· از الله متعال درخواست میکنم که به همۀ ما فهم دین را روزی بفرماید و تفسیر کتابش را به ما بیاموزد.
· خداوندا ! ما بوسیلۀ هر اسمی که خود را با آن نامیدهای یا در کتابت نازل کردهای یا به یکی از مخلوقاتت آموزش دادهای، یا ترجیح دادهای که نزد تو در علم غیب بماند از تو درخواست مینماییم که قرآن را بهار دل، نور سینه، از بین برندۀ غم و اندوه ما بگردانی.
· خداوندا، از کتاب با عظمت خویش در دلهایمان نور و در شنوایی ما نور و در بینایی ما نور و در زبانهایمان نور قرار بده و برای ما از آن بهرهای از نور قرار بده ای نور آسمانها و زمین..
· خداوندا آنچه از قرآن را نمیدانیم به ما بیاموز و آنچه را فراموش کردهایم به یادمان آور و تلاوت آن را شبانه روز، آنگونه که از ما خوشنود باشی روزیمان بگردان.
این چیزی بود که در زمانی اندک نوشتن آن برایم میسر شد[1]، پس از الله درگذرنده و آمرزنده درخواست میکنم که آن را بپذیرید و توشهای قرارش دهم که هنگام ملاقاتش به آن شادمان شوم. و در اینجا کتابچۀ «روش تفکر» به پایان رسید. و درود و سلام الله بر پیامبرمان محمد و بر اهل بیت و یاران و همسران و پیروانشان و تمامی کسانی که تا قیامت بر راه آنان گام برداشتند باد.
پایان
مربوط میشود به گردآوری حکایتها و داستانهای پیشوایان سلف و خلف در رابطه با قرآن، سپس استشهاد از آن در تفسیری که بدان مربوط میشود [ و این با وجود فواید بسیار از لطایف تفسیر است نه اصل آن]
این مراحل را با حکایتهایی که در قرآن آموز تأثیر گذار است به پایان میرسانم، چیزی که اهل تفسیر روایی به آن توجه نشان دادهاند یعنی بیان اخبار و داستانهای علمای نیکوکار سلف و خلف که با آیهای که آن را تفسیر کردهاند ارتباط دارد، و نه به عنوان منحصر کردن معنای آن، بلکه گمان کردهاند که شاید در زمینۀ رساندن حق به حق دار و ترساندن اهل باطل یا تأثیر گذاری یا بازگشت و توبه یا تزکیه و تربیت یا فهم و استنباط، سودمند باشد، سپس این داستان را در کنار آیه ذکر کردهاند.
من برخی از مواردی که در این زمینه یافتهام را ذکر میکنم:
1- سورۀ بقره:
بیهقی در شعب الإیمان از ابن عمرب روایت کرده که گفت: عمرس سورۀ بقره را در دوازده سال فراگرفت و هنگامی که آن را به پایان رساند شتری را قربانی کرد. امام مالک در موطأ ذکر میکند که ابن عمرب هشت سال بر سورۀ بقره مکث نموده آن را فرا میگرفت.
- از مجاهد بن جبر/ دربارۀ دو شخص پرسیده شد که یکی سورۀ بقره و آل عمران و دیگری سورۀ بقره خوانده است در حالی که قیام و رکوع و سجود و نشستنشان یکی بوده است، کدامیک بهتر است؟
گفت: آنکه فقط بقره خوانده بهتر است. (این در بیان برتری تدبر نسبت به زیاد خواندن است).
2- سورۀ نساء:
- شیخ الإسلام ابن تیمیه در مورد این سخن خداوند متعال: ﴿... فَلَا تَقۡعُدُواْ مَعَهُمۡ حَتَّىٰ یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیۡرِهِۦٓ إِنَّکُمۡ إِذٗا مِّثۡلُهُمۡۗ﴾ [النساء: ١٤٠] «که چون شنیدید آیات خدا مورد انکار و استهزا[ى گروهى] قرار مىگیرد، با آنان منشینید تا به سخنى دیگر پردازند، وگرنه شما هم هماهنگ با آنها خواهید شد» از عمر بن عبدالعزیز/ حکایتی را بیان میکند.
شیخ الإسلام میگوید: دربارۀ گروهی که شرابخواری کرده بودند و در میانشان شخصی روزه دار وجود داشت از عمر بن عبدالعزیز نظر خواستند. گفت: شلاق زدن را از او آغاز کنید، مگر نشنیده که الله میفرماید: ﴿فَلَا تَقۡعُدُواْ مَعَهُمۡ﴾[1] «با آنان منشینید».
3- سورۀ اعراف:
- سیوطی در «در المنثور» نزد سخن خداوند متعال ﴿أَنۡ أَفِیضُواْ عَلَیۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ﴾ [الأعراف: ٥٠] «دوزخیان، بهشتیان را آواز دهند که: جرعهاى آب بر ما بریزید»، ذکر میکند که عقیل بن شهر ریاحی گفت: عبدالله بن عمرب آبی خنک نوشید پس به گریه افتاده و سخت گریست. به وی گفته شد: چه چیزی تو را به گریه انداخته است؟ گفت: به یاد آیهای در کتاب الله افتادم که میفرماید: ﴿وَحِیلَ بَیۡنَهُمۡ وَبَیۡنَ مَا یَشۡتَهُونَ﴾ [سبأ: ٥٤] «آنگاه میان آنان و خواستههاشان جدایى افتد». پس دانستم که اهل جهنم جز آب خنک تمنا نمیکنند و اللهﻷ فرموده است: ﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ أَنۡ أَفِیضُواْ عَلَیۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ أَوۡ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ﴾ [الأعراف: ٥٠][2] «دوزخیان، بهشتیان را آواز دهند که: جرعهاى آب بر ما بریزید».
- ابن کثیر در تفسیر سخن خداوند متعال: ﴿وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [الأعراف: ٨٠] «و لوط را [به یاد آر] آنگاه که به قوم خود گفت: چرا به عمل بى شرمانهاى دست مىزنید که هیچ یک از جهانیان پیش از شما مرتکب نشده است؟»
میگوید: خلیفۀ اموی، ولید بن عبدالملک، بانی جامع دمشق گفت: اگر اللهﻷ داستان قوم لوط را برایمان حکایت نکرده بود گمان نمیکردم که نری سوار نر دیگر شود[3].
4- سورۀ یوسف:
- سخن خداوند متعال: ﴿وَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَقَالَ یَٰٓأَسَفَىٰ عَلَىٰ یُوسُفَ﴾ [یوسف: ٨٤] «آنگاه از آنان روى برتافت و گفت: واى از [فراق] یوسف».
از سعید بن جبیر نقل شده که گفت: همانا به این امت در هنگام مصیبت چیزی عطا شده است که به پیامبران پیش از آنها داده نشده بود، یعنی این سخن خداوند متعال: ﴿ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ﴾ [البقرة: ١٥٦] «همانان که چون آسیبى به آنان رسد، [صبورى پیش گرفته و] گویند: متعلّق به خداییم و به پیشگاه او باز مىگردیم». سعید میگوید: اگر به پیامبران داده میشد به یعقوب داده میشد آنگاه که میگفت: ﴿یَٰٓأَسَفَىٰ عَلَىٰ یُوسُفَ﴾ «واى از [فراق] یوسف».
- از موارد زیبایی که ذکر شده این است که شیخ محمد رشید رضا هنگام تفسیر ـ اواخر سورۀ یوسف ـ و این سخن خداوند متعال: ﴿رَبِّ قَدۡ ءَاتَیۡتَنِی مِنَ ٱلۡمُلۡکِ وَعَلَّمۡتَنِی مِن تَأۡوِیلِ ٱلۡأَحَادِیثِۚ فَاطِرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَنتَ وَلِیِّۦ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ تَوَفَّنِی مُسۡلِمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ﴾ [یوسف: ١٠١] «صاحباختیارا، بهرهاى از فرمانروایى به من بخشیدى و پیش بینىِ نتیجه رویدادها و تعبیر خوابها را آموختى؛ اى آفریننده آسمانها و زمین، تنها تو کارساز من در دنیا و آخرت هستی؛ جان مرا در حال تسلیم [در برابر خودت] بگیر و به شایستگان ملحق فرما» وفات یافت.
5- سورۀ نحل:
- آنچه بغوی در تفسیر سخن خداوند متعال: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ﴾ [النحل: ٩٠] «خدا به عدالت و نیکوکارى و بخشش به خویشاوندان فرمان مىدهد و از بى شرمى و کار ناپسند و حسد و برترى خواهى بازمى دارد؛ شما را اندرز مىدهد، بسا که پند پذیرید» ذکر نموده است.
بغوی میگوید: از عکرمه روایت شده که پیامبر ج سخن خداوندﻷ: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ..﴾ را بر ولید بن مغیره خواند. پس وی گفت: پسر برادرم دوباره بخوان، پس دوباره خواند. ولید گفت: براستی و سوگند به الله که داری شیرینی و زیبایی است، بالای آن پرثمر است و پایین آن گوارا است و سخن بشر نیست[4].
6- سورۀ مؤمنون:
یونس بلخی میگوید: ابراهیم بن ادهم از اشراف و بزرگان بود، پدرش اموال و خدمتکاران و وسایل سواری و درباریان بسیار داشت؛ در حالی که ابراهیم بر اسب خویش در حال تاختن و شکار بود صدایی از بالای سرش شنید که میگفت: ای ابراهیم، این بیهودگی چیست؟ ﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّکُمۡ إِلَیۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ﴾ [المؤمنون: ١١٥] «آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریدیم و به پیشگاه ما بازگردانده نخواهید شد» از الله پروا کن، باید برای روز تنگدستی توشه بر چینی؛ پس از اسبش پیاده شده و مشغول اعمال آخرت شد[5].
- در طبقات ابن سعد (۷/۱۶۴) و منابع دیگر، از حسن بصری/ روایت شده که گفت: همانا حَجّاج از جمله عذاب الله میباشد پس عذاب الله را با شمشیرهایتان دور نکنید بلکه باید فروتنی و التماس کنید. زیرا الله متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ أَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡعَذَابِ فَمَا ٱسۡتَکَانُواْ لِرَبِّهِمۡ وَمَا یَتَضَرَّعُونَ﴾ [المؤمنون: ٧٦] «به عذاب گرفتارشان کردیم [تا بیدار شوند]، ولى آنان در برابر صاحباختیارشان ابراز تسلیم و زارى نکردند».
7- سوره عنکبوت:
- میمون بن مهران میگوید: هیچ قومی در مجالس خود به کار زشت نمیپردازند مگر اینکه سزاوار نابودی میشوند[6]. او به این سخن خداوند متعال اشاره میکند: ﴿أَئِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ وَتَقۡطَعُونَ ٱلسَّبِیلَ وَتَأۡتُونَ فِی نَادِیکُمُ ٱلۡمُنکَرَۖ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱئۡتِنَا بِعَذَابِ ٱللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ ٢٩﴾ «چرا [براى کامرانى] به مردان روى مىآورید و راه [طبیعى آمیزش] را رها مىکنید، و در مجالس خویش مرتکب رفتار ناپسند مىشوید؟! پاسخ قومش فقط این بود که گفتند: اگر راست مىگویى عذاب خدا را پیش آر» تا آنجا که میفرماید: ﴿ إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَىٰٓ أَهۡلِ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةِ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ ٣٤﴾ [العنکبوت: ٣٤] «ما بر مردم این شهر به سزاى انحرافشان بلایى از آسمان فرود مىآوریم».
همچنین به حدیثی که در صحت آن اتفاق وجود دارد «کل أمتی معافى إلا المجاهرین» همۀ امت من بخشیده میشوند جز مجاهران (کسانی که آشکارا گناه میکنند یا اینکه گناهشان را برملا میسازند).
8- سورۀ یس:
- در کتاب البدایة و النهایة تألیف ابن کثیر/ آمده که: میمون بن مهران سخن خداوند متعال: ﴿وَٱمۡتَٰزُواْ ٱلۡیَوۡمَ أَیُّهَا ٱلۡمُجۡرِمُونَ﴾ [یس: ٥٩] «اى مجرمان، امروز [از صف پرواپیشگان] جدا شوید» را خواند، پس بسیار گریست، سپس گفت: قطعاً خلایق وصفی سختتر از این آن نشنیدهاند.
9- سورۀ زمر:
- هنگامی که ضحاک این سخن خداوند متعال را تلاوت مینمود: ﴿لَهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ ظُلَلٞ مِّنَ ٱلنَّارِ وَمِن تَحۡتِهِمۡ ظُلَلٞۚ ذَٰلِکَ یُخَوِّفُ ٱللَّهُ بِهِۦ عِبَادَهُۥۚ یَٰعِبَادِ فَٱتَّقُونِ﴾ [الزمر: ١٦] «بر فرازشان و زیر پایشان طبقاتى است از آتش؛ این است آنچه خدا بندگانش را از آن مىترساند؛ اى بندگان من، از [نافرمانى] من پروا کنید» تا هنگام سحر آن را تکرار میکرد.
10- سورۀ جاثیه:
- ابن المبارک و عبدالله بن احمد در زوائد زهد از ابو الضحی روایت کردهاند که گفت: تمیم داریس سورۀ جاثیه خواند و هنگامی که به این آیه رسید: ﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِینَ ٱجۡتَرَحُواْ ٱلسَّیَِّٔاتِ أَن نَّجۡعَلَهُمۡ کَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَوَآءٗ مَّحۡیَاهُمۡ وَمَمَاتُهُمۡۚ سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ﴾ [الجاثیة: ٢١] «مگر کسانى که مرتکب اعمال ناشایسته شدند، پنداشتهاند که همطراز مؤمنان نیکوکار قرارشان مىدهیم، به گونهاى که زندگى و مرگشان [با آنان] یکسان باشد؟ [به راستى] داورى بدى مىکنند» آن را پیوسته تکرار کرده و میگریست تا اینکه صبح شد و او همانجا بود[7].
11- سورۀ طور:
- ابن کثیر در تفسیرش نزد این سخن خداوند متعال: ﴿إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ لَوَٰقِعٞ﴾ [الطور: ٧] «که عذاب صاحباختیارت واقع شدنى است» ذکر کرده که: عمرس شبی خارج شده و در مدینه گشت میزد، از کدار خانۀ یکی از مسلمانان عبور کرد و او در حال نماز خواندن بود، پس ایستاده و به قرائتش گوش فرا داد، وی سورۀ طور را خواند تا اینکه به این آیات رسید: ﴿إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ لَوَٰقِعٞ ٧ مَّا لَهُۥ مِن دَافِعٖ ٨﴾ [الطور: ٧-٨] «که عذاب صاحباختیارت واقع شدنى است. و بازدارندهاى ندارد» گفت: سوگند است، و به پروردگار کعبه که حقیقت است. پس از الاغش پیاده شده و به دیوار تکیه زد، مدتی آنجا ماند سپس به خانهاش بازگشت و یک ماه مردم به عیادتش میرفتند و نمیدانستند بیماریاش به خاطر چیست. خداوند از وی راضی باد.
- همچنین از حسن روایت شده که گفت: عمرس آیۀ ﴿إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ لَوَٰقِعٞ ٧ مَّا لَهُۥ مِن دَافِعٖ ٨﴾ [الطور: ٧-٨] «که عذاب صاحباختیارت واقع شدنى است. و بازدارندهاى ندارد» را خواند پس بیمار شد و به مدت بیست روز به عیادتش میآمدند[8].
- از عبادة بن حمزه نقل شده که گفت: نزد اسماءل رفتم در حالی که او این آیه را میخواند ﴿فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡنَا وَوَقَىٰنَا عَذَابَ ٱلسَّمُومِ﴾ [الطور: ٢٧] «خدا هم به ما نعمت بزرگى داد و ما را از عذابِ بادِ زهرآگین محفوظ داشت» پس نزد این آیه توقف نموده و شروع به تکرار آن نمود و دعا میکرد، من خسته شدم و به بازار رفته و کارم را انجام دادم سپس بازگشتم و او همچنان آن آیه را تکرار میکرد.
- در تاریخ بغداد آمده است: زائده گفت: نماز عشاء را همراه با ابوحنیفه/ در مسجد او خواندم. مردم بیرون رفتند و او نمیدانست که من در مسجد هستم. میخواستم مسألهای را از وی بپرسم به گونهای که کسی مرا نبیند. پس وی به نماز ایستاده و قرائت نمود، نمازش را آغاز کرده تا اینکه به این آیه رسید ﴿فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡنَا وَوَقَىٰنَا عَذَابَ ٱلسَّمُومِ﴾ [الطور: ٢٧] «خدا هم به ما نعمت بزرگى داد و ما را از عذابِ بادِ زهرآگین محفوظ داشت» در مسجد منتظر ماندم تا نمازش تمام شود و او پیوسته این آیه را تکرار میکرد تا اینکه مؤذن اذان صبح گفت[9].
در صحیحین از جبیر بن مطعم روایت شده که گفت: شنیدم که پیامبرج در نماز مغرب سورۀ طور میخواند، هنگامی که به این آیه رسید: ﴿أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَیۡرِ شَیۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ ٣٥ أَمۡ خَلَقُواْ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۚ بَل لَّا یُوقِنُونَ ٣٦ أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَبِّکَ أَمۡ هُمُ ٱلۡمُصَۜیۡطِرُونَ ٣٧﴾ [الطور: ٣٥-٣٧] «مگر از هیچ آفریده شدهاند، یا خود آفریننده [خویش]اند؟! یا آسمانها و زمین را آفریدهاند؟! [نه،] بلکه به مرحله یقین نرسیدهاند. مگر خزاین [رحمت] صاحباختیارت در اختیار آنان است و یا [بر همه چیز] سیطره دارند [که چنین بى پروا عصیانگرند]؟» نزدیک بود قلبم به پرواز در آید.
12- سورۀ قمر:
- قاسم بن معین گفت: ابوحنیفه/ شبی در نماز این آیه را خواند: ﴿بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ﴾ [القمر: ٤٦] «وعده گاهشان رستاخیز است که [روزگارى] سختتر و تلختر است» و آن را تکرار کرده و میگریست و فروتنی مینمود[10].
- از جمله اموری که ابن کثیر دربارۀ وفات شیخ الإسلام ابن تیمیه ـ رحمهما الله ـ ذکر نموده این است که گفت: برادر او زین الدین عبدالرحمن به حاضرین خبر داد که وی و شیخ از زمانی که وارد قلعه شدند قرآن را هشتاد بار ختم کردند و هشتاد و یکمین بار را آغاز کردند تا اینکه به آخر سورۀ «اقتربت الساعة» رسیدند آنجا که الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَنَهَرٖ ٥٤ فِی مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِیکٖ مُّقۡتَدِرِۢ﴾ [القمر: ٥٤-٥٥] «پرواپیشگان در باغهایى [از بهشت] و [کنار] نهر[ها] جاى دارند؛ در مجلسى شایسته و در قلمرو پادشاهى توانا».
13- سورۀ حدید:
- فضل بن موسی میگوید: فضیل بن عیاض راهزن بود و سبب توبۀ او چنین است که وی عاشق کنیزی شده بود در حالی که از دیوارها بالا میرفت صدای مردی را شنید که این آیه را تلاوت مینمود: ﴿أَلَمۡ یَأۡنِ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِکۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ﴾ [الحدید: ١٦] «آیا هنگام آن فرانرسیده که دلهاى مؤمنان به یاد خدا و کلام حقّى که نازل شده است، فروتن شود». فضیل گفت: پروردگارا ! زمانش فرا رسیده است، پس بازگشته و آن شب به خرابهای پناه برد. به ناگاه متوجه شد که در آن گروهی هستند که برخی میگفتند: حرکت میکنیم و گروهی دیگر میگفتند صبر کنیم تا صبح شود چرا که فضیل راه را بر ما میبندد، پس فضیل توبه کرده و آنها را امان داد و در کنار حرم سکنی گزید تا اینکه وفات یافت[11].
14- سورۀ مزمل:
- از امام مالک/ دربارۀ موضوعی پرسیده شد گفت: نمیدانم. به او گفته شد: مسئلهای سبک و آسان بود، پس خشمگین شده و گفت: در علم چیزی سبک نیست، مگر سخن خداوند ـ جل ثناءه ـ را نشنیدهای که میفرماید: ﴿إِنَّا سَنُلۡقِی عَلَیۡکَ قَوۡلٗا ثَقِیلًا﴾ [المزمل: ٥] «که ما گفتارى گرانمایه را بر تو القاء خواهیم کرد».
15- سورۀ زلزله:
- محمد بن کعب، آن امام ربانی، میگوید: اگر سورۀ ﴿إِذَا زُلۡزِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ زِلۡزَالَهَا﴾ و ﴿ٱلۡقَارِعَةُ﴾ را تکرار کرده و در آن تفکر کنم، برایم محبوبتر از این است که قرآن را با شتاب بخوانم.
- هنگامی که ﴿إِذَا زُلۡزِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ زِلۡزَالَهَا﴾ «آنگاه که زمین با لرزش [خاصّ] خود به سختى لرزانده شود» نازل شد، ابوبکر صدیقس نشسته بود، پس گریست. به وی گفته شد، چه چیزی تو را به گریه انداخته است ای ابوبکر؟ گفت: این سوره مرا به گریه انداخته است[12].
- از ابراهیم تمیمی نقل شده که گفت: هفتاد نفر از یاران ابن مسعودس را ملاقات کردم که کوچکترین آنها حارث بن سوید بود. شنیدم که میخواند: ﴿إِذَا زُلۡزِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ زِلۡزَالَهَا﴾ تا اینکه به این آیه رسید ﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَیۡرٗا یَرَهُۥ﴾ «پس هرکه همسنگ ذرّهاى نیکى کند، آن را خواهد دید»، گفت: قطعا حسابرسی سختی است.
- یزید بن کمیت میگوید: علی بن حسین مؤذن در نماز عشاء سورۀ ﴿إِذَا زُلۡزِلَتِ﴾ را برای ما خواند و ابو حنیفه پشت سر او بود. هنگامی که نماز تمام شد و مردم رفتند به ابوحنیفه نگریستم در حالی که تفکر کرده و آه میکشید. گفتم: بر میخیزم، او اکنون حواسش به من نیست. پس هنگامی که سپیده دمید آمدم در حالی که او ایستاده بود و ریشش را گرفته و میگفت: ای کسی که پاداش ذرهای نیکی را نیکی میدهی و ای کسی که جزای ذرهای بدی را بدی میدهی، بندهات نعمان را از عذاب آتش نجات بده و بدی را به او نزدیک مکن و او را در رحمت گستردهات وارد بگردان.
میگوید: اذان گفتم. فانوس روشن بود و او همچنان ایستاده بود. هنگامی که وارد شدم گفت: میخواهی فانوس را برداری. گفتم: برای نماز صبح اذان گفتم. گفت: آنچه از من دیدی را پنهان کن[13].
16- سورۀ تکاثر:
- مردی به ابن مبارک گفت: دیشب قرآن را در یک رکعت خواندم. گفت: ولی من مردی را میشناسم که دیشب پیوسته تا صبح تا میتوانست ﴿أَلۡهَىٰکُمُ ٱلتَّکَاثُرُ﴾ میخواند (منظور او خودش بود)[14].
[1]- مجموع الفتاوی ۱۵/۳۱۵
[2]- الدر المنثور ۳/۴۶۹.
[3]- تفسیر ابن کثیر ۲/۲۳۱.
[4]- بغوی ۳/۸۲
[5]- داستانی مشهور است که در مسند ابراهیم ادهم ص ۱۸ و سیر أعلام النبلاء ۷/۳۸۸ و غیره وارد شده است.
[6]- البدایة والنهایة ۹/۳۱۸.
[7]- ۱۳/۳۷۵.
[8]- ۴/۲۴۱.
[9]- ۱۳/۳۵۷.
[10]- ۱۳/۳۵۷.
[11]- داستانی مشهور است و با این سیاق در تاریخ الإسلام ۱۲/۳۳۴ نقل شده است.
[12]- تفسیر طبری ۳۰/۲۷۰.
[13]- ۱۳/۳۷۵.
[14]- تاریخ مدینه دمشق ۳۲/۴۳۵.
مرحلۀ پنجم: چگونه از کتابّهای تفسیر استفاده کنیم؟
کتابهای تفسیری که برای این سطح مناسب هستند، بسیارند از جمله:
1- المصباح المنیر فی تهذیب تفسیر ابن کثیر، تألیف مبارکفوری
2- تیسیر الکریم الرحمن فی تفسیر کلام المنان، تألیف علامه سعدی[1].
3- زبدة التفسیر من تفسیر فتح القدیر، تألیف دکتر محمد بن سلیمان الأشقر
4- التفسیر الوجیز، تألیف دکتر وهبة الزحیلی، به همراه اسباب النزول و قواعد الترتیل.
5- أیسر التفاسیر، تألیف أبوبکر الجزائری
· به نظر من بهتر است عموم مسلمانان از میان این تفاسیر این دو را با هم بخوانند:
1- المصباح المنیر:
تفسیری مختصر است که به روایات توجه کرده و آنها را مرتب نموده است و معنی کلمه نزد علمای سلف ـ رضوان الله علیهم اجمعین ـ را بیان کرده و سودمند است.
اگر المصباح المنیر دشوار بود، زبدة التفسیر تألیف اشقر، بسیار سودمند است
2- تیسیر الکریم الرحمن (تفسیر آسان):
تألیف شیخ سعدی، زیرا به مفاهیم عمومی و مسائل ایمانی و تربیتی و غیره توجه کرده و عقیدۀ صحیح را به صراحت بیان نموده و اشتباه مخالفان را تذکر میدهد و ویژگیهای دیگری دارد که عموم مسلمانان به آن نیاز دارند.
بنابراین: ابتدا تفسیر مصباح یا زبدة التفسیر را بخواند تا معانی کلمات را فرا بگیرد سپس تفسیر سعدی را بخواند تا مفاهیم کلی را دریافت کند.
اگر برای کسی دشوار بود که این دو کتاب را با هم بخواند پس کتاب «أیسر التفاسیر» را بخواند که لفظ و معنی را یکجا گرد آورده است و اگر چه از لحاظ نگارش بعد از آن دو قرار دارد ولی سودمند است و الله بوسیلۀ آن شرق و غرب زمین را نفع رسانده است.
***
مرحله چهارم: از کدام بخش قرآن آغاز کنیم؟
این موضوع بسیار بزرگ و مهم است و چه بسا بر بسیاری از اهل قرآن پاسخ درست آن پنهان مانده باشد. بنابراین با روش پیامبر ج و روش یارانشش مخالفت میکنند.
روش و برنامۀ پیامبر ج در مورد آموزش قرآن به یارانش چنین بود: «آموزش ایمان پیش از آموزش احکام».
و این شامل قاعدهای آموزشی میشود که نزد گذشتگان مشهور بوده است: «عالم ربانی کسی است که پیش از آنکه دانشهای بزرگ را به مردم آموزش دهد دانشهای کوچک را آموزش میدهد»
در مورد آموزش ایمان پیش از احکام روایتهای مشهوری آمده است:
- از جندب بن عبدالله س روایت است که گفت: ما جوانان نیرومندی بودیم که پیامبر ج را همراهی میکردیم، پیش از آنکه قرآن بیاموزیم ایمان را آموختیم سپس قرآن را آموخته و بوسیلۀ آن بر ایمانمان افزودیم[1].
- از عبدالله بن عمرب روایت است که گفت: ایمان آموختیم سپس قرآن را فراگرفتیم پس بوسیلۀ آن بر ایمان خویش افزودیم در حالی که شما قرآن فرا میگیرید سپس ایمان را میآموزید.
- همچنین از وی س روایت شده که گفت: مدتی از عمرمان را سپری کردیم در حالی که به یکی از ما پیش از قرآن، ایمان داده میشد، و سوره بر محمد ج نازل میشد و ما حلال و حرام، فرمان دهنده و هشدار دهنده و آنچه از قرآن که شایسته است بر آن توقف نمود را میآموختیم همانگونه که شما امروز قرآن را میآموزید، سپس امروز افرادی را دیدم که به آنها پیش از ایمان، قرآن داده میشود؛ و میان فاتحه تا آخر (از ابتدا تا انتهای) قرآن را میخواند در حالی که امر و هشدار آن و چیزی از قرآن که باید نزد آن توقف کنند را نمیدانند[2].
- همچنین لفظ دیگری از ویس روایت شده که گفت: ما پیشگامان این امت بودیم در حالی که از میان بهترین یاران رسول الله ج و از نیکوکاران آنها کسانی بودند که جز سورهای از قرآن یا مانند آن را نمیخواند، و قرآن بر آنها سنگین بود و علم و عمل به قرآن به آنها عطا شده بود و همانا قرآن بر آخر این امت سبک میشود تا جایی که کودک و غیر عرب آن را میخواند در حالی که هیچ چیز از آن را نمیفهمد[3].
- از حذیفة بن یمانس روایت شده که گفت: رسول الله ج ما را حدیث گفت: همانا امانت در ریشۀ دلهای مردم فرود آمد، سپس قرآن نازل شد و با قرآن و سنت آگاهی یافتند» متفق علیه
ابن تیمیه/ میگوید: امانت همان ایمان است که خداوند آن را در ریشۀ دلهای مردم فرود آورد[4].
· شیخ الإسلام ابن تیمیه این موضوع را با سخنانی دلنشین و در بیان حقایق دین بیان نموده و به آیاتی از کتاب خداوند استناد مینماید از جمله:
1- سخن خداوند متعال که فرموده: ﴿أَفَمَن کَانَ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّهِۦ وَیَتۡلُوهُ شَاهِدٞ مِّنۡهُ﴾ [هود: ١٧] «آیا کسى که نشانه روشنى از صاحباختیارش دارد و گواهى از [جانب] خدا آن را مىخواند».
نشانۀ روشن از سوی الله همان ایمان است و گواهی از جانب خدا که آن را میخواند، قرآن است.
2- سخن خداوند متعال در آیۀ نور ﴿نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ یَهۡدِی ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن یَشَآءُ﴾ [النور: ٣٥] «نورى است افزون بر نور؛ خدا هر که را خواهد، به نور خود هدایت خواهد کرد».
نور اول همان نور ایمان است و نوری که پس از آن ذکر شده همان نور قرآن است.
وی / میگوید:
«پس آشکار میشود که سخن خداوند: ﴿ أَفَمَن کَانَ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّهِۦ﴾ [هود: ١٧] «آیا کسى که نشانه روشنى از صاحباختیارش دارد» یعنی هدایت ایمان، ﴿وَیَتۡلُوهُ شَاهِدٞ مِّنۡهُ﴾ و گواهى از [جانب] خدا، یعنی قرآن که گواهی است از الله که با ایمان همراه گشته و در پی آن میآید. و فرمود: ﴿وَیَتۡلُوهُ﴾ زیرا مقصود همان ایمان است و هدف از نازل شدن قرآن ایمان و ازدیاد آن است.
میگوید: به همین دلیل ایمان بدون قرآن به صاحبش نفع رسانده و او را وارد بهشت میکند، ولی قرآن بدون ایمان سودی برای آخرت ندارد، بلکه صاحب آن منافق است چنانکه در صحیحین از ابو موسیس روایت شده که پیامبر ج فرمود: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِ الَّذِی یَقْرَأُ الْقُرْآنَ کَمَثَلِ الْأُتْرُجَّةِ رِیحُهَا طَیِّبٌ وَطَعْمُهَا طَیِّبٌ، وَمَثَلُ الْمُؤْمِنِ الَّذِی لَا یَقْرَأُ الْقُرْآنَ کَمَثَلِ التَّمْرَةِ لَا رِیحَ لَهَا وَطَعْمُهَا حُلْو..»[5] یعنی: مثال مؤمنی که قرآن میخواند مانند ترنج است که بوی آن خوش و طعم آن نیکو است و مثال مؤمنی که قرآن نمیخواند مانند خرما است که بویی ندارد و طعم آن خوش است.
وی همچنین میگوید: «و برخی در بارۀ این سخن خداوند متعال: ﴿نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖ﴾ [النور: ٣٥] گفتهاند: مراد نور قران بر نور ایمان است همانگونه که فرموده: ﴿وَلَٰکِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِی بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَا﴾ [الشوری: ٥٢] «ولى ما آن را نورى ساختیم که هریک از بندگان خویش را که بخواهیم، بدان هدایت کنیم». «السدی» دربارۀ این سخن خداوند متعال: ﴿نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖ﴾ [النور: ٣٥] میگوید: هنگامی است که نور قرآن و نور ایمان یکجا جمع شوند، و هیچیک از آنها جز با دیگری نمیباشد»[6].
همچنین میگوید: «همین سخن رسول الله ج که فرموده: بهترین شما کسی است که قرآن را بیاموزد و به دیگران آموزش دهد، شامل آموزش حروف به همراه معانی آن است بلکه هدف اساسی از آموزش حروف قرآن، فراگیری معانی آن است و این همان چیزی است که ایمان را میافزاید همانگونه که جندب بن عبدالله و عبدالله بن عمر و دیگران گفتهاند: ایمان آموختیم سپس قرآن را فراگرفتیم پس بوسیلۀ آن بر ایمان خویش افزودیم در حالی که شما قرآن فرا میگیرید سپس ایمان را میآموزید»[7].
· شاید بپرسی: ایمانی که باید پیش از احکام بیاموزیم چیست؟
پاسخ: اولین چیزهایی است که پیامبر ج به اصحابش آموخت و اولین آیاتی است که از قرآن نازل شده است.
ایمانی که در ابتدای دعوت مصطفی ج بسیار تکرار شده و بر آن تأکید میشد، سه نوع است:
اول: ایمان به الله [ربوبیت و الوهیت و اسماء و صفات]
دوم: ایمان به پیامبرش ج
سوم: ایمان به برانگیخته شدن در روز قیامت
· اگر گفته شود: چگونه این ایمان را بیاموزیم؟
گفته میشود: از دو راه:
اول: تفکر در نشانههای آشکار خداوند، که محل بیان آن در این کتابچه نیست
دوم: تفکر در اولین آیاتی که نازل شده و ایمان را چون کوه در دلهای اصحاب رسول الله ج کاشت.
و اللهﻷ این دو را در اولین آیاتی که بر پیامبر ج نازل نمود بیان فرمود: ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلَّذِی خَلَقَ ١ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِنۡ عَلَقٍ ٢ ٱقۡرَأۡ وَرَبُّکَ ٱلۡأَکۡرَمُ ٣ ٱلَّذِی عَلَّمَ بِٱلۡقَلَمِ﴾ [العلق: ١-٤] «بخوان به نام صاحباختیارت که آفرید؛ * انسان را از جنین ابتدایى آفرید. * بخوان، و صاحباختیار تو به غایت کریم است، * همان خدایى که [نوشتن را] به وسیله قلم آموزش داد» که در این آیات، خواندن به نام الله و یاد آور شدن نعمتهای پروردگار بر بندگانش، در کنار هم بیان شده است.
شاید بگویی: آیاتی که در ابتدا نازل شده را خواندهایم و حتی آنها را حفظ کردهایم ولی تأثیر آن را بر ایمان خویش مشاهده نکردهایم.
پاسخ این است ـ که ای دوستدار قرآن ـ: ما قرآن را آنگونه که آنها ـشـ فرا گرفتهاند، فرا نگرفتهایم
· حتما میپرسی: آنها چگونه قرآن را فراگرفتهاند؟
میگویم: بدان که قرآن فروفرستادهای از جانب پروردگار جهانیان است، کتابی با عظمت است ﴿قُلۡ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِیمٌ﴾ [ص: ٦٧] «بگو: این [برپایى رستاخیز] خبرى است بزرگ» و سنگین است ﴿إِنَّا سَنُلۡقِی عَلَیۡکَ قَوۡلٗا ثَقِیلًا﴾ [المزمل: ٥] «که ما گفتارى گرانمایه را بر تو القاء خواهیم کرد»، بلکه در نهایت اعجاز و تأثیر است ﴿وَلَوۡ أَنَّ قُرۡءَانٗا سُیِّرَتۡ بِهِ ٱلۡجِبَالُ أَوۡ قُطِّعَتۡ بِهِ ٱلۡأَرۡضُ أَوۡ کُلِّمَ بِهِ ٱلۡمَوۡتَىٰۗ﴾ [الرعد: ٣١] «اگر قرآنى مىبود که کوهها با آن به رفتار آیند یا زمین بدان قطعه قطعه شود و مردگان به گفتار آیند» یعنی همین قرآن بود. بنا بر قول قتاده و فراء و ابن قتیبه و ابن عطیه و ابن کثیر و سعدی و دیگران[8].
و نیکوکاران پیشین ما این موضوع را درک کرده بودند. مثلا از امام مالک/ دربارۀ موضوعی پرسیده شد گفت: نمیدانم. به او گفته شد: مسئلهای سبک و آسان بود، پس خشمگین شده و گفت: در علم چیزی سبک نیست، مگر سخن خداوند ـ جل ثناءه ـ را نشنیدهای که میفرماید: ﴿إِنَّا سَنُلۡقِی عَلَیۡکَ قَوۡلٗا ثَقِیلًا ٥﴾ [المزمل: ٥] «که ما گفتارى گرانمایه را بر تو القاء خواهیم کرد».
به همین دلیل آنها امر میکردند که قرآن به تدریج آموخته شود و از عکس آن به شدت برحذر میداشتند، زیرا:
1- این کار هرگز ممکن نیست، به خاطر عظمت و سنگینی قرآن چنانکه بیان شد.
2- چرا که فراگرفتن آن، به همان صورتی که نازل شده است، دل را استوار میکند ﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَیۡهِ ٱلۡقُرۡءَانُ جُمۡلَةٗ وَٰحِدَةٗۚ کَذَٰلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِۦ فُؤَادَکَۖ وَرَتَّلۡنَٰهُ تَرۡتِیلٗا﴾ [الفرقان: ٣۲] «انکارورزان گویند: چرا قرآن یکباره بر او نازل نشده است؟ اینگونه [تدریجاً بر تو فرستادیم]، تا دلت را بدان استوارى [و آرامش] دهیم و به آرامى تمام خواندیم».
3- زیرا فراگیری تدریجی آن، نفس را آمادۀ پذیرش آیات بعدی یعنی آیات بیانگر شریعت (قوانین دینی)و حلال و حرام میکند، چنانکه امام بخاری در صحیح از مادر مؤمنان عائشهل روایت میکند که گفت: «همانا اولین سورههایی که نازل شد سورههای مفصل بود که در آن ذکر بهشت و جهنم است، تا اینکه مردم به اسلام روی آوردند حلال و حرام نازل شد و اگر در ابتدا نازل میشد که شراب ننوشید حتما میگفتند: نوشیدن شراب را رها نمیکنیم و اگر در ابتدا نازل میشد: زنا نکنید، حتما میگفتند زنا را رها نمیکنیم و همانا ﴿وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ﴾ [القمر: ٤٦] «و رستاخیز سختتر و تلختر است» در مکه بر پیامبر ج نازل شد و من دختری بودم که بازی میکردم و سورۀ بقره و نساء هنگامی نازل شد که من نزد او بودم».
این توصیف از مادر مؤمنانل برای بیان تأثیر روشی است که قرآن بر اساس آن نازل شد و کسی که با آن مخالفت کرده یا بدان توجه نکند در خطر بزرگی قرار دارد. گفتۀ وی ل «اگر در ابتدا نازل میشد که شراب ننوشید حتما میگفتند: نوشیدن شراب را رها نمیکنیم..» در بیان حالت صحابۀ رسول الله ج است، با وجود اینکه الله و رسولش نهی کردهاند. بنابراین فرمان دهنده الله است و پیام رسان، رسول الله ج و امر شدگان، اصحاب رسول الله ج ولی با این وجود اگر روش نازل شدن تدریجی قرآن رعایت نشود پاسخ این است «شراب را رها نمیکنیم، زنا را رها نمیکنیم».
پس چه انتظاری از افراد دیگر این امت است هنگامی که در ابتدا به آنها گفته شود: «شراب نخورید، زنا نکنید، این کار و آن کار نکنید» پاسخ را آشکارا و واضح در روش برخورد امت با اوامر پروردگار و پیامبرش ج مشاهده میکنیم و بدون تردید این تنها سبب نیست ولی علت یکی از علتهای اساسی است که باید به آن توجه کرد.
· اگر شخصی بگوید: روشی که یاران رسول الله ج با آن قرآن را آموخته و آموزش دادند چیست؟
پاسخ: آغاز نمودن از سورههای مفصل.
همان سورههایی که عائشهل در حدیث پیشین آن را ذکر نمود و گفت: «همانا اولین سورههایی که نازل شد سورههای مفصل بود که در آن ذکر بهشت و جهنم است» و آنجا که گفت: «و همانا ﴿وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ﴾ [القمر: ٤٦] در مکه بر پیامبر ج نازل شد و من دختری بودم که بازی میکردم و سورۀ بقره و نساء هنگامی نازل شد که من نزد او بودم»
این همان روش صحابه ش بوده است: در مصنف عبدالرزاق روایت شده است که: عمرس کودکانش را به فراگیری قرآن فرمان نمیداد و میگفت: هر یک از شما اگر میخواهد قرآن بیاموزد از مفصل بیاموزد چرا که آسانتر است[9].
در صحیح بخاری (باب تعلیم الصبیان القرآن) آمده: از سعید بن جبیر روایت است که گفت: آنچیزی که شما نامش را (سورههای) مفصل گذاشتهاید همان محکم است، میگوید: ابن عباسب گفت: (سورههای) محکم را در دروان رسول الله ج فراگرفتم، پس به وی گفتم: محکم چیست؟ گفت: مفصل.
و او ب گفت: هنگام وفات رسول الله ج من ده سال داشتم و (سورههای) محکم را خوانده بودم[10].
بنابراین، ابنعباسب در زمان رسول الله ج از مفصل (محکم) آغاز نمود.
· آغاز نمودن از سورههای مفصل دارای ویژگیهای فراوانی است که از جملۀ آنها:
أ- ایمان را بسان کوه در قلب میکارد.
این همان چیزی است که عائشهل در حدیث پیشین به آن اشاره نموده است، آنجا که گفت: «همانا اولین سورههایی که نازل شد سورههای مفصل بود که در آن ذکر بهشت و جهنم است تا اینکه مردم به اسلام روی آوردند حلال و حرام نازل شد»
سورهّهای مفصل سبب میشود که قلب به ایمان روی آورده و بدان اطمینان یابد و بعد از آن هنگامی که حلال و حرام مطرح شود، نتیجه شنیدن و اطاعت کردن از پروردگار جهانیان و فرستادۀ امانتدار او ج است.
گواهانِ زندهای در برابر ما قرار دارند و آنها یاران رسول الله ج از پیشگامان نخستین هستند، کسانی که این آیات بزرگ از این کتاب باعظمت نفسهایشان را تزکیه نمود و ایمان در دلهایشان چون کوههای استوار گشت.
با هم در این سورههایی که به اتفاق اهل تفسیر از اولین سورههایی هستند که نازل شده بیاندیش؛ سوره، سوره در آنها تفکر کرده و شتاب نکن ـ الله سینهات را برای کتابش فراخ کند ـ :
1- سورۀ ﴿ ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلَّذِی خَلَقَ﴾
2- سورۀ ﴿ نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا یَسۡطُرُونَ﴾
3- سورۀ ﴿ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ﴾
4- سورۀ ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ﴾
5- سورۀ ﴿وَٱلضُّحَىٰ﴾
6- سورۀ ﴿تَبَّتۡ یَدَآ أَبِی لَهَبٖ وَتَبَّ﴾
7- سورۀ ﴿إِذَا ٱلشَّمۡسُ کُوِّرَتۡ﴾
8- سورۀ ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّکَ ٱلۡأَعۡلَى﴾
9- سورۀ ﴿وَٱلَّیۡلِ إِذَا یَغۡشَىٰ﴾
10- سورۀ ﴿وَٱلۡعَٰدِیَٰتِ ضَبۡحٗا﴾
11- سورۀ ﴿أَلۡهَىٰکُمُ ٱلتَّکَاثُرُ﴾
12- سورۀ ﴿أَرَءَیۡتَ ٱلَّذِی یُکَذِّبُ بِٱلدِّینِ﴾
13- سورۀ ﴿ٱلۡقَارِعَةُ﴾
14- سورۀ ﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ﴾
15- سورۀ ﴿لَآ أُقۡسِمُ بِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ﴾ و غیره..
بیاندیش که این سورهها چه چیزی را در دل میکارند اگر آنها را همانگونه که الله از ما میخواهد خوانده و بفهمیم؟
این موضوعی بزرگ و باشکوه است پس در آنچه نازل شده بیاندیش ـ خداوند تو به راه هدایتش توفیق دهد ـ.
- از چیزهایی که شایسته است در این مورد بیان کرد این است که
الف - حزب مفصل از کتاب الله برای اثبات سه حقیقت آمده است:
1- توحید ربوبیت و الوهیت
2- اثبات برانگیخته شدن پس از مرگ و سرای آخرت
3- فرمان به اخلاق والا
در این مطلب جای بیان دلیلهای آن از قرآن و سنت و سخنان اهل علم نیست و تنها خواستم به آن اشاره کنم شاید کسی که سورههای مفصل را میخواند، هنگام تفکر در این بخش از قرآن از آن بهرهمند شود.
ب- فهم این بخش آسانتر است، زیرا محکم است و در به ندرت متشابه وجود دارد.
و پیش از این سخن عمرس بیان شد، که اگر یکی از شما خواست قرآن بیاموزد از مفصل بیاموزد زیرا آسانتر است.
همچنین سخن ابن عباسب که گفت: (سورههای) محکم را در دروان رسول الله ج فراگرفتم، پس به وی گفته شد: محکم چیست؟ گفت: مفصل.
بنابراین سورهّهای مفصل، محکم و آشکار هستند بر خلاف بخشّهای دیگر قرآن که در آن متشابه وجود دارد.
دارمی و دیگران از ابن مسعودس روایت کردهاند که گفت: هر چیزی بلندایی دارد و بلندای قرآن سورۀ بقره است و هر چیزی مغزی دارد و مغز (و جوهره) قرآن (سورههای) مفصل است.
پس آیا میتوان پیش از جوهرۀ آسان، به بلندا رسید؟!
***
[1]- ابن ماجه و دیگران روایت کرده اند. صاحب مصباح الزجاجه ۱/۱۲ میگوید: این سند صحیح است و رجال آن ثقه میباشند.
[2]- بیهقی ۳/۱۲۰. حاکم آن را تخریج کرده و بنا بر شرط شیخین آن را صحیح دانسته است و طبرانی آن را در اوسط روایت نموده است و هیثمی در مجمع الزوائد ۷/۱۶۵ گفته: و رجال آن رجال صحیح میباشند.
[3]- شیخ الإسلام آن را در فتاوی کبری ۵/۳۳۲ و در بیان تلبیس جهمیه ۲/۴۰۳ ذکر کرده است.
[4]- مجموع الفتاوی ۱۲/۲۴۹.
[5]- مجموع الفتاوی ۱۵/۷۱.
[6]- مجموع الفتاوی ۱۵/۷۱.
[7]- الفتاوی الکبری ۱/۳۸۱.
[8]- نگا: زاد المسیر ۴/۳۳۰، المحرر الوجیز ۳/۳۱۳، تفسیر ابن کثیر ۲/۵۱۶، تفسیر سعدی ص: (۴۱۸) و غیره.
[9]- ۳/۳۸۱.
[10]- ۲۴/۱۹۲۲.
مرحلۀ سوم: چگونه قرآن بخوانیم؟
به خاطر مقام بزرگ قرآن که کلام الله سبحان است، روش خواندن آن به ما سپرده نشده است بلکه قرآن روش قرائت آن را بیان نموده است، از جمله این سخن خداوند متعال که میفرماید: ﴿وَقُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُکۡثٖ وَنَزَّلۡنَٰهُ تَنزِیلٗا﴾ [الإسراء: ١٠٦] «قرآن را در بخشهاى مختلف، به تدریج نازل کردیم تا به آرامى بر مردم قرائت کنى». این آیه به آرام خواندن و ترک شتابزدگی در هنگام قرائت ما را فرمان میدهد.
از مجاهد بن جبر/ دربارۀ دو شخص پرسیده شد که یکی سورۀ بقره و آل عمران و دیگری سورۀ بقره خوانده است، در حالی که قیام و رکوع و سجود و نشستنشان یکی بوده است، کدامیک بهتر است؟
گفت: آنکه فقط بقره خوانده بهتر است، سپس این آیه را خواند: ﴿وَقُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُکۡثٖ﴾ [الإسراء: ١٠٦] «قرآن را در بخشهاى مختلف، به تدریج نازل کردیم تا به آرامى بر مردم قرائت کنى».
آیا نباید چنین فتواهایی که از سوی این پیشوایان بزرگ صادر شده دلهای ما را از خواب غفلت بیدار کند؟
- خداوند متعال میفرماید: ﴿وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِیلًا﴾ [المزمل: ٤] «و قرآن را به آرامى تمام بخوان»، ابن عباسب میگوید: دو یا سه آیه میخواند سپس توقف میکرد، تند تند نمیخواند. و مجاهد میگوید: با تأنّی میخواند.
- پیامبر ج این فرمان را اجرا مینمود:
در صحیح بخاری روایت است که از انس بن مالکس دربارۀ قرائت رسول الله ج پرسیده شد؟ گفت: همراه با مد (کشیدن) بود. سپس (بسم الله الرحمن الرحیم) را خواند، الله را مد میداد و رحمان را مد میداد و رحیم را مد میداد.
و ابوداود و ترمذی و دیگران از ام سلمهل روایت کردهاند که وی قرائت پیامبر ج را اینگونه توصیف میکرد: قرائتی همراه با معنی و حرف، حرف بوده است[1]. ترمذی میگوید این روایت حسن و صیح وغریب است.
قتاده میگوید: به ما خبر رسیده که اکثر قرائت پیامبر ج به صورت مد (کشیده) بوده است.
از جمله دلیلهایی که برای چگونگی قرائت وجود دارد سخن خداوند متعال در سورۀ قیامت است که میفرماید: ﴿لَا تُحَرِّکۡ بِهِۦ لِسَانَکَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ﴾ [القیامة: ١٦] «[به هنگام دریافت وحى] زبانت را به [قرائتِ فورى] آن مگشاى تا براى [فراگیرى] آن شتاب کنى» تا آنجا که میفرماید: ﴿ ثُمَّ إِنَّ عَلَیۡنَا بَیَانَهُۥ﴾ [القیامة: ١٩] «آنگاه شرح و بیان آن هم بر عهده ماست».
سبب نزول این آیات مشهور است ولی در موضوع آخرت آمده است، دربارۀ مسابقه در روز قیامت و اوضاع آن و حالت انسان در قیامت و دنیا و آخرت و مرگ و برانگیخته شدن، پس چرا این چهار آیه در این سیاق و موضوع آمده است؟
نهی از شتاب در هنگام قرائت و حرکت سریع زبان در خواندن قرآن است به ویژه در چنین آیات بزرگی که دربارۀ آغاز قیامت و وضعیت هراسناک آن میباشد.
- و اما آثار گذشتگان:
در صحیحین از ابن مسعودس روایت شده که مردی به وی گفت: من سورههای مفصل را در یک رکعت میخوانم. ابن مسعود گفت: چنین کاری مانند شعر خواندن است، براستی که قومی قرآن را میخوانند اما قرآن از گلویشان بالاتر نمیرود، بلکه اگر در قلب نشسته و در آن رسوخ کند سود میرساند.
ابن ابی ملیکه میگوید: با ابن عباسب سفر کردم، نیمه شب برای نماز برخواسته و قرآن را حرف حرف میخواند، سپس گریه میکرد تا جایی که صدای هق هق از او شنیده میشد.
إسحاق بن ابراهیم طبری میگوید: کسی را ندیدم که مانند فضیل بر خود بترسد و برای مردم امیدوار باشد، قرائت او اندوهگین و مشتاقانه و آرام و با درنگ بود گویی که انسانی را خطاب قرار داده است.
پس ای همنشین قرآن: شایسته است روش قرائت ما اینگونه باشد، غمناک و مشتاقانه و آرام و با درنگ. خداوند تو را توفیق هدایت دهد.
***
[1]- اما لفظ (کان یقطع قراءته آیة آیة) یعنی آیه آیه توقف مینموده، ثابت نیست بلکه مرسل است چنانکه ترمذی و دیگران به آن اشاره کردهان و تفاوت میان آن دو از لحاظ معنی آشکار است و این لفظ دلیل کسانی است که وقف در رأس آیات را مستحب میدانند حتی اگر معنی مراعات نشود و این قول ضعیف و مرجوح است.