اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترغیب به نشر علم و راهنمایی بر انجام کار خیر

ترغیب به نشر علم و راهنمایی بر انجام کار خیر

187-112- (1) (حسن) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ مِمَّا یَلْحَقُ الْمُؤْمِنَ مِنْ عَمَلِهِ وَحَسَنَاتِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ عِلْمًا عَلَّمَهُ وَنَشَرَهُ، وَوَلَدًا صَالِحًا تَرَکَهُ، أو مُصْحَفًا وَرَّثَهُ، أَوْ مَسْجِدًا بَنَاهُ، أَوْ بَیْتًا لِابْنِ السَّبِیلِ بَنَاهُ، أَوْ نَهْرًا أَجْرَاهُ، أَوْ صَدَقَةً أَخْرَجَهَا مِنْ مَالِهِ فِی صِحَّتِهِ وَحَیَاتِهِ، یَلْحَقُهُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ».

رواه ابن ماجة بإسناد حسن والبیهقی، ورواه ابن خزیمة فی "صحیحه" بنحوه([1]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از اعمال صالح و نیکی که بعد از مرگ انسان مؤمن به او می‌رسد: علمی است که آن را کسب کرده و انتشار داده و اولاد صالحی که از خود به جای گذاشته و قرآنی که از خود به ارث نهاده و مسجدی که آن‌را ساخته و خانه‌ای که برای مسافران بنا نموده و چشمه آبی که به جریان انداخته و احسان و صدقه‌ای که در زمان سلامتی و حیات آن‌را بخشیده است؛ پاداش این موارد بعد از مرگش به او می‌رسد».

188-113- (2) (صحیح) وَعَنْ [أَبِى]([2]) قَتَادَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «خَیْرُ مَا یُخَلِّفُ الرَّجُلُ مِنْ بَعْدِهِ ثَلاَثٌ: وَلَدٌ صَالِحٌ یَدْعُو لَهُ، وَصَدَقَةٌ تَجْرِى یَبْلُغُهُ أَجْرُهَا، وَعِلْمٌ یُعْمَلُ بِهِ مِنْ بَعْدِهِ».

رواه ابن ماجه بإسناد صحیح.

وتقدم [1- باب/12] حدیث أَبِى هُرَیْرَةَ: «إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلاثٍ: صَدَقَةٍ جَارِیَةٍ، أَوْ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ، أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَهُ».

رواه مسلم.

از ابوقتاده س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین چیزی که بعد از انسان به جا می‌ماند سه چیز است: «فرزند صالحی که برای او دعا کند، صدقه جاریه‌ای که ثواب آن به او می‌رسد و علمی که بعد از او به آن عمل شود».

189-89- (1) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن سَمُرَةِ بنِ جُندَبِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَا تَصَدَّقَ النَّاسُ بِصَدَقَةٍ مِثْلَ عِلْمٍ یُنْشَرُ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" وغیره.

و از سمره بن جندب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردم هیچ صدقه‌ای را چون علمی که آن‌را نشر می‌کنند، نپرداخته‌اند».

190-90- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ ابنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «نِعْمَ الْعَطِیَّةُ کَلِمَةُ حَقٍّ تَسْمَعُهَا، ثُمَّ تَحْمِلُهَا إِلَى أَخٍ لَکَ مُسْلِمٍ فَتُعَلِّمُهَا إِیَّاهُ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" ویشبه أن یکونَ موقوفاً.

و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین بخشش کلمه‌ی حقی است که آن‌را می‌شنوی و سپس آن‌را به خاطر سپرده و به برادر مسلمانت می‌آموزی».

191-91- (3) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن أَنَسِ بنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أَلا أُخْبِرُکُمْ عَنِ الأَجْوَدِ الأَجْوَدِ؟ اللَّهُ الأَجْوَدُ الأَجْوَدُ، وَأَنَا أَجْوَدُ وَلَدِ آدَمَ، وَأَجْوَدُکُمْ مِنْ بَعْدِی رَجُلٌ عَلِمَ عِلْمًا فَنَشَرَ عِلْمَهُ، یُبْعَثُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أُمَّةً وَحْدَهُ، وَرَجُلٌ جَادَ بِنَفْسِهِ للَّهِ عَزَّ وَجَلَّ حَتَّى یُقْتَلَ».

رواه أبو یعلى والبیهقی.

و از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را از سخاوتمندترین سخاوتمندان آگاه نکنم؟ الله سخاوتمندترین سخاوتمندان است؛ و من سخاوتمندترین فرزندان آدم هستم و سخاوتمندترین شما پس از من کسی است که علمی را آموخته و آن‌را نشر می‌دهد. چنین شخصی روز قیامت چون یک امت مبعوث خواهد شد. و کسی که به سخاوت با جان خود در راه الله متعال مشغول است تا اینکه کشته می‌شود».

192-92- (4) (ضعیف) وَعَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَا مِنْ رَجُلٍ یُنْعِشُ لِسَانَهُ حَقًّا یُعْمَلُ بِهِ بَعْدَهُ؛ إِلَّا جَرَى لَهُ أَجْرُهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، ثُمَّ وَفَّاهُ اللهُ ثَوَابَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه أحمد بإسناد فیه نظر، ولکن الأصول تعضده.

قوله: (ینعش) أی: یقول ویذکر.

و از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی نیست که زبانش به بیان حق تر باشد چنانکه پس از بیان آن بدان عمل کند، مگر اینکه تا روز قیامت اجر و پاداش آن برای وی خواهد بود؛ سپس در روز قیامت خداوند متعال پاداش آن‌را به طور کامل به وی خواهد داد».

193-114- (3) (صحیح لغیره) وَرُوِیَ عَنْ أَبِى أُمَامَةَ س ([3]) قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «أَرْبَعةٌ تَجْرِى عَلَیْهِمْ أُجُورُهُمْ بَعْدَ الْمَوْتِ: رَجُلٌ مَاتَ مُرَابِطاً فِى سَبِیلِ اللَّهِ، وَرَجُلٌ عَلَّمَ عِلْماً، فَأَجْرُهُ یَجْرِى عَلَیْهِ مَا عُمِلَ بِهِ، وَرَجُلٌ أَجْرَى صَدَقَةً، فَأَجْرُهَا له مَا جَرَتْ، وَرَجُلٌ تَرَکَ وَلَداً صَالِحاً یَدْعُو لَهُ».

رواه الإمام أحمد والبزار، والطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"، وهو صحیح مفرقاً من حدیث غیر واحد من الصحابة ش.

از ابو امامه س روایت شده از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمود: «بعد از مرگ اجر و پاداش چهار نفر [به سبب چهار عمل] پایدار خواهد بود: کسی که در حفظ و حراست و دفاع از مرزهای اسلام بمیرد، کسی که علمی به دیگران بیاموزد مادامی که به آن علم عمل شود، صدقه‌ی جاریه مادامی که آثارش باقی بماند، کسی که پس از خود فرزند صالحی به جا گذاشته باشد که برای او دعای خیر کند».

(فصل)

194- 115- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِى مَسْعُودٍ الْبَدْرِىِّ س: أَنَّ رَجُلاً أَتَى النَّبِىَّ ج یَسْتَحْمِلُهُ، فَقَالَ: إِنَّهُ قَدْ أُبْدِعَ بِى، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ائْتِ فُلاَنًا». فَأَتَاهُ، فَحَمَلَهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ دَلَّ عَلَى خَیْرٍ؛ فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ فَاعِلِهِ، أَوْ قَالَ عَامِلِهِ».

رواه مسلم وأبو داود والترمذی([4]).

ابو مسعود بدری س می‌گوید: مردی نزد رسول الله ج آمد و از او مرکبی طلب نمود و گفت: سواری من در راه مرده است. رسول الله ج فرمود: «نزد فلانی برو». آن مرد رفت و آن شخص به او سواری داد. رسول الله ج فرمود: «کسی که به سوی خیری راهنما باشد، برای او مثل اجر عامل آن خیر خواهد بود».

قوله: (أبدعَ بی) هو بضم الهمزة وکسر الدال، یعنی: ظلعت رکابی، یقال: أُبدعَ به، إذا کلّت رکابه أو عطبت، وبقی منقطعاً به.

195-116- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِى([5]) مَسْعُودٍ س قَالَ: أَتَى رَجُلٌ النَّبِىَّ ج، فَسَأَلَهُ، فَقَالَ: «مَا عِنْدِى مَا أُعْطِیکَه، وَلکِنِ ائْتِ فُلاَناً». فَأَتَى الرَّجُلَ، فَأَعْطَاهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ دَلَّ عَلَى خَیْرٍ؛ فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ فَاعِلِهِ، أَوْ عَامِلِهِ».

رواه ابن حِبان فی "صحیحه".

از ابومسعود س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و از ایشان چیزی خواست؛ رسول الله ج فرمود: «چیزی ندارم که به تو بدهم اما نزد فلانی برو». پس نزد آن مرد رفت و وی خواسته‌اش را برآورده کرد. رسول الله ج فرمود: «کسی که به سوی خیری راهنمایی کند، برای او همچون اجر و پاداش فاعل یا عامل آن می‌باشد».

ورواه البزار مختصراً: «الدَّالُّ عَلَى الْخَیْرِ کَفَاعِلِهِ».

و در روایت بزار به اختصار آمده است: «کسی که بر خیری رهنما باشد مانند انجام دهنده‌ی آن است».

0-117- (6) (صحیح لغیره) رواه الطبرانی فی الکبیر والأوسط من حدیث سهل بن سعد.

196-93- (5) (ضعیف جداً) وَعَن أَنَسٍ س عَنِ النَّبِی ج قَالَ: «الدَّالُ عَلَى الْخَیْرِ کَفَاعِلِهِ، وَاللهُ یُحِبُّ إِغَاثَةَ اللهْفَانِ».

رواه البزار من روایة زیاد بن عبدالله النُّمَیری، وقد وُثِّق، وله شواهد([6]).

و از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که به سوی خیر و خوبی راهنمایی می‌کند چون انجام دهنده آن است. و خداوند یاری کردن کسانی را که اندوهگین هستند دوست دارد».

197-118- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِى هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ دَعَا إِلَى هُدًى کَانَ لَهُ مِنَ الأَجْرِ مِثْلُ أُجُورِ مَن تَبعَهُ، لاَ یَنْقُصُ ذَلِکَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْئاً، وَمَنْ دَعَا إِلَى ضَلاَلَةٍ کَانَ عَلَیْهِ مِنَ الإِثْمِ مِثْلُ آثَامِ مَنِ اتَّبَعَهُ، لاَ یَنْقُصُ ذَلِکَ مِنْ آثَامِهِمْ شَیْئاً».

رواه مسلم وغیره. وتقدم هو([7]) وغیره فی "باب البداءة بالخیر".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به سوی هدایت دعوت کند اجر و پاداشی مانند پاداش کسانی برای او خواهد بود که از او پیروی می‌کنند، بدون آنکه از پاداش آنها کم گردد؛ و کسی که به سوی گناه دعوت کند گناهی به اندازه‌ی گناه کسانی برای او خواهد بود که از او پیروی می‌کنند، بدون اینکه از گناه آنها کم گردد».

198-119- (8) (صحیح موقوف) وَعَنْ علی س فی قوله تعالى: ﴿قُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ وَأَهۡلِیکُمۡ نَارٗا﴾، قَالَ: عَلِّمُوا أهلیکم الخیرَ.

رواه الحاکم موقوفاً، وقال: "صحیح على شرطهما".

از علی س روایت است که در مورد این کلام الهی: ﴿قُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ وَأَهۡلِیکُمۡ نَارٗا [التحریم: 6] «خودتان و خانواده‌ی‌تان را از آتش نگه دارید» گفت: به خانواده‌های‌تان خیر و خوبی بیاموزید.

8- (الترهیب من کتم العلم)



([1]) قلت: وتقدم هذا الحدیث والذی بعده (1- باب/ 11-13- حدیث).

([2]) سقطت من الأصل ومن مطبوعة عمارة، واستدرکتها من المخطوطة و"ابن ماجه"، وقد سبق على الصواب فی (1- الترغیب فی العلم وطلبه).

([3]) فی الأصل ومطبوعة عمارة: "عنهما". وهو خطأ فاحش، فإن أبا أمامة واسمه صدی بن عجلان- لم یذکروا لأبیه صحبة، ولیس للترضی ذکر فی المخطوطة أصلاً.

([4]) قلت: والسیاق له، وصححت منه بعض الأخطاء کانت فی الأصل، وقال: "حدیث حسن صحیح".

([5]) الأصل: (ابن) وکذا فی المصورة التی عندی، والتصویب من ابن حبان، وهو مخرج فی "الصحیحة" (1660). ویظهر لی أنه خطأ من المؤلف، وإلا لقال: "وفی روایة عنه.." کما هی عادته، ولعل السبب أنه فی "مسند البزار" (5/150- البحر الزخار) مختصراً کما یأتی عند المؤلف- من طریق أبی وائل عن عبدالله به. وهو ابن مسعود، وهو عند ابن حبان من روایة أبی عمرو الشیبانی عن أبی مسعود. وأبو عمرو هذا واسمه سعد بن إیاس الأنصای- بروایته عن ابن مسعود أشهر من روایته عن (أبی مسعود)، فکان هذا من دواعی الخطأ. والله أعلم، ولم ینتبه المعلقون الثلاثة لهذا الخطأ فأثبتوه فی طبعتهم المزخرفة!!

([6]) قلت: الشواهد للشطر الأول فقط، وهو فی "الصحیح" عن أبی مسعود البدری وغیره، أما الشطر الثانی فلیس فی شواهده ما یقویه کما کنت حققته فی "الصحیحة" (1660)، ثم زدته تحقیقاً مع فوائد عزیزة فی "الضعیفة" برقم (6807)، وبینت فیه خطأ المعلقین الثلاثة وغیرهم فی تحسین الحدیث وتقویته بشواهده؛ لأنها شدیدة الضعف إلا الشطر الأول- وخطأ المؤلف فی قوله فی الراوی: أنه (... ابن عبدالله النمیری)، وخطأ ما فی "کشف الأستار" أنه (زیاد النمیری) بزیادة (النمیری)! اغتر بهما جمع منهم المعلق على "مسند أبی یعلى"، وأن الصواب (زیاد) غیر منسوب کما فی روایة جمع من الحفاظ، وبعضهم نسبه فقال: (زیاد بن میمون) وهو الصواب، وهذا متروک، و(النمیری) ضعیف، ویقال فی المتروک: (زیاد بن أبی حسان)، وأن من تناقض الجهلة قولهم فی سطر واحد (1/162): "رواه البزار فی "کشف الأستار" (1951) وفیه زیاد بن أبی حسان وهو متروک". فإن الذی فی "الکشف" (زیاد النمیری) کما تقدم، لکن إعلالهم إیاه بالمتروک مناقض، فما هو السبب؟ هو الذی نشکو منهم؛ الجهل والتحویش من هنا وهناک، لقد نقلوا الإعلال من مصدر محقق، ثم لم یستطیعوا التوفیق بینه وبین ما فی "الکشف"، فکذبوا علیه! والغایة تبرر الوسیلة، وهی التعالم!! والله المستعان.

([7]) قلت: کلا، لم یتقدم لفظه، وإنما ذکره من حدیث أبی هریرة معزواً لابن ماجه فقط، عقب حدیث حُذیفة بمعناه، ونبَّهت هناک إلى أنّه سیأتی هنا. انظر الأحادیث (1-5/ 2- السنة/ 3- باب).

ترهیب از یادگیری علم به خاطر غیر الله

ترهیب از یادگیری علم به خاطر غیر الله

177-105- (1) (صحیح لغیره) عَنْ أَبِى هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ تَعَلَّمَ عِلْمًا مِمَّا یُبْتَغَى بِهِ وَجْهُ اللَّهِ تعالی، لاَ یَتَعَلَّمُهُ إِلاَّ لِیُصِیبَ بِهِ عَرَضًا مِنَ الدُّنْیَا؛ لَمْ یَجِدْ عَرْفَ الْجَنَّةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». یَعْنِى رِیحَهَا.

رواه أبو داود وابن ماجه وابن حبان فی "صحیحه" والحاکم وقال: "صحیح على شرط البخاری ومسلم".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر‌کس علمی را که می‌توان از آن جهت رضایت خداوند بهره گرفت برای کسب مقام و مادیات دنیوی بیاموزد، در روز قیامت بوی بهشت به مشامش نمی‌رسد».

و تقدم حدیث أَبِى هُرَیْرَةَ فی اول «باب ریاء» [ 1- حدیث]، وفیه: « رَجُلٌ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَعَلَّمَهُ، وَقَرَأَ الْقُرْآنَ، فَأُتِىَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ، فَعَرَفَهَا. فَقَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: تَعَلَّمْتُ الْعِلْمَ وَعَلَّمْتُهُ، وَقَرَأْتُ فِیکَ الْقُرْآنَ؛ قَالَ: کَذَبْتَ، وَلَکِنَّکَ تَعَلَّمْتَ لِیُقَالَ: عَالِمٌ، وَقَرَأْتَ الْقُرْآنَ لِیُقَالَ: هُوَ قَارِئٌ، فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِىَ فِى النَّارِ»

رواه مسلم وغیره.

و پیش‌تر حدیث ابوهریره در ابتدای باب ریا گذشت که در آن آمده بود: «و مردی آورده می‌شود که علم آموخته و به مردم یاد داده و قرآن خوانده است و نعمت‌های خود را به او می‌شناساند و او هم آنها را می‌شناسد و خداوند می‌فرماید: در برابر این نعمت‌ها چه کردی؟ می‌‌گوید: علم آموختم و آن را تعلیم دادم و برای رضایت تو قرآن خواندم؛ خداوند می‌فرماید: دروغ گفتی، زیرا علم آموختی تا گفته شود که عالمی و قرآن خواندی تا گفته شود قاری هستی که چنین گفته شد. سپس در مورد وی نیز دستور داده می‌شود و با سر و صورت کشیده شده و به دوزخ انداخته می‌شود».

178-106- (2) (صحیح لغیره) ورُوِیَ عَنْ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِیُجَارِىَ بِهِ الْعُلَمَاءَ، أَوْ لِیُمَارِىَ بِهِ السُّفَهَاءَ([1])، وَیَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْهِ، أَدْخَلَهُ اللَّهُ النَّارَ».

رواه الترمذی - واللفظ له -، وابن أبی الدنیا فی "کتاب الصمت" وغیره، والحاکم شاهداً والبیهقی، وقال الترمذی: "حدیث غریب".

از کعب بن مالک س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس با این هدف در پی کست علم و دانش باشد که در زمره علما قرار گیرد یا با نادانان مجادله کند و مردم را به سوی خود جلب کند، خداوند او را وارد جهنم می‌کند».

179-107- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولَ الله ج: «لاَ تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ لِتُبَاهُوا بِهِ الْعُلَمَاءَ، وَلاَ لِتُمَارُوا بِهِ السُّفَهَاءَ، وَلاَ تَخَیَّرُوا بِهِ الْمَجَالِسَ([2])، فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَالنَّارُ النَّارُ».

رواه ابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی؛ کلهم من روایة یحیى بن أیوب الغافقیّ عن ابن جُریح عن أبی الزبیر عنه. ویحیى هذا ثقة احتج به الشیخان وغیرهما، ولا یلتفت إلى مَن شذ فیه([3]).

از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «علم را نیاموزید تا در مقابل علما افتخار بورزید و با نادانان مجادله کنید و بهترین مجالس را اختیار کنید؛ هرکس چنین کند سزاوار آتش جهنم است».

0-108- (4) (صحیح لغیره) ورواه ابن ماجه أیضاً بنحوه من حدیث حذیفة.

180-109- (5) (صحیح لغیره) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِىِّ ج قَالَ: «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ، لِیُبَاهِىَ بِهِ الْعُلَمَاءَ، وَیُمَارِىَ بِهِ السُّفَهَاءَ، أَوْ لِیَصْرِفَ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْهِ؛ فَهُوَ فِى النَّارِ».

رواه ابن ماجه.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس با این هدف به کسب علم و دانش روی آورد که در زمره علما قرار گیرد یا با نادانان مجادله کند یا مردم را به سوی خود جلب کند، در آتش خواهد بود».

181-110- (6) (صحیح لغیره) وَرُوِیَ عَنْ أَبِى هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ لِیُبَاهِىَ بِهِ الْعُلَمَاءَ، وَیُمَارِىَ بِهِ السُّفَهَاءَ، وَیَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ؛ أَدْخَلَهُ اللَّهُ جَهَنَّمَ».

رواه ابن ماجه أیضاً.

از ابوهریره س روایت شده که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به این هدف علم بیاموزد تا در زمره علما قرار گیرد و با نادانان مجادله کند و مردم را به سوی خود بکشاند، خداوند او را وارد جهنم می‌کند».

182-85- (1) (ضعیف) وَعَنِ ابنِ عُمَرَ عَنِ النَّبِیّ ج قَالَ: «مَنْ تَعَلَّمَ عِلْمًا لِغَیْرِ اللَّهِ، أَوْ أَرَادَ بِهِ غَیْرَ اللَّهِ، فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».

رواه الترمذی وابن ماجه؛ کلاهما عن خالد بن دُریک عن ابن عمر، ولم یسمع منه، ورجال إسنادهما ثقات.

و از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس علمی را برای غیرالله بیاموزد یا هدف وی غیرالله باشد، جایگاه خود را در آتش آماده کرده است».

183-86- (2) (ضعیف) وَعَنِ ابنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِی ج قَالَ: «إِنَّ نَاسًا مِنْ أُمَّتِی سَیَتَفَقَّهُونَ فِی الدِّینِ، یَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ، یَقُولُونَ: نَأْتِی الْأُمَرَاءَ فَنُصِیبُ مِنْ دُنْیَاهُمْ، وَنَعْتَزِلُهُمْ بِدِینِنَا! وَلَا یَکُونُ ذَلِکَ، کَمَا لَا یُجْتَنَى مِنَ الْقَتَادِ([4]) إِلَّا الشَّوْکُ؛ کَذَلِکَ لَا یُجْتَنَى مِنْ قُرْبِهِمْ إِلَّا - قَالَ: ابْنُ الصَّبَّاحِ: کَأَنَّهُ یَعْنِی- الْخَطَایَا».

رواه ابن ماجه، ورواته ثقات([5]).

و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «عده‌ای از امتم به تفقه در دین می‌پردازند و و قرآن می‌خوانند، می‌گویند: نزد پادشاهان می‌رویم و از دنیای آنها استفاده می‌کنیم و با دین‌مان از آنان کناره می‌گیریم. و این عملکرد آنان چون درخت قتاد است که ثمره‌ای جز خار ندارد؛ و نزدیک شدن به آنان ثمره‌ای جز گناهان ندارد».

184-87- (3) (ضعیف) وَعَن أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ تَعَلَّمَ صَرْفَ الْکَلَامِ؛ لِیَسْبِیَ بِهِ قُلُوبَ الرِّجَالِ أَوِ النَّاسِ؛ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ صَرْفًا([6]) وَلَا عَدْلًا».

(قال الحافظ): "یشبه أن یکون فیه انقطاع، فإن الضحاک بن شُرحبیل ذکره البخاری وابن أبی حاتم، ولم یذکروا له روایة عن الصحابة. والله أعلم".

و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس با این هدف کسب علم نماید که زیاده‌گویی کند تا به وسیله آن قلوب مردم را به سوی خود مایل نماید، خداوند متعال در روز قیامت هیچ عمل نفل و فرضی را از وی قبول نمی‌کند».

185-111- (7) (صحیح لغیره موقوف) وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س أَنَّهُ قَالَ: کیف بکم إذا لبستکم فتنةٌ یَربو فیها الصغیرُ، ویَهرَمُ فیها الکبیرُ، وتُتَّخَذُ سنةً، فإن غُیَّرَت یوماً قیلَ: هذا منکرٌ! قیل: ومتى ذلک؟ قال: إذا قلَّت أُمناؤکم، وکَثُرت أُمراؤُکُم، وقَلَّت فقهاؤکُم، وکَثُرت قراؤکم، وتُفُقِّهَ لِغیرِ الدین، والتُمست الدنیا بعملِ الآخرةِ.

رواه عبدالرزاق فی "کتابه"([7]) موقوفاً.

از ابن مسعود س روایت است که می‌گوید: شما چگونه خواهید بود زمانی که فتنه‌ها شما را در برگیرد که بچه‌ها در آن رشد می‌کنند و بزرگسالان به پیری می‌گرایند و آن فتنه‌ها در نزد مردم سنت به حساب می‌آید و اگر روزی تغییر داده شود گفته می‌شود آیا این منکر است؟! گفته شد: این در چه زمانی خواهد بود؟ گفت: هنگامی که افراد امین شما کم و حاکمان زیاد و فقها کم و قاریان زیاد گردد و یادگیری برای غیر دین و عمل اخروی جهت کسب دنیا انجام شود.

186-88- (4) (ضعیف جداً موقوف) وَعَن عَلِیٍّ س: أنه ذکر فِتَناً تکون فی آخر الزمان، فقال له عمر: متى ذلک یا علی؟ قال: إذا تُفُقِّهَ لغیرِ الدین، وتُعُلِّمَ العلمُ لغیر العملِ، والتُمِسَتِ الدنیا بعمل الآخرةِ.

رواه عبدالرزاق أیضاً فی "کتابه" موقوفاً.

و از علی س روایت است که چون فتنههای آخر الزمان را ذکر نمود، عمر س به او گفت: آن چه زمانی خواهد بود؟ گفت: زمانی که با هدفی جز دین، در آن تفقه گردد و علم برای چیزی جز عمل به آن فراگرفته شود و دنیا با عمل آخرت خواسته شود.

وتقدم [فی الباب الأول 1- فصل] حدیث ابن عباس المرفوع وفیه:

(ضعیف) وَرَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ عِلْمًا، فَبَخِلَ بِهِ عَنْ عِبَادِ اللَّهِ، وَأَخَذَ عَلَیْهِ طُمَعًا، وَاشْتَرَى بِهِ ثَمَنًا، فَذَلکَ یُلْجَمُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ، وَیُنَادِی مُنَادٍ: هَذَا الَّذِی آتَاهُ اللَّهُ عِلْمًا فَبَخِلَ بِهِ عَنْ عِبَادِ اللَّهِ، وَأَخَذَ عَلَیْهِ طُمْعًا، وَاشْتَرَى بِهِ ثَمَنًا، وَکَذَلِکَ حَتَّى یُفْرَغَ [مِنَ] الْحِسَابِ».

و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «... و کسی که خداوند متعال به او علمی عنایت کرده و از بخشش آن به دیگران بخل می‌ورزد و در برابر آن چشم طمع دارد و آن‌را به بهای اندک می‌فروشد؛ چنین شخصی روز قیامت با لگامی از آتش بسته شده و منادی ندا می‌دهد: این همان کسی بود که خداوند به او علمی عنایت داشت و وی از بخشیدن آن به بندگان خدا بخل ورزید و در برابر آن چشم طمع داشت و آن‌را به بهای اندک فروخت؛ و چنین است تا اینکه از حساب و کتاب فارغ گردد».

7- (الترغیب فی نشر العلم والدلالة على الخیر)



([1]) یعنی: با ضعیف عقلان مجادله کند.

([2]) یعنی: تا بهترین و برترین مجالس را اختیار کنید.

([3]) قلت: ومن هذا الوجه أخرجه الحاکم أیضاً (1/ 86)، وابن عبدالبر (1/ 187)، وصححه الحاکم، ووافقه الذهبی، وصححه أیضاً الحافظ العراقی (1/52)، وهو کما قالوا إن سلم من الإنقطاع؛ فإن ابن جریج وشیخه أبا الزبیر (مدلّسان) معروفان بذلک، وقد عنعناه، غیر أن الحدیث صحیح على کل حال، فإن له شواهد فی الباب یتوّقى بها، وتتقوّى به.

([4]) درختی خاردار که ثمره‌ای جز خار ندارد.

([5]) قلت: کیف وفیه (عبیدالله بن أبی بردة)، ولم یوثقه أحد؛ حتى ولا ابن حبان؟! ولذلک أوردته فی "ضعیف ابن ماجه".

([6]) قال الخطابی: "(صرف الکلام): فضله، وما یتکلفه الإنسان من الزیادة فیه وراء الحاجة، ومن هذا سمی الفضل من النقدین صرفاً- و(الصرف): التوبة أو النافلة. و(العدل): الفدیة أو الفریضة. والله أعلم.

([7]) أی: "المصنَّف" وهو فیه (11/352) بإسناد منقطع، فکان الأولى عزوه إلى من وصله بإسناد صحیح، کالدارمی والحاکم وغیرهما.

ترغیب به احترام و بزرگداشت علما و ترهیب از ضایع نمودن حقوق ایشان و بی‌توجهی نسبت به آنها

ترغیب به احترام و بزرگداشت علما و ترهیب از ضایع نمودن حقوق ایشان و بی‌توجهی نسبت به آنها

164-97- (1) (صحیح) عَنْ جَابِرٍ س: أَنَّ النَّبیَّ ج کَانَ یَجْمَعُ بَیْنَ الرَّجُلَیْنِ مِنْ قَتْلَى أُحُدٍ - یَعْنِی فی القَبْرِ-، ثُمَّ یَقُولُ: أیُّهُما أکْثَرُ أخذاً للقُرآنِ؟»، فَإذَا أُشیرَ إِلَى أحَدِهِمَا، قَدَّمَهُ فی اللَّحْدِ.

رواه البخاری.

جابر بن عبدالله س می‌گوید: رسول الله ج دو نفر از شهدای احد را در یک قبر دفن می‌کرد و می‌پرسید: کدامیک قرآن بیشتری حفظ دارد؟ هنگامی که به یکی از آنها اشاره می‌شد ابتدا او را در لحد می‌گذاشت.

165-98- (2) (حسن) وَعَنْ أَبِى مُوسَى س قَالَ: أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِنَّ مِنْ جَلاَلِ اللَّهِ إِکْرَامَ ذِى الشَّیْبَةِ الْمُسْلِمِ، وَحَامِلِ الْقُرْآنِ، غَیْرِ الْغَالِى فِیهِ، وَلا الْجَافِى عَنْهُ، وَإِکْرَامَ ذِى السُّلْطَانِ الْمُقْسِطِ».

رواه أبو داود.

از ابوموسی س روایت است، رسول الله ج فرمودند: «از مصادیق تعظیم و بزرگ‌داشت خداوند متعال، احترام به ریش سفیدان مسلمان و حاملان قرآن بدون افراط و تفریط و احترام به حاکم عادل می‌باشد».

166-99- (3) (صحیح) وَعَنِ ابنِ عَبَّاسٍ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «البرکةُ مع أکابِرِکم».

رواه الطبرانی فی "الأوسط والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم"([1]).

و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برکت همراه بزرگان و پیران شما می‌باشد».

167-80- (1) (ضعیف) وَعَنهُ عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُوَقِّرِ الْکَبِیرَ، وَیَرْحَمِ الصَّغِیرَ، وَیَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ، وَیَنْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ».

رواه أحمد والترمذی، وابن حبان فی "صحیحه"([2]).

و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که احترام بزرگترها را نگه ندارد و به کودکان رحم نکند و به معروف امر نکرده و از منکر نهی نکند، از ما نیست».

168-100- (4) (صحیح) وَعَنْ عبدالله بْنِ عَمْرٍ[و] ب یبلُغُ به النَّبیِّ ج قَالَ: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَرْحَمْ صَغِیرَنَا، وَیَعْرِفْ حَقَّ کَبِیرِنَا».

 رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که بر کودکان ما رحم نکند و حق بزرگان ما را نشناسد، از ما نیست».

169-101- (5) (حسن) وَعَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «لَیْسَ مِنْ أُمَّتِى مَنْ لَمْ یُجِلَّ کَبِیرَنَا، وَیَرْحَمْ صَغِیرَنَا، وَیَعْرَفْ لِعَالِمِنَا».

 رواه أحمد بإسناد حسن، والطبرانی والحاکم؛ إلا أنه قال: «لیس منا».

از عباده بن صامت ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از امت من نیست کسی که بزرگان ما را ارج ننهد و به کودکان ما رحم نکند و حق و حرمت علمای ما را نشناسد».

170-102- (6) (صحیح لغیره) وَعَنْ وَاثِلَةَ بن الأَسْقَعِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَرْحَمْ صَغِیرَنَا، وَیُجِلُّ کَبِیرِنَا».

رواه الطبرانی من روایة ابن شهاب عن واثلة، ولم یسمع منه.

از واثله بن أسقع س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از ما نیست کسی که به کودکان‌مان رحم نکند و به بزرگان ما احترام نگذارد».

171-103- (7) (حسن صحیح) وَعَنْ عَمْرِو بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَرْحَمْ صَغِیرَنَا، وَیَعْرِفْ شَرَفَ کَبِیرِنَا».

رواه الترمذی وأبو داود؛ إلا أنه قال: «یعرف حقَّ کبیرِنا»([3]).

عمرو بن شعیب از جدش س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «از ما نیست کسی که به کودکان ما رحم نکند و جایگاه بزرگان ما را نشناسد».

و در روایت ابوداود آمده است: «و حق بزرگان ما را نشناسد».

172-81- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ، وَتَعَلَّمُوا لِلْعِلْمِ السَّکِینَةَ وَالْوَقَارَ، وَتَوَاضَعُوا لِمَنْ تَعْلَمُونَ مِنْهُ».

 رواه الطبرانی فی "الأوسط".

و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «علم را فراگیرید؛ و برای آن سکینه و وقار را بیاموزید. و برای کسی که آن‌را فرامی‌گیرد تواضع به خرج دهید».

173-82- (3) (ضعیف) وَعَن سَهلِ بنِ سعدٍ الساعدیّ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «اللَّهُمَّ لَا یُدْرِکْنِی زَمَانٌ، - أَوْ لَا تُدْرِکُوا زَمَانًا - لَا یُتَّبَعُ فِیهِ الْعَلِیمُ، وَلَا یُسْتَحَیا فِیهِ مِنَ الْحَلِیمِ، قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الْأَعَاجِمِ، وَأَلْسِنَتُهُمْ أَلْسِنَةُ الْعَرَبِ».

رواه أحمد، وفی إسناده ابن لهیعة.

و از سهل بن سعد ساعدی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پروردگارا زمانی را درک نکنم یا اینکه فرمودند: زمانی را درک نکنید که در آن از عالم پیروی نشود و از انسان حلیم و بردبار شرم و حیا نشود. قلوب آنان چون قلوب اعاجم و زبان‌شان چون زبان عرب می‌باشد».

174-83- (4) (ضعیف) وَعَن أَبِی أُمَامَةَ عَن رَسُولَ الله ج قَالَ: «ثَلَاثٌ لَا یَسْتَخِفُّ بِهِمْ إِلَّا مُنَافِقٌ: ذُو الشَّیْبَةِ فِی الْإِسْلَامِ، وَذُو الْعِلْمِ، وَإِمَامٌ مُقْسِطٌ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" من طریق عُبیدالله بن زَحر عن علی بن یزید عن القاسم، وقد حسنها الترمذی لغیر هذا المتن.

و از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه گروه‌اند که جز منافق آنها را خوار و زبون نمی‌شمارد: کسی که در اسلام پیر شده است؛ عالم و امام عادل».

175-104- (8) (حسن) وَعَنْ عَبْدِالله بْنِ بُسْرٍ س قَالَ: لَقَدْ سَمِعْتُ حَدِیثاً مُنْذُ زَمَانٍ: «إِذَا کُنْتَ فِى قَوْمٍ؛ عِشْرِینَ رَجُلاً أَوْ أَقَلَّ أَوْ أَکْثَرَ، فَتَصَفَّحْتَ وُجُوهَهمْ فَلَمْ تَرَ فِیهِمْ رَجُلاً یُهَابُ فِى اللَّهِ ﻷ؛ فَاعْلَمْ أَنَّ الأَمْرَ قَدْ رَقَّ».

رواه أحمد والطبرانی فی "الکبیر" وإسناده حسن.

از عبدالله بن بُسر س روایت است که می‌گوید: مدتی است سخنی شنیده‌ام: اگر در میان جمعی بودی که تعدادشان بیست نفر کمتر یا بیشتر بودند و به چهره‌های آنها نگریستی و در آن جمع مردی ندیدی که به خاطر خدا از او بترسند، بدان که امور دین به سستی گراییده‌ است.

176-84- (5) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن أَبِی مَالِکٍ الأشعریّ؛ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی إِلَّا ثَلَاثَ خِلَالٍ: أَنْ یُکْثَرَ لَهُمْ مِنَ الدُّنیَا فَیَتَحَاسَدُوا [فَیَقْتَتِلُوا]([4])، وَأَنْ یُفْتَحَ لَهُمُ الکِتَابَ؛ یَأْخُذُهُ الْمُؤْمِنُ یَبْتَغِی تَأْوِیلَهُ، ﴿وَمَا یَعۡلَمُ تَأۡوِیلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُۗ وَٱلرَّٰسِخُونَ فِی ٱلۡعِلۡمِ یَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِۦ کُلّٞ مِّنۡ عِندِ رَبِّنَاۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٧، وَأَنْ یَرَوْا ذَا عِلْمٍ فَیُضَیِّعُونَهُ وَلَا یُبَالُون عَلَیْهِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر".

و از ابومالک اشعری س روایت است که از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «بر امتم جز در سه مورد نمی‌ترسم: اینکه دنیای‌شان افزون گردد و در این زمینه به هم حسادت ورزند. [و این باعث جنگ آنها با یکدیگر گردد]. و اینکه قرآن برای آنان خوانده شود و مومن به تاویل آن روی آورد: «درحالی‌که تاویل آن‌را جز خدا کسی نمی‌داند و راسخان در علم می‌گویند: به آن ایمان آورده‌ایم، همه از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان پند نمی‌پذیرند». و اینکه چون عالمی را ببینند حق و حقوق او را ضایع نموده و در این مورد باکی نداشته باشند».

6- (الترهیب من تعلم العلم لغیر وجه الله تعالى)



([1]) کذا الأصل والمخطوطة. والذی فی «المستدرک» (1/62): «صحیح علی شرط البخاری». ووافقه الذهبی، و هذا هو الصواب، فانه من روایة عکرمة عن ابن عباس، وعکرمة من رجال البخاری دون مسلم.

([2]) قلت: الشطر الأول منه صحیح بروایات أخری تحراها فی «الصحیح» فی هذا الباب، و هذا فی إسناده لیث، وهو ابن أبی سلیم، ضعیف مختلط، وهو مخرج فی «الضعیفة» (2108)، وحسنه الثلاثة توسطاً بین من ضعفه وصححه!

([3]) قلت: وبهذا اللفظ أخرجه البخاری فی "الأدب المفرد"، وأحمد فی "المسند" (2/ 185 و207)، وفی روایة لهما بلفظ: "ویوقر کبیرنا"، وإسناد الحدیث حسن. وله شاهد من حدیث أبی هریرة باللفظ الأول. أخرجه الحاکم (4/ 178)، وصححه على شرط مسلم، ووافقه الذهبی، وهو کما قالا.

([4]) سقطت الزیادة من الأصل وکذلک فی حدیث أبی هریرة عند الحاکم، واستدرکتها من "کبیر الطبرانی" و"مسند الشامیین"، وقد فاتت المعلقین الثلاثة، ولکنهم أثبتوا نون الرفع فی (فیتحاسدون)، ولا أجد له وجهاً مع اعترافی بأنی ألبانی أعجمی، فلعل عروبتهم أفهمتهم ما لا أفهم، أو أن أصلهم کأصلی، والعرق دساس! والحدیث مخرج فی "الضعیفة" (5607).

ترغیب به همنشینی با علما

ترغیب به همنشینی با علما

161-77- (1) (ضعیف) عَنِ ابنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِذَا مَرَرْتُمْ بِرِیَاضِ الْجَنَّةِ فَارْتَعُوا». قَالوا: یَا رَسُولَ اللهِ! وَمَا رِیَاضُ الْجَنَّةِ؟ قَالَ: «مَجَالِسُ الْعِلْمِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر وفیه راوٍ لم یسمَّ.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون از باغ‌های بهشت گذر کردید، از آنها استفاده کنید». گفتند: ای رسول خدا، باغ‌های بهشت کدامند؟ فرمودند: «مجالس علم».

162-78- (2) (ضعیف) عَن أَبِی أُمَامَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ لُقْمَانَ قَالَ لِابْنِهِ: یَا بُنَیَّ! عَلَیْکَ بِمجالسةِ الْعُلَمَاءِ، وَاسْمِعْ کَلَامَ الْحُکَمَاءِ، فَإِنَّ اللهَ لیُحْیِی الْقَلْبَ الْمَیِّتَ بِنُورِ الْحِکْمَةِ، کَمَا یُحْیِی الْأَرْضَ الْمَیْتَةَ بِوَابِلِ الْمَطَرِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" من طریق عبیدالله بن زحر عن علی بن یزید عن القاسم، وقد حسنها الترمذی لغیر هذا المتن، ولعله موقوف. والله أعلم.

و از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «لقمان به پسرش گفت: پسرم، همنشینی با علما را بر خود لازم بگیر؛ و سخن حکما را گوش کن چراکه خداوند متعال با نور حکمت، قلب مرده را زنده می‌کند چنانکه زمین مرده را با بارش باران زنده می‌کند».

163-79- (3) (ضعیف) وَعَنِ ابنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قِیلَ: یَا رَسُولَ الله! أَیُّ جُلَسَائِنَا خَیْرٌ؟ قَالَ: «مَنْ ذَکَّرَکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ، وَزَادَ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ، وَذَکَّرَکُمْ بِالْآخِرَةِ علمُهُ».

رواه أبو یعلى، ورواته رواة "الصحیح"؛ إلا مبارک بن حسان.

و از ابن عباس ب روایت است که می‌گوید: گفته شد ای رسول خدا، کدامین همنشینان ما بهتر است؟ فرمود: «کسانی که دیدن آنها شما را به یاد خداوند بیندازد و سخنان وی در عمل شما بیفزاید و علم وی یادآور آخرت باشد».

5- (الترغیب فی إکرام العلماء وإجلالهم وتوقیرهم، والترهیب من إضاعتهم وعدم المبالاة بهم)

ترغیب به شنیدن حدیث و تبلیغ آن و نسخه‌برداری از آن و ترهیب از دروغ بستن به رسول الله ج

ترغیب به شنیدن حدیث و تبلیغ آن و نسخه‌برداری از آن و ترهیب از دروغ بستن به رسول الله ج

150-89- (1) (حسن صحیح) عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهِ ج یَقُولُ: «نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مِنَّا شَیْئًا فَبَلَّغَهُ کَمَا سَمِعَه، فَرُبَّ مُبَلَّغٍ أَوْعَى مِنْ سَامِعٍ».

از ابن مسعود س روایت است از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمودند: «خداوند شاد و سعادتمند گرداند شخصی را که از گفتار ما چیزی شنیده و چنانکه شنیده آن را به دیگران برساند، چه بسا کسی که حدیث به او رسیده، درک بیشتری از شنونده داشته باشد».

رواه أبو داود([1]) والترمذی، وابن حبان فی "صحیحه"، إلا أنه قال: «رَحِمَ اللهُ امرأً». وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح".

و در روایت ابن حبان آمده است: «خداوند مورد رحمت قرار دهد شخصی را که..».

قوله: (نَضَّرَ) هو بتشدید الضاد المعجمة وتخفیفها، حکاه الخطابی. معناه: الدعاء له بالنضارة، وهی النعمة والبهجة والحُسن، فیکون تقدیره: جمله الله وزیَّنه. وقیل غیر ذلک.

151-90- (2) (صحیح) وَعَنْ زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مِنَّا فبلّغه غیرَه، فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ، وَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ لَیسَ بفقیه، ثَلَاثٌ لَا یَغِلُّ([2]) عَلَیْهِنَّ قَلْبُ مُسْلِمٍ: إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ، وَمُنَاصَحَةُ وُلَاةِ الأمرِ، وَلُزُومُ الجَمَاعَةِ؛ فَإِنَّ دَعْوَتَهُمْ تُحِیط مِنْ وَرَاءَهمْ. وَمَنْ کَانَتِ الدُّنْیَا نِیَّتَهُ؛ فَرَّقَ اللَّهُ عَلَیْهِ أَمْرَهُ، وَجَعَلَ فَقْرَهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ، وَلَمْ یَأْتِهِ مِنَ الدُّنْیَا إِلاَّ مَا کُتِبَ لَهُ، وَمَنْ کَانَتِ الآخِرَةُ نِیَّتَهُ، جَمَعَ اللَّهُ أَمْرَهُ، وَجَعَلَ غِنَاهُ فِی قَلْبِهِ، وَأَتَتْهُ الدُّنْیَا وَهِیَ رَاغِمَةٌ».

  رواه ابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی بتقدیم وتأخیر. ورَوى صدره إلى قوله: «لیس بفقیه» أبو داود والترمذی، وحسنه، والنسائی وابن ماجه بزیادة علیهما.

از زید بن ثابت س روایت است از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمودند: «خداوند شاد و سعادتمند گرداند شخصی که گفته‌های مرا شنیده و آن را به دیگران برساند، چه بسا ناقل فقهی که آن حدیث را به فقیه‌تر از خود می‌رساند، چه بسا حامل فقیهی که خود فقیه نیست؛ سه چیز اگر در قلب مؤمنی باشد حقد و کینه‌توزی وارد قلبش نخواهد گردید: اخلاص عمل برای خداوند و نصیحت ائمه مسلمین و همراهی با جماعت مسلمانان زیرا دعای‌شان همه را در بر می‌گیرد. کسی که تمام همت و تلاشش برای دنیا باشد خداوند شغل و بازرگانیش را پراکنده می‌سازد و فقرش را در جلو چشمش قرار می‌دهد. و از دنیا بیشتر از آنچه برای او نوشته شده به دست نمی‌آورد. و کسی که آخرت نیتش باشد خداوند او را در شغل و بازرگانیش بی‌نیاز می‌کند و بی‌نیازیش را در قلبش قرار می‌دهد و دنیا به سوی او می‌آید درحالی‌که او از آن دوری می‌کند».

152-91- (3) (صحیح لغیره) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مالکٍ س قَالَ: خطبنا رَسُولَ اللَّهِ ج بمسجد (الخَیْفِ) من مِنًى فَقَالَ: «نَضَّرَ اللَّهُ امرأً سَمِعَ مَقَالَتِی فَحَفِظَها وَوَعَاهَا([3])، ثم ذهبَ بها إلى مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا، فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ لیس بفقیهٍ([4])، وَرُبُّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ» الحدیث.

رواه الطبرانی فی "الأوسط".

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج در مسجد خیف در سرزمین منی سخنرانی کرده و فرمودند: «خداوند شاد و سعادتمند گرداند شخصی را که گفته‌های مرا می‌شنود، آنها را حفظ کرده و درک می‌کند و آن را نزد کسی که نشنیده نقل می‌کند، چه بسا حامل فقهی که فقیه نیست و چه بسا ناقل فقهی که آن را به فقیه‌تر از خود نقل می‌کند».

153-92- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ جُبَیْرِ بنِ مُطْعِمٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج ﺑ (الْخَیْفِ) خَیْفِ مِنًى یَقُولُ: «نَضَّرَ اللَّهُ عَبْدًا سَمِعَ مَقَالَتِی فَحَفِظَها وَوَعَاهَا، وَبَلَّغَهَا مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا، فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ لا فِقْهَ لَهُ، وَرُبُّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ، ثَلاثٌ لا یُغِلُّ([5]) عَلَیْهِنَّ قَلْبُ مُؤْمِنٍ: إِخْلاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ، وَالنَّصِیحَةُ لأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ، وَلُزُومُ جَمَاعَتِهِمْ؛ فَإِنَّ دَعْوَتَهُمْ تَحوطُ مَنْ وَرَاءَهُمْ».

رواه أحمد وابن ماجه، والطبرانی فی "الکبیر" مختصراً ومطولاً، إلا أنه قال: "تُحیط"([6]) بیاء بعد الحاء، رووه کلهم عن محمد بن إسحاق عن عبدالسلام([7]) عن الزهری عن محمد بن جبیر بن مطعم عن أبیه. وله عند أحمد طریق عن صالح بن کیسان عن الزهری، وإسناد هذه حسن.

جبیر بن مطعم س می‌گوید: در سرزمین منی در مسجد خیف از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمودند: «خداوند شاد و سعادتمند گرداند شخصی که گفته‌های مرا شنیده، آنها را حفظ کرده و درک می‌کند و آن را نزد کسی که نشنیده نقل می‌کند؛ چه بسا حامل فقهی که فقیه نیست و چه بسا ناقل فقهی که آن را به فقیه‌تر از خود نقل می‌کند. سه چیز اگر در قلب مؤمنی باشد حقد و کینه‌توزی وارد قلبش نخواهد گردید: اخلاص در عمل برای خداوند متعال و نصیحت ائمه مسلمین و همراهی با جماعت مسلمانان زیرا دعای‌شان همه را در بر می‌گیرد».

154-74- (1) (موضوع) وَرُوِیَ عَنِ ابنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ النَّبِیَّ ج: «اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِی». قُلنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَنْ خُلَفَاؤُکَ؟ قَالَ: «الَّذِینَ یَأْتُونَ مِنْ بَعْدِی یَرْوُونَ أَحَادِیثِی، وَیُعَلِّمُونَهَا النَّاسَ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط".

و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پروردگارا، جانشینان مرا مورد رحمت خود قرار ده». گفتیم: ای رسول خدا، جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمود: «کسانی که پس از من می‌آیند و احادیث مرا روایت نموده و آنها را به مردم می‌آموزند».

155-75- (2) (ضعیف) وَعَن أبی الرُّدَین قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَا مِنْ قَوْمٍ یَجْتَمِعُونَ عَلَى کِتَابِ اللهِ، یَتَعَاطَوْنَهُ بَیْنَهُمْ، إِلَّا کَانُوا أَضْیَافًا لِلَّهِ، وَإِلَّا حَفَّتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ حَتَّى یَقُومُوا، أَوْ یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ، وَمَا مِنْ عَالِمٍ یَخْرُجُ فِی طَلَبِ عَلْمٍ مَخَافَةَ أَنْ یَمُوتَ؛ أَو انْتِسَاخِهِ مَخَافَةَ أَنْ یَدْرُسَ؛ إِلَّا کَانَ کَالْغَازی الرَّائِحِ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَمَنْ یُبْطِئْ بِهِ عَمَلُهُ، لَا یُسْرِع بِهِ نَسَبُهُ»([8]).

رواه الطبرانی فی "الکبیر" من روایة إسماعیل بن عیاش([9]).

و از ابوالردین س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «گروهی که با محوریت کتاب الله گردهم آمده و آن‌را در بین هم مذاکره می‌کنند، مهمانان خداوند متعال هستند. و تا زمانی که برخیزند یا به امری دیگر روی آورند، فرشتگان آنها را احاطه می‌کنند؛ و هیچ عالمی نیست که از ترس مرگ یا ترس از دست دادن علم و کهنه شدن آن نزد وی، برای طلب علم خارج می‌شود مگر چون مجاهدی است که در راه خدا می‌جنگد. و هرکس عمل وی او را نجات ندهد، نسب وی نجات دهنده او نخواهد بود».

156-93- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِى هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولَ الله ج: «إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلاثٍ: صَدَقَةٍ جَارِیَةٍ، أَوْ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ، أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَهُ».

رواه مسلم وغیره.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون فرزند آدم بمیرد عملش قطع می‌شود مگر در سه مورد: صدقه‌ی جاریه‌ یا علمی که از خود به جای گذاشته و دیگران از آن استفاده می‌کنند یا فرزند صالحی که پس از او مانده و برای وی دعا می‌کند».

وتقدم هو وما ینتظم فی سِلکه، ویأتی له نظائر فی "نشر العلم" وغیره إن شاء الله تعالى.

حافظ میگوید: کسی که از علم سودمند نسخه برداری میکند اجر و پاداش این کار و اجر و پاداش کسی که آن را میخواند یا از آن نسخه برداری میکند یا پس از او بدان عمل میکند برای او خواهد بود مادامی که خط وی باقی باشد و بدان عمل گردد. و دلیل آن همین حدیث و امثال آن میباشد. و کسی که نسخهبرداری غیر مفیدی انجام دهد که گناه و نافرمانی به دنبال دارد، گناه آن و گناه کسی که آن را میخواند یا از آن نسخه برداری میکند یا بعد از او بدان عمل میکند برای او نیز خواهد بود مادامی که خط وی باقی باشد و بدان عمل گردد. و دلیل آن احادیثی است که پیشتر با این مضمون ذکر گردید: «من سن سنة حسنة..» أو «.. سیئة». والله أعلم».

157-76- (3) (موضوع) وَرُوِیَ عن أبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ صَلَّى عَلَیَّ فِی کِتَابٍ؛ لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِکَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا دَامَ اسْمِی فِی ذَلِکَ الْکِتَابِ».

رواه الطبرانی([10]) وغیره. وروی من کلام جعفر بن محمد موقوفاً علیه، وهو أشبه.

و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در نامه و نوشته‌ای بر من درود بفرستد، مادامی که اسم من در آن است، فرشتگان برای او طلب مغفرت می‌کنند».

158-94- (6) (صحیح) وَعَنْه قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ کَذَبَ عَلَىَّ مُتَعَمِّدًا؛ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».

رواه البخاری ومسلم وغیرهما. وهذا الحدیث قد رُوی عن غیر واحد من الصحابة فی "الصحاح" و"السنن" و"المسانید" وغیرها، حتى بلغ مبلغ التواتر. والله أعلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که عمداً دروغی را به من نسبت دهد پس باید جای خود را در جهنم آماده ببیند».

159-95- (7) (صحیح) وَعَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ س عَنِ النَّبِىَّ ج قَالَ: «مَنْ حَدَّثَ عَنِّى بِحَدِیثٍ یُرَى([11]) أَنَّهُ کَذِبٌ؛ فَهُوَ أَحَدُ الْکَاذِبِینَ» ([12]).

رواه مسلم وغیره.

از سمره بن جندب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سخنی از من نقل کند که گمان می‌برد آن حدیث دروغ است، پس ناقل آن خودش یکی از دروغ گویان می‌باشد».

160-96- (8) (صحیح) وَعَنِ الْمُغِیرَة س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «إِنَّ کَذِبًا عَلَىَّ لَیْسَ کَکَذِبٍ عَلَى أَحَدٍ، فَمَنْ کَذَبَ عَلَىَّ مُتَعَمِّدًا؛ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».

رواه مسلم وغیره([13]).

از مغیره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دروغ بستن به من مانند دروغ بستن بر دیگری نیست، کسی که عمداً دروغی را به من نسبت دهد پس باید جای خود را در جهنم آماده ببیند».

4- (الترغیب فی مجالسة العلماء)



([1]) قلت: ذکر أبی داود فی هذا الحدیث وهم، فإنه لم یخرجه من حدیث ابن مسعود، وإنما من حدیث زید بن ثابت الآتی بعده.

([2]) یروی بفتح الیاء وضمها، فمن فتح؛ جعله من (الغل): وهو الضغن والحقد، یقول: لا یدخله حقد یزیله عن الحق، ومن ضمَّ؛ جعله من الخیانة، و(الإغلال): الخیانة فی کل شیء. کذا فی "الکواکب الدراری" لابن عروة الحنبلی (1/23/2).

([3]) زاد فی الأصل: "وبلغها من لم یسمعها"، وقد حذفتها لأنها لم ترد فی المخطوطة، ولا فی "المجمع" (1/139)، ولأنه تکرار لا معنى له، وإن جاءت فی طبعة مصطفى عمارة وغیرها.

([4]) الأصل: "لا فقه له"، وکذا فی مطبوعة عمارة، والتصویب من "المجمع" ومخطوطة الظاهریة.

([5]) انظر الحاشیة (2) المتقدمة فی الصفحة السابقة.

([6]) قلت: لا وجه لهذا الإستثناء، فالحدیث فی "کبیر الطبرانی" (1/ 77/41) و (رقم 1541 طبعة أخینا حمدی السلفی) بهذا السیاق الذی ذکره المؤلف، وفیه اللفظ الثانی "تحیط"، وهو لفظ ابن ماجه (3056) وغیره ممن لم یذکرهم المصنف. وأما اللفظ الأول: "تحوط"، فلم أرها، وفی مخطوطة الظاهریة "تحفظ"، والمعنى واحد، ولفظ أحمد: "فإن دعوتهم تکون من ورائه" وهو روایة للطبرانی، وما دام أن السیاق له، فکان یحسن بالمؤلف أن یشیر إلى ذلک، لا یسما واستثناؤه المذکور یشعر القارئ بأن السیاق لیس له. ولذلک فقد أحسن الهیثمی حین أشار إلى ذلک بقوله (1/ 139): "رواه الطبرانی فی "الکبیر" وأحمد"، فقدم من یستحق التأخیر فی الذکر إشارة إلى ما ذکرنا.

([7]) لیس فی إسناد أحمد ذکر لعبدالسلام وهو ابن أبی الجنوب- وهو روایة الطبرانی هذه، لکنه أثبته فی روایة أخرى عنده (1542).

([8]) الجملة الأخیرة  منه جاءت فی حدیث آخر تقدم فی "الصحیح" أول الباب الأول، وفیه أیضاً معنى الجملة الأولى منه.

([9]) قلت: وفوقه راویان لم أعرفهما، و(أبو الردین) نقل الحافظ فی "الإصابة" عن ابن منده أنه قال: "له ذکر فی الصحابة ولم یثبت". ثم ساق الحدیث من روایة الحارث بن أبی أسامة والطبرانی فی "مسند الشامیین". قلت: ثم هو إلى ذلک یبدو أنه غیر معروف، فقد أورده ابن أبی حاتم (4/2/369) بروایة إسماعیل هذه، ولم یذکر فیه جرحاً ولا تعدیلاً، فجزمُ الشیخ الناجی فی "عجالته" (ص20) بأنه صحابی، مما لا وجه له. وأعله الجهلة بـ(إسماعیل) فقط!.

([10]) قلت: فی "الأوسط" برقم (1835- الحرمین) وفیه کذابان، وهو مخرج فی "الضعیفة" (3316).

([11]) قال الناجی (20): "هو بضم الیاء، وذکر بعضهم جواز فتحها"، أی: یظن.

([12]) هو بلفظ الجمع، ورواه أبو نُعیم الأصبهانی فی "مستخرجه على صحیح مسلم" من روایة سمرة بلفظ (الکاذبَین) بالتثنیة. ثم رواه من روایة المغیرة: (الکاذبَین) أو (الکاذبِین) على الشک فیهما".

([13]) قلت: هذا تقصیر، فقد رواه البخاری أیضاً، وفیه عنده جملة فیها "النیاحة" ذکره فی "الجنائز". وهی عند مسلم أیضاً فی موضع آخر، وقد ذکرها المصنف فی أواخر هذا الکتاب، وعزاها إلى الشیخین.