اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

قسمت دوم: از بعثت رسول الله ص تا هجرتشان به مدینه

(10) شروع دعوت رسول الله ج:

1-          دعوت رسول الله ج در زمان حیاتشان به دو دسته تقسیم می‌شود: 1- مکی 2- مدنی.

دعوت مکی بر دو گونه بود: 1- مخفیانه 2- علنی.

(11) دعوت مخفیانه:

2-          رسول الله ج ابتدا به صورت مخفیانه دعوت را شروع کردند، و خانواده شان یعنی همسر دخترانش، علی، و زید بن حارثه اسلام آوردند.

3-          سپس رسول الله ج به صورت مخفیانه کسانی را که به آن‌ها اعتماد واطمینان داشتند دعوت می‌دادند، که ابو بکرس نیز در همین زمان مسلمان شد. و مردم کم کم از دعوت ایشان با خبر شدند و با همدیگر در مورد آن صحبت می‌کردند.

4-          فقرا ومساکین به سرعت به دین اسلام روی می‌آوردند. 3 سال از دعوت مخفیانه‌ی رسول الله ج گذشت وعده کمی از صحابه گرامی ایمان آورده بودند.

(12) دعوت علنی:

5-           بعد از آن دستور الله عزوجل برای آشکارا نمودن دعوت بر رسول الله ج نازل گردید. الله عزوجل می‌فرماید: ﴿فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِکِینَ٩٤ [الحجر: 94] یعنی: «پس آشکارا بیان کن آنچه را که بدان فرمان داده می‌شوی و به مشرکان اعتنا مکن».

6-          رسول الله ج بر کوه صفا رفتند ودعوتشان را برای مردم آشکار نمودند و به آنان خبر دادند که ایشان فرستاده‌ی الله به سوی همه جهانیان می‌باشند.

(13) عکس العمل قریش در مقابل دعوت علنی پیامبر ج:

7-          اولین عکس العمل قریش در مقابل دعوت رسول الله ج این بود که گروهی را نزد عمویش ابو طالب فرستاند تا رسول الله ج را از دعوتش منع نماید.

8-          سعی وتلاش قریش در وساطت ابو طالب در منع برادر زاده‌اش رسول الله ج نتیجه‌ای نداد. به همین سبب ولید بن مغیره را فرستادند تا به رسول الله ج پیشنهاداتی بدهد.

9-          ولید بن مغیره با رسول الله ج گفتگو کرد، ایشان آیاتی از قرآن را برای او تلاوت کردند که بسیار تحت تأثیر آیات قرار گرفت.

10-      ولید به سوی قریش بازگشت وآنان را نصیحت کرد که یا از رسول الله ج پیروی کنند، و یا او را رها کنند که در میان عرب به دعوت خویش ادامه دهد ولی قریش رأی او را رد کردند.

11-      ولید بن مغیره رسول الله ج را ساحر نامید، در مورد او آیاتی از سوره‌ی مدثر نازل شد که او را به آتش جهنم وعده می‌داد، الله عزوجل می‌فرماید: ﴿ذَرۡنِی وَمَنۡ خَلَقۡتُ وَحِیدٗا١١ [المدثر: 11] یعنی: «مرا وکسی که او را تنها خلق نمودم واگذار».

12-      در این زمان عبد الله بن أم مکتومس که فردی نابینا بود مسلمان شد، وبعد از بلال مؤذن اسلام گردید.

13-      کارهایی که قریش در دشمنی وجنگ با رسول الله ج انجام می‌دادند عبارت بودند از: ایجاد شک وشبهه در مورد قرآن، مخالفت با قرآن، رویارویی با دعوت ورسول الله ج.

(14) شکنجه شدن مسلمانان توسط قریشیان:

14-      قریشیان در جدال خود با رسول الله ج پیروز نشد، بنابراین به فکر افتاد که از راه دیگری اقدام کند، که این راه اذیت وآزار وشکنجه کسانی بود که مسلمان می‌شدند و این امتحان سختی برای صحابه بود.

15-      الله عزوجل رسول الله ج را از طریق عمویشان ابو طالب از قریش در امان نگه داشتند.

16-      کسی که بیشترین وسخت‌ترین شکنجه‌ها را متحمل شد خَبَّاب بن الأَرَتّس بود.

17-      ابو بکر صدیقس کاری بسیار ستودنی انجام داد، وآن: خریدن بردگانی که مسلمان می‌شدند را می‌خرید و آزاد می‌کرد، که بِلال و عامِر بن فُهَیْرَه از جمله‌ی این بردگان بودند.

(15) استهزای پیامبر ج:

18-      قریش راه جدیدی را در پیش گرفت: و آن، استهزای رسول الله ج بود.

از جمله کسانی که رسول الله ج را مسخره می‌کردند: الأَسْوَد بن عَبْد یَغُوث و الأَسْوَد بن عبدالمطلب بودند.

(16) هجرت به حبشه:

19-      قریش به شکنجه‌ی کسانی که ایمان می‌آوردند ادامه داد، و این بر صحابه بسیار دشوار بود، بنابر این رسول الله ج اجازه‌ی هجرت به سوی حبشه را دادند.

20-      مجموعه‌ای مبارک از صحابه که شامل 11 مرد و4 زن بود از مکه خارج شدند و در اولین هجرت در اسلام به سوی حبشه هجرت کردند.

21-      از جمله هجرت کنندگان در اولین هجرت بسوی حبشه، عثمان بن عَفّان وهمسرش رقیه بودند.

رهبری این گروه بر عهده‌ی عثمان بن مَظْعُونس قرار داشت.

22-      حدیث: "همانا آن دو یعنی عثمان ورقیه دختر رسول الله ج- اولین کسانی هستند که بعد از لوط وابراهیم هجرت کردند"، که حاکم آن را روایت کرده، حدیثی ضعیف است.

23-      سوره‌ی نجم نازل شد، و رسول الله ج با صدای بلند آن را در کنار کعبه تلاوت کردند، و وقتی به آیات سجده رسید، سجده نمود، ومشرکین نیز از عظمت این آیات سجده کردند.

24-      خبر سجده کفار قریش بصورتی غیر حقیقی، به این صورت که اهل مکه مسلمان شده‌اند، به گوش مهاجرین حبشه رسیده در نتیجه عده‌ای از آنان به مکه بازگشتند.

(17) اسلام آوردن حمزه وعمرب:

25-      حمزه بن عبد المطلبس و بعد از او عمر بن الخطابس مسلمان شدند، و با مسلمان شدن این دو اسلام قوت گرفت.

26-      در چگونگی مسلمان شدن عمر بن الخطابس روایتی به ثبوت نرسیده است. و داستان مشهوری که عمرس کتک زدن او به خواهرش را -که مسلمان شده بود -، ویا خواندن سوره طه و ... به ثبوت نرسیده بلکه ابن اسحاق آن را بدون سند در کتاب خود ذکر کرده است، وحافظ ابن حجر در لسان المیزان این داستان را بسیار ضعیف و مُنکَر می‌داند.

(18) تطمیع پیامبر ج وطلب معجزه از ایشان:

27-      قریش رویه‌ی جدیدی را برای مقابله با رسول الله ج بکار گرفت، آن‌ها سعی در تطمیع پیامبر ج از طریق مال، زن، و پادشاهی داشتند، به شرط اینکه پیامبر ج از دعوتشان دست بردارند.

28-      قریش عُتْبَه بن رِبیعه را را فرستاد تا با رسول الله ج در این مورد گفتگو کند. رسول الله ج همه‌ی آن‌ها را رد کردند.

29-      پس از آن قریش برای مغلوب کردن رسول الله ج، از ایشان درخواست معجزاتی همچون دیدن فرشتگان وجاری ساختن رودها را کردند.

(19) هجرت دوم به سوی حبشه:

30-      قریش بار دیگر به ستم وتحت فشار قرار دادن کسانی که اسلام می‌آوردند، بخصوص مسلمانان فقیر روی آورد. رسول الله ج به اصحابش اجازه‌ی دومین هجرت را به سوی حبشه دادند.

31-      تعداد مهاجرین حبشه در هجرت دوم: 82 مرد و18 زن بود. و رهبری آنان را جعفر بن أبی طالبس بر عهده داشت.

32-      هجرت دوم به سوی حبشه دشوار‌تر از هجرت اول بود، و قریش به مسلمانان اذیت وآزار بسیار رساندند.

33-      در راه هجرت به سوی حبشه، ماری خالد بن حِزامس را گزید و بر اثر آن او در مسیر هجرتش وفات کرد.

(20) تحریم‌های قریش:

34-      وقتی قریشیان دیدند که اسلام به سرعت عجیبی در حال انتشار است، عهدنامه‌ای ظالمانه را برای تحریم بنی هاشم وبنی مطلب نوشتند.

35-      مفاد عهدنامه این بود که هیچ کس با آنان خرید و فروش نکند و کسی با آنان نشست وبرخاست نکند وارتباطی نداشته باشد، و کسی نه با آنان ازدواج کند، و نه به آنان زن بدهد، و این عهد نامه را در داخل کعبه آویزان کردند.

36-      بنی عبد المطلب وبنی هاشم در شِعْب ابی طالب محاصره شدند. و این تحریم 3 سال به طول انجامید.

37-      کسانی که در شعب ابی طالب بودند زندگی بسیار دشواری داشتند، گرسنگی و تشنگی به آنان فشار می‌آورد ولی چیزی برای خوردن نمی‌یافتند.

38-      در مدت زمان محاصره وتحریم حَبْرُ الأُمَّة ومفسر قرآن، عبد الله بن عباسب در شعب ابی طالب به دنیا آمد.

39-      برخی از قریشیان که با افراد داخل شِعْب عطوفت ومهربانی داشتند، توانستند که وارد کعبه شوند تا این عهدنامه‌ی ظالمانه را پاره کنند ولی دیدند که موریانه تمام عهدنامه را به جز نام الله، خورده است.

(21) وفات ابو طالب:

40-      ابو طالب عموی رسول الله ج بعد از این محاصره از دنیا رفت. رسول الله ج در لحظات آخر از او خواست به کلمه‌ی توحید (لا إله إلا الله) گواهی دهد؛ اما نپذیرفت.

41-      ابو طالب بر کفر از دنیا رفت، و رسول الله ج بر او بسیار اندوهگین شدند، وفرمودند: " تا زمانی که نهی نشده‌ام برایت طلب آمرزش می‌کنم". (متفق علیه)

42-      فرموده‌ی الله عزوجل در سوره‌ی توبه نازل گردید که الله، رسولش و مؤمنین را از طلب آمرزش برای مشرکین نهی می‌کرد؛ حتی اگر نزدیکترین کسانشان باشند.

43-      الله عزوجل فرمود: ﴿مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن یَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِکِینَ وَلَوۡ کَانُوٓاْ أُوْلِی قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ١١٣ [التوبة: 113] یعنی: «پیامبر و مؤمنان را نسزد که برای مشرکان آمرزش بخواهند هر چند که خویشاوند باشند، پس از آنکه برایشان روشن شد که آنان اهل دوزخ اند».

44-      رسول الله ج فرمودند: "ابو طالب، کمترین عذاب اهل دوزخ را می‌چشد، کفشی پوشیده در حالیکه مغزش (از گرمای آن) می‌جوشد". (روایت مسلم)

(22) وفات ام المؤمنین خدیجهل:

45-      خدیجه بنت خُوَیْلِدل بعد از ابو طالب از دنیا رفت، و در منطقه‌ای به نام حَجُون در مقابر مکه دفن شد.

در آن زمان هنوز نماز جنازه مشروع نگردیده بود.

46-      جبریل÷ درباره‌ی خدیجهل به رسول الله ج فرمودند: «بَشرهَا بِبَیْتٍ فِی الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لَا صَخَبَ، فِیهِ وَلَا نَصَبَ». یعنی "خدیجه را بشارت بده به خانه‌ای در بهشت از مرواریدی مُجَوَّف (یعنی درون آن خالی است برای زندگی کردن) که هیچ ناله و فریاد و خستگی و رنجی، در آن یافت نمی‌شود". (متفق علیه)

47-      جبریل÷ به رسول الله ج فرمودند: «هَذِهِ خَدِیجَةُ قَدْ أَتَتْکَ مَعَهَا إِنَاءٌ فِیهِ إِدَامٌ أَوْ طَعَامٌ أَوْ شَرَابٌ، فَإِذَا هِیَ أَتَتْکَ، فَاقْرَأْ عَلَیْهَا السَّلَامَ مِنْ رَبِّهَا عَزَّ وَجَلَّ، وَمِنِّی». " این خدیجه است که نزد تو آمد، ظرفی را به همراه دارد که غذا یا نوشیدنی در آن است، هرگاه نزد تو آمد از طرف پروردگارش واز طرف من به او سلام برسان". (متفق علیه)

48-      رسول الله ج از وفات عمویش ابو طالب وهمسرش خدیجه، بسیار اندوهگین شدند. اما نامگذاری این سال، به سال حزن واندوه به ثبوت نرسیده است.

(23) ازدواج رسول الله ج با عایشه و سَوْدَة ب:

49-      رسول الله ج بعد از وفات خدیجهل، با عایشهل عقد کردند، و بدین ترتیب عایشهل اولین همسر ایشان بعد از خدیجه بودکه با او عقد کردند.

50-      رسول الله ج بعد از او، با سَوْدَه بنت زَمْعَه عقد کردند و بدین ترتیب بعد از خدیجه سَوْدَه اولین زنی بود که با او ازدواج نمودند.

51-      سَوْدَهل تقریبا به مدت 3 سال با رسول الله ج تنها زندگی کرد، و یکی از پایبندترین مردم در برابر دستورات رسول الله ج بود.

(24) شدت یافتن اذیت وآزار قریش پس از وفات ابو طالب:

52-      پس از وفات ابو طالب اذیت وآزار قریش بر رسول الله ج بیشتر شد، به گونه‌ای که نادانان بر ایشان جرأت پیدا کردند، این در حالی بود که در زمان حیات ابو طالب کسی چنین جرأتی نداشت.

53-      رسول الله ج فرمودند: "قریش اذیتی را که از آن بدم بیاید به من نرساند تا اینکه ابو طالب وفات کرد". (روایت امام بیهقی در دلائل النبوة با اسنادی صحیح).

54-      عُقْبَة بن أبی مُعَیْط مشیمه‌ی شتر را بر رسول الله ج انداخت، ولباسش را به دور گردن ایشان کرد ونزدیک بود ایشان را خفه کند.

55-      ابو جهل که لعنت الله بر او باد- نیز سعی کرد که هنگام سجده رسول الله ج پا بر گردن ایشان نهد، اما الله عزوجل پیامبرش را حفظ نمود.

56-      رسول الله ج فرمودند: «لَقَدْ أُوذِیتُ فِی اللَّهِ، وَمَا یُؤْذَى أَحَدٌ، ولَقَدْ أُخِفْتُ فِی اللَّهِ، وَمَا یُخَافُ أَحَدٌ». "همانا آنقدر در راه الله اذیت وآزار به من رسانده شده که هیچ کسی چنین اذیت وآزاری به خود ندیده است، وآنقدر در راه خدا ترسانده شده‌ام که کسی این‌چنین ترسانده نشده است، ". (روایت احمد، واسناد آن صحیح است)

(25) اجازه‌ی ابو بکرس برای هجرت:

57-      ابو بکر صدیقس به علت شدت سختی در مکه از رسول الله ج اجازه هجرت به حبشه را خواست، ورسول الله ج به ایشان اجازه دادند.

58-      ابو بکر صدیقس به قصد هجرت به حبشه خارج شد، وهنگامی که به منطقه بِرْک الغِماد رسید مردی با او ملاقات کرد که به او ابن الدُّغُنَّة می‌گفتند.

59-      ابن الدُّغُنَّة که رئیس قبیله قاره بود، ابو بکر را پناه داد، وبه او گفت: برگرد وپروردگارت را در مکه عبادت کن. و از آن پس قریشیان به او آزار نمی‌رساندند.

60-      قریشیان از اینکه ابن الدُّغُنَّة ابو بکرس را پناه داده بود، بسیار ناراحت بودند، زیرا ابو بکرس آشکارا قرآن را تلاوت می‌کرد.

61-      ابن الدُّغُنَّة از ابو بکر صدیقس خواست که قرآن را با صدای بلند وآشکارا نخواند اما ابو بکرس نپذیرفت وپناه ابن الدُّغُنَّة را برگرداند، وهمچنان در مکه باقی ماند.

(26) رفتن رسول الله ج به طائف:

62-      بعد از اینکه سختی‌ها بر پیامبر ج شدت گرفت، پیاده به سوی طائف حرکت کردند وآنان را به سوی اسلام دعوت دادند.

63-      مردم طائف با سنگ زدن، از رسول الله ج استقبال نمودند، آن‌چنان که از پاهای مبارکشان خون جاری شده بود.

64-      رسول الله ج اندوهگین از طائف خارج شدند وآنقدر غم و اندوه بر ایشان چیره شده بود که وقتی به خود آمدند، متوجه شدند که به قَرْنُ الثعالب رسیده‌اند.

قَرْنُ الثعالب: مکانی بین مکه و طائف، ومحل احرام بستن اهل طائف ونجد می‌باشد که به قَرْن المًنازِل نیز معروف می‌باشد، ودر فاصله 80 کیلومتری مکه قرار دارد.

65-      جبریل÷ به همراه فرشته‌ی کوه‌ها، بر رسول الله ج نازل شد و از ایشان خواستند که بین هلاک نمودن اهل طائف و یا صبر کردن یکی را انتخاب کنند، ایشان ج صبر را برگزیدند.

66-      رسول الله ج به مکه بازگشتند و در پناه مُطْعِم بن عَدِیّ وارد مکه شدند.

(27) اسراء ومعراج 1 (اتفاقات پیش از سفر)

67-      اسراء ومعراج پس از سال‌های طولانی که از دعوت گذشته بود، برای تثبیت و بزرگداشت رسول الله ج پیش آمد.

68-      الله عزوجل قصه‌ی اسراء را در سوره‌ی اسراء و داستان معراج را در سوره‌ی نجم بیان فرموده‌اند.

69-      سفر اسراء ومعراج یکی از بزرگترین معجزات پیامبر ج به شمار می‌آید که با آن، الله عزوجل پیامبرش را تکریم نمود.

70-      اسراء ومعراج در کمتراز یک شب اتفاق افتاد. رسول الله ج بعد از نماز عشاء خارج شدند وقبل از صبح بازگشتند. حقیقتا معجزه‌ای است که هیچ کس نمی‌تواند آن را تصور کند.

71-      این سفر با آمدن جبریل÷ نزد رسول الله ج شروع شد، جبریل ایشان را از خانه‌اش آمد به کعبه ببرد.

72-      در کنار کعبه جبریل÷ سینه‌ی رسول الله ج را شکافت وقلب مبارکشان را بیرون آورد وآن را با آب زمزم شستشو داد، ومملو از ایمان وحکمت نمود. سپس آن را به جای خود برگرداند، و سینه‌ی مبارکشان را دوخت.

73-      آنگاه رسول الله ج به همراه جبریل÷ سوار بر بُراق شدند، لحظاتی نگذشت که به مسجد الأقصی رسیدند.

بُراق: حیوانی سفید رنگ، بزرگتر از الاغ وکوچکتر از قاطر بود که سرعتی بسیار زیاد داشت به گونه‌ای که هر پرشش تا جایی که چشم کار می‌کرد بود.

(28) اسراء ومعراج 2 (در مسجد الأقصی)

74-       هنگامی که رسول الله ج وارد مسجد الأقصی شدند امری بسیار بزرگ را مشاهده نمود. الله عزوجل همه‌ی پیامبران را برای ایشان زنده گرداند.

75-      تعداد پیامبران 124 هزار نفر، وتعداد رسولان 315 نفر می‌باشد. این تعداد در حدیث ابو ذرس در صحیح ابن حبان ذکر شده است.

76-      هنگامی که رسول الله ج به همراهی جبریل وارد مسجد الأقصی شدند نماز بر پا شد. جبریل÷ رسول الله ج را جلو فرستاد تا امامت نماز را عهده دار، امامی که مأمومینش امامان همه‌ی انسان‌ها بودند.

77-      چه مکانت ومنزلت عظیمی برای رسول الله ج می‌باشد که امامت همه‌ی انبیا را به عهده گیرند.

(29) اسراء ومعراج 3 (آغاز معراج)

78-      هنگامی که از نماز با پیامبران فارغ گشت معراج (پله) آورده شد. پله‌ای که شکل واندازه‌ی آن را کسی جز الله عزوجل نمی‌داند.

79-      رسول الله ج به همراه جبریل به معراج رفتند، لحظاتی بیش نگذشت که به آسمان دنیا رسیدند. آسمان برای آن‌ها باز شد و رسول اللهج در این آسمان امور عجیبی مشاهده نمودند.

(30) اسراء ومعراج 4 (در آسمان دنیا)

80-      رسول الله ج در آسمان دنیا ابو البشر آدم÷ را ملاقات نمودند. و حال کسانی را که ظالمانه مال یتیم را می‌خورند را مشاهده نمودند.

81-      رسول الله ج در آسمان دنیا حال غیبت کنندگان، زناکاران و ربا خواران را مشاهده نمودند، پناه می‌بریم به الله از این اعمال.

(31) اسراء ومعراج 5 (در آسمان دوم، سوم، چهارم و پنجم)

82-      سپس رسول الله ج همراه با جبریل÷ به آسمان دوم بالا رفتند، و در آن: دو پسر خاله را دیدند: یحیی بن زکریا و عیسی بن مریم علیهما السلام.

83-      سپس به آسمان سوم بالا رفتند و در آن یوسف÷ را ملاقات کردند. رسول الله ج می‌فرمایند: "نیمی از زیبایی به او عطا شده است".

84-      سپس به همراهی جبریل به آسمان چهارم رفتند و در آن ادریس÷ را ملاقات کردند.

85-      سپس رسول الله ج وجبریل÷ به آسمان پنجم بالا رفتند، ودر آن هارون÷ را ملاقات نمودند.

(32) اسراء ومعراج 6 (در آسمان ششم و هفتم)

86-      سپس به آسمان ششم بالا رفتند و در آن موسی÷ را ملاقات کردند.

87-      سپس به آسمان هفتم بالا رفتند و در آن پدر همه‌ی پیامبران، ابراهیم علیه الصلاة والسلام را ملاقات کردند.

88-      ابراهیم÷ به رسول الله ج فرمود: "از طرف من سلام امتت را برسان وبه آنان خبر ده که خاک بهشت پاک وآبش شیرین است، و نهال‌های آن: سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، و الله أکبر است". (روایت ترمذی وسند آن حسن می‌باشد).

(33) اسراء ومعراج 7 (ادامه سفر)

89-      بعد از اینکه رسول الله ج ملاقات با ابراهیم÷ را به اتمام رساند به همراه جبریل÷ به بهشت وارد شدند، و چیزهای زیادی را در آنجا مشاهده کردند.

90-      رسول الله ج در بهشت: قصری برای عمر بن الخطاب، و کنیزی برای زید بن حارثة را دیدند وبه آن‌ها یعنی عمر و زید- خبر دادند، وبه آن‌ها خبر داد.

 همچنین رود کوثر، و آتش جهنم در حالکیه خودش را در هم می‌کوبید، ومالک فرشته نگهبان جهنم را مشاهده کردند. (به الله پناه می‌بریم از شر آتش جهنم).

(34) اسراء ومعراج 8 (بالاترین مقام)

91-      سپس جبریل÷ رسول الله ج را به گوشه و کنار آسمان هفتم برد، آنگاه جبریل÷ ایستاد.

92-      پس رسول الله ج جلو رفتند و به جایی رسیدند که هیچ بشر وهیچ فرشته‌ای به آنجا نرسیده است.

93-      رسول الله ج به جایگاهی رسیدند که صدای قلم فرشتگانی که حکم الله را می‌نویسند را شنیدند. (روایت مسلم)

(35) اسراء ومعراج 9 (هدایای الهی)

94-      آنجا در آن مکان پاک وبلند مرتبه الله عزوجل با پیامبرش ج صحبت کرد و نمازهای پنجگانه را بر ایشان فرض نمود.

95-      در این مکان پاک وعظیم:

-       الله عزوجل نمازهای پنجگانه را فرض نمودند.

-       گناهان هر مسلمان را بخشیدند، به این معنا که تا ابد در دوزخ باقی نمی‌ماند.

-       وآیات پایانی سوره بقره بر ایشان نازل شد.

(36) اسراء ومعراج 10 (بازگشت از سفر)

96-      پس از اتمام کلام الله عزوجل با رسول الله ج، ایشان به نزد جبریل رفتند، وسپس با هم به مسجد الأقصی رفته واز آنجا ایشان سوار بر بُراق شده وبه مکه برگشتند.

97-      رسول الله ج قومش را از ماجرای اسراء ومعراج با خبر ساختند وبزرگی وعظمت آن را برایشان بازگو کردند ولی آن‌ها ایشان را تکذیب کردند وتنی چند از مسلمانان به خاطر عدم درک این امر بزرگ مرتد شدند.

أبو بکر صدیقس آمدند وایشان را تصدیق کردند. رسول الله ج به أبو بکرس فرمودند: تو ای أبو بکر، صدیق هستی، به همین دلیل لقب صدیق گرفتند.

(37) اسراء ومعراج 11 (تعیین اوقات نماز)

98-      جبریل÷ یک روز بعد از اسراء ومعراج بر رسول الله ج نازل گردید تا اوقات نمازهای پنجگانه را به ایشان بیاموزد.

99-      در اسراء ومعراج هر نماز پنجگانه دو رکعت فرض گردید مگر نماز مغرب که 3 رکعت تعیین شد.

100- در آن زمان قبله به سوی بیت المقدس بود. ورسول الله ج هنگامی که نماز می‌خواند کعبه را پیش روی خود قرار می‌داد و به سوی بیت المقدس نماز می‌خواند، وبدین صورت به سوی دو قبله می‌خواند.

(38) دو نیم شدن ماه:

101- قریشیان از پیامبر ج معجزه‌ای حسی وملموس درخواستند.

102- رسول الله ج از پروردگار خواستند ماه را به دو نیم کند. الله سبحانه وتعالی نیز آن را به دو نیم کرد وقریشیان آن را دیدند.

103- وقتی قریشیان این معجزه‌ی خارق العاده را مشاهده نمودند، آن را تکذیب کرده، وگفتند: به خدا قسم تو ساحری. معجزه‌ای که جز انسان معاند کسی دیگر آن را انکار نمی‌کند.

104- آنگاه الله عزوجل این آیه را نازل فرمود: ﴿ٱقۡتَرَبَتِ ٱلسَّاعَةُ وَٱنشَقَّ ٱلۡقَمَرُ١ وَإِن یَرَوۡاْ ءَایَةٗ یُعۡرِضُواْ وَیَقُولُواْ سِحۡرٞ مُّسۡتَمِرّٞ٢ وَکَذَّبُواْ وَٱتَّبَعُوٓاْ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَکُلُّ أَمۡرٖ مُّسۡتَقِرّٞ٣ [القمر: 1-3] یعنی: «قیامت نزدیک شد، وماه شکافته شد. و اگر نشانه‌ای را ببینند سرگردانی می‌کنند، و می‌گویند این نشانه سحری است باطل وگذرا، و تکذیب کردند و از هوای نفسشان پیروی کردند، و هر امری ثابت و ماندگار می‌ماند».

(39) دعوت قبایل به اسلام:

105- رسول الله ج به این فکر افتادند که قبایل عرب را به اسلام دعوت کنند. شاید قبیله‌ای ایمان آورد و ایشان را یاری نماید.

106- وقتی رسول الله ج در بین قبایل دعوت می‌دادند، ابو لهب و ابو جهل -که الله آنان را روسیاه گرداند- به نوبت رسول الله ج را تکذیب می‌کردند.

107- عکس العمل قبایل عرب در مقابل دعوت پیامبر ج متفاوت بود. گروهی از ایشان برائت جستند، و گروهی طمع در جانشینی ایشان داشتند و گروهی نیز سکوت اختیار کردند.

(40) سر آغاز ایمان آوردن انصار:

108- در سال 11 بعثت، در موسم حج، رسول الله ج با شش نفر از خزرج که الله عزوجل به آن‌ها اراده‌ی خیر داشت ملاقات کرده، و آنان را به سوی اسلام دعوت کردند.

109- این شش نفر که به پیامبر ج ایمان آوردند، عبارت بودند از: أسْعَد بن زُرَارَة، و عَوْف بن الحارث، و رافِع بن مالک، و قُطْبَه بن عامر، و عُقْبَه بن عامر وجابر بن عبد الله بن رِئاب رضی الله عنهم-.

110- این چند نفر به مدینه بازگشتند و برای قومشان از رسول الله ج گفتند و آنان را به دین اسلام دعوت دادند، تا اینکه اسلام در بینشان منتشر گشت.

111- خانه‌ای از خانه‌های انصار باقی نماند مگر اینکه نام رسول الله ج در آن برده می‌شد. در سال 12 بعثت 12 نفر از انصار برای انجام مناسک حج به مکه رفتند.

(41) بیعت عَقَبه اول:

112- این گروه 12 نفره با رسول الله ج ملاقات کرده وبا ایشان بیعت نمودند که این بیعت به بیعت عَقَبه‌ی اول مشهور است. از جمله اشتباهات این است که برخی این بیعت را بیعت زنان می‌نامند.

113- مفاد بیعت عَقَبه اول:

-                اطاعت از رسول الله ج در خوشی وناخوشی و در سختی و آسانی.

-                نصرت ویاری ایشان به هنگام آمدن به مدینه.

114- نامگذاری این بیعت به بیعت زنان اشتباهی است از طرف برخی راویان حدیث. در حالیکه از زنان نه در این بیعت و نه در بند‌های آن، نامی برده نشده است.

(42) ارسال مُصْعَب بن عُمَیْرس به مدینه:

115- هنگامی که گروه انصار قصد برگشتن به مدینه را داشتند، رسول الله ج مُصْعَب بن عُمَیْرس را با آنان فرستاد تا اصول دین را به انصار بیاموزد.

116- از طریق مُصْعَب دو رئیس قبیله بنی عبد الأَشْهَل یعنی: سَعْد بن مُعاذ و أُسَیْد بن حُضَیرب مسلمان شدند.

117- مصعب در خانه‌ی أَسْعَد بن زُرَارَة اقامت گزید و مردم را به سوی اسلام دعوت می‌داد، تا اینکه خانه‌ای از خانه‌های انصار باقی نماند مگر اینکه اسلام به آن وارد شد.

(43) بیعت عَقَبه دوم:

118- در سال 13 بعثت، 73 مرد و 2 زن از انصار، برای ملاقات با رسول الله ج در مراسم حج شرکت کردند، تا اینکه بزرگترین توافقنامه‌ی تاریخ اسلام را ببندند.

119- ارتباط‌های پنهانی بین پیامبر ج و بین آن 73 نفر از انصار رد وبدل شد تا در نیمه‌های ایام تشریق در شِعبی که در کنار عقبه بود، جمع شوند.

ایام تشریق: روزهای 11، 12 و13 ذی الحجه می‌باشد.

120- در شب موعود، رسول الله ج با آن 73 مرد و2 زن که همگی از انصار بودند، برای بستن بزرگترین بیعتب که به بیعت عقبه‌ی دوم معروف شد، جمع شدند.

121- اولین کسی که با پیامبر ج بیعت کرد البَراء بن مَعْرورس بود. سپس رؤسای انصار بیعت کردند.

(44) مفاد بیعت عَقَبه دوم:

122- بندهای این بیعت عبارت بودند از:

-         سمع وطاعت از پیامبر ج در سختی و آسانی.

-         حمایت و یاری ایشان به هنگام آمدن به مدینه.

123- بیعت کنندگان به پیامبر ج گفتند: اگر ما به این بیعت وفا نمودیم چه چیزی برای ما خواهد بود؟ فرمودند: بهشت. بنابراین همگیشان موافقت نمودند.

124- از اشتباهات ابن اسحاق در سیرت این است که می‌گوید رسول الله ج در این بیعت بر جهاد نیز بیعت گرفته است. ابن هشام نیز در این اشتباه از ابن اسحاق پیروی کرده است، واین بدون شک از جمله اشتباهات این دو عالم بزرگوار که رحمت الله بر آن‌ها باد- است، زیرا جهاد در سال اول هجرت، فرض شد.

125- اینگونه این بیعت بزرگ بسته شد. بیعتی که سبب هجرت به مدینه گشت تا بنای دولتی اسلامی باشد.

126- کَعْب بن مالکس می‌گوید: "شب عقبه، هنگامی که بر اسلام پیمان می‌بستیم، همراه رسول الله ج حضور داشتم، و دوست ندارم که آن شب را با غزوه‌ی بدر عوض کنم ". (متفق علیه)

127-  بعد از بیعت عَقَبه‌ی دوم، هنگامیکه انصار به مدینه بازگشتند، رسول الله ج خوشحال بودند. زیرا الله عزوجل انصار را یار و پشتیبان ایشان قرار داده بود.

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد