ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
باب (4)
رسول خدا ج
و آراستن و شانه کردن موی
(1) حَدَّثَنَا إِسحَاقُ بنُ مُوسَى الأَنصَارِیُّ، حَدَّثَنَا مَعنُ بنُ عِیسَى، حَدَّثَنَا مَالِک بْنُ أَنَسٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ کُنْتُ أُرَجِّلُ رَأْسَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا حَائِضٌ.
32 ـ (1) ... عایشهل گوید: در حالی که در قاعدگی و عادت ماهیانهی خویش بودم، موهای سر رسول خدا ج را شانه میکردم و میآراستم و بدانها میرسیدم.
&
«اُرَجِّلُ»: موهای سر رسول خدا ج را روغن میمالیدم و شانه میکردم و میآراستم و بدانها میرسیدم.
«تَرَجُّل»: روغن مالیدن و شانه کردن و آراستن موی سر.
«حائض»: زن قاعده شده، زنی که عادت ماهیانه و قاعدگی خویش را سپری کند و ماهی یکبار به مدت چند روز از رحم وی خون جریان داشته باشد.
از این حدیث دانسته میشود که بدن زن، در حال قاعدگی از جهت مادّی نجس و پلید نیست، به طوری که هر چیزی بدان برخورد نماید، آلوده و نجس گردد. بلکه نجاست آن حکمی و معنوی است که شریعت، ازالهی آن را به طهارت کبری، یعنی «غسل» مقرر فرموده است. اما بدن زن حائض، دست و دهان و آب دهان و ... نه نجس است و نه آلوده به نجاست.
زنان در گذشته چنین گمان میبردند که بدنشان درحال قاعدگی آلوده است؛ تا آنکه روزی رسول خدا ج به عایشهل فرمود: این کوزهی آب را به من بده ... عایشهل گفت: ای رسول خدا ج ! من در حال قاعدگی هستم! آن حضرت ج فرمودند: «إنّ حیضتک لیست فی یدک»؛ «دستت که قاعدگی ندارد»[بخاری].
و این بدان معنی است که در چنین حالتی دست نجس نیست تا با برخورد با آب، آب را آلوده کند. بنابراین، آبی که با بدن زن در حال قاعدگی تماس حاصل نماید، پاک و پاکیزه میباشد.
روایت شده که یهودیان و مجوسیان، نسبت به زن در حال حیض و قاعدگی، بسیار سختگیری میکردند و در دوری کردن از وی، افراط و مبالغه مینمودند؛ و از طرف دیگر، مسیحیان، با زنان حائضه، مجامعت مینمودند و به حیض توجهی نداشتند. در جاهلیّت نیز زنان حائضه را از خود دور میساختند و با آنان غذا نمیخوردند و یکجا نمینشستند و حتی در یک منزل هم زندگی نمیکردند و مثل یهود و مجوس، با آنان سختگیری میکردند.
ولی اسلام بر این روشها، خط بطلان کشید و در این زمینه، طریقهی عادلانهای را انتخاب کرده که از افراط و مبالغهی کسانی که زنان حائضه را از منزل اخراج میکنند و تفریط نصاری که حتی از مجامعت با آنان خودداری نمیکنند، به دور میباشد و بهترین راه، حدّ وسط و به دور از افراط و تفریط است. و عایشهل نیز این حدیث را در رد کسانی بیان داشت که میپنداشتند، دست زدن زن حائض به بدن، موجب باطل شدن وضوی مرد و نجس شدن بدن او میشود.
(2) حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ عِیسَى، حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، حَدَّثَنَا الرَّبِیعُ بْنُ صُبَیْحٍ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ أَبَانٍ ـ هُوَ الرَّقَاشِیُّ ـ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُکْثِرُ دَهْنَ رَأْسِهِ، وَتَسْرِیحَ لِحْیَتِهِ، ویُکْثرُ الْقِنَاعَ، حَتَّی کَأَنَّ ثَوْبَهُ ثَوْبُ زَیَّاتٍ.
33 ـ (2) ... انس بن مالکس گوید: رسول خدا ج بر موهای سرشان، بسیار روغن میمالیدند و بسیار ریش خویش را شانه میکشیدند و زیاد زیر عمامهی خویش، پارچهای را میبستند [تا آن تکه پارچه، عمامه را از برخورد با روغن حفظ کند]؛ و به قدری در روغن زدن سر و ریش مبالغه و زیاده روی میکردند که گویی دستارشان، دستار روغن فروش و تاجر روغن است.
&
«یُکثر»: زیاد و فراوان روغن میمالید.
«دُهن»: روغن.
«تسریح»: شانه کردن، آراستن و آرایش مو، فرم دادن به مو به ذریعهی شانه کردن و آراستن.
«القناع»: روسری، آنچه با آن سر خود را بپوشانند، ماسک. و در اینجا مراد همان تکه پارچهای است که پیامبر اکرم ج در زیر عمامهی خویش میبستند، تا از برخورد روغن با عمامهی ایشان جلوگیری کند [دستار].
«کَأَنَّ»: حرفی است که اسم را منصوب و خبر را مرفوع میکند و در معانی زیر به کار میرود:
1- تشبیه؛ مانند: «کانَّ زیداً اسدٌ: گویی که زید شیری است». این معنی بیشتر از معانی دیگرِ «کأنَّ» به کار میرود.
2- شک و گمان؛ مانند: «کأنَّ زیداً قائمٌ: گمان میرود که زید ایستاده است».
3- تقریب؛ مانند: «کأنَّک بالشتاء مقبلٌ: گویی که زمستان به زودی فرا میرسد».
«کأنَّ»: گاهی مخفف میشود؛ و این در صورتی است که اسم آن مقدّر و خبر آن، جملهی اسمیّهای است که بلافاصله پس از آن میآید. مثل: «کأن زیدٌ قائمٌ: گویی زید ایستاده است». و یا خبر آن جملهی فعلیهای است که به وسیلهی «لم» یا «قد»، از آن فاصله یافته است. مثل: «کأن لم تغن بالامس: گویی که دیروز بینیاز نشد»؛ و «کأن قد قام قائمهم: گویی که برپا شوندهی آنان برخاست».
اسم کأنَّ در مثالهای بالا، ضمیر شأن محذوف است و تقدیر آن «کأنّه» است. و گاهی نیز اسم آن آشکار میشود؛ مانند: «کأنَّ ثدییه حقان: گویی که پستانهای او دو عطردان است»؛ و در این صورت خبر آن مفرد آورده میشود.
و در حدیث «کأنَّ ثوبَه ثوبُ زیّاتٍ»: برای تشبیه آمده است. یعنی گویا که دستار پیامبر ج دستار روغن فروش است.
«ثوبَه»: مراد از لباس پیامبر ج همان «قِناع» و تکه پارچهای است که پیامبر ج در زیر عمامهی خویش میبستند تا از برخورد روغن با عمّامهی ایشان، جلوگیری کند و نگذارد تا عمامه به روغن ملوّث شود[دستار].
«زیّات»: روغن فروش، تاجر روغن و یا روغنگر.
(3) حَدَّثَنَا هَنَّادٌ بْنُ السَّریِّ، حَدَّثَنَا أَبُو الأَحْوَصِ، عَنْ أَشْعَثَ ابنِ أَبیِ الشَّعثََاءِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ إِنْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم لَیُحِبُّ التَّیَمُّنَ فِى طَهُورِهِ إِذَا تَطَهَّرَ، وَفِى تَرَجُّلِهِ إِذَا تَرَجَّلَ، وَفِى انْتِعَالِهِ إِذَا انْتَعَلَ.
34 ـ (3)... عایشهل گوید: رسول خدا ج دوست داشتند به هنگام شستشو و تمیز نمودن بدنشان و شانه کردن و آراستن موهای سر و ریششان و پوشیدن کفششان، [وخلاصه در تمام کارهای خیر و با ارزششان،] طرف راست را به جلو اندازند و با سمت راست، آن را شروع نمایند.
&
«التَّیَمُّن»: کارهای خود را با دست و پا و طرفِ راست آغاز کردن و سمت راست را مقدّم داشتن.
«طَهوره»: این کلمه را میتوان به دو صورت خواند:
1- به ضم طاء«طُهور»: به معنای پاک کردن، پاکیزه ساختن، طهارت کردن و تمیز نمودن. یعنی پیامبر ج به هنگام شستشو و تمیز نمودن بدنشان، طرف راست را به جلو میانداختند و با سمت راست، آن را شروع میکردند.
2- به فتح طاء«طَهور»: به معنای آنچه که با آن طهارت گیرند؛ آنچه که با آن چیزی را بشویند و پاک کنند؛ مانند: آب؛ آنچه که سبب پاکی شود؛ مانند: آب. یعنی پیامبر ج در وقت استعمال آب و آنچه که با آن طهارت میگیرند، جانب راست اعضای خویش را برای شستن و تمیز کردن مقدّم میداشتند.
«اذا تَطهَّر»: هر زمان که شستشو میکرد و سر و تن میشست و طهارت و پاکیزگی حاصل مینمود.
«ترجّله»: ترجُّل: روغن مالیدن وشانه کردن و آراستن موی سر و ریش.
«اذا ترجّل»: هر زمان که موهای سرو ریش خویش را روغن میمالید و شانه میکشید و میآراست.
«انتعاله»: انتعال: کفش پوشیدن. «إذا انتعل»: هر زمان که کفش در پای میکرد.
(4) حَدَّثَنَا مُحَّمَدُ بنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنِ سَعیدٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ حَسَّانٍ، عَنِ الْحَسَنِ، عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ مُغَفلٍ، قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنِ التَّرَجُّلِ إِلَّا غِبًّا.
35 ـ (4) ... عبدالله بن مغفلس گوید: رسول خدا ج از آنکه شخصی موهایش را هر روز شانه کشد، نهی فرمودند؛ به جز از شانه زدن به موها روز درمیان که از آن نهی نفرمودند.
&
«غِبّاً»: یک روز درمیان، روز درمیان آمدن، یک روز آمدن و یک روز نیامدن، یک درمیان، گفته میشود:
«غِبّ الماشیة: ستور یک روز درمیان آب خورد»؛ «غِبّ الرجل فی الزیارة: آن مرد یک روز در میان به دیدن کسی رفت»؛ «زُر غِبّاً تزدد حبّاً: یک روز در میان به دیدن برو تا بر محبت دیگران نسبت به خود بیفزایی»؛ «غبّ الحمّی علی المحموم: تب یک روز در میان بر تب دار بازگشت»؛ «حمّی الغبّ: تب نوبهای که یک روز درمیان آید».
مراد حدیث این است که پیامبر ج از آنکه شخصی پیوسته به فکر آرایش و زینت خویش به سان زنان باشد، نهی فرمودند، تا این کار، باعث ترفّه و غفلت و عیّاشی و خوش گذرانی وی نشود. علاوه از آن، آرایش زیاد و پیوسته به فکر آراستن موی بودن، از عادات زنان است.
از این رو، «ابن عربی» گفته است: «موالاته تَصَنُّعٌ، و ترکه تَدَنُّسٌ و اغبابه سنّة»؛ یعنی: موها را پیوسته شانه کشیدن و آراستن، باعث تکلّف و مشقت است و ترک شانه نمودن موها، باعث آلودگی و کثافتی است و شانه کشیدن موها روز درمیان، سنّت رسول خدا ج و بر مبنای تعالیم و آموزهها و اوامر و فرامین و دستورات و سفارشهای ایشان است.
به هر حال، منظور از نهییی که در حدیث آمده، نهی از افراط و زیاده روی و مبالغه و تکلّف در خودآرایی و آرایش است و گرنه در احادیث و روایاتی دیگر آمده است که پیامبر ج گاهی روزی دوبار موی سر و ریش خویش را شانه میزد.
(5) حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ عَرَفَةَ، حَدَّثَنَا عَبدُالسَّلاَمِ بنُ حَربٍ، عَن یَزِیدَ بنِ أَبی خَالِدٍ، عَن أَبی العَلاَءِ الأَودِیِّ، عَن حمُیَد بنِ عَبدِالرَّحمنِ، عَن رَجُلٍ مِن أَصحَابِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یَتَرَجَّلُ غِبًّا.
36 ـ (5) ... حُمید بن عبدالرحمن بن عوف گوید: مردی از یاران رسول خدا ج چنین نقل کرده و گفته است: «عادت پیامبرگرامی اسلام ج بر آن بود که ایشان موهای سر و ریش خویش را روز درمیان شانه میکشیدند و میآراستند[و از افراط و زیاده روی در خودآرایی و آرایش، پرهیز میکردند]».
&
«عن رجلٍ من اصحاب النّبی ج»: برخی گفتهاند: این شخص، همان «عبدالله بن مغفلس» است. و برخی گفتهاند: «حکم بن عمروس» است و برخی نیز بر این باورند که آن شخص، «عبدالله بن سَرجِسس» است.
به هر حال، مبهم بودن نام صحابه، ضرر و زیانی به صحّت سند و متن حدیث نمیرساند؛ چرا که تمامی صحابه عادلاند؛ و راوی حدیث هر کدام از صحابه باشد، مقبول و پذیرفتنی است و حدیثشان پذیرفته شده میباشد و ضرر و آسیبی به صحّت و درستی سند و متن حدیث نمیرسد.