اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

کتاب [86]- تمنا و آرزو

کتاب [86]- تمنا و آرزو

1- باب: مَا یُکْرَهُ مِنَ التَّمَنِی

باب [1]: آرزویی که مکروه است

2210- أَنَسٌ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قالَ: لَوْلاَ أَنِّی سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «لاَ تَتَمَنَّوُا المَوْتَ» لَتَمَنَّیْتُ [رواه البخاری: 7233].

2210- از انسس روایت است که گفت: اگر از پیامبر خدا ج نمی‌شنیدم که می‌فرمودند: «آرزوی مرگ را نکنید» مرگ را آرزو می‌کردم([1]).

2211- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «لاَ یَتَمَنَّى أَحَدُکُمُ المَوْتَ إِمَّا مُحْسِنًا فَلَعَلَّهُ یَزْدَادُ، وَإِمَّا مُسِیئًا فَلَعَلَّهُ یَسْتَعْتِبُ» [رواه البخاری: 7235].

2211- از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی مرگ را آرزو نکند، [زیرا] اگر نیکوکار باشد، شاید کارهای نیک بیشتری انجام دهد، و اگر بدکار باشد شاید از کار بدش توبه نماید».


87- کِتَابُ الِاغْتِصَامِ بِالکِتَابِ وَالسُنَّةِ



[1]- از احکام و مسائلم تعلق به این حدیث آنکه:

      سبب آنکه تمنا و آرزوی مرگ حرام است این است که: خداوند عزوجل مدت عمر هر کسی را تعیین کرده است، و کسی که آرزوی مرگ خود را می‌کند، کسی است که گویا به تقدیر خدا رضایت ندارد، و به قضای او تعالی تسلیم نیست، و سبب دیگر آنکه: این شخصی که آرزوی مرگش را می‌کند، اگر نیکوکار باشد و زنده بماند، کارهای نیک بیشتری را انجام می‌دهد، و این به مصلحت او است، و اگر بدکار باشد، و زنده بماند، امید این وجود دارد که از کارهای بدش توبه نموده و به سوی خدا برگردد، و این نیز به مصلحت او است، پس در هردو صورت آرزوی مرگ کار ناشایست و نامشروعی است، و حدیث آتی دلالت صریح بر این معنی دارد.

کتاب [85]- احکام

کتاب [85]- احکام

1- باب: السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ لِلْإِمَامِ مَا لَمْ تَکُنْ مَعْصِیَةً

باب [1]: فرمان برداری از امام تا وقتی که در معصیت نباشد

2199- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «اسْمَعُوا وَأَطِیعُوا، وَإِنِ اسْتُعْمِلَ عَلَیْکُمْ عَبْدٌ حَبَشِیٌّ، کَأَنَّ رَأْسَهُ زَبِیبَةٌ» [رواه البخاری: 7142].

2199- از انس بن مالکس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «بشنوید و اطاعت کنید، ولو آنکه غلام حبشی که سرش مانند کشمشی باشد بر شما گماشته شود»([1]).

2- باب: مَا یُکْرَهُ مِنَ الحِرْصِ عَلَى الإِمَارَةِ

باب [2]: کراهت حرص در رسیدن به امارت

2200- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «إِنَّکُمْ سَتَحْرِصُونَ عَلَى الإِمَارَةِ، وَسَتَکُونُ نَدَامَةً یَوْمَ القِیَامَةِ، فَنِعْمَ المُرْضِعَةُ وَبِئْسَتِ الفَاطِمَةُ» [رواه البخاری: 7148].

2200- از ابو هریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «زود است که شما در رسیدن به امارت حرص کنید، ولی این امارت در قیامت برای شما سبب ندامت و پشیمانی است، شیر دهنده خوب است، و از شیر باز دارنده بد است»([2]).

3- باب: مَنِ اسْتُرْعِیَ رَعِیَّةً فَلَمْ یَنْصَحْ

باب [3]: کسی که مسؤولیت مردم را بر عهده بگیرد، و توجهی به آن‌ها نداشته باشد

2201- عَنْ مَعْقِل بْن یَسَارٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ اسْتَرْعَاهُ اللَّهُ رَعِیَّةً، فَلَمْ یَحُطْهَا بِنَصِیحَةٍ، إِلَّا لَمْ یَجِدْ رَائِحَةَ الجَنَّةِ» [رواه البخاری: 7150].

2201- از مَعْقِل بن یسارس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که می‌فرمودند: «هیچ بندۀ نیست که خدا سرپرستی مردمی را بر دوشش گذاشته باشد، و او طور شاید و باید از آن‌ها سرپرستی نکند، مگر آنکه بوی بهشت را نمی‌یابد([3]).

2202- عَنْ مَعْقِل بْن یَسَارٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قالَ: «مَا مِنْ وَالٍ یَلِی رَعِیَّةً مِنَ المُسْلِمِینَ، فَیَمُوتُ وَهُوَ غَاشٌّ لَهُمْ، إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الجَنَّةَ» [رواه البخاری: 7151].

2202- و از مَعْقَل بن یسارس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «هیچ والی نیست که سرپرستی عدۀ از مسلمانان را بر عهده بگیرد، و به آن‌ها خیانت نماید، مگر آنکه خدا بهشت را بر وی حرام کرده است».

4- باب: مَنْ شَاقَّ شَقَّ الله عَلَیْهِ

باب [4]: کسی که سخت بگیرد خدا بر وی سخت می‌گیرد

2203- عَن جُنْدُب رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: سَمِعُتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «مَنْ سَمَّعَ سَمَّعَ اللَّهُ بِهِ یَوْمَ القِیَامَةِ، قَالَ: وَمَنْ یُشَاقِقْ یَشْقُقِ اللَّهُ عَلَیْهِ یَوْمَ القِیَامَةِ "، فَقَالُوا: أَوْصِنَا، فَقَالَ: إِنَّ أَوَّلَ مَا یُنْتِنُ مِنَ الإِنْسَانِ بَطْنُهُ، فَمَنِ اسْتَطَاعَ أَنْ لاَ یَأْکُلَ إِلَّا طَیِّبًا فَلْیَفْعَلْ، وَمَنِ اسْتَطَاعَ أَنْ لاَ یُحَالَ بَیْنَهُ وَبَیْنَ الجَنَّةِ بِمِلْءِ کَفِّهِ مِنْ دَمٍ أَهْرَاقَهُ فَلْیَفْعَلْ [رواه البخاری: 7152].

2203- از جُنْدُبس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که می‌فرمودند: «کسی که قصدش از اجرای کاری، ریا و سمعه باشد، خدا در روز قیامت او را قضیحت می‌کند، و کسی که با مردم سخت گیری کند، خدا در روز قیامت با او سخت گیری می‌کند».

مردم گفتند: ما را نصیحت کنید! فرمودند: اولین چیزی که از انسان متعفن می‌گردد شکم او است، اگر کسی می‌تواند که جز حلال چیزی نخورد، همچنان کند، و اگر کسی می‌تواند که مانعی بین خود و بین بهشت، به سبب ریختن خون مسلمانی ولو آنکه به اندازۀ یک کف دست باشد، بوجود نیاورد، همچنان کند»([4]).

5- باب: هَلْ یَقْضِی الْقَاضِی أَوْ یُفْتِى وَهُوَ غَضْبَانُ؟

باب [5]: آیا جواز دارد که قاضی در حال غضب قضاوت نموده و یا فتوی بدهد؟

2204- عَنْ أَبِی بَکْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «لاَ یَقْضِیَنَّ حَکَمٌ بَیْنَ اثْنَیْنِ وَهُوَ غَضْبَانُ» [رواه البخاری: 7158].

2204- از ابو بکرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج را شنیدم که می‌فرمودند: «نباید حاکمی در حالت غضب بین دو نفر قضاوت کند»([5]).

6- باب: مَا یُسْتَحَبُّ لِلْکَاتِبِ

باب [6]: آنچه که برای کاتب مستحب است

2205- حُوَیِّصَةُ، ومُحَیِّصَةُ، تَقَدَّم فی الجِّهادِ، وزادَ هُنا: «إِمَّا أَنْ یَدُوا صَاحِبَکُمْ، وَإِمَّا أَنْ یُؤْذِنُوا بِحَرْبٍ» [رواه البخاری: 7162 و انظر حدیث رقم: 3173]

2205- حدیث حویصه و محیصهب([6]) در باب جهاد قبلا گذشت، و در این روایت آمده است که: «یا دیت رفیق شما را بپردازند، و یا اعلان جنگ نمایند»([7]).

7- باب: کَیْفَ یُبَایِعُ الإِمَامُ النَّاسَ

باب [7]: امام با مردم چگونه بیعت نماید

2206- حَدیث عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، «بَایَعْنَا رَسُولَ اللَّهِ عَلَى السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ تَقَدَّم وزادَ فی هذِهِ الرِّوایَة: وَأَنْ نَقُومَ أَوْ نَقُولَ بِالحَقِّ حَیْثُمَا کُنَّا، لاَ نَخَافُ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لاَئِمٍ» [رواه البخاری: 7200].

2206- حدیث عباده بن صامت در مورد سمع و طاعت قبلا گذشت، و در این روایت آمده است که: «... و اینکه در همه حال به حق به ایستیم، و یا حق را بگوئیم، و در [بیان احکام شریعت و امر به معروف و نهی از منکر] از هیچ ملامتی نترسیم».

2207- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: کُنَّا إِذَا بَایَعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَى السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ، یَقُولُ لَنَا: «فِیمَا اسْتَطَعْتُمْ» [رواه البخاری: 7207].

2207- از عبدالله بن عمرب روایت است که گفت: وقتی که با پیامبر خدا ج در سمع و طاعت بیعت می‌کردیم، برای ما می‌گفتند که: «در چیزهای که می‌توانید»([8]).

8- باب: الاسْتِخْلاَفِ

باب [8]: ولایت عهد

2208-وَعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قِیلَ لِعُمَرَ أَلاَ تَسْتَخْلِفُ؟ قَالَ: «إِنْ أَسْتَخْلِفْ فَقَدِ اسْتَخْلَفَ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی أَبُو بَکْرٍ، وَإِنْ أَتْرُکْ فَقَدْ تَرَکَ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی، رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ» [رواه البخاری: 7218].

2208- و از عبدالله بن عمرب روایت است که گفت: کسی برای عمرس گفت: آیا خلیفۀ بعدی‌ات را تعیین نمی‌کنی؟

گفت: اگر تعیین کنم، ابوبکرس که از من بهتر بود، نیز تعیین نموده بود، و اگر تعیین نکنم رسول الله ج که از من بهتر بودند، نیز تعیین نکرده بودند([9]).

9- «باب»

باب [9]

2209- عَنْ جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: «یَکُونُ اثْنَا عَشَرَ أَمِیرًا»، فَقَالَ کَلِمَةً لَمْ أَسْمَعْهَا، فَقَالَ أَبِی: إِنَّهُ قَالَ: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ» [رواه البخاری: 7222، 7223].

2209- از جابر بن سمرهس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که فرمودند: «دوازده امیر می‌باشند» بعد از آن کلمۀ دیگری را گفتند که آن را نشنیدم، ولی پدرم گفت: آن کلمه این بود که: «همۀ آن‌ها از قریش هستند»([10]).


86- کِتَابُ التَّمَنَّی



[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) این امر برای مبالغه در طاعت از امام و فرمان برداری از (ولی امر) است، زیرا به اجماع علماء، امامت کبری برای غلام جواز ندارد، ولی با این هم اگر غلامی به قدرت رسید، باید جهت اجتناب از فتنه و فساد، از وی اطاعت نمود، مگر آنکه امر به معصیت نماید، که در این صورت پیروی نمودند از وی واجب نیست.

      2) اگر (ولی امر) کسی را به کار خلاف شرعی امر می‌کند، و یا از کار واجبی منع می‌کند، این شخص نباید از (ولی امر) در آن مورد خاص پیروی نماید، ولی این به آن معنی نیست که اطاعت از وی در کارهای دیگر نیز لازم نیست، بلکه عدم اطاعت فقط از همین کاری است که در معصیت است، و در کارهای دیگر باید از وی اطاعت و فرمان برداری نمود.

[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) توضیح حدیث نبوی شریف این است که: شیر دهنده تا وقتی که شر می‌دهد، برای طفل خیلی مهربان و خوب به نظر می‌رسد، و کارش کار خوبی است، ولی روزی که این طفل از شیر منع می‌شود، که حتما منع می‌شود، این کار برایش دشوار و ناگوار است، و نتیجۀ امارت هم همین طور است، که در وقت قدرت و سلطه انسان خوش و خوشحال است، ولی در وقتی که این کار را می‌گذارد و در حضور خدا از آنچه که کرده است، جواب می‌گوید، برایش دشوار و تلخ و رنج دهنده است.

      2) این حدیث نبوی شریف نیز از اعلام نبوت است، زیرا چه بسا کسانی که در این عصر جهت رسیدن به امارت خون صدها بلکه هزاران مسلمان را به ناحق ریخته و می‌ریزند، خانه‌ها را ویران می‌کنند، طفلان را یتیم و زن‌ها را بیوه می‌سازند، و از همه مهم‌تر آنکه همۀ این کارهای ناروا را به نام اسلام و خدمت به مسلین انجام داده و می‌دهند، و در واقع اگر آزرده نشوند، سبب بدنامی اسلام، و در بدری مسلمانان شده‌اند، نه خدمت به اسلام و مسلمین.

[3]- گویند: این برای مبالغه است، و یا جهت تنفیر و تغلیظ است، ورنه مسلمان هرگناهی را که مرتکب گردد، سبب حرمان ابدی‌اش از بهشت نمی‌گردد، و گرچه در بعض گناهان دیگر، مانند (قتل ناحق) و عید به خلود جهنم که مستلزم حرمان از جنت است نیز آمده است.

[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) معنی حدیث نبوی شریف این است که مسلمان نباید خون مسلمانی را ولو آنکه به اندازۀ یک کف دست باشد، بریزاند، تا این کار مانع رفتن او به بهشت نگردد.

      2) از این حدیث نبوی شریف چنین استنباط می‌شود که مانع رفتن به بهشت تنها کشتن شخص مسلمان نیست، بلکه اگر کسی مسلمانی را مجروح ساخته و از وی به اندازۀ یک کف دست خون بریزاند، این عمل نیز مانع رفتن شخص جانی به بهشت می‌گردد، پس کسانی که از خون مسلمانان جوی‌ها روان ساخته‌اند، جای‌شان در کجا خواهد بود.

[5]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) پیامبر خدا ج از این جهت از قضاوت کردن در حالت غضب منع کردند، که: غضب سبب آن می‌شود که حاکم و یا قاضی نتواند عدالت را در موضوعی که می‌خواهد در آن حکم صادر نماید، به طور کامل مراعات نماید.

      2) با قیاس بر غضب، علماء گفته‌اند هر امر دیگری که سبب تشویش فکر، و عدم انضباط کامل رآی گردد، قضاوت کردن در آن حالت نیز جواز ندارد، مانند: غم و اندوه بسیار، خوف شدید، گرسنگی مفرط، تشنگی طاعت فرسا، و امثال این‌ها، بیهقی به سند ضعیفی روایت می‌کند که پیامبر خدا ج فرمودند: «حاکم نباید جز در حالتی که سیر و سیراب باشد، قضاوت نماید».

[6]- حویصه و محیصه باهم برادر بودند، پدرشان مسعود بن کعب انصاری اوسی است، ابن سنینه شخصی از تجار یهود بود، محیصه – به فرمودۀ پیامبر خدا ج محیصه را زد و گفت: أی دشمن خدا! چرا او را کشتی؟ بسیاری از چربی‌های شکم تو از مال او است، محیصه گفت: مرا کسی به کشتنش امر کردند که اگر به کشتن تو امر می‌کردند، تو را هم می‌کشتم، حویصه گفت: تو را به خدا قسم که اگر محمد تو را به کشتن من امر می‌کرد مرا می‌کشتی؟ محیصه گفت: به خداوند قسم که می‌کشتم، حویصه گفت: به خداوند قسم دینی که این قدر تاثیر داشته باشد، تعجب آور است، (أسد الغابه: 2/ 66 – 67).

[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      اصل قضیه چنین است که: محیصه با شخص دیگری به خیبر رفت، آن شخص در خیبر کشته‌شد، محیصه برای یهود گفت: این شخص را شما کشته‌اید، آن‌ها منکر شدند، محیصه با برادر مقتول نزد پیامبر خدا ج آمد، ماجرا را گفتند، پیامبر خدا ج فرمودند: «یهود یا باید دیت رفیق شما را بپردازند، و یا اعلان جنگ نمایند»، و از این واقعه برای یهود نوشتند، یهود برای ایشان نوشتند که ما او را نکشته‌ایم، پیامبر خدا ج برای اولیای مقتول گفتند: آیا سوگند می‌خورید که این شخص را مردم یهود کشته‌اند؟ گفتند: نهف سوگند نمی‌خوریم، گفتند: آیا به سوگند خوردن یهود قناعت می‌کنید، گفتند: نه، آن‌ها مسلمان نیستند، سوگند آن‌ها را چگونه باور کنیم؟ وهمان بود که پیامبر خدا ج جهت رفع منازعه، صد شتر از بیت المال برای آن‌ها دادند.

[8]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      این سخن را پیابمر خدا ج روی شفقت و رحمت گفتند، زیرا اگر در وقت بیعت به چیزهای بیعت می‌کردند که در آینده قدرت انجام دادن آن را نمی‌داشتند، اگر به انجام دادن آن‌ها اقدام می‌کردند، قدرت آن را نداشتند، و اگر از انجام دادن آن‌ها خودداری می‌کردند، نقض عهد و بیعت گفته می‌شد، و در هردو صورت برای آن‌ها مشکل بود، از این جهت پیامبر خدا ج از آن‌ها به چیزهای بیعت می‌گرفتند که قدرت انجام دادن آن را داشته باشند.

[9]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      برای خلیفۀ مسلمانان جواز دارد که خلیفۀ بعدی را در زمان حیات خود با شروطی که در کتب سیاست شرعی مذکور است، تعیین نماید، چنان‌چه برایش روا است که از این کار صرف نظر نماید، و بگذارد که خود مسلمانان هر کسی را که شایستۀ این کار می‌دانند، برای خود خلیفه و امیر تعیین نماید.

[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      در اینکه مراد از این دوازده امیر، کدام دوازده امیر می‌باشند، نظریات مختلفی وجود دارد، از آن جمله اینکه مراد از این دوازده امیر، دوازده خلیفۀ دور خلافت بنی امیه است، که چون خلافت از بنی امیه خارج شد، جنگ و درگیری‌های زیادی رخ داد، تا اینکه دولت به بنی عباس رسید، و در این دوره بسیاری از چیزها نسبت به سابق تغییر نمود، و نظر دیگر آن است که: بعد از ظهور مهدی در آخر زمان دوازده امیر به وجود می‌آید، و نظر دیگر آن است که مراد از آن، دوازده امیری است که در تمام دورۀ اسلام و تا روز قیامت به وجود می‌آید، و در تأیید این نظر، مسدد در مسند کبیر خود از طریق ابو بحران ابو الجلد روایت می‌کند که: این امت تا وقتی به هلاکت نمی‌رسد که از آن‌ها دوازده خلیفه به وجود آید، که تمام آن‌ها به دین حق عمل می‌کنند، و دو نفر از آن‌ها از اهل بیت محمد ج می‌باشند، که یکی از آن‌ها چهل سال، و دیگری سی سال زندگی می‌کند، و اقوال دیگری نیز در زمینه وجود دارد که از ذکر آن‌ها خودداری نموده، و به آنچه که ذکرش رفت، اکتفاء می‌نمائیم.

کتاب [84]- فتنه‌ها

کتاب [84]- فتنه‌ها

1- باب: قَوْلِ النَّبِیِّ ج: «سَتَرَوْنَ بَعْدِی أُمُورًا تُنْکِرُونَهَا»

باب [1]: این قول پیامبر خدا ج که: «بعد از من کارهایی را می‌بینید که بدتان می‌آید»

2186- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «مَنْ کَرِهَ مِنْ أَمِیرِهِ شَیْئًا فَلْیَصْبِرْ، فَإِنَّهُ مَنْ خَرَجَ مِنَ السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً». وَعَنْهُ فیِ روایة أخری قالَ: «مَنْ رَأَى مِنْ أَمِیرِهِ شَیْئًا یَکْرَهُهُ فَلْیَصْبِرْ عَلَیْهِ فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ، إِلَّا مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً» [رواه البخاری: 7053، 7054].

2186- از ابن عباسب از پیامبر خدا ج روایت است که فرموند: «کسی که از امیرش کار ناشایستی را ببیند، باید بر آن صبر کند، زیرا کسی که از تحت سلطه، یک وجب خارج گردد، به مرگ جاهلیت می‌میرد».

و از ابن عباسب در روایت دیگری آمده است که فرمودند: «کسی که از امیرش چیز ناشایستی را می‌بیند، بر آن صبر کند، زیرا کسی که از جماعت مسلمانان یک وجب مفارقت نماید و بمیرد، مرگش جز مرگ جاهلیت چیز دیگری نیست».

2188- عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قالَ: ىَعَانَا النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَبَایَعْنَاهُ، فَقَالَ فِیمَا أَخَذَ عَلَیْنَا: «أَنْ بَایَعَنَا عَلَى السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ، فِی مَنْشَطِنَا وَمَکْرَهِنَا، وَعُسْرِنَا وَیُسْرِنَا وَأَثَرَةً عَلَیْنَا، وَأَنْ لاَ نُنَازِعَ الأَمْرَ أَهْلَهُ، إِلَّا أَنْ تَرَوْا کُفْرًا بَوَاحًا، عِنْدَکُمْ مِنَ اللَّهِ فِیهِ بُرْهَانٌ» [رواه البخاری: 7056].

2188- از عباده بن صامتس روایت است که گفت: ما را پیامبر خدا ج [به اسلام] دعوت نمودند، و ما به ایشان بیعت کردیم، و از چیزهایی که از ما بیعت گرفتنند این بود که: در حالت خوشبختی و بدبختی، در حالت تنگدستی و ادارائی، و در حالت خود خواهی و برتری جویی [امیر]، نباید از سمع و طاعت وی خوددرای نمائید».

[و بیعت گرفتند] که نباید با امیر خود در امر خلافت نزاع و کشمکش کنیم، مگر آنکه از وی کفر آشکاری را مشاهده کنید، به طوری که در نزد شما از طرف خدا بر کفرش دلیل و برهان قاطعی وجود داشته باشد»([1]).

2- باب: ظُهُورِ الْفِتَنِ

باب [2]: ظهور فتنه‌ها

2189- عَنْ ابْنُ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «مِنْ شِرَارِ النَّاسِ مَنْ تُدْرِکْهُمُ السَّاعَةُ وَهُمْ أَحْیَاءٌ» [رواه البخاری: 7067].

2189- از ابن مسعودس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که می‌فرمودند: «بدترین مردم کسانی هستند که زنده باشند، و قیامت برپا شود»([2]).

3- باب: لاَ یَأْتِی زَمَانٌ إِلَّا الَّذِی بَعْدَهُ شَرٌّ مِنْهُ

باب [3]: هیچ زمانی نمی‌آید مگر آنکه زمان بعدی بدتر از آن است

2190- عَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، وَقَدْ شُکِیَ إِلَیْهِ مَا لَقِىَ النَّاسُ مِنَ الحَجَّاجِ، فَقَالَ: «اصْبِرُوا، فَإِنَّهُ لاَ یَأْتِی عَلَیْکُمْ زَمَانٌ إِلَّا الَّذِی بَعْدَهُ شَرٌّ مِنْهُ، حَتَّى تَلْقَوْا رَبَّکُمْ» سَمِعْتُهُ مِنْ نَبِیِّکُمْ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ [رواه البخاری: 7068].

1290- از انس بن مالکس روایت است که در نزدش از آنچه کهاز طلم حجاج بر سر مردم می‌آمد شکایت شد، گفت: صبر کنید، زیرا تا وقتی که بمیرید، آنچه که بعد از این بر سر شما می‌آید، از ااین هم بدتر خواهد بود، این سخن را از پیامبر شما ج شنیده‌ام([3]).

4- باب: قَوْلِ النَّبِیِّ ج: «مَنْ حَمَلَ عَلَیْنَا السِّلاَحَ فَلَیْسَ مِنَّا»

باب [4]: این قول پیامبر خدا ج که: «کسی که بر ضد ما سلاح بر دارد از ما نیست»

2191- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «لاَ یُشِیرُ أَحَدُکُمْ عَلَى أَخِیهِ بِالسِّلاَحِ، فَإِنَّهُ لاَ یَدْرِی، لَعَلَّ الشَّیْطَانَ یَنْزِعُ فِی یَدِهِ، فَیَقَعُ فِی حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ» [رواه البخاری: 7072].

2191- از ابو هریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «با سلاح هیچ وقت به طرف برادر خود اشاره نکنید، زیرا کسی نمی‌داند، شاید شیطان دستش را کش کند، و در حفرۀ از آتش بیفتد»([4]).

5- باب: تَکونُ فِتن القَاعِد فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْقَائِمِ

باب [5]: فتنۀ شخص نشسته از فتنۀ شخص برخاسته بهتر است

2192- وَعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «سَتَکُونُ فِتَنٌ، القَاعِدُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ القَائِمِ، وَالقَائِمُ خَیْرٌ مِنَ المَاشِی، وَالمَاشِی فِیهَا خَیْرٌ مِنَ السَّاعِی، مَنْ تَشَرَّفَ لَهَا تَسْتَشْرِفْهُ، فَمَنْ وَجَدَ مَلْجَأً أَوْ مَعَاذًا، فَلْیَعُذْ بِهِ» [رواه البخاری: 7082].

2192- و از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند:

«به زودی فتنه‌هایی به وقوع خواهد پیوست، و در این فتنه‌ها شخص نشسته از شخص ایستاده بهتر است، و شخص ایستاده از شخص رونده بهتر است، و شخص رونده از شخص اشتراک کننده بهتر است».

«کسی که به آن فتنه‌ها تمایل کند، او را به سوی خود جلب می‌کنند، پس کسی که پناگاه و گوشۀ پیدا کرده می‌تواند، به آنجا پناه ببرد»([5]).

6- باب: التَّعَرُّبِ فِی الْفِتْنَةِ

باب [6]: بادیه نشینی در فتنه

2193- عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى الحَجَّاجِ فَقَالَ: یَا ابْنَ الأَکْوَعِ، ارْتَدَدْتَ عَلَى عَقِبَیْکَ، تَعَرَّبْتَ؟ قَالَ: لاَ، وَلَکِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «أَذِنَ لِی فِی البَدْوِ» [رواه البخاری: 7086].

2193- از سلمه بن أکوعس روایت است که وی نزد حجاج رفت، [حجاج] برایش گفت: یا ابن اکوع! مگر مرتد شدی که دوباره بادیه نشینی گزیدی؟

گفت: نه خیر، ولی پیامبر خدا ج برایم در بادیه نشینی اجازه دادند([6]).

7- باب: إِذَا أَنْزَلَ اللهُ بِقَوْمٍ عَذَابًا

باب [7]: وقتی که خدا بر مردمی عذابی نازل کند

2194- عَنْ ابْنَ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِقَوْمٍ عَذَابًا، أَصَابَ العَذَابُ مَنْ کَانَ فِیهِمْ، ثُمَّ بُعِثُوا عَلَى أَعْمَالِهِمْ» [رواه البخاری: 7108].

2194- از ابن عمرب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «هنگامی که خداوند [در دنیا] بر مردمی عذابی نازل کند، این عذاب دامنگیر همگان می‌شود، بعد از آن هرکس بر اعمالی که انجام داده است بر انگیخته می‌شود»([7]).

8- باب: إِذَا قَالَ عِنْدَ قَوْمٍ شَیْئاً ثُمَّ خَرَجَ فَقَالَ بِخِلاَفِهِ

باب [8]: کسی که در نزد مردمی چیزی بگوید، و چون بر آمد بر خلاف آن بگوید

2195- عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمانِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «إِنَّمَا کَانَ النِّفَاقُ عَلَى عَهْدِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَمَّا الیَوْمَ فَإِنَّمَا هُوَ الکُفْرُ بَعْدَ الإِیمَانِ» [رواه البخاری: 7114].

2195- از حذیفه بن یمانس روایت است که گفت: منافقت چیزی بود که در زمان پیامبر خدا ج وجود داشت، ولی منافقت امروز، کافر شدن بعد از مسلمان شدن است([8]).

9- باب: خُرُوجِ النَّارِ

باب [9]: بیرون شدن آتش

2196- عَنْ هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَخْرُجَ نَارٌ مِنْ أَرْضِ الحِجَازِ تُضِیءُ أَعْنَاقَ الإِبِلِ بِبُصْرَى» [رواه البخاری: 7118].

2196- از ابو هریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «تا آن هنگام قیامت نمی‌شود که آتشی از حجاز بلند شود، و گردن شتران را در (بُصْرَی) روشن کند»([9]).

2197- وَعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یُوشِکُ الفُرَاتُ أَنْ یَحْسِرَ عَنْ کَنْزٍ مِنْ ذَهَبٍ، فَمَنْ حَضَرَهُ فَلاَ یَأْخُذْ مِنْهُ شَیْئًا» [رواه البخاری: 7119].

2197- و از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «قریب است که نهر فرات، گنجی را از طلا نمایان سازد، کسی که آنجا حاضر باشد، نباید از آن گنج چیزی بگیرد»([10]).

10- «باب»

باب [10]

2198- وَعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَقْتَتِلَ فِئَتَانِ عَظِیمَتَانِ، یَکُونُ بَیْنَهُمَا مَقْتَلَةٌ عَظِیمَةٌ، دَعْوَتُهُمَا وَاحِدَةٌ، وَحَتَّى یُبْعَثَ دَجَّالُونَ کَذَّابُونَ، قَرِیبٌ مِنْ ثَلاَثِینَ، کُلُّهُمْ یَزْعُمُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ، وَحَتَّى یُقْبَضَ العِلْمُ وَتَکْثُرَ الزَّلاَزِلُ، وَیَتَقَارَبَ الزَّمَانُ، وَتَظْهَرَ الفِتَنُ، وَیَکْثُرَ الهَرْجُ: وَهُوَ القَتْلُ، وَحَتَّى یَکْثُرَ فِیکُمُ المَالُ فَیَفِیضَ حَتَّى یُهِمَّ رَبَّ المَالِ مَنْ یَقْبَلُ صَدَقَتَهُ، وَحَتَّى یَعْرِضَهُ عَلَیْهِ، فَیَقُولَ الَّذِی یَعْرِضُهُ عَلَیْهِ: لاَ أَرَبَ لِی بِهِ، وَحَتَّى یَتَطَاوَلَ النَّاسُ فِی البُنْیَانِ، وَحَتَّى یَمُرَّ الرَّجُلُ بِقَبْرِ الرَّجُلِ فَیَقُولُ: یَا لَیْتَنِی مَکَانَهُ، وَحَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا، فَإِذَا طَلَعَتْ وَرَآهَا النَّاسُ - یَعْنِی آمَنُوا - أَجْمَعُونَ، فَذَلِکَ حِینَ ﴿لاَ یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ، أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا، وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَقَدْ نَشَرَ الرَّجُلاَنِ ثَوْبَهُمَا بَیْنَهُمَا، فَلاَ یَتَبَایَعَانِهِ وَلاَ یَطْوِیَانِهِ، وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَقَدِ انْصَرَفَ الرَّجُلُ بِلَبَنِ لِقْحَتِهِ فَلاَ یَطْعَمُهُ، وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَهُوَ یُلِیطُ حَوْضَهُ فَلاَ یَسْقِی فِیهِ، وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَقَدْ رَفَعَ أُکْلَتَهُ إِلَى فِیهِ فَلاَ یَطْعَمُهَا» [رواه البخاری: 7121].

2198- و از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «تا آن وقت قیامت نمی‌شود که دو گروه بزرگ، در حالی که دعوت هر دوی آن‌ها یکی است، به جان یکدیگر افتاده و جنگ عظیمی بین‌شان رخ دهد([11]).

و تا آن وقت قیامت نمی‌شود که مردمان دغل کار و کذابی که در حدود سی نفر می‌باشند، پیدا شوند، و هرکدام گمان کند که او فرستادۀ خدا است([12]).

و تا آن وقت قیامت نمی‌شود که عِلم از بین برود، زلزله زیاد شود، اوقات باهم نزدیک شود([13])، فتنه برپا گردد، قتل و خونریزی زیاد شود، مال و دارائی در بین شما آن‌چنان زیاد شود که صاحب مال در جستجوی کسی بر آید که زکاتش را قبول نماید، و چون زکاتش را برای وی تقدیم کند، از وی روی گردانیده و بگوید: حاجتی به زکاتت نداردم.

و تا آن وقت [قیامت نمی‌شود] که مردم در ساختن مبانی از حد بگذرند([14]).

و تا آن وقت [قیامت نمی‌شود] که شخص از نزد قبر شخصی عبور نماید و بگوید: ای کاش من در جای او می‌بودم([15]).

و تا آن وقت [قیامت نمی‌شود] که آفتاب از طرف مغرب طلوع کند، و هنگامی که از آفتاب از طرف مغرب طلوع کند، و مردم آن را مشاهده نمایند، همگی ایمان می‌آورند، ولی این وقتی است که اگر کسی قبلا ایمان نیاورده باشد، و در ایمان خود، کار نیکی را انجام نداده باشد، این ایمان برایش فائدۀ ندارد([16]).

و هنگامی که قیامت برپا گردد، دو نفر جامۀ را جهت فروختن عرضه می‌کنند، ولی نه می‌توانند آن را بفروشند و نه می‌توانند آن را جمع کنند([17]).

و هنگامی که قیامت برپا گردد، شخصی شیر شترش را می‌آورد، [که بنوشد] ولی آن را نوشیده نمی‌تواند.

و هنگامی که قیامت برپا گردد، شخصی حوضش را آماده می‌کند، ولی آبی را از آن نوشیده نمی‌تواند.

و هنگامی که قیامت برپا گردد، شخص لقمه‌اش را به طرف دهانش می‌برد، ولی آن را خورده نمی‌تواند»([18]).


85- کِتَابُ الأحکَامِ



[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مجموع این احادیث دلالت بر این دارد که نباید در مقابل (ولی امر) جهت به دست آوردن قدرت و سلطه قیام نمود، مگر در یک حالت، و آن این است که (ولی امر) کافر شود، و در کفرش هیچ شک و اشتباهی وجود نداشته باشد، زیرا اگر به هرگناه و انجرافی قیام در مقابل (ولی امر) جواز داشته باشد، هرکس می‌تواند از هرکس انتقاد نموده، و جهت قیام در مقابل وی، برای خود مستمسکی به دست بیاورد، و با این کار خود، سبب خونریزی و اختلاف و بدبختی بین مسلمانان گردد، و این چیز است که از صدر اسلام تا به امروز متاسفانه بارها بار به تجربه رسیده است، و نتایج بسیار تلخ و ناگواری را در پی داشته است، فاعتبروا یا أولی الأبصار.

      2) این به معنی نیست که (ولی امر) هرکار که دلش می‌خواهد بکند، و نباید کسی برایش چیزی بگوید، ولو آنکه کارش خلاف شرع و قانون باشد، بلکه در این حالت باید برایش نصیحت کنیم، و او را از کار خلاف شرعی که انجام می‌دهد، مانع شویم، از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «الدِّینُ النَّصِیحَةُ: قالوا لمن؟ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَئِمَّةِ المُسْلِمِینَ وَعَامَّتِهِمْ»، یعنی: پیامبر خدا ج فرمودند که: دین عبارت از نصیحت کردن است، گفتیم، نصیحت برای چه کسی؟ فرمودند: نصیحت برای خدا و برای کتاب خدا، و برای رسول خدا، و برای ائمۀ مسلمانان، و برای تمام مسلمانان.

[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      و در صحیح مسلم از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «قیامت برپا نمی‌شود مگر برسد بدترین مردمان»، و از ابو هریرهس روایت است که پیایمبر خدا ج فرمودند: «قیامت بر سر کسی که (لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ) بگوید برپا نمی‌شود»، و از ابو هریره در حدیث دیگری روایت است که به نقل از پیامبر خدا ج گفت که: خداوند بادی از طرف یمن می‌فرستد که از ابریشم نرم‌تر است، و هیچ کسی را که در قلبش ذرۀ از ایمان وجود داشته باشد، نمی‌گذارد مگر آنکه: آن ایمان را از دلش قبض می‌کند، و از مجموع این احادیث چنین دانسته می‌شود که هنگام برپا شدن قیامت، کسی بر دین خود باقی نمی‌ماند.

[3]- و همین چیز به حقیقت پیوست، زیرا حجاج روز بروز ظالم‌تر و خون خوارتر می‌شد، و کسانی که در آن عصر وجود داشتند، هرروزی که بر آن‌ها می‌گذشت، زندگی‌شان از روز پیشتر بدتر می‌شد، و این هم نشانۀ از اعلام نبوت پیامبر خدا ج می‌باشد.

[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) توضیح حدیث نبوی شریف این است که: نباید کسی با سلاح به طرف برادر مسلمان خود اشاره کند زیرا شاید بدون اختیار با آن سلاحش برادر مسلمانش را بکشد، و یا مجروح سازد، و این عمل، سبب رفتنش به آتش جهنم گردد.

      2) گرچه کاری که بدون اختیار انسان از وی صادر می‌شود، گناهی ندارد، ولی چون این شخص با اشاره نمودن سلاح خود به طرف برادرش، سبب ضرر رساندن بر وی را آماده نموده است، از این سبب گویا از روی عمد به این کار اقدام نموده است، و از این جهت مستوجب دخول جهنم گردیده است.

[5]- این فتنه‌ها هم اکنون به صورت بسیار واضحی در جاهای بسیاری جریان دارد، و توجی‌هات نبی کریم ج در زمینه بهترین ارشاد، و بهترین راه حل مشاکل است، ولی کسی که این توجی‌هات را بشنود کم است، و آنکه آن را بداند کم‌تر از آن، و باز از همه کم‌تر کسی است که به آن عمل نماید، (ولاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إلا بالله العلی العظیم).

[6]- بعد از فتنۀ حَجاج، ابن اکوعس از مدینه خارج شد و در بادیه سکنی گزین گردید، حجاج خواست بهانۀ به دست بیاورد تا او را به قتل برساند، از این سبب بیرون شدن ابن اکوع را از مدینۀ منوره ردت تعبیر نمود، ولی ابن اکوعس در جوابش گفت: پیامبر خدا ج اقامت گزینی در بادیه را در وقت فتنه و فساد، برایش اجازه داده‌اند.

[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      توضیح حدیث نبوی شریف چنین است که: در دنیا اگر عذابی نازل می‌شود، دامنگیر است به طوری که همگان از نیکوکار و بدکار را شامل می‌شود، و این عذاب برای نیکوکاران سبب پاکی از لغزش‌ها و خطاها، و برای بدکاران سبب بدبختی و شقاوت است، از عائشهل به نقل از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «وقتی که عذاب خدا بر بدکاران نازل شود، و در بین آن‌ها مردم صالحی وجود داشته باشند، همگی هلاک می‌شوند، ولی در قیامت هرکس مطابق عمل خود بر انگیخته می‌شود»، به این معنی که: اشتراک در عذاب این دنیا، مستلزم اشتراک در عذاب آخرت نیست، بلکه در آخرت هرکس طبق عمل خود مجازات و مکافات داده می‌شود.

[8]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) حذیفهس از این جهت این سخن را گفت: که: منافقین در زمان نبوت کسانی بودند که در اصل کافر بودند، ولی بعد از آن در ظاهر ادعای مسلمان شدن را نموده بودند، ولی امروز چنین نیست، بلکه آن منافقان مردند، و اولاد آن‌ها مسلمان شدند، و اگر آن‌ها و یا کسانی دیگری منافقت می‌کنند کسانی‌اند که بعد از مسلمان شدن کافر شده‌اند، و این‌ها با منافقان آن زمان، از این ناحیه فرق دارند.

      2) مراد از منافقتی که کافر شدن بعد از مسلمان شدن است، منافقت در دین و عقیده است، ولی منافقت عملی و اخلاقی، سبب کفر نمی‌شود، مثلا: اگر کسی باشد که روی منافقت، با فقیر از فقرش تعریف کند، و ثروت و ثروتمندی را بد بگوید، و چون نزد ثروتمند رسید، فقر را بدبگوید، در نزد عالم از قمار و شراب بدبگوید، و در نزد شراب خوار و قمار باز، همراه و هم زبان آن‌ها باشد، و همچنین در کارهای دیگر، چنین شخصی گرچه منافق شمرده می‌شود، ولی به این کارهای خود کافر نمی‌شود، و قبلا هم به تفصیل بیشتری به این موضوع اشاره نمودیم.

[9]- (بُصری): به ضم اول، بر وزن خرما، شهری است در شام که از دمشق حدود یک آتشی در سال ششصد و پنچا و چهار و بو قوع پیوست.

[10]- و سب ناگرفتن از آن گنج، این است که گرفتن آن باعث خونریزی و قتل و قتال می‌شود، و در روایت دیگری آمده است، که نهر فرات گنجی را نمایان می‌سازد، و مردم در بدست آوردن آن به قتل و قتال می‌پردازند، و از هر صد نفری، نود و نه نفر کشته می‌شوند.

[11]- گویند: این علامت به حقیقت پیوسته است، زیرا دو گروه کلان در جنگ صفین، به جان یکدیگر افتادند، و دعوت هردوی آن‌ها که (لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ) باشد، یکی بود.

[12]- و فرق بین این دجال‌های سی‌گانه، و بین مسیح دجال که در آخر زمان پیدا می‌شود این است که: این‌ها ادعای نبوت را می‌کنند، و مسیح دجال علیه اللعنة ادعای الوهیت را.

[13]- و این هنگام ظهور مهدی÷ است، زیرا در وقت ظهور او امن و آرامی، و رخاء و فراوانی همه جا را فرا می‌گیرد، و در این وقت است که مردم در شادی و بی‌غمی زندگی می‌کنند، و کسی که عمرش در خوشی و شادی بگذرد، وقت در نظرش کوتاه می‌آید، و بالعکس کسی که در غم و بی‌چارگی زندگی نماید، وقت را طولانی احساس می‌کند.

[14]- به طوری که مبانی روی حاجت ساخته نشود، بلکه روی تنافس و افتخار ساخته شود، و هرکس بکوشد که ساختنمان او از ساختمان رفیق و یا همسایه‌اش بلندتر و یا با زینت‌تر باشد.

[15]- از ابن مسعودس روایت است که گفت: «بر شما زمانی می‌آید که اگر کسی از شما مرگ را ببیند، خریداری می‌کند»، و سبب این امر خونریزی، و جنگ و جدال و نا امنی و چور و چپاولی است که در آن وقت واقع می‌شود، و مصائب آن قدر زیاد می‌شود که انسان مصیبت مرگ را از آن مصائبی که در اطراف خود می‌بیند، راحت‌تر می‌پندارد.

[16]- زیرا چنین ایمانی ایمان مشاهده است و ایمان به غیب نیست، و شرط در ایمان آن است که به غیب باشد، و دیگر اینکه این ایمان روی اکراه و مجبوریت است، و ایمان باید روی قناعت و قبول قلبی باشد.

[17]- زیرا فرصت چنین کاری برای‌شان میسر نمی‌گردد، و یا از ترس و وحشت، یادشان از خرید و فروش و از برداشتن جامه‌هایشان نمی‌آید، حاکم نیشاپوری از عقبه بن عامرس روایت می‌کند که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: پیش از قیامت ابر سیاهی که به مانند سپری است به اسمان بلند می‌شود، و همان طور بلند شده می‌رود تا همۀ آسمان را پر می‌کند، بعد از آن منادی سه بار ندا می‌کند که: ای مردم! ای مردم! ای مردم! و در مرتبۀ سوم می‌گوید: قیامت برپا شده است، و سوگند به ذاتی که جانم در دست او است [بلا کیف] که دو نفر در این وقت لباسی را بین خود جهت خرید و فروش هموار کرده‌اند، و فرصت نمی‌یابند که همان لباس را جمع کنند.

[18]- و از مجموع این علائم چنین دانسته می‌شود که قیامت به طور ناگهانی برپا می‌شود، و این طور نیست که مردم سال‌ها و یا ماه و یا حتی روزها انتظار آن را بکشند، بلکه طوری است که مردم از قیام قیامت غافل می‌باشند، و وقتی متوجه می‌شوند که قیامت برپا شده است، پس باید هرکس آمادگی چنین روزی را داشته باشد، و در توبه کردن و به خدا رجوع نمودن، امروز و فردا نکند.

کتاب [83]- تعبیر [خواب]

کتاب [83]- تعبیر [خواب]

1- باب: رُؤْیَا الصَّالِحِینَ

باب [1]: خواب دیدن صالحین

2176- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «الرُّؤْیَا الحَسَنَةُ، مِنَ الرَّجُلِ الصَّالِحِ، جُزْءٌ مِنْ سِتَّةٍ وَأَرْبَعِینَ جُزْءًا مِنَ النُّبُوَّةِ» [رواه البخاری: 6983].

2176- از انس بن مالکس روایت است که: پیامبر خدا ج فرمودند: «خواب دیدن‌های نیک از شخص صالح، یک جزء از چهل و شش جزء از نبوت است»([1]).

2- باب: الرُّؤیَا مِنَ الله

باب [2]: خواب دیدن از طرف خدا است

2177- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «إِذَا رَأَى أَحَدُکُمْ رُؤْیَا یُحِبُّهَا، فَإِنَّمَا هِیَ مِنَ اللَّهِ، فَلْیَحْمَدِ اللَّهَ عَلَیْهَا وَلْیُحَدِّثْ بِهَا، وَإِذَا رَأَى غَیْرَ ذَلِکَ مِمَّا یَکْرَهُ، فَإِنَّمَا هِیَ مِنَ الشَّیْطَانِ، فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ شَرِّهَا، وَلاَ یَذْکُرْهَا لِأَحَدٍ، فَإِنَّهَا لاَ تَضُرُّهُ» [رواه البخاری: 6985].

2177- از ابو سعید خدریس روایت است که از پیامبر خدا ج شنیده است که می‌فرمودند:

«وقتی که کسی خوابی دید که آن را دوست می‌داشت، آن خواب از طرف خدا است، از این رو باید شکر خدا را نموده و آن خواب را برای دیگران بگوید».

«و چون خوابی دید که از آن بدش می‌آمد، آن خواب از طرف شیطان است، باید از شر آن [به خدا] پناه بجوید، و آن را برای کسی نگوید، زیرا به وی ضرری نمی‌رساند»([2]).

3- باب: المُبَشِّرَاتِ

باب [3]: خواب‌های نیک

2178- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: «لَمْ یَبْقَ مِنَ النُّبُوَّةِ إِلَّا المُبَشِّرَاتُ» قَالُوا: وَمَا المُبَشِّرَاتُ؟ قَالَ: «الرُّؤْیَا الصَّالِحَةُ» [رواه البخاری: 6990].

2178- از ابو هریرهس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که فرمودند: «از نبوت جز مبشرات [یعنی: خواب‌های نیک]، چیز دیگری باقی نمانده است.

پرسیدند: مبشرات چیست؟

فرمودند: خواب‌های نیک»([3]).

4- باب: مَنْ رَأَى النَّبِیَّ فِی المَنَامِ

باب [4]: کسی که پیامبر خدا ج را به خواب می‌بیند

2179- وَعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «مَنْ رَآنِی فِی المَنَامِ فَسَیَرَانِی فِی الیَقَظَةِ، وَلاَ یَتَمَثَّلُ الشَّیْطَانُ بِی» [رواه البخاری: 6993].

2179- و از ابو هریرهس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که فرمودند: «کسی که مرا در خواب می‌بیند، در بیداری هم می‌بیند، و شیطان خود را به مانند من کرده نمی‌تواند»([4]).

2180- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنِّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «مَنْ رَآنِی فَقَدْ رَأَى الحَقَّ، فَإِنَّ الشَّیْطَانَ لاَ یَتَکَوَّنُنِی» [رواه البخاری: 6997].

2180- از ابو سعید خُدریس روایت است که از پیامبر خدا ج شنیده است که فرودند: «کسی که مرا به خواب دیده است، یقینا که حقیقت خودم را دیده است، زیرا شیطان خود را به صورت من در آورده نمی‌تواند».

5- باب: رُؤیَا النَّهَارِ

باب [5]: خواب دیدن در روز

2181- عَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَدْخُلُ عَلَى أُمِّ حَرَامٍ بِنْتِ مِلْحَانَ وَکَانَتْ تَحْتَ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ، فَدَخَلَ عَلَیْهَا یَوْمًا فَأَطْعَمَتْهُ، وَجَعَلَتْ تَفْلِی رَأْسَهُ، فَنَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ثُمَّ اسْتَیْقَظَ وَهُوَ یَضْحَکُ، قَالَتْ: فَقُلْتُ: مَا یُضْحِکُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «نَاسٌ مِنْ أُمَّتِی عُرِضُوا عَلَیَّ غُزَاةً فِی سَبِیلِ اللَّهِ، یَرْکَبُونَ ثَبَجَ هَذَا البَحْرِ، مُلُوکًا عَلَى الأَسِرَّةِ، أَوْ: مِثْلَ المُلُوکِ عَلَى الأَسِرَّةِ» - شَکَّ إِسْحَاقُ - قَالَتْ: فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، ادْعُ اللَّهَ أَنْ یَجْعَلَنِی مِنْهُمْ، فَدَعَا لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ وَضَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ اسْتَیْقَظَ وَهُوَ یَضْحَکُ، فَقُلْتُ: مَا یُضْحِکُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «نَاسٌ مِنْ أُمَّتِی عُرِضُوا عَلَیَّ غُزَاةً فِی سَبِیلِ اللَّهِ» کَمَا قَالَ فِی الأُولَى، قَالَتْ: فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ ادْعُ اللَّهَ أَنْ یَجْعَلَنِی مِنْهُمْ، قَالَ: «أَنْتِ مِنَ الأَوَّلِینَ» فَرَکِبَتِ البَحْرَ فِی زَمَانِ مُعَاوِیَةَ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ، فَصُرِعَتْ عَنْ دَابَّتِهَا حِینَ خَرَجَتْ مِنَ البَحْرِ، فَهَلَکَتْ [رواه البخاری: 7002].

2181- از انس بن مالکس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج نزد (ام حرام دختر ملحان) همسر عباده بن صامتس می‌رفتند.

روزی نزد آن زن رفتند، آن زن طعامی را برای‌شان آورد، و بعد از آن به پالیدن سر پیامبر خدا ج شروع کرد، پیامبر خدا ج را خواب برد، هنگامی که از خواب بیدار شدند می‌خندیدند.

ام حرامل گفت: گفتم: یا رسول الله سبب خندۀ شما چیست؟

فرمودند: «مردمی از امت من برایم نشان داده شدند که در میان همین دریا به جهاد فی سبیل الله بیرون شده‌اند، و گویا پادشاهانی هستند که بر تخت نشسته‌اند» - یا مثل پادشاهان بر تخت نشسته‌اند – [شک از راوی است].

ام حرامل گفت: گفتم: یا رسول الله! دعا کنید که خداوند مرا از جملۀ این مردم بگرداند، پیامبر خدا ج برایش دعا کردند.

دوباره سر خود را گذاشته [و خوابیدند]، چون از خواب بیدار شدند، باز هم می‌خندیدند.

گفتم: یا رسول الله! سبب خندۀ شما چیست؟

فرمودند: «مردمی از امت من برایم نشان داده شدند که به جهاد فی سبیل الله بیرون شده‌اند»، همان طوری که در مرتبۀ اول گفتند.

گفتم: یا رسول الله! دعا کنید که خداوند مرا هم از جملۀ آن‌ها بگرداند.

فرمودند: «تو از جملۀ گروه اول هستی».

و همین زن بود که در زمان معاویه بن ابی سفیان به دریا سفر نمود، و هنگامی که از دریا بیرون شد، از مرکبش افتاد و مرد([5]).

6- باب: الْقَیْدِ فِی المَنَامِ

باب [6]: خواب دیدن اینکه شخص در قید است

2182- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا اقْتَرَبَ الزَّمَانُ لَمْ تَکَدْ تَکْذِبُ، رُؤْیَا المُؤْمِنِ وَرُؤْیَا المُؤْمِنِ جُزْءٌ مِنْ سِتَّةٍ وَأَرْبَعِینَ جُزْءًا مِنَ النُّبُوَّةِ» وَمَا کَانَ مِنَ النُّبُوَّةِ فَإِنَّهُ لاَ یَکْذِبُ [رواه البخاری: 7017].

2182- از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «چون قیامت نزدیک شود، خواب دیدن مسلمان، به ندرت دروغ می‌گوید، و خواب دیدن مسلمان یک جزء از چهل و شش جزء نبوت است»، و آن جزء که از نبوت است دروغ نمی‌باشد.

7- باب: إِذَا رَأَى أَنَّهُ أَخْرَجَ الشَّیْءَ مِنْ کُورَةٍ فَأَسْکَنَهُ مَوْضِعاً آخَرَ

باب [7]: اگر در خواب دید که چیزی را از جایی به جای دیگر منتقل ساخته است

2183- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «رَأَیْتُ کَأَنَّ امْرَأَةً سَوْدَاءَ ثَائِرَةَ الرَّأْسِ، خَرَجَتْ مِنَ المَدِینَةِ، حَتَّى قَامَتْ بِمَهْیَعَةَ - وَهِیَ الجُحْفَةُ - فَأَوَّلْتُ أَنَّ وَبَاءَ المَدِینَةِ نُقِلَ إِلَیْهَا» [رواه البخاری: 7038].

2183- از عبدالله بن عمرب روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «به خواب دیدم که گویا زن سیاه سر برهنۀ از مدینه خارج گردیده و به (مهیعه) که جحفه است، اقامت گزیده است، تعبیرش را این کردم که (وبا) از مدینه خارج گردیده و به آن سرزمین انتقال یافته است»([6]).

8- باب: مَنْ کَذَبَ فِی حُلُمِهِ

باب [8]: کسی که در خواب دیدنش دروغ بگوید

2184- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «مَنْ تَحَلَّمَ بِحُلْمٍ لَمْ یَرَهُ کُلِّفَ أَنْ یَعْقِدَ بَیْنَ شَعِیرَتَیْنِ، وَلَنْ یَفْعَلَ، وَمَنِ اسْتَمَعَ إِلَى حَدِیثِ قَوْمٍ، وَهُمْ لَهُ کَارِهُونَ، أَوْ یَفِرُّونَ مِنْهُ، صُبَّ فِی أُذُنِهِ الآنُکُ یَوْمَ القِیَامَةِ، وَمَنْ صَوَّرَ صُورَةً عُذِّبَ، وَکُلِّفَ أَنْ یَنْفُخَ فِیهَا، وَلَیْسَ بِنَافِخٍ» [رواه البخاری:7042].

2184- از ابن عباسب از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند:

«اگر کسی به دروغ بگوید که خوابی دیده‌ام [در روز قیامت] از وی خواسته می‌شود که دو (جَو) را باهم گرده بزند، و هرگز این کار را کرده نمی‌تواند».

و کسی که به سخن مردمی که او را نمی‌خواند، گوش فرا دهد، در روز قیامت در گوش‌هایش سرب ریخته می‌شود».

و کسی که تصویر بکشد، عذاب می‌شود و مکلف می‌گردد که به آن تصویر نفس بدهد، ولی هرگز برای آن نفس داده نمی‌تواند»([7]).

2185- عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «إِنَّ مِنْ أَفْرَى الفِرَى أَنْ یُرِیَ عَیْنَیْهِ مَا لَمْ یَرَ» [رواه البخاری: 7043].

2185- از ابن عمرب روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «از بدترین تهمت‌ها آن است که کسی به چشمانش نسبت دیدن چیزی را بدهد، که آن چیز را ندیده است».

9- باب: مَنْ لَمْ یَرَ الرُّؤیَا لِأَوَّلِ عَابِرٍ إذَا لَمْ یُصِبْ

باب [9]: کسی که به تعبیر معبر اول که به صواب نرسیده است اعتقاد ندارد

2186- عَنْ ابْنَ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّهُ کَانَ یُحَدِّثُ: أَنَّ رَجُلًا أَتَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: إِنِّی رَأَیْتُ اللَّیْلَةَ فِی المَنَامِ ظُلَّةً تَنْطُفُ السَّمْنَ وَالعَسَلَ، فَأَرَى النَّاسَ یَتَکَفَّفُونَ مِنْهَا، فَالْمُسْتَکْثِرُ وَالمُسْتَقِلُّ، وَإِذَا سَبَبٌ وَاصِلٌ مِنَ الأَرْضِ إِلَى السَّمَاءِ، فَأَرَاکَ أَخَذْتَ بِهِ فَعَلَوْتَ، ثُمَّ أَخَذَ بِهِ رَجُلٌ آخَرُ فَعَلاَ بِهِ، ثُمَّ أَخَذَ بِهِ رَجُلٌ آخَرُ فَعَلاَ بِهِ، ثُمَّ أَخَذَ بِهِ رَجُلٌ آخَرُ فَانْقَطَعَ ثُمَّ وُصِلَ. فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، بِأَبِی أَنْتَ، وَاللَّهِ لَتَدَعَنِّی فَأَعْبُرَهَا، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «اعْبُرْهَا» قَالَ: أَمَّا الظُّلَّةُ فَالإِسْلاَمُ، وَأَمَّا الَّذِی یَنْطُفُ مِنَ العَسَلِ وَالسَّمْنِ فَالقُرْآنُ، حَلاَوَتُهُ تَنْطُفُ، فَالْمُسْتَکْثِرُ مِنَ القُرْآنِ وَالمُسْتَقِلُّ، وَأَمَّا السَّبَبُ الوَاصِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الأَرْضِ فَالحَقُّ الَّذِی أَنْتَ عَلَیْهِ، تَأْخُذُ بِهِ فَیُعْلِیکَ اللَّهُ، ثُمَّ یَأْخُذُ بِهِ رَجُلٌ مِنْ بَعْدِکَ فَیَعْلُو بِهِ، ثُمَّ یَأْخُذُ بِهِ رَجُلٌ آخَرُ فَیَعْلُو بِهِ، ثُمَّ یَأْخُذُهُ رَجُلٌ آخَرُ فَیَنْقَطِعُ بِهِ، ثُمَّ یُوَصَّلُ لَهُ فَیَعْلُو بِهِ، فَأَخْبِرْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ، بِأَبِی أَنْتَ، أَصَبْتُ أَمْ أَخْطَأْتُ؟ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَصَبْتَ بَعْضًا وَأَخْطَأْتَ بَعْضًا» قَالَ: فَوَاللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَتُحَدِّثَنِّی بِالَّذِی أَخْطَأْتُ، قَالَ: «لاَ تُقْسِمْ» [رواه البخاری: 7046].

2186- از ابن عباسب روایت است که می‌گفت: شخصی نزد پیامبر خدا ج آمد و گفت: شب گذشته سایبانی را به خواب دیدم که از آن روغن و عسل می‌چکید، و مردمانی را دیدم که به کف دست خود از آن [روغن و عسل] می‌گیرند، بعضی‌ها بسیار و بعضی‌ها اندک، در این وقت بود که دیدم ریسمانی از طرف زمین به سوی آسمان نصب گردیده است، و شما به آن بالا رفتید، بعد از شما شخص دیگری آن را گرفت و بالا رفت، و بعد از وی شخص سومی آن را گرفت و بالا رفت، بعد از آن شخص دیگری آن را گرفت ولی آن ریسمان قطع گردید، و دوباره باهم پیوست.

ابوبکرس گفت: یا رسول الله! پدرم فدای شما، شما را به خداوند سوگند، اجازه بدهید که این خواب را من تعبیر کنم، پیامبر خدا ج فرمودند: «تعبیر کن».

ابوبکرس گفت: سایبان اسلام است، و آن روغن و عسلی که از آن می‌چکد، قرآن است که از آن شیرینی می‌تراود، بعضی از مردمان از قرآن بسیار استفاده می‌کنند، و بعضی اندک، و آن ریسمان بین آسمان و زمین، همان حقیقتی است که شما به راه آن روان هستید، و به آن استمساک نموده‌اید، و خداوند متعال مرتبۀ شما را به آن بلند می‌سازد، بعد از شما شخص دیگری به آن تمسک می‌جوید و سبب رفعت مقامش می‌گردد، بعد از آن شخص دیگری آن را می‌گیرد، و سبب علو مرتبتش می‌گردد، بعد از آن شخص دیگری می‌آید و آن را می‌گیرد، ولی آن و سیله قطع می‌گردد، و باز دوباه متصل می‌شود، و به سبب آن بلند مرتبه می‌گردد، و حالا یا رسول الله! پدرم و مادرم فدای شما، بگوئید که تعبیر صحیح است یا خطاء؟

پیامبر خدا ج فرمودند: «[تعبیر تو] در بعضی چیزها صحیح و در بعضی چیزها خطاء بود».

گفت: شما را به خداوند سوگند، که خطاهایم را بگوئید.

فرمودند: «سوگند مده»([8]).


84- کِتَابِ الفِتَن



[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مراد از این خواب، خواب غیر انبیاء الله است، و خواب انبیاء الله جزئی از وحی نه بلکه عین وحی است.

      2) خواب غیر انبیاء الله ولو آنکه بینندۀ خواب، شخص صالح و نیکوکاری باشد، خوابش فقط متعلق به خودش می‌باشد، و بر دیگران ملزم نیست، و بر خودش هم وقتی ملزم و یا مستحب است، که مخالف حکمی از احکام شریعت نباشد، و اگر مخالف شریعت بود، خوابش هیچ اعتباری نداشته، و یقینا که از وساوس شیطان است، و در این حالت چیزی که بر وی لازم است این است که باید چیزی را که درخواب دیده است گذاشته، و مطابق احکام شریعت عمل نماید.

[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) از این حدیث و احادیث دیگری که دربارۀ خواب دیدن آمده است، برای کسی که خواب نیکی می‌بیند، دو چیز مستحب است، اول: شکر خدا، دوم: گفتن این خواب برای دیگران، و برای کسی که خواب بدی می‌بیند، سه چیز مستحب است، اول: پناه جستن به خدا از شیطان، ادای دو رکعت نماز نفل، و نگفتن آن خواب برای دیگران.

      2) اگر کسی به دروغ می‌گوید که من در خواب چنین و چنان دیده‌ام، در نزد اکثر علماء مرتکب گناه کبیره می‌گردد.

[3]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      معنی حدیث نبوی شریف این است که وحی آسمانی به وفات نبی کریم ج به پایان می‌رسد، و بعد از آن چیزی که از کارهای آینده خبر بدهد، به غیر از خواب‌های نیک، از اشخاص نیک وسیلۀ دیگری باقی نمی‌ماند، و امام مسلم/ از ابن عباسب روایت می‌کند که پیامبر خدا ج این سخن را در مرض موت خود گفتند، و در حدیث دیگری از انسس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «نبوت و رسالت قطع گردید، و بعد از من نبی و رسولی نمی‌باشد، و چیزی که می‌باشد، خواب‌های نیک است».

[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) بعضی از علماء به این نظراند که این حدیث خاص به مردم اهل زمان خود پیامبر خدا ج می‌باشد، و عدۀ دیگری می‌گویند که مراد از دیدن در بیداری، دیدن آن حضرت ج در قیامت است.

      2) این حدیث ضمنا دلالت بر این دارد که اگر کسی پیامبر خدا ج را بخواب می‌بیند، مسلمان از دنیا می‌رود، و در قیامت به جمال مبارک آن حضرت ج مشرف می‌شود، و البته این بشارتی است که بهتر از آن بشارتی نیست، و بعضی از متصوفین حدیث را به ظاهر آن حمل کرده و گفته‌اند: کسی که پیامبر خدا ج را بخواب ببیند، در همین دنیا ایشان را به بیداری هم می‌بیند، و صاحب فتح المبدی به نقل از مردمی از اهل تصوف می‌گوید که: آن‌ها پیامبرخدا ج را به خواب دیدند، و بعد از آن در بیداری هم دیدند.

      ولی این‌ها دعا وی است که قبول کردن آن‌ها از هر کسی بزودی آسان نیست، و اگر از هر کسی که دعوی خواب دیدن نبی کریم ج را داشته باشد، قولش را قبول کنیم، چه بسا کسانی پیدا شوند که به اساس افتخار و ادعاء خواب‌های دروغی را به خود نسبت بدهند، پس بهتر است در چنین مسائلی فقط در مورد نص توقف نموده و بگوئیم که: اگر کسی نبی کریم ج را به خواب می‌بیند، در حقیقت، خود نبی کریم ج را به خواب دیده است، والله تعالی أعلم.

[5]- این وقاعه در زمان امارت معاویهس بر شام خلافت عثمانس صورت گرفت، و این زن بعد از انکه مجاهدین از جهاد برگشتند، از مرکبش افتاد و مرد، و در قبرس دفن گردید، و قبرش تاهم اکنون در آنجا باقی است، و این واقعه هم از اعلام نبوت پیامبر خدا ج می‌باشد، زیرا همان طوری واقع شد که خبر داده بودند.

[6]- مهیعه که بنام جحفه نیز یاد می‌شود، میقات اهل شام و مصر است، مردم آن یهود بودند، و پیامبر خدا ج و سملمانان را اذیت می‌کردند.

[7]- از احکام و سمائل متعلق به این حدث آنکه:

      این کارهای که به انجام دادن آن مکلف می‌گردد، برای آن نیست که آن کارها را انجام دهد، بلکه مکلف شدن به این کارها به جهت تعذیب کردن شخصی است که مرتکب این اعمال نامشروع گردیده است، شاید کسی بگوید که: مکلف ساختن شخص به این کارها، تکلیف به چیزی است که از قدرت شخص خارج است، و تکلیف به چیزی که از قدرت شخص خارج باشد، در شریعت موجود نیست، در جواب گفته‌اند که: چنین تکلیفی در دنیا وجود ندارد، زیرا دار دنیا دار عمل است، ولی در آخرت که دار نتیجۀ عمل است، هر تکلیف و عذابی وجود دارد.

[8]- از احکام و ماسئل متعلق به این حدیث آنکه:

      گویند: از جمله خطاهای ابوبکرس در تعبیر این خواب آن بود که روغن و عسل را به تنها (قرآن) تعبیر نمود، حال آنکه آن‌ها دوچیز و (قرآن) یک چیز است، بلکه مراد از روغن و عسل، (قرآن) و (سنت نبوی) است، و اینکه پیامبر خدا ج از بیان تعبیر صحیح خواب امتناع و رزیدند سببش آن است که اگر خواب را تعبیر می‌کردند، باید همۀ خواب را تعبیر می‌کردند، و تعبیر همۀ خواب که متضمن قتل عثمانس بود، سبب فتنه و هراس در بین مسلمانان می‌گردید، والله تعالی أعلم.

کتاب [82]- توبه دادن مرتدین و معاندین و قتال با آن‌ها

کتاب [82]- توبه دادن مرتدین و معاندین و قتال با آن‌ها

1- باب: إِثْمِ مَنْ أَشْرَکَ بِالله

باب [1]: گناه کسی که به خدا شریک می‌آورد

2175- عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنُؤَاخَذُ بِمَا عَمِلْنَا فِی الجَاهِلِیَّةِ؟ قَالَ: «مَنْ أَحْسَنَ فِی الإِسْلاَمِ لَمْ یُؤَاخَذْ بِمَا عَمِلَ فِی الجَاهِلِیَّةِ، وَمَنْ أَسَاءَ فِی الإِسْلاَمِ أُخِذَ بِالأَوَّلِ وَالآخِرِ» [رواه البخاری: 6921].

2175- از ابن مسعودس روایت است که گفت: شخصی گفت: یا رسول الله! آیا از آنچه که در جاهلیت انجام داده‌ایم مورد مؤاخذه قرار می‌گیریم؟

فرمودند: «کسی که در اسلام کارهای نیک انجام دهد، از آنچه که در جاهلیت انجام داده است مؤاخذه نمی‌شود، و کسی که در اسلام کارهای بدی انجام دهد، از آنچه که در اول و آخر انجام داده است، مؤاخذه می‌گردد»([1]).


83- کِتَابُ التَّعبِیرِ



[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مراد از کار بد در اسلام، ردت و برگشتن از اسلام است، یعنی کسی که در حالت کفر مرتکب اعمال بدی گردیده و مسلمان می‌شود، و باز از اسلام برگردد، از هرکار بدی که در حال کفر و اسلام انجام داده است، مؤاخذه می‌گردد، و اگر از اسلام برنگردد، فقط از کارهای بدی مؤاخذه می‌گردد که در حال اسلام انجام داده است، و از آنچه که در حال کفر انجام داده بود، مؤاخذه نمی‌گردد، زیرا قاعدۀ کلی آن است که: «اسلام گناهان پیش از خود را محو می‌سازد».

      2) اسلام گناهان پیش از خود را محو می‌سازد نه حقوق پیش از خود را، به این معنی که اگر بر ذمۀ کافر پیش از مسلمان شدن حقی از حقوق بود، و بعد از آن مسلمان شد، این مسلمان شدنش سبب سقوط آن حق نمی‌گردد، و بعد از آن مسلمان شد، این مسلمان شدنش سبب سقوط آن حق نمی‌گردد، مثلا: اگر کسی در حال کفر از کسی قرضی گرفته بود و بعد از آن مسلمان شد، قرضش ساقط نمی‌گردد، و باید آن را اداء نماید، ولو آنکه صاحب قرض کافر باشد.