اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

پیامبر اکرم ج در انظار دیگران نمونه‌ای از گواهی اندیشمندان غیر مسلمان درباره پیامبر اکرم ج

پیامبر اکرم ج در انظار دیگران

نمونه‌ای از گواهی اندیشمندان غیر مسلمان درباره پیامبر اکرم ج

غربی‌ها از زمانه‌های گذشته‌ به این تصور بودند که رسول الله ج شخص خودخواه و جاه طلب بود که به نیرنگ خویشتن را به قله‌های آسایش رسانید!! اما خوش‌بختانه با گذشت زمان و پیشرفت علم، از شخصیت والای پیامبر اکرم ج، ویژگی‌های منحصر به فرد وی و حقانیت داشته‌های علمی ایشان شناخت بیشتر و بهتری پیدا کردند. همچنین برخی خاورشناسان غربی از جاده‌ انصاف نسبت به پیامبر اسلام خارج نشده شرافتمندانه رفتار‌کردند و در تحقیقات شان تحول مثبت ایجاد کردند.

از جانب دیگر در اواخر قرن نوزدهم و بیستم، نویسندگان متعهد مسلمان، برای آشناکردن غیر مسلمانان با اسلام و پیامبر اکرم ج دست به کار شدند و آثار بی‌شماری به زبان‌های مختلف اروپایی منتشر ساختند و انتقادها و تردیدهای خاورشناسان را با دلایل و اسلوب علمی پاسخ گفتند.

از سوی دیگر استادان مسلمان دانشگاه‌های غربی به طرحِ علمیِ فرهنگ اسلامی در مجامع به شیوه‌ای که قشر منور الفکر و متفکر اروپا و امریکا را تحت تأثیر قرار دادند تا جایی که با گذشت هر سال صدها کتاب در اروپا و امریکا درباره اسلام و پیامبر اکرم ج طبع و نشر می‌شود و از ویژگی‌ها و کمال پیامبر اکرم ج سخن به میان می‌آورند.

ما در اینجا مختصری از دیدگاه‌های صاحب‌نظران و دانش‌مندان غربی و غیر مسلمان را که در مورد شخصیت عالی رسول الله ج گفته‌اند با شما شریک می‌سازیم؛ هرچند برای بیان عظمت و جایگاه والای نبی کریم ج نیازی به دیدگاه و تأیید اندیشمندان غربی هم نیست؛ چون الله أ جناب ایشان را با بهترین اوصاف انسانی و ستوده توصیف کرده است و ما منحیث مسلمان به رسالت و نبوت آنجناب ج ایمان داریم، و نیازی به این اقوال و گفته‌های دیگران نداریم. اما علت ذکر آن به دو چیز برمی‌گردد:

یکی: سخنان خاورشناسان درباره پیامبر اکرم ج را بخاطری ذکر می‌کنیم تا بعضی از مسلمانانی که از اسلام فقط نام آن را می‌دانند، آن‌ها را بخوانند و آنچه را که غیر مسلمانان دربارۀ پیامبرشان ـ که پیروی از او رها کرده‌اند ـ می‌گویند، بخوانند. شاید آغازی برای بازگشت راستین آن‌ها به سوی دینشان باشد، و تذکری باشد به کسانی که کورکورانه به دنبال فرهنگ غربی‌ها اند، تا بدانند که دانشمندان غربی، چگونه پیامبر اکرم ج را می‌ستایند و شخصیت ایشان را ارج می‌نهند و او را مقتدا و پیشوای بزرگ جهان معرفی می‌کنند!

دوم: غیر مسلمانان آن را بخوانند تا به خود آیند و حقیقت این پیامبر امین ج را از زبان هم کیشان خود بشناسند. امید است که به سوی اسلام هدایت شوند و این سرآغازی برای جستجوی راستین و جدی برای شناخت این دین بزرگ باشد.

مطلب هفتم: برخورد نیک پیامبر اکرم ج با اسیران جنگی و اقلیت‌های غیر مسلمان (اهل ذمه)

مطلب هفتم: برخورد نیک پیامبر اکرم ج با اسیران جنگی و اقلیت‌های غیر مسلمان (اهل ذمه)

پیامبر اکرم ج در مورد اسیران جنگی اصل و قاعده عمومی را گذاشتند که سرشار از عطوفت و مهربانی و شفقت بود که در هیچ نظامی از نظام‌های بشری مثیل و نظیر ندارد، ایشان ج در نخستین غزوه‌ای که مسلمانان افرادی را اسیر کردند، این قوانین را وضع نموده و بر یاران تأکید نمود که: «با اسیران به خوبی رفتار کنید» [المعجم الصغیر از طبرانی (409)]. به همین دلیل یاران پیامبر اکرم ج آنقدر با اسیران به نیکی رفتار می‌کردند که اگرخودشان خرما می‌خوردند، به اسیران نان می‌دادند و این درحالی بود که نان در آن زمان کمیاب و خرما، فراوان بود.

آری اسلام دین رحمت و مهربانی و شفقت است حتی با دشمن اسیر شده، چون الله متعال بندگان مؤمنش را به خوشرفتاری و احسان در برابر اسیران و غذا دادن به آنان تشویق و ترغیب می‌کند و با این کار، آنان را به نعمت‌های آخرت وعده می‌دهد طوریکه می‌فرماید: ﴿وَیُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡکِینٗا وَیَتِیمٗا وَأَسِیرًا٨ [الإنسان: 8] «‏و طعام را با وجود محبت و حاجت خود، به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند».

شاگردان معلم اخلاق ج در هر جا و در موضوعی توصیه‌های مربی گرامی شان را روی دیده‌های شان قرار می‌دادند و هرگز از آن تخطی نمی‌کردند، این بزرگواران نمونه‌ای از انسانیت را برای جهان ارایه داشتند ایشان باقی مانده غذای خود را به اسیران نمی‌دادند؛ بلکه بنابر توصیه پیامبر اکرم ج غذای پس مانده اسیران را جمع می‌کردند و خودشان می‌خوردند. ابوعزیز، برادر مصعب بن عمیر س از آنچه برایش پیش آمده بود، می‌گوید: من اسیری در میان گروهی از انصار بودم آنگاه که مرا از بدر آوردند. لذا هرگاه آنان غذای چاشت یا شب می‌آوردند، بنابر توصیه پیامبر اکرم ج که نسبت به ما کرده بود، ابتدا آن را به من تقدیم می‌کردند و خودشان خرما می‌خوردند و هرگاه به دست کسی تکه نانی می‌افتاد، آن را به من تقدیم می‌کرد و من شرم می‌کردم و آن را رد می‌کردم و او نیز دوباره آن را به سوی من برمی‌گرداند و آن را دست نمی‌زد! [المعجم الکبیر از طبرانی (977) و سیره ابن هشام (1/645)]

ابن هشام می‌گوید: این ابوعزیز پس از نضر بن حارث پرچمدار لشکر مشرکان بود. [سیره ابن هشام (1/645)] یعنی وی فردی عادی نبود؛ بلکه یکی از سرسخترین دشمنان مسلمانان بود، زیرا جز افراد دلیر و بی‌باک و سران قوم، کسی نمی‌تواند پرچم را حمل کند.

این پیامبر رحمت ج است که با همه خلایق از باب مهربانی پیش می‌رود و بر رعایت رأفت و شفقت، نیکی، عدالت درباره تمام انسان‌های روی زمین تأکید فراوان می‌نماید به طوری که مسلمانان موظف‌اند با کسانی که در جبهه نبرد اسیر می‌شوند، رفتاری انسانی و اخلاقی داشته باشند و با آن‌ها به نیکی رفتار کنند و هرگز مجاز به کشتن و یا تعرض، اذیت و آزار و شکنجه آن‌ها نیستند. بر خلاف رسم و عادت معمول آن روزها، در جبهه‌های جنگ و نبرد که غالبا با شکنجه وکشتن اسیران همراه بود، پیامبر اکرم ج جلوه دیگری از وجود رحمانی‌شان را نشان دادند و با اسیران هم‌چون مهمان رفتار می‌کردند.

پیامبراکرم ج در اقدام بی‌نظیر دیگر با اسیران، اسیران باسواد جنگ بدر را اختیار داد تا در بدل تعلیم دادن اطفال مسلمانان می‌توانند آزادی خود را کسب نمایند؛ دیگران نیز با پرداخت مبلغی از چهار هزار درهم تا هزار درهم آزاد گردند. و افراد فقیر و نیازمند را بدون پرداخت فدیه آزاد نمود. از آنجا که اسیران مکه خواندن و نوشتن می‌دانستند و اهل مدینه، بی‌سواد بودند. بنابراین، پیامبر اکرم ج دستور داد که هر یک از اسیران که پول ندارد، به ده نوجوان مسلمان خواندن و نوشتن بیاموزد و وقتی این نوجوانان مهارت خواندن و نوشتن را کسب می‌کردند، آن اسیر آزاد می‌شد. همچنان پیامبر اکرم ج بر تعدادی از اسراء منت نهاد و آن‌ها را بدون گرفتن فدیه آزاد کرد که از جمله آن‌ها مطلب بن حنطب و صیفی بن ابی رفاعه و ابوعزه جمحی بودند. همچنان بر دامادش ابوالعاص نیز منت نهاد و او را بدون فدیه آزاد کرد به شرط اینکه دست از سر دختر ایشان زینب بردارد. ماجرا از این قرار بود که اهل مکه برای پرداخت فدیه اسیران خود اموال و کسانی را به مدینه فرستادند. زینب دختر رسول خدا هم اموالی به مدینه فرستاد تا فدیه شوهرش ابوالعاص پرداخت شود و ضمن این اموال، گردنبندی را که مادرش خدیجه در شب عروسی به او هدیه داده بود، فرستاد. پیامبر اکرم ج چشمش به آن گردنبند افتاد و سخت متأثر شد و ازمسلمانان اجازه گرفت که ابوالعاص را بدون فدیه آزاد کند؛ مسلمانان نیز اجازه دادند، پیامبر اکرم ج از ابوالعاص عهد گرفت که زینب را به مدینه بفرستد. ابوالعاص هم زینب را آزاد گذاشت و زینب هجرت نمود. سعد بن نعمان که به نیت عمره به مکه رفته بود ابوسفیان، او را زندانی کرد، عمرو پسر ابوسفیان درمیان اسیران بدر بود.پیامبر اکرم ج عمرو را نزد پدرش ابوسفیان فرستاد و ابوسفیان نیز سعد را آزاد کرد.

این برخورد پیامبر اکرم ج از جهات بسیاری از اهمیت ویژه‌ و فوق‌العاده‌ای در مسائل سیاسی و استراتژیکی برخوردار است و نشان دهنده کاردانی و هوش بسیار بالا و رأفت قلب و مهربانی پیامبر اکرم ج و توجه ایشان به اقشار ضعیف و نیازمند جامعه می‌باشد.

در ادامه برخورد نیک پیامبر اکرم ج با اسیران، آنجناب ج یهودیان بنی‌قینقاع و بنی‌نضیر را پس از آنکه علیه ایشان ج و مسلمانان فتنه و توطئه ایجاد کردند به اسارت درآورد لیکن دستور آزادی آنان را صادر کرد ولی آنان را از مدینه اخراج نمود. در فتح مکه نیز تنها چند نفر انگشت شمار از مردان مکه به جرم توطئه گری کشته شدند، اما زنان و کودکان و سایر مردان همگی به دستور پیامبر اکرم ج آزاد شدند. به کتب سیرت مراجعه شود.

آری! فطرت پاک و سالم، شکنجه و آزار رساندن به بشریت را نمی‌پذیرد؛ بلکه فطرت‌های پاک به شکنجه حیوانات و پرندگان نیز راضی نمی‌شوند. پیامبر اکرم ج صحابه بزرگوار را نیز به اساس این رحمت و شفقت تربیت کرده بود. ایشان به اصحاب کرام می‌فرمود: «الرَّاحِمُونَ یَرْحَمُهُمُ الرَّحْمَنُ ارْحَمُوا أَهْلَ الْأَرْضِ یَرْحَمْکُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ»، «کسانی که به دیگران رحم می‌کنند پروردگار رحمن به آنان رحم می‌کند؛ پس رحم کنید بر کسانی که در زمین‌اند تا کسی که در آسمان است بر شما رحم کند». [سنن ابو داود (4941)]. بنابراین، صحابه کرام شاگردان مدرسه نبوت نمونه عملی رحمت و شفقت و مهربانی برای همه بشریت اعم از مسلمان و غیر مسلمان بودند.

برخورد نیک پیامبر اکرم ج با اهل ذمه یا اقلیت‌های دینی:

اهل کتابی که در قلمرو اسلام زندگی کنند و مطابق قرارداد «ذمّه» از حکومت اسلامی تبعیت نمایند، «اهل ذمّه» یا «اقلّیت‌های دینی» نامیده می‌شوند. ایشان می‌توانند با استفاده از قرارداد «ذمّه»، از مزایای حقوقی و آزادی‌های شایسته مقام انسانی بهره‌مند شوند. اسلام خواهان ایجاد محیط امن و هم زیستی مسالمت آمیز بین اقلّیت‌های دینی گوناگون در قلمرو حکومت اسلامی است که از طریق انعقاد قرارداد «ذمّه» بین آنان و حکومت اسلامی حاصل می‌شود و تا زمانی که بر ضدّ اسلام و مسلمانان توطئه نکنند، در کشور اسلامی کاملاً آزادند و مسلمانان وظیفه دارند با آن‌ها به عدالت و نیکی رفتار کنند، ولی اگر بر ضدّ اسلام و مسلمانان با کشورهای دیگر ارتباط بگیرند حکومت اسلامی موظف است جلوی فعّالیّت آن‌ها را بگیرند و هرگز آن‌ها را دوست خود ندانند.

پس از اینکه پیامبر اکرم ج به مدینه هجرت کرد و مطمئن شدکه می‌تواند قوانین جامعه جدید اسلامی را به اجرا بگذارد و وحدت اعتقادی و سیاسی و نظامی را در جامعه اسلامی عملی کند، به برقراری ارتباط با غیر مسلمانان پرداخت. هدف، این بود که صلح و صفا و امنیت و نیکبختی و آرامش، در منطقه حاکم شود و منطقه را تحت لوای وحدت منطقه‌ای گرد آورد؛ آن جناب ج برای این منظور قوانینی را به اجرا در آورد که همه آن‌ها ایثار و آسانگیری نسبت به غیرمسلمانان بود و در جهان سرشار از تعصب و غلو، بی‌سابقه به نظر می‌رسید.

نزدیکترین همسایگان غیرمسلمان مدینه یهودیان بودند، آنان، اگرچه در باطن، دشمن مسلمانان بودند، اما در ظاهرشان نشانه‌ای از مقاومت و خصومت دیده نمی‌شد؛ بنابراین پیامبر ج با یهودیان، قراردادی امضاء نمود و در آن به آن‌ها آزادی کامل در دین و مالشان داد و به هیچ وجه با آنان سیاست تبعید، خصومت و مصادره اموال را در پیش نگرفت. پیامبر اکرم ج برای گسترش صلح در منطقه، با طوایف دیگر نیز به اقتضای زمان و اوضاع، قراردادهای مشابهی منعقد کرد.

در قلمرو اسلام جان و مال اهل ذمه محفوظ است و کسی حق تعرض بر آن‌ها را ندارد، پیامبر اکرم ج در این مورد می‌فرماید: «مَنْ قَتَلَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ لَمْ یَجِدْ رِیحَ الْجَنَّةِ، وَإِنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ سَبْعِینَ عَامًا» [سنن نسایی (4749)]. «کسی که فردی از اهل ذمه را به قتل برساند، بوی خوش بهشت به مشام وی نخواهد رسید. حال آن که بوی خوش بهشت از فاصلۀ هفتاد سال به مشام می‌رسد».

همچنان پیامبر اکرم ج به مسلمانان دستور داد که نباید بر اهل کتاب جور و ستم صورت گیرد و نباید چیزی از آن‌ها گرفته شود در حالیکه راضی نیستند و نباید به چیزی مکلف شوند که فوق طاقت و قدرتشان باشد. چنانکه می‌فرماید: «أَلَا مَنْ ظَلَمَ مُعَاهِدًا، أَوِ انْتَقَصَهُ، أَوْ کَلَّفَهُ فَوْقَ طَاقَتِهِ، أَوْ أَخَذَ مِنْهُ شَیْئًا بِغَیْرِ طِیبِ نَفْسٍ، فَأَنَا حَجِیجُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» [سنن ابو داود (3052)]. «آگاه باشید؛ کسی که بر کافرِ هم پیمان خود ستم کند و یا پیمانش را بشکند و یا او را به کاری بیش از توانش وادارد و یا بدون رضایتش از او چیزی بگیرد، در روز قیامت من خصم اویم و او را بازخواست خواهم کرد».

طوریکه دیدیم پیامبر اکرم ج از رحمت و رأفت عام و عطوفت تام بهره‌مند بود، این رحمت و مهربانی آنجناب ج اختصاص به مسلمانان نداشت. آن جناب ج همان‌گونه که بر هدایت مردم مکه و سایر قبایل مشرک تلاش بسیار داشت، برای هدایت اهل کتاب نیز چنین بود و به تعبیر قرآن «حریص بر هدایت مردم بود» و این مسئله یکی از جلوه‌های اساسی رحمت ایشان بر عالمیان است.


مطلب ششم: شجاعت پیامبر گرامی ج

مطلب ششم: شجاعت پیامبر گرامی ج

یکی از بارزترین دلایل شجاعت پیامبر گرامی ج این است که دعوتش را به تنهایی آغاز کرد و در برابر کفار و سرداران قریش مقاومت نمود تا اینکه الله تعالی، او را پیروز گردانید. رسول اکرم ج هیچگاه نگفت: من، تنهایم و همه مردم در برابرم ایستاده‌اند؛ بلکه بر الله توکل نمود و مردم را آشکارا به دین حق فرا خواند. وی، شجاعترین مردم بود و از همه آنان، قاطعیت بیشتری داشت. در مواضعی که سایر مردم، فرار می‌کردند، ایشان، ثابت قدم می‌ماند. شجاعت ایشان ج در غزوه بدر آنگاه که با لشکری که سه برابر لشکر مسلمانان بود دلیرانه ایستاد، در غزوه احد وقتی اشاعه شهادت رسول اکرم ج پخش شد و مردم از میدان معرکه فاصله گرفتند ایشان ج شجاعانه ایستاد و هراسی به خود راه نداد، در غزوه احزاب در مقابل لشکر ده هزاری مشرکان و خطر عهدشکنان قبایل یهود دلیرانه ایستاد، در غزوه حنین هنگامی که مسلمانان پشت کردند و برگشتند، پیامبر اکرم ج همچنان مرکبش را به سوی کفار می‌راند و مردم را به برگشت صدا می‌زد، اگر همچو قائد شجاع و با ثبات و صبور در مقابل لشکر دشمن قرار نمی‌داشت لشکر اسلام هرگز پیروز نمی‌شدند. [الرسول القائد از محمود شیت خطاب 1/436]

آری شجاعت والای پیامبر اکرم ج از روزهای نخستین دعوت آشکار بود ایشان به تنهایی با مشرکان موضوعی را در میان می‌گذاشت و از مسئله‌ای سخن می‌گفت که عقل‌هایشان آن را نمی‌پذیرفت و ترس از رویارویی با مشرکان و اعتراض و مسخره آنان ایشان را از آشکار نمودن این قضیه باز نداشت و با این عمل برای امت خود شگفت‌ترین و زیباترین نمونه‌های آشکار کردن حق در برابر باطل را با شجاعت تام ارائه داد؛ گرچه آن‌ها بر ضد حق متحد و منسجم گردیده بودند و برای جنگ با او تمام توان و نیروی خود را به کار گرفته بودند.

شجاعت در میدان معرکه:

علی س می‌گوید: در جنگ بدر خود را در حالی یافتم که ما به پیامبر ج پناه می‌بریم و او نزدیکترین فرد ما به دشمن بود و در آن روز شجاع‌ترین فرد ما پیامبراکرم ج بود. [مسند امام احمد (654)]

در جنگ احد، پیامبر اکرم ج در این جنگ به شدت مجروح گردید، چهره مبارکش خونین شد، دندان‌هایش شکست و از ناحیه سر به شدت آسیب دید و اینگونه صبر و ثبات و شجاعتش در این نبرد سنگین، به نمایش درآمد و هویدا گردید.

سهل بن سعد س از آن روز بزرگ و از زخمی شدن پیامبر اکرم ج سخن به میان آورد و گفت: به الله سوگند، من می‌دانم که چه کسی زخم رسول الله ج را شستشو می‌داد و چه کسی آب می‌ریخت و زخم آن جناب ج با چه چیزی مداوا گردید. علی بن ابی طالب س آب می‌ریخت و فاطمه ل زخم را شستشو می‌داد. هنگامی که فاطمه ل متوجه شد آب، باعث افزایش خونریزی می‌شود، قطعه‌ای حصیر برداشت و آن را سوزاند و بر زخم گذاشت. در نتیجه، خونریزی متوقف شد. [صحیح مسلم (1790)]

عباس بن عبدالمطلب س رسول الله ج را در نبرد حنین چنین توصیف می‌نماید: هنگامی که مسلمانان پشت کردند و برگشتند، پیامبر اکرم ج همچنان مرکبش را به سوی کفار می‌راند. من که افسار مرکبش را به دست داشتم، سعی می‌نمودم که آن را نگه دارم تا به سرعت پیش نرود. در این اثنا پیامبر اکرم ج می‌فرمود: «أَنَا النَّبِیُّ لَا کَذِبْ، أَنَا ابْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبْ» یعنی:‌ «من، پیامبری هستم که دروغ نمی‌گوید؛ من، فرزند عبدالمطلب هستم». [صحیح مسلم (1776)]

و در بازگشت از غزوۀ ذات‌الرقاع، پیامبر اکرم ج و یارانش قصد قیلوله و استراحت در دره‌ای دارای درختان خاردار نمودند. هر کسی زیر درختی به استراحت پرداخت. رسول اکرم ج نیز در گوشه‌ای زیر درختی خوابید. جابر بن عبدالله س می‌گوید: ما هنوز زیاد نخوابیده بودیم که متوجه شدیم، رسول الله ج ما را فرا می‌خواند. وقتی نزد ایشان گرد آمدیم، بادیه نشینی را در حضور ایشان دیدیم. رسول الله ج فرمود: این مرد در حالی که من خوابیده بودم، شمشیر مرا برداشته بود و گفت: چه کسی تو را از دست من نجات می‌بخشد؟ من گفتم: الله و اکنون او اینجا نشسته است... جابر س می‌گوید: رسول الله ج او را سرزنش و تهدید ننمود. اسم آن مرد بادیه‌نشین غورث بن حارث بود». [صحیح بخاری (2910)]

بلی اوج شجاعت شگفت انگیز رسول گرامی ج در جنگ‌ها هنگامی نمایان می‌شد که ایشان خود فرماندهی جنگ‌ها را بر عهده می‌گرفت و در میدان کارزار فرو می‌رفت و مسلمانان را به جنگ در راه الله و برای پیروزی رسالتی که بر عهده گرفته بود و به آن ایمان آورده بود تشویق می‌کرد. ایشان هیچ وقت از میدان جنگ و نبرد فرار نکرد. حتی در جنگ احد وقتی که بیشتر مسلمانان شکست خورده بودند، ایشان ثابت قدم همچنان در برابر تیر باران دشمنان ایستاده بود و می‌جنگید و مبارزه می‌کرد.

شجاعت در غیر جنگ:

انس بن مالک س دربارۀ شجاعت پیامبر گرامی ج در غیر جنگ‌ها می‌گوید: پیامبر ج بهترین و شجاع‌ترین فرد مردم بود. شبی مردم مدینه ترسیدند. به همین دلیل به سوی منبع آن صدا رفتند. پیامبر ج در حالی که خبر را کسب کرده بود به سویشان آمد. در حالی که سوار بر اسب زین نشده ابو طلحه بود و شمشیری به گردن داشت فرمود: «لَمْ تُرَاعُوا لَمْ تُرَاعُوا». «نترسید نترسید» سپس فرمود: «وَجَدْنَاهُ بَحْرًا» أَوْ قَالَ: «إِنَّهُ لَبَحْرٌ»: «این اسب خیلى سریع بود». یعنی مردم مدینه با شنیدن این صدای عجیب ترسان از خانه خارج می‌شوند تا بدانند چه اتفاقی افتاده است.

آنان پیامبر ج را می‌بینند که به تنهایی بر روی اسپی بدون زین از جانب صدا به سوی آن‌ها می‌آید و آن‌ها را آرام می‌نماید. زیرا شرایط این گونه سرعتی را می‌طلبید. همچنین شمشیرش را به گردنش آویخته بود. زیرا ممکن است به کاربرد آن نیاز باشد. به آن‌ها گفت اسپی که همراهش بود نامش بحر یعنی دریا بود به عبارت دیگر سریع بود. بنابراین پیامبر ج منتظر خروج مردم نماند تا برای کسب خبر همراه ایشان بیایند.

و قبل از رفتن بسوی غزوه احد پیامبر اکرم ج با یارانش مشورت کرد. آنان معتقد به جنگیدن خارج مدینه بودند. اما پیامبر ج نظر دیگری داشت. نظر آن‌ها را پرسید. اصحاب ج از نظرشان پشیمان شدند. زیرا پیامبر ج نظر دیگری داشت. انصار گفتند: ما نظر پیامبر ج را رد کرده و به کناری نهاده‌ایم. به همین دلیل به پیش ایشان رفتند و گفتند: هر چه شما دستور دهید انجام می‌دهیم. پیامبر گرامی ج فرمود: «إِنَّهُ لَیْسَ لِنَبِیٍّ إِذَا لَبِسَ لَأْمَتَهُ أَنْ یَضَعَهَا حَتَّى یُقَاتِلَ» [مسند احمد (14787)]. «برای هیچ پیامبری شایسته نیست که هر گاه برای دفاع از امتش لباس جهاد بر تن کند سپس آنرا از تن در آورد، تا اینکه با دشمنان بجنگد».

مطلب پنجم: شفقت و مهربانی بی‌نظیر پیامبر اکرم ج بر خصوم و دشمنان

مطلب پنجم: شفقت و مهربانی بی‌نظیر پیامبر اکرم ج بر خصوم و دشمنان

پیامبر اکرم ج جلوۀ رحمت و لطف الله متعال در زمین بود، ایشان نه تنها به انسان‌ها، بلکه به همۀ موجودات عالم به نظر رحمت و مرحمت می‌نگریست و بر این اساس با آنان رفتار می‌کرد، الله متعال در مورد آنجناب ج می‌فرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ١٠٧ [الأنبیاء: 107] «ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم».

آری، پیامبر اکرم ج نسبت به همۀ مردمان رحمت می‌ورزید و با محبت رفتار می‌نمود، چون ایشان ج پیام آور رحمت و شفقت الهی در جهان بود، لذا با مؤمن و کافر، مسلمان و مشرک بر همین اساس رفتار می‌کرد و خواهان هدایت و نجات همگان بود، ایشان ج نسبت به همه سخت دلسوز بود، چنان دلسوزی که کسی نمی‌توانست در صداقت و محبت ایشان تردیدی به دل راه دهد، ایشان نمی‌خواست منکران حق و کفار به کفر خودشان باقی بمانند، و به آتش جهنم وارد شوند، این دلسوزی به حدی بودکه الله متعال خطاب به آنجناب ج فرمود: ﴿لَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ أَلَّا یَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ٣ [الشعراء: 3] «شاید از این که ایمان نمی‌آورند جان خودرا - از شدت اندوه - هلاک کنی».

این در حالی بود که مشرکان از هیچگونه آزار و اذیت پیامبر اکرم ج دریغ نمی‌ورزیدند، از سرزنش و آزار و تهدید و تحقیر آنجناب ج خوددارى نمی‌کردند،گاهى ایشان را دیوانه مى‌‏خواندند، گاهی خاک و خاشاک را به سر و رویشان مى‌‏ریختند. ساحر و جادوگرش و دروغگو و شاعر و داستان سرا مى‌‏خواندند، گاهی در نکوهش ایشان شعر مى‌‏سرودند و گاهی کودکان و بردگان خود را وا مى‌‏داشتند تا آنجناب ج را با سخنان زشت و ناپسند یاد کنند. پیامبر اکرم ج در اشاره به آزار و اذیت مشرکین چنین فرمود: «لَقَدْ أُوذِیتُ فِی اللَّهِ وَمَا یُؤْذَى أَحَدٌ» [سنن ابن ماجه (515) وحلیة الأولیاء (6/333) و سلسلة الأحادیث الصحیحة (2222)]. «چنان در راه الله اذیت شدم که هیچ کسی مثل من اذیت نخواهد نشد». آری در شهر خودش، در مملکت خودش، بدست بیگانه و اقربای خودش، مورد آزار و اذیت قرار گرفت.

سیزده سال حضور پیامبر اکرم ج و مسلمانان در شهر مکه همراه بود با شکنجه و آزار و اذیت‌های شدید مشرکین، با آن همه دشمنی‌ها چه در آغاز دعوت و چه بعد از هجرت، و على الرغم آن همه توطئه، جنگ و لشکرکشى‌ها در برابر پیامبر اکرم ج، آن جناب ج بعد از فتح مکه، بر درِ کعبه ایستاد و خطاب به قریش فرمود: هان! قریشیان! چه مى‌گویید؟ فکر مى‌کنید با شما چه خواهم کرد؟ قریشیان گفتند: تو برادرى بزرگوار و فرزند برادرى کریم و بزرگوارى. سپس آنجناب ج فرمود: من آنچه را می‌گویم که برادرم یوسف گفت: «لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللهُ لَکُمْ وَهُو أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» «امروز بر شما سرزنشى نیست. الله شما را مى‌آمرزد و او مهربانترین مهربانان است». [السنن الکبری از بیهقی (18275) تاریخ المدینة از ابن شبة (2/723)]. دیدیم که پیامبر اکرم ج در برابر دشمنان دیروزش شدت را به شفقت، تندی را به رحمت، وکینه و دشمنی‌ها را به بخشش و گذشت پیراست.

در روز فتح مکّه سعد بن عُباده س در حالی که پرچمدار انصار بود به ابو سفیان گفت: ای ابو سفیان! «الیَوْمَ یَوْمُ المَلْحَمَةِ، الیَوْمَ تُسْتَحَلُّ الکَعْبَةُ» «امروز روز کشتار و جنگ و انتقام است، امروز روز شکسته شدن حرمت کعبه است». وقتی ابو سفیان این سخن سعد س را به پیامبر ج در میان گذاشت آنجناب ج فرمود: «کَذَبَ سَعْدٌ، وَلَکِنْ هَذَا یَوْمٌ یُعَظِّمُ اللَّهُ فِیهِ الکَعْبَةَ، وَیَوْمٌ تُکْسَى فِیهِ الکَعْبَةُ» «سعد دروغ گفته، بلکه امروز روزیست که الله تعالی کعبه را در آن تعظیم می‌کند و روزیست که کعبه با کسوه آراسته می‌شود». [صحیح بخاری (4280)]

آری، هیچ فردی به اندازه پیامبر اکرم ج مورد آزار و اذیت قرار نگرفته است. ولی با این همه آزار و اذیت‌ها دشمنان و خصوم خویش را عفو می‌کرد و درمی گذشت و از کسی انتقام نمی‌گرفت. از ام المؤمنین عایشه ل روایت است که فرمود: «مَا انْتَقَمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِنَفْسِهِ فِی شَیْءٍ یُؤْتَى إِلَیْهِ حَتَّى یُنْتَهَکَ مِنْ حُرُمَاتِ اللَّهِ، فَیَنْتَقِمَ لِلَّهِ» [صحیح بخاری (6786)]. «و پیامبر ج بخاطر اذیتی که به ایشان می‌رسید، انتقام نمی‌گرفت مگر اینکه به دین الله، بی‌حرمتی می‌شد.آنگاه، بخاطر آن، انتقام می‌گرفت».

مطلب چهارم: حرص پیامبر اکرم ج بر نشر اسلام، نه درگیری

 مطلب چهارم: حرص پیامبر اکرم ج بر نشر اسلام، نه درگیری

بدون شک همه پیامبران الهی با دو هدف اساسی از طرف الله متعال در میان بشر مبعوث شده‌اند، یکی برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالقش، تا از بندگی وپرستش هر موجودی غیر از خالق که در کلمه طیبه «لا اله الا الله» خلاصه می‌شود اجتناب ورزد. و هدف دومی برقراری روابط حسنه میان افراد جامعه، بر اساس عدالت و صلح و صفا و تعاون و احسان است.

دعوت و رسالت پیامبر گرامی ما ج نیز بر اساس «یَا أَیُّهَا النَّاسُ، قُولُوا: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ) تُفْلِحُوا» (ای مردم! لا اله الا اللّه بگویید تا رستگار شوید) [صحیح السیرة النبویه از البانی 1/142]، و نجات انسان‌ها از گمراهى به نور اسلام بود، و در راه دستیابى به این هدف، همواره صلح را بر جنگ، و دوستى را بر دشمنى ترجیح مى‌داد؛ البته این ترجیح دادن به نوبه خود یک اصلی بود؛ نه شکلى و ظاهرى. طوریکه دیدیم پیشنهاد دهنده صلح حدیبیه شخص رسول الله ج بود.

وقتی سخن از غزوات و نبردهای پیامبر اکرم ج به میان می‌آید، باید اهداف و عوامل این نبردها را چه در آغاز نبرد، و چه در اثنای نبرد و چه پس از نبرد مد نظر بگیریم. زیرا پیامبر اکرم ج به طور کلى، بر اساس یکى از این دو هدف به جنگ تن مى‌داد:

یکی حفظ کیان اسلام: چون برخى از نبردهای رسول اکرم ج دفاعى، و بخاطر دفعِ تجاوز دشمن به سرزمین اسلام بود. مانند غزوه احد و خندق که کاملاً دفاعى بودند.

هدف دوم بخاطر رفعِ موانع موجود بر سر راه دعوت به اسلام انجام مى‌شد. البته مشرکان عرب از روز نخست مانعِ هرگونه دعوت به اسلام بودند، و اجازه نمى‌دادند که دعوت پیامبر اکرم ج بین مردم انتشار پیدا کند، به همین سبب برخوردهاى خشونت آمیز مشرکان مکه با پیامبر ج و مسلمانان بود، که پیوسته ایشان را تهدید و سرکوب و شکنجه‌هاى روحى و جسمى مى‌کردند، که همین سرکوب‌ها و شکنجه‌ها، باعث هجرت مسلمانان به حبشه و مدینه شد.

همچنان دو ماجرای غادرانه و غم انگیز دیگر، حادثه رَجیع و حادثه بِئر مَعونه که ده‌ها تن از مبلّغانِ و حافظان قرآن مسلمان توسط قبایل پیمان شکن قتل عام شدند؛ این در حالى بود که از آنان براى تعلیم اسلام دعوت شده بود.

همچنان برخی از نبردهای پیامبر اکرم ج بخاطر پیش گیرى حملات مترقبه دشمن، و دیگرى بخاطر واکنش به پیمان شکنى و فتنه انگیزى مشرکین بود. مثلا در سال پنجم هجرى، پیامبر اکرم ج آگاهى یافت که قبیله بنى مصطلق آمادگی هجوم به مدینه را دارند، ایشان ج هم در اقدامى پیش گیرانه به آنان حمله کرد. [رحیق مختوم ص (346-348)].

همچنین یهودیان مدینه در پى نقض صلح، مجازات و تبعید شدند، و خیبر نیز به سبب فتنه انگیزى ساکنانش فتح شد.

ناگفته نماند که در جنگ‌های پیش گیرانۀ پیامبر اکرم ج و نیز جنگى‌های که در واکنش به پیمان شکنى و فتنه انگیزى قبایل صورت گرفت، در واقع، طرف مقابل ابتدا قصد هجوم، و یا دشمنى پنهانى داشتند. ازاین رو، این گونه جنگ‌ها را مى‌توان پاسخ به تهدید کیان دولت اسلامى، و داراى ماهیت دفاعى دانست، که بر اساس عمق تهدیدات دشمن واقع می‌شد.