۱۰۲- دعا برای پدر و مادر و نزدیکان
پیشتر درخصوص فضیلت دعای خیر و بخشش و مغفرت برای مسلمانان سخن گفتیم و پاداشهای عظیم و خیرات عام و فراگیری که از این کار حاصل میشود را بیان داشتیم، وقتی که دعا از طرف فرد مسلمان برای دیگر مسلمانان امری پسندیده است بیشک انجام این کار به شیوهای خاصتر برای افراد نزدیک آدمی پسندیدهتر و مطلوبتر است، چرا که نزدیکان سزاوارتر به کار نیک و شایستهتر به احسان و لطفاند بهویژه پدر و مادر. در صحیحین از ابوهریرهt روایت شده که گفت: «شخصی پیش پیغمبرr آمد، گفت: ای رسول خدا! چه کسی از همه سزاوارتر است که با او به خوبی رفتار نمایم، فرمود: «مادرت»، آن مرد پرسید: بعد از مادرم چه کسی از همه سزاوارتر است؟ باز فرمود: «مادرت»، بار سوم هم آن مرد سؤال کرد، باز پیغمبرr فرمود: «مادرت»، بار چهارم که آن مرد گفت: بعد از مادرم چه کسی از همه سزاوارتر است تا با او به خوبی رفتار نمایم؟ پیامبرr فرمود: «پدرت». امام مسلم در ادامهی این حدیث نقل کرده که پیامبرr فرمودند: «آنگاه [کسان] نزدیکتر و نزدیکترت»[1].
ترمذی و بخاری در ادبالمفرد از بَهْز بن حکیم، از پدر او از جَدِّ او روایت است که گفت: «گفتم: یا رسول اللهr، با چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: «با مادر خود»، گفتم: با چه کسی نیکی کنم؟» فرمودr: «با مادر خود»، گفتم: سپس با چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: «با مادر خود.» گفتم: سپس با چه کسی نیکی کنم؟ فرمودr: «با پدرت، سپس به نزدیکتر و نزدیکتر»»[2].
دعا کردن بزرگترین نیکی و احسان است، خداوند میفرماید:
﴿۞وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِیَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا یَبۡلُغَنَّ عِندَکَ ٱلۡکِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا کَرِیمٗا ٢٣ وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرٗا ٢٤﴾ [الإسراء: 23-24].
«و پروردگارت [چنین] حکم کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. اگر یکی از آن دو یا هر دوی آنها در نزد تو به [سنّ] پیری رسند. [حتّی] به آنان «افّ» مگو و بر آنان بانگ مزن و به نیکی با آنان سخن گوی (۲۳) و از [روی] مهربانی بال فروتنی بر آنان بگستران و بگو: پروردگارا، به آنان رحمتآور، چنانکه به سنّ [خردسالی] مرا پروراندند».
خداوند به احسان و نیکی به آن دو دستور داده آن هم به همهی شیوهها و شکلهای احسان، گفتاری و کرداری؛ چرا که آن دو علت وجود و پیدایش آدمی هستند، بی شک پدر و مادر حقّ محبت و حقوق و نیکی و نزدیکی بر گردن ما دارند که اقتضا میکند در حق آنان تاکید بیشتری نموده و در نیکی کردن آنان را مقدّم بداریم، در این میان خداوند به طور خاص از دعای رحمت برای آنان نام برده، چه زنده باشند و چه فوت کرده باشند، به عنوان پاداشی در حق نیکی آنان.
دعای طلب رحمت و بخشش خداوند برای پدر و مادر در صورتی است که آنان مسلمان باشند اما اگر مشرک باشند دیگر نمیتوان چنین دعایی نمود، ابن عباس t در تفسیر این سخن خداوند که میفرماید:
﴿وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرٗا ٢٤﴾ [الإسراء: 24].
«و بگو: پروردگارا، به آنان رحمتآور، چنان که به سنّ [خردسالی] مرا پروراندند».
میگوید: این آیه که میفرماید:
﴿مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن یَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِکِینَ وَلَوۡ کَانُوٓاْ أُوْلِی قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ ١١٣﴾ [التوبة: 113].
«پیامبر و مؤمنان را روا نیست که برای مشرکان -و هر چه خویشاوند باشند-، پس از آنکه بر ایشان روشن شد که آنان دوزخیاند، آمرزش خواهند».
حکم آیهی فوق را نسخ (یعنی مشروط) کرده است»[3].
در صحیح مسلم از ابوهریره t روایت شده که: رسول اللهr فرمودند: «از پروردگارم اجازه خواستم که برای مادرم طلب بخشش و مغفرت بخواهم این اجازه را به من نداد، و از او اجازه خواستم که به دیدار قبرش بروم، این اجازه را به من داد»[4].
اما اشکال ندارد بلکه حتی نیکوست که برای آنا دعا کند که هدایت یافته و توفیق قبول حقّ را به دست آورند، همچنان که در صحیح آمده که پیامبرr فرمودند: «خدایا دوس را هدایت کن و به اسلام مشرف گردان»[5].
و در صحیح مسلم از ابوهریره t روایت شده که گفت: «مادرم مشرک بود و من او را به اسلام دعوت میکردم. یک روز او را دعوت کردم. سخنی راجع به رسول خداr گفت و من شنیدم که از آن ناراحت شدم، گریهکنان به خدمت رسول خداr آمدم. عرض کردم ای رسول خدا مادرم را به دین اسلام فرامیخواندم، آن را نپذیرفت، امروز هم که او را دعوت کردم سخن بدی راجع به شما از وی شنیدم، از خدا بخواه که مادر ابوهریره را هدایت کند. رسول خداr فرمود: «خداوندا مادر ابوهریره را هدایت کن.» فوراً از آنجا خارج شدم تا مژدهی دعای رسول خداr را به مادرم بدهم. چون آمدم و به سوی در رفتم دیدم که بسته است. مادرم صدای پای مرا شنید و گفت: ای ابوهریره، در جای خود بایست. من صدای خشخش آب را میشنیدم. ابوهریره t میگوید: «مادرم غسل کرد و بالاپوش خود را پوشید و با عجله پیش از آنکه روبند خود را ببندد بیرون آمد و گفت: «ای ابوهریره، أَشْهَدُ أَن لا إله إلا الله، وأَشهد أَنَّ مُحمداً عَبْدُهُ وُرسولُه» ابوهریره t گوید: در حالی که از فرط شادی میگریستم، به نزد رسولخداr برگشتم و گفتم: ای رسول خداr مژده بده که خداوند دعای تو را مستجاب فرمود و مادر ابوهریره هدایت یافت. رسولخداr سپاس و ستایش خدا را به جای آورد و فرمود: «خیر و نیکو است.» ابوهریرهt گوید: گفتم: ای رسول خداr! دعاکن خداوند مرا و مادرم را محبوب بندگان مؤمن بگرداند و بندگان مؤمن را محبوب ما قرار دهد. رسولخداr فرمود: «خداوندا! این بندهی کوچک خود -یعنی ابوهریرهt- و مادرش را محبوب بندگان مؤمن قرار بده»، ابوهریرهt گوید: هر مؤمنی که اسم مرا بشنود، اگر چه مرا ندیده باشد، باز هم مرا دوست خواهد داشت»[6].
این سرگذشت بزرگ و شگفتآور دلیلی است بر جایز بودن دعای هدایت برای پدر و مادر، وقتی که آنان مشرک باشند؛ و دلیلی است بر اهمیت چنین دعایی و فایدهی عظیم آن. برای فرزند شایسته است که برای والدینش دعا و دعوت را با هم انجام دهد همچنان که ابوهریره t برای مادرشل چنین کرد. ابوهریره t مادرش را بسیار به پذیرش اسلام دعوت مینمود و برایش دعا مینمود که هدایت و توفیق نصیبش گردد، سپس بعد از هدایت یافتنش بسیار به دعای رحمت و بخشش برای مادرش پرداخت.
بخاری در ادبالمفرد از ابومرَّه مولی امهانی دختر ابوطالب روایت کرده است که: «همانا وی و ابوهریرهt به سوی «عقیق» (در مدینه) که ابوهریره در آنجا زمین داشت، سواره راهی شدند. وقتی که ابوهریرهt وارد زمین خود شد با صدای بسیار بلند گفت: سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد ای مادر، مادرش در پاسخ گفت: «و سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد. ابوهریره گفت: خدا بر تو رحم کند که در کودکی مرا پرورش دادی، مادرش گفت: ای پسرم، خداوند تو را نیز مورد رحم خویش قرار دهد، خدا به تو پاداش نیک دهد و از تو خشنود شود که در کهنسالی به من نیکی کردهای»[7].
همچنین در ادبالمفرد از محمد بن سیرین روایت شده که گفت: «ما شبی نزد ابوهریرهt بودیم، وی گفت: خدایا، ابوهریره و مادرش و کسانی را که برای آنان آمرزش طلبیدند، بیامرز، محمد بن سیرین میگوید: پس ما برای ابوهریره و مادرش دعا میکنیم تا مشمول دعای ابوهریره گردیم»[8].
دعای فرزند برای پدر و مادرش بعد از مرگ آنان، بدانان سود میرساند، چرا که آنان در این دنیا دیگر نمیتوانند اقدامی نمایند و دستشان از دنیا کوتاه شده است، در صحیح مسلم از ابوهریرهt روایت شده است که پیامبرr فرمودند: «وقتی انسان بمیرد، ثواب عمل او [جز سه مورد] قطع میشود، ۱- صدقهای جاریه و همیشگی، ۲- علمی که از آن بهره گرفته شود، ۳- فرزند صالحی که برای او دعای خیر کند»[9].
بخاری در ادب المفرد با سند حسن از ابوهریرهt روایت کرده که گفت: «مقام و منزلت مرده، پس از مرگ وی بلند میشود، و آنگاه میگوید: ای پروردگار من، این چیز به کدام سبب است؟ گفته میشود: فرزندت برای تو آمرزش طلبیده است»[10].
وقتی که دعای طلب رحمت و مغفرت برای والدین، نیکی و احسان و حقی است که بر فرزند لازم است که بدان توجه و اعتنا نماید، بیشک از بزرگترین گناهان کبیره این است که فرزند -پناه بر خدا- به پدر و مادرش دشنام دهد، فرقی نمیکند به طور مستقیم خود به آنان دشنام دهد -که این حال بدترین حال است- یا سببی فراهم کند که به پدر و مادرش دشنام دهند، در صحیحین از عبدالله بن عمرو y روایت شده است که پیامبرr فرمودند: «همانا یکی از بزرگترین گناهان کبیره، این است که شخص، پدر و مادرش را لعنت کند». گفتند: ای رسول خداr! چگونه شخص، پدر و مادرش را لعنت میکند؟ پیامبرr فرمود: «شخصی، پدر دیگری را دشنام میدهد و او در پاسخ، به پدر و مادرش دشنام میدهد»»[11].
در ادب المفرد از عبدالله بن عمرو بن عاص روایت شده که میگفت: «از جمله گناهان کبیره نزد خداوند این است که کسی سبب شود، به پدرش دشنام داده شود»[12].
در صحیح مسلم به نقل از علی بن ابیطالب t به اثبات رسیده که پیامبرr فرمودند: «لعن و نفرین خدا بر کسی که والدینش را نفرین کند»[13]. چنین عملی جز از سوی کسانی که خوار و فرومایهاند و اخلاقی زشت و پلید دارند سر نمیزند، از خداوند متعال خواهان محفوظ ماندن [از اینگونه رفتار و اخلاق] و عافیت هستیم، همچنین عاجزانه از خداوند میطلبیم که ما و پدران و مادرانمان و مردان و زنان مسلمان را مورد بخشش و مغفرت خود قرار دهد چرا که او بخشاینده و مهربان است.
[1]- صحیح بخاری (شماره: 5971)، و صحیح مسلم (شماره: 2548).
[2]- سنن ترمذی (شماره: 1897)، و أدبالمفرد (شماره: 3) و علامه آلبانی/ در صحیح ادبالمفرد (شماره: 3) آن را حسن دانسته است.
[3]- ادبالمفرد (شماره: 23)، و تفسیر طبری (8/63)، و علامه آلبانی/ در صحیح ادبالمفرد (شماره: 3) آن را حسن دانسته است.
[4]- صحیح مسلم (شماره: 671).
[5]- صحیح بخاری (شماره: 2937).
[6]- صحیح مسلم (شماره: 2491).
[7]- أدبالمفرد (شماره: 14)، علامه آلبانی/ در صحیح ادبالمفرد (شماره: 11) آن را حسن دانسته است.
[8]- ادبالمفرد (شماره: 37)، و علامه آلبانی/ در صحیح ادبالمفرد (شماره: 28) آن را صحیح دانسته است.
[9]- صحیح مسلم (شماره: 1631).
[10]- أدبالمفرد (شماره: 36) و علامه آلبانی/ در صحیح ادبالمفرد (شماره: 27) آن را حسن دانسته است.
[11]- صحیح بخاری (شماره: 5973)، و صحیح مسلم (شماره: 90).
[12]- ادبالمفرد (شماره: 28) و علامه آلبانی/ در صحیح ادبالمفرد (شماره: 22) آن را حسن دانسته است.
[13]- صحیح مسلم (شماره: 1978).
۱۰۱- فضیلت دعا برای مؤمنین و خودداری از زخمزبان زدن به آنان
پیشتر در خصوص اهمیت دعای طلب آمرزش و بخشش و توفیق و دعاهایی شبیه اینها برای مسلمانان سخن گفته شد، همچنین به بیان آنچه از فواید عظیم و پاداشهای نفیس و خیرهای پیاپی در دنیا و آخرت که از این کار ناشی میشود، پرداخته شد. شکی در این نیست که وجود کارهایی اینچنین میان مسلمانان دلیلی است بر قدرت پیوند، و شدت رابطه، و ارتباط مستحکم آنان، و همچنین دلیلی بر کمال عقل و دلپاکی و ذکاوت و فراست آنان است، مسلمان توفیقیافته پیوسته خیرخواه دیگر مسلمانان، با آنان مهربان، دلسوز آنان، امیدوار به اصلاح و رستگاری و هدایتشان، آرزومند تحقق خیر برای آنان، و بسیار دعاگوی آنان و درخواستکنندهی رفع نیازهایشان به درگاه الهی است، و کسی که این چنین باشد لایق و سزاوار آن است که گواه و شافع مردم در روز قیامت باشد، در حدیث به نقل از پیامبرr به اثبات رسیده که ایشان فرمودند: «طعنهزنندگان و لعن و نفرینکنندگان در قیامت نه شفیع خواهند بود و نه شاهد»[1].
ابن قیم/ در توضیح مضمون این حدیث میگوید: شهادت از باب خبر است و شفاعت از باب طلب، و کسی که بسیار به مردم طعنه و زخم زبان بزند، که همان شهادت دادن علیه آنان است، و مردم را بسیار لعن و نفرین نماید، که همان طلب بدی برای آنان است، شاهد و شفیع آنان نمیگردد، چرا که مبنای شهادت بر پایهی صدق است و این در کسی که بسیار به مردم طعنه و زخمزبان میزند موجود نیست، بهخصوص وقتی که به کسی زخمزبان میزند که از خود او به خدا و رسولش نزدیکتر است، و مبنای شفاعت بر پایهی رحمت و طلب خیر است، و این در کسی که بسیار مردم را لعن و نفرین میکند و برایشان آمرزش نمیطلبد وجود ندارد»[2].
به همین خاطر زیبندهی انسان مسلمان است که برای دیگر مسلمانان طلب آمرزش نماید، خیرخواه آنان باشد، از لعن و نفرین کردن و دشنام دادن به ایشان و افترا زدن به آنان بپرهیزد، چرا که این کارها در شأن انسان مسلمان نبوده و از اخلاق او به دور است که چنین کند.
حاکم از عبدالله بن عمرt روایت کرده که رسول اللهr فرمودند: «شایسته نیست که مؤمن لعنتکننده باشد»[3].
امام احمد و ترمذی از عبدالله بن مسعود t روایت کردهاند که رسول اللهr فرمودند: «مؤمن طعنهزن، نفرین کننده، دشنام دهنده و ناسزاگو و بیحیا نیست»[4].
در صحیح بخاری و مسلم به اثبات رسیده است که پیامبرr فرمودند: «مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر، از دست و زبان او سالم و در امان باشند»[5]. احادیث در این مضمون بسیارند.
و این کمترین حالتهای فرد مسلمان است، اگر مسلمانی برای دیگر مسلمانان دعاکننده، بخشنده خیر به آنان، کوشا در رفع نیازها و مصالحشان نباشد لااقل میتواند آنان را از اذیت و آزارخود در امان داشته و شرّی به آنان نرساند.
امام بخاری و امام مسلم از ابوموسی اشعریt روایت کردهاند که: پیامبرr فرمودند: «صدقه و احسان بر هر مسلمانی لازم است»، اصحاب گفتند: اگر کسی چیزی نداشته باشد، چه باید بکند؟ پیامبرr فرمودند: «باید کار بکند تا هم خودش استفاده کند و هم چیزی را ببخشد». گفتند: اگر کسی قدرت کار نداشت و یا نخواست کار بکند، چه باید بکند؟ پیامبرr فرمودند: «به یک نفر محتاج و مظلوم کمک کند»، گفتند: اگر به محتاج و مستمند کمک نکرد، چه کند؟ فرمودند: «مردم را به کارهای خیر و راه حق دعوت نماید»، گفتند: اگر امر به معروف را انجام نداد چه کار کند؟ فرمودند: «از انجام کارهای بد خودداری کند و این پرهیزکاری برای او صدقه و احسان به حساب میآید»[6].
این حدیث دلیلی است بر آنکه اگر فرد مسلمان نتوانست کار نیکی برای دیگر مسلمانان انجام دهد و آنان را کمک و یاری نماید لااقل باید آنان را از شرّ خود محفوظ دارد و نسبت به آنان بدی روا ندارد. باید دانست که لعن و نفرین مسلمانان درجاتی دارد، خطرناکترین و بدترین آنها لعن و نفرین بهترین و پیشتازان و ارجمندترین آنان است، مانند یاران گرامی پیامبرr و کسانی از صاحبان علم و فضل و ایمان که به نیکی از آنان پیروی نمودهاند، فقط کسانی به نفرین اینان میپردازند که صاحب قلبهایی بیمار و علیل بوده و کینهتوزند کسانی که اهل تمایلات نفسانی و بدعت هستند. امام بخاری و امام مسلم در کتابهای صحیح خود از پیامبرr روایت کردهاند که ایشان فرمودند: «از دشنام و ناسزا گفتن به اصحاب من پرهیز کنید، اگر شما به اندازه کوه اُحد طلا در راه خدا ببخشید ثوابش به اندازهی ثواب یک مشت یا نصف آنکه اصحاب در راه خدا میدهند نخواهد بود»[7].
ابن ماجه از عبدالله بن عمرب روایت کرده که میگفت: «یاران محمدr را فحش و ناسزا ندهید چرا که اقامت و ماندگاری یک ساعتهی هر یک از آنان با رسول خداr بهتر از عمل هر یک از شما در طول عمرش است»[8].
پس چه کسی گمراهتر از کسی است که در دلش نسبت به بهترین مؤمنین و پیشوایان اولیاء خداوند بعد از انبیاء، یعنی اصحاب پیامبرr بغض و کینه وجود دارد.
همچنین این مرتبهی کسی است که به طعن و زخمزبانزدن به علمای امت و برگزیدگانشان از جمله صاحبان علم و فقه و خیرخواهان مسلمین، میپردازند، شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «از جمله سخنان شایع این است که: گوشتهای علماء آغشته به سم است»[9].
همچنین این مرتبهی کسی است که به لعن و نفرین مردگان مسلمانان میپردازد مردگانی که به نتیجهی اعمالشان رسیدهاند، شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید. «لعن و نفرین مُردهها بدتر و زشتتر از لعن و نفرین زندهها است. در حدیث صحیح به اثبات رسیده که پیامبرr فرمودند: «به اموات بد نگویید، زیرا ایشان اینک به اعمال پیشین خود رسیدهاند [و عاقبت کار خود را -نیک یابد- دیدهاند]»[10]. تا جایی که ایشان فرمودند: «مردگانمان را دشنام ندهید با این کار زندههای ما را میآزارید»[11]. هنگامی که گروهی ابوجهل و دیگر کفار نظیر او را دشنام میدادند نزدیکان مسلمان آنان از این کار آزرده میشدند»[12].
اما در رابطه با لعن و نفرین گناهکاران و فاسقان و عیّاشان از اهل این آیین، در سنت درخصوص امر به لعن و نفرین یک فرد معین فاسق چیزی نیامده است بلکه در سنت لعن و نفرین درخصوص انواعی از کارها و افراد انجامدهندهی آن آمده است، مانند این سخن پیامبرr که میفرماید: «خداوند، دزد را لعنت کند که با دزدیدن تخممرغ باعث میشود تا دستاش قطع گردد»[13]. و یا میفرماید: «لعنت خداوند بر کسی که بدعتی ایجاد کند یا بدعتگزاری را جای دهد»[14]. و یا میفرماید: «لعنت خداوند بر رباخوار و ربادهنده و نویسندهی ربا و هر دو شاهد آن»[15]. و یا میفرماید: «لعنت خداوند بر کسی که تحلیل میکند[16] و کسی که تحلیل برایش انجام میگیرد»[17] و یا میفرماید: «لعنت خداوند بر شرابخوار و ساقی شراب و کسی که شراب میگیرد و کسی که برایش گرفته میشود و شخص حملکنندهی آن و کسی که به سوی او حمل میشود و خورندهی پول آن»[18].
علماء درخصوص (اجازهی) نفرین و لعنت فرستادن بر فرد فاسق مشخصی دچار اختلاف شدهاند، گفته شده: این کار جایز است، و گفته شده: چنین کاری جایز نیست، آنچه از امام احمد/ در این باره معروف است این است که لعن فرد مشخصی را ناپسند دانسته و معتقد بوده که باید به صورت کلی گفته شود همچنان که خداوند میفرماید:
﴿أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَ ١٨﴾ [هود: 18].
«بدانید که، لعنتِ خداوند بر ستمکاران است».
در صحیح بخاری به اثبات رسیده است که: «در زمان نبیاکرمr مردمی بود به نام عبدالله که ملقب به حمار (الاغ) بود. او رسول الله را میخنداند. آن حضرت او را به خاطر شرابخواری، حد زده بود روزی، همین شخص را [به خاطر شرابخواری] نزد رسول خداr آوردند. پیامبراکرمr دستور داد تا او را حد بزنند. یکی از حاضران گفت: خدایا! او را لعنت کن. چقدر شراب میخورد. نبیاکرمr فرمود: «او را لعنت نکنید، به خدا سوگند تا جایی که من میدانم او خدا و رسولش را دوست دارد»»[19].
پیامبرr از لعنت نمودن این فرد مشخص که بسیار شرابخوار بود نهی فرمود، با این توجیه که خدا و رسولش را دوست دارد، هر چند خود رسولr به طور مطلق شرابخوار را لعن نموده است، این خود گواه بر آن است که جایز است به صورت مطلق لعن نمود اما جایز نیست که شخص معینی لعنت شود [آن هم] کسی که خدا و رسولش را دوست دارد[20]. به هر حال لعن و نفرین تهدید و سخن ارعابآمیز است، و تهدید فقط در حق شخص معینی به اثبات میرسد که شروط آن در آن شخص وجود داشته و موانع آن از میان رفته باشد. والله اعلم.
[1]- صحیح مسلم (شماره: 2598)، سنن ابوداود (شماره: 4907)، المسند (6/448).
[2]- الصواعق المرسله (4/1505).
[3]- المستدرک (1/47)، و بنگر به: سنن ترمذی (شماره: 2019)، اماممسلم (حدیث شماره: 2597) این حدیث را با این لفظ روایت کرده است: «شایسته نیست که مسلمان صادق، لعنتکننده باشد».
[4]- المسند (1/404)، سنن ترمذی (شماره: 1977)، و علامه آلبانی/ در الصحیحه (شماره: 320) آن را صحیح دانسته است.
[5]- صحیح بخاری (شماره: 10)، و صحیح مسلم (شماره: 41).
[6]- صحیح بخاری (شماره: 1445)، و صحیح مسلم (شماره: 1008).
[7]- صحیح بخاری (شماره: 3673)، و صحیح مسلم (شماره: 2540).
[8]- سنن ابنماجه (شماره: 162)، و علامه آلبانی/ در صحیح سنن ابنماجه (شماره: 133) آن را صحیح دانسته است.
[9]- الصارمالمسلول (ص: 143).
[10]- صحیح بخاری (شماره: 1393).
[11]- المسند (4/252)، و سنن ترمذی (1982)، با لفظی مشابه، و علامه آلبانی/ در صحیحالجامع (شماره: 7312) آن را صحیح دانسته است.
[12]- منهاجالسنه (4/573-572).
[13]- صحیح بخاری (شماره: 6783)، و صحیح مسلم (شماره: 1687).
[14]- بنگر به: صحیح بخاری (شماره: 1870) و صحیح مسلم (شماره: 1370).
[15]- صحیح مسلم (شماره: 1598).
[16]- کسی که به قصد حلال گردانیدن زن مطلقه برای مدتکوتاهی با آن زن ازدواج کند و بعد از نزدیکی او را طلاق دهد تا همسر قبلی دوباره با او ازدواج کند.
[17]- سنن ابوداود (شماره: 2076)، و سنن ترمذی (شماره: 1120)، و سنن ابنماجه (شماره: 1936)، و علامه آلبانی/ در الإرواء (شماره: 1897) آن را صحیح دانسته است.
[18]- المسند (1/316)، (2/71)، و سنن ابوداود (شماره: 3676) و علامه آلبانی/ در الإرواء (شماره: 2385) آن را صحیح دانسته است.
[19]- بنگر به: صحیح بخاری (شماره: 6780).
[20]- منهاج السنه (4/574-567).
۱۰۰- طلب بخشش و آمرزش برای مسلمانان
به اهمیت درخواستِ مغفرت و توفیق و هدایت و درستی و... از خداوند از سوی فرد مسلمان برای دیگر مسلمانان اشاره شد، و همچنین پیشتر بیان شد که نیاز همگان به این کار نیازی مشترک است و همچنان که فرد مسلمان نیازمند دعای دیگر مؤمنین است آنان نیز نیازمند دعای او هستند. علامه ابن قیم/ میگوید: «همگان در نیاز به مغفرت خداوند و عفو و رحمت او مشترکند، نه تنها محتاجند بلکه چنین کاری را نیز ضروری میدانند همچنان که هر مسلمانی دوست دارد که خواهر و برادر مسلمانش برای او طلب آمرزش نماید همچنین شایسته است که او نیز برای خواهر و برادران مسلمانش طلب آمرزش کند، عاداتش میشود [که بگوید]: «پروردگارا، مرا و پدر و مادرم را و زنان و مردان مسلمان و مؤمن را ببخشای و بیامرز»، برخی از گذشتگان دوست داشتند که هر کسی روزی هفتاد بار این دعا را تکرار کند، و آن را ورد خود گردانده و ترکش نکند.
از شیخمان -ابن تیمیه- شنیدم این دعا را بر زبان میآورد، و دربارهی آن فضیلت بزرگی بیان داشت که به یاد ندارم، و چه بسا از جمله اوراد ایشان بوده که هیچگاه آن را ترک نکردهاند، و از ایشان شنیدم که میگفت: اگر کسی این دعا را میان دو سجده بخواند کار جایزی انجام داده است، پس هر گاه آدمی ببیند که خواهران و برادرانش گرفتار چیزی هستند که او نیز بدان گرفتار است (گناه و معصیت) و به آن چیزی محتاجند که او نیز بدان محتاج است (طلب آمرزش)، چیزی جز اوج ناآگاهیش به مغفرت و فضل خداوند او را از یاری آنان بازنمیدارد، و شایسته است که او نیز یاری نشود چرا که جزا از جنس عمل است»[1].
از جمله پاداشهای نقل شده در خصوص این دعای بزرگ، آن چیزی است که در معجم الکبیر طبرانی با سند حسن به اثبات رسیده است که از عبادة بن صامت t روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «کسی که برای مردان و زنان مؤمن طلب بخشش و آمرزش نماید خداوند به اندازه تمامی زنان و مردان مؤمن برای او نیکی و حسنه مینویسد»[2].
خداوند به تو رحم نماید، در عظمت و کثرت این پاداش که از گفتن این دعا به دست میآید بیندیش، وقتی که مسلمان در دعایش میگوید: «خدایا زنان و مردان مسلمان، و زنان و مردان مؤمن، زنده و مُردهی ایشان را ببخشای و بیامرزد.» به اندازهی هر یک از زنان و مردان مسلمان و زنان و مردان مؤمن چه آنان که در گذشته زیستهاند و چه آنان که در حال به سر میبرند، برای او نیکی ثبت میشود، اینها نیکیهایی هستند که در شمارش نمیگنجند، تعداد مسلمانان گذشته و حال را کسی جز خدا نمیتواند برشمرد، و به همین خاطر این دعای بزرگ جزو دعاهای انبیاء بوده است و خداوند به آخرین آنان محمد مصطفیr دستور داده تا برای مؤمنین طلب آمرزش کند و این طلب آمرزش را جزو خصالی که موجب تعریف و تمجید از بندگان مؤمنش میشود، بیان داشته است، خداوند خبر داده که نوحu این چنین دعا کرده:
﴿رَّبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَلِوَٰلِدَیَّ وَلِمَن دَخَلَ بَیۡتِیَ مُؤۡمِنٗا وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۖ﴾ [النوح: 28].
«پروردگارا، مرا و پدر و مادرم را و هر آن کس را که مؤمن به خانهام درآید و مردان مؤمن و زنان مؤمن را بیامرز».
همچنین خداوند بیان داشته که ابراهیمu اینچنین دعا کرده:
﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لِی وَلِوَٰلِدَیَّ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ یَوۡمَ یَقُومُ ٱلۡحِسَابُ ٤١﴾ [إبراهیم: 41].
«خداوندا، من و پدر و مادرم و دیگر مؤمنان را در روزی که حساب برپا میشود بیامرز».
و خداوند به پیامبرش محمدr دستور میدهد که:
﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِکَ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ﴾ [محمد: 19].
«پس بدان که معبود [راستینی] جز خدا نیست و برای گناهت و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه».
و خداوند درخصوص بندگان مؤمنش که پس از صحابه میآیند میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ یَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِینَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِیمَٰنِ﴾
[الحشر: 10].
«کسانی که پس از مهاجرین و انصار به دنیا میآیند، میگویند: پروردگارا! ما را و برادران ما را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفتهاند بیامرز».
همهی اینها بیانگر جایگاه والا و منزلت ارجمند و پاداش فراوان این دعا نزد خداوند است و به همین خاطر شیخ الاسلام ابن تیمیه/ جایگاه این دعا را والا دانسته و از جملهی اورادی بود که آن را ترک نمیکرد، همچنان که پیشتر این مطلب از امام ابن قیم نقل گردید.
عبدالرزاق در مصنف خود از ابن جریج روایت کرده که گفت: به عطا گفتم: آیا برای مردان و زنان مؤمن طلب بخشش و آمرزش بکنم؟ گفت: آری، به پیامبرr فرمان چنین کاری داده شد، حقّا که چنین کاری بر مردم واجب است، خداوند به پیامبرشr میفرماید:
﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِکَ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ﴾ [محمد: 19].
«و برای گناهت و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه».
گفتم: آیا این دعا را هرگز در نمازهای واجبت رها کردهای؟ گفت: خیر، گفتم: با چه کسی آغاز میکنی، با خودت یا با مؤمنین؟ گفت: بلکه با خودم، همچنان که خداوند میفرماید: ﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِکَ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ﴾[3] بیهقی در شعبالایمان از عبدالله بن مبارک/ روایت کرده است: «وقتی که او قرآن را ختم میکرد بیشترین دعایش برای مردان و زنان مومن بود»[4]. شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «موضوعی که میان مسلمانان در قرون ممتاز (سه قرن اولیه) معروف بوده این است که آنان با انواع عبادات مشروع فرض و نفل از جمله نماز و روزه و تلاوت قرآن و ذکر و دیگر امور عبادی خداوند را پرستش میکردند، آنان برای مردان و زنان مؤمن همچنان که خداوند دستور به چنین کاری را داده بود برای زنده و مردهی آنان دعا میکردند در نماز میّت و به هنگام زیارت قبور و دیگر موقعیتها. از گروهی از سلف روایت شده: به دنبال هر ختم قرآنی دعایی مستجاب هست؛ پس هرگاه شخصی به دنبال یک بار ختم قرآن برای خودش و پدر و مادرش و اساتیدش و دیگر مردان و زنان مؤمن دعا کند این کار، کاری مشروع است، و همچنین است دعایش برای آنان در نماز شب و دیگر موقعیتهای پذیرش دعا»[5].
همانا دعای شخص مسلمان در غیاب خواهر و برادرش یا خواهران و برادران مسلمانش روا داشته میشود؛ بلکه خداوند فرشتهای را بالای سر دعاکننده موظف کرده است که هرگاه در حق برادرش دعای خیر کند آن فرشته بگوید: «خداوندا، بپذیر و ای شخص مسلمان، همچون آن نصیب تو باشد».
در صحیح مسلم از ابودرداء t روایت شده است که او از پیامبرr شنید که میفرمود: «هر بندهی مسلمانی که در غیاب برادرش برای او دعای خیر کند، فرشتهی [موکّل دعا] میگوید: برای تو هم مثل آن باشد»[6]. و در روایتی دیگر در صحیح مسلم از ابودرداء t روایت شده است که پیامبرr فرمودند: «دعای شخص مسلمان برای برادرش در غیاب او مستجاب است و بر بالای سر او فرشتهای مأمور است که هر گاه برای دوستش دعای خیر کند، فرشته میگوید: آمین و برای تو نیز همچنین باد!»[7].
امام نووی/ در شرحش بر این حدیث میگوید: «در این حدیث فضیلت دعا برای برادر مسلمان در غیاب او بیان شده است، اگر برای گروهی از مسلمانان دعا کند این فضیلت [باز هم] به دست میآید، و اگر برای همهی مسلمانان دعا کند ظاهر امر نشاندهندهی آن است که این فضیلت باز هم حاصل میشود، برخی از گذشتگان هر گاه میخواست برای خود دعا بکند همان دعا را برای برادر مسلمانش مینمود چرا که آن پذیرفته میشود و برای خود او نیز مثل آن حاصل میشود»[8].
بیشک همهی آنچه که بیان شد رساترین گواه بر اهمیت دعای طلب آمرزش و بخشش و شبیه آن برای مسلمانان است، شایستهی هر مسلمانی است که بر دعایش برای برادرانش بیفزاید تا به این پاداشهای گرانبها و فضائل عظیم دست یابد، یکی از نکتههای زیبا و دلنشینی که در این باب گفته شده مطلبی است که ابونعیم در حلیة الأولیاء از احمد بن ضحاک خشاب نقل کرده که گفته: «در خواب شریح بن یونس را دیدم، گفتم: ای ابوالحارث پروردگارت با تو چه کرد؟ گفت: مرا بخشید، و با این حال قصرم را کنار قصر محمد بن بشیر بن عطاء کندی قرار داد، گفتم: ای ابوالحارث تو نزد ما بزرگتر از محمد بن بشیر هستی، گفت: چنین چیزی مگو، همانا خداوند متعال برای محمد بن بشیر بهرهای از کار همهی مردان و زنان مؤمن را قرار داده است چرا که او هنگامی که دعا میکرد میگفت: خداوندا مرا و مردان و زنان مؤمن را، و مردان و زنان مسلمان را ببخش و بیامرز»[9].
عاجزانه از خداوند کریم و بخشنده میطلبیم که ما و پدر و مادرمان و مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن چه آنان که زندهاند و چه آنان که فوت کردهاند را ببخشاید و مشمول رحمت خویش قرار دهد.
[1]- مفتااح دارالسعاده (2/298).
[2]- مجمعالزوائد (10/210)، و صحیحالجامع (شماره: 5906)، و بنگر به تعلیق شوکانی بر این حدیث در تحفهالذاکرین (ص: 320).
[3]- مصنف عبدالرزاق (2/217).
[4]- شعبالإیمان (2/411).
[5]- مجموعالفتاوی (24/322).
[6]- صحیح مسلم (شماره: 2732).
[7]- صحیح مسلم (شماره: 2733).
[8]- شرح صحیح مسلم (17/49).
[9]- حلیهالأولیاء (10/113).
همانا از امور مهمی که شایسته است فرد مسلمان در دعا مدنظر داشته باشد، بلکه حتی برخی از اهل علم آن را جزو آداب دعا به شمار آوردهاند، اهتمام به دعا برای مسلمانان است. دعا برای توفیق [در عبادات] و مغفرت و بخشش و حمایت الهی در انجام نیکی؛ چرا که همگان در نیاز به این دعا مشترکاند، و شکی در این نیست که هر مسلمانی دوست دارد دیگر مسلمانان برای او دعا کنند، و بدان خشنود میشود، و آرزوی افزایش آن را دارند. شخص مسلمان خیری را که برای خود میپسندد برای دیگری نیز میپسندد، و همچنان که آن را برای خود دوست دارد شایسته است نسبت به خواهران و برادران مسلمانش نیز عنایت و توجه داشته و دوستدار خیر و خوبی برای آنان باشد و برایشان دعا و استغفار و کارهایی از این قبیل انجام دهد کسی که در حق برادران و خواهران مسلمانش چنین کند خداوند از میان خواهران و برادران این شخص کسانی را تعیین کرده و سوق میدهد تا برای او دعا کرده و طلب مغفرت نمایند، مسلمان از دعای خیر خواهران و برادران مسلمانش چه در حال حیات و چه بعد از مرگ بهرهمند میگردد.
هنگامی که فرد مسلمان به احوال دیگر مسلمانان نظر بیفکند میبیند که هر یک اوضاع گوناگونی دارند و هر کدام از آنان نیازمند دعای دیگر مؤمنین است؛ این یکی بیمار است و از بیماریش رنج میبرد و دردهایش را تحمل میکند و چه بسا هفتهها یا ماههای طولانی است که با بیماریش دست و پنجه نرم میکند و گاه پلک بر هم ننهاده است و در این دردهای سخت و شاق و جانکاه فکر و خیال آرامی ندارد، او نیازمند دعای خواهران و برادران مسلمانش است که دعا کنند تا خداوند بیماریش را شفا دهد و آسیبش را از او دور گرداند و دلواپسیاش را از بین ببرد و غم و غصهاش را بزداید و لباس تندرستی و عافیت را به تنش بپوشاند. در سنن ابوداود و ترمذی از ابن عباس y روایت شده است که پیامبرr فرمود: «هرکس به عیادت بیماری که هنوز اجلش فرانرسیده است، برود و نزد او هفت بار بگوید: «أَسْأَلُ اللهَ العَظِیمَ رَبَّالعَرْشِالعَظِیمِ أَنْ یَشْفِیَکَ» (از خداوند با عظمت، پروردگار عرش بزرگ، درخواست مینمایم که شفایت دهد)، حتماً خداوند پاک و بزرگوار او را از آن بیماری شفا دهد»[1].
در صحیحین از حضرت عائشه روایت شده که گفته است: «هرگاه پیامبرr به نزد بیماری میرفت برایش دعا میکرد و میفرمود:
«اَللّهُمَّ رَبَّالنَّاسِ أَذْهِبِ الْبَأْسَ، وَاشْفِ أَنْتَ الشَّافِی، لاَشِفَاءَ إِلاّ شِفاؤُکَ، شِفَاءً لاَ یُغَادِرُ سَقَماً».
(خداوندا، ای پروردگار مردمان، این سختی و بیماری را از بین ببر و او را شفا بخش که تو تنها شفادهندهای، و هیچ شفائی جز شفای تو وجود ندارد، چنان شفائی بخش که هیچ بیماری و ناراحتی بر جای نگذارد)[2].
از مسلمانان کسانی هستند که مرگ آنان را درربوده و طعم آن را چشیده است، حال او در قبرش زندانی است، و در گرو کارهایش است، و به واسطهی آنچه که از پیش فرستاده جزا داده میشود. او نیازمند دعای خیر مسلمانان است تا دعا کنند که خداوند از لغزشهایش در گذرد، و اشتباهاتش را ببخشد و از خطاهایش چشمپوشی نماید. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ یَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِینَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِیمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِی قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّکَ رَءُوفٞ رَّحِیمٌ ١٠﴾ [الحشر: 10].
«کسانی که پس از مهاجرین و انصار به دنیا میآیند، میگویند: پروردگارا! ما را و برادران ما را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفتهاند بیامرز. و کینهای نسبت به مؤمنان در دلهایمان جای مده، پروردگارا! تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی».
شیخ عبدالرحمن بن سعدی/ میگوید: «این شامل همهی مؤمنین است، آنها از یکدیگر بهره میبرند و برای یکدیگر دعا میکنند،چون همه در ایمان مشارکت دارند و ایمان است که میان مؤمنان پیوند برادری ایجاد میکند و به سبب این پیوند برای یکدیگر دعا میکنند و یکدیگر را دوست میدارند. به همین خاطر خداوند در این دعا وجود کینه در دلها را نفی کرد چه کم و چه زیاد، و هر گاه در دل کینه نباشد ضد آنکه محبت و دوستی و خیرخواهی برای همدیگر است جای میگیرد اینها جزو حقوق مؤمنین [نسبت به هم] محسوب میگردد...»[3].
در میان مسلمانان کسانی هستند که در سرزمینشان در میان فتنههایی که خواب را از سر پرانده و جنگهایی ویرانگر و بلاهایی شدید در آن در جریان است به سر میبرند، دشمنانشان بر آنان چیره گشتهاند، خونهایشان ریخته میشود، و زنان بیوه، و کودکان یتیم میشوند، و اموال به غارت برده میشود. اینان نیازمند دعایند به اینکه خداوند نگرانی و دغدغهی آنان را بزداید و غم را از دوش آنها بردارد و دشمنانشان را از پا درآورد و امنیت و آرامش را در میانشان بگسترد، و از جمله ارشادات و روشهای پیامبراکرمr خواندن قنوت به هنگام رویدادهای ناگوار و حوادث تلخی است که بر مسلمانان وارد میشد، در اینگونه مواقع دعا کرده، برای مسلمانان طلب یاری و پیروزی و نجات و برای دشمنانشان درخواست شکست و نابودی میکرد، همچنان که در صحیحین از ابوهریرهt روایت شده است که: رسول الله در نماز عشاء به مدت یک ماه قنوت خواند و در قنوتش میفرمود: «خدایا! ولید بن ولید را نجات بده، پروردگارا! سلمة بن هاشم را نجات بده، بارالها! عیاش بن ابی ربیعة را نجات بده، خدایا! مؤمنین ناتوان را نجات بده، خداوندا! عقوبت خود را بر قبیلهی مضر سخت گردان و آنان را به بلای سالهای [قحطی و خشکسالی و سختی] یوسف مبتلا کن». ابوهریرهt گوید: بعد از آن (یک ماه) دعا را برای ایشان قطع کردند، علت را از ایشانr پرسیدم، فرمودند: «مگر ایشان را نمیبینی که [از اسارت کفار قریش نجات یافته] و آمدهاند؟»[4].
در صحیح بخاری از انس بن مالک t روایت شده که گفت: «پیامبرr برای یک ماه قنوت خواند و رِعْل و ذکوان را نفرین کرد و میگفت: قبیلهی عصیه از فرمان خدا و رسول او سرپیچی کردند»[5].
همچنین ابوبکر صدیقt نیز به هنگام نبرد صحابه با مسیلمه کذاب و به هنگام نبرد اهل کتاب قنوت خواند، و همچنین عمر بن خطابt قنوت خواند و در آن میگفت: «خداوندا کفار اهل کتاب را دچار عذاب کن کسانی که از راه تو باز میدارند، و آیات تو را انکار کرده، و پیامبرانت را تکذیب نموده و از حدود تو تجاوز میکنند...»[6]، در میان مسلمانان کسانی هستند که فقر آنان را دچار بیخوابی کرده، و نیاز آنان را پریشان و مضطرب کرده، گاه در میان آنان کسانی هستند که لباسی که آنان را بپوشاند، یا مسکنی که سرپناهشان گردد یا غذایی که سیرشان کند یا نوشیدنیای که سیرابشان کند را نمییابند، بلکه برخی از آنان در اثر قحطی مرگبار و کمبود شدید مواد غذایی میمیرند. آنان نیازمند دعاهایی صادقانهاند که از خداوند بطلبد فقیرشان را بینیاز، گرسنهی آنان را سیر، و لختشان را لباس بر تن کند، و نیازشان را برطرف سازد و حاجتشان را برآورده نماید، به اضافهی توجه به دیگر امور مسلمانان و خیرخواهی و دعا برای آنان که خاستگاه همهی اینها پیوند ایمانی است که آنان را گردهم آورده و میانشان انس و الفت برقرار نموده است، خداوند میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ﴾ [الحجرات: 10].
«جز این نیست که مؤمنان بردارند».
و یا میفرماید:
﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ﴾ [التوبة: 71].
«مردان و زنان باایمان دوستان و یاوران یکدیگرند».
و در حدیث آمده که رسول خداr فرمود: «مؤمنان را در ترحم و دوستی و مهربانی آنها با یکدیگر مانند یک بدن مییابی، که چون عضوی از آن به درد آید، سایر اعضای بدن با بیداری و تب آن را همراهی میکنند»[7].
در صحیح مسلم از نعمان بن بشیرt روایت شده که: رسول اللهr فرمودند: «مسلمانان هم چون پیکرهی یک شخص هستند، اگر چشمش درد بگیرد همه وجودش دردمند میشود و اگر سرش درد بگیرد همه وجودش دردمند میگردد»[8].
در صحیحین از ابوموسی اشعریt روایت شده که: پیامبرr فرمودند: «مسلمان برای مسلمان مانند دیوارهایی هستند که یکدیگر را تقویت و تحکیم مینمایند»[9].
طبرانی از ابوموسی اشعریt روایت کرده که او از پیامبرr شنید که فرمودند: «مؤمن نیستید مگر اینکه به یکدیگر رحم کنید، (صحابه) گفتند: یا رسول الله همهی ما با رحم و مهربانیم، پیامبرr فرمودند: «این که یکی از شما دوست و همراهش را دوست داشته و با او مهربان باشد نشانهی رحمت و مهربانی نیست، بلکه مهربانی و حرم به مردم رحمتی عام و فراگیر است»[10].
احادیث در این معنا و مفهوم بسیارند، بر مسلمان لازم است که حقوق خواهر و برادران مسلمانش را مورد توجه قرار دهد، خیرخواه آنان باشد، نسبت به آنها مهربان و با رحم بوده و دلسوزشان باشد، برای آنان دعای توفیق و درستی در کردار و گفتار، و خیر و رستگاری، و پارسایی و استقامت نماید.
[1]- سنن ابوداود (شماره: 3106)، و سنن ترمذی (شماره: 2083)، ترمذی این حدیث را حسن شمرده است، و علامه آلبانی/ در صحیحالجامع (شماره: 6388) آن را صحیح دانسته است.
[2]- صحیح بخاری (شماره: 5675)، و صحیح مسلم (4/1722).
[3]- تیسیر الکریم الرحمن (8/103).
[4]- صحیح بخاری (شماره: 804)، و صحیح مسلم (1/467) و این حدیث به روایت مسلم است.
[5]- صحیح بخاری (شماره: 4094).
[6]- بنگر به: مجموع الفتاوی اثر ابنتیمیه (22/373-372)، و زادالمعاد اثر ابنقیم (1/285). و اثر عمر را ابنخزیمه در صحیحاش (2/6-155) و دیگران آوردهاند- با وجود اختلاف در لفظ با آنچه در اینجا آمده، و آلبانی در تعلیقش بر صحیح ابنخزیمه آن را صحیح دانسته و پیش از او حافظ ابنحجر در نتایجالافکار (2/150) آن را صحیح دانسته است.
[7]- صحیح بخاری (شماره: 6011)، و صحیح مسلم (شماره: 2586).
[8]- صحیح مسلم (شماره: 4/2000).
[9]- صحیح بخاری (شماره: 6026) و صحیح مسلم (شماره: 2585).
[10]- این حدیث را طبرانی در مجمعالزوائد (8/186) روایت کرده است، و هیثمی گفته: «راویان این حدیث همان راویانی هستند که در صحیح بخاری و مسلم آمدهاند» و حاکم در المستدرک (4/185) روایت کرده و گفته: «صحیحالإسناد است» و حافظ ابنحجر در فتحالباری (10/438) گفته: «رجال آن ثقهاند» این حدیث شاهدی از حدیث انس دارد که ابویعلی در مسندش (7/251) آن را روایت کرده است.
۹۸- فرق میان سماع مشروع و سماع نوپدید
پیشتر دربارهی سماعهای نوپدیدی که برخی از مردم درخصوص ذکر و دعا پدید آوردهاند، و عبادت خدا با به کار بردن رجزها و اشعار به عنوان اورادی برای آنان، سخن گفتیم. آنان در حق خود ستم بزرگی روا داشتهاند و آیینشان را تباه کرده است، و آنان را از ذکری صحیح و دعایی بیعیب و نقص که در ارشادات سرور انبیاء و فرستادگان، پیامبر ما محمد مصطفیr نقل شده بازداشته است.
آنچه بر هر فرد مسلمانی واجب است این است که میان «سماع»ی که در دین از آن بهره میبرد و در شرع پروردگار مقرر شده است، با سماعهای نوپدیدی که برخی از مردم براساس امیال و خواستهای خود آن را پدید آورده و اختراع کردهاند، تفاوت قائل شود.
اما «سماع»ی که خداوند متعال برای بندگانش مقرر فرموده، و پیشینیان این امت از صحابه و تابعین و تابعین تابعین حول آن گرد آمده بودند، آن هم به خاطر اصلاح قلبها و تزکیه روح و جانشان، همان شنیدن آیات خداوند متعال است، و این همان شنود انبیاء و مؤمنین و علماء بوده است، وقتی که خداوند نام انبیاء را ذکر میکند میفرماید:
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّۧنَ مِن ذُرِّیَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡرَٰٓءِیلَ وَمِمَّنۡ هَدَیۡنَا وَٱجۡتَبَیۡنَآۚ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُکِیّٗا۩ ٥٨﴾ [مریم: 58].
«آنان که پیغمبرانی بودند از سُلالهی آدم، و از فرزندان کسانی که با نوح سوار کشتی کردیم، و از دودمان ابراهیم و یعقوب، و از زمرهی کسانی که آنان را (به سوی ایمان) رهنمود و (برای رسالت آسمانی) برگزیده بودیم و بدیشان نعمت (دنیا و آخرت) داده بودیم، هر زمان که آیات خداوند مهربان پیش ایشان تلاوت میشد، سجدهکنان و گریان به خاک میافتادند».
و یا میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ ٢﴾ [الأنفال: 2].
«مؤمنان، تنها کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود دلهایشان هراسان میگردد (و در انجام نیکیها و خوبیها بیشتر میکوشند) و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده میشود، بر ایمانشان میافزاید، و بر پروردگار خود توکّل میکنند (و خویشتن را در پناه او میدارند و هستی خویش را بدو میسپارند)».
و یا میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ یَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ ١٠٧ وَیَقُولُونَ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِن کَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗا ١٠٨ وَیَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ یَبۡکُونَ وَیَزِیدُهُمۡ خُشُوعٗا۩ ١٠٩﴾ [الإسراء: 107-109].
«و کسانی که قبل از نزول قرآن، دانش و آگهی بدیشان داده شده است، هنگامی که قرآن بر آنان خوانده میشود، سجدهکنان بر رو میافتند (۱۰۷) و میگویند: پاک [و منزّه] است پروردگارمان. به راستی وعدهی پروردگارمان انجامیافتنی است و بر چهرههایشان گریهکنان [بر زمین] میافتند و [قرآن]در حقّ آنان فروتنی میافزاید».
و یا میفرماید:
﴿وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى ٱلرَّسُولِ تَرَىٰٓ أَعۡیُنَهُمۡ تَفِیضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ ٱلۡحَقِّۖ﴾
[المائدة: 83].
«و چون آنچه را که به سوی رسولِ [خدا] فرو فرستاده شده است، بشنوند، چشمهایشان [را چنان] بینی که به سبب آنچه از حقّ شناختهاند، اشکریزان میشود».
خداوند متعال بندگانش را به این سماع دستور داده است همچنان که میفرماید:
﴿وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ ٢٠٤﴾ [الأعراف: 204].
«و چون قرآن خوانده شود، به آن گوش فرادهید و خاموش بمانید تا مورد رحمت قرار گیرید».
و اهل آن را ستوده است همچنان که میفرماید:
﴿فَبَشِّرۡ عِبَادِ ١٧ ٱلَّذِینَ یَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقَوۡلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحۡسَنَهُۥٓۚ﴾ [الزمر: 17-18].
«پس به [آن] بندگانم مژده ده کسانی که سخن [ها] را میشنوند، آنگاه از بهترینش پیروی میکنند».
و در آیهای دیگر میفرماید:
﴿أَفَلَمۡ یَدَّبَّرُواْ ٱلۡقَوۡلَ أَمۡ جَآءَهُم مَّا لَمۡ یَأۡتِ ءَابَآءَهُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٦٨﴾ [المؤمنون: 68].
«آیا در این سخن [اندیشه] نکردهاند یا برایشان چیزی آمده است که برای نیاکان نخستینشان نیامده بود؟».
سخنی که امر شدهاند تا در آن بیندیشند همان سخنی است که امر شدهاند تا بدان گوش فرا دهند، و خداوند میفرماید:
﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ ٢٤﴾ [محمد: 24].
«آیا در قرآن اندیشه نمیکنند یا بر دلها قفلِ آنها افتاده است؟».
و یا میفرماید:
﴿کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ مُبَٰرَکٞ لِّیَدَّبَّرُوٓاْ ءَایَٰتِهِۦ﴾ [ص: 29].
«کتابی است خجسته که آن را بر تو فرو فرستادهایم تا [انسانها] در آیههایش تدبّر کنند».
و همچنان که خداوند اهل این سماع را ستوده، [در مقابل] کسانی را که از آن روی برگرداندهاند مورد نکوهش قرار داده است و میفرماید:
﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ءَایَٰتُنَا وَلَّىٰ مُسۡتَکۡبِرٗا کَأَن لَّمۡ یَسۡمَعۡهَا کَأَنَّ فِیٓ أُذُنَیۡهِ وَقۡرٗاۖ﴾ [لقمان: 7].
«و چون آیات ما بر او خوانده میشود، تکبّرکنان روی گرداند. گویی که آن را نشنیده است. گویا که در دو گوش او سنگینیای هست».
و یا میفرماید:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِیهِ لَعَلَّکُمۡ تَغۡلِبُونَ ٢٦﴾
[فصلت: 26].
«و کافران گفتند: به این قرآن گوش فراندهید و در [اثنای خواندنِ] آن سخنان بیهوده بگویید باشد که چیره شوید».
و یا میفرماید:
﴿وَقَالَ ٱلرَّسُولُ یَٰرَبِّ إِنَّ قَوۡمِی ٱتَّخَذُواْ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ مَهۡجُورٗا ٣٠ وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِینَۗ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ هَادِیٗا وَنَصِیرٗا ٣١﴾ [الفرقان: 30-31].
«و رسولِ [خدا] گوید: پروردگارا، حقّا که قوم من این قرآن را رها کردند و بدین سان برای هر پیامبری از گناهکاران دشمنانی قرار دادیم و پروردگارت [به عنوانِ] رهنما و یاور کافی است».
و یا میفرماید:
﴿فَمَا لَهُمۡ عَنِ ٱلتَّذۡکِرَةِ مُعۡرِضِینَ ٤٩ کَأَنَّهُمۡ حُمُرٞ مُّسۡتَنفِرَةٞ ٥٠ فَرَّتۡ مِن قَسۡوَرَةِۢ ٥١﴾
[المدثر: 49-51].
«پس آنان را چه شده است که از پند رویگردانند، گویی که آنان درازگوشان رم کردهاند که از شیری گریخته باشند».
و یا میفرماید:
﴿وَقَالُواْ قُلُوبُنَا فِیٓ أَکِنَّةٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَیۡهِ وَفِیٓ ءَاذَانِنَا وَقۡرٞ وَمِنۢ بَیۡنِنَا وَبَیۡنِکَ حِجَابٞ﴾
[فصلت: 5].
«و گفتند: دلهای ما از آنچه ما را به آن میخوانی در پردههایی است و در گوشهایمان سنگینی است و میانِ ما و تو حجابی است».
و یا میفرماید:
﴿وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ جَعَلۡنَا بَیۡنَکَ وَبَیۡنَ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا ٤٥ وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَکِنَّةً أَن یَفۡقَهُوهُ وَفِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۚ﴾ [الإسراء: 45-46].
«و چون قرآن بخوانی، در میانِ تو و کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند، پردهای پوشیده قرار میدهیم (۴۵) و بر دلهای آنان پوششها مینهیم تا آن را درنیابند و در گوشهای آنان سنگینی مینهیم».
این همان «سماع»ی است که خداوند برای بندگانش مقرر کرده است، و پاداشهای بسیار و خیرهای عظیم در دنیا و آخرت به خاطر این سماع برای آنان تعیین کرده است، و برای این سماع یاران رسول اللهr گرد هم میآمدند، وقتی که دور هم جمع میشدند به یکی از آنان گفته میشد که تلاوت کند و دیگران گوش میدادند. عمر بن خطاب t به ابوموسی t میگفت: «ای ابوموسی پروردگارمان را به یادمان آر، سپس ابوموسی تلاوت میکرد و آنان گوش میدادند»[1]، و این همان «سماع»ی است که پیامبرr به همراه یارانش در آن شرکت میجستند و آن را از آنان درخواست میکرد. همچنان که در صحیحین از عبدالله ابن مسعودt روایت شده است که گفت: پیامبرr به من فرمودند: «برای من قرآن بخوان»، گفتم: ای رسول خدا! من برای شما قرآن بخوانم، در صورتی که قرآن بر شما نازل شده است؟! فرمودند: «من دوست دارم که آن را از غیر خودم بشنوم» و من، سورهی نساء را برای پیامبرr تلاوت کردم تا به این آیه رسیدم:
﴿فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِیدٖ وَجِئۡنَا بِکَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِیدٗا ٤١﴾
[النساء: 41].
«(ای پیامبرr!) حال اینان چگونه خواهد بود، آنگاه که از هر ملتی گواهی بیاوریم و تو را نیز شاهدی بر اینان بیاوریم؟!»
آنگاه فرمودند: «کافی است!»، به طرف ایشان برگشتم و نگاه کردم، از چشمهای مبارکش اشک میبارید»[2].
این همان گوش دادن اهل ایمان است که هرکس آن را بشنود و بدان ایمان آورد و دنبالهرو آن گردد هدایت یافته و رستگار میشود و هرکس از آن روی برگرداند بدبخت و گمراه میشود، حقا که این گوش دادن دارای آثاری ایمانی و معارفی قدسی و احوالی پاک و پاکیزه و نتایجی پسندیده در دنیا و آخرت است که در حساب نمیگنجد.
اما گوش دادن به سوت کشیدن و کف زدن و کارهایی از این قبیل، این همان گوش دادن مشرکین است که خداوند در این سخنش آن را بیان کرده و میفرماید:
﴿وَمَا کَانَ صَلَاتُهُمۡ عِندَ ٱلۡبَیۡتِ إِلَّا مُکَآءٗ وَتَصۡدِیَةٗۚ﴾ [الأنفال: 35].
«دعا و تضرّع ایشان در کنار مسجدالحرام جز سوت کشیدن و کف زدن نمیباشد».
خداوند دربارهی آنان اطلاع میدهد که آنان دست زدن و سوت کشیدن را عملی دینی پنداشته و جهت نزدیکی به الله انجام میدادند، ولی هیچگاه پیامبرr و یارانش به خاطر امثال این سماع دور هم جمع نشدهاند و در چنین محافلی حضور نیافتهاند، و در سه قرن ممتاز [نخست] کسی از اهل دین و صلاح و عبادت نبوده که به خاطر امثال این دست زدن و سوت کشیدنها گرد آید، نه با دف و نه با کف و نه با ترکه و چوبدستی؛ این کار بعدها و در اواخر قرن دوم پدید آورده شد، و هنگامی که ائمه چنین عملی را دیدند آن را انکار کردند. پیشتر سخن امام شافعی/ و امام احمد/ در این باره را بیان کردیم، لذا کسی که این کارها را به نیت دینداری و تقرب به خدا انجام دهد در اشتباه و نادانی و انحرافش از راه راست شکی نیست. اما هنگامی که آدمی این کار را به قصد لذت بردن و تفریح و سرگرمی انجام دهد، اعتقاد ائمه اربعه بر این است که آلات لهو همگی حراماند. در صحیح بخاری و دیگر کتب حدیث به اثبات رسیده است که: پیامبرr خبر دادهاند که به زودی در میان امتش کسانی پیدا خواهند شد که زنا و پوشیدن پارچه ابریشمی و شراب و آلات موسیقی را حلال خواهند کرد[3]. میان علما و ائمهی پیشین در تحریم اینها اختلافی وجود ندارد[4].
شایسته است این مطلب دانسته شود که فرق است میان کسی که این قبیل کارها را به قصد سرگرمی و تفریح انجام میدهد و میان کسی که به قصد دینداری و عبادت انجام میدهد، اولی چنین کاری میکند در حالی که آن را جزو کارهای نیکش به حساب نمیآورد و انتظار پاداشی هم برای آن ندارد، بلکه چه بسا در حالی آن را انجام میدهد که احساس گناه و اشتباه میکند، اما کسی که آن را به قصد تقرب و دینداری و عبادت انجام دهد و اینکه این کار را راهی به سوی خدا بداند، حقا که آن را به عنوان آیین و مسلک برگزیده و وقتی که از آن کار نهی شود همچون کسی است که از دینش نهی شده است و میپندارد هر گاه این کار را ترک کند از خداوند بریده و بهرهاش را از خدا از دست داده است. اینان به اجماع مسلمانان در اشتباهاند، این [انحراف] دوم نزد ابلیس محبوبتر از اولی است، چرا که شخص گناهکار میداند عصیان و نافرمانی میکند، لذا [زمانی از کارش] توبه میکند؛ اما شخص بدعتگذار چنین میپندارد که آنچه را انجام میدهد طاعت است، لذا توبه نمیکند، درنتیجه بدعت نزد ابلیس از معصیت محبوبتر است، خداوند ما و شما را از این اعمال مصون دارد و ما را به راه راستش هدایت کند.