1- از ابن عباس ب روایت شده که رسول اللهr [در دعا] میفرمودند: «اَللَّهُمَّ لَکَ أَسْلَمْتُ، وَبِکَ آمَنْتُ، وَعَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ، وَإِلَیْکَ أَنَبْتُ، وَبِکَ خَاصَمْتُ، اَللَّهُمَّ إِنَّی أَعُوذُ بِعِزَّتِکَ، لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ أَنْ تُضِلَّنِی، أَنْتَ الْحَیُّ الَّذِی لاَ یَمُوتُ وَالْجِنُّ وَالإِنْسُ یَمُوتُونَ: خدایا! تسلیم تو شدم و به تو ایمان آوردم و بر تو توکل کردم و به سوی تو برگشتم و به خاطر تو با دیگران دشمنی کردم. خدایا! هیچ معبودی جز تو نیست، به عزتت پناه میبرم که مرا گمراه نکنی، تو ذات جاویدی هستی که هرگز نمیمیرد در حالی که جن و انس میمیرند»[1].
در این دعا از ضلالت و گمراهی به خدا پناه برده شده است، گمراهی همان انحراف از راه راست خداوند و دین حنیف او است.
اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ لَکَ أَسْلَمْتُ» یعنی: خدایا تسلیم تو شدم و به اوامر و نواهی تو گردن نهادم، جار و مجرور «لک» پیش انداخته شده تا بیانگر حصر و اختصاص باشد، یعنی: فقط تسلیم تو شدم، و نه کسی جز تو.
اینکه میگوید: «وَبِکَ آمَنْتُ» یعنی: به ذات والای تو و هر آنچه از صفات کمال که شایسته و برازنده آن است ایمان آورده و آن را تصدیق کردم، ایمان به هر آنچه که بندگانش را به ایمان بدان دستور داده مانند ایمان به فرشتگان و پیامبران و روز آخرت در [ذیل] ایمان به خداوند سبحان قرار میگیرد.
اینکه میگوید: «وَعَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ» یعنی: کارم را به تو سپردم، و نه کس دیگری
اینکه میگوید: «وَإِلَیْکَ أَنَبْتُ» یعنی: به سوی عبادت تو و هر آنچه به تو نزدیک میکند بازگشتم، و از هر چه جز آن روی برگرداندم.
اینکه میگوید: «وَبِکَ خَاصَمْتُ» یعنی:به یاری تو دلیل آورده و ایستادگی میکنم و با دلایل و استدلالهایی که به من دادهای با دشمنانت و دشمنان دین کشمکش میکنم و با براهین قوی آنان را از پا درمیآورم و با دلایل درخشان دلایلشان را باطل میکنم و همه اینها به خاطر متمسک شدن به خداوند است.
﴿وَمَن یَعۡتَصِم بِٱللَّهِ فَقَدۡ هُدِیَ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ١٠١﴾ [آل عمران: 101].
«و هر کس که به خدا تمسک جوید، در حقیقت به راه راست هدایت شده است».
اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنَّی أَعُوذُ بِعِزَّتِکَ» خدایا به عزتت پناه میبرم، این پناه بردن به صفتی از صفات خدا -که همان عزت است- میباشد و «العز» در اصل یعنی: قدرت و شدت، چیرگی و شکستناپذیری، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ﴾ یعنی: خداوند دارای قدرت و نیرو و سلطه است.
اینکه میگوید: «لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ» شهادت و اعتراف به توحید و یکتایی خداوند است و معنایش این است که: معبود راستینی جز الله متعال وجود ندارد.
اینکه میگوید: «أَنْ تُضِلَّنِی» یعنی: مِنْ أَنْ تُضِلَّنِی، این بخش متعلق به «أَعُوذُ بِعِزَّتِکَ» است، (یعنی: به عزتت پناه میبرم که مرا گمراه نکنی) و این خود نشان میدهد که هدایت و گمراهی به دست خداوند است، خداوند متعال میفرماید:
﴿مَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن یُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ وَلِیّٗا مُّرۡشِدٗا ١٧﴾ [الکهف: 17].
«خدا هر که را راهنمایی کند، راهیاب [واقعی] او است، و هر که را گمراه نماید، هرگز سرپرست و راهنمایی برای وی نخواهی یافت».
و یا میفرماید:
﴿وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ ٣٦﴾ [الزمر: 36].
«هرکس را خدا گمراه کند، هیچ راهنما و رهبری نخواهد داشت».
و یا میفرماید:
﴿وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن سَبِیلٍ ٤٦﴾ [الشورى: 46].
«خدا هر که را گمراه سازد او راهی [برای نجات] ندارد».
و یا میفرماید:
﴿مَن یَشَإِ ٱللَّهُ یُضۡلِلۡهُ وَمَن یَشَأۡ یَجۡعَلۡهُ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٣٩﴾ [الأنعام: 39].
«خداوند [برابر نظم و نظام و قوانین و سننی که دارد] هر که را بخواهد گمراه میسازد، و هر که را بخواهد بر جاده مستقیم [ایمان] قرار میدهد».
اینکه میگوید: «أَنْتَ الْحَیُّ الَّذِی لاَ یَمُوتُ» تمجید و ستودن خداوند با صفتی از صفات کمالش است و آن زندگی کاملی است که پاک و منزه از هر نوع عیب و نقص و پایان و از بین رفتنی است.
اینکه میگوید: «وَالْجِنُّ وَ الإِنْسُ یَمُوتُونَ» در حالی که جن و انس میمیرند، [این جمله] تاکیدی است بر بیهمتا بودن خداوند در کمال زندگی، و اینکه فقط باید بر زندهای که نمیمیرد اعتماد و تکیه کرد، اما بر زندگانی که میمیرند نمیتوان اعتماد و تکیه کرد، حال خود چه رسد به کسانی که مردهاند و در قبرند، خداوند میفرماید:
﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡحَیِّ ٱلَّذِی لَا یَمُوتُ﴾ [الفرقان: 58].
«و [در همه امور] بر خداوندی توکل کن که همیشه زنده است و هرگز نمیمیرد».
و یا میفرماید:
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُ ٢﴾ [آل عمران: 2].
«الله [ست که] معبودی [راستین] جز او نیست، زنده پاینده است».
2- از سعد بن ابیوقاص t روایت شده که گفت: به کلماتی پناه جویید که پیامبرr به آن پناه میجست [و میفرمود:] «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُب ِکَ مِنَ الْجُبْنِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ الْبُخْلِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أُرَدَّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ فِتْنَة الدَّنْیَا وَعَذَابِ الْقَبْرِ: پروردگارا! از: بزدلی، بخل و تنگنظری، اینکه به دوران کهولت و خرفتی برسم، از فتنه دنیا و عذاب قبر به تو پناه میآورم»[2].
این حدیث مشتمل بر پناه بردن به خدا از پنج مسأله است:
1- اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنَ الْجُبْنِ» پروردگارا من از [صفت زشت] ترسویی به تو پناه میآورم، ترسویی ضدشجاعت است، یعنی: ترسیدن از چیزها، و تردید کردن و تأخیر کردن از انجام کارها، که این خود نشات گرفته از بزدلی، و ترس [حفظ] جان است، و این از صفات ناپسندی است که برازنده مؤمن نیست [بدان متصف باشد].
2- اینکه میگوید: «وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ الْبُخْلِ» از بخیل و خسیس بودن به تو پناه میآورم، بخل همان مضایقه کردن، یا نبخشیدن چیز اضافی به شخص نیازمند و مسکین، و یا نبخشیدن هر چیزی است و این نیز جزو صفات زشت و ناپسند است. خداوند میفرماید:
﴿وَلَا یَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ هُوَ خَیۡرٗا لَّهُمۖ بَلۡ هُوَ شَرّٞ لَّهُمۡۖ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ وَلِلَّهِ مِیرَٰثُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ ١٨٠﴾ [آل عمران: 180].
«و کسانی که در آنچه خداوند از فضلِ خویش به آنان داده است،بخل میورزند، نباید این [بخل] را برای خود خیر بپندارند. بلکه آن برایشان شر است. به زودی در قیامت آنچه در آن بخل ورزیدهاند [مانند طوق] در گردنشان افکنده میشود و میراث آسمانها و زمین از آنِ خداست. و خداوند به آنچه میکنید، آگاه است».
3- اینکه میگوید: «وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أُرَدَّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ» از اینکه به دوران کهولت و خرفتی برسم به تو پناه میآورم، این پناه بردن از رسیدن به خوارترین حد فرتوتی است یعنی دورانی که آدمی در ضعف عقل و کمفهمی و ضعف قوای جسمانی همچون دوران کودکی میگردد.
این دوران در تضاد با آن چیزی است که آدمی برای آن آفریده شده، آدمی آفریده شده تا کسب علم و معرفت کرده و به انجام عبادات ظاهری و باطنی - آن هم به بهترین و کاملترین شکل ممکن بپردازد، به همین خاطر پناه بردن به خدا از رسیدن به این دوران، امری مطلوب و پسندیده است. خداوند میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ خَلَقَکُمۡ ثُمَّ یَتَوَفَّىٰکُمۡۚ وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ لِکَیۡ لَا یَعۡلَمَ بَعۡدَ عِلۡمٖ شَیًۡٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٞ قَدِیرٞ ٧٠﴾ [النحل: 70].
«خدا شما را آفرید، آنگاه جانتان را میگیرد؛ و بعضی از شما به پستترین [مرحله] عمر بازگردانده میشوند، به گونهای که پس از دانش [فراوان]، هیچچیز ندانند؛ البته خدا دانا و تواناست».
4- اینکه میگوید: «وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ فِتْنَة الدَّنْیَا» و از فتنه دنیا به تو پناه میآورم، یعنی از فتنه شهوات و تمایلات دنیوی که موجب بیخبری و غفلت از خدا و عبادت او میشود و قلب را از مشاهده نعمتها و الطاف او ناتوان میسازد، به تو پناه میآورم. خداوند متعال میفرماید:
﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِینَ وَٱلۡقَنَٰطِیرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَیۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِکَ مَتَٰعُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمََٔابِ ١٤﴾ [آل عمران: 14].
«برای مردمان حبِّ خواستهها[ی نفس] از [قبیل] زنان و فرزندان و مالهای انبوه از [جنس] زر و سیم و اسبهای نشاندار و چهارپایان و زراعت آراسته شده است، این [همه، مایه] بهره زندگانی دنیاست، و خدا [ست که] نیکفرجامی به نزد اوست».
5- اینکه میگوید: «وَعَذَابِ الْقَبْرِ» یعنی: از عذاب قبر به تو پناه میآورم که منظور عذابی است که در برزخ بر روح و جسم کسانی که مستحق عذابند وارد میگردد، همچنان که خداوند درباره فرعون و فرعونیان میگوید:
﴿وَحَاقَ بَِٔالِ فِرۡعَوۡنَ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ ٤٥ ٱلنَّارُ یُعۡرَضُونَ عَلَیۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِیّٗاۚ وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ ٤٦﴾ [المؤمن: 45-46].
«و عذابِ سختْ فرعونیان را فرو گرفت. آتش [دوزخ آنان را فروگرفت] که به هنگام صبح و شام بر آن عرضه میشوند و روزی که قیامت برپا شود، [گوییم:] فرعونیان را به سختترین عذاب درآورید».
این پناه جستن دلیلی بر اثبات عذاب قبر و حق بودن آن است، برخلاف نظر گمراهان که آن را انکار میکنند.
همانا «پناه جستن» باب مهمی در دعاهای نبوی است، و احادیث صحیحی که در این باب از پیامبرr نقل شده همگی بیانگر توجه ویژه و اهتمام خاص ایشانr به این نوع از دعا است، احادیث استعاذه (پناه جستن) بسیارند و همچنین نظر به کارهایی که پیامبرr از آنها [به خدا] پناه جسته یا دستور به پناه جستن از آنها داده متنوع و گوناگونند.
ناگزیر در این باب باید به سه مطلب علم و شناخت پیدا کنیم:
استعاذه به معنی طلب و درخواست پناهندگی است، علامه ابن قیم/ میگوید: «بدان که لفظ «عاذ» و دیگر واژههای این لفظ نشاندهندهی حمایت و ایمنی پیدا کردن و رهایی و نجاتاند، و معنای حقیقی آن: گریختن از چیزی است که تو را میترساند به سوی چیزی که تو را از آن چیز در امان میدارد، به همین خاطر کسی که به او پناه برده میشود، معاذ نامیده میشود همچنان که ملجأ و وزرا (پناهگاه) نیز نامیده میشود»[1].
۲- شناخت آنکه به او پناه برده میشود:
آنکه به او پناه برده میشود، و از او درخواست پناهندگی و یاری میشود و به او متوسل میگردند همان خداوند یکتایی است که ملکوت آسمانها و زمین به دست اوست کسی که بر هر چیزی تواناست و او پروردگار جهانیان است، به کسی جز او پناه برده نمیشود؛ به کسی و چیزی از آفریدههایش پناه برده نمیشود بلکه این خداوند است که به پناهآورندگان پناه میدهد و از شر آنچه از شرش به او پناه آورده و از او طلب پناه مینمایند پناهشان داده و آنان را تحت حمایت خود قرار میدهد. پناه جستن به خداوند عبادتی مهم و عظیم است که واجب است آن را به خدا اختصاص داد و فقط به او پناه برد و هیچکس و چیز دیگری را با او در آن شریک نگرداند، این کار نشانه تاکید و تحقق بخشیدن به توحید و خالص گردانیدن پرستش برای خدا است امری که پایه و اساس سعادت و خوشبختی آدمی و رستگاری او در دنیا و آخرت است.
اما پناه بردن به غیر خدا یعنی هر که و هر چه جز خدا، طغیان و سرکشی بوده، و شری عظیم است همچنان که خداوند به نقل از جنیان مؤمن میفرماید:
﴿وَأَنَّهُۥ کَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا ٦﴾ [الجن: 6].
«و آنکه کسانی از آدمیان به کسانی از جنیان پناه میبردند و [با این کار] بر سرکشی آنان افزودند».
ابن عباس در تفسیر این آیه میگوید: چون شخصی در جاهلیت در یک وادی [= سرزمین] فرود میآمد میگفت: به سرور این وادی [از شر نادانان قومش] پناه میبرم، این کار بر سرکشی آنان میافزود»[2].
چرا که چنین کاری شرک است، و از این رو دو سوره الفلق و الناس (معوذتین) برای آموزش آدمیان به پناه بردن به خدای یکتا و بیزاری جستن از پناه جستن به غیر او نازل شدند و همچنین اذکار مأثور استعاذه به همین امر راهنمایی و ارشاد میکنند.
به هر حال بسیار ضروری است که آدمی این شناخت و آگاهی را داشته باشد که جز خدا هیچ ملجأ و مأوا و پناهگاهی برای آدمیان وجود ندارد، و چیزی وجود ندارد که بدان پناه برده شود جز خداوند متعال که پروردگار و آفریننده او بوده و تحت سیطره و سلطه و قدرت او است. اینها همه تاکید و محقق ساختن توحید است و بیشک پروردگار و آفرینندهای جز الله متعال وجود نداشته و ندارد، و آدمیان برای خود و برای دیگران اختیار زیانی و سودی ندارند و اختیار مرگ و زندگانی و برانگیختن ندارند بلکه همه کارها در دست خدا است و کسی جز او اختیار چیزی را ندارد.
۳- شناخت انواع چیزهایی که از آن پناه جسته میشود
بهطور قطع در سنت پناه جستن از انواع متعددی از آنچه لازم و شایسته است آدمی از آنها به خداوند پناه برد تا او را از آن چیزها مصون و محفوظ دارد بیان شده است که همه در کل دو گونهاند: ۱- آنچه در حال حاضر موجود است و آدمی خواهان دفع و رفع آنهاست، و ۲- آنچه معدوم بوده و وجود ندارد و آدمی خواهان باقی ماندنش بر همان حالت عدم و نیستی است و اینکه رخ ندهد و پدید نیاید. همچنان که خیر مطلق نیز دو گونه است: ۱- خیری که در حال موجود است و آدمی خواهان دوام و ثبات آن و عدم از بین رفتنش است، و ۲- خیری که در حال حاضر وجود ندارد اما آدمی خواهان وجود آن و دستیابی به آن است.
این چهار مورد بنیادیترین تقاضاها و درخواستهای درخواستکنندگان از پروردگار جهانیان بوده و پاشنه درخواستهایشان حول این محورها میچرخد.
وقتی که این مطلب روشن شد شایستهی فرد مسلمان است که با انواع مطالبی که در سنت نبوی آمده و باید از آن پناه بجوید، آشنا شده و آنها را بشناسد بهخصوص مواردی که با مختصرترین و جامعترین واژهها که به بهترین صورت مقصود و مراد را بیان داشته و از لحاظ پناه جستن از همه فراگیرتر است آشنا گردد. به یاری خدا به برخی از احادیث وارده در این خصوص پرداخته و به بیان اندکی از مفاهیم و دلالتهای آنها مشغول میشویم.
1- از ابوبکر صدیق t روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «سوگند به ذاتی که جان من در دست اوست شرک از صدای پای مورچه نهانتر است. آیا تو را به چیزی راهنمایی نکنم که چون آن را بگویی، زیاد و کم شرک از تو دور شود؟» بگو: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ أَنْ أَشْرِکَ بِکَ وَ أَنَا أَعْلَمُ، وَ أَسْتَغْفِرْکَ لِمَا لاَ أَعْلَمُ: پروردگارا از اینکه دانسته برای تو شریک قائل شوم به تو پناه میآورم، و از اینکه ندانسته دست به چنین کاری زنم از تو طلب بخشش و مغفرت میکنم»[3]. این حدیث دارای شاهدی است که در حدیثی به نقل از ابوموسی اشعریt روایت شده که گفت: روزی رسول اللهr برای ما خطبه خوانده و فرمودند: «ای مردم، از شرک بپرهیزید، چرا که از صدای پای مورچه نهانتر است، یکی در این میان گفت: ای رسول خداr، چگونه خود را از آن مصون داریم و تقوی را رعایت نماییم در حالی که از صدای پای مورچه نهانتر است، رسول اللهr فرمودند: «بگویید: «اَللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُبِکَ مِنْ أَنْ نُشْرِکَ بِکَ شَیْئاً نَعْلَمُهُ، وَنَسْتَغْفِرُکَ لِما لاَ نَعْلَمُ» پروردگارا از اینکه دانسته چیزی را شریک تو قرار دهیم به تو پناه میآوریم و از اینکه ندانسته دست به چنین کاری بزنیم از تو طلب بخشش و مغفرت میکنیم»[4].
این حدیث بیان کننده بزرگترین شری است که از آن به خدا پناه برده میشود چرا که شرک ورزیدن به خدا و شریک قائل شدن برای او بزرگترین ظلم و ستم و گناه است، خداوند متعال میفرماید:
﴿وَإِذۡ قَالَ لُقۡمَٰنُ لِٱبۡنِهِۦ وَهُوَ یَعِظُهُۥ یَٰبُنَیَّ لَا تُشۡرِکۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡکَ لَظُلۡمٌ عَظِیمٞ ١٣﴾
[لقمان: 13].
«و چنین بود که لقمان به پسرش در حالی که او را اندرز میداد، گفت: پسر جان، به خداوند شرک نورز. به راستی که شرک ستمی بزرگ است».
و یا میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِیمًا ٤٨﴾ [النساء: 48].
«بیگمان خداوند [هرگز] شرک به خود را نمیبخشد، ولی گناهان جز آن را از هر کس که خود بخواهد میبخشد. و هر که برای خدا شریکی قائل گردد، گناه بزرگی را مرتکب شده است».
و یا میفرماید:
﴿وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِیدًا ١١٦﴾ [النساء: 116].
«هر که برای خدا انباز بگیرد، به راستی بسی گمراه گشته است».
آیات درخصوص بیان خطر شرک و بزرگی جرم آن بسیارند. در حدیث پیشین بیان شده که گاه شرک آنقدر پوشیده و ناپیداست که از صدای پای مورچه نهانتر است به گونهای که به خاطر پوشیدگیاش گاه آدمی بدان گرفتار گشته و به درونش نفوذ میکند در حالی که خود نمیداند، این از جمله اموری است که موجب میشود به شدت از آن پرهیز نموده، و ضرورت شناختش را چند برابر میکند تا از آن دوری و کنارهگیری شود، همچنین باید به همراه آن به خدا پناه جسته و به او متمسک شد تا آدمی از تمامی انواع شرک مصون مانده و از شر آن و سرانجام بدش در امان بماند، و این همان چیزی است که رسول الله r در این حدیث بدان راهنمایی نموده است چون که پناه بردن به خداوند از همه انواع شرک چه آنچه را که آدمی دانسته و یا نادانسته انجام میدهد، به امتش یاد داده است میفرماید بگو: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَشْرِکَ بِکَ وَأَنَا أَعْلَمُ، وَأَسْتَغْفِرُکَ لِمَا لاَ أَعْلَمُ: پروردگارا از اینکه دانسته برای تو شریک قائل شوم به تو پناه میآورم، و از اینکه ندانسته دست به چنین کاری زنم از تو طلب بخشش و مغفرت میکنم»، چه دعای بزرگی است، و چه اندازه آدمی نیازمند توجه و اهتمام به آن است، همگی ما از اینکه دانسته و یا ندانسته مرتکب شرک شویم به خداوند پناه میبریم و از او میخواهیم که ما را به سوی خود و به راه راست هدایت فرماید.
1- از ابوهریره t روایت شده که گفت: رسول اللهr فرمودند: «اَللَّهُمَّ انْفَعْنِی بِمَا عَلَّمْتَنِی، وَعَلِّمْنِی مَا یَنْفَعُنِی، وَزِدْنِی عِلْماً: خداوندا مرا به آنچه علم دادهای منفعت عطا فرما و به من علم آنچه را که مفید است عنایت بفرما و به علم من بیفزای»[1].
این حدیث دربردارندهی دعایی کامل درخصوص علم و دانش و آن چیزهایی است که شایسته است انسان مسلمان در رابطه با فراگیری علم در نظر داشته باشد. در حقیقت این حدیث در دستیابی به این خواستهی بزرگ و هدف عظیم از سه جمله تشکیل یافته است.
1- اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ انْفَعْنِی بِمَا عَلَّمْتَنِی» در این جمله از خدا درخواست میکند که از آنچه از علوم مفید و سودمند را که به او میآموزد بهره ببرد چرا که هدف از علم، عمل بدان است و هر علم شرعیای که شارع بدان سفارش داده فقط از آن جهت بوده که وسیلهای برای بندگی کردن و تعبد خدا با آن بوده است چرا که شرع فقط برای تعبد و بندگی آمده و هدف از بعثت انبیاء نیز همان بوده است بلکه نصوص [کتاب و سنت] دربردارنده تهدید و ارعابهای شدیدی درخصوص کسی است که به علم خود عمل نمیکند و بیشک آدمی در قیامت درباره علمش که به چه مقدار از آن عمل نموده مورد بازخواست قرار میگیرد و هر آنکه به علم خود عمل نکند علم او مایه تأسف و پشیمانی، و وبالی بر گردنش میگردد.
و به خاطر عظمت و اهمیتی که این مطلب (بهره بردن از علم) دارد و اینکه مقصود اصلی از طلب علم همان بهرهگیری صحیح از آن است، در اینجا و در این دعا بهرهگیری از علم بر خود درخواست علم پیش انداخته شده است و هرگاه که از علم بهرهبرداری [صحیح] صورت نگیرد این علم وبال و حجتی علیه صاحبش میشود، همچنان که پیامبرr میفرماید: «وَالْقُرْآنُ حُجَة لَکَ أَوْ عَلَیْکَ[2]: و قرآن بر نفع یا ضرر تو، دلیل است» قرآن دلیلی به نفع صاحبش است اگر بدان عمل کند و اگر در عمل به آن کوتاهی کند حجتی علیه او میشود.
چه بسا دیگر انسانها از علم آدمی به خوشبختی و سعادتی دست یابند که خود شخص به خاطر کوتاهی و کمکاری در عمل به آن علم بدان دست نیابد. شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: «به همین خاطر از جمله بهترین دعاها این دعا است که: پروردگارا مرا عبرت و اندرزی برای دیگران قرار مده، و کسی را به خاطر آنچه از من آموخته، از من خوشبختتر مگردان»[3].
این دعایی مأثور نقل شده از مطرف بن عبدالله بن شخیر/ است که امام احمد در کتابش الزهد آن را از او نقل کرده است[4].
2- اینکه میگوید: «وَعَلِّمْنِی مَا یَنْفَعُنِی» و به من علم آنچه را که مفید است عنایت بفرما، در این جمله از خداوند درخواست اعطای علم مفید و سودمند مینماید. علم مفید همان: 1- علم شریعت است که به مکلف آنچه را که از امور دینیاش در عبادات و معاملاتش بر او واجب است میآموزد، 2-علم به پروردگار و اسماء و صفات او، و آنچه واجب است تا در راستای برپا داشتن دستور و اجرای طاعتش انجام دهد، میباشد. و از نشانههای آن که خداوند خواهان دستیابی بندهاش به خیر است این است که او را در طلب و تحصیل این علم موفق گرداند همچنان که در حدیث صحیح از پیامبرr نقل شده که فرمودند: «مَنْ یُرِدِ اللهُ بِهِ خَیْراً یُفَقِّهْهُ فِیالدِّیْنِ: خداوند به هرکس اراده خیر بنماید، فهم دین را به او عطا میکند»[5] این خیر به مجرد کسب علم به دست نمیآید بلکه باید بدان علم، عمل نمود.
ابن قیم/ میگوید: «مفهوم این حدیث این است که هرکس خداوند تفقه در دین را به او عطا نکند درحقیقت خیر او را نخواسته است، همانگونه که وقتی خیر کسی را بخواهد فهم دین را به او میآموزد و هرکس که فهم دین را به او بیاموزد برایش اراده خیر نموده است و مراد از فقه، علم همراه با عمل است اما اگر مراد فقط علم باشد این حدیث بر آن دلالت ندارد که کسی که فقه دین داشت قطعاً خیر او در نظر گرفته شده است زیرا در چنین صورتی فقه، شرط برای اراده خیر خواهد بود»[6].
همانا در حدیث صحیح از رسول اللهr نقل شده، از علمی که سودمند نباشد به خدا پناه برده است[7].
3- اینکه میگوید: «وَزِدْنِی عِلْماً» و به علم من بیفزای، همانند این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا ١١٤﴾ [طه: 114].
«و بگو: پروردگارا بر دانشم بیفزا».
نظر به اینکه خداوند سبحان به پیامبرشr دستور داده که از او افزونی علم را درخواست نماید بیشک علم، خیر است، و فزونی خیر امری مطلوب و پسندیده است و این خیر از جانب خدا است و راه رسیدن و دستیابی به این خیر، تلاش و کوشش، و اشتیاق به علم و درخواست آن از خدا و طلب یاری و نیازمندی نمودن از او، برای این امر در هر زمانی است.
مادام که آدمی این حال را داشته باشد که در راه یادگیری آنچه به او نفعی میرساند بکوشد و از آنچه یاد گرفته بهره ببرد و تا لحظهی رسیدن به خدا و دیدار او بر علمش افزوده گردد او پیوسته در حال خوشهچینی خیر است، پس چه حال نیکو و چه فرجام خوبی خواهد داشت.
در اینجا باید به این نکته تذکر داد که کسی که از خدا میخواهد که به او علم سودمند داده و او را از آنچه یاد داده بهرهمند گرداند و بر دانشش بیفزاید ناگزیر باید اسباب مشروع جهت کسب علم و بهرهگیری نیکو از آن را به کار گیرد آن هم در طی مدارج ترقی و ارتقای مقام و رفتن در مسیری که منجر به این امور میگردد، نه اینکه فقط بر دعا کردن بسنده کرده و مقدمات را فراهم نکند، چرا که بیشک «دعاهای قرآنی و نبوی، امرهایی که در آنها آمده یا ستایشهایی که درباره دعاکنندگان به آنها آمده باید لوازم و اسباب آنها را فراهم نمود مثلا وقتی از خدا میخواهیم که ما را هدایت دهد لازم است تمام اسباب رسیدن به هدایت را اعم از علم و عمل بدان را فراهم نمود»[8] درخصوص درخواست علم از خداوند نیز چنین است نیازمند تمامی مقدماتی است که علم با آن به دست میآید و از خلال آن بهرهگیری از آن محقق میگردد.
ابن قیم/ این وسائل را در شش نکته خلاصه کرده است، میگوید: «علم شش مرتبه دارد: 1- درخواست نیکو. 2- خوب گوش دادن و توجه کردن، 3- درک و فهم زیبا [ی مطلب] ۴- به خاطر سپردن، ۵- آموزش دادن آن، ۶- که ثمرهی علم است - عمل به آن و مراعات حدود آن است»[9] سپس بیان داشته که محروم ماندن از علم با اموری ضد اینها رخ میدهد: ۱- ترک درخواست و نطلبیدن، ۲- به خوبی گوش ندادن و توجه نکردن ۳- فهم نادرست ۴- به خاطر نسپردن ۵- عدم نشر و آموزش آن [به دیگران]، ۶- عمل نکردن به آن.
چه زیباست که فرد مسلمان ضرورت و نیازش به علم را درک کرده و از پروردگارش درخواست نماید که او را در راه کسب علم مفید به حرکت درآورده و او را در بهرهگیری و افزایش درجاتش در علم و عمل بدان موفق گرداند. نیاز آدمی به علم شدیدتر از نیازش به خوراکی و آشامیدنی است چرا که نیاز آدمی به خوراکی و آشامیدنی چند مورد محدودی در طی روز است اما هر لحظه نیازمند علم است.
امام احمد/ میگوید: «آدمیان بسیار به علم نیازمندتر هستند تا غذا و آب، چرا که در هر روز یک یا دو بار به خوراکی و نوشیدنی نیازمند میگردند در حالی که هر لحظه نیازمند علم هستند»[10].
عاجزانه از خداوند میطلبیم که ما را از آنچه به ما آموخته بهرهمند گرداند و چیزی را به ما بیاموزاند که به ما سود برساند، و بر علم ما بیفزاید، بیشک خداوند شنونده دعا و اجابتکننده آن و نزدیک است.
[1]- ترمذی (3599)، و ابنماجه (3833) و آلبانی/ در «صحیح سنن ترمذی (3/476) آن را صحیح دانسته است.
[2]- این حدیث را مسلم (223) روایت کرده است، به نقل از ابومالک اشعریt.
[3]- مجموع الفتاوی (14/307)
[4]- الزهد اثر امام احمد (شماره: 1358)
[5]- این حدیث را بخاری (71)، و مسلم (1037) به نقل از معاویه پسر ابوسفیانt روایت کردهاند.
[6]- مفتاح دارالسعاده (1/246)
[7]- حدیث را مسلم (2722) از زیدبنارقم t روایت کرده است.
[8]- مجموع الفوائد اثر ابنسعدی (ص: 97)
[9]- مفتاح دارالسعاده (1/511)
[10]- این مطلب را ابنقیم در کتاب مفتاحدار السعاده (1/301) بیان داشته است.
1- از عائشه ل روایت شده که رسول اللهr این دعا را به ایشان آموخت: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ الْخَیْرِ کُلِّهِ، عَاجِلِهِ وَآجِلِهِ، مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَمَا لَمْ أَعْلَمُ، وَأَعُوذُ بِکَ منَ الشَّرِّ کُلِّهِ عَاجِلِهِ وَآجِلِهِ، مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَمَا لَمْ أَعْلَمُ، اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِ مَا سَأَلَکَ عَبْدُکَ وَنَبِیُّکَ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَاعَاذَبِهِ عَبْدُکَ وَنَبِیُّکَ، اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْجَنَّة وَمَا قَرَّبَ إِلَیْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ النَّارِ وَمَا قَرَّبَ إِلَیْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ، وَأَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ کُلَّ قَضَاءٍ قَضَیْتَهُ لِی خَیْراً: خدایا! همه خیر را از تو میخواهم با آنچه امروزه وجود دارد و آنچه در آینده خواهد آمد، آنچه به آن آگاهم و آنچه را که نمیدانم. و از همه بدیها و شر به تو پناه میبرم؛ آنچه امروز وجود دارد و آنچه در آینده خواهد آمد، آنچه آن را میشناسم و آنچه نمیشناسم. خدایا خیری را از تو میطلبم که بنده و فرستاده تو محمدr از تو خواسته است و از شری به تو پناه میبرم که بنده و فرستادهات محمدr از آن به تو پناه برده است. خدایا من بهشت و آنچه از قول و عمل که آدمی را به آن نزدیک میکند را از تو میطلبم و از آتش دوزخ و آنچه از قول و عمل که آدمی را به آن نزدیک میکند به تو پناه میبرم و از تو میخواهم که هر چیزی را که برایم مقدر کردهای [فرجامش را] خیر بگردانی»[1].
در روایت بخاری در ادب المفرد آمده که رسول اللهr فرمودند: «ای عائشه دعای مجمل و جامع بخوان» عائشه ل گوید: گفتم: یا رسول اللهr دعای مجمل و جامع چیست؟ فرمود: «بگوی: اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنَ الْخَیْرِ کُلِّهِ...» تا آخر این دعا.
این روایت نشاندهنده آن است که این دعا از دعاهای جامعی است که مفاهیمی بسیار و غایاتی صحیح و خواستههایی نیکو را با واژههایی اندک در خود جمع کرده است.
این مطلب در این حدیث واضح و آشکار است، اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنَ الْخَیْرِ کُلِّهِ، عَاجِلِهِ وَآجِلِهِ، مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَمَا لَمْ أَعْلَمُ» تمام نیکویی را در دنیا و آخرت، آنچه آشکار است و آنچه پنهان است همه را شامل میشود.
اینکه میگوید: «وَ أَعُوذُ بِکَ مِنَ الشَّرِّ کُلِّهِ عَاجِلِهِ وَ آجِلِهِ، مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَ مَا لَمْ أَعْلَمُ» تمامی شر را در دنیا و آخرت، آنچه آشکار است و آنچه پنهان است همه را شامل میشود.
اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِ مَا سَأَلَکَ عَبْدُکَ وَنَبِیُّکَ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَاعَاذَبِهِ عَبْدُکَ وَنَبِیُّکَ» تأکیدی بر ماقبل خود، و برتری دادنِ انتخاب و درخواست رسول اللهr نسبت به انتخاب و درخواست شخص دعاکننده است، چرا که پیامبرr نسبت به مؤمنین کمال خیرخواهی، و اشتیاق وافری داشته و به [تصرف در کارهای] مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و برای آنان خیرخواهتر از خودشان است، درود و سلام خداوند بر ایشان باد.
اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْجَنَّة وَمَا قَرَّبَ إِلَیْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ» دعا برای دستیابی به بهشت و به دست آوردن اسبابی است که آدمی را بدان میرساند، طلب بهشت تخصیص گرداندن خیر است چرا که بهشت بالاترین و کاملترین و پایدارترین خیر است.
اینکه میگوید: «وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ النَّارِ وَمَا قَرَّبَ إِلَیْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ» دعا برای مصون ماندن از آتش [جهنم] و اسبابی است که عامل ورود به آن میشود، این درخواست نیز تخصیص گرداندن شر است بهخصوص با پناه جستن از آتش، چرا که آتش جهنم ناگوارترین و بدترین و ماندگارترین شر است.
اینکه میگوید: «وَأَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ کُلَّ قَضَاءٍ قَضَیْتَهُ لِی خَیْراً» در روایت بخاری در ادب المفرد این چنین آمده: «وَمَا قَضَیْتَ لِی مِنْ قَضاءٍ فَاجْعَلْ عَاقِبَتُهُ رَشَداً» این روایت تفسیرکننده روایت دیگر است، یعنی: فرجام و سرانجام آنچه را که برای من رقم زدهای نیک و توأم با رشد و هدایت بگردان به گونهای که نعمتی به من ارزانی داشتی با شکر آن به پاداش شکرگزاران دست یابم و اگر به مصیبتی گرفتار آمدم با صبر بر آن ثواب صبرکنندگانی که چشم انتظار پاداش پروردگارند نصیبم گردد.
از جمله درسهای آموزندهی این حدیث، اهمیت آموزش دعا به همسر و فرزندان است. صنعانی/ میگوید: «این حدیث بیانگر آن است که شایسته است آدمی بهترین دعاها را به خانوادهاش آموزش دهد چرا که هر خیری که به آنان میرسد نفعش نیز شامل او میگردد و به هر شری که گرفتار آیند زیان و آسیبش به او نیز میرسد»[2].
2- از ابوهریره t روایت شده که رسول اللهr [در دعا] میفرمودند: «اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِی دِینِی اَلَّذِی هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِی، وَأَصْلِحْ لِی دُنْیایَ اَلَّتِی فِیهَا مَعَاشِی، وَأَصْلِحْ لِی آخِرَتِی الَّتِی فِیهَا مَعادِی، وَاجْعَلِ الْحَیَاة زِیادَة لِی فِی کُلِّ خَیْرٍ، وَاجْعَلِ الْمَوْتَ رَاحَة لِی مِنْ کُلِّ شَرٍّ: خدایا! دینم را که محافظ کارها و اموراتم است و دنیایم را که معاشم در آن است و آخرتم را که برگشتم به آنجاست، برایم اصلاح کن و زندگیم را پر از خیر و نیکی گردان و مرگم را وسیله نجات از هر شرّ و بدی قرار بده»[3].
این دعا نیز از دعاهای جامع پیامبرr است، این دعا مشتمل بر درخواست سالم و سودمند بودن دین و دنیا و آخرت از خداوند است. درخواست با اصلاح دین آغاز شده چرا که سودمند بودن آن دیگر امور را نیز خوب و سودمند میگرداند.
اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِی دِینِی» دعا برای اصلاح دین است، یعنی: خداوندا مرا توفیق ده که به بهترین و کاملترین شکل واجبات و آداب و مقتضیات آن را بر پا دارم و آن بدین شکل است که خداوند آدمی را توفیق دهد تا مطابق شیوه و روش گذشتگان نیکوکار همچون صحابه و تابعین و امامان نیکوکار در امور اعتقادی و عبادی و دعوت به سوی خدا و رفتارهای عام اجتماعی به کتاب و سنت چنگ زده و تمسک جوید.
اینکه میگوید: «اَلَّذِی هُوَ عِصْمَة أَمْرِی» یعنی: در تمامی امورم بدان متمسک میشوم همچنان که خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِیعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْ﴾ [آل عمران: 103].
«و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید».
این مطلب بیانگر آن است که تمسک و متوسل شدن به دین به شیوهای صحیح و درست محافظ آدمی در برابر انحرافات فتنهها و در افتادن در انحرافات اعتقادی و عملی است و بیشک با از دست دادن دین کارها و امورات ضایع و تباه میشود همچنان که خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَا تُطِعۡ مَنۡ أَغۡفَلۡنَا قَلۡبَهُۥ عَن ذِکۡرِنَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ وَکَانَ أَمۡرُهُۥ فُرُطٗا ٢٨﴾ [الکهف: 28].
«و از کسی فرمان مبر که ما دلِ او را از یاد خویش غافل ساختهایم و از هوای [نفس] خود پیروی کرده است و کارش از حد در گذشته است».
اینکه میگوید: «وَأَصْلِحْ لِی دُنْیایَ» دعا برای اصلاح دنیا است، یعنی: با اعطای هر آنچه بدان نیازمندم و مرا کفایت کند و حلال بوده و یاریکننده بر طاعت خداوند باشد دنیایم را سالم و اصلاح فرما.
اینکه میگوید: «اَلَّتِی فِیهَا مَعَاشِی» یعنی: این دنیایی که مکان زندگی و زمان وجودم در آن قرار دارد و این خود بیانگر آن است که برای آدمیان در این زندگی مدتزمانی محدود، و رزق و روزی معینی وجود دارد که تا به طور کامل آن را سپری نکرده و به دست نیاورد هرگز نمیمیرد.
اینکه میگوید: «وَ أَصْلِحْ لِی آخِرَتِی» دعا برای سالم بودن و اصلاح آخرت است که اصلاح آن با لطف و توفیقی از سوی پروردگار جهت اخلاص در طاعت و عبادت، و داشتن سرانجامی نیک، و دستیابی به نعمتهای پایدار در بهشت صورت میپذیرد.
اینکه میگوید: «الَّتِی فِیهَا مَعادِی» یعنی مکان بازگشتم و زمان برگشتم به سوی خدا، به آنجاست.
﴿لِیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى ٣١﴾ [النجم: 31].
«تا [سرانجام] کسانی را که بد کردهاند به [کیفر] آنچه کردهاند جزا دهد و تا نیکوکاران را نیکی جزا دهد».
اینکه میگوید: «وَاجْعَلِ الْحَیَاة زِیادَة لِی فِی کُلِّ خَیْرٍ» یعنی: طول عمرم را فرصت و سببی برای بیان سخنان و انجام کارهای خیر از سوی من قرار ده که خود بیانگر آن است که طول عمر بنده مسلمان سببی برای افزایش در انجام کارهای خیر و نیک است.
اینکه میگوید: «وَاجْعَلِ الْمَوْتَ رَاحَة لِی مِنْ کُلِّ شَرٍّ» یعنی: مرگم را و خروجم را از زندگی این دنیا سبب رهایی و نجاتم از فتنهها و آزمونها و گرفتاریها و مبتلا شدن به گناه و غفلت قرار ده. این مطلب بیانگر آن است که فرد مؤمن با رسیدن به لقای پروردگارش به اوج آسودگی و آرامش و سلامت کامل رسیده و ثواب عظیم و نعمتهای پایدار او را به دست میآورد. عاجزانه از خداوند بخشنده لطف و احسانش را خواستاریم.
1- از عبدالله بن عباس ب روایت شده که گفت: پیامبرr دعا میخواند و در دعایش میفرمود: «رَبِّ أَعِنِّی وَلاَ تُعِنْ عَلَیَّ، وَانْصُرْنِی وَلاَ تَنْصُرْ عَلَیَّ، وَامْکُرْلِی وَلاَ تَمْکُرْ عَلَیَّ، وَاهْدِنِی وَیَسِّرْ الهُدی لِی وَانْصُرْنِی عَلَی مَنْ بَغَی عَلَیَّ. اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی لَکَ شَاکِراًّ، لَکَ ذَاکِراً، لَکَ رَاهِباًً، لَکَ مِطْوَاعاً، لَکَ مُخْبِتاً، إِلَیْکَ أَوَّاهاً مُنِیباً، رَبِّ تَقَبَّلْ تَوْبَتِی، وَاغْسِلْ حَوْبَتِی، وَأَجِبْ دَعْوَتِی، وَثَبِّتْ حُجَّتِی، وَاهْدِ قَلْبِی، وَسَدِّدْ لِسَانِی، وَاسْلُلْ سَخِیمَة صَدْرِی: پروردگارا! مرا کمک کن و [کسی را] بر علیه من کمک مکن، و مرا یاری ده و [کسی را] بر علیه من یاری مده، برایم [در کارهایم] چاره اندیشی کن و برای دیگران علیه من چاره اندیشی مکن، و مرا هدایت کن و هدایتم را آسان گردان، و مرا بر کسی که بر من ستم رواداشته و طغیان نموده، یاری بده. پروردگارا! مرا شکرگزار خودت بگردان، و ذکرکننده خودت و بیمناک از خودت، و بسیار فرمانبردار از خودت، و بسیار خاضع و خاشع خودت بگردان، بسیار توبهکننده و بازگردنده به سوی خودت بگردان، خداوندا توبهام را بپذیر، و گناهم را بشوی، و دعایم را اجابت نما، و برهانم را ثابت و پایدار گردان، و دلم را هدایت کن، و زبانم را استوار گردان، حقد و کینه سینهام را بزدای و از بین ببر»[1].
این دعای مهم و عظیم مشتمل بر بیست و دو درخواست میباشد که از مهمترین درخواستهای آدمی و اسباب نیکویی و صلاح و خوشبختی او در دنیا و آخرت است.
1- اینکه میگوید: «رَبِّ أَعِنِّی» طلب یاری از خداوند است، یعنی: خداوندا، مرا توفیق ده و یاری رسان بر آنکه تو را یاد کنم و شکرت را به جای آورم و به نیکویی عبادتت نمایم، و در رویارویی با دشمنان مرا یاری نما.
2- اینکه میگوید: «وَلاَ تُعِنْ عَلَیَّ» یعنی: نفس اماره و یا شیاطینی از انس و جن را بر من مسلط مگردان که مرا از طاعتت باز دارند.
3- اینکه میگوید: «وَانْصُرْنِی» طلب نصرت و پیروزی از خداوند است، یعنی: مرا بر دشمنان کافر و دشمنان دینت غالب و پیروز گردان، گفته شده: یعنی مرا بر نفس امارهام که دشمنترین دشمنان من است غالب و پیروز گردان.
4- اینکه میگوید: «وَلاَ تَنْصُرْ عَلَیَّ» یعنی: هیچ کدام از آفریدههایت را بر من مسلط مگردان.
5- اینکه میگوید: «وَامْکُرْلِی» یعنی: ترفندت را شامل دشمنانم گردان و به من چارهاندیشی درست و فکر صحیحی ارزانی دار تا با آن از شر دشمنان سالم مانده و نیرنگشان را به گونهای دفع کنم که دشمن متوجه نگردد که مرا به چه راههایی هدایت کردهای تا نیرنگ و دشمنیشان را دفع کنم.
6- اینکه میگوید: «وَلاَ تَمْکُرْ عَلَیَّ» یعنی: دشمنم را به راهی راهنمایی مکن که بر من مسلط گردد.
7- اینکه میگوید: «وَاهْدِنِی» یعنی: مرا به ابواب خیر و نیکی راهنمایی کن و علم سودمند به من ارزانی دار و دیدگانم را به روی عیوب نفسم بگشا.
8- اینکه میگوید: «وَیَسِّرْ الهُدی لِی» یعنی: پیروی از هدایت و پیمودن راه آن را بر من سهل و آسان گردان و اسباب خیر را برایم آماده و مهیا نما تا از انجام طاعات احساس سنگینی نکرده و از عبادت دوری نگیرم.
9- اینکه میگوید: «وَانْصُرْنِی عَلَی مَنْ بَغَی عَلَیَّ» یعنی: و مرا بر کسی که بر من تجاوز و ستم میکند یاری بده، این تخصیص است بعد از آنکه در ابتدا گفت: «وَانْصُرْنِی وَ لاَ تَنْصُر عَلَیَّ».
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «اینکه میگوید: «وَانْصُرْنِی عَلَی مَنْ بَغَی عَلَیَّ» این دعای شخص عادل است و نه یک ستمگر؛ [ستمگر] میگوید: مرا بر دشمنم پیروز گردان و دعا را به طور کلی بیان مینماید»[2].
10- اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی لَکَ شَاکِراًّ» یعنی: شکرگزاری در برابر نعمتهایی که به من ارزانی داشتهای را به من الهام کن.
11- اینکه میگوید: «لَکَ ذَاکِراً» یعنی: در هر زمانی، ایستاده و نشسته و بر پهلو خوابیده [مرا ذاکر قرار ده].
12- اینکه میگوید: «لَکَ رَاهِباً» یعنی: در خوشی و ناخوشی از تو بترسم.
13- اینکه میگوید: «لَکَ مِطْوَاعاً» یعنی: بسیار مطیع و فرمانبردار خودت قرار ده.
14- اینکه میگوید: «لَکَ مُخْبِتاً» یعنی: مرا فروتن و خاضع و خاشع خودت گردان.
وقتی گویند: «أخبت إلی الله» یعنی به او اطمینان یافت و در برابر او خاشع و فروتن گشت، و نشانه آن این است که دل و درونش را در مقابل پروردگارش درنهایت شکوه و احترام و فروتنی قرار داد.
15- اینکه میگوید: «إِلَیْکَ أَوَّاهاً مُنِیباً»: اواه یعنی کسی که بسیار دعا و تضرع و گریه نماید، منیب یعنی کسی که توبه کرده و به سوی خدا بازگردد.
در جمله «اواهاً منیباً» به یک صفت اکتفا کرده است زیرا توبه و پشیمانی در حقیقت از بسیار آه کشیدن و به دنبال آن لازم میآید در حقیقت گویی این دو، یکی هستند و در قرآن نیز به همینگونه آمده است:
﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّٰهٞ مُّنِیبٞ ٧٥﴾ [هود: 75].
«واقعا ابراهیم بسی بردبار و آه کشنده و توبهکار بود».
و مقدم آمدن جار و مجرور (الیک) در این بخش از حدیث و در جملات ما قبل (لک) در حقیقت برای اهتمام و اختصاص و محقق شدن اخلاص است.
16- اینکه میگوید: «رَبِّ تَقَبَّلْ تَوْبَتِی» یعنی: پروردگارا، توبهام را بپذیر به این شکل که به واسطه رعایت شرایط و آداب آن، آن را صحیح و درست گردان.
17- اینکه میگوید: «وَاغْسِلْ حَوْبَتِی» یعنی: گناه و معصیتم را پاک کن.
18- اینکه میگوید: «وَأَجِبْ دَعْوَتِی» یعنی: دعایم را بپذیر.
19- اینکه میگوید: «وَثَبِّتْ حُجَّتِی» یعنی: دلیل و استدلالم را بر دشمنانت در دنیا و آخرت محکم و استوار بدار، و سخن و تصدیقم [در زمینه پذیرش دینت و دعوت دیگران به سوی آن] در دنیا و به هنگام سؤال فرشتهها را پایدار گردان.
20- اینکه میگوید: «وَاهْدِ قَلْبِی» یعنی: قلبم را به شناخت پروردگارم و به شناخت حق و هدایت که بدان دستور داده و پیامبرانش را به خاطر آن برانگیخته هدایت بده.
21- اینکه میگوید: «وَسَدِّدْ لِسَانِی» یعنی: زبانم را استوار گردان تا جز سخن حق و درست نگویم.
22- اینکه میگوید: «وَاسْلُلْ سَخِیمَة صَدْرِی» یعنی غل و غش و حقد و حسادت و کینه و دیگر بیماریهایی را که از سینه نشأت گرفته و اخلاق زشتی را که در قلب مسکن میگزیند را از قلب و سینهام خارج گردان.
با این توضیح مختصر و بیان این مسائل مهم و درخواستهای ارجمندی که در این دعا وجود دارد، جایگاه والای این دعا آشکار میگردد و اینکه این دعا شایسته آن است که بدان توجه ویژه شود و با بیان پیوسته آن به درگاه خدا لابه و زاری نمود.
حافظ بزار در بیان زندگینامه شیخ الاسلام ابن تیمیه/ بیان داشته که او در دعاهایش بیشتر این دعا را میگفت[3].