ترهیب از فاش نمودن راز و سِر خصوصاً اگر بین زن و شوهر باشد
2941-1240- (1) (منکر) عَن أَبِی سَعیدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ مِنْ [أَ]شَرِّ النَّاسِ عِنْدَ اللهِ مَنْزِلَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ الرَّجُلَ یُفْضِی إِلَى امْرَأَتِهِ وَتُفْضِی إِلَیْهِ، ثُمَّ یَنْشُرُ سِرَّهَا».
از ابوسعید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در روز قیامت بدترین مردم نزد خداوند مردی است که با همسرش همبستر شود سپس اسرار زناشویی او را فاش کند».
وفی روایة: «إِنَّ مِنْ أَعْظَمِ الْأَمَانَةِ عِنْدَ اللهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ الرَّجُلَ یُفْضِی إِلَى امْرَأَتِهِ وَتُفْضِی إِلَیْهِ، ثُمَّ یَنْشُرُ سِرَّهَا».
و در روایتی آمده است: «در روز قیامت بزرگترین امانت نزد خداوند آن است که مردی پس از همبستری با همسرش اسرار زناشویی او را فاش کند».
رواه مسلم وأبو داود وغیرهما([1]).
2942-2022- (1) (صحیح لغیره) وَعَن أَسْمَاء بِنْت یَزِید ل: أَنَّهَا کَانَتْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ج وَالرِّجَالُ وَالنِّسَاءُ قُعُودٌ عِنْدَهُ، فَقَالَ: «لَعَلَّ رَجُلًا یَقُولُ مَا فَعَلَ بِأَهْلِهِ، وَلَعَلَّ امْرَأَةً تُخْبِرُ بِمَا فَعَلَتْ مَعَ زَوْجِهَا». فَأَرَمَّ الْقَوْمُ، فَقُلْتُ: أیْ وَاللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّهُمْ لَیَفْعَلُونَ وَإِنَّهُنَّ لَیَفْعَلْنَ. قَالَ: «فَلَا تَفْعَلُوا، فَإِنَّمَا مِثْلُ ذَلِکَ شَّیْطَانٌ([2]) لَقِیَ شَیْطَانَةً، فَغَشِیَهَا وَالنَّاسُ یَنْظُرُونَ».
رواه أحمد من روایة شهر بن حوشب([3]).
اسماء بنت یزید میگوید: نزد رسول الله ج بودم و گروهی از مردان و زنان نزد او نشسته بودند که رسول الله ج فرمود: «شاید بعضی از مردان و زنان اسرار زناشویی خود را بازگو کنند؟ مردم ساکت شدند. گفتم: بله، به خدا قسم ای رسول الله ج! زنان این کار را میکنند و مردان هم این کار را میکنند. رسول الله ج فرمود: «این کار را نکنید چون این کار همانند کار شیطانی نر است که شیطانی ماده را میبیند و درحالیکه مردم به آنها نگاه میکنند با او آمیزش میکند».
(أرَمَّ القوم) به فتح راء و تشدید میم، یعنی سکوت نمودند. و گفته شده: از ترس و مانند آن سکوت کردند.
2943-2023- (2) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عن أبی سعید الخدری س عن النبی ج قال: «ألا عسى أحدَکم أن یخلُوَ بأهلهِ؛ یُغْلِقُ باباً؛ ثُمَّ یرخی سِتْراً، ثم یقضی حاجَتَه، ثم إذا خَرج حَدَّثَ أصحابَه بذلک. ألا عَسى إحداکُنَّ أن تُغلِقَ بابَها، وتُرخی سِترها، فإذا قَضَتْ حاجَتها حَدَّثَتْ صواحِبَها». فقالتِ امرأةٌ سَفعاءُ الخدَّینِ: والله یا رسولَ الله! إِنَّهُنَّ لیَفعَلنَ، وَإنَّهُم لیَفعلونَ، قال: «فلا تَفعَلوا، فإنَّما مثل ذلک مثلُ شیطانٍ، لَقِیَ شیطانَةً على قارِعَةِ الطریقِ، فقضى حاجَتَهُ منها، ثُمَّ انصَرفَ وتَرَکها».
رواه البزار، وله شواهد تقویه.
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شاید یکی از شما مردان با اهلش خلوت کرده، در را بسته، سپس پرده را انداخته و حاجتش را برآورده میسازد و هنگامیکه به نزد دوستانش برمی گردد از آن موضوع با آنها سخن میگوید، شاید یکی از شما زنان در را بسته و سپس پرده را انداخته و هنگامیکه حاجتش را برآورده ساخت با دوستانش در مورد آن سخن میگوید». زنی با رخساری گندم گون گفت: قسم به خدا، ای رسول خدا ج! زنان این کار را میکنند و مردان هم این کار را میکنند. رسول الله ج فرمود: «این کار را نکنید، زیرا مثال این کار همانند شیطان نری است که شیطان مادهای را در وسط راه میبیند و حاجتش را [در انظار مردم] از او برآورده میسازد و سپس پشت کرده و او را رها میکند».
0-2024- (3) (حسن لغیره) وهو عند أبی داود مطولاً بنحوه من حدیث شیخ من طفاوة - ولم یسمِّه- عن أبی هریرة.
2944-1241- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخدری أیضاً س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «السِّبَاعُ حَرَامٌ».
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «افتخار کردن به جماع حرام است».
قال ابن لهیعة: "یعنی به الذی یفتخر بالجماع". رواه أحمد وأبو یعلى والبیهقی؛ کلهم من طرق دراج عن أبی الهیثم، وقد صححها غیر واحد.
(السِّباع) بکسر السین المهملة بعدها باء موحدة هو المشهور. وقیل: بالشین المعجمة.
2945-1242- (3) (ضعیف) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَةِ؛ إِلَّا ثَلَاثَةَ مَجَالِسَ: سَفْکُ دَمٍ حَرَامٍ، أَوْ فَرْجٌ حَرَامٌ، أَوْ اقْتِطَاعُ مَالٍ بِغَیْرِ حَقٍّ».
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مجالس امانت هستند جز سه مجلس: مجلسی که ریختن خون حرام یا تجاوز به فرجی حرام (زنا) یا غارت مالی را به ناحق در پی دارد».
رواه أبو داود من روایة ابن أخی جابر بن عبدالله وهو مجهول. وفیه أیضاً عبدالله بن نافع الصائغ، روى له مسلم وغیره، وفیه کلام.
2946-2025- (4) (حسن) وَعَنهُ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِذَا حَدَّثَ رَّجُلٌ رَجُلاً بِحَدِیثٍ ثُمَّ الْتَفَتَ([4])؛ فَهِیَ أَمَانَةٌ».
و از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هنگامیکه فردی به فردی دیگر سخنی گفت سپس [از باب احتیاط] به راست و چپ نگاه کرد، آن سخن امانت میباشد».
رواه أبو داود والترمذی وقال: "حدیث حسن، وإنما نعرفه من حدیث ابن أبی ذئب". (قال الحافظ): «وفی إسناده عبدالرحمن ابن عطاء المدنی، ولا یمنع من تحسین الإسناد. والله أعلم».
18- کتاب اللباس والزینة
([1]) انظر الکلام علیه فی "آداب الزفاف" (ص 63-70 و142-143- الإسلامیة)، والروایتان لمسلم (4/ 157) والزیادة منه، وکان الأصل: "ینشر أحدهما سر صاحبه"! والمثبت والزیادة منه. والروایة الأخرى لأبی داود.
([2]) فی مطبوع «المسند» (6/ 456): «إنهنَّ لَیَقُلنَ، وإنهم لیفعلون ... ذلک مثل الشیطان لقی ...». [ش]
([3]) قلت: لکن له شواهد یتقوى بها، خرجتها فی المصدر السابق (62-63)، منها ما یأتی بعده.
([4]) أی: انصرف عن المجلس.
ترهیب زن از اینکه با عطر و آرایش از خانه خارج شود
2937-2019- (1) (حسن) عَنْ أَبِی مُوسَى س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «کُلُّ عَیْنٍ زَانِیَةٌ، وَالمَرْأَةُ إِذَا اسْتَعْطَرَتْ فَمَرَّتْ بِالمَجْلِسِ فَهِیَ کَذَا وَکَذَا. یَعْنِی زَانِیَةً».
رواه أبو داود والترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح".
از ابو موسی س روایت شده که رسول الله ج فرمودند: «چشم زنا میکند و هرگاه زنی عطر زند و بر مجلسی عبور کند چنین و چنان است یعنی زناکار است».
(حسن) ورواه النسائی، وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما"، ولفظهم: قَالَ النَّبِیُّ ج: «أَیُّمَا امْرَأَةٍ اسْتَعْطَرَتْ فَمَرَّتْ عَلَى قَوْمٍ لِیَجِدُوا رِیحَهَا فَهِیَ زَانِیَةٌ، وَکُلُّ عَیْنٍ زَانِیَةٌ».
رواه الحاکم أیضاً وقال: "صحیح الإسناد".
رسول الله ج فرمودند: «هر زنی که عطر بزند و بر قومی عبور کند که آنها بوی عطرش را احساس کنند، پس او زناکار است و هر چشمی زنا میکند».
2938-2020- (2) (حسن لغیره) وَعَنْ مُوسَى بْن یَسَارٍ قَالَ: مَرَّتْ بِأَبِی هُرَیْرَةَ امْرَأَةٌ وَرِیحُهَا تَعْصِفُ. فَقَالَ لَهَا: أَیْنَ تُرِیدِینَ یَا أَمَةَ الْجَبَّارِ؟ قَالَتْ: إِلَى الْمَسْجِدِ. قَالَ: وَتَطَیَّبْتِ؟ قَالَتْ: نَعَمْ. قَالَ: فَارْجِعِی فَاغْتَسِلِی، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «لَا یُقْبَلُ اللَّهُ مِنَ امْرَأَةٍ صَلَاةً خَرَجَتْ إِلَى الْمَسْجِدِ وَرِیحُهَا تَعْصِفُ حَتَّى تَرْجِعَ فَتَغْتَسِلَ».
از موسی بن یسار روایت است که زنی درحالیکه بوی عطرش در هوا پیچیده بود از کنار ابوهریره س گذشت. ابوهریره س به او گفت: ای زن جبار! به کجا میروی؟ جواب داد: به سوی مسجد؛ ابوهریره س گفت: و خودت را خوشبو نمودهای؟ گفت: بله. ابوهریره س گفت: برگرد و غسل کن، زیرا من از رسول الله ج شنیدهام که فرمود: «خداوند نماز زنی را قبول نمیکند که در حالی از خانه خارج شده که بوی عطرش در هوا پیچیده است تا زمانی که برگردد و غسل کند».
رواه ابن خزیمة فی "صحیحه" قال: «بَابُ إِیجَابِ الْغُسْلِ عَلَى الْمُطَیِّبَةِ لِلْخُرُوجِ إِلَى الْمَسْجِدِ، وَنَفْیِ قَبُولِ صَلَاتِهَا إِنْ صَلَّتْ قَبْلَ أَنْ تَغْتَسِلَ ، إن صح الخبر"([1]).
و ابن خزیمه این حدیث را در باب «واجب بودن غسل بر زنی که عطر زده تا به مسجد برود و قبول نشدن نمازش اگر قبل از آن غسل نکند، البته در صورتی که خبر درست باشد.
(قال الحافظ): "إسناده متصل ورواته ثقات، وعمرو بن هاشم البیروتی ثقة، وفیه کلام لا یضر"([2]).
(حسن لغیره) ورواه أبو داود وابن ماجه من طریق عاصم بن عبیدالله العمری، وقد مشاه بعضهم، ولا یحتج به، وإنما أُمِرَتْ بالغُسل لذَهاب رائحتها. والله أعلم.
2939-2021- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَیُّمَا امْرَأَةٍ أَصَابَتْ بَخُورًا فَلَا تَشْهَدَنَّ مَعَنَا الْعِشَاءَ - قَالَ ابْنُ نُفَیْلٍ:- الْآخِرَةِ».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر زنی که عطر زده است همراه ما در نماز عشاء حاضر نشود».
رواه أبو داود، والنسائی وقال: "لا أعلم أحداً تابع یزیدَ بن خُصیفة عن بُسر بن سعید على قوله: "عن أبی هریرة". وقد خالفه یعقوب بن عبدالله بن الأشج؛ رواه عن زینب الثقفیة". ثم ساق حدیث بُسر عن زینب من طرق به([3]).
2940-1239- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: بَیْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ ج جَالِسٌ فِی الْمَسْجِدِ دَخَلَتِ امْرَأَةٌ مِنْ مُزَیْنَةَ؛ تَرْفُلُ فِی زِینَةٍ لَهَا فِی الْمَسْجِدِ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! انْهَوْا نِسَاءَکُمْ عَنْ لُبْسِ الزِّینَةِ وَالتَّبَخْتُرِ فِی الْمَسْجِدِ، فَإِنَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَمْ یُلْعَنُوا حَتَّى لَبِسَ نِسَاؤُهُمُ الزِّینَةَ، وَتَبَخْتَروا فِی الْمَسَاجِدِ».
رواه ابن ماجه [مضى هنا 1- باب].
(قال الحافظ): "وتقدم فی "کتاب الصلاة" [5/12] جملة أحادیث فی صلاتهن فی بیوتهن".
از عایشه ل روایت است: رسول الله ج در مسجد نشسته بود که زنی از مزینه وارد شد و به خاطر لباس فاخری که بر تن داشت با ناز و تکبر در مسجد راه میرفت. پس رسول الله ج فرمودند: «ای مردم، زنانتان را از پوشیدن لباس زینت و فخرفروشی در مسجد نهی کنید؛ چراکه بنی اسرائیل لعنت نشدند تا اینکه زنانشان لباس زینت پوشیده و در مسجد فخرفروشی کردند».
13- (الترهیب من إفشاء السر سیما ما کان بین الزوجین)
([1]) "صحیح ابن خزیمة" (3/ 91)، وموسى بن یسار هو الأردنی ولم یسمع من أبی هریرة، ولذلک ذکرت فی تعلیقی على "الصحیح" أنَّه منقطع، وقول المصنف أنَّه متصل یبدو لی أنَّه ظن بأنَّ موسى هذا هو ابن یسار المدنی وهو وهم؛ فإنَّ هذا لم یرو عنه الأوزاعی، وهذا من روایته عنه. نعم الحدیث حسن کما بینت هناک، رقم الحدیث (1682).
([2]) قلت: هو صدوق یخطئ، لکنَّه منقطع بین موسى بن یسار وأبی هریرة کما فی "التهذیب"، لکنَّه یتقوى، بطریق عاصم العمری، رواه عن عبید مولى أبی رُهْم عن أبی هریرة، وهو مخرج فی "الصحیحة" (1031) و"جلباب المرأة" (138).
([3]) قلت: یزید -وهو ابن عبدالله- بن خصیفة، ثقة من رجال الشیخین، فلا وجه لتوهیمه بإسناده عن أبی هریرة، ولذلک أخرجه مسلم عنه (2/ 34)، کما أخرجه من طریق غیره من حدیث زینب، بل إنَّ إسناده عن الأول أصح، لأنَّ فی إسناد الآخر محمد بن عجلان، وفیه کلام معروف، ولذلک إنما أخرج له مسلم فی الشواهد.
ترهیب از طلاق خواستن زن از شوهرش بدون سبب
2935-2018- (1) (صحیح) عَنْ ثَوْبَانَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَیُّمَا امْرَأَةٍ سَأَلَتْ زَوْجَهَا طَلَاقَهَا مِنْ غَیْرِ مَا بَأْسٍ؛ فَحَرَامٌ عَلَیْهَا رَائِحَةُ الْجَنَّةِ».
از ثوبان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر زنی که بدون سبب از شوهرش تقاضای طلاق کند، بوی بهشت بر او حرام میشود».
رواه أبو داود، والترمذی وحسنه، وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی فی حدیث([1]) قال: «وَإِنَّ الْمُخْتَلِعَاتِ [والمنتزعات] هُنَّ الْمُنَافِقَاتُ، وَمَا مِنِ امْرَأَةٍ تَسْأَلُ زَوْجَهَا الطَّلَاقَ مِنْ غَیْرِ بَأْسٍ؛ فَتَجِدُ رِیحَ الْجَنَّةِ، - أَوْ قَالَ: رَائِحَةَ الْجَنَّةِ».
و در روایت بیهقی آمده است: «زنانی که خلع میکنند (تقاضای طلاق میکنند) منافق هستند. و زنی نیست که بدون دلیل از همسرش تقاضای طلاق کند مگر اینکه بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید».
2936-1238- (1) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَبْغَضُ الْحَلَالِ إِلَى اللَّهِ الطَّلَاقُ».
رواه أبو داود وغیره. قال الخطابی: "والمشهور فیه عن محارب بن دثار عن النبی ج مرسل، لم یذکر فیه ابن عمر، والله أعلم".
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «منفورترین و ناپسندترین حلال نزد الله طلاق است».
12-(ترهیب المرأة أن تخرج من بیتها متعطرة متزینة)
([1]) لم أعرف هذا الحدیث، ولا أظن أنَّه روی هکذا، وإنما هو من أوهام المؤلف رحمه الله، رکبه من حدیثین عند البیهقی (7/ 316)، أحدهما عن أبی هریرة بالجملة الأولى، والزیادة منه، والآخر: عن ثوبان، وهو الذی قبله. وهذا مخرج فی "الإرواء" (7/ 100)، والذی قبله فی "الصحیحة" (632)، وأما المعلقون الثلاثة فخرَّجوا وخلطوا ولم یمیزوا کعادتهم.
ترهیب از فریب دادن زن در مورد همسرش و برده در مورد صاحبش
2932-2013- (1) (صحیح) عَنْ بُرَیْدَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ حَلَفَ بِالْأَمَانَةِ، وَمَنْ خَبَّبَ عَلَى امْرِئٍ زَوْجَتَهُ أَوْ مَمْلُوکَهُ فَلَیْسَ مِنَّا».
رواه أحمد بإسناد صحیح - واللفظ له – والبزار، وابن حبان فی "صحیحه".
از بریده س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از ما نیست کسیکه به امانت قسم بخورد و کسی که همسر مردی یا بردهاش را در مورد او فریب دهد».
(خبَّب) به فتح خاء و تشدید باء؛ به معنای: فریب دادن و فاسد نمودن میباشد.
2933-2014- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ خَبَّبَ امْرَأَةً عَلَى زَوْجِهَا، أَوْ عَبْدًا عَلَى سَیِّدِهِ».
از ابو هریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از ما نیست کسیکه زنی را در مورد همسرش یا بردهای را در مورد آقایش فریب دهد».
رواه أبو داود - وهذا أحد ألفاظه - والنسائی وابن حبان فی "صحیحه"، ولفظه: «مَنْ خَبَّبَ عَبْدًا عَلَى أَهْلِهِ فَلَیْسَ مِنَّا، وَمَنْ أَفْسَدَ امْرَأَةً عَلَى زَوْجِهَا فَلَیْسَ مِنَّا».
«هرکس بردهای را در مورد صاحبش فریب دهد از ما نیست و کسیکه زنی را در مورد همسرش بفریبد، از ما نیست».
0-2015- (3) (صحیح لغیره) رواه الطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط" بنحوه من حدیث ابن عمر.
0-2016- (4) (صحیح لغیره) ورواه أبو یعلى والطبرانی بنحوه فی "الأوسط" من حدیث ابن عباس. ورواة أبی یعلى کلهم ثقات.
2934-2017- (5) (صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ إِبْلِیسَ یَضَعُ عَرْشَهُ عَلَى الْمَاءِ، ثُمَّ یَبْعَثُ سَرَایَاهُ، فَأَدْنَاهُمْ مِنْهُ مَنْزِلَةً أَعْظَمُهُمْ فِتْنَةً؛ یَجِیءُ أَحَدُهُمْ فَیَقُولُ: فَعَلْتُ کَذَا وَکَذَا. فَیَقُولُ: مَا صَنَعْتَ شَیْئًا. ثُمَّ یَجِیءُ أَحَدُهُمْ فَیَقُولُ: مَا تَرَکْتُهُ حَتَّى فَرَّقْتُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ امْرَأَتِهِ! قَالَ: فَیُدْنِیهِ مِنْهُ وَیَقُولُ: نِعْمَ أَنْتَ. فَیَلْتَزِمُهُ»([1]).
رواه مسلم وغیره.
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ابلیس عرش خود را بر آب قرار میدهد سپس لشکریانش را میفرستد؛ از میان لشکریانش کسانی منزلت و جایگاهشان به او نزدیکتر است که فتنهی آنها بیشتر است. یکی از آنها میآید و میگوید: این کار و این کار انجام دادم. میگوید: کار مهمی نکردهای. سپس یکی از آنها میآید و میگوید: او را ترک نکردم تا بین او و همسرش جدایی افکندم. پس او را به خود نزدیک میسازد و میگوید: تو خیلی خوب هستی. پس او را در آغوش گرفته و در کنار خود نگه میدارد».
11 -(ترهیب المرأة أن تسأل زوجها الطلاق من غیر بأس)
([1]) قلت: لفظ مسلم (8/ 138): "نعم أنت. قال الأعمش: أراه قال: فیلتزمه". وهذا السیاق یحتمل أن الأعمش شک فی هذه الزیادة "فیلتزمه"؛ هل قالها الراوی أم لا؟ وعلیه جرى المؤلف، حیث ضمها إلى أصل الحدیث، ویحتمل: أنَّ شکه إنما کان هل قال الراوی: "فیدنیه منه"، أم قال: "فیلتزمه"، ولم یجمع بینهما، وهذا أقرب عندی لروایة أحمد (3/ 314-315) بلفظ: "قال: فیدنیه منه، أو قال: فیلزمه ویقول: نعم أنت. قال أبو معاویة (وهو الراوی عن الأعمش) مرة: فیدنیه منه".
قلت: فجزم بهذا مرة ولم یشک. والله أعلم. وقد صح الحدیث بأتم منه من روایة أبی موسى الأشعری مرفوعاً، وسیأتی (21- الحدود/ 9)، فانظره هناک. وراجع له "الصحیحة" (3261) و"الضعیفة" (6102)، فإن فی روایة حدیث جابر اختصاراً مخلاً، یطول الکلام ببیانه، والتفصیل فی "الضعیفة".
ترغیب فردی که سه یا دو یا یکی از فرزندانش وفات کرده است، بر پاداش زیادی که به او داده میشود
2911-1992- (1) (صحیح) عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَمُوتُ لَهُ ثَلاَثةٌ لَمْ یَبْلُغُوا الحِنْثَ؛ إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ إِیَّاهُمْ».
رواه البخاری ومسلم والنسائی وابن ماجه.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مسلمانی نیست که سه فرزندش را قبل از اینکه به سن تکلیف برسند از دست بدهد، مگر اینکه خداوند با فضل و رحمتی که نسبت به آن فرزندان دارد، او را وارد بهشت میکند».
(صحیح لغیره) وفی روایة للنسائی: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ احْتَسَبَ ثَلَاثَةً مِنْ صُلْبِهِ؛ دَخَلَ الْجَنَّةَ». فَقَامَتِ امْرَأَةٌ فَقَالَتْ: أَوِ اثْنَانِ؟ قَالَ: «أَوِ اثْنَانِ»([1]).
و در روایت نسائی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «کسیکه سه نفر از فرزندانش وفات کرده و به امید پاداش صبر کند، وارد بهشت میشود». زنی بلند شد و گفت: اگر دو نفر باشند؟ رسول الله ج فرمود: «یا دو نفر».
(حسن صحیح) ورواه ابن حبان فی "صحیحه" مختصراً: «مَنْ احْتَسَبَ ثَلَاثَةً مِنْ صُلْبِهِ؛ دَخَلَ الْجَنَّةَ».
و در روایت ابن حبان به اختصار آمده است: «کسیکه سه نفر از فرزندانش وفات کرده و به امید پاداش صبر کند، وارد بهشت میشود».
(الحِنث) به کسر حاء و سکون نون: عبارت است از گناه. و به این معناست که: این فرزندان به سنی نرسیده باشند که در آن سن گناه برای آنها نوشته میشود.
2912-1993- (2) (حسن) وَعُتْبَةُ بْنُ عَبْدٍ السُّلَمِیُّ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَمُوتُ لَهُ ثَلَاثَةٌ مِنَ الْوَلَدِ لَمْ یَبْلُغُوا الْحِنْثَ؛ إِلَّا تَلَقَّوْهُ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ الثَّمَانِیَةِ مِنْ أَیِّهَا شَاءَ دَخَلَ».
رواه ابن ماجه بإسناد حسن.
از عتبة بن عبد السلمی س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هیچ مسلمانی نیست که سه فرزندش را قبل از اینکه به سن تکلیف برسند، از دست بدهد مگر اینکه از هشت در بهشت به ملاقات او میآیند که از هرکدام بخواهد وارد شود».
2913-1994- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لاَ یَمُوتُ لِأَحَدٍ مِنَ المُسْلِمِینَ ثَلاَثَةٌ مِنَ الوَلَدِ فَتَمَسُّهُ النَّارُ إِلَّا تَحِلَّةَ القَسَمِ».
رواه مالک والبخاری ومسلم والترمذی والنسائی وابن ماجه.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از هیچ مسلمانی سه فرزند نمیمیرد مگر اینکه آتش او را لمس نمیکند مگر به اندازهی تحقق سوگند خداوند متعال»([2]).
(صحیح) ولمسلم: أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ لِنِسْوَةٍ مِنَ الْأَنْصَارِ: «لَا یَمُوتُ لِإِحْدَاکُنَّ ثَلَاثَةٌ مِنَ الْوَلَدِ فَتَحْتَسِبَهُ؛ إِلَّا دَخَلَتِ الْجَنَّةَ». فَقَالَتِ امْرَأَةٌ مِنْهُنَّ: أَوِ اثْنَانِ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «أَوِ اثْنَانِ».
و در روایت مسلم آمده است: رسول الله ج به زنانی از انصار فرمود: «چون سه فرزند یکی از شما وفات کند و او به امید پاداش صبر نماید، وارد بهشت میشود». زنی از آنها گفت: ای رسول الله ج اگر دو نفر فوت شوند [چنین است]؟ رسول الله ج فرمود: «و اگر دو نفر فوت شوند».
وفی أخرى له أیضاً قال: أَتَتِ امْرَأَةٌ بِصَبِیٍّ لَهَا فَقَالَتْ: یَا نَبِیَّ اللهِ! ادْعُ اللهَ لِی، فَلَقَدْ دَفَنْتُ ثَلَاثَةً. فَقَالَ: «أَدَفَنْتِ ثَلَاثَةً؟». قَالَتْ: نَعَمْ. قَالَ: «لَقَدِ احْتَظَرْتِ بِحِظَارٍ شَدِیدٍ مِنَ النَّارِ».
و در لفظ دیگری همچنین آمده که زنی همراه پسر بچهاش آمد و گفت: ای پیامبر خدا ج! برای من دعا کنید؛ زیرا من سه فرزندم را [که مردند] دفن کردهام. رسول الله ج فرمود: «آیا سه نفر را دفن کردهای؟». جواب داد: بله. رسول الله ج فرمود: «تو در قلعهای محکم از آتش جهنم پناه جستهای».
(الحِظار) بکسر الحاء المهملة وبالظاء المعجمة: عبارت است از دیواری که اطراف چیزی همچون مانعی کشیده میشود. و به این معناست که: از آتش به پناهگاهی بزرگ و دژی استوار پناه جستهای.
2914-1995- (4) (صحیح) وَ
عَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ مُسْلِمَیْنِ یَمُوتُ بَینَهُمَا ثَلَاثَةٌ مِنَ الْوَلَدِ لَمْ یَبْلُغُوا الْحِنْثَ؛ إِلَّا أَدْخَلَهُمَا اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ إِیَّاهُمْ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
از ابوذر س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هیچ زن و مرد مسلمانی نیست که سه فرزندشان را که به سن تکلیف نرسیدهاند از دست بدهند مگر اینکه خداوند متعال به خاطر فضل و رحمتش نسبت به آن فرزندان، آن دو زوج را وارد بهشت میکند».
0-1996- (5) (صحیح) وهو فی "المسند" من حدیث أم أنس بن مالک.
0-1997- (6) (صحیح) وفی "النسائی" بنحوه من حدیث أبی هریرة، وزاد فیه قال: «یُقَالُ لَهُمْ: ادْخُلُوا الْجَنَّةَ، فَیَقُولُونَ: حَتَّى تَدْخُلَ آبَاؤُنَا. فَیُقَالُ لَهُمْ: ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ».
و در روایت نسائی آمده است: «به آن فرزندان گفته میشود: وارد بهشت شوید؛ پس میگویند: (وارد نمیشویم) تا پدرانمان وارد شوند. به آنها گفته میشود: «شما و پدرانتان وارد بهشت شوید».
2915-1998- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِی حَسَّانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی هُرَیْرَةَ: إِنَّهُ قَدْ مَاتَ لِیَ ابْنَانِ فَمَا أَنْتَ مُحَدِّثِی عَنْ رَسُولِ اللهِ ج بِحَدِیثٍ تُطَیِّبُ [بِهِ] أَنْفُسَنَا عَنْ مَوْتَانَا؟ قَالَ: نَعَمْ، «صِغَارُهُمْ دَعَامِیصُ الْجَنَّةِ، یَتَلَقَّى أَحَدُهُمْ أَبَاهُ، أَوْ قَالَ: أَبَوَیْهِ، فَیَأْخُذُ بِثَوْبِهِ، أَوْ قَالَ: بِیَدِهِ، کَمَا آخُذُ أَنَا بِصَنِفَةِ ثَوْبِکَ هَذَا، فَلَا یَتَنَاهَى - أَوْ قَالَ: فَلَا یَنْتَهِی - حَتَّى یُدْخِلَهُ اللهُ وَأَبَاهُ الْجَنَّةَ».
رواه مسلم([3]).
از ابوحسان روایت است که به ابوهریره س گفتم: دو نفر از فرزندانم وفات کردهاند. آیا حدیثی از رسول الله ج برای ما روایت نمیکنی تا وجود ما را نسبت به مردگانمان آرام گرداند. گفت: بله، «فرزندان کوچکشان گردشگران و سیاحتکنندگان بهشتاند که یکی از آنها با پدرش – یا گفت:- والدینش رو به رو میگردد و گوشهای از لباس او یا دستش را میگیرد، چنانکه من گوشهای از لباس شما را میگیرم و او را رها نمیکند تا اینکه خداوند او و پدرش را وارد بهشت میکند».
(الدَّعامیصُ) به فتح دال جمع (دُعموص) به ضم آن: عبارت است از حشرهای کوچک با رنگی رو به سیاهی که وقتی آبگیر خشک شود، پیدا میگردد. طفل به علت کوچکی و سرعت جابجاییاش در بهشت به آن تشبیه شده است. و گفته شده: آن اسمی برای مردی است که پادشاهان را بسیار دیدار میکند و زیاد نزد آنها رفت و آمد کرده و احتیاج به اجازه ندارد و در هرجای مملکتشان برود نمیترسد؛ بچه هم در بهشت از جهت رفت و آمد زیادش در هرجا که بخواهد و اینکه هیچکس مانع او نمیگردد بدان تشبیه کرده است و این دیدگاهی وجیه است. والله أعلم.
و(صَنَفَة الثوب) بفتح الصاد المهملة والنون بعدهما فاء وتاء تأنیث: عبارت است از گوشه و کنار لباس که ریشه ندارد. و گفته شده: بلکه به معنای بخشی از لباس است که ریشه دارد.
2916-1999- (8) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللهِ! ذَهَبَ الرِّجَالُ بِحَدِیثِکَ، فَاجْعَلْ لَنَا مِنْ نَفْسِکَ یَوْمًا نَأْتِیکَ فِیهِ، تُعَلِّمُنَا مِمَّا عَلَّمَکَ اللهُ. قَالَ: «اجْتَمِعْنَ یَوْمَ کَذَا وَکَذَا فِی مَوضع کَذَا وَکَذَا([4])». فَاجْتَمَعْنَ، فَأَتَاهُنَّ النَّبِیُّ ج فَعَلَّمَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَهُ اللهُ؛ ثُمَّ قَالَ: «مَا مِنْکُنَّ مِنِ امْرَأَةٍ تُقَدِّمُ ثَلَاثَةً مِنْ الوَلَدِ؛ إِلَّا کَانُوا لَهَا حِجَابًا مِنَ النَّارِ». فَقَالَتِ امْرَأَةٌ: وَاثْنَیْنِ، [وَاثْنَیْنِ، وَاثْنَیْنِ]؟ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «وَاثْنَیْنِ، [وَاثْنَیْنِ، وَاثْنَیْنِ]».
رواه البخاری ومسلم.
از ابو سعید خدری س روایت شده که زنی نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! مردان به بهرهگیری از سخنان تو توفیق یافتهاند، پس برای ما هم روزی قرار ده که در آن روز نزد تو بیاییم تا از علمی که خداوند به تو آموخته است به ما بیاموزی؛ رسول الله ج فرمود: «فلان روز و فلان روز در فلان مکان و فلان مکان جمع شوید». زنان جمع شدند و پیامبر ج نزد آنان رفت و از آنچه خداوند به او آموخته بود به آنها آموخت. سپس فرمود: «زنی از شما نیست که سه فرزند از دست داده باشد مگر اینکه آنها مانعی از آتش برای او خواهند بود». زنی گفت: از دست دادن دو فرزند هم چنین است؟ پیامبر ج فرمود: «از دست دادن دو فرزند هم چنین است».
2917-2000- (9) (صحیح) وَعَنْ عُقْبَة بْن عَامِرٍ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج؛ أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ أَثْکَلَ ثَلَاثَةً مِنْ صُلْبِهِ فَاحْتَسَبَهُمْ عَلَى اللَّهِ، [قَالَ أَبُو عُشَّانَةَ مَرَّةً:] فِی سَبِیلِ اللَّهِ ﻷ؛ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ».
رواه أحمد والطبرانی، ورواته ثقات([5]).
از عقبة بن عامر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سه نفر از فرزندانش را در راه خدا از دست بدهد و به امید پاداش خداوند صبر کند بهشت بر او واجب میشود».
2918-2001- (10) (حسن) وَعن عبدالرحمن بن بشیر الأنصاری س قال: قال رسول الله ج: «مَنْ مات له ثلاثَةٌ مِنَ الوَلدِ لمْ یَبْلُغوا الحِنْثَ؛ لَمْ یَردِ النارَ إلا عابِرَ سبیلٍ. یعنی الجوازَ على الصِّراط».
رواه الطبرانی بإسناد لا بأس به، وله شواهد کثیرة([6]).
از عبدالرحمان بن بشیر انصاری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس از وی سه فرزند که به سن تکلیف نرسیدهاند فوت کند، وارد آتش نمیشود مگر همچون یک رهگذر. یعنی عبور از پل صراط».
2919-2002- (11) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ عَبَسَةَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: حَدِّثْنَا حَدِیثًا سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج لَیْسَ فِیهِ انْتِقَاصٌ وَلَا وَهْمٌ، قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «مَنْ وُلِدَ لَهُ ثَلَاثَةُ أَوْلَادٍ فِی الْإِسْلَامِ، فَمَاتُوا قَبْلَ أَنْ یَبْلُغُوا الْحِنْثَ، أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِهِ إِیَّاهُمْ، وَمَنْ أَنْفَقَ زَوْجَیْنِ([7]) فِی سَبِیلِ اللَّهِ، فَإِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٍ یُدْخِلُهُ اللَّهُ مِنْ أَیِّ بَابٍ شَاءَ مِنْهَا الْجَنَّةَ».
رواه أحمد بإسناد حسن.
ابوامامه از عمرو بن عبسه روایت میکند که به او گفتم: حدیثی به ما بگو که از رسول الله ج شنیدهای و در آن نقص و وهمی نیست. گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس در اسلام صاحب سه فرزند شود و قبل از رسیدن به سن بلوغ وفات کنند؛ خداوند به خاطر رحمتش بر آنها، او را وارد بهشت میکند. و هرکس دو چیز از یک نوع را در راه خدا انفاق کند، بهشت هشت در دارد که خداوند او را از هر دری که بخواهد وارد میگرداند».
2920-2003- (12) (صحیح) وَعَنْ حَبِیبَةَ: أَنَّهَا کَانَتْ عِنْدَ عَائِشَةَ ل فَجَاءَ النَّبِیُّ ج حَتَّى دَخَلَ عَلَیْهَا فَقَالَ: «مَا مِنْ مُسْلِمَیْنِ یَمُوتُ لَهُمَا ثَلَاثَةٌ مِنَ الْوَلَدِ لَمْ یَبْلُغُوا الْحِنْثَ؛ إِلَّا جِیءَ بِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى یُوقَفُوا عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ، فَیُقَالُ لَهُمُ: ادْخُلُوا الْجَنَّةَ. فَیَقُولُونَ: حَتَّى تَدْخُلَ آبَاؤُنَا. فَیُقَالُ لَهُمِ: ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمُ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن جید.
از حبیبه روایت است که وی نزد عایشه ل بود که رسول الله ج نزد او آمد و فرمود: «زن و مرد مسلمانی نیستند که سه فرزندشان که به سن تکلیف نرسیدهاند فوت شوند مگر اینکه روز قیامت آنها را میآورند تا اینکه کنار دَرِ بهشت میایستند؛ پس به آنها گفته میشود: وارد بهشت گردید. میگویند: [وارد نمیشویم] تا پدرانمان وارد گردند. پس به آنها گفته میشود: شما با پدرانتان وارد گردید».
2921-2004- (13) (صحیح لغیره) وَعَنْ زُهَیْرِ بْنِ عَلْقَمَةَ س قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج فِی ابْنٍ لَهَا مَاتَ، فَکَأَنَّ الْقَوْمَ عَنَّفُوهَا، فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللهِ! قَدْ مَاتَ لِی ابْنَانِ مُنذْ دَخَلْتُ فِی الْإِسْلَامَ سِوَى هَذَا، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «وَاللهِ لَقَدِ احْتَظَرْتِ مِنَ النَّارِ بِحِظَارًا شَدِیدًا».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد صحیح([8]). وتقدم معنى (الحظار) [تحت الحدیث 3 فی الباب].
از زهیر بن علقمه س روایت است که میگوید: زنی از انصار در مورد فرزندش که وفات کرده بود نزد رسول الله ج آمد. گویا که قوم او را نکوهش کرده بودند، پس گفت: ای رسول الله ج! از زمان ورودم به اسلام جز این، دو فرزند من وفات کردهاند. رسول الله ج فرمود: «به خدا سوگند به پناهگاه و قلعهی محکمی از آتش جهنم پناه بردهای».
2922-1233- (1) (ضعیف) وَعن الحارث بن أُقَیْشٍ([9]) س قال: قال رسولُ الله ج: «ما مِن مُسْلِمیْنِ یموتُ لهما أَربَعَةُ أولادٍ؛ إلا أَدخَلَهُما الله الجنَّة بفضلِ رَحمَتِهِ». قال رجلٌ: یا رسولَ الله! وثلاثةٌ؟ قال: «وثلاثةٌ». قالوا: واثنان؟ قال: «واثنانِ».
رواه عبدالله ابن الإمام أحمد فی "زوائده" وأبو یعلى بإسناد صحیح([10]).
از حارث بن اقیش س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از هیچ زن و مرد مسلمانی چهار فرزند فوت نمیشود مگر اینکه خداوند متعال به رحمت خود این پدر و مادر را وارد بهشت میکند». مردی گفت: ای رسول خدا، اگر سه فرزند از آنان بمیرد چه؟ فرمود: «و اگر سه فرزند بمیرد». گفتند: اگر دو فرزند بمیرد چه؟ فرمود: «و اگر دو فرزند بمیرد».
0-2005- (14) ((صحیح لغیره) عدا ما بین المعقوفتین ﻓ(ضعیف)) والحاکم، وقال: "صحیح على شرط مسلم"، ولفظه: قال رسول الله ج: «مَا مِنْ مُسْلِمَیْنِ یَعْدِمَانِ ثَلَاثَةً لَمْ یَبْلُغُوا الْحِنْثَ إِلَّا أَدْخَلَهُمَا اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ إِیَّاهُم». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَذُو الِاثْنَیْنِ؟ قَالَ: «وَذُو الِاثْنَیْنِ. إِنَّ مِنْ أُمَّتِی مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِهِ أَکْثَرُ مِنْ مُضَرَ، [وَإِنَّ مِنْ أُمَّتِی مَنْ یُعَظّمُ([11]) لِلنَّارِ حَتَّى یَکُونَ إِحْدَى زَوَایَاهَا»]([12]).».
حارث بن أقیش س روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «هیچ زن و مرد مسلمانی نیستند که سه فرزند آنها که به سن تکلیف نرسیدهاند وفات کنند مگر اینکه خداوند با فضل و رحمت خود نسبت به آن فرزندان، آن دو را وارد بهشت میکند». گفتند: ای رسول الله ج! و اگر دو فرزند بمیرد چنین است؛ فرمود: «و اگر دو فرزند بمیرد چنین است. همانا به شفاعت فردی از امت من افرادی بیشتر از طایفه مضر وارد بهشت میشوند. [برخی از امت من در آتش چنان بزرگ میشوند که یکی از گوشههای آن را پر میکنند]».
2923-1234- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی بُردَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا مِنْ مُسْلِمَیْنِ یَمُوتُ لَهُمَا أَرْبَعَةُ أَفْرَاطٍ؛ إِلَّا أَدْخَلَهُمَا اللهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ! وَثَلَاثَةٌ؟ قَالَ: «وَثَلَاثَةٌ». قَالُوا: وَاثْنَانِ؟ قَالَ: «وَاثْنَانِ». قَالَ:«وَإِنَّ مِنْ أُمَّتِی لَمَنْ یُعَظَّمُ لِلنَّارِ حَتَّى یَکُونَ أَحَدَ زَوَایَاهَا... ([13]) یَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِهِ مِثْلُ مُضَرَ».
رواه عبدالله ابن الإمام أحمد، ورواته ثقات، وأراه حدیثَ الحارث بن أُقَیْش الذی قبله. ویأتی بیان ذلک إن شاء الله([14]).
از ابوبرده س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ زن و مردی نیست که از آنها چهار فرزند فوت شود مگر اینکه خداوند متعال آنها را به رحمت خود وارد بهشت میکند». گفتند: ای رسول خدا، و اگر سه فرزند از آنها فوت شود؟ فرمود: «و اگر سه فرزند فوت شود». گفتند: و اگر دو فرزند فوت شود؟ فرمود: «و اگر دو فرزند فوت شود». رسول الله ج فرمودند: «برخی از امتم هستند که چنان در آتش بزرگ میشوند که یکی از گوشههای آن را پر میکنند... و برخی چناناند که خداوند متعال به شفاعت آنها افرادی به اندازه قبیله مُضَر را وارد بهشت میکند».
2924-1235- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی ثَعْلَبَةَ الْأَشْجَعِیِّ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ! مَاتَ لِی وَلَدَانِ فِی الْإِسْلَامِ؟ فَقَالَ: «مَنْ مَاتَ لَهُ وَلَدَانِ فِی الْإِسْلَامِ؛ أَدْخَلَهُ اللهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ إِیَّاهُمَا». قال: فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ ذَلِکَ لَقِیَ أَبَا هُرَیْرَةَ؛ فَقَالَ لِی: أَنْتَ الَّذِی قَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ ج فِی الْوَلَدَیْنِ مَا قَالَ؟ قُلتُ: نَعَمْ. قَالَ: لأن یَکُونَ قَالَهُ لِی؛ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا غَلَّقَتْ عَلَیْهِ حِمْصُ وَفِلَسْطِینُ.
رواه أحمد والطبرانی، ورواة أحمد ثقات([15]).
(فِلَسطین) به کسر فاء و فتح لام و سکون سین: منطقهای در شام. و گاهی فاء مفتوح است.
از ابوثعلبه اشجعی س روایت است که میگوید: گفتم: ای رسول خدا، دو فرزند از من در اسلام فوت شدند؟ رسول الله ج فرمود: «هرکس از وی دو فرزند در اسلام بمیرد، خداوند متعال به فضل رحمت خود بر آندو، او را وارد بهشت میکند». آن شخص گفت: پس از این چون ابوهریره مرا دید به من گفت: تو کسی هستی که رسول الله ج در مورد دو فرزند به او چنان گفت. وی گفت: بله؛ ابوهریره س گفت: اگه آن را به من میگفت برایم محبوبتر از مالکیت حمص و فلسطین بود.
2925-2006- (15) (حسن صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ مَاتَ لَهُ ثَلَاثَةٌ مِنَ الْوَلَدِ، فَاحْتَسَبَهُمْ؛ دَخَلَ الْجَنَّةَ». قَالَ: قُلْنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَاثْنَانِ؟ قَالَ: «وَاثْنَانِ». قَالَ مَحْمُودٌ - یعنی ابن لبید-؛ فَقُلْتُ لِجَابِرٍ: أَرَاکُمْ لَوْ قُلْتُمْ: وَوَاحِد؟ لَقَالَ: وَوَاحِدٌ. قَالَ: «وَأَنَا [وَاللَّهِ]([16]) أَظُنُّ ذَاکَ».
رواه أحمد وابن حبان فی "صحیحه".
از جابر س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «کسیکه سه فرزندش وفات کند و به امید اجر و پاداش، صبر نماید وارد بهشت میشود». گفتیم: ای رسول الله ج! و دو نفر چطور؟ فرمود: «و دو نفر». محمود یعنی ابن لبید میگوید: به جابر گفتم اگر میگفتید: یک نفر، رسول الله ج میفرمود: یک نفر. جابر گفت: قسم به الله گمان من نیز چینن است.
2926-2007- (16) (صحیح) وَعَنْ قُرَّةَ بنِ إیاسٍ س: أَنَّ رَجُلًا کَانَ یَأْتِی النَّبِیَّ ج وَمَعَهُ ابْنٌ لَهُ، فَقَالَ النَّبِیّ ج: «أَتُحِبُّهُ؟». فَقَالَ: نعم یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَحَبَّکَ اللَّهُ کَمَا أُحِبُّهُ. فَفَقَدَهُ النَّبِیُّ ج فَقَالَ «مَا فَعَلَ ابْنُ فُلَانٍ؟»([17]). قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَاتَ. فَقَالَ النَّبِیُّ ج لِأَبِیهِ: «أَلَا تُحِبُّ أَنْ لَا تَأْتِیَ بَابًا مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، إِلَّا وَجَدْتَهُ یَنْتَظِرُکَ؟». فَقَالَ رَجُلٌ([18]): یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَلَهُ خَاصَّةً، أَمْ لِکُلِّنَا؟ قَالَ: «بَلْ لِکُلِّکُمْ».
رواه أحمد، ورجاله رجال "الصحیح"، والنسائی، وابن حبان فی "صحیحه" باختصار قول الرجل: "أله خاصَّة..." إلى آخره.
از قرة بن ایاس س روایت است که مردی با فرزندش نزد رسول الله ج میآمد. رسول الله ج فرمود: «او را دوست داری؟». گفت: بله ای رسول الله ج! خدا تو را دوست بدارد همانطور که من او را دوست دارم. رسول الله ج مدتی او را مشاهده نکرد و فرمود: «فلانی پسر فلانی چه کار کرد؟». گفتند: ای رسول الله ج! وفات نمود. رسول الله ج به پدرش فرمود: «آیا دوست نداری به هر دری از درهای بهشت که بروی او را بیابی که منتظرت هست؟». پس مردی گفت: ای رسول الله ج آیا این مساله خاص اوست یا برای همهی ما میباشد؟ رسول الله ج فرمود: «بلکه برای همهی شماست».
(صحیح) وفی روایة للنسائی قال: کَانَ نَبِیُّ اللَّهِ ج إِذَا جَلَسَ جَلسَ إِلَیْهِ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ، فِیهِمْ رَجُلٌ لَهُ ابْنٌ صَغِیرٌ یَأْتِیهِ مِنْ خَلْفِ ظَهْرِهِ فَیُقْعِدُهُ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَهَلَکَ، فَامْتَنَعَ الرَّجُلُ أَنْ یَحْضُرَ الْحَلْقَةَ لِذِکْرِ ابْنِهِ، [فَحَزِنَ عَلَیْهِ]، فَفَقَدَهُ النَّبِیُّ ج فَقَالَ: «مَالِی لَا أَرَى فُلَانًا؟». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! بُنَیُّهُ الَّذِی رَأَیْتَهُ هَلَکَ، فَلَقِیَهُ النَّبِیُّ ج فَسَأَلَهُ عَنْ بُنَیِّهِ؟ فَأَخْبَرَهُ أَنَّهُ هَلَکَ. فَعَزَّاهُ عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: «یَا فُلَانُ! أَیُّمَا کَانَ أَحَبُّ إِلَیْکَ أَنْ تَتَمَتَّعَ بِهِ([19]) عُمُرَکَ، أَوْ لَا تَأْتِی [غَدًا] إِلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ إِلَّا وَجَدْتَهُ قَدْ سَبَقَکَ إِلَیْهِ یَفْتَحُهُ لَکَ؟». قَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! بَلْ یَسْبِقُنِی إِلَى بَابِ الْجَنَّةِ، فَیَفْتَحُهَا [لِی] لَهُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ. قَالَ: «فَذَاکَ لَکَ».
و در روایت نسائی آمده است: هرگاه رسول الله ج در مجلسی مینشست چند نفر از اصحابش نزد او مینشستند و در بین آنها مردی بود که فرزند کوچکی داشت که از پشت سرش میآمد و او را در جلوش قرار میداد. پس کودک وفات نمود و مرد از حاضر شدن در جلسه امتناع ورزید چون آن مجلس او را به یاد فرزندش میانداخت و بر او اندوهگین بود. رسول الله ج او را مشاهده نکرد، پس فرمود: «چرا من فلانی را مشاهده نمیکنم؟». گفتند: ای رسول الله ج! فرزندش که او را دیده بودی وفات نمود». رسول الله ج او را ملاقات نمود و از فرزندش سؤال کرد. به پیامبر ج خبر داد که فرزندش وفات کرده است. پس رسول الله ج به او تسلیت گفته و سپس فرمود: «ای فلانی کدام یک نزد تو دوست داشتنیتر است! اینکه تمام عمرت از او بهره ببری یا اینکه به هر دری از درهای بهشت که مراجعه کنی او را بیابی که از تو سبقت گرفته و آن را برای تو باز میکند». آن مرد گفت: ای رسول الله ج! اینکه از من به سوی در بهشت سبقت گرفته و آن را باز کند برای من دوست داشتنیتر است. رسول الله ج فرمود: «پس آن به تو داده شد».
2927-1236- (4) (ضعیف) عدا ما بین المعقوفتین ﻓ 2008- (17) (صحیح لغیره) وَعَنْ مُعَاذٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ مُسْلِمَیْنِ یَتَوَفَّى لَهُمَا ثَلَاثَةٌ مِنَ الوَلَدِ؛ إِلَّا أَدْخَلَهُمَا اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ إِیَّاهُمَا». فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَوْ اثْنَانِ؟ قَالَ: «أَوْ اثْنَانِ»([20]). قَالُوا: أَوْ وَاحِدٌ؟ قَالَ: «أَوْ وَاحِدٌ». ثُمَّ قَالَ: [«وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّ السِّقْطَ لَیَجُرُّ أُمَّهُ بِسَرَرِهِ إِلَى الْجَنَّةِ إِذَا احْتَسَبَتْهُ»].
رواه أحمد والطبرانی، وإسناد أحمد حسن، أو قریب من الحسن([21]).
از معاذ س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ زن و مرد مسلمانی نیست که سه فرزندشان فوت کند، مگر اینکه الله متعال به فضل رحمتش به آنها، آنان را وارد بهشت میکند». گفتند: ای رسول الله، اگر دو فرزند از آنان فوت کند نیز چنین است؟ فرمود: «و اگر دو فرزند از آنان فوت کند [چنین است]». گفتند: اگر یک فرزند از آنها فوت کند چه؟ فرمود: «و اگر یک فرزند فوت کند». سپس فرمود: [«سوگند به کسیکه جانم در دست اوست، جنینی که (ناخواسته) سقط میشود با بند ناف خود مادرش را بهسوی بهشت میکشاند اگر مادرش در مرگ وی صبر پیشه کرده و امید پاداش داشته باشد»].
(السَّرَرِ) بسین مهملة وراء مکررة محرکاً: عبارت است از انچه قابله (ماما) قطع میکند (بند ناف). و آنچه بعد از قطع میماند ناف میباشد.
2928-2009- (18) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَلْمَى رَاعِی رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «بَخٍ بَخٍ، - وَأَشَارَ بِیَدِهِ لِخَمْسٍ - مَا أَثْقَلَهُنَّ فِی الْمِیزَانِ: سُبْحَانَ اللَّهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ. وَالْوَلَدُ الصَّالِحُ یُتَوَفَّى لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ، فَیَحْتَسِبُهُ».
رواه النسائی، وابن حبان فی "صحیحه" - واللفظ له-، والحاکم. [مضى 14- الذکر/7].
از ابو سلمی چوپان رسول الله ج روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «خوشا و خوشا بر این پنج چیزی که در میزان حسنات بسیار سنگین هستند؛ سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ و فرزند صالحی که از فردی مسلمان وفات کرده و او با صبر و تحمل، امید اجر و پاداش داشته باشد».
0-2010- (19) (صحیح لغیره) ورواه البزار من حدیث ثوبان؛ وحسن إسناده.
0-2011- (20) (صحیح لغیره) والطبرانی من حدیث سفینة؛ ورجاله رجال "الصحیح"، وتقدم [هناک].
2929-1237- (5) (ضعیف) وَعَنْ ابْنَ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ کَانَ لَهُ فَرَطَانِ مِنْ أُمَّتِی أَدْخَلَهُ اللَّهُ بِهِمَا الجَنَّةَ». فَقَالَتْ عَائِشَةُ: فَمَنْ کَانَ لَهُ فَرَطٌ؟ قَالَ: «وَمَنْ کَانَ لَهُ فَرَطٌ یَا مُوَفَّقَةُ!». قَالَتْ: فَمَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ فَرَطٌ مِنْ أُمَّتِکَ؟ قَالَ: «فَأَنَا فَرَطُ أُمَّتِی، لَنْ یُصَابُوا بِمِثْلِی».
از ابن عباس ب روایت است که از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «هرکس در امت من دو فرزند داشته باشد و قبل از رسیدن به بلوغ آنها را از دست بدهد، خداوند متعال او را وارد بهشت میکند». عایشه به رسول الله ج گفت: و اگر کسی یک فرزند داشته باشد و او را از دست بدهد چه؟ فرمود: «و اگر کسی یک فرزند چنین از دست دهد چنان پاداشی دارد و به نیکی توفیق یافته است». عایشه گفت: و هریک از امتت که چنین فرزندی نداشته باشد چه؟ فرمود: «من (در این مصیبت) از امتم پیشی گرفتم و به مصیبتی بزرگتر از فوت من دچار نخواهند شد».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب"([22]).
(الفَرَط) بفتح الفاء والراء: هو الذی لم یدرک من الأولاد الذکور والإناث([23])، وجمعه (أفراط).
2930- (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بنِ مَسعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ قَدَّمَ ثَلَاثَةً مِنَ الْوَلَدِ لَمْ یَبْلُغُوا الْحِنْثَ کَانُوا لَهُ حِصْنًا حَصِینًا مِنَ النَّارِ». فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ: قَدَّمْتُ اثْنَیْنِ. قَالَ: «وَاثْنَیْنِ». فَقَالَ أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ سَیِّدُ الْقُرَّاءِ: قَدَّمْتُ وَاحِدًا؟ قَالَ: «وَوَاحِدًا».
رواه ابن ماجه([24]).
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سه فرزندش را قبل از رسیدن آنها به سن تکلیف از دست بدهد، آنها برای وی دژی مستحکم و استوار در برابر آتش خواهند بود». ابوذر گفت: من دو فرزند را چنین از دست دادم. رسول الله ج فرمود: «و اگر دو فرزند را از دست بدهد. (برای او چنین خواهند بود)». ابی بن کعب سرآمد قاریان میگوید: من یک فرزند چنین از دست دادم (آیا چنین محسوب میگردد)؟ فرمود: «و اگر یک فرزند را از دست بدهد چنین است».
2931-2012- (21) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی مُوسَى الأَشْعَرِیِّ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا مَاتَ وَلَدُ العَبْدِ قَالَ اللَّهُ لِمَلَائِکَتِهِ: قَبَضْتُمْ وَلَدَ عَبْدِی؟ فَیَقُولُونَ: نَعَمْ. فَیَقُولُ: قَبَضْتُمْ ثَمَرَةَ فُؤَادِهِ؟ فَیَقُولُونَ: نَعَمْ. فَیَقُولُ: مَاذَا قَالَ عَبْدِی؟ فَیَقُولُونَ: حَمِدَکَ وَاسْتَرْجَعَ. فَیَقُولُ [اللَّهُ تعالی]: ابْنُوا لِعَبْدِی بَیْتًا فِی الجَنَّةِ، وَسَمُّوهُ بَیْتَ الحَمْدِ».
رواه الترمذی، وابن حبان فی "صحیحه"، وقال: "حدیث حسن غریب".
از ابوموسی اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هنگامیکه فرزند انسان (مؤمنی) وفات کند، خداوند به ملائکه میگوید: روح فرزند بندهام را گرفتید؟ ملائکه میگویند: بله، خداوند میفرماید: جگر گوشهاش را گرفتید؟ میگویند: بله، میفرماید: بندهام چه گفت؟ میگویند: تو را ستایش گفته و «إنّا لِله وَإنّا إلَیهِ راجِعون» بر زبان آورد. پس خداوند متعال میفرماید: برای بندهام در بهشت قصری بسازید و آن را قصر حمد بنامید».
10 -(الترهیب من إفساد المرأة على زوجها والعبد على سیده)
([1]) تمام الحدیث فی الأصل: "قالت المرأة: یا لیتنی قلت: واحد". حذفتها لأنها لیست صحیحة، ففی إسناد النسائی وغیره أیضاً (عمران بن نافع)، وهو وإن وثقه النسائی فلیس له إلا راوٍ واحد، ولذلک أشار الحافظ الذهبی إلى تلیین توثیقه فی "المغنی"، وکذا الحافظ العسقلانی فی قوله فی "التقریب": "مقبول".
([2]) [نووی میگوید: منظور از تحقق سوگند پروردگار، اشارهای است به این آیه که الله متعال میفرماید: ﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَا﴾ [مریم: 71] «و هیچیک از شما نیست مگر آن که وارد آن (= جهنم) شود». و مراد از آن، عبور از پل صراط میباشد که بر روی دوزخ نصب شده است. الله ما را از آن در پناه خویش محفوظ بدارد.] (مترجم)
([3]) قلت: وأحمد أیضاً (2/ 510)، وفیه أنَّه سمعه من رسول الله ج. وهو روایة لمسلم (8/ 40)، والزیادة منه، وفیه ما أثبته أعلاه: "وأباه الجنة". وقال الناجی: "الصواب: "وأبویه" بالتثنیة"، ولم أرتح له، لمخالفته لروایة مسلم وأحمد أیضاً.
([4]) لیس عند مسلم (8/ 39) والسیاق له: "فی موضع کذا وکذا"، وإنما هو للبخاری، إلا أنَّه قال: "مکان" بدل "موضع". انظر "مختصر صحیح البخاری" (96- کتاب /9 - باب). والمکان المشار إلیه کان بیتاً لأحدهم کما فی حدیث أبی هریرة فی هذه القصة، وهو مخرج فی "الصحیحة" (2680)، وقد نبهت هناک على بدعیة تدریس المرأة فی المسجد على النساء کما یفعل بعضهن فی دمشق وغیرها. وصدق نبینا القائل: (وبیوتهنَّ خیر لهن). والزیادتان من "الصحیحین".
([5]) قلت: وإسناد الطبرانی صحیح، وخفی ذلک على الشیخ الناجی، فتعقبه بقوله (ق 171/ 1): "کیف وفیه ابن لهیعة؟! ". وإنما هو فی إسناد أحمد فقط! ونقله عنه المعلقون الثلاثة (2/ 710)، ولم یتعقبوه لعجزهم عن الرجوع إلى الأصول! وهو مخرج فی "الصحیحة" (2296).
([6]) قلت: منها الحدیث الثالث فی الباب.
([7]) یعنی: دو چیز از هر نوعی که انفاق کند. و (الزوج) به یک و دو چیز اطلاق میشود. و در اینجا قطعا به معنای یک چیز میباشد. تفسیر آن در برخی از احادیث آمده است: اگر جهاز و بار و بنه شتر باشد دو تا و اگر اسب باشد دو اسب؛ و اگر شتر باشد دو شتر؛ چنانکه تمام اصناف مال را شمرد.
([8]) قلت: نعم إنْ ثبتت صحبة زهیر، ففیها خلاف. انظر "الإصابة"، ثم إن الحدیث رواه البزار أیضاً مختصراً (858)، لکنْ بلفظ: "بابن لها" دون قوله: "مات". ولذلک أورده الهیثمی (3/ 8) فی "باب من مات له ابنان"، وغایر بینه وبین حدیث الطبرانی، فأورد هذا فی باب قبله "فی موت الأولاد"، وسقط منه "فی ابن لها مات"!.
([9]) بالقاف والمعجمة مصغراً، وقد تبدل الهمزة واواً.
([10]) قلت: فیه عبدالله بن قیس مجهول کما قال الحافظ ابن حجر وغیره، وهو مخرج فی "الضعیفة" (4823)
([11]) الأصل: (یستعظم). والتصحیح من "المستدرک" (4/ 593)، و"المعجم الکبیر" (1/ 164/ 2)، و"المنتخب من المسند" لعبد بن حمید (ق 66/ 1).
([12]) ما بین المعقوفتین فی الطبعة السابقة قبل قوله فی الحدیث السابق: «رواه عبدالله بن الإمام أحمد»، وذلک خطأ، صوابه ما أثبتناه هنا، کما فی أصول الشیخ. [ش].
([13]) فی الأصل هنا جملة: "وإن من أمتی من یدخل الجنة. . ."، فحذفتها لأنها لیست من شرط الضعیف.
([14]) فی آخر الکتاب، وخلاصة ذلک: أن الحدیث من مسند الحارث بن أقیش الذی قبله، وأنه حدَّث أبا برزة به، ولیس من مسند أبی برزة. وقد حققت ذلک فی "الضعیفة" (4823).
([15]) کذا قال: وتبعه الهیثمی! وفیه عمر بن نبهان الحجازی؛ لم یوثقه غیر ابن حبان، وفیه جهالة؛ کما قال الذهبی وغیره، وفیه أیضاً عنعنة أبی الزبیر وابن جریج. وهو مخرج فی "الضعیفة" (6861).
([16]) زیادة من المصدرین المذکورین، والسیاق لأحمد، وسنده حسن، ومنه صححت بعض الأخطاء کانت فی الأصل، غفل عنها المعلقون کعادتهم!
([17]) الأصل: "فلان بن فلان"، وکذا فی "المجمع"، والذی أثبته فی "المسند"، ولعله أصح.
([18]) وقع فی "المسند" (5/ 35): (الرجل)، والصواب ما هنا، وکذلک فی "المجمع" (3/ 10) فإنَّ فی روایة البیهقی: "رجل من الأنصار"، والحدیث مخرج فی "أحکام الجنائز" (205- المعارف).
([19]) کذا الأصل والمخطوطة. وفی النسائی (تُمتَّع).
([20]) قلت: الحدیث إلى هنا صحیح، له شواهد تراها فی "الصحیح" بعضها عند الشیخین، وله تتمة لها شواهد تجدها هناک. وانظر "المشکاة" (1/ 551).
([21]) قلت: الثانی هو الأقرب، ولجملة السقط هذه لها شاهد من حدیث عبادة، وآخر من حدیث علی، وهذا فی "المشکاة" (1757).
([22]) قلت: لیس فی نقل صاحب "المشکاة" عنه قوله: "حسن"، وهو أقرب؛ فإن فیه (عبد ربه بن بارق الحنفی) ضعفه الأکثر، وذکره العقیلی فی "الضعفاء"، وکذا ابن عدی (4/ 174) وساق له هو والذهبی هذا الحدیث مشیرین إلى نکارته. وقال الساجی: "حدث عنه الحرشی بمناکیر". انظر "المشکاة" (1735) و"مختصر الشمائل" (335).
([23]) قال الناجی (ق 171/ 2): "هذا تفسیر عجیب، وعبارة رکیکة جداً، لا أعلم أحداً من أهل الغریب واللغة عبر بها. وأصل (الفرط): الذی یتقدم الواردة فیهیىء الأرشیة والدلاء، ویمدر الحیاض، ویسقی لهم. وقد فسر المصنف (الفرط) بنحو هذا فی "العمل على الصدقة" من هذا الکتاب [8 - الصدقات /3/ 12 - حدیث /الصحیح] وکذا فی غیره فأحسن وأجاد، وشذ هنا وأغرب کما ترى. . .".
([24]) سقط هذا الحدیث من الطبعة السابقة، وهو فی (3/ 93 رقم 20) من الطبعة المنیریة من «الترغیب»، وحکم علیه الشیخ –رحمه الله – بالضعف فی «التعلیق الرغیب» و «المشکاة» (1755) و «ضعیف سنن ابن ماجه» (314-1629). [ش].