که به عنوان یادواره و نماد، نَصب گردد و عبادت شود از قبیل مجسمههای سنگی، ضریحهای فلزی، مقبره صالحان و ...] و تیرهای قرعهکشی [= انتخاب قرعه خوب و بد به وسیله فالگیری که با وسایل گوناگون صورت میگیرد و امروزه به اشتباه از آن به عنوان استخاره یاد میشود در حالی که استخاره شامل دو رکعت نماز و سپس طلب خیر نمودن در امر مورد نظر از الله متعال و نیز پناه بردن از شر آن به الله متعال است]، پلید [و] از کار[های] شیطان هستند؛ پس از آنها دوری کنید؛ باشد که رستگار شوید».
بازی با توپ
توپ بازی (اعم از فوتبال، والیبال و...) اگر در چارچوبه شریعت باشد، مباح است. اما اگر این بازیها منجر به ترک یا تأخیر فریضهای، یا موجب وقوع در معصیتی یا سبب جلب مفسده یا نابودی مصلحتی گردد از بازیهای بیهوده و باطلی است که مانع ذکر الله و نماز میشود، در نتیجه شرکت در چنین بازی حرام است؛ زیرا دفع مفاسد مقدم بر جلب مصلحتها است و نیز هرچه منجر به حرام گردد، حرام است.
تردیدی نیست که در مسابقات ورزشی فوتبال و.... اموال، اوقات و نمازهای زیادی ضایع شده است. و چقدر همدیگر را دشنام میدهند و ناسزا میگویند و چقدر روابط دوستی و دشمنی با همین طرفداری از تیمهای ورزشی رقم خورده است و چقدر حریم حجاب بین زنان و مردن نامحرم شکسته شده است و .... دیگر مفاسدی که الله حرام کرده است.
به این ترتیب برای فرد مسلمان بهتر است که وقت خود را در اموری که برای خودش و دیگر مخلوقات مفید و سودمند است، از عبادت الله، دعوت مردم به دین الهی، یادگیری و آموزش مسایل شرعی، کار برای کسب درآمد، خوبی کردن به مردم و.... صرف نماید.
کار باید یا منفعت دینی یا منفعت دنیوی داشته باشد
و بخش اندکی از وقت خود را برای تفریح روح و روان اختصاص دهد.
و گرفتن جایزه در مسابقات ورزشی یا خرید و فروش بازیکنان از خوردن اموال مردم به ناحق محسوب میشود و مصرف مال در این امور ناجایز است.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّکُمۡ إِلَیۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ١١٥﴾ [المؤمنون: 115]. «آیا پنداشتهاید که شما را بیهوده آفریدهایم و به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحۡیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦٢ لَا شَرِیکَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِکَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ١٦٣﴾ [الأنعام: 162-163]. «بگو: بیتردید، نمازم و قربانیهای من و زندگی و مرگم همه برای الله - پروردگار جهانیان- است. [همان ذاتی که] شریکى ندارد؛ و به این [عبادت الله به یگانگی و خالصانه] دستور یافتهام و من نخستین مسلمان [از این قوم] هستم».
3- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ عُدۡوَٰنٗا وَظُلۡمٗا فَسَوۡفَ نُصۡلِیهِ نَارٗاۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرًا٣٠﴾ [النساء: 29-30]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال یکدیگر را به باطل [و از راههای نامشروعی همچون غصب و دزدی و رشوه] نخورید؛ مگر اینکه تجارتی با رضایتِ شما [انجام گرفته] باشد؛ و [همچنین] یکدیگر را نکشید و خودکشی نکنید؛ همانا الله [نسبت] به شما مهربان است [و شما را از این کارها بازمیدارد]. و هر کس [آگاهانه و] از روی تجاوز و ستم چنین کند، به زودی او را در آتشی [سوزان] درمیآوریم و این [کار] برای الله آسان است».
کارتهای خرید تشویقی مؤسسهها، شرکتها، بازارهای تجاری و... ایرادی ندارد البته به شرط اینکه فروشنده، قیمت کالا را افزایش ندهد، موجب ضرر دیگر فروشندگان نشود، شرط خرید برای شرکت در مسابقه نباشد و در این کار فریب و خیانت بر استفاده کنندگان وجود نداشته باشد و فرد مجبور به خرید کالایی نشود که به خاطر شرکت در این مسابقه بخرد.
کارتهای هتلها، شرکتهای هواپیمایی و مؤسساتی که شرایط سودمندی برای مشتریان فراهم میکنند، اگر مجانی باشد به دلیل وجود مصلحت برای هردو طرف جایز است. اما اگر با گرفتن هزینه خاصی باشد، به دلیل فریب و خوردن اموال مردم به ناحق جایز نیست. الله تعالی میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
عاریه: این است که از وسیله یا ابزار کاری بدون هیچ هزینهای استفاده کنند و سپس آن را به صاحبش برگردانند.
عاریه را به این خاطر عاریه میگویند که از عوض یا هزینه گرفتن عاری و خالی است.
گاهی انسان نیاز به وسیله یا ابزار کاری پیدا میکند که توان خرید یا توان پرداخت کرایه آنرا ندارد و بسیاری از ثروتمندان نیز آنقدر سخاوتمند نیستند که چنین وسیله یا ابزاری را صدقه بدهند یا ببخشند، به همین دلیل در اسلام عاریه دادن، مشروع مقرر شده است تا عاریه گیرنده بتواند با ابزار فردی دیگر کار خود را انجام دهد و عاریه دهنده با اجازه دادن به برادرش که از وسیلهاش استفاده کند، به پاداش و اجری میرسد و اصل مالش نیز برای خودش میماند.
الله تعالى میفرماید: ﴿لَّا خَیۡرَ فِی کَثِیرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَیۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ فَسَوۡفَ نُؤۡتِیهِ أَجۡرًا عَظِیمٗا١١٤﴾ [النساء: 114]. «در بسیاری از رازگوییهای آنان [= مردم] خیری نیست، مگر [در گفتارِ] کسى که به [دادنِ] صدقهای یا کاری پسندیده یا سازشى میان مردم فرمان دهد؛ و هر کس برای رضایت الله چنین کند، به زودی پاداش بزرگی به وی خواهیم داد».
عاریه دادن رسمی است که در اسلام به آن تشویق شده است؛ زیرا نیکوکاری است، نیازهای نیازمندان برآورده میشود، موجب ایجاد دوستی و محبت بین افراد جامعه میگردد و با هر کلمهای یا رفتاری که بیانگر تأیید عاریه باشد، منعقد میشود.
درصورتی که مالک وسیله عاریه را نیاز نداشته باشد و عاریه گیرنده محتاج آن باشد به آن بیشتر تشویق و تأکید شده است و این از نوع همکاری در نیکوکاری و تقوا است.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
2- انس بن مالک س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «مردم مدینه (از ترس دشمن) دچار وحشت شدند. پیامبر ج اسب ما را که مندوب نام داشت، به عاریت گرفت. (تا ماجرا را بررسی کند). انس میگوید: وقتی برگشت فرمود: چیز خاصی ندیدم فقط این اسب را دریایی یافتم».[64]
باید اصل وسیله یا ابزاری که استفاده نمودهاند، سالم بماند و از آن استفادهی مباح شود، عاریه دهنده فرد نیکوکار و مالک چیزی باشد که به عاریه یا اجازه به عاریه دادن را داشته باشد و عاریه گیرنده صلاحیت استفاده از عاریه را داشته باشد.
تمام چیزهای دارای منفعت را به عاریه دادن مباح است. مانند: منزل، حیوان سواری، ماشین، ابزارآلات و.... مانند اینها که استفاده از آنها مباح است. و هرچه فروختنش جایز باشد، به عاریه دادنش نیز جایز است. البته به عاریه دادن چیزی که با آن الله را عبادت میکنند یا کمکی برای عبادت الله میشود. مانند کتابهای دینی، دستگاه کپی، دستگاه چاپ و.... که برای عموم مردم مفید است، مستحب میباشد.
به عاریه دادن ظروف، منازل و .... که در معصیت و نافرمانی الهی استفاده میشود، حرام است. مانند: ظروف شرابخواری، منازلی که برای فحشا میگیرند و.... دیگر حرامها
الله تعالی میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
بر کسیکه مالی به عاریه میگیرد، واجب است که از آن محافظت کند و سالم به صاحبش برگرداند. و برای کسیکه چیزی به عاریه میگیرد جایز نیست که بدون اجازهی مالک، آن را به کسی دیگر، عاریه بدهد.
بر کسیکه مالی به عاریه میگیرد واجب است که از آن محافظت و به خوبی استفاده کند و سالم به صاحبش برگرداند. عاریه مطلقاً ضمانت دارد چه در دست عاریه گیرنده با کوتاهی یا بدون کوتاهی در محافظت از آن تلف شود؛ زیرا وظیفهی کسیکه چیزی میگیرد این است که از آن نگهداری کند تا به صاحبش برگرداند. البته اگر صاحب مال از حق خود بگذرد، ضمانت آن از عاریه گیرنده ساقط میشود.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا وَإِذَا حَکَمۡتُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡکُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِۚ إِنَّ ٱللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ سَمِیعَۢا بَصِیرٗا٥٨﴾ [النساء: 58]. «الله به شما فرمان میدهد که امانتها را [به طور کامل] به صاحبانشان بازگردانید و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید. الله شما را به امری نیک پند میدهد. به راستی که الله شنوای بیناست».
2- یعلی بن امیه س میگوید: رسول الله ج خطاب به من فرمود: «هرگاه نمایندگانم نزد تو آمدند، سی زره به آنها بده». گفتم: ای رسول الله! آیا عاریتِ ضمانتدار، یا عاریت ادا کنندهای است؟ فرمود: «بلکه عاریتی ادا کننده است».[65]
زمان عاریه در حالتهای ذیل پایان مییابد:
1- کسیکه چیزی به عاریه گرفته آن را به صاحبش برگرداند.
2- یکی از دو طرف صاحب مال یا عاریه گیرنده بمیرد یا دیوانه شود.
3- عاریه دهنده ورشکسته شود و حق استفاده از اموالش را از او بگیرند.
4- حق استفاده از اموال را به سبب حماقت از یکی از دو طرف بگیرند.
غصب: این است که زمین یا مال منقول دیگری را به زور و به ناحق تصرف کند.
اقسام ظلم
ظلم بر سه نوع است: ظلمی که الله از آن نخواهد گذشت؛ ظلمی که بخشیده میشود؛ و ظلمی که بخشیده نمیشود.
ظلمی که هرگز بخشیده نخواهد شد، شرک است و الله هرگز آن را نخواهد بخشید.
ظلمی که بخشیده میشود، همان است که بین بنده و پروردگارش باشد.
ظلمی که بخشیده نمیشود، ظلمی است که برخی از بندگان به برخی دیگر روا میدارند.
الله تعالی میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ
وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ
ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِیدًا١١٦﴾ [النساء: 116]. «الله این [گناه] را که به او
شرک آورده شود، قطعاً نمىآمرزد و غیر آن [هر گناهی] را برای هر کس
که بخواهد میآمرزد؛ و هر کس به الله شرک آورَد، بیتردید در گمراهی دور و درازی
افتاده است».
حرامها در شریعت بر دو نوع است:
اول: حرامهایی که خود آنها حرام هستند، مانند: مردار، خون، گوشت خوک، پلیدیها، نجاستها و .... که انسانها فطرتا اینها را دوست ندارند و از این چیزها متنفر هستند.
دوم: کارهای حرام: مانند: ربا، شرطبندی، قمار، احتکار، خیانت، غصب، معاملاتی که در آنها فریب وجود دارد و... که در آنها ظلم میشود و مال مردم را به باطل میخورند.
در هردو نوع فوق ضررها، بیماریها و خطرها وجود دارد. از نوع اول فطرتا انسان متنفر است و نیاز به توضیح خاص ندارد. و چون نَفْس، به دومی گرایش دارد، نیاز به منع و نهی دارد تا از گرفتار شدن به دام آن باز آید.
غصب چون تجاوز به مال دیگران است، حرام میباشد، برای کسی جایز نیست که مال کسی دیگر را جز با رضایتش تصرف و استفاده کند و غصب بر خلاف این است.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿وَلَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ وَتُدۡلُواْ بِهَآ إِلَى ٱلۡحُکَّامِ لِتَأۡکُلُواْ فَرِیقٗا مِّنۡ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ بِٱلۡإِثۡمِ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٨٨﴾ [البقرة: 188]. «و اموالتان را بین خود به باطل [و ناحق] نخورید و برای آنکه بخشی از مال مردم را به گناه بخورید، قضیه را به حاکمان ارجاع ندهید، در حالی که میدانید [که این کار، گناه است]».
2- سعید بن زید س روایت میکند که از پیامبر ج شنیدهام که مىفرمود: «هرکس یک وجب زمین کسى را غصب کند و آن را با ظلم تصرف نماید، در روز قیامت همان قطعه، از هفت طبقهی زمین به صورت طوق در گردنش قرار مىگیرد». [66]
1- اگر کسی زمینی را غصب کرد و در آن درخت کاشت یا خانه ساخت، باید آن درختان قطع شوند و خانهای که ساخته ویران گردد و به درخواست مالک ضمانت تخریب زمین و هموار کردن آن مثل قبل بر عهدهی غاصب است. اما اگر توافق کردند که قیمت معادل تخریب را غاصب پرداخت کند، جایز است.
2- اگر غاصب زمینی را کاشت و بعد از آن زمین را به مالکش تحویل داد، مالک باید مخارج کاشت زمین را بدهد. اما اگر محصول رشد کرده و زمان برداشت آن نزدیک بود، مالک اختیار دارد که غاصب را بگذارد تا زمان درو و برداشت محصول زمین به دستش باشد و کرایه مثل را از او بگیرد یا زمین را بگیرد و قیمت محصول آن را به غاصب پرداخت کند.
الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٩٠﴾ [النحل: 90]. «در حقیقت، الله [شما را] به عدالت و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان مىدهد و از فحشا و زشتکاری و سرکشی نهى مىکند. او شما را پند مىدهد؛ باشد که پند گیرید».
بر غاصب واجب است که هرچه غصب کرده به صاحبش برگرداند، هرچند مجبور شود چند برابر غرامت بپردازد؛ زیرا حقِّ کسی دیگر است. اگر با مال غصبی تجارت کند، سود حاصل از آن، به طور مساوی بین هردو تقسیم میشود. اگر مال غصبی دستمزد باشد، غاصب باید آن را به صاحبش برگرداند و به اندازه مدتی که در دستش بوده است، دستمزد مثل آن را بدهد.
اگر غاصب پشم را با ریسیدن به نخ تبدیل کرد، یا لباس را شست و سفید نمود، یا چوب را نجاری کرد و... باید آن را به صاحبش برگرداند و جریمه نقص آن را نیز بدهد و به غاصب چیزی نمیرسد.
مخلوط کردن مال غصبی با مالی دیگر
اگر غاصب مالی را که غصب کرده با مالی مثلِ خودِ آن مخلوط کند که امکان جدا کردنشان نباشد، مثل روغن، برنج و.... اگر قیمت آن کم یا زیاد نشود، هردو به اندازهی مال خود شریک هستند اما اگر از قیمت آن کم شود، غاصب ضامن است و اگر قیمت یکی از دو مالی که مخلوط شده افزایش یابد از آنِ صاحبش میباشد.
هر مال غصبی که مثل داشته باشد، در صورت تلف شدن، باید مثلِ آن به عنوان جریمه پرداخت شود، اگر مثل نداشته یا پیدا کردن مثل مشکل باشد، باید قیمت آن را جریمه بدهد.
تمام تصرفات غاصب از خرید و فروش، ازدواج، حج و .... بستگی به اجازه مالک دارد، اگر اجازه دهد، مالک آن میشود. در غیر این صورت مالکیتش باطل میگردد؛ زیرا هرچه بنایش بر باطل باشد، باطل است.
در صورتی که مالی غصبی از بین برود، برای تعیین قیمت یا اندازه مال غصبی یا مشخصات آن، قول غاصب با قَسَمش معتبر است، مگر آن که مالک دلیل معتبر داشته باشد. اما در برگرداندن مال غصبی و بیعیب بودن آن، در صورت نبود دلیل معتبر قول مالک معتبر است.
حکم کسیکه موجب نابودی مال دیگران شود
1- اگر کسی قفس، در، سربند، طناب یا دستبند حیوانی را باز کند، که موجب از دست رفتن مالی شود، برابر است که مکلف باشد یا نباشد، ضامن است؛ زیرا مال دیگری را نابود کرده است.
2- اگر کسی سگِ درنده، شیر، گرگ یا پرندهی خطرناکی را رها کند که موجب تلف شدن چیزی گردد، ضامن است.
حکم آنچه حیوانات نابود میکنند
اگر حیوانات شبانه موجب نابودی کشت و زراعت و.... شوند، صاحب آن ضامن است؛ زیرا باید از حیوان خود محافظت کند. اما آنچه حیوان در روز تلف کند، ضمانت ندارد؛ چون وظیفهی صاحبان مزارع است که در طول روز از مزارع خود محافظت کنند مگر آن که صاحب حیوان کوتاهی کرده باشد.
1- هرگاه غاصب خواست مال غصبی را برگرداند اما صاحبش را نمیشناخت، آن را به حکومت اسلامی عادل تحویل دهد یا از طرف او صدقه بدهد و اگر صاحبش بعدا پیدا شد و اجازهی صدقه دادن را نداد، ضمانت آن را بپردازد.
2- اگر به دست غاصب مالی غصبی، دزدی، امانت، ودیعه، گِرو و... باشد، و صاحب آنها را نشناسد، باید آنها را صدقه بدهد و در راه مصلحت مسلمانان خرج کند و از خودش رفع مسئولیت نماید و نیز میتواند به حکومت اسلامی عادل تحویل دهد.
در تلف و نابود کردن اموال حرام مثل آلات موسیقی، صلیب، ظرفهای شراب، کتابهای مخالف قرآن و سنت صحیح که گمراه کننده هستند و کتابهایی که جوکهای انحرافی و مطالب بیحیایی دارد، آلات سِحر و.... هیچ ضمانتی ندارد؛ زیرا حرام هستند و خرید و فروش آنها جایز نیست. البته بهتر است که نابود کردن اینها با دستور و تحت نظر حاکم باشد و برای رعایت مصلحت و دفع فساد، اگر ضمانت اینها پرداخت شود ایرادی ندارد.
سرایت آتش سوزی از ملکی به ملک همسایه
اگر کسی در زمین خود به هدف انجام کار درستی آتشی روشن کند و بدون کوتاهی به ملک همسایهاش سرایت نماید و موجب تلف شدن چیزی شود، ضامن است. اما اگر باد موجب بردن آتش به ملک همسایه شود، ضمانت ندارد؛ زیرا نه خود فرد این کار را کرده است و نه کوتاهیاش موجب این کار شده است.
کشته شدن حیوانات در جادههای آسفالت و ماشینی
اگر حیوانی در جادهای عمومی که آسفالت است و... زیر ماشین نابود شود، هدر است و ضمانت ندارد، به شرط اینکه بدون کوتاهی و تعدی باشد و صاحب آن یا چوپان به خاطر سهلانگاری و رها کردن حیوانات در جادهی ماشینی گناهکار میشود.
استفاده از مال غصبی و.... حرام است و باید آن را به صاحبش برگرداند.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٦٣﴾ [النور: 63]. «پس باید کسانیکه با فرمان او مخالفت میکنند؛ بترسند از اینکه فتنهای آنها را فرا گیرد، یا عذابی دردناک به آنها برسد!».
2- ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (هرکس به برادرش ظلمی روا داشته، خواه به آبروی او لطمه زده یا حق دیگری از او پایمال کرده است، همین امروز (در دنیا) از او طلب بخشش کند، قبل از آنکه روزی (قیامت) فرا رسد که در آن، درهم و دیناری وجود ندارد، اگر اعمال نیکی داشته باشد، (در آن روز) به اندازه ظلمی که نموده است، از آنها کسر میگردد. اما اگر اعمال نیکی نداشته باشد، گناهان مظلوم را به دوش او (ظالم) میگذارند)[67].
برای انسان جایز است که از جان و مال خود در برابر حملهی کسیکه قصد کشتن یا گرفتن مالش را دارد، دفاع کند. اگر کشته شود، شهید است اما اگر جنایتکار کشته شود در دوزخ است.
ابوهریره س روایت میکند که: مردی خدمت رسول الله ج آمده و گفت: (ای رسول الله ج اگر مردی آمد و خواست مالم را بگیرد [چکار کنم]؟ فرمود: به او نده! گفت: اگر با من جنگید چه؟ فرمود: با او بجنگ. گفت: اگر مرا کشت؟ فرمود: تو شهیدی. گفت: اگر من او را کشتم؟ فرمود: او در دوزخ است)[68].
شفعه: شفعه عبارت است از حق یک شریک برای خرید سهم فروخته شدهی شریکش، در برابر همان قیمت تعیین شده به مشتری.
شفعه از محاسن اسلام و به هدف دفع ضرر از شریک مشروع قرار داده شده است؛ زیرا ممکن است، سهم شریکش را دشمنش یا فرد بد اخلاقی بخرد که موجب تنفر و آزار همسایهاش شود.
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (از گمان بد، اجتناب کنید؛ زیرا گمان بد، بدترین نوع دروغ است و به دنبال عیوب دیگران نباشید، تجسس نکنید، قیمت کالاها را بدون اینکه قصد خرید داشته باشید، بالا نبرید و به یکدیگر حسادت نورزید. با یکدیگر دشمنی نکنید و به یکدیگر پشت ننمایید و برادروار، الله را عبادت کنید).[69]
شفعه برای شفعه کننده جایز است و در هر چیزی که قابل تقسیم نباشد مثل زمین یا منزل یا باغ، حکم شفعه ثابت است. البته فریب دادن برای اینکه حق شفعه را ساقط و بیاعتبار کنند، حرام است؛ زیرا مشروعیت شفعه برای پیشگیری ضرر از شریک است.
جابر س روایت میکند که رسول الله ج شفعه را در مالی مشروع قرارداد که هنوز تقسیم نشده است، ولی پس از اینکه مال تقسیم شد و حد و مرز هر یک، تعیین گردید و راه جدا شد، دیگر کسی حق ادعای شفعه ندارد).[70]
1- شفعه حق شریک است که وقتی از فروختن سهم شریکش خبر شود باید اقدام به خرید آن کند، اگر عمدا تأخیر کند شفعه باطل میشود، مگر اینکه غایب یا معذور باشد که در این موارد حق شفعه تا زمان برگشت او یا برطرف شدن عذرش، باقی میماند.
اگر امکان شاهد گرفتن برای درخواست شفعه را داشته باشد و شاهد نگیرد، شفعهاش باطل میشود.
3- وقتی شفعه کننده بمیرد حق شفعه به وارثانش میرسد.
شفعه کننده سهم فروخته شدهی شریکش را با پرداخت تمام هزینهی آن بخرد، اگر توان پرداخت همه هزینه را نداشته باشد، حق شفعه ساقط میشود.
برای شخص جایز نیست که سهم خود را بدون اجازه شریکش بفروشد، اگر بفروشد و اجازه ندهد، خود شریک مستحقتر به خرید سهم اوست. اما اگر اجازه داد و گفت من به آن نیاز ندارم، بعد از فروختن، دیگر حق مطالبه خرید ندارد.
همسایه به شفعه و خرید ملک همسایهاش مستحقتر از دیگران است، اگر مورد شفعهیی از راه یا آبی بین دو همسایه وجود داشت، هردو حق شفعه دارند. رسول الله ج میفرماید: همسایه به شفعهی همسایهاش مستحقتر است، حتی اگر همسایه غایب باشد، لازم است که انتظار بکشد، این در صورتی است که راه رفتوآمد آنها یکی باشد).[71]
شفاعت: این است که از فردی کمک بخواهند تا بین دو نفر میانجیگری نماید.
شفاعت بر دو قسم است: حسنه (پسندیده) و سیئه (ناپسند).
1- حسنه (پسندیده): این است که شریعت آن را نیک و پسندیده معرفی نموده است. مثل اینکه برای دفع ضرر یا رساندن منفعت به مستحقاش یا برداشتن ستمی از مظلومی شفاعت کنند.
2- سیئه (ناپسند): این است که در اموری که از دیدگاه شریعت حرام است شفاعت و سفارش کنند، مثل سفارش برای عدم اجرای یکی از حدود، یا پایمال نمودن حقی یا حقی را به کسی دیگر دادن؛ در این موارد سفارش کردن ناپسند و سفارش کننده پاداشی ندارد و گناهکار است.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿مَّن یَشۡفَعۡ شَفَٰعَةً حَسَنَةٗ یَکُن لَّهُۥ نَصِیبٞ مِّنۡهَاۖ وَمَن یَشۡفَعۡ شَفَٰعَةٗ سَیِّئَةٗ یَکُن لَّهُۥ کِفۡلٞ مِّنۡهَاۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ مُّقِیتٗا٨٥﴾ [النساء: 85]. «کسی که شفاعت [= میانجیگریِ] پسندیدهای کند، از [خیرِ] آن نصیبی خواهد داشت و کسی که شفاعت ناپسندی کند، از [شرِ] آن نصیبی خواهد داشت؛ و الله همواره بر هر چیزی مراقب است».
2- و میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
ودیعه: به مالی گفته میشود که تحویل کسی میدهند که بدون دستمزد از آن محافظت کند.
بسی اوقات شرایطی پیش میآید که خود انسان به دلیل نداشتن جا یا شرایط موجود، توان محافظت از مال خود را ندارد و کسان دیگر از برادرانش هستند که میتوانند مالش را حفظ کنند. به همین دلیل اسلام سپردن چنین مالی را به دیگری جهت حفظ مال و کسب اجر و ثواب توسط محافظت کننده، مباح قرار داده است.
ودیعه قراردادی جایزی است که هرگاه صاحبش درخواست کند، باید به او بدهند و اگر ودیعه گیرنده نیز مال ودیعه را برگرداند، بر صاحبش لازم است که آن را قبول کند.
و ودیعه برای ودیعهگذار مباح است و برای ودیعهپذیر سنت است؛ زیرا نیکوکاری است که الله آن را دوست دارد و نیاز مسلمانی برطرف میگردد.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
قبول ودیعه برای کسیکه مطمئن است، میتواند از ودیعه محافظت نماید، مستحب است؛ زیرا از انواع همکاری در کارهای نیک و تقوا است و ثواب زیادی دارد و ودیعهپذیر باید از افرادی باشد که توان و اختیار تصرف در آن مال را داشته باشد. البته کسیکه میداند توان محافظت از مال مردم را ندارد، ودیعه را قبول نکند.
1- اگر ودیعه بدون تعدی و کوتاهی در بین اموال ودیعهپذیر تلف شود، ضمانت ندارد و باید ودیعه را در محافظی مثل محافظ اموال خود قرار دهد. اگر به ودیعهپذیر اجازهی استفاده از ودیعه داده شود، قرضی است که ضمانت دارد.
2- اگر بیم نابودی ودیعه باشد و ودیعهپذیر قصد مسافرت داشته باشد، واجب است که ودیعه را به صاحب آن یا وکیلش تحویل دهد، اگر چنین شرایطی نبود آن را به حاکم عادل بسپارد و اگر حاکم عادلی هم نبود آن را به فرد مورد اعتمادی بدهد که به صاحبش برگرداند.
3- اگر به فردی حیوانی به عنوان ودیعه داده شد و ودیعهپذیر آن را در امری که به نفع حیوان نبود به کار برد، یا به او پول نقدی داده شد و او پول را از حفاظش، بیرون آورد یا آن را با پول دیگری که قابل تشخیص نبود، مخلوط کرد و همه نابود شدند، ضامن است.
4- ودیعهپذیر امانتدار است و ضمانتی ندارد مگر تعدی یا کوتاهی کند. و اگر در مورد تحویل دادن ودیعه به صاحبش یا تلف شدن آن اختلاف کنند و دلیل معتبری نباشد، قول ودیعهپذیر با قسمش پذیرفته میشود.
1- ودیعه -مال یا هر چیز دیگری که باشد- در نزد ودیعهپذیر امانت است و برگرداندن آن در هر زمانی که صاحبش بخواهد، واجب است، اگر بدون عذر مال ودیعه را برنگرداند و تلف شود، ضامن است.
الله تعالى میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٩٠﴾ [النحل: 90]. «در حقیقت، الله [شما را] به عدالت و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان مىدهد و از فحشا و زشتکاری و سرکشی نهى مىکند. او شما را پند مىدهد؛ باشد که پند گیرید».
2- اگر یکی از ودیعهگذاران، سهمیهاش را از اموال کیلی یا وزنی، یا عددی درخواست کند، به او داده میشود.
دو نوع ودیعهی بانکی وجود دارد:
اول: سپردهگذاری یا ودیعهی جاری که مردم برای خود حسابی در بانک باز میکنند و پولی بدون سود در آن میگذارند تا هر وقت بخواهند از آن بردارند.
این نوع حساب بانکی را حساب جاری میگویند و قرضی است که بانک ضمانت حفظ آن را به عهده میگیرد و سپردهگذار هر وقت که بخواهد از آن برداشت میکند و هرگاه سپردهگذار بخواهد، بانک باید پولش را پرداخت نماید، به این ترتیب اگر در بانکی بدون تعدی و کوتاهی آتش سوزی شود، بانک ضامن سپردههای قرضی است نه ودیعههای بانکی؛ زیرا ودیعهپذیر در نگهداری مال با اجازه مالک امانتدار میباشد و حفظ آن به مصلحت صاحب آن است، بنابراین اگر بدون تعدی و کوتاهی تلف شود، ضمانت ندارد. اما در سپردهی قرضی با اجازه مالک، قرض به مصلحت قرض گیرنده یا بانک است، در نتیجه باید برای صاحبش ضمانت کند.
دوم: ودیعههای مدتدار؛ منظور پولهایی است که برای مدت مشخصی بدون برداشت با درصد سود مشخص در بانک میگذارند. فرقی نمیکند که این نوع ودیعه از نوع سپردهی مدتدارِ ثابت و مشخص یا سپردهی پسانداز موقت یا پسانداز طولانی مدت باشد، که بانک در برابر همه اینها سود (ربا) میدهد و از آن جاییکه همهی اینها قرض ضمانتدار هستند، جایز نیست؛ زیرا ربا میباشد و شرعا برای هردو طرف حرام است.
ودیعههای از نوع وثیقه و سندها و.... وقتی در بانک برای محافظت از اصل آنها گذاشته شود و از بانک رسیدی دریافت کنند تا در مدت معینی در برابر کارمزد مشخصی بانک از آنها حفاظت نماید، جایز است؛ زیرا قرارداد اجاره برای حفظ ودیعه با کارمزد مشخص برای دو طرف و به مصلحت هردو است.
20- کشت و کار در زمینهای بایر
موات: به زمینی گفته میشود که مالکی ندارد و از زمینهای اختصاصی جداست و ملک ثبت و سند دار هم نباشد.
منظور از زمینهای اختصاصی مجاری سیلابها، زمینهای مخصوص تهیه و جمعآوری هیزم، چراگاهها، زمینهایی که برای مصلحت عموم مردم اختصاص داده شده مانند پارکها و نیز قبرستانها است.
منظور از مِلک معصوم ملکی است که به ثبت رسمی و قانونی افراد رسیده باشد و انسانهایی که ثبت املاک دارند، چهار دسته هستند:
مسلمان؛ معاهد (همپیمان)؛ ذمی (کافری که در حکومت اسلامی زندگی میکند)؛ و کسیکه تأمین گرفته است.
هیچ کس حق ندارد به ملک و املاک این چهار گروه تعدی و تجاوز نماید.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ﴾ [البقرة: 190]. «و از حد تجاوز نکنید، که الله تجاوزگران را دوست نمیدارد».
حکمت مشروعیت کشت و کار زمینهای بایر
کشت و کار زمینهای بایر موجب گسترش یافتن عرصهی تولید رزق و نفع رساندن به مسلمانان با تولید مواد غذایی و.... میشود و در پی آن، توزیع زکاتِ محصولات به دست میآید و بین مستحقان تقسیم میشود.
فضیلت کشاورزی در زمینهای بایر به هدف نیکوکاری
انس بن مالک س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (هیچ مسلمانی نیست که درختی غرس نماید یا بذری بکارد که از آن پرنده یا انسان یا حیوانی بخورد؛ مگر اینکه برایش صدقه محسوب میشود).[72]
حکم کشت و کار در زمینهای بایر
1- هرکس چه مسلمان یا ذمی با مجوز حکومت یا بدون مجوز، در دار الاسلام یا جای دیگری، زمین بایری را که صاحب نداشته باشد، با کشت و زراعت به بهرهبرداری برساند، مال او خواهد بود تا زمانی که متعلق به مصالح مسلمین نباشد، مانند قبرستان یا زمینهای مخصوص تهیه و جمعآوری هیزم. زمینهای بایر حرم و عرفات با کشت و کار در مالکیت کسی درنمیآید.
عایشه ل روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (هرکس، زمینی را که صاحبی نداشته باشد، آباد کند، (از دیگران به آن) مستحقتر است).[73]
2- اگر حکومت اسلامی صلاح بداند که به هدف تحت نظر گرفتن دقیق امور، اجرای عدالت و پیشگیری از اختلاف بین مردم، کشت و کار زمینهای بایر را منحصر به مجوز حکومت اعلان نماید، واجب است که اطاعت کنند؛ زیرا اطاعت حاکم مسلمان در غیر معصیت الله واجب است.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا٥٩﴾ [النساء: 59]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر و کارگزاران [و فرماندهان مسلمانِ خود] اطاعت کنید و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر بازگردانید. اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، [یقین داشته باشید که] این [بازگشت به قرآن و سنت، برایتان] بهتر و خوشفرجامتر است».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٢٩﴾ [البقرة: 29]. «اوست که همۀ آنچه را که در زمین است برایتان آفرید؛ آنگاه به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان سامان داد و او به هر چیز داناست».
چگونگی کشت و آبادانی زمین بایر
با امور ذیل زمین بایر آباد به حساب میآید:
طبق رسم رایجِ هر منطقه یا با دیوار کردن دور زمین، یا بردن آب بر روی زمین، یا حفر چاه در آن، یا کاشت درخت، زمین بایر آباد به حساب میآید و این در هر زمان و مکان به عرف بستگی دارد و هرچه را که مردم در عرفشان آبادانی زمین بشمارند، به سبب آن مالک زمین میشوند.
هرکس زمینی را بر اساس قوانین شرعی آباد کند، کوچک باشد یا بزرگ، با تمام متعلقاتش مالک آن میشود. اگر در تصرف آن ناتوان بود یا مشکلی داشت، حاکم باید آن را بگیرد و تحویل کسی بدهد که توان کاشت و آبادانی آن را داشته باشد.
زمینهای جزو شهر یا نزدیک آن جز با مجوز حکومت اسلامی به مالکیت کسی داده نمیشود؛ زیرا مسلمانان نیاز به قبرستان، ساخت مسجد یا مدرسه یا بیمارستان یا حفر چاههای آب و.... دارند که اگر مالکیت این زمینها بدون مجوز قانونی باشد، این مصلحتهای عمومی از دست میرود.
زمینهای بایری که سیلابِ آنها به طرف زمینهای دارای مالک سرازیر است، تابع همان زمینها است و آباد کردن و تصرف این زمینها به هدف دفع ضرر از مالکان جایز نیست مگر با اجازهی مالکان این زمینها.
زمینهای تحت اختیار حکومت اسلامی
حکومت اسلامی میتواند آبادانی زمینهای بایر را مجاز اعلان نماید یا نشستن در جای خاصی از بازارهای بزرگ را برای خرید و فروش ممنوع نماید به شرط اینکه برای مردم محدودیتی ایجاد نشود. اگر حکومت جایی را برای خرید و فروش ممنوع نکند، هرکس جلوتر برای خود جایی بگیرد، مال اوست، اگر دو نفر با هم جایی را انتخاب کردند با قرعهکشی به یکی از آن دو داده میشود. در صورتی که مردم در مورد اندازهی عرض راهی اختلاف کنند، هفت ذراع تعیین شود یا حکومت حق دارد هرچه به نفع مردم باشد، تصویب و اجرا کند.
دیوار و حصار کردن زمینی نشانی اثبات مالکیت آن نیست، بلکه تنها، نشانه اختصاص یافتن و مستحقتر بودن از دیگران است. مثل اینکه کسی زمینی را با دیواری که مستحکم نباشد یا با سیم خاردار یا کندن خندق یا دیوار خاکی یا چاهی حفر کند که به آب نرسیده باشد، در این موارد حکومت برایش مدتی تعیین کند تا آن را آباد نماید، اگر با رعایت قوانین شرعی و کاشتن آبادش کرد که به او داده میشود. در غیر این صورت از او گرفته خواهد شد و به کسی میدهند که صلاحیت و توانایی کاشت و بهرهبرداری آن را داشته باشد.
برای کسیکه در قسمت بالاتر از دیگران در کنار آب رودخانه، دره و آب چشمه، زمین دارد جایز است که به اندازهی دو قوزک پا از آب برای زمین خود جدا کند و باقیمانده را برای زمینهای دیگران رها کند.
فقط برای حاکم جایز است که ساربانی برای حیوانات و اسبهای بیت المال مسلمانان مانند اسبهای جهاد و شتران صدقه و.... استخدام کند، به شرط اینکه به مسلمانان ضرر نداشته باشد. هرکس برای امر مباحی سبقت گیرد مانند صید شکاری، جمعآوری عنبر، هیزم و... مال خودش خواهد بود.
برای مسلمانان حرام است که به حق دیگران از مال، زمین و.... تجاوز کنند.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾ [البقرة: 229]. «اینها حدودِ [احکامِ] الهی است؛ پس از آنها تجاوز نکنید؛ و هر کس از حدود الله تجاوز کند، ستمکار است».
2- عایشه ل روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (هرکس در زمینی به اندازهی یک وجب ظلم کند، [در قیامت] همان ظلم در هفت طبقهی زمین، طوق گردن او میشود). [74]
2 - عبدالله بن عمر ب میگوید: پیامبر ج فرمود: (هرکس، زمین فرد دیگری را به ناحق، تصرف کند، روز قیامت در هفت طبقهی زمین، فرو برده میشود).[75]
جعاله: این است که دستمزد مشخصی برای انجام کاری مباح و معین یا غیر معین مانند ساخت دیوار یا برگرداندن گم شده و... تعیین کنند.
جعاله به خاطر نیاز مردم جایز است و هریک از دو طرف میتوانند قرارداد جعاله را فسخ کنند، مگر اینکه فسخ آن برای طرف مقابل ضرری داشته باشد که در این صورت فسخ جایز نیست.
الله تعالى میفرماید: ﴿قَالُواْ نَفۡقِدُ صُوَاعَ ٱلۡمَلِکِ وَلِمَن جَآءَ بِهِۦ حِمۡلُ بَعِیرٖ وَأَنَا۠ بِهِۦ زَعِیمٞ٧٢﴾ [یوسف: 72]. «[کارگزاران] گفتند: «پیمانۀ پادشاه را گم کردهایم و [آن که بانگ برآورده بود گفت:] هر کس آن را بیاورد، یک بار شتر [جایزه] دارد و من ضامن این [پاداش] هستم».
به طور مثال فردی میگوید: هرکس این دیوار را برایم بسازد یا این لباس را بدوزد یا این اسبم را بگیرد و بیاورد برایش این قدر میدهم، هرکس این کار را انجام دهد، مستحق دستمزد تعیین شده میگردد.
در اجاره طرف قرارداد مشخص است اما در جعاله هرکس کار پیشنهادی را انجام دهد مستحق دستمزدِ تعیین شده خواهد بود.
فسخ جعاله جایز است، اگر کارگر فسخ کند، دستمزدی ندارد. اما اگر پیشنهاد کننده جعاله فسخ کند و قبل از شروع کار باشد کارگر مستحق دستمزدی نخواهد بود. ولی اگر بعد از شروع کار باشد، کارگر به اندازهی کاری که انجام داده است، مستحق دستمزد خواهد بود.
حکم کسیکه منفعتی به فردی برساند
1- هرکس بچهی گم شده یا حیوان گم شدهای و .... را بدون قرارداد جعاله پیدا نمود و به صاحبش برگرداند، مستحق دستمزد خاصی نمیشود البته مستحب است که به او مژدگانی بدهند.
2- هرکس مانع نابودی مال کسی شود و آن را به صاحبش برگرداند، مستحق دستمزد مثل آن میشود، حتی اگر بدون پیششرط این کار را کرده باشد.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡکَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَیۡرَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٧٧﴾ [الحج: 77]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، رکوع کنید و سجده گزارید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید؛ باشد که رستگار شوید».
لقطه: مال یا هرچیزی که صاحبی داشته باشد و گم شود و کسی دیگر آن را پیدا کند و بردارد لقطه گویند.
هرکس مال و.... پیدا کند جایز است که آن را بردارد و به صاحبش برساند و این از خوبیهای اسلام است؛ زیرا موجب حفظ مال دیگری میگردد و به کسیکه پیدا کرده و به صاحبش رسانده است، اجر و ثواب میرسد.
و برای کسیکه به خودش اطمینان و توان پیدا کردن صاحب مال را دارد، مستحب است که اگر چیزی یافت آن را بردارد؛ زیرا موجب حفظ مال برادرش و کسب ثواب برای خودش میگردد.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
اموالی که گم میشوند بر سه دسته هستند:
1- اموال کم، یا کم ارزشی که اگر فردی گم کند به دنبالش نمیگردد مانند: شلاق، عصا، تکهای نان، یک دانه خرما و.... اگر کسی از این چیزها پیدا نماید و صاحبش را نشناسد، نیاز به گشتن دنبال او نیست و میتواند از آن استفاده کند اما بهتر است که اینها را نیز صدقه بدهد.
2- حیواناتی که از خودشان میتوانند دفاع کنند مانند شتر، گاو، اسب، پرندگان و.... اگر کسی از اینها یافت نباید بگیرد و هرکس این حیوانات را بگیرد خودش گم کننده آن حیوان است، اگر کسی چنین مالی را نگهداری نمود باید ضمانت آن را به عهده بگیرد و همیشه دنبال صاحبش بگردد.
زید بن خالد جُهَنی س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «کسیکه مال گم شدهای را نگهداری کند، تا زمانیکه آن را اعلان نکرده است، خودش گمراه است».[76]
3 - دیگر اموال مانند پول نقد طلا و نقره، وسایل (انواع کالاها) کیفها، حیواناتی که نمیتوانند از خودشان در برابر حیوانات درنده دفاع کنند مانند گوسفند، بچه شتر، گوساله و... نگهداری اینها اگر به خودش اطمینان دارد و توان معرفی نمودن اینها هم را دارد، جایز است که اینها را تا پیدا کردن صاحبشان نگهداری نماید و دو شاهد عادل بگیرد و از حیوان و طنابش و متعلقاتش حفاظت نماید و تا یک سال دنبال صاحبش در محلههای شلوغ و جاهای پر رفت و آمد، مثل بازارها، درب مساجد و از رسانههای جمعی اعلان و این گمشدهها را معرف نماید و دنبال صاحبشان بگردد.
اگر فردی چیزی پیدا کرد و به اداره یا افراد و جاهایی که از طرف حکومت تعیین شده است، تحویل دهد، از وی رفع مسئولیت میشود.
الله تعالى میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا وَإِذَا حَکَمۡتُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡکُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِۚ إِنَّ ٱللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ سَمِیعَۢا بَصِیرٗا٥٨﴾ [النساء: 58]. «قطعاً الله به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبان آنها باز گردانید. و هنگامیکه میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید، در حقیقت، نیکو چیزی است که الله شما را به آن اندرز میدهد، قطعاً الله شنوای بیناست».
1- اگر چیزی یافتند و یک سال بین مردم اعلان کردند، اگر صاحبش پیدا شد که بدون دلیل و قسم به او تحویل دهند، اگر صاحبش پیدا نشد، مشخصات و اندازه آن را تعیین کنند و از آن استفاده نمایند تا زمانیکه صاحبش بیاید و پس از گفتن مشخصات خود آن مال یا در صورت تلف شدن، مثل آن را تحویلش دهند.
2- اگر گم شده در طول سالی که دنبال صاحب آن هستند بدون تعدی و کوتاهی تلف شود، ضمانت ندارد.
اگر حیوان گم شده بز، بچه شتر یا مثل اینها باشد یا هر چیزی که بیم تلف شدن آن برود مثل مواد غذایی و.... باید به بهترین شکل آن را برای صاحبش نگهداری نماید یا مواد غذایی را بخورد و قیمتش را بعد از پیدا شدن صاحبش بپردازد و مخارج حیوان گم شده را بدهد و هزینه آن را از صاحبش بگیرد یا آن را بفروشد و پولش را تا زمان معرفی نگهدارد.
زید بن خالد جهنی س روایت میکند که: از رسول الله ج دربارهی طلا و نقرهی پیدا شده سوال شد، ایشان فرمود: مشخصات کیسه و سر بندش را بیاد داشته باش، سپس به مدت یک سال آن را معرفی کن، اگر کسی پیدا نشد آن را خرج کن، و قیمت آن در نزد تو امانت باقی میماند، اگر روزی صاحبش پیدا شد آن را به او پرداخت کن. و از ایشان دربارهی شتر گم شده سوال کرد، فرمود: چه کار به شتر گم شده داری؟ او را به حال خودش رها کن، زیرا وسیلهی راه رفتن و آبش همراه اوست، برای خوردن آب بر آبشخور وارد میشود و از برگ درختان نیز میخورد، تا اینکه صاحبش آن را پیدا کند. و از ایشان دربارهی گوسفند گم شده سوال کرد، فرمود: آن را بگیر و نگهداری کن؛ زیرایا مال تو است یا مال برادرت یا از آنِ گرگ میشود).[77]
جایز نیست که گم شده حرم را بردارند مگر زمانی که بیم نابودی و تلف شدن آن باشد و بر کسیکه گم شده حرم را برداشته واجب است که تا در مکه است دنبال صاحبش بگردد یا به مراکز تعیین شده مثل امارت مکه یا پلیس حرم تحویل دهد و ... و چون خواست از مکه برود آن را به دفترهای اشیای گم شده که حاکم یا نمایندهاش تعیین نمودهاند، تحویل دهد و تحت هیچ شرایطی جایز نیست که گمشدهی حرم را تصرف کند و چیزی که از حاجیان افتاده باشد، در حرم و غیر حرم نباید بردارند و برای کسی جایز نیست که بردارد مگر کسیکه بخواهد برای همیشه دنبال صاحبش بگردد.
ابن عباس ب روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (بدانید که مکه نه براى کسى قبل از من، و نه بعد از من، حلال قرار داده شده است، و فقط بخشى از یک روز براى من حلال قرار داده شد. و بدانید که از این لحظه به بعد (براى همیشه) حرام قرار داده شد. بنابراین، نه خار آن کنده شود، و نه درخت آن قطع گردد، و نه شکار آن صید شود، و نه گم شدهی آن برداشته شود، مگر اینکه به صاحبش برگردانیده شود. عباس س گفت: ای رسول الله! إِذْخِر (نوعی گیاه سبز) را استثنا کنید، زیرا ما آن را در (سقف) خانهها و در قبرهای خود مورد استفاده قرار میدهیم، رسول الله ج پذیرفت و فرمود: به جز إذخر. (یعنی کندن و قطع کردن اذخر از این قاعدهی حرمت، مستثنا است).[78]
برای هیچکس جایز نیست که گم شدهای را در مسجد اعلان؛ زیرا مساجد برای ذکر الله و عبادت ساخته شدهاند.
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (هر گاه شنید کسی در مسجد سراغ گمشدهاش را میگیرد (و اعلان میکند) بگویید: الله آن را به تو بر نگرداند (وهرگز پیدا نشود)؛ زیرامساجد برای این ساخته نشده است).[79]
لقیط به نوزادی گفته میشود که پدر و مادرش و حتی برده بودنش مشخص نیست و او را در جایی یا سر راهی گذاشته باشند.
برداشتن نوزاد سر راهی فرض کفایه است و هرکس چنین بچهای را بردارد و پرورش دهد پاداش بزرگی خواهد داشت؛ زیرا موجب نجات فردی از هلاکت میشود و تربیت بچه سرراهی و آماده نمودنش برای اطاعت الله ثواب زیادی دارد.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
نوزاد سرراهی اگر در دار الإسلام پیدا شود، مسلمان به شمار میرود و در هرجا باشد آزاد محسوب میگردد؛ زیرااصل برای همه فرزندان آدم آزاد بودن است، مگر خلاف این ثابت شود و برایش اسمی انتخاب کنند تا با آن او را صدا زنند البته نباید او را به کسیکه او را پیدا کرده نسبت دهند، بلکه او را به صورت عام به مسلمانی یا بندگی الله یا به منطقه خاص نسبت دهند. مثل محمد بن مسلم یا سلیمان عربی یا فاطمه جنوبی و.... از اسمهای عام و اسمش را در میان نام افراد منتسب به مناطق خاص ثبت کنند.
سرپرستی نوزاد سرراهی را به کسیکه آن را پیدا کرده است، اگر مکلف، امین و عادل باشد؛ میسپارند. اما مخارج و نفقهاش از بیت المال پرداخت شود و اگر به همراهش مالی باشد، صرف مخارج خودش کنند.
میراث و دیه نوزاد سرراهی اگر وارثی از خود به جای نگذارد، به بیت المال میرسد و ولی دم او در قتل عمد، حاکم مسلمان است و بین قصاص یا خونبها گرفتن مختار میباشد.
بچه سرراهی را به چه کسی تحویل میدهند؟
اگر زن یا مرد دارای همسر مسلمان یا کافر اعتراف کرد که بچه سرراهی فرزند اوست، به او داده شود. اما اگر گروهی ادعا کردند، به کسی میدهند که دلیل داشته باشد، اگر هیچ کدام دلیل نداشتند به هرکس که به وسیلهی قیافه شناس [یا بعد از آزمایش با دستگاههای امروزی] تشخیص داد شود، تعلق میگیرد.
منظور از فرزند خواندگی این است که بچهای خود را به کسی جز پدرش نسبت دهد، طوری که تمام احکام فرزند نسبی را برایش جاری میگردانند. الله تعالی میفرماید: ﴿َمَا جَعَلَ أَدۡعِیَآءَکُمۡ أَبۡنَآءَکُمۡۚ ذَٰلِکُمۡ قَوۡلُکُم بِأَفۡوَٰهِکُمۡۖ وَٱللَّهُ یَقُولُ ٱلۡحَقَّ وَهُوَ یَهۡدِی ٱلسَّبِیلَ٤ ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِۚ فَإِن لَّمۡ تَعۡلَمُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ فَإِخۡوَٰنُکُمۡ فِی ٱلدِّینِ وَمَوَٰلِیکُمۡ﴾.: (الله برای هیچکس دو دل در درونش قرار نداده است، و زنانتان را که مورد ظهار قرار میدهید مادرانتان قرار نداده، و پسر خواندگانتان را پسران شما نگردانده است. این سخنی است که شما به زبان میگویید و الله حق را میگوید و او به راه راست راهنمایی میکند، آنان (پسرخواندگان) را به پدرشان نسبت دهید، این کار نزد الله دادگرانهتر است، اگر پدران ایشان را نشناختید آنان برادران دینی و دوستان شما هستند، و درآنچه که اشتباه کرده باشید گناهی بر شما نیست بلکه در آنچه دلهای شما قصد (گناه) کند (مسئولاند) و الله آمرزنده مهربان است».
برای کسیکه توانایی دارد مستحب است که بچهی سرراهی را بردارد و تربیت، مخارج، آموزش و خوبی کردن به او را به عهده گیرد تا بالغ شود و ازدواج کند.
بچهی سرراهی فرزند هیچکس به حساب نمیآید و برای همه بیگانه است مگر آن که زن یا دختر کسی او را سرپرستی کند، شیر دهد که فرزند رضایی (شیری) او در حرمت به شمار میرود.
اگر دولتی کفالت بچهی سرراهی را مجوز نمیدهد مگر به اسم فرد ثبت شود و از طرفی به فرزندی قبول نکردن اینها موجب میشود که فرزندان مسلمانان را به اسم خودشان ثبت و آنها را بر دین دیگری تربیت کنند، در چنین وضعیتی ایرادی ندارد که بچهی سرراهی را به اسم سرپرست ثبت کنند. البته باید در برگهای جداگانه بنویسند و شاهد بگیرند این بچه از نسل او نیست و ایرادی ندارد که سرپرست این بچه وصیت کند تا یک سوم مال خود را به او بدهند. و این به دلیل عمل به اخف الضررین (ضرر کمتر از دو ضرر را انتخاب نمودن) است و در صورت نیاز و ضرورت به اندازهی رفع مشکل جواز پیدا میکند.
و از وظایف سرپرست یتیم سرراهی است که بعد از بلوغ به او اطلاع دهد که حقیقت نسب او چیست تا مفاسد احتمالی دفع شود.
وقف: اختصاص دادن اصل مالی برای کسب ثواب است تا منفعت آن در راه خیر استفاده شود.
کسانی را که الله تعالی توان مالی و ثروتی داده است، تشویق شدهاند که از انواع عبادتها و کارهای نیک توشه بر گیرند و به کثرت عبادت نمایند و بخشی از اموال عینی خود را در راه الله وقف نمایند تا اصل آن باقی بماند و منفعت آن در راههای خیر مصرف شود و چون بیم آن میرود که بعد از مرگ وقف کنند مال فرد به دست کسی بیفتد که حفظ و نگهداری درستی نکند الله وقف را مشروع قرار داده است تا برای وقف کننده پاداش بیشتر و برای موقوف علهیم منفعت آن برسد.
الله تعالی میفرماید:﴿إِن تُقۡرِضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا یُضَٰعِفۡهُ لَکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡۚ وَٱللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ١٧﴾ [التغابن: 17]. «اگر به الله قرض الحسنه بدهید، آن را برای شما افزون میکند، و شما را بیامرزد، و الله شکور حلیم است».
وقف مستحب و از برترین صدقات، مهمترین عبادات و کارهای نیکی است که الله تعالی به آن تشویق کرده است و فایدهی آن از دیگر کارهای نیک عامتر و بیشتر است.
و وقف از اعمال نیکی است که ثواب آن بعد از مرگ نیز قطع نمیشود و با هر قول و فعلی که بیانگر آن باشد، وقف اثبات میگردد.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُصَّدِّقِینَ وَٱلۡمُصَّدِّقَٰتِ وَأَقۡرَضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا یُضَٰعَفُ لَهُمۡ وَلَهُمۡ أَجۡرٞ کَرِیمٞ١٨﴾ [الحدید: 18]. «قطعاً مردان و زنان صدقه دهنده و (آنها که) به الله «قرض الحسنه» دهند، برایشان دوچندان داده میشود و برای آنها پاداش ارجمندی است».
2- ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (وقتی انسان میمیرد عملش قطع میشود، به جز از سه چیز: صدقه جاریه، علمی که دیگران از آن استفاده ببرند و فرزند صالحی که برایش دعا کند).[80]
وقف با رعایت شرایط ذیل درست است:
1- وقف مالی مشخص و قابل استفاده باشد که اصل باقی بماند.
2- درآمد حاصل از وقف را برای اهداف نیکوکاری مانند: مساجد، ساخت پلهای عمومی و برای نفقهی خویشاوندان و فقیران مصرف نمایند.
3- برای جای مشخص مثل مسجد، فرد مثلا زید یا گروه معین مانند فقرا وقف کنند.
4- وقف همیشگی، جاری و غیر موقت باشد و معلق نباشد البته اگر به بعد از مرگش معلق کند، ایرادی ندارد.
5- وقف کننده از کسانی باشد که تصرفش درست و وقفش معتبر باشد.
6- وقف، ملک و مال وقف کننده باشد.
قرارداد وقف چگونه منعقد میشود؟
وقف با گفتن وقف کردم، برای استفاده در راه خیر گذاشتم و در راه الله دادم و.... منعقد میشود.
و به صورت عملی نیز قرارداد وقف معتبر است، مثل کسیکه مسجدی بسازد و به مردم اجازه دهد که در آن نماز بخوانند یا زمینی برای قبرستان آماده نماید و به مردم اجازه دهد که اموات خود را در آن دفن کنند یا چاه آبی حفر کند و به مردم اجازه دهد که از آن آب بخورند و آب بردارند.
واجب است که در وقف به هر شرط اینکه وقف کننده در جمع، تقدیم، ترتیب و.... گذاشته عمل شود، البته به شرط اینکه با شریعت مخالف نباشد. اگر به صورت مطلق گفت وقف کردم و شرط خاصی نگذاشت به رسم و عرف تا مخالف شریعت نباشد، عمل میشود. در غیر این صورت همه در استحقاق از مال وقفی برابر هستند.
شرط مال موقوفه این است که منفعت آن برابر است که زمین، حیوان، باغ، اسلحه، وسایل خانه و .... دایمی و منفعت آن مباح باشد.
و مستحب است که وقف از حلالترین و بهترین اموال باشد.
ابن عمر ب روایت میکند که از خبیر زمینی به عمر بن خطاب [به عنوان سهمیه] رسید، خدمت رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله! به من زمینی در خیبر رسیده است که تا به حال مالی ارزشمندتر از آن نداشتم، به نظر شما آن را چکار کنم؟ فرمود: «اگر میخواهی اصل آن را نگه دار و محصولات آن را صدقه کن» گوید: عمر س آن را به صورت وقفی صدقه کرد، که فروخته نشود، آن را هبه نکنند و به ارث برده نشود، محصولات آن را در بین فقیران، خویشاوندان و آزاد کردن بردگان، و در راه الله و پذیرایی از مهمان و مسافران در راه مانده، صدقه کرد و گفت: ایرادی ندارد که مسئولش از آن به خوبی و در حد معمولی بخورد و به دوستش بدهد، اما از آن برای جمع آوری ثروت استفاده نکند).[81]
1- اگر مالی را برای گروهی وقف کردند که شمارش آنها ممکن بود، واجب است که به همهی آنها به صورت مساوی از آن بدهند. اما اگر این ممکن نبود مانند فلان قبیله جایز است که گزینش کنند و به برخی از افراد قبیله از آن بدهند.
2- اگر بین فرزندان خود و سپس مساکین وقف کرد، فرزندان پسر و دخترش و حتی نوادگان را هر چند ادامه داشته باشد، دربر میگیرد و برای فرزندان پسر دو برابر دختران میرسد و اگر برخی از فرزندانش افرادی تحت سرپرستی داشته باشند یا نتوانند کار کنند یا بدهکاری و نیازمندی داشتند که به مصلحت بود از مال وقف برای آن خرج کنند، ایرادی ندارد از مال وقفی به اندازهی رفع نیاز مصرف نمایند.
3- اگر بگوید این مال وقف پسرانم یا فلان فرزندم است فقط به فرزندان مذکر وی اختصاص دارد، مگر اینکه افراد مورد هدف وقف قبیلهای مانند بنی هاشم و.... باشد که زنان را با مردان شامل میشود.
4- وقف اصل ثابت و جایز است آن را به کسی دیگر بدهند که با مال خود در برابر درصدی مشخص از محصولات آن تعمیر کند.
5- در وقف کردن محدودیت خاصی وجود ندارد و با تفاوت وضع مردم متفاوت میشود، بنابراین اگر فردی ثروتمند است که وارثی ندارد، برایش مستحب است که تمام مال خود را وقف نماید اما اگر وارث داشته باشد، مستحب است که بخشی از مال خود را وقف کند.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡکَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَیۡرَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٧٧﴾ [الحج: 77]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! رکوع کنید، و سجده کنید، و پروردگارتان را عبادت نمایید، و کار نیک انجام دهید باشد تا رستگار شوید».
حکم مال وقفی که قابل استفاده نباشد
وقف قرارداد الزامی است که فسخ آن جایز نیست و کسی حق ندارد آن را بفروشد یا ببخشد یا به ارث ببرد و یا به رهن بدهد.
اگر استفادهی مال وقفی با خراب شدن یا .... از دست برود، واجب است که آن را بفروشند و پول آن را در جایی مانند آن، مثل مساجدی که خراب شده که جایز است فروخته شود و پول آن را به مساجد دیگر خرج کنند تا اصل مصلحت وقف حفظ شود البته این در صورتی است که فساد یا ضرری درپی نداشته باشد.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡیَتِیمِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥۚ وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ کَانَ مَسُۡٔولٗا٣٤﴾ [الإسراء: 34]. «و به مال یتیم نزدیک نشوید، جز به بهترین روش، تا آن که به (حد بلوغ) و رشدش برسد، و به عهد (خویش) وفا کنید که قطعا از عهد و پیمان بازخواست خواهید شد».
اگر مال وقفی به طور کلی یا برخی قسمتهای آن از رده استفاده خارج شود، مستحب است که آن را در راه مصلحتی دیگر تغییر دهند مانند اینکه منزلی وقف خراب شده و آن را به مغازهی وقفی، یا باغی وقفی خراب شده به منزلی وقفی تغییر دهند و مخارج وقف از درآمدهای حاصل از خود آن باشد.
و جایز است که با متن نوشتهی وقف کننده در جهت مصلحتی برتر یا منافع بیشتر و در نزد الله پسندیدهتر، مخالفت شود.
اگر وقف کننده کسی را برای نظارت و مدیرت وقف تعیین نکند، اگر آن مال را برای فرد مشخصی وقف کرده باشد، نظارت آن به عهدهی خود آن فرد خواهد بود. اما اگر به نیت خاصی مثل مسجد وقف کرده باشد یا به نیت مساکین که شمار آنها مشخص نباشد، وقف نماید، نظارت آن به عهدهی حکومت خواهد بود.
برترین دروازههای وقف آن است که در هر زمان و مکان منفعت آن برای مسلمین فراگیرتر باشد. مانند وقف برای ساخت مساجد .. مدارس آموزش علوم قرآن و سنت صحیح .. حمایت از طلبهها .. مجاهدین در راه الله .. خویشاوندان .. فقرای مسلمین و افراد تنگدست .. یتیمها و زن بیوهها .. وقف چشمهها و چاههای آب .. کشتزارها، باغها و....
الله تعالی میفرماید: «﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٢٦١﴾ [البقرة: 261].: «مثال کسانیکه اموال خود را در راه الله انفاق میکنند، همانند دانهای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یکصد دانه باشد، و الله برای هرکس که بخواهد چند برابر میکند و الله واسع علیم».
وقف دو حالت دارد:
اول: وقف برای صرف مخارج افرادی که مستحق زکات هستند. مانند: فقرا و مساکین، چنین مالی زکات ندارد؛ زیرا به دست مستحق زکات رسیده است.
دوم: اگر وقف به نیت افرادی باشد که مستحق زکات نباشند. مثل فرزندان واقف که هدف خرج کردن اموال برای هریک از آنها است، بعد از گذشت که یک سال و مال به اندازهی مالک نصاب باشد، باید زکات آن را بدهند.
وقف نمودن مال، عبادتی است که به هدف نزدیک شدن به الله است و برای کافر ثوابی ندارد.
و وقف مشروع از کافر نیز درست است که در برابر آن در دنیا به او پاداش داده خواهد شد اما در آخرت به دلیل اینکه اعمال کفار هیچ ارزشی ندارند، پاداشی نخواهد داشت.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلۡإِیمَٰنِ فَقَدۡ حَبِطَ عَمَلُهُۥ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ﴾ [المائدة: 5]. «و کسیکه به (ارکان) ایمان کفر ورزد، قطعاً عملش تباه شده است و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود».
2- انس س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (الله به هیچ مؤمنی در پاداش اعمال نیکش ستم نمیکند. مؤمن در دنیا و در آخرت پاداش اعمال نیک خود را میبیند. اما کافر تمام پاداش اعمال نیک خود را در دنیا میگیرد اما وقتی که به آخرت میرود، هیچ اعمال نیکی برایش باقی نخواهد ماند).[82]
هبه: این است که فرد مال خود را در زمان حیات خود به کسی دیگر میبخشد که هدیه و بخشش نیز به همین معنا است.
صدقه: این است که به فقرا و مساکین به نیت کسب ثواب کمک مالی میکند.
همکاریهای مالی بر سه نوع است:
اول: فرد نیازمند را به منزله بردهات به حساب آورند و بدون آن که درخواست کمک نماید، به او کمک کنند. این پایینترین درجهی صدقه است.
دوم: نیازمند را مثل خودت بدانی و از مالت به او کمک کنی.
سوم: بالاترین درجهی صدقه این است که نیازمند را بر خودت ترجیح دهی و این درجهی صِّدِّیقین است.
هبه و صدقه مستحب هستند و اسلام به هبه، هدیه، بخشش و صدقه تشویق کرده است؛ زیراموجب نزدیکی دلها و محکم شدن روابط محبت آمیز بین مردم و پاکی قلبها از زشتیهای بخیلی، حرص ورزی و طمع میگردد و هرکس این کارها را برای رضای الله انجام دهد، الله تعالی به او پاداش بزرگی خواهد داد.
الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُصَّدِّقِینَ وَٱلۡمُصَّدِّقَٰتِ وَأَقۡرَضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا یُضَٰعَفُ لَهُمۡ وَلَهُمۡ أَجۡرٞ کَرِیمٞ١٨﴾ [الحدید: 18]: «قطعا مردان و زنان صدقه دهنده و (آنها که) به الله «قرض الحسنه» دهند، برایشان دو چندان داده میشود و برای آنها پاداش ارزشمندی است».
روش پیامبر ج در انفاق
الله جواد و کریم است و سخاوت، بخشش، احترام و نیکوکاری را دوست دارد. و رسول الله ج سخاوتمندترین مردم بوده است و از دیگر وقتها در رمضان سخاوت بیشتری داشته و هدیه را قبول میکرد و عوض میداد به قبول کردن هدیه دعوت میداد و تشویق مینمود. و پیامبر ج در آنچه داشت از همه مردم بیشتر صدقه میداد و هیچکس از رسول الله ج درخواست کمک نمیکرد مگر اینکه کم یا زیاد به او کمک مینمود و میبخشید از فقر هیچ پروایی نداشت و بخشش و صدقه دادن از کارهای بسیار دوست داشتنی ایشان بود.
وقتی رسول الله ج چیزی کم یا زیاد را میبخشید، شادمانی و خوشحالیاش خیلی از خوشحالی آن کسیکه میگرفت بیشتر بود و هرگاه نیازمندی به ایشان مراجعه میکرد او را بر خودش ترجیح میداد.
پیامبر ج صورتهای مختلفی از انواع بخشش به مردم را داشتند. مثل هبه (بخشش)، صدقه، هدیه و حتی گاهی بیشتر دادن پول کالایی که میخرید و گاهی چیزی قرض میگرفت و بهتر از آن را میداد و گاهی چیزی میخرید و سپس پول و کالا هردو را به فروشنده میبخشید.
آری، رسول الله ج از همهی مردم دل بزرگتری داشت و از همه پاکتر و قلبش از همه بخشندهتر بود. صلوات الله وسلامش بر او باد. الله تعالی میفرماید: ﴿وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ٤﴾ [القلم: 4]: «و یقیناً تو (ای محمد) بر اخلاق و خوی بسیار عظیم و والایی هستی».
1 - الله تعالى میفرماید: ﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّکُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِینَ١٣٣ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی ٱلسَّرَّآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٣٤﴾ [آل عمران: 133-134]. «و به سوی آمرزش پروردگارتان، و بهشتی که پهنای آن (به قدر) آسمانها و زمین است، (و) برای پرهیزگاران آماده شده است، بشتابید. آن کسانیکه در توانگری و تنگدستی انفاق میکنند، و خشم خود را فرو میبرند، و از مردم در میگذرند، و الله نیکوکاران را دوست میدارد».
2 - ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (الله فقط از مال حلال، صدقه قبول میکند. و هرکس، باندازهی یک دانه خرما، از مال حلال، صدقه دهد، الله آن را در دست راست خود میگیرد و برای صاحبش چنان پرورش میدهد (و بزرگ میکند) که شما کرّه اسب خود را پرورش میدهید تا اینکه آن دانهی خرما، باندازهی یک کوه شود). [83]
به هرکس مالی یا هرچیز دیگر، بدون درخواست و اصرار، دادند، باید آن را قبول کند؛ زیرارزقی است که الله به او رسانده است، سپس اگر خواست آن را بخورد یا صدقه بدهد.
ابن عمر روایت میکند که رسول الله ج به عمر بن خطاب چیزی دادند، عمر س گفت: به کسیکه از من محتاجتر است بدهید، فرمود: «آن را بگیر و هرگاه از این مال (مال حلال) چیزی به تو رسید درحالیکه تو بر آن حرص و طمعای نداشته و آنرا درخواست نکرده بودی، بگیر و از آن استفاده کن، اگر خواستی، بخور و اگر خواستی، آن را صدقه بده و اگر بدینگونه نبود (بدون درخواستت به تو داده نشد) دیگر آن را نخواه و دنبال آن نرو).[84]
هبه با به تو بخشیدم، هدیه دادم، از طرف من مال تو و.... هر کلمهای که بیانگر بخشش مال بدون عوض باشد، صورت میگیرد و هر چیزی که فروش آن صحیح و برگرداندن آن ناپسند باشد، هر چند کم درست است.
چگونه انسان از مال خود به فرزندانش بدهد
1- جایز است که انسان از مالی که دارد، در زمان زندگیاش به فرزندان خود بدهد و واجب است که براساس میراث به صورت برابر ببخشد، اگر به یکی بیشتر داد، با رجوع نمودن به دیگران بیشتر دادن به همه برابر بدهد.
2- اگر فردی به یکی از فرزندانش که به هر شکل نیازمند باشد، مثل داشتن فرزند زیاد یا بیماری یا مشغول تحصیل و .... باشد، جایز است. اما ترجیح دادن یکی یا برخی از فرزندان حرام است.
عامر روایت میکند که شنیدم نعمان بن بشیر س روی منبر میگفت: پدرم به بنده مالی بخشید و عَمْرَة دختر رواحه گفت: قبول نمیکنم تا رسول الله ج شاهد باشد و خدمت رسول الله ج آمد و گفت: من به این فرزندم مالی بخشیدم اما [مادر نعمان] عَمْرَة دختر رواحه از من خواسته است که ای رسول الله شما را شاهد بگیرم، پیامبر ج فرمود: «آیا به تمام فرزندانت مانند آن را بخشیدهای؟» گفت: خیر، پیامبر ج فرمود: «پس از این بخشش رجوع کن (و غلام را به مالکیت خودت برگردان).[85]
حکم کسیکه با مال پدرش کار میکند
بهتر این است که پدر هریک از پسرانش را که برایش کار یا تجارتش را مدیریت میکند، شریک خود با درصد مشخصی که در قراردادی نوشته باشند، تعیین نماید. اگر چنین نکردند و اختلاف شد، پدر سه راه در پیش رو دارد:
1- پسر مثل یک شریک بیگانه با تعیین یک چهارم یا یک پنجم و.... توسط کارشناس متخصص، برای پدر کار کند.
2- کارشناس متخصص برای پسری که برای پدرش کار میکند، دستمزد مثل تعیین کند.
3- پدر با رعایت انصاف بخشی از مال خود را در برابر کاری که برایش میکند، به پسرش در حال حیات خود بدهد.
برای کسیکه چیزی هدیه میدهد، جایز نیست که دوباره آن را بگیرد، به جز پدر.
و حتی برای پدر جایز است که از مال فرزندش تا حدی که فرزندش متضرر و محتاج نشود، برای خودش بردارد و هیچ پسری حق ندارد قرضی که به پدرش داده یا ... از پدرش مطالبه نماید، مگر به اندازهی مخارج مورد نیاز خود.
و برای پدر ثروتمند جایز است که از زکات مالش، قرض پسر بدهکار خود را بدهد.
ابن عباس ب روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (کسیکه بخشش و هدیهی خود را دوباره پس میگیرد همانند سگ است که استفراغ خود را دوباره میخورد).[86]
اگر کسی به ما هدیهای داد، چه بگوییم؟
هدیه عبادتی است که محبت و دوستی درپی دارد.
و مستحب است که به خویشاوندان، دوستان، آبرومندان، بزرگان و.... هدیه بدهیم.
و قبول هدیه و دادن چیز خوب یا بهتر در عوض آن تا از کسی بر فرد منّتی نباشد، مستحب است. اما اگر چیزی برای دادن نداشت، برای فرد دعای خیر کند.
1 - عایشه ل میگوید: (رسول الله ج هدیه را میپذیرفت و در عوض آن، به هدیه کننده، پاداش میداد).[87]
2 - اسامه بن زید س میگوید: رسول الله ج فرمود: (کسیکه برایش نیکی (و خوبی) کنند؛ و در مقابل به کنندهی کار بگوید: جزاک الله خیرا، به راستی که نهایت تشکر را کرده است). [88]
اگر فردی میداند که هدیه دهنده بعدا منّت میگذارد یا طعنه میزند یا برای همه تعریف میکند که به فلانی هدیه دادم و.... جایز است که هدیه را قبول نکند.
اگر هدیه مال دزدی، غصبی یا از راه غارت و حرام باشد، واجب است که قبول نکنند.
حکم دادن هدیه برای به دست آوردن مصلحتی
هرکس به حاکم، قاضی یا کسی از مسئولین اجرایی، هدیهای بدهد تا کارش راه بیفتد یا مشکلش حل شود، دادن و گرفتن چنین هدیهای حرام و رشوه است که دهنده و گیرندهاش ملعون هستند.
اگر فردی مجبور شود هدیهای بدهد تا جلوی ظلمی که به میشود، بگیرد یا به حقش که به او نمیدهند، برسد. گرفتن چنین هدیهای حرام است.
و جایز است که برای رسیدن به حق، وکیل بگیرد تا از او در برابر شر دفاع نماید و از حق موّکل خود دفاع کند.
ابوهریره گوید: مردى نزد پیامبر ج آمد و گفت: اى رسول الله! کدام صدقه از همه صدقهها ثواب بزرگتری دارد؟ پیامبر ج فرمود: (صدقهاى از همه صدقهها ثوابش بیشتر است که در حال تندرستى و دلبستگى به دنیا و حرص بر آن داده شود که در حالت بیم از فقر و تنگدستى و امید به ثروت در دل موج مىزند، نه اینکه آنرا به تأخیر اندازى تا وقتى که مرگ نزدیک شود و جان به لب رسد آن وقت بگویى این را به فلانی و آن را به فلانی بدهید و فلان کس فلان حق را بر من دارد). [89]
اگر کسی به بیماری طاعون، ذات الجَنْب و.... مبتلا شود که امید بهبودی نیست اگر چیزی به یکی از وارثان بدهد، اعتبار ندارد، مگر با اجازه وارثان بعد از مرگش همانطور که اگر به غیر وارثان بیشتر از یک سوم مالش را ببخشد اعتبار ندارد مگر با اجازه وارثان بعد از مرگ.
هدیه دادن به مشرک و قبول هدیه از وی
به هدف به دست آوردن دل مشرک و به امید مسلمان شدن وی، جایز است که به مشرک هدیه بدهیم و اگر او به ما هدیهای داد از او قبول کنیم.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿لَّا یَنۡهَىٰکُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِینَ لَمۡ یُقَٰتِلُوکُمۡ فِی ٱلدِّینِ وَلَمۡ یُخۡرِجُوکُم مِّن دِیَٰرِکُمۡ أَن تَبَرُّوهُمۡ وَتُقۡسِطُوٓاْ إِلَیۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ٨﴾ [الممتحنة: 8]. «الله شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانیکه در (امر) دین با شما نجنگیدهاند و شما را از دیارتان بیرون نکردهاند، منع نمیکند، قطعا الله عدالت پیشگان را دوست دارد».
2- انس س میگوید: یک جبّه حریر را به عنوان هدیه براى پیامبر ج آوردند، پیامبر ج مردان را از پوشیدن حریر منع مىکرد، مردم از نرمى آن تعجّب کردند، پیامبر ج فرمود: (قسم به کسىکه جانم در دست اوست، (کمترین لباس و) عمامه سعد بن معاذ در بهشت از این زیباتر و بهتر است).[90]
3 - اسماء دختر ابوبکر صدیق میگوید: مادرم که مشرک بود در زمان پیمان با قریش به خانهام آمد، از پیامبر ج پرسیدم و گفتم: مادرم به خانهام آمده است و از من انتظار (نیکی و هدیه) دارد. آیا با او خوبی کنم؟ رسول الله ج فرمود: «بلی، با مادرت صله رحمی کن». (حق خویشاوندی را رعایت کن)[91].
بهترین و افضل صدقه آن است که مازاد بر احتیاج باشد و از خویشاوندان شروع نماید.
جابر روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (در صدقه دادن) اول از خودت شروع کن، اگر از تو چیزی اضافه شد، به خانواده ات بده، اگر از خانوادهات اضافه شد به خویشاوندانت بده و به همین ترتیب صدقه بده). و میفرمود: از روبرو و از سمت راست و چپ صدقه بده.[92]
انفاق در راه الله و در جهت مصالح مسلمین از بزرگترین عبادتها است.
و ثواب آن در برابر هر نیکی ده برابر تا هفتصد برابر و تا چند برابر شدنهای بسیار زیاد پاداش دارد. و الله به هرکس بخواهد پاداش مضاعف میدهد.
و پاداش انفاق با توجه به وضعیت انفاق کننده، نیت، ایمان، اخلاص، نیکوکاری، دل باز و خوشحال شدنش در صدقه دادن، متفاوت خواهد بود.
و نیز مقدار انفاق، میزان منفعت آن، دادن آن در جای مناسب و بر حسب حلال بودن مالی که انفاق میشود، سالم و پاکیزه بودن و روش انفاق در ثواب تأثیر دارد.
1 - الله تعالى میفرماید: ﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٢٦١ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا یُتۡبِعُونَ مَآ أَنفَقُواْ مَنّٗا وَلَآ أَذٗى لَّهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٦٢﴾ [البقرة: 261-262]. «مثال کسانیکه اموال خود را در راه الله انفاق میکنند، همانند دانهای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یکصد دانه باشد، و الله برای هرکس که بخواهد چند برابر میکند و الله واسع و علیم است. کسانیکه اموال خود را در راه الله انفاق میکنند سپس در پی آنچه اتفاق کردهاند، منّت نمیگذارند و آزاری نمیرسانند، پاداش آنها برایشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است. و ترسی بر آنان نیست و نه ایشان اندوهگین شوند».
2 - الله تعالى میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٧٤﴾ [البقرة: 274]. «کسانیکه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکارا انفاق میکنند، مزد آنها نزد پروردگارشان برای آنان (محفوظ) است؛ و نه ترسی بر آنهاست، و نه ایشان اندوهگین میشوند».
3- ابوهریرة س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (وقتی کسی از شما به نحو احسن مسلمانی خود را [طبق عقیده درست، با عمل به قرآن و سنت صحیح به فهم سلف صالح] عملی نماید، کار نیکی که میکند برایش ده برابر تا هفتصد برابر ثواب نوشته میشود). [93]
وصیت: دستور به اجرایی کردن کاری بعد از مرگ است. یا سفارش نمودن به صدقه دادن مال بعد از مرگ را وصیت میگویند.
الله به زبان پیامبر ج وصیت را لطف و رحمتی به بندگان خود مقرر نموده و برای فرد مسلمان در مالش سهمی قرار داده است که میتواند آن را قبل از مرگ خود در کارهای نیکی که خیر و ارزش آن به فقرا و نیازمندان میرسد، جدا و مشخص نماید تا ثواب آن در وقتی به وصیت کننده میرسد که بین او و انجام اعمال نیک مانع و پرده ایجاد میشود.
1 - وصیت برای کسیکه مال زیاد دارد و وارثانش نیازمند نباشند، مستحب است و میتواند تا کمتر از یک سوم مال خود را در خرج نمودن برای کارهای خیر و نیکوکاری وصیت نماید تا ثوابش بعد از مرگ به او برسد.
2 - برای کسیکه در حقوق الله بدهکار است یا به کسی قرضی دارد یا از کسی در دست او امانتی است، واجب است که اینها را به صورت کتبی با شرح و توضیح کامل وصیت کند تا حق کسی ضایع نشود.
و برای فردی که مال زیادی از او بجا میماند لازم است که به خویشاوندان غیر وارث خود تا یک سوم از مالش را وصیت کند.
الله تعالى میفرماید: ﴿کُتِبَ عَلَیۡکُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ إِن تَرَکَ خَیۡرًا ٱلۡوَصِیَّةُ لِلۡوَٰلِدَیۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِینَ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ١٨٠﴾ [البقرة: 180]. «بر شما نوشته شده هنگامیکه یکی شما را مرگ فرا رسد، اگر مالی از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر و خویشاوندان به نیکی وصیت کند. این حقی است بر پرهیزگاران».
3- وصیت حرام این است که به یکی از وارثان خود مثل پسر بزرگش یا همسرش قسمتی از مال خود وصیت کند.
و وصیت از مال به کارهای حرام مانند روسپی خانه، منزلی برای سرگرمی در کارهای بیهوده و گناه، یا شرابخواری و.... حرام است و در چنین مواردی وصیت اعتبار ندارد و اجرایی نمیشود.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
2- عایشه ل روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (هرکس در دین ما چیز جدیدی بیاورد که از آن نباشد، مردود است).[94]
وصیتِ فرد بالغ عاقل یا کودک عاقل چه نیکوکار یا گناهکار و.... مذکر یا مؤنث باشد، صحیح و معتبر است.
برای فرد ثروتمندی که وارث دارد، مستحب است که یک پنجم یا یک چهارم مال خود را وصیت کند اما یک پنجم بهتر است.
و جایز است که تا یک سوم مال را به غیر وارثان خود وصیت نماید. برای کسیکه فقیر است و ورثهاش محتاج هستند، وصیت کردن مکروه است. و کسیکه ورثهای ندارد میتواند تمام مال خود را وصیت نماید.
وصیت به وارث جایز نیست و نیز برای کسیکه وارث دارد وصیت نمودن بیش از یک سوم به غیر وارثان نیز جایز نیست.
رجوع در وصیت یا زیاد و کم کردن آن تا فرد زنده است، جایز میباشد. اما بعد از مرگش وصیت ثابت میماند.
اگر کسی به مادر، پدر، برادر و.... وصیت نمود که حجی انجام دهند یا قربانی کنند، جایز است؛ زیرا این از انواع نیکی و احسان به آنها است نه از نوع وصیتِ مال دادن به آنها.
شرط تصرف مال به وسیله کسیکه برایش وصیت کردهاند این است که مسلمان، عاقل، دارای قدرت تشخیص و خوب استفاده نمودن از آن مال است و فرقی ندارد که مرد یا زن باشد.
وصیت: این است که برای رضای الله مالی را به کسی میبخشد که بعد از مرگ به او داده میشود.
هبه: این است که به کسی دیگر مالی در حال حاضر میدهند.
و هر وصیت و هبه از فرد مسلمان و کافر درست است.
و بهتر است که وصیت برای کارهای خیر در حال زندگی باشد؛ زیرا صدقه و هبه در حال زندگی از وصیت بعد از مرگ بهتر است.
وصیت نمودن به دو صورت زبانی و کتبی صحیح است. مثل اینکه بگوید: فلان مال را وصیت کردم....
و مستحب است که وصیت خود را بنویسد و شاهد بگیرد، تا اختلافی بیش نیاید.
ابن عمر ب روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (هر مسلمانی که چیزی برای وصیت دارد، جایز نیست که دو شب بر او بگذرد؛ مگر اینکه وصیتش را نوشته باشد).[95]
وصیت برای فرد مسلمان و کافر مشخصی که مالکیت آنها معتبر باشد در تمام چیزهای که منفعت مباح دارند، درست است.
و مستحب است که به مساجد سازی، پل سازی، مدارس آموزش قرآن و سنت صحیح و.... که از کارهای نیک و احسان است، وصیت کنند.
وصیت دو صورت دارد:
اول: وصیت در کارهای مشخص بعد از مرگ مثل ازدواج دخترانش، سرپرستی یتیمانش یا یک سوم مال خود را جدا میکند. این مستحب است و هرکس توان انجام چنین کاری را داشته باشد، به او پاداش داده میشود.
دوم: وصیت به کارهای خیر برای رضای الله باشد. مثل اینکه یک پنجم مال خود را به فقیران یا علما یا مجاهدین در راه الله یا ساخت مسجد یا حفر چاه آب آشامیدنی و.... دیگر کارهای خیر وصیت نماید.
واجب است که وصیت به معروف و مورد تأیید شریعت باشد. اگر هدف وصیت کننده ضرر زدن به وارث باشد، وصیتاش حرام و خودش گناهکار است.
و بر کسانیکه مالی به آنها وصیت شده و.... حرام است که وصیت عادلانه را تغییر دهند و هرکس چنین کاری کند، متجاوز و گناهکار است.
اگر کسی بداند که وصیت کنندهای در وصیت خود ظلمی یا گناه مرتکب میشود، سنت است که او را نصیحت نماید که وصیت خود را اصلاح و تعدیل کند و از ظلم و ستم منع نماید، اگر قبول نکرد بین کسانیکه به آن وصیت شده اصلاح کند تا عدالت و رضایت همه و رفع مسئولیت از گناه فراهم شود.
الله تعالى میفرماید: ﴿فَمَنۢ بَدَّلَهُۥ بَعۡدَ مَا سَمِعَهُۥ فَإِنَّمَآ إِثۡمُهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ١٨١ فَمَنۡ خَافَ مِن مُّوصٖ جَنَفًا أَوۡ إِثۡمٗا فَأَصۡلَحَ بَیۡنَهُمۡ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ١٨٢﴾ [البقرة: 181-182]. «پس هرکس بعد از شنیدنش آن را تغییر دهد، قطعا گناهش بر کسانی است که آن (وصیت) را تغییر میدهند، الله شنوای داناست. کسیکه از بیعدالتی (و میل بیجای) وصیت کننده (نسبت به ورثه) یا از گناه او (در وصیت به کار خلاف) بترسد، آنگاه میان آنها را اصلاح نماید، گناهی بر او نیست قطعا الله آمرزندهی مهربان است».
1- الله تعالى میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ وَصَّیۡنَا ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکُمۡ وَإِیَّاکُمۡ أَنِ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾ [النساء: 131]. «و ما به کسانیکه پیش از شما کتاب [آسمانی] به آنها داده شدند و [نیز] به شما سفارش کردیم که تقوای الهی پیشه کنید[و بر عقیدهی توحید و راه انبیا ثابت قدم باشید]».
2- الله تعالى میفرماید: ﴿وَٱلۡعَصۡرِ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِی خُسۡرٍ٢ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ٣﴾ [العصر: 1-3]. «سوگند به عصر. که انسان در (خسران و) زیان است. مگر کسانیکه ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند و یکدیگر را به حق سفارش نموده، و یکدیگر را به صبر سفارش کردهاند».
3- طلحه بن مصرف میگوید: از عبدالله بن ابى اوفى س سؤال کردم: آیا پیامبر ج وصیت کرد؟ گفت: خیر، گفتم: پس چطور وصیت بر مردم واجب است؟ یا چطور به مردم دستور داده شده که وصیت کنند؟ عبدالله بن ابى اوفى گفت: پیامبر ج وصیت کرد که مردم به قرآن عمل کنند).[96]
وصیت برای مصارف گناه، برابر است که وصیت کننده مسلمان یا کافر باشد، جایز نیست. مانند: وصیت به ساخت معابد یهود و نصاری، اماکن لهو و سرگرمیهای ناجایز، منازل فحشا و موسیقی، ساخت ضریح و ساختمان برای قبور.... و هرکس چنین وصیتی کند گناهکار است و گناه هرکسیکه به وسیلهی چنین وصیتی فاسد و گمراه شود، به دوش اوست. و وظیفهی حاکم است که چنین وصیتی را تغییر دهد و آن را در کارها خیر مصرف نماید.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
اعتبار صحت و عدم صحت وصیت به وضعی بستگی دارد که وصیت کننده در آن بمیرد. اگر به یکی از وارثان وصیتی کرد که در هنگام مرگ وی از ارث محروم شد. مانند برادری که با تولد فرزندی برای وصیت کننده از ارث محروم میشود. یا به فردی که از وارثان نبود و وصیتی کرد و در هنگام مرگ از وارثان شد، مثل اینکه به برادرش وصیتی کرد و درحالیکه پسر داشت اما قبل از مرگش پسرش فوت نمود، چنین وصیتی اگر ورثه قبول نکنند، باطل است.
وقتی فردی بمیرد اول از مالی که از او مانده به اندازهی قیمت کفنش برمیدارند، سپس قرضهایش را میدهند، سپس وصیتش را جدا میکنند بعد از این بین وارثان تقسیم میشود.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَإِن کَانَ رَجُلٞ یُورَثُ کَلَٰلَةً أَوِ ٱمۡرَأَةٞ وَلَهُۥٓ أَخٌ أَوۡ أُخۡتٞ فَلِکُلِّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا ٱلسُّدُسُۚ فَإِن کَانُوٓاْ أَکۡثَرَ مِن ذَٰلِکَ فَهُمۡ شُرَکَآءُ فِی ٱلثُّلُثِۚ مِنۢ بَعۡدِ وَصِیَّةٖ یُوصَىٰ بِهَآ أَوۡ دَیۡنٍ غَیۡرَ مُضَآرّٖۚ وَصِیَّةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٞ﴾ [النساء: 12]. «و اگر مرد یا زنی که از او ارث میبرند کلاله (بی فرزند و بیپدر) باشد، و برادر یا خواهر (مادری) داشته باشد؛ برای هریک از آن دو یک ششم میرسد، و اگر آنها بیش از این باشند؛ در یک سوم شریکند، پس از انجام وصیتی که به آن سفارش شده و بعد از ادای دَین، (به شرط آن که) زیانی (به ورثه) نرساند، این (حکم و) سفارش الله است، و الله دانای بردبار است».
حکم تصرف کسانیکه به آنها وصیت کردهاند
جایز است که به یک نفر یا بیشتر وصیت کنند اگر افرادی که به آنها وصیت کردهاند، متعدد باشد و برای هریک مقدار وصیت شدهیشان مشخص شده باشد، که همان معتبر است. اگر به دو نفر وصیت کرد که فرزندانش را سرپرستی کنند یا مواظب اموالش باشند، جایز نیست که یک نفر به تنهایی اقدام به چنین کاری نماید.
اگر فردی که به او وصیت شده در حال زنده بودن وصیت کننده یا بعد از مرگش قبول کرد، معتبر میباشد. اما اگر قبل یا بعد از مرگ قبول نکرد، حقش ساقط میشود.
اگر وصیت کننده وصیتی کرد و گفت: سفارش میکنم که به فلانی با اندازهی پسرم یا هر وارث دیگر سهمی از مالم بدهید، به او همین اندازه با توجه درخواست فرد، میرسد. اما اگر گفت: بخشی یا سهم مشخصی از مالم را به فلانی بدهید، وارثان هرچه خواستند به او بدهند. اگر فردی در صحرای بیآب و علف و یا دشتی بمیرد که حاکمی نداشته باشد برای مسلمانانی که در اطرافش هستند، مشروع است که ترکهاش را در جهت مصالح مسلمین و جایی که ثواب بیشتری دارد، مصرف نمایند.
شخص وصیت کننده -اگر خواست- در مقدمه وصیت خود همان را بنویسد که از انس بن مالک ثابت است، بنویسد: (بسم الله الرحمن الرحیم این وصیت نامه فلانی پسر فلانی است وصیت میکند که گواهی میدهد که معبود برحقی جز الله نیست، شریک و همتایی ندارد و محمد ج بنده و فرستاده اوست و بدون هیچ تردیدی قیامت آمدنی است و قطعا الله (در آن روز) مردگان قبور را برخواهد انگیخت. خانوادهام را سفارش میکنم که تقوای الهی پیشه کنند و روابط خویش را با همدیگر نیکو نگه دارند و در بین خود صلح نمایند و اگر واقعا مؤمن هستند از الله و پیامبر اطاعت کنند و آنان را به همان چیزی سفارش میکنم که ابراهیم و یعقوب علیهما السلام فرزندان خود را به آن سفارش کردند. آن دو وصیت کردند که: ﴿یَٰبَنِیَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَکُمُ ٱلدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ﴾ [البقرة: 132]َ[97]: (فرزندان من! الله این دین را براى شما برگزیده است بنابراین جز بر این آیین رهسپار نشوید و جز با قلبى مملو از ایمان و مسلمانی نمیرید».
سپس هرچه خواست وصیت کند و در وصیت نامهاش بنویسد.
وصیت در شرایط ذیل باطل میشود:
1- مدت وصیت تمام شود یا کاری که برای وصی سفارش شده بود، انجام دهند، از وقتش بگذرد.
2- به کسیکه وصیت شده بود، دیوانه شود و قدرت تصرف نداشته باشد.
3 - وصیت کننده از وصیت رجوع کند.
4 - کسیکه وصیت کرده قبل از کسیکه به او وصیت شده بمیرد.
5 - مالی که وصیت کردهاند، تلف شود.
6 - به کسیکه وصیت کردهاند، قبول نکند.
7 - به کسیکه وصیت کردهاند، وصیت کننده را بکشد.
26- آزاد نمودن برده
عتق: یعنی آزاد کردن انسانی و نجاتش از بردگی
از دیدگاه اسلام تمام مردم آزاد هستند و به هیچ عنوان برده نخواهند شد مگر با یک سبب و آن هم اسیر شدن کفار که با مسلمانان در حال جنگ مسلحانه هستند. سپس الله با اسلام برای آزادی این گونه افراد دروازههای زیادی را باز گذاشته است.
و برای آزادی بردگان از بردگی انگیزهها و اسباب متعددی قرار داده است تا از ذلت بردگی و بندگی بندگان نجات پیدا کنند. آری، از همین نگاه است که در اسلام کفارهی کسیکه در روز ماه رمضان با زنش همبستری کند، یا زنش را ظهار نماید و نیز در قتل خطأ و کفاره قسم و.... اولویت اول در کفاره این گناهان این است که بردهای آزاد نماید.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَمَا کَانَ لِمُؤۡمِنٍ أَن یَقۡتُلَ مُؤۡمِنًا إِلَّا خَطَٔٗاۚ وَمَن قَتَلَ مُؤۡمِنًا خَطَٔٗا فَتَحۡرِیرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖ وَدِیَةٞ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦٓ إِلَّآ أَن یَصَّدَّقُواْۚ فَإِن کَانَ مِن قَوۡمٍ عَدُوّٖ لَّکُمۡ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَتَحۡرِیرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖۖ وَإِن کَانَ مِن قَوۡمِۢ بَیۡنَکُمۡ وَبَیۡنَهُم مِّیثَٰقٞ فَدِیَةٞ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ وَتَحۡرِیرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖۖ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ شَهۡرَیۡنِ مُتَتَابِعَیۡنِ تَوۡبَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمٗا٩٢﴾ [النساء: 92]. «و هیچ مؤمنی مجاز نیست که مؤمنی را به قتل برساند، مگر از روی اشتباه و خطا، و کسیکه مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمنی را آزاد کند، و خونبهایی به خانواده او بپردازد، مگر اینکه آنها ببخشند، پس اگر (مقتول) از قومی باشد که دشمنان شما هستند؛ ولی او مؤمن بوده، باید (قاتل) یک برده مؤمن را آزاد کند، و اگر (مقتول) از قومی باشد که میان شما و آنها پیمانی بر قرار است، باید خونبهایی به خانواده او بپردازد، و (نیز) یک برده مؤمن را آزاد کند، و هرکس که (بردهای) نیافت، دو ماه پی در پی روزه بگیرید، این توبهای از جانب الله است، و الله دانای حکیم است».
آزاد نمودن برده از بزرگترین عبادتهایی است که به آن تشویق شده؛ زیرا الله کفارهی قتل خطا و دیگر گناهان را آزاد نمودن برده قرار داده است، علت این است که انسانی که باید آزاد باشد از ضرر بردگی آزاد میگردد و میتواند اختیار خودش و مالش را داشته باشد.
ابوذر میگوید: از پیامبر ج پرسیدم: چه عملى از همه بهتر است؟ پیامبر فرمود: ایمان به الله و جهاد در راه الله، گفتم: بهتر است چه بردهاى آزاد شود؟ فرمود: آن بردهاى که به نزد صاحبش از همه بردهها گران قیمتتر و باارزشتر در نزد صاحبش باشد).[98]
1 - الله تعالى میفرماید: ﴿فَلَا ٱقۡتَحَمَ ٱلۡعَقَبَةَ١١ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلۡعَقَبَةُ١٢﴾ [البلد: 11-12]. «پس به گردنه (سخت) قدم نگذاشت (و نیامد). و تو چه میدانی که گردنه (سخت) چیست؟ آزاد کردن برده است».
2 - ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (هرکس، بردهی مسلمانی را آزاد کند، الله در برابر هر عضو آن برده، یک عضو آزاد کننده را از آتش دوزخ، نجات خواهد داد).[99]
با چه کلماتی برده آزاد میشود؟
هرکس به شوخی یا جدی به بردهی خود بگوید آزادی یا هر کلمهای دیگر، آزاد میشود. و هرکس مالک محرم خود شود، مانند پدر، مادر و.... به مجردی که مالک اینها شود، آزاد میشوند و هر کنیزی که از مولای خود فرزندی به دنیا آورد، آن فرزند آزاد است.
مکاتب: به بردهای گفته میشود که مولایش او را در برابر پرداخت هزینهای در اقساط مشخصی آزاد میکند.
1- هرگاه مولایی بردهی نیکوکارش را در برابر مالی آزاد کند، باید بپذیرد. الله تعالى میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یَبۡتَغُونَ ٱلۡکِتَٰبَ مِمَّا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡ فَکَاتِبُوهُمۡ إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِیهِمۡ خَیۡرٗاۖ وَءَاتُوهُم مِّن مَّالِ ٱللَّهِ ٱلَّذِیٓ ءَاتَىٰکُمۡ﴾ [النور: 33]. «و کسانی از بردگانتان که خواستار مکاتبه (باز خریدن خویش) هستند، پس با آنها قرارداد ببندید، اگر خیر و صلاح در آنان احساس میکنید، و چیزی از مال الله را که به شما داده است؛ به آنها بدهید».
2- بر مولا واجب است که بردهی مکاتب خود را با حدود یک چهارم مال خود کمک کند یا از هزینهای که برایش تعیین کرده کم نماید و.... و فروختن مکاتب جایز است و مشتری از طرف مکاتب هزینهی تعیین شده را پرداخت نماید و سپس اگر برده مکاتب توانست آن هزینه را بدهد که آزاد میشود اما اگر نتوانست دوباره برده خواهد ماند.
تدبیر: معلق کردن آزادی برده به بعد از مرگ صاحب و مولای اوست. مثل اینکه بگوید: هر وقت من مُردَمْ تو آزادی، بعد از مرگش اگر بیشتر از یک سوم مالش باشد، آزاد میشود و فروختن برده مدبر و هبهاش جایز است.
جابر میگوید: به پیامبر ج خبر دادند که یکى از اصحاب به جز یک برده هیچ ثروت دیگرى ندارد و این برده را هم بعد از مرگ خود آزاد نموده است، پیامبر ج که دید این صحابه هیچ مالی ندارد، برده او را به هشتصد درهم فروخت و این هشتصد درهم را برایش فرستاد).[100]
الهی! ما و مردان و زنان مؤمن را از آتش دوزخ آزاد گردان و نجات بده و ما را از ذلتها و رسواییهای دنیا و آخرت پناه بده.
[1]. صحیح: ترمذی (ش:2344) و ابن ماجه (ش:4164) و این متن روایت ابن ماجه است.
[2]. صحیح: حاکم (ش:7926).
[3]. حسن: ترمذی (ش:810) و این لفظ ترمذی است و نسایی (ش:2631).
[4]. مسلم (ش:993).
[5]. صحیح: ترمذی (ش:2345).
[6]. متفق علیه: بخاری (ش:2067) و این متن بخاری است و مسلم (ش:2557).
[7]. بخاری (ش:2896).
[8]. نسایی (ش:3178).
[9]. صحیح ابوداود (ش:2606) و ترمذی (ش:1212).
[10]. متفق علیه: بخاری (ش:2082) و مسلم (ش:1532) و این متن بخاری است.
[11]. متفق علیه: بخاری (ش:52) و مسلم (ش:1599). با لفظ مسلم
[12]. صحیح بخاری (ش:2076).
[13]. بخاری (ش:2076).
[14]. بخاری (ش:2072).
[15]. متفق علیه: بخاری (ش:1470) و این بخاری است و مسلم (ش:1042).
[16]. مسلم (ش:1607).
[17]. مسلم (ش:1605).
[18]. لازم به ذکر است که در این مساله نظر مؤلف قول مرجوح و تابع نظر آن عده از فقها است که با استدلال به اینکه وقتی کالا در برابر پول باشد، ایرادی ندارد که با افزایش قیمت، نسیه معامله کنند، این درحالی است که در این معاملات کالا را از قیمت واقعی آن، در برابر زمان گرانتر میفروشند و هرچه مدت بیشتر باشد، افزایش قیمت بیشتر خواهد بود و این معامله، نوعی ربای نسیه است. در مختصر فقه از ادلهی قرآن کریم و سنت صحیح مینویسد: معامله به صورت نسیه با افزایش قیمت (فروش قسطی): در این ایام معاملات به صورت نسیه، با افزایش قیمت، گسترش یافته که به خرید و فروش قسطی معروف است، به طوری که کالا را به قیمتی بالاتر از هزینه نقد آن میفروشند، و این افزایش قیمت صرفاً در برابر زمان است. مثلاً اگر قیمت کالایی نقداً هزار ... (تومان) باشد آن را قسطی به هزار و دویست ... (تومان) میفروشند این نوع معامله از معاملاتی است که از آن نهی شده است:
از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «مَنْ بَاعَ بَیْعَتَیْنِ فِی بَیْعَةٍ، فَلَهُ أَوْکَسُهُمَا أَوِ الرِّبَا» «هر کسی دو معامله در یک کالا بکند، کمترین (قیمت) را بگیرد و گرنه ربا است». و ترجمهی بلوغ المرام (ص: 264) مینویسد: ابن عمر ب روایت میکند که پیامبر ج از دو معامله، در یک معامله منع فرمود. احمد و نسایی روایت کردهاند و ترمذی، وابن حبان صحیح دانستهاند.
در روایت ابوداود آمده: «هرکس دو معامله در یک معامله انجام داد، یا باید کمترین قیمت را بگیرد، یا (اگر چنین نکند) رباست». برای تحقیق بیشتر به «الصحیحه» آلبانی و «القول الفصل فی بیع الأجل» عبدالرحمن عبدالخالق رجوع شود. (مترجم)
[19]. مسلم (ش:102).
[20]. صحیح: ابوداود (ش:3460) و ابن ماجه (ش:2199) و این متن ابن ماجه است.
[21]. بخاری (ش:2216) و این متن بخاری است و مسلم (ش:2056).
[22]. بخاری (ش:2264).
[23]. بخاری (ش:2141) و این متن بخاری است و مسلم (ش:997).
[24]. متفق علیه: بخاری (ش:2727) و مسلم (ش:1515).
[25]. از آن جایی که مؤلف معامله نسیه با افزایش قیمت را جایز میداند، در تعریف و حکم و مصداق «بیع عینه» نیز متزلزل به نظر میرسد و این معامله را با «البیع فی بیعتین» که همزمان یک کالا به دو قیمت نقد و نسیه به فروش میرسد، مخلوط کرده است..... باید دانست که بیع عینه به نص حدیث صحیح، حرام است و به شرح ذیل میباشد: در فرهنگ لغت دهخدا (ص: 36862) مینویسد: بیع العینة؛ آن که شخصی از کسی ده درم وام طلب کند اما او به علت سودجویی بگوید که من به جای پول، پیراهنی را که در بازار ده درم قیمت دارد به دوازده درم به تو میفروشم و پس از این معامله، خریدار پیراهن مزبور را به ده درم میفروشد و در نتیجه وام خود را به دست آورده و دو درم سود به بازاری رسانیده است. و بعضی صورت این بیع را چنین بیان داشتهاند که وام دهنده پیراهن را به مبلغ دوازده درم به متقاضی وام میفروشد آنگاه متقاضی پیراهن را به مبلغ ده درم به شخص ثالث (معین) میفروشد سپس شخص ثالث مجددا پیراهن را به مبلغ ده درم به صاحب اولی آن میفروشد و ده درم را که از او میگیرد به متقاضی وام میدهد. در نتیجه متقاضی به مطلوب خود رسیده و وام دهنده دو درم سود برده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). شخصی از کسی تقاضای قرضی کند اما او به جای قرض الحسنه جنسی را به قیمت بالاتری به او بفروشد و از این جهت، آن را عینیه گویند که به جای پرداخت دین به عین داده شده است. (از تعریفات).
[26]. متفق علیه: بخاری (ش:2150) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1515).
[27]. مسلم (ش:1015).
[28]. بخاری (ش:2207).
[29]. متفق علیه: بخاری (ش:2189) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1536).
[30]. متفق علیه: بخاری (ش:2079) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1532).
[31]. متفق علیه: بخاری (ش:2240) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1604).
[32]. مسلم (ش:1598).
[33]. متفق علیه: بخاری (ش:2766) و این بخاری است، و مسلم (ش:89).
[34]. واقعیت این است که در این دوران معاملات تحت عنوان معاملهی قسطی و نسیه دقیقا همین ربای نسیه است با این تفاوت که درصد ربای معاملات قسطی و نسیه به مراتب از درصد ربای نقدی بانکها که سی درصد تعیین شده است، بیشتر میباشد، چون در برخی مناطق ایران به طور مثال یک کیلوی زعفران را نقد حدود پنج میلیون تومان میخرند و به هشت میلیون یا نه میلیون و حتی ده میلیون تومان نسیه، با توجه به مدت زمان پرداخت میفروشند، تردیدی نیست که ربا خواران عصر جدید با استناد به قول فقهایی که فهم صحیحی از آیات و روایات مربوط به ربا و مصادیق و انواع ربای عصر ماشینی ندارند، میگویند: معاملهی نسیه و قسطی با افزایش قیمت جایز و ظلم است! باید از فقها و رباخواران پرسید که آیا ظلم جایز در اسلام وجود دارد؟!
[35]. مسلم (ش:1587).
[36]. مسلم (ش:2699).
[37]. مسلم (ش:1600).
[38]. مسلم (ش:3006).
[39]. بخاری (ش:2387).
[40]. متفق علیه: بخاری (ش:2068) و مسلم (ش:1603).
[41]. متفق علیه: بخاری (ش:2287) و این بخاری است ومسلم (ش:1564).
[42]. متفق علیه: بخاری (ش:2078) و این بخاری است و مسلم (ش:1562).
[43]. متفق علیه؛ بخاری (ش:2707) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1009).
[44]. صحیح: أبوداود (ش:4919) و ترمذی (ش:2509) و این ترمذی است.
[45]. متفق علیه؛ بخاری (ش:457)، و این بخاری است، ومسلم (ش:1558).
[46]. متفق علیه: بخاری(ش:6015)، و مسلم (ش:2625).
[47]. متفق علیه: بخاری(ش:2287)، و مسلم (ش:1564). با لفظ بخاری
[48]. صحیح: أحمد (ش:23434) و نک: إرواء الغلیل (ش:1438).
[49]. متفق علیه: بخاری (ش:2402) و این متن روایت بخاری است و مسلم (ش:1559).
[50]. بخاری (ش:3642).
[51]. متفق علیه: بخاری (ش:2331) و این متن روایت بخاری است و مسلم (ش:1551).
[52]. متفق علیه: بخاری (ش:2320) و مسلم (ش:1553).
[53]. متفق علیه؛ بخاری (ش:2328) لفظ از بخاری است و مسلم (ش:1551).
[54]. مسلم (ش:1547).
[55]. مسلم (ش:1549).
[56]. متفق علیه: بخاری (ش:2194) و این متن بخاری است. و مسلم (ش:1534).
[57]. متفق علیه: بخاری (ش:2322)، ومسلم (ش:1575)، و این متن مسلم است.
[58]. بخاری (ش:2264).
[59]. بخاری (ش:2270).
[60]. مسلم (ش:1767).
[61]. متفق علیه: بخاری (ش:1862) و این متن بخاری است. و مسلم (ش:1341).
[62]. صحیح: ابوداود (ش:2574) و ترمذی (ش:1700) و لفظ ترمذی است.
[63]. مسلم (ش:2260).
[64]. متفق علیه: بخاری (ش:2627) و این متن بخاری است و مسلم (ش:2307).
[65]. صحیح: أبوداود (ش:3566).
[66]. متفق علیه: بخاری (ش:3198) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1610).
[67]. بخاری (ش:2449).
[68]. مسلم (ش:140).
[69]. متفق علیه: بخاری (ش:6066) و این متن بخاری است و مسلم (ش:2563).
[70]. متفق علیه: بخاری (ش:2257) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1608).
[71]. صحیح: ابوداود (ش:3518) و ابن ماجه (ش:2494).
[72]. متفق علیه: بخاری (ش:2320) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1553).
[73]. بخاری (ش:2335).
[74]. بخاری (ش:2454).
[75]. متفق علیه: بخاری (ش:2453) و این لفظ بخاری است و مسلم (ش:1612).
[76]. مسلم (ش:1725).
[77]. متفق علیه: بخاری (ش:91)، ومسلم (ش:1722)، و این متن مسلم است.
[78]. متفق علیه: بخاری (ش:1349) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1353).
[79]. مسلم (ش:568).
[80]. مسلم (ش:1631).
[81]. متفق علیه: بخاری (ش:2772) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1632).
[82]. مسلم (ش:2808).
[83]. متفق علیه: بخاری (ش:1410) و این بخاری است و مسلم (ش:1014).
[84]. متفق علیه: بخاری (ش:7164)، مسلم (ش:1045) و این متن مسلم است.
[85]. متفق علیه: بخاری (ش:2586)، ومسلم (ش:1623)، و این متن مسلم است.
[86]. متفق علیه: بخاری (ش:2589) و مسلم (ش:1622).
[87]. صحیح بخاری (ش:2585).
[88]. صحیح: ترمذی (ش:2035).
[89]. متفق علیه: بخاری (ش:1419) و این بخاری است و مسلم (ش:1032).
[90]. متفق علیه: بخاری (ش:2615) و این متن بخاری است، و مسلم (ش:2469).
[91]. متفق علیه: بخاری (ش:2620)، مسلم (ش:1003) و این متن مسلم است.
[92]. مسلم (ش:997).
[93]. متفق علیه: بخاری (ش:42)، ومسلم (ش:129)، و این مسلم است.
[94]. متفق علیه: بخاری (ش:2697) و مسلم (ش:1718).
[95]. متفق علیه: بخاری (ش:2738) و این متن بخاری است. مسلم (ش:1627).
[96]. متفق علیه: بخاری (ش:2740) و این متن بخاری است. مسلم (ش:1634).
[97]. صحیح: بیهقی (ش:12463)، دارقطنی (4/154)، نک إرواء الغلیل (ش:1647).
[98]. متفق علیه: بخاری (ش:2518) و این متن بخاری است و مسلم (ش:84).
[99]. متفق علیه: بخاری (ش:2517) و این بخاری است و مسلم (ش:1509).
[100]. متفق علیه: بخاری (ش:7186) و این متن بخاری است، و مسلم (ش:997).
شامل مباحث ذیل:
1- فقه احکام حج
2- مواقیت
3- احرام
4- فدیه
5- مناسک
6- معنای عمره و احکام آن
7- روش عمره
8- روش حج
9- احکام حج و عمره
10- قربانی
11- نوازل حج و عمره
12- ویژگیهای مساجد سهگانه
حج: عبادتی است برای الله متعال به قصد مکه در وقت مشخص و برای ادای مناسکی مشخص.
حدود حرم مکه
از سمت غرب: تا شمیسی (حدیبیه) میباشد، از مسیر جده 22 کیلومتر تا مسجدالحرام فاصله دارد.
از سمت شرق: تا ضفه وادی عُرَنه غربی میباشد. که 15 کیلومتر با مسجدالحرام فاصله دارد. و راه طائف از آن میگذرد. و از سمت جعرانه، شرائع المجاهدین تقریبا تا 16 کیلومتر میباشد.
از سمت شمال: تا التنعیم میباشد که تقریبا 7 کیلومتر فاصله دارد.
از سمت جنوب: تا اَضاة لین در مسیر یمن میباشد که تقریبا 12 کیلومتر فاصله دارد.
تمام مسجدالحرام حرم است. و بزرگترین مسجد دنیا میباشد. الله متعال کعبه را به عنوان اولین خانهای که در زمین برای مردم ایجاد شد، در مسجدالحرام قرار داد. و آن را قبلهی تمام مساجد دنیا از هر سو تعیین کرد و مبارک و سبب هدایت انسانها قرار داد.
نماز در مسجد کعبه و تمام مساجد واقع در حرم، برتر است از صد هزار نماز که در حوزهی حرم خوانده نشود. جز اینکه نماز در مسجد کعبه افضل و بهتر است چون نمازگزاران بیشتر بوده و به قبله نزدیکتر است.
و این فضل بزرگی است که الله متعال به کعبه اختصاص داده است و آن را برای مردم مکان انجام مناسک و محل عبادت و حرم الهی قرار داده است که نه در آن خونی ریخته میشود و نه صیدی شکار میشود و نه گمشده کسی برداشته میشود و نه گیاهی در آن بریده میشود و وارد شدن مشرکان به آن جایز نیست و گناه و نافرمانی در آن بسیار بزرگ است.
حرم و مشاعر آن همان مسجدالحرام هستند که الله متعال آن را برای تمام مسلمانان وقف نموده است و همگی در آن یکسان هستند.
1- الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ ٱلَّذِی جَعَلۡنَٰهُ لِلنَّاسِ سَوَآءً ٱلۡعَٰکِفُ فِیهِ وَٱلۡبَادِۚ وَمَن یُرِدۡ فِیهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ٢٥﴾ [الحج: 25]. «بیگمان، کسانى که کفر ورزیدند و [مانند ماجرای حدیبیه، مردم را] از راه الله بازمىدارند [عذابی دردناک در پیش دارند]؛ و مسجد الحرام که آن را براى مردم [قبله و عبادتگاه] قرار دادیم، مقیم و مسافر در آن یکسانند؛ و هر کس در آنجا با ستمکاری [و گناه،] انحراف بخواهد، از عذابى دردناک به او میچشانیم».
2- الله متعال میفرماید: «﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیۡتٖ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکٗا وَهُدٗى لِّلۡعَٰلَمِینَ٩٦ فِیهِ ءَایَٰتُۢ بَیِّنَٰتٞ مَّقَامُ إِبۡرَٰهِیمَۖ وَمَن دَخَلَهُۥ کَانَ ءَامِنٗاۗ وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَیۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَیۡهِ سَبِیلٗاۚ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ٩٧﴾ [آل عمران: 96-97]. «در حقیقت، نخستین خانهای که برای [عبادت] مردم قرار داده شد، همانی است که در مکه قرار دارد که پربرکت و [مایۀ] هدایت جهانیان است. در آن [خانه،] نشانههای روشن، [از جمله] مقام ابراهیم است و [دیگر اینکه] هر کس وارد آن [حرم] شود، در امان خواهد بود؛ و بر مردم [واجب] است که براى [عبادتِ] الله قصد آن خانه کنند [البته برای] کسی که توانایی [مالی و جسمی] رفتن به سوی آن را دارد؛ و هر کس [به فریضۀ حج] کفر ورزد، بیتردید، الله از جهانیان بینیاز است».
3- عَنْ جَابِرٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «صَلَاةٌ فِی مَسْجِدِی أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَصَلَاةٌ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَفْضَلُ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ».[1]
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمود: «نماز خواندن در مسجد من (مسجدالنبی) هزار بار بهتر از نماز خواندن در سایر مساجد است به جز مسجد الحرام؛ و نماز در مسجدالحرام برتر از صد هزار نمازی است که در مساجد دیگر خوانده شود».
4- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مَکَّةَ، فَلَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ قَبْلِی، وَلاَ تَحِلُّ لِأَحَدٍ بَعْدِی، وَإِنَّمَا أُحِلَّتْ لِی سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ، لاَ یُخْتَلَى خَلاَهَا، وَلاَ یُعْضَدُ شَجَرُهَا، وَلاَ یُنَفَّرُ صَیْدُهَا، وَلاَ تُلْتَقَطُ لُقَطَتُهَا، إِلَّا لِمُعَرِّفٍ»، وَقَالَ العَبَّاسُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِلَّا الإِذْخِرَ، لِصَاغَتِنَا وَقُبُورِنَا؟ فَقَالَ: «إِلَّا الإِذْخِرَ».[2]
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمود: «الله متعال مکه را حرام کرده است و پیش از من بر هیچکس حلال ننموده است و نه بعد از من بر کسی حلال خواهد بود. و برای من فقط ساعتی از روز حلال بوده است. پس گیاهِ ترِ آن بریده نشود و درخت آن قطع نگردد و شکار آن، فراری داده نشود و گمشدهی کسی در آن برداشته نشود مگر کسیکه صاحب آنرا بشناسد». عباس س گفت: ای رسول الله! (نوعی گیاه) را استثنا کنید؛ زیرا ما آن را در خانهها و قبرهایمان مورد استفاده قرار میدهیم. رسول الله ج فرمود: «مگر اذخر». (که کندن آن، اشکالی ندارد).
الله متعال بیتالحرام را بزرگ داشته و مسجدالحرام را حیاط آن قرار داده است. و مکه را حیاط مسجدالحرام و حرم را حیاط مکه و مواقیت را حیاط حرم و جزیرةالعرب را حیاط مواقیت قرار داده است. همه اینها برای بزرگداشت و گرامیداشت بیتالحرام میباشد. الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیۡتٖ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکٗا وَهُدٗى لِّلۡعَٰلَمِینَ٩٦ فِیهِ ءَایَٰتُۢ بَیِّنَٰتٞ مَّقَامُ إِبۡرَٰهِیمَۖ وَمَن دَخَلَهُۥ کَانَ ءَامِنٗاۗ وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَیۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَیۡهِ سَبِیلٗاۚ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ٩٧﴾ [آل عمران: 96-97]. «در حقیقت، نخستین خانهای که برای [عبادت] مردم قرار داده شد، همانی است که در مکه قرار دارد که پربرکت و [مایۀ] هدایت جهانیان است. در آن [خانه،] نشانههای روشن، [از جمله] مقام ابراهیم است و [دیگر اینکه] هر کس وارد آن [حرم] شود، در امان خواهد بود؛ و بر مردم [واجب] است که براى [عبادتِ] الله قصد آن خانه کنند [البته برای] کسی که توانایی [مالی و جسمی] رفتن به سوی آن را دارد؛ و هر کس [به فریضۀ حج] کفر ورزد، بیتردید، الله از جهانیان بینیاز است».
1- حج نمودِ عملیِ برادری و وحدت اسلامی میباشد. چنانکه افراد مختلف با جنسیتها و رنگها و زبانها و سرزمینها و طبقات متفاوت را کنار هم جمع میکند. و اینگونه حقیقت عبودیت و بندگی و برادری را به نمایش میگذارد. تمام حجاج با یک لباس به یک قبله روی میآورند و تنها یک اله و معبود را عبادت میکنند.
2- حج مدرسهای است که مسلمان در آن تمرین صبر میکند و روز قیامت و وحشت آن را به یاد میآورد. در حج لذت بندگی برای الله ﻷ را احساس میکند. عظمت و بزرگی پروردگارش را میشناسد و شاهد نیاز انسانها به او تعالی میباشد.
3- حج موسم بزرگی برای کسب پاداش و بخشیده شدن گناهان است. بنده در موسم حج با اقرار به توحید و یگانگی الله متعال و اعتراف به گناهانش و اظهار ناتوانی از ادای حق پروردگارش، در پیشگاه الله متعال قرار میگیرد. و اینگونه در حالی از حج باز میگردد که گناهانش همچون روزی که از مادر متولد شده، پاک میشود.
4- حج یادآوری وضعیت پیامبران علیهمالصلاة والسلام و عبادت و دعوت و جهاد و اخلاق آنهاست. و نفس انسان برای دوری از خانواده و سرزمین آمادگی پیدا میکند.
5- حج معیار و میزانی است که مسلمانان به وسیلهی آن از وضعیت یکدیگر جویا میشوند. و به علم یا جهل، فقر یا ثروت، راه مستقیم یا انحراف خود پی میبرند. در واقع حج، نمودی از صفات آنها و علامت وحدت ایشان میباشد.
حج رکن پنجم از ارکان اسلام است. و بر هر مسلمان آزاد، بالغ، عاقل و توانا به محض فراهم شدن شرایط آن یکبار در تمام عمر واجب است.
حج در سال نهم هجری فرض شد. رسول الله ج یک حج به جای آورد و آن حجةالوداع بود.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَیۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَیۡهِ سَبِیلٗاۚ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [آل عمران: 97]. «و بر مردم [واجب] است که براى [عبادتِ] الله قصد آن خانه کنند [البته برای] کسی که توانایی [مالی و جسمی] رفتن به سوی آن را دارد؛ و هر کس [به فریضۀ حج] کفر ورزد، بیتردید، الله از جهانیان بینیاز است».
2- عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ الْإِسْلَامَ بُنِیَ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أَنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَإِقَامِ الصَّلَاةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ، وَصِیَامِ رَمَضَانَ، وَحَجِّ الْبَیْتِ».[3]
از ابن عمر ب روایت است که پیامبر ج فرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: گواهی اینکه معبود بر حقی جز الله نیست، اقامهی نماز، پرداختن زکات، روزهی رمضان و حج بیت الله الحرام».
حج بر کسیکه قادر به ادای آن باشد، واجب است. یعنی کسیکه از جسمی سالم برخوردار باشد و توانایی سفر دارد و برای ادای حج و بازگشت، توشهی کافی و وسیلهی لازم را در اختیار داشته باشد. البته پس از پرداختن قرضهایی که وقت پرداخت آنها فرا رسیده است و نفقات شرعی که در برابر خانواده بر عهدهی اوست. بنابراین کسیکه توانایی مالی و جسمی داشته باشد، حج بر او لازم و واجب است و کسیکه توانایی مالی دارد و از صحت جسمی برخوردار نیست، بر او واجب است کسی را به نیابت از خود به حج بفرستد. و کسیکه توانایی جسمی دارد اما از عهدهی مخارج آن بر نمیآید، حج بر او واجب نیست. و کسیکه نه توانایی مالی و نه جسمی دارد، حج بر او واجب نیست.
و برای کسیکه مالی برای حج کردن ندارد، جایز است به مقدار مخارج حج از اموال زکات دریافت کند و حج را به جای آورد؛ زیرا حج از مصادیق «فی سبیل الله» از اصناف زکات است.
و اگر کسی حج بر او واجب شده بمیرد و حج نکرده باشد، از اموال وی مالی را به اندازهی مخارج حج جدا میکنند تا کسی به نیابت از او حج کند. و حج بر زن واجب نیست مگر زمانی که محرمی به همراه داشته باشد. چون پدر، همسر، پسر و...
الله متعال میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَیۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَیۡهِ سَبِیلٗاۚ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [آل عمران: 97]. «و بر مردم [واجب] است که براى [عبادتِ] الله قصد آن خانه کنند [البته برای] کسی که توانایی [مالی و جسمی] رفتن به سوی آن را دارد؛ و هر کس [به فریضۀ حج] کفر ورزد، بیتردید، الله از جهانیان بینیاز است».
1- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سُئِلَ النَّبِیُّ ج أَیُّ الأَعْمَالِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «إِیمَانٌ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ» قِیلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» قِیلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «حَجٌّ مَبْرُورٌ».[4]
ابوهریره س میگوید: از پیامبر ج سوال شد، برترین اعمال کدام است؟ فرمود: «ایمان به الله و رسولش». گفته شد: پس از آن چه؟ فرمود: «جهاد در راه الله». گفته شد: پس از آن چه؟ فرمود: «حجی که نیک انجام شده باشد».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «مَنْ حَجَّ لِلَّهِ فَلَمْ یَرْفُثْ، وَلَمْ یَفْسُقْ، رَجَعَ کَیَوْمِ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ».[5]
ابوهریره س میگوید: از پیامبر ج شنیدم که فرمود: «هرکس به هدف رضای الله حج نماید و (در زمان حج) از آمیزش جنسی و مقدمات آن پرهیز کند و مرتکب معصیت نشود، چنان از گناه پاک میشود که گویی تازه از مادر متولد شده است».
3- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «الْعُمْرَةُ إِلَى الْعُمْرَةِ کَفَّارَةٌ لِمَا بَیْنَهُمَا، وَالْحَجُّ الْمَبْرُورُ لَیْسَ لَهُ جَزَاءٌ إِلاَّ الْجَنَّةُ».[6]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «انجام مناسک عمره موجب محو شدن گناههاى صغیرهاى مىشود که در بین این عمره و عمره قبلى انجام گرفته است، و حجى که مورد قبول الله قرار گیرد، پاداشى جز بهشت ندارد».
فضل پی در پی انجام دادن حج و عمره
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «تَابِعُوا بَیْنَ الحَجِّ وَالعُمْرَةِ، فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الفَقْرَ وَالذُّنُوبَ کَمَا یَنْفِی الکِیرُ خَبَثَ الحَدِیدِ، وَالذَّهَبِ، وَالفِضَّةِ، وَلَیْسَ لِلْحَجَّةِ المَبْرُورَةِ ثَوَابٌ إِلَّا الجَنَّةُ».[7]
از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمود: «پی در پی به حج و عمره بروید؛ زیرا حج و عمره فقر و گناهان را از بین میبرد، چنانکه دَمِ آهنگر ناخالصی آهن و طلا و نقره را میزداید. و پاداش حجی که نیک انجام شده باشد چیزی جز بهشت نیست».
1- یکی از شرطهای واجب شدن حج بر زنان، وجود مَحرمی مانند همسر، پدر، برادر، فرزند یا... میباشد. اما اگر محرم از حج همراه زن خودداری کند، حج بر زن واجب نیست. و اگر بدون محرم حج کند، گنهکار است و باید توبه و استغفار کند اما حج وی صحیح است.
2- برای زن جایز نیست که به هدف حج یا چیز دیگری بدون محرم سفر کند چه پیر باشد یا جوان تفاوتی نمیکند. و یکسان است که زنانی چون وی همراه او باشند یا نه، سفر طولانی باشد یا کوتاه؛ و دلیل آن عمومیت رهنمود نبوی است که میفرماید: «لاَ تُسَافِرِ المَرْأَةُ إِلَّا مَعَ ذِی مَحْرَمٍ»[8]: «زن نباید بدون محرم سفر کند».
ادای حج و عمره به نیابت از دیگران
برای مسلمانی که خود حج کرده جایز است به نیابت از دیگری حج کند.
و نیز جایز است که به نیابت از دیگری از قبیل مرده، ناتوان، مرد یا زن، عمره به جای آورد.
و کسیکه از نظر جسمی توانایی ادای مناسک حج را نداشته باشد میتواند کسی را به نیابت از خود برای حج یا عمرهی نافله، با پرداخت دستمزد یا بدون آن، برای ادای مناسک بفرستد و بر نایب لازم نیست که هنگام ادای مناسک از محظورات احرام خودداری کند.
و کسیکه به نیابت از دیگری به دلیل کهنسالی یا بیماری لاعلاج یا به نیابت از مُرده حج کند، میتواند از هریک از مواقیت، احرام ببندد و لازم نیست که از شهر و سرزمین کسیکه به نیابت از او حج میکند، سفر حج را آغاز کند.
عَنْ بُرَیْدَةَ س قَالَ: بَیْنَا أَنَا جَالِسٌ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج إِذْ أَتَتْهُ امْرَأَةٌ، فَقَالَتْ: إِنِّی تَصَدَّقْتُ عَلَى أُمِّی بِجَارِیَةٍ، وَإِنَّهَا مَاتَتْ، قَالَ: فَقَالَ: «وَجَبَ أَجْرُکِ، وَرَدَّهَا عَلَیْکِ الْمِیرَاثُ» قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّهُ کَانَ عَلَیْهَا صَوْمُ شَهْرٍ، أَفَأَصُومُ عَنْهَا؟ قَالَ: «صُومِی عَنْهَا» قَالَتْ: إِنَّهَا لَمْ تَحُجَّ قَطُّ، أَفَأَحُجُّ عَنْهَا؟ قَالَ: «حُجِّی عَنْهَا».[9]
بُرَیده س میگوید: نزد رسول الله ج نشسته بودم که زنی آمد و گفت: من کنیزی را به عنوان صدقه به مادرم دادم و حال او (مادرم) فوت کرده است. رسول الله ج فرمود: «پاداش خود را دریافت خواهی کرد و آن کنیز به عنوان میراث به تو باز خواهد گشت». وی گفت: ای رسول الله، او یک ماه روزهی قضایی بدهکار است. آیا میتوانم به جای او روزه بگیرم؟ رسول الله ج فرمود: «به جای مادرت روزه بگیر». باز گفت: او هیچگاه حج نکرده، میتوانم به نیابت از او حج کنم؟ رسول الله ج فرمود: «به نیابت از مادرت حج کن».
احرام زنی که در عادت ماهیانه یا نفاس است
برای زنی که دورهی عادت ماهیانه یا خونریزی بعد از زایمان (نفاس) را سپری میکند، جایز است غسل کند و برای حج یا عمره احرام ببندد و بر احرام خود باقی بماند و مناسک حج را انجام دهد. اما طواف بیتالله نکند تا اینکه پاک شود، بعد غسل کند و مناسک را کامل کند. سپس از احرام خارج شود. اما اگر برای عمره احرام بست منتظر بماند تا پاک شود، سپس غسل کند و مناسک عمره را به جای آورده و پس از آن از احرام خارج شود.
1- اگر کودکی برای حج احرام ببندد، حج وی نافله محسوب شده و صحیح است. هرچند کودکی مُمَیز و تصرفات وی همچون زنان و مردان بالغ باشد. اما اگر خردسال باشد، «ولیِ» وی از جانب او احرام میبندد و طواف نموده و سعی بین صفا و مروه را انجام داده و از طرف او رمی جمرات را نیز انجام میدهد. اما بهتر است که این کودک خردسال به اندازه توانش، خود مناسک حج یا عمره را به جای آورد. و اگر پس از این بالغ شد، بر او لازم است که حجی را که شریعت اسلام مقرر داشته به جای آورد.
2- اگر کودکی احرام ببندد اما پس از احرام به دلیل بیماری یا ازدحام بیش از حد و... قادر به اتمام مناسک نباشد، کامل کردن مناسک بر او واجب نیست؛ زیرا مکلف نیست.
و چون مکلف نیست، آغاز مناسک از همان ابتدا بر وی واجب نیست چه برسد به کامل کردن مناسک؛ و اگر در طول ادای مناسک حج، مرتکب محظورات احرام شود، مجازاتی نخواهد داشت.
3- اگر کودکی یا دیوانهای حج کرد، حج آنها صحیح است اما پس از اینکه کودک بالغ شد و دیوانه معقول شد بر هردو واجب است که حج را به جای آورند.
4- اگر بردهی بالغ، خود به تنهایی و یا همراه کسیکه مخارج وی را بر عهده گرفته حج کند، حجش صحیح است و این حج، او را کفایت میکند.
5- حج کردن با کودک سنت است و هرکس به همراه کودک حج کند، اَجر و پاداش وی محفوظ است اما اگر ازدحام باشد یا حج کردن به همراه او امری دشوار و مشقت بار باشد، بهتر این است که همراه کودک احرام بسته نشود.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: رَفَعَتِ امْرَأَةٌ صَبِیًّا لَهَا، فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللهِ، أَلِهَذَا حَجٌّ؟ قَالَ: «نَعَمْ، وَلَکِ أَجْرٌ».[10]
ابن عباس ب میگوید: زنی کودکی را بلند کرده و گفت: ای رسول الله، آیا برای این بچه هم، حج محسوب میشود؟ رسول الله ج فرمود: «بله؛ و پاداش آن به تو نیز میرسد».
جایز نیست مشرک وارد مسجد الحرام شود. و هرکس او را وارد مسجد الحرام کند، گنهکار است و باید توبه کند و مشرک را از مسجد بیرون کند؛ اما وارد شدن مشرک به مساجد دیگر با در نظر داشتن مصلحت شرعی چون امید اسلام آوردن و هدایت وی جایز است.
1- الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَیۡلَةٗ فَسَوۡفَ یُغۡنِیکُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٢٨﴾ [التوبة: 28]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، مشرکان قطعاً پلیدند؛ پس نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند؛ و اگر [به خاطر قطع تجارت با آنان] از تنگدستی بیم دارید، [بدانید که] اگر الله بخواهد، شما را از بخشش خویش بینیاز میسازد. بیتردید، الله دانای حکیم است».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: بَعَثَ النَّبِیُّ ج خَیْلًا قِبَلَ نَجْدٍ، فَجَاءَتْ بِرَجُلٍ مِنْ بَنِی حَنِیفَةَ یُقَالُ لَهُ: ثُمَامَةُ بْنُ أُثَالٍ، فَرَبَطُوهُ بِسَارِیَةٍ مِنْ سَوَارِی المَسْجِدِ، فَخَرَجَ إِلَیْهِ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: «أَطْلِقُوا ثُمَامَةَ»، فَانْطَلَقَ إِلَى نَخْلٍ قَرِیبٍ مِنَ المَسْجِدِ، فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ دَخَلَ المَسْجِدَ، فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ.[11]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج سوارانی را به سوی نَجد فرستاد. آنان مردی از طایفه بنوحنیفه که ثمامة بن اثال نام داشت، آوردند و به یکی از ستونهای مسجد بستند. وقتی پیامبر ج نزد وی آمد، فرمود: «ثمامه را آزاد کنید». پس ثمامه به نخلستانی رفت که نزدیک مسجد بود و غسل کرد. سپس وارد مسجد شد و گفت: گواهی میدهم که معبودی بر حق جز الله نیست و محمد فرستادهی اوست.
مواقیت: جمع میقات است و عبارت است از مکان عبادت و زمان آن.
از آنجا که بیتاللهالحرام از جایگاه والا و بزرگی برخوردار است، الله متعال برای آن محدودهای مشخص کرده است چنانکه مکه چون دژی برای آن و حرم محدوده آن میباشد. و برای این حرم، حد و مرزهایی را تعیین کرده است که همان مواقیت میباشند؛ و برای کسانیکه قصد حج یا عمره دارند، جایز نیست بدون احرام از این مکانها بگذرند. و این از باب تعظیم و بزرگداشت الله متعال و بیتاللهالحرام و احترام به زیارت کنندگان بیتالله میباشد.
مواقیت دو بخش هستند:
بخش اول: مواقیت زمانی: که عبارتند از ماههای حج؛ یعنی: شوال، ذوالقعده و ذیالحجه؛ و عمره را میتوان در هر زمانی انجام داد.
احرام برای حج با فرارسیدن اول شوال آغاز میشود و پایان وقت احرام برای آن، قبل از طلوع فجر شب عید قربان میباشد.
تمام اعمال و مناسک حج با غروب خورشید در روز سیزدهم ذیالحجه به پایان میرسد. جز طواف وداع و طواف و سعی برای کسانیکه معذور بودهاند که به تاخیر انداختن آنها تا پایان ذیالحجه جایز است.
بخش دوم:
مواقیت مکانی: عبارتند از مکانهایی که حجاج یا عمرهگزاران از آنها احرام میبندند. مواقیت مکانی پنج تا هستند:
1- ذوالحُلَیفة: میقات اهل مدینه و کسانیکه از آن میگذرند. فاصله آن تا مکه تقریبا 420 کیلومتر است. ذوالحلیفه دورترین میقات از مکه است. نام دیگر آن «وادی العقیق» است و مسجد آن معروف به مسجد شجره میباشد.
میقات ذوالحلیفه واقع در جنوب مدینه میباشد. فاصله میان آن و مسجدالنبی 13 کیلومتر است. برای مُحرِم مستحب است که در این وادی مبارک نماز بخواند.
2- جُحفه: میقات اهل شام، ترکیه، مصر، مغرب و کسانی است که با آن در یک راستا قرار دارند. و نیز میقات کسانی است که از این مسیر میگذرند. جحفه روستایی است در شرق رابغ؛ فاصلهی آن تا مکه تقریبا 186 کیلومتر است. هماکنون مردم از رابغ واقع در غرب جحفه در ساحل دریا احرام میبندند.
3- یلَملَم: میقات اهل یمن و کسانی است که با آن در یک راستا قرار دارند یا از این مسیر میگذرند. یلملم کوه و دره است. فاصلهی آن از مکه تقریبا 120 کیلومتر میباشد. اکنون مردم از سعدیه واقع در وادی یلملم از جهت ساحل غربی احرام میبندند.
4- قَرن المنازل: میقات اهل نجد و طائف و کسانیکه با آن در یک راستا قرار دارند یا از آن میگذرند. امروزه به «السیل الکبیر» مشهور است. فاصلهی آن تا مکه تقریبا 75 کیلومتر است. و «وادی مَحرَم» بالای قرن المنازل است و مسیر منطقه «هَدا» به سوی مکه از آن میگذرد.
5- ذات عِرق: میقات اهل عراق و کسانیکه با آن در یک راستا میباشند یا از آن میگذرند. و آن نیز درهای است که «الضریبة» نیز نامیده میشود. فاصله آن تا مکه تقریبا 100 کیلومتر است.
- کسانیکه در فاصلهی میان مواقیت و مکه سکونت میکنند، از مکه احرام میبندند.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: وَقَّتَ رَسُولُ اللَّهِ ج لِأَهْلِ المَدِینَةِ ذَا الحُلَیْفَةِ، وَلِأَهْلِ الشَّأْمِ الجُحْفَةَ، وَلِأَهْلِ نَجْدٍ قَرْنَ المَنَازِلِ، وَلِأَهْلِ الیَمَنِ یَلَمْلَمَ، فَهُنَّ لَهُنَّ، وَلِمَنْ أَتَى عَلَیْهِنَّ مِنْ غَیْرِ أَهْلِهِنَّ لِمَنْ کَانَ یُرِیدُ الحَجَّ وَالعُمْرَةَ، فَمَنْ کَانَ دُونَهُنَّ، فَمُهَلُّهُ مِنْ أَهْلِهِ، وَکَذَاکَ حَتَّى أَهْلُ مَکَّةَ یُهِلُّونَ مِنْهَا. [12]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج میقات اهل مدینه را ذوالحُلَیفه، میقات اهل شام را جُحفه و میقات اهل نجد را قَرن المَنازل و میقات اهل یمن را یَلَمْلَم مشخص نمود. این میقاتها، هم برای ساکنان این مناطق است و هم برای کسانیکه از این راهها عازم حج و عمره هستند. و کسانیکه بعد از میقاتها (یعنی بین میقات و مکه ساکن هستند) از هرجا که بخواهند میتوانند احرام ببندند. چنانکه برای اهل مکه، شهر مکه میقات احرام است».
1- برای کسیکه نیت حج یا عمره دارد جایز نیست بدون احرام از مواقیت بگذرد. و هرکس بدون احرام از آنها گذر کند، باید بازگشته و از مواقیت احرام بندد.
2- کسیکه از میقات بگذرد و نیت حج یا عمره نداشته باشد و پس از گذشتن از مواقیت نیت حج یا عمره کند، از هرجا که نیت کرده احرام میبندد. مگر در مورد عمره مفرده؛ کسیکه به مکه آمده و در مکه و منطقه حرم نیت عمره کند باید به خارج از محدودهی حرم رفته و از آنجا احرام بندد. (الحل= خارج حدود حرم) و اگر از منطقه حل نیت کند، از هرجا که نیت کرده، احرام میبندد.
میقات کسانیکه در فاصلهی مواقیت و مکه ساکن هستند
میقات کسانیکه در این فاصله ساکن هستند، برای حج یا عمره یا هردوی آنها، منزلشان یا محلی که نیت میکنند میباشد.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: إِنَّ النَّبِیَّ ج وَقَّتَ لِأَهْلِ المَدِینَةِ ذَا الحُلَیْفَةِ، وَلِأَهْلِ الشَّأْمِ الجُحْفَةَ، وَلِأَهْلِ نَجْدٍ قَرْنَ المَنَازِلِ، وَلِأَهْلِ الیَمَنِ یَلَمْلَمَ، هُنَّ لَهُنَّ، وَلِمَنْ أَتَى عَلَیْهِنَّ مِنْ غَیْرِهِنَّ مِمَّنْ أَرَادَ الحَجَّ وَالعُمْرَةَ، وَمَنْ کَانَ دُونَ ذَلِکَ، فَمِنْ حَیْثُ أَنْشَأَ حَتَّى أَهْلُ مَکَّةَ مِنْ مَکَّةَ.[13]
از ابن عباس ب روایت است که پیامبر ج برای ساکنان مدینه، ذوالحلیفه؛ برای اهل شام، جحفه و برای اهل نجد، قرن المنازل و برای اهل یمن یلملم را به عنوان میقات مشخص نمود. این میقاتها برای ساکنان این مناطق و کسانی است که از این مناطق میگذرند و نیت حج و عمره دارند و کسانیکه در فاصلهی میقاتها و مکه ساکن هستند، از هرجا که بخواهند میتوانند احرام بندند. چنانکه برای اهل مکه، مکه میقات احرام است».
1- کسیکه اهل مکه نیست و نیت حج یا عمره دارد، از میقاتی که از آن میگذرد احرام میبندد. اگر نیت حج قِران یا اِفراد داشت، طواف نموده و سعی صفا و مروه را به جای میآورد، سپس در حال احرام باقی میماند تا اینکه رَمی جمرات را انجام دهد و روز عید سرش را بتراشد.
و اگر نیت حج تمتع داشته باشد، مناسک عمره را کامل میکند سپس لباسش را میپوشد (احرامش را به پایان میبرد) و پس از آن در روز هشتم ذیالحجه از مکه برای حج احرام میبندد و به سوی منا خارج میشود.
جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ب أَنَّهُ حَجَّ مَعَ النَّبِیِّ ج یَوْمَ سَاقَ البُدْنَ مَعَهُ، وَقَدْ أَهَلُّوا بِالحَجِّ مُفْرَدًا، فَقَالَ لَهُمْ: «أَحِلُّوا مِنْ إِحْرَامِکُمْ بِطَوَافِ البَیْتِ، وَبَیْنَ الصَّفَا وَالمَرْوَةِ، وَقَصِّرُوا، ثُمَّ أَقِیمُوا حَلاَلًا، حَتَّى إِذَا کَانَ یَوْمُ التَّرْوِیَةِ فَأَهِلُّوا بِالحَجِّ، وَاجْعَلُوا الَّتِی قَدِمْتُمْ بِهَا مُتْعَةً»، فَقَالُوا: کَیْفَ نَجْعَلُهَا مُتْعَةً، وَقَدْ سَمَّیْنَا الحَجَّ؟ فَقَالَ: «افْعَلُوا مَا أَمَرْتُکُمْ، فَلَوْلاَ أَنِّی سُقْتُ الهَدْیَ لَفَعَلْتُ مِثْلَ الَّذِی أَمَرْتُکُمْ، وَلَکِنْ لاَ یَحِلُّ مِنِّی حَرَامٌ حَتَّى یَبْلُغَ الهَدْیُ مَحِلَّهُ» فَفَعَلُوا.[14]
جابر بن عبدالله ب میگوید: زمانی که پیامبر ج شتران هَدی را همراه داشت، با او به حج رفتم. مردم نیت حج اِفراد کرده بودند. رسول الله ج به آنها فرمود: «پس از طواف کعبه و سعی بین صفا و مروه و کوتاه کردن موی سر، از احرام خارج شوید. بعد در حالت حلال (خارج از احرام) بمانید تا آنکه روز هشتم ترویه (ذوالحجه) فرا رسد. روز هشتم برای حج احرام ببندید و اعمال قبل را عمره به حساب آورید». مردم گفتند: ای رسول الله چگونه آن اعمال را عمره به حساب آوریم درحالیکه نیت حج کرده بودیم؟ رسول الله ج فرمود: «آنچه دستور میدهم انجام دهید. اگر من با خود قربانی نیاورده بودم، چنانکه به شما دستور میدهم، عمل میکردم. ولی تا زمانی که قربانی ذبح نکنم، هیچ حرامی برای من حلال نخواهد شد». و مردم طبق دستور رسول الله ج عمل کردند.
2- هرکس برای حج یا عمره به مکه برود و مناسک را به طور کامل انجام دهد و پس از آن نیت عمرهای دیگر برای خود یا به نیابت از دیگری کند، لازم است که از محدوده حرم خارج شده، مثلا به منطقه تنعیم رفته و از آنجا برای عمره احرام ببندد.
اما چون پس از عمره نیت حج داشته باشد از همان مکانی که در مکه هست، احرام میبندد.
عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّهَا أَهَلَّتْ بِعُمْرَةٍ، فَقَدِمَتْ وَلَمْ تَطُفْ بِالْبَیْتِ حَتَّى حَاضَتْ، فَنَسَکَتِ الْمَنَاسِکَ کُلَّهَا، وَقَدْ أَهَلَّتْ بِالْحَجِّ، فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ ج: یَوْمَ النَّفْرِ «یَسَعُکِ طَوَافُکِ لِحَجِّکِ وَعُمْرَتِکِ» فَأَبَتْ، فَبَعَثَ بِهَا مَعَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ إِلَى التَّنْعِیمِ، فَاعْتَمَرَتْ بَعْدَ الْحَجِّ».[15]
از عایشه ل روایت است که میگوید: احرام عمره بسته بودم ولی طواف کعبه نکرده بودم که حیض (دچار عادت ماهانه) شدم، اما همه مناسک دیگر را انجام داده بودم. حال آنکه به قصد حج احرام بسته بودم. پیامبر ج در روز دوم از ایام تشریق به من فرمود: «طواف تو برای حج و عمره بسنده میکند». چون بازگشتم مرا با عبدالرحمن به تنعیم فرستاد و بعد از حج، ادای عمره کردم.
کسیکه به نیت حج یا عمره یا هردو سوار هواپیما میشود، چون هواپیما در راستای یکی از مواقیت قرار گرفت، احرام میبندد و لباس احرام میپوشد و نیت احرام میکند. اما اگر لباس احرام به همراه نداشت، با ازار و ردایی از هر جنس مانند ملحفه و ... احرام میبندد. و اگر این هم میسر نبود، لباسش را ازار نموده و شالش را ردا میکند. اما اگر فقط شلوار و مانند آن به تن داشت، با آن احرام میبندد. و چون از هواپیما پیاده شد، هر زمان که به لباسهای احرام دسترسی یافت، آنها را میپوشد.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: خَطَبَنَا النَّبِیُّ ج بِعَرَفَاتٍ، فَقَالَ: «مَنْ لَمْ یَجِدِ الإِزَارَ فَلْیَلْبَسِ السَّرَاوِیلَ، وَمَنْ لَمْ یَجِدِ النَّعْلَیْنِ فَلْیَلْبَسِ الخُفَّیْنِ».[16]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج برای ما در عرفات به ایراد خطبه پرداخت و فرمود: «هرکس ازاری نمییابد، باید شلوار بپوشد و کسیکه نعلین نمییابد، باید خُف (موزه) بپوشد».
2- برای کسیکه نیت حج یا عمره دارد، جایز نیست احرام را به تاخیر بیندازد تا اینکه هواپیما در فرودگاه جده فرود آید و از آنجا احرام ببندد. و اگر چنین عمل کند، بر او واجب است که به نزدیکترین مواقیت رفته و از آنجا احرام ببندد که نزدیکترین مواقیت جحفه است.
3- کسیکه به نیتی جز حج یا عمره به جده سفر کند، اما در جده نیت عمره پیدا کند، از جده احرام میبندد. و کسیکه به هدف کاری و پس از آن عمره گزاردن به جده سفر کند، چون کارش تمام شد از نزدیکترین میقات که جحفه است، احرام میبندد سپس برای ادای عمره به مکه روی میآورد.
حکم کسیکه از دو میقات میگذرد
بر کسیکه نیت حج یا عمره دارد و از دو میقات میگذرد، واجب است در اولین میقات احرام ببندد. بنابراین اگر مصری یا شامی و مغربی یا اهل اروپا و امریکا و افریقا قبل از گذشت از میقات اصلیاش که جحفه است، از میقات اهل مدینه بگذرد، از ذوالحلیفه احرام میبندد و برای او جایز نیست که احرام را به تاخیر بیندازد تا اینکه به میقاتش یعنی جحفه برسد؛ زیرا مواقیت برای ساکنان هر منطقه و نیز کسانیکه از آن میگذرند و نیت حج یا عمره دارند، مقرر شده است.
احرام: عبارت است از نیت وارد شدن به مناسک حج یا عمره.
الله متعال برای بیتالحرام حرم و مواقیتی قرار داده است و کسیکه قصد وارد شدن به حرم دارد نمیتواند از آنها بگذرد مگر با وصف معین و نیت مشخص؛
سنت این است که لباس احرام پس از غسل کردن در میقات پوشیده شود.
احرام مردها از ازار و ردا و نعلین تشکیل میشود. و برای کسیکه منزلش نزدیک میقات است، مانند اهل مدینه و طائف، جایز است که لباس احرام را در خانهاش بپوشد و از میقات احرام نبندد و برای کسیکه با هواپیما به مکه میآید، شرایط چنین است.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «انْطَلَقَ النَّبِیُّ ج مِنَ المَدِینَةِ بَعْدَ مَا تَرَجَّلَ، وَادَّهَنَ وَلَبِسَ إِزَارَهُ وَرِدَاءَهُ هُوَ وَأَصْحَابُهُ، فَلَمْ یَنْهَ عَنْ شَیْءٍ مِنَ الأَرْدِیَةِ وَالأُزُرِ تُلْبَسُ إِلَّا المُزَعْفَرَةَ الَّتِی تَرْدَعُ عَلَى الجِلْدِ، فَأَصْبَحَ بِذِی الحُلَیْفَةِ رَکِبَ رَاحِلَتَهُ حَتَّى اسْتَوَى عَلَى البَیْدَاءِ، أَهَلَّ هُوَ وَأَصْحَابُهُ وَقَلَّدَ بَدَنَتَهُ، وَذَلِکَ لِخَمْسٍ بَقِینَ مِنْ ذِی القَعْدَةِ.[17]
از عبدالله بن عباس ب روایت است که میگوید: رسول الله ج همراه اصحاب خود و پس از اینکه سرش را روغن مالیده و شانه زد و ازار و ردای احرام پوشید، از مدینه به راه افتاد. و پوشیدن هیچ لباسی را منع نکرد مگر پارچهای که آغشته به زعفران شده بود و اثرش بر روی بدن باقی میماند. رسول الله ج شب را در ذوالحلیفه گذراند و هنگام صبح، سوار بر مرکب به راه افتاد و هنگامیکه به «بَیداء» رسید، او و اصحابش لبیک گفتند. رسول الله ج گردنبندی به گردن هَدی (حیوانی که به شکرانه حج در مکه ذبح میشود) خود انداخت و آن را نشان کرد. در آن وقت پنج روز به پایان ماه ذیالقعده مانده بود».
1- سنت است کسیکه نیت احرام بستن برای حج یا عمره دارد، غسل و نظافت کند، با بهترین خوشبویی بدن و نه لباسش را خوشبو کند، ازار و ردای سفید و پاک -این لباس نباید دوخته شده باشد- و نعلین بپوشد. و برای زن سنت است که برای احرام غسل کند هرچند که در عادت ماهیانه یا نفاس باشد. و هر لباسی که بدنش را به طور کامل میپوشاند، بپوشد و از پوشیدن لباسی که باعث جلب توجه شود و نیز لباس تنگ و لباسی که در آن شباهت به مردان یا کفار باشد، پرهیز کند و نقاب و دستکش نپوشد.
2- سنت است در صورت امکان، پس از نماز فرض یا نفل احرام ببندد. و در قلب نیت وارد شدن به مناسک حج یا عمره کند. و سنت است که احرام بسته و لبیکگویان پس از نماز در مسجد باشد. یا اگر امکان داشت و سواری مستقل داشت رو به قبله کند. سنت است که قبل از لبیک گفتن برای مناسک، به حمد و تسبیح و تکبیر الله متعال مشغول باشد.
3- سنت است که مُحرم نوع مناسکش را ذکر کند. چنانکه عمرهگزار میگوید: «لَبَّیْکَ عُمْرَةً» و کسیکه نیت حج اِفراد دارد میگوید: «لَبَّیْکَ حَجًّا» و کسیکه نیت حج قِران دارد میگوید: «لَبَّیْکَ عُمْرَةً وَحَجًّا» و اگر نیت حج تمتع داشته باشد، میگوید: «لَبَّیْکَ عُمْرَةً».
شرط نمودنِ خارج شدن از مناسک به هنگام عذر
اگر فرد بالغی برای حج یا عمره احرام ببندد، بر وی لازم است که مناسک حج را به پایان برساند. اما بر کودک واجب نیست که مناسک را به اتمام برساند؛ زیرا مکلف نیست و ملزم به ادای واجبات نمیباشد.
اما اگر مُحرم بیمار باشد یا از چیزی ترس و واهمه داشته باشد، سنت است که به هنگام احرام بستن برای ادای مناسک بگوید: «اگر مانعی مرا از ادامهی مناسک بازداشت، خارج شدن من از احرام، هنگام ایجاد مانع است». پس اگر در طول ادای مناسک چیزی مانع ادامهی انجام مناسک شد، یا بیماری وی افزایش یافت، از احرام خارج شده و لازم نیست قربانی دهد. اما اگر مُحرم این مساله را شرط نکرد و عذری مانع انجام مناسک شد، بر وی واجب است که قربانی را ذبح کند و بعد از تراشیدن سر از احرام خارج شود.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُ﴾ [البقرة: 196]. «و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید] و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به جایگاهش [در قربانگاه] برسد».
2- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى ضُبَاعَةَ بِنْتِ الزُّبَیْرِ، فَقَالَ لَهَا: «لَعَلَّکِ أَرَدْتِ الحَجَّ؟» قَالَتْ: وَاللَّهِ لاَ أَجِدُنِی إِلَّا وَجِعَةً، فَقَالَ لَهَا: «حُجِّی وَاشْتَرِطِی، وَقُولِی: اللَّهُمَّ مَحِلِّی حَیْثُ حَبَسْتَنِی».[18]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج نزد ضُباعَه دختر زبیر رفت و به او فرمود: «گویا قصد حج داری؟» ضباعه گفت: سوگند به الله که من، همیشه بیمار هستم. رسول الله ج به او فرمود: به حج برو و چنین شرط کن و بگو: «یا الله! بیرون شدنم از احرام همان جایی است که تو مرا از ادامهی مناسک باز داری».
برای کسیکه نیت حج یا عمره دارد، سنت است بعد از نماز احرام ببندد. اگر وقت نماز فرض بود، ابتدا نماز بخواند و پس از آن احرام ببندد. و اگر وقت نماز فرض نبود، دو رکعت نماز نفل بخواند و پس از آن احرام ببندد.
رسول الله ج پس از نماز فرض و نفل از ذوالحلیفه احرام بست.
عَنِ ابْنَ عَبَّاسٍ ب إِنَّهُ سَمِعَ عُمَرَ س یَقُولُ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج بِوَادِی العَقِیقِ یَقُولُ: «أَتَانِی اللَّیْلَةَ آتٍ مِنْ رَبِّی، فَقَالَ: صَلِّ فِی هَذَا الوَادِی المُبَارَکِ وَقُلْ: عُمْرَةً فِی حَجَّةٍ».[19]
از ابن عباس ب روایت است که از عمر شنید که میگفت: در وادی عقیق، از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «امشب قاصدی از جانب پروردگارم آمد و گفت: در این وادی مبارک (وادی عقیق) نماز بخوان و نیت کن که عمره و حج را با هم انجام دهی».
1- سنت است که مُحرم پس از احرام و هنگامیکه سوار بر مرکب یا وسیله نقلیه شد، بعد از حمد الله متعال و تسبیح و تکبیر بگوید: «لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ، إِنَّ الحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَکَ وَالمُلْکَ، لاَ شَرِیکَ لَکَ».[20]
2- از ابوهریره س روایت است که میگوید: یکی از صیغههای تلبیه گفتن رسول الله ج چنین بود؛ «لَبَّیْکَ إِلَهَ الْحَقِّ».[21]
سنت است که مُحرم زیاد تلبیه بگوید؛ زیرا تلبیه شعار و نشانهی حج و عمره است.
مردان با صدای بلند تلبیه میگویند و زنان نیز در صورت عدم خوف فتنه بلند میگویند. گاهی لبیک میگویند و گاهی لااله الا الله و گاهی تکبیر؛ در عمره، با ورود به محدودهی حرم، تلبیه قطع میشود و در حج به هنگام رَمی جمره در روز عید قطع میشود.
عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یُلَبِّی إِلَّا لَبَّى مَنْ عَنْ یَمِینِهِ، أَوْ عَنْ شِمَالِهِ مِنْ حَجَرٍ، أَوْ شَجَرٍ، أَوْ مَدَرٍ، حَتَّى تَنْقَطِعَ الأَرْضُ مِنْ هَاهُنَا وَهَاهُنَا».[22]
از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هر مسلمانی که لبیک میگوید، تمام چیزهایی که در اطراف او هستند، از قبیل سنگ و درخت و خانه، لبیک میگویند. تا اینکه وارد این محدوده از فلان تا فلان جا شود».
بر حجگزار و عمرهگزار واجب است که مناسک را همچون عمل رسول الله ج یا اوامرش انجام دهد. تا اینکه حج یا عمرهی وی مورد قبول واقع شود. بر حجگزار یا عمرهگزار واجب است که در انجام انواع عبادات و دوری از امور حرام تلاش کند و زبانش را از دروغ و غیبت و جر و بحث و جدال و اخلاق ناپسند حفاظت کند. و دوست نیک و صالح اختیار کند و برای حج و عمرهاش مال حلال تهیه ببیند.
الله متعال میفرماید: ﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی ٱلۡحَجِّۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٧﴾ [البقرة: 197]. «[موسمِ] حج در ماههای مشخصی است [از آغاز شوال تا دهم ذیحجه]؛ پس کسی که در این ماهها حج را [بر خود] واجب گردانَد، [باید بداند که] در حج، آمیزش جنسی و [ارتکابِ] گناه و درگیری [و جدال، روا] نیست؛ و آنچه از کارهای نیک انجام دهید، الله آن را میداند؛ و [خوراک و پوشاک مورد نیاز حج را برای خود فراهم کنید و] توشه برگیرید [ولی به یاد داشته باشید که] به راستی، بهترین توشه، پرهیزگاری است؛ و ای خردمندان، از من پروا کنید».
محظورات احرام عبارتند از اعمالی که بر مُحرم به سبب احرام ممنوع است.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا یَلْبَسُ المُحْرِمُ مِنَ الثِّیَابِ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لاَ یَلْبَسُ القُمُصَ، وَلاَ العَمَائِمَ، وَلاَ السَّرَاوِیلاَتِ، وَلاَ البَرَانِسَ، وَلاَ الخِفَافَ إِلَّا أَحَدٌ لاَ یَجِدُ نَعْلَیْنِ، فَلْیَلْبَسْ خُفَّیْنِ، وَلْیَقْطَعْهُمَا أَسْفَلَ مِنَ الکَعْبَیْنِ، وَلاَ تَلْبَسُوا مِنَ الثِّیَابِ شَیْئًا مَسَّهُ الزَّعْفَرَانُ أَوْ وَرْسٌ».[23]
از عبدالله بن عمر ب روایت است که مردی گفت: ای رسول الله! مُحرم چه لباسی میپوشد؟ رسول الله ج فرمود: «پیراهن، عمامه، شلوار، بُرنُس[24] و موزه نمیپوشد؛ مگر کسیکه کفشی نیابد. چنین کسی میتواند موزهها را از زیر استخوان قوزک پا، قطع نماید و بپوشد. همچنین لباسی که به آن زعفران یا وَرْس آغشته شده، نپوشید».
- برای مردان جایز نیست که با جوراب و خُف احرام ببندند مگر زمانی که دمپایی نداشته باشند که در این صورت خف میپوشند و آنها را قطع نمیکند؛ زیرا قطع کردن خف منسوخ است. و منظور از خف، پوششی از جنس پوست و مانند آن است؛ و جوراب لباسی از جنس پنبه و مانند آن میباشد؛ و هردو قوزکها را میپوشانند.
- امور ذیل بر مرد و زن مُحرم حرام است:
1- تراشیدن مو یا کوتاه کردن آن؛
2- کوتاه کردن ناخنها؛
3- پوشیدن سر برای مردان؛
4- پوشیدن لباس دوخته شده برای مردان؛
لباس دوخته شده میتواند پیراهن، شلوار، دستکش، خف برای مردان، عمامه و عرقچین و از این قبیل باشد.
5- استفاده کردن از عطر یا بخور در بدن یا لباس به هر صورتی؛
6- کشتن شکار حیوانِ وحشیِ حلالِ خشکی یا شکار کردن آن؛
7- عقد و نکاح؛
8- پوشیده شدن صورت زن با نقاب یا روبند؛ و پوشیده شدن دستهای وی با دستکش؛
9- آمیزش مرد با زن در غیر از فرج؛ اگر مرد انزال شود، حج و احرامش باطل نمیشود اما مرتکب گناه بزرگی شده است و باید غسل و توبه و استغفار کند و مناسک را کامل کند؛
10- آمیزش جنسی (جماع)؛ از میان محظورات احرام، گناه این مورد از همه بیشتر است؛
11- جماع و فسق و جدال و دشمنی.
- هرکس مرتکب یکی از این امور ممنوع شود، چه از روی جهل یا فراموشی یا اجبار، گناه و فدیهای بر او نیست و باید فورا دست از آنها بکشد. و هرکس یکی از این امور ممنوع جز جماع و فسق و جدال را عالمانه و عمدا و به اختیار به دلیل عذری چون اذیت و آزار یا بیماری مرتکب شود، باید به اصطلاح «فدیهالاذی» را بپردازد و گناهی بر او نیست. و اگر یکی از آنها را بدون عذر یا نیازی مرتکب شود، گنهکار است و بر وی پرداخت فدیهای که در نصوص آمده و توبه و بلافاصله دست کشیدن از آن امرِ ممنوع واجب است.
حکم کسیکه در حال احرام جماع میکند
کسیکه برای حج یا عمره احرام بسته و در این حالت جماع کند، دو حالت دارد:
الف) اگر از روی جهل یا فراموشی یا اجبار با همسرش جماع کند، گناه و فدیهای بر او نخواهد بود و مناسک وی صحیح است.
ب) اگر عمدا در حالت احرام با همسرش جماع کند، گناه بزرگی را مرتکب شده است و مناسک وی در معرض ابطال میباشد؛ زیرا از حدود الهی تجاوز کرده و حرمت احرام را شکسته و باعث هتک حرمت مناسک شده است. بنابراین بر او واجب است که از این گناه بزرگ توبه کند.
1- الله متعال میفرماید: ﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی ٱلۡحَجِّۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٧﴾ [البقرة: 197]. «[موسمِ] حج در ماههای مشخصی است [از آغاز شوال تا دهم ذیحجه]؛ پس کسی که در این ماهها حج را [بر خود] واجب گردانَد، [باید بداند که] در حج، آمیزش جنسی و [ارتکابِ] گناه و درگیری [و جدال، روا] نیست؛ و آنچه از کارهای نیک انجام دهید، الله آن را میداند؛ و [خوراک و پوشاک مورد نیاز حج را برای خود فراهم کنید و] توشه برگیرید [ولی به یاد داشته باشید که] به راستی، بهترین توشه، پرهیزگاری است؛ و ای خردمندان، از من پروا کنید».
2- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَحْدَثَ فِی أَمْرِنَا هَذَا مَا لَیْسَ فِیهِ، فَهُوَ رَدٌّ».[25]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس در این امر ما (دین و شریعت اسلامی) چیز جدیدی ایجاد کند که در آن وجود نداشته است، آن عمل مردود است».
چنانکه پیشتر گذشت، مرد و زن در بخش امور ممنوعه (محظورات) یکسان هستند مگر در پوشیدن لباس دوخته شده؛ چنانکه زن میتواند هر لباسی را که دوست دارد بپوشد به شرط اینکه مزین و باعث جلب توجه نباشد و از پوشیدن نقاب یا روبند پرهیز کند و سرش را میپوشاند و چون در حضور مردان بیگانه بود، با روسری چهرهاش را میپوشاند. و از پوشیدن دستکش خودداری میکند. اما پوشیدن زیور آلات برای وی مباح است.
1- در تحلل اول در حج، همه چیز برای حجگزار حلال میشود، مگر زنان؛ و با رمی جمرهی عقبه و تراشیدن سر میسر میشود. و چون طواف خانه کند همه چیزهایی که با احرام بر او حرام شده بود، حلال میشوند حتی زنان؛ و هرکس قربانی آورده باشد، خارج شدن وی از احرام، وابسته به قربانی کردن و رمی و تراشیدن سر است.
2- خارج شدن از احرام در عمره بعد از طواف و سعی بین صفا و مروه و تراشیدن یا کوتاه کردن موها میباشد.
زن مُحرمی که دچار عادت ماهیانه میشود
چون زنی که نیت حج تمتع داشته، قبل از طواف حیض شود و ترس فوت حج داشته باشد، احرام حج بسته و وارد مناسک عمره میشود و اینگونه حج وی قِران خواهد شد. و معذور نیز چنین میکند.
زنی که دچار حیض یا نفاس میشود، همهی مناسک حج جز طواف خانه را انجام میدهد. و اگر زنی به هنگام طواف خانه دچار عادت ماهیانه شد، از احرام خارج شده و در صورتی که وقت برای او تنگ است برای حج احرام میبندد و وارد مناسک عمره میشود که در اینصورت حج وی قِران خواهد بود.
کوتاه کردن مو و ناخن در حالت احرام
برای مُحرم جایز نیست که موی سرش و یا مویی از بدنش یا ناخنش را کوتاه کند. باقی ماندن موی سر خود یکی از مناسک است و تراشیدن آن نیز همچنین؛
چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُ﴾ [البقرة: 196]. «و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید] و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به جایگاهش [در قربانگاه] برسد».
اما کوتاه کردن ناخن و تراشیدن موی بدن بخشی از آلودگی است که الله متعال به دفع آنها پس از خارج شدن از احرام دستور داده است و این بر ممنوع بودن آن در حالت احرام دلالت میکند.
چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿ثُمَّ لۡیَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡیُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡیَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ٢٩﴾ [الحج: 29]. «سپس باید آلودگیهایشان را برطرف سازند و به نذرهای خویش وفا کنند و [گرداگردِ] این خانۀ کهن [= کعبه] طواف کنند».
و از رسول الله ج نقل نشده که در طول مدت احرامش ناخن کوتاه کرده باشد یا مویی از بدنش گرفته باشد. بنابراین برای مُحرم جایز نیست چیزی از بدنش را بگیرد؛ مگر به دلیل شرعی.
عَنِ جَابِرٍ س قَالَ: رَأَیْتُ النَّبِیَّ ج یَرْمِی عَلَى رَاحِلَتِهِ یَوْمَ النَّحْرِ، وَیَقُولُ: «لِتَأْخُذُوا مَنَاسِکَکُمْ، فَإِنِّی لَا أَدْرِی لَعَلِّی لَا أَحُجُّ بَعْدَ حَجَّتِی هَذِهِ».[26]
جابر س میگوید: روز عید قربان رسول الله ج را دیدم که سوار بر مرکبش رمی جمرات میکرد و میفرمود: «مناسکتان (احکام حج) را (از من) فرا بگیرید؛ زیرا من نمیدانم (اجلم چه موقع فرا میرسد) شاید پس از این حَج، حج دیگری نداشته باشم».
آنچه انجام آن برای مُحرم جایز است
1- برای مُحرم جایز است چهارپایانی چون گاو و گوسفند و شتر و مرغ و غیره را ذبح کند.
و برای او کشتن حیوانات موذی در محدودهی حرم و خارج از آن جایز است. حیواناتی چون شیر، گرگ، پلنگ، یوزپلنگ، مار، عقرب، موش و هر جانوری موذی همچون مارمولک؛ افضل این است که با یک ضربه کشته شود که در اینصورت صد نیکی برای او خواهد بود. همچنین شکار دریا و غذای آن برای مُحرم جایز است.
الف) الله متعال میفرماید: ﴿أُحِلَّ لَکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَحۡرِ وَطَعَامُهُۥ مَتَٰعٗا لَّکُمۡ وَلِلسَّیَّارَةِۖ وَحُرِّمَ عَلَیۡکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَرِّ مَا دُمۡتُمۡ حُرُمٗاۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِیٓ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ٩٦﴾ [المائدة: 96] «[ای مسلمانان، در حال احرام] صید دریایی و خوراک آن برای شما حلال شده است تا شما [که در مکه مقیم هستید] و کاروانیان [که مسافرند، همگی] از آن برخوردار شوید؛ و[لی] تا زمانی که مُحرِم هستید، صید صحرایی بر شما حرام است؛ و از الله که [روز قیامت] نزد او جمع میشوید، پروا کنید».
ب) عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «خَمْسٌ فَوَاسِقُ، یُقْتَلْنَ فِی الْحَرَمِ: الْعَقْرَبُ، وَالْفَأْرَةُ، وَالْحُدَیَّا، وَالْغُرَابُ، وَالْکَلْبُ الْعَقُورُ». [27]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج فرمود: «پنج نوع از حیوانات را که موذی هستند، میتوان در حرم کشت: عقرب، موش، باز شکاری، کلاغ و سگِ هار».
2- برای مُحرم جایز است که پس از احرام غسل کند و سر و لباسش را بشوید و میتواند لباسش را عوض کند.
و برای او جایز است که انگشتر نقره، عینک، گوشی مخصوص افزایش شنوایی، ساعت مچی و کمربند و کفش بپوشد هرچند دوخته شده باشند. و میتواند زخمش را پانسمان کند، تزریق کند و آزمایش خون بدهد.
3- برای محرم جایز است گیاهان خوشبو را بو کند و از سایهی خیمه و چتر دستی یا سقف ماشین استفاده کند. و نیز میتواند سرش را بخاراند هرچند مقداری از موهایش بریزد.
کسیکه نیت قربانی دارد و در ده روز ذیالحجه حج کند، بر او جایز نیست که در حالت احرام از بدن، مو و ناخش چیزی کوتاه کند. و فقط در صورتی برای او جایز است که موهای سرش را تراشیده یا کوتاه کند که حج وی تمتع باشد؛ زیرا تراشیدن یا کوتاه کردن مو، بخشی از مناسک است.
کسیکه در حین مناسک حج یا عمره بمیرد، آنچه از اعمال و مناسک حج یا عمرهی وی باقی مانده، به نیابت از وی انجام نمیشود. و با همان لباس احرام دفن میشود؛ زیرا روز قیامت در حالی حشر خواهد شد که لبیک میگوید. اما هرکس در حالی بمیرد که هرگز نماز نخوانده است (تارک الصلاة) جایز نیست به نیابت از او حج شود یا صدقه داده شود؛ زیرا با ترک کلی نماز مرتد محسوب میشود.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب أَنَّ رَجُلًا وَقَصَهُ بَعِیرُهُ وَنَحْنُ مَعَ النَّبِیِّ ج، وَهُوَ مُحْرِمٌ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «اغْسِلُوهُ بِمَاءٍ وَسِدْرٍ، وَکَفِّنُوهُ فِی ثَوْبَیْنِ، وَلاَ تُمِسُّوهُ طِیبًا، وَلاَ تُخَمِّرُوا رَأْسَهُ، فَإِنَّ اللَّهَ یَبْعَثُهُ یَوْمَ القِیَامَةِ مُلَبِّیًا».[28]
از ابن عباس ب روایت است که ما همراه رسول الله ج بودیم که مردی مُحرم بود و شترش باعث شد گردنش شکسته و بمیرد. رسول الله فرمود: «او را با آب و سدر غسل دهید و در دو پارچه کفن کنید و به او مواد خوشبو نزنید و سرش را نپوشانید؛ زیرا الله متعال روز قیامت او را لبیکگویان حشر مینماید».
ممنوعات احرام از جهت فدیه به سه بخش تقسیم میشود:
1- آنچه فدیهای ندارد مانند عقد و نکاح.
2- آنچه فدیهاش، جزای مثل است. همچون کشتن شکار خشکی حلال گوشت.
3- آنچه فدیهاش، «فدیة الاذی» میباشد. و این بخش شامل باقی ممنوعات چون تراشیدن موی سر، استفاده از خوشبویی و ... میباشد.
و هرکس بیمار یا معذور باشد و نیازمند انجام یکی از ممنوعات احرام جز جماع با همسرش باشد، مانند تراشیدن سر، پوشیدن لباس دوخته شده و ... چنین کرده و در عوض باید «فدیة الاذی» را پرداخت کند.
فدیهای است که محرم در بین سه امر مختار میباشد:
1- روزه گرفتن.
2- غذا دادن به شش فقیر؛ برای هر فقیر به اندازه نصف صاع برنج یا خرما یا گندم؛ یا یک وعده غذایی برای هر فقیر بر حسب عرف و عادت مرسوم در جامعه.
3- ذبح گوسفند و تقسیم آن میان فقرا؛ و خود نباید از آن چیزی بخورد.
روزه گرفتن در هر مکانی جایز است اما غذا دادن و ذبح کردن، اگر در حرم باشد، باید بین فقرای مکه تقسیم شود.
الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُۥۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡیَةٞ مِّن صِیَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُکٖ﴾ [البقرة: 196]. «و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید] و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به جایگاهش [در قربانگاه] برسد؛ و اگر کسی از شما بیمار بود و یا ناراحتیای در سر داشت [که ناچار بود به سبب آن، در حال احرام سر خود را بتراشد،] فدیه بدهد؛ از [قبیل: سه روز] روزه یا صدقه [= اِطعام شش تهیدستِ حرم] یا قربانی کردن گوسفندی [که میان تهیدستانِ حرم تقسیم شود]».
حکم کسیکه مرتکب یکی از ممنوعات احرام شود
اگر کسی از روی جهل یا فراموشی یا اجبار مرتکب یکی از ممنوعات احرام شود، نه گناهی بر اوست و نه فدیهای؛ بلکه باید هرچه زودتر از آن دست بکشد.
اگر کسی عمدا و به خاطر ضرورت و نیازی مرتکب یکی از آنها شود، فدیهالاذی بر او لازم است و گناهی بر او نیست.
کسیکه عمدا و بدون عذر و ضرورتی مرتکب یکی از ممنوعات احرام جز آمیزش با همسرش شود، گنهکار است و فدیة الاذی بر او واحب میشود و باید توبه و استغفار کند.
کسیکه در حالت احرام مُحتلم شود (ناخواسته و در خواب انزال شود) نه گناهی بر اوست و نه فدیهای، بلکه باید غسل کند و مناسک حج یا عمره را به پایان ببرد.
هرکس شکار خشکی را عمدا و در حالت احرام بکشد، اگر مثل آن شکار وجود داشته باشد، مخیر است مانند آن را ذبح کند و بین فقرای مکه تقسیم کند یا اینکه مبلغ آن را سنجیده و با توجه به مبلغ آن غذایی را تهیه دیده و به هر فقیری نصف صاع بدهد. یا اینکه در برابر غذای هر فقیری روزه بگیرد.
و اگر شکار چنان بود که مانندی نداشت، مبلغ آن را سنجیده و با توجه به آن، بین روزه گرفتن و غذا دادن فقرا مختار خواهد بود.
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡتُلُواْ ٱلصَّیۡدَ وَأَنتُمۡ حُرُمٞۚ وَمَن قَتَلَهُۥ مِنکُم مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآءٞ مِّثۡلُ مَا قَتَلَ مِنَ ٱلنَّعَمِ یَحۡکُمُ بِهِۦ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنکُمۡ هَدۡیَۢا بَٰلِغَ ٱلۡکَعۡبَةِ أَوۡ کَفَّٰرَةٞ طَعَامُ مَسَٰکِینَ أَوۡ عَدۡلُ ذَٰلِکَ صِیَامٗا لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمۡرِهِۦۗ عَفَا ٱللَّهُ عَمَّا سَلَفَۚ وَمَنۡ عَادَ فَیَنتَقِمُ ٱللَّهُ مِنۡهُۚ وَٱللَّهُ عَزِیزٞ ذُو ٱنتِقَامٍ٩٥﴾ [المائدة: 95]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، در حال احرام، شکار را نکشید؛ و هر یک از شما که به عمد آن را بکشد، باید همانند آنچه که کشته است، کفارهای از چارپایان بدهد؛ [به شرطی] که دو نفر عادل از شما [برابریِ ارزشِ] آن را تأیید کنند و [آنگاه آن کفاره را به صورت] قربانی به [مستمندان پیرامون] کعبه برساند؛ یا [معادلِ بهای آن را] به تهیدستان [حرم] غذا دهد یا [اگر توان مالى نداشت] معادل آن را [به ازای هر فقیر، یک روز] روزه بگیرد تا کیفر عمل خود را بچشد. الله آنچه را که [پیش از این تحریم] گذشته است عفو نمود؛ و[لی] هر کس [به این گناه] بازگردد، [بداند که] الله از او انتقام میگیرد؛ و الله شکستناپذیرِ انتقامگیرنده است».
شکاری که مانند دارد و شکاری که بیمانند است
1- شکاری که مانند دارد: فدیه شترمرغ یک شتر چاق و فربه است. فدیه هریک از گورخر، گاومیش، بز کوهی و گوزن یک گاو است. فدیه کفتار یک قوچ است. فدیه آهو یک بز است. فدیه خرگوش رومی و سوسمار، یک بچه بز است. فدیهی موش صحرایی یک بچه بز است. فدیه خرگوش یک بزغاله ماده زیر یک سال است.
فدیهی شکار کبوتر و مانند آن یک گوسفند است. و فدیهی شکار حیوانات دیگر بر مبنای رای و نظر دو مرد عادل و ماهر در این زمینه، تعیین میگردد.
2- شکاری که بیمانند است: در اینصورت قیمت شکار سنجیده شده و با مبلغ آن غذایی خریداری شده و به هر فقیری یک مد از آن داده میشود. یا اینکه در برابر هر مد یک روز روزه گرفته میشود.
1- بر مُحرم و غیر مُحرم، قطع کردن درخت و گیاهی که در حرم مکه وجود دارد، حرام است مگر گیاه اِذخِر و آنچه انسانها میکارند که فدیهای ندارد. و کشتن شکار حرم حرام است و چون آنرا شکار کند، باید فدیه بپردازد.
2- کشتن شکار حرم مدینه حرام است و نیز قطع درخت آن؛ اما در آنها فدیه نیست. اما کسیکه شکار مدینه را بکشد، تعزیر میشود و گنهکار است. از گیاه و علف آن به اندازه نیاز استفاده میشود. و در دنیا هیچ حرمی جز این دو حرم نیست.
هرکس به کرات یکی از ممنوعات احرام را مرتکب شود، تنها یک فدیه میپردازد؛ بر خلاف شکار حرم که در برابر هر شکار، یک فدیه میپردازد.
و هرکس در احرام چندین امر ممنوع را مرتکب شود، مثلا سرش را بتراشد و خوشبویی استفاده کند، در برابر هریک از این ممنوعات باید فدیه بپردازد.
عقد و نکاح به هنگام احرام حرام است و صحیح نیست؛ اما فدیه ندارد و رجوع از آن صحیح است.
اقسام خونهایی که در حج و عمره ریخته میشود
خونهای واجب در حج و عمره به چهار بخش تقسیم میشوند:
1- خون (دَم) تمتع و قِران؛ حجاج از گوشت آن میخورند، قربانی میکند و به فقرا میبخشد.
الله متعال میفرماید: ﴿فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِ﴾ [البقرة: 196]. «هرکس از عمره بهرهمند گردید و سپس [اعمال] حج را آغاز کرد، آنچه از قربانی [برایش] میسر شد [ذبح کند]».
2- خون فدیه برای کسیکه یکی از ممنوعات احرام را به دلیل عذری مرتکب شده است مانند تراشیدن سر یا پوشیدن لباس دوخته شده و ... و در فدیه دادن بین یکی از این سه امر مختار است؛ روزه، غذا دادن به فقرا و ذبح.
3- خون احصار برای کسیکه از انجام کامل مناسک باز ماند و در نیت، این مساله را شرط نکرده باشد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُۥۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡیَةٞ مِّن صِیَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُکٖۚ﴾ [البقرة: 196]. «و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید] و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به جایگاهش [در قربانگاه] برسد؛ و اگر کسی از شما بیمار بود و یا ناراحتیای در سر داشت [که ناچار بود به سبب آن، در حال احرام سر خود را بتراشد،] فدیه بدهد؛ از [قبیل: سه روز] روزه یا صدقه [= اِطعام شش تهیدستِ حرم] یا قربانی کردن گوسفندی [که میان تهیدستانِ حرم تقسیم شود]».
4- خون جزا برای کسیکه شکار خشکی حلال گوشت را میکشد.
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡتُلُواْ ٱلصَّیۡدَ وَأَنتُمۡ حُرُمٞۚ وَمَن قَتَلَهُۥ مِنکُم مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآءٞ مِّثۡلُ مَا قَتَلَ مِنَ ٱلنَّعَمِ یَحۡکُمُ بِهِۦ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنکُمۡ هَدۡیَۢا بَٰلِغَ ٱلۡکَعۡبَةِ أَوۡ کَفَّٰرَةٞ طَعَامُ مَسَٰکِینَ أَوۡ عَدۡلُ ذَٰلِکَ صِیَامٗا لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمۡرِهِۦۗ عَفَا ٱللَّهُ عَمَّا سَلَفَۚ وَمَنۡ عَادَ فَیَنتَقِمُ ٱللَّهُ مِنۡهُۚ وَٱللَّهُ عَزِیزٞ ذُو ٱنتِقَامٍ٩٥﴾ [المائدة: 95]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، در حال احرام، شکار را نکشید؛ و هر یک از شما که به عمد آن را بکشد، باید همانند آنچه که کشته است، کفارهای از چارپایان بدهد؛ [به شرط این]که دو نفر عادل از شما [برابریِ ارزشِ] آن را تأیید کنند و [آنگاه آن کفاره را به صورت] قربانی به [مستمندان پیرامون] کعبه برساند؛ یا [معادلِ بهای آن را] به تهیدستان [حرم] غذا دهد یا [اگر توان مالى نداشت] معادل آن را [به ازای هر فقیر، یک روز] روزه بگیرد تا کیفر عمل خود را بچشد. الله آنچه را که [پیش از این تحریم] گذشته است عفو نمود؛ و[لی] هر کس [به این گناه] بازگردد، [بداند که] الله از او انتقام میگیرد؛ و الله شکستناپذیرِ انتقامگیرنده است».
خونهای سهگانهی اخیر، خونهایی در جهت جبران نقص در مناسک یا فوت شدن یکی از اعمال آن میباشد. از گوشت این موارد خورده نمیشود، بلکه به فقرای مکه داده میشود، در صورتی که در مکه رخ دهد؛ و اگر خارج از مکه باشد، به فقرای همانجا داده میشود.
برای ثروتمندان سنت است که در مناسک حج و عمره برای فقرای حرم قربانی نافله انجام دهند.
الله متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا یُتۡبِعُونَ مَآ أَنفَقُواْ مَنّٗا وَلَآ أَذٗى لَّهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٦٢﴾ [البقرة: 262]. «کسانی که اموالشان را در راه الله میبخشند و در پیِ بخشش خود، منّت و آزار روا نمیدارند، پاداش آنان نزد پروردگارشان [محفوظ] است؛ نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند».
اهل مسجدالحرام تمام کسانی که در محدوده حرم ساکن هستند و کسانیکه در مسجدالحرام هستند و خانههایشان به حرم نزدیکتر است را شامل میشود.
و همچون کسانی نیستند که در روستاهای اطراف مکه سکونت دارند و بر آنها قربانی واجب نیست. و همچون اهل حرم، طواف وداع بر آنها واجب نیست.
و بر کسیکه حجش تمتع یا قران است، اگر اهل حرم نباشد، یا از حاضران در مسجدالحرام باشد، قربانی واجب است. و قربانی وی گوسفند یا یک هفتم شتر یا یک هفتم گاو است.
و هرکس قربانی نیافت یا ناتوان از قربانی دادن بود، در ایام حج و قبل از عرفه یا بعد از آن سه روز روزه میگیرد و افضل این است که آخرین روز روزهاش 13 ذیالحجه باشد. اما اگر روزه را تا بازگشت از سفر حج به تاخیر اندازد، هفت روز روزه میگیرد. اما کسیکه حجش افراد باشد، قربانی ندارد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُۥۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡیَةٞ مِّن صِیَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُکٖۚ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۚ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖ فِی ٱلۡحَجِّ وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡۗ تِلۡکَ عَشَرَةٞ کَامِلَةٞۗ ذَٰلِکَ لِمَن لَّمۡ یَکُنۡ أَهۡلُهُۥ حَاضِرِی ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ١٩٦﴾ [البقرة: 196]. «و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید] و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به جایگاهش [در قربانگاه] برسد؛ و اگر کسی از شما بیمار بود و یا ناراحتیای در سر داشت [که ناچار بود به سبب آن، در حال احرام سر خود را بتراشد،] فدیه بدهد؛ از [قبیل: سه روز] روزه یا صدقه [= اِطعام شش تهیدستِ حرم] یا قربانی کردن گوسفندی [که میان تهیدستانِ حرم تقسیم شود]. پس هنگامی که در امان بودید، هر کس از عمره بهرهمند گردید و سپس [اعمال] حج را آغاز کرد، آنچه از قربانی [برایش] میسر شد [ذبح کند]؛ و هر کس [قربانی] نیافت، سه روز در [ایام] حج و هفت روز هنگامی که [به خانه] بازگشتید روزه بگیرد. این، ده [روزِ] کامل است. این [حکمِ حج تمتع،] برای کسی است که خانوادهاش ساکن مسجدالحرام [= مکه و اطراف آن] نباشد؛ و از الله پروا کنید و بدانید که الله سختکیفر است».
هر قربانی یا غذا دادنی باید برای فقرای حرم باشد.
فدیه الاذی و فدیه پوشیدن لباس و از این قبیل و خون احصار در مکانی خواهد بود که سبب آن ایجاد میشود.
و جزای شکار در حرم برای فقرای حرم میباشد و روزه گرفتن در هر مکان جایز است.
قربانی تمتع و قِران و نافله، در حرم ذبح میشود. و سنت است که از آن بخورد و به فقرای حرم نیز بدهد. و کسیکه از ادامهی مناسک حج باز ماند، در صورت امکان بر او واجب است قربانی کرده و سپس سرش را بتراشد. اما اگر قربانی نیافت، از احرام خارج شده و چیزی بر او واجب نیست؛ زیرا امر واجب به دلیل ناتوانی از وی ساقط شده است.
آنچه حجاج ذبح میکنند از سه حالت خارج نیست:
1- قربانی تمتع یا قِران که در حرم ذبح میشود و خود از آن میخورد و به فقرا میدهد. در این مورد جایز است آن را به خارج از حرم انتقال دهد.
2- آنچه داخل حرم ذبح میشود و جزای شکار یا فدیة الاذی بوده و یا به دلیل انجام یکی از ممنوعات احرام است. این قربانی تماما برای فقرای حرم میباشد و خود از آن نمیخورد.
3- آنچه خارج از حرم ذبح میشود مانند قربانی احصار یا فدیه جزا و... این نوع در همان مکانی که ذبح میشود، تقسیم میشود و نیز میتواند آن را به مکانی دیگر منتقل کند و خود از آن نمیخورد.
مناسک حج سه گونهاند: تمتع، قِران، اِفراد.
1- حج تمتع: در ماههای حج احرام عمره بسته میشود و مناسک عمره را به پایان میبرد. سپس از مکه یا نزدیک آن برای حج احرام میبندد و تا رمی جمره عقبه در روز عید و تراشیدن سر، در احرام خواهد بود. و بر او قربانی تمتع واجب بوده و کیفیت نیت آن چنین است: «لَبَّیْکَ عُمْرَةً».
2- حج قِران: برای عمره و حج هردو را باهم احرام میبندد، یا اینکه ابتدا برای حج احرام میبندد سپس وارد مناسک عمره میشود و بر او قربانی قِران واجب است؛ کیفیت نیت آن چنین است؛ «لَبَّیْکَ عُمْرَةً وَحَجًّا».
و برای کسیکه معذور باشد جایز است از مناسک عمره وارد مناسک حج شود و این قبل از شروع طواف عمره میباشد. مانند زنی که حیض یا نفاس شود و وقت بر او تنگ باشد و ... .
3- حج اِفراد: فقط برای حج احرام میبندد و چنین نیت میکند: «لَبَّیْکَ حَجًّا».
عمل قارِن همچون مفرِد است جز اینکه بر قارِن قربانی واجب است اما بر مفرِد قربانی واجب نیست.
فضیلت حج قِران از اِفراد بیشتر است و حج تمتع از هر دوی آنها فضیلت بیشتری دارد.
سنت است هر مسلمانی یک بار برای تمتع، یک بار برای قِران و یک بار برای اِفراد، احرام ببندد؛ تا سنت را احیا کند و به هریک از آنها چنانکه مشروع شده عمل کند و بر انجام حج تمتع تداوم داشته باشد؛ زیرا فضیلت تمتع بیشتر است.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ ج فَقَالَ: «مَنْ أَرَادَ مِنْکُمْ أَنْ یُهِلَّ بِحَجٍّ وَعُمْرَةٍ، فَلْیَفْعَلْ، وَمَنْ أَرَادَ أَنْ یُهِلَّ بِحَجٍّ فَلْیُهِلَّ، وَمَنْ أَرَادَ أَنْ یُهِلَّ بِعُمْرَةٍ، فَلْیُهِلَّ» قَالَتْ عَائِشَةُ ل: فَأَهَلَّ رَسُولُ اللهِ ج بِحَجٍّ، وَأَهَلَّ بِهِ نَاسٌ مَعَهُ، وَأَهَلَّ نَاسٌ بِالْعُمْرَةِ وَالْحَجِّ، وَأَهَلَّ نَاسٌ بِعُمْرَةٍ، وَکُنْتُ فِیمَنْ أَهَلَّ بِالْعُمْرَةِ.[29]
عایشه ل میگوید: همراه رسول الله ج بودیم که فرمود: «هریک از شما نیت احرام حج و عمره داشت، چنین کند و اگر خواست تنها برای حج یا عمره احرام ببندد، باز چنین کند. و هرکس خواست برای عمره احرام ببندد». عایشه ل میگوید: رسول الله ج احرام حج بست و عدهای از مردم همراه او احرام بستند. عدهای از مردم هم برای عمره و حج احرام بستند و برخی هم برای عمره احرام بستند. و من در میان کسانی بودم که برای عمره احرام بستند.
برترین مناسک برای کسیکه نیت حج دارد:
بهتر آن است که نیت حج تمتع داشته باشد؛ زیرا برترین حجها میباشد و رسول الله ج اصحابش را به ادای آن امر نمود و در حجةالوداع به آنان دستور داد هرکس با خود قربانی (هدی) نیاورده است، از احرام خارج شود. تمتع آسانترین مناسک است و بیشترین اجر و پاداش و اعمال را به همراه دارد.
اگر کسی احرام حج قِران یا اِفراد ببندد، بهتر این است که مناسکش را به عمره تغییر دهد تا متمتع شود هرچند بعد از طواف و سعی باشد. و این زمانی است که قربانی با خود نیاورده باشد. پس موهایش را کوتاه نموده و از احرام خارج میشود و به پیروی از رسول الله ج چنین میکند.
اما کسیکه قربانی به همراه دارد، در احرامش باقی میماند و جز بعد از رمی جمرات و تراشیدن موی سر در روز عید، از احرام خارج نمیشود.
عَنْ عَائِشَةَ ل خَرَجْنَا مَعَ النَّبِیِّ ج وَلاَ نُرَى إِلَّا أَنَّهُ الحَجُّ، فَلَمَّا قَدِمْنَا تَطَوَّفْنَا بِالْبَیْتِ، فَأَمَرَ النَّبِیُّ ج مَنْ لَمْ یَکُنْ سَاقَ الهَدْیَ أَنْ یَحِلَّ، فَحَلَّ مَنْ لَمْ یَکُنْ سَاقَ الهَدْیَ، وَنِسَاؤُهُ لَمْ یَسُقْنَ فَأَحْلَلْنَ. [30]
از عایشه ل روایت است که: با پیامبر ج از مدینه خارج شدیم و نیتی جز ادای حج نداشتیم. هنگامیکه به مکه رسیدیم، بیتالله را طواف کردیم. سپس پیامبر ج دستور داد تا هرکس با خود قربانی نیاورده است، از احرام خارج شود. آنگاه کسانیکه با خود قربانی نیاورده بودند، از احرام بیرون آمدند. و زنان رسول الله ج قربانی به همراه نداشتند و از احرام خارج شدند.
اگر مسلمانی برای حج یا عمره احرام بست، به قصد مکه لبیکگویان عازم سفر میشود. سنت است در صورت امکان از بالای مکه وارد شود و غسل کند. سپس از هر جهتی که خواست وارد مسجدالحرام شود؛ به هنگام ورود به مسجدالحرام با پای راست وارد شده و دعای ورود به مسجد را بخواند: «اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی أَبْوَابَ رَحْمَتِکَ»[31]: «یا الله! درهای رحمتت را به روی من باز کن». و بگوید: «أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ، وَبِوَجْهِهِ الْکَرِیمِ، وَسُلْطَانِهِ الْقَدِیمِ، مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»[32]: «به الله بزرگ و به وجه کریمش و پادشاهى ازلیاش از شیطان رانده شده پناه مى برم».
1- چون مُحرمی که برای حج یا عمره احرام بسته وارد مسجدالحرام شد، بلافاصله به طواف مشغول شود مگر اینکه وقت نماز فرض یا جنازه باشد که در این صورت ابتدا نماز خوانده و پس از آن طواف میکند.
2- کسیکه احرام عمره یا تمتع دارد، با طواف عمره آغاز میکند و کسیکه احرام حج قِران یا اِفراد بسته است، با طواف قدوم آغاز میکند. و این سنت است و واجب نیست.
خارج شدن از مناسک، به یکی از روشهای زیر میباشد:
پایان دادن به مناسک؛
خارج شدن از مناسک به دلیل عذری اگر به هنگام نیت شرط کرده باشد؛
خارج شدن از مناسک به دلیل مانعی بعد از ذبح قربانی و تراشیدن سر.
مساجد خانههای الله متعال هستند. هر مسلمانی به حضور در مسجد و انواع عبادت در آن دعوت شده است. واجب است که بنده قدر و منزلت پروردگارش را بداند که به او اجازه ورود به خانهاش را داده است. و خانهاش را برای مناجات با او آماده کرده است. و باید در خانهاش ادبی را رعایت کند که شایسته عظمت و جلال و بزرگی صاحبخانه است؛ و نیز مساجد الهی را دوست داشته و بزرگ بدارد و احترام آنها را رعایت کند. به ویژه در مورد مسجدالحرام؛ زیرا مساجد خانههای الله هستند؛ برای عبادت و ذکر و تعظیم او تعالی و تلاوت کتابش و تعلیم شریعتش ساخته شدهاند.
1- با وضو به سوی مسجد حرکت کند.
2- از انواع خوشبویی استفاده کرده و لباس پاک و زیبا بپوشد.
3- با آرامش و وقار به سوی مسجد برود.
4- وقتی وارد مسجد شد، نماز تحیة المسجد بخواند.
5- در مسجد از مزاحمت برای برادرانش و گذاشتن پا بر گردن آنها -در هنگام عبور از صفوف- خودداری کند.
6- به نرمی با برادران مسلمانش برخورد کند و برای آنها جا باز کند.
7- از خوردن سیر و پیاز و پیازچه و خوراکیهای بدبو که باعث اذیت شدن نمازگزاران و فرشتگان میشود، خودداری کند.
8- موبایل خود را خاموش کند؛ زیرا صدای آن باعث اذیت و آزار اهل مسجد میشود.
9- با پلیدیهایی چون آب دهان و بینی و دستمالهای استفاده شده و ... باعث آلوده شدن مسجد نشود.
10- پرهیز از هرگونه کار بیهوده، لغو، همهمه، کشمکش، خرید و فروش، اعلان چیزهای گم شده، گدایی؛
11- رعایت نظافت.
12- مراقبت از وسایل و مصحفهای مسجد.
13- پرهیز از آرایش و استفاده از خوشبویی برای زنانی که در مسجد حاضر میشوند.
14- پرهیز از نماز خواندن در مکان مخصوص زنان.
15- پرهیز از اسباب فتنه، چه از جهت گفتار و کردار.
1- الله متعال میفرماید: ﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِینَ٣١﴾ [الأعراف: 31]. «ای فرزندان آدم، هنگام رفتن به مسجد [و در هر نمازی] زینت خود را برگیرید [و لباس شایسته بپوشید] و [در زندگی، از خوراکیهای پاکیزه] بخورید و بیاشامید؛ ولی اسراف نکنید [که] بیتردید، الله اسرافکاران را دوست ندارد».
2- الله متعال میفرماید:
﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَیُذۡکَرَ فِیهَا ٱسۡمُهُۥ
یُسَبِّحُ لَهُۥ فِیهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ٣٦ رِجَالٞ لَّا تُلۡهِیهِمۡ
تِجَٰرَةٞ وَلَا بَیۡعٌ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءِ
ٱلزَّکَوٰةِ یَخَافُونَ یَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِیهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ٣٧
لِیَجۡزِیَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ وَیَزِیدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦۗ
وَٱللَّهُ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ٣٨﴾ [النور: 36-38]. «[این چراغ هدایت،] در مساجدی
است که الله امر کرده است تا [قدر و منزلتشان] گرامی داشته شود و نامش در آنها برده
شود [و] در آنجا بامدادان و شامگاهان او را به پاکی بستایند. مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروشی آنان را از
یاد الله و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات غافل نمیکند [و] از روزی که دلها و
چشمها دگرگون میشود بیم دارند. تا الله بر اساس نیکوترین کردارشان به آنان پاداش
دهد و از فضل خود نیز بر پاداششان بیفزاید و الله به هر کس که بخواهد، بیحساب
روزی میدهد».
3- الله متعال میفرماید: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِیعٗا قَبۡضَتُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِیَّٰتُۢ بِیَمِینِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٦٧﴾ [الزمر: 67]. «مشرکان، الله را چنان که سزاوار اوست، ارج ننهادند؛ حال آنکه در روز قیامت، زمین یکسره در قبضۀ اوست؛ و آسمانها به دست وی درهمپیچیده خواهد شد. پاک و منزه است الله؛ و از کسانی [یا چیزهایی] که با وی شریک میسازند، برتر است».
4- الله متعال میفرماید: ﴿وَإِذۡ بَوَّأۡنَا لِإِبۡرَٰهِیمَ مَکَانَ ٱلۡبَیۡتِ أَن لَّا تُشۡرِکۡ بِی شَیۡٔٗا وَطَهِّرۡ بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡقَآئِمِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ٢٦﴾ [الحج: 26]. «و [یاد کن از] آنگاه که محلِ خانه [کعبه] را برای ابراهیم تعیین کردیم [و گفتیم] که: چیزی را شریک من قرار نده و خانهام را برای طوافکنندگان و قیامکنندگان و رکوعکنندگان [و] سجدهکنندگان پاک گردان».
عمره عبادتی است برای الله متعال که شامل طواف خانه، سعی بین صفا و مروه، تراشیدن موی سر یا کوتاه کردن آن میباشد.
عمره سنت موکده میباشد. و در هر وقتِ سال، سنت است اما در ماههای حج، فضیلت بیشتری دارد. عمره در ماه رمضان پاداشی معادل حج دارد. تکرار عمره و زیاد انجام دادن آن سنت است و به پایان بردن مناسک آن واجب است.
الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِ﴾ [البقرة: 196] « و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید]».
رسول الله ج در ماههای حج، چهار عمره انجام دادند که عبارتند از: عمره حدیبیه، عمرة القضاء، عمرهی جعرانه و عمرهای که همراه حج انجام دادند. عمرههای رسول الله ج در ماههای ذیالقعده بود.
عمره سه رکن دارد: اِحرام، طواف و سعی بین صفا و مروه.
احرام از میقات، تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر.
نیت؛ طهارت از حدث اصغر و اکبر؛ پوشاندن عورت؛ هفت بار طواف کردن؛ اینکه هر دور از حجرالاسود شروع و به آن ختم شود؛ طواف تمام خانه؛ طواف در جهت خلاف عقربههای ساعت چنانکه خانه سمت چپ قرار گیرد؛ هفت دور پشت سر هم انجام دادن طواف مگر به دلیل عذری.
برای صحت طواف، طهارت از حدث اصغر و اکبر شرط است. و عمل رسول الله ج چنین بوده است. رسول الله ج قبل از طواف وضو میگرفت و دستور میداد تمام مناسک را از او دریافت کنند و زنی را که حیض شده بود از طواف خانه نهی کرد تا اینکه از عادت ماهیانه پاک شود.
1- عَنْ عَائِشَةُ ل أَنَّ أَوَّلَ شَیْءٍ بَدَأَ بِهِ - حِینَ قَدِمَ النَّبِیُّ ج - أَنَّهُ تَوَضَّأَ، ثُمَّ طَافَ، ثُمَّ لَمْ تَکُنْ عُمْرَةً. ثُمَّ حَجَّ أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ ب مِثْلَهُ.[33]
از عایشه ل روایت است: اولین کاری که پیامبر ج به هنگام ورود به مکه انجام داد، این بود که وضو گرفت و طواف کرد، ولی عمره به جای نیاورد. و ابوبکر و عمر با اقتدا به او چنین عمل کردند.
2- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: خَرَجْنَا مَعَ النَّبِیِّ ج وَلَا نَرَى إِلَّا الْحَجَّ، حَتَّى إِذَا کُنَّا بِسَرِفَ، أَوْ قَرِیبًا مِنْهَا، حِضْتُ فَدَخَلَ عَلَیَّ النَّبِیُّ ج وَأَنَا أَبْکِی، فَقَالَ: «أَنَفِسْتِ؟» - یَعْنِی الْحَیْضَةَ قَالَتْ - قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: «إِنَّ هَذَا شَیْءٌ کَتَبَهُ اللهُ عَلَى بَنَاتِ آدَمَ، فَاقْضِی مَا یَقْضِی الْحَاجُّ، غَیْرَ أَنْ لَا تَطُوفِی بِالْبَیْتِ حَتَّى تَغْتَسِلِی».[34]
از عایشه ل روایت است که میگوید: «همراه پیامبر ج (از مدینه) خارج شدیم و قصدی جز حج نداشتیم. تا اینکه به منطقه "سِرف" (نزدیک مکه) رسیدیم، من دچار عادت ماهیانه شدم. پیامبر ج نزد من آمد درحالیکه گریه میکردم. فرمود: «دچار عادت ماهیانه شدی؟» گفتم: بله؛ فرمود: «این چیزی است که الله متعال آنرا برای همهی دختران آدم مقرر کرده است. جز طواف، تمام احکام و مناسک حج را انجام بده، تا اینکه (پاک شده و) غسل کنی».
3- عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ صَفِیَّةَ بِنْتَ حُیَیٍّ زَوْجَ النَّبِیِّ ج، حَاضَتْ فِی حَجَّةِ الوَدَاعِ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «أَحَابِسَتُنَا هِیَ» فَقُلْتُ: إِنَّهَا قَدْ أَفَاضَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَطَافَتْ بِالْبَیْتِ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «فَلْتَنْفِرْ».[35]
از عایشه ل روایت است که صفیه دختر حُیَی همسر پیامبر ج، در حجة الوداع دچار عادت ماهیانه شد. پیامبر ج فرمود: «آیا او مانع از رفتن ما میشود؟» (چون پیامبر ج فکر میکرد صفیه طواف افاضه را انجام نداده است) گفتم: او طواف افاضه را انجام داده است و خانه را طواف کرده است (و بعد از آن، دچار عادت ماهانه شده است). پیامبر ج فرمود: « پس حرکت کنید».
روش عمرهای که رسول الله ج انجام داده و آن را بیان کرده است
کسیکه نیت عمره دارد و از میقات میگذرد، از آن احرام میبندد و کسیکه در فاصلهی مواقیت و مکه است، از هر جایی که نیت عمره کرده، احرام میبندد.
مستحب است که در شب یا روز از قسمت بالای مکه از ناحیه کَداء وارد مکه شود. - اگر در مسیر وی باشد- که امروز به بریعالحجون مشهور است. و نیز مستحب است از پایین مکه از ناحیه کُدی از مکه خارج شود - اگر در مسیر وی باشد- و چون وارد حدود حرم شد، تلبیه را قطع میکند. وقتی به مسجدالحرام رسید از هر دری که خواست با وضو وارد میشود؛ و در طواف کعبه از حجرالاسود شروع کرده و در حالی طواف میکند که خانه در سمت چپ او قرار دارد.
برای مرد سنت است که قبل از طواف یکی از بازوهایش را نمایان کند چنانچه وسط ردایش را زیر بخش راست گردنش قرار دهد و دو طرف آن را سمت چپ گردنش و روی شانهی چپ قرار دهد. (=اِضطِباع) و در تمام دورهای طواف چنین عمل کند.
سنت است که در سه دور اول با قوت و نشاط طواف کند (=رَمل) و در چهار دور دیگر آهستهتر به طواف ادامه دهد.
در طواف قدوم در حج و طواف عمره، اِضطِباع و رَمل فقط برای مردان سنت است.
- در هر دور چون در برابر حجرالاسود قرار گرفت، رو به آن کرده و آن را لمس نموده و میبوسد. اما اگر بوسیدن حجرالاسود میسر نبود، با دست راستش آن را لمس نموده و دستش را ببوسد. و اگر این مقدار هم میسر نبود آن را با عصا یا چیزی مانند آن لمس کند و آن را نبوسد. اگر این مقدار هم میسر نبود، با دست راستش به سوی آن اشاره کند و این بار دستش را ببوسد. و پس از این نایستد و به طواف ادامه دهد. و چون در راستای حجرالاسود قرار گرفت، یکبار الله اکبر بگوید و این کار را در هر دور انجام دهد. و پس از این در اثنای طوافش هر دعای شرعی که میخواهد، بخواند و به راز و نیاز با الله مشغول باشد و ذکر الله گفته و او را به یگانگی یاد کند و جز سخن نیک نگوید. و برای او جایز است که در اثنای طواف و سعی بین صفا و مروه، بخورد و بنوشد.
- چون از رکن یَمانی گذشت، در هر دور با دست راست آن را لمس کند -درصورتی که میسر بود- اما نه آنرا ببوسد و نه تکبیر بگوید. و اگر لمس آن میسر نبود، طوافش را ادامه دهد و نه تکبیر بگوید و نه به سمت آن اشاره کند. و بر زنان حرام است که در طواف به صورت فشرده در کنار مردان باشند.
بین رکن یمانی و حجرالاسود میگوید: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ﴾ [البقرة: 201]. «پروردگارا، به ما در دنیا نیکی [= روزی، سلامتی، دانش و ایمان] عطا کن و در آخرت [نیز] نیکی [عطا فرما] و ما را از عذاب آتش نگه دار».
سپس هفت دور کامل اطراف کعبه میچرخد. و هر بار که در برابر حجرالاسود قرار گرفت، تکبیر گفته و اگر میسر بود آن را لمس میکند و میبوسد. و دو رکن دیگر را لمس نمیکند.
اگر امکان داشت بعد از طواف قدوم یا وداع یا هر طواف دیگری، بین حجرالاسود و دربِ خانه قرار میگیرد و سینه و صورت و دو ساعدش را بر خانه قرار داده و به دعا مشغول شده و خواستههایش را از الله بخواهد.
- چون از طواف فارغ شد، شانه راستش را بپوشاند و به سوی مقام ابراهیم برود درحالیکه این آیه را میخواند؛ ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗى﴾ [البقرة: 125]. «و [مقرر کردیم که] مقام ابراهیم را نمازگاهی برای خویش انتخاب کنید».
- پس از این سنت است که دو رکعت کوتاه پشت مقام ابراهیم بخواند، البته اگر میسر بود. و اگر امکان آن نبود در هر قسمتی از مسجدالحرام که میسر بود، بخواند. و سنت است که در رکعت اول و دوم بعد از فاتحه، آنچه از قرآن میسر است، بخواند.
دعا کردن پس از این دو رکعت، جایگاه شرعی ندارد. و همچنین دعا کردن نزد مقام ابراهیم هیچ اصل و اساسی در شریعت ندارد. و هرکس با سنت مخالفت کند، در بدعت میافتد.
- چون از نماز فارغ شد، سنت است به سوی حجرالاسود رفته و در صورت امکان، آن را لمس کند.
- در مرحلهی بعد متوجه صفا شود و سنت است که چون به آن نزدیک شد، فقط یکبار این آیه را بخواند: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَیۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَاۚ وَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ١٥٨﴾ [البقرة: 158]. «صفا و مروه از نشانههای [ظاهریِ شریعتِ] الله است؛ پس هر کس که حج خانه [کعبه] یا عمره به جای میآورد بر او گناهی نیست که طواف [= سعی] بین آن دو را [نیز] انجام دهد [و این کار، از رفتارهای جاهلیت تلقی نمیگردد]؛ و کسی که به میلِ خود کارِ نیکی انجام دهد، [بداند که] بیتردید، الله سپاسگزار [= بیش از عمل فرد به او پاداش میدهد] و داناست. [= میداند چه کسانی کار خیر انجام میدهند و سزاوار دریافت پاداش هستند]».
و میگوید: از قسمتی آغاز میکنم که الله آغاز کرده است. چون بالای صفا رفت و خانه را دید، رو به قبله ایستاده و سه بار تکبیر بگوید درحالیکه دستانش را برای ذکر و دعا بالا میبرد. چنانکه کف دستش رو به آسمان باشد. سپس از الله به یگانگی یاد کرده و تکبیر و حمد او تعالی میگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ».[36]
«هیچ معبود راستینی جز الله یگانهی بیهمتا وجود ندارد. پادشاهی و ستایش تنها از آن اوست و او بر هرچیز تواناست. هیچ معبود راستینی جز الله یگانه نیست؛ کسیکه وعدهاش را راست گردانید و بندهاش را یاری داد و احزاب را به تنهایی شکست داد».
بعد از این به هر دعایی خواست، بپردازد. سپس این ذکر را برای بار دوم خوانده و با آن هر دعایی خواست، میخواند. و این ذکر را برای بار سوم میخواند. در هر بار این ذکر را با صدای بلند گفته و دعا را آرام میخواند.
- چون این اعمال را انجام داد، از صفا به سوی مروه حرکت میکند و در این میان به ذکر الله و دعا به درگاه او با رعایت خشوع و فروتنی بپردازد. و به حالت عادی راه میرود تا اینکه در برابر عَلَم سبز قرار میگیرد. چون به علم سبز رنگ رسید، تا علم سبز دیگر با سرعت بیشتر حرکت میکند. و با رسیدن به علم سبز دوم، تا مروه به صورت عادی حرکت میکند. در طول انجام این اعمال، مشغول تهلیل و تکبیر و دعا میباشد. اما زنان در تمام رفت و برگشتهای بین صفا و مروه به صورت عادی حرکت میکنند.
- چون به مروه رسید، از آن بالا رفته و رو به خانه کرده و سه بار تکبیر میگوید درحالیکه دستانش را بالا میبرد. و توقف کرده و به ذکر و دعا میپردازد. و به همان ترتیب کوه صفا عمل میکند.
سپس از مروه به سوی صفا پایین میآید؛ در بین دو علم سبز با سرعت بیشتر و در باقی مسیر به صورت عادی حرکت میکند. و این کار را هفت بار تکرار میکند. عمل سعی را از کوه صفا آغاز کرده و در مروه به پایان میرساند.
سنت است که برای سعی بین صفا و مروه طهارت داشته و این عمل را پشت سر هم انجام دهد. زنی که طواف خانه کرده و پس از آن دچار عادت ماهیانه شد، سعی و اعمال پس از آن را کامل میکند.
سعی بین صفا و مروه، پس از طواف میباشد و برای کسیکه دچار عادت ماهیانه یا عذر دیگری شده، جایز نیست که ابتدا سعی صفا و مروه را انجام دهد و بعد از پاک شدن، طواف را انجام دهد.
سنت این است که طواف و سعی را در طبقه همکف انجام دهد. و نیز جایز است طواف و سعی را در طبقات بالاتر انجام دهد.
اگر میسر باشد، سنت است که طواف و سعی پشت سر هم انجام شود هرچند جایز است به دلیل عذری چون خستگی و... در اثنای انجام این دو عمل استراحت کند. اما در اثنای انجام این اعمال، آنها را ترک نکند مگر به دلیل ضرورت یا عذری مباح چون وضو و امثال آن؛ و پس از برطرف شدن عذر بلافاصله برگردد و این اعمال را کامل کند.
زنان در طواف و سعی همچون مردان هستند جز اینکه در طواف عمل رمل را انجام نمیدهد و در سعی صفا و مروه به سرعت خود در میان دو علم سبز نمیافزاید. و از اظهار زینت و زیورآلات و اینکه چهرهاش در برابر مردان بیگانه آشکار باشد و بلند کردن صدا و اختلاط با مردان خودداری میکند.
- چون عمل سعی به پایان رسید، افضل این است که سرش را بتراشد یا اینکه مقداری از موهای سرش را به طور یکسان از تمام سر کوتاه کند. و افضل این است که تمام سرش را با تیغ بتراشد.
در تراشیدن مو با ماشین، اگر تمام موهای سر را بتراشد، در حکم تراشیدن است و اگر چیزی از موها باقی بماند، در حکم کوتاه کردن خواهد بود. و تراشیدن و کوتاه کردن مو در انجام مناسک، از تمام بخشهای سر به طور یکسان میباشد. و هرکس تنها بخشی از موهایش را بتراشد یا کوتاه کند بخشی از عمل واجب را انجام داده است و تراشیدن یا کوتاه کردن وی ناقص است. بنابراین بر وی واجب است بخشی را که نتراشیده یا کوتاه نکرده، تراشیده یا کوتاه کند، تا اینکه پاداش کامل این عمل را از الله متعال دریافت کند. کسیکه موهایش ریخته باشد و در اصطلاح تاس باشد، نه مکلف به تراشیدن است و نه کوتاه کردن؛ و بر او واجب نیست که سرش را تیغ یا ژیلت بزند. چون با نداشتن مو، این امر واجب از وی ساقط میشود. زنان در ادای این بخش از مناسک، به طور یکسان از تمام موهای خود به اندازه سر انگشت کوتاه میکنند. و با این عمل مناسک عمره به پایان میرسد و برای عمرهگزار تمام اعمالی که با احرام بستن حرام شده بود، حلال میشود. مانند لباس پوشیدن، عطر زدن، ازدواج و ...
اقامه نماز به هنگام طواف یا سعی
اگر نماز اقامه شد و وی مشغول طواف یا سعی بود، همراه جماعت نماز میخواند؛ مردان در صفوف مردان و زنان در صفوف زنان؛ وقتی نماز به پایان رسید، از همان قسمتی که طواف یا سعی را متوقف کرده و به صفوف نماز جماعت پیوسته، دور طواف یا سعی را ادامه میدهد. و لازم نیست این دور را از اول آغاز کند. و اگر قبل از اقامه نماز، نماز خوانده بود، همراه جماعت نماز بخواند و این نماز برای او نافله محسوب میشود.
و برای زنان حرام است که در صفوف مردان قرار بگیرند؛ و اگر چنین کند گنهکار خواهد بود اما نمازش صحیح است. و اگر ازدحام بیش از حد باشد و برای زن خارج شدن از میان مردان میسر نباشد، اگر در این شرایط در مکانی که هست نماز بخواند، نمازش صحیح است و گناهی بر او نیست؛ زیرا الله متعال به هیچکس جز به اندازه تواناییاش تکلیف نمیکند.
الله متعال میفرماید: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ وَٱسۡمَعُواْ وَأَطِیعُواْ وَأَنفِقُواْ خَیۡرٗا لِّأَنفُسِکُمۡۗ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٦﴾ [التغابن: 16]. «تا آنجا که میتوانید، از الله پروا کنید و [حق را] بشنوید و فرمان برید و انفاق کنید که برای خود شما بهتر است؛ و کسانی که از بُخل و حرصِ نفس خویش در امان بمانند، آنانند که رستگارند».
بوسیدن حجرالاسود، لمس کردن آن، اشاره به آن، تکبیر گفتن، مسح رکن یمانی، همه و همه سنت است. کسیکه یکی از این اعمال برای وی دشوار است، یا اینکه آن را فراموش کند، میتواند آن را ترک کند و به عمل بعدی بپردازد و هیچ گناهی بر او نخواهد بود و طوافش صحیح است.
سنت، بوسیدن حجرالاسود و لمس کردنِ آن است و این برای کسی است که در هنگام طواف یا بین طواف و سعی، این امور برای وی آسان و میسر باشد. اما در شرایط ازدحام و در صورت آزار دیدن کسانیکه مشغول طواف هستند، این عمل جایز نیست و بلکه ترک آن بهتر است. به ویژه برای زنان؛ زیرا بوسیدن و لمس کردن حجرالاسود سنت است اما اذیت و آزار مردم حرام میباشد؛ بنابراین در آنِ واحد نباید عمل سنت را انجام داده و مرتکب امر حرام شد.
حجرالاسود در واقع سنگی بوده که از بهشت نازل شده و در ابتدای نزول از شیر سفیدتر بوده است. اما گناهان فرزندان آدم، باعث سیاهی آن شده است. و اگر پلیدیهای جاهلیت با آن تماس پیدا نمیکرد، هیچ بیماری آن را لمس نمیکرد مگر اینکه شفا مییافت. الله متعال روز قیامت آن را مبعوث خواهد کرد و حجرالاسود برای کسانیکه آن را در چهارچوب ضوابط و اوامر شرعی لمس کردهاند، گواهی میدهد. لمس حجرالاسود و رکن یمانی، باعث بخشیده شدن گناهان میباشند.
بوسیدن حجرالاسود و لمس رکن یمانی تنها برای کسی جایز است که خانه کعبه را طواف میکند؛ زیرا این امور، یکی از مناسک هستند.
1- مستحب است که خانه کعبه زیاد طواف شود. و این در راستای تعظیم و بزرگداشت الله متعال و کسب اجر فراوان است.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَیْدِ بْنِ عُمَیْرٍ، أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ یَقُولُ لِابْنِ عُمَرَ ب مَا لِی لَا أَرَاکَ تَسْتَلِمُ إِلَّا هَذَیْنِ الرُّکْنَیْنِ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ، وَالرُّکْنَ الْیَمَانِیَ، فَقَالَ ابْنُ عُمَرَ ب: إِنْ أَفْعَلْ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ اسْتِلَامَهُمَا یَحُطُّ الْخَطَایَا».
قَالَ: وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: «مَنْ طَافَ أُسْبُوعًا یُحْصِیهِ، وَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ کَانَ لَهُ کَعِدْلِ رَقَبَةٍ».
قَالَ: وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: «مَا رَفَعَ رَجُلٌ قَدَمًا، وَلَا وَضَعَهَا إِلَّا کُتِبَتْ لَهُ عَشْرُ حَسَنَاتٍ، وَحُطَّ عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئَاتٍ، وَرُفِعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ».[37]
از عبدالله بن عبید بن عمیر روایت است که از پدرش شنیده که به ابن عمر ب میگفت: چرا این دو رکن حجرالاسود و رکن یمانی را لمس میکنی؟ ابن عمر ب گفت: اگر انجام میدهم به این دلیل است که از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «لمس کردن آنها باعث مغفرت و آمرزش گناهان میشود».
و گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس این خانه را هفت بار طواف کند و شروط و آداب آن را به طور کامل رعایت کند و دو رکعت نماز بخواند، چنان است که بردهای را آزاد کرده باشد».
و گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس گامی در این مسیر بردارد در برابر هر گام ده نیکی برایش نوشته میشود و ده گناه از او بخشیده میشود و ده مرتبه بر درجات او افزوده میشود».
2- هنگام ازدحام و شلوغیِ مراسمِ رمضان و حج، ترک طواف نافله بهتر است. و در این شرایط اولویت در عباداتی جز طواف نافله مانند اذکار، نوافل، تلاوت قرآن، امر به معروف و نهی از منکر و دیگر اعمال نیک میباشد. و اجر و پاداش آنچه به دلیل عذری ترک نموده، به اندازهی کسی است که آن عبادت را انجام میدهد.
الف) الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡکَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَیۡرَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ۩٧٧﴾ [الحج: 77] .«ای کسانی که ایمان آوردهاید، رکوع کنید و سجده گزارید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید؛ باشد که رستگار شوید».
ب) الله متعال میفرماید: ﴿وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡعَٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ﴾ [البقرة: 125]. «و ما به ابراهیم و اسماعیل وحی کردیم که: خانۀ مرا برای طوافکنندگان و مُعتکفان و رکوع و سجودکنندگان [= نمازگزاران] پاک و پاکیزه کنید».
طواف و سعی دو عبادت هستند و فقط محل ذکر و دعا میباشند. پس کسیکه در اثنای انجام این دو عبادت سخن میگوید، نباید جز خیر چیزی بگوید. مانند امر به معروف یا نهی از منکر، پاسخ دادن به سوال، جواب سلام دادن؛ و مواردی از این قبیل.
و در حین انجام این دو عبادت از مجادله و قیل و قال و صحبت کردن با موبایل خودداری کند.
الف) الله متعال میفرماید: ﴿ذَٰلِکَۖ وَمَن یُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ٣٢﴾ [الحج: 32]. «[حکمِ حج] این است و هر کس دستورهای دینی و الهی را بزرگ بشمارد، یقیناً این [بزرگداشت، نشانهای] از پرهیزگاری دلهاست».
ب) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج مَرَّ وَهُوَ یَطُوفُ بِالکَعْبَةِ بِإِنْسَانٍ رَبَطَ یَدَهُ إِلَى إِنْسَانٍ بِسَیْرٍ - أَوْ بِخَیْطٍ أَوْ بِشَیْءٍ غَیْرِ ذَلِکَ -، فَقَطَعَهُ النَّبِیُّ ج بِیَدِهِ، ثُمَّ قَالَ: «قُدْهُ بِیَدِهِ».[38]
از ابن عباس ب روایت است که پیامبر ج در حال طواف از کنار فردی گذشت که به وسیلهی طناب دست خود را با شخصی دیگر بسته بود و طواف میکرد. پیامبر ج طناب را قطع کرد و فرمود: «دست او را بگیر و طواف کن».
رسول الله ج عموم مسلمانان را به انجام مکرر حج و عمره تشویق فرموده است. و این در راستای تعظیم و بزرگداشت الله متعال و تعظیم خانهی الله و شعایر آن میباشد. بنابراین برای هر مسلمان مستحب است که به کرات برای حج و عمره عازم سفر شود. و انجام مکرر عبادات و افزونطلبی خیر و خوبی زمانی که مطابق سنت باشد، امری مطلوب است.
عمره نسبت به طواف خانه به تنهایی فضیلت بیشتری دارد؛ زیرا طواف جزئی از مناسک عمره میباشد. و عمره تا عمرهی بعدی کفارهی گناهان بین دو عمره است. بنابراین برای اهل مکه و کسانیکه به مکه میآیند، تکرار عمره و انجام مناسک آن برای چندینبار، چه برای خود یا به نیابت از مرده یا ناتوان، امری مشروع است.
1- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «الْعُمْرَةُ إِلَى الْعُمْرَةِ کَفَّارَةٌ لِمَا بَیْنَهُمَا، وَالْحَجُّ الْمَبْرُورُ لَیْسَ لَهُ جَزَاءٌ إِلاَّ الْجَنَّةُ».[39]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «انجام مناسک عمره موجب محو شدن گناههاى صغیرهاى مىشود که در بین این عمره و عمره قبلى انجام گرفته است، و حجى که مورد قبول الله قرار گیرد، پاداشى جز بهشت ندارد».
2- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، یَرْجِعُ أَصْحَابُکَ بِأَجْرِ حَجٍّ وَعُمْرَةٍ، وَلَمْ أَزِدْ عَلَى الحَجِّ؟ فَقَالَ لَهَا: «اذْهَبِی، وَلْیُرْدِفْکِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ»، فَأَمَرَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ أَنْ یُعْمِرَهَا مِنَ التَّنْعِیمِ، فَانْتَظَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ ج بِأَعْلَى مَکَّةَ حَتَّى جَاءَتْ.[40]
از عایشه ل روایت است که گفت: ای رسول الله! اصحابت با اجر و پاداش حج و عمره باز میگردند. اما من جز حج انجام ندادم. رسول الله ج فرمود: «برو (و عمره به جای بیاور)؛ و باید عبدالرحمن بن ابوبکر (برادر امالمومنین) همراه تو بیاید». پس به عبدالرحمن امر کرد تا از منطقه تنعیم برای احرام بستن امالمومنین عایشه اقدام کند. و رسول الله ج در بالای مکه منتظر امالمومنین ماند تا اینکه از عمره فارغ شده و آمد.
3- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «تَابِعُوا بَیْنَ الحَجِّ وَالعُمْرَةِ، فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الفَقْرَ وَالذُّنُوبَ کَمَا یَنْفِی الکِیرُ خَبَثَ الحَدِیدِ، وَالذَّهَبِ، وَالفِضَّةِ، وَلَیْسَ لِلْحَجَّةِ المَبْرُورَةِ ثَوَابٌ إِلَّا الجَنَّةُ».[41]
از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمود: «پی در پی به حج و عمره بروید؛ زیرا حج و عمره فقر و گناهان را از بین میبرد، چنانکه آهنگر ناخالصی آهن و طلا و نقره را میزداید. و پاداش حجی که نیک انجام شده باشد چیزی جز بهشت نیست».
طواف وداع بر کسانی واجب است که اهل مکه نیستند؛ و آن زمانی است که قصد خروج از مکه و بازگشت به سرزمین خود دارند. این طواف بر زنی که دچار عادت ماهیانه یا خونریزی بعد از زایمان شده، واجب نیست. اما عمرهگزار طواف وداع ندارد چه از اهل مکه باشد یا نه؛
رسول الله ج غیر از عمرهای که به همراه حج انجام داد، سه عمره به جای آورد که در هیچیک از آنها طواف وداع انجام نداد.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: أُمِرَ النَّاسُ أَنْ یَکُونَ آخِرُ عَهْدِهِمْ بِالْبَیْتِ، إِلَّا أَنَّهُ خُفِّفَ عَنِ الْمَرْأَةِ الْحَائِضِ.[42]
ابن عباس ب میگوید: به مردم امر شد که آخرین عملشان در ایام حج، طواف وداع باشد مگر زنانی که دچار عادت ماهیانه شوند که از این قاعده مستثنی هستند.
روش حجی که رسول الله ج بیان کرده و صحابه را به آن امر نمود.
روش حج مبرور: و آن حجی است که خالصانه برای الله متعال باشد و بر طبق سنت قولی و فعلی رسول الله ج انجام شود؛ مناسک در وقتهای مشخص شده خود انجام شود؛ از مال پاک باشد؛ وقت حجگزار با ذکر و عبادت، امر به معروف، نهی از منکر، نیکی به مردم و با دوری از گناهان و اذیت و آزار رساندن به مردم سپری شود.
الله متعال میفرماید: ﴿فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا﴾ [الکهف: 110]. «[ای پیامبر،] بگو: من فقط بشری [عادی] همچون شما هستم. به من وحی میشود که تنها معبودتان، اللهِ یکتاست؛ پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
توقف در مشاعر (منا، مزدلفه، عرفات)
1- منا و مزدلفه و عرفات از مشاعر حج هستند. بنابراین برای هیچکس جایز نیست مالک آنها باشد. منا محل اقامت کسانی بود که ذکر آنها گذشت. و هرکس خوابیدن دو یا سه شب از ایام تشریق را در منا ترک کند، یا اینکه توقف در منا را به مقدار یک روز بدون اینکه عذری داشته باشد ترک کند، گنهکار خواهد بود و مناسک وی صحیح اما ناقص است؛ بنابراین باید توبه و استغفار کند.
کسیکه مکانی را جهت اقامت در منا نیافت، در کنار آخرین خیمهای که در سرزمین منا مستقر شده، جا گیرد، (از هر جهت بود تفاوتی نمیکند) هرچند خارج از منا باشد. در این شرایط چنین کاری نه اشکالی دارد و نه ریختن خون میطلبد. و نباید در منا در مسیر راه قرار بگیرد؛ زیرا موجب زیان دیدن خود و اذیت و آزار دیگران میشود.
2- منا و مزدلفه و عرفات مشاعر الهی هستند مانند مساجد؛ برای هیچکس جایز نیست در این مناطق خانهای بسازد و آن را به اجاره دهد یا اینکه بخشی از زمین آن را خریداری کرده و اجاره دهد. و اگر کسی چنین کند و حجاج ناچار به پرداخت اجاره باشند، گناه بر کسی خواهد بود که اجاره میگیرد.
3- بر امام و حاکم اسلامی واجب است در مشاعر شرایط مناسب جهت تحقیق مصالح و امنیت و آسایش حجاج را فراهم نموده و در رعایت نظم و سر و سامان دادن امور کوشا باشد.
عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُعَاذٍ، عَنْ رَجُلٍ، مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج قَالَ: خَطَبَ النَّبِیُّ ج النَّاسَ بِمِنًى وَنَزَّلَهُمْ مَنَازِلَهُمْ فَقَالَ: «لِیَنْزِلِ الْمُهَاجِرُونَ هَا هُنَا» وَأَشَارَ إِلَى مَیْمَنَةِ الْقِبْلَةِ «وَالْأَنْصَارُ هَا هُنَا» وَأَشَارَ إِلَى مَیْسَرَةِ الْقِبْلَةِ «ثُمَّ لِیَنْزِلِ النَّاسُ حَوْلَهُمْ».[43]
از عبدالرحمن بن معاذ از مردی از اصحاب پیامبر ج روایت است که فرمود: پیامبر ج در منی به ایراد خطبه پرداخت و مردم را در جایگاههایشان مستقر کرد و فرمود: «مهاجرین در اینجا مستقر شوند» و به سمت راست قبله اشاره کرد؛ «و انصار در اینجا مستقر شوند» و به سمت چپ قبله اشاره کرد؛ «سپس باید بقیه مردم پیرامون آنها مستقر شوند».
- برای اهل مکه و کسانیکه در مکه حضور دارند و احرام نبستهاند، سنت است که غسل و نظافت نموده و خوشبویی استفاده کنند و در روز ترویه و قبل از زوال برای حج احرام ببندند. روز ترویه برابر است با هشتم ذیحجه؛ و اینان از مکه احرام بسته و در نیت احرام میگویند: «لَبَّیْکَ حَجًّا».
اما قارِن و مفرِد بر احرام خود باقی میماند و قبل از زوال همراه حجاج به سوی منا خارج میشود.
و کسیکه صبح روز هشتم و پس از آن، به نیت حج تمتع به مکه میآید، عمره را انجام نمیدهد؛ زیرا وقت حج آغاز شده است. پس مناسکش را به حج قِران تغییر میدهد. و طواف کرده و سعی میکند و بلافاصله به سوی منی حرکت میکند.
- سپس هرکس با هر نیتی که در حج داشته (اِفراد، قِران، تَمتُّع) لبیکگویان و قبل از زوال به سوی منا حرکت میکند.
اگر میسر بود نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را همراه امام در منا با جماعت میخواند. چنانکه هر نماز در وقت خودش و به صورت قصر و نه جمع خوانده میشود. و اگر این امر میسر نبود همراه گروه خود نماز را به جماعت به صورت قصر میخواند و بین نمازها جمع نمیکند. و این شب را در منا سپری میکند. در این روز مشغول تلبیه و ذکر و دعا، سلام کردن، نصیحت و خیرخواهی، امر به معروف، نهی از منکر، غذا دادن به دیگران - اگر میسر بود - و دیگر اعمال نیک میشود.
حدود منا
از غرب: جمرة عقبه؛
از شرق: وادی مُحَسِّر؛
از شمال: کوه بزرگ و مرتفع؛
از جنوب: کوه بزرگ و مرتفعی که روبهروی آن قرار دارد.
در هر سو تابلوهایی قرار داده شده که حدود منا را مشخص میکنند بنابراین حجاج باید متوجه این تابلوها باشند.
چون خورشید در روز نهم طلوع کرد که روز عرفه میباشد، لبیکگویان و درحالیکه تکبیر و تهلیل میگوید از منا به سوی عرفه حرکت میکند. تا زوال خورشید در نَمُره میماند که جایی نزدیک عرفات است اما بخشی از عرفات نیست. نمره مکانی است واقع در غرب وادی عُـرَنه به سمت حرم؛ رسول الله ج در نمره توقف کرد و چون خورشید منحرف شد به وادی عرنه به سمت عرفه رفته و به ایراد خطبه در میان مردم پرداخت. و نماز ظهر و عصر را به صورت قصر و جمع خوانده و سپس به سوی عرفه حرکت نمود.
از غرب: وادی عرنه؛
از شرق: کوههای محیط و مشرف بر میدان عرفات؛
از شمال: محل تلاقی وادی وصیق و وادی عرنه؛
از جنوب: پس از مسجد نمره به سمت جنوب به اندازهی یک و نیم کیلومتر.
در هریک از این مناطق تابلوهایی قرار داده شده که حدود عرفات را مشخص میکنند. پس حجاج باید متوجه این مساله باشند.
- وقتی زوال خورشید پایان یافت، به سوی ابتدای عرفات و به سمت مسجد عرفات میرود. امام در این مکان برای مردم به ایراد خطبه میپردازد که اکنون داخل مسجد قرار دارد. سپس موذن برای نماز ظهر اذان میگوید. اقامه گفته میشود و امام، نماز ظهر و عصر را به صورت قصر و جمع به همراه مردم میخواند. دو رکعت دو رکعت و با نیت جمع تقدیم با یک اذان و دو اقامه؛
اما اگر این برای حجگزار میسر نباشد، نماز را به صورت قصر و جمع در محلی که قرار دارد، همراه گروهش و به ترتیب بیان شده، به جماعت میخواند.
سنت است که خطبه امام را گوش کنند و پس از آن اذان داده شده و نماز در همین مکان خوانده شود.
- پس از اقامهی نماز، سنت این است که متوجه عرفات شده و در جوار کوه عرفه بایستد و کوه را بین خود و قبله قرار دهد، رو به قبله کند و مسیری را که برای رمل طی میکنند، در برابر خود قرار دهد و از کوه بالا نمیرود؛ زیرا رسول الله ج چنین نکرد و به بالا رفتن از کوه دستور نداد.
در زیر صخرههای پایین کوه میایستد، به ذکر، دعا و طلب مغفرت با رعایت خشوع و فروتنی میپردازد. درحالیکه دستها را بالا برده، دعا میکند و لبیک و تهلیل میگوید. میتواند درحالیکه سوار بر مرکب است چنین کند یا اینکه نشسته بر زمین این عمل را انجام دهد. اما افضل آن است عملی را انجام دهد که خاشعانه و فروتنانهتر باشد.
- با دعاهایی که در قرآن و سنت وارد شده و نیز دعاهایی که خود میخواهد و موافق با اصول و قواعد کلی قرآن و سنت است، بسیار دعا کند. و نیز از استغفار، توبه، تکبیر، تهلیل، حمد و ثنای الله، درود فرستادن بر رسول الله ج، اظهار فقر و نیاز به درگاه الله، غافل و خسته نشود و این اعمال را به کثرت انجام دهد. و در دعا اصرار داشته باشد و اجابت آن را امری بعید تصور نکند. و پیوسته در سایه کوه به ذکر و دعا مشغول باشد تا اینکه قرص خورشید پنهان گردد.
و اگر توقف در جوار کوه و نزدیک صخرهها میسر نبود، در هر مکانی از عرفه که میسر بود مستقر شود. و تمام عرفه محل توقف است جز بطن عرنه.
توقف در عرفه پس از زوال خورشید در روز عرفه آغاز شده و تا غروب خورشید میباشد. و زمان توقف تا طلوع فجر شب دهم ادامه دارد. و هرکس قبل از زوال خورشید یا شبهنگام وارد عرفه شود، جایز است. اما سنت وارد شدن به عرفه بعد از زوال میباشد. و هرکس یک شب یا یک روز یا حتی لحظهای در عرفه توقف داشته باشد، کفایت میکند.
کسیکه روز در عرفه توقف کند و قبل از غروب، عرفه را ترک کند، درحقیقت امر واجب را ترک کرده است. و در این زمینه عملی از اعمال اهل جاهلیت داشته است که قبل از غروب خورشید به سوی مزدلفه حرکت میکردند. و در این زمینه با عمل رسول الله ج مخالفت کرده است؛ زیرا رسول الله ج پس از غروب خورشید به سوی مزدلفه حرکت نمود. و در اینصورت گنهکار بوده و باید توبه کند و حجش صحیح است اما نه بدون نقص.
عَنْ عُرْوَةَ بْنِ مُضَرِّسِ س قَالَ: أَتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج بِالمُزْدَلِفَةِ حِینَ خَرَجَ إِلَى الصَّلَاةِ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّی جِئْتُ مِنْ جَبَلَیْ طَیِّئٍ أَکْلَلْتُ رَاحِلَتِی، وَأَتْعَبْتُ نَفْسِی، وَاللَّهِ مَا تَرَکْتُ مِنْ حَبْلٍ إِلَّا وَقَفْتُ عَلَیْهِ، فَهَلْ لِی مِنْ حَجٍّ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ شَهِدَ صَلَاتَنَا هَذِهِ، وَوَقَفَ مَعَنَا حَتَّى نَدْفَعَ وَقَدْ وَقَفَ بِعَرَفَةَ قَبْلَ ذَلِکَ لَیْلًا، أَوْ نَهَارًا، فَقَدْ أَتَمَّ حَجَّهُ، وَقَضَى تَفَثَهُ».[44]
عُروَه بن مُضَرِّس س میگوید: زمانی که رسول الله ج در مزدلفه برای نماز خارج شد نزدش رفتم و گفتم: ای رسول الله! من از دو کوه طیء (سَلمی و اَجَا) آمدم. مرکبم را غذا دادم و خودم را خسته کردم. نزد هر تل ماسهای توقف کردم. آیا حج من پذیرفته است؟ رسول الله ج فرمود: «هرکس در این نماز (نماز صبح در مزدلفه) شرکت داشته باشد و همراه ما توقف (وقوف) کند تا حرکت کنیم و قبل از این، شبی یا روزی در عرفه توقف کرده باشد، حجش کامل شده و مناسکش که بر او واجب بوده، انجام داده است».
وقت افاضه از عرفات (حرکت از عرفات به سوی مزدلفه)
وقتی خورشید پنهان شد، حجاج لبیکگویان و درحالیکه تکبیر و تهلیل میگویند، از عرفات به سوی مزدلفه خارج میشوند و لازم است آرامش خود را حفظ کنند و برای دیگر حجاج و حتی چهارپا و مرکبش مزاحمت ایجاد نکنند. و اگر شرایط مهیا بود با سرعت این کار را انجام دهند.
چون به مزدلفه رسید، سه رکعت نماز مغرب را در آنجا میخواند و پس از آن دو رکعت نماز عشا؛ این دو نماز را به صورت جمع تاخیر و با یک اذان و دو اقامه میخواند. این شب را در مزدلفه میگذراند و نماز تهجد و وتر میخواند و پس از آن نماز صبح را به همراه نماز سنت صبح، در تاریکی و پس از وارد شدن وقت میخواند.
از غرب: وادی محسر؛
از شرق: مفیض المأزمین غربی؛
از شمال: کوه ثَبیر؛
از جنوب: کوههای مریخی مقابل کوه ثبیر.
در این مناطق تابلوهایی قرار داده شده که حدود مزدلفه را مشخص میکنند، بنابراین حجاج باید متوجه باشند.
وقتی حجاج نماز صبح را در عرفات خواندند، به مشعرالحرام میآیند که اکنون مسجد مزدلفه میباشد. در مزدلفه رو به قبله ایستاده و به ذکر و حمد و ثنا و تهلیل و تکبیر مشغول میشوند و لبیک گفته و سوار بر مرکب و پیاده دعا میکنند تا اینکه روز روشن شود. چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡکُرُوهُ کَمَا هَدَىٰکُمۡ وَإِن کُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّینَ﴾ [البقرة: 198]. «و هنگامی که [روز نهم، پس از وقوف] از عرفات کوچ کردید، الله را در «مَشعَر الحرام» یاد کنید؛ و او را یاد کنید؛ زیرا شما را که پیشتر از گمراهان بودید [به ادای مناسک حج و دیگر اعمال عبادی] هدایت کرد».
و اگر رفتن به سوی مشعرالحرام میسر نباشد، سرزمین مزدلفه تماماً محل توقف است. پس در هر مکانی از مزدلفه قرار داشت، رو به قبله کرده و مشغول دعا میشود تا هوا روشن شود.
وقت حرکت از مزدلفه به سوی منا، حجاج قبل از طلوع خورشید و با آرامش از مزدلفه به سوی منا حرکت میکنند.
الله متعال میفرماید: ﴿ثُمَّ أَفِیضُواْ مِنۡ حَیۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ وَٱسۡتَغۡفِرُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ١٩٩﴾ [البقرة: 199]. «سپس از همانجا که مردم [= پیروان ابراهیم] روانه میشوند [شما نیز از عرفات به سوی مِنا] حرکت کنید و از الله آمرزش بخواهید؛ [زیرا] بیتردید، الله آمرزندۀ مهربان است».
چون به وادی مُحَسِّر رسید - منطقهای بین مزدلفه و منا که جزء منا نیست- چه پیاده یا سواره، با سرعت بیشتر حرکت کند. پس از جهت رمی جمرات هفت سنگریزه از هرجا که خواست بردارد. چه از پیرامون جمرات یا از مسیر حرکت از منا به سوی جمرات؛ و اگر از مزدلفه نیز برداشت، جایز است. در مسیر راه تکبیر و تلبیه میگوید. و چون رمی جمره عقبه را آغاز کرد، تلبیه را قطع میکند. برای ضعیفان و کسانیکه معذور هستند و همراهان ایشان که به خدمت آنها مشغول هستند، جایز است که چون ماه پنهان شد یا زمانی که اکثر شب سپری شده بود، از مزدلفه به سوی منا حرکت کنند. و چون به منا رسیدند، به رمی جمرهی عقبه مشغول شوند.
رمی جمره عقبه برای کسانیکه معذور هستند و همراهان ایشان، شب عید قربان بعد از پنهان شدن ماه میباشد. چون حجگزار به جمره عقبه رسید - و آن آخرین جمرات از سمت منا میباشد- پس از طلوع خورشید با هفت سنگریزه آن را رمی کند. به این ترتیب که منا را سمت راست خود قرار داده و مکه را سمت چپش؛ دست راستش را برای رمی جمره بلند میکند و با هر سنگی که پرتاب میکند، الله اکبر میگوید.
سنت در جمعآوری سنگها این است که کوچک باشند. اندازهای بین نخود و فندق.
رمی جمرات با سنگهای بزرگ جایز نیست. و نیز رمی جمرات با چیزی جز سنگ جایز نیست. و در این عمل نباید برای دیگران مزاحمت ایجاد شده و اذیت و آزار دیگران صورت گیرد.
پس از رمی جمرات، متمتع و قارن قربانی را ذبح میکنند و به هنگام ذبح قربانی میگویند: «بِاسْمِ اللهِ وَاللهُ أَکْبَرُ، اللهم تَقَبَّلَ مِنِّی» «با نام الله، الله اکبر، یا الله! از من قبول فرما».
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: ضَحَّى النَّبِیُّ ج بِکَبْشَیْنِ أَمْلَحَیْنِ أَقْرَنَیْنِ، ذَبَحَهُمَا بِیَدِهِ، وَسَمَّى وَکَبَّرَ، وَوَضَعَ رِجْلَهُ عَلَى صِفَاحِهِمَا.[45]
انس س میگوید: پیامبر ج دو قوچ سفید شاخدار قربانی کرد. با دست خود آن دو را سر برید و هنگام قربانی بسم الله و الله اکبر گفت و پایش را بر یک طرف گردن آن دو نهاده بود.
سنت این است که از گوشت قربانی بخورد و از شوربای آن بنوشد و از گوشت آن به فقرا بدهد. و برای او جایز است که مقداری را برای سرزمین خود ذخیره کند.
اما کسیکه حجش اِفراد بوده، بعد از رمی جمرات سرش را میتراشد. چون قربانی ندارد. چنانکه حجاجی که اهل مکه هستند و حجشان قِران یا تمتع است، قربانی ندارند.
پس از ذبح قربانی، سرش را میتراشد یا موهایش را کوتاه میکند و تراشیدن سر برای مردان افضل است.
سنت این است که آرایشگر، تراشیدن سر را از سمت راست آن شروع کند. و زنان از موهای سر به اندازه یک بند انگشت کوتاه میکنند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «اللهم اغْفِرْ لِلْمُحَلِّقِینَ»، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ، وَلِلْمُقَصِّرِینَ؟، قَالَ: «اللهم اغْفِرْ لِلْمُحَلِّقِینَ» قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ، وَلِلْمُقَصِّرِینَ؟، قَالَ: «اللهم اغْفِرْ لِلْمُحَلِّقِینَ»، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ، وَلِلْمُقَصِّرِینَ؟ قَالَ: «وَلِلْمُقَصِّرِینَ».[46]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «یا الله! کسانیکه موهای سرشان را میتراشند، بیامرز». گفتند: ای رسول الله، کسانیکه موهایشان را کوتاه میکنند چه؟ فرمود: «یا الله! کسانیکه سرشان را میتراشند، بیامرز». گفتند: ای رسول الله، کسانیکه موهایشان را کوتاه میکنند چه؟ فرمود: «یا الله! کسانیکه سرشان را میتراشند بیامرز». گفتند: ای رسول الله کسانیکه موهایشان را کوتاه میکنند چه؟ فرمود: «و کسانیکه موهایشان را کوتاه میکنند را نیز بیامرز».
وقتی حجاج اعمال گذشته را انجام دادند، تمام ممنوعات احرام جز جماع برای آنها حلال میشود. بنابراین لباس پوشیدن و عطر زدن و پوشیدن سر و ... برای آنها حلال است. و اگر رمی جمره عقبه را انجام داده و سرش را بتراشد همهی ممنوعات احرام برای او حلال خواهد شد جز زنان؛ هرچند قربانی را ذبح نکند مگر برای کسانیکه با خود قربانی آورده باشند. برای ایشان زمانی حلال میشود که رمی را انجام داده و قربانی را ذبح نموده و سپس سرش را بتراشد.
و برای امام سنت است که صبح روز عید در منا و در محل جمرات به ایراد خطبه پرداخته و در آن مناسک را آموزش دهد. و مردم را به تقوا، همکاری در امور نیک و افزایش ذکر و شکر الله، سفارش نماید.
تحلل دوم پس از رمی، ذبح قربانی و تراشیدن سر، حجگزار مناسک حج را انجام داده است. نظافت میکند سپس لباسش را میپوشد و عطر استفاده میکند و به هنگام ضُحی به سوی مکه حرکت نموده و خانه را طواف میکند که این طواف، طواف افاضه یا زیارت نامیده میشود اما در آن رمل نمیکند. الله متعال میفرماید: ﴿ثُمَّ لۡیَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡیُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡیَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ٢٩﴾ [الحج: 29]. «سپس باید آلودگیهایشان را برطرف سازند و به نذرهای خویش وفا کنند و [گرداگردِ] این خانۀ کهن [= کعبه] طواف کنند».
سپس به سعی بین صفا و مروه میپردازد. و این در صورتی است که متمتع باشد. و اگر حاجیِ قِران یا اِفراد باشد و همراه طواف قدوم، سعی را انجام نداده باشد، مانند متمتع طواف نموده و سعی میکند. و اگر بعد از طواف قدوم، عمل سعی را انجام داده باشد - که افضل هم همین است - بعد از طواف افاضه، سعی بر او لازم نیست. و پس از این همه چیز حتی زنان برای حجاج حلال میشود.
طواف افاضه همان طواف زیارت است. برای افراد معذور که در عرفه توقف کردهاند، وقت آن پس از گذشتن اکثر شب عید آغاز میشود و برای حجاج سنت است که طواف افاضه را در صبحگاه روز عید انجام دهند هرچند تاخیر آن جایز است. البته نباید این تاخیر تا بعد از ماه ذیالحجه ادامه یابد؛ مگر به دلیل عذری.
سپس حجاج از مکه به منا بازمیگردند و اگر میسر بود نماز ظهر را در منا میخوانند و باقی روز عید و ایام تشریق و شبهای آن را در منا سپری میکنند. بنابراین شب یازدهم، دوازدهم و سیزدهم - اگر تاخیر کند - را در منا سپری میکند و افضل همین است. اما اگر سپری کردن تمام این شبها در منا میسر نباشد، بخش بزرگی از یکی از شبهای منا را در منا میگذراند، چه از اول شب یا وسط یا آخر آن؛ و اگر گذراندن شب در منا میسر نباشد، شب را در جوار منا سپری میکند؛ زیرا امور واجب در حالت عدم تواناییِ ادایِ آنها ساقط میشوند.
جمع شدن حجاج در مشاعر بخشی از مناسک است. و توقف آنها در مشاعر برای ادای مناسک، عبادتی مقصود شریعت است. با این عمل حجاج یکدیگر را میشناسند و از یکدیگر استفاده میبرند و در نیکی و تقوا به یاری همدیگر میشتابند. بنابراین بر کسیکه حج میکند واجب است که در منا و عرفات و مزدلفه، شب و روزی را بگذراند. چنانکه عمل پیامبر ج چنین بوده است و به هنگام حج خارج شدن از مشاعر جایز نیست مگر به دلیل عذری؛ همانند ادای طواف یا سعی یا نیازی ضروری؛ که پس از رفع نیاز باید فوراً به مشاعر بازگردد.
وقت رمی در ایام تشریق حجگزار نمازهای پنجگانه را با جماعت در اوقات خود میخواند. اگر میسر بود نمازهایش را در مسجد حنیف قصر و نه جمع میکند. و در غیر اینصورت در هر مکانی از منا میسر بود، نماز جماعت میخواند. و رمی جمرات سهگانه را در ایام تشریق بعد از زوال خورشید انجام میدهد؛ و سنگریزهها را هر روز از یک بخش منا برمیدارد.
1- اگر میسر باشد، سنت این است که پیاده به سوی جمرات برود. در روز یازدهم بعد از زوال به رمی جمره اولی بپردازد که کوچکترین جمرات است و نزدیک مسجد حنیف میباشد. با هفت سنگ پشت سر هم به رمی جمرهی اولی میپردازد. برای پرتاب هر سنگ دست راستش را بالا برده و الله اکبر میگوید؛ و چنانچه میسر بود رو به قبله چنین میکند. وقتی از رمی جمره اولی فارغ شد، اندکی از سمت راست جلو آمده رو به قبله میایستد، دستها را بالا برده و در حد توان دعا را طولانی میکند.
2- سپس به سوی جمره وسطی رفته و آن را مانند جمره اولی با هفت سنگ رمی میکند. و با پرتاب هر سنگ دست راستش را بلند کرده و تکبیر میگوید. سپس اندکی از سمت چپ جلو آمده، رو به قبله ایستاده، دستها را بلند کرده و به دعای طولانی میپردازد. البته مقدار دعای وی در این مرحله کمتر از دعای پس از جمره اولی باشد.
3- سپس به سوی جمره عقبه رفته و با هفت سنگ به رمی آن میپردازد. در این حالت که مکه در سمت چپ و منا در سمت راست وی قرار گیرد. و پس از رمی جمره عقبه برای دعا نمیایستد. و اینگونه بیست و یک سنگ را به سوی جمرات پرتاب کرده است.
برای معذور جایز است که شب را در منا سپری نکند و رمی دو روز را در یک روز انجام دهد یا اینکه رمی جمرات را تا آخرین روز ایام تشریق به تاخیر بیندازد یا اینکه در شب رمی کند. - و این نیز برای او افضل است - جز رمی روز سیزدهم که آن را قبل از غروب انجام میدهد.
- در روز دوازدهم همچون روز یازدهم عمل میکند. پس از زوال خورشید به ترتیب به رمی جمرات میپردازد. سنت این است که رمی جمرات سهگانه در طبقه همکف باشد هرچند در طبقات بالاتر نیز جایز است.
- اگر دوست داشت زودتر از منا خارج شود، قبل از غروب خورشید در روز دوازدهم، از منا خارج میشود. و اگر تا روز سیزدهم در منا ماند چنانکه پیشتر گذشت، بعد از زوال خورشید رمی جمرات را انجام میدهد. و اینکه روز سیزدهم در منا باشد، افضل است؛ زیرا عمل رسول الله ج چنین بوده است. و زنان در تمام مواردی که بیان شد، با مردان یکسان میباشند. و اینگونه حجگزار از اعمال حج فارغ میشود.
رسول الله ج تنها یک حج انجام داد و آن حجة الوداع بود. در این حج مناسک را انجام داده و آنها را به مردم آموخت و مسئولیت دعوت به سوی الله را به امت سپرد.
در عرفه دین کامل شد و در روز عید قربان امت اسلامی مسئولیت دین را به عهده گرفت چنانکه رسول الله ج در حجةالوداع فرمود: «لِیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الغَائِبَ»[47]: «حاضران باید به غایبان برسانند».
ذکر و یاد الله پس از پایان یافتن مناسک
برای هر مسلمانی چنین مشروع شده که پس از هر عبادتی همچون نماز، روزه و حج به ذکر و یاد الله مشغول شود. همان ذاتی که به او توفیق ادای عبادت را عطا نمود. حمد و ستایش الله را میگوید که ادای فریضهای را برای وی میسر نمود. و نیز برای کوتاهی و تقصیرش طلب مغفرت کند و خیر دنیا و آخرت را از الله بخواهد. و چنین تصورش چنین نباشد که عبادتی را به طور کامل انجام داده و اینگونه بر الله متعال منت نهاده است.
الله متعال میفرماید: ﴿فَإِذَا قَضَیۡتُم مَّنَٰسِکَکُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَذِکۡرِکُمۡ ءَابَآءَکُمۡ أَوۡ أَشَدَّ ذِکۡرٗاۗ فَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا وَمَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ٢٠٠ وَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ٢٠١ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ نَصِیبٞ مِّمَّا کَسَبُواْۚ وَٱللَّهُ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ٢٠٢﴾ [البقرة: 200-202]. «پس چون مناسک [حج] خود را به جای آوردید، همانگونه که پدرانتان را [با فخر و غرور] یاد میکردید - بلکه [بهتر و] بیشتر از آن - الله را یاد کنید؛ و برخی از مردم [کافرانی] هستند که میگویند: «پروردگارا، به ما در دنیا [مال و فرزند] عطا کن». این شخص در آخرت بهرهای [از نعمتهای الهی] ندارد. و برخی [دیگر] از ایشان [مؤمنانی] هستند که میگویند: «پروردگارا، به ما در دنیا نیکی [= روزی، سلامتی، دانش و ایمان] عطا کن و در آخرت [نیز] نیکی [عطا فرما] و ما را از عذاب آتش نگه دار». اینانند که از دستاوردشان بهرهای دارند؛ و الله در حسابرسى، سریع است».
- پس از رمی روز سیزدهم بعد از زوال خورشید، از منا خارج میشود. و سنت این است کسیکه از اهل مکه نیست - اگر میسر بود - در منطقه اَبطح بماند و نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را در آنجا بخواند. و بخشی از شب را در ابطح سپری کند.
سپس به مکه آمده و طواف وداع را انجام میدهد. البته اگر از اهالی مکه نباشد. و زنی که دچار عادت ماهیانه یا خونریزی بعد از زایمان باشد، طواف وداع ندارد. هنگامیکه طواف وداع تمام شد، به وطنش بازمیگردد. و اگر خواست، میتواند هر مقدار آب زمزم که بخواهد با خود ببرد.
و اگر بعد از رمی از منا خارج شد و پس از آن نماز ظهر را خواند و طواف وداع را انجام داده و به وطنش بازگشت، جایز است.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: أُمِرَ النَّاسُ أَنْ یَکُونَ آخِرُ عَهْدِهِمْ بِالْبَیْتِ، إِلَّا أَنَّهُ خُفِّفَ عَنِ الْمَرْأَةِ الْحَائِضِ.[48]
ابن عباس ب میگوید: به مردم امر شد که آخرین عملشان در ایام حج، طواف وداع باشد مگر زنانی که دچار عادت ماهیانه شوند که از این قاعده مستثنی هستند».
چون حجگزار طواف افاضه را به تاخیر اندازد، آن را قبل از خروج از مکه انجام میدهد و در اینصورت طواف افاضه کفایت نموده و نیازی به طواف وداع نیست. و کسیکه طواف وداع بر او واجب است و قبل از انجام آن از مکه خارج میشود، لازم است بازگشته و طواف وداع را انجام دهد. و اگر برای طواف وداع به مکه بازنگردد، گنهکار بوده و مناسک وی ناقص است و باید توبه و استغفار کند.
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ب قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ ج مَکَثَ تِسْعَ سِنِینَ لَمْ یَحُجَّ، ثُمَّ أَذَّنَ فِی النَّاسِ فِی الْعَاشِرَةِ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج حَاجٌّ، فَقَدِمَ الْمَدِینَةَ بَشَرٌ کَثِیرٌ، کُلُّهُمْ یَلْتَمِسُ أَنْ یَأْتَمَّ بِرَسُولِ اللهِ ج، وَیَعْمَلَ مِثْلَ عَمَلِهِ، فَخَرَجْنَا مَعَهُ، حَتَّى أَتَیْنَا ذَا الْحُلَیْفَةِ، فَوَلَدَتْ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی بَکْرٍ، فَأَرْسَلَتْ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج: کَیْفَ أَصْنَعُ؟ قَالَ: «اغْتَسِلِی، وَاسْتَثْفِرِی بِثَوْبٍ وَأَحْرِمِی» فَصَلَّى رَسُولُ اللهِ ج فِی الْمَسْجِدِ، ثُمَّ رَکِبَ الْقَصْوَاءَ، حَتَّى إِذَا اسْتَوَتْ بِهِ نَاقَتُهُ عَلَى الْبَیْدَاءِ، نَظَرْتُ إِلَى مَدِّ بَصَرِی بَیْنَ یَدَیْهِ، مِنْ رَاکِبٍ وَمَاشٍ، وَعَنْ یَمِینِهِ مِثْلَ ذَلِکَ، وَعَنْ یَسَارِهِ مِثْلَ ذَلِکَ، وَمِنْ خَلْفِهِ مِثْلَ ذَلِکَ، وَرَسُولُ اللهِ ج بَیْنَ أَظْهُرِنَا، وَعَلَیْهِ یَنْزِلُ الْقُرْآنُ، وَهُوَ یَعْرِفُ تَأْوِیلَهُ، وَمَا عَمِلَ بِهِ مِنْ شَیْءٍ عَمِلْنَا بِهِ، فَأَهَلَّ بِالتَّوْحِیدِ «لَبَّیْکَ اللهُمَّ، لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَکَ، وَالْمُلْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ» وَأَهَلَّ النَّاسُ بِهَذَا الَّذِی یُهِلُّونَ بِهِ، فَلَمْ یَرُدَّ رَسُولُ اللهِ ج عَلَیْهِمْ شَیْئًا مِنْهُ، وَلَزِمَ رَسُولُ اللهِ ج تَلْبِیَتَهُ. قَالَ جَابِرٌ س: لَسْنَا نَنْوِی إِلَّا الْحَجَّ، لَسْنَا نَعْرِفُ الْعُمْرَةَ، حَتَّى إِذَا أَتَیْنَا الْبَیْتَ مَعَهُ، اسْتَلَمَ الرُّکْنَ فَرَمَلَ ثَلَاثًا وَمَشَى أَرْبَعًا، ثُمَّ نَفَذَ إِلَى مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ ÷، فَقَرَأَ: ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗىۖ﴾ [البقرة: 125] فَجَعَلَ الْمَقَامَ بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْبَیْتِ، فَکَانَ أَبِی یَقُولُ - وَلَا أَعْلَمُهُ ذَکَرَهُ إِلَّا عَنِ النَّبِیِّ ج -: کَانَ یَقْرَأُ فِی الرَّکْعَتَیْنِ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ وَقُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ، ثُمَّ رَجَعَ إِلَى الرُّکْنِ فَاسْتَلَمَهُ، ثُمَّ خَرَجَ مِنَ الْبَابِ إِلَى الصَّفَا، فَلَمَّا دَنَا مِنَ الصَّفَا قَرَأَ: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ﴾ [البقرة: 158] «أَبْدَأُ بِمَا بَدَأَ اللهُ بِهِ» فَبَدَأَ بِالصَّفَا، فَرَقِیَ عَلَیْهِ، حَتَّى رَأَى الْبَیْتَ فَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ، فَوَحَّدَ اللهَ وَکَبَّرَهُ، وَقَالَ: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ» ثُمَّ دَعَا بَیْنَ ذَلِکَ، قَالَ: مِثْلَ هَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ نَزَلَ إِلَى الْمَرْوَةِ، حَتَّى إِذَا انْصَبَّتْ قَدَمَاهُ فِی بَطْنِ الْوَادِی سَعَى، حَتَّى إِذَا صَعِدَتَا مَشَى، حَتَّى أَتَى الْمَرْوَةَ، فَفَعَلَ عَلَى الْمَرْوَةِ کَمَا فَعَلَ عَلَى الصَّفَا، حَتَّى إِذَا کَانَ آخِرُ طَوَافِهِ عَلَى الْمَرْوَةِ، فَقَالَ: «لَوْ أَنِّی اسْتَقْبَلْتُ مِنْ أَمْرِی مَا اسْتَدْبَرْتُ لَمْ أَسُقِ الْهَدْیَ، وَجَعَلْتُهَا عُمْرَةً، فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ لَیْسَ مَعَهُ هَدْیٌ فَلْیَحِلَّ، وَلْیَجْعَلْهَا عُمْرَةً»، فَقَامَ سُرَاقَةُ بْنُ مَالِکِ بْنِ جُعْشُمٍ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ، أَلِعَامِنَا هَذَا أَمْ لِأَبَدٍ؟ فَشَبَّکَ رَسُولُ اللهِ ج أَصَابِعَهُ وَاحِدَةً فِی الْأُخْرَى، وَقَالَ: «دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِی الْحَجِّ» مَرَّتَیْنِ «لَا بَلْ لِأَبَدِ أَبَدٍ» وَقَدِمَ عَلِیٌّ مِنَ الْیَمَنِ بِبُدْنِ النَّبِیِّ ج، فَوَجَدَ فَاطِمَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا مِمَّنْ حَلَّ، وَلَبِسَتْ ثِیَابًا صَبِیغًا، وَاکْتَحَلَتْ، فَأَنْکَرَ ذَلِکَ عَلَیْهَا، فَقَالَتْ: إِنَّ أَبِی أَمَرَنِی بِهَذَا، قَالَ: فَکَانَ عَلِیٌّ یَقُولُ، بِالْعِرَاقِ: فَذَهَبْتُ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج مُحَرِّشًا عَلَى فَاطِمَةَ لِلَّذِی صَنَعَتْ، مُسْتَفْتِیًا لِرَسُولِ اللهِ ج فِیمَا ذَکَرَتْ عَنْهُ، فَأَخْبَرْتُهُ أَنِّی أَنْکَرْتُ ذَلِکَ عَلَیْهَا، فَقَالَ: «صَدَقَتْ صَدَقَتْ، مَاذَا قُلْتَ حِینَ فَرَضْتَ الْحَجَّ؟» قَالَ قُلْتُ: اللَّهُمَّ، إِنِّی أُهِلُّ بِمَا أَهَلَّ بِهِ رَسُولُکَ، قَالَ: «فَإِنَّ مَعِیَ الْهَدْیَ فَلَا تَحِلُّ» قَالَ: فَکَانَ جَمَاعَةُ الْهَدْیِ الَّذِی قَدِمَ بِهِ عَلِیٌّ مِنَ الْیَمَنِ وَالَّذِی أَتَى بِهِ النَّبِیُّ ج مِائَةً، قَالَ: فَحَلَّ النَّاسُ کُلُّهُمْ وَقَصَّرُوا، إِلَّا النَّبِیَّ ج وَمَنْ کَانَ مَعَهُ هَدْیٌ، فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ التَّرْوِیَةِ تَوَجَّهُوا إِلَى مِنًى، فَأَهَلُّوا بِالْحَجِّ، وَرَکِبَ رَسُولُ اللهِ ج، فَصَلَّى بِهَا الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ وَالْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ وَالْفَجْرَ، ثُمَّ مَکَثَ قَلِیلًا حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ، وَأَمَرَ بِقُبَّةٍ مِنْ شَعَرٍ تُضْرَبُ لَهُ بِنَمِرَةَ، فَسَارَ رَسُولُ اللهِ ج وَلَا تَشُکُّ قُرَیْشٌ إِلَّا أَنَّهُ وَاقِفٌ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ، کَمَا کَانَتْ قُرَیْشٌ تَصْنَعُ فِی الْجَاهِلِیَّةِ، فَأَجَازَ رَسُولُ اللهِ ج حَتَّى أَتَى عَرَفَةَ، فَوَجَدَ الْقُبَّةَ قَدْ ضُرِبَتْ لَهُ بِنَمِرَةَ، فَنَزَلَ بِهَا، حَتَّى إِذَا زَاغَتِ الشَّمْسُ أَمَرَ بِالْقَصْوَاءِ، فَرُحِلَتْ لَهُ، فَأَتَى بَطْنَ الْوَادِی، فَخَطَبَ النَّاسَ وَقَالَ: «إِنَّ دِمَاءَکُمْ وَأَمْوَالَکُمْ حَرَامٌ عَلَیْکُمْ، کَحُرْمَةِ یَوْمِکُمْ هَذَا فِی شَهْرِکُمْ هَذَا، فِی بَلَدِکُمْ هَذَا، أَلَا کُلُّ شَیْءٍ مِنْ أَمْرِ الْجَاهِلِیَّةِ تَحْتَ قَدَمَیَّ مَوْضُوعٌ، وَدِمَاءُ الْجَاهِلِیَّةِ مَوْضُوعَةٌ، وَإِنَّ أَوَّلَ دَمٍ أَضَعُ مِنْ دِمَائِنَا دَمُ ابْنِ رَبِیعَةَ بْنِ الْحَارِثِ، کَانَ مُسْتَرْضِعًا فِی بَنِی سَعْدٍ فَقَتَلَتْهُ هُذَیْلٌ، وَرِبَا الْجَاهِلِیَّةِ مَوْضُوعٌ، وَأَوَّلُ رِبًا أَضَعُ رِبَانَا رِبَا عَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، فَإِنَّهُ مَوْضُوعٌ کُلُّهُ، فَاتَّقُوا اللهَ فِی النِّسَاءِ، فَإِنَّکُمْ أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانِ اللهِ، وَاسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِکَلِمَةِ اللهِ، وَلَکُمْ عَلَیْهِنَّ أَنْ لَا یُوطِئْنَ فُرُشَکُمْ أَحَدًا تَکْرَهُونَهُ، فَإِنْ فَعَلْنَ ذَلِکَ فَاضْرِبُوهُنَّ ضَرْبًا غَیْرَ مُبَرِّحٍ، وَلَهُنَّ عَلَیْکُمْ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ، وَقَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ إِنِ اعْتَصَمْتُمْ بِهِ، کِتَابُ اللهِ، وَأَنْتُمْ تُسْأَلُونَ عَنِّی، فَمَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ؟» قَالُوا: نَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ وَأَدَّیْتَ وَنَصَحْتَ، فَقَالَ: بِإِصْبَعِهِ السَّبَّابَةِ، یَرْفَعُهَا إِلَى السَّمَاءِ وَیَنْکُتُهَا إِلَى النَّاسِ «اللَّهُمَّ، اشْهَدْ، اللَّهُمَّ، اشْهَدْ» ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ أَذَّنَ، ثُمَّ أَقَامَ فَصَلَّى الظُّهْرَ، ثُمَّ أَقَامَ فَصَلَّى الْعَصْرَ، وَلَمْ یُصَلِّ بَیْنَهُمَا شَیْئًا، ثُمَّ رَکِبَ رَسُولُ اللهِ ج، حَتَّى أَتَى الْمَوْقِفَ، فَجَعَلَ بَطْنَ نَاقَتِهِ الْقَصْوَاءِ إِلَى الصَّخَرَاتِ، وَجَعَلَ حَبْلَ الْمُشَاةِ بَیْنَ یَدَیْهِ، وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ، فَلَمْ یَزَلْ وَاقِفًا حَتَّى غَرَبَتِ الشَّمْسُ، وَذَهَبَتِ الصُّفْرَةُ قَلِیلًا، حَتَّى غَابَ الْقُرْصُ، وَأَرْدَفَ أُسَامَةَ خَلْفَهُ، وَدَفَعَ رَسُولُ اللهِ ج وَقَدْ شَنَقَ لِلْقَصْوَاءِ الزِّمَامَ، حَتَّى إِنَّ رَأْسَهَا لَیُصِیبُ مَوْرِکَ رَحْلِهِ، وَیَقُولُ بِیَدِهِ الْیُمْنَى «أَیُّهَا النَّاسُ، السَّکِینَةَ السَّکِینَةَ» کُلَّمَا أَتَى حَبْلًا مِنَ الْحِبَالِ أَرْخَى لَهَا قَلِیلًا، حَتَّى تَصْعَدَ، حَتَّى أَتَى الْمُزْدَلِفَةَ، فَصَلَّى بِهَا الْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ وَإِقَامَتَیْنِ، وَلَمْ یُسَبِّحْ بَیْنَهُمَا شَیْئًا، ثُمَّ اضْطَجَعَ رَسُولُ اللهِ ج حَتَّى طَلَعَ الْفَجْرُ، وَصَلَّى الْفَجْرَ، حِینَ تَبَیَّنَ لَهُ الصُّبْحُ، بِأَذَانٍ وَإِقَامَةٍ، ثُمَّ رَکِبَ الْقَصْوَاءَ، حَتَّى أَتَى الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ، فَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ، فَدَعَاهُ وَکَبَّرَهُ وَهَلَّلَهُ وَوَحَّدَهُ، فَلَمْ یَزَلْ وَاقِفًا حَتَّى أَسْفَرَ جِدًّا، فَدَفَعَ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ، وَأَرْدَفَ الْفَضْلَ بْنَ عَبَّاسٍ، وَکَانَ رَجُلًا حَسَنَ الشَّعْرِ أَبْیَضَ وَسِیمًا، فَلَمَّا دَفَعَ رَسُولُ اللهِ ج مَرَّتْ بِهِ ظُعُنٌ یَجْرِینَ، فَطَفِقَ الْفَضْلُ یَنْظُرُ إِلَیْهِنَّ، فَوَضَعَ رَسُولُ اللهِ ج یَدَهُ عَلَى وَجْهِ الْفَضْلِ، فَحَوَّلَ الْفَضْلُ وَجْهَهُ إِلَى الشِّقِّ الْآخَرِ یَنْظُرُ، فَحَوَّلَ رَسُولُ اللهِ ج یَدَهُ مِنَ الشِّقِّ الْآخَرِ عَلَى وَجْهِ الْفَضْلِ، یَصْرِفُ وَجْهَهُ مِنَ الشِّقِّ الْآخَرِ یَنْظُرُ، حَتَّى أَتَى بَطْنَ مُحَسِّرٍ، فَحَرَّکَ قَلِیلًا، ثُمَّ سَلَکَ الطَّرِیقَ الْوُسْطَى الَّتِی تَخْرُجُ عَلَى الْجَمْرَةِ الْکُبْرَى، حَتَّى أَتَى الْجَمْرَةَ الَّتِی عِنْدَ الشَّجَرَةِ، فَرَمَاهَا بِسَبْعِ حَصَیَاتٍ، یُکَبِّرُ مَعَ کُلِّ حَصَاةٍ مِنْهَا، مِثْلِ حَصَى الْخَذْفِ، رَمَى مِنْ بَطْنِ الْوَادِی، ثُمَّ انْصَرَفَ إِلَى الْمَنْحَرِ، فَنَحَرَ ثَلَاثًا وَسِتِّینَ بِیَدِهِ، ثُمَّ أَعْطَى عَلِیًّا، فَنَحَرَ مَا غَبَرَ، وَأَشْرَکَهُ فِی هَدْیِهِ، ثُمَّ أَمَرَ مِنْ کُلِّ بَدَنَةٍ بِبَضْعَةٍ، فَجُعِلَتْ فِی قِدْرٍ، فَطُبِخَتْ، فَأَکَلَا مِنْ لَحْمِهَا وَشَرِبَا مِنْ مَرَقِهَا، ثُمَّ رَکِبَ رَسُولُ اللهِ ج فَأَفَاضَ إِلَى الْبَیْتِ، فَصَلَّى بِمَکَّةَ الظُّهْرَ، فَأَتَى بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، یَسْقُونَ عَلَى زَمْزَمَ، فَقَالَ: «انْزِعُوا، بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، فَلَوْلَا أَنْ یَغْلِبَکُمُ النَّاسُ عَلَى سِقَایَتِکُمْ لَنَزَعْتُ مَعَکُمْ» فَنَاوَلُوهُ دَلْوًا فَشَرِبَ مِنْهُ.[49]
جابر بن عبدالله ب میگوید: رسول الله ج نه سال صبر کرد و حج نکرد. بعد از آن در سال دهم در بین مردم ندا داده شد که رسول الله ج حج خواهند کرد. تعداد زیادی از مردم به مدینه رفتند و میخواستند که به رسول الله ج اقتدا نمایند و شبیه او حج گزارند. ما همراه او بیرون آمدیم تا به ذیالحُلَیفَه رسیدیم. در آنجا اسما دختر عمیس، محمد بن ابوبکر را به دنیا آورد. وی کسی را نزد رسول الله ج فرستاد که چگونه عمل نماید؟ رسول الله ج فرمود: «غسل کن و پارچهای استفاده کن (مثل نوارهای بهداشتی امروزی) و احرام ببند».
پیامبر الله در مسجد نماز گزارد و سپس سوار شتر خود، قصواء شد تا وقتی که به "بیداء" رسید. من نگاهی انداختم تا جایی که با چشم قابل مشاهده بود، روبرو، پشت سر، سمت راست و سمت چپش را جمعیت سواره و پیاده فرا گرفته بود. رسول الله ج در میان ما بود، قرآن بر او نازل میشد و تفسیرش را خوب میدانست و هرچه رسول الله ج انجام میداد ما نیز انجام میدادیم. آنگاه رسول الله ج لبیک یکتاپرستی سر داد و فرمود: «لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ، لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَکَ، وَالْمُلْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ». و مردم با کلماتی که امروزه لبیک میگویند، لبیک گفتند. (اشاره به بعضی از الفاظ لبیک که از برخی از صحابه نقل شده است). رسول الله ج به هیچ یک از الفاظ آنها ایراد نگرفت ولی خودش بر همان الفاظ لبیک یکتاپرستی، پایبند بود. (لفظ دیگری استفاده نکرد و سنت هم همین است که ما همان الفاظ رسول الله ج را بگوییم).
جابر میگوید: ما فقط به قصد حج آمده بودیم و از عمره اطلاعی نداشتیم، تا اینکه به همراه رسول الله ج به کعبه رسیدیم. در این هنگام رسول الله ج رکن حجرالاسود را استلام نمود (لمس کرد) و در سه دور نخست، رمل نمود (گامهایش را نزدیک به هم و با تندی بر میداشت و شانه هایش را تکان میداد) و در چهار دور دیگر، به طور عادی راه رفت. سپس به سوی مقام ابراهیم ÷ رفت و چنین تلاوت کرد: ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗىۖ﴾ [البقرة: 125]: «[مقرر کردیم که] مقام ابراهیم را نمازگاهی برای خویش انتخاب کنید» و طوری بود که مقام، میان او و بیت قرار گرفته بود (و دو رکعت نماز خواند). (جعفر میگوید:) پدرم میگفت: مطمئنم که از پیامبر ج نقل میکرد که در دو رکعت نماز طواف، سورههای ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ١﴾ [الإخلاص: 1]. و ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡکَٰفِرُونَ١﴾ [الکافرون: 1]. را خواند. سپس دوباره به سمت حجرالاسود برگشت و آن را استلام نمود (لمس کرد). آنگاه از دروازه به سوی صفا بیرون رفت. هنگامیکه به صفا نزدیک شد، این آیه را تلاوت فرمود: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ...﴾ [البقرة: 158]: «همانا صفا و مروه از نشانههای الهی هستند...» و فرمود: «با همان چیزی که الله آغاز نموده، آغاز میکنم». پس از صفا آغاز نمود و به اندازهای بر آن بالا رفت تا اینکه خانهی الله را مشاهده نمود. آنگاه روبه روی آن ایستاد و الله را به یگانگی خواند و تکبیر گفت و فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ»: «هیچ معبود راستینی جز الله یگانهی بیهمتا وجود ندارد. پادشاهی و ستایش تنها از آن اوست و او بر هرچیز تواناست. هیچ معبود راستینی جز الله نیست؛ کسیکه وعدهاش را راست گردانید و بندهاش را یاری داد و احزاب را به تنهایی شکست داد». سپس دعا نمود و در این میان کلمات گفته شده را سه بار تکرار کرد. آنگاه به سمت مروه پایین آمد تا وقتی که در وسط وادی رسید، در آنجا دوید تا اینکه صعود آغاز شد، آنگاه به طور عادی راه رفت تا اینکه به مروه رسید. در مروه نیز چنان کرد که در صفا انجام داده بود و چون در آخرین سعی بالای مروه رسید، فرمود: «اگر آنچه را که اکنون میدانم، اول میدانستم، حیوان قربانی را با خود نمیآوردم و حَجَّم را عمره قرار میدادم. پس هرکس با خود حیوان قربانی به همراه ندارد، از احرام به درآید و آن را عمره به حساب آورَد».
سپس سُراقَه بن مالک بن جُعشُم برخاست و گفت: ای رسول الله، این (عمره در ماههای حج) ویژهی این سال ماست یا همیشگی است؟ رسول الله ج انگشتان دستانش را در هم فرو برد و فرمود: «عمره در حج داخل شده است و این برای همیشه و ابدی است». علی بن ابی طالب س شتران پیامبر ج را از یمن آورد و دید که فاطمه ل از احرام به در آمده است و لباس رنگین بر تن دارد و سرمه زده است. علی س آن را ناپسند دانست و بر او ایراد گرفت. فاطمه ل گفت: پدرم چنین دستور داده است؛ راوی میگوید: بعد از آن علی س در عراق میگفت: من نزد رسول الله ج رفته بودم تا فاطمه ل را به خاطر کاری که کرده بود، مورد سرزنش قرار دهم و در مورد آنچه وی کرده بود از پیامبر ج فتوا بگیرم. به آن گفتم که من از فاطمه ل به خاطر کارش انتقاد کردم. رسول الله ج فرمود: «او راست گفته است؛ راست گفته است. تو هنگام نیت حج، چه گفتی؟» علی س گفت: گفتم: یا الله! من به همان نیتی احرام میبندم که رسولت احرام بسته است. رسول الله ج فرمود: «من هم همراه خود قربانی آوردهام، پس تو از احرام بیرون نیا». راوی میگوید: مجموع حیوانات قربانی را که علی س برای رسول الله ج آورده بود، صد شتر بود.
به هر حال جز رسول الله ج و کسانیکه با خود قربانی داشتند، باقی مردم موهایشان را کوتاه کردند و از احرام بیرون آمدند. در روز هشتم ذیالحجه (ترویه) برای حج احرام بستند و به سوی منی حرکت کردند. رسول الله ج این مسیر را سوار بر مرکب طی کرد و نماز ظهر، عصر، مغرب، عشا و صبح را در منا گزارد و مقداری صبر کرد تا وقتی که خورشید طلوع کرد. آنگاه دستور داد خیمهای مویین برایش در نمره برپا کنند. بعد از آن رسول الله به راه افتاد. قریش، مطمئن بودند که پیامبر ج در مشعر الحرام، همان جایی که آنان در دوران جاهلیت توقف میکردند، توقف میکند؛ اما رسول الله از مشعر الحرام عبور نمود تا به عرفه رسید. در آنجا دید که خیمه را برایش در نمره برپا کردهاند، پس در آنجا توقف نمود تا اینکه خورشید مایل گردید، در این هنگام دستور داد تا ناقهاش، قصواء را برایش پالان کنند. آنگاه به وسط وادی (عُرنه) آمد و برای مردم، سخنرانی کرد و فرمود: «خونها و اموال شما همانند حرمت این روز (عرفه) در این ماه (ذیالحجه) و در این شهر (مکه) برایتان حرام است؛ بدانید که تمام امور جاهلیت را زیر پا گذاشتم؛ قتلهای دوران جاهلیت، نادیده گرفته میشوند. و اولین خونی که از خونهایمان گذشت مینمایم، خون فرزند ربیعه بن حارث است که به هدف شیرخوارگی در قبیلهی بنیسعد، به سر میبرد و توسط قبیلهی هذیل، کشته شد. همچنین رباهای دوران جاهلیت نیز نادیده گرفته میشوند و اولین ربایی که از آن گذشت مینماییم، ربای عباس بن عبدالمطلب است؛ همانا همهی آن بخشیده شده است. در مورد زنان از الله بترسید؛ زیرا شما آنان را با عهد و پیمان الله به عقد خود در آوردهاید و طبق شریعت الهی شرمگاههایشان را برای خود حلال ساختهاید. یکی از حقوق شما بر آنان، این است که کسی را که شما دوست ندارید به خانههایتان راه ندهند. اگر چنین کردند، آنان را به آهستگی بزنید. حق آنان بر شما این است که آنان را به خوبی و به اندازهی توان، خوراک و پوشاک بدهید. در میان شما چیزی را بر جای میگذارم که اگر به آن چنگ زنید، هرگز گمراه نمیشوید؛ آن کتاب الله است. در روز قیامت دربارهی من از شما خواهند پرسید، چه جوابی میدهید؟»
صحابه همه گفتند: میگوییم که تو ابلاغ کردی و ادا نمودی وخیرخواهی کردی. پیامبر ج که انگشت سبابهاش را به سوی آسمان بلند میکرد و به سوی مردم اشاره مینمود، فرمود: «یا الله! گواه باش؛ یا الله! گواه باش». این جمله را سه بار تکرار نمود. سپس اذان و اقامه گفت و نماز ظهر خواند. سپس اقامه گفت و بدون اینکه میان نماز ظهر و عصر چیزی (نماز) بخواند، نماز عصر را خواند. سپس سوار بر مرکبش شد و شکم شترش را به سوی صخرهها (تخته سنگهای کوه رحمت) قرار داد، به گونهای که راه افراد پیاده، روبهرویش قرار گرفت و رو به سوی قبله نمود. در آنجا ماند تا اینکه خورشید غروب نمود و زردی آن، اندکی از بین رفت و بالاخره قرص آن ناپدید گشت. رسول الله ج اسامه را پشت سر خود سوار کرده بود. آنگاه حرکت نمود. رسول الله ج طوری مهار شتر را میکشید که سر شتر به قسمت جلوی پالان آن چسبیده بود (شتر را کنترل مینمود تا آهسته راه برود) و با دست راستش اشاره مینمود و میفرمود: «ای مردم! آرامش را حفظ کنید، آرامش را حفظ کنید». هرگاه به تپههای ریگ میرسید، اندکی مهار شتر را شل میکرد تا شتر بالای تپه برود و اینگونه به مسیرش ادامه داد تا اینکه به مزدلفه رسید و در آنجا نماز مغرب و عشا را با یک اذان و دو اقامه خواند و میان آن دو نماز نافله نخواند. سپس رسول الله ج خوابید تا وقتی که صبح شد. نماز صبح را با یک اذان و یک اقامه خواند، سپس سوار بر قصواء به مشعرالحرام رفت و رو به قبله دعا کرد و تکبیر (الله اکبر) و تهلیل (لا اله الا الله) گفت و الله را به یگانگی ستود. در آنجا ماند تا رنگ افق زرد گشت و قبل از طلوع خورشید به راه افتاد. رسول الله ج فضل بن عباس را که دارای چهرهای سفید و زیبا بود و موهای قشنگی داشت، پشت سرش سوار بر مرکب نمود. هنگامیکه رسول الله ج حرکت نمود، زنانی که میدویدند از کنارشان عبور کردند. فضل شروع به نگاه کردن به آنان نمود. رسول الله ج دستش را روی صورت فضل گذاشت. فضل چهرهاش را به طرف دیگر، برگرداند و نگاه میکرد. رسول الله ج چهرهی فضل را از آن طرف دیگر نیز برگرداند. ولی فضل از آن طرف دیگر، نگاه میکرد. به هر حال، اینگونه رسول الله ج به مسیرش ادامه داد تا اینکه به وادی محسّر رسید؛ اندکی شتر را تندتر راند. سپس راه وسطی را که به جمرهی بزرگ میرسید، در پیش گرفت تا اینکه به جمرهای که کنار درخت است (جمرهی بزرگ) رسید. آن را با هفت سنگریزه (به اندازهی دانه باقلا) از وسط وادی زد و با هر سنگریزهای تکبیر میگفت و سپس به قربانگاه رفت و با دست مبارک خویش شصت و سه شتر را ذبح نمود و بقیهی شترها را به علی س داد تا ذبح کند. (مجموع آنها صد شتر شد) اینگونه علی س را در قربانی خویش شریک کرد. سپس دستور داد تا از هر شتر، یک قطعه در دیگ بگذارند؛ آنگاه پیامبر ج و علی س هردو از گوشت و آبگوشت درست شده خوردند. سپس رسول الله ج سوار بر مرکب شد و به کعبه آمد و نماز ظهر را در مکه خواند و در آنجا فرزندان عبدالمطلب را دید که در کنار زمزم ایستادهاند و مردم را آب میدهند. فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب، آب بکشید. اگر بیم آن نمیرفت که مردم به شما هجوم آورند و خدمت آب دادن را از شما بگیرند، من هم همراه شما آب میکشیدم». آنان یک دلو آب را به پیامبر ج دادند و از آن آب نوشید.
ارکان حج: حج چهار رکن اساسی دارد: احرام، توقف در عرفه، طواف زیارت، سعی بین صفا و مروه.
- احرام از میقاتی که برای ساکنان هر منطقه مشخص شده است (احرام از میقات جزو واجبات است اما خود احرام رکن است)؛
- سپری کردن شبهای ایام تشریق در منا برای کسانیکه اهل سقایه و رعایه[50] و امثال آنها نیستند.
- سپری کردن شب عید در مزدلفه یا سپری کردن بیشتر شب برای ضعیفان و کسانیکه معذور هستند.
- تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر؛
- طواف وداع به هنگام خروج از مکه جز برای اهل مکه.
1- کسیکه احرام را ترک کند، مناسک وی جز با آن صحیح نخواهد بود؛ زیرا یکی از ارکان حج میباشد. و هرکس رکنی از ارکان حج یا عمره را ترک کند، مناسک وی صحیح نخواهد بود مگر با انجام آن؛
2- هرکس واجبی از واجبات حج یا عمره را ترک کند و این ترک عامدانه، با اختیار و با اطلاع از حکم آن باشد، گنهکار خواهد بود؛ زیرا با عمل رسول الله ج و امر او مخالفت کرده است. و مناسک وی ناقص و ناتمام است. و هرکس به سبب عذری آن را ترک کند، گناهی بر او نیست و چنانچه در نص وارد شده، باید فدیه بپردازد.
3- هرکس سنتی از سنتهای حج یا عمره را ترک کند، امری بر وی لازم نخواهد بود، اما ثواب و پاداش آن را از دست داده است. و سنت عبارت است از اقوال و اعمالی که رکن و واجب نباشند.
افضل آن است که حجگزار اعمال روز عید یعنی روز دهم ذیالحجه را به این ترتیب انجام دهد:
رمی جمره عقبه؛ ذبح قربانی؛ تراشیدن یا کوتاه کردن مو؛ طواف و در پایان سعی بین صفا و مروه. و این سنت نبوی است. اما اگر آنها را به این ترتیب هم انجام ندهد اشکالی ندارد. مثلا قبل از ذبحِ قربانی سرش را بتراشد. یا قبل از رمی جمره، طواف کند.
در روز عید یا ایام تشریق، ادای عمره یا تکرار آن برای حجاج جایز نیست. بلکه حاجی باید همراه دیگر حاجیان در منا باقی بماند تا اینکه مناسک وی کامل شود.
وقت ذبح قربانی از روز عید آغاز شده و تا غروب روز سیزدهم ذیالحجه ادامه دارد.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ العَاصِ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج وَقَفَ فِی حَجَّةِ الوَدَاعِ بِمِنًى لِلنَّاسِ یَسْأَلُونَهُ، فَجَاءهُ رَجُلٌ فَقَالَ: لَمْ أَشْعُرْ فَحَلَقْتُ قَبْلَ أَنْ أَذْبَحَ؟ فَقَالَ: «اذْبَحْ وَلاَ حَرَجَ» فَجَاءَ آخَرُ فَقَالَ: لَمْ أَشْعُرْ فَنَحَرْتُ قَبْلَ أَنْ أَرْمِیَ؟ قَالَ: «ارْمِ وَلاَ حَرَجَ» فَمَا سُئِلَ النَّبِیُّ ج عَنْ شَیْءٍ قُدِّمَ وَلاَ أُخِّرَ إِلَّا قَالَ: «افْعَلْ وَلاَ حَرَجَ».[51]
از عبدالله بن عمرو بن عاص ب روایت است که رسول الله ج در حجةالوداع در منا برای پاسخ به سوالات مردم توقف کرده بود. مردی آمد و گفت: به دلیل فراموشی و عدم آگاهی قبل از ذبح قربانی، موهای سرم را تراشیدم. رسول الله ج فرمود: «اشکالی ندارد». پس از آن شخص دیگری آمده و گفت: به دلیل غفلت و ناآگاهی قبل از رمی جمره، ذبح نمودم. رسول الله ج فرمود: «اشکالی ندارد». راوی میگوید: آن روز هرکس، هر حکمی را پس و پیش انجام داده بود و از رسول الله ج دربارهی آن سوال میکرد، رسول الله ج در پاسخ میفرمود: «انجام بده، اشکالی ندارد».
رسول الله ج در انجام تمام مناسک حج و عمره، ابتدا طواف کرده و پس از آن سعی بین صفا و مروه را انجام میداد. بنابراین انجام دادن سعی قبل از طواف جایز نیست؛ چه در حج یا عمره.
حج کسیکه در مزدلفه حضور نیابد
هنگامیکه حجاج از عرفه به سوی مزدلفه حرکت کنند و عذری همچون ازدحام یا ترس از خروج وقت عشا – چنانچه نماز را در راه بخواند- مانع رسیدن حاجی به مزدلفه شود و بعد از طلوع فجر یا بعد از طلوع خورشید به مزدلفه برسد، اندکی در مزدلفه توقف میکند سپس به سوی منا حرکت میکند. و در اینصورت نه گناهی بر او خواهد بود و نه ریختن خونی؛ و حجش صحیح است.
بر تمام حجاج واجب است که شبهای ایام تشریق را در منا سپری کنند و یک روز را هم در آن بمانند. و جایز نیست از منا خارج شوند مگر به دلیل ضرورت یا ادای مناسک؛ زیرا هدف، اجتماع در مناسک است و این به دلیل منافع و نیکیها و خیری است که در آن میباشد.
برای مسئولین و کسانیکه مشغول رسیدگی به امور حجاج هستند مانند پلیس راهنمایی و رانندگی، امنیت، پزشکان، آتشنشانها و ... جایز است که در صورت لزوم شبهای منا را در خارج از منا سپری کنند و در اینصورت فدیهای بر آنها نخواهد بود.
الله متعال میفرماید: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ وَٱسۡمَعُواْ وَأَطِیعُواْ وَأَنفِقُواْ خَیۡرٗا لِّأَنفُسِکُمۡۗ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٦﴾ [التغابن: 16]. «تا آنجا که میتوانید، از الله پروا کنید و [حق را] بشنوید و فرمان برید و انفاق کنید که برای خود شما بهتر است؛ و کسانی که از بُخل و حرصِ نفس خویش در امان بمانند، آنانند که رستگارند».
1- رمی جمرات بعد از روز عید، پس از زوال خورشید میباشد. و هرکس قبل از زوال این عمل را انجام دهد، لازم است پس از زوال آن را انجام دهد. و اگر پس از زوال رمی جمرات نکند تا اینکه خورشید در روز سیزدهم پنهان شود، گنهکار خواهد بود. بنابراین باید توبه کند و بعد از این رمی نکند چون وقت آن گذشته است و مناسک وی صحیح اما ناقص است؛ بنابراین باید به دلیل این مخالفت، از الله متعال طلب مغفرت و آمرزش کند. حجاج در ایام تشریق رمی جمرات را هر روزه بعد از زوال انجام میدهند و به این ترتیب: رمی جمره کوچک، سپس میانی و پس از آن رمی جمره بزرگ؛
2- ایام تشریق از باب رمی جمرات، همچون یک روز هستند. با این توضیح که اگر کسی معذور باشد و رمی جمرات روزی از ایام تشریق را با روز دیگر همراه کند، جایز است اما مرتکب ترک افضل شده است.
و هرکس هفت سنگ را به یک بار پرتاب کند، یک سنگ محسوب میشود و باید شش سنگ دیگر را به سوی جمرات پرتاب کند.
محل پرتاب سنگها، همان محل جمع شدن سنگها میباشد نه دیواری که برای تعیین محدودهی آن ایجاد شده است.
سنت این است که حجاج رمی جمرات را در وقتهای تعیین شده در روزهایی که مشخص شده انجام دهند. چنانکه رسول الله ج عمل کرد. و برای مسئولین و بیماران و کسانیکه معذورند یا اینکه ازدحام و شلوغی برای آنها ضرر دارد، جایز است رمی ایام تشریق را تا روز سیزدهم به تاخیر بیندازند و روز سیزدهم به ترتیب برای هر روز رمی جمرات کنند. برای روز یازدهم سه جمره کوچک، میانه و بزرگ را رمی کنند و پس از آن برای روز دوازدهم و سیزدهم به همین ترتیب عمل کنند.
اما اگر بدون عذر رمی جمرات تا بعد از روز سیزدهم به تاخیر بیفتد، گنهکار بوده و حجش صحیح اما ناقص است. اما اگر این تاخیر به دلیل عذری باشد، گناهی بر او نیست. اما در هردو حالت پس از روز سیزدهم رمی نکند. چون وقت این عبادت گذشته است و مناسک وی صحیح است.
رمی جمرات به نیابت از کسیکه توانایی این عمل را نداشته باشد، مانند مردان و زنان پیر و کودکان، جایز است. چنانکه کسی را به نیابت از خود، وکیلِ این امر میکند و وی به نیابت از موکل خود، رمی جمرات را انجام میدهد.
سنت این است که حاجی در روز عید طواف افاضه را انجام دهد. و نیز جایز است که تا ایام تشریق آن را به تاخیر بیندازد و نیز کسیکه معذور است میتواند آن را تا پایان ماه ذیالحجه به تاخیر بیندازد. اما تاخیر آن تا بعد از ذیالحجه جایز نیست مگر به دلیل عذری لازم و پیوسته همچون بیماری که به خاطر آن نمیتواند پیاده یا سواره طواف کند. یا زنی که قبل از طواف دچار خونریزی بعد از زایمان میشود؛ و عذرهایی از این قبیل. طواف افاضه از بزرگترین ارکان حج میباشد. بنابراین حتی اگر کسی به دلیل عذر یا فراموشی آن را ترک کند، باید آن را انجام دهد.
طواف زنی که دچار عادت ماهیانه یا خونریزی بعد از زایمان شده است
1- اگر زنی قبل از طواف دچار حیض یا نفاس شود، خانه را طواف نمیکند تا اینکه پاک شود. و در مکه میماند تا غسل کرده و خانه را طواف کند.
اگر همراه کسانی بود که منتظر وی نمیماندند و یا نمیتوانست در مکه بماند، باید دارویی که ضرر نداشته و باعث قطع عادت ماهیانه شود، مصرف کند سپس غسل نموده و طواف افاضه را به جای آورد؛ زیرا در اینصورت مضطر و ناچار است. و الله متعال هیچکس را بیش از توانش مکلف نکرده است. و انشاءالله حجش صحیح است. و اگر ناچار بود، در حالت حیض طواف کند؛ زیرا در صورت ناتوانی، شرط واجب (پاک بودن برای طواف) از او ساقط میشود.
2- هرگاه زنی برای عمره احرام بست اما قبل از طواف دچار عادت ماهیانه شد، اگر قبل از روز نهم پاک شد، عمرهاش را کامل میکند سپس برای حج احرام میبندد و به سوی عرفه خارج میشود. اما اگر قبل از روز عرفه پاک نشد، حج را وارد عمره میکند، چنانکه میگوید: «لَبَّیْکَ حَجّاً وَعُمْرَةً» و اینگونه حج او قِران میشود. و همراه مردم در مشاعر میماند و مناسک حج را انجام میدهد. و چون پاک شد، غسل نموده و خانه را طواف کرده و پس از آن به سعی میپردازد.
کسیکه حج او اِفراد یا قِران است وقتی به مکه آمد و طواف و سعی را انجام داد، برای او سنت است که مناسکش را به عمره تغییر دهد تا اینکه حج وی تمتع باشد. و نیز میتواند قبل از طواف و بعد از آن و بعد از سعی، مناسکش را به تمتع تغییر دهد.
و هرکس ترس فوت حج داشت، مانند زنی که حایض یا معذور است؛ میتواند نیت عمره را به حج قِران تبدیل کند و به سوی عرفات خارج شود تا همراه مردم به توقف در عرفات بپردازد.
وارد شدن به کعبه نه فرض است و نه سنتی از سنتهای حج یا عمره؛ بلکه وارد شدن به آن امری نیک است، البته اگر میسر باشد؛ و زمان خاصی برای آن وجود ندارد. و هرکس وارد خانه شد، مستحب است که در آن نماز بخواند و تکبیر گفته و دست به دعا بردارد. چون وارد خانه شد به اندازهی سه ذراع از دیوار کعبه فاصله بگیرد به گونهای که درِ ورودی، پشت سرش قرار بگیرد سپس دو رکعت نماز بخواند. رسول الله ج چنین عمل نمود. و کسیکه در حِجر کعبه (محدودهی داخل دیوار حطیم) نماز بخواند، گویا در خانه کعبه نماز خوانده است.
محل توقف برای دعا در حج و عمره
در حج شش توقف برای دعا وجود دارد: در صفا و مروه، در ابتدای هر دور از هفت دور سعی؛ در عرفه، در مزدلفه، بعد از جمره اول و بعد از جمره وسطی؛
اما در عمره دو توقف برای دعا میباشد: توقفی در صفا و توقفی در مروه در ابتدای هر دور از هفت دور سعی.
حجاج در حج سه تغییر مکان دارند:
1- از عرفه به سوی مزدلفه در شب عید؛
2- از مزدلفه به سوی منا در روز عید؛
3- از منا به سوی مکه برای طواف افاضه.
1- الله متعال میفرماید: ﴿لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکُمۡۚ فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡکُرُوهُ کَمَا هَدَىٰکُمۡ وَإِن کُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّینَ١٩٨ ثُمَّ أَفِیضُواْ مِنۡ حَیۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ وَٱسۡتَغۡفِرُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ١٩٩﴾ [البقرة: 198-199]. «گناهی بر شما نیست که [در ایام حج، با خرید و فروش] از فضل پروردگارتان [منفعت و روزی] طلب کنید؛ و هنگامی که [روز نهم، پس از وقوف] از عرفات کوچ کردید، الله را در «مَشعَر الحرام» یاد کنید؛ و او را یاد کنید، زیرا شما را که پیشتر از گمراهان بودید [به ادای مناسک حج و دیگر اعمال عبادی] هدایت کرد. سپس از همانجا که مردم [= پیروان ابراهیم] روانه میشوند [شما نیز از عرفات به سوی مِنا] حرکت کنید و از الله آمرزش بخواهید [زیرا] بیتردید، الله آمرزندۀ مهربان است».
2- الله متعال میفرماید: ﴿ثُمَّ لۡیَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡیُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡیَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ٢٩﴾ [الحج: 29]. «سپس باید آلودگیهایشان را برطرف سازند و به نذرهای خویش وفا کنند و [گرداگردِ] این خانۀ کهن [= کعبه] طواف کنند».
احکام مربوط به کسانیکه حجشان فوت شود یا به دلیلی از حج باز بمانند:
هرکس بیماری، عذر، مانع، حیض یا تمام شدن خرجکِرد او را از ادامهی حج باز دارد، اگر در ابتدای احرام نیت خارج شدن از حج را به دلیل مانع احتمالی شرط کرده باشد، از حج خارج شده و چیزی بر عهدهی او نخواهد بود. و اگر به هنگام احرام شرط خارج شدن از حج به دلیل عذر و مانع را نداشته است، باید قربانی کند سپس موهای سرش را تراشیده یا کوتاه کند و از مناسک حج خارج میشود. و اگر حجش فرض باشد، باید قضای آن را به جای آورد.
کسیکه توقف در عرفه را از دست بدهد، حجش فوت شده و وارد مناسک عمره میشود. و اگر این حج، حج فرض او باشد، در سالهای بعد قضای آن را به جای میآورد. و به خاطر فوت شدن حج قربانی میکند. و اگر به هنگام احرام خارج شدن از حج به دلیل مانع احتمالی را شرط کرده باشد، نیاز به قربانی ندارد.
کسیکه دشمن، او را از ادامه حج بازدارد، قربانی کرده و موی سرش را تراشیده یا کوتاه میکند و از مناسک خارج میشود. و اگر از عرفه بازداشته شود، از مناسک حج خارج شده و وارد مناسک عمره میشود. الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُ﴾ [البقرة: 196] «و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید] و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به جایگاهش [در قربانگاه] برسد».
و چون به زنی خبر فوت شوهرش ابلاغ شود و او در اثنای مناسک حج یا عمره باشد، مناسکش را به پایان میبرد؛ زیرا پایان دادن به مناسک واجب است. و مناسک و گذراندن عده هردو در وجوب یکسان هستند. و وقت برای ادای مناسک تنگ است؛ پس باید به هنگام تعارض دو واجب، آنکه وقتش تنگتر است مقدم داشت.
آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته میشود
عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج إِذَا قَفَلَ مِنَ الْجُیُوشِ، أَوِ السَّرَایَا، أَوِ الْحَجِّ، أَوِ الْعُمْرَةِ، إِذَا أَوْفَى عَلَى ثَنِیَّةٍ أَوْ فَدْفَدٍ، کَبَّرَ ثَلَاثًا، ثُمَّ قَالَ: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، آیِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ سَاجِدُونَ لِرَبِّنَا حَامِدُونَ، صَدَقَ اللهُ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ».[52]
عبدالله بن عمر ب میگوید: وقتی رسول الله ج از غزوه یا حج یا عمره باز میگشت، هر بار که از گردنه یا زمین سخت و بلندی بالا میرفت، سه بار تکبیر گفته و میفرمود: «لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، لَهُ المُلْکُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، آیِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ سَاجِدُونَ لِرَبِّنَا حَامِدُونَ، صَدَقَ اللَّهُ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الأَحْزَابَ وَحْدَهُ»: «معبود بر حقی جز الله نیست، یکتاست و شریکی ندارد. پادشاهی و فرمانروایی از آن اوست و او بر هر چیزی تواناست. ما باز میگردیم و توبهکنندگان، عبادتگزاران و ستایشگران پروردگارمان هستیم. الله به وعدهاش وفا کرد و بندهاش را یاری رساند و به تنهایی همهی گروهها(ی کفر) را شکست داد».
هدی: عبارت است از چهارپایانی که برای تقرب به الله متعال به حرم آورده میشوند. و آنچه به سبب تمتع یا قران یا احصار واجب میشود.
هدی دو نوع است:
الف) هدی تمتع و قِران که وقت ذبح آن از صبح روز عید شروع شده و تا غروب خورشید روز سیزدهم ذیالحجه که ایام تشریق است، ادامه دارد. و مستحب است که از آن خورده شود و به فقرا و مساکین داده شود.
این هدی داخل حدود حرم در مکه یا منا یا مزدلفه یا ... ذبح میشود.
الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلۡبُدۡنَ جَعَلۡنَٰهَا لَکُم مِّن شَعَٰٓئِرِ ٱللَّهِ لَکُمۡ فِیهَا خَیۡرٞۖ فَٱذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهَا صَوَآفَّۖ فَإِذَا وَجَبَتۡ جُنُوبُهَا فَکُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّۚ کَذَٰلِکَ سَخَّرۡنَٰهَا لَکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٣٦﴾ [الحج: 36]. «[قربانی کردنِ] شتر [و گاو در موسمِ حج] را برای شما از شعایر دین [و نشانههای عبادت الله] قرار دادیم. در این [کار،] خیر [و برکت] برایتان است. [هنگام قربانی،] در حالی که [شتران] بر پا ایستادهاند، نام الله را بر آنها ببرید [و نحرشان کنید]. آنگاه چون بر خاک افتادند، از [گوشت] آنها بخورید و تهیدستان آبرومند و گدایان را نیز اطعام کنید. آنها [=چارپایان] را اینچنین به خدمت شما گماشتیم؛ باشد که شکر به جای آورید».
ب) هدی احصار؛ وقت ذبح آن هنگام وجود سبب آن میباشد چه در خارج از محدودهی حرم یا در حرم؛ از آن به فقرا و مساکین میدهد و از آن چیزی نمیخورد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُ﴾ [البقرة: 196]. «و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید] و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به جایگاهش [در قربانگاه] برسد».
1- برای حجاجی که توانایی دارند، سنت است که زیاد قربانی انجام دهند و در بین فقرای حرم و ... تقسیم کنند.
عَنْ جَابِرٍ س –فِی صِفَةِ حَجَّةِ النَّبِیِّ ج- ثُمَّ انْصَرَفَ إِلَى الْمَنْحَرِ، فَنَحَرَ ثَلَاثًا وَسِتِّینَ بِیَدِهِ، ثُمَّ أَعْطَى عَلِیًّا، فَنَحَرَ مَا غَبَرَ، وَأَشْرَکَهُ فِی هَدْیِهِ، ثُمَّ أَمَرَ مِنْ کُلِّ بَدَنَةٍ بِبَضْعَةٍ، فَجُعِلَتْ فِی قِدْرٍ، فَطُبِخَتْ، فَأَکَلَا مِنْ لَحْمِهَا وَشَرِبَا مِنْ مَرَقِهَا.[53]
از جابر س در توصیف حج رسول الله ج روایت است که: «... سپس به قربانگاه رفت و با دست مبارک خویش شصت و سه شتر را ذبح نمود و بقیهی شترها را به علی س داد تا ذبح کند. (مجموع آنها صد شتر شد) اینگونه علی س را در قربانی خویش شریک کرد. سپس دستور داد تا از هر شتر، یک قطعه در دیگ بگذارند؛ آنگاه پیامبر ج و علی س هردو از گوشت و آبگوشت درست شده خوردند».
2- برای عمرهگزار سنت است که قربانی (هدی) را از سرزمینش یا از نزدیکترین مکان به محدودهی حرم تهیه کند و آن را به فقرای حرم و ... ببخشد.
عَنِ المِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ قَالَ: خَرَجَ النَّبِیُّ ج زَمَنَ الحُدَیْبِیَةِ مِنَ المَدِینَةِ فِی بِضْعَ عَشْرَةَ مِائَةً مِنْ أَصْحَابِهِ حَتَّى إِذَا کَانُوا بِذِی الحُلَیْفَةِ، قَلَّدَ النَّبِیُّ ج الهَدْیَ، وَأَشْعَرَ وَأَحْرَمَ بِالعُمْرَةِ.[54]
مِسوَر بن مَخرَمَه میگوید: پیامبر ج در زمان صلح حدیبیه با بیش از هزار تن از اصحابش از مدینه بیرون آمد. هنگامیکه به ذوالحلیفه رسید، شترهای هدی (شکرانه) را قلاده انداخت و کوهانهای آنها را علامتگذاری کرد و برای عمره احرام بست.
3- برای کسیکه در شهرش مقیم است، سنت است که هدی را به حرم بفرستد.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: فَتَلْتُ قَلاَئِدَ هَدْیِ النَّبِیِّ ج ثُمَّ أَشْعَرَهَا وَقَلَّدَهَا، أَوْ قَلَّدْتُهَا ثُمَّ بَعَثَ بِهَا إِلَى البَیْتِ، وَأَقَامَ بِالْمَدِینَةِ فَمَا حَرُمَ عَلَیْهِ شَیْءٌ کَانَ لَهُ حِلٌّ.[55]
عایشه ل میگوید: من قلادههای قربانی رسول الله ج را بافتم. سپس رسول الله ج کوهان شتر را علامتگذاری کرد و قلاده را به گردن قربانی آویخت یا من آویختم. و قربانی را به خانهی کعبه فرستاد و خود در مدینه باقی ماند و به سبب این کار مُحرم نشد تا آنچه را که الله متعال برای رسول الله ج حلال کرده بود بر او حرام شود.
عبارت است از آنچه در ایام قربانی جهت تقرب به الله ذبح میشود. مانند شتر، گاو، گوسفند.
قربانی بر هر مسلمان زندهای که توانایی آن را داشته باشد، سنت موکده است. و همانطور که قربانی به نیابت از زنده سنت است، به نیابت از مرده جایز است. چنانکه کسی از طرف خود و خانواده و زندگان و مردگان قربانی کند. یا اینکه مردهای وصیت کرده باشد که برای او قربانی کنند که تنفیذ این وصیت لازم است. اما اینکه قربانی مستقلی برای مرده در نظر گرفته شود، جایز نیست مگر در صورت وصیت مرده؛
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّآ أَعۡطَیۡنَٰکَ ٱلۡکَوۡثَرَ١ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَٱنۡحَرۡ٢ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ ٱلۡأَبۡتَرُ٣﴾ [الکوثر: 1-3]. «[ای پیامبر،] به راستی که ما خیرِ بینهایت [از جمله رود کوثر در بهشت را] به تو عطا کردیم؛ پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن. بیتردید، دشمنت [از همۀ خیرات و برکات، بیبهره و] بُریده است».
وقت ذبح قربانی از بعد نماز عید آغاز و تا آخرین روز ایام تشریق ادامه دارد. بنابراین روزهای ذبح قربانی، عبارت است از چهار روز: روز عید و سه روز بعد آن.
مستحب است که از گوشت قربانی بخورد و به فقرا بدهد.
قربانی کردن فضل بزرگی دارد؛ زیرا در آن نیت تقرب به الله نهفته است؛ و بخشندگی به خانواده، کمک به فقرا، صلهی رحم و نیکی به نزدیکان و همسایهها را در بر دارد.
1- در هدی و قربانی و عقیقه، شتر باید 5 سال به بالا، گاو دو سال به بالا، گوسفند 6 ماه به بالا، بز یک سال به بالا داشته باشد. و چون قربانی مشخص شود، فروختن و هدیه دادن آن جایز نیست مگر اینکه بهتر از آن را جایگزین کند.
2- واجب است که عقیقه، قربانی یا هدی از چهارپایانی چون شتر و گاو و گوسفند و بز باشد و به سن شرعی معتبر رسیده باشد و از هر عیبی سالم باشد. و بهتر آن است که بهترین و چاقترین و گرانترین آنها باشد.
گوسفند برای یک نفر، شتر برای هفت نفر و گاو برای هفت نفر کفایت میکند. و جایز است که از طرف خود و خانوادهاش چه زندگان و چه مردگان، یک گوسفند یا گاو یا شتر قربانی کند.
و برای حجاجی که توانگر هستند مستحب است بیش از دیگران قربانی کنند تا هم به پیامبر ج اقتدا کرده باشند و هم حجاج بیت الله را پذیرایی کرده باشند و هم کمکی به فقرای حرم باشد. و اینگونه اجر و پاداش فراوانی را کسب کنند.
کسیکه قصد قربانی دارد، اموری بر او حرام است
کسیکه قصد قربانی دارد، بر وی حرام است که در ده روز اول ذیالحجه مو یا ناخنش را کوتاه کند یا اینکه بخشی از پوست بدنش را جدا کند. و اگر چنین کند، طلب مغفرت کند و فدیهای بر او نیست.
عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا دَخَلَتِ الْعَشْرُ، وَأَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یُضَحِّیَ، فَلَا یَمَسَّ مِنْ شَعَرِهِ وَبَشَرِهِ شَیْئًا».[56]
از امسلمه ل روایت است که رسول الله ج فرمود: «چون دههی ذیالحجه آغاز شد و کسی قصد قربانی داشت، نباید مو و ناخنش را کوتاه کند».
1- سنت در نحر شتر این است که شتر ایستاده و دست چپش بسته باشد. و گاو و گوسفند خوابانیده ذبح میشوند. اما ذبح شتر به صورت خوابیده بر روی زمین جایز است. و نحر شتر از پایینترین قسمت گردنش از جهت سینه میباشد. و ذبح گاو یا گوسفند از بالاترین قسمت گردن و نزدیک به سر انجام میشود. چنانکه گاو یا گوسفند را بر شانهی چپ میخواباند و پای راستش را بر گردنش گذاشته، سپس سرش را گرفته و آنرا ذبح میکند. و به هنگام ذبح یا نحر میگوید: «بِاسْمِ اللهِ وَاللهُ أَکْبَرُ، اللهم تَقَبَّلَ مِنِّی» «با نام الله، الله اکبر، یا الله! از من قبول فرما».
الف) الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلۡبُدۡنَ جَعَلۡنَٰهَا لَکُم مِّن شَعَٰٓئِرِ ٱللَّهِ لَکُمۡ فِیهَا خَیۡرٞۖ فَٱذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهَا صَوَآفَّۖ فَإِذَا وَجَبَتۡ جُنُوبُهَا فَکُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّۚ کَذَٰلِکَ سَخَّرۡنَٰهَا لَکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٣٦﴾ [الحج: 36]. «[قربانی کردنِ] شتر [و گاو در موسمِ حج] را برای شما از شعایر دین [و نشانههای عبادت الله] قرار دادیم. در این [کار،] خیر [و برکت] برایتان است. [هنگام قربانی،] در حالی که [شتران] بر پا ایستادهاند، نام الله را بر آنها ببرید [و نحرشان کنید]. آنگاه چون بر خاک افتادند، از [گوشت] آنها بخورید و تهیدستان آبرومند و گدایان را نیز اطعام کنید. آنها [=چارپایان] را اینچنین به خدمت شما گماشتیم؛ باشد که شکر به جای آورید».
ب) عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: ضَحَّى النَّبِیُّ ج بِکَبْشَیْنِ أَمْلَحَیْنِ أَقْرَنَیْنِ، ذَبَحَهُمَا بِیَدِهِ، وَسَمَّى وَکَبَّرَ، وَوَضَعَ رِجْلَهُ عَلَى صِفَاحِهِمَا.[57]
انس س میگوید: پیامبر ج دو قوچ سفید شاخدار قربانی کرد. با دست خود آن دو را سر برید و هنگام قربانی بسم الله و الله اکبر گفت و پایش را بر یک طرف گردن آن دو نهاده بود.
2- سنت است که هدی یا قربانی را خود ذبح کند؛ و اگر نمیتوانست ذبح کردن را به خوبی انجام دهد و صفت احسان را در آن رعایت کند، قصاب آن را ذبح کند اما در برابر ذبح اجرت دریافت نمیکند. و به هنگام ذبح نام کسیکه قربانی برای اوست یا به نیابت از او انجام میشود، برده میشود.
ذَبیحه با قطع حلقوم و مری و دو یا یکی از رگهای گردن و ریخته شدن خون حلال میشود.
چون مسلمانی هدی یا قربانی را ذبح نمود و بعد از ذبح آن متوجه بیماری حیوان شد، این قربانی یا هدی کفایت نمیکند؛ زیرا مقصود از آن فوت شده است.
حیوانی که دنبهاش یا بخشی از آن قطع شده باشد، کوهان نداشته باشد، کور باشد، پاهایش قطع شده باشد، در هدی و قربانی و ذبایحی که نیت تقرب در آنها میباشد، جایز نیست.
عَنْ البَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج: «أَرْبَعَةٌ لَا یُجْزِینَ فِی الْأَضَاحِیِّ: الْعَوْرَاءُ الْبَیِّنُ عَوَرُهَا، وَالْمَرِیضَةُ الْبَیِّنُ مَرَضُهَا، وَالْعَرْجَاءُ الْبَیِّنُ ظَلْعُهَا، وَالْکَسِیرَةُ الَّتِی لَا تُنْقِی».[58]
از براء بن عازب س روایت است که از پیامبر ج شنیده که فرمود: «چهار حیوان برای قربانی جایز نیست: حیوان کوری که کوریاش واضح و آشکار باشد؛ حیوان بیماری که بیماریاش آشکار باشد؛ حیوان لنگی که لنگیدن آن واضح باشد و حیوانی که پایش شکسته باشد، چنانکه قادر به راه رفتن نباشد و بسیار نحیف و لاغر باشد».
بهترین هدی و قربانی یک شتر کامل است و پس از آن یک گاو کامل و در وهلهی بعد یک گوسفند و یک هفتم شتر یا گاو؛ اما در عقیقه شتر یا گاو یا گوسفند تنها برای یک نفر کفایت میکند. و در عقیقه ذبح گوسفند افضل است؛ زیرا در سنت نبوی گوسفند ذکر شده است. و افضل این است که گوسفند نر باشد.
ویزا و مجوز حج و عمره و مشخص شدن هویت حجاج همه جهت ساماندهی و تنظیم امور و برقراری امنیت جهت ادای این عبادت بزرگ به بهترین نحو میباشد نه در جهت بازداشتن از آن و مقید کردنش؛
تهیه ویزا شرطی برای واجب شدن حج میباشد همچون توشهی سفر و وسیلهی سفر؛ و هرکس به دلیل ویزا از حج بازداشته شود، دیگری نمیتواند به نیابت از او حج کند.
و فروختن مجوز یا ویزای حج حرام است و استفاده کردن از آن تنها برای کسانی جایز است که به آنها مجوز و ویزا داده شده است. و فریب دادن سازمان و دفاتر حج با مجوز یا ویزای تقلبی جایز نیست؛ زیرا مخالفت با ولیِ امر و دروغ و هرج و مرج و ایجاد خلل امنیتی و درآمد حرام را به دنبال دارد.
در اصل پیدرپی انجام دادن حج و عمره مستحب است. و تکرار مناسک عمره در یکسال نیز مستحب است؛ زیرا اصل در عباداتی که وقت مشخصی ندارند، تکرار آنها میباشد. مانند نماز نافله و روزهی نفل؛
هرگاه ازدحام در حج و عمره از حد متعارف آن بیشتر باشد، ولیِ امر میتواند تعداد حجگزاران و عمرهگزاران را محدود به تعدادی معین کند. تا کسانیکه قصد حج یا عمره دارند، مناسک را به آسانی و آرامش انجام دهند.
و نیز میتواند برای کسانیکه قبلاً حج کردهاند، برای حج بعدی وقت مشخصی مثلاً پنج سال دیگر در نظر بگیرد. تا اینکه از ازدحام بیش از حد جلوگیری شود. اما علما و دعوتگران و پزشکان و سربازان از این قاعده مستثنی هستند؛ زیرا مسئولیت بخشهای مختلفی از حج را بر عهده دارند. مانند راهنمایی و مراقبت و ساماندهی امور و ...
در دولتهای اسلامی بر افراد و حکام واجب است که برای تحقیق این مصالح کلی، با ولی امر همکاری کنند.
الله متعال میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
برای موسسات و شرکتهایی جایز است که با رعایت ضوابط شرعی کاروانهای حج و عمره تشکیل دهند. و دولت میتواند ضمان بانکی از آنها دریافت کند تا اینکه ضمانتی باشد جهت رعایت حقوق حجاج و ادای مناسک بر حسب قراردادی که بین آنها بسته شده است.
و همراهی علما و دعوتگران با کاروانهای حج و عمره امری مشروع است تا اینکه مردم را از احکام و مناسک آگاه نموده و راهنمای آنها در دین باشند. و اگر به کسی از آنها بدون شرط قبلی مالی داده شد، میتواند دریافت کند. و برای مسلمانی که نیت کسب اجر و پاداش دارد، شایسته نیست با کاروانهای گران حج کند؛ زیرا در آن اسراف و فخرفروشی میباشد و با راه و روش رسول الله ج و اصحابش مخالف است چنانکه در برابر پروردگارشان اظهار فقر و تواضع میکردند.
حج کردن با اموال سازمانهای دولتی برای تمام کارکنان و کسانیکه از سوی سازمان موظف به کاری در حج هستند، جایز است. و همچنین برای کسانیکه این سازمانها آنها را برای امور خاص به خدمت گرفتهاند جایز است مانند: علما و دعوتگران، پزشکان و ... و نیز برای افراد عادی که به آنها اجازه حج همراه سازمان داده شده است.
کسانیکه در بخش خدمت به حجاج مسئولیت دارند و مشغول انجام وظیفه هستند، مانند سربازان و پزشکان و کارگران و ... و نیت ادای حج فرض دارند، اما مرجع و مافوق آنها به ایشان اجازه نداده است، درصورتیکه حج کردن ایشان کمترین تاثیری در انجام وظیفهاش نداشته باشد، برای او جایز است که بدون اجازهی مرجع و مافوق خود حج کند. و اگر حج وی در انجام وظیفهاش موثر است، برای او جایز نیست که جز با اجازهی مرجع حج کند؛ زیرا در اینصورت با عقد قرار فیمابین آنها منافات دارد.
کسیکه برای حج احرام ببندد درحالیکه مکلف به کاری در حج میباشد، اگر مرجع وی به او اجازه داد، مناسکش را به پایان میبرد و به وظیفهی خود نیز میپردازد. اما اگر به وی اجازه داده نشد، اگر به هنگام احرام شرط باز داشته شدن از احرام را داشته است از مناسک خارج شده و نیاز به قربانی ندارد. و اگر این شرط را نداشته، قربانی احصار ذبح میکند و سرش را تراشیده و از احرام خارج میشود. و هرکس مکلف به عملی در موسم حج شد و نیت حج داشت و نمیدانست به او اجازه حج داده شده یا نه، لازم نیست از میقات احرام ببندد. و اگر به وی اجازه حج داده شد، از همان مکانی که اجازه حج داده شده احرام میبندد.
برای زن جایز نیست بدون محرم برای حج یا عمره یا ... سفر کند؛ تفاوتی نمیکند دعوتگر، پزشک، خدمتکار یا ... باشد. و یکسان است که کوچک یا بزرگ باشد.
کسیکه پرستار زن یا خدمتکار زنی نزد وی مشغول به کار باشد و قصد سفر حج یا ... داشته باشد و برای آن زن مَحرمی نباشد که نزد وی بماند یا مکانی میسر نباشد که امنیت وی را تامین کند و نیز امکان تنها ماندن وی نباشد و به او در سفر نیاز باشد، در این شرایط بنا به وجود ضرورت میتواند همراه خانوادهاش با آن زن سفر کند و این از جهت دفع مفسدهای بزرگتر با انجام مفسدهای که گناه کمتری دارد، میباشد.
مواقیت حج و عمره عبارتند از: ذوالحلیفه، جحفه، یلملم، قرنالمنازل، ذات عرق.
جده در حدود مواقیت میباشد و احرام بستن از آن تنها برای اهل جده جایز است و نیز برای کسانیکه به جده میآیند و از آنجا نیت احرام پیدا میکنند.
و کسیکه از میقات بگذرد و به این دلیل بعد از مواقیت احرام ببندد که جواز سفر به همراه ندارد، حجش صحیح اما ناقص است؛ و این عمل حرام است؛ زیرا با ترک احرام از میقات و مخالفت با ولیِ امر از حدود الهی تجاوز کرده است.
و هرکس بدون ویزا و جواز سفر کند؛ چنانکه احرام ببندد اما پس از احرام مجبور شود لباس احرام را درآورد و لباس دوخته شده بپوشد و پس از عبور از نقاط امنیتی احرامش را بپوشد؛ و در قلب احرام ببندد و لباس دوخته شده بپوشد، مناسک وی صحیح اما ناقص است؛ و به دلیل مخالفت با ولی امر گنهکار است و فدیهی پوشیدن لباس دوخته شده بر عهده وی میباشد.
و هرکس برای حج یا عمره احرام ببندد اما پس از احرام به هر دلیلی از ادای مناسک باز بماند، اگر به هنگام احرام شرط حصر را داشته باشد، از مناسک خارج شده و چیزی بر عهدهی او نخواهد بود. و اگر شرط حصر را نداشته باشد، هدی احصار بر عهده او خواهد بود. سپس سرش را تراشیده و از احرام خارج میشود. و اگر هدی نیافت یا قادر به ذبح هدی نبود، سرش را تراشیده و از احرام خارج میشود و چیزی بر عهدهی او نخواهد بود.
برای مُحرم جایز است که از صابون و شامپو استفاده کند هرچند بوی خوشی داشته باشند. و میتواند از آن برای شستن بدن یا لباسش استفاده کند و این در صورتی است که اصل مادهای که به آنها اضافه شده و سبب خوشبویی شده، عصارهی عود و مشک و ... نباشد.
و برای مُحرم جایز است که خوراکی و نوشیدنی بخورد که در آن نعناع یا زعفران یا هر چیزی باشد که بوی خوش داشته باشد مانند عصارهی میوهها و ...
و استفاده کردن از دستمالهای معطر خشک جایز است. اما استفاده کردن از دستمالهای خیس معطر جایز نیست. هرکس در حال احرام طواف کند و قصد لمس حجرالاسود یا رکن یمانی را داشته باشد اگر عطرآگین بوده و عطر وی تر باشد، آن را لمس نکند و اگر عطر وی خشک باشد، لمس کردن یا بوسیدن آن اشکالی ندارد.
و برای مُحرم پوشیدن وزره یا نُقبه جایز نیست. و آن لباسی است شبیه شلوار که در بالای آن بندی برای بستن وجود دارد. مانند دامن زنان؛
و در صورت نیاز ماسک زدن به هنگام احرام و استفاده از چتر در برابر حرارت خورشید جایز است.
سنت و افضل این است که طواف و سعی در طبقه همکف باشد. و طواف و سعی در طبقهی اول و طبقات بالاتر نیز جایز است.
و سنت این است که طواف و سعی پیاده باشد هرچند سوار بر وسیله نیز جایز است چه معذور باشد یا نه؛ زیرا رسول الله ج به هردو صورت طواف کردند.
محل سعی صفا و مروه مکانی مستقل است که احکام خاص خود را دارد. و هماکنون داخل مسجد کعبه قرار گرفته است. چنانکه وقت سعی، برای حج و عمره محل سعی میباشد و در اوقات دیگر حکم مسجد را دارد.
حیاط و صحن بیرونی مسجدالحرام که برای نماز آماده شده، در تمام احکام، حکم مسجدالحرام را دارند.
برای زنان جایز است به هنگام نیاز و ضرورت، برای اتمام مناسک دارویی را استفاده کنند که مانع خونریزی ماهیانه شود و این در صورتی است که ضرری متوجه آنها نشود. و اگر خونریزی ماهیانه (حیض) ادامه داشته باشد و نیاز به خوردن چیزی باشد که مانع آن شود تا طواف لازم انجام شود، میتواند چیزی بخورد که به طور کلی مانع خونریزی شود و پاکی را ببیند؛ در اینصورت میتواند نماز بخواند و طواف کند و اگر بار دیگر خون دید، حیض است تا اینکه خونریزی قطع شود.
و کسیکه به هنگام طواف، حامل نجاست است، مانند کسیکه به وی سوند ادرار وصل است و کسیکه در ادرار یا باد خود اختیاری ندارد، نماز و طواف و سعیش در این حالت صحیح است؛ زیرا معذور است. و شرط واجب (پاکی از حدث اکبر و اصغر) در هنگام عدم توانایی در رعایت آن ساقط میشود.
اصل در دعا به هنگام طواف و سعی این است که هرکس به تنهایی دست به دعا بردارد؛ و دعای دستهجمعی در طواف و سعی بدعت است. و هرکس با سنت نبوی مخالفت کند، دچار بدعت میشود.
اصل در دعا، پنهان بودن آن است و دعای جهری و با صدای بلند در طواف و سعی جایز نیست؛ زیرا باعث تشویش و اختلال حواس در میان طواف کنندگان میشود.
بنابراین اصل این است که هرکس در طواف و سعی خود به تنهایی دعاهای وارده در قرآن و سنت را بخواند و نیز جایز است که دعایی جز دعاهایی که در قرآن و سنت آمده و مخالفتی با آنها ندارد بخواند.
کرایه کردن کسانی برای طواف و سعی، از بدعتهای جدید است که به وسیلهی آن دنیا را به نام دین به دست میآورند. و به سبب آن اختلاف و دشمنی و کشمکش و اذیت و آزار طوافکنندگان رخ میدهد. بنابراین برای هیچ مسلمانی انجام آن صحیح نیست.
اصل این است که هرکس خود طواف کند و به هنگام ازدحام شدید از مواضع فتنه و شلوغی دوری کند.
صفا و مروه شعایر حج هستند و فاصلهی بین آنها محل سعی میباشد. بالا رفتن از صفا و مروه سنت است. و اما پیمودن کامل فاصلهی بین صفا و مروه واجب است. طول محل سعی 394 متر و عرض آن 40 متر میباشد. تراشیدن یا کوتاه کردن مو در محل سعی جایز نیست؛ زیرا مکان انجام مناسک و عبادت و نماز است. بنابراین پاکیزه بودن آن و آلوده نشدن آن به مو و مانند آن واجب است. و هرکس قصد تراشیدن مو دارد، باید به آرایشگاههای خارج از مسجد مراجعه کند.
مساحت عرفات برابر است با 10 کیلومتر مربع؛ و مسجد نَمِره واقع در غرب عرفه میباشد. ابتدای آن در وادی عُـرَنه و پایان آن در عرفه قرار دارد.
کسیکه در ابتدای این مسجد توقف کند، توقف در عرفه شامل او نمیشود و اگر وارد عرفات نشود حجش صحیح نیست. و هرکس در عرفه توقف کند و پس از آن دچار بیهوشی شود، حجش صحیح است و هرکس در حال بیهوشی وارد عرفه شود و حتی یک لحظه هم به هوش نیاید، توقف وی صحیح است.
برای حجاج سپری کردن شب عید در مزدلفه واجب است. و هرکس به دلیل عذری چون بیماری یا ازدحام نتواند تا طلوع خورشید وارد مزدلفه شود، از مزدلفه گذشته و دعا میکند و حجش صحیح است و گناهی بر او نیست؛ زیرا معذور بوده است.
و کسیکه با مَرکب یا وسیله نقلیه از مزدلفه بگذرد و به دلیل شدت ازدحام نتواند در آن توقف کند یا از مزدلفه خارج شود و نتواند دوباره به آن باز گردد، همین گذشتن از مزدلفه، برای توقف در آن کفایت میکند. و انشاءالله حجش صحیح خواهد بود.
هرکس بدون عذر از مزدلفه بگذرد و در آن توقف نکند، بلکه از عجله چنین کند، واجبی را ترک کرده و گنهکار است و حجش صحیح اما ناقص است.
هرکس سپری کردن شب در مزدلفه را به دلیل رسیدگی به مصالح حجاج ترک کند، مانند کسانیکه سرباز هستند یا پزشکان و امثال اینها، چون تا نصف شب در مزدلفه بمانند میتوانند همچون ضعیفان و بیماران به سوی منا حرکت کنند.
هرکس به دلیل ترس از گم کردن همراهان یا زیان دیدن یا خستگی مفرط، سپری کردن شب در مزدلفه را ترک کند، اگر در یک ماشین باشند و افراد ضعیف به همراه داشته باشند، افضل این است که همگی شب را در مزدلفه بگذرانند و اگر افراد ضعیف توانایی آن را ندارند، بر باقی افراد لازم است که آنها را همراهی کنند؛ زیرا پراکندگی ایشان مشقت به دنبال خواهد داشت.
اما اگر در وسایل نقلیهی متعدد بودند، وسایلی که حامل افراد توانمند هستند، بمانند و وسایلی که افراد ضعیف را به همراه دارند با کسانیکه با آنها همراه هستند، به منا باز میگردند.
سنت این است که نماز مغرب و عشا به صورت جمع تاخیر در مزدلفه خوانده شود. و هرکس آنها را بدون عذر قبل از مزدلفه بخواند، سنت را ترک کرده و نمازش جایز و صحیح است.
برای کسانیکه قبل از وارد شدن وقت عشا به مزدلفه میرسند، سنت است که منتظر بمانند تا وقت عشا فرا رسیده و مغرب و عشا را به صورت جمع تاخیر بخوانند و اگر این دو نماز را هم به صورت جمع تقدیم در وقت مغرب خواندند، جایز است.
اگر حجاجی که دچار مشکل شدند ترس آن دارند که قبل از رسیدن به مزدلفه وقت عشا فوت شود، بر آنها واجب است که نماز مغرب و عشا را در راه و قبل از پایان یافتن وقت عشا بخوانند.
کسیکه به دلیل عذر یا بیماری نمیتواند از وسیله نقلیه پیاده شود و بر روی زمین نماز بخواند، بر حسب شرایطی که دارد در وسیلهی نقلیه نماز میخواند. و هرکس به دلیل ترس از ازدحام شدید، قبل از نصف شب یا بعد از آن از مزدلفه بازگردد، با سنت مخالفت کرده است و هرکس چنین کند، بر او واجب است که به مزدلفه بازگردد. و اگر باز نگردد، گنهکار است و حجش ناقص است؛ زیرا برای افراد ضعیف و معذور جایز نیست قبل از نیمه شب، از مزدلفه بازگردند و نیز برای کسانیکه معذور نیستند جایز نیست به سوی منا حرکت کنند؛ مگر بعد از نماز صبح و روشن شدن روز.
مقدار مساحت منا تقریباً 4 کیلومتر مربع میباشد. زمینی مستطیل شکل میباشد که دو کوه بزرگ از شمال و جنوب آن را احاطه کردهاند.
خرید و فروش و اجاره کردن زمینهای مکه و ساختمانهای آن جایز است اما مناطقی که در آنها مناسک و مشاعر قرار دارد (منا، مزدلفه و عرفه) نه خرید و فروش و نه اجاره کردن آنها جایز نیست؛ زیرا محل عبادت تمام مسلمانان هستند مانند مساجد.
برای دولت جایز است که در دامنه کوههای منا ساختمان بسازد چنانکه حقی مشاع برای مسلمانان باشد. و منافع آن را به هرکس که بخواهد بدهد؛ زیرا در این امر افزایش مکان و توسعه برای مردم میباشد.
حکم اجاره دادن خیمهها در مشاعر
برای دولت جایز است که جهت تحقیق مصالح عامه و سلامت حجاج، در مشاعر خیمه نصب کند؛ و نیز برای دولت جایز است که این خیمهها را به اجاره دهد تا قیمت آنها حاصل شود. و پس از آن مبلغ اجاره جهت ارایهی خدمات و امنیت مصرف میشود.
و برای حجاج و هیچ موسسهای جایز نیست بیش از حد نیاز خیمه دریافت کنند و هرکس بیش از حد نیاز در اختیار دارد به کسی بازگرداند که به وی اجاره داده است. و اگر این مقدور نبود با همان قیمتی که اجاره گرفته به دیگری اجاره دهد. و اگر خدماتی افزون به همراه داشت، برای او جایز است که در مقابل خدمات به مقدار اجاره بیفزاید.
مکان خیمه تاثیری در اجارهبهای آن ندارد؛ زیرا اجارهبها در برابر هزینهی خیمه (چادر) میباشد نه به خاطر زمین؛ و خیمههای اول تا آخر منا با یکدیگر تفاوت ندارند.
خیمهها با قرعه بین افراد تقسیم میشود تا کشمکش و اختلافی بین حجاج و موسسات رخ ندهد. کسیکه مکانی برای توقف در منا نیافت مگر در برابر اجارهبهای خیمه، اگر قادر به پرداخت آن باشد، بر وی واجب است که خیمهای اجاره کند. اما اگر اجارهبهای آن بیش از اجرةالمثل باشد، اجاره کردن خیمه بر او واجب نیست. به ویژه اگر تفاوت آن فاحش باشد. در اینصورت در نزدیکترین مکان به منا ساکن میشود.
و اگر توانایی پرداخت اجارهبهای فاحش را داشته باشد، برای او جایز است که این مقدار را بپردازد و گناه برای کسی خواهد بود که چنین اجارهی سنگینی را دریافت میکند.
و بر حجاج واجب است که شبهای ایام تشریق را در منا سپری کنند و کسیکه مکانی در منی نیابد، بر او واجب است که در نزدیکترین مکان به منا مستقر شود مانند مزدلفه؛ زیرا از بزرگترین مقاصد حج، جمع شدن تمام حجاج در یک مکان و وحدت و یکپارچگی در عبادت و لباس و محل سکونت و نیز تسهیل شناخت و دیدار یکدیگر میباشد.
اصل توقف در منا، ماندن یک شب و روز برای هریک از حجاج میباشد. و برای حجاج جایز نیست که از منا خارج شوند مگر به دلیل عذری همچون ادای مناسکی از قبیل طواف افاضه و سعی یا ذبح هدی یا برطرف کردن نیازی ضروری؛ و پس از آن به منا باز میگردد مگر اینکه عذری مانع بازگشتن وی شود مانند بیماری یا ازدحام یا مشغول شدن به مناسک.
و برای حجاج جایز نیست که در منا در خیابانها و پلها و محل عبور و مرور توقف کنند؛ زیرا باعث متضرر شدن خود و دیگران میشود و مسیر حرکت حجاج را سد میکند، اما اگر مکانی باشد که این ویژگیها را نداشته باشد، توقف در آن و گذراندن شب در آن جایز است؛ زیرا مشاعر برای مردم یکسان است.
و برای کسانیکه معذور هستند مانند افراد بیمار، پزشکان، سربازان و مسئولین امنیت و تمام کسانیکه مسئولیت رسیدگی به مصالح حجاج را دارند، جایز است که شب یا روز برحسب ضرورت از منا خارج شوند و سپس به منا بازگردند.
برای افراد ضعیف و همراهان ایشان جایز است که اگر بعد از نیمهی شب عید ماه پنهان شد، رمی جمرهی عقبه را انجام دهند و هرکس قبل از این وقت، این عمل را انجام دهد، باید آن را اعاده کند. رمی جمرات در ایام تشریق و بعد از زوال خورشید سنت است. و برای هیچکس جایز نیست که این عمل را به دلیل ترس ازدحام، قبل از زوال انجام دهد؛ زیرا پس از بنای پلهای جمرات در چندین طبقه، مشکل ازدحام برطرف شده است.
مهلت رزرو و سفر، عذر موجهی برای مباح شدن توکیل (کسی را به وکالت گرفتن از خود) نیست. و نیز عذر موجهی برای مباح شدن رمی جمرات قبل از زوال در ایام تشریق نیست؛ زیرا به پایان رساندن مناسک بر هر امر دیگری هرچه باشد، مقدم است و حجگزار برای آن آمده و باید آن را به پایان برساند.
کسیکه رمی جمرات را انجام میدهد، میتواند سوار بر کالسکه یا مانند آن در طبقه همکف و طبقات بالاتر از پلهای جمرات باشد.
به هنگام رمی جمره عقبه، سنت این است که منا سمت راست و مکه در سمت چپ حجگزار قرار گیرد. و رمی آن از سمت شمالی آن جایز است درصورتیکه سنگها در محل رمی واقع شوند؛ زیرا محل رمی معتبر است اما اینکه جهت رمی از کدامین سمت باشد، امری وسیع میباشد.
مکان رمی همان حوض محیط به شاخص است و شاخص راهنما و نشانهی آن است.
و دیوار شاخص هریک از جمرات، وسعت بیشتری از محل رمی دارد. سنگ زدن به جمرات از تمام طبقات ممکن است و همهی سنگها به محل رمی میرسد. - که همان محل جمع شدن سنگریزهها در طبقه پایین است - و توسعه متوجه محیط رمی بوده نه محل رمی که قطر آن تقریباً 6 ذراع میباشد. و این مقدار به حالت خود باقی مانده و توسعه نیافته است.
کسیکه در رمی جمرات، شخص دیگری را وکیل خود قرار دهد و قبل از رمی وکیل، وداع نموده و مسافرت کند اگر عذری نداشته باشد نه وکیل گرفتن و نه رمی وکیل صحیح است. و موکل گنهکار بوده و حجش ناقص است و وداع وی صحیح نبوده است. اما اگر معذور بوده، وکیل گرفتن صحیح است اما وداع صحیح نیست؛ چون طواف وداع صحیح نیست مگر بعد از انجام رمی به طور کامل؛
کسیکه مسافرت کند و طواف افاضه را به دلیل عذری همچون بیماری یا عادت ماهیانه انجام ندهد، هرگاه عذر وی برطرف شد طواف کند؛ گرچه بعد از پایان یافتن ماه ذیالحجه، آن را انجام دهد. اما با همسرش مقاربت نداشته باشد مگر بعد از طواف افاضه.
و هرکس طواف افاضه را بدون عذر به تاخیر بیندازد، گنهکار است و باید توبه کند و قضای آن را به جای آورد؛ زیرا طواف افاضه رکن است و حج جز با آن صحیح نیست.
شایسته است که ولی امر، حجاج را برای رفتن به عرفات و مزدلفه و منا و رمی جمرات و طواف خانه در گروههای مختلف دستهبندی کند؛ زیرا تعداد حجاج زیاد است و ازدحام شدید؛ و در این امر مصلحت و سلامتی حجاج در مکه و مشاعر نهفته است. و بر همهی موسسات و حجاج واجب است که در این زمینه با ولی امر همکاری لازم را داشته باشند تا اینکه مصالح همه محقق گردد.
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا٥٩﴾ [النساء: 59]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر و کارگزاران [و فرماندهان مسلمانِ خود] اطاعت کنید و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر بازگردانید. اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، [یقین داشته باشید که] این [بازگشت به قرآن و سنت، برایتان] بهتر و خوشفرجامتر است».
بر کسیکه حج وی قِران یا تمتع است، ذبح هدی واجب میباشد و خوردن از آن و تقسیم آن مستحب است. افضل این است که خود هدی را ذبح کند. و برای او جایز است که فردی مورد اطمینان یا موسسه مورد اعتمادی را برای ذبح قربانیاش وکیل قرار دهد.
ذبح هدی در تمام حرم جایز است و خارج از حدود آن جایز نیست. و بهتر آن است که در منا و مجاورت آن باشد. تا هم ذبح آسان باشد و هم خوردن آن و تقسیم آن بین حجاج و فقرا میسر باشد.
در اصل توزیع گوشت هدی بین فقرای حرم میباشد. اما بر حسب نیاز نقل آن به خارج از حرم جایز است.
نوازل تراشیدن یا کوتاه کردن مو
تراشیدن بهتر از کوتاه کردن میباشد. و بهترین تراشیدن آن است که با تیغ باشد. اما استفاده کردن از ماشین آرایشگری برای تراشیدن موهای سر، در صورتی تراشیدن محسوب میشود که همه موها را بگیرد اما اگر بخشی از موها باقی بماند، کوتاه کردن مو محسوب میشود.
تراشیدن یا کوتاه کردن مو باید از همهی سر و نه تنها بخشی از آن باشد. و هرکس بخشی از موها را تراشید یا کوتاه کرد، تراشیدن و کوتاه کردن را ناقص انجام داده است و باید آن را کامل انجام دهد.
چون حجگزار از مکه خارج شود و طواف وداع را انجام ندهد، واجب است به مکه بازگشته و آن را انجام دهد. و اگر نمیدانسته و یا آن را فراموش کرده باشد گناهی بر او نیست.
و هرکس به دلیل عذری قبل از پایان یافتن مناسک مسافرت کند، سپس برگردد و مناسک را به پایان ببرد، گناهی بر او نیست.
و کسیکه طواف وداع را انجام دهد و پس از آن رمی جمرات کند و به سرزمینش بازگردد، رمی وی صحیح است اما طواف وداع صحیح نیست؛ زیرا طواف وداع باید بعد از پایان یافتن مناسک انجام شود.
کسیکه بیماری وی چنان شدید است که نمیتواند پیاده، سواره و حتی بر دوش دیگری طواف را انجام دهد، طواف وداع از وی ساقط میشود؛ زیرا امر واجب به هنگام عدم توانایی انجام آن، ساقط میشود.
و کسیکه طواف وداع را انجام میدهد لازم است فوراً از مکه خارج شود و بعد از طواف در مکه نماند مگر به دلیل ضرورتی همچون بیماری یا جستجوی گمشده یا منتظر ماندن برای همراهان یا غلبهی خواب و ...
حج سریع عبارت است از اینکه حجگزار شبانه به عرفه آمده و در آن توقف کند سپس به سوی مزدلفه حرکت کرده و تا نیمه شب در آن بماند و پس از آن متوجه منا شده و رمی جمره عقبه را انجام دهد و موهای سرش را تراشیده یا کوتاه کند و از احرام خارج شود. و پس از این به سوی مکه رفته و طواف و سعی را انجام داده و طواف افاضه و وداع را با هم انجام دهد. رمی جمرات در ایام تشریق را دیگری به نیابت از او انجام دهد و خود در روز عید سفر کند. این حج، حج ضعیفان نیز نامیده میشود. این حج صحیح نیست؛ زیرا در آن تجاوز از حدود الهی و بازی کردن با شریعت و مخالفت با اوامر او تعالی و عدم توجه به راه و روش رسول الله ج میباشد.
1- الله متعال میفرماید: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ [النور: 63]. «پس کسانی که از فرمان[و احادیث صحیح]ش سرپیچی میکنند، باید بترسند از اینکه اندوه و بلایی بر سرشان بیاید یا به عذابی دردناک گرفتار شوند».
2- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَحْدَثَ فِی أَمْرِنَا هَذَا مَا لَیْسَ فِیهِ، فَهُوَ رَدٌّ».[59]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس در این امر ما (دین و شریعت اسلامی) چیز جدیدی ایجاد کند که در آن وجود نداشته است، آن عمل مردود است».
توجه به مشاعر حج واجب است که عبارتند از: عرفه، مزدلفه، منا؛ و نیز رعایت نظافت، سلامت و حفظ حرمت آن و پرهیز از هرگونه گفتار یا کردار زشت و ناپسند در آن واجب میباشد؛
حضور در مشاعر در غیر از موسم حج جایز است؛ به شرط اینکه در آن عملی انجام نشود که با حرمت آن منافات دارد. مانند ارتکاب امور حرام؛ زیرا مشاعر همچون مساجد میباشند و امور حرام بر حسب حرمت مکان، بزرگ خواهند بود.
الله متعال میفرماید: ﴿ذَٰلِکَۖ وَمَن یُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ٣٢﴾ [الحج: 32]. «[حکمِ حج] این است و هر کس دستورهای دینی و الهی را بزرگ بشمارد، یقیناً این [بزرگداشت، نشانهای] از پرهیزگاری دلهاست».
برای حجگزار مناسب این است که مشغول اموری باشد که به سود او و دیگران است. شایسته است علما و دعوتگران از حضور مردم در موسم حج و عمره استفاده کنند و با آنها در خیمهها و منازل دیدار کرده و به پند و اندرز و ارشاد ایشان مشغول باشند. و مناسک و امور لازم را به آنها بیاموزند تا مناسک را به درستی انجام دهند. و حجاج باید از علما و دعوتگران استفاده کافی را برده و خیر زیادی کسب کنند.
حجاج وقت زیادی را در اتوبوسها و وسایل حمل و نقل میگذرانند که آنها را بین مشاعر و مکه جابه جا میکنند، بنابراین بر علما و دعوتگران لازم است که در اثنای این نقل و انتقال از فرصت استفاده کرده و به نصیحت و خیرخواهی مردم بپردازند. و آنها را به همکاری در نیکی و تقوا و آراسته شدن به خوشاخلاقی و ادب والا در این سرزمین مبارک تشویق کنند.
درواقع حجاج مسافران الله از گوشه و کنار دنیا میباشند، بنابراین شایسته است که توانگران و ثروتمندان در مدت اقامت ایشان در مشاعر و مکه، با فراهم نمودن خوراکی و نوشیدنی و محل سکونت و... آنها را مورد اکرام و احترام قرار دهند. و الله بندهای را که به برادرش کمک میکند، یاری میرساند.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [چرا که] بیتردید، الله سختکیفر است».
2- الله متعال میفرماید: ﴿مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤۡتِیَهُ ٱللَّهُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحُکۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُواْ عِبَادٗا لِّی مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰکِن کُونُواْ رَبَّٰنِیِّۧنَ بِمَا کُنتُمۡ تُعَلِّمُونَ ٱلۡکِتَٰبَ وَبِمَا کُنتُمۡ تَدۡرُسُونَ٧٩﴾ [آل عمران: 79]. «برای هیچ بشری سزاوار نیست که الله به او کتاب و حُکم [= دانش و فهم] و پیامبری دهد، سپس او به مردم بگوید: «به جای الله، بندگان من باشید». بلکه [سزاوار است که پیامبران به مردم بگویند:] «به خاطر آنکه کتاب [تورات] را آموزش میدادید و از آنجا که [عقاید و احکام آن را به دیگران] درس میدادید، [فقیهان و دانشمندان] الهی باشید».
مساجد سهگانه عبارتند از: مسجدالحرام، مسجدالنبی، مسجدالاقصی؛
1- مسجدالحرام را ابراهیم ÷ به همراه پسرش اسماعیل ÷ بنا نمود. قبلهی مسلمانان است و حجشان در آن برگزار میشود و نخستین خانهای است که برای عبادت مردم قرار داده شد، و الله متعال آن را پربرکت و مایۀ هدایت جهانیان قرار داده است.
مسجدالنبی را رسول الله ج و اصحابش ساختند. و بر پایهی تقوا بنا گردیده است. و در دنیا حَرَمی جز این دو حَرَم وجود ندارد.
مسجدالاقصی را یعقوب ÷ بنا نمود و اولین قبلهی مسلمانان و محل سیر رسول الله ج به معراج بود.
2- پاداش نماز در این مساجد چندین برابر مکانهای دیگر است. و به دلیل این ویژگیها و جز آن است که بار سفر تنها به سوی این سه مسجد بسته میشود.
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیۡتٖ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکٗا وَهُدٗى لِّلۡعَٰلَمِینَ٩٦﴾ [آل عمران: 96]. «در حقیقت، نخستین خانهای که برای [عبادت] مردم قرار داده شد، همانی است که در مکه قرار دارد که پربرکت و [مایۀ] هدایت جهانیان است».
الله متعال میفرماید: ﴿لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ یَوۡمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ﴾ [التوبة: 108] «شایستهتر است در مسجدی [به نماز] بایستی که از روز نخست، بر پایه پرهیزگاری بنا شده است».
الله متعال میفرماید: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِیٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَیۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِی بَٰرَکۡنَا حَوۡلَهُۥ لِنُرِیَهُۥ مِنۡ ءَایَٰتِنَآۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ١﴾ [الإسراء: 1]. «پاک و منزّه است آن [پروردگاری] که بندهاش [محمد] را شبانگاه از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى - که پیرامونش را برکت دادهایم - سِیر داد تا برخی از نشانههاى [قدرت] خویش را به او بنمایانیم. بیتردید، او همان شنواى بیناست».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لاَ تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلاَثَةِ مَسَاجِدَ: المَسْجِدِ الحَرَامِ، وَمَسْجِدِ الرَّسُولِ ج، وَمَسْجِدِ الأَقْصَى».[60]
از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «بار سفر مبندید مگر به قصد سه مسجد: مسجدالحرام، مسجدالنبی و مسجدالاقصی».
1- عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «صَلَاةٌ فِی مَسْجِدِی هَذَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ، إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ».[61]
از ابن عمر ب روایت است که پیامبر ج فرمود: «نماز در مسجد من بهتر از هزار نماز در مساجد دیگر به جز مسجدالحرام است».
2- عَنْ جَابِرٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «صَلَاةٌ فِی مَسْجِدِی أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَصَلَاةٌ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَفْضَلُ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ».[62]
از جابر س روایت است که پیامبر ج فرمود: «یک نماز در مسجد من (مسجد النبی) بهتر از هزار نماز در مساجد دیگر است به جز مسجد الحرام که یک نماز در آن بهتر از صد هزار نماز در غیر آن میباشد».
3- عَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: تَذَاکَرْنَا وَنَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ج أَیُّهُمَا أَفْضَلُ: مَسْجِدُ رَسُولِ اللَّهِ ج، أَوْ مَسْجِدُ بَیْتِ الْمَقْدِسِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «صَلَاةٌ فِی مَسْجِدِی هَذَا أَفْضَلُ مِنْ أَرْبَعِ صَلَوَاتٍ فِیهِ، وَلَنِعْمَ الْمُصَلَّى».[63]
ابوذر س میگوید: نزد پیامبر ج در مورد مسجدالنبی و مسجدالاقصی بحث و گفتگو میکردیم که کدام یک از آنها بافضیلتتر است، مسجد پیامبر یا مسجد بیت المقدس؟ پیامبر ج فرمود: «یک نماز در مسجد من چهار برابر نماز در بیت المقدس است و چه مُصَلّای نیکی است!».
1- عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: «کَانَ النَّبِیُّ ج یَأْتِی مَسْجِدَ قُبَاءٍ کُلَّ سَبْتٍ، مَاشِیًا وَرَاکِبًا».[64]
از ابن عمر ب میگوید: «پیامبر ج شنبه هر هفته پیاده و سواره به مسجد قبا میآمد».
2- عَنْ سَهْلِ بْنِ حُنَیْفٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ ثُمَّ أَتَى مَسْجِدَ قُبَاءَ، فَصَلَّى فِیهِ صَلَاةً، کَانَ لَهُ کَأَجْرِ عُمْرَةٍ».[65]
از سهل بن حنیف س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس در خانهاش وضو بگیرد سپس به مسجد قبا بیاید و در آن نماز بخواند، برایش اجر و پاداشی همانند پاداش عمره خواهد بود».
از غرب: سنگلاخ غربی؛
از شرق: سنگلاخ شرقی؛
از شمال: کوه نور پشت کوه احد؛
از جنوب: کوه عَـیر که در دامنهی شمالی آن وادی عتیق است.
در حرم درختی قطع نمیشود، شکارش رمیده نمیشود. شکار مکه، علاوه بر گناه جزا هم داشت اما شکار مدینه فقط گناه دارد.
عَنْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ س عَنْ النَّبِیُّ ج قَالَ: «المَدِینَةُ حَرَمٌ، مَا بَیْنَ عَائِرٍ إِلَى کَذَا، مَنْ أَحْدَثَ فِیهَا حَدَثًا، أَوْ آوَى مُحْدِثًا، فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالمَلاَئِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ، لاَ یُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ وَلاَ عَدْلٌ، وَقَالَ: ذِمَّةُ المُسْلِمِینَ وَاحِدَةٌ، فَمَنْ أَخْفَرَ مُسْلِمًا فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالمَلاَئِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ، لاَ یُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ، وَلاَ عَدْلٌ، وَمَنْ تَوَلَّى قَوْمًا بِغَیْرِ إِذْنِ مَوَالِیهِ، فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالمَلاَئِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ، لاَ یُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ، وَلاَ عَدْلٌ».[66]
از علی بن ابیطالب س روایت است که پیامبر ج فرمود: «مدینه از کوه عایر تا فلان نقطه، حرم است. کسیکه در آن بدعتی پدید آورد یا بدعتگزاری را پناه دهد لعنت الله و فرشتگان و همهی مردم بر اوست. الله در روز قیامت هیچ توبه و احسان و فدیهای را از او قبول نمیکند. پیمان همهی مسلمانان یکی است (بدینسان که کمترینشان از این حق برخوردار است و میتواند به غیرمسلمانان، امان دهد). هرکس امان و پیمان بسته شده مسلمانی را بشکند، نفرین الله و فرشتگان و همهی مردم بر او باد و در روز قیامت هیچ توبه و احسان و فدیهای از او پذیرفته نمیشود».
2- عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ حَرَّمَ مَکَّةَ، وَإِنِّی حَرَّمْتُ الْمَدِینَةَ مَا بَیْنَ لَابَتَیْهَا، لَا یُقْطَعُ عِضَاهُهَا، وَلَا یُصَادُ صَیْدُهَا».[67]
جابر س میگوید: پیامبر ج فرمود: «ابراهیم ÷ مکه را حرم قرار داد و من مدینه را در بین دو سنگلاخ شرقی و غربی حرم قرار دادم. کندن خار و کشتن شکار آن ممنوع است».
1- برای هر مسلمانی سنت است که مسجد نبوی را زیارت کند و چون وارد آن شد دو رکعت نماز تحیةالمسجد بخواند. سپس به سوی قبر پیامبر ج رفته و در برابر آن ایستاده و بر او چنین سلام بفرستد: «السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ» سپس از سمت راست گامی بردارد و بر ابوبکر س سلام و درود بفرستد سپس گامی به سمت راست برداشته و چنین بر عمر س سلام بفرستد.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَا مِنْ أَحَدٍ یُسَلِّمُ عَلَیَّ إِلَّا رَدَّ اللَّهُ عَلَیَّ رُوحِی حَتَّى أَرُدَّ عَلَیْهِ السَّلَامَ».[68]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس بر من سلام بفرستد، به قطع الله متعال روحم را به من باز میگرداند تا جواب سلامش را بدهم».
هنگامیکه رسول الله ج چشم از جهان فروبست، در خانهی خود دفن شد نه در مسجد؛ بنابراین مسجد بر روی قبر ساخته نشده است. بلکه مسجد در حیات رسول الله ج ساخته شد و هم اکنون نیز قبر در داخل مسجد نیست و بلکه در اتاقی مستقل از مسجد میباشد.
2- زیارت مسجدالنبی در مدینه، از مناسک حج یا عمره نیست. و حج و عمره بدون آن تمام میشود. و بلکه زیارت مسجدالنبی برای نماز خواندن در آن، در هر زمانی سنت است.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا بَیْنَ بَیْتِی وَمِنْبَرِی رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الجَنَّةِ، وَمِنْبَرِی عَلَى حَوْضِی».[69]
از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «میان خانه و منبر من، باغی از باغهای بهشت است؛ و منبر من بر حوض من (کوثر) قرار دارد».
زیارت قبرستان بقیع و شهدای احد و سلام کردن به آنها و دعای مغفرت و آمرزش برای آنها سنت است. و به هنگام زیارت قبرستان بگوید:
1- «السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ الدِّیَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُسْلِمِینَ، وَیَرْحَمُ اللهُ الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنَّا وَالْمُسْتَأْخِرِینَ، وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ بِکُمْ لَلَاحِقُونَ»[70]: «سلام بر مومنان و مسلمانان این دیار؛ الله گذشتگان و آیندگان ما را مورد رحمت خود قرار دهد. و ما انشاءالله به زودی به شما ملحق خواهیم شد».
یا اینکه بگوید: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الدِّیَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُسْلِمِینَ، وَإِنَّا، إِنْ شَاءَ اللهُ لَلَاحِقُونَ، أَسْأَلُ اللهَ لَنَا وَلَکُمُ الْعَافِیَةَ»[71]: «سلام بر شماای مومنان و مسلمانان این دیار؛ ما انشاءالله به زودی به شما ملحق خواهیم شد. از الله متعال برای ما و شما عافیت و سلامتی را خواهانم».
تعظیم و توجه به آثار به جای مانده، از عادتهای کفار است و امری حرام میباشد؛ زیرا در آن غلو و افراطی است که منجر به شرک میشود. و در واقع تعظیم غیر شعایر الهی است. و تلبیس بر مردم در امر دینشان و خوردن اموال مردم از طریق باطل میباشد.
[1]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 14750 و ابن ماجه حدیث شماره 1406 با لفظ ابن ماجه
[2]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1833 و مسلم حدیث شماره 1353 با لفظ بخاری
[3]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 8 و مسلم حدیث شماره 16 با لفظ مسلم
[4]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1519 و مسلم حدیث شماره 83 با لفظ بخاری
[5]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1521 و مسلم حدیث شماره 1350 با لفظ بخاری
[6]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1773 و مسلم حدیث شماره 1349 با لفظ بخاری
[7]- حسن؛ مسند احمد حدیث شماره 3669 و ترمذی حدیث شماره 810 با لفظ ترمذی
[8]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1862 و مسلم حدیث شماره 1341
[9]- مسلم حدیث شماره 1149
[10]- مسلم حدیث شماره 1336
[11]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 462 و مسلم حدیث شماره 1764 با لفظ بخاری
[12]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1526 و مسلم حدیث شماره 1181 با لفظ بخاری
[13]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1524 و مسلم حدیث شماره 1181 با لفظ بخاری
[14]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1568 و مسلم حدیث شماره 1216 با لفظ بخاری
[15]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1556 و مسلم حدیث شماره 1211 با لفظ مسلم
[16]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1843 و مسلم حدیث شماره 1178
[17]- بخاری حدیث شماره 1545
[18]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5089 و مسلم حدیث شماره 1207 با لفظ بخاری
[19]- بخاری حدیث شماره 1534
[20]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1549 و مسلم حدیث شماره 1184
[21]- صحیح؛ نسایی حدیث شماره 2752 و ابن ماجه حدیث شماره 2920 با لفظ نسایی
[22]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 828 و ابن ماجه حدیث شماره 2921 با لفظ ترمذی
[23]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1543 و مسلم حدیث شماره 1177 با لفظ بخاری
[24]- بُرنُس عبایی است که در منتهای آن کلاهی دوخته شده است. امروزه لباس مردم کشور مغرب است.
[25]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2697 و مسلم حدیث شماره 1718
[26]- مسلم حدیث شماره 1297
[27]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1829 و مسلم حدیث شماره 1198 با لفظ مسلم
[28]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1267 و مسلم حدیث شماره 1206 با لفظ بخاری
[29]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 319 و مسلم حدیث شماره 1211 با لفظ مسلم
[30]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1561 و مسلم حدیث شماره 1211 با لفظ بخاری
[31]- مسلم حدیث شماره 713
[32]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 466
[33]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1615 و مسلم حدیث شماره 1230 با لفظ بخاری
[34]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 294 و مسلم حدیث شماره 1211 با لفظ مسلم
[35]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4401 و مسلم حدیث شماره 1211 با لفظ بخاری
[36]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4114 و مسلم حدیث شماره 1218 با لفظ مسلم
[37]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 4462 و ترمذی حدیث شماره 959 با لفظ احمد
[38]- بخاری حدیث شماره 1620
[39]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1773 و مسلم حدیث شماره 1349
[40]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2984 و مسلم حدیث شماره 1211 با لفظ بخاری
[41]- حسن؛ مسند احمد حدیث شماره 3669 و ترمذی حدیث شماره 810 با لفظ ترمذی
[42]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1755 و مسلم حدیث شماره 1328
[43]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1951 و نسایی حدیث شماره 2996 با لفظ ابوداود
[44]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1950 و ترمذی حدیث شماره 891 با لفظ ترمذی
[45]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5558 و مسلم حدیث شماره 1966 با لفظ مسلم
[46]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1728 و مسلم حدیث شماره 1302 با لفظ مسلم
[47]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 67 و مسلم حدیث شماره 1679 با لفظ بخاری
[48]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1755 و مسلم حدیث شماره 1328
[49]- مسلم حدیث شماره 1218
[50]- منظور از اهل سقایه و رعایه حجاجی بودند که در گذشته به ناچار برای آب دادن و مراقبت از شتران حجاج بیرون از منا باقی میماندند.
[51]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 83 و مسلم حدیث شماره 1306 با لفظ بخاری
[52]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1797 و مسلم حدیث شماره 1344 با لفظ مسلم
[53]- مسلم حدیث شماره 1218
[54]- بخاری حدیث شماره 1695
[55]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1699 و مسلم حدیث شماره 1321 با لفظ بخاری
[56]- مسلم حدیث شماره 1977
[57]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5565 و مسلم حدیث شماره 1966
[58]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 2802 و نسایی حدیث شماره 4370 با لفظ نسایی
[59]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2697 و مسلم حدیث شماره 1718
[60]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1189 و مسلم حدیث شماره 1397 با لفظ بخاری
[61]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1190 و مسلم حدیث شماره 1395 با لفظ مسلم
[62]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 14750 و ابن ماجه حدیث شماره 1406 با لفظ ابن ماجه
[63]- صحیح؛ حاکم حدیث شماره 8553
[64]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1193 و مسلم حدیث شماره 1399 با لفظ بخاری
[65]- صحیح؛ نسایی حدیث شماره 699 و ابن ماجه حدیث شماره 1412 با لفظ ابن ماجه
[66]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1870 و مسلم حدیث شماره 1370 با لفظ بخاری
[67]- مسلم حدیث شماره 1362
[68]- حسن؛ مسند احمد حدیث شماره 10827 و ابوداود حدیث شماره 2041
[69]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1196 و مسلم حدیث شماره 1391
[70]- مسلم حدیث شماره 974
[71]- مسلم حدیث شماره 975
شامل مباحث ذیل:
1- فقه احکام روزه
2- احکام روزه
3- سنتهای روزه
4- روزهی نافله
5- اعتکاف
روزه عبارت است از خودداری از خوردن، نوشیدن، همبستری (جماع) و سایر مواردی که ابطال روزه را به دنبال دارد، از طلوع فجر ثانی تا غروب خورشید به نیت روزه برای کسب تقرب به الله متعال.
الله متعال عبادات را در قالبهای متنوعی مطرح نمود تا اینگونه بندگانش را بیازماید که آیا از هوای نفس پیروی میکنند یا اینکه امر پروردگارشان را جامهی عمل میپوشانند تا درهای خیر و خوبی را به سوی آنها بگشاید.
بنابراین بخشی از عبادات را با خودداری از اموری همراه نمود که انسان دوست دارد، مانند روزه که در واقع خودداری از آب و غذا و همبستری برای کسب رضایت پروردگار است. و بخشی از عبادات را با بخشش اموال که نزد انسان محبوب است همراه نمود، مانند زکات و صدقه که در واقع هریک از این عبادات از نوع بخشش مالی است که محبوب انسان میباشد اما در راه الله متعال و جهت کسب رضایت او پرداخته میشود. و چه بسا برشخصی پرداختن و انفاق کردن اموال زیادی آسان باشد اما یک روز هم روزه نگیرد یا بالعکس.
از اینرو الله متعال عبادات را متنوع و گوناگون قرار داد تا اینکه بندگانش را مورد امتحان و آزمایش قرار دهد و اینگونه دروازههای وسیع و گستردهای برای رسیدن به او تعالی فرا روی ایشان قرار دهد و از سوی دیگر راههای کسب ثواب و پاداش را آسان و میسر نماید.
الله متعال میفرماید: ﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِی مَخۡمَصَةٍ غَیۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾ [المائدة: 3] «امروز دینتان را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را [به عنوان بهترین] دین برایتان برگزیدم. اما هر کس [برای حفظ جان خود و] بدون آنکه به گناه متمایل باشد، [به خوردن گوشتهای ممنوعه] ناچار شود [گناهی بر او نیست]. به راستی که الله آمرزندۀ مهربان است».
صحت و پاکی قلب و استقامت و پایداری آن با روی آوردن کامل آن به پروردگار متعال و انس گرفتن با او تعالی و لذت بردن از مناجات با او میسر خواهد بود. از آنجایی که خوردن و نوشیدن اضافی و سخن گفتن و خواب زیاد و نیز آمیختن بیش از حد با مردم، انسان را از الله دور میکند و مانعی میان رابطهی او با پروردگارش میشود و او را به هر سمت و سویی میکشاند، رحمت الله چیرهی مهربان نسبت به بندگانش، اقتضا میکند برای آنها روزه را به عنوان عبادتی مقرر کند تا خوردن و نوشیدن اضافی بدن را از بین برده و قلب خالی و عاری از هرگونه شهوت شود که مانعی در مسیر حرکت به سوی الله متعال میباشد.
همچنین اعتکاف را برای بندگانش تشریع کرده است که هدف از آن توجه قلب به سوی الله و خلوت با او تعالی و جدا شدن از غیر او باشد. و نیز برای امت تشریع نموده که زبانش را از آنچه سودی در آخرت نخواهد داشت، باز دارد و نماز شب را مقرر نمود که برای قلب و جسم مفید است.
1- روزه وسیلهای است جهت کسب تقوای الهی با انجام واجبات و ذکر محرمات است؛
2- روزه باعث میشود انسان به کنترل نفس و فروتنی و فرمانبرداری آن عادت کند و درواقع تمرینی است برای تحمل مسئولیت و صبر بر مشکلات و مشقتها؛
3- روزه باعث میشود هر مسلمانی متوجه دردها و رنجهای برادر مسلمانش شود و این خود موجب میشود تا به فقرا و مساکین انفاق و احسان کند و با چنین رفتاری محبت و برادری میان مسلمانان محقق میشود.
4- یکی از ثمرات روزه تزکیه نفس و پاکی آن از رذایل اخلاقی میباشد.
5- یکی دیگر از ثمرات روزه، استراحت دستگاه گوارش است. دستگاه گوارش در مدت زمان روزه از هرگونه پرخوری و سوء هاضمه دور میباشد و اینگونه فعالیت و سلامتی خود را به خوبی از سر میگیرد.
روزه دو نوع است:
الف) روزهی اصغر: عبارت است از خودداری از خوردن آب و غذا از صبح تا غروب خورشید و مثال آن روزهی ماه رمضان و روزه نفلی میباشد.
ب) روزهی اکبر: و آن عبارت است از بازداشتن قلب و اعضا از آنچه الله متعال حرام کرده است. چه در باب نیتها، اقوال، اعمال و اخلاق، در تمام شبانهروز و بلکه در تمام طول عمر.
این نوع روزه (روزهی اکبر) از هنگام بلوغ انسان آغاز شده و تا زمان مرگش ادامه دارد و افطار آن پس از مرگ و با آب حوض کوثر و زایده جگر ماهی و پس از آن جاودانگی در بهشت و در میان نعمتهای همیشگی خواهد بود، نعمتهایی که هیچ چشمی آنها را ندیده و هیچ گوشی آنها را نشنیده و به هیچ قلبی خطور نکرده است.
این از رحمت الله متعال است که روزهی اصغر را به مثابهی وسیله و نردبان برای آغاز روزهی اکبر قرار داده است. روزهی اکبری که انجام همهی اوامر الهی و دوری از هر آن چیزی است که الله متعال از آن نهی کرده است.
چنانچه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ١٨٣﴾ [البقرة: 183] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما واجب شده است همانگونه که بر کسانی که پیش از شما بودند [نیز] واجب شده بود؛ باشد که پرهیزگار شوید».
اما کفار هیچ بهرهای از روزهی اصغر و اکبر ندارند و بدیهی است که هیچ ثواب و پاداشی در این زمینه نخواهند داشت و بلکه همچون حیوان و بلکه گمراهتر از آنها میباشند که از هیچ امری خودداری نمیکنند.
الله متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ ذَرَأۡنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ لَهُمۡ قُلُوبٞ لَّا یَفۡقَهُونَ بِهَا وَلَهُمۡ أَعۡیُنٞ لَّا یُبۡصِرُونَ بِهَا وَلَهُمۡ ءَاذَانٞ لَّا یَسۡمَعُونَ بِهَآۚ أُوْلَٰٓئِکَ کَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ١٧٩﴾ [الأعراف: 179] «و بیتردید، بسیارى از جنّیان و آدمیان را براى دوزخ آفریدهایم؛ [چرا که] دلهایی دارند که با آنها [حقایق را] درک نمىکنند و چشمانى دارند که با آنها [نشانههای توان و تدبیر الهی را] نمىبینند و گوشهایی دارند که با آنها [سخنان حق را] نمىشنوند. آنان همچون چارپایانند، بلکه [از آنها هم] گمراهتر. [آرى،] آنانند که [از آخرت] غافلند».
روزهی رمضان رکن چهارم از ارکان اسلام است. الله متعال جهت بزرگداشت و بیان شرافت روزه، آن را به خود نسبت داده است. الله متعال روزه را در سال دوم هجری فرض نمود. و به دلیل جایگاه والای روزه، آن را براین امت و امتهای پیشین فرض کرده است. و رسول الله ج در طول حیات مبارک نُه رمضان را روزه گرفت.
1- الله متعال میفرماید: ﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ فِیهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡیَصُمۡهُۖ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۗ یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ ٱلۡعُسۡرَ وَلِتُکۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ١٨٥﴾ [البقرة: 185] «ماه رمضان، [ماهی] است که قرآن در آن نازل شده است؛ [کتابی] که راهنمای مردم است و دلایل آشکاری از هدایت [با خود دارد] و جداکننده [حق از باطل] است. پس هر یک از شما [که مُقیم و سالم است و] این ماه را دریابد، باید آن را روزه بدارد و هر کس که بیمار یا در سفر باشد، [باید به تعداد روزهایی که روزه نگرفته است] روزهای دیگری [را روزه بگیرد]. الله [با بیان این احکام،] برایتان آسانی میخواهد و دشواری نمیخواهد تا [بتوانید روزهداری در ماه رمضان] را کامل کنید و الله را برای آنکه شما را هدایت کرده است، به بزرگی یاد کنید؛ باشد که شکر گزارید».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِذَا جَاءَ رَمَضَانُ فُتِّحَتْ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ، وَغُلِّقَتْ أَبْوَابُ النَّارِ، وَصُفِّدَتِ الشَّیَاطِینُ».[1]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «چون رمضان فرا رسد درهای بهشت باز میشوند و درهای دوزخ بسته میشوند و شیاطین به زنجیر کشیده میشوند».
1- عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «فِی الجَنَّةِ ثَمَانِیَةُ أَبْوَابٍ، فِیهَا بَابٌ یُسَمَّى الرَّیَّانَ، لاَ یَدْخُلُهُ إِلَّا الصَّائِمُونَ».[2]
از سهل بن سعد س روایت است که پیامبر ج فرمود: «در بهشت هشت دروازه وجود دارد، در آن دروازهای با نام رَیان است که جز روزهداران وارد آن نمیشوند».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ یُضَاعَفُ، الْحَسَنَةُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْعمِائَة ضِعْفٍ، قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: إِلَّا الصَّوْمَ، فَإِنَّهُ لِی وَأَنَا أَجْزِی بِهِ، یَدَعُ شَهْوَتَهُ وَطَعَامَهُ مِنْ أَجْلِی، لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ: فَرْحَةٌ عِنْدَ فِطْرِهِ، وَفَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّهِ، وَلَخُلُوفُ فِیهِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللهِ مِنْ رِیحِ الْمِسْکِ».[3]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هر عملِ انسان چند برابر میگردد و (پاداش) هر عمل نیک انسان از ده تا هفتصد برابر افزایش مییابد. الله متعال میفرماید: جز روزه که آن برای من است و من خود پاداش آن را میدهم. شهوت و غذایش را به خاطر من رها میکند. برای روزهدار دو خوشحالی است: شادی به هنگام افطار و خوشحالی به هنگام ملاقات پروردگارش؛ و بوی بد دهان روزهدار نزد الله از بوی مشک خوشبوتر است».
3- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ صَامَ رَمَضَانَ إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ».[4]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس ماه رمضان را با ایمان و امید پاداش روزه بگیرد، گناهان گذشته وی بخشیده میشود».
روزهی رمضان بر هر مرد و زن مسلمان بالغ، عاقل، مقیم، در صورتی که توانایی روزه گرفتن داشته باشد، واجب است. و زنان باید در حالت حیض یا نفاس نباشند.
الله متعال روزه را برای این امت همچون امتهای پیش فرض نمود.
1- الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ١٨٣﴾ [البقرة: 183] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما واجب شده است همانگونه که بر کسانی که پیش از شما بودند [نیز] واجب شده بود؛ باشد که پرهیزگار شوید».
2- عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ الْإِسْلَامَ بُنِیَ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أَنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَإِقَامِ الصَّلَاةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ، وَصِیَامِ رَمَضَانَ، وَحَجِّ الْبَیْتِ».[5]
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: گواهی اینکه معبود بر حقی جز الله نیست، اقامهی نماز، پرداختن زکات، روزهی رمضان و حج بیت الله الحرام».
فرا رسیدن ماه رمضان با دو امر ثابت میشود:
الف) دیده شدن هلال ماه رمضان از سوی مسلمان عادلی که از قوهی بینایی بالایی برخوردار باشد. و اینکه مرد باشد یا زن تفاوتی نمیکند.
ب) در صورتی که هلال ماه رمضان دیده نشود و ماه شعبان به سیاُمین روز خود برسد و سی روز کامل شود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «صُومُوا لِرُؤْیَتِهِ وَأَفْطِرُوا لِرُؤْیَتِهِ، فَإِنْ غُبِّیَ عَلَیْکُمْ فَأَکْمِلُوا عِدَّةَ شَعْبَانَ ثَلاَثِینَ».[6]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «با دیدن هلال ماه رمضان روزه بگیرید و با دیدم هلال ماه شوال روزه بگشایید (و عید کنید)؛ و اگر هلال ماه (رمضان) قابل رویت نبود، شعبان را سی روز کامل محاسبه کنید».
چون فرا رسیدن ماه رمضان ثابت شد، روزه گرفتن واجب میشود. و اگر هلال ماه رمضان با وجود صافی آسمان در شب سیام شعبان دیده نشد، فردای آن روز -سیام شعبان- روزه گرفته نمیشود؛ همچنین اگر به دلیل ابری بودن هوا یا گرد و غبار دیده نشود، چنین عمل میشود. و اگر مردم بیست و هشت روز روزه گرفتند و پس از آن هلال ماه شوال را دیدند، افطار میکنند و لازم است که روز بعد از عید را روزه بگیرند. و اگر با شهادت یک نفر سی روز روزه گرفتند و هلال ماه شوال را ندیدند، افطار نمیکنند تا اینکه هلال شوال را ببینند.
کسی یا کسانیکه هلال ماه رمضان را میبینند
1- هرگاه اهل سرزمینی هلال ماه رمضان را ببینند، بر آنان واجب است روزه بگیرند؛ زیرا مطالع هلال مختلف است. هر سرزمین و منطقهای برای آغاز روزه و پایان آن حکم مخصوص به خود دارد. و این وابسته به دیدن هلال ماه در هر منطقه میباشد. بنابراین اگر هلال ماه در مشرق دیده شد باید برای ساکنان مغرب نیز دیده شود. و چون برای ساکنان مغرب دیده شود لازم نیست که حتما نزد ساکنان مشرق دیده شود. و اگر تمام مسلمانان بر مبنای دیده شدن هلال ماه رمضان در یک منطقه روزه بگیرند، امری نیکوست که این خود دلالت بر وحدت و برادری میکند.
2- بنابراین بر هر مسلمانی لازم است که با دولت خود روزه بگیرد و ساکنان یک منطقه به دو گروه تقسیم نشوند که برخی با دولت همراه بوده و برخی از آنها در این امر با دیگران همراه باشند تا اینکه مانع پراکندگی و تفرقهای نشوند که الله متعال از آن نهی کرده است.
2- اگر کسی خود به تنهایی هلال ماه شوال را ببیند و گواهی وی در این زمینه پذیرفته نشود، مخفیانه روزه میگیرد؛ و هرکس هلال ماه شوال را ببیند و گواهی وی پذیرفته نشود، مخفیانه افطار میکند. و اگر هلال ماه رمضان در روز دیده شود، هلال شب پیش رو محسوب میشود. و اگر قبل از خورشید از نظرها پنهان شود، هلال شب گذشته بوده است.
بر امام مسلمانان واجب است که با استفاده از وسایل مشروع و مباح، فرارسیدن ماه رمضان را اعلان کند. و این زمانی است که رویت هلال ماه رمضان شرعا ثابت شده باشد. و امروزه این امر به فضل الله متعال بسیار آسان و محقق است.
از الله متعال میخواهیم که روزه و عید مسلمانان در نواحی مختلف زمین را در یک زمان قرار دهد.
حکم روزهی کسیکه وقت رمضان را نمیداند
کسیکه وقت روزه را به هر دلیلی چون کوری، زندانی بودن و ... نمیداند، سه حالت دارد:
الف) اگر روزهی وی همزمان با ماه رمضان باشد یا اینکه پس از رمضان باشد، روزهاش صحیح است، مگر در مورد روزهایی که روزه گرفتن در آنها صحیح نیست. (مثل روز عید)
ب) اگر قبل از ماه رمضان روزه گرفته باشد، به عنوان روزهی رمضان صحیح نیست؛ زیرا عبادتی را قبل از وقت آن انجام داده است.
ج) اگر در شب و نه روز، روزه گرفته باشد، روزهاش صحیح نیست. چون شب وقت روزه گرفتن نیست.
الله متعال میفرماید: ﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٨٦﴾ [البقرة: 286] «الله به هیچ کس جز به اندازۀ توانش تکلیف نمیکند. آنچه [از خوبی] به دست آورده است به سودِ اوست و آنچه [بدی] کسب کرده است به زیان اوست. [پیامبران و مؤمنان گفتند:] «پروردگارا، اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را بازخواست نکن. پروردگارا، بارِ گران [و تکلیف سنگین] بر [دوش] ما مگذار؛ چنان که آن را [به مجازات گناه و سرکشی،] بر [دوش] کسانی که پیش از ما بودند [= یهود] نهادی. پروردگارا، آنچه که تاب تحملش را نداریم بر [دوش] ما مگذار و ما را بیامرز و به ما رحم کن. تو یار [و کارسازِ] مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
حکم کسیکه در شهری روزه میگیرد سپس مسافرت میکند
چون کسی در شهری روزه گرفت و سپس به شهر دیگری مسافرت کرد، حکم وی در روزه و افطار حکم شهری است که به آن سفر کرده است. پس همراه ساکنان آن شهر و مطابق با اوقات آن افطار میکند. اما اگر کمتر از 29 روز همراه آنان عید کرد، پس از عید یک روز روزه بگیرد. و اگر همراه آنان بیش از سی روز روزه گرفت، جز به همراه آنان عید نکند و اگر به شهرش بازگشت، همراه آنان عید کند.
1- واجب است هر مسلمانی برای کسب پاداش رمضان تلاش کند و در این راستا رمضان را با ایمان و امید پاداش روزه بگیرد نه از روی ریا، خودنمایی، تظاهر، تقلید از مردم، یا پیروی از همشهریانش؛ روزه بگیرد چون الله متعال به آن دستور داده است و امید و پاداش آن را از الله متعال داشته باشد و نیز دیدگاه وی در سایر عبادات چنین باشد.
2- نیت کردن برای روزهی واجب، در شب قبل از طلوع فجر واجب است. چه روزه ماه رمضان باشد یا روزهی واجب دیگری؛ و در مورد رمضان چون یکبار برای کل ماه نیت کند، کافی است و نیز در مورد روزهای متوالی یکبار نیت شود، کفایت میکند؛ زیرا اصل، نیت کردن است. و در واقع سی روز ماه رمضان به مثابهی یک روز میباشد.
اما نیت کردن روزه نفل در روز نیز جایز است و این زمانی است که بعد از طلوع فجر چیزی نخورده باشد.
3- در صورتی نیت روزهی فرض در روز صحیح است که در شب از وجوب آن اطلاع نیافته باشد. چنانکه اگر رویت ماه با دلیل و برهان در وسط روز اقامه شود، باقی روز از خوردن خودداری کند و حتی اگر قبل از اطلاع یافتن از رویت هلال چیزی خورده باشد، به جای آوردن قضایی آن روز بر وی لازم نیست؛ زیرا پس از اطلاع از امر واجب آن را انجام داده است.
4- کسیکه روزه در روز بر وی واجب شود همانند دیوانهای که هوشیار شود، کودکی که بالغ شود و کافری که مسلمان شود و ... برای آنها جایز است که در روز نیت روزه کنند گرچه پس از خوردن یا نوشیدن در همان روز باشد و باقی روز را روزه میگیرند و به جای آوردن قضایی آن روز بر آنها لازم نیست.
5- کسیکه نیت روزه کرده و سحری کند و پس از سحری، خواب بر وی غالب شود و تا بعد از غروب خورشید بیدار نشود، روزهی وی صحیح است و قضایی ندارد. اما در صورتی که در این مورد کوتاهی و تساهل کرده باشد، گنهکار بوده و لازم است توبه کرده و طلب آمرزش کند.
6- هرکس نیت افطار کند، درحقیقت افطار کرده است؛ زیرا روزه از دو رکن اساسی تشکیل شده است: نیت و خودداری از خوردن و نوشیدن؛ بنابراین چون نیتِ افطار کند، رکن اول روزه باطل خواهد شد که درواقع اساس همهی اعمال میباشد. و بلکه بزرگترین و مهمترین ارکان عبادت، نیت است.
7- کسیکه شب سیام شعبان بخوابد و بگوید: اگر فردا رمضان بود، روزه میگیرم؛ و مشخص شود فردای آن شب رمضان است، روزهی وی به عنوان روزهی ماه رمضان صحیح است.
حکم روزهی افراد کهنسال و بیمار
1- کسیکه به دلیل کهنسالی و بیماری که امید بهبودی آن نیست، نتواند روزه بگیرد -چه مقیم باشد یا مسافر- در برابر هر روزی که روزه نگرفته، فقیری را غذا دهد و این غذا دادن به فقیر، او را کفایت میکند. بنابراین غذا به تعداد روزهایی که روزه نگرفته، تهیه دیده و فقرا را دعوت کرده یا برای آنها میفرستد. در این مورد اختیار دارد که در پایان هر روز که روزه نمیگیرد، فقیری را غذا دهد یا اینکه غذا دادن به آنها را تا آخر رمضان به تاخیر بیندازد. و نیز میتواند در عوض روزهایی که روزه نگرفته، در برابر هر روز به مقدار نصف صاع از غذا به فقرا بدهد.
2- هرکس عقل خود را از دست بدهد یا دچار هذیان شود، نه روزه بر او واجب است و نه کفارهی آن؛ زیرا وی در اصطلاح مرفوع القلم میباشد. و قلم حساب و کتاب و تکلیف از او برداشته شده است.
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ١٨٣ أَیَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۚ وَعَلَى ٱلَّذِینَ یُطِیقُونَهُۥ فِدۡیَةٞ طَعَامُ مِسۡکِینٖۖ فَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَهُوَ خَیۡرٞ لَّهُۥۚ وَأَن تَصُومُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٨٤﴾ [البقرة: 183-184] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما واجب شده است همانگونه که بر کسانی که پیش از شما بودند [نیز] واجب شده بود؛ باشد که پرهیزگار شوید. روزهایی معین [را روزهدارى کنید]؛ و هر کس از شما که بیمار یا مسافر باشد، [به اندازۀ آن روزهایی که نتوانسته است روزه بگیرد] تعدادی از روزهای دیگر [را روزه بگیرد]؛ و بر کسانی که توانایی آن را ندارند، لازم است کفاره بدهند [و آن، به ازای هر روز،] خوراکدادن به یک تهیدست است؛ و هر کس به میلِ خود [بیشتر] نیکویی کند، آن [افزونبخشی، به سودِ اوست و] برایش بهتر است؛ و اگر [فضیلت روزهداری را] بدانید، روزه برایتان بهتر [از افطار و پرداختِ کفاره] است».
حکم روزه برای زنی که در حالت حیض و نفاس است
زنی که در حالت حیض (همان عادت ماهیانه زنان- پریودی) و نفاس (خونریزی بعد از زایمان) است، روزه گرفتن بر وی حرام است. در این شرایط نباید روزه بگیرد و در عوض به تعداد روزهایی که روزه نگرفته، پس از رمضان قضایی به جای آورَد.
اگر در وسط روز از هریک از این دو حالت پاک شود، یا اینکه روزهداری در وسط روز مسافر شد بر آنها لازم نیست از خوردن و نوشیدن و به طور کلی افطار کردن، خودداری کنند بلکه تنها چیزی که بر آنها واجب است، به جای آوردن قضایی این روزهاست.
برای زنان جایز است که به خاطر روزه یا حج، با تایید عدم هرگونه ضرر و زیانی از سوی پزشک متخصص، از داروهایی که مانع عادت ماهیانه میشود، استفاده کنند اما برای زنان بهتر این است که از چنین عملی خودداری کنند تا همه چیز روال عادی خود را طی کند.
زن حامله و شیرده اگر توانایی روزه گرفتن داشته باشد، روزه میگیرد و اگر ترس هرگونه ضرر و زیانی در مورد جان خود یا فرزندش احساس کند، در رمضان افطار کرده و روزه نگیرد و پس از رمضان قضایی این روزها را به جای آورده و کفارهای بر وی نخواهد بود.
1- برای هر مسلمانی احکام نماز و روزه وابسته به مکانی است که در آن میباشد. چنانکه در هر مکانی که باشد، تفاوتی نمیکند بر روی زمین باشد یا در وسیلهی نقلیهای باشد یا در هواپیما در آسمان یا در کشتی در دریا؛ روزهدار از خوردن و نوشیدن خودداری کرده و افطار میکند.
2- به طور مطلق افطار کردن در سفر افضل است. برای مسافری که افطار کردن و روزه گرفتن در رمضان برای وی تفاوتی ندارد، روزه گرفتن بهتر است. و اگر روزه گرفتن در سفر برای وی مشکل باشد، افطار کردن برای وی در اولویت قرار دارد. و در صورتی که روزه در سفر مشقت و مشکلات زیادی برای او به همراه داشته باشد، افطار کردن در حق وی واجب خواهد بود و پس از مسافرت و رمضان قضایی آن را به جای میآورد.
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: «کُنَّا نُسَافِرُ مَعَ النَّبِیِّ ج فَلَمْ یَعِبِ الصَّائِمُ عَلَى المُفْطِرِ، وَلاَ المُفْطِرُ عَلَى الصَّائِمِ».[7]
از انس بن مالک س روایت است که میگوید: «ما همراه پیامبر ج مسافرت میکردیم و در سفر نه روزهدار بر کسی که افطار کرده ایرادی میگرفت و نه کسیکه افطار کرده بر روزهدار ایرادی جایز میدانست».
1- کسیکه نیت روزه میکند و روزه میگیرد اما تمام روز یا بخشی از آن را بیهوش میشود، روزهاش صحیح است.
2- کسیکه عقلش را در رمضان و سایر ماهها به دلیل بیهوشی یا بیماری از دست میدهد و سپس به هوش میآید، لازم نیست قضای روزه و نمازش را به جای آورد؛ زیرا در این حالت تکلیف از او برداشته شده است. اما هرکس با اختیار خود و با استفاده از مخدرات یا مست کنندهها، سبب از دست دادن عقل یا بیهوشی خود شود، چون به هوش آید، به جای آوردن قضای روزه و نمازش بر او واجب است.
اگر روزهدار در روز رمضان از روی فراموشی چیزی بخورد یا بنوشد یا همبستری کند، روزهاش صحیح است و گناهی بر او نیست. و اگر در حالت روزه در خواب محتلم شود، روزهاش صحیح است و باید غسل کند و گناهی بر او نیست.
و کسیکه بیمار باشد و روزه گرفتن برای او مشکل و بلکه ضرر داشته باشد، در اینصورت روزه گرفتن بر او حرام است. و پس از بهبودی و باز یافتن سلامتی، قضایی آن را به جای آورَد.
افضل این است که مسلمان همیشه از حدث اکبر پاک باشد اما برای روزهدار تاخیر غسل جنابت و غسل حیض و نفاس تا طلوع فجر جایز است. و روزه وی صحیح میباشد.
و کسیکه قصد سفر دارد از امتیازات شریعت برای مسافر استفاده نکند تا اینکه از آبادی شهر فاصله بگیرد. و برای کسیکه قصد مسافرت در رمضان دارد و نیت افطار در سفر دارد، سنت این است که افطار نکند مگر زمانی که از آبادی شهر فاصله گرفته و دور شود.
و اگر هواپیما قبل از غروب خورشید به آسمان بلند شد و پرواز کرد، برای روزهدار جایز نیست که افطار کند تا اینکه خورشید غروب کند. و هرکس با این تصور چیزی بخورد که هنوز شب است اما مشخص شود، هنگام غذا خوردنِ وی، روز بوده است، یا اینکه با این تصور افطار کرده باشد که گویا خورشید غروب کرده و وقت مغرب داخل شده است، اما مشخص شود که هنوز غروب نشده بود، روزهی وی صحیح است و قضایی بر وی لازم نیست.
و هرکس به خاطر مصلحت دیگری عمدا افطار کند و روزهاش را بشکند، مثلا برای نجات دادن انسانی که در حال غرق شدن است یا خاموش کردن آتش و ...؛ اجر و پاداش بزرگی دارد و فقط لازم است که قضای آن روز را به جای آورد و گناهی بر او نیست.
کیفیت روزه در سرزمینهایی که خورشید غروب نمیکند
کسیکه در سرزمینی زندگی میکند که خورشید در تابستان غروب نمیکند و نیز در زمستان طلوع نمیکند یا اینکه در سرزمینی زندگی میکند که شش ماه روز است و شش ماه شب یا شرایطی مشابه آن حاکم است، در این شرایط باید اوقات نماز و روزه خود را بر اساس نزدیکترین سرزمینی که شب و روزش بیست و چهار ساعت بوده و از هم جداست، تنظیم کند.
و کسیکه در سرزمینی اقامت دارد که شب و روزش با طلوع فجر و غروب خورشید از هم جدا میشود، -گرچه یکی از شب و روز طولانی باشد- براساس اوقات مقدر در شریعت روزه بگیرد و نمازش را بخواند.
الله متعال میفرماید: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ وَٱسۡمَعُواْ وَأَطِیعُواْ وَأَنفِقُواْ خَیۡرٗا لِّأَنفُسِکُمۡ﴾ [التغابن: 16] «تا آنجا که میتوانید، از الله پروا کنید و [حق را] بشنوید و فرمان برید و انفاق کنید که برای خود شما بهتر است».
حکم کسیکه روزهی رمضان را ترک کند
هرکس بر اساس انکار وجوب روزهی رمضان، آن را ترک کند، کافر میشود. اما کسیکه از روی تنبلی آن را ترک کند، کافر نمیشود. و نمازش صحیح خواهد بود اما مرتکب گناه بزرگی شده است؛ زیرا رکن بزرگی از ارکان اسلام را ترک کرده است.
الله متعال میفرماید: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٦٣﴾ [النور: 63] «پس کسانی که از فرمان[و احادیث صحیح]ش سرپیچی میکنند، باید بترسند از اینکه اندوه و بلایی بر سرشان بیاید یا به عذابی دردناک گرفتار شوند».
حکم کسیکه صدای اذان صبح را میشنود درحالیکه ظرف غذا در دست دارد:
کسیکه صدای اذان را در حالی میشنود که ظرف غذا در دست دارد، از غذا خوردن دست نکشد تا اینکه نیازش را بر طرف کند.
اموری که روزه را باطل میکنند
1- خوردن و نوشیدن عمدی در روز رمضان.
2- همبستری (آمیزش جنسی) در روز رمضان.
3- انزال خود خواستهی منی در بیداری در اثر بوسیدن همسر یا استمنا یا ... در روز رمضان.
4- استفاده از آمپولهای مُغَذّی در روز رمضان.
چون روزهدار این موارد را عمدا و درحالیکه میداند باعث ابطال روزه میشوند و در صورتی که روزهاش را از یاد نبرده باشد، انجام دهد، روزهاش باطل میشود.
5- خروج خون حیض و نفاس در روز رمضان.
6- ارتداد از اسلام.
7- دیالیز کلیه؛ دیالیز کلیه دو نوع است:
الف) دیالیز از راه خون؛ که عبارت است از کشیدن خون بیمار از یکی از رگها و قرار دادن آن در دستگاهی که عملکردی چون کلیه دارد علاوه بر اینکه مواردی به آن اضافه میشود. سپس این خون پاک در مدت سه یا چهار ساعت به بدن بر میگردد. خروج این خون از بدن و وارد شدن به آن وضو را نمیشکند اما روزه را باطل میکند.
ب) دیالیز صفاقی؛ در این نوع، لولهای در شکم بیمار بین ناف و زیر ناف گذاشته میشود که خون و ادرار و مایعات دیگر را جمع میکند. سپس بیمار به خالی کردن محتویات این لوله میپردازد.
اما حکم آن: اگر آنچه از این لوله خارج میشود خون باشد، وضو را نمیشکند اما اگر ادرار یا مدفوع یا چیزی با ویژگی این دو باشد -که اغلب اینگونه است- وضو را میشکند و روزه را باطل نمیکند.
- قورت دادن خلطی که از سینه خارج میشود، برای روزهدار و حتی دیگران حرام است؛ زیرا پلید بوده و برای بدن مضر است. اما باعث ابطال روزه نمیشود.
اگر خونی از زبان یا دندانهایش خارج شود یا اینکه غذایی را بچشد، نباید آنرا قورت دهد؛ و چون روزهدار آن را قورت دهد، روزهاش باطل میشود.
انواع مبطلات روزه
الف) وارد شدن موادی به بدن که برای آن مفید باشد و موجب تقویت آن شود. مانند خوردن و نوشیدن و آنچه در حکم این دو میباشد. از قبیل تزریق خون به بیمار؛ یا وارد شدن موادی که برای بدن ضرر دارد مانند نوشیدن خون یا مواد مست کننده و امثال اینها.
ب) خروج موادی از بدن که خشکی و فرسودگی جسم و ضعیف شدن آن را به دنبال دارد و بر ضعف و سستی بدن میافزاید مانند جماع و استمناء و خون حیض و نفاس.
اموری که روزه با آنها باطل نمیشود، بسیارند
از جمله: سرمه کشیدن، تزریق آمپول، چکاندن قطره در مجاری ادراری، احتلام، شستشوی مَهبل (داخل فَرْج)، شیاف، استفاده از عطر، رنگ، روغن، پماد، چسبهای درمانی، مداوای زخمها، بخور، حنا، قطرهی چشم و گوش و بینی، قورت دادن آب دهان، استفراغ، حجامت، رگ زدن، خون دادن، خون دماغ، خونریزی، خون زخمها، کشیدن دندان، خروج مَذی و وَدی، غسل کردن برای خنک شدن یا نظافت، اسپری تنفسی، خمیر دندان؛ تمام این موارد روزه را باطل نمیکنند.
و آمپول چون برای مداوا و نه تغذیه باشد، روزه را باطل نمیکند مانند انسولین و مانند آن؛ هرچند به تاخیر انداختن آن تا شب بهتر است. همچنین قرصهای زیر زبانی که برای درمان بیماریهای قلبی استفاده میشود، روزه را باطل نمیکند؛ زیرا چیزی از آنها وارد شکم نمیشود بلکه در دهان مکیده میشوند و از این جهت شبیه مضمضه کردن است اما به این شرط که چیزی از آن قورت داده نشود.
دوربین پزشکان که برای بررسی معده و مشکلات آن از طریق دهان وارد حلق و از آنجا وارد مری و سپس معده میکنند (آندوسکوپی) روزه را باطل نمیکند. مگر زمانی که آغشته به مادهای لغزنده و مغذی باشد تا اینکه به راحتی وارد معده شود که در این صورت باعث ابطال روزه میشود. (در اصطلاح گاستروسکوپی)
بیحسی موضعی برخی از اعضا روزه را باطل نمیکند؛ تفاوتی نمیکند از طریق بو کشیدن باشد یا از طریق وارد کردن سوزنی خشک زیر پوست یا تزریق وریدی؛ تمام این موارد روزه را باطل نمیکند؛ زیرا موضعی هستند و وارد شکم نمیشوند و عقل و خرد به همراه آنها زایل نمیشود. اما اگر بیهوشی چنان باشد که بیمار تمام روز به هوش نیاید، در این صورت روزهاش صحیح نیست و اگر بخشی از روز به هوش آید، روزهاش صحیح است.
آنژیوپلاستی (بالُن زدن) رگها نیز روزه را باطل نمیکند؛ زیرا مصداق خوردن و نوشیدن نیستند.
تلقیح مصنوعی در رحم زن روزه را باطل نمیکند اما خروج منی از مرد برای انجام عمل تلقیح روزهاش را باطل میکند و تفاوتی نمیکند که خود باعث خارج شدن آن از بدن شود یا اینکه از بدن او خارج کنند.
هیستروسکوپی[8] روزه را باطل نمیکند. همچنین استفاده از آیودی[9] برای زنان، روزه را باطل نمیکند.
و رطوبتها و خونی که به هنگام معاینه از فرج بیرون میآید، روزه را باطل نمیکند؛ زیرا فقط خون حیض و نفاس است که روزه را باطل میکند.
تنقیه[10] نیز روزه را باطل نمیکند مگر زمانی که مواد غذایی یا آب به همراه داشته باشد.
الله متعال میفرماید: ﴿یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ ٱلۡعُسۡرَ وَلِتُکۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ﴾ [البقرة: 185] «الله [با بیان این احکام،] برایتان آسانی میخواهد و دشواری نمیخواهد تا [بتوانید روزهداری در ماه رمضان] را کامل کنید و الله را برای آنکه شما را هدایت کرده است، به بزرگی یاد کنید؛ باشد که شکر گزارید».
اهدای خون روزه را باطل نمیکند اما بهتر است تا بعد از افطار به تاخیر افتد تا اینکه دچار ضعف و سستی نشود.
برای روزهدار مبالغه در مضمضه و استنشاق و چشیدن غذا بدون ضرورت مکروه است. و نیز جمع کردن بزاق دهان و قورت دادن آن و حجامت در صورتی که به ضعف و سستی منجر شود، مکروه است.
واجب است روزهدار از اموری چون خوردن و نوشیدن و ... که باعث باطل شدن روزه میشود به هنگام طلوع فجر ثانی خودداری کند. و نیز واجب است از دروغ و دشنام در هر زمانی دوری کند هرچند تاکید این مساله در رمضان بیشتر است.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ لَمْ یَدَعْ قَوْلَ الزُّورِ وَالعَمَلَ بِهِ وَالجَهْلَ، فَلَیْسَ لِلَّهِ حَاجَةٌ أَنْ یَدَعَ طَعَامَهُ وَشَرَابَهُ».[11]
از ابوهریره س روایت است رسول الله ج فرمود: «هرکس دروغ و بهتان و عمل به آن و جهل را رها نکند، الله نیازی به پرهیز وی از خوردن و نوشیدن ندارد».
وصال عبارت است از روزه گرفتن دو یا بیش از دو روز پشت سرهم بدون اینکه آب و غذایی در بین این روزها استفاده شود.
روزهی وصال بر دو نوع است:
1- روزهی وصال از سحر تا سحر؛ این نوع روزه جایز است. اما خلاف اولی است.
2- روزهی وصال از سحر تا مغرب فردای آن روز یا چند روز به صورت متوالی؛ از روزهی وصال به این صورت نهی شده است.
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «لاَ تُوَاصِلُوا، فَأَیُّکُمْ أَرَادَ أَنْ یُوَاصِلَ، فَلْیُوَاصِلْ حَتَّى السَّحَرِ»، قَالُوا: فَإِنَّکَ تُوَاصِلُ یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «لَسْتُ کَهَیْئَتِکُمْ إِنِّی أَبِیتُ لِی مُطْعِمٌ یُطْعِمُنِی، وَسَاقٍ یَسْقِینِ».[12]
ابوسعید خدری س میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «روزهها را به یکدیگر وصل نکنید (بدون افطار و خوردن چیزی دو یا چند روز پشت سر هم روزه نگیرید) اگر کسی از شما خواست روزهی وصال بگیرد، تا هنگام سحر چنین کند. (آنگاه چیزی بخورد)». اصحاب گفتند: ای رسول الله، شما روزهی وصال میگیرید؟ رسول الله فرمود: «من همچون شما نیستم، من شب را در حالی سپری میکنم که پروردگارم به من آب و غذا میدهد».
بوسیدن و در آغوش گرفتن همسر برای روزهدار
بوسیدن و لمس کردن و در آغوش گرفتن همسر برای روزهدار جایز است هرچند باعث تحریک شهوت شود و این زمانی است که بر خویشتن کنترل داشته باشد. اما اگر ترس انزال منی وجود دارد، حرام خواهد بود.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ ج «یُقَبِّلُ وَیُبَاشِرُ وَهُوَ صَائِمٌ، وَکَانَ أَمْلَکَکُمْ لِإِرْبِهِ».[13]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج (همسرانش) را میبوسید و در آغوش میگرفت در حالیکه روزه بود. و او از همهی شما در کنترل غرایز خویش، قویتر بود.
آمیزش جنسی (جماع) در روز رمضان
1- کسیکه با استمناء یا در آغوش گرفتن همسر و بدون جماع، موجب انزال منی شود، به دلیل هتک حرمت روزه، گنهکار خواهد بود. و باید توبه کند و پس از رمضان قضایی این روز را به جای آورد اما کفارهای بر او نیست.
2- هرکس در رمضان مسافرت کند و در سفر روزه بگیرد و در روز رمضان با همسرش مجامعت کند، قضایی این روز بر وی واجب است و کفارهای ندارد و نیز گناهی بر او نخواهد بود؛ زیرا مسافر است.
3- کسیکه در روز رمضان و درحالیکه مقیم است، از روی عمد و درحالیکه نسبت به حکم این مساله آگاه است و نیز روزهاش را به یاد دارد و آن را فراموش نکرده است، مرتکب جماع با همسرش شود، به دلیل زیر پا گذاشتن حرمت رمضان گنهکار بوده و باید توبه کند و علاوه بر آن قضا و کفاره بر وی واجب میشود. اما اگر در این زمینه مجبور یا جاهل باشد یا اینکه روزه رمضان را فراموش کرده باشد، روزهاش صحیح است و هیچ گناه و قضا و کفارهای بر او لازم نیست. و زن و مرد در این زمینه یکسان هستند.
الف) در برابر تعداد روزهایی که در روز رمضان با همسرش مقاربت دارد، کفاره و قضایی بر وی واجب میباشد. اما اگر در یک روز چندین بار با همسرش جماع کرد، قضایی آن روز و کفارهی یک روز بر او واجب میباشد.
ب) اگر مسافری که با استفاده از رخصت شرعی روزه نگرفته، از سفر برگردد و همسرش در وسط روز از حیض و نفاس پاک شود، بر او جایز است که با وی مجامعت داشته باشد.
کفاره شکستن روزه به سبب جماع در روز رمضان
کفاره این عمل آزاد کردن برده است. اگر مقدور نبود روزه گرفتن دو ماه پیاپی؛ و اگر این نیز مقدور نبود، غذا دادن به شصت فقیر و برای هر فقیر نصف صاع؛ و اگر این هم برایش مقدور نبود، کفاره ساقط خواهد شد.
از میان مبطلات روزه، کفاره تنها به جماع در روز رمضان تعلق میگیرد. و این کفاره متوجه کسی خواهد بود که روزه بر او واجب است و این عمل را عالمانه، عمدا و بدون فراموشی انجام داده باشد. اما کسیکه روزهی نفل یا نذر یا قضایی گرفته یا اینکه در سفر روزه دارد و مرتکب مجامعت میشود، کفارهای بر او نیست.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: هَلَکْتُ، یَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: «وَمَا أَهْلَکَکَ؟» قَالَ: وَقَعْتُ عَلَى امْرَأَتِی فِی رَمَضَانَ، قَالَ: «هَلْ تَجِدُ مَا تُعْتِقُ رَقَبَةً؟» قَالَ: لَا، قَالَ: «فَهَلْ تَسْتَطِیعُ أَنْ تَصُومَ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ؟» قَالَ: لَا، قَالَ: «فَهَلْ تَجِدُ مَا تُطْعِمُ سِتِّینَ مِسْکِینًا؟» قَالَ: لَا، قَالَ: ثُمَّ جَلَسَ، فَأُتِیَ النَّبِیُّ ج بِعَرَقٍ فِیهِ تَمْرٌ، فَقَالَ: «تَصَدَّقْ بِهَذَا» قَالَ: أَفْقَرَ مِنَّا؟ فَمَا بَیْنَ لَابَتَیْهَا أَهْلُ بَیْتٍ أَحْوَجُ إِلَیْهِ مِنَّا، فَضَحِکَ النَّبِیُّ ج حَتَّى بَدَتْ أَنْیَابُهُ، ثُمَّ قَالَ: «اذْهَبْ فَأَطْعِمْهُ أَهْلَکَ».[14]
از ابوهریره س روایت است که میگوید: مردی نزد رسول الله آمده و گفت: ای رسول الله! هلاک و نابود شدم. رسول الله ج فرمود: «چه چیزی تو را هلاک کرده است؟» گفت: در رمضان (در حال روزه) با همسرم جماع کردم. رسول الله ج فرمود: «آیا مالی داری که با آن بردهای آزاد کنی؟» گفت: نه؛ فرمود: «میتوانی دو ماه پیاپی روزه بگیری؟» گفت: نه؛ فرمود: «آیا برای تو مقدور است که شصت فقیر را غذا بدهی؟» گفت: نه. راوی میگوید: سپس آن مرد نشست. در این هنگام زنبیلی از خرما برای رسول الله ج آورده شد. رسول الله ج فرمود: «این خرما را صدقه بده». وی گفت: آیا فقیرتر از ما هم هست؟ در مدینه خانوادهای محتاجتر از ما به این خرماها نیست. با شنیدن این سخنان، رسول الله ج چنان خندید که دندانهای پیشین مبارک آشکار شد. سپس فرمود: «این خرماها را ببر و به خانوادهات بده».
اموری که باعث قطع پیاپی بودن کفاره روزه نمیشود:
اموری که باعث قطع شدن پیاپی کفاره روزه نمیشود، عبارتاند از: دو عید فطر و قربان، سفر، بیماری که باعث افطار کردن روزه شود، حیض و نفاس.
روش به جای آوردن قضای روزه رمضان
1- الله متعال روزهی رمضان را بر کسانیکه هیچ عذری ندارند، واجب نمود. و قضای آن را برای کسانیکه به هر نحوی عذر شرعی موقتی دارند، واجب نمود. عذرهایی چون سفر و حیض.
و بر کسانیکه هرگز نمیتوانند روزه بگیرند، غذا دادن به فقرا را واجب کرده است. کسانی چون افراد کهنسال و بیمار که امیدی به بهبودی آنها نیست.
2- سنت این است که قضایی روزه رمضان پس از رمضان و به صورت متوالی و پشت سر هم انجام شود و اگر وقت تنگ باشد، پی در پی روزه گرفتن واجب است. اگر قضایی رمضان را بدون عذر تا رمضان سال بعد به تاخیر بیندازد گنهکار خواهد بود و بر وی قضایی روزهایی که در رمضان روزه نگرفته و نیز توبه و استغفار واجب است.
3- کسیکه ماه رمضان یا بخشی از آن را عمدا و بدون فراموشی و هرگونه عذری، روزه نگیرد، به جای آوردن قضایی رمضان برای او مشروع نیست و گناه بزرگی را مرتکب شده است که به این علت توبه و استغفار بر او واجب است.
به جای آوردن قضایی روزه از جانب مرده
1- کسیکه بمیرد و به جای آوردن قضایی روزه رمضان بر عهده او باشد، اگر در این زمینه معذور بوده، مثلا بیمار بوده یا عذر دیگری داشته است، به جای آوردن قضایی روزهایی که بنا بر عذر نتوانسته در رمضان روزه بگیرد، از جانب او لازم نیست و نیازی به غذا دادن به فقیران در برابر این روزها نیست. و اگر چنین شخصی توانایی به جای آوردن قضایی آن روزها را داشته، اما این کار را نکرده تا اینکه مرده است، «ولیِ» وی به جای او روزه بگیرد.
2- کسیکه بمیرد و بر عهده وی روزهی نذر یا حج نذر یا اعتکاف نذر و ... باشد، برای «ولیِ» وی مستحب است که از جانب او قضایی این موارد را به جای آورد. و «ولی» همان وارث است. و اگر کسی جز «ولی» از جانب او قضایی را به جای آورد، صحیح و جایز میباشد. و الله متعال پاداش این عمل را برای مرده و کسیکه از جانب مرده روزه گرفته، ثبت میکند.
عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ مَاتَ وَعَلَیْهِ صِیَامٌ صَامَ عَنْهُ وَلِیُّهُ».[15]
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس بمیرد و روزهای بر عهده او باشد، «ولیِ» او به جایش روزه بگیرد».
روزه گرفتن روز عید
بر هر مسلمانی حرام است که روزهای عید فطر و قربان را روزه بگیرد. و روزهی چنین روزهایی صحیح نیست.
اگر نهی وارد شده به خود عبادت بازگردد، به آن حکمِ حرام تعلق میگیرد و موجب بطلان عبادت میشود مثلا اگر روز عید روزه بگیرد، روزهاش حرام است و باطل؛
اگر نهی به قول یا فعل برگردد که مخصوص آن عبادت است، چنین قول یا عملی آن عبادت را باطل میکند. مانند روزهداری که چیزی میخورد؛ در این صورت روزهاش فاسد میشود.
و اگر نهی عام باشد و در مورد عبادتهای مختلف مصداق داشته باشد، در این صورت عبادت را باطل نمیکند اما از اجر و پاداش آن میکاهد و مثال آن غیبت برای روزهدار است. چنانکه غیبت حرام است اما روزه را باطل نمیکند. و این در تمام عبادات صادق است.
1- سنت است که روزهدار سحری کند؛ زیرا در سحری برکت است. و سنت است سحری را تا قبل از اذان صبح به تاخیر بیندازد و بهترین سحری مومن خرماست.
از برکات سحری، نیرو گرفتن برای اطاعت از الله و عبادت او تعالی میباشد.
و نیز باعث بیدار شدن به هنگام سحر میشود که وقت استغفار و دعا و آماده شدن برای شرکت در نماز جماعت صبح میباشد. و از طرفی سحری کردن مخالفت با اهل کتاب است.
2- سنت است در افطار کردن تعجیل صورت گیرد و هرچه زودتر افطار شود و سنت است که با خرمایی قبل از نماز افطار شود و اگر خرما نبود، با آب؛ و اگر آب هم نیافت، با هر خوراکی یا نوشیدنی حلالی که میسر است افطار کند. و اگر چیزی برای افطار نبود، در قلب خویش نیت افطار کند.
افطار کردن با خرما هم عبادت است و هم غذا و شیرینی و میوه و دواست.
روزهدار با روزه گرفتن، قند بدنش کاهش مییابد. با کاهش یافتن قند بدن از حد طبیعی و نرمال آن، روزهدار احساس ضعف و سستی میکند. و خوردن خرما به اذن الله متعال قندی را که بدن از دست داده و نیز نشاط بدن را به سرعت باز میگرداند.
3- سنت است کسیکه توانایی دارد، روزهداری را افطاری دهد. در این امر نیکی به فقرا، جلب محبت و کسب اجر و پاداش نهفته است. و هرکس روزهداری را افطاری دهد، پاداشی چون او حاصل میکند، بدون اینکه از اجر و پاداش روزهدار چیزی کاسته شود.
4- سنت است روزهدار به ذکر و دعای بسیار و تلاوت قرآن مشغول باشد و به هنگام افطار این دعا را بخواند: «ذَهَبَ الظَّمَأُ وَابْتَلَّتِ الْعُرُوقُ، وَثَبَتَ الْأَجْرُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»:[16] «تشنگی بر طرف شد، رگها تر شدند و انشاءالله پاداش ثابت گشت».
5- برای روزهدار و دیگران سنت است در ابتدا و انتهای روز و هرگاه که میسر بود مسواک بزند.
6- سنت است چون به روزهداری دشنام داده شد یا کسی با او درگیر شد، بگوید: من روزهام، من روزهام.
7- برای روزهدار سنت است که بر اعمال نیکی چون ذکر و تلاوت قرآن و امر به معروف و نهی از منکر و بخشش و صدقه و تسلی دادن فقرا و نیازمندان و استغفار و توبه و نماز تهجد و صله رحم و عیادت بیمار و... بیفزاید.
8- خواندن نماز تراویح در شبهای رمضان بعد از نماز عشا سنت است. (یازده رکعت به همراه وتر یا سیزده رکعت با وتر) این تعداد سنت است. و هرکس بر این تعداد بیفزاید، هیچ اشکال و کراهیتی ندارد. و هرکس همراه امام نماز بخواند تا اینکه امام از نماز فارق شود، قیام شب بر او نوشته میشود.
9- سنت است کسیکه روزه دارد و به مهمانی دعوت میشود بگوید: من روزه دارم؛ زیرا رسول الله ج فرمود: «إِذَا دُعِیَ أَحَدُکُمْ إِلَى طَعَامٍ، وَهُوَ صَائِمٌ، فَلْیَقُلْ: إِنِّی صَائِمٌ»[17]: «هرگاه یکی از شما روزه بود و به صرف غذایی دعوت شد، باید بگوید من روزهام».
10- برای روزهدار و دیگران سنت است که چون نزد قومی غذا خوردند، بگویند: «أَفْطَرَ عِنْدَکُمُ الصَّائِمُونَ وَأَکَلَ طَعَامَکُمُ الْأَبْرَارُ، وَصَلَّتْ عَلَیْکُمُ الْمَلَائِکَةُ»[18]: «روزهداران نزد شما افطار کنند و نیکان غذایتان را بخورند و فرشتگان بر شما درود بفرستند».
11- به جای آوردن عمره در رمضان سنت است. رسول الله ج فرمود: «... عُمْرَةٌ فِی رَمَضَانَ تَقْضِی حَجَّةً أَوْ حَجَّةً مَعِی»[19]: «... (ثواب) یک عمره در رمضان برابر است با (ثواب) یک حج، یا یک حج همراه من».
کسیکه در آخرین روز رمضان احرام عمره ببندد و اعمال آن را در شب عید انجام دهد، این عمره در رمضان محسوب میشود؛ زیرا این وقت دخول در احرام است که معتبر است.
12- سنت است که در ده روز پایانی رمضان با انجام انواع عبادتها، تلاش و کوشش خود را در عبادت بیشتر کند و تمام شب را به عبادت سپری کند و نیز خانوادهاش را برای عبادت بیدار کند و شب قدر را در روزهای فردِ ده روزِ پایانی جستجو نماید.
بهترین و برترین اوقات شرعی
ماه رمضان بهترین ماههاست. و ده شب پایانی رمضان، برتر از شبهای ده روز اول ذیالحجه میباشند؛ زیرا در این شبها، شب قدر نهفته است. و روزهای ده روز اول ذیالحجه برتر از روزهای ده روز آخر رمضان میباشند؛ زیرا در آنها عید قربان قرار دارد. و روز جمعه بهترین روزهای هفته است. و روز عید قربان بهترین روز سال است. و شب قدر برترین شب سال میباشد.
شب قدر، شبی با قدر و منزلت والاست. در این شب مبارک هرگونه کار حکیمانهای بیان و مقرر گشته است. در این شب روزی و اَجل و اوضاع و احوال سال جاری مشخص و مقدر میشود.
شب قدر در یکی از شبهای فرد دهگانه پایانی رمضان است و شب بیست و هفتم تاکید بیشتری دارد. الله متعال شب قدر را در یکی از ده شب پایانی رمضان پنهان نموده چنانکه ساعت اجابت دعا در روز جمعه را پنهان داشته و بیان نکرده است، تا اینکه بندگان به عبادت بیشتری مشغول شده و اجر و پاداش بیشتری کسب کنند.
شب قدر بهتر از هزار ماه است که برابر است با 83 سال و 4 ماه؛ و این از ویژگیهای این امت است. زنده داشتن این شب با عبادت و ذکر و استغفار و دعای زیاد، مستحب است.
1- الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا لَیۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ٢ لَیۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَیۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ٣ تَنَزَّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَٱلرُّوحُ فِیهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمۡرٖ٤ سَلَٰمٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطۡلَعِ ٱلۡفَجۡرِ٥﴾ [القدر: 1-5] «همانا ما آن [قرآن] را [به یکباره به سوی آسمان دنیا] در شب قدر نازل کردیم. و تو چه دانی شب قدر چیست؟ شب قدر، بهتر از هزار ماه است. فرشتگان و روح [= جبرئیل] در آن [شب،] به فرمان پروردگارشان برای [انجام] هر کاری نازل میشوند. [آن شب] تا طلوع فجر، سلامت [و رحمت] است».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَامَ لَیْلَةَ القَدْرِ إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا، غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ».[20]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس شب قدر را با ایمان و امید پاداش به عبادت سپری کند، گناهان گذشتهی وی بخشیده میشود».
3- عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّهَا قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَرَأَیْتَ إِنْ وَافَقْتُ لَیْلَةَ الْقَدْرِ مَا أَدْعُو؟ قَالَ: «تَقُولِینَ: اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی».[21]
از عایشه ل روایت است که میگوید: ای رسول الله! اگر شب قدر را دریافتم چه دعایی بخوانم؟ رسول الله ج فرمود: بگو: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی»: «یا الله! تو بخشایندهای و عفو و گذشت را دوست داری؛ پس، از من درگذر».
روزهی رسول الله:
1- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «مَا صَامَ النَّبِیُّ ج شَهْرًا کَامِلًا قَطُّ غَیْرَ رَمَضَانَ، وَیَصُومُ حَتَّى یَقُولَ القَائِلُ: لاَ وَاللَّهِ لاَ یُفْطِرُ، وَیُفْطِرُ حَتَّى یَقُولَ القَائِلُ: لاَ وَاللَّهِ لاَ یَصُومُ.[22]
ابن عباس ب میگوید: جز رمضان، رسول الله ج هیچ ماهی را بهطور کامل روزه نمیگرفت. گاهی به اندازهاى به روزه (نافله) ادامه مى داد که برخی میگفتند: به الله سوگند دیگر نمىخواهد روزه را بخورد. و گاهی مدت طولانى روزه (نافله) را ترک مىکرد تا اینکه برخی میگفتند: به الله سوگند که قصد ندارد دیگر روزه بگیرد.
2- عَنْ حُمَیْدٍ، أَنَّهُ سَمِعَ أَنَسًا س یَقُولُ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یُفْطِرُ مِنَ الشَّهْرِ حَتَّى نَظُنَّ أَنْ لاَ یَصُومَ مِنْهُ، وَیَصُومُ حَتَّى نَظُنَّ أَنْ لاَ یُفْطِرَ مِنْهُ شَیْئًا، وَکَانَ لاَ تَشَاءُ تَرَاهُ مِنَ اللَّیْلِ مُصَلِّیًا إِلَّا رَأَیْتَهُ، وَلاَ نَائِمًا إِلَّا رَأَیْتَهُ.[23]
از حمید روایت است که از انس س شنیده که میگوید: گاهی رسول الله ج در یک ماه، چند روزِ پیاپی روزه نمیگرفت؛ به گونهای که ما گمان میکردیم که در آن ماه روزه نخواهد گرفت. و گاهی چندین روز را روزه میگرفت؛ چنان که ما فکر میکردیم که هیچ روزی را نخواهد خورد. اگر میخواستی او را در حالِ نماز شب ببینی، میدیدی و چنانچه میخواستی او را در حالِ خواب ببینی، میدیدی. (یعنی رسول الله ج وقتی مشخص برای نماز در شب مشخص نمیکرد بلکه هرگاه از خواب برمیخواست، به نماز میایستاد).
روزهی نفل رسول الله ج به سه گونه بوده است:
الف) روزهای که رسول الله ج به آن تشویق نموده و بر آن مداومت داشت. مانند: روزهی سه روز از هر ماه، روزهی دهم محرم.
ب) روزهای که به آن تشویق نموده و بیشترین روزها بعد از رمضان را شامل میشود. مانند: روزه در ماه شعبان.
ج) روزهای که به آن تشویق نموده اما روایت نشده که خود رسول الله ج آن را انجام داده باشد. که دلیل آن هر عذری میتواند باشد. مانند: روزهی شش روز از ماه شوال؛ روزهی روز دوشنبه، یک روز در میان روزه گرفتن، روزهی ماه محرم؛ بر ما واجب است که از رسول الله ج اطاعت کنیم و به نیکی در اقوال و اعمال و اخلاق به او اقتدا کنیم.
﴿لَّقَدۡ کَانَ لَکُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن کَانَ یَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡیَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَکَرَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا٢١﴾ [الأحزاب: 21] «یقیناً پیش از عذاب بزرگ [آخرت]، از عذاب نزدیک [و سختیهای این دنیا] به آنان میچشانیم؛ باشد که [به درگاه الهی] بازگردند».
روزههای مشروع به دو دسته تقسیم میشوند:
روزههای واجب: مانند روزههای ماه رمضان، روزهی نذر، روزهی کفاره سوگند، روزهی قتل غیر عمد، روزهی کفاره ظهار و روزهی کفارهی جماع در روز رمضان.
که خود بر دو نوع است. روزههای مطلق و مقید که برخی تاکید بیشتری دارند.
روزهی نافله نه تنها پاداش بزرگی دارد و موجب افزایش اجر و پاداش است، بلکه نقص و کوتاهیِ احتمالی در روزهی واجب را جبران میکند. و از طرفی برای قلب و بدن سودمند است. و در پایان روزه شادی و پاداش به دنبال دارد. و به طور کلی اعضا و جوارح مسلمان را حفاظت میکند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قَالَ اللَّهُ: کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ لَهُ، إِلَّا الصِّیَامَ، فَإِنَّهُ لِی وَأَنَا أَجْزِی بِهِ، وَالصِّیَامُ جُنَّةٌ، وَإِذَا کَانَ یَوْمُ صَوْمِ أَحَدِکُمْ فَلاَ یَرْفُثْ وَلاَ یَصْخَبْ، فَإِنْ سَابَّهُ أَحَدٌ أَوْ قَاتَلَهُ، فَلْیَقُلْ إِنِّی امْرُؤٌ صَائِمٌ. وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ، لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رِیحِ المِسْکِ. لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ یَفْرَحُهُمَا: إِذَا أَفْطَرَ فَرِحَ، وَإِذَا لَقِیَ رَبَّهُ فَرِحَ بِصَوْمِهِ».[24]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «الله مىفرماید: هر عملی که فرزند آدم، انجام دهد، برای خودش میباشد، جز روزه که مخصوص من است و من خودم پاداش آن را خواهم داد. روزه سپری (در برابر آتش جهنم) است. پس هرگاه یکی از شما روزه بود، ناسزا نگوید و سر و صدا راه نیندازد. اگر کسی با او درگیر شد یا ناسزا گفت، در جوابش بگوید: من روزه هستم. سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، بوی دهان روزهدار نزد الله از بوی مشک، خوشبوتر است. روزهدار دو بار، خوشحال میشود: یکی هنگامیکه افطار میکند. و دیگری زمانیکه با پروردگارش ملاقات مینماید از روزهاش شادمان میشود».
روزهی نافلهی مشروع چهار نوع میباشد:
1- روزهای که با تکرار روزها تکرار میشود. مانند: یک روز در میان روزه گرفتن.
2- روزهای که با تکرار هفتهها، تکرار میگردد. مانند: روزهی روز دوشنبه.
3- روزهای که با تکرار ماهها تکرار میگردد. مانند: روزهی سه روز در ماه.
4- روزهای که با تکرار سالها تکرار میگردد. مانند: روزهی روز عرفه، دهم محرم، شش روز از ماه شوال، نه روز اول ذیالحجه، روزهی اکثر روزهای ماه محرم و شعبان.
روزهی نافله به هشت قسمت تقسیم میشود که عبارتند از:
1- بهترین روزه در میان روزههای نفل، روزهی داود علیهالسلام است. چنانکه یک روز در میان روزه میگرفت.
2- بعد از ماه رمضان بهترین روزها برای روزه گرفتن ماه محرم است. و روز نهم و دهم محرم از تاکید بیشتری برخوردار است. روزه دهم محرم موجب بخشش گناهان سال گذشته میشود و مستحب است که در مخالفت با یهود، ابتدا نهم و سپس دهم محرم روزه گرفته شود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَفْضَلُ الصِّیَامِ، بَعْدَ رَمَضَانَ، شَهْرُ اللهِ الْمُحَرَّمُ، وَأَفْضَلُ الصَّلَاةِ، بَعْدَ الْفَرِیضَةِ، صَلَاةُ اللَّیْلِ».[25]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «بهترین روزه پس از روزهی رمضان، روزه گرفتن در ماهِ الله، محرّم است؛ و بهترین نماز پس از نماز فرض، نماز شب (تهجد) میباشد».
3- شش روز از ماه شوال؛
عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ صَامَ رَمَضَانَ ثُمَّ أَتْبَعَهُ سِتًّا مِنْ شَوَّالٍ، کَانَ کَصِیَامِ الدَّهْرِ».[26]
از ابو ایوب انصاری س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس رمضان را روزه بگیرد و به دنبال آن شش روز از ماه شوال را نیز روزه بگیرد، گویا تمام سال را روزه بوده است».
و افضل این است که این شش روز پشت سرهم و بعد از عید باشد و نیز جایز است که پیاپی نباشد.
4- روزهی سه روز از هرماه: این روزه همچون روزه گرفتن تمام سال است؛ و سنت است که این سه روز در ایام بیض باشد. یعنی روزهای 13، 14 و 15 هر ماه؛ و نیز میتواند این سه روز را در ابتدا یا انتهای ماه روزه بگیرد.
عَنْ مُعَاذَةُ الْعَدَوِیَّةُ، أَنَّهَا سَأَلَتْ عَائِشَةَ ل: «أَکَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَصُومُ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ؟» قَالَتْ: «نَعَمْ»، فَقُلْتُ لَهَا: «مِنْ أَیِّ أَیَّامِ الشَّهْرِ کَانَ یَصُومُ؟» قَالَتْ: «لَمْ یَکُنْ یُبَالِی مِنْ أَیِّ أَیَّامِ الشَّهْرِ یَصُومُ».[27]
از مُعاذَه عَدَوی روایت است که از عایشه ل پرسید: آیا رسول الله ج در هر ماه سه روز روزه میگرفت؟ امالمومنین گفت: بله. پس به او گفتم: کدامین روزهای ماه را روزه میگرفت؟ گفت: برای او تفاوتی نداشت که کدامین روزهای ماه را روزه میگیرد.
5- روزه گرفتن نه روز اول ماه ذیالحجه: و برترین این روزها برای روزه گرفتن، روز نهم میباشد که روز عرفه است. و روزهی روز عرفه برای کسانی است که از حجاج نیستند. روزهی روز عرفه موجب مغفرت گناهان سال گذشته و آینده میشود.
6- روزه گرفتن در جهاد
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «مَنْ صَامَ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، بَعَّدَ اللَّهُ وَجْهَهُ عَنِ النَّارِ سَبْعِینَ خَرِیفًا».[28]
از ابوسعید خدری س روایت است که میگوید: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «هرکس روزی را در راه الله (جهاد) روزه بگیرد، الله متعال به اندازهی هفتاد سال، چهره او را از دوزخ دور میکند».
7- مستحب است اکثر روزهای ماه شعبان روزه گرفته شود.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَصُومُ حَتَّى نَقُولَ: لاَ یُفْطِرُ، وَیُفْطِرُ حَتَّى نَقُولَ: لاَ یَصُومُ، فَمَا رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج اسْتَکْمَلَ صِیَامَ شَهْرٍ إِلَّا رَمَضَانَ، وَمَا رَأَیْتُهُ أَکْثَرَ صِیَامًا مِنْهُ فِی شَعْبَانَ.[29]
عایشه ل میگوید: گاهی رسول الله ج (پشت سرهم) روزه میگرفت که ما خیال میکردیم هیچگاه، روزه را ترک نخواهد کرد. و گاهی طوری (پشت سر هم) روزه نمیگرفت که ما فکر میکردیم هیچوقت، روزه نخواهد گرفت. عایشه ل افزود: ندیدم که رسول الله ج غیر از ماه رمضان، ماه دیگری را به طور کامل روزه بگیرد. همچنین ندیدم که در ماههای دیگر (غیر از رمضان) به اندازه شعبان، روزه بگیرد.
8- روزه گرفتن دوشنبه هر هفته
عَنْ أَبِی قَتَادَةَ الْأَنْصَارِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج سُئِلَ عَنْ صَوْمِهِ؟ ... -وَفِیهِ- وَسُئِلَ عَنْ صَوْمِ یَوْمٍ، وَإِفْطَارِ یَوْمٍ؟ قَالَ: «ذَاکَ صَوْمُ أَخِی دَاوُدَ ÷» قَالَ: وَسُئِلَ عَنْ صَوْمِ یَوْمِ الِاثْنَیْنِ؟ قَالَ: «ذَاکَ یَوْمٌ وُلِدْتُ فِیهِ، وَیَوْمٌ بُعِثْتُ - أَوْ أُنْزِلَ عَلَیَّ فِیهِ -» ... وَسُئِلَ عَنْ صَوْمِ یَوْمِ عَرَفَةَ؟ فَقَالَ: «یُکَفِّرُ السَّنَةَ الْمَاضِیَةَ وَالْبَاقِیَةَ» قَالَ: وَسُئِلَ عَنْ صَوْمِ یَوْمِ عَاشُورَاءَ؟ فَقَالَ: «یُکَفِّرُ السَّنَةَ الْمَاضِیَةَ».[30]
از ابوقتاده س روایت است که از رسول الله ج در مورد روزهاش سوال شد ... و نیز از یک روز در میان روزه گرفتن سوال شد؟ در پاسخ فرمود: «این روزهی برادرم داود ÷ میباشد». راوی میگوید: و از روزهی روز دوشنبه سوال شد؟ فرمود: «دوشنبه روزی است که در آن متولد شدهام، به پیامبری مبعوث شدم -یا در این روز بر من وحی نازل شد-» ... و از روزهی روز عرفه سوال شد؟ فرمود: «موجب مغفرت گناهان سال گذشته و آینده میشود». و از روزه روز عاشورا سوال شد؟ فرمود: «کفارهی گناهان سال گذشته خواهد بود».
برای مسافر مستحب است که روزهی عرفه و روز دهم محرم (عاشورا) را روزه بگیرد تا به ثواب آن دست یابد؛ زیرا این دو روز در سال تکرار نمیشوند و برای حجاج روزه گرفتن روز عرفه جایز نیست. و این اقتدا به رسول الله ج بوده و از طرفی روزه نگرفتن این روز برای حجاج باعث تقویت آنها جهت ادای مناسک حج میباشد.
روزه گرفتن روز شنبه و یکشنبه مستحب است؛ زیرا این دو روز، عیدهای مشرکان هستند و روزه گرفتن این دو روز در واقع مخالفت با آنها میباشد.
روزهایی که روزه گرفتن حرام است
1- روزه گرفتن روز عید فطر، عید قربان، روزهی یومالشک، سیام شعبان (چون قصد احتیاط برای ماه رمضان داشته باشد)، ایام التشریق مگر در عوض دَم متعه (خونی که در حج تمتع واجب میشود) و قِران (خونی که در حج قِران واجب میشود)؛ و روزهی تمام عمر نیز حرام است.
2- اینکه از میان ماهها فقط ماه رجب را به طور کامل روزه بگیرد؛ زیرا این عمل از شعایر جاهلیت است. اما اگر علاوه بر ماه رجب روزهای دیگری را نیز روزه بگیرد، حرام نیست.
و اینکه از میان روزها فقط جمعه را روزه بگیرد، مکروه است؛ زیرا جمعه از اعیاد مسلمانان است اما اگر همراه جمعه روزی (چون پنجشنبه یا شنبه) را روزه بگیرد، مکروه نخواهد بود.
3- برای هیچ زنی جایز نیست که در حضور شوهرش روزهی نافله بگیرد، مگر با اجازهی او؛ اما در مورد روزهی رمضان و قضایی رمضان -اگر وقت آن تنگ باشد- نیازی به اجازهی شوهر نیست.
روزه گرفتن شش روز شوال قبل از به جای آوردن قضای رمضان
کسیکه قضایی روزهایی از رمضان بر عهدهی اوست، اگر قبل از به جای آوردن قضایی روزهی رمضان، شش روز از شوال را روزه بگیرد، به ثواب مذکور برای این شش روز دست نمییابد. بلکه بر او لازم است که روزهی واجب را بر روزهی نافله مقدم داشته و ابتدا روزهی رمضان را کامل کند و به دنبال آن شش روز از شوال را روزه بگیرد. تا اینکه اجر و پاداش مترتب بر روزه گرفتن این روزها را حاصل کند.
کسیکه روزه نافله بگیرد، اما به هر دلیلی نیاز به افطار و قطع روزه پیدا کند، میتواند روزهاش را قطع کند و قضایی این روز بر وی لازم نیست. و البته شایسته نیست که روزهی نفل را جز به دلیل غرض صحیح قطع کند. و میتوان روزهی نافله را با نیتِ روز گرفت.
عَنْ عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِینَ ل قَالَتْ: دَخَلَ عَلَیَّ النَّبِیُّ ج ذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ: «هَلْ عِنْدَکُمْ شَیْءٌ؟» فَقُلْنَا: لَا، قَالَ: «فَإِنِّی إِذَنْ صَائِمٌ» ثُمَّ أَتَانَا یَوْمًا آخَرَ فَقُلْنَا: یَا رَسُولَ اللهِ، أُهْدِیَ لَنَا حَیْسٌ فَقَالَ: «أَرِینِیهِ، فَلَقَدْ أَصْبَحْتُ صَائِمًا» فَأَکَلَ.[31]
عایشه ل میگوید: روزی پیامبر ج به خانهام آمد و فرمود: «آیا نزد شما چیزی وجود دارد؟» گفتیم: خیر. فرمود: «پس من روزه هستم». بعد از آن، یک روز دیگر، رسول الله ج نزد ما آمد. ما گفتیم: یا رسول الله! به ما حلوایی (که از خرما، روغن و کشک درست شده) هدیه دادهاند. فرمود: «آن را به من نشان دهید؛ من صبحِ خودم را با روزه آغاز نمودم». آنگاه از آن، میل فرمود.
عبارت است از حضور در مسجد برای عبادت الله متعال به روشی مخصوص برای مرد یا زن.
درحقیقت اعتکاف عبارت است از به حبس کشیدن نفس برای عبادت الله متعال و اُنس گرفتن با آن؛ قطع روابط با مردم و به خلوت بردن قلب از هر آنچه مانع ذکر الله میشود.
اعتکاف در هر زمانی سنت است. بدون روزه صحیح است و با نذر کردن واجب میباشد.
اعتکاف در رمضان سنت است و فضیلت و تاکید آن در ده روز آخر رمضان بیشتر است. و این تاکید و فضیلت برای جستجوی شب قدر میباشد.
اعتکاف در مسجدالحرام یا مسجدالنبی یا مسجدالاقصی بهتر از اعتکاف در مساجد دیگر است. اگر شخصی نیت اعتکاف در مسجدالاحرام کند که فضیلتش از همه بیشتر است، برای او جایز نیست در مسجدی که از نگاه فضیلت در مرتبه پایینتری از آن قرار دارد، به اعتکاف بنشیند اما اگر نیت اعتکاف در مسجدی کرد که از نظر فضیلت در مرتبه پایینتری قرار دارد، برای او جایز است که در مسجدی با فضیلت بالاتری به اعتکاف بنشیند.
الله متعال میفرماید: ﴿وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡعَٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ﴾ [البقرة: 125] «و ما به ابراهیم و اسماعیل وحی کردیم که: خانۀ مرا برای طوافکنندگان و مُعتکفان و رکوع و سجودکنندگان [= نمازگزاران] پاک و پاکیزه کنید».
اسلام؛ نیت اعتکاف؛ در مسجدی باشد که نماز جماعت در آن اقامه میشود؛ افضل آن است که همراه روزه باشد.
برای زن همچون مرد جایز است که در مسجد اعتکاف کند و تفاوتی نمیکند پاک باشد یا مستحاضه، اما شایسته است مراقب باشد تا مسجد آلوده به خونِ استحاضه نشود.
اجازهی «ولیِ» زن برای اعتکاف او شرط است. تا اینکه در اعتکاف وی، فتنهای متوجه او یا دیگران نباشد. و باید در مکانی مخصوص زنان در مسجد، به اعتکاف بنشینند.
برترین مساجد، مسجدالحرام است. دو رکعت نماز در آن از صد هزار نماز برتر است؛ پس از مسجدالحرام، مسجدالنبی در مرتبه دوم قرار دارد و نماز در آن برتر است از هزار نماز در مساجد دیگر جز مسجدالحرام؛ و مسجدالاقصی در مرتبه سوم میباشد که نماز در آن برابر است با 250 نماز؛ پس از این سه مسجد، مساجد دیگر میباشد که نماز در آنها برابر است با ده نماز.
هرکس برای نماز یا اعتکاف در یکی از مساجد سهگانه نذر کند، بر او واجب است که این نذر را ادا کند. و کسیکه برای نماز یا اعتکاف در مساجد دیگر نذر میکند، حتما لازم نیست که در همان مسجد تعیین شده نذرش را به جای آورد مگر به دلیل مزیت شرعی؛ بنابراین میتواند در هر مسجدی که خواست، نذر، نماز و اعتکافش را به جای آورد.
1- کسیکه برای زمانی مشخص نیت اعتکاف میکند، قبل از شب اول و قبل از غروب خورشید، وارد محل اعتکاف میشود و بعد از غروب خورشید روز آخر از آن خارج میشود. به عنوان مثال نیت میکند: نذر میکنم که یک هفته از ماه رمضان را اعتکاف کنم.
2- اگر کسی بخواهد ده روز آخر رمضان را اعتکاف کند، قبل از غروب خورشید شب بیست و یکم وارد محل اعتکاف شده و بعد از غروب خورشید آخرین روز رمضان از آن خارج میشود.
1- سنت این است که معتکف در انجام انواع عبادتها تلاش کند. مانند: تلاوت قرآن، ذکر، دعا، طلب مغفرت، نمازهای نافله، تهجد، دوری از گفتار و کردار بیهوده، حضور قلبی در پیشگاه الله متعال و گریه و زاری به درگاه او تعالی.
2- برای معتکف جایز است که برای اموری از مسجد خارج شود. اموری چون: قضای حاجت، وضو، نماز جمعه، خوردن، نوشیدن، عیادت بیمار، شرکت در تشییع جنازه کسیکه حقی بر او دارد مانند خویشاوندان یا دوست یا از این قبیل؛
برترین وقتها برای اعتکاف، اعتکاف ده روز آخر رمضان میباشد. و اگر بخشی از آن را به اعتکاف بنشیند، اشکالی ندارد مگر اینکه اعتکاف این ده روز را نذر کرده باشد.
عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ یَعْتَکِفُ العَشْرَ الأَوَاخِرَ مِنْ رَمَضَانَ حَتَّى تَوَفَّاهُ اللَّهُ، ثُمَّ اعْتَکَفَ أَزْوَاجُهُ مِنْ بَعْدِهِ.[32]
از امالمومنین عایشه ل روایت است که پیامبر ج ده روز آخر رمضان را به اعتکاف مینشست تا اینکه الله متعال، او را از دنیا بُرد. و پس از او همسرانش این ده روز را به اعتکاف مینشستند.
اموری که باعث باطل شدن اعتکاف میشود
اعتکاف با خروج بیهوده از مسجد، آمیزش با همسر، ارتداد و مستی باطل میشود.
الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰکِفُونَ فِی ٱلۡمَسَٰجِدِۗ تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَاۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ﴾ [البقرة: 187] «و در حالی که در مساجد معتکف هستید با زنان آمیزش نکنید. این مرزهای [احکامِ] الهی است؛ پس به آنها نزدیک نشوید. الله اینچنین آیات [و احکامِ] خود را برای مردم روشن میسازد؛ باشد که پرهیزگار شوند».
گاهی خوابیدن در مسجد برای کسیکه چارهای جز این ندارد مانند کسیکه غریب است و فقیری که جایی برای سکونت ندارد، جایز است. اما اینکه مسجد محل خواب قرار گیرد جز برای معتکف جایز نیست.
و سنت این است که معتکف بخشی از مسجد را مشخص کند و در آن به ذکر و عبادت، خشوع و لذت مناجات با پروردگارش مشغول باشد.
اعتکاف در هر زمان، به هر مدتی، یک شب یا یک روز یا هرچند روزی جایز است.
1- عَنْ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ س أَنَّهُ قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی نَذَرْتُ فِی الجَاهِلِیَّةِ أَنْ أَعْتَکِفَ لَیْلَةً فِی المَسْجِدِ الحَرَامِ، فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ج: «أَوْفِ نَذْرَکَ فَاعْتَکَفَ لَیْلَةً».[33]
از عمر بن خطاب س روایت است که گفت: ای رسول الله، من در جاهلیت نذر کرده بودم شبی را در مسجدالحرام به اعتکاف بنشینم. پیامبر ج به او فرمود: «به نذرت وفا کن». پس شبی را به اعتکاف نشست.
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یَعْتَکِفُ فِی کُلِّ رَمَضَانٍ عَشَرَةَ أَیَّامٍ، فَلَمَّا کَانَ العَامُ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ اعْتَکَفَ عِشْرِینَ یَوْمًا.[34]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج در هر رمضان ده روز به اعتکاف مینشست؛ اما در سال وفاتش بیست روز اعتکاف کرد.
کسیکه در رمضان اعتکاف میکند یا در ده روز آخر آن به اعتکاف مینشیند اما توانایی به پایان رساندن آن را نداشته باشد، سنت است که قضایی آن را به جای آورد.
[1]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3277 و مسلم حدیث شماره 1079 با لفظ مسلم
[2]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3257 و مسلم حدیث شماره 1152 با لفظ بخاری
[3]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1894 و مسلم حدیث شماره 1151 با لفظ مسلم
[4]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1901 و مسلم حدیث شماره 760
[5]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 8 و مسلم حدیث شماره 16 با لفظ مسلم
[6]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1909 و مسلم حدیث شماره 1081 با لفظ بخاری
[7]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1947 و مسلم حدیث شماره 1118
[8]- نوعی عمل جراحی است که به پزشک اجازه میدهد بتواند داخل رحم زن را برای تشخیص علت خونریزیهای غیر طبیعی و نیز برخی از اشکالات در ساختمان رحم بررسی کند. این عمل با استفاده از هیستروسکوپ که یک لولهی باریک مجهز به دوربین و چراغ میباشد، انجام میشود. که از طریق واژن و از دهانه رحم وارد رحم میشود. هیستروسکوپی میتواند جهت تشخیص یا برای جراحی باشد.
[9]- ای یودی(IUD) وسیله کوچکی است که برای جلوگیری از بارداری، توسط پزشک یا ماما در داخل رحم زنان قرار داده میشود.
[10]- تنقیه یا اماله به فرو کردن آب یا هر مایع دیگر به داخل رودهی بزرگ از راه مقعد، جهت پاک کردن روده از پلیدی و غائط دیر مانده و فساد انگیز گفته میشود.
[11]- بخاری حدیث شماره 6057
[12]- بخاری حدیث شماره 1967
[13]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1927 و مسلم حدیث شماره 1106 با لفظ بخاری
[14]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1936 و مسلم حدیث شماره 1111 با لفظ مسلم
[15]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1952 و مسلم حدیث شماره 1147
[16]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 2357
[17]- مسلم حدیث شماره 1150
[18]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3854 و ابن ماجه حدیث شماره 1747 با لفظ ابوداود
[19]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1863 و مسلم حدیث شماره 1256 با لفظ مسلم
[20]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1901 و مسلم حدیث شماره 760
[21]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 25898 و ابن ماجه حدیث شماره 3850 با لفظ ابن ماجه
[22]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1971 و مسلم حدیث شماره 1157 با لفظ بخاری
[23]- بخاری حدیث شماره 1972
[24]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1904 و مسلم حدیث شماره 1151 با لفظ بخاری
[25]- مسلم حدیث شماره 1163
[26]- مسلم حدیث شماره 1164
[27]- مسلم حدیث شماره 1160
[28]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2840 و مسلم حدیث شماره 1153 با لفظ بخاری
[29]- متفق علیه: بخاری حدیث شماره 1969 و مسلم حدیث شماره 1156 با لفظ بخاری
[30]- مسلم حدیث شماره 1162
[31]- مسلم حدیث شماره 1154
[32]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2026 و مسلم حدیث شماره 1172 با لفظ بخاری
[33]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2042 و مسلم در کتاب الایمان حدیث شماره 1656 با لفظ بخاری
[34]- بخاری حدیث شماره 2044
در این بخش مباحث ذیل وجود دارد:
1- احکام زکات
2- انواع اموال زکات و مباحث ذیل را در برمیگیرد:
1. زکات طلا و نقره
2. زکات حیوانات
3. زکات چیزهایی که از زمین میروید
4. زکات کالاهای تجاری
3- جدا نمودن زکات و پرداخت آن
4- مصارف زکات
5- زکات فطر
6- صدقه مستحبی
الله تعالی میفرماید:
﴿۞إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱلۡعَٰمِلِینَ عَلَیۡهَا وَٱلۡمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمۡ وَفِی ٱلرِّقَابِ وَٱلۡغَٰرِمِینَ وَفِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِۖ فَرِیضَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٦٠﴾ [التوبة: 60]: «زکات اختصاص دارد به فقیران [تهیدست] و مستمندان [تنگدست] و کارگزاران [جمعآوری و توزیعِ] آن و دلجوییشدگان [تازه مسلمان] و برای [آزاد کردن] بردگان و [پرداختِ وام] بدهکاران و [جهادگران] در راهِ الله و [کمک به] درراهماندگان. [این] فریضهای [مقررشده] از جانب الله است؛ و الله دانای حکیم است».
زکات: به رشد و فزونی گفته میشود و انسان با جدا کردن و پرداخت زکات از اموال خاص، برای افراد معین در زمان خاص، الله را عبادت میکند.
زکاتی که الله مشروع قرار داده بر سه نوع است:
اول: زکات واجب در اموال که در چهار نوع از اموال واجب است:
1- طلا و نقره و اوراق مالی (پولهای رایج).
2- حیوانات (شتر، گاو و گوسفند).
3- چیزهایی که از زمین میروید، مثل حبوبات (جو، گندم و...)، میوهجات، معادن و گنجها.
4- کالاهای تجاری
دوم: فطریه بر هر فرد واجب است و باید در آخر هر ماه رمضان پرداخت شود.
سوم: صدقه مستحبی؛ و آن مالی است که فرد مسلمان به میل دل خود به دیگران میدهد تا از الله پاداش اضافه دریافت کند و به زکات، صدقه نیز گفته میشود؛ چون بیانگر صداقت ایمان پرداخت کنندهی زکات است.
الله تعالی میفرماید: ﴿ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَأَنفِقُواْ مِمَّا جَعَلَکُم مُّسۡتَخۡلَفِینَ فِیهِۖ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَأَنفَقُواْ لَهُمۡ أَجۡرٞ کَبِیرٞ٧﴾ [الحدید: 7]: «به الله و پیامبرش ایمان آورید و از اموالى که شما را جانشین [و نمایندۀ خود در استفاده از آنها] قرار داده است انفاق کنید؛ زیرا افرادی از شما که ایمان بیاورند و انفاق کنند، پاداش بزرگی [در پیش] دارند».
الله تعالی برای بندگانش عبادتهای متنوعی را مشروع قرار داده است:
برخی از عبادتها مانند: نماز بدنی هستند که بنده با آنها به خالق خود میرسد؛ او را به بزرگی یاد میکند، حمد و ستایش او را میگوید، دعا و استغفار میکند.
برخی از عبادتها به خرج کردن مالی که انسان دوست دارد، مربوط میشود، مانند: زکات و صدقه.
برخی از عبادتها بدنی و مالی هستند، مانند حج و جهاد.
برخی از عبادتها به خودداری نفس از چیزهای دوست داشتنی مربوط میشود مانند: روزه.
الله عبادتها را به صورت متنوعی مشروع قرار داده است تا بندگانش را آزمایش کند که چه کسی اطاعت پروردگارش را بر هوای نفسش ترجیح میدهد و هرکس به هریک از انواع طاعات و عبادات که برایش آسانتر و مناسبتر باشد، عمل کند.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیۡءٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٞ٩٢﴾ [آل عمران: 92]: «[ای مؤمنان،] هرگز به [منزلت و ثواب] نیکوکاری دست نمییابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و بیتردید، الله به آنچه انفاق میکنید داناست».
2- و میفرماید: ﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّکُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِینَ١٣٣ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی ٱلسَّرَّآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٣٤﴾ [آل عمران: 133-134]: «و به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی بشتابید که گسترۀ آن [به اندازۀ] آسمانها و زمین است [و] برای پرهیزگاران مهیا شده است. آن کسانی که در [هنگام] توانگری و تنگدستی انفاق میکنند و خشم خود را فرومیبرند و از مردم درمیگذرند؛ و الله نیکوکاران را دوست دارد».
هیچ مالی برای صاحب خود نفعی ندارد مگر اینکه سه شرط داشته باشد:
1- حلال باشد.
2- صاحب خود را از اطاعت الله و پیامبر ج باز ندارد.
3- حق الله را از آن پرداخت کند.
از چه زمانی زکات فرض شد؟
زکات در مکه فرض شد، اما مقدار نصاب زکات و اموالی که باید از آنها زکات پرداخت شود و به چه کسانی زکات داده شود، در سال دوم هجرت در مدینه تعیین شد.
زکات از مهمترین ارکان اسلام بعد از شهادتین و نماز و سومین رکن اسلام است.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ١٠٣﴾ [التوبة: 103]: «از اموال آنان [= توبهکاران] صدقه [و زکات] بگیر، تا به وسیله آن، آنان را [از گناه] پاک گردانی و درجاتشان را بالا ببری؛ و برایشان دعا کن [زیرا] یقیناً دعای تو آرامشی برای آنان است؛ و الله شنوای داناست».
2- عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ الْإِسْلَامَ بُنِیَ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَإِقَامُ الصَّلَاةِ، وَإِیتَاءُ الزَّکَاةِ، وَصِیَامُ رَمَضَانَ، وَحَجُّ الْبَیْتِ»:[1]
ابن عمر ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: گواهی به این که معبود برحقی جز الله وجود ندارد و برپا داشتن نماز، دادن زکات، روزهی رمضان و حج خانه [کعبه]».
زکات حکمتهای بزرگی دارد از جمله:
1- عبادت الله است که با پرداخت مقدار معینی از مال، مؤمنان از الله و پیامبر ج اطاعت میکنند.
2- پرداخت قسمت اندکی از مال به افراد مستحق، شکر نعمتی است که الله به فرد داده است.
3- هدف از جمعآوری زکات تنها جمع کردن مال و دادن آن به فقرا نیست، بلکه هدف اول این است که اسلام مقام انسان را از مال بالاتر ببرد؛ تا مسلط بر مال و سرور آن باشد نه بردهی مال. به همین دلیل زکات مقرر شده تا زکات دهد و زکات گیرنده را پاک گرداند و هردو را از وابستگی به غیر الله پاکیزه نماید.
4- گرچه در ظاهر زکات مقداری از مال را کم میکند، اما با برکتی که در مال پدید میآید موجب افزایش در خود مال میشود و ایمان فرد را در قلبش افزایش میدهد و اخلاق سخاوتمندانه فرد را بیشتر میگرداند.
به این ترتیب زکات بخشش و دادن است، بخشیدن چیزی که دوست دارد به خاطر کسیکه دوست داشتنش بالاتر و با ارزشتر است که همان رضای پروردگارش و به دست آوردن بهشت است.
5- زکات موجب بخشش گناهان و ورود به بهشت و نجات از دوزخ میگردد.
6- زکات موجب پاک شدن نفس از پستیِ حرص و بخل است و پل قویای است که ثروتمندان را به فقرا مرتبط میگرداند و موجب پالایش نفسها، پاکیزکی قلبها، بزرگی دلها میگردد و همه افراد جامعه را از نعمت امنیت، محبت و برادری برخوردار میگرداند.
7- زکات موجب افزایش نیکیهای زکات دهنده میشود و مالش را از آفتها حفظ مینماید و مال را بارور، شکوفا و بیشتر میگرداند و نیازهای فقرا و بینوایان را بر طرف میگراند و مانع جرایم مالی مانند: دزدی، چپاول و غارتگریها میشود.
در اسلام، نظام و برنامههای مالی بر این اساس استوار است که باید اعتراف کنند که مالک حقیقی و اصلی فقط الله است، به این ترتیب فقط الله است که در تنظیم مالکیت اموال و تعیین حقوق مالی، چارچوبهها، اندازهها، مشخص نمودن کسانیکه زکات به آنها باید داده شود و راههای به دست آوردن مال و راههای مطلق انفاق را اختیار دارد. الله تعالی میفرماید: ﴿ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَأَنفِقُواْ مِمَّا جَعَلَکُم مُّسۡتَخۡلَفِینَ فِیهِۖ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَأَنفَقُواْ لَهُمۡ أَجۡرٞ کَبِیرٞ٧﴾ [الحدید: 7]: «به الله و پیامبرش ایمان آورید و از اموالى که شما را جانشین [و نمایندۀ خود در استفاده از آنها] قرار داده است انفاق کنید؛ زیرا افرادی از شما که ایمان بیاورند و انفاق کنند، پاداش بزرگی [در پیش] دارند».
الله اندازه زکات را بر اساس میزان کار و زحمت در مالی که به آن زکات تعلق میگیرد، تعیین کرده است:
در گنج که به مالی گفته میشود که در گذشتههای مثل دوران جاهلیت قبل از اسلام در زیر زمین پنهان کردهاند که بدون زحمت زیاد به دست میآید (خمس = یک پنجم) = 20%. تعیین کرده است.
در آنچه از یک جهت با زحمت (فقط کاشت) به دست میآید مثل آبیاری کشتزارها از آب باران (نصف خمس = یک دهم)= 10%. تعیین شده است.
در آنچه هم با زحمت کاشت و هم آبیاری به دست میآید، (نصف عشر = یک بیستم) = 5 %. تعیین شده است.
در اموالی که با زحمت و کار زیاد در طول سال به دست میآید، مانند پول نقد، کالاهای تجاری و... (یک چهلم) = 2.5%. تعیین شده است.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٧٧﴾ [البقرة: 277]: «کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند و نماز برپا داشتهاند و زکات پرداختهاند، پاداش آنان نزد پروردگارشان [محفوظ] است؛ نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند».
2- و الله تعالى میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٧٤﴾ [البقرة: 274]: «کسانی که اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشکار انفاق میکنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان [محفوظ] است؛ نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند».
3- و الله تعالى میفرماید: ﴿لَّیۡسَ عَلَیۡکَ هُدَىٰهُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یَشَآءُۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَلِأَنفُسِکُمۡۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ ٱللَّهِۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یُوَفَّ إِلَیۡکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ٢٧٢﴾ [البقرة: 272]: «[ای پیامبر،] هدایتِ آنان بر عهدۀ تو نیست؛ بلکه الله هر کس را بخواهد هدایت میکند؛ و [ای مؤمنان،] آنچه از مال [خود] انفاق میکنید، به سودِ خودتان است و [به یاد داشته باشید که] جز برای رضایت الله انفاق نکنید؛ و آنچه از مال انفاق میکنید، [پاداش آن] به طور کامل و تمام به شما داده میشود و [هرگز] به شما ستم نخواهد شد».
1- در مال فرد مسلمانِ آزادِ مالک؛ بزرگ باشد یا کوچک؛ مرد باشد یا زن؛ عاقل باشد یا دیوانه؛ با این شرط که مال ثابت باشد و به حد نصاب برسد و یک سال بر آن بگذرد زکات واجب است.
2- بر فرد کافر، زکات مانند دیگر عبادات واجب نیست، اما در قیامت به خاطر آن بازخواست خواهد شد و فقط در دنیا ملزم به پرداخت نخواهد شد؛ و تا وقتی مسلمان نشود، حتی اگر بپردازد از وی پذیرفته نمیشود؛ چون عبادت است و عبادت کافر درست نیست و اعتبار ندارد.
اموال زکاتی که گردش سال در آنها شرط نیست
اموالی که از زمین میروید، بچههای حیواناتی که اکثر سال را آزاد میچرند، سود اموال تجاری، همین که به حد نصاب برسند، پرداخت زکاتشان واجب است و گردش یک سال در اینها شرط نیست. در کم و زیاد گنج، زکات واجب است و حد نصاب و گردش سال ندارد.
اموال عمومی به اموالی گفته میشود که برای استفادهی عموم مردم است، بدون آن که در مالکیت فرد مشخصی یا حکومت باشد، مثل سازمانهای خیریه، جمعیت البر، جمعیت تحفیظ قرآن و اموال وقفی و اموال وصیت برای فقرا، طلاب، ساخت مساجد و .. در این اموال عمومی زکات واجب نیست؛ چون از شرایط زکات این است که در مالکیت کامل فردی باشد. حتی اگر از این اموال برای بهرهوری و سودآوری در خرید و فروش استفاده کنند باز هم زکات ندارد.
آیا به کسیکه قرض دارد، زکات واجب است؟
زکات به طور مطلق واجب است، هر چند زکات دهنده قرضی داشته باشد که مالش را از حد نصاب کمتر نماید، به جز قرضی که سررسید پرداخت آن قبل از رسیدن زمان دادن زکات باشد که واجب است اول قرض داده شود سپس از باقی مانده زکات را بدهند تا فرد از بدهکاری و قرض نجات یابد.
اموالی که زکات از آنها باید پرداخت شود
واجب است که زکات مال را از خود همان مال بدهند، مثلا زکات گندم را گندم بدهند، زکات گوسفند را از گوسفند و زکات طلا و نقره را از خود آن بدهند و.... تغییر دادن و پرداخت معادل و عوض مال زکات جز در صورت نیاز و وجود مصلحتی جایز نیست.
اموالی که در آنها زکات واجب نیست
اموالی که ابزار کار و برای استفاده شخصی هستند مانند خانههای مسکونی، لباسها، وسایل منزل، حیوانات سواری، ماشینها و.... زکات ندارند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَیْسَ عَلَى الْمُسْلِمِ فِی عَبْدِهِ وَلَا فَرَسِهِ صَدَقَةٌ».[2]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «در بردهها و اسبهای مسلمانان، زکات واجب نیست (البته وقتی که برای خدمت باشند نه برای تجارت)».
اگر کسی پول نقدی را پسانداز کرد که به حد نصاب میرسید و سالی هم بر آن پول یا مال پسانداز، گذشت باید زکات آن را بدهد، فرقی ندارد که آن را برای مخارج منزل یا ازدواج یا خرید زمین یا پرداخت بدهکاری و.... پسانداز کرده باشد.
اگر فردی بمیرد که زکات مالش را نداده باشد، وارثان باید پیش از عمل به وصیتش و تقسیم مال ترکه، زکات مالش را بدهند.
اگر در طول سال گاهی مال فرد از حد نصاب کمتر شود یا قسمتی از مالش را نه به قصد فرار از دادن زکات بفروشد و سال تمام شود یا مالش را با مال دیگری که از جنس مال زکاتش نیست عوض کند، مبنای معتبر در پرداخت زکات کل سال است.
اگر فرد مسلمانی بمیرد که زکات مالش را نداده است و قرضدار هم باشد و مالی از فرد به جا مانده که برای پرداخت زکات و بدهکاری او کفایت نکند، زکات آن را بدهند، چون زکات حق الله است که بر صاحبان مال به حد نصاب زکات واجب نموده است و حق الله سزاوارتر به پرداخت است و سپس قرضش را بدهند.
اموالی که زکات در آنها واجب است بر چهار نوع میباشد:
طلا و نقره، حیواناتی خاص، چیزهایی که از زمین به دست میآید و کالای تجاری.
در طلا و نقره برابر است که به صورت سکه، شمش، زیور آلات یا تکهای طلا و نقره ناخالص باشد که به حد نصاب برسد، زکات واجب است.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ١٠٣﴾ [التوبة: 103]: «از اموال آنان [= توبهکاران] صدقه [و زکات] بگیر، تا به وسیله آن، آنان را [از گناه] پاک گردانی و درجاتشان را بالا ببری؛ و برایشان دعا کن [زیرا] یقیناً دعای تو آرامشی برای آنان است؛ و الله شنوای داناست».
2- الله تعالى میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یَکۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٖ٣٤ یَوۡمَ یُحۡمَىٰ عَلَیۡهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکۡوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمۡ وَجُنُوبُهُمۡ وَظُهُورُهُمۡۖ هَٰذَا مَا کَنَزۡتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمۡ تَکۡنِزُونَ٣٥﴾ [التوبة: 34-35]: «و کسانى که زر و سیم مىاندوزند و آن را در راه الله انفاق نمىکنند، آنان را به عذابی دردناک بشارت بده. روزى که آن [گنجینهها] را در آتش دوزخ سرخ کنند و پیشانى و پهلو و پشتشان را با آن داغ نهند [و بگویند:] «این است آنچه براى خویش مىاندوختید؛ پس بچشید آنچه را که مىاندوختید».
3- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «لَیْسَ فِیمَا دُونَ خَمْسِ أَوَاقٍ صَدَقَةٌ، وَلَیْسَ فِیمَا دُونَ خَمْسِ ذَوْدٍ صَدَقَةٌ، وَلَیْسَ فِیمَا دُونَ خَمْسِ أَوْسُقٍ صَدَقَةٌ».[3]
ابوسعید خدری س میگوید: پیامبر ج فرمود: «در مالی که کمتر از پنج اوقیه باشد، و همچنین در کمتر از پنج شتر، و در محصول کمتر از پنج وَسق، زکات واجب نمیشود».
اگر طلا بیست دینار (یا بیست مثقال) یا بیشتر باشد، یک چهلم آن باید به عنوان زکات پرداخت شود.
هر دینار طلا با یک مثقال برابر است و هر مثقال (4.25) گرم و بیست پنج سوت میباشد. به این ترتیب بیست دینار میشود (85) گرم طلا و این کمترین حد نصاب طلا است.
وقتی نقره به (200 درهم یا بیشتر) برسد که وزن آن (پنج اوقیه و یا بیشتر) میباشد، واجب است که دو و نیم درصد (یک چهلم) آن به عنوان زکات پرداخت شود و دویست درهم برابر است با (595) گرم.
داشتن طلا و نقره سه حالت دارد:
1- اگر کسی با طلا و نقره تجارت میکند که باید از آن زکات کالاهای تجاری را که یک چهلم است، پرداخت کند، چون طلا و نقره در چنین حالتی به کالای تجاری تبدیل شده است که باید با پول رایج همان شهر قیمت بزنند و سپس زکات آن را پرداخت کنند.
2- اگر طلا و نقره چیزهای قیمتی مانند: انواع ظرفها، چاقو، قاشق، آفتابه و... باشد که این حرام است و اگر به حد نصاب برسد باید یک چهلم زکات آن را پرداخت کنند.
3- اگر کسی طلا و نقره را به هدف استفاده مباح میخرد یا عاریهی بدون عوض میگیرد، زکات ندارد.
پولهای نقد رایج در این زمان مانند: ریال، دلار و.... مال نقد مستقل به حساب میآید که حکم طلا و نقره را دارد، بنابراین براساس قیمت طلا و نقره قیمتگذاری میشود و اگر به اندازه نصاب یکی از طلا یا نقره برسد، و سالی هم بر آن بگذرد، واجب است که یک چهلم آن را به عنوان زکات پرداخت کنند.
1- نصاب پولهای نقد رایج بر اساس نصاب طلا یا نقره سنجیده میشود و شکی نیست که تعیین نصاب پولهای نقد رایج بر اساس نصاب نقره بهتر است، چون به نفع فقرا است. به این ترتیب که اگر پول نقد فردی کمتر از قیمت (85) گرم طلا باشد و بطور مثال قیمت هر گرم طلا (140) ریال سعودی است. نصاب طلا را با گرم به عنوان مثال ذکر میکنیم: (11900= 85 × 140)، این کمترین نصاب پولهای رایج این زمان است که یک چهلم آن، (5/297) ریال سعودی و معادل (2.5%) است.
2- کمترین نصاب نقره (595) گرم است و قیمت هر درهم نقره دو ریال سعودی است که حاصل ضرب آن میشود (1190= 2 × 595) و این حداقل نصاب به ریال سعودی میباشد و یک چهلم آن که دو و نیم درصد است، باید به عنوان زکات پرداخت شود.
تعیین مقدار زکات پولهای رایج
برای تعیین مقدار زکات پولهای رایج دو راه وجود دارد:
اول: پولی که دارد تقسیم بر (40) میشود و یک چهلم آن را که همان زکات طلا و نقره است، زکات میدهد به طور مثال اگر هشتاد هزار ریال دارد، به این صورت تقسیم کند (200=40÷80000) که 200 ریال یا همین یک چهلم زکات فرد میشود.
دوم: یا کل پول را تقسیم بر (10) کنند و نتیجه را تقسیم بر (4) نمایند آنچه به دست میآید همان مقدار زکاتی است که باید پرداخت کنند، به این ترتیب اگر پول صد هزار ریال است وقتی تقسیم بر ده کنیم میشود ده هزار ریال (10000=10 ÷ 100000)، سپس تقسیم ده هزار را تقسیم بر چهار میکنیم نتیجه همان مقدار زکات واجب است که باید پرداخت شود: (2500 = 4 ÷10000) در واقع این نیز همان یک چهلم است.
حساب جاری، همان پولی است که در بانک میگذارند و هر وقت بخواهند مقداری از آن پول را از بانک میگیرند. این پولها از همان اموالی به حساب میآید که به کسی قرض دادهاند که هر وقت بخواهند بگیرند و زکات این اموال یا پولها را در سال یک بار حساب کنند و زکاتش را جدا و پرداخت نمایند و در هر سال یک ماه را برای پرداخت زکات تعیین کنند و از آنچه در حساب جاری دارند، یک چهلم را پرداخت نمایند.
حقوق ماهیانه کارمندان که پایان هر ماه میگیرند، اموالی هستند که به صورت مستمر به فرد میرسد و چون پرداخت زکات در هر ماه مشکل به نظر میرسد بنابراین بهتر است که فرد مسلمان یک ماه از سال را تعیین کند و ببیند که چقدر از این حقوق برایش جمع شده است، در نتیجه هرچه یک سال بر آنها بگذرد، زکات آن را بدهد و بر هر آنچه سالی هم نگذشته جایز است که زودتر زکات آن را بدهد.
زکات حقوق کارمندان سازمانهای خیری
اگر مقدار حقوق کارمندان جمعیتهای خیری به مقدار نصاب برسد و سالی بر آنها بگذرد و خرج نشود، واجب است که یک چهلم آن به عنوان زکات پرداخت شود. به این ترتیب هرگاه فردی حقوقش را دریافت کند که به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد، زکات در آن واجب است.
زکات پاداشهای پایان خدمت کارمندان
پاداشهای پایان دورهی کارِ کارمندان؛ حقی است که حکومت، شرکت و... با شرایط از پیش تعیین شده به نفع کارمند، در پایان خدمت به وی پرداخت میکند و کارمند این حقوق را در هنگام ترک خدمت با بازخرید یا بازنشتگی یا وفات کارمند، دریافت میکند. این پول اگر به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد، باید زکات آن پرداخت شود. که همان یک چهلم است.
زکات زیورآلات مخصوص استفادهی شخصی
زیور آلات زنان که برای زینت استفاده میکنند، زکات ندارد، چون دلیل معتبری وجود ندارد که بیانگر وجوب زکات این زیور آلات باشد و زکات در اموالی واجب است که رشد میکند و اضافه میشود، تا با نیازمندان همدردی کنند. اما زیور آلات برای زینت ساخته میشود و از اموالی که اضافه میشود و رشد میکند نیست، در نتیجه زکات ندارد.
قانون زکات: تمام اموالی که رشد میکنند و اضافه میشوند، از خود آن مال یا از آنچه از آن به دست میآید باید زکات بدهند، اما در زیورآلات رشد و اضافه شدنی نیست، در نتیجه زکات ندارد.
الماس و مروارید و سنگهای قیمتی و.... اگر برای استفاده به عنوان زیورآلات باشد که زکات ندارد. اما اگر برای تجارت باشد بر اساس قیمت طلا و یا نقره قیمتگذاری میشود وقتی به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد، یک چهلم آن به عنوان زکات پرداخت شود.
الله تعالی میفرماید: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ١٠٣﴾ [التوبة: 103]: «از اموال آنان [= توبهکاران] صدقه [و زکات] بگیر، تا به وسیله آن، آنان را [از گناه] پاک گردانی و درجاتشان را بالا ببری؛ و برایشان دعا کن [زیرا] یقیناً دعای تو آرامشی برای آنان است؛ و الله شنوای داناست».
منظور از حیوانات (شتر، گاو و گوسفند است).
زکات حیوانات اهلی دو حالت دارد:
1 - زکات در شتر، گاو و گوسفند در صورتی واجب است که تمام سال یا اکثر سال را در صحرا بچرد. وقتی کسی از این حیوانات داشته باشد که به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد، زکات در آنها واجب است، فرقی ندارد که این حیوانات شیری یا تخمی برای تولید مثل یا پروار بندی باشند و از جنس هریک از این حیوانات بر حسب قانون مقرر در شریعت باید زکات را پرداخت کنند. البته در گرفتن زکات نه بهترین آن را بگیرند و نه بدترین آن را بدهند، بلکه باید متوسط آن را برای زکات پرداخت نمایند.
2- وقتی شتر، گاو یا گوسفند یا دیگر حیوانات و پرندگان را صاحبش علف و خوراک از زمین خود بدهد یا بخرد و .... در این موارد اگر برای تجارت باشد و سالی بر آن بگذرد، قیمتگذاری کنند. اگر به حد نصاب برسد یک چهلم آن به عنوان زکات باید پرداخت شود، اما اگر برای استفاده از شیر این حیوانات یا برای تولید نسل باشد، زکات ندارد.
معاذ بن جبل مىگوید: پیامبر ج او را به یمن فرستاد و دستور داد: (از هر سى گاو یک گوساله نر یا ماده (که یکسال تمام کرده باشد) بگیرد، و از هر چهل گاو یک گاو مسنه (گوساله که دو سال تمام کرده باشد) بگیرد.
3- آنچه از شیر، پنیر، روغن، کره و.... از حیوانات به دست میآید، زکات ندارد. مگر اینکه فروخته شود و پول آن به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد یا برای تجارت باشد، در این صورت مثل دیگر کالاهای تجاری یک چهلم آن به عنوان زکات باید پرداخت شود.
در چیزهایی که زکات واجب نیست مانند مرغ یا دیگر پرندگان، اگر اینها برای تجارت باشد [مثل مرغداریهای گوشتی و تخمی] که زکات آنها یک چهلم است و تخم مرغ و تخم دیگر پرندگان نیز زکات ندارد مگر اینکه برای فروش باشد و به حد نصاب برسد و سالی بر آنها بگذرد، در چنین صورتهایی یک چهلم آن به عنوان زکات پرداخت شود.
کمترین نصاب گوسفند (40) رأس است و کمترین نصاب گاو (30) رأس است و کمترین نصاب شتر (5) نفر است.
1- عَنْ أَنَسٍ س أَنَّ أَبَا بَکْرٍ س کَتَبَ لَهُ هَذَا الکِتَابَ لَمَّا وَجَّهَهُ إِلَى البَحْرَیْنِ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ هَذِهِ فَرِیضَةُ الصَّدَقَةِ الَّتِی فَرَضَ رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى المُسْلِمِینَ، وَالَّتِی أَمَرَ اللَّهُ بِهَا رَسُولَهُ، «فَمَنْ سُئِلَهَا مِنَ المُسْلِمِینَ عَلَى وَجْهِهَا، فَلْیُعْطِهَا وَمَنْ سُئِلَ فَوْقَهَا فَلاَ یُعْطِ فِی أَرْبَعٍ وَعِشْرِینَ مِنَ الإِبِلِ، فَمَا دُونَهَا مِنَ الغَنَمِ مِنْ کُلِّ خَمْسٍ شَاةٌ إِذَا بَلَغَتْ خَمْسًا وَعِشْرِینَ إِلَى خَمْسٍ وَثَلاَثِینَ، فَفِیهَا بِنْتُ مَخَاضٍ أُنْثَى، فَإِذَا بَلَغَتْ سِتًّا وَثَلاَثِینَ إِلَى خَمْسٍ وَأَرْبَعِینَ فَفِیهَا بِنْتُ لَبُونٍ أُنْثَى، فَإِذَا بَلَغَتْ سِتًّا وَأَرْبَعِینَ إِلَى سِتِّینَ فَفِیهَا حِقَّةٌ طَرُوقَةُ الجَمَلِ، فَإِذَا بَلَغَتْ وَاحِدَةً وَسِتِّینَ إِلَى خَمْسٍ وَسَبْعِینَ، فَفِیهَا جَذَعَةٌ فَإِذَا بَلَغَتْ یَعْنِی سِتًّا وَسَبْعِینَ إِلَى تِسْعِینَ، فَفِیهَا بِنْتَا لَبُونٍ فَإِذَا بَلَغَتْ إِحْدَى وَتِسْعِینَ إِلَى عِشْرِینَ وَمِائَةٍ، فَفِیهَا حِقَّتَانِ طَرُوقَتَا الجَمَلِ، فَإِذَا زَادَتْ عَلَى عِشْرِینَ وَمِائَةٍ، فَفِی کُلِّ أَرْبَعِینَ بِنْتُ لَبُونٍ وَفِی کُلِّ خَمْسِینَ حِقَّةٌ، وَمَنْ لَمْ یَکُنْ مَعَهُ إِلَّا أَرْبَعٌ مِنَ الإِبِلِ، فَلَیْسَ فِیهَا صَدَقَةٌ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ رَبُّهَا، فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْسًا مِنَ الإِبِلِ، فَفِیهَا شَاةٌ وَفِی صَدَقَةِ الغَنَمِ فِی سَائِمَتِهَا إِذَا کَانَتْ أَرْبَعِینَ إِلَى عِشْرِینَ وَمِائَةٍ شَاةٌ، فَإِذَا زَادَتْ عَلَى عِشْرِینَ وَمِائَةٍ إِلَى مِائَتَیْنِ شَاتَانِ، فَإِذَا زَادَتْ عَلَى مِائَتَیْنِ إِلَى ثَلاَثِ مِائَةٍ، فَفِیهَا ثَلاَثُ شِیَاهٍ، فَإِذَا زَادَتْ عَلَى ثَلاَثِ مِائَةٍ، فَفِی کُلِّ مِائَةٍ شَاةٌ، فَإِذَا کَانَتْ سَائِمَةُ الرَّجُلِ نَاقِصَةً مِنْ أَرْبَعِینَ شَاةً وَاحِدَةً، فَلَیْسَ فِیهَا صَدَقَةٌ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ رَبُّهَا وَفِی الرِّقَّةِ رُبْعُ العُشْرِ، فَإِنْ لَمْ تَکُنْ إِلَّا تِسْعِینَ وَمِائَةً، فَلَیْسَ فِیهَا شَیْءٌ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ رَبُّهَا».[4]
انس س روایت میکند که وقتی ابوبکر س او را به بحرین فرستاد این نامه را برایش نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم، این مقدار صدقهای است که پیامبر ج آن را بر مسلمانان فرض کرده و الله آن را به پیامبرش دستور داده است، بنابراین از هر مسلمانی مطابق این دستور، درخواست زکات شد، باید آن را بپردازد ولی اگر بیش از آن اندازه از او خواسته شد، نپردازد: در بیست و چهار شتر و کمتر از آن (تا پنج شتر)، در مقابل هر پنج شتر، یک گوسفند باید داده شود؛ از بیست و پنج تا سی و پنج شتر، یک "بنت مَخاضِ" مادّه؛ و از سی و شش تا چهل و پنج شتر، یک "بنت لَبونِ" مادّه؛ و از چهل و شش تا شصت شتر، یک حِقَّه که آماده آبستن است؛ و از شصت و یک تا هفتاد و پنج شتر، یک "جَذَعَه"؛ و از هفتاد و شش تا نود شتر، دو "بنت لَبون"؛ و از نود و یک تا یکصد و بیست شتر، دو "حِقُّه" که آماده آبستناند، لازم میگردد و چون تعداد شتران از صد و بیست گذشت، برای هر چهل شتر، یک "بنت لَبون" و برای هر پنجاه شتر، یک"حِقَّه" واجب میگردد. و هرکس فقط چهار شتر دارد، زکات بر او واجب نیست مگر اینکه صاحب آنها بخواهد چیزی صدقه نماید. و چون تعداد آنها به پنج شتر برسد، یک گوسفند واجب میگردد.
اما در مورد زکات گوسفند: اگر گوسفندان در صحرا بچرند، از چهل راس گوسفند تا صد و بیست گوسفند، یک راس گوسفند؛ و از یکصد و بیست تا دویست راس، دو راس گوسفند؛ و از دویست تا سیصد، سه راس گوسفند؛ و هنگامیکه تعدادشان از سیصد راس گذشت، از هر صد گوسفند، یکی لازم میگردد. و اگر تعداد گوسفندان کسی از چهل راس، کمتر باشد زکات بر او واجب نیست مگر اینکه خودش بخواهد چیزی صدقه بدهد».
2- عَنْ مُعَاذٍ، أَنَّ النَّبِیَّ ج لَمَّا وَجَّهَهُ إِلَى الْیَمَنِ أَمَرَهُ أَنْ یَأْخُذَ مِنَ الْبَقَرِ مِنْ کُلِّ ثَلَاثِینَ تَبِیعًا، أَوْ تَبِیعَةً، وَمِنْ کُلِّ أَرْبَعِینَ مُسِنَّةً».[5]
معاذ بن جبل روایت میکند که پیامبر ج مرا به یمن فرستاد و به من دستور داد که از هر سی گاو یک تبیع (گاو نری است که یک سال را تمام کرده باشد) یا یک تبیعه (گاو مادّهای است که یک سال را تمام کرده باشد)؛ و از هر چهل گاو، یک گاو مسنه (گاو مادّهای است که دو سال را تمام کرده و وارد سومین سال شده است.) را به عنوان زکات بگیرم».
در جدول ذیل مقدار نصاب زکات شتر، گاو و گوسفند مشخص شده است.
از 5 تا 9 یک گوسفند
از 10 تا 14 دو گوسفند
از 15 تا 19 سه گوسفند
از 20 تا 24 چهار گوسفند
از 25 تا 35 یک بنت مَخاض (شتر ماده یک ساله)
از 36 تا 45 یک بنت لَبون (شتر ماده دو ساله)
از 46 تا 60 یک حِقَّه (شتر ماده سه ساله)
از 61 تا 75 یک جَذَعَه (شتر ماده چهار ساله)
از 76 تا 90 دو بنت لَبون
از 91 تا 120 دو حِقَّه
در صورتی که بیش از 120 شتر داشت در هر 40 شتر یک بنت لَبون زکات و در هر 50 شتر یک حِقَّه واجب است.
و در 121 شتر سه بنت لَبون و در 130 یک حِقَّه و دو بنت لَبون و در 150 شتر سه حِقَّه باید زکات بدهد. در 160 شتر چهار بنت لَبون و در 180 شتر دو حِقَّه و دو بنت لبون و در 200 تا، پنج تا بنت لَبون یا چهار تا حِقَّه زکات بدهد.
بر کسیکه یک بنت لبون واجب شد و بنت لبون نداشت میتواند یک بنت مَخاض بدهد و کمبود قیمت آن را که دو گوسفند و بیست درهم است، پرداخت نماید. یا یک حِقَّه بدهد و اضافه قیمتش را از مأمور جمع آوری زکات بگیرد.... و این فقط به زکات شتر اختصاص دارد.
از 30 تا 39 یک تبیع یا تبیعه (گاو نر یا ماده یک ساله)
از 40 تا 59 یک مسنه (گاو ماده دو ساله)
از 60 تا 69 دو تبیع یا تبیعه (گاو نر یا ماده یک ساله)
هرکس از این مقدار گاو بیشتری داشت در هر 30 رأس یک تبیع یا تبیعه (گاو یک ساله) و در هر 40 رأس یک مسنه (گاو دو ساله) و در هر 60 رأس دو تبیع (گاو دو ساله) و در هر 70 رأس یک تبیع و یک مسنه و در 100 تا دو تبیع و یک مسنه و در 120 رأس چهار تبیع یا سه مسنه و به همین صورت حساب کنند و زکات آن را بدهند.
از 40 تا 120 یک گوسفند
از 121 تا 200 دو گوسفند
از 201 تا 399 سه گوسفند
و سپس در هر 100 گوسفند یک گوسفند: در 399 گوسفند، سه گوسفند در (400) تا (499) چهار گوسفند و به همین صورت در هر صد تا یک گوسفند.....
حیوانی که به عنوان زکات پذیرفته میشود
1- در گوسفند از میش و بره باید حداقل شش ماهه و از بز، حداقل یک ساله باشد تا به عنوان زکات پذیرفته شود.
2- در زکات گاو، حداقل تبیع یا تبیعه (گاو نر یا ماده یک ساله) پذیرفته میشود.
3- در زکات شتر حداقل باید بنت مخاض (شتر یک ساله) باشد.
مأمور جمعآوری زکات باید از گرفتن بهترین مال مردم خودداری کند و حیوان باردار (حامله)، حیوان نری که برای تولید مثل نگهداری میشود، حیوان تخمی که مختص تکثیر نسل است و حیوان چاق آماده برای ذبح و استفاده شخصی صاحب مال را زکات نگیرد، بلکه حیوان متوسطی برای زکات انتخاب نماید و .... البته اگر فرد خودش بهترین مالش را به عنوان زکات بدهد، الله به او مال بهتری خواهد داد و پاداش بزرگی هم به او میدهد.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا کَسَبۡتُمۡ وَمِمَّآ أَخۡرَجۡنَا لَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِۖ وَلَا تَیَمَّمُواْ ٱلۡخَبِیثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ وَلَسۡتُم بَِٔاخِذِیهِ إِلَّآ أَن تُغۡمِضُواْ فِیهِۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ٢٦٧﴾ [البقرة: 267]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که به دست آوردهاید و از آنچه از زمین برای شما برآوردهایم، انفاق کنید؛ و به سراغ [مالِ] ناپاک نروید که از آن انفاق نمایید؛ در حالی که خودتان حاضر به پذیرفتنش نیستید، مگر با چشمپوشى [و بیمیلی] نسبت به آن؛ [پس چگونه چیزی را که برای خود نمیپسندید، برای الله روا میدارید؟] و بدانید که الله بىنیازِ ستوده است».
در زکات حیوانات فقط ماده گرفته شود، به جز از زکات گاو که گرفتن نر نیز جایز است، یا در شتر که به جای بنت لبون، نر معادل آن (ابن لبون) یا جذع به جای بنت مخاض و در صورتی که همه حیوانات فردی نر باشد، جایز است که نر گرفته شود.
شراکت یا جدا نمودن مال شریکی به قصد فرار از پرداخت زکات
در صورتی که شتر، گاو و گوسفند جدا باشد، در هنگام پرداخت زکات، نباید یک جا جمع کنند، اگر شریک باشند نباید به خاطر فرار از پرداخت زکات جدا نمایند. به طور مثال کسیکه چهل گوسفند دارد و فردی دیگری نیز همین قدر دارد و فرد سومی نیز همین قدر دارد، هرسه نفر با هم شریک میشوند، تا یک گوسفند بیشتر زکات ندهند. این درحالی است که باید سه گوسفند زکات بدهند... اینها از حیلههای ناجایز و بخیلی است که الله منع کرده است. الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَا یَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ هُوَ خَیۡرٗا لَّهُمۖ بَلۡ هُوَ شَرّٞ لَّهُمۡۖ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ وَلِلَّهِ مِیرَٰثُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ١٨٠﴾ [آل عمران: 180]: «و کسانی که به آنچه الله از فضل خویش به آنان داده است بخل میورزند، گمان نکنند که آن [بخل] برایشان خیر است؛ بلکه برایشان شر است. در روز قیامت، آنچه به آن بخل میورزیدند، طوق گردنشان خواهد شد [و با آن عذاب میشوند]؛ و میراث آسمانها و زمین از آنِ الله است و الله به آنچه میکنید آگاه است».
3- زکات چیزهایی که از زمین بیرون میشود
انواع چیزهایی که از زمین بیرون میشود
آنچه از زمین بیرون میشود بر دو نوع است:
اول: نباتات، حبوبات و میوهجات.
دوم: نفت، معادن، گاز، گنجها، سنگهای قیمتی و....
الله تعالی میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٢٩﴾ [البقرة: 29]: «اوست که همۀ آنچه را که در زمین است برایتان آفرید؛ آنگاه به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان سامان داد و او به هر چیز داناست».
زکات در همهی حبوبات واجب است و در هر میوهای که کیل و ذخیره میشود مانند خرما و کشمش نیز زکات واجب است.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا کَسَبۡتُمۡ وَمِمَّآ أَخۡرَجۡنَا لَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِۖ وَلَا تَیَمَّمُواْ ٱلۡخَبِیثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ وَلَسۡتُم بَِٔاخِذِیهِ إِلَّآ أَن تُغۡمِضُواْ فِیهِۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ٢٦٧﴾ [البقرة: 267]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که به دست آوردهاید و از آنچه از زمین برای شما برآوردهایم، انفاق کنید؛ و به سراغ [مالِ] ناپاک نروید که از آن انفاق نمایید؛ در حالی که خودتان حاضر به پذیرفتنش نیستید، مگر با چشمپوشى [و بیمیلی] نسبت به آن؛ [پس چگونه چیزی را که برای خود نمیپسندید، برای الله روا میدارید؟] و بدانید که الله بىنیازِ ستوده است».
2- و الله تعالی میفرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنشَأَ جَنَّٰتٖ مَّعۡرُوشَٰتٖ وَغَیۡرَ مَعۡرُوشَٰتٖ وَٱلنَّخۡلَ وَٱلزَّرۡعَ مُخۡتَلِفًا أُکُلُهُۥ وَٱلزَّیۡتُونَ وَٱلرُّمَّانَ مُتَشَٰبِهٗا وَغَیۡرَ مُتَشَٰبِهٖۚ کُلُواْ مِن ثَمَرِهِۦٓ إِذَآ أَثۡمَرَ وَءَاتُواْ حَقَّهُۥ یَوۡمَ حَصَادِهِۦۖ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِینَ١٤١﴾ [الأنعام: 141]: «و اوست که باغهایی [با بوتههای] داربستدار و [درختان] بیداربست پدید آورد و [نیز] درخت خرما و زراعتی که میوههایش گوناگون است و درخت زیتون و انار که [برگهایشان] همانند و [میوههایشان] متفاوت است. [ای مردم،] از میوۀ آن - چون به بار نشست- بخورید و روزِ چیدنش، حقّ [زکاتِ بینوایان از] آن را بپردازید و[لی] اسراف نکنید [زیرا] بیتردید، او تعالی اسرافکاران را دوست ندارد».
3- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «لَیْسَ فِیمَا دُونَ خَمْسِ أَوَاقٍ صَدَقَةٌ، وَلَیْسَ فِیمَا دُونَ خَمْسِ ذَوْدٍ صَدَقَةٌ، وَلَیْسَ فِیمَا دُونَ خَمْسِ أَوْسُقٍ صَدَقَةٌ».[6]
ابوسعید خدری س میگوید: پیامبر ج فرمود: «در مالی که کمتر از پنج اوقیه باشد، و همچنین در کمتر از پنج شتر، و در محصول کمتر از پنج وَسق، زکات واجب نمیشود».
آنچه از زمین بیرون میشود به شرط اینکه در هنگام به دست آمدن، در مالکیت فرد باشد و به حد نصاب برسد که مقدار نصاب آن (پنج وسق)، 300 صاع نبوی است و معادل تقریبی آن (612) کیلوگرم گندم میباشد.
وزن تقریب هر صاع نبوی (2.040) دو کیلو و چهل گرم گندم است. به این ترتیب هر کیلِ معادل صاع نبوی تقریبا برابر با چهار مد (کف دو دست) از گندم است.
مقدار واجب در زکات حبوبات و میوهها
1- عُشر = 10%، در آنچه بدون زحمت آب میخورد مانند: زمینهایی که از آب باران، چشمهها و.... آبیاری میشود.
2- نصف عُشر = 5%، در زمینهایی که با زحمت آبیاری میشود، مانند آبیاری با آب چاهها و هر آبی که با ابزار مثل موتور آب و... بیرون آورده میشود.
عَنِ ابْنُ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج أنَّهُ قَالَ: «فِیمَا سَقَتِ السَّمَاءُ وَالعُیُونُ أَوْ کَانَ عَثَرِیًّا العُشْرُ، وَمَا سُقِیَ بِالنَّضْحِ نِصْفُ العُشْرِ».[7]
ابن عمر ب روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «زکات محصولی که از آب باران یا چشمه، آبیاری میشود و همچنین زکات درختی که ریشه در عمق زمین دارد (و آبیاری نمیشود)، یک دهم محصول است و (زکات محصول) زمینی که با کشیدن آب از زمین، آبیاری میشود، نصف عشر (یعنی یک بیستم) میباشد)».
3- سه چهارم عشر = 7.5%، این مقدار زکات از زمینهایی پرداخت میشود که هم با آب باران و هم با آب چاهها آبیاری میشود.
پرداخت زکات حبوبات و میوهها در زمان رسیدن و برداشت محصول واجب است.
منظور از رسیدن میوه این است که: سرخ یا زرد شود، همین که میوه را صاحبش بفروشد، باید زکات آن را بدهد و پرداخت زکات به عهدهی صاحب میوه است نه مشتری. اگر حبوبات یا میوهها بدون تعدی و کوتاهی از طرف مالک تلف شوند، زکاتِ واجب ساقط میگردد.
سبزیجات و میوهها فقط در صورتی زکات دارند که برای تجارت باشند و در چنین صورتی، از قیمت آنها یک چهلم باید پرداخت شود، به شرط اینکه سالی بر آن بگذرد و به حد نصاب برسد.
وقتی عسل را از کندوی آن جمعآوری کنند یا از درختانِ زمینهای بایر یا کوهها جمع نمایند، اگر به حد نصاب برسد، یک دهم آن را زکات بدهند و نصاب عسل (160) رطل عراقی است که برابر با (62) کیلوگرم میباشد. اما اگر با عسل تجارت کند زکاتش همان زکات کالای تجاری و یک چهلم است. به شرط اینکه به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد.
بر کسیکه زمین یا باغی را اجاره کرده است، یک دهم یا یک بیستم محصول را باید به عنوان زکات بپردازد و این ربطی به مالک ندارد و در تمام آنچه از زمین میروید، اعم از حبوبات، میوهها و...؛ چه کیلی باشد و چه از محصولاتی که ذخیره میشوند باشد. مؤجر از آنچه به عنوان حق اجاره دریافت میکند، اگر به حد نصاب برسد و از تاریخ دریافت پول اجاره، سالی که بر آن میگذرد، باید زکات آن را از پول نقد بدهد.
زکات چیزهایی که از دریا به دست میآید
هر چه از دریا به دست میآید مانند: مروارید، مرجان، ماهیها و.... زکات ندارد. اما اگر برای تجارت باشد و به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد، از قیمت آن یک چهلم به عنوان زکات پرداخت کنند.
الله تعالی میفرماید: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ١٠٣﴾ [التوبة: 103]: «از اموال آنان [= توبهکاران] صدقه [و زکات] بگیر، تا به وسیله آن، آنان را [از گناه] پاک گردانی و درجاتشان را بالا ببری؛ و برایشان دعا کن [زیرا] یقیناً دعای تو آرامشی برای آنان است؛ و الله شنوای داناست».
غیر از گیاهان هرچه از معادن، نفت، گاز و .... از زمین به دست میآید، وقتی به حد نصاب طلا یا نقره برسد، یک چهلم قیمت آن را باید به عنوان زکات بدهند و اگر مانند طلا و نقره پول به حساب میآید، یک چهلم خود آن را زکات بدهند.
در زکات معادن یک چهلم آن را در هنگام به دست آمدن آن، اگر به حد نصاب میرسید، پرداخت کنند، چون مال آماده برای استفاده است و گردش یک سال در آن اعتبار ندارد.
الله تعالی میفرماید: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ١٠٣﴾ [التوبة: 103]: «از اموال آنان [= توبهکاران] صدقه [و زکات] بگیر، تا به وسیله آن، آنان را [از گناه] پاک گردانی و درجاتشان را بالا ببری؛ و برایشان دعا کن [زیرا] یقیناً دعای تو آرامشی برای آنان است؛ و الله شنوای داناست».
گنج: مالی است که گذشتگان (مثل دوران جاهلیت قبل از اسلام) زیر خاک پنهان کردهاند. واجب است که در گنج یک پنجم آن را کم باشد یا زیاد صدقه بدهند و هیچ نصاب و گردش سالی در گنج شرط نیست و زکات آن مانند مال غنیمتی که بدون جنگ به دست آید یک پنجم است و چهار پنجم آن مال همان کسی است که گنج را پیدا کرده است.
کالاهای تجاری: به تمام کالاهایی گفته میشود که برای خرید و فروش به هدف به دست آوردن سود، داد و ستد میشود. مانند زمین، حیوانات، غذاها، نوشیدنیها، لباسها، فرشها، ابزار آلات و....
کالاها، وقتی برای تجارت باشد، به حد نصاب برسد و سالی بر آنها بگذرد، زکات در آنها واجب است، چون مالی است که با کثرت تبادل کالا سود میکند و اضافه میشود و در هنگام فرارسیدن زمان پرداخت زکات، بر اساس قیمت طلا یا نقره که برای فقرا نفع بیشتری داشته باشد، قیمت گذاری میشود و یک چهلم آن از کل قیمت یا از خود کالا، زکات آن پرداخت شود.
1- خانهها، زمینها، ماشینها، ابزار آلات و .... در صورتی که برای سکونت و استفادهی شخصی باشد نه [پسانداز و] تجارت، زکات ندارد.
2- اگر این اموال برای اجاره باشد که زکاتش را قبل از مصرف نمودن آن، از مالی که به عنوان حق اجاره گرفته میشود، به شرط اینکه به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد، پرداخت کنند.
3- اگر برای تجارت باشد و به حد نصاب برسد بعد از آن که سالی بر آن بگذرد، از قیمت آن یک چهلم را زکات بدهند.
4- ابزار و آلاتی که در کار کشاورزی، صنعتی، تجاری و.... استفاده میکنند زکات ندارد، چون برای استفاده است؛ نه برای خرید و فروش. فقط در آن ابزار و آلاتی که به اجاره میدهند، از مالی که به عنوان اجاره میگیرند، اگر به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد، پرداخت زکات واجب است.
صندوق سرمایهگذاری، صندوقی است که اموالی را جمع میکنند تا در عرصههای مختلف به هدف سودآوری سرمایهگذاری کنند.
1- اگر فعالیت این صندوقها صنعتی باشد که یک چهلم سود خالص را باید زکات بدهند. اگر زراعی است که یک دهم یا یک بیستم را بر اساس قانون زکات در محصولات کشاورزی جدا و پرداخت کنند. اگر در حیوانات سرمایهگذاری کنند که باید زکات را از حیوانات، طبق قانون زکات حیوانات پرداخت نمایند.
2- اگر سرمایهگذاری تجاری باشد. -که غالبا اینگونه است- دو صورت دارد:
1- اگر صندوق سرمایهگذاری به هدف معاملهی مضاربه باشد که زکاتش، زکات کالاهای تجاری و یک چهلم است و قیمت سهام آن بر اساس رسم رایج بازار بعد از آن که سالی بر آن بگذرد، تعیین میشود و سپس یک چهلم آن به عنوان زکات جدا میشود، این در صورتی است که سود دریافت شود.
2- اگر صاحب مال در صندوق سرمایهگذاری کسی را به تجارت در مالش با بخش مشخصی وکیل نمود، باید صاحب مال زکات کالای تجاری را طبق برنامه فوق جدا و پرداخت نماید.
1- شرکتهای زراعی: اگر این شرکتها در کاشت، داشت و برداشتِ حبوبات، میوهها و... که کیل و ذخیره میشوند، سرمایهگذاری کنند زکاتش همان زکات حبوبات و میوهها با شرایط آنها است. اما اگر در حیوانات سرمایهگذاری نماید که باز شرایط خاص خود را دارد و اگر در اموالِ در گردش سرمایهگذاری کند که در آن زکات یک چهلم، زکات پول نقد با شرایط خاص آن را بپردازد.
2- شرکتهای صنعتی: مثل شرکتهای داروسازی، برق و الکترونیکی، کارخانههای سیمان، کارخانههای آهن و.... در این موارد فقط از سود خالص اینها که یک چهلم است، به شرط اینکه به حد نصاب برسد و سالی بر آنها بگذرد، زکات را پرداخت کنند. در تعیین زکات اینها به زمینهای آمادهی اجاره قیاس میشود.
3- شرکتهای تجاری: که مشغول واردات و صادرات، خرید و فروش، معاملات مضاربهای، تغییر و تحولات مالی و.... که از نگاه شریعت جواز دارد، هستند، در همه اینها زکات کالاهای تجاری از اصل مال و سود آنها که یک چهلم است، به شرط اینکه به حد نصاب برسد و سالی بر آنها بگذرد، باید پرداخت گردد.
الله تعالی میفرماید: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ١٠٣﴾ [التوبة: 103]: «از اموال آنان [= توبهکاران] صدقه [و زکات] بگیر، تا به وسیله آن، آنان را [از گناه] پاک گردانی و درجاتشان را بالا ببری؛ و برایشان دعا کن [زیرا] یقیناً دعای تو آرامشی برای آنان است؛ و الله شنوای داناست».
زکات سهام شرکتها و .. دو صورت دارد:
1- اگر صاحب سهام قصد ادامه دادن در مالکیت را دارد و سالانه سود سهام خود را دریافت میکند که همانطور که ذکر شد از سود آن یک چهلم را به عنوان زکات پرداخت کند.
2- و اگر هدف تجارت و خرید و فروش سهام است که گاهی از این شرکت سهام میخرد و باز میفروشد و از شرکت دیگری سهام خریداری میکند و در پی به دست آوردن سود از این طریق است که واجب است زکات را از اصل سهام و سود آن، مانند زکات کالاهای تجاری که یک چهلم است، پرداخت کند. البته باید توجه داشت که در هنگام پرداخت زکات قیمت روز بازار معتبر است، مانند، سندهای پولی (چکها و سفتهها).
حکم زکات سندهای پولی (چکها و سفتهها)
سندهای پولی چکهایی هستند که حکومت یا شرکتها و... در صورت نیاز به کالا و... به مردم چک با سودهای ربوی با زمان محدود میدهند، این چکها، چون قرضهای با سود است، حرام هستند.[8]
در واقع این دولتها، شرکتها یا بانکها همانند ثروتمندی هستند که قرض میدهد، بنابراین از اصل این مال در هر سال یک بار زکات بدهند. اما سود ربوی آن از اموال حرامی به شمار میرود که زکات ندارد و گرفتن چنین چکهایی حرام است و زکات آنها پذیرفته نمیشود.
منظور از مال حرام؛ مالی است که مالکیت و استفادهی آن برای فرد مسلمان حرام شده است.
اموال حرام بر دو نوع است:
اول: اگر مال حرام از نوع مالی باشد که خود آن حرام است مانند: دخانیات، شراب، مواد مخدر، خوک و مثل اینها ... در اینها زکات واجب نیست، چون زکات عبادت است و الله جز چیز پاک را قبول نمیکند.
دوم: اگر مال در اصل حرام نباشد اما از راه حرام به دست آمده باشد. استفاده از خود آن مال مباح بوده است اما چون از راه خلاف دستور شریعت به دست آمده حرام شده است. مانند: ربا، رشوه، قمار، اموال غصبی و دزدی و اموالی که خرید و فروش آنها حرام است، مثل شراب، مواد مخدر، خوک و مانند اینها.... در چنین اموالی زکات واجب نیست و حتی اگر بدهند پذیرفته نمیشود، چون درآمد و کسبی پلید و حرام است و الله پاک است و جز پاک را قبول نمیکند، در نتیجه چنین مالی به عنوان زکات قبول نمیشود تا بیارزش بودن آن برملا گردد و چنین مالی و امثال آن مورد تنفر قرار گیرد.
اگر خود مال حرام مثل: شراب، دخانیات و مواد مخدر در اختیار فرد باشد که باید آن مال نابود گردد. اما اگر مال حرام، پول نقد باشد، دو حالت دارد:
اول: اگر صاحب مال را میشناسند که مالش را به خودش برگردانند و صاحب مال بعد از تحویل گرفتن مال خود و گذشت سالی بر آن، زکات آن را بدهد.
دوم: اگر صاحب مال مشخص نبود و امکان پیدا شدنش وجود نداشت، از طرف صاحب مال آن را صدقه بدهند. اگر بعدا صاحب مال پیدا شد و صدقه را قبول کرد که تمام است. اما اگر قبول نکرد ضمانت آن را بپردازند ولی اگر مال را نگه داشت گناهکار است و زکات آن را بدهد.
اموالی که زکات در آنها واجب است بر دو نوع میباشد:
اول: اموالی هستند که خودشان رشد میکنند و اضافه میشوند مانند: حبوبات و محصولات کشاورزی، یا خود آن مال اضافه نمیشود مانند معادن، گنجها و مثل اینها که هرگاه به دست آیند، اگر به حد نصاب برسند، همانجا باید زکاتشان را بپردازند و شرط گردش سال در اینها اعتبار ندارد.
دوم: اموالی که هم برای اضافه شدن و هم برای تجارت نگه میدارند. مانند: طلا، نقره، پولهای رایج، حیوانات، کالاهای تجاری و مانند اینها... این اموال را اگر به حد نصاب برسد، بعد از آن که سالی بر اینها بگذرد، زکاتشان را باید پرداخت کنند.
زکات یکی از عبادات بزرگی است که قلبها و اموال را از چیزهایی که موجب نابودی آنها میشود، پاک میگرداند. از آداب زکات است که فرد مسلمان آن را فقط برای رضای الله بدهد و باید در همان وقتی که پرداخت آن واجب میگردد، بدهد. با میل و رضایت دل پرداخت نماید، از پاکترین، بهترین، دوستداشتنیترین و از مالی که گمان میرود، حلالترین مال است، بدهد و با پرداخت زکات خوشحال شود و زکات دهنده باید راضی باشد و مالی که زکات داده است را کوچک بشمارد تا از خودپسندی و غرور سالم بماند و زکات را پنهانی بدهد تا از ریا حفظ شود اما گاهی آشکارا زکات بدهد تا ثروتمندان تشویق شوند و فرد را الگوی خود قرار دهند. همچنین زکاتی را که پرداخت میکند با منت نهادن و آزار دادن، ثوابش را باطل نگرداند.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ٦٠ أُوْلَٰٓئِکَ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَهُمۡ لَهَا سَٰبِقُونَ٦١﴾ [المؤمنون: 60-61]: «و کسانی که در انجام کارهای خیر میکوشند و از اینکه به سوی پروردگار خویش بازمیگردند دلهایشان هراسان است [و میترسند که نکند کارهای نیکشان مقبول واقع نشود]. اینان در نیکیها شتاب میکنند و در انجام آن [از یکدیگر] پیشی میگیرند».
بهترین افرادی که باید به آنها زکات داده شود
کسیکه میخواهد زکات بدهد، بهتر است که به دنبال فردی بگردد که با تقواتر و از خویشاوندان نزدیکتر باشد، نیاز بیشتری داشته باشد. هدفش از پرداخت زکات این باشد که با آن کسانی از خویشاوندان، افراد با تقوا، طلبهها، فقیرانی که عزت نفس دارند و گدایی نمیکنند، خانوادههای پر جمعیت نیازمند و مانند اینها با عزت بمانند و احترامشان را حفظ نماید.
زکات را باید قبل از پدید آمدن موانع پرداخت کنند و باید توجه داشت که هرچه از این صفات مستحقین زکات در فردی بیشتر باشد، به زکات دادن شایستهتر است. مانند فقیر خویشاوند، طلبهی فقیر و.....
1- واجب است که زکات را در همان زمانی که پرداخت آن فرا میرسد، فورا پرداخت نمایند، مگر اینکه عذر معتبری پیش آید.
2- جایز است که زکات را قبل از رسیدن زمان پرداخت آن و بعد از پدید آمدن سبب وجوب، بدهند. بنابراین دادن زکات شتر، گاو و گوسفند و طلا و نقره و کالاهای تجاری که به حد نصاب برسد، قبل از رسیدن زمان آن، جایز است.
3- پیش پرداخت زکات یک یا دو سال و دادن آن به فقرا به صورت حقوق ماهیانه اگر مصلحتی در کار باشد، جایز است.
4- هرکس اموال متنوعی همزمان دارد مانند: ماهیانه حقوق میگیرد، زمینهایی به اجاره دارد، ارثیهای به او رسیده است، زکات هریک را بعد از کامل شدن یک سال پرداخت نماید. اگر دوست داشت حال فقرا و... را رعایت کند، میتواند ماه خاصی مانند ماه رمضان را برای پرداخت زکات مالش تعیین کند، ثواب بیشتری دریافت خواهد نمود.
الله تعالی میفرماید: ﴿إِن تُقۡرِضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا یُضَٰعِفۡهُ لَکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡۚ وَٱللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ١٧﴾ [التغابن: 17]: «اگر به الله قرض نیکو دهید، آن را برای شما افزون میکند و شما را میآمرزد؛ و الله قدرشناسِ بردبار است».
زکات را بین جمعی از فقرا تقسیم نمودن و یا به یک نفر دادن جایز است. البته بهتر این است که خود فردِ زکات دهنده، مال زکات خود را تقسیم نماید و به صورت پنهانی یا آشکارا بر حسب مصلحت، به فقرا بدهد. اما اصل این است که صدقه را پنهانی بدهند.
الله تعالی میفرماید: ﴿إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِیَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۚ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیَِّٔاتِکُمۡۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ٢٧١﴾ [البقرة: 271]: «اگر صدقهها را آشکار کنید، چه نیکوست! و اگر آنها را پنهان دارید و به تهیدستان بدهید، برایتان بهتر است و [این گونه صدقۀ خالصانه و پنهانی] از گناهانتان میزداید؛ و [بدانید که در هر حال،] الله به آنچه میکنید آگاه است».
1- زکات را تحویل حاکم عادلِ امانتدار دادن، جایز است تا آن را در جهت مصلحت مسلمین مصرف نماید. از وظایف حاکم مسلمان است که زکات را از ثروتمندان بگیرد و در مصالح شرعی خرج نماید و واجب است که حاکم مسلمان مأمورانی را برای جمعآوری اموالی که آشکارا زکات دارد، بفرستد. مثل شتر، گاو و گوسفند، کشتزارها، محصولات باغی و مانند اینها...، چون برخی از مردم خبر ندارند که زکات بر آنها واجب است، برخی تنبلی و کوتاهی میکنند و ممکن است کسانی باشند که فراموش کرده باشند. الله تعالی میفرماید: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ١٠٣﴾ [التوبة: 103]: «از اموال آنان [= توبهکاران] صدقه [و زکات] بگیر، تا به وسیله آن، آنان را [از گناه] پاک گردانی و درجاتشان را بالا ببری؛ و برایشان دعا کن [چرا که] یقیناً دعای تو آرامشی برای آنان است؛ و الله شنوای داناست».
2- وقتی مأمور جمعآوری زکات از ثروتمندان بخواهد که زکات مالشان را پرداخت کنند، واجب است که مردم زکات مال خود را به آنها بدهند و وقتی دادند دیگر از آنها رفع مسئولیت میشود و پاداش خود را دارند و اگر گناهی باشد بار آن گناه بر دوش کسی است که آن را تغییر دهد یا به غیر مستحق آن بدهد.
بعد از آن که زکات را تحویل مأمور جمع آوری زکات دادند، در دستش امانت است، اگر در آن مال تعدی یا در حفظ آن کوتاهی کند و تلف شود، ضامن است اما اگر بدون تعدی و کوتاهی تلف شود، ضمانتی ندارد.
زکات مال به خود مال مربوط میشود بنابراین آن را به فقرای شهری که مال در آن است، بدهند. اما زکات فطر به بدن تعلق دارد، بنابراین در هرجا که بر فرد مسلمان زکات فطر واجب شد، آن را در همانجا پرداخت کند.
بهتر است که زکات مالش را به فقرای همان شهر بدهد، اما در صورت وجود مصلحتِ داشتن خویشاوند فقیر در شهری دیگر یا شدت نیاز، جایز است که آن را به شهری دیگر ببرند. بهتر است که زکات مال خود را خود فرد بدهد اما اگر کسی را وکیل نمود که از طرف او بدهد، جایز است.
پرداخت زکات مال یا پولی که از دیگران طلبکار هستند
طلبکاریها به سه صورت است:
1- فردی که از صاحب کار خود (صاحب شرکت، کارخانه و....) طلبکار است، وقتی حقوق خود را بگیرد، واجب است که زکات تمام سالهای حقوق خود را پرداخت کند، اما بهتر است که زکات هر سال را، پایان سال، به خاطر بیم از مرگ یا فراموشی بدهد.
2- اگر از فرد تنگدست یا کسیکه طلبش را نمیدهد یا طلبش را انکار میکند، طلب دارد، زکاتی ندارد تا وقتی طلبش را دریافت کند و سالی بر آن بگذرد، بعد از آن که طلب خود را گرفت، زکات آن را بدهد. در مواردی که مال فرد به سرقت رفته یا غصب کردهاند و یا گم شده، حکم این است که هرگاه مالش را به دست آورد بعد از گذشت یک سال، زکاتش را بدهد.
3- اموالی که از افراد ثروتمند و صاحب کار خود طلب دارند، باید زکاتش را هر سال بدهند. اما اگر از فرد تنگدست یا کسیکه طلبش را نمیدهد، طلب داشت بعد از دریافت طلبش، زکات یک سال آن را یکجا بدهد.
4- برای کسیکه از فردی طلبی دارد که نمیتواند طلبش را بگیرد، جایز نیست که آن را به نیت مال زکاتش رها کند و نیز هرکس مالی را از کس دیگر قرض بگیرد، باید زکات آن را بدهد تا آن که آن را به صاحبش تحویل دهد.
مهریهی زن همانند دیگر اموال، مال به حساب میآید.
1- اگر زنی مهریهی خود را گرفت و به حد نصاب میرسید و سالی بر آن گذشت یک چهلم آن را زکات بدهد.
2- اگر مهریه عند المطالبه است - مثل قرض- از دو حال خالی نیست: یا شوهرِ زن پولدار و ثروتمند است و قصد دادن را دارد که واجب است، زکات مهریه را بپردازد. اما اگر تنگدست است باید زکات مهریه را پس از گرفتن مهریه در یکجا پرداخت کند.
3- اگر زن تمام مهریه خود را گرفت و سپس شوهرش او را قبل از همبستری طلاق داد و مهریه به حد نصاب میرسید و سالی هم بر آن گذشت، زکات نصف مهریه را بدهد و زکات نیمهی دیگر را شوهرش بدهد. [چون نصف مهر بیشتر حقش نیست و نصف دیگر را باید به شوهرش بر گرداند. م]
مالی که در اختیار خود فرد نیست
مالی که در اختیار صاحبش نیست، تا وقتی که آن را نگیرد، زکات ندارد. هرکس مالی داشته باشد که به هر سببی نتواند آن را تصرف کند، مانند سهمی از یک زمین، یا حق ارثیه، چنین مالی را تا وقتی که فرد تحویل نگیرد، زکات ندارد و پس از تحویل گرفتن باید یک سال بر آن بگذرد، آن وقت زکات آن را بدهد، چون قبل از آن مالکش نبوده است.
1 - هرکس مالی داشته باشد که به حد نصاب برسد باید زکات آن را جدا کند و بلافاصله به مستحقش برساند.
2- هرکس زکات را ندهد و وجوب آن را آگاهانه انکار کند، کافر میشود و زکات از او گرفته میشود و اگر توبه نکند، به دلیل مرتد شدن، کشته میشود. اما اگر ندادن زکات مالش به دلیل بخیلی باشد، کافر نمیگردد ولی زکات مالش را میگیرند و با گرفتن بخشی از مالش او را تعزیر و مجازات میکنند. الله تعالی هرکس را که از دادن زکات خودداری کند، به عذاب دردناک تهدید کرده است، چون زکات ندادن ظلم، بخیلی، خوردن حق نیازمندان و محروم کردن فقرا از حقوقشان است.
1- الله تعالى تعالی میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یَکۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٖ٣٤ یَوۡمَ یُحۡمَىٰ عَلَیۡهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکۡوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمۡ وَجُنُوبُهُمۡ وَظُهُورُهُمۡۖ هَٰذَا مَا کَنَزۡتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمۡ تَکۡنِزُونَ٣٥﴾ [التوبة: 34-35]: «و کسانى که زر و سیم مىاندوزند و آن را در راه الله انفاق نمىکنند، آنان را به عذابی دردناک بشارت بده. روزى که آن [گنجینهها] را در آتش دوزخ سرخ کنند و پیشانى و پهلو و پشتشان را با آن داغ نهند [و بگویند:] این است آنچه براى خویش مىاندوختید؛ پس بچشید آنچه را که مىاندوختید».
2- الله تعالى تعالی میفرماید: ﴿وَلَا یَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ هُوَ خَیۡرٗا لَّهُمۖ بَلۡ هُوَ شَرّٞ لَّهُمۡۖ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ وَلِلَّهِ مِیرَٰثُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ١٨٠﴾ [آل عمران: 180]: «و کسانی که به آنچه الله از فضل خویش به آنان داده است بخل میورزند، گمان نکنند که آن [بخل] برایشان خیر است؛ بلکه برایشان شر است. در روز قیامت، آنچه به آن بخل میورزیدند، طوق گردنشان خواهد شد [و با آن عذاب میشوند]؛ و میراث آسمانها و زمین از آنِ الله است و الله به آنچه میکنید آگاه است».
3- عَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: انْتَهَیْتُ إِلَى النَّبِیِّ ج قَالَ: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ - أَوْ: وَالَّذِی لاَ إِلَهَ غَیْرُهُ، أَوْ کَمَا حَلَفَ - مَا مِنْ رَجُلٍ تَکُونُ لَهُ إِبِلٌ، أَوْ بَقَرٌ، أَوْ غَنَمٌ، لاَ یُؤَدِّی حَقَّهَا، إِلَّا أُتِیَ بِهَا یَوْمَ القِیَامَةِ، أَعْظَمَ مَا تَکُونُ وَأَسْمَنَهُ تَطَؤُهُ بِأَخْفَافِهَا، وَتَنْطَحُهُ بِقُرُونِهَا، کُلَّمَا جَازَتْ أُخْرَاهَا رُدَّتْ عَلَیْهِ أُولاَهَا، حَتَّى یُقْضَى بَیْنَ النَّاسِ».[9]
ابوذر س میگوید: به خدمت پیامبر ج رسیدم فرمود: قسم به کسىکه جانم در دست اوست یا قسم به کسىکه معبود برحقی جز او نیست، یا آنطور که قسم خورد! (تردید از راوى است) هر کس شتر یا گاو یا گوسفند داشته باشد و زکات آنرا ندهد در روز قیامت آنها را با جثههاى بزرگتر و چاقتر از آنچه در دنیا است، جمع مىکنند و آنها صاحب خود را با سُم لگد مال میکنند و با شاخ مىزنند، همین که آخرین آنها بر لاشه او گذشت دوباره از اوّل بر روى او بر مىگردند و این عذاب تا وقتى که الله در بین بندگانش قضاوت مىنماید، ادامه دارد».
4- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا، فَلَمْ یُؤَدِّ زَکَاتَهُ مُثِّلَ لَهُ مَالُهُ یَوْمَ القِیَامَةِ شُجَاعًا أَقْرَعَ لَهُ زَبِیبَتَانِ یُطَوَّقُهُ یَوْمَ القِیَامَةِ، ثُمَّ یَأْخُذُ بِلِهْزِمَتَیْهِ - یَعْنِی بِشِدْقَیْهِ - ثُمَّ یَقُولُ أَنَا مَالُکَ أَنَا کَنْزُکَ، ثُمَّ تَلاَ: ﴿لَا یَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ...﴾ [آل عمران: 180]».[10]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «کسیکه الله به او ثروت داده است اگر زکات مالش را پرداخت نکند، روز قیامت، مالش به شکل اژدهایی سَمّی که دارای دو نیش زهرآگین میباشد، در میآید و به گردن او میپیچد و دو طرف چهرهاش (گونههایش) را گاز میگیرد و میگوید: من مال و خزانهی تو هستم». سپس، رسول الله ج این آیه را تلاوت کرد: ﴿لَا یَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ...﴾ [آل عمران: 180]: «کسانی که به آنچه الله از فضل خویش به آنها عنایت کرده است، بخل میورزند، گمان نکنند ...».
5- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا مِنْ صَاحِبِ کَنْزٍ لَا یُؤَدِّی زَکَاتَهُ، إِلَّا أُحْمِیَ عَلَیْهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ، فَیُجْعَلُ صَفَائِحَ فَیُکْوَى بِهَا جَنْبَاهُ، وَجَبِینُهُ حَتَّى یَحْکُمَ اللهُ بَیْنَ عِبَادِهِ، فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ.[11]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هر صاحبِ مالِ پساندازی که زکات آن را پرداخت نکند، در روز قیامت، آن پول و اندوخته او، در آتش دوزخ گداخته میشود و به صورت ورقهایی درمیآید، که پهلوها و پیشانی وی را، با آن داغ میکنند، تا آن که الله در روزی که پنجاه هزار سال است، بین بندگان خود قضاوت میکند».
مستحقین زکات
هشت گروه هستند که جایز است به آنها زکات داده شود و این هشت گروه در این آیه ذکر شدهاند، الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱلۡعَٰمِلِینَ عَلَیۡهَا وَٱلۡمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمۡ وَفِی ٱلرِّقَابِ وَٱلۡغَٰرِمِینَ وَفِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِۖ فَرِیضَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٦٠﴾ [التوبة: 60]: «زکات اختصاص دارد به فقیران [تهیدست] و مستمندان [تنگدست] و کارگزاران [جمعآوری و توزیعِ] آن و دلجوییشدگان [تازه مسلمان] و برای [آزاد کردن] بردگان و [پرداختِ وام] بدهکاران و [جهادگران] در راهِ الله و [کمک به] درراهماندگان. [این] فریضهای [مقررشده] از جانب الله است؛ و الله دانای حکیم است».
گاهی الله ﻷ به حکمت خود، مستحق و اندازهی حق را تعیین میکند، مانند اندازه حق میراث و کسانیکه ارث میبرند.
گاهی نه فرد مستحق را تعیین میکند و نه اندازهای که داده شود، مانند: هدیه و بخشش.
گاهی حقی را تعیین میکند اما به چه کسی بدهند را مشخص نمیکند، مانند: کفارههای ظهار، قسم و ..
گاهی مستحق را تعیین میکند اما اندازهای که باید به او داده شود را تعیین نمیکند. مانند: هشت گروه مستحق زکات.
واجب است که زکات را به هشت گروه ذیل بدهند:
اول: فقرا: منظور از فقرا کسانی است که هیچ مالی ندارند یا مال بسیار اندکی دارند.
دوم: مساکین (بینوایان): منظور کسانی است که مال کم دارند اما برای مخارجشان کفایت نمیکند.
سوم: کارمندان جمع آوری زکات: منظور مأموران جمعآوری زکات و نگهبانان این اموال و تقسیم کنندگان است. اگر اینها از طرف حکومت اسلامی حقوق بگیرند که نباید از مال زکات به عنوان حقوق به اینها داده شود.
چهارم: مؤلفة القلوب: تازه مسلمان شدهها یا کفار؛ اینها سران قوم خود هستند که امید میرود اسلام بیاورند یا شر آنها کم شود یا مسلمان شدهاند و با دادن زکات به اینها امید میرود که بر ایمان یا اسلامشان افزوده شود یا افراد شبیه اینها وقتی آنها را ببینند و از وضع آنها اطلاع پیدا کنند، مسلمان شوند. به اینها تا رسیدن به این هدفِ معین، دادن زکات جایز است.
5 - بردگان: بردگان و غلامانِ مُکاتَب که خود را از آقای خود در برابر پول یا مال معین خریداری کردهاند. به اینها از مال زکات بدهند تا آزاد شوند. دیه اسیران مسلمانی که در جنگ به دست کفار گرفتار شدهاند نیز شامل این گروه میشود.
6 - بدهکاران: قرضدار کسی است که: به مردم بدهکار است و بر دو نوع است:
1 - کسی است که برای صلح بین دو نفر یا دو گروه [ضمانت کرده و] بدهکار شده است، به این افراد - هر چند خودشان ثروتمند باشند - به اندازهای که از این بدهکاری خود نجات یابند، از مال زکات داده میشود.
2 - فردی ورشکست و بدهکار شده است و توان پرداخت بدهی خود را ندارد.
هفتم: کسانیکه در راه الله هستند: منظور مجاهدان در راه الله که به هدف اِعلای کلمه الله میجنگند و دعوتگرانی است که از طرف حکومت اسلامی حقوق دریافت نمیکنند یا حقوق میگیرند اما کم است و کفایت مخارج زندگیشان را نمیکند.
هشتم: ابن السبیل (در راه مانده): مسافری که در جایی به سفر رفته و مال و پولی که با آن به خانه و شهر خودش برسد، ندارد. به این افراد نیز از مال زکات به اندازهای که با آن بتوانند به مقصد برسند داده میشود هر چند ثروتمند باشند.
دادن زکات به جز از این هشت گروه به کسی دیگر دادن جایز نیست و مسئول تقسیم زکات از کسانی شروع کند که بیشتر نیاز دارند.
به چه کسانی دادن زکات جایز نیست؟
1 - زکات برای بنیهاشم و موالیِ (بردگان آزاد شدهی) آنها به هدف حفظ احترامشان جایز نیست؛ چون مال زکات، چرک اموال مردم است.
عَنْ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ رَبِیعَةَ، وَالْفَضْلِ بْنِ عَبَّاسٍ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ الصَّدَقَةَ لَا تَنْبَغِی لِآلِ مُحَمَّدٍ إِنَّمَا هِیَ أَوْسَاخُ النَّاسِ».[12]
عبد المطَّلب بن ربیعه و فضل بن عباس ب روایت میکنند که پیامبر ج فرمود: «زکات، برای خاندان محمد جایز نیست؛ زیرا صدقه (زکات)، چرکِ مال مردم است».
2 - دادن زکات به کافر - مگر اینکه از مؤلفه القلوب باشد- و برده - مگر اینکه مکاتب باشد- جایز نیست.
3 - زکات به ثروتمند جایز نیست، مگر اینکه از کارمندان جمعآوری زکات یا از مؤلفه القلوب یا از مجاهدان در راه الله یا مسافر در راه مانده باشد یا ورشکست شده باشد.
پرداخت زکات به مؤسسههای خیریه
جایز است که از اموال زکات برای ایجاد مؤسسههای خیریه به هدف حمایت از تازه مسلمانها یا سرپرستی یتیمان و.... مصرف نمایند.
و برای کارمندانِ مؤسسههای خیریه که از حکومت اسلامی حقوق نمیگیرند، جایز است که حقوقشان را از اموال زکات بدهند. اگر این مؤسسههای خیریه با مجوز حکومت فعالیت میکنند که نمایندهی حاکم به شمار میروند.
پرداخت زکات به یک گروه، از هشت گروه مستحق زکات یا یک شخص در چارچوبهی نیازش جایز است اما اگر مستحقان زیاد و از گروههای مختلف هستند، مستحب است که اموال زکات را بین همه تقسیم کنند.
اگر به عنوان مثال فردی در ماه یک میلیون تومان حقوق میگیرد درحالیکه مخارج او و افراد تحت سرپرستیاش سه میلیون تومان برآورد میشود، برای چنین فردی جایز است که از اموال زکات بدهند تا بتواند از عهدهی مخارجش برآید.
اگر فردی زکات مالش را بعد از تلاش و دقت به کسی داد که گمان میکرد از مستحقان زکات است، اما بعدا مشخص شد که مستحق زکات نبوده است، زکاتش پرداخت شده، مسئولیتش ادا گردیده و پاداشش را دریافت خواهد نمود.
سرمایهگذاری در اموال زکات با خرید و فروش به دو قسم است:
اول: اگر خود فرد زکات دهنده بخواهد سرمایهگذاری کند که جایز نیست، چون پرداختِ فوری زکات واجب است.
دوم: اگر حاکم مسلمان یا نمایندهاش مثل وزارتها و مؤسسههای خیریهای که به دستور حاکم فعالیت میکنند، به هدف مصلحت کارهای خیر اموال زکات را به صورت مضاربه سرمایهگذاری کنند، جایز است آن هم به شرط اینکه نیازهای فقرا و مساکین را مورد توجه قرار دهند، به این صورت که کسانی در آنجا محتاج و نیازمند نباشند که به حال خودشان رها شوند. البته باید برای سرمایهگذاری از افراد متخصص و امانتدار استفاده کنند و با اجازهی حاکم مسلمان در معاملات مشروع نه حرام سرمایهگذاری کنند و اگر مصلحت ایجاب میکرد برای فقرا حقوق ماهیانهای تعیین کنند و هر ماه به آنها بدهند.
احکام کسانیکه مستحق زکات هستند
1- دادن زکات به کسیکه قصد حج فرض دارد و پول کافی برای این کار ندارد، جایز است و برای آزادی اسیر مسلمان و کسیکه به هدف پاکدامنی ازدواج میکند و فقیر است و پرداخت بدهکاریهای میت، جایز است که از اموال زکات بدهند.
2- اگر فردی از فقیری طلبکار باشد و از پیش بر این توافق نکرده باشند، جایز است که به آن فقیر از زکاتش بدهد تا نیازش برآورده شود اما جایز نیست که طلبش را به نیت زکات ببخشد.
3- اگر فردی که توانایی کار کردن را دارد، برای یادگیری علم شرعی برود، جایز است که از مال زکات به او بدهند، چون یادگیری علم شرعی نوعی جهاد در راه الله است و منفعت آن برای همه میباشد.
4- سنت است که زکات را به خویشاوندان فقیری بدهند که پرداخت مخارجشان بر او الزامی نباشد مانند: برادران، خواهران، عموها، داییها، خالهها و....
5- باید توجه داشت که دادن صدقه به مسکین فقط صدقه است. اما دادن زکات به خویشاوند فقیر، هم صدقه و هم رعایت روابط خویشاوندی است.
دادن زکات به پدر، فرزند یا شوهر
1 - دادن زکات به پدر و مادر و پدر بزرگها و مادر بزرگها هرچه بالاتر باشند و فرزندان و نوادگان و .... در صورتی که فقیر باشند و از دادن مخارجشان ناتوان باشد، جایز است و نیز اگر کسی از افراد فوق بدهکار شد یا مجبور به دادن دیهای شد، جایز است که از مال زکات برای پرداخت قرض یا دیهی آنها بدهند و اینها مستحقتر به کمک با مال زکات هستند.
2 - برای شوهر جایز است که قرض و کفارهی زنش را از مال زکات بدهد و برای زن نیز جایز است که زکات مالش را اگر ثروتمند باشد، به شوهر فقیرش بدهد.
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س أَنَّ زَیْنَبَ، امْرَأَة ابْنِ مَسْعُودٍ، قَالَتْ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ، إِنَّکَ أَمَرْتَ الیَوْمَ بِالصَّدَقَةِ، وَکَانَ عِنْدِی حُلِیٌّ لِی، فَأَرَدْتُ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِهِ، فَزَعَمَ ابْنُ مَسْعُودٍ: أَنَّهُ وَوَلَدَهُ أَحَقُّ مَنْ تَصَدَّقْتُ بِهِ عَلَیْهِمْ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «صَدَقَ ابْنُ مَسْعُودٍ، زَوْجُکِ وَوَلَدُکِ أَحَقُّ مَنْ تَصَدَّقْتِ بِهِ عَلَیْهِمْ».[13]
ابوسعید خدری س روایت میکند که زینب همسر ابن مسعود آمد و گفت: ای رسول الله! امروز شما دستور به پرداخت زکات دادید و من زیور آلاتی دارم و تصمیم گرفتم که آنها را صدقه دهم، ابن مسعود گمان میکند که او و فرزندش مستحقتر هستند، پیامبر ج فرمود: «ابن مسعود راست گفته است؛ شوهر و فرزندت بیش از دیگران مستحق صدقهی تو هستند».
کسیکه زکات را گرفته است چه بگوید؟
سنت است که زکاتگیرنده برای زکاتدهنده دعا کند و بگوید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِمْ»[14]: «یا الله! بر آنان درود بفرست».
یا بگوید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى آلِ فُلَانٍ»[15]: «یا الله! بر خانوادهی فلانی [زکاتدهنده] درود بفرست».
یا بگوید: «اللَّهُمَّ بَارِکْ فِیهِ وَفِی إِبِلِهِ»[16]: «یا الله! در فلانی و شترانش برکت بده».
هرکس بخواهد زکات مالش را بدهد، وقتی میداند که فلانی مستحق زکات است و زکات را قبول میکند، به او بدهد و نگوید این مال زکات است. اما اگر نمیداند که این فرد مستحق زکات است یا زکات را قبول نمیکند، در چنین حالتی بگوید این مال زکات است.
الله تعالی میفرماید: ﴿إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِیَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۚ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیَِّٔاتِکُمۡۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ٢٧١﴾ [البقرة: 271]: «اگر صدقهها را آشکار کنید، چه نیکوست! و اگر آنها را پنهان دارید و به تهیدستان بدهید، برایتان بهتر است و [این گونه صدقۀ خالصانه و پنهانی] از گناهانتان میزداید؛ و [بدانید که در هر حال،] الله به آنچه میکنید آگاه است».
زکات فطر: صدقهای است که بر فرد مسلمان در پایان ماه رمضان واجب میگردد.
انواع زکات
زکاتی که در شریعت پرداخت آن واجب است، بر سه نوع میباشد:
اول: زکات (پاک کردن) نفس: منظور این است که انسان نفس خود را با اعمال نیک پاک نماید و از گناهان و اعمال زشت و بد با توبه پاکیزه گرداند.
الله تعالی میفرماید: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَکَّىٰهَا٩ وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا١٠﴾ [الشمس: 9-10]: «بیتردید، هر کس نفس خود را [از گناهان] پاک کند، رستگار میشود. و هر کس آن را [با گناه] آلوده سازد، یقیناً زیانکار میشود».
دوم: زکات بدن: منظور از زکات بدن، صدقه فطر (یا فطریه) در آخر ماه رمضان است. صدقه فطر برای روزهدار پاکی از چیزهای بیهوده و حرفهای زشت است و برای بینوایان (مساکین) غذایی است که شامل یک صاع میباشد. و در این جا منظور همین نوع است.
سوم: زکات مال: زکات مال بر کسانی واجب است که اموالشان به حد نصاب برسد و این رکن سوم از ارکان اسلام است که پیشتر ذکر نمودیم.
الله زکات فطر را مشروع قرار داده است تا روزهدار را از گناه سخنان بیهوده و ناشایست پاک و پاکیزه گرداند و برای مساکین غذایی باشد که در روز عید از گدایی کردن بینیاز شوند و با ثروتمندان در شادی عید شریک گردند.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: فَرَضَ رَسُولُ اللَّهِ ج زَکَاةَ الْفِطْرِ طُهْرَةً لِلصَّائِمِ مِنَ اللَّغْوِ وَالرَّفَثِ، وَطُعْمَةً لِلْمَسَاکِینِ، مَنْ أَدَّاهَا قَبْلَ الصَّلَاةِ، فَهِیَ زَکَاةٌ مَقْبُولَةٌ، وَمَنْ أَدَّاهَا بَعْدَ الصَّلَاةِ، فَهِیَ صَدَقَةٌ مِنَ الصَّدَقَاتِ.[17]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج زکات فطر را به عنوان پاککنندهی روزهدار از سخنان لغو و نادرستى که گفته است و به عنوان اینکه براى افراد مسکین غذایى باشد، فرض نمود. هرکس آن را قبل از نماز (عید) پرداخت کند؛ زکاتى است که مورد قبول واقع شده است و هرکس بعد از نماز بدهد، یکى از صدقات به شمار مىرود.
زکات فطر بر هر فرد مسلمان واجب است؛ مذکر (جنس مرد) یا مؤنث، آزاد یا برده، کوچک یا بزرگ که به اندازه یک صاع بیشتر از مصرف مخارج روزانه خود و افراد مسلمانی که پرداخت مخارجشان برایش الزامی است، داشته باشد. و مستحب است که از طرف جنین داخل شکم مادر فطریه بدهند.
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیَّ س یَقُولُ: کُنَّا نُخْرِجُ زَکَاةَ الفِطْرِ صَاعًا مِنْ طَعَامٍ، أَوْ صَاعًا مِنْ شَعِیرٍ، أَوْ صَاعًا مِنْ تَمْرٍ، أَوْ صَاعًا مِنْ أَقِطٍ، أَوْ صَاعًا مِنْ زَبِیبٍ. [18]
ابوسعید خدری س میگوید: ما (در زمان رسول الله ج) یک صاع طعام یا یک صاع جو یا یک صاع خرما یا یک صاع کشک یا یک صاع کشمش را صدقه فطر میدادیم.
زکات فطر با غروب خورشید آخرین روز ماه رمضان بر هر فرد مسلمان واجب میشود، اما اگر پدر از طرف خانواده و دیگر افراد با اجازه و رضایتشان پرداخت کند، جایز و مأجور است.
1- وقت پرداخت فطریه از غروب خورشید در شب عید فطر تا قبل از نماز عید است و بهتر است که در روز عید قبل از نماز، فطریه را بدهند اما زودتر از این ندهند.
و جایز است که یک یا دو روز قبل از عید بدهند. و هرکس بعد از نماز عید، فطریه خود را بدهد برایش یکی از صدقات به شمار میرود و گنهکار میشود. مگر اینکه عذر معتبری داشته باشد. اگر بدون عذر، دادن فطریه را بعد از روز عید بدهد گنه کار میشود. اما اگر عذر داشته باشد، گنه کار نمیشود و قضایی آن را پرداخت کند.
2- در پرداخت فطریه جایز است که مؤسسههای خیریه و مراکز اسلامی را وکیل خود قرار دهند و این دو حالت دارد:
اول: مؤسسه خیریه نماینده مردم باشد که زکات را تحویل آنها میدهند یا به آنها پولی معادل قیمت فطریه را تحویل میدهند مؤسسههای خیریه فطریه را خریداری و توزیع میکنند که غالبا به همین صورت است؛ به این ترتیب بر مؤسسههای خیریه واجب است که قبل از نماز عید، فطریه را به مستحقان آن برسانند.
دوم: مؤسسههای خیریه هم نماینده زکات دهنده است و هم نماینده فقیر، به این صورت که وکیل از طرف ثروتمند است، چون زکات مال خود را به مؤسسه تحویل داده است و نماینده فقیر از آن جهت به حساب میآید که از طرف حاکم مسلمان مکلف است که به نیازهای فقیر رسیدگی کند. به این ترتیب بر حسب نیاز، زکات فطر را قبل از نماز عید به مستحقش برساند و جایز است که تا بعد از عید به تأخیر بیفتد، چون نماینده فقیر است، به ویژه زمانی که اسم فقیر در لیست نیازمندان مورد حمایت مؤسسه خیریه ثبت شده باشد.
مقدار زکات فطر
پرداخت زکات فطر از هر نوع مالی که غذای مصرفی منطقه باشد مانند: گندم، جو، خرما، کشمش، کشک، برنج، ذرت و....جایز است. اما بهتر است از همان غذایی که برای فقیر نفع بیشتری داشته باشد، فطریه را بدهند.
مقدار فطریه یک صاع به وزن (2.400) دو کیلو و چهارصد گرم است، که به فقیر همان شهری پرداخت کند که فطریه در آن بر فرد واجب شده است. باید توجه داشت که دادن قیمت فطریه جایز نیست و فقرا و مساکین از کسان دیگر بیشتر به دادن فطریه اختصاص دارند.
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: فَرَضَ رَسُولُ اللَّهِ ج زَکَاةَ الفِطْرِ صَاعًا مِنْ تَمْرٍ، أَوْ صَاعًا مِنْ شَعِیرٍ عَلَى العَبْدِ وَالحُرِّ، وَالذَّکَرِ وَالأُنْثَى، وَالصَّغِیرِ وَالکَبِیرِ مِنَ المُسْلِمِینَ، وَأَمَرَ بِهَا أَنْ تُؤَدَّى قَبْلَ خُرُوجِ النَّاسِ إِلَى الصَّلاَةِ.[19]
ابن عمر ب مىگوید: رسول الله ج زکات فطر را یک صاع خرما یا یک صاع جو، بر افراد مسلمان؛ برده و آزاد، مرد و زن، کوچک و بزرگ فرض نمود و دستور داد که قبل از بیرون رفتن براى نماز پرداخت شود.
صدقهی مستحبی این است که به خاطر رضای الله به دیگران کمک مالی کنند.
اسلام به خاطر ترحم به تنگدستان و همدردی با فقیران به انفاق و کمک مالی تشویق نموده است تا انفاق کنندگان پاداش و اجر چند برابر به دست آورند و به اخلاق پیامبران در بخشش و نیکوکاری آراسته شوند.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَلِأَنفُسِکُمۡۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ ٱللَّهِۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یُوَفَّ إِلَیۡکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ﴾ [البقرة: 272]: «و [ای مؤمنان،] آنچه از مال [خود] انفاق میکنید، به سودِ خودتان است و [به یاد داشته باشید که] جز برای رضایت الله انفاق نکنید؛ و آنچه از مال انفاق میکنید، [پاداش آن] به طور کامل و تمام به شما داده میشود و [هرگز] به شما ستم نخواهد شد».
صدقهی مستحبی در هر وقت که از مخارج خود و افراد تحت سرپرستی خود، مالی اضافه داشته باشد، سنت است. اما در برخی اوقات و احوال به دادن صدقه تأکید شده است:
از نظر زمانی: در رمضان و ده روز اول ذیحجه تأکید شده است.
و در وقتهایی مانند نیاز افراد به کمک، برخی اوقات که نیازمندان به کمک بیشتری نیاز دارند مثل زمستان و برخی اوقات مثل زمان خشکسالی، گرسنگی، گرفتار شدید و.... کمک کردن به نیازمندان تأکید شده است.
دادن صدقه درحالت سلامتی از زمان بیماری ثواب و فضیلت بیشتری دارد و در حالت سختی از حالت آسایش بیشتر ثواب دارد به شرط اینکه برای رضای الله باشد.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَیُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡکِینٗا وَیَتِیمٗا وَأَسِیرًا٨ إِنَّمَا نُطۡعِمُکُمۡ لِوَجۡهِ ٱللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمۡ جَزَآءٗ وَلَا شُکُورًا٩﴾ [الإنسان: 8-9]: «و غذا را با اینکه [نیاز و] دوست دارند به مستمند و یتیم و اسیر میبخشند. [و در دل میگویند:] «ما فقط به خاطر الله به شما غذا میدهیم؛ نه از شما پاداشی میخواهیم و نه سپاسی».
بیشترین ثواب را صدقهای دارد که به خویشاوندی بدهند که در باطن با فرد دشمنی میکند.
1 - الله تعالی میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٧٤﴾ [البقرة: 274]: «کسانی که اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشکار انفاق میکنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان [محفوظ] است؛ نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّکُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِینَ١٣٣﴾ [آل عمران: 133]: «و به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی بشتابید که گسترۀ آن [به اندازۀ] آسمانها و زمین است [و] برای پرهیزگاران مهیا شده است».
3- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَصَدَّقَ بِعَدْلِ تَمْرَةٍ مِنْ کَسْبٍ طَیِّبٍ، وَلاَ یَقْبَلُ اللَّهُ إِلَّا الطَّیِّبَ، وَإِنَّ اللَّهَ یَتَقَبَّلُهَا بِیَمِینِهِ، ثُمَّ یُرَبِّیهَا لِصَاحِبِهِ، کَمَا یُرَبِّی أَحَدُکُمْ فَلُوَّهُ، حَتَّى تَکُونَ مِثْلَ الجَبَلِ».[20]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هرکس به اندازه یک خرما از مال حلال صدقه دهد،- و الله فقط صدقهای را قبول میکند که از مال حلال باشد- الله متعال، آن را به دست راست خویش میگیرد و آن را برای صاحبش چنان پرورش میدهد که مثل کوه، بزرگ میشود؛ همانطور که شما، کره اسب خود را پرورش میدهید».
عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: أَعْتَقَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی عُذْرَةَ عَبْدًا لَهُ عَنْ دُبُرٍ، فَبَلَغَ ذَلِکَ رَسُولَ اللهِ ج فَقَالَ: «أَلَکَ مَالٌ غَیْرُهُ؟» فَقَالَ: لَا، فَقَالَ: «مَنْ یَشْتَرِیهِ مِنِّی؟» فَاشْتَرَاهُ نُعَیْمُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْعَدَوِیُّ بِثَمَانِ مِائَةِ دِرْهَمٍ، فَجَاءَ بِهَا رَسُولَ اللهِ ج فَدَفَعَهَا إِلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: «ابْدَأْ بِنَفْسِکَ فَتَصَدَّقْ عَلَیْهَا، فَإِنْ فَضَلَ شَیْءٌ فَلِأَهْلِکَ، فَإِنْ فَضَلَ عَنْ أَهْلِکَ شَیْءٌ فَلِذِی قَرَابَتِکَ، فَإِنْ فَضَلَ عَنْ ذِی قَرَابَتِکَ شَیْءٌ فَهَکَذَا وَهَکَذَا» یَقُولُ: فَبَیْنَ یَدَیْکَ وَعَنْ یَمِینِکَ وَعَنْ شِمَالِکَ.[21]
جابر س روایت میکند که: مردی از بنیعُذره بردهای را مدبر نمود (گفت بعد از مرگ من آزاد هستی)، این خبر به رسول الله ج رسید. (خطاب به آن مرد) فرمود: «آیا مالی غیر از این برده داری؟» گفت: خیر. رسول الله اعلام کرد: «چه کسی این برده را از من میخرد؟» نعیم بن عبدلله عدوی آن را به هشتصد درهم خرید، رسول الله ج آن پول را آورد و به آن مرد داد. سپس خطاب به وی گفت: «(در صدقه دادن) اول از خودت شروع کن، اگر از تو چیزی اضافه شد به خانوادهات بده، اگر از خانوادهات اضافه شد به خویشاوندانت بده و اگر از خویشاوندانت چیزی اضافه شد، اینگونه و اینگونه - با اشاره به سمت راست و چپ و روبرو (به اطرافیانت) - انفاق کن».
1- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «خَیْرُ الصَّدَقَةِ مَا کَانَ عَنْ ظَهْرِ غِنًى، وَابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ».[22]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «بهترین صدقه، آن است که مازاد بر احتیاج (از روی بینیازی و بیش از نیاز صدقه دهنده) باشد، و (صدقه را) از کسی آغاز کن که تحت سرپرستی تو است».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّهُ قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «جُهْدُ الْمُقِلِّ، وَابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ».[23]
ابوهریره س میگوید: گفتند ای رسول الله! چه صدقهای بیشتر فضیلت دارد؟ فرمود: «صدقهای که یک انسان فقیر و نادار در حد توانش میدهد؛ و (صدقه را) از کسی آغاز کن که تحت سرپرستی تو است».
برای زن جایز است که از خانه شوهر وقتی میداند شوهرش راضی است، صدقه بدهد و نصف ثواب صدقه به زن میرسد.
و اگر میداند شوهرش راضی نیست حرام است که از خانهاش صدقه بدهد، اما در صورتی که شوهر یا سرعبادت به او اجازه بدهد، برایش به اندازهی شوهر پاداش داده خواهد شد.
برای پیامبر و بنیهاشم و موالی (بردگان آزاد شدهی) آنها، دادن از مال زکات جایز نیست اما اگر فقیر باشند، از صدقات مستحبی برایشان رواست.
دادن صدقه در حد توان در هنگام توبه مستحب است.
عَنْ کَعْبَ بْنَ مَالِکٍ س –فِی قِصَّةِ تَوبَتِهِ- وَفِیهِ-: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ مِنْ تَوْبَتِی أَنْ أَنْخَلِعَ مِنْ مَالِی صَدَقَةً إِلَى اللَّهِ، وَإِلَى رَسُولِهِ ج؟ قَالَ: «أَمْسِکْ عَلَیْکَ بَعْضَ مَالِکَ، فَهُوَ خَیْرٌ لَکَ»، قُلْتُ: فَإِنِّی أُمْسِکُ سَهْمِی الَّذِی بِخَیْبَرَ.[24]
کعب بن مالک س در داستان توبهاش روایت میکند که گفتم: ای رسول الله! به خاطر پذیرفته شدن توبهام، میخواهم اموالم را در راه الله و رسولش، صدقه دهم. رسول الله ج فرمود: «مقداری از اموالت را برای خود، نگه دار. این، برایت بهتر است». گفتم: پس سهمیهام از غنایم «خیبر» را نگه میدارم.
به کافری که با مسلمانان در حال جنگ نباشد، دادن صدقه به هدف به دست آوردن دلش و بر طرف نمودن نیازش جایز است و به فرد صدقه دهنده پاداش داده خواهد شد.
و سیر نمودن هر موجود زندهای از انسان و حیوان ثواب دارد.
کمک کردن به گدا در حدی که نیازش بر طرف شود، سنت است و کمک به کسیکه دست نیاز دراز میکند، هر چند کم باشد سنت است.
عَنْ جَدَّتِهِ أُمِّ بُجَیْدٍ ل قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ، الْمِسْکِینَ لَیَقُومُ عَلَى بَابِی، فَمَا أَجِدُ لَهُ شَیْئًا أُعْطِیهِ إِیَّاهُ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنْ لَمْ تَجِدِی لَهُ شَیْئًا تُعْطِینَهُ إِیَّاهُ إِلَّا ظِلْفًا مُحْرَقًا، فَادْفَعِیهِ إِلَیْهِ فِی یَدِهِ».[25]
ام بُجَید ل روایت میکند که به پیامبر ج گفتم: اى رسول الله! صلی الله علیک، گاهى مسکینی به درب خانهام میآید و من چیزى را در خور او نمىیابم تا به او بدهم. رسول الله ج به او فرمود: «حتی اگر چیزی جز پاچه سوختهیى نیافتی همان را به دستش بده».
1- عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا یَزَالُ الرَّجُلُ یَسْأَلُ النَّاسَ، حَتَّى یَأْتِیَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلَیْسَ فِی وَجْهِهِ مُزْعَةُ لَحْمٍ».[26]
عبدالله بن عمر ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «شخصی همیشه دست گدایی پیش این و آن دراز میکند. تا روز قیامت درحالی حشر میشود که هیچ گوشتی در چهرهاش نیست».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ سَأَلَ النَّاسَ أَمْوَالَهُمْ تَکَثُّرًا، فَإِنَّمَا یَسْأَلُ جَمْرًا فَلْیَسْتَقِلَّ أَوْ لِیَسْتَکْثِرْ».[27]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس برای افزایش مال و ثروت، از مردم گدایی کند، در حقیقت، اخگر آتش دوزخ را درخواست کرده است؛ حالا میخواهد کم یا زیاد جمع کند».
برای چه کسی گدایی کردن جایز است؟
دست نیاز و گدایی دراز کردن به سوی کسی جز حاکم مسلمان جایز نیست یا در حالت نیاز شدید مانند: اینکه بار قرض سنگینی بر فردی تحمیل میشود یا به خشکسالی سختی گرفتار میشود یا به فقر و تنگدستی مبتلا میگردد که چیزی کافی برای سیر کردن شکمش پیدا نمیکند. اگر در غیر این صورتها گدایی کند، حرام است.
عَنْ سَمُرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْمَسَائِلُ کُدُوحٌ یَکْدَحُ بِهَا الرَّجُلُ وَجْهَهُ، فَمَنْ شَاءَ أَبْقَى عَلَى وَجْهِهِ، وَمَنْ شَاءَ تَرَکَ، إِلَّا أَنْ یَسْأَلَ الرَّجُلُ ذَا سُلْطَانٍ، أَوْ فِی أَمْرٍ لَا یَجِدُ مِنْهُ بُدًّا».[28]
سمره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «گدایی و درخواستِ کمک مالی از دیگران، خراشی است که شخص، روی صورتش ایجاد میکند؛ هرکس میخواهد بر چهرهاش چیزی از گوشت نگه دارد، (از گدایی کردن خودداری کند) و هرکس میخواهد (با گدایی کردن گوشتی) باقی نگذارد؛ مگر این که شخص، - حقّ خود را- از پادشاه - یا هر مسئولی- مطالبه نماید یا درخواستش دربارهی مسألهای ضروری و گریزناپذیر باشد [و به اندازه بر طرف شدن نیاز کمک بگیرد]».
زیاد صدقه دادن در راههای خیر سنت است و موجب حفظ و زیاد شدن مال فرد میشود و نیاز فقرا و مساکین را برطرف میگرداند و اجر و پاداش صدقه دهنده افزایش خواهد یافت و به اخلاق انبیا آراسته میگردد.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٢٦١﴾ [البقرة: 261]: «مَثَل [اجر و ثواب] کسانی که اموال خود را در راه الله انفاق میکنند، همانند دانهای است که هفت خوشه میرویانَد که در هر خوشه یکصد دانه است؛ و الله برای هر کس بخواهد [پاداش او را] چند برابر میکند و الله گشایشگرِ داناست».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَا مِنْ یَوْمٍ یُصْبِحُ الْعِبَادُ فِیهِ، إِلاَّ مَلَکَانِ یَنْزِلانِ، فَیَقُولُ أَحَدُهُمَا: اللَّهُمَّ أَعْطِ مُنْفِقًا خَلَفًا، وَیَقُولُ الآخَرُ: اللَّهُمَّ أَعْطِ مُمْسِکًا تَلَفًا».[29]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هر روز که بندگان شب را به صبح میرسانند، دو فرشته پایین میآیند؛ یکی از آنها میگوید: یا الله! به کسیکه انفاق میکند، عوض بده. و دیگری میگوید: یا الله! به بخیل و کسیکه از انفاق کردن خودداری میکند، ضرر و زیان برسان».
مشرکی که مسلمان شود ثواب صدقات قبل از اسلام را دریافت میکند
عَنْ حَکِیمِ بْنِ حِزَامٍ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَرَأَیْتَ أَشْیَاءَ کُنْتُ أَتَحَنَّثُ بِهَا فِی الجَاهِلِیَّةِ مِنْ صَدَقَةٍ أَوْ عَتَاقَةٍ، وَصِلَةِ رَحِمٍ، فَهَلْ فِیهَا مِنْ أَجْرٍ؟ فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «أَسْلَمْتَ عَلَى مَا سَلَفَ مِنْ خَیْرٍ».[30]
از حکیم بن حزام س روایت است که گفت: ای رسول الله! من در زمان جاهلیت، کارهای نیکی از قبیل صدقه دادن، آزاد کردن غلام و صلهی رحم را به خاطر تقرب به الله، انجام میدادم. آیا برای آنها اجری به من میرسد؟ پیامبر ج فرمود: «برکت همان کارهای خیر بود که مشرف به اسلام شدی».
صدقه یکی از عبادات است که آداب و شرایطی دارد و مهمترین آنها به شرح ذیل است:
1- صدقه باید خالصانه برای رضای الله باشد و آن را با ریا و شهرت طلبی آلوده نکند:
الله تعالى میفرماید: ﴿وَیُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡکِینٗا وَیَتِیمٗا وَأَسِیرًا٨ إِنَّمَا نُطۡعِمُکُمۡ لِوَجۡهِ ٱللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمۡ جَزَآءٗ وَلَا شُکُورًا٩﴾ [الإنسان: 8-9]: «و غذا را با اینکه [نیاز و] دوست دارند به مستمند و یتیم و اسیر میبخشند. [و در دل میگویند:] «ما فقط به خاطر الله به شما غذا میدهیم؛ نه از شما پاداشی میخواهیم و نه سپاسی».
2- عَنْ عُمَرَ بْنَ الخَطَّابِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ، وَإِنَّمَا لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى».[31]
عمر بن خطاب س میگوید: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «اعمال به نیتها بستگی دارد و هرکس نتیجه نیت خود را درمییابد».
2- صدقه از کسب حلال و پاک باشد، چون الله پاک است و فقط چیز پاک و پاکیزه را قبول میکند.
الله تعالى میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا کَسَبۡتُمۡ وَمِمَّآ أَخۡرَجۡنَا لَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِۖ وَلَا تَیَمَّمُواْ ٱلۡخَبِیثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ وَلَسۡتُم بَِٔاخِذِیهِ إِلَّآ أَن تُغۡمِضُواْ فِیهِۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ٢٦٧﴾ [البقرة: 267]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که به دست آوردهاید و از آنچه از زمین برای شما برآوردهایم، انفاق کنید؛ و به سراغ [مالِ] ناپاک نروید که از آن انفاق نمایید؛ در حالی که خودتان حاضر به پذیرفتنش نیستید، مگر با چشمپوشى [و بیمیلی] نسبت به آن؛ [پس چگونه چیزی را که برای خود نمیپسندید، برای الله روا میدارید؟] و بدانید که الله بىنیازِ ستوده است».
3- صدقه از بهترین و محبوبترین اموال باشد.
الله تعالى میفرماید: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیۡءٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٞ٩٢﴾ [آل عمران: 92]: «[ای مؤمنان،] هرگز به [منزلت و ثواب] نیکوکاری دست نمییابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و بیتردید، الله به آنچه انفاق میکنید داناست».
4- در صدقه دادن به دنبال افزون خواهی نباشد و از فخرفروشی و خود بزرگبینی پرهیز کند:
1- الله تعالى میفرماید: ﴿وَلَا تَمۡنُن تَسۡتَکۡثِرُ٦﴾ [المدثر: 6]: «به این هدف بذل و بخشش مکن که افزونطلبی کنی».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ١٨﴾ [لقمان: 18]: «و [با بیاعتنایی] از مردم روی نگردان و مغرورانه در زمین راه نرو. به راستی که الله هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد».
5- از اموری که موجب ابطال ثواب صدقه شود، مانند: منت گذاشتن و آزار دادن، خودداری کند.
الله تعالى میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِکُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ کَٱلَّذِی یُنفِقُ مَالَهُۥ رِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَلَا یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ فَمَثَلُهُۥ کَمَثَلِ صَفۡوَانٍ عَلَیۡهِ تُرَابٞ فَأَصَابَهُۥ وَابِلٞ فَتَرَکَهُۥ صَلۡدٗاۖ لَّا یَقۡدِرُونَ عَلَىٰ شَیۡءٖ مِّمَّا کَسَبُواْۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٦٤﴾ [البقرة: 264]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، صدقههای خود را با منت و آزار باطل نکنید همچون کسی که مال خود را برای نمایش دادن به مردم انفاق میکند و به الله و روز قیامت ایمان ندارد؛ پس مَثَل او همچون مَثل سنگ صافی است که رویش [اندکی] خاک نشسته است؛ آنگاه بارانِ تندی بر آن میزند [و همۀ خاکها را از سنگ میشوید] و آن را صاف و [بدون خاک] رها میکند. آنان [= ریاکاران] از آنچه که انجام دادهاند، چیزی به دست نمیآورند؛ و الله گروه کافران را هدایت نمیکند».
6 - صدقه را به صورت پنهانی بدهد نه آشکارا؛ مگر اینکه مصلحتی باشد.
الله تعالى میفرماید: ﴿إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِیَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۚ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیَِّٔاتِکُمۡۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ٢٧١﴾ [البقرة: 271]: «اگر صدقهها را آشکار کنید، چه نیکوست! و اگر آنها را پنهان دارید و به تهیدستان بدهید، برایتان بهتر است و [این گونه صدقۀ خالصانه و پنهانی] از گناهانتان میزداید؛ و [بدانید که در هر حال،] الله به آنچه میکنید آگاه است».
7- صدقه را با چهرهی خندان و قلبی خوشحال و با احساس رضایت از ادای وظیفهی شرعی در بخشش، بدهد.
عَنْ جَرِیرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا أَتَاکُمُ الْمُصَدِّقُ فَلْیَصْدُرْ عَنْکُمْ وَهُوَ عَنْکُمْ رَاضٍ».
جریر بن عبدالله س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «هرگاه مأمور جمع آوری زکات به نزد شما آمد باید شما رفتاری داشته باشید که از شما راضی باشد».[32]
8 - در پرداخت صدقات باید در حال زندگیاش مبادرت ورزد و صدقه را در جاهایی که احتیاج بیشتر باشد، بدهد و دادن صدقه به خویشاوند محتاج از افراد دیگر بهتر است، چون هم صدقه به حساب میآید و هم رعایت پیوند خویشاوندی.
1 - الله تعالى میفرماید: ﴿وَأَنفِقُواْ مِن مَّا رَزَقۡنَٰکُم مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوۡلَآ أَخَّرۡتَنِیٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِیبٖ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُن مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٠﴾ [المنافقون: 10]: «و از آنچه به شما روزی دادهایم، [در راه الله] انفاق کنید، پیش از آنکه مرگ به سراغ یکی از شما آید و بگوید: پروردگارا، ای کاش [مرگ] مرا مدت کمی به تأخیر میانداختی تا [در راه تو] صدقه دهم و از نیکوکاران باشم».
2 - الله تعالى میفرماید: ﴿وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمُ﴾ [الأنفال: 75]: «و در [حکمِ] کتابِ الله، خویشاوندان [در میراث،] نسبت به یکدیگر سزاوارترند. به راستی که الله به همه چیز داناست».
[1]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 8 و مسلم حدیث شماره 16 با لفظ مسلم
[2]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1463 و مسلم حدیث شماره 982 با لفظ مسلم
[3]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1405 و مسلم حدیث شماره 979 با لفظ بخاری
[4]- بخاری حدیث شماره 1454
[5]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1576 و ترمذی حدیث شماره 623 با لفظ ابوداود
[6]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1405 و مسلم حدیث شماره 979 با لفظ بخاری
[7]- بخاری حدیث شماره 1483
[8]- مؤلف در این جا به نوع خاصی از چک یا سند پولی اشاره کرده است، این درحالی است که انواع دیگر چک و سفته به عنوان جایگزین موقت پول در جوامع مختلف رواج دارد که اگر خالی از ربا باشد، ایرادی ندارد ....[مترجم]
[9]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1460 و مسلم حدیث شماره 990 با لفظ بخاری
[10]- بخاری حدیث شماره 1403
[11]- مسلم حدیث شماره 987
[12]- مسلم حدیث شماره 1072
[13]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1462 و مسلم حدیث شماره 80 با لفظ بخاری
[14]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4166 و مسلم حدیث شماره 1078
[15]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1497 و مسلم حدیث شماره 1078
[16]- صحیح؛ نسایی حدیث شماره 2458
[17]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 1609 و ابن ماجه حدیث شماره 1827 با لفظ ابوداود
[18]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1506 و مسلم حدیث شماره 985 با لفظ بخاری
[19]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1503 و مسلم حدیث شماره 984 و 986 با لفظ بخاری
[20]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1410 و مسلم حدیث شماره 1014 با لفظ بخاری
[21]- مسلم حدیث شماره 997
[22]- بخاری حدیث شماره 1426
[23]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 8702 و ابوداود حدیث شماره 1677
[24]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2757 و مسلم حدیث شماره 2769 با لفظ بخاری
[25]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1667 و ترمذی حدیث شماره 665 با لفظ ابوداود
[26]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1474 و مسلم حدیث شماره 1040 با لفظ مسلم
[27]- مسلم حدیث شماره 1041
[28]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 20529 و ابوداود حدیث شماره 1639با لفظ ابوداود
[29]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1442 و مسلم حدیث شماره 1010 با لفظ بخاری
[30]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1436 و مسلم حدیث شماره 123با لفظ بخاری
[31]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1 و مسلم حدیث شماره 1907 با لفظ بخاری
[32]- مسلم حدیث شماره 989
در این بخش مباحث ذیل وجود دارد:
1- راهنمای خردمندان در مصیبتها
2- مرگ و احکام آن
3- غسل میت
4- کفن میت
5- روش نماز جنازه
6- حمل میت تا قبرستان و دفن میت
7- تعزیه (تسلیت گفتن)
8- زیارت قبور
الله تعالی میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّ
ٱلۡمَوۡتَ ٱلَّذِی تَفِرُّونَ مِنۡهُ فَإِنَّهُۥ مُلَٰقِیکُمۡۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ
إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ
تَعۡمَلُونَ٨﴾ [الجمعة: 8]: «[ای
پیامبر،] بگو: آن مرگی که از آن فرار میکنید، یقیناً به شما خواهد رسید؛ سپس به
سوی [الله، آن] دانای غیب و آشکار بازگردانده میشوید؛ آنگاه شما را از آنچه انجام
میدادید آگاه میسازد».
1- راهنمای خردمندان در مصیبتها
فقه (رعایت عقیدهی صحیح در) مصیبتها
هیچ مصیبتی در جان، مال، خانواده و نظام هستی به کسی نمیرسد مگر به تقدیر و قضای الهی که از پیش الله آن را میدانسته، قلم آن را نوشته و ارادهی الله بر آن رفته و حکمت الهی آن را ایجاب میکرده است و هیچ تقدیم و تأخیری در این نیست. آری، هیچ قدرت و عاملی وجود ندارد که آنچه از پیش تعیین شده را به تأخیر بیندازد. الله تعالی میفرماید: ﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَمَن یُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ یَهۡدِ قَلۡبَهُۥۚ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ١١﴾ [التغابن: 11]: «هیچ مصیبتی [به انسان] نمیرسد، مگر به حکم [و فرمان] الله؛ و هر کس به الله ایمان آورَد، [الله] قلبش را هدایت میکند؛ و الله به همه چیز داناست».
باید توجه داشت که تمام مصیبتها و نعمتها و هرچه در نظام هستی وجود دارد، همه پنجاه هزار سال قبل از آفرینش مخلوقات در لوح محفوظ نوشته شده است. الله تعالی میفرماید: ﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ٢٢ لِّکَیۡلَا تَأۡسَوۡاْ عَلَىٰ مَا فَاتَکُمۡ وَلَا تَفۡرَحُواْ بِمَآ ءَاتَىٰکُمۡۗ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٍ٢٣﴾ [الحدید: 22-23]: «هیچ آسیبى در زمین و یا در وجود شما روى نخواهد داد، مگر آنکه پیش از ایجادش، در دفتر [علم الهی] رقم خورده است. به راستی که این کار، بر الله آسان است. [این نکته را تذکر دادیم] تا بر آنچه از دستتان میرود افسوس نخورید و به آنچه به دست میآورید سرمست نگردید که الله هیچ متکبرِ فخرفروشى را دوست ندارد».
به این ترتیب تمام مخلوقات در عالم بالا (علوی) و پایین (سفلی) در مالکیت الله تعالی هستند و به فرمان او تعالی مدیریت و تدبیر میشوند و به ارادهاش در حرکت هستند. در نتیجه وقتی مهربانترین مهربانان ما را به آنچه خواسته و اراده کرده است، مبتلا و آزمایش نمود، در واقع مالک در ملک خود تصرف کرده است و نباید به قضا و قدر الهی اعتراض شود. الله تعالی میفرماید: ﴿لِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا فِیهِنَّۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرُۢ١٢٠﴾ [المائدة: 120]: «فرمانرواییِ آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست از آنِ الله است و او بر هر چیزی تواناست».
آری، دنیا سرای امتحان، آزمایش و مصیبتهاست. به ویژه مرگ و از دست دادن عزیزان و دوستان اعم از پدران و مادران و ثمره قلبها و جگر گوشهها از پسران و دختران [امتحان و مصیبت سختی است.] اما الله مصیبت هر مسلمان مصیبتزده را جبران میکند، پاداش بزرگی به او در برابر مصیبتش میدهد و او را از ثوابهای بزرگی که دارد، محروم نمیگرداند و در دلش این نیرو را قرار میدهد که تسلیم امر پروردگارش و به قضای او تعالی راضی باشد و در مصیبتها به فرد، جایگزین بهتری میدهد و سینهاش را چنان بزرگ میگرداند که پروردگارش را راضی میکند و داغ مصیبت را سرد مینماید.
الله تعالی میفرماید: ﴿قُل لَّن یُصِیبَنَآ إِلَّا مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ٥١﴾ [التوبة: 51]: «بگو: هرگز [مصیبتی] به ما نمیرسد، جز آنچه الله برایمان مقرر کرده است. او [دوست و] کارسازِ ماست و مؤمنان باید بر الله توکل کنند».
ای مصیبتزدگان! الله به بهترین شکل شما را در مصیبتتان صبر و تحمل دهد، مصیبت شما را با جایگزین بهتر، جبران فرماید، گناهانتان را ببخشاید و شما را با عزیزان از دست رفتهیتان در فردوس اعلی همراه و جمع نماید، پس صبر پیشه کنید و امید پاداش داشته باشید و شما را به آنچه الله به بندگان مؤمنِ شکیبای خود وعده داده است، مژده باد!
و بدانید که رزقها تقسیم شده، نفسها شمارش و تعیین شده و اجلها در تقدیر ثبت شده است. الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَن یُؤَخِّرَ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَاۚ وَٱللَّهُ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١١﴾ [المنافقون: 11]: «و[لى] هر کس اجلش فرارسد، هرگز الله [آن را] به تأخیر نمىاندازد، و الله از آنچه مىکنید آگاه است».
ما از آنِ الله هستیم و به سوی او برمیگردیم تا به هرکس هر عملی انجام داده پاداش و سزا دهد، پس باید استقامت، شکیبایی و درخواست پاداش نمود تا در دنیا با امنیت زندگی کنیم و در آخرت پاداش بزرگی دریافت نماییم و به رضوان و خشنودی پروردگار و کامیابی در همراهی و محبت الله برسیم و به صبر کنندگان مژده بده! الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٥ ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ١٥٦﴾ [البقرة: 155-156]: «و قطعاً شما را با چیزی از [قبیل] ترس و گرسنگی [= قحطی] و زیان مالی [= نابودی یا دشواریِ کسبِ آن] و جانی [= مرگ و میر یا شهادت] و زیان محصولات [کشاورزی] میآزماییم؛ و [ای پیامبر،] شکیبایان را [به آنچه در دنیا و آخرت برایشان فراهم میآید] بشارت بده؛ همان کسانی که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد [از روی رضایت و تسلیم] میگویند: «به راستی که ما از آنِ الله هستیم و به سوی او بازمیگردیم».
و به صبر کنندگان مژده بده که: الله تعالی میفرماید: ﴿قُلۡ یَٰعِبَادِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمۡۚ لِلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٞۗ وَأَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٌۗ إِنَّمَا یُوَفَّى ٱلصَّٰبِرُونَ أَجۡرَهُم بِغَیۡرِ حِسَابٖ١٠﴾ [الزمر: 10]: «[ای پیامبر،] بگو: ای بندگان باایمانِ من، از پروردگارتان پروا کنید. افرادى که نیکویى مىکنند، [علاوه بر آخرت، در این دنیا نیز] پاداش نیکو دارند. زمین الله گسترده است [پس اگر براى حفظ عقیدۀ خود دچار مشکل شدید، هجرت کنید]. قطعاً پاداش پایداران، کامل و بىدریغ عطا خواهد شد».
و به صبر کنندگان مژده که: الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٣﴾ [البقرة: 153]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از شکیبایی و نماز یاری بجویید [که] بیتردید، الله با شکیبایان است».
و به صبر کنندگان مژده بده که: الله تعالی میفرماید: ﴿وَکَأَیِّن مِّن نَّبِیّٖ قَٰتَلَ مَعَهُۥ رِبِّیُّونَ کَثِیرٞ فَمَا وَهَنُواْ لِمَآ أَصَابَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا ٱسۡتَکَانُواْۗ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلصَّٰبِرِینَ١٤٦﴾ [آل عمران: 146]: «و چه بسیار پیامبرانی که تودههای انبوهی همراهشان نبرد کردند؛ آنان هیچگاه در برابر [سختیها و] آنچه که در راه الله به ایشان رسید سستی نورزیدند و [در مقابل دشمن] درمانده نشدند؛ و الله شکیبایان را دوست دارد».
و به صبر کنندگان مژده بده که: الله تعالی میفرماید: ﴿مَا عِندَکُمۡ یَنفَدُ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖۗ وَلَنَجۡزِیَنَّ ٱلَّذِینَ صَبَرُوٓاْ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٩٦﴾ [النحل: 96]: «آنچه نزد شماست، پایان میپذیرد و[لی] آنچه نزد الله است، باقی [و جاوید] است؛ و قطعاً به کسانى که شکیبایى کردهاند، اجرشان را بر اساس نیکوترین [طاعت و] کارى که مىکردند خواهیم داد».
چه کسانی با سختترین مصیبتها روبرو میشوند؟
از همه مردم، پیامبران بیشتر به مصیبتها گرفتار شدهاند و سپس بهترین و بهترینها، هر فرد مؤمنی بر حسب میزان پایبندی به دینش مورد آزمایش قرار میگیرد. به این ترتیب هرکس در دین خود محکمتر و پایبندتر باشد، مصیبتهایش سختتر خواهد بود و هرکس بیشتر مصیبت و مشکل ببیند، پاداش و ثوابش بیشتر و بزرگتر خواهد بود.
آری، پیامبران و صالحان از همه مردم بیشتر مصیبت میبینند، چون اگر اینها با مصیبتها و مشکلات روبرو نشوند، مردم خیال میکنند که در آنها نوعی الوهیت وجود دارد و از طرفی وقتی پیامبران با مصیبت بیشتری روبرو میشوند، صبر کردن در مصیبتها برای مردم آسانتر خواهد شد، چون هرکس بیشتر مصیبت میبیند، بیشتر در پیشگاه پروردگارش التماس مینماید و به پروردگارش نزدیکتر میشود و هرکس به پروردگارش نزدیکتر شود، مصیبتهایش سختتر خواهد بود تا پاداش بزرگ، بزرگتر، بیشتر و کاملتری دریافت نماید.
آری، صبر از بزرگترین نتایج ایمان است؛ زیرا باید با نفس مبارزه کنند و تحمل آن برای افراد سخت است. به سبب اینکه باید جلوی نفس را از خواستههایش بگیرند، از همین زاویه است که صبر نور است و همواره مرد و زن مؤمن با مصیبتها روبرو میشوند تا الله را بدون هیچ گناهی ملاقات میکنند.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا یَأۡتِکُم مَّثَلُ ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِکُمۖ مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ حَتَّىٰ یَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِۗ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ٢١٤﴾ [البقرة: 214]: «[ای مؤمنان،] آیا پنداشتهاید که وارد بهشت میشوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر [سرِ] پیشینیان شما آمد، بر [سرِ] شما نیامده است؟ دشواری و زیان به آنان رسید و [چنان سختی کشیدند و] به لرزه افتادند که پیامبر و کسانی که با او ایمان آورده بودند گفتند: «یاریِ الله کی فرا خواهد رسید؟» آگاه باشید! بیتردید، یاریِ الله نزدیک است».
2- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ وَأَبِی هُرَیْرَةَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا یُصِیبُ الْمُسْلِمَ مِنْ نَصَبٍ وَلا وَصَبٍ، وَلا هَمٍّ وَلا حُزْنٍ، وَلا أَذًى وَلا غَمٍّ، حَتَّى الشَّوْکَةِ یُشَاکُهَا، إِلاَّ کَفَّرَ اللَّهُ بِهَا مِنْ خَطَایَاهُ».[1]
ابوسعید خدری و ابوهریره ب میگویند: پیامبر ج فرمود: «مسلمان دچار هیچگونه خستگی، بیماری، نگرانی، ناراحتی، گرفتاری و غمی نمیشود مگر اینکه الله به وسیلۀ آنها، گناهانش را میبخشد. حتی خاری که به پایش میخلد (باعث کفارۀ گناهانش میشود)».
3- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: مَا لِعَبْدِی المُؤْمِنِ عِنْدِی جَزَاءٌ، إِذَا قَبَضْتُ صَفِیَّهُ مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا ثُمَّ احْتَسَبَهُ، إِلَّا الجَنَّةُ».[2]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «الله میفرماید: هرگاه یکی از عزیزانِ بندهی مؤمنم را در دنیا از او میگیرم و او به امید اجر و ثواب، صبر میکند، نزد من پاداشی جز بهشت ندارد».
4- عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَیُّ النَّاسِ أَشَدُّ بَلَاءً؟ قَالَ: «الأَنْبِیَاءُ ثُمَّ الأَمْثَلُ فَالأَمْثَلُ، فَیُبْتَلَى الرَّجُلُ عَلَى حَسَبِ دِینِهِ، فَإِنْ کَانَ دِینُهُ صُلْبًا اشْتَدَّ بَلَاؤُهُ، وَإِنْ کَانَ فِی دِینِهِ رِقَّةٌ ابْتُلِیَ عَلَى حَسَبِ دِینِهِ، فَمَا یَبْرَحُ البَلَاءُ بِالعَبْدِ حَتَّى یَتْرُکَهُ یَمْشِی عَلَى الأَرْضِ مَا عَلَیْهِ خَطِیئَةٌ».[3]
سعد بن ابیوقاص س روایت میکند که گفتم: ای رسول الله! چه کسانی از همهی مردم بیشتر به سختیها گرفتار میشوند؟ فرمود: «پیامبران، و سپس به ترتیبِ شبیهتر بودن به آنها از لحاظ دینداری، افراد به سختیها و مصیبتها گرفتار میشوند و هر فرد به میزان دینداریاش مبتلا به سختیها میشود، اگر در دینداریاش استوار و محکم باشد به سختیهایش افزوده میشود. اما اگر در دینداریاش ضعف داشته باشد از سختیهایش کاسته خواهد شد و بنده(ی مؤمن) همواره به سختیها و مصیبتها مبتلا میشود تا آن که بدون کوچکترین گناهی روی زمین راه میرود».
5- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا یَزَالُ البَلَاءُ بِالمُؤْمِنِ وَالمُؤْمِنَةِ فِی نَفْسِهِ وَوَلَدِهِ وَمَالِهِ حَتَّى یَلْقَى اللَّهَ وَمَا عَلَیْهِ خَطِیئَةٌ».[4]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «مردان و زنان مؤمن همیشه در جان و فرزند و مال خویش مورد آزمایش الله قرار میگیرند، تا درحالی الله را ملاقات کنند که گناهی بر آنان نمانده باشد».
فرد مؤمن همواره از الله عافیت و سلامتی میخواهد و هرگز گرفتاری و مصیبت نمیخواهد. اما وقتی به مصیبتی گرفتار شود، صبر میکند و از پروردگارش امید پاداش دارد. هرکس صبر کند و بر صبر تمرین نماید، الله به او صبر میدهد و یاریش میکند و از او خشنود میشود و بنده را نیز راضی میگرداند.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿وَٱصۡبِرۡ وَمَا صَبۡرُکَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَلَا تَکُ فِی ضَیۡقٖ مِّمَّا یَمۡکُرُونَ١٢٧ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِینَ هُم مُّحۡسِنُونَ١٢٨﴾ [النحل: 127-128]: «و [ای پیامبر،] شکیبایی پیشه کن و شکیباییات جز به [یاری و] توفیق الله نیست؛ و بر آنان [= کافران] اندوه مخور و از نیرنگی که میورزند دلتنگ مباش. بیتردید، الله با کسانى است که پرهیزگاری کردند و کسانى که نیکوکارند».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿قُلۡ یَٰعِبَادِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمۡۚ لِلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٞۗ وَأَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٌۗ إِنَّمَا یُوَفَّى ٱلصَّٰبِرُونَ أَجۡرَهُم بِغَیۡرِ حِسَابٖ١٠﴾ [الزمر: 10]: «[ای پیامبر،] بگو: ای بندگان باایمانِ من، از پروردگارتان پروا کنید. افرادى که نیکویى مىکنند، [علاوه بر آخرت، در این دنیا نیز] پاداش نیکو دارند. زمین الله گسترده است [پس اگر براى حفظ عقیدۀ خود دچار مشکل شدید، هجرت کنید]. قطعاً پاداش پایداران، کامل و بىدریغ عطا خواهد شد».
3- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَا یَکُونُ عِنْدِی مِنْ خَیْرٍ فَلَنْ أَدَّخِرَهُ عَنْکُمْ، وَمَنْ یَسْتَعْفِفْ یُعِفَّهُ اللَّهُ، وَمَنْ یَسْتَغْنِ یُغْنِهِ اللَّهُ وَمَنْ یَتَصَبَّرْ یُصَبِّرْهُ اللَّهُ، وَمَا أُعْطِیَ أَحَدٌ عَطَاءً خَیْرًا وَأَوْسَعَ مِنَ الصَّبْرِ».[5]
ابوسعید خدرى س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هر چه نزد من باشد (بین شما تقسیم میکنم و) هرگز آن را ذخیره نمیکنم. ولی هرکس از درخواست کمک خودداری کند، الله او را کمک میکند و هرکس خودش را بینیاز بداند، الله او را بینیاز میگرداند، و هرکس صبر پیشه سازد، الله صبر و شکیبایی نصیبش میکند و به هیچکس نعمتی بهتر و بزرگتر از صبر داده نشده است».
4- عَنْ عَبْدِ اللهِ س قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللهِ ج وَهُوَ یُوعَکُ، فَمَسِسْتُهُ بِیَدِی، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ إِنَّکَ لَتُوعَکُ وَعْکًا شَدِیدًا، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَجَلْ إِنِّی أُوعَکُ کَمَا یُوعَکُ رَجُلَانِ مِنْکُمْ» قَالَ: فَقُلْتُ: ذَلِکَ أَنَّ لَکَ أَجْرَیْنِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَجَلْ» ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یُصِیبُهُ أَذًى مِنْ مَرَضٍ، فَمَا سِوَاهُ إِلَّا حَطَّ اللهُ بِهِ سَیِّئَاتِهِ، کَمَا تَحُطُّ الشَّجَرَةُ وَرَقَهَا».[6]
عبدالله بن مسعود س میگوید: نزد رسول الله ج رفتم؛ و او تب داشت. با دستم او را لمس نمودم و گفتم: ای رسول الله! تب شدیدی داری. فرمود: «بله، من به اندازه دو نفر از شما، تب میکنم». گفتم: آیا برای این است که دو پاداش به شما میرسد؟ فرمود: «بله، همینطور است». سپس رسول الله ج فرمود: «هر مسلمانی که با بیماری یا هر چیز دیگری، اذیت و آزار شود، همانگونه که برگ درختان میریزند، الله متعال گناهان این مسلمان را میریزد».
هرکس که الله برایش ارادهی خیر کند، او را به مصیبتهایی گرفتار مینماید که پروردگار و مرگ و توبهاش را به یاد آورَد و اینگونه درجاتش را بالا میبرد و گناهانش را پاک میگرداند و بر ثوابش میافزاید.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿قُل لَّن یُصِیبَنَآ إِلَّا مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ٥١﴾ [التوبة: 51]: «بگو: هرگز [مصیبتی] به ما نمیرسد، جز آنچه الله برایمان مقرر کرده است. او [دوست و] کارسازِ ماست و مؤمنان باید بر الله توکل کنند».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ یُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَیْرًا یُصِبْ مِنْهُ».[7]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «الله به هرکس اراده خیر داشته باشد، او را گرفتار مصیبت و بلا میسازد».
آری، تمام امور و حالتهای مؤمن برایش خیر است، آسایش و گرفتاری مؤمن احترام و پندی است که از جانب پروردگار به او داده میشود.
1- عَنْ صُهَیْبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «عَجَبًا لِأَمْرِ الْمُؤْمِنِ، إِنَّ أَمْرَهُ کُلَّهُ خَیْرٌ، وَلَیْسَ ذَاکَ لِأَحَدٍ إِلَّا لِلْمُؤْمِنِ، إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَکَرَ، فَکَانَ خَیْرًا لَهُ، وَإِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ، صَبَرَ فَکَانَ خَیْرًا لَهُ».[8]
صهیب س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «کار مؤمن شگفت آور است؛ زیرا تمام امور برایش خیر است و این جز برای مؤمن، برای کسی دیگر وجود ندارد، وقتی به او خوشی میرسد، شکر میکند [و این شکر] برای او خیر است و چون به او سختی برسد صبر مینماید [و این صبر نیز] برای او خیر است».
2- عَنْ أُمَّ سَلَمَةَ ل قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ تُصِیبُهُ مُصِیبَةٌ، فَیَقُولُ: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ﴾ [البقرة: 156]، اللَّهُمَّ أْجُرْنِی فِی مُصِیبَتِی، وَأَخْلِفْ لِی خَیْرًا مِنْهَا، إِلَّا أَجَرَهُ اللهُ فِی مُصِیبَتِهِ، وَأَخْلَفَ لَهُ خَیْرًا مِنْهَا».[9]
ام سلمه ل میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هیچ بندهای نیست که به مصیبتی گرفتار شود و بگوید: "ما از آنِ الله هستیم و به سوی او بازمیگردیم؛ یا الله! در مصیبتم به من پاداش بده و عوضی بهتر از آن، به من عنایت کن" مگر اینکه الله تعالى او را به خاطر آن مصیبت پاداش میدهد و بهتر از آن را به او میدهد».
3- عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «مَا مِنَ النَّاسِ مِنْ مُسْلِمٍ، یُتَوَفَّى لَهُ ثَلاَثٌ لَمْ یَبْلُغُوا الحِنْثَ، إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ إِیَّاهُمْ».[10]
انس س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هر مسلمانی که سه فرزندِ نابالغش بمیرند، بیتردید الله متعال به لطف رحمت خویش بر فرزندانِ آن شخص، او را وارد بهشت میگرداند».
انواع صبر مشروع
صبر بر ادامه طاعات و عبادات .. صبر در خودداری از معاصی و گناهان .. صبر در مقدرات دردناک الهی.
هرکس در این سه حالت به خاطر رضای الله صبر کند، صابر حقیقی است و هرکس شرایط را کامل رعایت نماید، از پروردگار کریم خود پاداش بزرگی دریافت خواهد نمود.
اول: صبر خالصانه برای رضای الله باشد؛ الله تعالی میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ صَبَرُواْ ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِمۡ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ وَیَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّیِّئَةَ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عُقۡبَى ٱلدَّارِ٢٢﴾ [الرعد: 22]: «و کسانی که برای کسب خشنودی پروردگارشان شکیبایی کردهاند و نماز بر پا داشتهاند و از آنچه به آنان روزی دادهایم، پنهان و آشکارا انفاق کردهاند و بدی را با نیکی میزدایند. آنانند که فَرجامی نیک خواهند داشت».
دوم: از مشکلات و گرفتاریهایش به مردم شکایت نکند بلکه فقط به الله شکایت نماید: الله تعالی میفرماید: ﴿قَالَ إِنَّمَآ أَشۡکُواْ بَثِّی وَحُزۡنِیٓ إِلَى ٱللَّهِ وَأَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٨٦﴾ [یوسف: 86]: «[یعقوب] گفت: من از درد و اندوه خویش به [درگاه] الله مینالم و از [لطف و بزرگیِ] الله چیزهای میدانم که شما نمیدانید».
سوم: صبر باید در وقت خودش که همان ابتدای مصیبت است، باشد نه بعد از گذشت زمان مصیبت.
عَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الصَّبْرُ عِنْدَ الصَّدْمَةِ الْأُولَى».[11]
انس بن مالک س میگوید: پیامبر ج فرمود: «صبر، آن است که در آغاز مصیبت باشد».
هرگاه مؤمن به مصیبتی گرفتار شود، برای به دست آوردن پاداش بزرگ آن، صبر میکند و پروردگارش را ستایش مینماید و اگر بخواهد که مصیبت و مشکلش حل شود فقط از الله میخواهد که آن را حل کند و به الله شکایت میکند و در پیشگاه او تعالی التماس و زاری مینماید که آن را برطرف گرداند و این با دعا که الله آن را دوست دارد ممکن میشود، چون در دعا توحید خالصانه، صداقت مجبوری به درگاه الله و اجابت نزدیک است. الله تعالی میفرماید: ﴿۞وَأَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ٨٣ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَکَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِینَ٨٤﴾ [الأنبیاء: 83-84]: «و ایوب را [یاد کن] آنگاه که پروردگارش را [چنین] ندا داد: «رنج [و بیماری] به من رسیده است و تو مهربانترینِ مهربانانی». ما [دعای] او را اجابت کردیم و رنجی را که به او رسیده بود برطرف ساختیم و خانوادهاش و [نیز تعدادی] همانندشان را به همراه آنان به وی بازگرداندیم [تا] رحمتی از جانب ما و پندی برای عبادتکنندگان باشد».
باید دانست که گریهی مباح و اندوهِ جایز، این است که با اشک چشم و نرمی دل، بدون ناراحتی از مقدرات الهی باشد و این نوع گریه را کاملترین بندگان، پیامبر ما، محمد ج داشته است.
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «وُلِدَ لِی اللَّیْلَةَ غُلَامٌ، فَسَمَّیْتُهُ بِاسْمِ أَبِی إِبْرَاهِیمَ» ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى أُمِّ سَیْفٍ، امْرَأَةِ قَیْنٍ یُقَالُ لَهُ أَبُو سَیْفٍ، فَانْطَلَقَ یَأْتِیهِ وَاتَّبَعْتُهُ، فَانْتَهَیْنَا إِلَى أَبِی سَیْفٍ وَهُوَ یَنْفُخُ بِکِیرِهِ، قَدِ امْتَلَأَ الْبَیْتُ دُخَانًا، فَأَسْرَعْتُ الْمَشْیَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ ج، فَقُلْتُ: یَا أَبَا سَیْفٍ أَمْسِکْ، جَاءَ رَسُولُ اللهِ ج، فَأَمْسَکَ فَدَعَا النَّبِیُّ ج بِالصَّبِیِّ، فَضَمَّهُ إِلَیْهِ، وَقَالَ مَا شَاءَ اللهُ أَنْ یَقُولَ، فَقَالَ أَنَسٌ: لَقَدْ رَأَیْتُهُ وَهُوَ یَکِیدُ بِنَفْسِهِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ ج، فَدَمَعَتْ عَیْنَا رَسُولِ اللهِ ج فَقَالَ: «تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَیَحْزَنُ الْقَلْبُ، وَلَا نَقُولُ إِلَّا مَا یَرْضَى رَبَّنَا، وَاللهِ یَا إِبْرَاهِیمُ إِنَّا بِکَ لَمَحْزُونُونَ».[12]
انس ابن مالک س میگوید: رسول الله ج فرمود: «دیشب پسرم متولد شد و او را به اسم پدرم ابراهیم، نامگزاری کردم». (انس س میگوید:) رسول الله ج او را [براى شیر دادن به] ام سیف سپرد که همسر آهنگرى به نام "ابو سیف" بود. روزى پیامبر ج برای دیدن او به راه افتاد و من هم از پى او رفتم. وقتی نزدیک ابو سیف رسیدیم، مشغول دمیدن در کورهاش بود و تمام خانه را دود گرفته بود. من زودتر از پیامبر ج خود را به ابو سیف رساندم و گفتم دست نگهدار، رسول الله ج آمد و او دست نگه داشت و پیامبر ج کودک را خواست و در آغوش گرفت و چیزهایی که میخواست بگوید گفت. انس س میگوید: [بار دیگر که با پیامبر ج رفتم] دیدم که ابراهیم جلوی پیامبر جان میداد و اشک از چشمان رسول الله ج سرازیر شد و فرمود: «چشمها اشک میریزد و دل اندوهگین است ولی ما سخنی که موجب ناخوشنودی الله شود به زبان نخواهیم آورد. سوگند به الله که ما به خاطر از دست دادن تو، ای ابراهیم! غمگین هستیم».
اسباب تقویت صبر انسان بر مصیبتها
رعایت امور ذیل در صبر بر مصیبتِ از دست دادن فرزندان، خانواده، خویشاوندان و دیگر چیزها، کمک میکند:
آگاهی داشتن به اینکه مصیبت وارده از پیش در تقدیر الهی تعیین شده است و ناگزیر باید اتفاق میافتاد. و یقین داشتن به اینکه الله با صبر کنندگان است و الله صبرکنندگان را دوست دارد.
از پاداش صبر بر مصیبت اطلاع داشتن و دانستن اینکه فرد مسلمان با صبر در مصیبت ثواب بزرگی به دست میآورد.
آگاه بودن از حق الله در مصیبت با صبر، راضی بودن به قضای الهی، ستایش الله، امید دریافت ثواب داشتن و «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» گفتن.
مسلمانی که به مصیبتی گرفتار شده است، بداند که پروردگارش در دادن این مصیبت به او راضی بوده است و برای بنده الزامی است که به آنچه مولایش برای وی میپسندد، راضی باشد.
و یقین داشتن به اینکه مصیبت وارده با بخشش گناهان یا بالا رفتن درجات یا خالص شدن در عقیده توحید، برایش سودمند است.
یقین داشتن به اینکه مصیبت وارده برایش داروی سودمندی است، پس باید صبر کند و امید پاداش داشته باشد.
یقین داشتن به اینکه مصیبت وارده برای نابودی وی نیامده بلکه آمده تا صبر او را امتحان کند که آیا صلاحیت این را دارد که از اولیا و دوستان الله باشد یا خیر.
و به یقین بداند که عاقبت مصیبت وارده، دارویی از عافیت و شفا است که عقیده توحید وی را خالص میگرداند تا جایی که بدون آن چنین چیزی ممکن نیست.
و به یقین بداند که الله بندهاش را با خوشیها و فراهم نمودن امکانات رفاهی و مشکلات و مصیبتها پرورش میدهد تا او را بندهی خالص در همه وقت و همه جا بگرداند.
و به یقین بداند که دنیا بهشت نعمتها و سرای ماندن نیست بلکه محل عبور از تکالیف و آزمایشهاست که تحت هیچ شرایطی برای بنده پایدار نیست و آخرت است که سرای ماندن میباشد.
اقتدای به صبر کنندگان و ثابت قدمان از پیامبران و صالحان و آنچه از انواع آزمایشها و مصیبتها تحمل کردهاند.
فرد مؤمن از الله استعانت و یاری بخواهد که به او صبر بدهد، مشکلاتش را بر طرف نماید و مصیبتش را جبران کند.
فرد مؤمن مصیبت را کوچک بشمارد و به یقین بداند که الله میتواند مصیبتی بزرگتر از این به او بدهد. و الله مصیبتش را در دنیا قرار داده است نه در دین و این مشکل در دنیا است نه در آخرت.
و یقین داشته باشد که یاری الله و حل مشکل و بر طرف شدن مصیبت نزدیک است و عاقبت خوب و نیکو خواهد بود و الله چیز بهتری از آنچه از دست داده است را به او خواهد داد، چون الله پاداش کسانی را که اعمال نیک انجام میدهند، هرگز ضایع نخواهد کرد.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿فَٱصۡبِرۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ وَلَا یَسۡتَخِفَّنَّکَ ٱلَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ٦٠﴾ [الروم: 60]: «[ای پیامبر، بر آزار و تکذیبِ مشرکان] شکیبا باش [که] قطعاً وعدۀ [یاریِ] الله، حق است؛ و مبادا کسانی که [به رستاخیز] باور ندارند، تو را از شکیبایی بازدارند».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿فَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَلَهُۥٓ أَسۡلِمُواْۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُخۡبِتِینَ٣٤ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَٱلصَّٰبِرِینَ عَلَىٰ مَآ أَصَابَهُمۡ وَٱلۡمُقِیمِی ٱلصَّلَوٰةِ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣٥﴾ [الحج: 34-35]: «معبود شما، معبود یگانه است. [همه] در برابر او تسلیم باشید؛ و [ای پیامبر، خیر دنیا و آخرت را] به فروتنان بشارت بده. [همان] کسانی که چون نام الله برده شود، دلهایشان میترسد و [کسانی که] در برابر مصیبتهایی که به آنان میرسد شکیبا هستند و کسانی که نمازگزارند و از آنچه روزیشان کردهایم انفاق میکنند».
3- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٣﴾ [البقرة: 153]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از شکیبایی و نماز یاری بجویید [که] بیتردید، الله با شکیبایان است».
4- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱصۡبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٢٠٠﴾ [آل عمران: 200]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، [بر تکالیف دینی و رنجهای دنیوی] شکیبایی ورزید و [در برابر دشمنان] پایدار باشید و پرهیزگاری پیشه کنید؛ باشد که رستگار شوید».
انسان پله پله مراحل زندگی را طی میکند و همواره از حالتی به حالت دیگر، در وضعیتهای زمانی یا مکانی یا بدنی یا قلبی، تغییر وضعیت میدهد.
1- حالتهای زمانی بر انسان از امنیت به ترس، از سلامتی به بیماری، از صلح به جنگ، از سرسبزی (فراوانی نعمت در سالهای پرباران) به خشکسالی و از خوشحالی به غم و اندوه در حال تغییر است.
2- در وضعیتهای مکانی، هر روز انسان از منزلی به منزلی دیگر، از جایی به جای دیگر، از شکم مادر به دنیا و از دنیا به قبر و از قبر به محشر، در حال تغییر وضعیت است تا آن که سرانجام به سرای آخرت در بهشت یا دوزخ میرود.
3- از نگاه وضعیت بدنی، انسان مراحل و حالتهایی را طی میکند؛ نطفه است، سپس به خون بسته و سپس به تکه گوشتی و در پی آن به کودکی تبدیل میشود و سپس جوان میشود و پیر میگردد و میمیرد.
4- حالتهای قلب شگفت انگیز است؛ گاهی با الله در ارتباط است و گاهی به دنیا وابسته میشود و گاهی در پی اموال است و گاهی در پی زنان و قصرها و.... اما بزرگترین و مهمترین حالت قلب این است که وابسته به الله باشد و از دنیا برای محقق نمودن هرچه بهتر عبادت و بندگی کردن الله استفاده نماید.
این وضع، بزرگترین ومهمترین این چهار حالت قلب است، بنابراین باید هرکس قلب خود را کنترل کند تا آن را از ارتباط به غیر الله، محفوظ و پاک نگه دارد و به ذکر الله و اطاعت و عبادت الله مشغولش بدارد.
مرگ: با جدا شدن روح از بدن، زندگی دنیوی پایان مییابد.
واقعیت این است که باقی ماندن فقط مختص الله است و بس، و الله مرگ و نابود شدن را برای همه مخلوقات نوشته است.
تردیدی نیست که هرچه عمر انسان طولانی باشد باید بمیرد و از سرای عمل و تلاش، به سرای مجازات برود و قبر اولین منزل آخرت است.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡمَوۡتَ ٱلَّذِی تَفِرُّونَ مِنۡهُ فَإِنَّهُۥ مُلَٰقِیکُمۡۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٨﴾ [الجمعة: 8]: «[ای پیامبر،] بگو: آن مرگی که از آن فرار میکنید، یقیناً به شما خواهد رسید؛ سپس به سوی [الله، آن] دانای غیب و آشکار بازگردانده میشوید؛ آنگاه شما را از آنچه انجام میدادید آگاه میسازد».
2- و الله تعالى میفرماید: ﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوۡنَ أُجُورَکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۖ فَمَن زُحۡزِحَ عَنِ ٱلنَّارِ وَأُدۡخِلَ ٱلۡجَنَّةَ فَقَدۡ فَازَۗ وَمَا ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَآ إِلَّا مَتَٰعُ ٱلۡغُرُورِ١٨٥﴾ [آل عمران: 185]: «هر کسی چشندۀ [طعم] مرگ است و یقیناً روز قیامت پاداشهایتان را به صورت کامل دریافت خواهید کرد؛ پس هر که را از آتش دور دارند و در بهشت درآورند، قطعاً رستگار شده است؛ و زندگی دنیا چیزی جز مایۀ فریب نیست».
3- و الله تعالى میفرماید: ﴿کُلُّ مَنۡ عَلَیۡهَا فَانٖ٢٦ وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ٢٧﴾ [الرحمن: 26-27]: «هر چه روی زمین است، فناپذیر است و [تنها ذات جاوید و] روی پروردگار باشکوه و ارجمندت باقی خواهد ماند».
4- و الله تعالى میفرماید: ﴿أَیۡنَمَا تَکُونُواْ یُدۡرِککُّمُ ٱلۡمَوۡتُ وَلَوۡ کُنتُمۡ فِی بُرُوجٖ مُّشَیَّدَةٖ﴾ [النساء: 78]: «هر کجا باشید، مرگ شما را درمییابد؛ هر چند که در برجهای استوار باشید...».
بر فرد بیمار واجب است که به تقدیر و قضای الهی ایمان داشته باشد و بر آنچه برایش مقدر شده است، صبر کند و به پروردگارش گمان نیک داشته باشد و آرزوی مرگ نکند، حقوق الله و حقوق مردم را ادا نماید، وصیت نامهاش را بنویسد و مستحب است که تا یک سوم مالش را برای خویشاوندانی که از او ارث نمیبرند، سفارش کند البته اگر کمتر از یک سوم را سفارش کند بهتر است و با داروها و درمانهای مباح بیماریش را درمان کند و شفا را از الله بخواهد.
عیادت بیمار سنت است و در حین عیادت او را به توبه، وصیت کردن، مراجعه نمودن به پزشک مسلمان نه کافر - مگر در صورت نیاز و مجبور شدن-، سفارش و نصیحت کند.
و سنت است که بیمار به پروردگارش شکایت کند، البته میتواند - بدون ابراز ناراحتی و عدم تسلیم تقدیر بودن- از وضع بیماری خود به دیگران بگوید.
بیماری که امید به زندگی ندارد و یقین دارد که میمیرد دعای ذیل را بخواند:
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: سَمِعَتْ رَسُولَ اللهِ ج قَبْلَ أَنْ یَمُوتَ وَهُوَ مُسْنِدٌ إِلَى صَدْرِهَا وَأَصْغَتْ إِلَیْهِ وَهُوَ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی، وَأَلْحِقْنِی بِالرَّفِیقِ».[13]
عایشه ل روایت میکند: قبل از اینکه رسول الله ج فوت کند، پشتش را به عایشه تکیه داده بود و وی کاملاً گوش فرا میداد که فرمود: «یا الله! مرا ببخش و بر من رحم کن و مرا به دوستانم (انبیا) ملحق بگردان».
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لاَ یَتَمَنَّیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمُ المَوْتَ لِضُرٍّ نَزَلَ بِهِ، فَإِنْ کَانَ لاَ بُدَّ مُتَمَنِّیًا لِلْمَوْتِ فَلْیَقُلْ: اللَّهُمَّ أَحْیِنِی مَا کَانَتِ الحَیَاةُ خَیْرًا لِی، وَتَوَفَّنِی إِذَا کَانَتِ الوَفَاةُ خَیْرًا لِی».[14]
انس س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «هیچ یک از شما به خاطر مصیبت یا زیانی که به او میرسد، آرزوی مرگ نکند؛ اما اگر چارهی دیگری ندارد، بگوید: یا الله! تا زمانیکه زندگی به نفعِ من است، مرا زنده نگه دار و آنگاه که مرگ، به نفعِ من است، مرا بمیران».
بر فرد مسلمان واجب است که همواره برای مرگ آماده باشد و به کثرت از مرگ و مردن یاد کند. آمادگی برای مرگ به این صورت است که از گناهان توبه کند، آخرت را بر دنیا ترجیح دهد، حقوقی که به گردن اوست پرداخت نماید، با انواع عبادتها مطیع الله تعالی باشد و از حرامها دوری کند.
از حقوق فرد مسلمان بر مسلمان دیگر این است که هرگاه بیمار شد به عیادت وی برود و چون بمیرد در تشییع جنازهاش شرکت کند. برای کسانیکه در هنگام احتضار –مرگ- فرد بیمار حضور دارند، سنت است که گفتن «لا إله إلا الله» را به او با تکرار این کلمه تلقین کنند و برایش دعای خیر کنند و در حضورش جز خیر نگویند.
برای فرد مسلمان ایرادی ندارد که به عیادت بیمار کافر درحال مرگ برود و به او بگوید: «لا إله إلا الله» بگو.
1- میت هنگام مرگ به «لا اله الا الله و محمد رسول الله» گواهی دهد.
2- مؤمن با عرق پیشانی بمیرد.
3- شهید شدن یا مردن در راه الله.
4- مردن در هنگام نگهبانی از مرزهای اسلامی.
5- مردن در دفاع از جان یا مال یا خانواده.
6- مردن با بیماری ذات الجنب، یا بیماری سل.
7- مردن با طاعون یا بیماریهای داخلی شکم یا مرگ با غرق شدن یا سوختن یا زیر آوار ماندن.
8- زن در هنگام تولد فرزند و مانند این بمیرد.
9- مردن در هنگام انجام عمل صالح.
همه این نشانههای حسن خاتمه، در احادیث صحیح ثابت است.
بر فرد مسلمان واجب است که همواره مرگ را به یاد داشته باشد نه فقط به خاطر جدا شدن از خانواده، دوستان و لذتهای دنیا... که این نگاهی کوتهبینانه است؛ بلکه به خاطر اینکه با مرگ از انجام اعمال نیک و کاشت برای آخرت محروم میشود.
آری، با این نگاه به مرگ است که فرد مسلمان خودش را هرچه بیشتر و بهتر برای آخرت آماده میکند و برای آخرت بیشتر عمل انجام میدهد. اگر به دنیا نگاه اول را داشته باشد برایش هنگام مرگ موجب افسوس و پشیمانی هرچه بیشتر میشود. و هرگاه الله بخواهد بندهای را در سرزمینی قبض روح کند، برایش در آنجا نیازی مقدر میکند (تا به آن جا برود و در آن جا خواهد مرد).
بر فرد مسلمان واجب است که در هنگام مرگ به الله تعالى گمان نیک داشته باشد، چون پیامبر ج میفرماید: «لَا یَمُوتَنَّ أَحَدُکُمْ إِلَّا وَهُوَ یُحْسِنُ الظَّنَّ بِاللهِ عَزَّ وَجَلَّ»[15]: «هیچ کسى از شما نمیرد مگر اینکه به الله گمان نیک داشته باشد».
مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیجگاه، کج شدن بینی، افتادن دستها، شل و ول شدن پاها، سفید شدن چشمان و سرد شدن بدن و قطع نفس (جدا شدن روح از بدن) فهمیده میشود.
اموری که بعد از وفات فرد مسلمان لازم است
1- وقتی فرد مسلمان وفات کند، سنت است که چشمانش را ببندند و در هنگام بستن چشمهایش این طور دعا کنند: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِفُلَانٍ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ فِی الْمَهْدِیِّینَ، وَاخْلُفْهُ فِی عَقِبِهِ فِی الْغَابِرِینَ، وَاغْفِرْ لَنَا وَلَهُ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ، وَافْسَحْ لَهُ فِی قَبْرِهِ، وَنَوِّرْ لَهُ فِیهِ»[16]: «یا الله! گناهان فلانی را بیامرز و درجهاش را در میان بندگان هدایت یافتهات (در بهشت)، بلند بگردان و خود حامی بازماندگانش باش و ما و او را بیامرز ای پروردگار جهانیان! و قبرش را فراخ و نورانی بگردان».
سپس با پارچهای ریشش را ببندد و مفاصلش را به آرامی راست نماید و او را از زمین بلند کند و لباسهایش را درآورد و تمام بدنش را با پارچهای بپوشاند و سپس غسل دهد.
2- سنت است که در پرداخت قرضها و عمل به وصیتش مبادرت ورزند و هرچه سریعتر جنازهاش را آماده نمایند و برایش نماز بخوانند و او را در همان شهری که وفات کرده است، دفن کنند. البته برای کسانیکه بعد از مرگ میآیند و .. جایز است که صورتش را نگاه کنند، ببوسند و آرام و بدون سر و صدا گریه کنند.
باید توجه داشته باشند که واجب است حقوق الله را که به گردن میت است مانند زکات، نذر، کفاره و حج از طرف وی پرداخت کنند، این کار را قبل از تقسیم مال ترکه بین وارثان و پرداخت قرضهایش بکنند، چون ادای حقوق الله سزاوارتر است. و جان فرد مؤمن معلق به قرضش است تا از طرف او پرداخت کنند.
بر زن میت واجب است که تا چهار ماه و ده روز از آرایش کردن خودداری کند. و نیز بر زن جایز است که به خاطر وفات فرزندش یا کسی دیگر از نزدیکان تا سه روز از آرایش کردن خودداری کند.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗا﴾ [البقرة: 234]: «و افرادی از شما که میمیرند و همسرانی [غیرباردار از خود] باقی میگذارند، [آن زنان برای ازدواج مجدد] باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند [و عده نگه دارند]».
بر خویشاوندان میت و .. حرام است که بر میت نوحه بخوانند. و باید دانست که نوحه امری فراتر از گریه کردن است و میت با نوحه و گریههای با آواز بلندی که بر وی میشود در قبرش عذاب میکشد. در هنگام مصیبت، زدن به صورت، دریدن و پاره کردن گریبان و لباس، تراشیدن سر و گذاشتن موی بلند حرام است.
حکم اعلام مرگ فرد مسلمان در میان مردم
سنت است که در میان مردم اعلام کنند که فلانی فوت کرده است تا بیایند و در نماز جنازه و دفنش شرکت کنند.
باید توجه داشت که اعلام خبر مرگ میت با فخر فروشی، مباهات، ریاکاری و.... حرام است.
بر خویشاوندان میت و .. واجب است که وقتی از مرگش خبر میشوند، صبر پیشه کنند و سنت است که به تقدیر الهی راضی باشند و نیت دریافت پاداش داشته باشند و «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» بگویند.
1- عَنْ أُمَّ سَلَمَةَ ل قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ تُصِیبُهُ مُصِیبَةٌ، فَیَقُولُ: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ﴾ [البقرة: 156]، اللَّهُمَّ أْجُرْنِی فِی مُصِیبَتِی، وَأَخْلِفْ لِی خَیْرًا مِنْهَا، إِلَّا أَجَرَهُ اللهُ فِی مُصِیبَتِهِ، وَأَخْلَفَ لَهُ خَیْرًا مِنْهَا».[17]
ام سلمه ل میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هیچ بندهای نیست که به مصیبتی گرفتار شود و بگوید: "ما از آنِ الله هستیم و به سوی او بازمیگردیم؛ یا الله! در مصیبتم به من پاداش بده و عوضی بهتر از آن، به من عنایت کن" مگر اینکه الله تعالى او را به خاطر آن مصیبت پاداش میدهد و بهتر از آن را به او میدهد».
2- عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «مَا مِنَ النَّاسِ مِنْ مُسْلِمٍ، یُتَوَفَّى لَهُ ثَلاَثٌ لَمْ یَبْلُغُوا الحِنْثَ، إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ إِیَّاهُمْ».[18]
انس س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هر مسلمانی که سه فرزندِ نابالغش بمیرند، بیتردید الله متعال به لطف رحمت خویش بر فرزندانِ آن شخص، او را وارد بهشت میگرداند».
صبر این است که فرد از سر و صدا کردن و شکایت نمودن خودداری کند و از کارهای حرام مانند به سر و صورت زدن و پاره کردن لباس و .... پرهیز نماید.
در صورت نیاز برای روشن شدن علت مرگ، جهتِ رسیدگی به شکایتها در دادگاه یا تشخیص بیماریهای واگیر مثل وبا و.... کالبد شکافی جایز است، چون در این کار مصلحتهایی وجود دارد که به امنیت، عدالت، حفظ امت از بیماریهای خطرناک فراگیر و ... کمک میکند. البته باید از کالبد شکافی برای آموزش و تدریس خودداری شود، چون فرد مسلمان در حال زندگی و مرگ احترام و عزت خاصی دارد، در نتیجه برای این کار جنازهی فرد غیر مسلمانی را کالبد شکافی کنند و کالبد شکافی جسد فرد مسلمان جز در هنگام ضرورت و با شرایط خاص، جایز نیست.
1- سنت است که میت را آگاهترین فرد به احکام غسل، غسل دهد و اگر برای رضای الله و با پردهپوشی و راز نگهداری غسل دهد، و در صورتی که چیز ناپسندی از جنازه دید به کسی نگوید، غسل میت ثواب و اجر بزرگی دارد.
2- برای غسل میت مرد، در صورتی که اختلاف داشته باشند، بهتر است اول همان فردی او را غسل دهد که خود میت وصیت کرده است. سپس پدرش، بعد از پدر، پدر بزرگش و سپس به ترتیب هرکس از عصبه و دیگر خویشاوندان در خویشاوندی به فرد نزدیکتر است، او را غسل دهند.
و میت زن را نیز اول همان کسی غسل دهد که وصیت کرده است، سپس مادرش و مادر بزرگش و به ترتیب هرکس در خویشاوندی به میت نزدیکتر است و.... غسل دهند.
هریک از زن و شوهر میتوانند دیگری را غسل دهند.
برای غسل میت مذکر باشد یا مؤنث، شستن یکبار که تمام بدن را بشویند کفایت میکند.
برای غسل میت، فقط غسل دهنده و کسیکه او را در شستشو کمک میکند، حضور داشته باشند و مکروه است که کسی دیگر در آنجا حضور داشته باشد.
1- اگر جمعی از مسلمانان و کفار با هم در آتشسوزی و.... بسوزند طوری که قابل شناسایی نباشند، همه را غسل دهند و کفن کنند و بر آنان نماز جنازه بخوانند و همه را به نیت مسلمانانی که بینشان هستند، دفن کنند.
2- در صورتی که شستشوی جسد میت به دلیل سوختن یا تکه تکه شدن و یا.... مشکل باشد یا آب نباشد، بدون غسل، وضو و تیمم فرد را کفن کنند و بر وی نماز بخوانند. در صورت ضرورت و به دست نیامدن تمام جسد میت، نماز جنازه خواندن بر برخی از قسمتهای بدن میت، مثل دست، پا و.... درست است.
برای مرد و زن جایز است که میت هفت ساله را، برابر است که مذکر یا مؤنث باشد، غسل دهند. اما اگر زنی در بین مردان نامحرم بمیرد و یا مردی در بین زنان نامحرم بمیرد یا به هر دلیلی غسل و شستشوی جسد میت امکانپذیر نباشد، بر میت نماز جنازه بخوانند و بدون غسل دفن کنند.
شهید میدان جنگِ در راه الله غسل داده نشود، اما دیگر انواع شهدا را غسل دهند.
برای فرد مسلمان حرام است که کافری را غسل دهد یا کفن کند یا بر او نماز بخواند یا در تشییع جنازه یا دفنش شرکت نماید، اگر میت کافری بود که خویشاوند یا کسی را برای دفن نداشت، فرد مسلمان میتواند او را در چالهای زیر خاک نماید و برای خویشاوندان فرد مشرک و کسی از مسلمانان جایز نیست که در تشییع جنازهاش شرکت نمایند.
وقتی خواستند میت را غسل دهند او را بر تخت مخصوص شستن مردگان بگذارند و عورتش را بپوشانند و لباسهایش را درآورند سپس سرش را تا نزدیک به حالت نشسته بلند کنند و شکمش را به آرامی فشار دهند و آب زیادی بر وی بریزند و سپس غسل دهنده دستش را با پارچه یا دستکش بپوشد و تمیزش کند.
سپس با نیت غسل، شستنش را شروع کنند، بعد از آن پارچهای دیگر بر دستش بپوشد ابتدا با وضوی مستحبی مانند وضوی نماز، او را وضو بدهند، با این تفاوت که در دهان و بینیاش آب نریزند اما با انگشتان خیس، دهان و بینیاش را تمیز کنند. سپس با آب و سدر یا صابون تمام بدنش را بشویند و شستن را از سر و ریش شروع نمایند و سمت راستش را از گردن تا به قدم بشویند و سپس سمت چپش را بشویند. سپس میت را به سمت چپ خوابانده و سمت راست پشتش را بشویند و سپس میت را به سمت راست خوابانده و سمت چپ پشتش را بشویند. سپس بار دوم و سوم نیز به همین صورت تمام بدنش را بشویند. اگر بدنش، با سه بار تمیز نشد، بیشتر بشویند تا تمیز و پاکیزه شود. البته شمار شستن میت فرد باشد. در آخرین باری که میشویند کافور یا چیز خوشبوی دیگر به آب اضافه کنند. اگر سبیلها یا ناخنهایش بلند باشد، کوتاه کنند و سپس جسدش را با پارچهای خشک نمایند.
موهای زن را به سه قسمت کنند و پشت سرش قرار دهند.
و اگر از میت پس از غسل چیزی خارج شد، همانجا را بشویند و دوباره او را وضو بدهند و همانجا پنبه بگذارند.
واجب است که میت را از مال خودش کفن کنند. اگر مالی نداشت از مال کسی از خویشاوندان اصلی یا فرعی، او را کفن کنند که مخارجش بر گردن اوست.
سنت است که مرد را در سه پارچه سفید نو که با بخور خوشبو شده باشد، کفن کنند و جسدش را در پارچههای خوشبو بپیچانند به این صورت که میت را رو به آسمان بر روی پارچههای آماده کفن میگذارند و پنبهای را با حنوط (مادهای خوشبو) آغشته نموده و در شکاف باسن قرار میدهند و بالای آن پارچهای مانند شلواری کوچک ببندند که عورتش پوشیده شود و باقی بدنش را خوشبو کنند.
سپس سمت چپ کفن را بر راست بپیچانند و بعد از آن سمت راست بر سمت چپ روی آن بپیچانند و لایه دیگر کفن را نیز به همین صورت و لایهی سوم را نیز به همین شکل بپیچانند.
و اگر پارچه اضافه بود، قسمت اضافه را به سمت سرش و اگر زیادتر بود در قسمت پاها و سر قرار دهند.
سپس برای اینکه کفن باز نشود با نخ یا تکهای از پارچهای که از طول کفن قیچی میکنند، کمر و پاهای میت را ببندند و در قبر که گذاشتند باز کنند.
در کفن، زن مثل مرد است اما کودک را در یک پارچه کفن کنند و جایز است که در سه پارچه کفن نمایند.
عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کُفِّنَ فِی ثَلاَثَةِ أَثْوَابٍ یَمَانِیَةٍ بِیضٍ، سَحُولِیَّةٍ مِنْ کُرْسُفٍ لَیْسَ فِیهِنَّ قَمِیصٌ وَلاَ عِمَامَةٌ.[19]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج در سه قطعه پارچه کتانی یمنی سفید که در آنها پیراهن و عمامه وجود نداشت، کفن گردید.
واجب است که میت را در یک پارچه که تمام بدنش را بپوشاند، کفن کنند. و در سه پارچه کفن کردن سنت است.
شهید میدان جنگ در راه الله را با لباسهایی که در آنها به شهادت رسیده، بدون آن که غسل دهند، دفن کنند و مستحب است که او را با یک تکه پارچه یا بیشتر روی لباسهایش کفن نمایند اگر نیاز به پوشش بیشتر داشت.
کفن مُحْرِم (فردی که در حال احرام مرده است)
فردی را که در لباس احرام بمیرد با آب و سدر یا صابون، بدون آن که خوشبویی دیگری اضافه کنند، غسل دهند و لباس دوخته شدهای به تنش نکنند و اگر مرد باشد، سرش را نپوشند، چون روز قیامت لبیک گویان برانگیخته خواهد شد و باقی ماندهی مناسکش را از طرفش به جای نیاورند و او را در همان دو لباس احرامش کفن کنند.
وقتی بچهی چهار ماهه سقط شود، او را غسل دهند، کفن کنند و بر او نماز بخوانند.
اگر پس از کفن کردن نجاستی از میت خارج شد لازم نیست که دوبار او را غسل و وضو دهند، چون در این کار مشقت وجود دارد.
شرکت در نماز جنازه و همراهی نمودن جنازه فواید زیادی دارد که مهمترین آنها به شرح ذیل است:
ادای حق میت با نماز خواندن بر وی، سفارش و دعا برای میت، ادای حق خانواده، تسلی دادن خانواده میت در مصیبت وارده بر آنها، به دست آوردن پاداش و ثواب بزرگ برای تشییع کنندگان، درس و پند گرفتن با دیدن جنازه، قبرها و....
نماز جنازه فرض کفایه است که موجب اضافه شدن ثواب و پاداش نمازگزاران میگردد و برای میت شفاعت است.
مستحب است که شمار حاضران در نماز جنازه بیشتر باشد و هرچه نمازگزاران بیشتر و با تقواتر باشند، بهتر است.
عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ یَمُوتُ، فَیَقُومُ عَلَى جَنَازَتِهِ أَرْبَعُونَ رَجُلًا، لَا یُشْرِکُونَ بِاللهِ شَیْئًا، إِلَّا شَفَّعَهُمُ اللهُ فِیهِ».[20]
از ابن عباس ب روایت شده است که از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «هر مسلمانی بمیرد و چهل نفر مسلمانی که به الله شرک نورزیده باشند، بر جنازهاش نماز بخوانند، الله شفاعت (دعای) آنها را در حق او قبول خواهد نمود».
1- هرکس میخواهد در نماز جنازه شرکت کند، وضو گیرد و رو به قبله بایستد و جنازه را جلوی امام در سمت قبله بگذارند.
2- سنت است که امام در برابر سر میت مرد و برابر کمر میت زن بایستد و چهار تکبیر بگوید و گاهی پنج یا شش یا هفت یا نه تکبیر بگوید. به ویژه برای علما و افراد با ایمان نیکوکار و با تقوا و کسانیکه در خدمت به اسلام و مسلمین سابقهی درخشانی دارند، بیشتر از چهار تکبیر بگوید و برای زنده نگه داشتن سنت هرگاه به یکی از موارد فوق عمل کند.
3- با تکبیر اول دستها را تا برابر شانهها یا گوشها بلند کند و سپس دست راست را بر روی دست چپ، بر سینه بگذارد و سپس بدون دعای استفتاح اعوذ بالله و بسم الله و سوره فاتحه را آهسته بخواند و گاهی همراه آن سورهای دیگری بخواند.
4- در تکبیر دوم، بگوید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إبْرَاهِیمَ، وَعَلَى آلِ إبْرَاهِیمَ، إنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إبْرَاهِیمَ، وَعَلَى آلِ إبْرَاهِیمَ، إنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».[21]
«یا الله! بر محمد و خاندان و پیروانش درود بفرست؛ همانگونه که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم درود فرستادی. همانا تو، ستوده و بزرگ و قدرتمندی. یا الله! بر محمد و خاندان و پیروانش برکت عنایت کن؛ همانگونه که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم برکت دادی. همانا تو، ستوده و بزرگ و قدرتمندی».
5- سپس تکبیر سوم را بگوید و این دعا و یا یکی دیگر از دعاهایی را که از رسول الله ج ثابت است با اخلاص بخواند:
1- «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِحَیِّنَا وَمَیِّتِنَا، وَشَاهِدِنَا وَغَائِبِنَا، وَصَغِیرِنَا وَکَبِیرِنَا، وَذَکَرِنَا وَأُنْثَانَا، اللَّهُمَّ مَنْ أَحْیَیْتَهُ مِنَّا فَأَحْیِهِ عَلَى الإسْلَامِ، وَمَنْ تَوَفَّیْتَهُ مِنَّا فَتَوَفَّهُ عَلَى الإیمَانِ، اللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنَا أَجْرَهُ، وَلَا تُضِلَّنَا بَعْدَهُ»:[22] «یا الله! زنده ما و مردهی ما، حاضر ما و غایب ما، کوچک ما و بزرگ ما، مرد ما و زن ما را بیامرز؛ یا الله! هرکس از ما را که زنده نگه داشتی بر اسلام زنده نگه دار و هرکس از ما را که میمیرانی، بر ایمان بمیران؛ یا الله! ما را از پاداشِ - نماز خواندن بر- او (یا از اجر شکیبایی بر فراقش) محروم نکن و بعد از او ما را گمراه مگردان».
2- «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَهُ وَارْحَمْهُ، وَعَافِهِ وَاعْفُ عَنْهُ، وَأَکْرِمْ نُزُلَهُ، وَوَسِّعْ مُدْخَلَهُ، وَاغْسِلْهُ بِالمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالبَرَدِ، وَنَقِّهِ مِنَ الخَطَایَا کَمَا نَقَّیْتَ الثَّوْبَ الأبْیَضَ مِنَ الدَّنَسِ، وَأَبْدِلْهُ دَاراً خَیْراً مِنْ دَارِهِ، وَأَهْلاً خَیْراً مِنْ أَهْلِهِ، وَزَوْجاً خَیْراً مِنْ زَوْجِهِ، وَأَدْخِلْهُ الجَنَّةَ، وَأَعِذْهُ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ (أَوْ مِنْ عَذَابِ النَّارِ)»:[23] «یا الله! او را بیامرز و بر او رحم بفرما؛ او را ببخش و از او درگذر و در پذیرایی از او از - در آن سرا- گرامیاش بدار و قبرش را گشاد و فراخ بگردان و - گناهانِ- او را با آب و یخ و تگرگ بشوی و او را از گناهان، چنان پاک ساز که پارچهی سفید را از چرک پاک میکنی و سرایی بهتر از این این سرا و خانوادهای بهتر از این خانواده و همسری بهتر از همسر دنیا به او عنایت بفرما؛ او را واردِ بهشت بگردان و از عذاب قبر و آتش دوزخ، پناهش بده».
3- «اللَّهُمَّ إنَّ فُلانَ بْنَ فُلانٍ فِی ذِمَّتِکَ وَحَبْلِ جِوَارِکَ، فَقِهِ مِنْ فِتْنَةِ القَبْرِ، وَعَذَابِ النَّارِ، وَأَنْتَ أَهْلُ الوَفَاءِ وَالحَقِّ، فَاغْفِرْ لَهُ وَارْحَمْهُ، إنَّکَ أَنْتَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ»:[24] «یا الله! فلانی پسر فلانی در پناه و در سایهی پیمان و امانِ توست؛ پس، او را از عذاب قبر و عذاب آتش (دوزخ)، محافظت بفرما؛ تو، به پیمانِ خویش وفادار، و شایستهی حمد و ستایشی؛ پس او را بیامرز و بر او رحم فرما که به راستی تو، آمرزندهی مهربانی».
اگر میت کودک باشد همان دعای اول را بخواند و برای پدر و مادرش طلب مغفرت و رحمت کند.
6- سپس تکبیر چهارم را بگوید و به سمت راست یک سلام بدهد، و اگر گاهی به سمت چپ نیز سلام دهد، ایرادی ندارد.
هرکس به یک تکبیر یا بیشتر نرسید آن را به همان صورت به جای آورد و از همان جا که رسیده است، نماز جنازه را شروع کند و در تکبیر اول سوره فاتحه را بخواند و نمازش را کامل نماید. اما اگر بیم آن میرفت که جنازه را میبرند، در تکبیرها از امام پیروی نماید و با امام سلام دهد. إنشاءالله نمازش درست است.
رفع الیدین در تکبیر اول نماز جنازه سنت است و در باقی تکبیرها گاهی رفع الیدین کند و گاهی نکند اما بیشتر اوقات رفع الیدین نکند.
سنت است که بر میت نماز جماعت خوانده شود و صفهای آن کمتر از سه صف نباشد، وقتی جنازههای متعددی باشد امام جنازه مردان را اول و سپس جنازه کودکان و بعد از آن جنازه زنان را بگذارد و برای همه یک نماز جنازه بخوانند و جایز است که برای هریک نماز جداگانهای خوانده شود.
دعا در نماز جنازه، باید مطابق حال میت باشد، برای مرد همان دعاهایی که ذکر کردیم بخواند و همین دعاها را برای زنان با ضمیر مؤنث بخواند، اما اگر چند جنازه بود با ضمیر جمع دعا کند و اگر اموات، جمعی زن باشند با ضمیر جمع مؤنث بگوید: «اللهم اغْفِرْ لَهُنَّ وَ...» و به همین صورت ....، اما اگر نمیدانست میت زن است یا مرد جایز است که بگوید: «اللهم اغْفِرْ لَهُ (ضمیر مذکر است)، یا اغْفِرْ لَهَا (ضمیر مؤنث است)».
نماز جنازه بر شهید
برای شهدای میدان جنگ در راه الله، امام مخیر است که نماز بخواند یا نخواند. اما اگر نماز بخواند افضل است و شهدا را در همان جایی که به شهادت رسیدهاند، دفن کنند.
اما دیگر شهدا، مانند کسیکه غرق شده یا سوخته است و.... اینها شهیدِ دریافت ثواب و پاداش در آخرت هستند که باید آنها را غسل دهند، کفن کنند و مانند دیگر اموات بر آنها نماز جنازه بخوانند.
نماز جنازه بر چه افرادی خوانده میشود؟
1- نماز جنازه برای میت مسلمان، نیکوکار یا گنهکار، مشروع است، اما بر فردی که همیشه تارک الصلاه بوده و هیچ وقت نماز نخوانده است، نماز جنازه جایز نیست.
2- بر فردی که خودکشی کرده یا فردی که مال غنیمت را دزدیده است، حاکم مسلمان یا نمایندهاش نمازه جنازه نخوانند، تا برای آنها مجازاتی و برای دیگران درس عبرتی باشد، البته دیگر مسلمانان برای اینها نماز جنازه بخوانند.
3- فرد مسلمانی را که به جرم زنای محصنه سنگسار کردهاند یا به قصاص کشته شده است، غسل دهند و بر او نماز جنازه بخوانند.
فضلیت نماز جنازه و تشییع آن تا دفن
سنت است که با ایمان و به هدف کسب ثواب، جنازه را تا وقتی بر او نماز خوانده شود و دفنش کنند، همراهی (تشییع) نمایند و تشییع جنازه مختص مردان است نه زنان. در هنگام تشییع جنازه بلند کردن صدا - هر آواز و صدایی که باشد-، یا به همراه داشتن آتش، قرائت قرآن و ذکر با صدای بلند، جایز نیست.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنِ اتَّبَعَ جَنَازَةَ مُسْلِمٍ، إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا، وَکَانَ مَعَهُ حَتَّى یُصَلَّى عَلَیْهَا وَیَفْرُغَ مِنْ دَفْنِهَا، فَإِنَّهُ یَرْجِعُ مِنَ الأَجْرِ بِقِیرَاطَیْنِ، کُلُّ قِیرَاطٍ مِثْلُ أُحُدٍ، وَمَنْ صَلَّى عَلَیْهَا ثُمَّ رَجَعَ قَبْلَ أَنْ تُدْفَنَ، فَإِنَّهُ یَرْجِعُ بِقِیرَاطٍ».[25]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «هرکس با ایمان و به نیت کسب ثواب، در تشییع جنازه مسلمانی شرکت کند و تا پایان نماز جنازه و خاکسپاریِ وی حاضر باشد، با دو قیراط پاداش باز میگردد که هر قیراط، مانندِ کوهِ احد است و هرکس بر جنازهای نماز بخواند و پیش از خاکسپاریِ وی باز گردد، با یک قیراط باز میگردد».
سنت است که نماز جنازه را در مکان مخصوصی که برای این عبادت آماده کردهاند، بخوانند و افضل همین است و گاهی جایز است که در مسجد هم خوانده شود اما اگر در این دو مکان نتوانست نماز بر میت بخواند هرجا که توانست در قبرستان یا بیرون آن بر میت نماز بخواند و هرکس را بدون نماز جنازه دفن کردند درحالیکه در قبرش است، بر او نماز بخوانند.
هرگاه فردی وفات کند درحالیکه تو اهل نماز باشی و مخاطب به نماز خواندن بر او باشی و نماز نخوانده باشی، سنت است که در حالیکه در قبر است بر او نماز جنازه بخوانی.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَجُلًا أَسْوَدَ أَوِ امْرَأَةً سَوْدَاءَ کَانَ یَقُمُّ المَسْجِدَ فَمَاتَ، فَسَأَلَ النَّبِیُّ ج عَنْهُ، فَقَالُوا: مَاتَ، قَالَ: «أَفَلاَ کُنْتُمْ آذَنْتُمُونِی بِهِ دُلُّونِی عَلَى قَبْرِهِ - أَوْ قَالَ قَبْرِهَا - فَأَتَى قَبْرَهَا فَصَلَّى عَلَیْهَا».[26]
ابوهریره س میگوید: مرد یا زن حبشیای که مسجد را جارو میزد، فوت کرد. رسول الله ج جویای احوال او شد. گفتند: فوت کرده است. رسول الله ج فرمود: «چرا مرا خبر نکردید؟ قبر او را به من نشان دهید». آنگاه رسول الله ج سر قبرش رفت و بر او نماز جنازه خواند.
سنت است که بر فرد میت غایبی که بر وی نماز جنازه خوانده نشده است، نماز جنازه غایب بخوانند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج نَعَى لِلنَّاسِ النَّجَاشِیَ فِی الْیَوْمِ الَّذِی مَاتَ فِیهِ، فَخَرَجَ بِهِمْ إِلَى الْمُصَلَّى، وَکَبَّرَ أَرْبَعَ تَکْبِیرَاتٍ».[27]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج خبر مرگ نجاشی را در همان روز وفاتش، اعلام کرد. سپس، به مصلی رفت و مردم را به صف نمود و چهار تکبیر گفت. (و بر او نماز جنازه خواند).
عجله کردن برای تجهیز و دفن جنازه
سنت است که در آماده نمودن میت برای نماز و بردن به قبرستان برای دفنِ هرچه سریعتر تلاش کنند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَسْرِعُوا بِالْجِنَازَةِ، فَإِنْ تَکُ صَالِحَةً فَخَیْرٌ تُقَدِّمُونَهَا، وَإِنْ یَکُ سِوَى ذَلِکَ، فَشَرٌّ تَضَعُونَهُ عَنْ رِقَابِکُمْ».[28]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «جنازه را هرچه زودتر برای دفن ببرید، اگر فرد نیکوکاری باشد او را به خیری که در انتظارش است، میرسانید، اما اگر غیر این باشد؛ شری است که از گردنهایتان میگذارید».
هرگاه زن برای شرکت در نماز جنازه بیاید، میتواند مثل مردان در مصلی یا مسجد به همراه مسلمانان بر میت نماز بخواند و همان ثوابی که در نماز و تسلیت گفتن به مردان داده میشود به زنان نیز داده میشود.
وقتی میت را به سوی قبرش میبرند چه میگوید
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیَّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا وُضِعَتِ الجِنَازَةُ وَاحْتَمَلَهَا الرِّجَالُ عَلَى أَعْنَاقِهِمْ، فَإِنْ کَانَتْ صَالِحَةً، قَالَتْ: قَدِّمُونِی، وَإِنْ کَانَتْ غَیْرَ صَالِحَةٍ، قَالَتْ: یَا وَیْلَهَا أَیْنَ یَذْهَبُونَ بِهَا؟ یَسْمَعُ صَوْتَهَا کُلُّ شَیْءٍ إِلَّا الإِنْسَانَ، وَلَوْ سَمِعَهُ صَعِقَ».[29]
ابوسعید خدری س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «هنگامیکه جنازه آماده میشود و مردم آن را بر دوش خود حمل میکنند، اگر شخص نیکی باشد، میگوید: مرا زودتر ببرید. اگر شخص ناصالحی باشد، به فغان و ناله درمیآید و میگوید: وای بر من، مرا کجا میبرید؟ این آه و فغانش را بجز انسان، هرچیز دیگر میشنود. و اگر انسانها آن را بشنوند، بیهوش میافتند».
اوقات مکروه دفن مردگان و نماز جنازه
عَنْ عُقْبَةَ بْنَ عَامِرٍ الْجُهَنِیَّ س قَالَ: ثَلَاثُ سَاعَاتٍ کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَنْهَانَا أَنْ نُصَلِّیَ فِیهِنَّ، أَوْ أَنْ نَقْبُرَ فِیهِنَّ مَوْتَانَا: «حِینَ تَطْلُعُ الشَّمْسُ بَازِغَةً حَتَّى تَرْتَفِعَ، وَحِینَ یَقُومُ قَائِمُ الظَّهِیرَةِ حَتَّى تَمِیلَ الشَّمْسُ، وَحِینَ تَضَیَّفُ الشَّمْسُ لِلْغُرُوبِ حَتَّى تَغْرُبَ».[30]
عقبه بن عامر س میگوید: رسول الله ج ما را از خواندن نماز و دفن مردههایمان در سه وقت نهی میکرد: 1- هنگام طلوع آفتاب تا زمانیکه بالا نیامده است. 2- هنگامیکه خورشید وسط آسمان است تا وقتیکه مایل نشده است. 3- هنگامیکه خورشید برای غروب مایل میشود تا اینکه غروب نماید.
میت را فقط مردان حمل کنند نه زنان. سنت است که افراد پیاده جلو و پشت سر میت حرکت کنند اما افراد سواره پشت سر میت حرکت نمایند. اگر قبرستان دور است و یا در حمل میت مشکل داشتند، ایرادی ندارد که میت را با ماشین ببرند.
فرد مسلمان را، مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا کوچک در قبرستان مسلمانان دفن کنند. و باید توجه داشت که دفن میت در مسجد یا قبرستان مشرکین و .... جایز نیست.
اگر کسی خویشاوند کافری داشت که خویشاوند دیگری نداشت و مُرد، میتواند او را در جایی زیر خاک کند.
واجب است که قبر عمیق و گشاد و خوب حفر شود و چون به قسمت کف قبر رسیدند برایش لحدی به اندازهای که جسد میت جای گیرد در سمت قبله بکنند و لحد از شق بهتر است.
سنت است که قبر عمیق کنده شود تا جایی که بویی از آن بیرون نیاید و حیوانات درنده نتوانند جنازه را درآورند.
و جایز است که در وسط قبر چالهای به اندازهی میت بِکنند و میت را در آن بگذارند - به این چاله «شق» میگویند- و سپس آن را با خشت بپوشانند و خاک بریزند.
سنت است که میت را روز دفن کنند اما اگر شب دفن کردند جایز است. و کسیکه میت را در قبر میگذارد بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ، وَعَلَى سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ - وَفِی رِوَایَةٍ- وَعَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ»:[31] «به نام الله و بر سنت رسول الله -و در روایتی- و بر ملت رسول الله».
و در لحد میت را بر پهلوی راست و رو به قبله بگذارند و سپس لحد را با خشت خام ببندند و بین خشتها را با گِل بگیرند و سپس خاک بریزند و قبر را به اندازهی یک وجب از زمین بالاتر و ماهی پشت قرار دهند.
و سنت است که میت را با کفن دفن کنند نه با تابوت؛ چون دفن با تابوت مشابهت به کفار است، اما اگر جسد میت سوخته و زغال شده یا تکه تکه شده یا درهم کوبیده شده است، جواز دارد که اجزای جسد را در جعبهای دفن کنند.
جایز نیست که در یک قبر، بیش از یک میت دفن کنند، مگر در صورت ضرورت مانند کثرت کشتهها و کمبود افراد برای دفن اموات، اما در صورتی که مجبور شدند در قبر بیش از یک میت دفن کنند، بهتر است که در لحد به سمت قبله فرد افضل را اول بگذارند.
و برای کسی مشروع نیست که قبل از مرگ، قبر خودش را بکند.
حکم ساختن گنبد و ساختمان بر روی قبر
بر روی قبر ساختن ساختمان، یا استفاده از گچ یا لگد کردن روی قبر، نماز خواندن در کنار قبر، یا محل عبادت قرار دادن قبر یا چراغ و شمع و... روشن نمودن بر روی قبر، گُل گذاشتن بر روی قبر، طواف قبور، نوشتن بر روی قبر (یا گذاشتن و نصب کردن سنگ نوشته بر روی قبر) و قبر را محل برگزاری جشن قرار دادن، حرام است.
ساختن مسجد بر روی قبر یا دفن کردن میت در مسجد جایز نیست اگر میت قبل از ساخت مسجد در آنجا دفن شده باشد قبر را با زمین برابر کنند یا جسد را اگر تازه دفن کرده باشند از قبر درآورند و در قبرستان دفن کنند.
اگر مسجدی را بر روی قبری ساختند یا مسجد را خراب کنند و جایش را تغییر دهند یا قبر را خراب نمایند. باید توجه داشت که هر مسجدی که بر روی قبری ساخته شده باشد، نماز فرض و نفل در آن جایز نیست.
انتقال میت از قبرش به قبر دیگر در صورت وجود مصلحت برای میت مانند آب افتادن قبر یا دفن شدن در مسجد یا دفن شدن در قبرستان کفار و.... جایز است.
قبرها سرای اموات، خانههایشان و محل زیارت آنها است که قبل از دیگران به آنجا برده شدهاند، به همین دلیل بدون وجود مصلحت برای میت، نبش قبر کردن جایز نیست.
الله تعالی میفرماید: ﴿مِنۡهَا خَلَقۡنَٰکُمۡ وَفِیهَا نُعِیدُکُمۡ وَمِنۡهَا نُخۡرِجُکُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ٥٥﴾ [طه: 55]: «شما را از آن [خاک] آفریدیم و به آن بازمیگردانیم و بار دیگر [در قیامت] از آن بیرون میآوریم».
فرد مسلمان را در همان شهر و جایی که وفات کرده است، دفن کنند و جز به هدف صحیح به شهری دیگر نبرند. در مواردی همچون بردن میت به شهر خودش به هدف آسانتر شدن زیارت خویشاوندانش یا بردن به اماکن مقدس مانند مکه، مدینه و بیت المقدس تا جمعیت بیشتری در نماز جنازهاش شرکت کنند، اگر فرد در یکی از کشورهای کافر وفات کرده باشد یا شهری نزدیک باشد، جایز است، مشروط به آن که بردن جنازه منجر به هتک حرمت وی نشود و جسدش خراب نگردد.
در صورتی که بردن میت به شهری دیگری موجب هتک حرمت شود و جسدش تغییر کند، جایز نیست که میت را به شهری دیگر ببرند. اما شهدا را در همان جایی که کشته شدهاند، دفن کنند.
نبش این است که چیزی را از جایی که پنهان شده است، بیرون کنند.
نبش قبر مردهی مسلمان به خاطر احترامی که مسلمان در زندگی و بعد از مرگ دارد، حرام است. اما نبش قبر مسلمان در حالتهای ذیل واجب است:
اگر مسلمانی بدون غسل دفن شود یا در قبرستان مشرکین یا در مسجد دفن شده باشد یا بدون کفن، دفن شده باشد یا فردی را در زمینی غصبی دفن کرده باشند، در این موارد واجب است که نبش قبر کنند و فرد را از قبرش درآورند.
مسئولیت گذاشتن میت در قبر را مردان به عهده بگیرند، نه زنان؛ اولیای میت شایستهترین کسان برای گذاشتن او در قبر هستند و مسئولیت گذاشتن زن را در قبر مردی به عهده بگیرد که در آن شب با همسرش همبستری نکرده باشد و میت را در قبرش از قسمت پاهایش، سپس سرش در قبر بگذارند و جایز است که میت را از هر طرف بگذارند.
برای زنان جایز نیست که جنازه را همراهی کنند، چون ضعیف و دلنازک هستند و سر و صدا میکنند و نمیتوانند مصیبتها را تحمل کنند و حرفها و کارهای حرامی را انجام میدهند که با صبر - که واجب است-، منافات دارد.
برای سرپرست میت سنت است که قبر میت خود را با سنگ یا مانند آن نشانی کند تا هرکس از خانوادهاش بمیرد در همانجا دفن کنند و قبر میت خود را بشناسند.
هرکس در دریا بمیرد و بیم آن باشد که جسدش خراب شود و ... او را غسل دهند، کفن کنند، بر او نماز جنازه بخوانند و به دریا بیندازند اما اگر امکان ماندن جسدش بدون تغییر تا رسیدن به خشکی وجود داشت، آن را نگه دارند تا در قبرستان دفن کنند.
وقتی در هنگام دفن، جنازه را میگذارند، سنت است که شرکت کنندگان را یکی از بزرگان قوم و علما نصحیت کند و مرگ و حوادث بعد از آن را به آنها یادآوری نماید.
عَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: کُنَّا فِی جَنَازَةٍ، فِی بَقِیعِ الْغَرْقَدِ فَأَتَانَا النَّبِیُّ ج فَقَعَدَ وَقَعَدْنَا حَوْلَهُ، وَمَعَهُ مِخْصَرَةٌ، فَنَکَّسَ، فَجَعَلَ یَنْکُتُ بِمِخْصَرَتِهِ ثُمَّ قَالَ: مَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ، مَا مِنْ نَفْسٍ مَنْفُوسَةٍ إِلاَّ کُتِبَ مَکَانُهَا مِنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، وَإِلاَّ قَدْ کُتِبَ شَقِیَّةً أَوْ سَعِیدَةً فَقَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللهِ أَفَلا نَتَّکِلُ عَلَى کِتَابِنَا، وَنَدَعُ الْعَمَلَ فَمَنْ کَانَ مِنَّا مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ فَسَیَصِیرُ إِلَى عَمَلِ أَهْلِ السَّعَادَةِ وَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَّا مَنْ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ فَسَیَصِیرُ إِلَى عَمَلِ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ قَالَ: أَمَّا أَهْلُ السَّعَادَةِ فَیُیَسِّرُونَ لَعَمَلِ السَّعَادَةِ، وَأَمَّا أَهْلُ الشَّقَاوَةِ فَبُیَسِّرُونَ لِعَمَلِ الشَّقَاوَةِ ثُمَّ قَرَأَ: ﴿فَأَمَّا مَنۡ أَعۡطَىٰ وَٱتَّقَىٰ٥ وَصَدَّقَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ٦ فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡیُسۡرَىٰ٧﴾ [اللیل: 6]».[32]
على بن ابىطالب س میگوید: ما همراه جنازهاى در بقیع الغرقد (گورستان مدینه) بودیم، پیامبر ج هم نزد ما آمد و نشست، به دورش نشستیم. عصاى کوچکى دردست داشت، سرش را پایین انداخته، با عصایش زمین را خط خط مىکرد، سپس فرمود: «هیچیک از شما و هیچ انسانى نیست که جاى او در بهشت و دوزخ در پیشگاه الله و نیز سعادت و شقاوتش نوشته نشده باشد». یک نفر گفت: اى رسول الله! پس چرا ما زحمت عبادت بکشیم و خودمان را به سرنوشت نسپاریم؟ اگر کسى از اهل سعادت باشد سرانجام به سوى کارهاى اهل سعادت روى مىآورد، اگر کسى از اهل دوزخ باشد سرانجام به طرف کارهاى اهل دوزخ برمىگردد. پیامبر ج فرمود: «اهل سعادت براى انجام کارهاى خیر آماده هستند و کار خیر برایشان سهل و آسان است، همینطور اهل شقاوت و دوزخ براى کارهاى زشت و گناه آمادگى دارند، به آسانى آنها را انجام مىدهند، سپس پیامبر ج این آیات از سوره «اللیل» را تلاوت فرمود: {و اما کسی که [در راه الله] ببخشید و پرهیزگاری کند و [وعدۀ الله و سخنان] نیک را تصدیق کند، به زودی انجام [کار خیر و] آسانی [= اعمال نیکو و انفاق در راه الله] را برایش آسان میکنیم}».
بعد از دفن میت مسلمان سنت است که حاضران کنار قبر برایش دعا کنند تا ثابتقدم باشد و برایش طلب مغفرت نمایند و امام از حاضران بخواهد که برای میت طلب مغفرت کنند و از الله بخواهند که او را ثابتقدم بدارد. اما تلقین نکنند، چون تلقین قبل از وفات است. سپس به خانوادهی میت تسلیت بگویند و برگردند.
اگر کسی در زمان شدت گرما برای شرکت کنندگان در نماز جنازه یا در هنگام دفن و تسلیت گفتن آب بدهد، ثواب دارد و پاداش خواهد گرفت.
مردن مسلمانی در یکی از کشورهای کفر
هرکس در یکی از کشورهای کفر بمیرد او را در همانجا غسل دهند، بر او نماز جنازه بخوانند و همانجا در قبرستان مسلمانان دفن کنند.
اگر در کشور کفر قبرستانی برای مسلمانان وجود نداشته باشد، اگر ممکن بود، جنازه فرد مسلمان را به کشور اسلامی بیاورند اما اگر امکان نداشت در صحرایی دفن کنند و قبرش را پنهان نمایند تا از تعرض کفار محفوظ بماند.
تعزیه (تسلیت گفتن): این است که با خانواده میت همدردی کنند تا از اندوهشان کاسته شود و برای میت و مصیبت دیدگان دعای خیر کند.
تعزیه (تسلیت گفتن) به فرد مصیبتزده و خانواده میت قبل از دفن یا بعد از آن، سنت است و به مصیبتزده یا خانواده میت بگوید: «إِنَّ لِلَّهِ مَا أَخَذَ وَلَهُ مَا أَعْطَى، وَکُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِأَجَلٍ مُسَمًّى، فَلْتَصْبِرْ وَلْتَحْتَسِبْ»[33]: «از آنِ الله است آنچه بگیرد و بدهد. همه نزد او، مهلتی تعیین شده دارند. پس باید صبر کنی و امید ثواب داشته باشی».
سنت است که بدون محدودیت خاص، به خانوادهی میت تسلیت بگویند و در تسلیت چیزی در چارچوبهی شریعت بگویند که گمان میرود افراد مصیبتزده را آرام میکند و از غمشان کاسته میشود و بر صبر و راضی شدن آنها به قضای الهی کمک میکند و برای میت و مصیبت دیدگان دعا کند.
سنت است که افراد ثروتمند و خویشاوندان نزدیک، برای خانوادهی میت غذایی درست کنند و بفرستند. و مکروه است که خانوادهی میت برای مردم غذا آماده کنند و مردم را برای غذا دادن جمع نمایند، البته در صورت ضرورت مانند اینکه مهمان از راه دور بیاید و کسی نباشد که از آنها پذیرایی نماید جایز است که برایشان غذا درست کنند.
تسلیت گفتن در همه جا جایز است، میتوانند بدون تعیین جای خاص در قبرستان، بازار، مصلی (محل خواندن نماز جنازه)، مسجد و خانه به صورت فردی تسلیت بگویند، به این ترتیب هرکس بخواهد تسلیت بگوید میتواند در هرجا تسلیت بگوید و برگردد.
برای مصیبت دیدگان جایز نیست که لباس خاصی مانند لباس سیاه به مناسبت مصیبت وارده بپوشند، چون این عمل بیانگر ناراحتی از مقدرات و عدم رضایت به قضا و قدر الهی است.
تسلیت گفتن به کفار - اگر کفاری باشند که آشکارا با اسلام و مسلمانان دشمنی نمیکنند.- بدون دعای خیر برای مردهی آنها جایز است.
گریه کردن بر میت جایز است، به شرط اینکه بدون سر و صدا و نوحه باشد. اشک ریختن از ترحم و دلسوزی است و از رحمتی است که الله در قلب بندگان خود قرار داده است. اما پاره کردن لباس، زدن به سر و صورت، داد و فریاد کردن و... حرام است. اگر میت وصیت کرده باشد که بر من گریه کنید و... به خاطر گریهای که بر او میکنند، در قبرش عذاب میشود.
1- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: دَخَلْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج عَلَى أَبِی سَیْفٍ القَیْنِ، وَکَانَ ظِئْرًا لِإِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ، فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِبْرَاهِیمَ، فَقَبَّلَهُ، وَشَمَّهُ، ثُمَّ دَخَلْنَا عَلَیْهِ بَعْدَ ذَلِکَ وَإِبْرَاهِیمُ یَجُودُ بِنَفْسِهِ، فَجَعَلَتْ عَیْنَا رَسُولِ اللَّهِ ج تَذْرِفَانِ، فَقَالَ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ س: وَأَنْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: «یَا ابْنَ عَوْفٍ إِنَّهَا رَحْمَةٌ»، ثُمَّ أَتْبَعَهَا بِأُخْرَى، فَقَالَ ج: «إِنَّ العَیْنَ تَدْمَعُ، وَالقَلْبَ یَحْزَنُ، وَلاَ نَقُولُ إِلَّا مَا یَرْضَى رَبُّنَا، وَإِنَّا بِفِرَاقِکَ یَا إِبْرَاهِیمُ لَمَحْزُونُونَ».
انس ابن مالک س روایت میکند که با رسول الله ج نزد ابوسیفِ آهنگر رفتیم. او پدر رضاعی ابراهیم - فرزند رسول الله ج- بود. پیامبر ابراهیم را برداشت و بوسید و بویید. بار دیگر که به خانه ابوسیف رفتیم، ابراهیم آخرین لحظات زندگیاش را میگذراند. اشک از چشمان رسول الله ج جاری شد. عبدالرحمن بن عوف گفت: ای پیامبر! شما هم گریه میکنید؟ رسول الله ج فرمود: «ای ابن عوف، این (گریه کردن من) رحمت است». و همچنان که اشک میریخت، فرمود: «چشمها، اشک میریزد و دل اندوهگین است و ما سخنی که موجب عدم ناخوشنودی الله شود، به زبان نخواهیم آورد. و ما به خاطر جدایی از تو، ای ابراهیم! سخت غمگین هستیم».[34]
2- عَنِ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «المَیِّتُ یُعَذَّبُ فِی قَبْرِهِ بِمَا نِیحَ عَلَیْهِ».[35]
عمر بن خطاب س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «مرده در قبر خود به سبب نوحهخوانی بر او و به خاطر شیونی که برای او سر میدهند، عذاب داده میشود». (البته این عذاب برای میتی است که به نوحه خوانی و... سفارش کرده یا به این معتقد و از این کار راضی باشد).
3- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج أَمْهَلَ آلَ جَعْفَرٍ ثَلَاثًا أَنْ یَأْتِیَهُمْ، ثُمَّ أَتَاهُمْ، فَقَالَ: «لَا تَبْکُوا عَلَى أَخِی بَعْدَ الْیَوْمِ»، ثُمَّ قَالَ: «ادْعُوا لِی بَنِی أَخِی»، فَجِیءَ بِنَا کَأَنَّا أَفْرُخٌ، فَقَالَ: «ادْعُوا لِی الْحَلَّاقَ»، فَأَمَرَهُ فَحَلَقَ رُءُوسَنَا.[36]
عبدالله بن جعفر ب میگوید: پیامبر ج پس از گذشتِ سه روز از شهادت جعفر نزد خانوادهی او آمد و فرمود: «از امروز به بعد به خاطر برادرم گریه نکنید»؛ سپس فرمود: «پسران برادرم را نزدم بیاورید». ما را که مانند بچههای پرندگان- موهای آشفتهای داشتیم- آوردند. فرمود: «آرایشگر را به نزدم فراخوانید». و آنگاه به آرایشگر دستور داد که سرهای ما را بتراشد و او هم این هم این کار را انجام داد.
فرد مسلمان به سه هدف به زیارت قبور میرود؛ اول: آخرت را به یاد داشته باشد. دوم: درس عبرت گرفتن. سوم: از اموات پند بگیرد.
دوم: خوبی کردن به میت با دعا و طلب مغفرت و رحمت الهی! چون با این کار خوشحال میشود همانطور که اگر به دیدن فرد زنده بیایند و به او هدیه بدهند، خوشحال میشود.
سوم: کسیکه به زیارت قبور میرود، با عمل به سنتِ مشروع در زیارت قبور و به دست آوردن پاداش، به خودش خوبی میکند.
زیارت قبور برای مردان سنت است، چون انسان را به یاد آخرت و مرگ میاندازد. و در زیارت قبور فردی که به قبرستان میرود عبرت و پند میگیرد و به مردگان سلام و دعا میکند. البته نباید برای دعا کردن در کنار قبرشان یا تبرک جستن به مردگان یا تبرک جستن از خاک قبورشان به قبرستان بروند، چون این امور ناجایز و از ابزار گرفتار شدن به دام شرک است.
رفتن بر سر قبر کسیکه بر غیر اسلام مرده، برای درس عبرت گرفتن جایز است البته برایش طلب مغفرت و دعا نکنند و بلکه او را به دوزخ مژده دهند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «اسْتَأْذَنْتُ رَبِّی أَنْ أَسْتَغْفِرَ لِأُمِّی فَلَمْ یَأْذَنْ لِی، وَاسْتَأْذَنْتُهُ أَنْ أَزُورَ قَبْرَهَا فَأَذِنَ لِی».[37]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «از پروردگارم اجازه خواستم که برای مادرم طلب مغفرت کنم به من اجازه داده نشد و اجازه خواستم که به زیارت قبرش بروم، به من اجازه داده شد».
زیارت قبور برای زنان از گناهان کبیره است بنابراین برای زنان جایز نیست که به زیارت قبور بروند، البته اگر زنی بدون قصد زیارت قبور از کنار قبرستان رد میشد، سنت است که بر اهل قبرستان سلام کند و برایشان با دعاهایی که در روایات ثابت است، دعا کند اما وارد قبرستان نشود.
مردم به چهار هدف به زیارت قبور میروند:
اول: کسانی هستند که به زیارت قبور میروند تا برای مردگان دعا و طلب مغفرت کنند و از آنها درس عبرت بگیرند و به یاد آخرت بیفتند این زیارت قبور مشروع است، ثواب و پاداش دارد و فرد عبرت میگیرد و از شریعت (قرآن و سنت صحیح) پیروی کرده است.
دوم: کسانی هستند که به زیارت قبور میروند تا در کنار قبور برای خود یا کسان دیگر دعا کنند اینها معتقدند دعای در کنار قبور از دعای در مساجد بهتر است، این بدعت و منکر است.
سوم: کسانی هستند که به زیارت قبور میروند تا با توسل به مقام یا حق فلان ولی یا... دعا کنند مثل اینکه میگویند: «پروردگارا از تو میخواهم که به خاطر مقام فلانی...» این حرام است و وسیلهای برای افتادن به دام شرک است.
4- افرادی هم هستند که به زیارت قبور میروند تا با دعا کردن از مردگان چیزی بخواهند... و میگویند: یا نبی الله، یا میگویند یا ولی الله، یا فلانی فلان چیز را به من بده و.... از این قبیل؛ که این شرک اکبر است، چون هرکس در عالم ماوراء اسباب از غیر الله چیزی بخواهد، قطعا شرک ورزیده است.
قبرستانها جای درس، عبرت و پند گرفتن است، به همین دلیل جایز نیست که در قبرستان انواع درخت بکارند، آسفالت و سنگفرش یا چراغانی کنند... جایز نیست که در قبرستان هیچگونه زیباسازی انجام دهند.
آنچه هنگام ورود به قبرستان و زیارت قبور باید بگویند
1- بگوید: «السَّلامُ عَلَى أَهْلِ الدِّیَارِ مِنَ المُؤْمِنِینَ وَالمُسْلِمِینَ، وَیَرْحَمُ الله المُسْتَقْدِمِینَ مِنَّا وَالمُسْتَأْخِرِینَ، وَإنَّا إنْ شَاءَ اللهُ بِکُمْ لَلَاحِقُونَ»:[38] «سلام بر شما ای مؤمنان و مسلمانانی که در این سرا سکونت دارید! الله به گذشتگان و آیندگان ما رحم کند، و ما هر زمان که الله بخواهد، به شما خواهیم پیوست».
2- یا بگوید: «السَّلامُ عَلَیکُمْ دَارَ قَومٍ مُؤْمِنِینَ، وَإنَّا إنْ شَاءَ اللهُ بِکُمْ لاحِقُونَ»:[39] «سلام بر شما ای مؤمنان ساکن در این سرا! و ما هر زمان که الله بخواهد، به شما خواهیم پیوست».
3- یا بگوید: «السَّلامُ عَلَیکم أَهْلَ الدِّیَارِ مِنَ المُؤْمِنِینَ وَالمُسْلِمِینَ، وَإنَّا إَنْ شَاءَ اللهُ للَاحِقُون، أَسْأَلُ الله لَنَا وَلَکُمُ العَافِیَةَ»:[40] «سلام بر شما ای مؤمنان و مسلمانانی که در این سرا سکونت دارید! و ما هر زمان که الله بخواهد، به شما خواهیم پیوست؛ از الله متعال برای خودمان و شما، عافیت و رستگاری را درخواست میکنم».
شایسته است که گاهی دعای اول و گاهی دعای دوم و گاهی دعای سوم را بخواند تا سنت ثابت و مشروع همواره زنده بماند.
سنت است که فرد مسلمان بین قبرها پای لخت راه برود، چون این فروتنی و احترام به اموات مسلمین است.
و راه رفتن بین قبور با کفش مکروه است، البته این در صورتی است که عذر شدت گرما یا وجود خارهایی که موجب اذیت شدن فرد میشود، نباشد. و راه رفتن در میدان قبرستان با کفش ایرادی ندارد.
حکم صدا زدن و به کمک خواستن مردگان
بر تمام افراد زنده حرام است که مردگان را در مشکلات و.... صدا زنند و به فریادرسی بخوانند و یا از آنها بخواهند که نیازهایشان را برآورده نمایند و مشکلاتشان را حل کنند. طواف قبور انبیا، صالحان و...، و ذبح و قربانی نمودن در کنار قبور و قبور را محل عبادت و مسجد قرار دادن و... همه این اعمال همان شرکی هستند که الله تعالی تهدید کرده فرد را به خاطر آن به دوزخ خواهد انداخت.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّهُۥ مَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٖ﴾ [المائدة: 72]: «بیتردید، هرکس به الله شرک آورَد، الله بهشت را بر او حرام کرده است و جایگاهش دوزخ است؛ و ستمکاران هیچ یاوری ندارند».
2- و میفرماید: ﴿وَمَن یُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَیَتَّبِعۡ غَیۡرَ سَبِیلِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرًا١١٥﴾ [النساء: 115]: «و هر کس پس از آنکه [راه حق و] هدایت برایش روشن شد با پیامبر مخالفت کند و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند، او را به آنچه [برای خود برگزیده و از آن] پیروی کرده است وامیگذاریم و به دوزخ میکشانیم؛ و [حقا که دوزخ] چه بد جایگاهی است!».
3- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج فِی مَرَضِهِ الَّذِی لَمْ یَقُمْ مِنْهُ: «لَعَنَ اللهُ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى، اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِیَائِهِمْ مَسَاجِدَ» قَالَتْ: «فَلَوْلَا ذَاکَ أُبْرِزَ قَبْرُهُ، غَیْرَ أَنَّهُ خُشِیَ أَنْ یُتَّخَذَ مَسْجِدًا».[41]
عایشه ل روایت میکند که رسول الله ج در همان بیماری که از آن بلند نشد (و وفات کرد) فرمود: الله یهود و نصاری را لعنت کند که قبرهای پیامبران خود را مسجد (عبادتگاه) قرار دادند. عایشه ل میگوید: اگر این فرمودهی او نبود قبرش آشکار میشد (قبرش را داخل حجره قرار نمیدادند) اما بیم آن وجود داشت که مسجد (و محل عبادت) قرار گیرد.
آنچه میت را بعد از مرگش همراهی میکند
عَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَتْبَعُ المَیِّتَ ثَلاَثَةٌ، فَیَرْجِعُ اثْنَانِ وَیَبْقَى مَعَهُ وَاحِدٌ: یَتْبَعُهُ أَهْلُهُ وَمَالُهُ وَعَمَلُهُ، فَیَرْجِعُ أَهْلُهُ وَمَالُهُ وَیَبْقَى عَمَلُهُ». [42]
انس بن مالک س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «سه چیز، مرده را همراهی میکند: خانواده، و مال و عمل او. دو تا از اینها باز میگردند و یکی با او میماند: خانواده و مالش برمیگردند و عملش با او میماند».
انجام کار نیک فرد مسلمان و اهدای آن به مسلمان دیگر چه مرده یا زنده جایز نیست مگر در چارچوبه امور ثابت در شریعت مثل دعا، طلب مغفرت، حج و عمره، صدقه دادن، گرفتن روزهی واجب از طرف کسیکه مرده است، مانند: روزهی نذری، البته اجاره نمودن افرادی که قرآن بخوانند و ثوابش را به میت ببخشند، بدعت است، فرقی ندارد که در قبرستان یا جایی دیگر باشد.
الله تعالی میفرماید: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ [النور: 63]: « پس کسانی که از فرمان[و احادیث صحیح]ش سرپیچی میکنند، باید بترسند از اینکه اندوه و بلایی بر سرشان بیاید یا به عذابی دردناک گرفتار شوند».
[1]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5641 و مسلم حدیث شماره 2573 با لفظ بخاری
[2]- بخاری حدیث شماره 6424
[3]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 2398 و ابن ماجه حدیث شماره 4023 با لفظ ترمذی
[4]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 2399
[5]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1469 و مسلم حدیث شماره 1053 با لفظ بخاری
[6]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5647 و مسلم حدیث شماره 2571 با لفظ مسلم
[7]- بخاری حدیث شماره 5645
[8]- مسلم حدیث شماره 2999
[9]- مسلم حدیث شماره 918
[10]- بخاری حدیث شماره 1248
[11]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1252 و مسلم حدیث شماره 926 با لفظ مسلم
[12]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1303 و مسلم حدیث شماره 2315 با لفظ مسلم
[13]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4440 و مسلم حدیث شماره 2444 با لفظ مسلم
[14]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6351 و مسلم حدیث شماره 2680
[15]- مسلم حدیث شماره 2877
[16]- مسلم حدیث شماره 920
[17]- مسلم حدیث شماره 918
[18]- بخاری حدیث شماره 1248
[19]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1264 و مسلم حدیث شماره 941 با لفظ بخاری
[20]- مسلم حدیث شماره 948
[21]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3370 و مسلم حدیث شماره 406 با لفظ بخاری
[22]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3201 و ابن ماجه حدیث شماره 1498 با لفظ ابن ماجه
[23]- مسلم حدیث شماره 963
[24]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3202 و ابن ماجه حدیث شماره 1499با لفظ ابن ماجه
[25]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 47 و مسلم حدیث شماره 945 با لفظ بخاری
[26]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 458 و مسلم حدیث شماره 956 با لفظ بخاری
[27]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1327 و مسلم حدیث شماره 951 با لفظ مسلم
[28]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1315 و مسلم حدیث شماره 944 با لفظ بخاری
[29]- بخاری حدیث شماره 1314
[30]- مسلم حدیث شماره 831
[31]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3213 و ترمذی حدیث شماره 1046
[32] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1362، 4945 و صحیح مسلم حدیث شماره 2467 با لفظ بخاری
[33]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7377 و مسلم حدیث شماره 923 با لفظ بخاری
-[34] متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1303 و مسلم حدیث شماره 2315 با لفظ بخاری
[35]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1292 و مسلم حدیث شماره 927 با لفظ بخاری
[36]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4192 و نسایی حدیث شماره 5227 با لفظ ابوداود
[37]- مسلم حدیث شماره 976
[38]- مسلم حدیث شماره 974
[39]- مسلم حدیث شماره 249
[40]- مسلم حدیث شماره 975
[41]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1330 و مسلم حدیث شماره 529 با لفظ مسلم
[42]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6514 و مسلم حدیث شماره 296 با لفظ بخاری