بدون شک، وضعیت اسفبار انسان قرن بیستم به دلیل عقبماندگی او از قافله تکنولوژی و پیشرف مادی نیست. تاریخ آشکارا به ما میگوید که با شروع اکتشافات علمی و گسترش جوامع به اصطلاح متمدن غربی، افول و انحطاط بشر، شتاب بیشتری گرفت. این شتاب بخاطر پیشرفت علم یا افزایش تسلط انسان بر طبیعت نیست که ذاتاً امری مطلوب است، علت اصلی نابسامانیهای انسان معاصر، بیبهرهبودن او از اخلاق است. مقصود از اخلاق فقط تعریفهای متداول کتب اخلاقی یا بعضی دستورات محدود و مکرر اما بیبهره نیست. اخلاق، مجموعهای از صفات و خصایل رفتاری و روانی است که از سادهترین رفتار فرد تا پیچیدهترین رابطه اجتماعی امتداد دارد و ایجاد چنین انسانی با آن اخلاق مطلوب فقط در سایه تربیت کامل و همه جانبه دینی امکانپذیر خواهد بود.
بنابراین رمز سعادت بشری، گام برداشتن در جهت نیل به این عنصر بسیار مهم است که در سایۀ آن و به تبع آن تواناییهای مادی و تکنولوژی افسار گسیخته نیز تحت نظام و کنترل در میآید.
کتاب حاضر گامی است فراسوی تبیین تربیت و شیوههای تربیت اسلامی. اما قبل از مطالعۀ کتاب تذکر چند نکته را لازم میدانم.
1- مؤلف محترم در این کتاب، تلاش کرده است که تصویری جامع از تربیت اسلامی ارائه دهد، و در این جهت از آیات و روایات بهره میگیرد. اما نکتۀ قابل توجه آن است که اگر تلاش نمائید تلفیقی از تجارب علوم روانپزشکی و روانشناسی و علوم تربیتی اسلامی ایجاد نمائیم که ما را در اجراء و فهم هر چه بیشتر آیات و روایات کمک کند، بسیار مطلوبتر خواهد بود. زیرا روانشناسی و روانپزشکی اسلامی چون از منشاء آسمانی است، دیدی بسیار فراگیرتر و کاملتر دارد و در این مورد تفاسیر قرآن و کتب اندیشمندان مسلمان منبعی بسیار غنی و در خور توجه است. اما ما را از تحقیقات و تجربیات خود و سایرین بینیاز نمیکند.
2- مؤلف کتاب در بیان مطالب خویش از روایات متعددی استفاده کرده است که بعضاً ممکن است از نظر سند ضعیف باشد، بنده به اقتضای رعایت امانت روایت را با ترجمه ذکر کردهام، اما مسؤولیت عدم صحت موارد مذکور بعهدۀ مؤلف محترم است.
3- در قسمتهایی از کتاب، مؤلف دانشمند ما در باب موضوعات خاصی، نظراتی ذکر کردهاند که قابل بحث و بررسی است، و از آن جمله حکم حجاب یا احکامی از این قبیل است، و اینجانب برای تبیین بیشتر مطلب یا بیان آراء و عقاید مخالف یا متفاوت با آن، در پاورقی متن به اختصار مطالبی بیان نمودهام که امیدوارم مفید واقع گردد. در خاتمه موفقیت مؤلف محترم کتاب و تمامی کسانی را که در راه تبیین عقیده و اندیشه اسلامی تلاش میکنند، از خداوند خواستارم، به امید آنکه اندیشمندان مسلمان در این راه گامهای مؤثرتر و مفیدتری بردارند.
4- خوانندگان عزیز چنانچه انتقادی یا رهنمودی در ارتباط با این کتاب ردارند به آدرس تهران ـ خ ناصر خسرو کوچه حاج نائب نشر احسان ارسال دارند. پیشاپیش از توجه و راهنمایی صمیمانه شما خواننده عزیز کمال تشکر خود را ابراز مینمایم.
عبدالله احمدی
سپاس خدای دو جهان را سزاست که در کتاب با عظمت قرآن، شیوۀ تربیت انسان را، به عرصۀ بیان آورد و اصول هدایت، نیکی و اصلاح بشری را در احکام شرع مقدس اسلام آشکار کرد.
و سلام و درود بر آن سرور محبوب ـ حضرت محمدص ـ کسی که خداوند متعال او را برای تربیت کل جامعۀ انسانی برانگیخت و رسالتش بالاترین مراتب افتخار و عظمت و منتهای بزرگی و سروری را برای جامعۀ بشری به ارمغان آورد.
و سلام و درود بر یاران و یاوران پاک و وارستهاش، کسانی که برای تمامی نسلهای بعد از خود الگوهای منحصر بفردی بودند که شیوۀ بنای امت اسلام و تربیت انسان را به بشریت آموختند.
و سلام و درود بر کسانی که طریق آنان را بر میگزینند و راه آنان را به نیکی دنبال میکنند، سلام و درودی مدام و پیوسته تا روز قیامت!
یکی از بزرگترین رهآوردهای اسلام برای بشریت آن بود که قانونی شامل و فراگیر عرضه کرد که بر مبنای آن میتوان جامعه و تمدن مطلوب بنا کرد و قواعد رشد و تکامل اجتماعی را به بهترین وجه متحقق ساخت.
این رهآورد وسیلهای بود تا انسان سرگردان را از تاریکی شرک و نادانی و گمراهی و هرج و مرج به وادی پر نور توحید، آگاهی و هدایت رهنمون شود.
خدای عزوجل در کلام استوار خویش، حقیقت مذکور را اینچنین بیان میدارد:
﴿قَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمۡ کَثِیرٗا مِّمَّا کُنتُمۡ تُخۡفُونَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖۚ قَدۡ جَآءَکُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَکِتَٰبٞ مُّبِینٞ ١٥ یَهۡدِی بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَیُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَیَهۡدِیهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ١٦﴾ [المائدة: 16].
«به حقیقت از جانب پروردگار، کتابی روشنگر و نوری هدایتگر، برای شما آمده است که بوسیله آن، کسی را که طالب رضایت اوست به راه سلامت و نیکبختی راهنمائی میکند و باذن خدای تعالی شما را از تاریکی به جانب روشنی خارج کرده و به راه راست هدایت مینماید».
اعتراف دشمنان به زنده ماندن و جاودان بودن برنامه و احکام دین و تداوم رشد روزافزون آن، مایۀ افتخار و سرافرازی مسلیمن است. در اینجا خطاب ما به کسانی است که اندیشۀ غربیها آنان را شیفتۀ خود کرده و اعتراف آنان برای ایشان حجت است، بنابراین مناسبت دارد در اینجا نمونههائی از گفتههای قابل تعمق و ستایشهای واقعبینانۀ آنان را بیان کنیم، تا بدانید اندیشمندان غیرمسلمان، اما منصف، دربارۀ دین جاودان اسلام و آموزشهای ارزشمند آن چه میگویند.
* «گوستاو لوبون» به نقل از «استاد لیبری» میگوید:
«اگر عربها بر صحنۀ تاریخ ظهور نمیکردند، نهضت تحول و ترقی اروپا چندین قرن عقب میافتاد».
* «آقای لین بول» در کتاب «عرب در اسپانیا» میگوید:
«در زمانی که اندلس رهبریت علم و دانش جهان را بعهده داشت و پرچمدار تمدن و فرهنگ بود، اروپای بیسواد در جهل و نادانی و محرومیت غوطه میخورد».
* «الیاس ابو شبکه» در کتابش به نام «روابط فکری و روحی بین اعراب و اروپائیان» میگوید:
«انقراض تمدن عرب حادثۀ شومی برای اسپانیا و اروپا بود، اندلس خوشبختی را فقط در سایۀ اسلام تجربه کرد و آنگاه که اعراب رفتند، ویرانی جای زیبائی، ثروت و آبادانی را پر کرد».
* نویسندۀ کتاب «تاریخ عرب» به نام «سید یلوت» اینچنین بیان میدارد:
«مسلمانان در قرون وسطی یکهتاز علوم و فلسفه و صنایع بودند و به هر کجا که قدم میگذاشتند آن را رواج میدادند و دستاوردهای علمی و صنعتی بواسطه ایشان به اروپا نیز راه یافت، پس علت ترقی و تحول اروپائیان مسلمین بودند».
* بسیاری از تحصیلکردهها و اهل علم اعتراف فیلسوف معروف انگلیسی «برنارد شاو» را در ارتباط با موضوع فوق میدانند، این اندیشمند غربی میگوید:
«حقیقتاً دین محمد به دلیل تازگی و جوشش شگفتانگیز آن قابل ستایش است و تنها دینی است که در دورانهای مختلف حیات بشری توانسته است نیازهایش را جواب گوید و اگر امروز مردی همانند محمد رهبری جهان را بعهده میداشت، در حل مشکلات دنیای امروز، حتماً موفق میشد.»
نمونههائی که گذشت و گفتههای بسیار دیگری که مجال ذکر آن نیست، برای هر انسان اندیشمند و دارای بصیرت، دلائل قاطعی است بر اینکه اسلام شامل مجموعۀ قوانین و نظامی است که قادر است تمدن و نظام اجتماعی مطلوب را بنا کند، این واقعیتی است که حتی دشمنان ما نیز به آن اقرار میکنند که مایه مباهات ماست و فضیلت و برتری واقعی آن است که دشمنان به آن گواهی دهند. شاعر میگوید:
شهد الأنام بفضله حتی
العدا |
|
والفضل ما شهدت به الأعداء |
«تمامی آدمیان به فضل او شهادت دادند، حتی دشمنان، و فضیلت واقعی آن است که دشمنان به آن شهادت دهند». در این جا چند سؤال پیش میآید. گفتیم احکام و دستورات از مبداء آسمانی است، فراگیر و کامل است و ویژگی مهم دیگرش آن است که در شرایط متغیر قابل استفاده است، آیا این اصول فراگیر و دستاوردهای همیشه زنده واقعاً وجود داشته و تحقق پیدا کرده است؟
آیا انسانها در طول تاریخ حقیقت آن را لمس کردهاند؟ و به چشم خود نظارهگر آن بودهاند؟ یا فقط اندیشهها و نظریات ذهنی است که در لابلای کتابها پیدا میشود؟
جواب این سؤالها را به، «سید قطب»/ واگذار میکنیم و چگونگی آن را از زبان او میشنویم:
«پیروزی واقعی «محمدبن عبدالله» زمانی بود که صورتهای زندهای از ایمانش را در شخصیت والای یارانی که خود تربیت کرده بود، به نمایش گذاشت. انسانهائی که طبیعت بشری داشتند اما خوی آنان آسمانی بود و از هر کدام از آنان قرآنی زنده ساخت که بر زمین راه مییافت، روزی که از هر کدام از یارانش آنچنان الگو و نمونهای ساخت که دیدن آنان برابر با دیدن اسلام بود.
عبارات به تنهائی اثری ندارند و کتابها در عمل کاری صورت نمیدهند، مگر آنکه کسی آنها را اجرا کند و اصول، بطور مجزا حیاتی ندارند، آنگاه جان میگیرند که بصورت شیوۀ عملی تحقق یابند.
پس در ابتدا قصد حضرت محمدص پرورش و ایجاد انسان نمونه بود، نه آنکه موعظه کند و سخنان زیبا بگوید. هدفش آن بود که امتی بسازد، نه آنکه بنیانگذار یک اندیشه فلسفی باشد. بیان تفکر و اندیشه را قرآن بعهده گرفت و رسالت پیامبر بزرگوار ما آن بود که اندیشۀ مجر را به واقعیتی ملموس و مرئی تبدیل کند.
بنابراین پیروزی واقعی رسول خداص زمانی بود که براساس تفکر اسلامی، شخصیت ارجمند یارانش را بنیان نهاد و ایمان آنان را از دایرۀ ذهن به حوزۀ عمل کشاند و هزاران نسخه از قرآن را چاپ و منتشر کرد، اما او کلمات را بر اوراق کتابها ننوشت بلکه با نور وحی بر صفحۀ قلب یارانش برشتۀ تحریر در آورد و آنان را رها کرد تا به جامعۀ بشری وارد شوند و به زبان عمل بگویند که پیامی که «محمدبن عبدالله» از جانب خداوند آورد چه بود».
کسی که بخواهد تربیت جمع اوّل یاران پیامبرص و کسانی را که به دنبال آنان آمده و راهشان را پی گرفتند، درک کند باید به تاریخ مراجعه کند تا بتوان آثار و فضایل ارزشمند اخلاقی آنان را دریابد.
آیا تاریخ، بزرگوارتر، مهربانتر، عظیمتر و آگاهتر از آنان بخود دیده است؟
برای درک عظمت شخصیت آنان کافی است که توصیف قرآن را دربارۀ ایشان بشنویم که افتخار و مباهات و جاودانگی را برای آن یاران ارجمند به ارمغان میآورد، آنجا که میفرماید:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُکَّعٗا سُجَّدٗا یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِیمَاهُمۡ فِی وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِ﴾ [الفتح: 29].
««محمد» پیامبر خداست و کسانی که با او هستند، بر کافران سخت، و بین خود مهربانند. ایشان را رکوعکننان و سجدهکنان میبینی، فضل و خوشنودی خدای تعالی را طلب میکنند، نشانه ایشان ظاهرشدن اثر سجود در صورتهایشان است».
و میفرماید:
﴿کَانُواْ قَلِیلٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِ مَا یَهۡجَعُونَ ١٧ وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ یَسۡتَغۡفِرُونَ ١٨ وَفِیٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ حَقّٞ لِّلسَّآئِلِ وَٱلۡمَحۡرُومِ ١٩﴾ [الذاریات: 17- 19].
«آنان اندکی از شب را میخوابیدند [و بیشتر آن را به عبادت و بندگی میگذراندند [و سحرگاهان از خدا درخواست آمرزش میکردند و در اموالشان حقّی برای سائل تهیدست و محروم از معیشت بود».
و میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِیمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ یُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَیۡهِمۡ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَیُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ کَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩﴾ [الحشر: 9].
«و آنانکه پیش از مهاجرین در سرای هجرت و ایمان جای گرفتند و کسی را که بسوی ایشان هجرت کنند دوست میدارند و از آنچه که به ایشان داده شود در دل خویش نیازی نیابند و دیگران را بر خود مقدم میدارند، اگرچه خود محتاج باشند و حقیقتاً کسانی که از بخل خویش در امان باشند رستگارند».
و میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِیمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ یُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَیۡهِمۡ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَیُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ کَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩﴾ [الحشر: 9].
«و آنانکه پیش از مهاجرین در سرای هجرت و ایمان جای گرفتند و کسی را که بسوی ایشان هجرت کنند دوست میدارند و از آنچه که به ایشان داده شود در دل خویش نیازی نیابند و دیگران را بر خود مقدم میدارند، اگرچه خود محتاج باشند و حقیقتاً کسانی که از بخل خویش در امان باشند رستگارند».
و میفرماید:
﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن یَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِیلٗا ٢٣﴾ [الأحزاب: 23].
«از جمله مؤمنان، مردانی هستند که به پیمان خود با خدای خویش وفا کردند، پس بعضی از ایشان تعهد خود را به انجام رساندند (شهید شدند) و بعضی از آنان منتظرند و به هیچ وجه تغییری نیافتند».
و این آیات جزئی از مجموعۀ ستایشهائی است که قرآن کریم از آنان بعمل آورده است.
و مدینۀ فاضلهای که در طول تاریخ بشر چون خیال یا آرزوئی در ذهن متفکرین و فلاسفه بود، بواسطه آنان تحقق یافت و حق هم این بود، زیرا جامعهای ساختند که در آن قاضی دو سال بر منصب خود مینشست و حتی دو نفر متخاصم به او رجوع نمیکردند، نزاعی نبود، زیرا قرآن را پیش روی داشتند و با هم اختلافی نداشتند. زیرا هر کس، هر چه برای خود میخواست، برای برادر مسلمانش هم میطلبید، بر هم خشم نمیگرفتند چون اسلام آنان را به محبت و برادری میخواند و به مهربانی تشویق میکرد.
صحابی بزرگوار پیامبر خداص «حضرت عبدالله بن مسعودس» فضیلتهای معنوی یاران پیامبرص را بر شمرده، لزوم پیروی از آنان را تأکید میکند و کردار در خور ستایش و اخلاق ارزشمندشان را این چنین بیان میدارد:
«کسی که میخواهد پیرو واقعی رسول خداص باشد، یاران او را برای خود الگو قرار داده و به آنان تأسی کند، زیرا نیکوترین قلوب از آن ایشان بود، تکلف نمیکردند، عمیقترین آگاهی را داشتند، والاترین شخصیتهای امت پیامبرص و پایدارترین افراد برایمان خود بودند، خداوند آنان را برای یاوری پیامبرشص و بر پای داشتن دینش برگزید، پس فضایل آنان را بشناسید و دنبالهرو راه آنان باشید که به حقیقت بر راه راست بودند».
نسلها پی در پی و بدنبال هم در طول تاریخ پس از آن بزرگواران آمدند و از سرچشمۀ فضیلتهای آنان سیراب شدند و پرتوهائی از نور اخلاقشان را برگزیدند و شیوۀ آنان را پی گرفتند تا در بنای کاخ رفیع مجد و بزرگی جامعۀ خویش بکار گیرند. اما دشمنان اسلام با تمامی قوا دست بکار شدند. نقشۀ خبیث آنان، تبدیل جهان متحد اسلام به جوامع متفرق و پراکنده و دولتهای متخاصم بود و امروز میبینیم که قوانین و احکام اسلامی در کشورهای مسلمان کنار گذاشته شده است و اثری از حاکمیت و خلافت اسلامی بر جای نمانده است، در اصول اندیشه و اعتقاد از هم فاصله گرفتهاند، در گرداب متعفن بیبند و باری غوطه میخورند، هوسها و تمایلات نفسانی آنان را به دشمنی با هم وادار کرده است، مطامع و منافع مادی بر ذهن و جان آنان مستولی گشته است، سرگردان و بیهدف گام برمیدارند، دیگر مانند گذشته بدنبال وحدت، آزادگی و هویت اسلامی نیستند، هر چند تعدادشان زیاد است و احتمال دارد که در مجموع قدرت قابل توجهی بحساب آیند، اما در واقع مانند کف روی سیلابند، فقط ظاهری دارند اما فاقد حقیقتند.
کار بجائی رسیده است که بعضی از رهبران حرکتهای اسلامی و شخصیتهای بزرگ اصلاحگر مأیوس شدهاند و دیگر امیدی به حیات مجدد و اصلاح امت اسلام ندارند. به نظر آنان دیگر راه بازگشتی برای دستیابی به هویت واقعی مسلمین نیست. اینان معتقدند که عصر حاضر دورۀ آخرالزمان است و فرد مسلمان باید چند گوسفندی برای رفع نیاز زندگی برداشته و به دامنه یا قلل کوهها پناه برد تا زمانی که مرگ فرا رسد و با دنیا وداع میکند[1].
این اندیشه نومید کننده و یأسآمیز به سه دلیل ایجاد میشود:
1- جهل و ناآگاهی نسبت به سرشت و حقیقت دین اسلام.
2- علاقه مفرط به حیات دنیا و بیزاری از مرگ.
3- ندانستن غایت و هدف از خلقت انسان مسلمان.
1- جهل و ناآگاهی نسبت به سرشت و حقیقت دین اسلام
عموم مردم و تمامی مسلمانان و در رأس آنان دعوتکنندگان حرکات اسلامی هیچگاه ناامید نمیشدند، اگر در مییافتند که:
اسلام دین قدرت است و از موضع قدرت سخن میگوید، آنجا که اعلام میدارد:
﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ﴾ [الأنفال: 60].
«هر آنچه از نیرو و توان دارید، [جهت رویارویی با دشمنان] فراهم کنید!»
اسلام دین آگاهی و دانش است، دانش گسترده، چه در زمینۀ قوانین و دستورات زندگی و چه در زمینۀ علوم طبیعی، و شعار آن در این زمینه آیۀ مبارکی است که میفرماید:
﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا ١١٤﴾ [طه: 114] «پروردگارا! دانش مرا بیفزای».
اسلام به انسان به عنوان جانشین خداوند بر گسترۀ زمین مینگرد، جانشینی که زمام امور را به دست گرفته، معادن و مخازن پر برکت را استخراج میکند و به اسرار نهفتۀ زیر خاک دست مییابد، خداوند سبحان در این باره میفرماید:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی جَعَلَکُمۡ خَلَٰٓئِفَ ٱلۡأَرۡضِ﴾ [الأنعام: 165].
«و او خدائیست که شما را جانشینان زمین قرار داد».
خداوند متعال به انسان کرامت و بزرگواری عطا کرده و بر بسیاری از آفریدههایش برتری داده است، تا به ادای مسؤولیتهای مهم و وظایف سنگینی برخیزد که به عهدهاش گذاشته شده است و شعارش در این زمینه آن است که:
﴿۞وَلَقَدۡ کَرَّمۡنَا بَنِیٓ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِیلٗا ٧٠﴾ [الإسراء: 70].
«و به تحقیق ما پیوسته فرزندان آدم را گرامی داشتیم و ایشان را در خشکی و دریا حمل نمودیم و از پاکیزهها به آنان روزی دادیم و ایشان را بر بسیاری از کسانی که خلق نمودهایم، برتری بخشیدیم، برتری آشکاری!».
اسلام انسان را نسبت به توانائیهای حسی و عقلی خویش مسؤول میداند و اگر در بکارگیری نیروهایش اهمال کند یا از آنها بهرهای نگیرد مورد بازخواست خواهد بود و در این باره میفرماید:
﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَٰٓئِکَ کَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا ٣٦﴾ [الإسراء: 36].
«و بدنبال آنچه بدان علم نداری مرو!. زیرا گوش و چشم و دل ـ همۀ آنها ـ مور پرستش خواهند بود».
اسلام، جهان را محدودهای تحت سلطۀ انسان بحساب میآورد، تا از آن برای خدمت به همنوع و توسعۀ دانش خود بهره گیرد.
﴿لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا مِّنۡهُۚ﴾ [الجاثیة: 13].
«و هر آنچه را که در آسمان و زمین هست برای شما مسخر نموده است، در حالیکه تماماً از جانب اوست».
اسلام دین تأمل و ژرفاندیشی است، انسان را به دقت در خلقت آسمانها و زمین دعوت میکند، تا به حقایق لایزال و قوانین ثابت حاکم بر هستی وقوف یابد که میفرماید:
﴿قُلِ ٱنظُرُواْ مَاذَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ﴾ [یونس: 101].
«بگو! بنگرید که چه در آسمانها و زمین است!».
اسلام دین فعالیت و جوشش و حرکت است و شعارش آن است که:
﴿هُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ ذَلُولٗا فَٱمۡشُواْ فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُواْ مِن رِّزۡقِهِۦۖ وَإِلَیۡهِ ٱلنُّشُورُ ١٥﴾ [الملک: 15].
«اوست که زمین را برای شما رام نمود که بر پستی و بلندیهای آن راه بروید و از روزی او بخورید و بازگشت بسوی اوست».
اسلام میفرماید که بزرگی و افتخار واقعی برای انسان مسلمان است، پس شاسته است که مسلمین سرهای خویش را بالا گیرند و به عقیدۀ خود ببالند و پرچم اسلام را در تمامی جهان به اهتزاز در آورند.
و شعارشان این باشد:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَلَٰکِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ لَا یَعۡلَمُونَ ٨﴾ [المنافقون: 8].
«سربلندی و افتخار ویژه پروردگار متعال، پیامبر او و مؤمنان است اما منافقین نمیدانند».
آری، اگر تمامی انسانها و جامعۀ مسلمانان و در رأس آن منادیان حرکتهای اسلامی این مفاهیم را با تمامی وجود لمس کنند و هویت عقیدتی خویش را باز یابند، دیگر دچار یأس نمیشوند و احساس نومیدی به آنان دست نمیدهد، بلکه همراه خیل بپاخاسته داعیان حق و منادیان اصلاح و تجدیدکنندگان بنای تمدن اسلامی بپا میخیزند، تا بار دیگر مانند پیشنیان، به نوری پر فروغ بر فراز راه ظلمانی حیات دنیائی تبدیل شوند و اساتید اندیشۀ اسلامی و هادیان جوامع انسانی باشند تا بشریت در طول قرنهای آینده تا زمانی که خداوند سبحان زمین و ساکنانش را باز پس میگیرد از چشمۀ معارف و دانشهای ارزشمند آنان سیراب شود.
2- علاقۀ مفرط به حیات دنیا و بیزاری از مرگ
اما آنچه گفتیم صورت نمیپذیرد، مگر آنکه اندیشمندان مسلمان و همراهان حرکت و نهضتهای اسلامی از قیود لذائذ حیات دنیوی و تعلقات مادی آزاد شوند و بیشترین تلاش و کوشش آنان در جهت هدایت مردم بوده و مقصد ایشان اصلاح نظام اجتماعی باشد و تجلیگاه انگیزش و تحقق عقیده خویش را در اجرای فرمانهای الهی در سراسر زمین بدانند، بیمی از قدرتمندان ظالم نداشته باشند و قلب خویش را از بند ترس از غیر خدا برهانند و با اندیشه و تصور مرگ مأنوس باشند، با تمامی وجود باور داشته باشند که روزی بدست خداست و هر واقعهای که در زندگی آنان روی میدهد حکمتی دارد و سود و زیان تماماً از جانب اوست و ایمان داشته باشند که اگر تمامی مردم دست بدست هم بدهند تا به انسان مؤمن ضرری برسانند یا از رسیدن نفعی به او جلوگیری کنند نمیتوانند مگر آنکه خدای عزوجل آن را بر بندهاش نوشته باشد.
آری، زمانی که مسلمانان به این یقین قلبی برسند و از عوامل سستی و ضعف رهائی یابند، بدون بیم و هراس و با اطمینان در راه دعوت اسلامی گام بر میدارند، در زمینۀ تربیت و اصلاح نظام اجتماعی به پیش خواهند رفت، دیگر باکی از غیر خدا نداشته، بلکه از اعماق قلب خود باور دارند که پروردگار متعال آنان را یاری میکند، نگرانیهایشان را به امنیت خاصر بدل خواهد کرد، آنان را بر زمین مسلط خواهد کرد و بعد از ضعف و ناتوانی به قدرت میرساند، و بار دیگر مسلمین یکپارچه و متحد خواهند شد.
و براستی که تحقق این آمال برای خالق هستی بسیار سهل است، اما شرط به وقوع پیوستن آن این است که مسلمین نیت خود را خالص سازند و یأس و ترس را کنار بگذارند و با تمامی وجود برخیزند.
3- ندانستن غایت و هدف از خلقت انسان مسلمان:
آری یاس و نومیدی بروز نخواهد کرد، زمانی که مسلمین دریابند که برای حیاتی بسیار والاتر و برای نهایتی بسیار ارزشمندتر، خلق شدهاند، نهایتی که پروردگار متعال آن را در کلام مقدسش چنین بیان میدارد:
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ ٥٦﴾ [الذاریات: 56].
«جن و انس را تنها برای آن آفریدم که مرا عبادت کنند».
اما سؤالی که پیش میآید آن است که مفهوم عبادتی که خداوند در این آیه به آن امر مینماید و برای انجامش تشویق و ترغیب میکند و نیکو بجای آوردن آن را بارها و بارها در آیات قرآن کریم تاکید میکند، چیست؟
عبادت به مفهوم تواضع و پذیرش کامل دستورات آیین استوار و لایزال الهی است، مجموعه دستوراتی که قرآن عظیم آن را «صراط مستقیم» توصیف کرده است، به عبارت دیگر عبادت، حمل امانتی است که به آسمانها و زمین عرضه شد اما به علت ثقل فوقالعاده آن به هراس افتادند و از قبولش امتناع ورزیدند و آدمی این بار وزین را پذیرفت که به موجب آن یکی از وظائفش کوشش دائمی برای سعادت سایر انسانهاست و سعادت آنان متحقق نمیشود، مگر آنکه به جای اطاعت از بندگان خدا فقط آن فرمانروای به حق را فرمان برند و عشق و محبت خود را نثار خدای متعال و پیامبرش و سایر مؤمنین نماید، اندیشه و اصول مغایر با شریعت اسلام را کنار بگذارند و از جور ادیان متفرق به سایه عدل اسلام پناه ببرند.
زمانی که انسان مؤمن با تمامی وجود پروردگارش را دوست بدارد و شعلۀ محبت آن رسول بزرگوار و سایر مسلمین در قلبش زبانه بکشد و از آنطرف هم به عبادت بعنوان پذیرش مسؤولیت و اطاعت مطلق از خداوند بنگرد و در مقابل هیچ قانون و قانونگذاری غیر از شرع اسلام تسلیم نشود، توانائی آن را خواهد داشت که در جهادی مستمر، مردم را از تاریکی عبادت غیر خدا به جانب نور توحید رهنمون شود و از تنگی دنیا به وسعت و گشایش آخرت و از جور ادیان متفرق به سایه عدل اسلامی بکشاند.
در غیر اینصورت آدمی به موجود بیهودهای تبدیل خواهد شد، یاس و جمود و سستی او را فراخواهد گرفت و به جای آنکه بندۀ خالقش باشد بندۀ هواهای نفسانی یا سرکشان ظالم خواهد شد، حرکتی بیهدف و تلاشی بیثمر خواهد داشت و دچار لغزش و انحراف میشود. قرآن درباۀ این افراد میفرماید:
﴿أَوَ مَن کَانَ مَیۡتٗا فَأَحۡیَیۡنَٰهُ وَجَعَلۡنَا لَهُۥ نُورٗا یَمۡشِی بِهِۦ فِی ٱلنَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُۥ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ لَیۡسَ بِخَارِجٖ مِّنۡهَاۚ کَذَٰلِکَ زُیِّنَ لِلۡکَٰفِرِینَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٢٢﴾ [الأنعام:122].
«آیا برابرند دو فردی که یکی در تاریکی و ظلمت گمراهی بسر میبرد و نمیتواند از آن خارج شود، با کسی که او را کلام حیاتبخش وحی زنده کردیم و به او نوری دادیم که با آن راه خویش را در میان مردم بیابد، اینچنین اعمال کافران را برایشان زینت میدهیم.»
پس بار دیگر تاکید میکنم که اگر مسلمین بخواهند بپا خیزند تا عظمت و اقتدار پیشین خود را باز یابند و باز هم امت واحدی باشند، باید سرشت و حقیقت دین خود را بخوبی درک کنند، زنجیرهای تعلقات دنیوی را بگسلند و مرگ نزد آنان کریه و هولناک نباشد بلکه با آن مانوس باشند و بالاخره هدف و مقصود از خلقت خویش را دریابند.
اما تا اینجا بحث بر سر این بود که چگونه باید بود، حال سؤال این است که راه رسیدن به این مطلوب چیست؟ سرآغاز اصلاح نظام اجتماعی چیست؟ چه کسانی مهمترین و حساسترین نقش را در این میان بعهده دارند، جایگاه والدین، مربیان، شخصیتهای اصلاحگر و سایر افراد جامعه در این میان کجاست؟
در تمامی این سؤالها دو نکته بچشم میخورد: اول راه این تغییر و دوّم مقصد و نهایتی که میخواهیم به آن برسیم. برای کسانی که اهمیت این موضوع را درک کردهاند و در این راه میخواهند گام بردارند، تلاش و توان خود را بکار گیرند تا مرداب گندیده انحطاط اخلاقی جوامع امروز را به گلستانی زیبا برای حیاتی ارزشمند تبدیل کنند.
اما نهایت و مقصدی که دستاندرکاران تربیت و پرورش باید نیروهایشان را در جهت آن بسیج کرده و تمامی سعی خویش را بکار گیرند، همان نظام اجتماعی مطلوب است. ایجاد امتی پایدار و استوار در اعتقاد و ایمان و آراسته به ارزشهای اخلاقی، پیشتاز در علم، سالم و با نشاط و با اعتماد به نفس، که فقط در اینصورت میتوانند به یکپارچگی دیرین خویش باز گردند و مجد و عظمت پیشین خود را بار دیگر تجربه کنند.
امّا معیار ما برای طی طریق چیست؟ از چه ابزاری باید استفاده کنیم؟ و مراحلی را که باید بگذرانیم تا به مقصد برسیم کدامست؟ شاید بتوان تمامی جوابها را در یک کلمه خلاصه کرد و آن کلمه «تربیت» است.
تربیت یا پرورش مفهومی وسیع است و مصادیق متعددی دارد و حوزۀ تحقق آن بسیار گسترده است، تربیت میتواند در رابطه با فرد، خانواده یا نظام اجتماعی یا حتی کل جامعۀ انسانی مطرح شود و هر دسته از گروههای نامبرده نیز تقسیمات و طبقهبندی خاص خود را دارند، بهرحال مقصود ایجاد امتی نمونه و جامعهای ایدهآل است.
تربیت فرزندان در سایه نظام خانوادگی جزو بخشهائی از تربیت فرد محسوب میگردد که براساس آن انسانی شایسته و مفید برای زندگی در جامعه شکل میگیرد، چنین انسانی تکالیف محوله را به خوبی بانجام میرساند و مسؤولیت خویش را به نحو احسن ادا میکند.
کتاب حاضر، کوششی در جهت بیان راه و روش جامع و صحیح تربیت فرزندان در اسلام است.
و چنانچه خوانندۀ گرامی موفق به مطالعۀ آن شود در مییابد که قوانین و نظام تربیتاسلامی بسیار دقیق و حساب شده است، راهی است که به سبب آن تکامل و تعالی انسان در دین و دنیا تحصیل خواهد شد، و معلوم میگردد که اسلام در این باره شیوهای منحصر بفرد و اختصاصی دارد و اگر دستاندرکاران پرورش و تربیتانسانی آن را بکار بندند، خوشبختی، امنیت و پیشرفت را برای مردم خود تضمین کرده و هرج و مرج و تبهکاری و ناامنی را از جامعۀ خود میزدایند. آنگاه همگان خواهند فهمید که اسلام دین زندگی است، سرشار از آگاهی بوده و پیشتاز اصلاح و پرورش انسانی است و اگر جامعۀ بشری به دستوراتش عمل کند و دولتها برمبنای اصول و قوانین آن برنامهریزی و حرکت کنند و جوامع از چشمۀ جوشان آن سیراب شوند، صلح و آرامش سراسر گیتی را فرا میگیرد و مردم در زیر سایه درخت تنومند اسلام، معنا و لذت خوشبختی را درک خواهند کرد.
این اعجاز به دلیل آن است که اسلام دین خالق هستی است و رسالت کسی است که تا ابد مایه افتخار و سربلندی بشر خواهد بود و همانا او «محمدبن عبداللهص» است و همچنین قواعد شامل و کاملی است که پروردگار انسان آن را برای نیل به سرچشمه حقیقت به جانب ما فرستاده است.
نکتهای که مرا به تالیف این کتاب واداشت، عدم وجود نوشتهای در زمینۀ تربیت وپرورش فرزندان در بین کتب اسلامی بود، یا حداقل اینجانب با وجود جستوجو در این مورد به آن دست نیافتهام، منظورم کتابی است که در زمینههای مختلف تربیت فرزند از ولادت تا رسیدن به سن تکلیف در فصولی مستقل و مجزا بحث کند.
البته باستثناء کتابی از «ابنالقیم الجوزیه»: به نام «تحفة المودود فی أحکام المولود» که دربارۀ نوزاد و احکام مربوط به آن است که از آن در نگارش فصل سوم و موضوعات بعد از آن در جلد اول، بهرۀ بسیار گرفتم.
از خداوند سبحان تمنا دارم که بالاترین پاداشها و نیکوترین اجر را به او عطا کند و در جهان آخرت او را در مقامی والا قرار دهد.
کتاب حاضر نتیجۀ تلاشی فراوان همراه با جستجوئی طولانی در بهرهگیری از مراجع و منابع مهم در تربیت فرزند است که شامل تمامی ادوار آن تا رسیدن به سن تکلیف میباشد که امید است برای دست اندرکاران مفید واقع شود.
و شکر خدای را به جا میآورم که در این زمینه تا حدودی موفق بودهام، اما مدعی نیستم که این تالیف خالی از نقص و اشکال است و یا کاملترین صورت ممکن است.
امیدوارم به کمک و فضل الهی این آغاز مشوق و محرکی برای محققان و اندیشمندان مسلمان باشد تا قلم برگیرند و در این زمینه کتابهای کامل و فراگیر تالیف نمایند و با شیوهای تحلیلی و مستدل وسیلهها و اهداف تربیت اسلامی را بررسی کنند که پس از مدت کوتاهی کتابهای تربیتی مختلفی در دسترس قرار گیرد، تا برای علاقمندان قابل استفاده باشد. خصوصا پدران و مادران دلسوزی که به امر پرورش شخصیت روحی، اخلاقی و فکری فرزندان خود اهمیت میدهند. زمانی که این تلاشها نتیجه بدهد و فرزندی شایسته، آنچنان که اسلامی میگویند، تحویل جامعه خویش بدهیم، خواهیم دید که نسل پرورش یافته چگونه مدارج ترقی و پیشرفت را طی میکند و راه رسیدن به مدینۀ فاضلهای را که همیشه آرزوی بشریت بوده است به مردم مینمایاند.
این کتاب شامل 3 بخش است، هر بخش چندین فصل دارد و هر فصل شامل موضوعات مستقلی به شرح زیر است:
بخش اول: که شامل چهار فصل میباشد.
فصل اول: ازدواج نمونه و رابطۀ آن با تربیت.
فصل دوم: محبت ذاتی فرزند.
فصل سوم: احکام عمومی راجع به نوزاد که شامل چهار مبحث است:
1- آنچه والدین در هنگام تولد نوزاد انجام میدهند.
2- نامگذاری نوزاد و احکام آن.
3- احکام عقیقۀ نوزاد.
4- ختنه و احکام آن.
فصل چهارم: عوامل انحراف فرزندان و راههای درمان آن.
بخش دوم: بحث واحدی است که دربارۀ مهمترین مسؤولیتهای تربیتی والدین و مربیان در قبال فرزندان میباشد که شامل هفت فصل میباشد.
فصل اول: مسؤولیت تربیت ایمانی.
فصل دوم: مسؤولیت تربیت رفتاری.
فصل سوم: مسؤولیت تربیت جسمی.
فصل چهارم: مسؤولیت تربیت فکری.
فصل پنجم: مسؤولیت تربیت روحی.
فصل ششم: مسؤولیت تربیت اجتماعی.
فصل هفتم: مسؤولیت تربیت جنسی.
بخش سوم: که سه فصل است
فصل اول: عوامل مؤثر تربیتی.
فصل دوم: قواعد اساسی در تربیت فرزند.
فصل سوم: نقطه نظرها و پیشنهادات ضروری تربیتی.
آنچه تقدیم شد، عناوین بخشهای سهگانه و فصول مربوط به آن بود. هر فصل حاوی مطالبی مهم و مفید در رابطه با موضوع است، موضوعی که هدفش ارائه راه پرورش فرزندی شایسته برای جامعه و سربازی نیرومند برای اسلام و شخصیتی ارجمند که فضائل اخلاقی مانند بزرگواری، ایثار و گذشت را در خود جمع کرده است، میباشد.
در خاتمه از خداوند سبحان تقاضا میکنم که نیتم را در جهت برآوردن رضایتش خالص گرداند و آن را به توشهای برای قیامتم بدل کند، روزی که تمامی اعمال انسانها در پیشگاهش عرضه میگردد.
از اعماق قلبم و با تمامی وجود از پروردگارم تقاضا میکنم که این نوشتار وسیلهای نافع و پرتو نوری برای کسانی باشد که میخواهند حیاتی ارزشمند داشته باشند و در راه هدایت و صراط مستقیم گام بردارند.
مولف
«عبدالله ناصح علوان»
[1]- «امام بخاری» از «ابوسعید الخدری» روایت میکند که گفت: «رسول خداص» فرمودند: زمانی فرا خواهد رسید که بهترین مایملک یک مسلمان گوسفندان اوست با آن به دامنه یا قله کوهها پناه میبرد تا دینش را حفظ کند».
البته این حدیث را حمل کردهاند به مواردی که فرد بسبب دین خود شکنجه میشود و یا او را به ارتداد مجبور میکنند اما تا زمانی که کسانی هستند که شعائر اسلامی را ادا کرده و احکام را اجرا میکنند و تا زمانی که تحرکهائی برای اعاده عظمت اسلام وجود دارد، گوشهنشینی و عزلت حرام است، زیرا آنچه که بواسطه آن امر واجب تحقق مییابد خود نیز واجب است، پس تلاش در جهت بر پای داشتن احکام الهی و بنای دولت اسلامی بر تمامی مسلمین واجب است و کسی که در این راه قصور کند، گناهکار میباشد و نزد خداوند مسئول است. (مؤلف)
مقدمۀ دانشمند بزرگ جناب وهبی سلیمان الغاوجی الألبانی
مقدمۀ آشنائی من با شیخ «عبدالله علوان» از طریق مقالۀ ایشان به نام «تقدیم به جانشینان انبیاء» بود و سپس به واسطۀ مقالات و کتابهایش به نام «مسئوولیت اجتماعی در اسلام»، «آنچه جوانان باید بدانند» و «صلاح الدین ایوبی» تداوم یافت.
سپس این شناخت در خلال مدتی مصاحبت و کار مشترک در زمینۀ مسائل آموزشی و پرورشی بیشتر شد و اگر از من بخواهند که در جملهای کوتاه «عبدالله ناصح علوان» را توصیف کنم، خواهم گفت:
«دانشمند مؤمنی است که همواره مفهومی ارزشمند از کلام رسول خداص را پیش چشم داشته که با تمامی وجود آن را درک کرده و در خونش جریان دارد و آن کلام ارجمند این است:
«کسی که صبح برخیزد [مقصود آنکه هر کسی که همواره] و در حل مشکلات مسلمین اهتمامی نورزد و تلاش نکند مسلمان نیست.»
به همین دلیل از جهات مختلف در انجام وظیفهای که در قبال آن احساس مسؤولیت میکند، تلاش مینماید. او هنگامی که تبلیغ عقیدهای اسلامی را با روش حکیمانه و شیوهای پسندیده احساس میکند، گروه دانشمندان اسلامی را مورد خطاب قرار داده و کتاب «تقدیم به جانشینان انبیاء» را مینویسد.
و زمانی که با عامۀ مردم سخن میگوید، کتاب «نظر اسلام دربارۀ تلویزیون» را مینویسد و آنان را از خرید این وسیله برحذر داشته و جنبههای سوء این دستگاه را خاطرنشان میسازد، البته این نوشتهها بعدها توسط ایشان کاملتر شده و به کتاب نظر اسلام دربارۀ وسائل ارتباط جمعی تبدیل گردید.
و زمانی که با دانشجویان سخن میگوید کتاب «ادعاهای مخالفین و جوابهای آنان» را مینویسد. و با نوشتن کتاب «صلاح الدین ایوبی» خاطرۀ اقتدار و عظمت گذشتۀ مسلمین را بار دیگر در اذهان زنده میکند و احساس افتخار نسبت به گذشته و هویت تاریخیمان را در ما زنده میکند.
در شرایط دیگر که به شیوهی علمی و با زبان فقه سخن میگوید، کتاب «احکام روزه و زکات» را مینویسد.
و جهت رهنمون شدن نظام اجتماعی برای رهائی از مضرات سیستم سرمایهداری کتاب «احکام بیمه» را نوشته و خطرات جدی این سیستم را تذکر میدهد و جایگزین اسلامی آن را بیان میدارد.
و اخیراً کتاب «تربیت فرزندان در اسلام» را برای تمامی گروههای نامبرده، برشتۀتحریر در آورده است.
از خدای متعال میخواهم که او را در این راه موفق گرداند و بهترین پاداشها را نصیب او فرماید و به کار و زندگیاش برکت ببخشد.
کتاب حاضر دارای 4 جزء و 1376 صفحه با قطع متوسط میباشد[1]، که گذشته از علم و دانش بکار رفته در تالیف آن، توجه و علاقه خاص مولف را به نسلهای آینده میساند.
باید خاطرنشان کرد که تا بحال کتابی به گستردگی و تفصیل این تالیف دربارۀ تربیت فرزندان نوشته نشده است. و نکته قابل توجه دیگر آن است که استاد به شواهد مختلفی از قرآن و سنت و آثار سلف صالح در ارتباط با احکام، سفارشات و آداب پرورش فرزندان استناد میکند که از ویژگیهای منحصر بفرد ایشان در این مورد بخصوص میباشد. در واقع این مجموعه برای مسلمین نوشته شده و کاربرد آن در رابطه با جامعۀ اسلامی است.
و باید اقرار کنم که تا به امروز در این زمینه کتابی ندیدهام که در بحثهای مهم تربیتی مانند کتاب استاد فقط به منابع و مراجع اصلی مسلمین متکی باشد و از آنچه دیگران گفتهاند بهرهای نگیرد، مگر در شرایط یکه نیاز مبرمی برای رسیدن به هدفی خاص مورد نظر باشد و دلیلش هم آن است که دانش و معارفی که ایشان کسب کردهاند فقط متکی به اصول عقیدتی اسلام و تجارب مسلمانان گذشته یا معاصر است، در واقع ایشان دارای گنجینهای از علومی است که او را از دستاوردهای غیر مسلمین بینیاز میکند.
اینجانب قصد داشتم تعدادی از عناوین بحثهای مهم کتاب را ذکر کرده و مفاهیم و مطالب روشنگر و بسیار مفید مربوط به آن را بعنوان نمونه بیان کن و به این طریق محتوای واقعی و ارزشمند کتاب را برای خوانندگان آشکار سازم. اما بعلت آنکه مجال بحث در این مقدمه کوتاه نیست و باعث طولانی شدن سخن میگردد، به خوانندۀ عزیز توصیه میکنم که به مطالعه آن پرداخته و نکات مفید آن را دریابد، بنابراین در اینجا به ذکر اسامی موضوعاتی که استاد تحت عنوان «پیشنهادهای ضروری در امر تربیت» میآورد، اکتفا میکنم.
به نظر ایشان این پیشنهادات شامل موارد زیر است:
تشویق فرزندان به انتخاب ارزشمندترین مشاغل، در نظر گرفتن استعدادهای خدادادی فرزندان، دادن فرصت کافی به کودکان برای بازی و تفریح سالم، ایجاد همکاری بین خانه و مدرسه، تقویت رابطه بین معلم و محصل، داشتن راه و روش تربیتی مشخص و عمل به آن در تمام مدت زندگی، فراهم آوردن امکانات رشد علمی و فرهنگی فرزندان، تشویق فرزندان به مطالعه در همه احوال، آگاه کردن فرزند و تذکر دادن دائمی به او در رابطه با مسؤولیت او نسبت به اسلام، تعمیق و تقویت روحیه جهاد و تلاش در فرزند. مجموعه این مطالب 177 صفحه از کتاب را در بر میگیرد که نشان میدهد استاد، در رابطه با تربیت فرزندان و توجه به این مهم از چیزی فروگذار نکرده است.
و چه شایسته است که پدران و مادران، معلمین و مربیان و دستاندرکاران امور پرورش و تربیت از این کتاب به نحو احسن بهره گیرند.
و به راستی کوتاهی و قصوری برتر از اهمال در تربیت فرزندان نیست و رها کردن آنان به حال خود و بیتفاوتی نسبت به آنان نتیجهای جز انحراف ایشان نخواهد داشت. پیامبر خداص میفرماید:
«برای آدمی همین گناه کافی است که کسی را که طعام میدهد [سرپرستی میکند[ نماید» (روایت مسلم).
با اهمال والدین و مربیان، فرزندان نیز احکام اسلامی را انکار کرده و برخلاف عقیدۀ اسلامی موضع میگیرند، عقل و شخصیت و احساس آنان تباه میشود و آنچه از آنان باقی میماند اجسام بیروحی است که نه عقیده با عظمتی در بر دارد و نه برای هدفی ارزشمند زندگی میکند.
از خدایتعالی طلب میکنم که استاد «شیخ عبدالله» و دانشمندانی مانند او را سعادتمند گرداند و به پاداش اخروی مسرور سازد، تا بتوانند آغازگران ایجاد نسلی مانند نسل اصحاب پیامبر بوده برای تمامی مردم جهان الگو و نمونه باشند و مانند یاران برگزیده و نیکوکار رسول خداص در بر پای داشتن دین الهی در گستره زمین موفق باشند. و انشاءالله، خداوند سبحان آنان را بر تمامی جهان مسلط سازد و ناامنی و اضطراب ایشان را به آرامش قلبی و اطمینان خاطر تبدیل کند و پرچم پرافتخار اسلام را در اطراف و اکناف زمین و بر تمامی بلندیهای آن به اهتراز در آورد، آنگاه است که دین و آیین بشریت فقط قانون و برنامۀ خدای عزّوجل خواهد بود و به راستی که تحقق این امر برای آن فرمانروای آسمان و زمین مشکل نیست.
﴿وَیَوۡمَئِذٖ یَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٤ بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ یَنصُرُ مَن یَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ٥﴾ [الروم: 4- 5].
«آنروز مؤمنین بسبب یاری الهی مسرور و شادمان خواهند بود، خداوند هر کس را که شایسته باشد یاری میکند او توانای شکست ناپذیر و مهربان است».
وهبی سلیمان الألبانی
[1]- این تقسیمبندی و تعداد صفحات در چاپ اوّل بود که بفضل الهی در چاپهای بدی کار جمع و ترتیب در دو جلد تسهیل شده به شیوه بهتر به چاپ رسید.
سپاس خداوند جهانیان را سزاست که بواسطه نعماتش اعمال صالح بندگان به کمال میرسد، و سلام و درود بر معلمی که به بشریت راه نیک زیستن را آموخت، و او را به جانب وادی پرنور حق و حقیقت و راه راست رهنمون شد و خدای متعال از یاران و یاوران او و پیروان آنان راضی باد، کسانی که حاملان اندیشۀ اسلامی و تعالیم قرانی به سراسر زمین بودند و راضی باد از کسانی که راه ایشان را پی میگیرند و شیوۀ آنان را بر میگزینند، سلام و درودی مداوم و پیوسته تا روز قیامت.
خداوند سبحان را در آغاز و انجام این امر سپاس میگویم که مرا برای اتمام و اکمال کتاب «تربیت فرزندان در اسلام» در سه بخش آن موفق گردانید.
این کتاب بعد از تکمیل شدن بر طبق گواهی و تائید اهل نظر و متخصصین امر نوشتهای راهگشاست که حق مطلب را ادا مینماید و وسائل و ابزار رسیدن به مقصود را مینمایاند و راه را بخوبی نشان داده و در بردارنده اصول و قوانین ضروری جهت تربیت میباشد و وظائف متعدد یک مربی را بیان میکند و نیازهای یک برنامۀ تربیتی را پاسخ میگوید و با اوضاع اجتماعی عصر امروز تناسب داشته و واقعیات عصر حاضر و موقعیت کنونی مسلمانان را در نظر دارد.
آرزوی همیشگی من در رابطه با کتاب حاضر این بود که خوانندگان عزیز بتوانند موضوعات و مطالبی را که از لحاظ پرورش به آن نیازمند هستند، برای حال و آینده، از قواعد تربیتی و قوانین راهگشا و شامل آن، استنباط کنند.
امیدوارم این کتاب خلاء بزرگی را که در مجموعه کتابهای اسلامی در زمینۀ تربیت وجود دارد پرکند و به عنوان تالیف پرورشی شامل و کاملی شناخته شود که هرگاه والدین یا مربیان عزیز به دنبال مجموعه دستوراتی حاوی اصول اساسی تربیت جسمی، روحی و تکامل اخلاقی و اجتماعی فرزندان خود باشند، به آن رجوع کنند. و همچنین امیدوارم، مانند نوری باشد که طریقۀ تربیت فرزندان را بنابر اصول عقیده الهی و روش اسلامی و رهنمودهای قرآنی و سنت پرفروغ نبیاکرمص و طریق سلف صالح و شرع منور اسلام، برای تمامی والدین و مربیان روشن کند.
مربیان و مسؤولین سطوح مختلف آموزشی را مژده میدهم که در چاپ اخیر در قسمت وظائف مربیان بحث جدیدی را به نام «مسؤولیت تربیت جنسی فرزندان» اضافه کردهام که راه برخورد با احساسات و امیال جنسی نوجوانان و راه جلوگیری از انحراف جنسی آنان را در ابتدای سن بلوغ و بعد از آن نشان میدهد.
همچنین حدود و احکام ارتباط بین دو جنس را در آغاز بلوغ و در آستانه ازدواج بیان میکند. در اینجا فرصت را غنیمت شمرده، به برادران عزیزم که مسؤولیت تربیتی را بعهده دارند یا در این زمینه صاحبنظر هستند پیشنهاد میکنم که مرا با نظرات و انتقادهای خود یاری دهند، زیرا کمال مطلق فقط خاص خداوند متعال است و مصونیت از اشتباه و خطا ویژۀ پیامبران و فرستادگان اوست و ما نیز بنابر طبیعت بشری، دچار لغزش و اشتباه میشویم.
قبلاً از بذل توجه و همکاری شما در تذکر نواقص و اشکالات کتاب تشکر میکنم، چه بسا به خواست خداوند در چاپهای آینده اگر عمری باقی باشد. نقصها را برطرف و اشتباهات را تصحیح کنم، اما آنچه مایۀ آسایش خیالم میشود و مرا از اعماق قلب مسرور میسازد آن است که دختران و پسران با اشتیاق و رغبت برای مطالعه و استفاده از این کتاب به کتابفروشیها مراجعه کنند و خدای را سپاس میگویم که همینطور هم شد، بلافاصله پس از چاپ و انتشار کتاب، تعداد کثیری از جوانان و مربیان برای دریافت آن به مراکز پخش رجوع کردند،این استقبال پروشور آنهم در مدت کوتاهی پس از بیرون آمدن کتاب، برای خودم نیز غیر منتظره بود.
این استقبال بیسابقه نشان میدهد که جامعه مسلمان ما به علت رشد فکری و شخصیتی به جانب عقیده اسلامی تمایل پیدا کرده است.
این توجه روز افزون به اسلام در شرایطی که تمامی مکاتب و افکار غیراسلامی در حل مسائل بشر ناتوان شدهاند، بیانگر آن است که اصول جاودان تشریع اسلامی در عصر حاضر، تنها قانون و قاعدهای است که میتواند انسان را از آفات نفسانی و انحرافات اخلاقی و بیبندوباری اجتماعی و ظلم و جور سیاستمداران حاکم بر جهان رهائی بخشد.
﴿قَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمۡ کَثِیرٗا مِّمَّا کُنتُمۡ تُخۡفُونَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖۚ قَدۡ جَآءَکُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَکِتَٰبٞ مُّبِینٞ ١٥ یَهۡدِی بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَیُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَیَهۡدِیهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ١٦﴾ [المائدة: 16].
«به حقیقت از جانب پروردگار کتابی روشنگر و نوری هدایتگر برایتان آمده است و کسانی را که بدنبال رضایت او هستند به راه نیکبختی و سلامت رهنمون میشود و بأذن خدای متعال شما را از تاریکی به جانب روشنی خارج میکند و براه راست هدایت مینماید».
بسیار مسرورم که آیندۀ روشنی در ذهنم نقش بسته است، گوئی پیشگامان مکتب اسلام را میبینم که گامهای خویش را برای بنا نهادن امتی بزرگ و توانمند که با تمامی قدرتهای بزرگ جهان برابری میکند بر میدارند، اما برای آنکه چنین دولت بزرگی تشکیل شود و بار دیگر مسلمین به مجد و عظمت دست یابند باید تمامی تلاشهای مجاهدان، در سراسر دنیا در جهت ایجاد نسلی قرآنی و مؤمن و امتی مجاهد و جامعهای الهی با فضیلت اخلاقی صرف شود و تحقق این امر برای خدای قادر متعال ساده است، بشرط آنکه مسلمین برای طی طریق، شرایط ضروری را مهیا سازند و به طرف هدف حرکت کنند.
و اینک چاپ دوم کتاب را با اصلاحات و اضافۀ مطالب لازم، به نسل حاضر و به تمامی اقشار جامعه با سطوح علمی متفاوت تقدیم میکنم، چه بسا که پایههای محکم و استوار و قواعد تربیتی مورد نیاز را که همواره بدنبال آن بودهاند در این کتاب بیابند و با دیدن اصول ارزشمند و بلند مرتبه این تالیف، این واقعیت را دریابند که فقط روش فراگیر تربیت اسلامی است که راه را نشان میدهد، روشی که مراحل و مدارج آن را شریعت کامل اسلام بر مبنای سنت معلم اول «حضرت محمد»ص مشخص میکند و برای دریافت روش کامل تربیتی چارهای جز تمسک به اسلام نیست.
و در خاتمه از خوانندگان عزیز تقاضا میکنم، چنانچه در مطالعه کتاب به نکات مفیدی دست یافتند، مرا در دعاهایشان فراموش نفرمایند. من نیز از این عزیزان تشکر میکنم و از پروردگار متعال تقاضا دارم، نیتم را در جهت کسب رضایش خالص گرداند و این اثر را در روز قیامت، روزی که اعمال به پیشگاهش عرضه میشود از من بپذیرد.
و در جهت یاری دادن دین حق و تبیین عقیدۀ اسلامی در زمینۀ انسان و حیات و هستی مرا موفق بدارد و این درخواست به جهت اجابت الهی شایستهتر است.
«عبدالله ناصح علوان»
والاترین و صمیمانهترین سلامها و درودهای خویش را از اعماق قلب به سرور گرامی و محبوب مسلمین «رسول خداص» و یاران و یاورانش و همه رهبران و داعیان راه او تقدیم میدارم.
کتاب «تربیت فرزندان در اسلام» پس از چاپ و انتشار با استقبال پرشور و قدردانی اعجابانگیزی از جانب اساتید، دانشمندان، مربیان و والدین مواجه شد، پذیرش و استقبالی که برای من غیر منتظره بود.
خدای را سپاس میگویم که راه را برایم هموار نمود و برمن منت گذاشت و موفقیت را شامل حالم نمود و هر چه دارم از اوست و به دلیل بخششهای کریمانۀ اوست.
فقط از او یاری میطلبیم و بر او توکل میکنیم. اصل همۀ خوبیها اوست.
کتاب حاضر که چاپ سوم است دارای دو مطلب جدید میباشد:
اول: بیان دلائل قاطع در وجوب پوشش چهره زن مسلمان.
دوم: مستند نمودن وقائع مربوط به انحرافات جنسی براساس حوادث ثبت شده.
از خدای بزرگ میخواهم که مرا یاری دهد تا چاپ سوم کتاب در بهترین طبع و زیباترین آرایش و بهترین شکل، توزیع و تقدیم خوانندگان گردد، تا مرجع و راهنمای خوبی برای تمامی کسانی باشد که تربیت فرزندان برای ایشان اهمیت دارد و برای تمام کسانی که در راه تکوین نسلی مؤمن براساس اخلاق و عقیدۀ اسلامی کوشش میکنند.
و خدا را شکر میگزارم که اسلام، برترین پایههای تربیت و محکمترین تکیهگاههای اخلاق را دارا میباشد و در جهت رفع نیازهای امت اسلام در هر شرایط زمانی و مکانی جدید، کافی و وافی است.
و از خداوند میخواهم که نسل مسلمانان امروز را توفیق دهد تا اسلام را پیشاهنگ و پیشوای خود سازد و در زمینۀ تطبیق آن با زندگی خود موفق شود و اسلام را مقصدی بداند که در آن میتواند بزرگی و عظمتی را که همیشه بدنبالش بوده است، بازیابد و به عزت و احترام واقعی و وحدت شامل و فراگیر نائل شود و براستی که خداوند متعال در این مورد تنها کسی است که میتواند دعای ما را اجابت کند و به ما پاسخ گوید.
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین
«عبدالله ناصح علوان»