ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
افرادی خدمت حبر و دانشمند امت؛ حضرت ابن عباس ب رسیده، از ایشان پرسیدند: حضرت ابوبکر صدیق س چطور بود؟ ابن عباس ب فرمودند: از سر تا پا خوبی بود و بس! – در او جز خیر و پاکی و پارسایی هیچ نبود -.[1]
پشت جلد کتاب
خلیفه راشد اول؛ حضرت صدیق اکبر، در تمام صحنههای زندگی پربرکت پیک آسمان؛ رسول الله ج حضور داشت و قدم به قدم از ایشان پیروی کرده، با جان و مالش پیامبر حق را یاری میداد و چون رسول الله ج رحلت نمود رهبری و سکوی هدایت مسلمانان بدست ایشان سپرده شد و او نیز با استفاده از بصیرت خدادادیش توانست مسیر وزش تمام طوفانهای هولناک را تغییر داده، کشتی اسلام را از دهان موجهای وحشتناک ربوده و در کناره بندرگاه امن و آسایش لنگر اندازد.
ایشان در استوار کردن پایههای حکومت اسلامی و مستحکم کردن آن در دوران ناچیز خلافت خود نقش بسیار بسزایی را ایفا نمود.
این سیاست ریشهای، و زیر بنای درست او باعث شد پس از ایشان مرزهای حکومت اسلامی در آسیا تا هندوستان و چین و در آفریقا تا مصر، و تونس و مراکش و در اروپا تا اندلس و فرانسه پیشرفت کند.
کتابی که در دست شماست، گلچینی است از حکایات موثق در مورد این شخصیت برجسته و والا. در زبان فارسی این اولین تلاشی است که بدینصورت جلوهگر میشود. صد البته که جمع کردن اقیانوس حکایات حمیده ابوبکر در کوزهای ناچیز، کاری است بس دشوار..
امید است این شیوه نوین بیان مورد قبول خوانندگان گرامی واقع شود...
284- صدا خاموش شد، ولی پژواک آن تا قیامت باقی است
اگر چه صدای رعد آسای ابوبکر صدیق س بر ضد ظلم و ستم و باطل خاموش شده، ولی پژواک آن تا بروز رستاخیز باقی خواهد ماند و یار پیک آسمان؛ و همراه و یاور رسول الله ج؛ آن رادمرد بزرگ و همراه غار؛ حضرت ابوبکر صدیق، شخصی که سوره مبارکه توبه او را صاحب و دوست وعزیز پیامبر خدا ج نامید، تا ابد در دل مسلمانها زنده خواهد ماند.
هیئتهایی از کوفه و بصره به مدینه منوره آمدند تا با حضرت عمر بن خطاب ملاقات کنند. در راه آنها با همدیگر گفتگو میکردند، در میان حرفهایشان روی این قضیه بحث شد که در بین ابوبکر و عمر کدام یک برتر و والاتر است. برخی بر این باور بودند که حضرت صدیق س أفضلتر و اولاتر است. و برخی دیگر بر این گمان بودند که حضرت عمر س برتر است. جارود بن معلی نیز در میان این افراد بود. جارود از قبیله عبدالقیس بود. او از جمله افرادی است که در سال دهم هجری شرف حضور به خدمت رسول الله ج را داشته بود. فردی بسیار زیرک و باهوش و دانا، و در عین حال سردار قومش بود.
جارود از جمله مسیحیانی بود که به اسلام گرویده بودند. روزی که اسلام آورد پیامبر اکرم ج بسی شادمان گشت؛ و چون جارود خدمت ایشان رسید او را بسیار مورد احترام و تکریم قرار داد.
از آنجا که ایشان رسول الله ج را ملاقات کرده بود و حضرت ابوبکر صدیق س را نیز میشناخت، او بر این باور بود که حضرت ابوبکر والاتر و افضلتر است. چون آنها نزد حضرت عمر رسیدند و این موضوع را نیز با ایشان باز کردند، آنحضرت برآشفته وافرادی که او را بر حضرت ابوبکر س برتری داده بودند را بشدت سرزنش کرد. جارود بن معلی س پا درمیانی کرده گفت: ای امیرمؤمنان! آرام گیرید، خودت را ناراحت نکن، خدا نکند که ما شما را بر حضرت صدیق اکبر برتری دهیم. سپس ایشان برخی از فضائل و صفات و ویژگیهای حضرت ابوبکر را برشمرد. حضرت عمر س با شنیدن این حرفها آرام گرفته، خشمش فرو نشست و بار دگر بشاشت و شادمانی بر چهرهاش لنگر انداخت. سپس آنها از محضر ایشان خارج شدند.
و چون وقت نماز عشاء شد، حضرت خلیفه بالای منبر رفته فرمود: «ألا إن أفضل هذه الأمة بعد نبیها؛ أبوبکر». "آهای مردم، خوب بدانید که پس از پیامبر برترین و والاترین فرد این امت ابوبکر است". پس از روشن شدن این موضوع اگر کسی چیزی غیر از این گوید من با شدت با او برخورد خواهم کرد و او را مجازات میکنم.[1]
282- مهمترین نکات سیاست خارجی
مهمترین نکات سیاست خارجی حکومت حضرت ابوبکر صدیق از قرار زیر بود:
ایجاد بیم و وحشت در دل ملتهای جهان نسبت به توان و قدرت حکومت اسلامی تا به فکر شبیه خون زدن به مملکت اسلامی نباشند. بنا به دستور پیامبر اکرم ج همچنان ادامه دادن به جهاد. نوازش و مهربانی با ملتهایی که سرزمینهایشان تازه فتح شده و با نرمی برخورد کردن با آنها و عدل و داد و انصاف برقرار کردن در میانشان. برداشتن سدهایی که باعث میشد مردم را از پذیرش اسلام برحذر دارند، و مجبور نکردن مردم به پذیرش اسلام.
281- هدایاتی برای فرماندهان و سپاهیان
حضرت ابوبکر صدیق س هنگام راهنمایی و دستور به فرماندهان و سپاهیان همیشه آنها را به حق الله یادآوری میکرد، مثلا از آنها میخواست تا در مقابل دشمن ثابت قدم بوده، صبر و شکیبایی خود را به نمایش بگذارند، تنها جهادشان را خالصانه برای خداوند بدانند، در ادای امانت بسیار محتاط باشند، و در راه یاری دین خدا همه خواهشها و آرزوهایشان را فدا کرده با نهایت جانفشانی و دلیری به پیش روند.
ایشان مسئولیتهای ملت و سپاهیان و سربازان را در مقابل فرماندهان و استانداران روشن نموده بود، بطور مثال از جمله این حقوق مشخص شده: اطاعت و فرمانبرداری از امیر، اجرای فوری دستورات او، مخالفت نکردن با او در تقسیم مال غنیمت و غیره...
در برنامههایشان حقوق سربازان و مجاهدان را نیز بسیار روشن و واضح میکرد، مثلا: مواظبت کامل از مجاهدان، خبرگیری مستمر از آنها، رفتار نرم با آنها در سفر، تعیین سر گروهان بر آنها، انتخاب جای مناسب هنگام جنگ با دشمن، اهتمام به توشه و آذوقه سپاهیان و اسبها و شترهای آنها، فرستادن گشتهای اطلاعاتی قابل اعتماد بطرف دشمن و تشکیل گروههای خبر رسانی دقیق تا سپاه غافلگیر نشود و در کمین دشمن نیفتد. ترغیب و تشویق مجاهدان به جهاد، یادآوری آنها به اجر و پاداش الهی و فضیلت جهاد و شهادت در راه خدا، مشوره با اندیشمندان و دانشوران و عاقلان، التزام و پایبندی به حقوق الله تعالی، دل نبستن به کشاورزی و زمینداری و تجارت و بازرگانی و غیره تا نشاید از جهاد و نبرد در راه خداوند روی گردان شوند.