اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

باب: پیرامون مواردی که فاسدکننده‌ی روزه و واجب کننده‌ی کفّاره به همراه قضای آن می‌باشند

باب: پیرامون مواردی که فاسدکننده‌ی روزه و واجب کننده‌ی کفّاره به همراه قضای آن می‌باشند

[یعنی: مواردی که روزه را فاسد و قضای روزه را همراه با ادای کفاره‌ی آن، واجب می‌گردانند.]


بَابُ مَا یَفسُدُ بهِ الصَّومُ وَ تَجِبُ بِه الکَفَّارَةُ مَعَ القَضَاءِ

وَ هُوَ اِثنَانِ وَ عِشرُونَ شَیئًا؛ اِذَا فَعَلَ الصَّائِمُ شَیئًا مِنهَا طَائِعًا مُتَعَمِّدًا غَیرَ مُضطَرٍّ لَزِمَهُ القَضَاءُ وَالکَفَّارَةُ؛ وَ هِیَ: الجِمَاعُ فِی أَحَدِ السَّبِیلَینِ عَلَی الفَاعِلِ وَالمَفعُولِ بِه وَالأَکلُ وَالشُّربُ سَوَاءٌ فِیهِ مَا یُتَغَذّی بِه أَو یُتَدَاوَی بِه وَ اِبتِلاعُ مَطَرٍ دَخَلَ اِلی فَمِه وَ أَکلُ اللَحمِ النَّیءِ إِلَّا اِذَا دَوُّدَ وَ أَکلُ الشَّحمِ فِی اِختِیَارِ الفَقِیهِ أَبِی اللَیثِ؛ وَ قَدِیدِ اللَحمِ بِالاِتِّفَاقِ؛ وَ أَکلُ الحِنطَةِ وَ قَضمُهَا إِلَّا أَن یَمضَغَ قَمحَةً فَتَلَاشَت وَ اِبتِلَاعُ حَبَّةِ حِنطَةٍ أَو سِمسِمَةٍ أَو نَحوِهَا مِن خَارِجِ فَمِه فِی المُختَارِ؛ وَ أَکلُ الطِّینِ الأَرمَنِیِّ مُطلَقًا وَ الطِّینِ غَیرِ الأَرمَنِیِّ کَالطِّفلِ إِنِ اعْتَادَ أَکلَه؛ وَالمِلحِ القَلِیلِ فِی المُختَارِ؛ وَ اِبتِلَاعُ بُزَاقِ زَوجَتِه أَو صَدِیقِه لَا غَیرِهِمَا؛ وَ أَکلُه عَمدًا بَعدَ غَیبَةٍ أَو بَعدَ حِجَامَةٍ أَو بَعدَ مَسٍّ أَو قُبلَةٍ بِشَهوَةٍ أَو بَعدَ مُضَاجَعَةٍ مِن غَیرِ إِنزَالٍ أَو بَعدَ دَهنِ شَارِبِه ظَانًّا أَنَّه أَفطَرَ بِذَلِکَ إِلَّا اِذَا أَفتَاهُ فَقِیهٌ أَو سَمِعَ الحَدِیثَ وَ لَم یَعرِف تَأوِیلَه عَلَی المَذهَبِ؛ وَ إِن عَرَفَ تَأوِیلَه، وَجَبَت عَلَیهِ الکَفَّارَةُ؛ وَ تَجِبُ الکَفَّارَةُ عَلَی مَن طَاوَعَت مُکرِهًا.


باب: پیرامون مواردی که فاسدکننده‌ی روزه و واجب کننده‌ی کفّاره به همراه قضای آن می‌باشند

[یعنی: مواردی که روزه را فاسد و قضای روزه را همراه با ادای کفاره‌ی آن، واجب می‌گردانند.]

و مواردی که روزه را فاسد و قضای روزه را همراه با ادای کفاره‌ی آن، واجب می‌گردانند، [تقریباً] بیست و دو چیز است که هرگاه فرد روزه‌دار، چیزی از آن‌ها را با کمال میل و داوطلبانه و آزادانه و از روی عمد - بی‌آن که مجبور و وادار شده باشد - انجام دهد، در آن صورت قضای روزه همراه با پرداخت کفّاره‌ی آن، بر وی لازم می‌گردد؛ و این موارد، عبارتند از:

* جماع و آمیزش در یکی از دو راه [پس یا پیش انسانِ زنده؛ و قضای روزه] هم بر فاعل [کننده‌ی کار] و هم بر مفعول [انجام شده] لازم می‌باشد.

* خوردن و آشامیدن؛ خواه چیز خورده شده یا نوشیده شده، از آن چیزهایی باشد که [طبع انسان، بدان تمایل دارد و شهوت شکم را برآورده می‌سازد و] با آن تغذیه حاصل می‌شود و یا با آن، درمان و معالجه صورت می‌گیرد.

* فرو بردن و بلعیدن بارانی که به دهان وی وارد شده است.

* خوردن گوشت خام؛ مگر آنگاه که گوشت، کِرم خوردگی پیدا کند و کِرم زده شود.

* خوردن پیه و چربی؛ بنا به اختیار فقیه ابواللیث/.

* و خوردن گوشت خشک کرده شده و نمک سود؛ بنا به اتفاق نظر علماء و صاحب‌نظران احناف. [قدید: گوشت خشک کرده شده و نمک سود؛ گوشت خشک کرده‌ی گاو یا گوسفند یا ماهی به هر طریق که خشک کنند و نگاه دارند.]

* خوردن گندم و خرد کردن آن با دندان‌ها؛ مگر آن که یک دانه‌ی گندم، بجود و آن دانه‌ی گندم متلاشی گردد [به گونه‌ای که فرد روزه‌دار، برای آن، در حلق خویش، مزّه‌ای را نیابد.]

* بلعیدن دانه‌ی کنجد یا مانند آن از خارج دهانش؛ بنا به قول مختار و برگزیده.

* خوردن گِل ارمنی به طور مطلق؛ و خوردن گِل غیر ارمنی، همانند گِلی که موسوم به «الطفل» [گِل رس؛ خاک مزروعی و خاک رس] است؛ البته در صورتی که به خوردن آن گِل، معتاد باشد. [ولی اگر چنان‌چه به خوردن آن معتاد نبود، در آن صورت کفّاره بر وی لازم نمی‌گردد.]

* خوردن اندکی نمک؛ بنا به قول مختار و برگزیده.

* بلعیدن آب دهانِ همسر یا دوست خویش؛ ولی [کفّاره] به بلعیدن آب دهان غیر آن دو، لازم نمی‌گردد.

* هرگاه پس از غیبت کردن، یا حجامت نمودن، یا لمس کردن و در آغوش گرفتن [همسر]، یا پس از بوسیدن [همسر] با شهوت، یا پس از همبستری [با زن] بی‌آن که اِنزال شود و یا پس از چرب نمودن سبیلش، از روی عمد خورد، به گمان این که این موارد، باعث شکستن روزه می‌گردند، [در آن صورت هم قضا لازم می‌گردد و هم کفّاره؛ زیرا گمان وی، مُستند به دلیلی شرعی نیست؛ از این رو، بر وی کفّاره لازم می‌باشد؛] مگر آنگاه که فقیه و دانشمند، بدو فتوا دهد [که با انجام این کارها، روزه‌اش می‌شکند؛ از این رو، پس از انجام این موارد، روزه‌اش را از روی عمد خورد؛] یا حدیث را [مبنی بر باطل شدن روزه با انجام برخی از این امور،] شنید؛ [مثل حدیث: «اَفْطَرَ الْحٰاجِمُ وَ الْمَحْجُوْمُ»؛] و تفسیر و تأویل حدیث را نیز بر مبنای مذهب ندانست؛ [در این صورت، کفّاره بر وی لازم نمی‌گردد.]

و اگر چنان‌چه تفسیر و تأویل حدیث را بر مبنای مذهب دانست، [و با وجود این، باز هم پس از انجام این کارها، از روی عمد روزه‌اش را خورد،] در آن صورت بر وی کفّاره لازم می‌گردد.

و همچنین کفّاره بر زنی واجب می‌گردد که رضایت داده تا مردی از روی تحمیل و به ناچار [به زور و به اجبار]، با وی جماع و همبستری نماید؛ [همانند زنی که می‌داند فجر صادق طلوع کرده، ولی با این حال، شوهرش را - که از طلوع صبح صادق خبر ندارد - به جماع و همبستری با خود تمکین می‌دهد.

ناگفته نماند که وجوب کفّاره در روزه، دارای شرط‌هایی می‌باشد که باید مراعات شوند؛ از این رو، کفّاره لازم نمی‌گردد مگر آنگاه که چند شرط مراعات گردد که این شرط‌‌ها عبارتند از:

1-   هرگاه در حال «ادای روزه‌ی رمضان» بخورد، بیاشامد یا ...

پس اگر در غیر ماه رمضان، خورد یا آشامید، کفاره لازم نمی‌گردد. همچنین کفّاره لازم نمی‌گردد اگر چنان‌چه در قضا آوردن روزه‌ی رمضان خورد یا آشامید.

2-   هرگاه از روی قصد و عمد خورد یا آشامید؛ پس کفّاره لازم نمی‌گردد اگر به فراموشی خورد یا آشامید.

3-   هرگاه در خوردن و آشامیدن خویش، خطاکار نباشد؛ پس اگر به خطا خورد و آشامید، به گمان این که هنوز شب باقی است، یا مغرب داخل شده است؛ سپس برای وی آشکار گردید که او در روز خورده یا آشامیده است، در آن صورت کفاره لازم نمی‌گردد.

4-   هرگاه به خوردن یا آشامیدن ناچار نباشد؛ پس اگر به خوردن و آشامیدن ناچار گردید، کفّاره لازم نمی‌گردد.

5-   هرگاه زیر فشار و تحمیل، وادار به خوردن و آشامیدن نگردد؛ پس اگر چنان‌چه به زور و از روی اجبار و ناچاری بر خوردن یا آشامیدن وادار ساخته شد، در آن صورت کفّاره لازم نمی‌گردد.]

فَصلٌ فِی الکَفَّارَةِ وَ مَا یُسقِطُهَا عَنِ الذِّمَّةِ

تَسقُطُ الکَفَّارَةُ بِطُرُوِّ حَیضٍ أَو نِفَاسٍ أَو مَرَضٍ مُبِیحٍ لِلفِطرِ فِی یَومِه؛ وَ لَا تَسقُطُ عَمَّن سُوفِرَ بِه کُرهًا بَعدَ لُزُومِهَا عَلَیهِ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ.

وَالکَفَّارَةُ: تَحرِیرُ رَقَبَةٍ وَ لَو کَانَت غَیرَ مُؤمِنَةٍ؛ فَإِن عَجَزَ عَنهُ، صَامَ شَهرَینِ مُتَتَابِعَینِ لَیسَ فِیهِمَا یَومُ عِیدٍ وَ لَا أَیَّامُ التَّشرِیقِ؛ فَإِن لَم یَستَطِعِ الصَّومَ، أَطعَمَ سِتِّینَ مِسکِینًا یُغَدِّیهِم وَ یُعَشِّیهِم غَدَاءً وَ عَشَاءً مُشبِعِینَ أَو غَدَاءَینِ أَو عَشَاءَینِ أَو عَشَآءً وَ سُحُورًا؛ أَو یُعطِی کُلَّ فَقِیرٍ، نِصفَ صَاعٍ مِن بُرٍّ أَو دَقِیقِه أَو سَوِیقِه أَو صَاعَ تَمرٍ أَو شَعِیرٍ أَو قِیمَتَه.

وَ کَفَت کَفَّارَةٌ وَاحِدَةٌ عَن جِمَاعٍ وَ أَکلٍ مُتَعَدِّدٍ فِی أَیَّامٍ لَم یَتَخَلَّلهُ تَکفِیرٌ وَ لَو مِن رَمَضَانَینِ عَلَی الصَّحِیحِ؛ فَإِن تَخَلَّلَ التَّکفِیرُ، لَا تَکفِی کَفَّارَةٌ وَاحِدَةٌ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ.

فصل: پیرامون کفّاره؛ و مواردی که کفّاره را از ذمّه و عهده‌ی انسان [پس از وجوب آن]، ساقط می‌گرداند.

در چند صورت، کفّاره [ای که به وسیله‌ی یکی از موارد پیشین، واجب گردیده است]، ساقط می‌گردد:

* پیش آمدن حیض و قاعدگی [برای زن،] در همان روزی که روزه‌اش را فاسد گردانیده و کفّاره بر وی واجب شده است.

* یا پیش آمدن نفاس و زایمان [برای زن،] در همان روزی که روزه‌اش را فاسد گردانیده و کفّاره بر وی واجب شده است.

* یا پیش آمدن بیماری و مرضی که مباح کننده‌ی خوردن است [برای زن و مرد،] در همان روزی که روزه‌اش را فاسد گردانیده و کفاره بر وی واجب گردیده است.

و - بنا به ظاهر روایت - اگر به کسی پرداخت کفاره [به خاطر انجام یکی از موارد فاسد کننده‌ی روزه و واجب کننده‌ی کفّاره،] واجب گردید؛ سپس [در همان روز] از روی ناچاری و ناخواسته و از روی اِجبار و فشار به مسافرت برده شد، در آن صورت، کفّاره از وی، ساقط نمی‌گردد.

و «کفّاره» عبارت است از:

آزاد گردانیدن یک نفر برده؛ اگر چه مسلمان نیز نباشد. و اگر چنان‌چه توان آزاد گردانیدن برده را نداشت، در آن صورت به عوض آن، دو ماه را پشت سر هم و پیاپی روزه بگیرد، به طوری که در میان این دو ماه، روز عید و روزهای تشریق [و روزه‌ی رمضان و روزهایی که روزه گرفتن در آن‌ها منع گردیده است] نباشد.

و اگر چنان‌چه توان روزه گرفتن را نیز نداشت، در آن صورت برای شصت نفر انسان مستمند، تهیه‌ی غذا ببیند؛ این طور که برای آن‌ها، دو ناهار و شام سیر کننده، یا دو ناهار، یا دو شام، یا یک شام و یک سحری بدهد. [یعنی برای هر مسکین و مستمند، دو نوبت - وعده‌ی - کامل از غذا بدهد؛ خواه این دو نوبت، دو ناهار و شام باشد، یا دو ناهار، یا دو شام و یا یک شام و یک سحری. و سیر کردن دو نوبت کامل از غذا، باید از غذاهای معمولی و متوسطی باشد که فرد به خانواده‌ی خویش می‌دهد. و واجب است که در میان مساکین و مستمندان، کسانی نباشند که نفقه و تأمین هزینه‌‌ها و مخارج زندگی آنان بر عهده‌ی کفّاره دهنده، لازم و ضروری است؛ همچون پدر، مادر، فرزندان و همسر.]

و یا [اگر می‌خواست، می‌تواند] به هر مسکین و مستمند، نصف صاع از گندم یا آرد [معمولی] یا آرد نرم آن، یا قیمت نیم صاع از گندم یا آرد آن و یا یک صاع از خرما یا یک صاع از جو، یا قیمت یک صاع از جو یا خرما را بپردازد. [صاع: معادل سه کیلو و شصت گرم است.]

و پرداخت یک کفّاره به جای همبستری‌ها و خوردن‌های متعدّدی که در چندین روز [از روزهای رمضان] اتفاق افتاده، و در فاصله‌ی این روزها، کفّاره‌ای نیز پرداخت نشده، کفایت می‌کند [و لازم نیست که در مقابل هر یک از همبستری‌ها و خوردن‌ها، به طور جداگانه، کفاره‌ای پرداخت گردد؛] اگر چه این چند روز - بنا به قول صحیح - از دو رمضان نیز باشد.

و اگر در وسط این روزها، کفّاره‌ای را پرداخت کرد، در آن صورت - بنا به ظاهر روایت - پرداخت یک کفاره، کفایت نمی‌کند؛ [یعنی اگر با همسرش از روی عمد در رمضان جماع کرد؛ سپس کفّاره‌ی آن را پرداخت؛ آنگاه دوباره با همسرش نزدیکی و آمیزش نمود، در آن صورت کفّاره‌ی پیشین کفایت نمی‌کند، بلکه باید کفّاره‌ای دیگر برای آن بپردازد؛ ولی اگر چند روز با همسرش جماع کرد - بی‌آن که برای هر روز از آن، کفّاره بپردازد - در آن صورت پرداخت یک کفّاره برای همه‌ی آن‌ها کفایت می‌کند.

ناگفته نماند که حکمت وجوب کفاره از یک طرف، پیشگیری از بازیچه قرار گرفتن احکام شریعت و هتک حرمت آن است؛ و از طرف دیگر، نفس انسان را به خاطر نافرمانی خداوند، تنبیه و پاکیزه می‌گرداند و به همین خاطر، لازم است که کفّاره به همان صورتی که در احکام فقهی بیان گردیده، عملی شود تا در زدودن آثار گناه و نافرمانی خداوند، نقش خود را بتواند به خوبی انجام بدهد.

و دلیل وجوب کفّاره این حدیث است: ابوهریرهس گوید:

«بَیْنَمٰا نَحْنُ جُلُوْسٌ عِنْدَ النَّبِیّ ج اِذْ جٰاءَهُ رَجُلٌ فَقٰالَ: یٰا رَسُوْلَ اللهِ! هَلَکْتُ. قٰالَ: مٰا لَکَ؟ قٰالَ: وَقَعْتُ عَلیٰ اِمْرَأَتِیْ وَ اَنَا صٰائِمٌ. فَقٰالَ رَسُوْلُ اللهِ ج: هَلْ تَجِدُ رَقَبَةً تُعْتِقُهٰا؟ قٰالَ: لٰا. قٰالَ: فَهَلْ تَسْتَطِیْعُ اَنْ تَصُوْمَ شَهْرِیْنِ مُتَتٰابِعَیْنِ؟ قٰالَ: لٰا. قٰالَ: فَهَلْ تَجِدُ اِطْعٰامَ سِتِّیْنَ مِسْکِیْناً؟ قٰالَ: لٰا. قٰالَ: فَمَکَثَ النَّبِیُّ ج فَبَیْنٰا نَحْنُ عَلیٰ ذٰلِکَ، اَتَی النَّبِیَّ ج بِعِرْقٍ فِیْهٰا تَمْرٌ - وَ الْعِرْقُ: الْمِکْتَلُ - قٰالَ: اَیْنَ السّٰائِلُ؟ فَقٰالَ: اَنَا. قٰالَ خُذْ هٰذٰا فَتَصَدَّقْ بِهِ. فَقٰالَ الرَّجُلُ: عَلیٰ اَفْقَرٍ مِنِّیْ یٰا رَسُوْلَ اللهِ؟ فَوَاللهِ مٰا بَیْنَ لٰابِتَیْهٰا - یُرِیْدُ الْحَرَّتَیْنِ - اَهْلُ بَیْتٍ اَفْقَرَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِیَ. فَضَحِکَ النَّبِیُّ ج حَتّٰی بَدَتْ اَنْیٰابُهُ. ثُمَّ قٰالَ: اَطْعِمْهُ اَهْلَکَ» (بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی و ابن ماجه)؛

«در حالی که نزد پیامبر ج نشسته بودیم، مردی آمد و گفت: ای رسول خدا ج! هلاک شدم. پیامبر ج فرمود: چی شده؟ گفت: در حال روزه با همسرم آمیزش کردم. پیامبر ج فرمود: آیا می‌توانی برده‌ای را آزاد کنی؟ گفت: خیر. فرمود: آیا می‌توانی دو ماه پشت سر هم روزه بگیری؟ گفت: نه. فرمود: آیا می‌توانی شصت نفر مستمند را طعام بدهی؟ گفت:‌ نه. ابوهریرهس گوید: پیامبر اندکی درنگ کرد؛ آنگاه سبد بزرگی از خرما را برای پیامبر ج آوردند. فرمود: سؤال‌کننده کجاست؟ آن مرد گفت: من هستم. پیامبر ج فرمود: این را بگیر و آن را به عنوان کفّاره‌ی روزه‌ی خویش صدقه بده. آن مرد گفت: به فقیرتر از خودم بدهم ای رسول خدا؟ به خدا سوگند! در تمام مدینه‌ی منوره، خانواده‌ای فقیرتر از خانواده‌ی من وجود ندارد. پیامبر ج خندید به گونه‌ای که دندان‌های نیشش نمایان شد؛ سپس فرمود: با آن، خانواده‌ات را طعام بده».]


 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد