اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

141- باب: سنت است که وقتی از اجازه‌گیرنده بپرسند: «کیستی»، بگوید: «فلانی هستم» و نام یا شهرتِ خویش را بیان کند؛

141- باب: سنت است که وقتی از اجازه‌گیرنده بپرسند: «کیستی»، بگوید: «فلانی هستم» و نام یا شهرتِ خویش را بیان کند؛ و گفتنِ «منم» و امثال آن در پاسخ، مکروه است

879- عن أنسt فِی حدیثِهِ المشهورِ فِی الإسراء، قال: قال رسول اللهr: «ثُمَّ صَعِدَ بِی جِبْریلُ إلى السّماء الدُّنیا فاستفتح، فقیل: منْ هذا؟ قال: جبْریلُ، قِیل: وَمَنْ مَعَک؟ قال: مُحمَّد. ثمَّ صَعِدَ إلى السَّماء الثّانیة فاستفتح، قیل: مَنْ هذا؟ قال: جبریل، قیل: وَمَنْ مَعَک؟ قال: مُحَمدٌَّ» والثّالثة والرَّابعة وَسَائرهنَّ وَیُقالُ فی باب کُلِّ سماءٍ: مَنْ هذا؟ فَیقُول: جبریل. [متفق علیه]([1])

ترجمه: از انسt در حدیثِ مشهور «اِسراء» روایت است: رسول‌اللهr فرمود: «...سپس جبرئیل مرا به آسمان دنیا بالا بُرد و گشوده شدن دروازه‌ را درخواست کرد. گفته شد: کیستی؟ پاسخ داد: جبرئیل هستم. گفته شد: چه کسی با توست؟ گفت: محمد. آن‌گاه مرا به آسمان دوم بالا بُرد و خواستارِ باز شدن آن شد. گفتند: کیستی؟ پاسخ داد: جبرئیل هستم. گفته شد: چه کسی با توست؟ گفت: محمد». و در آسمانِ سوم و چهارم و دیگر آسمان‌ها و در دروازه‌ی هر آسمان پرسیده می‌شد: کیستی؟ و جبرئیل می‌گفت: جبرئیل هستم.

880- وعن أبی ذرٍt قال: خَرَجْتُ لَیْلةً مِنَ اللّیالِی فإذا رسولُ اللهr یَمْشِی وَحْدَهُ، فَجَعَلْتُ أَمْشِی فِی ظِلِّ الْقَمَرِ، فَالْتَفَتَ فَرَآنِی فَقَال: «مَنْ هذا؟» فَقُلْتُ: أبو ذَرٍ. [متفق علیه]([2])

ترجمه: ابوذرt می‌گوید: شبی از شب‌ها بیرون رفتم؛ پیامبرr را دیدم که تنها راه می‌رفت. در سایه‌(ای که از نورِ) ماه (پدید آمده بود)، به راهم ادامه دادم (تا در مهتاب دیده نشوم و خلوتِ پیامبرr را به‌هم نزنم). پیامبرr نگاه کرد و مرا دید؛ فرمود: «کیستی؟» گفتم: ابوذر.

881- وعن أُمَّ هانئ& قالت: قَالت:أَتَیْتُ النَّبِیَّr وَهُو یَغْتسِلُ وفاطمةُ تسْتُرُهُ فقال: «مَنْ هذه؟» فَقُلْتُ: أَنَا أُمُّ هَانئ. [متفق علیه]([3])

ترجمه: ام‌هانی& می‌گوید: نزد پیامبرr آمدم و پیامبرr استحمام می‌کرد و فاطمه& پارچه‌ای را برای پوشاندن ایشان گرفته بود. پیامبرr پرسید: این زن کیست؟ گفتم: من، ام‌هانی هستم.

882- وعن جابرٍt قال: أتَیْتُ النَّبِیَّr فَدَقَقْتُ البابَ فقال: «مَنْ هذا؟» فَقُلْتُ: أنا، فقال: «أنا أنا؟» کَأَنَّهُ کَرِهَهَا. [متفق علیه]([4])

ترجمه: جابرt می‌گوید: نزدِ پیامبرr آمدم و در زدم؛ پرسید: «کیستی؟» گفتم: منم. فرمود: «(یعنی چه که) منم، منم؟!» گویا از این طرز جواب، خوشَش نیامد.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: (3207، 3887)؛ و صحیح مسلم، ش: 162.

([2]) صحیح بخاری، ش: 6443؛ و صحیح مسلم، ش: 94.

([3]) صحیح بخاری، ش: 357؛ و صحیح مسلم، ش: 336؛ این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 869 گذشت.

([4]) صحیح بخاری، ش: 6250؛ و صحیح مسلم، ش: 2155.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد