ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
کونستان ویرژیل اسلامشناس رومانیایی
کونستان ویرژیل گیورگیو (1916-1992م) دانشمند، نویسنده و اسلامشناس رومانیایی در کتاب محمد پیغمبری که از نو باید شناخت مینویسد: «قطع نظر از صفات اخلاقی قابل ستایش محمد، آن مرد پیش از مبعوثشدن به پیغمبری، دارای نبوغ بود و اگر نبوغ نداشت، به پیامبری برگزیده نمیشد». [محمد پیغمبری که از نو باید شناخت؛ ترجمۀ ذبیح الله منصوری 37- 38].
مستر جون دی فینرات انگلیسی میگوید: «محمد بزرگترینِ خیرخواهان نوع بشر و ظهورش نشانه یکی از عالیترین عقول در تمام عالم است. و اگر آسیا بخواهد به فرزندانِ خود بنازد، سزاوار است که به این رادمرد بزرگ و بیمانند در جهان افتخار کند، البته یکی از ظلمهای شدید است اگر بخواهیم حق این مرد بزرگوار را ادا نکنیم؛ زیرا او همان کسی است که در هنگام ظهورش، عرب در درجهای از انحطاط و توحش بود که بر ما مخفی نیست و باز میبینیم که پس از بعثت او، و بر اثر انواری که دیانت اسلام در دلهای آنانی که با میل به آن گرویدند، افروخت، چگونه اوضاع آن سامان دگرگون شد. بر همین اساس است که تردید در بعثت محمد را باید تردید در قدرت خداوندی دانست که حاکم بر تمام جهان و جهانیان است». [نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد، از حسین وجدانی 71].
پروفیسور آنه ماری اسلامشناس آلمانی
پروفسور آنهماری شیمل اسلامشناس معاصر آلمانی، در کتاب محمد، رسول خدا مینویسد: «محمد مثلِ اعلای همه زیباییهای انسان است، زیرا شریفترین صفات معنوی نیز از سراپایش هویداست». [محمد، رسول خدا؛ ترجمۀ حسن لاهوتی ص59].
جرجیس سیل (1697-1736م) نویسنده انگلیسی میگوید: «محمد ج بهترین و نیکوترین اخلاق را داشت و کاملاً برعکس آن بود که دشمنانش معرفیاش میکنند؛ او منزه از هر بدی و پلیدی بود و کسی بود که برای اصلاح اخلاق بشر به پا خاست». [نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد؛ از حسین وجدانی ص 75].
توماس کارلایل نویسنده اسکاتلندی
توماس کارلایل: تاریخنگار، ریاضیدان، فیلسوف و نویسنده اسکاتلندی نوشته است: «او [پیامبر گرامی اسلام ج] جوان متفکری بود و دوستانش به او لقب «امین» داده بودند، زیرا نمونه صدق و وفا بود.
آری! در گفتار و پندار خود درستکار بود و همه دیده بودند که هیچ کلمهای از دهانش خارج نمیشود که در آن حکمت و پندی نباشد. من دربارهاش شنیدهام که غالباً خاموشی پیشه میکرد و در جایی که سودی در سخن [گفتن] نمیدید، دم فرو میبست و چون لب به سخن میگشود، گفتارش سراسر پند، فضل، اخلاص و حکمت بود.
در هیچ موضوعی وارد نمیشد، مگر آنکه شبهاتش را بزداید و تاریکیهایش را روشن سازد و پرده از حقیقت بردارد و اعماق آن را بشکافد و به راستی سخن گفتن باید چنین باشد، و گرنه خاموشی بهتر از آن است!
محمد ج دارای سیمایی زیبا، نورانی و قامتی نیکو بود، رنگش فریبنده و چشمان درخشنده سیاهی داشت. محمد ج مردی سریع التأثیر بود، ولی بسیار خوش قلب، پاکطینت، تیزهوش، دلپاک، جوانمرد و در دل شبهای تار بسان چراغ پرفروغی بود که با آن فضا را روشن میساخت. مردی بود که منش بزرگ و متعالی داشت و در هیچ مدرسهای پرورش نیافت و هیچ آموزگاری به او درسی نیاموخت؛ زیرا بالطبع از مدرسه و آموزگار بینیاز بود. زندگانی را تنها در قلب صحراها به سر برد. به راستی چقدر شیرین و جذاب است حکایت او با خدیجه! چگونه در ابتدا برای آن زن به جهت تجارت به شام میرفت و مأموریت خود را در بازارهای شام با بهترین شیوه و از روی دوراندیشی و امانت انجام میداد و چگونه سپاسگزاری و محبت آن زن نسبت به محمد ج روز به روز بیشتر و قویتر میشد و چون پیوند زناشویی در میانشان برقرار شد، خدیجه زنی چهل ساله بود، در صورتی که محمد ج بیش از بیست و پنج سال نداشت، اما ناگفته نماند با وجود کبر سن خدیجه، هنوز آثاری از زیبایی و خوشرویی در او باقی بود. محمد ج با همسر خود در کمال توافق، الفت، صفا و خوشی به سر برد و هیچکس را جز او دوست نمیداشت». [نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد؛ از حسین وجدانی ص135-136].