ترغیب به ذکر خداوند برای کسی که بر مرکبش سوار میشود
4471-3113- (1) (حسن صحیح) عَنْ أَبِی لَاسٍ الْخُزَاعِیِّ س قَالَ: حَمَلَنَا رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى إِبِلٍ مِنْ إِبِلِ الصَّدَقَةِ بُلَّح، فَقُلْنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا نَرَى أَنْ تَحْمِلَنَا هَذِهِ. قَالَ: «مَا مِنْ بَعِیرٍ إِلَّا فِی ذِرْوَتِهِ شَیْطَانٌ، فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ ﻷ إِذَا رَکِبْتُمُوهَا کَمَا أَمَرَکُم الله، ثُمَّ امْتَهِنُوهَا لِأَنْفُسِکُمْ، فَإِنَّمَا یَحْمِلُ اللَّهُ ﻷ».
رواه أحمد والطبرانی، وابن خزیمة فی «صحیحه»[1].
از ابو لاس خزاعی س روایت است که رسول الله ج ما را بر شتر صدقه که ضعیف بود، سوار نمود؛ گفتیم: ای رسول الله ج فکر نمیکنیم که این ما را سواری دهد. رسول الله ج فرمود: «شتری نیست مگر اینکه بر کوهان او شیطانی قرار دارد پس هرگاه خواستید بر آنها سوار شوید، خداوند را چنانکه به شما امر نموده، یاد کنید، سپس آنها را برای خود به کار گیرید، زیرا این خداوند است که [شتر را قادر به] حمل میکند».
قوله: (بلح) به ضم باء و تشدید لام؛ یعنی: شتر خسته شده و ناتوان از حرکت؛ گفته میشود: (بلح الرجل) به تخفیف لام و تشدید آن؛ زمانی که فرد خسته و ناتوان شده و قادر به حرکت نیست.
و اسم أبی لاس عبدالله بن غنمة[2] و گفته شده: زیاد میباشد. وی دو حدیث از رسول الله ج روایت نموده که یکی از آنها همین حدیث میباشد.
4472-3114-(2) (حسن صحیح) وَعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمْزَةَ بنِ عَمرٍو الأَسلَمِی؛ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «عَلَى ظَهْرِ کُلِّ بَعِیرٍ شَیْطَانٌ، فَإِذَا رَکِبْتُمُوهَا فَسَمُّوا اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ، ثُمَّ لَا تُقَصِّرُوا عَنْ حَاجَاتِکُمْ».
رواه أحمد والطبرانی وإسنادهما جید.
از محمد بن حمزة بن عمرو الأسلمی روایت است: وی از پدرش شنیده که میگفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «بر هر شتری شیطانی است، پس هرگاه بر آنها سوار شدید خداوند را یاد کنید و در بر آورده کردن نیازهایتان کوتاهی نکنید».
4473-1815- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج أَرْدَفَهُ عَلَى دَابَّتِهِ، فَلَمَّا اسْتَوَى عَلَیْهَا کَبَّرَ رَسُولُ اللَّهِ ج ثَلاثًا، وَحَمِدَ اللَّهَ ثَلاثًا، وَسَبَّحَ اللَّهَ ثَلاثًا، وَهَلَّلَ اللَّهَ وَاحِدَةً، ثُمَّ اسْتَلْقَى[3] عَلَیْهِ فَضَحِکَ، ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیَّ فَقَالَ: «مَا مِنِ امْرِئٍ یَرْکَبُ دَابَّتَهُ فَصَنَعُ مَا صَنَعْتُ؛ إِلا أَقْبَلَ اللَّهُ ﻷ إِلَیْهِ فَضَحِکَ إِلَیْهِ [کَمَا ضَحِکْتُ إِلَیْکَ][4]».
رواه أحمد.
4474-1816- (2) (ضعیف) وَعَنْ عُقْبَةِ بْنِ عَامِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ رَاکِبٍ یَخْلُو فِی مَسِیرِهِ بِاللهِ وَذِکْرِهِ؛ إِلَّا رَدِفَهُ مَلَکٌ، وَلَا یَخْلُو بِشِعْرٍ وَنَحْوِهِ؛ إِلَّا رَدِفَهُ شَیْطَانٌ».
رواه الطبرانی بإسناد حسن[5].
45 ـ (الترهیب من استصحاب الکلب والجرس فی سفر وغیره)
([1]) قلت: وعلقه البخاری فی "صحیحه"، انظر "مختصری لصحیح البخاری (1/ ص 434-242 معلق)"، وهو مخرج فی "الصحیحة" (2271).
([2]) قلت: وعلقه البخاری فی "صحیحه"، انظر "مختصری لصحیح البخاری (1/ ص 434-242 معلق)"، وهو مخرج فی "الصحیحة" (2271).
([3]) کذا الأصل تبعاً لـ "المسند"، و"جامع المسانید" (32/ 119) وکذلک فی "مجمع الزوائد" (10/ 131)، ولم یتبین لی المراد منه هنا.
([4]) زیادة من "المسند" (1/ 330)، و"مجمع الزوائد"، وأعله بضعف أبی بکر بن أبی مریم. ومع ذلک حسنه الجهلة، مغترین بقول الناجی: "ورواه بنحوه أبو داود و..." إلخ، ولیس عندهم: "ما من امرئ..." إلخ، وفیه علة أخرى وهی الانقطاع بین علی بن أبی طلحة وابن عباس.
([5]) کذا قال! وتبعه الهیثمی، وقلدهما الثلاثة، وفیه من العلل ثلاثة، بیانها فی "الضعیفة" (6688).
ترهیب از اینکه زنی به تنهایی و بدون محرم مسافرت کند
4468-3110- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا یَحِلُّ لِامْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ أَنْ تُسَافِرَ سَفَرًا یَکُونُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ فَصَاعِدًا إِلَّا وَمَعَهَا أَبُوهَا، أَوْ أَخُوهَا، أَوْ زَوْجُهَا، أَوِ ابْنُهَا، أَوْ ذُو مَحْرَمٍ مِنْهَا».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی وابن ماجه.
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای زنی که به الله و روز آخرت ایمان دارد، جایز نیست سه روز یا بیشتر به مسافرت برود مگر اینکه پدرش یا برادرش یا همسرش یا فرزندش یا یکی از محارمش او را همراهی کند».
وفی روایة للبخاری ومسلم: «لَا تُسَافِرِ الْمَرْأَةُ یَوْمَیْنِ مِنَ الدَّهْرِ إِلَّا وَمَعَهَا ذُو مَحْرَمٍ مِنْهَا أَوْ زَوْجُهَا»[1].
و در روایت بخاری و مسلم آمده است: «جایز نیست زنی دو روز به مسافرت برود مگر اینکه یکی از محارمش یا همسرش همراه او باشد».
4469-3111- (2) (صحیح) وَعَنِ ابنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «لَا یَحِلُّ لِامْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ أَنْ تُسَافِرَ ثَلَاثًا إِلَّا وَمَعَهَا ذُو مَحْرَمٍ مِنْهَا».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای زنی که به الله و روز آخرت ایمان دارد جایز نیست که سه روز به مسافرت برود مگر اینکه یکی از محارمش او را همراهی کند».
4470-3112- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لَا یَحِلُّ لِامْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ تُسَافِرُ مَسِیرَةَ یَوْمٍ وَلَیْلَةٍ إِلَّا مَعَ ذِی مَحْرَمٍ عَلَیْهَا».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای زنی که به الله و روز آخرت ایمان دارد جایز نیست که یک شبانه روز به مسافرت برود مگر اینکه یکی از محارمش او را همراهی کند».
(صحیح) وفی روایة: «مَسِیرَةَ یَوْمٍ».
و در روایتی «یک روز» آمده است.
(صحیح) وفی أخرى: «مَسِیرَةَ لَیْلَةٍ إِلَّا وَمَعَهَا رَجُلٌ ذُو مَحْرَمٍ مِنْهَا».
و در روایتی دیگر آمده است: «مسیر یک شب مگر اینکه یکی از محارم او را همراهی کند».
رواه مالک، والبخاری ومسلم، وأبو داود والترمذی وابن ماجه، وابن خزیمة فی «صحیحه»[2].
44 ـ (الترغیب فی ذکر الله لمن رکب دابته)
([1]) قال الناجی (205/ 2): "اللفظ الأول لیس فی "البخاری" بلا شک، إنما هو فی مسلم وأبی داود والترمذی، وهو عند ابن ماجه بلفظ: "لا تسافر المرأة"، وأما لفظه الثانی فلمسلم، ورواه الشیخان أیضاً نحوه فی حدیث دون قوله: (من الدهر) ".
قلت: وأما المعلقون الثلاثة، المدعون للتحقیق، فلم یتورعوا عن التدلیس وتعمیة الحقیقة على القراء عمداً أو جهلاً، فقالوا: "رواه البخاری (1197)، ومسلم (827)"!! والرقم الأول یشیر إلى الحدیث الذی أشار إلیه الناجی، وفیه حدیث الباب مختصراً جداً بلفظ: "لا تسافر المرأة یومین إلا معها زوجها أو ذو محرم": والرقم الثانی یشیر إلى حدیث آخر فی النهی عن الصلاة بعد العصر والفجر! وصواب رقم الروایة الأولى عند مسلم (1340)، والأخرى (1338/ 2)، وهم اغتروا بالرقم الذی وضعه (محمد فؤاد عبدالباقی)، وهو غیر دقیق لأنه یشیر إلى طرف من الحدیث الذی جاء فی "الحج" کاملاً، وتقدم الطرف الذی أشار إلیه فی "الصلاة"! وهم لحداثتهم وجهلهم لا ینتبهون لمثل هذه الاصطلاحات!
([2]) هنا فی الأصل: "وفی روایة لأبی داود وابن خزیمة: أن تسافر بریداً". وهی شاذة، فحذفتها من هنا، وبیان ذلک فی "الضعیفة" (2727)، وأما الجهلة الثلاثة فشملوها بالتصحیح!
ترهیب از اینکه مردی به تنهایی یا فقط با یک همسفر مسافرت کند و آنچه در مورد زیادی همسفران آمده است
4463-3107- (1) (صحیح) عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لَوْ أَنَّ النَّاسَ یَعْلَمُونَ مِنَ الوَحْدَةِ مَا أَعْلَمُ، مَا سَارَ رَاکِبٌ بِلَیْلٍ وَحْدَهُ».
رواه البخاری والترمذی، وابن خزیمة فی «صحیحه».
ابن عمر ب روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «اگر آنچه من دربارهی - خطرات- تنها سفر کردن میدانم، مردم نیز میدانستند، هیچ سوارهای به تنهایی در شب به مسافرت نمیرفت».
4464-1813- (1) (منکر) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: «لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ج مُخَنَّثِی الرِّجَالِ، الَّذِینَ یَتَشَبَّهُونَ بِالنِّسَاءِ، وَالْمُتَرَجِّلَاتِ مِنَ النِّسَاءِ الْمُتَشَبِّهات بِالرِّجَالِ، وَرَاکِبَ الْفَلَاةِ وَحْدَهُ».
رواه أحمد من روایة الطیب بن محمد، وبقیة رواته رواة «صحیح» [مضی 18- اللباس/6].
4465-3108- (2) (حسن صحیح) وَعَنْ عَمْرِو بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ: أَنَّ رَجُلًا قَدِمَ مِنْ سَفَرٍ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ صَحِبْتَ؟». قَالَ: مَا صَحِبْتُ أَحَدًا. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الرَّاکِبُ شَیْطَانٌ، وَالرَّاکِبَانِ شَیْطَانَانِ، وَالثَّلَاثَةُ رَکْبٌ».
رواه الحاکم وصححه، وروى المرفوع منه مالک وأبو داود والترمذی وحسنه، والنسائی، وابن خزیمة فی «صحیحه» وبوب علیه: «باب النهی عن سفر[1] الإثنین، والدلیل على أن ما دون الثلاثة من الـمسافرین عصاة؛ إذ النبی ج قد أعلم أن الواحد شیطان والاثنین شیطانان، ویشبه أن یکون معنى قوله: «شیطان» أی: عاص کقوله: ((شیاطین الإنس والجن)) معناه: عصاة الإنس والجن» انتهى.
از عمرو بن شعیب از پدرش از جدش روایت است که مردی از مسافرت آمد و رسول الله ج به او فرمود: «با چه کسی همراه بودی؟». گفت: همراهی نداشتم. رسول الله ج فرمود: «به تنهایی سفر کردن و دو نفری سفر کردن عمل شیطان است [و شیطان به چنین سفری فرامیخواند] و سه نفری سفر کردن با جماعت سفر کردن است»[2].
ابن خزیمه میگوید: «شیطان در اینجا به معنای «عاصی» نافرمان و گنهکار میباشد چنانکه در آیات الهی آمده است: (شیاطین الإنس والجن) یعنی انسانها و جنیان گنهکار و نافرمان».
4466-3109- (3) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «الْوَاحِدُ شَیْطَانٌ، وَالِاثْنَانِ شَیْطَانَانِ، وَالثَّلَاثَةُ رَکْبٌ».
رواه الحاکم وقال: «صحیح على شرط مسلم».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: « به تنهایی سفر کردن و دو نفری سفر کردن عمل شیطان است [و شیطان به چنین سفری فرامیخواند] و سه نفری سفر کردن با جماعت سفر کردن است».
4467-1814- (2) (ضعیف)[3] وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «خَیْرُ الصَّحَابَةِ أَرْبَعَةٌ، وَخَیْرُ السَّرَایَا[4] أَرْبَعُ مِائَةٍ، وَخَیْرُ الْجُیُوشِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ، وَلَنْ[5] یُغْلَبَ اثْنَا عَشَرَ أَلْفًا مِنْ قِلَّةٍ».
رواه أبو داود والترمذی، وابن خزیمة وابن حبان فی«صحیحیهمـا»، وقال الترمذی: «حدیث حسن غریب، ولا یسنده کبیر أحد [غیر جریر بن حازم][6]». وذکر أنه روی عن الزهری مرسلاً.
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج فرمودند: «بهترین همراهان، چهار نفر هستند؛ و بهترین دسته(ی نظامی) چهارصد نفرند و بهترین لشکر، چهارهزار نفر. و دوازده هزار نفر هرگز به خاطر کمی تعداد شکست نمیخورند».
43 ـ (ترهیب المرأة من أن تسافر وحدها بغیر محرم)
([1]) الأصل: (سیر)، وکذا فی مطبوعة "صحیح ابن خزیمة" (4/ 151)، والصواب ما أثبته کما یدل علیه السیاق.
([2]) در معنای حدیث بنگر به توضیح خطابی در تحفة الأحوذی (5/ 260).
شیخ آلبانی رحمهالله میگوید: «طبری گفته است: «این، رهنمود و هشداری بازدارنده برای کسی است که از تنهایی میترسد؛ وگرنه، به تنهایی سفر کردن [برای مردان] حرام نیست. کسی که به تنهایی به بیابان میرود یا شب را در خانه به تنهایی میگذراند، هر آن ممکن است که بترسد؛ به ویژه اگر قلبی ضعیف و اندیشهای سست داشته باشد. البته مردم در اینباره گوناگوناند؛ لذا این هشدارِ بازدارنده، به خاطر بازداشتن از خطرات احتمالی تنهایی است و نشان میدهد تنها به مسافرات رفتن و به کلی، تنهایی، کراهت دارد و کراهت دربارهی دو نفر که با هم هستند، از یکی بودن و تنهایی، کمتر است». [صحیح الجامع، ش: 3524؛ السلسلة الصحیحة، ش: 62]. مصحح
([3]) این حکم یکی از تراجعات شیخ البانی میباشد چنانکه در ابتدا این حدیث را صحیح میدانستند [صحیح الجامع (3278)، و الصحیحة (986)] اما پس از بازبینی و تحقیق مجدد آن را در میان احادیث ضعیف قرار دادند. [ضعیف الترغیب - معارف – (1814) و ضعیف الموارد (205 / 1663)]. نگا: تراجعات الألبانی (ص: 12). مصحح
([4]) جمع (السریة) به معنای بخشی از لشکر. از این جهت «سریه» نامیده شده چون این بخش از لشکر شبانه حرکت میکنند. بر وزن «فعیلة» به معنای «فاعلة» میباشد.
([5]) الأصل: (ولم)، والتصویب من "أبی داود" وغیره، ولفظ الترمذی: (ولا).
([6]) زیادة من "الترمذی" (1555). وجریر فی حفظه شیء، وخالفه اللیث بن سعد فأرسله. وهو الراجح کما حققته فی الطبعة الجدیدة للمجلد الثانی من "الصحیحة" (986).
ترهیب از نگهداری سگ مگر برای شکار یا نگهبانی از گله
4456-3100- (1) (صحیح) عَنِ ابنِ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَنِ اقْتَنَى کَلْبًا إِلَّا کَلْبَ صَیْدٍ أَوْ مَاشِیَةٍ؛ فَإِنَّهُ یَنقُصُ مِنْ أَجْرِهِ کُلَّ یَوْمٍ قِیرَاطَانِ».
رواه مالک والبخاری ومسلم والترمذی والنسائی[1].
از ابن عمر ب روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس سگی جز سگ شکاری و سگ گله نگه دارد، هر روز دو قیراط[2] از ثواب اعمالش کاسته میشود».
وفی روایة للبخاری: أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنِ اقْتَنَى کَلْبًا لَیْسَ بِکَلْبِ مَاشِیَةٍ أَوْ ضَارِیَةٍ[3]، نَقَصَ کُلَّ یَوْمٍ مِنْ عَمَلِهِ قِیرَاطَانِ».
و در روایت بخاری آمده است: رسول الله ج فرمودند: «هرکس از سگی جز سگ گله و سگ شکاری نگهداری کند، هر روز دو قیراط از ثواب اعمالش کاسته میشود».
ولـمسلم: «أَیُّمَا أَهْلِ دَارٍ اتَّخَذُوا کَلْبًا إِلَّا کَلْبَ مَاشِیَةٍ، أَوْ کَلْبَ صَائِدٍ؛ نَقَصَ مِنْ عَمَلِهِمْ کُلَّ یَوْمٍ قِیرَاطَانِ».
و در روایت مسلم آمده است: «اهل خانهای که سگی جز سگ گله و سگ شکاری نگه دارند، هر روز دو قیراط از ثواب اعمالشان کاسته میشود».
4457-3101- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ أَمْسَکَ کَلْبًا فَإِنَّهُ یَنْقُصُ مِنْ عَمَلِهِ کُلَّ یَوْمٍ قِیرَاطٌ، إِلَّا کَلْبَ حَرْثٍ أَوْ مَاشِیَةٍ».
رواه البخاری ومسلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سگی نگه دارد هر روز قیراطی از ثواب اعمالش کاسته میشود مگر سگ نگهبان و سگ گله».
وفی روایة لـمسلم: «مَنِ اقْتَنَى کَلْبًا، لَیْسَ بِکَلْبِ صَیْدٍ وَلَا مَاشِیَةٍ وَلَا أَرْضٍ، فَإِنَّهُ یَنْقُصُ مِنْ أَجْرِهِ قِیرَاطَانِ کُلَّ یَوْمٍ».
و در روایت مسلم آمده است: «هرکس سگی جز سگ شکار و سگ گله و سگ زمین زراعی [سگ نگهبان] نگه دارد، هر روز دو قیراط از ثواب اعمالش کاسته میشود».
4458-3102- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مُغَفَّلٍ س قَالَ: إِنِّی لَمِمَّنْ یَرْفَعُ أَغْصَانَ الشَّجَرَةِ عَنْ وَجْهِ رَسُولِ اللَّهِ ج وَهُوَ یَخْطُبُ فَقَالَ: «لَوْلَا أَنَّ الکِلَابَ أُمَّةٌ مِنَ الأُمَمِ لَأَمَرْتُ بِقَتْلِهَا، فَاقْتُلُوا مِنْهَا کُلَّ أَسْوَدَ بَهِیمٍ، وَمَا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ یَرْتَبِطُونَ کَلْبًا؛ إِلَّا نَقَصَ مِنْ عَمَلِهِمْ کُلَّ یَوْمٍ قِیرَاطٌ إِلَّا کَلْبَ صَیْدٍ، أَوْ کَلْبَ حَرْثٍ، أَوْ کَلْبَ غَنَمٍ».
از عبدالله بن مغفل س روایت است، رسول الله ج خطبه میخواند و من جزو کسانی بودم که شاخهی درخت خرما را از صورتش کنار میزدم؛ ایشان فرمود: «اگر سگها امتی از امتها نبودند[4]، دستور به قتل آنها میدادم و هر سگ کاملا سیاه را بکشید؛ و اهل خانهای نیستند که از سگی نگهداری میکنند مگر اینکه از اعمال آنها هر روز یک قیراط کم میشود مگر اینکه سگ شکاری یا سگ مزرعه یا سگ گله باشد».
رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن»، وابن ماجه؛ إلا أنه قال: «وَمَا مِنْ قَوْمٍ اتَّخَذُوا کَلْبًا إِلَّا کَلْبَ مَاشِیَةٍ، أَوْ کَلْبَ صَیْدٍ، أَوْ کَلْبَ حَرْثٍ؛ إِلَّا نَقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ کُلَّ یَوْمٍ قِیرَاطَانِ».
و در روایت این ماجه آمده است: «هیچ گروهی نیست که سگ نگهداری کند مگر اینکه سگ گله یا سگ شکاری یا سگ مزرعه باشد، مگر اینکه هر روز از ثواب آنها به اندازهی دو قیراط کم میشود».
4459-3103- (4) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: وَاعَدَ رَسُولَ اللهِ ج جِبْرِیلُ ÷ فِی سَاعَةٍ أَن یَأْتِیَهُ، فَجَاءَتْ تِلْکَ السَّاعَةُ وَلَمْ یَأْتِهِ، قَالَت: وَکَانَ بِیَدِهِ عَصًا فَطَرَحَهَا مِنْ یَدِهِ، وَهُوَ یَقُولُ: «مَا یُخْلِفُ اللهُ وَعْدَهُ وَلَا رُسُلُهُ». ثُمَّ الْتَفَتَ فَإِذَا جِرْوُ کَلْبٍ تَحْتَ سَرِیرِهِ، فَقَالَ: «مَتَى دَخَلَ هَذَا الْکَلْبُ؟». فَقُلتُ: وَاللهِ مَا دَرَیْتُ؟ فَأَمَرَ بِهِ فَأُخْرِجَ، فَجَاءَ جِبْرِیلُ ÷، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ ج: «وَعَدْتَنِی فَجَلَسْتُ لَکَ وَلَمْ تَأْتِنی»، فَقَالَ: مَنَعَنِی الْکَلْبُ الَّذِی کَانَ فِی بَیْتِکَ، إِنَّا لَا نَدْخُلُ بَیْتًا فِیهِ کَلْبٌ وَلَا صُورَةٌ.
رواه مسلم.
از عایشه ل روایت است که میگوید: جبرئیل ÷ به رسول الله ج وعده داد که در ساعتی مشخص به دیدنش میآید. آن لحظه فرا رسید، ولی جبرئیل نیامد. رسول الله ج عصایی را که در دستش بود به زمین انداخت و فرمود: «الله و پیامآورانش خلاف وعده نمیکنند». سپس متوجه شد که تولهسگی زیر تخت اوست. فرمود: «این سگ چه وقت داخل شده؟». گفتم: به خدا قسم آمدنش را متوجه نشدم. پس رسول الله ج بیرون راندن آن از خانه دستور داد؛ سپس جبرئیل آمد. رسول الله ج فرمود: «به من وعده دادی، منتظر ماندم ولی نیامدی؟!». گفت: سگی که در خانهات بود مانع ورودم شد. ما به خانهای که در آن سگ و تصویر باشد وارد نمیشویم.
4460-3104- (5) (صحیح) وَعَنْ بُرَیْدَةَ س قَالَ: احْتَبَسَ جِبْرِیلُ عَلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ لَهُ: «مَا حَبَسَکَ؟»، فَقَالَ: «إِنَّا لَا نَدْخُلُ بَیْتًا فِیهِ کَلْبٌ».
رواه أحمد، ورواته رواة «الصحیح».
از بریده س روایت است که: جبریل از آمدن نزد رسول الله ج تأخیر نمود، پس رسول الله ج به او فرمود: «علت تأخیرت چه بود؟». گفت: «ما [فرشتگان] به خانهای که در آن سگ باشد وارد نمیشویم».
4461-3105– (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَتَانِی جِبْرِیلُ فَقَالَ: إِنِّی کُنْتُ أَتَیْتُکَ البَارِحَةَ فَلَمْ یَمْنَعْنِی أَنْ أَکُونَ دَخَلْتُ عَلَیْکَ البَیْتَ الَّذِی کُنْتَ فِیهِ إِلَّا أَنَّهُ کَانَ فِی بَابِ البَیْتِ تِمْثَالُ الرِّجَالِ، وَکَانَ فِی البَیْتِ قِرَامُ سِتْرٍ فِیهِ تَمَاثِیلُ، وَکَانَ فِی البَیْتِ کَلْبٌ، فَمُرْ بِرَأْسِ التِّمْثَالِ الَّذِی بِالبَابِ فَلْیُقَطَّعْ فَیَصیرَ کَهَیْئَةِ الشَّجَرَةِ، وَمُرْ بِالسِّتْرِ فَلْیُقَطَّعْ، وَیُجْعَلْ مِنْهُ وِسَادَتَیْنِ مُنْتَبَذَتَیْنِ تُوطَآنِ، وَمُرْ بِالکَلْبِ فَیُخْرَجْ». فَفَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج، وَکَانَ ذَلِکَ الکَلْبُ جِرْوًا لِلْحُسَینِ أَوِ للحَسَنِ تَحْتَ نَضَدٍ لَهُ، فَأُمِرَ بِهِ فَأُخْرِجَ».
رواه أبو داود والترمذی - واللفظ له – وقال: «حدیث حسن صحیح»، والنسائی وابن حبان فی «صحیحه». [مضی هنا/33].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جبریل نزد من آمد و به من گفت: شب گذشته نزد تو آمدم و هیچ چیزی مانع ورودم نشد مگر وجود مجسمهی مردانِ جلو در و پردهی نازکی در خانه که روی آن تصاویری بود و سگی که در خانه بود؛ پس سر مجسمهای که در خانه بود قطع کن تا همچون درختی گردد و پرده را به تکههای مختلف درآورده و از آن دو بالش مفروش که بر آن نشسته میشود، بساز و سگ را خانه بیرون کن».
رسول الله ج چنین عمل نمود؛ و آن تولهسگ برای حسن یا حسین بود که زیر تخت رسول الله ج رفته بود که دستور داد بیرونش کنند.
(النَّضَد) به فتح نون و ضاد: عبارت است از تخت؛ چون کالا بر آن چیده و مرتب میشود. [«نضد» در اصل به معنای چیدن و مرتب کردن میباشد.]
4462-3106- (7) (حسن صحیح) وَعَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ س: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ج وَعَلَیْهِ الْکَآبَةُ، فَسَأَلْتُهُ مَا لَهُ؟ فَقَالَ: «لَمْ یَأْتِین جِبْرِیلُ مُنْذُ ثَلَاثٍ». فَإِذَا جِرْوُ کَلْبٍ بَیْنَ بُیُوتِهِ... فَبَدَا لَهُ جِبْرِیلُ عَلَیْهِ السَّلَامُ، فَهَشَّ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ ج، فَقَالَ:«مَا لَکَ لَمْ تَأْتِنِی؟». فَقَالَ: «إِنَّا لَا نَدْخُلُ بَیْتًا فِیهِ کَلْبٌ وَلَا تَصَاوِیرُ».
رواه أحمد، ورواته محتج بهم فی «الصحیح»[5]. ورواه الطبرانی فی «الکبیر» بنحوه. وقد روى هذه القصة غیر واحد من الصحابة بألفاظ متقاربة، وفیمـا ذکرنا کفایة.
از اسامة بن زید س روایت است: بر رسول الله ج وارد شدم که آثار اندوه بر چهرهاش هویدا بود، علتش را پرسیدم؟ فرمود: «سه روز است که جبریل نزدم نیامده». در این هنگام توله سگی بین خانههای پیامبر مشاهده شد... پس جبریل برای پیامبر آشکار شده و رسول الله ج مشتاقانه به او گفت: «چرا نزدم نیامدی؟». فرمود: ما در خانه ای که سگ و تصویر در آن باشد وارد نمیشویم».
42 ـ (الترهیب من سفر الرجل وحده أو مع آخر فقط، وما جاء فی: خیر الأصحاب عدة[6])
([1]) قلت: والسیاق له؛ إلا أنه قال: "نقص. . " إلى آخره، لیس عنده: "فإنه ینقص"، وهو عند البخاری (5481)؛ إلا أنه قال: "إلا کلب ماشیة أو ضاریاً". ومنه یبدو أن المؤلف لفق الحدیث من روایتین! وقد مضى له أمثلة.
([2]) هر قیراط به اندازهی بزرگی کوه احد است. صحیح بخاری شمارهی حدیث 47
([3]) الأصل: (صید)، والتصویب من البخاری (5480- فتح).
([4]) ﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا طَٰٓئِرٖ یَطِیرُ بِجَنَاحَیۡهِ إِلَّآ أُمَمٌ أَمۡثَالُکُم ...﴾ [الأنعام: 38] «هیچ جننبدهای در زمین نیست و نه هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند، مگر اینکه امتهایی مانند شما هستند». مصحح
([5]) قلت: فی إسناده (5/ 203) (الحارث بن عبدالرحمن)، وهو العامری، لیس من رجال "الصحیح"، وقد وثقه غیر واحد، ولم یروِ عنه إلا واحد، والقصة محفوظة عن جمع من الصحابة کما أشار إلى ذلک المؤلف، لکن لیس فی شیء من طرقهم قوله فی الکلب: "فأمر به فقتل"، فهو منکر، أو شاذ على الأقل، ولذلک حذفته مشیراً إلیه بالنقط، ولا یقویه روایة الطبرانی التی عقب بها المؤلف، فإنها عنده فی "المعجم الکبیر" (1/ 125/ 387) من طریق خالد بن یزید العمری... ولفظه: "قال أسامة: فوضعت یدی على رأسی فصحت، فقال: ما لک یا أسامة؟ فقلت: کلب، فأمر به النبی ج فقتل..."، فإن العمری هذا کذاب، وهو مخرج فی "الضعیفة" (6778). وانظر "صحیح الترغیب" هنا، و"آداب الزفاف" (190-197/ المکتبة المعارف).
([6]) یشیر بذلک إلى حدیث ابن عباس: خیر الصحابة أربعة. . . "، وهو ضعیف [وسیأتی].
4453-3098- (1) (صحیح) عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «الطِّیَرَةُ شِرْکٌ، الطِّیَرَةُ شِرْکٌ، وَمَا مِنَّا إِلَّا، وَلَکِنَّ اللَّهَ یُذْهِبُهُ بِالتَّوَکُّلِ».
رواه أبو داود - واللفظ له -، والترمذی، وابن حبان فی «صحیحه»، وقال الترمذی: «حدیث حسن صحیح».
از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فال بد زدن از مصادیق شرک است و هیچیک از ما نیست مگر اینکه به نحوی دستخوش فال بد زدن میشود لیکن الله ﻷ با توکل [به او] آن را از بین میبرد».
(قال الحافظ): «قال أبو القاسم الأصبهانی[1] وغیره: «فی الحدیث إضمـار، والتقدیر: وما منا إلا وقد یقع فی قلبه شیء من ذلک؛ یعنی قلوب أمته، ولکن الله یذهب ذلک عن قلب کل من یتوکل على الله، ولا یثبت على ذلک». هذا لفظ الأصبهانی، والصواب ما ذکره البخاری وغیره أن قوله: «وما منا...». إلى آخره من کلام ابن مسعود؛ مدرج غیر مرفوع. (قال الخطابی): وقال محمد بن إسماعیل: «کان سلیمـان بن حرب ینکر هذا الحرف ویقول: لیس من قول رسول الله ج، وکأنه قول ابن مسعود». وحکى الترمذی عن البخاری أیضا عن سلیمـان بن حرب نحو هذا[2]».
(حافظ میگوید): «هیچیک از ما نیست مگر اینکه در قلب او چیزی از آن وارد میشود، یعنی وارد قلوب امت میشود؛ ولی خداوند آن را از قلب کسی که بر خدا توکل کند دور میکند و این وضعیت در او ثابت نمیماند».
4454-1812- (1) (ضعیف) وَعَن قَطَن بْنِ قَبِیصَة عَنْ أَبِیهِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «الْعِیَافَةُ، وَالطِّیَرَةُ، وَالطَّرْقُ؛ مِنَ الجِبْتِ».
رواه أبو داود والنسائی، وابن حبان فی «صحیحه».
وقال أبو داود: «(الطرق): الزجر، و (العیافة): الخط». [و (الجبت) بکسرالجیم: کل ماعبد من دون الله][3]. [مضی هنا/32].
4455-3099- (2) (حسن لغیره) وَعَن أَبِی الدَّردَاء س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لَنْ ینالَ الدَرجاتِ العُلى مَنْ تَکَهَّنَ أوِ اسْتَقْسَم، أو رَجَع مِنْ سَفرٍ تَطَیُّراً».
رواه الطبرانی والبیهقی، وأحد إسنادی الطبرانی ثقات. [مضی 32- باب].
از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «به درجات بالا نمیرسد کسی که پیشگویی یا فالگیری کند یا به خاطر فالگیری با پرنده از سفرش برگردد».
41 ـ (الترهیب من اقتناء الکلب إلا لصید أو ماشیة)
([1]) فی کتابه "الترغیب والترهیب" (1/ 309)، وصححت منه خطأً کان فی الأصل.
([2]) قلت: والراجح عندی أنه مرفوع من قوله ج کما هو مبین فی "الأحادیث الصحیحة" (430)؛ ولذلک جعلته بین الأهلة".
([3]) زیادة مما سبق هناک، والحدیث حسنه الجهلة کما حسنوه هناک تقلیداً لغیرهم، وذکرت علته ثمة.