ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سورۀ مائده
1- ﴿رَبِّ إِنِّی لَآ أَمۡلِکُ إِلَّا نَفۡسِی وَأَخِیۖ فَٱفۡرُقۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَ٢٥﴾ [المائدة: 25]
«پروردگارا! من تنها اختیار خود و برادرم (هارون) را دارم؛ میان من و این قوم ستمپیشه، (با عدالت خداوندی خود) داوری کن.»
موسی÷ در حالی که افراد فاسق از پیکار در راه خدا استنکاف کردند و حاضر نشدند به سرزمین مقدّس وارد شوند، این ندا را در بارگاه الهی زمزمه کرد. هر مسلمانی میتواند با ابراز ﴿فَٱفۡرُقۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَ﴾ خواهان قضاوت بین خود و افراد فاسق باشد.
2- ﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱکۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِینَ٨٣﴾ [المائدة: 83]
«پروردگارا! (به تو و پیغمبران تو و همۀ کتابهای آسمانی و بدین آیات قرآنی) ایمان داریم پس ما را از زمرۀ (امّت محمّدی که) گواهان (بر مردم در روز رستاخیزند) بشمار آور.»
مؤمنان بر هر آنچه بر پیامبر ج نازل شده ایمان آورده و بر اثر شناخت حق و دریافت حقیقت، چشمانشان را میبینی که پر از اشک شوق شده و این دعا را میخوانند.[1]
3- ﴿ٱللَّهُمَّ رَبَّنَآ أَنزِلۡ عَلَیۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ تَکُونُ لَنَا عِیدٗا لِّأَوَّلِنَا وَءَاخِرِنَا وَءَایَةٗ مِّنکَۖ وَٱرۡزُقۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ١١٤﴾ [المائدة: 114]
«پروردگارا! خوانی از آسمان فرو فرست تا (روز نزول آن) جشنی برای ما (مؤمنانِ) متقدّمین و (دیگر مؤمنانِ) متأخّرین شود و معجزهای از جانب تو (بر صدق نبوّت من) باشد. و ما را (نه فقط امروز، بلکه همیشه) روزی برسان، و تو بهترین روزیدهندگانی.»
عیسی÷ در جواب درخواست حواریون برای نزول سفرهای از آسمان این دعا را خواند. هر مسلمانی میتواند با ابراز ﴿وَٱرۡزُقۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ﴾ از رازق خود درخواست رزق نماید.[2]
[1]- منظور از ﴿ٱلشَّٰهِدِین﴾ کسانی هستند که که شهادت و گواهی دهندهاند که خداوند حق است و نبوّت پیامبرش به حق است و یا منظور امتی است که بر امتهای دیگر شاهد و گواه هستند. نک: بیضاوی، أنوار التنزیل وأسرار التأویل، 2/104.
[2]- این دعا نمادی از اقرار به "توحید رازقیّت" است؛ چرا که فقط و فقط الله رازق است و هر کس اسباب را رازق خود بداند در توحید رازقیّت به بیراهه رفته گرچه نفی اسباب هم نباید کرد. در واقع نفی اسباب کفر است و تکیه انحصاری بر اسباب شرک.