اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

49- زمزمه جدایی از مکه

49- زمزمه جدایی از مکه

پیامبر اکرم ج در هنگام بیرون رفتن از مکه دعا فرمودند. کاروان هجرت آرام آرام به جلو گام مینهاد. در بازار مکه پیامبر اکرم ج شترش را برای مدتی نگه داشته بسوی مکه خیره شده فرمودند:

«والله! إنک لخیر أرض الله وأحب أرض الله إلى الله ولو لا أنی أخرجت منک ما خرجت».[1]

«ای سرزمین مکه، بخدا سوگند! تو بهترین سرزمین‌های خدایی، و عزیزترین جا نزد پروردگار یکتا. اگر مرا از تو بیرون نمیراندند من هرگز از تو بیرون نمیرفتم».



[1]- سنن الترمذی: 3925.

48- همراهی با پیامبر اکرم در سفر هجرت!

48- همراهی با پیامبر اکرم در سفر هجرت!

پشت صحنه هجرت

وقتی شکنجه و آزار و اذیت قریشیان بر مسلمانان از حد تجاوز کرد، آن‌ها مجبور شدند برای حفاظت دین و ایمان خود، راهی حبشه شوند.

پس از مدتی چند، مرحله دومی از هجرت بسوی مدینه منوره آغاز شد.

حضرت ابوبکر صدیق س از حضرت پیامبر اکرم ج اجازه هجرت خواست. آن حضرت ج به او فرمود:

«لا تعجل! لعل الله یجعل لک صاحبا»

(عجله نکن! شاید خداوند متعال برایت همراهی تعیین کند).[1]

حضرت ابوبکر آرزو داشت افتخار همراهی رسول اکرم ج برایش مهیا شود. مادر مؤمنان عائشه صدیقه قصه هجرت را چنین تعریف میکند: پیامبر اکرم ج هر روز صبح و بعد از ظهر حتما سری به خانه ما میزد. ظهر روزی که به ایشان از جانب خداوند متعال اجازه هجرت داده شد، تشریف آورد. هرگز در چنین وقتی به خانه ما نمیآمد. حضرت ابوبکر س با دیدن پیامبر اکرم ج در این وقت با خود میگفت: حتما کار بسیار مهمی پیش آمده که پیامبر خدا ج در این وقت تشریف آورده. چون آن‌حضرت ج داخل خانه تشریف آورد حضرت ابوبکر به احترام ایشان کنار رفت تا پیامبر جبنشیند.

حضرت عائشه ل میفرماید: در این وقت تنها من و خواهرم اسماء نزد پدرمان س بودیم. پیامبر اکرم ج به حضرت ابوبکر فرمود میخواهم تنها با شما صحبت کنم. پدر گفت: «یا رسول الله! إنما هما ابنتای». – یا رسول الله! -هیچ جای نگرانی نیست - این‌ها دخترانم هستند - و قابل اعتماد کامل -.

ایشان ج فرمودند: «إن الله قد أذن لی فی الخروج والهجرة». – خداوند به من اجازه خارج شدن از مکه و هجرت به مدینه دادهاند.

سیدنا ابوبکر صدیق با خوشحالی پرسیدند: «الصحبة یا رسول الله؟». – ای رسول خدا یعنی به من شرف همراهی با خود را میدهید؟!-.

پیامبر خدا ج به ابوبکر جواب مثبت داد. حضرت ابوبکر صدیق س از شنیدن این خبر آنچنان خوشحال و شاد گشت که در پوستش نمیگنجید و میخواست از فرط خوشحالی پرواز کند. اشک‌های شادی از گونههای ابوبکر جاری شده بود.

حضرت عائشه ل میفرمایند: بخدا سوگند تا آن روز من نمیدانستم که از شدت خوشحالی انسان به گریه میافتد.

حضرت ابوبکر س گفتند: «یا نبی الله! إن هاتین راحلتان قد کنت أعددتهما لهذا». – ای پیامبر خدا! من این دو شتر را برای چنین روزی آماده کردهام -.

پس از آن پیامبر خدا ج و حضرت ابوبکر س با یکی از مشرکان قبیله بنودیل بن بکر بنام عبدالله بن اریقط در مقابل مبلغی مال اتفاق کردند تا آن‌ها را در سفر مدینه منوره راهنمایی کند، سپس دو شتر را به او تحویل دادند و مسئولیت نگهداری شترها تا آغاز سفر نیز به او واگذار شد.[2]

تفاصیل هجرت به مدینه

حضرت صدیق اکبر س برای هجرت از مدت‌ها پیش آمادگی گرفته بود. دو شتر خریده از آن‌ها خوب نگهداری میکرد. چون اجازه هجرت داده شد ایشان خدمت رسول الله ج عرض کردند: «فخذ بأبی أنت یا رسول الله إحدى راحلتی هاتین» - پدرم فدایت ای رسول الله! لطف نموده یکی از این دو شتر را قبول فرمائید -.

پیامبر اکرم ج فرمودند: «بالثمن» - البته با پرداخت قیمت آن!

حضرت عائشه ل میفرماید: بعد از آن ما با سرعت آمادگی گرفتیم. در یک خورجین برای هر دویشان غذا آماده کردیم. خواهرم اسماء ل برای بستن خورجین کمر بندش را دو نیم کرد. از اینروست که لقب او«ذات النطاقین» شد. پس از آن حضرت رسول اکرم ج و حضرت ابوبکر صدیق س مدت سه شب در غار ثور پنهان شدند. عبدالله بن ابوبکر شب را با آن‌ها میگذرانید. او نوجوانی زبر و زرنگ و زیرک و باهوش بود. در تاریکی سحر او از غار ثور برمیگشت و صبح طوری در مکه وانمود میکرد گویا شب را در شهر بوده است. هر نقشهای قریش بر علیه پیامبر اکرم ج میچید را عبدالله در تاریکی شب به پیامبر خدا ج میرسانید.

برای تأمین شیر مسافرهای مبارک این سفر تاریخساز، غلام حضرت ابوبکر س که عامر بن فهیره نام داشت در تاریکی شب گله گوسفند را بسوی غار هی میکرد. آن دو از شیر تازه گوسفندان مینوشیدند. عامر بن فهیره در همان تاریکی شب رمه گوسفندان خود را بار دیگر به مکه باز میگردانید.

سه شبی که آن‌ها در غار پناه گرفته بودند حکایت به همین منوال جریان داشت.

آن شخصی که از قبیله بنودیل بود و پیامبر اکرم ج و حضرت ابوبکر س برای راهنمایی مسیر راه با او توافق کرده بودند و به او گفته بودند سه شب بعد خود را به غار ثور برساند سر وقت طی شده بدانجا رسید. این مرد همه راه‌ها منطقه را بخوبی بلد بود. او همراه نبی اکرم ج و حضرت ابوبکر و عامر بن فهیره رخت سفر بسته براه افتاد. آن‌ها در این سفر راه ساحل را انتخاب کردند.[3]

کسی جز حضرت علی بن ابی طالب، حضرت ابوبکر صدیق س و خانواده او از هجرت پیامبر اکرم ج از مکه اطلاع نداشتند.

پیامبر اکرم ج و حضرت ابوبکر از در پشتی خانه ابوبکر بیرون رفتند تا قریش از سفرشان بویی نبرد و سد راه نشود.[4]



[1]- تاریخ الدعوة إلى الإسلام: 107.

[2]- السیرة النبویة، اثر ابن کثیر: 2/233 ،234.

[3]- صحیح البخاری، حدیث: 3905.

[4]- السیرة النبویة، اثر ابن کثیر: 2/ 233، 234.

47- انتخاب حضرت ابوبکر صدیق برای همراهی در سفر هجرت

47- انتخاب حضرت ابوبکر صدیق برای همراهی در سفر هجرت

خوانندگان گرامی! شاید در ذهن کسی این سؤال پیش آید که چرا رسول الله ج در سفر تاریخساز هجرت حضرت ابوبکر صدیق را به همراهی خود برگزید؟ و چرا در آخرین لحظات عمر مبارکشان که سخت بیمار بود؛ به حضرت ابوبکر دستور داد تا امامت صحابه کرام را بر عهده گیرد؟

جواب بسیار واضح و روشن است و در آن هیچ جای بحث و جنجالی نیست. حقیقت این است که:

v    اولین مردی که به پیامبری و رسالت رسول الله ج ایمان آورد حضرت ابوبکر صدیق س بود.

v    بیش از همه ایشان در راه بثمر رساندن دین اسلام و دعوت و تبلیغ بسوی آن مال و ثروتش را خرج نموده بود.

v    برای عزت و سربلندی و احترام مسلمانان او در هر فداکاری و از خودگذشتگی پیشگام بود.

v    به همه دستورات و راهنمائی‌های رسول اکرم ج لبیک گفت.

v    خدمت و فرمانبرداری از رسول اکرم ج و سر تسلیم فرود آوردن در برابر دستورات و فرامین دین مبین اسلام را وظیفه خود میدانست.

v    در همه جنگ‌ها در کنار رسول خدا ج شمشیر میزد و با کافران در نبرد بود.

در هیچ کاری و از هیچ فضلی عقب نماند، همیشه و در هر جا با تمام عزم و اراده راسخ، جان و مالش را در راه اسلام فدا میکرد.

v    ایمانی سترگ چون کوه‌های سر بفلک کشیده و اخلاقی بسیار نیکو و شایسته داشت.

v    بخاطر صفات برجسته و ویژگی‌های شایانش کانون محبت و دوستی همه، و در نزد تمامی مسلمانان قابل احترام و تقدیر بود.

این ویژگی‌های صدیق اکبر س باعث شده بود همه دل‌ها را فریفته‌ی خود کند و همه با او علاقه و احترام خاصی داشته بدو اظهار محبت و دوستی نمایند.

و چون نبی اکرم ج به رفیق أعلی پیوست همه مسلمانان به اتفاق هم، ایشان را به عنوان جانشین پیامبر اکرم انتخاب نمودند و ایشان پس از رسول خدا ج اولین خلیفه و رهبر مسلمانان قرار گرفت. دوران خلافت حضرت ابوبکر صدیق بسیار کوتاه است. ولی با این وجود خدماتی که ایشان در آن دوران برای اسلام و مسلمانان به ثمر رساند، مثال و نمونه آن را در طول تاریخ اسلام نمیتوان یافت.

در واقع با خلافت حضرت ابوبکر صدیق س حکومت اسلامی آغاز شد، و آن همان حکومتی بود که در مدت زمان بسیار ناچیزی به سرزمین‌های دور دست رسید و در جهان منتشر شد.

پس از صدیق اکبر س مرزهای این سلطنت اسلامی بسیار گسترده شد؛ در آسیا تا هندوستان و چین جای گرفت، و در آفریقا، مصر و تونس و مراکش را در برگرفته به اروپا رفت و اندلس (اسپانیا و پرتغال) و چیزی از فرانسه را فتح نمود. این همان حکومتی است که بشریت را با فرهنگ و تمدنی بسیار والا و شایسته آشنا ساخت.

فرهنگی نوین و بیمانند را برای انسانیت به ارمغان آورد و چهرهای نو از تمدن و پیشرفت و مدنیت به جهان ارزانی داشت.[1]



[1]- الصدیق أبوبکر، اثر/ محمد حسین هیکل، ص:20، 21.

46- نقش حضرت صدیق اکبر در بنای مسجد نبوی

46- نقش حضرت صدیق اکبر در بنای مسجد نبوی

چون رسول الله ج و حضرت ابوبکر س به مدینه گام نهادند، قبل از هر چیزی پیامبر خدا ج کار ساختن مسجد نبوی را شروع کرد؛ و برای آن همان جایی را انتخاب کرد که شترش در آنجا فرود آمده بود. این زمین از دو پسر بچه یتیم بود. پیامبرخدا‌ ج زمین را از آن‌ها خریداری کرد. رسول الله ج قیمت زمین را ده دینار برآورد کرده آن مبلغ را از مال حضرت ابوبکر صدیق پرداخت کرد.[1]



[1]- المواهب اللدنیة، اثر/ القسطلانی، و ابوبکر الصدیق، اثر/ الطنطاوی، ص:147.

45- نگین

45- نگین

حضرت سلمه بن اکوع س میفرماید:" من با پیامبر اکرم ج در هفت غزوه شرکت کردهم و فرصت مشارکت در نه لشکر از لشکرهایی که پیامبر خدا به جاهای مختلف میفرستاد را نیز داشته. در این جنگ‌ها گاهی سر لشکر ما حضرت ابوبکر صدیق بود س و گاهی حضرت اسامه س.