ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
***
توضیح موضوع: مشارکت دو یا چندین نفر را در رابطه با بکارگیری سرمایههای مشخص هر یک از آنها در کارهای تولیدی، تجاری، صنعتی، کشاورزی و... «شرکت» یا «مشارکت» مینامند. و به تعبیری دیگر، «شرکت» درآمیختنی است اختیاری که بین دو یا چند نفر برای کسب سود ایجاد میشود. و مشارکت، مشروعیّت خود را از قرآن (از قبیل آیهی 12 سورهی نساء، 136 و 139 سورهی انعام، 64 سورهی اسراء، 30 سورهی طه، 24 سورهی ص، 29 سورهی زمر و 41 سورهی قلم) و سنتهای گهربار رسول خدا ج میگیرد.
و پیامبر ج میفرماید:
«خداوند متعال میفرماید: تا زمانی که یکی از دو طرف شرکت به هم خیانت نکنند، من سومین شریک آنان خواهم بود». [ابوداود]
شرکت دارای انواع و صورتهای مختلفی است که عبارتند از:
شرکت عِنان آن است که دو یا چندین نفر که دارای اهلیّت تصرّف در اموال خود هستند، مقدار معیّنی از مال و سرمایهی خود را روی هم بگذارند، یا دارای سهمهای مشخصی باشند، و آن را با هم در کاری سودآور به کار گیرند. و براساس مقدار سرمایه و سهم هر یک درآمد حاصله را میان خود تقسیم کنند. همچنین زیان و خسارت وارده نیز براساس سرمایه هر یک برعهدهی آنها محاسبه بشود. هر یک از افراد شریک براساس حق دخل و تصرف خود، یا براساس وکالت از طرف دیگران میتواند به معامله و خرید و فروش بپردازد، و طلبکاری را وصول و جنس خریداری شدهی معیوب را به صاحب آن بازگرداند. و در کل در راستای خیر و مصلحت شرکت میتواند هر گونه اقداماتی را انجام دهد.
شرکة الابدان آن است که دو یا چندین نفر در کاری مانند: خیاطی، ساختمانسازی و... به کار بپردازند و درآمد حاصله را میان خود براساس هر نفر یک سهم با میزان مهارت و تخصص یا هر گونه که در مورد آن توافق مینمایند، تقسیم کنند.
شرکة الوجوه آن است که دو یا چندین نفر تنها با استفاده از موقعیّت و اعتبار خود کالا و جنسی را خریداری و سپس به فروش برسانند و در سود آن شریک باشند. زیان چنین معاملهای نیز براساس سهم هر یک در سود محاسبه میشود.
شرکة المفاوضة بسیار گستردهتر از «شرکة العنان»، «شرکة الابدان» و «شرکة الوجوه» است و همهی آنها را و همچنین «مضاربه» را شامل میشود. «شرکة المفاوضة» عبارت از آن است که به هر یک از شرکاء حق دخل و تصرف مالی، بدنی، در همهی انواع مشارکتها داده شود. و هر یک بتوانند به خرید و فروش و مضاربه، و دیگری را وکیل نمودن، و رهن و هزینه نمودن از مال مشترک برای سفر تجارتی و... اقدام نمایند، و سود و زیان حاصله براساس توافق میان آنها در مورد سهم هر یک تقسیم بشود.
***
توضیح موضوع: «جعالة» از نظر لغوی: حق العملی است که در مقابل انجام دادن کاری به کسی پرداخت میشود. و از نظر شرعی: جایزهای مالی است که برای انجام دادن کاری بخصوص - که جزئیات آن ممکن است معلوم یا نامعلوم باشد - به انجام دهندهی آن پرداخت میگردد. به عنوان مثال: اگر کسی بگوید: هر کسی این دیوار را برای من درست کند، بیست هزار تومان به او میدهم، در نتیجه هر کس که این دیوار را برای او بسازد، استحقاق آن مبلغ را دارد.
براساس آیات قرآن و احادیث رسول خدا ج «جعالة» قراردادی مشروع است. خداوند متعال میفرماید:
﴿قَالُواْ نَفۡقِدُ صُوَاعَ ٱلۡمَلِکِ وَلِمَن جَآءَ بِهِۦ حِمۡلُ بَعِیرٖ وَأَنَا۠ بِهِۦ زَعِیمٞ٧٢﴾ [یوسف: 72]
و به دلیل آنکه رسول خدا ج خطاب به کسانی که برای معالجهی مارگزیدهای قرار بود تعدادی گوسفند را به صورت جایزه دریافت کنند، فرمود: «آنها را تحویل بگیرید و مرا هم با خود سهیم کنید». [بخاری]
***
توضیح موضوع: کفالت آن است که انسانی عاقل و بالغ و جایز التصرّف حقّی را که بر دیگری ثابت شده کفالت کند. برای مثال: تعهد میکند که سر وعده او را در دادگاه حاضر نماید.
پیامبر ج میفرماید:
«در مورد اجرای حدود شرعی کفالت درست نیست». [بیهقی] و نیز میفرماید: «ضامن، کفیل و متعهد است».
و بنا بر دلایل قرآنی نیز کفالت کاری روا و مشروع است. خداوند میفرماید:
﴿قَالَ لَنۡ أُرۡسِلَهُۥ مَعَکُمۡ حَتَّىٰ تُؤۡتُونِ مَوۡثِقٗا مِّنَ ٱللَّهِ لَتَأۡتُنَّنِی بِهِۦٓ إِلَّآ أَن یُحَاطَ بِکُمۡۖ﴾ [یوسف: 66]
«یعقوب گفت: من هرگز بنیامین را با شما نخواهم فرستاد تا این که عهد و پیمان مؤکّد و استوار با سوگند با خدا، با من نبندید که او را سالم به من برمیگردانید، مگر که بر اثر مرگ و یا غلبهی دشمن و یا عامل دیگر، قدرت از شما سلب گردد».
در قضیهی کفالت، رضایت کفالت کننده ضروری است، و کفالت کننده باید کفالت شونده را - به ویژه در کفالت احضار در دادگاه - به خوبی بشناسد. و تنها در مورد حقوقی که نیابت از آنها جایز است، کفالت صحیح است، اما برای اجرای حدود و قصاص کسی نمیتواند به جای دیگری حدّ یا قصاص بر او را بپذیرد.
و «ضمانت» به معنای قبول ادای حقّی است که بر عهدهی دیگری میباشد. بدین صورت که شخصی بدهکار دیگری است و طلبکار از او میخواهد بدهکاریاش را پرداخت کند. در این میان شخص سومی پا در میانی نموده میگوید: به جای او من بدهکار شما میشوم و پرداخت آن را ضمانت میکنم. بدین ترتیب شخص سوّم ضامن پرداخت طلب طلبکار میشود. اما به هر دلیل اگر ضامن نتوانست به وعدهی خود وفا کند، طلبکار برای رسیدن به حق خود به بدهکار اولی مراجعه مینماید.
و بنا بر دلایل قرآنی و سنّت رسول خدا ج، ضمانت نیز جایز و مشروع است. زیرا خداوند متعال میفرماید:
﴿قَالُواْ نَفۡقِدُ صُوَاعَ ٱلۡمَلِکِ وَلِمَن جَآءَ بِهِۦ حِمۡلُ بَعِیرٖ وَأَنَا۠ بِهِۦ زَعِیمٞ٧٢﴾ [یوسف: 72]
«هر کس پیمانهی شاه را برگرداند، بار شتری در برابر آن میگیرد. و من شخصاً این پاداش را ضمانت میکنم».
و رسول خدا ج هنگامی که یک نفر فوت نموده و از وضع و حال او باخبر گردید که بدهکار است، فرمود: «بر او نماز نمیخوانم مگر آنکه یکی از شما ضمانت کند تا بدهکاریاش را بپردازد». [بخاری]
در مورد ضمانت، رضایت ضامن شرط است، اما رضایت ضمانت شده، ضرورت ندارد. و مانعی ندارد که چند نفر ضامن یک نفر بشوند، یا ضمانت کننده را کسی دیگر ضمانت کند.
غصب کننده باید چیزی را که غصب نموده بازگرداند
﴿ ...فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَیۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡۚ...﴾ [البقرة: 194]
***
توضیح موضوع: غصب کننده باید عین چیزی را که غصب نموده بازگرداند، و چنانچه آن را تلف نموده باشد، همانند آن را برگرداند، و چنانچه مشابهتی نداشت، قیمت روز آن را باید به مالک بپردازد.
و چنانچه کسی چیزی را از دیگری غصب کند و آن را معیوب نماید، عیبی که ارزش و نوع استفاده از آنها را کم کند، باید همانند آن را برای مالک خریداری و جنس معیوب را برای خود نگهدارد و چنانچه همانندی نداشت، عین آن را همراه با مبلغی که به خاطر عیب و نقص از ارزش آن کم شده به مالک بازگرداند. و غصبکننده، حاصل و نتیجهی کالا و حیوان غصب شده را باید همراه با آن به مالک بازگرداند و اگر کسی زمینی را غصب کند و در آن درخت بکارد، یا ساختمانی را بسازد، اگر زمین به وسیلهی آن کارها ضایع شده و مالک به همان صورت نخواهد آن را تحویل بگیرد، غاصب باید درختها را بریده و ساختمان را ویران و زمین را به صورت اول اصلاح نماید. و اگر غصب کننده با وسیلهای که غصب نموده کار و کاسبی کند، عین آن و همهی درآمدی را که با آن بدست آورده باید به مالک بازگرداند.
پیامبر ج میفرماید:
«هیچ کدام از شما کالای برادرش را نگیرد نه به شوخی و نه به جدّی. و هر کس که عصای برادرش را برداشته است، باید آن را به او پس بدهد.» [ابوداود]
و نیز میفرماید:
«هر کس به برادرش ظلم کرده - خواه از جهت ناموس یا غیر آن - همین امروز از او طلب بخشش کند قبل از آنکه روزی فرا رسد که دینار و درهم در آن روز پذیرفته نمیشوند؛ اگر عمل صالح داشته باشد، به اندازهی ظلمی که کرده از آن برداشته میشود و اگر کار نیک و حسنهای نداشته باشد، از گناهان شخص مظلوم برداشته میشود و بر گناهان او اضافه میشود». [بخاری و ترمذی]
***
توضیح موضوع: تسلط ناروا و ستمکارانه بر اموال مردم را «غصب» میگویند. به تعبیری دیگر، غصب یعنی گرفتن حق دیگران به ناحق است. و بنابر آیات قرآن (از قبیل آیهی 188 سورهی بقره، و آیهی 79 سورهی کهف) و سنّت رسول خدا ج، «غصب» کاری ناروا و ستمکارانه و حرام و نامشروع است.
پیامبر ج میفرماید:
«به راستی خونها، اموال، و نوامیستان بر شما حرام است، مانند حرام بودن این روز، در این ماه و در این سرزمین». [ابن ماجه]
و نیز میفرماید:
«زناکار در حالی که زنا میکند و شراب خوار در حالی که شراب مینوشد و دزد در حالی که دزدی میکند و غارتگر (غاصب) در حالی که غارت (غصب) میکند و مردم به او نگاه میکنند، ایمان ندارد». [بخاری و مسلم]
و انسان غاصب لازم است که به وسیلهی زندان، شلاق، تبعید و... تنبیه و مجازات شود.