اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

منابع و مآخذ

منابع و مآخذ

1-   ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن ابو حاتم محمد بن ادریس رازی، الجرح والتعدیل، دارإحیاء التراث العربی، الطبعة الأولى، 1371 هـ

2-   ابن أبی خیثمة، أبو بکر احمد بن ابی خیثمة زهیر بن حرب، التاریخ الکبیر، دار الفاروق، بی تا.

3-   ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد بن ابی شیبه، المصنف، تعلیق: سیعد اللحام، بیروت، دارالفکر، 1409 هـ

4-   ابن جارود، عبدالله بن علی بن الجارود النیشابوری، المنتقی من السنن المسنده، تحقیق: عبدالله عمر البارودی، بیروت، مؤسسة الکتاب الثقافیة، الطبعة الأولى، 1386 هـ

5-   ابن حبان، محمد بن حبان بن احمد البستی، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، تحقیق: شعیب أرنؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة، الطبعة الثانیة، 1414 هـ

6-   ابن حبان، محمد بن حبان بن احمد البستی، الثقات، تحقیق: سید شرف الدین احمد، دارالفکر، الطبعة الأولى، 1395 هـ

7-   ابن حبان، محمد بن حبان بن أحمد البستی، المجروحین، تحقیق: محمود ابراهیم زاید، حلب، دار الوعی، بی تا.

8-   ابن حجر، احمد بن علی بن محمد ابن حجر العسقلانی، تقریب التهذیب، حلب، طبعة دار الرشید، الطبعة الأولى، 1406 هـ

9-   ابن حجر، احمد بن علی بن محمد بن حجر العسقلانی، تهذیب التهذیب، هند، دائرة المعارف النظامیه، الطبعة الأولى، 1326 هـ .

10- ابن حجر، احمد بن علی بن محمد بن حجر العسقلانی، فتح الباری، تحقیق: عبدالعزیز بن عبدالله بن باز و محب الدین الخطیب، دار الفکر (مصور عن الطبعة السلفیة)، بی تا.

11- ابن خزیمه، محمد بن اسحاق، صحیح، تحقیق: محمد مصطفی اعظمی، بیروت، المکتب الإسلامی، 1390 هـ .

12- ابن عدی، عبدالله بن عدی بن عبدالله بن محمد الجرجانی، الکامل فی ضعفاء الرجال، تحقیق: یحیی مختار غزاوی، بیروت، دار الفکر، الطبعة الثانیة، 1409 هـ

13- ابن قیم، شمس الدین محمد بن ابی بکر دمشقی، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، تحقیق: عبدالرزاق مهدی، بیروت، دارالکتاب العربی، 1427 هـ

14- ابن معین، یحیی بن معین، معرفة الرجال، تحقیق الجزء الأول: محمد کامل القصار، دمشق، مجمع اللغة العربیة، الطبعة الأولى، 1405 هـ .

15- ابن منظور، محمد بن مکرم الافریقی المصری، لسان العرب، بیروت، دارصادر، الطبعة الاول، بی تا.

16- ابو نعیم، احمد بن عبدالله بن احمد بن اسحاق بن موسی بن مهران الهرانی الأصبهانی، المسند المستخرج علی صحیح الامام مسلم، تحقیق: محمد حسن اسماعیل الشافعی، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعة الأولى، 1417 هـ

17- ابو یعلی، احمد بن علی بن المثنی الموصلی، تحقیق: حسین سلیم اسد، دمشق، دارالمأمون للتراث، الطبعة الأولى، 1404

18- احمد حنبل، احمد بن محمد بن حنبل بن هلال الشیبانی، سؤالات ابی داود للإمام احمد بن حنبل فی جرح الرواة وتعدیلهم، تحقیق: زیاد محمد منصور، المدینة المنورة، مکتبة العلوم والحکم، بی تا

19- احمد حنبل، احمد بن محمد بن حنبل بن هلال الشیبانی، المسند، تحقیق: شعیب ارنؤوط و آخرون، مؤسسة الرسالة، الطبعة الثانیة، 1420 هـ

20- ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، تحقیق: محمد عوض مرعب، دار أحیاء التراث العربی، الطبعة الأولى، 2001 م

21- بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الصغیر، تحقیق: محمود ابراهیم زاید، دار الوعی، مکتبة دار التراث – حلب، القاهره، الطبعة الأولى، 1397 هـ

22- بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، تحقیق: سید هاشم ندوی، دارالفکری، بی تا

23- بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح، تحقیق:
محمد زهیر بن ناصر الناصر، دار طوق النجاه، الطبعة الأولى، 1422هـ

24- بیهقی، ابو بکر احمد بن الحسین، السنن الکبری و فی ذیله الجوهر النقی، حیدر آباد هند، مجلس دائره المعارف النظامیه الکائنه، الطبعة الأولى، 1344 هـ

25- ترمذی، محمد بن عیسی الترمذی، الجامع الصحیح السنن، تحقیق: احمد محمد شاکر و آخرون، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا

26- تهانوی، ظفر احمد، إعلاء السنن، کراتشی، ادارة القرآن والعلوم الاسلامیة، الطبعة الثالثة، 1415 هـ

27- حاکم النیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعة الأولى، 1411 هـ

28- خرمدل، مصطفی، تفسیر نور، تهران، نشر احسان، چاپ ششم، 1378 هـ

29- دار قطنی، علی بن عمر البغدادی، السنن، تحقیق: سید عبدالله هاشم یمان، بیروت، دارالمعرفه، 1386 هـ دار قطنی، علی بن عمر البغدادی، العلل الواردة فی الأحادیث النبویة، تحقیق: محفوظ الرحمن زین الله السلفی، الریاض، دار طیبة، الطبعة الأولى، 1405هـ

30- دارمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن، تحقیق: فواز احمد زمرلی و خالد السبع العلمی، بیروت، دارالکتاب العربی، الطبعة الأولى، 1407هـ

31- ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: مجموعه محققین بإشراف شعیب الإرناؤوط، مؤسسة الرسالة، بی تا

32- ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر، تحقیق: صلاح الدین المنجد، الناشر مطبعة حکومة الکویت، 1984هـ

33- ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، من له روایة فی الکتب الستة، تحقیق: محمد عوامة احمد محمد نمر الخطیب، جدة، دار القبلة للثقافة الاسلامیة مؤسسة علوم القرآن، الطبعة الأولى، 1413 هـ

34- ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق علی محمد البجاوی المجلد الاول، بیروت، دار المعرفة، بی تا

35- شوکانی، محمد بن علی بن محمد، نیل الأوطار من أسرار منتقی الأخبار، إداره الطباعة المنیریة، بی تا

36- ضیاء المقدسی، محمد بن عبدالواحد بن احمد، الأحادیث المختارة، تحقیق: عبدالمالک بن عبدالله بن دهیش، بیروت، دار خضر، الطبعة الثانیة، 1420 هـ

37- طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، الموصل، مکتبة العلوم والحکم، الطبعة الثانیة، 1404 هـ

38- طحاوی، احمد بن محمد بن سلامه بن عبدالملک بن سلمه، شرح مشکل الآثار، تحقیق: شعیب أرنووط، دار نشر، بی تا

39- طحاوی، احمد بن محمد بن سلامه بن عبدالملک بن سلمه، شرح معانی الآثار، تحقیق: محمد زهری النجار، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الأولى، 1399 هـ

40- طیالیسی، سلیمان بن داود بن الجارود، المسند، تحقیق: محمد بن عبدالمحسن ترکی، دار هجر، الطبعة الأولى، 1419 هـ

41- عبدالرزاق، ابو بکر بن عبدالرزاق بن همام الصنعانی، مصنف، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، بیروت، المکتب الإسلامی، الطبعة الثانیة، 1403 هـ

42- عجلی، احمد بن عبدالله بن صالح ابو الحسن العجلی الکوفی، معرفة الثقات، تحقیق: عبدالعلیم عبدالعظیم البستوی، المدینة المنورة، مکتبة الدار، الطبعة الأولى، 1405 هـ

43- عظیم آبادی، ابو الطیب محمد شمس الحق، عون المعبود فی شرح سنن ابو داود، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415 هـ

44- الفسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفه والتاریخ، تحقیق: اکرم العمری، بیروت، مؤسسة الرسالة، الطبعة الأولى، 1981 م

45- مبارکفوری، محمد عبدالرحمن بن عبدالرحیم المبارکفوری ابو العلا، تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، بیروت، دار الکتب العلمیة، بی‌تا

46- نسایی، احمد بن شعیب، الضعفاء والمتروکین، تحقیق: محمود ابراهیم زاید، حلب، دار الوعی، الطبعة الأولى، 1369 هـ

47- نسایی، احمد بن شعیب، المجتبی من السنن، تحقیق: عبدالفتاح ابوغدة، حلب، مکتب المطبوعات الإسلامیة، الطبعة الثانیة، 1406هـ.

ترجیح بین آرا

ترجیح بین آرا

همچنانکه در این بحث‌ها مشاهده کردیم، اصح در مورد چگونگی به سجده رفتن، گذاشتن زانوها قبل از دست‌ها می‌باشد؛ و همانطور که دیدیم در مورد جلو افتادن دست‌ها قبل از زانوها، حدیث صحیحی از رسول الله ج و هیچیک از صحابه نداریم.  

همچنین اینکه عده‌ای گفته‌اند منسوخ می‌باشد، آن‌ها هم دلیلی برای این گفته خود ندارند.

و آن‌هایی که قائل به تخییر و برابری هر دو حالت می‌باشند، دلیل این‌ها هم چندان قوی نمی‌باشد، چرا که تخییر موقعی درست است که راجحیت دو طرف برابر و مساوی باشد؛ اما همچنانکه خواهیم دید این برابری و تساوی موجود نمی‌باشد.

اما در نزد ما قول راجح این می‌باشد که نماز گذار به هنگام سجده رفتن، اول زانوهایش را به زمین بگذارد و سپس دست‌هایش را؛ و علت این ترجیح ما چند دلیل می‌باشد که عبارتند از:

دلیل اول) همچنانکه دیدیم از صحابه ش هیچ روایتی با سند مقبول در مورد گذاشتن دست‌ها قبل از زانوها وجود ندارد؛ اما از عمر س با اسناد درستی روایت شده که هنگام سجده رفتن اول زانوهایش را قرار می‌داده است؛ البته از ابن مسعود و ابن عمر ب روایتی هم آمده است که ضعیف می‌باشند؛

امام طحاوی / از ابن مسعود س روایت می‌کند:

«حدثنا أبو بکرة قال: حدثنا أبو عمر الضریر قال: أنا حماد بن سلمة أن الحجاج بن أرطاة أخبرهم قال: قال إبراهیم النخعی حفظ عن عبد الله بن مسعود س: "أن رکبتیه کانتا تقعان إلى الأرض قبل یدیه"».[1]

حجاج بن ارطأه: امامان ابو حاتم و ابن خزیمة و عجلی و ابو زرعه و ابن المبارک و بزار و ابن الخراش می‌گویند: «صدوق مدلس»، امام احمد می‌گوید: «من حفاظ الحدیث»، امام یحیی بن معین می‌گوید: «صدوق و لیس بالقوی و مدلس»، امام شعبة می‌گوید: «حافظ و یثنی علیه»، امام ذهبی می‌گوید: «احد الاعلام علی لین فیه» امام ابن حجر می‌گوید: «صدوق کثیر الخطأ و التدلیس»، امام ساجی می‌گوید: «صدوق سیء الحفظ و مدلس»، امام نسایی می‌گوید: «لیس بالقوی»[2] امام دار قطنی می‌گوید: «لا یحتج به»، و درجه‌اش نزد ما «ثقة یغلط و کثیر التدلیس» می‌باشد و در اینجا گفته که «قال»؛ لذا تهمت تدلیس وی بر طرف نشده است.

لذا سند این روایت به علت تدلیس حجاج ضعیف می‌باشد.

و امام ابن ابی شبیه / هم روایت می‌کند:

«حدثنا یعقوب ابن إبراهیم عن ابن أبی لیلى عن نافع عن ابن عمر "أنه کان یضع رکبتیه إذا سجد قبل یدیه ویرفع یدیه إذا رفع قبل رکبتیه"».[3]

و محمد بن عبدالرحمن بن أبی لیلی بیشتر به ضعف بودن نزدیک می‌باشد.[4]

و امام ابن شبیه / با سند صحیح روایت می‌کند:

«حدثنا یعلى عن الاعمش عن إبراهیم عن الأسود "أن عمر کان یقع على رکبتیه"».[5]

حال که از یکی از کبار صحابه اینگونه نقل شده، در حالی که این بزرگوار روزی پنج بار پشت سر رسول الله ج در حضر و سفر نماز خوانده و سخن مخالفی از سایر صحابه هم روایت نگردیده است، آیا منطقی است که پیامبر ج را ندیده باشد و یا دیده باشد اما مخالف پیامبر ج عمل کند؟

اگر سخنی مخالف ایشان از صحابه بود می‌گفتیم پس حجیت ندارد و اجتهاد کرده‌اند یا اگر حدیث صحیحی بود می‌گفتیم حدیث به آنان نرسیده است اما حالا چه؟  

دلیل دوم) در صفحات قبل این دلیل را گفته‌ام برای تذکر و یاد آوری نقل آن سودمند می‌باشد؛

امام ابو داود / روایت می‌کند:

«حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نَافِعٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَسَنٍ، عَنْ أَبِی الزِّنَادِ، عَنِ الْأَعْرَجِ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَعْمِدُ أَحَدُکُمْ فِی صَلَاتِهِ، فَیَبْرُکُ کَمَا یَبْرُکُ الْجَمَلُ».[6]

ابو هریره س می‌گوید که پیامبر ج فرمودند: می‌بینم که بعضی از شما در نماز مانند شتر زانو می‌زند.

در این حدیث رسول الله ج از تشابه به شتر در هنگام پایین رفتن نهی کرده‌اند و سیاق لفظ و کلام همچنانکه معلوم می‌باشد: «یَعْمِدُ أَحَدُکُمْ فِی صَلَاتِهِ، فَیَبْرُکُ کَمَا یَبْرُکُ الْجَمَلُ». پیامبر ج از تشابه ظاهری نهی کرده‌اند که مانند شتر به پایین نرویم. حال اگر ما به شتری در هنگام پایین رفتن دقت کنیم و سپس به دو نماز گذار که یکی اول دست‌هایش را زمین می‌گذارد و دیگری اول زانوهایش را قرار می‌دهد نگاه کنیم؛ کدام یک شبیه پایین رفتن شتر می‌باشد؟

آنچه بدیهی است و هر فردی چه عالم یا جاهل و چه کودک و بزرگ در این نگاه کردن می‌فهمد، تشابه آن با فردی است که اول دست‌هایش را به زمین می‌گذارد.

و پیامبر ج در اینجا از تشابه ظاهری نهی کرده‌اند و متأسفانه وقتی به کتب بعضی فقها نگاه کردم، بعضی سعی کرده‌اند که بفهمانند که زانوی شتر در پاهایش می‌باشد و عده‌ای دیگر هم گفته‌اند که زانوی شتر در دست‌هایش می‌باشد و هر کدام برای این حرف خود به لغت عرب استناد کرده‌اند. مثلا برای اثبات اینکه زانوی شتر در دست‌هایش می‌باشد گفته‌اند: در لسان العرب[7] و تهذیب اللغة[8] آمده است که زانوی شتر در دست‌هایش قرار دارد.

عده‌ای هم مانند امام ابن القیم / برای اینکه ثابت کنند زانوی شتر در پاهایش می‌باشد گفته‌اند:

اهل لغت همچنین معنایی را از زانو نمی‌داند و این قول نادرست می‌باشد.[9]

و یا امام طحاوی با سند صحیح از امام ابراهیم نخعی / روایت می‌کند:

«حدثنا إبراهیم بن مرزوق بن دینار قال، حدثنا وهب بن جریر عن شعبة عن مغیرة قال: "سألت إبراهیم عن الرجل یبدأ بیدیه قبل رکبتیه إذا سجد فقال أو یضع ذلک إلا أحمق أو مجنون"».[10]

مغیرة بن مقسم می‌گوید از ابراهیم نخعی / در مورد اینکه فردی هنگام سجده رفتن اول دست‌ها را بر زمین می‌گذارد پرسیدم؛ و ایشان گفتند: مگر جز انسان احمق یا دیوانه کسی این کار را انجام می‌دهد!

اما انصاف بر این است که: عده‌ای از تابعین زانوی شتر را در دست‌هایش می‌دانند و عده ای دیگر هم زانوی شتر را در پاهایش می‌دانند و علمای لغت هم در این مورد مختلفند؛ لیکن اینان گویی فراموش کرده‌اند که پیامبر ج از تشابه ظاهری به شتر نهی کرده‌اند و دانستن اینکه زانوی شتر در کجا قرار دارد، نباید مانع عدم تشابه به شتر گردد و اصلاً حدیث ربطی به اینکه زانوی شتر کجا قرار دارد ندارد و باید مانند شتر به پایین نرویم. و پیامبر ج در بعضی از قسمت‌های دیگر نماز از تشابه ظاهری به سایر حیوانات نهی کرده‌اند، مثلاً امام مسلم / روایت می‌کند:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ نُمَیْرٍ، حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ یَعْنِی الْأَحْمَرَ، عَنْ حُسَیْنٍ الْمُعَلِّمِ، ح قَالَ: وَحَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ - وَاللَّفْظُ لَهُ - قَالَ: أَخْبَرَنَا عِیسَى بْنُ یُونُسَ، حَدَّثَنَا حُسَیْنٌ الْمُعَلِّمُ، عَنْ بُدَیْلِ بْنِ مَیْسَرَةَ، عَنْ أَبِی الْجَوْزَاءِ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ َیَنْهَى أَنْ یَفْتَرِشَ الرَّجُلُ ذِرَاعَیْهِ افْتِرَاشَ السَّبُع».[11]

عائشه ل می‌گوید: پیامبر ج نهی کردند که در سجده نماز مانند درندگان دست‌ها را پهن نماییم.  

و در اینجا می‌بینیم که پیامبر ج از تشبه ظاهری به پهن کردن دست‌ها هنگام نماز مانند درندگان نهی کرده‌اند.

و امام ابو یعلی / با اسناد صحیح روایت می‌کند:

«أخبرنا هاشم بن القاسم وسعید بن الربیع قالا: حدثنا شعبة عن قتادة قال: سمعت أنس بن مالک یقول قال: رسول الله ج: "اعتدلوا فی الرکوع ولا یبسط أحدکم ذراعیه بساط الکلب"».[12]

انس بن مالک س می‌گوید: پیامبر ج فرمودند که در رکوع آرام بگیرید و (در سجده) ساعدهایتان را مانند ساعدهای سگ‌ها پهن نکنید.

و در اینجا از تشابه به سگ‌ها نهی کرده‌اند.

و امام احمد / روایت می‌کند:

«حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ آدَمَ، حَدَّثَنَا شَرِیکٌ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ:"...نَهَانِی عَنْ نَقْرَةٍ کَنَقْرَةِ الدِّیکِ، وَإِقْعَاءٍ کَإِقْعَاءِ الْکَلْبِ، وَالْتِفَاتٍ کَالْتِفَاتِ الثَّعْلَبِ"».[13]

ابو هریره س می‌گوید که: پیامبر ج مرا نهی کردند که در نماز مانند خروس نوک بزنم (کنابه از تند نماز خواندن می‌باشد) و مانند سگ بشینم (یعنی مقعد فرد بر زمین باشد و کف دو پایش را به زمین بگذارد و ساق‌هایش را راست کند) و مانند روباه نگاه کنم (کنابه از گناه کردن به اطراف می‌باشد).

راویان این حدیث «ثقة» می‌باشند جز شریک بن عبدالله نخعی که «حسن الحدیث»[14] و یزید بن ابی زیاد که «ضعیف»[15] می‌باشد؛ اما برای یزید بن ابی زیاد متابعه‌ای در سنن کبری امام بیهقی / آمده است؛ لذا اسناد این حدیث حسن می‌گردد:

«أخْبَرَنَا أبُو طَاهِرٍ الْقَقِیهُ حَدَّثَنَا أبُو الْحَسَنْ عَلِیُّ بْنُ إبْرَاهِیْمَ بْنِ مُعَاوِیَةَ النیسَابُورِیُّ أخْبَرَنَا أحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ الْعُطَارِدِیُّ حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ غِیَاثٍ عَنْ لَیْثٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنْ أبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَال: ... وَنَهَانِی ج عَنْ الالْتِفَافِ فِی صَلَاتِی الْتِفَاتِ الثَّعْلَبِ، أوْ أقْعِىَ إقْعَاءَ الْقِرْدِ، أوْ أنْقُرَ نَقْرَ الدِّیْکِ».[16]

و راویانش «ثقة» می‌باشند، جز لیث بن ابی سلیم که «ضعیف»[17] می‌باشد، ولی برای متابعه یزید بن ابی زیاد کافی است حدیثش را حسن می‌کند و احمد بن عبدالجبار عطاردی: امام ابن حجر می‌گوید: «ضعیف و سماعه لسیره صحیح»، امام ذهبی می‌گوید: «الشیخ المعمر المحدث» و در جایی دیگر می‌گوید: «صدوق فی روایته»، امام حاکم می‌گوید: «لیس بالقوی ترکه ابن عقده»، امام ابو حاتم می‌گوید: «لیس بالقوی»، امام ابن عدی می‌گوید: «لا یعرف له حدیث منکر وإنما ضعفوه أنه لم یلق من یحدث عنهم»، امام سری بن یحیی می‌گوید: «ثقة»، امام دارقطنی می‌گوید: «لا بأس به»، امام خطیب بغدادی می‌گوید: «حسن حاله و تجوز روایته لأنه وثق وعدل»، امام ابن حبان او را در ثقات آورده است و می‌گوید: «گاهی مخالف ثقات روایت می‌کند»، امام خلیلی می‌گوید: «لیس فی حدیثه مناکیر، لکنه روی عن القدماء فاتهموه لذلک»[18] و در نزد ما هم «حسن الحدیث» می‌باشد.

و امام نسایی با سند صحیح روایت می‌کند:

«أخْبَرَنَا عَمْرو بْنِ عَلِیٍّ قَال: حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ، عَنْ مِسْعَرٍ، عَنْ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ الْقِبْطِیَّةِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: کُنَّا إِذَا صَلَّیْنَا خَلْفَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قُلْنَا: یَعْنِی الْإِشَارَةَ بِإِصْبَعِهِ السَّبَابَةِ، السَّلَامُ عَلَیْکُمْ، السَّلَامُ عَلَیْکُمْ، فَقَالَ لَنَا یَعْنِی النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: "مَا بَالُ أَقْوَامٍ یَرْمُونَ بِأَیْدِیهِمْ فِی الصَّلَاةِ کَأَنَّهَا أَذْنَابُ الْخَیْلِ الشُّمْسِ، أَلَا یَکْفِی أَحَدَکُمْ أَوْ أَحَدَهُمْ أَنْ یَضَعَ یَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ ثُمَّ یُسَلِّمَ عَلَى أَخِیهِ مِنْ عَنْ یَمِینِهِ، وَعَنْ شِمَالِهِ».[19]

جابر بن سمره س می‌گوید: ما زمانیکه پشت سر پیامبر ج نماز می‌خواندیم، در هنگام اتمام نماز همراه السلام علیکم دست‌هایمان را هم بالا می‌بردیم گویی که سلام می‌کنیم؛ پس پیامبر ج به ما گفت: چه شده که می‌بینم عده‌ای هنگام اتمام نماز دست‌هایشان را مانند دم اسب‌ها تکان می‌دهند؟ کافی است که دست‌هایتان روی زانوهایتان باشد و از طرف راست و چپ سلام دهید.

حال وقتی ما خوب به این احادیث نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که پیامبر ج نهی کرده‌اند که در نماز حالاتی به خود بگیریم که به حیوانات شبیه باشد و لازم نیست که بفهمیم که نوک خروس، ذراع سگ، عقب درندگان، دم اسب، گردن روباه و زانوی شتر کجا می‌باشند؛ بلکه باید ببینیم که آن‌ها این افعال را چطوری انجام می‌دهند و سپس مخالف آن‌ها عمل کنیم؛ و گرنه ما دم یا نوک نداریم که مخالف دم و نوک آن‌ها انجام دهیم؛ بلکه هدف پیامبر ج عدم تشبه ظاهری بوده است.

البته در نزد من این خلط و اشتباه این علما ناشی از عدم علم به نقاط ضعف این دو روایت بوده و هدف آن‌ها این بوده که حتما یکی از دو روایت را تصحیح کنند و اگر ضعف این قسمت از روایت را با نهی از تشابه ظاهری کنار هم می‌گذاشتند، به این نتیجه می‌رسیدند؛ اما آن‌ها فقط به این توجه کرده‌اند که زانوی شتر کجا قرار دارد تا مانند وی زانو نزنیم. اما این نکته را فراموش کرده‌اند که پیامبر ج از تشابه ظاهری پایین رفتن نهی کرده‌اند و نه تشابه قرار دادن زانو.

دلیل سوم) امام ابن ابی خیثمه / روایت می‌کند:

«حدثنا الْعَلَاءُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْالکوفی أبو الحسن، ومنزله بفید، قال: حدثنا حَفْصُ بْنُ غِیَاثٍ، عَنْ عَاصِمٍ الْأَحْوَلِ، عَنْ أَنَسٍ قَالَ: "رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَبَّرَ فَحَاذَى بِإِبْهَامَیْهِ أُذُنَیْهِ، ثُمَّ رَکَعَ حَتَّى اسْتَقَرَّ کُلُّ مَفْصِلٍ مِنْهُ فِی مَوْضِعِهِ، وَرَفَعَ رَأْسَهُ حَتَّى اسْتَقَرَّ کُلُّ مَفْصِلٍ مِنْهُ فِی مَوْضِعِهِ، ثُمَّ انْحَطَّ بِالتَّکْبِیرِ حَتَّى سَبَقَتْ رُکْبَتَاهُ یَدَیْهِ».[20]  

انس س می‌گوید که پیامبر ج را دیدم که تکبیر را گفتند و دست‌هایشان را تا موازات گوش‌هایشان بالا آورند، سپس به رکوع رفتند تا اینکه هر کدام از مفاصلشان آرام گرفت و سپس سرش را بلند نمودند تا اینکه همه‌ی مفاصل بدنشان سر جای خود قرار گرفت، سپس با گفتن تکبیر به سجده رفتند و زانوهایش جلوی دست‌هایشان افتاد.

راویان این حدیث همگی «ثقة» می‌باشند، جز علاء بن اسماعیل العطار که تعدیل نشده است و مجهول العدالة می‌باشد؛ اما عینش معلوم می‌باشد و در نزد ما انسان مسلمان اگر عینش معلوم باشد و مجهول العین نباشد اصل بر «صدوق و حسن الحدیث» بودن می‌باشد و امام حاکم / و امام ذهبی / روایت وی را بر شرط شیخین تصحیح کرده‌اند[21] که غلو می‌باشد و احادیثش در درجه حسن می‌باشد و نه صحیح؛ لذا سند این حدیث نزد ما حسن می‌باشد.

البته هرچند این روایت صریح بر دلیل ما نمی‌باشد؛ اما موجب تقویت ادلّه مورد ترجیح ما می‌شود و چون مخالفان ما دلیل صحیحی برای قول خود ندارند، لذا آنان به هیچ وجه نمی‌توانند به این روایت استناد کنند.

در اینجا باید به نکته‌ای اشاره کنیم: بعضی از علماء، احادیث تقدیم دست را با توجه به اینکه دو روایت می‌باشند، تقویت کرده‌اند و گفته‌اند این دو روایت، متابعه قوی برای یکدیگر می‌باشند، اما ما هم می‌گوییم که: اگر شما دو روایت برای متابعه آورده‌اید، ما هم چندین روایت را در آن قسمت آورده‌ایم و اگر کسی آن‌ها را ملاحظه کند می‌بیند که احادیثی که برای تقدیم زانوها آمده‌اند برای متابعه بیشتر قوی هستند.

لیکن ما مطلقا متابعات اینگونه را نمی‌پذیریم و اگر متابعات در یک قسمت از سند باشند آن را مقبول می‌دانیم که إن شاءالله در مورد آن تألیفی جداگانه بنویسم تا میزان صحت قول ما معلوم گردد. و اگر در اینجا بحث متابعات پیش بیاید، به علت تعدد روایات باز هم قول ما را در مورد تقدیم زانوها تأیید می‌کند. اما چون اینگونه متابعات را از نظر علمی و حدیثی نمی‌پذیریم، لذا بحثی از متابعات در موردش به میان نمی‌آوریم و إن‌شاء الله اگر خداوند توفیق دهد، در بحثی دیگر به متابعات می‌پردازیم.

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین.




[1]- طحاوی، شرح معانی الآثار (ج1 ص256).

[2]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج2 ص196) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج2 ص378) / عجلی، معرفة الثقات (ج1 ص284) / ابن أبی حاتم، الجرح والتعدیل (ج3 ص154) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج1 ص458).

[3]- ابن ابی شیبه (ج1 ص295).

[4]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج9 ص301) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش6081).

[5]- ابن ابی شیبه (ج1 ص294) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج1 ص256).

[6]- ابو داود (ش841) / بیهقی، سنن کبری (ش2742) / نسایی (ش1090).

[7]- ابن منظور، لسان العرب (ج1 ص432).

[8]- ازهری، تهذیب اللغة (ج10 ص432).

[9]- ابن القیم، زاد المعاد (ص87).

[10]- ابن ابی شیبه (ج1 ص295) / طحاوی، شرح معانی الآثار (ج1 ص256).

[11]- مسلم (ش1138).

[12]- ابو یعلی (ش1322).

[13]- احمد (ش8106).

[14]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج4 ص333).

[15]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج11 ص329).

[16]- بیهقی، سنن کبری (ش2849).

[17]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج8 ص465).

[18]- ذهبی، سیر أعلام النبلاء (ج13 ص57) / ابن حبان، الثقات (ج8 ص45) / ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل (ج2 ص62) / ابن عدی، الکامل (ج1 ص191) / خطیب بغدای، تاریخ بغداد (ج4 ص262) / ابن حجر، تهذیب التهیب (ج1 ص51) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش64).

[19]- نسایی (ش1318) بیهقی، سنن کبری (ش 3080 – 3101 - 3111) / المعجم الأوسط (ش 859) / المعجم الکبیر (ش 1836 - 1839) / احمد (ش 20806 - 20972).

[20]- بیهقی، سنن کبری (ش2738) / مستدرک (ش822) / دار قطنی (ج1 ص345) / ابن ابی خیثمة، التاریخ الکبیر (ج1 ص55) / ضیاء المقدسی، احادیث المختارة (ش2310).

[21]- مستدرک (ش822).

دلایل فقهایی که در سجده رفتن، فرد را مخیر می‌دانند

دلایل فقهایی که در سجده رفتن، فرد را مخیر می‌دانند

اما این دسته از علما که می‌گویند فرد مخیر می‌باشد که هنگام سجده رفتن چگونه به سجده برود، عدم ترجیح بین دو روایات می‌باشد. همچنانکه از امام نووی / نقل گردیده که گفته است از نظر سنت هیچکدام بر دیگری ترجیح ندارد و هر دو یکسان می‌باشند. [1] و یا به علت نبود حدیث صحیح در این باره این قول را پذیرفته‌اند.



[1]- ابن حجر، فتح الباری (ج2 ص291).

دلایل فقهایی که در سجده رفتن، گذاشتن دست‌ها را منسوخ می‌دانند

دلایل فقهایی که در سجده رفتن، گذاشتن دست‌ها را منسوخ می‌دانند

امام بیهقی / روایت می‌کند:

«أَخْبَرَنَا أَبُو بَکْرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَارِثِ الْأَصْبَهَانِیُّ الْفَقِیهُ، أنبأ أَبُو مُحَمَّدِ بْنُ حَیَّانَ، ثنا ابْنُ الظَّهْرَانِیِّ (ح) وَأَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ زَکَرِیَّا، أنبأ مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ خُزَیْمَةَ، أنبأ جَدِّی قَالَا: حدثنا إِبْرَاهِیمُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ یَحْیَى بْنِ أَبِی سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، حدثنا أَبِی، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنْ مُصْعَبِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ سَعْدٍ قَالَ: " کُنَّا نَضَعُ الْیَدَیْنِ قَبْلَ الرُّکْبَتَیْنِ، فَأُمِرْنَا بِالرُّکْبَتَیْنِ قَبْلَ الْیَدَیْنِ».[1]

اما اسناد این حدیث واهی می‌باشد چرا که راویان آن:

إبراهیم بن اسماعیل بن یحیی: ضعیف می‌باشد. [2]

اسماعیل بن یحیی بن سلمة: متروک می‌باشد.[3]

یحیی بن سلمة بن کهیل: متروک می‌باشد.[4]



[1]- بیهقی، سنن کبری (ش2743) / ابن خزیمه (628).

[2]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج1 ص106) / ذهبی، من له روایة فی الکتب الستة (ش117).

[3]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج1 ص336) / ذهبی، من له روایة فی الکتب الستة (ش412).

[4]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج11 ص224) / ذهبی، من له روایة فی الکتب الستة (ش6178).

دلایل فقهایی که در سجده رفتن اول، گذاشتن زانوها را مستحب می‌دانند

دلایل فقهایی که در سجده رفتن اول، گذاشتن زانوها را مستحب می‌دانند

اما این دسته از فقها برای این قول خود چند دلیل دارند که عبارت است از:

دلیل اول) در سنن امام ابو داود / آمده است که:

«حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ، وَحُسَیْنُ بْنُ عِیسَى، قَالَا: حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ هَارُونَ، أَخْبَرَنَا شَرِیکٌ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ کُلَیْبٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ وَائِلِ بْنِ حُجْرٍ، قَالَ: «رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا سَجَدَ وَضَعَ رُکْبَتَیْهِ قَبْلَ یَدَیْهِ، وَإِذَا نَهَضَ رَفَعَ یَدَیْهِ قَبْلَ رُکْبَتَیْه».[1]

وائل بن حجر س می‌گوید: پیامبر ج را دیدم که هرگاه به سجده می‌رفت، زانوهایش را قبل از دست‌هایش بر زمین قرار می‌داد و هرگاه که بلند می‌شد دست‌هایش را قبل از زانوهایش بلند می‌کرد.

اما این حدیث منکر می‌باشد، چرا که راوی این حدیث شریک بن عبدالله نخعی می‌باشد که هرچند حسن الحدیث می‌باشد،[2] اما تفرد وی در مقابل احادیث ثقات مقبول نمی‌گردد و این حدیثی که او از عاصم بن کلیب روایت کرده است، ثقات دیگری مانند «شعبة بن الحجاج،[3] سفیان ثوری،[4] عبدالواحد بن زیاد،[5] عبدالله بن ادریس،[6] خالد بن عبدالله،[7] قیس بن ربیع،[8] ابوالاحوص سلام بن سلیم،[9] زائدة بن قدامة،[10] زهیر بن معاویة،[11] بشر بن مفضل،[12] عنبسة بن سعید،[13] غیلان بن جامع،[14] و ابو عوانة،[15]» از «عاصم بن کلیب عن ابیه عن وائل» روایت کرده‌اند و همچنین «علقمه بن وائل» این حدیث را از «پدرش وائل» نقل کرده است.[16] اما تمامی این‌ها فقط گفته‌اند که پیامبر ج به سجده رفته و بحثی از چگونگی سجده رفتن رسول‌الله ج نکرده‌اند؛ لذا منکر بودن این روایت واضح می‌باشد.

البته برای این شریک بن عبدالله متابعه‌ای در سنن امام ابو داود / آورده‌اند که:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَعْمَرٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ، وَقَالَ هَمَّامٌ: وحَدَّثَنَا شَقِیقٌ، حَدَّثَنِی عَاصِمُ بْنُ کُلَیْبٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم فَلَمَّا سَجَدَ وَقَعَتَا رُکْبَتَاهُ إِلَى الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ کَفَّاهُ».[17]

کلیب از پیامبر ج نقل می‌کند که: پیامبر ج هرگاه که سجده می‌کرد زانوهایش قبل از دست‌هایش بر زمین قرار می‌گرفت.

رجال این روایت هم همگی «ثقة» می‌باشند، اما علتی که این حدیث دارد این است که کلیب بن شهاب تابعی می‌باشد[18] و همچنین شقیق ابو لیث مجهول می‌باشد و لذا این حدیث مرسل و ضعیف ضعیف می‌باشد.

دلیل دوم) امام ابو داود / روایت می‌کند:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَعْمَرٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ، حَدَّثَنَا هَمَّامٌ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جُحَادَةَ، عَنْ عَبْدِ الْجَبَّارِ بْنِ وَائِلٍ، عَنْ أَبِیهِ، أنَّ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَذَکَرَ حَدِیْثَ الصَّلَاةِ قَالَ: فَلَمَّا سَجَدَ وَقَعَتَا رُکْبَتَاهُ إِلَى الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ کَفَّاهُ».[19]

وائل بن حجر س می‌گوید: پیامبر ج را دیدم که هرگاه به سجده می‌رفت زانوهایش را قبل از دست‌هایش بر زمین قرار می‌داد.  

رجال این روایت همگی «ثقة» می‌باشند، اما علتی که دارد این می‌باشد که عبدالجبار بن وائل از پدرش وائل بن حجر س چیزی نشنیده است؛ چرا که پدرش در زمان کودکی وی فوت کرده است و خودش می‌گوید که من حتی نماز خواندن پدرم را هم به یاد ندارم.

امام ابو داود با سند صحیح روایت می‌کند:

«حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ بْنِ مَیْسَرَةَ الْجُشَمِیُّ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَارِثِ بْنُ سَعِیدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جُحَادَةَ، حَدَّثَنِی عَبْدُ الْجَبَّارِ بْنُ وَائِلِ بْنِ حُجْرٍ، قَالَ: کُنْتُ غُلَامًا لَا أَعْقِلُ صَلَاةَ أَبِی قَالَ: فَحَدَّثَنِی وَائِلُ بْنُ عَلْقَمَةَ، عَنْ أَبِی وَائِلِ بْنِ حُجْرٍ، قَالَ: صَلَّیْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَکَانَ...». [20]

عبدالجبار بن وائل می‌گوید: «من بچه بودم و نماز خواندن پدرم را به یاد ندارم و لذا برادرم علقمة بن وائل از پدرم وائل برایم روایت کرد که من با رسول الله ج نماز خواندم...».

دلیل سوم) همچنین امام داود / روایت می‌کند:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَعْمَرٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ، وَقَالَ هَمَّامٌ: وحَدَّثَنَا شَقِیقٌ، حَدَّثَنِی عَاصِمُ بْنُ کُلَیْبٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم فَلَمَّا سَجَدَ وَقَعَتَا رُکْبَتَاهُ إِلَى الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ کَفَّاهُ».[21]

کلیب از پیامبر ج نقل می‌کند که: پیامبر ج هرگاه که سجده می‌کرد زانوهایش قبل از دست‌هایش بر زمین قرار می‌گرفت.

علتی که این حدیث دارد این است که کلیب بن شهاب تابعی می‌باشد[22] و شقیق ابو لیث هم مجهول می‌باشد و لذا این حدیث مرسل و ضعیف می‌باشد.

دلیل چهارم) امام بیهقی / روایت می‌کند:

«وَأَخْبَرَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ الْحَارِثِ الْفَقِیهُ، أنبأ أَبُو مُحَمَّدِ بْنُ حَیَّانَ، حدثنا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى، حدثنا أَبُو کُرَیْبٍ، حدثنا مُحَمَّدُ بْنُ حُجْرٍ، حدثنا سَعِیدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنْ عَبْدِ الْجَبَّارِ بْنِ وَائِلٍ، عَنْ أُمِّهِ، عَنْ وَائِلِ بْنِ حُجْرٍ قَالَ: "صَلَّیْتُ خَلْفَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ سَجَدَ وَکَانَ أَوَّلَ مَا وَصَلَ إِلَى الْأَرْضِ رُکْبَتَاهُ"».[23]

وائل بن حجر س می‌گوید که پشت سر رسول الله ج نماز خواندم و ایشان به سجده رفتند و اول چیزی که از ایشان به زمین می‌رسید زانوهایش بود.  

اما این حدیث هم قابل استناد نمی‌باشد چرا که:

محمد بن حجر حضرمی: امام بخاری می‌گوید: «فیه نظر»، امام ابن حبان می‌گوید: «یروی عن عمه سعید بن عبد الجبار بنسخة منکرة، لا یجوز الاحتجاج به»، امام ذهبی می‌گوید: «له مناکیر»، امام ابو حاتم می‌گوید: «شیخ»[24] و نزد ما هم «ضعیف» می‌باشد.

سعید بن عبدالجبار بن وائل: امام نسایی می‌گوید: «لیس بالقوی»، امام ابن معین می‌گوید: «لیس بثقة»، امام ابن عدی می‌گوید: «لیس له کثیر حدیث انما له عن ابیه عبدالجبار عن وائل احادیث یسیرة نحو الخمسة او الستة» و امام ابن حبان «او را در ثقات آورده است»[25].

أم عبدالجبار: در کتب جرح و تعدیل چیزی در موردش نیافتم فقط در معجم الکبیر[26] با لفظ ام یحیی آمده است.

دلیل پنجم) امام ابن ابی خیثمه / روایت می‌کند:

«حدثنا الْعَلَاءُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْالکوفی أبو الحسن، ومنزله بفید، قال: حدثنا حَفْصُ بْنُ غِیَاثٍ، عَنْ عَاصِمٍ الْأَحْوَلِ، عَنْ أَنَسٍ قَالَ: "رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَبَّرَ فَحَاذَى بِإِبْهَامَیْهِ أُذُنَیْهِ، ثُمَّ رَکَعَ حَتَّى اسْتَقَرَّ کُلُّ مَفْصِلٍ مِنْهُ فِی مَوْضِعِهِ، وَرَفَعَ رَأْسَهُ حَتَّى اسْتَقَرَّ کُلُّ مَفْصِلٍ مِنْهُ فِی مَوْضِعِهِ، ثُمَّ انْحَطَّ بِالتَّکْبِیرِ حَتَّى سَبَقَتْ رُکْبَتَاهُ یَدَیْهِ».[27]

انس س می‌گوید که پیامبر ج را دیدم که تکبیر را گفتند و دست‌هایشان را تا موازات گوش‌هایشان بالا آوردند، سپس به رکوع رفتند تا اینکه هر کدام از مفاصلشان آرام گرفت و سپس سرش را بلند نمودند تا اینکه همه مفاصل بدنشان سر جای خود قرار گرفت؛ سپس با گفتن تکبیر به سجده رفتند و زانوهایش جلوی دست‌هایشان افتاد.

راویان این حدیث همگی «ثقة» می‌باشند، جز علاء بن اسماعیل العطار که تعدیل نشده است و مجهول العدالة می‌باشد، اما عینش معلوم می‌باشد و در نزد ما انسان مسلمان اگر عینش معلوم باشد و مجهول العین نباشد، اصل بر «صدوق و حسن الحدیث» بودن می‌باشد و امام حاکم / و امام ذهبی / روایت وی را بر شرط شیخین تصحیح کرده‌اند[28] که غلو می‌باشد و احادیثش در درجه حسن می‌باشد و نه صحیح؛ لذا سند این حدیث نزد ما حسن می‌باشد.

خداوند أ می‌فرماید:

﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗاۗ [البقرة: 143].

«و بی‌گمان شما را امت وسط قرار دادیم تا گواه مردمان باشید و رسول هم بر شما گواه باشد».

و امام بخاری / در صحیح خود روایت می‌کند که پیامبر ج در تفسیر این آیه فرمودند که وسط همان عدل می‌باشد «الوسط العدل»[29]؛ لذا اصل در انسان مسلمان بر عدالت می‌باشد.

و إن شاءالله اگر خداوند توفیق دهد قصد داریم که در مورد جهالت عدالت راوی تألیفی بنوسیم و کاملاً در آنجا به بررسی این مطلب بپردازیم.

دلیل ششم) امام ابو یعلی / روایت می‌کند:  

«حدثنا أبو بکر حدثنا ابن فضیل عن عبد الله بن سعید عن جده، عن أبی هریرة: عن النبی صلى الله علیه وسلم "إذا سجد أحدکم، فلیبدأ برکبتیه قبل یدیه، ولا یبرک بروک الجمل».[30]

ابو هریره س می‌گوید: که پیامبر ج هرگاه که یکی از شما به سجده رفت زانوهایش را قبل از دست‌هایش به زمین بگذارد و مانند شتر زانو نزند.

اما سند این روایت واهی می‌باشد، چرا که راوی آن عبدالله بن سعید بن ابی سعید مقبری است که متروک الحدیث می‌باشد.[31]



[1]- ابو داود (ش838) / ابن ماجه (ش 882) / ترمذی (ش268) / نسایی (ش 1089 - 1154) / ابن حبان (ش 1912) / دارمی (ش 1320) / دار قطنی (ج1 ص345) / المعجم الکبیر (ج22 ص39).

[2]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج4 ص333).

[3]- ابن خزیمه (ش 698) / احمد (ش 18877) / المعجم الکبیر (ج22 ص35).

[4]- عبدالرزاق (ج2 ص175).

[5]- احمد (ش 18850) / بیهقی، سنن کبری (ش 2617 - 2798).

[6]- ابن الجارود، المنتقی (ش 202) / ترمذی (ش 292) / ابن حبان (ش 1945) / نسایی (ش 1102).

[7]- بیهقی، سنن کبری (ش 2895).

[8]- المعجم الکبیر (ج22 ص33).

[9]- المعجم الکبیر (ج22 ص34) / طیالیسی، المسند (1113).

[10]- المعجم الکبیر (ج22 ص35) / ابن الجارود، المنتقی (ش208) / دارمی (ش1357) / نسایی (ش889) / ابن حبان (ش1860) / احمد (ش18870).

[11]- المعجم الکبیر (ج22 ص36) / احمد (ش18876).

[12]- المعجم الکبیر (ج22 ص37) / ابو داود (ش726) / نسایی (ش1265).

[13]- المعجم الکبیر (ج22 ص37).

[14]- المعجم الکبیر (ج22 ص37).

[15]- المعجم الکبیر (ج22 ص38).

[16]- مسلم (ش923) / بیهقی، سنن کبری (ش2616) / احمد (ش18866) / ابو نعیم، المستخرج علی مسلم (ش889).

[17]- ابو داود (ش839) / بیهقی، سنن کبری (ش2735).

[18]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج8 ص445).

[19]- ابو داود (ش839) / بیهقی، سنن کبری (ش2734).

[20]- ابو داود (ش723) / ابو نعیم، المستخرج علی مسلم (ش889) / المعجم الکبیر (ج22 ص28) / طحاوی، شرح معانی الآثار (ج1 ص257) / ابن حبان (ش1862) / ابن خزیمه (ش905).

[21]- ابو داود (ش839) / بیهقی، سنن کبری (ش2735).

[22]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج8 ص445).

[23]- بیهقی، سنن کبری (ش2737).

[24]- بخاری، التاریخ الکبیر (ج1 ص69) / ابن ابی حاتم، الجرح والتعدیل (ج7 ص239) / ابن حبان، المجروحین (ج2 ص208) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج3 ص511).

[25]- نسایی، الضعفاء والمتروکین (ص52) / ابن عدی، الکامل (ج3 ص387) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج2 ص147) / ابن معین، معرفة الرجال (ج1 ص58) / ابن حبان، الثقات (ج6 ص350) / ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج4 ص53).

[26]- المعجم الکبیر (ج22 ص49).

[27]- بیهقی، سنن کبری (ش2738) / مستدرک (ش822) / دار قطنی (ج1 ص345) / ابن ابی خیثمة، التاریخ الکبیر (ج1 ص55) / ضیاء المقدسی، احادیث المختاره (ش2310).

[28]- مستدرک (ش822).

[29]- بخاری (ش4487 - 3339).

[30]- بیهقی، سنن کبری (ش2741) / ابو یعلی (ش6540) / طحاوی، شرح معانی الآثار (ج1 ص255) / ابن ابی شیبه (ج1 ص294).

[31]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج5 ص237) / ابن عدی، الکامل (ج4 ص162) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج5 ص105).