ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سورۀ یوسف
3- ﴿نَقُصُّ عَلَیۡکَ﴾: ای محمد، به تو خبر میدهیم یا بیان میداریم.
6- ﴿یَجۡتَبِیکَ﴾: تو را بکارهای بزرگ برمیگزیند.
6- ﴿تَأۡوِیلِ ٱلۡأَحَادِیثِ﴾: تعبیر و تفسیر خواب.
8- ﴿نَحۡنُ عُصۡبَةٌ﴾: ما جمعی هستیم میتوانیم کارهای او را درست و مرتب کنیم، نه آن دوتا.
8- ﴿ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ﴾: به ترجیح این دو بر ما، گرفتار خطای آشکار است.
9- ﴿أَوِ ٱطۡرَحُوهُ أَرۡضٗا﴾: او را به سرزمینی دور از پدرش بیندازید.
9- ﴿یَخۡلُ لَکُمۡ وَجۡهُ أَبِیکُمۡ﴾: محبت و توجه پدر تنها به شما رسد.
10- ﴿غَیَٰبَتِ ٱلۡجُبِّ﴾: قعر چاه.
10- ﴿ٱلسَّیَّارَةِ﴾: مسافرین.
12- ﴿یَرۡتَعۡ﴾: تا از خوردنیهای لذیذ فراوان بخورد.
12- ﴿یَلۡعَب﴾: مسابقه و تیر اندازی کند.
15- ﴿أَجۡمَعُوٓاْ﴾: قصد کردند.
17- ﴿نَسۡتَبِقُ﴾: مسابقه تیر اندازی میکردیم.
18- ﴿سَوَّلَتۡ﴾: آراسته و آسان کرده است.
18- ﴿فَصَبۡرٞ جَمِیلٞ﴾: در این امر به غیر خدا شکایت نمیکنم.
19- ﴿سَیَّارَةٞ﴾: کاروانیکه از مَدین عازم مصر بود.
19- ﴿وَارِدَهُمۡ﴾: کسیکه پیشاپیش همسفران برای تهیه آب حرکت میکند.
19- ﴿فَأَدۡلَىٰ دَلۡوَهُۥ﴾: پس دلوش را به چاه انداخت تا آب بگیرد.
19- ﴿أَسَرُّوهُ﴾: آب رسان و یارانش او را از بقیه پنهان کردند یا برادرانش حال او را نهان داشتند.
20- ﴿شَرَوۡهُ﴾: برادرانش یا کاروانیان او را فروختند.
20- ﴿بِثَمَنِۢ بَخۡسٖ﴾: به قیمت اندک.
21- ﴿أَکۡرِمِی مَثۡوَىٰهُ﴾: محل اقامت او را خوش آیند و نیکو بساز.
21- ﴿غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِه﴾: خدا تواناست، هیچ کس نمیتواند مانع اجرای کار او شود.
22- ﴿بَلَغَ أَشُدَّهُۥ﴾: به کمال قوت خود رسید.
23- ﴿رَٰوَدَتۡهُ﴾: برای همبستر شدن با یوسف حیله به خرج داد.
23- ﴿هَیۡتَ لَکَ﴾: بشتاب و بیا که میل و رغبت من به توست.
23- ﴿مَعَاذَ ٱللَّهِ﴾: از انجام این عمل به خدای یکتا پناه میبرم.
24- ﴿هَمَّ بِهَا﴾: به غریزه بشری قصد او کرد، همراه با عصمت.
24- ﴿ٱلۡمُخۡلَصِینَ﴾: برگزیدگان برای طاعت یا رسالت او تعالی.
25- ﴿وَٱسۡتَبَقَا ٱلۡبَابَ﴾: هر دو بهسوی در دویدند، یوسف میخواست بیرون شود اما او مانع میشد.
25- ﴿قَدَّتۡ قَمِیصَهُۥ﴾: پراهن او را درید.
25- ﴿أَلۡفَیَا سَیِّدَهَا﴾: شوهرش را دیدند.
26- ﴿شَهِدَ شَاهِدٞ﴾: خدا کودکی را در گهواره به سخن آورد و او به برائت یوسف شهادت داد.
30- ﴿شَغَفَهَا حُبًّا﴾: محبت جوان دل او را پاره کرده است.
31- ﴿أَعۡتَدَتۡ لَهُنَّ مُتَّکَٔٗا﴾: برای آنها پشتی و ناز بالش آماده ساخت.
31- ﴿أَکۡبَرۡنَهُ﴾: عظمت و شکوه او را دریافتند و با دیدن جمال زیبا او مدهوش شدند.
31- ﴿قَطَّعۡنَ أَیۡدِیَهُنَّ﴾: از فرط حیرت و دهشت، دستهای خود را بریدند.
31- ﴿حَٰشَ لِلَّهِ﴾: خدا پاک و منزه است و از آفرینش مانند این ناتوان نیست.
32- ﴿فَٱسۡتَعۡصَمَ﴾: اما دست از عفت برنداشت و نپذیرفت.
33- ﴿أَصۡبُ إِلَیۡهِنَّ﴾: به پذیرش خواهش آنها متمایل میشوم.
36- ﴿أَعۡصِرُ خَمۡرٗا﴾: انگور را میفشارم که برای استفادة شاه شراب ساخته شود.
37- ﴿ذَٰلِکُمَا﴾: این تعبیر خواب و خبر دادن از چیزهایی که آمدنی است.
40- ﴿ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ﴾: دین مستقیم یا استوار با دلایل.
43- ﴿عِجَاف﴾: بسیار لاغر. ﴿تَعۡبُرُونَ﴾: تأویل و تعبیر آن را میدانید.
44- ﴿أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمٖ﴾: خوابهای پریشان.
45- ﴿ٱدَّکَرَ بَعۡدَ أُمَّةٍ﴾: بعد از مدت زیاد به یاد آورد.
47- ﴿دَأَبٗا﴾: مثل عادت همیشگی خود به کشت و زرع بپردازید.
48- ﴿تُحۡصِنُونَ﴾: برای بذر ذخیره میکنید.
49﴿یُغَاثُ ٱلنَّاسُ﴾: باران میبارد و زمینهای مردم پرسبزه و گیاه میشود.
49- ﴿یَعۡصِرُونَ﴾: آنچه عصارهاش گرفته میشود میفشارند، مانند زیتون.
50- ﴿مَا بَالُ ٱلنِّسۡوَةِ﴾: سرگذشت آن زنها چه بود؟
51- ﴿مَا خَطۡبُکُنَّ﴾: کار شما چگونه بود؟
51- ﴿حَٰشَ لِلَّهِ﴾: خدا منزه و عفت یوسف شگفت انگیز است.
51- ﴿حَصۡحَصَ ٱلۡحَقُّ﴾: حقیقت پنهان آشکار شد.
54- ﴿مَکِینٌ﴾: دارای مقام عالی و اختیارات گسترده.
56- ﴿یَتَبَوَّأُ مِنۡهَا﴾: به سرزمین مصر اقامت میگزیند.
59- ﴿جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمۡ﴾: یوسف ضروریات آنها را تهیه کرد.
62- ﴿بِضَٰعَتَهُم﴾: کالای آنها را که با آن مواد غذایی خریدند.
62- ﴿رِحَالِهِمۡ﴾: ظرفهای آنها که مواد غذایی داشت.
65- ﴿مَتَٰعَهُمۡ﴾: مواد غذایی یا بارهای خود را.
65- ﴿مَا نَبۡغِی﴾: بالاتر از این چه احسانی میخواهیم؟
65- ﴿نَمِیرُ أَهۡلَنَا﴾: از مصر برای خانواده خود مواد غذایی میآوریم.
66- ﴿مَوۡثِقٗا﴾: پیمان مؤکد به سوگند که بتوان به آن اعتماد کرد.
66- ﴿یُحَاطَ بِکُمۡ﴾: همه شما مغلوب یا هلاک شوید.
66- ﴿وَکِیل﴾: مراقب و آگاه.
69- ﴿ءَاوَىٰٓ إِلَیۡهِ أَخَاهُ﴾: برادر پدری و مادری خود بنیامین را نزد خود جای داد.
69- ﴿فَلَا تَبۡتَئِسۡ﴾: اندوهگین مباش.
70- ﴿ٱلسِّقَایَةَ﴾: ظرف طلایی برای نوشیدن آب که به پیمانه کردن استعمال میشد.
70- ﴿أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ﴾: منادی فریاد زد.
70- ﴿ٱلۡعِیرُ﴾: کاروانیکه بار دارد.
72- ﴿صُوَاعَ ٱلۡمَلِکِ﴾: پیمانه پادشاه را.
72- ﴿زَعِیم﴾: کفیل، این جایزه را شخص خودم میدهم.
76- ﴿کِدۡنَا لِیُوسُفَ﴾: بخاطر رسیدن یوسف به هدفش تدبیر کردیم.
76- ﴿دِینِ ٱلۡمَلِکِ﴾: شریعت یا حکم پادشاه مصر.
79- ﴿مَعَاذَ ٱللَّهِ﴾: به خدا پناه میبریم.
80- ﴿ٱسۡتَیَۡٔسُواْ مِنۡهُ﴾: از یوسف مأیوس شدند که سخنان آنها را نپذیرفت.
80- ﴿خَلَصُواْ نَجِیّٗا﴾: تنها شدند و به مشاوره پرداختند.
80- ﴿مَا فَرَّطتُمۡ﴾: کوتاهی کردید «ما» زاید است.
82- ﴿ٱلۡعِیرَ﴾: کاروان.
83- ﴿سَوَّلَتۡ﴾: آراسته و آسان کرده است.
84- ﴿یَٰٓأَسَفَىٰ﴾: ای اندوه بیکران.
84- ﴿وَٱبۡیَضَّتۡ عَیۡنَاهُ﴾: چشمانش را پرده گرفت و سفید شدند.
84- ﴿کَظِیمٞ﴾: خشم یا اندوه فراوان خویش را نهان میداشت.
85- ﴿تَفۡتَؤُاْ﴾: همیشه.
85- ﴿تَکُونَ حَرَضًا﴾: مریض شوی و به آستانه مرگ قرار بگیری.
86- ﴿بَثِّی﴾: غم و اندوه سنگینم را.
87- ﴿فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ﴾: یوسف را جستجو و پیدا کنید. رَوْحِ اللهِ: رحمت خدا.
88- ﴿ٱلضُّرُّ﴾: لاغری از شدت گرسنگی.
88- ﴿بِبِضَٰعَةٖ مُّزۡجَىٰةٖ﴾: متاع از رواج افتاده، بد و تباه.
91- ﴿ءَاثَرَکَ ٱللَّهُ﴾: تو را بر ما فضیلت و برتری داده است.
92- ﴿لَا تَثۡرِیبَ عَلَیۡکُمُ﴾: هیچ توبیخ و سرزنش نمیشوید.
93- ﴿یَأۡتِ بَصِیرٗا﴾: از خوشحالی زیاد بینا میشود.
94- ﴿فَصَلَتِ ٱلۡعِیرُ﴾: کاروان از دیار مصر فاصله گرفت.
94- ﴿لَوۡلَآ أَن تُفَنِّدُونِ﴾: اگر مرا به بیخردی نسبت ندهید یا تکذیب نکنید.
95- ﴿ضَلَٰلِک﴾: نادرست فکر میکنی.
99- ﴿ءَاوَىٰٓ إِلَیۡهِ أَبَوَیۡهِ﴾: پدر و مادرش را نزد خود جای داد و دست به گردن هم انداختند.
100- ﴿سُجَّدٗا﴾: سجده کنان، در شریعت ایشان این کار درست بود.
100- ﴿ٱلۡبَدۡوِ﴾: بادیه.
100- ﴿نَّزَغَ ٱلشَّیۡطَٰنُ﴾: شیطان تخم فساد افکند.
101- ﴿فَاطِرَ...﴾: ای خالق و آفریدگار. . .
102- ﴿أَجۡمَعُوٓاْ أَمۡرَهُمۡ﴾: قصد کردند تا در برابر یوسف دست به حیله بزنند.
105- ﴿کَأَیِّن مِّنۡ ءَایَةٖ﴾: بسیاری از نشانههای خدا.
107- ﴿غَٰشِیَةٞ﴾: عذابیکه دامنگیر همگان شود.
107- ﴿بَغۡتَةٗ﴾: ناگهان.
110- ﴿ٱسۡتَیَۡٔسَ ٱلرُّسُلُ﴾: پیامبران به اثر طولانی شدن زمان از نصرت نومید شدند.
110- ﴿ظَنُّوٓاْ﴾: پیامران گمان کردند یا احساس درونی به آنها دست داد.
110- ﴿بَأۡسُنَا﴾: عذاب ما.
111- ﴿عِبۡرَةٞ﴾: پند و بیدار کنندۀ غافلان است.
111- ﴿یُفۡتَرَىٰ﴾ : به دروغ بافته شود.