ترغیب به قرائت ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ و آنچه همراه آن ذکر شده است
2140-1476- (1) (صحیح) عن ابْن عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى یَوْمِ القِیَامَةِ کَأَنَّهُ رَأْیُ العَیْن؛ فَلْیَقْرَأْ: ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ وَ ﴿إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ﴾ وَ ﴿إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ﴾».
رواه الترمذی وغیره.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس دوست دارد روز قیامت را چنان مشاهده کند که گویا با دو چشم میبیند، پس باید سورهی ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ و ﴿إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ﴾ و ﴿إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ﴾ را بخواند».
(قال المملی) س: "لم یصف الترمذی هذا الحدیث بحسن ولا بغرابة([1])، وإسناده متصل، ورواته ثقات مشهورون". ورواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
12- (الترغیب فی قراءة ﴿إِذَا زُلْزِلَتِ﴾ وما یذکر معها)
([1]) قلت: لکن وقع فی طبعة الدعاس وغیرها أنه قال: "حدیث حسن غریب"، وهو صحیح کما قال الحاکم، ووافقه الذهبی، وقد خرجته فی "الصحیحة" (1081)، وجود إسناده الحافظ.
ترغیب به قرائت سورهی تبارک الذی بیده الملک
2136-1474- (1) (حسن لغیره) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ سُورَةً مِنَ القُرْآنِ ثَلَاثُونَ آیَةً شَفَعَتْ لِرَجُلٍ حَتَّى غُفِرَ لَهُ، وَهِیَ ﴿تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ المُلْکُ﴾».
رواه أبو داود والترمذی وحسنه([1])، واللفظ له، والنسائی وابن ماجه وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در قرآن سورهای است که شامل سی آیه میباشد که برای مردی چنان شفاعت کرد تا بخشیده شد و آن، سورهی ﴿تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ﴾ است».
2137-887- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: ضَرَبَ بَعْضُ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج خِبَاءً عَلَى قَبْرٍ، وَهُوَ لَا یَحْسَبُ أَنَّهُ قَبْرٌ، فَإِذَا قَبْر إِنْسَان یَقْرَأُ سُورَةَ (المُلْک) حَتَّى خَتَمَهَا، فَأَتَى النَّبِیَّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! ضَرَبْتُ خِبَائِی عَلَى قَبْرٍ، وَأَنَا لَا أَحْسِبُ أَنَّهُ قَبْرٌ، فَإِذَا قَبْرُ إِنْسَان یَقْرَأُ سُورَةَ (المُلْک) حَتَّى خَتَمَهَا. فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «هِیَ المَانِعَةُ، هِیَ المُنْجِیَةُ، تُنْجِیهِ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ»([2]).
رواه الترمذی وقال: "حدیث غریب".
از ابن عباس ب روایت است: یکی از اصحاب رسول الله ج بر قبری چادر زد درحالیکه متوجه قبر نبود که صاحب قبر سوره ملک را تا پایان خواند. چون نزد رسول الله ج رفت و گفت: ای رسول خدا، چادرم را بر قبری برپا کردم و گمان نمیکردم آن قبر باشد که صاحب قبر سوره ملک را تا پایان خواند. رسول الله ج فرمود: «این سوره مانع عذاب قبر شده و انسان را از آن نجات میدهد».
2138-888- (2) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَدِدْتُ أَنَّهَا فِی قَلْبِ کُلِّ مُؤْمِنٍ. یَعْنِی ﴿تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ﴾.
رواه الحاکم وقال: "هذا إسناده عند الیمانیین صحیح"([3]).
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دوست داشتم سوره تبارک در قلب هر مومنی باشد».
2139-1475- (2) (حسن) وَعَنِ عبدالله ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: «یُؤْتَى الرَّجُلُ فِی قَبْرِهِ، فَتُؤْتَى رِجْلَاهُ، فَتَقُولُ: لَیْسَ لَکُمْ عَلَى مَا قِبَلِی سَبِیلٌ، کَانَ یَقْرَأُ [عَلَیَّ]([4]) سُورَةَ (الْمُلْکِ). ثُمَّ یُؤْتَى مِنْ قِبَلِ صَدْرِهِ، أَوْ قَالَ بَطْنِهِ فَیَقُولُ: لَیْسَ لَکُمْ عَلَى مَا قِبَلِی سَبِیلٌ، کَانَ یَقْرَأُ بِی سُورَةَ (الْمُلْکِ)، فَهِیَ الْمَانِعَةُ، تَمْنَعُ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَهِیَ فِی التَّوْرَاةِ سُورَةُ (الْمُلْکِ)، مَنْ قَرَأَهَا فِی لَیْلَةٍ فَقَدْ أَکْثَرَ وَأَطْیَبَ».
رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
عبدالله بن مسعود س میگوید: مردی در قبرش گذاشته میشود؛ از طرف دو پایش به سوی او میآیند، پس میگوید: هیچ راهی نیست تا به من برسید؛ زیرا بر من سورهی ملک خوانده میشد. سپس از طرف سینه یا شکمش میآیند، پس میگوید: هیچ راهی نیست تا به من برسید؛ زیرا سورهی ملک را میخواندم. و آن مانعه است و مانع عذاب قبر میشود. و سورهی ملک در تورات آمده است و کسیکه آن را در شب بخواند، عمل زیاد و نیکویی انجام داده است».
(حسن) وهو فی النسائی مختصر: «مَنْ قَرَأَ ﴿تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ﴾ کُلَّ لَیْلَةٍ؛ مَنَعَهُ اللهُ ﻷ بِهَا مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ». وَکُنَّا فِی عَهْدِ رَسُولِ اللهِ ج نُسَمِّیهَا: (الْمَانِعَةَ)، وَإِنَّهَا فِی کِتَابِ اللهِ ﻷ سُورَةٌ مَنْ قَرَأَ بِهَا فِی کُلِّ لَیْلَةٍ، فَقَدْ أَکْثَرَ وَأَطَابَ».
و در روایت نسائی به اختصار آمده است: «هرکس ﴿تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ﴾ را هر شب بخواند، خداوند عذاب قبر را از او دور میکند». و ما در عهد رسول الله ج آن را (مانعه) مینامیدیم و آن سورهای از کتاب خداست که هرکس آن را هر شب بخواند عمل زیاد و نیکی انجام داده است.
11- (الترغیب فی قراءة ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ وما یذکر معها)
([1]) قلت: إنما حسن متنه لا سنده، فإنه قال: "حدیث حسن"، یشیر إلى أن سنده ضعیف غیر واهٍ، وأنه تقوى بغیره، ولذلک حسنته هنا، وبینته فی "صحیح أبی داود" (1265)، وأما المعلقون الثلاثة فقلدوا التصحیح بغیر علم (خبط لزق)!
([2]) قلت: قد ثبت مختصراً بلفظ: "هی المانعة من عذاب القبر". فانظر "الصحیحة" (1140) وحدیث ابن مسعود هنا فی "الصحیح".
([3]) قلت: تعقبه الذهبی بأن فیه حفص بن عمر العدنی، وهو واه.
([4]) سقطت من الأصل واستدرکتها من فضائل القرآن، لابن الضریس (105/ 232) و"عبد الرزاق" (3/ 379) وغیرهما. ومنهما صححت بعض الأخطاء الأخرى.
ترغیب به قرائت سورهی یس و آنچه در فضل آن آمده است
2133-884- (1) (ضعیف) عَنْ مَعْقِلِ بْنِ یَسَارٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «قَلْبُ الْقُرْآنِ (یس)، لَا یَقْرَؤُهَا رَجُلٌ یُرِیدُ اللهَ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ؛ إِلَّا غَفَرَ اللهُ لَهُ، اقْرَءُوهَا عَلَى مَوْتَاکُمْ».
رواه أحمد وأبو داود، والنسائی واللفظ له([1])، وابن ماجه، والحاکم وصححه.
از مَعقِل بن یسار س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «قلب قرآن سوره یس است؛ هیچکس برای (کسب رضای خداوند) و (نجات در) روز قیامت آن را نمیخواند مگر اینکه خداوند متعال او را مورد مغفرت خویش قرار میدهد؛ آن را بر مردههایتان بخوانید».
2134-885- (2) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ قَلْبًا، وَقَلْبُ القُرْآنِ (یس)؛ وَمَنْ قَرَأَ (یس) کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِقِرَاءَتِهَا قِرَاءَةَ القُرْآنِ عَشْرَ مَرَّاتٍ».
زاد فی روایة: "دون (یس)"([2]).
رواه الترمذی وقال: "حدیث غریب".
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرچیزی قلبی دارد و قلب قرآن «یس» است و هرکس سوره یس را بخواند خداوند متعال در برابر آن پاداش ده بار قرائت تمام قرآن را برای او مینویسد».
2135-886- (3) (ضعیف) وَعَنْ جُنْدُبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ قَرَأَ (یس) فِی لَیْلَةٍ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ؛ غُفِرَ لَهُ».
رواه مالک وابن السنی وابن حبان فی "صحیحه"([3]). (قال المملی) س: "ویأتی فی باب ما یقوله باللیل والنهار غیر مختص بصباح ولا مساء" ذکر سورة (الدخان) [14- الذکر/10]".
از جندب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سوره یس را در شب به نیت کسب رضایت خداوند بخواند، بخشیده میشود».
10 -(الترغیب فی قراءة سورة ﴿تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ﴾)
([1]) قلت: ولیس عند الآخرین إلا الأمر بالقراءة، ثم هو عند النسائی فی "العمل" ولفظه: "و {یس} قلب. ." إشارة إلى أنه مختصر، وهو بتمامه فی "المسند"، وفی إسناده جهالة واضطراب، وهو مخرج فی "الضعیفة" (6843).
([2]) قلت: هذه الزیادة لیست عند الترمذی، ولم ترد فی شیء من أحادیث {یس}، وقد ساق جملة کبیرة منها السیوطی فی "الدر المنثور" (5/ 256 - 257)، ولا عرفت لها معنى هنا، فالظاهر أنها مقحمة. وأما المحققون الثلاثة! فعزوه للترمذی (2887) ومضوا!
([3]) قلت: فیه عنعنة الحسن البصری، وعزوه لابن السنی خطأ أو تسامح، فإنه عنده (668) عن الحسن عن أبی هریرة! وهو مخرج فی "الضعیفة"، رقم (6643)، وسیذکر هذا الخطأ فی (14 - الذکر /10).
ترغیب به قرائت سورهی کهف یا ده آیهی اول آن یا ده آیهی آخر آن
2131-1472- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ حَفِظَ عَشْرَ آیَاتٍ مِنْ أَوَّلِ سُورَةِ الْکَهْفِ، عُصِمَ مِنَ الدَّجَّالِ».
رواه مسلم - واللفظ له- وأبو داود والنسائی، وعندهما: «عُصِمَ مِنْ فِتْنَةِ الدَّجَّالِ».
وهو کذا فی بعض نسخ "مسلم"([1]).
از ابو درداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس ده آیه از ابتدای سورهی کهف را حفظ کند، از دجال در امان میماند».
و در روایت ابوداود و نسائی آمده است: «از فتنه دجال در امان میماند».
و در برخی از نسخههای مسلم نیز به همین لفظ آمده است.
0-883- (1) (شاذ) ورواه الترمذی، ولفظه: «مَنْ قَرَأَ ثَلَاثَ آیَاتٍ مِنْ أَوَّلِ الکَهْفِ؛ عُصِمَ مِنْ فِتْنَةِ الدَّجَّالِ».
و متن ترمذی چنین است: «هرکس سه آیه اول سوره کهف را بخواند از فتنه دجال مصون میماند».
2132-1473- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ قَرَأَ (الْکَهْفِ) کَمَا أُنْزِلَتْ کَانَتْ لَهُ نُورًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ مَقَامِهِ إِلَى مَکَّةَ، وَمَنْ قَرَأَ عَشْرَ آیَاتٍ مِنْ آخِرِهَا ا([2]) ثُمَّ خَرَجَ الدَّجَّالُ؛ لَمْ یُسَلَّطْ عَلَیْهِ، وَمَنْ تَوَضَّأَ ثُمَّ قَالَ: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ»؛ کُتِبَ فِی رَقٍّ، ثُمَّ طُبِعَ بِطَابَعٍ فَلَمْ یُکْسَرْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».
رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم". وذکر أن ابن مهدی وقفه على الثوری عن أبی هاشم الرومانی([3]). (قال الحافظ): وتقدم باب فی فضل قراءتها یوم الجمعة ولیلة الجمعة فی (کتاب الجمعة) [7/7- باب].
از ابو سعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سورهی کهف را چنانکه نازل شده بخواند، برای او در روز قیامت، از جایگاهش تا مکه نوری خواهد بود. و هرکس ده آیهی آخر آن را بخواند، سپس دجال خارج گردد، بر او مسلط نمیشود؛ و کسیکه وضو بگیرد و بگوید: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ»: «خداوندا! تو پاک و منزهی و ستایش لایق توست، هیچ معبود به حقی جز تو نیست، از تو طلب مغفرت میکنم و به سوی تو باز میگردم» در ورقی نوشته شده، سپس مهر شده و تا قیامت شکسته نخواهد شد».
9 - (الترغیب فی قراءة سورة (یس)، وما جاء فی فضلها)
([1]) قال الناجی فی هذه النسخة: "لم أرها". قلت: قد أشیر إلیها فی حاشیة "مسلم" (2/ 199- طبع استانبول)، وهی طبعة جیدة محققة. وکذلک أکد وجودها أحد المعلقین على مخطوطة (الناجی)، وهی ثابتة فی حدیث الدجال الطویل بلفظ: ". . فإنها جوارکم من فتنته". انظر "الصحیحة" (582). قلت: وفی الأصل هنا: (وفی روایة لمسلم وأبی داود: "من آخر سورة (الکهف)"، وفی روایة للنسائی: "من قرأ العشر الأواخر من سورة (الکهف)"). وکلتا الروایتین من روایة شعبة الشاذة، وروایة النسائی ذکرها فی "عمل الیوم واللیلة" (527/ 948)، وقد اضطرب فیها شعبة کما بینته فی "الصحیحة" (582)، والمحفوظ بلفظ (أول). انظر التعلیق التالی. (فائدة): ثم قال الناجی: "أخلَّ المصنف بالترغیب فی قراءة سورة (الفتح)، وفیه حدیث عمر فی سبب نزولها، وفی آخره: "لقد أنزلت علی اللیلة سورة لهی أحب إلی مما طلعت علیه الشمس". رواه البخاری والترمذی والنسائی وغیرهم مطولاً".
([2]) کذا وقع فی هذه الروایة: "من آخرها"، وهی شاذة، والصواب: "من أولها" کما فی الحدیث الذی قبله، والتحقیق فی "الصحیحة" برقم (2651).
([3]) قلت: ضعفه المعلقون الثلاثة هنا (2/ 353/ 2173)، وحسنوه هناک (1/ 577/ 1086)! والمرفوع صحیح لغیره، والموقوف صحیح لذاته، وهو شاهد قوی للمرفوع لأنه فی حکمه، ولا یقال بالرأی.
ترغیب به قرائت آیة الکرسی و آنچه در فضل آن آمده است
2128-1469- (1) (صحیح لغیره) عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الأَنْصَارِیِّ س: أَنَّهُ کَانَتْ لَهُ سَهْوَةٌ فِیهَا تَمْرٌ، وَکَانَتْ تَجِیءُ الغُولُ([1]) فَتَأْخُذُ مِنْهُ، قَالَ: فَشَکَا ذَلِکَ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: «فَاذْهَبْ فَإِذَا رَأَیْتَهَا فَقُلْ: بِسْمِ اللَّهِ، أَجِیبِی رَسُولَ اللَّهِ». قَالَ: فَأَخَذَهَا فَحَلَفَتْ أَنْ لَا تَعُودَ، فَأَرْسَلَهَا. فَجَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: «مَا فَعَلَ أَسِیرُکَ؟». قَالَ: حَلَفَتْ أَنْ لَا تَعُودَ. قَالَ: «کَذَبَتْ، وَهِیَ مُعَاوِدَةٌ لِلْکَذِبِ». قَالَ: فَأَخَذَهَا مَرَّةً أُخْرَى، فَحَلَفَتْ أَنْ لَا تَعُودَ. فَأَرْسَلَهَا، فَجَاءَ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: «مَا فَعَلَ أَسِیرُکَ؟». قَالَ: حَلَفَتْ أَنْ لَا تَعُودَ. فَقَالَ: «کَذَبَتْ، وَهِیَ مُعَاوِدَةٌ لِلْکَذِبِ». فَأَخَذَهَا فَقَالَ: مَا أَنَا بِتَارِکِکِ حَتَّى أَذْهَبَ بِکِ إِلَى النَّبِیِّ ج. فَقَالَتْ: إِنِّی ذَاکِرَةٌ لَکَ شَیْئًا: آیَةَ الکُرْسِیِّ، اقْرَأْهَا فِی بَیْتِکَ؛ فَلَا یَقْرَبُکَ شَیْطَانٌ وَلَا غَیْرُهُ. فَجَاءَ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: «مَا فَعَلَ أَسِیرُکَ؟». قَالَ: فَأَخْبَرَهُ بِمَا قَالَتْ. قَالَ: «صَدَقَتْ وَهِیَ کَذُوبٌ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب".
از ابو ایوب انصاری س روایت است که او انباری از خرما داشت و غولی میآمد و از آن بر میداشت. از این مساله نزد رسول الله ج شکایت کرد و رسول الله ج فرمود: «برو و هرگاه او را مشاهده کردی بگو: بسم الله، نزد رسول الله ج بیا». راوی میگوید: پی ابوایوب او را گرفت و غول قسم خورد که دیگر بر نگردد، پس او را رها کرد. سپس نزد رسول الله ج آمد و رسول الله ج فرمود: «اسیرت چه کرد؟» ابو ایوب س جواب داد: قسم خورد که برنگردد. رسول الله ج فرمود: «دروغ گفته و او عادت به دروغ گفتن دارد». راوی میگوید: دوباره او را گرفت و قسم خورد که برنگردد، پس او را رها کرد. سپس نزد رسول الله ج آمد و رسول الله ج فرمود: «اسیرت چه کرد؟» ابو ایوب س جواب داد: قسم خورد که برنگردد. رسول الله ج فرمود: «دروغ گفته و او عادت به دروغ گفتن دارد». پس دوباره او را گرفت و گفت: رهایت نمیکنم تا اینکه تو را نزد رسول الله ج ببرم. غول گفت: من چیزی به تو میآموزم: «آیة الکرسی» که چون آن را در خانهات بخوانی شیطان و موجوادت دیگر به تو نزدیک نمیشوند. پس نزد رسول الله ج آمد و رسول الله ج فرمود: «اسیرت چه کرد؟» پس آنچه غول گفته بود به رسول الله ج گفت. رسول الله ج فرمود: «راست گفته و او دروغگو است».
وتقدم حدیث أبی هریرة فی "ما یقوله إذا أوى إلى فراشه". [6- النوافل/ 9- آخره]. وستأتی أحادیث فی فضلها فی "ما یقوله دبر الصلوات" إن شاء الله. [14- الذکر/11].
(السهوة) به فتح سین: عبارت است از طاقی در دیوار که چیزی در آن میگذارند. و گفته شده: عبارت است از طاقچه؛ و گفته شده: خلوت خانه و حیات خلوت میان دو خانه میباشد. و گفته شده: چیزی شبیه طاقچه میباشد. و گفته شده: خانهای کوچک همچون انبار کوچک. (مملی میگوید): همه اینها «السهوة» نامیده میشود. و لفظ حدیث احتمال همهی آنها را دارد. اما متن برخی از طرق این حدیث معنای اول را ترجیح میدهد». و (الغول) به ضم غین: عبارت است از شیطانی که مردم را میخورد ([2]). و گفته شده: عبارت است از جنیاتی که رنگ عوض میکنند.
2129-1470- (2) (صحیح) وَعَنْ [ابْن] أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ؛ أَنَّ أَبَاهُ أَخْبَرَهُ: أَنَّهُ کَانَ لَهُمْ جَرِینٌ فِیهِ تَمْرٌ، وَکَانَ مِمَّا یَتَعَاهَدُهُ فَیَجِدُهُ یَنْقُصُ، فَحَرَسَهُ ذَاتَ لَیْلَةٍ، فَإِذَا هُوَ بِدَابَّةٍ کَهَیْئَةِ الْغُلَامِ الْمُحْتَلِمِ؛ قَالَ: فَسَلَّمَ فَرَدَّ السَّلَامَ، فَقُلْتُ: مَا أَنْتَ، جِنٌّ أَمْ إِنْسٌ؟ فَقَالَ: جِنٌّ. فَقُلْتُ: نَاوِلْنِی یَدَکَ، فَإِذَا یَدُ کَلْبٍ وَشَعْرُ کَلْبٍ، فَقُلْتُ: هَکَذَا خُلِقَ الْجِنُّ؟ فَقَالَ: لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنُّ أَنَّ مَا فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنِّی. قُلْتُ: مَا یَحْمِلُکَ عَلَى مَا صَنَعْتَ؟ فَقَالَ: بَلَغَنِی أَنَّکَ تُحِبُّ الصَّدَقَةَ، فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُصِیبَ مِنْ طَعَامِکَ. فَقُلْتُ: مَا الَّذِی یَحْرِزُنَا مِنْکُمْ؟ قَالَ: هَذِهِ الْآیَةُ: آیَةُ الْکُرْسِیِّ. قَالَ: فَتَرَکْتُهُ، وَغَدَا أُبَیَّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج، فَأَخْبَرَهُ، فَقَالَ: «صَدَقَ الْخَبِیثُ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه"، وغیره. [مضى 6- النوافل/14].
از فرزند ابی بن کعب س روایت است، پدرش به او خبر داد: آنها خرمنگاهی داشتند که در آن خرما خشک میکردند و او از آنها مواظبت میکرد که متوجه شد از آنها کم میشود؛ پس شبی به نگهبانی ایستاد و حیوانی را مشاهده کرد که به شکل انسان بالغ آمد و سلام کرد. پس جواب سلام را داده و گفتم: تو کیستی، جنی یا انسان؟ گفت: جن؛ گفتم: دستت را به من بده که همانند دست و موی سگ بود. گفتم: آیا خلقت جن به این صورت است؟ جن گفت: جنیان میدانند که در بین آنها کسی نیرومندتر و سختگیرتر از من نیست؟ گفتم: چه چیزی تو را وادار کرد که این کار را انجام دهی؟ جواب داد: به من خبر رسید که تو صدقه دادن را دوست داری، پس دوست داشتم از غذای تو بخورم. گفتم: چه چیزی ما را از شما در امان نگه میدارد؟ گفت: این آیه: آیة الکرسی. اُبَی س میگوید: او را رها کردم. و اُبَی صبح نزد رسول الله ج رفت و او را از این مساله آگاه نمود. رسول الله ج فرمود: «آن خبیث راست گفته است».
(الجرین) به فتح جیم و کسر راء: به معنای «البیدر» خرمنگاه میباشد.
2130-1471- (3) (صحیح) وَعَنْ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «یَا أَبَا الْمُنْذِرِ! أَتَدْرِی أَیُّ آیَةٍ مِنْ کِتَابِ اللهِ مَعَکَ أَعْظَمُ؟». قَالَ: قُلْتُ: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ. قَالَ: «یَا أَبَا الْمُنْذِرِ! أَتَدْرِی أَیُّ آیَةٍ مِنْ کِتَابِ اللهِ مَعَکَ أَعْظَمُ؟». قَالَ: قُلْتُ: ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ﴾. قَالَ: فَضَرَبَ فِی صَدْرِی، وَقَالَ: «[وَاللهِ] لِیَهْنَکَ الْعِلْمُ أَبَا الْمُنْذِرِ!».
رواه مسلم وأبو داود.
از ابی بن کعب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای ابا منذر! آیا میدانی بزرگترین آیه کتاب الله که به همراه داری کدام است؟» گفتم: الله و رسولش داناترند. رسول الله ج فرمود: «ای ابا منذر! آیا میدانی بزرگترین آیه کتاب الله که به همراه داری کدام است؟» گفتم: ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ٢﴾؛ رسول الله ج به سینهی من زد و فرمود: «علم گوارایت باد، ای ابا منذر».
(صحیح) ورواه أحمد وابن أبی شیبة([3]) فی کتابه بإسناد مسلم، وزادا([4]): «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ؛ إِنَّ لَهَذه الآیَة لِسَانًا وَشَفَتَیْنِ، تُقَدِّسُ الْمَلِکَ عِنْدَ سَاقِ الْعَرْشِ».
و در روایت احمد و ابن ابی شیبه علاوه بر این آمده است: «قسم به کسیکه جانم در دست اوست، این آیه یک زبان و دو لب دارد که کنار پایهی عرش پادشاه(پادشاهان خداوند متعال) را به پاکی و قداست میستاید».
0- (ضعیف) وتقدم [قبل أحادیث]([5]) حدیث أبی هریرة: «[لِکُلِّ شَیْءٍ سَنَامٌ، وَإِنَّ سَنَامَ القُرْآنِ سُورَةُ ﴿الْبَقَرَةِ﴾] وَفِیهَا آیَةٌ هِیَ سَیِّدَةُ آیِ القُرْآنِ».
از ابوهریره س روایت است: هر چیزی قله و اوجی دارد و اوج و قله قرآن سوره بقره است. و در آن آیهای است که سرور آیات قرآن است.
(ضعیف) ولفظ الحاکم: «سُورَةُ ﴿الْبَقَرَةِ﴾ فِیهَا آیَةٌ سَیِّدَةُ آیِ الْقُرْآنِ، لَا تُقْرَأُ فِی بَیْتٍ وَفِیهِ شَیْطَانٌ إِلَّا خَرَجَ مِنْهُ: ﴿آیَةُ الْکُرْسِیِّ﴾».
و لفظ حاکم چنین است: «در سوره بقره آیهای است که سرور آیات قرآن است. در هیچ خانهای خوانده نمیشود که شیطان در آن است مگر اینکه از آن خارج میشود؛ و آن آیه «آیة الکرسی» میباشد».
8 -(الترغیب فی قراءة سورة (الکهف)، أو عشر من أولهها، أو عشر من آخرها([6]))
([1]) (الغول): از جنس جن و شیاطین است. در جاهلیت معتقد بودند که غول در بیابانها به رنگهای مختلف درآمده تا مردم را گمراه نموده و هلاک نماید. پس رسول الله ج این اعتقاد را باطل نمود و فرمود: «لا غول»: «غولی نیست». چنانکه این مطلب از ابن اثیر خواهد آمد.
([2]) کذا الأصل، وقد ذکره فی "اللسان" عن ابن شمیل.
اما آنچه در مورد رنگ عوض کردن ذکر نموده، از خرافات جاهلیت است که رسول الله ج چنین اعتقاد و باوری را باطل بیان نمود و فرمود: «لا غول ولا صفر». ابن اثیر میگوید: «الغول، مفرد «الغیلان» از جنس جن و شیاطین است. اعراب بر این باور بودند که غول در بیابانها خود را به مردم نشان میدهد و به رنگ و شکلهای مختلف درمیآید و آنها را از راه گمراه و هلاک میکند. پس رسول الله ج چنین باوری در مورد غول را نفی نموده و آن را باطل بیان داشت».
([3]) قلت: عطفه على أحمد یفید أن إسنادهما واحد، ولیس کذلک، فإن مسلماً رواه (2/ 199) عن ابن أبی شیبة: حدثنا عبدالأعلى بن عبدالأعلى عن الجُرَیری بسنده عن أُبیّ. وإسناد أحمد (5/ 141) هکذا: ثنا عبدالرزاق: أنا سفیان عن سعید الجریری به.
([4]) الأصل ومطبوعة عمارة والمعلقین والمخطوطة: "وزاد" على الإفراد، وهو خطأ منافٍ للسیاق والواقع، فإن الزیادة عند أحمد أیضاً (5/ 142)، ومع أن المعلقین الثلاثة عزوه إلیه بالأرقام فلم یستفیدوا منه إلا التشبع بما لم یعطوا من التحقیق! وهو مخرج فی "الصحیحة" (3410).
([5]) فی الأصل: «قبل ثلاثة أرقام» أی: من «الضعیف» وهو عندنا –بعد الدمج- قبل ذلک بأحادیث، انظر رقم (2119-279-(2)) منه، وما بین المعقوفتین فی متن الحدیث سقط من «الصحیح» فی هذا الموطن، وأشار إلیه بالنقط فی «الضعیف» فقط، وحقه –کعادته- أن ینصص فی الهامش علیه، أو یذکره فی الکتاب الآخر. [ش].
([6]) انظر الهامشین الآتیین.