اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

سورۀ انفال

سورۀ انفال([1])

32- باب- قَوله تَعَالَى: ﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتۡنَةٞ وَیَکُونَ ٱلدِّینُ کُلُّهُۥ لِلَّهِۚ

باب [32]: قوله که: ﴿با آن‌ها پیکار کنید تا فتنۀ [شرک] پایان پذیرد، و تمام دین از آن خدا باشد

1745- عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا: أنه قیل له: کَیْفَ تَرَى فِی قِتَالِ الفِتْنَةِ؟ فَقَالَ: وَهَلْ تَدْرِی مَا الفِتْنَةُ؟ «کَانَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُقَاتِلُ المُشْرِکِینَ، وَکَانَ الدُّخُولُ عَلَیْهِمْ فِتْنَةً وَلَیْسَ کَقِتَالِکُمْ عَلَى المُلْکِ» [رواه البخاری: 4651].

1745- از ابن عمرب روایت است که کسی از وی پرسید: قتال در این فتنه را چگونه می‌بینی([2])؟

گفت: آیا می‌دانی که فتنه چیست؟ پیامبر خدا ج با مشرکین جهاد می‌کردند، و کسی که [از مسلمانان] به نزد مشرکین می‌رفت، فتنه محسوب می‌شد، و جهاد آن‌ها مانند جنگ شما بر سر ملک و دارائی نبود([3]).

سُورَةُ «بَرَاءَةَ» [التَّوبَةِ]



[1]- از مسائل متعلق به این سوره آنکه:

      1) سورۀ انفال به استثنای پنج آیت آن، مدنی است، و این پنج آیت عبارت اند از: ﴿۞إِنَّ شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ عِندَ ٱللَّهِ تا آخر این دو آیت، و از ﴿وَإِذۡ یَمۡکُرُ بِکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ تا ﴿بِعَذَابٍ أَلِیمٖ، و آیه ﴿وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِیهِمۡۚ مورد اختلاف است، بعضی آن را مکی، و عدۀ مدنی می‌دانند.

      2) این سوره پیش از سورۀ آل عمران، و بعد از سورۀ بقره نازل گردید.

      3) این سوره دارای (10) ده رکوع، (75) هفتاد وپنج آیت، و (1253) و یک هزار ودو صد وپنجاه ودو کلمه، و (5522) پنج هزار و پنج صد وبیست ودو حرف، و (2427) دو هزار وچهار صد وبیست وهفت نقطه است.

[2]- یعنی: در این قتال و کشتاری که بین مسلمانان است نظر تو چیست، آیا در آن اشتراک بورزیم یا نه؟ این سوال را وقتی از ابن عمرب کردند که وی از اشتراک نمودن در جنگ جمل و صفین خود داری نموده بود، کسی برایش گفت: جنگ کردن برای از بین بردن فتنه ضروری است، زیرا خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتۡنَةٞ، جواب ابن عمرب برای آن شخص چنین بود که: آیا می‌دانی که فتنه چیست؟...

[3]- بلکه جهت اعلای کلمة الله بود، پس جنگی که به قصد رسیدن به ملک و سلطنت باشد، جنگی است که از نگاه اسلام مشروعیت ندارد، و نباید به آن اشتراک ورزید.

سورۀ اعراف

سورۀ اعراف([1])

31- باب: قَولُهُ تَعَالَى: ﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ الآیة

باب [31]: قوله تعالی: ﴿گذشت را پیشه کن، و به نیکی فرمان بده

1744- عَنْ ابْنِ الزُّبَیْرِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا، قَالَ: «أَمَرَ اللَّهُ نَبِیَّهُ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ یَأْخُذَ العَفْوَ مِنْ أَخْلاَقِ النَّاسِ [رواه البخاری: 4644].

1744- از ابن زبیرب روایت است که گفت: خداوند پیامبرش ج را امر نمود که از اخلاق مردم، گذشت را پیشه خود سازد([2]).

سُورَةُ الأَنْفَالِ



[1]- از مسائل متعلق به این سوره آنکه:

در اینکه سورۀ اعراف مکی و یا مدنی است، اختلاف نظر وجود دارد، ابوعباس در (مقامات التنزیل) می‌گوید که: سورۀ اعراف مکی است، و کلبی می‌گوید که پانزده آیت آن مدنی است، و این آیات مدنی عبارت اند از: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ ٱلۡعِجۡلَ تا ﴿وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ، و از ﴿وَسۡ‍َٔلۡهُمۡ عَنِ ٱلۡقَرۡیَةِ ٱلَّتِی کَانَتۡ حَاضِرَةَ ٱلۡبَحۡرِ تا ﴿وَدَرَسُواْ مَا فِیهِۗ ﴿وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُو این سورۀ دارای (24) بیست وچهار رکوع، و (206) دوصد وشش آیت، و (3387) سه هزار وسه صد وهشتاد وهفت کلمه، و (14635) چهارده هزار وشش صد وسی پنج حرف، و (6604) شش هزار و شش صد وچهار نقطه است.

[2]- ابن جریر روایت می‌کند که چون این آیه کریمه نازل گردید، پیامبر خدا ج از جبرئیل÷ پرسیدند: یعنی چه باید کرد؟ گفت: خداوند تو را امر کرده است که اگر کسی بر تو ظلم کرد او را عفو نمائی، اگر برایت چیزی نداد تو برایش چیزی بدهی، و اگر با تو مقاطعه کرد بدیدنش بروی، و امام جعفر صادقس می‌گوید: در قرآن آیه که در مورد مکارم اخلاق از این آیه جامع‌تر باشد، وجود ندارد.

سورۀ انعام

سورۀ انعام([1])

28- باب: قَوله عَزَّ وَجَلَّ: ﴿قُلۡ هُوَ ٱلۡقَادِرُ عَلَىٰٓ أَن یَبۡعَثَ عَلَیۡکُمۡ عَذَابٗا مِّن فَوۡقِکُمۡ

باب [28]: قوله عزَّ وجلَّ: ﴿بگو! خدا قادر است که از بالای سر شما بر شما عذابی بفرستد

1741- عَنْ جَابِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الآیَةُ: ﴿قُلۡ هُوَ ٱلۡقَادِرُ عَلَىٰٓ أَن یَبۡعَثَ عَلَیۡکُمۡ عَذَابٗا مِّن فَوۡقِکُمۡ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَعُوذُ بِوَجْهِکَ»، قَالَ: ﴿أَوۡ مِن تَحۡتِ أَرۡجُلِکُمۡ، قَالَ: «أَعُوذُ بِوَجْهِکَ» ﴿أَوۡ یَلۡبِسَکُمۡ شِیَعٗا وَیُذِیقَ بَعۡضَکُم بَأۡسَ بَعۡضٍۗ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «هَذَا أَهْوَنُ - أَوْ هَذَا أَیْسَرُ -» [رواه البخاری: 4628].

1741- از جابرس روایت است که گفت: چون این آیه کریمه نازل گردید که: ﴿بگو! خدا قادر است که از بالای سر شما بر شما عذابی بفرستد، پیامبر خدا ج فرمودند: «[خدایا]! به تو پناه می‌جویم».

[و چون این آیت نازل گردید]: «یا از زیر پای شما» [بر شما عذابی بفرستد]، [پیامبر خدا ج] گفتند: «[خدایا]» به تو پناه می‌جویم.

[و چون این آیت نازل گردید]: «و یا شما را گروه گروه بسازد، و عذاب گروهی را به گروه دیگری بچشاند»، فرمودند: «این کم اهمیت‌تر است» و یا گفتند: این آسان‌تر است([2]).

29- باب: قَوله عَزَّ وَجَلَّ: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡۗ

باب [29]: قوله عزَّ وجلَّ: ﴿آن‌ها کسانی هستند که خدا هدایت‌شان کرده است، پس از هدایت آن‌ها پیروی کن([3])

1742- عَنِ ابْنِ عَبِّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا: أَنَّهُ سئل: أَفِی ص سَجْدَةٌ؟ فَقَالَ: «نَعَمْ»، ثُمَّ تَلاَ: ﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَۚ إِلَى قَوْلِهِ ﴿فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡۗ، ثُمَّ قَالَ: «نَبِیُّکُمْ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِمَّنْ أُمِرَ أَنْ یَقْتَدِیَ بِهِمْ» [رواه البخاری: 4632].

1742- از ابن عباسب روایت است که کسی از وی پرسید: آیا در سورۀ «ص» سجده هست؟

گفت: بلی، و بعد از آن این آیت را تلاوت نمود: ﴿و برایش اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه آن‌ها را هدایت نمودیم...، پس تو نیز از هدایت آن‌ها پیروی کن، سپس ابن عباسب گفت: و پیامبر شما ج از کسانی است که به پیروی کردن از روش پیامبران دیگر امر شده است([4]).

30- باب: قَوله عَزَّ وَجَلَّ: ﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَۖ

باب [30]: قوله عزَّ وجلَّ که: ﴿به کارهای فحشاء چه آشکارا باشد و چه پوشیده نزدیک نشوید

1743- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «لاَ أَحَدَ أَغْیَرُ مِنَ اللَّهِ، وَلِذَلِکَ حَرَّمَ الفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ، وَلاَ شَیْءَ أَحَبُّ إِلَیْهِ المَدْحُ مِنَ اللَّهِ، وَلِذَلِکَ مَدَحَ نَفْسَهُ» [رواه البخاری: 4634].

1743- از عبدالله بن مسعودس روایت است که گفت: هیچ کس از خدا با غیرت‌تر نیست، و از همین جهت است که فواحش را چه آشکارا باشد و چه پوشیده، حرام کرده است، و هیچ کسی ستایش را به اندازه خدا دوست ندارد، و از همین سبب است که خود را مدح کرده است([5]).

سورَة الأَعْرَافِ



[1]- از احکام و مسائل متعلق به این سوره آنکه:

      1) سورۀ انعام مکی است، و به طور یکبارگی در مکه نازل گردیده است، ابن منذر به سند خود از ابن عباسب روایت می‌کند که سورۀ انعام شب هنگام در مکه نازل گردید، و هنگام نزول آن هفتاد هزار ملک با صدای بلند (سبحان الله) می‌گفتند: از علی بن ابی طالبس روایت است که گفت: سورۀ انعام در ملکوت الله به نام (مرضیه) یاد می‌شود، در کتاب (الفائق) آمده است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که همه سورۀ انعام را به یکبارگی بخواند، و در بین قراءت خود سخن نزند، گناهان گذشته‌اش بخشیده می‌شود، زیرا این سورۀ به طور یبکارگی نازل گردیده، و موکب بزرگی از ملائکه آن را همراهی می‌کردند، و از تسبیح آن‌ها زمین به لرزه در آمده بود».

      2) این سوره دارای (20) بیست رکوع، و (165) یک صد وشصت وپنج آیت، و (3100) و سه هزار وصد کلمه، و (12935) دوازده هزار و نه صد وسی وپنج حرف، و (5832) پنج هزار و هشت صد وسی ودو نقطه است.

[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      به جان یکدیگر افتادن، عذاب بسیار دردناکی است، ولی چون عذاب دنیوی است، نسبت به عذاب اخروی، آسان‌تر و کم اهمیت‌تر است، ابن مردویه از ابن عباسب روایت می‌کند که پیامبر خدا ج فرمودند: «از خداوند خواستم که چهار چیز را از امت من بر طرف سازد، دو چیز را بر طرف ساخت، و دو چیز دیگر را بر طرف نساخت، از خدا خواستم که: بر آن‌ها سنگ نبارد، و در زمین خسف نگردند، گروه گروه نشوند، و به جان یکدیگر نیفتند، از سنگ باریدن بر آن‌ها، و خسف شدن بر زمین نجات یافتند، ولی از دو چیز دیگر - که گروه گرایی، و افتادن به جان یکدیگر باشد – نجات نیافتند»، و شاید حکمت در این قضیه این باشد که این دنیا دار ابتلاء است، و هر کس مطابق با اعمالی که از وی سر می‌زند، مواخذه می‌گردد، و چون سنگ باریدن از آسمان، و خس، در زمین از امور بیرون از اراده بشر است، این چیزها از این امت رفع گردید، ولی چون گروه گرائی، و به جان یکدیگر افتادن در حیطه قدرت بشر است که می‌تواند به آن رو آورد و یا از آن خود داری ورزد، از آن‌ها رفع نگردید، تا معنی تکلیف به طور کامل تحقق یابد، والله تعالی أعلم.

[3]- و از این دانسته می‌شود که پیامبر خدا ج افضل الرسول می‌باشند، زیرا بنابراین امر خداوند پیامبر خدا ج به طور یقین از هدایت تمام انبیاء پیروی کرده‌اند، و به این طریق صافت کمالی که در تمام انبیاء وجود داشته است، در نبی ما ج جمع شده است، و به این طریق جامع صفات همه انبیا علیهم الصلاة و السلام می‌باشند.

[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) لزوم اقتدای پیامبر خدا ج از پیامبران گذشته در اصول دین، مانند توحید، ارسال رسل، جنت ونار، و صفات حمیده، و مکارم اخلاق است، اما در فروع دین، مانند کیفیت نماز خواندن، روزه گرفتن، نکاح کردن، طلاق دادن و امثال این‌ها، چنین اقتدائی نیست، زیرا خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لِکُلّٖ جَعَلۡنَا مِنکُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ، بلکه در این مسائل، دین اسلام ناسخ دیگر ادیان است.

      2) شریعت امم سابقه، برای ما شریعت گفته می‌شود مگر آنکه در شریعت ما نسخ آن ثابت شده باشد، و این مسئله دارای شروط و قیود فراوانی است که محل بحث آن، کتب اصول فقه است.

      3) سجده سورۀ (ص) در نزد احناف سجده تلاوت است، بنابراین سجده کردن در وقت تلاوت آن واجب است، ولی امام شافعی/ سجده این سورۀ را سجده شکر می‌داند و می‌گوید سجده کردن در وقت تلاوت آن سنت است نه واجب، و خواه واجب باشد، و خواه سنت، بدون شک سجده کردن در تلاوت آیه سجده این سوره بهتر از سجده نکردن آن است، زیرا در صورت سنت بودن، اگر سجده نکنیم ترک سنت کرده‌ایم، و ترک سنت اگر مستوجب گناه نباشد، اقلاً کار خوبی نیست، و مستلزم ملامتی است، و اگر واجب باشد و سجده نکنیم، مستوجب گناه گردیده‌ایم، پس در هر صورت سجده کردن بهتر، و بلکه لازم است، و الله تعالی أعلم.

[5]- مانند: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ، و ﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ، و ﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡخَٰلِقُ ٱلۡبَارِئُ ٱلۡمُصَوِّرُۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ و امثال این‌ها.

سورۀ مائده

سورۀ مائده([1])

24- باب: قوله عَزَّ وَجَلَّ: ﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَۖ

باب [24]: قوله عزَّ وجلَّ: ﴿ای پیامبر! آنچه را که از طرف پروردگار تو بر تو نازل شد، ابلاغ کن

1736- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: «مَنْ حَدَّثَکَ أَنَّ مُحَمَّدًا صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَتَمَ شَیْئًا مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ، فَقَدْ کَذَبَ»، وَاللَّهُ یَقُولُ: ﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ [رواه البخاری: 4612].

1736- از عائشهل روایت است که گفت: اگر کسی برایت گفت که محمد ج چیزی را از آنچه که بروی نازل شده است [از مردم] پنهان نمود، یقین بدان که دروغ گفته است، و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ای پیامبر! آنچه را که بر تو نازل شده است، تبلیغ کن([2]).

25- باب: قوله عَزَّ وَجَلَّ: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَیِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکُمۡ

باب [25]: قوله عزَّ وجلَّ: ﴿ای مسلمانان! چیزهای پاکیزه را که خدا برای شما حلال ساخته است حرام قرار ندهید

1737- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «کُنَّا نَغْزُو مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَلَیْسَ مَعَنَا نِسَاءٌ، فَقُلْنَا: أَلاَ نَخْتَصِی؟ فَنَهَانَا عَنْ ذَلِکَ، فَرَخَّصَ لَنَا بَعْدَ ذَلِکَ أَنْ نَتَزَوَّجَ المَرْأَةَ بِالثَّوْبِ» ثُمَّ قَرَأَ: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَیِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکُمۡ [رواه البخاری: 4615].

1737- از عبدالله [بن مسعود]س روایت است که گفت: با پیامبر خدا ج به جهاد رفتیم و زن‌ها با ما نبودند، گفتیم: آیا خود را خصی نکنیم؟

پیامبر خدا ج ما را از خصی کردن منع کردند، و اجازه دادند که با زن‌ها در مقابل جامه ازدواج نمائیم، بعد از آن این آیت را تلاوت نمودند: «ای مسلمانان! چیزهایی پاکیزه را که خداوند برای شما حلال ساخته است، حرام قرار ندهید»([3]).

26- باب: قَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ

باب [26]: قوله عزَّ وجلَّ: ﴿به تحقیق که شراب و قمار و بت‌ها، وازلام، پلیدی از عمل شیطان است([4])

1738- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قالَ: «مَا کَانَ لَنَا خَمْرٌ غَیْرُ فَضِیخِکُمْ هَذَا الَّذِی تُسَمُّونَهُ الفَضِیخَ، فَإِنِّی لَقَائِمٌ أَسْقِی أَبَا طَلْحَةَ، وَفُلاَنًا وَفُلاَنًا، إِذْ جَاءَ رَجُلٌ فَقَالَ: وَهَلْ بَلَغَکُمُ الخَبَرُ؟ فَقَالُوا: وَمَا ذَاکَ؟ قَالَ: حُرِّمَتِ الخَمْرُ، قَالُوا: أَهْرِقْ هَذِهِ القِلاَلَ یَا أَنَسُ، قَالَ: فَمَا سَأَلُوا عَنْهَا وَلاَ رَاجَعُوهَا بَعْدَ خَبَرِ الرَّجُلِ» [رواه البخاری: 4617].

1738- از انسس روایت است که گفت: در زمان ما شراب دیگری غیر از همین شرابی که آن را (فَضیخ) می‌نامیم وجود نداشت([5])، ایستاده بودم و برای ابوطلحه و فلان و فلان شراب می‌دادم([6])، که شخصی آمد و گفت: آیا خبر برای شما رسیده است؟

گفتند: چه خبر؟

گفت: شراب حرام شده است.

گفتند: ای انس! این خُم‌ها را بیرون بریز، راوی گفت که: بعد از خبر آن شخص، [درباره تحریم شراب] نه از کس دیگری سوال کردند، و نه دوباره به شراب رجوع نمودند.

27- باب: قَوله عَزَّ وَجَلَّ: ﴿لَا تَسۡ‍َٔلُواْ عَنۡ أَشۡیَآءَ إِن تُبۡدَ لَکُمۡ تَسُؤۡکُمۡ

باب [27]: قوله عزَّ وجلَّ: ﴿از هر چیز پرسان نکنید، اگر برای شما آشکارا شود، غمگین‌تان می‌کند

1739- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خُطْبَةً مَا سَمِعْتُ مِثْلَهَا قَطُّ، قَالَ: «لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَضَحِکْتُمْ قَلِیلًا، وَلَبَکَیْتُمْ کَثِیرًا»، قَالَ: فَغَطَّى أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وُجُوهَهُمْ لَهُمْ خَنِینٌ، فَقَالَ رَجُلٌ: مَنْ أَبِی؟ قَالَ: فُلاَنٌ، فَنَزَلَتْ هَذِهِ الآیَةُ: ﴿لَا تَسۡ‍َٔلُواْ عَنۡ أَشۡیَآءَ إِن تُبۡدَ لَکُمۡ تَسُؤۡکُمۡ [رواه البخاری: 4621].

1739- از انسس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج خطبه دادند که مثل آن را قطعاً نشنیده بودم.

و فرمودند: «آنچه را که من می‌دانم اگر شما می‌دانستید، کمتر می‌خندیدید و بسیار گریه می‌کردید».

[انس] گفت که: اصحاب پیامبر خدا ج روهای خود را پوشاندند، و آواز گریه آن‌ها شنیده می‌شد.

شخصی پرسید: پدر من کیست؟.

فرمودند: «فلان شخص است» و این آیت نازل گردید: ﴿از هر چیز پرسان نکنید، اگر برای شما آشکارا شود، غمگین‌تان می‌کند.

1740- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: کَانَ قَوْمٌ یَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اسْتِهْزَاءً، فَیَقُولُ الرَّجُلُ: مَنْ أَبِی؟ وَیَقُولُ الرَّجُلُ تَضِلُّ نَاقَتُهُ: أَیْنَ نَاقَتِی؟ «فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِمْ هَذِهِ الآیَةَ: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَسۡ‍َٔلُواْ عَنۡ أَشۡیَآءَ إِن تُبۡدَ لَکُمۡ تَسُؤۡکُم حَتَّى فَرَغَ مِنَ الآیَةِ کُلِّهَا» [رواه البخاری: 4622].

1740- از ابن عباسب روایت است که گفت: مردمی روی استهزاء از پیامبر خدا ج چیزهای می‌پرسیدند، یکی می‌پرسید: پدر من کیست؟ دیگری که شترش گم شده بود می‌پرسید: شترم در کجا است؟ و خداوند عزَّ وجلَّ دربارۀ آن‌ها این آیت را نازل نمود که: ﴿ای مؤمنان! از هر چیزی پرسان نکنید، اگر برای شما آشکارا شود، غمگین‌تان می‌کند([7]).

سُورة الأَنْعَامِ



[1]- از احکا م و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) (مائده) به معنی: دستر خوان طعام است، و این سورۀ را از این جهت به نام (مائده) یاد می‌کنند که قصه حواریون با عیسی÷ در مورد نزول (مائده) به تفصیل مذکور است، این سورۀ به جز از شش آیت آن که در عرفات نازل گردید، مدنی است.

2) این سورۀ دارای (16) شانزده رکوع، و (120) یک صد وبیست آیت، و (2842) دو هزار و هشت صد وچهل ودو کلمه، و (12464) دوازده هزار وچهار صد شصت وچهار حرف، و (5526) پنج هزار و پنج صد وبیست وشش نقطه است.

[2]- یعنی: «ای پیامبر تمام آنچه را که بر تو نازل شده است، برای مردم برسان، پس اگر تمام آنچه را که بر تو نازل شده است، ابلاغ نکنی، مانند آن است که هیچ چیز را از رسالتت را تبلیغ نکرده‌ای»، و از این چنین دانسته می‌شود که پیامبر خدا ج تمام آنچه را که برایشان نازل شده بود، بدون کم و کاست برای مردم رسانده‌اند، و کسانی که می‌گویند: پیامبر خدا ج بعضی چیزها را از مردم روی تقیه، و یا به سبب دیگری تبلیغ نکرده‌اند، راه غلطی را می‌پیمایند، و حدیث آتی خلاف نظریه آن‌ها را ثابت می‌سازد.

[3]- از مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مراد از (طیبات): چیزهای خوشمزه و گوارائی است که انسان به طبیعت خود به آن‌ها تمایل دارد، مانند: شیر، عسل، کباب، و غیره، و در حدیثی آمده است که پیامبر خدا ج شیرینی و عسل، و ماهیچه دست را خوش داشتند، بعضی از مردم به اساس زهد از دنیا از خوردن و استفاده کردن از طیبات خود داری می‌کنند، و البته اگر این طیبات از راه حلال بدست آمده باشد، نخوردن آن و استفاده نکردن از آن کار خوبی نیست، و گویند: چون برای حسن بصری خبر رسید که: فلانی فالوده نمی‌خورد و می‌گوید که شکرش را اداء کرده نمی‌توانم؟ گفت: این شخص آب سرد را می‌نوشد؟ گفتند: بلی، گفت این شخص جاهل است، در نعمت‌های خدا چیزهایی است که بر نعمت فالوده برتری دارد، و البته اگر کسی دنیا را ترک گفته و به طاعت و عبادت خدا مشغول می‌شود، کاری خوبی کرده است، و از این کار برایش ثواب است.

      2) مراد از ازدواج نمودن در مقابل جامه، نکاح متعه است، و ظاهر حدیث دلالت بر جواز آن دارد، و سیاق حدیث چنین می‌سارند که ابن مسعودس نکاح متعه را روا می‌دانست، چنان‌چه اباحت متعه از ابن عباس و جابر، و سلمه بن اکوع نیز روایت شده است، ولی جمهور علماء، از صحابه و غیره صحابه بر این نظراند که نکاح متعه در اول اسلام جائز بود، و بعد از آن نسخ گردید، امام نووی/ می‌گوید: استشهاد ابن مسعود به این آیت دلالت بر این دارد که وی نکاح متعه را مانند ابن عباسب روا می‌دانست، ولی شاید در این وقت از نسخ متعه اطلاع نداشت، و بعد از اطلاع از ناسخ، از این قول خود رجوع کرده باشد.

[4]- معنی شراب و قمار و بت‌ها معروف است، و أما (أزلام): عبارت از تیرهای هفتگانه بود که مشرکین در نزد (هُبَل) در کعبه معظمه قرار داده بودند، و این عبارت بر آن‌ها نوشته شده بود: بر اولی: (پروردگارم به من امر کرده است)، بر دومی: (پروردگارم مرا منع کرده است)، بر سومی: (از شما)، بر چهارمی: (از غیر شما)، و بر پنجمی: (به او ارتباط دارد)، بر ششمی: (خونبها)، بر هفتمی: (غُفل)، یعنی: چیزی نیست، و در کارهای مهم، مانند سفر کردن به نکاح گرفتن، و یا تجارت کردن، و یا مساله نسب، و یا قتل، و یا خونبها گرفتن، و امثال این‌ها، به این تیرها مراجعه می‌کردند، و فال می‌گرفتند، و همان طوری که بر آن تیر نوشته شده بود، عمل می‌کردند.

[5]- فضیخ شرابی بود که از خرمای نارس می‌ساختند، و اینکه انسس می‌گوید: شراب دیگری غیر از (فضیخ) در نزد ما وجود نداشت، شاید مقصد، خودش باشد، یعنی در نزد من غیر از فضیخ شراب دیگری وجود نداشت، ورنه در مدینه انواع شراب‌های دیگری نیز موجود بود.

[6]- مراد از فلان و فلان طوری که در صحیح مسلم آمده است، ابودجانه، سهیل بن بیضاء، ابوعبیده، أّبی بن کعب، معاذ بن جبل، و ابو ایوب می‌باشند.

[7]- ترمذی از علیس روایت می‌کند که گفت: چون آیه فرضیت حج نازل گردید، مردم گفتند: یا رسول الله! آیا حج در هر سالی فرض است؟ پیامبر خدا ج سکوت کردند، بار دیگر پرسیدند: آیا حج در هر سالی فرض است؟ فرمودند: «نه» اگر می‌گفتم: بلی، در هر سالی فرض می‌گردد»، و این آیه کریمه نازل گردید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَسۡ‍َٔلُواْ عَنۡ أَشۡیَآءَ إِن تُبۡدَ لَکُمۡ تَسُؤۡکُمۡ.

سورۀ نساء

سورۀ نساء([1])

18- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِی ٱلۡیَتَٰمَى

باب [18]: قوله عزَّ وجلَّ: ﴿و اگر می‌ترسیدید که درباره یتیمان عدالت کرده نمی‌توانید...

1730- عَنْ عائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا أَنَّها سَأَلَها عُرْوَةٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِی ٱلۡیَتَٰمَى فَقَالَتْ: یَا ابْنَ أُخْتِی، هَذِهِ الیَتِیمَةُ تَکُونُ فِی حَجْرِ وَلِیِّهَا، تَشْرَکُهُ فِی مَالِهِ، وَیُعْجِبُهُ مَالُهَا وَجَمَالُهَا، فَیُرِیدُ وَلِیُّهَا أَنْ یَتَزَوَّجَهَا بِغَیْرِ أَنْ یُقْسِطَ فِی صَدَاقِهَا، فَیُعْطِیَهَا مِثْلَ مَا یُعْطِیهَا غَیْرُهُ، فَنُهُوا عَنْ أَنْ یَنْکِحُوهُنَّ إِلَّا أَنْ یُقْسِطُوا لَهُنَّ، وَیَبْلُغُوا لَهُنَّ أَعْلَى سُنَّتِهِنَّ فِی الصَّدَاقِ، فَأُمِرُوا أَنْ یَنْکِحُوا مَا طَابَ لَهُمْ مِنَ النِّسَاءِ سِوَاهُنَّ، قَالَ عُرْوَةُ: قَالَتْ عَائِشَةُ: وَإِنَّ النَّاسَ «اسْتَفْتَوْا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَعْدَ هَذِهِ الآیَةِ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: ﴿وَیَسۡتَفۡتُونَکَ فِی ٱلنِّسَآءِ»، قَالَتْ عَائِشَةُ: وَقَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى فِی آیَةٍ أُخْرَى: ﴿وَتَرۡغَبُونَ أَن تَنکِحُوهُنَّ: رَغْبَةُ أَحَدِکُمْ عَنْ یَتِیمَتِهِ، حِینَ تَکُونُ قَلِیلَةَ المَالِ وَالجَمَالِ، قَالَتْ: فَنُهُوا أَنْ یَنْکِحُوا عَنْ مَنْ رَغِبُوا فِی مَالِهِ وَجَمَالِهِ فِی یَتَامَى النِّسَاءِ إِلَّا بِالقِسْطِ، مِنْ أَجْلِ رَغْبَتِهِمْ عَنْهُنَّ إِذَا کُنَّ قَلِیلاَتِ المَالِ وَالجَمَالِ» [رواه البخاری: 4574].

1730- از عائشهل روایت است که عروهس از وی از معنی این قول خداوند متعال پرسید که: ﴿و اگر می‌ترسیدید که درباره یتیمان عدالت کرده نمی‌توانید، با زنانی ازدواج نمائید که دل‌خواهتان باشند، دو، سه وچهار، و اگر خوف بی‌عدالتی دارید، تنها به یک همسر اکتفاء کنید.

عائشهل گفت: خواهر زاده‌ام! مراد از این آیت دختر یتیمی است که در آغوش سرپرست خود می‌باشد، در مال سرپرست خود شریک است، و از نگاه مال و جمالی که دارد، مورد تمایل سرپرست خود قرار می‌گیرد، و سر پرستش بدون آنکه برایش مهر کاملی که – برای دیگر زن‌ها می‌دهد – بدهد، می‌خواهد او را به نکاح بگیرد، از نکاح کردن چنین یتیمانی تا وقتی که مهر آن‌ها را به طور کامل و حتی بیشتر از آن نمی‌دهند منع شدند، و امر شدند که از دیگر زن‌ها آنچه را که می‌خواهند [تا چهار زن] به نکاح بگیرند.

عائشهل گفت: بعد از نزول این آیت مردم از پیامبر خدا ج استفتاء نمودند، و خداوند این آیت را نازل ساخت که: «و مردم از تو درباره زن‌ها فتوی می‌خواهند».

عائشهل گفت: و مراد از قول خداوند متعال در آیت دیگری که می‌فرماید: ﴿و از نکاح گرفتن آن‌ها رو می‌گردانید...، رو گردانیدن از نکاح کردن یتیمانی است که مال و جمالی ندارند.

عائشهل گفت که: از نکاح گرفتن یتیمان دارای مال و جمال بدون درنظر گرفتن عدالت درباره آن‌ها از این جهت منع شدند، که از نکاح گرفتن یتیمان بدون مال و جمال خود داری می‌کردند.

19- باب: قَوله عَزَّ وَجَلَّ: ﴿یُوصِیکُمُ ٱللَّهُ فِیٓ أَوۡلَٰدِکُمۡۖ

باب [19]: قوله عزَّ وجلَّ: ﴿خدا شما را دربارۀ اولاد شما سفارش می‌کند

1731- عَنْ جَابِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «عَادَنِی النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَبُو بَکْرٍ فِی بَنِی سَلِمَةَ مَاشِیَیْنِ، فَوَجَدَنِی النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لاَ أَعْقِلُ شَیْئًا، فَدَعَا بِمَاءٍ، فَتَوَضَّأَ مِنْهُ، ثُمَّ رَشَّ عَلَیَّ فَأَفَقْتُ»، فَقُلْتُ: مَا تَأْمُرُنِی أَنْ أَصْنَعَ فِی مَالِی یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَنَزَلَتْ: ﴿یُوصِیکُمُ ٱللَّهُ فِیٓ أَوۡلَٰدِکُمۡۖ [رواه البخاری: 4577].

1731- از جابرس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج و ابوبکرس در قبیلۀ (بنی سلمه) پیاده به دیدن من آمدند، پیامبر خدا ج مرا دیدند که از هوش رفته‌ام، آبی را طلبیدند، از آن آب وضوء ساختند و بر من پاشیدند.

من به هوش آمدم و گفتم: یا رسول الله! در مورد اموالم مرا امر می‌کنید که چه کار کنم؟ و این آیت نازل گردید: ﴿خداوند شما را دربارۀ فرزندان‌تان سفارش می‌کند که سهم پسر برابر سهم دو دختر است...([2]).

20- باب: قوله تَعَالَى: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَظۡلِمُ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖۖ

باب [20]: قوله تعالی: ﴿خداوند به اندازۀ یک ذره ظلم نمی‌کند

1732- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: أتى ناسٌ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ نَرَى رَبَّنَا یَوْمَ القِیَامَةِ؟ فَذَکَرَ حَدیث الرُّوْیَة وقَدْ تَقَدَّمَ بِکامِلِهِ ثُمِّ قالَ: إِذَا کَانَ یَوْمُ القِیَامَةِ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ تَتْبَعُ کُلُّ أُمَّةٍ مَا کَانَتْ تَعْبُدُ، فَلاَ یَبْقَى مَنْ کَانَ یَعْبُدُ غَیْرَ اللَّهِ مِنَ الأَصْنَامِ وَالأَنْصَابِ، إِلَّا یَتَسَاقَطُونَ فِی النَّارِ، حَتَّى إِذَا لَمْ یَبْقَ إِلَّا مَنْ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ بَرٌّ أَوْ فَاجِرٌ، وَغُبَّرَاتُ أَهْلِ الکِتَابِ فَیُدْعَى الیَهُودُ فَیُقَالُ لَهُمْ: مَنْ کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ؟ قَالُوا: کُنَّا نَعْبُدُ عُزَیْرَ ابْنَ اللَّهِ فَیُقَالُ لَهُمْ: کَذَبْتُمْ مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ صَاحِبَةٍ وَلاَ وَلَدٍ، فَمَاذَا تَبْغُونَ؟ فَقَالُوا: عَطِشْنَا رَبَّنَا فَاسْقِنَا، فَیُشَارُ أَلاَ تَرِدُونَ فَیُحْشَرُونَ إِلَى النَّارِ کَأَنَّهَا سَرَابٌ یَحْطِمُ بَعْضُهَا بَعْضًا فَیَتَسَاقَطُونَ فِی النَّارِ، ثُمَّ یُدْعَى النَّصَارَى فَیُقَالُ لَهُمْ: مَنْ کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ؟ قَالُوا: کُنَّا نَعْبُدُ المَسِیحَ ابْنَ اللَّهِ، فَیُقَالُ لَهُمْ: کَذَبْتُمْ، مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ صَاحِبَةٍ وَلاَ وَلَدٍ، فَیُقَالُ لَهُمْ: مَاذَا تَبْغُونَ؟ فَکَذَلِکَ مِثْلَ الأَوَّلِ حَتَّى إِذَا لَمْ یَبْقَ إِلَّا مَنْ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ مِنْ بَرٍّ، أَوْ فَاجِرٍ، أَتَاهُمْ رَبُّ العَالَمِینَ فِی أَدْنَى صُورَةٍ مِنَ الَّتِی رَأَوْهُ فِیهَا، فَیُقَالُ: مَاذَا تَنْتَظِرُونَ تَتْبَعُ کُلُّ أُمَّةٍ مَا کَانَتْ تَعْبُدُ، قَالُوا: فَارَقْنَا النَّاسَ فِی الدُّنْیَا عَلَى أَفْقَرِ مَا کُنَّا إِلَیْهِمْ وَلَمْ نُصَاحِبْهُمْ، وَنَحْنُ نَنْتَظِرُ رَبَّنَا الَّذِی کُنَّا نَعْبُدُ، فَیَقُولُ: أَنَا رَبُّکُمْ، فَیَقُولُونَ: لاَ نُشْرِکُ بِاللَّهِ شَیْئًا، مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلاَثًا» [رواه البخاری: 4581].

1732- از ابوسعید خدریس روایت است که گفت: اشخاصی نزد پیامبر خدا ج آمده و گفتند: آیا پروردگار خود را در روز قیامت خواهیم دید؟

- حدیث رؤیت را که قبلاً گذشت ذکر نموده - و بعد از آن فرمودند که: «در روز قیامت منادی ندا می‌کند که هر امتی پیروی چیزی را بنمایند که آن را عبادت می‌کرده است، پس باقی نمی‌ماند کسی که عبادت می‌کرد غیر خدا را از بتان و انصاف([3])، مگر آنکه در آتش دوزخ می‌افتند.

تا آنکه مردم دیگری جز خدا پرستان بدکار و نیکوکار، و بقایای اهل کتاب باقی نمی‌ماند، یهود خواسته می‌شوند، و برای آن‌ها گفته می‌شود که: شما چه کسی را عبادت می‌کردید؟

می‌گویند: عزَیر فرزند خدا را، برای آن‌ها گفته می‌شود که: شما دروغ گفتید، خدا زن و فرزندی ندارد، بگوئید که چه می‌خواهید؟ می‌گویند: پروردگارا تشنه هستیم، ما را آب بده! برای‌شان اشاره می‌شود که مگر خود شما به سر آب نمی‌روید؟ و همان است که به سوی آتش سراب مانندی که هر موجش موج دیگرش را از بین می‌برد، سوق داده می‌شوند، و در آتش می‌افتند.

بعد از آن مسیحیان خواسته می‌شوند، و از آن‌ها پرسیده می‌شود که شما چه کسی را عبادت می‌کردید؟

می‌گویند: مسیح فرزند خدا را، برای آن‌ها گفته می‌شود که: دروغ گفتید، خدا زن و فرزندی ندارد، و از ایشان پرسان می‌شود که چه می‌خواهید؟ و با این‌ها هم مانند یهود معامله می‌شود.

تا آنکه دیگری جز خدا پرستان نیکوکار و بدکار باقی نمی‌ماند، پروردگار عالمیان به نزدیک‌ترین صفتی که او را به آن شناخته‌اند، متجلی می‌گردد([4])، و گفته می‌شود که شمایان منتظر چه هستید؟ هرکس پیروی چیزی را بکند که آن را [در دنیا] عبادت می‌کرد.

می‌گویند: ما در دنیا مردمانی را که [از طاعت خدا سرپیچی کرده بودند] در حالی ترک کردیم که خیلی به آن‌ها محتاج بودیم، و با آن هم با آن‌ها همراهی نکردیم، و ما منتظر پروردگار خود هستیم که او را عبادت می‌کردیم.

[خداوند متعال] می‌گوید: من پروردگار شما هستم، و آن‌ها می‌گویند: ما هیچ چیزی را به خدا شریک نمی‌آوریم» و این سخن را دو و یا سه بار تکرار می‌کنند»([5]).

21- باب: قَوله عَزَّ وَجَلَّ: ﴿فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِیدٖ

باب [21]: قوله عزَّ وجلَّ: ﴿پس چگونه است هنگامی که از هر امتی شاهدی را حاضر گردانیم

1733- عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ لِی النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «اقْرَأْ عَلَیَّ» قُلْتُ: آقْرَأُ عَلَیْکَ وَعَلَیْکَ أُنْزِلَ؟ قَالَ: «فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْ غَیْرِی» فَقَرَأْتُ عَلَیْهِ سُورَةَ النِّسَاءِ، حَتَّى بَلَغْتُ: ﴿فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِیدٖ وَجِئۡنَا بِکَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِیدٗا قَالَ: «أَمْسِکْ» فَإِذَا عَیْنَاهُ تَذْرِفَانِ [رواه البخاری: 4582].

1733- از عبدالله بن مسعودس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج به من گفتند که: «برایم قرآن بخوان»؟

گفتم: من برای شما قرآن بخوانم، در حالی که قرآن بر خود شما نازل شده است؟

فرمودند: «من دوست دارم که قرآن را از دیگری بشنوم».

سورۀ (نساء) را برای‌شان خواندم، چون به این آیت رسیدم که: ﴿فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِیدٖ وَجِئۡنَا بِکَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِیدٗا، فرمودند: «بس است» و اشک از چشمان‌شان جاری بود([6]).

22- باب: قَوله عَزَّ وَجَلَّ: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ تَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ ظَالِمِیٓ أَنفُسِهِمۡ

باب [22]: قوله عزَّ وجلَّ: ﴿هر آئینه آنان که فرشتگان قبض ارواح ایشان کردند، در حالی که بر خود ستم کننده بودند...

1734- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا: «أَنَّ نَاسًا مِنَ المُسْلِمِینَ کَانُوا مَعَ المُشْرِکِینَ یُکَثِّرُونَ سَوَادَ المُشْرِکِینَ، عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَأْتِی السَّهْمُ فَیُرْمَى بِهِ فَیُصِیبُ أَحَدَهُمْ، فَیَقْتُلُهُ - أَوْ یُضْرَبُ فَیُقْتَلُ» - فَأَنْزَلَ اللَّهُ: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ تَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ ظَالِمِیٓ أَنفُسِهِم [رواه البخاری: 4596].

1734- از ابن عباسب روایت است که گفت: در زمان پیامبر خدا ج مردمی از مسلمانان [در وقت جنگ] در کنار مشرکان بودند([7])، و شماره آن‌ها را زیاد می‌ساختند، گاهی تیری می‌آمد، و به آن مسلمان اصابت می‌کرد، و او را می‌کشت، و یا [با شمیر] مورد اصابت قرار می‌گرفت و کشته می‌شد، در این مورد خداوند این آیت را نازل فرمودند: ﴿به تحقیق کسانی که فرشتگان قبض ارواح ایشان کردند در حالی که بر خود ستم کننده بودند....

23- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿۞إِنَّآ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ کَمَآ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ نُوحٖ إِلَى قَوله: ﴿وَیُونُسَ وَهَٰرُونَ وَسُلَیۡمَٰنَۚ

باب [23]: قوله تعالی: ﴿ما بر تو وحی فرستادیم مثلی که بر نوح وحی فرستادیم، -تا- و یونس و هارون و سلیمان را

1735- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قالَ: «مَنْ قالَ: أَنَا خَیْرٌ مِنْ یُونُسَ بْنِ مَتَّى، فَقَدْ کَذَبَ» [رواه البخاری: 6403].

1735- از ابوهریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «کسی که بگوید (من) از یونس بن متی بهترم، دروغ گفته است»([8]).

سُورَة المَائِدَةِ



[1]- از مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) سوره نساء به اتفاق علماء مدنی است، به جز این آیه کریمه که: ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا که درباره عثمان بن ابی طلحه در مکه نازل گردید.

      2) این سورۀ مبارکه، دارای (24) بیست وچهار رکوع، و (177) یک صد وهفتاد وهفت آیت، و (2720) دو هزار وهفت صد وبیست کلمه، و (16667) شانزده هزار وشش صد وشصت وهفت حرف، و (7410) هفت هزار وچهار صد وده نقطه است.

      3) یک جانب از جوانب اعجازی قرآن کریم در این سورۀ آنکه: در سه آیت از آیات این سورۀ که آیه (11)، و (12)، و (176) باشد، یک علم کامل که علم (میراث) باشد، گنجانیده شده است، و طوری که همگان می‌دانند (میراث) حالات بسیار متعدد و گوناگونی دارد که از صدها حالت می‌گذرد، ولی با آن هم قرآن کریم با اعجاز خود توانسته است این همه حالات و اشکال را تنها در یک ونیم صفحه خود بگنجاند، و اگر فقهاء و قانون دانان جهان، از مسلمانان و غیر مسلمانان در یکجا جمع شوند، و روزها و ماه‌ها، و حتی سال‌ها بکوشند، نخواهند توانست، مجموع حالات این علم را با تعین هر میراث‌بر، از فرض و تعصیب و حجب و حرمان و غیره در چند سطر محدودی طوری که در قرآن مجید آمده است بگنجانند، پس بخودی خود دانسته می‌شود که این قرآن از جانب بر پادارنده آسمان‌ها و زمین ، و از جانب خالق بشر است، نه از طرف خود بشر.

[2]- بعضی از علماء می‌گویند: ابن جریج که یکی از روات این حدیث است، دچار وهم شده است، زیرا آیه که در مورد قصه جابرس نازل گردیده، آیه کلاله بود، نه آیه مواریث، و کلاله کسی است که نه پدری دارد و نه فرزندی، و جابرس در این وقت چنین حالتی داشت، و آیه ﴿یُوصِیکُمُ ٱللَّهُ فِیٓ أَوۡلَٰدِکُمۡۖ دربارۀ سعد بن ربیع نازل گردید، که در جنگ أحد به شهادت رسید، از وی دو دختر و مادرشان ماند، برادر سعد آمد و به اساس قانون جاهلیت، تمام اموالش را گرفت، و خداوند این آیه کریمه را نازل ساخت، و در زمان جاهلیت عادت بر این بود که تمام میراث متعلق به (میراث‌بر) مرد بود، و برای زن‌ها چیزی نمی‌دادند، و اسلام این قانون جاهلیت را از بین برد، و زن‌ها را با مردها در اصل میراث شریک ساخت، و برای هر کدام نصیب معینی را مقرر نمود.

[3]- انصاب جمع نُصُب است، و نصب بتی است که از سنگ تراشیده شده و مشرکین در پای آن، حیوانات را ذبح می‌کردند، و خون حیوان را بر آن بت می‌مالیدند، و یا (نصب): پایه سنگی است که مشرکین در کنار آن حیوانات را ذبح می‌کردند، و آن را به خون آن حیوانات سرخ می‌کردند.

[4]- اگر عبارت حدیث به همان طوری که هست ترجمه شود، معنی حدیث چنین می‌شود که: پروردگار عالیمان به نزدیک‌ترین صورتی که او را دیده بودند، نزدشان می‌آید، و طوری که معلوم است، مسلمانان پروردگار خود را پیش از این ندیده بودند، از این جهت علماء، بعضی از الفاظ این حدیث نبوی شریف را به این گونه توجیه و تاویل کرده‌اند، که مراد از (صورت): صفت است، و مراد از اینکه (او را دیده بودند): یعنی: صفات او را دانسته بودند، و مراد از اینکه: (نزدشان می‌آید): یعنی: برای آن‌ها تجلی می‌کند، و البته این‌ها همه تاویلاتی است که مبتنی بر یقین نیست، و بهتر است که بگوئیم: به هر آنچه که مراد خدا و رسول او از این الفاظ است ایمان داریم، و گرچه حقیقت آن را نمی‌دانیم، والله تعالی أعلم.

[5]- و این سخن را از این جهت می‌گویند که خداوند متعال به صفتی برای آن‌ها تجلی می‌کند که او تعالی را به آن صفت نمی‌شناسند، و امام خطابی/ می‌گوید: حکمت در اینکه مسلمانان در این بار از رویت حقیقی محجوب می‌باشند این است که در بین آن‌ها منافقین وجود دارند، و هنگامی که منافقین از بین آن‌ها خارج ساخته شوند، حجاب از بین برداشته شده و در وقت رویت، پروردگار خود را شناخته و می‌گویند: تو پروردگار ما هستی.

[6]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مراد از شاهد هر امت، نبی آن است که برای امت خود، و یا بر (علیه) امت خود شهادت می‌دهد، یعنی: یا به نفع امت خود، و یا به ضرر امت خود شهادت می‌دهد، و باز پیامبر خدا ج برای آن پیامبران شهادت داده و سخن آن‌ها را تصدیق می‌کنند.

      2) سبب گریه پیامبر خدا ج یا استذکار موقف هولناک روز قیامت، و یا فرحت و خوشحالی این امر بود که در روز قیامت، بر صدق دیگر انبیاء شهادت می‌دهند، و البته طوری که معلوم است، خوشحالی زیاد، گاهی سبب گریه و ریختن اشک می‌شود.

[7]- از آن جمله: عمرو بن أمیه بن خلف، و عاص بن منبه، و حارث بن زمعه، و ابو قیس بن فاکه، و ابو قیس بن ولید، و ولید بن عتبه، و علاء بن أمیه، در روایتی آمده است که این‌ها در روز جنگ بدر آمده بودند، چون قلت مسلمانان و کثرت کفار را دیدند به شک افتاده و گفتند: مسلمانان را دین‌شان مغرور ساخته است، ولی خود آن‌ها در همین جنگ کشته شدند.

[8]- لفظ حدیث نبوی شریعت در کلمه (أنا) که به معنی (من) می‌باشد، دو احتمال دارد، احتمال اول آنکه: اگر کسی بگوید که (من) یعنی: گوینده این سخن، از یونس بن متی بهترم، دروغ گفته است، و از وی بهتر نیست، زیرا غیر از انبیاء هرکس که باشد، و به هر مرتبه که باشد، به انبیاء رسیده نمی‌تواند، و این امر در شریعت اسلامی از مسلمات است، و احتمال دیگر آنکه: مراد از (من) نبی کریم ج باشند، که در این صورت چون ثابت است که حضرت ختمی مرتبت ج خیر البشر هستند و بر همگان فضیلت دارند، باید گفت که ایشان این سخن را از روی تواضع گفته‌اند، و سبب منع کردن از بهتر شمردن ایشان این است که اگر در بین انبیاء تفاضل صورت بگیرد، احتمال این وجود دارد، که برای بعضی از آن‌ها نسبت نقص داده شود، و این چیز حرام است، ورنه اصل تفاضل در بین انبیاء الله در قرآن کریم ثابت است، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿۞تِلۡکَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۘ.