ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
6- ﴿لَهۡوَ ٱلۡحَدِیثِ﴾: سخن باطل که انسان را از خیر و عبادت باز دارد.
6- ﴿هُزُوًا﴾: به استهزاء.
7- ﴿وَلَّىٰ مُسۡتَکۡبِرٗا﴾: با تکبر از تفکر در آن اعراض میکند.
7- ﴿وَقۡرٗا﴾: کریی مانع از شنیدن.
10- ﴿بِغَیۡرِ عَمَدٖ﴾: بدون پایه و ستون.
10- ﴿رَوَٰسِیَ﴾: کوههای استوار.
10- ﴿أَن تَمِیدَ بِکُمۡ﴾: تا شما را تکان ندهد.
10- ﴿بَثَّ فِیهَا﴾: در روی زمین پراکنده کرد.
10- ﴿زَوۡجٖ کَرِیم﴾: نوع خوب و پرمنفعت.
12- ﴿لُقۡمَٰنَ﴾: لقمان شخصی صالح و حکیم بود نه پیامبر.
12- ﴿ٱلۡحِکۡمَةَ﴾: عقل، فهم، زیرکی و سخن راست و درست.
14- ﴿وَصَّیۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ﴾: به انسان دستور دادیم و موظفش ساختیم.
14- ﴿وَهۡنًا﴾: در حال ناتوانی.
14- ﴿فِصَٰلُه﴾: پایان دوره شیرخوارگی آن.
15- ﴿أَنَابَ إِلَیَّ﴾: به اخلاص و طاعت به سوی من آمده است.
16- ﴿مِثۡقَالَ حَبَّةٖ...﴾: به وزن کوچکترین چیز...
18- ﴿لَا تُصَعِّرۡ خَدَّکَ لِلنَّاسِ﴾: به تکبر و غرور روی خود را از مردم نگردان.
18- ﴿مَرَحًا﴾: به سرکشی، غرور و خودپسندی.
18- ﴿مُخۡتَالٖ فَخُورٖ﴾: متکبر، کسیکه به خصال نیک خود فخر کند.
19- ﴿وَٱقۡصِدۡ فِی مَشۡیِکَ﴾: در راه رفتن حد وسط را اختیار کن.
19- ﴿ٱغۡضُض﴾: آهسته بدار.
20- ﴿سَخَّرَ لَکُم﴾: برای منافع شما مسخر کرده است.
20- ﴿أَسۡبَغَ﴾: تمام، فراوان و کامل کرد.
22- ﴿یُسۡلِمۡ وَجۡهَهُ...﴾: همه امور خود را بسپارد...
22- ﴿ٱسۡتَمۡسَکَ﴾: چنگزده دلبستگی یافته و پناه برده است.
22- ﴿بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ﴾: به عهد و پیمان مطمئن.
24- ﴿عَذَابٍ غَلِیظٖ﴾: عذاب شدید، دوزخ.
27- ﴿یَمُدُّهُ﴾: بر او افزوده شود.
27- ﴿سَبۡعَةُ أَبۡحُرٖ﴾: هفت دریای پرآب دیگر.
27- ﴿مَّا نَفِدَتۡ﴾: به پایان نرسد.
27- ﴿کَلِمَٰتُ ٱللَّهِ﴾: مقدرات و عجایب صنعت یا علم الهی([1]).
29- ﴿یُولِج﴾: داخل میکند.
32- ﴿غَشِیَهُم مَّوۡجٞ﴾: موجی بالای سر آنها قرار بگیرد.
32- ﴿کَٱلظُّلَلِ﴾: مانند ابر یا کوههای سایه افکن.
32- ﴿فَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞ﴾: عدهای خدا را شکر و به عهد خود وفا میکنند.
32- ﴿خَتَّارٖ کَفُورٖ﴾: غدَّا و ناسپاس.
33- ﴿یَوۡمٗا لَّا یَجۡزِی...﴾: روزیکه در آن چیزی را دور نمیکند...
33- ﴿فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ﴾: شما را به لذتهای خود سرگرم نکند و فریب ندهد.
33- ﴿ٱلۡغَرُور﴾: شیطان اغواگر و امثال آن.
[1]- شیخ مخلوف میگوید: ﴿کَلِمَٰتُ ٱللَّهِ﴾ (مقدوراته وعجائبه أو معلوماته) یعنی: تقدیرها و شگفتیها یا معلوماتش.
میگویم: تفسیر ﴿کَلِمَٰتُ ٱللَّهِ﴾ به تقدیرات و معلومات، مخالف فهم سلف در این زمینه است و همچنین کنار گذاشتن ظاهر لفظ است، بلکه کلمات خداوند -پاک و منزه- همان کلام و سخن او میباشد که پایان ندارد؛ زیرا الله اول است بیآنکه آغازی داشته باشد و آخر است بیآنکه پایانی داشته باشد و پیوسته و همیشه سخن گفته است و هر آنچه که بخواهد و هرگاه که اراده کند میگوید و کلام او در گذشته و آینده هیچ حد و مرزی نداشته و ندارد و درختان و دریاهایی که مقدر نموده تا کلمات الله را بنویسند به ناچار تمام میشوند و پایان میپذیرند اما کلام الله هیچ پایانی ندارد.
تفسیر ﴿کَلِمَٰتُ ٱللَّهِ﴾ به تقدیرات یا معلومات شامل امور وجودی و امور عدمی میشود، در حالی که ویژگی کلمات الله این است که هیچ پایانی ندارد و از امور وجودی است. به نظر میرسد تفسیری که مؤلف ذکر نموده بر اساس مذهب اشاعره در مورد کلام الله است، زیرا آنها میگویند که کلام الله معنایی واحد درونی و قدیمی است و وصف تعدد شامل آن نمیشود. این تعریف مخالف با مذهب اهل سنت و جماعت است که میگویند: «خداوند متعال پیوسته و همیشه به هر کلامی که بخواهد و هرگونه که بخواهد سخن میگوید و کلامش پایانی ندارد و خداوند این گونه وصف میشود که: گفت و میگوید، ندا داده و ندا میدهد، همانگونه خداوند متعال دربارهی خودش چنین خبر داده است او از هر کسی به نفس خویش آگاهتر است و از آفریدههایش صادقتر و نیکو سخنتر است». (نگا: تفسیر ابن جریر ۲۱/۸۰-۸۲ ، تفسیر بغوی ۶/۲۹۲ و تفسیر سعدی ۶/۱۶۶). (برگرفته از مقاله «التعقیبات المفیدة على کتاب کلمات القرآن تفسیر وبیان للشیخ مخلوف»، نوشتهای دکتر محمد بن عبدالرحمن الخمیس).