***
توضیح موضوع: بر هر مسلمانی لازم است که در حدّ امکان در امر وزن و پیمانه عدالت را رعایت کند. هر چند عدالت واقعی امکانپذیر نیست، ولی خداوند کسی را ملزم به انجام کاری نمینماید که خارج از توان و قدرت او باشد.
قرآن داستان قومی را که در معاملات خود به هم ظلم و ستم میکردند و رعایت عدالت را در وزن و پیمانه نمینمودند و اجناس را به همدیگر کم میدادند، نقل میکند که خداوند پیغمبری را نزدشان فرستاد تا آنان را به راه راست و عدالت و اصلاح و یکتاپرستی برگرداند. این قوم، قوم حضرت شعیب÷ بودند که با عصبانیت بر ایشان خروشید و آنان را از عاقبت رفتار بدشان بر حذر داشت و گفت:
﴿أَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ وَلَا تَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُخۡسِرِینَ١٨١ وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِیمِ١٨٢ وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡیَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ١٨٣﴾ [الشعراء: 181-183]
«پیمانه را به تمام و کمال بپردازید، و از زمرهی کم دهندگانِ جنس به مردم و کاهندگانِ اموال ایشان نباشید. و با ترازوی درست، اشیاء و اجناس را بکشید. و اشیای مردم را نکاهید و حقوق ایشان را ضایع نکنید و در زمین تباهی نورزید».
این معامله نمونهای است که نشان میدهد یک مسلمان باید در تمام شئون زندگی و روابط اجتماعی و معاملات خود، صداقت و عدالت را رعایت نماید، و جایز نیست که مسلمان دارای دو نوع پیمانه و دو نوع ترازو باشد، و یکی را به نفع خود و دیگری را به زیان مردم به کار گیرد. هر گاه چیزی از مردم بگیرد به وسیلهی ترازویی باشد که به نفع او است و اگر چیزی به مردم تحویل داد به وسیلهی دیگری باشد که کوچک و به زیان مردم است.
و نباید فراموش کرد که کم فروشی هر صنفی متناسب با خودش میباشد: معلّم، کارگر، نویسنده، فروشنده، مهندس، دکتر و دیگر مشاغل و حرفهها و صنعتها، هر کدام در انجام وظیفهی خود کوتاهی کنند، کم فروشند!
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٢٧٨ فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَکُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِکُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ٢٧٩ وَإِن کَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٨٠﴾ [البقرة: 278-280]
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُواْ ٱلرِّبَوٰٓاْ أَضۡعَٰفٗا مُّضَٰعَفَةٗۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٣٠﴾ [آل عمران: 130]
***
توضیح موضوع: «ربا»: در لغت به معنای زیادی و افزایش است. و در شریعت اسلام به معنای زیاده گرفتن نقدی یا جنسی است که در اموالی به خصوص رباخوار از ربادهنده میگیرد. مورد ربا، یا پول است یا جنس. گاهی پول را قرض میدهد و بیش از آنچه داده باز پس میگیرد که این ربای در وام است و گاهی جنسی را میدهد و مقدار بیشتری از همان جنس را تحویل میگیرد که این نیز در مواردی ربا میشود.
ربا بر دو نوع است: «ربا الفضل» و «ربا النسیئة».
عبارت است از: مقدار جنسی که ربا در آن ممکن است با مقدار بیشتری از همان جنس معامله بشود. برای مثال: معاملهی صد کیلو گندم از یک نوع در مقابل یکصد و ده کیلو از همان نوع، معاملهای ربوی و حرام است. یا معاملهی 100 گرم طلای 18 عیار با 110 گرم از همان طلای 18 عیار ربا و نامشروع میباشد.
آن است که کسی از دیگری طلبی دارد و زمانی که وقت بازپرداخت آن فرا میرسد، خطاب به بدهکار بگوید: یا بدهکاریت را پرداخت کن یا مبلغی را در مقابل تأخیر بازپرداخت به آن اضافه مینمایم. و این موضوع ممکن است بارها تکرار شود و مثلاً بدهکاری صد هزار تومانی به چند صد هزار تومان برسد.
اینگونه ربا، ربایی بوده که در دوران جاهلیّت پیش از اسلام، بیشتر مرسوم بود و قرآن خطاب به اهل ایمان میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُواْ ٱلرِّبَوٰٓاْ أَضۡعَٰفٗا مُّضَٰعَفَةٗۖ﴾ [آل عمران: 130]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! ربا را دو چندان و چند برابر مخورید و از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید».
نوعی دیگر از ربا آن است که کسی یا سیستمی مالی، مقداری پول را به مدتی کم یا زیاد به دیگری قرض بدهد و در مقابل مبلغی را بر آن اضافه نماید.
همچنین نوعی دیگر از «ربا النسیئة» آن است که نقود و کالاهایی که ربا در آنها ممکن است مانند: طلا و نقره، گندم و جو و خرما و... یعنی کالاها و موادی که ربا در آنها امکانپذیر است به گونهای نامشروع معامله شوند. برای مثال: معاملهی یکصد کیلو گندم با یکصد کیلو برنج برای مدت دو ماه، یا ده مثقال طلا با یکصد و ده مثقال نقره برای یک مدت معیّنی، معامله ربوی است.
و آثار تخریبی ربا، و زیانهای رباخواری را میتوان در امور ذیل خلاصه کرد که عبارتند از:
1. رباخواری تعادل اقتصادی را در جامعهها به هم میزند و ثروتها را در یک قطب اجتماع جمع میکند. زیرا جمعی بر اثر آن فقط سود میبرند و زیانهای اقتصادی همه متوجه جمعی دیگر میگردد. و اگر میشنویم که فاصلهی میان کشورهای ثروتمند و فقیر جهان روز به روز بیشتر میگردد یک عامل آن همین است و به دنبال آن بروز جنگهای خونین است.
2. رباخواری یک نوع تبادل اقتصادی ناسالم است که عواطف و پیوندها را سست میکند و بذر کینه و دشمنی را در دلها میپاشد. و در واقع رباخواری بر این اصل استوار است که رباخوار فقط سود پول خود را میبیند و هیچ توجهی به ضرر و زیان بدهکار ندارد. اینجا است که بدهکار چنین میفهمد که رباخوار پول را وسیلهی بیچاره ساختن او و دیگران قرار داده است.
3. درست است که ربادهنده در اثر احتیاج، تن به ربا میدهد، اما هرگز این بیعدالتی را فراموش نخواهد کرد و حتی کار به جایی میرسد که فشار پنجهی رباخوار را هر چه تمامتر بر گلوی خود احساس میکند. این موقع است که سراسر وجود بدهکار بیچاره به رباخوار لعن و نفرین میفرستد، تشنهی خون او میشود و با چشم خود میبیند که هستی و درآمدی که به قیمت جانش تمام شده به جیب رباخوار ریخته میشود؛ در این شرایط بحرانی است که دهها جنایت وحشتناک رخ میدهد؛ بدهکار گاهی دست به انتحار و خودکشی میزند و گاهی در اثر شدت ناراحتی طلبکار را با وضع فجیعی به قتل میرساند و گاه به صورت یک بحران اجتماعی و انفجار عمومی و انقلاب همگانی درمیآید.
این گسستگی پیوند تعاون و همکاری در میان ملتها و کشورهای ربادهنده و رباگیرنده نیز آشکارا به چشم میخورد؛ ملتهایی که میبینند ثروتشان به عنوان ربا به جیب ملت دیگری ریخته میشود، با بغض و کینه و نفرتی خاص به آن ملت مینگرند و در عین اینکه نیاز به قرض داشتهاند، منتظرند روزی عکس العمل مناسبی از خود نشان دهند.
این است که میگوئیم رباخواری از نظر اخلاقی اثر فوقالعاده بدی در روحیهی وام گیرنده به جای میگذارد و کینهی او را در دل خودش مییابد و پیوند تعاون و همکاری اجتماعی را بین افراد و ملتها سُست میکند. [ر.ک: نمونه/ج2، صص 380-381]
4. رباخواران، جامعه را از تعادل اقتصادی خارج میسازند و تعادل جامعه را نیز به هم زده و موجب تقسیم جامعه به دو قطب مستکبر و مستضعف میشود.
با توجه به این آثار تخریبی، نه تنها در شریعت مقدس اسلام، بلکه در تمام ادیان آسمانی ربا تحریم شده است. اما برخی به بهانههایی میخواهند ربا را توجیه کنند و به دنبال راه فرار هستند. کلاه شرعی ساختن، همانند حیلهی یهود برای گرفتن ماهی در روز شنبه، نوعی بازی بیش نیست و قرآن از اینگونه بازیها انتقاد کرده است.
و ربا آثار تخریبی خود را دارد هر چند که جوامع انسانی آن را در سیستم اقتصادی خود پذیرفته باشند. و علت پیشرفت جوامع غربی، توجه آنها به علم و صنعت است، نه اینکه رباخواری موجب ترقّی و پیشرفت آنها شده باشد.
به هر حال، حکمت و فلسفهی حرام بودن ربا را میتوان در دلایل زیر بیان کرد:
الف) محافظت از اموال و دارایی مردم در مقابل بیهوده از دست دادن آن.
ب) توجیه مردم مسلمان برای سرمایهگذاری در کارهای کشاورزی، صنعتی، تولیدی و تجارت مشروع که با حیله و خدعه آلوده نشوند.
ج) پیشگیری از عوامل و کارهایی که زمینهساز کینه و دشمنی در میان مردم هستند.
د) پرهیز دادن مسلمانان از کارهایی که زمینهساز گرفتار شدن در گرداب مصائب و مشکلاتِ دنیا و عذاب آخرت باشند. زیرا رباخواری نوعی ستمکاری است و عاقبت ستمکاران چیزی به جز ذلّت و خواری و عذاب نیست.
ه) خداوند با تحریم «ربا» درهای خیر و نیکی و احسان را از طریق «قرض الحسنة» و تعاون و همکاری بر روی اهل ایمان باز نگهداشته و زمینهی محبت و الفت را میان آنها فراهم گردانیده است. براستی که ربا نابودکنندهی مال، از بین برندهی برکت، و زائل کنندهی رحمت و سبب دشمنی و موجب هرج و مرج است که زندگی صاحبان ثروت را تهدید میکند.
و از آثار شوم رباخواری و استقراض در کشورهای اسلامی، امروزه آن است که بسیاری از زمینهای وسیع و ساختمانهای بلند به تملّک بیگانگان درآمده است که بهره و سود آن به جیب آنها و بدبختی و شقاوت آن گریبانگیر ما میشود که امروز اکثر کشورهای فقیر به صورت مستمرات اقتصادی درآمدهاند که بدترین انواع استعمار است. به همین دلیل است که پیامبر ج ربا را از گناهان بسیار بزرگ دانسته و بر رباخوار و گیرنده و نویسنده و شاهد آن، لعنت فرستاده است. و در واقع رباخواری، ظلم به جوامع انسانی و خوردن مال دیگران از راه باطل و جنگ با خدا و رسول است و همچنانکه قرآن فرموده است، موجب خلود در آتش میشود. و چگونه اینگونه نباشد در حالی که شخص رباخوار در هنگام گرانی، شدت فقر و نیاز مردم باید به مردم کمک کند، ببخشاید، دست نیازمندان را بگیرد، اما در عوض فرصت را غنیمت میشمارد و بمانند زالو به مکیدن خون مردم مشغول میشود. یک تومان را به صد تومان میدهد، یا بیست درصد و غیره را میگیرد که در هنگام بازپرداخت وام، پول کلانی نصیب او میشود بدون اینکه زحمتی کشیده باشد و یا در مقابل به جای اینکه برادرش را سبکبار گرداند، کمرش را در زیر بار وام خم نموده و مالی را هم که در زندگی بدست آورده میبرد!
***
توضیح موضوع: «مصالحه»: توافق نمودن بر قراردادی است که میان دو طرفی که با هم اختلاف داشتهاند، انجام میپذیرد، برای مثال: کسی که ادعا میکند از دیگری مبلغ معیّنی را طلب دارد، شخص دوّم هم بدهکاری خود را میپذیرد، اما آن مبلغ را نادرست میداند، در اینجا برای پرهیز از اختلاف و خصومت و سوگند خوردن شخص دوم، با هم بر سر بخشی از آن مبلغ مصالحه مینمایند و موضوع حل و فصل میشود.
در حقیقت مصالحه عقدی جایز و مشروع است. زیرا خداوند متعال میفرماید:
﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَآ أَن یُصۡلِحَا بَیۡنَهُمَا صُلۡحٗاۚ وَٱلصُّلۡحُ خَیۡرٞۗ﴾ [النساء: 128]
«بر هیچ یک از زن و مرد گناهی نیست که بکوشند به وسیلهی صرف نظر کردن زن از برخی از مخارج و همبستری با خود میان خویشتن صلح و صفا راه بیندازند و صلح، همیشه از جنگ و جدایی بهتر است».
و پیامبر گرامی اسلام میفرماید:
«مصالحه میان مسلمانان جایز است، مگر مصالحهای که حلالی را حرام، یا حرامی را حلال بنماید.» [ابوداود و ترمذی]
در مورد اموال به سه صورت مصالحه ممکن است انجام پذیرد:
مصالحهی براساس اقرار آن است که شخصی ادعا کند که حقی یا طلبی از دیگری دارد، و او هم ادعای مدعی را میپذیرد و در مقابل پرداخت چیزی با هم مصالحه میکنند. زیرا به خاطر آنکه ادعای مدّعی را دروغ ندانسته، او هم در مقابل مبلغی یا بخشی از مورد ادعای خود را به او میبخشد.
مصالحهی براساس انکار آن است که شخصی ادعا کند حقی یا طلبی از دیگری دارد، در اینجا «مدّعی علیه» موضوع را اساساً انکار میکند، اما به خاطر آنکه کارشان به دادگاه و مرافعه کشیده نشود و از شرّ مدّعی نجات پیدا کند، در مورد پرداخت مبلغی با هم توافق مینمایند.
مصالحهی براساس سکوت آن است که شخصی ادعا کند که از دیگری طلبی دارد، و مدّعی علیه نه آن را تأیید میکند و نه آن را تکذیب مینماید؛ جایز است که مدّعی و مدّعیعلیه در مورد مبلغی برای حل و فصل نزاع به توافق برسند.