اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

117- باب: مستحب بودن لباس سفید، و جواز پوشیدن لباس سرخ، سبز، زرد و سیاه و نیز جایز بودن لباس پنبه‌ و کتان، پشم،

117- باب: مستحب بودن لباس سفید، و جواز پوشیدن لباس سرخ، سبز، زرد و سیاه و نیز جایز بودن لباس پنبه‌ و کتان، پشم، مو و دیگر الیاف پارچه‌ای جز حریر (ابریشم)

الله متعال می‌فرماید:

﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمۡ لِبَاسٗا یُوَٰرِی سَوۡءَٰتِکُمۡ وَرِیشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِکَ خَیۡرٞۚ٢٦ [الأعراف: ٢٦]              

ای فرزندان آدم! لباسی برایتان فرو فرستادیم که شرمگاه­هایتان را می­پوشاند و نیز لباسی که مایه­ی زینت شماست؛ و لباس تقوا بهتر است.

شرح

مؤلف/ می‌گوید: «کتاب لباس». این، بهترین ترتیب در طرح موضوع‌ است؛ زیرا خوردن و آشامیدن، لباس باطن است و پوشاک، لباس ظاهر. الله متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعۡرَىٰ ١١٨ وَأَنَّکَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِیهَا وَلَا تَضۡحَىٰ ١١٩

                                                                 [طه: ١١٨،  ١١٩]     

بی‌گمان در بهشت نه گرسنه می‌شوی و نه برهنه. و در آن دچار تشنگی و آفتاب‌زدگی نمی‌گردی.

فرمود: «در بهشت نه گرسنه می‌شوی و نه برهنه». زیرا گرسنگی، برهنگی درونی یا خالی شدن شکم از غذاست. از این‌رو لاین پرسش برای برخی از مردم پیش می‌آید که چرا نفرمود: گرسنه و تشنه نمی‌شوی؟ یا نفرمود: برهنه و آفتاب‌زده نمی‌گردی؟ لذا اندکی دقتِ نظر در مفهومی که ذکر کردیم، بلاغت قرآن را نشان می‌دهد. ﴿أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا، نفی برهنگی یا عاری شدنِ درون است و ﴿وَلَا تَعۡرَىٰ، نفی برهنگیِ ظاهری. هم‌چنین ﴿لَا تَظۡمَؤُاْ، نفی عَطَش و حرارت درون است؛ ﴿وَلَا تَضۡحَىٰ، نفیِ آفتاب‌زدگی یا آسیب دیدن از حرارتِ خورشید می‌باشد؛ یعنی نفیِ حرارت ظاهری. بدین‌سان به تناسبِ مفهومیِ واژه‌های این دو آیه پی می‌بریم.

مؤلف/ نیز ابتدا آداب غذا خوردن را مطرح کرده و سپس آدابِ نوشیدن و آن‌گاه به موضوع لباس ظاهری و آداب آن پرداخته است؛ وی، این آیه را سرآغاز این بخش قرار داده که اللهU می‌فرماید:

﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمۡ لِبَاسٗا یُوَٰرِی سَوۡءَٰتِکُمۡ وَرِیشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِکَ خَیۡرٞۚ  [الأعراف: ٢٦]             

ای فرزندان آدم! لباسی برایتان فرو فرستادیم که شرمگاه­هایتان را می­پوشاند و نیز لباسی که مایه­ی زینت شماست؛ و لباس تقوا بهتر است.

می‌بینیم که الله متعال در این آیه، دو نوع لباس را ذکر نموده است: لباس ظاهری و لباس باطنی؛ یا لباس قابلِ حس و لباس معنوی. هم‌چنین بیان فرمود که لباس ظاهری بر دو گونه است: لباس ضروری برای پوشیدن شرمگاه، و لباس شیک و زیبا که همان لباس زینت است.

الله متعال از حکمتش انسان‌ها را برای پوشاندن شرمگاه‌هایشان نیازمند پوشاک گردانیده است. انسان همان‌گونه که برای پوشاندن جسم خود به لباس نیاز دارد، نیازمند پوششی‌ست که عیوب معنوی‌اش، یعنی گناهان او را بپوشاند و این از حکمت الاهی‌ست.

از این‌رو مشاهده می‌کنیم که بیش‌ترِ مخلوقات جز انسان‌ها، با مو، پشم، کُرک و پَر پوشیده شده‌اند؛ زیرا مانند انسان نیستند که به یادآوری بدی‌ها و عیوب معنوی خود نیاز داشته باشند و این، انسان‌ها هستند که به یادآوریِ عیب‌ها و گناهان خود نیازمندند. الله متعال، ما را از شرّ بدی‌ها و گناهان در پناه خویش قرار دهد.

﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمۡ لِبَاسٗا یُوَٰرِی سَوۡءَٰتِکُمۡ وَرِیشٗاۖ [الأعراف: ٢٦]    

ای فرزندان آدم! لباسی برایتان فرو فرستادیم که شرمگاه­هایتان را می­پوشاند و نیز لباسی که مایه­ی زینت شماست؛

لباس زینت، به لباسی گفته می‌شود که افزون بر نیازِ انسان است و برای خودآرایی می‌پوشند. الله متعال در ادامه می‌فرماید: ﴿وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ؛ یعنی: و لباس تقوا که همان لباس معنوی‌ست، از لباس ظاهری بهتر می‌باشد. فرقی نمی‌کند که لباس ظاهری، در حد ضرورت باشد یا لباس زینت و تجمل.

وقتی لباس تقوا از لباس ظاهری بهتر است، پس باید بیندیشیم که آیا به نظافت لباس ظاهری خود بیش‌تر اهمیت می‌دهیم یا به پاکیزگی لباس معنوی خویش. انسان همین‌که کوچک ترین لکه‌ای روی لباسش ببیند، آن را با آب و صابون و دیگر شوینده‌ها می‌شوید؛ اما بسیاری از مردم به لباس تقوا اهمیت نمی‌دهند که آیا تمیز است یا آلوده؟ در صورتی که اللهU می‌فرماید: «و آن- یعنی لباس تقوا- بهتر است». این، اشاره‌ایست به این‌که توجه و عنایت به لباس تقوا باید بیش از توجه به لباس ظاهری باشد. زیرا لباس تقوا، مهم‌تر است. الله متعال می‌فرماید: ﴿وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِکَ خَیۡرٞۚ؛ یعنی برای بیان برتری لباس تقوا، «اسم‌ اشاره به دور» به‌کار برده است که این، نشان گر جایگاه والای این لباس می‌باشد. چنان‌که الله متعال برای بیان عظمت کتابش اسم اشاره به دور را آورده و فرموده است:

﴿الٓمٓ ١ ذَٰلِکَ ٱلۡکِتَٰبُ لَا رَیۡبَۛ فِیهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِینَ ٢

الف، لام، میم. در آن کتاب که راهنما و هدایت‌گر پرهیزگاران است، هیچ شک و تردیدی وجود ندارد.

نفرمود: «این کتاب»؛ این، اشاره‌ای به جایگاه والای قرآن کریم است. همان‌گونه که ﴿ذَٰلِکَ خَیۡرٞ، به اهمیت و جایگاه والای لباس تقوا اشاره دارد. لذا انسان باید به نظافت این لباس اهمیت دهد و تقوای الاهی پیشه کند و همواره در اندیشه‌ی گناهان و بدی‌هایش باشد. زیرا پاک کردن گناهان و بدی‌ها، از تمیز کردن لباس ظاهری، ساده‌تر است؛ تمیز کردن لباس ظاهری، به کار و زحمت، آماده کردن آب و شوینده، نیاز دارد، اما پاک کردن لکه‌ی گناه از وجود خود، آسان‌تر می‌باشد. اللهU می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَکَرُواْ ٱللَّهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ   

                                                                  [آل عمران: ١٣٥]     

و آنان که چون کار زشتی انجام دهند یا بر خویشتن ستم نمایند، الله را یاد میکنند و برای گناهشان آمرزش میخواهند.

یعنی با توبه و استغفار، همه‌ی گناهان گذشته‌ی انسان، محو می‌گردد. امید است که الله متعال به همه‌ی ما توفیق توبه عنایت کند و با لطف و بزرگواری خود، توبه‌ی ما را بپذیرد.

***

الله متعال می‌فرماید:

﴿وَجَعَلَ لَکُمۡ سَرَٰبِیلَ تَقِیکُمُ ٱلۡحَرَّ وَسَرَٰبِیلَ تَقِیکُم بَأۡسَکُمۡ  [النحل: ٨١]     

و - الله- لباس‌هایی برایتان فراهم نمود که شما را از گرما نگه می‌دارد و نیز لباس‌هایی برایتان پدید آورد که از شما در جنگ و نبرد شما محافظت می‌کند.

783- وعن ابنِ عبَّاس رضیَ الله عنْهُما أنَّ رسُولَ اللهr قال: الْبَسُوا مِنْ ثِیَابِکُمُ البَیَاضَ، فَإِنَّهَا مِن خَیْرِ ثِیابِکُم، وَکَفِّنُوا فِیها مَوْتَاکُمْ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی گفته است: حسن صحیح می‌باشد.]([1])

ترجمه: ابن عباس$ می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «لباس‌های سفیدتان را بپوشید؛ زیرا لباس سفید، بهترین لباس‌های شماست. و مردگان خود را در آن کفن کنید».

784- وعن سَمُرَةَt قال: قالَ رسُولُ اللهr: «الْبَسُوا البَیَاضَ، فَإِنَّهَا أَطْهرُ وأَطَیبُ، وکَفِّنُوا فِیها مَوْتَاکُمْ». [روایت نسائى و حاکم؛ حاکم، این حدیث را صحیح دانسته است.]([2])

ترجمه: سَمُرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «لباس سفید بپوشید که پاک‌تر و بهتر است و مردگان خود را در آن کفن کنید».

785- وعن البراءِt قال: کانَ رسولُ اللهr مَرْبُوعًا وَلَقَدْ رَأَیْتُهُ فی حُلَّةٍ حمْراءَ ما رأَیْتُ شَیْئًا قَطُّ أَحْسَنَ مِنْه. [متَّفقٌ علیه]([3])

ترجمه: براءt می‌گوید: پیامبرr میانه‌قامت بود و من، او را در جامه‌ای سرخ‌رنگ دیدم که هرگز چیزی زیباتر از او ندیده‌ام.

شرح

مؤلف/ آیه‌ای دیگر ذکر کرده است؛ این آیه که اللهU می‌فرماید:

﴿وَجَعَلَ لَکُمۡ سَرَٰبِیلَ تَقِیکُمُ ٱلۡحَرَّ وَسَرَٰبِیلَ تَقِیکُم بَأۡسَکُمۡۚ    [النحل: ٨١]     

و - الله- لباس‌هایی برایتان فراهم نمود که شما را از گرما نگه می‌دارد و نیز لباس‌هایی برایتان پدید آورد که از شما در جنگ و نبرد شما محافظت می‌کند.

در گذشته در جنگ و کارزار، لباس رزمی یا تن‌پوش آهنی می‌پوشیدند تا شمشیر، تیر و نیزه به آن‌ها اصابت نکند و آسیبی نبینند. تن‌پوش‌های رزمی، مجموعه‌ی به‌هم‌بافته‌ای از تعداد زیادی حلقه‌ی آهنی بود. چنان‌که اللهU روش ساختِ آن را به داوودu آموزش داد؛ اللهU در این‌باره می‌فرماید:

﴿أَنِ ٱعۡمَلۡ سَٰبِغَٰتٖ وَقَدِّرۡ فِی ٱلسَّرۡدِۖ                                    [سبا: ١١]     

- و به داوود آموزش دادیم- زره‌های فراخ بساز و در بافتن حلقه‌ها، اندازه نگه دار.

﴿سَرَٰبِیلَ تَقِیکُمُ ٱلۡحَرَّ: «لباس‌هایی که شما را از گرما نگه می‌دارد»؛ یعنی لباس‌های پنبه‌ای و امثال آن. شاید کسی بپرسد چرا به لباس‌های گرم اشاره نکرد که انسان را از سرما حفظ می‌کند؟ علما در پاسخش گفته‌اند: این مفهوم به‌صورت پوشیده یا محذوف در این آیه قابل برداشت است؛ از آن جهت تنها به گرما اشاره کرد که این سوره، مکی‌ست و اهالی مکه با سرما سر و کار ندارند؛ لذا اللهU در بیان لطف و منت خویش بر اهالی مکه، به لباس‌هایی اشاره کرد که آن‌ها را از گرما حفظ می‌کند. هم‌چنین گفته شده که هیچ عبارت محذوفی در این آیه وجود ندارد و تن‌پوش‌های آهنی، انسان را از حرارت ناشی از اصابت تیر و شمشیر، حفظ می‌کند و لباس‌های نازک، محافظ انسان در برابر حرارت یا گرمای هواست. زیرا اگر انسان در هوای گرم و آفتابی، لباس نازکی نپوشد، آفتاب داغ او را می‌سوزاند و پوستش را خشک و سیاه می‌گرداند. لذا الله متعال به لطف خویش لباس‌هایی در اختیارمان گذاشته که ما را از گرما، نگه می‌دارد.

 سپس مؤلف/ حدیث ابن‌عباس و حدیث سمرهy را ذکر کرده است؛ پیامبرr در این دو حدیث به پوشیدن لباس سفید تشویق نموده و فرموده است: «لباس سفید، از بهترین لباس‌های شماست». «و مرده‌های خود را در آن کفن کنید». آری؛ پیامبرr درست فرموده است. زیرا لباس سفید از نظر نور و روشنی، از سایر لباس‌ها بهتر است؛ هم‌چنین وقتی کوچک‌ترین آلودگی و لکه‌ای روی آن بیفتد، دیده می‌شود و انسان به شستن آن می‌پردازد. اما سایر لباس‌ها، چرک و لکه‌ی زیادی برمی‌دارند که دیده نمی‌شود؛ از این‌رو انسان در شستن آن‌ها درنگ می‌کند. تازه پس از شستن نیز معلوم نیست که آیا تمیز شده‌اند یا خیر؟ از این‌رو پیامبرr فرمود: «لباس سفید، بهترین لباس‌های شماست. و مردگان خود را در آن کفن کنید». این، شامل همه‌ی لباس‌ها از جمله پیراهن، شلوار و لُنگ و امثال آن می‌شود. یعنی بهتر است همه‌ی پوشش یا لباس انسان، سفید باشد. البته پوشیدن لباس‌های رنگی ایرادی ندارد. به‌شرطی که جزو لباس‌های زنانه نباشد؛ یعنی لباس و رنگش مخصوص زنان نباشد که در این صورت، پوشیدن آن برای مرد، جایز نیست. زیرا پیامبرr مردانی را خود را شبیهِ زنان می‌سازند، نفرین کرده است. هم‌چنین لباس مرد، نباید یک‌دست، قرمز باشد. چون پیامبرr از پوشیدن لباس سرخ منع نموده است؛ البته در صورتی که یک‌پارچه قرمز باشد و اگر قرمز و سفید، باشد ایرادی ندارد.

در سومین حدیثی که مؤلف/ ذکر کرده، آمده است: پیامبرr جامه‌ای سرخ پوشیده بود؛ از جمع‌بندی این حدیث و حدیث نهی از پوشیدن لباس سرخ، بدین نتیجه می‌رسیم که اگر لباسی، یک‌پارچه قرمز باشد، پوشیدن آن ممنوع است و پوشیدن لباسِ سرخ و سفید، ایرادی ندارد.

***

786- وعن أبی جُحَیْفَةَ وهْبِ بنِ عبدِ اللهt قال: رَأَیْتُ النَّبِیَّr بمَکَّةَ وَهُوَ بِالأَبْطَحِ فی قُبَّةٍ لَهُ حمْراءَ مِنْ أَدَمٍ فَخَرَجَ بِلالٌ بِوَضوئِه، فَمِنْ نَاضِحٍ ونَائِل، فَخَرَجَ النَّبىُّr وعَلَیْهِ حُلَّةٌ حَمْرَاءُ، کَأَنِّى أَنْظُرُ إِلى بَیَاضِ ساقَیْهِ، فَتَوضَّأَ وَأَذَّنَ بِلالٌ، فَجَعَلْتُ أَتَتبَّعُ فَاهُ ههُنَا وههُنَا، یقولُ یَمِینًا وشِمَالاً: حَیَّ عَلى الصَّلاة، حیَّ على الفَلاَح. ثُمَّ رُکِزَتْ لَهُ عَنَزَةٌ، فَتَقَدَّمَ فَصَلَّى یَمُرُّ بَیْنَ یَدَیْهِ الکَلْبُ وَالحِمَارُ لاَ یُمْنَعُ. [متَّفقٌ علیه]([4])

ترجمه: ابوجحیفه، وهب بن عبداللهt می‌گوید: پیامبرr را در مکه دیدم که در وادی "ابطح" در خیمه‌ی سرخ‌رنگش بود. بلالt آب وضوی پیامبرr را بیرون آورد. برخی از اصحاب به آب وضوی پیامبرr دست یافتند -و برای تبرک بر خود مالیدند- و آن‌ها که دست نیافتند، به آبی که دوستانشان گرفته بودند، دست می‌کشیدند. پیامبرr -ابتدای ظهر- در حالی که جامه‌ای سرخ‌رنگ پوشیده بود، بیرون آمد؛ گویا اینک به سفیدیِ ساق‌هایش نگاه می‌کنم. وضو گرفت و بلالt اذان گفت. من، سر و دهان بلال را دنبال می‌کردم که به این‌سو و آن سو حرکت می‌نمود؛ یعنی هنگام گفتن «حَیَّ عَلى الصَّلاة» و «حیَّ على الفَلاَح»، صورتش را به راست و چپ می‌گرداند. چوب‌دستی - یا نیزه‌ای- برای پیامبرr - به عنوان سُتره- در زمین فرو بردند. پیامبرr جلو رفت و شروع به نماز کرد؛ در حالی که سگ و الاغ از مقابلش- یعنی از آن سوی ستره- می‌گذشتند و منع نمی‌شدند.

787- وعن أبی رِمْثة رفاعَةَ التَّمیْمِیِّt قال: رأَیتُ رسُولَ اللهr وَعَلَیْهِ ثَوْبَانِ أَخْضَرانِ. [روایت ابوداود و ترمذی با اِسناد صحیح]([5])

ترجمه: ابورمثه، رفاعه‌ی تیمیt می‌گوید: رسول‌اللهr را دیدم، در حالی که دو لباس- یعنی ردا و ازاری-  سبز پوشیده بود.

788- وعن جابرٍt أَنَّ رَسُولَ اللهr دَخَلَ یَوْمَ فَتْحِ مَکَّةَ وعَلَیْهِ عِمامةٌ سوْداءُ. [روایت مسلم]([6])

ترجمه: جابرt می‌گوید: رسول‌اللهr روز فتح مکه، در حالی وارد مکه شد که عمامه‌ای سیاه بر سَرَش بود.

شرح

مؤلف/ حدیثی بدین مضمون ذکر کرده که ابوجحیفه، وهب بن عبداللهt می‌گوید: «پیامبرr را در مکه دیدم که در وادی "ابطح" در خیمه‌ی سرخ‌رنگش بود». این دیدار در سال دهم هجری در حج وداع روی داد که پیامبرr برای حج به مکه رفته بود. ایشان، روز یک‌شنبه هنگام چاشت، در چهارمین روز ذی‌الحجه وارد مکه شد، به مسجدالحرام رفت، طواف نمود و سعی صفا و مروه را انجام داد و سپس به ابطح رفت و تا روز هشتم ذی‌الحجه آن‌جا ماند و این مدت را در خیمه‌ای که ذکر شد، سپری نمود.

وهب بن عبداللهt می‌گوید: «پیامبرr در حالی که جامه‌ای سرخ‌رنگ پوشیده بود، بیرون آمد»؛ و خروجش در ابتدای ظهر بود. لباس پیامبرr یک‌پارچه سرخ نبود؛ بلکه نقش و نگارش سرخ بود. زیرا پیامبرr خود از پوشیدن لباسی که یک‌دست سرخ باشد، منع نموده است. بلالt باقی‌مانده‌ی آب وضوی پیامبرr را بیرون آورد. اصحاب آمدند تا از آب وضوی پیامبرr تبرک بجویند که به برخی، آبِ فراوانی رسید و به عده‌ای هم آبِ اندکی. پیامبرr از خیمه‌اش بیرون آمد. وهبt می‌گوید: «گویا اینک به سفیدیِ ساق‌هایش نگاه می‌کنم». بلالt اذان گفت. و آن‌گاه عصایی مانند نیزه که انتهایش پیکانی آهنی بود، در زمین نصب کردند تا ستره‌ی پیامبرr باشد. پیامبرr معمولاً این چوب‌دستی را در سفر با خود داشت و هنگام نماز به عنوان ستره استفاده می‌کرد. لذا چه خوب است که انسان در سفر چنین چیزی با خود داشته باشد و از آن به عنوان ستره استفاده نماید.

وهبt می‌گوید: پیامبرr جلو شد؛ دو رکعت نماز ظهر و دو رکعت نماز عصر را به‌جا آورد. این، نشان می‌دهد که انسان در سفر می‌تواند میان نماز‌ها جمع کند؛ یعنی نماز ظهر و عصر و نیز نماز مغرب و عشاء را با هم بخواند؛ گرچه در جایی اتراق کرده باشد. البته افضل، اینست که بدون ضرورت، جمع نکند. یعنی اگر کسی، در مسیرِ مسافرت و در حال حرکت باشد، میان نماز با تقدیم یا تأخیر، جمع می‌کند؛ اما برای کسی که در جایی اتراق کرده، بهتر است میان نمازها جمع نکند.([7])

سپس وهب بن عبداللهt چگونگی اذان گفتن بلالt را بیان کرده است؛ می‌گوید: «من، سر و دهان بلال را دنبال می‌کردم که به این‌سو و آن سو حرکت می‌نمود؛ یعنی هنگام گفتن «حَیَّ عَلى الصَّلاة» و«حیَّ على الفَلاَح»، صورتش را به راست و چپ می‌گرداند».

علما اختلاف نظر دارند که آیا مؤذن بار نخست که «حَیَّ عَلى الصَّلاة» می‌گوید به راست نگاه کند و بار دوم به چپ و نیز هنگام گفتن «حیَّ على الفَلاَح» در مرتبه‌ی اول، صورتش به راست بگرداند و مرتبه‌ی دوم به سمت چپ، یا هنگام گفتن «حَیَّ عَلى الصَّلاة» در هر دو بار به راست نگاه کند و هنگام گفتنِ «حیَّ على الفَلاَح» به چپ؟ می‌گوییم: به هر دو روش می‌تواند عمل کند و به هر یک از روش‌های یادشده اذان بگوید، ایرادی ندارد.

مؤلف/ سپس دو حدیث ذکر کرده که در یکی از آن‌ها آمده است: پیامبرr لباس سبز پوشیده بود و دیگری، این‌که پیامبرr عمامه‌ای سیاه بر سر داشت. لذا در می‌یابیم که پوشیدن لباس سبز و لباس سیاه، جایز است.

***

789- وعن أبی سعید عمرو بن حُرَیْثٍt قال: کَأَنِّی أَنظُرُ إِلى رسولِ اللهr وعَلیْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ قدْ أَرْخَى طَرَفیها بَیْنَ کتفیْه. [روایت مسلم]([8])

وفی روایةٍ لَهُ: أَنَّ رسولَ اللهr خَطَبَ النَّاسَ، وعَلَیْهِ عِمَامَةٌ سَودَاءُ.

ترجمه: ابوسعید، عمرو بن حُرَیثt می‌گوید: گویا اینک به رسول‌اللهr نگاه می‌کنم که عمامه‌ای سیاه بر سر دارد و یک سرِ آن را در میان دو شانه‌ی خود، انداخته و آویزان کرده است.

و در روایتی دیگر از او آمده است: رسول‌اللهr برای مردم سخنرانی کرد و عمامه‌ای سیاه بر سرَش بود.

790- وعن عائشة رضی الله عنها قالت:کُفِّنَ رسولُ اللهr فی ثلاثةِ أَثْوَابٍ بیضٍ سَحُولیَّةٍ مِنْ کُرْسُف، لَیْسَ فیهَا قَمِیصٌ وَلا عِمامَةٌ. [متفقٌ علیه]([9])

ترجمه: عایشه& می‌گوید: رسول‌اللهr در سه تکه‌پارچه‌ی سَحولی- منسوب به روستای سحول در یمن- کفن گردید و پیراهن و عمامه‌ای در کفنش، وجود نداشت.

791- وعنها قالت:خَرَجَ رسول اللهr ذات غَداةٍ وَعَلَیْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ منْ شَعْرٍ أَسوَدَ. [روایت مسلم]([10])

ترجمه: عایشه& می‌گوید: پیامبرr صبحِ یکی از روزها در حالی از خانه بیرون رفت که پیراهنی از موی سیاه، منقوش به کاروان شتر بر تن داشت.

792- وعن المُغِیرةِ بن شُعْبَةَt قال: کُنْتُ مَعَ رسول اللهr ذاتَ لیلَةٍ فِی مسیرٍ، فقال لی: «أَمعَکَ مَاءٌ؟» قلتُ:نَعَم، فَنَزَلَ عن راحِلتِهِ فَمَشى حتَّى توَارَى فی سَوادِ اللَّیْلِ ثُمَّ جاءَ فَأَفْرَغْتُ علَیْهِ مِنَ الإِدَاوَة، فَغَسَلَ وَجْهَهُ وَعَلَیهِ جُبَّةٌ مِنْ صُوفٍ، فلم یَسْتَطِعْ أَنْ یُخْرِجَ ذِراعَیْهِ منها حتَّى أَخْرَجَهُمَا مِنْ أَسْفَلِ الجُبَّة، فَغَسَلَ ذِرَاعیْهِ وَمَسَحَ برأْسِهِ ثُمَّ أَهْوَیْتُ لأَنزِعَ خُفَّیْهِ، فقال: «دعْهمَا فَإِنِّى أَدخَلْتُهُما طَاهِرَتَینِ»؛ وَمَسَحَ عَلَیْهِما. [متفقٌ علیه]([11])

وفی روایةٍ: وعَلَیْهِ جُبَّةٌ شامِیَّةٌ ضَیقَةُ الْکُمَّیْن.

وفی روایةٍ: أَنَّ هذِه القصةَ کانت فی غَزْوَةِ تَبُوک.

ترجمه: مغیره بن شعبهt می‌گوید: شبی در راهی با رسول‌اللهr بودم؛ به من فرمود: «آیا با تو آب هست؟» عرض کردم: بله. آن‌گاه از شترش پایین آمد و پیاده رفت تا این‌که در تاریکیِ شب، ناپدید شد؛ سپس بازگشت و من، از ظرف آب روی دستش آب ریختم. صورتش را شَست. جُبه (لباسی) پشمین بر تن داشت. نتوانست دو ساعد خود را از آن بیرون بیاورد؛ لذا دستانش را از زیر جبه بیرون آورد و آن‌ها را شُست و سَرَش را مسح کشید. می‌خواستم موزه‌ها (جوراب‌هایش) را بیرون بیاورم؛ فرمود: «آن‌ها را بیرون نیاور؛ زیرا من، آن‌ها را پس از طهارت و وضو پوشیده‌ام». سپس بر موزه‌هایش مسح کشید.

در روایتی آمده است: جُبّه‌ای شامی بر تن داشت که آستین‌هایش تنگ بود.

و در روایتی دیگر آمده است: این داستان در غزوه‌ی تبوک روی داده است.

 

 

شرح

احادیثی که مؤلف/ در کتاب لباس ذکر کرده، نشان‌ می‌دهد که انسان هر لباسی با هر رنگی بپوشد، جایز است؛ سفید، سیاه، سبز، زرد، و قرمز، جز قرمزِ خالص یا لباسی که یک‌پارچه سرخ باشد؛ زیرا پیامبرr از پوشیدن آن منع کرده است. لذا نباید لباسی به رنگِ قرمز خالص بپوشد، مگر این‌که آمیخته به رنگی دیگر باشد.

در حدیث عمرو بن حُرَیث آمده است که وی، پیامبرr را در عمامه‌ای سیاه دیده است؛ پیش‌تر روایتی بدین مضمون گذشت که پیامبرr روز فتح مکه، در حالی وارد مکه شد که عمامه‌ای سیاه بر سَرَش بود. و این، نشان می‌دهد که پوشیدنِ عمامه و لباس سیاه جایز است.

این حدیث، هم‌چنین نشان‌گر جواز گذاشتن عمامه بر سر می‌باشد. البته بهتر است که عمامه، دنباله داشته باشد؛ یعنی یک سوی آن، همانند عمامه‌ی پیامبرr آویزان باشد. عمامه‌ای که یک سوی آن آویزان نیست، «دستار» نامیده می‌شود و هر دو، جایز است؛ هم‌چنین بنا بر قول راجح، مسح کشیدن بر هر دو به‌جای مسحِ سر، جایز می‌باشد.

در حدیث عایشه& آمده است: «رسول‌اللهr در سه تکه‌پارچه‌ی سَحولی- منسوب به روستای سحول در یمن- کفن گردید و پیراهن و عمامه‌ای در کفنش، وجود نداشت». این‌جاست که درمی‌یابیم، بهتر است مُرده را در سه‌تکه‌پارچه‌ی سفید کفن کنند. این در صورتی‌ست که امکانش وجود دارد و گرنه، مرده را می‌توان در پارچه‌ای با هر رنگی جز قرمزِ خالص کفن کرد. همان‌گونه که زنده‌ها به هر رنگی - جز سرخِ یک‌دست- می‌توانند لباس بپوشند.

حدیث عایشه& نشان می‌دهد که در کفنِ مُرده، پیراهن و عمامه وجود ندارد. بلکه سه‌تکه‌پارچه روی هم می‌گذارند و آن‌گاه مرده را روی آن قرار داده، پارچه‌ها را به‌ترتیب به دور او می‌پیچند و از قسمت سَر و پاهایش، تا کرده، آن را می‌بندند وپس از این‌که مُرده را در قبر گذاشتند، بندهایی را که به دَوْر کفن بسته‌اند، باز می‌کنند. علما گفته‌اند: علتش اینست که مُرده، باد می‌کند و اگر بندها را باز نکنند، شاید بترکد.

در حدیث مغیره بن شعبهt آمده است: پیامبرr در غزوه‌ی "تبوک" از شترش پایین آمد و ظرفِ آب را گرفت و پیاده رفت تا این‌که در تاریکیِ شب، ناپدید شد؛ زیرا شرم پیامبرr از همه بیش‌تر بود و دوست نداشت کسی، او را در حالی که برای قضای حاجت نشسته است، ببیند؛ اگرچه عورتش نمایان نباشد.

این، از کمال ادب است که انسان دور از چشم دیگران، قضای حاجت کند تا کسی، او و شرمگاهش را نبیند. زیرا پوشاندن عورت واجب است و برهنه کردن آن در برابر مردم، جایز نیست. البته بهتر و افضل اینست که کسی، انسان را در حالِ قضای حاجت نبیند؛ گرچه عورتش دیده نشود. این، روش پیامبرr است. به‌راستی روش پیامبرr بهترین و کامل‌ترین روش می‌باشد. سپس رسول‌اللهr بازگشت و می‌خواست وضو بگیرد؛ پیامبرr در تبوک، یعنی در نزدیکی "شام" به‌سر می‌برد که هوایش سرد است. از این‌رو جُبه (لباسی) پشمین بر تن داشت و چون آستین‌هایش تنگ بود، نتوانست دو ساعد خود را از آن بیرون بیاورد؛ لذا دستانش را از زیر جبه بیرون آورد و آن‌ها را شُست و سَرَش را مسح کشید. وقتی می‌خواست پاهایش را بشوید، مغیرهt دستان خود را دراز کرد تا  جوراب‌های پیامبرr را بیرون بیاورد؛ زیرا پیامبرr دستانش را از زیر جبه بیرون آورده و شسته بود؛ از این‌رو مغیرهt گمان می‌کرد که پیامبرr می‌خواهد پاهایش را نیز از جوراب بیرون بیاورد و بشوید. اما پیامبرr به او فرمود: «آن‌ها را بیرون نیاور؛ زیرا من، آن‌ها را پس از طهارت و وضو پوشیده‌ام». سپس بر موزه‌ها- جوراب‌های چرمی‌اش-  مسح کشید.

چند نکته از این حدیث برداشت می‌شود؛ از جمله این‌که:

پیامبرr مانند سایر انسان‌ها احساس گرما و سرما می‌کرد و از پیشامدهای طبیعی متأثر می‌شد. باری معاویهt پیامبرr را در حالی دید که دگمه‌های پیراهنش را باز کرده بود؛ الله بهتر می‌داند، ولی گویا از شدت گرما دگمه‌هایش را باز کرده بود. لذا معاویهt این را سنت می‌دانست. البته باز کردن دگمه به‌طور مطلق، سنت نیست؛ مگر این‌که هوا گرم باشد و انسان برای راحت کردن جسم خود، این کار را انجام دهد. لذا ایرادی ندارد که انسان، در هوای گرم دگمه‌های بالای پیراهنش را باز کند و این، سنت است؛ اما باز کردن دگمه‌ها بدون سبب، سنت نیست. زیرا اگر سنت بود، پس قرار دادن دگمه در لباس، بیهوده می‌باشد. در صورتی که هیچ چیزِ بیهوده‌ای در دین اسلام وجود ندارد و اسلام، سراسر جدی‌ست.

از این حدیث درمی‌یابیم نه تنها ایرادی ندارد که انسان از خودش در برابر گرما و سرما محافظت کند؛ بلکه بهتر و افضل می‌باشد که از خودش در برابر گرما و سرما و هر چیزِ آزاردهنده‌ای محافظت نماید. زیرا این، به معنای توجه و رسیدگی به خویشتن و رعایت حقِ نفس است. علامه ابوالعباس حرانی/، خوردن چیزی را که مایه‌ی اذیت و آزار انسان است، حرام می‌داند. یعنی اگر می‌خواستید غذا بخورید و نگران بودید که باعث اذیت شما می‌شود، چه به علت پُرخوری و زیان‌های ناشی از آن باشد و چه بدان سبب که از نوبت قبلی، زمان زیادی نگذشته، در این صورت، خوردن غذا بر شما حرام است؛ زیرا توجه به سلامت جسم و رعایت حقوق آن بر انسان، واجب است.

نکته‌ی دیگری که از این حدیث برداشت می‌شود، اینست که در وضو مسح کشیدن بر هیچ حایلی جز جوراب و عمامه درست نیست. لذا اگر انسان، لباسی بر تن داشت که آستین‌هایش تنگ بود، نمی‌تواند همان‌گونه که بر موزه (جوراب) مسح می‌کشد، به‌جای شستن دستانش بر روی آ‌ستین مسح کند. این، جایز نیست و باید دستانش را بیرون بیاورد و بشوید. اگرچه درآوردن دستان، مشکل باشد. زیرا شستن دست‌ها در وضو فرض است و هیچ دلیلی بر جواز مسح آن‌ها از روی آ‌ستین وجود ندارد.

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ       [المائ‍دة: ٦]      

ای مؤمنان! هنگامی که می‌خواستید به نماز بایستید، صورت و دستانتان را تا آرنج بشویید.

از این حدیث به جهل و ناآگاهی آن دسته از مردم پی می‌بریم که گمان می‌کنند لاکِ دست، مانند موزه (جوراب) است. به‌پندار این‌ها اگر زن، وضو داشته باشد و ناخن‌هایش را لاک بزند، به مدت یک شبانه‌روز می‌تواند بر روی آن‌ها مسح کند. این، اشتباه است. بلکه زن باید هنگام وضو، لاکِ ناخن‌هایش را پاک نماید تا آب به ناخن‌ها و اطرافِ انگشتانش برسد.

یکی از نکاتی که از این حدیث برداشت می‌شود، اینست که به خدمت گرفتن انسان‌های آزاد جایز می‌باشد؛ زیرا مغیرهt به پیامبرr خدمت می‌کرد. البته شکی نیست که خدمت کردن به پیامبرr افتخار بزرگی‌ست و هر کسی به خدمت کردن به پیامبرr افتخار می‌کند. برخی از انسان‌های آزاد مانند عبدالله بن مسعود، انس بن مالک و مغیره بن شعبهy به پیامبرr خدمت می‌کردند.

این حدیث نشان می‌دهد که کمک کردن به کسی که وضو می‌گیرد، جایز است؛ یعنی ریختن آب روی دستانش یا نزدیک کردن ظرف وضو به او و امثال آن ایرادی ندارد. حتی اگر خود، قادر به شستن اعضای وضو نباشد، مثلاً دستش شکسته یا فلج باشد، شما اعضای وضویش را بشویید.

نکته‌ی دیگری که از این حدیث برداشت می‌شود، اینست که وقتی انسان در حالتِ وضو موزه یا جوراب پوشیده است، برای وضوی مجدد می‌تواند روی آن‌ها مسح کند و مسح کشیدن بهتر از درآوردن جوراب‌ها و شستن پاهاست. زیرا پیامبرr به مغیرهt فرمود: «آن‌ها را بیرون نیاور؛ چون من، آن‌ها را پس از طهارت و وضو پوشیده‌ام». سپس بر موزه‌هایش مسح کشید.

برخی از علما از این حدیث چنین برداشت کرده‌اند که مسح بر جوراب‌ها به یک‌باره انجام می‌شود؛ یعنی به‌طور هم‌زمان با دست راست بر روی پای راست و با دست چپ بر روی پای چپ مسح می‌کشیم. زیرا مغیرهt ذکر نکرده که پیامبرr ابتدا پای راستش را که در موزه بود- مسح کرد و سپس پای چپش را. از این‌رو برخی از علما چنین برداشت کرده‌اند که مسح بر هر دو موزه یا هر دو پا، هم‌زمان بوده است. البته به هر دو روش می‌توان عمل کرد. یعنی اگر در حالت وضو و طهارت، جوراب پوشیده ایم، برای وضوی دوباره، می‌توانیم هر دو پا را که در جوراب است، هم‌زمان مسح کنیم یا ابتدا پای راست را مسح نماییم و سپس پای چپ را. زیرا مسح، جای‌گزین شستن شده است و ترتیب شستن پا از راست به چپ می‌باشد.

این حدیث نشان‌گر اینست که مسح بر جوراب یا موزه، زمانی درست است که انسان، آن‌ها را درحالت طهارت و وضو بپوشد و اگر بی‌وضو باشد و جوراب بپوشد، هنگام وضو بر او واجب است که جوراب‌هایش را بیرون بیاورد و پاهایش را بشوید.




([1]) صحیح الجامع، ش: 1236؛ صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 3426.

([2]) صحیح النسائی، آلبانی/، ش:4915.

([3]) صحیح بخاری، ش: 3551؛ و صحیح مسلم، ش: 2337؛ صحیح الجامع، ش: 1235.

([4]) صحیح بخاری، ش: (187، 633)؛ و صحیح مسلم، ش: 503.

([5]) صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 3430.

([6]) صحیح مسلم، ش: 1358.

([7]) این، اجتهاد و دیدگاه فقهی شارح/ می‌باشد؛ و گرنه افضل، همان عملی‌ست که پیامبرr انجام داده است. [مترجم]

([8]) صحیح مسلم، ش: 1359.

([9]) صحیح بخاری، ش: 1264؛ و صحیح مسلم، ش: 941.

([10]) صحیح مسلم، ش: 2081.

([11]) صحیح بخاری، ش: 5799؛ و صحیح مسلم، ش: 274.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد