شامل مباحث ذیل:
1- فقه احکام حج
2- مواقیت
3- احرام
4- فدیه
5- مناسک
6- معنای عمره و احکام آن
7- روش عمره
8- روش حج
9- احکام حج و عمره
10- قربانی
11- نوازل حج و عمره
12- ویژگیهای مساجد سهگانه
حج: عبادتی است برای الله متعال به قصد مکه در وقت مشخص و برای ادای مناسکی مشخص.
حدود حرم مکه
از سمت غرب: تا شمیسی (حدیبیه) میباشد، از مسیر جده 22 کیلومتر تا مسجدالحرام فاصله دارد.
از سمت شرق: تا ضفه وادی عُرَنه غربی میباشد. که 15 کیلومتر با مسجدالحرام فاصله دارد. و راه طائف از آن میگذرد. و از سمت جعرانه، شرائع المجاهدین تقریبا تا 16 کیلومتر میباشد.
از سمت شمال: تا التنعیم میباشد که تقریبا 7 کیلومتر فاصله دارد.
از سمت جنوب: تا اَضاة لین در مسیر یمن میباشد که تقریبا 12 کیلومتر فاصله دارد.
تمام مسجدالحرام حرم است. و بزرگترین مسجد دنیا میباشد. الله متعال کعبه را به عنوان اولین خانهای که در زمین برای مردم ایجاد شد، در مسجدالحرام قرار داد. و آن را قبلهی تمام مساجد دنیا از هر سو تعیین کرد و مبارک و سبب هدایت انسانها قرار داد.
نماز در مسجد کعبه و تمام مساجد واقع در حرم، برتر است از صد هزار نماز که در حوزهی حرم خوانده نشود. جز اینکه نماز در مسجد کعبه افضل و بهتر است چون نمازگزاران بیشتر بوده و به قبله نزدیکتر است.
و این فضل بزرگی است که الله متعال به کعبه اختصاص داده است و آن را برای مردم مکان انجام مناسک و محل عبادت و حرم الهی قرار داده است که نه در آن خونی ریخته میشود و نه صیدی شکار میشود و نه گمشده کسی برداشته میشود و نه گیاهی در آن بریده میشود و وارد شدن مشرکان به آن جایز نیست و گناه و نافرمانی در آن بسیار بزرگ است.
حرم و مشاعر آن همان مسجدالحرام هستند که الله متعال آن را برای تمام مسلمانان وقف نموده است و همگی در آن یکسان هستند.
1- الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ ٱلَّذِی جَعَلۡنَٰهُ لِلنَّاسِ سَوَآءً ٱلۡعَٰکِفُ فِیهِ وَٱلۡبَادِۚ وَمَن یُرِدۡ فِیهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ٢٥﴾ [الحج: 25]. «بیگمان، کسانى که کفر ورزیدند و [مانند ماجرای حدیبیه، مردم را] از راه الله بازمىدارند [عذابی دردناک در پیش دارند]؛ و مسجد الحرام که آن را براى مردم [قبله و عبادتگاه] قرار دادیم، مقیم و مسافر در آن یکسانند؛ و هر کس در آنجا با ستمکاری [و گناه،] انحراف بخواهد، از عذابى دردناک به او میچشانیم».
2- الله متعال میفرماید: «﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیۡتٖ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکٗا وَهُدٗى لِّلۡعَٰلَمِینَ٩٦ فِیهِ ءَایَٰتُۢ بَیِّنَٰتٞ مَّقَامُ إِبۡرَٰهِیمَۖ وَمَن دَخَلَهُۥ کَانَ ءَامِنٗاۗ وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَیۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَیۡهِ سَبِیلٗاۚ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ٩٧﴾ [آل عمران: 96-97]. «در حقیقت، نخستین خانهای که برای [عبادت] مردم قرار داده شد، همانی است که در مکه قرار دارد که پربرکت و [مایۀ] هدایت جهانیان است. در آن [خانه،] نشانههای روشن، [از جمله] مقام ابراهیم است و [دیگر اینکه] هر کس وارد آن [حرم] شود، در امان خواهد بود؛ و بر مردم [واجب] است که براى [عبادتِ] الله قصد آن خانه کنند [البته برای] کسی که توانایی [مالی و جسمی] رفتن به سوی آن را دارد؛ و هر کس [به فریضۀ حج] کفر ورزد، بیتردید، الله از جهانیان بینیاز است».
3- عَنْ جَابِرٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «صَلَاةٌ فِی مَسْجِدِی أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَصَلَاةٌ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَفْضَلُ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ».[1]
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمود: «نماز خواندن در مسجد من (مسجدالنبی) هزار بار بهتر از نماز خواندن در سایر مساجد است به جز مسجد الحرام؛ و نماز در مسجدالحرام برتر از صد هزار نمازی است که در مساجد دیگر خوانده شود».
4- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مَکَّةَ، فَلَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ قَبْلِی، وَلاَ تَحِلُّ لِأَحَدٍ بَعْدِی، وَإِنَّمَا أُحِلَّتْ لِی سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ، لاَ یُخْتَلَى خَلاَهَا، وَلاَ یُعْضَدُ شَجَرُهَا، وَلاَ یُنَفَّرُ صَیْدُهَا، وَلاَ تُلْتَقَطُ لُقَطَتُهَا، إِلَّا لِمُعَرِّفٍ»، وَقَالَ العَبَّاسُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِلَّا الإِذْخِرَ، لِصَاغَتِنَا وَقُبُورِنَا؟ فَقَالَ: «إِلَّا الإِذْخِرَ».[2]
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمود: «الله متعال مکه را حرام کرده است و پیش از من بر هیچکس حلال ننموده است و نه بعد از من بر کسی حلال خواهد بود. و برای من فقط ساعتی از روز حلال بوده است. پس گیاهِ ترِ آن بریده نشود و درخت آن قطع نگردد و شکار آن، فراری داده نشود و گمشدهی کسی در آن برداشته نشود مگر کسیکه صاحب آنرا بشناسد». عباس س گفت: ای رسول الله! (نوعی گیاه) را استثنا کنید؛ زیرا ما آن را در خانهها و قبرهایمان مورد استفاده قرار میدهیم. رسول الله ج فرمود: «مگر اذخر». (که کندن آن، اشکالی ندارد).
الله متعال بیتالحرام را بزرگ داشته و مسجدالحرام را حیاط آن قرار داده است. و مکه را حیاط مسجدالحرام و حرم را حیاط مکه و مواقیت را حیاط حرم و جزیرةالعرب را حیاط مواقیت قرار داده است. همه اینها برای بزرگداشت و گرامیداشت بیتالحرام میباشد. الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیۡتٖ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکٗا وَهُدٗى لِّلۡعَٰلَمِینَ٩٦ فِیهِ ءَایَٰتُۢ بَیِّنَٰتٞ مَّقَامُ إِبۡرَٰهِیمَۖ وَمَن دَخَلَهُۥ کَانَ ءَامِنٗاۗ وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَیۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَیۡهِ سَبِیلٗاۚ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ٩٧﴾ [آل عمران: 96-97]. «در حقیقت، نخستین خانهای که برای [عبادت] مردم قرار داده شد، همانی است که در مکه قرار دارد که پربرکت و [مایۀ] هدایت جهانیان است. در آن [خانه،] نشانههای روشن، [از جمله] مقام ابراهیم است و [دیگر اینکه] هر کس وارد آن [حرم] شود، در امان خواهد بود؛ و بر مردم [واجب] است که براى [عبادتِ] الله قصد آن خانه کنند [البته برای] کسی که توانایی [مالی و جسمی] رفتن به سوی آن را دارد؛ و هر کس [به فریضۀ حج] کفر ورزد، بیتردید، الله از جهانیان بینیاز است».
1- حج نمودِ عملیِ برادری و وحدت اسلامی میباشد. چنانکه افراد مختلف با جنسیتها و رنگها و زبانها و سرزمینها و طبقات متفاوت را کنار هم جمع میکند. و اینگونه حقیقت عبودیت و بندگی و برادری را به نمایش میگذارد. تمام حجاج با یک لباس به یک قبله روی میآورند و تنها یک اله و معبود را عبادت میکنند.
2- حج مدرسهای است که مسلمان در آن تمرین صبر میکند و روز قیامت و وحشت آن را به یاد میآورد. در حج لذت بندگی برای الله ﻷ را احساس میکند. عظمت و بزرگی پروردگارش را میشناسد و شاهد نیاز انسانها به او تعالی میباشد.
3- حج موسم بزرگی برای کسب پاداش و بخشیده شدن گناهان است. بنده در موسم حج با اقرار به توحید و یگانگی الله متعال و اعتراف به گناهانش و اظهار ناتوانی از ادای حق پروردگارش، در پیشگاه الله متعال قرار میگیرد. و اینگونه در حالی از حج باز میگردد که گناهانش همچون روزی که از مادر متولد شده، پاک میشود.
4- حج یادآوری وضعیت پیامبران علیهمالصلاة والسلام و عبادت و دعوت و جهاد و اخلاق آنهاست. و نفس انسان برای دوری از خانواده و سرزمین آمادگی پیدا میکند.
5- حج معیار و میزانی است که مسلمانان به وسیلهی آن از وضعیت یکدیگر جویا میشوند. و به علم یا جهل، فقر یا ثروت، راه مستقیم یا انحراف خود پی میبرند. در واقع حج، نمودی از صفات آنها و علامت وحدت ایشان میباشد.
حج رکن پنجم از ارکان اسلام است. و بر هر مسلمان آزاد، بالغ، عاقل و توانا به محض فراهم شدن شرایط آن یکبار در تمام عمر واجب است.
حج در سال نهم هجری فرض شد. رسول الله ج یک حج به جای آورد و آن حجةالوداع بود.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَیۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَیۡهِ سَبِیلٗاۚ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [آل عمران: 97]. «و بر مردم [واجب] است که براى [عبادتِ] الله قصد آن خانه کنند [البته برای] کسی که توانایی [مالی و جسمی] رفتن به سوی آن را دارد؛ و هر کس [به فریضۀ حج] کفر ورزد، بیتردید، الله از جهانیان بینیاز است».
2- عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ الْإِسْلَامَ بُنِیَ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أَنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَإِقَامِ الصَّلَاةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ، وَصِیَامِ رَمَضَانَ، وَحَجِّ الْبَیْتِ».[3]
از ابن عمر ب روایت است که پیامبر ج فرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: گواهی اینکه معبود بر حقی جز الله نیست، اقامهی نماز، پرداختن زکات، روزهی رمضان و حج بیت الله الحرام».
حج بر کسیکه قادر به ادای آن باشد، واجب است. یعنی کسیکه از جسمی سالم برخوردار باشد و توانایی سفر دارد و برای ادای حج و بازگشت، توشهی کافی و وسیلهی لازم را در اختیار داشته باشد. البته پس از پرداختن قرضهایی که وقت پرداخت آنها فرا رسیده است و نفقات شرعی که در برابر خانواده بر عهدهی اوست. بنابراین کسیکه توانایی مالی و جسمی داشته باشد، حج بر او لازم و واجب است و کسیکه توانایی مالی دارد و از صحت جسمی برخوردار نیست، بر او واجب است کسی را به نیابت از خود به حج بفرستد. و کسیکه توانایی جسمی دارد اما از عهدهی مخارج آن بر نمیآید، حج بر او واجب نیست. و کسیکه نه توانایی مالی و نه جسمی دارد، حج بر او واجب نیست.
و برای کسیکه مالی برای حج کردن ندارد، جایز است به مقدار مخارج حج از اموال زکات دریافت کند و حج را به جای آورد؛ زیرا حج از مصادیق «فی سبیل الله» از اصناف زکات است.
و اگر کسی حج بر او واجب شده بمیرد و حج نکرده باشد، از اموال وی مالی را به اندازهی مخارج حج جدا میکنند تا کسی به نیابت از او حج کند. و حج بر زن واجب نیست مگر زمانی که محرمی به همراه داشته باشد. چون پدر، همسر، پسر و...
الله متعال میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَیۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَیۡهِ سَبِیلٗاۚ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [آل عمران: 97]. «و بر مردم [واجب] است که براى [عبادتِ] الله قصد آن خانه کنند [البته برای] کسی که توانایی [مالی و جسمی] رفتن به سوی آن را دارد؛ و هر کس [به فریضۀ حج] کفر ورزد، بیتردید، الله از جهانیان بینیاز است».
1- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سُئِلَ النَّبِیُّ ج أَیُّ الأَعْمَالِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «إِیمَانٌ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ» قِیلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» قِیلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «حَجٌّ مَبْرُورٌ».[4]
ابوهریره س میگوید: از پیامبر ج سوال شد، برترین اعمال کدام است؟ فرمود: «ایمان به الله و رسولش». گفته شد: پس از آن چه؟ فرمود: «جهاد در راه الله». گفته شد: پس از آن چه؟ فرمود: «حجی که نیک انجام شده باشد».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «مَنْ حَجَّ لِلَّهِ فَلَمْ یَرْفُثْ، وَلَمْ یَفْسُقْ، رَجَعَ کَیَوْمِ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ».[5]
ابوهریره س میگوید: از پیامبر ج شنیدم که فرمود: «هرکس به هدف رضای الله حج نماید و (در زمان حج) از آمیزش جنسی و مقدمات آن پرهیز کند و مرتکب معصیت نشود، چنان از گناه پاک میشود که گویی تازه از مادر متولد شده است».
3- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «الْعُمْرَةُ إِلَى الْعُمْرَةِ کَفَّارَةٌ لِمَا بَیْنَهُمَا، وَالْحَجُّ الْمَبْرُورُ لَیْسَ لَهُ جَزَاءٌ إِلاَّ الْجَنَّةُ».[6]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «انجام مناسک عمره موجب محو شدن گناههاى صغیرهاى مىشود که در بین این عمره و عمره قبلى انجام گرفته است، و حجى که مورد قبول الله قرار گیرد، پاداشى جز بهشت ندارد».
فضل پی در پی انجام دادن حج و عمره
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «تَابِعُوا بَیْنَ الحَجِّ وَالعُمْرَةِ، فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الفَقْرَ وَالذُّنُوبَ کَمَا یَنْفِی الکِیرُ خَبَثَ الحَدِیدِ، وَالذَّهَبِ، وَالفِضَّةِ، وَلَیْسَ لِلْحَجَّةِ المَبْرُورَةِ ثَوَابٌ إِلَّا الجَنَّةُ».[7]
از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمود: «پی در پی به حج و عمره بروید؛ زیرا حج و عمره فقر و گناهان را از بین میبرد، چنانکه دَمِ آهنگر ناخالصی آهن و طلا و نقره را میزداید. و پاداش حجی که نیک انجام شده باشد چیزی جز بهشت نیست».
1- یکی از شرطهای واجب شدن حج بر زنان، وجود مَحرمی مانند همسر، پدر، برادر، فرزند یا... میباشد. اما اگر محرم از حج همراه زن خودداری کند، حج بر زن واجب نیست. و اگر بدون محرم حج کند، گنهکار است و باید توبه و استغفار کند اما حج وی صحیح است.
2- برای زن جایز نیست که به هدف حج یا چیز دیگری بدون محرم سفر کند چه پیر باشد یا جوان تفاوتی نمیکند. و یکسان است که زنانی چون وی همراه او باشند یا نه، سفر طولانی باشد یا کوتاه؛ و دلیل آن عمومیت رهنمود نبوی است که میفرماید: «لاَ تُسَافِرِ المَرْأَةُ إِلَّا مَعَ ذِی مَحْرَمٍ»[8]: «زن نباید بدون محرم سفر کند».
ادای حج و عمره به نیابت از دیگران
برای مسلمانی که خود حج کرده جایز است به نیابت از دیگری حج کند.
و نیز جایز است که به نیابت از دیگری از قبیل مرده، ناتوان، مرد یا زن، عمره به جای آورد.
و کسیکه از نظر جسمی توانایی ادای مناسک حج را نداشته باشد میتواند کسی را به نیابت از خود برای حج یا عمرهی نافله، با پرداخت دستمزد یا بدون آن، برای ادای مناسک بفرستد و بر نایب لازم نیست که هنگام ادای مناسک از محظورات احرام خودداری کند.
و کسیکه به نیابت از دیگری به دلیل کهنسالی یا بیماری لاعلاج یا به نیابت از مُرده حج کند، میتواند از هریک از مواقیت، احرام ببندد و لازم نیست که از شهر و سرزمین کسیکه به نیابت از او حج میکند، سفر حج را آغاز کند.
عَنْ بُرَیْدَةَ س قَالَ: بَیْنَا أَنَا جَالِسٌ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج إِذْ أَتَتْهُ امْرَأَةٌ، فَقَالَتْ: إِنِّی تَصَدَّقْتُ عَلَى أُمِّی بِجَارِیَةٍ، وَإِنَّهَا مَاتَتْ، قَالَ: فَقَالَ: «وَجَبَ أَجْرُکِ، وَرَدَّهَا عَلَیْکِ الْمِیرَاثُ» قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّهُ کَانَ عَلَیْهَا صَوْمُ شَهْرٍ، أَفَأَصُومُ عَنْهَا؟ قَالَ: «صُومِی عَنْهَا» قَالَتْ: إِنَّهَا لَمْ تَحُجَّ قَطُّ، أَفَأَحُجُّ عَنْهَا؟ قَالَ: «حُجِّی عَنْهَا».[9]
بُرَیده س میگوید: نزد رسول الله ج نشسته بودم که زنی آمد و گفت: من کنیزی را به عنوان صدقه به مادرم دادم و حال او (مادرم) فوت کرده است. رسول الله ج فرمود: «پاداش خود را دریافت خواهی کرد و آن کنیز به عنوان میراث به تو باز خواهد گشت». وی گفت: ای رسول الله، او یک ماه روزهی قضایی بدهکار است. آیا میتوانم به جای او روزه بگیرم؟ رسول الله ج فرمود: «به جای مادرت روزه بگیر». باز گفت: او هیچگاه حج نکرده، میتوانم به نیابت از او حج کنم؟ رسول الله ج فرمود: «به نیابت از مادرت حج کن».
احرام زنی که در عادت ماهیانه یا نفاس است
برای زنی که دورهی عادت ماهیانه یا خونریزی بعد از زایمان (نفاس) را سپری میکند، جایز است غسل کند و برای حج یا عمره احرام ببندد و بر احرام خود باقی بماند و مناسک حج را انجام دهد. اما طواف بیتالله نکند تا اینکه پاک شود، بعد غسل کند و مناسک را کامل کند. سپس از احرام خارج شود. اما اگر برای عمره احرام بست منتظر بماند تا پاک شود، سپس غسل کند و مناسک عمره را به جای آورده و پس از آن از احرام خارج شود.
1- اگر کودکی برای حج احرام ببندد، حج وی نافله محسوب شده و صحیح است. هرچند کودکی مُمَیز و تصرفات وی همچون زنان و مردان بالغ باشد. اما اگر خردسال باشد، «ولیِ» وی از جانب او احرام میبندد و طواف نموده و سعی بین صفا و مروه را انجام داده و از طرف او رمی جمرات را نیز انجام میدهد. اما بهتر است که این کودک خردسال به اندازه توانش، خود مناسک حج یا عمره را به جای آورد. و اگر پس از این بالغ شد، بر او لازم است که حجی را که شریعت اسلام مقرر داشته به جای آورد.
2- اگر کودکی احرام ببندد اما پس از احرام به دلیل بیماری یا ازدحام بیش از حد و... قادر به اتمام مناسک نباشد، کامل کردن مناسک بر او واجب نیست؛ زیرا مکلف نیست.
و چون مکلف نیست، آغاز مناسک از همان ابتدا بر وی واجب نیست چه برسد به کامل کردن مناسک؛ و اگر در طول ادای مناسک حج، مرتکب محظورات احرام شود، مجازاتی نخواهد داشت.
3- اگر کودکی یا دیوانهای حج کرد، حج آنها صحیح است اما پس از اینکه کودک بالغ شد و دیوانه معقول شد بر هردو واجب است که حج را به جای آورند.
4- اگر بردهی بالغ، خود به تنهایی و یا همراه کسیکه مخارج وی را بر عهده گرفته حج کند، حجش صحیح است و این حج، او را کفایت میکند.
5- حج کردن با کودک سنت است و هرکس به همراه کودک حج کند، اَجر و پاداش وی محفوظ است اما اگر ازدحام باشد یا حج کردن به همراه او امری دشوار و مشقت بار باشد، بهتر این است که همراه کودک احرام بسته نشود.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: رَفَعَتِ امْرَأَةٌ صَبِیًّا لَهَا، فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللهِ، أَلِهَذَا حَجٌّ؟ قَالَ: «نَعَمْ، وَلَکِ أَجْرٌ».[10]
ابن عباس ب میگوید: زنی کودکی را بلند کرده و گفت: ای رسول الله، آیا برای این بچه هم، حج محسوب میشود؟ رسول الله ج فرمود: «بله؛ و پاداش آن به تو نیز میرسد».
جایز نیست مشرک وارد مسجد الحرام شود. و هرکس او را وارد مسجد الحرام کند، گنهکار است و باید توبه کند و مشرک را از مسجد بیرون کند؛ اما وارد شدن مشرک به مساجد دیگر با در نظر داشتن مصلحت شرعی چون امید اسلام آوردن و هدایت وی جایز است.
1- الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَیۡلَةٗ فَسَوۡفَ یُغۡنِیکُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٢٨﴾ [التوبة: 28]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، مشرکان قطعاً پلیدند؛ پس نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند؛ و اگر [به خاطر قطع تجارت با آنان] از تنگدستی بیم دارید، [بدانید که] اگر الله بخواهد، شما را از بخشش خویش بینیاز میسازد. بیتردید، الله دانای حکیم است».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: بَعَثَ النَّبِیُّ ج خَیْلًا قِبَلَ نَجْدٍ، فَجَاءَتْ بِرَجُلٍ مِنْ بَنِی حَنِیفَةَ یُقَالُ لَهُ: ثُمَامَةُ بْنُ أُثَالٍ، فَرَبَطُوهُ بِسَارِیَةٍ مِنْ سَوَارِی المَسْجِدِ، فَخَرَجَ إِلَیْهِ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: «أَطْلِقُوا ثُمَامَةَ»، فَانْطَلَقَ إِلَى نَخْلٍ قَرِیبٍ مِنَ المَسْجِدِ، فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ دَخَلَ المَسْجِدَ، فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ.[11]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج سوارانی را به سوی نَجد فرستاد. آنان مردی از طایفه بنوحنیفه که ثمامة بن اثال نام داشت، آوردند و به یکی از ستونهای مسجد بستند. وقتی پیامبر ج نزد وی آمد، فرمود: «ثمامه را آزاد کنید». پس ثمامه به نخلستانی رفت که نزدیک مسجد بود و غسل کرد. سپس وارد مسجد شد و گفت: گواهی میدهم که معبودی بر حق جز الله نیست و محمد فرستادهی اوست.
مواقیت: جمع میقات است و عبارت است از مکان عبادت و زمان آن.
از آنجا که بیتاللهالحرام از جایگاه والا و بزرگی برخوردار است، الله متعال برای آن محدودهای مشخص کرده است چنانکه مکه چون دژی برای آن و حرم محدوده آن میباشد. و برای این حرم، حد و مرزهایی را تعیین کرده است که همان مواقیت میباشند؛ و برای کسانیکه قصد حج یا عمره دارند، جایز نیست بدون احرام از این مکانها بگذرند. و این از باب تعظیم و بزرگداشت الله متعال و بیتاللهالحرام و احترام به زیارت کنندگان بیتالله میباشد.
مواقیت دو بخش هستند:
بخش اول: مواقیت زمانی: که عبارتند از ماههای حج؛ یعنی: شوال، ذوالقعده و ذیالحجه؛ و عمره را میتوان در هر زمانی انجام داد.
احرام برای حج با فرارسیدن اول شوال آغاز میشود و پایان وقت احرام برای آن، قبل از طلوع فجر شب عید قربان میباشد.
تمام اعمال و مناسک حج با غروب خورشید در روز سیزدهم ذیالحجه به پایان میرسد. جز طواف وداع و طواف و سعی برای کسانیکه معذور بودهاند که به تاخیر انداختن آنها تا پایان ذیالحجه جایز است.
بخش دوم:
مواقیت مکانی: عبارتند از مکانهایی که حجاج یا عمرهگزاران از آنها احرام میبندند. مواقیت مکانی پنج تا هستند:
1- ذوالحُلَیفة: میقات اهل مدینه و کسانیکه از آن میگذرند. فاصله آن تا مکه تقریبا 420 کیلومتر است. ذوالحلیفه دورترین میقات از مکه است. نام دیگر آن «وادی العقیق» است و مسجد آن معروف به مسجد شجره میباشد.
میقات ذوالحلیفه واقع در جنوب مدینه میباشد. فاصله میان آن و مسجدالنبی 13 کیلومتر است. برای مُحرِم مستحب است که در این وادی مبارک نماز بخواند.
2- جُحفه: میقات اهل شام، ترکیه، مصر، مغرب و کسانی است که با آن در یک راستا قرار دارند. و نیز میقات کسانی است که از این مسیر میگذرند. جحفه روستایی است در شرق رابغ؛ فاصلهی آن تا مکه تقریبا 186 کیلومتر است. هماکنون مردم از رابغ واقع در غرب جحفه در ساحل دریا احرام میبندند.
3- یلَملَم: میقات اهل یمن و کسانی است که با آن در یک راستا قرار دارند یا از این مسیر میگذرند. یلملم کوه و دره است. فاصلهی آن از مکه تقریبا 120 کیلومتر میباشد. اکنون مردم از سعدیه واقع در وادی یلملم از جهت ساحل غربی احرام میبندند.
4- قَرن المنازل: میقات اهل نجد و طائف و کسانیکه با آن در یک راستا قرار دارند یا از آن میگذرند. امروزه به «السیل الکبیر» مشهور است. فاصلهی آن تا مکه تقریبا 75 کیلومتر است. و «وادی مَحرَم» بالای قرن المنازل است و مسیر منطقه «هَدا» به سوی مکه از آن میگذرد.
5- ذات عِرق: میقات اهل عراق و کسانیکه با آن در یک راستا میباشند یا از آن میگذرند. و آن نیز درهای است که «الضریبة» نیز نامیده میشود. فاصله آن تا مکه تقریبا 100 کیلومتر است.
- کسانیکه در فاصلهی میان مواقیت و مکه سکونت میکنند، از مکه احرام میبندند.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: وَقَّتَ رَسُولُ اللَّهِ ج لِأَهْلِ المَدِینَةِ ذَا الحُلَیْفَةِ، وَلِأَهْلِ الشَّأْمِ الجُحْفَةَ، وَلِأَهْلِ نَجْدٍ قَرْنَ المَنَازِلِ، وَلِأَهْلِ الیَمَنِ یَلَمْلَمَ، فَهُنَّ لَهُنَّ، وَلِمَنْ أَتَى عَلَیْهِنَّ مِنْ غَیْرِ أَهْلِهِنَّ لِمَنْ کَانَ یُرِیدُ الحَجَّ وَالعُمْرَةَ، فَمَنْ کَانَ دُونَهُنَّ، فَمُهَلُّهُ مِنْ أَهْلِهِ، وَکَذَاکَ حَتَّى أَهْلُ مَکَّةَ یُهِلُّونَ مِنْهَا. [12]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج میقات اهل مدینه را ذوالحُلَیفه، میقات اهل شام را جُحفه و میقات اهل نجد را قَرن المَنازل و میقات اهل یمن را یَلَمْلَم مشخص نمود. این میقاتها، هم برای ساکنان این مناطق است و هم برای کسانیکه از این راهها عازم حج و عمره هستند. و کسانیکه بعد از میقاتها (یعنی بین میقات و مکه ساکن هستند) از هرجا که بخواهند میتوانند احرام ببندند. چنانکه برای اهل مکه، شهر مکه میقات احرام است».
1- برای کسیکه نیت حج یا عمره دارد جایز نیست بدون احرام از مواقیت بگذرد. و هرکس بدون احرام از آنها گذر کند، باید بازگشته و از مواقیت احرام بندد.
2- کسیکه از میقات بگذرد و نیت حج یا عمره نداشته باشد و پس از گذشتن از مواقیت نیت حج یا عمره کند، از هرجا که نیت کرده احرام میبندد. مگر در مورد عمره مفرده؛ کسیکه به مکه آمده و در مکه و منطقه حرم نیت عمره کند باید به خارج از محدودهی حرم رفته و از آنجا احرام بندد. (الحل= خارج حدود حرم) و اگر از منطقه حل نیت کند، از هرجا که نیت کرده، احرام میبندد.
میقات کسانیکه در فاصلهی مواقیت و مکه ساکن هستند
میقات کسانیکه در این فاصله ساکن هستند، برای حج یا عمره یا هردوی آنها، منزلشان یا محلی که نیت میکنند میباشد.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: إِنَّ النَّبِیَّ ج وَقَّتَ لِأَهْلِ المَدِینَةِ ذَا الحُلَیْفَةِ، وَلِأَهْلِ الشَّأْمِ الجُحْفَةَ، وَلِأَهْلِ نَجْدٍ قَرْنَ المَنَازِلِ، وَلِأَهْلِ الیَمَنِ یَلَمْلَمَ، هُنَّ لَهُنَّ، وَلِمَنْ أَتَى عَلَیْهِنَّ مِنْ غَیْرِهِنَّ مِمَّنْ أَرَادَ الحَجَّ وَالعُمْرَةَ، وَمَنْ کَانَ دُونَ ذَلِکَ، فَمِنْ حَیْثُ أَنْشَأَ حَتَّى أَهْلُ مَکَّةَ مِنْ مَکَّةَ.[13]
از ابن عباس ب روایت است که پیامبر ج برای ساکنان مدینه، ذوالحلیفه؛ برای اهل شام، جحفه و برای اهل نجد، قرن المنازل و برای اهل یمن یلملم را به عنوان میقات مشخص نمود. این میقاتها برای ساکنان این مناطق و کسانی است که از این مناطق میگذرند و نیت حج و عمره دارند و کسانیکه در فاصلهی میقاتها و مکه ساکن هستند، از هرجا که بخواهند میتوانند احرام بندند. چنانکه برای اهل مکه، مکه میقات احرام است».
1- کسیکه اهل مکه نیست و نیت حج یا عمره دارد، از میقاتی که از آن میگذرد احرام میبندد. اگر نیت حج قِران یا اِفراد داشت، طواف نموده و سعی صفا و مروه را به جای میآورد، سپس در حال احرام باقی میماند تا اینکه رَمی جمرات را انجام دهد و روز عید سرش را بتراشد.
و اگر نیت حج تمتع داشته باشد، مناسک عمره را کامل میکند سپس لباسش را میپوشد (احرامش را به پایان میبرد) و پس از آن در روز هشتم ذیالحجه از مکه برای حج احرام میبندد و به سوی منا خارج میشود.
جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ب أَنَّهُ حَجَّ مَعَ النَّبِیِّ ج یَوْمَ سَاقَ البُدْنَ مَعَهُ، وَقَدْ أَهَلُّوا بِالحَجِّ مُفْرَدًا، فَقَالَ لَهُمْ: «أَحِلُّوا مِنْ إِحْرَامِکُمْ بِطَوَافِ البَیْتِ، وَبَیْنَ الصَّفَا وَالمَرْوَةِ، وَقَصِّرُوا، ثُمَّ أَقِیمُوا حَلاَلًا، حَتَّى إِذَا کَانَ یَوْمُ التَّرْوِیَةِ فَأَهِلُّوا بِالحَجِّ، وَاجْعَلُوا الَّتِی قَدِمْتُمْ بِهَا مُتْعَةً»، فَقَالُوا: کَیْفَ نَجْعَلُهَا مُتْعَةً، وَقَدْ سَمَّیْنَا الحَجَّ؟ فَقَالَ: «افْعَلُوا مَا أَمَرْتُکُمْ، فَلَوْلاَ أَنِّی سُقْتُ الهَدْیَ لَفَعَلْتُ مِثْلَ الَّذِی أَمَرْتُکُمْ، وَلَکِنْ لاَ یَحِلُّ مِنِّی حَرَامٌ حَتَّى یَبْلُغَ الهَدْیُ مَحِلَّهُ» فَفَعَلُوا.[14]
جابر بن عبدالله ب میگوید: زمانی که پیامبر ج شتران هَدی را همراه داشت، با او به حج رفتم. مردم نیت حج اِفراد کرده بودند. رسول الله ج به آنها فرمود: «پس از طواف کعبه و سعی بین صفا و مروه و کوتاه کردن موی سر، از احرام خارج شوید. بعد در حالت حلال (خارج از احرام) بمانید تا آنکه روز هشتم ترویه (ذوالحجه) فرا رسد. روز هشتم برای حج احرام ببندید و اعمال قبل را عمره به حساب آورید». مردم گفتند: ای رسول الله چگونه آن اعمال را عمره به حساب آوریم درحالیکه نیت حج کرده بودیم؟ رسول الله ج فرمود: «آنچه دستور میدهم انجام دهید. اگر من با خود قربانی نیاورده بودم، چنانکه به شما دستور میدهم، عمل میکردم. ولی تا زمانی که قربانی ذبح نکنم، هیچ حرامی برای من حلال نخواهد شد». و مردم طبق دستور رسول الله ج عمل کردند.
2- هرکس برای حج یا عمره به مکه برود و مناسک را به طور کامل انجام دهد و پس از آن نیت عمرهای دیگر برای خود یا به نیابت از دیگری کند، لازم است که از محدوده حرم خارج شده، مثلا به منطقه تنعیم رفته و از آنجا برای عمره احرام ببندد.
اما چون پس از عمره نیت حج داشته باشد از همان مکانی که در مکه هست، احرام میبندد.
عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّهَا أَهَلَّتْ بِعُمْرَةٍ، فَقَدِمَتْ وَلَمْ تَطُفْ بِالْبَیْتِ حَتَّى حَاضَتْ، فَنَسَکَتِ الْمَنَاسِکَ کُلَّهَا، وَقَدْ أَهَلَّتْ بِالْحَجِّ، فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ ج: یَوْمَ النَّفْرِ «یَسَعُکِ طَوَافُکِ لِحَجِّکِ وَعُمْرَتِکِ» فَأَبَتْ، فَبَعَثَ بِهَا مَعَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ إِلَى التَّنْعِیمِ، فَاعْتَمَرَتْ بَعْدَ الْحَجِّ».[15]
از عایشه ل روایت است که میگوید: احرام عمره بسته بودم ولی طواف کعبه نکرده بودم که حیض (دچار عادت ماهانه) شدم، اما همه مناسک دیگر را انجام داده بودم. حال آنکه به قصد حج احرام بسته بودم. پیامبر ج در روز دوم از ایام تشریق به من فرمود: «طواف تو برای حج و عمره بسنده میکند». چون بازگشتم مرا با عبدالرحمن به تنعیم فرستاد و بعد از حج، ادای عمره کردم.
کسیکه به نیت حج یا عمره یا هردو سوار هواپیما میشود، چون هواپیما در راستای یکی از مواقیت قرار گرفت، احرام میبندد و لباس احرام میپوشد و نیت احرام میکند. اما اگر لباس احرام به همراه نداشت، با ازار و ردایی از هر جنس مانند ملحفه و ... احرام میبندد. و اگر این هم میسر نبود، لباسش را ازار نموده و شالش را ردا میکند. اما اگر فقط شلوار و مانند آن به تن داشت، با آن احرام میبندد. و چون از هواپیما پیاده شد، هر زمان که به لباسهای احرام دسترسی یافت، آنها را میپوشد.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: خَطَبَنَا النَّبِیُّ ج بِعَرَفَاتٍ، فَقَالَ: «مَنْ لَمْ یَجِدِ الإِزَارَ فَلْیَلْبَسِ السَّرَاوِیلَ، وَمَنْ لَمْ یَجِدِ النَّعْلَیْنِ فَلْیَلْبَسِ الخُفَّیْنِ».[16]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج برای ما در عرفات به ایراد خطبه پرداخت و فرمود: «هرکس ازاری نمییابد، باید شلوار بپوشد و کسیکه نعلین نمییابد، باید خُف (موزه) بپوشد».
2- برای کسیکه نیت حج یا عمره دارد، جایز نیست احرام را به تاخیر بیندازد تا اینکه هواپیما در فرودگاه جده فرود آید و از آنجا احرام ببندد. و اگر چنین عمل کند، بر او واجب است که به نزدیکترین مواقیت رفته و از آنجا احرام ببندد که نزدیکترین مواقیت جحفه است.
3- کسیکه به نیتی جز حج یا عمره به جده سفر کند، اما در جده نیت عمره پیدا کند، از جده احرام میبندد. و کسیکه به هدف کاری و پس از آن عمره گزاردن به جده سفر کند، چون کارش تمام شد از نزدیکترین میقات که جحفه است، احرام میبندد سپس برای ادای عمره به مکه روی میآورد.
حکم کسیکه از دو میقات میگذرد
بر کسیکه نیت حج یا عمره دارد و از دو میقات میگذرد، واجب است در اولین میقات احرام ببندد. بنابراین اگر مصری یا شامی و مغربی یا اهل اروپا و امریکا و افریقا قبل از گذشت از میقات اصلیاش که جحفه است، از میقات اهل مدینه بگذرد، از ذوالحلیفه احرام میبندد و برای او جایز نیست که احرام را به تاخیر بیندازد تا اینکه به میقاتش یعنی جحفه برسد؛ زیرا مواقیت برای ساکنان هر منطقه و نیز کسانیکه از آن میگذرند و نیت حج یا عمره دارند، مقرر شده است.
احرام: عبارت است از نیت وارد شدن به مناسک حج یا عمره.
الله متعال برای بیتالحرام حرم و مواقیتی قرار داده است و کسیکه قصد وارد شدن به حرم دارد نمیتواند از آنها بگذرد مگر با وصف معین و نیت مشخص؛
سنت این است که لباس احرام پس از غسل کردن در میقات پوشیده شود.
احرام مردها از ازار و ردا و نعلین تشکیل میشود. و برای کسیکه منزلش نزدیک میقات است، مانند اهل مدینه و طائف، جایز است که لباس احرام را در خانهاش بپوشد و از میقات احرام نبندد و برای کسیکه با هواپیما به مکه میآید، شرایط چنین است.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «انْطَلَقَ النَّبِیُّ ج مِنَ المَدِینَةِ بَعْدَ مَا تَرَجَّلَ، وَادَّهَنَ وَلَبِسَ إِزَارَهُ وَرِدَاءَهُ هُوَ وَأَصْحَابُهُ، فَلَمْ یَنْهَ عَنْ شَیْءٍ مِنَ الأَرْدِیَةِ وَالأُزُرِ تُلْبَسُ إِلَّا المُزَعْفَرَةَ الَّتِی تَرْدَعُ عَلَى الجِلْدِ، فَأَصْبَحَ بِذِی الحُلَیْفَةِ رَکِبَ رَاحِلَتَهُ حَتَّى اسْتَوَى عَلَى البَیْدَاءِ، أَهَلَّ هُوَ وَأَصْحَابُهُ وَقَلَّدَ بَدَنَتَهُ، وَذَلِکَ لِخَمْسٍ بَقِینَ مِنْ ذِی القَعْدَةِ.[17]
از عبدالله بن عباس ب روایت است که میگوید: رسول الله ج همراه اصحاب خود و پس از اینکه سرش را روغن مالیده و شانه زد و ازار و ردای احرام پوشید، از مدینه به راه افتاد. و پوشیدن هیچ لباسی را منع نکرد مگر پارچهای که آغشته به زعفران شده بود و اثرش بر روی بدن باقی میماند. رسول الله ج شب را در ذوالحلیفه گذراند و هنگام صبح، سوار بر مرکب به راه افتاد و هنگامیکه به «بَیداء» رسید، او و اصحابش لبیک گفتند. رسول الله ج گردنبندی به گردن هَدی (حیوانی که به شکرانه حج در مکه ذبح میشود) خود انداخت و آن را نشان کرد. در آن وقت پنج روز به پایان ماه ذیالقعده مانده بود».
1- سنت است کسیکه نیت احرام بستن برای حج یا عمره دارد، غسل و نظافت کند، با بهترین خوشبویی بدن و نه لباسش را خوشبو کند، ازار و ردای سفید و پاک -این لباس نباید دوخته شده باشد- و نعلین بپوشد. و برای زن سنت است که برای احرام غسل کند هرچند که در عادت ماهیانه یا نفاس باشد. و هر لباسی که بدنش را به طور کامل میپوشاند، بپوشد و از پوشیدن لباسی که باعث جلب توجه شود و نیز لباس تنگ و لباسی که در آن شباهت به مردان یا کفار باشد، پرهیز کند و نقاب و دستکش نپوشد.
2- سنت است در صورت امکان، پس از نماز فرض یا نفل احرام ببندد. و در قلب نیت وارد شدن به مناسک حج یا عمره کند. و سنت است که احرام بسته و لبیکگویان پس از نماز در مسجد باشد. یا اگر امکان داشت و سواری مستقل داشت رو به قبله کند. سنت است که قبل از لبیک گفتن برای مناسک، به حمد و تسبیح و تکبیر الله متعال مشغول باشد.
3- سنت است که مُحرم نوع مناسکش را ذکر کند. چنانکه عمرهگزار میگوید: «لَبَّیْکَ عُمْرَةً» و کسیکه نیت حج اِفراد دارد میگوید: «لَبَّیْکَ حَجًّا» و کسیکه نیت حج قِران دارد میگوید: «لَبَّیْکَ عُمْرَةً وَحَجًّا» و اگر نیت حج تمتع داشته باشد، میگوید: «لَبَّیْکَ عُمْرَةً».
شرط نمودنِ خارج شدن از مناسک به هنگام عذر
اگر فرد بالغی برای حج یا عمره احرام ببندد، بر وی لازم است که مناسک حج را به پایان برساند. اما بر کودک واجب نیست که مناسک را به اتمام برساند؛ زیرا مکلف نیست و ملزم به ادای واجبات نمیباشد.
اما اگر مُحرم بیمار باشد یا از چیزی ترس و واهمه داشته باشد، سنت است که به هنگام احرام بستن برای ادای مناسک بگوید: «اگر مانعی مرا از ادامهی مناسک بازداشت، خارج شدن من از احرام، هنگام ایجاد مانع است». پس اگر در طول ادای مناسک چیزی مانع ادامهی انجام مناسک شد، یا بیماری وی افزایش یافت، از احرام خارج شده و لازم نیست قربانی دهد. اما اگر مُحرم این مساله را شرط نکرد و عذری مانع انجام مناسک شد، بر وی واجب است که قربانی را ذبح کند و بعد از تراشیدن سر از احرام خارج شود.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُ﴾ [البقرة: 196]. «و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید] و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به جایگاهش [در قربانگاه] برسد».
2- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى ضُبَاعَةَ بِنْتِ الزُّبَیْرِ، فَقَالَ لَهَا: «لَعَلَّکِ أَرَدْتِ الحَجَّ؟» قَالَتْ: وَاللَّهِ لاَ أَجِدُنِی إِلَّا وَجِعَةً، فَقَالَ لَهَا: «حُجِّی وَاشْتَرِطِی، وَقُولِی: اللَّهُمَّ مَحِلِّی حَیْثُ حَبَسْتَنِی».[18]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج نزد ضُباعَه دختر زبیر رفت و به او فرمود: «گویا قصد حج داری؟» ضباعه گفت: سوگند به الله که من، همیشه بیمار هستم. رسول الله ج به او فرمود: به حج برو و چنین شرط کن و بگو: «یا الله! بیرون شدنم از احرام همان جایی است که تو مرا از ادامهی مناسک باز داری».
برای کسیکه نیت حج یا عمره دارد، سنت است بعد از نماز احرام ببندد. اگر وقت نماز فرض بود، ابتدا نماز بخواند و پس از آن احرام ببندد. و اگر وقت نماز فرض نبود، دو رکعت نماز نفل بخواند و پس از آن احرام ببندد.
رسول الله ج پس از نماز فرض و نفل از ذوالحلیفه احرام بست.
عَنِ ابْنَ عَبَّاسٍ ب إِنَّهُ سَمِعَ عُمَرَ س یَقُولُ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج بِوَادِی العَقِیقِ یَقُولُ: «أَتَانِی اللَّیْلَةَ آتٍ مِنْ رَبِّی، فَقَالَ: صَلِّ فِی هَذَا الوَادِی المُبَارَکِ وَقُلْ: عُمْرَةً فِی حَجَّةٍ».[19]
از ابن عباس ب روایت است که از عمر شنید که میگفت: در وادی عقیق، از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «امشب قاصدی از جانب پروردگارم آمد و گفت: در این وادی مبارک (وادی عقیق) نماز بخوان و نیت کن که عمره و حج را با هم انجام دهی».
1- سنت است که مُحرم پس از احرام و هنگامیکه سوار بر مرکب یا وسیله نقلیه شد، بعد از حمد الله متعال و تسبیح و تکبیر بگوید: «لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ، إِنَّ الحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَکَ وَالمُلْکَ، لاَ شَرِیکَ لَکَ».[20]
2- از ابوهریره س روایت است که میگوید: یکی از صیغههای تلبیه گفتن رسول الله ج چنین بود؛ «لَبَّیْکَ إِلَهَ الْحَقِّ».[21]
سنت است که مُحرم زیاد تلبیه بگوید؛ زیرا تلبیه شعار و نشانهی حج و عمره است.
مردان با صدای بلند تلبیه میگویند و زنان نیز در صورت عدم خوف فتنه بلند میگویند. گاهی لبیک میگویند و گاهی لااله الا الله و گاهی تکبیر؛ در عمره، با ورود به محدودهی حرم، تلبیه قطع میشود و در حج به هنگام رَمی جمره در روز عید قطع میشود.
عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یُلَبِّی إِلَّا لَبَّى مَنْ عَنْ یَمِینِهِ، أَوْ عَنْ شِمَالِهِ مِنْ حَجَرٍ، أَوْ شَجَرٍ، أَوْ مَدَرٍ، حَتَّى تَنْقَطِعَ الأَرْضُ مِنْ هَاهُنَا وَهَاهُنَا».[22]
از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هر مسلمانی که لبیک میگوید، تمام چیزهایی که در اطراف او هستند، از قبیل سنگ و درخت و خانه، لبیک میگویند. تا اینکه وارد این محدوده از فلان تا فلان جا شود».
بر حجگزار و عمرهگزار واجب است که مناسک را همچون عمل رسول الله ج یا اوامرش انجام دهد. تا اینکه حج یا عمرهی وی مورد قبول واقع شود. بر حجگزار یا عمرهگزار واجب است که در انجام انواع عبادات و دوری از امور حرام تلاش کند و زبانش را از دروغ و غیبت و جر و بحث و جدال و اخلاق ناپسند حفاظت کند. و دوست نیک و صالح اختیار کند و برای حج و عمرهاش مال حلال تهیه ببیند.
الله متعال میفرماید: ﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی ٱلۡحَجِّۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٧﴾ [البقرة: 197]. «[موسمِ] حج در ماههای مشخصی است [از آغاز شوال تا دهم ذیحجه]؛ پس کسی که در این ماهها حج را [بر خود] واجب گردانَد، [باید بداند که] در حج، آمیزش جنسی و [ارتکابِ] گناه و درگیری [و جدال، روا] نیست؛ و آنچه از کارهای نیک انجام دهید، الله آن را میداند؛ و [خوراک و پوشاک مورد نیاز حج را برای خود فراهم کنید و] توشه برگیرید [ولی به یاد داشته باشید که] به راستی، بهترین توشه، پرهیزگاری است؛ و ای خردمندان، از من پروا کنید».
محظورات احرام عبارتند از اعمالی که بر مُحرم به سبب احرام ممنوع است.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا یَلْبَسُ المُحْرِمُ مِنَ الثِّیَابِ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لاَ یَلْبَسُ القُمُصَ، وَلاَ العَمَائِمَ، وَلاَ السَّرَاوِیلاَتِ، وَلاَ البَرَانِسَ، وَلاَ الخِفَافَ إِلَّا أَحَدٌ لاَ یَجِدُ نَعْلَیْنِ، فَلْیَلْبَسْ خُفَّیْنِ، وَلْیَقْطَعْهُمَا أَسْفَلَ مِنَ الکَعْبَیْنِ، وَلاَ تَلْبَسُوا مِنَ الثِّیَابِ شَیْئًا مَسَّهُ الزَّعْفَرَانُ أَوْ وَرْسٌ».[23]
از عبدالله بن عمر ب روایت است که مردی گفت: ای رسول الله! مُحرم چه لباسی میپوشد؟ رسول الله ج فرمود: «پیراهن، عمامه، شلوار، بُرنُس[24] و موزه نمیپوشد؛ مگر کسیکه کفشی نیابد. چنین کسی میتواند موزهها را از زیر استخوان قوزک پا، قطع نماید و بپوشد. همچنین لباسی که به آن زعفران یا وَرْس آغشته شده، نپوشید».
- برای مردان جایز نیست که با جوراب و خُف احرام ببندند مگر زمانی که دمپایی نداشته باشند که در این صورت خف میپوشند و آنها را قطع نمیکند؛ زیرا قطع کردن خف منسوخ است. و منظور از خف، پوششی از جنس پوست و مانند آن است؛ و جوراب لباسی از جنس پنبه و مانند آن میباشد؛ و هردو قوزکها را میپوشانند.
- امور ذیل بر مرد و زن مُحرم حرام است:
1- تراشیدن مو یا کوتاه کردن آن؛
2- کوتاه کردن ناخنها؛
3- پوشیدن سر برای مردان؛
4- پوشیدن لباس دوخته شده برای مردان؛
لباس دوخته شده میتواند پیراهن، شلوار، دستکش، خف برای مردان، عمامه و عرقچین و از این قبیل باشد.
5- استفاده کردن از عطر یا بخور در بدن یا لباس به هر صورتی؛
6- کشتن شکار حیوانِ وحشیِ حلالِ خشکی یا شکار کردن آن؛
7- عقد و نکاح؛
8- پوشیده شدن صورت زن با نقاب یا روبند؛ و پوشیده شدن دستهای وی با دستکش؛
9- آمیزش مرد با زن در غیر از فرج؛ اگر مرد انزال شود، حج و احرامش باطل نمیشود اما مرتکب گناه بزرگی شده است و باید غسل و توبه و استغفار کند و مناسک را کامل کند؛
10- آمیزش جنسی (جماع)؛ از میان محظورات احرام، گناه این مورد از همه بیشتر است؛
11- جماع و فسق و جدال و دشمنی.
- هرکس مرتکب یکی از این امور ممنوع شود، چه از روی جهل یا فراموشی یا اجبار، گناه و فدیهای بر او نیست و باید فورا دست از آنها بکشد. و هرکس یکی از این امور ممنوع جز جماع و فسق و جدال را عالمانه و عمدا و به اختیار به دلیل عذری چون اذیت و آزار یا بیماری مرتکب شود، باید به اصطلاح «فدیهالاذی» را بپردازد و گناهی بر او نیست. و اگر یکی از آنها را بدون عذر یا نیازی مرتکب شود، گنهکار است و بر وی پرداخت فدیهای که در نصوص آمده و توبه و بلافاصله دست کشیدن از آن امرِ ممنوع واجب است.
حکم کسیکه در حال احرام جماع میکند
کسیکه برای حج یا عمره احرام بسته و در این حالت جماع کند، دو حالت دارد:
الف) اگر از روی جهل یا فراموشی یا اجبار با همسرش جماع کند، گناه و فدیهای بر او نخواهد بود و مناسک وی صحیح است.
ب) اگر عمدا در حالت احرام با همسرش جماع کند، گناه بزرگی را مرتکب شده است و مناسک وی در معرض ابطال میباشد؛ زیرا از حدود الهی تجاوز کرده و حرمت احرام را شکسته و باعث هتک حرمت مناسک شده است. بنابراین بر او واجب است که از این گناه بزرگ توبه کند.
1- الله متعال میفرماید: ﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی ٱلۡحَجِّۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٧﴾ [البقرة: 197]. «[موسمِ] حج در ماههای مشخصی است [از آغاز شوال تا دهم ذیحجه]؛ پس کسی که در این ماهها حج را [بر خود] واجب گردانَد، [باید بداند که] در حج، آمیزش جنسی و [ارتکابِ] گناه و درگیری [و جدال، روا] نیست؛ و آنچه از کارهای نیک انجام دهید، الله آن را میداند؛ و [خوراک و پوشاک مورد نیاز حج را برای خود فراهم کنید و] توشه برگیرید [ولی به یاد داشته باشید که] به راستی، بهترین توشه، پرهیزگاری است؛ و ای خردمندان، از من پروا کنید».
2- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَحْدَثَ فِی أَمْرِنَا هَذَا مَا لَیْسَ فِیهِ، فَهُوَ رَدٌّ».[25]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس در این امر ما (دین و شریعت اسلامی) چیز جدیدی ایجاد کند که در آن وجود نداشته است، آن عمل مردود است».
چنانکه پیشتر گذشت، مرد و زن در بخش امور ممنوعه (محظورات) یکسان هستند مگر در پوشیدن لباس دوخته شده؛ چنانکه زن میتواند هر لباسی را که دوست دارد بپوشد به شرط اینکه مزین و باعث جلب توجه نباشد و از پوشیدن نقاب یا روبند پرهیز کند و سرش را میپوشاند و چون در حضور مردان بیگانه بود، با روسری چهرهاش را میپوشاند. و از پوشیدن دستکش خودداری میکند. اما پوشیدن زیور آلات برای وی مباح است.
1- در تحلل اول در حج، همه چیز برای حجگزار حلال میشود، مگر زنان؛ و با رمی جمرهی عقبه و تراشیدن سر میسر میشود. و چون طواف خانه کند همه چیزهایی که با احرام بر او حرام شده بود، حلال میشوند حتی زنان؛ و هرکس قربانی آورده باشد، خارج شدن وی از احرام، وابسته به قربانی کردن و رمی و تراشیدن سر است.
2- خارج شدن از احرام در عمره بعد از طواف و سعی بین صفا و مروه و تراشیدن یا کوتاه کردن موها میباشد.
زن مُحرمی که دچار عادت ماهیانه میشود
چون زنی که نیت حج تمتع داشته، قبل از طواف حیض شود و ترس فوت حج داشته باشد، احرام حج بسته و وارد مناسک عمره میشود و اینگونه حج وی قِران خواهد شد. و معذور نیز چنین میکند.
زنی که دچار حیض یا نفاس میشود، همهی مناسک حج جز طواف خانه را انجام میدهد. و اگر زنی به هنگام طواف خانه دچار عادت ماهیانه شد، از احرام خارج شده و در صورتی که وقت برای او تنگ است برای حج احرام میبندد و وارد مناسک عمره میشود که در اینصورت حج وی قِران خواهد بود.
کوتاه کردن مو و ناخن در حالت احرام
برای مُحرم جایز نیست که موی سرش و یا مویی از بدنش یا ناخنش را کوتاه کند. باقی ماندن موی سر خود یکی از مناسک است و تراشیدن آن نیز همچنین؛
چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُ﴾ [البقرة: 196]. «و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید] و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به جایگاهش [در قربانگاه] برسد».
اما کوتاه کردن ناخن و تراشیدن موی بدن بخشی از آلودگی است که الله متعال به دفع آنها پس از خارج شدن از احرام دستور داده است و این بر ممنوع بودن آن در حالت احرام دلالت میکند.
چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿ثُمَّ لۡیَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡیُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡیَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ٢٩﴾ [الحج: 29]. «سپس باید آلودگیهایشان را برطرف سازند و به نذرهای خویش وفا کنند و [گرداگردِ] این خانۀ کهن [= کعبه] طواف کنند».
و از رسول الله ج نقل نشده که در طول مدت احرامش ناخن کوتاه کرده باشد یا مویی از بدنش گرفته باشد. بنابراین برای مُحرم جایز نیست چیزی از بدنش را بگیرد؛ مگر به دلیل شرعی.
عَنِ جَابِرٍ س قَالَ: رَأَیْتُ النَّبِیَّ ج یَرْمِی عَلَى رَاحِلَتِهِ یَوْمَ النَّحْرِ، وَیَقُولُ: «لِتَأْخُذُوا مَنَاسِکَکُمْ، فَإِنِّی لَا أَدْرِی لَعَلِّی لَا أَحُجُّ بَعْدَ حَجَّتِی هَذِهِ».[26]
جابر س میگوید: روز عید قربان رسول الله ج را دیدم که سوار بر مرکبش رمی جمرات میکرد و میفرمود: «مناسکتان (احکام حج) را (از من) فرا بگیرید؛ زیرا من نمیدانم (اجلم چه موقع فرا میرسد) شاید پس از این حَج، حج دیگری نداشته باشم».
آنچه انجام آن برای مُحرم جایز است
1- برای مُحرم جایز است چهارپایانی چون گاو و گوسفند و شتر و مرغ و غیره را ذبح کند.
و برای او کشتن حیوانات موذی در محدودهی حرم و خارج از آن جایز است. حیواناتی چون شیر، گرگ، پلنگ، یوزپلنگ، مار، عقرب، موش و هر جانوری موذی همچون مارمولک؛ افضل این است که با یک ضربه کشته شود که در اینصورت صد نیکی برای او خواهد بود. همچنین شکار دریا و غذای آن برای مُحرم جایز است.
الف) الله متعال میفرماید: ﴿أُحِلَّ لَکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَحۡرِ وَطَعَامُهُۥ مَتَٰعٗا لَّکُمۡ وَلِلسَّیَّارَةِۖ وَحُرِّمَ عَلَیۡکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَرِّ مَا دُمۡتُمۡ حُرُمٗاۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِیٓ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ٩٦﴾ [المائدة: 96] «[ای مسلمانان، در حال احرام] صید دریایی و خوراک آن برای شما حلال شده است تا شما [که در مکه مقیم هستید] و کاروانیان [که مسافرند، همگی] از آن برخوردار شوید؛ و[لی] تا زمانی که مُحرِم هستید، صید صحرایی بر شما حرام است؛ و از الله که [روز قیامت] نزد او جمع میشوید، پروا کنید».
ب) عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «خَمْسٌ فَوَاسِقُ، یُقْتَلْنَ فِی الْحَرَمِ: الْعَقْرَبُ، وَالْفَأْرَةُ، وَالْحُدَیَّا، وَالْغُرَابُ، وَالْکَلْبُ الْعَقُورُ». [27]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج فرمود: «پنج نوع از حیوانات را که موذی هستند، میتوان در حرم کشت: عقرب، موش، باز شکاری، کلاغ و سگِ هار».
2- برای مُحرم جایز است که پس از احرام غسل کند و سر و لباسش را بشوید و میتواند لباسش را عوض کند.
و برای او جایز است که انگشتر نقره، عینک، گوشی مخصوص افزایش شنوایی، ساعت مچی و کمربند و کفش بپوشد هرچند دوخته شده باشند. و میتواند زخمش را پانسمان کند، تزریق کند و آزمایش خون بدهد.
3- برای محرم جایز است گیاهان خوشبو را بو کند و از سایهی خیمه و چتر دستی یا سقف ماشین استفاده کند. و نیز میتواند سرش را بخاراند هرچند مقداری از موهایش بریزد.
کسیکه نیت قربانی دارد و در ده روز ذیالحجه حج کند، بر او جایز نیست که در حالت احرام از بدن، مو و ناخش چیزی کوتاه کند. و فقط در صورتی برای او جایز است که موهای سرش را تراشیده یا کوتاه کند که حج وی تمتع باشد؛ زیرا تراشیدن یا کوتاه کردن مو، بخشی از مناسک است.
کسیکه در حین مناسک حج یا عمره بمیرد، آنچه از اعمال و مناسک حج یا عمرهی وی باقی مانده، به نیابت از وی انجام نمیشود. و با همان لباس احرام دفن میشود؛ زیرا روز قیامت در حالی حشر خواهد شد که لبیک میگوید. اما هرکس در حالی بمیرد که هرگز نماز نخوانده است (تارک الصلاة) جایز نیست به نیابت از او حج شود یا صدقه داده شود؛ زیرا با ترک کلی نماز مرتد محسوب میشود.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب أَنَّ رَجُلًا وَقَصَهُ بَعِیرُهُ وَنَحْنُ مَعَ النَّبِیِّ ج، وَهُوَ مُحْرِمٌ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «اغْسِلُوهُ بِمَاءٍ وَسِدْرٍ، وَکَفِّنُوهُ فِی ثَوْبَیْنِ، وَلاَ تُمِسُّوهُ طِیبًا، وَلاَ تُخَمِّرُوا رَأْسَهُ، فَإِنَّ اللَّهَ یَبْعَثُهُ یَوْمَ القِیَامَةِ مُلَبِّیًا».[28]
از ابن عباس ب روایت است که ما همراه رسول الله ج بودیم که مردی مُحرم بود و شترش باعث شد گردنش شکسته و بمیرد. رسول الله فرمود: «او را با آب و سدر غسل دهید و در دو پارچه کفن کنید و به او مواد خوشبو نزنید و سرش را نپوشانید؛ زیرا الله متعال روز قیامت او را لبیکگویان حشر مینماید».
ممنوعات احرام از جهت فدیه به سه بخش تقسیم میشود:
1- آنچه فدیهای ندارد مانند عقد و نکاح.
2- آنچه فدیهاش، جزای مثل است. همچون کشتن شکار خشکی حلال گوشت.
3- آنچه فدیهاش، «فدیة الاذی» میباشد. و این بخش شامل باقی ممنوعات چون تراشیدن موی سر، استفاده از خوشبویی و ... میباشد.
و هرکس بیمار یا معذور باشد و نیازمند انجام یکی از ممنوعات احرام جز جماع با همسرش باشد، مانند تراشیدن سر، پوشیدن لباس دوخته شده و ... چنین کرده و در عوض باید «فدیة الاذی» را پرداخت کند.
فدیهای است که محرم در بین سه امر مختار میباشد:
1- روزه گرفتن.
2- غذا دادن به شش فقیر؛ برای هر فقیر به اندازه نصف صاع برنج یا خرما یا گندم؛ یا یک وعده غذایی برای هر فقیر بر حسب عرف و عادت مرسوم در جامعه.
3- ذبح گوسفند و تقسیم آن میان فقرا؛ و خود نباید از آن چیزی بخورد.
روزه گرفتن در هر مکانی جایز است اما غذا دادن و ذبح کردن، اگر در حرم باشد، باید بین فقرای مکه تقسیم شود.
الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُۥۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡیَةٞ مِّن صِیَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُکٖ﴾ [البقرة: 196]. «و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید] و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به جایگاهش [در قربانگاه] برسد؛ و اگر کسی از شما بیمار بود و یا ناراحتیای در سر داشت [که ناچار بود به سبب آن، در حال احرام سر خود را بتراشد،] فدیه بدهد؛ از [قبیل: سه روز] روزه یا صدقه [= اِطعام شش تهیدستِ حرم] یا قربانی کردن گوسفندی [که میان تهیدستانِ حرم تقسیم شود]».
حکم کسیکه مرتکب یکی از ممنوعات احرام شود
اگر کسی از روی جهل یا فراموشی یا اجبار مرتکب یکی از ممنوعات احرام شود، نه گناهی بر اوست و نه فدیهای؛ بلکه باید هرچه زودتر از آن دست بکشد.
اگر کسی عمدا و به خاطر ضرورت و نیازی مرتکب یکی از آنها شود، فدیهالاذی بر او لازم است و گناهی بر او نیست.
کسیکه عمدا و بدون عذر و ضرورتی مرتکب یکی از ممنوعات احرام جز آمیزش با همسرش شود، گنهکار است و فدیة الاذی بر او واحب میشود و باید توبه و استغفار کند.
کسیکه در حالت احرام مُحتلم شود (ناخواسته و در خواب انزال شود) نه گناهی بر اوست و نه فدیهای، بلکه باید غسل کند و مناسک حج یا عمره را به پایان ببرد.
هرکس شکار خشکی را عمدا و در حالت احرام بکشد، اگر مثل آن شکار وجود داشته باشد، مخیر است مانند آن را ذبح کند و بین فقرای مکه تقسیم کند یا اینکه مبلغ آن را سنجیده و با توجه به مبلغ آن غذایی را تهیه دیده و به هر فقیری نصف صاع بدهد. یا اینکه در برابر غذای هر فقیری روزه بگیرد.
و اگر شکار چنان بود که مانندی نداشت، مبلغ آن را سنجیده و با توجه به آن، بین روزه گرفتن و غذا دادن فقرا مختار خواهد بود.
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡتُلُواْ ٱلصَّیۡدَ وَأَنتُمۡ حُرُمٞۚ وَمَن قَتَلَهُۥ مِنکُم مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآءٞ مِّثۡلُ مَا قَتَلَ مِنَ ٱلنَّعَمِ یَحۡکُمُ بِهِۦ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنکُمۡ هَدۡیَۢا بَٰلِغَ ٱلۡکَعۡبَةِ أَوۡ کَفَّٰرَةٞ طَعَامُ مَسَٰکِینَ أَوۡ عَدۡلُ ذَٰلِکَ صِیَامٗا لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمۡرِهِۦۗ عَفَا ٱللَّهُ عَمَّا سَلَفَۚ وَمَنۡ عَادَ فَیَنتَقِمُ ٱللَّهُ مِنۡهُۚ وَٱللَّهُ عَزِیزٞ ذُو ٱنتِقَامٍ٩٥﴾ [المائدة: 95]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، در حال احرام، شکار را نکشید؛ و هر یک از شما که به عمد آن را بکشد، باید همانند آنچه که کشته است، کفارهای از چارپایان بدهد؛ [به شرطی] که دو نفر عادل از شما [برابریِ ارزشِ] آن را تأیید کنند و [آنگاه آن کفاره را به صورت] قربانی به [مستمندان پیرامون] کعبه برساند؛ یا [معادلِ بهای آن را] به تهیدستان [حرم] غذا دهد یا [اگر توان مالى نداشت] معادل آن را [به ازای هر فقیر، یک روز] روزه بگیرد تا کیفر عمل خود را بچشد. الله آنچه را که [پیش از این تحریم] گذشته است عفو نمود؛ و[لی] هر کس [به این گناه] بازگردد، [بداند که] الله از او انتقام میگیرد؛ و الله شکستناپذیرِ انتقامگیرنده است».
شکاری که مانند دارد و شکاری که بیمانند است
1- شکاری که مانند دارد: فدیه شترمرغ یک شتر چاق و فربه است. فدیه هریک از گورخر، گاومیش، بز کوهی و گوزن یک گاو است. فدیه کفتار یک قوچ است. فدیه آهو یک بز است. فدیه خرگوش رومی و سوسمار، یک بچه بز است. فدیهی موش صحرایی یک بچه بز است. فدیه خرگوش یک بزغاله ماده زیر یک سال است.
فدیهی شکار کبوتر و مانند آن یک گوسفند است. و فدیهی شکار حیوانات دیگر بر مبنای رای و نظر دو مرد عادل و ماهر در این زمینه، تعیین میگردد.
2- شکاری که بیمانند است: در اینصورت قیمت شکار سنجیده شده و با مبلغ آن غذایی خریداری شده و به هر فقیری یک مد از آن داده میشود. یا اینکه در برابر هر مد یک روز روزه گرفته میشود.
1- بر مُحرم و غیر مُحرم، قطع کردن درخت و گیاهی که در حرم مکه وجود دارد، حرام است مگر گیاه اِذخِر و آنچه انسانها میکارند که فدیهای ندارد. و کشتن شکار حرم حرام است و چون آنرا شکار کند، باید فدیه بپردازد.
2- کشتن شکار حرم مدینه حرام است و نیز قطع درخت آن؛ اما در آنها فدیه نیست. اما کسیکه شکار مدینه را بکشد، تعزیر میشود و گنهکار است. از گیاه و علف آن به اندازه نیاز استفاده میشود. و در دنیا هیچ حرمی جز این دو حرم نیست.
هرکس به کرات یکی از ممنوعات احرام را مرتکب شود، تنها یک فدیه میپردازد؛ بر خلاف شکار حرم که در برابر هر شکار، یک فدیه میپردازد.
و هرکس در احرام چندین امر ممنوع را مرتکب شود، مثلا سرش را بتراشد و خوشبویی استفاده کند، در برابر هریک از این ممنوعات باید فدیه بپردازد.
عقد و نکاح به هنگام احرام حرام است و صحیح نیست؛ اما فدیه ندارد و رجوع از آن صحیح است.
اقسام خونهایی که در حج و عمره ریخته میشود
خونهای واجب در حج و عمره به چهار بخش تقسیم میشوند:
1- خون (دَم) تمتع و قِران؛ حجاج از گوشت آن میخورند، قربانی میکند و به فقرا میبخشد.
الله متعال میفرماید: ﴿فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِ﴾ [البقرة: 196]. «هرکس از عمره بهرهمند گردید و سپس [اعمال] حج را آغاز کرد، آنچه از قربانی [برایش] میسر شد [ذبح کند]».
2- خون فدیه برای کسیکه یکی از ممنوعات احرام را به دلیل عذری مرتکب شده است مانند تراشیدن سر یا پوشیدن لباس دوخته شده و ... و در فدیه دادن بین یکی از این سه امر مختار است؛ روزه، غذا دادن به فقرا و ذبح.
3- خون احصار برای کسیکه از انجام کامل مناسک باز ماند و در نیت، این مساله را شرط نکرده باشد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُۥۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡیَةٞ مِّن صِیَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُکٖۚ﴾ [البقرة: 196]. «و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید] و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به جایگاهش [در قربانگاه] برسد؛ و اگر کسی از شما بیمار بود و یا ناراحتیای در سر داشت [که ناچار بود به سبب آن، در حال احرام سر خود را بتراشد،] فدیه بدهد؛ از [قبیل: سه روز] روزه یا صدقه [= اِطعام شش تهیدستِ حرم] یا قربانی کردن گوسفندی [که میان تهیدستانِ حرم تقسیم شود]».
4- خون جزا برای کسیکه شکار خشکی حلال گوشت را میکشد.
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡتُلُواْ ٱلصَّیۡدَ وَأَنتُمۡ حُرُمٞۚ وَمَن قَتَلَهُۥ مِنکُم مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآءٞ مِّثۡلُ مَا قَتَلَ مِنَ ٱلنَّعَمِ یَحۡکُمُ بِهِۦ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنکُمۡ هَدۡیَۢا بَٰلِغَ ٱلۡکَعۡبَةِ أَوۡ کَفَّٰرَةٞ طَعَامُ مَسَٰکِینَ أَوۡ عَدۡلُ ذَٰلِکَ صِیَامٗا لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمۡرِهِۦۗ عَفَا ٱللَّهُ عَمَّا سَلَفَۚ وَمَنۡ عَادَ فَیَنتَقِمُ ٱللَّهُ مِنۡهُۚ وَٱللَّهُ عَزِیزٞ ذُو ٱنتِقَامٍ٩٥﴾ [المائدة: 95]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، در حال احرام، شکار را نکشید؛ و هر یک از شما که به عمد آن را بکشد، باید همانند آنچه که کشته است، کفارهای از چارپایان بدهد؛ [به شرط این]که دو نفر عادل از شما [برابریِ ارزشِ] آن را تأیید کنند و [آنگاه آن کفاره را به صورت] قربانی به [مستمندان پیرامون] کعبه برساند؛ یا [معادلِ بهای آن را] به تهیدستان [حرم] غذا دهد یا [اگر توان مالى نداشت] معادل آن را [به ازای هر فقیر، یک روز] روزه بگیرد تا کیفر عمل خود را بچشد. الله آنچه را که [پیش از این تحریم] گذشته است عفو نمود؛ و[لی] هر کس [به این گناه] بازگردد، [بداند که] الله از او انتقام میگیرد؛ و الله شکستناپذیرِ انتقامگیرنده است».
خونهای سهگانهی اخیر، خونهایی در جهت جبران نقص در مناسک یا فوت شدن یکی از اعمال آن میباشد. از گوشت این موارد خورده نمیشود، بلکه به فقرای مکه داده میشود، در صورتی که در مکه رخ دهد؛ و اگر خارج از مکه باشد، به فقرای همانجا داده میشود.
برای ثروتمندان سنت است که در مناسک حج و عمره برای فقرای حرم قربانی نافله انجام دهند.
الله متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا یُتۡبِعُونَ مَآ أَنفَقُواْ مَنّٗا وَلَآ أَذٗى لَّهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٦٢﴾ [البقرة: 262]. «کسانی که اموالشان را در راه الله میبخشند و در پیِ بخشش خود، منّت و آزار روا نمیدارند، پاداش آنان نزد پروردگارشان [محفوظ] است؛ نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند».
اهل مسجدالحرام تمام کسانی که در محدوده حرم ساکن هستند و کسانیکه در مسجدالحرام هستند و خانههایشان به حرم نزدیکتر است را شامل میشود.
و همچون کسانی نیستند که در روستاهای اطراف مکه سکونت دارند و بر آنها قربانی واجب نیست. و همچون اهل حرم، طواف وداع بر آنها واجب نیست.
و بر کسیکه حجش تمتع یا قران است، اگر اهل حرم نباشد، یا از حاضران در مسجدالحرام باشد، قربانی واجب است. و قربانی وی گوسفند یا یک هفتم شتر یا یک هفتم گاو است.
و هرکس قربانی نیافت یا ناتوان از قربانی دادن بود، در ایام حج و قبل از عرفه یا بعد از آن سه روز روزه میگیرد و افضل این است که آخرین روز روزهاش 13 ذیالحجه باشد. اما اگر روزه را تا بازگشت از سفر حج به تاخیر اندازد، هفت روز روزه میگیرد. اما کسیکه حجش افراد باشد، قربانی ندارد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُۥۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡیَةٞ مِّن صِیَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُکٖۚ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۚ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖ فِی ٱلۡحَجِّ وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡۗ تِلۡکَ عَشَرَةٞ کَامِلَةٞۗ ذَٰلِکَ لِمَن لَّمۡ یَکُنۡ أَهۡلُهُۥ حَاضِرِی ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ١٩٦﴾ [البقرة: 196]. «و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید] و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به جایگاهش [در قربانگاه] برسد؛ و اگر کسی از شما بیمار بود و یا ناراحتیای در سر داشت [که ناچار بود به سبب آن، در حال احرام سر خود را بتراشد،] فدیه بدهد؛ از [قبیل: سه روز] روزه یا صدقه [= اِطعام شش تهیدستِ حرم] یا قربانی کردن گوسفندی [که میان تهیدستانِ حرم تقسیم شود]. پس هنگامی که در امان بودید، هر کس از عمره بهرهمند گردید و سپس [اعمال] حج را آغاز کرد، آنچه از قربانی [برایش] میسر شد [ذبح کند]؛ و هر کس [قربانی] نیافت، سه روز در [ایام] حج و هفت روز هنگامی که [به خانه] بازگشتید روزه بگیرد. این، ده [روزِ] کامل است. این [حکمِ حج تمتع،] برای کسی است که خانوادهاش ساکن مسجدالحرام [= مکه و اطراف آن] نباشد؛ و از الله پروا کنید و بدانید که الله سختکیفر است».
هر قربانی یا غذا دادنی باید برای فقرای حرم باشد.
فدیه الاذی و فدیه پوشیدن لباس و از این قبیل و خون احصار در مکانی خواهد بود که سبب آن ایجاد میشود.
و جزای شکار در حرم برای فقرای حرم میباشد و روزه گرفتن در هر مکان جایز است.
قربانی تمتع و قِران و نافله، در حرم ذبح میشود. و سنت است که از آن بخورد و به فقرای حرم نیز بدهد. و کسیکه از ادامهی مناسک حج باز ماند، در صورت امکان بر او واجب است قربانی کرده و سپس سرش را بتراشد. اما اگر قربانی نیافت، از احرام خارج شده و چیزی بر او واجب نیست؛ زیرا امر واجب به دلیل ناتوانی از وی ساقط شده است.
آنچه حجاج ذبح میکنند از سه حالت خارج نیست:
1- قربانی تمتع یا قِران که در حرم ذبح میشود و خود از آن میخورد و به فقرا میدهد. در این مورد جایز است آن را به خارج از حرم انتقال دهد.
2- آنچه داخل حرم ذبح میشود و جزای شکار یا فدیة الاذی بوده و یا به دلیل انجام یکی از ممنوعات احرام است. این قربانی تماما برای فقرای حرم میباشد و خود از آن نمیخورد.
3- آنچه خارج از حرم ذبح میشود مانند قربانی احصار یا فدیه جزا و... این نوع در همان مکانی که ذبح میشود، تقسیم میشود و نیز میتواند آن را به مکانی دیگر منتقل کند و خود از آن نمیخورد.
مناسک حج سه گونهاند: تمتع، قِران، اِفراد.
1- حج تمتع: در ماههای حج احرام عمره بسته میشود و مناسک عمره را به پایان میبرد. سپس از مکه یا نزدیک آن برای حج احرام میبندد و تا رمی جمره عقبه در روز عید و تراشیدن سر، در احرام خواهد بود. و بر او قربانی تمتع واجب بوده و کیفیت نیت آن چنین است: «لَبَّیْکَ عُمْرَةً».
2- حج قِران: برای عمره و حج هردو را باهم احرام میبندد، یا اینکه ابتدا برای حج احرام میبندد سپس وارد مناسک عمره میشود و بر او قربانی قِران واجب است؛ کیفیت نیت آن چنین است؛ «لَبَّیْکَ عُمْرَةً وَحَجًّا».
و برای کسیکه معذور باشد جایز است از مناسک عمره وارد مناسک حج شود و این قبل از شروع طواف عمره میباشد. مانند زنی که حیض یا نفاس شود و وقت بر او تنگ باشد و ... .
3- حج اِفراد: فقط برای حج احرام میبندد و چنین نیت میکند: «لَبَّیْکَ حَجًّا».
عمل قارِن همچون مفرِد است جز اینکه بر قارِن قربانی واجب است اما بر مفرِد قربانی واجب نیست.
فضیلت حج قِران از اِفراد بیشتر است و حج تمتع از هر دوی آنها فضیلت بیشتری دارد.
سنت است هر مسلمانی یک بار برای تمتع، یک بار برای قِران و یک بار برای اِفراد، احرام ببندد؛ تا سنت را احیا کند و به هریک از آنها چنانکه مشروع شده عمل کند و بر انجام حج تمتع تداوم داشته باشد؛ زیرا فضیلت تمتع بیشتر است.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ ج فَقَالَ: «مَنْ أَرَادَ مِنْکُمْ أَنْ یُهِلَّ بِحَجٍّ وَعُمْرَةٍ، فَلْیَفْعَلْ، وَمَنْ أَرَادَ أَنْ یُهِلَّ بِحَجٍّ فَلْیُهِلَّ، وَمَنْ أَرَادَ أَنْ یُهِلَّ بِعُمْرَةٍ، فَلْیُهِلَّ» قَالَتْ عَائِشَةُ ل: فَأَهَلَّ رَسُولُ اللهِ ج بِحَجٍّ، وَأَهَلَّ بِهِ نَاسٌ مَعَهُ، وَأَهَلَّ نَاسٌ بِالْعُمْرَةِ وَالْحَجِّ، وَأَهَلَّ نَاسٌ بِعُمْرَةٍ، وَکُنْتُ فِیمَنْ أَهَلَّ بِالْعُمْرَةِ.[29]
عایشه ل میگوید: همراه رسول الله ج بودیم که فرمود: «هریک از شما نیت احرام حج و عمره داشت، چنین کند و اگر خواست تنها برای حج یا عمره احرام ببندد، باز چنین کند. و هرکس خواست برای عمره احرام ببندد». عایشه ل میگوید: رسول الله ج احرام حج بست و عدهای از مردم همراه او احرام بستند. عدهای از مردم هم برای عمره و حج احرام بستند و برخی هم برای عمره احرام بستند. و من در میان کسانی بودم که برای عمره احرام بستند.
برترین مناسک برای کسیکه نیت حج دارد:
بهتر آن است که نیت حج تمتع داشته باشد؛ زیرا برترین حجها میباشد و رسول الله ج اصحابش را به ادای آن امر نمود و در حجةالوداع به آنان دستور داد هرکس با خود قربانی (هدی) نیاورده است، از احرام خارج شود. تمتع آسانترین مناسک است و بیشترین اجر و پاداش و اعمال را به همراه دارد.
اگر کسی احرام حج قِران یا اِفراد ببندد، بهتر این است که مناسکش را به عمره تغییر دهد تا متمتع شود هرچند بعد از طواف و سعی باشد. و این زمانی است که قربانی با خود نیاورده باشد. پس موهایش را کوتاه نموده و از احرام خارج میشود و به پیروی از رسول الله ج چنین میکند.
اما کسیکه قربانی به همراه دارد، در احرامش باقی میماند و جز بعد از رمی جمرات و تراشیدن موی سر در روز عید، از احرام خارج نمیشود.
عَنْ عَائِشَةَ ل خَرَجْنَا مَعَ النَّبِیِّ ج وَلاَ نُرَى إِلَّا أَنَّهُ الحَجُّ، فَلَمَّا قَدِمْنَا تَطَوَّفْنَا بِالْبَیْتِ، فَأَمَرَ النَّبِیُّ ج مَنْ لَمْ یَکُنْ سَاقَ الهَدْیَ أَنْ یَحِلَّ، فَحَلَّ مَنْ لَمْ یَکُنْ سَاقَ الهَدْیَ، وَنِسَاؤُهُ لَمْ یَسُقْنَ فَأَحْلَلْنَ. [30]
از عایشه ل روایت است که: با پیامبر ج از مدینه خارج شدیم و نیتی جز ادای حج نداشتیم. هنگامیکه به مکه رسیدیم، بیتالله را طواف کردیم. سپس پیامبر ج دستور داد تا هرکس با خود قربانی نیاورده است، از احرام خارج شود. آنگاه کسانیکه با خود قربانی نیاورده بودند، از احرام بیرون آمدند. و زنان رسول الله ج قربانی به همراه نداشتند و از احرام خارج شدند.
اگر مسلمانی برای حج یا عمره احرام بست، به قصد مکه لبیکگویان عازم سفر میشود. سنت است در صورت امکان از بالای مکه وارد شود و غسل کند. سپس از هر جهتی که خواست وارد مسجدالحرام شود؛ به هنگام ورود به مسجدالحرام با پای راست وارد شده و دعای ورود به مسجد را بخواند: «اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی أَبْوَابَ رَحْمَتِکَ»[31]: «یا الله! درهای رحمتت را به روی من باز کن». و بگوید: «أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ، وَبِوَجْهِهِ الْکَرِیمِ، وَسُلْطَانِهِ الْقَدِیمِ، مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»[32]: «به الله بزرگ و به وجه کریمش و پادشاهى ازلیاش از شیطان رانده شده پناه مى برم».
1- چون مُحرمی که برای حج یا عمره احرام بسته وارد مسجدالحرام شد، بلافاصله به طواف مشغول شود مگر اینکه وقت نماز فرض یا جنازه باشد که در این صورت ابتدا نماز خوانده و پس از آن طواف میکند.
2- کسیکه احرام عمره یا تمتع دارد، با طواف عمره آغاز میکند و کسیکه احرام حج قِران یا اِفراد بسته است، با طواف قدوم آغاز میکند. و این سنت است و واجب نیست.
خارج شدن از مناسک، به یکی از روشهای زیر میباشد:
پایان دادن به مناسک؛
خارج شدن از مناسک به دلیل عذری اگر به هنگام نیت شرط کرده باشد؛
خارج شدن از مناسک به دلیل مانعی بعد از ذبح قربانی و تراشیدن سر.
مساجد خانههای الله متعال هستند. هر مسلمانی به حضور در مسجد و انواع عبادت در آن دعوت شده است. واجب است که بنده قدر و منزلت پروردگارش را بداند که به او اجازه ورود به خانهاش را داده است. و خانهاش را برای مناجات با او آماده کرده است. و باید در خانهاش ادبی را رعایت کند که شایسته عظمت و جلال و بزرگی صاحبخانه است؛ و نیز مساجد الهی را دوست داشته و بزرگ بدارد و احترام آنها را رعایت کند. به ویژه در مورد مسجدالحرام؛ زیرا مساجد خانههای الله هستند؛ برای عبادت و ذکر و تعظیم او تعالی و تلاوت کتابش و تعلیم شریعتش ساخته شدهاند.
1- با وضو به سوی مسجد حرکت کند.
2- از انواع خوشبویی استفاده کرده و لباس پاک و زیبا بپوشد.
3- با آرامش و وقار به سوی مسجد برود.
4- وقتی وارد مسجد شد، نماز تحیة المسجد بخواند.
5- در مسجد از مزاحمت برای برادرانش و گذاشتن پا بر گردن آنها -در هنگام عبور از صفوف- خودداری کند.
6- به نرمی با برادران مسلمانش برخورد کند و برای آنها جا باز کند.
7- از خوردن سیر و پیاز و پیازچه و خوراکیهای بدبو که باعث اذیت شدن نمازگزاران و فرشتگان میشود، خودداری کند.
8- موبایل خود را خاموش کند؛ زیرا صدای آن باعث اذیت و آزار اهل مسجد میشود.
9- با پلیدیهایی چون آب دهان و بینی و دستمالهای استفاده شده و ... باعث آلوده شدن مسجد نشود.
10- پرهیز از هرگونه کار بیهوده، لغو، همهمه، کشمکش، خرید و فروش، اعلان چیزهای گم شده، گدایی؛
11- رعایت نظافت.
12- مراقبت از وسایل و مصحفهای مسجد.
13- پرهیز از آرایش و استفاده از خوشبویی برای زنانی که در مسجد حاضر میشوند.
14- پرهیز از نماز خواندن در مکان مخصوص زنان.
15- پرهیز از اسباب فتنه، چه از جهت گفتار و کردار.
1- الله متعال میفرماید: ﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِینَ٣١﴾ [الأعراف: 31]. «ای فرزندان آدم، هنگام رفتن به مسجد [و در هر نمازی] زینت خود را برگیرید [و لباس شایسته بپوشید] و [در زندگی، از خوراکیهای پاکیزه] بخورید و بیاشامید؛ ولی اسراف نکنید [که] بیتردید، الله اسرافکاران را دوست ندارد».
2- الله متعال میفرماید:
﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَیُذۡکَرَ فِیهَا ٱسۡمُهُۥ
یُسَبِّحُ لَهُۥ فِیهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ٣٦ رِجَالٞ لَّا تُلۡهِیهِمۡ
تِجَٰرَةٞ وَلَا بَیۡعٌ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءِ
ٱلزَّکَوٰةِ یَخَافُونَ یَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِیهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ٣٧
لِیَجۡزِیَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ وَیَزِیدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦۗ
وَٱللَّهُ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ٣٨﴾ [النور: 36-38]. «[این چراغ هدایت،] در مساجدی
است که الله امر کرده است تا [قدر و منزلتشان] گرامی داشته شود و نامش در آنها برده
شود [و] در آنجا بامدادان و شامگاهان او را به پاکی بستایند. مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروشی آنان را از
یاد الله و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات غافل نمیکند [و] از روزی که دلها و
چشمها دگرگون میشود بیم دارند. تا الله بر اساس نیکوترین کردارشان به آنان پاداش
دهد و از فضل خود نیز بر پاداششان بیفزاید و الله به هر کس که بخواهد، بیحساب
روزی میدهد».
3- الله متعال میفرماید: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِیعٗا قَبۡضَتُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِیَّٰتُۢ بِیَمِینِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٦٧﴾ [الزمر: 67]. «مشرکان، الله را چنان که سزاوار اوست، ارج ننهادند؛ حال آنکه در روز قیامت، زمین یکسره در قبضۀ اوست؛ و آسمانها به دست وی درهمپیچیده خواهد شد. پاک و منزه است الله؛ و از کسانی [یا چیزهایی] که با وی شریک میسازند، برتر است».
4- الله متعال میفرماید: ﴿وَإِذۡ بَوَّأۡنَا لِإِبۡرَٰهِیمَ مَکَانَ ٱلۡبَیۡتِ أَن لَّا تُشۡرِکۡ بِی شَیۡٔٗا وَطَهِّرۡ بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡقَآئِمِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ٢٦﴾ [الحج: 26]. «و [یاد کن از] آنگاه که محلِ خانه [کعبه] را برای ابراهیم تعیین کردیم [و گفتیم] که: چیزی را شریک من قرار نده و خانهام را برای طوافکنندگان و قیامکنندگان و رکوعکنندگان [و] سجدهکنندگان پاک گردان».
عمره عبادتی است برای الله متعال که شامل طواف خانه، سعی بین صفا و مروه، تراشیدن موی سر یا کوتاه کردن آن میباشد.
عمره سنت موکده میباشد. و در هر وقتِ سال، سنت است اما در ماههای حج، فضیلت بیشتری دارد. عمره در ماه رمضان پاداشی معادل حج دارد. تکرار عمره و زیاد انجام دادن آن سنت است و به پایان بردن مناسک آن واجب است.
الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِ﴾ [البقرة: 196] « و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید]».
رسول الله ج در ماههای حج، چهار عمره انجام دادند که عبارتند از: عمره حدیبیه، عمرة القضاء، عمرهی جعرانه و عمرهای که همراه حج انجام دادند. عمرههای رسول الله ج در ماههای ذیالقعده بود.
عمره سه رکن دارد: اِحرام، طواف و سعی بین صفا و مروه.
احرام از میقات، تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر.
نیت؛ طهارت از حدث اصغر و اکبر؛ پوشاندن عورت؛ هفت بار طواف کردن؛ اینکه هر دور از حجرالاسود شروع و به آن ختم شود؛ طواف تمام خانه؛ طواف در جهت خلاف عقربههای ساعت چنانکه خانه سمت چپ قرار گیرد؛ هفت دور پشت سر هم انجام دادن طواف مگر به دلیل عذری.
برای صحت طواف، طهارت از حدث اصغر و اکبر شرط است. و عمل رسول الله ج چنین بوده است. رسول الله ج قبل از طواف وضو میگرفت و دستور میداد تمام مناسک را از او دریافت کنند و زنی را که حیض شده بود از طواف خانه نهی کرد تا اینکه از عادت ماهیانه پاک شود.
1- عَنْ عَائِشَةُ ل أَنَّ أَوَّلَ شَیْءٍ بَدَأَ بِهِ - حِینَ قَدِمَ النَّبِیُّ ج - أَنَّهُ تَوَضَّأَ، ثُمَّ طَافَ، ثُمَّ لَمْ تَکُنْ عُمْرَةً. ثُمَّ حَجَّ أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ ب مِثْلَهُ.[33]
از عایشه ل روایت است: اولین کاری که پیامبر ج به هنگام ورود به مکه انجام داد، این بود که وضو گرفت و طواف کرد، ولی عمره به جای نیاورد. و ابوبکر و عمر با اقتدا به او چنین عمل کردند.
2- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: خَرَجْنَا مَعَ النَّبِیِّ ج وَلَا نَرَى إِلَّا الْحَجَّ، حَتَّى إِذَا کُنَّا بِسَرِفَ، أَوْ قَرِیبًا مِنْهَا، حِضْتُ فَدَخَلَ عَلَیَّ النَّبِیُّ ج وَأَنَا أَبْکِی، فَقَالَ: «أَنَفِسْتِ؟» - یَعْنِی الْحَیْضَةَ قَالَتْ - قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: «إِنَّ هَذَا شَیْءٌ کَتَبَهُ اللهُ عَلَى بَنَاتِ آدَمَ، فَاقْضِی مَا یَقْضِی الْحَاجُّ، غَیْرَ أَنْ لَا تَطُوفِی بِالْبَیْتِ حَتَّى تَغْتَسِلِی».[34]
از عایشه ل روایت است که میگوید: «همراه پیامبر ج (از مدینه) خارج شدیم و قصدی جز حج نداشتیم. تا اینکه به منطقه "سِرف" (نزدیک مکه) رسیدیم، من دچار عادت ماهیانه شدم. پیامبر ج نزد من آمد درحالیکه گریه میکردم. فرمود: «دچار عادت ماهیانه شدی؟» گفتم: بله؛ فرمود: «این چیزی است که الله متعال آنرا برای همهی دختران آدم مقرر کرده است. جز طواف، تمام احکام و مناسک حج را انجام بده، تا اینکه (پاک شده و) غسل کنی».
3- عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ صَفِیَّةَ بِنْتَ حُیَیٍّ زَوْجَ النَّبِیِّ ج، حَاضَتْ فِی حَجَّةِ الوَدَاعِ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «أَحَابِسَتُنَا هِیَ» فَقُلْتُ: إِنَّهَا قَدْ أَفَاضَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَطَافَتْ بِالْبَیْتِ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «فَلْتَنْفِرْ».[35]
از عایشه ل روایت است که صفیه دختر حُیَی همسر پیامبر ج، در حجة الوداع دچار عادت ماهیانه شد. پیامبر ج فرمود: «آیا او مانع از رفتن ما میشود؟» (چون پیامبر ج فکر میکرد صفیه طواف افاضه را انجام نداده است) گفتم: او طواف افاضه را انجام داده است و خانه را طواف کرده است (و بعد از آن، دچار عادت ماهانه شده است). پیامبر ج فرمود: « پس حرکت کنید».
روش عمرهای که رسول الله ج انجام داده و آن را بیان کرده است
کسیکه نیت عمره دارد و از میقات میگذرد، از آن احرام میبندد و کسیکه در فاصلهی مواقیت و مکه است، از هر جایی که نیت عمره کرده، احرام میبندد.
مستحب است که در شب یا روز از قسمت بالای مکه از ناحیه کَداء وارد مکه شود. - اگر در مسیر وی باشد- که امروز به بریعالحجون مشهور است. و نیز مستحب است از پایین مکه از ناحیه کُدی از مکه خارج شود - اگر در مسیر وی باشد- و چون وارد حدود حرم شد، تلبیه را قطع میکند. وقتی به مسجدالحرام رسید از هر دری که خواست با وضو وارد میشود؛ و در طواف کعبه از حجرالاسود شروع کرده و در حالی طواف میکند که خانه در سمت چپ او قرار دارد.
برای مرد سنت است که قبل از طواف یکی از بازوهایش را نمایان کند چنانچه وسط ردایش را زیر بخش راست گردنش قرار دهد و دو طرف آن را سمت چپ گردنش و روی شانهی چپ قرار دهد. (=اِضطِباع) و در تمام دورهای طواف چنین عمل کند.
سنت است که در سه دور اول با قوت و نشاط طواف کند (=رَمل) و در چهار دور دیگر آهستهتر به طواف ادامه دهد.
در طواف قدوم در حج و طواف عمره، اِضطِباع و رَمل فقط برای مردان سنت است.
- در هر دور چون در برابر حجرالاسود قرار گرفت، رو به آن کرده و آن را لمس نموده و میبوسد. اما اگر بوسیدن حجرالاسود میسر نبود، با دست راستش آن را لمس نموده و دستش را ببوسد. و اگر این مقدار هم میسر نبود آن را با عصا یا چیزی مانند آن لمس کند و آن را نبوسد. اگر این مقدار هم میسر نبود، با دست راستش به سوی آن اشاره کند و این بار دستش را ببوسد. و پس از این نایستد و به طواف ادامه دهد. و چون در راستای حجرالاسود قرار گرفت، یکبار الله اکبر بگوید و این کار را در هر دور انجام دهد. و پس از این در اثنای طوافش هر دعای شرعی که میخواهد، بخواند و به راز و نیاز با الله مشغول باشد و ذکر الله گفته و او را به یگانگی یاد کند و جز سخن نیک نگوید. و برای او جایز است که در اثنای طواف و سعی بین صفا و مروه، بخورد و بنوشد.
- چون از رکن یَمانی گذشت، در هر دور با دست راست آن را لمس کند -درصورتی که میسر بود- اما نه آنرا ببوسد و نه تکبیر بگوید. و اگر لمس آن میسر نبود، طوافش را ادامه دهد و نه تکبیر بگوید و نه به سمت آن اشاره کند. و بر زنان حرام است که در طواف به صورت فشرده در کنار مردان باشند.
بین رکن یمانی و حجرالاسود میگوید: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ﴾ [البقرة: 201]. «پروردگارا، به ما در دنیا نیکی [= روزی، سلامتی، دانش و ایمان] عطا کن و در آخرت [نیز] نیکی [عطا فرما] و ما را از عذاب آتش نگه دار».
سپس هفت دور کامل اطراف کعبه میچرخد. و هر بار که در برابر حجرالاسود قرار گرفت، تکبیر گفته و اگر میسر بود آن را لمس میکند و میبوسد. و دو رکن دیگر را لمس نمیکند.
اگر امکان داشت بعد از طواف قدوم یا وداع یا هر طواف دیگری، بین حجرالاسود و دربِ خانه قرار میگیرد و سینه و صورت و دو ساعدش را بر خانه قرار داده و به دعا مشغول شده و خواستههایش را از الله بخواهد.
- چون از طواف فارغ شد، شانه راستش را بپوشاند و به سوی مقام ابراهیم برود درحالیکه این آیه را میخواند؛ ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗى﴾ [البقرة: 125]. «و [مقرر کردیم که] مقام ابراهیم را نمازگاهی برای خویش انتخاب کنید».
- پس از این سنت است که دو رکعت کوتاه پشت مقام ابراهیم بخواند، البته اگر میسر بود. و اگر امکان آن نبود در هر قسمتی از مسجدالحرام که میسر بود، بخواند. و سنت است که در رکعت اول و دوم بعد از فاتحه، آنچه از قرآن میسر است، بخواند.
دعا کردن پس از این دو رکعت، جایگاه شرعی ندارد. و همچنین دعا کردن نزد مقام ابراهیم هیچ اصل و اساسی در شریعت ندارد. و هرکس با سنت مخالفت کند، در بدعت میافتد.
- چون از نماز فارغ شد، سنت است به سوی حجرالاسود رفته و در صورت امکان، آن را لمس کند.
- در مرحلهی بعد متوجه صفا شود و سنت است که چون به آن نزدیک شد، فقط یکبار این آیه را بخواند: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَیۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَاۚ وَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ١٥٨﴾ [البقرة: 158]. «صفا و مروه از نشانههای [ظاهریِ شریعتِ] الله است؛ پس هر کس که حج خانه [کعبه] یا عمره به جای میآورد بر او گناهی نیست که طواف [= سعی] بین آن دو را [نیز] انجام دهد [و این کار، از رفتارهای جاهلیت تلقی نمیگردد]؛ و کسی که به میلِ خود کارِ نیکی انجام دهد، [بداند که] بیتردید، الله سپاسگزار [= بیش از عمل فرد به او پاداش میدهد] و داناست. [= میداند چه کسانی کار خیر انجام میدهند و سزاوار دریافت پاداش هستند]».
و میگوید: از قسمتی آغاز میکنم که الله آغاز کرده است. چون بالای صفا رفت و خانه را دید، رو به قبله ایستاده و سه بار تکبیر بگوید درحالیکه دستانش را برای ذکر و دعا بالا میبرد. چنانکه کف دستش رو به آسمان باشد. سپس از الله به یگانگی یاد کرده و تکبیر و حمد او تعالی میگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ».[36]
«هیچ معبود راستینی جز الله یگانهی بیهمتا وجود ندارد. پادشاهی و ستایش تنها از آن اوست و او بر هرچیز تواناست. هیچ معبود راستینی جز الله یگانه نیست؛ کسیکه وعدهاش را راست گردانید و بندهاش را یاری داد و احزاب را به تنهایی شکست داد».
بعد از این به هر دعایی خواست، بپردازد. سپس این ذکر را برای بار دوم خوانده و با آن هر دعایی خواست، میخواند. و این ذکر را برای بار سوم میخواند. در هر بار این ذکر را با صدای بلند گفته و دعا را آرام میخواند.
- چون این اعمال را انجام داد، از صفا به سوی مروه حرکت میکند و در این میان به ذکر الله و دعا به درگاه او با رعایت خشوع و فروتنی بپردازد. و به حالت عادی راه میرود تا اینکه در برابر عَلَم سبز قرار میگیرد. چون به علم سبز رنگ رسید، تا علم سبز دیگر با سرعت بیشتر حرکت میکند. و با رسیدن به علم سبز دوم، تا مروه به صورت عادی حرکت میکند. در طول انجام این اعمال، مشغول تهلیل و تکبیر و دعا میباشد. اما زنان در تمام رفت و برگشتهای بین صفا و مروه به صورت عادی حرکت میکنند.
- چون به مروه رسید، از آن بالا رفته و رو به خانه کرده و سه بار تکبیر میگوید درحالیکه دستانش را بالا میبرد. و توقف کرده و به ذکر و دعا میپردازد. و به همان ترتیب کوه صفا عمل میکند.
سپس از مروه به سوی صفا پایین میآید؛ در بین دو علم سبز با سرعت بیشتر و در باقی مسیر به صورت عادی حرکت میکند. و این کار را هفت بار تکرار میکند. عمل سعی را از کوه صفا آغاز کرده و در مروه به پایان میرساند.
سنت است که برای سعی بین صفا و مروه طهارت داشته و این عمل را پشت سر هم انجام دهد. زنی که طواف خانه کرده و پس از آن دچار عادت ماهیانه شد، سعی و اعمال پس از آن را کامل میکند.
سعی بین صفا و مروه، پس از طواف میباشد و برای کسیکه دچار عادت ماهیانه یا عذر دیگری شده، جایز نیست که ابتدا سعی صفا و مروه را انجام دهد و بعد از پاک شدن، طواف را انجام دهد.
سنت این است که طواف و سعی را در طبقه همکف انجام دهد. و نیز جایز است طواف و سعی را در طبقات بالاتر انجام دهد.
اگر میسر باشد، سنت است که طواف و سعی پشت سر هم انجام شود هرچند جایز است به دلیل عذری چون خستگی و... در اثنای انجام این دو عمل استراحت کند. اما در اثنای انجام این اعمال، آنها را ترک نکند مگر به دلیل ضرورت یا عذری مباح چون وضو و امثال آن؛ و پس از برطرف شدن عذر بلافاصله برگردد و این اعمال را کامل کند.
زنان در طواف و سعی همچون مردان هستند جز اینکه در طواف عمل رمل را انجام نمیدهد و در سعی صفا و مروه به سرعت خود در میان دو علم سبز نمیافزاید. و از اظهار زینت و زیورآلات و اینکه چهرهاش در برابر مردان بیگانه آشکار باشد و بلند کردن صدا و اختلاط با مردان خودداری میکند.
- چون عمل سعی به پایان رسید، افضل این است که سرش را بتراشد یا اینکه مقداری از موهای سرش را به طور یکسان از تمام سر کوتاه کند. و افضل این است که تمام سرش را با تیغ بتراشد.
در تراشیدن مو با ماشین، اگر تمام موهای سر را بتراشد، در حکم تراشیدن است و اگر چیزی از موها باقی بماند، در حکم کوتاه کردن خواهد بود. و تراشیدن و کوتاه کردن مو در انجام مناسک، از تمام بخشهای سر به طور یکسان میباشد. و هرکس تنها بخشی از موهایش را بتراشد یا کوتاه کند بخشی از عمل واجب را انجام داده است و تراشیدن یا کوتاه کردن وی ناقص است. بنابراین بر وی واجب است بخشی را که نتراشیده یا کوتاه نکرده، تراشیده یا کوتاه کند، تا اینکه پاداش کامل این عمل را از الله متعال دریافت کند. کسیکه موهایش ریخته باشد و در اصطلاح تاس باشد، نه مکلف به تراشیدن است و نه کوتاه کردن؛ و بر او واجب نیست که سرش را تیغ یا ژیلت بزند. چون با نداشتن مو، این امر واجب از وی ساقط میشود. زنان در ادای این بخش از مناسک، به طور یکسان از تمام موهای خود به اندازه سر انگشت کوتاه میکنند. و با این عمل مناسک عمره به پایان میرسد و برای عمرهگزار تمام اعمالی که با احرام بستن حرام شده بود، حلال میشود. مانند لباس پوشیدن، عطر زدن، ازدواج و ...
اقامه نماز به هنگام طواف یا سعی
اگر نماز اقامه شد و وی مشغول طواف یا سعی بود، همراه جماعت نماز میخواند؛ مردان در صفوف مردان و زنان در صفوف زنان؛ وقتی نماز به پایان رسید، از همان قسمتی که طواف یا سعی را متوقف کرده و به صفوف نماز جماعت پیوسته، دور طواف یا سعی را ادامه میدهد. و لازم نیست این دور را از اول آغاز کند. و اگر قبل از اقامه نماز، نماز خوانده بود، همراه جماعت نماز بخواند و این نماز برای او نافله محسوب میشود.
و برای زنان حرام است که در صفوف مردان قرار بگیرند؛ و اگر چنین کند گنهکار خواهد بود اما نمازش صحیح است. و اگر ازدحام بیش از حد باشد و برای زن خارج شدن از میان مردان میسر نباشد، اگر در این شرایط در مکانی که هست نماز بخواند، نمازش صحیح است و گناهی بر او نیست؛ زیرا الله متعال به هیچکس جز به اندازه تواناییاش تکلیف نمیکند.
الله متعال میفرماید: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ وَٱسۡمَعُواْ وَأَطِیعُواْ وَأَنفِقُواْ خَیۡرٗا لِّأَنفُسِکُمۡۗ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٦﴾ [التغابن: 16]. «تا آنجا که میتوانید، از الله پروا کنید و [حق را] بشنوید و فرمان برید و انفاق کنید که برای خود شما بهتر است؛ و کسانی که از بُخل و حرصِ نفس خویش در امان بمانند، آنانند که رستگارند».
بوسیدن حجرالاسود، لمس کردن آن، اشاره به آن، تکبیر گفتن، مسح رکن یمانی، همه و همه سنت است. کسیکه یکی از این اعمال برای وی دشوار است، یا اینکه آن را فراموش کند، میتواند آن را ترک کند و به عمل بعدی بپردازد و هیچ گناهی بر او نخواهد بود و طوافش صحیح است.
سنت، بوسیدن حجرالاسود و لمس کردنِ آن است و این برای کسی است که در هنگام طواف یا بین طواف و سعی، این امور برای وی آسان و میسر باشد. اما در شرایط ازدحام و در صورت آزار دیدن کسانیکه مشغول طواف هستند، این عمل جایز نیست و بلکه ترک آن بهتر است. به ویژه برای زنان؛ زیرا بوسیدن و لمس کردن حجرالاسود سنت است اما اذیت و آزار مردم حرام میباشد؛ بنابراین در آنِ واحد نباید عمل سنت را انجام داده و مرتکب امر حرام شد.
حجرالاسود در واقع سنگی بوده که از بهشت نازل شده و در ابتدای نزول از شیر سفیدتر بوده است. اما گناهان فرزندان آدم، باعث سیاهی آن شده است. و اگر پلیدیهای جاهلیت با آن تماس پیدا نمیکرد، هیچ بیماری آن را لمس نمیکرد مگر اینکه شفا مییافت. الله متعال روز قیامت آن را مبعوث خواهد کرد و حجرالاسود برای کسانیکه آن را در چهارچوب ضوابط و اوامر شرعی لمس کردهاند، گواهی میدهد. لمس حجرالاسود و رکن یمانی، باعث بخشیده شدن گناهان میباشند.
بوسیدن حجرالاسود و لمس رکن یمانی تنها برای کسی جایز است که خانه کعبه را طواف میکند؛ زیرا این امور، یکی از مناسک هستند.
1- مستحب است که خانه کعبه زیاد طواف شود. و این در راستای تعظیم و بزرگداشت الله متعال و کسب اجر فراوان است.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَیْدِ بْنِ عُمَیْرٍ، أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ یَقُولُ لِابْنِ عُمَرَ ب مَا لِی لَا أَرَاکَ تَسْتَلِمُ إِلَّا هَذَیْنِ الرُّکْنَیْنِ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ، وَالرُّکْنَ الْیَمَانِیَ، فَقَالَ ابْنُ عُمَرَ ب: إِنْ أَفْعَلْ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ اسْتِلَامَهُمَا یَحُطُّ الْخَطَایَا».
قَالَ: وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: «مَنْ طَافَ أُسْبُوعًا یُحْصِیهِ، وَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ کَانَ لَهُ کَعِدْلِ رَقَبَةٍ».
قَالَ: وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: «مَا رَفَعَ رَجُلٌ قَدَمًا، وَلَا وَضَعَهَا إِلَّا کُتِبَتْ لَهُ عَشْرُ حَسَنَاتٍ، وَحُطَّ عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئَاتٍ، وَرُفِعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ».[37]
از عبدالله بن عبید بن عمیر روایت است که از پدرش شنیده که به ابن عمر ب میگفت: چرا این دو رکن حجرالاسود و رکن یمانی را لمس میکنی؟ ابن عمر ب گفت: اگر انجام میدهم به این دلیل است که از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «لمس کردن آنها باعث مغفرت و آمرزش گناهان میشود».
و گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس این خانه را هفت بار طواف کند و شروط و آداب آن را به طور کامل رعایت کند و دو رکعت نماز بخواند، چنان است که بردهای را آزاد کرده باشد».
و گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس گامی در این مسیر بردارد در برابر هر گام ده نیکی برایش نوشته میشود و ده گناه از او بخشیده میشود و ده مرتبه بر درجات او افزوده میشود».
2- هنگام ازدحام و شلوغیِ مراسمِ رمضان و حج، ترک طواف نافله بهتر است. و در این شرایط اولویت در عباداتی جز طواف نافله مانند اذکار، نوافل، تلاوت قرآن، امر به معروف و نهی از منکر و دیگر اعمال نیک میباشد. و اجر و پاداش آنچه به دلیل عذری ترک نموده، به اندازهی کسی است که آن عبادت را انجام میدهد.
الف) الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡکَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَیۡرَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ۩٧٧﴾ [الحج: 77] .«ای کسانی که ایمان آوردهاید، رکوع کنید و سجده گزارید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید؛ باشد که رستگار شوید».
ب) الله متعال میفرماید: ﴿وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡعَٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ﴾ [البقرة: 125]. «و ما به ابراهیم و اسماعیل وحی کردیم که: خانۀ مرا برای طوافکنندگان و مُعتکفان و رکوع و سجودکنندگان [= نمازگزاران] پاک و پاکیزه کنید».
طواف و سعی دو عبادت هستند و فقط محل ذکر و دعا میباشند. پس کسیکه در اثنای انجام این دو عبادت سخن میگوید، نباید جز خیر چیزی بگوید. مانند امر به معروف یا نهی از منکر، پاسخ دادن به سوال، جواب سلام دادن؛ و مواردی از این قبیل.
و در حین انجام این دو عبادت از مجادله و قیل و قال و صحبت کردن با موبایل خودداری کند.
الف) الله متعال میفرماید: ﴿ذَٰلِکَۖ وَمَن یُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ٣٢﴾ [الحج: 32]. «[حکمِ حج] این است و هر کس دستورهای دینی و الهی را بزرگ بشمارد، یقیناً این [بزرگداشت، نشانهای] از پرهیزگاری دلهاست».
ب) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج مَرَّ وَهُوَ یَطُوفُ بِالکَعْبَةِ بِإِنْسَانٍ رَبَطَ یَدَهُ إِلَى إِنْسَانٍ بِسَیْرٍ - أَوْ بِخَیْطٍ أَوْ بِشَیْءٍ غَیْرِ ذَلِکَ -، فَقَطَعَهُ النَّبِیُّ ج بِیَدِهِ، ثُمَّ قَالَ: «قُدْهُ بِیَدِهِ».[38]
از ابن عباس ب روایت است که پیامبر ج در حال طواف از کنار فردی گذشت که به وسیلهی طناب دست خود را با شخصی دیگر بسته بود و طواف میکرد. پیامبر ج طناب را قطع کرد و فرمود: «دست او را بگیر و طواف کن».
رسول الله ج عموم مسلمانان را به انجام مکرر حج و عمره تشویق فرموده است. و این در راستای تعظیم و بزرگداشت الله متعال و تعظیم خانهی الله و شعایر آن میباشد. بنابراین برای هر مسلمان مستحب است که به کرات برای حج و عمره عازم سفر شود. و انجام مکرر عبادات و افزونطلبی خیر و خوبی زمانی که مطابق سنت باشد، امری مطلوب است.
عمره نسبت به طواف خانه به تنهایی فضیلت بیشتری دارد؛ زیرا طواف جزئی از مناسک عمره میباشد. و عمره تا عمرهی بعدی کفارهی گناهان بین دو عمره است. بنابراین برای اهل مکه و کسانیکه به مکه میآیند، تکرار عمره و انجام مناسک آن برای چندینبار، چه برای خود یا به نیابت از مرده یا ناتوان، امری مشروع است.
1- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «الْعُمْرَةُ إِلَى الْعُمْرَةِ کَفَّارَةٌ لِمَا بَیْنَهُمَا، وَالْحَجُّ الْمَبْرُورُ لَیْسَ لَهُ جَزَاءٌ إِلاَّ الْجَنَّةُ».[39]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «انجام مناسک عمره موجب محو شدن گناههاى صغیرهاى مىشود که در بین این عمره و عمره قبلى انجام گرفته است، و حجى که مورد قبول الله قرار گیرد، پاداشى جز بهشت ندارد».
2- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، یَرْجِعُ أَصْحَابُکَ بِأَجْرِ حَجٍّ وَعُمْرَةٍ، وَلَمْ أَزِدْ عَلَى الحَجِّ؟ فَقَالَ لَهَا: «اذْهَبِی، وَلْیُرْدِفْکِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ»، فَأَمَرَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ أَنْ یُعْمِرَهَا مِنَ التَّنْعِیمِ، فَانْتَظَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ ج بِأَعْلَى مَکَّةَ حَتَّى جَاءَتْ.[40]
از عایشه ل روایت است که گفت: ای رسول الله! اصحابت با اجر و پاداش حج و عمره باز میگردند. اما من جز حج انجام ندادم. رسول الله ج فرمود: «برو (و عمره به جای بیاور)؛ و باید عبدالرحمن بن ابوبکر (برادر امالمومنین) همراه تو بیاید». پس به عبدالرحمن امر کرد تا از منطقه تنعیم برای احرام بستن امالمومنین عایشه اقدام کند. و رسول الله ج در بالای مکه منتظر امالمومنین ماند تا اینکه از عمره فارغ شده و آمد.
3- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «تَابِعُوا بَیْنَ الحَجِّ وَالعُمْرَةِ، فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الفَقْرَ وَالذُّنُوبَ کَمَا یَنْفِی الکِیرُ خَبَثَ الحَدِیدِ، وَالذَّهَبِ، وَالفِضَّةِ، وَلَیْسَ لِلْحَجَّةِ المَبْرُورَةِ ثَوَابٌ إِلَّا الجَنَّةُ».[41]
از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمود: «پی در پی به حج و عمره بروید؛ زیرا حج و عمره فقر و گناهان را از بین میبرد، چنانکه آهنگر ناخالصی آهن و طلا و نقره را میزداید. و پاداش حجی که نیک انجام شده باشد چیزی جز بهشت نیست».
طواف وداع بر کسانی واجب است که اهل مکه نیستند؛ و آن زمانی است که قصد خروج از مکه و بازگشت به سرزمین خود دارند. این طواف بر زنی که دچار عادت ماهیانه یا خونریزی بعد از زایمان شده، واجب نیست. اما عمرهگزار طواف وداع ندارد چه از اهل مکه باشد یا نه؛
رسول الله ج غیر از عمرهای که به همراه حج انجام داد، سه عمره به جای آورد که در هیچیک از آنها طواف وداع انجام نداد.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: أُمِرَ النَّاسُ أَنْ یَکُونَ آخِرُ عَهْدِهِمْ بِالْبَیْتِ، إِلَّا أَنَّهُ خُفِّفَ عَنِ الْمَرْأَةِ الْحَائِضِ.[42]
ابن عباس ب میگوید: به مردم امر شد که آخرین عملشان در ایام حج، طواف وداع باشد مگر زنانی که دچار عادت ماهیانه شوند که از این قاعده مستثنی هستند.
روش حجی که رسول الله ج بیان کرده و صحابه را به آن امر نمود.
روش حج مبرور: و آن حجی است که خالصانه برای الله متعال باشد و بر طبق سنت قولی و فعلی رسول الله ج انجام شود؛ مناسک در وقتهای مشخص شده خود انجام شود؛ از مال پاک باشد؛ وقت حجگزار با ذکر و عبادت، امر به معروف، نهی از منکر، نیکی به مردم و با دوری از گناهان و اذیت و آزار رساندن به مردم سپری شود.
الله متعال میفرماید: ﴿فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا﴾ [الکهف: 110]. «[ای پیامبر،] بگو: من فقط بشری [عادی] همچون شما هستم. به من وحی میشود که تنها معبودتان، اللهِ یکتاست؛ پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
توقف در مشاعر (منا، مزدلفه، عرفات)
1- منا و مزدلفه و عرفات از مشاعر حج هستند. بنابراین برای هیچکس جایز نیست مالک آنها باشد. منا محل اقامت کسانی بود که ذکر آنها گذشت. و هرکس خوابیدن دو یا سه شب از ایام تشریق را در منا ترک کند، یا اینکه توقف در منا را به مقدار یک روز بدون اینکه عذری داشته باشد ترک کند، گنهکار خواهد بود و مناسک وی صحیح اما ناقص است؛ بنابراین باید توبه و استغفار کند.
کسیکه مکانی را جهت اقامت در منا نیافت، در کنار آخرین خیمهای که در سرزمین منا مستقر شده، جا گیرد، (از هر جهت بود تفاوتی نمیکند) هرچند خارج از منا باشد. در این شرایط چنین کاری نه اشکالی دارد و نه ریختن خون میطلبد. و نباید در منا در مسیر راه قرار بگیرد؛ زیرا موجب زیان دیدن خود و اذیت و آزار دیگران میشود.
2- منا و مزدلفه و عرفات مشاعر الهی هستند مانند مساجد؛ برای هیچکس جایز نیست در این مناطق خانهای بسازد و آن را به اجاره دهد یا اینکه بخشی از زمین آن را خریداری کرده و اجاره دهد. و اگر کسی چنین کند و حجاج ناچار به پرداخت اجاره باشند، گناه بر کسی خواهد بود که اجاره میگیرد.
3- بر امام و حاکم اسلامی واجب است در مشاعر شرایط مناسب جهت تحقیق مصالح و امنیت و آسایش حجاج را فراهم نموده و در رعایت نظم و سر و سامان دادن امور کوشا باشد.
عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُعَاذٍ، عَنْ رَجُلٍ، مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج قَالَ: خَطَبَ النَّبِیُّ ج النَّاسَ بِمِنًى وَنَزَّلَهُمْ مَنَازِلَهُمْ فَقَالَ: «لِیَنْزِلِ الْمُهَاجِرُونَ هَا هُنَا» وَأَشَارَ إِلَى مَیْمَنَةِ الْقِبْلَةِ «وَالْأَنْصَارُ هَا هُنَا» وَأَشَارَ إِلَى مَیْسَرَةِ الْقِبْلَةِ «ثُمَّ لِیَنْزِلِ النَّاسُ حَوْلَهُمْ».[43]
از عبدالرحمن بن معاذ از مردی از اصحاب پیامبر ج روایت است که فرمود: پیامبر ج در منی به ایراد خطبه پرداخت و مردم را در جایگاههایشان مستقر کرد و فرمود: «مهاجرین در اینجا مستقر شوند» و به سمت راست قبله اشاره کرد؛ «و انصار در اینجا مستقر شوند» و به سمت چپ قبله اشاره کرد؛ «سپس باید بقیه مردم پیرامون آنها مستقر شوند».
- برای اهل مکه و کسانیکه در مکه حضور دارند و احرام نبستهاند، سنت است که غسل و نظافت نموده و خوشبویی استفاده کنند و در روز ترویه و قبل از زوال برای حج احرام ببندند. روز ترویه برابر است با هشتم ذیحجه؛ و اینان از مکه احرام بسته و در نیت احرام میگویند: «لَبَّیْکَ حَجًّا».
اما قارِن و مفرِد بر احرام خود باقی میماند و قبل از زوال همراه حجاج به سوی منا خارج میشود.
و کسیکه صبح روز هشتم و پس از آن، به نیت حج تمتع به مکه میآید، عمره را انجام نمیدهد؛ زیرا وقت حج آغاز شده است. پس مناسکش را به حج قِران تغییر میدهد. و طواف کرده و سعی میکند و بلافاصله به سوی منی حرکت میکند.
- سپس هرکس با هر نیتی که در حج داشته (اِفراد، قِران، تَمتُّع) لبیکگویان و قبل از زوال به سوی منا حرکت میکند.
اگر میسر بود نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را همراه امام در منا با جماعت میخواند. چنانکه هر نماز در وقت خودش و به صورت قصر و نه جمع خوانده میشود. و اگر این امر میسر نبود همراه گروه خود نماز را به جماعت به صورت قصر میخواند و بین نمازها جمع نمیکند. و این شب را در منا سپری میکند. در این روز مشغول تلبیه و ذکر و دعا، سلام کردن، نصیحت و خیرخواهی، امر به معروف، نهی از منکر، غذا دادن به دیگران - اگر میسر بود - و دیگر اعمال نیک میشود.
حدود منا
از غرب: جمرة عقبه؛
از شرق: وادی مُحَسِّر؛
از شمال: کوه بزرگ و مرتفع؛
از جنوب: کوه بزرگ و مرتفعی که روبهروی آن قرار دارد.
در هر سو تابلوهایی قرار داده شده که حدود منا را مشخص میکنند بنابراین حجاج باید متوجه این تابلوها باشند.
چون خورشید در روز نهم طلوع کرد که روز عرفه میباشد، لبیکگویان و درحالیکه تکبیر و تهلیل میگوید از منا به سوی عرفه حرکت میکند. تا زوال خورشید در نَمُره میماند که جایی نزدیک عرفات است اما بخشی از عرفات نیست. نمره مکانی است واقع در غرب وادی عُـرَنه به سمت حرم؛ رسول الله ج در نمره توقف کرد و چون خورشید منحرف شد به وادی عرنه به سمت عرفه رفته و به ایراد خطبه در میان مردم پرداخت. و نماز ظهر و عصر را به صورت قصر و جمع خوانده و سپس به سوی عرفه حرکت نمود.
از غرب: وادی عرنه؛
از شرق: کوههای محیط و مشرف بر میدان عرفات؛
از شمال: محل تلاقی وادی وصیق و وادی عرنه؛
از جنوب: پس از مسجد نمره به سمت جنوب به اندازهی یک و نیم کیلومتر.
در هریک از این مناطق تابلوهایی قرار داده شده که حدود عرفات را مشخص میکنند. پس حجاج باید متوجه این مساله باشند.
- وقتی زوال خورشید پایان یافت، به سوی ابتدای عرفات و به سمت مسجد عرفات میرود. امام در این مکان برای مردم به ایراد خطبه میپردازد که اکنون داخل مسجد قرار دارد. سپس موذن برای نماز ظهر اذان میگوید. اقامه گفته میشود و امام، نماز ظهر و عصر را به صورت قصر و جمع به همراه مردم میخواند. دو رکعت دو رکعت و با نیت جمع تقدیم با یک اذان و دو اقامه؛
اما اگر این برای حجگزار میسر نباشد، نماز را به صورت قصر و جمع در محلی که قرار دارد، همراه گروهش و به ترتیب بیان شده، به جماعت میخواند.
سنت است که خطبه امام را گوش کنند و پس از آن اذان داده شده و نماز در همین مکان خوانده شود.
- پس از اقامهی نماز، سنت این است که متوجه عرفات شده و در جوار کوه عرفه بایستد و کوه را بین خود و قبله قرار دهد، رو به قبله کند و مسیری را که برای رمل طی میکنند، در برابر خود قرار دهد و از کوه بالا نمیرود؛ زیرا رسول الله ج چنین نکرد و به بالا رفتن از کوه دستور نداد.
در زیر صخرههای پایین کوه میایستد، به ذکر، دعا و طلب مغفرت با رعایت خشوع و فروتنی میپردازد. درحالیکه دستها را بالا برده، دعا میکند و لبیک و تهلیل میگوید. میتواند درحالیکه سوار بر مرکب است چنین کند یا اینکه نشسته بر زمین این عمل را انجام دهد. اما افضل آن است عملی را انجام دهد که خاشعانه و فروتنانهتر باشد.
- با دعاهایی که در قرآن و سنت وارد شده و نیز دعاهایی که خود میخواهد و موافق با اصول و قواعد کلی قرآن و سنت است، بسیار دعا کند. و نیز از استغفار، توبه، تکبیر، تهلیل، حمد و ثنای الله، درود فرستادن بر رسول الله ج، اظهار فقر و نیاز به درگاه الله، غافل و خسته نشود و این اعمال را به کثرت انجام دهد. و در دعا اصرار داشته باشد و اجابت آن را امری بعید تصور نکند. و پیوسته در سایه کوه به ذکر و دعا مشغول باشد تا اینکه قرص خورشید پنهان گردد.
و اگر توقف در جوار کوه و نزدیک صخرهها میسر نبود، در هر مکانی از عرفه که میسر بود مستقر شود. و تمام عرفه محل توقف است جز بطن عرنه.
توقف در عرفه پس از زوال خورشید در روز عرفه آغاز شده و تا غروب خورشید میباشد. و زمان توقف تا طلوع فجر شب دهم ادامه دارد. و هرکس قبل از زوال خورشید یا شبهنگام وارد عرفه شود، جایز است. اما سنت وارد شدن به عرفه بعد از زوال میباشد. و هرکس یک شب یا یک روز یا حتی لحظهای در عرفه توقف داشته باشد، کفایت میکند.
کسیکه روز در عرفه توقف کند و قبل از غروب، عرفه را ترک کند، درحقیقت امر واجب را ترک کرده است. و در این زمینه عملی از اعمال اهل جاهلیت داشته است که قبل از غروب خورشید به سوی مزدلفه حرکت میکردند. و در این زمینه با عمل رسول الله ج مخالفت کرده است؛ زیرا رسول الله ج پس از غروب خورشید به سوی مزدلفه حرکت نمود. و در اینصورت گنهکار بوده و باید توبه کند و حجش صحیح است اما نه بدون نقص.
عَنْ عُرْوَةَ بْنِ مُضَرِّسِ س قَالَ: أَتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج بِالمُزْدَلِفَةِ حِینَ خَرَجَ إِلَى الصَّلَاةِ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّی جِئْتُ مِنْ جَبَلَیْ طَیِّئٍ أَکْلَلْتُ رَاحِلَتِی، وَأَتْعَبْتُ نَفْسِی، وَاللَّهِ مَا تَرَکْتُ مِنْ حَبْلٍ إِلَّا وَقَفْتُ عَلَیْهِ، فَهَلْ لِی مِنْ حَجٍّ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ شَهِدَ صَلَاتَنَا هَذِهِ، وَوَقَفَ مَعَنَا حَتَّى نَدْفَعَ وَقَدْ وَقَفَ بِعَرَفَةَ قَبْلَ ذَلِکَ لَیْلًا، أَوْ نَهَارًا، فَقَدْ أَتَمَّ حَجَّهُ، وَقَضَى تَفَثَهُ».[44]
عُروَه بن مُضَرِّس س میگوید: زمانی که رسول الله ج در مزدلفه برای نماز خارج شد نزدش رفتم و گفتم: ای رسول الله! من از دو کوه طیء (سَلمی و اَجَا) آمدم. مرکبم را غذا دادم و خودم را خسته کردم. نزد هر تل ماسهای توقف کردم. آیا حج من پذیرفته است؟ رسول الله ج فرمود: «هرکس در این نماز (نماز صبح در مزدلفه) شرکت داشته باشد و همراه ما توقف (وقوف) کند تا حرکت کنیم و قبل از این، شبی یا روزی در عرفه توقف کرده باشد، حجش کامل شده و مناسکش که بر او واجب بوده، انجام داده است».
وقت افاضه از عرفات (حرکت از عرفات به سوی مزدلفه)
وقتی خورشید پنهان شد، حجاج لبیکگویان و درحالیکه تکبیر و تهلیل میگویند، از عرفات به سوی مزدلفه خارج میشوند و لازم است آرامش خود را حفظ کنند و برای دیگر حجاج و حتی چهارپا و مرکبش مزاحمت ایجاد نکنند. و اگر شرایط مهیا بود با سرعت این کار را انجام دهند.
چون به مزدلفه رسید، سه رکعت نماز مغرب را در آنجا میخواند و پس از آن دو رکعت نماز عشا؛ این دو نماز را به صورت جمع تاخیر و با یک اذان و دو اقامه میخواند. این شب را در مزدلفه میگذراند و نماز تهجد و وتر میخواند و پس از آن نماز صبح را به همراه نماز سنت صبح، در تاریکی و پس از وارد شدن وقت میخواند.
از غرب: وادی محسر؛
از شرق: مفیض المأزمین غربی؛
از شمال: کوه ثَبیر؛
از جنوب: کوههای مریخی مقابل کوه ثبیر.
در این مناطق تابلوهایی قرار داده شده که حدود مزدلفه را مشخص میکنند، بنابراین حجاج باید متوجه باشند.
وقتی حجاج نماز صبح را در عرفات خواندند، به مشعرالحرام میآیند که اکنون مسجد مزدلفه میباشد. در مزدلفه رو به قبله ایستاده و به ذکر و حمد و ثنا و تهلیل و تکبیر مشغول میشوند و لبیک گفته و سوار بر مرکب و پیاده دعا میکنند تا اینکه روز روشن شود. چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡکُرُوهُ کَمَا هَدَىٰکُمۡ وَإِن کُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّینَ﴾ [البقرة: 198]. «و هنگامی که [روز نهم، پس از وقوف] از عرفات کوچ کردید، الله را در «مَشعَر الحرام» یاد کنید؛ و او را یاد کنید؛ زیرا شما را که پیشتر از گمراهان بودید [به ادای مناسک حج و دیگر اعمال عبادی] هدایت کرد».
و اگر رفتن به سوی مشعرالحرام میسر نباشد، سرزمین مزدلفه تماماً محل توقف است. پس در هر مکانی از مزدلفه قرار داشت، رو به قبله کرده و مشغول دعا میشود تا هوا روشن شود.
وقت حرکت از مزدلفه به سوی منا، حجاج قبل از طلوع خورشید و با آرامش از مزدلفه به سوی منا حرکت میکنند.
الله متعال میفرماید: ﴿ثُمَّ أَفِیضُواْ مِنۡ حَیۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ وَٱسۡتَغۡفِرُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ١٩٩﴾ [البقرة: 199]. «سپس از همانجا که مردم [= پیروان ابراهیم] روانه میشوند [شما نیز از عرفات به سوی مِنا] حرکت کنید و از الله آمرزش بخواهید؛ [زیرا] بیتردید، الله آمرزندۀ مهربان است».
چون به وادی مُحَسِّر رسید - منطقهای بین مزدلفه و منا که جزء منا نیست- چه پیاده یا سواره، با سرعت بیشتر حرکت کند. پس از جهت رمی جمرات هفت سنگریزه از هرجا که خواست بردارد. چه از پیرامون جمرات یا از مسیر حرکت از منا به سوی جمرات؛ و اگر از مزدلفه نیز برداشت، جایز است. در مسیر راه تکبیر و تلبیه میگوید. و چون رمی جمره عقبه را آغاز کرد، تلبیه را قطع میکند. برای ضعیفان و کسانیکه معذور هستند و همراهان ایشان که به خدمت آنها مشغول هستند، جایز است که چون ماه پنهان شد یا زمانی که اکثر شب سپری شده بود، از مزدلفه به سوی منا حرکت کنند. و چون به منا رسیدند، به رمی جمرهی عقبه مشغول شوند.
رمی جمره عقبه برای کسانیکه معذور هستند و همراهان ایشان، شب عید قربان بعد از پنهان شدن ماه میباشد. چون حجگزار به جمره عقبه رسید - و آن آخرین جمرات از سمت منا میباشد- پس از طلوع خورشید با هفت سنگریزه آن را رمی کند. به این ترتیب که منا را سمت راست خود قرار داده و مکه را سمت چپش؛ دست راستش را برای رمی جمره بلند میکند و با هر سنگی که پرتاب میکند، الله اکبر میگوید.
سنت در جمعآوری سنگها این است که کوچک باشند. اندازهای بین نخود و فندق.
رمی جمرات با سنگهای بزرگ جایز نیست. و نیز رمی جمرات با چیزی جز سنگ جایز نیست. و در این عمل نباید برای دیگران مزاحمت ایجاد شده و اذیت و آزار دیگران صورت گیرد.
پس از رمی جمرات، متمتع و قارن قربانی را ذبح میکنند و به هنگام ذبح قربانی میگویند: «بِاسْمِ اللهِ وَاللهُ أَکْبَرُ، اللهم تَقَبَّلَ مِنِّی» «با نام الله، الله اکبر، یا الله! از من قبول فرما».
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: ضَحَّى النَّبِیُّ ج بِکَبْشَیْنِ أَمْلَحَیْنِ أَقْرَنَیْنِ، ذَبَحَهُمَا بِیَدِهِ، وَسَمَّى وَکَبَّرَ، وَوَضَعَ رِجْلَهُ عَلَى صِفَاحِهِمَا.[45]
انس س میگوید: پیامبر ج دو قوچ سفید شاخدار قربانی کرد. با دست خود آن دو را سر برید و هنگام قربانی بسم الله و الله اکبر گفت و پایش را بر یک طرف گردن آن دو نهاده بود.
سنت این است که از گوشت قربانی بخورد و از شوربای آن بنوشد و از گوشت آن به فقرا بدهد. و برای او جایز است که مقداری را برای سرزمین خود ذخیره کند.
اما کسیکه حجش اِفراد بوده، بعد از رمی جمرات سرش را میتراشد. چون قربانی ندارد. چنانکه حجاجی که اهل مکه هستند و حجشان قِران یا تمتع است، قربانی ندارند.
پس از ذبح قربانی، سرش را میتراشد یا موهایش را کوتاه میکند و تراشیدن سر برای مردان افضل است.
سنت این است که آرایشگر، تراشیدن سر را از سمت راست آن شروع کند. و زنان از موهای سر به اندازه یک بند انگشت کوتاه میکنند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «اللهم اغْفِرْ لِلْمُحَلِّقِینَ»، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ، وَلِلْمُقَصِّرِینَ؟، قَالَ: «اللهم اغْفِرْ لِلْمُحَلِّقِینَ» قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ، وَلِلْمُقَصِّرِینَ؟، قَالَ: «اللهم اغْفِرْ لِلْمُحَلِّقِینَ»، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ، وَلِلْمُقَصِّرِینَ؟ قَالَ: «وَلِلْمُقَصِّرِینَ».[46]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «یا الله! کسانیکه موهای سرشان را میتراشند، بیامرز». گفتند: ای رسول الله، کسانیکه موهایشان را کوتاه میکنند چه؟ فرمود: «یا الله! کسانیکه سرشان را میتراشند، بیامرز». گفتند: ای رسول الله، کسانیکه موهایشان را کوتاه میکنند چه؟ فرمود: «یا الله! کسانیکه سرشان را میتراشند بیامرز». گفتند: ای رسول الله کسانیکه موهایشان را کوتاه میکنند چه؟ فرمود: «و کسانیکه موهایشان را کوتاه میکنند را نیز بیامرز».
وقتی حجاج اعمال گذشته را انجام دادند، تمام ممنوعات احرام جز جماع برای آنها حلال میشود. بنابراین لباس پوشیدن و عطر زدن و پوشیدن سر و ... برای آنها حلال است. و اگر رمی جمره عقبه را انجام داده و سرش را بتراشد همهی ممنوعات احرام برای او حلال خواهد شد جز زنان؛ هرچند قربانی را ذبح نکند مگر برای کسانیکه با خود قربانی آورده باشند. برای ایشان زمانی حلال میشود که رمی را انجام داده و قربانی را ذبح نموده و سپس سرش را بتراشد.
و برای امام سنت است که صبح روز عید در منا و در محل جمرات به ایراد خطبه پرداخته و در آن مناسک را آموزش دهد. و مردم را به تقوا، همکاری در امور نیک و افزایش ذکر و شکر الله، سفارش نماید.
تحلل دوم پس از رمی، ذبح قربانی و تراشیدن سر، حجگزار مناسک حج را انجام داده است. نظافت میکند سپس لباسش را میپوشد و عطر استفاده میکند و به هنگام ضُحی به سوی مکه حرکت نموده و خانه را طواف میکند که این طواف، طواف افاضه یا زیارت نامیده میشود اما در آن رمل نمیکند. الله متعال میفرماید: ﴿ثُمَّ لۡیَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡیُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡیَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ٢٩﴾ [الحج: 29]. «سپس باید آلودگیهایشان را برطرف سازند و به نذرهای خویش وفا کنند و [گرداگردِ] این خانۀ کهن [= کعبه] طواف کنند».
سپس به سعی بین صفا و مروه میپردازد. و این در صورتی است که متمتع باشد. و اگر حاجیِ قِران یا اِفراد باشد و همراه طواف قدوم، سعی را انجام نداده باشد، مانند متمتع طواف نموده و سعی میکند. و اگر بعد از طواف قدوم، عمل سعی را انجام داده باشد - که افضل هم همین است - بعد از طواف افاضه، سعی بر او لازم نیست. و پس از این همه چیز حتی زنان برای حجاج حلال میشود.
طواف افاضه همان طواف زیارت است. برای افراد معذور که در عرفه توقف کردهاند، وقت آن پس از گذشتن اکثر شب عید آغاز میشود و برای حجاج سنت است که طواف افاضه را در صبحگاه روز عید انجام دهند هرچند تاخیر آن جایز است. البته نباید این تاخیر تا بعد از ماه ذیالحجه ادامه یابد؛ مگر به دلیل عذری.
سپس حجاج از مکه به منا بازمیگردند و اگر میسر بود نماز ظهر را در منا میخوانند و باقی روز عید و ایام تشریق و شبهای آن را در منا سپری میکنند. بنابراین شب یازدهم، دوازدهم و سیزدهم - اگر تاخیر کند - را در منا سپری میکند و افضل همین است. اما اگر سپری کردن تمام این شبها در منا میسر نباشد، بخش بزرگی از یکی از شبهای منا را در منا میگذراند، چه از اول شب یا وسط یا آخر آن؛ و اگر گذراندن شب در منا میسر نباشد، شب را در جوار منا سپری میکند؛ زیرا امور واجب در حالت عدم تواناییِ ادایِ آنها ساقط میشوند.
جمع شدن حجاج در مشاعر بخشی از مناسک است. و توقف آنها در مشاعر برای ادای مناسک، عبادتی مقصود شریعت است. با این عمل حجاج یکدیگر را میشناسند و از یکدیگر استفاده میبرند و در نیکی و تقوا به یاری همدیگر میشتابند. بنابراین بر کسیکه حج میکند واجب است که در منا و عرفات و مزدلفه، شب و روزی را بگذراند. چنانکه عمل پیامبر ج چنین بوده است و به هنگام حج خارج شدن از مشاعر جایز نیست مگر به دلیل عذری؛ همانند ادای طواف یا سعی یا نیازی ضروری؛ که پس از رفع نیاز باید فوراً به مشاعر بازگردد.
وقت رمی در ایام تشریق حجگزار نمازهای پنجگانه را با جماعت در اوقات خود میخواند. اگر میسر بود نمازهایش را در مسجد حنیف قصر و نه جمع میکند. و در غیر اینصورت در هر مکانی از منا میسر بود، نماز جماعت میخواند. و رمی جمرات سهگانه را در ایام تشریق بعد از زوال خورشید انجام میدهد؛ و سنگریزهها را هر روز از یک بخش منا برمیدارد.
1- اگر میسر باشد، سنت این است که پیاده به سوی جمرات برود. در روز یازدهم بعد از زوال به رمی جمره اولی بپردازد که کوچکترین جمرات است و نزدیک مسجد حنیف میباشد. با هفت سنگ پشت سر هم به رمی جمرهی اولی میپردازد. برای پرتاب هر سنگ دست راستش را بالا برده و الله اکبر میگوید؛ و چنانچه میسر بود رو به قبله چنین میکند. وقتی از رمی جمره اولی فارغ شد، اندکی از سمت راست جلو آمده رو به قبله میایستد، دستها را بالا برده و در حد توان دعا را طولانی میکند.
2- سپس به سوی جمره وسطی رفته و آن را مانند جمره اولی با هفت سنگ رمی میکند. و با پرتاب هر سنگ دست راستش را بلند کرده و تکبیر میگوید. سپس اندکی از سمت چپ جلو آمده، رو به قبله ایستاده، دستها را بلند کرده و به دعای طولانی میپردازد. البته مقدار دعای وی در این مرحله کمتر از دعای پس از جمره اولی باشد.
3- سپس به سوی جمره عقبه رفته و با هفت سنگ به رمی آن میپردازد. در این حالت که مکه در سمت چپ و منا در سمت راست وی قرار گیرد. و پس از رمی جمره عقبه برای دعا نمیایستد. و اینگونه بیست و یک سنگ را به سوی جمرات پرتاب کرده است.
برای معذور جایز است که شب را در منا سپری نکند و رمی دو روز را در یک روز انجام دهد یا اینکه رمی جمرات را تا آخرین روز ایام تشریق به تاخیر بیندازد یا اینکه در شب رمی کند. - و این نیز برای او افضل است - جز رمی روز سیزدهم که آن را قبل از غروب انجام میدهد.
- در روز دوازدهم همچون روز یازدهم عمل میکند. پس از زوال خورشید به ترتیب به رمی جمرات میپردازد. سنت این است که رمی جمرات سهگانه در طبقه همکف باشد هرچند در طبقات بالاتر نیز جایز است.
- اگر دوست داشت زودتر از منا خارج شود، قبل از غروب خورشید در روز دوازدهم، از منا خارج میشود. و اگر تا روز سیزدهم در منا ماند چنانکه پیشتر گذشت، بعد از زوال خورشید رمی جمرات را انجام میدهد. و اینکه روز سیزدهم در منا باشد، افضل است؛ زیرا عمل رسول الله ج چنین بوده است. و زنان در تمام مواردی که بیان شد، با مردان یکسان میباشند. و اینگونه حجگزار از اعمال حج فارغ میشود.
رسول الله ج تنها یک حج انجام داد و آن حجة الوداع بود. در این حج مناسک را انجام داده و آنها را به مردم آموخت و مسئولیت دعوت به سوی الله را به امت سپرد.
در عرفه دین کامل شد و در روز عید قربان امت اسلامی مسئولیت دین را به عهده گرفت چنانکه رسول الله ج در حجةالوداع فرمود: «لِیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الغَائِبَ»[47]: «حاضران باید به غایبان برسانند».
ذکر و یاد الله پس از پایان یافتن مناسک
برای هر مسلمانی چنین مشروع شده که پس از هر عبادتی همچون نماز، روزه و حج به ذکر و یاد الله مشغول شود. همان ذاتی که به او توفیق ادای عبادت را عطا نمود. حمد و ستایش الله را میگوید که ادای فریضهای را برای وی میسر نمود. و نیز برای کوتاهی و تقصیرش طلب مغفرت کند و خیر دنیا و آخرت را از الله بخواهد. و چنین تصورش چنین نباشد که عبادتی را به طور کامل انجام داده و اینگونه بر الله متعال منت نهاده است.
الله متعال میفرماید: ﴿فَإِذَا قَضَیۡتُم مَّنَٰسِکَکُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَذِکۡرِکُمۡ ءَابَآءَکُمۡ أَوۡ أَشَدَّ ذِکۡرٗاۗ فَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا وَمَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ٢٠٠ وَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ٢٠١ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ نَصِیبٞ مِّمَّا کَسَبُواْۚ وَٱللَّهُ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ٢٠٢﴾ [البقرة: 200-202]. «پس چون مناسک [حج] خود را به جای آوردید، همانگونه که پدرانتان را [با فخر و غرور] یاد میکردید - بلکه [بهتر و] بیشتر از آن - الله را یاد کنید؛ و برخی از مردم [کافرانی] هستند که میگویند: «پروردگارا، به ما در دنیا [مال و فرزند] عطا کن». این شخص در آخرت بهرهای [از نعمتهای الهی] ندارد. و برخی [دیگر] از ایشان [مؤمنانی] هستند که میگویند: «پروردگارا، به ما در دنیا نیکی [= روزی، سلامتی، دانش و ایمان] عطا کن و در آخرت [نیز] نیکی [عطا فرما] و ما را از عذاب آتش نگه دار». اینانند که از دستاوردشان بهرهای دارند؛ و الله در حسابرسى، سریع است».
- پس از رمی روز سیزدهم بعد از زوال خورشید، از منا خارج میشود. و سنت این است کسیکه از اهل مکه نیست - اگر میسر بود - در منطقه اَبطح بماند و نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را در آنجا بخواند. و بخشی از شب را در ابطح سپری کند.
سپس به مکه آمده و طواف وداع را انجام میدهد. البته اگر از اهالی مکه نباشد. و زنی که دچار عادت ماهیانه یا خونریزی بعد از زایمان باشد، طواف وداع ندارد. هنگامیکه طواف وداع تمام شد، به وطنش بازمیگردد. و اگر خواست، میتواند هر مقدار آب زمزم که بخواهد با خود ببرد.
و اگر بعد از رمی از منا خارج شد و پس از آن نماز ظهر را خواند و طواف وداع را انجام داده و به وطنش بازگشت، جایز است.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: أُمِرَ النَّاسُ أَنْ یَکُونَ آخِرُ عَهْدِهِمْ بِالْبَیْتِ، إِلَّا أَنَّهُ خُفِّفَ عَنِ الْمَرْأَةِ الْحَائِضِ.[48]
ابن عباس ب میگوید: به مردم امر شد که آخرین عملشان در ایام حج، طواف وداع باشد مگر زنانی که دچار عادت ماهیانه شوند که از این قاعده مستثنی هستند».
چون حجگزار طواف افاضه را به تاخیر اندازد، آن را قبل از خروج از مکه انجام میدهد و در اینصورت طواف افاضه کفایت نموده و نیازی به طواف وداع نیست. و کسیکه طواف وداع بر او واجب است و قبل از انجام آن از مکه خارج میشود، لازم است بازگشته و طواف وداع را انجام دهد. و اگر برای طواف وداع به مکه بازنگردد، گنهکار بوده و مناسک وی ناقص است و باید توبه و استغفار کند.
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ب قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ ج مَکَثَ تِسْعَ سِنِینَ لَمْ یَحُجَّ، ثُمَّ أَذَّنَ فِی النَّاسِ فِی الْعَاشِرَةِ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج حَاجٌّ، فَقَدِمَ الْمَدِینَةَ بَشَرٌ کَثِیرٌ، کُلُّهُمْ یَلْتَمِسُ أَنْ یَأْتَمَّ بِرَسُولِ اللهِ ج، وَیَعْمَلَ مِثْلَ عَمَلِهِ، فَخَرَجْنَا مَعَهُ، حَتَّى أَتَیْنَا ذَا الْحُلَیْفَةِ، فَوَلَدَتْ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی بَکْرٍ، فَأَرْسَلَتْ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج: کَیْفَ أَصْنَعُ؟ قَالَ: «اغْتَسِلِی، وَاسْتَثْفِرِی بِثَوْبٍ وَأَحْرِمِی» فَصَلَّى رَسُولُ اللهِ ج فِی الْمَسْجِدِ، ثُمَّ رَکِبَ الْقَصْوَاءَ، حَتَّى إِذَا اسْتَوَتْ بِهِ نَاقَتُهُ عَلَى الْبَیْدَاءِ، نَظَرْتُ إِلَى مَدِّ بَصَرِی بَیْنَ یَدَیْهِ، مِنْ رَاکِبٍ وَمَاشٍ، وَعَنْ یَمِینِهِ مِثْلَ ذَلِکَ، وَعَنْ یَسَارِهِ مِثْلَ ذَلِکَ، وَمِنْ خَلْفِهِ مِثْلَ ذَلِکَ، وَرَسُولُ اللهِ ج بَیْنَ أَظْهُرِنَا، وَعَلَیْهِ یَنْزِلُ الْقُرْآنُ، وَهُوَ یَعْرِفُ تَأْوِیلَهُ، وَمَا عَمِلَ بِهِ مِنْ شَیْءٍ عَمِلْنَا بِهِ، فَأَهَلَّ بِالتَّوْحِیدِ «لَبَّیْکَ اللهُمَّ، لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَکَ، وَالْمُلْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ» وَأَهَلَّ النَّاسُ بِهَذَا الَّذِی یُهِلُّونَ بِهِ، فَلَمْ یَرُدَّ رَسُولُ اللهِ ج عَلَیْهِمْ شَیْئًا مِنْهُ، وَلَزِمَ رَسُولُ اللهِ ج تَلْبِیَتَهُ. قَالَ جَابِرٌ س: لَسْنَا نَنْوِی إِلَّا الْحَجَّ، لَسْنَا نَعْرِفُ الْعُمْرَةَ، حَتَّى إِذَا أَتَیْنَا الْبَیْتَ مَعَهُ، اسْتَلَمَ الرُّکْنَ فَرَمَلَ ثَلَاثًا وَمَشَى أَرْبَعًا، ثُمَّ نَفَذَ إِلَى مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ ÷، فَقَرَأَ: ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗىۖ﴾ [البقرة: 125] فَجَعَلَ الْمَقَامَ بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْبَیْتِ، فَکَانَ أَبِی یَقُولُ - وَلَا أَعْلَمُهُ ذَکَرَهُ إِلَّا عَنِ النَّبِیِّ ج -: کَانَ یَقْرَأُ فِی الرَّکْعَتَیْنِ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ وَقُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ، ثُمَّ رَجَعَ إِلَى الرُّکْنِ فَاسْتَلَمَهُ، ثُمَّ خَرَجَ مِنَ الْبَابِ إِلَى الصَّفَا، فَلَمَّا دَنَا مِنَ الصَّفَا قَرَأَ: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ﴾ [البقرة: 158] «أَبْدَأُ بِمَا بَدَأَ اللهُ بِهِ» فَبَدَأَ بِالصَّفَا، فَرَقِیَ عَلَیْهِ، حَتَّى رَأَى الْبَیْتَ فَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ، فَوَحَّدَ اللهَ وَکَبَّرَهُ، وَقَالَ: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ» ثُمَّ دَعَا بَیْنَ ذَلِکَ، قَالَ: مِثْلَ هَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ نَزَلَ إِلَى الْمَرْوَةِ، حَتَّى إِذَا انْصَبَّتْ قَدَمَاهُ فِی بَطْنِ الْوَادِی سَعَى، حَتَّى إِذَا صَعِدَتَا مَشَى، حَتَّى أَتَى الْمَرْوَةَ، فَفَعَلَ عَلَى الْمَرْوَةِ کَمَا فَعَلَ عَلَى الصَّفَا، حَتَّى إِذَا کَانَ آخِرُ طَوَافِهِ عَلَى الْمَرْوَةِ، فَقَالَ: «لَوْ أَنِّی اسْتَقْبَلْتُ مِنْ أَمْرِی مَا اسْتَدْبَرْتُ لَمْ أَسُقِ الْهَدْیَ، وَجَعَلْتُهَا عُمْرَةً، فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ لَیْسَ مَعَهُ هَدْیٌ فَلْیَحِلَّ، وَلْیَجْعَلْهَا عُمْرَةً»، فَقَامَ سُرَاقَةُ بْنُ مَالِکِ بْنِ جُعْشُمٍ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ، أَلِعَامِنَا هَذَا أَمْ لِأَبَدٍ؟ فَشَبَّکَ رَسُولُ اللهِ ج أَصَابِعَهُ وَاحِدَةً فِی الْأُخْرَى، وَقَالَ: «دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِی الْحَجِّ» مَرَّتَیْنِ «لَا بَلْ لِأَبَدِ أَبَدٍ» وَقَدِمَ عَلِیٌّ مِنَ الْیَمَنِ بِبُدْنِ النَّبِیِّ ج، فَوَجَدَ فَاطِمَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا مِمَّنْ حَلَّ، وَلَبِسَتْ ثِیَابًا صَبِیغًا، وَاکْتَحَلَتْ، فَأَنْکَرَ ذَلِکَ عَلَیْهَا، فَقَالَتْ: إِنَّ أَبِی أَمَرَنِی بِهَذَا، قَالَ: فَکَانَ عَلِیٌّ یَقُولُ، بِالْعِرَاقِ: فَذَهَبْتُ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج مُحَرِّشًا عَلَى فَاطِمَةَ لِلَّذِی صَنَعَتْ، مُسْتَفْتِیًا لِرَسُولِ اللهِ ج فِیمَا ذَکَرَتْ عَنْهُ، فَأَخْبَرْتُهُ أَنِّی أَنْکَرْتُ ذَلِکَ عَلَیْهَا، فَقَالَ: «صَدَقَتْ صَدَقَتْ، مَاذَا قُلْتَ حِینَ فَرَضْتَ الْحَجَّ؟» قَالَ قُلْتُ: اللَّهُمَّ، إِنِّی أُهِلُّ بِمَا أَهَلَّ بِهِ رَسُولُکَ، قَالَ: «فَإِنَّ مَعِیَ الْهَدْیَ فَلَا تَحِلُّ» قَالَ: فَکَانَ جَمَاعَةُ الْهَدْیِ الَّذِی قَدِمَ بِهِ عَلِیٌّ مِنَ الْیَمَنِ وَالَّذِی أَتَى بِهِ النَّبِیُّ ج مِائَةً، قَالَ: فَحَلَّ النَّاسُ کُلُّهُمْ وَقَصَّرُوا، إِلَّا النَّبِیَّ ج وَمَنْ کَانَ مَعَهُ هَدْیٌ، فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ التَّرْوِیَةِ تَوَجَّهُوا إِلَى مِنًى، فَأَهَلُّوا بِالْحَجِّ، وَرَکِبَ رَسُولُ اللهِ ج، فَصَلَّى بِهَا الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ وَالْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ وَالْفَجْرَ، ثُمَّ مَکَثَ قَلِیلًا حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ، وَأَمَرَ بِقُبَّةٍ مِنْ شَعَرٍ تُضْرَبُ لَهُ بِنَمِرَةَ، فَسَارَ رَسُولُ اللهِ ج وَلَا تَشُکُّ قُرَیْشٌ إِلَّا أَنَّهُ وَاقِفٌ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ، کَمَا کَانَتْ قُرَیْشٌ تَصْنَعُ فِی الْجَاهِلِیَّةِ، فَأَجَازَ رَسُولُ اللهِ ج حَتَّى أَتَى عَرَفَةَ، فَوَجَدَ الْقُبَّةَ قَدْ ضُرِبَتْ لَهُ بِنَمِرَةَ، فَنَزَلَ بِهَا، حَتَّى إِذَا زَاغَتِ الشَّمْسُ أَمَرَ بِالْقَصْوَاءِ، فَرُحِلَتْ لَهُ، فَأَتَى بَطْنَ الْوَادِی، فَخَطَبَ النَّاسَ وَقَالَ: «إِنَّ دِمَاءَکُمْ وَأَمْوَالَکُمْ حَرَامٌ عَلَیْکُمْ، کَحُرْمَةِ یَوْمِکُمْ هَذَا فِی شَهْرِکُمْ هَذَا، فِی بَلَدِکُمْ هَذَا، أَلَا کُلُّ شَیْءٍ مِنْ أَمْرِ الْجَاهِلِیَّةِ تَحْتَ قَدَمَیَّ مَوْضُوعٌ، وَدِمَاءُ الْجَاهِلِیَّةِ مَوْضُوعَةٌ، وَإِنَّ أَوَّلَ دَمٍ أَضَعُ مِنْ دِمَائِنَا دَمُ ابْنِ رَبِیعَةَ بْنِ الْحَارِثِ، کَانَ مُسْتَرْضِعًا فِی بَنِی سَعْدٍ فَقَتَلَتْهُ هُذَیْلٌ، وَرِبَا الْجَاهِلِیَّةِ مَوْضُوعٌ، وَأَوَّلُ رِبًا أَضَعُ رِبَانَا رِبَا عَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، فَإِنَّهُ مَوْضُوعٌ کُلُّهُ، فَاتَّقُوا اللهَ فِی النِّسَاءِ، فَإِنَّکُمْ أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانِ اللهِ، وَاسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِکَلِمَةِ اللهِ، وَلَکُمْ عَلَیْهِنَّ أَنْ لَا یُوطِئْنَ فُرُشَکُمْ أَحَدًا تَکْرَهُونَهُ، فَإِنْ فَعَلْنَ ذَلِکَ فَاضْرِبُوهُنَّ ضَرْبًا غَیْرَ مُبَرِّحٍ، وَلَهُنَّ عَلَیْکُمْ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ، وَقَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ إِنِ اعْتَصَمْتُمْ بِهِ، کِتَابُ اللهِ، وَأَنْتُمْ تُسْأَلُونَ عَنِّی، فَمَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ؟» قَالُوا: نَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ وَأَدَّیْتَ وَنَصَحْتَ، فَقَالَ: بِإِصْبَعِهِ السَّبَّابَةِ، یَرْفَعُهَا إِلَى السَّمَاءِ وَیَنْکُتُهَا إِلَى النَّاسِ «اللَّهُمَّ، اشْهَدْ، اللَّهُمَّ، اشْهَدْ» ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ أَذَّنَ، ثُمَّ أَقَامَ فَصَلَّى الظُّهْرَ، ثُمَّ أَقَامَ فَصَلَّى الْعَصْرَ، وَلَمْ یُصَلِّ بَیْنَهُمَا شَیْئًا، ثُمَّ رَکِبَ رَسُولُ اللهِ ج، حَتَّى أَتَى الْمَوْقِفَ، فَجَعَلَ بَطْنَ نَاقَتِهِ الْقَصْوَاءِ إِلَى الصَّخَرَاتِ، وَجَعَلَ حَبْلَ الْمُشَاةِ بَیْنَ یَدَیْهِ، وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ، فَلَمْ یَزَلْ وَاقِفًا حَتَّى غَرَبَتِ الشَّمْسُ، وَذَهَبَتِ الصُّفْرَةُ قَلِیلًا، حَتَّى غَابَ الْقُرْصُ، وَأَرْدَفَ أُسَامَةَ خَلْفَهُ، وَدَفَعَ رَسُولُ اللهِ ج وَقَدْ شَنَقَ لِلْقَصْوَاءِ الزِّمَامَ، حَتَّى إِنَّ رَأْسَهَا لَیُصِیبُ مَوْرِکَ رَحْلِهِ، وَیَقُولُ بِیَدِهِ الْیُمْنَى «أَیُّهَا النَّاسُ، السَّکِینَةَ السَّکِینَةَ» کُلَّمَا أَتَى حَبْلًا مِنَ الْحِبَالِ أَرْخَى لَهَا قَلِیلًا، حَتَّى تَصْعَدَ، حَتَّى أَتَى الْمُزْدَلِفَةَ، فَصَلَّى بِهَا الْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ وَإِقَامَتَیْنِ، وَلَمْ یُسَبِّحْ بَیْنَهُمَا شَیْئًا، ثُمَّ اضْطَجَعَ رَسُولُ اللهِ ج حَتَّى طَلَعَ الْفَجْرُ، وَصَلَّى الْفَجْرَ، حِینَ تَبَیَّنَ لَهُ الصُّبْحُ، بِأَذَانٍ وَإِقَامَةٍ، ثُمَّ رَکِبَ الْقَصْوَاءَ، حَتَّى أَتَى الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ، فَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ، فَدَعَاهُ وَکَبَّرَهُ وَهَلَّلَهُ وَوَحَّدَهُ، فَلَمْ یَزَلْ وَاقِفًا حَتَّى أَسْفَرَ جِدًّا، فَدَفَعَ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ، وَأَرْدَفَ الْفَضْلَ بْنَ عَبَّاسٍ، وَکَانَ رَجُلًا حَسَنَ الشَّعْرِ أَبْیَضَ وَسِیمًا، فَلَمَّا دَفَعَ رَسُولُ اللهِ ج مَرَّتْ بِهِ ظُعُنٌ یَجْرِینَ، فَطَفِقَ الْفَضْلُ یَنْظُرُ إِلَیْهِنَّ، فَوَضَعَ رَسُولُ اللهِ ج یَدَهُ عَلَى وَجْهِ الْفَضْلِ، فَحَوَّلَ الْفَضْلُ وَجْهَهُ إِلَى الشِّقِّ الْآخَرِ یَنْظُرُ، فَحَوَّلَ رَسُولُ اللهِ ج یَدَهُ مِنَ الشِّقِّ الْآخَرِ عَلَى وَجْهِ الْفَضْلِ، یَصْرِفُ وَجْهَهُ مِنَ الشِّقِّ الْآخَرِ یَنْظُرُ، حَتَّى أَتَى بَطْنَ مُحَسِّرٍ، فَحَرَّکَ قَلِیلًا، ثُمَّ سَلَکَ الطَّرِیقَ الْوُسْطَى الَّتِی تَخْرُجُ عَلَى الْجَمْرَةِ الْکُبْرَى، حَتَّى أَتَى الْجَمْرَةَ الَّتِی عِنْدَ الشَّجَرَةِ، فَرَمَاهَا بِسَبْعِ حَصَیَاتٍ، یُکَبِّرُ مَعَ کُلِّ حَصَاةٍ مِنْهَا، مِثْلِ حَصَى الْخَذْفِ، رَمَى مِنْ بَطْنِ الْوَادِی، ثُمَّ انْصَرَفَ إِلَى الْمَنْحَرِ، فَنَحَرَ ثَلَاثًا وَسِتِّینَ بِیَدِهِ، ثُمَّ أَعْطَى عَلِیًّا، فَنَحَرَ مَا غَبَرَ، وَأَشْرَکَهُ فِی هَدْیِهِ، ثُمَّ أَمَرَ مِنْ کُلِّ بَدَنَةٍ بِبَضْعَةٍ، فَجُعِلَتْ فِی قِدْرٍ، فَطُبِخَتْ، فَأَکَلَا مِنْ لَحْمِهَا وَشَرِبَا مِنْ مَرَقِهَا، ثُمَّ رَکِبَ رَسُولُ اللهِ ج فَأَفَاضَ إِلَى الْبَیْتِ، فَصَلَّى بِمَکَّةَ الظُّهْرَ، فَأَتَى بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، یَسْقُونَ عَلَى زَمْزَمَ، فَقَالَ: «انْزِعُوا، بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، فَلَوْلَا أَنْ یَغْلِبَکُمُ النَّاسُ عَلَى سِقَایَتِکُمْ لَنَزَعْتُ مَعَکُمْ» فَنَاوَلُوهُ دَلْوًا فَشَرِبَ مِنْهُ.[49]
جابر بن عبدالله ب میگوید: رسول الله ج نه سال صبر کرد و حج نکرد. بعد از آن در سال دهم در بین مردم ندا داده شد که رسول الله ج حج خواهند کرد. تعداد زیادی از مردم به مدینه رفتند و میخواستند که به رسول الله ج اقتدا نمایند و شبیه او حج گزارند. ما همراه او بیرون آمدیم تا به ذیالحُلَیفَه رسیدیم. در آنجا اسما دختر عمیس، محمد بن ابوبکر را به دنیا آورد. وی کسی را نزد رسول الله ج فرستاد که چگونه عمل نماید؟ رسول الله ج فرمود: «غسل کن و پارچهای استفاده کن (مثل نوارهای بهداشتی امروزی) و احرام ببند».
پیامبر الله در مسجد نماز گزارد و سپس سوار شتر خود، قصواء شد تا وقتی که به "بیداء" رسید. من نگاهی انداختم تا جایی که با چشم قابل مشاهده بود، روبرو، پشت سر، سمت راست و سمت چپش را جمعیت سواره و پیاده فرا گرفته بود. رسول الله ج در میان ما بود، قرآن بر او نازل میشد و تفسیرش را خوب میدانست و هرچه رسول الله ج انجام میداد ما نیز انجام میدادیم. آنگاه رسول الله ج لبیک یکتاپرستی سر داد و فرمود: «لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ، لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَکَ، وَالْمُلْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ». و مردم با کلماتی که امروزه لبیک میگویند، لبیک گفتند. (اشاره به بعضی از الفاظ لبیک که از برخی از صحابه نقل شده است). رسول الله ج به هیچ یک از الفاظ آنها ایراد نگرفت ولی خودش بر همان الفاظ لبیک یکتاپرستی، پایبند بود. (لفظ دیگری استفاده نکرد و سنت هم همین است که ما همان الفاظ رسول الله ج را بگوییم).
جابر میگوید: ما فقط به قصد حج آمده بودیم و از عمره اطلاعی نداشتیم، تا اینکه به همراه رسول الله ج به کعبه رسیدیم. در این هنگام رسول الله ج رکن حجرالاسود را استلام نمود (لمس کرد) و در سه دور نخست، رمل نمود (گامهایش را نزدیک به هم و با تندی بر میداشت و شانه هایش را تکان میداد) و در چهار دور دیگر، به طور عادی راه رفت. سپس به سوی مقام ابراهیم ÷ رفت و چنین تلاوت کرد: ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗىۖ﴾ [البقرة: 125]: «[مقرر کردیم که] مقام ابراهیم را نمازگاهی برای خویش انتخاب کنید» و طوری بود که مقام، میان او و بیت قرار گرفته بود (و دو رکعت نماز خواند). (جعفر میگوید:) پدرم میگفت: مطمئنم که از پیامبر ج نقل میکرد که در دو رکعت نماز طواف، سورههای ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ١﴾ [الإخلاص: 1]. و ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡکَٰفِرُونَ١﴾ [الکافرون: 1]. را خواند. سپس دوباره به سمت حجرالاسود برگشت و آن را استلام نمود (لمس کرد). آنگاه از دروازه به سوی صفا بیرون رفت. هنگامیکه به صفا نزدیک شد، این آیه را تلاوت فرمود: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ...﴾ [البقرة: 158]: «همانا صفا و مروه از نشانههای الهی هستند...» و فرمود: «با همان چیزی که الله آغاز نموده، آغاز میکنم». پس از صفا آغاز نمود و به اندازهای بر آن بالا رفت تا اینکه خانهی الله را مشاهده نمود. آنگاه روبه روی آن ایستاد و الله را به یگانگی خواند و تکبیر گفت و فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ»: «هیچ معبود راستینی جز الله یگانهی بیهمتا وجود ندارد. پادشاهی و ستایش تنها از آن اوست و او بر هرچیز تواناست. هیچ معبود راستینی جز الله نیست؛ کسیکه وعدهاش را راست گردانید و بندهاش را یاری داد و احزاب را به تنهایی شکست داد». سپس دعا نمود و در این میان کلمات گفته شده را سه بار تکرار کرد. آنگاه به سمت مروه پایین آمد تا وقتی که در وسط وادی رسید، در آنجا دوید تا اینکه صعود آغاز شد، آنگاه به طور عادی راه رفت تا اینکه به مروه رسید. در مروه نیز چنان کرد که در صفا انجام داده بود و چون در آخرین سعی بالای مروه رسید، فرمود: «اگر آنچه را که اکنون میدانم، اول میدانستم، حیوان قربانی را با خود نمیآوردم و حَجَّم را عمره قرار میدادم. پس هرکس با خود حیوان قربانی به همراه ندارد، از احرام به درآید و آن را عمره به حساب آورَد».
سپس سُراقَه بن مالک بن جُعشُم برخاست و گفت: ای رسول الله، این (عمره در ماههای حج) ویژهی این سال ماست یا همیشگی است؟ رسول الله ج انگشتان دستانش را در هم فرو برد و فرمود: «عمره در حج داخل شده است و این برای همیشه و ابدی است». علی بن ابی طالب س شتران پیامبر ج را از یمن آورد و دید که فاطمه ل از احرام به در آمده است و لباس رنگین بر تن دارد و سرمه زده است. علی س آن را ناپسند دانست و بر او ایراد گرفت. فاطمه ل گفت: پدرم چنین دستور داده است؛ راوی میگوید: بعد از آن علی س در عراق میگفت: من نزد رسول الله ج رفته بودم تا فاطمه ل را به خاطر کاری که کرده بود، مورد سرزنش قرار دهم و در مورد آنچه وی کرده بود از پیامبر ج فتوا بگیرم. به آن گفتم که من از فاطمه ل به خاطر کارش انتقاد کردم. رسول الله ج فرمود: «او راست گفته است؛ راست گفته است. تو هنگام نیت حج، چه گفتی؟» علی س گفت: گفتم: یا الله! من به همان نیتی احرام میبندم که رسولت احرام بسته است. رسول الله ج فرمود: «من هم همراه خود قربانی آوردهام، پس تو از احرام بیرون نیا». راوی میگوید: مجموع حیوانات قربانی را که علی س برای رسول الله ج آورده بود، صد شتر بود.
به هر حال جز رسول الله ج و کسانیکه با خود قربانی داشتند، باقی مردم موهایشان را کوتاه کردند و از احرام بیرون آمدند. در روز هشتم ذیالحجه (ترویه) برای حج احرام بستند و به سوی منی حرکت کردند. رسول الله ج این مسیر را سوار بر مرکب طی کرد و نماز ظهر، عصر، مغرب، عشا و صبح را در منا گزارد و مقداری صبر کرد تا وقتی که خورشید طلوع کرد. آنگاه دستور داد خیمهای مویین برایش در نمره برپا کنند. بعد از آن رسول الله به راه افتاد. قریش، مطمئن بودند که پیامبر ج در مشعر الحرام، همان جایی که آنان در دوران جاهلیت توقف میکردند، توقف میکند؛ اما رسول الله از مشعر الحرام عبور نمود تا به عرفه رسید. در آنجا دید که خیمه را برایش در نمره برپا کردهاند، پس در آنجا توقف نمود تا اینکه خورشید مایل گردید، در این هنگام دستور داد تا ناقهاش، قصواء را برایش پالان کنند. آنگاه به وسط وادی (عُرنه) آمد و برای مردم، سخنرانی کرد و فرمود: «خونها و اموال شما همانند حرمت این روز (عرفه) در این ماه (ذیالحجه) و در این شهر (مکه) برایتان حرام است؛ بدانید که تمام امور جاهلیت را زیر پا گذاشتم؛ قتلهای دوران جاهلیت، نادیده گرفته میشوند. و اولین خونی که از خونهایمان گذشت مینمایم، خون فرزند ربیعه بن حارث است که به هدف شیرخوارگی در قبیلهی بنیسعد، به سر میبرد و توسط قبیلهی هذیل، کشته شد. همچنین رباهای دوران جاهلیت نیز نادیده گرفته میشوند و اولین ربایی که از آن گذشت مینماییم، ربای عباس بن عبدالمطلب است؛ همانا همهی آن بخشیده شده است. در مورد زنان از الله بترسید؛ زیرا شما آنان را با عهد و پیمان الله به عقد خود در آوردهاید و طبق شریعت الهی شرمگاههایشان را برای خود حلال ساختهاید. یکی از حقوق شما بر آنان، این است که کسی را که شما دوست ندارید به خانههایتان راه ندهند. اگر چنین کردند، آنان را به آهستگی بزنید. حق آنان بر شما این است که آنان را به خوبی و به اندازهی توان، خوراک و پوشاک بدهید. در میان شما چیزی را بر جای میگذارم که اگر به آن چنگ زنید، هرگز گمراه نمیشوید؛ آن کتاب الله است. در روز قیامت دربارهی من از شما خواهند پرسید، چه جوابی میدهید؟»
صحابه همه گفتند: میگوییم که تو ابلاغ کردی و ادا نمودی وخیرخواهی کردی. پیامبر ج که انگشت سبابهاش را به سوی آسمان بلند میکرد و به سوی مردم اشاره مینمود، فرمود: «یا الله! گواه باش؛ یا الله! گواه باش». این جمله را سه بار تکرار نمود. سپس اذان و اقامه گفت و نماز ظهر خواند. سپس اقامه گفت و بدون اینکه میان نماز ظهر و عصر چیزی (نماز) بخواند، نماز عصر را خواند. سپس سوار بر مرکبش شد و شکم شترش را به سوی صخرهها (تخته سنگهای کوه رحمت) قرار داد، به گونهای که راه افراد پیاده، روبهرویش قرار گرفت و رو به سوی قبله نمود. در آنجا ماند تا اینکه خورشید غروب نمود و زردی آن، اندکی از بین رفت و بالاخره قرص آن ناپدید گشت. رسول الله ج اسامه را پشت سر خود سوار کرده بود. آنگاه حرکت نمود. رسول الله ج طوری مهار شتر را میکشید که سر شتر به قسمت جلوی پالان آن چسبیده بود (شتر را کنترل مینمود تا آهسته راه برود) و با دست راستش اشاره مینمود و میفرمود: «ای مردم! آرامش را حفظ کنید، آرامش را حفظ کنید». هرگاه به تپههای ریگ میرسید، اندکی مهار شتر را شل میکرد تا شتر بالای تپه برود و اینگونه به مسیرش ادامه داد تا اینکه به مزدلفه رسید و در آنجا نماز مغرب و عشا را با یک اذان و دو اقامه خواند و میان آن دو نماز نافله نخواند. سپس رسول الله ج خوابید تا وقتی که صبح شد. نماز صبح را با یک اذان و یک اقامه خواند، سپس سوار بر قصواء به مشعرالحرام رفت و رو به قبله دعا کرد و تکبیر (الله اکبر) و تهلیل (لا اله الا الله) گفت و الله را به یگانگی ستود. در آنجا ماند تا رنگ افق زرد گشت و قبل از طلوع خورشید به راه افتاد. رسول الله ج فضل بن عباس را که دارای چهرهای سفید و زیبا بود و موهای قشنگی داشت، پشت سرش سوار بر مرکب نمود. هنگامیکه رسول الله ج حرکت نمود، زنانی که میدویدند از کنارشان عبور کردند. فضل شروع به نگاه کردن به آنان نمود. رسول الله ج دستش را روی صورت فضل گذاشت. فضل چهرهاش را به طرف دیگر، برگرداند و نگاه میکرد. رسول الله ج چهرهی فضل را از آن طرف دیگر نیز برگرداند. ولی فضل از آن طرف دیگر، نگاه میکرد. به هر حال، اینگونه رسول الله ج به مسیرش ادامه داد تا اینکه به وادی محسّر رسید؛ اندکی شتر را تندتر راند. سپس راه وسطی را که به جمرهی بزرگ میرسید، در پیش گرفت تا اینکه به جمرهای که کنار درخت است (جمرهی بزرگ) رسید. آن را با هفت سنگریزه (به اندازهی دانه باقلا) از وسط وادی زد و با هر سنگریزهای تکبیر میگفت و سپس به قربانگاه رفت و با دست مبارک خویش شصت و سه شتر را ذبح نمود و بقیهی شترها را به علی س داد تا ذبح کند. (مجموع آنها صد شتر شد) اینگونه علی س را در قربانی خویش شریک کرد. سپس دستور داد تا از هر شتر، یک قطعه در دیگ بگذارند؛ آنگاه پیامبر ج و علی س هردو از گوشت و آبگوشت درست شده خوردند. سپس رسول الله ج سوار بر مرکب شد و به کعبه آمد و نماز ظهر را در مکه خواند و در آنجا فرزندان عبدالمطلب را دید که در کنار زمزم ایستادهاند و مردم را آب میدهند. فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب، آب بکشید. اگر بیم آن نمیرفت که مردم به شما هجوم آورند و خدمت آب دادن را از شما بگیرند، من هم همراه شما آب میکشیدم». آنان یک دلو آب را به پیامبر ج دادند و از آن آب نوشید.
ارکان حج: حج چهار رکن اساسی دارد: احرام، توقف در عرفه، طواف زیارت، سعی بین صفا و مروه.
- احرام از میقاتی که برای ساکنان هر منطقه مشخص شده است (احرام از میقات جزو واجبات است اما خود احرام رکن است)؛
- سپری کردن شبهای ایام تشریق در منا برای کسانیکه اهل سقایه و رعایه[50] و امثال آنها نیستند.
- سپری کردن شب عید در مزدلفه یا سپری کردن بیشتر شب برای ضعیفان و کسانیکه معذور هستند.
- تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر؛
- طواف وداع به هنگام خروج از مکه جز برای اهل مکه.
1- کسیکه احرام را ترک کند، مناسک وی جز با آن صحیح نخواهد بود؛ زیرا یکی از ارکان حج میباشد. و هرکس رکنی از ارکان حج یا عمره را ترک کند، مناسک وی صحیح نخواهد بود مگر با انجام آن؛
2- هرکس واجبی از واجبات حج یا عمره را ترک کند و این ترک عامدانه، با اختیار و با اطلاع از حکم آن باشد، گنهکار خواهد بود؛ زیرا با عمل رسول الله ج و امر او مخالفت کرده است. و مناسک وی ناقص و ناتمام است. و هرکس به سبب عذری آن را ترک کند، گناهی بر او نیست و چنانچه در نص وارد شده، باید فدیه بپردازد.
3- هرکس سنتی از سنتهای حج یا عمره را ترک کند، امری بر وی لازم نخواهد بود، اما ثواب و پاداش آن را از دست داده است. و سنت عبارت است از اقوال و اعمالی که رکن و واجب نباشند.
افضل آن است که حجگزار اعمال روز عید یعنی روز دهم ذیالحجه را به این ترتیب انجام دهد:
رمی جمره عقبه؛ ذبح قربانی؛ تراشیدن یا کوتاه کردن مو؛ طواف و در پایان سعی بین صفا و مروه. و این سنت نبوی است. اما اگر آنها را به این ترتیب هم انجام ندهد اشکالی ندارد. مثلا قبل از ذبحِ قربانی سرش را بتراشد. یا قبل از رمی جمره، طواف کند.
در روز عید یا ایام تشریق، ادای عمره یا تکرار آن برای حجاج جایز نیست. بلکه حاجی باید همراه دیگر حاجیان در منا باقی بماند تا اینکه مناسک وی کامل شود.
وقت ذبح قربانی از روز عید آغاز شده و تا غروب روز سیزدهم ذیالحجه ادامه دارد.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ العَاصِ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج وَقَفَ فِی حَجَّةِ الوَدَاعِ بِمِنًى لِلنَّاسِ یَسْأَلُونَهُ، فَجَاءهُ رَجُلٌ فَقَالَ: لَمْ أَشْعُرْ فَحَلَقْتُ قَبْلَ أَنْ أَذْبَحَ؟ فَقَالَ: «اذْبَحْ وَلاَ حَرَجَ» فَجَاءَ آخَرُ فَقَالَ: لَمْ أَشْعُرْ فَنَحَرْتُ قَبْلَ أَنْ أَرْمِیَ؟ قَالَ: «ارْمِ وَلاَ حَرَجَ» فَمَا سُئِلَ النَّبِیُّ ج عَنْ شَیْءٍ قُدِّمَ وَلاَ أُخِّرَ إِلَّا قَالَ: «افْعَلْ وَلاَ حَرَجَ».[51]
از عبدالله بن عمرو بن عاص ب روایت است که رسول الله ج در حجةالوداع در منا برای پاسخ به سوالات مردم توقف کرده بود. مردی آمد و گفت: به دلیل فراموشی و عدم آگاهی قبل از ذبح قربانی، موهای سرم را تراشیدم. رسول الله ج فرمود: «اشکالی ندارد». پس از آن شخص دیگری آمده و گفت: به دلیل غفلت و ناآگاهی قبل از رمی جمره، ذبح نمودم. رسول الله ج فرمود: «اشکالی ندارد». راوی میگوید: آن روز هرکس، هر حکمی را پس و پیش انجام داده بود و از رسول الله ج دربارهی آن سوال میکرد، رسول الله ج در پاسخ میفرمود: «انجام بده، اشکالی ندارد».
رسول الله ج در انجام تمام مناسک حج و عمره، ابتدا طواف کرده و پس از آن سعی بین صفا و مروه را انجام میداد. بنابراین انجام دادن سعی قبل از طواف جایز نیست؛ چه در حج یا عمره.
حج کسیکه در مزدلفه حضور نیابد
هنگامیکه حجاج از عرفه به سوی مزدلفه حرکت کنند و عذری همچون ازدحام یا ترس از خروج وقت عشا – چنانچه نماز را در راه بخواند- مانع رسیدن حاجی به مزدلفه شود و بعد از طلوع فجر یا بعد از طلوع خورشید به مزدلفه برسد، اندکی در مزدلفه توقف میکند سپس به سوی منا حرکت میکند. و در اینصورت نه گناهی بر او خواهد بود و نه ریختن خونی؛ و حجش صحیح است.
بر تمام حجاج واجب است که شبهای ایام تشریق را در منا سپری کنند و یک روز را هم در آن بمانند. و جایز نیست از منا خارج شوند مگر به دلیل ضرورت یا ادای مناسک؛ زیرا هدف، اجتماع در مناسک است و این به دلیل منافع و نیکیها و خیری است که در آن میباشد.
برای مسئولین و کسانیکه مشغول رسیدگی به امور حجاج هستند مانند پلیس راهنمایی و رانندگی، امنیت، پزشکان، آتشنشانها و ... جایز است که در صورت لزوم شبهای منا را در خارج از منا سپری کنند و در اینصورت فدیهای بر آنها نخواهد بود.
الله متعال میفرماید: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ وَٱسۡمَعُواْ وَأَطِیعُواْ وَأَنفِقُواْ خَیۡرٗا لِّأَنفُسِکُمۡۗ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٦﴾ [التغابن: 16]. «تا آنجا که میتوانید، از الله پروا کنید و [حق را] بشنوید و فرمان برید و انفاق کنید که برای خود شما بهتر است؛ و کسانی که از بُخل و حرصِ نفس خویش در امان بمانند، آنانند که رستگارند».
1- رمی جمرات بعد از روز عید، پس از زوال خورشید میباشد. و هرکس قبل از زوال این عمل را انجام دهد، لازم است پس از زوال آن را انجام دهد. و اگر پس از زوال رمی جمرات نکند تا اینکه خورشید در روز سیزدهم پنهان شود، گنهکار خواهد بود. بنابراین باید توبه کند و بعد از این رمی نکند چون وقت آن گذشته است و مناسک وی صحیح اما ناقص است؛ بنابراین باید به دلیل این مخالفت، از الله متعال طلب مغفرت و آمرزش کند. حجاج در ایام تشریق رمی جمرات را هر روزه بعد از زوال انجام میدهند و به این ترتیب: رمی جمره کوچک، سپس میانی و پس از آن رمی جمره بزرگ؛
2- ایام تشریق از باب رمی جمرات، همچون یک روز هستند. با این توضیح که اگر کسی معذور باشد و رمی جمرات روزی از ایام تشریق را با روز دیگر همراه کند، جایز است اما مرتکب ترک افضل شده است.
و هرکس هفت سنگ را به یک بار پرتاب کند، یک سنگ محسوب میشود و باید شش سنگ دیگر را به سوی جمرات پرتاب کند.
محل پرتاب سنگها، همان محل جمع شدن سنگها میباشد نه دیواری که برای تعیین محدودهی آن ایجاد شده است.
سنت این است که حجاج رمی جمرات را در وقتهای تعیین شده در روزهایی که مشخص شده انجام دهند. چنانکه رسول الله ج عمل کرد. و برای مسئولین و بیماران و کسانیکه معذورند یا اینکه ازدحام و شلوغی برای آنها ضرر دارد، جایز است رمی ایام تشریق را تا روز سیزدهم به تاخیر بیندازند و روز سیزدهم به ترتیب برای هر روز رمی جمرات کنند. برای روز یازدهم سه جمره کوچک، میانه و بزرگ را رمی کنند و پس از آن برای روز دوازدهم و سیزدهم به همین ترتیب عمل کنند.
اما اگر بدون عذر رمی جمرات تا بعد از روز سیزدهم به تاخیر بیفتد، گنهکار بوده و حجش صحیح اما ناقص است. اما اگر این تاخیر به دلیل عذری باشد، گناهی بر او نیست. اما در هردو حالت پس از روز سیزدهم رمی نکند. چون وقت این عبادت گذشته است و مناسک وی صحیح است.
رمی جمرات به نیابت از کسیکه توانایی این عمل را نداشته باشد، مانند مردان و زنان پیر و کودکان، جایز است. چنانکه کسی را به نیابت از خود، وکیلِ این امر میکند و وی به نیابت از موکل خود، رمی جمرات را انجام میدهد.
سنت این است که حاجی در روز عید طواف افاضه را انجام دهد. و نیز جایز است که تا ایام تشریق آن را به تاخیر بیندازد و نیز کسیکه معذور است میتواند آن را تا پایان ماه ذیالحجه به تاخیر بیندازد. اما تاخیر آن تا بعد از ذیالحجه جایز نیست مگر به دلیل عذری لازم و پیوسته همچون بیماری که به خاطر آن نمیتواند پیاده یا سواره طواف کند. یا زنی که قبل از طواف دچار خونریزی بعد از زایمان میشود؛ و عذرهایی از این قبیل. طواف افاضه از بزرگترین ارکان حج میباشد. بنابراین حتی اگر کسی به دلیل عذر یا فراموشی آن را ترک کند، باید آن را انجام دهد.
طواف زنی که دچار عادت ماهیانه یا خونریزی بعد از زایمان شده است
1- اگر زنی قبل از طواف دچار حیض یا نفاس شود، خانه را طواف نمیکند تا اینکه پاک شود. و در مکه میماند تا غسل کرده و خانه را طواف کند.
اگر همراه کسانی بود که منتظر وی نمیماندند و یا نمیتوانست در مکه بماند، باید دارویی که ضرر نداشته و باعث قطع عادت ماهیانه شود، مصرف کند سپس غسل نموده و طواف افاضه را به جای آورد؛ زیرا در اینصورت مضطر و ناچار است. و الله متعال هیچکس را بیش از توانش مکلف نکرده است. و انشاءالله حجش صحیح است. و اگر ناچار بود، در حالت حیض طواف کند؛ زیرا در صورت ناتوانی، شرط واجب (پاک بودن برای طواف) از او ساقط میشود.
2- هرگاه زنی برای عمره احرام بست اما قبل از طواف دچار عادت ماهیانه شد، اگر قبل از روز نهم پاک شد، عمرهاش را کامل میکند سپس برای حج احرام میبندد و به سوی عرفه خارج میشود. اما اگر قبل از روز عرفه پاک نشد، حج را وارد عمره میکند، چنانکه میگوید: «لَبَّیْکَ حَجّاً وَعُمْرَةً» و اینگونه حج او قِران میشود. و همراه مردم در مشاعر میماند و مناسک حج را انجام میدهد. و چون پاک شد، غسل نموده و خانه را طواف کرده و پس از آن به سعی میپردازد.
کسیکه حج او اِفراد یا قِران است وقتی به مکه آمد و طواف و سعی را انجام داد، برای او سنت است که مناسکش را به عمره تغییر دهد تا اینکه حج وی تمتع باشد. و نیز میتواند قبل از طواف و بعد از آن و بعد از سعی، مناسکش را به تمتع تغییر دهد.
و هرکس ترس فوت حج داشت، مانند زنی که حایض یا معذور است؛ میتواند نیت عمره را به حج قِران تبدیل کند و به سوی عرفات خارج شود تا همراه مردم به توقف در عرفات بپردازد.
وارد شدن به کعبه نه فرض است و نه سنتی از سنتهای حج یا عمره؛ بلکه وارد شدن به آن امری نیک است، البته اگر میسر باشد؛ و زمان خاصی برای آن وجود ندارد. و هرکس وارد خانه شد، مستحب است که در آن نماز بخواند و تکبیر گفته و دست به دعا بردارد. چون وارد خانه شد به اندازهی سه ذراع از دیوار کعبه فاصله بگیرد به گونهای که درِ ورودی، پشت سرش قرار بگیرد سپس دو رکعت نماز بخواند. رسول الله ج چنین عمل نمود. و کسیکه در حِجر کعبه (محدودهی داخل دیوار حطیم) نماز بخواند، گویا در خانه کعبه نماز خوانده است.
محل توقف برای دعا در حج و عمره
در حج شش توقف برای دعا وجود دارد: در صفا و مروه، در ابتدای هر دور از هفت دور سعی؛ در عرفه، در مزدلفه، بعد از جمره اول و بعد از جمره وسطی؛
اما در عمره دو توقف برای دعا میباشد: توقفی در صفا و توقفی در مروه در ابتدای هر دور از هفت دور سعی.
حجاج در حج سه تغییر مکان دارند:
1- از عرفه به سوی مزدلفه در شب عید؛
2- از مزدلفه به سوی منا در روز عید؛
3- از منا به سوی مکه برای طواف افاضه.
1- الله متعال میفرماید: ﴿لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکُمۡۚ فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡکُرُوهُ کَمَا هَدَىٰکُمۡ وَإِن کُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّینَ١٩٨ ثُمَّ أَفِیضُواْ مِنۡ حَیۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ وَٱسۡتَغۡفِرُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ١٩٩﴾ [البقرة: 198-199]. «گناهی بر شما نیست که [در ایام حج، با خرید و فروش] از فضل پروردگارتان [منفعت و روزی] طلب کنید؛ و هنگامی که [روز نهم، پس از وقوف] از عرفات کوچ کردید، الله را در «مَشعَر الحرام» یاد کنید؛ و او را یاد کنید، زیرا شما را که پیشتر از گمراهان بودید [به ادای مناسک حج و دیگر اعمال عبادی] هدایت کرد. سپس از همانجا که مردم [= پیروان ابراهیم] روانه میشوند [شما نیز از عرفات به سوی مِنا] حرکت کنید و از الله آمرزش بخواهید [زیرا] بیتردید، الله آمرزندۀ مهربان است».
2- الله متعال میفرماید: ﴿ثُمَّ لۡیَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡیُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡیَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ٢٩﴾ [الحج: 29]. «سپس باید آلودگیهایشان را برطرف سازند و به نذرهای خویش وفا کنند و [گرداگردِ] این خانۀ کهن [= کعبه] طواف کنند».
احکام مربوط به کسانیکه حجشان فوت شود یا به دلیلی از حج باز بمانند:
هرکس بیماری، عذر، مانع، حیض یا تمام شدن خرجکِرد او را از ادامهی حج باز دارد، اگر در ابتدای احرام نیت خارج شدن از حج را به دلیل مانع احتمالی شرط کرده باشد، از حج خارج شده و چیزی بر عهدهی او نخواهد بود. و اگر به هنگام احرام شرط خارج شدن از حج به دلیل عذر و مانع را نداشته است، باید قربانی کند سپس موهای سرش را تراشیده یا کوتاه کند و از مناسک حج خارج میشود. و اگر حجش فرض باشد، باید قضای آن را به جای آورد.
کسیکه توقف در عرفه را از دست بدهد، حجش فوت شده و وارد مناسک عمره میشود. و اگر این حج، حج فرض او باشد، در سالهای بعد قضای آن را به جای میآورد. و به خاطر فوت شدن حج قربانی میکند. و اگر به هنگام احرام خارج شدن از حج به دلیل مانع احتمالی را شرط کرده باشد، نیاز به قربانی ندارد.
کسیکه دشمن، او را از ادامه حج بازدارد، قربانی کرده و موی سرش را تراشیده یا کوتاه میکند و از مناسک خارج میشود. و اگر از عرفه بازداشته شود، از مناسک حج خارج شده و وارد مناسک عمره میشود. الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُ﴾ [البقرة: 196] «و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید] و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به جایگاهش [در قربانگاه] برسد».
و چون به زنی خبر فوت شوهرش ابلاغ شود و او در اثنای مناسک حج یا عمره باشد، مناسکش را به پایان میبرد؛ زیرا پایان دادن به مناسک واجب است. و مناسک و گذراندن عده هردو در وجوب یکسان هستند. و وقت برای ادای مناسک تنگ است؛ پس باید به هنگام تعارض دو واجب، آنکه وقتش تنگتر است مقدم داشت.
آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته میشود
عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج إِذَا قَفَلَ مِنَ الْجُیُوشِ، أَوِ السَّرَایَا، أَوِ الْحَجِّ، أَوِ الْعُمْرَةِ، إِذَا أَوْفَى عَلَى ثَنِیَّةٍ أَوْ فَدْفَدٍ، کَبَّرَ ثَلَاثًا، ثُمَّ قَالَ: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، آیِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ سَاجِدُونَ لِرَبِّنَا حَامِدُونَ، صَدَقَ اللهُ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ».[52]
عبدالله بن عمر ب میگوید: وقتی رسول الله ج از غزوه یا حج یا عمره باز میگشت، هر بار که از گردنه یا زمین سخت و بلندی بالا میرفت، سه بار تکبیر گفته و میفرمود: «لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، لَهُ المُلْکُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، آیِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ سَاجِدُونَ لِرَبِّنَا حَامِدُونَ، صَدَقَ اللَّهُ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الأَحْزَابَ وَحْدَهُ»: «معبود بر حقی جز الله نیست، یکتاست و شریکی ندارد. پادشاهی و فرمانروایی از آن اوست و او بر هر چیزی تواناست. ما باز میگردیم و توبهکنندگان، عبادتگزاران و ستایشگران پروردگارمان هستیم. الله به وعدهاش وفا کرد و بندهاش را یاری رساند و به تنهایی همهی گروهها(ی کفر) را شکست داد».
هدی: عبارت است از چهارپایانی که برای تقرب به الله متعال به حرم آورده میشوند. و آنچه به سبب تمتع یا قران یا احصار واجب میشود.
هدی دو نوع است:
الف) هدی تمتع و قِران که وقت ذبح آن از صبح روز عید شروع شده و تا غروب خورشید روز سیزدهم ذیالحجه که ایام تشریق است، ادامه دارد. و مستحب است که از آن خورده شود و به فقرا و مساکین داده شود.
این هدی داخل حدود حرم در مکه یا منا یا مزدلفه یا ... ذبح میشود.
الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلۡبُدۡنَ جَعَلۡنَٰهَا لَکُم مِّن شَعَٰٓئِرِ ٱللَّهِ لَکُمۡ فِیهَا خَیۡرٞۖ فَٱذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهَا صَوَآفَّۖ فَإِذَا وَجَبَتۡ جُنُوبُهَا فَکُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّۚ کَذَٰلِکَ سَخَّرۡنَٰهَا لَکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٣٦﴾ [الحج: 36]. «[قربانی کردنِ] شتر [و گاو در موسمِ حج] را برای شما از شعایر دین [و نشانههای عبادت الله] قرار دادیم. در این [کار،] خیر [و برکت] برایتان است. [هنگام قربانی،] در حالی که [شتران] بر پا ایستادهاند، نام الله را بر آنها ببرید [و نحرشان کنید]. آنگاه چون بر خاک افتادند، از [گوشت] آنها بخورید و تهیدستان آبرومند و گدایان را نیز اطعام کنید. آنها [=چارپایان] را اینچنین به خدمت شما گماشتیم؛ باشد که شکر به جای آورید».
ب) هدی احصار؛ وقت ذبح آن هنگام وجود سبب آن میباشد چه در خارج از محدودهی حرم یا در حرم؛ از آن به فقرا و مساکین میدهد و از آن چیزی نمیخورد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُ﴾ [البقرة: 196]. «و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به وسیلۀ دشمن یا بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] فراهم شود [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید] و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به جایگاهش [در قربانگاه] برسد».
1- برای حجاجی که توانایی دارند، سنت است که زیاد قربانی انجام دهند و در بین فقرای حرم و ... تقسیم کنند.
عَنْ جَابِرٍ س –فِی صِفَةِ حَجَّةِ النَّبِیِّ ج- ثُمَّ انْصَرَفَ إِلَى الْمَنْحَرِ، فَنَحَرَ ثَلَاثًا وَسِتِّینَ بِیَدِهِ، ثُمَّ أَعْطَى عَلِیًّا، فَنَحَرَ مَا غَبَرَ، وَأَشْرَکَهُ فِی هَدْیِهِ، ثُمَّ أَمَرَ مِنْ کُلِّ بَدَنَةٍ بِبَضْعَةٍ، فَجُعِلَتْ فِی قِدْرٍ، فَطُبِخَتْ، فَأَکَلَا مِنْ لَحْمِهَا وَشَرِبَا مِنْ مَرَقِهَا.[53]
از جابر س در توصیف حج رسول الله ج روایت است که: «... سپس به قربانگاه رفت و با دست مبارک خویش شصت و سه شتر را ذبح نمود و بقیهی شترها را به علی س داد تا ذبح کند. (مجموع آنها صد شتر شد) اینگونه علی س را در قربانی خویش شریک کرد. سپس دستور داد تا از هر شتر، یک قطعه در دیگ بگذارند؛ آنگاه پیامبر ج و علی س هردو از گوشت و آبگوشت درست شده خوردند».
2- برای عمرهگزار سنت است که قربانی (هدی) را از سرزمینش یا از نزدیکترین مکان به محدودهی حرم تهیه کند و آن را به فقرای حرم و ... ببخشد.
عَنِ المِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ قَالَ: خَرَجَ النَّبِیُّ ج زَمَنَ الحُدَیْبِیَةِ مِنَ المَدِینَةِ فِی بِضْعَ عَشْرَةَ مِائَةً مِنْ أَصْحَابِهِ حَتَّى إِذَا کَانُوا بِذِی الحُلَیْفَةِ، قَلَّدَ النَّبِیُّ ج الهَدْیَ، وَأَشْعَرَ وَأَحْرَمَ بِالعُمْرَةِ.[54]
مِسوَر بن مَخرَمَه میگوید: پیامبر ج در زمان صلح حدیبیه با بیش از هزار تن از اصحابش از مدینه بیرون آمد. هنگامیکه به ذوالحلیفه رسید، شترهای هدی (شکرانه) را قلاده انداخت و کوهانهای آنها را علامتگذاری کرد و برای عمره احرام بست.
3- برای کسیکه در شهرش مقیم است، سنت است که هدی را به حرم بفرستد.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: فَتَلْتُ قَلاَئِدَ هَدْیِ النَّبِیِّ ج ثُمَّ أَشْعَرَهَا وَقَلَّدَهَا، أَوْ قَلَّدْتُهَا ثُمَّ بَعَثَ بِهَا إِلَى البَیْتِ، وَأَقَامَ بِالْمَدِینَةِ فَمَا حَرُمَ عَلَیْهِ شَیْءٌ کَانَ لَهُ حِلٌّ.[55]
عایشه ل میگوید: من قلادههای قربانی رسول الله ج را بافتم. سپس رسول الله ج کوهان شتر را علامتگذاری کرد و قلاده را به گردن قربانی آویخت یا من آویختم. و قربانی را به خانهی کعبه فرستاد و خود در مدینه باقی ماند و به سبب این کار مُحرم نشد تا آنچه را که الله متعال برای رسول الله ج حلال کرده بود بر او حرام شود.
عبارت است از آنچه در ایام قربانی جهت تقرب به الله ذبح میشود. مانند شتر، گاو، گوسفند.
قربانی بر هر مسلمان زندهای که توانایی آن را داشته باشد، سنت موکده است. و همانطور که قربانی به نیابت از زنده سنت است، به نیابت از مرده جایز است. چنانکه کسی از طرف خود و خانواده و زندگان و مردگان قربانی کند. یا اینکه مردهای وصیت کرده باشد که برای او قربانی کنند که تنفیذ این وصیت لازم است. اما اینکه قربانی مستقلی برای مرده در نظر گرفته شود، جایز نیست مگر در صورت وصیت مرده؛
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّآ أَعۡطَیۡنَٰکَ ٱلۡکَوۡثَرَ١ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَٱنۡحَرۡ٢ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ ٱلۡأَبۡتَرُ٣﴾ [الکوثر: 1-3]. «[ای پیامبر،] به راستی که ما خیرِ بینهایت [از جمله رود کوثر در بهشت را] به تو عطا کردیم؛ پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن. بیتردید، دشمنت [از همۀ خیرات و برکات، بیبهره و] بُریده است».
وقت ذبح قربانی از بعد نماز عید آغاز و تا آخرین روز ایام تشریق ادامه دارد. بنابراین روزهای ذبح قربانی، عبارت است از چهار روز: روز عید و سه روز بعد آن.
مستحب است که از گوشت قربانی بخورد و به فقرا بدهد.
قربانی کردن فضل بزرگی دارد؛ زیرا در آن نیت تقرب به الله نهفته است؛ و بخشندگی به خانواده، کمک به فقرا، صلهی رحم و نیکی به نزدیکان و همسایهها را در بر دارد.
1- در هدی و قربانی و عقیقه، شتر باید 5 سال به بالا، گاو دو سال به بالا، گوسفند 6 ماه به بالا، بز یک سال به بالا داشته باشد. و چون قربانی مشخص شود، فروختن و هدیه دادن آن جایز نیست مگر اینکه بهتر از آن را جایگزین کند.
2- واجب است که عقیقه، قربانی یا هدی از چهارپایانی چون شتر و گاو و گوسفند و بز باشد و به سن شرعی معتبر رسیده باشد و از هر عیبی سالم باشد. و بهتر آن است که بهترین و چاقترین و گرانترین آنها باشد.
گوسفند برای یک نفر، شتر برای هفت نفر و گاو برای هفت نفر کفایت میکند. و جایز است که از طرف خود و خانوادهاش چه زندگان و چه مردگان، یک گوسفند یا گاو یا شتر قربانی کند.
و برای حجاجی که توانگر هستند مستحب است بیش از دیگران قربانی کنند تا هم به پیامبر ج اقتدا کرده باشند و هم حجاج بیت الله را پذیرایی کرده باشند و هم کمکی به فقرای حرم باشد. و اینگونه اجر و پاداش فراوانی را کسب کنند.
کسیکه قصد قربانی دارد، اموری بر او حرام است
کسیکه قصد قربانی دارد، بر وی حرام است که در ده روز اول ذیالحجه مو یا ناخنش را کوتاه کند یا اینکه بخشی از پوست بدنش را جدا کند. و اگر چنین کند، طلب مغفرت کند و فدیهای بر او نیست.
عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا دَخَلَتِ الْعَشْرُ، وَأَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یُضَحِّیَ، فَلَا یَمَسَّ مِنْ شَعَرِهِ وَبَشَرِهِ شَیْئًا».[56]
از امسلمه ل روایت است که رسول الله ج فرمود: «چون دههی ذیالحجه آغاز شد و کسی قصد قربانی داشت، نباید مو و ناخنش را کوتاه کند».
1- سنت در نحر شتر این است که شتر ایستاده و دست چپش بسته باشد. و گاو و گوسفند خوابانیده ذبح میشوند. اما ذبح شتر به صورت خوابیده بر روی زمین جایز است. و نحر شتر از پایینترین قسمت گردنش از جهت سینه میباشد. و ذبح گاو یا گوسفند از بالاترین قسمت گردن و نزدیک به سر انجام میشود. چنانکه گاو یا گوسفند را بر شانهی چپ میخواباند و پای راستش را بر گردنش گذاشته، سپس سرش را گرفته و آنرا ذبح میکند. و به هنگام ذبح یا نحر میگوید: «بِاسْمِ اللهِ وَاللهُ أَکْبَرُ، اللهم تَقَبَّلَ مِنِّی» «با نام الله، الله اکبر، یا الله! از من قبول فرما».
الف) الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلۡبُدۡنَ جَعَلۡنَٰهَا لَکُم مِّن شَعَٰٓئِرِ ٱللَّهِ لَکُمۡ فِیهَا خَیۡرٞۖ فَٱذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهَا صَوَآفَّۖ فَإِذَا وَجَبَتۡ جُنُوبُهَا فَکُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّۚ کَذَٰلِکَ سَخَّرۡنَٰهَا لَکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٣٦﴾ [الحج: 36]. «[قربانی کردنِ] شتر [و گاو در موسمِ حج] را برای شما از شعایر دین [و نشانههای عبادت الله] قرار دادیم. در این [کار،] خیر [و برکت] برایتان است. [هنگام قربانی،] در حالی که [شتران] بر پا ایستادهاند، نام الله را بر آنها ببرید [و نحرشان کنید]. آنگاه چون بر خاک افتادند، از [گوشت] آنها بخورید و تهیدستان آبرومند و گدایان را نیز اطعام کنید. آنها [=چارپایان] را اینچنین به خدمت شما گماشتیم؛ باشد که شکر به جای آورید».
ب) عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: ضَحَّى النَّبِیُّ ج بِکَبْشَیْنِ أَمْلَحَیْنِ أَقْرَنَیْنِ، ذَبَحَهُمَا بِیَدِهِ، وَسَمَّى وَکَبَّرَ، وَوَضَعَ رِجْلَهُ عَلَى صِفَاحِهِمَا.[57]
انس س میگوید: پیامبر ج دو قوچ سفید شاخدار قربانی کرد. با دست خود آن دو را سر برید و هنگام قربانی بسم الله و الله اکبر گفت و پایش را بر یک طرف گردن آن دو نهاده بود.
2- سنت است که هدی یا قربانی را خود ذبح کند؛ و اگر نمیتوانست ذبح کردن را به خوبی انجام دهد و صفت احسان را در آن رعایت کند، قصاب آن را ذبح کند اما در برابر ذبح اجرت دریافت نمیکند. و به هنگام ذبح نام کسیکه قربانی برای اوست یا به نیابت از او انجام میشود، برده میشود.
ذَبیحه با قطع حلقوم و مری و دو یا یکی از رگهای گردن و ریخته شدن خون حلال میشود.
چون مسلمانی هدی یا قربانی را ذبح نمود و بعد از ذبح آن متوجه بیماری حیوان شد، این قربانی یا هدی کفایت نمیکند؛ زیرا مقصود از آن فوت شده است.
حیوانی که دنبهاش یا بخشی از آن قطع شده باشد، کوهان نداشته باشد، کور باشد، پاهایش قطع شده باشد، در هدی و قربانی و ذبایحی که نیت تقرب در آنها میباشد، جایز نیست.
عَنْ البَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج: «أَرْبَعَةٌ لَا یُجْزِینَ فِی الْأَضَاحِیِّ: الْعَوْرَاءُ الْبَیِّنُ عَوَرُهَا، وَالْمَرِیضَةُ الْبَیِّنُ مَرَضُهَا، وَالْعَرْجَاءُ الْبَیِّنُ ظَلْعُهَا، وَالْکَسِیرَةُ الَّتِی لَا تُنْقِی».[58]
از براء بن عازب س روایت است که از پیامبر ج شنیده که فرمود: «چهار حیوان برای قربانی جایز نیست: حیوان کوری که کوریاش واضح و آشکار باشد؛ حیوان بیماری که بیماریاش آشکار باشد؛ حیوان لنگی که لنگیدن آن واضح باشد و حیوانی که پایش شکسته باشد، چنانکه قادر به راه رفتن نباشد و بسیار نحیف و لاغر باشد».
بهترین هدی و قربانی یک شتر کامل است و پس از آن یک گاو کامل و در وهلهی بعد یک گوسفند و یک هفتم شتر یا گاو؛ اما در عقیقه شتر یا گاو یا گوسفند تنها برای یک نفر کفایت میکند. و در عقیقه ذبح گوسفند افضل است؛ زیرا در سنت نبوی گوسفند ذکر شده است. و افضل این است که گوسفند نر باشد.
ویزا و مجوز حج و عمره و مشخص شدن هویت حجاج همه جهت ساماندهی و تنظیم امور و برقراری امنیت جهت ادای این عبادت بزرگ به بهترین نحو میباشد نه در جهت بازداشتن از آن و مقید کردنش؛
تهیه ویزا شرطی برای واجب شدن حج میباشد همچون توشهی سفر و وسیلهی سفر؛ و هرکس به دلیل ویزا از حج بازداشته شود، دیگری نمیتواند به نیابت از او حج کند.
و فروختن مجوز یا ویزای حج حرام است و استفاده کردن از آن تنها برای کسانی جایز است که به آنها مجوز و ویزا داده شده است. و فریب دادن سازمان و دفاتر حج با مجوز یا ویزای تقلبی جایز نیست؛ زیرا مخالفت با ولیِ امر و دروغ و هرج و مرج و ایجاد خلل امنیتی و درآمد حرام را به دنبال دارد.
در اصل پیدرپی انجام دادن حج و عمره مستحب است. و تکرار مناسک عمره در یکسال نیز مستحب است؛ زیرا اصل در عباداتی که وقت مشخصی ندارند، تکرار آنها میباشد. مانند نماز نافله و روزهی نفل؛
هرگاه ازدحام در حج و عمره از حد متعارف آن بیشتر باشد، ولیِ امر میتواند تعداد حجگزاران و عمرهگزاران را محدود به تعدادی معین کند. تا کسانیکه قصد حج یا عمره دارند، مناسک را به آسانی و آرامش انجام دهند.
و نیز میتواند برای کسانیکه قبلاً حج کردهاند، برای حج بعدی وقت مشخصی مثلاً پنج سال دیگر در نظر بگیرد. تا اینکه از ازدحام بیش از حد جلوگیری شود. اما علما و دعوتگران و پزشکان و سربازان از این قاعده مستثنی هستند؛ زیرا مسئولیت بخشهای مختلفی از حج را بر عهده دارند. مانند راهنمایی و مراقبت و ساماندهی امور و ...
در دولتهای اسلامی بر افراد و حکام واجب است که برای تحقیق این مصالح کلی، با ولی امر همکاری کنند.
الله متعال میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
برای موسسات و شرکتهایی جایز است که با رعایت ضوابط شرعی کاروانهای حج و عمره تشکیل دهند. و دولت میتواند ضمان بانکی از آنها دریافت کند تا اینکه ضمانتی باشد جهت رعایت حقوق حجاج و ادای مناسک بر حسب قراردادی که بین آنها بسته شده است.
و همراهی علما و دعوتگران با کاروانهای حج و عمره امری مشروع است تا اینکه مردم را از احکام و مناسک آگاه نموده و راهنمای آنها در دین باشند. و اگر به کسی از آنها بدون شرط قبلی مالی داده شد، میتواند دریافت کند. و برای مسلمانی که نیت کسب اجر و پاداش دارد، شایسته نیست با کاروانهای گران حج کند؛ زیرا در آن اسراف و فخرفروشی میباشد و با راه و روش رسول الله ج و اصحابش مخالف است چنانکه در برابر پروردگارشان اظهار فقر و تواضع میکردند.
حج کردن با اموال سازمانهای دولتی برای تمام کارکنان و کسانیکه از سوی سازمان موظف به کاری در حج هستند، جایز است. و همچنین برای کسانیکه این سازمانها آنها را برای امور خاص به خدمت گرفتهاند جایز است مانند: علما و دعوتگران، پزشکان و ... و نیز برای افراد عادی که به آنها اجازه حج همراه سازمان داده شده است.
کسانیکه در بخش خدمت به حجاج مسئولیت دارند و مشغول انجام وظیفه هستند، مانند سربازان و پزشکان و کارگران و ... و نیت ادای حج فرض دارند، اما مرجع و مافوق آنها به ایشان اجازه نداده است، درصورتیکه حج کردن ایشان کمترین تاثیری در انجام وظیفهاش نداشته باشد، برای او جایز است که بدون اجازهی مرجع و مافوق خود حج کند. و اگر حج وی در انجام وظیفهاش موثر است، برای او جایز نیست که جز با اجازهی مرجع حج کند؛ زیرا در اینصورت با عقد قرار فیمابین آنها منافات دارد.
کسیکه برای حج احرام ببندد درحالیکه مکلف به کاری در حج میباشد، اگر مرجع وی به او اجازه داد، مناسکش را به پایان میبرد و به وظیفهی خود نیز میپردازد. اما اگر به وی اجازه داده نشد، اگر به هنگام احرام شرط باز داشته شدن از احرام را داشته است از مناسک خارج شده و نیاز به قربانی ندارد. و اگر این شرط را نداشته، قربانی احصار ذبح میکند و سرش را تراشیده و از احرام خارج میشود. و هرکس مکلف به عملی در موسم حج شد و نیت حج داشت و نمیدانست به او اجازه حج داده شده یا نه، لازم نیست از میقات احرام ببندد. و اگر به وی اجازه حج داده شد، از همان مکانی که اجازه حج داده شده احرام میبندد.
برای زن جایز نیست بدون محرم برای حج یا عمره یا ... سفر کند؛ تفاوتی نمیکند دعوتگر، پزشک، خدمتکار یا ... باشد. و یکسان است که کوچک یا بزرگ باشد.
کسیکه پرستار زن یا خدمتکار زنی نزد وی مشغول به کار باشد و قصد سفر حج یا ... داشته باشد و برای آن زن مَحرمی نباشد که نزد وی بماند یا مکانی میسر نباشد که امنیت وی را تامین کند و نیز امکان تنها ماندن وی نباشد و به او در سفر نیاز باشد، در این شرایط بنا به وجود ضرورت میتواند همراه خانوادهاش با آن زن سفر کند و این از جهت دفع مفسدهای بزرگتر با انجام مفسدهای که گناه کمتری دارد، میباشد.
مواقیت حج و عمره عبارتند از: ذوالحلیفه، جحفه، یلملم، قرنالمنازل، ذات عرق.
جده در حدود مواقیت میباشد و احرام بستن از آن تنها برای اهل جده جایز است و نیز برای کسانیکه به جده میآیند و از آنجا نیت احرام پیدا میکنند.
و کسیکه از میقات بگذرد و به این دلیل بعد از مواقیت احرام ببندد که جواز سفر به همراه ندارد، حجش صحیح اما ناقص است؛ و این عمل حرام است؛ زیرا با ترک احرام از میقات و مخالفت با ولیِ امر از حدود الهی تجاوز کرده است.
و هرکس بدون ویزا و جواز سفر کند؛ چنانکه احرام ببندد اما پس از احرام مجبور شود لباس احرام را درآورد و لباس دوخته شده بپوشد و پس از عبور از نقاط امنیتی احرامش را بپوشد؛ و در قلب احرام ببندد و لباس دوخته شده بپوشد، مناسک وی صحیح اما ناقص است؛ و به دلیل مخالفت با ولی امر گنهکار است و فدیهی پوشیدن لباس دوخته شده بر عهده وی میباشد.
و هرکس برای حج یا عمره احرام ببندد اما پس از احرام به هر دلیلی از ادای مناسک باز بماند، اگر به هنگام احرام شرط حصر را داشته باشد، از مناسک خارج شده و چیزی بر عهدهی او نخواهد بود. و اگر شرط حصر را نداشته باشد، هدی احصار بر عهده او خواهد بود. سپس سرش را تراشیده و از احرام خارج میشود. و اگر هدی نیافت یا قادر به ذبح هدی نبود، سرش را تراشیده و از احرام خارج میشود و چیزی بر عهدهی او نخواهد بود.
برای مُحرم جایز است که از صابون و شامپو استفاده کند هرچند بوی خوشی داشته باشند. و میتواند از آن برای شستن بدن یا لباسش استفاده کند و این در صورتی است که اصل مادهای که به آنها اضافه شده و سبب خوشبویی شده، عصارهی عود و مشک و ... نباشد.
و برای مُحرم جایز است که خوراکی و نوشیدنی بخورد که در آن نعناع یا زعفران یا هر چیزی باشد که بوی خوش داشته باشد مانند عصارهی میوهها و ...
و استفاده کردن از دستمالهای معطر خشک جایز است. اما استفاده کردن از دستمالهای خیس معطر جایز نیست. هرکس در حال احرام طواف کند و قصد لمس حجرالاسود یا رکن یمانی را داشته باشد اگر عطرآگین بوده و عطر وی تر باشد، آن را لمس نکند و اگر عطر وی خشک باشد، لمس کردن یا بوسیدن آن اشکالی ندارد.
و برای مُحرم پوشیدن وزره یا نُقبه جایز نیست. و آن لباسی است شبیه شلوار که در بالای آن بندی برای بستن وجود دارد. مانند دامن زنان؛
و در صورت نیاز ماسک زدن به هنگام احرام و استفاده از چتر در برابر حرارت خورشید جایز است.
سنت و افضل این است که طواف و سعی در طبقه همکف باشد. و طواف و سعی در طبقهی اول و طبقات بالاتر نیز جایز است.
و سنت این است که طواف و سعی پیاده باشد هرچند سوار بر وسیله نیز جایز است چه معذور باشد یا نه؛ زیرا رسول الله ج به هردو صورت طواف کردند.
محل سعی صفا و مروه مکانی مستقل است که احکام خاص خود را دارد. و هماکنون داخل مسجد کعبه قرار گرفته است. چنانکه وقت سعی، برای حج و عمره محل سعی میباشد و در اوقات دیگر حکم مسجد را دارد.
حیاط و صحن بیرونی مسجدالحرام که برای نماز آماده شده، در تمام احکام، حکم مسجدالحرام را دارند.
برای زنان جایز است به هنگام نیاز و ضرورت، برای اتمام مناسک دارویی را استفاده کنند که مانع خونریزی ماهیانه شود و این در صورتی است که ضرری متوجه آنها نشود. و اگر خونریزی ماهیانه (حیض) ادامه داشته باشد و نیاز به خوردن چیزی باشد که مانع آن شود تا طواف لازم انجام شود، میتواند چیزی بخورد که به طور کلی مانع خونریزی شود و پاکی را ببیند؛ در اینصورت میتواند نماز بخواند و طواف کند و اگر بار دیگر خون دید، حیض است تا اینکه خونریزی قطع شود.
و کسیکه به هنگام طواف، حامل نجاست است، مانند کسیکه به وی سوند ادرار وصل است و کسیکه در ادرار یا باد خود اختیاری ندارد، نماز و طواف و سعیش در این حالت صحیح است؛ زیرا معذور است. و شرط واجب (پاکی از حدث اکبر و اصغر) در هنگام عدم توانایی در رعایت آن ساقط میشود.
اصل در دعا به هنگام طواف و سعی این است که هرکس به تنهایی دست به دعا بردارد؛ و دعای دستهجمعی در طواف و سعی بدعت است. و هرکس با سنت نبوی مخالفت کند، دچار بدعت میشود.
اصل در دعا، پنهان بودن آن است و دعای جهری و با صدای بلند در طواف و سعی جایز نیست؛ زیرا باعث تشویش و اختلال حواس در میان طواف کنندگان میشود.
بنابراین اصل این است که هرکس در طواف و سعی خود به تنهایی دعاهای وارده در قرآن و سنت را بخواند و نیز جایز است که دعایی جز دعاهایی که در قرآن و سنت آمده و مخالفتی با آنها ندارد بخواند.
کرایه کردن کسانی برای طواف و سعی، از بدعتهای جدید است که به وسیلهی آن دنیا را به نام دین به دست میآورند. و به سبب آن اختلاف و دشمنی و کشمکش و اذیت و آزار طوافکنندگان رخ میدهد. بنابراین برای هیچ مسلمانی انجام آن صحیح نیست.
اصل این است که هرکس خود طواف کند و به هنگام ازدحام شدید از مواضع فتنه و شلوغی دوری کند.
صفا و مروه شعایر حج هستند و فاصلهی بین آنها محل سعی میباشد. بالا رفتن از صفا و مروه سنت است. و اما پیمودن کامل فاصلهی بین صفا و مروه واجب است. طول محل سعی 394 متر و عرض آن 40 متر میباشد. تراشیدن یا کوتاه کردن مو در محل سعی جایز نیست؛ زیرا مکان انجام مناسک و عبادت و نماز است. بنابراین پاکیزه بودن آن و آلوده نشدن آن به مو و مانند آن واجب است. و هرکس قصد تراشیدن مو دارد، باید به آرایشگاههای خارج از مسجد مراجعه کند.
مساحت عرفات برابر است با 10 کیلومتر مربع؛ و مسجد نَمِره واقع در غرب عرفه میباشد. ابتدای آن در وادی عُـرَنه و پایان آن در عرفه قرار دارد.
کسیکه در ابتدای این مسجد توقف کند، توقف در عرفه شامل او نمیشود و اگر وارد عرفات نشود حجش صحیح نیست. و هرکس در عرفه توقف کند و پس از آن دچار بیهوشی شود، حجش صحیح است و هرکس در حال بیهوشی وارد عرفه شود و حتی یک لحظه هم به هوش نیاید، توقف وی صحیح است.
برای حجاج سپری کردن شب عید در مزدلفه واجب است. و هرکس به دلیل عذری چون بیماری یا ازدحام نتواند تا طلوع خورشید وارد مزدلفه شود، از مزدلفه گذشته و دعا میکند و حجش صحیح است و گناهی بر او نیست؛ زیرا معذور بوده است.
و کسیکه با مَرکب یا وسیله نقلیه از مزدلفه بگذرد و به دلیل شدت ازدحام نتواند در آن توقف کند یا از مزدلفه خارج شود و نتواند دوباره به آن باز گردد، همین گذشتن از مزدلفه، برای توقف در آن کفایت میکند. و انشاءالله حجش صحیح خواهد بود.
هرکس بدون عذر از مزدلفه بگذرد و در آن توقف نکند، بلکه از عجله چنین کند، واجبی را ترک کرده و گنهکار است و حجش صحیح اما ناقص است.
هرکس سپری کردن شب در مزدلفه را به دلیل رسیدگی به مصالح حجاج ترک کند، مانند کسانیکه سرباز هستند یا پزشکان و امثال اینها، چون تا نصف شب در مزدلفه بمانند میتوانند همچون ضعیفان و بیماران به سوی منا حرکت کنند.
هرکس به دلیل ترس از گم کردن همراهان یا زیان دیدن یا خستگی مفرط، سپری کردن شب در مزدلفه را ترک کند، اگر در یک ماشین باشند و افراد ضعیف به همراه داشته باشند، افضل این است که همگی شب را در مزدلفه بگذرانند و اگر افراد ضعیف توانایی آن را ندارند، بر باقی افراد لازم است که آنها را همراهی کنند؛ زیرا پراکندگی ایشان مشقت به دنبال خواهد داشت.
اما اگر در وسایل نقلیهی متعدد بودند، وسایلی که حامل افراد توانمند هستند، بمانند و وسایلی که افراد ضعیف را به همراه دارند با کسانیکه با آنها همراه هستند، به منا باز میگردند.
سنت این است که نماز مغرب و عشا به صورت جمع تاخیر در مزدلفه خوانده شود. و هرکس آنها را بدون عذر قبل از مزدلفه بخواند، سنت را ترک کرده و نمازش جایز و صحیح است.
برای کسانیکه قبل از وارد شدن وقت عشا به مزدلفه میرسند، سنت است که منتظر بمانند تا وقت عشا فرا رسیده و مغرب و عشا را به صورت جمع تاخیر بخوانند و اگر این دو نماز را هم به صورت جمع تقدیم در وقت مغرب خواندند، جایز است.
اگر حجاجی که دچار مشکل شدند ترس آن دارند که قبل از رسیدن به مزدلفه وقت عشا فوت شود، بر آنها واجب است که نماز مغرب و عشا را در راه و قبل از پایان یافتن وقت عشا بخوانند.
کسیکه به دلیل عذر یا بیماری نمیتواند از وسیله نقلیه پیاده شود و بر روی زمین نماز بخواند، بر حسب شرایطی که دارد در وسیلهی نقلیه نماز میخواند. و هرکس به دلیل ترس از ازدحام شدید، قبل از نصف شب یا بعد از آن از مزدلفه بازگردد، با سنت مخالفت کرده است و هرکس چنین کند، بر او واجب است که به مزدلفه بازگردد. و اگر باز نگردد، گنهکار است و حجش ناقص است؛ زیرا برای افراد ضعیف و معذور جایز نیست قبل از نیمه شب، از مزدلفه بازگردند و نیز برای کسانیکه معذور نیستند جایز نیست به سوی منا حرکت کنند؛ مگر بعد از نماز صبح و روشن شدن روز.
مقدار مساحت منا تقریباً 4 کیلومتر مربع میباشد. زمینی مستطیل شکل میباشد که دو کوه بزرگ از شمال و جنوب آن را احاطه کردهاند.
خرید و فروش و اجاره کردن زمینهای مکه و ساختمانهای آن جایز است اما مناطقی که در آنها مناسک و مشاعر قرار دارد (منا، مزدلفه و عرفه) نه خرید و فروش و نه اجاره کردن آنها جایز نیست؛ زیرا محل عبادت تمام مسلمانان هستند مانند مساجد.
برای دولت جایز است که در دامنه کوههای منا ساختمان بسازد چنانکه حقی مشاع برای مسلمانان باشد. و منافع آن را به هرکس که بخواهد بدهد؛ زیرا در این امر افزایش مکان و توسعه برای مردم میباشد.
حکم اجاره دادن خیمهها در مشاعر
برای دولت جایز است که جهت تحقیق مصالح عامه و سلامت حجاج، در مشاعر خیمه نصب کند؛ و نیز برای دولت جایز است که این خیمهها را به اجاره دهد تا قیمت آنها حاصل شود. و پس از آن مبلغ اجاره جهت ارایهی خدمات و امنیت مصرف میشود.
و برای حجاج و هیچ موسسهای جایز نیست بیش از حد نیاز خیمه دریافت کنند و هرکس بیش از حد نیاز در اختیار دارد به کسی بازگرداند که به وی اجاره داده است. و اگر این مقدور نبود با همان قیمتی که اجاره گرفته به دیگری اجاره دهد. و اگر خدماتی افزون به همراه داشت، برای او جایز است که در مقابل خدمات به مقدار اجاره بیفزاید.
مکان خیمه تاثیری در اجارهبهای آن ندارد؛ زیرا اجارهبها در برابر هزینهی خیمه (چادر) میباشد نه به خاطر زمین؛ و خیمههای اول تا آخر منا با یکدیگر تفاوت ندارند.
خیمهها با قرعه بین افراد تقسیم میشود تا کشمکش و اختلافی بین حجاج و موسسات رخ ندهد. کسیکه مکانی برای توقف در منا نیافت مگر در برابر اجارهبهای خیمه، اگر قادر به پرداخت آن باشد، بر وی واجب است که خیمهای اجاره کند. اما اگر اجارهبهای آن بیش از اجرةالمثل باشد، اجاره کردن خیمه بر او واجب نیست. به ویژه اگر تفاوت آن فاحش باشد. در اینصورت در نزدیکترین مکان به منا ساکن میشود.
و اگر توانایی پرداخت اجارهبهای فاحش را داشته باشد، برای او جایز است که این مقدار را بپردازد و گناه برای کسی خواهد بود که چنین اجارهی سنگینی را دریافت میکند.
و بر حجاج واجب است که شبهای ایام تشریق را در منا سپری کنند و کسیکه مکانی در منی نیابد، بر او واجب است که در نزدیکترین مکان به منا مستقر شود مانند مزدلفه؛ زیرا از بزرگترین مقاصد حج، جمع شدن تمام حجاج در یک مکان و وحدت و یکپارچگی در عبادت و لباس و محل سکونت و نیز تسهیل شناخت و دیدار یکدیگر میباشد.
اصل توقف در منا، ماندن یک شب و روز برای هریک از حجاج میباشد. و برای حجاج جایز نیست که از منا خارج شوند مگر به دلیل عذری همچون ادای مناسکی از قبیل طواف افاضه و سعی یا ذبح هدی یا برطرف کردن نیازی ضروری؛ و پس از آن به منا باز میگردد مگر اینکه عذری مانع بازگشتن وی شود مانند بیماری یا ازدحام یا مشغول شدن به مناسک.
و برای حجاج جایز نیست که در منا در خیابانها و پلها و محل عبور و مرور توقف کنند؛ زیرا باعث متضرر شدن خود و دیگران میشود و مسیر حرکت حجاج را سد میکند، اما اگر مکانی باشد که این ویژگیها را نداشته باشد، توقف در آن و گذراندن شب در آن جایز است؛ زیرا مشاعر برای مردم یکسان است.
و برای کسانیکه معذور هستند مانند افراد بیمار، پزشکان، سربازان و مسئولین امنیت و تمام کسانیکه مسئولیت رسیدگی به مصالح حجاج را دارند، جایز است که شب یا روز برحسب ضرورت از منا خارج شوند و سپس به منا بازگردند.
برای افراد ضعیف و همراهان ایشان جایز است که اگر بعد از نیمهی شب عید ماه پنهان شد، رمی جمرهی عقبه را انجام دهند و هرکس قبل از این وقت، این عمل را انجام دهد، باید آن را اعاده کند. رمی جمرات در ایام تشریق و بعد از زوال خورشید سنت است. و برای هیچکس جایز نیست که این عمل را به دلیل ترس ازدحام، قبل از زوال انجام دهد؛ زیرا پس از بنای پلهای جمرات در چندین طبقه، مشکل ازدحام برطرف شده است.
مهلت رزرو و سفر، عذر موجهی برای مباح شدن توکیل (کسی را به وکالت گرفتن از خود) نیست. و نیز عذر موجهی برای مباح شدن رمی جمرات قبل از زوال در ایام تشریق نیست؛ زیرا به پایان رساندن مناسک بر هر امر دیگری هرچه باشد، مقدم است و حجگزار برای آن آمده و باید آن را به پایان برساند.
کسیکه رمی جمرات را انجام میدهد، میتواند سوار بر کالسکه یا مانند آن در طبقه همکف و طبقات بالاتر از پلهای جمرات باشد.
به هنگام رمی جمره عقبه، سنت این است که منا سمت راست و مکه در سمت چپ حجگزار قرار گیرد. و رمی آن از سمت شمالی آن جایز است درصورتیکه سنگها در محل رمی واقع شوند؛ زیرا محل رمی معتبر است اما اینکه جهت رمی از کدامین سمت باشد، امری وسیع میباشد.
مکان رمی همان حوض محیط به شاخص است و شاخص راهنما و نشانهی آن است.
و دیوار شاخص هریک از جمرات، وسعت بیشتری از محل رمی دارد. سنگ زدن به جمرات از تمام طبقات ممکن است و همهی سنگها به محل رمی میرسد. - که همان محل جمع شدن سنگریزهها در طبقه پایین است - و توسعه متوجه محیط رمی بوده نه محل رمی که قطر آن تقریباً 6 ذراع میباشد. و این مقدار به حالت خود باقی مانده و توسعه نیافته است.
کسیکه در رمی جمرات، شخص دیگری را وکیل خود قرار دهد و قبل از رمی وکیل، وداع نموده و مسافرت کند اگر عذری نداشته باشد نه وکیل گرفتن و نه رمی وکیل صحیح است. و موکل گنهکار بوده و حجش ناقص است و وداع وی صحیح نبوده است. اما اگر معذور بوده، وکیل گرفتن صحیح است اما وداع صحیح نیست؛ چون طواف وداع صحیح نیست مگر بعد از انجام رمی به طور کامل؛
کسیکه مسافرت کند و طواف افاضه را به دلیل عذری همچون بیماری یا عادت ماهیانه انجام ندهد، هرگاه عذر وی برطرف شد طواف کند؛ گرچه بعد از پایان یافتن ماه ذیالحجه، آن را انجام دهد. اما با همسرش مقاربت نداشته باشد مگر بعد از طواف افاضه.
و هرکس طواف افاضه را بدون عذر به تاخیر بیندازد، گنهکار است و باید توبه کند و قضای آن را به جای آورد؛ زیرا طواف افاضه رکن است و حج جز با آن صحیح نیست.
شایسته است که ولی امر، حجاج را برای رفتن به عرفات و مزدلفه و منا و رمی جمرات و طواف خانه در گروههای مختلف دستهبندی کند؛ زیرا تعداد حجاج زیاد است و ازدحام شدید؛ و در این امر مصلحت و سلامتی حجاج در مکه و مشاعر نهفته است. و بر همهی موسسات و حجاج واجب است که در این زمینه با ولی امر همکاری لازم را داشته باشند تا اینکه مصالح همه محقق گردد.
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا٥٩﴾ [النساء: 59]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر و کارگزاران [و فرماندهان مسلمانِ خود] اطاعت کنید و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر بازگردانید. اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، [یقین داشته باشید که] این [بازگشت به قرآن و سنت، برایتان] بهتر و خوشفرجامتر است».
بر کسیکه حج وی قِران یا تمتع است، ذبح هدی واجب میباشد و خوردن از آن و تقسیم آن مستحب است. افضل این است که خود هدی را ذبح کند. و برای او جایز است که فردی مورد اطمینان یا موسسه مورد اعتمادی را برای ذبح قربانیاش وکیل قرار دهد.
ذبح هدی در تمام حرم جایز است و خارج از حدود آن جایز نیست. و بهتر آن است که در منا و مجاورت آن باشد. تا هم ذبح آسان باشد و هم خوردن آن و تقسیم آن بین حجاج و فقرا میسر باشد.
در اصل توزیع گوشت هدی بین فقرای حرم میباشد. اما بر حسب نیاز نقل آن به خارج از حرم جایز است.
نوازل تراشیدن یا کوتاه کردن مو
تراشیدن بهتر از کوتاه کردن میباشد. و بهترین تراشیدن آن است که با تیغ باشد. اما استفاده کردن از ماشین آرایشگری برای تراشیدن موهای سر، در صورتی تراشیدن محسوب میشود که همه موها را بگیرد اما اگر بخشی از موها باقی بماند، کوتاه کردن مو محسوب میشود.
تراشیدن یا کوتاه کردن مو باید از همهی سر و نه تنها بخشی از آن باشد. و هرکس بخشی از موها را تراشید یا کوتاه کرد، تراشیدن و کوتاه کردن را ناقص انجام داده است و باید آن را کامل انجام دهد.
چون حجگزار از مکه خارج شود و طواف وداع را انجام ندهد، واجب است به مکه بازگشته و آن را انجام دهد. و اگر نمیدانسته و یا آن را فراموش کرده باشد گناهی بر او نیست.
و هرکس به دلیل عذری قبل از پایان یافتن مناسک مسافرت کند، سپس برگردد و مناسک را به پایان ببرد، گناهی بر او نیست.
و کسیکه طواف وداع را انجام دهد و پس از آن رمی جمرات کند و به سرزمینش بازگردد، رمی وی صحیح است اما طواف وداع صحیح نیست؛ زیرا طواف وداع باید بعد از پایان یافتن مناسک انجام شود.
کسیکه بیماری وی چنان شدید است که نمیتواند پیاده، سواره و حتی بر دوش دیگری طواف را انجام دهد، طواف وداع از وی ساقط میشود؛ زیرا امر واجب به هنگام عدم توانایی انجام آن، ساقط میشود.
و کسیکه طواف وداع را انجام میدهد لازم است فوراً از مکه خارج شود و بعد از طواف در مکه نماند مگر به دلیل ضرورتی همچون بیماری یا جستجوی گمشده یا منتظر ماندن برای همراهان یا غلبهی خواب و ...
حج سریع عبارت است از اینکه حجگزار شبانه به عرفه آمده و در آن توقف کند سپس به سوی مزدلفه حرکت کرده و تا نیمه شب در آن بماند و پس از آن متوجه منا شده و رمی جمره عقبه را انجام دهد و موهای سرش را تراشیده یا کوتاه کند و از احرام خارج شود. و پس از این به سوی مکه رفته و طواف و سعی را انجام داده و طواف افاضه و وداع را با هم انجام دهد. رمی جمرات در ایام تشریق را دیگری به نیابت از او انجام دهد و خود در روز عید سفر کند. این حج، حج ضعیفان نیز نامیده میشود. این حج صحیح نیست؛ زیرا در آن تجاوز از حدود الهی و بازی کردن با شریعت و مخالفت با اوامر او تعالی و عدم توجه به راه و روش رسول الله ج میباشد.
1- الله متعال میفرماید: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ [النور: 63]. «پس کسانی که از فرمان[و احادیث صحیح]ش سرپیچی میکنند، باید بترسند از اینکه اندوه و بلایی بر سرشان بیاید یا به عذابی دردناک گرفتار شوند».
2- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَحْدَثَ فِی أَمْرِنَا هَذَا مَا لَیْسَ فِیهِ، فَهُوَ رَدٌّ».[59]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس در این امر ما (دین و شریعت اسلامی) چیز جدیدی ایجاد کند که در آن وجود نداشته است، آن عمل مردود است».
توجه به مشاعر حج واجب است که عبارتند از: عرفه، مزدلفه، منا؛ و نیز رعایت نظافت، سلامت و حفظ حرمت آن و پرهیز از هرگونه گفتار یا کردار زشت و ناپسند در آن واجب میباشد؛
حضور در مشاعر در غیر از موسم حج جایز است؛ به شرط اینکه در آن عملی انجام نشود که با حرمت آن منافات دارد. مانند ارتکاب امور حرام؛ زیرا مشاعر همچون مساجد میباشند و امور حرام بر حسب حرمت مکان، بزرگ خواهند بود.
الله متعال میفرماید: ﴿ذَٰلِکَۖ وَمَن یُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ٣٢﴾ [الحج: 32]. «[حکمِ حج] این است و هر کس دستورهای دینی و الهی را بزرگ بشمارد، یقیناً این [بزرگداشت، نشانهای] از پرهیزگاری دلهاست».
برای حجگزار مناسب این است که مشغول اموری باشد که به سود او و دیگران است. شایسته است علما و دعوتگران از حضور مردم در موسم حج و عمره استفاده کنند و با آنها در خیمهها و منازل دیدار کرده و به پند و اندرز و ارشاد ایشان مشغول باشند. و مناسک و امور لازم را به آنها بیاموزند تا مناسک را به درستی انجام دهند. و حجاج باید از علما و دعوتگران استفاده کافی را برده و خیر زیادی کسب کنند.
حجاج وقت زیادی را در اتوبوسها و وسایل حمل و نقل میگذرانند که آنها را بین مشاعر و مکه جابه جا میکنند، بنابراین بر علما و دعوتگران لازم است که در اثنای این نقل و انتقال از فرصت استفاده کرده و به نصیحت و خیرخواهی مردم بپردازند. و آنها را به همکاری در نیکی و تقوا و آراسته شدن به خوشاخلاقی و ادب والا در این سرزمین مبارک تشویق کنند.
درواقع حجاج مسافران الله از گوشه و کنار دنیا میباشند، بنابراین شایسته است که توانگران و ثروتمندان در مدت اقامت ایشان در مشاعر و مکه، با فراهم نمودن خوراکی و نوشیدنی و محل سکونت و... آنها را مورد اکرام و احترام قرار دهند. و الله بندهای را که به برادرش کمک میکند، یاری میرساند.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [چرا که] بیتردید، الله سختکیفر است».
2- الله متعال میفرماید: ﴿مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤۡتِیَهُ ٱللَّهُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحُکۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُواْ عِبَادٗا لِّی مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰکِن کُونُواْ رَبَّٰنِیِّۧنَ بِمَا کُنتُمۡ تُعَلِّمُونَ ٱلۡکِتَٰبَ وَبِمَا کُنتُمۡ تَدۡرُسُونَ٧٩﴾ [آل عمران: 79]. «برای هیچ بشری سزاوار نیست که الله به او کتاب و حُکم [= دانش و فهم] و پیامبری دهد، سپس او به مردم بگوید: «به جای الله، بندگان من باشید». بلکه [سزاوار است که پیامبران به مردم بگویند:] «به خاطر آنکه کتاب [تورات] را آموزش میدادید و از آنجا که [عقاید و احکام آن را به دیگران] درس میدادید، [فقیهان و دانشمندان] الهی باشید».
مساجد سهگانه عبارتند از: مسجدالحرام، مسجدالنبی، مسجدالاقصی؛
1- مسجدالحرام را ابراهیم ÷ به همراه پسرش اسماعیل ÷ بنا نمود. قبلهی مسلمانان است و حجشان در آن برگزار میشود و نخستین خانهای است که برای عبادت مردم قرار داده شد، و الله متعال آن را پربرکت و مایۀ هدایت جهانیان قرار داده است.
مسجدالنبی را رسول الله ج و اصحابش ساختند. و بر پایهی تقوا بنا گردیده است. و در دنیا حَرَمی جز این دو حَرَم وجود ندارد.
مسجدالاقصی را یعقوب ÷ بنا نمود و اولین قبلهی مسلمانان و محل سیر رسول الله ج به معراج بود.
2- پاداش نماز در این مساجد چندین برابر مکانهای دیگر است. و به دلیل این ویژگیها و جز آن است که بار سفر تنها به سوی این سه مسجد بسته میشود.
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیۡتٖ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکٗا وَهُدٗى لِّلۡعَٰلَمِینَ٩٦﴾ [آل عمران: 96]. «در حقیقت، نخستین خانهای که برای [عبادت] مردم قرار داده شد، همانی است که در مکه قرار دارد که پربرکت و [مایۀ] هدایت جهانیان است».
الله متعال میفرماید: ﴿لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ یَوۡمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ﴾ [التوبة: 108] «شایستهتر است در مسجدی [به نماز] بایستی که از روز نخست، بر پایه پرهیزگاری بنا شده است».
الله متعال میفرماید: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِیٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَیۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِی بَٰرَکۡنَا حَوۡلَهُۥ لِنُرِیَهُۥ مِنۡ ءَایَٰتِنَآۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ١﴾ [الإسراء: 1]. «پاک و منزّه است آن [پروردگاری] که بندهاش [محمد] را شبانگاه از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى - که پیرامونش را برکت دادهایم - سِیر داد تا برخی از نشانههاى [قدرت] خویش را به او بنمایانیم. بیتردید، او همان شنواى بیناست».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لاَ تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلاَثَةِ مَسَاجِدَ: المَسْجِدِ الحَرَامِ، وَمَسْجِدِ الرَّسُولِ ج، وَمَسْجِدِ الأَقْصَى».[60]
از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «بار سفر مبندید مگر به قصد سه مسجد: مسجدالحرام، مسجدالنبی و مسجدالاقصی».
1- عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «صَلَاةٌ فِی مَسْجِدِی هَذَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ، إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ».[61]
از ابن عمر ب روایت است که پیامبر ج فرمود: «نماز در مسجد من بهتر از هزار نماز در مساجد دیگر به جز مسجدالحرام است».
2- عَنْ جَابِرٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «صَلَاةٌ فِی مَسْجِدِی أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَصَلَاةٌ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَفْضَلُ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ».[62]
از جابر س روایت است که پیامبر ج فرمود: «یک نماز در مسجد من (مسجد النبی) بهتر از هزار نماز در مساجد دیگر است به جز مسجد الحرام که یک نماز در آن بهتر از صد هزار نماز در غیر آن میباشد».
3- عَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: تَذَاکَرْنَا وَنَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ج أَیُّهُمَا أَفْضَلُ: مَسْجِدُ رَسُولِ اللَّهِ ج، أَوْ مَسْجِدُ بَیْتِ الْمَقْدِسِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «صَلَاةٌ فِی مَسْجِدِی هَذَا أَفْضَلُ مِنْ أَرْبَعِ صَلَوَاتٍ فِیهِ، وَلَنِعْمَ الْمُصَلَّى».[63]
ابوذر س میگوید: نزد پیامبر ج در مورد مسجدالنبی و مسجدالاقصی بحث و گفتگو میکردیم که کدام یک از آنها بافضیلتتر است، مسجد پیامبر یا مسجد بیت المقدس؟ پیامبر ج فرمود: «یک نماز در مسجد من چهار برابر نماز در بیت المقدس است و چه مُصَلّای نیکی است!».
1- عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: «کَانَ النَّبِیُّ ج یَأْتِی مَسْجِدَ قُبَاءٍ کُلَّ سَبْتٍ، مَاشِیًا وَرَاکِبًا».[64]
از ابن عمر ب میگوید: «پیامبر ج شنبه هر هفته پیاده و سواره به مسجد قبا میآمد».
2- عَنْ سَهْلِ بْنِ حُنَیْفٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ ثُمَّ أَتَى مَسْجِدَ قُبَاءَ، فَصَلَّى فِیهِ صَلَاةً، کَانَ لَهُ کَأَجْرِ عُمْرَةٍ».[65]
از سهل بن حنیف س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس در خانهاش وضو بگیرد سپس به مسجد قبا بیاید و در آن نماز بخواند، برایش اجر و پاداشی همانند پاداش عمره خواهد بود».
از غرب: سنگلاخ غربی؛
از شرق: سنگلاخ شرقی؛
از شمال: کوه نور پشت کوه احد؛
از جنوب: کوه عَـیر که در دامنهی شمالی آن وادی عتیق است.
در حرم درختی قطع نمیشود، شکارش رمیده نمیشود. شکار مکه، علاوه بر گناه جزا هم داشت اما شکار مدینه فقط گناه دارد.
عَنْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ س عَنْ النَّبِیُّ ج قَالَ: «المَدِینَةُ حَرَمٌ، مَا بَیْنَ عَائِرٍ إِلَى کَذَا، مَنْ أَحْدَثَ فِیهَا حَدَثًا، أَوْ آوَى مُحْدِثًا، فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالمَلاَئِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ، لاَ یُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ وَلاَ عَدْلٌ، وَقَالَ: ذِمَّةُ المُسْلِمِینَ وَاحِدَةٌ، فَمَنْ أَخْفَرَ مُسْلِمًا فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالمَلاَئِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ، لاَ یُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ، وَلاَ عَدْلٌ، وَمَنْ تَوَلَّى قَوْمًا بِغَیْرِ إِذْنِ مَوَالِیهِ، فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالمَلاَئِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ، لاَ یُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ، وَلاَ عَدْلٌ».[66]
از علی بن ابیطالب س روایت است که پیامبر ج فرمود: «مدینه از کوه عایر تا فلان نقطه، حرم است. کسیکه در آن بدعتی پدید آورد یا بدعتگزاری را پناه دهد لعنت الله و فرشتگان و همهی مردم بر اوست. الله در روز قیامت هیچ توبه و احسان و فدیهای را از او قبول نمیکند. پیمان همهی مسلمانان یکی است (بدینسان که کمترینشان از این حق برخوردار است و میتواند به غیرمسلمانان، امان دهد). هرکس امان و پیمان بسته شده مسلمانی را بشکند، نفرین الله و فرشتگان و همهی مردم بر او باد و در روز قیامت هیچ توبه و احسان و فدیهای از او پذیرفته نمیشود».
2- عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ حَرَّمَ مَکَّةَ، وَإِنِّی حَرَّمْتُ الْمَدِینَةَ مَا بَیْنَ لَابَتَیْهَا، لَا یُقْطَعُ عِضَاهُهَا، وَلَا یُصَادُ صَیْدُهَا».[67]
جابر س میگوید: پیامبر ج فرمود: «ابراهیم ÷ مکه را حرم قرار داد و من مدینه را در بین دو سنگلاخ شرقی و غربی حرم قرار دادم. کندن خار و کشتن شکار آن ممنوع است».
1- برای هر مسلمانی سنت است که مسجد نبوی را زیارت کند و چون وارد آن شد دو رکعت نماز تحیةالمسجد بخواند. سپس به سوی قبر پیامبر ج رفته و در برابر آن ایستاده و بر او چنین سلام بفرستد: «السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ» سپس از سمت راست گامی بردارد و بر ابوبکر س سلام و درود بفرستد سپس گامی به سمت راست برداشته و چنین بر عمر س سلام بفرستد.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَا مِنْ أَحَدٍ یُسَلِّمُ عَلَیَّ إِلَّا رَدَّ اللَّهُ عَلَیَّ رُوحِی حَتَّى أَرُدَّ عَلَیْهِ السَّلَامَ».[68]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس بر من سلام بفرستد، به قطع الله متعال روحم را به من باز میگرداند تا جواب سلامش را بدهم».
هنگامیکه رسول الله ج چشم از جهان فروبست، در خانهی خود دفن شد نه در مسجد؛ بنابراین مسجد بر روی قبر ساخته نشده است. بلکه مسجد در حیات رسول الله ج ساخته شد و هم اکنون نیز قبر در داخل مسجد نیست و بلکه در اتاقی مستقل از مسجد میباشد.
2- زیارت مسجدالنبی در مدینه، از مناسک حج یا عمره نیست. و حج و عمره بدون آن تمام میشود. و بلکه زیارت مسجدالنبی برای نماز خواندن در آن، در هر زمانی سنت است.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا بَیْنَ بَیْتِی وَمِنْبَرِی رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الجَنَّةِ، وَمِنْبَرِی عَلَى حَوْضِی».[69]
از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «میان خانه و منبر من، باغی از باغهای بهشت است؛ و منبر من بر حوض من (کوثر) قرار دارد».
زیارت قبرستان بقیع و شهدای احد و سلام کردن به آنها و دعای مغفرت و آمرزش برای آنها سنت است. و به هنگام زیارت قبرستان بگوید:
1- «السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ الدِّیَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُسْلِمِینَ، وَیَرْحَمُ اللهُ الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنَّا وَالْمُسْتَأْخِرِینَ، وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ بِکُمْ لَلَاحِقُونَ»[70]: «سلام بر مومنان و مسلمانان این دیار؛ الله گذشتگان و آیندگان ما را مورد رحمت خود قرار دهد. و ما انشاءالله به زودی به شما ملحق خواهیم شد».
یا اینکه بگوید: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الدِّیَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُسْلِمِینَ، وَإِنَّا، إِنْ شَاءَ اللهُ لَلَاحِقُونَ، أَسْأَلُ اللهَ لَنَا وَلَکُمُ الْعَافِیَةَ»[71]: «سلام بر شماای مومنان و مسلمانان این دیار؛ ما انشاءالله به زودی به شما ملحق خواهیم شد. از الله متعال برای ما و شما عافیت و سلامتی را خواهانم».
تعظیم و توجه به آثار به جای مانده، از عادتهای کفار است و امری حرام میباشد؛ زیرا در آن غلو و افراطی است که منجر به شرک میشود. و در واقع تعظیم غیر شعایر الهی است. و تلبیس بر مردم در امر دینشان و خوردن اموال مردم از طریق باطل میباشد.
[1]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 14750 و ابن ماجه حدیث شماره 1406 با لفظ ابن ماجه
[2]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1833 و مسلم حدیث شماره 1353 با لفظ بخاری
[3]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 8 و مسلم حدیث شماره 16 با لفظ مسلم
[4]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1519 و مسلم حدیث شماره 83 با لفظ بخاری
[5]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1521 و مسلم حدیث شماره 1350 با لفظ بخاری
[6]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1773 و مسلم حدیث شماره 1349 با لفظ بخاری
[7]- حسن؛ مسند احمد حدیث شماره 3669 و ترمذی حدیث شماره 810 با لفظ ترمذی
[8]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1862 و مسلم حدیث شماره 1341
[9]- مسلم حدیث شماره 1149
[10]- مسلم حدیث شماره 1336
[11]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 462 و مسلم حدیث شماره 1764 با لفظ بخاری
[12]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1526 و مسلم حدیث شماره 1181 با لفظ بخاری
[13]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1524 و مسلم حدیث شماره 1181 با لفظ بخاری
[14]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1568 و مسلم حدیث شماره 1216 با لفظ بخاری
[15]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1556 و مسلم حدیث شماره 1211 با لفظ مسلم
[16]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1843 و مسلم حدیث شماره 1178
[17]- بخاری حدیث شماره 1545
[18]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5089 و مسلم حدیث شماره 1207 با لفظ بخاری
[19]- بخاری حدیث شماره 1534
[20]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1549 و مسلم حدیث شماره 1184
[21]- صحیح؛ نسایی حدیث شماره 2752 و ابن ماجه حدیث شماره 2920 با لفظ نسایی
[22]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 828 و ابن ماجه حدیث شماره 2921 با لفظ ترمذی
[23]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1543 و مسلم حدیث شماره 1177 با لفظ بخاری
[24]- بُرنُس عبایی است که در منتهای آن کلاهی دوخته شده است. امروزه لباس مردم کشور مغرب است.
[25]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2697 و مسلم حدیث شماره 1718
[26]- مسلم حدیث شماره 1297
[27]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1829 و مسلم حدیث شماره 1198 با لفظ مسلم
[28]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1267 و مسلم حدیث شماره 1206 با لفظ بخاری
[29]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 319 و مسلم حدیث شماره 1211 با لفظ مسلم
[30]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1561 و مسلم حدیث شماره 1211 با لفظ بخاری
[31]- مسلم حدیث شماره 713
[32]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 466
[33]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1615 و مسلم حدیث شماره 1230 با لفظ بخاری
[34]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 294 و مسلم حدیث شماره 1211 با لفظ مسلم
[35]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4401 و مسلم حدیث شماره 1211 با لفظ بخاری
[36]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4114 و مسلم حدیث شماره 1218 با لفظ مسلم
[37]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 4462 و ترمذی حدیث شماره 959 با لفظ احمد
[38]- بخاری حدیث شماره 1620
[39]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1773 و مسلم حدیث شماره 1349
[40]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2984 و مسلم حدیث شماره 1211 با لفظ بخاری
[41]- حسن؛ مسند احمد حدیث شماره 3669 و ترمذی حدیث شماره 810 با لفظ ترمذی
[42]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1755 و مسلم حدیث شماره 1328
[43]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1951 و نسایی حدیث شماره 2996 با لفظ ابوداود
[44]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1950 و ترمذی حدیث شماره 891 با لفظ ترمذی
[45]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5558 و مسلم حدیث شماره 1966 با لفظ مسلم
[46]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1728 و مسلم حدیث شماره 1302 با لفظ مسلم
[47]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 67 و مسلم حدیث شماره 1679 با لفظ بخاری
[48]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1755 و مسلم حدیث شماره 1328
[49]- مسلم حدیث شماره 1218
[50]- منظور از اهل سقایه و رعایه حجاجی بودند که در گذشته به ناچار برای آب دادن و مراقبت از شتران حجاج بیرون از منا باقی میماندند.
[51]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 83 و مسلم حدیث شماره 1306 با لفظ بخاری
[52]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1797 و مسلم حدیث شماره 1344 با لفظ مسلم
[53]- مسلم حدیث شماره 1218
[54]- بخاری حدیث شماره 1695
[55]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1699 و مسلم حدیث شماره 1321 با لفظ بخاری
[56]- مسلم حدیث شماره 1977
[57]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5565 و مسلم حدیث شماره 1966
[58]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 2802 و نسایی حدیث شماره 4370 با لفظ نسایی
[59]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2697 و مسلم حدیث شماره 1718
[60]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1189 و مسلم حدیث شماره 1397 با لفظ بخاری
[61]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1190 و مسلم حدیث شماره 1395 با لفظ مسلم
[62]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 14750 و ابن ماجه حدیث شماره 1406 با لفظ ابن ماجه
[63]- صحیح؛ حاکم حدیث شماره 8553
[64]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1193 و مسلم حدیث شماره 1399 با لفظ بخاری
[65]- صحیح؛ نسایی حدیث شماره 699 و ابن ماجه حدیث شماره 1412 با لفظ ابن ماجه
[66]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1870 و مسلم حدیث شماره 1370 با لفظ بخاری
[67]- مسلم حدیث شماره 1362
[68]- حسن؛ مسند احمد حدیث شماره 10827 و ابوداود حدیث شماره 2041
[69]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1196 و مسلم حدیث شماره 1391
[70]- مسلم حدیث شماره 974
[71]- مسلم حدیث شماره 975
شامل مباحث ذیل:
1- فقه احکام روزه
2- احکام روزه
3- سنتهای روزه
4- روزهی نافله
5- اعتکاف
روزه عبارت است از خودداری از خوردن، نوشیدن، همبستری (جماع) و سایر مواردی که ابطال روزه را به دنبال دارد، از طلوع فجر ثانی تا غروب خورشید به نیت روزه برای کسب تقرب به الله متعال.
الله متعال عبادات را در قالبهای متنوعی مطرح نمود تا اینگونه بندگانش را بیازماید که آیا از هوای نفس پیروی میکنند یا اینکه امر پروردگارشان را جامهی عمل میپوشانند تا درهای خیر و خوبی را به سوی آنها بگشاید.
بنابراین بخشی از عبادات را با خودداری از اموری همراه نمود که انسان دوست دارد، مانند روزه که در واقع خودداری از آب و غذا و همبستری برای کسب رضایت پروردگار است. و بخشی از عبادات را با بخشش اموال که نزد انسان محبوب است همراه نمود، مانند زکات و صدقه که در واقع هریک از این عبادات از نوع بخشش مالی است که محبوب انسان میباشد اما در راه الله متعال و جهت کسب رضایت او پرداخته میشود. و چه بسا برشخصی پرداختن و انفاق کردن اموال زیادی آسان باشد اما یک روز هم روزه نگیرد یا بالعکس.
از اینرو الله متعال عبادات را متنوع و گوناگون قرار داد تا اینکه بندگانش را مورد امتحان و آزمایش قرار دهد و اینگونه دروازههای وسیع و گستردهای برای رسیدن به او تعالی فرا روی ایشان قرار دهد و از سوی دیگر راههای کسب ثواب و پاداش را آسان و میسر نماید.
الله متعال میفرماید: ﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِی مَخۡمَصَةٍ غَیۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾ [المائدة: 3] «امروز دینتان را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را [به عنوان بهترین] دین برایتان برگزیدم. اما هر کس [برای حفظ جان خود و] بدون آنکه به گناه متمایل باشد، [به خوردن گوشتهای ممنوعه] ناچار شود [گناهی بر او نیست]. به راستی که الله آمرزندۀ مهربان است».
صحت و پاکی قلب و استقامت و پایداری آن با روی آوردن کامل آن به پروردگار متعال و انس گرفتن با او تعالی و لذت بردن از مناجات با او میسر خواهد بود. از آنجایی که خوردن و نوشیدن اضافی و سخن گفتن و خواب زیاد و نیز آمیختن بیش از حد با مردم، انسان را از الله دور میکند و مانعی میان رابطهی او با پروردگارش میشود و او را به هر سمت و سویی میکشاند، رحمت الله چیرهی مهربان نسبت به بندگانش، اقتضا میکند برای آنها روزه را به عنوان عبادتی مقرر کند تا خوردن و نوشیدن اضافی بدن را از بین برده و قلب خالی و عاری از هرگونه شهوت شود که مانعی در مسیر حرکت به سوی الله متعال میباشد.
همچنین اعتکاف را برای بندگانش تشریع کرده است که هدف از آن توجه قلب به سوی الله و خلوت با او تعالی و جدا شدن از غیر او باشد. و نیز برای امت تشریع نموده که زبانش را از آنچه سودی در آخرت نخواهد داشت، باز دارد و نماز شب را مقرر نمود که برای قلب و جسم مفید است.
1- روزه وسیلهای است جهت کسب تقوای الهی با انجام واجبات و ذکر محرمات است؛
2- روزه باعث میشود انسان به کنترل نفس و فروتنی و فرمانبرداری آن عادت کند و درواقع تمرینی است برای تحمل مسئولیت و صبر بر مشکلات و مشقتها؛
3- روزه باعث میشود هر مسلمانی متوجه دردها و رنجهای برادر مسلمانش شود و این خود موجب میشود تا به فقرا و مساکین انفاق و احسان کند و با چنین رفتاری محبت و برادری میان مسلمانان محقق میشود.
4- یکی از ثمرات روزه تزکیه نفس و پاکی آن از رذایل اخلاقی میباشد.
5- یکی دیگر از ثمرات روزه، استراحت دستگاه گوارش است. دستگاه گوارش در مدت زمان روزه از هرگونه پرخوری و سوء هاضمه دور میباشد و اینگونه فعالیت و سلامتی خود را به خوبی از سر میگیرد.
روزه دو نوع است:
الف) روزهی اصغر: عبارت است از خودداری از خوردن آب و غذا از صبح تا غروب خورشید و مثال آن روزهی ماه رمضان و روزه نفلی میباشد.
ب) روزهی اکبر: و آن عبارت است از بازداشتن قلب و اعضا از آنچه الله متعال حرام کرده است. چه در باب نیتها، اقوال، اعمال و اخلاق، در تمام شبانهروز و بلکه در تمام طول عمر.
این نوع روزه (روزهی اکبر) از هنگام بلوغ انسان آغاز شده و تا زمان مرگش ادامه دارد و افطار آن پس از مرگ و با آب حوض کوثر و زایده جگر ماهی و پس از آن جاودانگی در بهشت و در میان نعمتهای همیشگی خواهد بود، نعمتهایی که هیچ چشمی آنها را ندیده و هیچ گوشی آنها را نشنیده و به هیچ قلبی خطور نکرده است.
این از رحمت الله متعال است که روزهی اصغر را به مثابهی وسیله و نردبان برای آغاز روزهی اکبر قرار داده است. روزهی اکبری که انجام همهی اوامر الهی و دوری از هر آن چیزی است که الله متعال از آن نهی کرده است.
چنانچه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ١٨٣﴾ [البقرة: 183] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما واجب شده است همانگونه که بر کسانی که پیش از شما بودند [نیز] واجب شده بود؛ باشد که پرهیزگار شوید».
اما کفار هیچ بهرهای از روزهی اصغر و اکبر ندارند و بدیهی است که هیچ ثواب و پاداشی در این زمینه نخواهند داشت و بلکه همچون حیوان و بلکه گمراهتر از آنها میباشند که از هیچ امری خودداری نمیکنند.
الله متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ ذَرَأۡنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ لَهُمۡ قُلُوبٞ لَّا یَفۡقَهُونَ بِهَا وَلَهُمۡ أَعۡیُنٞ لَّا یُبۡصِرُونَ بِهَا وَلَهُمۡ ءَاذَانٞ لَّا یَسۡمَعُونَ بِهَآۚ أُوْلَٰٓئِکَ کَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ١٧٩﴾ [الأعراف: 179] «و بیتردید، بسیارى از جنّیان و آدمیان را براى دوزخ آفریدهایم؛ [چرا که] دلهایی دارند که با آنها [حقایق را] درک نمىکنند و چشمانى دارند که با آنها [نشانههای توان و تدبیر الهی را] نمىبینند و گوشهایی دارند که با آنها [سخنان حق را] نمىشنوند. آنان همچون چارپایانند، بلکه [از آنها هم] گمراهتر. [آرى،] آنانند که [از آخرت] غافلند».
روزهی رمضان رکن چهارم از ارکان اسلام است. الله متعال جهت بزرگداشت و بیان شرافت روزه، آن را به خود نسبت داده است. الله متعال روزه را در سال دوم هجری فرض نمود. و به دلیل جایگاه والای روزه، آن را براین امت و امتهای پیشین فرض کرده است. و رسول الله ج در طول حیات مبارک نُه رمضان را روزه گرفت.
1- الله متعال میفرماید: ﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ فِیهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡیَصُمۡهُۖ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۗ یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ ٱلۡعُسۡرَ وَلِتُکۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ١٨٥﴾ [البقرة: 185] «ماه رمضان، [ماهی] است که قرآن در آن نازل شده است؛ [کتابی] که راهنمای مردم است و دلایل آشکاری از هدایت [با خود دارد] و جداکننده [حق از باطل] است. پس هر یک از شما [که مُقیم و سالم است و] این ماه را دریابد، باید آن را روزه بدارد و هر کس که بیمار یا در سفر باشد، [باید به تعداد روزهایی که روزه نگرفته است] روزهای دیگری [را روزه بگیرد]. الله [با بیان این احکام،] برایتان آسانی میخواهد و دشواری نمیخواهد تا [بتوانید روزهداری در ماه رمضان] را کامل کنید و الله را برای آنکه شما را هدایت کرده است، به بزرگی یاد کنید؛ باشد که شکر گزارید».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِذَا جَاءَ رَمَضَانُ فُتِّحَتْ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ، وَغُلِّقَتْ أَبْوَابُ النَّارِ، وَصُفِّدَتِ الشَّیَاطِینُ».[1]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «چون رمضان فرا رسد درهای بهشت باز میشوند و درهای دوزخ بسته میشوند و شیاطین به زنجیر کشیده میشوند».
1- عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «فِی الجَنَّةِ ثَمَانِیَةُ أَبْوَابٍ، فِیهَا بَابٌ یُسَمَّى الرَّیَّانَ، لاَ یَدْخُلُهُ إِلَّا الصَّائِمُونَ».[2]
از سهل بن سعد س روایت است که پیامبر ج فرمود: «در بهشت هشت دروازه وجود دارد، در آن دروازهای با نام رَیان است که جز روزهداران وارد آن نمیشوند».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ یُضَاعَفُ، الْحَسَنَةُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْعمِائَة ضِعْفٍ، قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: إِلَّا الصَّوْمَ، فَإِنَّهُ لِی وَأَنَا أَجْزِی بِهِ، یَدَعُ شَهْوَتَهُ وَطَعَامَهُ مِنْ أَجْلِی، لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ: فَرْحَةٌ عِنْدَ فِطْرِهِ، وَفَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّهِ، وَلَخُلُوفُ فِیهِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللهِ مِنْ رِیحِ الْمِسْکِ».[3]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هر عملِ انسان چند برابر میگردد و (پاداش) هر عمل نیک انسان از ده تا هفتصد برابر افزایش مییابد. الله متعال میفرماید: جز روزه که آن برای من است و من خود پاداش آن را میدهم. شهوت و غذایش را به خاطر من رها میکند. برای روزهدار دو خوشحالی است: شادی به هنگام افطار و خوشحالی به هنگام ملاقات پروردگارش؛ و بوی بد دهان روزهدار نزد الله از بوی مشک خوشبوتر است».
3- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ صَامَ رَمَضَانَ إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ».[4]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس ماه رمضان را با ایمان و امید پاداش روزه بگیرد، گناهان گذشته وی بخشیده میشود».
روزهی رمضان بر هر مرد و زن مسلمان بالغ، عاقل، مقیم، در صورتی که توانایی روزه گرفتن داشته باشد، واجب است. و زنان باید در حالت حیض یا نفاس نباشند.
الله متعال روزه را برای این امت همچون امتهای پیش فرض نمود.
1- الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ١٨٣﴾ [البقرة: 183] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما واجب شده است همانگونه که بر کسانی که پیش از شما بودند [نیز] واجب شده بود؛ باشد که پرهیزگار شوید».
2- عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ الْإِسْلَامَ بُنِیَ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أَنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَإِقَامِ الصَّلَاةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ، وَصِیَامِ رَمَضَانَ، وَحَجِّ الْبَیْتِ».[5]
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: گواهی اینکه معبود بر حقی جز الله نیست، اقامهی نماز، پرداختن زکات، روزهی رمضان و حج بیت الله الحرام».
فرا رسیدن ماه رمضان با دو امر ثابت میشود:
الف) دیده شدن هلال ماه رمضان از سوی مسلمان عادلی که از قوهی بینایی بالایی برخوردار باشد. و اینکه مرد باشد یا زن تفاوتی نمیکند.
ب) در صورتی که هلال ماه رمضان دیده نشود و ماه شعبان به سیاُمین روز خود برسد و سی روز کامل شود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «صُومُوا لِرُؤْیَتِهِ وَأَفْطِرُوا لِرُؤْیَتِهِ، فَإِنْ غُبِّیَ عَلَیْکُمْ فَأَکْمِلُوا عِدَّةَ شَعْبَانَ ثَلاَثِینَ».[6]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «با دیدن هلال ماه رمضان روزه بگیرید و با دیدم هلال ماه شوال روزه بگشایید (و عید کنید)؛ و اگر هلال ماه (رمضان) قابل رویت نبود، شعبان را سی روز کامل محاسبه کنید».
چون فرا رسیدن ماه رمضان ثابت شد، روزه گرفتن واجب میشود. و اگر هلال ماه رمضان با وجود صافی آسمان در شب سیام شعبان دیده نشد، فردای آن روز -سیام شعبان- روزه گرفته نمیشود؛ همچنین اگر به دلیل ابری بودن هوا یا گرد و غبار دیده نشود، چنین عمل میشود. و اگر مردم بیست و هشت روز روزه گرفتند و پس از آن هلال ماه شوال را دیدند، افطار میکنند و لازم است که روز بعد از عید را روزه بگیرند. و اگر با شهادت یک نفر سی روز روزه گرفتند و هلال ماه شوال را ندیدند، افطار نمیکنند تا اینکه هلال شوال را ببینند.
کسی یا کسانیکه هلال ماه رمضان را میبینند
1- هرگاه اهل سرزمینی هلال ماه رمضان را ببینند، بر آنان واجب است روزه بگیرند؛ زیرا مطالع هلال مختلف است. هر سرزمین و منطقهای برای آغاز روزه و پایان آن حکم مخصوص به خود دارد. و این وابسته به دیدن هلال ماه در هر منطقه میباشد. بنابراین اگر هلال ماه در مشرق دیده شد باید برای ساکنان مغرب نیز دیده شود. و چون برای ساکنان مغرب دیده شود لازم نیست که حتما نزد ساکنان مشرق دیده شود. و اگر تمام مسلمانان بر مبنای دیده شدن هلال ماه رمضان در یک منطقه روزه بگیرند، امری نیکوست که این خود دلالت بر وحدت و برادری میکند.
2- بنابراین بر هر مسلمانی لازم است که با دولت خود روزه بگیرد و ساکنان یک منطقه به دو گروه تقسیم نشوند که برخی با دولت همراه بوده و برخی از آنها در این امر با دیگران همراه باشند تا اینکه مانع پراکندگی و تفرقهای نشوند که الله متعال از آن نهی کرده است.
2- اگر کسی خود به تنهایی هلال ماه شوال را ببیند و گواهی وی در این زمینه پذیرفته نشود، مخفیانه روزه میگیرد؛ و هرکس هلال ماه شوال را ببیند و گواهی وی پذیرفته نشود، مخفیانه افطار میکند. و اگر هلال ماه رمضان در روز دیده شود، هلال شب پیش رو محسوب میشود. و اگر قبل از خورشید از نظرها پنهان شود، هلال شب گذشته بوده است.
بر امام مسلمانان واجب است که با استفاده از وسایل مشروع و مباح، فرارسیدن ماه رمضان را اعلان کند. و این زمانی است که رویت هلال ماه رمضان شرعا ثابت شده باشد. و امروزه این امر به فضل الله متعال بسیار آسان و محقق است.
از الله متعال میخواهیم که روزه و عید مسلمانان در نواحی مختلف زمین را در یک زمان قرار دهد.
حکم روزهی کسیکه وقت رمضان را نمیداند
کسیکه وقت روزه را به هر دلیلی چون کوری، زندانی بودن و ... نمیداند، سه حالت دارد:
الف) اگر روزهی وی همزمان با ماه رمضان باشد یا اینکه پس از رمضان باشد، روزهاش صحیح است، مگر در مورد روزهایی که روزه گرفتن در آنها صحیح نیست. (مثل روز عید)
ب) اگر قبل از ماه رمضان روزه گرفته باشد، به عنوان روزهی رمضان صحیح نیست؛ زیرا عبادتی را قبل از وقت آن انجام داده است.
ج) اگر در شب و نه روز، روزه گرفته باشد، روزهاش صحیح نیست. چون شب وقت روزه گرفتن نیست.
الله متعال میفرماید: ﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٨٦﴾ [البقرة: 286] «الله به هیچ کس جز به اندازۀ توانش تکلیف نمیکند. آنچه [از خوبی] به دست آورده است به سودِ اوست و آنچه [بدی] کسب کرده است به زیان اوست. [پیامبران و مؤمنان گفتند:] «پروردگارا، اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را بازخواست نکن. پروردگارا، بارِ گران [و تکلیف سنگین] بر [دوش] ما مگذار؛ چنان که آن را [به مجازات گناه و سرکشی،] بر [دوش] کسانی که پیش از ما بودند [= یهود] نهادی. پروردگارا، آنچه که تاب تحملش را نداریم بر [دوش] ما مگذار و ما را بیامرز و به ما رحم کن. تو یار [و کارسازِ] مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
حکم کسیکه در شهری روزه میگیرد سپس مسافرت میکند
چون کسی در شهری روزه گرفت و سپس به شهر دیگری مسافرت کرد، حکم وی در روزه و افطار حکم شهری است که به آن سفر کرده است. پس همراه ساکنان آن شهر و مطابق با اوقات آن افطار میکند. اما اگر کمتر از 29 روز همراه آنان عید کرد، پس از عید یک روز روزه بگیرد. و اگر همراه آنان بیش از سی روز روزه گرفت، جز به همراه آنان عید نکند و اگر به شهرش بازگشت، همراه آنان عید کند.
1- واجب است هر مسلمانی برای کسب پاداش رمضان تلاش کند و در این راستا رمضان را با ایمان و امید پاداش روزه بگیرد نه از روی ریا، خودنمایی، تظاهر، تقلید از مردم، یا پیروی از همشهریانش؛ روزه بگیرد چون الله متعال به آن دستور داده است و امید و پاداش آن را از الله متعال داشته باشد و نیز دیدگاه وی در سایر عبادات چنین باشد.
2- نیت کردن برای روزهی واجب، در شب قبل از طلوع فجر واجب است. چه روزه ماه رمضان باشد یا روزهی واجب دیگری؛ و در مورد رمضان چون یکبار برای کل ماه نیت کند، کافی است و نیز در مورد روزهای متوالی یکبار نیت شود، کفایت میکند؛ زیرا اصل، نیت کردن است. و در واقع سی روز ماه رمضان به مثابهی یک روز میباشد.
اما نیت کردن روزه نفل در روز نیز جایز است و این زمانی است که بعد از طلوع فجر چیزی نخورده باشد.
3- در صورتی نیت روزهی فرض در روز صحیح است که در شب از وجوب آن اطلاع نیافته باشد. چنانکه اگر رویت ماه با دلیل و برهان در وسط روز اقامه شود، باقی روز از خوردن خودداری کند و حتی اگر قبل از اطلاع یافتن از رویت هلال چیزی خورده باشد، به جای آوردن قضایی آن روز بر وی لازم نیست؛ زیرا پس از اطلاع از امر واجب آن را انجام داده است.
4- کسیکه روزه در روز بر وی واجب شود همانند دیوانهای که هوشیار شود، کودکی که بالغ شود و کافری که مسلمان شود و ... برای آنها جایز است که در روز نیت روزه کنند گرچه پس از خوردن یا نوشیدن در همان روز باشد و باقی روز را روزه میگیرند و به جای آوردن قضایی آن روز بر آنها لازم نیست.
5- کسیکه نیت روزه کرده و سحری کند و پس از سحری، خواب بر وی غالب شود و تا بعد از غروب خورشید بیدار نشود، روزهی وی صحیح است و قضایی ندارد. اما در صورتی که در این مورد کوتاهی و تساهل کرده باشد، گنهکار بوده و لازم است توبه کرده و طلب آمرزش کند.
6- هرکس نیت افطار کند، درحقیقت افطار کرده است؛ زیرا روزه از دو رکن اساسی تشکیل شده است: نیت و خودداری از خوردن و نوشیدن؛ بنابراین چون نیتِ افطار کند، رکن اول روزه باطل خواهد شد که درواقع اساس همهی اعمال میباشد. و بلکه بزرگترین و مهمترین ارکان عبادت، نیت است.
7- کسیکه شب سیام شعبان بخوابد و بگوید: اگر فردا رمضان بود، روزه میگیرم؛ و مشخص شود فردای آن شب رمضان است، روزهی وی به عنوان روزهی ماه رمضان صحیح است.
حکم روزهی افراد کهنسال و بیمار
1- کسیکه به دلیل کهنسالی و بیماری که امید بهبودی آن نیست، نتواند روزه بگیرد -چه مقیم باشد یا مسافر- در برابر هر روزی که روزه نگرفته، فقیری را غذا دهد و این غذا دادن به فقیر، او را کفایت میکند. بنابراین غذا به تعداد روزهایی که روزه نگرفته، تهیه دیده و فقرا را دعوت کرده یا برای آنها میفرستد. در این مورد اختیار دارد که در پایان هر روز که روزه نمیگیرد، فقیری را غذا دهد یا اینکه غذا دادن به آنها را تا آخر رمضان به تاخیر بیندازد. و نیز میتواند در عوض روزهایی که روزه نگرفته، در برابر هر روز به مقدار نصف صاع از غذا به فقرا بدهد.
2- هرکس عقل خود را از دست بدهد یا دچار هذیان شود، نه روزه بر او واجب است و نه کفارهی آن؛ زیرا وی در اصطلاح مرفوع القلم میباشد. و قلم حساب و کتاب و تکلیف از او برداشته شده است.
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ١٨٣ أَیَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۚ وَعَلَى ٱلَّذِینَ یُطِیقُونَهُۥ فِدۡیَةٞ طَعَامُ مِسۡکِینٖۖ فَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَهُوَ خَیۡرٞ لَّهُۥۚ وَأَن تَصُومُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٨٤﴾ [البقرة: 183-184] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما واجب شده است همانگونه که بر کسانی که پیش از شما بودند [نیز] واجب شده بود؛ باشد که پرهیزگار شوید. روزهایی معین [را روزهدارى کنید]؛ و هر کس از شما که بیمار یا مسافر باشد، [به اندازۀ آن روزهایی که نتوانسته است روزه بگیرد] تعدادی از روزهای دیگر [را روزه بگیرد]؛ و بر کسانی که توانایی آن را ندارند، لازم است کفاره بدهند [و آن، به ازای هر روز،] خوراکدادن به یک تهیدست است؛ و هر کس به میلِ خود [بیشتر] نیکویی کند، آن [افزونبخشی، به سودِ اوست و] برایش بهتر است؛ و اگر [فضیلت روزهداری را] بدانید، روزه برایتان بهتر [از افطار و پرداختِ کفاره] است».
حکم روزه برای زنی که در حالت حیض و نفاس است
زنی که در حالت حیض (همان عادت ماهیانه زنان- پریودی) و نفاس (خونریزی بعد از زایمان) است، روزه گرفتن بر وی حرام است. در این شرایط نباید روزه بگیرد و در عوض به تعداد روزهایی که روزه نگرفته، پس از رمضان قضایی به جای آورَد.
اگر در وسط روز از هریک از این دو حالت پاک شود، یا اینکه روزهداری در وسط روز مسافر شد بر آنها لازم نیست از خوردن و نوشیدن و به طور کلی افطار کردن، خودداری کنند بلکه تنها چیزی که بر آنها واجب است، به جای آوردن قضایی این روزهاست.
برای زنان جایز است که به خاطر روزه یا حج، با تایید عدم هرگونه ضرر و زیانی از سوی پزشک متخصص، از داروهایی که مانع عادت ماهیانه میشود، استفاده کنند اما برای زنان بهتر این است که از چنین عملی خودداری کنند تا همه چیز روال عادی خود را طی کند.
زن حامله و شیرده اگر توانایی روزه گرفتن داشته باشد، روزه میگیرد و اگر ترس هرگونه ضرر و زیانی در مورد جان خود یا فرزندش احساس کند، در رمضان افطار کرده و روزه نگیرد و پس از رمضان قضایی این روزها را به جای آورده و کفارهای بر وی نخواهد بود.
1- برای هر مسلمانی احکام نماز و روزه وابسته به مکانی است که در آن میباشد. چنانکه در هر مکانی که باشد، تفاوتی نمیکند بر روی زمین باشد یا در وسیلهی نقلیهای باشد یا در هواپیما در آسمان یا در کشتی در دریا؛ روزهدار از خوردن و نوشیدن خودداری کرده و افطار میکند.
2- به طور مطلق افطار کردن در سفر افضل است. برای مسافری که افطار کردن و روزه گرفتن در رمضان برای وی تفاوتی ندارد، روزه گرفتن بهتر است. و اگر روزه گرفتن در سفر برای وی مشکل باشد، افطار کردن برای وی در اولویت قرار دارد. و در صورتی که روزه در سفر مشقت و مشکلات زیادی برای او به همراه داشته باشد، افطار کردن در حق وی واجب خواهد بود و پس از مسافرت و رمضان قضایی آن را به جای میآورد.
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: «کُنَّا نُسَافِرُ مَعَ النَّبِیِّ ج فَلَمْ یَعِبِ الصَّائِمُ عَلَى المُفْطِرِ، وَلاَ المُفْطِرُ عَلَى الصَّائِمِ».[7]
از انس بن مالک س روایت است که میگوید: «ما همراه پیامبر ج مسافرت میکردیم و در سفر نه روزهدار بر کسی که افطار کرده ایرادی میگرفت و نه کسیکه افطار کرده بر روزهدار ایرادی جایز میدانست».
1- کسیکه نیت روزه میکند و روزه میگیرد اما تمام روز یا بخشی از آن را بیهوش میشود، روزهاش صحیح است.
2- کسیکه عقلش را در رمضان و سایر ماهها به دلیل بیهوشی یا بیماری از دست میدهد و سپس به هوش میآید، لازم نیست قضای روزه و نمازش را به جای آورد؛ زیرا در این حالت تکلیف از او برداشته شده است. اما هرکس با اختیار خود و با استفاده از مخدرات یا مست کنندهها، سبب از دست دادن عقل یا بیهوشی خود شود، چون به هوش آید، به جای آوردن قضای روزه و نمازش بر او واجب است.
اگر روزهدار در روز رمضان از روی فراموشی چیزی بخورد یا بنوشد یا همبستری کند، روزهاش صحیح است و گناهی بر او نیست. و اگر در حالت روزه در خواب محتلم شود، روزهاش صحیح است و باید غسل کند و گناهی بر او نیست.
و کسیکه بیمار باشد و روزه گرفتن برای او مشکل و بلکه ضرر داشته باشد، در اینصورت روزه گرفتن بر او حرام است. و پس از بهبودی و باز یافتن سلامتی، قضایی آن را به جای آورَد.
افضل این است که مسلمان همیشه از حدث اکبر پاک باشد اما برای روزهدار تاخیر غسل جنابت و غسل حیض و نفاس تا طلوع فجر جایز است. و روزه وی صحیح میباشد.
و کسیکه قصد سفر دارد از امتیازات شریعت برای مسافر استفاده نکند تا اینکه از آبادی شهر فاصله بگیرد. و برای کسیکه قصد مسافرت در رمضان دارد و نیت افطار در سفر دارد، سنت این است که افطار نکند مگر زمانی که از آبادی شهر فاصله گرفته و دور شود.
و اگر هواپیما قبل از غروب خورشید به آسمان بلند شد و پرواز کرد، برای روزهدار جایز نیست که افطار کند تا اینکه خورشید غروب کند. و هرکس با این تصور چیزی بخورد که هنوز شب است اما مشخص شود، هنگام غذا خوردنِ وی، روز بوده است، یا اینکه با این تصور افطار کرده باشد که گویا خورشید غروب کرده و وقت مغرب داخل شده است، اما مشخص شود که هنوز غروب نشده بود، روزهی وی صحیح است و قضایی بر وی لازم نیست.
و هرکس به خاطر مصلحت دیگری عمدا افطار کند و روزهاش را بشکند، مثلا برای نجات دادن انسانی که در حال غرق شدن است یا خاموش کردن آتش و ...؛ اجر و پاداش بزرگی دارد و فقط لازم است که قضای آن روز را به جای آورد و گناهی بر او نیست.
کیفیت روزه در سرزمینهایی که خورشید غروب نمیکند
کسیکه در سرزمینی زندگی میکند که خورشید در تابستان غروب نمیکند و نیز در زمستان طلوع نمیکند یا اینکه در سرزمینی زندگی میکند که شش ماه روز است و شش ماه شب یا شرایطی مشابه آن حاکم است، در این شرایط باید اوقات نماز و روزه خود را بر اساس نزدیکترین سرزمینی که شب و روزش بیست و چهار ساعت بوده و از هم جداست، تنظیم کند.
و کسیکه در سرزمینی اقامت دارد که شب و روزش با طلوع فجر و غروب خورشید از هم جدا میشود، -گرچه یکی از شب و روز طولانی باشد- براساس اوقات مقدر در شریعت روزه بگیرد و نمازش را بخواند.
الله متعال میفرماید: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ وَٱسۡمَعُواْ وَأَطِیعُواْ وَأَنفِقُواْ خَیۡرٗا لِّأَنفُسِکُمۡ﴾ [التغابن: 16] «تا آنجا که میتوانید، از الله پروا کنید و [حق را] بشنوید و فرمان برید و انفاق کنید که برای خود شما بهتر است».
حکم کسیکه روزهی رمضان را ترک کند
هرکس بر اساس انکار وجوب روزهی رمضان، آن را ترک کند، کافر میشود. اما کسیکه از روی تنبلی آن را ترک کند، کافر نمیشود. و نمازش صحیح خواهد بود اما مرتکب گناه بزرگی شده است؛ زیرا رکن بزرگی از ارکان اسلام را ترک کرده است.
الله متعال میفرماید: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٦٣﴾ [النور: 63] «پس کسانی که از فرمان[و احادیث صحیح]ش سرپیچی میکنند، باید بترسند از اینکه اندوه و بلایی بر سرشان بیاید یا به عذابی دردناک گرفتار شوند».
حکم کسیکه صدای اذان صبح را میشنود درحالیکه ظرف غذا در دست دارد:
کسیکه صدای اذان را در حالی میشنود که ظرف غذا در دست دارد، از غذا خوردن دست نکشد تا اینکه نیازش را بر طرف کند.
اموری که روزه را باطل میکنند
1- خوردن و نوشیدن عمدی در روز رمضان.
2- همبستری (آمیزش جنسی) در روز رمضان.
3- انزال خود خواستهی منی در بیداری در اثر بوسیدن همسر یا استمنا یا ... در روز رمضان.
4- استفاده از آمپولهای مُغَذّی در روز رمضان.
چون روزهدار این موارد را عمدا و درحالیکه میداند باعث ابطال روزه میشوند و در صورتی که روزهاش را از یاد نبرده باشد، انجام دهد، روزهاش باطل میشود.
5- خروج خون حیض و نفاس در روز رمضان.
6- ارتداد از اسلام.
7- دیالیز کلیه؛ دیالیز کلیه دو نوع است:
الف) دیالیز از راه خون؛ که عبارت است از کشیدن خون بیمار از یکی از رگها و قرار دادن آن در دستگاهی که عملکردی چون کلیه دارد علاوه بر اینکه مواردی به آن اضافه میشود. سپس این خون پاک در مدت سه یا چهار ساعت به بدن بر میگردد. خروج این خون از بدن و وارد شدن به آن وضو را نمیشکند اما روزه را باطل میکند.
ب) دیالیز صفاقی؛ در این نوع، لولهای در شکم بیمار بین ناف و زیر ناف گذاشته میشود که خون و ادرار و مایعات دیگر را جمع میکند. سپس بیمار به خالی کردن محتویات این لوله میپردازد.
اما حکم آن: اگر آنچه از این لوله خارج میشود خون باشد، وضو را نمیشکند اما اگر ادرار یا مدفوع یا چیزی با ویژگی این دو باشد -که اغلب اینگونه است- وضو را میشکند و روزه را باطل نمیکند.
- قورت دادن خلطی که از سینه خارج میشود، برای روزهدار و حتی دیگران حرام است؛ زیرا پلید بوده و برای بدن مضر است. اما باعث ابطال روزه نمیشود.
اگر خونی از زبان یا دندانهایش خارج شود یا اینکه غذایی را بچشد، نباید آنرا قورت دهد؛ و چون روزهدار آن را قورت دهد، روزهاش باطل میشود.
انواع مبطلات روزه
الف) وارد شدن موادی به بدن که برای آن مفید باشد و موجب تقویت آن شود. مانند خوردن و نوشیدن و آنچه در حکم این دو میباشد. از قبیل تزریق خون به بیمار؛ یا وارد شدن موادی که برای بدن ضرر دارد مانند نوشیدن خون یا مواد مست کننده و امثال اینها.
ب) خروج موادی از بدن که خشکی و فرسودگی جسم و ضعیف شدن آن را به دنبال دارد و بر ضعف و سستی بدن میافزاید مانند جماع و استمناء و خون حیض و نفاس.
اموری که روزه با آنها باطل نمیشود، بسیارند
از جمله: سرمه کشیدن، تزریق آمپول، چکاندن قطره در مجاری ادراری، احتلام، شستشوی مَهبل (داخل فَرْج)، شیاف، استفاده از عطر، رنگ، روغن، پماد، چسبهای درمانی، مداوای زخمها، بخور، حنا، قطرهی چشم و گوش و بینی، قورت دادن آب دهان، استفراغ، حجامت، رگ زدن، خون دادن، خون دماغ، خونریزی، خون زخمها، کشیدن دندان، خروج مَذی و وَدی، غسل کردن برای خنک شدن یا نظافت، اسپری تنفسی، خمیر دندان؛ تمام این موارد روزه را باطل نمیکنند.
و آمپول چون برای مداوا و نه تغذیه باشد، روزه را باطل نمیکند مانند انسولین و مانند آن؛ هرچند به تاخیر انداختن آن تا شب بهتر است. همچنین قرصهای زیر زبانی که برای درمان بیماریهای قلبی استفاده میشود، روزه را باطل نمیکند؛ زیرا چیزی از آنها وارد شکم نمیشود بلکه در دهان مکیده میشوند و از این جهت شبیه مضمضه کردن است اما به این شرط که چیزی از آن قورت داده نشود.
دوربین پزشکان که برای بررسی معده و مشکلات آن از طریق دهان وارد حلق و از آنجا وارد مری و سپس معده میکنند (آندوسکوپی) روزه را باطل نمیکند. مگر زمانی که آغشته به مادهای لغزنده و مغذی باشد تا اینکه به راحتی وارد معده شود که در این صورت باعث ابطال روزه میشود. (در اصطلاح گاستروسکوپی)
بیحسی موضعی برخی از اعضا روزه را باطل نمیکند؛ تفاوتی نمیکند از طریق بو کشیدن باشد یا از طریق وارد کردن سوزنی خشک زیر پوست یا تزریق وریدی؛ تمام این موارد روزه را باطل نمیکند؛ زیرا موضعی هستند و وارد شکم نمیشوند و عقل و خرد به همراه آنها زایل نمیشود. اما اگر بیهوشی چنان باشد که بیمار تمام روز به هوش نیاید، در این صورت روزهاش صحیح نیست و اگر بخشی از روز به هوش آید، روزهاش صحیح است.
آنژیوپلاستی (بالُن زدن) رگها نیز روزه را باطل نمیکند؛ زیرا مصداق خوردن و نوشیدن نیستند.
تلقیح مصنوعی در رحم زن روزه را باطل نمیکند اما خروج منی از مرد برای انجام عمل تلقیح روزهاش را باطل میکند و تفاوتی نمیکند که خود باعث خارج شدن آن از بدن شود یا اینکه از بدن او خارج کنند.
هیستروسکوپی[8] روزه را باطل نمیکند. همچنین استفاده از آیودی[9] برای زنان، روزه را باطل نمیکند.
و رطوبتها و خونی که به هنگام معاینه از فرج بیرون میآید، روزه را باطل نمیکند؛ زیرا فقط خون حیض و نفاس است که روزه را باطل میکند.
تنقیه[10] نیز روزه را باطل نمیکند مگر زمانی که مواد غذایی یا آب به همراه داشته باشد.
الله متعال میفرماید: ﴿یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ ٱلۡعُسۡرَ وَلِتُکۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ﴾ [البقرة: 185] «الله [با بیان این احکام،] برایتان آسانی میخواهد و دشواری نمیخواهد تا [بتوانید روزهداری در ماه رمضان] را کامل کنید و الله را برای آنکه شما را هدایت کرده است، به بزرگی یاد کنید؛ باشد که شکر گزارید».
اهدای خون روزه را باطل نمیکند اما بهتر است تا بعد از افطار به تاخیر افتد تا اینکه دچار ضعف و سستی نشود.
برای روزهدار مبالغه در مضمضه و استنشاق و چشیدن غذا بدون ضرورت مکروه است. و نیز جمع کردن بزاق دهان و قورت دادن آن و حجامت در صورتی که به ضعف و سستی منجر شود، مکروه است.
واجب است روزهدار از اموری چون خوردن و نوشیدن و ... که باعث باطل شدن روزه میشود به هنگام طلوع فجر ثانی خودداری کند. و نیز واجب است از دروغ و دشنام در هر زمانی دوری کند هرچند تاکید این مساله در رمضان بیشتر است.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ لَمْ یَدَعْ قَوْلَ الزُّورِ وَالعَمَلَ بِهِ وَالجَهْلَ، فَلَیْسَ لِلَّهِ حَاجَةٌ أَنْ یَدَعَ طَعَامَهُ وَشَرَابَهُ».[11]
از ابوهریره س روایت است رسول الله ج فرمود: «هرکس دروغ و بهتان و عمل به آن و جهل را رها نکند، الله نیازی به پرهیز وی از خوردن و نوشیدن ندارد».
وصال عبارت است از روزه گرفتن دو یا بیش از دو روز پشت سرهم بدون اینکه آب و غذایی در بین این روزها استفاده شود.
روزهی وصال بر دو نوع است:
1- روزهی وصال از سحر تا سحر؛ این نوع روزه جایز است. اما خلاف اولی است.
2- روزهی وصال از سحر تا مغرب فردای آن روز یا چند روز به صورت متوالی؛ از روزهی وصال به این صورت نهی شده است.
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «لاَ تُوَاصِلُوا، فَأَیُّکُمْ أَرَادَ أَنْ یُوَاصِلَ، فَلْیُوَاصِلْ حَتَّى السَّحَرِ»، قَالُوا: فَإِنَّکَ تُوَاصِلُ یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «لَسْتُ کَهَیْئَتِکُمْ إِنِّی أَبِیتُ لِی مُطْعِمٌ یُطْعِمُنِی، وَسَاقٍ یَسْقِینِ».[12]
ابوسعید خدری س میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «روزهها را به یکدیگر وصل نکنید (بدون افطار و خوردن چیزی دو یا چند روز پشت سر هم روزه نگیرید) اگر کسی از شما خواست روزهی وصال بگیرد، تا هنگام سحر چنین کند. (آنگاه چیزی بخورد)». اصحاب گفتند: ای رسول الله، شما روزهی وصال میگیرید؟ رسول الله فرمود: «من همچون شما نیستم، من شب را در حالی سپری میکنم که پروردگارم به من آب و غذا میدهد».
بوسیدن و در آغوش گرفتن همسر برای روزهدار
بوسیدن و لمس کردن و در آغوش گرفتن همسر برای روزهدار جایز است هرچند باعث تحریک شهوت شود و این زمانی است که بر خویشتن کنترل داشته باشد. اما اگر ترس انزال منی وجود دارد، حرام خواهد بود.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ ج «یُقَبِّلُ وَیُبَاشِرُ وَهُوَ صَائِمٌ، وَکَانَ أَمْلَکَکُمْ لِإِرْبِهِ».[13]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج (همسرانش) را میبوسید و در آغوش میگرفت در حالیکه روزه بود. و او از همهی شما در کنترل غرایز خویش، قویتر بود.
آمیزش جنسی (جماع) در روز رمضان
1- کسیکه با استمناء یا در آغوش گرفتن همسر و بدون جماع، موجب انزال منی شود، به دلیل هتک حرمت روزه، گنهکار خواهد بود. و باید توبه کند و پس از رمضان قضایی این روز را به جای آورد اما کفارهای بر او نیست.
2- هرکس در رمضان مسافرت کند و در سفر روزه بگیرد و در روز رمضان با همسرش مجامعت کند، قضایی این روز بر وی واجب است و کفارهای ندارد و نیز گناهی بر او نخواهد بود؛ زیرا مسافر است.
3- کسیکه در روز رمضان و درحالیکه مقیم است، از روی عمد و درحالیکه نسبت به حکم این مساله آگاه است و نیز روزهاش را به یاد دارد و آن را فراموش نکرده است، مرتکب جماع با همسرش شود، به دلیل زیر پا گذاشتن حرمت رمضان گنهکار بوده و باید توبه کند و علاوه بر آن قضا و کفاره بر وی واجب میشود. اما اگر در این زمینه مجبور یا جاهل باشد یا اینکه روزه رمضان را فراموش کرده باشد، روزهاش صحیح است و هیچ گناه و قضا و کفارهای بر او لازم نیست. و زن و مرد در این زمینه یکسان هستند.
الف) در برابر تعداد روزهایی که در روز رمضان با همسرش مقاربت دارد، کفاره و قضایی بر وی واجب میباشد. اما اگر در یک روز چندین بار با همسرش جماع کرد، قضایی آن روز و کفارهی یک روز بر او واجب میباشد.
ب) اگر مسافری که با استفاده از رخصت شرعی روزه نگرفته، از سفر برگردد و همسرش در وسط روز از حیض و نفاس پاک شود، بر او جایز است که با وی مجامعت داشته باشد.
کفاره شکستن روزه به سبب جماع در روز رمضان
کفاره این عمل آزاد کردن برده است. اگر مقدور نبود روزه گرفتن دو ماه پیاپی؛ و اگر این نیز مقدور نبود، غذا دادن به شصت فقیر و برای هر فقیر نصف صاع؛ و اگر این هم برایش مقدور نبود، کفاره ساقط خواهد شد.
از میان مبطلات روزه، کفاره تنها به جماع در روز رمضان تعلق میگیرد. و این کفاره متوجه کسی خواهد بود که روزه بر او واجب است و این عمل را عالمانه، عمدا و بدون فراموشی انجام داده باشد. اما کسیکه روزهی نفل یا نذر یا قضایی گرفته یا اینکه در سفر روزه دارد و مرتکب مجامعت میشود، کفارهای بر او نیست.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: هَلَکْتُ، یَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: «وَمَا أَهْلَکَکَ؟» قَالَ: وَقَعْتُ عَلَى امْرَأَتِی فِی رَمَضَانَ، قَالَ: «هَلْ تَجِدُ مَا تُعْتِقُ رَقَبَةً؟» قَالَ: لَا، قَالَ: «فَهَلْ تَسْتَطِیعُ أَنْ تَصُومَ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ؟» قَالَ: لَا، قَالَ: «فَهَلْ تَجِدُ مَا تُطْعِمُ سِتِّینَ مِسْکِینًا؟» قَالَ: لَا، قَالَ: ثُمَّ جَلَسَ، فَأُتِیَ النَّبِیُّ ج بِعَرَقٍ فِیهِ تَمْرٌ، فَقَالَ: «تَصَدَّقْ بِهَذَا» قَالَ: أَفْقَرَ مِنَّا؟ فَمَا بَیْنَ لَابَتَیْهَا أَهْلُ بَیْتٍ أَحْوَجُ إِلَیْهِ مِنَّا، فَضَحِکَ النَّبِیُّ ج حَتَّى بَدَتْ أَنْیَابُهُ، ثُمَّ قَالَ: «اذْهَبْ فَأَطْعِمْهُ أَهْلَکَ».[14]
از ابوهریره س روایت است که میگوید: مردی نزد رسول الله آمده و گفت: ای رسول الله! هلاک و نابود شدم. رسول الله ج فرمود: «چه چیزی تو را هلاک کرده است؟» گفت: در رمضان (در حال روزه) با همسرم جماع کردم. رسول الله ج فرمود: «آیا مالی داری که با آن بردهای آزاد کنی؟» گفت: نه؛ فرمود: «میتوانی دو ماه پیاپی روزه بگیری؟» گفت: نه؛ فرمود: «آیا برای تو مقدور است که شصت فقیر را غذا بدهی؟» گفت: نه. راوی میگوید: سپس آن مرد نشست. در این هنگام زنبیلی از خرما برای رسول الله ج آورده شد. رسول الله ج فرمود: «این خرما را صدقه بده». وی گفت: آیا فقیرتر از ما هم هست؟ در مدینه خانوادهای محتاجتر از ما به این خرماها نیست. با شنیدن این سخنان، رسول الله ج چنان خندید که دندانهای پیشین مبارک آشکار شد. سپس فرمود: «این خرماها را ببر و به خانوادهات بده».
اموری که باعث قطع پیاپی بودن کفاره روزه نمیشود:
اموری که باعث قطع شدن پیاپی کفاره روزه نمیشود، عبارتاند از: دو عید فطر و قربان، سفر، بیماری که باعث افطار کردن روزه شود، حیض و نفاس.
روش به جای آوردن قضای روزه رمضان
1- الله متعال روزهی رمضان را بر کسانیکه هیچ عذری ندارند، واجب نمود. و قضای آن را برای کسانیکه به هر نحوی عذر شرعی موقتی دارند، واجب نمود. عذرهایی چون سفر و حیض.
و بر کسانیکه هرگز نمیتوانند روزه بگیرند، غذا دادن به فقرا را واجب کرده است. کسانی چون افراد کهنسال و بیمار که امیدی به بهبودی آنها نیست.
2- سنت این است که قضایی روزه رمضان پس از رمضان و به صورت متوالی و پشت سر هم انجام شود و اگر وقت تنگ باشد، پی در پی روزه گرفتن واجب است. اگر قضایی رمضان را بدون عذر تا رمضان سال بعد به تاخیر بیندازد گنهکار خواهد بود و بر وی قضایی روزهایی که در رمضان روزه نگرفته و نیز توبه و استغفار واجب است.
3- کسیکه ماه رمضان یا بخشی از آن را عمدا و بدون فراموشی و هرگونه عذری، روزه نگیرد، به جای آوردن قضایی رمضان برای او مشروع نیست و گناه بزرگی را مرتکب شده است که به این علت توبه و استغفار بر او واجب است.
به جای آوردن قضایی روزه از جانب مرده
1- کسیکه بمیرد و به جای آوردن قضایی روزه رمضان بر عهده او باشد، اگر در این زمینه معذور بوده، مثلا بیمار بوده یا عذر دیگری داشته است، به جای آوردن قضایی روزهایی که بنا بر عذر نتوانسته در رمضان روزه بگیرد، از جانب او لازم نیست و نیازی به غذا دادن به فقیران در برابر این روزها نیست. و اگر چنین شخصی توانایی به جای آوردن قضایی آن روزها را داشته، اما این کار را نکرده تا اینکه مرده است، «ولیِ» وی به جای او روزه بگیرد.
2- کسیکه بمیرد و بر عهده وی روزهی نذر یا حج نذر یا اعتکاف نذر و ... باشد، برای «ولیِ» وی مستحب است که از جانب او قضایی این موارد را به جای آورد. و «ولی» همان وارث است. و اگر کسی جز «ولی» از جانب او قضایی را به جای آورد، صحیح و جایز میباشد. و الله متعال پاداش این عمل را برای مرده و کسیکه از جانب مرده روزه گرفته، ثبت میکند.
عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ مَاتَ وَعَلَیْهِ صِیَامٌ صَامَ عَنْهُ وَلِیُّهُ».[15]
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس بمیرد و روزهای بر عهده او باشد، «ولیِ» او به جایش روزه بگیرد».
روزه گرفتن روز عید
بر هر مسلمانی حرام است که روزهای عید فطر و قربان را روزه بگیرد. و روزهی چنین روزهایی صحیح نیست.
اگر نهی وارد شده به خود عبادت بازگردد، به آن حکمِ حرام تعلق میگیرد و موجب بطلان عبادت میشود مثلا اگر روز عید روزه بگیرد، روزهاش حرام است و باطل؛
اگر نهی به قول یا فعل برگردد که مخصوص آن عبادت است، چنین قول یا عملی آن عبادت را باطل میکند. مانند روزهداری که چیزی میخورد؛ در این صورت روزهاش فاسد میشود.
و اگر نهی عام باشد و در مورد عبادتهای مختلف مصداق داشته باشد، در این صورت عبادت را باطل نمیکند اما از اجر و پاداش آن میکاهد و مثال آن غیبت برای روزهدار است. چنانکه غیبت حرام است اما روزه را باطل نمیکند. و این در تمام عبادات صادق است.
1- سنت است که روزهدار سحری کند؛ زیرا در سحری برکت است. و سنت است سحری را تا قبل از اذان صبح به تاخیر بیندازد و بهترین سحری مومن خرماست.
از برکات سحری، نیرو گرفتن برای اطاعت از الله و عبادت او تعالی میباشد.
و نیز باعث بیدار شدن به هنگام سحر میشود که وقت استغفار و دعا و آماده شدن برای شرکت در نماز جماعت صبح میباشد. و از طرفی سحری کردن مخالفت با اهل کتاب است.
2- سنت است در افطار کردن تعجیل صورت گیرد و هرچه زودتر افطار شود و سنت است که با خرمایی قبل از نماز افطار شود و اگر خرما نبود، با آب؛ و اگر آب هم نیافت، با هر خوراکی یا نوشیدنی حلالی که میسر است افطار کند. و اگر چیزی برای افطار نبود، در قلب خویش نیت افطار کند.
افطار کردن با خرما هم عبادت است و هم غذا و شیرینی و میوه و دواست.
روزهدار با روزه گرفتن، قند بدنش کاهش مییابد. با کاهش یافتن قند بدن از حد طبیعی و نرمال آن، روزهدار احساس ضعف و سستی میکند. و خوردن خرما به اذن الله متعال قندی را که بدن از دست داده و نیز نشاط بدن را به سرعت باز میگرداند.
3- سنت است کسیکه توانایی دارد، روزهداری را افطاری دهد. در این امر نیکی به فقرا، جلب محبت و کسب اجر و پاداش نهفته است. و هرکس روزهداری را افطاری دهد، پاداشی چون او حاصل میکند، بدون اینکه از اجر و پاداش روزهدار چیزی کاسته شود.
4- سنت است روزهدار به ذکر و دعای بسیار و تلاوت قرآن مشغول باشد و به هنگام افطار این دعا را بخواند: «ذَهَبَ الظَّمَأُ وَابْتَلَّتِ الْعُرُوقُ، وَثَبَتَ الْأَجْرُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»:[16] «تشنگی بر طرف شد، رگها تر شدند و انشاءالله پاداش ثابت گشت».
5- برای روزهدار و دیگران سنت است در ابتدا و انتهای روز و هرگاه که میسر بود مسواک بزند.
6- سنت است چون به روزهداری دشنام داده شد یا کسی با او درگیر شد، بگوید: من روزهام، من روزهام.
7- برای روزهدار سنت است که بر اعمال نیکی چون ذکر و تلاوت قرآن و امر به معروف و نهی از منکر و بخشش و صدقه و تسلی دادن فقرا و نیازمندان و استغفار و توبه و نماز تهجد و صله رحم و عیادت بیمار و... بیفزاید.
8- خواندن نماز تراویح در شبهای رمضان بعد از نماز عشا سنت است. (یازده رکعت به همراه وتر یا سیزده رکعت با وتر) این تعداد سنت است. و هرکس بر این تعداد بیفزاید، هیچ اشکال و کراهیتی ندارد. و هرکس همراه امام نماز بخواند تا اینکه امام از نماز فارق شود، قیام شب بر او نوشته میشود.
9- سنت است کسیکه روزه دارد و به مهمانی دعوت میشود بگوید: من روزه دارم؛ زیرا رسول الله ج فرمود: «إِذَا دُعِیَ أَحَدُکُمْ إِلَى طَعَامٍ، وَهُوَ صَائِمٌ، فَلْیَقُلْ: إِنِّی صَائِمٌ»[17]: «هرگاه یکی از شما روزه بود و به صرف غذایی دعوت شد، باید بگوید من روزهام».
10- برای روزهدار و دیگران سنت است که چون نزد قومی غذا خوردند، بگویند: «أَفْطَرَ عِنْدَکُمُ الصَّائِمُونَ وَأَکَلَ طَعَامَکُمُ الْأَبْرَارُ، وَصَلَّتْ عَلَیْکُمُ الْمَلَائِکَةُ»[18]: «روزهداران نزد شما افطار کنند و نیکان غذایتان را بخورند و فرشتگان بر شما درود بفرستند».
11- به جای آوردن عمره در رمضان سنت است. رسول الله ج فرمود: «... عُمْرَةٌ فِی رَمَضَانَ تَقْضِی حَجَّةً أَوْ حَجَّةً مَعِی»[19]: «... (ثواب) یک عمره در رمضان برابر است با (ثواب) یک حج، یا یک حج همراه من».
کسیکه در آخرین روز رمضان احرام عمره ببندد و اعمال آن را در شب عید انجام دهد، این عمره در رمضان محسوب میشود؛ زیرا این وقت دخول در احرام است که معتبر است.
12- سنت است که در ده روز پایانی رمضان با انجام انواع عبادتها، تلاش و کوشش خود را در عبادت بیشتر کند و تمام شب را به عبادت سپری کند و نیز خانوادهاش را برای عبادت بیدار کند و شب قدر را در روزهای فردِ ده روزِ پایانی جستجو نماید.
بهترین و برترین اوقات شرعی
ماه رمضان بهترین ماههاست. و ده شب پایانی رمضان، برتر از شبهای ده روز اول ذیالحجه میباشند؛ زیرا در این شبها، شب قدر نهفته است. و روزهای ده روز اول ذیالحجه برتر از روزهای ده روز آخر رمضان میباشند؛ زیرا در آنها عید قربان قرار دارد. و روز جمعه بهترین روزهای هفته است. و روز عید قربان بهترین روز سال است. و شب قدر برترین شب سال میباشد.
شب قدر، شبی با قدر و منزلت والاست. در این شب مبارک هرگونه کار حکیمانهای بیان و مقرر گشته است. در این شب روزی و اَجل و اوضاع و احوال سال جاری مشخص و مقدر میشود.
شب قدر در یکی از شبهای فرد دهگانه پایانی رمضان است و شب بیست و هفتم تاکید بیشتری دارد. الله متعال شب قدر را در یکی از ده شب پایانی رمضان پنهان نموده چنانکه ساعت اجابت دعا در روز جمعه را پنهان داشته و بیان نکرده است، تا اینکه بندگان به عبادت بیشتری مشغول شده و اجر و پاداش بیشتری کسب کنند.
شب قدر بهتر از هزار ماه است که برابر است با 83 سال و 4 ماه؛ و این از ویژگیهای این امت است. زنده داشتن این شب با عبادت و ذکر و استغفار و دعای زیاد، مستحب است.
1- الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا لَیۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ٢ لَیۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَیۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ٣ تَنَزَّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَٱلرُّوحُ فِیهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمۡرٖ٤ سَلَٰمٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطۡلَعِ ٱلۡفَجۡرِ٥﴾ [القدر: 1-5] «همانا ما آن [قرآن] را [به یکباره به سوی آسمان دنیا] در شب قدر نازل کردیم. و تو چه دانی شب قدر چیست؟ شب قدر، بهتر از هزار ماه است. فرشتگان و روح [= جبرئیل] در آن [شب،] به فرمان پروردگارشان برای [انجام] هر کاری نازل میشوند. [آن شب] تا طلوع فجر، سلامت [و رحمت] است».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَامَ لَیْلَةَ القَدْرِ إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا، غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ».[20]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس شب قدر را با ایمان و امید پاداش به عبادت سپری کند، گناهان گذشتهی وی بخشیده میشود».
3- عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّهَا قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَرَأَیْتَ إِنْ وَافَقْتُ لَیْلَةَ الْقَدْرِ مَا أَدْعُو؟ قَالَ: «تَقُولِینَ: اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی».[21]
از عایشه ل روایت است که میگوید: ای رسول الله! اگر شب قدر را دریافتم چه دعایی بخوانم؟ رسول الله ج فرمود: بگو: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی»: «یا الله! تو بخشایندهای و عفو و گذشت را دوست داری؛ پس، از من درگذر».
روزهی رسول الله:
1- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «مَا صَامَ النَّبِیُّ ج شَهْرًا کَامِلًا قَطُّ غَیْرَ رَمَضَانَ، وَیَصُومُ حَتَّى یَقُولَ القَائِلُ: لاَ وَاللَّهِ لاَ یُفْطِرُ، وَیُفْطِرُ حَتَّى یَقُولَ القَائِلُ: لاَ وَاللَّهِ لاَ یَصُومُ.[22]
ابن عباس ب میگوید: جز رمضان، رسول الله ج هیچ ماهی را بهطور کامل روزه نمیگرفت. گاهی به اندازهاى به روزه (نافله) ادامه مى داد که برخی میگفتند: به الله سوگند دیگر نمىخواهد روزه را بخورد. و گاهی مدت طولانى روزه (نافله) را ترک مىکرد تا اینکه برخی میگفتند: به الله سوگند که قصد ندارد دیگر روزه بگیرد.
2- عَنْ حُمَیْدٍ، أَنَّهُ سَمِعَ أَنَسًا س یَقُولُ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یُفْطِرُ مِنَ الشَّهْرِ حَتَّى نَظُنَّ أَنْ لاَ یَصُومَ مِنْهُ، وَیَصُومُ حَتَّى نَظُنَّ أَنْ لاَ یُفْطِرَ مِنْهُ شَیْئًا، وَکَانَ لاَ تَشَاءُ تَرَاهُ مِنَ اللَّیْلِ مُصَلِّیًا إِلَّا رَأَیْتَهُ، وَلاَ نَائِمًا إِلَّا رَأَیْتَهُ.[23]
از حمید روایت است که از انس س شنیده که میگوید: گاهی رسول الله ج در یک ماه، چند روزِ پیاپی روزه نمیگرفت؛ به گونهای که ما گمان میکردیم که در آن ماه روزه نخواهد گرفت. و گاهی چندین روز را روزه میگرفت؛ چنان که ما فکر میکردیم که هیچ روزی را نخواهد خورد. اگر میخواستی او را در حالِ نماز شب ببینی، میدیدی و چنانچه میخواستی او را در حالِ خواب ببینی، میدیدی. (یعنی رسول الله ج وقتی مشخص برای نماز در شب مشخص نمیکرد بلکه هرگاه از خواب برمیخواست، به نماز میایستاد).
روزهی نفل رسول الله ج به سه گونه بوده است:
الف) روزهای که رسول الله ج به آن تشویق نموده و بر آن مداومت داشت. مانند: روزهی سه روز از هر ماه، روزهی دهم محرم.
ب) روزهای که به آن تشویق نموده و بیشترین روزها بعد از رمضان را شامل میشود. مانند: روزه در ماه شعبان.
ج) روزهای که به آن تشویق نموده اما روایت نشده که خود رسول الله ج آن را انجام داده باشد. که دلیل آن هر عذری میتواند باشد. مانند: روزهی شش روز از ماه شوال؛ روزهی روز دوشنبه، یک روز در میان روزه گرفتن، روزهی ماه محرم؛ بر ما واجب است که از رسول الله ج اطاعت کنیم و به نیکی در اقوال و اعمال و اخلاق به او اقتدا کنیم.
﴿لَّقَدۡ کَانَ لَکُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن کَانَ یَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡیَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَکَرَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا٢١﴾ [الأحزاب: 21] «یقیناً پیش از عذاب بزرگ [آخرت]، از عذاب نزدیک [و سختیهای این دنیا] به آنان میچشانیم؛ باشد که [به درگاه الهی] بازگردند».
روزههای مشروع به دو دسته تقسیم میشوند:
روزههای واجب: مانند روزههای ماه رمضان، روزهی نذر، روزهی کفاره سوگند، روزهی قتل غیر عمد، روزهی کفاره ظهار و روزهی کفارهی جماع در روز رمضان.
که خود بر دو نوع است. روزههای مطلق و مقید که برخی تاکید بیشتری دارند.
روزهی نافله نه تنها پاداش بزرگی دارد و موجب افزایش اجر و پاداش است، بلکه نقص و کوتاهیِ احتمالی در روزهی واجب را جبران میکند. و از طرفی برای قلب و بدن سودمند است. و در پایان روزه شادی و پاداش به دنبال دارد. و به طور کلی اعضا و جوارح مسلمان را حفاظت میکند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قَالَ اللَّهُ: کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ لَهُ، إِلَّا الصِّیَامَ، فَإِنَّهُ لِی وَأَنَا أَجْزِی بِهِ، وَالصِّیَامُ جُنَّةٌ، وَإِذَا کَانَ یَوْمُ صَوْمِ أَحَدِکُمْ فَلاَ یَرْفُثْ وَلاَ یَصْخَبْ، فَإِنْ سَابَّهُ أَحَدٌ أَوْ قَاتَلَهُ، فَلْیَقُلْ إِنِّی امْرُؤٌ صَائِمٌ. وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ، لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رِیحِ المِسْکِ. لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ یَفْرَحُهُمَا: إِذَا أَفْطَرَ فَرِحَ، وَإِذَا لَقِیَ رَبَّهُ فَرِحَ بِصَوْمِهِ».[24]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «الله مىفرماید: هر عملی که فرزند آدم، انجام دهد، برای خودش میباشد، جز روزه که مخصوص من است و من خودم پاداش آن را خواهم داد. روزه سپری (در برابر آتش جهنم) است. پس هرگاه یکی از شما روزه بود، ناسزا نگوید و سر و صدا راه نیندازد. اگر کسی با او درگیر شد یا ناسزا گفت، در جوابش بگوید: من روزه هستم. سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، بوی دهان روزهدار نزد الله از بوی مشک، خوشبوتر است. روزهدار دو بار، خوشحال میشود: یکی هنگامیکه افطار میکند. و دیگری زمانیکه با پروردگارش ملاقات مینماید از روزهاش شادمان میشود».
روزهی نافلهی مشروع چهار نوع میباشد:
1- روزهای که با تکرار روزها تکرار میشود. مانند: یک روز در میان روزه گرفتن.
2- روزهای که با تکرار هفتهها، تکرار میگردد. مانند: روزهی روز دوشنبه.
3- روزهای که با تکرار ماهها تکرار میگردد. مانند: روزهی سه روز در ماه.
4- روزهای که با تکرار سالها تکرار میگردد. مانند: روزهی روز عرفه، دهم محرم، شش روز از ماه شوال، نه روز اول ذیالحجه، روزهی اکثر روزهای ماه محرم و شعبان.
روزهی نافله به هشت قسمت تقسیم میشود که عبارتند از:
1- بهترین روزه در میان روزههای نفل، روزهی داود علیهالسلام است. چنانکه یک روز در میان روزه میگرفت.
2- بعد از ماه رمضان بهترین روزها برای روزه گرفتن ماه محرم است. و روز نهم و دهم محرم از تاکید بیشتری برخوردار است. روزه دهم محرم موجب بخشش گناهان سال گذشته میشود و مستحب است که در مخالفت با یهود، ابتدا نهم و سپس دهم محرم روزه گرفته شود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَفْضَلُ الصِّیَامِ، بَعْدَ رَمَضَانَ، شَهْرُ اللهِ الْمُحَرَّمُ، وَأَفْضَلُ الصَّلَاةِ، بَعْدَ الْفَرِیضَةِ، صَلَاةُ اللَّیْلِ».[25]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «بهترین روزه پس از روزهی رمضان، روزه گرفتن در ماهِ الله، محرّم است؛ و بهترین نماز پس از نماز فرض، نماز شب (تهجد) میباشد».
3- شش روز از ماه شوال؛
عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ صَامَ رَمَضَانَ ثُمَّ أَتْبَعَهُ سِتًّا مِنْ شَوَّالٍ، کَانَ کَصِیَامِ الدَّهْرِ».[26]
از ابو ایوب انصاری س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس رمضان را روزه بگیرد و به دنبال آن شش روز از ماه شوال را نیز روزه بگیرد، گویا تمام سال را روزه بوده است».
و افضل این است که این شش روز پشت سرهم و بعد از عید باشد و نیز جایز است که پیاپی نباشد.
4- روزهی سه روز از هرماه: این روزه همچون روزه گرفتن تمام سال است؛ و سنت است که این سه روز در ایام بیض باشد. یعنی روزهای 13، 14 و 15 هر ماه؛ و نیز میتواند این سه روز را در ابتدا یا انتهای ماه روزه بگیرد.
عَنْ مُعَاذَةُ الْعَدَوِیَّةُ، أَنَّهَا سَأَلَتْ عَائِشَةَ ل: «أَکَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَصُومُ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ؟» قَالَتْ: «نَعَمْ»، فَقُلْتُ لَهَا: «مِنْ أَیِّ أَیَّامِ الشَّهْرِ کَانَ یَصُومُ؟» قَالَتْ: «لَمْ یَکُنْ یُبَالِی مِنْ أَیِّ أَیَّامِ الشَّهْرِ یَصُومُ».[27]
از مُعاذَه عَدَوی روایت است که از عایشه ل پرسید: آیا رسول الله ج در هر ماه سه روز روزه میگرفت؟ امالمومنین گفت: بله. پس به او گفتم: کدامین روزهای ماه را روزه میگرفت؟ گفت: برای او تفاوتی نداشت که کدامین روزهای ماه را روزه میگیرد.
5- روزه گرفتن نه روز اول ماه ذیالحجه: و برترین این روزها برای روزه گرفتن، روز نهم میباشد که روز عرفه است. و روزهی روز عرفه برای کسانی است که از حجاج نیستند. روزهی روز عرفه موجب مغفرت گناهان سال گذشته و آینده میشود.
6- روزه گرفتن در جهاد
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «مَنْ صَامَ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، بَعَّدَ اللَّهُ وَجْهَهُ عَنِ النَّارِ سَبْعِینَ خَرِیفًا».[28]
از ابوسعید خدری س روایت است که میگوید: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «هرکس روزی را در راه الله (جهاد) روزه بگیرد، الله متعال به اندازهی هفتاد سال، چهره او را از دوزخ دور میکند».
7- مستحب است اکثر روزهای ماه شعبان روزه گرفته شود.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَصُومُ حَتَّى نَقُولَ: لاَ یُفْطِرُ، وَیُفْطِرُ حَتَّى نَقُولَ: لاَ یَصُومُ، فَمَا رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج اسْتَکْمَلَ صِیَامَ شَهْرٍ إِلَّا رَمَضَانَ، وَمَا رَأَیْتُهُ أَکْثَرَ صِیَامًا مِنْهُ فِی شَعْبَانَ.[29]
عایشه ل میگوید: گاهی رسول الله ج (پشت سرهم) روزه میگرفت که ما خیال میکردیم هیچگاه، روزه را ترک نخواهد کرد. و گاهی طوری (پشت سر هم) روزه نمیگرفت که ما فکر میکردیم هیچوقت، روزه نخواهد گرفت. عایشه ل افزود: ندیدم که رسول الله ج غیر از ماه رمضان، ماه دیگری را به طور کامل روزه بگیرد. همچنین ندیدم که در ماههای دیگر (غیر از رمضان) به اندازه شعبان، روزه بگیرد.
8- روزه گرفتن دوشنبه هر هفته
عَنْ أَبِی قَتَادَةَ الْأَنْصَارِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج سُئِلَ عَنْ صَوْمِهِ؟ ... -وَفِیهِ- وَسُئِلَ عَنْ صَوْمِ یَوْمٍ، وَإِفْطَارِ یَوْمٍ؟ قَالَ: «ذَاکَ صَوْمُ أَخِی دَاوُدَ ÷» قَالَ: وَسُئِلَ عَنْ صَوْمِ یَوْمِ الِاثْنَیْنِ؟ قَالَ: «ذَاکَ یَوْمٌ وُلِدْتُ فِیهِ، وَیَوْمٌ بُعِثْتُ - أَوْ أُنْزِلَ عَلَیَّ فِیهِ -» ... وَسُئِلَ عَنْ صَوْمِ یَوْمِ عَرَفَةَ؟ فَقَالَ: «یُکَفِّرُ السَّنَةَ الْمَاضِیَةَ وَالْبَاقِیَةَ» قَالَ: وَسُئِلَ عَنْ صَوْمِ یَوْمِ عَاشُورَاءَ؟ فَقَالَ: «یُکَفِّرُ السَّنَةَ الْمَاضِیَةَ».[30]
از ابوقتاده س روایت است که از رسول الله ج در مورد روزهاش سوال شد ... و نیز از یک روز در میان روزه گرفتن سوال شد؟ در پاسخ فرمود: «این روزهی برادرم داود ÷ میباشد». راوی میگوید: و از روزهی روز دوشنبه سوال شد؟ فرمود: «دوشنبه روزی است که در آن متولد شدهام، به پیامبری مبعوث شدم -یا در این روز بر من وحی نازل شد-» ... و از روزهی روز عرفه سوال شد؟ فرمود: «موجب مغفرت گناهان سال گذشته و آینده میشود». و از روزه روز عاشورا سوال شد؟ فرمود: «کفارهی گناهان سال گذشته خواهد بود».
برای مسافر مستحب است که روزهی عرفه و روز دهم محرم (عاشورا) را روزه بگیرد تا به ثواب آن دست یابد؛ زیرا این دو روز در سال تکرار نمیشوند و برای حجاج روزه گرفتن روز عرفه جایز نیست. و این اقتدا به رسول الله ج بوده و از طرفی روزه نگرفتن این روز برای حجاج باعث تقویت آنها جهت ادای مناسک حج میباشد.
روزه گرفتن روز شنبه و یکشنبه مستحب است؛ زیرا این دو روز، عیدهای مشرکان هستند و روزه گرفتن این دو روز در واقع مخالفت با آنها میباشد.
روزهایی که روزه گرفتن حرام است
1- روزه گرفتن روز عید فطر، عید قربان، روزهی یومالشک، سیام شعبان (چون قصد احتیاط برای ماه رمضان داشته باشد)، ایام التشریق مگر در عوض دَم متعه (خونی که در حج تمتع واجب میشود) و قِران (خونی که در حج قِران واجب میشود)؛ و روزهی تمام عمر نیز حرام است.
2- اینکه از میان ماهها فقط ماه رجب را به طور کامل روزه بگیرد؛ زیرا این عمل از شعایر جاهلیت است. اما اگر علاوه بر ماه رجب روزهای دیگری را نیز روزه بگیرد، حرام نیست.
و اینکه از میان روزها فقط جمعه را روزه بگیرد، مکروه است؛ زیرا جمعه از اعیاد مسلمانان است اما اگر همراه جمعه روزی (چون پنجشنبه یا شنبه) را روزه بگیرد، مکروه نخواهد بود.
3- برای هیچ زنی جایز نیست که در حضور شوهرش روزهی نافله بگیرد، مگر با اجازهی او؛ اما در مورد روزهی رمضان و قضایی رمضان -اگر وقت آن تنگ باشد- نیازی به اجازهی شوهر نیست.
روزه گرفتن شش روز شوال قبل از به جای آوردن قضای رمضان
کسیکه قضایی روزهایی از رمضان بر عهدهی اوست، اگر قبل از به جای آوردن قضایی روزهی رمضان، شش روز از شوال را روزه بگیرد، به ثواب مذکور برای این شش روز دست نمییابد. بلکه بر او لازم است که روزهی واجب را بر روزهی نافله مقدم داشته و ابتدا روزهی رمضان را کامل کند و به دنبال آن شش روز از شوال را روزه بگیرد. تا اینکه اجر و پاداش مترتب بر روزه گرفتن این روزها را حاصل کند.
کسیکه روزه نافله بگیرد، اما به هر دلیلی نیاز به افطار و قطع روزه پیدا کند، میتواند روزهاش را قطع کند و قضایی این روز بر وی لازم نیست. و البته شایسته نیست که روزهی نفل را جز به دلیل غرض صحیح قطع کند. و میتوان روزهی نافله را با نیتِ روز گرفت.
عَنْ عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِینَ ل قَالَتْ: دَخَلَ عَلَیَّ النَّبِیُّ ج ذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ: «هَلْ عِنْدَکُمْ شَیْءٌ؟» فَقُلْنَا: لَا، قَالَ: «فَإِنِّی إِذَنْ صَائِمٌ» ثُمَّ أَتَانَا یَوْمًا آخَرَ فَقُلْنَا: یَا رَسُولَ اللهِ، أُهْدِیَ لَنَا حَیْسٌ فَقَالَ: «أَرِینِیهِ، فَلَقَدْ أَصْبَحْتُ صَائِمًا» فَأَکَلَ.[31]
عایشه ل میگوید: روزی پیامبر ج به خانهام آمد و فرمود: «آیا نزد شما چیزی وجود دارد؟» گفتیم: خیر. فرمود: «پس من روزه هستم». بعد از آن، یک روز دیگر، رسول الله ج نزد ما آمد. ما گفتیم: یا رسول الله! به ما حلوایی (که از خرما، روغن و کشک درست شده) هدیه دادهاند. فرمود: «آن را به من نشان دهید؛ من صبحِ خودم را با روزه آغاز نمودم». آنگاه از آن، میل فرمود.
عبارت است از حضور در مسجد برای عبادت الله متعال به روشی مخصوص برای مرد یا زن.
درحقیقت اعتکاف عبارت است از به حبس کشیدن نفس برای عبادت الله متعال و اُنس گرفتن با آن؛ قطع روابط با مردم و به خلوت بردن قلب از هر آنچه مانع ذکر الله میشود.
اعتکاف در هر زمانی سنت است. بدون روزه صحیح است و با نذر کردن واجب میباشد.
اعتکاف در رمضان سنت است و فضیلت و تاکید آن در ده روز آخر رمضان بیشتر است. و این تاکید و فضیلت برای جستجوی شب قدر میباشد.
اعتکاف در مسجدالحرام یا مسجدالنبی یا مسجدالاقصی بهتر از اعتکاف در مساجد دیگر است. اگر شخصی نیت اعتکاف در مسجدالاحرام کند که فضیلتش از همه بیشتر است، برای او جایز نیست در مسجدی که از نگاه فضیلت در مرتبه پایینتری از آن قرار دارد، به اعتکاف بنشیند اما اگر نیت اعتکاف در مسجدی کرد که از نظر فضیلت در مرتبه پایینتری قرار دارد، برای او جایز است که در مسجدی با فضیلت بالاتری به اعتکاف بنشیند.
الله متعال میفرماید: ﴿وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡعَٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ﴾ [البقرة: 125] «و ما به ابراهیم و اسماعیل وحی کردیم که: خانۀ مرا برای طوافکنندگان و مُعتکفان و رکوع و سجودکنندگان [= نمازگزاران] پاک و پاکیزه کنید».
اسلام؛ نیت اعتکاف؛ در مسجدی باشد که نماز جماعت در آن اقامه میشود؛ افضل آن است که همراه روزه باشد.
برای زن همچون مرد جایز است که در مسجد اعتکاف کند و تفاوتی نمیکند پاک باشد یا مستحاضه، اما شایسته است مراقب باشد تا مسجد آلوده به خونِ استحاضه نشود.
اجازهی «ولیِ» زن برای اعتکاف او شرط است. تا اینکه در اعتکاف وی، فتنهای متوجه او یا دیگران نباشد. و باید در مکانی مخصوص زنان در مسجد، به اعتکاف بنشینند.
برترین مساجد، مسجدالحرام است. دو رکعت نماز در آن از صد هزار نماز برتر است؛ پس از مسجدالحرام، مسجدالنبی در مرتبه دوم قرار دارد و نماز در آن برتر است از هزار نماز در مساجد دیگر جز مسجدالحرام؛ و مسجدالاقصی در مرتبه سوم میباشد که نماز در آن برابر است با 250 نماز؛ پس از این سه مسجد، مساجد دیگر میباشد که نماز در آنها برابر است با ده نماز.
هرکس برای نماز یا اعتکاف در یکی از مساجد سهگانه نذر کند، بر او واجب است که این نذر را ادا کند. و کسیکه برای نماز یا اعتکاف در مساجد دیگر نذر میکند، حتما لازم نیست که در همان مسجد تعیین شده نذرش را به جای آورد مگر به دلیل مزیت شرعی؛ بنابراین میتواند در هر مسجدی که خواست، نذر، نماز و اعتکافش را به جای آورد.
1- کسیکه برای زمانی مشخص نیت اعتکاف میکند، قبل از شب اول و قبل از غروب خورشید، وارد محل اعتکاف میشود و بعد از غروب خورشید روز آخر از آن خارج میشود. به عنوان مثال نیت میکند: نذر میکنم که یک هفته از ماه رمضان را اعتکاف کنم.
2- اگر کسی بخواهد ده روز آخر رمضان را اعتکاف کند، قبل از غروب خورشید شب بیست و یکم وارد محل اعتکاف شده و بعد از غروب خورشید آخرین روز رمضان از آن خارج میشود.
1- سنت این است که معتکف در انجام انواع عبادتها تلاش کند. مانند: تلاوت قرآن، ذکر، دعا، طلب مغفرت، نمازهای نافله، تهجد، دوری از گفتار و کردار بیهوده، حضور قلبی در پیشگاه الله متعال و گریه و زاری به درگاه او تعالی.
2- برای معتکف جایز است که برای اموری از مسجد خارج شود. اموری چون: قضای حاجت، وضو، نماز جمعه، خوردن، نوشیدن، عیادت بیمار، شرکت در تشییع جنازه کسیکه حقی بر او دارد مانند خویشاوندان یا دوست یا از این قبیل؛
برترین وقتها برای اعتکاف، اعتکاف ده روز آخر رمضان میباشد. و اگر بخشی از آن را به اعتکاف بنشیند، اشکالی ندارد مگر اینکه اعتکاف این ده روز را نذر کرده باشد.
عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ یَعْتَکِفُ العَشْرَ الأَوَاخِرَ مِنْ رَمَضَانَ حَتَّى تَوَفَّاهُ اللَّهُ، ثُمَّ اعْتَکَفَ أَزْوَاجُهُ مِنْ بَعْدِهِ.[32]
از امالمومنین عایشه ل روایت است که پیامبر ج ده روز آخر رمضان را به اعتکاف مینشست تا اینکه الله متعال، او را از دنیا بُرد. و پس از او همسرانش این ده روز را به اعتکاف مینشستند.
اموری که باعث باطل شدن اعتکاف میشود
اعتکاف با خروج بیهوده از مسجد، آمیزش با همسر، ارتداد و مستی باطل میشود.
الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰکِفُونَ فِی ٱلۡمَسَٰجِدِۗ تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَاۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ﴾ [البقرة: 187] «و در حالی که در مساجد معتکف هستید با زنان آمیزش نکنید. این مرزهای [احکامِ] الهی است؛ پس به آنها نزدیک نشوید. الله اینچنین آیات [و احکامِ] خود را برای مردم روشن میسازد؛ باشد که پرهیزگار شوند».
گاهی خوابیدن در مسجد برای کسیکه چارهای جز این ندارد مانند کسیکه غریب است و فقیری که جایی برای سکونت ندارد، جایز است. اما اینکه مسجد محل خواب قرار گیرد جز برای معتکف جایز نیست.
و سنت این است که معتکف بخشی از مسجد را مشخص کند و در آن به ذکر و عبادت، خشوع و لذت مناجات با پروردگارش مشغول باشد.
اعتکاف در هر زمان، به هر مدتی، یک شب یا یک روز یا هرچند روزی جایز است.
1- عَنْ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ س أَنَّهُ قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی نَذَرْتُ فِی الجَاهِلِیَّةِ أَنْ أَعْتَکِفَ لَیْلَةً فِی المَسْجِدِ الحَرَامِ، فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ج: «أَوْفِ نَذْرَکَ فَاعْتَکَفَ لَیْلَةً».[33]
از عمر بن خطاب س روایت است که گفت: ای رسول الله، من در جاهلیت نذر کرده بودم شبی را در مسجدالحرام به اعتکاف بنشینم. پیامبر ج به او فرمود: «به نذرت وفا کن». پس شبی را به اعتکاف نشست.
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یَعْتَکِفُ فِی کُلِّ رَمَضَانٍ عَشَرَةَ أَیَّامٍ، فَلَمَّا کَانَ العَامُ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ اعْتَکَفَ عِشْرِینَ یَوْمًا.[34]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج در هر رمضان ده روز به اعتکاف مینشست؛ اما در سال وفاتش بیست روز اعتکاف کرد.
کسیکه در رمضان اعتکاف میکند یا در ده روز آخر آن به اعتکاف مینشیند اما توانایی به پایان رساندن آن را نداشته باشد، سنت است که قضایی آن را به جای آورد.
[1]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3277 و مسلم حدیث شماره 1079 با لفظ مسلم
[2]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3257 و مسلم حدیث شماره 1152 با لفظ بخاری
[3]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1894 و مسلم حدیث شماره 1151 با لفظ مسلم
[4]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1901 و مسلم حدیث شماره 760
[5]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 8 و مسلم حدیث شماره 16 با لفظ مسلم
[6]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1909 و مسلم حدیث شماره 1081 با لفظ بخاری
[7]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1947 و مسلم حدیث شماره 1118
[8]- نوعی عمل جراحی است که به پزشک اجازه میدهد بتواند داخل رحم زن را برای تشخیص علت خونریزیهای غیر طبیعی و نیز برخی از اشکالات در ساختمان رحم بررسی کند. این عمل با استفاده از هیستروسکوپ که یک لولهی باریک مجهز به دوربین و چراغ میباشد، انجام میشود. که از طریق واژن و از دهانه رحم وارد رحم میشود. هیستروسکوپی میتواند جهت تشخیص یا برای جراحی باشد.
[9]- ای یودی(IUD) وسیله کوچکی است که برای جلوگیری از بارداری، توسط پزشک یا ماما در داخل رحم زنان قرار داده میشود.
[10]- تنقیه یا اماله به فرو کردن آب یا هر مایع دیگر به داخل رودهی بزرگ از راه مقعد، جهت پاک کردن روده از پلیدی و غائط دیر مانده و فساد انگیز گفته میشود.
[11]- بخاری حدیث شماره 6057
[12]- بخاری حدیث شماره 1967
[13]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1927 و مسلم حدیث شماره 1106 با لفظ بخاری
[14]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1936 و مسلم حدیث شماره 1111 با لفظ مسلم
[15]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1952 و مسلم حدیث شماره 1147
[16]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 2357
[17]- مسلم حدیث شماره 1150
[18]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3854 و ابن ماجه حدیث شماره 1747 با لفظ ابوداود
[19]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1863 و مسلم حدیث شماره 1256 با لفظ مسلم
[20]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1901 و مسلم حدیث شماره 760
[21]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 25898 و ابن ماجه حدیث شماره 3850 با لفظ ابن ماجه
[22]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1971 و مسلم حدیث شماره 1157 با لفظ بخاری
[23]- بخاری حدیث شماره 1972
[24]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1904 و مسلم حدیث شماره 1151 با لفظ بخاری
[25]- مسلم حدیث شماره 1163
[26]- مسلم حدیث شماره 1164
[27]- مسلم حدیث شماره 1160
[28]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2840 و مسلم حدیث شماره 1153 با لفظ بخاری
[29]- متفق علیه: بخاری حدیث شماره 1969 و مسلم حدیث شماره 1156 با لفظ بخاری
[30]- مسلم حدیث شماره 1162
[31]- مسلم حدیث شماره 1154
[32]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2026 و مسلم حدیث شماره 1172 با لفظ بخاری
[33]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2042 و مسلم در کتاب الایمان حدیث شماره 1656 با لفظ بخاری
[34]- بخاری حدیث شماره 2044
در این بخش مباحث ذیل وجود دارد:
1- احکام زکات
2- انواع اموال زکات و مباحث ذیل را در برمیگیرد:
1. زکات طلا و نقره
2. زکات حیوانات
3. زکات چیزهایی که از زمین میروید
4. زکات کالاهای تجاری
3- جدا نمودن زکات و پرداخت آن
4- مصارف زکات
5- زکات فطر
6- صدقه مستحبی
الله تعالی میفرماید:
﴿۞إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱلۡعَٰمِلِینَ عَلَیۡهَا وَٱلۡمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمۡ وَفِی ٱلرِّقَابِ وَٱلۡغَٰرِمِینَ وَفِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِۖ فَرِیضَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٦٠﴾ [التوبة: 60]: «زکات اختصاص دارد به فقیران [تهیدست] و مستمندان [تنگدست] و کارگزاران [جمعآوری و توزیعِ] آن و دلجوییشدگان [تازه مسلمان] و برای [آزاد کردن] بردگان و [پرداختِ وام] بدهکاران و [جهادگران] در راهِ الله و [کمک به] درراهماندگان. [این] فریضهای [مقررشده] از جانب الله است؛ و الله دانای حکیم است».
زکات: به رشد و فزونی گفته میشود و انسان با جدا کردن و پرداخت زکات از اموال خاص، برای افراد معین در زمان خاص، الله را عبادت میکند.
زکاتی که الله مشروع قرار داده بر سه نوع است:
اول: زکات واجب در اموال که در چهار نوع از اموال واجب است:
1- طلا و نقره و اوراق مالی (پولهای رایج).
2- حیوانات (شتر، گاو و گوسفند).
3- چیزهایی که از زمین میروید، مثل حبوبات (جو، گندم و...)، میوهجات، معادن و گنجها.
4- کالاهای تجاری
دوم: فطریه بر هر فرد واجب است و باید در آخر هر ماه رمضان پرداخت شود.
سوم: صدقه مستحبی؛ و آن مالی است که فرد مسلمان به میل دل خود به دیگران میدهد تا از الله پاداش اضافه دریافت کند و به زکات، صدقه نیز گفته میشود؛ چون بیانگر صداقت ایمان پرداخت کنندهی زکات است.
الله تعالی میفرماید: ﴿ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَأَنفِقُواْ مِمَّا جَعَلَکُم مُّسۡتَخۡلَفِینَ فِیهِۖ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَأَنفَقُواْ لَهُمۡ أَجۡرٞ کَبِیرٞ٧﴾ [الحدید: 7]: «به الله و پیامبرش ایمان آورید و از اموالى که شما را جانشین [و نمایندۀ خود در استفاده از آنها] قرار داده است انفاق کنید؛ زیرا افرادی از شما که ایمان بیاورند و انفاق کنند، پاداش بزرگی [در پیش] دارند».
الله تعالی برای بندگانش عبادتهای متنوعی را مشروع قرار داده است:
برخی از عبادتها مانند: نماز بدنی هستند که بنده با آنها به خالق خود میرسد؛ او را به بزرگی یاد میکند، حمد و ستایش او را میگوید، دعا و استغفار میکند.
برخی از عبادتها به خرج کردن مالی که انسان دوست دارد، مربوط میشود، مانند: زکات و صدقه.
برخی از عبادتها بدنی و مالی هستند، مانند حج و جهاد.
برخی از عبادتها به خودداری نفس از چیزهای دوست داشتنی مربوط میشود مانند: روزه.
الله عبادتها را به صورت متنوعی مشروع قرار داده است تا بندگانش را آزمایش کند که چه کسی اطاعت پروردگارش را بر هوای نفسش ترجیح میدهد و هرکس به هریک از انواع طاعات و عبادات که برایش آسانتر و مناسبتر باشد، عمل کند.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیۡءٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٞ٩٢﴾ [آل عمران: 92]: «[ای مؤمنان،] هرگز به [منزلت و ثواب] نیکوکاری دست نمییابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و بیتردید، الله به آنچه انفاق میکنید داناست».
2- و میفرماید: ﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّکُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِینَ١٣٣ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی ٱلسَّرَّآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٣٤﴾ [آل عمران: 133-134]: «و به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی بشتابید که گسترۀ آن [به اندازۀ] آسمانها و زمین است [و] برای پرهیزگاران مهیا شده است. آن کسانی که در [هنگام] توانگری و تنگدستی انفاق میکنند و خشم خود را فرومیبرند و از مردم درمیگذرند؛ و الله نیکوکاران را دوست دارد».
هیچ مالی برای صاحب خود نفعی ندارد مگر اینکه سه شرط داشته باشد:
1- حلال باشد.
2- صاحب خود را از اطاعت الله و پیامبر ج باز ندارد.
3- حق الله را از آن پرداخت کند.
از چه زمانی زکات فرض شد؟
زکات در مکه فرض شد، اما مقدار نصاب زکات و اموالی که باید از آنها زکات پرداخت شود و به چه کسانی زکات داده شود، در سال دوم هجرت در مدینه تعیین شد.
زکات از مهمترین ارکان اسلام بعد از شهادتین و نماز و سومین رکن اسلام است.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ١٠٣﴾ [التوبة: 103]: «از اموال آنان [= توبهکاران] صدقه [و زکات] بگیر، تا به وسیله آن، آنان را [از گناه] پاک گردانی و درجاتشان را بالا ببری؛ و برایشان دعا کن [زیرا] یقیناً دعای تو آرامشی برای آنان است؛ و الله شنوای داناست».
2- عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ الْإِسْلَامَ بُنِیَ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَإِقَامُ الصَّلَاةِ، وَإِیتَاءُ الزَّکَاةِ، وَصِیَامُ رَمَضَانَ، وَحَجُّ الْبَیْتِ»:[1]
ابن عمر ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: گواهی به این که معبود برحقی جز الله وجود ندارد و برپا داشتن نماز، دادن زکات، روزهی رمضان و حج خانه [کعبه]».
زکات حکمتهای بزرگی دارد از جمله:
1- عبادت الله است که با پرداخت مقدار معینی از مال، مؤمنان از الله و پیامبر ج اطاعت میکنند.
2- پرداخت قسمت اندکی از مال به افراد مستحق، شکر نعمتی است که الله به فرد داده است.
3- هدف از جمعآوری زکات تنها جمع کردن مال و دادن آن به فقرا نیست، بلکه هدف اول این است که اسلام مقام انسان را از مال بالاتر ببرد؛ تا مسلط بر مال و سرور آن باشد نه بردهی مال. به همین دلیل زکات مقرر شده تا زکات دهد و زکات گیرنده را پاک گرداند و هردو را از وابستگی به غیر الله پاکیزه نماید.
4- گرچه در ظاهر زکات مقداری از مال را کم میکند، اما با برکتی که در مال پدید میآید موجب افزایش در خود مال میشود و ایمان فرد را در قلبش افزایش میدهد و اخلاق سخاوتمندانه فرد را بیشتر میگرداند.
به این ترتیب زکات بخشش و دادن است، بخشیدن چیزی که دوست دارد به خاطر کسیکه دوست داشتنش بالاتر و با ارزشتر است که همان رضای پروردگارش و به دست آوردن بهشت است.
5- زکات موجب بخشش گناهان و ورود به بهشت و نجات از دوزخ میگردد.
6- زکات موجب پاک شدن نفس از پستیِ حرص و بخل است و پل قویای است که ثروتمندان را به فقرا مرتبط میگرداند و موجب پالایش نفسها، پاکیزکی قلبها، بزرگی دلها میگردد و همه افراد جامعه را از نعمت امنیت، محبت و برادری برخوردار میگرداند.
7- زکات موجب افزایش نیکیهای زکات دهنده میشود و مالش را از آفتها حفظ مینماید و مال را بارور، شکوفا و بیشتر میگرداند و نیازهای فقرا و بینوایان را بر طرف میگراند و مانع جرایم مالی مانند: دزدی، چپاول و غارتگریها میشود.
در اسلام، نظام و برنامههای مالی بر این اساس استوار است که باید اعتراف کنند که مالک حقیقی و اصلی فقط الله است، به این ترتیب فقط الله است که در تنظیم مالکیت اموال و تعیین حقوق مالی، چارچوبهها، اندازهها، مشخص نمودن کسانیکه زکات به آنها باید داده شود و راههای به دست آوردن مال و راههای مطلق انفاق را اختیار دارد. الله تعالی میفرماید: ﴿ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَأَنفِقُواْ مِمَّا جَعَلَکُم مُّسۡتَخۡلَفِینَ فِیهِۖ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَأَنفَقُواْ لَهُمۡ أَجۡرٞ کَبِیرٞ٧﴾ [الحدید: 7]: «به الله و پیامبرش ایمان آورید و از اموالى که شما را جانشین [و نمایندۀ خود در استفاده از آنها] قرار داده است انفاق کنید؛ زیرا افرادی از شما که ایمان بیاورند و انفاق کنند، پاداش بزرگی [در پیش] دارند».
الله اندازه زکات را بر اساس میزان کار و زحمت در مالی که به آن زکات تعلق میگیرد، تعیین کرده است:
در گنج که به مالی گفته میشود که در گذشتههای مثل دوران جاهلیت قبل از اسلام در زیر زمین پنهان کردهاند که بدون زحمت زیاد به دست میآید (خمس = یک پنجم) = 20%. تعیین کرده است.
در آنچه از یک جهت با زحمت (فقط کاشت) به دست میآید مثل آبیاری کشتزارها از آب باران (نصف خمس = یک دهم)= 10%. تعیین شده است.
در آنچه هم با زحمت کاشت و هم آبیاری به دست میآید، (نصف عشر = یک بیستم) = 5 %. تعیین شده است.
در اموالی که با زحمت و کار زیاد در طول سال به دست میآید، مانند پول نقد، کالاهای تجاری و... (یک چهلم) = 2.5%. تعیین شده است.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٧٧﴾ [البقرة: 277]: «کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند و نماز برپا داشتهاند و زکات پرداختهاند، پاداش آنان نزد پروردگارشان [محفوظ] است؛ نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند».
2- و الله تعالى میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٧٤﴾ [البقرة: 274]: «کسانی که اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشکار انفاق میکنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان [محفوظ] است؛ نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند».
3- و الله تعالى میفرماید: ﴿لَّیۡسَ عَلَیۡکَ هُدَىٰهُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یَشَآءُۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَلِأَنفُسِکُمۡۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ ٱللَّهِۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یُوَفَّ إِلَیۡکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ٢٧٢﴾ [البقرة: 272]: «[ای پیامبر،] هدایتِ آنان بر عهدۀ تو نیست؛ بلکه الله هر کس را بخواهد هدایت میکند؛ و [ای مؤمنان،] آنچه از مال [خود] انفاق میکنید، به سودِ خودتان است و [به یاد داشته باشید که] جز برای رضایت الله انفاق نکنید؛ و آنچه از مال انفاق میکنید، [پاداش آن] به طور کامل و تمام به شما داده میشود و [هرگز] به شما ستم نخواهد شد».
1- در مال فرد مسلمانِ آزادِ مالک؛ بزرگ باشد یا کوچک؛ مرد باشد یا زن؛ عاقل باشد یا دیوانه؛ با این شرط که مال ثابت باشد و به حد نصاب برسد و یک سال بر آن بگذرد زکات واجب است.
2- بر فرد کافر، زکات مانند دیگر عبادات واجب نیست، اما در قیامت به خاطر آن بازخواست خواهد شد و فقط در دنیا ملزم به پرداخت نخواهد شد؛ و تا وقتی مسلمان نشود، حتی اگر بپردازد از وی پذیرفته نمیشود؛ چون عبادت است و عبادت کافر درست نیست و اعتبار ندارد.
اموال زکاتی که گردش سال در آنها شرط نیست
اموالی که از زمین میروید، بچههای حیواناتی که اکثر سال را آزاد میچرند، سود اموال تجاری، همین که به حد نصاب برسند، پرداخت زکاتشان واجب است و گردش یک سال در اینها شرط نیست. در کم و زیاد گنج، زکات واجب است و حد نصاب و گردش سال ندارد.
اموال عمومی به اموالی گفته میشود که برای استفادهی عموم مردم است، بدون آن که در مالکیت فرد مشخصی یا حکومت باشد، مثل سازمانهای خیریه، جمعیت البر، جمعیت تحفیظ قرآن و اموال وقفی و اموال وصیت برای فقرا، طلاب، ساخت مساجد و .. در این اموال عمومی زکات واجب نیست؛ چون از شرایط زکات این است که در مالکیت کامل فردی باشد. حتی اگر از این اموال برای بهرهوری و سودآوری در خرید و فروش استفاده کنند باز هم زکات ندارد.
آیا به کسیکه قرض دارد، زکات واجب است؟
زکات به طور مطلق واجب است، هر چند زکات دهنده قرضی داشته باشد که مالش را از حد نصاب کمتر نماید، به جز قرضی که سررسید پرداخت آن قبل از رسیدن زمان دادن زکات باشد که واجب است اول قرض داده شود سپس از باقی مانده زکات را بدهند تا فرد از بدهکاری و قرض نجات یابد.
اموالی که زکات از آنها باید پرداخت شود
واجب است که زکات مال را از خود همان مال بدهند، مثلا زکات گندم را گندم بدهند، زکات گوسفند را از گوسفند و زکات طلا و نقره را از خود آن بدهند و.... تغییر دادن و پرداخت معادل و عوض مال زکات جز در صورت نیاز و وجود مصلحتی جایز نیست.
اموالی که در آنها زکات واجب نیست
اموالی که ابزار کار و برای استفاده شخصی هستند مانند خانههای مسکونی، لباسها، وسایل منزل، حیوانات سواری، ماشینها و.... زکات ندارند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَیْسَ عَلَى الْمُسْلِمِ فِی عَبْدِهِ وَلَا فَرَسِهِ صَدَقَةٌ».[2]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «در بردهها و اسبهای مسلمانان، زکات واجب نیست (البته وقتی که برای خدمت باشند نه برای تجارت)».
اگر کسی پول نقدی را پسانداز کرد که به حد نصاب میرسید و سالی هم بر آن پول یا مال پسانداز، گذشت باید زکات آن را بدهد، فرقی ندارد که آن را برای مخارج منزل یا ازدواج یا خرید زمین یا پرداخت بدهکاری و.... پسانداز کرده باشد.
اگر فردی بمیرد که زکات مالش را نداده باشد، وارثان باید پیش از عمل به وصیتش و تقسیم مال ترکه، زکات مالش را بدهند.
اگر در طول سال گاهی مال فرد از حد نصاب کمتر شود یا قسمتی از مالش را نه به قصد فرار از دادن زکات بفروشد و سال تمام شود یا مالش را با مال دیگری که از جنس مال زکاتش نیست عوض کند، مبنای معتبر در پرداخت زکات کل سال است.
اگر فرد مسلمانی بمیرد که زکات مالش را نداده است و قرضدار هم باشد و مالی از فرد به جا مانده که برای پرداخت زکات و بدهکاری او کفایت نکند، زکات آن را بدهند، چون زکات حق الله است که بر صاحبان مال به حد نصاب زکات واجب نموده است و حق الله سزاوارتر به پرداخت است و سپس قرضش را بدهند.
اموالی که زکات در آنها واجب است بر چهار نوع میباشد:
طلا و نقره، حیواناتی خاص، چیزهایی که از زمین به دست میآید و کالای تجاری.
در طلا و نقره برابر است که به صورت سکه، شمش، زیور آلات یا تکهای طلا و نقره ناخالص باشد که به حد نصاب برسد، زکات واجب است.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ١٠٣﴾ [التوبة: 103]: «از اموال آنان [= توبهکاران] صدقه [و زکات] بگیر، تا به وسیله آن، آنان را [از گناه] پاک گردانی و درجاتشان را بالا ببری؛ و برایشان دعا کن [زیرا] یقیناً دعای تو آرامشی برای آنان است؛ و الله شنوای داناست».
2- الله تعالى میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یَکۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٖ٣٤ یَوۡمَ یُحۡمَىٰ عَلَیۡهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکۡوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمۡ وَجُنُوبُهُمۡ وَظُهُورُهُمۡۖ هَٰذَا مَا کَنَزۡتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمۡ تَکۡنِزُونَ٣٥﴾ [التوبة: 34-35]: «و کسانى که زر و سیم مىاندوزند و آن را در راه الله انفاق نمىکنند، آنان را به عذابی دردناک بشارت بده. روزى که آن [گنجینهها] را در آتش دوزخ سرخ کنند و پیشانى و پهلو و پشتشان را با آن داغ نهند [و بگویند:] «این است آنچه براى خویش مىاندوختید؛ پس بچشید آنچه را که مىاندوختید».
3- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «لَیْسَ فِیمَا دُونَ خَمْسِ أَوَاقٍ صَدَقَةٌ، وَلَیْسَ فِیمَا دُونَ خَمْسِ ذَوْدٍ صَدَقَةٌ، وَلَیْسَ فِیمَا دُونَ خَمْسِ أَوْسُقٍ صَدَقَةٌ».[3]
ابوسعید خدری س میگوید: پیامبر ج فرمود: «در مالی که کمتر از پنج اوقیه باشد، و همچنین در کمتر از پنج شتر، و در محصول کمتر از پنج وَسق، زکات واجب نمیشود».
اگر طلا بیست دینار (یا بیست مثقال) یا بیشتر باشد، یک چهلم آن باید به عنوان زکات پرداخت شود.
هر دینار طلا با یک مثقال برابر است و هر مثقال (4.25) گرم و بیست پنج سوت میباشد. به این ترتیب بیست دینار میشود (85) گرم طلا و این کمترین حد نصاب طلا است.
وقتی نقره به (200 درهم یا بیشتر) برسد که وزن آن (پنج اوقیه و یا بیشتر) میباشد، واجب است که دو و نیم درصد (یک چهلم) آن به عنوان زکات پرداخت شود و دویست درهم برابر است با (595) گرم.
داشتن طلا و نقره سه حالت دارد:
1- اگر کسی با طلا و نقره تجارت میکند که باید از آن زکات کالاهای تجاری را که یک چهلم است، پرداخت کند، چون طلا و نقره در چنین حالتی به کالای تجاری تبدیل شده است که باید با پول رایج همان شهر قیمت بزنند و سپس زکات آن را پرداخت کنند.
2- اگر طلا و نقره چیزهای قیمتی مانند: انواع ظرفها، چاقو، قاشق، آفتابه و... باشد که این حرام است و اگر به حد نصاب برسد باید یک چهلم زکات آن را پرداخت کنند.
3- اگر کسی طلا و نقره را به هدف استفاده مباح میخرد یا عاریهی بدون عوض میگیرد، زکات ندارد.
پولهای نقد رایج در این زمان مانند: ریال، دلار و.... مال نقد مستقل به حساب میآید که حکم طلا و نقره را دارد، بنابراین براساس قیمت طلا و نقره قیمتگذاری میشود و اگر به اندازه نصاب یکی از طلا یا نقره برسد، و سالی هم بر آن بگذرد، واجب است که یک چهلم آن را به عنوان زکات پرداخت کنند.
1- نصاب پولهای نقد رایج بر اساس نصاب طلا یا نقره سنجیده میشود و شکی نیست که تعیین نصاب پولهای نقد رایج بر اساس نصاب نقره بهتر است، چون به نفع فقرا است. به این ترتیب که اگر پول نقد فردی کمتر از قیمت (85) گرم طلا باشد و بطور مثال قیمت هر گرم طلا (140) ریال سعودی است. نصاب طلا را با گرم به عنوان مثال ذکر میکنیم: (11900= 85 × 140)، این کمترین نصاب پولهای رایج این زمان است که یک چهلم آن، (5/297) ریال سعودی و معادل (2.5%) است.
2- کمترین نصاب نقره (595) گرم است و قیمت هر درهم نقره دو ریال سعودی است که حاصل ضرب آن میشود (1190= 2 × 595) و این حداقل نصاب به ریال سعودی میباشد و یک چهلم آن که دو و نیم درصد است، باید به عنوان زکات پرداخت شود.
تعیین مقدار زکات پولهای رایج
برای تعیین مقدار زکات پولهای رایج دو راه وجود دارد:
اول: پولی که دارد تقسیم بر (40) میشود و یک چهلم آن را که همان زکات طلا و نقره است، زکات میدهد به طور مثال اگر هشتاد هزار ریال دارد، به این صورت تقسیم کند (200=40÷80000) که 200 ریال یا همین یک چهلم زکات فرد میشود.
دوم: یا کل پول را تقسیم بر (10) کنند و نتیجه را تقسیم بر (4) نمایند آنچه به دست میآید همان مقدار زکاتی است که باید پرداخت کنند، به این ترتیب اگر پول صد هزار ریال است وقتی تقسیم بر ده کنیم میشود ده هزار ریال (10000=10 ÷ 100000)، سپس تقسیم ده هزار را تقسیم بر چهار میکنیم نتیجه همان مقدار زکات واجب است که باید پرداخت شود: (2500 = 4 ÷10000) در واقع این نیز همان یک چهلم است.
حساب جاری، همان پولی است که در بانک میگذارند و هر وقت بخواهند مقداری از آن پول را از بانک میگیرند. این پولها از همان اموالی به حساب میآید که به کسی قرض دادهاند که هر وقت بخواهند بگیرند و زکات این اموال یا پولها را در سال یک بار حساب کنند و زکاتش را جدا و پرداخت نمایند و در هر سال یک ماه را برای پرداخت زکات تعیین کنند و از آنچه در حساب جاری دارند، یک چهلم را پرداخت نمایند.
حقوق ماهیانه کارمندان که پایان هر ماه میگیرند، اموالی هستند که به صورت مستمر به فرد میرسد و چون پرداخت زکات در هر ماه مشکل به نظر میرسد بنابراین بهتر است که فرد مسلمان یک ماه از سال را تعیین کند و ببیند که چقدر از این حقوق برایش جمع شده است، در نتیجه هرچه یک سال بر آنها بگذرد، زکات آن را بدهد و بر هر آنچه سالی هم نگذشته جایز است که زودتر زکات آن را بدهد.
زکات حقوق کارمندان سازمانهای خیری
اگر مقدار حقوق کارمندان جمعیتهای خیری به مقدار نصاب برسد و سالی بر آنها بگذرد و خرج نشود، واجب است که یک چهلم آن به عنوان زکات پرداخت شود. به این ترتیب هرگاه فردی حقوقش را دریافت کند که به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد، زکات در آن واجب است.
زکات پاداشهای پایان خدمت کارمندان
پاداشهای پایان دورهی کارِ کارمندان؛ حقی است که حکومت، شرکت و... با شرایط از پیش تعیین شده به نفع کارمند، در پایان خدمت به وی پرداخت میکند و کارمند این حقوق را در هنگام ترک خدمت با بازخرید یا بازنشتگی یا وفات کارمند، دریافت میکند. این پول اگر به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد، باید زکات آن پرداخت شود. که همان یک چهلم است.
زکات زیورآلات مخصوص استفادهی شخصی
زیور آلات زنان که برای زینت استفاده میکنند، زکات ندارد، چون دلیل معتبری وجود ندارد که بیانگر وجوب زکات این زیور آلات باشد و زکات در اموالی واجب است که رشد میکند و اضافه میشود، تا با نیازمندان همدردی کنند. اما زیور آلات برای زینت ساخته میشود و از اموالی که اضافه میشود و رشد میکند نیست، در نتیجه زکات ندارد.
قانون زکات: تمام اموالی که رشد میکنند و اضافه میشوند، از خود آن مال یا از آنچه از آن به دست میآید باید زکات بدهند، اما در زیورآلات رشد و اضافه شدنی نیست، در نتیجه زکات ندارد.
الماس و مروارید و سنگهای قیمتی و.... اگر برای استفاده به عنوان زیورآلات باشد که زکات ندارد. اما اگر برای تجارت باشد بر اساس قیمت طلا و یا نقره قیمتگذاری میشود وقتی به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد، یک چهلم آن به عنوان زکات پرداخت شود.
الله تعالی میفرماید: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ١٠٣﴾ [التوبة: 103]: «از اموال آنان [= توبهکاران] صدقه [و زکات] بگیر، تا به وسیله آن، آنان را [از گناه] پاک گردانی و درجاتشان را بالا ببری؛ و برایشان دعا کن [زیرا] یقیناً دعای تو آرامشی برای آنان است؛ و الله شنوای داناست».
منظور از حیوانات (شتر، گاو و گوسفند است).
زکات حیوانات اهلی دو حالت دارد:
1 - زکات در شتر، گاو و گوسفند در صورتی واجب است که تمام سال یا اکثر سال را در صحرا بچرد. وقتی کسی از این حیوانات داشته باشد که به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد، زکات در آنها واجب است، فرقی ندارد که این حیوانات شیری یا تخمی برای تولید مثل یا پروار بندی باشند و از جنس هریک از این حیوانات بر حسب قانون مقرر در شریعت باید زکات را پرداخت کنند. البته در گرفتن زکات نه بهترین آن را بگیرند و نه بدترین آن را بدهند، بلکه باید متوسط آن را برای زکات پرداخت نمایند.
2- وقتی شتر، گاو یا گوسفند یا دیگر حیوانات و پرندگان را صاحبش علف و خوراک از زمین خود بدهد یا بخرد و .... در این موارد اگر برای تجارت باشد و سالی بر آن بگذرد، قیمتگذاری کنند. اگر به حد نصاب برسد یک چهلم آن به عنوان زکات باید پرداخت شود، اما اگر برای استفاده از شیر این حیوانات یا برای تولید نسل باشد، زکات ندارد.
معاذ بن جبل مىگوید: پیامبر ج او را به یمن فرستاد و دستور داد: (از هر سى گاو یک گوساله نر یا ماده (که یکسال تمام کرده باشد) بگیرد، و از هر چهل گاو یک گاو مسنه (گوساله که دو سال تمام کرده باشد) بگیرد.
3- آنچه از شیر، پنیر، روغن، کره و.... از حیوانات به دست میآید، زکات ندارد. مگر اینکه فروخته شود و پول آن به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد یا برای تجارت باشد، در این صورت مثل دیگر کالاهای تجاری یک چهلم آن به عنوان زکات باید پرداخت شود.
در چیزهایی که زکات واجب نیست مانند مرغ یا دیگر پرندگان، اگر اینها برای تجارت باشد [مثل مرغداریهای گوشتی و تخمی] که زکات آنها یک چهلم است و تخم مرغ و تخم دیگر پرندگان نیز زکات ندارد مگر اینکه برای فروش باشد و به حد نصاب برسد و سالی بر آنها بگذرد، در چنین صورتهایی یک چهلم آن به عنوان زکات پرداخت شود.
کمترین نصاب گوسفند (40) رأس است و کمترین نصاب گاو (30) رأس است و کمترین نصاب شتر (5) نفر است.
1- عَنْ أَنَسٍ س أَنَّ أَبَا بَکْرٍ س کَتَبَ لَهُ هَذَا الکِتَابَ لَمَّا وَجَّهَهُ إِلَى البَحْرَیْنِ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ هَذِهِ فَرِیضَةُ الصَّدَقَةِ الَّتِی فَرَضَ رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى المُسْلِمِینَ، وَالَّتِی أَمَرَ اللَّهُ بِهَا رَسُولَهُ، «فَمَنْ سُئِلَهَا مِنَ المُسْلِمِینَ عَلَى وَجْهِهَا، فَلْیُعْطِهَا وَمَنْ سُئِلَ فَوْقَهَا فَلاَ یُعْطِ فِی أَرْبَعٍ وَعِشْرِینَ مِنَ الإِبِلِ، فَمَا دُونَهَا مِنَ الغَنَمِ مِنْ کُلِّ خَمْسٍ شَاةٌ إِذَا بَلَغَتْ خَمْسًا وَعِشْرِینَ إِلَى خَمْسٍ وَثَلاَثِینَ، فَفِیهَا بِنْتُ مَخَاضٍ أُنْثَى، فَإِذَا بَلَغَتْ سِتًّا وَثَلاَثِینَ إِلَى خَمْسٍ وَأَرْبَعِینَ فَفِیهَا بِنْتُ لَبُونٍ أُنْثَى، فَإِذَا بَلَغَتْ سِتًّا وَأَرْبَعِینَ إِلَى سِتِّینَ فَفِیهَا حِقَّةٌ طَرُوقَةُ الجَمَلِ، فَإِذَا بَلَغَتْ وَاحِدَةً وَسِتِّینَ إِلَى خَمْسٍ وَسَبْعِینَ، فَفِیهَا جَذَعَةٌ فَإِذَا بَلَغَتْ یَعْنِی سِتًّا وَسَبْعِینَ إِلَى تِسْعِینَ، فَفِیهَا بِنْتَا لَبُونٍ فَإِذَا بَلَغَتْ إِحْدَى وَتِسْعِینَ إِلَى عِشْرِینَ وَمِائَةٍ، فَفِیهَا حِقَّتَانِ طَرُوقَتَا الجَمَلِ، فَإِذَا زَادَتْ عَلَى عِشْرِینَ وَمِائَةٍ، فَفِی کُلِّ أَرْبَعِینَ بِنْتُ لَبُونٍ وَفِی کُلِّ خَمْسِینَ حِقَّةٌ، وَمَنْ لَمْ یَکُنْ مَعَهُ إِلَّا أَرْبَعٌ مِنَ الإِبِلِ، فَلَیْسَ فِیهَا صَدَقَةٌ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ رَبُّهَا، فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْسًا مِنَ الإِبِلِ، فَفِیهَا شَاةٌ وَفِی صَدَقَةِ الغَنَمِ فِی سَائِمَتِهَا إِذَا کَانَتْ أَرْبَعِینَ إِلَى عِشْرِینَ وَمِائَةٍ شَاةٌ، فَإِذَا زَادَتْ عَلَى عِشْرِینَ وَمِائَةٍ إِلَى مِائَتَیْنِ شَاتَانِ، فَإِذَا زَادَتْ عَلَى مِائَتَیْنِ إِلَى ثَلاَثِ مِائَةٍ، فَفِیهَا ثَلاَثُ شِیَاهٍ، فَإِذَا زَادَتْ عَلَى ثَلاَثِ مِائَةٍ، فَفِی کُلِّ مِائَةٍ شَاةٌ، فَإِذَا کَانَتْ سَائِمَةُ الرَّجُلِ نَاقِصَةً مِنْ أَرْبَعِینَ شَاةً وَاحِدَةً، فَلَیْسَ فِیهَا صَدَقَةٌ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ رَبُّهَا وَفِی الرِّقَّةِ رُبْعُ العُشْرِ، فَإِنْ لَمْ تَکُنْ إِلَّا تِسْعِینَ وَمِائَةً، فَلَیْسَ فِیهَا شَیْءٌ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ رَبُّهَا».[4]
انس س روایت میکند که وقتی ابوبکر س او را به بحرین فرستاد این نامه را برایش نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم، این مقدار صدقهای است که پیامبر ج آن را بر مسلمانان فرض کرده و الله آن را به پیامبرش دستور داده است، بنابراین از هر مسلمانی مطابق این دستور، درخواست زکات شد، باید آن را بپردازد ولی اگر بیش از آن اندازه از او خواسته شد، نپردازد: در بیست و چهار شتر و کمتر از آن (تا پنج شتر)، در مقابل هر پنج شتر، یک گوسفند باید داده شود؛ از بیست و پنج تا سی و پنج شتر، یک "بنت مَخاضِ" مادّه؛ و از سی و شش تا چهل و پنج شتر، یک "بنت لَبونِ" مادّه؛ و از چهل و شش تا شصت شتر، یک حِقَّه که آماده آبستن است؛ و از شصت و یک تا هفتاد و پنج شتر، یک "جَذَعَه"؛ و از هفتاد و شش تا نود شتر، دو "بنت لَبون"؛ و از نود و یک تا یکصد و بیست شتر، دو "حِقُّه" که آماده آبستناند، لازم میگردد و چون تعداد شتران از صد و بیست گذشت، برای هر چهل شتر، یک "بنت لَبون" و برای هر پنجاه شتر، یک"حِقَّه" واجب میگردد. و هرکس فقط چهار شتر دارد، زکات بر او واجب نیست مگر اینکه صاحب آنها بخواهد چیزی صدقه نماید. و چون تعداد آنها به پنج شتر برسد، یک گوسفند واجب میگردد.
اما در مورد زکات گوسفند: اگر گوسفندان در صحرا بچرند، از چهل راس گوسفند تا صد و بیست گوسفند، یک راس گوسفند؛ و از یکصد و بیست تا دویست راس، دو راس گوسفند؛ و از دویست تا سیصد، سه راس گوسفند؛ و هنگامیکه تعدادشان از سیصد راس گذشت، از هر صد گوسفند، یکی لازم میگردد. و اگر تعداد گوسفندان کسی از چهل راس، کمتر باشد زکات بر او واجب نیست مگر اینکه خودش بخواهد چیزی صدقه بدهد».
2- عَنْ مُعَاذٍ، أَنَّ النَّبِیَّ ج لَمَّا وَجَّهَهُ إِلَى الْیَمَنِ أَمَرَهُ أَنْ یَأْخُذَ مِنَ الْبَقَرِ مِنْ کُلِّ ثَلَاثِینَ تَبِیعًا، أَوْ تَبِیعَةً، وَمِنْ کُلِّ أَرْبَعِینَ مُسِنَّةً».[5]
معاذ بن جبل روایت میکند که پیامبر ج مرا به یمن فرستاد و به من دستور داد که از هر سی گاو یک تبیع (گاو نری است که یک سال را تمام کرده باشد) یا یک تبیعه (گاو مادّهای است که یک سال را تمام کرده باشد)؛ و از هر چهل گاو، یک گاو مسنه (گاو مادّهای است که دو سال را تمام کرده و وارد سومین سال شده است.) را به عنوان زکات بگیرم».
در جدول ذیل مقدار نصاب زکات شتر، گاو و گوسفند مشخص شده است.
از 5 تا 9 یک گوسفند
از 10 تا 14 دو گوسفند
از 15 تا 19 سه گوسفند
از 20 تا 24 چهار گوسفند
از 25 تا 35 یک بنت مَخاض (شتر ماده یک ساله)
از 36 تا 45 یک بنت لَبون (شتر ماده دو ساله)
از 46 تا 60 یک حِقَّه (شتر ماده سه ساله)
از 61 تا 75 یک جَذَعَه (شتر ماده چهار ساله)
از 76 تا 90 دو بنت لَبون
از 91 تا 120 دو حِقَّه
در صورتی که بیش از 120 شتر داشت در هر 40 شتر یک بنت لَبون زکات و در هر 50 شتر یک حِقَّه واجب است.
و در 121 شتر سه بنت لَبون و در 130 یک حِقَّه و دو بنت لَبون و در 150 شتر سه حِقَّه باید زکات بدهد. در 160 شتر چهار بنت لَبون و در 180 شتر دو حِقَّه و دو بنت لبون و در 200 تا، پنج تا بنت لَبون یا چهار تا حِقَّه زکات بدهد.
بر کسیکه یک بنت لبون واجب شد و بنت لبون نداشت میتواند یک بنت مَخاض بدهد و کمبود قیمت آن را که دو گوسفند و بیست درهم است، پرداخت نماید. یا یک حِقَّه بدهد و اضافه قیمتش را از مأمور جمع آوری زکات بگیرد.... و این فقط به زکات شتر اختصاص دارد.
از 30 تا 39 یک تبیع یا تبیعه (گاو نر یا ماده یک ساله)
از 40 تا 59 یک مسنه (گاو ماده دو ساله)
از 60 تا 69 دو تبیع یا تبیعه (گاو نر یا ماده یک ساله)
هرکس از این مقدار گاو بیشتری داشت در هر 30 رأس یک تبیع یا تبیعه (گاو یک ساله) و در هر 40 رأس یک مسنه (گاو دو ساله) و در هر 60 رأس دو تبیع (گاو دو ساله) و در هر 70 رأس یک تبیع و یک مسنه و در 100 تا دو تبیع و یک مسنه و در 120 رأس چهار تبیع یا سه مسنه و به همین صورت حساب کنند و زکات آن را بدهند.
از 40 تا 120 یک گوسفند
از 121 تا 200 دو گوسفند
از 201 تا 399 سه گوسفند
و سپس در هر 100 گوسفند یک گوسفند: در 399 گوسفند، سه گوسفند در (400) تا (499) چهار گوسفند و به همین صورت در هر صد تا یک گوسفند.....
حیوانی که به عنوان زکات پذیرفته میشود
1- در گوسفند از میش و بره باید حداقل شش ماهه و از بز، حداقل یک ساله باشد تا به عنوان زکات پذیرفته شود.
2- در زکات گاو، حداقل تبیع یا تبیعه (گاو نر یا ماده یک ساله) پذیرفته میشود.
3- در زکات شتر حداقل باید بنت مخاض (شتر یک ساله) باشد.
مأمور جمعآوری زکات باید از گرفتن بهترین مال مردم خودداری کند و حیوان باردار (حامله)، حیوان نری که برای تولید مثل نگهداری میشود، حیوان تخمی که مختص تکثیر نسل است و حیوان چاق آماده برای ذبح و استفاده شخصی صاحب مال را زکات نگیرد، بلکه حیوان متوسطی برای زکات انتخاب نماید و .... البته اگر فرد خودش بهترین مالش را به عنوان زکات بدهد، الله به او مال بهتری خواهد داد و پاداش بزرگی هم به او میدهد.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا کَسَبۡتُمۡ وَمِمَّآ أَخۡرَجۡنَا لَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِۖ وَلَا تَیَمَّمُواْ ٱلۡخَبِیثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ وَلَسۡتُم بَِٔاخِذِیهِ إِلَّآ أَن تُغۡمِضُواْ فِیهِۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ٢٦٧﴾ [البقرة: 267]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که به دست آوردهاید و از آنچه از زمین برای شما برآوردهایم، انفاق کنید؛ و به سراغ [مالِ] ناپاک نروید که از آن انفاق نمایید؛ در حالی که خودتان حاضر به پذیرفتنش نیستید، مگر با چشمپوشى [و بیمیلی] نسبت به آن؛ [پس چگونه چیزی را که برای خود نمیپسندید، برای الله روا میدارید؟] و بدانید که الله بىنیازِ ستوده است».
در زکات حیوانات فقط ماده گرفته شود، به جز از زکات گاو که گرفتن نر نیز جایز است، یا در شتر که به جای بنت لبون، نر معادل آن (ابن لبون) یا جذع به جای بنت مخاض و در صورتی که همه حیوانات فردی نر باشد، جایز است که نر گرفته شود.
شراکت یا جدا نمودن مال شریکی به قصد فرار از پرداخت زکات
در صورتی که شتر، گاو و گوسفند جدا باشد، در هنگام پرداخت زکات، نباید یک جا جمع کنند، اگر شریک باشند نباید به خاطر فرار از پرداخت زکات جدا نمایند. به طور مثال کسیکه چهل گوسفند دارد و فردی دیگری نیز همین قدر دارد و فرد سومی نیز همین قدر دارد، هرسه نفر با هم شریک میشوند، تا یک گوسفند بیشتر زکات ندهند. این درحالی است که باید سه گوسفند زکات بدهند... اینها از حیلههای ناجایز و بخیلی است که الله منع کرده است. الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَا یَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ هُوَ خَیۡرٗا لَّهُمۖ بَلۡ هُوَ شَرّٞ لَّهُمۡۖ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ وَلِلَّهِ مِیرَٰثُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ١٨٠﴾ [آل عمران: 180]: «و کسانی که به آنچه الله از فضل خویش به آنان داده است بخل میورزند، گمان نکنند که آن [بخل] برایشان خیر است؛ بلکه برایشان شر است. در روز قیامت، آنچه به آن بخل میورزیدند، طوق گردنشان خواهد شد [و با آن عذاب میشوند]؛ و میراث آسمانها و زمین از آنِ الله است و الله به آنچه میکنید آگاه است».
3- زکات چیزهایی که از زمین بیرون میشود
انواع چیزهایی که از زمین بیرون میشود
آنچه از زمین بیرون میشود بر دو نوع است:
اول: نباتات، حبوبات و میوهجات.
دوم: نفت، معادن، گاز، گنجها، سنگهای قیمتی و....
الله تعالی میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٢٩﴾ [البقرة: 29]: «اوست که همۀ آنچه را که در زمین است برایتان آفرید؛ آنگاه به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان سامان داد و او به هر چیز داناست».
زکات در همهی حبوبات واجب است و در هر میوهای که کیل و ذخیره میشود مانند خرما و کشمش نیز زکات واجب است.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا کَسَبۡتُمۡ وَمِمَّآ أَخۡرَجۡنَا لَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِۖ وَلَا تَیَمَّمُواْ ٱلۡخَبِیثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ وَلَسۡتُم بَِٔاخِذِیهِ إِلَّآ أَن تُغۡمِضُواْ فِیهِۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ٢٦٧﴾ [البقرة: 267]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که به دست آوردهاید و از آنچه از زمین برای شما برآوردهایم، انفاق کنید؛ و به سراغ [مالِ] ناپاک نروید که از آن انفاق نمایید؛ در حالی که خودتان حاضر به پذیرفتنش نیستید، مگر با چشمپوشى [و بیمیلی] نسبت به آن؛ [پس چگونه چیزی را که برای خود نمیپسندید، برای الله روا میدارید؟] و بدانید که الله بىنیازِ ستوده است».
2- و الله تعالی میفرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنشَأَ جَنَّٰتٖ مَّعۡرُوشَٰتٖ وَغَیۡرَ مَعۡرُوشَٰتٖ وَٱلنَّخۡلَ وَٱلزَّرۡعَ مُخۡتَلِفًا أُکُلُهُۥ وَٱلزَّیۡتُونَ وَٱلرُّمَّانَ مُتَشَٰبِهٗا وَغَیۡرَ مُتَشَٰبِهٖۚ کُلُواْ مِن ثَمَرِهِۦٓ إِذَآ أَثۡمَرَ وَءَاتُواْ حَقَّهُۥ یَوۡمَ حَصَادِهِۦۖ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِینَ١٤١﴾ [الأنعام: 141]: «و اوست که باغهایی [با بوتههای] داربستدار و [درختان] بیداربست پدید آورد و [نیز] درخت خرما و زراعتی که میوههایش گوناگون است و درخت زیتون و انار که [برگهایشان] همانند و [میوههایشان] متفاوت است. [ای مردم،] از میوۀ آن - چون به بار نشست- بخورید و روزِ چیدنش، حقّ [زکاتِ بینوایان از] آن را بپردازید و[لی] اسراف نکنید [زیرا] بیتردید، او تعالی اسرافکاران را دوست ندارد».
3- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «لَیْسَ فِیمَا دُونَ خَمْسِ أَوَاقٍ صَدَقَةٌ، وَلَیْسَ فِیمَا دُونَ خَمْسِ ذَوْدٍ صَدَقَةٌ، وَلَیْسَ فِیمَا دُونَ خَمْسِ أَوْسُقٍ صَدَقَةٌ».[6]
ابوسعید خدری س میگوید: پیامبر ج فرمود: «در مالی که کمتر از پنج اوقیه باشد، و همچنین در کمتر از پنج شتر، و در محصول کمتر از پنج وَسق، زکات واجب نمیشود».
آنچه از زمین بیرون میشود به شرط اینکه در هنگام به دست آمدن، در مالکیت فرد باشد و به حد نصاب برسد که مقدار نصاب آن (پنج وسق)، 300 صاع نبوی است و معادل تقریبی آن (612) کیلوگرم گندم میباشد.
وزن تقریب هر صاع نبوی (2.040) دو کیلو و چهل گرم گندم است. به این ترتیب هر کیلِ معادل صاع نبوی تقریبا برابر با چهار مد (کف دو دست) از گندم است.
مقدار واجب در زکات حبوبات و میوهها
1- عُشر = 10%، در آنچه بدون زحمت آب میخورد مانند: زمینهایی که از آب باران، چشمهها و.... آبیاری میشود.
2- نصف عُشر = 5%، در زمینهایی که با زحمت آبیاری میشود، مانند آبیاری با آب چاهها و هر آبی که با ابزار مثل موتور آب و... بیرون آورده میشود.
عَنِ ابْنُ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج أنَّهُ قَالَ: «فِیمَا سَقَتِ السَّمَاءُ وَالعُیُونُ أَوْ کَانَ عَثَرِیًّا العُشْرُ، وَمَا سُقِیَ بِالنَّضْحِ نِصْفُ العُشْرِ».[7]
ابن عمر ب روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «زکات محصولی که از آب باران یا چشمه، آبیاری میشود و همچنین زکات درختی که ریشه در عمق زمین دارد (و آبیاری نمیشود)، یک دهم محصول است و (زکات محصول) زمینی که با کشیدن آب از زمین، آبیاری میشود، نصف عشر (یعنی یک بیستم) میباشد)».
3- سه چهارم عشر = 7.5%، این مقدار زکات از زمینهایی پرداخت میشود که هم با آب باران و هم با آب چاهها آبیاری میشود.
پرداخت زکات حبوبات و میوهها در زمان رسیدن و برداشت محصول واجب است.
منظور از رسیدن میوه این است که: سرخ یا زرد شود، همین که میوه را صاحبش بفروشد، باید زکات آن را بدهد و پرداخت زکات به عهدهی صاحب میوه است نه مشتری. اگر حبوبات یا میوهها بدون تعدی و کوتاهی از طرف مالک تلف شوند، زکاتِ واجب ساقط میگردد.
سبزیجات و میوهها فقط در صورتی زکات دارند که برای تجارت باشند و در چنین صورتی، از قیمت آنها یک چهلم باید پرداخت شود، به شرط اینکه سالی بر آن بگذرد و به حد نصاب برسد.
وقتی عسل را از کندوی آن جمعآوری کنند یا از درختانِ زمینهای بایر یا کوهها جمع نمایند، اگر به حد نصاب برسد، یک دهم آن را زکات بدهند و نصاب عسل (160) رطل عراقی است که برابر با (62) کیلوگرم میباشد. اما اگر با عسل تجارت کند زکاتش همان زکات کالای تجاری و یک چهلم است. به شرط اینکه به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد.
بر کسیکه زمین یا باغی را اجاره کرده است، یک دهم یا یک بیستم محصول را باید به عنوان زکات بپردازد و این ربطی به مالک ندارد و در تمام آنچه از زمین میروید، اعم از حبوبات، میوهها و...؛ چه کیلی باشد و چه از محصولاتی که ذخیره میشوند باشد. مؤجر از آنچه به عنوان حق اجاره دریافت میکند، اگر به حد نصاب برسد و از تاریخ دریافت پول اجاره، سالی که بر آن میگذرد، باید زکات آن را از پول نقد بدهد.
زکات چیزهایی که از دریا به دست میآید
هر چه از دریا به دست میآید مانند: مروارید، مرجان، ماهیها و.... زکات ندارد. اما اگر برای تجارت باشد و به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد، از قیمت آن یک چهلم به عنوان زکات پرداخت کنند.
الله تعالی میفرماید: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ١٠٣﴾ [التوبة: 103]: «از اموال آنان [= توبهکاران] صدقه [و زکات] بگیر، تا به وسیله آن، آنان را [از گناه] پاک گردانی و درجاتشان را بالا ببری؛ و برایشان دعا کن [زیرا] یقیناً دعای تو آرامشی برای آنان است؛ و الله شنوای داناست».
غیر از گیاهان هرچه از معادن، نفت، گاز و .... از زمین به دست میآید، وقتی به حد نصاب طلا یا نقره برسد، یک چهلم قیمت آن را باید به عنوان زکات بدهند و اگر مانند طلا و نقره پول به حساب میآید، یک چهلم خود آن را زکات بدهند.
در زکات معادن یک چهلم آن را در هنگام به دست آمدن آن، اگر به حد نصاب میرسید، پرداخت کنند، چون مال آماده برای استفاده است و گردش یک سال در آن اعتبار ندارد.
الله تعالی میفرماید: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ١٠٣﴾ [التوبة: 103]: «از اموال آنان [= توبهکاران] صدقه [و زکات] بگیر، تا به وسیله آن، آنان را [از گناه] پاک گردانی و درجاتشان را بالا ببری؛ و برایشان دعا کن [زیرا] یقیناً دعای تو آرامشی برای آنان است؛ و الله شنوای داناست».
گنج: مالی است که گذشتگان (مثل دوران جاهلیت قبل از اسلام) زیر خاک پنهان کردهاند. واجب است که در گنج یک پنجم آن را کم باشد یا زیاد صدقه بدهند و هیچ نصاب و گردش سالی در گنج شرط نیست و زکات آن مانند مال غنیمتی که بدون جنگ به دست آید یک پنجم است و چهار پنجم آن مال همان کسی است که گنج را پیدا کرده است.
کالاهای تجاری: به تمام کالاهایی گفته میشود که برای خرید و فروش به هدف به دست آوردن سود، داد و ستد میشود. مانند زمین، حیوانات، غذاها، نوشیدنیها، لباسها، فرشها، ابزار آلات و....
کالاها، وقتی برای تجارت باشد، به حد نصاب برسد و سالی بر آنها بگذرد، زکات در آنها واجب است، چون مالی است که با کثرت تبادل کالا سود میکند و اضافه میشود و در هنگام فرارسیدن زمان پرداخت زکات، بر اساس قیمت طلا یا نقره که برای فقرا نفع بیشتری داشته باشد، قیمت گذاری میشود و یک چهلم آن از کل قیمت یا از خود کالا، زکات آن پرداخت شود.
1- خانهها، زمینها، ماشینها، ابزار آلات و .... در صورتی که برای سکونت و استفادهی شخصی باشد نه [پسانداز و] تجارت، زکات ندارد.
2- اگر این اموال برای اجاره باشد که زکاتش را قبل از مصرف نمودن آن، از مالی که به عنوان حق اجاره گرفته میشود، به شرط اینکه به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد، پرداخت کنند.
3- اگر برای تجارت باشد و به حد نصاب برسد بعد از آن که سالی بر آن بگذرد، از قیمت آن یک چهلم را زکات بدهند.
4- ابزار و آلاتی که در کار کشاورزی، صنعتی، تجاری و.... استفاده میکنند زکات ندارد، چون برای استفاده است؛ نه برای خرید و فروش. فقط در آن ابزار و آلاتی که به اجاره میدهند، از مالی که به عنوان اجاره میگیرند، اگر به حد نصاب برسد و سالی بر آن بگذرد، پرداخت زکات واجب است.
صندوق سرمایهگذاری، صندوقی است که اموالی را جمع میکنند تا در عرصههای مختلف به هدف سودآوری سرمایهگذاری کنند.
1- اگر فعالیت این صندوقها صنعتی باشد که یک چهلم سود خالص را باید زکات بدهند. اگر زراعی است که یک دهم یا یک بیستم را بر اساس قانون زکات در محصولات کشاورزی جدا و پرداخت کنند. اگر در حیوانات سرمایهگذاری کنند که باید زکات را از حیوانات، طبق قانون زکات حیوانات پرداخت نمایند.
2- اگر سرمایهگذاری تجاری باشد. -که غالبا اینگونه است- دو صورت دارد:
1- اگر صندوق سرمایهگذاری به هدف معاملهی مضاربه باشد که زکاتش، زکات کالاهای تجاری و یک چهلم است و قیمت سهام آن بر اساس رسم رایج بازار بعد از آن که سالی بر آن بگذرد، تعیین میشود و سپس یک چهلم آن به عنوان زکات جدا میشود، این در صورتی است که سود دریافت شود.
2- اگر صاحب مال در صندوق سرمایهگذاری کسی را به تجارت در مالش با بخش مشخصی وکیل نمود، باید صاحب مال زکات کالای تجاری را طبق برنامه فوق جدا و پرداخت نماید.
1- شرکتهای زراعی: اگر این شرکتها در کاشت، داشت و برداشتِ حبوبات، میوهها و... که کیل و ذخیره میشوند، سرمایهگذاری کنند زکاتش همان زکات حبوبات و میوهها با شرایط آنها است. اما اگر در حیوانات سرمایهگذاری نماید که باز شرایط خاص خود را دارد و اگر در اموالِ در گردش سرمایهگذاری کند که در آن زکات یک چهلم، زکات پول نقد با شرایط خاص آن را بپردازد.
2- شرکتهای صنعتی: مثل شرکتهای داروسازی، برق و الکترونیکی، کارخانههای سیمان، کارخانههای آهن و.... در این موارد فقط از سود خالص اینها که یک چهلم است، به شرط اینکه به حد نصاب برسد و سالی بر آنها بگذرد، زکات را پرداخت کنند. در تعیین زکات اینها به زمینهای آمادهی اجاره قیاس میشود.
3- شرکتهای تجاری: که مشغول واردات و صادرات، خرید و فروش، معاملات مضاربهای، تغییر و تحولات مالی و.... که از نگاه شریعت جواز دارد، هستند، در همه اینها زکات کالاهای تجاری از اصل مال و سود آنها که یک چهلم است، به شرط اینکه به حد نصاب برسد و سالی بر آنها بگذرد، باید پرداخت گردد.
الله تعالی میفرماید: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ١٠٣﴾ [التوبة: 103]: «از اموال آنان [= توبهکاران] صدقه [و زکات] بگیر، تا به وسیله آن، آنان را [از گناه] پاک گردانی و درجاتشان را بالا ببری؛ و برایشان دعا کن [زیرا] یقیناً دعای تو آرامشی برای آنان است؛ و الله شنوای داناست».
زکات سهام شرکتها و .. دو صورت دارد:
1- اگر صاحب سهام قصد ادامه دادن در مالکیت را دارد و سالانه سود سهام خود را دریافت میکند که همانطور که ذکر شد از سود آن یک چهلم را به عنوان زکات پرداخت کند.
2- و اگر هدف تجارت و خرید و فروش سهام است که گاهی از این شرکت سهام میخرد و باز میفروشد و از شرکت دیگری سهام خریداری میکند و در پی به دست آوردن سود از این طریق است که واجب است زکات را از اصل سهام و سود آن، مانند زکات کالاهای تجاری که یک چهلم است، پرداخت کند. البته باید توجه داشت که در هنگام پرداخت زکات قیمت روز بازار معتبر است، مانند، سندهای پولی (چکها و سفتهها).
حکم زکات سندهای پولی (چکها و سفتهها)
سندهای پولی چکهایی هستند که حکومت یا شرکتها و... در صورت نیاز به کالا و... به مردم چک با سودهای ربوی با زمان محدود میدهند، این چکها، چون قرضهای با سود است، حرام هستند.[8]
در واقع این دولتها، شرکتها یا بانکها همانند ثروتمندی هستند که قرض میدهد، بنابراین از اصل این مال در هر سال یک بار زکات بدهند. اما سود ربوی آن از اموال حرامی به شمار میرود که زکات ندارد و گرفتن چنین چکهایی حرام است و زکات آنها پذیرفته نمیشود.
منظور از مال حرام؛ مالی است که مالکیت و استفادهی آن برای فرد مسلمان حرام شده است.
اموال حرام بر دو نوع است:
اول: اگر مال حرام از نوع مالی باشد که خود آن حرام است مانند: دخانیات، شراب، مواد مخدر، خوک و مثل اینها ... در اینها زکات واجب نیست، چون زکات عبادت است و الله جز چیز پاک را قبول نمیکند.
دوم: اگر مال در اصل حرام نباشد اما از راه حرام به دست آمده باشد. استفاده از خود آن مال مباح بوده است اما چون از راه خلاف دستور شریعت به دست آمده حرام شده است. مانند: ربا، رشوه، قمار، اموال غصبی و دزدی و اموالی که خرید و فروش آنها حرام است، مثل شراب، مواد مخدر، خوک و مانند اینها.... در چنین اموالی زکات واجب نیست و حتی اگر بدهند پذیرفته نمیشود، چون درآمد و کسبی پلید و حرام است و الله پاک است و جز پاک را قبول نمیکند، در نتیجه چنین مالی به عنوان زکات قبول نمیشود تا بیارزش بودن آن برملا گردد و چنین مالی و امثال آن مورد تنفر قرار گیرد.
اگر خود مال حرام مثل: شراب، دخانیات و مواد مخدر در اختیار فرد باشد که باید آن مال نابود گردد. اما اگر مال حرام، پول نقد باشد، دو حالت دارد:
اول: اگر صاحب مال را میشناسند که مالش را به خودش برگردانند و صاحب مال بعد از تحویل گرفتن مال خود و گذشت سالی بر آن، زکات آن را بدهد.
دوم: اگر صاحب مال مشخص نبود و امکان پیدا شدنش وجود نداشت، از طرف صاحب مال آن را صدقه بدهند. اگر بعدا صاحب مال پیدا شد و صدقه را قبول کرد که تمام است. اما اگر قبول نکرد ضمانت آن را بپردازند ولی اگر مال را نگه داشت گناهکار است و زکات آن را بدهد.
اموالی که زکات در آنها واجب است بر دو نوع میباشد:
اول: اموالی هستند که خودشان رشد میکنند و اضافه میشوند مانند: حبوبات و محصولات کشاورزی، یا خود آن مال اضافه نمیشود مانند معادن، گنجها و مثل اینها که هرگاه به دست آیند، اگر به حد نصاب برسند، همانجا باید زکاتشان را بپردازند و شرط گردش سال در اینها اعتبار ندارد.
دوم: اموالی که هم برای اضافه شدن و هم برای تجارت نگه میدارند. مانند: طلا، نقره، پولهای رایج، حیوانات، کالاهای تجاری و مانند اینها... این اموال را اگر به حد نصاب برسد، بعد از آن که سالی بر اینها بگذرد، زکاتشان را باید پرداخت کنند.
زکات یکی از عبادات بزرگی است که قلبها و اموال را از چیزهایی که موجب نابودی آنها میشود، پاک میگرداند. از آداب زکات است که فرد مسلمان آن را فقط برای رضای الله بدهد و باید در همان وقتی که پرداخت آن واجب میگردد، بدهد. با میل و رضایت دل پرداخت نماید، از پاکترین، بهترین، دوستداشتنیترین و از مالی که گمان میرود، حلالترین مال است، بدهد و با پرداخت زکات خوشحال شود و زکات دهنده باید راضی باشد و مالی که زکات داده است را کوچک بشمارد تا از خودپسندی و غرور سالم بماند و زکات را پنهانی بدهد تا از ریا حفظ شود اما گاهی آشکارا زکات بدهد تا ثروتمندان تشویق شوند و فرد را الگوی خود قرار دهند. همچنین زکاتی را که پرداخت میکند با منت نهادن و آزار دادن، ثوابش را باطل نگرداند.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ٦٠ أُوْلَٰٓئِکَ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَهُمۡ لَهَا سَٰبِقُونَ٦١﴾ [المؤمنون: 60-61]: «و کسانی که در انجام کارهای خیر میکوشند و از اینکه به سوی پروردگار خویش بازمیگردند دلهایشان هراسان است [و میترسند که نکند کارهای نیکشان مقبول واقع نشود]. اینان در نیکیها شتاب میکنند و در انجام آن [از یکدیگر] پیشی میگیرند».
بهترین افرادی که باید به آنها زکات داده شود
کسیکه میخواهد زکات بدهد، بهتر است که به دنبال فردی بگردد که با تقواتر و از خویشاوندان نزدیکتر باشد، نیاز بیشتری داشته باشد. هدفش از پرداخت زکات این باشد که با آن کسانی از خویشاوندان، افراد با تقوا، طلبهها، فقیرانی که عزت نفس دارند و گدایی نمیکنند، خانوادههای پر جمعیت نیازمند و مانند اینها با عزت بمانند و احترامشان را حفظ نماید.
زکات را باید قبل از پدید آمدن موانع پرداخت کنند و باید توجه داشت که هرچه از این صفات مستحقین زکات در فردی بیشتر باشد، به زکات دادن شایستهتر است. مانند فقیر خویشاوند، طلبهی فقیر و.....
1- واجب است که زکات را در همان زمانی که پرداخت آن فرا میرسد، فورا پرداخت نمایند، مگر اینکه عذر معتبری پیش آید.
2- جایز است که زکات را قبل از رسیدن زمان پرداخت آن و بعد از پدید آمدن سبب وجوب، بدهند. بنابراین دادن زکات شتر، گاو و گوسفند و طلا و نقره و کالاهای تجاری که به حد نصاب برسد، قبل از رسیدن زمان آن، جایز است.
3- پیش پرداخت زکات یک یا دو سال و دادن آن به فقرا به صورت حقوق ماهیانه اگر مصلحتی در کار باشد، جایز است.
4- هرکس اموال متنوعی همزمان دارد مانند: ماهیانه حقوق میگیرد، زمینهایی به اجاره دارد، ارثیهای به او رسیده است، زکات هریک را بعد از کامل شدن یک سال پرداخت نماید. اگر دوست داشت حال فقرا و... را رعایت کند، میتواند ماه خاصی مانند ماه رمضان را برای پرداخت زکات مالش تعیین کند، ثواب بیشتری دریافت خواهد نمود.
الله تعالی میفرماید: ﴿إِن تُقۡرِضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا یُضَٰعِفۡهُ لَکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡۚ وَٱللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ١٧﴾ [التغابن: 17]: «اگر به الله قرض نیکو دهید، آن را برای شما افزون میکند و شما را میآمرزد؛ و الله قدرشناسِ بردبار است».
زکات را بین جمعی از فقرا تقسیم نمودن و یا به یک نفر دادن جایز است. البته بهتر این است که خود فردِ زکات دهنده، مال زکات خود را تقسیم نماید و به صورت پنهانی یا آشکارا بر حسب مصلحت، به فقرا بدهد. اما اصل این است که صدقه را پنهانی بدهند.
الله تعالی میفرماید: ﴿إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِیَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۚ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیَِّٔاتِکُمۡۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ٢٧١﴾ [البقرة: 271]: «اگر صدقهها را آشکار کنید، چه نیکوست! و اگر آنها را پنهان دارید و به تهیدستان بدهید، برایتان بهتر است و [این گونه صدقۀ خالصانه و پنهانی] از گناهانتان میزداید؛ و [بدانید که در هر حال،] الله به آنچه میکنید آگاه است».
1- زکات را تحویل حاکم عادلِ امانتدار دادن، جایز است تا آن را در جهت مصلحت مسلمین مصرف نماید. از وظایف حاکم مسلمان است که زکات را از ثروتمندان بگیرد و در مصالح شرعی خرج نماید و واجب است که حاکم مسلمان مأمورانی را برای جمعآوری اموالی که آشکارا زکات دارد، بفرستد. مثل شتر، گاو و گوسفند، کشتزارها، محصولات باغی و مانند اینها...، چون برخی از مردم خبر ندارند که زکات بر آنها واجب است، برخی تنبلی و کوتاهی میکنند و ممکن است کسانی باشند که فراموش کرده باشند. الله تعالی میفرماید: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ١٠٣﴾ [التوبة: 103]: «از اموال آنان [= توبهکاران] صدقه [و زکات] بگیر، تا به وسیله آن، آنان را [از گناه] پاک گردانی و درجاتشان را بالا ببری؛ و برایشان دعا کن [چرا که] یقیناً دعای تو آرامشی برای آنان است؛ و الله شنوای داناست».
2- وقتی مأمور جمعآوری زکات از ثروتمندان بخواهد که زکات مالشان را پرداخت کنند، واجب است که مردم زکات مال خود را به آنها بدهند و وقتی دادند دیگر از آنها رفع مسئولیت میشود و پاداش خود را دارند و اگر گناهی باشد بار آن گناه بر دوش کسی است که آن را تغییر دهد یا به غیر مستحق آن بدهد.
بعد از آن که زکات را تحویل مأمور جمع آوری زکات دادند، در دستش امانت است، اگر در آن مال تعدی یا در حفظ آن کوتاهی کند و تلف شود، ضامن است اما اگر بدون تعدی و کوتاهی تلف شود، ضمانتی ندارد.
زکات مال به خود مال مربوط میشود بنابراین آن را به فقرای شهری که مال در آن است، بدهند. اما زکات فطر به بدن تعلق دارد، بنابراین در هرجا که بر فرد مسلمان زکات فطر واجب شد، آن را در همانجا پرداخت کند.
بهتر است که زکات مالش را به فقرای همان شهر بدهد، اما در صورت وجود مصلحتِ داشتن خویشاوند فقیر در شهری دیگر یا شدت نیاز، جایز است که آن را به شهری دیگر ببرند. بهتر است که زکات مال خود را خود فرد بدهد اما اگر کسی را وکیل نمود که از طرف او بدهد، جایز است.
پرداخت زکات مال یا پولی که از دیگران طلبکار هستند
طلبکاریها به سه صورت است:
1- فردی که از صاحب کار خود (صاحب شرکت، کارخانه و....) طلبکار است، وقتی حقوق خود را بگیرد، واجب است که زکات تمام سالهای حقوق خود را پرداخت کند، اما بهتر است که زکات هر سال را، پایان سال، به خاطر بیم از مرگ یا فراموشی بدهد.
2- اگر از فرد تنگدست یا کسیکه طلبش را نمیدهد یا طلبش را انکار میکند، طلب دارد، زکاتی ندارد تا وقتی طلبش را دریافت کند و سالی بر آن بگذرد، بعد از آن که طلب خود را گرفت، زکات آن را بدهد. در مواردی که مال فرد به سرقت رفته یا غصب کردهاند و یا گم شده، حکم این است که هرگاه مالش را به دست آورد بعد از گذشت یک سال، زکاتش را بدهد.
3- اموالی که از افراد ثروتمند و صاحب کار خود طلب دارند، باید زکاتش را هر سال بدهند. اما اگر از فرد تنگدست یا کسیکه طلبش را نمیدهد، طلب داشت بعد از دریافت طلبش، زکات یک سال آن را یکجا بدهد.
4- برای کسیکه از فردی طلبی دارد که نمیتواند طلبش را بگیرد، جایز نیست که آن را به نیت مال زکاتش رها کند و نیز هرکس مالی را از کس دیگر قرض بگیرد، باید زکات آن را بدهد تا آن که آن را به صاحبش تحویل دهد.
مهریهی زن همانند دیگر اموال، مال به حساب میآید.
1- اگر زنی مهریهی خود را گرفت و به حد نصاب میرسید و سالی بر آن گذشت یک چهلم آن را زکات بدهد.
2- اگر مهریه عند المطالبه است - مثل قرض- از دو حال خالی نیست: یا شوهرِ زن پولدار و ثروتمند است و قصد دادن را دارد که واجب است، زکات مهریه را بپردازد. اما اگر تنگدست است باید زکات مهریه را پس از گرفتن مهریه در یکجا پرداخت کند.
3- اگر زن تمام مهریه خود را گرفت و سپس شوهرش او را قبل از همبستری طلاق داد و مهریه به حد نصاب میرسید و سالی هم بر آن گذشت، زکات نصف مهریه را بدهد و زکات نیمهی دیگر را شوهرش بدهد. [چون نصف مهر بیشتر حقش نیست و نصف دیگر را باید به شوهرش بر گرداند. م]
مالی که در اختیار خود فرد نیست
مالی که در اختیار صاحبش نیست، تا وقتی که آن را نگیرد، زکات ندارد. هرکس مالی داشته باشد که به هر سببی نتواند آن را تصرف کند، مانند سهمی از یک زمین، یا حق ارثیه، چنین مالی را تا وقتی که فرد تحویل نگیرد، زکات ندارد و پس از تحویل گرفتن باید یک سال بر آن بگذرد، آن وقت زکات آن را بدهد، چون قبل از آن مالکش نبوده است.
1 - هرکس مالی داشته باشد که به حد نصاب برسد باید زکات آن را جدا کند و بلافاصله به مستحقش برساند.
2- هرکس زکات را ندهد و وجوب آن را آگاهانه انکار کند، کافر میشود و زکات از او گرفته میشود و اگر توبه نکند، به دلیل مرتد شدن، کشته میشود. اما اگر ندادن زکات مالش به دلیل بخیلی باشد، کافر نمیگردد ولی زکات مالش را میگیرند و با گرفتن بخشی از مالش او را تعزیر و مجازات میکنند. الله تعالی هرکس را که از دادن زکات خودداری کند، به عذاب دردناک تهدید کرده است، چون زکات ندادن ظلم، بخیلی، خوردن حق نیازمندان و محروم کردن فقرا از حقوقشان است.
1- الله تعالى تعالی میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یَکۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٖ٣٤ یَوۡمَ یُحۡمَىٰ عَلَیۡهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکۡوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمۡ وَجُنُوبُهُمۡ وَظُهُورُهُمۡۖ هَٰذَا مَا کَنَزۡتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمۡ تَکۡنِزُونَ٣٥﴾ [التوبة: 34-35]: «و کسانى که زر و سیم مىاندوزند و آن را در راه الله انفاق نمىکنند، آنان را به عذابی دردناک بشارت بده. روزى که آن [گنجینهها] را در آتش دوزخ سرخ کنند و پیشانى و پهلو و پشتشان را با آن داغ نهند [و بگویند:] این است آنچه براى خویش مىاندوختید؛ پس بچشید آنچه را که مىاندوختید».
2- الله تعالى تعالی میفرماید: ﴿وَلَا یَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ هُوَ خَیۡرٗا لَّهُمۖ بَلۡ هُوَ شَرّٞ لَّهُمۡۖ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ وَلِلَّهِ مِیرَٰثُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ١٨٠﴾ [آل عمران: 180]: «و کسانی که به آنچه الله از فضل خویش به آنان داده است بخل میورزند، گمان نکنند که آن [بخل] برایشان خیر است؛ بلکه برایشان شر است. در روز قیامت، آنچه به آن بخل میورزیدند، طوق گردنشان خواهد شد [و با آن عذاب میشوند]؛ و میراث آسمانها و زمین از آنِ الله است و الله به آنچه میکنید آگاه است».
3- عَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: انْتَهَیْتُ إِلَى النَّبِیِّ ج قَالَ: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ - أَوْ: وَالَّذِی لاَ إِلَهَ غَیْرُهُ، أَوْ کَمَا حَلَفَ - مَا مِنْ رَجُلٍ تَکُونُ لَهُ إِبِلٌ، أَوْ بَقَرٌ، أَوْ غَنَمٌ، لاَ یُؤَدِّی حَقَّهَا، إِلَّا أُتِیَ بِهَا یَوْمَ القِیَامَةِ، أَعْظَمَ مَا تَکُونُ وَأَسْمَنَهُ تَطَؤُهُ بِأَخْفَافِهَا، وَتَنْطَحُهُ بِقُرُونِهَا، کُلَّمَا جَازَتْ أُخْرَاهَا رُدَّتْ عَلَیْهِ أُولاَهَا، حَتَّى یُقْضَى بَیْنَ النَّاسِ».[9]
ابوذر س میگوید: به خدمت پیامبر ج رسیدم فرمود: قسم به کسىکه جانم در دست اوست یا قسم به کسىکه معبود برحقی جز او نیست، یا آنطور که قسم خورد! (تردید از راوى است) هر کس شتر یا گاو یا گوسفند داشته باشد و زکات آنرا ندهد در روز قیامت آنها را با جثههاى بزرگتر و چاقتر از آنچه در دنیا است، جمع مىکنند و آنها صاحب خود را با سُم لگد مال میکنند و با شاخ مىزنند، همین که آخرین آنها بر لاشه او گذشت دوباره از اوّل بر روى او بر مىگردند و این عذاب تا وقتى که الله در بین بندگانش قضاوت مىنماید، ادامه دارد».
4- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا، فَلَمْ یُؤَدِّ زَکَاتَهُ مُثِّلَ لَهُ مَالُهُ یَوْمَ القِیَامَةِ شُجَاعًا أَقْرَعَ لَهُ زَبِیبَتَانِ یُطَوَّقُهُ یَوْمَ القِیَامَةِ، ثُمَّ یَأْخُذُ بِلِهْزِمَتَیْهِ - یَعْنِی بِشِدْقَیْهِ - ثُمَّ یَقُولُ أَنَا مَالُکَ أَنَا کَنْزُکَ، ثُمَّ تَلاَ: ﴿لَا یَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ...﴾ [آل عمران: 180]».[10]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «کسیکه الله به او ثروت داده است اگر زکات مالش را پرداخت نکند، روز قیامت، مالش به شکل اژدهایی سَمّی که دارای دو نیش زهرآگین میباشد، در میآید و به گردن او میپیچد و دو طرف چهرهاش (گونههایش) را گاز میگیرد و میگوید: من مال و خزانهی تو هستم». سپس، رسول الله ج این آیه را تلاوت کرد: ﴿لَا یَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ...﴾ [آل عمران: 180]: «کسانی که به آنچه الله از فضل خویش به آنها عنایت کرده است، بخل میورزند، گمان نکنند ...».
5- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا مِنْ صَاحِبِ کَنْزٍ لَا یُؤَدِّی زَکَاتَهُ، إِلَّا أُحْمِیَ عَلَیْهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ، فَیُجْعَلُ صَفَائِحَ فَیُکْوَى بِهَا جَنْبَاهُ، وَجَبِینُهُ حَتَّى یَحْکُمَ اللهُ بَیْنَ عِبَادِهِ، فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ.[11]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هر صاحبِ مالِ پساندازی که زکات آن را پرداخت نکند، در روز قیامت، آن پول و اندوخته او، در آتش دوزخ گداخته میشود و به صورت ورقهایی درمیآید، که پهلوها و پیشانی وی را، با آن داغ میکنند، تا آن که الله در روزی که پنجاه هزار سال است، بین بندگان خود قضاوت میکند».
مستحقین زکات
هشت گروه هستند که جایز است به آنها زکات داده شود و این هشت گروه در این آیه ذکر شدهاند، الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱلۡعَٰمِلِینَ عَلَیۡهَا وَٱلۡمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمۡ وَفِی ٱلرِّقَابِ وَٱلۡغَٰرِمِینَ وَفِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِۖ فَرِیضَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٦٠﴾ [التوبة: 60]: «زکات اختصاص دارد به فقیران [تهیدست] و مستمندان [تنگدست] و کارگزاران [جمعآوری و توزیعِ] آن و دلجوییشدگان [تازه مسلمان] و برای [آزاد کردن] بردگان و [پرداختِ وام] بدهکاران و [جهادگران] در راهِ الله و [کمک به] درراهماندگان. [این] فریضهای [مقررشده] از جانب الله است؛ و الله دانای حکیم است».
گاهی الله ﻷ به حکمت خود، مستحق و اندازهی حق را تعیین میکند، مانند اندازه حق میراث و کسانیکه ارث میبرند.
گاهی نه فرد مستحق را تعیین میکند و نه اندازهای که داده شود، مانند: هدیه و بخشش.
گاهی حقی را تعیین میکند اما به چه کسی بدهند را مشخص نمیکند، مانند: کفارههای ظهار، قسم و ..
گاهی مستحق را تعیین میکند اما اندازهای که باید به او داده شود را تعیین نمیکند. مانند: هشت گروه مستحق زکات.
واجب است که زکات را به هشت گروه ذیل بدهند:
اول: فقرا: منظور از فقرا کسانی است که هیچ مالی ندارند یا مال بسیار اندکی دارند.
دوم: مساکین (بینوایان): منظور کسانی است که مال کم دارند اما برای مخارجشان کفایت نمیکند.
سوم: کارمندان جمع آوری زکات: منظور مأموران جمعآوری زکات و نگهبانان این اموال و تقسیم کنندگان است. اگر اینها از طرف حکومت اسلامی حقوق بگیرند که نباید از مال زکات به عنوان حقوق به اینها داده شود.
چهارم: مؤلفة القلوب: تازه مسلمان شدهها یا کفار؛ اینها سران قوم خود هستند که امید میرود اسلام بیاورند یا شر آنها کم شود یا مسلمان شدهاند و با دادن زکات به اینها امید میرود که بر ایمان یا اسلامشان افزوده شود یا افراد شبیه اینها وقتی آنها را ببینند و از وضع آنها اطلاع پیدا کنند، مسلمان شوند. به اینها تا رسیدن به این هدفِ معین، دادن زکات جایز است.
5 - بردگان: بردگان و غلامانِ مُکاتَب که خود را از آقای خود در برابر پول یا مال معین خریداری کردهاند. به اینها از مال زکات بدهند تا آزاد شوند. دیه اسیران مسلمانی که در جنگ به دست کفار گرفتار شدهاند نیز شامل این گروه میشود.
6 - بدهکاران: قرضدار کسی است که: به مردم بدهکار است و بر دو نوع است:
1 - کسی است که برای صلح بین دو نفر یا دو گروه [ضمانت کرده و] بدهکار شده است، به این افراد - هر چند خودشان ثروتمند باشند - به اندازهای که از این بدهکاری خود نجات یابند، از مال زکات داده میشود.
2 - فردی ورشکست و بدهکار شده است و توان پرداخت بدهی خود را ندارد.
هفتم: کسانیکه در راه الله هستند: منظور مجاهدان در راه الله که به هدف اِعلای کلمه الله میجنگند و دعوتگرانی است که از طرف حکومت اسلامی حقوق دریافت نمیکنند یا حقوق میگیرند اما کم است و کفایت مخارج زندگیشان را نمیکند.
هشتم: ابن السبیل (در راه مانده): مسافری که در جایی به سفر رفته و مال و پولی که با آن به خانه و شهر خودش برسد، ندارد. به این افراد نیز از مال زکات به اندازهای که با آن بتوانند به مقصد برسند داده میشود هر چند ثروتمند باشند.
دادن زکات به جز از این هشت گروه به کسی دیگر دادن جایز نیست و مسئول تقسیم زکات از کسانی شروع کند که بیشتر نیاز دارند.
به چه کسانی دادن زکات جایز نیست؟
1 - زکات برای بنیهاشم و موالیِ (بردگان آزاد شدهی) آنها به هدف حفظ احترامشان جایز نیست؛ چون مال زکات، چرک اموال مردم است.
عَنْ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ رَبِیعَةَ، وَالْفَضْلِ بْنِ عَبَّاسٍ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ الصَّدَقَةَ لَا تَنْبَغِی لِآلِ مُحَمَّدٍ إِنَّمَا هِیَ أَوْسَاخُ النَّاسِ».[12]
عبد المطَّلب بن ربیعه و فضل بن عباس ب روایت میکنند که پیامبر ج فرمود: «زکات، برای خاندان محمد جایز نیست؛ زیرا صدقه (زکات)، چرکِ مال مردم است».
2 - دادن زکات به کافر - مگر اینکه از مؤلفه القلوب باشد- و برده - مگر اینکه مکاتب باشد- جایز نیست.
3 - زکات به ثروتمند جایز نیست، مگر اینکه از کارمندان جمعآوری زکات یا از مؤلفه القلوب یا از مجاهدان در راه الله یا مسافر در راه مانده باشد یا ورشکست شده باشد.
پرداخت زکات به مؤسسههای خیریه
جایز است که از اموال زکات برای ایجاد مؤسسههای خیریه به هدف حمایت از تازه مسلمانها یا سرپرستی یتیمان و.... مصرف نمایند.
و برای کارمندانِ مؤسسههای خیریه که از حکومت اسلامی حقوق نمیگیرند، جایز است که حقوقشان را از اموال زکات بدهند. اگر این مؤسسههای خیریه با مجوز حکومت فعالیت میکنند که نمایندهی حاکم به شمار میروند.
پرداخت زکات به یک گروه، از هشت گروه مستحق زکات یا یک شخص در چارچوبهی نیازش جایز است اما اگر مستحقان زیاد و از گروههای مختلف هستند، مستحب است که اموال زکات را بین همه تقسیم کنند.
اگر به عنوان مثال فردی در ماه یک میلیون تومان حقوق میگیرد درحالیکه مخارج او و افراد تحت سرپرستیاش سه میلیون تومان برآورد میشود، برای چنین فردی جایز است که از اموال زکات بدهند تا بتواند از عهدهی مخارجش برآید.
اگر فردی زکات مالش را بعد از تلاش و دقت به کسی داد که گمان میکرد از مستحقان زکات است، اما بعدا مشخص شد که مستحق زکات نبوده است، زکاتش پرداخت شده، مسئولیتش ادا گردیده و پاداشش را دریافت خواهد نمود.
سرمایهگذاری در اموال زکات با خرید و فروش به دو قسم است:
اول: اگر خود فرد زکات دهنده بخواهد سرمایهگذاری کند که جایز نیست، چون پرداختِ فوری زکات واجب است.
دوم: اگر حاکم مسلمان یا نمایندهاش مثل وزارتها و مؤسسههای خیریهای که به دستور حاکم فعالیت میکنند، به هدف مصلحت کارهای خیر اموال زکات را به صورت مضاربه سرمایهگذاری کنند، جایز است آن هم به شرط اینکه نیازهای فقرا و مساکین را مورد توجه قرار دهند، به این صورت که کسانی در آنجا محتاج و نیازمند نباشند که به حال خودشان رها شوند. البته باید برای سرمایهگذاری از افراد متخصص و امانتدار استفاده کنند و با اجازهی حاکم مسلمان در معاملات مشروع نه حرام سرمایهگذاری کنند و اگر مصلحت ایجاب میکرد برای فقرا حقوق ماهیانهای تعیین کنند و هر ماه به آنها بدهند.
احکام کسانیکه مستحق زکات هستند
1- دادن زکات به کسیکه قصد حج فرض دارد و پول کافی برای این کار ندارد، جایز است و برای آزادی اسیر مسلمان و کسیکه به هدف پاکدامنی ازدواج میکند و فقیر است و پرداخت بدهکاریهای میت، جایز است که از اموال زکات بدهند.
2- اگر فردی از فقیری طلبکار باشد و از پیش بر این توافق نکرده باشند، جایز است که به آن فقیر از زکاتش بدهد تا نیازش برآورده شود اما جایز نیست که طلبش را به نیت زکات ببخشد.
3- اگر فردی که توانایی کار کردن را دارد، برای یادگیری علم شرعی برود، جایز است که از مال زکات به او بدهند، چون یادگیری علم شرعی نوعی جهاد در راه الله است و منفعت آن برای همه میباشد.
4- سنت است که زکات را به خویشاوندان فقیری بدهند که پرداخت مخارجشان بر او الزامی نباشد مانند: برادران، خواهران، عموها، داییها، خالهها و....
5- باید توجه داشت که دادن صدقه به مسکین فقط صدقه است. اما دادن زکات به خویشاوند فقیر، هم صدقه و هم رعایت روابط خویشاوندی است.
دادن زکات به پدر، فرزند یا شوهر
1 - دادن زکات به پدر و مادر و پدر بزرگها و مادر بزرگها هرچه بالاتر باشند و فرزندان و نوادگان و .... در صورتی که فقیر باشند و از دادن مخارجشان ناتوان باشد، جایز است و نیز اگر کسی از افراد فوق بدهکار شد یا مجبور به دادن دیهای شد، جایز است که از مال زکات برای پرداخت قرض یا دیهی آنها بدهند و اینها مستحقتر به کمک با مال زکات هستند.
2 - برای شوهر جایز است که قرض و کفارهی زنش را از مال زکات بدهد و برای زن نیز جایز است که زکات مالش را اگر ثروتمند باشد، به شوهر فقیرش بدهد.
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س أَنَّ زَیْنَبَ، امْرَأَة ابْنِ مَسْعُودٍ، قَالَتْ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ، إِنَّکَ أَمَرْتَ الیَوْمَ بِالصَّدَقَةِ، وَکَانَ عِنْدِی حُلِیٌّ لِی، فَأَرَدْتُ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِهِ، فَزَعَمَ ابْنُ مَسْعُودٍ: أَنَّهُ وَوَلَدَهُ أَحَقُّ مَنْ تَصَدَّقْتُ بِهِ عَلَیْهِمْ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «صَدَقَ ابْنُ مَسْعُودٍ، زَوْجُکِ وَوَلَدُکِ أَحَقُّ مَنْ تَصَدَّقْتِ بِهِ عَلَیْهِمْ».[13]
ابوسعید خدری س روایت میکند که زینب همسر ابن مسعود آمد و گفت: ای رسول الله! امروز شما دستور به پرداخت زکات دادید و من زیور آلاتی دارم و تصمیم گرفتم که آنها را صدقه دهم، ابن مسعود گمان میکند که او و فرزندش مستحقتر هستند، پیامبر ج فرمود: «ابن مسعود راست گفته است؛ شوهر و فرزندت بیش از دیگران مستحق صدقهی تو هستند».
کسیکه زکات را گرفته است چه بگوید؟
سنت است که زکاتگیرنده برای زکاتدهنده دعا کند و بگوید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِمْ»[14]: «یا الله! بر آنان درود بفرست».
یا بگوید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى آلِ فُلَانٍ»[15]: «یا الله! بر خانوادهی فلانی [زکاتدهنده] درود بفرست».
یا بگوید: «اللَّهُمَّ بَارِکْ فِیهِ وَفِی إِبِلِهِ»[16]: «یا الله! در فلانی و شترانش برکت بده».
هرکس بخواهد زکات مالش را بدهد، وقتی میداند که فلانی مستحق زکات است و زکات را قبول میکند، به او بدهد و نگوید این مال زکات است. اما اگر نمیداند که این فرد مستحق زکات است یا زکات را قبول نمیکند، در چنین حالتی بگوید این مال زکات است.
الله تعالی میفرماید: ﴿إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِیَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۚ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیَِّٔاتِکُمۡۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ٢٧١﴾ [البقرة: 271]: «اگر صدقهها را آشکار کنید، چه نیکوست! و اگر آنها را پنهان دارید و به تهیدستان بدهید، برایتان بهتر است و [این گونه صدقۀ خالصانه و پنهانی] از گناهانتان میزداید؛ و [بدانید که در هر حال،] الله به آنچه میکنید آگاه است».
زکات فطر: صدقهای است که بر فرد مسلمان در پایان ماه رمضان واجب میگردد.
انواع زکات
زکاتی که در شریعت پرداخت آن واجب است، بر سه نوع میباشد:
اول: زکات (پاک کردن) نفس: منظور این است که انسان نفس خود را با اعمال نیک پاک نماید و از گناهان و اعمال زشت و بد با توبه پاکیزه گرداند.
الله تعالی میفرماید: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَکَّىٰهَا٩ وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا١٠﴾ [الشمس: 9-10]: «بیتردید، هر کس نفس خود را [از گناهان] پاک کند، رستگار میشود. و هر کس آن را [با گناه] آلوده سازد، یقیناً زیانکار میشود».
دوم: زکات بدن: منظور از زکات بدن، صدقه فطر (یا فطریه) در آخر ماه رمضان است. صدقه فطر برای روزهدار پاکی از چیزهای بیهوده و حرفهای زشت است و برای بینوایان (مساکین) غذایی است که شامل یک صاع میباشد. و در این جا منظور همین نوع است.
سوم: زکات مال: زکات مال بر کسانی واجب است که اموالشان به حد نصاب برسد و این رکن سوم از ارکان اسلام است که پیشتر ذکر نمودیم.
الله زکات فطر را مشروع قرار داده است تا روزهدار را از گناه سخنان بیهوده و ناشایست پاک و پاکیزه گرداند و برای مساکین غذایی باشد که در روز عید از گدایی کردن بینیاز شوند و با ثروتمندان در شادی عید شریک گردند.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: فَرَضَ رَسُولُ اللَّهِ ج زَکَاةَ الْفِطْرِ طُهْرَةً لِلصَّائِمِ مِنَ اللَّغْوِ وَالرَّفَثِ، وَطُعْمَةً لِلْمَسَاکِینِ، مَنْ أَدَّاهَا قَبْلَ الصَّلَاةِ، فَهِیَ زَکَاةٌ مَقْبُولَةٌ، وَمَنْ أَدَّاهَا بَعْدَ الصَّلَاةِ، فَهِیَ صَدَقَةٌ مِنَ الصَّدَقَاتِ.[17]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج زکات فطر را به عنوان پاککنندهی روزهدار از سخنان لغو و نادرستى که گفته است و به عنوان اینکه براى افراد مسکین غذایى باشد، فرض نمود. هرکس آن را قبل از نماز (عید) پرداخت کند؛ زکاتى است که مورد قبول واقع شده است و هرکس بعد از نماز بدهد، یکى از صدقات به شمار مىرود.
زکات فطر بر هر فرد مسلمان واجب است؛ مذکر (جنس مرد) یا مؤنث، آزاد یا برده، کوچک یا بزرگ که به اندازه یک صاع بیشتر از مصرف مخارج روزانه خود و افراد مسلمانی که پرداخت مخارجشان برایش الزامی است، داشته باشد. و مستحب است که از طرف جنین داخل شکم مادر فطریه بدهند.
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیَّ س یَقُولُ: کُنَّا نُخْرِجُ زَکَاةَ الفِطْرِ صَاعًا مِنْ طَعَامٍ، أَوْ صَاعًا مِنْ شَعِیرٍ، أَوْ صَاعًا مِنْ تَمْرٍ، أَوْ صَاعًا مِنْ أَقِطٍ، أَوْ صَاعًا مِنْ زَبِیبٍ. [18]
ابوسعید خدری س میگوید: ما (در زمان رسول الله ج) یک صاع طعام یا یک صاع جو یا یک صاع خرما یا یک صاع کشک یا یک صاع کشمش را صدقه فطر میدادیم.
زکات فطر با غروب خورشید آخرین روز ماه رمضان بر هر فرد مسلمان واجب میشود، اما اگر پدر از طرف خانواده و دیگر افراد با اجازه و رضایتشان پرداخت کند، جایز و مأجور است.
1- وقت پرداخت فطریه از غروب خورشید در شب عید فطر تا قبل از نماز عید است و بهتر است که در روز عید قبل از نماز، فطریه را بدهند اما زودتر از این ندهند.
و جایز است که یک یا دو روز قبل از عید بدهند. و هرکس بعد از نماز عید، فطریه خود را بدهد برایش یکی از صدقات به شمار میرود و گنهکار میشود. مگر اینکه عذر معتبری داشته باشد. اگر بدون عذر، دادن فطریه را بعد از روز عید بدهد گنه کار میشود. اما اگر عذر داشته باشد، گنه کار نمیشود و قضایی آن را پرداخت کند.
2- در پرداخت فطریه جایز است که مؤسسههای خیریه و مراکز اسلامی را وکیل خود قرار دهند و این دو حالت دارد:
اول: مؤسسه خیریه نماینده مردم باشد که زکات را تحویل آنها میدهند یا به آنها پولی معادل قیمت فطریه را تحویل میدهند مؤسسههای خیریه فطریه را خریداری و توزیع میکنند که غالبا به همین صورت است؛ به این ترتیب بر مؤسسههای خیریه واجب است که قبل از نماز عید، فطریه را به مستحقان آن برسانند.
دوم: مؤسسههای خیریه هم نماینده زکات دهنده است و هم نماینده فقیر، به این صورت که وکیل از طرف ثروتمند است، چون زکات مال خود را به مؤسسه تحویل داده است و نماینده فقیر از آن جهت به حساب میآید که از طرف حاکم مسلمان مکلف است که به نیازهای فقیر رسیدگی کند. به این ترتیب بر حسب نیاز، زکات فطر را قبل از نماز عید به مستحقش برساند و جایز است که تا بعد از عید به تأخیر بیفتد، چون نماینده فقیر است، به ویژه زمانی که اسم فقیر در لیست نیازمندان مورد حمایت مؤسسه خیریه ثبت شده باشد.
مقدار زکات فطر
پرداخت زکات فطر از هر نوع مالی که غذای مصرفی منطقه باشد مانند: گندم، جو، خرما، کشمش، کشک، برنج، ذرت و....جایز است. اما بهتر است از همان غذایی که برای فقیر نفع بیشتری داشته باشد، فطریه را بدهند.
مقدار فطریه یک صاع به وزن (2.400) دو کیلو و چهارصد گرم است، که به فقیر همان شهری پرداخت کند که فطریه در آن بر فرد واجب شده است. باید توجه داشت که دادن قیمت فطریه جایز نیست و فقرا و مساکین از کسان دیگر بیشتر به دادن فطریه اختصاص دارند.
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: فَرَضَ رَسُولُ اللَّهِ ج زَکَاةَ الفِطْرِ صَاعًا مِنْ تَمْرٍ، أَوْ صَاعًا مِنْ شَعِیرٍ عَلَى العَبْدِ وَالحُرِّ، وَالذَّکَرِ وَالأُنْثَى، وَالصَّغِیرِ وَالکَبِیرِ مِنَ المُسْلِمِینَ، وَأَمَرَ بِهَا أَنْ تُؤَدَّى قَبْلَ خُرُوجِ النَّاسِ إِلَى الصَّلاَةِ.[19]
ابن عمر ب مىگوید: رسول الله ج زکات فطر را یک صاع خرما یا یک صاع جو، بر افراد مسلمان؛ برده و آزاد، مرد و زن، کوچک و بزرگ فرض نمود و دستور داد که قبل از بیرون رفتن براى نماز پرداخت شود.
صدقهی مستحبی این است که به خاطر رضای الله به دیگران کمک مالی کنند.
اسلام به خاطر ترحم به تنگدستان و همدردی با فقیران به انفاق و کمک مالی تشویق نموده است تا انفاق کنندگان پاداش و اجر چند برابر به دست آورند و به اخلاق پیامبران در بخشش و نیکوکاری آراسته شوند.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَلِأَنفُسِکُمۡۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ ٱللَّهِۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یُوَفَّ إِلَیۡکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ﴾ [البقرة: 272]: «و [ای مؤمنان،] آنچه از مال [خود] انفاق میکنید، به سودِ خودتان است و [به یاد داشته باشید که] جز برای رضایت الله انفاق نکنید؛ و آنچه از مال انفاق میکنید، [پاداش آن] به طور کامل و تمام به شما داده میشود و [هرگز] به شما ستم نخواهد شد».
صدقهی مستحبی در هر وقت که از مخارج خود و افراد تحت سرپرستی خود، مالی اضافه داشته باشد، سنت است. اما در برخی اوقات و احوال به دادن صدقه تأکید شده است:
از نظر زمانی: در رمضان و ده روز اول ذیحجه تأکید شده است.
و در وقتهایی مانند نیاز افراد به کمک، برخی اوقات که نیازمندان به کمک بیشتری نیاز دارند مثل زمستان و برخی اوقات مثل زمان خشکسالی، گرسنگی، گرفتار شدید و.... کمک کردن به نیازمندان تأکید شده است.
دادن صدقه درحالت سلامتی از زمان بیماری ثواب و فضیلت بیشتری دارد و در حالت سختی از حالت آسایش بیشتر ثواب دارد به شرط اینکه برای رضای الله باشد.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَیُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡکِینٗا وَیَتِیمٗا وَأَسِیرًا٨ إِنَّمَا نُطۡعِمُکُمۡ لِوَجۡهِ ٱللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمۡ جَزَآءٗ وَلَا شُکُورًا٩﴾ [الإنسان: 8-9]: «و غذا را با اینکه [نیاز و] دوست دارند به مستمند و یتیم و اسیر میبخشند. [و در دل میگویند:] «ما فقط به خاطر الله به شما غذا میدهیم؛ نه از شما پاداشی میخواهیم و نه سپاسی».
بیشترین ثواب را صدقهای دارد که به خویشاوندی بدهند که در باطن با فرد دشمنی میکند.
1 - الله تعالی میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٧٤﴾ [البقرة: 274]: «کسانی که اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشکار انفاق میکنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان [محفوظ] است؛ نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّکُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِینَ١٣٣﴾ [آل عمران: 133]: «و به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی بشتابید که گسترۀ آن [به اندازۀ] آسمانها و زمین است [و] برای پرهیزگاران مهیا شده است».
3- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَصَدَّقَ بِعَدْلِ تَمْرَةٍ مِنْ کَسْبٍ طَیِّبٍ، وَلاَ یَقْبَلُ اللَّهُ إِلَّا الطَّیِّبَ، وَإِنَّ اللَّهَ یَتَقَبَّلُهَا بِیَمِینِهِ، ثُمَّ یُرَبِّیهَا لِصَاحِبِهِ، کَمَا یُرَبِّی أَحَدُکُمْ فَلُوَّهُ، حَتَّى تَکُونَ مِثْلَ الجَبَلِ».[20]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هرکس به اندازه یک خرما از مال حلال صدقه دهد،- و الله فقط صدقهای را قبول میکند که از مال حلال باشد- الله متعال، آن را به دست راست خویش میگیرد و آن را برای صاحبش چنان پرورش میدهد که مثل کوه، بزرگ میشود؛ همانطور که شما، کره اسب خود را پرورش میدهید».
عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: أَعْتَقَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی عُذْرَةَ عَبْدًا لَهُ عَنْ دُبُرٍ، فَبَلَغَ ذَلِکَ رَسُولَ اللهِ ج فَقَالَ: «أَلَکَ مَالٌ غَیْرُهُ؟» فَقَالَ: لَا، فَقَالَ: «مَنْ یَشْتَرِیهِ مِنِّی؟» فَاشْتَرَاهُ نُعَیْمُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْعَدَوِیُّ بِثَمَانِ مِائَةِ دِرْهَمٍ، فَجَاءَ بِهَا رَسُولَ اللهِ ج فَدَفَعَهَا إِلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: «ابْدَأْ بِنَفْسِکَ فَتَصَدَّقْ عَلَیْهَا، فَإِنْ فَضَلَ شَیْءٌ فَلِأَهْلِکَ، فَإِنْ فَضَلَ عَنْ أَهْلِکَ شَیْءٌ فَلِذِی قَرَابَتِکَ، فَإِنْ فَضَلَ عَنْ ذِی قَرَابَتِکَ شَیْءٌ فَهَکَذَا وَهَکَذَا» یَقُولُ: فَبَیْنَ یَدَیْکَ وَعَنْ یَمِینِکَ وَعَنْ شِمَالِکَ.[21]
جابر س روایت میکند که: مردی از بنیعُذره بردهای را مدبر نمود (گفت بعد از مرگ من آزاد هستی)، این خبر به رسول الله ج رسید. (خطاب به آن مرد) فرمود: «آیا مالی غیر از این برده داری؟» گفت: خیر. رسول الله اعلام کرد: «چه کسی این برده را از من میخرد؟» نعیم بن عبدلله عدوی آن را به هشتصد درهم خرید، رسول الله ج آن پول را آورد و به آن مرد داد. سپس خطاب به وی گفت: «(در صدقه دادن) اول از خودت شروع کن، اگر از تو چیزی اضافه شد به خانوادهات بده، اگر از خانوادهات اضافه شد به خویشاوندانت بده و اگر از خویشاوندانت چیزی اضافه شد، اینگونه و اینگونه - با اشاره به سمت راست و چپ و روبرو (به اطرافیانت) - انفاق کن».
1- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «خَیْرُ الصَّدَقَةِ مَا کَانَ عَنْ ظَهْرِ غِنًى، وَابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ».[22]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «بهترین صدقه، آن است که مازاد بر احتیاج (از روی بینیازی و بیش از نیاز صدقه دهنده) باشد، و (صدقه را) از کسی آغاز کن که تحت سرپرستی تو است».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّهُ قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «جُهْدُ الْمُقِلِّ، وَابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ».[23]
ابوهریره س میگوید: گفتند ای رسول الله! چه صدقهای بیشتر فضیلت دارد؟ فرمود: «صدقهای که یک انسان فقیر و نادار در حد توانش میدهد؛ و (صدقه را) از کسی آغاز کن که تحت سرپرستی تو است».
برای زن جایز است که از خانه شوهر وقتی میداند شوهرش راضی است، صدقه بدهد و نصف ثواب صدقه به زن میرسد.
و اگر میداند شوهرش راضی نیست حرام است که از خانهاش صدقه بدهد، اما در صورتی که شوهر یا سرعبادت به او اجازه بدهد، برایش به اندازهی شوهر پاداش داده خواهد شد.
برای پیامبر و بنیهاشم و موالی (بردگان آزاد شدهی) آنها، دادن از مال زکات جایز نیست اما اگر فقیر باشند، از صدقات مستحبی برایشان رواست.
دادن صدقه در حد توان در هنگام توبه مستحب است.
عَنْ کَعْبَ بْنَ مَالِکٍ س –فِی قِصَّةِ تَوبَتِهِ- وَفِیهِ-: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ مِنْ تَوْبَتِی أَنْ أَنْخَلِعَ مِنْ مَالِی صَدَقَةً إِلَى اللَّهِ، وَإِلَى رَسُولِهِ ج؟ قَالَ: «أَمْسِکْ عَلَیْکَ بَعْضَ مَالِکَ، فَهُوَ خَیْرٌ لَکَ»، قُلْتُ: فَإِنِّی أُمْسِکُ سَهْمِی الَّذِی بِخَیْبَرَ.[24]
کعب بن مالک س در داستان توبهاش روایت میکند که گفتم: ای رسول الله! به خاطر پذیرفته شدن توبهام، میخواهم اموالم را در راه الله و رسولش، صدقه دهم. رسول الله ج فرمود: «مقداری از اموالت را برای خود، نگه دار. این، برایت بهتر است». گفتم: پس سهمیهام از غنایم «خیبر» را نگه میدارم.
به کافری که با مسلمانان در حال جنگ نباشد، دادن صدقه به هدف به دست آوردن دلش و بر طرف نمودن نیازش جایز است و به فرد صدقه دهنده پاداش داده خواهد شد.
و سیر نمودن هر موجود زندهای از انسان و حیوان ثواب دارد.
کمک کردن به گدا در حدی که نیازش بر طرف شود، سنت است و کمک به کسیکه دست نیاز دراز میکند، هر چند کم باشد سنت است.
عَنْ جَدَّتِهِ أُمِّ بُجَیْدٍ ل قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ، الْمِسْکِینَ لَیَقُومُ عَلَى بَابِی، فَمَا أَجِدُ لَهُ شَیْئًا أُعْطِیهِ إِیَّاهُ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنْ لَمْ تَجِدِی لَهُ شَیْئًا تُعْطِینَهُ إِیَّاهُ إِلَّا ظِلْفًا مُحْرَقًا، فَادْفَعِیهِ إِلَیْهِ فِی یَدِهِ».[25]
ام بُجَید ل روایت میکند که به پیامبر ج گفتم: اى رسول الله! صلی الله علیک، گاهى مسکینی به درب خانهام میآید و من چیزى را در خور او نمىیابم تا به او بدهم. رسول الله ج به او فرمود: «حتی اگر چیزی جز پاچه سوختهیى نیافتی همان را به دستش بده».
1- عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا یَزَالُ الرَّجُلُ یَسْأَلُ النَّاسَ، حَتَّى یَأْتِیَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلَیْسَ فِی وَجْهِهِ مُزْعَةُ لَحْمٍ».[26]
عبدالله بن عمر ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «شخصی همیشه دست گدایی پیش این و آن دراز میکند. تا روز قیامت درحالی حشر میشود که هیچ گوشتی در چهرهاش نیست».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ سَأَلَ النَّاسَ أَمْوَالَهُمْ تَکَثُّرًا، فَإِنَّمَا یَسْأَلُ جَمْرًا فَلْیَسْتَقِلَّ أَوْ لِیَسْتَکْثِرْ».[27]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس برای افزایش مال و ثروت، از مردم گدایی کند، در حقیقت، اخگر آتش دوزخ را درخواست کرده است؛ حالا میخواهد کم یا زیاد جمع کند».
برای چه کسی گدایی کردن جایز است؟
دست نیاز و گدایی دراز کردن به سوی کسی جز حاکم مسلمان جایز نیست یا در حالت نیاز شدید مانند: اینکه بار قرض سنگینی بر فردی تحمیل میشود یا به خشکسالی سختی گرفتار میشود یا به فقر و تنگدستی مبتلا میگردد که چیزی کافی برای سیر کردن شکمش پیدا نمیکند. اگر در غیر این صورتها گدایی کند، حرام است.
عَنْ سَمُرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْمَسَائِلُ کُدُوحٌ یَکْدَحُ بِهَا الرَّجُلُ وَجْهَهُ، فَمَنْ شَاءَ أَبْقَى عَلَى وَجْهِهِ، وَمَنْ شَاءَ تَرَکَ، إِلَّا أَنْ یَسْأَلَ الرَّجُلُ ذَا سُلْطَانٍ، أَوْ فِی أَمْرٍ لَا یَجِدُ مِنْهُ بُدًّا».[28]
سمره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «گدایی و درخواستِ کمک مالی از دیگران، خراشی است که شخص، روی صورتش ایجاد میکند؛ هرکس میخواهد بر چهرهاش چیزی از گوشت نگه دارد، (از گدایی کردن خودداری کند) و هرکس میخواهد (با گدایی کردن گوشتی) باقی نگذارد؛ مگر این که شخص، - حقّ خود را- از پادشاه - یا هر مسئولی- مطالبه نماید یا درخواستش دربارهی مسألهای ضروری و گریزناپذیر باشد [و به اندازه بر طرف شدن نیاز کمک بگیرد]».
زیاد صدقه دادن در راههای خیر سنت است و موجب حفظ و زیاد شدن مال فرد میشود و نیاز فقرا و مساکین را برطرف میگرداند و اجر و پاداش صدقه دهنده افزایش خواهد یافت و به اخلاق انبیا آراسته میگردد.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٢٦١﴾ [البقرة: 261]: «مَثَل [اجر و ثواب] کسانی که اموال خود را در راه الله انفاق میکنند، همانند دانهای است که هفت خوشه میرویانَد که در هر خوشه یکصد دانه است؛ و الله برای هر کس بخواهد [پاداش او را] چند برابر میکند و الله گشایشگرِ داناست».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَا مِنْ یَوْمٍ یُصْبِحُ الْعِبَادُ فِیهِ، إِلاَّ مَلَکَانِ یَنْزِلانِ، فَیَقُولُ أَحَدُهُمَا: اللَّهُمَّ أَعْطِ مُنْفِقًا خَلَفًا، وَیَقُولُ الآخَرُ: اللَّهُمَّ أَعْطِ مُمْسِکًا تَلَفًا».[29]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هر روز که بندگان شب را به صبح میرسانند، دو فرشته پایین میآیند؛ یکی از آنها میگوید: یا الله! به کسیکه انفاق میکند، عوض بده. و دیگری میگوید: یا الله! به بخیل و کسیکه از انفاق کردن خودداری میکند، ضرر و زیان برسان».
مشرکی که مسلمان شود ثواب صدقات قبل از اسلام را دریافت میکند
عَنْ حَکِیمِ بْنِ حِزَامٍ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَرَأَیْتَ أَشْیَاءَ کُنْتُ أَتَحَنَّثُ بِهَا فِی الجَاهِلِیَّةِ مِنْ صَدَقَةٍ أَوْ عَتَاقَةٍ، وَصِلَةِ رَحِمٍ، فَهَلْ فِیهَا مِنْ أَجْرٍ؟ فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «أَسْلَمْتَ عَلَى مَا سَلَفَ مِنْ خَیْرٍ».[30]
از حکیم بن حزام س روایت است که گفت: ای رسول الله! من در زمان جاهلیت، کارهای نیکی از قبیل صدقه دادن، آزاد کردن غلام و صلهی رحم را به خاطر تقرب به الله، انجام میدادم. آیا برای آنها اجری به من میرسد؟ پیامبر ج فرمود: «برکت همان کارهای خیر بود که مشرف به اسلام شدی».
صدقه یکی از عبادات است که آداب و شرایطی دارد و مهمترین آنها به شرح ذیل است:
1- صدقه باید خالصانه برای رضای الله باشد و آن را با ریا و شهرت طلبی آلوده نکند:
الله تعالى میفرماید: ﴿وَیُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡکِینٗا وَیَتِیمٗا وَأَسِیرًا٨ إِنَّمَا نُطۡعِمُکُمۡ لِوَجۡهِ ٱللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمۡ جَزَآءٗ وَلَا شُکُورًا٩﴾ [الإنسان: 8-9]: «و غذا را با اینکه [نیاز و] دوست دارند به مستمند و یتیم و اسیر میبخشند. [و در دل میگویند:] «ما فقط به خاطر الله به شما غذا میدهیم؛ نه از شما پاداشی میخواهیم و نه سپاسی».
2- عَنْ عُمَرَ بْنَ الخَطَّابِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ، وَإِنَّمَا لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى».[31]
عمر بن خطاب س میگوید: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «اعمال به نیتها بستگی دارد و هرکس نتیجه نیت خود را درمییابد».
2- صدقه از کسب حلال و پاک باشد، چون الله پاک است و فقط چیز پاک و پاکیزه را قبول میکند.
الله تعالى میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا کَسَبۡتُمۡ وَمِمَّآ أَخۡرَجۡنَا لَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِۖ وَلَا تَیَمَّمُواْ ٱلۡخَبِیثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ وَلَسۡتُم بَِٔاخِذِیهِ إِلَّآ أَن تُغۡمِضُواْ فِیهِۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ٢٦٧﴾ [البقرة: 267]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که به دست آوردهاید و از آنچه از زمین برای شما برآوردهایم، انفاق کنید؛ و به سراغ [مالِ] ناپاک نروید که از آن انفاق نمایید؛ در حالی که خودتان حاضر به پذیرفتنش نیستید، مگر با چشمپوشى [و بیمیلی] نسبت به آن؛ [پس چگونه چیزی را که برای خود نمیپسندید، برای الله روا میدارید؟] و بدانید که الله بىنیازِ ستوده است».
3- صدقه از بهترین و محبوبترین اموال باشد.
الله تعالى میفرماید: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیۡءٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٞ٩٢﴾ [آل عمران: 92]: «[ای مؤمنان،] هرگز به [منزلت و ثواب] نیکوکاری دست نمییابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و بیتردید، الله به آنچه انفاق میکنید داناست».
4- در صدقه دادن به دنبال افزون خواهی نباشد و از فخرفروشی و خود بزرگبینی پرهیز کند:
1- الله تعالى میفرماید: ﴿وَلَا تَمۡنُن تَسۡتَکۡثِرُ٦﴾ [المدثر: 6]: «به این هدف بذل و بخشش مکن که افزونطلبی کنی».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ١٨﴾ [لقمان: 18]: «و [با بیاعتنایی] از مردم روی نگردان و مغرورانه در زمین راه نرو. به راستی که الله هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد».
5- از اموری که موجب ابطال ثواب صدقه شود، مانند: منت گذاشتن و آزار دادن، خودداری کند.
الله تعالى میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِکُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ کَٱلَّذِی یُنفِقُ مَالَهُۥ رِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَلَا یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ فَمَثَلُهُۥ کَمَثَلِ صَفۡوَانٍ عَلَیۡهِ تُرَابٞ فَأَصَابَهُۥ وَابِلٞ فَتَرَکَهُۥ صَلۡدٗاۖ لَّا یَقۡدِرُونَ عَلَىٰ شَیۡءٖ مِّمَّا کَسَبُواْۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٦٤﴾ [البقرة: 264]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، صدقههای خود را با منت و آزار باطل نکنید همچون کسی که مال خود را برای نمایش دادن به مردم انفاق میکند و به الله و روز قیامت ایمان ندارد؛ پس مَثَل او همچون مَثل سنگ صافی است که رویش [اندکی] خاک نشسته است؛ آنگاه بارانِ تندی بر آن میزند [و همۀ خاکها را از سنگ میشوید] و آن را صاف و [بدون خاک] رها میکند. آنان [= ریاکاران] از آنچه که انجام دادهاند، چیزی به دست نمیآورند؛ و الله گروه کافران را هدایت نمیکند».
6 - صدقه را به صورت پنهانی بدهد نه آشکارا؛ مگر اینکه مصلحتی باشد.
الله تعالى میفرماید: ﴿إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِیَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۚ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیَِّٔاتِکُمۡۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ٢٧١﴾ [البقرة: 271]: «اگر صدقهها را آشکار کنید، چه نیکوست! و اگر آنها را پنهان دارید و به تهیدستان بدهید، برایتان بهتر است و [این گونه صدقۀ خالصانه و پنهانی] از گناهانتان میزداید؛ و [بدانید که در هر حال،] الله به آنچه میکنید آگاه است».
7- صدقه را با چهرهی خندان و قلبی خوشحال و با احساس رضایت از ادای وظیفهی شرعی در بخشش، بدهد.
عَنْ جَرِیرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا أَتَاکُمُ الْمُصَدِّقُ فَلْیَصْدُرْ عَنْکُمْ وَهُوَ عَنْکُمْ رَاضٍ».
جریر بن عبدالله س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «هرگاه مأمور جمع آوری زکات به نزد شما آمد باید شما رفتاری داشته باشید که از شما راضی باشد».[32]
8 - در پرداخت صدقات باید در حال زندگیاش مبادرت ورزد و صدقه را در جاهایی که احتیاج بیشتر باشد، بدهد و دادن صدقه به خویشاوند محتاج از افراد دیگر بهتر است، چون هم صدقه به حساب میآید و هم رعایت پیوند خویشاوندی.
1 - الله تعالى میفرماید: ﴿وَأَنفِقُواْ مِن مَّا رَزَقۡنَٰکُم مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوۡلَآ أَخَّرۡتَنِیٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِیبٖ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُن مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٠﴾ [المنافقون: 10]: «و از آنچه به شما روزی دادهایم، [در راه الله] انفاق کنید، پیش از آنکه مرگ به سراغ یکی از شما آید و بگوید: پروردگارا، ای کاش [مرگ] مرا مدت کمی به تأخیر میانداختی تا [در راه تو] صدقه دهم و از نیکوکاران باشم».
2 - الله تعالى میفرماید: ﴿وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمُ﴾ [الأنفال: 75]: «و در [حکمِ] کتابِ الله، خویشاوندان [در میراث،] نسبت به یکدیگر سزاوارترند. به راستی که الله به همه چیز داناست».
[1]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 8 و مسلم حدیث شماره 16 با لفظ مسلم
[2]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1463 و مسلم حدیث شماره 982 با لفظ مسلم
[3]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1405 و مسلم حدیث شماره 979 با لفظ بخاری
[4]- بخاری حدیث شماره 1454
[5]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1576 و ترمذی حدیث شماره 623 با لفظ ابوداود
[6]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1405 و مسلم حدیث شماره 979 با لفظ بخاری
[7]- بخاری حدیث شماره 1483
[8]- مؤلف در این جا به نوع خاصی از چک یا سند پولی اشاره کرده است، این درحالی است که انواع دیگر چک و سفته به عنوان جایگزین موقت پول در جوامع مختلف رواج دارد که اگر خالی از ربا باشد، ایرادی ندارد ....[مترجم]
[9]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1460 و مسلم حدیث شماره 990 با لفظ بخاری
[10]- بخاری حدیث شماره 1403
[11]- مسلم حدیث شماره 987
[12]- مسلم حدیث شماره 1072
[13]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1462 و مسلم حدیث شماره 80 با لفظ بخاری
[14]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4166 و مسلم حدیث شماره 1078
[15]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1497 و مسلم حدیث شماره 1078
[16]- صحیح؛ نسایی حدیث شماره 2458
[17]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 1609 و ابن ماجه حدیث شماره 1827 با لفظ ابوداود
[18]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1506 و مسلم حدیث شماره 985 با لفظ بخاری
[19]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1503 و مسلم حدیث شماره 984 و 986 با لفظ بخاری
[20]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1410 و مسلم حدیث شماره 1014 با لفظ بخاری
[21]- مسلم حدیث شماره 997
[22]- بخاری حدیث شماره 1426
[23]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 8702 و ابوداود حدیث شماره 1677
[24]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2757 و مسلم حدیث شماره 2769 با لفظ بخاری
[25]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1667 و ترمذی حدیث شماره 665 با لفظ ابوداود
[26]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1474 و مسلم حدیث شماره 1040 با لفظ مسلم
[27]- مسلم حدیث شماره 1041
[28]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 20529 و ابوداود حدیث شماره 1639با لفظ ابوداود
[29]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1442 و مسلم حدیث شماره 1010 با لفظ بخاری
[30]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1436 و مسلم حدیث شماره 123با لفظ بخاری
[31]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1 و مسلم حدیث شماره 1907 با لفظ بخاری
[32]- مسلم حدیث شماره 989
در این بخش مباحث ذیل وجود دارد:
1- راهنمای خردمندان در مصیبتها
2- مرگ و احکام آن
3- غسل میت
4- کفن میت
5- روش نماز جنازه
6- حمل میت تا قبرستان و دفن میت
7- تعزیه (تسلیت گفتن)
8- زیارت قبور
الله تعالی میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّ
ٱلۡمَوۡتَ ٱلَّذِی تَفِرُّونَ مِنۡهُ فَإِنَّهُۥ مُلَٰقِیکُمۡۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ
إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ
تَعۡمَلُونَ٨﴾ [الجمعة: 8]: «[ای
پیامبر،] بگو: آن مرگی که از آن فرار میکنید، یقیناً به شما خواهد رسید؛ سپس به
سوی [الله، آن] دانای غیب و آشکار بازگردانده میشوید؛ آنگاه شما را از آنچه انجام
میدادید آگاه میسازد».
1- راهنمای خردمندان در مصیبتها
فقه (رعایت عقیدهی صحیح در) مصیبتها
هیچ مصیبتی در جان، مال، خانواده و نظام هستی به کسی نمیرسد مگر به تقدیر و قضای الهی که از پیش الله آن را میدانسته، قلم آن را نوشته و ارادهی الله بر آن رفته و حکمت الهی آن را ایجاب میکرده است و هیچ تقدیم و تأخیری در این نیست. آری، هیچ قدرت و عاملی وجود ندارد که آنچه از پیش تعیین شده را به تأخیر بیندازد. الله تعالی میفرماید: ﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَمَن یُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ یَهۡدِ قَلۡبَهُۥۚ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ١١﴾ [التغابن: 11]: «هیچ مصیبتی [به انسان] نمیرسد، مگر به حکم [و فرمان] الله؛ و هر کس به الله ایمان آورَد، [الله] قلبش را هدایت میکند؛ و الله به همه چیز داناست».
باید توجه داشت که تمام مصیبتها و نعمتها و هرچه در نظام هستی وجود دارد، همه پنجاه هزار سال قبل از آفرینش مخلوقات در لوح محفوظ نوشته شده است. الله تعالی میفرماید: ﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ٢٢ لِّکَیۡلَا تَأۡسَوۡاْ عَلَىٰ مَا فَاتَکُمۡ وَلَا تَفۡرَحُواْ بِمَآ ءَاتَىٰکُمۡۗ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٍ٢٣﴾ [الحدید: 22-23]: «هیچ آسیبى در زمین و یا در وجود شما روى نخواهد داد، مگر آنکه پیش از ایجادش، در دفتر [علم الهی] رقم خورده است. به راستی که این کار، بر الله آسان است. [این نکته را تذکر دادیم] تا بر آنچه از دستتان میرود افسوس نخورید و به آنچه به دست میآورید سرمست نگردید که الله هیچ متکبرِ فخرفروشى را دوست ندارد».
به این ترتیب تمام مخلوقات در عالم بالا (علوی) و پایین (سفلی) در مالکیت الله تعالی هستند و به فرمان او تعالی مدیریت و تدبیر میشوند و به ارادهاش در حرکت هستند. در نتیجه وقتی مهربانترین مهربانان ما را به آنچه خواسته و اراده کرده است، مبتلا و آزمایش نمود، در واقع مالک در ملک خود تصرف کرده است و نباید به قضا و قدر الهی اعتراض شود. الله تعالی میفرماید: ﴿لِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا فِیهِنَّۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرُۢ١٢٠﴾ [المائدة: 120]: «فرمانرواییِ آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست از آنِ الله است و او بر هر چیزی تواناست».
آری، دنیا سرای امتحان، آزمایش و مصیبتهاست. به ویژه مرگ و از دست دادن عزیزان و دوستان اعم از پدران و مادران و ثمره قلبها و جگر گوشهها از پسران و دختران [امتحان و مصیبت سختی است.] اما الله مصیبت هر مسلمان مصیبتزده را جبران میکند، پاداش بزرگی به او در برابر مصیبتش میدهد و او را از ثوابهای بزرگی که دارد، محروم نمیگرداند و در دلش این نیرو را قرار میدهد که تسلیم امر پروردگارش و به قضای او تعالی راضی باشد و در مصیبتها به فرد، جایگزین بهتری میدهد و سینهاش را چنان بزرگ میگرداند که پروردگارش را راضی میکند و داغ مصیبت را سرد مینماید.
الله تعالی میفرماید: ﴿قُل لَّن یُصِیبَنَآ إِلَّا مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ٥١﴾ [التوبة: 51]: «بگو: هرگز [مصیبتی] به ما نمیرسد، جز آنچه الله برایمان مقرر کرده است. او [دوست و] کارسازِ ماست و مؤمنان باید بر الله توکل کنند».
ای مصیبتزدگان! الله به بهترین شکل شما را در مصیبتتان صبر و تحمل دهد، مصیبت شما را با جایگزین بهتر، جبران فرماید، گناهانتان را ببخشاید و شما را با عزیزان از دست رفتهیتان در فردوس اعلی همراه و جمع نماید، پس صبر پیشه کنید و امید پاداش داشته باشید و شما را به آنچه الله به بندگان مؤمنِ شکیبای خود وعده داده است، مژده باد!
و بدانید که رزقها تقسیم شده، نفسها شمارش و تعیین شده و اجلها در تقدیر ثبت شده است. الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَن یُؤَخِّرَ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَاۚ وَٱللَّهُ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١١﴾ [المنافقون: 11]: «و[لى] هر کس اجلش فرارسد، هرگز الله [آن را] به تأخیر نمىاندازد، و الله از آنچه مىکنید آگاه است».
ما از آنِ الله هستیم و به سوی او برمیگردیم تا به هرکس هر عملی انجام داده پاداش و سزا دهد، پس باید استقامت، شکیبایی و درخواست پاداش نمود تا در دنیا با امنیت زندگی کنیم و در آخرت پاداش بزرگی دریافت نماییم و به رضوان و خشنودی پروردگار و کامیابی در همراهی و محبت الله برسیم و به صبر کنندگان مژده بده! الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٥ ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ١٥٦﴾ [البقرة: 155-156]: «و قطعاً شما را با چیزی از [قبیل] ترس و گرسنگی [= قحطی] و زیان مالی [= نابودی یا دشواریِ کسبِ آن] و جانی [= مرگ و میر یا شهادت] و زیان محصولات [کشاورزی] میآزماییم؛ و [ای پیامبر،] شکیبایان را [به آنچه در دنیا و آخرت برایشان فراهم میآید] بشارت بده؛ همان کسانی که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد [از روی رضایت و تسلیم] میگویند: «به راستی که ما از آنِ الله هستیم و به سوی او بازمیگردیم».
و به صبر کنندگان مژده بده که: الله تعالی میفرماید: ﴿قُلۡ یَٰعِبَادِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمۡۚ لِلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٞۗ وَأَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٌۗ إِنَّمَا یُوَفَّى ٱلصَّٰبِرُونَ أَجۡرَهُم بِغَیۡرِ حِسَابٖ١٠﴾ [الزمر: 10]: «[ای پیامبر،] بگو: ای بندگان باایمانِ من، از پروردگارتان پروا کنید. افرادى که نیکویى مىکنند، [علاوه بر آخرت، در این دنیا نیز] پاداش نیکو دارند. زمین الله گسترده است [پس اگر براى حفظ عقیدۀ خود دچار مشکل شدید، هجرت کنید]. قطعاً پاداش پایداران، کامل و بىدریغ عطا خواهد شد».
و به صبر کنندگان مژده که: الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٣﴾ [البقرة: 153]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از شکیبایی و نماز یاری بجویید [که] بیتردید، الله با شکیبایان است».
و به صبر کنندگان مژده بده که: الله تعالی میفرماید: ﴿وَکَأَیِّن مِّن نَّبِیّٖ قَٰتَلَ مَعَهُۥ رِبِّیُّونَ کَثِیرٞ فَمَا وَهَنُواْ لِمَآ أَصَابَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا ٱسۡتَکَانُواْۗ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلصَّٰبِرِینَ١٤٦﴾ [آل عمران: 146]: «و چه بسیار پیامبرانی که تودههای انبوهی همراهشان نبرد کردند؛ آنان هیچگاه در برابر [سختیها و] آنچه که در راه الله به ایشان رسید سستی نورزیدند و [در مقابل دشمن] درمانده نشدند؛ و الله شکیبایان را دوست دارد».
و به صبر کنندگان مژده بده که: الله تعالی میفرماید: ﴿مَا عِندَکُمۡ یَنفَدُ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖۗ وَلَنَجۡزِیَنَّ ٱلَّذِینَ صَبَرُوٓاْ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٩٦﴾ [النحل: 96]: «آنچه نزد شماست، پایان میپذیرد و[لی] آنچه نزد الله است، باقی [و جاوید] است؛ و قطعاً به کسانى که شکیبایى کردهاند، اجرشان را بر اساس نیکوترین [طاعت و] کارى که مىکردند خواهیم داد».
چه کسانی با سختترین مصیبتها روبرو میشوند؟
از همه مردم، پیامبران بیشتر به مصیبتها گرفتار شدهاند و سپس بهترین و بهترینها، هر فرد مؤمنی بر حسب میزان پایبندی به دینش مورد آزمایش قرار میگیرد. به این ترتیب هرکس در دین خود محکمتر و پایبندتر باشد، مصیبتهایش سختتر خواهد بود و هرکس بیشتر مصیبت و مشکل ببیند، پاداش و ثوابش بیشتر و بزرگتر خواهد بود.
آری، پیامبران و صالحان از همه مردم بیشتر مصیبت میبینند، چون اگر اینها با مصیبتها و مشکلات روبرو نشوند، مردم خیال میکنند که در آنها نوعی الوهیت وجود دارد و از طرفی وقتی پیامبران با مصیبت بیشتری روبرو میشوند، صبر کردن در مصیبتها برای مردم آسانتر خواهد شد، چون هرکس بیشتر مصیبت میبیند، بیشتر در پیشگاه پروردگارش التماس مینماید و به پروردگارش نزدیکتر میشود و هرکس به پروردگارش نزدیکتر شود، مصیبتهایش سختتر خواهد بود تا پاداش بزرگ، بزرگتر، بیشتر و کاملتری دریافت نماید.
آری، صبر از بزرگترین نتایج ایمان است؛ زیرا باید با نفس مبارزه کنند و تحمل آن برای افراد سخت است. به سبب اینکه باید جلوی نفس را از خواستههایش بگیرند، از همین زاویه است که صبر نور است و همواره مرد و زن مؤمن با مصیبتها روبرو میشوند تا الله را بدون هیچ گناهی ملاقات میکنند.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا یَأۡتِکُم مَّثَلُ ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِکُمۖ مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ حَتَّىٰ یَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِۗ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ٢١٤﴾ [البقرة: 214]: «[ای مؤمنان،] آیا پنداشتهاید که وارد بهشت میشوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر [سرِ] پیشینیان شما آمد، بر [سرِ] شما نیامده است؟ دشواری و زیان به آنان رسید و [چنان سختی کشیدند و] به لرزه افتادند که پیامبر و کسانی که با او ایمان آورده بودند گفتند: «یاریِ الله کی فرا خواهد رسید؟» آگاه باشید! بیتردید، یاریِ الله نزدیک است».
2- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ وَأَبِی هُرَیْرَةَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا یُصِیبُ الْمُسْلِمَ مِنْ نَصَبٍ وَلا وَصَبٍ، وَلا هَمٍّ وَلا حُزْنٍ، وَلا أَذًى وَلا غَمٍّ، حَتَّى الشَّوْکَةِ یُشَاکُهَا، إِلاَّ کَفَّرَ اللَّهُ بِهَا مِنْ خَطَایَاهُ».[1]
ابوسعید خدری و ابوهریره ب میگویند: پیامبر ج فرمود: «مسلمان دچار هیچگونه خستگی، بیماری، نگرانی، ناراحتی، گرفتاری و غمی نمیشود مگر اینکه الله به وسیلۀ آنها، گناهانش را میبخشد. حتی خاری که به پایش میخلد (باعث کفارۀ گناهانش میشود)».
3- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: مَا لِعَبْدِی المُؤْمِنِ عِنْدِی جَزَاءٌ، إِذَا قَبَضْتُ صَفِیَّهُ مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا ثُمَّ احْتَسَبَهُ، إِلَّا الجَنَّةُ».[2]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «الله میفرماید: هرگاه یکی از عزیزانِ بندهی مؤمنم را در دنیا از او میگیرم و او به امید اجر و ثواب، صبر میکند، نزد من پاداشی جز بهشت ندارد».
4- عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَیُّ النَّاسِ أَشَدُّ بَلَاءً؟ قَالَ: «الأَنْبِیَاءُ ثُمَّ الأَمْثَلُ فَالأَمْثَلُ، فَیُبْتَلَى الرَّجُلُ عَلَى حَسَبِ دِینِهِ، فَإِنْ کَانَ دِینُهُ صُلْبًا اشْتَدَّ بَلَاؤُهُ، وَإِنْ کَانَ فِی دِینِهِ رِقَّةٌ ابْتُلِیَ عَلَى حَسَبِ دِینِهِ، فَمَا یَبْرَحُ البَلَاءُ بِالعَبْدِ حَتَّى یَتْرُکَهُ یَمْشِی عَلَى الأَرْضِ مَا عَلَیْهِ خَطِیئَةٌ».[3]
سعد بن ابیوقاص س روایت میکند که گفتم: ای رسول الله! چه کسانی از همهی مردم بیشتر به سختیها گرفتار میشوند؟ فرمود: «پیامبران، و سپس به ترتیبِ شبیهتر بودن به آنها از لحاظ دینداری، افراد به سختیها و مصیبتها گرفتار میشوند و هر فرد به میزان دینداریاش مبتلا به سختیها میشود، اگر در دینداریاش استوار و محکم باشد به سختیهایش افزوده میشود. اما اگر در دینداریاش ضعف داشته باشد از سختیهایش کاسته خواهد شد و بنده(ی مؤمن) همواره به سختیها و مصیبتها مبتلا میشود تا آن که بدون کوچکترین گناهی روی زمین راه میرود».
5- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا یَزَالُ البَلَاءُ بِالمُؤْمِنِ وَالمُؤْمِنَةِ فِی نَفْسِهِ وَوَلَدِهِ وَمَالِهِ حَتَّى یَلْقَى اللَّهَ وَمَا عَلَیْهِ خَطِیئَةٌ».[4]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «مردان و زنان مؤمن همیشه در جان و فرزند و مال خویش مورد آزمایش الله قرار میگیرند، تا درحالی الله را ملاقات کنند که گناهی بر آنان نمانده باشد».
فرد مؤمن همواره از الله عافیت و سلامتی میخواهد و هرگز گرفتاری و مصیبت نمیخواهد. اما وقتی به مصیبتی گرفتار شود، صبر میکند و از پروردگارش امید پاداش دارد. هرکس صبر کند و بر صبر تمرین نماید، الله به او صبر میدهد و یاریش میکند و از او خشنود میشود و بنده را نیز راضی میگرداند.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿وَٱصۡبِرۡ وَمَا صَبۡرُکَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَلَا تَکُ فِی ضَیۡقٖ مِّمَّا یَمۡکُرُونَ١٢٧ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِینَ هُم مُّحۡسِنُونَ١٢٨﴾ [النحل: 127-128]: «و [ای پیامبر،] شکیبایی پیشه کن و شکیباییات جز به [یاری و] توفیق الله نیست؛ و بر آنان [= کافران] اندوه مخور و از نیرنگی که میورزند دلتنگ مباش. بیتردید، الله با کسانى است که پرهیزگاری کردند و کسانى که نیکوکارند».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿قُلۡ یَٰعِبَادِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمۡۚ لِلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٞۗ وَأَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٌۗ إِنَّمَا یُوَفَّى ٱلصَّٰبِرُونَ أَجۡرَهُم بِغَیۡرِ حِسَابٖ١٠﴾ [الزمر: 10]: «[ای پیامبر،] بگو: ای بندگان باایمانِ من، از پروردگارتان پروا کنید. افرادى که نیکویى مىکنند، [علاوه بر آخرت، در این دنیا نیز] پاداش نیکو دارند. زمین الله گسترده است [پس اگر براى حفظ عقیدۀ خود دچار مشکل شدید، هجرت کنید]. قطعاً پاداش پایداران، کامل و بىدریغ عطا خواهد شد».
3- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَا یَکُونُ عِنْدِی مِنْ خَیْرٍ فَلَنْ أَدَّخِرَهُ عَنْکُمْ، وَمَنْ یَسْتَعْفِفْ یُعِفَّهُ اللَّهُ، وَمَنْ یَسْتَغْنِ یُغْنِهِ اللَّهُ وَمَنْ یَتَصَبَّرْ یُصَبِّرْهُ اللَّهُ، وَمَا أُعْطِیَ أَحَدٌ عَطَاءً خَیْرًا وَأَوْسَعَ مِنَ الصَّبْرِ».[5]
ابوسعید خدرى س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هر چه نزد من باشد (بین شما تقسیم میکنم و) هرگز آن را ذخیره نمیکنم. ولی هرکس از درخواست کمک خودداری کند، الله او را کمک میکند و هرکس خودش را بینیاز بداند، الله او را بینیاز میگرداند، و هرکس صبر پیشه سازد، الله صبر و شکیبایی نصیبش میکند و به هیچکس نعمتی بهتر و بزرگتر از صبر داده نشده است».
4- عَنْ عَبْدِ اللهِ س قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللهِ ج وَهُوَ یُوعَکُ، فَمَسِسْتُهُ بِیَدِی، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ إِنَّکَ لَتُوعَکُ وَعْکًا شَدِیدًا، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَجَلْ إِنِّی أُوعَکُ کَمَا یُوعَکُ رَجُلَانِ مِنْکُمْ» قَالَ: فَقُلْتُ: ذَلِکَ أَنَّ لَکَ أَجْرَیْنِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَجَلْ» ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یُصِیبُهُ أَذًى مِنْ مَرَضٍ، فَمَا سِوَاهُ إِلَّا حَطَّ اللهُ بِهِ سَیِّئَاتِهِ، کَمَا تَحُطُّ الشَّجَرَةُ وَرَقَهَا».[6]
عبدالله بن مسعود س میگوید: نزد رسول الله ج رفتم؛ و او تب داشت. با دستم او را لمس نمودم و گفتم: ای رسول الله! تب شدیدی داری. فرمود: «بله، من به اندازه دو نفر از شما، تب میکنم». گفتم: آیا برای این است که دو پاداش به شما میرسد؟ فرمود: «بله، همینطور است». سپس رسول الله ج فرمود: «هر مسلمانی که با بیماری یا هر چیز دیگری، اذیت و آزار شود، همانگونه که برگ درختان میریزند، الله متعال گناهان این مسلمان را میریزد».
هرکس که الله برایش ارادهی خیر کند، او را به مصیبتهایی گرفتار مینماید که پروردگار و مرگ و توبهاش را به یاد آورَد و اینگونه درجاتش را بالا میبرد و گناهانش را پاک میگرداند و بر ثوابش میافزاید.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿قُل لَّن یُصِیبَنَآ إِلَّا مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ٥١﴾ [التوبة: 51]: «بگو: هرگز [مصیبتی] به ما نمیرسد، جز آنچه الله برایمان مقرر کرده است. او [دوست و] کارسازِ ماست و مؤمنان باید بر الله توکل کنند».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ یُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَیْرًا یُصِبْ مِنْهُ».[7]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «الله به هرکس اراده خیر داشته باشد، او را گرفتار مصیبت و بلا میسازد».
آری، تمام امور و حالتهای مؤمن برایش خیر است، آسایش و گرفتاری مؤمن احترام و پندی است که از جانب پروردگار به او داده میشود.
1- عَنْ صُهَیْبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «عَجَبًا لِأَمْرِ الْمُؤْمِنِ، إِنَّ أَمْرَهُ کُلَّهُ خَیْرٌ، وَلَیْسَ ذَاکَ لِأَحَدٍ إِلَّا لِلْمُؤْمِنِ، إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَکَرَ، فَکَانَ خَیْرًا لَهُ، وَإِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ، صَبَرَ فَکَانَ خَیْرًا لَهُ».[8]
صهیب س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «کار مؤمن شگفت آور است؛ زیرا تمام امور برایش خیر است و این جز برای مؤمن، برای کسی دیگر وجود ندارد، وقتی به او خوشی میرسد، شکر میکند [و این شکر] برای او خیر است و چون به او سختی برسد صبر مینماید [و این صبر نیز] برای او خیر است».
2- عَنْ أُمَّ سَلَمَةَ ل قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ تُصِیبُهُ مُصِیبَةٌ، فَیَقُولُ: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ﴾ [البقرة: 156]، اللَّهُمَّ أْجُرْنِی فِی مُصِیبَتِی، وَأَخْلِفْ لِی خَیْرًا مِنْهَا، إِلَّا أَجَرَهُ اللهُ فِی مُصِیبَتِهِ، وَأَخْلَفَ لَهُ خَیْرًا مِنْهَا».[9]
ام سلمه ل میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هیچ بندهای نیست که به مصیبتی گرفتار شود و بگوید: "ما از آنِ الله هستیم و به سوی او بازمیگردیم؛ یا الله! در مصیبتم به من پاداش بده و عوضی بهتر از آن، به من عنایت کن" مگر اینکه الله تعالى او را به خاطر آن مصیبت پاداش میدهد و بهتر از آن را به او میدهد».
3- عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «مَا مِنَ النَّاسِ مِنْ مُسْلِمٍ، یُتَوَفَّى لَهُ ثَلاَثٌ لَمْ یَبْلُغُوا الحِنْثَ، إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ إِیَّاهُمْ».[10]
انس س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هر مسلمانی که سه فرزندِ نابالغش بمیرند، بیتردید الله متعال به لطف رحمت خویش بر فرزندانِ آن شخص، او را وارد بهشت میگرداند».
انواع صبر مشروع
صبر بر ادامه طاعات و عبادات .. صبر در خودداری از معاصی و گناهان .. صبر در مقدرات دردناک الهی.
هرکس در این سه حالت به خاطر رضای الله صبر کند، صابر حقیقی است و هرکس شرایط را کامل رعایت نماید، از پروردگار کریم خود پاداش بزرگی دریافت خواهد نمود.
اول: صبر خالصانه برای رضای الله باشد؛ الله تعالی میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ صَبَرُواْ ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِمۡ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ وَیَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّیِّئَةَ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عُقۡبَى ٱلدَّارِ٢٢﴾ [الرعد: 22]: «و کسانی که برای کسب خشنودی پروردگارشان شکیبایی کردهاند و نماز بر پا داشتهاند و از آنچه به آنان روزی دادهایم، پنهان و آشکارا انفاق کردهاند و بدی را با نیکی میزدایند. آنانند که فَرجامی نیک خواهند داشت».
دوم: از مشکلات و گرفتاریهایش به مردم شکایت نکند بلکه فقط به الله شکایت نماید: الله تعالی میفرماید: ﴿قَالَ إِنَّمَآ أَشۡکُواْ بَثِّی وَحُزۡنِیٓ إِلَى ٱللَّهِ وَأَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٨٦﴾ [یوسف: 86]: «[یعقوب] گفت: من از درد و اندوه خویش به [درگاه] الله مینالم و از [لطف و بزرگیِ] الله چیزهای میدانم که شما نمیدانید».
سوم: صبر باید در وقت خودش که همان ابتدای مصیبت است، باشد نه بعد از گذشت زمان مصیبت.
عَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الصَّبْرُ عِنْدَ الصَّدْمَةِ الْأُولَى».[11]
انس بن مالک س میگوید: پیامبر ج فرمود: «صبر، آن است که در آغاز مصیبت باشد».
هرگاه مؤمن به مصیبتی گرفتار شود، برای به دست آوردن پاداش بزرگ آن، صبر میکند و پروردگارش را ستایش مینماید و اگر بخواهد که مصیبت و مشکلش حل شود فقط از الله میخواهد که آن را حل کند و به الله شکایت میکند و در پیشگاه او تعالی التماس و زاری مینماید که آن را برطرف گرداند و این با دعا که الله آن را دوست دارد ممکن میشود، چون در دعا توحید خالصانه، صداقت مجبوری به درگاه الله و اجابت نزدیک است. الله تعالی میفرماید: ﴿۞وَأَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ٨٣ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَکَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِینَ٨٤﴾ [الأنبیاء: 83-84]: «و ایوب را [یاد کن] آنگاه که پروردگارش را [چنین] ندا داد: «رنج [و بیماری] به من رسیده است و تو مهربانترینِ مهربانانی». ما [دعای] او را اجابت کردیم و رنجی را که به او رسیده بود برطرف ساختیم و خانوادهاش و [نیز تعدادی] همانندشان را به همراه آنان به وی بازگرداندیم [تا] رحمتی از جانب ما و پندی برای عبادتکنندگان باشد».
باید دانست که گریهی مباح و اندوهِ جایز، این است که با اشک چشم و نرمی دل، بدون ناراحتی از مقدرات الهی باشد و این نوع گریه را کاملترین بندگان، پیامبر ما، محمد ج داشته است.
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «وُلِدَ لِی اللَّیْلَةَ غُلَامٌ، فَسَمَّیْتُهُ بِاسْمِ أَبِی إِبْرَاهِیمَ» ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى أُمِّ سَیْفٍ، امْرَأَةِ قَیْنٍ یُقَالُ لَهُ أَبُو سَیْفٍ، فَانْطَلَقَ یَأْتِیهِ وَاتَّبَعْتُهُ، فَانْتَهَیْنَا إِلَى أَبِی سَیْفٍ وَهُوَ یَنْفُخُ بِکِیرِهِ، قَدِ امْتَلَأَ الْبَیْتُ دُخَانًا، فَأَسْرَعْتُ الْمَشْیَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ ج، فَقُلْتُ: یَا أَبَا سَیْفٍ أَمْسِکْ، جَاءَ رَسُولُ اللهِ ج، فَأَمْسَکَ فَدَعَا النَّبِیُّ ج بِالصَّبِیِّ، فَضَمَّهُ إِلَیْهِ، وَقَالَ مَا شَاءَ اللهُ أَنْ یَقُولَ، فَقَالَ أَنَسٌ: لَقَدْ رَأَیْتُهُ وَهُوَ یَکِیدُ بِنَفْسِهِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ ج، فَدَمَعَتْ عَیْنَا رَسُولِ اللهِ ج فَقَالَ: «تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَیَحْزَنُ الْقَلْبُ، وَلَا نَقُولُ إِلَّا مَا یَرْضَى رَبَّنَا، وَاللهِ یَا إِبْرَاهِیمُ إِنَّا بِکَ لَمَحْزُونُونَ».[12]
انس ابن مالک س میگوید: رسول الله ج فرمود: «دیشب پسرم متولد شد و او را به اسم پدرم ابراهیم، نامگزاری کردم». (انس س میگوید:) رسول الله ج او را [براى شیر دادن به] ام سیف سپرد که همسر آهنگرى به نام "ابو سیف" بود. روزى پیامبر ج برای دیدن او به راه افتاد و من هم از پى او رفتم. وقتی نزدیک ابو سیف رسیدیم، مشغول دمیدن در کورهاش بود و تمام خانه را دود گرفته بود. من زودتر از پیامبر ج خود را به ابو سیف رساندم و گفتم دست نگهدار، رسول الله ج آمد و او دست نگه داشت و پیامبر ج کودک را خواست و در آغوش گرفت و چیزهایی که میخواست بگوید گفت. انس س میگوید: [بار دیگر که با پیامبر ج رفتم] دیدم که ابراهیم جلوی پیامبر جان میداد و اشک از چشمان رسول الله ج سرازیر شد و فرمود: «چشمها اشک میریزد و دل اندوهگین است ولی ما سخنی که موجب ناخوشنودی الله شود به زبان نخواهیم آورد. سوگند به الله که ما به خاطر از دست دادن تو، ای ابراهیم! غمگین هستیم».
اسباب تقویت صبر انسان بر مصیبتها
رعایت امور ذیل در صبر بر مصیبتِ از دست دادن فرزندان، خانواده، خویشاوندان و دیگر چیزها، کمک میکند:
آگاهی داشتن به اینکه مصیبت وارده از پیش در تقدیر الهی تعیین شده است و ناگزیر باید اتفاق میافتاد. و یقین داشتن به اینکه الله با صبر کنندگان است و الله صبرکنندگان را دوست دارد.
از پاداش صبر بر مصیبت اطلاع داشتن و دانستن اینکه فرد مسلمان با صبر در مصیبت ثواب بزرگی به دست میآورد.
آگاه بودن از حق الله در مصیبت با صبر، راضی بودن به قضای الهی، ستایش الله، امید دریافت ثواب داشتن و «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» گفتن.
مسلمانی که به مصیبتی گرفتار شده است، بداند که پروردگارش در دادن این مصیبت به او راضی بوده است و برای بنده الزامی است که به آنچه مولایش برای وی میپسندد، راضی باشد.
و یقین داشتن به اینکه مصیبت وارده با بخشش گناهان یا بالا رفتن درجات یا خالص شدن در عقیده توحید، برایش سودمند است.
یقین داشتن به اینکه مصیبت وارده برایش داروی سودمندی است، پس باید صبر کند و امید پاداش داشته باشد.
یقین داشتن به اینکه مصیبت وارده برای نابودی وی نیامده بلکه آمده تا صبر او را امتحان کند که آیا صلاحیت این را دارد که از اولیا و دوستان الله باشد یا خیر.
و به یقین بداند که عاقبت مصیبت وارده، دارویی از عافیت و شفا است که عقیده توحید وی را خالص میگرداند تا جایی که بدون آن چنین چیزی ممکن نیست.
و به یقین بداند که الله بندهاش را با خوشیها و فراهم نمودن امکانات رفاهی و مشکلات و مصیبتها پرورش میدهد تا او را بندهی خالص در همه وقت و همه جا بگرداند.
و به یقین بداند که دنیا بهشت نعمتها و سرای ماندن نیست بلکه محل عبور از تکالیف و آزمایشهاست که تحت هیچ شرایطی برای بنده پایدار نیست و آخرت است که سرای ماندن میباشد.
اقتدای به صبر کنندگان و ثابت قدمان از پیامبران و صالحان و آنچه از انواع آزمایشها و مصیبتها تحمل کردهاند.
فرد مؤمن از الله استعانت و یاری بخواهد که به او صبر بدهد، مشکلاتش را بر طرف نماید و مصیبتش را جبران کند.
فرد مؤمن مصیبت را کوچک بشمارد و به یقین بداند که الله میتواند مصیبتی بزرگتر از این به او بدهد. و الله مصیبتش را در دنیا قرار داده است نه در دین و این مشکل در دنیا است نه در آخرت.
و یقین داشته باشد که یاری الله و حل مشکل و بر طرف شدن مصیبت نزدیک است و عاقبت خوب و نیکو خواهد بود و الله چیز بهتری از آنچه از دست داده است را به او خواهد داد، چون الله پاداش کسانی را که اعمال نیک انجام میدهند، هرگز ضایع نخواهد کرد.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿فَٱصۡبِرۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ وَلَا یَسۡتَخِفَّنَّکَ ٱلَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ٦٠﴾ [الروم: 60]: «[ای پیامبر، بر آزار و تکذیبِ مشرکان] شکیبا باش [که] قطعاً وعدۀ [یاریِ] الله، حق است؛ و مبادا کسانی که [به رستاخیز] باور ندارند، تو را از شکیبایی بازدارند».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿فَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَلَهُۥٓ أَسۡلِمُواْۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُخۡبِتِینَ٣٤ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَٱلصَّٰبِرِینَ عَلَىٰ مَآ أَصَابَهُمۡ وَٱلۡمُقِیمِی ٱلصَّلَوٰةِ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣٥﴾ [الحج: 34-35]: «معبود شما، معبود یگانه است. [همه] در برابر او تسلیم باشید؛ و [ای پیامبر، خیر دنیا و آخرت را] به فروتنان بشارت بده. [همان] کسانی که چون نام الله برده شود، دلهایشان میترسد و [کسانی که] در برابر مصیبتهایی که به آنان میرسد شکیبا هستند و کسانی که نمازگزارند و از آنچه روزیشان کردهایم انفاق میکنند».
3- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٣﴾ [البقرة: 153]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از شکیبایی و نماز یاری بجویید [که] بیتردید، الله با شکیبایان است».
4- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱصۡبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٢٠٠﴾ [آل عمران: 200]: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، [بر تکالیف دینی و رنجهای دنیوی] شکیبایی ورزید و [در برابر دشمنان] پایدار باشید و پرهیزگاری پیشه کنید؛ باشد که رستگار شوید».
انسان پله پله مراحل زندگی را طی میکند و همواره از حالتی به حالت دیگر، در وضعیتهای زمانی یا مکانی یا بدنی یا قلبی، تغییر وضعیت میدهد.
1- حالتهای زمانی بر انسان از امنیت به ترس، از سلامتی به بیماری، از صلح به جنگ، از سرسبزی (فراوانی نعمت در سالهای پرباران) به خشکسالی و از خوشحالی به غم و اندوه در حال تغییر است.
2- در وضعیتهای مکانی، هر روز انسان از منزلی به منزلی دیگر، از جایی به جای دیگر، از شکم مادر به دنیا و از دنیا به قبر و از قبر به محشر، در حال تغییر وضعیت است تا آن که سرانجام به سرای آخرت در بهشت یا دوزخ میرود.
3- از نگاه وضعیت بدنی، انسان مراحل و حالتهایی را طی میکند؛ نطفه است، سپس به خون بسته و سپس به تکه گوشتی و در پی آن به کودکی تبدیل میشود و سپس جوان میشود و پیر میگردد و میمیرد.
4- حالتهای قلب شگفت انگیز است؛ گاهی با الله در ارتباط است و گاهی به دنیا وابسته میشود و گاهی در پی اموال است و گاهی در پی زنان و قصرها و.... اما بزرگترین و مهمترین حالت قلب این است که وابسته به الله باشد و از دنیا برای محقق نمودن هرچه بهتر عبادت و بندگی کردن الله استفاده نماید.
این وضع، بزرگترین ومهمترین این چهار حالت قلب است، بنابراین باید هرکس قلب خود را کنترل کند تا آن را از ارتباط به غیر الله، محفوظ و پاک نگه دارد و به ذکر الله و اطاعت و عبادت الله مشغولش بدارد.
مرگ: با جدا شدن روح از بدن، زندگی دنیوی پایان مییابد.
واقعیت این است که باقی ماندن فقط مختص الله است و بس، و الله مرگ و نابود شدن را برای همه مخلوقات نوشته است.
تردیدی نیست که هرچه عمر انسان طولانی باشد باید بمیرد و از سرای عمل و تلاش، به سرای مجازات برود و قبر اولین منزل آخرت است.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡمَوۡتَ ٱلَّذِی تَفِرُّونَ مِنۡهُ فَإِنَّهُۥ مُلَٰقِیکُمۡۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٨﴾ [الجمعة: 8]: «[ای پیامبر،] بگو: آن مرگی که از آن فرار میکنید، یقیناً به شما خواهد رسید؛ سپس به سوی [الله، آن] دانای غیب و آشکار بازگردانده میشوید؛ آنگاه شما را از آنچه انجام میدادید آگاه میسازد».
2- و الله تعالى میفرماید: ﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوۡنَ أُجُورَکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۖ فَمَن زُحۡزِحَ عَنِ ٱلنَّارِ وَأُدۡخِلَ ٱلۡجَنَّةَ فَقَدۡ فَازَۗ وَمَا ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَآ إِلَّا مَتَٰعُ ٱلۡغُرُورِ١٨٥﴾ [آل عمران: 185]: «هر کسی چشندۀ [طعم] مرگ است و یقیناً روز قیامت پاداشهایتان را به صورت کامل دریافت خواهید کرد؛ پس هر که را از آتش دور دارند و در بهشت درآورند، قطعاً رستگار شده است؛ و زندگی دنیا چیزی جز مایۀ فریب نیست».
3- و الله تعالى میفرماید: ﴿کُلُّ مَنۡ عَلَیۡهَا فَانٖ٢٦ وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ٢٧﴾ [الرحمن: 26-27]: «هر چه روی زمین است، فناپذیر است و [تنها ذات جاوید و] روی پروردگار باشکوه و ارجمندت باقی خواهد ماند».
4- و الله تعالى میفرماید: ﴿أَیۡنَمَا تَکُونُواْ یُدۡرِککُّمُ ٱلۡمَوۡتُ وَلَوۡ کُنتُمۡ فِی بُرُوجٖ مُّشَیَّدَةٖ﴾ [النساء: 78]: «هر کجا باشید، مرگ شما را درمییابد؛ هر چند که در برجهای استوار باشید...».
بر فرد بیمار واجب است که به تقدیر و قضای الهی ایمان داشته باشد و بر آنچه برایش مقدر شده است، صبر کند و به پروردگارش گمان نیک داشته باشد و آرزوی مرگ نکند، حقوق الله و حقوق مردم را ادا نماید، وصیت نامهاش را بنویسد و مستحب است که تا یک سوم مالش را برای خویشاوندانی که از او ارث نمیبرند، سفارش کند البته اگر کمتر از یک سوم را سفارش کند بهتر است و با داروها و درمانهای مباح بیماریش را درمان کند و شفا را از الله بخواهد.
عیادت بیمار سنت است و در حین عیادت او را به توبه، وصیت کردن، مراجعه نمودن به پزشک مسلمان نه کافر - مگر در صورت نیاز و مجبور شدن-، سفارش و نصیحت کند.
و سنت است که بیمار به پروردگارش شکایت کند، البته میتواند - بدون ابراز ناراحتی و عدم تسلیم تقدیر بودن- از وضع بیماری خود به دیگران بگوید.
بیماری که امید به زندگی ندارد و یقین دارد که میمیرد دعای ذیل را بخواند:
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: سَمِعَتْ رَسُولَ اللهِ ج قَبْلَ أَنْ یَمُوتَ وَهُوَ مُسْنِدٌ إِلَى صَدْرِهَا وَأَصْغَتْ إِلَیْهِ وَهُوَ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی، وَأَلْحِقْنِی بِالرَّفِیقِ».[13]
عایشه ل روایت میکند: قبل از اینکه رسول الله ج فوت کند، پشتش را به عایشه تکیه داده بود و وی کاملاً گوش فرا میداد که فرمود: «یا الله! مرا ببخش و بر من رحم کن و مرا به دوستانم (انبیا) ملحق بگردان».
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لاَ یَتَمَنَّیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمُ المَوْتَ لِضُرٍّ نَزَلَ بِهِ، فَإِنْ کَانَ لاَ بُدَّ مُتَمَنِّیًا لِلْمَوْتِ فَلْیَقُلْ: اللَّهُمَّ أَحْیِنِی مَا کَانَتِ الحَیَاةُ خَیْرًا لِی، وَتَوَفَّنِی إِذَا کَانَتِ الوَفَاةُ خَیْرًا لِی».[14]
انس س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «هیچ یک از شما به خاطر مصیبت یا زیانی که به او میرسد، آرزوی مرگ نکند؛ اما اگر چارهی دیگری ندارد، بگوید: یا الله! تا زمانیکه زندگی به نفعِ من است، مرا زنده نگه دار و آنگاه که مرگ، به نفعِ من است، مرا بمیران».
بر فرد مسلمان واجب است که همواره برای مرگ آماده باشد و به کثرت از مرگ و مردن یاد کند. آمادگی برای مرگ به این صورت است که از گناهان توبه کند، آخرت را بر دنیا ترجیح دهد، حقوقی که به گردن اوست پرداخت نماید، با انواع عبادتها مطیع الله تعالی باشد و از حرامها دوری کند.
از حقوق فرد مسلمان بر مسلمان دیگر این است که هرگاه بیمار شد به عیادت وی برود و چون بمیرد در تشییع جنازهاش شرکت کند. برای کسانیکه در هنگام احتضار –مرگ- فرد بیمار حضور دارند، سنت است که گفتن «لا إله إلا الله» را به او با تکرار این کلمه تلقین کنند و برایش دعای خیر کنند و در حضورش جز خیر نگویند.
برای فرد مسلمان ایرادی ندارد که به عیادت بیمار کافر درحال مرگ برود و به او بگوید: «لا إله إلا الله» بگو.
1- میت هنگام مرگ به «لا اله الا الله و محمد رسول الله» گواهی دهد.
2- مؤمن با عرق پیشانی بمیرد.
3- شهید شدن یا مردن در راه الله.
4- مردن در هنگام نگهبانی از مرزهای اسلامی.
5- مردن در دفاع از جان یا مال یا خانواده.
6- مردن با بیماری ذات الجنب، یا بیماری سل.
7- مردن با طاعون یا بیماریهای داخلی شکم یا مرگ با غرق شدن یا سوختن یا زیر آوار ماندن.
8- زن در هنگام تولد فرزند و مانند این بمیرد.
9- مردن در هنگام انجام عمل صالح.
همه این نشانههای حسن خاتمه، در احادیث صحیح ثابت است.
بر فرد مسلمان واجب است که همواره مرگ را به یاد داشته باشد نه فقط به خاطر جدا شدن از خانواده، دوستان و لذتهای دنیا... که این نگاهی کوتهبینانه است؛ بلکه به خاطر اینکه با مرگ از انجام اعمال نیک و کاشت برای آخرت محروم میشود.
آری، با این نگاه به مرگ است که فرد مسلمان خودش را هرچه بیشتر و بهتر برای آخرت آماده میکند و برای آخرت بیشتر عمل انجام میدهد. اگر به دنیا نگاه اول را داشته باشد برایش هنگام مرگ موجب افسوس و پشیمانی هرچه بیشتر میشود. و هرگاه الله بخواهد بندهای را در سرزمینی قبض روح کند، برایش در آنجا نیازی مقدر میکند (تا به آن جا برود و در آن جا خواهد مرد).
بر فرد مسلمان واجب است که در هنگام مرگ به الله تعالى گمان نیک داشته باشد، چون پیامبر ج میفرماید: «لَا یَمُوتَنَّ أَحَدُکُمْ إِلَّا وَهُوَ یُحْسِنُ الظَّنَّ بِاللهِ عَزَّ وَجَلَّ»[15]: «هیچ کسى از شما نمیرد مگر اینکه به الله گمان نیک داشته باشد».
مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیجگاه، کج شدن بینی، افتادن دستها، شل و ول شدن پاها، سفید شدن چشمان و سرد شدن بدن و قطع نفس (جدا شدن روح از بدن) فهمیده میشود.
اموری که بعد از وفات فرد مسلمان لازم است
1- وقتی فرد مسلمان وفات کند، سنت است که چشمانش را ببندند و در هنگام بستن چشمهایش این طور دعا کنند: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِفُلَانٍ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ فِی الْمَهْدِیِّینَ، وَاخْلُفْهُ فِی عَقِبِهِ فِی الْغَابِرِینَ، وَاغْفِرْ لَنَا وَلَهُ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ، وَافْسَحْ لَهُ فِی قَبْرِهِ، وَنَوِّرْ لَهُ فِیهِ»[16]: «یا الله! گناهان فلانی را بیامرز و درجهاش را در میان بندگان هدایت یافتهات (در بهشت)، بلند بگردان و خود حامی بازماندگانش باش و ما و او را بیامرز ای پروردگار جهانیان! و قبرش را فراخ و نورانی بگردان».
سپس با پارچهای ریشش را ببندد و مفاصلش را به آرامی راست نماید و او را از زمین بلند کند و لباسهایش را درآورد و تمام بدنش را با پارچهای بپوشاند و سپس غسل دهد.
2- سنت است که در پرداخت قرضها و عمل به وصیتش مبادرت ورزند و هرچه سریعتر جنازهاش را آماده نمایند و برایش نماز بخوانند و او را در همان شهری که وفات کرده است، دفن کنند. البته برای کسانیکه بعد از مرگ میآیند و .. جایز است که صورتش را نگاه کنند، ببوسند و آرام و بدون سر و صدا گریه کنند.
باید توجه داشته باشند که واجب است حقوق الله را که به گردن میت است مانند زکات، نذر، کفاره و حج از طرف وی پرداخت کنند، این کار را قبل از تقسیم مال ترکه بین وارثان و پرداخت قرضهایش بکنند، چون ادای حقوق الله سزاوارتر است. و جان فرد مؤمن معلق به قرضش است تا از طرف او پرداخت کنند.
بر زن میت واجب است که تا چهار ماه و ده روز از آرایش کردن خودداری کند. و نیز بر زن جایز است که به خاطر وفات فرزندش یا کسی دیگر از نزدیکان تا سه روز از آرایش کردن خودداری کند.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗا﴾ [البقرة: 234]: «و افرادی از شما که میمیرند و همسرانی [غیرباردار از خود] باقی میگذارند، [آن زنان برای ازدواج مجدد] باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند [و عده نگه دارند]».
بر خویشاوندان میت و .. حرام است که بر میت نوحه بخوانند. و باید دانست که نوحه امری فراتر از گریه کردن است و میت با نوحه و گریههای با آواز بلندی که بر وی میشود در قبرش عذاب میکشد. در هنگام مصیبت، زدن به صورت، دریدن و پاره کردن گریبان و لباس، تراشیدن سر و گذاشتن موی بلند حرام است.
حکم اعلام مرگ فرد مسلمان در میان مردم
سنت است که در میان مردم اعلام کنند که فلانی فوت کرده است تا بیایند و در نماز جنازه و دفنش شرکت کنند.
باید توجه داشت که اعلام خبر مرگ میت با فخر فروشی، مباهات، ریاکاری و.... حرام است.
بر خویشاوندان میت و .. واجب است که وقتی از مرگش خبر میشوند، صبر پیشه کنند و سنت است که به تقدیر الهی راضی باشند و نیت دریافت پاداش داشته باشند و «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» بگویند.
1- عَنْ أُمَّ سَلَمَةَ ل قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ تُصِیبُهُ مُصِیبَةٌ، فَیَقُولُ: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ﴾ [البقرة: 156]، اللَّهُمَّ أْجُرْنِی فِی مُصِیبَتِی، وَأَخْلِفْ لِی خَیْرًا مِنْهَا، إِلَّا أَجَرَهُ اللهُ فِی مُصِیبَتِهِ، وَأَخْلَفَ لَهُ خَیْرًا مِنْهَا».[17]
ام سلمه ل میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هیچ بندهای نیست که به مصیبتی گرفتار شود و بگوید: "ما از آنِ الله هستیم و به سوی او بازمیگردیم؛ یا الله! در مصیبتم به من پاداش بده و عوضی بهتر از آن، به من عنایت کن" مگر اینکه الله تعالى او را به خاطر آن مصیبت پاداش میدهد و بهتر از آن را به او میدهد».
2- عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «مَا مِنَ النَّاسِ مِنْ مُسْلِمٍ، یُتَوَفَّى لَهُ ثَلاَثٌ لَمْ یَبْلُغُوا الحِنْثَ، إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ إِیَّاهُمْ».[18]
انس س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هر مسلمانی که سه فرزندِ نابالغش بمیرند، بیتردید الله متعال به لطف رحمت خویش بر فرزندانِ آن شخص، او را وارد بهشت میگرداند».
صبر این است که فرد از سر و صدا کردن و شکایت نمودن خودداری کند و از کارهای حرام مانند به سر و صورت زدن و پاره کردن لباس و .... پرهیز نماید.
در صورت نیاز برای روشن شدن علت مرگ، جهتِ رسیدگی به شکایتها در دادگاه یا تشخیص بیماریهای واگیر مثل وبا و.... کالبد شکافی جایز است، چون در این کار مصلحتهایی وجود دارد که به امنیت، عدالت، حفظ امت از بیماریهای خطرناک فراگیر و ... کمک میکند. البته باید از کالبد شکافی برای آموزش و تدریس خودداری شود، چون فرد مسلمان در حال زندگی و مرگ احترام و عزت خاصی دارد، در نتیجه برای این کار جنازهی فرد غیر مسلمانی را کالبد شکافی کنند و کالبد شکافی جسد فرد مسلمان جز در هنگام ضرورت و با شرایط خاص، جایز نیست.
1- سنت است که میت را آگاهترین فرد به احکام غسل، غسل دهد و اگر برای رضای الله و با پردهپوشی و راز نگهداری غسل دهد، و در صورتی که چیز ناپسندی از جنازه دید به کسی نگوید، غسل میت ثواب و اجر بزرگی دارد.
2- برای غسل میت مرد، در صورتی که اختلاف داشته باشند، بهتر است اول همان فردی او را غسل دهد که خود میت وصیت کرده است. سپس پدرش، بعد از پدر، پدر بزرگش و سپس به ترتیب هرکس از عصبه و دیگر خویشاوندان در خویشاوندی به فرد نزدیکتر است، او را غسل دهند.
و میت زن را نیز اول همان کسی غسل دهد که وصیت کرده است، سپس مادرش و مادر بزرگش و به ترتیب هرکس در خویشاوندی به میت نزدیکتر است و.... غسل دهند.
هریک از زن و شوهر میتوانند دیگری را غسل دهند.
برای غسل میت مذکر باشد یا مؤنث، شستن یکبار که تمام بدن را بشویند کفایت میکند.
برای غسل میت، فقط غسل دهنده و کسیکه او را در شستشو کمک میکند، حضور داشته باشند و مکروه است که کسی دیگر در آنجا حضور داشته باشد.
1- اگر جمعی از مسلمانان و کفار با هم در آتشسوزی و.... بسوزند طوری که قابل شناسایی نباشند، همه را غسل دهند و کفن کنند و بر آنان نماز جنازه بخوانند و همه را به نیت مسلمانانی که بینشان هستند، دفن کنند.
2- در صورتی که شستشوی جسد میت به دلیل سوختن یا تکه تکه شدن و یا.... مشکل باشد یا آب نباشد، بدون غسل، وضو و تیمم فرد را کفن کنند و بر وی نماز بخوانند. در صورت ضرورت و به دست نیامدن تمام جسد میت، نماز جنازه خواندن بر برخی از قسمتهای بدن میت، مثل دست، پا و.... درست است.
برای مرد و زن جایز است که میت هفت ساله را، برابر است که مذکر یا مؤنث باشد، غسل دهند. اما اگر زنی در بین مردان نامحرم بمیرد و یا مردی در بین زنان نامحرم بمیرد یا به هر دلیلی غسل و شستشوی جسد میت امکانپذیر نباشد، بر میت نماز جنازه بخوانند و بدون غسل دفن کنند.
شهید میدان جنگِ در راه الله غسل داده نشود، اما دیگر انواع شهدا را غسل دهند.
برای فرد مسلمان حرام است که کافری را غسل دهد یا کفن کند یا بر او نماز بخواند یا در تشییع جنازه یا دفنش شرکت نماید، اگر میت کافری بود که خویشاوند یا کسی را برای دفن نداشت، فرد مسلمان میتواند او را در چالهای زیر خاک نماید و برای خویشاوندان فرد مشرک و کسی از مسلمانان جایز نیست که در تشییع جنازهاش شرکت نمایند.
وقتی خواستند میت را غسل دهند او را بر تخت مخصوص شستن مردگان بگذارند و عورتش را بپوشانند و لباسهایش را درآورند سپس سرش را تا نزدیک به حالت نشسته بلند کنند و شکمش را به آرامی فشار دهند و آب زیادی بر وی بریزند و سپس غسل دهنده دستش را با پارچه یا دستکش بپوشد و تمیزش کند.
سپس با نیت غسل، شستنش را شروع کنند، بعد از آن پارچهای دیگر بر دستش بپوشد ابتدا با وضوی مستحبی مانند وضوی نماز، او را وضو بدهند، با این تفاوت که در دهان و بینیاش آب نریزند اما با انگشتان خیس، دهان و بینیاش را تمیز کنند. سپس با آب و سدر یا صابون تمام بدنش را بشویند و شستن را از سر و ریش شروع نمایند و سمت راستش را از گردن تا به قدم بشویند و سپس سمت چپش را بشویند. سپس میت را به سمت چپ خوابانده و سمت راست پشتش را بشویند و سپس میت را به سمت راست خوابانده و سمت چپ پشتش را بشویند. سپس بار دوم و سوم نیز به همین صورت تمام بدنش را بشویند. اگر بدنش، با سه بار تمیز نشد، بیشتر بشویند تا تمیز و پاکیزه شود. البته شمار شستن میت فرد باشد. در آخرین باری که میشویند کافور یا چیز خوشبوی دیگر به آب اضافه کنند. اگر سبیلها یا ناخنهایش بلند باشد، کوتاه کنند و سپس جسدش را با پارچهای خشک نمایند.
موهای زن را به سه قسمت کنند و پشت سرش قرار دهند.
و اگر از میت پس از غسل چیزی خارج شد، همانجا را بشویند و دوباره او را وضو بدهند و همانجا پنبه بگذارند.
واجب است که میت را از مال خودش کفن کنند. اگر مالی نداشت از مال کسی از خویشاوندان اصلی یا فرعی، او را کفن کنند که مخارجش بر گردن اوست.
سنت است که مرد را در سه پارچه سفید نو که با بخور خوشبو شده باشد، کفن کنند و جسدش را در پارچههای خوشبو بپیچانند به این صورت که میت را رو به آسمان بر روی پارچههای آماده کفن میگذارند و پنبهای را با حنوط (مادهای خوشبو) آغشته نموده و در شکاف باسن قرار میدهند و بالای آن پارچهای مانند شلواری کوچک ببندند که عورتش پوشیده شود و باقی بدنش را خوشبو کنند.
سپس سمت چپ کفن را بر راست بپیچانند و بعد از آن سمت راست بر سمت چپ روی آن بپیچانند و لایه دیگر کفن را نیز به همین صورت و لایهی سوم را نیز به همین شکل بپیچانند.
و اگر پارچه اضافه بود، قسمت اضافه را به سمت سرش و اگر زیادتر بود در قسمت پاها و سر قرار دهند.
سپس برای اینکه کفن باز نشود با نخ یا تکهای از پارچهای که از طول کفن قیچی میکنند، کمر و پاهای میت را ببندند و در قبر که گذاشتند باز کنند.
در کفن، زن مثل مرد است اما کودک را در یک پارچه کفن کنند و جایز است که در سه پارچه کفن نمایند.
عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کُفِّنَ فِی ثَلاَثَةِ أَثْوَابٍ یَمَانِیَةٍ بِیضٍ، سَحُولِیَّةٍ مِنْ کُرْسُفٍ لَیْسَ فِیهِنَّ قَمِیصٌ وَلاَ عِمَامَةٌ.[19]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج در سه قطعه پارچه کتانی یمنی سفید که در آنها پیراهن و عمامه وجود نداشت، کفن گردید.
واجب است که میت را در یک پارچه که تمام بدنش را بپوشاند، کفن کنند. و در سه پارچه کفن کردن سنت است.
شهید میدان جنگ در راه الله را با لباسهایی که در آنها به شهادت رسیده، بدون آن که غسل دهند، دفن کنند و مستحب است که او را با یک تکه پارچه یا بیشتر روی لباسهایش کفن نمایند اگر نیاز به پوشش بیشتر داشت.
کفن مُحْرِم (فردی که در حال احرام مرده است)
فردی را که در لباس احرام بمیرد با آب و سدر یا صابون، بدون آن که خوشبویی دیگری اضافه کنند، غسل دهند و لباس دوخته شدهای به تنش نکنند و اگر مرد باشد، سرش را نپوشند، چون روز قیامت لبیک گویان برانگیخته خواهد شد و باقی ماندهی مناسکش را از طرفش به جای نیاورند و او را در همان دو لباس احرامش کفن کنند.
وقتی بچهی چهار ماهه سقط شود، او را غسل دهند، کفن کنند و بر او نماز بخوانند.
اگر پس از کفن کردن نجاستی از میت خارج شد لازم نیست که دوبار او را غسل و وضو دهند، چون در این کار مشقت وجود دارد.
شرکت در نماز جنازه و همراهی نمودن جنازه فواید زیادی دارد که مهمترین آنها به شرح ذیل است:
ادای حق میت با نماز خواندن بر وی، سفارش و دعا برای میت، ادای حق خانواده، تسلی دادن خانواده میت در مصیبت وارده بر آنها، به دست آوردن پاداش و ثواب بزرگ برای تشییع کنندگان، درس و پند گرفتن با دیدن جنازه، قبرها و....
نماز جنازه فرض کفایه است که موجب اضافه شدن ثواب و پاداش نمازگزاران میگردد و برای میت شفاعت است.
مستحب است که شمار حاضران در نماز جنازه بیشتر باشد و هرچه نمازگزاران بیشتر و با تقواتر باشند، بهتر است.
عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ یَمُوتُ، فَیَقُومُ عَلَى جَنَازَتِهِ أَرْبَعُونَ رَجُلًا، لَا یُشْرِکُونَ بِاللهِ شَیْئًا، إِلَّا شَفَّعَهُمُ اللهُ فِیهِ».[20]
از ابن عباس ب روایت شده است که از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «هر مسلمانی بمیرد و چهل نفر مسلمانی که به الله شرک نورزیده باشند، بر جنازهاش نماز بخوانند، الله شفاعت (دعای) آنها را در حق او قبول خواهد نمود».
1- هرکس میخواهد در نماز جنازه شرکت کند، وضو گیرد و رو به قبله بایستد و جنازه را جلوی امام در سمت قبله بگذارند.
2- سنت است که امام در برابر سر میت مرد و برابر کمر میت زن بایستد و چهار تکبیر بگوید و گاهی پنج یا شش یا هفت یا نه تکبیر بگوید. به ویژه برای علما و افراد با ایمان نیکوکار و با تقوا و کسانیکه در خدمت به اسلام و مسلمین سابقهی درخشانی دارند، بیشتر از چهار تکبیر بگوید و برای زنده نگه داشتن سنت هرگاه به یکی از موارد فوق عمل کند.
3- با تکبیر اول دستها را تا برابر شانهها یا گوشها بلند کند و سپس دست راست را بر روی دست چپ، بر سینه بگذارد و سپس بدون دعای استفتاح اعوذ بالله و بسم الله و سوره فاتحه را آهسته بخواند و گاهی همراه آن سورهای دیگری بخواند.
4- در تکبیر دوم، بگوید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إبْرَاهِیمَ، وَعَلَى آلِ إبْرَاهِیمَ، إنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إبْرَاهِیمَ، وَعَلَى آلِ إبْرَاهِیمَ، إنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».[21]
«یا الله! بر محمد و خاندان و پیروانش درود بفرست؛ همانگونه که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم درود فرستادی. همانا تو، ستوده و بزرگ و قدرتمندی. یا الله! بر محمد و خاندان و پیروانش برکت عنایت کن؛ همانگونه که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم برکت دادی. همانا تو، ستوده و بزرگ و قدرتمندی».
5- سپس تکبیر سوم را بگوید و این دعا و یا یکی دیگر از دعاهایی را که از رسول الله ج ثابت است با اخلاص بخواند:
1- «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِحَیِّنَا وَمَیِّتِنَا، وَشَاهِدِنَا وَغَائِبِنَا، وَصَغِیرِنَا وَکَبِیرِنَا، وَذَکَرِنَا وَأُنْثَانَا، اللَّهُمَّ مَنْ أَحْیَیْتَهُ مِنَّا فَأَحْیِهِ عَلَى الإسْلَامِ، وَمَنْ تَوَفَّیْتَهُ مِنَّا فَتَوَفَّهُ عَلَى الإیمَانِ، اللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنَا أَجْرَهُ، وَلَا تُضِلَّنَا بَعْدَهُ»:[22] «یا الله! زنده ما و مردهی ما، حاضر ما و غایب ما، کوچک ما و بزرگ ما، مرد ما و زن ما را بیامرز؛ یا الله! هرکس از ما را که زنده نگه داشتی بر اسلام زنده نگه دار و هرکس از ما را که میمیرانی، بر ایمان بمیران؛ یا الله! ما را از پاداشِ - نماز خواندن بر- او (یا از اجر شکیبایی بر فراقش) محروم نکن و بعد از او ما را گمراه مگردان».
2- «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَهُ وَارْحَمْهُ، وَعَافِهِ وَاعْفُ عَنْهُ، وَأَکْرِمْ نُزُلَهُ، وَوَسِّعْ مُدْخَلَهُ، وَاغْسِلْهُ بِالمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالبَرَدِ، وَنَقِّهِ مِنَ الخَطَایَا کَمَا نَقَّیْتَ الثَّوْبَ الأبْیَضَ مِنَ الدَّنَسِ، وَأَبْدِلْهُ دَاراً خَیْراً مِنْ دَارِهِ، وَأَهْلاً خَیْراً مِنْ أَهْلِهِ، وَزَوْجاً خَیْراً مِنْ زَوْجِهِ، وَأَدْخِلْهُ الجَنَّةَ، وَأَعِذْهُ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ (أَوْ مِنْ عَذَابِ النَّارِ)»:[23] «یا الله! او را بیامرز و بر او رحم بفرما؛ او را ببخش و از او درگذر و در پذیرایی از او از - در آن سرا- گرامیاش بدار و قبرش را گشاد و فراخ بگردان و - گناهانِ- او را با آب و یخ و تگرگ بشوی و او را از گناهان، چنان پاک ساز که پارچهی سفید را از چرک پاک میکنی و سرایی بهتر از این این سرا و خانوادهای بهتر از این خانواده و همسری بهتر از همسر دنیا به او عنایت بفرما؛ او را واردِ بهشت بگردان و از عذاب قبر و آتش دوزخ، پناهش بده».
3- «اللَّهُمَّ إنَّ فُلانَ بْنَ فُلانٍ فِی ذِمَّتِکَ وَحَبْلِ جِوَارِکَ، فَقِهِ مِنْ فِتْنَةِ القَبْرِ، وَعَذَابِ النَّارِ، وَأَنْتَ أَهْلُ الوَفَاءِ وَالحَقِّ، فَاغْفِرْ لَهُ وَارْحَمْهُ، إنَّکَ أَنْتَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ»:[24] «یا الله! فلانی پسر فلانی در پناه و در سایهی پیمان و امانِ توست؛ پس، او را از عذاب قبر و عذاب آتش (دوزخ)، محافظت بفرما؛ تو، به پیمانِ خویش وفادار، و شایستهی حمد و ستایشی؛ پس او را بیامرز و بر او رحم فرما که به راستی تو، آمرزندهی مهربانی».
اگر میت کودک باشد همان دعای اول را بخواند و برای پدر و مادرش طلب مغفرت و رحمت کند.
6- سپس تکبیر چهارم را بگوید و به سمت راست یک سلام بدهد، و اگر گاهی به سمت چپ نیز سلام دهد، ایرادی ندارد.
هرکس به یک تکبیر یا بیشتر نرسید آن را به همان صورت به جای آورد و از همان جا که رسیده است، نماز جنازه را شروع کند و در تکبیر اول سوره فاتحه را بخواند و نمازش را کامل نماید. اما اگر بیم آن میرفت که جنازه را میبرند، در تکبیرها از امام پیروی نماید و با امام سلام دهد. إنشاءالله نمازش درست است.
رفع الیدین در تکبیر اول نماز جنازه سنت است و در باقی تکبیرها گاهی رفع الیدین کند و گاهی نکند اما بیشتر اوقات رفع الیدین نکند.
سنت است که بر میت نماز جماعت خوانده شود و صفهای آن کمتر از سه صف نباشد، وقتی جنازههای متعددی باشد امام جنازه مردان را اول و سپس جنازه کودکان و بعد از آن جنازه زنان را بگذارد و برای همه یک نماز جنازه بخوانند و جایز است که برای هریک نماز جداگانهای خوانده شود.
دعا در نماز جنازه، باید مطابق حال میت باشد، برای مرد همان دعاهایی که ذکر کردیم بخواند و همین دعاها را برای زنان با ضمیر مؤنث بخواند، اما اگر چند جنازه بود با ضمیر جمع دعا کند و اگر اموات، جمعی زن باشند با ضمیر جمع مؤنث بگوید: «اللهم اغْفِرْ لَهُنَّ وَ...» و به همین صورت ....، اما اگر نمیدانست میت زن است یا مرد جایز است که بگوید: «اللهم اغْفِرْ لَهُ (ضمیر مذکر است)، یا اغْفِرْ لَهَا (ضمیر مؤنث است)».
نماز جنازه بر شهید
برای شهدای میدان جنگ در راه الله، امام مخیر است که نماز بخواند یا نخواند. اما اگر نماز بخواند افضل است و شهدا را در همان جایی که به شهادت رسیدهاند، دفن کنند.
اما دیگر شهدا، مانند کسیکه غرق شده یا سوخته است و.... اینها شهیدِ دریافت ثواب و پاداش در آخرت هستند که باید آنها را غسل دهند، کفن کنند و مانند دیگر اموات بر آنها نماز جنازه بخوانند.
نماز جنازه بر چه افرادی خوانده میشود؟
1- نماز جنازه برای میت مسلمان، نیکوکار یا گنهکار، مشروع است، اما بر فردی که همیشه تارک الصلاه بوده و هیچ وقت نماز نخوانده است، نماز جنازه جایز نیست.
2- بر فردی که خودکشی کرده یا فردی که مال غنیمت را دزدیده است، حاکم مسلمان یا نمایندهاش نمازه جنازه نخوانند، تا برای آنها مجازاتی و برای دیگران درس عبرتی باشد، البته دیگر مسلمانان برای اینها نماز جنازه بخوانند.
3- فرد مسلمانی را که به جرم زنای محصنه سنگسار کردهاند یا به قصاص کشته شده است، غسل دهند و بر او نماز جنازه بخوانند.
فضلیت نماز جنازه و تشییع آن تا دفن
سنت است که با ایمان و به هدف کسب ثواب، جنازه را تا وقتی بر او نماز خوانده شود و دفنش کنند، همراهی (تشییع) نمایند و تشییع جنازه مختص مردان است نه زنان. در هنگام تشییع جنازه بلند کردن صدا - هر آواز و صدایی که باشد-، یا به همراه داشتن آتش، قرائت قرآن و ذکر با صدای بلند، جایز نیست.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنِ اتَّبَعَ جَنَازَةَ مُسْلِمٍ، إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا، وَکَانَ مَعَهُ حَتَّى یُصَلَّى عَلَیْهَا وَیَفْرُغَ مِنْ دَفْنِهَا، فَإِنَّهُ یَرْجِعُ مِنَ الأَجْرِ بِقِیرَاطَیْنِ، کُلُّ قِیرَاطٍ مِثْلُ أُحُدٍ، وَمَنْ صَلَّى عَلَیْهَا ثُمَّ رَجَعَ قَبْلَ أَنْ تُدْفَنَ، فَإِنَّهُ یَرْجِعُ بِقِیرَاطٍ».[25]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «هرکس با ایمان و به نیت کسب ثواب، در تشییع جنازه مسلمانی شرکت کند و تا پایان نماز جنازه و خاکسپاریِ وی حاضر باشد، با دو قیراط پاداش باز میگردد که هر قیراط، مانندِ کوهِ احد است و هرکس بر جنازهای نماز بخواند و پیش از خاکسپاریِ وی باز گردد، با یک قیراط باز میگردد».
سنت است که نماز جنازه را در مکان مخصوصی که برای این عبادت آماده کردهاند، بخوانند و افضل همین است و گاهی جایز است که در مسجد هم خوانده شود اما اگر در این دو مکان نتوانست نماز بر میت بخواند هرجا که توانست در قبرستان یا بیرون آن بر میت نماز بخواند و هرکس را بدون نماز جنازه دفن کردند درحالیکه در قبرش است، بر او نماز بخوانند.
هرگاه فردی وفات کند درحالیکه تو اهل نماز باشی و مخاطب به نماز خواندن بر او باشی و نماز نخوانده باشی، سنت است که در حالیکه در قبر است بر او نماز جنازه بخوانی.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَجُلًا أَسْوَدَ أَوِ امْرَأَةً سَوْدَاءَ کَانَ یَقُمُّ المَسْجِدَ فَمَاتَ، فَسَأَلَ النَّبِیُّ ج عَنْهُ، فَقَالُوا: مَاتَ، قَالَ: «أَفَلاَ کُنْتُمْ آذَنْتُمُونِی بِهِ دُلُّونِی عَلَى قَبْرِهِ - أَوْ قَالَ قَبْرِهَا - فَأَتَى قَبْرَهَا فَصَلَّى عَلَیْهَا».[26]
ابوهریره س میگوید: مرد یا زن حبشیای که مسجد را جارو میزد، فوت کرد. رسول الله ج جویای احوال او شد. گفتند: فوت کرده است. رسول الله ج فرمود: «چرا مرا خبر نکردید؟ قبر او را به من نشان دهید». آنگاه رسول الله ج سر قبرش رفت و بر او نماز جنازه خواند.
سنت است که بر فرد میت غایبی که بر وی نماز جنازه خوانده نشده است، نماز جنازه غایب بخوانند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج نَعَى لِلنَّاسِ النَّجَاشِیَ فِی الْیَوْمِ الَّذِی مَاتَ فِیهِ، فَخَرَجَ بِهِمْ إِلَى الْمُصَلَّى، وَکَبَّرَ أَرْبَعَ تَکْبِیرَاتٍ».[27]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج خبر مرگ نجاشی را در همان روز وفاتش، اعلام کرد. سپس، به مصلی رفت و مردم را به صف نمود و چهار تکبیر گفت. (و بر او نماز جنازه خواند).
عجله کردن برای تجهیز و دفن جنازه
سنت است که در آماده نمودن میت برای نماز و بردن به قبرستان برای دفنِ هرچه سریعتر تلاش کنند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَسْرِعُوا بِالْجِنَازَةِ، فَإِنْ تَکُ صَالِحَةً فَخَیْرٌ تُقَدِّمُونَهَا، وَإِنْ یَکُ سِوَى ذَلِکَ، فَشَرٌّ تَضَعُونَهُ عَنْ رِقَابِکُمْ».[28]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «جنازه را هرچه زودتر برای دفن ببرید، اگر فرد نیکوکاری باشد او را به خیری که در انتظارش است، میرسانید، اما اگر غیر این باشد؛ شری است که از گردنهایتان میگذارید».
هرگاه زن برای شرکت در نماز جنازه بیاید، میتواند مثل مردان در مصلی یا مسجد به همراه مسلمانان بر میت نماز بخواند و همان ثوابی که در نماز و تسلیت گفتن به مردان داده میشود به زنان نیز داده میشود.
وقتی میت را به سوی قبرش میبرند چه میگوید
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیَّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا وُضِعَتِ الجِنَازَةُ وَاحْتَمَلَهَا الرِّجَالُ عَلَى أَعْنَاقِهِمْ، فَإِنْ کَانَتْ صَالِحَةً، قَالَتْ: قَدِّمُونِی، وَإِنْ کَانَتْ غَیْرَ صَالِحَةٍ، قَالَتْ: یَا وَیْلَهَا أَیْنَ یَذْهَبُونَ بِهَا؟ یَسْمَعُ صَوْتَهَا کُلُّ شَیْءٍ إِلَّا الإِنْسَانَ، وَلَوْ سَمِعَهُ صَعِقَ».[29]
ابوسعید خدری س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «هنگامیکه جنازه آماده میشود و مردم آن را بر دوش خود حمل میکنند، اگر شخص نیکی باشد، میگوید: مرا زودتر ببرید. اگر شخص ناصالحی باشد، به فغان و ناله درمیآید و میگوید: وای بر من، مرا کجا میبرید؟ این آه و فغانش را بجز انسان، هرچیز دیگر میشنود. و اگر انسانها آن را بشنوند، بیهوش میافتند».
اوقات مکروه دفن مردگان و نماز جنازه
عَنْ عُقْبَةَ بْنَ عَامِرٍ الْجُهَنِیَّ س قَالَ: ثَلَاثُ سَاعَاتٍ کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَنْهَانَا أَنْ نُصَلِّیَ فِیهِنَّ، أَوْ أَنْ نَقْبُرَ فِیهِنَّ مَوْتَانَا: «حِینَ تَطْلُعُ الشَّمْسُ بَازِغَةً حَتَّى تَرْتَفِعَ، وَحِینَ یَقُومُ قَائِمُ الظَّهِیرَةِ حَتَّى تَمِیلَ الشَّمْسُ، وَحِینَ تَضَیَّفُ الشَّمْسُ لِلْغُرُوبِ حَتَّى تَغْرُبَ».[30]
عقبه بن عامر س میگوید: رسول الله ج ما را از خواندن نماز و دفن مردههایمان در سه وقت نهی میکرد: 1- هنگام طلوع آفتاب تا زمانیکه بالا نیامده است. 2- هنگامیکه خورشید وسط آسمان است تا وقتیکه مایل نشده است. 3- هنگامیکه خورشید برای غروب مایل میشود تا اینکه غروب نماید.
میت را فقط مردان حمل کنند نه زنان. سنت است که افراد پیاده جلو و پشت سر میت حرکت کنند اما افراد سواره پشت سر میت حرکت نمایند. اگر قبرستان دور است و یا در حمل میت مشکل داشتند، ایرادی ندارد که میت را با ماشین ببرند.
فرد مسلمان را، مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا کوچک در قبرستان مسلمانان دفن کنند. و باید توجه داشت که دفن میت در مسجد یا قبرستان مشرکین و .... جایز نیست.
اگر کسی خویشاوند کافری داشت که خویشاوند دیگری نداشت و مُرد، میتواند او را در جایی زیر خاک کند.
واجب است که قبر عمیق و گشاد و خوب حفر شود و چون به قسمت کف قبر رسیدند برایش لحدی به اندازهای که جسد میت جای گیرد در سمت قبله بکنند و لحد از شق بهتر است.
سنت است که قبر عمیق کنده شود تا جایی که بویی از آن بیرون نیاید و حیوانات درنده نتوانند جنازه را درآورند.
و جایز است که در وسط قبر چالهای به اندازهی میت بِکنند و میت را در آن بگذارند - به این چاله «شق» میگویند- و سپس آن را با خشت بپوشانند و خاک بریزند.
سنت است که میت را روز دفن کنند اما اگر شب دفن کردند جایز است. و کسیکه میت را در قبر میگذارد بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ، وَعَلَى سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ - وَفِی رِوَایَةٍ- وَعَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ»:[31] «به نام الله و بر سنت رسول الله -و در روایتی- و بر ملت رسول الله».
و در لحد میت را بر پهلوی راست و رو به قبله بگذارند و سپس لحد را با خشت خام ببندند و بین خشتها را با گِل بگیرند و سپس خاک بریزند و قبر را به اندازهی یک وجب از زمین بالاتر و ماهی پشت قرار دهند.
و سنت است که میت را با کفن دفن کنند نه با تابوت؛ چون دفن با تابوت مشابهت به کفار است، اما اگر جسد میت سوخته و زغال شده یا تکه تکه شده یا درهم کوبیده شده است، جواز دارد که اجزای جسد را در جعبهای دفن کنند.
جایز نیست که در یک قبر، بیش از یک میت دفن کنند، مگر در صورت ضرورت مانند کثرت کشتهها و کمبود افراد برای دفن اموات، اما در صورتی که مجبور شدند در قبر بیش از یک میت دفن کنند، بهتر است که در لحد به سمت قبله فرد افضل را اول بگذارند.
و برای کسی مشروع نیست که قبل از مرگ، قبر خودش را بکند.
حکم ساختن گنبد و ساختمان بر روی قبر
بر روی قبر ساختن ساختمان، یا استفاده از گچ یا لگد کردن روی قبر، نماز خواندن در کنار قبر، یا محل عبادت قرار دادن قبر یا چراغ و شمع و... روشن نمودن بر روی قبر، گُل گذاشتن بر روی قبر، طواف قبور، نوشتن بر روی قبر (یا گذاشتن و نصب کردن سنگ نوشته بر روی قبر) و قبر را محل برگزاری جشن قرار دادن، حرام است.
ساختن مسجد بر روی قبر یا دفن کردن میت در مسجد جایز نیست اگر میت قبل از ساخت مسجد در آنجا دفن شده باشد قبر را با زمین برابر کنند یا جسد را اگر تازه دفن کرده باشند از قبر درآورند و در قبرستان دفن کنند.
اگر مسجدی را بر روی قبری ساختند یا مسجد را خراب کنند و جایش را تغییر دهند یا قبر را خراب نمایند. باید توجه داشت که هر مسجدی که بر روی قبری ساخته شده باشد، نماز فرض و نفل در آن جایز نیست.
انتقال میت از قبرش به قبر دیگر در صورت وجود مصلحت برای میت مانند آب افتادن قبر یا دفن شدن در مسجد یا دفن شدن در قبرستان کفار و.... جایز است.
قبرها سرای اموات، خانههایشان و محل زیارت آنها است که قبل از دیگران به آنجا برده شدهاند، به همین دلیل بدون وجود مصلحت برای میت، نبش قبر کردن جایز نیست.
الله تعالی میفرماید: ﴿مِنۡهَا خَلَقۡنَٰکُمۡ وَفِیهَا نُعِیدُکُمۡ وَمِنۡهَا نُخۡرِجُکُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ٥٥﴾ [طه: 55]: «شما را از آن [خاک] آفریدیم و به آن بازمیگردانیم و بار دیگر [در قیامت] از آن بیرون میآوریم».
فرد مسلمان را در همان شهر و جایی که وفات کرده است، دفن کنند و جز به هدف صحیح به شهری دیگر نبرند. در مواردی همچون بردن میت به شهر خودش به هدف آسانتر شدن زیارت خویشاوندانش یا بردن به اماکن مقدس مانند مکه، مدینه و بیت المقدس تا جمعیت بیشتری در نماز جنازهاش شرکت کنند، اگر فرد در یکی از کشورهای کافر وفات کرده باشد یا شهری نزدیک باشد، جایز است، مشروط به آن که بردن جنازه منجر به هتک حرمت وی نشود و جسدش خراب نگردد.
در صورتی که بردن میت به شهری دیگری موجب هتک حرمت شود و جسدش تغییر کند، جایز نیست که میت را به شهری دیگر ببرند. اما شهدا را در همان جایی که کشته شدهاند، دفن کنند.
نبش این است که چیزی را از جایی که پنهان شده است، بیرون کنند.
نبش قبر مردهی مسلمان به خاطر احترامی که مسلمان در زندگی و بعد از مرگ دارد، حرام است. اما نبش قبر مسلمان در حالتهای ذیل واجب است:
اگر مسلمانی بدون غسل دفن شود یا در قبرستان مشرکین یا در مسجد دفن شده باشد یا بدون کفن، دفن شده باشد یا فردی را در زمینی غصبی دفن کرده باشند، در این موارد واجب است که نبش قبر کنند و فرد را از قبرش درآورند.
مسئولیت گذاشتن میت در قبر را مردان به عهده بگیرند، نه زنان؛ اولیای میت شایستهترین کسان برای گذاشتن او در قبر هستند و مسئولیت گذاشتن زن را در قبر مردی به عهده بگیرد که در آن شب با همسرش همبستری نکرده باشد و میت را در قبرش از قسمت پاهایش، سپس سرش در قبر بگذارند و جایز است که میت را از هر طرف بگذارند.
برای زنان جایز نیست که جنازه را همراهی کنند، چون ضعیف و دلنازک هستند و سر و صدا میکنند و نمیتوانند مصیبتها را تحمل کنند و حرفها و کارهای حرامی را انجام میدهند که با صبر - که واجب است-، منافات دارد.
برای سرپرست میت سنت است که قبر میت خود را با سنگ یا مانند آن نشانی کند تا هرکس از خانوادهاش بمیرد در همانجا دفن کنند و قبر میت خود را بشناسند.
هرکس در دریا بمیرد و بیم آن باشد که جسدش خراب شود و ... او را غسل دهند، کفن کنند، بر او نماز جنازه بخوانند و به دریا بیندازند اما اگر امکان ماندن جسدش بدون تغییر تا رسیدن به خشکی وجود داشت، آن را نگه دارند تا در قبرستان دفن کنند.
وقتی در هنگام دفن، جنازه را میگذارند، سنت است که شرکت کنندگان را یکی از بزرگان قوم و علما نصحیت کند و مرگ و حوادث بعد از آن را به آنها یادآوری نماید.
عَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: کُنَّا فِی جَنَازَةٍ، فِی بَقِیعِ الْغَرْقَدِ فَأَتَانَا النَّبِیُّ ج فَقَعَدَ وَقَعَدْنَا حَوْلَهُ، وَمَعَهُ مِخْصَرَةٌ، فَنَکَّسَ، فَجَعَلَ یَنْکُتُ بِمِخْصَرَتِهِ ثُمَّ قَالَ: مَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ، مَا مِنْ نَفْسٍ مَنْفُوسَةٍ إِلاَّ کُتِبَ مَکَانُهَا مِنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، وَإِلاَّ قَدْ کُتِبَ شَقِیَّةً أَوْ سَعِیدَةً فَقَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللهِ أَفَلا نَتَّکِلُ عَلَى کِتَابِنَا، وَنَدَعُ الْعَمَلَ فَمَنْ کَانَ مِنَّا مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ فَسَیَصِیرُ إِلَى عَمَلِ أَهْلِ السَّعَادَةِ وَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَّا مَنْ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ فَسَیَصِیرُ إِلَى عَمَلِ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ قَالَ: أَمَّا أَهْلُ السَّعَادَةِ فَیُیَسِّرُونَ لَعَمَلِ السَّعَادَةِ، وَأَمَّا أَهْلُ الشَّقَاوَةِ فَبُیَسِّرُونَ لِعَمَلِ الشَّقَاوَةِ ثُمَّ قَرَأَ: ﴿فَأَمَّا مَنۡ أَعۡطَىٰ وَٱتَّقَىٰ٥ وَصَدَّقَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ٦ فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡیُسۡرَىٰ٧﴾ [اللیل: 6]».[32]
على بن ابىطالب س میگوید: ما همراه جنازهاى در بقیع الغرقد (گورستان مدینه) بودیم، پیامبر ج هم نزد ما آمد و نشست، به دورش نشستیم. عصاى کوچکى دردست داشت، سرش را پایین انداخته، با عصایش زمین را خط خط مىکرد، سپس فرمود: «هیچیک از شما و هیچ انسانى نیست که جاى او در بهشت و دوزخ در پیشگاه الله و نیز سعادت و شقاوتش نوشته نشده باشد». یک نفر گفت: اى رسول الله! پس چرا ما زحمت عبادت بکشیم و خودمان را به سرنوشت نسپاریم؟ اگر کسى از اهل سعادت باشد سرانجام به سوى کارهاى اهل سعادت روى مىآورد، اگر کسى از اهل دوزخ باشد سرانجام به طرف کارهاى اهل دوزخ برمىگردد. پیامبر ج فرمود: «اهل سعادت براى انجام کارهاى خیر آماده هستند و کار خیر برایشان سهل و آسان است، همینطور اهل شقاوت و دوزخ براى کارهاى زشت و گناه آمادگى دارند، به آسانى آنها را انجام مىدهند، سپس پیامبر ج این آیات از سوره «اللیل» را تلاوت فرمود: {و اما کسی که [در راه الله] ببخشید و پرهیزگاری کند و [وعدۀ الله و سخنان] نیک را تصدیق کند، به زودی انجام [کار خیر و] آسانی [= اعمال نیکو و انفاق در راه الله] را برایش آسان میکنیم}».
بعد از دفن میت مسلمان سنت است که حاضران کنار قبر برایش دعا کنند تا ثابتقدم باشد و برایش طلب مغفرت نمایند و امام از حاضران بخواهد که برای میت طلب مغفرت کنند و از الله بخواهند که او را ثابتقدم بدارد. اما تلقین نکنند، چون تلقین قبل از وفات است. سپس به خانوادهی میت تسلیت بگویند و برگردند.
اگر کسی در زمان شدت گرما برای شرکت کنندگان در نماز جنازه یا در هنگام دفن و تسلیت گفتن آب بدهد، ثواب دارد و پاداش خواهد گرفت.
مردن مسلمانی در یکی از کشورهای کفر
هرکس در یکی از کشورهای کفر بمیرد او را در همانجا غسل دهند، بر او نماز جنازه بخوانند و همانجا در قبرستان مسلمانان دفن کنند.
اگر در کشور کفر قبرستانی برای مسلمانان وجود نداشته باشد، اگر ممکن بود، جنازه فرد مسلمان را به کشور اسلامی بیاورند اما اگر امکان نداشت در صحرایی دفن کنند و قبرش را پنهان نمایند تا از تعرض کفار محفوظ بماند.
تعزیه (تسلیت گفتن): این است که با خانواده میت همدردی کنند تا از اندوهشان کاسته شود و برای میت و مصیبت دیدگان دعای خیر کند.
تعزیه (تسلیت گفتن) به فرد مصیبتزده و خانواده میت قبل از دفن یا بعد از آن، سنت است و به مصیبتزده یا خانواده میت بگوید: «إِنَّ لِلَّهِ مَا أَخَذَ وَلَهُ مَا أَعْطَى، وَکُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِأَجَلٍ مُسَمًّى، فَلْتَصْبِرْ وَلْتَحْتَسِبْ»[33]: «از آنِ الله است آنچه بگیرد و بدهد. همه نزد او، مهلتی تعیین شده دارند. پس باید صبر کنی و امید ثواب داشته باشی».
سنت است که بدون محدودیت خاص، به خانوادهی میت تسلیت بگویند و در تسلیت چیزی در چارچوبهی شریعت بگویند که گمان میرود افراد مصیبتزده را آرام میکند و از غمشان کاسته میشود و بر صبر و راضی شدن آنها به قضای الهی کمک میکند و برای میت و مصیبت دیدگان دعا کند.
سنت است که افراد ثروتمند و خویشاوندان نزدیک، برای خانوادهی میت غذایی درست کنند و بفرستند. و مکروه است که خانوادهی میت برای مردم غذا آماده کنند و مردم را برای غذا دادن جمع نمایند، البته در صورت ضرورت مانند اینکه مهمان از راه دور بیاید و کسی نباشد که از آنها پذیرایی نماید جایز است که برایشان غذا درست کنند.
تسلیت گفتن در همه جا جایز است، میتوانند بدون تعیین جای خاص در قبرستان، بازار، مصلی (محل خواندن نماز جنازه)، مسجد و خانه به صورت فردی تسلیت بگویند، به این ترتیب هرکس بخواهد تسلیت بگوید میتواند در هرجا تسلیت بگوید و برگردد.
برای مصیبت دیدگان جایز نیست که لباس خاصی مانند لباس سیاه به مناسبت مصیبت وارده بپوشند، چون این عمل بیانگر ناراحتی از مقدرات و عدم رضایت به قضا و قدر الهی است.
تسلیت گفتن به کفار - اگر کفاری باشند که آشکارا با اسلام و مسلمانان دشمنی نمیکنند.- بدون دعای خیر برای مردهی آنها جایز است.
گریه کردن بر میت جایز است، به شرط اینکه بدون سر و صدا و نوحه باشد. اشک ریختن از ترحم و دلسوزی است و از رحمتی است که الله در قلب بندگان خود قرار داده است. اما پاره کردن لباس، زدن به سر و صورت، داد و فریاد کردن و... حرام است. اگر میت وصیت کرده باشد که بر من گریه کنید و... به خاطر گریهای که بر او میکنند، در قبرش عذاب میشود.
1- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: دَخَلْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج عَلَى أَبِی سَیْفٍ القَیْنِ، وَکَانَ ظِئْرًا لِإِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ، فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِبْرَاهِیمَ، فَقَبَّلَهُ، وَشَمَّهُ، ثُمَّ دَخَلْنَا عَلَیْهِ بَعْدَ ذَلِکَ وَإِبْرَاهِیمُ یَجُودُ بِنَفْسِهِ، فَجَعَلَتْ عَیْنَا رَسُولِ اللَّهِ ج تَذْرِفَانِ، فَقَالَ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ س: وَأَنْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: «یَا ابْنَ عَوْفٍ إِنَّهَا رَحْمَةٌ»، ثُمَّ أَتْبَعَهَا بِأُخْرَى، فَقَالَ ج: «إِنَّ العَیْنَ تَدْمَعُ، وَالقَلْبَ یَحْزَنُ، وَلاَ نَقُولُ إِلَّا مَا یَرْضَى رَبُّنَا، وَإِنَّا بِفِرَاقِکَ یَا إِبْرَاهِیمُ لَمَحْزُونُونَ».
انس ابن مالک س روایت میکند که با رسول الله ج نزد ابوسیفِ آهنگر رفتیم. او پدر رضاعی ابراهیم - فرزند رسول الله ج- بود. پیامبر ابراهیم را برداشت و بوسید و بویید. بار دیگر که به خانه ابوسیف رفتیم، ابراهیم آخرین لحظات زندگیاش را میگذراند. اشک از چشمان رسول الله ج جاری شد. عبدالرحمن بن عوف گفت: ای پیامبر! شما هم گریه میکنید؟ رسول الله ج فرمود: «ای ابن عوف، این (گریه کردن من) رحمت است». و همچنان که اشک میریخت، فرمود: «چشمها، اشک میریزد و دل اندوهگین است و ما سخنی که موجب عدم ناخوشنودی الله شود، به زبان نخواهیم آورد. و ما به خاطر جدایی از تو، ای ابراهیم! سخت غمگین هستیم».[34]
2- عَنِ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «المَیِّتُ یُعَذَّبُ فِی قَبْرِهِ بِمَا نِیحَ عَلَیْهِ».[35]
عمر بن خطاب س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «مرده در قبر خود به سبب نوحهخوانی بر او و به خاطر شیونی که برای او سر میدهند، عذاب داده میشود». (البته این عذاب برای میتی است که به نوحه خوانی و... سفارش کرده یا به این معتقد و از این کار راضی باشد).
3- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج أَمْهَلَ آلَ جَعْفَرٍ ثَلَاثًا أَنْ یَأْتِیَهُمْ، ثُمَّ أَتَاهُمْ، فَقَالَ: «لَا تَبْکُوا عَلَى أَخِی بَعْدَ الْیَوْمِ»، ثُمَّ قَالَ: «ادْعُوا لِی بَنِی أَخِی»، فَجِیءَ بِنَا کَأَنَّا أَفْرُخٌ، فَقَالَ: «ادْعُوا لِی الْحَلَّاقَ»، فَأَمَرَهُ فَحَلَقَ رُءُوسَنَا.[36]
عبدالله بن جعفر ب میگوید: پیامبر ج پس از گذشتِ سه روز از شهادت جعفر نزد خانوادهی او آمد و فرمود: «از امروز به بعد به خاطر برادرم گریه نکنید»؛ سپس فرمود: «پسران برادرم را نزدم بیاورید». ما را که مانند بچههای پرندگان- موهای آشفتهای داشتیم- آوردند. فرمود: «آرایشگر را به نزدم فراخوانید». و آنگاه به آرایشگر دستور داد که سرهای ما را بتراشد و او هم این هم این کار را انجام داد.
فرد مسلمان به سه هدف به زیارت قبور میرود؛ اول: آخرت را به یاد داشته باشد. دوم: درس عبرت گرفتن. سوم: از اموات پند بگیرد.
دوم: خوبی کردن به میت با دعا و طلب مغفرت و رحمت الهی! چون با این کار خوشحال میشود همانطور که اگر به دیدن فرد زنده بیایند و به او هدیه بدهند، خوشحال میشود.
سوم: کسیکه به زیارت قبور میرود، با عمل به سنتِ مشروع در زیارت قبور و به دست آوردن پاداش، به خودش خوبی میکند.
زیارت قبور برای مردان سنت است، چون انسان را به یاد آخرت و مرگ میاندازد. و در زیارت قبور فردی که به قبرستان میرود عبرت و پند میگیرد و به مردگان سلام و دعا میکند. البته نباید برای دعا کردن در کنار قبرشان یا تبرک جستن به مردگان یا تبرک جستن از خاک قبورشان به قبرستان بروند، چون این امور ناجایز و از ابزار گرفتار شدن به دام شرک است.
رفتن بر سر قبر کسیکه بر غیر اسلام مرده، برای درس عبرت گرفتن جایز است البته برایش طلب مغفرت و دعا نکنند و بلکه او را به دوزخ مژده دهند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «اسْتَأْذَنْتُ رَبِّی أَنْ أَسْتَغْفِرَ لِأُمِّی فَلَمْ یَأْذَنْ لِی، وَاسْتَأْذَنْتُهُ أَنْ أَزُورَ قَبْرَهَا فَأَذِنَ لِی».[37]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «از پروردگارم اجازه خواستم که برای مادرم طلب مغفرت کنم به من اجازه داده نشد و اجازه خواستم که به زیارت قبرش بروم، به من اجازه داده شد».
زیارت قبور برای زنان از گناهان کبیره است بنابراین برای زنان جایز نیست که به زیارت قبور بروند، البته اگر زنی بدون قصد زیارت قبور از کنار قبرستان رد میشد، سنت است که بر اهل قبرستان سلام کند و برایشان با دعاهایی که در روایات ثابت است، دعا کند اما وارد قبرستان نشود.
مردم به چهار هدف به زیارت قبور میروند:
اول: کسانی هستند که به زیارت قبور میروند تا برای مردگان دعا و طلب مغفرت کنند و از آنها درس عبرت بگیرند و به یاد آخرت بیفتند این زیارت قبور مشروع است، ثواب و پاداش دارد و فرد عبرت میگیرد و از شریعت (قرآن و سنت صحیح) پیروی کرده است.
دوم: کسانی هستند که به زیارت قبور میروند تا در کنار قبور برای خود یا کسان دیگر دعا کنند اینها معتقدند دعای در کنار قبور از دعای در مساجد بهتر است، این بدعت و منکر است.
سوم: کسانی هستند که به زیارت قبور میروند تا با توسل به مقام یا حق فلان ولی یا... دعا کنند مثل اینکه میگویند: «پروردگارا از تو میخواهم که به خاطر مقام فلانی...» این حرام است و وسیلهای برای افتادن به دام شرک است.
4- افرادی هم هستند که به زیارت قبور میروند تا با دعا کردن از مردگان چیزی بخواهند... و میگویند: یا نبی الله، یا میگویند یا ولی الله، یا فلانی فلان چیز را به من بده و.... از این قبیل؛ که این شرک اکبر است، چون هرکس در عالم ماوراء اسباب از غیر الله چیزی بخواهد، قطعا شرک ورزیده است.
قبرستانها جای درس، عبرت و پند گرفتن است، به همین دلیل جایز نیست که در قبرستان انواع درخت بکارند، آسفالت و سنگفرش یا چراغانی کنند... جایز نیست که در قبرستان هیچگونه زیباسازی انجام دهند.
آنچه هنگام ورود به قبرستان و زیارت قبور باید بگویند
1- بگوید: «السَّلامُ عَلَى أَهْلِ الدِّیَارِ مِنَ المُؤْمِنِینَ وَالمُسْلِمِینَ، وَیَرْحَمُ الله المُسْتَقْدِمِینَ مِنَّا وَالمُسْتَأْخِرِینَ، وَإنَّا إنْ شَاءَ اللهُ بِکُمْ لَلَاحِقُونَ»:[38] «سلام بر شما ای مؤمنان و مسلمانانی که در این سرا سکونت دارید! الله به گذشتگان و آیندگان ما رحم کند، و ما هر زمان که الله بخواهد، به شما خواهیم پیوست».
2- یا بگوید: «السَّلامُ عَلَیکُمْ دَارَ قَومٍ مُؤْمِنِینَ، وَإنَّا إنْ شَاءَ اللهُ بِکُمْ لاحِقُونَ»:[39] «سلام بر شما ای مؤمنان ساکن در این سرا! و ما هر زمان که الله بخواهد، به شما خواهیم پیوست».
3- یا بگوید: «السَّلامُ عَلَیکم أَهْلَ الدِّیَارِ مِنَ المُؤْمِنِینَ وَالمُسْلِمِینَ، وَإنَّا إَنْ شَاءَ اللهُ للَاحِقُون، أَسْأَلُ الله لَنَا وَلَکُمُ العَافِیَةَ»:[40] «سلام بر شما ای مؤمنان و مسلمانانی که در این سرا سکونت دارید! و ما هر زمان که الله بخواهد، به شما خواهیم پیوست؛ از الله متعال برای خودمان و شما، عافیت و رستگاری را درخواست میکنم».
شایسته است که گاهی دعای اول و گاهی دعای دوم و گاهی دعای سوم را بخواند تا سنت ثابت و مشروع همواره زنده بماند.
سنت است که فرد مسلمان بین قبرها پای لخت راه برود، چون این فروتنی و احترام به اموات مسلمین است.
و راه رفتن بین قبور با کفش مکروه است، البته این در صورتی است که عذر شدت گرما یا وجود خارهایی که موجب اذیت شدن فرد میشود، نباشد. و راه رفتن در میدان قبرستان با کفش ایرادی ندارد.
حکم صدا زدن و به کمک خواستن مردگان
بر تمام افراد زنده حرام است که مردگان را در مشکلات و.... صدا زنند و به فریادرسی بخوانند و یا از آنها بخواهند که نیازهایشان را برآورده نمایند و مشکلاتشان را حل کنند. طواف قبور انبیا، صالحان و...، و ذبح و قربانی نمودن در کنار قبور و قبور را محل عبادت و مسجد قرار دادن و... همه این اعمال همان شرکی هستند که الله تعالی تهدید کرده فرد را به خاطر آن به دوزخ خواهد انداخت.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّهُۥ مَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٖ﴾ [المائدة: 72]: «بیتردید، هرکس به الله شرک آورَد، الله بهشت را بر او حرام کرده است و جایگاهش دوزخ است؛ و ستمکاران هیچ یاوری ندارند».
2- و میفرماید: ﴿وَمَن یُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَیَتَّبِعۡ غَیۡرَ سَبِیلِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرًا١١٥﴾ [النساء: 115]: «و هر کس پس از آنکه [راه حق و] هدایت برایش روشن شد با پیامبر مخالفت کند و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند، او را به آنچه [برای خود برگزیده و از آن] پیروی کرده است وامیگذاریم و به دوزخ میکشانیم؛ و [حقا که دوزخ] چه بد جایگاهی است!».
3- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج فِی مَرَضِهِ الَّذِی لَمْ یَقُمْ مِنْهُ: «لَعَنَ اللهُ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى، اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِیَائِهِمْ مَسَاجِدَ» قَالَتْ: «فَلَوْلَا ذَاکَ أُبْرِزَ قَبْرُهُ، غَیْرَ أَنَّهُ خُشِیَ أَنْ یُتَّخَذَ مَسْجِدًا».[41]
عایشه ل روایت میکند که رسول الله ج در همان بیماری که از آن بلند نشد (و وفات کرد) فرمود: الله یهود و نصاری را لعنت کند که قبرهای پیامبران خود را مسجد (عبادتگاه) قرار دادند. عایشه ل میگوید: اگر این فرمودهی او نبود قبرش آشکار میشد (قبرش را داخل حجره قرار نمیدادند) اما بیم آن وجود داشت که مسجد (و محل عبادت) قرار گیرد.
آنچه میت را بعد از مرگش همراهی میکند
عَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَتْبَعُ المَیِّتَ ثَلاَثَةٌ، فَیَرْجِعُ اثْنَانِ وَیَبْقَى مَعَهُ وَاحِدٌ: یَتْبَعُهُ أَهْلُهُ وَمَالُهُ وَعَمَلُهُ، فَیَرْجِعُ أَهْلُهُ وَمَالُهُ وَیَبْقَى عَمَلُهُ». [42]
انس بن مالک س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «سه چیز، مرده را همراهی میکند: خانواده، و مال و عمل او. دو تا از اینها باز میگردند و یکی با او میماند: خانواده و مالش برمیگردند و عملش با او میماند».
انجام کار نیک فرد مسلمان و اهدای آن به مسلمان دیگر چه مرده یا زنده جایز نیست مگر در چارچوبه امور ثابت در شریعت مثل دعا، طلب مغفرت، حج و عمره، صدقه دادن، گرفتن روزهی واجب از طرف کسیکه مرده است، مانند: روزهی نذری، البته اجاره نمودن افرادی که قرآن بخوانند و ثوابش را به میت ببخشند، بدعت است، فرقی ندارد که در قبرستان یا جایی دیگر باشد.
الله تعالی میفرماید: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ [النور: 63]: « پس کسانی که از فرمان[و احادیث صحیح]ش سرپیچی میکنند، باید بترسند از اینکه اندوه و بلایی بر سرشان بیاید یا به عذابی دردناک گرفتار شوند».
[1]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5641 و مسلم حدیث شماره 2573 با لفظ بخاری
[2]- بخاری حدیث شماره 6424
[3]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 2398 و ابن ماجه حدیث شماره 4023 با لفظ ترمذی
[4]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 2399
[5]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1469 و مسلم حدیث شماره 1053 با لفظ بخاری
[6]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5647 و مسلم حدیث شماره 2571 با لفظ مسلم
[7]- بخاری حدیث شماره 5645
[8]- مسلم حدیث شماره 2999
[9]- مسلم حدیث شماره 918
[10]- بخاری حدیث شماره 1248
[11]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1252 و مسلم حدیث شماره 926 با لفظ مسلم
[12]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1303 و مسلم حدیث شماره 2315 با لفظ مسلم
[13]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4440 و مسلم حدیث شماره 2444 با لفظ مسلم
[14]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6351 و مسلم حدیث شماره 2680
[15]- مسلم حدیث شماره 2877
[16]- مسلم حدیث شماره 920
[17]- مسلم حدیث شماره 918
[18]- بخاری حدیث شماره 1248
[19]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1264 و مسلم حدیث شماره 941 با لفظ بخاری
[20]- مسلم حدیث شماره 948
[21]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3370 و مسلم حدیث شماره 406 با لفظ بخاری
[22]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3201 و ابن ماجه حدیث شماره 1498 با لفظ ابن ماجه
[23]- مسلم حدیث شماره 963
[24]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3202 و ابن ماجه حدیث شماره 1499با لفظ ابن ماجه
[25]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 47 و مسلم حدیث شماره 945 با لفظ بخاری
[26]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 458 و مسلم حدیث شماره 956 با لفظ بخاری
[27]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1327 و مسلم حدیث شماره 951 با لفظ مسلم
[28]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1315 و مسلم حدیث شماره 944 با لفظ بخاری
[29]- بخاری حدیث شماره 1314
[30]- مسلم حدیث شماره 831
[31]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3213 و ترمذی حدیث شماره 1046
[32] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1362، 4945 و صحیح مسلم حدیث شماره 2467 با لفظ بخاری
[33]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7377 و مسلم حدیث شماره 923 با لفظ بخاری
-[34] متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1303 و مسلم حدیث شماره 2315 با لفظ بخاری
[35]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1292 و مسلم حدیث شماره 927 با لفظ بخاری
[36]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4192 و نسایی حدیث شماره 5227 با لفظ ابوداود
[37]- مسلم حدیث شماره 976
[38]- مسلم حدیث شماره 974
[39]- مسلم حدیث شماره 249
[40]- مسلم حدیث شماره 975
[41]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1330 و مسلم حدیث شماره 529 با لفظ مسلم
[42]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6514 و مسلم حدیث شماره 296 با لفظ بخاری
نماز عبادتی است که برای الله ﻷ صورت میگیرد و دارای اقوال و افعال مخصوصی است که با تکبیر شروع، و با سلام خاتمه مییابد.
نمازهای پنجگانه، بعد از کلمه شهادتین، نسبت به سایر ارکان اسلام از تأکید بیشتری برخوردار هستند.
نماز بر هر مرد و زن مسلمانی در هر حالتی، چه حالت امنیت و ترس، سلامتی و بیماری، سفر و حضر، واجب است و در برخی حالتها شکل ظاهری و تعداد رکعات نیز تفاوت دارد.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّ النَّبِیَّ ج بَعَثَ مُعَاذًا س إِلَى الیَمَنِ، فَقَالَ: «ادْعُهُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنِّی رَسُولُ اللَّهِ، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذَلِکَ، فَأَعْلِمْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدِ افْتَرَضَ عَلَیْهِمْ خَمْسَ صَلَوَاتٍ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَلَیْلَةٍ ...».[1]
عبدالله بن عباس ب روایت میکند: هنگامی که پیامبر ج، معاذ س را به سوی یمن فرستاد، به او فرمود: «آنها را دعوت بده به اینکه هیچ معبود بر حقی غیر از الله نیست و من فرستاده او هستم، پس اگر آن را قبول کردند به آنها تعلیم بده که الله در هر شبانه روز، پنج وقت نماز برای آنها فرض نموده است...».
1- نماز نور است، همانطور که از نور، روشنایی تولید میشود، نماز نیز انسان را به سوی درست راهنمایی میکند، و او را از نافرمانی، فحشا و منکرات منع میکند.
2- نماز رابطه بین بنده و پروردگارش است، و ستون دین میباشد، فرد مسلمان در نماز لذت مناجات با پروردگارش را حس میکند، خوشحال میشود و چشمانش سرد و آرام میشوند و سینهاش گشایش مییابد و قلبش آرام میگردد و نیازهایش بر طرف میشوند و به وسیله نماز از مشکلات و سختیهای دنیا آرام میگیرد.
3- در نماز توحید و وحدانیت الله ﻷ بیان میشود و این توحید با ظاهرشدنش بر قلب و زبان و اعضای بدن تقویت میگردد. نماز دارای ظاهری است که به بدن تعلق دارد مانند قیام و نشستن و رکوع و سجده و سایر اقوال و اعمال، و نیز از باطنی برخوردار است که به قلب تعلق دارد و آن تعظیم الله بلند مرتبه و بزرگ دانستن، خشوع داشتن، محبت کردن، پیروی نمودن، ستایش کردن و شکر نمودن در مقابل او میباشد. ذلیل شدن و خضوع داشتن بنده در مقابل پروردگارش در ظاهر به وسیله عملی که از پیامبر ج در بحث نماز ثابت است، صورت میگیرد اما باطن با توحید، ایمان، اخلاص و خشوع تحقق مییابد.
4- نماز دارای جسم و روح میباشد، جسم آن قیام، رکوع، سجده و قرائت است اما روح آن تعظیم الله، توحید، خشوع، حمد و ستایش، درخواست کردن، استغفار، تعریف او، درود و سلام فرستادن بر رسول الله ج و آل او و بر تمام بندگان صالحش میباشد.
5- الله بر هر مسلمانی امر نموده که بعد از اقرار به کلمه شهادتین، زندگی خویش را به چهار چیز مقید سازد: «نماز، زکات، روزه و حج» ارکان اسلام میباشند و در هریک از آنها تمرینی است برای اجرا نمودن اوامر الهی بر نفس انسان و مال و شهوت و طبیعتش، تا اینکه زندگی او مطابق دستور الله و رسولش، و آنچه که آنها دوست میدارند سپری شود؛ نه طبق هوا و هوس او.
6- فرد مسلمان در نماز، اوامر الهی را بر هر عضوی از اعضای بدنش اجرا میکند تا تمرینی باشد برای اطاعت کردن از الله، و اجرای دستورات او در تمام زمینههای زندگیاش؛ در اخلاق، معاملات، غذا خوردن و لباس پوشیدنش، و این چنین مطیع پروردگارش در داخل و خارج نماز میباشد.
7- نماز انسان را از کارهای منکر و زشت باز میدارد و سبب کفاره گناهان میگردد.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «أَرَأَیْتُمْ لَوْ أَنَّ نَهْرًا بِبَابِ أَحَدِکُمْ یَغْتَسِلُ مِنْهُ کُلَّ یَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ، هَلْ یَبْقَى مِنْ دَرَنِهِ شَیْءٌ؟» قَالُوا: لَا یَبْقَى مِنْ دَرَنِهِ شَیْءٌ، قَالَ: «فَذَلِکَ مَثَلُ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ، یَمْحُو اللهُ بِهِنَّ الْخَطَایَا».[2]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «نظرتان چیست؟ اگر جلوی خانه یکی از شما، نهر آبی باشد و آن فرد روزانه پنج مرتبه در آن آب غسل کند آیا بر بدنش چیزی باقی میماند؟» صحابه عرض کردند: چیزی از آلودگی بر بدنش باقی نمیماند. رسول الله ج فرمود: «نمازهای پنچگانه این چنین است الله به وسیله آنها گناهان و خطاها را از بین میبرد».
هنگامی که قلب استقامت نماید اعضا و جوارح نیز استقامت مییابند و قلب به وسیله دو چیز استقامت، مییابد:
1- مقدم نمودن آنچه که الله دوست میدارد بر هر چیزی که نفس به آن علاقه دارد.
2- تعظیم امر و نهی که همان شریعت است.
و همهی آنها از تعظیم و شناخت امر و نهی کننده ناشی میشود که الله ﻷ است. گاهی انسان کاری را انجام میدهد تا مردم به او نگاه کنند و نزد آنها جایگاه و منزلتی کسب نماید، و گاهی شخص نهی شونده از کار بد، میترسد؛ زیرا اعتبارش را نزد مردم از دست دهد، یا از مجازاتهای دنیوی مانند حدود، ترس و هراس دارد که الله، آنها را در مقابل منعیات قرار داده است، پس این فعل و ترک به خاطر تعظیم امر و نهی و یا تعظیم امر کننده و نهی کننده نیست.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾ [الکهف: 110].
«[ای پیامبر،] بگو: من فقط بشری [عادی] همچون شما هستم. به من وحی میشود که تنها معبودتان، اللهِ یکتاست؛ پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
اینکه بنده اوقات عبادت و حدود آنها را رعایت کند و ارکان و واجبات و سنتها را انجام دهد، و حریص باشد که کامل صورت گیرند و هنگام واجب شدنشنان با سرعت به سوی آنها بشتابد و خوشحال شود، و هنگام فوت شدن، مانند از دست دادن نمازِ جماعت و... اندوهگین شود و هر وقت حرمتِ حرامها رعایت نشد به خاطر الله خشمگین شود، و هنگام نافرمانی نیز غمگین گردد و با اطاعت کردن از او خوشحال شود و عبادت کردنش در پنهانی از عبادت کردن به صورت آشکارا بیشتر باشد، و هنگام رخصت، خوشحال و سست نشود، و پیوسته علت احکام را جویا نشود و نیز اگر حکمت عملی ظاهر شد آن را سبب فرمانبرداری و عمل بیشتر قرار دهد.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿إِنَّمَا یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بِهَا خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ۩١٥ تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ١٦ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٧﴾ [السجدة: 15-17].
«فقط کسانی به آیات ما ایمان میآورند که چون به آنها پند داده شوند، به سجده میافتند و پروردگارشان را به پاکی میستایند و تکبر نمیورزند. [در دل شب،] از بسترها برمیخیزند و پروردگارشان را با بیم و امید [به نیایش] میخوانند و از آنچه به آنان روزی دادهایم انفاق میکنند. هیچ کس نمیداند به [پاس] آنچه [این مؤمنان در دنیا] انجام میدهند، چه [بسیار مایۀ] روشنی چشمها برایشان نهفته است».
الله ﻷ پادشاه حقیقی است، و حکومت و پادشاهی مخصوص اوست که بر مخلوقات و سرزمینها و بندگانش امر مینماید. الله ﻷ حکیم و علیم است و بندگانش را بر اساس مصلحتی امر مینماید، و به خاطر فسادی که در انجام کاری وجود دارد از آن نهی میکند.
الله چیزی را که امر میکند بر آن کمک مینماید و از هر چیزی که نهی میکند از آن نیز بینیاز است.
الله بندگانش را به روشهای مختلف مورد امتحان و آزمایش قرار میدهد از جمله به وسیلهی: اوامر و شهوتها، واجبات و حرامها، و امور دوست داشتنی و ناخوشایند تا به وسیلهی آن راستگو از دروغگو و فرمانبردار از نافرمان تشخیص داده شود، و اینکه چه کسی از هدایت او و چه کسی از هوا و هوسهایش پیروی میکند.
اوامر شامل واجبات و مستحبات است و نواهی نیز حرامها و مکروهات را دربر میگیرد. چیزی که به آن امر میشود مانند غذایی است که برای بدن مفید است و چیزی که نهی شده مانند سمی است که برای بدن ضرر دارد و باعث از بین رفتن آن میشود.
و کسی که به آن یقین داشته باشد، سینهاش برای اطاعت از الله و رسولش آماده میگردد و با انجام اوامر و دوری کردن از نواهی، و خوب عبادت انجام دادن، و محبت داشتن برای الله و تعظیم برای او، و تقرب جستن به آنچه که او دوست دارد، نفس شخص خوشحال میگردد.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٢ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَمَغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٤﴾ [الأنفال: 2-4].
«بیتردید، مؤمنان فقط کسانی هستند که وقتی الله یاد میشود، دلهایشان هراسان میگردد و هرگاه آیاتش بر آنان خوانده میشود، بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکل میکنند. همان کسانی که نماز برپا میدارند و از آنچه روزیشان کردهایم انفاق میکنند. آنان هستند که به راستی مؤمنند. براى آنان نزد پروردگارشان، درجاتی [والا] و آمرزش و روزىِ نیکو خواهد بود».
و هنگامی که ایمان ضعیف گردد، انسان به حیله و بدعت و نافرمانی و کسالت در عبادت و تساهل در اوامر و نواهی و پیروی از شهوات روی میآورد و به این وسیله قدمش در آتش میلرزد.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿۞فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ یَلۡقَوۡنَ غَیًّا٥٩ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِکَ یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا یُظۡلَمُونَ شَیۡٔٗا٦٠﴾ [مریم: 59-60].
«پس از آنان، جانشینانى گمراه و ناشایست آمدند که نماز را تباه ساختند [و در آن سهلانگارى نمودند] و از هوسها [و شهوات] پیروى کردند؛ و به زودى [کیفرِ] گمراهى [خویش] را خواهند دید. مگر کسی که توبه نمود و ایمان آورد و کاری شایسته کرد. اینان به بهشت داخل میشوند و هیچ ستمی بر آنان نمیرود».
اوامر الله ﻷ دونوع هستند:
1- اوامری که نفس انسان آنها را دوست میدارد مانند امر به خوردن از پاکیها و ازدواج با چهار زن و شکار کردن از خشکی و دریا و مانند آن.
2- اوامری که نفس آنها را نمیپسند و دو نوع است:
الف: اوامر خفیف و سبک مانند دعاها، اذکار، و آداب و نوافل و تلاوت قرآن و مانند آنها.
ب: اوامر سنگین مانند دعوت دادن به سوی الله و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد در راه الله.
با اجرای اوامر سبک و سنگین و نگاه کردن و تفکر نمودن در آیات آفرینش و آیههای تشریعی و زیاد ذکر کردن الله ﻷ، ایمان زیاد میشود.
پس هنگامی که ایمان زیاد شد چیزهای منفور، محبوب شده و چیزهای سنگین، سبک میگردد و هدف الله که همان دعوت دادن و عبادت کردنِ بنده است تحقق مییابد، و اعضای بدن برای انجام آن به حرکت در آمده و به رضایت الله میرسد.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ ذِکۡرٗا کَثِیرٗا٤١ وَسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا٤٢ هُوَ ٱلَّذِی یُصَلِّی عَلَیۡکُمۡ وَمَلَٰٓئِکَتُهُۥ لِیُخۡرِجَکُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَکَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَحِیمٗا٤٣ تَحِیَّتُهُمۡ یَوۡمَ یَلۡقَوۡنَهُۥ سَلَٰمٞۚ وَأَعَدَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَرِیمٗا٤٤﴾ [الأحزاب: 41-44].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، الله را بسیار یاد کنید و بامداد و شامگاه او را به پاکی بستایید. اوست که بر شما درود [و رحمت] میفرستد و فرشتگانش [نیز دعایتان میکنند] تا شما را از تاریکیها به سوی نور بیرون آورَد و [الله] همواره نسبت به مؤمنان مهربان است. روزی که با او دیدار میکنند، درودشان «سلام» است و [الله] پاداشی ارجمند برایشان فراهم ساخته است».
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَلۡتَکُن مِّنکُمۡ أُمَّةٞ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَیۡرِ وَیَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٠٤﴾ [آل عمران: 104].
«و [ای مؤمنان،] باید گروهی از شما باشند که [مردم را] به خوبی[ها که عقل و دین میپسندد] دعوت کنند و به [کارهای] شایسته دستور دهند و از [امور] ناپسند بازدارند؛ و آنانند که رستگارند».
الله ﻷ در وجود هر انسانی دو نفس قرار داده است: نفسی که بر بدی امر میکند؛ و نیز نفس با اطمینان؛ و این دو با یکدیگر دشمن هستند. سبک گرفتن هر کدام باعث سنگینی دیگری خواهد شد و لذت بردن یکی باعث درد دیگری میشود. با یکی فرشته ای و با دیگری شیطانی همراه است تمام حق با فرشته و نفس مطمئنه است و تمام باطل با شیطان و نفس اماره میباشد و این درگیری و کشمکش بین آن دو وجود دارد و پیروزی بین آنها نوبتی است، هرکدام گاهی پیروز میشوند پس با سرعت حرکت کن، الله بر تو رحم میکند، و آنچه را که الله دوست میدارد بر آنچه که نفس تو علاقه دارد تقدیم کن در این صورت از آنچه که تو دوست میداری راضی میشود.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿إِنَّ سَعۡیَکُمۡ لَشَتَّىٰ٤ فَأَمَّا مَنۡ أَعۡطَىٰ وَٱتَّقَىٰ٥ وَصَدَّقَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ٦ فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡیُسۡرَىٰ٧ وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسۡتَغۡنَىٰ٨ وَکَذَّبَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ٩ فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡعُسۡرَىٰ١٠﴾ [اللیل: 4-10].
«که یقیناً سعی [و تلاش] شما مختلف [و نیک و بد] است. و اما کسی که [در راه الله] ببخشید و پرهیزگاری کند و [وعدۀ الله و سخنان] نیک را تصدیق کند، به زودی انجام [کار خیر و] آسانی [= اعمال نیکو و انفاق در راه الله] را برایش آسان میکنیم. و اما کسیکه بخل ورزد و بینیازی بجوید، و [وعدۀ الله و سخنانِ] نیک را تکذیب کند، به زودی انجام دشواری [= اعمال شر و پلید] را برایش آسان میسازیم [و انجام کار خیر را بر او سخت میگردانیم]».
نمازهای پنجگانه در شبانه روز بر هر فرد مسلمان و مکلف مرد یا زن باشد واجب است به غیر از شخصِ حایض و نفاسشده تا وقتی پاک شود. و نیز بعد از کلمه شهادتین از ارکان اصلی اسلام میباشد.
1- الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿فَإِذَا قَضَیۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِکُمۡۚ فَإِذَا ٱطۡمَأۡنَنتُمۡ فَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَۚ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ کَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ کِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا١٠٣﴾ [النساء: 103].
«چون نماز را به پایان رساندید، الله را [در همه حال،] ایستاده و نشسته و بر پهلو خفته [= خوابیده] یاد کنید؛ و هرگاه آرامش یافتید [و ترس از بین رفت]، نماز را [کامل] بر پا دارید [چرا که] بیتردید، نماز [فریضهای است که] در اوقات معیّنی بر مؤمنان واجب شده است».
2- الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ٢٣٨﴾ [البقرة: 238].
«[ای مسمانان،] بر [انجام] همه نمازها و [به خصوص] نماز عصر کوشا باشید و با فروتنی و فرمانبرداری برای الله به پا خیزید».
3- عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ، شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَإِقَامِ الصَّلَاةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ، وَحَجِّ الْبَیْتِ، وَصَوْمِ رَمَضَانَ».[3]
ابن عمر ب از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «اسلام بر پنج چیز بنا شده است: شهادت دادن به اینکه هیچ معبود راستینی غیر از الله نیست و به پا داشتن نماز و پرداخت زکات و حج خانهی کعبه و روزه گرفتن ماه مبارک رمضان».
4- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّ النَّبِیَّ ج بَعَثَ مُعَاذًا س إِلَى الیَمَنِ، فَقَالَ: «ادْعُهُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنِّی رَسُولُ اللَّهِ، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذَلِکَ، فَأَعْلِمْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدِ افْتَرَضَ عَلَیْهِمْ خَمْسَ صَلَوَاتٍ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَلَیْلَةٍ ...».[4]
عبدالله بن عباس ب روایت میکند: هنگامی که پیامبر ج، معاذ س را به سوی یمن فرستاد، به او فرمود: «آنها را دعوت بده به اینکه هیچ معبود راستینی غیر از الله نیست و من فرستاده او هستم، پس اگر آن را قبول کردند به آنها تعلیم بده که الله در هر شبانه روز، پنج وقت نماز برای آنها فرض نموده است...».
مسلمان مکلف، شخصی است که بالغ و عاقل باشد و نشانههای بلوغ عبارتاند از:
1- برخی بین مرد و زن مشترک میباشند: تمام شدن سن پانزده سال، روییدن موی زیر بغل و خروج منی.
2- مخصوص مرد میباشد: رویش موهای ریش و سبیل.
3- فقط مخصوص زنان است: حامله و حیض شدن.
نماز رابطهای بین بنده و پروردگارش میباشد و نخستین چیزی است که انسان، روز قیامت در مورد آن محاسبه میشود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ أَوَّلَ مَا یُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ صَلَاتُهُ، فَإِنْ وُجِدَتْ تَامَّةً کُتِبَتْ تَامَّةً، وَإِنْ کَانَ انْتُقِصَ مِنْهَا شَیْءٌ. قَالَ: انْظُرُوا هَلْ تَجِدُونَ لَهُ مِنْ تَطَوُّعٍ یُکَمِّلُ لَهُ مَا ضَیَّعَ مِنْ فَرِیضَةٍ مِنْ تَطَوُّعِهِ، ثُمَّ سَائِرُ الْأَعْمَالِ تَجْرِی عَلَى حَسَبِ ذَلِکَ».[5]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «نخستین چیزی که بنده روز قیامت در مورد آن محاسبه میشود نمازش است، اگر کامل بود برایش به صورت کامل نوشته میشود اما اگر چیزی از آن کم بود الله میفرماید: بنگرید آیا نمازهای نافله دارد که به وسیله آنها کمبود فرایض جبران شوند، سپس سایر اعمالش بر همین اساس بررسی میشوند».
یک سال قبل از هجرت، الله ﻷ نماز را در شب اسراء و بدون واسطه فرض کرد و در یک شبانهروز پنجاه نماز بر هر مسلمانی فرض قرار داد و این بر اهمیت و محبوبیتِ نماز نزد الله دلالت دارد. سپس تخفیف داده شد و الله در عمل پنج وعده قرار داد و از روی فضل و رحمت، اجر و پاداش پنجاه وعده را برایش محسوب نمود.
نمازهای فرض در هر شبانهروز پنج وعده بر هر مرد و زن مسلمان واجب است که عبارتاند از: ظهر، عصر، مغرب، عشا و صبح. و نماز جمعه در هفته یک مرتبه فرض است.
کسی که وجوب نماز را انکار کند کفر ورزیده است، و همچنین ترک کننده آن به صورت مطلق از روی تنبلی و کسالت نیز مرتکب کفر شده است، پس اگر جاهل بود به او تعلیم داده میشود اما اگر عالم به واجب بودن نماز بود ولی آن را ترک کرد از او درخواست توبه میشود؛ اگر توبه کرد پذیرفته میشود و اگر امتناع کرد کافر است و کشته میشود.
و کسی که به صورت مطلق نماز را ترک کند و اصلا نماز نخواند کافر و مرتد میشود و از دین اسلام خارج میگردد.
اما کسی که گاهی نماز میخواند و بعضی اوقات نمیخواند کافر نیست بلکه فاسق گردیده و مرتکب گناه بزرگی شده است و بر نفس خویش جنایت بزرگی کرده انجام داده است و نافرمانی الله و پیامبرش را در بزرگترین فریضهی دین، مرتکب گردیده است.
1- الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ فَإِخۡوَٰنُکُمۡ فِی ٱلدِّینِۗ وَنُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ١١﴾ [التوبة: 11].
«پس [با این حال،] اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات پرداختند، برادران دینیِ شما [مسلمانان] هستند؛ و ما آیات خود را برای گروهی که میدانند، به تفصیل بیان میکنیم».
2- عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «إِنَّ بَیْنَ الرَّجُلِ وَبَیْنَ الشِّرْکِ وَالْکُفْرِ تَرْکَ الصَّلَاةِ».[6]
جابر س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «فاصله بین شخص و بین شرک و کفر، ترک کردن نماز است».
3- عَنْ ابْنَ عَبَّاسٍ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ بَدَّلَ دِینَهُ فَاقْتُلُوهُ».[7]
ابن عباس ب از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «هرکس دینش را تغییر داد (و از اسلام برگشت)، او را بکشید».
کسی که نماز را برای همیشه ترک نماید آثار ذیل بر او مترتب میشود:
1- در زندگی: فردی که برای همیشه نماز را ترک میکند جایز نیست که با شخص مسلمان ازدواج کند، و سرپرستیاش ساقط میگردد و حقش در حضانت سلب میگردد و ارث نمیبرد و هر حیوانی را که ذبح کند گوشت آن حرام است و جایز نیست به مکه و حرم آن وارد شود؛ چون کافر است.
2- هنگامی که فوت کرد: غسل و کفن داده نمیشود و بر او نماز جنازه نمیخوانند و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود؛ زیرا مسلمان نیست و برایش دعای رحمت نمیشود و از او ارث برده نمیشود؛ زیرا او یک شخص کافر است.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا یَزَالُ الْعَبْدُ فِی صَلَاةٍ مَا کَانَ فِی مُصَلَّاهُ یَنْتَظِرُ الصَّلَاةَ، وَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَهُ، اللَّهُمَّ ارْحَمْهُ، حَتَّى یَنْصَرِفَ، أَوْ یُحْدِثَ».[8]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «تا زمانی که انسان در محل نمازش نشسته و منتظر نماز بماند و وضویش باطل نشود یا از آنجا بر نگردد، در حال نماز به شمار میآید و فرشتگان چنین برایش دعا میکنند: پروردگارا او را بیامرز، پروردگارا او را بیامرز».
فضیلت گام برداشتن با حالت طهارت به قصد در مسجد نماز خواندن
1- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ، ثُمَّ مَشَى إِلَى بَیْتٍ مَنْ بُیُوتِ اللهِ لِیَقْضِیَ فَرِیضَةً مِنْ فَرَائِضِ اللهِ، کَانَتْ خَطْوَتَاهُ إِحْدَاهُمَا تَحُطُّ خَطِیئَةً، وَالْأُخْرَى تَرْفَعُ دَرَجَةً».[9]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «کسی که در خانهاش طهارت میگیرد سپس به سوی خانهای از خانههای الله گام برمیدارد تا فرضی از فرایض الهی را ادا کند هر گامی که بر میدارد یک گناه و خطا از او عفو میگردد و با گام دیگر یک درجه مقام و جایگاهش بالا میرود».
2- عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ مُتَطَهِّرًا إِلَى صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ فَأَجْرُهُ کَأَجْرِ الْحَاجِّ الْمُحْرِمِ، وَمَنْ خَرَجَ إِلَى تَسْبِیحِ الضُّحَى لَا یَنْصِبُهُ إِلَّا إِیَّاهُ فَأَجْرُهُ کَأَجْرِ الْمُعْتَمِرِ، وَصَلَاةٌ عَلَى أَثَرِ صَلَاةٍ لَا لَغْوَ بَیْنَهُمَا کِتَابٌ فِی عِلِّیِّینَ».[10]
ابو امامه س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «کسی که از خانهاش با حالت طهارت به سوی نماز فرض خارج شود، اجر و پاداش او به اندازه پاداش حاجیای که در حالت احرام است میباشد، و کسی که فقط برای نماز ضُحَی خارج شود به اندازه فردی که عمره انجام میدهد به او پاداش میرسد و نمازی که بعد از نماز دیگر در حالی خوانده شود که بین آن دو نماز لغوی صورت نگرفته در علیین برایش نوشته میشود».
خشوع در نماز چگونه حاصل میشود
خشوع در نماز با امور ذیل بدست میآید:
1- حضور قلب داشته باشد؛ اینکه در نماز، مقابل الله قرار دارد.
2- فهم و درک داشتن نسبت به آنچه که در نماز میخواند یا میشنود.
3- تعظیم به دو صورت حاصل میشود معرفت شکوه و بزرگی الله ﻷ، و شناخت داشتن به اینکه نفس، حقیر و کوچک است که این سبب شکستگی و خشوع در مقابل الله میشود.
4- هیبت و شکوه، بالاتر از تعظیم است و از معرفت قدرت و عظمت الله و مشاهده تقصیر و کوتاهی بنده در حقِّ باری تعالی حاصل میشود.
5- رجاء و امید داشتن؛ اینکه با خواندن نماز، امید ثواب و رضای الله ﻷ را داشته باشد.
6- حیاء از شناخت نعمتهای الله و تقصیر خویش در حق الله ﻷ حاصل میشود.
محافظت نمودن بر فضیلتی مانند خشوع در نماز که به ذات عبادت تعلق دارد از فضیلتی که به مکان آن تعلق دارد مهمتر است، پس در مکانهایی که تردد و ازدحام وجود دارد و باعث از بین رفتن خشوع میشود نماز نخواند.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١ ٱلَّذِینَ هُمۡ فِی صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ٢ وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ٣﴾ [المؤمنون: 1-3].
«به راستی که مؤمنان رستگار شدند؛ همان کسانی که در نمازشان فروتن هستند؛ و آنان که از [گفتار و رفتار] بیهوده رویگردانند».
رسول الله ج با صدای بلند و جیغ و فریاد گریه نمیکرد، بلکه اشک از چشمانش جاری میشد و چنان گریه میکرد که از سینهاش صدایی مانند صدای دیگی که در حال جوش است شنیده میشد. گریهاش گاهی به خاطر ترس از الله بود و بعضی اوقات به خاطر خوف و شفقتی که بر امت داشت میگریست، و گاهی گریهاش رحمتی برای میت بود، و گاهی اوقات که قرآن را استماع میکرد و آیههای وعده و وعید و ذکر الله و نعمتهایش و اخبار پیامبران و... را میشنید نیز گریه میکرد.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَقُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُکۡثٖ وَنَزَّلۡنَٰهُ تَنزِیلٗا١٠٦ قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ یَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ١٠٧ وَیَقُولُونَ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِن کَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗا١٠٨ وَیَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ یَبۡکُونَ وَیَزِیدُهُمۡ خُشُوعٗا۩١٠٩﴾ [الإسراء: 106-109].
«و قرآنى [گرانقدر را] بخشبخش [و به مرور بر تو] نازل کردیم تا آن را با درنگ [و آهستگی] برای مردم بخوانى؛ و آن را به تدریج [و بر حسب رویدادهای مختلف] نازل کردیم. [ای پیامبر، به کافران] بگو: «[چه] به آن ایمان بیاورید یا نیاورید [فرقی به حالتان ندارد]. بیتردید، کسانى که قبل از [نزول] آن، دانش [کتابهای آسمانیِ پیشین را] یافتهاند، چون [آیات قرآن] بر آنان خوانده شود، سجدهکنان بر [زمین] مىافتند». و میگویند: «پروردگارمان پاک و منزّه است. یقیناً وعدۀ پروردگارمان انجامشدنی است». و [آنگاه] گریهکنان بر [زمین] مىافتند و [تلاوتِ قرآن و تدبر در آیاتش] بر فروتنیشان میافزاید».
تمام زندگی فرد مسلمان عبادت است
الله تمام زمین را به عنوان مسجدی برای عبادت آفریده است و همه اوقات نیز برای عبادت است و انسان با قلب و اعضایش در هر زمان و مکانی پروردگار بزرگوارش را عبادت میکند پس شایسته نیست که وقت خویش را به عبث و بیهودگی سپری کند، در حالیکه اصل وجودش برای عبادت الله ﻷ است.
الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحۡیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦٢ لَا شَرِیکَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِکَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ١٦٣﴾ [الأنعام: 162-163].
«بگو: بیتردید، نمازم و قربانیهای من و زندگی و مرگم همه برای الله - پروردگار جهانیان- است. [همان ذاتی که] شریکى ندارد؛ و به این [عبادت الله به یگانگی و خالصانه] دستور یافتهام و من نخستین مسلمان [از این قوم] هستم».
اوقاتی که اعمال بر الله ﻷ عرضه میشوند
1- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «تُفْتَحُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ یَوْمَ الْإِثْنَیْنِ، وَیَوْمَ الْخَمِیسِ، فَیُغْفَرُ لِکُلِّ عَبْدٍ لَا یُشْرِکُ بِاللهِ شَیْئًا، إِلَّا رَجُلًا کَانَتْ بَیْنَهُ وَبَیْنَ أَخِیهِ شَحْنَاءُ، فَیُقَالُ: أَنْظِرُوا هَذَیْنِ حَتَّى یَصْطَلِحَا، أَنْظِرُوا هَذَیْنِ حَتَّى یَصْطَلِحَا، أَنْظِرُوا هَذَیْنِ حَتَّى یَصْطَلِحَا».[11]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «دروازههای بهشت روز دوشنبه و پنجشنبه باز میشوند، پس هر شخص مسلمانی که به الله شرک نورزیده است مورد مغفرت و آمرزش قرار میگیرد مگر شخصی که بین او و برادرش دشمنی و کینه وجود دارد پس گفته میشود: در مورد این دو دست نگه دارید تا اینکه صلح و آشتی کنند. در مورد این دو دست نگه دارید تا صلح و آشتی کنند».
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «یَتَعَاقَبُونَ فِیکُمْ مَلَائِکَةٌ بِاللَّیْلِ، وَمَلَائِکَةٌ بِالنَّهَارِ، وَیَجْتَمِعُونَ فِی صَلَاةِ الْفَجْرِ، وَصَلَاةِ الْعَصْرِ، ثُمَّ یَعْرُجُ الَّذِینَ بَاتُوا فِیکُمْ، فَیَسْأَلُهُمْ رَبُّهُمْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِهِمْ: کَیْفَ تَرَکْتُمْ عِبَادِی؟ فَیَقُولُونَ: تَرَکْنَاهُمْ وَهُمْ یُصَلُّونَ، وَأَتَیْنَاهُمْ وَهُمْ یُصَلُّونَ».[12]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «فرشتگانی شب و فرشتگانی دیگر روز را به نوبت، با شما به سر میبرند و هنگام نماز عصر و صبح با هم جمع میشوند، سپس فرشتگانی که شب را نزد شما سپری کردهاند، به سوی عرش الهی میروند. الله متعال با وجود اینکه حال بندگانش را بهتر میداند از آنان میپرسد: «وقتی میآمدید بندگان مرا در چه حالی دیدید؟ فرشتگان در جواب میگویند پروردگارا هنگامیکه نزد آنان رفتیم و زمانی که از آنها جدا شدیم مشغول نماز خواندن و عبادت بودند».
اذان: عبادتی برای الله است که به وسیلهی اعلامِ داخل شدنِ وقتِ نماز با الفاظی خاص انجام میپذیرد. اذان در سال اول هجرت در مدینه النبی مشروع شد.
1. اعلام توحید و یادآوری مردم به وسیلهی آن در شب و روز.
2. اعلام داخل شدن وقت نماز و مکان آن است و دعوت کردن به سوی نماز جماعت که خیر و ثواب زیادی دارد.
3. یادآوری برای غافلان و فراموشکاران برای ادای نمازی است که به خاطر نعمتها خوانده میشود و این رستگاری است و اذان دعوتی برای مسلمان است تا اینکه این نعمت فلاح و رستگاری از او فوت نشود.
اقامه: عبادتی برای الله است که با اعلام قیام به سوی نماز با اذکاری مخصوص صورت میگیرد.
اذان در جهان به صورت مستمر ادامه دارد و یک دقیقه متوقف نمیشود.
در هر وقتی مؤذنان در جهان برای نمازهای پنجگانه در یک وقت اذان میدهند. در دورترین منطقهی شرق برای صبح اذان داده میشود و در نزدیکترین منطقهی شرق برای ظهر اذان داده میشود و در وسط زمین برای عصر اذان میدهد و در غرب برای نماز مغرب اذان میگوید و در دورترین منطقهی غرب برای عشا اذان میگوید.
و در روزه نیز به همین صورت است، در یک وقتی اهل مشرق سحر میکنند و اهل مغرب افطار مینمایند و در زمان نیز به همین صورت هستند، اهل مشرق در یک وقت در شب به سر میبرند و اهل مغرب در روز هستند.
پس پاک و منزه است کسیکه قدرت و پادشاهی و آفرینش و تدبیرش چنین است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿تَبَٰرَکَ ٱلَّذِی بِیَدِهِ ٱلۡمُلۡکُ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ١﴾ [الملک: 1]. «پربرکت و بزرگوار است کسی که فرمانرواییِ جهانِ هستی به دست اوست، و او بر هر چیز تواناست».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یُقَلِّبُ ٱللَّهُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَعِبۡرَةٗ لِّأُوْلِی ٱلۡأَبۡصَٰرِ٤٤﴾ [النور: 44]. «الله شب و روز را میگردانَد [و پیاپی میآورد]. یقیناً در این [گردش،] عبرتی برای اهل بصیرت است».
اذان و اقامه برای مردان به غیر از زنان در حضر و سفر فرض کفایه است. اذان و اقامه فقط برای نمازهای فرض و جمعه مشروع است.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩﴾ [الجمعة: 9]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که برای نماز روز جمعه، اذان گفته شد، به سوی [نماز و] ذکرِ الله بشتابید، و خرید و فروش را رها کنید. اگر بدانید، این [کاری که به شما دستور داده میشود] برایتان بهتر است».
مؤذنان مسجد پیامبر ج چهار نفر بودند
بلال بن رباح س و عمرو بن ام مکتوم س در مسجد النبی، سعد القَرَظ س در مسجد قبا و ابومحذوره س در مسجد الحرام در شهر مکه.
ابومحذوره در اذان ترجیع مینمود و اقامه را به صورت دو تا دو تا میگفت. ولی بلال در اذان ترجیع نمیگفت و به صورت فرد اقامه مینمود.
برای مؤذن سنت است که به وسیلهی اذان صدایش را بالا ببرد. هر موجودی از جن و انس و هر چیزی که صدای مؤذن را بشنوند در روز قیامت برایش شهادت میدهند.
موذن هنگام اذان گفتن مورد مغفرت قرار میگیرد و هر تر و خشکی که صدایش را بشنود، او را تصدیق میکند. برای او به اندازهی ثوابِ تمامِ کسانیکه همراهش نماز میخواند، ثواب میرسد.
1. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی صَعْصَعَةَ الأَنْصَارِیِّ ثُمَّ المَازِنِیِّ، أَنَّ أَبَا سَعِیدٍ الخُدْرِیَّ س قَالَ لَهُ: إِنِّی أَرَاکَ تُحِبُّ الغَنَمَ وَالبَادِیَةَ، فَإِذَا کُنْتَ فِی غَنَمِکَ، أَوْ بَادِیَتِکَ، فَأَذَّنْتَ بِالصَّلاَةِ فَارْفَعْ صَوْتَکَ بِالنِّدَاءِ، فَإِنَّهُ: «لاَ یَسْمَعُ مَدَى صَوْتِ المُؤَذِّنِ، جِنٌّ وَلاَ إِنْسٌ وَلاَ شَیْءٌ، إِلَّا شَهِدَ لَهُ یَوْمَ القِیَامَةِ»، قَالَ أَبُو سَعِیدٍ: سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج.[13]
عبدالله بن عبدالرحمان بن ابیصعصعه انصاری مازِنی از ابوسعید خدری س روایت میکند که گفت: من تو را میبینم که گوسفند و صحرا را دوست داری، هنگامیکه در بین گوسفندان یا در صحرا بودی، و برای نماز اذان گفتی، صدایت را بالا ببر؛ زیرا صدای مؤذن را اگر جن و انسان و هرچیز دیگری بشنود، برایش در روز قیامت گواهی میدهد. ابوسعید گفت: از رسول الله ج شنیدم که چنین فرمود.
2. عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «الْمُؤَذِّنُونَ أَطْوَلُ النَّاسِ أَعْنَاقًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[14]
معاویه بن ابوسفیان ب میگوید: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «در روز قیامت گردن مؤذنان از بقیهی مردم بلندتر است».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا نُودِیَ لِلصَّلاَةِ أَدْبَرَ الشَّیْطَانُ، وَلَهُ ضُرَاطٌ، حَتَّى لاَ یَسْمَعَ التَّأْذِینَ، فَإِذَا قَضَى النِّدَاءَ أَقْبَلَ، حَتَّى إِذَا ثُوِّبَ بِالصَّلاَةِ أَدْبَرَ، حَتَّى إِذَا قَضَى التَّثْوِیبَ أَقْبَلَ، حَتَّى یَخْطِرَ بَیْنَ المَرْءِ وَنَفْسِهِ، یَقُولُ: اذْکُرْ کَذَا، اذْکُرْ کَذَا، لِمَا لَمْ یَکُنْ یَذْکُرُ حَتَّى یَظَلَّ الرَّجُلُ لاَ یَدْرِی کَمْ صَلَّى».[15]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «هنگامیکه برای نماز اذان داده میشود، شیطان فرار میکند و از عقب خود هوا خارج مینماید تا صدای اذان را نشنود. او بعد از اذان بر میگردد و باز هنگام اقامه گفتن، فرار میکند و دوباره پس از اتمام آن بر میگردد تا نمازگزاران را دچار وسوسه کند و میگوید: فلان مسأله و فلان مسأله و... را به خاطر بیاور. یعنی همهی آنچه را که فراموش کرده به یادش میآورد و او را چنان سرگرم میکند که نداند چند رکعت خوانده است».
چه کسی اذان میگوید و اقامه مینماید
سنت است که یک شخص اذان و اقامه بگوید. مؤذن نسبت به برپایی اذان اختیاردارتر است و امام نسبت به برپایی اقامه اختیاردارتر میباشد. پس مؤذن جز با اشارهی امام یا رؤیتش یا قیامش و امثال آن، اقامه نگوید.
سنت است که هر جمله از جملههای اذان با یک نفس گفته شود، ولی «الله اکبر» هردو جمله با یک نفس گفته شود. و بعضی اوقات هر جمله به تنهایی گفته شود و شنونده هم جواب اذان را بدهد، اما برای جواب دادن اقامه، ذکر مشروعی از رسول الله ج ثبوت ندارد.
برای صحت اذان شروط ذیل لازم است:
اینکه اذان به ترتیب و پی در پی باشد و بعد از دخول وقت اذان گفته شود و مؤذن مرد و مسلمان و امانتدار و عاقل و بالغ و عادل و تشخیص دهنده باشد. اذان و اقامه به زبان عربی، آن چنانکه در سنت آمده است، گفته شود.
ترتیل و بالا بردن صدا در اذان سنت است و هنگام گفتن «حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ» به سمت راست و هنگام گفتن «حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ» به سمت چپ بچرخد، و سنت نیز همین است که اغلب اینگونه گفته میشده است. بعضی اوقات نیز تقسیم نماید و هر جمله از دو جمله را بر هردو جهت بگوید. گرچه امروزه بلندگوها موجودند اما چرخاندن صورت در اذان سنت است؛ زیرا در شرع ثابت است. اما اگر چرخاندن صورت به چپ و راست باعث ضعف صدا میشود، مؤذن صورتش را نچرخاند؛ زیرا بالا بردن صدا از ارکان اذان است.
سنت است که مؤذن صدایی بلند و رسا داشته باشد و از وقت اذان اطلاع داشته باشد، و رو به قبله باشد، طهارت داشته باشد، ایستاده اذان بگوید، دستهایش رها باشند و اینکه مؤذن در مکان مرتفع و بلند باشد، برای اینکه صدایش بلیغ و رسا باشد.
کیفیت اذانی که از سنت ثابت است
واجب است که اذان با ترتیب و پی در پی با یکی از صفاتی که بیان میشود، باشد:
ویژگی اول - اذان بلال س که در زمان پیامبر ج اذان میگفت، پانزده جمله بود:
«1. اللَّهُ أَکْبَرُ 2. اللَّهُ أَکْبَرُ 3. اللَّهُ أَکْبَرُ 4. اللَّهُ أَکْبَرُ 5. أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ 6. أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ 7. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ 8. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ 9. حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ 10. حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ 11. حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ 12. حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ 13. اللَّهُ أَکْبَرُ 14. اللَّهُ أَکْبَرُ 15. لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[16]
کیفیت دوم - اذان ابومحذوره س که نوزده جمله است؛ چهار تکبیر در اول اذان با ترجیع همراه است.
عَنْ أَبِی مَحْذُورَةَ س قَالَ: أَلْقَى عَلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ ج التَّأْذِینَ هُوَ بِنَفْسِهِ، فَقَالَ: «قُل: اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ - مَرَّتَیْنِ مَرَّتَیْنِ - قَالَ: ثُمَّ ارْجِعْ، فَمُدَّ مِنْ صَوْتِکَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[17]
ابومحذوره س میگوید که رسول الله ج خودش اذان را برای من چنین تعلیم دادند: «بگو: اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ. دو مرتبه، دو مرتبه.
فرمود: سپس برگرد و با صدای بلند بگو: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».
کیفیت سوم - مانند اذان ابومحذوره س است که قبلا بیان شد، فقط تکبیر در اول دو مرتبه است و هفده جمله دارد.[18]
کیفیت چهارم - اینکه اذان همهاش دوتا دوتا باشد و در آخر کلمهی توحید یک مرتبه باشد که سیزده جمله میشود.
عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: کَانَ الْأَذَانُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ج مَثْنَى مَثْنَى، وَالْإِقَامَةُ مَرَّةً مَرَّةً إِلَّا أَنَّکَ تَقُولُ: قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ.[19]
ابن عمر ب میگوید: اذان در عهد رسول الله ج دوتا دوتا و اقامه یک مرتبه یک مرتبه بود، فقط در اقامه میگویی: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ».
سنت این است که به همهی این صفات اذان گفته شود. به هرکدام یک مرتبه که شده در هر مکانی گفته شود به خاطر زنده نگه داشتن سنت. و اینکه در شریعت به روشهای مختلف ذکر شده است، اما اگر خوف فتنه وجود داشت، به یک روش اذان گفته شود.
در اذان فجر، مؤذن بعد از «حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ» جملهی «الصَّلَاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ، الصَّلَاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ» میگوید. این در تمام صفات اذانهای سابق که ذکر شد، گفته میشود.
چه کسی در اذان گفتن مقدم میشود؟
اگر دو مؤذن یا بیشتر وجود داشته باشد و هریک بخواهد که خودش اذان دهد، کسیکه صوت زیبایی دارد، افضل است، بعد کسیکه در دین و عقل افضل است، سپس کسیکه اهل مسجد او را انتخاب نمایند. بعد از آن قرعهکشی میشود و وجود دو مؤذن در یک مسجد جایز است.
برای هر یکی از نمازهای پنجگانه هنگامی که وقت داخل شود، یک اذان گفته میشود، اما برای فجر و جمعه برای هرکدام دو اذان گفته میشود.
سنت این است که اذان اول فجر در وقت سحر باشد و آن یک ششم آخر شب است، تقریبا یک ساعت قبل از وقت فجر است. وقت اذان اول برای جمعه تقریبا یک ساعت قبل از اذان دوم، و در زمانی است که وقت برای غسل و رفتن به مسجد باشد.
کسیکه بین دو نماز جمع نماید، برای اولی اذان میگوید، سپس برای هر نمازِ فرض، اقامه مینماید. اذان روز جمعه زمانی است که امام برای ایراد خطبه بر روی منبر میرود.
و در زمان عثمان س هنگامی که تعداد مردم زیاد شد، اذان دیگری اضافه نمود، و صحابه نیز با این عمل موافقت کردند، و اقامه ندای سوم بود.
اذان عبادتی است که در شبانهروز، پنج مرتبه تکرار میشود و همانند خود نماز در هر یک از اوقات نماز، نیت و انجام دادن آن به صورت مجزا لازم است.
پخش اذان از طریق وسایل اعلام کننده مانند رادیو و تلویزیون و غیره دو حالت دارد
1. اگر اذان به صورت مستقیم پخش شد، به آن جواب داده شود، چه اذان سرزمین خودش یا از شهر دیگری باشد و جواب دادن آن مستحب است، اگر چه دوباره تکرار شود؛ زیرا اذان، ذکر است و به ذکر امر شده است.
2. اینکه اذان ضبط شده باشد و به وسیلهی رسانههای مختلف پخش شود، جواب دادن به چنین اذانی مشروع نیست، برای اینکه عبادت توقیفی است و اذان عبادتی است که به نیت نیاز دارد و پذیرش اذان ضبط شده، موجب ترک این عمل دینی میگردد، پس پذیرفته نمیشود و حکم اذان شرعی را ندارد، چه در شهر یا بیمارستان یا فرودگاه یا مجامع عمومی دیگر باشد.
اذان قبل از دخول وقت در هر یکی از نمازهای پنجگانه جایز نیست.
سنت است که قبل از فجر به اندازهای که روزهدار سحری نماید، اذان گفته شود تا کسیکه برای قیام رفته است، برگردد و شخص خوابیده بیدار شود و کسیکه تهجد میخواند، نمازش را با وتر پایان دهد، پس وقتی که فجر طلوع کرد، برای صبح اذان بگوید.
و هنگامیکه به خاطر شدت گرمی نماز ظهر با تأخیر اقامه شود، یا نماز عشا به خاطر وقت افضل با تأخیر خوانده شود، اگر در سفر بود، هنگام اقامهی نماز اذان گفته شود، ولی در غیر سفر، هنگام دخول وقت اذان گفته شود.
فضیلت تبعیت و جواب دادن به اذان
عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ ب أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «إِذَا سَمِعْتُمُ الْمُؤَذِّنَ، فَقُولُوا مِثْلَ مَا یَقُولُ ثُمَّ صَلُّوا عَلَیَّ، فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَیَّ صَلَاةً صَلَّى الله عَلَیْهِ بِهَا عَشْرًا، ثُمَّ سَلُوا اللهَ لِیَ الْوَسِیلَةَ، فَإِنَّهَا مَنْزِلَةٌ فِی الْجَنَّةِ، لَا تَنْبَغِی إِلَّا لِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللهِ، وَأَرْجُو أَنْ أَکُونَ أَنَا هُوَ، فَمَنْ سَأَلَ لِی الْوَسِیلَةَ حَلَّتْ لَهُ الشَّفَاعَةُ».[20]
عبدالله بن عمرو بن عاص ب از پیامبر ج شنیده که میفرمود: «هنگامی که صدای اذان را شنیدید، کلماتی را که مؤذن میگوید، تکرار کنید و آنگاه بر من درود (صلوات) بفرستید؛ زیرا هرکس یک درود بر من بفرستد، الله متعال در برابرش ده درود بر او میفرستد و سپس از الله برایم "وسیله" را درخواست کنید که جایگاهی والا در بهشت است و تنها به یکی از بندگان الله، اختصاص دارد و امیدوارم که من، آن بنده باشم. هرکس وسیله را برای من درخواست کند، شفاعتِ - من- برایش واجب میشود».
کسیکه صدای اذان را بشنود، چه بگوید؟
کسیکه صدای اذان را بشنود سنت است که به موارد ذیل عمل نماید:
1. هرچه که مؤذن میگوید او نیز تکرار کند، فقط بعد از گفتن «حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ و حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ»، «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ» بگوید.
2. سنت است که بعد از اتمام اذان بر پیامبر ج صلوات بفرستد.
3. بعد از صلوات فرستادن بر پیامبر ج این دعا را بخواند.
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ حِینَ یَسْمَعُ النِّدَاءَ: اللهم رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ آتِ مُحَمَّدًا الوَسِیلَةَ وَالفَضِیلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَامًا مَحْمُودًا الَّذِی وَعَدْتَهُ، حَلَّتْ لَهُ شَفَاعَتِی یَوْمَ القِیَامَةِ».[21]
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس هنگامیکه صدای اذان را شنید، بگوید: «اللهم رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ آتِ مُحَمَّدًا الوَسِیلَةَ وَالفَضِیلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَامًا مَحْمُودًا الَّذِی وَعَدْتَهُ»: «ای صاحب این دعوت کامل و نمازی که هماکنون برگزار میشود، به محمد ج وسیله و فضیلت عنایت فرما و او را طبق وعدهات به مقام محمود برسان»، روز قیامت از شفاعت من بهرهمند میشود».
4. بعد از فارغ شدن مؤذن از کلمهی شهادتین بگوید:
عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ قَالَ حِینَ یَسْمَعُ الْمُؤَذِّنَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، رَضِیتُ بِاللهِ رَبًّا وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولًا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، غُفِرَ لَهُ ذَنْبُهُ».[22]
سعد بن ابیوقاص س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «هرکس بعد از شنیدن اذان مؤذن بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، رَضِیتُ بِاللهِ رَبًّا وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولًا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا»: «گواهی میدهم که معبود راستینی جز الله که یکتا و بیشریک است، وجود دارد و شهادت میدهم که محمد ج بنده و فرستادهی اوست؛ به الله به عنوان پروردگار، به محمد به عنوان فرستادهی الله، و به اسلام به عنوان دین، راضی و خرسندم»، گناهانش بخشیده میشوند».
5. سپس هرچه بخواهد برای خویش دعا مینماید.
حکم جواب دادن به بیش از یک مؤذن
اذان گفتن و جواب آن عبادت است. کسیکه در یک شهر صدای مؤذنان را از جهات مختلف میشنود، به اذان اول جواب دهد و اگر صدای دیگری را نیز شنید و جواب داد، به او ثواب میرسد.
حکم اجرت گرفتن برای امامت و اذان
امامت و اذان دو عبادت بزرگ و خالص برای الله ﻷ هستند و اجر و پاداش آن با الله است، پس امام به خاطر امامت نمازگزاران، از آنها اجر و پاداش دریافت نکند، و مؤذن به خاطر اذان گفتن اجرت و مزد نگیرد. و برای آنان جایز است که مزدی که از طرف بیت المال برای امامان مساجد و مؤذنان در نظر گرفته شده است، را دریافت نمایند، هنگامیکه وظیفهیشان را برای الله ﻷ انجام میدهند.
حکم کسیکه وارد مسجد میشود، در حالی که مؤذن اذان میگوید
کسیکه وارد مسجد میشود و مؤذن اذان میگوید، برایش مستحب است که جواب اذان را بدهد، سپس بعد از اتمام اذان دعا نماید و ننشیند تا اینکه دو رکعت تحیت المسجد را بخواند.
حکم کسیکه بعد از اذان از مسجد خارج میشود
وقتی که مؤذن اذان گفت برای هیچکس جایز نیست که از مسجد خارج شود، مگر کسیکه عذری همچون مریضی، تجدید وضو و مانند آن دارد.
مقدار مدت زمان بین اذان و اقامه در سنت ذکر نشده، ولی شایسته است که مدت زمان به اندازهای باشد که یک فرد مسلمان وضو میگیرد و سنت راتبهی قبلیه را بخواند، که تقریبا مدت ربع ساعت نیاز است تا کسیکه خارج از مسجد است، به مسجد بیاید و دعا نماید و نماز بخواند و الله را ذکر کند و کسیکه در مسجد حضور دارد، قرآن را تلاوت نماید. و جایز است که متصل بعد از اذان اقامه شود به شرط اینکه باعث از دست رفتن سنت و محروم شدن مردم از نماز جماعت نگردد، اما مسافر میتواند اذان بگوید و متصل بعد از اذان اقامه نماید، ولی در نماز فجر متصل اقامه نکند.
و اگر امام مسلمانان زمانی را بعد از اذان برای اقامه نمودن مشخص کرد و تبعیت کردن از آن باعث از بین رفتن حرج و مشقت میشود، و به خاطر مصلحتی صورت میگیرد، مردم باید از آن اطاعت نمایند.
کیفیت اقامه که در سنت ثابت است
واجب است که اقامه یک مرتبه و پی در پی با یکی از صفات ذیل صورت گیرد:
صفت اول - یازده جمله؛ که همان اقامهی بلال س است که نزد پیامبر ج اقامه مینمود: «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ، قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[23]
صفت دوم - هفده جمله؛ که همان اقامهی ابومحذوره س است: «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ، قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[24]
صفت سوم - ده جمله و آن «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ، قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ، اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[25]
سنت این است که با همهی حالتهای مختلف یک مرتبه به خاطر زنده نگه داشتن سنت اقامه نماید، البته به شرط اینکه منجر به ایجاد فتنه نشود. اگر بیم فتنه بود، به یک روش اقامه نماید.
سنت است که بین اذان و اقامه دعا نماید و نماز بخواند و قرآن تلاوت کند. به کار گرفتن مکبّر برای صدا در اذان و اقامه و نماز و خطبه، اگر نیاز باشد جایز است، ولی اگر نیاز نباشد، بهتر است ترک شود، و نیز اگر باعث ضرر و تشویش میشود، بدون آن نماز خوانده شود.
برای مؤذن سنت است که در سردی شدید یا شب بارانی و مانند آنها بعد از دو «حَیَّ عَلَى...» یا بعد از اذان آنچه که در سنت ثابت است را بگوید:
«أَلَا صَلُّوا فِی الرِّحَالِ».[26]
«در محل سکونت نماز بخوانید».
یا بگوید: «صَلُّوا فِی بُیُوتِکُمْ».[27]
«در خانههایتان نماز بخوانید».
به هرکدام یک مرتبه به خاطر زنده نگه داشتن سنت عمل مینماید و کسیکه میخواهد در مسجد حضور یابد، برایش مشروع است، اگرچه سخت باشد.
عَنْ مَالِکِ بْنِ الحُوَیْرِثِ س قَالَ: أَتَى رَجُلاَنِ النَّبِیَّ ج یُرِیدَانِ السَّفَرَ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «إِذَا أَنْتُمَا خَرَجْتُمَا، فَأَذِّنَا، ثُمَّ أَقِیمَا، ثُمَّ لِیَؤُمَّکُمَا أَکْبَرُکُمَا».[28]
مالک بن حویرث س میگوید: دو نفر نزد پیامبر ج آمدند و میخواستند سفر نمایند. پیامبر ج فرمود: «هنگامیکه خارج شدید، پس اذان بگویید و اقامه نمایید و سپس بزرگترین شما امامت نماید».
حکم گفتن اذان و اقامه برای نمازها
برای نمازها به نسبت مشروعیت اذان و اقامه چهار حالت وجود دارد:
اول - نمازی که برایش اذان و اقامه وجود دارد و آن نمازهای پنجگانه و جمعه است.
دوم - نمازی که برایش اقامه وجود دارد، ولی اذان گفته نمیشود، و آن نمازهایی که به صورت جمع خوانده میشود. برای نماز دومی اذان گفته نمیشود و نمازهایی که قضا شدهاند.
سوم - نمازی که برایش با الفاظ مخصوص ندا داده میشود و آن نماز کسوف و خسوف است.
چهارم - نمازی که نه اذان دارد و نه اقامه، مانند نمازهای نفل، نماز جنازه، نمازهای عید، نماز استسقاء و مانند آنها.
الله پاک در هر شبانهروز بر هر مرد و زن مسلمان پنج وعده نماز فرض کرده است که رحمتی از جانب او به نسبت بندگانش میباشد.
اول - وقت ظهر: از زوال خورشید شروع میشود و تا اینکه سایهی هر چیزی به اندازهی خودش میشود، ادامه دارد.
و اول وقت خواندن آن به جز در گرمای شدید، فضیلت زیادی دارد، در گرما تأخیر آن و در سردی، اول وقت خواندنش، سنت است و چهار رکعت میباشد.
دوم - وقت عصر: بعد از خروج وقت ظهر شروع و تا زرد شدن خورشید ادامه دارد، و هنگام ضرورت تا غروب نیز وقت دارد و زود خواندن سنت است و چهار رکعت میباشد.
سوم - وقت مغرب: از غروب خورشید شروع میشود و تا از بین رفتن سرخی که در آسمان است، ادامه دارد و زود خواندن آن سنت است و سه رکعت میباشد.
چهارم - وقت عشا: از هنگام از بین رفتن شفق سرخ شروع و تا نصف شب ادامه دارد و هنگام ضرورت تا طلوع فجر دوم ادامه دارد. اگر میسر است تأخیر آن تا یک سوم شب فضیلت دارد و چهار رکعت است.
پنجم - وقت فجر: از طلوع فجر دوم تا طلوع خورشید زمان دارد و زود خواندش افضل است و سنت است که در تاریکی خوانده شود و در تاریکی تمام نماید و بعضی اوقات در روشنایی و اسفار به پایان رساند و آن دو رکعت است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِدُلُوکِ ٱلشَّمۡسِ إِلَىٰ غَسَقِ ٱلَّیۡلِ وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِۖ إِنَّ قُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ کَانَ مَشۡهُودٗا٧٨﴾ [الإسراء: 78]. «نماز را از زوال خورشید [= هنگام ظهر] تا نهایت تاریکی شب [= نیمه شب] برپا دار و [به ویژه] نماز صبح را. به راستی که نماز صبح [و تلاوت قرآن در این وقت،] مورد مشاهده [و در حضورِ فرشتگانِ روز و شب] است».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ حِینَ تُمۡسُونَ وَحِینَ تُصۡبِحُونَ١٧ وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَعَشِیّٗا وَحِینَ تُظۡهِرُونَ١٨﴾ [الروم: 17-18]. «پس الله را به پاکی بستایید، آنگاه که به شب درمیآیید و آن دَم که به صبح میرسید و عصرگاهان و هنگامی که به نیمروز میرسید؛ و حمد و ستایش در آسمانها و زمین از آنِ اوست».
3. عَنْ بُرَیْدَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج، أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ عَنْ وَقْتِ الصَّلَاةِ، فَقَالَ لَهُ: «صَلِّ مَعَنَا هَذَیْنِ - یَعْنِی الْیَوْمَیْنِ - فَلَمَّا زَالَتِ الشَّمْسُ أَمَرَ بِلَالًا فَأَذَّنَ، ثُمَّ أَمَرَهُ، فَأَقَامَ الظُّهْرَ، ثُمَّ أَمَرَهُ، فَأَقَامَ الْعَصْرَ وَالشَّمْسُ مُرْتَفِعَةٌ بَیْضَاءُ نَقِیَّةٌ، ثُمَّ أَمَرَهُ فَأَقَامَ الْمَغْرِبَ حِینَ غَابَتِ الشَّمْسُ، ثُمَّ أَمَرَهُ فَأَقَامَ الْعِشَاءَ حِینَ غَابَ الشَّفَقُ، ثُمَّ أَمَرَهُ فَأَقَامَ الْفَجْرَ حِینَ طَلَعَ الْفَجْرَ، فَلَمَّا أَنْ کَانَ الْیَوْمُ الثَّانِی أَمَرَهُ فَأَبْرَدَ بِالظُّهْرِ، فَأَبْرَدَ بِهَا، فَأَنْعَمَ أَنْ یُبْرِدَ بِهَا، وَصَلَّى الْعَصْرَ وَالشَّمْسُ مُرْتَفِعَةٌ أَخَّرَهَا فَوْقَ الَّذِی کَانَ، وَصَلَّى الْمَغْرِبَ قَبْلَ أَنْ یَغِیبَ الشَّفَقُ، وَصَلَّى الْعِشَاءَ بَعْدَمَا ذَهَبَ ثُلُثُ اللَّیْلِ، وَصَلَّى الْفَجْرَ فَأَسْفَرَ بِهَا»، ثُمَّ قَالَ: «أَیْنَ السَّائِلُ عَنْ وَقْتِ الصَّلَاةِ؟» فَقَالَ الرَّجُلُ: أَنَا، یَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: «وَقْتُ صَلَاتِکُمْ بَیْنَ مَا رَأَیْتُمْ».[29]
بُرَیده س میگوید که شخصی از پیامبر ج در مورد وقت نماز سؤال کرد. پیامبر ج به او فرمود: «با ما در این دو -روز- نماز بخوان، پس هنگامیکه خورشید زوال نمود، به بلال امر فرمود تا اذان دهد، سپس امر کرد، پس ظهر اقامه شد. بعد امر فرمود و عصر خوانده شد، در حالی که خورشید بلند و سفید و روشن بود. بعد دستور داد که مغرب زمانی که خورشید غروب نمود، خوانده شود. و هنگامیکه شفق از بین رفت، امر نمود تا عشا خوانده شود و هنگامیکه فجر طلوع نمود، امر فرمود تا نماز فجر خوانده شود.
اما در روز دوم امر فرمود تا نماز ظهر در سردی خوانده شود، و نماز عصر در حالی خوانده شد که خورشید بالا بود و آن را به تأخیر انداخت از آنچه که بالاتر بود. و مغرب را قبل از، از بین رفتن شفق خواند و عشا را بعد از یک سوم شب خواند و فجر را در اِسفار و روشنایی خواند. سپس فرمود: «کسیکه در مورد وقت نماز سؤال کرد، کجاست؟» شخصی گفت: ای رسول الله، من هستم. پیامبر ج فرمود: «وقت نماز شما بین دو حالتی بود که دیدید».
واجب است که هر مسلمانی هر نمازی را در وقتش بخواند.
و تأخیر کردن نماز فرض از وقتش حرام است، البته به نیت جمع یا شدت خوف یا بیماری شدید و مانند آن اگر باشد، تأخیرش اشکالی ندارد.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَإِذَا قَضَیۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِکُمۡۚ فَإِذَا ٱطۡمَأۡنَنتُمۡ فَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَۚ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ کَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ کِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا١٠٣﴾ [النساء: 103]. «چون نماز را به پایان رساندید، الله را [در همه حال،] ایستاده و نشسته و بر پهلو خفته [= خوابیده] یاد کنید؛ و هر گاه آرامش یافتید [و ترس از بین رفت]، نماز را [کامل] بر پا دارید [چرا که] بیتردید، نماز [فریضهای است که] در اوقات معیّنی بر مؤمنان واجب شده است».
هنگام شدت گرما چه وقتی نماز خوانده شود؟
زمانی که هوا به شدت گرم شد، سنت است که نماز ظهر را تا نزدیکی وقت نماز عصر به تأخیر اندازد.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا اشْتَدَّ الحَرُّ فَأَبْرِدُوا بِالصَّلاَةِ، فَإِنَّ شِدَّةَ الحَرِّ مِنْ فَیْحِ جَهَنَّمَ».[30]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت کرده که فرمود: «هنگامیکه هوا به شدت گرم شد، نماز را در سردی بخوانید؛ زیرا شدت گرمی از نفس کشیدن جهنم است».
اوقات نماز هنگامیکه وقتشان کم باشد
از رحمت الله ﻷ نسبت به بندگانش این است که برای هر نماز فرض یک وقت و علامت مشخص که دلالت بر آن دارد، قرار داده است که در آن نماز خوانده شود.
و کسیکه در سرزمینی اقامت دارد که شب و روز با طلوع و غروب خورشید از همدیگر تشخیص داده میشوند - اگر چه یکی از آن دو بسیار طولانی باشد - در وقتی که شریعت برایش تعیین فرموده است مانند دیگران نماز بخواند و روزه بگیرد.
اما کسیکه در سرزمینی اقامت دارد که خورشید در تابستان غروب نمیکند و در زمستان طلوع نمینماید یا در سرزمینی که روز آن شش ماه و شبش نیز شش ماه است، مانند شمال آسیا و اروپا، پس همهی آنها نمازهای پنجگانه را در هر بیست و چهار ساعت بخوانند و اوقاتشان را بر اساس نزدیکترین سرزمینشان که اوقات نمازهای پنجگانه از یکدیگر جدا هستند، تنظیم نمایند. ﴿وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مِنۡ أَمۡرِهِۦ یُسۡرٗا٤ ذَٰلِکَ أَمۡرُ ٱللَّهِ أَنزَلَهُۥٓ إِلَیۡکُمۡۚ وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یُکَفِّرۡ عَنۡهُ سَیَِّٔاتِهِۦ وَیُعۡظِمۡ لَهُۥٓ أَجۡرًا٥﴾ [الطلاق: 4-5]. «و هر کس از الله بترسد، کارش را برایش آسان میسازد. این، فرمان الله است که بر شما نازل کرده است؛ و هر کس از الله پروا کند، الله گناهانش را از او میزداید [و میبخشد] و پاداش او را بزرگ میگردانَد».
برای صحت نماز شروطی لازم است که عبارتاند از:
1. اینکه مسلمان از حدث اصغر و اکبر پاک باشد.
2. طهارت بدن و لباس و مکان نماز از نجاسات.
3. داخل شدن وقت نماز، اگر فرض باشد.
4. گرفتن زینت با لباسی که عورت و شانهها را بپوشاند.
5. روبهروی قبله قرار گرفتن.
6. نیت؛ اینکه قبل از شروع تکبیر احرام در قلب خویش، نیت آن نماز را بکند و بر زبان جاری نسازد.
ادای نماز در وقت آن تأکیدی برای شروط نماز است و تأخیر آن از وقتش به خاطر جنابت، یا نجاست لباس یا حدث یا عدم قدرت بر ادای آن در وقتش در حالت ایستاده و مواردی از این قبیل جایز نیست، بلکه در وقت به اندازهی تواناییاش نماز بخواند؛ زیرا ادای نماز در وقتش واجب است و هنگامیکه مجنون و دیوانه به هوش آید یا کافر مسلمان شود یا حایض بعد از دخول وقت پاک شد، لازم است که نماز آن وقت را بخواند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَإِذَا قَضَیۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِکُمۡۚ فَإِذَا ٱطۡمَأۡنَنتُمۡ فَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَۚ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ کَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ کِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا١٠٣﴾ [النساء: 103]. «چون نماز را به پایان رساندید، الله را [در همه حال،] ایستاده و نشسته و بر پهلو خفته [= خوابیده] یاد کنید؛ و هر گاه آرامش یافتید [و ترس از بین رفت]، نماز را [کامل] بر پا دارید [چرا که] بیتردید، نماز [فریضهای است که] در اوقات معیّنی بر مؤمنان واجب شده است».
آنچه که به وسیلهی آن برای قبله استناد میشود
مسلمان برای مشخص نمودن قبله به علامتهایی مانند خورشید و ماه و ستارگان و قطب و مانند آن استناد مینماید.
و همچنین استفاده کردن از قبلهنماهای عادی و الکترونیکی که در هر مکانی جهت قبله را مشخص مینمایند.
کسیکه جهت قبله را نمیشناسد، چگونه نماز بخواند؟
فرد نمازگزار با بدنش به دستور الله متوجه کعبهی با عظمت میشود و با قلبش متوجه الله میگردد. بر مسلمان واجب است که به سوی کعبه نماز بخواند، اگر قبله از او مخفی ماند و کسی را نیافت که از او سؤال کند، مثلا در صحرا قرار داشت، اجتهاد میکند و به هر سویی که ظن غالبش قبله بود، نماز میخواند. اگر بعدا مشخص شد که به سوی قبله نماز نخوانده است، نمازش را اعاده نکند.
اما در آبادی نماز نخواند تا اینکه سؤال نماید یا جهت قبله را از طرق دستگاه یا مساجد و مانند آن مشخص کند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمِنۡ حَیۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیۡکُمۡ حُجَّةٌ إِلَّا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِی وَلِأُتِمَّ نِعۡمَتِی عَلَیۡکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ١٥٠﴾ [البقرة: 150]. «و از هر مکانی که بیرون رفتی، [هنگام نماز] روی خود را به سوی مسجدالحرام کن و [شما ای مؤمنان،] هر جا که بودید، روی خود را به سوی آن [مسجد] کنید تا مردم علیه شما حجتی نداشته باشند [تا با استناد به آنها بهانهتراشی کنند]؛ مگر کسانی از آنان که ستم کردند [و همواره دشمنتان خواهند بود]؛ پس از آنان نترسید و از من بترسید [این تغییر قبله به این هدف بود] که نعمتم را بر شما تمام کنم [و شما را متمایز سازم]؛ باشد که هدایت شوید».
1. سنت است که مسلمان در لباس پاک نماز بخواند. الله سزاوارترین کسی است که برایش زینت استفاده میشود و جایگاه ازار و شلوار تا نصف ساق و عضله باشد، و اگر امکان نداشت ازار و شلوار تا بالای ساق باشد، نباید قوزک پاها را فرا بگیرد.
و آویزان کردن لباس در نماز و غیر آن حرام است.
2. مسلمان هر لباسی که بخواهد، میپوشد و استفاده کردن از هر لباسی برایش جایز است، اما لباسی که به خاطر حرام بودن برای مردان، مانند حریر و ابریشم نمیتوان از آن استفاده کرد، یا لباسهایی که تصاویر موجوداتی که دارای روح هستند بر روی آنها باشد، یا لباسی که به خاطر یک ویژگی حرام است، مانند نماز خواندن مرد در لباس زن، یا لباسی که هنگام پوشیدن آویزان است، یا به خاطر کسب و به دست آوردنش حرام است، مانند لباس غصب شده و سرقتی و مانند آنها که دارای فتنه و شهرت هستند برای زن و مرد حرام است.
3. افضل این است که مسلمان در لباس یا ازار و عبا نماز بخواند و نماز خواندن با کت و شلوار برای کسیکه عادت دارد، جایز است به شرط اینکه گشاد باشد و عورت مشخص نشود و آن را برجسته ننماید.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِینَ٣١﴾ [الأعراف: 31]. «ای فرزندان آدم، هنگام رفتن به مسجد [و در هر نمازی] زینت خود را برگیرید [و لباس شایسته بپوشید] و [در زندگی، از خوراکیهای پاکیزه] بخورید و بیاشامید؛ ولی اسراف نکنید [که] بیتردید، الله اسرافکاران را دوست ندارد».
عورت مرد از ناف تا زانوهایش میباشد و زن در جلوی بیگانگان همهاش عورت است. اما در نماز همهاش عورت است، به غیر از صورت و کف دستها و پاهایش که عورت نیستند. اما اگر در مقابل مردان بیگانه حاضر شد، همهی بدنش را باید بپوشاند.
حکم تغییر نیت در هنگام نماز:
1. برای هر عملی نیت لازم است، در هنگام نماز تغییر نیت از یک نماز معین به نماز دیگری درست نیست، مانند تغییر نیت عصر به ظهر، همچنین تغییر نیت از نماز مطلق به معین جایز نیست. مانند کسیکه نفل میخواند، سپس نیت فجر نماید و تغییر نیت از معین به مطلق جایز است.
مانند کسیکه در حالت انفرادی نماز فرض میخواند، سپس آن را به نافله تغییر میدهد به خاطر حضور در نماز جماعت.
2. برای نمازگزار جایز است که نیتش را در نماز از حالت مأموم و منفرد به امام تغییر دهد و از داخل جماعت نیت انفرادی نماید یا از نیت فرض به نفل تغییر دهد، ولی تغییر نیت از نفل به فرض صحیح نیست.
3. اگر نمازگزار در هنگام نماز نیتش را قطع نماید، نمازش باطل میشود و واجب است که از اول نماز شروع کند.
1. تمام زمین مسجد است و نماز خواندن در آن صحیح است، به غیر از حمام، توالت و مکان نجس و مکان شترها و قبرستان، اما نماز جنازه از آن استثنا میشود. پس نماز جنازه در قبرستان و بر قبر برای کسیکه به نماز جنازه نرسیده است جایز است.
2. سنت این است که نمازگزار بر روی زمین نماز بخواند و جایز است که بر سجاده و فرش، یا حصیر و خُمره که حصیری خاص است یا حصیر بافته شده از برگ نخل، که به مقدار صورت است، نماز بخواند.
3. هنگامیکه در مسجد برای همهی نمازگزاران دیگر جایی وجود نداشته باشد، جایز است که در راه نماز خوانده شود، به شرط اینکه صفوف داخل مسجد با بیرون متصل باشند.
4. بهتر این است که شخص در مسجدی که نزدیکش است، نماز بخواند و جز به خاطر سبب شرعی به مساجد مختلف نرود.
حکم نماز خواندن با کفشها:
1. هنگامیکه کفش و موزههای شخص مسلمان پاک هستند، میتواند با آنها نماز بخواند، اما اگر بیم آلوده شدن مسجد وجود داشت، یا باعث آزار و اذیت نمازگزاران میشود، پس بدون کفش و پا برهنه نماز بخواند، همانطور که کیفیت و حالت مساجد امروزی چنین است.
2. هنگامیکه شخص وارد مسجد میشود، کفشهایش را در جای مخصوص که برای محافظت از کفشها است، قرار دهد.
و هنگامیکه نمازگزار موزهها و کفشهایش را در میآورَد، و از امنیت آنها نگران است، در سمت راست خویش نگذارد، بلکه بین پاهایش و یا اگر کسی نبود سمت چپ بگذارد.
کیفیت نماز خواندن در حالت لختی
افراد لخت اگر لباسی نیافتند و در تاریکی قرار داشتند و کسی آنها را مشاهده نمیکرد، در حالت ایستاده نماز بخوانند و امامشان در جلوی آنها قرار گیرد، اما اگر اطراف آنها افرادی وجود داشت یا در روشنایی قرار داشتند، در حالت نشسته نماز بخوانند و امام در وسط قرار گیرد.
و اگر زنان و مردان با هم بودند، هر گروهی جداگانه نماز بخواند و زنان پشت سر مردان قرار گیرند.
حکم ترک آنچه که به آن امر شده و مرتکب شدن چیزی که از آن نهی شده است:
نادانی و فراموشی برای ترک آنچه که به آن امر شده است عذر محسوب نمیشود. کسیکه بدون وضو بر اثر نادانی یا فراموشی نماز خواند، گناهی برایش نیست، ولی واجب است که وضو بگیرد و نمازش را اعاده نماید.
اما عمل حرام، نادانی و فراموشی برایش عذر محسوب میشود. کسیکه نماز بخواند در حالی که در لباسش نجاستی وجود دارد و آن را نداند یا میداند ولی فراموش کرده است، نمازش صحیح است و گناهی برایش نیست.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٨٦﴾ [البقرة: 286]. «پروردگارا، اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را بازخواست نکن. پروردگارا، بارِ گران [و تکلیف سنگین] بر [دوش] ما مگذار؛ چنان که آن را [به مجازات گناه و سرکشی،] بر [دوش] کسانی که پیش از ما بودند [= یهود] نهادی. پروردگارا، آنچه که تاب تحملش را نداریم بر [دوش] ما مگذار و ما را بیامرز و به ما رحم کن. تو یار [و کارسازِ] مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
کعبه با اختیار الله به عنوان خانهاش انتخاب گردید و مساجد زمین با اختیار مخلوقات الله به عنوان خانهی او انتخاب شدهاند. همهی زمین به عنوان مسجد برای سجدهی الله هستند. بنابراین کعبه با اختیار الله قبلهی همهی مساجدی است که انسانها انتخاب کردند. کسیکه در جلوی کعبه نماز میخواند، خانهی کعبه قبلهاش است و کسیکه خارج از مسجد نماز میخواند، قبلهاش مسجد الحرام است و کسیکه در سایر نقاط دنیا نماز میخواند، قبلهاش جهت مسجد الحرام است.
﴿فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥۗ﴾ [البقرة: 144]. «پس روی خود را به سوی مسجدالحرام کن و [شما نیز ای مؤمنان، برای ادای نماز] هر جا بودید، روی خود را به سوی آن بگردانید».
و کسیکه بداند تمام زمین مسجد و محل سجده برای الله است، از پروردگارش حیا و شرم میکند و از او اطاعت مینماید و نافرمانیاش را مرتکب نمیشود.
1. مساجد خانههای الله هستند، بنابراین انبیا و پیامبران و مؤمنان به ساختن آنها مشرف شدهاند.
جایز نیست که کفار برای مساجد تصمیم بگیرند و یا بسازند و محافظت نمایند و نظافت کنند. برای اینکه آنها دشمنان الله و رسولش و دین هستند و به تعمیر مساجد به آنها اعتماد نمیشود. بلکه فقط وظیفهی مسلمانان است.
بر حکومتهای مسلمان واجب است که برای مسلمانان مساجد بنا نمایند؛ زیرا از حقوق واجبی است که رعیت نسبت به راعی دارند، اما اگر حکومت کافر بود، مساجد و مدارس اسلامی را در اختیار مسلمانان قرار دهد تا خودشان سرپرستی آنها را بر عهده بگیرند تا اینکه عملی مخالف شریعت در آنها صورت نگیرد.
2. مسجد خانهای از خانههای الله است و بالا و پایین آن تابع مسجد است، پس برای هیچکس جایز نیست که در آن ساختمان بسازد و سکونت نماید، چه برای امام یا مؤذن و یا غیر از آنها باشد.
و اگر از مسجد به صورت موقتی برای سکونت استفاده شود، همانطور که بعضی از مردم قسمتی از آن را انتخاب میکنند. و تبدیل کردن منازل و محل سکونت به مسجد، جایز است و محل سکونت برای اهل آن باقی میماند، برای اینکه قبل از تبدیل شدن به مسجد، آنها مالکیت دارند.
3. شایسته نیست که وسایل بازی و یا ورزشی، پایین و یا بالای مسجد قرار داده شود؛ زیرا مساجد برای عبادت بنا شدهاند، نه برای بازی و کارهای بیهوده و بالا بردن صدا.
4. واجب است که مساجد از نجاسات پاک باشند، و واجب است که آب انبارها و توالتها خارج از مساجد باشند؛ نه بالا و پایین مسجد. و هنگام ضرورت قرار دادن آن در پایین مسجد جایز است؛ و نه در بالایش.
1. سنت است که مسلمان با آرامش به سوی مسجد برود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِذَا ثُوِّبَ لِلصَّلَاةِ فَلَا تَأْتُوهَا وَأَنْتُمْ تَسْعَوْنَ، وَأْتُوهَا وَعَلَیْکُمُ السَّکِینَةُ، فَمَا أَدْرَکْتُمْ فَصَلُّوا، وَمَا فَاتَکُمْ فَأَتِمُّوا، فَإِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا کَانَ یَعْمِدُ إِلَى الصَّلَاةِ فَهُوَ فِی صَلَاةٍ».[31]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «هنگامیکه برای نماز اقامه گفته میشود، با سرعت به سمت نماز نروید، بلکه با آرامش و وقار بیایید، هرچه از نماز را - با جماعت- دریافتید، بخوانید و آنچه را از دست دادید، کامل نمایید. وقتی یکی از شما قصدِ نماز میکند، گویا در نماز است».
2. سنت است که فرد مسلمان وقتی که به مسجد میآید با پای راست وارد شود و این دعا را بخواند:
«اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی أَبْوَابَ رَحْمَتِکَ».[32]
«یا الله! دروازههای رحمت خویش را برایم باز کن».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ، وَبِوَجْهِهِ الْکَرِیمِ، وَسُلْطَانِهِ الْقَدِیمِ، مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ».[33]
«به الله بزرگ و به وجه کریمش و پادشاهى ازلیاش از شیطان رانده شده پناه مىبرم».
3. و هنگام خروج با پای چپ خارج شود و بگوید:
«اللهم إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ».[34]
«یا الله! از فضل و بخشش تو میخواهم».
وقتی که فرد مسلمان وارد مسجد شود، چه کار کند؟
1. وقتی که مسلمان وارد مسجد شود، بر اهل آن سلام میگوید، سپس دو رکعت تحیت المسجد میخواند و مستحب است که به ذکر اللهِ بلندمرتبه و تلاوت قرآن و خواندن نوافل مشغول شود تا زمانی که برای نماز اقامه میشود و سعی نماید که در صف اول و سمت راست امام قرار گیرد.
2. مسلمان از هر چیزی که او را از پروردگارش دور میکند یا باعث آزار و اذیت فرشتگان و نمازگزاران اطرافش میشود از قبیل بوی بد و سخن گفتن بیمورد و از شنیدن و دیدن کارهای بیهوده اجتناب و دوری نماید.
و کسیکه وارد مسجد یا نماز شود، تلفن همراه خویش را خاموش یا ساکت نماید تا او را از مناجات پروردگار خویش دور نکند و به چیزی دیگر مشغول ننماید.
3. مشروع است که اطفال را اولیا با خودشان به مسجد ببرند تا عادت نمایند و با مکان عبادت الفت حاصل نمایند و کیفیت نماز را بشناسند. پس اگر موجب آزار و اذیت میشوند باید جلویشان گرفته شود.
مساجد خانههای الله و محل عباداتی مانند نماز، ذکر، تلاوت قرآن، تعلیم و تعلم علم هستند. و خوابیدن بعضی اوقات در مسجد برای کسیکه نیازمند است، مانند غریب و فقیری که محل سکونت ندارد، جایز است.
اما از استفاده از مساجد به عنوان خوابگاه و محل گفتوگو نهی شده است، مگر برای کسیکه در آن معتکف است و استراحت مینماید و مانند آنها.
حکم وارد شدن به مسجد برای کسیکه طهارت ندارد
کسیکه طهارت ندارد از سه حالت خالی نیست:
1. کسیکه حدث اصغر دارد، وقتی که وارد شد، ننشیند، مگر اینکه وضو بگیرد و دو رکعت بخواند.
2. حایض یا نفاسشده به هنگام ضرورت جایز است وارد مسجد شود و بنشیند، ولی صحبت نکند.
3. برای جنب جایز است که از داخل مسجد عبور نماید ولی آنجا مکث نکند.
و برای آنها ذکر الله گفتن و لمس قرآن و تلاوت آن جایز است؛ زیرا مؤمن نجس نمیشود و دلیل شرعی برای منع آن وجود نداد، پس حکم بر برائت اصلی باقی میماند. افضل این است که همهی افعالی که ذکر شد با طهارت صورت گیرد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُکَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّىٰ تَغۡتَسِلُواْۚ﴾ [النساء: 43]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، در حال مستی به نماز نایستید تا زمانی که بدانید چه میگویید و [همچنین] هنگامی که جُنُب هستید، تا غسل نکردهاید، به نماز [و مسجد] نزدیک نشوید مگر آنکه رهگذر باشید».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج لَقِیَهُ فِی بَعْضِ طَرِیقِ المَدِینَةِ وَهُوَ جُنُبٌ، فَانْخَنَسْتُ مِنْهُ، فَذَهَبَ فَاغْتَسَلَ ثُمَّ جَاءَ، فَقَالَ: «أَیْنَ کُنْتَ یَا أَبَا هُرَیْرَةَ» قَالَ: کُنْتُ جُنُبًا، فَکَرِهْتُ أَنْ أُجَالِسَکَ وَأَنَا عَلَى غَیْرِ طَهَارَةٍ، فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ، إِنَّ المُسْلِمَ لاَ یَنْجُسُ».[35]
ابوهریره س میگوید پیامبر ج در یکی از کوچههای مدینه مرا دید. چون جنب بودم، خود را عقب کشیدم و از چشم رسول الله ج پنهان کردم. پیامبر ج از من جستجو کرد. پس از غسل، خدمت پیامبر ج آمدم. فرمود: «ای ابوهریره، کجا بودی؟» عرض کردم: به علت جنابت و نداشتن طهارت، مجالست با شما را مناسب ندانستم. رسول الله ج فرمود: «سبحان الله، مؤمن که نجس نمیشود».
3. عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ لِی رَسُولُ اللهِ ج: «نَاوِلِینِی الْخُمْرَةَ» مِنَ الْمَسْجِدِ، قَالَتْ فَقُلْتُ: إِنِّی حَائِضٌ، فَقَالَ: «إِنَّ حَیْضَتَکِ لَیْسَتْ فِی یَدِکِ».[36]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج از مسجد به من فرمود: «سجاده را برایم بیاور». عایشه ل میگوید: من گفتم: من حیض هستم. فرمود: «حیض بودنت در دست تو نیست».
شرح: " حیض تو در دست تو نیست" به این معنا است که جسم و دست زنی که در دوران قاعدگی به سر میبرد، نجس نیست.
جایز نیست که هنگام نماز و غیر آن دروازههای مساجد بسته شود؛ زیرا خانههای الله و محل عبادت هستند، پس کسی از ورود به آنها منع نمیشود، ولی به خاطر فرش و تجهیزات یا اشیایی دیگر که بیم سرقت آنها از طرف سارقان است و یا اگر همیشه باز باشند، باعث فساد و خرابی میشود، برای متولی جایز است که بعضی اوقات آن را به خاطر حفاظت کردن قفل نماید.
حکم تزیین مساجد به وسیلهی نوشتن آیات و غیره
تزیین مساجد به وسیلهی آیات قرآن و غیره مکروه است؛ زیرا نسبت به قرآن توهین محسوب میشود و ذهن نمازگزار را هنگام نماز خواندن مشغول مینماید و قرآن برای عمل کردن به آن نازل شده است؛ نه برای تزیین دیوارها.
حکم سلام گفتن به کسیکه در حال نماز خواندن است
مستحب است که بر نمازگزار نیز سلام گفته شود، و نمازگزار با انگشتان یا دستش یا با سرش به صورت اشاره جواب دهد، البته با سخن گفتن جواب ندهد.
عَنْ صُهَیْبٍ س قَالَ: مَرَرْتُ بِرَسُولِ اللَّهِ ج وَهُوَ یُصَلِّی، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَرَدَّ إِلَیَّ إِشَارَةً.[37]
صهیب رومی س میگوید: از کنار رسول الله ج در حالی که نماز میخواند، عبور کردم و بر او سلام عرض نمودم، پس با اشاره جوابم را داد.
حکم فاصله و مانع گذاشتن در مسجد
1. سنت این است که شخص خودش زود به مسجد برود. پس اگر قبل از رفتن، سجاده و یا چیزی همانند آن فرستاد تا برای او جا بگیرند و خودش دیر آمد، از دو جهت مخالف شریعت عمل کرده است:
از جهت تأخیر کردن، در حالی که امر شده که زود به مسجد برود.
و به خاطر غصب آن مکان از گروهی در مسجد و منع کسانی که زودتر آمدهاند از اینکه آنجا نماز بخوانند. اگر کسی در مسجد، چیزی فرش کرد و دیر آمد، کسیکه از او زودتر آمد، میتواند آن را بردارد و در مکانش نماز بخواند و بر او گناهی نیست.
2. کسیکه در مسجد است، میتواند مانعی در صف بگذارد و آنجا بنشیند، و اگر به خاطر عذری مانند تجدید وضو و امثال آن بلند شد، سپس قبل از شروع نماز بازگشت، او نسبت به آنجا شایستهتر است.
اول - نمازگزاری که روشنی و سردی چشمش در نماز است، و با حضور قلب، در جلوی پروردگارش قرار دارد، پروردگارش را چنان عبادت میکند که گویا او را میبیند و ظاهر و باطن نمازش کامل و نیکوست، پس او از مقربان و در بالاترین درجات است.
دوم - نمازگزاری که وقتی تکبیر گفت در جلوی پروردگارش حضور قلب دارد و واجب را در نمازش انجام داده است، پس به او اجر میرسد.
سوم - نمازگزاری که با نفس جهاد مینماید تا قلبش حاضر باشد، یک مرتبه قلبش حضور دارد و مرتبهای دیگر غایب میشود، مورد عفو قرار گرفته و برایش به اندازهای که حضور داشته است، اجر و ثواب دارد.
چهارم - نمازگزاری که مواظب است، ولی از نمازش غافل است، برای او داخل نماز و بیرون از آن یکسان است، پس او مقصر است و خودش را برای عقوبت و مجازات عرضه نموده است.
پنجم - نمازگزار سستی که یک مرتبه نماز میخواند و یک مرتبه ترک مینماید، در روز قیامت به اندازهی سستی و کوتاهی که مرتکب شده است، عذاب خواهد دید و این بدترین قِسم از اقسام مذکور است. و اما کسیکه به طور کلی نماز را ترک کند، کافر شده است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١ ٱلَّذِینَ هُمۡ فِی صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ٢ وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ٣﴾ [المؤمنون: 1-3]. «به راستی که مؤمنان رستگار شدند؛ همان کسانی که در نمازشان فروتن هستند؛ و آنان که از [گفتار و رفتار] بیهوده رویگردانند».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَوَیۡلٞ لِّلۡمُصَلِّینَ٤ ٱلَّذِینَ هُمۡ عَن صَلَاتِهِمۡ سَاهُونَ٥ ٱلَّذِینَ هُمۡ یُرَآءُونَ٦ وَیَمۡنَعُونَ ٱلۡمَاعُونَ٧﴾ [الماعون: 4-7]. «پس وای بر نمازگزاران! همان کسانی که از نمازشان غافلند. کسانی که خودنمایی میکنند و [امانت دادنِ] وسایل ضروری زندگی را دریغ میورزند».
حکمت مناجات کردن با پروردگار در نماز
به پا داشتن نماز با خوب عبادت کردن و خوب مناجات کردن با پروردگار، و داشتن خشوع قلب در جلوی پروردگار که پادشاه است، کامل میشود.
پس حضور قلب داشتن در جلوی پروردگار نخستین مکان از منازل نماز است که فرد فقیر و ناتوان به الله غنی و قادر میرسد.
پس اگر قلب حاضر بود و اعضای بدن برای اطاعت فرمانبرداری کردند و مناجات حاصل شد، بنده به پروردگارش نزدیک میشود، و نیکی از بالای سر تا پایین پا او را فرا میگیرد و الله نمازش را میپذیرد و گناهانش را میآمرزد و به او نزدیک میگردد و دعایش را اجابت نموده و بر او بخشش زیاد عطا مینماید.
وقتی که بنده به این مقام برسد، الله را چنان عبادت میکند که گویا او را میبیند. پس قلبش خاشع میشود و اشکها جاری میشوند و حیایش افزایش مییابد و احساس شکستگی بزرگی دارد، و قلب از مناجات پروردگار احساس لذت مینماید؛ زیرا عظمت و بزرگی الله را میبیند و احسان بزرگش را مشاهده میکند. پس زیاد تکبیر و تحمید و تسبیح و استغفار بگویید و ذلیل بودن و شکستگی خویش را برای الله ظاهر نمایید.
پاک و منزه است ذاتیکه بر بندهاش با این دیدار روزانه و این نمازی که بنده را به پروردگارش مرتبط میکند اکرام مینماید. مناجاتی که بین فقیر و غنی در بهترین و زیباترین شکل و شمایل و در بهترین مکان و زمان و بهترین اقوال و اعمال و بزرگترین تحمید و بزرگی و با فضیلتترین تسبیح و تقدیس برای پروردگاری که از هر عیب و نقصی دور است، صورت میگیرد.
پس این عبادتی است که شایسته میباشد مُهر ورود به بهشت بر آن زده شود، بلکه قیمت و بهایی برای محبت است و وسیلهای برای قرب و نزدیکی به پروردگاری است که پادشاه صاحب کرامت و مهربانی است.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَنَهَرٖ٥٤ فِی مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِیکٖ مُّقۡتَدِرِۢ٥٥﴾ [القمر: 54-55]. «پرهیزگاران در باغها و [کنار] جویبارهای [بهشتی] جای دارند؛ در مجلسى سرشار از راستی [و شایستگی] و نزد فرمانروایی مقتدر».
روش نماز پیامبر ج از تکبیر تا سلام گفتن:
الله بلندمرتبه بر هر مسلمانی در شبانهروز پنج مرتبه نماز فرض نموده که عبارتاند از:
ظهر، عصر، مغرب، عشا و فجر.
کسیکه میخواهد نماز بخواند، وضو میگیرد، سپس رو به روی قبله و نزدیک سُتره قرار میگیرد. بین او و بین سُتره به اندازهی سه ذراع فاصله باشد، و بین جایگاه ستره و سجده به اندازهی عبور یک گوسفند باشد، و چیزی را رها نکند که از بین او و ستره عبور کند، و کسیکه از بین ستره و نمازگزار عبور نماید، پس او گناهکار است و بزرگی ستره، به اندازهی پالان شتر کفایت میکند.
عَنْ أَبِی جُهَیْمٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَوْ یَعْلَمُ المَارُّ بَیْنَ یَدَیِ المُصَلِّی مَاذَا عَلَیْهِ، لَکَانَ أَنْ یَقِفَ أَرْبَعِینَ خَیْرًا لَهُ مِنْ أَنْ یَمُرَّ بَیْنَ یَدَیْهِ».[38]
ابوجهیم س میگوید: رسول الله ج فرمود: «اگر کسیکه از جلوی نمازگزار میگذرد، میدانست که با اینکار چه قدر گناهکار میشود، چنانچه چهل- روز یا ماه یا سال- توقف میکرد، برایش بهتر از آن بود که از جلوی نمازگزار عبور کند».
کسیکه میخواهد نماز بخواند با قلبش نیت مینماید سپس تکبیرة الاحرام را میگوید: «الله اکبر»، و یک مرتبه دو دستش را با تکبیر بالا میبرد. گاهی بعد از تکبیر و بعضی اوقات قبل از آن بالا میبرد. در حالی دستهایش را بالا میبرد که انگشتانش باز، و به سمت قبله هستند و تا برابری شانههایش بالا میبرد و بعضی اوقات تا برابری نرمهی گوشها بالا میبرد.
به همهی این موارد بعضی اوقات به خاطر زنده نگه داشتن سنت عمل کند و به حالتهای مختلفی که مشروع است، عمل نماید.
سپس دست راست را بر پشت کف دست چپ و مچ و ساعد قرار میدهد و بعضی اوقات با دست راست، دست چپ را قبضه مینماید (با انگشتان دست راست دست چپ را در بر میگیرد) و گاهی دست راست را بر ساعد چپ بدون قبض کردن میگذارد. و اگر خواست دستهایش را بر سینهاش میگذارد و با خشوع به جایگاه سجده نگاه میکند.
سپس نمازش را با اذکار و دعاهایی که از سنت ثابت است، شروع میکند، از جمله:
1. اینکه میگوید: «اللهم بَاعِدْ بَیْنِی وَبَیْنَ خَطَایَایَ، کَمَا بَاعَدْتَ بَیْنَ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ، اللهم نَقِّنِی مِنَ الخَطَایَا کَمَا یُنَقَّى الثَّوْبُ الأَبْیَضُ مِنَ الدَّنَسِ، اللهم اغْسِلْ خَطَایَایَ بِالْمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالبَرَدِ».[39]
«یا الله! میان من و گناهانم فاصله قرار بده، همانطور که میان مشرق و مغرب فاصله انداختی، یا الله! همچنان که پارچهی سفید از پلیدی و چرک، پاک و صاف میگردد، گناهانم را پاک و صاف بگردان. یا الله! گناهانم را به وسیلهی آب، یخ و تگرگ بشوی و پاک بگردان».
2. یا میگوید: «سُبْحَانَکَ اللهم وَبِحَمْدِکَ وَتَبَارَکَ اسْمُکَ، وَتَعَالَى جَدُّکَ، وَلَا إِلَهَ غَیْرَکَ».[40]
«یا الله! پاک و منزه هستی و حمد و ستایش مخصوص توست و نام تو مبارک است و مقام و منزلت تو نیز بالاست، و هیچ معبود بر حقی غیر از تو وجود ندارد».
3. یا میگوید: «اللهم رَبَّ جَبْرَائِیلَ، وَمِیکَائِیلَ، وَإِسْرَافِیلَ، فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ، أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبَادِکَ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ، اهْدِنِی لِمَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِکَ، إِنَّکَ تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ».[41]
«یا الله! ای پروردگار جبرائیل، میکائیل و اسرافیل، ای به وجود آورندهی آسمانها و زمین، تو نسبت به پنهان و آشکار، علم داری، تو در بین بندگانت در آنچه که اختلاف دارند، قضاوت مینمایی، مرا از اختلافی که در حق به وجود آمده است، هدایت کن، به درستی که تو هرکسی را که بخواهی به راه مستقیم هدایت مینمایی».
4. یا میگوید: «اللهُ أَکْبَرُ کَبِیرًا، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ کَثِیرًا، وَسُبْحَانَ اللهِ بُکْرَةً وَأَصِیلًا».[42]
«الله برترین و بزرگترین است، همهى ستایشها به کثرت مخصوص اوست، من صبح و شام او را تسبیح مىگویم».
5. یا بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمْدًا کَثِیرًا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ».[43]
«حمد و ستایشِ بسیار، خالص و پاک از آنِ الله است».
هر کدام از اینها را حداقل یک مرتبه بگوید و به صورتهای مختلفی که در شریعت آمده است، به خاطر زنده نگه داشتن سنت عمل نماید.
سپس آهسته و سری بگوید: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»: «از شر شیطان رانده شده به الله پناه میبرم».
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ ٱلرَّجِیمِ٩٨﴾ [النحل: 98]. «پس هنگامی که قرآن میخوانی، از [شرّ] شیطانِ راندهشده، به الله پناه ببر».
سپس به صورت سری و آهسته بگوید: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»[44]: «به نام الله بخشاینده مهربان».
سپس سورهی فاتحه را بخواند و در هر آیه وقف نماید و نماز خواندن بدون سورهی فاتحه صحیح نیست.
خواندن سورهی فاتحه در تمام رکعتهای سری واجب است، اما در رکعتهای جهری که امام، بلند میخواند، مأموم ساکت میشود و به قرائت امام گوش میدهد.
وقتی که قرائت فاتحه تمام شد، «آمین» میگوید: امام و مأموم و منفرد آمین بگویند. و در رکعتهای جهری امام و مأموم با صدای بلند با هم آمین بگویند.
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا أَمَّنَ الإِمَامُ، فَأَمِّنُوا، فَإِنَّهُ مَنْ وَافَقَ تَأْمِینُهُ تَأْمِینَ المَلاَئِکَةِ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ».[45]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «هنگامیکه امام آمین گفت، شما نیز آمین بگویید؛ زیرا کسیکه آمین گفتنش با آمین فرشتگان هماهنگ باشد، گناهان گذشتهاش بخشیده میشوند».
2. عَنْ وَائِلِ بْنِ حُجْرٍ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِذَا قَرَأَ ﴿وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧﴾ [الفاتحة: 7]، قَالَ: «آمِینَ»، وَرَفَعَ بِهَا صَوْتَهُ.[46]
وائل بن حجر س میگوید: وقتی رسول الله ج این آیه را تلاوت مینمود: ﴿وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧﴾ [الفاتحة: 7] میفرمود: آمین، و صدایش را بالا میبرد.
سپس بعد از فاتحه، در دو رکعت اول، سورهای یا هرچه از قرآن برایش میسر باشد، تلاوت نماید و بعضی اوقات طولانی نماید، و گاهی به خاطر سفر یا سرفه یا بیماری یا گریه کردن بچه کوتاه نماید. در اغلب اوقات سورهی کامل بخواند و گاهی وقتها آن را در دو رکعت تقسیم نماید و بعضی اوقات کل آن را در رکعت دوم، دوباره بخواند، و گاهی اوقات، چند سوره را در یک رکعت تلاوت نماید و قرآن را با ترتیل و صدای زیبا تلاوت کند.
در نماز صبح و دو رکعت نخست مغرب و عشا به صورت جهری و آشکارا تلاوت نماید و در نماز ظهر و عصر و رکعت سوم مغرب و دو رکعت آخر عشا به صورت سری و آهسته تلاوت کند و بر سر هر آیه وقف نماید.
از سنت این است که در نمازهای پنجگانه آیات و سورههای ذیل را تلاوت نماید:
1. نماز فجر: بعد از فاتحه، از سورههای «طولانی مفصل (جدا جدا)»، تلاوت نماید.
سورههای مفصل از سوره «ق» تا آخر قرآن، و سورههای طولانی مفصل از «ق» تا «عم»، و سورههای متوسط مفصل از «عم» تا «ضحی» و سورههای کوتاه مفصل از «ضحی» تا «ناس» هستند. سورههای مفصل اندکی بیش از چهار جزء هستند.
2. نماز ظهر: در دو رکعت اول، بعد از فاتحه در هر رکعت یک سوره بخواند و در رکعت اولی نسبت به رکعت دومی طولانیتر بخواند. در هر رکعت به اندازهی سی آیه بخواند، و گاهی اوقات قرائت را طولانی کند و بعضی وقتها از سورههای کوتاه بخواند و در دو رکعت آخر، فقط فاتحه را بخواند و بعضی اوقات امام آیه را طوری بخواند که مأمومین بشنوند.
3. نماز عصر: بعد از فاتحه در دو رکعت اول، سورهای بخواند و رکعت اولی را از دومی طولانیتر نماید. در هر رکعت به اندازهی پانزده آیه بخواند و در دو رکعت آخر، فقط فاتحه بخواند و بعضی اوقات امام آیهای را طوری بخواند که مأمومین بشنوند.
4. نماز مغرب: در دو رکعت اول، بعد از فاتحه از سورههای «کوتاه مفصل» تلاوت نماید و بعضی اوقات از سورههای «طولانی مفصل» و «متوسط مفصل» قرائت نماید و گاهی اوقات در دو رکعت اول سورهی اعراف و بعضی اوقات انفال را در دو رکعت بخواند و در رکعت سوم فقط فاتحه را بخواند.
5. نماز عشا: در دو رکعت اول بعد از فاتحه از سورههای متوسط مفصل بخواند و در دو رکعت آخر، فقط فاتحه را بخواند.
هنگامیکه از قرائت فارغ شد، مدتزمانی به اندازهی یک نفس کشیدن سکوت نماید، سپس دستهایش را تا برابری شانهها یا گوشهایش بالا ببرد و بگوید: «الله اکبر» و به رکوع برود. و دو کف را بر زانوهایش قرار دهد، طوری که گویا آنها را گرفته است و بین انگشتانش را باز بگذارد و آرنجهایش را از پهلوهایش دور نگه دارد و پشت خویش را پهن نماید و سرش را در برابری کمرش قرار دهد و در رکوع آرام گیرد و پروردگارش را تعظیم کند. سپس در رکوع از انواع اذکار و دعاهایی که در سنت است، بخواند، از جمله:
1. «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ».[47]
«پروردگار بزرگ من، پاک و منزه است».
2. یا میگوید: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا وَبِحَمْدِکَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی».[48]
«یا الله! ای پروردگارمان! تو پاک و منزهی و تو را حمد و ستایش میکنیم؛ پس مرا بیامرز».
و این دعا را زیاد در رکوع و سجدهاش بگوید.
3. یا میگوید: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ، رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَالرُّوحِ».[49]
«پروردگار فرشتگان و جبرئیل، از هر عیب و نقصی پاک و منزه میباشد».
4. یا بگوید: «اللَّهُمَّ لَکَ رَکَعْتُ، وَبِکَ آمَنْتُ، وَلَکَ أَسْلَمْتُ، خَشَعَ لَکَ سَمْعِی، وَبَصَرِی، وَمُخِّی، وَعَظْمِی، وَعَصَبِی».[50]
«یا الله! برای تو رکوع کردم و به تو ایمان آوردم و برای تو تسلیم شدم، شنوایی و بینایی، و مغز و استخوان و عصبهایم برای تو خشوع مینمایند».
5. یا بگوید: «سُبْحَانَ ذِی الْجَبَرُوتِ وَالْمَلَکُوتِ وَالْکِبْرِیَاءِ وَالْعَظَمَةِ».[51]
«الله که صاحب جبروت و ملکوت و کبریایی و عظمت میباشد پاک و منزه است».
در رکوع و سجده آن را بگوید.
هر کدام از اینها را حداقل یک مرتبه بگوید و یک مرتبه همهی آنها را با هم بگوید، به خاطر زنده نگه داشتن سنت به همهی آنها که مشروع هستند، عمل نماید.
سپس سرش را از رکوع بلند نماید و معتدل و راست قرار گیرد و چنان بایستد که همهی استخوانها و مفاصل سر جایشان قرار گیرند و دستهایش را تا برابری شانهها یا گوشهایش، همانطور که قبلا بیان شد، بالا ببرد. سپس آنها را رها کند یا بر سینهاش قرار دهد، همانطور که قبلا بیان شد. اگر امام یا منفرد بود، بگوید: «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»[52]: «الله ستایش ستاینده خویش را میشنود».
پس هنگامیکه بعد از رکوع ایستاد، امام یا مأموم و یا منفرد باشد، میگوید:
1. «رَبَّنَا وَلَکَ الحَمْدُ».[53]
«پروردگارا! ستایش از آنِ تو است».
2. یا بگوید: «رَبَّنَا لَکَ الحَمْدُ».[54]
3. یا بگوید: «اللَّهُمَّ رَبَّنَا لَکَ الحَمْدُ».[55]
4. یا بگوید: «اللَّهُمَّ رَبَّنَا وَلَکَ الحَمْدُ».[56]
هر یک از اینها را به نوبت بگوید و به همهی وجوه مختلفی که مشروع است به خاطر زنده نگه داشتن سنت عمل نماید.
و بعضی اوقات این جمله را بر آن اضافه نماید: «حَمْدًا کَثِیرًا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ».[57]
«حمد و ستایشِ بسیار، خالص و پاک».
و بعضی اوقات این دعا را اضافه نماید: «مِلْءُ السَّمَاوَاتِ وَمِلْءُ الْأَرْضِ، وَمَا بَیْنَهُمَا، وَمِلْءُ مَا شِئْتَ مِنْ شَیْءٍ بَعْدُ، أَهْلَ الثَّنَاءِ وَالْمَجْدِ، لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیْتَ، وَلَا مُعْطِیَ لِمَا مَنَعْتَ، وَلَا یَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْکَ الْجَدُّ».[58]
«(آنگونه ستایشی) که آسمانها و زمین و میان آنها و هرچه را که تو بخواهی، پر کند. الهی! تو شایسته ستایش و عظمت هستی، آنچه را که تو عنایت کنی، هیچ کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد و چیزی را که تو منع نمایی، کسی نمیتواند آن را عطا کند. سعی و تلاش فرد در برابر مشیت تو سودی ندارد».
و گاهی این دعا را بیفزاید: «مِلْءُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، وَمِلْءُ مَا شِئْتَ مِنْ شَیْءٍ بَعْدُ، أَهْلَ الثَّنَاءِ وَالْمَجْدِ، أَحَقُّ مَا قَالَ الْعَبْدُ، وَکُلُّنَا لَکَ عَبْدٌ: اللَّهُمَّ لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیْتَ، وَلَا مُعْطِیَ لِمَا مَنَعْتَ، وَلَا یَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْکَ الْجَدُّ».[59]
«(آنگونه ستایشی) که آسمانها و زمین و میان آنها و هرچه را که تو بخواهى، پر کند. الهى! تو شایسته ستایش و عظمت هستى. الهى! تو شایستهى ستایش بندگان هستى؛ همگى ما بندگان تو هستیم؛ یا الله! آنچه را که تو عنایت کنی، هیچکسی نمیتواند جلوى آن را بگیرد و چیزی را که تو منع نمایی، کسى نمیتواند آن را عطا کند. سعی و تلاش فرد در برابر مشیت تو سودی ندارد».
و سنت طولانی کردن این قیام «قومه» برای ذکر و دعا و آرام گرفتن در آن است.
سپس «الله اکبر» بگوید و به سجده برود و بر هفت عضو سجده کند: دو کف دست، دو زانو، دو قدم و از اعضای سر بر پیشانی و بینی. دستهایش را قبل از زانوهایش بر زمین بگذارد، سپس پیشانی را به همراه بینی بر زمین قرار دهد و بر دو دست خویش تکیه زند و پهن کند و انگشتانش را جمع نماید و به سوی قبله قرار دهد و آنها را برابر شانهها و گاهی اوقات برابر گوشهایش قرار دهد و بینی و پیشانیاش را بر زمین مستحکم کند و بازوهایش را از پهلوهای خویش و شکمش را از رانهایش دور نگه دارد و آرنجها و دو ساعدش را از زمین بلند نگه دارد.
و زانوها و اطراف قدمهایش را بر زمین مستقر کند و سر انگشتان پاهایش را به طرف قبله نماید و پاهایش را نصب نماید و بین آنها فاصله گذارد و همچنین بین رانهایش فاصله قرار دهد و در سجود آرام گیرد و در رکوع و سجده از قرآن نخواند. و سنت این است که مأموم تا وقتی امام پیشانیاش را بر زمین نگذاشته در حالت ایستاده باقی بماند و پس از آن سجده نماید.
سپس در سجده از اذکار و دعاهایی که در سنت وارد شده است، بخواند، از جمله:
1. «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى».[60]
«پروردگار بلندمرتبه من، پاک و منزه است».
2. یا بگوید: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا وَبِحَمْدِکَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی».[61]
«یا الله! ای پروردگارمان! تو پاک و منزهی و تو را حمد و ستایش میکنیم؛ پس مرا بیامرز».
3. یا بگوید: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ، رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَالرُّوحِ».[62]
«پروردگار فرشتگان و جبرئیل، از هر عیب و نقصی پاک و منزه میباشد».
4. یا بگوید: «اللَّهُمَّ لَکَ سَجَدْتُ، وَبِکَ آمَنْتُ، وَلَکَ أَسْلَمْتُ، سَجَدَ وَجْهِی لِلَّذِی خَلَقَهُ، وَصَوَّرَهُ، وَشَقَّ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ، تَبَارَکَ اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ».[63]
«یا الله! براى تو سجده کردم، به تو ایمان آوردم و در برابر فرمان تو تسلیم شدم؛ چهرهام براى ذاتی که آن را آفرید و صورت بخشید و عضو شنوایى و بینایى در آن قرار داد، سجده نمود؛ با برکت است الله که بهترین آفریدگار است».
5. یا بگوید: «اللهم اغْفِرْ لِی ذَنْبِی کُلَّهُ دِقَّهُ، وَجِلَّهُ، وَأَوَّلَهُ وَآخِرَهُ وَعَلَانِیَتَهُ وَسِرَّهُ».[64]
«یا الله! گناهان مرا تماماً بیامرز؛ کوچک و بزرگ، اول و آخر، و آشکار و پنهانش را».
6. یا بگوید: «اللهم أَعُوذُ بِرِضَاکَ مِنْ سَخَطِکَ، وَبِمُعَافَاتِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْکَ لَا أُحْصِی ثَنَاءً عَلَیْکَ أَنْتَ کَمَا أَثْنَیْتَ عَلَى نَفْسِکَ».[65]
«یا الله! از خشم تو به خشنودیات و از مجازات و کیفرت به عافیت تو پناهنده میشوم. از تو به خودت پناه میبرم، من از عهدهی ستایش تو بر نمیآیم. تو همانگونهای که خود را ستودهای».
7. یا بگوید: «سُبْحَانَکَ وَبِحَمْدِکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ».[66]
«پاک و منزه هستی و من تو را سپاس و ستایش میکنم و معبود راستینی جز تو نیست».
به خاطر زنده نگه داشتن سنت، همهی اینها را به نوبت بگوید و گاهی بین آنها جمع نماید و آنچه که از دعا در سنت ذکر شده زیاد بگوید و سجدهاش را طولانی نماید و در آن آرام گیرد.
سپس سرش را از سجده بر دارد و بگوید: «الله اکبر» و به صورت مفترش بر پای چپش بنشیند و پای راستش را عمود قرار دهد و انگشتان آن به سوی قبله باشد و دست راست را بر ران راست یا زانویش و دست چپ را بر ران چپ یا بر زانویش قرار دهد و انگشتان دستهایش را بر رانها یا زانوهایش پهن نماید.
به هرکدام به خاطر زنده نگه داشتن سنت عمل نماید.
و سنت است گاهی اوقات به این صورت بنشیند که هردو پایش را نصب کند و باسنش را بر پشت پاشنههایش قرار دهد و در این نوع نشستن آرام گیرد و چنان نشیند که هر استخوانی سرجایش قرار گیرد.
سپس در این جلسه و نشستن از این دعاها بخواند:
«رَبِّ اغْفِرْ لِی، رَبِّ اغْفِرْ لِی».[67]
«پروردگارا! مرا بیامرز، پروردگارا! مرا بیامرز».
این دعا را بر حسب طولانی و یا کوتاه بودن جَلْسه (نشستن بعد از سجده) تکرار نماید.
سپس «الله اکبر» بگوید و سجده دوم را انجام دهد و بگوید: «الله اکبر» و در این سجده مانند سجدهی اول انجام دهد.
سپس سرش را بلند نماید و «الله اکبر» بگوید و سپس بر پای چپ و با اعتدال بنشیند تا اینکه هر استخوانی سر جایش قرار گیرد.
و این جَلْسه، جَلْسهی استراحت نام دارد و هیچ ذکر و دعایی در آن وجود ندارد.
رسول الله ج بعد از رکعت اول و سوم (پس از سجدهی دوم) نخست اندکی مینشست و سپس بر میخاست.[68]
سپس وقتی برای رکعت دوم بلند میشود با دو دستش بر زمین تکیه زند و در این رکعت همانطور عمل کند که در رکعت اول انجام داد، ولی رکعت دوم را از اول کوتاهتر نماید و دعای استفتاح را نخواند.
سپس بعد از فارغ شدن از رکعت دوم برای تشهد اول مینشیند و در نمازهای سه رکعتی و چهار رکعتی به صورت افتراش بر پای چپش مینشیند و پای راست را نصب مینماید و دست و انگشتانش را همانند بین دو سجده قرار میدهد. ولی تمام انگشتان کف دست راست را مشت نماید و با انگشت ابهام به سوی قبله اشاره کند و همزمان با خواندن تشهد، آن را تکان دهد و یا اینکه بلند نگه دارد، ولی حرکت ندهد و با چشم به آن نگاه کند تا اینکه برای رکعت بعدی بلند شود یا سلام دهد. هنگامیکه با انگشتش اشاره نماید، انگشت ابهام را بر روی انگشت وسطی قرار دهد و گاهی به صورت حلقه در آورَد، اما دست چپ پهن قرار گیرد. همانگونه که قبلا بیان شد.
سپس تشهد را به صورت سِرّی و آهسته با صیغههایی که وارد شده بخواند، از جمله:
1. تشهد ابن مسعود س که رسول الله ج به او آموخت: «التَّحِیَّاتُ لِلَّهِ وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّیِّبَاتُ، السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ، السَّلاَمُ عَلَیْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ، أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ».[69]
«همه درود، و خیر و برکتها و پاکیها سزاوار ذات الله مىباشد و درود و رحمت و برکتهای الله بر تو اى پیامبر، و درود بر ما و بندگان صالح الله، اعتراف مىکنم که هیچ معبود راستینی جز الله نیست و اعتراف مىکنم که محمّد بنده و فرستاده الله است».
2. تشهد ابن عباس ب که از رسول الله ج روایت میکند: «التَّحِیَّاتُ الْمُبَارَکَاتُ، الصَّلَوَاتُ الطَّیِّبَاتُ لِلَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکَاتُهُ، السَّلَامُ عَلَیْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِینَ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ».[70]
«همه درود، و خیر و برکتها و پاکیها سزاوار ذات الله مىباشد و درود و رحمت و برکتهای الله بر تو اى پیامبر، و درود بر ما و بندگان صالح الله، اعتراف مىکنم که هیچ معبود راستینی جز الله نیست و اعتراف مىکنم که محمّد فرستاده الله است».
به خاطر حفظ سنت و عمل نمودن به آن، به روشهای مختلف و مشروعی که ذکر شده تشهد خوانده شود.
اگر نماز دو رکعتی بود بر پیامبر ج و به صورت سری و آهسته با صیغههای مختلفی که در سنت وارد شده است صلوات بفرستد، از جمله:
1. «اللهم صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».[71]
«یا الله! بر محمد و خاندان و پیروانش درود بفرست؛ همانگونه که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم درود فرستادی. همانا تو، ستوده و بزرگ و قدرتمندی. یا الله! بر محمد و خاندان و پیروانش برکت عنایت کن؛ همانگونه که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم برکت دادی. همانا تو، ستوده و بزرگ و قدرتمندی».
2. یا بگوید: «اللهم صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّیَّتِهِ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، وَبَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّیَّتِهِ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».[72]
«یا الله! بر محمد و همسران و فرزندانش درود بفرست؛ همانگونه که بر خاندان ابراهیم درود فرستادی؛ و به محمد و همسران و فرزندانش برکت عنایت کن؛ همانگونه که به خاندان ابراهیم برکت دادی. همانا تو، ستوده و بزرگ و قدرتمندی».
به خاطر حفظ و زنده نگه داشتن سنت، به همهی حالات مختلفی که وارد شده است، صلوات بفرستد.
سپس اگر نماز سه رکعتی بود، مانند مغرب، یا چهار رکعتی بود، مانند ظهر و عصر و عشا، تشهد اول را بعد از دو رکعت اول بخواند، سپس برای رکعت سوم دستهایش را بر زمین بگذارد و بلند شود و بگوید: «الله اکبر». و با این تکبیر دستهایش را تا برابری شانههایش یا گوشهایش بالا ببرد، و بر سینهاش قرار دهد، همانطوری که قبلا بیان شد.
سپس سورهی فاتحه را بخواند و بعد رکوع و سجده کند، همانطور که قبلا بیان شد، سپس بعد از تمام شدن رکعت سوم از مغرب برای تشهد آخر بنشیند.
و اگر نماز چهار رکعتی بود، اگر میخواست برای رکعت چهارم بلند شود، بگوید: «الله اکبر»، سپس برای جلسهی استراحت بر پای چپ بنشیند، تا اینکه همهی استخوانهایش سر جایشان قرار گیرند، سپس برای بلند شدن دستهایش را بر زمین بگذارد و بلند شود.
و در نمازهای چهار رکعتی در دو رکعت آخر، فقط سورهی فاتحه را تلاوت نماید.
سپس در نمازهای چهار رکعتی ظهر و عصر و عشا و بعد از تشهد آخر بنشیند و در نماز مغرب بعد از رکعت سوم به صورت متورک با یکی از صفات ذیل بنشیند:
1. اینکه پای راست را نصب و پای چپ را فرش نماید و بر مقعدش بر زمین بنشیند.[73]
و پای چپش را از زیر ساق پای راست بیرون نماید.
2. اینکه زانوی راست را بر زمین قرار دهد و دو قدم را از یک ناحیه از سمت راست خارج نماید.[74]
3. اینکه پای راست را فرش نماید و پای چپ را بین ران و ساق پای راست داخل کند.[75]
سپس همانطور که قبلا بیان شد تشهد بخواند و بگوید: «التَّحِیَّاتُ...»؛ سپس به همان روشهایی که قبلا ذکر شد بر رسول الله ج صلوات بفرستد.
سپس بگوید: «اللهم إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ، وَمِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْیَا وَالْمَمَاتِ، وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ الْمَسِیحِ الدَّجَّالِ».[76]
«یا الله! از عذاب جهنم و عذاب قبر و از فتنهی زندگی و مرگ و از شر فتنهی دجال به تو پناه میبرم».
سپس از دعاهایی که در نماز از سنت ثابت است هرکدام را که خواست اختیار نماید و هرکدام را یک مرتبه بخواند از جمله:
1. «اللهم إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی ظُلْمًا کَثِیرًا، وَلاَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ، فَاغْفِرْ لِی مَغْفِرَةً مِنْ عِنْدِکَ، وَارْحَمْنِی إِنَّکَ أَنْتَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ».[77]
«یا الله! من بر خویشتن ستم فراوانی کردهام و کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد؛ پس مرا با آمرزشی از سوی خویش بیامرز و بر من رحم فرما که تو بسیار آمرزنده و مهربانی».
2. «اللهم أَعِنِّی عَلَى ذِکْرِکَ، وَشُکْرِکَ، وَحُسْنِ عِبَادَتِکَ».[78]
«یا الله! به من کمک کن تا ذکر و شکر تو را به جای آورم و عبادت تو را خوب انجام دهم».
3. «اللهم إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الجُبْنِ، وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ أُرَدَّ إِلَى أَرْذَلِ العُمُرِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ فِتْنَةِ الدُّنْیَا، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ».[79]
«یا الله! من از بزدلی، و فرتوت شدن که باعث ذلت شود و از فتنهی دنیا و عذاب قبر به تو پناه میبرم».
سپس به صورت آشکارا و جهری بر سمت راست سلام بگوید: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ»: «سلام بر شما و رحمت الله بر شما باد». تا اینکه سفیدیِ گونهی راست صورتش مشخص شود و به سمت چپ نیز سلام دهد و بگوید: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ» تا اینکه سفیدیِ گونهی چپ صورتش نیز مشاهده شود.[80]
و اگر نماز دو رکعتی فرض یا نفل بود بعد از سجدهی دوم رکعت آخر برای تشهد مینشیند: «بر پای چپ مینشیند و پای راست را نصب مینماید».[81]
سپس آنچه را که قبلا بیان شد، انجام دهد. (تشهد بخواند و بر رسول الله ج صلوات بفرستد و به الله پناه ببرد و دعا کند و سلام دهد).
و سنت این است که نمازگزار در طولانی و کوتاه بودن ارکان، نزدیکی و اعتدال را مراعات نماید (مثلا مدت زمانی که خواندن رکوع و سجده طول میکشد با هم برابر باشد).
عَنِ البَرَاءِ س قَالَ: کَانَ رُکُوعُ النَّبِیِّ ج وَسُجُودُهُ وَبَیْنَ السَّجْدَتَیْنِ، وَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ الرُّکُوعِ، مَا خَلاَ القِیَامَ وَالقُعُودَ قَرِیبًا مِنَ السَّوَاءِ.[82]
براء بن عازب س میگوید: مدت زمان رکوع، سجده، نشستن میان دو سجده (جَلْسه) و ایستادن بعد از رکوعِ (قومه) رسول الله ج، نزدیک به هم بود. البته مدت زمان قیام و قعود یعنی تشهد، طولانیتر بود.
زن در نماز همان اعمالی را انجام میدهد که مرد انجام میدهد، به خاطر عموم قول رسول الله ج که فرمود: «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی».[83]
«به همان روشی نماز بخوانید که من نماز میخوانم».
روش برگشتن امام به سوی مأمومین:
1. سنت این است که امام بعد از سلام به سوی مأمومین برگردد. اگر زنان با او نماز میخوانند اندکی صبر نماید تا آنها برگردند. خواندن سنت بعد از اتمام فرض، به صورت فوری و قبل از اتمام اذکار مکروه است.
و مستحب است که مأموم قبل از بلند شدن امام به سوی مأمومین بلند نشود.
2. امام به سوی مأمومین از سمت راست و گاهی از سمت چپ میرود و همهی آنها سنت است.
1- عایشه ل میگوید: پیامبر ج هنگامیکه سلام میداد، نمینشست، مگر به اندازهای که بگوید: «اللهم أَنْتَ السَّلَامُ وَمِنْکَ السَّلَامُ، تَبَارَکْتَ ذَا الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ».[84]
«یا الله! تو از هر عیب و نقصی پاک و سالمی؛ و سلامت از نزد توست؛ خیر و برکت و نعمتهایی که به بندگانت ارزانی داشتهای، فراوان و بیشمار است».
عَنْ هُلْبٍ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَؤُمُّنَا، فَیَنْصَرِفُ عَلَى جَانِبَیْهِ جَمِیعًا: عَلَى یَمِینِهِ وَعَلَى شِمَالِهِ.[85]
هُلب س میگوید: وقتی رسول الله ج برای ما امامت میکرد، (بعد از فراغت از نماز) از هر دو طرف (به سوی نمازگزاران) برمیگشت: گاهی از راست و گاهی از چپ.
به همهی وجوه و روشهای مختلفی که مشروع و ثابت است به خاطر زنده نگه داشتن سنت عمل میشود.
هنگامیکه نمازگزار از نماز فرض فارغ شد و سلام داد، سنت است اذکاری که از رسول الله ج بعد از نمازها ثابت است، هر نمازگزاری به تنهایی و به صورت جهری و آشکار بگوید. که عبارتاند از:
«أَسْتَغْفِرُ اللهَ، أَسْتَغْفِرُ اللهَ، أَسْتَغْفِرُ اللهَ».[86]
سپس بگوید: «اللهم أَنْتَ السَّلَامُ وَمِنْکَ السَّلَامُ، تَبَارَکْتَ ذَا الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ».[87]
«یا الله! تو از هر عیب و نقصی پاک و سالمی؛ و سلامت از نزد توست؛ خیر و برکت و نعمتهایی که به بندگانت ارزانی داشتهای، فراوان و بیشمار است».
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ المُلْکُ، وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، اللَّهُمَّ لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیْتَ، وَلَا مُعْطِیَ لِمَا مَنَعْتَ، وَلَا یَنْفَعُ ذَا الجَدِّ مِنْکَ الجَدُّ».[88]
«هیچ معبود بر حقی جز الله وجود ندارد، یکتایی است که شریکی ندارد و پادشاهی از آن اوست و همهی ستایشها شایستهی اوست. هیچکس نمیتواند مانع بخشش تو شود و کسی را که تو محروم سازی، هیچ کسی نمیتواند به او چیزی عطا کند، سعی و تلاش فرد در برابر مشیت تو سودی ندارد».
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَلَا نَعْبُدُ إِلَّا إِیَّاهُ، لَهُ النِّعْمَةُ وَلَهُ الْفَضْلُ، وَلَهُ الثَّنَاءُ الْحَسَنُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ».[89]
«هیچ معبود راستینی جز الله نیست؛ او یکتاست و شریکی ندارد؛ فرمانروایی و ستایش، از آنِ اوست و او بر هر کاری تواناست؛ هیچ بازدارندهای (از گناه) و هیچ نیرویی (برای اطاعت) جز به خواست و توفیقِ الله وجود ندارد. معبود برحقی جز الله وجود ندارد؛ هیچ چیز و هیچ کس جز او را عبادت نمیکنیم؛ نعمت و کمال و لطف و احسان، همه از آنِ اوست و ستایش نیکو، او راست. معبود راستینی جز او وجود ندارد و با اخلاص در دین و عبادت، تنها او را میخوانیم؛ هرچند برای کافران ناخوشایند باشد».
سپس آنچه از پیامبر ج ثابت است، بگوید. رسول الله ج فرموده است: «مَنْ سَبَّحَ اللهَ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ ثَلَاثًا وَثَلَاثِینَ، وَحَمِدَ اللهَ ثَلَاثًا وَثَلَاثِینَ، وَکَبَّرَ اللهَ ثَلَاثًا وَثَلَاثِینَ، فَتْلِکَ تِسْعَةٌ وَتِسْعُونَ، وَقَالَ: تَمَامَ الْمِائَةِ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ غُفِرَتْ خَطَایَاهُ وَإِنْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ»[90]: «هرکس بعد از هر نمازی سی و سه مرتبه «سبحان الله»، سی و سه مرتبه «الحمد لله»، سی و سه مرتبه «الله اکبر» بگوید، پس آنها نود و نه تا میشوند. و با گفتن «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» صد کامل میشود؛ گناهان او بخشیده میشود، اگرچه به اندازهی کف دریا باشند».
از رسول الله ج ثابت است که فرمود: «مُعَقِّبَاتٌ لَا یَخِیبُ قَائِلُهُنَّ - أَوْ فَاعِلُهُنَّ - دُبُرَ کُلِّ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ، ثَلَاثٌ وَثَلَاثُونَ تَسْبِیحَةً، وَثَلَاثٌ وَثَلَاثُونَ تَحْمِیدَةً، وَأَرْبَعٌ وَثَلَاثُونَ تَکْبِیرَةً»[91]: «تسبیحات پشت سر همی هستند که گویندهی آن (یا انجام دهندهی آن) ناکام نمیشود، بعد از هر نماز فرضی، سی و سه مرتبه «سبحان الله» و سی و سه مرتبه «الحمد لله» و سی و چهار مرتبه «الله اکبر» بگوید».
و نیز ثابت است که فرمود: «سَبِّحُوا خَمْسًا وَعِشْرِینَ، وَاحْمَدُوا خَمْسًا وَعِشْرِینَ، وَکَبِّرُوا خَمْسًا وَعِشْرِینَ، وَهَلِّلُوا خَمْسًا وَعِشْرِینَ»[92]: «سبحان الله (بیست و پنج مرتبه)، الحمد لله (بیست و پنج مرتبه)، الله اکبر (بیست و پنج مرتبه) و لا اله الا الله (بیست و پنج مرتبه) بگویید».
و فرمود: «خَلَّتَانِ لَا یُحْصِیهِمَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ إِلَّا دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَهُمَا یَسِیرٌ، وَمَنْ یَعْمَلُ بِهِمَا قَلِیلٌ» «الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ، یُسَبِّحُ أَحَدُکُمْ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ عَشْرًا، وَیَحْمَدُ عَشْرًا، وَیُکَبِّرُ عَشْرًا، فَهِیَ خَمْسُونَ وَمِائَةٌ فِی اللِّسَانِ، وَأَلْفٌ وَخَمْسُ مِائَةٍ فِی الْمِیزَانِ»[93]: «دو خصلت و صفت هستند که اگر فرد مسلمان آنها را بشمارد و عمل کند، وارد بهشت میشود و آنها آسان هستند، ولی عمل کنندهی آنها کم است». «هر یک از شما بعد از نمازهای پنجگانه، ده مرتبه «سبحان الله»، ده مرتبه «الحمد لله» و ده مرتبه «الله اکبر» بگوید، پس آن صد و پنجاه مرتبه با زبان است و هزار و پانصد مرتبه در ترازو میباشد».
سنت این است که تسبیح با انگشتان دست یا با بندهایشان گفته شود
1. عبدالله بن عمرو ب در حدیث تسبیح بعد از نماز و هنگام خواب، گفت: «رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَعْقِدُهَا بِیَدِهِ»: رسول الله ج را دیدم که (اذکارش را) با دستش میشمرد.[94]
2. عَنْ یُسَیْرَةَ س قَالَتْ: قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ ج: «عَلَیْکُنَّ بِالتَّسْبِیحِ وَالتَّهْلِیلِ وَالتَّقْدِیسِ، وَاعْقِدْنَ بِالأَنَامِلِ فَإِنَّهُنَّ مَسْئُولَاتٌ مُسْتَنْطَقَاتٌ، وَلَا تَغْفُلْنَ فَتَنْسَیْنَ الرَّحْمَةَ».[95]
یُسَیره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «بر شماست که تسبیح و تهلیل و تقدیس را بگویید و با بند انگشتان بشمارید. به درستی که آنها مسئول هستند و سخن خواهند گفت و غافل نشوید و رحمت را فراموش نکنید».
قرائت معوذتین بعد از هر نمازی: ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ١﴾ [الفلق: 1]. و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ١﴾ [الناس: 1].[96]
تلاوت آیت الکرسی بعد از هر نمازی. رسول الله ج فرمود: «مَنْ قَرَأَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ لَمْ یَمْنَعْهُ مِنْ دُخُولِ الْجَنَّةِ إِلَّا أَنْ یَمُوتَ»[97]: «هرکس آیت الکرسی را بعد از هر نماز فرض بخواند؛ جز مرگ، چیزی مانع ورود او به بهشت نخواهد بود».
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ کُرۡسِیُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا یَُٔودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ٢٥٥﴾ [البقرة: 255]. «الله [معبودِ راستین است؛] هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ زندۀ پاینده [و قائم به ذات] است؛ نه خوابی سبک او را فرا میگیرد و نه خوابی سنگین؛ آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ اوست. کیست که نزد او جز به فرمانش شفاعت کند؟ گذشته و آیندۀ آنان [= بندگان] را میداند و [آنان] به چیزی از علم او احاطه [و آگاهی] نمییابند، مگر آنچه خود بخواهد. کرسیِ او آسمانها و زمین را در بر گرفته است و نگهداشتنِ آنها بر او [سنگین و] دشوار نیست و او بلندمرتبه [و] بزرگ است».
حکم قرائت فاتحه از امام و مأموم و منفرد
1. قرائت فاتحه بر نمازگزار واجب است، امام یا مأموم یا منفرد باشد، نماز جهری یا سری، فرض یا نفل باشد، در هر رکعت قرائت آن واجب است و با ترک آن، رکعت باطل میشود و فقط مسبوق از آن استثنا است؛ و آن هنگامی است که امام را در حالت رکوع درک کرد و امکان قرائت فاتحه برایش وجود نداشت. مأموم در نمازها و رکعاتی که امام به صورت جهری میخواند، نیز فاتحه را قرائت نماید.
2. کسیکه فاتحه را نمیداند هرچه از قرآن میداند، تلاوت نماید و اگر از قرآن نیز چیزی نمیداند، بگوید: «سُبْحَانَ اللَّهُ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهِ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».[98]
هنگامیکه نمازگزار اول نماز را درک نکند، پس هرچه را که با امام درک کرد، برایش اول نماز محسوب میشود و بعد از سلام آنچه را که از نمازش فوت شده است، کامل نماید.
کسیکه در نماز بیوضو شد، چگونه از نماز خارج شود؟
کسیکه در هنگام نماز بیوضو شد، یا یادش آمد که بدون طهارت بوده است، در دل و نیز با اعضای بدنش خارج میشود و نیازی نیست که سلام دهد.
آنچه که مسلمان در نماز میخواند
1. سنت این است که نمازگزار در هر رکعت، یک سورهی کامل بخواند و سورهها را بر اساس ترتیب مصحف بخواند و جایز است که سوره را بر دو رکعت تقسیم نماید و اینکه چند سوره را در یک رکعت بخواند و یا یک سوره را در دو رکعت تکرار نماید و یک سوره را بر سورهی دیگر تقدیم نماید، ولی همیشه این عمل را انجام ندهد، بلکه گاهی اوقات انجام دهد.
2. جایز است که نمازگزار در فرض و نفل، از اوایل و اواخر و اواسط سورهها بخواند.
نمازگزار، امام، مأموم یا منفرد باشد، دو سکوت برایش وجود دارد:
اول - بعد از تکبیر احرام به خاطر دعای استفتاح.
دوم - بعد از اتمام قرائت قبل از رکوع به اندازهای که مقداری تنفس نماید.
و به غیر از اینها دلیلی بر سکوت وجود ندارد، مانند سکوت امام بعد از فاتحه در نمازهای جهری تا مأموم قرائت نماید.
دعاهای استفتاح سه نوع هستند:
بالاترین آن، با حمد و ثنای الله شروع میشود، مانند «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ...» و بعد از آن، خبری است از عبادت بنده برای الله، مانند «وَجَّهْتُ وَجْهِیَ...»، سپس بعد از آن، دعایی است که بنده میگوید: «اللَّهُمَّ بَاعِدْ بَیْنِی وَ...».
آنچه که نمازگزار از آن دوری مینماید
1. در نماز بستن چشمها مگر برای حاجتی، و پوشیدن چهره، و نشستن مانند نشستن سگ (عمود کردن ساقها)، و کارهای بیهوده انجام دادن و گذاشتن دست بر شرمگاه خویش، و پهن کردن ساعدها و آرنجها در سجده، نگه داشتن ادرار و مدفوع و حبس کردن آنها در شکم با تحمل فشار، یا نماز خواندن در حالی که غذا آماده است و او اشتهای خوردن دارد، و آویزان کردن لباس در نماز، و دست را بر دهان و بینی قرار دادن و نگه داشتن موها یا لباس، و خمیازه کشیدن مکروه هستند.
2. انداختن آب دهان در مسجد گناه است و کفارهی آن، بیرون کردنش است، و جایز نیست که در نماز یا خارج از آن، آب دهان به طرف قبله انداخته شود و جایز نیست که نمازگزار در نماز چشمهایش را به طرف آسمان بالا ببرد.
آنچه که برای شخصی که در حالت اضطرار قرار دارد واجب است هنگام نماز انجام دهد:
برای کسیکه ادرار یا مدفوع و یا باد شکم بر او فشار میآورد، واجب است که قضای حاجت نماید و وضو بگیرد و نماز بخواند. اگر آب موجود نبود، قضای حاجت میکند و تیمم مینماید و نماز میخواند و این باعث خشوع و حضور قلب برایش میباشد.
بر مسلمان واجب است که در نماز با قلب و بدنش متوجه قبله باشد.
توجه کردن به اطراف در نماز، سرقتی است که شیطان از نماز بنده مینماید و دو نوع است:
1. حسی به وسیلهی بدن: که بعضی از آن، نماز را باطل مینماید، مانند منحرف شدن از قبله با بدنش و بعضی حرام هستند، مانند توجه کردن با سرش به اطراف.
2. معنوی با قلب: و برای بنده از نماز چیزی پاداش دارد که در آن حضور قلب دارد و معالجهی حضور قلب داشتن این است که به سمت چپ، آب دهان بریزد و به الله از شر شیطان رانده شده پناه ببرد.
برای امام و منفرد سنت است که به سوی ستره نماز بخواند، مانند دیوار، ستون، سنگ، عصا، نیزه و مانند آنها. برای مرد و زن، در سفر و حضر، در نمازهای فرض و سنت، گذاشتن ستره لازم است.
اما سترهی امام سترهی مأموم نیز هست یا خود امام سترهی مأمومین است.
1. عبور کردن از بین نمازگزار و سترهاش حرام است و نمازگزار میتواند شخص عبور کننده از جلوی نماز را در مسجد الحرام و غیر از آن منع کند. اگر عبور کننده به زور رد شد، گناه بر او است و در نماز شخص کمبود و نقصی به وجود نمیآید. ان شاءالله.
2. اگر امام یا منفرد بدون ستره نماز خواندند، اگر زنی از بین او و سجدهاش بگذرد، نمازش باطل است؛ زیرا باعث منصرف شدن قلب از مناجات الله میشود و باعث نگاه کردن شخص به زن نیز میگردد. همچنین عبور الاغ و سگ سیاه باعث قطع نماز میشود، برای اینکه سگ سیاه، شیطان است. اگر یکی از آنها از جلوی مأموم عبور نماید، نماز مأموم و امام باطل نمیشود، و کسیکه به سوی ستره نماز میخواند، به آن نزدیک شود تا اینکه شخصی از آنجا عبور نکند.
عَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا قَامَ أَحَدُکُمْ یُصَلِّی، فَإِنَّهُ یَسْتُرُهُ إِذَا کَانَ بَیْنَ یَدَیْهِ مِثْلُ آخِرَةِ الرَّحْلِ، فَإِذَا لَمْ یَکُنْ بَیْنَ یَدَیْهِ مِثْلُ آخِرَةِ الرَّحْلِ، فَإِنَّهُ یَقْطَعُ صَلَاتَهُ الْحِمَارُ، وَالْمَرْأَةُ، وَالْکَلْبُ الْأَسْوَدُ».[99]
ابوذر س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «هرگاه یکی از شما به نماز ایستاد و جلویش چیزی به اندازهی چوبِ انتهای رحل قرار داشت، آن چیز برایش ستره به شمار میرود. اما اگر جلویش، چیزی مانند چوب انتهای رحل قرار نداشت، (عبور) الاغ، زن و سگ سیاه، باعث قطع شدن نمازش میشوند».
3. عبور از جلوی نمازگزار در مسجد الحرام در اماکنی که خاص نماز است، حرام میباشد، و واجب است که جلوی عبور کننده گرفته شود.
و اگر در مطاف و محل عبور و مرور و ازدحام شدید، از زنان و مردان، است، حتی زن، به خاطر حرج شدید، جایز است از جلوی نمازگزار عبور کند، ولی اجتناب کردن به اندازهی توانایی واجب است.
جایگاههای بالا بردن دستان در نماز
1. عَنْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ ب قَالَ: رَأَیْتُ النَّبِیَّ ج افْتَتَحَ التَّکْبِیرَ فِی الصَّلاَةِ، فَرَفَعَ یَدَیْهِ حِینَ یُکَبِّرُ حَتَّى یَجْعَلَهُمَا حَذْوَ مَنْکِبَیْهِ، وَإِذَا کَبَّرَ لِلرُّکُوعِ فَعَلَ مِثْلَهُ، وَإِذَا قَالَ: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، فَعَلَ مِثْلَهُ، وَقَالَ: رَبَّنَا وَلَکَ الحَمْدُ.[100]
عبدالله بن عمرو ب میگوید: پیامبر ج را دیدم با تکبیر نماز را شروع میکرد و سپس هنگام تکبیر گفتن دستهایش را تا برابر شانههایش بلند میکرد، و هنگامیکه برای رکوع تکبیر میگفت، نیز چنین میکرد. و هنگامیکه میفرمود: «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» چنین عمل میکرد. و میفرمود: «رَبَّنَا وَلَکَ الحَمْدُ».
2. عَنْ نَافِعٍ، أَنَّ ابْنَ عُمَرَ ب کَانَ " إِذَا دَخَلَ فِی الصَّلاَةِ کَبَّرَ وَرَفَعَ یَدَیْهِ، وَإِذَا رَکَعَ رَفَعَ یَدَیْهِ، وَإِذَا قَالَ: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، رَفَعَ یَدَیْهِ، وَإِذَا قَامَ مِنَ الرَّکْعَتَیْنِ رَفَعَ یَدَیْهِ "، وَرَفَعَ ذَلِکَ ابْنُ عُمَرَ إِلَى نَبِیِّ اللَّهِ ج.[101]
نافع میگوید: ابن عمر ب وقتی که میخواست نماز بخواند، تکبیر میگفت و دستانش را بلند میکرد و هنگام رکوع نیز دستهایش را بلند میکرد و هنگام گفتن «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» نیز دستانش را بالا میبرد. و هنگامیکه از رکعت دوم (تشهد اول) بلند میشد، نیز دستانش را بلند میکرد و ابن عمر این عمل را به پیامبر ج نسبت میداد.
حکم قرائت خواندن نمازگزاران به صورت جهری
نمازگزاران به نسبت خواندن قرائت به صورت جهری سه گروه هستند:
1. امام: تکبیر و تسمیع و سلام را در تمام نمازها به صورت جهری میگوید و از کشیدن در آنها خودداری کند و قرائت و آمین گفتن در رکعات جهری به صورت جهری گفته میشود و گاهی اوقات در نمازهای سری یک آیه و مانند آن به صورت جهری خوانده میشود.
2. مأموم: هیچ چیز را در نماز به صورت جهری نمیگوید و اشکالی ندارد که بعضی اوقات، مأموم چیزی از ذکر مانند دعای استفتاح و هنگام بلند شدن از رکوع و مانند آن را نیز به صورت جهری بخواند.
3. منفرد: در نمازهای سری به صورت سری و آهسته میخواند ولی در نمازهای جهری، بین جهر و آهسته خواندن اختیار دارد. افضل این است آنچه که برای قلب مناسبتر است را انجام دهد، به شرط اینکه با جهری خواندن، هیچکس را آزار و اذیت نرساند.
رسانیدن صدا پشت امام، زمانی که به آن نیاز باشد و نمازگزاران تکبیر امام را نشنوند مشروع است و رساندن صدا پشت امام بدون حاجت، بدعت است.
آنچه برای نمازگزار هنگام نماز مباح است
1. برای نمازگزار در هنگام نماز مباح است اگر نیاز باشد عمامهاش را بپیچد و پوشیدن لباس، و نگه داشتن عبای گشاد و بدون آستین و کلاه، و عقب و جلو رفتن، و بالا رفتن بر منبر و پایین آمدن از آن، و آب دهان بر سمت چپ انداختن - بر سمت راست و در غیر مسجد نیز رو به روی خویش آب دهان نریزد-، بلکه در مسجد در لباس یا دستمال آب دهان بیندازد و کشتن مار و عقرب و مانند آنها جایز است. و حمل کردن بچهی کوچک و مانند آن هنگام ضرورت نیز مباح است.
2. سجده کردن بر لباس نمازگزار یا عمامه و کلاهش به خاطر شدت گرمی و مانند آن، در نماز مباح است.
3. اگر از مردی اجازه ورود گرفته شود در حالی که او نماز میخواند، اجازهاش «سبحان الله گفتن» است.
و اگر از زنی اجازه ورود گرفته شود، در حالی که نماز میخواند، اجازهاش کف زدن است.
و مستحب است در نماز هنگام عطسه زدن «الحمد لله» بگوید و اگر در حالی که در نماز بود، به او نعمتی رسید دستهایش را بالا میبرد و حمد الله را به جای میآورد.
حکم حایل و مانع بین مکان و اعضای سجده
مانع بین مکان سجده و اعضای آن چند حالت دارد:
اول - اگر مانع از اعضای سجده باشد، مانند گذاشتن پیشانی بر دست یا قرار دادن یک پا بر پای دیگر، پس این جایز نیست و سجدهاش نیز پذیرفته نیست.
دوم - اگر مانع، از غیر اعضای سجده باشد، ولی به نمازگزار متصل است، مانند عمامه، و کلاه، اگر برای عذر باشد، جایز است، اما اگر برای غیر عذر باشد، مکروه است.
سوم - اینکه مانع از نمازگزار جدا باشد، مانند فرش یا سجاده، جایز است.
کیفیت قضای نمازهای فوت شده:
بعضی از نمازها هنگامیکه به خاطر عذر فوت شوند، میتوان قضای آنها را به جا آورد، مانند نمازهای پنجگانه. و بعضی از نمازها اگر فوت شوند، قضا نمیشوند، مانند جمعه، و به جای آن نماز ظهر را میخواند و بعضی از نمازها قضاییشان فقط در وقتشان خوانده میشود، مانند نماز عید.
1. واجب است فوری قضای نمازهای فوت شده به ترتیب صورت گیرد، و با فراموشی یا نادانی و یا ترس خروج از وقت حاضر، یا ترس از فوت نماز جمعه، ترتیب ساقط میشود.
2. کسیکه در حال خواندن نماز فرض است، سپس یادش آمد که نماز قبلی را نخوانده است، نمازی را که شروع کرده است به اتمام برساند، سپس نماز فوت شده را قضا نماید. پس مثلا کسیکه نماز عصر را فراموش کرده است، بخواند. وقتی وارد مسجد میشود، نماز مغرب اقامه میگردد، پس نیت مغرب مینماید و میخواند، سپس یادش میآید که نماز عصر را نخوانده است، مغرب را با امام میخواند و بعد از آن عصر را میخواند.
چگونه قضای نماز را به جای آورَد کسیکه در سفر هنگام نماز خواب برود:
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج حِینَ قَفَلَ مِنْ غَزْوَةِ خَیْبَرَ، سَارَ لَیْلَهُ حَتَّى إِذَا أَدْرَکَهُ الْکَرَى عَرَّسَ، وَقَالَ لِبِلَالٍ: «اکْلَأْ لَنَا اللَّیْلَ»، فَصَلَّى بِلَالٌ مَا قُدِّرَ لَهُ، وَنَامَ رَسُولُ اللهِ ج وَأَصْحَابُهُ، فَلَمَّا تَقَارَبَ الْفَجْرُ اسْتَنَدَ بِلَالٌ إِلَى رَاحِلَتِهِ مُوَاجِهَ الْفَجْرِ، فَغَلَبَتْ بِلَالًا عَیْنَاهُ وَهُوَ مُسْتَنِدٌ إِلَى رَاحِلَتِهِ، فَلَمْ یَسْتَیْقِظْ رَسُولُ اللهِ ج، وَلَا بِلَالٌ، وَلَا أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِهِ حَتَّى ضَرَبَتْهُمُ الشَّمْسُ، فَکَانَ رَسُولُ اللهِ ج أَوَّلَهُمُ اسْتِیقَاظًا، فَفَزِعَ رَسُولُ اللهِ ج، فَقَالَ: «أَیْ بِلَالُ» فَقَالَ بِلَالُ: أَخَذَ بِنَفْسِی الَّذِی أَخَذَ - بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یَا رَسُولَ اللهِ - بِنَفْسِکَ، قَالَ: «اقْتَادُوا»، فَاقْتَادُوا رَوَاحِلَهُمْ شَیْئًا، ثُمَّ تَوَضَّأَ رَسُولُ اللهِ ج، وَأَمَرَ بِلَالًا فَأَقَامَ الصَّلَاةَ، فَصَلَّى بِهِمُ الصُّبْحَ، فَلَمَّا قَضَى الصَّلَاةَ قَالَ: «مَنْ نَسِیَ الصَّلَاةَ فَلْیُصَلِّهَا إِذَا ذَکَرَهَا»، فَإِنَّ اللهَ قَالَ: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ ١٤﴾ [طه: 14].[102]
ابوهریره س روایت میکند: هنگامیکه رسول الله ج از غزوهی خیبر بر میگشت، شب شد و او را خواب فرا گرفت. سحرگاه برای استراحت (از سواری) پایین آمد و به بلال فرمود: «مواظب نماز صبحمان باش». بلال تا جاییکه برایش مقدر بود، نماز خواند و رسول الله ج و اصحابش خوابیدند. نزدیکیهای فجر، بلال به سواریاش تکیه داد و فجر فرا رسید. در حالی که بلال تکیه داده بود، و خوابش گرفت. رسول الله ج و بلال و هیچیک از صحابه بیدار نشدند، مگر زمانی که نور خورشید به آنها اصابت کرد. رسول الله ج از همه زودتر بیدار شد و گفت: «ای بلال»، بلال جواب داد: پدر و مادرم فدایت باد ای رسول الله، همان کسیکه تو را به خواب برد، مرا نیز به خواب برد. پیامبر ج فرمود: «سوار شوید». بر سواریهایشان نشستند و مسافت کوتاهی را طی کردند. سپس رسول الله ج وضو گرفت و به بلال امر فرمود اقامه بگوید و رسول الله ج نماز صبح را برایشان امامت داد. وقتی که نماز تمام شد، فرمود: «کسیکه نمازش را فراموش کرد، هر وقت یادش آمد، آن را بخواند؛ زیرا الله میفرماید: برای یاد من نماز برپا دار».
کسیکه عقلش از بین برود، چگونه قضای نمازها را به جای آورد؟
کسیکه عقلش با خواب یا با مستی از بین برود، لازم است قضای نمازهای فوت شده را به ترتیب به جای آورَد و همچنین اگر عقلش با عمل مباحی مانند استفاده از بنگ و شاهدانه و دارو زایل شود، بعد از بر طرف شدن عذر، قضای نمازها را به جای آورَد.
شخص حایض و جنب چگونه قضای نمازها را به جای آورد؟
حایض اگر خونش قطع شد و وقت نماز باقی بود و بعد از خروج وقت غسل کرد، قضای نماز را به جای آورَد و همچنین جنب وقتی که بیدار شد، و وقتی که غسل کرد، خورشید طلوع نماید، پس سنت این است که غسل نماید و بعد از طلوع خورشید، قضای نماز را به جای آورَد برای اینکه وقت در حق شخص خوابیده زمانی است که بیدار شود.
حکم کسیکه هنگام نماز خواب برود یا آن را فراموش نماید
کسیکه هنگام نماز به خواب رفت یا آن را فراموش کرد، هر وقت یادش آمد، آن را بخواند، به خاطر قول رسول الله ج که فرمود: «مَنْ نَسِیَ صَلَاةً، أَوْ نَامَ عَنْهَا، فَکَفَّارَتُهَا أَنْ یُصَلِّیَهَا إِذَا ذَکَرَهَا»[103]: «کسیکه نمازی را فراموش کرد، یا وقت آن به خواب رفت، پس کفارهاش این است که هر وقت به یادش آمد آن را بخواند».
حکم کسیکه قیام نمود و تشهد را فراموش کرد
هنگامیکه امام از دو رکعت بلند شد و برای تشهد ننشست، پس اگر قبل از بلند شدن کامل یادش آمد، بنشیند و اگر راست ایستاد، ننشیند و قبل از سلام دو سجدهی سهو انجام دهد.
حکم کسیکه خارج شود و مردم را مشاهده کند که نماز خواندهاند
کسیکه برای نماز خارج شود و مردم را دریابد که نماز خواندهاند، اجر و پاداشی مانند پاداش نمازگزاران به او میرسد.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَوَضَّأَ فَأَحْسَنَ وُضُوءَهُ، ثُمَّ رَاحَ فَوَجَدَ النَّاسَ قَدْ صَلَّوْا أَعْطَاهُ اللَّهُ جَلَّ وَعَزَّ مِثْلَ أَجْرِ مَنْ صَلَّاهَا وَحَضَرَهَا لَا یَنْقُصُ ذَلِکَ مِنْ أَجْرِهِمْ شَیْئًا».[104]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «کسیکه خوب وضو بگیرد و سپس به سوی نماز برود و مردم را دریابد در حالی که نماز خواندهاند، الله اجر و پاداشی مانند پاداش نمازگزارانی که در جماعت حضور داشتند، به او میدهد و از اجر و پاداش آنان نیز چیزی کم نمیکند».
حکم آمین گفتن در نماز و خارج از آن
آمین گفتن در دو جا سنت است:
1. داخل نماز: بعد از قرائت فاتحه از سوی امام یا مأموم یا منفرد؛ امام و مأموم به صورت جهری میگویند و مأموم با امام همزمان آمین میگویند و نه قبل و بعد از آن.
و آمین گفتن در دعای قنوت در وتر یا قنوت نازله و مانند آنها مشروع است.
2. خارج از نماز: بعد از قرائت فاتحه از سوی قاری و شنونده و هنگام دعا به طور مطلق یا مقید مانند دعای خطیب در روز جمعه، یا استسقا یا کسوف و مانند آن.
نماز به وسیلهی موارد ذیل باطل میشود:
1. ترک کردن رکن یا شرطی به صورت عمدی یا غیر عمدی و فراموشی یا ترک کردن واجبی به صورت عمدی.
2. حرکت زیاد بدون ضرورت.
3. کشف عورت به صورت عمدی.
4. سخن گفتن و خندیدن و خوردن و نوشیدن عمدی.
ارکان نمازی که نماز فرض بدون آنها صحیح نمیباشد، عبارتاند از:
1. قیام برای کسیکه توانایی دارد.
2. تکبیر احرام.
3. قرائت فاتحه در هر رکعت.
4. رکوع.
5. اعتدال در رکوع.
6. سجده بر هفت عضو.
7. نشستن بین دو سجده.
8. سجده دوم.
9. نشستن برای تشهد آخر.
10.تشهد آخر.
11.آرامش در همهی ارکان.
12.ترتیب بین ارکان.
13.سلام گفتن.
حکم کسیکه یکی از ارکان نماز را ترک کند
1. هنگامیکه نمازگزار یکی از ارکان نماز را به صورت عمدی ترک نماید، نمازش باطل است و اگر تکبیر احرام را بر اساس نادانی یا فراموشی ترک نماید، اصلا نمازش منعقد نشده است.
2. آنچه که نمازگزار از این ارکان بر اساس فراموشی یا نادانی ترک نماید، در حالی که در نماز است، پس به آن رکن بر گردد و آن رکن و بعد از آن را انجام دهد تا زمانی که به رکعت دوم، به آن رکن نرسیده باشد. پس در این هنگام رکعت دوم، جای آنچه که از او ترک شده را میگیرد. و رکعت سابق باطل میشود، مانند کسیکه رکوع را فراموش نماید، سپس سجده کند، پس هنگامیکه یادش آمد بر او واجب است که برگردد. مگر زمانی که به رکوع رکعت دوم رسیده باشد. پس رکعت دوم، جای آنچه را که ترک نموده میگیرد. و بر او لازم است که بعد از سلام سجدهی سهو انجام دهد.
3. اگر بر اساس جهالت و نادانی رکن یا شرطی را ترک نماید، اگر در وقت بود، نماز را اعاده نماید و اگر وقت خارج شده بود، پس اعادهای برایش نیست، زیرا احکام بعد از علم و دانایی، لازم و واجب میشوند، و عمل کردن به آنها صورت میگیرد.
قرائت فاتحه برای امام و منفرد در هر رکعت رکن محسوب میشود و با ترک آن، نماز باطل است.
اما مأموم در هر رکعتی به صورت سری و آهسته میخواند، مگر در نمازها و رکعتهایی که امام آن را به صورت جهری میخواند. پس وقتی که امام قرائت مینماید، مأموم به قرائت آن گوش فرا میدهد. برای امام شایسته نیست که ساکت بماند تا مأموم فاتحه را بخواند، برای اینکه دلیلی بر این سکوت و قرائت وجود ندارد و هنگامیکه مسبوق، امام را در حالت رکوع درک نماید و نتواند فاتحه را قرائت نماید قرائت فاتحه از او ساقط میشود.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ٢٠٤﴾ [الأعراف: 204]. «و هنگامی که قرآن خوانده میشود، به آن گوش فرادهید و خاموش باشید؛ باشد که مشمول رحمت شوید».
2. عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لاَ صَلاَةَ لِمَنْ لَمْ یَقْرَأْ بِفَاتِحَةِ الکِتَابِ».[105]
عباده بن صامت س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «نماز هیچ کس، بدون خواندن سورهی فاتحه درست نیست».
و هنگامیکه مأموم، قرائت امام را در رکعات جهری نشنود، سورهی فاتحه و غیر از آن را قرائت کند و ساکت نماند.
1. کسیکه فرض میخواند، میتواند به شخصی که نفل میخواند، اقتدا نماید و شخصی که نماز ظهر میخواند، میتواند پشت سر کسیکه عصر میخواند اقتدا کند. اقتدا کردن کسیکه عشا یا مغرب را میخواند به کسیکه تراویح میخواند، درست و صحیح است. هر وقت امام سلام گفت، آن شخص نماز را کامل نماید.
2. اختلاف نیت بین امام و مأموم در نماز جایز است و اختلاف در افعال جایز نیست، مگر اینکه کم باشد.
پس خواندن نماز عشا پشت سر کسیکه مغرب را میخواند جایز است. وقتی که امام سلام گفت، آن شخص بلند میشود و یک رکعت و تشهد را میخواند و سلام میدهد. و اگر نماز مغرب را پشت سر کسیکه عشا را میخواند، اقتدا کند، وقتی که امام به رکعت چهارم میرود، اگر او خواست تشهد را میخواند و سلام میدهد یا مینشیند و منتظر میماند تا با او سلام دهد و این بهتر است. و اگر اختلاف زیاد باشد، اقتدا صحیح نیست، مانند کسیکه میخواهد نماز فجر را پشت سر کسیکه نماز کسوف میخواند، اقتدا نماید.
حکم خوب نماز خواندن و تمام کردن آن
نماز یکی از بزرگترین جایگاههایی است که بنده در جلوی پروردگارش میایستد، پس خوب انجام دادن و کامل کردنش واجب است، و داشتن حضور قلب ضروری و لازم است.
و بزرگترین ارکان نماز، قیام و رکوع و سجده هستند.
قیام در نماز به خاطر قرائت قرآن و مناجات با الله بخشنده و مهربان فضیلت زیادی دارد. رکوع و سجده از با فضیلتترین افعال و شکل و شمایل نماز هستند؛ زیرا نهایت خضوع برای پروردگار در آن وجود دارد.
زیادی رکوع و سجده و طولانی بودن قیام برابر هستند.
در قیام با فضیلتترین اذکار که قرآن است، قرائت میشود و در رکوع و سجده بهترین اعمال و شکل و شمایل که نهایت و کمال خضوع برای الله است، صورت میگیرد.
و پیامبر ج بهترین نماز را میخواند، گاهی برخی سنتها را اجرا میکرد و گاهی سنتهای دیگری را اجرا میکرد و گاهی بین آنها جمع میکرد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ٢٣٨﴾ [البقرة: 238]. «[ای مسمانان،] بر [انجام] همه نمازها و [به خصوص] نماز عصر کوشا باشید و با فروتنی و فرمانبرداری برای الله به پا خیزید».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: صَلَّى رَسُولُ اللهِ ج یَوْمًا ثُمَّ انْصَرَفَ فَقَالَ: «یَا فُلَانُ، أَلَا تُحْسِنُ صَلَاتَکَ؟ أَلَا یَنْظُرُ الْمُصَلِّی إِذَا صَلَّى کَیْفَ یُصَلِّی؟ فَإِنَّمَا یُصَلِّی لِنَفْسِهِ، إِنِّی وَاللهِ لَأُبْصِرُ مِنْ وَرَائِی کَمَا أُبْصِرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ».[106]
ابوهریره س میگوید: روزی رسول الله ج برای ما امامت نمود، سپس چهرهاش را به سوی ما برگرداند و فرمود: «ای فلانی، آیا نمازت را خوب ادا نمیکنی؟ آیا نمازگزار هنگام نماز خواندن نباید دقت کند که چگونه نماز میخواند؟ او باید بداند که برای خودش نماز میخواند. سوگند به الله، من همانگونه که جلویم را میبینم، پشت سرم را نیز میبینم».
3. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج دَخَلَ المَسْجِدَ، فَدَخَلَ رَجُلٌ، فَصَلَّى، ثُمَّ جَاءَ، فَسَلَّمَ عَلَى النَّبِیِّ ج فَرَدَّ النَّبِیُّ ج عَلَیْهِ السَّلاَمَ، فَقَالَ: «ارْجِعْ فَصَلِّ فَإِنَّکَ لَمْ تُصَلِّ»، فَصَلَّى، ثُمَّ جَاءَ، فَسَلَّمَ عَلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: «ارْجِعْ فَصَلِّ، فَإِنَّکَ لَمْ تُصَلِّ» ثَلاَثًا، فَقَالَ: وَالَّذِی بَعَثَکَ بِالحَقِّ، فَمَا أُحْسِنُ غَیْرَهُ، فَعَلِّمْنِی، قَالَ: «إِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلاَةِ، فَکَبِّرْ، ثُمَّ اقْرَأْ مَا تَیَسَّرَ مَعَکَ مِنَ القُرْآنِ، ثُمَّ ارْکَعْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ رَاکِعًا، ثُمَّ ارْفَعْ حَتَّى تَعْتَدِلَ قَائِمًا، ثُمَّ اسْجُدْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ سَاجِدًا، ثُمَّ ارْفَعْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ جَالِسًا، ثُمَّ اسْجُدْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ سَاجِدًا، ثُمَّ افْعَلْ ذَلِکَ فِی صَلاَتِکَ کُلِّهَا».[107]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج وارد مسجد شد، بعد از او، شخص دیگری وارد شد و نماز خواند. سپس آمد و بر پیامبر ج سلام کرد. پیامبر ج جواب سلامش را داد و فرمود: «برگرد و نماز بخوان؛ زیرا تو نماز نخواندی». آن شخص نماز خواند و سپس آمد و بر پیامبر ج سلام عرض کرد. باز پیامبر ج فرمود: «برگرد و نماز بخوان؛ زیرا تو نماز نخواندی». شخص سه مرتبه به همین صورت نماز خواند. آنگاه گفت: سوگند به ذاتی که تو را به حق فرستاده است، من بهتر از این نمیدانم؛ مرا آموزش ده. پیامبر ج فرمود: «هرگاه میخواهی نماز بخوانی، نخست «الله اکبر» بگو. سپس آنچه را که از قرآن برایت میسر است، بخوان. بعد از آن با آرامشِ کامل، رکوع کن. پس از اینکه سرت را از رکوع برداشتی، راست بایست و اندکی مکث کن. آنگاه با آرامش کامل، سجده کن. پس از اینکه سرت را از سجده برداشتی، با اطمینان بنشین و همین شیوه را در تمام نمازهایت، رعایت کن».
4. عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ س قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللهِ ج فَقَالَ: «مَا لِی أَرَاکُمْ رَافِعِی أَیْدِیکُمْ کَأَنَّهَا أَذْنَابُ خَیْلٍ شُمْسٍ؟ اسْکُنُوا فِی الصَّلَاةِ».[108]
جابر بن سمره س میگوید: رسول الله ج نزد ما تشریف آورد و فرمود: «چرا دستهایتان مانند دم اسبهای توسن و سرکش حرکت میکند؟ در نماز سکون و آرامش داشته باشید».
واجبات نماز هشت تاست:
1. همهی تکبیرات به جز تکبیر نخست.
2. ذکر عظمت پروردگار در حالت رکوع.
3. گفتن «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» برای امام و کسیکه به تنهایی نماز میگزارد.
4. گفتن «رَبَّنَا وَلَکَ الحَمْدُ» برای امام و مأموم و کسیکه به تنهایی نماز میخواند.
5. دعا در حالت سجده.
6. دعا بین دو سجده.
7. نشستن برای تشهد اول.
8. خواندن تشهد نخست.
حکم کسیکه یکی از واجبات نماز را ترک کند
هرگاه نمازگزار یکی از واجبات نماز را به صورت عمدی ترک کند، نمازش باطل است. اگر به فراموشی یا نادانی یک واجب را رها کرد، و بلند شد، پیش از اینکه به رکن بعدی برسد، باید برگردد و رکن پیشین را بخواند و نمازش را تکمیل کند. و در پایان سجدهی سهو نموده و سلام دهد.
1. رکن آن است که هرگاه نمازگزار به فراموشی یا نادانی آن را ترک کند، ساقط نمیشود؛ بلکه آن را با سایر بخشهای نماز به جای میآورَد و در پایان نماز سجدهی سهو میکند.
2. واجب آن است که هرگاه نمازگزار به فراموشی یا نادانی آن را ترک کند، انجامش نمیدهد؛ بلکه قبل و یا بعد از سلام، سجدهی سهو نموده و آن را جبران میکند.
هرچه غیر از ارکان و واجبات باشد، - که در بحث روش نماز به زودی بیان خواهد شد - سنت است که به انجام دهندهی آن پاداش میرسد و ترک کنندهاش کیفر و عقاب نمیبیند. سنتها به دو بخش قولی و فعلی تقسیم میشوند.
سنتهای قولی، مانند دعای آغازین، گفتن «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»، گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»، آمین، خواندن سوره پس از فاتحه و امثال اینها.
سنتهای فعلی، همانند بلند کردن دستها هنگام تکبیر در مواضع قبلی، گذاشتن دست راست بر چپ در حالت ایستادن، افتراش (نصب نمودن پای راست و رو به قبله نمودن انگشتان آن و نشستن بر پای چپ)، تَوَرُّک (پای راستش را تا کرده و کف انگشتان پای راست را بر زمین میگذارد و نشیمنگاهش را بر زمین قرار میدهد) و امثال آنها.
استغفار گفتن پس از هر نمازِ فرض، مشروع است، زیرا از پیامبر ج ثابت است. بسیاری از نمازگزاران در نماز کوتاهی و یا زیادهروی میکنند، یا امور ظاهری نماز مانند قرائت، رکوع، سجده و دیگر بخشها، و یا امور باطنی مانند خشوع، حضور قلب و امثال آن را به درستی انجام نمیدهند؛ بنابراین به خاطر آن کوتاهیها از الله آمرزش میطلبند.
1. پیامبر ج در همهی اوقات الله را یاد میکرد. ذکر با قلب و زبان برای فردی که وضو دارد یا بیوضو است، یا برای جنب، زن در عادت ماهیانه، و زنی که در ایام نفاس است، جایز میباشد. مانند گفتن سبحان الله، لااله الا الله، الحمدلله، الله اکبر، تلاوت قرآن، دعا و درود بر پیامبر ج. گرچه همهی اینها را اگر با وضو انجام دهد، بهتر است.
الله میفرماید: ﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ تَضَرُّعٗا وَخِیفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ٢٠٥﴾ [الأعراف: 205]. «و پروردگارت را در دل خویش با تضرّع و ترس، بدون آواى بلند [در] بامدادان و شامگاهان یاد کن و [از یاد الله] غافل نباش».
2. ذکر و دعا کردن به طور آهسته، بهتر است، مگر پس از نمازهای پنجگانه، لبیک گفتن، یا برای رعایت یک مصلحت، مثلاً بخواهد به فردی که نمیداند، آنها را بشنواند و امثال آن. در این صورت ذکر با صدای بلند، بهتر است.
سجدهی جایز چهار نوع است: 1. سجدهی نماز 2. سجدهی سهو 3. سجدهی تلاوت 4. سجدهی شکر.
سجده در هر نمازِ دارای رکوع، رکن است، و در هر رکعت نماز دو سجده قرار دارد. اعم از نماز فرض یا نفل، که پیشتر توضیح داده شد.
سجدهی سهو در نمازهای فرض یا نفل، دو سجدهاند که نمازگزار پس از تشهد دو سجده نموده و سلام میدهد و بعد از آن تشهد نمیخواند.
حکم مشروعیت سجدهی سهو:
الله فراموشی را در نهاد انسان قرار داده و شیطان تلاش میکند تا نمازِ انسان را با افزودن، کاستن، شک یا تردید فاسد کند. الله به خاطر به خاک مالیدن بینی شیطان و جبران کاستی نماز و خشنودی خودش، سجدهی سهو را مشروع کرده است.
سهو در نماز پیامبر ج نیز رخ داده است، زیرا نهاد انسان چنین اقتضا میکند. از این رو چون پیامبر در نمازش سهو کرد، فرمود: «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ، أَنْسَى کَمَا تَنْسَوْنَ، فَإِذَا نَسِیتُ فَذَکِّرُونِی»[109]: «من مانند شما انسان هستم و همانطور که شما دچار فراموشی میشوید، من نیز دچار فراموشی میشوم. بنابراین، هرگاه من دچار فراموشی شدم، به من یادآوری کنید».
اسباب سجدهی سهو سه تاست:
افزودن، کاستن، شک و تردید.
سجدهی سهو چهار حالت دارد:
1. هرگاه نمازگزار به اشتباه عملی از جنس نماز را، مانند قیام، رکوع، سجده اضافه کند، یا دو رکوع کند، یا به جای نشستن بایستد، یا نماز چهار رکعتی را پنج رکعت بخواند، آنگاه به علت این افزودن، باید پس از سلام، سجدهی سهو کند. خواه قبل از سلام به یادش بیاید یا بعد از آن.
2. هرگاه نمازگزار یکی از ارکان نماز را کم کند. حال اگر قبل از اینکه به محل آن در رکعت بعدی برسد، به یادش آمد، برگشتن بر او واجب است تا رکن قبلی و ادامهاش را بخواند، و سپس پیش از سلام، سجدهی سهو نماید.
ولی اگر پس از رسیدن به محل رکن، یادش آمد، برنگردد. البته این رکعت باطل میشود. و اگر پس از سلام به یادش آمد، فقط همان رکن و ادامهاش را بخواند و پس از سلام سجدهی سهو کند.
اگر به خاطر نقصی سلام داد، مثلاً نماز چهار رکعتی را سه رکعت خواند و سلام داد و بعد متوجه شد، به نیت تکمیل نماز بدون گفتن تکبیر بلند شود و رکعت چهارم را بخواند. سپس تشهد بخواند و سلام دهد و آنگاه سجدهی سهو کند.
3. هرگاه نمازگزار یکی از واجبات نماز را کم کرد، مثلاً تشهد اول را فراموش کرد، تشهد از او ساقط میشود و باید قبل از سلام، سجدهی سهو کند.
4. هرگاه نمازگزار در تعداد رکعات شک و تردید نمود، مثلاً آیا سه رکعت خوانده است یا چهار رکعت، همان کمتر را برگزیند و نماز را بخواند و قبل از پایان، سجدهی سهو کند. اگر گمان غالبش بر یکی از دو احتمال بود، به آن عمل کند و بعد از سلام، سجدهی سهو نماید.
هرگاه بر نمازگزار دو سجده (یک سجده قبل و یک سجده بعد از سلام) لازم شد، قبل از سلام سجده کند. و اگر به فراموشی، قبل از پایان نماز سلام داد و دیری نگذشته بود و به یادش آمد، نماز را کامل کند و سلام دهد و سجدهی سهو نماید.
اگر سجدهی سهو را فراموش کرد، و سلام داد و عملی که منافی نماز بود، انجام داد، مانند سخن گفتن و امثال آن، سجدهی سهو نماید و سلام دهد.
اگر سخن جایزی در غیر محل آن انجام داد، مثلاً در رکوع یا سجده قرآن خواند یا در قیام تشهد نمود، نمازش باطل نمیشود و بر او سجدهی سهو واجب نیست؛ بلکه مستحب میباشد. اگر مقتدی بنا به عذری یک رکن یا بیشتر از امام عقب بماند، آن رکن را انجام دهد و به امام ملحق گردد، زیرا در این صورت بر او گناهی نیست و سجدهی سهو لازم نیست.
طولانی کردن سجدهی سهو سنت است و آنچه که در سجدههای نماز مانند ذکر و دعا میخواند، در سجدهی سهو نیز همانها را بخواند.
فرد مسبوق چه زمانی سجدهی سهو نماید؟
مقتدی در انجام سجدهی سهو، تابع امام است. اگر مقتدی مسبوق شد و امام پس از سلام سجدهی سهو نمود؛ اگر سهو امام در رکن بود، که مسبوق حضور داشته، بر او نیز لازم است که پس از سلام سجدهی سهو نماید و اگر سهو امام قبل از آمدن مسبوق به نماز بوده، پس بر مسبوق سجدهی سهو لازم نیست.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س، قَالَ: صَلَّى النَّبِیُّ ج إِحْدَى صَلاَتَیِ العَشِیِّ - قَالَ مُحَمَّدٌ: وَأَکْثَرُ ظَنِّی العَصْرَ - رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ سَلَّمَ، ثُمَّ قَامَ إِلَى خَشَبَةٍ فِی مُقَدَّمِ المَسْجِدِ، فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَیْهَا، وَفِیهِمْ أَبُو بَکْرٍ، وَعُمَرُ ب، فَهَابَا أَنْ یُکَلِّمَاهُ، وَخَرَجَ سَرَعَانُ النَّاسِ فَقَالُوا: أَقَصُرَتِ الصَّلاَةُ؟ وَرَجُلٌ یَدْعُوهُ النَّبِیُّ ج ذُو الیَدَیْنِ، فَقَالَ: أَنَسِیتَ أَمْ قَصُرَتْ؟ فَقَالَ: «لَمْ أَنْسَ وَلَمْ تُقْصَرْ»، قَالَ: بَلَى قَدْ نَسِیتَ، فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ سَلَّمَ، ثُمَّ کَبَّرَ، فَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أَوْ أَطْوَلَ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ، فَکَبَّرَ، ثُمَّ وَضَعَ رَأْسَهُ، فَکَبَّرَ، فَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أَوْ أَطْوَلَ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَکَبَّرَ.[110]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج یکی از نمازهای بعد از زوال (ظهر یا عصر) را دو رکعت خواند. - یکی از راویان به نام محمد میگوید: بیشتر گمانم این است که نماز عصر بود - سپس سلام داد و به سوی چوبی که در جلوی مسجد بود، رفت. او دستش را بر آن چوب گذاشت. ابوبکر و عمر ب نیز حضور داشتد. از ترس چیزی نگفتند. افرادی که عجله داشتند از مسجد خارج شدند و گفتند: آیا نماز کوتاه شده است؟ مردی که پیامبر ج او را ذوالیدین صدا میزد، گفت: آیا فراموش کردی یا نماز کوتاه شده است؟ پیامبر ج فرمود: «نه نماز تخفیف یافته و نه من دچار فراموشی شدم». گفت: «نه بلکه فراموش کردی». پس پیامبر ج دو رکعت خواند، سلام داد، تکبیر گفت و ماند سجدهی نماز یا طولانیتر از آن سجده نمود. سپس سرش را بلند کرد و دوباره تکبیر گفت. پس با گفتن تکبیر به سجده رفت و مانند سجدهی نماز یا طولانیتر از آن سجده نمود. سپس سرش را بلند کرد و تکبیر گفت.
سجدهی تلاوت یک سجدهی بدون قیام، تکبیر، تشهد و سلام است.
سجدهی تلاوت در نماز و خارج از آن سنت است. این سجده در هر وقتی برای خواننده و شنونده سنت است. هرگاه خواننده در نماز سجده نکرد، شنونده نیز سجده نکند. سنت است که سجدهی تلاوت را با وضو ادا کند، ولی مانند نماز که وضو و روآوردن به قبله و امثال آن برایش شرط است، برای سجدهی تلاوت شرط نیست، ولی افضل و بهتر است.
برای بیوضو، جنب، زن حایض، و زن نفاس، هرگاه از آیهی سجده گذر کردند، سجدهی تلاوت جایز است.
در قرآن 15 سجدهی تلاوت هست که عبارت است از: در سورههای اعراف، رعد، نحل، اسراء، مریم، حج (دو سجده است)، فرقان، نمل، سجده، ص، فصلت، نجم، انشقاق و علق.
آیات سجده در قرآن دو نوع هستند: اخبار و اوامر، یا خبر از الله میدهد که عموم و خواص مخلوقات او را سجده میکنند. پس برای خواننده و شنونده سنت است که شبیه آنان قرار بگیرد، چنانچه الله فرموده:
﴿وَلِلَّهِۤ یَسۡجُدُۤ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ مِن دَآبَّةٖ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ٤٩﴾ [النحل: 49] «و هر چه در آسمانها و زمین است - از جنبندگان و فرشتگان- [همگی] برای الله سجده میآورند و گردنکشی نمیکنند».
و یا آیاتی هستند که دستور به سجدهی الله متعال میدهند، پس به سوی طاعت پروردگار عزیز و گرامی میشتابد، چنانچه میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡکَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَیۡرَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ۩٧٧﴾ [الحج: 77]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، رکوع کنید و سجده گزارید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید؛ باشد که رستگار شوید».
سجدهی تلاوت سجدهای است که خواننده هنگام رفتن و بلند شدن از سجده، تکبیر میگوید. هرگاه بیرون نماز سجده کرد، بدون قیام، تکبیر، تشهد، و سلام دادن سجده نماید. هرگاه امام سجده کند، بر مقتدی لازم است که از او پیروی کند. برای امام مکروه نیست که آیه یا سورهای را که دارای سجدهی تلاوت هست در نمازهای سری بخواند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا قَرَأَ ابْنُ آدَمَ السَّجْدَةَ فَسَجَدَ اعْتَزَلَ الشَّیْطَانُ یَبْکِی، یَقُولُ: یَا وَیْلَهُ - وَفِی رِوَایَةِ أَبِی کُرَیْبٍ: یَا وَیْلِی- أُمِرَ ابْنُ آدَمَ بِالسُّجُودِ فَسَجَدَ فَلَهُ الْجَنَّةُ، وَأُمِرْتُ بِالسُّجُودِ فَأَبَیْتُ فَلِیَ النَّارُ».[111]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هنگامیکه فرزند آدم، آیهی سجده را بخواند و سجده کند، شیطان به گوشهای میخزد و شروع به گریه میکند و میگوید: وای بر او». در روایتی آمده که میگوید: «وای بر من، فرزند آدم دستور داده شد تا سجده کند، و او سجده کرد و به بهشت میرود. اما هنگامیکه به من دستور سجده رسید، قبول نکردم و به دوزخ میروم».
آنچه که در سجدهی نماز مانند ذکر و دعا میخواند، در سجدهی تلاوت نیز بخواند.
سجدهی شکر یک سجده، بدون تکبیر و سلام دادن است، و آنچه که جزو شرایط نماز است، مانند طهارت، رو به قبله ایستادن و امثال آن، برای سجدهی شکر شرط نیست، ولی افضل و بهتر است.
چه زمانی سجدهی شکر مشروع میشود؟
1. سجدهی شکر هنگام به وجود آمدن نعمتها سنت است، مانند اینکه به فردی مژده داده شود که شخصی هدایت یافته یا ایمان آورده یا مسلمانان پیروز شدند و یا به تولد فرزند و امثال آنها مژده داده شود.
2. همچنین سجدهی شکر زمان دور شدن عقوبت سنت است، مانند فردی که از غرق شدن یا آتش سوزی یا کشته شدن یا نابود شدن و یا از دست دزد و امثال آنها نجات مییابد.
سجدهی شکر یک سجدهی بدون تکبیر و سلام دادن است. مکانش بیرون نماز در هر زمانی است. طبق حالت و موقعیتش سجده کند؛ ایستاده، نشسته، باوضو، بیوضو. ولی طهارت داشتن افضل است. هنگامی که به علت عذری مانند ندانستن، فراموشی و امثال آن، سجدهی شکر در وقتش ادا نگردد قضای آن جایز است.
الله میفرماید:
﴿وَءَاتَىٰکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلۡتُمُوهُۚ وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَظَلُومٞ کَفَّارٞ٣٤﴾ [إبراهیم: 34]. «و از هر آنچه از او خواستید به شما بخشید؛ و اگر نعمت الله را بشمارید، [چنان فراوان است که] نمیتوانید آن را شمارش کنید. به راستی که انسان، [در حق خویش،] ستمکار [و نسبت به الله،] ناسپاس است».
﴿یَعۡمَلُونَ لَهُۥ مَا یَشَآءُ مِن مَّحَٰرِیبَ وَتَمَٰثِیلَ وَجِفَانٖ کَٱلۡجَوَابِ وَقُدُورٖ رَّاسِیَٰتٍۚ ٱعۡمَلُوٓاْ ءَالَ دَاوُۥدَ شُکۡرٗاۚ وَقَلِیلٞ مِّنۡ عِبَادِیَ ٱلشَّکُورُ١٣﴾ [سبأ: 13]. «آنها هر چه میخواست برایش میساختند: از [کاخ و] عبادتگاه و مجسمه و کاسههایی [که از بزرگی] همچون حوض [بودند] و دیگهایی بسیار بزرگ و ثابت. [به آنان گفتیم:] «ای آل داود، سپاس [نعمتهای مرا] به جای آوردید» و[لی] اندکی از بندگانم سپاسگزارند».
3. عَنْ أَبِی بَکْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا أَتَاهُ أَمْرٌ یَسُرُّهُ أَوْ بُشِّرَ بِهِ، خَرَّ سَاجِدًا، شُکْرًا لِلَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى.[112]
ابوبکره س میگوید: هرگاه کاری باعث خوشحالی رسول الله ج میشد، یا خبر خوشحال کنندهای به او میرسید برای ادای شکر پروردگار، به سجده میافتاد.
در سجدهی شکر آن چیزی را بگوید که در سجدهی نماز مانند ذکر و دعا میخواند.
همه روزه نماز جماعت اعلام و اعلان و اقرار به گواهی دادن به یگانگی الله از سوی تمام مسلمانان است. نماز جماعت نمایشی بزرگ از مظاهر اسلام است که شبیه صفهای فرشتگان در عبادتشان و گروه سواران لشکر در فرماندهیشان است. و آن وسیلهی دوستی و محبت بین مردم و شناخت و رحم و عطوفتشان نسبت به یکدیگر و آشکار شدن عزت و قدرت و یگانگیشان میباشد.
الله اجتماع در اوقات معین را برای مسلمانان مشروع قرار داده است، برخی مانند نمازهای پنجگانه در شبانهروز، برخی مانند نماز جمعه در هفته یکبار، برخی مثل نماز عید در هر سرزمینی دو بار در سال، اجتماع مسلمانان در مراسم حج سالی یکبار، و اجتماعشان در هر وقت و زمانی مانند عمره، و برخی هنگام تغییر حالتها مانند نماز استسقا (طلب باران) و کسوف (خورشید گرفتگی) و برخی نیز زمانی که حادثهای روی میدهد، مانند نماز جنازه.
نماز جماعت بر هر فرد مسلمان، مکلف، توانا، مرد، برای نمازهای پنجگانه در سفر یا اقامت، در حالت امنیت یا خوف و ترس واجب است.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِذَا کُنتَ فِیهِمۡ فَأَقَمۡتَ لَهُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَلۡتَقُمۡ طَآئِفَةٞ مِّنۡهُم مَّعَکَ وَلۡیَأۡخُذُوٓاْ أَسۡلِحَتَهُمۡۖ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلۡیَکُونُواْ مِن وَرَآئِکُمۡ وَلۡتَأۡتِ طَآئِفَةٌ أُخۡرَىٰ لَمۡ یُصَلُّواْ فَلۡیُصَلُّواْ مَعَکَ وَلۡیَأۡخُذُواْ حِذۡرَهُمۡ وَأَسۡلِحَتَهُمۡۗ﴾ [النساء: 102]. «و [ای پیامبر،] چون [وقت جنگ] در میان آنان بودى و برایشان نماز برپا داشتى، باید گروهى از آنان با تو [به نماز] بایستند و [همچنین] باید جنگافزارهایشان را با خود برگیرند [و یک رکعت را همراه تو بخوانند و نماز را به صورت فُرادی ادامه دهند] و چون سجده کردند [و نمازشان تمام شد]، باید پشت سرتان قرار گیرند و باید آن دسته دیگری که نماز نخواندهاند بیایند و [یک رکعت] با تو نماز بخوانند [و پس از اینکه نمازت به پایان رسید، ادامۀ نمازشان را کامل کنند] و [آنان نیز] باید احتیاط کنند و جنگافزارهایشان را [در نماز با خود] برگیرند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ، فَیُحْطَبَ، ثُمَّ آمُرَ بِالصَّلاَةِ، فَیُؤَذَّنَ لَهَا، ثُمَّ آمُرَ رَجُلًا فَیَؤُمَّ النَّاسَ، ثُمَّ أُخَالِفَ إِلَى رِجَالٍ، فَأُحَرِّقَ عَلَیْهِمْ بُیُوتَهُمْ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ یَعْلَمُ أَحَدُهُمْ، أَنَّهُ یَجِدُ عَرْقًا سَمِینًا، أَوْ مِرْمَاتَیْنِ حَسَنَتَیْنِ، لَشَهِدَ العِشَاءَ».[113]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، تصمیم گرفتم دستور دهم تا هیزم آماده کنند و پس از اذان، فردی را برای امامت نماز بگمارم و خودم نزد کسانی بروم که در خانهها نشسته و در نماز جماعت شرکت نمیکنند و آنان را با خانههایشان آتش بزنم. به الله سوگند، آنانی که به جماعت نمیآیند، اگر میدانستند که استخوان چرب یا دو تکه گوشت خوب به آنان میرسد، حتما در نماز عشا شرکت میکردند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: أَتَى النَّبِیَّ ج رَجُلٌ أَعْمَى، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّهُ لَیْسَ لِی قَائِدٌ یَقُودُنِی إِلَى الْمَسْجِدِ، فَسَأَلَ رَسُولَ اللهِ ج أَنْ یُرَخِّصَ لَهُ، فَیُصَلِّیَ فِی بَیْتِهِ، فَرَخَّصَ لَهُ، فَلَمَّا وَلَّى، دَعَاهُ، فَقَالَ: «هَلْ تَسْمَعُ النِّدَاءَ بِالصَّلَاةِ؟» قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: «فَأَجِبْ».[114]
ابوهریره س میگوید: مردی نابینا (عبدالله بن ام مکتوم) نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای رسول الله، من عصاکشی ندارم تا مرا به مسجد بیاورد. او از رسول الله ج اجازه خواست تا در منزلش نماز بخواند. پیامبر ج به او اجازه داد. اما هنگامیکه برگشت، رسول الله او را صدا زد و فرمود: «آیا اذان را میشنوی؟» گفت: بله. فرمود: «پس اجابت کن و به نماز بیا».
در قبال هر قدمی که فرد مسلمان برای نماز به سوی مسجد برمیدارد، یک صدقه نوشته میشود و یک درجه بلند میگردد و یک گناهش محو و پاک میشود و ثواب زیادی دارد. این فضیلت بزرگی از جانب پروردگار مهربان است.
1. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «صَلاَةُ الجَمَاعَةِ تَفْضُلُ صَلاَةَ الفَذِّ بِسَبْعٍ وَعِشْرِینَ دَرَجَةً».[115]
ابن عمر ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «نماز جماعت بر نمازی که تنها خوانده شود، بیست و هفت درجه برتری دارد».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ، ثُمَّ مَشَى إِلَى بَیْتٍ مَنْ بُیُوتِ اللهِ لِیَقْضِیَ فَرِیضَةً مِنْ فَرَائِضِ اللهِ، کَانَتْ خَطْوَتَاهُ إِحْدَاهُمَا تَحُطُّ خَطِیئَةً، وَالْأُخْرَى تَرْفَعُ دَرَجَةً».[116]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس در خانهاش طهارت کند، سپس به سوی خانهای از خانههای الله برود، تا فرضی از فرایض پروردگار را ادا نماید، یک گامش باعث ریختن گناهی و گام دیگرش باعث بلندشدن درجهاش میشود».
3. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ غَدَا إِلَى الْمَسْجِدِ، أَوْ رَاحَ، أَعَدَّ اللهُ لَهُ فِی الْجَنَّةِ نُزُلًا، کُلَّمَا غَدَا، أَوْ رَاحَ».[117]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «کسی که در ابتدا یا پایان روز به مسجد برود، الله برای هر نوبت که در ابتدا یا انتهای روز به مسجد میرود، ضیافتی در بهشت برای او فراهم میسازد».
4. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «کُلُّ سُلَامَى مِنَ النَّاسِ عَلَیْهِ صَدَقَةٌ، کُلَّ یَوْمٍ تَطْلُعُ فِیهِ الشَّمْسُ» قَالَ: «تَعْدِلُ بَیْنَ الِاثْنَیْنِ صَدَقَةٌ، وَتُعِینُ الرَّجُلَ فِی دَابَّتِهِ فَتَحْمِلُهُ عَلَیْهَا، أَوْ تَرْفَعُ لَهُ عَلَیْهَا مَتَاعَهُ صَدَقَةٌ» قَالَ: «وَالْکَلِمَةُ الطَّیِّبَةُ صَدَقَةٌ، وَکُلُّ خُطْوَةٍ تَمْشِیهَا إِلَى الصَّلَاةِ صَدَقَةٌ، وَتُمِیطُ الْأَذَى عَنِ الطَّرِیقِ صَدَقَةٌ».[118]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «بر هر مفصلی از اعضای انسان، صدقهای لازم است، در هر روزی که خورشید طلوع میکند. بین دو نفر عدالت برقرار کنی، صدقهای است، به فردی کمک کنی تا بر مرکبش سوار شود و بارَش را روی مرکبش بگذاری، صدقهای است، سخن نیکو صدقه است، هر قدمی که به سوی نماز برمیداری، یک صدقه است، اینکه خار و خاشاک و هرچیز آزار دهندهای را از سر راه برداری، یک صدقه است».
سنت است که هرگاه فرد دیگری را میبیند که تنها نماز فرض میخواند، با او نماز بخواند.
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج أَبْصَرَ رَجُلًا یُصَلِّی وَحْدَهُ، فَقَالَ: «أَلَا رَجُلٌ یَتَصَدَّقُ عَلَى هَذَا فَیُصَلِّیَ مَعَهُ».[119]
ابوسعید خدری س میگوید: رسول الله ج مردی را دید که تنها نماز میخواند، به او فرمود: «آیا مردی نیست تا به او صدقه بدهد و با او نماز بخواند؟».
برای مسلمان بهتر است که نمازهای فرض را در مسجد محلهاش بخواند. سپس در مسجدی که تعداد نمازگزاران زیادی دارد. سپس مسجدی که دورتر است. جز مسجد الحرام، مسجد النبی و مسجد الاقصی. زیرا نماز در این مساجد به طور مطلق افضل است. در مسجدی که نماز جماعت خوانده شده، جایز است در همان وقت جماعتی دیگر خوانده شود.
مستحب است که مرزداران در یک مسجد نماز بخوانند، ولی اگر از دشمن بیم و هراس داشتند و یکجا جمع شدن، میسر نبود، هر فردی در محل خودش نماز بخواند.
حکم خارج شدن زنان به سوی مساجد
جایز است که زنان برای نماز جماعت در مساجد حاضر شوند و از مردان جدا باشند و پوشش کامل داشته باشند.
بهتر است که مسجد دروازهی ویژهای برای زنان داشته باشد و باید در مصلای خاص خودشان در قسمتی جدا از مردان باشند.
به جماعت خواندن زنان جدا از مردان نیز در سنت آمده است، خواه امامشان زن باشد یا مرد. و خارج شدنشان برای نماز به سوی مسجد در شب بهتر از روز است. عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا اسْتَأْذَنَکُمْ نِسَاؤُکُمْ بِاللَّیْلِ إِلَى المَسْجِدِ، فَأْذَنُوا لَهُنَّ».[120]
ابن عمر ب میگوید: پیامبر ج فرمود: «اگر همسران شما اجازه خواستند تا شبها به مسجد بروند، به آنها اجازه دهید».
حداقل تعداد افراد برای نماز جماعت
حداقل دو نفر باشند و هرچه تعداد نمازگزاران بیشتر باشد، برای نمازشان، بهتر است و نزد الله پسندیدهتر میباشد.
چه وقتی به نماز جماعت ملحق شود؟
هرگاه رکعتی را همراه امام دریافت، گویا به نماز رسیده است و تا قبل از سلام امام میتواند به جماعت ملحق شود. هرکسیکه قبل از سلام، امام را دریابد، فضیلت جماعت را دریافته است، ولی حکم نماز جماعت را دریافت نکرده است، زیرا او فضیلت را گرفته، ولی فریضه را دریافت نکرده است. ولی هرگاه یک رکعت یا بیشتر را دریافت، از نظر حکم و فضیلت نماز جماعت را دریافته است، ولی اجر و پاداشش کمتر از کسی است که کامل به جماعت ملحق شده است.
حکم کسیکه تنها نماز خوانده و سپس جماعت را در مییابد
کسیکه در مسجد یا مکانی به صورت تنها، نماز فرض را خوانده و سپس به مسجدی وارد میشود که مردم در حال نماز خواندن هستند، سنت است که همراهشان نماز بخواند.
هرگاه برای نماز فرض اقامه گفته شد، نباید هیچ نمازی جز نماز فرض خواند. اگر مشغول خواندن نماز نفل بود و برای فرض اقامه گفته شد، نماز نفلش را کوتاه کرده و تمام کند و به جماعت ملحق شود تا تکبیر احرام را دریابد.
جایز است که گاهی اوقات در شب یا روز در خانه و جز آن، نماز نفل با جماعت خوانده شود.
کسیکه از خواندن نماز جماعت در مسجد تخلف ورزد، اگر معذور باشد، مثلاً در صورت بیماری یا بیم و هراس و غیر آنها، برای او پاداش نماز جماعت میرسد و اگر با همسرش نماز جماعت بخواند، اجر جماعت را کسب میکند.
اگر بدون عذر تخلف نماید و تنها یا در غیر مسجد با جماعت بخواند، نمازش صحیح است، ولی پاداش بزرگی را از دست داده و مرتکب گناه بزرگی شده است.
بیماری که نتواند در نماز جماعت شرکت کند، یا کسیکه به دفع ادرار یا مدفوع نیاز شدید داشته باشد، کسیکه بترسد همراهانش به سفر بروند و او تنها بماند، فردی که خوف ضرر و زیان به خودش یا مالش یا رفیقش داشته باشد، یا باران شدید باشد، یا گِل و لای باشد، یا باد سختی بِوَزد، یا کسیکه زیاد گرسنه است و غذا حاضر باشد، اول غذا بخورد. البته این عمل را برای خودش عادت قرار ندهد.
همچنین پزشکان، پرستاران، نگهبانان، مأموران امنیتی، آتشنشانان و دیگر کسانیکه به مصالح ضروری مسلمانان مشغول هستند، هرگاه وقت نماز فرا برسد و آنها به وظیفهیشان مشغول باشند، در همان محل کارشان نماز را با جماعت بخوانند و وقت ضرورت در روز جمعه، نماز ظهر را بگزارند.
کسیکه به بیماری معده، یا آنفلوانزا و یا وبا و اسهال شدید و امثال آنها مبتلاست، و سبب آزار مردم میشود، از مسجد و شرکت در نماز جمعه و جماعت و همانند آن منع شود، تا مردم از انتشار وبا و دیگر بیماریها در میانشان مصون بمانند و به ایشان ضرری نرسد و نیز تخفیفی بر خود بیمار باشد.
هرگاه آتشسوزی یا غرق شدنی در وقت نماز رخ دهد، جایز است که نماز را به تأخیر اندازند و با نماز بعدی جمع کنند. اگر حادثه وقت نماز صبح یا عصر یا عشا روی دهد، نماز را از اول وقتش به تأخیر اندازند و در آخر وقت بخوانند، گرچه آتشنشانان یا مأموران نجات به نوبت مشغول خدماتشان باشند. اگر ابلاغ خبر از سوی فرد مورد اعتمادی باشد و خطرآفرین باشد، جایز است که نماز را قطع کند و فوراً به طرف حادثه برود و نوبتی تا قبل از پایان وقت نماز، این فریضه را ادا کنند.
حکم حاضر شدن در نماز جماعت با بوی بد
کسیکه پیاز، سیر و تره بخورد یا مخدرات و چیزهایی امثال آن استفاده کند که سبب اذیت و آزار فرشتگان و انسانها میشود، تا زمانی که بوی بد احساس میشود برایش جایز نیست که در مسجد همراه جماعت شرکت کند. این به خاطر توبیخ آن فرد است، نه تخفیف بر او؛ زیرا اگر با چنین حالتی نماز بخواند، گنهکار شده و نمازش صحیح است.
فضیلت امامت فراوان است و به دلیل مهم بودن آن، خود پیامبر ج و پس از او خلفای راشدین عهدهدار امامت بودند. امام دارای مسئولیت بزرگی است؛ او ضامن است و اگر به خوبی امامت کند، دارای پاداش بزرگی است و همانند افرادی که با او نماز میخوانند، به او نیز اجر و پاداش میرسد.
بر مقتدی واجب است که در همهی نمازش از امام پیروی کند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج أَنَّهُ قَالَ: «إِنَّمَا جُعِلَ الْإِمَامُ لِیُؤْتَمَّ بِهِ، فَإِذَا کَبَّرَ فَکَبِّرُوا، وَإِذَا رَکَعَ فَارْکَعُوا، وَإِذَا قَالَ سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، فَقُولُوا: اللَّهُمَّ رَبَّنَا لَکَ الْحَمْدُ، وَإِذَا صَلَّى قَائِمًا، فَصَلُّوا قِیَامًا وَإِذَا صَلَّى قَاعِدًا، فَصَلُّوا قُعُودًا أَجْمَعُونَ».[121]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «امام به این خاطر تعیین شده است تا به وی اقتدا شود. هرگاه امام تکبیر گفت، شما تکبیر بگویید، هرگاه رکوع کرد، شما رکوع کنید، هرگاه گفت: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»، شما بگویید: «اللَّهُمَّ رَبَّنَا لَکَ الْحَمْدُ»، هرگاه ایستاده نماز خواند، شما نیز ایستاده بخوانید و چون نشسته نماز خواند، شما همگی نشسته بخوانید».
قاری -کسی است که بیشتر از دیگران حافظ قرآن است و فقه نماز را میداند-، سپس کسیکه از سنت آگاهتر است، بعد کسیکه در هجرت مقدم است، سپس آن که جلوتر اسلام آورده و بعد فردی که از نظر سن از دیگران بزرگتر است. آنگاه قرعهکشی شود. این موارد مربوط به زمانی است که وقت نماز فرا رسیده و میخواهند یکی را برای امامت جلو کنند. اگر مسجد امام دارد و حاضر است، او حق تقدم دارد. همچنین صاحب خانه و امام مسجد به جز سلطان و پادشاه از بقیه به امامت شایستهترند.
عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ الْأَنْصَارِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «یَؤُمُّ الْقَوْمَ أَقْرَؤُهُمْ لِکِتَابِ اللهِ، فَإِنْ کَانُوا فِی الْقِرَاءَةِ سَوَاءً، فَأَعْلَمُهُمْ بِالسُّنَّةِ، فَإِنْ کَانُوا فِی السُّنَّةِ سَوَاءً، فَأَقْدَمُهُمْ هِجْرَةً، فَإِنْ کَانُوا فِی الْهِجْرَةِ سَوَاءً، فَأَقْدَمُهُمْ سِلْمًا».[122]
ابومسعود انصاری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «مردم را کسی امامت نماید که کتاب الله را بهتر قرائت میکند، اگر در قرائت یکسان بودند، کسی امامت کند که سنت را بهتر میداند، و اگر در فهم سنت هم برابر بودند، کسیکه جلوتر هجرت کرده است. اگر در هجرت برابر بودند، کسیکه زودتر مسلمان شده است».
کسیکه به ملاقات قومی میرود، آنان را امامت ندهد، تا یکی از خودشان امام باشد، مگر اینکه خودشان بخواهند تا مهمان امامت دهد.
حکم خواندن نماز پشت سر فرد فاسق
واجب است که کسی در امامت مقدم باشد که برتر و اولی است، اگر کسی جز فرد فاسقی نبود، همانند شخصی که ریشش را تراشیده باشد یا دود و شراب و امثال آن استفاده کرده باشد، نماز همراه با کراهت صحیح است.
فاسق به کسی گفته میشود که با انجام دادن گناه کبیره از اطاعت الله متعال خارج شود.
نماز پشت سر فردی که نمازش فاسد شده، مثلاً بیوضو بوده و همانند آن، صحیح نیست، مگر کسیکه خبر نداشته باشد، آنگاه نماز مقتدی صحیح است و امام باید نمازش را دوباره بخواند.
حکم نماز فردی که شلوارش پایینتر از قوزک پاهاست
کسیکه شلوارش از قوزک پایینتر باشد و نماز بخواند، نمازش صحیح است و خودش گنهکار میشود.
برای چنین فردی مناسب نیست که امامت دهد، و اگر امامت داد، نماز پشت سرش با کراهت جایز است.
عَنْ أَبِی ذَرٍّ، عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَلَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَلَا یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» قَالَ: فَقَرَأَهَا رَسُولُ اللهِ ج ثَلَاثَ مِرَارًا، قَالَ أَبُو ذَرٍّ: خَابُوا وَخَسِرُوا، مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «الْمُسْبِلُ، وَالْمَنَّانُ، وَالْمُنَفِّقُ سِلْعَتَهُ بِالْحَلِفِ الْکَاذِبِ».[123]
ابوذر س میگوید: پیامبر ج فرمود: «سه نفر هستند که الله روز قیامت با آنان سخن نمیگوید و به سویشان نمینگرد و آنان را پاکیزه نمیگرداند و عذابی دردناک دارند». پیامبر ج این مطلب را سه بار تکرار کرد. ابوذر گفت: چقدر بدبخت و زیان کارند! ای رسول الله! اینها چه کسانی هستند؟ فرمود: «کسی که اسبالِ ازار میکند، [پایین شلوار یا لباسش را پایینتر از دو قوزک پایش قرار میدهد] کسی که- در برابر نیکیاش بر دیگران- منت میگذارد، و کسی که کالایش را با سوگند دروغ به فروش میرساند».
پیشی گرفتن از امام در -ارکان- نماز حرام است. کسیکه از روی عمد و آگاهی چنین کند، نمازش باطل میشود.
اما عقب ماندن از امام: اگر به خاطر عذری باشد، مثلاً فراموش کند یا غافل باشد یا صدای امام را نشنود، آنگاه فوراً آن رکن را انجام دهد و از امام پیروی کند، هیچ گناهی بر او نیست.
مقتدی با امام چهار حالت دارد:
1. مسابقه: آن است که مقتدی در تکبیر اول، رکوع، سجده، سلام دادن و غیر آن بر امام پیشی بگیرد. این عمل جایز نیست. کسیکه چنین کند باید برگردد و تابع امام قرار گیرد، اگر برنگشت، نمازش باطل است و اگر در تکبیر احرام بر امام پیشی گرفت، نمازش به هیچ عنوان با نماز امام منعقد نخواهد شد.
2. موافقت: آن است که مقتدی مو به مو از حرکات امام و انتقال وی از رکنی به رکن دیگر با او همگام است، مانند تکبیر گفتن، رکوع و امثال آن. این عمل ناپسند است. اگر در تکبیر نخست با امام همزمان باشد، نمازش منعقد نمیشود.
3. متابعت: آن است که مقتدی بلافاصله پس از افعال امام آنها را انجام میدهد، این متابعت از سوی مقتدی امری پسندیده است و اقتدای مشروع همین است.
4. مخالفت: آن است که مقتدی از امامش تأخیر میکند تا اینکه امام وارد رکن دیگر میشود. این عمل جایز نیست؛ زیرا اقتدا را ترک نموده است.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٦٣﴾ [النور: 63]. «پس کسانی که از فرمان[و احادیث صحیح]ش سرپیچی میکنند، باید بترسند از اینکه اندوه و بلایی بر سرشان بیاید یا به عذابی دردناک گرفتار شوند».
1. هرکس یک رکعت را همراه امام دریابد، جماعت را دریافته است، و کسیکه رکوع را با امام دریابد، رکعت را دریافته است. پس ایستاده تکبیر احرام را بگوید. اگر ممکن بود، تکبیر رکوع را بگوید و اگر ممکن نبود، برای هردو یک تکبیر نیت کند.
2. کسیکه آمد و امام را در حالت ایستاده یا رکوع یا سجده و یا نشسته دریافت، او نیز با اقتدا به امام، چنین کند و پاداش مقداری که به نماز جماعت رسیده را دریافت خواهد نمود؛ ولی رکعت را، بدون رسیدن به رکوع درنمییابد.
تکبیر احرام با امام، زمانی دریافته میشود که امام هنوز سورهی فاتحه را شروع نکرده است.
کسیکه وارد مسجد شد، در حالی که نماز همراه با امامِ دایم، از او فوت شده بود، بر او و دیگر افرادی که از جماعت باز ماندهاند، لازم و ضروری است که با جماعت نماز بخوانند، ولی فضیلت این نماز به اندازهی جماعت اول نیست.
روش طولانی و کوتاه خواندن نماز
سنت است که هرگاه امام قرائت را طولانی نمود، بقیهی ارکان را نیز طولانی کند و هرگاه قرائت را کوتاه خواند، سایر ارکان را نیز کوتاه بخواند.
عَنِ البَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س قَالَ: رَمَقْتُ الصَّلَاةَ مَعَ مُحَمَّدٍ ج، فَوَجَدْتُ قِیَامَهُ فَرَکْعَتَهُ، فَاعْتِدَالَهُ بَعْدَ رُکُوعِهِ، فَسَجْدَتَهُ، فَجَلْسَتَهُ بَیْنَ السَّجْدَتَیْنِ، فَسَجْدَتَهُ، فَجَلْسَتَهُ مَا بَیْنَ التَّسْلِیمِ وَالِانْصِرَافِ، قَرِیبًا مِنَ السَّوَاءِ.[124]
براء بن عازب س میگوید: نماز محمد ج را زیر نظر گرفتم؛ متوجه شدم که قیام، رکوع، اعتدال بعد از رکوع، سجده، نشستن بین دو سجده، سجدهی دوم و نشستن بین سلام گفتن و رفتن رسول الله ج همه (از نظر مدت زمان) تقریبا با هم مساوی است.
سنت است که امام تا پایان، نماز را کوتاه بخواند؛ زیرا در بین مقتدیها افراد ضعیف، بیمار، مسن، گرفتار، و امثال آن هست. هرگاه انفرادی نماز خواند، تا جایی که بخواهد نماز را طولانی بخواند.
سنت کوتاه خواندن در نماز همان است که تا پایان نماز، ارکان، واجبات و سنتها را به روش پیامبر ج کامل ادا کند و بر آن مواظبت نماید و به آن امر کند و به خواستههای مقتدیهای عمل نکند.
کسیکه در حالت رکوع و سجده کمرش راست و برابر نباشد، همچنین کسیکه مانند گنجشک نوک میزند، نمازشان صحیح نیست.
1. سنت است که مقتدیها پشت سر امام بایستند. اگر یک نفر بود، سمت راست امام بایستد. اگر زنان با جماعت نماز میخوانند، امامِ زن، وسط صف بایستد. در نماز جماعت، زنان پشت سر مردان بایستند.
2. هنگام ضرورت و نیاز، مقتدیها میتوانند سمت راست یا دو طرف، بالا و پایینتر از امام بایستند، اما به جز هنگام ضرورت، جایز نیست که در جلو و سمت چپ امام بایستند.
چگونگی صف مردان و زنان پشت سر امام
1. مردانی که زودتر به مسجد آمدند پشت سر امام صف ببندند؛ سپس کودکان پشت سر مردان صف ببندند، اگر زودتر به مسجد نیامده باشند؛ بعد زنان پشت سر کودکان صف ببندند. هر آنچه که در صفهای مردان جایز است، مانند کامل کردن صف اول، پر کردن جاهای خالی و برابری صفها و جز آن، برای صفهای زنان نیز مشروع میباشد.
2. هرگاه زنان به تنهایی نماز خواندند، بهترین صفهایشان، اولین صف است، و بدترین صفهایشان آخرینشان است. جایز نیست که زنان جلوی مردان یا مردان پشت سر زنان نماز بخوانند، مگر هنگام ضرورت، مانند ازدحام و امثال آن، مثلاً در مسجد الحرام در ایام حج و غیره. اگر زنی هنگام ضرورت و نیاز مانند ازدحام و جز آن، در صف مردان نماز خواند، نمازش باطل نمیشود، و همچنین نماز افرادی که پشت سر او نماز خواندهاند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «خَیْرُ صُفُوفِ الرِّجَالِ أَوَّلُهَا، وَشَرُّهَا آخِرُهَا، وَخَیْرُ صُفُوفِ النِّسَاءِ آخِرُهَا، وَشَرُّهَا أَوَّلُهَا».[125]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «بهترین صفهای مردان، صف اول و بدترین صفهای آنان صف آخر میباشد. و بهترین صفهای زنان، صف آخر، و بدترین صفهای آنان، صف اول میباشد».
صف اول، از صف دوم برتر است. الله عزیز و گرامی و فرشتگانش بر صف اول درود میفرستند. پیامبر ج نیز برای صف اول، سه بار و برای صف دوم، دو بار دعای خیر نمود.
سمت راست صف، از سمت چپ آن برتر است، نزدیک شدن به امام، برتر از دور شدن از اوست. هرگاه راست و چپ صف به هم نزدیک یا مساوی شدند، سمت راست برتر است، هرگاه سمت راست دورتر باشد، سمت چپ برتر است، زیرا به امام نزدیکتر میباشد.
سزاوار است که در صف اول و نزدیک امام خردمندان و عالمان و افراد متقی و پرهیزگار و صاحب منزلت بایستند، زیرا آنان پیشوای مردماند و باید به سوی این امر بشتابند.
صف اول حق هر مسلمانی است، خواه بزرگ باشد یا کوچک. پس جایز نیست که کودکان را از صف اول دور کرد، زیرا فردی که زودتر میآید، از کسیکه دیرتر آمده است، شایستهتر است. دور کردن کودکان سبب دوری آنان و ناپسند دانستن مسجد نزدشان میشود. اگر آنان را پشت و آخر صفوف جمع کنند، باعث بازی آنان شده و سبب تشویش خاطر نمازگزاران شده و مانع خشوع در نماز میشوند.
عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ، قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَمْسَحُ مَنَاکِبَنَا فِی الصَّلَاةِ، وَیَقُولُ: «اسْتَوُوا، وَلَا تَخْتَلِفُوا، فَتَخْتَلِفَ قُلُوبُکُمْ، لِیَلِنِی مِنْکُمْ أُولُو الْأَحْلَامِ وَالنُّهَى ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ».[126]
ابن مسعود س میگوید: رسول الله ج در نماز شانههای ما را با دستانش برابر میکرد و میفرمود: «راست و برابر بایستید و اختلاف نکنید، مبادا دلهایتان دچار اختلاف شود. صاحبان خرد و اندیشه پشت سر و نزدیک من قرار گیرند. سپس کسانیکه در خرد و اندیشه بعد از آنان قرار دارند و بعد هم کسانیکه در خرد و اندیشه بعد از گروه دوم قرار دارند».
برابر کردن صفها در نماز واجب است؛ به وسیلهی برابر نمودن شانهها، پاشنهها، پرکردن فاصلهها و به ترتیب پر کردن صفوف -اول صف اول را کامل کردن و بعد صف دوم را-.
سنت است که امام به سوی مقتدیها روی آوَرَد و بگوید:
1. «سَوُّوا صُفُوفَکُمْ، فَإِنَّ تَسْوِیَةَ الصُّفُوفِ مِنْ إِقَامَةِ الصَّلاَةِ».[127]
«صفهایتان را برابر کنید، زیرا راست کردن صفها، بخشی از اقامهی نماز میباشد».
2. «أَقِیمُوا صُفُوفَکُمْ، وَتَرَاصُّوا».[128]
«صفهایتان را راست کنید و به هم بچسبید».
3. «اسْتَوُوا، وَلَا تَخْتَلِفُوا، فَتَخْتَلِفَ قُلُوبُکُمْ، لِیَلِنِی مِنْکُمْ أُولُو الْأَحْلَامِ وَالنُّهَى ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ».[129]
«راست و برابر بایستید و اختلاف نکنید. مبادا دلهایتان دچار اختلاف شوند. صاحبان خرد و اندیشه پشت سر و نزدیک من قرار گیرند. سپس کسانیکه در خرد و اندیشه بعد از آنان قرار دارند و بعد هم کسانیکه در خرد و اندیشه پس از گروه دوم میباشند».
4. «أَقِیمُوا الصُّفُوفَ وَحَاذُوا بَیْنَ الْمَنَاکِبِ وَسُدُّوا الْخَلَلَ وَلِینُوا بِأَیْدِی إِخْوَانِکُمْ وَلَا تَذَرُوا فُرُجَاتٍ لِلشَّیْطَانِ وَمَنْ وَصَلَ صَفًّا وَصَلَهُ اللَّهُ، وَمَنْ قَطَعَ صَفًّا قَطَعَهُ اللَّهُ».[130] «صفها را برابر و منظم کنید و شانهها را برابر سازید، فاصلهها را پر کنید و در برابر دستان برادرانتان - که صفها را مرتب میکنند - نرم باشید -و با آنان همکاری کنید- و هیچ جای خالی و شکافی برای شیطان باقی نگذارید. هرکسی صفی را پیوسته و مرتب بدارد، الله او را از رحمت خویش بهرهمند میکند و هرکسی در صفی جای خالی و فاصله بیندازد، الله او را از رحمتش جدا میگرداند».
5. سه بار بگوید: «اسْتَوُوا».[131]
«برابر بایستید».
سعی کند به خاطر زنده نگه داشتن سنت و عمل به آن از طریق مشروع و جایز اینها را بگوید.
هرگاه امام دو کودک و یا بیشتر را که به سن هفت سالگی رسیدهاند، امامت داد، آن دو را پشت سرش قرار دهد. اگر یک نفر بود، سمت راستش قرار دهد و زنان پشت سر کودکان صف ببندند.
اذان و امامت کودکانی که به سن تشخیص رسیدهاند، صحیح است، خواه نماز فرض باشد یا نفل؛ به شرط اینکه فردی برتر از آنان یافت نشود.
هر کسیکه نمازش صحیح است، امامتش نیز درست است، گرچه نتواند بایستد یا رکوع و امثال آن را انجام دهد. مگر زن که نمیتواند برای مردان امام باشد، ولی برای زنان چنین چیزی جایز است.
فتحه دادن بر امام دو گونه است:
1. فتحهی واجب: زمانی است که در آنچه که باعث بطلان نماز میشود، مانند رکوع یا سجده یا آیهای از فاتحه را فراموش میکند یا با چنان لحنی میخواند که معنا غلط میشود.
2. فتحهی مستحب: زمانی است که چیزی را که سبب تکمیل نماز است، از دست نمیدهد، مثلاً فراموش میکند که پس از فاتحه چیزی را بخواند، یا در غیر فاتحه، و هنگام قرائت آیات، چیزی را جا میگذارد یا آیهای را اشتباه میخواند و امثال آن.
عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ، أَنْسَى کَمَا تَنْسَوْنَ، فَإِذَا نَسِیتُ فَذَکِّرُونِی».[132]
ابن مسعود س میگوید: رسول الله ج فرمود: «من مانند شما انسان هستم و همانطور که شما دچار فراموشی میشوید، من نیز دچار فراموشی میشوم. بنابراین، هرگاه من دچار فراموشی شدم، به من یادآوری کنید».
هرگاه امام در وسط نماز بیوضو شد، نمازش را قطع کند و یکی از مقتدیها را به جای خود بگذارد تا نماز را تکمیل کند. اگر فردی را جلو نکشید، و یکی از مقتدیها جلو رفت، و نماز را تکمیل کرد، یا آنان به طور انفرادی نماز خواندند، ان شاءالله نمازشان صحیح است.
چگونگی قضای رکعتهای فوت شده از سوی مقتدی
1. کسیکه با امام یک رکعت از نماز ظهر، عصر یا عشا را دریافت، بر او واجب است که هرگاه امام سلام داد، سه رکعت فوت شده را قضا بیاورد. یعنی یک رکعت بخواند و در آن فاتحه و سورهای را بخواند، سپس برای تشهد اول بنشیند، سپس در دو رکعت بعدی، تنها سورهی فاتحه را بخواند. آنگاه برای تشهد اخیر بنشیند و سپس سلام دهد.
هرچه که فرد مسبوق همراه امام دریافته است، به منزلهی اول نمازش به شمار میآید.
2. کسیکه همراه امام یک رکعت از نماز مغرب را دریابد، پس از سلامِ امام بلند شود و یک رکعت بخواند که در آن سورهی فاتحه و یک سوره بخواند. سپس برای تشهد اول بنشیند. آنگاه برخیزد و رکعتی را همراه با سورهی فاتحه بخواند. سپس برای تشهد اخیر بنشیند و سلام دهد.
3. کسیکه با امام یک رکعت از نماز صبح یا جمعه را دریابد، پس از سلام دادن امام بلند شود و یک رکعت را همراه با سورهی فاتحه و سورهای دیگر بخواند و سپس برای تشهد بنشیند و سلام دهد.
4. هرگاه فردی به جماعت برسد، در حالی که امام در تشهد آخر است، سنت است که به نماز ملحق شود و پس از سلام دادن امام نمازش را به پایان برساند.
نماز یک نفر به تنهایی، پشت صف آخر صحیح نیست، مگر عذری باشد، مانند کسیکه در صف آخر جایی نیابد که در این صورت میتواند پشت صف نماز بخواند و فردی را که در صف مقابلش ایستاده است، به عقب نکشد. نماز یک زن پشت صف صحیح است، هرگاه در جماعت مردان باشد. اما اگر با جماعت زنان بود، حکمش مانند حکم مرد در جماعت مردان است که بیان شد.
اقتدا به امام در مسجد صحیح است؛ زمانی که تکبیر را بشنود، گرچه او یا افراد پشت سر امام را ندیده باشد. اگر بیرون مسجد باشد نیز اقتدا به امام صحیح است؛ زمانی که تکبیر را بشنود و صفها متصل باشد. اقتدا کردن به امام از طریق رادیو یا تلویزیون صحیح نیست.
چگونگی روی آوردن امام به سمت مقتدیها
سنت است که امام پس از سلام به سوی مقتدیها رو برگرداند. اگر در جماعت، زنان هم حضور داشتند، امام اندکی درنگ کند تا آنان بروند. مکروه است که امام پس از نماز فرض بلافاصله و قبل از خواندن اذکار مسنون در جایش نماز سنت و نفل بخواند. مستحب است که مقتدیها قبل از برگشتنِ امام به سویشان، بلند نشوند.
مصافحه پس از نماز فرض و دعا کردن امام و مقتدیها همزمان پس از نماز فرض بدعت است. آنچه جایز است روش خواندن اذکار و تعدادشان است که قبلا بیان شد.
حالتهای جدا شدن مقتدی از امام:
دو حالت وجود دارد:
1. اگر امام نماز را به قدری طولانی بخواند که با سنت مطابقت نداشته باشد، یا چنان با شتاب بخواند که منافی با آرامش و خضوع و... باشد، آنگاه مقتدی میتواند جدا شده و ادامهی نمازش را تنها بخواند.
2. نمازش را قطع کند و دوباره از اول بخواند. آن زمانی است که اگر بر مقتدی عذری پیش آمد که مانع استمرار و ادامهی نماز بود، مانند فشار آوردن ادرار و یا مدفوع، باد شکم یا وجود ترس بر خود و امثال آنها از قبیل چیزهایی که مانع ادامهی نماز میشود.
حکم نماز پشت سر کسیکه از غیر الله کمک میخواهد
کسیکه در دعاهایش از غیر الله چیزی بخواهد و یا غیر الله را به فریادرسی بخواند یا نزد قبرها و امثال آنها برای غیر الله ذبح کند یا در دعاهایش از مردگان چیزی بخواهد و آنها را صدا بزند، پشت سر چنین فردی نماز جایز نیست، زیرا او مشرک است و نمازش باطل میباشد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَمَن یَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ لَا بُرۡهَٰنَ لَهُۥ بِهِۦ فَإِنَّمَا حِسَابُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلۡکَٰفِرُونَ١١٧﴾ [المؤمنون: 117]. «و هرکس معبود دیگری با الله بخواند، یقیناً هیچ دلیلی بر [حقانیتِ] آن نخواهد داشت؛ و حسابِ او با پروردگارش خواهد بود. بیتردید، کافران رستگار نمیشوند».
هرگاه امام نمیدانست و بر او نجاستی بود، و نمازش به پایان رسیده بود، نماز همهی مقتدیها صحیح است. اما اگر در وسط نماز متوجه نجاست شد، اگر توانست، آن را دور کند، و نمازش را به پایان برساند. و اگر امکان دور کردن نجاست وجود نداشت، برگردد و فردی را به جای خود جلو بکشد تا نماز را تکمیل کند.
الله عزیز و گرامی در حالت صحت و سلامتی و بیماری، مقیم بودن و مسافرت، در حالت امنیت و خوف و ترس بر بندگانش دستوراتی را معین کرده است. و میخواهد در این امور از او اطاعت شود و مورد عبادت قرار بگیرد.
افراد معذور عبارتاند از: بیماران، مسافران، افرادی که به علت خوف و هراس نمیتوانند نمازشان را مانند غیر معذوران ادا کنند.
رحمتِ الله بر آنان این است که بر ایشان آسان گردانده، حرج را از ایشان دور کرده و آنان را از به دست آوردن پاداش کامل محروم قرار نداده است، بنابراین به ایشان امر کرده تا به اندازهی وسع و توانشان آنگونه که در سنت آمده است، نماز بخوانند. چنانچه بیان میشود.
بر فرد مریض واجب است که برای نماز با آب وضو بگیرد. اگر نتوانست، تیمم کند و اگر باز هم نتوانست، طهارت از او ساقط میشود و هر طور که میتواند نماز بخواند.
1. بر فرد بیمار لازم است که نماز فرض را ایستاده بخواند و اگر نتوانست، نشسته و چهارزانو بخواند یا همانند حالت تشهد بنشیند. پشتش را در رکوع و سجده خم کند و اگر نتوانست با سرش اشاره کند.
اگر نتوانست بنشیند بر پهلوی راست رو به قبله بخوابد، اگر برایش دشوار بود، بر پهلوی چپ بخوابد. اگر نتوانست بر پشتش خوابیده و اگر ممکن است پاهایش را به سوی قبله بگرداند و گرنه هر طور که میتواند قرار گرفته و در حالت رکوع و سجده تا سینهاش با سرش اشاره کند و در سجده سرش را مقداری از رکوع پایینتر نماید و برایش پاداش فرد سالم میرسد و تا زمانی که هوش و حواس دارد، نماز از او ساقط نمیشود. پس هرگونه که ممکن است، نماز بخواند.
2. فرد بیمار مانند دیگران باید در نماز رو به قبله باشد. اگر نمیتواند به هر جهتی که میسر بود، نماز بخواند. نماز بیمار با اشاره چشم یا اشاره انگشت، صحیح نیست، بلکه همانگونه که بیان شد، نماز بخواند.
الله میفرماید: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ وَٱسۡمَعُواْ وَأَطِیعُواْ﴾ [التغابن: 16]. «تا آنجا که میتوانید، از الله پروا کنید و [حق را] بشنوید و فرمان برید».
عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ س قَالَ: کَانَتْ بِی بَوَاسِیرُ، فَسَأَلْتُ النَّبِیَّ ج عَنِ الصَّلاَةِ، فَقَالَ: «صَلِّ قَائِمًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَقَاعِدًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَعَلَى جَنْبٍ».[133]
عمران بن حصین س میگوید: من به بیماری بواسیر مبتلا بودم. از رسول الله ج پرسیدم که چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: «نماز را ایستاده بخوان، اگر نتوانستی، نشسته بخوان و اگر باز هم نتوانستی، بر پهلو خوابیده نماز بخوان».
3. کسیکه میتواند نماز نفل را ایستاده بخواند، ولی نشسته میخواند، به او نصف پاداشِ فردِ ایستاده میرسد.
سفر: جدا شدن از محل اقامت است.
از خوبیهای اسلام، مشروعیت قصر (شکسته خواندن) و جمع (نماز ظهر و عصر و یا مغرب و عشا را با هم و در یک وقت خواندن) نماز در مسافرت است، زیرا اغلب در آن سختی وجود دارد و اسلام دین رحمت و آسانی است.
هرچه از نظر عرف سفر نامیده میشود، احکام سفر به آن تعلق میگیرد، مانند قصر و جمع، روزه خوردن و مسح بر موزهها.
عَنْ یَعْلَى بْنِ أُمَیَّةَ، قَالَ: قُلْتُ لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ س: ﴿فَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَقۡصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن یَفۡتِنَکُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ﴾ [النساء: 101] فَقَدْ أَمِنَ النَّاسُ، فَقَالَ: عَجِبْتُ مِمَّا عَجِبْتُ مِنْهُ، فَسَأَلْتُ رَسُولَ اللهِ ج عَنْ ذَلِکَ، فَقَالَ «صَدَقَةٌ تَصَدَّقَ اللهُ بِهَا عَلَیْکُمْ، فَاقْبَلُوا صَدَقَتَهُ».[134]
یعلی پسر امیه میگوید: برای عمر بن خطاب س این آیه را خواندم: «و [ای مؤمنان،] هر گاه در زمین سفر کنید، اگر ترسیدید کسانی که کفر ورزیدند زیانی به شما برسانند، گناهی بر شما نیست که از [رکعات] نماز بکاهید [و آن را شکسته بخوانید]». ولی حالا مردم امنیت دارند، حکم چیست؟ عمر گفت: از آنچه شما تعجب کردید، من نیز تعجب کردم. از رسول الله ج پرسیدم. فرمود: «این صدقهای است که الله آن را به شما عنایت کرده است. شما هم صدقهاش را بپذیرید».
1. قصر (شکسته خواندن) نماز در سفر، سنت موکده است و جمع بین دو نماز رخصتی عارضی است. زیرا پیامبر ج اکثرًا در سفر نماز را در وقتش میخواند و جمع در موارد اندکی بوده است.
2. قصر (شکسته خواندن) نماز در سفر در حالت امنیت و ترس سنت مؤکده است و آن نمازهای چهار رکعتی مانند ظهر، عصر و عشا را دو رکعتی خواندن است و تنها در سفر جایز است، ولی نمازهای مغرب و صبح هرگز شکسته خوانده نمیشوند.
جمع در سفر است و در حالت مقیم بودن، نیز بنا به داشتن سببی جایز است. بنابراین نماز ظهر و عصر با هم، و مغرب و عشا با هم در یکی از اوقاتشان و یا در وقتی که بین دو نماز است، جمع خوانده میشوند. اما نماز صبح هرگز با نمازی دیگر جمع نمیشود.
3. هرگاه وقت نماز اول فرا رسید، نیازی به نیت جمع نیست. کسیکه ظهر را بخواند در حالی که نیت جمع را نداشته باشد، میتواند عصر را با ظهر جمع نماید.
4. کسیکه نماز ظهر را با عصر به طور جمع تقدیم بخواند، پس از آن برایش وقت نهی از نمازخواندن وارد میشود و کسیکه مغرب را با عشا جمع تقدیم بخواند، در حق او وقت وتر داخل شده است.
5. هرگاه فرد مسلمان پیاده، سواره، در خشکی، دریا، و یا فضا سفر نماید، سنت است که نمازهای چهار رکعتی را دو رکعت بخواند و اینکه تا پایان سفرش در صورت نیاز، دو نماز را در یک وقت بخواند.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: الصَّلاَةُ أَوَّلُ مَا فُرِضَتْ رَکْعَتَیْنِ، فَأُقِرَّتْ صَلاَةُ السَّفَرِ، وَأُتِمَّتْ صَلاَةُ الحَضَرِ.[135]
عایشه ل میگوید: «در ابتدا نمازها به صورت دو رکعتی فرض گردید. آنگاه نماز سفر همانگونه باقی ماند و نماز حَضَر (محل سکونت) کامل (چهار رکعتی) گردید».
چه زمانی مسافر احکام سفر را شروع نماید؟
هرگاه مسافر از آبادانی شهرش جدا شد، میتواند نماز را قصر و جمع بخواند و برای سفر حدّی نیست، بلکه ملاک، عرف میباشد. هرگاه فردی سفر کرد و به صورت مطلق، نیت اقامت یا وطن گزیدن ننمود، او مسافر بوده و تا وقتی که به شهرش باز میگردد، از احکام سفر بهره ببرد.
کوتاه خواندن نماز در سفر سنت است و در هر آنچه که به آن سفر اطلاق میشود، نماز را کوتاه بخواند. اگر مسافر نمازش را کامل بخواند، نمازش صحیح است، ولی او سنت را ترک نموده است.
الله میفرماید: ﴿وَإِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَقۡصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن یَفۡتِنَکُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْۚ إِنَّ ٱلۡکَٰفِرِینَ کَانُواْ لَکُمۡ عَدُوّٗا مُّبِینٗا١٠١﴾ [النساء: 101]. «و [ای مؤمنان،] هر گاه در زمین سفر کنید، اگر ترسیدید کسانی که کفر ورزیدند زیانی به شما برسانند، گناهی بر شما نیست که از [رکعات] نماز بکاهید [و آن را شکسته بخوانید]؛ زیرا کافران همواره برایتان دشمن آشکاری هستند».
1. هرگاه مسافر پشت سر مقیمی نماز میخواند، کامل بخواند و اگر مقیم پشت سر مسافر نماز میخواند، سنت است که مسافر کوتاه بخواند و مقیم پس از سلام دادنِ مسافر، نمازش را تکمیل نماید.
2. سنت است که هرگاه مسافری در منطقهی افراد مقیم، امام شد، دو رکعت خوانده و بگوید: نمازتان را کامل بخوانید، زیرا ما مسافر بودیم.
سنت است که در سفر نمازهای سنت رواتب ترک شوند، جز نماز تهجد، وتر و سنت صبح. اما مطلق نفلخواندن در سفر و غیر سفر جایز است. نمازهایی که سبب دارند نیز اینگونه هستند، مانند نماز سنت وضو، سنت طواف، تحیت المسجد، نماز ضحی و امثال آنها.
خواندن اذکار پس از نمازهای پنجگانه در حالت اقامت و مسافرت برای مردان و زنان سنت است.
حکم کسیکه در طول سال مسافر است
خلبان، رانندهی ماشین، ناخدای کشتی، لوکوموتیوران قطار و کسیکه در طول سال در سفر میباشد، جایز است که از رخصتهای سفر مانند قصر، جمع، روزه نگرفتن و مسح بر موزه استفاده نماید.
کسیکه از شهرش دور و در غربت است، سه حالت دارد
1. در سرزمین غربت نیتِ مطلقِ اقامت نماید، مانند سفیران، کارگران، و تاجرانی که برای تجارت و کار مقیم شدهاند، اینها و امثالشان در حکم افراد مقیم هستند.
2. برای هدفی مشخص نیت اقامت کند، ولی مدت زمانش معلوم نباشد و نداند که چه وقتی کارش به پایان میرسد. هرگاه تمام شد، به سوی وطنش باز گردد، مانند فردی که به خاطر امر مهمی مانند تجارت، درمان و غیره سفر نموده است. اینها در حکم مسافر هستند، گرچه مدت ماندن و انتظار کشیدنشان طولانی باشد.
3. به خاطر هدفی خاص و برای مدت زمانی معین سفر میکند و پس از پایان عملش به شهرش باز میگردد، مانند افرادی که در سرزمینهای غریب و دور تدریس میکنند. ایشان در حکم افراد مقیم هستند، زیرا اجیر شده و نیت اقامت نموده است.
احکام کوتاه خواندن نماز در سفر
1. تعبیر به قصر (کوتاه خواندن نماز) از نظر مکان است، نه زمان. اگر مسافر، در زمان اقامت، نمازی را فراموش نماید، سپس در سفر به یادش بیاید، نمازش را قصر و کوتاه بخواند، و اگر نمازی که در سفر از او فوت شده را در هنگام مقیم بودن به خاطر بیاورد، آن را کامل بخواند.
2. هرگاه مسافر محبوس شد و نمیدانست که چه زمانی به شهرش باز میگردد، همیشه قصر بخواند.
3. هرگاه وقت نماز داخل شود، سپس سفر کند، قصر و جمع نماید و اگر در سفر بود که وقت نماز فرا رسید، سپس به شهرش باز گشت، نماز را کامل بخواند و قصر و جمع ننماید.
نماز خواندن در هواپیما مانند نماز بر روی زمین است. هرگاه فرد مسلمان مثلاً در هواپیما بود و جایی برای نماز خواندن نیافت، در جایش ایستاده و رو به قبله نماز بخواند و به اندازهی توانش اشاره کند. سپس بر صندلی بنشیند و به اندازهی توانش سجده کند.
کسیکه به مکه یا جز آن سفر کند، پشت سر امام مقیم، نماز را کامل بخواند. اگر نماز را با امام در نیافت، سنت است که قصر بخواند. کسیکه سفر کند و از روستایی گذر نماید، و صدای اذان یا اقامه را بشنود، در حالی که نماز نخوانده است، اگر خواست همراه نماز جماعت شرکت کند و اگر خواست به سفرش ادامه دهد و هر کجا که خواست، نماز بخواند.
هرگاه مسافر بخواهد نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا را جمع کند، اذان دهد، سپس اقامه بگوید و نماز اول را بخواند و سپس اقامه گفته و نماز دوم را بخواند. مسافران همهی نمازها را با جماعت ادا کنند. اگر هوا سرد بود یا باد و باران و یا عذر دیگری بود، در محلشان نماز بخوانند.
جایز است که مسافر نماز ظهر و عصر را با هم، یا مغرب و عشا را با هم در یک وقت به ترتیب جمع کند. همچنین میتواند در وقتی بین آن دو نماز جمع نماید.
اگر در جایی اقامت کرده بود، بر حسب شرایطش آنگونه که راحتتر است، بخواند و افضل آن است که هر نمازی را در وقتش بخواند. اگر در حال رفتن و سیر کردن بود، سنت است که چون خورشید غروب کرد، قبل از اینکه از مکانش برود، نماز مغرب و عشا را جمع تقدیم کند و اگر قبل از طلوع خورشید از مکانش حرکت کرد، نماز مغرب را تا عشا به تأخیر اندازد و جمع تأخیر بخواند.
اگر خورشید زوال کرد، قبل از اینکه حرکت نماید، نماز ظهر و عصر را جمعِ تقدیم کند و اگر قبل از زوالِ خورشید حرکت نمود، نماز ظهر را تا عصر به تأخیر انداخته و جمع تأخیر نماید.
1. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَجْمَعُ بَیْنَ صَلاَةِ الظُّهْرِ وَالعَصْرِ، إِذَا کَانَ عَلَى ظَهْرِ سَیْرٍ وَیَجْمَعُ بَیْنَ المَغْرِبِ وَالعِشَاءِ.[136]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج در سفر نمازهای ظهر و عصر، و مغرب و عشا را با هم میخواند.
2. عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِک س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِذَا ارْتَحَلَ قَبْلَ أَنْ تَزِیغَ الشَّمْسُ، أَخَّرَ الظُّهْرَ إِلَى وَقْتِ العَصْرِ، ثُمَّ نَزَلَ فَجَمَعَ بَیْنَهُمَا، فَإِنْ زَاغَتِ الشَّمْسُ قَبْلَ أَنْ یَرْتَحِلَ صَلَّى الظُّهْرَ ثُمَّ رَکِبَ.[137]
انس بن مالک س میگوید: رسول الله ج هرگاه در سفر قبل از زوال خورشید (آغاز وقت ظهر) حرکت میکرد، (نماز) ظهر را تا وقت عصر به تأخیر میانداخت. آنگاه (از سواریاش) پایین میآمد و بین (نماز) ظهر و عصر جمع میکرد. اما اگر قبل از اینکه حرکت کند، خورشید زوال میکرد، (نماز) ظهر را میخواند و سپس سوار میشد.
3. عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ فِی غَزْوَةِ تَبُوکَ إِذَا ارْتَحَلَ قَبْلَ أَنْ تَزِیغَ الشَّمْسُ، أَخَّرَ الظُّهْرَ حَتَّى یَجْمَعَهَا إِلَى الْعَصْرِ، فَیُصَلِّیَهُمَا جَمِیعًا، وَإِذَا ارْتَحَلَ بَعْدَ زَیْغِ الشَّمْسِ، صَلَّى الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جَمِیعًا، ثُمَّ سَارَ، وَکَانَ إِذَا ارْتَحَلَ قَبْلَ الْمَغْرِبَ، أَخَّرَ الْمَغْرِبَ حَتَّى یُصَلِّیَهَا مَعَ الْعِشَاءِ، وَإِذَا ارْتَحَلَ بَعْدَ الْمَغْرِبِ، عَجَّلَ الْعِشَاءَ فَصَلَّاهَا مَعَ الْمَغْرِبِ.[138]
از معاذ بن جبل س روایت است که پیامبر ج در غزوهی تبوک اگر قبل از زوال خورشید حرکت میکرد، نماز ظهر را به تأخیر میانداخت تا اینکه با نماز عصر هردو نماز را میخواند. و اگر پس از زوال خورشید حرکت میکرد، نماز ظهر و عصر را میخواند و سپس حرکت مینمود. اگر قبل از مغرب حرکت میکرد، مغرب را تا وقت عشا به تأخیر میانداخت و با هم میخواند و اگر بعد از مغرب حرکت میکرد، نماز عشا را با مغرب زود میخواند.
حکم جمع و قصر در عرفه و مزدلفه
برای کسیکه در عرفات است، سنت است تا نماز ظهر و عصر را به طور جمعِ تقدیم بخواند و در مزدلفه مغرب و عشا را با هم جمع تأخیر بخواند، چنانچه پیامبر ج در حج چنین عمل نمود.
بر مسافران لازم است که اگر ممکن است با جماعت نماز بخوانند و گرنه به اندازهی توان تنها بخوانند. در هواپیما، کشتی، قطار و امثال آنها ایستاده بخوانند و اگر نمیتوانند نشسته بخوانند و رکوع و سجده را با اشاره ادا نمایند و نماز فرض را رو به قبله بخوانند. سنت است که اگر تنها باشد، اذان و اقامه بگوید.
و گرنه به هر جهتی که سواری بود، ایستاده نماز بخواند و اگر نتوانست با سرش اشاره کند.
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یُصَلِّی عَلَى رَاحِلَتِهِ، حَیْثُ تَوَجَّهَتْ فَإِذَا أَرَادَ الفَرِیضَةَ نَزَلَ فَاسْتَقْبَلَ القِبْلَةَ.[139]
جابر بن عبدالله س میگوید: رسول الله ج نمازهای نفل را بر پشت مرکب و به هر جهتی که میرفت، میخواند. اما زمانی که میخواست نماز فرض را بخواند، پیاده میشد و رو به قبله نماز میخواند.
در هنگام مقیم بودن در شرایط شب بارانی، سرد، وجود گِل و لای، وزیدن باد شدید، خوف و ترس از جان خود یا خانواده و اموال و فرد بیمار به خاطر مشقت و امثال آن، جایز است که ظهر و عصر را با هم، و مغرب و عشا را با هم، جمع بخواند.
همچنین به علت عذرهای زیر نیز در حالت مقیم بودن، جایز است که نمازها را جمع بخواند، مثلاً کسیکه آتشی را خاموش میکند یا غرق شدهای را نجات میدهد یا پزشکی که درمانش مدت زمانی طولانی را در بر میگیرد و امثال آن از سایر عذرها.
هرگاه مسافر به شهرش باز گردد، چه کند؟
سنت است که هرگاه مسافر به شهرش بازگشت، به مسجد برود و دو رکعت نماز بخواند. چون پیامبر ج چنین کرده است.
اسلام دین نرمی و آسانی است و نمازهای فرض به علت اهمیت و سودمند بودنشان در هیچ حالتی ساقط نمیشوند و چون قوی و نیرومند هستند از بزرگترین اسباب پیروزی و نصرت به شمار میروند.
الله میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٣﴾ [البقرة: 153]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از شکیبایی و نماز یاری بجویید [که] بیتردید، الله با شکیبایان است».
نماز خوف را میتوان در سفر و مقیم بودن خواند، ولی در هنگام اقامت قصر نمیشود. هرگاه مسلمانان در میدان جهادِ در راه الله باشند و از دشمنشان بترسند، میتوانند نماز خوف را به شکلهای مختلفی بخوانند که مشهورترین آنها چنین است:
نماز خوف به سه صورت است:
اول: اگر دشمن به سمت قبله است، چنین نماز بخوانند: امام الله اکبر بگوید و مسلمانان پشت سرش دو صف باشند و همه تکبیر بگویند و رکوع کنند و از رکوع بلند شوند. سپس صفی که نزدیک امام است، همراه امام سجده کنند، چون برخاستند، صف دوم سجده کنند. سپس بلند شوند، آنگاه صف دوم جلو آید و صف اول عقب برود، سپس امام با اینها رکعت دوم را مانند صف اول بخواند و سپس با همه سلام دهد.
الله میفرماید: ﴿وَإِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَقۡصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن یَفۡتِنَکُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْۚ إِنَّ ٱلۡکَٰفِرِینَ کَانُواْ لَکُمۡ عَدُوّٗا مُّبِینٗا١٠١﴾ [النساء: 101]. «و [ای مؤمنان،] هر گاه در زمین سفر کنید، اگر ترسیدید کسانی که کفر ورزیدند زیانی به شما برسانند، گناهی بر شما نیست که از [رکعات] نماز بکاهید [و آن را شکسته بخوانید]؛ زیرا کافران همواره برایتان دشمن آشکاری هستند».
دوم: اگر دشمن در جهت غیر قبله باشد، چنین نماز بخوانند:
1. امام الله اکبر بگوید و گروهی با او صف بایستند و عدهای مقابل دشمن قرار بگیرند. سپس امام با گروهی که صف بستهاند، یک رکعت بخواند، سپس ثابت بایستد و مقتدیها خودشان تمام کنند و بروند و مقابل دشمن بایستند. آنگاه گروه دیگر بیایند و یک رکعت باقی مانده را با امام بخوانند و امام بنشیند و آنها نمازشان را، در حالی که امام نشسته است تکمیل کنند. سپس با آنها سلام دهد و آنان میتوانند اسلحهی سبکی در نماز با خود حمل کنند تا دشمن از ایشان خوف داشته باشد. الله میفرماید: ﴿وَإِذَا کُنتَ فِیهِمۡ فَأَقَمۡتَ لَهُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَلۡتَقُمۡ طَآئِفَةٞ مِّنۡهُم مَّعَکَ وَلۡیَأۡخُذُوٓاْ أَسۡلِحَتَهُمۡۖ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلۡیَکُونُواْ مِن وَرَآئِکُمۡ وَلۡتَأۡتِ طَآئِفَةٌ أُخۡرَىٰ لَمۡ یُصَلُّواْ فَلۡیُصَلُّواْ مَعَکَ وَلۡیَأۡخُذُواْ حِذۡرَهُمۡ وَأَسۡلِحَتَهُمۡۗ﴾ [النساء: 102]. «و [ای پیامبر،] چون [وقت جنگ] در میان آنان بودى و برایشان نماز برپا داشتى، باید گروهى از آنان با تو [به نماز] بایستند و [همچنین] باید جنگافزارهایشان را با خود برگیرند [و یک رکعت را همراه تو بخوانند و نماز را به صورت فُرادی ادامه دهند] و چون سجده کردند [و نمازشان تمام شد]، باید پشت سرتان قرار گیرند و باید آن دسته دیگری که نماز نخواندهاند بیایند و [یک رکعت] با تو نماز بخوانند [و پس از اینکه نمازت به پایان رسید، ادامۀ نمازشان را کامل کنند] و [آنان نیز] باید احتیاط کنند و جنگافزارهایشان را [در نماز با خود] برگیرند».
2. یا اینکه امام با یکی از دو گروه دو رکعت نماز بخواند و آنها قبل از امام سلام دهند، سپس گروه بعدی بیاید و دو رکعت آخر را امام با آنها بخواند و سلام دهد. چهار رکعت امام کامل شده و هر گروهی دو رکعت خوانده است.
3. یا امام با گروه اول دو رکعت کامل بخواند و سلام دهد، سپس با گروه دوم نیز چنین کند.
4. یا هر گروهی همراه امام فقط یک رکعت بخواند، سپس امام دو رکعت میخواند و هر گروهی بدون قضا کردن، یک رکعت خوانده است. همهی این موارد در سنت نبوی ثابت است.
دوم: هرگاه خوف و ترس شدید باشد، و مشغول زد و خورد باشند، پیاده و سواره یک رکعت بخوانند و در هنگام رکوع و سجده و امثال آن به سوی قبله، با ایما و اشاره نماز بخوانند. اگر بر این عمل دست نیافتند، نماز را به تأخیر بیندازند تا اینکه الله بین آنها و دشمنشان فیصله کند. سپس نماز بخوانند گرچه وقت نماز گذشته باشد.
الله میفرماید: ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ٢٣٨ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ فَرِجَالًا أَوۡ رُکۡبَانٗاۖ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ٢٣٩﴾ [البقرة: 238-239]. «[ای مسمانان،] بر [انجام] همه نمازها و [به خصوص] نماز عصر کوشا باشید و با فروتنی و فرمانبرداری برای الله به پا خیزید. اگر [از خطر] ترسیدید، در حال پیاده یا سواره [یا حتی با ایما و اشاره نماز را به جای آورید] و چون ایمن شدید، الله را [چنانکه به شما آموخته است] یاد کنید [و شکر او تعالی را به جای آورید] که آنچه را نمیدانستید به شما یاد داد».
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: فَرَضَ اللهُ الصَّلَاةَ عَلَى لِسَانِ نَبِیِّکُمْ ج فِی الْحَضَرِ أَرْبَعًا، وَفِی السَّفَرِ رَکْعَتَیْنِ، وَفِی الْخَوْفِ رَکْعَةً.[140]
ابن عباس ب میگوید: الله نماز را به زبان پیامبرتان در حَضَر چهار رکعت و در سفر دو رکعت و در حالت خوف یک رکعت فرض گردانید.
اگر وقت نماز مغرب باشد، قصر خواندنش تفاوت دارد و امام با گروه اول دو رکعت و با گروه دوم یک رکعت یا بر عکس بخواند.
نماز از بزرگترین شعایر الله است که در آن اظهار توحید و طاعت و بندگی الله یکتا و بیشریک است. و الله بلندمرتبه برای مسلمانان اجتماعات گوناگونی جهت تقویت پیوندهای دوستی و محبت در میانشان مشروع کرده است. از جمله، اجتماعاتی در نمازهای پنجگانه، جمعه، دو عید و در حج، و شهر مکه نیز مشروع نموده است.
این اجتماعات مسلمانان سه گونهاند: کوچک، متوسط و بزرگ.
عَن أَبِی هُرَیْرَةَ، یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «خَیْرُ یَوْمٍ طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ یَوْمُ الْجُمُعَةِ، فِیهِ خُلِقَ آدَمُ، وَفِیهِ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ، وَفِیهِ أُخْرِجَ مِنْهَا وَلَا تَقُومُ السَّاعَةُ إِلَّا فِی یَوْمِ الْجُمُعَةِ».[141]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «بهترین روزی که خورشید در آن طلوع میکند، روز جمعه است. آدم در روز جمعه آفریده شده و در روز جمعه وارد بهشت شد و در روز جمعه از بهشت بیرون رفت و قیامت نیز روز جمعه بر پا میشود».
1. نماز جمعه دو رکعت است و بر هر مسلمان، مرد، بالغ، عاقل و مقیم واجب است. نماز جمعه بر زن، مریض، کودک و مسافر واجب نیست. ولی اگر خواندند، اشکالی ندارد. هرگاه مسافر فرود آمد و صدای اذان را شنید، بر او جمعه و جماعت واجب میشود.
2. نماز جمعه به جای نماز ظهر مینشیند. جایز نیست کسیکه نماز جمعه را خوانده است، پس از آن نماز ظهر را نیز بخواند.
کسیکه نماز جمعه از او فوت شود، چهار رکعت ظهر را قضا بیاورد، و اگر عذری داشته بر او گناهی نیست و اگر معذور نباشد، گنهکار است؛ زیرا در خواندن نماز جمعه کوتاهی کرده است. و هرچه ترک نماز جمعه تکرار شود، بیشتر گنهکار خواهد بود.
الله میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩﴾ [الجمعة: 9]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که برای نماز روز جمعه، اذان گفته شد، به سوی [نماز و] ذکرِ الله بشتابید، و خرید و فروش را رها کنید. اگر بدانید، این [کاری که به شما دستور داده میشود] برایتان بهتر است».
عَنْ أَبِی الْجَعْدِ قَالَ: قَالَ رَسُولَ اللَّهِ ج: «مَنْ تَرَکَ ثَلَاثَ جُمَعٍ تَهَاوُنًا بِهَا، طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ».[142]
ابوجعد س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هرکسیکه سه نماز جمعه را به خاطر سستی و تنبلی ترک کند، الله بر قلب او مُهر میزند».
سفر در روز جمعه قبل از اذان دوم جایز است و کسیکه بر او جمعه واجب است، پس از اذان دوم جایز نیست که به سفر برود، مگر به خاطر ضرورت، مانند ترس از رفتن همراهان یا سواری مانند ماشین، کشتی یا هواپیما.
الله میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩﴾ [الجمعة: 9]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که برای نماز روز جمعه، اذان گفته شد، به سوی [نماز و] ذکرِ الله بشتابید، و خرید و فروش را رها کنید. اگر بدانید، این [کاری که به شما دستور داده میشود] برایتان بهتر است».
بهترین وقت نماز جمعه پس از زوال خورشید تا آخر وقت نماز ظهر است و قبل از زوال نیز جایز است.
جمعه دو اذان دارد: اذان اول برای جمعه، که بین آن و اذان دوم مقداری فاصله هست تا فرد مسلمان - به ویژه کسیکه راهش دور است و یا خواب و بیخبر است - برای نماز آمادگی بگیرد و آداب و سنتهای روز جمعه را رعایت کرده و به سوی نماز جمعه برود و تقریباً به اندازه یک ساعت است و اذان دوم پس از آمدن امام میباشد.
ادای نماز جمعه در وقت آن واجب است و اینکه تعداد افراد جماعت از سه نفر کمتر نباشند. دو خطبه دارد و در آبادی برگزار میشود.
1. نماز جمعه در شهرها و روستاها برگزار میشود، نه در بیابان و سفر.
در شهر هرگاه شرایط تکمیل باشد، اجازهی امام برای برگزاری نماز جمعه شرط نیست، لذا نماز جمعه اقامه میشود، خواه امام اجازه دهد یا ندهد. البته اگر با اجازه و اطلاع امام باشد، بهتر است. اما کثرت نمازهای جمعه بیش از یک جا در یک شهر جایز نیست، مگر به خاطر نیاز، مانند کوچک بودن مسجد یا دوری مسافت و آن پس از اجازهی ولی امر میباشد. اگر این ممکن نبود، مسلمانان به خاطر نیاز، جمعه را دوبار در دو وقت مختلف در یک مسجد بخوانند.
2. مکان نماز جمعه مسجد یا مصلا است و کسانیکه در کشورهای غیر اسلامی مقیم هستند، و مکان مناسبی برای اقامهی نماز جمعه ندارند، میتوانند مکانی را برای برگزاری نماز جمعه اجاره کنند و در این باره به آنها اجر و پاداش میرسد، زیرا آنان نمادی از شعایر اسلامی را در سرزمینهای کفر ظاهر نمودند و این مکان مصلا نامیده میشود؛ نه مسجد.
فضیلت غسل و زود رفتن به نماز جمعه
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنِ اغْتَسَلَ یَوْمَ الجُمُعَةِ غُسْلَ الجَنَابَةِ ثُمَّ رَاحَ، فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَدَنَةً، وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الثَّانِیَةِ، فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَقَرَةً، وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الثَّالِثَةِ، فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ کَبْشًا أَقْرَنَ، وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الرَّابِعَةِ، فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ دَجَاجَةً، وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الخَامِسَةِ، فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَیْضَةً، فَإِذَا خَرَجَ الإِمَامُ المَلاَئِکَةُ یَسْتَمِعُونَ الذِّکْرَ».[143]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس روز جمعه مانند غسل جنابت، غسل کند و اول وقت به نماز جمعه برود، گویا شتری صدقه داده است و هرکس بعد از آن برود، گویا گاوی صدقه نموده است. هرکس بعد از آن برود، گویا قوچی شاخدار صدقه داده است، و هرکس بعد از آن برود، گویا مرغی صدقه داده است، و هرکس بعد از آن برود، گویا یک تخم مرغ صدقه کرده است. و آنگاه که امام برای ایراد خطبه برخیزد، فرشتگان (قلم و کاغذشان را جمع کرده) و به خطبه گوش فرا میدهند».
2. عَنْ أَوْسِ بْنِ أَوْسٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ غَسَّلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَاغْتَسَلَ، ثُمَّ بَکَّرَ وَابْتَکَرَ، وَمَشَى وَلَمْ یَرْکَبْ، وَدَنَا مِنَ الْإِمَامِ فَاسْتَمَعَ وَلَمْ یَلْغُ کَانَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ عَمَلُ سَنَةٍ أَجْرُ صِیَامِهَا وَقِیَامِهَا».[144]
اوس پسر اوس ثقفی س میگوید: من از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «هر کس در روز جمعه (همسرش را) غسل دهد و خود نیز غسل کند؛ (یعنی با همسرش جماع و آمیزش کند و بر هر دو، غسل واجب گردد و هردو نیز غسل کنند) و اول وقت و پیاده به مسجد برود و (بر مرکب) سوار نشود و نزدیک امام بنشیند و به خطبه گوش دهد، و در این میان، عمل بیهودهای انجام ندهد، در مقابل هر قدمی که برداشته است، پاداش روزه و قیام یک سال به او میرسد».
وقت غسل روز جمعه از طلوع فجر روز جمعه شروع شده و تا نزدیکی رفتن برای ادای نماز جمعه ادامه دارد.
1. غسل جمعه سنت مؤکده است و بر کسیکه دارای بوی بدی است، و فرشتگان و مردم از او اذیت و آزار میبینند، غسل جمعه واجب است، به دلیل حدیث پیامبر ج که فرمود: «الغُسْلُ یوْمَ الجُمُعَةِ وَاجِبٌ عَلَى کلِّ مُحْتَلِمٍ».[145]
«غسل روز جمعه بر هر فرد بالغی واجب است».
2. سنت است که پس از غسل روز جمعه خوشبویی بزند و بهترین لباسش را بپوشد و زود به مسجد برود و به امام نزدیک شود و هرچه توانست نماز بخواند و زیاد ذکر و دعا و تلاوت قرآن نماید.
1. وقت مستحب رفتن به سوی نماز جمعه از طلوع خورشید شروع میشود. اما وقت واجب آن از اذان دوم که امام وارد میشود.
2. مسلمان ساعتهای پنجگانه را میداند که از زمان طلوع خورشید تا آمدن امام را به پنج قسم تقسیم کند، آنگاه مقدار هر ساعتی شناخته میشود.
امام چه زمانی برای نماز جمعه بیاید؟
سنت است که مقتدیها برای نمازهای جمعه، دو عید و استسقاء زود بیایند. اما امام برای جمعه و استسقاء هنگام خطبه، و برای دو عید هنگام نماز بیاید.
آیا نماز جمعه بر مسافر واجب است؟
هرگاه فرد مسافر از شهری گذر کرد که نماز جمعه اقامه میشود، و صدای اذان را شنید و خواست که در این شهر استراحت کند، نماز جمعه بر او لازم است. اگر مسافر برایشان خطبه خواند و نماز جمعه را اقامه کرد، نماز همگان صحیح است.
ویژگیهای خطیب
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ب قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج إِذَا خَطَبَ احْمَرَّتْ عَیْنَاهُ، وَعَلَا صَوْتُهُ، وَاشْتَدَّ غَضَبُهُ، حَتَّى کَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَیْشٍ یَقُولُ: صَبَّحَکُمْ وَمَسَّاکُمْ.[146]
جابر پسر عبدالله ب میگوید: هنگامیکه رسول الله ج سخنرانی میکرد، چشمانش قرمز میشد، صدایش بلند میشد و خشم و غضبش شدت میگرفت، طوری که گویا از لشکری میترساند و میگوید: صبح و شام به شما حمله خواهند کرد.
هرگاه خطیب وارد مسجد شد، چه کار کند؟
1. سنت است که امام بر منبری که سه پله دارد، خطبه بخواند. هرگاه وارد شد بر منبر بالا برود و رو به طرف نمازگزاران کند و به آنان سلام دهد. سپس بنشیند تا مؤذن اذان دهد، سپس خطبهی اول را ایستاده بخواند، بعد بنشیند، سپس خطبهی دوم را نیز ایستاده بخواند. جایز است که خطبه را به خاطر امری عارضی قطع نماید و سپس ادامه دهد.
2. سنت است که امام خطبهی کوتاهی از حفظ بخواند، اگر نتوانست از روی کاغذ بخواند.
سنت است که دو خطبهی روز جمعه برای کسیکه خوب عربی میداند به زبان عربی باشد. کسانیکه در نماز جمعه شرکت میکنند، دو حالت دارند:
1. اگر عربی را نمیدانند، سخنرانی به زبان آنان باشد؛ زیرا مقصد از سخنرانی فایده رساندن و فهماندن است.
2. این که زبان شنوندگان عربی باشد، ولی در میانشان افرادی هستند که عربی را نمیفهمند و نمیتوانند به عربی سخن بگویند، بنابراین آنانی که میدانند، برای اینها ترجمه نمایند و آنچه که به خیر و صلاح شنوندگان است را پس از هر قسمتی از سخنرانی در ترجمه بیان و بازگو کنند یا در پایان سخنرانی برایشان ترجمه نمایند یا در کاغذهایی نوشته و بینشان توزیع کنند.
گاهی اوقات سخنرانی با خطبهی حاجت و همانند آن شروع شود و متن خطبهی حاجت چنین است: «إِنَّ الْحَمْدَ لِلَّهِ، نَحْمَدُهُ، وَنَسْتَعِینُهُ، وَنَسْتَغْفِرُهُ، وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا، وَمِنْ سَیِّئَاتِ أَعْمَالِنَا، مَنْ یَهْدِهِ اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَا هَادِیَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ».
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٢﴾ [آلعمران: 102]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از الله - آنگونه که شایستۀ پروا کردن از اوست- پروا کنید و جز در حال مسلمانی نمیرید».
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا کَثِیرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِی تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَیۡکُمۡ رَقِیبٗا١﴾ [النساء: 1]. «ای مردم، از پروردگارتان پروا کنید [همان ذاتی] که شما را از یک تن آفرید و همسرش را [نیز] از او آفرید و از [نسلِ] آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکند؛ و از پروردگاری که به [نام] او از یکدیگر درخواست میکنید پروا نمایید و از [گسستن] پیوند خویشاوندی بپرهیزید. بیگمان، الله همواره مراقب [و نگهبان] شماست».
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِیدٗا٧٠ یُصۡلِحۡ لَکُمۡ أَعۡمَٰلَکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡۗ وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِیمًا٧١﴾ [الأحزاب: 70-71]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از الله پروا کنید و سخنی راست و درست بگویید. [پرهیزگار و راستگو باشید] تا الله کارهایتان را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد و [بدانید] هر کس از [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبرش اطاعت کند، یقیناً به کامیابی بزرگی دست یافته است».
و بگوید: «اما بعد» .. و گاهی اوقات هم این آیات ذکر نشوند.
سنت است که گاهی پس از «اما بعد» چنین بگوید: «فَإِنَّ خَیْرَ الْحَدِیثِ کِتَابُ اللهِ، وَخَیْرُ الْهُدَى هُدَى مُحَمَّدٍ، وَشَرُّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا، وَکُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ».[147]
«همانا بهترین سخن، کتاب الله است و بهترین روش، شیوهی محمد ج است و بدترین کارها، بدعتها و امور نوپیدا (در دین) میباشد و هر بدعتی گمراهی است».
سخنرانی پیامبر ج و صحابه ش شامل بیان توحید، ایمان، یا صفات پروردگار، اصول ایمان، ذکر نعمتهای الله که برای مخلوقاتش میپسندد و ذکر روزهایی که از سختی آنها میترساند، و ترغیب در ذکر و شکر الله، و روگردانی از دنیا، یاد مرگ، بهشت و دوزخ، ترغیب بر اطاعت از الله و رسولش، ترک کردن گناهان و امثال آن است.
خطیب باید از عظمت الله، اسماء و صفاتش، نعمتهایش و آنچه برای مخلوقاتش میپسندد یاد کند و مردم را به فرمانبرداری، شکر، ذکر و یاد الله و آنچه موجبات خشنودی او تعالی را فراهم میآورَد امر کند تا مردم به آن روی آورند و موجبات رضایت الله و خوشبختی و خوشنودی خویش را فراهم آورند، و دلهایشان لبریز از ایمان و خشیت گردد و قلبها و زبانها و سایر اعضای بدنشان به یاد و فرمانبرداری و عبادت الله به بهترین شکل مشغول شود.
1. سنت است که امام کوتاه سخنرانی کند و نماز را طولانی نماید، آنگونه که در سنت وارد شده است.
عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ س قَالَ: کُنْتُ أُصَلِّی مَعَ رَسُولِ اللهِ ج، فَکَانَتْ صَلَاتُهُ قَصْدًا، وَخُطْبَتُهُ قَصْدًا.[148]
جابر پسر سمره س میگوید: با رسول الله ج نماز میخواندم. نماز و سخنرانی رسول الله ج میانه (نه بسیار طولانی و نه بسیار کوتاه) بود.
2. سنت است که خطیب در سخنرانیاش آیاتی از قرآن بخواند و گاهی سورهی «ق» را بخواند.
نحوهی نشستن برای شنیدن سخنرانی
مستحب است که هرگاه امام برای سخنرانی بر منبر نشست چهرهی مقتدیها روبهروی امام باشد؛ زیرا این امر، حضور قلب به همراه دارد و سخنران شجاعتر میشود و خواب از آنها فاصله میگیرد. اگر مکان وسیع بود و صدا شنیده میشد، مانند نماز صف ببندند.
کسانیکه در نماز جمعه شرکت میکنند، بر آنان واجب است تا هنگام سخنرانی ساکت باشند و سخن گفتن در حین سخنرانی اجر و پاداش را از بین میبرد و فرد گنهکار میشود. بنابراین در هنگام سخنرانی، شنوندگان نباید سخن بگویند، مگر خود امام و کسانیکه به خاطر مصلحت، امام با آنها سخن میگوید.
قبل و بعد از سخنرانی، سخن گفتن جایز است. در روز جمعه در حالی که امام مشغول سخنرانی است، عبور کردن از گردنهای افراد حرام است. همچنین در حین سخنرانی توزیع اعلامیه و آگهیها یا جمعآوری کمک خیریه جایز نیست؛ زیرا گوش فرادادن به سخنرانی بر همگان واجب و لازم است.
کسیکه وقت سخنرانی وارد مسجد میشود، چه کند؟
کسیکه در حالِ سخنرانیِ امام وارد شد، ننشیند، بلکه دو رکعت مختصر و کوتاه بخواند و کسیکه در مسجد چرت زد، سنت است که اگر ممکن بود، برای دور کردن خواب از جایش بلند شده و جایی دیگر بنشیند.
نماز جمعه دو رکعت است که با صدای بلند خوانده میشود.
سنت است که امام در رکعت اول پس از خواندن سورهی فاتحه با صدای بلند سورهی جمعه و در رکعت دوم سورهی منافقون را بخواند. یا در رکعت اول جمعه و در رکعت دوم، سورهی غاشیه را بخواند. یا در رکعت اول سورهی اعلی و در رکعت دوم سورهی غاشیه را بخواند.
اگر احیاناً از دیگر جاهای قرآن خواند، جایز است و پس از اتمام دو رکعت سلام دهد. امام مسئولیت سخنرانی و نماز را بر عهده دارد. جایز است که به خاطر عذر، کسی دیگر غیر از خطیب نماز بدهد.
مسبوق چه زمانی جمعه را در مییابد؟
کسیکه با امام یک رکعت از جمعه را دریابد، یک رکعت دیگر را بخواند و نماز جمعه را کامل کند و اگر کمتر از یک رکعت را دریافت، نیت ظهر نموده و چهار رکعت بخواند.
مناسب نیست که پس از نماز جمعه وعظ شود، زیرا بر نمازگزاران سنگین میباشد، مگر اینکه توضیح امر مهمی برای مسلمانان باشد یا علاقهای به مانند سخنرانی جمعه و نماز و امثال آن داشته باشند.
سنت است که پس از نماز جمعه چهار و گاهی دو رکعت خوانده شود. ولی قبل از نماز جمعه، سنتی وجود ندارد، بلکه هرچه میتواند، نفل بخواند.
چه زمانی سورهی کهف خوانده شود؟
بهتر است که مسلمان سورهی کهف را در یک روز از روزهای هفته بخواند، اگر روز و یا شب جمعه بخواند، بهتر است.
در نماز صبح روز جمعه چه بخواند؟
سنت است که امام در رکعت اول نماز صبح روز جمعه سورهی سجده و در رکعت دوم سورهی انسان را کامل بخواند.
1. جایز نیست که امام و مقتدیها در وسط سخنرانی برای دعا دستهایشان را بلند کنند، مگر اینکه امام برای طلب باران دعا کند و دستها را بلند نماید، آنگاه مردم نیز بلند کنند، اما آمین گفتن بر دعا جایز است، ولی صدای آمین آرام و پایین باشد.
2. مستحب است که امام در سخنرانیاش دعا کند. ابتدا برای اسلام و مسلمانان و حفاظت و نصرت و الفت بین دلهایشان و جمع کردنشان بر حق و حقیقت و درخواست عفو و بخشش و خوبی و امثال آن. امام در حین دعا با انگشت سبابهاش اشاره کند و دستهایش را بلند نکند.
امید است که ساعت اجابت در آخرین ساعت روز جمعه پس از عصر باشد و مستحب است که زیاد ذکر و دعا کند. دعا در این زمان که لحظهای کوتاه است، امید است که اجابت شود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج ذَکَرَ یَوْمَ الجُمُعَةِ، فَقَالَ: «فِیهِ سَاعَةٌ، لاَ یُوَافِقُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ، وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی، یَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى شَیْئًا، إِلَّا أَعْطَاهُ إِیَّاهُ» وَأَشَارَ بِیدِهِ یقَلِّلُهَا.[149]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج روز جمعه را یاد کرد و فرمود: «در روز جمعه لحظهای وجود دارد که اگر بندهی مسلمان در آن لحظه نماز بخواند و دعا کند، الله دعایش را مستجاب خواهد کرد». و با حرکات دست کوتاهی آن لحظه را نشان داد.
هرگاه عید در روز جمعه واقع شود، نماز جمعه از آنانی که نماز عید خواندهاند، ساقط میشود و ظهر را بخوانند، جز امام که از او جمعه ساقط نمیشود و همچنین کسیکه نماز عید را نخوانده است. و اگر کسیکه نماز عید را خوانده است، جمعه را نیز بخواند، به جای نماز ظهر برایش کافی است.
منظور از نماز نفل، غیر از نمازهای پنجگانه و جمعه است.
از رحمت الله بر بندگانش این است که برای هر فرضی از جنس آن، نفلی را مشروع قرار داده است تا با انجام این نفل بر ایمان مؤمن افزوده شود و روز قیامت فرایض وی تکمیل گردد. چون برای فرایض نقصان پیش میآید و نوافل آن کمبود را کامل مینمایند.
نماز، روزه، حج، صدقه و امثال آن به واجب و نفل تقسیم میشوند. و انسان همیشه با نوافل به الله نزدیک میشود، تا اینکه الله او را دوست میدارد.
الله میفرماید: ﴿وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٧﴾ [البقرة: 197]. «و آنچه از کارهای نیک انجام دهید، الله آن را میداند؛ و [خوراک و پوشاک مورد نیاز حج را برای خود فراهم کنید و] توشه برگیرید [ولی به یاد داشته باشید که] به راستی، بهترین توشه، پرهیزگاری است؛ و ای خردمندان، از من پروا کنید».
نماز نفل بر چند نوع است:
1. برخی با جماعت خوانده میشود، مانند تراویح، استسقا، کسوف و دو عید.
2. نمازی هم هست که بدون جماعت خوانده میشود، مانند نماز استخاره.
3. نمازهای سنت رواتب که مربوط به فرایض هستند.
4. نمازی هست که وابسته به هیچ فرضی نیست، مانند نماز ضحی (چاشت).
5. نمازی است که در وقت خاصی خوانده میشود، مانند نماز تهجد.
6. نمازهایی هست که وقت خاصی ندارند، مانند مطلق نوافل.
7. نمازهایی که سبب دارند، مانند تحیت المسجد و تحیت الوضوء.
8. نمازهایی که سبب ندارند، مانند مطلق نوافل.
9. برخی نمازها تأکید شدهاند، مانند نمازهای دو عید، استسقا، کسوف و وتر.
10.برخی نمازها مؤکد نیستند، مانند نماز قبل از مغرب و امثال آن.
این از فضل الله بر بندگانش است به طوری که آنچه را که میتوانند به وسیله آن تقرب حاصل کنند را برایشان مشروع قرار داده و طاعات مختلفی برایشان قرار داده است تا درجاتشان را بلند گردانَد و بدیها را از آنان دور میکند و نیکیهایشان را دو چندان میکند. ﴿فَلِلَّهِ ٱلۡحَمۡدُ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَرَبِّ ٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٣٦ وَلَهُ ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٣٧﴾ [الجاثیة: 36-37]. «ستایش مخصوص الله است؛ پروردگار آسمانها و زمین و تمامیِ جهانیان. بزرگی در آسمانها و زمین از آنِ اوست؛ و او تعالی شکستناپذیرِ حکیم است».
اوقات نهی از نماز، پنج وقت هستند:
از طلوع بامداد تا طلوع خورشید، از طلوع خورشید تا بالا آمدن آن به اندازهی یک نیزه، یعنی تقریباً 15 دقیقه پس از طلوع، از استوای خورشید تا زوال آن که وقت بسیار کوتاهی است، تقریباً 5 دقیقه زمانش است، پس از نماز عصر تا زردی خورشید، از شروع غروب خورشید تا وقتی که غروب میکند.
1. عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیَّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا صَلَاةَ بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ حَتَّى تَغْرُبَ الشَّمْسُ، وَلَا صَلَاةَ بَعْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ».[150]
ابوسعید خدری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «پس از نماز عصر تا غروب خورشید و پس از نماز صبح تا طلوع خورشید نماز دیگری جایز نیست».
2. عَنْ عُقْبَةَ بْنَ عَامِرٍ الْجُهَنِیَّ س قَالَ: ثَلَاثُ سَاعَاتٍ کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَنْهَانَا أَنْ نُصَلِّیَ فِیهِنَّ، أَوْ أَنْ نَقْبُرَ فِیهِنَّ مَوْتَانَا: حِینَ تَطْلُعُ الشَّمْسُ بَازِغَةً حَتَّى تَرْتَفِعَ، وَحِینَ یَقُومُ قَائِمُ الظَّهِیرَةِ حَتَّى تَمِیلَ الشَّمْسُ، وَحِینَ تَضَیَّفُ الشَّمْسُ لِلْغُرُوبِ حَتَّى تَغْرُبَ».[151]
عقبه پسر عامر س میگوید: رسول الله ج ما را از نماز خواندن و دفن کردن مردگانمان در سه وقت نهی کرد: 1- هنگام طلوع آفتاب تا زمانیکه بالا نیامده است. 2- هنگامیکه خورشید وسط آسمان است تا وقتیکه مایل نشده است. 3- هنگامیکه خورشید برای غروب مایل میشود تا اینکه غروب نماید.
حکمت نهی از نماز نفل در اوقات ممنوعه
راز نهی از نماز نفل در این اوقات، عدم مشابهت با کفاری است که هنگام طلوع و غروب خورشید، آن را سجده میکنند و موقع استوای خورشید در وسط آسمان، آتش دوزخ شعلهور میشود و عبادت الله باید در هر حالتی طبق امر و نهیش و نیز راحتی برای نفس باشد تا پس از منع، دوباره با نشاط و رغبت عبادت نماید.
عَنْ عَمْرُو بْنُ عَبَسَةَ السُّلَمِیُّ س قَالَ: ... قُلْتُ: یَا نَبِیَّ اللهِ أَخْبِرْنِی عَمَّا عَلَّمَکَ اللهُ وَأَجْهَلُهُ، أَخْبِرْنِی عَنِ الصَّلَاةِ، قَالَ: «صَلِّ صَلَاةَ الصُّبْحِ، ثُمَّ أَقْصِرْ عَنِ الصَّلَاةِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ حَتَّى تَرْتَفِعَ، فَإِنَّهَا تَطْلُعُ حِینَ تَطْلُعُ بَیْنَ قَرْنَیْ شَیْطَانٍ، وَحِینَئِذٍ یَسْجُدُ لَهَا الْکُفَّارُ، ثُمَّ صَلِّ فَإِنَّ الصَّلَاةَ مَشْهُودَةٌ مَحْضُورَةٌ حَتَّى یَسْتَقِلَّ الظِّلُّ بِالرُّمْحِ، ثُمَّ أَقْصِرْ عَنِ الصَّلَاةِ، فَإِنَّ حِینَئِذٍ تُسْجَرُ جَهَنَّمُ، فَإِذَا أَقْبَلَ الْفَیْءُ فَصَلِّ، فَإِنَّ الصَّلَاةَ مَشْهُودَةٌ مَحْضُورَةٌ حَتَّى تُصَلِّیَ الْعَصْرَ، ثُمَّ أَقْصِرْ عَنِ الصَّلَاةِ حَتَّى تَغْرُبَ الشَّمْسُ، فَإِنَّهَا تَغْرُبُ بَیْنَ قَرْنَیْ شَیْطَانٍ، وَحِینَئِذٍ یَسْجُدُ لَهَا الْکُفَّارُ».[152]
عمرو پسر عبسه سلمی س میگوید: گفتم: ای پیامبر الله، از دانشی که الله به تو داده و من نمیدانم به من بیاموز، نماز را به من آموزش بده. فرمود: «نماز صبح را به جای آور، سپس تا زمانی که خورشید به اندازهی یک نیزه بالا بیاید از خواندن نماز خودداری کن، زیرا خورشید هنگام طلوع از میان دو شاخ شیطان طلوع میکند، و این زمانی است که کافران برای خورشید سجده میکنند. سپس نماز بخوان، زیرا نماز خواندن با حضور فرشتگان است و آنگاه که سایهی نیزه به کمترین حد خود برسد، از خواندن نماز خودداری کن، چون در این زمان دوزخ شعلهور و برافروخته میشود. وقتی سایه متمایل شد، نماز بخوان؛ زیرا خواندن نماز با حضور فرشتگان است تا آن که نماز عصر را به جای آوری. پس از نماز عصر تا غروب خورشید نماز نخوان؛ زیرا خورشید در میان دو شاخ شیطان غروب میکند، و در این هنگام کافران خورشید را سجده میکنند».
1. نمازهایی که سبب دارند، هنگام وجود سبب، در هر وقتی حتی وقت نهی و جز آن نیز خوانده میشوند. برخی از این نمازها فرض عین، فرض کفایه، سنت مؤکده و مستحب هستند که از جمله عبارتاند از: قضای نمازهای فرض از کسیکه خواب رفته یا فراموش کرده است، نماز جنازه، نماز کسوف (خورشید گرفتگی)، دو رکعت وضو، تحیت المسجد، دو رکعت طواف، قضای نماز وتر، دو رکعت نماز هنگام خروج از منزل، دو رکعت استخاره، دو رکعت برای کسیکه از سفر آمده است، قضای سنتهای رواتب، دو رکعت هنگام وارد شدن به کعبه، دو رکعت احرام، هنگام دیدن خوابی ناپسند.
2. نماز جنازه در همهی اوقات جایز است؛ بعد از صبح، بعد از عصر، هنگام طلوع خورشید، وقت زوال آن، زمان غروب خورشید. ولی بهتر و مناسبتر، نماز نخواندن در سه وقت اخیر است، چون این اوقات کوتاهاند و طلوع و غروب خورشید وقت سجدهی مشرکان برای خورشید است. وقت زوال، وقت نهی نماز است، جز روز جمعه.
3. نماز در مسجد الحرام در هر وقتی جایز است.
عَنْ جُبَیْرِ بْنِ مُطْعِمٍ، أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «یَا بَنِی عَبْدِ مَنَافٍ، لَا تَمْنَعُوا أَحَدًا طَافَ بِهَذَا البَیْتِ، وَصَلَّى أَیَّةَ سَاعَةٍ شَاءَ مِنْ لَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ».[153]
جبیر پسر مطعم س میگوید: پیامبر ج فرمود: «ای بنی عبدمناف، در هیچ ساعتی از شبانهروز کسی را از طواف این خانه و نماز خواندن در آن منع نکنید».
4. در شروعِ وقتِ نهیِ بعد از صبح یا عصر، نماز خواندنِ خود فرد، معتبر است، پس کسیکه نماز صبح و عصرش را بخواند، وقت نهی در حق خودش شروع شده، گرچه مردم هنوز نماز نخوانده باشند.
قاعده چنین است: هر نمازی که وابسته به سببی باشد، اگر از سببش تأخیر شود، و نماز فوت شود، در اوقات نهی نیز مشروع است، مانند نماز کسوف، تحیت المسجد و امثال آن. و اگر نماز فوت نمیشود، در اوقات نهی نیز مشروع نیست، مانند نماز استسقا.
نماز مستحب به اقسام زیر تقسیم میشود:
سنتهای راتبه، نماز تهجد، نماز وتر، نماز تراویح، نماز دو عید، نماز کسوف و خسوف، نماز استسقا، نماز ضحی (چاشت)، نماز استخاره، که اکنون بیان میشوند.
همان نمازهای مستحبیاند که قبل یا بعد از فرض خوانده میشوند.
سنتهای رواتب بر دو قسماند: 1. مؤکده که دوازه رکعتاند: 1- چهار رکعت قبل از نماز ظهر 2- دو رکعت بعد از نماز ظهر 3- دو رکعت بعد از نماز مغرب 4- دو رکعت بعد از عشا 5- دو رکعت قبل از فرض صبح.
عَنْ أُمِّ حَبِیبَةَ ل زَوْجِ النَّبِیِّ ج أَنَّهَا قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ مُسْلِمٍ یُصَلِّی لِلَّهِ کُلَّ یَوْمٍ ثِنْتَیْ عَشْرَةَ رَکْعَةً تَطَوُّعًا، غَیْرَ فَرِیضَةٍ، إِلَّا بَنَى اللهُ لَهُ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ، أَوْ إِلَّا بُنِیَ لَهُ بَیْتٌ فِی الْجَنَّةِ».[154]
ام حبیبه ل همسر پیامبر ج میگوید: من از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «هر بندهی مسلمانی که هر روز، افزون بر نمازهای فرض، دوازده رکعت نماز سنت به جای آورَد، الله متعال برای او خانهای در بهشت بنا میکند یا خانهای در بهشت برای او ساخته میشود».
1. عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ شَقِیقٍ، قَالَ: سَأَلْتُ عَائِشَةَ عَنْ صَلَاةِ رَسُولِ اللهِ ج، عَنْ تَطَوُّعِهِ؟ فَقَالَتْ: «کَانَ یُصَلِّی فِی بَیْتِی قَبْلَ الظُّهْرِ أَرْبَعًا، ثُمَّ یَخْرُجُ فَیُصَلِّی بِالنَّاسِ، ثُمَّ یَدْخُلُ فَیُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ، وَکَانَ یُصَلِّی بِالنَّاسِ الْمَغْرِبَ، ثُمَّ یَدْخُلُ فَیُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ، وَیُصَلِّی بِالنَّاسِ الْعِشَاءَ، وَیَدْخُلُ بَیْتِی فَیُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ، ... وَکَانَ إِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ».[155]
عبدالله پسر شقیق میگوید: از عایشه ل دربارهی نفل خواندن رسول الله ج پرسیدم. او گفت: «قبل از نماز ظهر در خانهام چهار رکعت میخواند، سپس میرفت و نماز را برای مردم برگزار میکرد و به خانه بر میگشت و دو رکعت دیگر میخواند. نماز مغرب را برای مردم برگزار میکرد، سپس بر میگشت و دو رکعت میخواند و میرفت تا نماز عشا را برای مردم برگزار کند. او وقتی وارد خانه میشد، دو رکعت نماز میخواند... و هنگامیکه فجر طلوع میکرد، دو رکعت نماز میخواند».
گاهی اوقات ده رکعت میخواند، چنانچه قبلا بیان شد، یعنی قبل از ظهر دو رکعت میخواند.
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: صَلَّیْتُ مَعَ رَسُولِ اللهِ ج قَبْلَ الظُّهْرِ سَجْدَتَیْنِ، وَبَعْدَهَا سَجْدَتَیْنِ، وَبَعْدَ الْمَغْرِبِ سَجْدَتَیْنِ، وَبَعْدَ الْعِشَاءِ سَجْدَتَیْنِ، وَبَعْدَ الْجُمُعَةِ سَجْدَتَیْنِ، فَأَمَّا الْمَغْرِبُ، وَالْعِشَاءُ، وَالْجُمُعَةُ، فَصَلَّیْتُ مَعَ النَّبِیِّ ج فِی بَیْتِهِ.[156]
ابن عمر ب میگوید: با رسول الله ج دو رکعت قبل از نماز ظهر، دو رکعت بعد از نماز ظهر، دو رکعت بعد از نماز مغرب، دو رکعت بعد از نماز عشا و دو رکعت بعد از نماز جمعه خواندم. اما نمازهای بعد از مغرب، عشا و بعد از جمعه را با پیامبر ج در خانهاش خواندم.
2. نمازهای رواتبی که مؤکده نیستند و پیامبر ج بدون اینکه بر آن مداومت داشته باشد، آنها را میخواند: دو رکعت قبل از نمازهای عصر، مغرب، و عشا. و محافظت بر چهار رکعت قبل از عصر سنت است.
1. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُغَفَّلٍ المُزَنِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «بَیْنَ کُلِّ أَذَانَیْنِ صَلاَةٌ، ثَلاَثًا لِمَنْ شَاءَ».[157]
عبدالله پسر مغفل س میگوید: رسول الله ج فرمود: «میان هر اذان و اقامه یک نماز وجود دارد». این جمله را سه بار تکرار کرد و فرمود: «برای هرکس که بخواهد».
2. عَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یُصَلِّی قَبْلَ العَصْرِ أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ یَفْصِلُ بَیْنَهُنَّ بِالتَّسْلِیمِ عَلَى المَلَائِکَةِ المُقَرَّبِینَ، وَمَنْ تَبِعَهُمْ مِنَ المُسْلِمِینَ وَالمُؤْمِنِینَ.[158]
علی س میگوید: پیامبر ج پیش از نماز عصر چهار رکعت میگزارد (دو نماز دو رکعتی) و پس از هر دو رکعت، با درود بر فرشتگان مقرّب و مسلمانان و مؤمنانی که (در توحید) پیرو فرشتگان هستند، سلام میداد.
دو رکعت سنت صبح از بقیه سنتها بیشتر مورد تاکید قرار گرفته است و دارای فضیلت بزرگی است که در اقامت و سفر، خواندنش مسنون است.
عَنْ عَائِشَةَ ل عَنِ النَّبِیِّ ج، قَالَ: «رَکْعَتَا الْفَجْرِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا».[159]
عایشه ل روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «دو رکعت سنت صبح از دنیا و آنچه در دنیاست، بهتر است».
سنت است که دو رکعت سنت صبح طولانی نباشند، بلکه در رکعت اول سورهی کافرون و در رکعت دوم سورهی اخلاص را بخواند.
یا در رکعت اول این آیه را بخواند: ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٦﴾ [البقرة: 136]. «[ای مؤمنان، به اهل کتاب] بگویید: ما به الله ایمان آوردهایم و به آنچه بر ما نازل شده است و به آنچه که بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان [یعقوب] نازل گردید و [همچنین] به آنچه که به موسی و عیسی داده شده است و به آنچه که به پیامبران [دیگر] از طرف پروردگارشان داده شده است؛ [آری به همۀ آنان ایمان میآوریم] و میان هیچ یک از ایشان تفاوت نمیگذاریم و ما [همگی] تسلیمِ الله هستیم».
و در رکعت دوم این آیه را بخواند: ﴿فَلَمَّآ أَحَسَّ عِیسَىٰ مِنۡهُمُ ٱلۡکُفۡرَ قَالَ مَنۡ أَنصَارِیٓ إِلَى ٱللَّهِۖ قَالَ ٱلۡحَوَارِیُّونَ نَحۡنُ أَنصَارُ ٱللَّهِ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَٱشۡهَدۡ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ٥٢﴾ [آل عمران: 52]. «سپس چون عیسی به کفر آنان پی برد گفت: "چه کسانی یاوران من [در راه دعوت] به سوی الله هستند؟" حواریون گفتند: "ما یاوران [دینِ] الله هستیم؛ به الله ایمان آوردهایم و [تو نیز ای عیسی،] گواه باش که ما تسلیم [او] هستیم"».
کسیکه به خاطر عذری سنتهای رواتبش فوت شد، سنت است که قضای آن را به جای آورَد. اگر بدون عذر بود، قضایی به جای نیاورد. و کسیکه فراموش کرد، هرگاه به یادش آمد، قضا بیاورد. کسیکه دو رکعت سنت صبح از او فوت شد، بهتر است که ربع ساعت پس از طلوع خورشید یا پس از نماز صبح آن دو رکعت را بخواند.
هرگاه فردی وضو گرفت و مثلاً بعد از اذان ظهر وارد مسجد شد و دو رکعت به نیت تحیت المسجد و تحیت الوضوء و سنت راتبهی ظهر خواند، کفایت میکند و الله پاداش نیتش را به او میدهد.
سنت است که بین نماز فرض و سنتهای رواتب قبلی یا بعدی فاصله باشد. یعنی جایش را تغییر دهد یا سخنی بگوید تا نماز فرض از نفل تشخیص داده شود.
این نمازهای نفل را میتوان در مسجد یا خانه خواند. اما بهتر است که در خانه خوانده شوند.
عَنْ زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «... صَلُّوا أَیُّهَا النَّاسُ فِی بُیُوتِکُمْ، فَإِنَّ أَفْضَلَ الصَّلاَةِ صَلاَةُ المَرْءِ فِی بَیْتِهِ إِلَّا المَکْتُوبَةَ».[160]
زید پسر ثابت س میگوید: رسول الله ج فرمود: «ای مردم، در خانههایتان نماز بخوانید؛ زیرا بهترین نماز، نمازی است که شخص در خانهاش میگزارد؛ جز نماز فرض».
خواندن نماز مستحبی مطلقاً در شبانه روز دو رکعت، دو رکعت جایز است و بهترین آن نماز شب است.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَفْضَلُ الصِّیَامِ، بَعْدَ رَمَضَانَ، شَهْرُ اللهِ الْمُحَرَّمُ، وَأَفْضَلُ الصَّلَاةِ، بَعْدَ الْفَرِیضَةِ، صَلَاةُ اللَّیْلِ».[161]
ابوهریره س میگوید: من از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «بهترین روزه پس از روزهی ماه رمضان، روزهی ماه محرم است و بهترین نماز بعد از فرایض، نماز شب است».
1. در نمازهای مستحبی جایز است که فرد با وجود توانایی بر ایستادن بنشیند، گرچه ایستاده نماز خواندن بهتر است. اما در نمازهای فرض، قیام رکن است، مگر کسیکه نمیتواند بایستد، هرگونه که میتواند نماز بخواند.
2. کسیکه بدون عذر، نماز نفل را نشسته بخواند، نصف پاداش نماز ایستاده به او میرسد. البته اگر معذور باشد، اجر ایستاده به او میرسد. معذور بر پهلو خوابیده پاداش نماز ایستاده را در مییابد و اگر بدون عذر باشد، نصف اجر نشسته به او میرسد.
عن عِمْرَانُ بْنُ حُصَیْنٍ س - وَکَانَ مَبْسُورًا - قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج عَنْ صَلاَةِ الرَّجُلِ قَاعِدًا، فَقَالَ: «إِنْ صَلَّى قَائِمًا فَهُوَ أَفْضَلُ وَمَنْ صَلَّى قَاعِدًا، فَلَهُ نِصْفُ أَجْرِ القَائِمِ، وَمَنْ صَلَّى نَائِمًا، فَلَهُ نِصْفُ أَجْرِ القَاعِدِ».[162]
عمران پسر حُصَین س - که بیماری بواسیر داشت - میگوید: من از رسول الله ج دربارهی نماز نشسته پرسیدم. فرمود: «اگر ایستاده بخواند، بهتر است و کسیکه نشسته نماز بخواند، به او به اندازهی نصف نماز فردی که ایستاده میخواند، پاداش میرسد. و کسیکه خوابیده نماز بخواند، به او نصف کسیکه نشسته میخواند، پاداش میرسد».
نماز شب به صورت دو رکعت، دو رکعت خوانده میشود. گاهی اوقات میتوان چهار رکعت را با یک سلام خواند. اما در روز اگر خواست، دو رکعت، دو رکعت بخواند و یا چهار رکعت با یک سلام بخواند.
نماز شب جزو مطلق نوافل و سنت مؤکده است. کسیکه آن را بخواند، الله از او تعریف نموده و به پیامبرش نیز دستور داده تا این نماز را بخواند و پیامبر ج نیز خواند و آن را برای امتش مشروع کرد و ترغیب و تشویقشان نمود. الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ١ قُمِ ٱلَّیۡلَ إِلَّا قَلِیلٗا٢ نِّصۡفَهُۥٓ أَوِ ٱنقُصۡ مِنۡهُ قَلِیلًا٣ أَوۡ زِدۡ عَلَیۡهِ وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِیلًا٤﴾ [المزمل: 1-4]. «ای جامهبهخودپیچیده، شب را - جز اندکی- به پا خیز [و عبادت کن]. نیمهای از آن را، یا اندکی از آن کم کن. یا اندکی بر [نصف] آن بیفزای، و قرآن را با ترتیل [و تأمل] بخوان».
﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا٧٩﴾ [الإسراء:79]. «و [ای پیامبر،] پاسی از شب را [از خواب] برخیز و نماز بگزار. قطعاً [این نماز شب،] برای افزونی مقام و مرتبۀ توست [تا درجاتت را برتری بخشد]. امید است پروردگارت تو را به مقامی پسندیده [= شفاعت] برانگیزد».
﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٍ١٥ ءَاخِذِینَ مَآ ءَاتَىٰهُمۡ رَبُّهُمۡۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَبۡلَ ذَٰلِکَ مُحۡسِنِینَ١٦ کَانُواْ قَلِیلٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِ مَا یَهۡجَعُونَ١٧ وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ یَسۡتَغۡفِرُونَ١٨ وَفِیٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ حَقّٞ لِّلسَّآئِلِ وَٱلۡمَحۡرُومِ١٩﴾ [الذاریات: 15-19]. «[در روز قیامت،] مسلماً پرهیزگاران در باغهایی [از بهشت] و [کنار] چشمهسارها به سر مىبرند؛ آنچه پروردگارشان به آنان عطا کرده است دریافت مىدارند؛ زیرا در [زندگیِ] گذشته نیکوکار بودهاند. آنان اندکى از شب را مىخفتند [و بقیه را به نماز و نیایش مشغول بودند] و سحرگاهان آمرزش مىخواستند و در اموالشان براى سائل و محروم، حقى [معیّن از صدقه و زکات] بود».
نماز شب از برترین اعمال است و از نمازهای نفل روز با فضیلتتر است؛ زیرا اخلاص در آن، به خاطر مخفی بودن، بیشتر است و سختی ترک خواب، و شیرینی لذت مناجات با پروردگار عزیز و گرامی را به همراه دارد. آخر شب برترین زمان شب است؛ زیرا نزول الله به آسمان دنیا در همان موقع است.
الله میفرماید: ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ ٱلَّیۡلِ هِیَ أَشَدُّ وَطۡٔٗا وَأَقۡوَمُ قِیلًا٦﴾ [المزمل: 6]. «بیگمان، شبزندهداری [بر نفس] دشوار است، و برای گفتار [و نیایش،] مناسبتر و استوارتر است».
سُئِلَ النَّبِیُّ: أَیُّ الصَّلَاةِ أَفْضَلُ بَعْدَ الْمَکْتُوبَةِ؟ فَقَالَ: «أَفْضَلُ الصَّلَاةِ، بَعْدَ الصَّلَاةِ الْمَکْتُوبَةِ، الصَّلَاةُ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ».[163]
از پیامبر ج پرسیده شد: پس از نماز فرض، چه نمازی برتر است؟ فرمود: «برترین نماز پس از نماز فرض، نماز در آخر شب است».
عَنْ عَمْروِ بْنِ عَبَسَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ أَقْرَبَ مَا یَکُونُ الرَّبُّ عَزَّ وَجَلَّ مِنَ الْعَبْدِ جَوْفَ اللَّیْلِ الْآخِرَ، فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ مِمَّنْ یَذْکُرُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ فِی تِلْکَ السَّاعَةِ فَکُنْ؛ فَإِنَّ الصَّلَاةَ مَحْضُورَةٌ مَشْهُودَةٌ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ...».[164]
عمرو پسر عبسه س میگوید: پیامبر ج فرمود: «پروردگار در بخش پایانى شب، از هر زمانِ دیگر به بندهاش نزدیکتر است، اگر میتوانى از کسانى باش که در آن وقت، مشغول ذکر الله هستند؛ زیرا فرشتگان تا طلوع خورشید شاهد و حاضر هستند...».
عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ فِی اللَّیْلِ لَسَاعَةً لَا یُوَافِقُهَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ، یَسْأَلُ اللهَ خَیْرًا مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ، إِلَّا أَعْطَاهُ إِیَّاهُ، وَذَلِکَ کُلَّ لَیْلَةٍ».[165]
از جابر س روایت شده است که گفت: از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «در شب، لحظهای است که اگر بنده مسلمانی آن را دریابد و در آن، امرِ نیکی از امور دنیا و آخرت را از الله متعال درخواست کند، الله خواستهاش را برآورده میسازد؛ و این لحظه در همه شبها وجود دارد».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «یَنْزِلُ رَبُّنَا تَبَارَکَ وَتَعَالَى کُلَّ لَیْلَةٍ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْیَا حِینَ یَبْقَى ثُلُثُ اللَّیْلِ الآخِرُ یَقُولُ: مَنْ یَدْعُونِی، فَأَسْتَجِیبَ لَهُ؟ مَنْ یَسْأَلُنِی فَأُعْطِیَهُ؟ مَنْ یَسْتَغْفِرُنِی فَأَغْفِرَ لَهُ؟».[166]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: « پروردگارمان هر شب پس از گذشتن دو سوم شب، به آسمان دنیا نزول میکند و میفرماید: آیا کسی هست که مرا بخواند تا او را اجابت کنم؟ آیا کسی هست که از من بخواهد تا به او بدهم؟ آیا کسی هست که از من درخواست آمرزش کند تا او را بیامرزم؟».
سنت است که مسلمان پس از نماز عشا با وضو و زود بخوابد تا برای نماز شب با نشاط باشد. و سنت است که هرگاه خروس در آخر شب بانگ سر داد، بلند شود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «یَعْقِدُ الشَّیْطَانُ عَلَى قَافِیَةِ رَأْسِ أَحَدِکُمْ إِذَا هُوَ نَامَ ثَلاَثَ عُقَدٍ یَضْرِبُ کُلَّ عُقْدَةٍ عَلَیْکَ لَیْلٌ طَوِیلٌ، فَارْقُدْ فَإِنِ اسْتَیْقَظَ فَذَکَرَ اللَّهَ، انْحَلَّتْ عُقْدَةٌ، فَإِنْ تَوَضَّأَ انْحَلَّتْ عُقْدَةٌ، فَإِنْ صَلَّى انْحَلَّتْ عُقْدَةٌ، فَأَصْبَحَ نَشِیطًا طَیِّبَ النَّفْسِ وَإِلَّا أَصْبَحَ خَبِیثَ النَّفْسِ کَسْلاَنَ».[167]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هر یک از شما شبهنگام که میخوابد، شیطان سه گره بر پُشت سرِ او میزند و و هنگامِ بستنِ هر گِره - در گوش او- میگوید: شبی دراز در پیش داری؛ بخواب. اگر شخص بیدار شود، یک گره گشوده میگردد و چون وضو بگیرد، گرهِ دیگری باز میشود و چنانچه نماز بخواند، همهی گرهها باز میگردد و آن شخص بامدادان بانشاط و سرِحال خواهد بود؛ و گرنه، صبح را کسل و بیحال آغاز میکند».
مناسب است که مسلمان بر نماز شب حریص باشد و آن را ترک نکند. پیامبر ج شب زندهداری میکرد، طوری که پاهایشان ورم میکرد.
فَقَالَتْ عَائِشَةُ ل: لِمَ تَصْنَعُ هَذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ؟ قَالَ: «أَفَلاَ أُحِبُّ أَنْ أَکُونَ عَبْدًا شَکُورًا...».[168]
عایشه ل گفت: ای رسول الله، چرا چنین میکنی، در حالی که الله گناهان گذشته و آیندهات را بخشیده است؟ فرمود: «آیا دوست نداشته باشم که بندهای شکرگزار باشم؟...».
یازده یا سیزده رکعت با وتر است. بیشترین عمل رسول الله ج یازده رکعت بوده است.
وقت نماز تهجد پس از نماز عشا تا طلوع فجر دوم است. برترین نماز شب در یک سوم آخر شب است. باید شب را به چند بخش تقسیم کرد؛ در ثلث اول از بخش دوم برخیزد، سپس آخر شب بخوابد یا شب را به شش بخش تقسیم کند و در بخش چهارم و پنجم بلند شود.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ العَاصِ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «أَحَبُّ الصَّلاَةِ إِلَى اللَّهِ صَلاَةُ دَاوُدَ ÷، وَأَحَبُّ الصِّیَامِ إِلَى اللَّهِ صِیَامُ دَاوُدَ، وَکَانَ یَنَامُ نِصْفَ اللَّیْلِ وَیَقُومُ ثُلُثَهُ، وَیَنَامُ سُدُسَهُ، وَیَصُومُ یَوْمًا، وَیُفْطِرُ یَوْمًا».[169]
عبدالله پسر عمرو بن عاص ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «محبوبترین نماز نزد الله نماز داود ÷ و محبوبترین روزه، روزهی داود ÷ است. او تا نیمهی شب میخوابید و یک سوم آن را نماز میخواند و یک ششم آن را میخوابید و یک روز در میان روزه میگرفت».
سنت است که انسان هنگام خوابیدن نیت نماز شب داشته باشد. اگر خواب بر او غلبه کرد و بلند نشد، برایش پاداش نیت نوشته میشود و خوابش از جانب الله کریم و رحیم برایش صدقه به شمار میآید.
هرگاه برای تهجد بلند شد، خواب را از چهرهاش پاک کند و ده آیه از آخر سورهی آل عمران بخواند:
﴿إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٠ ٱلَّذِینَ یَذۡکُرُونَ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَکَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ١٩١ رَبَّنَآ إِنَّکَ مَن تُدۡخِلِ ٱلنَّارَ فَقَدۡ أَخۡزَیۡتَهُۥۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٖ١٩٢ رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِیٗا یُنَادِی لِلۡإِیمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّکُمۡ فََٔامَنَّاۚ رَبَّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرۡ عَنَّا سَیَِّٔاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ ٱلۡأَبۡرَارِ١٩٣ رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخۡزِنَا یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۖ إِنَّکَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ١٩٤ فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّی لَآ أُضِیعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ بَعۡضُکُم مِّنۢ بَعۡضٖۖ فَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ وَأُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأُوذُواْ فِی سَبِیلِی وَقَٰتَلُواْ وَقُتِلُواْ لَأُکَفِّرَنَّ عَنۡهُمۡ سَیَِّٔاتِهِمۡ وَلَأُدۡخِلَنَّهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ ثَوَابٗا مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلثَّوَابِ١٩٥ لَا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی ٱلۡبِلَٰدِ١٩٦ مَتَٰعٞ قَلِیلٞ ثُمَّ مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ١٩٧ لَٰکِنِ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ رَبَّهُمۡ لَهُمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَا نُزُلٗا مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِۗ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَیۡرٞ لِّلۡأَبۡرَارِ١٩٨ وَإِنَّ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ لَمَن یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکُمۡ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِمۡ خَٰشِعِینَ لِلَّهِ لَا یَشۡتَرُونَ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ ثَمَنٗا قَلِیلًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ١٩٩ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱصۡبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٢٠٠﴾ [آل عمران: 190-200]. «به راستی در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شدِ شب و روز، نشانههای [آشکاری] برای خردمندان است. [همان] کسانی که الله را [در همۀ احوال] ایستاده و نشسته و بر پهلو آرمیده یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند [و میگویند:] «پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریدهای؛ منزّهی تو؛ پس ما را از عذاب آتش [دوزخ] نگاه دار. پروردگارا، کسی را که تو به آتش [دوزخ] درآوری، یقیناً خوار و رسوایش کردهای و ستمکاران [هیچ] یاوری ندارند. پروردگارا، ما شنیدیم که دعوتگری به ایمان فرامیخوانَد که: "به پروردگار خود ایمان آورید"؛ پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا، پس گناهانمان را ببخش و بدیهایمان را بپوشان و ما را در زمرۀ نیکان بمیران. پروردگارا، آنچه را که به وسیلۀ رسولانت به ما وعده دادهای به ما عطا کن و در روز قیامت رسوایمان مگردان. بیتردید، تو خلاف وعده نمیکنی». پس پروردگارشان دعاى آنان را اجابت کرد [و فرمود:] «من [پاداش] عمل هیچ صاحبْعملى از شما را - چه مرد و چه زن - که همنوعِ یکدیگرید تباه نمىکنم؛ پس کسانى که [از وطن خود] هجرت کردهاند و [یا] از خانههاى خود رانده شدهاند و در راه من آزار دیدهاند و جنگیدهاند و کشته شدهاند، قطعاً بدیهایشان را از آنان مىزدایم و [به عنوان] پاداشى از جانب الله، آنان را در باغهایی درمىآورم که از زیرِ [درختان] آن جویبارها جاری است؛ و الله است که پاداش نیکو نزد اوست. [ای پیامبر،] رفت و آمدِ کافران [برای تجارت] در شهرها [و مال و مقام آنان] تو را نفریبد. [این] بهرهمندی ناچیزی است؛ سپس جایگاهشان دوزخ است و چه بد جایگاهی است! اما کسانی که از پروردگارشان پروا کردهاند، [در بهشت] باغهایی دارند که از زیر [درختان] آن جویبارها جاری است [و] جاودانه در آن میمانند. [این] پذیرایی از جانب الله [مهیّا شده] است و آنچه نزد الله است، برای نیکوکاران بهتر است. و کسانی از اهل کتاب هستند که به الله و آنچه بر شما نازل شده و آنچه بر خودشان نازل شده است ایمان دارند؛ در برابر الله فروتن هستند و آیات الله را به بهای ناچیزی نمیفروشند. اینانند که پاداششان نزد پروردگارشان [محفوظ] است. به راستی که الله در حسابرسی سریع است. ای کسانی که ایمان آوردهاید، [بر تکالیف دینی و رنجهای دنیوی] شکیبایی ورزید و [در برابر دشمنان] پایدار باشید و پرهیزگاری پیشه کنید؛ باشد که رستگار شوید».
او باید مسواک بزند و وضو بگیرد. سپس دو رکعت نماز تهجد کوتاه بخواند؛ زیرا پیامبر ج فرمود: «إِذَا قَامَ أَحَدُکُمْ مِنَ اللَّیْلِ، فَلْیَفْتَتِحْ صَلَاتَهُ بِرَکْعَتَیْنِ خَفِیفَتَیْنِ».[170] «هرگاه یکی از شما در شب بیدار شد، نمازش را با دو رکعت مختصر آغاز کند».
سپس دو رکعت نماز بخواند و هردو رکعت را با یک سلام بخواند.
عَنْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ ب، قَالَ: إِنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، کَیْفَ صَلاَةُ اللَّیْلِ؟ قَالَ: «مَثْنَى مَثْنَى، فَإِذَا خِفْتَ الصُّبْحَ، فَأَوْتِرْ بِوَاحِدَةٍ».[171]
عبدالله پسر عمر ب میگوید: مردی گفت: ای رسول الله، نماز شب را چگونه باید خواند؟ فرمود: «دو رکعت، دو رکعت خوانده شود. اگر احتمال دادی که طلوع فجر نزدیک باشد، یک رکعت وتر بخوان».
گاهی اوقات چهار رکعت را با یک سلام بخواند. مستحب است رکعاتی را که میخواند، مشخص باشد. و اگر خواب رفت، در روز به صورت شفع (زوج) قضا بیاورد. از عایشه ل دربارهی نماز شب رسول الله ج پرسیده شد، گفت: «سَبْعٌ، وَتِسْعٌ، وَإِحْدَى عَشْرَةَ، سِوَى رَکْعَتِی الفَجْرِ».[172] «غیر از دو رکعت صبح، هفت، نه، و یازده رکعت بود».
سنت است که در خانهاش نماز تهجد بخواند و خانوادهاش را بیدار کند و گاهی با آنان جماعت بخواند و به اندازهی نشاطش نماز را طولانی کند. اگر چرت بر او غالب شد، بخوابد. گاهی اوقات با صدای بلند و گاهی آهسته قرائت بخواند. هرگاه به آیات رحمت رسید، از الله رحمتش را طلب کند و چون به آیات عذاب رسید، پناه بخواهد و هرگاه آیاتی خواند که در آن پاکی الله متعال است، سبحان الله بگوید.
سپس نماز تهجدش را با وتر خاتمه دهد؛ زیرا پیامبر ج فرمود: «اجْعَلُوا آخِرَ صَلاَتِکُمْ بِاللَّیْلِ وِتْرًا».[173] «آخرین نمازتان را در شب، وتر قرار دهید».
وتر سنت مؤکده است که پیامبر ج با گفتار و کردارش به آن تشویق نمود و در اقامت و سفر، آن را به جای آورده است.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: أَوْصَانِی خَلِیلِی ج بِثَلاَثٍ لاَ أَدَعُهُنَّ حَتَّى أَمُوتَ: «صَوْمِ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ، وَصَلاَةِ الضُّحَى، وَنَوْمٍ عَلَى وِتْرٍ».[174]
ابوهریره س میگوید: دوستم رسول الله ج به من سه توصیه کرد که تا لحظهی مرگ آنها را رها نمیکنم: «سه روز، روزه گرفتن در هر ماه، خواندن نماز چاشت و خواندن نماز وتر قبل از خواب».
عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْوِتْرُ حَقٌّ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ».[175]
ابوایوب س میگوید: رسول الله ج فرمود: «وتر بر هر مسلمانی الزامی است».
وقت وتر پس از نماز عشا تا طلوع فجر دوم است و برای کسیکه مطمئن است، بیدار میشود، آخر شب بهتر است. عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: «مِنْ کُلِّ اللَّیْلِ قَدْ أَوْتَرَ رَسُولُ اللهِ ج مِنْ أَوَّلِ اللَّیْلِ، وَأَوْسَطِهِ، وَآخِرِهِ، فَانْتَهَى وِتْرُهُ إِلَى السَّحَرِ».[176]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج در تمام بخشهای شب، نماز وتر میخواند: گاهی در اول شب، گاهی در نیمهی شب و گاهی در پایان شب؛ و آخرین وقت خواندن وتر، هنگام سحر بود.
1. حداقل وتر یک رکعت و حداکثرش یازده یا سیزده رکعت است که دو رکعت، دو رکعت خوانده میشود، و سپس با یک رکعت پایان مییابد.
به خاطر عمل نمودن به سنت و همهی موارد جایزش به همه، عمل نماید و بر یازده رکعت مداومت کند.
2. کمترین رکعات کامل آن سه رکعت با دو سلام و گاهی هم با یک سلام است که در آخر یک تشهد خوانده میشود (سر رکعت دوم تشهد خوانده نمیشود).
سنت است که در رکعت اول، سورهی اعلی؛ در رکعت دوم، کافرون؛ و در رکعت سوم، اخلاص را بخواند.
3. هرگاه پنج رکعت بخواند، در آخرشان یک تشهد انجام داده و سپس سلام دهد (سر رکعت دوم و چهارم تشهد خوانده نمیشود).
4. اگر هفت رکعت خواند، نیز چنان کند، و اگر بعد از رکعت ششم تشهد خواند و سلام نداد، سپس بلند شد و رکعت هفتم را خواند، اشکالی ندارد.
5. اگر نُه رکعت وتر خواند، دوبار تشهد بخواند؛ یک بار پس از رکعت هشتم و سلام ندهد، سپس برای رکعت نهم بلند شود و تشهد بخواند و سلام دهد.
افضل آن است که یک رکعت مستقل وتر بخواند، سپس بعد از سلام سه مرتبه چنین بگوید: «سُبْحَانَ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ» و در مرتبهی سوم صدایش را بلند کند.
گاهی وقتها پس از وتر میتواند دو رکعت نشسته بخواند، و وقتیکه میخواست رکوع کند، بلند شود و رکوع نماید.
1. مسلمان نماز وتر را پس از نماز تهجد بخواند. اگر ترسید که از خواب بیدار نمیشود، قبل از خوابش وتر بخواند؛ زیرا پیامبر ج فرمود: «مَنْ خَافَ أَنْ لَا یَقُومَ مِنْ آخِرِ اللَّیْلِ فَلْیُوتِرْ أَوَّلَهُ، وَمَنْ طَمِعَ أَنْ یَقُومَ آخِرَهُ فَلْیُوتِرْ آخِرَ اللَّیْلِ، فَإِنَّ صَلَاةَ آخِرِ اللَّیْلِ مَشْهُودَةٌ، وَذَلِکَ أَفْضَلُ».[177] «هرکس بیم دارد که آخر شب بیدار نشود، نماز وتر را اول شب بخواند و هرکس امیدوار بود که آخر شب بیدار میشود، نماز وتر را آخر شب بخواند؛ زیرا نمازِ پایانِ شب با حضور فرشتگان است و این بهتر میباشد».
2. کسیکه ابتدای شب وتر بخواند، سپس آخر شب بیدار شود، نماز شفع - زوج - بدون وتر بخواند؛ زیرا پیامبر ج فرمود: «لَا وِتْرَانِ فِی لَیْلَةٍ».[178] «در یک شب دو نماز وتر وجود ندارد».
گاهی در نماز وتر قنوت خوانده شود. کسیکه خواست بخواند و هرکس خواست ترک کند. افضل این است که بیشتر اوقات، قنوت ترک شود. از پیامبر ج ثابت نشده که در نماز وتر قنوت خوانده باشد.
هرگاه مثلاً سه رکعت میخواند، پس از قیامِ رکعت سوم یا پس از پایان قرائت قبل از رکوع، دستهایش را بلند کند و حمد و ثنای الله را بهجای آورَد. سپس بر پیامبر ج درود بفرستد و هرچه خواست، دعای مأثور بخواند، مانند این دعا:
«اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیمَنْ هَدَیْتَ، وَعَافِنِی فِیمَنْ عَافَیْتَ، وَتَوَلَّنِی فِیمَنْ تَوَلَّیْتَ، وَبَارِکْ لِی فِیمَا أَعْطَیْتَ، وَقِنِی شَرَّ مَا قَضَیْتَ، إِنَّکَ تَقْضِی وَلَا یُقْضَى عَلَیْکَ، وَإِنَّهُ لَا یَذِلُّ مَنْ وَالَیْتَ، وَلَا یَعِزُّ مَنْ عَادَیْتَ، تَبَارَکْتَ رَبَّنَا وَتَعَالَیْتَ».[179]
«یا الله! مرا در زمرهی کسانی قرار ده که آنان را هدایت کردهای، و مرا جزو کسانی قرار ده که به ایشان عافیت عطا کردی. مرا جزو کسانی قرار ده که تو یاور آنان هستی، و در آنچه به من عنایت کردهای، برکت بده و مرا از شر آنچه مقدر کردهای محفوظ بدار. بیگمان این تو هستی که قضاوت میکنی و بر علیه تو قضاوت و حکم نخواهد شد و هر کسی را تو دوست بداری (حمایت کنی)، ذلیل و خوار نمیشود. و کسیکه تو با او دشمنی کنی، هرگز عزت نمییابد. پروردگارا، تو با برکت و بلندمرتبه هستی».
و گاهی این قنوت را بخواند که از عمر س ثابت است:
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْتَعِینُکَ وَنَسْتَغْفِرُکَ، وَنُثْنِی عَلَیْکَ الْخَیْرَ، وَلَا نَکْفُرُکَ، وَنُؤْمِنُ بِکَ، وَنَخْضَعُ لَکَ، وَنَخْلَعَ مَنْ یَکْفُرُکَ. اللَّهُمَّ إِیَّاکَ نَعْبُدُ، وَلَکَ نُصَلِّی وَنَسْجُدُ وَإِلَیْکَ نَسْعَى وَنَحْفِدُ، نَرْجُو رَحْمَتَکَ، وَنَخْشَى عَذَابَکَ، إِنَّ عَذَابَکَ بِالْکَافِرِینَ مُلْحِقٌ».[180]
«یا الله! از تو مدد میجوییم و آمرزش میخواهیم و برای تو ثنای نیک میگوییم و به تو کفر نمیورزیم و به تو ایمان میآوریم و برای تو فروتنی میکنیم و از کسیکه به تو کفر میورزد، کناره میگیریم. یا الله! فقط تو را بندگی میکنیم و برای تو نماز میخوانیم و تو را سجده میکنیم، و به سوی تو تلاش میکنیم، عملی انجام میدهیم که به تو نزدیک شویم و به رحمت تو امیدواریم و از عذاب تو میترسیم. بیتردید عذاب تو به کفار خواهد رسید».
میتواند دعاهای مأثورهی دیگری نیز بخواند و البته طولانی نکند، مانند این دعاها:
«اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِی دِینِی الَّذِی هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِی، وَأَصْلِحْ لِی دُنْیَایَ الَّتِی فِیهَا مَعَاشِی، وَأَصْلِحْ لِی آخِرَتِی الَّتِی فِیهَا مَعَادِی، وَاجْعَلِ الْحَیَاةَ زِیَادَةً لِی فِی کُلِّ خَیْرٍ، وَاجْعَلِ الْمَوْتَ رَاحَةً لِی مِنْ کُلِّ شَرٍّ».[181]
«یا الله! دینم را که نگه دارندهی من از بدیهاست و دنیایم را که زندگانیام در آن است و آخرتم را که بازگشتم به سوی آن میباشد، اصلاح بفرما و زندگی را باعث افزایش نیکیهایم و مرگم را باعث راحتی و رهاییام از همهی بدیها قرار بده».
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَجْزِ، وَالْکَسَلِ، وَالْجُبْنِ، وَالْبُخْلِ، وَالْهَرَمِ، وَعَذَابِ الْقَبْرِ اللَّهُمَّ آتِ نَفْسِی تَقْوَاهَا، وَزَکِّهَا أَنْتَ خَیْرُ مَنْ زَکَّاهَا، أَنْتَ وَلِیُّهَا وَمَوْلَاهَا، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ، وَمِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ، وَمِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ، وَمِنْ دَعْوَةٍ لَا یُسْتَجَابُ لَهَا».[182]
«یا الله! من از ناتوانی، تنبلی، بزدلی، بخیلی، پیری و عذاب قبر به تو پناه میبرم؛ یا الله! به نفس من تقوایش را عنایت کن و آن را پاک بگردان که تو بهترین کسی هستی که آن را پاک میگردانی؛ تو یاور و مالک و کارسازِ آن هستی. یا الله! از علمِ بیثمر و بیسود و از قلبی که خشوع ندارد و از نفس حریصی که سیر نمیشود و از دعایی که پذیرفته نمیگردد، به تو پناه میبرم».
سپس در پایان قنوت بر پیامبر ج درود بخواند و در پایان این دعا و سایر دعاها دستانش را به چهرهاش نمالد، زیرا در سنت وارد نشده است.
همچنین میتواند دعاهایی که مطابق با قرآن و سنتاند و خیر دنیا و آخرت را دربردارند، بخواند.
در غیر نماز وتر قنوت مشروع نیست، مگر اینکه بر مسلمانان مصیبتی فرود آید. آنگاه سنت است که امام یا فرد تنها در نمازهای فرض پس از رکعت آخر و گاهی قبل از رکوع قنوت بخواند و همچنان ادامه دهد تا اینکه الله آن بلا را دور کند. اما قنوت در نماز صبح در هنگام غیر مصیبت به صورت دایمی یا موقتی جایز نیست.
سنت است که هنگام دعا دستهایش را بالا ببرد و قنوتش را با دعا برای مؤمنان مستضعف آغاز نموده و سپس بر علیه ستمگران متجاوز دعا کند و آنگونه که در شریعت آمده است، قنوت کوتاه باشد.
و دعا علیه کفار حربی، ستمگر، و متجاوز باشد و برای غیر اینان فقط دعای هدایت کند، به خاطر تألیف قلوبشان و امید به اسلام آوردنشان.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س یَقُولُ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَقُولُ حِینَ یَفْرُغُ مِنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ مِنَ الْقِرَاءَةِ، وَیُکَبِّرُ وَیَرْفَعُ رَأْسَهُ: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ»، ثُمَّ یَقُولُ وَهُوَ قَائِمٌ: «اللَّهُمَّ أَنْجِ الْوَلِیدَ بْنَ الْوَلِیدِ، وَسَلَمَةَ بْنَ هِشَامٍ، وَعَیَّاشَ بْنَ أَبِی رَبِیعَةَ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، اللَّهُمَّ اشْدُدْ وَطْأَتَکَ عَلَى مُضَرَ وَاجْعَلْهَا عَلَیْهِمْ کَسِنِی یُوسُفَ ...».[183]
ابوهریره س میگوید: هرگاه رسول الله ج از قرائت نماز صبح فارغ میشد و تکبیر میگفت و سرش را از رکوع بلند میکرد، میفرمود: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ». سپس ایستاده و چنین میفرمود: «یا الله! ولید بن ولید، سلمه پسر هشام، عیاش پسر ابوربیعه و سایر مؤمنان مستضعف را نجات بده. یا الله! قهر و غضب خود را بر قوم مُضَر نازل کن و آنان را دچار خشکسالیای مانند خشکسالی دوران یوسف بگردان».
کسیکه در سفر در جایی اتراق کرد، وتر بخواند و کسیکه در سفر بر ماشین، قطار، هواپیما یا کشتی سوار باشد، سنت است که نماز وترش را بر سواری و هنگام تکبیر اول رو به قبله بخواند، البته اگر میسر شد. و گرنه به هر جهتی که ممکن بود، ایستاده بخواند و اگر نتوانست نشسته و با سرش اشاره کند.
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یُصَلِّی فِی السَّفَرِ عَلَى رَاحِلَتِهِ، حَیْثُ تَوَجَّهَتْ بِهِ یُومِئُ إِیمَاءً صَلاَةَ اللَّیْلِ، إِلَّا الفَرَائِضَ وَیُوتِرُ عَلَى رَاحِلَتِهِ.[184]
ابن عمر ب میگوید: پیامبر ج در سفر، نماز شب را بر پشت سواری و به هر طرفی که میرفت، با اشاره میخواند و بر سواریاش نماز وتر نیز میخواند؛ غیر از فرایض (که آنها را در حالت سواره نمیخواند).
هرکس از خواندن نماز وتر خواب رفت یا فراموش کرد، هرگاه که بیدار شد یا به یادش آمد، بخواند. اگر قضای آن را بین اذان صبح و اقامه به جای آورد آن را به همان صورتی که شب میخواند - تعداد رکعات فرد - بخوانَد؛ اما در روز قضای آن را به صورت شفع - زوج - بخواند، نه فرد. اگر در شب یازده رکعت میخواند، در روز دوازده رکعت بخواند، دو رکعت، دو رکعت.
عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج کَانَ إِذَا فَاتَتْهُ الصَّلَاةُ مِنَ اللَّیْلِ مِنْ وَجَعٍ، أَوْ غَیْرِهِ، صَلَّى مِنَ النَّهَارِ ثِنْتَیْ عَشْرَةَ رَکْعَةً.[185]
عایشه ل میگوید: وقتی رسول الله ج به سبب بیماری یا هر علت دیگری از نماز شب باز میماند، در روز دوازده رکعت میخواند.
نماز تراویح سنت موکده است و از عمل رسول الله ج و عملکرد صحابه y ثابت میباشد. نماز تراویح از جمله نوافلی است که خواندن آن در رمضان و بعد از نماز عشا مشروع شده است. چنین نام گرفته چون نمازگزاران بین هرچهار رکعتِ آن، استراحت نموده و قرائت در نماز را طولانی میکردند. بهترین نماز انسان در خانهاش میباشد جز نماز فرض و نمازهایی که مشروعیتِ برگزاری آنها به جماعت ثابت شده است مانند نماز کسوف، تراویح و... که این نمازها نیز در مسجد با جماعت خوانده میشوند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ قَامَ رَمَضَانَ إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا، غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ».[186]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس با ایمان و امید ثواب، - شبهای- رمضان را در عبادت سپری کند، گناهان گذشته وی بخشیده میشود».
1- نماز تراویح در ماه رمضان پس از نماز عشا تا طلوع فجر خوانده میشود و برای مردان و زنان سنت است. و سنت این است که امام نماز تراویح را یازده رکعت بخواند -و این تعداد رکعات افضل است- و گاهی سیزده رکعت بخواند اما در ده روز آخر رمضان قیام و رکوع و سجده را طولانی کند؛ زیرا رسول الله ج تمام این شبها را در نماز سپری میکرد. و اگر کسی کمتر یا بیشتر از این تعداد رکعات خواند، اشکالی ندارد.
هر دو رکعت را با یک سلام بخواند -و این شیوه افضل است- و گاهی هرچهار رکعت را با یک سلام بخواند.
الف) سُئِلْتَ عَائِشَةَ ل کَیْفَ کَانَتْ صَلاَةُ رَسُولِ اللَّهِ ج فِی رَمَضَانَ؟ فَقَالَتْ: مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَزِیدُ فِی رَمَضَانَ وَلاَ فِی غَیْرِهِ عَلَى إِحْدَى عَشْرَةَ رَکْعَةً یُصَلِّی أَرْبَعًا، فَلاَ تَسَلْ عَنْ حُسْنِهِنَّ وَطُولِهِنَّ، ثُمَّ یُصَلِّی أَرْبَعًا، فَلاَ تَسَلْ عَنْ حُسْنِهِنَّ وَطُولِهِنَّ، ثُمَّ یُصَلِّی ثَلاَثًا.[187]
از عایشه ل در مورد نماز رسول الله ج در رمضان سوال شد، پاسخ داد: رسول الله ج در رمضان و ماههای دیگر بیش از یازده رکعت نمیخواند. ابتدا چهار رکعت میخواند که از زیبایی و طول نمازش مپرس؛ سپس چهار رکعت میخواند که از زیبایی و طول این نماز مپرس؛ سپس سه رکعت میخواند.
ب) عَنْ ابْنَ عَبَّاسٍ ب قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یُصَلِّی مِنَ اللَّیْلِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَکْعَةً.[188]
از ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج در شب سیزده رکعت میخواند.
ج) عَنْ عَائِشَةَ ل زَوْجِ النَّبِیِّ ج قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یُصَلِّی فِیمَا بَیْنَ أَنْ یَفْرُغَ مِنْ صَلَاةِ الْعِشَاءِ - وَهِیَ الَّتِی یَدْعُو النَّاسُ الْعَتَمَةَ - إِلَى الْفَجْرِ، إِحْدَى عَشْرَةَ رَکْعَةً، یُسَلِّمُ بَیْنَ کُلِّ رَکْعَتَیْنِ، وَیُوتِرُ بِوَاحِدَةٍ. [189]
از عایشه ل روایت است که میگوید: رسول الله ج در فاصلهی نماز عشا تا سپیده دم یازده رکعت نماز میخواند و در هر دو رکعت سلام میداد و سپس یک رکعت وتر میگزارد.
2- کسیکه نماز تهجد میخواند -که آخرین نماز شب است- وتر را پس از تهجد قرار دهد. و اگر نماز تراویح را همراه امام بخواند و امام نماز وتر بخواند، او نیز نماز وتر را همراه امام بخواند و اگر پایان شب به نماز ایستاد، به صورت زوج نماز بخواند.
اگر زنی خواست برای نماز فرض یا نفل مانند تراویح و ... به مسجد برود، باید کاملا پوشیده و بدون آرایش و استعمال هرگونه خوشبویی باشد تا سبب فتنه نشود.
چه وقت پاداش نماز شب برای ماموم محاسبه میشود؟
1- برای ماموم افضل این است که همراه امام به نماز شب بایستد تا اینکه امام از نماز فارغ شود. چه امام یازده رکعت یا سیزده رکعت یا بیست و سه رکعت یا کمتر یا بیشتر از این مقدار بخواند. تا اینکه پاداش قیام شب برای او نوشته شود. و دلیل آن رهنمود نبوی است که میفرماید: «إِنَّهُ مَنْ قَامَ مَعَ الإِمَامِ حَتَّى یَنْصَرِفَ کُتِبَ لَهُ قِیَامُ لَیْلَةٍ»[190]: «هرکس همراه امام به نماز بایستد تا اینکه امام از نماز فارغ شود، پاداش نماز و قیام شب برای وی نوشته میشود».
2- اگر نماز تراویح با دو امام بر مردم اقامه شد، پاداش نماز شب برای کسی نوشته میشود که همراه هردو امام نماز بخواند. زیراامام دوم در کامل کردن نماز برای نمازگزاران، نائب امام اول است.
سزاوارتر از همه به امامت نماز تراویح در رمضان، کسی است که از بهترین قرائت و بهترین حفظ برخوردار باشد. در صورتی که امام حافظ نباشد، از روی مصحف بخواند. اما قرائت مصحف از روی موبایل، ممنوع است؛ زیرا با هیأت نماز و وقار مناجات، منافات دارد و احتمال هرگونه اشکالی چون قطع شدن موبایل یا ... میرود و تنها از این جهت به خواندن از روی مصحف اجازه داده شده که امری ثابت است.
اولویت در این است که امام تمام قرآن را در رمضان تلاوت کند و اگر میسر نبود بخشی از آن را در نماز بخواند.
دعا کردن به هنگام ختم قرآن در نماز، اصل و اساسی از سنت نبوی ندارد و نیز از هیچیک از صحابه ثابت نشده است. اما دعا کردن به هنگام ختم قرآن و بیرون از نماز، از انس س ثابت است. پس انجام و ترک آن اختیاری است. و دعای مخصوصی برای ختم قرآن وجود ندارد. بنابراین هرکس میتواند، هر دعایی از قرآن و سنت بخواند، یا دعایی را بخواند که مبنای قرآنی و نبوی دارد.
حکم جمع شدن برای انواع عبادات به دو گونه است:
الف) سنت مؤکده: یا واجب است مانند نمازهای پنجگانه و جمعه؛ و یا سنت است مانند نماز دو عید فطر و قربان و تراویح و نماز کسوف و استسقاء؛ تمام این موارد سنت مؤکده است که شایسته محافظت و مداومت میباشند.
ب) آنچه سنت مؤکده نیست مانند جمع شدن برای نماز نافله چون نماز شب یا دعا؛ چنین مواردی گاهی به صورت جمعی انجام شود، جایز است اما نباید به صورت عادتی همیشگی قرار گیرد.
خطبههای رسول الله ج دو گونه بود:
الف) خطبههای راتبه یا همان خطبههایی که همیشه خوانده میشد؛ مانند خطبه جمعه و استسقاء و کسوف. در نماز جمعه دو خطبه قبل از نماز خوانده میشود و در نماز عید و کسوف تنها یک خطبه بعد از نماز خوانده میشود. و در نماز استسقاء یک خطبه قبل از نماز خوانده میشود.
ب) خطبههای عارضی که گاهی خوانده میشد. گاهی رسول الله ج در مورد مسالهای به دلیل وجود سبب آن خطبه میخواند. چنانکه در مورد رشوه، خطبه ایراد نمود و نیز در مورد زن مخزومی که دزدی کرده بود و از این قبیل موارد خطبه خواند.
شایسته است خطبه چنان باشد که قلبها را تکان دهد و موضوع و مقدار و کیفیت ادای آن در وجود نمازگزاران موثر افتد. بنابراین لازم است خطیب به موضوعاتی بپردازد که مردم به بیان حق در آن موارد نیاز دارند. و در خطبههای راتبه نیز چنین عمل کند.
عید عبارت از روزهایی است که (هر سال) تکرار میشوند و شریعت آنها را عید قرار داده است.
در اسلام سه عید وجود دارد:
1- عید هفتگی که روز جمعه هر هفته است که پیشتر به آن پرداخته شد.
2- عید فطر؛ اولین روز شوال هر سال.
3- عید قربان؛ دهمین روز ماه ذیالحجه از هر سال.
نماز عید فطر پس از اتمام روزهی ماه رمضان و نماز عید قربان بعد از ادای فریضهی حج و پایان یافتن ده روز ابتدای ذیالحجه، از محاسن اسلام میباشد. مسلمانان این دو عید را پس از این دو عبادت بزرگ برای شکرگزاری از الله متعال انجام میدهند.
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ ج الْمَدِینَةَ وَلَهُمْ یَوْمَانِ یَلْعَبُونَ فِیهِمَا، فَقَالَ: مَا هَذَانِ الْیَوْمَانِ؟ قَالُوا: کُنَّا نَلْعَبُ فِیهِمَا فِی الْجَاهِلِیَّةِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَبْدَلَکُمْ بِهِمَا خَیْرًا مِنْهُمَا: یَوْمَ الْأَضْحَى، وَیَوْمَ الْفِطْرِ».[191]
انس س میگوید: رسول الله ج در حالی وارد مدینه شد که ساکنان مدینه در دو روز معین به بازی میپرداختند. رسول الله فرمود: این دو روز چیست؟ گفتند: در جاهلیت در این دو روز بازی میکردیم. رسول الله ج فرمود: «الله متعال برای شما دو روز بهتر جایگزین آنها کرده است؛ روز قربان و روز فطر».
نماز عید بر هر مرد و زن مسلمان سنت موکده میباشد. الله متعال میفرماید: ﴿فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَٱنۡحَرۡ٢﴾ [الکوثر: 2]. «[ای پیامبر،] به راستی که ما خیرِ بینهایت [از جمله حوض کوثر در بهشت را] به تو عطا کردیم».
وقت نماز عید از ارتفاع خورشید به اندازهی یک نیزه آغاز میشود و تا زوال خورشید ادامه دارد. اما اگر تا زوال خورشید از عید بودن روز عید مطلع نشدند و پس از زوال متوجه عید شدند، نماز عید را فردای آن روز در وقت مشخص آن میخوانند. و در عید قربان جز بعد از نماز عید، قربانی نمیکنند.
1- سنت است کسیکه در نماز عید شرکت میکند، نظافت کند و بهترین لباسش را بپوشد و از عطر و خوشبویی استفاده کند. و در واقع به مناسبت این روز اظهار شادی و سرور کند. زنها نباید آرایش کنند و از عطر استفاده کنند اما همراه مردان برای نماز عید خارج شوند. و زنانی که در حالت عادت ماهیانه هستند، برای شنیدن خطبه حضور داشته باشند و از مصلی فاصله بگیرند.
عَنْ أُمِّ عَطِیَّةَ ل قَالَتْ: «أَمَرَنَا - تَعْنِی النَّبِیَّ ج - أَنْ نُخْرِجَ فِی الْعِیدَیْنِ، الْعَوَاتِقَ، وَذَوَاتِ الْخُدُورِ، وَأَمَرَ الْحُیَّضَ أَنْ یَعْتَزِلْنَ مُصَلَّى الْمُسْلِمِینَ».[192]
ام عطیه ل میگوید: پیامبر ج به ما دستور داد در دو عید فطر و قربان دختران نوجوان و دوشیزگان پردهنشین را با خود به مصلی بیاوریم. و به زنان حایض امر نمود که از محل نماز فاصله بگیرند.
2- سنت است نمازگزاران صبح زود برای نماز عید خارج شوند و اگر میتوانند مسیر مصلی را پیاده طی کنند و در صورتی که میسر نبود میتوانند با وسیلهای به سوی مصلی حرکت کنند. اما امام، رفتن به مصلی را تا وقت نماز به تاخیر بیَندازد.
سنت است که از راهی به مصلی رفته و از راه دیگری برگردد. تا اینگونه هم این حکم شرعی را اظهار کرده باشد و هم از سنت نبوی پیروی کند.
3- سنت است در عید فطر قبل از رفتن به نماز، به تعداد فرد (مخالف زوج) خرما خورده شود و در روز عید قربان تا بعد از نماز عید چیزی نخورد تا اینکه از گوشت قربانیاش بخورد، البته اگر نیت قربانی داشته باشد.
1- سنت این است که نماز عید در بیابان نزدیک شهر خوانده شود. و چون نمازگزار به محل نماز رسید مشغول ذکر الله شود.
نماز عید در مساجد خوانده نمیشود مگر به دلیل عذری چون باران یا سرما یا مشقت و مشکلاتی از این قبیل؛ مگر در مکه که نماز عید در مسجدالحرام خوانده میشود.
2- برای کسیکه وارد مصلای نماز عید میشود، جایز است قبل از نماز عید و بعد از آن، نماز نافله بخواند. و این در صورتی است که در وقت نهی شده نباشد که در این صورت فقط نماز تحیت المسجد جایز است. و به عبادت این وقت که همان تکبیر است، مشغول شود تا اینکه امام وارد شود.
چون وقت نماز عید فرا رسید امام حاضر شده و دو رکعت نماز بدون اذان و اقامه بخواند. به این صورت که دو رکعت اول هفت یا نه تکبیر با تکبیر احرام میگوید و در رکعت دوم پس از قیام، پنج تکبیر میگوید. سنت است که بعد از خواندن سورهی فاتحه به صورت جهری، در رکعت اول سورهی (اعلی) و در رکعت دوم پس از فاتحه سورهی (غاشیه) را بخواند؛ یا اینکه در رکعت اول سوره (ق) و در رکعت دوم سورهی (قمر) را تلاوت کند. گاهی چنین و گاهی چنان بخواند تا اینکه سنت نبوی احیا شود و به صورتهای مختلف وارد شده در سنت عمل شود.
چون امام سلام داد، رو به مردم خطبه بخواند. در این خطبه حمد و ثنای الله متعال گفته و به شکرگزاری پرداخته و تکبیر بگوید. و مردم را به عمل به شریعت و پایبندی به اطاعت از الله و پرهیز از نافرمانی او تعالی تشویق کند.
در عید قربان مردم را به قربانی کردن تشویق کند و احکام قربانی را توضیح دهد. و در عید فطر مردم را به استقامت در عبادت و روزهی شش روز اول شوال تشویق نماید.
چون عید روز جمعه باشد، هرکس نماز عید را بخواند، نماز جمعه از وی ساقط میشود و به جای نماز جمعه، نماز ظهر میخواند. اما امام و کسیکه نماز عید را نخوانده است باید نماز جمعه را بخواند. و اگر امام در نماز عید، یکی از تکبیرات اضافی را فراموش کند و قرائت را شروع کند، تکبیر فراموش شده ساقط خواهد شد؛ زیرا سنت است و محل آن فوت شده است. نمازگزاران همراه با تکبیرِ آغاز نماز همچون نماز فرض و نفل رفع یدین میکنند اما همراه تکبیرات اضافی در دو رکعت عید و استسقاء، رفع یدین نمیکنند.
سنت است امام در خطبهاش به پند و اندرز زنان بپردازد و وظایف آنها را یادآور شده و گوشزد کند و آنها را به صدقه دادن تشویق نماید.
کسیکه در نماز عید، امام را قبل از سلام دریابد، پس از سلام دادن امام برمیخیزد و نماز عید را چنانکه مشروع شده، به پایان میرساند. و کسیکه نماز عیدش فوت شود، قضایی ندارد. و چون امام نماز عید را خواند، هر نمازگزاری اختیار دارد که مصلی را ترک کند و بازگردد یا بنشیند و خطبه را گوش کند و این افضل است؛ پس بهتر آن است که بنشیند و به خطبه گوش دهد.
سنت است عموم مسلمانان در ایام عید، در خانه و بازار و در مسیر راه و مساجد و ... تکبیر بگویند. اما زنان در حضور افراد بیگانه با صدای بلند تکبیر نمیگویند.
1- در عید فطر وقت تکبیر از شب عید آغاز میشود و تا خوانده شدن نماز عید ادامه دارد.
2- در عید قربان وقت تکبیر از آغاز روز اول ذیالحجه شروع شده و تا غروب خورشید روز سیزدهم ادامه دارد.
صفت تکبیر
1- یا به صورت زوج تکبیر میگوید: «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ وَلِلَّهِ الْحَمْدُ».
2- یا اینکه به صورت فرد تکبیر میگوید: «اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ وَلِلَّهِ الْحَمْدُ».
3- یا اینکه در بخش اول به صورت فرد و در بخش دوم زوج تکبیر میگوید: «اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ وَلِلَّهِ الْحَمْدُ» و هربار به یکی از این سه صورت تکبیر میگوید و اینکه به کدام صورت تکبیر بگوید، اختیاری است.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: دَخَلَ أَبُو بَکْرٍ وَعِنْدِی جَارِیَتَانِ مِنْ جَوَارِی الأَنْصَارِ تُغَنِّیَانِ بِمَا تَقَاوَلَتِ الأَنْصَارُ یَوْمَ بُعَاثَ، قَالَتْ: وَلَیْسَتَا بِمُغَنِّیَتَیْنِ، فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: أَمَزَامِیرُ الشَّیْطَانِ فِی بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ ج وَذَلِکَ فِی یَوْمِ عِیدٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَا أَبَا بَکْرٍ، إِنَّ لِکُلِّ قَوْمٍ عِیدًا وَهَذَا عِیدُنَا».
عایشه ل میگوید: ابوبکر درحالی وارد شد که دو دختر نابالغ از دختران انصار نزد من بودند و با آواز کلماتى را مىگفتند که انصار در روز بُعاث (روز جنگ اوس با خزرج) میخواندند. عایشه ل میگوید: آن دو دختر آوازهخوان نبودند. ابوبکر گفت: «صدای شیطان در خانهی رسول الله ج؟» و این واقعه در روز عید بود. رسول الله ج فرمود: «ای ابوبکر! هر ملت و قومى عیدى دارد، و امروز هم عید ما است».[193]
هر عملی که با ارتکاب حرامی همراه باشد یا سبب امری حرام قرار گیرد یا اینکه هلاکت نفس یا ترساندن دیگران را به دنبال داشته باشد، حرام است.
و هر عمل غیر طبیعی مانند خوابیدن بر ابزار و وسایل تیز و خوردن شیشه و امثال آن نوعی دروغ و بخشی از سحر و سرگرمیهای حرام است. و برای هیچ مسلمانی جایز نیست که آنرا فراگرفته و به دیگران بیاموزد و نیز شاهد آن باشد؛ زیرا در آن فتنه و خطر و هلاکت و نابودی نهفته است.
تبریک گفتن به کسیکه از نعمتی برخوردار میشود
تبریک گفتن و مصافحه با کسیکه از نعمتی برخوردار شده، مستحب است چنانکه به وی بگوید: به خاطر آنچه الله به تو بخشیده است و با آن بر تو منت نهاده تبریک میگویم.
عَنْ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ س –فِی قِصَّةِ تَوبَتِهِ- وَفِیهِ-: وَاسْتَعَرْتُ ثَوْبَیْنِ فَلَبِسْتُهُمَا، وَانْطَلَقْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج، فَیَتَلَقَّانِی النَّاسُ فَوْجًا فَوْجًا، یُهَنُّونِی بِالتَّوْبَةِ، یَقُولُونَ: لِتَهْنِکَ تَوْبَةُ اللَّهِ عَلَیْکَ، قَالَ کَعْبٌ: حَتَّى دَخَلْتُ المَسْجِدَ، فَإِذَا رَسُولُ اللَّهِ ج جَالِسٌ حَوْلَهُ النَّاسُ، فَقَامَ إِلَیَّ طَلْحَةُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ یُهَرْوِلُ حَتَّى صَافَحَنِی وَهَنَّانِی...».
از کعب بن مالک س روایت است که در ذکر داستان توبهاش میگوید: «... دو لباس (ازار و ردایی) به عاریت گرفتم و پوشیدم و به سوی رسول الله ج به راه افتادم. مردم گروه گروه به استقبال من میآمدند و به خاطر پذیرفته شدن توبهام، به من تبریک عرض میکردند و میگفتند: پذیرش توبهات از جانب الله مبارک باد. تا اینکه وارد مسجد شدم، دیدم که رسول الله ج نشسته و مردم اطرافش را گرفتهاند، پس طلحة بن عبیدالله بلند شد و به سوی من دوید و با من مصافحه کرد و به من تبریک گفت...».[194]
چنانکه پیشتر گذشت، مسلمانان سه عید دارند. (عید فطر، عید قربان، عید هفتگی جمعه)
اما اعیادی چون جشن تولد و مناسبهایی چون اولین روز سال هجری یا میلادی (یا شمسی)، شب اسراء و معراج، شب نیمهی شعبان، روز میلاد رسول الله ج یا روز مادر و ... که در میان مسلمانان انتشار یافته، همگی بدعتهایی هستند که در دین به وجود آمده و جایگاهی در شریعت اسلامی ندارند. و هرکس چنین جشنهایی را برپا داشته یا به آنها اقرار کند یا به سوی آنها فرا خوانده یا اموالی را برای برگزاری آنها خرج کند، گنهکار است و علاوه بر گناه خود، گناه کسانی را که به آنها عمل میکنند، نیز به دوش خواهد کشید.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَمَن یُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَیَتَّبِعۡ غَیۡرَ سَبِیلِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرًا١١٥﴾ [النساء: 115]. «و هر کس پس از آنکه [راه حق و] هدایت برایش روشن شد با پیامبر مخالفت کند و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند، او را به آنچه [برای خود برگزیده و از آن] پیروی کرده است وامیگذاریم و به دوزخ میکشانیم؛ و [حقا که دوزخ] چه بد جایگاهی است!».
2- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَحْدَثَ فِی أَمْرِنَا هَذَا مَا لَیْسَ فِیهِ، فَهُوَ رَدٌّ».[195]
از عایشه ل میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس در این امر ما (دین و شریعت اسلامی) چیز جدیدی ایجاد کند که در آن وجود نداشته است، آن عمل مردود است».
برای شرکت در مناسبتهای جهانی که هیچ ارتباطی با عبادت ندارند، همچون روز سلامت، هفته ترافیک و هفته درختکاری و ... دو حالت متصور است:
الف) اگر چنین مناسبتهایی در منطقهای با عنوان عید مطرح هستند، شرکت در آنها جایز نیست؛ زیرا اعیاد مسلمانان مشخص و محدود به سه عید است؛ و همچنین اگر چنین مناسبتهایی از باب تشابه به مناسبتهای کفار باشد، نیز جایز نیست.
ب) اما اگر این مناسبتها از جهت تنظیم و سازماندهی امور و رعایت مصلحت امت باشد و خیر و خوبی دربرداشته باشد مانند هفته درختکاری و نظافت و ترافیک و... در صورتی که مداوم تکرار نشود، جایز خواهند بود؛ زیرا در آنها مصلحت نهفته است.
خسوف: از بین رفتن نور ماه به طور کامل یا بخشی از آن در شب.
کسوف: پنهان ماندن نور خورشید به طور کامل یا بخشی از آن در روز.
هریک از این دو اصطلاح برای دیگری نیز به کار میرود چنانکه گفته میشود: خسفت الشمس و کسف القمر؛
فقه کسوف، این آیه و نشانه الهی
پدیدهی کسوف باعث اخلاص در توحید الهی و افزایش ایمان و رو آوردن به طاعت و فرمانبرداری و دوری و پرهیز از گناهان و معاصی و ترس از الله و بازگشت به سوی او با توبه از گناهان میشود.
الله متعال میفرماید: ﴿وَمَا نُرۡسِلُ بِٱلۡأٓیَٰتِ إِلَّا تَخۡوِیفٗا﴾ [الإسراء: 59] «و ما نشانهها [و معجزات] را جز براى بیمدادن [مردم] نمىفرستیم».
نماز خسوف و کسوف بر هر مرد و زن مسلمان در حضر و سفر سنت موکده میباشد.
عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ الْأَنْصَارِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: إِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ آیَتَانِ مِنْ آیَاتِ اللهِ، یُخَوِّفُ اللهُ بِهِمَا عِبَادَهُ، وَإِنَّهُمَا لَا یَنْکَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ، فَإِذَا رَأَیْتُمْ مِنْهَا شَیْئًا فَصَلُّوا، وَادْعُوا اللهَ حَتَّى یُکْشَفَ مَا بِکُمْ. [196]
از ابومسعود انصاری س روایت است که رسول الله ج فرمود: «خورشید و ماه دو نشانه از نشانههای (قدرت) الله هستند. الله متعال به وسیلهی آنها بندگانش را میترساند. و آن دو برای مرگ هیچیک از مردم دچار گرفتگی نمیشوند. چون با یکی از آنها مواجه شدید، نماز بخوانید و الله را به فریاد بخوانید تا اینکه این حالت بر طرف شود».
خسوف و کسوف در اوقات مشخصی روی میدهند چنانکه طلوع خورشید و ماه نیز اوقات مشخصی دارند.
سنت الله چنین مقدر شده که وقت کسوف خورشید در پایان ماه و وقت خسوف ماه در شبهای بیض (13، 14 و 15 ماه) باشد.
دانستن زمان کسوف و خسوف از جمله علوم حسی است که با محاسبه دانسته میشود و بر این اساس است که منجمان زمان دقیق آن را در شهرهای مختلف دنیا ارزیابی کرده و اعلام میکنند و اغلب در وقت مشخص شده رخ میدهند. و نماز کسوف جز با رویت بصری خوانده نمیشود.
رخ دادن کسوف دو سبب اصلی دارد: سبب شرعی و سبب کونی.
سبب شرعی عبارت است از ترساندن بندگان تا اینکه از گناهان توبه کنند و از طرفی الله متعال به عنوان پادشاه و فرمانبرداری جهان هستی در ملک خود اظهار تصرف کند.
بنابراین اگر توبه صورت نگیرد کسوف هشداری برای وقوع کیفر و مجازات است؛ و بر این اساس است که مردم به هنگام کسوف به دعا و نماز و صدقه و استغفار امر شدهاند.
اما سبب کونی (طبیعی) کسوف، قرار گرفتن ماه در بین خورشید و زمین میباشد.
و سبب خسوف ماه، قرار گرفتن زمین بین خورشید و ماه میباشد؛ زیرا نور ماه از خورشید تامین میشود.
در واقع خورشید همچون چراغ و مشعلی است و ماه مانند آینهای است که نورش را از خورشید میگیرد و سپس آن را به زمین منعکس میکند. و چون زمین بین چراغ و آینه قرار گیرد، انعکاس نور ماه حاصل خواهد شد.
وقت نماز کسوف از ابتدای کسوف یا خسوف تا از بین رفتن این حالت میباشد.
نماز کسوف و خسوف اذان و اقامه ندارد. اما در شب یا روز برای برگزاری آن با این الفاظ اطلاع رسانی میشود: (الصَّلاَةُ جَامِعَةٌ) که یک یا چند بار گفته میشود.
در این نماز، امام تکبیر گفته و سورهی فاتحه را به همراه سورهای طولانی به صورت جهری میخواند؛ سپس رکوع طولانی به جای آورده، از رکوع برخاسته و میگوید: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ رَبَّنَا لَکَ الْحَمْدُ» اما سجده نمیکند. سپس سوره فاتحه را به همراه سورهای کوچکتر از آنچه در بار اول قرائت کرده میخواند و رکوعی کوتاهتر نسبت به رکوع اول انجام میدهد؛ و از رکوع برخاسته دو سجده انجام میدهد چنانکه سجدهی اول از دوم طولانیتر باشد؛ سپس از سجده برخاسته و به رکعت دوم میایستد و مانند رکعت اول آنرا به جای میآورَد با این تفاوت که رکعت دوم را کوتاهتر میخواند؛ و در پایان نماز به تشهد نشسته و سلام میدهد.
اگر کسوف در وقت نماز فرض روی دهد
چون کسوف به هنگام نماز فرض رخ دهد، در صورتی که وقت برای ادای هردو نماز باشد، ابتدا نماز کسوف خوانده میشود؛ اما اگر وقت تنگ باشد، ابتدا نماز فرض خوانده میشود.
در صورتی که نماز کسوف و تراویح همزمان شوند، اگر وقت برای هردو نماز باشد، ابتدا نماز کسوف خوانده میشود و اگر وقت برای ادای هردو نماز تنگ باشد، نماز کسوف اولویت دارد؛ زیرا رسول الله ج به هنگام کسوف، دستور به پناه بردن به نماز دادند.
سنت است امام بعد از نماز خطبهای ایراد نموده و در آن به پند و اندرز مردم بپردازد و آنها را در مورد این رویداد بزرگ تذکر دهد تا قلبهایشان نرم شود؛ و آنها را به دعای زیاد و تکبیر و استغفار و صدقه زیاد امر کند.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: خَسَفَتِ الشَّمْسُ فِی عَهْدِ رَسُولِ اللهِ ج، فَقَامَ رَسُولُ اللهِ ج یُصَلِّی، فَأَطَالَ الْقِیَامَ جِدًّا، ثُمَّ رَکَعَ، فَأَطَالَ الرُّکُوعَ جِدًّا، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ، فَأَطَالَ الْقِیَامَ جِدًّا، وَهُوَ دُونَ الْقِیَامِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ رَکَعَ فَأَطَالَ الرُّکُوعَ جِدًّا، وَهُوَ دُونَ الرُّکُوعِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ سَجَدَ، ثُمَّ قَامَ، فَأَطَالَ الْقِیَامَ، وَهُوَ دُونَ الْقِیَامِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ رَکَعَ، فَأَطَالَ الرُّکُوعَ وَهُوَ دُونَ الرُّکُوعِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ، فَقَامَ فَأَطَالَ الْقِیَامَ وَهُوَ دُونَ الْقِیَامِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ رَکَعَ، فَأَطَالَ الرُّکُوعَ وَهُوَ دُونَ الرُّکُوعِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ سَجَدَ، ثُمَّ انْصَرَفَ رَسُولُ اللهِ ج، وَقَدْ تَجَلَّتِ الشَّمْسُ، فَخَطَبَ النَّاسَ، فَحَمِدَ اللهَ وَأَثْنَى عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ مِنْ آیَاتِ اللهِ، وَإِنَّهُمَا لَا یَنْخَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ، وَلَا لِحَیَاتِهِ، فَإِذَا رَأَیْتُمُوهُمَا فَکَبِّرُوا، وَادْعُوا اللهَ وَصَلُّوا وَتَصَدَّقُوا، یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ إِنْ مِنْ أَحَدٍ أَغْیَرَ مِنَ اللهِ أَنْ یَزْنِیَ عَبْدُهُ، أَوْ تَزْنِیَ أَمَتُهُ، یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ وَاللهِ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَبَکَیْتُمْ کَثِیرًا، وَلَضَحِکْتُمْ قَلِیلًا، أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ؟».[197]
عایشه ل میگوید: در زمان رسول الله ج خورشید گرفتگی ایجاد شد. رسولالله ج برخاست و نماز خواند و قیامش را بسیار طولانی نمود. آنگاه رکوع کرد و رکوعش را نیز بسیار طولانی نمود. سپس سرش را از رکوع، بلند کرد و بسیار طولانی، ایستاد. البته از قیام اول، کوتاهتر بود. آنگاه دوباره رکوع کرد و رکوع را بسیار طولانی نمود. البته از رکوع اول، کوتاهتر بود. سپس سجده نمود. بعد از آن، برخاست و قیامش را طولانی نمود. البته این قیام (از قیام اول) کوتاهتر بود. سپس رکوع کرد و رکوعش را نیز طولانی نمود، البته از رکوع اول، کوتاهتر بود. آنگاه سرش را بلند کرد و ایستاد و قیامش را طولانی نمود. البته از قیام اول، کوتاهتر بود. بعد از آن، دوباره رکوع کرد و رکوعش را طولانی نمود. البته از رکوع اول، کوتاهتر بود. سپس سجده نمود. و در حالی رسول الله ج نمازش را تمام کرد که خورشید گرفتگی برطرف شده بود.
پس از آن، خطبه خواند و بعد از حمد و ثنای الله، فرمود: «بدانید که ماه و خورشید دو نشانه از نشانههای (قدرت) الله هستند و به خاطر مرگ و زندگی کسی، دچار گرفتگی نمیشوند. هرگاه چنین پدیدههایی را مشاهده نمودید، تکبیر بگویید، دعا کنید، نماز بخوانید و صدقه بدهید. ای امت محمد! هرگاه یکی از بندگان الله، خواه مرد یا زن، مرتکب زنا شود، غیرت هیچ کس، به اندازهی غیرت الله به جوش نمیآید. ای امت محمد! سوگند به الله، اگر آنچه را من میدانم شما میدانستید، زیاد گریه میکردید و کم میخندیدید. آیا من رساندم؟».
1- هر رکعت از نماز کسوف با درک رکوع اول آن، ادا میشود. و اگر با رفع خورشید یا ماه گرفتگی وقت نماز کسوف فوت شود، قضایی ندارد.
2- اگر کسوف برطرف شد و نمازگزاران در نماز بودند، سریعتر نماز را به پایان میرسانند و اگر نماز خواندند و کسوف برطرف نشد، بر دعا و تکبیر و صدقه خود بیفزایند تا اینکه این حالت برطرف شود.
دعا برای طلب باران به شیوهای مخصوص است.
نماز استسقاء سنت موکده است و در هر وقت جز اوقات نهی شده خوانده میشود. و افضل این است که پس از ارتفاع خورشید به اندازه یک نیزه که حدودا پانزده دقیقه طول میکشید، خوانده شود.
اگر زمین خشک شده و خشکسالی روی دهد و باران قطع شود، در این شرایط نماز استسقاء مشروعیت مییابد. در چنین شرایطی مسلمانان از مرد و زن و کودک با رعایت خشوع و تواضع و خواری و تضرع به سوی بیابان خارج میشوند؛ امام روزی را برای برگزاری نماز استسقاء مشخص میکند. و در شرایطی که هوا به شدت سرد باشد یا وزش باد شدید باشد یا مشکلاتی از این قبیل وجود داشته باشد، خواندن نماز استسقاء در مساجد جایز است.
استسقاء یا طلب باران میتواند در قالب نماز استسقاء به صورت جماعت باشد و این بهترین و کاملترین حالت آن است. یا اینکه میتواند در قالب خطبهی جمعه یا دعا و استغفار بدون نماز و خطبه باشد.
سنت این است که امام، قبل از نماز استسقاء خطبه بخواند و اگر گاهی بعد از نماز خطبه خواند، اشکالی ندارد.
1- عَنْ عَبَّادِ بْنِ تَمِیمٍ، عَنْ عَمِّهِ، قَالَ: رَأَیْتُ النَّبِیَّ ج یَوْمَ خَرَجَ یَسْتَسْقِی، قَالَ: فَحَوَّلَ إِلَى النَّاسِ ظَهْرَهُ، وَاسْتَقْبَلَ القِبْلَةَ یَدْعُو، ثُمَّ حَوَّلَ رِدَاءَهُ، ثُمَّ صَلَّى لَنَا رَکْعَتَیْنِ جَهَرَ فِیهِمَا بِالقِرَاءَةِ. [198]
از عباد بن تمیم از عمویش روایت است که میگوید: روزی که پیامبر ج برای طلب باران خارج میشد، او را دیدم که پشت به مردم و رو به قبله دعا مینمود. سپس ردای خود را وارونه کرد و دو رکعت نماز با صدای بلند اقامه نمود».
2- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ج، حِینَ بَدَا حَاجِبُ الشَّمْسِ، فَقَعَدَ عَلَى الْمِنْبَرِ، فَکَبَّرَ ج، وَحَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ، ثُمَّ قَالَ: «إِنَّکُمْ شَکَوْتُمْ جَدْبَ دِیَارِکُمْ...» ... ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ وَنَزَلَ، فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ. [199]
عایشه ل میگوید: چون گوشهی خورشید آشکار شد، رسول الله ج خارج شده و بر منبر نشست. و پس از تکبیر و حمد الله متعال فرمود: «شما از خشکسالی سرزمینتان شکایت دارید...» ... سپس رو به مردم کرده و از منبر پایین آمد و دو رکعت نماز خواند.
امام در حالت ایستاده قبل از نماز یک خطبه میخواند. در این خطبه حمد و ثنای الله و تکبیر گفته و طلب مغفرت و آمرزش میکند و آنچه از سنت نبوی ثابت است، میگوید:
«إِنَّکُمْ شَکَوْتُمْ جَدْبَ دِیَارِکُمْ، وَاسْتِئْخَارَ الْمَطَرِ عَنْ إِبَّانِ زَمَانِهِ عَنْکُمْ، وَقَدْ أَمَرَکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَنْ تَدْعُوهُ، وَوَعَدَکُمْ أَنْ یَسْتَجِیبَ لَکُمْ»، ثُمَّ قَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ، اللَّهُمَّ أَنْتَ اللَّهُ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْغَنِیُّ وَنَحْنُ الْفُقَرَاءُ، أَنْزِلْ عَلَیْنَا الْغَیْثَ، وَاجْعَلْ مَا أَنْزَلْتَ لَنَا قُوَّةً وَبَلَاغًا إِلَى حِینٍ».[200]
«شما از خشکسالی سرزمینتان و از اینکه باران از وقتش به تاخیر افتاده است شکایت دارید. الله متعال شما را به دعا در پیشگاه او تعالی امر کرده است و به شما وعده داده که دعایتان را اجابت میکند». سپس فرمود: «حمد و ستایش برای پروردگار جهانیان است، بخشندهی مهربان، مالک روز جزا، هیچ معبود بر حقی جز الله نیست. هرچه بخواهد انجام میدهد. پروردگارا تو الله هستی که معبود بر حقی جز تو نیست، تو بینیاز و ما نیازمند و فقیر هستیم. باران بر ما بباران و آنچه را بر ما نازل میکنی، نافع و سودمند [و نه سبب زیان و ضرر ما] بگردان و آن را کمک و مددی طولانی برای ما قرار ده».
«اللَّهُمَّ أَغِثْنَا، اللَّهُمَّ أَغِثْنَا، اللَّهُمَّ أَغِثْنَا».[201]
«یا الله! بر ما باران بباران، یا الله! بر ما باران بباران، یا الله! بر ما باران بباران».
«اللَّهُمَّ اسْقِنَا، اللَّهُمَّ اسْقِنَا، اللَّهُمَّ اسْقِنَا».[202]
«یا الله! به ما باران بده، یا الله! به ما باران بده، یا الله! به ما باران بده».
«اللَّهُمَّ اسْقِنَا غَیْثًا مُغِیثًا، مَرِیئًا مَرِیعًا، نَافِعًا غَیْرَ ضَارٍّ، عَاجِلًا غَیْرَ آجِلٍ».[203]
«یا الله! باران سیراب کننده، سرسبز و شاداب کننده، مفید و بدون ضرر، زود و نه دیر عنایت فرما».
«اللَّهُمَّ اسْقِ عِبَادَکَ، وَبَهَائِمَکَ، وَانْشُرْ رَحْمَتَکَ، وَأَحْیِ بَلَدَکَ الْمَیِّتَ».[204]
«یا الله! بندگان و چارپایانت را سیراب کن و رحمتت را پخش کن و سرزمین مردهات را زنده گردان».
چون امام برای طلب باران دست به دعا برداشت، سنت این است که دستانش را بالا برده و مردم نیز دستهایشان را بالا برند و بر دعای امام حین خطبه آمین بگویند.
1- باران رحمتی از سوی الله متعال میباشد. سنت این است که چون باران شروع به باریدن گرفت، بخشی از بدن عریان شود تا باران بر آن ببارد و در این حالت بگوید: «اللَّهُمَّ صَیِّبًا نَافِعًا»[205]: «یا الله! باران را سودبخش و مفید بگردان».
2- پس از باریدن باران بگوید: «مُطِرْنَا بِفَضْلِ اللَّهِ وَرَحْمَتِهِ»[206]: «به فضل و رحمت الهی بر ما باران بارید».
3- چون باران زیاد ببارد و ترس هرگونه ضرر و زیان احتمالی باشد، سنت است گفته شود: «اللَّهُمَّ حَوَالَیْنَا، وَلاَ عَلَیْنَا، اللَّهُمَّ عَلَى الآکَامِ وَالجِبَالِ وَالآجَامِ وَالظِّرَابِ وَالأَوْدِیَةِ وَمَنَابِتِ الشَّجَرِ»[207]: «یا الله! باران را بر اطرافِ ما نازل کن، نه بر ما؛ و آنرا بر تپهها، کوهها، درهها و محل روییدن درختان هدایت فرما».
هرگاه امام از ایراد خطبه فارق شد رو به قبله کرده و دست به دعا بردارد، سپس ردایش را برگردانده و قسمت راست آن را بر قسمت چپ قرار دهد و مردم دستها را برای دعا بالا برده و به دعا مشغول میشوند سپس نماز استسقاء خوانده میشود.
امام بدون اذان دو رکعت نماز به همراه نمازگزاران میخواند به این صورت که: در رکعت اول هفت بار به همراه تکبیر احرام، تکبیر میگوید سپس سوره فاتحه را به همراه سورهای از قرآن به صورت جهری میخواند، به رکوع رفته و پس از آن دو سجده به جای میآورد. با پایان یافتن رکعت اول برای رکعت دوم برخاسته و علاوه بر تکبیر قیام برای رکعت دوم، پنج تکبیر دیگر میگوید. سپس سوره فاتحه را به همراه سورهای دیگر به صورت جهری میخواند. چون دو رکعت خواند، تشهد خوانده و سلام میدهد.
نماز ضحی سنت است و کمترین آن دو رکعت بوده و محدودیتی برای بیشترین مقدار آن وجود ندارد.
وقت نماز ضحی پس از ارتفاع خورشید به اندازه یک نیزه (یک متر) تقریبا بعد از 15 دقیقه تا قبل از زوال خورشید است. و بهترین زمان ادای آن به هنگام شدت افزایش گرما میباشد.
1- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: أَوْصَانِی خَلِیلِی ج بِثَلاَثٍ: «صِیَامِ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ، وَرَکْعَتَیِ الضُّحَى، وَأَنْ أُوتِرَ قَبْلَ أَنْ أَنَامَ».[208]
ابوهریره س میگوید: دوستم رسول الله ج مرا به سه چیز سفارش نمود: «روزه سه روز از هر ماه، دو رکعت نماز ضحی (چاشت) و اینکه قبل از خوابیدن نماز وتر بخوانم».
2- عَنْ أَبِی ذَرٍّ س عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ قَالَ: «یُصْبِحُ عَلَى کُلِّ سُلَامَى مِنْ أَحَدِکُمْ صَدَقَةٌ، فَکُلُّ تَسْبِیحَةٍ صَدَقَةٌ، وَکُلُّ تَحْمِیدَةٍ صَدَقَةٌ، وَکُلُّ تَهْلِیلَةٍ صَدَقَةٌ، وَکُلُّ تَکْبِیرَةٍ صَدَقَةٌ، وَأَمْرٌ بِالْمَعْرُوفِ صَدَقَةٌ، وَنَهْیٌ عَنِ الْمُنْکَرِ صَدَقَةٌ، وَیُجْزِئُ مِنْ ذَلِکَ رَکْعَتَانِ یَرْکَعُهُمَا مِنَ الضُّحَى».[209]
از ابوذر س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «هر صبح (هر روز) در برابر هر مفصل انسان، یک صدقه لازم است؛ هر سبحان الله گفتن، یک صدقه است؛ هر الحمدلله گفتن، یک صدقه است؛ هر لااله الاالله گفتن، یک صدقه است؛ هر الله اکبر گفتن، یک صدقه است؛ هر امر به معروف، صدقه است؛ هر نهی از منکر، صدقه است؛ و به جای همه اینها، خواندن دو رکعت نماز ضحی (چاشت) کافی است».
3- عَنْ زَیْدَ بْنَ أَرْقَمَ ج أَنَّهُ رَأَى قَوْمًا یُصَلُّونَ مِنَ الضُّحَى، فَقَالَ: أَمَا لَقَدْ عَلِمُوا أَنَّ الصَّلَاةَ فِی غَیْرِ هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلُ، إِنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «صَلَاةُ الْأَوَّابِینَ حِینَ تَرْمَضُ الْفِصَالُ».[210]
از زید بن ارقم س روایت شده که: وی عدهای از مردم را دید که در ابتدای روز نماز چاشت میخواندند؛ گفت: کاش میدانستند که نمازِ (چاشت) در وقتی دیگر، بهتر میباشد؛ رسول الله ج فرموده است: «نماز توبه کنندگان، زمانی است که پای بچه شترها از شدت گرما بسوزد».
استخاره عبارت است از طلب خیر و خوبی از الله متعال در امری از امور واجب یا مستحب در صورتی که با هم در تعارض قرار گیرند یا در امری مباح اگر مصلحت در آن روشن و آشکار نباشد.
نماز استخاره سنت است. دو رکعت میباشد که در هر رکعت پس از فاتحه، آنچه از قرآن میسر است خوانده میشود. دعای استخاره قبل یا بعد از سلام میباشد اما قبل از سلام افضل و بهتر است.
برای کسیکه به استخاره روی میآورد جایز است که این عبادت را بیش از یکبار در اوقات مختلف انجام دهد. و در این میان آنچه در مورد آن شرح صدر پیدا میکند، انجام دهد. و این در صورتی است که قبل از استخاره به آن تمایل نداشته باشد.
استخاره و مشورت کردن برای کسی است که تصمیم به عملی گرفته که نه حرام است و نه مکروه؛ و هردو دو عمل مستحب هستند. بیتردید کسیکه از الله طلب خیر و خوبی کرده (استخاره) و با مردم به مشورت پرداخته، پشیمان نشده است.
استخاره قبل از مشورت کردن میباشد؛ چنانچه پس از استخاره چیزی برای او آشکار نشد به مشورت با دیگران بپردازد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَشَاوِرۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡرِۖ فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَوَکِّلِینَ﴾ [آل عمران: 159] «و در کارها با آنان مشورت کن و آنگاه که تصمیم [بر انجام کاری] گرفتی، بر الله توکل کن؛ [زیرا] بیتردید، الله توکلکنندگان را دوست دارد».
عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یُعَلِّمُنَا الِاسْتِخَارَةَ فِی الأُمُورِ کُلِّهَا، کَالسُّورَةِ مِنَ القُرْآنِ: «إِذَا هَمَّ بِالأَمْرِ فَلْیَرْکَعْ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ یَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَخِیرُکَ بِعِلْمِکَ، وَأَسْتَقْدِرُکَ بِقُدْرَتِکَ، وَأَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ العَظِیمِ، فَإِنَّکَ تَقْدِرُ وَلاَ أَقْدِرُ، وَتَعْلَمُ وَلاَ أَعْلَمُ، وَأَنْتَ عَلَّامُ الغُیُوبِ، اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ خَیْرٌ لِی فِی دِینِی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَةِ أَمْرِی - أَوْ قَالَ: فِی عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ - فَاقْدُرْهُ لِی، وَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ شَرٌّ لِی فِی دِینِی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَةِ أَمْرِی - أَوْ قَالَ: فِی عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ - فَاصْرِفْهُ عَنِّی وَاصْرِفْنِی عَنْهُ، وَاقْدُرْ لِی الخَیْرَ حَیْثُ کَانَ، ثُمَّ رَضِّنِی بِهِ، وَیُسَمِّی حَاجَتَهُ».[211]
از جابر س روایت است که میگوید: پیامبر ج همانگونه که سورهای از قرآن به ما میآموخت، استخاره در همهی کارها را نیز به ما آموزش میداد و میفرمود: "هرگاه یکی از شما قصد انجام کاری کرد، باید دو رکعت نماز نفل بخواند و چنین دعا کند: «یا الله! از علم تو طلب خیر میکنم و از قدرت تو توانایی میطلبم. و از فضل بیپایانت بهره میجویم؛ زیرا تو توانایی و من ناتوانم و تو میدانی و من نمیدانم و تو دانای غیب هستی. یا الله! تو میدانی؛ اگر این کار خیر و صلاح دین و دنیا و عاقبت کار من را به دنبال دارد، آنرا برای من ممکن و آسان بگردان. و اگر برای دین و دنیا و عاقبت کار من ضرر دارد، آنرا از من و مرا از آن دور بگردان. (مرا منصرف کن) و در هر صورت خیر را برایم مقدر نما و مرا به آن خشنود ساز». و نیاز و خواستهاش را مطرح کند".
[1]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1395 و مسلم حدیث شماره 19 با لفظ بخاری
[2]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 528 و مسلم حدیث شماره 667 با لفظ مسلم
[3]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 8 و مسلم حدیث شماره 16 با لفظ مسلم
[4]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1395 و مسلم حدیث شماره 19 با لفظ بخاری
[5]- صحیح؛ نسایی حدیث شماره 466 و ابن ماجه حدیث شماره 1425
[6]- مسلم حدیث شماره 82
[7]- بخاری حدیث شماره 3017
[8]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 176 و مسلم کتاب مساجد حدیث شماره 649 با لفظ مسلم
[9]- مسلم حدیث شماره 666
[10]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 558
[11]- مسلم حدیث شماره 2565
[12]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 555 و مسلم حدیث شماره 632 با لفظ مسلم
[13]- بخاری حدیث شماره 609
[14]- مسلم حدیث شماره 387
[15]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 608 و مسلم حدیث شماره 389 با لفظ بخاری
[16]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 499 و ابن ماجه حدیث شماره 706
[17]- حسن صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 503 و ترمذی حدیث شماره 192 با لفظ ابوداود
[18]- مسلم حدیث شماره 379
[19]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 510 و نسایی حدیث شماره 628 با لفظ نسایی
[20]- مسلم حدیث شماره 384
[21]- بخاری حدیث شماره 614
[22]- مسلم حدیث شماره 386
[23]- حسن صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 499
[24]- حسن صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 502 و ترمذی حدیث شماره 192
[25]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 510 و نسایی حدیث شماره 628
[26]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 666 و مسلم حدیث شماره 697
[27]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 901 و مسلم حدیث شماره 699
[28]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 630 و مسلم حدیث شماره 674 با لفظ بخاری
[29]- مسلم حدیث شماره 613
[30]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 536 و مسلم حدیث شماره 616 با لفظ بخاری
[31]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 908 و مسلم حدیث شماره 602 با لفظ مسلم
[32]- مسلم حدیث شماره 713
[33]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 466
[34]- مسلم حدیث شماره 713
[35]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 283 و مسلم حدیث شماره 371 با لفظ بخاری
[36]- مسلم حدیث شماره 298
[37]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 925 و ترمذی حدیث شماره 367 با لفظ ترمذی
[38]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 510 و مسلم حدیث شماره 507
[39]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 744 و مسلم حدیث شماره 598
[40]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 775 و ترمذی حدیث شماره 243
[41]- مسلم حدیث شماره 770
[42]- مسلم حدیث شماره 601
[43]- مسلم حدیث شماره 600
[44]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 743 و مسلم حدیث شماره 399
[45]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 780 و مسلم حدیث شماره 410
[46]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 18841 و ابوداود حدیث شماره 932 با لفظ ابوداود
[47]- مسلم حدیث شماره 772
[48]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 794 و مسلم حدیث شماره 484
[49]- مسلم حدیث شماره 487
[50]- مسلم حدیث شماره 771
[51]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 873 و نسایی حدیث شماره 1049 با لفظ نسایی
[52]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 732 و مسلم حدیث شماره 411
[53]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 732 و مسلم حدیث شماره 411
[54]- بخاری حدیث شماره 789
[55]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 796 و مسلم حدیث شماره 409
[56]- بخاری حدیث شماره 795
[57]- بخاری حدیث شماره 799
[58]- مسلم حدیث شماره 478
[59]- مسلم حدیث شماره 477
[60]- مسلم حدیث شماره 772
[61]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 794 و مسلم حدیث شماره 484
[62]- مسلم حدیث شماره 487
[63]- مسلم حدیث شماره 771
[64]- مسلم حدیث شماره 483
[65]- مسلم حدیث شماره 486
[66]- مسلم حدیث شماره 485
[67]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 874 و نسایی حدیث شماره 1145
[68]- بخاری حدیث شماره 823
[69]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 831 و مسلم حدیث شماره 402
[70]- مسلم حدیث شماره 403
[71]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3370 و مسلم حدیث شماره 406 با لفظ بخاری
[72]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6360 و مسلم حدیث شماره 407
[73]- بخاری حدیث شماره 828
[74]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 731
[75]- مسلم حدیث شماره 579
[76]- مسلم حدیث شماره 588
[77]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 834 و مسلم حدیث شماره 2705
[78]- صحیح؛ بخاری در الادب المفرد حدیث شماره 771 و ابوداود حدیث شماره 1522
[79]- بخاری حدیث شماره 2722
[80]- مسلم حدیث شماره 582 و ابوداود حدیث شماره 996 و ابن ماجه حدیث شماره 914
[81]- بخاری حدیث شماره 828
[82]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 792 و مسلم حدیث شماره 471 با لفظ بخاری
[83]- بخاری حدیث شماره 631
[84]- مسلم حدیث شماره 592
[85]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 1041 و ترمذی حدیث شماره 301
[86]- مسلم حدیث شماره 591
[87]- مسلم حدیث شماره 592
[88]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 844 و مسلم حدیث شماره 593
[89]- مسلم حدیث شماره 594
[90]- مسلم حدیث شماره 597
[91]- مسلم حدیث شماره 596
[92]- حسن صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3413 و نسایی حدیث شماره 1351
[93]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3410 و نسایی حدیث شماره 1348
[94]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3410 و نسایی حدیث شماره 1348
[95]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 1501 و ترمذی حدیث شماره 3583
[96]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1523 و ترمذی حدیث شماره 2903
[97]- صحیح؛ نسایی در السنن الکبری حدیث شماره 9928 و طبرانی در المعجم الکبیر 8/114
[98]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 832 و نسایی حدیث شماره 924 با لفظ نسایی
[99]- مسلم حدیث شماره 510
[100]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 738 و مسلم حدیث شماره 390 با لفظ بخاری
[101]- بخاری حدیث شماره 739
[102]- مسلم حدیث شماره 680
[103]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 597 و مسلم حدیث شماره 684 با لفظ مسلم
[104]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 564 و نسایی حدیث شماره 855 با لفظ ابوداود
[105]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 756 و مسلم حدیث شماره 394
[106]- مسلم حدیث شماره 423
[107]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 793 و مسلم حدیث شماره 397 با لفظ بخاری
[108]- مسلم حدیث شماره 430
[109]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 401 و مسلم حدیث شماره 572 با لفظ بخاری
[110]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1229 و مسلم حدیث شماره 573 با لفظ بخاری
[111]- مسلم حدیث شماره 81
[112]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 2774 و ابن ماجه حدیث شماره 1394 با لفظ ابن ماجه
[113]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 644 و مسلم حدیث شماره 651 با لفظ بخاری
[114]- مسلم حدیث شماره 653
[115]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 645 و مسلم حدیث شماره 650 با لفظ بخاری
[116]- مسلم حدیث شماره 666
[117]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 662 و مسلم حدیث شماره 669 با لفظ مسلم
[118]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2989 و مسلم حدیث شماره 1009 با لفظ مسلم
[119]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 574 و ترمذی حدیث شماره 220 با لفظ ابوداود
[120]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 865 و مسلم حدیث شماره 442 با لفظ بخاری
[121]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 722 و مسلم حدیث شماره 417 با لفظ مسلم
[122]- مسلم حدیث شماره 673
[123]- مسلم حدیث شماره 106
[124]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 801 و مسلم حدیث شماره 471 با لفظ مسلم
[125]- مسلم حدیث شماره 440
[126]- مسلم حدیث شماره 432
[127]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 723 و مسلم حدیث شماره 433 با لفظ بخاری
[128]- بخاری حدیث شماره 719
[129]- مسلم حدیث شماره 432
[130]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 666 و نسایی حدیث شماره 819 با لفظ ابوداود
[131]- صحیح؛ نسایی حدیث شماره 813
[132]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 401 و مسلم حدیث شماره 572 با لفظ بخاری
[133]- بخاری حدیث شماره 1117
[134]- مسلم حدیث شماره 686
[135]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1090 و مسلم حدیث شماره 685 با لفظ بخاری
[136]- بخاری حدیث شماره 1107
[137]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1112 و مسلم حدیث شماره 704 با لفظ بخاری
[138]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1220 و ترمذی حدیث شماره 553 با لفظ ابوداود
[139]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 400 و مسلم حدیث شماره 540 با لفظ بخاری
[140]- مسلم حدیث شماره 687
[141]- مسلم حدیث شماره 854
[142]- حسن صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1052 و ترمذی حدیث شماره 500 با لفظ ابوداود
[143]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 881 و مسلم حدیث شماره 850 با لفظ بخاری
[144]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 345 و ابن ماجه حدیث شماره 1087 با لفظ ابوداود
[145]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 858 و مسلم حدیث شماره 846
[146]- مسلم حدیث شماره 867
[147]- مسلم حدیث شماره 866
[148]- مسلم حدیث شماره 866
[149]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 935 و مسلم حدیث شماره 852 با لفظ بخاری
[150]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 586 و مسلم حدیث شماره 827 با لفظ مسلم
[151]- مسلم حدیث شماره 831
[152]- مسلم حدیث شماره 832
[153]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 868 و ابن ماجه حدیث شماره 1254
[154]- مسلم حدیث شماره 728
[155]- مسلم حدیث شماره 730
[156]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 937 و مسلم حدیث شماره 729 با لفظ مسلم
[157]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 624 و مسلم حدیث شماره 838 با لفظ بخاری
[158]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 429 و نسایی حدیث شماره 874 با لفظ ترمذی
[159]- مسلم حدیث شماره 725
[160]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 731 و مسلم حدیث شماره 781 با لفظ بخاری
[161]- مسلم حدیث شماره 1163
[162]- بخاری حدیث شماره 1115
[163]- مسلم حدیث شماره 1163
[164]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3579 و نسایی حدیث شماره 572 با لفظ نسایی
[165]- مسلم حدیث شماره 757
[166]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1145 و مسلم حدیث شماره 758 با لفظ بخاری
[167]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1142 و مسلم حدیث شماره 776 با لفظ بخاری
[168]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4837 و مسلم حدیث شماره 2820 با لفظ بخاری
[169]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1131 و مسلم حدیث شماره 1159 با لفظ بخاری
[170]- مسلم حدیث شماره 768
[171]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1137 و مسلم حدیث شماره 749 با لفظ بخاری
[172]- بخاری حدیث شماره 1139
[173]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 998 و مسلم حدیث شماره 751
[174]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1178 و مسلم حدیث شماره 721 با لفظ بخاری
[175]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1422 و نسایی حدیث شماره 1712 با لفظ ابوداود
[176]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 996 و مسلم حدیث شماره 745 با لفظ مسلم
[177]- مسلم حدیث شماره 755
[178]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1439 و ترمذی حدیث شماره 470
[179]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1425 و ترمذی حدیث شماره 464
[180]- صحیح؛ بیهقی حدیث شماره 3144. ارواء الغلیل آلبانی: 428
[181]- مسلم حدیث شماره 2720
[182]- مسلم حدیث شماره 2722
[183]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 804 و مسلم حدیث شماره 675 با لفظ مسلم
[184]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1000 و مسلم حدیث شماره 700 با لفظ بخاری
[185]- مسلم حدیث شماره 746
[186]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2009 و مسلم حدیث شماره 759 با لفظ بخاری
[187]- بخاری حدیث شماره 1147
[188]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1138 و مسلم حدیث شماره 764 با لفظ مسلم
[189]- مسلم حدیث شماره 736
[190]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1375و ترمذی حدیث شماره 806 با لفظ ترمذی
[191]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1134 و نسایی حدیث شماره 1556 با لفظ ابوداود
[192]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 324 و مسلم حدیث شماره 890 با لفظ مسلم
[193]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 952 و مسلم حدیث شماره 892 با لفظ بخاری
[194]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4418 و مسلم حدیث شماره 2769 با لفظ بخاری
[195]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2697 و مسلم حدیث شماره 1718 با لفظ بخاری
[196]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1041 و مسلم حدیث شماره 911 با لفظ مسلم
[197]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1044 و مسلم حدیث شماره 901 با لفظ مسلم
[198]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1025 و مسلم حدیث شماره 894 با لفظ بخاری
[199]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 1173
[200]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 1173
[201]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1014 و مسلم حدیث شماره 897
[202]- بخاری حدیث شماره 1013
[203]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1169
[204]- حسن؛ موطای مالک حدیث شماره 449 و ابوداود حدیث شماره 1176 با لفظ ابوداود
[205]- بخاری حدیث شماره 1032
[206]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1038 و مسلم حدیث شماره 71
[207]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1013 و مسلم حدیث شماره 897 با لفظ بخاری
[208]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1981 و مسلم حدیث شماره 721 با لفظ بخاری
[209]- مسلم حدیث شماره 720
[210]- مسلم حدیث شماره 748
[211]- بخاری حدیث شماره 6382