اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

سورۀ بنی اسرائیل

سورۀ بنی اسرائیل([1])

38- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿ذُرِّیَّةَ مَنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٍۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَبۡدٗا شَکُورٗا

باب [38]: قوله تعالی: ﴿ذریۀ کسانی‌اند که با نوح برکشتی حمل نمودیم، و او بندۀ شکر گذاری بود([2])

1751- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أُتِیَ بِلَحْمٍ فَرُفِعَ إِلَیْهِ الذِّرَاعُ، وَکَانَتْ تُعْجِبُهُ فَنَهَشَ مِنْهَا نَهْشَةً، ثُمَّ قَالَ: «أَنَا سَیِّدُ النَّاسِ یَوْمَ القِیَامَةِ، وَهَلْ تَدْرُونَ مِمَّ ذَلِکَ؟ یَجْمَعُ اللَّهُ النَّاسَ الأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ، یُسْمِعُهُمُ الدَّاعِی وَیَنْفُذُهُمُ البَصَرُ، وَتَدْنُو الشَّمْسُ، فَیَبْلُغُ النَّاسَ مِنَ الغَمِّ وَالکَرْبِ مَا لاَ یُطِیقُونَ وَلاَ یَحْتَمِلُونَ، فَیَقُولُ النَّاسُ: أَلاَ تَرَوْنَ مَا قَدْ بَلَغَکُمْ، أَلاَ تَنْظُرُونَ مَنْ یَشْفَعُ لَکُمْ إِلَى رَبِّکُمْ؟ فَیَقُولُ بَعْضُ النَّاسِ لِبَعْضٍ: عَلَیْکُمْ بِآدَمَ، فَیَأْتُونَ آدَمَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَیَقُولُونَ لَهُ: أَنْتَ أَبُو البَشَرِ، خَلَقَکَ اللَّهُ بِیَدِهِ، وَنَفَخَ فِیکَ مِنْ رُوحِهِ، وَأَمَرَ المَلاَئِکَةَ فَسَجَدُوا لَکَ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِیهِ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا قَدْ بَلَغَنَا؟ فَیَقُولُ آدَمُ: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنَّهُ قَدْ نَهَانِی عَنِ الشَّجَرَةِ فَعَصَیْتُهُ، نَفْسِی نَفْسِی نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى نُوحٍ، فَیَأْتُونَ نُوحًا فَیَقُولُونَ: یَا نُوحُ، إِنَّکَ أَنْتَ أَوَّلُ الرُّسُلِ إِلَى أَهْلِ الأَرْضِ، وَقَدْ سَمَّاکَ اللَّهُ عَبْدًا شَکُورًا، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ فَیَقُولُ: إِنَّ رَبِّی عَزَّ وَجَلَّ قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنَّهُ قَدْ کَانَتْ لِی دَعْوَةٌ دَعَوْتُهَا عَلَى قَوْمِی، نَفْسِی نَفْسِی نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى إِبْرَاهِیمَ، فَیَأْتُونَ إِبْرَاهِیمَ فَیَقُولُونَ: یَا إِبْرَاهِیمُ أَنْتَ نَبِیُّ اللَّهِ وَخَلِیلُهُ مِنْ أَهْلِ الأَرْضِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِیهِ، فَیَقُولُ لَهُمْ: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنِّی قَدْ کُنْتُ کَذَبْتُ ثَلاَثَ کَذِبَاتٍ - فَذَکَرَهُنَّ أَبُو حَیَّانَ فِی الحَدِیثِ - نَفْسِی نَفْسِی نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى مُوسَى فَیَأْتُونَ، مُوسَى فَیَقُولُونَ: یَا مُوسَى أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ، فَضَّلَکَ اللَّهُ بِرِسَالَتِهِ وَبِکَلاَمِهِ عَلَى النَّاسِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ فَیَقُولُ: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنِّی قَدْ قَتَلْتُ نَفْسًا لَمْ أُومَرْ بِقَتْلِهَا، نَفْسِی نَفْسِی نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ، فَیَأْتُونَ عِیسَى، فَیَقُولُونَ: یَا عِیسَى أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ، وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ، وَکَلَّمْتَ النَّاسَ فِی المَهْدِ صَبِیًّا، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ فَیَقُولُ عِیسَى: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ قَطُّ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَلَمْ یَذْکُرْ ذَنْبًا، نَفْسِی نَفْسِی نَفْسِی اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی اذْهَبُوا إِلَى مُحَمَّدٍ، فَیَأْتُونَ مُحَمَّدًا فَیَقُولُونَ: یَا مُحَمَّدُ أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ وَخَاتِمُ الأَنْبِیَاءِ، وَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِیهِ، فَأَنْطَلِقُ فَآتِی تَحْتَ العَرْشِ، فَأَقَعُ سَاجِدًا لِرَبِّی عَزَّ وَجَلَّ، ثُمَّ یَفْتَحُ اللَّهُ عَلَیَّ مِنْ مَحَامِدِهِ وَحُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَیْهِ شَیْئًا، لَمْ یَفْتَحْهُ عَلَى أَحَدٍ قَبْلِی، ثُمَّ یُقَالُ: یَا مُحَمَّدُ ارْفَعْ رَأْسَکَ سَلْ تُعْطَهْ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ فَأَرْفَعُ رَأْسِی، فَأَقُولُ: أُمَّتِی یَا رَبِّ، أُمَّتِی یَا رَبِّ، أُمَّتِی یَا رَبِّ، فَیُقَالُ: یَا مُحَمَّدُ أَدْخِلْ مِنْ أُمَّتِکَ مَنْ لاَ حِسَابَ عَلَیْهِمْ مِنَ البَابِ الأَیْمَنِ مِنْ أَبْوَابِ الجَنَّةِ، وَهُمْ شُرَکَاءُ النَّاسِ فِیمَا سِوَى ذَلِکَ مِنَ الأَبْوَابِ، ثُمَّ قَالَ: وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، إِنَّ مَا بَیْنَ المِصْرَاعَیْنِ مِنْ مَصَارِیعِ الجَنَّةِ، کَمَا بَیْنَ مَکَّةَ وَحِمْیَرَ - أَوْ کَمَا بَیْنَ مَکَّةَ وَبُصْرَى [رواه البخاری: 4712]

1751- از ابوهریرهس روایت است که گفت: برای پیامبر خدا ج مقدار گوشتی آورده شد، [و از بین آن گوشت‌ها] دست را که خوش داشتند برای ایشان تقدیم نمودند، و ایشان مقدار از آن دست را با دندان کندند.

و بعد از آن فرمودند: «من در روز قیامت بهترین مردمان هستم، و آیا می‌دانید که این از چه سبب است؟ [سببش این است که] خداوند همۀ مخلوقات از اولین و آخرین را در یک زمین جمع می‌کند، و این طوری است که صدا برای همۀ آن‌ها می‌رسد، و چشم همۀ آن‌ها را می‌بیند، آفتاب به آن‌ها نزدیک می‌شود، و مردم به چنان زحمت و مشقتی می‌افتند که از تحمل و طاقت‌شان خارج است.

مردم با خود می‌گویند: مگر نمی‌بینید که در چه زحمت و مشقتی گرفتارید؟ مگر کسی را نمی‌بینید که به نزد خداوند برای شما شفاعت کند؟ به یکدیگر می‌گویند: باید نزد آدم÷ برویم، آن‌ها نزد آدم÷ می‌روند و برایش می‌گویند: تو پدر همۀ مردمان بودی و کسی هستی که خداوند تو را به دست خود خلق نمود، و از روح خود بر تو دمید، و ملائکه را امر کرد و برای تو سجده کردند، برای ما نزد خداوند شفاعت کن، مگر نمی‌بینی که در چه حالی قرار داریم؟ و کار ما به چه حد رسیده است؟

آدم÷ می‌گوید: پروردگارم امروز آن‌چنان در غضب شده است که نه پیش از این چنین در غضب شده بود، و نه بعد از این چنین در غضب می‌شود، او مرا از خوردن درخت در بهشت منع کرده بود، و من نا فرمانی‌اش را نمودم، من به خود گرفتارم، من به خود گرفتارم، من به خود گرفتارم، من به خود گرفتارم، [یا من خودم به شفاعت احتیاج دارم، من خودم به شفاعت احتیاج دارم، من خودم به شفاعت احتیاج دارم]، مرا بگذارید، نزد دیگری بروید، نزد نوح÷ بروید.

مردم نزد نوح÷ می‌روند و می‌گویند: تو اولین پیامبر [أولوا العزم] برای مردمان روی زمین هستی([3])، و تو را خداوند بندۀ شکرگذار نامیده است، برای ما نزد پروردگار خود شفاعت کن، مگر نمی‌بینی که در چه حالی گرفتاریم؟

[نوح÷] می‌گوید: پروردگارم امروز چنان در غضب شده است که نه پیش از این چنین در غضب شده بود، و نه بعد از این چنین در غضب خواهد شد، و برایم یک دعای قابل اجابت بود و با آن دعا، بر قوم خود نفرین کردم، [و به سبب همین نفرین بود که قومش غرق گردیده و به هلاکت رسیدند]، و امروز من به خود گرفتارم، من به خود گرفتارم، من به خود گرفتارم، نزد دیگری بروید، نزد ابراهیم÷ بروید.

مردم نزد ابراهیم÷ می‌روند و می‌گویند: ای ابراهیم! تو پیامبر خدا و خلیل او از اهل زمین هستی، برای ما به نزد پروردگارت شفاعت کن! مگر نمی‌‌بینی که در چه حالی گرفتاریم؟

ابراهیم÷ برای آن‌ها می‌گوید: پروردگارم امروز چنان در غضب شده است که نه پیش از این چنین در غضب شده بود، و نه بعد از این چنین در غضب خواهد شد، و من سه دروغ گفته‌ام([4])، و امروز من به خود گرفتارم، من به خود گرفتارم، من به خود گرفتارم، نزد دیگری بروید، نزد موسی÷ بروید.

نزد موسی÷ می‌روند و می‌گویند: ای موسی! رسول خدا هستی، و کسی هستی که خداوند تو را به رسالت و با راز گفتن با تو بر همۀ جهانیان برگزیده بود، برای ما نزد پروردگارت شفاعت کن! مگر نمی‌بینی که در چه حالی گرفتاریم؟

موسی÷ می‌گوید: پروردگارم امروز چنان در غضب شده است که نه پیش از این چنین در غضب شده بود، و نه بعد از این چنین در غضب خواهد شد، من شخصی را که مامور به قتل آن نبودم به قتل رساندم، [مراد از این شخص، قبطی است که موسی÷ در مصر با سیلی به رویش زد، و از اثر آن سیلی مرد]، و امروز من به خود گرفتارم، من به خود گرفتارم، من به خود گرفتارم، نزد دیگری بروید، نزد عیسی÷ بروید.

مردم نزد عیسی÷ می‌روند و می‌گویند: ای عیسی! تو رسول خدا و کلمۀ خدا هستی که بر مریم القا نموده بود، و از روح خدا هستی! و در حالت صباوت در گهواره با مردم سخن گفتی، برای ما شفاعت کن! مگر نمی‌بینی که در چه حالی گرفتاریم؟

عیسی÷ می‌گوید: پروردگارم امروز چنان در غضب شده است که نه پیش از این چنین در غضب شده بود، و نه بعد از این چنین در غضب خواهد شد، و گرچه کدام گناهی را که مرتکب شده باشد ذکر نمی‌کند([5])، ولی می‌گوید: امروز من به خود گرفتام، من به خود گرفتارم، من به خود گرفتارم، نزد دیگری بروید، نزد محمد ج بروید.

مردم نزد محمد ج می‌روند و می‌گویند: یا محمد! تو رسول خدا و خاتم پیامبران هستی، و خداوند گناهان گذشته و آینده‌ات را بخشیده است، برای ما نزد پروردگارت شفاعت کن! مگر نمی‌بینی که در چه حالی قرار داریم؟

[پیامبر خدا ج گفتند]: من می‌روم و در زیر عرش برای پروردگارم عزو جل به سجده می‌افتم، و خداوند متعال از حمد و ثنای خود چیزهای را برایم می‌آموزد که تا آن وقت هیچ کسی را از آن‌ها مطلع نساخته است، بعد از آن گفته می‌شود که: ای محمد! سرت را بالا کن، هرچه بخواهی برایت داده می‌شود، و هرچه شفاعت کنی مورد قبول واقع می‌گردد، و من سرم را بالا می‌کنم و می‌گویم: یا رب امت من! یا رب امت من! یا رب امت من!

برایم گفته می‌شود: یا محمد! آن گروه از امت خود را که بر آن‌ها حساب و کتابی نیست، از دروازده طرف راست دروازه‌های بهشت [به بهشت] داخل کن، و این‌ها با دیگر مردم در دروازده‌های دیگر نیز شریک هستند([6]).

بعد از آن پیامبر خدا ج فرمودند: سوگند به ذاتی که جانم در دست او است [بلا کیف]، که فاصلۀ بین دوکنار دروازۀ بهشت، به اندازۀ فاصلۀ بین مکه و حِمیَر، [مراد از (حِمیَر) شهر صنعا است که در یمن است] و با فاصلۀ بین مکه و بُصرَی است». [شک از راوی است]، [بُصرَی: شهری است از شهرهای شام در نزدیکی‌های دمشق].

39- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا

باب [39]: قوله تعالی: ﴿چه بسا که خداوند تو را به (مقام محمود) برگزیند

1752- عَنْ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، یَقُولُ: «إِنَّ النَّاسَ یَصِیرُونَ یَوْمَ القِیَامَةِ جُثًا، کُلُّ أُمَّةٍ تَتْبَعُ نَبِیَّهَا یَقُولُونَ: یَا فُلاَنُ اشْفَعْ، یَا فُلاَنُ اشْفَعْ، حَتَّى تَنْتَهِیَ الشَّفَاعَةُ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَذَلِکَ یَوْمَ یَبْعَثُهُ اللَّهُ المَقَامَ المَحْمُودَ» [رواه البخاری: 4718].

1752- از ابن عمرب روایت است که گفت: مردم در روز قیامت به زانو درآمده و هر امتی به دنبال پیامبرش می‌افتند و می‌گویند: یا فلان [برای ما] شفاعت کن! یا فلان [برای ما] شفاعت کن! تا آنکه شفاعت به پیامبر خدا ج می‌رسد، و این همان روزی است که خداوند متعال (مقام محمود) را برای [محمد ج] ارزانی می‌دارد([7]).

40- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا

باب [40]: قوله تعالی: ﴿نماز خود را نه بلند بخوان و نه آهسته

1753- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا قَالَ: «نَزَلَتْ وَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مُخْتَفٍ بِمَکَّةَ، کَانَ إِذَا صَلَّى بِأَصْحَابِهِ رَفَعَ صَوْتَهُ بِالقُرْآنِ، فَإِذَا سَمِعَهُ المُشْرِکُونَ سَبُّوا القُرْآنَ وَمَنْ أَنْزَلَهُ وَمَنْ جَاءَ بِهِ، فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِنَبِیِّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: ﴿وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِکَ أَیْ بِقِرَاءَتِکَ، فَیَسْمَعَ المُشْرِکُونَ فَیَسُبُّوا القُرْآنَ ﴿وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا عَنْ أَصْحَابِکَ فَلاَ تُسْمِعْهُمْ، ﴿وَٱبۡتَغِ بَیۡنَ ذَٰلِکَ سَبِیلٗا [رواه البخاری: 4722].

1753- از ابن عباسب در این قول خداوند متعال که می‌فرماید: ﴿نماز خود را نه بلند بخوان و نه آهسته... روایت است که گفت: این آیت هنگامی نازل گردیده که پیامبر خدا ج در مکه پنهان بودند.

و هنگامی که به اصحاب خود نماز می‌خواندند، صدای خود را بلند می‌کردند، و چون مشرکان صدای‌شان را می‌شنیدند، قرآن و کسی که قرآن را فرستاده است، و کسی را که قرآن بر آن نازل شده است، دشنام می‌دادند.

و همان بود که خداوند متعال به پیامبرش امر فرمودند که: «نمازت را به صدای بلند مخوان» که مشرکان می‌شنوند، و قرآن را دشنام می‌دهند، «و آن را آهسته هم مخوان» که صحابه‌هایت آن را نشنوند، «بلکه به طور میانه بین بلند و آهسته بخوان».

سُورَةُ الْکَهْفِ



[1]- از مسائل متعلق به این سورۀ آنکه:

      1) سورۀ بنی اسرائیل مکی است، مگر هشت آیت آن که مدنی است، و هشت آیت مدنی آن از آیۀ کریمه: ﴿وَإِن کَادُواْ لَیَفۡتِنُونَکَ شروع و به آخر سورۀ ختم می‌شود، و این سورۀ بعد از سورۀ قصص، و پیش از سورۀ یونس نازل گردیده است.

      2) این سورۀ دارای (12) دوازده رکوع، و (111) یک صد ویازده آیت، و (1582) یک هزار و پنج صد وهشتاد ودو کلمه، و (6710) شش هزار وهفت صد وده حرف، و (2989) دو هزار ونه صد وهشتاد ونه نقطه است.

[2]- معنی کامل این آیۀ کریمه این است که: «انبیائی را که قبلاً ذکر نمودیم، اولاد کسانی هستند که آن‌ها را با نوح÷ در کشتی حمل نمودیم، و نوح÷ بندۀ شکرگذاری بود»، و سبب توصیف نوح÷ به بندۀ شکرگذار آن بود که وی در هرکار خود، حمد و ثنای پروردگار را می‌گفت، در صحیح ابن حبان از حدیث سلمانس روایت است که گفت: نوح علیه الصلاة والسلام در وقت طعام خوردن، و در وقت لباس پوشیدن حمد خدا را می‌گفت، از این جهت به (بندۀ شکرگذار) موصوف گردید.

[3]- گرچه پیش از نوح÷ پیامبران دیگری مانند آدم و شیث و ادریس نیز وجود داشتند، ولی آن‌ها برای قوم خود، معبوث شده بودند، و نوح÷ برای همه مردمان روی زمین مبعوث شده بود، و گرچه بعثت نوح÷ نیز در اصل خود، تنها برای قومش بود، ولی روی تصادف بعثتش برای همۀ مردمان روی زمین گردید، زیرا در وقت طوفان، همۀ مردمان روی زمین هلاک گردیدند، و در روی زمین جز قوم او کس دیگری باقی نمانده بود، از این جهت گفته شد که برای همۀ مردمان روی زمین مبعوث شده بود، پس عموم بعثت نوح÷ تصادفی، و عموم بعثت سیدنا محمد ج اصلی و قصدی است.

[4]- یکی آنکه گفت: ﴿إِنِّی سَقِیمٞ، و دیگری این گفته‌اش که: ﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ، و سومین آنکه گفت: (ساره خواهر من است) و تفصیل این موضوع قبلاً گذشت.

[5]- در سنن نسائی آمده است که عیسی÷ برای کسانی که از وی می‌خواهند تا برای‌شان در نزد خداوند شفاعت کنند، می‌گوید: «مرا عوض خدا، پرستش می‌کردند»، و البته اینکه مسیحیان او را عوض خدا عبادت می‌کردند، گناهی است که دیگران مرتکب آن شده‌اند، و به عیسی÷ تعلقی ندارد.

[6]- و طوری که در احادیث دیگری آمده است تعداد این‌ها هفتاد هزار نفر است، و این‌ها اولین گروهی هستند که به بهشت داخل می‌شوند، و بقیه امت در مراحل بعدی به بهشت داخل می‌گردند.

[7]- مراد از (مقام محمود) در نزد اکثر علماء (مقام شفاعت کبری) است که سبب نجات مردم از مصائب روز محشر می‌گردد، اللهم ارزقنا شفاعة نبینا محمد ج.

سورۀ نحل

سورۀ نحل([1])

37- قَوله تَعَالَى: ﴿وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ

باب [37]: قوله تعالی: ﴿...و بعضی از شمایان به بدترین ایام زندگی می‌رسید

1750- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یَدْعُو: «أَعُوذُ بِکَ مِنَ البُخْلِ وَالکَسَلِ، وَأَرْذَلِ العُمُرِ، وَعَذَابِ القَبْرِ، وَفِتْنَةِ الدَّجَّالِ، وَفِتْنَةِ المَحْیَا وَالمَمَاتِ» [رواه البخاری: 4707].

1750- از انس بن مالکس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج چنین دعا می‌کردند: «أَعُوذُ بِکَ مِنَ البُخْلِ وَالکَسَلِ، وَأَرْذَلِ العُمُرِ، وَعَذَابِ القَبْرِ، وَفِتْنَةِ الدَّجَّالِ، وَفِتْنَةِ المَحْیَا وَالمَمَاتِ»([2]).

سُورَةُ بَنِی إِسْرَائِیلَ [الإسْرَاءِ]



[1]- از مسائل متعلق به این سورۀ آنکه:

      1) سورۀ (نحل) به استثنای چند آیت آن، مکی است، سعید از قتاده روایت می‌کندکه: از اول این سورۀ تا این قول خداوند که: ﴿وَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْ مکی است، و از این آیت تا آخر آن مدنی است، و سورۀ (نحل) بعد از سورۀ کهف، و پیش از سورۀ نوح نازل گردید.

      2) این سورۀ دارای (16) شانزده رکوع، و (128) یک صد وبیست وهشت آیت، و (1871) یک هزار هشت صد وهفتاد ویک کلمه، و (7974) هفت هزار ونه صد وهفتاد وچهار حرف، و (3536) سه هزار وپنج صد وشصت وسه نقطه است.

[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) معنی دعای نبی کریم ج این است که: خدایا! از بخل و کسالت، و از رسیدن به بدترین ایام عمر، و از عذاب قبر، و از ابتلای دجال، و از ابتلای زندگی و مرگ، به تو پناه می‌جویم.

      2) مراد از بدترین ایام زندگی است که قوای جسمانی و عقلانی انسان به تحلیل می‌رود، زندگی‌اش سبب زحمت برای خودش و دیگران می‌شود، عقلش مانند عقل طفل بدون احساس مسئولیت می‌گردد.

      3) مراد از فتنه دنیا، غوطه‌ور شدن در شهوات و مظاهر دنیوی و فراموش کردن امور اخروی است، و مراد از فتنه مرگ، سوال نکیر و منکر، عذاب قبر، و مصائب روز محشر است.

سورۀ حجر

سورۀ حجر([1])

36- باب: قَوله تَعَالى: ﴿إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ الآیة

باب [36]: قوله تعالی: ﴿... مگر آن‌هائی که استراق سمع می‌کنند

1749- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، یَبْلُغُ بِهِ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِذَا قَضَى اللَّهُ الأَمْرَ فِی السَّمَاءِ، ضَرَبَتِ المَلاَئِکَةُ بِأَجْنِحَتِهَا خُضْعَانًا لِقَوْلِهِ، کَالسِّلْسِلَةِ عَلَى صَفْوَانٍ - قَالَ عَلِیٌّ: وَقَالَ غَیْرُهُ: صَفْوَانٍ یَنْفُذُهُمْ ذَلِکَ - فَإِذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ، قَالُوا: مَاذَا قَالَ رَبُّکُمْ، قَالُوا لِلَّذِی قَالَ: الحَقَّ، وَهُوَ العَلِیُّ الکَبِیرُ، فَیَسْمَعُهَا مُسْتَرِقُو السَّمْعِ، وَمُسْتَرِقُو السَّمْعِ هَکَذَا وَاحِدٌ فَوْقَ آخَرَ - وَوَصَفَ سُفْیَانُ بِیَدِهِ، وَفَرَّجَ بَیْنَ أَصَابِعِ یَدِهِ الیُمْنَى، نَصَبَهَا بَعْضَهَا فَوْقَ بَعْضٍ - فَرُبَّمَا أَدْرَکَ الشِّهَابُ المُسْتَمِعَ قَبْلَ أَنْ یَرْمِیَ بِهَا إِلَى صَاحِبِهِ فَیُحْرِقَهُ، وَرُبَّمَا لَمْ یُدْرِکْهُ حَتَّى یَرْمِیَ بِهَا إِلَى الَّذِی یَلِیهِ، إِلَى الَّذِی هُوَ أَسْفَلَ مِنْهُ، حَتَّى یُلْقُوهَا إِلَى الأَرْضِ - وَرُبَّمَا قَالَ سُفْیَانُ: حَتَّى تَنْتَهِیَ إِلَى الأَرْضِ - فَتُلْقَى عَلَى فَمِ السَّاحِرِ، فَیَکْذِبُ مَعَهَا مِائَةَ کَذْبَةٍ، فَیُصَدَّقُ فَیَقُولُونَ: أَلَمْ یُخْبِرْنَا یَوْمَ کَذَا وَکَذَا، یَکُونُ کَذَا وَکَذَا، فَوَجَدْنَاهُ حَقًّا؟ لِلْکَلِمَةِ الَّتِی سُمِعَتْ مِنَ السَّمَاءِ» [رواه البخاری: 4701].

1749- از ابوهریرهس به نقل از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «چون خداوند در آسمان امری را صادر نماید، ملائکه بال‌های خود را به نشانۀ فرمان برداری به هم می‌زنند، [و صدای بال‌های آن‌ها] مانند آواز زنجیر است بر سنگ، چون اضطراب دل‌شان آرام گیرد، از [فرشتگان مقرب مانند جبرئیل و میکائیل] می‌پرسند: پروردگار شما چه گفته است؟ در جواب آن‌ها می‌گویند: حق را گفته و او از همه بلند مرتبه‌تر و بزرگتر است.

آن‌هائی که استراق سمع می‌کنند [که عبارت از جنیان باشند]، یکی بالای دیگری قرار دارند، و این سخن را می‌شنوند.

وبسا می‌شود که شهاب پیش از آنکه آن مسترق سمع، سخنی را که شینده است به رفیق خود برساند، به او اصابت می‌کند و او را می‌سوزاند، و گاهی هم می‌شود که شهاب به وی اصابت نمی‌کند، و آن کسی که استراق سمع نموده است سخنی را که شنیده است به دیگری که در پائین‌تر از وی قرار دارد، انتقال می‌دهد، و باز او به دیگری که بعد از وی قرار دارد انتقال می‌دهد، تا اینکه به همین شکل، سخنی را که شینده‌اند به زمین انتقال می‌دهند، تا اینکه به دهان جادوگر انداخته می‌شود.

[جادوگر] با آن سخنی که شنیده است، صد دروغ را یکجا می‌کند [و به مردم خبر می‌دهد]، و مردم سخن او را تصدیق می‌کنند، و می‌گویند: مگر [آن جادوگر] فلان روز برای ما نگفت که در فلان وقت چنین و چنان می‌شود؟ و آنچه که گفته بود راست برآمد، ولی در واقع این همان کلمه‌ای است که در اصل، از آسمان شنیده شده است»([2]).

سُورَةُ النَّحْلِ



[1]- از مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) سورۀ (حجر) مکی است، و بعد از سورۀ یوسف و پیش از سورۀ انعام نازل گردیده است.

      2) این سورۀ دارای (6) شش رکوع، و (99) نود ونه آیت، و (663) شش صد وشصت وشش کلمه، و (2907) دو هزار ونه صد وهفت حرف، و (1358) یک هزار وسه صد وپنجاه وهشت نقطه است.

[2]- یعنی: جادوگر و کاهن با همان یک کلمۀ که از اخبار آسمان شنیده است، چندین دروغ دیگر را یکجا کرده و برای مردم می‌گوید، و چون کلمۀ را که از خبر آسمان شنیده است راست است، مردم به جهت همان یک کلمۀ راست، همه دروغ‌های جادوگران و کاهنان را باور می‌کنند، پس بنابراین اگر کاهی شد که خبر جادوگر راست برآمد، باز هم نباید سخن او را تصدیق کنیم، بلکه باید بدانیم که این سخن راست همان چیزی است که از اخبار آسمان دزدی شده و برای وی رسیده است، ورنه جادوگر هیچگاه راست نمی‌گوید.

سورۀ هود

سورۀ هود([1])

34- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿وَکَانَ عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِ

باب [34]: قوله تعالی که: ﴿...و عرش او بر آب بود

1747- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: أَنْفِقْ أُنْفِقْ عَلَیْکَ، وَقَالَ: یَدُ اللَّهِ مَلْأَى لاَ تَغِیضُهَا نَفَقَةٌ سَحَّاءُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ، وَقَالَ: أَرَأَیْتُمْ مَا أَنْفَقَ مُنْذُ خَلَقَ السَّمَاءَ وَالأَرْضَ، فَإِنَّهُ لَمْ یَغِضْ مَا فِی یَدِهِ، وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى المَاءِ، وَبِیَدِهِ المِیزَانُ یَخْفِضُ وَیَرْفَعُ» [رواه البخاری: 4684].

1747- از ابوهریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «خداوند عز وجلَّ می‌فرماید: نفقه کن، من بر تو نفقه می‌کنم، و می‌فرماید: دست خدا پُر است نفقه آن را خالی نمی‌کند، و شب و روز در حالت کرم و بخشش است».

و پیامبر خدا ج فرمودند: «آیا آنچه آسمان‌ها تا امروز عطا کرده است، تصور کرده‌اید؟ این همه چیز از آنچه که در دست او است، چیزی را کم نکرده است، عرش خدا بر آب بود، و تقدیر ارزاق در اختیار او است، و او است که [ارزاق را] کم و زیاد می‌کند»([2]).

35- باب: قوله تعالى: ﴿وَکَذَٰلِکَ أَخۡذُ رَبِّکَ إِذَآ أَخَذَ ٱلۡقُرَىٰ الآیة

باب [35]: قوله تعالی: ﴿پروردگارت چنین سخت می‌گیرد آنگاه که دیار ستمگاران را به عذاب گرفتار نماید

1748- عَنْ أَبِی مُوسَى رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ اللَّهَ لَیُمْلِی لِلظَّالِمِ حَتَّى إِذَا أَخَذَهُ لَمْ یُفْلِتْهُ» قَالَ: ثُمَّ قَرَأَ: ﴿وَکَذَٰلِکَ أَخۡذُ رَبِّکَ إِذَآ أَخَذَ ٱلۡقُرَىٰ وَهِیَ ظَٰلِمَةٌۚ إِنَّ أَخۡذَهُۥٓ أَلِیمٞ شَدِیدٌ [رواه البخاری: 4686].

1748- از ابوموسیس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «خداوند برای ظالم مهلت می‌دهد، ولی وقتی که او را مورد عذاب قرار داد، [آن ظالم] از عذابش نجات یافته نمی‌تواند».

راوی گفت که: بعد از آن این آیت را تلاوت نمودند: «پروردگارت چنین سخت می‌گیرد آنگاه که دیار ستمگاران را به عذاب گرفتار نماید، زیرا مواخذه او بسیار دردناک است».

سُورَةُ الْحِجْرِ



[1]- از مسائل متعلق به این سورۀ آنکه:

      1) سورۀ (هود) مکی است، و در دو وسه آیت آن در اینکه مکی و یا مدنی است، اختلاف نظر وجود دارد.

      2) این سورۀ دارای (10) ده رکوع، و (123) یک صد وبیست وسه کلمه، و (1936) یک هزار ونه صد وسی وشش کلمه، و (7924) هفت هزار ونه صد وبیست وچهار حرف، و (3516) سه هزار وپنج صد وشانزده نقطه است.

[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) آنچه را که ما به (تقدیر ارزاق) ترجمه نمودیم، در لفظ حدیث از آن به (میزان) یعنی: ترازو تعبیر شده است.

      2) در اینکه عرش خدا چگونه بر آب بود، و اینکه بنا به ظاهر لفظ حدیث (میزان) که عبارت از ترازو باشد، چگونه در دست باری تعالی بود، و اطلاق امثال این چیزها برای خداوند متعال، از چیزهائی است که حقیقت آن را نمی‌دانیم، و باید به آن به طوری که مراد خدا و رسول او است ایمان بیاوریم، و از کیفیت آن جستجو نکنیم.

سورۀ براءه

سورۀ براءه([1])

33- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿وَءَاخَرُونَ ٱعۡتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمۡ الآیة

باب [33]: قوله تعالی: ﴿... و گروه دیگری که به گناهان خود اعتراف نمودند([2])

1746- عَنْ سَمُرَة بْن جُنْدَبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَنَا: «أَتَانِی اللَّیْلَةَ آتِیَانِ فَابْتَعَثَانِی، فَانْتَهَیْنَا إِلَى مَدِینَةٍ مَبْنِیَّةٍ بِلَبِنِ ذَهَبٍ، وَلَبِنِ فِضَّةٍ، فَتَلَقَّانَا رِجَالٌ شَطْرٌ مِنْ خَلْقِهِمْ کَأَحْسَنِ مَا أَنْتَ رَاءٍ، وَشَطْرٌ کَأَقْبَحِ مَا أَنْتَ رَاءٍ، قَالاَ لَهُمْ: اذْهَبُوا فَقَعُوا فِی ذَلِکَ النَّهْرِ، فَوَقَعُوا فِیهِ، ثُمَّ رَجَعُوا إِلَیْنَا، قَدْ ذَهَبَ ذَلِکَ السُّوءُ عَنْهُمْ، فَصَارُوا فِی أَحْسَنِ صُورَةٍ، قَالاَ لِی: هَذِهِ جَنَّةُ عَدْنٍ، وَهَذَاکَ مَنْزِلُکَ، قَالاَ: أَمَّا القَوْمُ الَّذِینَ کَانُوا شَطْرٌ مِنْهُمْ حَسَنٌ، وَشَطْرٌ مِنْهُمْ قَبِیحٌ، فَإِنَّهُمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا، تَجَاوَزَ اللَّهُ عَنْهُمْ» [رواه البخاری: 4674].

1746- از سَمُرَه بن جُندُبس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «شب گذشته دو نفر نزدم آمدند و مرا با خود به شهری بردند که از خشت‌های طلا و نقره ساخته شده بود، در آنجا مردمی به استقبال ما آمدند که یک طرف جسم آن‌ها به بهترین شکلی بود که در عمر خود دیده باشی، و طرف دیگر جسم‌شان به بدترین صورتی بود که در عمر خود دیده باشی.

آن دو نفر برای مردم آن شهر گفتند: بروید و خود را در آن جو بیندازید، آن‌ها خود را در آن جو انداختند و بسوی ما بازگشتند، [دیدیم که] آن شکل قبیح و زشت از آن‌ها دور گردیده و به بهترین شکلی درآمده‌اند.

آن دو نفر برایم گفتند: این جو «جنت عدن» است، و این منزل‌تست، و گفتند: آن مردمی که قسمتی از جسم آن‌ها زیبا و قسمت دیگرش زشت بود، کسانی‌اند که کارهای نیک و بد را با هم درآمیخته‌اند، و خداوند از گناهان‌شان درگذشته است».

سُورَة هُودِ



[1]- از مسائل متعلق به این سوره آنکه:

      1) سورۀ براءه مدنی است، مگر دو آیت آخر آن که از ﴿لَقَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ تا آخر سورۀ باشد، که در مکه نازل گردیده است.

      2) این سورۀ دارای سیزده نام است، که عبارت‌اند از: براءه، توبه، عذاب، مقشقشه، بحوث، فاضحه، مبعثره، مثیره، حافره، مشرده، مخزیه، منکله، و مدمدمه.

      3) در اینکه چرا در اول آن (بسم الله) ذکر نشده است، اقوال متعددی وجود دارد، و اشهر آن اقوال این است که چون این سورۀ بیانگر نقض عهد بین مسلمانان و مشرکان است، از این جهت در آن بسم الله ذکر نگردیده است، زیرا عادت در آن وقت آن بود که اگر عهدی را نقض می‌کردند، بسم الله را در آن ذکر نمی‌کردند، و این سورۀ بنا به همان عادت نازل گردید، حاکم نیشاپوری در مستدرک خود از ابن عباسب روایت می‌کند که گفت: از علیس سبب عدم وجود (بسمله) را در اول سورۀ براءه پرسیدم، گفت: سبب این امر آن است که (بسمله) بیانگر امان، و سورۀ براءه بیانگر جنگ و قتال است.

      4) این سورۀ دارای (16) شانزده رکوع، و (129) یک صد وبیست ونه آیت، و (2527) دو هزار و پنج صد وبیست وهفت کلمه، و (11360) یازده هزار وسه صد وشصت حرف، و (4760) چهار هزار وهفت صد وشصت نقطه است.

[2]- از ابن عباسب روایت است که این آیه کریمه درباره ابو لبابه و همراهانش که از غزوه تبوک تخلف نموده بودند، نازل گردید، زیرا هنگامی که پیامبر خدا ج از آن غزوه برگشتند آن‌ها خود را به پایه‌های مسجد بسته و سوگند خوردند که جز پیامبر خدا ج شخص دیگری نباید آن‌ها را رها سازد، و چون این آیات نازل گردید، پیامبر خدا ج آن‌ها را مورد عفو قرار داده و از آن پایه‌ها باز کرده و رها ساختند.