طهارت: یعنی نظافت و از بین بردن نجاسات حسی و معنوی.
طهارت شرعی دو نوع است:
اول - طهارت ظاهر: با وضو و غسل به وسیلهی آب، لباس و بدن پاک میشود و نجاست از بین میرود.
دوم - طهارت باطن: پاکسازی قلب از صفات بد، مانند شرک، کفر، کبر، خودشیفتگی، کینه، حسادت، نفاق، ریا و مانند آنها. و پر کردن قلب به وسیلهی صفات نیک مانند توحید، ایمان، راستی، اخلاص، یقین، توکل و مانند آنها.
و با زیاد توبه کردن و استغفار و ذکر الله ﻷ و تفکر و نگاه کردن در آیات و نشانههای آفرینش و آیات شرعی تکمیل میشود.
منظور از نظافت در باب طهارت دو چیز میباشد:
اول - از بین بردن چیزی که در شریعت از بین بردنش از سنتهای فطری میباشد، مانند کوتاه کردن ناخن، کوتاه کردن سبیل، از بین بردن موهای زیر بغل و زیر ناف.
دوم - از بین بردن آنچه که از بین بردنش از طبیعت و سرشت انسان میباشد، مانند عرق و بوی زشت و اثرات ادرار و مدفوع.
بدترین نجاست شرک به الله ﻷ میباشد، هر مشرکی از نظر حسی و معنوی نجس است.
پس مشرک نجس معنوی است، برای اینکه شرک او به الله، بدبوترین و پلیدترین و نجسترین چیز میباشد و نجاست معنوی بزرگتر از نجاست حسی است.
و نجس حسی نیز هست؛ چون وضو نمیگیرد، و از جنابت و مدفوع و ادرار خودش را پاک نمیکند و از نجاستها و زشتیها دوری نمیکند و حیوان مرده و خون و گوشت خوک و مانند آنها را میخورد.
و به خاطر شدت نجاست حسی و معنوی مشرک، الله ﻷ امر فرمود که از مسجد الحرام دور شوند و نزدیک آن نروند، الله ﻷ میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَیۡلَةٗ فَسَوۡفَ یُغۡنِیکُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٢٨﴾ [التوبة: 28]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، مشرکان قطعاً پلیدند؛ پس نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند؛ و اگر [به خاطر قطع تجارت با آنان] از تنگدستی بیم دارید، [بدانید که] اگر الله بخواهد، شما را از بخشش خویش بینیاز میسازد. بیتردید، الله دانای حکیم است».
الله بعد از مرگ همهی گناهان به غیر از شرک را میبخشد، همان طور که میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِیمًا٤٨﴾ [النساء: 48]. «بیگمان، الله این گناه را که به او شرک آورده شود نمیبخشد و غیر از آن را - برای هر کس بخواهد - میبخشد؛ و هر کس به الله شرک ورزد، یقیناً گناهی بزرگ به گردن گرفته است».
وضعیت و حالت بنده هنگام مناجات پروردگارش
طهارت بدنی و قلبی، برای نجات و رستگاری هر بندهای در دنیا لازم هستند. هنگامیکه ظاهر انسان به وسیلهی آب و باطن او به وسیلهی توحید و ایمان پاک شود، روحیهاش قوی و نفسش شاد، و قلبش با اطمینان میگردد و برای مناجات پروردگارش، در بهترین شکل با بدن پاک، و قلب پاک و لباس پاک و در مکان پاک آماده میشود و این نهایت ادب است و در تعظیم و بزرگداشت پروردگار جهانیان در درجهای بالاتر و کاملتر نسبت به برپایی عبادت بدون رعایت این شرایط است، و از این جاست که پاکیزگی، نصف و قسمتی از ایمان است و الله اهل آن را دوست دارد.
1. الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَکُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِینَ وَیُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِینَ٢٢٢﴾ [البقرة: 222]. «و [ای پیامبر،] از تو دربارۀ حِیض [= عادت ماهانۀ زنان] میپرسند؛ بگو «آن [حالت،] نوعی ناراحتی است؛ پس در حالت قاعدگی از زنان کنارهگیری کنید و با آنان نزدیکی نکنید تا پاک شوند. پس هنگامی که پاک شدند [و غسل کردند،] از همان جا که الله به شما فرمان داده است با آنان آمیزش کنید. به راستی که الله توبهکنندگان را دوست دارد و پاکیزگان را [نیز] دوست دارد».
2. عَنْ أَبِی مَالِکٍ الْأَشْعَرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الطُّهُورُ شَطْرُ الْإِیمَانِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ تَمْلَأُ الْمِیزَانَ».[1]
ابومالک اشعری س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «پاکیزگی، نصف ایمان است. و "الحمدلله" ترازوی (نیکیها) را پُر میکند».
الله انسان را از جسم و روح آفریده است، و چرکها بر بدن از دو جهت متراکم شدند:
از داخل مانند عرق، و از خارج مانند غبار، و برای صحیح و سالم بودن، غسل به صورت مکرر لازم است. و روح از دو جهت تأثیر میپذیرد: از امراضی که در قلب وجود دارد، مانند حسد، کبر و... و آنچه از گناهان خارجی مانند ظلم و زنا مرتکب میشود. برای عافیت و سلامتی روح، نیاز به توبه و استغفار زیاد است.
و کسیکه بین او دو جمع نماید (از پلیدیهای داخلی و خارجی دوری نماید)، طهارت و عافیتش کامل میگردد و نجات و سلامتیاش حاصل میشود.
طهارت و پاکیزگی از خوبیهای اسلام است، و با استفاده از آب پاک با صفت مشروع در از بین بردن حدث (ناپاکی و بیوضویی) و نجاست صورت میگیرد و مقصود این کتاب نیز همین میباشد.
آبها دو نوع هستند:
اول - آب پاک: و آن آبی است که بر اساس آفرینش خویش باقی مانده است، مانند آب باران، آب دریا، آب رودخانه و آنچه که از زمین، خودش یا به وسیلهی اسباب بیرون میآید، شیرین یا شور، داغ یا سرد باشد، و این آب پاکی است که طهارت به وسیلهی آن جایز است. و آبی که به وسیلهی گیاهان یا در مخزنها و مانند آنها تغییر میکند، پس آن آب پاک است.
و هنگامیکه آب به وسیلهی حنا یا جوهر یا رنگ یا صابون و مانند آنها تغییر نماید، اگر این تغییر اندک باشد، اسم آب مطلق از آن، سلب نمیشود و بر همهی اجزایش غلبه نمیکند، پس آن آب پاک است و حدث را بر طرف مینماید و نجاست را از بین میبرد.
و اگر اسم آب مطلق از آن سلب شود، و بر اجزایش غالب شود، پس حدث را بر طرف نمیکند، ولی نجاست و پلیدی را از بین میبرد، برای اینکه از بین بردن پلیدی وسیعتر از رفع حدث میباشد.
دوم - آب نجس: و آن آب کم یا زیادی است که رنگ، یا طعم یا بوی آن به وسیلهی نجاست تغییر کرده است و حکمش این است که پاک کردن و پاکیزگی به وسیلهی آن جایز نیست.
آبهای جمع شده از ادرار و مدفوع انسان، پلید و مضر هستند، و مصرف آنها در طهارت و نظافت و نوشیدن جایز نیست، اگر چه پاک شوند، پس اگر نجاست با از بین رفتن طعم و بو و رنگ با ته نشین شدن و مانند آنها از بین برود، علتها و اصل ضرر در آنها وجود دارد، برای اینکه پلید هستند و از ادرار و مدفوع گرفته شدند.
واجب است که آنها را رها نمایی در زمین فرو روند یا در دریا ریخته شوند، برای اینکه خاک و آب، پاک و پاک کننده هستند.
1. هنگامیکه مسلمان در نجاست آب یا در طهارت خویش شک نماید، بر اصل آن که طهارت است، اعتماد میشود.
2. اگر هر دو نوع آب پاک و آب نجس موجود بود و مشخص نشد که کدام یک پاک است، و غیر از آنها آبی نیافت، با آن یکی که بر ظن غالبش پاک است، طهارت میگیرد.
3. آب نجس اگر خودش تغییر کند، یا تخلیه و کشیده شود (مثل آب کشیدن از چاه تا آب چاه دوباره تغییر کند)، یا آب به آن اضافه شود تا اینکه تغییر نماید، پاک میشود.
4. طهارت از حدث اصغر و اکبر به وسیلهی آب صورت میگیرد، پس اگر آب نیافت، یا توانایی استفاده از آن را نداشت، یا استفاده کردن از آن، برایش ضرری داشت، پس تیمم مینماید.
5. نجاست بر بدن یا لباس یا قطعهای از زمین یا غیر از آنها از مایعات به وسیلهی آب پاک میشوند، اشیای جامد پاک، اگر نجاستی در آنها قرار گیرد، با برداشتن نجاست به وسیلهی هر چیزی پاک میشوند.
6. حدث اصغر و اکبر فقط به وسیلهی آب بر طرف میشود، اما اگر آب نبود، تیمم کافی است. وضو و غسل با مشتقات نفت از قبیل بنزین و گازوئیل و مانند آنها جایز نیست، و حکمشان این است که پلیدی و نجاست را بر طرف میکنند، اما حدث را از بین نمیبرند.
7. آبی که به وسیلهی خورشید یا انرژی خورشیدی داغ میشود، پاک کننده است و حدث را بر طرف مینماید و پلیدی را از بین میبرد، برای اینکه اصل در آبها بر پاک بودنشان میباشد.
8. هر چیزی از لباس یا فرش و مانند آنها اگر نجس شد، اگر شستن آن به وسیلهی آب، برای آن ضرر دارد، طهارتش این است که نجاست آن با پاک کردن مایعی غیر از آب، همراه با بخار آب از بین برود و پاک شود. و اگر مقدور نبود، مسح کشیدن کافی است.
9. اگر لباسی پاک با لباس نجس یا حرام مخلوط شود و شناخته نشود و غیر از آنها یافت نشود، شخص اجتهاد میکند و در لباسی که ظن غالبش بر پاک بودن آن است، نماز میخواند و نمازش اگر الله بخواهد، صحیح خواهد بود.
10.ادرار هر چیزی که گوشت آن خورده میشود و مدفوع و منی آن و منی انسان، همهاش پاک است و باقیمانده هر چیزی که گربه از آن استفاده نماید، پاک است.
11.هر ظرف پاکی برای وضو و غیره زمانی که ظروف غصبی و از طلا و نقره نباشند، استفاده از آنها مباح میباشد. اگر ظروف غصبی و یا از طلا و نقره باشند، بهکارگیری و استفاده از آنها حرام است، اگر شخصی از آنها وضو بگیرد، وضویش صحیح، ولی گنهکار است.
12.استفاده کردن از ظروف و لباس کفار مباح است، اگر حالت آنها مشخص نباشد، برای اینکه اصل در طهارت است، اگر نجاست آنها نمایان گشت و خواست استفاده نماید، شستن آنها به وسیلهی آب واجب است.
13.نجاست کفش و خُف (موزه) به وسیلهی آب یا مالیدن بر زمین، با محو شدن اثر نجاست از بین میرود و پاک میشود.
حکم استفاده کردن از ظروف طلا و نقره
برای مردان و زنان خوردن و نوشیدن در ظروف طلایی و نقرهای و هر نوع استفاده از آنها حرام است. مگر اینکه زنان از طلا و نقره به عنوان زیور آلات میتوانند استفاده نمایند و استفاده کردن از نقره برای مردان مباح است. و استفاده کردن در جایی که ضرورت وجود دارد، مانند دندان طلایی و غیره جایز است.
1. عَنْ حُذَیْفَةَ س سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «لاَ تَلْبَسُوا الحَرِیرَ وَلاَ الدِّیبَاجَ، وَلاَ تَشْرَبُوا فِی آنِیَةِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ، وَلاَ تَأْکُلُوا فِی صِحَافِهَا، فَإِنَّهَا لَهُمْ فِی الدُّنْیَا وَلَنَا فِی الآخِرَةِ».[2]
حذیفه بن یمان س روایت میکند که شنیدم پیامبر ج میفرمود: «ابریشم و دیبا نپوشید و در ظرف طلا و نقره چیزی ننوشید و نخورید؛ زیرا اینها در دنیا از آنِ کفار است و در آخرت، مخصوص ما».
2. عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «الَّذِی یَشْرَبُ فِی إِنَاءِ الفِضَّةِ إِنَّمَا یُجَرْجِرُ فِی بَطْنِهِ نَارَ جَهَنَّمَ».[3]
ام سلمه ل از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «هرکس در ظرف نقرهای آب بنوشد، در واقع آتش دوزخ در شکمش میریزد».
جایگاههای تقدیم سمت راست بر چپ:
افعال انسان دو نوع هستند:
یک- بین راست و چپ مشترک هستند، سمت راست به خاطر کرامت و احترام مقدم میشود، مانند وضو و غسل و لباس پوشیدن و کفش به پا کردن و وارد شدن به مسجد و منزل و مانند آنها. و سمت چپ در ضد آن تقدیم میشود، مانند خروج از مسجد و بیرون کردن کفش و وارد توالت شدن.
دوم - به یکی از آن دو اختصاص دارد، اگر از باب کرامت باشد با دست راست انجام میشود؛ مانند خوردن، نوشیدن، مصافحه، گرفتن، دادن و ...
و سمت چپ در ضد آن به کار میرود مانند با سنگ استنجا کردن، لمس ذَکَر، آب بینی را پاک کردن و مانند آنها.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ ج «یُعْجِبُهُ التَّیَمُّنُ، فِی تَنَعُّلِهِ، وَتَرَجُّلِهِ، وَطُهُورِهِ، وَفِی شَأْنِهِ کُلِّهِ».[4]
عایشه ل روایت میکند: پیامبر ج در پوشیدن کفش، شانه کردن موها، وضو گرفتن و همه کارهایش، شروع کردن از سمت راست را میپسندید».
نجاسات حسی: که بر هر فرد مسلمانی واجب است خودش را از آنها پاک و دور نماید و اگر به آن آغشته شد، آن را بشوید تا اثرش از بین برود و عبارتاند از: ادرار و مدفوع انسان، و خون ریخته شده و خون حیض و نفاس، و ودی، و مذی، و حیوان مرده، به غیر از ماهی و ملخ، و گوشت خوک؛ و ادرار و مدفوع حیواناتی که گوشت آن خورده نمیشود مانند قاطر و الاغ؛ و آب دهان سگ که هفت بار شسته میشود و مرتبهی اول باید با خاک انجام گیرد.
1. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج: أَنَّهُ مَرَّ بِقَبْرَیْنِ یُعَذَّبَانِ، فَقَالَ: «إِنَّهُمَا لَیُعَذَّبَانِ، وَمَا یُعَذَّبَانِ فِی کَبِیرٍ، أَمَّا أَحَدُهُمَا فَکَانَ لاَ یَسْتَتِرُ مِنَ البَوْلِ، وَأَمَّا الآخَرُ فَکَانَ یَمْشِی بِالنَّمِیمَةِ»، ثُمَّ أَخَذَ جَرِیدَةً رَطْبَةً، فَشَقَّهَا بِنِصْفَیْنِ، ثُمَّ غَرَزَ فِی کُلِّ قَبْرٍ وَاحِدَةً، فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، لِمَ صَنَعْتَ هَذَا؟ فَقَالَ: «لَعَلَّهُ أَنْ یُخَفَّفَ عَنْهُمَا مَا لَمْ یَیْبَسَا».[5]
ابن عباس ب میگوید که پیامبر ج از کنار دو قبر که عذاب میدیدند، عبور کرد و فرمود: «این دو نفر عذاب میشوند، آن هم به خاطر گناهی که آن را بزرگ نمیدانستند؛ یکی از آن ها، از ادرار خود پرهیز نمیکرد و دیگری، در میان مردم سخنچینی مینمود». او سپس شاخهی مرطوبی را برگرفت و آن را به دو قسمت تقسیم کرد و در هر قبری یکی را فرو برد و کاشت. صحابه عرض کردند: ای رسول الله، چرا چنین کردی؟ پیامبر ج فرمود: «امید است تا زمانی که آنها خشک نشدند، عذاب آن دو نفر تخفیف یابد».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «طَهُورُ إِنَاءِ أَحَدِکُمْ إِذَا وَلَغَ فِیهِ الْکَلْبُ، أَنْ یَغْسِلَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ أُولَاهُنَّ بِالتُّرَابِ».[6]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «اگر سگ به ظرف شما دهان زد، باید هفت بار آن را شست تا پاک شود، مرتبهی اول با خاک شسته شود».
استنجا: پاک کردن آنچه که از دو راه (جلو و عقب انسان) بیرون میشود به وسیلهی آب.
استجمار: پاک کردن آنچه که از دو راه(جلو و عقب انسان) خارج میشود به وسیلهی سنگ یا دستمال کاغذی و مانند آنها.
هنگام داخل شدن و خارج شدن به مستراح (توالت) چه گفته میشود:
1. سنت است با پای چپ وارد توالت شد و این دعا خوانده شود: «اللهم إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الخُبُثِ وَالخَبَائِثِ».[7] «یا الله! از شر شیاطین نر و ماده (هر پلیدی و ناپاکی)، به تو پناه میبرم».
2. سنت است که با پای راست از توالت خارج شد و این دعا گفته شود: «غفرانک»[8] «آمرزش تو را [خواهانم]».
1. هنگام وارد شدن به مسجد و لباس پوشیدن و کفش به پا کردن و خروج از حمام و توالت، تقدیم راست سنت است، و هنگام خروج از مسجد و لباس درآوردن و کفش بیرون آوردن و خارج شدن از حمام و توالت تقدیم چپ سنت است.
2. سنت است کسیکه میخواهد در فضای باز یا صحرا برای قضای حاجت رود از چشم مردم دور شود و خودش را مخفی نماید و مکان نرمی را برای ادرار انتخاب نماید تا نجس نشود.
3. سنت این است که مرد، نشسته ادرار نماید و ایستاده ادرار کردن برایش جایز است، به شرط اینکه لباسها و بدنش آلوده نشود و در معرض دید نباشد.
4. بر مرد و زن حرام است که عورت خود را جلوی مردم ظاهر نمایند.
5. مصحف را با خود به حمام بردن حرام است، اگر ترس و بیم سرقت وجود دارد، با خودش ببرد، ولی اگر شخصی وجود داشت که از آن حفاظت میکند به او بدهد تا زمانی که خارج میشود.
6. داخل شدن به حمام با لوازمی که در آن قرآن یا حدیث است مثل لپتاب یا موبایل یا ضبط صوت و غیره جایز است، زیرا شبیه مغز انسان است.
7. داخل شدن به حمام و توالت با چیزی که ذکر الله بلندمرتبه در آن وجود دارد جایز است و افضل عدم دخول با آنهاست.
8. ادرار کردن در سوراخ، لمس فرج با دست راست، استنجا و پاک کردن با دست راست، بلند کردن لباس قبل از نزدیک شدن به زمین در فضای باز هنگام قضای حاجت و جواب سلام دادن هنگام ادرار و مدفوع کردن مکروه است، پس هنگامیکه حاجتش تمام شد و خودش را پاک کرد، جواب سلام دهد.
9. بر ادرار پسر بچهی شیرخوار آب پاشیده شود و ادرار دختربچه شسته شود. و این زمانی است که هنوز غذاخور نشدهاند، اما اگر از غذا تغذیه میکنند همه شسته شوند.
حکم رو و پشت به قبله کردن هنگام قضای حاجت
رو به قبله و پشت کردن به آن برای قضای حاجت در فضای باز یا ساختمان حرام است.
عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الأَنْصَارِیِّ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا أَتَیْتُمُ الغَائِطَ فَلاَ تَسْتَقْبِلُوا القِبْلَةَ، وَلاَ تَسْتَدْبِرُوهَا وَلَکِنْ شَرِّقُوا أَوْ غَرِّبُوا» قَالَ أَبُو أَیُّوبَ: «فَقَدِمْنَا الشَّأْمَ فَوَجَدْنَا مَرَاحِیضَ بُنِیَتْ قِبَلَ القِبْلَةِ فَنَنْحَرِفُ، وَنَسْتَغْفِرُ اللَّهَ تَعَالَى».[9]
ابوایوب انصاری س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هنگامیکه برای قضای حاجت (ادرار یا مدفوع) رفتید، پس رو به قبله و پشت به آن قرار نگیرید، بلکه به سمت شرق یا غرب قرار گیرید». ابوایوب میگوید: بعد از آن به شام رفتیم و در آنجا توالتهایی یافتیم که رو به سوی قبله ساخته شده بود. ما خود را از جهت قبله کج مینمودیم و از الله متعال طلب مغفرت میکردیم.
اماکنی که قضای حاجت در آنجا حرام است
در مسجد و مسیر راه، و سایهی مفید، زیر درخت میوهدار، مسیر آب و باغها و مانند آنها از مکانهای عمومی که محلّ ترددِ مردم مانند استراحت کردن و محل خرید و فروش و... هستند، ادرار و مدفوع کردن حرام است.
استجمار با سه سنگ پاک صورت میگیرد، اگر به سه سنگ پاک نشد، اضافه شود. سنت است که تعداد سنگها فرد (وِتر) باشد، مانند سه یا پنج و مانند آنها.
از استخوان و مدفوع حیوانات و غذا و اشیای حرام به جای سنگ استفاده کردن حرام است.
آنچه که از دو راه (جلو و عقب انسان) بیرون میشود، به وسیلهی آب یا سنگ یا پارچه و دستمال یا کاغذ پاک میشود، ولی استفاده کردن از آب، با فضیلتتر است، به خاطر اینکه از همه بهتر پاک مینماید.
بعد از فارغ شدن از قضای حاجت، شستن دستها به وسیلهی چیز پاک کنندهای مانند صابون و... مستحب است.
اگر نجاست به لباس اصابت نماید، شستن مکان آن به وسیلهی آب واجب است، اگر مکانش مخفی ماند، همهی لباس شسته شود.
روزنامهها و کاغذهایی که مکتوب هستند اگر به خمیر تبدیل شوند و سپس به آنها موادی اضافه شود، و تغییر کاربری دهند و به شکل دستمال در آیند، میتوان از آنها در نظافت و از بین بردن نجاست استفاده کرد.
اما کاغذهای قرآن و کتب علوم شرعی تغییر کاربری آنها به شکل دستمال و استفاده کردن برای نظافت حرام است، برای اینکه توهین به شریعت و هتک حرمت محسوب میشود.
سنتهای فطرت: خصلتهایی که الله فطرت انسان را بر آنها قرار داده است و تمام شرایع آسمانی بر آنها اتفاق نظر دارند. شخص با رعایت کردن آنها از صفات برتر، و شکل و شمایل بهتری برخوردار خواهد شد.
مسواک: چوب نرمی از درخت مسواک یا زیتون و مانند آنهاست. مسواک زدن پاککنندهای برای دهان و خشنود کننده پروردگار و نیز عبادتی است که با انجام آن، به بنده ثواب میرسد.
مسواک را با دست راست یا چپ بگیرد و بر لثه و دندانهایش بمالد.
و از سمت راست دهان به طرف چپ شروع نماید و بعضی اوقات مسواک را بر زبانش نیز بکشد.
مسواک زدن در هر وقت سنت است، اما هنگام وضو گرفتن و نماز خواندن و تلاوت قرآن و داخل شدن منزل و هنگام بیدار شدن در شب برای نماز و هنگام تغییر بوی دهان، مسواک زدن تأکید شده است.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَوْلاَ أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِی أَوْ عَلَى النَّاسِ لَأَمَرْتُهُمْ بِالسِّوَاکِ مَعَ کُلِّ صَلاَةٍ».[10]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «اگر بر امت من - یا بر مردم - سخت نبود به آنها امر میکردم که برای هر نمازی مسواک بزنند».
2. کوتاه کردن سبیلها و رها کردن ریش و بلند کردن آن
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «خَالِفُوا المُشْرِکِینَ: وَفِّرُوا اللِّحَى، وَأَحْفُوا الشَّوَارِبَ».[11]
ابن عمر ب از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «برخلاف مشرکان عمل نمایید و ریش بگذارید و سبیلها را کوتاه کنید».
قطع کردن پوستی که حشفهی ذکر را میپوشاند، تا اینکه چرک و ادرار آنجا جمع نشود. ختنه کردن نسبت به مردان واجب و برای زنان سنت است.
4. تراشیدن موهای زاید زیر ناف و کندن موهای زیر بغل و کوتاه کردن ناخنها
1) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الفِطْرَةُ خَمْسٌ، أَوْ خَمْسٌ مِنَ الفِطْرَةِ: الخِتَانُ، وَالِاسْتِحْدَادُ، وَنَتْفُ الإِبْطِ، وَتَقْلِیمُ الأَظْفَارِ، وَقَصُّ الشَّارِبِ».[12]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «فطرت پنج چیز است، یا پنج چیز از فطرت است: ختنه کردن، تراشیدن موهای زیر ناف، کندن موهای زیر بغل، کوتاه کردن ناخن و سبیل».
2) عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: وُقِّتَ لَنَا فِی قَصِّ الشَّارِبِ، وَتَقْلِیمِ الْأَظْفَارِ، وَنَتْفِ الْإِبِطِ، وَحَلْقِ الْعَانَةِ، أَنْ لَا نَتْرُکَ أَکْثَرَ مِنْ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً.[13]
انس بن مالک س میگوید: در کوتاه کردن سبیلها و ناخنها و کندن موهای زیر بغل و تراشیدن موهای زیر ناف برای ما وقت تعیین شده بود؛ و معین گردید که بیشتر از چهل شب نباشد (باید دانست که این تعیین وقت از طرف رسول الله ج میباشد چنانچه در احادیث دیگر آمده است).
3) کوتاه کردن سبیلها و ناخنها و کندن موهای زیر بغل و تراشیدن موهای زیر ناف، سه وقت دارد:
اول - سنت این است که هر وقت بزرگ شدند، گرفته شوند.
دوم - وقت مکروه، اینکه بیشتر از چهل روز ترک شوند.
سوم - وقت حرام، اینکه رها شوند و زیاد گردند و بیش از حد بزرگ شوند. این کار حرام است. برای اینکه تشابه با کفار و حیوانات میباشد.
5. خوشبویی به وسیلهی مشک و غیره
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: کَانَتْ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سُکَّةٌ یَتَطَیَّبُ مِنْهَا.[14]
انس بن مالک س روایت میکند: پیامبر ج عطردانی داشت و از خوشبویی آن استفاده میکرد.
6. تغییر سفیدی مو به وسیلهی حنا و کَتَم و مانند آنها
رنگ کردن مویی که سفیدی و ... شده، سنت است. و رنگ کردن به وسیلهی رنگ سیاه در جنگ جایز است، اما افضل این است که مو برای زینت، سیاه نشود و به جای رنگ سیاه از حنا و کَتَم استفاده شود. اما سیاه کردن مو به خاطر حیله و فریب، برای مردان و زنان حرام است.
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ النَّبِیُّ ج: «إِنَّ الیَهُودَ وَالنَّصَارَى لَا یَصْبُغُونَ، فَخَالِفُوهُمْ».[15]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «یهود و نصارا موهایشان را رنگ نمیکنند، پس شما برخلاف آنها عمل نمایید».
2. عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ب قَالَ: أُتِیَ بِأَبِی قُحَافَةَ یَوْمَ فَتْحِ مَکَّةَ وَرَأْسُهُ وَلِحْیَتُهُ کَالثَّغَامَةِ بَیَاضًا، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «غَیِّرُوا هَذَا بِشَیْءٍ، وَاجْتَنِبُوا السَّوَادَ».[16]
جابر بن عبدالله ب میگوید: روز فتح مکه، ابوقحافه (پدر ابوبکر) را آوردند در حالیکه موهای سر و محاسنش از شدت سفیدی همانند درخت ثغام بود. رسول الله ج فرمود: «اینها را با چیزی تغییر دهید؛ البته از رنگ سیاه، پرهیز نمایید».
3. عَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ أَحْسَنَ مَا غُیِّرَ بِهِ هَذَا الشَّیْبُ الْحِنَّاءُ، وَالْکَتَمُ».[17]
ابوذر س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «بهترین چیزی که به وسیلهی آن، رنگ سفید مو تغییر میکند، حنا و کَتَم است».
رها کردن ریش و بزرگ نگه داشتن آن از نشانههای انبیا و پیامبران گرامی است. ریش پیامبر ج پر پشت و انبوه بود و او از زیباترین مردان و خوش صورتترین آنان بود که بهترین چهره را داشت.
ریش، زیبایی است. و بزرگترین نشانهای که مردان را از زنان جدا مینماید، ریش است. و عجیب است که شیطان تعداد زیادی از مسلمانان را فریب داده و سلیقه آنان را مسخ نموده که ریشهای خود را میتراشند و تغییر خلقت میدهند و خودشان را شبیه کفار و زنان مینمایند و نافرمانی پیامبر ج را مرتکب میشوند و از مذکر بودن و شرف مردانگی فرار میکنند و به نرمی و نازکی و کرشمه زنانه روی میآورند. آنان با تراشیدن ریش در واقع چهرههای خود را مُثله مینمایند، وقت و مالشان را نابود میکنند و خودشان را شبیه زنان میکنند؛ حال آنکه الله کسانی را که خودشان را شبیه زنان مینمایند لعنت کرده است.
گذاشتن ریش واجب است، و تراشیدن آن حرام میباشد؛ به خاطر اطاعت از الله و پیامبرش و اقتدا و تبعیت کردن از رسول الله ج .
1. الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٧﴾ [الحشر: 7]. «و آنچه که رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه که شما را از آن نهی کرد دست بردارید؛ و از الله پروا کنید که الله سختکیفر است».
2. عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «خَالِفُوا المُشْرِکِینَ: وَفِّرُوا اللِّحَى، وَأَحْفُوا الشَّوَارِبَ».[18]
ابن عمر ب از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «برخلاف مشرکان عمل نمایید و ریش بگذارید و سبیلها را کوتاه کنید».
3. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «جُزُّوا الشَّوَارِبَ، وَأَرْخُوا اللِّحَى خَالِفُوا الْمَجُوسَ».[19]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «سبیلهایتان را بچینید و ریش بگذارید، و برخلاف مجوس و آتش پرستان عمل نمایید».
خوب نگه داشتن موی سر و روغن زدن و آرایش دادن آن
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: «کَانَ النَّبِیُّ ج، إِذَا اعْتَکَفَ، یُدْنِی إِلَیَّ رَأْسَهُ فَأُرَجِّلُهُ، وَکَانَ لَا یَدْخُلُ الْبَیْتَ إِلَّا لِحَاجَةِ الْإِنْسَانِ».[20]
عایشه ل میگوید: هنگامیکه پیامبر ج در اعتکاف به سر میبرد، سرش را به من نزدیک میکرد و موهایش را شانه میکردم. و جز برای نیازهای انسانی وارد خانه نمیشد».
قزع کردن موها مکروه است؛ اینگونه که قسمتی از موهای سرش را بتراشد و قسمت دیگر را رها کند، برای اینکه با کفار مشابهت به وجود نیاید، پس حرام است.
حکم تراشیدن موهای سر شش حالت دارد
اول - به خاطر طاعت و نزدیکی به الله ﻷ میباشد که در چهار جایگاه صورت میگیرد: حج، عمره، تراشیدن موی سر بچه در روز هفتم تولدش و کافر هنگامیکه اسلام بیاورد.
دوم - شرک میباشد، کسیکه موی سرش را در حالت ذلت و خواری برای غیر الله مانند بت و انسان بزرگی بتراشد.
سوم - بدعت است، کسیکه موهای سرش را به خاطر عبادت و زهد در غیر از چهار جایگاهی که بیان شد، بتراشد، همینطور اگر تراشیدن موی سر نماد و نشانهای برای صالحان قرار گیرد، یا از علایم کامل بودن زهد معرفی شود، چنانچه خوارج مرتکب شدند. تراشیدن موی سر بعد از توبه کردن نیز بدعت است.
چهارم - حرام است، مانند تراشیدن موی سر هنگام مصیبت یا مردن خویشاوندان و مانند آنها. تراشیدنش در چنین موقعی به خاطر مشابهت با کافران و فاسقان حرام است.
پنجم - مباح است، تراشیدن سر به خاطر حاجت و نیاز، مانند بیماری یا دفع اذیت و آزار شپش و مانند آن.
ششم - اینکه بدون نیاز و یا سببی از اسباب گذشته موهای سرش را بتراشد. افضل این است که بدون ضرورت تراشیده نشود، به خاطر اینکه پیامبر ج فقط در ایام حج و عمره موهای سرش را میتراشید.
وضو: استفاده کردن از آب پاک در اعضای انسان با شکلی مخصوص برای بندگی الله ﻷ.
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لِبِلاَلٍ عِنْدَ صَلاَةِ الفَجْرِ: «یَا بِلاَلُ حَدِّثْنِی بِأَرْجَى عَمَلٍ عَمِلْتَهُ فِی الإِسْلاَمِ، فَإِنِّی سَمِعْتُ دَفَّ نَعْلَیْکَ بَیْنَ یَدَیَّ فِی الجَنَّةِ» قَالَ: مَا عَمِلْتُ عَمَلًا أَرْجَى عِنْدِی: أَنِّی لَمْ أَتَطَهَّرْ طَهُورًا، فِی سَاعَةِ لَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ، إِلَّا صَلَّیْتُ بِذَلِکَ الطُّهُورِ مَا کُتِبَ لِی أَنْ أُصَلِّیَ.[21]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت مینماید که به بلال هنگام نماز صبح فرمود: «ای بلال! به من بگو: امیدوارکنندهترین عملی که پس از مسلمان شدن انجام دادهای، چه بوده است؟ زیرا من صدای کفشهایت را پیشاپیش خود در بهشت شنیدم». پاسخ داد: کاری انجام ندادهام که نزد من امیدوارکنندهتر از این باشد که همواره با وضویی که در هر لحظهی شب یا روز میگیرم، چندان که برایم مقدّر شده باشد، نماز میخوانم».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِذَا تَوَضَّأَ الْعَبْدُ الْمُسْلِمُ - أَوِ الْمُؤْمِنُ - فَغَسَلَ وَجْهَهُ خَرَجَ مِنْ وَجْهِهِ کُلُّ خَطِیئَةٍ نَظَرَ إِلَیْهَا بِعَیْنَیْهِ مَعَ الْمَاءِ - أَوْ مَعَ آخِرِ قَطْرِ الْمَاءِ -، فَإِذَا غَسَلَ یَدَیْهِ خَرَجَ مِنْ یَدَیْهِ کُلُّ خَطِیئَةٍ کَانَ بَطَشَتْهَا یَدَاهُ مَعَ الْمَاءِ أَوْ مَعَ آخِرِ قَطْرِ الْمَاءِ -، فَإِذَا غَسَلَ رِجْلَیْهِ خَرَجَتْ کُلُّ خَطِیئَةٍ مَشَتْهَا رِجْلَاهُ مَعَ الْمَاءِ - أَوْ مَعَ آخِرِ قَطْرِ الْمَاءِ - حَتَّى یَخْرُجَ نَقِیًّا مِنَ الذُّنُوبِ».[22]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «هرگاه بندهی مسلمان یا مؤمن وضو میگیرد و صورتش را میشوید، هر گناهی که با نگاهِ چشمانش به حرام مرتکب شده است با آب یا با آخرین قطره آب از صورت میریزد. و آنگاه که دستهایش را میشوید، هر گناهی را که با دستانش انجام داده، با آب یا با آخرین قطره آب از دستهایش میریزد. و وقتی که پاهایش را میشوید، هر گناهی را که پاهایش به سوی آن رفته است، با آب یا آخرین قطره آب از پاهایش میریزد. به طوری که شخص از همهی گناهان پاک میگردد».
فرضهای وضو شش عدد و بر اساس ترتیب میباشند:
1. شستن صورت که آب در بینی و در دهان کردن نیز از آن میباشند.
2. شستن دو دست با آرنجها.
3. مسح سر و گوشها.
4. شستن پاها تا قوزک.
5. رعایت ترتیب در اعضایی که نام برده شد.
6. پی در پی شستن اعضا.
کسیکه عضوی از اعضای وضوی او از بین برود، فرض از او ساقط میشود و تیمم نیز نیاز نیست، برای اینکه محل فرض از بین رفته است و اگر به جایش عضو مصنوعی باشد، غسل، مسح و تیمم برایش واجب نیست. هر چیزی که مانع رسیدن آب به پوست میشود، مانند چرک و رنگ و ناخنهای مصنوعی، وضو و غسل با آن صحیح نیست، بلکه از بین بردن آن واجب است.
سنتهای وضو عبارتاند از: مسواک زدن، مضمضه کردن، سپس استنشاق، قبل از شستن صورت، خلال کردن بین انگشتان و از سمت راست شروع کردن و دو مرتبه و سه مرتبه شستن و دعای بعد از وضو و دو رکعت نماز خواندن بعد از آن.
مقدار آبی که برای وضو استفاده میشود:
سنت در وضو این است که مسلمان اعضایش را، بیش از سه مرتبه نشوید و با یک مُدّ، وضو بگیرد و در مصرف آب اسراف نکند و کسیکه زیادهروی نماید، عمل بدی انجام داده و تجاوز و ظلم مرتکب شده است.
کسیکه به بینی و انگشتی از طلا نیاز دارد یا از دندانهای مصنوعی متحرک استفاده مینماید، پس نیازی نیست هنگامیکه میخواهد وضو بگیرد یا غسل نماید، آن را بیرون کند یا تکانش دهد، انگشتر و ساعت نیز چنین است.
آنچه را که مسلمان هنگام بیدار شدن از خواب انجام میدهد:
کسیکه از خواب بیدار شد و میخواست وضو بگیرد، سه مرتبه دستهایش را بشوید.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا اسْتَیْقَظَ أَحَدُکُمْ مِنْ نَوْمِهِ، فَلَا یَغْمِسْ یَدَهُ فِی الْإِنَاءِ حَتَّى یَغْسِلَهَا ثَلَاثًا، فَإِنَّهُ لَا یَدْرِی أَیْنَ بَاتَتْ یَدُهُ».[23]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «هنگامیکه یکی از شما از خواب بیدار شد، پس دستش را در ظرف فرو نبرد تا اینکه سه مرتبه آن را بشوید؛ زیرا او نمیداند هنگام خواب دستش کجا و با چه چیزی تماس پیدا کرده است».
اینکه مسلمان با قلب خویش نیت نماید، سپس مضمضه و استنشاق نماید، بعد صورتش را بشوید، سپس دستهایش را از سر انگشتان تا آرنجها بشوید، بعد سر و گوشش را مسح نماید، سپس پاها و قوزک آنها را بشوید، هر عضوی را یک مرتبه بشوید، کافی است.
اینکه مسلمان با قلبش نیت وضو نماید، بعد کف دستهایش را سه مرتبه بشوید، سپس با یک کف آب، مضمضه و استنشاق نماید، نصف کف آب برای دهان و نصف دیگر برای بینی استفاده کند، سه مرتبه با سه کف آب انجام دهد، سپس صورتش را سه مرتبه بشوید، بعد دست راستش را با آرنج سه مرتبه و نیز دست چپش را با آرنج سه مرتبه بشوید. سپس سرش را از قسمت پیشانی تا پشت آن، با دستش شروع به مسح نماید و سپس از پشت، تا جایی که شروع کرده است مسح را برگردانَد، بعد انگشت سبابه را داخل گوشهایش فرو بَرَد و با انگشت ابهام پشت آنها را مسح کند، بعد پای راستش را با قوزک سه مرتبه و بعد پای چپش را با قوزک سه مرتبه بشوید، و بین انگشتان را خلال نماید، سپس دعاهایی که مسنون است و در آینده - انشاءالله - بیان میشود، را بخواند.
عَنْ حُمْرَانَ مَوْلَى عُثْمَانَ أَنَّهُ، رَأَى عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ س دَعَا بِإِنَاءٍ، فَأَفْرَغَ عَلَى کَفَّیْهِ ثَلاَثَ مِرَارٍ، فَغَسَلَهُمَا، ثُمَّ أَدْخَلَ یَمِینَهُ فِی الإِنَاءِ، فَمَضْمَضَ، وَاسْتَنْشَقَ، ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلاَثًا، وَیَدَیْهِ إِلَى المِرْفَقَیْنِ ثَلاَثَ مِرَارٍ، ثُمَّ مَسَحَ بِرَأْسِهِ، ثُمَّ غَسَلَ رِجْلَیْهِ ثَلاَثَ مِرَارٍ إِلَى الکَعْبَیْنِ، ثُمَّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَوَضَّأَ نَحْوَ وُضُوئِی هَذَا، ثُمَّ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ لاَ یُحَدِّثُ فِیهِمَا نَفْسَهُ، غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ».[24]
حُمران غلام آزاد شدهی عثمان بن عفان س میگوید که او عثمان را مشاهده کرد که ظرف آبی خواست، سه مرتبه بر کف دستهایش آب ریخت و آنها را (تا مچ) شست، سپس دست راستش را در ظرف داخل کرد (آب برداشت)، بعد مضمضه و استنشاق نمود و بعد سه مرتبه صورت خویش را شست و دستانش را با آرنجها سه مرتبه نیز شست. سپس سرش را مسح کرد، بعد پاهایش را تا قوزکها سه مرتبه شست. سپس گفت: رسول الله ج فرمود: «هرکس مانند وضوی من وضو بگیرد، سپس دو رکعت نماز با اخلاص بخواند، الله تمام گناهان گذشتهاش را مورد مغفرت قرار خواهد داد».
ثابت است که پیامبر ج اعضای وضویش را گاهی یک مرتبه و گاهی دو مرتبه هم شسته است و سه مرتبه شستن نیز ثابت است و همهی اینها سنت هستند.
برای مسلمان با فضیلتتر این است که به خاطر زنده نگه داشتن سنت هر سه نوع را انجام دهد و همانطور که بیان شد بر کاملترینشان مداومت نماید.
1. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: تَوَضَّأَ النَّبِیُّ ج مَرَّةً مَرَّةً.[25]
ابن عباس ب میگوید: پیامبر ج وضو گرفت و هر عضو وضو را یک بار شست.
2. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَیْدٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج تَوَضَّأَ مَرَّتَیْنِ مَرَّتَیْنِ.[26]
عبدالله بن زید س میگوید: پیامبر ج وضو گرفت و اعضای وضویش را دو مرتبه شست.
برای بیوضو واجب است هنگامیکه خواست نماز بخواند، وضو بگیرد، تجدید وضو برای هر نمازِ فرض، سنت است و میتواند با یک وضو چند نماز بخواند.
1. الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِۚ﴾ [المائدة: 6]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون به [قصدِ] نماز برخاستید، صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سرتان را مسح کنید و پاهایتان را تا دو قوزک [بشویید]».
2. عَنْ عَمْرُو بْنُ عَامِرٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یَتَوَضَّأُ عِنْدَ کُلِّ صَلاَةٍ. قُلْتُ: کَیْفَ کُنْتُمْ تَصْنَعُونَ؟ قَالَ: یُجْزِئُ أَحَدَنَا الوُضُوءُ مَا لَمْ یُحْدِثْ.[27]
عمرو بن عامر از انس س روایت میکند که گفت: پیامبر ج برای هر نمازی وضو میگرفت. عمرو میگوید که من گفتم: شما چه کار میکردید؟ انس جواب داد: ما تا وقتی که وضو داشتیم، همان وضو برایمان کافی بود.
3. عَنْ بُرَیْدَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج صَلَّى الصَّلَوَاتِ یَوْمَ الْفَتْحِ بِوُضُوءٍ وَاحِدٍ، وَمَسَحَ عَلَى خُفَّیْهِ. فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: لَقَدْ صَنَعْتَ الْیَوْمَ شَیْئًا لَمْ تَکُنْ تَصْنَعُهُ، قَالَ: «عَمْدًا صَنَعْتُهُ یَا عُمَرُ».[28]
بُرَیده س میگوید: پیامبر ج در روز فتح مکه، همهی نمازها را با یک وضو خواند و هنگام وضو گرفتن بر خُفها (موزهها) مسح کرد. عمر س به او گفت: امروز عملی انجام دادی که قبل از آن انجام ندادی؟ رسول الله ج فرمود: «ای عمر، قصدا انجام دادم».
1. عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ تَوَضَّأَ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ الثَّمَانِیَةُ یَدْخُلُ مِنْ أَیِّهَا شَاءَ».[29]
عمر بن خطاب س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «کسیکه وضو بگیرد و بعد از آن بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ»، هشت دروازهی بهشت برایش باز میشوند، از هرکدام که بخواهد، وارد میشود».
2. عَنْ أَبِی سَعِیدٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ تَوَضَّأَ فَقَالَ: سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ، وَبِحَمْدِکَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ، کُتِبَ فِی رَقٍّ ثُمَّ طُبِعَ بِطَابَعٍ فَلَمْ یُکْسَرْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».[30]
ابوسعید س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «کسیکه وضو بگیرد، سپس بگوید: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ، وَبِحَمْدِکَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ» در پارهی پوستی نوشته میشود و سپس مُهر زده میشود و تا روز قیامت مُهرش شکسته و باز نمیشود».
شکنندههای وضو شش عدد میباشند:
اول - هرچه که از دو راه خارج شود، مانند ادرار و مدفوع، باد، منی، مذی، خون و مانند آنها.
اما داخل کردن داروهایی مانند شیاف، وضو را نمیشکند و روزه را نیز باطل نمینماید.
دوم - از بین رفتن عقل با خواب عمیق، یا بیهوشی یا مستی و دیوانگی.
سوم - لمس کردن شرمگاه با دست بدون حایل و مانع.
چهارم - هر چیزی که غسل را مانند جنابت و حیض و نفاس واجب میکند.
پنجم - مرتد شدن.
ششم - خوردن گوشت شتر و هر آنچه که در سُم شتر وجود دارد.
1. عَنْ بُسْرَةَ س قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ مَسَّ فَرْجَهُ فَلْیَتَوَضَّأْ».[31]
بُسره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «هرکس شرمگاهش را لمس کرد، پس باید وضو بگیرد».
2. عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ س أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُولَ اللهِ ج أَأَتَوَضَّأُ مِنْ لُحُومِ الْغَنَمِ؟ قَالَ: «إِنْ شِئْتَ فَتَوَضَّأْ، وَإِنْ شِئْتَ فَلَا تَوَضَّأْ» قَالَ أَتَوَضَّأُ مِنْ لُحُومِ الْإِبِلِ؟ قَالَ: «نَعَمْ فَتَوَضَّأْ مِنْ لُحُومِ الْإِبِلِ».[32]
جابر بن سمره س میگوید: شخصی از رسول الله ج سؤال کرد: آیا پس از [خوردن] گوشت گوسفند وضو بگیرم؟ رسول الله ج فرمود: «اگر خواستی وضو بگیر، و اگر نخواستی وضو نگیر». آن فرد دوباره سؤال کرد: آیا پس از [خوردن] گوشت شتر وضو بگیرم؟ پیامبر ج فرمود: «بله، از گوشت شتر وضو بگیر».
کسیکه در طهارت شک کرد، چه وقت وضو بگیرد؟
کسیکه در طهارت داشتن یقین دارد و در بیوضویی شک کرد، بر یقین که طهارت است، اعتماد و عمل نماید و شخصی که یقین داشت که بیوضو است و در طهارت شک کرد، بر یقین که بیوضو بودن است، عمل نماید و باید طهارت کند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا وَجَدَ أَحَدُکُمْ فِی بَطْنِهِ شَیْئًا، فَأَشْکَلَ عَلَیْهِ أَخَرَجَ مِنْهُ شَیْءٌ أَمْ لَا، فَلَا یَخْرُجَنَّ مِنَ الْمَسْجِدِ حَتَّى یَسْمَعَ صَوْتًا، أَوْ یَجِدَ رِیحًا».[33]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «اگر شخصی در خروج چیزی (بادی) از شکمش به شک افتاد که آیا از شکمش خارج شده است یا خیر، تا وقتی که صدایی نشنیده و بویی احساس نکرده است، از مسجد بیرون نرود».
هر وقت بیوضو شد، وضو گرفتن مستحب است و برای هر نماز نیز وضو گرفتن مستحب است، هر عملی که بدون وضو صورت نمیگیرد، پس وضو گرفتن برایش واجب است.
حکم باقی بودن روغن بر اعضای وضو
کِرِمها و پُمادها اگر فقط دارای رنگ و رطوبت و چربی هستند و مانع رسیدن آب به پوست نمیشوند، پس باقی ماندنشان جایز است.
ولی اگر لایه پُماد، ضخیم بود یا یک لایه از جنس پارافین و مانند آنها بود که مانع رسیدن آب به پوست میشود، از بین بردن آن هنگام وضو و غسل واجب است، برای اینکه آب به پوست نمیرسد.
حکم وضو گرفتن برای کسیکه همیشه حالت بیوضویی دارد
کسیکه برای همیشه بیوضو است، مانند مریضی که نیاز به لولههای پلاستیکی و کیسههای ادرار دارد تا ادرارش خارج شود یا از لولههای مصنوعی برای خروج مدفوع استفاده مینماید یا باد شدیدی از او خارج میشود که نمیتواند آن را کنترل نماید؛ هر وقت که وضو گرفت، پاک میشود. واجب نیست که برای هر نمازی وضو بگیرد و اگر بعد از دخول وقت وضو بگیرد، افضل است. تا زمانیکه به علت جدیدی بیوضو نشد برایش واجب نیست که وضو بگیرد. کسیکه ادرارش قطع نمیشود هر وقت که از او ادرار و مدفوع و بادی خارج شد، وضو بگیرد.
حکم آنچه که از انسان خارج میشود
آنچه که از انسان خارج میشود، دو نوع است:
اول - پاک است؛ مثل اشک، آب بینی، آب دهان، آنچه از گوش خارج میشود، منی، عرق و مانند آنها.
پس همهی اینها وضو را باطل نمیکند، به جز منی که غسل را واجب مینماید.
دوم - نجس است؛ مثل مدفوع، ادرار، ودی، مذی، و خونی که از دو راه خارج میشود. همهی اینها وضو را میشکند.
حکم رطوبتی که از شرمگاه زن خارج میشود:
رطوبتی که از شرمگاه زن خارج میشود، دو حالت دارد:
اول - رطوبتی که از رحم خارج میشود، پاک است و وضو را باطل نمیکند و این غالب است.
دوم - رطوبتی که از محل ادرار خارج میشود، نجس است و وضو گرفتن از آن واجب است، اگر به طور مستمر و همیشگی ادامه دارد، حکم «سلسلهبول (کسی که پیوسته قطراتی از ادرارش میریزد)» را دارد.
حکم خارج شدن خون:
خونی که از انسان خارج میشود، دو نوع است:
1. خونی که از دو راه خارج میشود، وضو را باطل مینماید.
2. خونی که از بقیهی قسمتهای بدن، مثل بینی، دندان، یا زخم و مانند آنها خارج میشود، وضو را باطل نمیکند، کم باشد یا زیاد؛ ولی بهتر است که از باب نظافت و پاکیزگی محل آن و آن خون شسته شود.
خواب عمیق وضو را باطل میکند، اما خواب سبک در حالت ایستادن و نشستن و تکیه دادن وضو را باطل نمیکند و اما چُرت زدن اگر کم باشد که عقل و احساس از بین نمیرود، وضو را باطل نمیکند، اما اگر احساس و شعور از بین برود و احساس نداشته باشد که چیزی از او خارج میشود، مانند مریض و کسیکه دچار صرع شده و نیز شخصی که حالت مستی دارد، وضویش باطل میشود.
عَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ س قَالَ: أُقِیمَتِ الصَّلَاةُ وَالنَّبِیُّ ج یُنَاجِی رَجُلًا فَلَمْ یَزَلْ یُنَاجِیهِ حَتَّى نَامَ أَصْحَابُهُ ثُمَّ جَاءَ فَصَلَّى بِهِمْ.[34]
انس بن مالک س میگوید: برای نماز، اقامه گفته شد، در حالی که پیامبر ج در گوشهی مسجد با کسی مشغول صحبت کردن بود. بعد از شنیدن اقامه، برای خواندن نماز بلند نشد، مگر زمانی که عدهای به خواب رفته بودند.
5- مسح بر موزهها (جوراب چرمی و ضخیم)
مسح: عبادتی برای الله است به وسیلهی دست کشیدن بر موزهها به روشی مخصوص.
موزه: اسمی است برای هر چیزی که بر پا پوشانده میشود و دو قوزک پا را نیز میپوشاند از پوست و مانند آن است.
جوراب: اسمی است برای هر چیزی که پا را میپوشاند و دو قوزک پا را فرا میگیرد از پنبه و مانند آن است.
عَنِ الْمُغِیرَةِ بْنِ شُعْبَةَ س قَالَ: «بَیْنَا أَنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ ج ذَاتَ لَیْلَةٍ إِذْ نَزَلَ فَقَضَى حَاجَتَهُ، ثُمَّ جَاءَ فَصَبَبْتُ عَلَیْهِ مِنْ إِدَاوَةٍ کَانَتْ مَعِی، فَتَوَضَّأَ وَمَسَحَ عَلَى خُفَّیْهِ».[35]
مغیره بن شعبه س میگوید: یکی از شبها در راهی، همراه رسول الله ج بودم، (از سواری خویش) پایین آمد و برای قضای حاجت رفت. سپس آمد و من از آفتابهای که همراهم بود، آب ریختم، پس وضو گرفت و بر موزههایش مسح کرد.
1. مسح بر موزهها بعد از هر وضوی کامل، برای مقیم یک شبانهروز، و برای مسافر سه شبانهروز جایز است؛ و زمان مسح از اولین مسح بعد از پوشیدن شروع میشود.
عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ س قَالَ: جَعَلَ رَسُولُ اللهِ ج ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ وَلَیَالِیَهُنَّ لِلْمُسَافِرِ، وَیَوْمًا وَلَیْلَةً لِلْمُقِیمِ.[36]
علی بن ابیطالب س میگوید: رسول الله ج برای مسافر سه شبانهروز و برای مقیم یک شبانهروز وقت تعیین نمود.
2. برای مسافری که پوشیدن و بیرون کردن موزهها برایش دشوار است، مدت مسح محاسبه نمیشود. مانند آتشنشانها و ناجیان در مصیبتها و حوادث عمومی و مانند نامهرسانها و چاپارهایی که بستههایی در مورد امور حساس مسلمانان به همراه دارند و مانند آن.
اینکه آنچه پوشیده میشود مباح و پاک باشد، قوزکهای پا را بپوشاند، در حالت پاکی پوشیده شود، مسح در بیوضویی صورت گیرد (نه در غسل) و در بازهی زمانیِ جایز برای مقیم یا مسافر باشد.
فرد مسلمان دو دستش را در آب فرو میبرد، سپس با دست راست خویش، قسمت بالایی (روی) موزه یا جوراب پای راستش را از انگشتان به طرف قسمت پایین ساق، یک مرتبه مسح مینماید، البته زیر و پشت پا را مسح نمیکند، و پای چپ با دست چپ به همین صورت مسح میشود، و پای راست بر چپ مقدم میشود.
و کسیکه دو جوراب بر روی هم به پایش نماید، در حالی که طهارت و وضو داشته باشد، فقط بر جوراب بالایی مسح میکند، اما اگر جوراب دومی را در حالی که طهارت نداشته به پا کرده است، بر جوراب اولی مسح میکند.
کسیکه در سفر یک روز مسح نموده و سپس به شهرش برگشته است، میتواند مدت مسح مقیم که یک شبانهروز است را کامل نماید. اگر مقیم سفر کرد و یک روز بر موزههایش مسح نموده بود، میتواند مدت مسح مسافر که سه شبانهروز است را کامل نماید.
مسح بر موزهها به وسیلهی موارد ذیل باطل میشود:
1. هنگامیکه آنچه را پوشیده است، بیرون شود.
2. هنگامیکه غسلی مانند جنابت بر او لازم باشد.
3. زمانی که مدت مسح تمام شود.
اما طهارت فقط با یکی از نواقض وضو از بین میرود.
روش مسح بر عمامه و روسری زنانه
1. مسح کردن بر عمامهی مرد، و بر روسری زن، هنگام ضرورت، بدون تعیین وقت جایز است. و مسح بر قسمت بیشتر عمامه و روسری زنان صورت میگیرد، بهتر این است که در حالت طهارت آنها را بپوشد و بر سر نماید.
و موی مصنوعی حکم عمامه و روسری زنان را دارد، هنگام وضو، مسح کردن بر آن جایز است و وقتی که میخواهد غسل نماید، بیرون کردنش واجب است، اگر هنگام وضو گرفتن، مشقتی نیست بیرون کردن آن واجب است و مسح بر موهای اصلی صورت میگیرد.
عَنْ عَمْرِو بْنِ أُمَیَّةَ س قَالَ: رَأَیْتُ النَّبِیَّ ج یَمْسَحُ عَلَى عِمَامَتِهِ وَخُفَّیْهِ.[37]
عمرو بن امیه س میگوید: پیامبر ج را مشاهده کردم که بر عمامه و موزههایش مسح میکرد.
2. مسح کردن بر موزهها و جورابها و عمامه و روسری زنانه، در بیوضویی مانند ادرار و مدفوع و خواب و مانند آن، جایز است؛ اگر در مدت مسح جنب شد، پس مسح نکند، بلکه غسل تمام بدنش واجب است.
1. مسح کردن بر چوبهای شکسته بندی و باندها، از تمام جهتها تا زمان باز کردنش واجب است؛ اگر چه مدت زمان طولانی سپری شود، اگر جنب شود یا در حالت غیر طهارت آن را پوشیده باشد، و نیز اگر مسح فقط بر قسمتی از آن ممکن باشد از او پذیرفته است.
2. اگر زخم، آشکار باشد، واجب است که با آب شسته شود، اگر ضرر داشته باشد، زخم را با آب مسح نماید. اگر مسح کردن با آب برایش مقدور نباشد، تیمم کند و اگر زخم پوشیده باشد، به وسیلهی آب مسح نماید. اگر مسح کردن با آب برایش مقدور نباشد، تیمم کند و در هردو حالت تیمم بعد از اتمام وضو باشد.
غسل: عبادتی برای الله، به وسیله شستن تمام بدن با آب پاک به روشی مخصوص است.
واجب کنندههای غسل شش عدد هستند:
اول - خروج منی با جهش و فشار که با لذت از مرد یا زن به وسیلهی استمنا یا جماع یا احتلام خارج میشود.
دوم - غایب شدن حشفهی ذکر در فرج زن اگر چه انزال صورت نگیرد.
سوم - هر وقت مسلمانی فوت نماید؛ البته شهیدی که در میدان جنگ در راه الله کشته میشود، غسل داده نمیشود.
چهارم - هنگامیکه کافر مسلمان شود.
پنجم - حیض.
ششم - نفاس.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا جَلَسَ بَیْنَ شُعَبِهَا الأَرْبَعِ، ثُمَّ جَهَدَهَا فَقَدْ وَجَبَ الغَسْلُ».[38]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «هر وقت شوهر میان چهار دست و پای همسرش قرار گیرد، و همبستری کند، غسل واجب میشود».
اینکه مسلمان نیت غسل نماید، سپس تمام اعضای بدنش را یک مرتبه بشوید.
اینکه مسلمان نیت غسل نماید، سپس دستهایش را سه مرتبه بشوید، بعد فَرْج و آنچه آغشته شده را بشوید، سپس وضوی کامل بگیرد، بعد سرش را سه مرتبه بشوید و موهای سرش را با دستش خلال نماید، بعد بقیهی جسم خویش را یک مرتبه بشوید و غسل را از سمت راست آغاز نماید و دست را بر بدنش بمالد و در آب اسراف نکند.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: حَدَّثَتْنِی خَالَتِی مَیْمُونَةُ ل قَالَتْ: «أَدْنَیْتُ لِرَسُولِ اللهِ ج غُسْلَهُ مِنَ الْجَنَابَةِ، فَغَسَلَ کَفَّیْهِ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا، ثُمَّ أَدْخَلَ یَدَهُ فِی الْإِنَاءِ، ثُمَّ أَفْرَغَ بِهِ عَلَى فَرْجِهِ، وَغَسَلَهُ بِشِمَالِهِ، ثُمَّ ضَرَبَ بِشِمَالِهِ الْأَرْضَ، فَدَلَکَهَا دَلْکًا شَدِیدًا، ثُمَّ تَوَضَّأَ وُضُوءَهُ لِلصَّلَاةِ، ثُمَّ أَفْرَغَ عَلَى رَأْسِهِ ثَلَاثَ حَفَنَاتٍ مِلْءَ کَفِّهِ، ثُمَّ غَسَلَ سَائِرَ جَسَدِهِ، ثُمَّ تَنَحَّى عَنْ مَقَامِهِ ذَلِکَ، فَغَسَلَ رِجْلَیْهِ، ثُمَّ أَتَیْتُهُ بِالْمِنْدِیلِ فَرَدَّهُ».[39]
ابن عباس ب میگوید که خالهام میمونه ل، همسر پیامبر ج برایم چنین بیان کرد: آب غسل جنابت کنار رسول الله ج گذاشتم. او دستهایش را تا مچ دو یا سه بار شست. سپس دستش را وارد ظرف آب کرد و بر شرمگاهش آب ریخت و با دست چپ آن را شست. آنگاه دست چپش را به زمین زد و آن را به شدت مالید، بعد از آن، مانند وضوی نماز، وضو گرفت. دو کف دستش را سه بار پر از آب کرد و بر سرش ریخت، سپس تمام بدنش را شست و در پایان، با اندکی جابهجایی، پاهایش را شست. من برایش حوله آوردم، که آن را نپذیرفت.
سنت این است که فرد مسلمان، قبل از غسل، وضویی مانند وضوی نماز بگیرد، پس اگر غسل نمود و قبلش وضو نگرفت یا قبل از غسل وضو گرفت، برایش مشروع نیست که بعد از غسل نیت وضو نماید.
برای جنب آنچه که در زیر بیان میشود، حرام است
نماز خواندن، طواف کعبه، ماندن در مسجد الحرام.
الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُکَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّىٰ تَغۡتَسِلُواْۚ وَإِن کُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَفُوًّا غَفُورًا٤٣﴾ [النساء: 43]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، در حال مستی به نماز نایستید تا زمانی که بدانید چه میگویید و [همچنین] هنگامی که جُنُب هستید، تا غسل نکردهاید، به نماز [و مسجد] نزدیک نشوید مگر آنکه رهگذر باشید؛ و اگر بیمار یا مسافر بودید یا یکی از شما از مکان قضای حاجت آمد یا با زنان آمیزش کردید و [برای وضو یا غسل] آب نیافتهاید، پس [باید] با خاکی پاک تیمم کنید؛ [به این روش که] چهره و دستهایتان را [با آن] مسح نمایید. بیگمان، الله بخشایندۀ آمرزگار است».
برای جُنب تلاوت قرآن و لمس کردنش جایز است، البته افضل این است که این عمل با طهارت صورت گیرد.
1. سنت این است که انسان بعد از جماع غسل نماید.
و جایز است که انسان در حالی که جنب است، بخوابد و افضل این است که فرجش را بشوید و وضو بگیرد و بعد بخوابد.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ ج إِذَا أَرَادَ أَنْ یَنَامَ، وَهُوَ جُنُبٌ، غَسَلَ فَرْجَهُ، وَتَوَضَّأَ لِلصَّلاَةِ.[40]
عایشه ل روایت میکند: پیامبر ج هر وقت میخواست بخوابد، در حالی که جنب بود، شرمگاه خویش را میشست و وضویی مانند وضوی نماز میگرفت.
2. جایز است که زن و مرد در حالت جنابت، از یک ظرف غسل نمایند، اگر چه هرکدام عورت دیگری را مشاهده نماید.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کُنْتُ أَغْتَسِلُ أَنَا وَالنَّبِیُّ ج مِنْ إِنَاءٍ وَاحِدٍ مِنْ جَنَابَةٍ.[41]
عایشه ل میگوید: من و پیامبر ج در حالی که جنب بودیم از یک ظرفِ آب غسل میکردیم.
روش غسل کسیکه جماع را تکرار مینماید
مستحب است برای کسیکه با زنش جماع مینماید و سپس دوباره میخواهد با او یا با سایر زنانش جماع کند، بین دو جماع غسل کند، و اگر مقدور نبود، وضو بگیرد؛ زیرا برای جماع دوم با نشاطتر خواهد بود.
برای کسیکه دو مرتبه یا بیشتر با زنش یا با زنانش جماع کرده است، یک مرتبه غسل کردن جایز است.
عَنْ أَنَسٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ یَطُوفُ عَلَى نِسَائِهِ بِغُسْلٍ وَاحِدٍ.[42]
انس س میگوید: پیامبر ج با تمام همسرانش همبستر میشد و یک غسل انجام میداد.
از جمله غسلهای مستحب عبارتاند از:
غسل احرام برای حج یا عمره؛
غسل کردن برای کسیکه شخص فوت شده را غسل میدهد؛
کسیکه بعد از دیوانگی یا بیهوشی، به هوش میآید؛
غسل داخل شدن به مکه؛
غسل برای تکرار هر جماع؛
غسل برای کسیکه مشرکی را دفن نمود.
1. واجب است که هنگام غسل از دید مردم دور باشد، اگر در تنهایی در حمام و مانند آن غسل کرد، جایز است که لخت باشد، ولی با پوشش غسل کردن افضل است، اگر چه تنها باشد، الله مستحقتر است از اینکه مردم از او حیا داشته باشند.
2. یک غسل برای حیض و جنابت، یا جنابت و روز جمعه و مانند آن جایز است.
3. غسل زن مانند مرد است، در غسل جنابت، برای زن واجب نیست که موهای سرش را باز نماید.
4. کیفیت غسل شخصِ حایض و یا نفاسشده مانند غسل جنابت است، ولی برای حایض و نفاسشده مستحب است که موهای سرشان را باز کنند و با آب و سدر غسل نمایند و موهای سرشان را محکم بمالند و فرجشان را با خوشبویی مسح کنند.
5. استفاده کردن از تمام پاک کنندههایی که افزودنیهای خوراکی دارند جایز است. مانند شامپو، روغن مو و... البته به شرط اینکه کارخانه، آنها را به شکل دیگری همانند صابون مایع و جامد تغییر دهد، اگر چه اصل آن از روغن است.
6. کسیکه بچهاش به وسیلهی سزارین و شکافتن شکم متولد میشود، به شرط اینکه خون از فرجش خارج نگردد، غسل کردن برایش واجب نیست، ولی اگر به صورت طبیعی زایمان نمود، بعد از اینکه پاک شد، غسل نماید.
وضو قبل از غسل کردن، از بین بردن مایعاتی که اطراف شرمگاه است، سه مرتبه آب بر سر ریختن و از سمت راست شروع کردن.
سنت این است که در غسل، بین یک صاع تا پنج مُدّ آب استفاده نماید.
اگر آب کافی نبود یا ضرورت بود که بیشتر آب استفاده نماید، جایز است که سه صاع و مانند آن استفاده کند و اسراف کردن در آب وضو، غسل و نظافت جایز نیست.
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یَغْسِلُ، أَوْ کَانَ یَغْتَسِلُ، بِالصَّاعِ إِلَى خَمْسَةِ أَمْدَادٍ، وَیَتَوَضَّأُ بِالْمُدِّ.[43]
انس س میگوید: پیامبر ج با یک صاع تا پنج مد آب غسل میکردند و با یک مد آب وضو میگرفتند.
سنت این است که مسلمان در مکانی پاک مانند حمام و... غسل نماید. و غسل کردن در توالتهایی که مکان قضای حاجت است، مکروه میباشد؛ زیرا محل نجاست است و غسل کردن در آن باعث وسواس میشود. همینطور در جایی که غسل مینماید، نباید ادرار کند تا اینکه نجس نشود.
حکم کسیکه غسل نماید سپس آب از او خارج شود
کسیکه غسل مینماید سپس منی از او بدون جهش و بدون شهوت خارج میشود، دوباره غسل نکند، ولی شستن آن و وضو گرفتن برای نماز واجب است.
حکم غسل کردن محتلم:
وقتی که شخص از خواب بیدار شد و رطوبتی را اطراف ذَکَر و شلوارش مشاهده کرد، سه حالت دارد:
1. اینکه یقین دارد که منی است، پس غسل برایش واجب است.
2. یقین دارد که منی نیست، پس حکم ادرار دارد و آنچه که به او اصابت کرده را بشوید.
3. وضعیت برایش مجهول است؛ اگر یادش آمد که احتلام شده است، غسل برایش واجب است و اگر چیزی یادش نیامد، مذی است و حکم ادرار اجرا میشود.
حکم کسیکه از غسل کردن معذور است
جنب اگر به خاطر عدم وجود آب، از غسل کردن معذور است یا با استفاده کردن متضرر میشود، تیمم نماید، و اگر آب یافت غسل کند و نمازهایی که با تیمم خوانده را تکرار نکند.
زن هنگامیکه جنب بود و آبی نیافت، یا از استفاده کردن آن به خاطر بیماری معذور بود، یا در صورت استفاده از آب، خوب شدنش به تأخیر افتاد، تیمم نماید. و هر وقت موجب تیمم از بین رفت، غسل نماید.
غسل روز جمعه بر هر مسلمانی که نماز جمعه برایش واجب است، سنت مؤکده میباشد.
و برای کسیکه بوی بدی از او به مشام میرسد و باعث آزار و اذیت نمازگزاران و فرشتگان میشود، غسل واجب است.
کسیکه بوی بدی از او به مشام میرسد و غسل را ترک کند، نمازش صحیح است ولی در غسل واجب کوتاهی نموده است.
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الغُسْلُ یَوْمَ الجُمُعَةِ وَاجِبٌ عَلَى کُلِّ مُحْتَلِمٍ».[44]
ابوسعید خدری س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «غسل روز جمعه بر هر فرد بالغی واجب است».
تیمم: عبادتی برای الله با زدن یک ضربه به خاک پاک با دو دست با نیت برای نماز و غیر از آن است.
تیمم از ویژگیهای امت اسلامی است که به جای طهارت با آب صورت میگیرد.
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ س أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أُعْطِیتُ خَمْسًا لَمْ یُعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِی: نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِیرَةَ شَهْرٍ، وَجُعِلَتْ لِی الأَرْضُ مَسْجِدًا وَطَهُورًا، فَأَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ أُمَّتِی أَدْرَکَتْهُ الصَّلاَةُ فَلْیُصَلِّ، وَأُحِلَّتْ لِی المَغَانِمُ وَلَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ قَبْلِی، وَأُعْطِیتُ الشَّفَاعَةَ، وَکَانَ النَّبِیُّ یُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ عَامَّةً».[45]
جابر بن عبدالله س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «پنج چیز به من عطا شده که قبل از من، به هیچ پیامبری عطا نشده است:
1. از مسافت یک ماه، دشمنانم دچار هراس و ترس میشوند.
2. زمین برای من مسجد و پاک قرار داده شده است، بنابراین، هرجا وقت نماز فرا رسید، امتیان میتوانند همانجا نماز بخوانند.
3. مال غنیمت برای من حلال گردانده شده است، در حالی که قبل از من برای هیچ پیامبری، حلال نبوده است.
4. حق شفاعت به من عنایت شده است.
5. هر پیامبری فقط برای قوم خودش فرستاده شده است، در حالی که من برای تمام مردم دنیا مبعوث شدهام».
تیمم برای کسی جایز است که دچار حدثِ اصغر و اکبر شده و به خاطر عدم وجود آب، یا ضرر استفاده کردن یا ناتوانی در استفاده کردن یا ناتوانی در خریدش از آن محروم است.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِۚ وَإِن کُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْۚ وَإِن کُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُم مِّنۡهُۚ مَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیَجۡعَلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمۡ وَلِیُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٦﴾ [المائدة: 6]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون به [قصدِ] نماز برخاستید، صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سرتان را مسح کنید و پاهایتان را تا دو قوزک [بشویید] و اگر جُنُب بودید، خود را [با غسل کردن] پاک سازید؛ و اگر بیمار یا مسافرید یا هر یک از شما از محل قضای حاجت آمده است یا با زنان آمیزش کردهاید و آب نمییابید، با خاکی پاک تیمم کنید و از آن بر صورت و دستهایتان بکشید. الله نمیخواهد شما را به سختی بیندازد؛ بلکه میخواهد شما را پاک سازد و نعمت خویش را بر شما تمام کند؛ باشد که شکر به جای آورید».
تیمم به وسیلهی چه چیزی جایز است
تیمم به وسیلهی هر چیزی از خاک یا شن یا سنگ و گِل خشک و یا مرطوب که بر روی زمین است جایز میباشد.
اینکه مسلمان نیت تیمم نماید، سپس با کف دست یک مرتبه بر زمین بزند و به خاطر بر طرف کردن غبار از دستان، فوت نماید، بعد صورت خویش و سپس دو دستش را با آن مسح کند. پشت دست راست را با کف دست چپ، و پشت دست چپ را با کف دست راست، مسح نماید. به خاطر پیروی کردن از سنت و زنده نگه داشتن آن، گاهی مسح دستها را قبل از صورت انجام دهد. و این کار را به صورت نوبتی انجام دهد.
1. عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبْزَى قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ، فَقَالَ: إِنِّی أَجْنَبْتُ فَلَمْ أُصِبِ المَاءَ، فَقَالَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ لِعُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ: أَمَا تَذْکُرُ أَنَّا کُنَّا فِی سَفَرٍ أَنَا وَأَنْتَ، فَأَمَّا أَنْتَ فَلَمْ تُصَلِّ، وَأَمَّا أَنَا فَتَمَعَّکْتُ فَصَلَّیْتُ، فَذَکَرْتُ لِلنَّبِیِّ ج، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «إِنَّمَا کَانَ یَکْفِیکَ هَکَذَا» فَضَرَبَ النَّبِیُّ ج بِکَفَّیْهِ الأَرْضَ، وَنَفَخَ فِیهِمَا، ثُمَّ مَسَحَ بِهِمَا وَجْهَهُ وَکَفَّیْهِ.[46]
عبدالرحمن بن اَبزَی از پدرش روایت میکند که گفت: شخصی نزد عمر بن خطاب س آمد و گفت: من جنب شدم و آب نیافتم، پس عمار بن یاسر س به عمر بن خطاب س گفت: آیا به یاد نمیآوری که من و تو با هم در سفری بودیم، پس تو نماز نخواندی ولی من در خاکها غلتیدم و بعد نماز خواندم و این عمل را برای پیامبر ج بازگو نمودم، پیامبر ج فرمود: «اگر اینگونه عمل میکردی، برایت کافی بود». و پیامبر ج با دو دستش یک ضربه بر زمین زد و آنها را فوت کرد. سپس با آنها صورت و دو کف دستش را مسح کرد.
2. عَنْ عَمَّارٍ س - فِی صِفَةِ التَّیَمُّمِ، وَفِیهِ- فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «إِنَّمَا کَانَ یَکْفِیکَ أَنْ تَصْنَعَ هَکَذَا»، فَضَرَبَ بِکَفِّهِ ضَرْبَةً عَلَى الأَرْضِ، ثُمَّ نَفَضَهَا، ثُمَّ مَسَحَ بِهِمَا ظَهْرَ کَفِّهِ بِشِمَالِهِ أَوْ ظَهْرَ شِمَالِهِ بِکَفِّهِ، ثُمَّ مَسَحَ بِهِمَا وَجْهَهُ.[47]
عمار بن یاسر س در مورد روش تیمم میگوید که پیامبر ج فرمود: «برایت کافی بود که این چنین عمل نمایی». پس با دو کف دستش یک ضربه بر زمین زد، سپس آنها را فوت کرد، بعد پشت کف دست راست را با دست چپ و پشت دست چپ را با کف دست راست مسح کرد و سپس صورتش را مسح کرد.
به وسیلهی چه چیزی تیمم از بین میرود؟
اگر به وسیلهی تیمم بیوضوییهای مختلفی را نیت نماید، مانند ادرار، مدفوع، احتلام، جنابت، حیض و نفاس، برای همهی اینها تیمم جایز است.
کسیکه تیمم میکند مانند کسی است که وضو گرفته است و نماز، طواف و جماع و مانند آن برایش مشروع است.
وجود آب، از بین رفتن عذر مانند مریضی و نیاز و مانند آنها یا یکی از نواقض وضو که قبلا ذکر شد، تیمم را باطل مینماید.
1. تیمم برای طهارت از بیوضویی، جنابت، حیض و نفاس و... مشروع است.
اما برای پاک کردن نجاست - بر بدن یا لباس - تیممی وجود ندارد، پس باید آن را از بین ببرد، اگر نتوانست از بین ببرد، به همان صورت نماز بخواند.
2. کسیکه آب نیافت و آنچه که تیمم بر آن جایز است، نیز یافت نشد، یا توانایی استفاده از آن نداشت، به همان حالت بدون وضو و تیمم نماز بخواند و اعاده لازم نیست.
3. کسیکه زخمی شد و ترسید که آب استفاده کند، بر آن عضو مسح نماید و باقی مانده را بشوید و اگر با مسح متضرر میشود، برای آن تیمم کند و باقی مانده را بشوید، و تیمم بعد از اتمام وضو صورت میگیرد.
4. اگر فردِ تیمم کننده در هنگام نماز آب مشاهده کرد، تیمم او باطل میشود، نمازش را قطع نماید و وضو بگیرد و بعد نماز بخواند و اگر بعد از اتمام نماز، آب را مشاهده کرد، نمازش صحیح است و اعاده لازم نیست.
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: خَرَجَ رَجُلَانِ فِی سَفَرٍ، فَحَضَرَتِ الصَّلَاةُ وَلَیْسَ مَعَهُمَا مَاءٌ، فَتَیَمَّمَا صَعِیدًا طَیِّبًا فَصَلَّیَا، ثُمَّ وَجَدَا الْمَاءَ فِی الْوَقْتِ، فَأَعَادَ أَحَدُهُمَا الصَّلَاةَ وَالْوُضُوءَ وَلَمْ یُعِدِ الْآخَرُ، ثُمَّ أَتَیَا رَسُولَ اللَّهِ ج فَذَکَرَا ذَلِکَ لَهُ فَقَالَ لِلَّذِی لَمْ یُعِدْ: «أَصَبْتَ السُّنَّةَ، وَأَجْزَأَتْکَ صَلَاتُکَ». وَقَالَ لِلَّذِی تَوَضَّأَ وَأَعَادَ: «لَکَ الْأَجْرُ مَرَّتَیْنِ».[48]
ابوسعید خدری س میگوید: دو مرد برای سفری خارج شدند، پس وقت نماز آمد و آبی همراهشان نبود. آنان با خاک پاک تیمم کردند و نماز خواندند. هنوز وقت نماز باقی بود که آب یافتند. یکی از آنان وضو و نماز را اعاده کرد و دیگری اعاده نکرد. سپس نزد رسول الله ج آمدند و ماجرا را برایش تعریف کردند. پس به کسیکه اعاده نکرده بود، فرمود: «تو به سنت عمل کردی، و نمازت از تو پذیرفته و صحیح است». و به فردی که وضو گرفته و اعاده کرده بود، فرمود: «به تو دو اجر و پاداش میرسد».
حیض: خونی طبیعی و خِلقی است که از داخل رحم از شرمگاه و فرج زن در زمانی خاص خارج میشود.
الله خون حیض را برای حکمتِ غذای بچه در شکم مادرش قرار داده است. بنابراین خیلی کم پیش میآید که فرد حامله حیض شود.
وقتی بچه متولد شود، الله آن را به شیری تبدیل مینماید که از پستانهای مادرش خارج میشود. بنابراین، خیلی کم پیش میآید که زن شیرده حیض شود.
پس هنگامیکه زن حامله نباشد و بچهای را شیر ندهد، خون در رحم باقی میماند و مصرفی برایش نیست، سپس در هر ماه شش یا هفت روز از رحم خارج میشود و خون نجسی است.
مدت حیض - اغلب،- شش یا هفت روز است و مدت پاک بودن -اغلب،- بیست و سه و یا بیست و چهار روز میباشد.
برای حیض، مدت کم و یا زیاد و ابتدا و انتهایی وجود ندارد و برای پاکی نیز حد کم و زیاد نیز وجود ندارد. و بعضی از زنان حیض و یا پاکیشان بیشتر یا کمتر از این مدت است. و بعضی دو یا سه ماه یک مرتبه حیض میشوند و برخی سالی یک مرتبه حیض میشوند.
نفاس: خونی است که هنگام ولادت یا همراه با تولد یا قبل و یا بعد از آن از رحم زن خارج میشود.
زمان نفاس، _اغلب_ چهل روز است. اگر قبل از آن پاک شد، غسل نماید و نماز و روزه را به جای آورَد. و همسرش میتواند با او جماع کند و اگر تا شصت روز طول کشید، خون نفاس است، ولی اگر استمرار داشت، خون مستحاضه است. یک مرتبه غسل مینماید و مستحب است که برای هر نمازی وضو بگیرد و به غیر از نماز هر عبادت دیگری را که با طهارت به جای آورده میشود را نیز میتواند انجام دهد.
حکم خونی که از شخص حامله خارج میشود
فرد حامله اگر خون زیاد و قرمز رنگی از او خارج شود، و سقط جنین نکند، پس آن خون فاسد است و نماز را به خاطر آن ترک نمیکند. ولی برای هر نمازی وضو بگیرد و هنگامیکه خون حیض که از عادت است و در وقت و ماه و حالت خاصی خارج میشود، پس آن خون حیض است و نماز و روزه و... به خاطرش ترک میشود.
آنچه که برای شخص حایض و نفاسشده حرام است
برای حایض و کسیکه بچهای متولد میکند، نماز و روزه و طواف کعبه و جماع حرام است، مگر زمانی که پاک شود و غسل نماید.
حکم خوردن آنچه که خون حیض را قطع مینماید
برای زن جایز است که اگر نیاز داشت آنچه که خون حیض را قطع مینماید، استفاده کند، به شرط اینکه برایش ضرری نداشته باشد و در این صورت، زن پاک میباشد و میتواند روزه بگیرد و نماز بخواند و آنچه که یک شخص پاک انجام میدهد، او نیز انجام دهد.
اینکه زن، مایع سفید رنگی را هنگامیکه خون حیض متوقف میشود، مشاهده نماید. و کسیکه این مایع را مشاهده نکند، پس علامت پاکیاش این است که پنبهی سفید رنگی را در محل حیض داخل کند؛ اگر خارج کرد و رنگش تغییر نکرد، پس نشان پاکیاش میباشد.
حکم صُفره و کُدره (زردی و تیرگی)
صفره و کدره در زمانِ حیض دیده میشود و اگر قبل از عادت یا بعد از آن مشاهده شد، خون حیض نیست و میتواند نماز بخواند و روزه بگیرد و همسرش میتواند با او جماع کند.
و اگر صفره و کدره از عادت غالب زنان تجاوز کرد، غسل نماید و مانند افراد پاک نماز بخواند.
زن اگر بعد از دخول وقتِ نماز حیض شد یا قبل از خروج وقت نماز پاک شد، بر او واجب است که آن نماز را بخواند و کسیکه بچهای به دنیا بیاورد نیز حکمش چنین است.
برای مرد جایز است که با زنش در حالی که در حیض به سر میبرد، از روی ازار (لباس و شلوار) مباشرت نماید.
عَنْ مَیْمُونَةَ ل قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یُبَاشِرُ نِسَاءَهُ فَوْقَ الْإِزَارِ وَهُنَّ حُیَّضٌ.[49]
مَیمونَه ل میگوید: رسول الله ج با زنانش در حالی که حیض بودند، از بالای ازار مباشرت میکرد.
1. با زنِ حایض جماع کردن از جلو حرام است، همانطور که دخول از عقب نیز حرام میباشد. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَکُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِینَ وَیُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِینَ٢٢٢﴾ [البقرة: 222]. «و [ای پیامبر،] از تو دربارۀ حِیض [= عادت ماهانۀ زنان] میپرسند؛ بگو: آن [حالت،] نوعی ناراحتی است؛ پس در حالت قاعدگی از زنان کنارهگیری کنید و با آنان نزدیکی نکنید تا پاک شوند. پس هنگامی که پاک شدند [و غسل کردند،] از همان جا که الله به شما فرمان داده است با آنان آمیزش کنید. به راستی که الله توبهکنندگان را دوست دارد و پاکیزگان را [نیز] دوست دارد».
2. جماع کردن با زن حایض جایز نیست تا اینکه خون حیضش قطع شود و پاک گردد؛ یعنی غسل نماید. و کسیکه قبل از غسل جماع کند، گنهکار است.
3. اگر مرد با همسرش در حالی که حیض بود با اختیار و از روی عمد جماع نماید، گنهکار و متجاوز و ظالم محسوب میشود. او باید استغفار و توبه نماید. حکم زن نیز به همین صورت است.
مستحاضه: کسیکه خون در غیر اوقات حیض از او خارج میشود
1. حیض: جاری شدن خون رگ در داخل و عمق رحم که عاذر (اثر زخم) نامیده میشود و رنگ این خون سیاه و سفت و غلیظ و زشت و بدبو است و هنگامیکه بیرون آید، انعقاد پیدا نمیکند.
2. استحاضه: جاری شدن خون کمرنگ، نزدیک به دهانه رحم که عاذل نام دارد و رنگ این خون، قرمز و رقیق و غیر بدبو است. و هنگامیکه خارج شود، جامد میگردد، برای اینکه خون رگ عادی است.
کیفیت غسلِ شخصِ حایض و مستحاضه و نفاسشده:
غسل حایض و نفاسشده مانند غسل جنابت است. فقط برای حایض و نفاسشده مستحب است که موی سرشان را باز کنند و با آب و سدر غسل کنند و سر را به شدت بمالند و دست بکشند، و فرجشان را با مواد خوشبو کننده مسح کنند.
مستحاضه بعد از اتمام حیض یک مرتبه غسل مینماید، و لازم نیست به خاطر خونِ استحاضه، برای هر نماز وضو بگیرد، ولی مستحب است که وضو بگیرد و در دهانهی فرج خویش یک تکه پارچه و مانند آن (مثل نوار بهداشتی) قرار دهد.
برای مستحاضه چهار حالت وجود دارد که عبارتاند از:
1. اینکه مدت حیض برایش شناخته شده باشد، در آن مدت صبر مینماید و بعد از آن غسل نموده و نماز میخواند.
2. اینکه مدت حیض معلوم نباشد، پس شش یا هفت روز صبر مینماید برای اینکه غالب مدت حیض، همین مقدار است و بعد از آن غسل میکند و نماز میخواند.
3. اینکه عادت ماهیانه برایش معلوم نباشد، ولی توانایی دارد که خون سیاه را از غیرش تشخیص دهد. پس هنگامیکه خون حیض از غیر آن جدا شد و تشخیص داد که حیض نیست، غسل نموده و نماز بخواند.
4. اینکه تاکنون عادت نشده است و قدرت تشخیص حیض از غیر آن را ندارد، پس شش یا هفت روز صبر مینماید و سپس غسل نموده و نماز بخواند. چنین زنی «مبتدأه» (برای نخستین بار عادت شده) نامیده میشود.
حکم کسیکه دوره حیضش ثباتی ندارد
کسیکه دورههای حیض او مضطرب است و در یک ماه بیشتر از یک مرتبه حیض میشود، اگر یقین نمود که حیض است، پس خون حیض میباشد و اگر به یقین نرسید که حیض است، پس آن خون فساد و خراب شدن است. یک مرتبه غسل نماید و نماز بخواند و همسرش میتواند با او جماع نماید.
1. اگر از زن نطفه خارج شد، پس او نه حیض است و نه در نفاس به سر میبرد. اگر جنین چهار ماهه را سقط نمود، پس او نفاس است و اگر تکه خون یا تکه گوشتی که هنوز شکل انسان به خود نگرفته از او خارج شد، پس نفاس نیست، اگر چه خون مشاهده نماید.
و اگر تکه گوشتی که حالت خلقت به خود گرفته و سه ماهش تمام شده از او خارج شد، به یقین بچه است و در حالت نفاس قرار میگیرد و اگر زنی سقط نمود و مشخص شد که خلقت انسان صورت گرفته و از سر و دست و پا و مانند آنها برخوردار بود، حالت نفاس دارد و احکام نفاس را باید مراعات نماید.
2. زنی که از اسباب جلوگیری مانند دستگاه ضد بارداری استفاده مینماید تا حامله نشود، هنگامیکه بعد از قطع حیض و رؤیت پاکی، خون از او خارج شود، این خون بر اثر آن دستگاه است و به عنوان حیض محسوب نمیشود.
واجب است که مستحاضه فرایض را بخواند و روزهی رمضان بگیرد و به اندازهی عادت ماهیانهاش صبر نماید و نماز نخواند.
و برای او مانند دیگران سنت است که نمازهای سنت یا روزههای سنت یا طواف سنت و مانند آن را انجام دهد و همسرش میتواند با او جماع نماید.
عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَبِی حُبَیْشٍ، سَأَلَتِ النَّبِیَّ ج قَالَتْ: إِنِّی أُسْتَحَاضُ فَلاَ أَطْهُرُ، أَفَأَدَعُ الصَّلاَةَ، فَقَالَ: «لاَ إِنَّ ذَلِکِ عِرْقٌ، وَلَکِنْ دَعِی الصَّلاَةَ قَدْرَ الأَیَّامِ الَّتِی کُنْتِ تَحِیضِینَ فِیهَا، ثُمَّ اغْتَسِلِی وَصَلِّی».[50]
عایشه ل میگوید که فاطمه دختر ابیحُبَیش ل از پیامبر ج سؤال کرد و گفت: من استحاضه میشوم و پاک نمیگردم، آیا نماز را ترک کنم؟ رسول الله ج فرمود: «نه، آن خون رگ است ولی به اندازهی روزهایی که در حالت حیض هستی، نماز را رها کن و نخوان، سپس غسل کن و نماز بخوان».
[1]- مسلم حدیث شماره 223
[2]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5426 و مسلم حدیث شماره 2067 با لفظ بخاری
[3]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5634 و مسلم حدیث شماره 2065 با لفظ بخاری
[4]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 168 و مسلم حدیث شماره 268 با لفظ بخاری
[5]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1361 و مسلم حدیث شماره 292 با لفظ بخاری
[6]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 172 و مسلم حدیث شماره 279 با لفظ مسلم
[7]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 142 و مسلم حدیث شماره 375
[8]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 30 و مسلم حدیث شماره 7 با لفظ ابوداود
[9]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 394 و مسلم حدیث شماره 264 با لفظ بخاری
[10]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 887 و مسلم حدیث شماره 252 با لفظ بخاری
[11]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5892 و مسلم حدیث شماره 259 با لفظ بخاری
[12]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5889 و مسلم حدیث شماره 257 با لفظ بخاری
[13]- مسلم حدیث شماره 258
[14]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4162
[15]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5899 و مسلم حدیث شماره 2103 با لفظ بخاری
[16]- مسلم حدیث شماره 2102
[17]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4205 و ترمذی حدیث شماره 1453
[18]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5892 و مسلم حدیث شماره 259 با لفظ بخاری
[19]- مسلم حدیث شماره 260
[20]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5925 و مسلم حدیث شماره 297 با لفظ مسلم
[21]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1149 و مسلم حدیث شماره 2458 با لفظ بخاری
[22]- مسلم حدیث شماره 244
[23]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 162 و مسلم حدیث شماره 278 با لفظ مسلم
[24]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 159 و مسلم حدیث شماره 226 با لفظ بخاری
[25]- بخاری حدیث شماره 157
[26]- بخاری حدیث شماره 158
[27]- بخاری حدیث شماره 214
[28]- مسلم حدیث شماره 277
[29]- مسلم حدیث شماره 234
[30]- صحیح؛ نسایی در عمل الیوم و اللیله حدیث شماره 81؛ طبرانی در الاوسط حدیث شماره 1478
[31]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 27294 و نسایی حدیث شماره 444
[32]- مسلم حدیث شماره 360
[33]- مسلم حدیث شماره 362
[34]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 642 و مسلم حدیث شماره 376 با لفظ مسلم
[35]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 203 و مسلم حدیث شماره 274 با لفظ مسلم
[36]- مسلم حدیث شماره 276
[37]- بخاری حدیث شماره 205
[38]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 291 و مسلم حدیث شماره 348 با لفظ بخاری
[39]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 276 و مسلم حدیث شماره 317 با لفظ مسلم
[40]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 288 و مسلم حدیث شماره 305 با لفظ بخاری
[41]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 263 و مسلم حدیث شماره 321 با لفظ بخاری
[42]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 268 و مسلم حدیث شماره 309 با لفظ مسلم
[43]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 201 و مسلم حدیث شماره 325 با لفظ بخاری
[44]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 858 و مسلم حدیث شماره 846 با لفظ بخاری
[45] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 335 و مسلم حدیث شماره 521 با لفظ بخاری
[46] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 338 و مسلم حدیث شماره 368 با لفظ بخاری
[47] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 347 و مسلم حدیث شماره 368 با لفظ بخاری
[48] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 338 و نسایی حدیث شماره 433 با لفظ ابوداود
[49]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 303 و مسلم حدیث شماره 294 با لفظ مسلم
[50]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 325 و مسلم حدیث شماره 333 با لفظ بخاری
مصادر فقه اسلامی:
قرآن، سنت، اجماع و قیاس هستند.
اصل دلیلهای شرعی قرآن و سنت میباشند.
اجماع: اتفاق علمای امت بر یک حکم شرعی مبنی بر کتاب و سنت، مانند اجماع بر وجوب نمازهای پنجگانه.
قیاس: ملحق نمودن فرع به اصل به خاطر علتی که بین آن دو وجود دارد.
مثال: حرام بودن مخدرات، قیاس بر تحریم شراب، به علت سُکر و نشئهای که وجود دارد.
تقسیم احکام شرعی به پنج قسمت:
اول - واجب: شارع انجام فعل و عملی را به صورت قطعی و حتمی طلب مینماید، به فاعل آن به خاطر اطاعت کردن ثواب میرسد و کسیکه ترک نماید، مستحق عقاب و مجازات میشود، مانند ترک نمازهای پنجگانه.
دوم - مستحب: شارع انجام فعلی را به صورت غیر حتمی طلب مینماید، به فاعل آن به خاطر اطاعت کردن ثواب میرسد و ترک کنندهاش مجازات نمیشود. مانند انواع سنتهایی که در نماز و روزه و صدقات و اذکار و مانند آنها وجود دارد و مندوب و مسنون و تطوع نیز نامیده میشود.
سوم - حرام: شارع ترک فعلی را به صورت قطعی و حتمی طلب مینماید. و به تارکش به خاطر اطاعت ثواب میرسد و فاعلش مستحق عقاب و مجازات میشود، مانند شرک، کفر، زنا، ربا، ظلم و تجاوز و مانند آنها از گناهان کبیره و سایر محرمات.
چهارم - مکروه: شارع ترک آن را به صورت غیر حتمی طلب مینماید، به تارک آن به خاطر اطاعت کردن ثواب میرسد و فاعل آن مجازات نمیشود، مانند آویزان بودن لباس در نماز و غیره.
پنجم - مباح: در ذات خویش به امر و نهی تعلق ندارد و آن است که الله بین فعل و ترک آن، به فرد مسلمان اختیار داده است، به فاعل آن ثواب نمیرسد و تارک آن نیز محاکمه و مجازات نمیشود، مانند خوردن انواع پاکیها، صید دریا و خشکی، خوردن غذای اهل کتاب و ازدواج با دختران و زنان آنان.
اگر با انجام کار مباح، نیت طاعت الله ﻷ را داشته باشد پس به خاطر نیتش به او ثواب میرسد. و اگر به وسیلهی کار مباحی به کارهای خیر میرسد، پس به وظایف ملحق میشود و اگر با انجام کار مباحی به کار بدی برسد، پس به امور ممنوعه ملحق میگردد.
اوامر شرعی از حیث ثبات و تغییر به دو قسم تقسیم میشوند:
اول - احکامی که ثابت هستند و با زمان و مکان و اجتهاد ائمه تغییر نمیکنند، مانند احکامی که به وسیلهی نص در قرآن و سنت بیان شدند، مانند وجوب واجبات و تحریم حرامها و حدودی که شرع مشخص نموده و ارکان اسلام و غیره.
دوم - احکامی که بر حسب اقتضای مصالحی که در زمان و مکان و حالت تغییر میکنند و مصالح و منافع با توجه به زمان و مکان و حالت تغییر مینمایند. مانند عادتها و عرفها و مقدار تعزیرات.
و این احکام اجتهادی هستند و بر نص شرعی به صورت مستقیم استناد نمیشوند، بلکه مصدر آنها عرف یا مصلحتی است که نصوص شرعی در مورد آنها سکوت نمودند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا٥٩﴾ [النساء: 59]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر و کارگزاران [و فرماندهان مسلمانِ خود] اطاعت کنید و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر بازگردانید. اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، [یقین داشته باشید که] این [بازگشت به قرآن و سنت، برایتان] بهتر و خوشفرجامتر است».
اوامر الله ﻷ بر عدل و احسان و آسانی و نرمی و رحمت بنا شدند. بنده باید اوامر را به اندازهی استطاعت انجام دهد و از اموری که نهی شده است به طور کامل دوری نماید.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ وَٱسۡمَعُواْ وَأَطِیعُواْ وَأَنفِقُواْ خَیۡرٗا لِّأَنفُسِکُمۡۗ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٦﴾ [التغابن: 16]. «تا آنجا که میتوانید، از الله پروا کنید و [حق را] بشنوید و فرمان برید و انفاق کنید که برای خود شما بهتر است؛ و کسانی که از بُخل و حرصِ نفس خویش در امان بمانند، آنانند که رستگارند».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «دَعُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ، إِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِسُؤَالِهِمْ وَاخْتِلاَفِهِمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ، فَإِذَا نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَاجْتَنِبُوهُ، وَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِأَمْرٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ».[1]
ابوهریره س روایت میکند که رسول ج فرمود: «مرا با همان مسایلی که برای شما میگویم، رها کنید (و سؤال بیمورد درباره مسایلِ ناگفته نپرسید)؛ زیرا امتهای گذشته را کثرت سؤال و مخالفت با پیامبرانشان به هلاکت رساند؛ هرگاه شما را از چیزی بازداشتم، از آن دوری نمایید و چون شما را به انجام کاری دستور دادم، تا آنجا که میتوانید به آن عمل کنید».
دانستن و فقه اقوال و افعال پیامبر ج
هنگامیکه پیامبر ج بر عملی امر و نهی فرمود، سپس خلاف آن را انجام داد، دلیلی بر جواز آن است، ولی باید کوشش کند که افضل را انجام دهد.
مثال: پیامبر ج تشویق فرمود که اعضای وضو سه مرتبه شسته شوند، اما گاهی خودش یک یا دو مرتبه شست.
و از نوشیدن در حالت ایستاده منع فرمود، در حالی که گاهی خودش ایستاده نوشید، و در حالت پیاده و سواره طواف خانهی کعبه را انجام داد.
و پا برهنه و با کفش راه رفت. همهی اینها و امثال آن دلیلی بر جواز میباشد، ولی همواره بر افضل اهتمام داشت. در بحث وضو، سه مرتبه میشست و نشسته مینوشید و پیاده طواف میکرد و با کفش راه میرفت.
قول بر فعل مقدم است، زیرا احتمال دارد فعل، عملی شخصی باشد، ولی قول، قطعی و دلیلی بر عموم میباشد.
مهمترین اصول و قواعد شرعی در فقه اسلامی
یقین با شک از بین نمیرود. اصل و اساس در هر چیزی، طهارت و پاکی است مگر اینکه دلیلی بر نجاست آن باشد. اصل این است که شخص ذمهاش بری باشد، مگر اینکه دلیلی بر خلاف آن یافت شود. اصل در اشیاء اباحت است مگر دلیلی بر نجاست یا تحریمش باشد. مشقت و سختی، آسانی را میطلبد. ضرورتها، ممنوعات را مباح مینماید. و به اندازهی ضرورت جواز داده میشود. عمل به واجبات، بعد از علم و آگاهی و توانایی انجام آن واجب میگردد. با عجز و ناتوانی، واجبی نیست. هنگام ضرورت، حرامی نیست. واجبات بر مکلفین، لازم میشود. تمامی شروط در عبادات و معاملات بر حسب مکان اعتبار دارند. از بین بردن مفاسد بر جلب مصالح مقدم است. هنگام وجود دو مصلحت، بهترین و بالاترین اختیار میشود. زمانی که دو مفسده کنار هم باشند، خفیفترین آن انتخاب میگردد. زمانی که علت باشد، حکم نیز به وجود میآید، اما اگر علت از بین رفت، حکم نیز از بین میرود. کسیکه چیزی را تلف کرد، مکلفین باید جبران نمایند. اصل در عبادات، ممنوعیت میباشد، مگر اینکه دلیلی برای انجام آن باشد. ولی اصل در عادات و معاملات، اباحت است، مگر دلیلی از شرع در تحریم آن باشد. اصل در اوامر شرعی، وجوب است، مگر دلیلی بر استحباب یا اباحت باشد. اصل در نواهی، تحریم است، مگر دلیلی بر کراهت آن باشد. اصل در منفعتها حلال بودن و اصل در نجاسات و ضررها حرام بودن است.
هر عبادتی از اجزایی تشکیل شده که دو امر در آن ضروری و لازم است؛ ترتیب و پی در پی انجام دادن. مانند وضو، نماز، حج، عمره و غیره.
فرق بین فرض کفایه و فرض عین:
فرض عین به عامل و عمل کننده تعلق دارد، مانند نمازهای پنجگانه و مانند آنها، و فرض کفایه به عمل مطلوب تعلق دارد، مانند اذان، تجهیز میت و مانند آنها. زمانی که یکی شرکت نماید و آن را انجام دهد، گناه و مسئولیت از بقیه ساقط میشود.
افعال پیامبر ج بر سه قسم هستند:
اول - افعال جِبلّی (فطری) که مقتضای طبیعت بشر است، مانند ایستادن و نشستن و خوردن و نوشیدن و خواب و بیداری که پیامبر ج آنها را به خاطر تشریع و پیروی کردن از آن انجام نمیداد. پس کسی نمیگوید: بلند میشوم و مینشینم به خاطر تقرب به الله و اقتدا به پیامبر ج .
دوم - افعالی که فقط تشریعی هستند، مانند افعال نماز، افعال حج و مانند آن از احکام شریعت، پس آنها و همانند آنها را پیامبر ج به خاطر تبعیت و پیروی کردن از آن، انجام میداد. پس ما همانطوری انجام میدهیم، که او انجام داد -و این غالب است - پس اقتدا و پیروی کردن از رسول ج در سیرت و اخلاق و سنت وی بر ما واجب و ضروری است.
سوم - فعلی که هم احتمال تشریعی بودن و هم جبلی بودن را دارد:
و ضابطهاش این است که طبیعت بشری آن را اقتضا نماید، ولی متعلق به عبادت و یا وسیلهای است که عبادت با آن انجام میشود. مانند سواری در حج، جلسهی استراحت در نماز، برگشتن از نماز عید از مسیر دیگری، بین دو رکعت سنت صبح و نماز فرض صبح یک بار بر پهلوی راست دراز کشیدن، بعد از رفتن به منا با سرعت برگشتن، و مانند آن. چنین مثالهایی هردو امر تشریعی و جبلی را احتمال دارد و فرد مختار است که آن را انجام دهد و یا ترک نماید.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿لَّقَدۡ کَانَ لَکُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن کَانَ یَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡیَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَکَرَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا٢١﴾ [الأحزاب: 21]. «یقیناً پیش از عذاب بزرگ [آخرت]، از عذاب نزدیک [و سختیهای این دنیا] به آنان میچشانیم؛ باشد که [به درگاه الهی] بازگردند».
عمل صالح با سه شرط کامل میشود:
اول - اینکه عمل، خالص برای الله ﻷ باشد، برای اینکه الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ حُنَفَآءَ وَیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُواْ ٱلزَّکَوٰةَۚ وَذَٰلِکَ دِینُ ٱلۡقَیِّمَةِ٥﴾ [البینة: 5].
«و آنان فرمان نیافتند جز اینکه الله را عبادت کنند در حالی که دین خود را برای او خالص گردانند [و از شرک و عبادت معبودان باطل،] به توحید روی آورند؛ و نماز برپا دارند و زکات بپردازند؛ و این است آیین راستین و مستقیم».
دوم - اینکه موافق با آن چیزی باشد که پیامبر ج آورده است، برای اینکه الله میفرماید: ﴿مَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِ کَیۡ لَا یَکُونَ دُولَةَۢ بَیۡنَ ٱلۡأَغۡنِیَآءِ مِنکُمۡۚ وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٧﴾ [الحشر: 7]. «و آنچه الله از [اموالِ] اهل آبادیها [بدون پیکار] به پیامبرش بازگردانده [و بخشیده] است [= به این اموال فیء میگویند]، از آنِ الله و رسول و خویشاوندان او [= از بنیهاشم و بنیالمطلب است؛ این مورد جایگزینی است برای آنها به جای صدقهای که از آن محروم شدهاند] و یتیمان و بینوایان و در راهماندگان است. تا [این اموال،] در میان ثروتمندانِ شما دست به دست نشود؛ و آنچه که رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه که شما را از آن نهی کرد دست بردارید؛ و از الله پروا کنید که الله سختکیفر است».
سوم - اینکه انجام دهندهی آن، مؤمن باشد، زیرا الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَنُحۡیِیَنَّهُۥ حَیَوٰةٗ طَیِّبَةٗۖ وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٩٧﴾ [النحل: 97]. «هر کس - مرد یا زن - که کار نیک کند و مؤمن باشد، قطعاً او را [در دنیا] به زندگانی پاک و پسندیدهای زنده میداریم و [در آخرت نیز] بر اساس نیکوترین [طاعت و] کارى که مىکردند، به آنان پاداش میدهیم».
زمانی که این شروط وجود داشته باشد، الله عمل را قبول مینماید و اگر یکی از شرطها از بین برود، عمل باطل میشود.
الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾ [الکهف: 110]. «[ای پیامبر،] بگو: من فقط بشری [عادی] همچون شما هستم. به من وحی میشود که تنها معبودتان، اللهِ یکتاست؛ پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
هنگامیکه عامل، عملی مانند نماز، روزه، صدقات و مانند آنها انجام دهد، سه آفت برایش پیش میآید: رؤیت و دیدن عمل، طلب کردن عوض بر آن و رضایت و آرامش داشتن به آن.
1. کسیکه میخواهد از نشان دادن عملش به دیگران رهایی یابد، باید از منت و توفیق الله آگاهی داشته باشد که از جانب الله است، نه از جانب بنده.
2. علم و آگاهی داشتن، انسان را از طلب کردن عوض در مقابل عملش رهایی میدهد، برای اینکه او بردهای است در مقابل سید و آقایش، که در مقابل خدمت، مزد دریافت نمینماید. اگر آقایش به او اجر و پاداشی دهد از احسان و انعام سید میباشد، نه اینکه عوضی در مقابل عملش باشد.
3. و کسیکه او را از رضایت و آرامش او در مقابل عملش نجات میدهد، مطالعهی عیوب و کم کاری در عملش و هواهای نفسانی و شیطانی میباشد. و علم داشتن به اینکه حق الله بزرگ است و اینکه بنده، عاجزتر و ضعیفتر از این است که عمل را به کاملترین وجه انجام دهد. از الله، اخلاص و همکاری و استقامت و انجام عبادت نیکو را مسألت مینماییم.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعۡمَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِۖ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ ٱلضُّرُّ فَإِلَیۡهِ تَجَۡٔرُونَ٥٣﴾ [النحل: 53]. «و [ای مردم،] هر نعمتی که دارید، از سوی الله است؛ به علاوه، وقتی گزندی به شما میرسد، به پیشگاه او ناله و زاری میکنید».
انجام دادن عمل صالح، کافی نیست، بلکه باید عمل صالح را در مقابل آنچه که او را فاسد مینماید و از بین میبرد، حفظ کرد. پس ریا، اگر چه کم هم باشد، عمل را فاسد مینماید و دروازههای زیادی دارد که محصور نیستند و انجام دادن عمل، بدون پیروی کردن از سنت، عمل را از بین میبرد و منت گذاشتن به وسیلهی عملش، بر الله بلند مرتبه در قلبش، نیز عمل را فاسد مینماید و اذیت کردن مخلوقات نیز آن را ناقص میکند، به صورت عمدی مخالفت دستورات الهی و اهانت به آنها باعث باطل شدن عمل میگردد. و نیز کارهایی همانند اینها که بنیان و اساس عمل صالح را از بین میبرد و ارکان آن را خراب و ویران میکند.
ای بندهی مسلمان، نفست را بیدار کن و پروردگار خویش را که پادشاه بر حقی است و صحبتهای تو را میشنود، آنطوری که شایستهی جلال و بزرگی و کبریاییاش است عبادت کن: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾ [الکهف: 110]. «[ای پیامبر،] بگو: من فقط بشری [عادی] همچون شما هستم. به من وحی میشود که تنها معبودتان، اللهِ یکتاست؛ پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
بدان، هنگامیکه عمل صالحی انجام میدهی، در مقابل عمل، به تو ثواب میرسد و زمانی که عمل بدی مرتکب میشوی، در مقابل عمل، به تو عقاب و جزایی میرسد: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُدۡخِلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَتَمَتَّعُونَ وَیَأۡکُلُونَ کَمَا تَأۡکُلُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ وَٱلنَّارُ مَثۡوٗى لَّهُمۡ١٢﴾ [محمد: 12]. «الله مؤمنان نیکوکار را به باغهایی [از بهشت] وارد میکند که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است؛ و کافران [تنها در دنیا] بهرهمند مىشوند و همچون چارپایان مىخورند و آتش [دوزخ] جایگاهشان است».
نیت در شریعت: عزم و اراده جهت انجام فعلی به خاطر تقرب به الله بلند مرتبه است.
شرط صحت عمل و مقبولیت و پاداش دادن به آن، نیت است که محل آن قلب میباشد. و در هر عملی لازم است، به خاطر قول پیامبر ج که فرمود:
«إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ، وَإِنَّمَا لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى».[2]
«به درستی که اعمال به نیات بستگی دارند و هرکس نتیجه نیت خود را درمییابد».
نیت به دو قسمت تقسیم میشود:
اول - نیت عمل: مانند نیت کردن مسلمان برای وضو و غسل و نماز.
دوم - نیت برای الله ﻷ که عمل به خاطر او انجام میشود. پس برای وضو و غسل و نماز یا غیر از آنها به خاطر تقرب و نزدیکی به الله یکتا نیت میکند. و این از اوّلی، مهمتر است و هردو در هر عملی لازم و ضروری هستند.
اخلاص یعنی اینکه بندگان اعمالشان را در ظاهر و باطن برای الله خالص و تصفیه نمایند و هنگام انجام عمل توجه به هیچ مخلوقی نباشد.
صدق در اخلاص این است که باطنش از ظاهرش آبادتر باشد.
و هنگامیکه بنده اخلاص دارد، یعنی پروردگارش را انتخاب نموده و قلبش را زنده نگه داشته و به او نزدیک شده است و انجام دادن عبادات و طاعات نزد او محبوب، و معاصی نزدش ناخوشایند میباشند، بر خلاف قلبی که اخلاص ندارد و درخواستها و امیال در آن موج میزند؛ گاهی به خاطر ریاست و گاهی به خاطر شهوت و گاهی به خاطر درهم و دینار.
الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ حُنَفَآءَ وَیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُواْ ٱلزَّکَوٰةَۚ وَذَٰلِکَ دِینُ ٱلۡقَیِّمَةِ٥﴾ [البینة: 5]. «و آنان فرمان نیافتند جز اینکه الله را عبادت کنند در حالی که دین خود را برای او خالص گردانند [و از شرک و عبادت معبودان باطل،] به توحید روی آورند؛ و نماز برپا دارند و زکات بپردازند؛ و این است آیین راستین و مستقیم».
ایثار سه قسم میباشد:
1. ایثار و از خود گذشتگی ممنوع: اینکه دیگری را در عملی بر خود ترجیح دهی که شرعا بر خودت واجب است، مانند آب وضویی که فقط برای یک نفر کافی است، بنابراین، جایز نیست که دیگری را بر خود ترجیح دهی. زیرا منجر به از دست دادنِ آن امرِ واجب میشود.
2. ایثار مباح: مانند ایثار در امور مستحب و اینکه دیگری را در صف اول بر خود ترجیح دهی و ترک کردن چنین ایثاری بهتر است، مگر به خاطر مصلحت باشد، مثلا پدر خویش را بر خود ترجیح دهی.
3. ایثار مستحب: اینکه دیگری را در امر غیر تعبدی بر خود ترجیح دهی، همانطور که گرسنه هستی، اما ترجیح میدهی که غذا را فرد دیگری استفاده نماید. ﴿وَٱلَّذِینَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِیمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ یُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَیۡهِمۡ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَیُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ کَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٩﴾ [الحشر: 9]. «و [نیز] کسانی که پس از آنها [= پس از مهاجران و انصار] آمدهاند، میگویند: «پروردگارا، ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز و در دلهایمان نسبت به کسانی که ایمان آوردهاند کینهای قرار مده. پروردگارا، بیگمان، تو دلسوزِ مهربانی».
صفات و ویژگیهایی که اعمال به وسیلهی آنها ادا میشوند:
هر عملی برای ادا شدن به صفات و ویژگیهایی نیاز دارد تا به عنوان عمل صالح و ثمربخش و مقبول واقع شود، چه در عبادات باشد مانند نماز، زکات، روزه، حج و غیره، یا از معاملات باشد، مانند بیع، اجاره، صلح، وکالت و امثال آنها، یا از آداب و معاشرات یا اذکار یا دعاها و دیگر اوامر الله باشد، مانند دعوت به سوی الله و تعلیم شریعت الهی و امر به معروف و نهی از منکر.
مهمترین صفاتی که در هر عملی واجب است تا مقبول و ثمربخش باشد، عبارتاند از:
1. یقین: عملی که الله و رسولش به انجام آن امر فرمود، بر طرف کنندهی نیازها ما و به عنوان رستگاری و نجات ما در دنیا و آخرت است و در آن هیچ شکی نیست. ﴿یُصۡلِحۡ لَکُمۡ أَعۡمَٰلَکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡۗ وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِیمًا٧١﴾ [الأحزاب: 71]. «[پرهیزگار و راستگو باشید] تا الله کارهایتان را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد و [بدانید] هر کس از [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبرش اطاعت کند، یقیناً به کامیابی بزرگی دست یافته است».
2. خالص نمودن عمل فقط برای الله یکتا که شریک ندارد، برای اینکه او ما را خلق و به سوی خویش هدایت نموده و به ما بر هدایت کمک کرده و بر آن به ما ثواب میدهد. ﴿ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖ فَٱعۡبُدُوهُۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٞ١٠٢﴾ [الأنعام: 102]. «این است الله، پروردگار شما؛ هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ آفرینندۀ همه چیز است؛ پس او را عبادت کنید و [بدانید که] او [مراقب و] کارگزار همه چیز است».
اعمال دینی گرانقیمت هستند و کسی به غیر از الله یکتا نمیتواند قیمت آنها را بپردازد، پس تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، نمیتوانند ثواب یک «سبحان الله» گفتن را بدهند.
پس عمل خود را برای کسیکه به تو وعدهی اجر و پاداش داده، خالص بگردان و آن فقط الله یکتاست که شریک ندارد.
3. پیروی کردن از پیامبر ج در هر عملی، به این صورت که اعمالمان را به شکلی انجام دهیم که او انجام میداد. با خود تصور کنیم اگر پیامبر ج اینجا و یا به جای من بود در این حالت چه میکرد و ما نیز همان کار را کنیم. اگر نسبت به آن علم داریم آن را انجام دهیم و اگر علم نداریم، از کسیکه میداند، سؤال نماییم.
4. تصور فضیلت عمل؛ زیرا اعمال، ارزشمند هستند و هنگامیکه فضایل آنها را بشناسیم، عمل به آنها و مداومت و زیاد انجام دادن، و دعوت به سوی آنها آسان میشود. پس فضایل ذکر، نماز، روزه، حج، دعوت به سوی الله، صلهی رحم و... از اعمال نیک را بشناسیم تا عمل کردن و مداومت بر آنها آسان گردد.
5. احسان؛ اینکه الله را چنان عبادت نمایی که او را میبینی، پس اگر تو او را نمیبینی، او تو را میبیند. پس چنان تصور نماییم که الله ما را میبیند و سخن ما را میشنود و احوال ما را میداند و عملکرد ما را زیر نظر دارد.
پس عمل را برای الله و به روش نیکو انجام دهیم و او را چنان عبادت کنیم که گویا او را میبینیم، و چنان تصور نماییم که الله از ما اطلاع کامل دارد و در مقابل اعمالمان، ما را مجازات مینماید.
شایسته است بنده عمل را چه در تنهایی و چه در جمع مردم به یک روش و کیفیت انجام دهد و تنها به سوی او با قلب و جسم خویش متوجه شود و به غیر از او به سوی کسی دیگر توجه نکند، و کسیکه در حضور مردم، عمل را خوب انجام دهد، اما در تنهایی، عملش را بد انجام دهد، پس به درستی که او عظمت و بزرگی مخلوق را احساس نموده است، نه عظمت و بزرگی خالق را؛ و این نفاق است: ﴿فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُعَذَّبِینَ٢١٣﴾ [الشعراء: 213]. «پس هیچ معبودی را با الله مخوان، که عذاب خواهی شد».
6. سعی و تلاش و مجاهدت: پس با تمام وجود به سعی و تلاشمان در انجام عمل صالح سرعت بخشیم، و آنچه را که نفسهایمان دوست دارند و میخواهند، از آنها بگیریم و عملی را انجام دهیم که الله دوست دارد و میخواهد. و هرچه داریم را برای رضای الله ﻷ، بذل و بخشش نماییم و آنچه را که او دوست دارد انجام داده و از آنچه که او آن را ناپسند میداند دوری کنیم. شایسته است که بنده هدفِ الله و آنچه را که الله دوست دارد، بر هدف خویش و چیزی که نفسش دوست دارد مقدم بدارد. کسی را که الله چنین توفیقی دهد، مجاهد واقعی خواهد بود. ﴿وَٱلَّذِینَ جَٰهَدُواْ فِینَا لَنَهۡدِیَنَّهُمۡ سُبُلَنَاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٦٩﴾ [العنکبوت: 69]. «کسانی که در راه [خشنودیِ] ما میکوشند، قطعاً آنان را به راههای خویش هدایت میکنیم و بیتردید، الله با نیکوکاران است».
اگر علم آموختیم و عملی را بدون این صفات انجام دادیم، علم و عمل بدون این صفات انتشار مییابد و جدال و اختلاف و طلب رخصتها، کسالت و ریا و فتنهها زیاد خواهد شد و احزاب و گروههای زیادی به وجود میآیند. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَٱسۡتَقِمۡ کَمَآ أُمِرۡتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطۡغَوۡاْۚ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ١١٢﴾ [هود: 112]. «پس [ای پیامبر،] چنان که فرمان یافتهای، [در برابر مشرکان] استقامت کن و کسی که همراه تو [به پیشگاه الهی] روی آورده است [نیز باید در دینداری استقامت کند] و سرکشی نکنید. بیتردید، او به آنچه میکنید بیناست».
و کسیکه برای انجام دادن عمل با صفاتی که بیان شد به پا خیزد، در دنیا و آخرت به وعدههای الله خواهد رسید. اما اگر کسی عملی انجام دهد و یکی از صفات مذکور از بین رود، وعدهای که به او داده شده، برایش حاصل نخواهد شد و از خسارت نجات نمییابد، مگر کسیکه اسباب نجات چهارگانه را کامل نماید. همانطور که الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿وَٱلۡعَصۡرِ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِی خُسۡرٍ٢ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ٣﴾ [العصر: 1-3]. «سوگند به عصر که انسان در زیان است. مگر مؤمنان نیکوکاری که یکدیگر را به حق سفارش نمودهاند و به شکیبایی توصیه کردهاند».
شامل موارد زیر است:
1- احکام دعا.
2- بهترین اوقات و مکانها و احوالی که دعا قبول میشود.
3- دعای وارد شده در قرآن و سنت صحیح. که شامل دو مورد زیر است:
1. دعاهای قرآنی.
2. دعاهای نبوی.
4- دعاها و اذکاری که انسان به وسیلهی آنها از شر شیطان پناه میجوید، که شامل موارد زیر است:
1. آنچه که انسان به وسیلهی آن از شر شیطان پناه میجوید.
2. درمان سحر و اذیت و آزار آن.
3. رقیهی چشم زدگی
دعا بر دو نوع است: دعای عبادت و دعای مسألت. و هر یکی از این دو مستلزم دیگری است.
اول - دعای عبادت: توسل به الله بلندمرتبه به وسیلهی خالص کردن عبادت و تضرع و حمد و ثنا برای الله، به خاطر به دست آوردن امری دوست داشتنی یا دفع امور ناپسند و جلوگیری از ضرر.
الله میفرماید: ﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَیۡهِ فَنَادَىٰ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٨٧ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّۚ وَکَذَٰلِکَ نُۨجِی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٨٨﴾ [الأنبیاء: 87-88].
«و [یاد کن از] ذوالنون [= یونس] آنگاه که خشمگین [از میان قومش] رفت و چنین پنداشت که ما هرگز بر او تنگ نمیگیریم [و به خاطر این کار مجازاتش نمیکنیم]؛ [وقتی ماهی او را بلعید] در تاریکیها ندا داد که: «[پروردگارا،] هیچ معبودی [بهحق] جز تو نیست. تو منزّهی. بیتردید، من از ستمکاران بودهام». دعایش را اجابت کردیم و او را از اندوه نجات دادیم و مؤمنان را [نیز] اینچنین نجات میدهیم».
دوم - دعای مسألت: درخواست کردن آنچه که به فرد دعا کننده سود میرساند. از قبیل جلب منفعت یا دور کردن ضرر و زیان.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَا کَانَ قَوۡلَهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسۡرَافَنَا فِیٓ أَمۡرِنَا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ١٤٧﴾ [آل عمران: 147].
«و سخنشان تنها این بود که: پروردگارا، گناهانمان را بیامرز و از زیادهرویِ ما در کارمان [درگذر] و گامهایمان را استوار بدار و ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
دعاها و پناهخواستنها از الله به مانند سلاح است و ملاک، تنها تیزی سلاح نیست بلکه به استفاده کننده آن نیز بستگی دارد.
هرگاه اسلحه کامل باشد و مشکلی نداشته باشد و استفاده کننده، انسان قدرتمندی باشد و مانعی هم در کار نباشد دشمن توسط آن از پای در میآید و در صورتِ ناهماهنگیِ هر یک از این سه مورد، تاثیر نیز کاهش مییابد.
دعا اسلحهی مؤمن است، چه فرود بیاید یا نیاید سود میرساند و با اندازهی قدرت یقین به الله و پایداری در اوامرش و تلاش و کوشش برای سربلندی سخن الله، دعا اجابت شده و مطلوب حاصل میشود.
الله میفرماید: ﴿فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِکُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ فَارِقُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖ وَأَشۡهِدُواْ ذَوَیۡ عَدۡلٖ مِّنکُمۡ وَأَقِیمُواْ ٱلشَّهَٰدَةَ لِلَّهِۚ ذَٰلِکُمۡ یُوعَظُ بِهِۦ مَن کَانَ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا٢ وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءٖ قَدۡرٗا٣﴾ [الطلاق: 2-3].
«و هنگامی که [آنها را طلاق دادید و] عدهشان به سر رسید، آنان را به طرز شایستهای نگه دارید یا به طرز شایستهای از آنها جدا شوید؛ و دو مرد عادل از خودتان را گواه بگیرید و شهادت را برای الله برپا دارید. این [حکمی است] که هر کس به الله و روز قیامت ایمان دارد، به آن پند و اندرز داده میشود؛ و هر کس که از الله بترسد، راه نجاتی برای او قرار میدهد و او را از جایی که گمان ندارد، روزی میدهد؛ و هر کس بر الله توکل کند، او تعالی برایش کافی است. بیگمان، الله فرمان خود را به انجام میرسانَد. مسلّماً الله برای هر چیزی اندازهای قرار داده است».
اللهِ عزیز و گرامی، غنی و بخشاینده است. دعای کسی را که از او بخواهد، هرگز رد نمیکند. هرگاه دعا با شرایطش انجام گیرد، الله یا به سؤال کننده فورا میدهد یا اجابت را به تأخیر میاندازد تا فرد مسلمان بیشتر تضرّع و زاری کند. یا به او چیزی سودمندتر از خواستهاش عطا میکند یا اینکه از او بلایی را دور میکند و یا آن را برای روز قیامت به تأخیر میاندازد؛ زیرا الله بهتر مصلحت بندگانش را میداند، پس ما شتاب نکنیم.
﴿وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءٖ قَدۡرٗا٣﴾ [الطلاق: 3].
«و او را از جایی که گمان ندارد، روزی میدهد؛ و هر کس بر الله توکل کند، او تعالی برایش کافی است. بیگمان، الله فرمان خود را به انجام میرسانَد. مسلّماً الله برای هر چیزی اندازهای قرار داده است».
﴿وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ١٨٦﴾ [البقرة: 186].
«و [ای پیامبر،] چون بندگانم دربارۀ من از تو بپرسند [به آنان] بگو که من نزدیکم و دعای دعاکننده را - هنگامی که مرا بخوانَد - اجابت میکنم؛ پس [آنان فقط] باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند؛ باشد که راه یابند».
دعا از قویترین ابزارها در دور کردن چیزهای ناپسند و به دست آوردن چیزهای مطلوب میباشد، ولی گاهی دعا تاثیری ندارد؛ یا به خاطر ضعفِ خودِ دعا که مورد پسند الله نیست و در آن کینه و دشمنی است؛ و یا به علت ضعف قلب و عدم توجه به سوی الله در هنگام دعا؛ و یا به علت موانع اجابت همانند خوردن حرام و غفلت و اشتباه و انباشته شدن گناهان در قلب؛ و یا به علت عجله داشتن برای نتیجه دعا و ترک دعا.
چه بسا عدم اجابت دعا در دنیا برای این باشد که در آخرت بزرگتر از آن به او عطا کند و یا گاهی به او نمیدهد، ولی شری را از او دور میگرداند.
و چه بسا در حاصل شدن مطلوب، گناه باشد، پس ندادن بهتر است و گاهی به او نمیدهد تا از پروردگارش غافل نباشد که سؤال کردن را ترک کند و به دروازهی پروردگار نیاید.
1. جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللهِ ب یَقُولُ: سَلَّمَ نَاسٌ مِنْ یَهُودَ عَلَى رَسُولِ اللهِ ج فَقَالُوا: السَّامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْقَاسِمِ، فَقَالَ: «وَعَلَیْکُمْ» فَقَالَتْ عَائِشَةُ: وَغَضِبَتْ أَلَمْ تَسْمَعْ مَا قَالُوا؟ قَالَ: «بَلَى، قَدْ سَمِعْتُ فَرَدَدْتُ عَلَیْهِمْ وَإِنَّا نُجَابُ عَلَیْهِمْ وَلَا یُجَابُونَ عَلَیْنَا».[1]
جابر بن عبدالله ب میگوید: گروهی از یهودیان به رسول الله ج سلام کردند و گفتند: السام علیک (مرگ بر تو) ای ابوالقاسم! پیامبر ج فرمود: «و علیکم (و بر شما باد)». عایشه ل (که در آنجا حضور داشت) خشمگین شد و گفت: آیا نشنیدی که آنان چه گفتند؟ پیامبر ج فرمود: «بله، شنیدم و دعایشان را به خودشان برگرداندم؛ باید بدانید که نفرین ما در حق آنان، پذیرفته میشود؛ اما نفرین آنان در حق ما پذیرفته نمیشود».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ اللهَ طَیِّبٌ لَا یَقْبَلُ إِلَّا طَیِّبًا، وَإِنَّ اللهَ أَمَرَ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا أَمَرَ بِهِ الْمُرْسَلِینَ، فَقَالَ: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرُّسُلُ کُلُواْ مِنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ٥١﴾ [المؤمنون: 51] وَقَالَ: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ﴾ [البقرة: 172] ثُمَّ ذَکَرَ الرَّجُلَ یُطِیلُ السَّفَرَ أَشْعَثَ أَغْبَرَ، یَمُدُّ یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ، یَا رَبِّ، یَا رَبِّ، وَمَطْعَمُهُ حَرَامٌ، وَمَشْرَبُهُ حَرَامٌ، وَمَلْبَسُهُ حَرَامٌ، وَغُذِیَ بِالْحَرَامِ، فَأَنَّى یُسْتَجَابُ لِذَلِکَ؟.[2]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «ای مردم، الله پاک است و فقط پاکیزه را میپذیرد. الله به مؤمنان همان دستوری را داده که به پیامبران داده است؛ چنانکه میفرماید: «ای پیامبران، از [غذاهای] پاکیزه بخورید و کار شایسته انجام دهید. یقیناً من از آنچه انجام میدهید آگاهم». و فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که روزیِ شما کردهایم بخورید». سپس رسول الله ج داستان مردی را ذکر کرد که سفری طولانی را پیموده و ژولیدهموی و غبارآلود است. او دستانش را به سوی آسمان بلند میکند و میگوید: پروردگارا! پروردگارا! در حالی که خوراک، نوشیدنی و لباسش حرام میباشد و با حرام تغذیه شده است؛ دعای چنین شخصی چگونه پذیرفته میشود؟.
دعا از سودمندترین درمانهاست و دشمن بلاست که جلویش را میگیرد و هرگاه بلا برسد، آن را دور میکند یا سبک میگرداند.
دعا همراه بلا، سه حالت دارد:
1. دعا از بلا نیرومندتر است، پس آن را دفع میکند.
2. دعا از بلا ضعیفتر است، پس بلا بر آن چیره میشود.
3. دعا و بلا هردو علیه یکدیگر به پا میخیزند و هریک مانع دیگری میشود.
الله میفرماید:
1. ﴿أَمَّنۡ هُوَ قَٰنِتٌ ءَانَآءَ ٱلَّیۡلِ سَاجِدٗا وَقَآئِمٗا یَحۡذَرُ ٱلۡأٓخِرَةَ وَیَرۡجُواْ رَحۡمَةَ رَبِّهِۦۗ قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَۗ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٩﴾ [الزمر: 9].
«آیا [چنین مشرکی بهتر است یا] کسی که در طول شب، در حال سجده و قیام، به عبادت مشغول است و از [عذاب] آخرت ترسان است و به رحمت پروردگارش امید دارد؟ بگو: آیا کسانی که [حق بندگی پروردگار را] میدانند و کسانی که نمیدانند، یکسانند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند».
2. ﴿وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ١٨٦﴾ [البقرة: 186].
«و [ای پیامبر،] چون بندگانم دربارۀ من از تو بپرسند [به آنان] بگو که من نزدیکم و دعای دعاکننده را - هنگامی که مرا بخوانَد - اجابت میکنم؛ پس [آنان فقط] باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند؛ باشد که راه یابند».
﴿وَقَالَ رَبُّکُمُ ٱدۡعُونِیٓ أَسۡتَجِبۡ لَکُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِی سَیَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ٦٠﴾ [غافر: 60].
«و پروردگارتان فرمود: «مرا به دعا بخوانید، تا [دعای] شما را اجابت کنم. کسانی که از عبادت من سرکشی میکنند، به زودی با خواری به جهنم وارد میشوند».
برخی از آن عبارت است از:
1. خالص برای الله باشد و ابتدا با حمد و ثنای الله شروع شود و پس از آن در اول و آخر دعا، درود بر پیامبر ج فرستاده شود.
2. دعا با نامهای نیک الله باشد. برای هیچ فردی جایز نیست که صفات الله را صدا بزند و بگوید: ای وجه الله، ای علم الله، ای رحمت الله و امثال آن. ولی توسل به صفات الله مستحب است که بگوید: یا الله، من با قدرت بزرگ تو یا رحمت وسیع تو و امثال آن از تو طلب میکنم.
3. حضور قلب هنگام دعا، و پایین آوردن صدا، اعتراف به گناه و طلب آمرزش آن و اعتراف به نعمت و سپاسگزاری از الله بلند مرتبه.
4. هر دعایی را سه بار تکرار کند و بر آن اصرار نماید و اجابت را سست و ضعیف نداند، بلکه بر اجابت آن یقین داشته باشد. و به گناه یا قطع صلهی رحم دعا نکند. همچنین در دعا از حدود، تجاوز نکند، بلکه به الله گمان نیک داشته باشد.
5. علیه خانواده و خود و مال و فرزندش دعا نکند و خوراک و نوشیدنی و لباسش از حلال باشد. اگر توانایی دارد ظلم و ستمی را که مرتکب شده جبران کند. در دعا خشوع و تضرع نماید و از ناپاکی و پلیدی، پاک باشد.
6. دستها را تا برابریِ شانهها در کنار یکدیگر بلند نماید و کفشان به سوی آسمان باشد و اگرخواست چهره و ظاهر دستهایش را به سوی قبله نماید.
7. هنگام دعا رو به قبله باشد و در حالت سستی و نرمی دعا کند و دعاهایی را بخواند که احتمال اجابتشان باشد و در شریعت وارد شدهاند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّمَا یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بِهَا خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ۩١٥ تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ١٦ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٧﴾ [السجدة: 15-17].
«فقط کسانی به آیات ما ایمان میآورند که چون به آنها پند داده شوند، به سجده میافتند و پروردگارشان را به پاکی میستایند و تکبر نمیورزند. [در دل شب،] از بسترها برمیخیزند و پروردگارشان را با بیم و امید [به نیایش] میخوانند و از آنچه به آنان روزی دادهایم انفاق میکنند. هیچ کس نمیداند به [پاس] آنچه [این مؤمنان در دنیا] انجام میدهند، چه [بسیار مایۀ] روشنی چشمها برایشان نهفته است».
دعا بر سه نوع است:
1. دعاهایی که الله و پیامبرش، آن را به ما دستور دادهاند، و دستور هم یا برای وجوب است یا برای استحباب. مانند دعاهایی که در قرآن و سنت وارد شدهاند و در نماز و غیر آن خوانده میشوند. اینها مورد پسند الله هستند.
برترین و بزرگترین و کاملترین دعا و سؤال در قرآن کریم این است:
﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧﴾ [الفاتحة: 6-7].
«ما را به راه راست هدایت فرما [و همواره ثابتقدم بگردان]؛ راه کسانی [همچون پیامبران، شهیدان، راستگویان و نیکوکاران] که به آنان نعمت دادهای، نه [راه] کسانی که بر آنان خشم گرفته شده است [= یهود] و نه [راه] گمراهان [= نصاری]».
2. نوع دیگر آن است که الله و پیامبرش، ما را از آن منع کردهاند، مانند گذشتن از حدود در دعا. مثل اینکه انسان چیزی را طلب کند که ویژهی پروردگار است، مثلا از الله بخواهد که او را بر هر چیزی دانا یا توانا بگرداند و یا او را از غیب خبر دهد و امثال آن. این قبیل دعا را الله دوست ندارد و نمیپسندد.
3. نوع دیگر، مباح و جایز است، مثلا چیز اضافی را بخواهد که در آن گناهی نباشد.
2- برترین اوقات، جاها و حالتهایی که دعا اجابت میشود
نیمهی آخر شب، شب قدر، پس از نمازهای فرض، بین اذان و اقامه، لحظهای از هر شب، لحظهای از روز جمعه، و آن آخرین لحظه پس از عصر است، هنگام اذان برای نمازهای فرض، هرگاه با وضو بخوابد و سپس در شب بلند شود و دعا کند، دعا در ماه رمضان و شب قدر و امثال آن.
هنگام طواف کعبه، روز عرفه در عرفات، بر صفا و مروه، در مشعر الحرام (مزدلفه)، پس از رمی جمرهی کوچک و وسطی در اعمال حج و امثال آن.
دعا با «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»، دعا هنگام روی آوردن قلب به سوی الله، دعا پس از وضو، دعای مسافر، بیمار، مظلوم، دعای پدر برای فرزندش و دعای مضطر، دعا هنگام سجده، زمان اجتماع مسلمانان در مجالس ذکر و یاد الله، هنگام آواز خروس، وقتی که در شب فردی بیدار شود و این دعا را بخواند: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، سُبْحَانَ اللَّهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ...»، سپس درخواست آمرزش نماید و دعا کند و امثال آن.
الله میفرماید:
1. ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحۡیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦٢ لَا شَرِیکَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِکَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ١٦٣﴾ [الأنعام: 162-163].
«بگو: «بیتردید، نمازم و قربانیهای من و زندگی و مرگم همه برای الله - پروردگار جهانیان- است. [همان ذاتی که] شریکى ندارد؛ و به این [عبادت الله به یگانگی و خالصانه] دستور یافتهام و من نخستین مسلمان [از این قوم] هستم».
2. ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَیّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا وَٱبۡتَغِ بَیۡنَ ذَٰلِکَ سَبِیلٗا١١٠ وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا١١١﴾ [الإسراء: 110-111].
«بگو: «الله» را بخوانید یا «رحمان» را بخوانید؛ هر کدام را که بخوانید، نیکوترین نامها براى اوست». و [ای پیامبر،] نمازت را [آنچنان] به صدای بلند نخوان [که مشرکان بشنوند] و آن را [آنقدر نیز] آهسته نخوان [که حتی اصحابت نشوند]؛ و میان این [دو حالت،] راهى [میانه] بجوى. و بگو: «ستایش مخصوص الله است که فرزندی [برای خویش] برنگزیده است و در فرمانروایی، هیچ شریکی ندارد و هرگز خوار و ناتوان نمیگردد که [نیاز به دوست و] کارساز داشته باشد» و او را بزرگ بدار؛ بزرگداشتی شایسته».
3. ﴿أَمَّن یُجِیبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَیَجۡعَلُکُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ٦٢﴾ [النمل: 62].
«[آیا معبودان شما بهترند] یا ذاتی که [دعای] درمانده را - وقتی او را بخواند- اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد و شما را جانشینان [پیشینیان در] زمین قرار میدهد؟ آیا معبود دیگری با الله وجود دارد؟ چه اندک پند میگیرید!».
کیفیت خواستن از الله:
1. الله عزیز و گرامی را زیاد یاد کند، زیرا هرکس الله را زیاد یاد کند، بهتر از آنچه که به سائلان میدهد، به او خواهد داد.
﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِی وَلَا تَکۡفُرُونِ١٥٢﴾ [البقرة: 152].
«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرگزاری مرا به جای آورید و از من ناسپاسی نکنید».
2. قبل از خواستن، حمد و ثنای الله را به جای آورد.
ابراهیم ÷ هنگامیکه با قومش سخن گفت، قبل از خواستن از الله، با تعریف و ثنا به پروردگارش متوسل شد و گفت:
﴿قَالَ أَفَرَءَیۡتُم مَّا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٧٥ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ٧٦ فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّیٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٧٧ ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ٧٨ وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ٧٩ وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ٨٠ وَٱلَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحۡیِینِ٨١﴾ [الشعراء: 75-81].
«[ابراهیم] گفت: «آیا دیدید [و دانستید] چیزهایی را که همواره عبادت میکردید - [هم] شما و [هم] پدرانتان- یقیناً [همۀ] آنها [= معبودان باطل] دشمنِ [عقیدۀ توحیدیِ] من هستند؟ مگر پروردگار جهانیان. آن [معبودی] که مرا آفریده و هدایتم میکند و همان ذاتی که به من غذا میدهد و سیرابم میسازد و هنگامی که بیمار میشوم، اوست که شفایم میدهد و ذاتی که مرا میمیرانَد و [دوباره] زندهام میکند».
سپس خواستهاش را با ثنا آمیخته کرد و فرمود:
﴿وَٱلَّذِیٓ أَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لِی خَطِیَٓٔتِی یَوۡمَ ٱلدِّینِ٨٢﴾ [الشعراء: 82].
«و ذاتی که امیدوارم روز جزا گناهانم را ببخشد».
آنگاه با صراحت چنین درخواست کرد و گفت:
﴿رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ٨٣ وَٱجۡعَل لِّی لِسَانَ صِدۡقٖ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ٨٤ وَٱجۡعَلۡنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِیمِ٨٥ وَٱغۡفِرۡ لِأَبِیٓ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ٨٦ وَلَا تُخۡزِنِی یَوۡمَ یُبۡعَثُونَ٨٧ یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ٨٩﴾ [الشعراء: 83-89].
«پروردگارا، به من دانشی [در دین] ببخش و مرا به شایستگان ملحق کن. و در آیندگان آوازهای نیک برایم قرار بده. و مرا از وارثان بهشتِ پرنعمت بگردان. و پدرم را بیامرز [که] بیتردید در زمرۀ گمراهان بود. و روزی که [مردم] برانگیخته میشوند، مرا رسوا [و شرمنده] نساز. همان روزی که مال و فرزندان سودی نمیبخشد؛ مگر کسی که با قلبی پاک [و خالی از شرک و نفاق و ریا] به پیشگاه الله بیاید».
سپس الله بخشاینده و مهربان سورهی فاتحه را بر محمد ج با این ترتیب نازل کرد و فرمود:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣ مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٤﴾ [الفاتحة: 2-4].
«تمام ستایشها [و سپاسها] از آنِ الله - پروردگار جهانیان- است؛ بخشندۀ مهربان است؛ مالک روزِ جزاست».
همهی اینها تعریف و ستایش و تمجید پروردگار عزیز و گرامیاند. در ادامه الله میفرماید:
﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ٥﴾ [الفاتحة: 5].
«[پروردگارا] تنها تو را عبادت میکنیم [= برخی از انواع عبادت عبارت است از: توکل، خشوع، خشیت، استعانت (یاریجُستن)، ذبح، نذر، دعا و استغاثه (به فریادرسی خواندن) و ... .] و تنها از تو یاری [و مدد] میجوییم».
تمام این حمد و ثناها با سؤال کردن آمیخته است.
در ادامه الله میفرماید: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧﴾ [الفاتحة: 6-7].
«ما را به راه راست هدایت فرما [و همواره ثابتقدم بگردان]؛ راه کسانی [همچون پیامبران، شهیدان، راستگویان و نیکوکاران] که به آنان نعمت دادهای، نه [راه] کسانی که بر آنان خشم گرفته شده است [= یهود] و نه [راه] گمراهان [= نصاری]».
این فقط درخواست است و بزرگترین و اولین خواسته در قرآن کیم است.
اکنون برخی از دعاهای قرآنی و نبوی را برایتان یادآور میشویم.
3- برخی از دعاهایی که در قرآن کریم و سنت صحیح وارد شدهاند
1. دعاهای قرآنی
الله، قرآن را برای هر چیزی تبیان و هدایت و موعظه و رحمت و شفا قرار داده است. اکنون برخی از دعاهای قرآنی را یادآور میشویم که فرد مسلمان آنچه که مناسب حالش میباشد را برگزیند و اسباب مشروع را بگیرد و یقین کامل داشته باشد که همهی امور به دست الله یکتایی است که شریک ندارد.
1. ﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ١ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣ مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٤ إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ٥ ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧﴾ [الفاتحة: 1-7].
«به نام الله بخشندۀ مهربان. تمام ستایشها [و سپاسها] از آنِ الله - پروردگار جهانیان- است؛ بخشندۀ مهربان است؛ مالک روزِ جزاست. [پروردگارا] تنها تو را عبادت میکنیم [= برخی از انواع عبادت عبارت است از: توکل، خشوع، خشیت، استعانت (یاریجُستن)، ذبح، نذر، دعا و استغاثه (به فریادرسی خواندن) و ... .] و تنها از تو یاری [و مدد] میجوییم. ما را به راه راست هدایت فرما [و همواره ثابتقدم بگردان]؛ راه کسانی [همچون پیامبران، شهیدان، راستگویان و نیکوکاران] که به آنان نعمت دادهای، نه [راه] کسانی که بر آنان خشم گرفته شده است [= یهود] و نه [راه] گمراهان [= نصاری]».
2. ﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِۖ هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ٢٢ هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَیۡمِنُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَکَبِّرُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٢٣ هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡخَٰلِقُ ٱلۡبَارِئُ ٱلۡمُصَوِّرُۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ یُسَبِّحُ لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٢٤﴾ [الحشر: 22-24].
«او الله است که معبودی [راستین] جز او نیست؛ دانای غیب و آشکار است؛ او بخشندۀ مهربان است. او الله است که معبودی [بهحق] جز او نیست؛ [اوست] فرمانروا، منزّه، بیعیب و نقص، تصدیقکنندۀ پیامبرانش، مراقب [اعمال بندگانش]، قدرتمندِ شکستناپذیر، شکوهمند و شکستدهندۀ مطلق، والامقام و شایستۀ عظمت. الله از کسانی [یا چیزهایی] که [برای او به عنوان] شریک میآورند، پاک و منزّه است. او الله است: خالقِ هستی، آفریدگارِ آن از نیستی [و] شکلدهندۀ مخلوقات؛ نامهایی نیک دارد. آنچه در آسمانها و زمین است تسبیحِ او را میگویند، و او قدرتمندِ شکستناپذیر [و] حکیم است».
3. ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنۢبِتُ ٱلۡأَرۡضُ وَمِنۡ أَنفُسِهِمۡ وَمِمَّا لَا یَعۡلَمُونَ٣٦﴾ [یس: 36].
«پاک و منزه است آن [پروردگاری] که همۀ گونهها را آفریده است؛ از آنچه زمین میرویانَد [= گیاهان و درختان] و از خودشان [=انسانها] و از آنچه نمیدانند».
4. ﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ٨٢﴾ [الزخرف: 82].
«[معبود یگانهای که] پروردگار آسمانها و زمین و عرش است، از توصیفِ [جاهلانه] آنان منزه است».
5. ﴿حَسۡبِیَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُۖ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ١٢٩﴾ [التوبة: 129].
«الله برای من کافی است. هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ تنها بر او توکل کردم و او پروردگارِ عرش بزرگ است».
6. ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٨٧﴾ [الأنبیاء: 87].
«[پروردگارا،] هیچ معبودی [بهحق] جز تو نیست. تو منزّهی. بیتردید، من از ستمکاران بودهام».
7. ﴿رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٢٣﴾ [الأعراف: 23].
«پروردگارا، ما [با سرپیچی از دستور تو] به خویشتن ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی، قطعاً از زیانکاران خواهیم بود».
8. ﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا بِمَآ أَنزَلۡتَ وَٱتَّبَعۡنَا ٱلرَّسُولَ فَٱکۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِینَ٥٣﴾ [آل عمران: 53].
«پروردگارا، به آنچه نازل کردهای ایمان آوردیم و از فرستادۀ [تو] پیروی نمودیم؛ پس ما را در زمرۀ گواهان [به حق و مؤمنان به پیامبرت] بنویس».
9. ﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ١٠٩﴾ [المؤمنون: 109].
«پروردگارا، ایمان آوردیم؛ پس ما را ببخشای و بر ما رحم کن [که] بیتردید، تو بهترین بخشایندهای».
10.﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱکۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِینَ٨٣﴾ [المائدة: 83].
«پروردگارا، ایمان آوردیم؛ پس ما را در زمرۀ [مسلمانان و] گواهان بنویس».
11.﴿رَبَّنَآ إِنَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ١٦﴾ [آل عمران: 16].
«پروردگارا، به راستی که ما ایمان [= تصدیق به قلب، اقرار به زبان و عمل با اعضا] آوردهایم؛ پس گناهانمان را بیامرز و ما را از عذاب آتش نگه دار».
12. ﴿رَبَّنَآ أَتۡمِمۡ لَنَا نُورَنَا وَٱغۡفِرۡ لَنَآۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٨﴾ [التحریم: 8].
«پروردگارا، نور ما را به تمام [و کمال] برسان [که وارد بهشت شویم، تا مانند منافقان که نورشان بر روی صراط خاموش میشود نباشیم] و ما را بیامرز. بیگمان، تو بر هر چیز توانایی».
13. ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَةٗ وَهَیِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗا١٠﴾ [الکهف: 10].
«پروردگارا، رحمتی از جانب خویش بر ما ارزانی دار و در کار [هجرتِ] ما هدایت و تعالى برایمان فراهم ساز».
14. ﴿رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّیَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡیُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِینَ إِمَامًا٧٤﴾ [الفرقان: 74].
«پروردگارا، از همسران و فرزندانمان [کسانی را] به ما عطا فرما که [مایۀ شادیِ دلها و] روشنیِ چشمها باشند و ما را پیشوای پرهیزگاران قرار بده».
15. ﴿رَبَّنَا ٱکۡشِفۡ عَنَّا ٱلۡعَذَابَ إِنَّا مُؤۡمِنُونَ١٢﴾ [الدخان: 12].
«پروردگارا، [این] عذاب را از ما برطرف کن که ایمان آوردهایم».
16. ﴿رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا فِتۡنَةٗ لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ٨٥ وَنَجِّنَا بِرَحۡمَتِکَ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٨٦﴾ [یونس: 85-86].
«پروردگارا، ما را دستخوشِ فتنه [و شکنجه و آزارِ] گروه ستمکاران قرار نده؛ و به [فضل و] رحمت خویش ما را از [شر] گروه کافران رهایی بخش».
17. ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ٢٠١﴾ [البقرة: 201].
«پروردگارا، به ما در دنیا نیکی [= روزی، سلامتی، دانش و ایمان] عطا کن و در آخرت [نیز] نیکی [عطا فرما] و ما را از عذاب آتش نگه دار».
18. ﴿سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ٢٨٥﴾ [البقرة: 285].
«شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا، آمرزش تو را [خواهانیم] و بازگشت [تمام امور] به سوی توست».
19. ﴿رَبَّنَا عَلَیۡکَ تَوَکَّلۡنَا وَإِلَیۡکَ أَنَبۡنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ٤ رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا فِتۡنَةٗ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ وَٱغۡفِرۡ لَنَا رَبَّنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٥﴾ [الممتحنة: 4-5].
«پروردگارا، بر تو توکل کردیم و به سوی تو روی آوردیم و بازگشت [همه] به سوی توست. پروردگارا، ما را دستخوشِ [فتنۀ] کافران قرار مده و ما را بیامرز ای پروردگار ما؛ همانا تو پیروزمندِ حکیمی».
20. ﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِینَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِیمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِی قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّکَ رَءُوفٞ رَّحِیمٌ١٠﴾ [الحشر: 10].
«پروردگارا، ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز و در دلهایمان نسبت به کسانی که ایمان آوردهاند کینهای قرار مده. پروردگارا، بیگمان، تو دلسوزِ مهربانی».
21.﴿رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ١٢٧ رَبَّنَا وَٱجۡعَلۡنَا مُسۡلِمَیۡنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَآ أُمَّةٗ مُّسۡلِمَةٗ لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبۡ عَلَیۡنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ١٢٨﴾ [البقرة: 127-128].
«پروردگارا، [اعمالِ نیک ما - از جمله بنای این خانۀ مقدس را] از ما بپذیر که بیتردید، تو شنوای دانایی. پروردگارا! ما را [تسلیم و] فرمانبردارِ خود قرار بده و از فرزندانمان [نیز] امتی فرمانبردارِ خود [پدید آور] و آداب عبادتمان را به ما نشان بده و توبۀ ما را بپذیر. حقا که تو توبهپذیرِ مهربانی».
22. ﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسۡرَافَنَا فِیٓ أَمۡرِنَا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ١٤٧﴾ [آل عمران: 147].
«پروردگارا، گناهانمان را بیامرز و از زیادهرویِ ما در کارمان [درگذر] و گامهایمان را استوار بدار و ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
23. ﴿رَبَّنَا ٱصۡرِفۡ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَۖ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا٦٥ إِنَّهَا سَآءَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا٦٦﴾ [الفرقان: 65-66].
«پروردگارا، عذاب دوزخ را از ما بازگردان [که] بیتردید، عذابش [سخت و] پایدار است. حقا که دوزخ بد جایگاه و اقامتگاهی است».
24. ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٨٦﴾ [البقرة: 286].
«پروردگارا، اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را بازخواست نکن. پروردگارا، بارِ گران [و تکلیف سنگین] بر [دوش] ما مگذار؛ چنان که آن را [به مجازات گناه و سرکشی،] بر [دوش] کسانی که پیش از ما بودند [= یهود] نهادی. پروردگارا، آنچه که تاب تحملش را نداریم بر [دوش] ما مگذار و ما را بیامرز و به ما رحم کن. تو یار [و کارسازِ] مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
25. ﴿رَبَّنَا لَا تُزِغۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَیۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَةًۚ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ٨ رَبَّنَآ إِنَّکَ جَامِعُ ٱلنَّاسِ لِیَوۡمٖ لَّا رَیۡبَ فِیهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ٩﴾ [آل عمران: 8-9].
«آنان میگویند: «پروردگارا، دلهایمان را - بعد از آنکه ما را هدایت فرمودی - [از راه حق] منحرف مگردان و از سوی خود، رحمتی به ما ارزانی دار [که] بیتردید، تو بسیار بخشندهای. پروردگارا، بیشک، تو مردم را برای روزی که در [آمدنِ] آن تردیدی نیست جمع خواهی کرد. قطعاً الله در وعدۀ [خود] خلاف نمیکند».
26. ﴿رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَکَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ١٩١ رَبَّنَآ إِنَّکَ مَن تُدۡخِلِ ٱلنَّارَ فَقَدۡ أَخۡزَیۡتَهُۥۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٖ١٩٢ رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِیٗا یُنَادِی لِلۡإِیمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّکُمۡ فََٔامَنَّاۚ رَبَّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرۡ عَنَّا سَیَِّٔاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ ٱلۡأَبۡرَارِ١٩٣ رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخۡزِنَا یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۖ إِنَّکَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ١٩٤﴾ [آل عمران: 191-194].
«پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریدهای؛ منزّهی تو؛ پس ما را از عذاب آتش [دوزخ] نگاه دار. پروردگارا، کسی را که تو به آتش [دوزخ] درآوری، یقیناً خوار و رسوایش کردهای و ستمکاران [هیچ] یاوری ندارند. پروردگارا، ما شنیدیم که دعوتگری به ایمان فرامیخوانَد که: "به پروردگار خود ایمان آورید"؛ پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا، پس گناهانمان را ببخش و بدیهایمان را بپوشان و ما را در زمرۀ نیکان بمیران. پروردگارا، آنچه را که به وسیلۀ رسولانت به ما وعده دادهای به ما عطا کن و در روز قیامت رسوایمان مگردان. بیتردید، تو خلاف وعده نمیکنی».
27. ﴿رَبَّنَا وَسِعۡتَ کُلَّ شَیۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِینَ تَابُواْ وَٱتَّبَعُواْ سَبِیلَکَ وَقِهِمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِیمِ٧ رَبَّنَا وَأَدۡخِلۡهُمۡ جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِی وَعَدتَّهُمۡ وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّیَّٰتِهِمۡۚ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٨ وَقِهِمُ ٱلسَّیَِّٔاتِۚ وَمَن تَقِ ٱلسَّیَِّٔاتِ یَوۡمَئِذٖ فَقَدۡ رَحِمۡتَهُۥۚ وَذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٩﴾ [غافر: 7-9].
«پروردگارا، رحمت و دانشت، هر چیزى را فراگرفته است؛ پس کسانى را که توبه کردند و پیرو راه تو شدند، بیامرز و از عذاب دوزخ نگاه دار. پروردگارا، آنان و پدران [و مادران] و همسران و فرزندان صالحشان را در باغهای جاودان بهشت که وعده دادهاى، وارد کن، که بیتردید، تو شکستناپذیر و حکیمی. [بار الها،] آنان را از [کیفرِ] بدیها حفظ کن؛ و هر کس را که در آن روز از [کیفرِ] بدیها نگاه دارى، مشمول رحمتت قرار دادهاى. این، همان کامیابى بزرگ است».
28.﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لِی وَلِوَٰلِدَیَّ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ یَوۡمَ یَقُومُ ٱلۡحِسَابُ٤١﴾ [إبراهیم: 41].
«پروردگارا، من و پدر و مادرم و [همۀ] مؤمنان را در روزی که حساب برپا میشود بیامرز».
29. ﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٩﴾ [النمل: 19].
«پروردگارا، به من توفیق بده تا شکر نعمتی را که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشتهای به جای آورم و [یاریام کن تا] کاری شایسته انجام دهم که مایۀ رضایتت گردد و به رحمت خویش مرا در جمعِ بندگان شایستهات وارد کن».
30. ﴿رَبِّ إِنِّی ظَلَمۡتُ نَفۡسِی فَٱغۡفِرۡ لِی﴾ [القصص: 16].
«پروردگارا، من به خود ستم کردهام؛ مرا ببخش».
31. ﴿رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِی٢٥ وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی٢٦ وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی٢٧ یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی٢٨﴾ [طه: 25-28].
«پروردگارا، بر [حوصله و] شکیباییام بیفزای و کارم را برایم آسان گردان و گره از زبانم باز کن تا سخنم را دریابند».
32. ﴿رَبِّ ٱجۡعَلۡنِی مُقِیمَ ٱلصَّلَوٰةِ وَمِن ذُرِّیَّتِیۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلۡ دُعَآءِ٤٠﴾ [إبراهیم: 40].
«پروردگارا، مرا برپادارندۀ نماز قرار بده و از فرزندانم [نیز چنین کن]. پروردگارا، دعایم را بپذیر».
33. ﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَصۡلِحۡ لِی فِی ذُرِّیَّتِیٓۖ إِنِّی تُبۡتُ إِلَیۡکَ وَإِنِّی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ١٥﴾ [الأحقاف: 15].
«پروردگارا، به من توفیق بده تا شکرِ نعمتی را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى، به جای آورم و کار شایستهاى انجام دهم که از آن راضی گردى؛ و فرزندانم را شایسته گردان؛ به درگاهت [توبه نموده و] بازگشتهام و تسلیم [فرمانت] هستم».
34. ﴿رَبِّ إِنِّیٓ أَعُوذُ بِکَ أَنۡ أَسَۡٔلَکَ مَا لَیۡسَ لِی بِهِۦ عِلۡمٞۖ وَإِلَّا تَغۡفِرۡ لِی وَتَرۡحَمۡنِیٓ أَکُن مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٤٧﴾ [هود: 47].
«پروردگارا، من به تو پناه میبرم از اینکه چیزی را که به آن دانشی ندارم از تو بخواهم و اگر مرا نبخشی و بر من رحم نکنی، از زیانکارانم».
35. ﴿رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ٨٣ وَٱجۡعَل لِّی لِسَانَ صِدۡقٖ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ٨٤ وَٱجۡعَلۡنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِیمِ٨٥﴾ [الشعراء: 83-85].
«پروردگارا، به من دانشی [در دین] ببخش و مرا به شایستگان ملحق کن. و در آیندگان آوازهای نیک برایم قرار بده. و مرا از وارثان بهشتِ پرنعمت بگردان».
36. ﴿رَبِّ إِنَّ قَوۡمِی کَذَّبُونِ١١٧ فَٱفۡتَحۡ بَیۡنِی وَبَیۡنَهُمۡ فَتۡحٗا وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِیَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٨﴾ [الشعراء: 117-118].
«پروردگارا، قومم مرا دروغگو انگاشتند؛ پس میان من و آنان داوری کن و من و مؤمنانی را که همراهم هستند نجات بده».
37. ﴿رَّبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَلِوَٰلِدَیَّ وَلِمَن دَخَلَ بَیۡتِیَ مُؤۡمِنٗا وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۖ وَلَا تَزِدِ ٱلظَّٰلِمِینَ إِلَّا تَبَارَۢا٢٨﴾ [نوح: 28].
«پروردگارا، مرا و پدر و مادرم و هر کسی را که با ایمان وارد خانۀ من شود، و [تمام] مردان مؤمن و زنان مؤمن را بیامرز؛ و ستمکاران را جز هلاکت [و نابودی] میفزای».
38. ﴿رَبِّ هَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ ذُرِّیَّةٗ طَیِّبَةًۖ إِنَّکَ سَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ٣٨﴾ [آل عمران: 38].
«پروردگارا، از جانب خویش فرزندى پاک و پسندیده به من عطا کن [که] بیتردید، تو شنوندۀ دعایی».
39. ﴿رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡوَٰرِثِینَ٨٩﴾ [الأنبیاء: 89].
«پروردگارا، مرا تنها [و بیفرزند] مگذار و تو بهترین بازماندهای».
40. ﴿رَبِّ هَبۡ لِی مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٠٠﴾ [الصافات: 100].
«پروردگارا، [فرزندی] از شایستگان به من عطا کن».
41. ﴿رَبِّ ٱغۡفِرۡ وَٱرۡحَمۡ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ١١٨﴾ [المؤمنون: 118].
«پروردگارا، [گناهانم را] ببخشای و رحم کن و تو بهترین بخشندهای».
42. ﴿رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّیَٰطِینِ٩٧ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ٩٨﴾ [المؤمنون: 97-98].
«پروردگارا، من از وسوسههای شیاطین به تو پناه میبرم. و پروردگارا، از اینکه آنها نزد من حاضر شوند [نیز] به تو پناه میبرم».
43. ﴿رَبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا١١٤﴾ [طه: 114].
«پروردگارا، بر دانشم بیفزاى».
44. ﴿رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا٨٠﴾ [الإسراء: 80].
«پروردگارا، مرا [در هر کارى] به درستی داخل نما و به درستی خارج ساز [چنان که موردِ رضای توست]؛ و از جانب خویش دلیلی یاریبخش برای من [در برابر دشمنانم] قرار بده».
45. ﴿رَبِّ أَنزِلۡنِی مُنزَلٗا مُّبَارَکٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡمُنزِلِینَ٢٩﴾ [المؤمنون: 29].
«پروردگارا، ما را در منزلگاهی پربرکت فرود آور که تو بهترین فرودآورندهای».
46. ﴿رَبِّ بِمَآ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ فَلَنۡ أَکُونَ ظَهِیرٗا لِّلۡمُجۡرِمِینَ١٧﴾ [القصص: 17].
«پروردگارا، به شکرانۀ آنکه بر من نعمت [قدرت و دانش] ارزانی داشتهای، هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود».
47. ﴿رَبِّ ٱنصُرۡنِی عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٣٠﴾ [العنکبوت: 30].
«پروردگارا، مرا بر [ضد] گروه فسادکاران یارى رسان».
2. دعاهای نبوی
اکنون برخی از دعاهای صحیحی را یادآور میشویم که پیامبر ج با آنها دعا میکرد و مسلمان نیز باید چنین دعا کند و آنچه را که مناسب حالش هست با اسباب مشروع و جایز برگزیند و یقین قطعی داشته باشد که الله دعایش را قبول میکند.
1. عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا دَعَا أَحَدُکُمْ فَلْیَعْزِمِ المَسْأَلَةَ، وَلاَ یَقُولَنَّ: اللَّهُمَّ إِنْ شِئْتَ فَأَعْطِنِی، فَإِنَّهُ لاَ مُسْتَکْرِهَ لَهُ».[3]
انس س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرگاه یکی از شما دعا کرد، در دعا باید در درخواست خود جدّی و مُصِر باشد و نباید بگوید: یا الله، اگر خواستی به من بده، زیرا هیچکس نمیتواند الله را -به کاری- مجبور کند». (زیرا نوعی بیادبی است؛ گویا بنده با گفتن چنین عبارتی میگوید: اگر میخواهی، به من بده؛ و گرنه، برایم مهم نیست!).
2. «اللَّهُمَّ رَبَّنَا لَکَ الحَمْدُ أَنْتَ قَیِّمُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ، وَلَکَ الحَمْدُ أَنْتَ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِیهِنَّ، وَلَکَ الحَمْدُ أَنْتَ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِیهِنَّ، أَنْتَ الحَقُّ، وَقَوْلُکَ الحَقُّ، وَوَعْدُکَ الحَقُّ، وَلِقَاؤُکَ الحَقُّ، وَالجَنَّةُ حَقٌّ، وَالنَّارُ حَقٌّ، وَالسَّاعَةُ حَقٌّ.
اللَّهُمَّ لَکَ أَسْلَمْتُ، وَبِکَ آمَنْتُ، وَعَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ، وَإِلَیْکَ خَاصَمْتُ، وَبِکَ حَاکَمْتُ، فَاغْفِرْ لِی مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ، وَأَسْرَرْتُ وَأَعْلَنْتُ، وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، لاَ إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ».[4]
«یا الله! تمام تعریفها از آن توست، برپادارنده زمین و آسمان و آنچه که در میان آنها وجود دارد، تو هستی و فقط تو شایستهی حمد و ثنایی. پروردگار زمین و آسمان و آنچه میانشان وجود دارد، تو هستی. روشنی آسمانها و زمین و آنچه میانشان وجود دارد، تو هستی. تو بر حقی و سخن و وعدهات بر حق و نیز خودت بر حق هستی. ملاقات تو حق است. بهشت حق، دوزخ حق و قیامت حق است.
یا الله! تسلیم تو شدم، به تو ایمان آوردم، و بر تو توکل کردم، به کمک تو با دشمنان مبارزه کردم، و تو را داور قرار دادم. از گناهانم که آثارش همانجا تمام شده و گناهانم که آثارش تا بعد از مرگم باقی میماند (و منتشر میشود)، گناهان پنهان و آشکارم و آنچه که تو از من به آن داناتری درگذر. معبود راستینی جز تو وجود ندارد».
3. «لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ العَظِیمُ الحَلِیمُ، لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ العَرْشِ العَظِیمِ، لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَرَبُّ الأَرْضِ، وَرَبُّ العَرْشِ الکَرِیمِ».[5]
«هیچ معبود راستینی جز الله بزرگ و بردبار وجود ندارد. هیچ معبود راستینی جز الله که پروردگار عرش بزرگ است، وجود ندارد. هیچ معبود راستینی جز الله که پروردگار آسمانها و زمین و عرش گرانبها است، وجود ندارد».
4. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».[6]
«یا الله! بر محمد و آل محمد درود و رحمت بفرست، چنان که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی. همانا تو ستایش شده و بزرگواری. یا الله! بر محمد و آل محمد برکت بفرست، همانطور که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت فرستادی. همانا تو ستایش شده و بزرگواری».
5. «اللَّهُمَّ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً، وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ».[7]
«پروردگارا در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا کن و ما را از عذاب جهنم نجات بده».
6. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَجْزِ، وَالْکَسَلِ، وَالْجُبْنِ، وَالْهَرَمِ، وَالْبُخْلِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْیَا وَالْمَمَاتِ».[8]
«یا الله! من از ناتوانی و کسالت و از بزدلی و پیری و بخیلی و از عذاب قبر و فتنهی زندگان مردگان به تو پناه میبرم».
7. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الکَسَلِ وَالهَرَمِ، وَالمَغْرَمِ وَالمَأْثَمِ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ النَّارِ وَفِتْنَةِ النَّارِ، وَفِتْنَةِ القَبْرِ وَعَذَابِ القَبْرِ، وَشَرِّ فِتْنَةِ الغِنَى، وَشَرِّ فِتْنَةِ الفَقْرِ، وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ المَسِیحِ الدَّجَّالِ، اللَّهُمَّ اغْسِلْ خَطَایَایَ بِمَاءِ الثَّلْجِ وَالبَرَدِ، وَنَقِّ قَلْبِی مِنَ الخَطَایَا کَمَا یُنَقَّى الثَّوْبُ الأَبْیَضُ مِنَ الدَّنَسِ، وَبَاعِدْ بَیْنِی وَبَیْنَ خَطَایَایَ کَمَا بَاعَدْتَ بَیْنَ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ».[9]
«یا الله! من از تنبلی و پیری و بدهکاری و گناه به تو پناه میبرم. یا الله! من از عذاب دوزخ، و فتنهی آتش و فتنه و عذاب قبر، و از شر و فتنهی ثروت و از شر و فتنهی فقر و شر فتنهی مسیح دجال به تو پناه میبرم. یا الله! خطاهای مرا با آب و یخ و تگرگ بشوی و قلبم را از خطاها پاک گردان. چنان که لباس سفید از چرک و آلودگی پاک کرده میشود. و بین من و خطاهایم فاصله انداز آنطور که بین مشرق و مغرب فاصله انداختی».
8. «قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی ظُلْمًا کَثِیرًا وَلَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ، فَاغْفِرْ لِی مَغْفِرَةً مِنْ عِنْدِکَ، وَارْحَمْنِی إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ».[10]
«یا الله! من بر خویشتن ستم فراوانی کردهام و کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد؛ پس مرا با آمرزشی از سوی خویش بیامرز و بر من رحم فرما که تو بسیار آمرزنده و مهربانی».
9. «اللَّهُمَّ لَکَ أَسْلَمْتُ، وَبِکَ آمَنْتُ، وَعَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ، وَإِلَیْکَ أَنَبْتُ، وَبِکَ خَاصَمْتُ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِعِزَّتِکَ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، أَنْ تُضِلَّنِی، أَنْتَ الْحَیُّ الَّذِی لَا یَمُوتُ، وَالْجِنُّ وَالْإِنْسُ یَمُوتُونَ».[11]
«یا الله! تسلیم تو شدم و به تو ایمان آوردم و بر تو توکل نمودم و به تو روی آوردم، و به کمک تو با دشمنان مبارزه کردم. یا الله! به عزت تو پناه میبرم که مبادا مرا دچار گمراه کنی؛ هیچ معبود راستینی جز تو نیست. تو همیشهزندهای هستی که هرگز نمیمیری و جنها و انسانها میمیرند».
10.«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی خَطِیئَتِی وَجَهْلِی، وَإِسْرَافِی فِی أَمْرِی، وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی جِدِّی وَهَزْلِی، وَخَطَئِی وَعَمْدِی، وَکُلُّ ذَلِکَ عِنْدِی، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ، وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ، وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، أَنْتَ الْمُقَدِّمُ وَأَنْتَ الْمُؤَخِّرُ، وَأَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».[12]
«یا الله! اشتباهها و ندانمکاریهایم را و نیز زیادهرویام در کارها و آنچه را که تو بهتر از من میدانی، بیامرز؛ یا الله! گناهانی را که به جدّی، شوخی و به خطا و عمد انجام دادهام، ببخشای؛ و خود معترفم که همه این نوع گناهان در من وجود دارد. یا الله! از گناهانم که آثارش همانجا تمام شده و گناهانم که آثارش تا بعد از مرگم باقی میماند (و منتشر میشود)، گناهان پنهان و آشکارم و آنچه که تو از من به آن داناتری درگذر. یا الله! این تویی-که هرکس را بخواهی به سوی کارهای نیک و بهشت- به پیش میبری و-هرکس را بخواهی از کارهای نیک و بهشت- عقب میاندازی و تو بر هر کاری توانایی».
11.«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَتَعَوَّذُ مِنْ جَهْدِ البَلاَءِ، وَدَرَکِ الشَّقَاءِ، وَسُوءِ القَضَاءِ، وَشَمَاتَةِ الأَعْدَاءِ».[13]
«رسول الله ج از گرفتاریِ طاقتفرسا و سختیِ بلا، (و نیز از) نگونبختی، سرنوشت بد (یا قضاوت نادرست از سوی خود) و شادکامی دشمنان به الله پناه میبرد».
12.«اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی لاَ إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، خَلَقْتَنِی وَأَنَا عَبْدُکَ، وَأَنَا عَلَى عَهْدِکَ وَوَعْدِکَ مَا اسْتَطَعْتُ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا صَنَعْتُ، أَبُوءُ لَکَ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ، وَأَبُوءُ لَکَ بِذَنْبِی فَاغْفِرْ لِی، فَإِنَّهُ لاَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ».[14]
«یا الله! تو پروردگار من هستی؛ هیچ معبود برحقی به جز تو وجود ندارد؛ تو مرا آفریدهای و من بنده تو هستم و در حد توانم بر عهد و پیمانی که با تو بستهام، پایبندم و به نویدی که دادهای، یقین دارم. از شرّ اعمال خویش به تو پناه میآورم و به نعمتهایی که به من دادهای، اعتراف میکنم و به گناهان خویش اقرار دارم؛ پس مرا بیامرز که کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد».
13.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الهَمِّ وَالحَزَنِ، وَالعَجْزِ وَالکَسَلِ، وَالجُبْنِ وَالبُخْلِ، وَضَلَعِ الدَّیْنِ، وَغَلَبَةِ الرِّجَالِ».[15]
«یا الله! من از غم و اندوه، ناتوانی و تنبلی، ترس و بخیلی و از سنگینیِ بدهی (بدهکار شدن) و از چیرگی و ستم دیگران بر من، به تو پناه میبرم».
14.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الجُبْنِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ البُخْلِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أُرَدَّ إِلَى أَرْذَلِ العُمُرِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ فِتْنَةِ الدُّنْیَا، وَعَذَابِ القَبْرِ».[16]
«یا الله! من از بزدلی، بخیلی، و فرتوت شدن که باعث ذلت شود و از فتنهی دنیا و عذاب قبر به تو پناه میبرم».
15.«اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِی دِینِی الَّذِی هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِی، وَأَصْلِحْ لِی دُنْیَایَ الَّتِی فِیهَا مَعَاشِی، وَأَصْلِحْ لِی آخِرَتِی الَّتِی فِیهَا مَعَادِی، وَاجْعَلِ الْحَیَاةَ زِیَادَةً لِی فِی کُلِّ خَیْرٍ، وَاجْعَلِ الْمَوْتَ رَاحَةً لِی مِنْ کُلِّ شَرٍّ».[17]
«یا الله! دینم را که نگهدارندهی من از بدیهاست و دنیایم را که زندگانیام در آن است و آخرتم را که بازگشتم به سوی آن میباشد، اصلاح بفرما و زندگی را برای من موجب افزایش کارهای نیک قرار بده و مرگ را برای من مایهی راحتی و رهایی از همه بدیها بگردان».
16.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْهُدَى وَالتُّقَى، وَالْعَفَافَ وَالْغِنَى».[18]
«پروردگارا، من از تو هدایت، تقوا، پاکی (از حرام) و بینیازی میخواهم».
17.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَجْزِ، وَالْکَسَلِ، وَالْجُبْنِ، وَالْبُخْلِ، وَالْهَرَمِ، وَعَذَابِ، الْقَبْرِ اللَّهُمَّ آتِ نَفْسِی تَقْوَاهَا، وَزَکِّهَا أَنْتَ خَیْرُ مَنْ زَکَّاهَا، أَنْتَ وَلِیُّهَا وَمَوْلَاهَا، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ، وَمِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ، وَمِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ، وَمِنْ دَعْوَةٍ لَا یُسْتَجَابُ لَهَا».[19]
«یا الله! از ناتوانی، تنبلی، بزدلی، بُخل، پیری و عذاب قبر به تو پناه میبرم؛ یا الله! به نفس من تقوایش را عنایت کن و آن را پاک بگردان که تو بهترین کسی هستی که آن را پاک میگردانی؛ تو، یاور و مالک و کارسازِ آن هستی. یا الله! از علمِ بیثمر و بیسود و از قلبی که خشوع ندارد و از نفس حریصی که سیر نمیشود و از دعایی که پذیرفته نمیگردد، به تو پناه میبرم».
18.«اللَّهُمَّ اهْدِنِی وَسَدِّدْنِی» «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْهُدَى وَالسَّدَادَ».[20]
«یا الله! از تو هدایت و پایداری در راه حق (و عمل درست که مبتنی بر سنت است) را درخواست میکنم».
19.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا عَمِلْتُ وَمِنْ شَرِّ مَا لَمْ أَعْمَلْ».[21]
«یا الله! من از شرّ آنچه که انجام دادهام و از شرّ آنچه که انجام ندادهام (در آینده مرتکب عملی شوم)، به تو پناه میبرم».
20.«اللَّهُمَّ مُصَرِّفَ الْقُلُوبِ صَرِّفْ قُلُوبَنَا عَلَى طَاعَتِکَ».[22]
«یا الله! ای تغییردهنده دلها! دلهایمان را به سوی اطاعت خویش متمایل و ثابت بگردان».
21.«اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی مَدِینَتِنَا، وَفِی ثِمَارِنَا، وَفِی مُدِّنَا، وَفِی صَاعِنَا بَرَکَةً مَعَ بَرَکَةٍ».[23]
«یا الله! در شهر ما و میوههای ما و مُدّ و صاع (واحدهای وزن) ما برکت عنایت کن».
22.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ زَوَالِ نِعْمَتِکَ، وَتَحَوُّلِ عَافِیَتِکَ، وَفُجَاءَةِ نِقْمَتِکَ، وَجَمِیعِ سَخَطِکَ».[24]
«یا الله! از زوال نعمتی که عطا کردهای و از دگرگونی عافیتی که به ما دادهای و از خشم و عذاب ناگهانیِ تو و همهی خشم و غضبت به تو پناه میبرم».
23.«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی، وَارْحَمْنِی، وَاهْدِنِی، وَعَافِنِی وَارْزُقْنِی».[25]
«یا الله! مرا بیامرز و به من رحم کن و هدایتم فرما و سلامتم بدار و روزیم بده».
24.«اللَّهُمَّ أَعُوذُ بِرِضَاکَ مِنْ سَخَطِکَ، وَبِمُعَافَاتِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْکَ لَا أُحْصِی ثَنَاءً عَلَیْکَ أَنْتَ کَمَا أَثْنَیْتَ عَلَى نَفْسِکَ».[26]
«یا الله! از خشم تو به خشنودیات و از مجازات و کیفرت به عافیت تو پناهنده میشوم. از تو به خودت پناه میبرم، من از عهدهی ستایش تو بر نمیآیم. تو همانگونهای که خود را ستودهای».
25.«اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ، وَابْنُ عَبْدِکَ، ابْنُ أَمَتِکَ، نَاصِیَتِی بِیَدِکَ، مَاضٍ فِیَّ حُکْمُکَ، عَدْلٌ فِیَّ قَضَاؤُکَ، أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ، سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَدًا مِنْ خَلْقِکَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ، أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِیعَ قَلْبِی، وَنُورَ صَدْرِی، وَجِلَاءَ حُزْنِی، وَذَهَابَ هَمِّی».[27]
«یا الله! من برده و غلامزاده و کنیززاده تو هستم. پیشانیام به دست توست. حکم تو بر من نافذ و قضا و تقدیر تو در مورد من عین عدالت است. به همهی نامهایت که تو خودت را به آن نامیدهای یا آن را در کتابت نازل کردهای یا به یکی از مخلوقاتت تعلیم دادهای یا در علم غیب به خود اختصاص دادهای، از تو میخواهم که قرآن را بهار دلم، و نور سینهام و بر طرف کنندهی غم و اندوهم قرار دهی».
26.«اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیمَنْ هَدَیْتَ، وَعَافِنِی فِیمَنْ عَافَیْتَ، وَتَوَلَّنِی فِیمَنْ تَوَلَّیْتَ، وَبَارِکْ لِی فِیمَا أَعْطَیْتَ، وَقِنِی شَرَّ مَا قَضَیْتَ، إِنَّکَ تَقْضِی وَلَا یُقْضَى عَلَیْکَ، وَإِنَّهُ لَا یَذِلُّ مَنْ وَالَیْتَ، وَلَا یَعِزُّ مَنْ عَادَیْتَ، تَبَارَکْتَ رَبَّنَا وَتَعَالَیْتَ».[28]
«یا الله! مرا هدایت کن همچون کسانیکه هدایتشان کردی و عافیتم ده مانند کسانیکه به ایشان عافیت دادی و یاور من باش، همچون کسانیکه یاورشان بودی. و در آنچه که به من عطا کردی، برکت ده و از شر آنچه حکم کردی، حفاظتم کن. همانا تو هستی که قضاوت میکنی و علیه تو قضاوت و حکم نمیشود. هرکسی را که تو دوست داری، خوار نخواهد شد و با هرکسیکه تو با او دشمنی کنی، عزت نخواهد داشت. پروردگارا، دارای برکات بسیار و بلندمرتبه هستی».
27.«اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ، رَبَّ کُلِّ شَیْءٍ وَمَلِیکَهُ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی، وَشَرِّ الشَّیْطَانِ وَشِرْکِهِ، وَأَنْ أَقْتَرِفَ عَلَى نَفْسِی سُوءًا أَوْ أَجُرُّهُ إِلَى مُسْلِمٍ».[29]
«یا الله! آفریننده آسمانها و زمین، ای دانایِ نهان و آشکار! ای پروردگار و ای مالکِ همه چیز! به تو از شر نفسم و شر شیطان و شرک وى و اینکه خودم مرتکب گناهى شوم، یا مسلمانى را مرتکب آن سازم پناه مىبرم».
28.«یَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».[30]
«ای گردانندهی دلها، قلبم را بر دین خود استوار بگردان».
29.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ سَمْعِی، وَمِنْ شَرِّ بَصَرِی، وَمِنْ شَرِّ لِسَانِی، وَمِنْ شَرِّ قَلْبِی، وَمِنْ شَرِّ مَنِیِّی».[31]
«یا الله! من از شر گوش، چشم، زبان، قلب خویش و از شر شرمگاهم به تو پناه میبرم».
30.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَفْوَ وَالْعَافِیَةَ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ، اللَّهُمَّ أَسْأَلُکَ الْعَفْوَ وَالْعَافِیَةَ فِی دِینِی وَدُنْیَایَ وَأَهْلِی وَمَالِی، اللَّهُمَّ اسْتُرْ عَوْرَاتِی، وَآمِنْ رَوْعَاتِی، وَاحْفَظْنِی مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ، وَمِنْ خَلْفِی، وَعَنْ یَمِینِی، وَعَنْ شِمَالِی، وَمِنْ فَوْقِی، وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ أُغْتَالَ مِنْ تَحْتِی».[32]
«یا الله! عفو و عافیت دنیا و آخرت را از تو میخواهم. یا الله! عفو و عافیت دین و دنیا و خانواده و مالم را از تو میخواهم. یا الله! عیوبم را بپوشان، و ترسم را به ایمنی تبدیل کن. یا الله! مرا از جلو و پشت و راست و چپ و بالا محافظت کن و از اینکه -از پایین- به بلایی ناگهانی مبتلا شوم به تو پناه میبرم».
31.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ البَرَصِ، وَالْجُنُونِ، وَالْجُذَامِ، وَمِنْ سَیِّئِ الْأَسْقَامِ».[33]
«یا الله! من از پیسی، جنون، جذام و بیماریهای سخت به تو پناه میبرم».
32.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ مُنْکَرَاتِ الأَخْلَاقِ، وَالأَعْمَالِ وَالأَهْوَاءِ».[34]
«یا الله! من از اخلاق و کردار ناپسند و از امیال نفسانی و باورهای نادرست به تو پناه میبرم».
33.«رَبِّ أَعِنِّی وَلَا تُعِنْ عَلَیَّ، وَانْصُرْنِی وَلَا تَنْصُرْ عَلَیَّ، وَامْکُرْ لِی وَلَا تَمْکُرْ عَلَیَّ، وَاهْدِنِی وَیَسِّرِ الهُدَى لِی، وَانْصُرْنِی عَلَى مَنْ بَغَى عَلَیَّ، رَبِّ اجْعَلْنِی لَکَ شَکَّارًا، لَکَ ذَکَّارًا، لَکَ رَهَّابًا، لَکَ مِطْوَاعًا، لَکَ مُخْبِتًا، إِلَیْکَ أَوَّاهًا مُنِیبًا، رَبِّ تَقَبَّلْ تَوْبَتِی، وَاغْسِلْ حَوْبَتِی، وَأَجِبْ دَعْوَتِی، وَثَبِّتْ حُجَّتِی، وَسَدِّدْ لِسَانِی، وَاهْدِ قَلْبِی، وَاسْلُلْ سَخِیمَةَ صَدْرِی».[35]
«پروردگارا! مرا یاری ده و علیه من یاری مده، مرا نصرت کن و بر ضد من نصرت مده. برای من چارهاندیشی کن و علیه من چاره میندیش. مرا هدایت کن و هدایت را برایم آسان بگردان. و مرا بر کسانیکه علیه من شوریدهاند، پیروز گردان. پروردگارا! مرا شکرگزار خودت قرار بده. ذکر و یادت را بر زبانم جاری کن. توفیق بده که جز از تو از کسی ترس و هراس نداشته باشم و مطیع و فرمانبردار تو شوم و در سختیها و دشواریها به سویت بیایم. پروردگارا! توبهام را بپذیر و از گناهانم درگذر، و دعایم را قبول کن و مرا در راه حق استوار بدار. زبانم را استحکام بده و دلم را هدایت بده و پلیدی درونم را خارج بگردان».
34.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنَ الْخَیْرِ کُلِّهِ عَاجِلِهِ وَآجِلِهِ، مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَمَا لَمْ أَعْلَمْ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ الشَّرِّ کُلِّهِ عَاجِلِهِ وَآجِلِهِ، مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَمَا لَمْ أَعْلَمْ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِ مَا سَأَلَکَ عَبْدُکَ وَنَبِیُّکَ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا عَاذَ بِهِ عَبْدُکَ وَنَبِیُّکَ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْجَنَّةَ وَمَا قَرَّبَ إِلَیْهَا مِنْ قَوْلٍ أَوْ عَمَلٍ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ النَّارِ وَمَا قَرَّبَ إِلَیْهَا مِنْ قَوْلٍ أَوْ عَمَلٍ، وَأَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ کُلَّ قَضَاءٍ قَضَیْتَهُ لِی خَیْرًا».[36]
«یا الله! همهی خوبیها را - آنچه زود میآید و آنچه دیر، آنچه میدانم و آنچه را نمیدانم - از تو خواستارم. و از همهی بدیها - آنچه زود میآید و آنچه دیر، آنچه میدانم و آنچه را نمیدانم - به تو پناه میبرم. یا الله! بهترین چیزی را که بنده و پیامبرت -محمد ج- از تو درخواست کرده است، من نیز خواهانم. و از شر آنچه که بنده و پیامبرت از آن به تو پناه آورد، من نیز پناه میخواهم. یا الله! من بهشت را و گفتار و کرداری که باعث نزدیک شدن به آن است، را از تو میخواهم و از دوزخ و گفتار و کرداری که باعث نزدیک شدن به آن است، به تو پناه میآورم. و از تو میخواهم همهی تقدیرات مرا در جهت خیر مقدر نمایی».
35.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الهَدْمِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ التَّرَدِّی، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ الْغَرَقِ، وَالْحَرَقِ، وَالْهَرَمِ، وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ یَتَخَبَّطَنِی الشَّیْطَانُ عِنْدَ الْمَوْتِ، وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ أَمُوتَ فِی سَبِیلِکَ مُدْبِرًا، وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ أَمُوتَ لَدِیغًا».[37]
«یا الله! من از مرگ در اثر ریختن آوار، افتادن از بالا به پایین، غرق شدن، آتش سوزی و پیری به تو پناه میآورم و از اینکه شیطان مرا به هنگام مرگ گمراه کند، و از اینکه در حال عقبنشینی و فرار از جهاد بر علیه کافران کشته شوم و از اینکه بر اثر گزیدگی (حشرات و حیوانات سمی) بمیرم، به تو پناه میآورم».
36.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفَقْرِ، وَالْقِلَّةِ، وَالذِّلَّةِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أَظْلِمَ، أَوْ أُظْلَمَ».[38]
«یا الله! از فقر، ناداری و خواری به تو پناه میبرم و از اینکه ظلم کنم و یا مورد ظلم قرار گیرم به تو پناه میآورم».
37.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا أَللَّهُ بِأَنَّکَ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ، الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ، أَنْ تَغْفِرَ لِی ذُنُوبِی، إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ».[39]
«یا الله! من با توسّل به اینکه تو یگانهاى و شریکى ندارى و برطرف کنندهی نیازها هستى و نه زادهاى و نه زاییده شدهاى و کسی همتای تو نیست، میخواهم که گناهانم را بیامرزی، زیرا تو آمرزنده و مهربانی».
38.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ الْحَمْدَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَنَّانُ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، یَا ذَا الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ، یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ، إِنِّی أَسْأَلُکَ».[40]
«یا الله! من با توسّل به اینکه سپاس و ستایش از آن تو است و هیچ معبود راستینی جز تو نیست، بسیار نعمت دهنده، پدید آورندهی آسمانها و زمین، ای بزرگوار و ارجمند، ای زنده و پاینده، من از تو میخواهم».
39.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنِّی أَشْهَدُ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الأَحَدُ الصَّمَدُ، الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ».[41]
«یا الله! من با توسّل به اینکه گواهی میدهم که تو الله هستی، هیچ معبود بر حقی جز تو نیست، یگانهای و برطرف کنندهی نیازها هستى و نه زادهاى و نه زاییده شدهاى و کسی همتای تو نیست، از تو میخواهم».
40.«رَبِّ اغْفِرْ لِی وَتُبْ عَلَیَّ إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ».[42]
«پروردگارا! مرا بیامرز و توبهام را بپذیر همانا تو توبه پذیر و مهربانی».
41.«اللَّهُمَّ بِعِلْمِکَ الْغَیْبَ، وَقُدْرَتِکَ عَلَى الْخَلْقِ، أَحْیِنِی مَا عَلِمْتَ الْحَیَاةَ خَیْرًا لِی، وَتَوَفَّنِی إِذَا عَلِمْتَ الْوَفَاةَ خَیْرًا لِی، اللَّهُمَّ وَأَسْأَلُکَ خَشْیَتَکَ فِی الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ، وَأَسْأَلُکَ کَلِمَةَ الْحَقِّ فِی الرِّضَا وَالْغَضَبِ، وَأَسْأَلُکَ الْقَصْدَ فِی الْفَقْرِ وَالْغِنَى، وَأَسْأَلُکَ نَعِیمًا لَا یَنْفَدُ، وَأَسْأَلُکَ قُرَّةَ عَیْنٍ لَا تَنْقَطِعُ، وَأَسْأَلُکَ الرِّضَاءَ بَعْدَ الْقَضَاءِ، وَأَسْأَلُکَ بَرْدَ الْعَیْشِ بَعْدَ الْمَوْتِ، وَأَسْأَلُکَ لَذَّةَ النَّظَرِ إِلَى وَجْهِکَ، وَالشَّوْقَ إِلَى لِقَائِکَ فِی غَیْرِ ضَرَّاءَ مُضِرَّةٍ، وَلَا فِتْنَةٍ مُضِلَّةٍ، اللَّهُمَّ زَیِّنَّا بِزِینَةِ الْإِیمَانِ، وَاجْعَلْنَا هُدَاةً مُهْتَدِینَ».[43]
«یا الله! با آگاهیات بر غیب و قدرتت بر مخلوقات، تا زمانی که میدانی زندگی برایم بهتر است، مرا زنده نگه دار و هنگامیکه دانستی که مرگ برایم بهتر است، مرا بمیران. یا الله! ترسیدن از تو را در خلوت و در میان جمع میخواهم. گفتن سخن حق را هنگام رضایت و خشم، و میانهروی را در فقر و ثروت از تو میخواهم. من از تو نعمتهای بیپایان میخواهم، به من چشمروشنیهای همیشگی و دایمی ارزانی دار و راضی بودن از تقدیرت را پس از وقوع آن، و لذت راحتی زندگی بعد از مرگ را، لذت نگاه به چهرهات و شوق دیدارت را خواستارم بدون اینکه گرفتار مصیبتی سخت، یا فتنهای گمراه کننده شوم. یا الله! ما را با زیبایی ایمان، زینت ببخش. و در زمرهی هدایتگران هدایت یافته قرار بده».
42.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِعَظَمَتِکَ أَنْ أُغْتَالَ مِنْ تَحْتِی».[44]
«یا الله! من از اینکه -از پایین- به بلایی ناگهانی مبتلا شوم به بزرگی و عظمت تو پناه میبرم».
43.«اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کُلُّهُ، اللَّهُمَّ لَا قَابِضَ لِمَا بَسَطْتَ، وَلَا بَاسِطَ لِمَا قَبَضْتَ، وَلَا هَادِیَ لِمَا أَضْلَلْتَ، وَلَا مُضِلَّ لِمَنْ هَدَیْتَ، وَلَا مُعْطِیَ لِمَا مَنَعْتَ، وَلَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیْتَ، وَلَا مُقَرِّبَ لِمَا بَاعَدْتَ، وَلَا مُبَاعِدَ لِمَا قَرَّبْتَ، اللَّهُمَّ ابْسُطْ عَلَیْنَا مِنْ بَرَکَاتِکَ وَرَحْمَتِکَ وَفَضْلِکَ وَرِزْقِکَ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ النَّعِیمَ الْمُقِیمَ الَّذِی لَا یَحُولُ وَلَا یَزُولُ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ النَّعِیمَ یَوْمَ الْعَیْلَةِ وَالْأَمْنَ یَوْمَ الْخَوْفِ، اللَّهُمَّ إِنِّی عَائِذٌ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا أَعْطَیْتَنَا وَشَرِّ مَا مَنَعْتَ، اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیْنَا الْإِیمَانَ وَزَیِّنْهُ فِی قُلُوبِنَا، وَکَرِّهْ إِلَیْنَا الْکُفْرَ، وَالْفُسُوقَ، وَالْعِصْیَانَ، وَاجْعَلْنَا مِنَ الرَّاشِدِینَ، اللَّهُمَّ تَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ، وَأَحْیِنَا مُسْلِمِینَ، وَأَلْحِقْنَا بِالصَّالِحِینَ غَیْرَ خَزَایَا وَلَا مَفْتُونِینَ، اللَّهُمَّ قَاتِلِ الْکَفَرَةَ الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ رُسُلَکَ، وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِکَ، وَاجْعَلْ عَلَیْهِمْ رِجْزَکَ وَعَذَابَکَ، اللَّهُمَّ قَاتِلِ الْکَفَرَةَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَهَ الْحَقِّ».[45]
«یا الله! ستایش همهاش برازندهی توست. یا الله! جمع کنندهای برای آنچه گستراندهای نیست و گسترانندهای برای آنچه جمع کردهای نیست. هدایتگری برای آن که گمراه کردهای و گمراه کنندهای برای آن که هدایت دادهای، یافت نمیشود. بخشایندهای برای آنچه که منع کردهای و بازدارندهای برای آنچه که بخشیدهای، وجود ندارد. نزدیک گردانندهای برای آنچه که دور نمودهای و دور کنندهای برای آنچه که نزدیک نمودهای، پیدا نمیشود. یا الله! برکات، رحمت، فضل و روزیات را بر ما بگستران. یا الله! نعمت ماندگاری را از تو میخواهم که تغییر نمیکند و پایان نمیپذیرد. یا الله! نعمت را در روز فقر، و امنیت را در روز ترس از تو خواستارم. یا الله! از شر آنچه که به ما دادهای و از شر آنچه که از ما باز داشتهای، به تو پناه میآورم. یا الله! ایمان را در نزد ما محبوب و آن را در دلهایمان آراسته بگردان. و کفر، فسق و نافرمانی را در نزد ما ناپسند بگردان و ما را از هدایت یافتگان قرار بده. یا الله! ما را مسلمان بمیران و مسلمان زنده بگردان و بدون آلوده شدن به زبونی و فتنه، ما را به نیکوکاران ملحق بگردان. یا الله! کفاری را که پیامبرانت را تکذیب و مردم را از راهت باز داشتند، نابود گردان. و بلا و عذابت را بر آنان فرو بفرست. یا الله! و ای معبود راستین! کفار حق پوش اهل کتاب را نابود بگردان».
44.«اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی».[46]
«یا الله! تو عفو کنندهای و عفو و بخشش را دوست داری، پس مرا ببخش».
45.قَالَ ج: «اسْأَلُوا اللَّهَ العَفْوَ وَالعَافِیَةَ، فَإِنَّ أَحَدًا لَمْ یُعْطَ بَعْدَ الیَقِینِ خَیْرًا مِنَ العَافِیَةِ».[47]
«از الله بخشش و عافیت را بخواهید، زیرا به هیچ فردی پس از یقین (ایمان) بهتر از عافیت (در امان ماندن از گزندها) عطا نشده است».
46.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْجُوعِ، فَإِنَّهُ بِئْسَ الضَّجِیعُ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ الْخِیَانَةِ، فَإِنَّهَا بِئْسَتِ الْبِطَانَةُ».[48]
«یا الله! من از گرسنگی که بد همخوابی است و نیز از خیانت که ویژگی درونی بدی است، به تو پناه میبرم».
47.«اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَبَیْنَ مَعَاصِیکَ، وَمِنْ طَاعَتِکَ مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ جَنَّتَکَ، وَمِنَ الیَقِینِ مَا تُهَوِّنُ بِهِ عَلَیْنَا مُصِیبَاتِ الدُّنْیَا، وَمَتِّعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَأَبْصَارِنَا وَقُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا، وَاجْعَلْهُ الوَارِثَ مِنَّا، وَاجْعَلْ ثَأْرَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا، وَانْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا، وَلَا تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا، وَلَا تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَلَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا، وَلَا تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لَا یَرْحَمُنَا».[49]
«یا الله! از خشیت خویش به اندازهای نصیبمان بگردان که در میان ما و نافرمانی تو حایل شود و از اطاعت خود، آن قدر به ما بده که ما را به بهشت تو برساند و به ما یقینی عطا کن که سختیهای دنیا را بر ما آسان نماید. و تا زمانی که ما را زنده نگه میداری ما را از شنوایی، بینایی و نیرویمان برخوردار بگردان و حواس ما را میراثبر ما قرار بده (پیش از مرگمان از میان مبر) و انتقام ما را بر کسی قرار بده که به ما ستم کرده است و ما را بر دشمنانمان پیروز بگردان و مصیبتمان را در دینمان قرار نده و دنیا را بزرگترین هدفمان و پایان و غایت علم و دانشمان نگردان؛ و کسی که به ما رحم نمیکند بر ما چیره مکن».
48.«اللَّهُمَّ مَتِّعْنِی بِسَمْعِی وَبَصَرِی وَاجْعَلْهُمَا الوَارِثَ مِنِّی، وَانْصُرْنِی عَلَى مَنْ یَظْلِمُنِی، وَخُذْ مِنْهُ بِثَأْرِی».[50]
«یا الله! مرا از گوش و چشم بهرهمند بگردان و آن دو را میراثبر من قرار بده (پیش از مرگم از میان مبر) و مرا بر کسانیکه به من ستم میکنند یاری فرما و پیروز کن و انتقام مرا از آنان بگیر».
49.«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَلَبَةِ الدَّیْنِ، وَغَلَبَةِ الْعَدُوِّ، وَشَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ».[51]
«یا الله! من از سنگینی بدهی و غلبهی دشمن و بدخواهی دشمنان به تو پناه میبرم».
4- دعاها و اذکاری که انسان را در مقابل شیطان حفاظت مینماید
بیماریهایی که به انسان میرسد، بر دو قسم است:
بیماریهای قلبی و بیماریهای بدنی. بیماریهای قلبی بر دو نوع میباشد:
اول - بیماری شبهه، همانطور که الله در مورد منافقان میفرماید:
﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمُۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡذِبُونَ١٠﴾ [البقرة: 10].
«در دلهایشان بیماری است و الله بر بیماری آنان افزوده است و به خاطر دروغهایی که میگفتند عذاب دردناکی [در پیش] دارند».
دوم - بیماری شهوت، همانطور که الله ﻷ نسبت به مادران مؤمنان میفرماید:
﴿یَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِیِّ لَسۡتُنَّ کَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَیۡتُنَّۚ فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَیَطۡمَعَ ٱلَّذِی فِی قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٣٢﴾ [الأحزاب: 32].
«ای زنان پیامبر، اگر پرهیزگاری کنید، [در برتری و شرافت] مانند هیچ یک از زنان [عادی] نخواهید بود؛ پس در هنگام سخن گفتن [با مردان]، ناز و نرمش به کار نبرید تا [مبادا] کسی که در دلش بیماری است [در شما] طمع کند و به شیوهای شایسته سخن بگویید».
اما بیماریهای جسمی از قبیل مریضیها و دردهای حسی است که به بدن میرسد.
طبابت و درمان قلبها فقط به وسیلهی پیامبران † شناخته میشود. اصلاح قلبها فقط با شناخت پروردگار و خالق، و علم داشتن به نامها و صفات و افعال و شریعتش و دوری از کارهایی که نهی فرموده و موجب خشم و غضب او میشود و عمل به کارهایی که مورد پسند و رضایت اوست به وجود میآید.
یک نوع که الله به صورت فطری در انسان و حیوانات قرار داده است. این نوع به طبیب نیاز ندارد، مانند تشنگی و گرسنگی و خستگی که با ضد آنها مثل خوردن و نوشیدن و استراحت کردن درمان میشود.
و نوع دیگر به فکر و تأمل نیاز دارد و علاج و درمان آن با داروهای طبیعی یا الهی یا با هر دوی آنها میباشد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ١٧٢﴾ [البقرة: 172].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که روزیِ شما کردهایم بخورید و شکرِ الله را به جای آورید اگر تنها او را عبادت میکنید».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِکۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ٢٨ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ طُوبَىٰ لَهُمۡ وَحُسۡنُ مََٔابٖ٢٩﴾ [الرعد: 28-29].
«[همان] کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد الله آرام میگیرد. بدانید که دلها با یاد الله آرام میگیرد. کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، خوشا بر آنان! و سرانجامی نیک دارند».
بیماری قلبی خروج از سلامتی و اعتدال میباشد، صحت و سلامتی قلب باعث شناخت حق و حقیقت و دوستی نسبت به او و ترجیح دیگران بر الله خواهد بود. و مرض و بیماری قلب با شک و شبهه و با ترجیح دادن دیگران بر الله ایجاد میشود.
پس بیماری منافقان از روی شک و شبهه میباشد و بیماری نافرمانان از روی شهوت و خواهشهای نفسانی است.
برای قلب بیماریهای دیگری نیز وجود دارد که عبارتاند از: ریا، تکبر، خودبرتربینی، حسادت، فخرفروشی، غرور، دوست داشتن ریاست، بزرگ دانستن خویش در زمین، و.... این بیماریها از شک و شبهه و خواهشهای نفسانی متولد میشوند و به وجود میآیند.
از الله درخواست صحت و سلامتی مینماییم: ﴿فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّیٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٧٧ ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ٧٨ وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ٧٩ وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ٨٠﴾ [الشعراء: 77-80].
«یقیناً [همۀ] آنها [= معبودان باطل] دشمنِ [عقیدۀ توحیدیِ] من هستند؟ مگر پروردگار جهانیان. آن [معبودی] که مرا آفریده و هدایتم میکند و همان ذاتی که به من غذا میدهد و سیرابم میسازد و هنگامی که بیمار میشوم، اوست که شفایم میدهد».
دفع نمودن شرارتهای شیاطین جنی و انسانهای شیطان صفت
1. الله ﻷ به ساختن و اصلاح انسانهایی که دشمن هستند به وسیلهی مهربانی و احسان نمودن نسبت به آنها امر مینماید تا اینکه آنها را به طبیعت اصلی و پاکشان که دوستی و اخلاق نیکوست، برگرداند، الله ﻷ میفرماید: ﴿وَلَا تَسۡتَوِی ٱلۡحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّیِّئَةُۚ ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِی بَیۡنَکَ وَبَیۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ کَأَنَّهُۥ وَلِیٌّ حَمِیمٞ٣٤ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٖ٣٥﴾ [فصلت: 34-35].
«[هرگز] نیکی و بدی یکسان نیست. همواره به شیوهاى که بهتر است، پاسخ بده که در آن صورت، کسى که بین تو و او دشمنى وجود دارد، گویی دوستى مهربان است. تنها شکیبایان و کسانی که بهرۀ بزرگی [از ایمان و اخلاق] دارند، به چنین مقامى مىرسند».
2. الله ﻷ امر مینماید به الله پناه ببرید از شر شیطانهایی که اصلاح و احسان را قبول نمیکنند بلکه طبیعت آنها فریب دادن انسانها و دشمنی با آنان است، همانطور که الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٣٦﴾ [فصلت: 36].
«و هر گاه وسوسهای از جانب شیطان تو را فراگرفت، به الله پناه ببر که یقیناً او شنوای داناست».
3. فرشته و شیطان بر قلب انسان همدیگر را تعقیب مینمایند، همان طور که شب و روز یکدیگر را تعقیب میکنند. بعضی از مردم شبشان از روزشان طولانیتر است و برخی روزشان از شبشان طولانیتر میباشد. و زمان برخی، همیشه شب و زمان بعضی دیگر همیشه روز است.
یک لحظه شیطان و لحظهای فرشتهای بر قلب انسان نزدیک میشود، وقتی که الله به کاری امر فرماید، شیطان در آن کار دو تحریک انجام میدهد: به سوی غلو و تجاوز، و یا به سوی کم کاری و کوتاهی نمودن. رستگاری در اطاعت از الله و نافرمانی از شیطان است. الله فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱدۡخُلُواْ فِی ٱلسِّلۡمِ کَآفَّةٗ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ٢٠٨﴾ [البقرة: 208].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، همگی به اسلام [و اطاعتِ الله] درآیید و از [راهها و] گامهای شیطان پیروی نکنید. به راستی که او دشمن آشکار شماست».
الله ﻷ به انسانها و جنها که مکلف هستند، سه نعمت اساسی اختصاص داده است: عقل، دین و آزادی انتخاب.
و ابلیس نخستین کسی است که در به کارگیری این نعمتها در مقابل پروردگارش سرکشی کرد و به نافرمانی و گناه پافشاری نمود. او از الله تا روز قیامت مهلت خواست تا به این نعمتها خیانت کند و به وسیلهی فریب دادن انسانها و مزین نمودن گناهان، انسانها به سمت و سوی جهنم از او تبعیت و پیروی نمایند.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ لَکُمۡ عَدُوّٞ فَٱتَّخِذُوهُ عَدُوًّاۚ إِنَّمَا یَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِیَکُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِیرِ٦﴾ [فاطر: 6].
«بیتردید، شیطان دشمن شماست؛ شما نیز او را دشمن [خود] گیرید. جز این نیست که او پیروانش را [به کفر] میخواند تا از اهل آتش باشند».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قَالَ یَٰبُنَیَّ لَا تَقۡصُصۡ رُءۡیَاکَ عَلَىٰٓ إِخۡوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیۡدًاۖ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ لِلۡإِنسَٰنِ عَدُوّٞ مُّبِینٞ٥﴾ [یوسف: 5].
«[یعقوب] گفت: «پسرم، خوابت را به برادران خویش بازگو نکن که نیرنگى برایت مىاندیشند؛ [چرا که] بیتردید، شیطان دشمنِ آشکاری برای انسان است».
3. عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِی ج یقُولُ: «إِنَّ عَرْشَ إِبْلِیسَ عَلَى الْبَحْرِ، فَیَبْعَثُ سَرَایَاهُ فَیَفْتِنُونَ النَّاسَ، فَأَعْظَمُهُمْ عِنْدَهُ أَعْظَمُهُمْ فِتْنَةً».[52]
جابر س میگوید: از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «تخت پادشاهی ابلیس بر دریا قرار دارد. او لشکریانش را میفرستد تا مردم را دچار فتنه کنند. بزرگترینشان نزد ابلیس کسی است که بزرگترین فتنه را ایجاد کرده باشد».
دشمنی شیطان با انسان به شیوههای مختلفی صورت میگیرد که عبارتاند از:
1. فریب انسان و زینت دادن بدیها و گناهان برای آنان، و سپس از آنها اعلام بیزاری مینماید.
2. فریب انسان با وسوسه کردن در نیت و قول و عمل.
3. انسانها را گمراه مینماید و به آنان وعده میدهد و آنان را به طمع و آرزو کردن واداشته و بینشان اختلاف میاندازد.
4. آنها را به سوی نافرمانی و سایر حرامها تشویق مینماید.
5. در همه راههای خیر سر راه انسان قرار میگیرد و او را منع مینماید و منصرف میکند و جلویش را میگیرد و او را میترساند.
6. کینه و خیانت را در قلبهایشان بر میانگیزد.
7. آزار رساندن به انسانها با انواع شرارتها و بیماریها و دور کردنشان از راه الله به هر طریقی که میتواند.
8. ادرار کردن در گوشهای بنده برای اینکه تا صبح بخوابد و بر سرش یک گِره میزند که مانع او از بیدار شدن میشود، کسیکه از شیطان اطاعت و فرمانبرداری نماید، از گروهش محسوب میشود و در روز قیامت با او در آتش حشر میشود و کسیکه از پروردگارش اطاعت نماید و از شیطان نافرمانی و سرپیچی کند، الله او را از شیطان حفاظت میکند و وارد بهشت میگرداند.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱسۡتَحۡوَذَ عَلَیۡهِمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ فَأَنسَىٰهُمۡ ذِکۡرَ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِکَ حِزۡبُ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱلشَّیۡطَٰنِ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ١٩﴾ [المجادلة: 19].
«شیطان بر آنها چیره شده و یاد الله را از خاطرشان برده است. آنها حزب شیطان هستند؛ و آگاه باشید [و بدانید] که حزب شیطان زیانکارانند».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قَالَ ٱذۡهَبۡ فَمَن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُکُمۡ جَزَآءٗ مَّوۡفُورٗا٦٣ وَٱسۡتَفۡزِزۡ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتَ مِنۡهُم بِصَوۡتِکَ وَأَجۡلِبۡ عَلَیۡهِم بِخَیۡلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ وَعِدۡهُمۡۚ وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا٦٤ إِنَّ عِبَادِی لَیۡسَ لَکَ عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٞۚ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ وَکِیلٗا٦٥﴾ [الإسراء: 63-65].
«[الله] فرمود: «برو که هر یک از آنان که از تو پیروی کند، یقیناً دوزخ پاداشتان خواهد بود که پاداشی کامل است. و هر کس از آنان را توانستى به آواى خود برانگیز [و به سوی گناه بکش] و با سواران و پیادگانت بر آنان بانگ بزن [تا آلودۀ گناه گردند] و در اموال و فرزندان، شریکشان شو و به آنان وعده[های واهی] بده؛ و[لى] شیطان به آنان وعده نمىدهد مگر به فریب. [ای شیطان،] تو هرگز تسلطی بر بندگان من نخواهی داشت»؛ و [ای پیامبر،] همین بس که پروردگارت [کارگزار و] نگهبانِ آنان [= مؤمنان] باشد».
3. عَنْ سَبْرَةَ بْنِ أَبِی فَاکِهٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ الشَّیْطَانَ قَعَدَ لِابْنِ آدَمَ بِأَطْرُقِهِ، فَقَعَدَ لَهُ بِطَرِیقِ الْإِسْلَامِ، فَقَالَ لَهُ: أَتُسْلِمُ وَتَذَرُ دِینَکَ، وَدِینَ آبَائِکَ، وَآبَاءِ أَبِیکَ؟ قَالَ: فَعَصَاهُ، فَأَسْلَمَ، ثُمَّ قَعَدَ لَهُ بِطَرِیقِ الْهِجْرَةِ، فَقَالَ: أَتُهَاجِرُ وَتَذَرُ أَرْضَکَ، وَسَمَاءَکَ، وَإِنَّمَا مَثَلُ الْمُهَاجِرِ کَمَثَلِ الْفَرَسِ فِی الطِّوَلِ قَالَ: فَعَصَاهُ فَهَاجَرَ قَالَ: ثُمَّ قَعَدَ لَهُ بِطَرِیقِ الْجِهَادِ، فَقَالَ : هُوَ جَهْدُ النَّفْسِ، وَالْمَالِ، فَتُقَاتِلُ فَتُقْتَلُ، فَتُنْکَحُ الْمَرْأَةُ، وَیُقَسَّمُ الْمَالُ قَالَ: فَعَصَاهُ فَجَاهَدَ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ مِنْهُمْ فَمَاتَ، کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ».[53]
سَبره بن ابیفاکِه س میگوید: شنیدم که رسول الله ج میفرمود: «شیطان در مسیرهای انسان مینشیند. در مسیر و راه اسلام مینشیند و میگوید: تسلیم میشوی و دین خود و دین پدر خویش و دین پدر پدر خویش را رها میکنی؟ اما انسان نافرمانیش را میکند و مسلمان میشود.
سپس در راه هجرتش مینشیند و میگوید: هجرت میکنی و زمین و آسمانت را رها میکنی، به درستی که مثال مهاجر مانند اسب در بند است. پس نافرمانیش را میکند و هجرت مینماید.
سپس در مسیر جهادش مینشیند و میگوید: جهاد تلف کردن مال و جان است! به جنگ میروی و کشته میشوی، زنت ازدواج مینماید و مال تو تقسیم میشود! پس نافرمانی او را میکند و جهاد مینماید». پیامبر ج فرمود: «کسیکه این موارد را انجام دهد، الله بر خود واجب نموده که او را وارد بهشت نماید».
راههایی که انسان آنها را میپیماید، چهار راه میباشند:
راست، چپ، جلو و پشت.
انسان هریک از این راهها را بپیماید، شیطان را در کمین میبیند. پس اگر بنده این راهها را در اطاعت الله و رسولش بپیماید، شیطان را آنجا مشاهده میکند که مانع او میشود و او را عقب نگه میدارد و منصرف میکند و میترساند.
ولی اگر آن راهها را در مسیر نافرمانی الله بپیماید، شیطان را محرّک، خادم، یاور و تزیین کننده خواهد دید.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قَالَ فَبِمَآ أَغۡوَیۡتَنِی لَأَقۡعُدَنَّ لَهُمۡ صِرَٰطَکَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ١٦ ثُمَّ لَأٓتِیَنَّهُم مِّنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَیۡمَٰنِهِمۡ وَعَن شَمَآئِلِهِمۡۖ وَلَا تَجِدُ أَکۡثَرَهُمۡ شَٰکِرِینَ١٧﴾ [الأعراف: 16-17].
«[ابلیس] گفت: «پس به خاطر آنکه مرا گمراهی [و هلاکت] افکندی، من نیز بر سر راه مستقیم تو برای [فریب] آنان مینشینم، سپس بر آنان - از روبرو و از پشت سر و از طرف راست و چپشان- درمىآیم و [چنان میکنم که] بیشتر آنان را شکرگزار [نعمتهای خود] نیابی».
راههای ورود شیطان به سمت انسان سه راه میباشند:
شهوت، خشم، خواهش نفس (هوی و هوس).
شهوت موجودی است که انسان به وسیلهی آن به خودش ظلم مینماید و حرص و طمع و بخیلی از نتایج آن است.
و خشم، درنده و آفتی بزرگتر از شهوت است و به وسیلهی خشم، انسان بر خود و دیگران ستم مینماید و خودبرتربینی و تکبر از آثارش هستند.
و هوی و هوس شیطانی بزرگتر از خشم است و به وسیلهی هوی و هوس، انسان به آفرینندهاش ظلم میکند و به او شرک و کفر میورزد و از نتایج آن کفر و بدعت است.
و بیشترین گناهان انسانها از نوع شهوتهای حیوانی هستند، به خاطر ناتوانیشان از انجام دادن غیر آنها، و بعضی از این گناهان شامل اقسام دیگری میشوند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿۞أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَیۡکُمۡ یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ٦٠ وَأَنِ ٱعۡبُدُونِیۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ٦١ وَلَقَدۡ أَضَلَّ مِنکُمۡ جِبِلّٗا کَثِیرًاۖ أَفَلَمۡ تَکُونُواْ تَعۡقِلُونَ٦٢﴾ [یس: 60-62].
«ای فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم [و فرمان ندادم] که شیطان را عبادت نکنید [که] قطعاً او دشمن آشکارِ شماست؟ و اینکه [تنها] مرا عبادت کنید [که] راه راست همین است؟ و بیتردید، شیطان بسیاری از شما را گمراه ساخت. آیا اندیشه نمیکردید؟».
شیطان سبب تمام شرارتها در عالم است، ولی شرارتهایش در هفت گام منحصر میشود و همواره با انسان است تا اینکه به یکی یا بیشتر دچار میشود:
1. نخستین و بزرگترین شرارت این است که از بنده، کفر و شرک، و دشمنی الله و پیامبرش را میخواهد.
2. اگر از این قسمت عاجز شد، او را به سوی بدعت سوق میدهد.
3. اگر در اینجا عاجز شد، او را به سوی بزرگترین گناه کبیرهای که برایش ممکن است، انتقال میدهد.
4. اگر از آن عاجز شد، او را به سوی بزرگترین گناه صغیرهای که برایش ممکن است تشویق مینماید.
5. اگر در این قسمت عاجز شد، او را به سوی مباحاتی که ثواب و عقاب ندارند، مشغول میکند تا از طاعات و واجبات منصرف شود.
6. اگر از آن عاجز ماند، به عملهایی که از اعمال دیگر فضیلت کمتری دارد، مشغول مینماید، مانند مشغول کردنش به نوافل تا اینکه فرایض از او فوت شود.
7. اگر از آن عاجز ماند، گروهی از انسانهای شیطان صفت و شیاطین جنی را بر او مسلط مینماید تا انواع اذیتها را به او برسانند تا او را مشغول نمایند و پریشان و کسل کنند.
پس مؤمن همیشه در جهاد است تا اینکه الله را ملاقات نماید. از الله درخواست کمک و ثبات مینماییم.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ حَلَٰلٗا طَیِّبٗا وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٌ١٦٨ إِنَّمَا یَأۡمُرُکُم بِٱلسُّوٓءِ وَٱلۡفَحۡشَآءِ وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ١٦٩﴾ [البقرة: 168-169].
«ای مردم، از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه بخورید و از [راهها و] گامهای شیطان [که به وسیلۀ آنها به تدریج شما را به سوی عذاب میکشد] پیروی نکنید که به راستی او دشمن آشکارِ شماست. [او] شما را فقط به بدی و زشتی فرمان میدهد و اینکه [بر آن میدارد تا] آنچه را که نمیدانید به الله نسبت دهید».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ وَمَن یَتَّبِعۡ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَإِنَّهُۥ یَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِۚ وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ مَا زَکَىٰ مِنکُم مِّنۡ أَحَدٍ أَبَدٗا وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یُزَکِّی مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ٢١﴾ [النور: 21].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، در راههای شیطان گام نگذارید؛ و هرکس راههای شیطان را میپوید، [بداند که] او تنها به زشتکاری و اعمال ناپسند فرمان میدهد؛ و اگر بخشش و رحمت الله بر شما نبود، هرگز هیچ یک از شما [از گناه] پاک نمیشد؛ ولی الله هر کس را که بخواهد پاک میکند؛ و الله شنوای داناست».
3. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ رِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَلَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۗ وَمَن یَکُنِ ٱلشَّیۡطَٰنُ لَهُۥ قَرِینٗا فَسَآءَ قَرِینٗا٣٨﴾ [النساء: 38]
«و [نیز برای] کسانی که اموالشان را برای [خودنمایی و] نشاندادن به مردم انفاق میکنند و به الله و روز آخرت ایمان ندارند؛ [چنین شخصی یارِ شیطان است] و کسی که شیطان همدمش باشد، چه بد همدمی دارد! ».
1- بنده به وسیلهی چه چیزی از شیطان در امان میماند؟
بنده به وسیلهی آنچه که در قرآن و دعاها و اذکاری که در سنت صحیح پیامبر ج ثابت است، از شر شیطان در امان میماند، و در آنها شفا و رحمت و هدایت و محفوظ ماندن از تمام شرارتها در دنیا و آخرت به اذن الله بلندمرتبه وجود دارد. و از جمله عبارتاند از:
قسمت اول - پناه بردن به الله ﻷ از شیطان رانده شده.
به درستی که الله ﻷ پیامبرش را امر فرمود تا به صورت کلی از شر شیطان به الله ﻷ پناه ببرد و در جاهای خاص نیز از شر شیطان به الله پناه ببرد. از جمله، هنگام تلاوت قرآن، هنگام خشمگین شدن و زمان وسوسه و هنگام خواب دیدنهای ناخوشایند.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٣٦﴾ [فصلت: 36].
«و هر گاه وسوسهای از جانب شیطان تو را فراگرفت، به الله پناه ببر که یقیناً او شنوای داناست».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ ٱلرَّجِیمِ٩٨ إِنَّهُۥ لَیۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌ عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٩٩﴾ [النحل: 98-99].
«پس [ای مؤمن،] هنگامی که قرآن میخوانی، از [شرّ] شیطانِ راندهشده، به الله پناه ببر. بیتردید، او بر کسانی که ایمان آوردهاند و بر پروردگارشان توکل میکنند [هیچ] تسلطی ندارد».
قسمت دوم - بسم الله گفتن؛ بسم الله گفتن هنگام خوردن و نوشیدن و جماع کردن و داخل خانه شدن و مانند آنها، انسان را از شر شیطان و همراهی او در این امور محفوظ نگه میدارد.
1. عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ب أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «إِذَا دَخَلَ الرَّجُلُ بَیْتَهُ، فَذَکَرَ اللهَ عِنْدَ دُخُولِهِ وَعِنْدَ طَعَامِهِ، قَالَ الشَّیْطَانُ: لَا مَبِیتَ لَکُمْ، وَلَا عَشَاءَ، وَإِذَا دَخَلَ، فَلَمْ یَذْکُرِ اللهَ عِنْدَ دُخُولِهِ، قَالَ الشَّیْطَانُ: أَدْرَکْتُمُ الْمَبِیتَ، وَإِذَا لَمْ یَذْکُرِ اللهَ عِنْدَ طَعَامِهِ، قَالَ: أَدْرَکْتُمُ الْمَبِیتَ وَالْعَشَاءَ».[54]
جابر بن عبدالله ب میگوید: من از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «هرگاه فردی وارد خانهاش میشود و هنگام ورود و نیز هنگام غذا خوردنش الله را یاد میکند، شیطان به یارانش میگوید: اینجا جای خواب و غذای شب ندارید. و هرگاه شخصی بدون نام الله وارد خانهاش میشود. شیطان میگوید: امشب جای خواب پیدا کردید و چون بنده، هنگام غذا خوردن الله را یاد نکند، شیطان میگوید: هم جای خواب پیدا کردید و هم غذای شب».
2. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَأْتِیَ أَهْلَهُ، فَقَالَ: بِاسْمِ اللَّهِ، اللَّهُمَّ جَنِّبْنَا الشَّیْطَانَ وَجَنِّبِ الشَّیْطَانَ مَا رَزَقْتَنَا، فَإِنَّهُ إِنْ یُقَدَّرْ بَیْنَهُمَا وَلَدٌ فِی ذَلِکَ لَمْ یَضُرُّهُ شَیْطَانٌ أَبَدًا».[55]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «اگر هریک از شما هنگامِ همبستری با همسرش بگوید: «بِاسْمِ اللَّهِ، اللَّهُمَّ جَنِّبْنَا الشَّیْطَانَ وَجَنِّبِ الشَّیْطَانَ مَا رَزَقْتَنَا»: «به نام الله؛ یا الله! شیطان را از ما و فرزندی که نصیبمان میکنی، دور بگردان» و از آن همبستری فرزندی مقدّر شود، شیطان زیان و آسیبی به او نمیرساند».
قسمت سوم - قرائت معوذتین ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ١﴾ [الفلق: 1]. و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ١﴾ [الناس: 1] هنگام خواب، و بعد از نمازها و هنگام مریضی و مانند آنها که قبلا بیان شد.
عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س قَالَ: بَیْنَا أَنَا أَسِیرُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج بَیْنَ الْجُحْفَةِ، وَالْأَبْوَاءِ، إِذْ غَشِیَتْنَا رِیحٌ، وَظُلْمَةٌ شَدِیدَةٌ، فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَتَعَوَّذُ بِأَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، وَأَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، وَیَقُولُ: «یَا عُقْبَةُ، تَعَوَّذْ بِهِمَا فَمَا تَعَوَّذَ مُتَعَوِّذٌ بِمِثْلِهِمَا»، قَالَ: وَسَمِعْتُهُ یَؤُمُّنَا بِهِمَا فِی الصَّلَاةِ.[56]
عُقبه بن عامر س میگوید: با پیامبر ج در بین جحفه و ابواء میرفتم. ناگهان باد و تاریکی شدیدی ما را فرا گرفت. پیامبر ج به وسیلهی ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ١﴾ [الفلق: 1] و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ١﴾ [الناس: 1] به الله پناه میبرد و میفرمود: «ای عُقبه، به وسیلهی خواندن این دو سوره به الله پناه ببر. این دو سوره، برای پناه جستن به الله، نظیر ندارند». عقبه میگوید: از پیامبر ج شنیدم که هنگام امامت در نماز نیز آنها را تلاوت میفرمود.
قسمت چهارم - تلاوت آیت الکرسی:
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ کُرۡسِیُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا یَُٔودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ٢٥٥﴾ [البقرة: 255].
«الله [معبودِ راستین است؛] هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ زندۀ پاینده [و قائم به ذات] است؛ نه خوابی سبک او را فرا میگیرد و نه خوابی سنگین؛ آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ اوست. کیست که نزد او جز به فرمانش شفاعت کند؟ گذشته و آیندۀ آنان [= بندگان] را میداند و [آنان] به چیزی از علم او احاطه [و آگاهی] نمییابند، مگر آنچه خود بخواهد. کرسیِ او آسمانها و زمین را در بر گرفته است و نگهداشتنِ آنها بر او [سنگین و] دشوار نیست و او بلندمرتبه [و] بزرگ است».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: وَکَّلَنِی رَسُولُ اللَّهِ ج بِحِفْظِ زَکَاةِ رَمَضَانَ، فَأَتَانِی آتٍ، فَجَعَلَ یَحْثُو مِنَ الطَّعَامِ فَأَخَذْتُهُ، فَقُلْتُ: لَأَرْفَعَنَّکَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج -فَقَصَّ الحَدِیثَ-، فَقَالَ: إِذَا أَوَیْتَ إِلَى فِرَاشِکَ فَاقْرَأْ آیَةَ الکُرْسِیِّ، لَنْ یَزَالَ مَعَکَ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ، وَلاَ یَقْرَبُکَ شَیْطَانٌ حَتَّى تُصْبِحَ، وَقَالَ النَّبِیُّ ج: «صَدَقَکَ وَهُوَ کَذُوبٌ، ذَاکَ شَیْطَانٌ».[57]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج مرا به حفظ و مواظبت از زکات رمضان (خرمای فطریه) مأمور کرد، شخصی پیش من آمد و شروع کرد، و از آن مشت میگرفت و میبرد، او را گرفتم و گفتم: تو را پیش رسول الله ج خواهم برد! ... او گفت: هر وقت به رختخواب رفتی، آیة الکرسی را بخوان که در آن صورت همیشه از جانب الله، حافظی برای تو خواهد بود و تا صبح هیچ شیطانی نزدیک تو نخواهد شد؛ پیامبر ج فرمود: «او به تو راست گفته، در حالی که بسیار دروغگوست! آن یک شیطان (از شیاطین) بود».
قسمت پنجم - تلاوت دو آیهی آخر سورهی بقره:
عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ الْأَنْصَارِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ قَرَأَ هَاتَیْنِ الْآیَتَیْنِ مِنْ آخِرِ سُورَةِ الْبَقَرَةِ فِی لَیْلَةٍ کَفَتَاهُ».[58]
ابومسعود انصاری س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هرکس دو آیه پایانیِ سوره بقره را در شب بخواند، همین دو آیه برای او کافی هستند».
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ٢٨٥ لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٨٦﴾ [البقرة: 285-286].
«رسول [الله] به آنچه از [سوی] پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است و مؤمنان [نیز] همگی به الله و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش ایمان آوردهاند؛ [و سخنشان این است که]: «میان هیچیک از پیامبرانش [نه در ایمان به آنان ونه برتری برخی بر برخی دیگر] تفاوتی نمیگذاریم» و گفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا، آمرزش تو را [خواهانیم] و بازگشت [تمام امور] به سوی توست». الله به هیچ کس جز به اندازۀ توانش تکلیف نمیکند. آنچه [از خوبی] به دست آورده است به سودِ اوست و آنچه [بدی] کسب کرده است به زیان اوست. [پیامبران و مؤمنان گفتند:] «پروردگارا، اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را بازخواست نکن. پروردگارا، بارِ گران [و تکلیف سنگین] بر [دوش] ما مگذار؛ چنان که آن را [به مجازات گناه و سرکشی،] بر [دوش] کسانی که پیش از ما بودند [= یهود] نهادی. پروردگارا، آنچه که تاب تحملش را نداریم بر [دوش] ما مگذار و ما را بیامرز و به ما رحم کن. تو یار [و کارسازِ] مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
قسمت ششم - تلاوت سورهی بقره:
عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا تَجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ مَقَابِرَ، إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْفِرُ مِنَ الْبَیْتِ الَّذِی تُقْرَأُ فِیهِ سُورَةُ الْبَقَرَةِ».[59]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «خانههایتان را (مانندِ) قبرستان (که در آن نماز و قرآن خوانده نمیشود) نگردانید؛ بیگمان شیطان از خانهای که در آن سوره "بقره" خوانده میشود، میگریزد».
قسمت هفتم - زیاد ذکر و یاد نمودن الله بلندمرتبه به وسیلهی تلاوت قرآن و گفتن سبحان الله، الحمدلله، الله اکبر، و لاحول و لاقوه الا بالله، و مانند آنها از اعمال صالح.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، فِی یَوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ، کَانَتْ لَهُ عَدْلَ عَشْرِ رِقَابٍ، وَکُتِبَتْ لَهُ مِائَةُ حَسَنَةٍ وَمُحِیَتْ عَنْهُ مِائَةُ سَیِّئَةٍ، وَکَانَتْ لَهُ حِرْزًا مِنَ الشَّیْطَانِ، یَوْمَهُ ذَلِکَ، حَتَّى یُمْسِیَ وَلَمْ یَأْتِ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِمَّا جَاءَ بِهِ إِلَّا أَحَدٌ عَمِلَ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ».[60]
ابوهریره س روایت کرده که رسول الله ج فرمود: «هرکس روزانه صد بار بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، پاداشی برابر با آزاد کردن ده برده به او میرسد و صد نیکی برایش ثبت میشود و صد گناه از گناهانش پاک میگردد و آن روز تا غروب، از شرّ شیطان حفاظت میشود و هیچکس عملی بهتر از او انجام نداده است؛ مگر کسی که بیش از او این ذکر را گفته باشد».
قسمت هشتم - دعای اتراق کردن در جایی:
عَنْ خَوْلَةَ بِنْتَ حَکِیمٍ السُّلَمِیَّةَ ل أَنَّهَا سَمِعَتْ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ نَزَلَ مَنْزِلًا ثُمَّ قَالَ: أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ، لَمْ یَضُرَّهُ شَیْءٌ، حَتَّى یَرْتَحِلَ مِنْ مَنْزِلِهِ ذَلِکَ».[61]
از خوله دختر حکیم ل روایت شده که از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «هرکس در جایی اتراق کند و سپس بگوید: «أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ»: (از بدی آنچه که الله متعال آفریده است به کلمات کاملش، پناه میبرم)، تا وقتی که از آنجا کوچ میکند، هیچ چیز به او ضرر نخواهد رساند».
قسمت نهم - فرو بردن خمیازه و دست را بر دهان گذاشتن:
1. عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِی س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا تَثَاءَبَ أَحَدُکُمْ، فَلْیُمْسِکْ بِیَدِهِ عَلَى فِیهِ، فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَدْخُلُ».[62]
ابوسعید خدری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرگاه یکی از شما خمیازه کشید، دستش را روی دهانش بگیرد؛ زیرا شیطان، -از این راه به پیکرِ انسان- وارد میشود».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «التَّثَاؤُبُ مِنَ الشَّیْطَانِ، فَإِذَا تَثَاءَبَ أَحَدُکُمْ فَلْیَکْظِمْ مَا اسْتَطَاعَ».[63]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «خمیازه کشیدن از طرف شیطان است، پس هرگاه یکی از شما خواست، خمیازه بکشد، تا میتواند جلویش را بگیرد».
قسمت دهم - اذان
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا نُودِیَ لِلصَّلاَةِ أَدْبَرَ الشَّیْطَانُ، وَلَهُ ضُرَاطٌ، حَتَّى لاَ یَسْمَعَ التَّأْذِینَ، فَإِذَا قَضَى النِّدَاءَ أَقْبَلَ، حَتَّى إِذَا ثُوِّبَ بِالصَّلاَةِ أَدْبَرَ، حَتَّى إِذَا قَضَى التَّثْوِیبَ أَقْبَلَ، حَتَّى یَخْطِرَ بَیْنَ المَرْءِ وَنَفْسِهِ، یَقُولُ: اذْکُرْ کَذَا، اذْکُرْ کَذَا، لِمَا لَمْ یَکُنْ یَذْکُرُ حَتَّى یَظَلَّ الرَّجُلُ لاَ یَدْرِی کَمْ صَلَّى».[64]
ابوهریره س از رسول ج روایت میکند که فرمود: «هنگامیکه برای نماز اذان داده میشود، شیطان فرار میکند، و از عقب خود هوا خارج میکند تا صدای اذان را نشنود و بعد از اذان برمیگردد و باز هنگام اقامه گفتن، فرار میکند و دوباره پس از اتمام آن، بر میگردد تا نمازگزاران را دچار وسوسه کند و میگوید: فلان مسأله و فلان مسأله و... را به خاطر بیاور. یعنی همهی آنچه را که فراموش کرده، به یادش میآورد و او را چنان سرگرم میکند که نداند چند رکعت خوانده است».
قسمت یازدهم - دعای دخول مسجد
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ ب عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ کَانَ إِذَا دَخَلَ الْمَسْجِدَ قَالَ: «أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ، وَبِوَجْهِهِ الْکَرِیمِ، وَسُلْطَانِهِ الْقَدِیمِ، مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»، قَالَ: أَقَطْ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: فَإِذَا قَالَ: ذَلِکَ قَالَ الشَّیْطَانُ: حُفِظَ مِنِّی سَائِرَ الْیَوْمِ.[65]
عبدالله بن عمرو ب روایت میکند: هنگامیکه پیامبر ج وارد مسجد میشد، میفرمود: «أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ، وَبِوَجْهِهِ الْکَرِیمِ، وَسُلْطَانِهِ الْقَدِیمِ، مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»: «به الله بزرگ و به وجه کریمش و پادشاهى ازلیاش از شیطان رانده شده پناه مى برم». عُقْبه به حَیوَه (نام دو تن از راویان این حدیث) گفت: آیا فقط همین (را شنیدی)؟ (حَیوَه میگوید که) گفتم: بله. عُقْبه گفت: «هر وقت این دعا را بخواند، شیطان میگوید: در بقیهی روز از جانب من محفوظ ماند».
قسمت دوازدهم - وضو گرفتن و نماز خواندن، علی الخصوص هنگام خشم و شهوت، هیچ چیزی مانند وضو گرفتن و نماز خواندن، حرارت خشم و شهوت را خاموش نمیکند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٣﴾ [البقرة: 153].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، از شکیبایی و نماز یاری بجویید [که] بیتردید، الله با شکیبایان است».
قسمت سیزدهم - اطاعت از الله بلندمرتبه و پیامبرش، و دوری کردن از نافرمانی و نگاههای بیجا و دوری نمودن از سخن زیاد و غذای زیاد و معاشرت زیاد.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ٩١﴾ [المائدة: 90-91].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، بیتردید، شراب و قمار و اَنصاب [= هر چیزی که به عنوان یادواره و نماد، نَصب گردد و عبادت شود از قبیل مجسمههای سنگی، ضریحهای فلزی، مقبره صالحان و ...] و تیرهای قرعهکشی [= انتخاب قرعه خوب و بد به وسیله فالگیری که با وسایل گوناگون صورت میگیرد و امروزه به اشتباه از آن به عنوان استخاره یاد میشود در حالی که استخاره شامل دو رکعت نماز و سپس طلب خیر نمودن در امر مورد نظر از الله متعال و نیز پناه بردن از شر آن به الله متعال است]، پلید [و] از کار[های] شیطان هستند؛ پس از آنها دوری کنید؛ باشد که رستگار شوید. در حقیقت، شیطان میخواهد با شراب و قمار، در میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد الله و از نماز بازدارد؛ پس [ای مؤمنان، حال که حقیقت را دانستید،] آیا از آنها دست برمیدارید؟».
قسمت چهاردهم - پاک سازی خانه از تصویر و مجسمه و سگ و زنگها، تا اینکه فرشتگان وارد و شیاطین خارج گردند.
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا تَدْخُلُ الْمَلَائِکَةُ بَیْتًا فِیهِ تَمَاثِیلُ أَوْ تَصَاوِیرُ».[66]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «فرشتگان به خانهای که در آن عکس و تصویر وجود داشته باشد، وارد نمیشوند».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا تَصْحَبُ الْمَلَائِکَةُ رُفْقَةً فِیهَا کَلْبٌ وَلَا جَرَسٌ».[67]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «فرشتگان با جمعی که در آن سگ یا زنگ است، همراه نمیشوند».
قسمت پانزدهم - دوری نمودن از محل سکونت جنها و شیطانها، مانند اماکنی که خراب و یا نجس هستند، مانند مستراحها (دستشوییها) و محل جمعآوری زبالهها و مکانهای خالی که انسان در آن سکونت ندارد، مانند صحراها و ساحل دریاهای دور و محل استراحت شتران و مانند آنها.
2- درمان و علاج جادو و لمس کردن (شیطان و جن)
سحر و جادو عبارت است از اوراد و افسونخوانی و طلسم و گِرههایی که بر قلبها و جسمها تأثیر میگذارد.
سحر به طور کامل بدی و ظلم و سرکشی و دشمنی و تجاوز بر حقوق بندگان در مال یا عقل یا رابطهشان با دیگران میباشد.
لمس کردن: دیوانه و زمینگیر نمودن انسان به وسیلهی جن میباشد.
لمس از طرف جن به صورت مستقیم یا از روی شهوت و هوی و هوس و عشق صورت میگیرد، همانطور که برای انسان اتفاق میافتد، یا به خاطر کینه و انتقام صورت میگیرد نسبت به انسانهایی که به آنها ظلم نمودند یا برخی از آنها را به قتل رساندند یا به خاطر ریختن آب داغ یا ادرار کردن بر آنها و بعضی اوقات بیهوده و به خاطر شرار آزار و اذیت میرسانند، همانطور که بعضی از انسانهای نادان چنین شرارتهایی انجام میدهند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یَأۡکُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ ٱلَّذِی یَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّیۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡبَیۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْۗ وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢٧٥﴾ [البقرة: 275].
«کسانی که ربا میخورند [روز قیامت از قبر] برنمیخیزند؛ مگر مانند برخاستن کسی که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده است و [نمیتواند تعادل خود را حفظ کند]. این امر به سبب این است که آنان [= رباخواران] گفتند: «داد و ستد نیز مانند رباست [و این هر دو، مال را افزون میکند]»؛ در حالی که الله، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است. پس هر کس که از [جانب] پروردگارش پندی به او برسد و [از رباخواری] دست بردارد، آنچه گذشته و [سودهایی که قبل از نزولِ حکمِ ربا دریافت کرده است] از آنِ اوست و [در مورد آینده نیز] کارش به الله واگذار میشود؛ و[لی] کسانی که [به رباخواری] بازگردند، اهل آتش هستند و در آن جاودانند[= مدت زمانی طولانی در آن خواهند بود]».
جن موجودی زنده و مکلف و مأمور به انجام کارهای نیک و دوری کردن از کارهای بد میباشد و برای آنها طاعات و فرمانبرداری و معاصی و گناه، و ثواب و مجازات وجود دارد.
هر انسانی که انسان دیگر، و جنها را به آنچه که الله و رسولش امر نموده و به سوی الله دعوت دهد، و امر به معروف و نهی از منکر نماید، از با فضیلتترین اولیای الهی میباشد.
و کسیکه جن را در مسیر آنچه که الله و رسولش نهی نمودند، به کار گیرد از جمله در مسیر شرک یا قتل به ناحق یا دشمنی مانند مریض کردنشان یا زدن یکی از انسانها یا آنها را در مسیر فحشا و سرقت به کار گیرد، پس از آنها در مسیر کفر و گناه و دشمنی درخواست کمک نموده، و کسیکه از جنها درخواست کمک نماید و گمان نماید که این از کرامات است، فریبخوردهای شیاد است. به کارگیریِ جن در امور مباح نیز منع شده است؛ زیرا دلیلی در شریعت برای آن وجود ندارد.
برای هر انسانی رفتن نزد ساحران و کسانیکه در حکم آنها هستند مانند کاهنان، پیشگویان و کسانیکه به وسیلهی ستارهها پیشگویی میکنند، حرام است. و همچنین سؤال کردن و تصدیق آنها حرام و از بزرگترین گناهان بلکه به کفر نیز میرسد.
کسیکه از ساحر یا کاهن یا کسانیکه به وسیلهی ستارهشناسی پیشگویی میکنند، در امور غیبی سؤال کند و آنها را تصدیق نماید، نیز دچار کفر شده است.
و کسیکه از آنها سؤال کند و تصدیق ننماید تا چهل روز نمازش قبول نمیشود، چه رو به رویش قرار گیرد یا او را در کانالهایی که اعلامیه پخش مینمایند، مشاهده کند یا از جهت استهزا و مسخره از او سؤال نماید یا به خاطر تسلی و اینکه دوست دارد، اطلاع حاصل نماید.
و اگر از او سؤال نماید تا وضعیتش را امتحان و او را خوار و رسوا کند و حالتش را کشف نماید تا دیگران را از او بر حذر دارد، پس چنین سؤالی برای کسیکه توانایی دارد، شرش را از مردم دور کند، مشروع میباشد.
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا أَوْ کَاهِنًا فَصَدَّقَهُ فِیمَا یَقُولُ، فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ج».[68]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «هرکس نزد فالگیر یا کاهن و پیشگو برود و سخنانش را تصدیق کند، به آن چه بر محمد ج نازل شده، کفر ورزیده است».
2. عَنْ بَعْضِ أَزْوَاجِ النَّبِیِّ ج عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا فَسَأَلَهُ عَنْ شَیْءٍ، لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً».[69]
بعضی از همسران پیامبر ج از رسول الله ج روایت میکنند که فرمود: «هرکس نزد فالگیر یا پیشگویی برود و درباره چیزی از او بپرسد، نماز چهل روزِ وی پذیرفته نمیشود».
بر هر انسانی آموزش سحر و تعلیم آن به دیگران و عمل سحر حرام است، بلکه همهاش کفر است، چون مملو از شرک و دروغ و ادعای علم غیب و کمک خواستن از شیاطین و انتشار کارهای باطل میباشد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّیَٰطِینُ عَلَىٰ مُلۡکِ سُلَیۡمَٰنَۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیۡمَٰنُ وَلَٰکِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَکَیۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَکۡفُرۡۖ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ١٠٢﴾ [البقرة: 102].
«و از آنچه شیاطین در [عهدِ] فرمانروایی سلیمان [بر مردم] میخواندند پیروی کردند [و مدعی شدند که سلیمان پادشاهی خویش را با سحر استوار کرده است]؛ و [حال آنکه] سلیمان [هرگز دست به سحر نیالود] و کافر نشد؛ ولی شیاطین [که] کفر ورزیدند، به مردم سحر میآموختند؛ و [نیز] از آنچه بر دو فرشته «هاروت» و «ماروت» در بابِل نازل شده بود [پیروی کردند؛ و[لی آن دو فرشته] به هیچ کس چیزی نمیآموختند مگر اینکه [قبلاً از روی خیرخواهی به او] میگفتند: «ما وسیلۀ آزمایش هستیم؛ پس [با به کار بستن سحر] کافر نشو». آنان [= یهود] از آن دو [فرشته] چیزهایی میآموختند که [بتوانند] توسط آن میان مرد و همسرش جدایی افکنند؛ حال آنکه بدون اجازۀ الله نمیتوانستند به وسیلۀ آن به کسی زیانی برسانند؛ و چیزی میآموختند که [فقط] به آنان زیان میرساند و سودی نمیداد؛ و قطعاً میدانستند که هر کس [مشتاق و] خریدارِ آن [جادوها] باشد، در آخرت بهرهای نخواهد داشت. اگر [حقیقت را] میدانستند، [متوجه میشدند که] چه بد و زشت بود آنچه خود را به آن فروختند!».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «اجْتَنِبُوا السَّبْعَ المُوبِقَاتِ»، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا هُنَّ؟ قَالَ: «الشِّرْکُ بِاللَّهِ، وَالسِّحْرُ، وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالحَقِّ، وَأَکْلُ الرِّبَا، وَأَکْلُ مَالِ الیَتِیمِ، وَالتَّوَلِّی یَوْمَ الزَّحْفِ، وَقَذْفُ المُحْصَنَاتِ المُؤْمِنَاتِ الغَافِلاَتِ».[70]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «از هفت گناه مُهلک بپرهیزید»؛ گفتند: ای رسول الله! آنها چه گناهانی هستند؟ فرمود: «شرک به الله، سحر و جادوگری، قتل نفسی که الله کُشتنش را حرام کرده است، مگر به حق؛ رباخواری، خوردن مالِ یتیم، فرار کردن از میدان نبرد در هنگام رویارویی با دشمن، و تهمت زنا به زنان پاک دامن و مومن و بیخبر از گناه»
حکم گرفتن اجرت و مزد در مقابل سحر
برای ساحر گرفتن مزد در مقابل عمل سحر یا جدا کردن و از بین بردن سحر حرام است، همانطور که بر مردم حرام است که به ساحر یا کاهن و مانند آنان مال و پول بدهند؛ زیرا در مقابل کار حرام صورت میگیرد و خوردن مال مردم به روش باطل است و تعاون و همکاری بر گناه و دشمنی میباشد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ وَلَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَلَا ٱلۡهَدۡیَ وَلَا ٱلۡقَلَٰٓئِدَ وَلَآ ءَآمِّینَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّهِمۡ وَرِضۡوَٰنٗاۚ وَإِذَا حَلَلۡتُمۡ فَٱصۡطَادُواْۚ وَلَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ أَن صَدُّوکُمۡ عَنِ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ أَن تَعۡتَدُواْۘ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٢﴾ [المائدة: 2].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، [حرمت] شعایر الهی و ماه حرام [را نگه دارید] و [همچنین حرمتِ] قربانى بىنشان و قربانیهای قلادهدار و راهیان بیت الحرام که فضل و رضایتِ پروردگارشان را مىطلبند؛ و چون از احرام خارج شدید، [میتوانید آزادانه] به شکار بپردازید؛ و [مبادا] دشمنی گروهی که شما را از مسجد الحرام بازداشتند، شما را به تعدّی و تجاوز وادار کند؛ و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [چرا که] بیتردید، الله سختکیفر است».
2. عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ الأَنْصَارِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج نَهَى عَنْ ثَمَنِ الکَلْبِ، وَمَهْرِ البَغِیِّ، وَحُلْوَانِ الکَاهِنِ.[71]
ابومسعود انصاری س روایت میکند که رسول الله ج از درآمد حاصل از فروش سگ، و نیز از اجرت زناکار و از دستمزد کاهن منع فرمود.
سحر و ساحری در بین مردم به وسیلهی اسباب زیر به وجود میآیند:
1. جهل و نادانی نسبت به احکام الله و ندانستن حقیقت سحر و ساحر و کاهنان و پیشگویان و شعبدهبازان.
2. ضعیف بودن ایمان و تقوا، پس ساحر، شرک را بر توحید و نافرمانی را بر طاعت و دنیا را بر آخرت ترجیح میدهد، سپس سحر را حلال میداند و به وسیلهی آن کسب و کار میکند.
3. زیاد بودن وسایل و کانالهای معینی جهت انتشار سحر و ساحری.
4. طمع و رغبت جهت کسب مال از طریق سحر و شرکتها و کانالهایی که فساد را ترویج میدهند.
5. رغبت و میل بعضی از مردم جهت شناخت امور غیبی آینده.
6. زیاد بودن بیماریها و توهمات و مشکلات و اعتماد به دجالهای دروغگو که به مردم آرزوهای باطل و وعدههای دروغ وعده میدهند.
7. مشاهدهی فیلمهایی که کفر و شرک و سحر را ترویج میدهند، مانند فیلمهای کارتنی که سرشار از خرافات و نیرنگ و حیله و مانند آنها هستند که به وسیلهی آنها توحید فاسد میشود.
8. ترویج سحر، بیشتر به خاطر ضعف ایمان و کم بیان کردن عقوبات و مجازات برای ساحران و شعبدهبازان میباشد.
سحر امری است که سبب آن مخفی باشد و از مجموع اوراد و گرهها و تعویذهایی که مملو از شرک است، تشکیل شده و در جسمها و قلبها تأثیر منفی و بیماری به وجود خواهد آورد که باعث قتل، یا جدایی یا جمع شدن یا دوستی یا کراهت و ناخوشایندی خواهد شد.
و سحر انواع زیادی دارد:
از جملهی سحر: نیرنگ و گمراه کردن است، مثل اینکه ساحر در هوا پرواز کند یا در یک حلقهی تنگی داخل شود یا اینکه بر آب راه رود یا بر ریسمانی که معلق است، راه رود یا کبوتر را به شکل انسان در آورد و ...؛ که حقیقت را دگرگون نماید و آن را تغییر شکل دهد و باطل را به شکل حق در آورَد. پس همهی اینها از سحر و شعبدهبازی و چشمبندی است، همانطور که الله ﻷ در مورد ساحران فرعون میفرماید: ﴿قَالَ أَلۡقُواْۖ فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ سَحَرُوٓاْ أَعۡیُنَ ٱلنَّاسِ وَٱسۡتَرۡهَبُوهُمۡ وَجَآءُو بِسِحۡرٍ عَظِیمٖ١١٦﴾ [الأعراف: 116].
«[موسی] گفت: «شما بیفکنید». هنگامی که [ابزارشان را] افکندند، چشمان مردم را افسون کردند و آنان را سخت ترساندند و جادویی بزرگ [پدید] آوردند».
اعمالی وجود دارد که میتوان آنها را به سحر ملحق نمود، به خاطر مشابهت و وجه اشتراکی که وجود دارد، مانند ادعای علم غیب داشتن، و پیمودن راه کج برای رسیدن به آن، و باز کردن درهای دروغ و حیله و نیرنگ و خرافات و به غیر الله وابسته بودن. انواع سحر عبارتاند از: کهانت و پیشگویی و به وسیلهی ستارهها پیشگویی کردن و فال گرفتن و خط کشیدن بر ماسه و مانند آن.
علامتهای ساحران و دروغگویانِ دجال و شعبده بازان عبارتاند از:
1. اینکه ساحر نام بیمار و نام مادرش را میپرسد، تا به این وسیله بر شناخت بیماری از طریق شیطانها کمک بگیرد.
2. اینکه ساحر نام بیمار و نام مادرش و علت بیماری را قبل از اینکه بیمار صحبت کند، به او میگوید، برای اینکه شیطان به او خبر داده است.
3. اینکه اثری از آثار مریض مانند مو و لباس یا عکسش را طلب نماید تا به وسیلهی آنها از طریق شیطانها در مورد شناخت او کمک بگیرد.
4. اینکه کلام ساحر یا شعبده باز شامل جملههای نامفهوم و کمک گرفتن از جنها و شیاطین باشد.
5. اینکه از مریض طلب نماید تا حیوان یا پرندهای بدون نام الله ذبح نماید تا آن را بر سینه یا زیر بالش خویش بگذارد.
6. اینکه به بیمار یک چیزی که بسته شده بدهد در حالی که مریض نمیداند داخل آن چه چیزی وجود دارد و او را از باز کردنش منع نماید.
7. از مریض درخواست نماید تا مدت معینی از آب استفاده نکند یا از او درخواست کند که کاغذهایی از قرآن را در نجاست قرار دهد.
8. از زن درخواست نماید اینکه خودش را در جلوی او لخت و برهنه نماید و با او در تاریکی بدون محرم خلوت نماید.
9. اینکه به مریض چیزهایی دهد که در زمین دفن نماید یا به او کاغذهایی که بر آن مُهر زده و بسته شدهاند میدهد تا آنها را آتش بزند و دودشان کند و یا بر روی مصحف قرآن ادرار نماید.
10.به انحراف و ارتکاب کارهای حرام معروف باشد و در شعایر ظاهری اسلامی مانند نماز سستی و کوتاهی کند یا در جماعت و مانند آنها شرکت نکند.
حکم بر طرف کردن سحر از کسیکه برایش سحر شده است
شکی نیست که سحر دردی است که در مردم به وسیلهی بیماری یا قتل یا جدایی بین شخص و همسرش تأثیر میگذارد، و از آنجایی که برای هر دردی درمانی وجود دارد، برای علاج کسیکه سحر شده است، به وسیلهی رُقیهی شرعی و داروهای مباح مفید سعی و تلاش نماید.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا أَنْزَلَ اللَّهُ دَاءً إِلَّا أَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً».[72]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «الله هیچ بیماریای نیافریده، مگر اینکه دارو و درمانِ آن را نیز آفریده است».
حکم بر طرف کردن سحر به وسیلهی سحر
الله برای هر بیماری و دردی، داروی مباح یا مشروعی قرار داده است، پس بر طرف کردن سحر، به وسیلهی سحر درست نیست، به خاطر اینکه ساحران در آن به شیاطین به وسیلهی شرک و گناهان کبیره نزدیک میشوند تا اینکه شیطان سحر را از شخصی که برایش سحر شده است، دور نماید.
ساحر سحر را به وسیلهی نزدیک شدن به شیطان و آنچه که او از شرک دوست دارد، مانند سجده کردن برایش، بر طرف مینماید یا ذبح حیوان بدون یاد الله، یا قرآن را با نجاست آغشته کردن و مانند آنها که خشم و غضب الله را به دنبال دارد.
وقتی که ساحر این اعمال را انجام دهد، شیطان با او همکاری مینماید و با برادرانش از شیطانها که عمل سحر را انجام دادند، صحبت میکند تا عمل سحر را از او باطل کنند.
﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّٗا شَیَٰطِینَ ٱلۡإِنسِ وَٱلۡجِنِّ یُوحِی بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ زُخۡرُفَ ٱلۡقَوۡلِ غُرُورٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُۖ فَذَرۡهُمۡ وَمَا یَفۡتَرُونَ١١٢﴾ [الأنعام: 112].
«و [ای پیامبر محمد، تو را با دشمنیِ مشرکان آزمودیم و] همچنین برای هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم که برخی از آنان در نهان، به برخی دیگر سخنان فریبنده [و بیاساس] القا میکنند و اگر پروردگارت میخواست، [هرگز] چنین نمیکردند؛ پس آنان را با دروغهایی که میبافند واگذار».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا أَوْ کَاهِنًا فَصَدَّقَهُ فِیمَا یَقُولُ، فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ج».[73]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «هرکس نزد فالگیر یا کاهن و پیشگو برود و سخنانش را تصدیق کند، به آن چه بر محمد ج نازل شده، کفر ورزیده است».
حد و مجازات ساحر قتل میباشد، برای اینکه در سحر شرک و ادعای علم غیب و کمک گرفتن از شیاطین است، و در زمین سعی و تلاش برای ایجاد فساد دارد و اگر ساحر به وسیلهی سحر مرتکب قتلی شود، حد قتل بر او اجرا میگردد.
و هر وقت ساحر توبه نماید، توبهاش قبول میشود برای اینک او مشرک است و مشرک هر وقت توبه کند، الله توبهی او را میپذیرد و به همین خاطر الله توبهی ساحران فرعون را پذیرفت.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّیَٰطِینُ عَلَىٰ مُلۡکِ سُلَیۡمَٰنَۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیۡمَٰنُ وَلَٰکِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَکَیۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَکۡفُرۡۖ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ١٠٢﴾ [البقرة: 102].
«و از آنچه شیاطین در [عهدِ] فرمانروایی سلیمان [بر مردم] میخواندند پیروی کردند [و مدعی شدند که سلیمان پادشاهی خویش را با سحر استوار کرده است]؛ و [حال آنکه] سلیمان [هرگز دست به سحر نیالود] و کافر نشد؛ ولی شیاطین [که] کفر ورزیدند، به مردم سحر میآموختند؛ و [نیز] از آنچه بر دو فرشته «هاروت» و «ماروت» در بابِل نازل شده بود [پیروی کردند؛ و[لی آن دو فرشته] به هیچ کس چیزی نمیآموختند مگر اینکه [قبلاً از روی خیرخواهی به او] میگفتند: «ما وسیلۀ آزمایش هستیم؛ پس [با به کار بستن سحر] کافر نشو». آنان [= یهود] از آن دو [فرشته] چیزهایی میآموختند که [بتوانند] توسط آن میان مرد و همسرش جدایی افکنند؛ حال آنکه بدون اجازۀ الله نمیتوانستند به وسیلۀ آن به کسی زیانی برسانند؛ و چیزی میآموختند که [فقط] به آنان زیان میرساند و سودی نمیداد؛ و قطعاً میدانستند که هر کس [مشتاق و] خریدارِ آن [جادوها] باشد، در آخرت بهرهای نخواهد داشت. اگر [حقیقت را] میدانستند، [متوجه میشدند که] چه بد و زشت بود آنچه خود را به آن فروختند!».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَمَن تَابَ مِنۢ بَعۡدِ ظُلۡمِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَتُوبُ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ٣٩﴾ [المائدة: 39].
«اما هر کس بعد از [گناه و] ستمکردنش توبه کند و [اعمال خود را جبران و] اصلاح نماید، بیتردید الله توبهاش را میپذیرد. به راستی که الله آمرزندۀ مهربان است».
علاج سحر و لمس دو حالت دارد:
اول - اگر محلی که سحر در آن پنهان شده پیدا شود، و سحر از آنجا خارج و از بین برده شود؛ به اذن الله با این کار سحر باطل میشود و این موثرترین روشی است که شخص سحر شده به وسیلهی آن معالجه میشود. شناخت محلی که سحر در آن پنهان شده است: یا به وسیلهی رؤیا در خواب است؛ یا الله در هنگام جستجوی سحر، توفیق یافتن آن را میدهد؛ یا به وسیلهی جن، به این صورت که وقتی بر فرد سحر شده رقیه خوانده میشود، جن صحبت مینماید و از مکان سحر سخن میگوید.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج سُحِرَ، حَتَّى کَانَ یَرَى أَنَّهُ یَأْتِی النِّسَاءَ وَلاَ یَأْتِیهِنَّ، قَالَ سُفْیَانُ: وَهَذَا أَشَدُّ مَا یَکُونُ مِنَ السِّحْرِ، إِذَا کَانَ کَذَا، فَقَالَ: " یَا عَائِشَةُ، أَعَلِمْتِ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَفْتَانِی فِیمَا اسْتَفْتَیْتُهُ فِیهِ، أَتَانِی رَجُلاَنِ، فَقَعَدَ أَحَدُهُمَا عِنْدَ رَأْسِی، وَالآخَرُ عِنْدَ رِجْلَیَّ، فَقَالَ الَّذِی عِنْدَ رَأْسِی لِلْآخَرِ: مَا بَالُ الرَّجُلِ؟ قَالَ: مَطْبُوبٌ، قَالَ: وَمَنْ طَبَّهُ؟ قَالَ: لَبِیدُ بْنُ أَعْصَمَ - رَجُلٌ مِنْ بَنِی زُرَیْقٍ حَلِیفٌ لِیَهُودَ کَانَ مُنَافِقًا - قَالَ: وَفِیمَ؟ قَالَ: فِی مُشْطٍ وَمُشَاقَةٍ، قَالَ: وَأَیْنَ؟ قَالَ: فِی جُفِّ طَلْعَةٍ ذَکَرٍ، تَحْتَ رَاعُوفَةٍ فِی بِئْرِ ذَرْوَانَ " قَالَتْ: فَأَتَى النَّبِیُّ ج البِئْرَ حَتَّى اسْتَخْرَجَهُ... .[74]
عایشه ل میگوید: پیامبر ج سحر شد تا جایی که (وقتی همبستری را شروع میکرد) فکر میکرد که با همسرانش نزدیکى میکند ولى اینگونه نبود (طوری که هنوز کاری را که انجام نداده بود، خیال میکرد به پایان رسانده است). سفیان (یکى از راویان این حدیث) میگوید: وقتى که کار به چنین مرحلهاى برسد نشانه این است که سحر شدیدترین اثر را داشته است. پس پیامبر ج فرمود: «ای عایشه، آیا میدانی که الله، در مورد آنچه از او پرسیدم مرا آگاه نمود؟ دو نفر نزدم آمدند، یکی بالای سرم و دیگری نزد پاهایم نشست. پس فردی که کنار سرم بود، به دیگری گفت: درد این مرد چیست؟ دیگری گفت: سحر شده است. اولی پرسید: چه کسی او را سحر کرده است؟ دومی گفت: لَبید بن اَعصَم –که مردی از قبیله بنىزُرَیق و همپیمان یهودیان مى باشد و فردى منافق است-. اولی پرسید: به وسیلهی چه چیزی؟ دیگری جواب داد: به وسیلهی شانه و چند تار موى سر و ریش پیامبر ج که به هنگام شانه از سر و ریش او ریخته است. اولی گفت: این چیزها الآن کجا هستند؟ دیگری گفت: در میان پوست خشکیده شکوفه درخت خرماى نر، در زیر سنگ بزرگى که در چاه ذروان مىباشد پنهانش کردهاند». عایشه ل میگوید: آنگاه پیامبر ج نزد آن چاه رفت و بیرونش کرد.
دوم - اگر محلی که سحر در آن پنهان شده پیدا نشود. در این هنگام به دو صورت آن را درمان میکند:
یک: رقیهی شرعی: دعاهایی که در قرآن و سنت وجود دارد و یا موافق آنهاست را بر مریض تلاوت مینماید و از الله میخواهد که او را شفا دهد.
آنچه که دم کننده در مورد آنها دم مینماید:
دم شرعی برای سحر و لمس شیطانها، حسد، چشم زخم و زمینگیر شدن، و دیوانگی و سم، نیش زدن، درد، بیماری، غم، و امثال آن از میان بیماریهای ظاهری و باطنی است. سپاس و ستایش مخصوص الله است که برای هر دردی، درمانی قرار داده و قرآن را هدایت و شفا قرار داده است.
شروط دم شرعی عبارتاند از:
1. اینکه کلام الهی و رسولش و یا دعاهایی که موافق شرع هستند، باشد.
2. اینکه به زبان عربی یا غیر از آن، چیزی باشد که معنایش قابل فهم است.
3. اینکه دم کننده و مصیبت دیده اعتقاد داشته باشند که دم سبب است و به آن اعتماد نکنند، بلکه در شفا، به الله توکل نمایند.
4. اینکه دم شامل چیزی نباشد که مخالف شریعت است، مانند خواندن غیر از الله و دشنام و ناسزا گفتن.
بهتر این است که انسان خودش برای خود و مریض خویش بخواند ولی طلب دم از اهل تقوا و انسانهای شایسته نیز جایز است.
دو. دارویی که شرعا مباح است، مانند عسل، آب زمزم، خرمای عَجوَه، سیاه دانه و حجامت و همانند اینها.
1. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الشِّفَاءُ فِی ثَلاَثَةٍ: فِی شَرْطَةِ مِحْجَمٍ، أَوْ شَرْبَةِ عَسَلٍ، أَوْ کَیَّةٍ بِنَارٍ، وَأَنَا أَنْهَى أُمَّتِی عَنِ الکَیِّ».[75]
ابن عباس ب روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «در سه چیز شفا وجود دارد: در نیشتر زدن حَجّام (خراش دادنی که با تیغ در بدن براى حجامت به وجود مىآورند)، شربت عسل و داغ کردن با آتش؛ ولی من امتم را از داغ کردن منع مینمایم».
2. عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ تَصَبَّحَ بِسَبْعِ تَمَرَاتٍ عَجْوَةً، لَمْ یَضُرَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ سُمٌّ، وَلَا سِحْرٌ».[76]
وَفِی رِوَایَةٍ لِمُسْلِمٍ: «مَنْ أَکَلَ سَبْعَ تَمَرَاتٍ مِمَّا بَیْنَ لَابَتَیْهَا حِینَ یُصْبِحُ، لَمْ یَضُرَّهُ سُمٌّ حَتَّى یُمْسِیَ».[77]
سعد بن ابیوقاص س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس صبح خود را با خوردن هفت عدد خرمای عجوه (نوعی از خرماهای مدینه) آغاز نماید، در آن روز، هیچ زهر و جادویی به او ضرر نمیرساند».
و در روایتی از مسلم آمده است: «هرکس هنگام صبح هفت خرمای مدینه را بخورد تا شب هیچ زهری به او ضرر نمیرساند».
3. عَنِ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ فِی الْحَبَّةِ السَّوْدَاءِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ، إِلَّا السَّامَ».[78]
ابوهریره س روایت میکند که از رسول الله ج شنیده است که میفرمود: «به درستی که در سیاه دانه درمان و شفای هر دردی به غیر از مرگ وجود دارد».
4. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ احْتَجَمَ لِسَبْعَ عَشْرَةَ، وَتِسْعَ عَشْرَةَ، وَإِحْدَى وَعِشْرِینَ، کَانَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ».[79]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «حجامت در هفدهم، نوزدهم و بیست و یکم ماه، برای هر دردی شفا میباشد».
دم کننده وضو میگیرد، سپس شروع به تلاوت قرآن مینماید بر خودش یا بر مریض، آیات را با ترتیل میخواند، و هرچه میتواند از قرآن تلاوت و بر خودش یا مریض، فُوت و دم مینماید. از جمله: سورهی فاتحه، آیت الکرسی، آیات آخر سورهی بقره، سورهی کافرون، سورهی اخلاص، معوذتین «قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس»، و آیات سحر و جن از جمله:
﴿۞وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَلۡقِ عَصَاکَۖ فَإِذَا هِیَ تَلۡقَفُ مَا یَأۡفِکُونَ١١٧ فَوَقَعَ ٱلۡحَقُّ وَبَطَلَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١١٨ فَغُلِبُواْ هُنَالِکَ وَٱنقَلَبُواْ صَٰغِرِینَ١١٩ وَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سَٰجِدِینَ١٢٠ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٢١ رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ١٢٢﴾ [الأعراف: 117-122].
«و [ما] به موسی وحی کردیم که: «عصای خود را بیفکن». ناگهان آن [عصا، به مار بزرگی تبدیل شد و] آنچه را به دروغ ساخته بودند، فرو بلعید. پس حقیقت آشکار گردید و آنچه مىکردند باطل شد. و [فرعون و فرعونیان همگی در] آنجا شکست خوردند و خوار گردیدند، و جادوگران به سجده افتادند. گفتند: «به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم؛ پروردگار موسی و هارون».
﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ ٱئۡتُونِی بِکُلِّ سَٰحِرٍ عَلِیمٖ٧٩ فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ٨٠ فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ قَالَ مُوسَىٰ مَا جِئۡتُم بِهِ ٱلسِّحۡرُۖ إِنَّ ٱللَّهَ سَیُبۡطِلُهُۥٓ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُصۡلِحُ عَمَلَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٨١ وَیُحِقُّ ٱللَّهُ ٱلۡحَقَّ بِکَلِمَٰتِهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُجۡرِمُونَ٨٢﴾ [یونس:79-82].
«و فرعون گفت: «تمام جادوگرانِ [ماهر و] دانا را نزد من بیاورید». وقتی جادوگران آمدند، موسی به آنان گفت: «آنچه [از وسایل جادو] میخواهید بیفکنید، [اکنون] بیفکنید». هنگامی که افکندند، موسی گفت: «آنچه آوردهاید، جادوست. یقیناً الله آن را باطل خواهد کرد. بیتردید، الله کارِ مفسدان را اصلاح نمیکند. و الله با سخنان خویش حق را [ثابت و] پایدار میکند؛ هر چند که مجرمان نپسندند».
﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَ وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ٦٥ قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِیُّهُمۡ یُخَیَّلُ إِلَیۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ٦٦ فَأَوۡجَسَ فِی نَفۡسِهِۦ خِیفَةٗ مُّوسَىٰ٦٧ قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ٦٨ وَأَلۡقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ کَیۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰ٦٩﴾ [طه: 65-69].
«[جادوگران] گفتند: «اى موسى، آیا تو [آنچه را با خود داری] مىافکنى یا [ما] نخستین کسی باشیم که مىافکنَد؟» [موسی] گفت: «[نه،] بلکه، شما بیفکنید». ناگاه ریسمانها و چوبدستیهای آنان از جادویشان چنان به نظرش رسید که گویی به شتاب مىخزند. پس موسى در دلش ترسی احساس کرد. گفتیم: «نترس [که] تو قطعاً [پیروز و] برتری. و آنچه را که در دست راست خود داری بیفکن تا [تمام] آنچه را که ساختهاند ببلعد. بیتردید، آنچه آنان ساختهاند، فقط نیرنگِ جادوگر است و جادوگر هر جا که باشد [و هر چه کند]، پیروز نمیگردد».
﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّیَٰطِینُ عَلَىٰ مُلۡکِ سُلَیۡمَٰنَۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیۡمَٰنُ وَلَٰکِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَکَیۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَکۡفُرۡۖ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ١٠٢﴾ [البقرة: 102].
«و از آنچه شیاطین در [عهدِ] فرمانروایی سلیمان [بر مردم] میخواندند پیروی کردند [و مدعی شدند که سلیمان پادشاهی خویش را با سحر استوار کرده است]؛ و [حال آنکه] سلیمان [هرگز دست به سحر نیالود] و کافر نشد؛ ولی شیاطین [که] کفر ورزیدند، به مردم سحر میآموختند؛ و [نیز] از آنچه بر دو فرشته «هاروت» و «ماروت» در بابِل نازل شده بود [پیروی کردند؛ و[لی آن دو فرشته] به هیچ کس چیزی نمیآموختند مگر اینکه [قبلاً از روی خیرخواهی به او] میگفتند: «ما وسیلۀ آزمایش هستیم؛ پس [با به کار بستن سحر] کافر نشو». آنان [= یهود] از آن دو [فرشته] چیزهایی میآموختند که [بتوانند] توسط آن میان مرد و همسرش جدایی افکنند؛ حال آنکه بدون اجازۀ الله نمیتوانستند به وسیلۀ آن به کسی زیانی برسانند؛ و چیزی میآموختند که [فقط] به آنان زیان میرساند و سودی نمیداد؛ و قطعاً میدانستند که هر کس [مشتاق و] خریدارِ آن [جادوها] باشد، در آخرت بهرهای نخواهد داشت. اگر [حقیقت را] میدانستند، [متوجه میشدند که] چه بد و زشت بود آنچه خود را به آن فروختند!».
﴿وَٱلصَّٰٓفَّٰتِ صَفّٗا١ فَٱلزَّٰجِرَٰتِ زَجۡرٗا٢ فَٱلتَّٰلِیَٰتِ ذِکۡرًا٣ إِنَّ إِلَٰهَکُمۡ لَوَٰحِدٞ٤ رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَرَبُّ ٱلۡمَشَٰرِقِ٥ إِنَّا زَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِزِینَةٍ ٱلۡکَوَاکِبِ٦ وَحِفۡظٗا مِّن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ مَّارِدٖ٧ لَّا یَسَّمَّعُونَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰ وَیُقۡذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٖ٨ دُحُورٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ وَاصِبٌ٩ إِلَّا مَنۡ خَطِفَ ٱلۡخَطۡفَةَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ ثَاقِبٞ١٠﴾ [الصافات: 1-10].
«سوگند به فرشتگان صفبهصف [که برای عبادت پروردگار ایستادهاند] و سوگند به فرشتگانی که ابرها را میرانند و سوگند به فرشتگانی که قرآن تلاوت میکنند [که] بیتردید، معبود شما یکتاست. [همان] پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست و پروردگار [خورشید در غروبگاهها و] طلوعگاهها. به راستی که ما آسمان دنیا را با زیورِ ستارگان آراستیم و آن را از [دسترس] هر شیطان سرکشی حفظ کردیم. [آن شیاطین، هرگز] نمیتوانند [سخنان فرشتگان] عالم بالا را بشنوند و از هر سو [با شهابهای آتشین] تیرباران میشوند. [از ورود آنان، به عالم فرشتگان جلوگیری میشود و همواره به] عقب رانده میشوند و عذابی جاودان [در پیش] دارند؛ مگر کسی که ناگهان چیزی [از گفتگوی فرشتگان] را دزدکی گوش دهد که [در این صورت،] شهابی درخشان او را دنبال میکند».
﴿یَٰقَوۡمَنَآ أَجِیبُواْ دَاعِیَ ٱللَّهِ وَءَامِنُواْ بِهِۦ یَغۡفِرۡ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمۡ وَیُجِرۡکُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ٣١ وَمَن لَّا یُجِبۡ دَاعِیَ ٱللَّهِ فَلَیۡسَ بِمُعۡجِزٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَیۡسَ لَهُۥ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءُۚ أُوْلَٰٓئِکَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ٣٢﴾ [الأحقاف: 31-32].
« ای قوم، [سخنان توحیدیِ] این دعوتگر را که به سوی الله فرامیخوانَد بپذیرید و به او ایمان آورید تا [الله] برخى از گناهانتان را ببخشد و شما را از عذابى دردناک در امان بدارد. و هر کس [سخنان] دعوتگری را که به سوی الله فرامیخوانَد نپذیرد [و به وی ایمان نیاورد، هرگز الله را] در زمین به تنگ نمىآورَد؛ و در برابر الله [یاور و] کارسازى نخواهد داشت. چنین کسانی در گمراهىِ آشکارند».
﴿وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن یَمۡسَسۡکَ بِخَیۡرٖ فَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ١٧ وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُ ٱلۡخَبِیرُ١٨﴾ [الأنعام: 17-18].
«[ای انسان،] اگر الله [بخواهد] زیانی به تو رسانَد، هیچ کس جز او برطرفکنندۀ آن نیست؛ و اگر [اراده کند که] خیری به تو رسانَد، [کسی بازدارندۀ آن نیست] پس او بر همه چیز تواناست. و او بر بندگانش چیره و فوق [آنان] است؛ و او حکیمِ آگاه است».
«اللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ أَذْهِبِ البَاسَ، اشْفِهِ وَأَنْتَ الشَّافِی، لاَ شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُکَ، شِفَاءً لاَ یُغَادِرُ سَقَمًا».[80]
«یا الله! ای پروردگار مردم! بیماریاش را برطرف کن و آن چنان بهبودی و شفایی عنایت بفرما که هیچ بیماریای باقی نگذارد. چرا که تو شفادهندهای و هیچ شفایی، جز شفای تو وجود ندارد».
«بِاسْمِ اللهِ أَرْقِیکَ، مِنْ کُلِّ شَیْءٍ یُؤْذِیکَ، مِنْ شَرِّ کُلِّ نَفْسٍ أَوْ عَیْنِ حَاسِدٍ، اللهُ یَشْفِیکَ بِاسْمِ اللهِ أَرْقِیکَ».[81]
«به نامِ الله بر تو دعای شفا میخوانم (و از او میخواهم) که تو را از آن چه که تو را میآزارد و از شر هر شخص یا چشمِ حسودی در پناه خویش قرار دهد؛ الله، تو را شِفا بخشد که به نامِ او، برای تو دعایِ شِفا و بهبودی میکنم».
«بِاسْمِ اللهِ یُبْرِیکَ، وَمِنْ کُلِّ دَاءٍ یَشْفِیکَ، وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ، وَشَرِّ کُلِّ ذِی عَیْنٍ».[82]
«الله متعال به تو بهبودی عنایت کند و از هر بیماری، شفایت دهد و از شر حسود آن گاه که حسادت میورزد، و از شر تمام کسانیکه چشم زخم دارند، پناهت دهد».
«امْسَحِ البَاسَ رَبَّ النَّاسِ، بِیَدِکَ الشِّفَاءُ، لاَ کَاشِفَ لَهُ إِلَّا أَنْتَ».[83]
«بیماری را بر طرف کن، ای پروردگار مردم، شفا به دست توست، هیچ بازدارندهای به غیر از تو نیست».
«أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّةِ، مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ وَهَامَّةٍ، وَمِنْ کُلِّ عَیْنٍ لاَمَّةٍ».[84]
«از هر شیطان، حشرهی گزنده و چشم شور به کلام کامل و صفاتِ بیعیب الله، پناه میبرم».
«أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ».[85]
«از شر تمام مخلوقات، به کلام کامل و صفاتِ بیعیب الله پناه میبرم».
«ضَعْ یَدَکَ عَلَى الَّذِی تَأَلَّمَ مِنْ جَسَدِکَ، وَقُلْ بِاسْمِ اللهِ ثَلَاثًا، وَقُلْ سَبْعَ مَرَّاتٍ أَعُوذُ بِاللهِ وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأُحَاذِرُ».[86]
«دستِ خود را بر محلِّ درد بگذار و سه بار بگو: "بِاسْمِ اللهِ" و هفت بار بگو: «أَعُوذُ بِاللهِ وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأُحَاذِرُ»: «از دردی که احساس میکنم و از شرّ چیزی که میترسم، به الله و قدرتش پناه میبرم».
«أَسْأَلُ اللَّهَ الْعَظِیمَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ أَنْ یَشْفِیَکَ» سَبْعَ مِرَاتٍ.[87]
«از الله بزرگ که پروردگار عرش بزرگ است، میخواهم که تو را شفا دهد». هفت مرتبه این دعا را بخواند.
چشمزخم: تیری است که از سوی انسان حسود و چشمزخم زننده خارج میشود و بر انسانی که مورد حسادت و چشمزخم واقع شده تأثیر میگذارد.
گاهی به او اصابت میکند و گاهی به خطا میرود. پس اگر با او برخورد نموده و مانعی نباشد، بیشک بر او تأثیر میگذارد و اگر با او برخورد نموده، اما شخص در حصار باشد و راهی برای اصابت تیرها نباشد، در او اثر نمیگذارد.
و چشمزخمی که به انسان میرسد از نتیجهی حسد است یا نتیجهی شگفتی شدیدی است که آن کسیکه چشمزخم از طرف او است از ذکر و یاد الله غافل میشود و شیطانی از شیاطین جنی او را تبعیت مینماید.
فرد بدون ذکر نام الله و بارک الله گفتن، چیز مورد نظر را توصیف مینماید، روحهای شیطانی که در مجلس حضور دارند آن را میربایند و اگر خواست و اراده الله ﻷ باشد و اگر حفاظتی به واسطه ذکر و دعا و قرآن نباشد باعث نابودی و هلاکت شخصِ چشمخورده شده یا باعث آزار رساندن به او میشوند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَمَن یُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ یَهۡدِ قَلۡبَهُۥۚ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ١١﴾ [التغابن: 11].
«هیچ مصیبتی [به انسان] نمیرسد، مگر به حکم [و فرمان] الله؛ و هر کس به الله ایمان آورَد، [الله] قلبش را هدایت میکند؛ و الله به همه چیز داناست».
درمان کسیکه چشمزخم به او اصابت کرده است
کسیکه چشمزخم به او اصابت کرده است، دو حالت دارد:
اول - اگر چشمزخم زننده را میشناسد، پس به او امر نماید تا غسل کند و وظیفهی اوست که اطاعت نماید و غسل کند و از الله و رسولش پیروی کند. سپس آبی که چشمزخم زننده، غسل نموده گرفته شود و از پشت یک مرتبه بر سر کسیکه چشمزخم خورده، ریخته شود. به اذن و اجازهی اللهِ بلندمرتبه از اثر منفی چشمزخم پاک میشود.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْعَیْنُ حَقٌّ، وَلَوْ کَانَ شَیْءٌ سَابَقَ الْقَدَرَ سَبَقَتْهُ الْعَیْنُ، وَإِذَا اسْتُغْسِلْتُمْ فَاغْسِلُوا».[88]
ابن عباس ب از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «چشمزخم، حقیقت دارد. اگر چیزی از سرنوشت سبقت میگرفت، چشمزخم بود. و اگر از شما درخواست کردند که اعضای بدنتان را بشویید، این کار را انجام دهید».
عَنْ أَبِی أُمَامَةَ بْنِ سَهْلِ بْنِ حُنَیْفٍ، أَنَّ أَبَاهُ حَدَّثَهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج خَرَجَ، وَسَارُوا مَعَهُ نَحْوَ مَکَّةَ... -وَفِیهِ- فَلُبِطَ بِسَهْلٌ، فَأُتِیَ رَسُولُ اللَّهِ ج، فَقِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، هَلْ لَکَ فِی سَهْلٍ؟ وَاللَّهِ مَا یَرْفَعُ رَأْسَهُ، وَمَا یُفِیقُ، قَالَ: «هَلْ تَتَّهِمُونَ فِیهِ مِنْ أَحَدٍ؟» قَالُوا: نَظَرَ إِلَیْهِ عَامِرُ بْنُ رَبِیعَةَ فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ ج عَامِرًا، فَتَغَیَّظَ عَلَیْهِ وَقَالَ: «عَلَامَ یَقْتُلُ أَحَدُکُمْ أَخَاهُ؟ هَلَّا إِذَا رَأَیْتَ مَا یُعْجِبُکَ بَرَّکْتَ؟» ثُمَّ قَالَ لَهُ: «اغْتَسِلْ لَهُ» فَغَسَلَ وَجْهَهُ، وَیَدَیْهِ، وَمِرْفَقَیْهِ، وَرُکْبَتَیْهِ، وَأَطْرَافَ رِجْلَیْهِ، وَدَاخِلَةَ إِزَارِهِ فِی قَدَحٍ، ثُمَّ صُبَّ ذَلِکَ الْمَاءُ عَلَیْهِ، یَصُبُّهُ رَجُلٌ عَلَى رَأْسِهِ، وَظَهْرِهِ مِنْ خَلْفِهِ، یُکْفِئُ الْقَدَحَ وَرَاءَهُ، فَفَعَلَ بِهِ ذَلِکَ، فَرَاحَ سَهْلٌ مَعَ النَّاسِ لَیْسَ بِهِ بَأْسٌ.[89]
ابوامامه بن سهل بن حنیف از پدرش روایت میکند که گفت: پیامبر ج خارج شد و با او تا نزدیکی مکه رفتند. پس سهل بر زمین افتاد. نزد پیامبر ج آورده شد و به او گفته شد: ای رسول الله، آیا میتوانی برای سهل کاری انجام دهی؟ به الله سوگند، او سرش را بلند نمیکند و به هوش نمیآید. پیامبر ج فرمود: «آیا کسی را متهم میدانید؟» گفتند: عامر بن ربیعه به او نگاه میکرد. پیامبر ج عامر را فرا خواند و بر او خشمگین شد و فرمود: «چرا فردی از شما برادرش را میکُشد؟ وقتی چیزی که موجب شگفتیات میشود دیدی، برای او دعای برکت کن». سپس افزود: «برای او غسل کن».
آنگاه او چهره، دستها، آرنجها، زانوها، کف پاهایش و داخل ازارش (عورتش) را در ظرفی شست. سپس این آب را از پشت سر سهل، بر سر و پشت او ریخت و ظرف را پشت سر او بالا و پایین میکرد. وقتی این کارها را انجام داد، سهل خوب شد و همراه مردم به راه افتاد و هیچ مشکلی نداشت و کاملاً بهبود یافته بود».
دوم - وقتی که فرد چشمزننده شناخته نمیشود، پس خودش یا دیگری را به وسیلهی قرآن و با تلاوت فاتحه و آیت الکرسی و آیههای آخر سورهی بقره، سورهی اخلاص و معوذتین دم مینماید واگر بخواهد آیات زیر را از قرآن بخواند:
﴿وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن یُرِدۡکَ بِخَیۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦۚ یُصِیبُ بِهِۦ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ١٠٧﴾ [یونس: 107].
«و اگر الله زیانی به تو برساند، هیچ بازدارندهای جز او تعالی برایش نیست؛ و اگر برایت ارادۀ خیری نماید، برای فضل [و بخششِ] او هیچ مانعی نیست. [او بخشش خویش را] به هر یک از بندگانش که بخواهد، میرساند و او آمرزندۀ مهربان است».
﴿فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ وَّإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا هُمۡ فِی شِقَاقٖۖ فَسَیَکۡفِیکَهُمُ ٱللَّهُۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ١٣٧﴾ [البقرة: 137].
«پس اگر آنان [نیز] به آنچه شما ایمان آوردهاید ایمان آوردند، قطعاً هدایت یافتهاند؛ و اگر پشت کنند، پس جز این نیست که قطعاً سرِ ستیز [و جدایی] دارند؛ پس [ای پیامبر، پروردگار یکتا برای حمایتِ تو کافی است و] به زودی الله [شرِّ] آنها را از تو دفع خواهد نمود و او شنوای داناست».
﴿وَإِن یَکَادُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزۡلِقُونَکَ بِأَبۡصَٰرِهِمۡ لَمَّا سَمِعُواْ ٱلذِّکۡرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُۥ لَمَجۡنُونٞ٥١ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ٥٢﴾ [القلم: 51-52].
«و [ای پیامبر،] نزدیک است کسانی که کافر شدند، هنگامی که آیات قرآن را میشنوند، تو را چشمزخم زنند؛ و [به خاطر خشم و حسدشان] میگویند: «قطعاً او دیوانه است»؛ در حالی که این [قرآن] جز پندی برای جهانیان نیست».
﴿أَمۡ یَحۡسُدُونَ ٱلنَّاسَ عَلَىٰ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۖ فَقَدۡ ءَاتَیۡنَآ ءَالَ إِبۡرَٰهِیمَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَءَاتَیۡنَٰهُم مُّلۡکًا عَظِیمٗا٥٤﴾ [النساء: 54].
«آیا به مردم [= محمد و یارانش] به خاطر آنچه الله از فضل خویش به آنان بخشیده است حسد میورزند؟ در حقیقت، ما [پیشتر نیز] به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان فرمانرواییِ بزرگی بخشیدیم».
﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ ٱلظَّٰلِمِینَ إِلَّا خَسَارٗا٨٢﴾ [الإسراء: 82].
«و از قرآن، آنچه درمان [شرک و کفر] و رحمتی برای مؤمنان است نازل میکنیم و [این کتاب،] بر ستمکاران [مشرک] جز زیان نمیافزاید».
﴿وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا أَعۡجَمِیّٗا لَّقَالُواْ لَوۡلَا فُصِّلَتۡ ءَایَٰتُهُۥٓۖ ءَا۬عۡجَمِیّٞ وَعَرَبِیّٞۗ قُلۡ هُوَ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ هُدٗى وَشِفَآءٞۚ وَٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ فِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٞ وَهُوَ عَلَیۡهِمۡ عَمًىۚ أُوْلَٰٓئِکَ یُنَادَوۡنَ مِن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ٤٤﴾ [فصلت: 44].
«آگاه باشید که آنان در مورد دیدار پروردگارشان [در قیامت] تردید دارند! [و] آگاه باشید که الله بر هر چیزى احاطه دارد!».
سپس به وسیلهی دعاهایی که از پیامبر ج ثابت هستند دم نماید که قبلا در مبحث کیفیت دعای شرعی بیان گردید.
[1]- مسلم حدیث شماره 2166
[2]- مسلم حدیث شماره 1015
[3]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7442 و مسلم حدیث شماره 769 با لفظ بخاری
[4]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7442 و مسلم حدیث شماره 769 با لفظ بخاری
[5]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6346 و مسلم حدیث شماره 2730
[6]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3370 و مسلم حدیث شماره 406 با لفظ بخاری
[7]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6389 و مسلم حدیث شماره 2688
[8]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2823 و مسلم حدیث شماره 2706 با لفظ مسلم
[9]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6375 و مسلم در باب ذکر حدیث شماره 589 با لفظ بخاری
[10]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 834 و مسلم حدیث شماره 2705 با لفظ مسلم
[11]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7383 و مسلم حدیث شماره 2717 با لفظ مسلم
[12]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6398 و مسلم حدیث شماره 2719 با لفظ مسلم
[13]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6616 و مسلم حدیث شماره 2707 با لفظ مسلم
[14]- بخاری حدیث شماره 6306
[15]- بخاری حدیث شماره 6369
[16]- بخاری حدیث شماره 6374
[17]- مسلم حدیث شماره 2720
[18]- مسلم حدیث شماره 2721
[19]- مسلم حدیث شماره 2722
[20]- مسلم حدیث شماره 2725
[21]- مسلم حدیث شماره 2716
[22]- مسلم حدیث شماره 2654
[23]- مسلم حدیث شماره 1373
[24]- مسلم حدیث شماره 2739
[25]- مسلم حدیث شماره 2697
[26]- مسلم حدیث شماره 486
[27]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 4318. السلسلة الصحیحة آلبانی: 199
[28]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1425 و ترمذی حدیث شماره 464 با لفظ ابوداود
[29]- صحیح؛ بخاری در الادب المفرد حدیث شماره 1239 و ترمذی حدیث شماره 3529 با لفظ بخاری
[30]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 12107 و ترمذی حدیث شماره 2140
[31]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3492 و نسایی حدیث شماره 5455 با لفظ ترمذی
[32]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5074 و ابن ماجه حدیث شماره 3871 با لفظ ابن ماجه
[33]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1554 و نسایی حدیث شماره 5493 با لفظ ابوداود
[34]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3591
[35]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1510 و ترمذی حدیث شماره 3551 با لفظ ترمذی
[36]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 25533 و ابن ماجه حدیث شماره 3846 با لفظ ابن ماجه. السلسلة الصحیحة آلبانی: 1542
[37]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1552 و نسایی حدیث شماره 5531 با لفظ ابوداود
[38]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1544 و نسایی حدیث شماره 5460 با لفظ ابوداود
[39]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 985 و نسایی حدیث شماره 1301 با لفظ نسایی
[40]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1495 و نسایی حدیث شماره 1300 با لفظ نسایی
[41]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3475 و ابن ماجه حدیث شماره 3857 با لفظ ترمذی
[42]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3434 و ابن ماجه حدیث شماره 3814 با لفظ ابن ماجه
[43]- صحیح؛ نسایی حدیث شماره 1305
[44]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5074 و نسایی حدیث شماره 5529 با لفظ نسایی
[45]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 15573 و بخاری در الادب المفرد حدیث شماره 720 با لفظ احمد
[46]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 25898 و ابن ماجه حدیث شماره 3850
[47]- حسن صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3558
[48]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 1547 و نسایی حدیث شماره 5468
[49]- حسن؛ ترمذی حدیث شماره 3502
[50]- حسن؛ ترمذی حدیث شماره 3604
[51]- حسن؛ احمد حدیث شماره 6618 و نسایی حدیث شماره 5475 با لفظ نسایی. السلسلة الصحیحة آلبانی: 1541
[52]- مسلم حدیث شماره 2813
[53]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 16054 و نسایی حدیث شماره 3134 با لفظ نسایی. السلسلة الصحیحة آلبانی: 2979
[54]- مسلم حدیث شماره 2018
[55]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7396 و مسلم حدیث شماره 1434 با لفظ بخاری
[56]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 17483 و ابوداود حدیث شماره 1463 با لفظ ابوداود
[57]- بخاری به صورت معلق حدیث شماره 5010 و سنن نسایی حدیث شماره 10795 با سند متصل
[58]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5009 و مسلم حدیث شماره 808 با لفظ مسلم
[59]- مسلم حدیث شماره 780
[60]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6403 و مسلم حدیث شماره 2691 با لفظ مسلم
[61]- مسلم حدیث شماره 2708
[62]- مسلم حدیث شماره 2995
[63]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3289 و مسلم حدیث شماره 2994 با لفظ مسلم
[64]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 608 و مسلم حدیث شماره 389 با لفظ بخاری
[65]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 466
[66]- مسلم حدیث شماره 2112
[67]- مسلم حدیث شماره 2113
[68]- صحیح؛ مستدرک حاکم حدیث شماره 15
[69]- مسلم حدیث شماره 2230
[70]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2766 و مسلم حدیث شماره 89 با لفظ بخاری
[71]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2237 و مسلم حدیث شماره 1567
[72]- بخاری حدیث شماره 5678
[73]- صحیح؛ مستدرک حاکم حدیث شماره 15
[74]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5765 و مسلم حدیث شماره 2189 با لفظ بخاری
[75]- بخاری حدیث شماره 5681
[76]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5769 و مسلم حدیث شماره 2047 با لفظ مسلم
[77]- مسلم حدیث شماره 2047
[78]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5688 و مسلم حدیث شماره 2215 با لفظ مسلم
[79]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 3861. صحیح الجامع 5968
[80]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5743 و مسلم حدیث شماره 2191 با لفظ بخاری
[81]- مسلم حدیث شماره 2186
[82]- مسلم حدیث شماره 2185
[83]- بخاری حدیث شماره 5744
[84]- بخاری حدیث شماره 3371
[85]- مسلم حدیث شماره 2709
[86]- مسلم حدیث شماره 2202
[87]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3106 و ترمذی حدیث شماره 2083 با لفظ ابوداود
[88]- مسلم حدیث شماره 2188
[89]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 16076 و ابن ماجه حدیث شماره 3509 با لفظ احمد
شامل امور زیر است:
1- احکام اذکار.
2- انواع اذکار، که شامل این موارد است:
1. اذکار صبح و شام.
2. اذکار مطلق.
3- اذکار مقید، که شامل اینهاست:
1. اذکاری که هنگام سختی گفته میشوند.
2. اذکار هنگام اموری که عارضهای پیش میآید.
در این باب شماری از اذکاری که در قرآن کریم و سنت صحیح نبوی آمده است را ذکر نمودم. یاد و ذکر الله از سادهترین، آسانترین، ارزشمندترین و بافضیلتترین عبادتهاست. حرکت دادن زبان سبکترین حرکت اعضا و جوارح است و یاد الله در تمام وقتها جایز است و بهترینِ آن، زمانی است که ذکر با حضور قلب باشد. الله در این باره چنان فضیلت و بخششی را ترتیب داده است که به سایر اعمال چنین مرتبهای عطا نکرده است.
ذکر الله از برترین عبادتهایی است که الله بندگانش را به آن دستور داده است. الله برای هر فریضهای حدودی را معین کرده و کسیکه توانایی و قدرت انجامش را نداشته باشد، عذرش را میپذیرد، جز ذکر؛ زیرا الله برای ذکر حد و وقتی را معین نکرده است و هیچ فردی با ترک کردن ذکر معذور شمرده نمیشود، مگر کسیکه مغلوبِ عقل و درکش باشد، چنانچه میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ ذِکۡرٗا کَثِیرٗا٤١ وَسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا٤٢ هُوَ ٱلَّذِی یُصَلِّی عَلَیۡکُمۡ وَمَلَٰٓئِکَتُهُۥ لِیُخۡرِجَکُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَکَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَحِیمٗا٤٣﴾ [الأحزاب: 41-43].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، الله را بسیار یاد کنید و بامداد و شامگاه او را به پاکی بستایید. اوست که بر شما درود [و رحمت] میفرستد و فرشتگانش [نیز دعایتان میکنند] تا شما را از تاریکیها به سوی نور بیرون آورد و [الله] همواره نسبت به مؤمنان مهربان است».
هر مؤمنی دربارهی دو امر مکلف است: یکی ذکر و دیگری شکر. چنانچه الله میفرماید:
﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِی وَلَا تَکۡفُرُونِ١٥٢﴾ [البقرة: 152].
«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرگزاری مرا به جای آورید و از من ناسپاسی نکنید».
الله بدین جهت ذکر را بر شکر مقدم نمود که ذکر مشغول شدن با یاد الله است و شکر مشغول شدن با سپاس از نعمتهای الله. هرگاه الله بندهای را دوست بدارد، او را با دو کرامت اکرام میکند: یکی اینکه ذکر و یادش را به او ابلاغ و الهام میکند تا پروردگارش را در ملکوت آسمانها یاد کند. دوم اینکه او را از کارهای حرام و دلبستگی به دنیا حفاظت میکند تا الله بر او غضب نکند و او را کیفر ندهد. میفرماید: ﴿وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَکَ مَعَ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجۡهَهُۥۖ وَلَا تَعۡدُ عَیۡنَاکَ عَنۡهُمۡ تُرِیدُ زِینَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَا تُطِعۡ مَنۡ أَغۡفَلۡنَا قَلۡبَهُۥ عَن ذِکۡرِنَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ وَکَانَ أَمۡرُهُۥ فُرُطٗا٢٨﴾ [الکهف: 28].
«و خود را [بر همنشینی] با کسانی همراه [و شکیبا] گردان که بامداد و شامگاه پروردگارشان را میخوانند [و با آنکه فقیرند، تنها] رضایتِ او را میخواهند؛ و هرگز چشمانت را از آنان برنگردان تا زیورهای دنیا [و همنشینی با اشراف و قدرتمندان] را بخواهی و [همچنین] از کسی پیروی نکن که دلش را از یاد خویش غافل ساختهایم و از هوای نفس خود پیروی کرده و کارش تباه است».
ذکر و یاد پروردگار به انسان دو فایدهی بزرگ میرساند: اولی: آرامش قلب، زیرا انسان در همهی احوال به پروردگارش محتاج است و کسیکه به الله ایمان بیاورد، الله آنچه را که دوست دارد به او عطا میکند و آنچه را که ناپسند میدارد از او منع میکند، پس قلبش آرام مییابد.
﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِکۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ٢٨﴾ [الرعد: 28].
«[همان] کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد الله آرام میگیرد. بدانید که دلها با یاد الله آرام میگیرد».
نیازهای بندگان بیپایان است و غیر از الله کریم و توانا و مهربان کسی دیگر نیازهای بندگان را مسدود نمیکند. او میفرماید: ﴿ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖ فَٱعۡبُدُوهُۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٞ١٠٢﴾ [الأنعام: 102].
«این است الله، پروردگار شما؛ هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ آفرینندۀ همه چیز است؛ پس او را عبادت کنید و [بدانید که] او [مراقب و] کارگزار همه چیز است».
هر چیزی غیر از الله ذاتا تاریک و ظلمانی است. فایدهی ذکر الله این است که انوار عالم ربوبیت را به باطن قلب میرساند و تاریکیها را از قلب دور میکند و روح را با نور الهی تابان مینماید. چنانچه میفرماید: ﴿۞ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ مَثَلُ نُورِهِۦ کَمِشۡکَوٰةٖ فِیهَا مِصۡبَاحٌۖ ٱلۡمِصۡبَاحُ فِی زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوۡکَبٞ دُرِّیّٞ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَکَةٖ زَیۡتُونَةٖ لَّا شَرۡقِیَّةٖ وَلَا غَرۡبِیَّةٖ یَکَادُ زَیۡتُهَا یُضِیٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ یَهۡدِی ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن یَشَآءُۚ وَیَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٣٥﴾ [النور: 35].
«الله نور آسمانها و زمین
است. مَثلِ نور او همانند چراغدانی است که درونش چراغی [افروخته] است [و] آن چراغ
در شیشهای قرار دارد [و] آن شیشه گویی ستارهای درخشان است. این چراغ، با [روغن]
درخت پربرکت زیتون افروخته میشود که نه شرقی است و نه غربی [و خورشید همواره بر
آن میتابد]. روغنش [چنان زلال است که] نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور گردد.
نوری است افزون بر نور. [قلب مؤمن نیز با نور هدایت اینگونه روشن میشود] و الله
هر کس را بخواهد به نور خویش
هدایت میکند؛ و الله برای مردم مَثلها میزند؛ و الله به همه چیز داناست».
دوم - دور کردن تاریکیهای انسان. الله نور آسمانها و زمین است.
ذکر پروردگار بر سه نوع است:
ذکر با قلب؛ زبان؛ اعضا و جوارح.
ذکر با زبان مانند گفتن سبحان الله، الحمد لله، لا اله الا الله، الله اکبر، لا حول ولا قوة الا بالله، و اذکار مطلق و مقید و تلاوت قرآن و دعوت به سوی پروردگار و آموزش شریعت و همانند آن میباشد. میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِیدٗا٧٠﴾ [الأحزاب: 70].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، از الله پروا کنید و سخنی راست و درست بگویید».
اما ذکر با قلب بر سه نوع است:
1. این که انسان به دلایل یگانگی الله و شکوه و زیبایی نامهای الله و صفات و افعالش تفکر کند تا در قلبش محبت الله و بزرگی و شکر و طاعتش وارد شود.
2. این که در زیبایی احکام شریعت مانند امر و نهی، حلال و حرام، پاداش و کیفر و وعد و وعید بیندیشد تا انجام دادن طاعتها و ترک گناهان بر او آسان شود و آن با نگاه کردن در آیات قرآن و سنت نبوی تکمیل میشود. ﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ٢٤﴾ [محمد: 24].
«آیا در قرآن تدبّر نمیکنند یا قفلها[ی غفلت] بر دلهایشان نهاده شده است؟».
3. این که در آیات تکوینی و اسرار و رموز آفریدههای الله در عالم بالا و پایین بیندیشد و هر ذرهای در میان آفریدهها را بیانگر یگانگی الله بداند که به حمد و سپاس او تسبیح گفته و به یگانگی و شکوه و زیباییاش گواهی میدهند تا الله را طوری عبادت کند که گویا عظمت و ذلت و محبتش را میبیند و این دریایی است که ساحل ندارد.
اما ذکر با اعضا و جوارح آن است که انسان در طاعت الله غرق شده و از نافرمانی و گناه خالی باشد.
﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِی وَلَا تَکۡفُرُونِ١٥٢﴾ [البقرة: 152].
«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرگزاری مرا به جای آورید و از من ناسپاسی نکنید».
آیهی «فاذکرونی» امر به همهی انواع طاعتهاست و در «اذکرکم» شامل فضل الهی به اعطای انواع کرامتها و نیکیهاست؛ مانند پاداش بزرگ و جایگاه رفیع و خشنودی پروردگار.
﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ٢٧ لِمَن شَآءَ مِنکُمۡ أَن یَسۡتَقِیمَ٢٨﴾ [التکویر: 27-28].
«این [قرآن] چیزی جز پند و اندرز برای جهانیان نیست. برای هر یک از شما که بخواهد راه راست [حق را] در پیش گیرد».
برترین ذکر آن است که قلب و زبان و جوارح در آن دخیل باشند و همراه با تضرع و ترس باشد.
﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ تَضَرُّعٗا وَخِیفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ٢٠٥﴾ [الأعراف: 205].
«و پروردگارت را در دل خویش با تضرّع و ترس، بدون آواى بلند [در] بامدادان و شامگاهان یاد کن و [از یاد الله] غافل نباش».
ذکر الله در بدن انسان هفت نوع است
ذکر با زبان و حمد و ستایش و استغفار و دعاست و ذکر با قلب با محبت و ترس و امید و تعظیم پروردگار جهانیان همراه است. ذکرِ روح تسلیم و راضی شدن است و ذکرِ چشم گریه کردن و ذکرِ گوشها، گوش فرا دادن به وحیِ پروردگارِ آسمان و زمین است و ذکرِ دستها با بذل و بخشش است و ذکرِ بدن با تلاش و وفا کردن است.
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٢ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَمَغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٤﴾ [الأنفال: 2-4].
«بیتردید، مؤمنان فقط کسانی هستند که وقتی الله یاد میشود، دلهایشان هراسان میگردد و هرگاه آیاتش بر آنان خوانده میشود، بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکل میکنند. همان کسانی که نماز برپا میدارند و از آنچه روزیشان کردهایم انفاق میکنند. آنان هستند که به راستی مؤمنند. براى آنان نزد پروردگارشان، درجاتی [والا] و آمرزش و روزىِ نیکو خواهد بود».
هر کس الله را در حالت خوشی یاد کند، الله او را در حالت سختی یاد خواهد کرد و برترین ذکر کنندگان کسی است که در همهی حالات، این خطاب الهی به سوی فرستادهی پروردگار جهانیان، و همهی مخلوقات را یادآور شود که فرمود:
﴿لَّقَدۡ کَانَ لَکُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن کَانَ یَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡیَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَکَرَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا٢١﴾ [الأحزاب: 21].
«بیتردید، در [رفتار و گفتار] رسول الله، سرمشق نیکویی برایتان است؛ برای هر کس که به الله و روز آخرت امید دارد و الله را بسیار یاد میکند».
اصل و اساس در ذکر و دعا، آهسته گفتن است و بلند ذکر و دعا کردن، استثنایی است و مخصوص جاهایی است که در شریعت آمده است، مانند ذکر پس از سلام در نماز و تلبیه و امثال آن.
و باید در جایگاه ذکر صفات جلال و جمال پروردگار مشاهده شوند تا هیبت و خوف الهی در قلب جای گرفته و بر محبت انسان نسبت به پروردگارش افزوده شود.
ترس و هراس انسان از پروردگارش دو نوع است
1. ترس از کیفر. این مقام آغاز کنندگان است.
2. ترس و هراس از شکوه پروردگار. این جایگاه عارفان است و کاملترین است، زیرا هرکس الله را بیشتر بشناسد، بیشتر از او میترسد. الله میفرماید:
1. ﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ تَضَرُّعٗا وَخِیفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ٢٠٥﴾ [الأعراف: 205].
«و پروردگارت را در دل خویش با تضرّع و ترس، بدون آواى بلند [در] بامدادان و شامگاهان یاد کن و [از یاد الله] غافل نباش».
2. ﴿ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَةًۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ٥٥﴾ [الأعراف: 55].
«[ای مؤمنان،] پروردگارتان را به زاری و پنهانی بخوانید که او متجاوزان [از حدود الهی] را دوست ندارد».
3. ﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ یَحۡیَىٰ وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُۥٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ٩٠﴾ [الأنبیاء: 90].
«دعایش را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را [که نازا بود] برایش شایسته [و آمادۀ بارداری] نمودیم. آنان همواره در کارهای خیر میشتافتند و در حال بیم و امید ما را میخواندند و پیوسته برای ما [فرمانبردار و] فروتن بودند».
1. مداومت: ﴿وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلۡ إِلَیۡهِ تَبۡتِیلٗا٨﴾ [المزمل: 8].
«و نام پروردگارت را یاد کن و [با خالص نمودن عبادت] تنها به او دل ببند».
2. این که ذکر از هر چیزی بزرگتر است: ﴿ٱتۡلُ مَآ أُوحِیَ إِلَیۡکَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِۗ وَلَذِکۡرُ ٱللَّهِ أَکۡبَرُۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ٤٥﴾ [العنکبوت: 45].
«[ای پیامبر،] آنچه را از این کتاب بر تو وحی شده است تلاوت کن و نماز برپا دار. به راستی که نماز، انسان را از گناه و زشتکاری بازمیدارد؛ و البته یاد الله [از هر کاری] بالاتر است؛ و الله میداند که چه میکنید».
3. بسیار ذکر کردن: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ ذِکۡرٗا کَثِیرٗا٤١ وَسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا٤٢﴾ [الأحزاب: 41-42].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، الله را بسیار یاد کنید و بامداد و شامگاه او را به پاکی بستایید».
4. ذکر در مقابل ذکر، زیرا هرکسی الله را یاد کند، الله او را یاد خواهد کرد: ﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِی وَلَا تَکۡفُرُونِ١٥٢﴾ [البقرة: 152].
«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرگزاری مرا به جای آورید و از من ناسپاسی نکنید».
روش پیامبر ج در ذکر کردن
پیامبر ج در ذکر و یاد الله متعال، کاملترین مخلوق بود و در همهی اوقات و احوال پروردگار را یاد میکرد. همه سخنانش در یاد الله بود و آنچه که مرتبط با الله است، امر و نهی و شریعتش ذکر و یاد پروردگار بود. خبر دادنش دربارهی نامها و صفات و افعال و احکام نیز ذکر و یاد پروردگارش بود. حمد و سپاس پروردگارش و تسبیح و تمجید و ثنا و درخواست و دعا و ترس و امیدش ذکر الهی بود. درود و سلام الله بر او باد.
پیامبری که الله، عقل، قلب، زبان و اعضا و جوارحش را تزکیه نمود و به سویش کتابی فرستاد و بر او رسالتی نازل نمود و فرمود:
﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمۡ وَمَا غَوَىٰ٢ وَمَا یَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡیٞ یُوحَىٰ٤ عَلَّمَهُۥ شَدِیدُ ٱلۡقُوَىٰ٥﴾ [النجم: 1-5].
«سوگند به ستاره، آنگاه که افول کند که یار شما [= محمد] هرگز گمراه نشده و به راه تباهى نیفتاده است؛ و از روی هوای نفس سخن نمیگوید. [این قرآن،] وحى [الهى] است که [به او] القا مىشود. [جبرئیل که فرشتهاى است] پُرتوان، به او آموزش داده است».
الله میفرماید:
1. ﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِی وَلَا تَکۡفُرُونِ١٥٢﴾ [البقرة: 152].
«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرگزاری مرا به جای آورید و از من ناسپاسی نکنید».
2. ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِکۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ٢٨ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ طُوبَىٰ لَهُمۡ وَحُسۡنُ مََٔابٖ٢٩﴾ [الرعد: 28-29].
«[همان] کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد الله آرام میگیرد. بدانید که دلها با یاد الله آرام میگیرد. کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، خوشا بر آنان! و سرانجامی نیک دارند».
3. ﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِینَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ وَٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡقَٰنِتِینَ وَٱلۡقَٰنِتَٰتِ وَٱلصَّٰدِقِینَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ وَٱلصَّٰبِرِینَ وَٱلصَّٰبِرَٰتِ وَٱلۡخَٰشِعِینَ وَٱلۡخَٰشِعَٰتِ وَٱلۡمُتَصَدِّقِینَ وَٱلۡمُتَصَدِّقَٰتِ وَٱلصَّٰٓئِمِینَ وَٱلصَّٰٓئِمَٰتِ وَٱلۡحَٰفِظِینَ فُرُوجَهُمۡ وَٱلۡحَٰفِظَٰتِ وَٱلذَّٰکِرِینَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا وَٱلذَّٰکِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِیمٗا٣٥﴾ [الأحزاب: 35].
«الله براى مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مؤمن و زنان مؤمن و مردان فرمانبردار و زنان فرمانبردار و مردان راستگو و زنان راستگو و مردان شکیبا و زنان شکیبا و مردان فروتن و زنان فروتن و مردان انفاقگر و زنان انفاقگر و مردان روزهدار و زنان روزهدار و مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که الله را بسیار یاد میکنند، برای [همگی] آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم نموده است».
4. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی، وَأَنَا مَعَهُ إِذَا ذَکَرَنِی، فَإِنْ ذَکَرَنِی فِی نَفْسِهِ، ذَکَرْتُهُ فِی نَفْسِی، وَإِنْ ذَکَرَنِی فِی مَلَإٍ، ذَکَرْتُهُ فِی مَلَإٍ خَیْرٍ مِنْهُمْ، وَإِنْ تَقَرَّبَ إِلَیَّ بِشِبْرٍ تَقَرَّبْتُ إِلَیْهِ ذِرَاعًا، وَإِنْ تَقَرَّبَ إِلَیَّ ذِرَاعًا تَقَرَّبْتُ إِلَیْهِ بَاعًا، وَإِنْ أَتَانِی یَمْشِی، أَتَیْتُهُ هَرْوَلَةً».[1]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «الله متعال میفرماید: من مطابق گمانی که بندهام نسبت به من دارد، رفتار میکنم و هرگاه مرا یاد کند، با او خواهم بود؛ اگر مرا در تنهایی یاد کند، من نیز او را پیش خود یاد میکنم و اگر مرا در جمعی یاد نماید، او را در جمعی بهتر از آنان یاد میکنم و اگر یک وجب به من نزدیک شود، یک ذراع به او نزدیک میشوم و اگر یک ذراع به من نزدیک شود، یک باع (فاصله دو دستِ باز) به او نزدیک میشوم و اگر قدم زنان به سوی من بیاید، من دوان دوان به سویش میروم».
5. عَنْ أَبِی مُوسَى س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «مَثَلُ الَّذِی یَذْکُرُ رَبَّهُ وَالَّذِی لاَ یَذْکُرُ رَبَّهُ، مَثَلُ الحَیِّ وَالمَیِّتِ».[2]
ابوموسی اشعری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «مثال کسیکه پروردگارش را ذکر میکند و کسیکه پروردگارش را یاد نمیکند، مانند شخص زنده و مرده است».
6. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَسِیرُ فِی طَرِیقِ مَکَّةَ فَمَرَّ عَلَى جَبَلٍ یُقَالُ لَهُ جُمْدَانُ، فَقَالَ: «سِیرُوا هَذَا جُمْدَانُ سَبَقَ الْمُفَرِّدُونَ» قَالُوا: وَمَا الْمُفَرِّدُونَ؟ یَا رَسُولَ اللهِ قَالَ: «الذَّاکِرُونَ اللهَ کَثِیرًا، وَالذَّاکِرَاتُ».[3]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج در مسیر مکه بود که از کنار کوهی به نام جُمدان گذشت و فرمود: «مُفَرّدون (افرادِ بیمانند)، سبقت گرفتند». صحابه عرض کردند: یا رسول الله! مُفَرّدون (افرادِ بیمانند) چه کسانی هستند؟ فرمود: «مردان و زنانی که بسیار الله را یاد میکنند».
ذکر الله دارای فواید بزرگی است که مهمترینشان عبارتاند از این که: ذکر الله، پروردگار را راضی میکند، شیطان را میراند، سختیها را آسان مینماید، بدیها را از بین میبرد، همّ و غم دل را دور میکند، دل و بدن را تقویت مینماید، دل و چهره را نورانی میکند، رزق و روزی را میگشاید، چیزهای ترسناک و هراس انگیز را از بین میبرد و بر ایمان و طاعتها میافزاید و نهال بهشت است.
خطاها را پاک میکند و سبب نجات از عذاب الله میشود و رابطه میان انسان و پروردگارش را بهبود میبخشد و ذکر و یاد الهی را برای بندهاش به میراث میگذارد و محبت الله و انس گرفتن به او و انابت و رجوع و قرب به سویش را به ارمغان دارد.
ذکر به فرد ذکر کننده نیرو میدهد و به او شکوه و هیبت، و تر و تازگی میپوشاند. سبب نزول سکینه بر ذاکران و پوشش رحمت الله بر آنان خواهد شد. فرشتگان آنان را احاطه میکنند و نزد پروردگارشان از آنان یاد میکنند و به آنها فخر و مباهات میورزند. از این رو الله به مداومت بر ذکر و یادش امر نموده است. او میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ ذِکۡرٗا کَثِیرٗا٤١ وَسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا٤٢ هُوَ ٱلَّذِی یُصَلِّی عَلَیۡکُمۡ وَمَلَٰٓئِکَتُهُۥ لِیُخۡرِجَکُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَکَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَحِیمٗا٤٣ تَحِیَّتُهُمۡ یَوۡمَ یَلۡقَوۡنَهُۥ سَلَٰمٞۚ وَأَعَدَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَرِیمٗا٤٤﴾ [الأحزاب: 41-44].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، الله را بسیار یاد کنید و بامداد و شامگاه او را به پاکی بستایید. اوست که بر شما درود [و رحمت] میفرستد و فرشتگانش [نیز دعایتان میکنند] تا شما را از تاریکیها به سوی نور بیرون آورد و [الله] همواره نسبت به مؤمنان مهربان است. روزی که با او دیدار میکنند، درودشان «سلام» است و [الله] پاداشی ارجمند برایشان فراهم ساخته است».
عملی است که رضایت پروردگار را در بر دارد، مانند دعا، ذکر، و سایر طاعات. برای مثال:
1. سبحان الله: معنایش مقدس دانستن الله و پاک بودنش از عیوب و نقایص است و در ربوبیت و الوهیتاش برایش شریک قایل نشدن و در اسماء و صفاتش برایش تشبیه ننمودن.
2. الحمد لله: یعنی ثابت کردن همهی خصلتهای نیکو برای الله. او برای کمال ذات و اسماء و صفاتش و افعال و نعمتها و دین و شریعتش ستودنی است.
3. لا اله الا الله: یعنی معبود بر حقی جز پروردگار نیست و عبادت را از همهی آفریدهها نفی کردن و برای الله یکتا و بدون شریک اثبات کردن.
4. الله اکبر: یعنی اثبات صفات شکوه و عظمت و کبریایی برای پروردگار یکتا و بدون شریک.
5. لا حول ولا قوة الا بالله: یعنی الله یگانه صاحب غلبه و نیروست و کسی جز او حالات را تغییر نمیدهد و ما قدرت تمکین هیچ عملی را بدون یاری پروردگار نداریم و در جهان هستی هیچ چیزی بدون اجازهی الله روی نمیدهد.
الله میفرماید:
1. ﴿إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٠ ٱلَّذِینَ یَذۡکُرُونَ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَکَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ١٩١﴾ [آل عمران: 190-191].
«به راستی در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شدِ شب و روز، نشانههای [آشکاری] برای خردمندان است. [همان] کسانی که الله را [در همۀ احوال] ایستاده و نشسته و بر پهلو آرمیده یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند [و میگویند:] «پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریدهای؛ منزّهی تو؛ پس ما را از عذاب آتش [دوزخ] نگاه دار».
2. ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩ فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠﴾ [الجمعة: 9-10].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که برای نماز روز جمعه، اذان گفته شد، به سوی [نماز و] ذکرِ الله بشتابید، و خرید و فروش را رها کنید. اگر بدانید، این [کاری که به شما دستور داده میشود] برایتان بهتر است. و هنگامی که نماز پایان یافت، [برای کسب رزق و روزی] در زمین پراکنده شوید و از فضلِ الله طلب کنید؛ و الله را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید».
3. عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ ج یَذْکُرُ اللهَ عَلَى کُلِّ أَحْیَانِهِ.[4]
عایشه ل میگوید: پیامبر ج در تمام اوقات خویش، الله متعال را یاد میکرد.
4. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُسْرٍ س أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ شَرَائِعَ الإِسْلَامِ قَدْ کَثُرَتْ عَلَیَّ، فَأَخْبِرْنِی بِشَیْءٍ أَتَشَبَّثُ بِهِ، قَالَ: «لَا یَزَالُ لِسَانُکَ رَطْبًا مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ».[5]
عبدالله بن بُسر س میگوید: مردی گفت: ای رسول الله! انجام همه نوافل شرعی برایم دشوار است؛ کاری به من بفرما که به آن چنگ بزنم. پیامبر ج فرمود: «زبانت پیوسته به ذکرِ الله، تَر باشد».
5. عَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «أَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرِ أَعْمَالِکُمْ، وَأَزْکَاهَا عِنْدَ مَلِیکِکُمْ، وَأَرْفَعِهَا فِی دَرَجَاتِکُمْ وَخَیْرٌ لَکُمْ مِنْ إِنْفَاقِ الذَّهَبِ وَالوَرِقِ، وَخَیْرٌ لَکُمْ مِنْ أَنْ تَلْقَوْا عَدُوَّکُمْ فَتَضْرِبُوا أَعْنَاقَهُمْ وَیَضْرِبُوا أَعْنَاقَکُمْ»؟ قَالُوا: بَلَى. قَالَ: «ذِکْرُ اللَّهِ تَعَالَى».[6]
ابودرداء س میگوید: پیامبر ج فرمود: «آیا شما را از بهترین کارتان و پاکترینش در نزد فرمانروایتان- پروردگار متعال- و از مؤثرترین عملتان در بالا بردن درجات و جایگاه شما که برایتان از انفاق طلا و نقره بهتر است و نیز بهتر از این که با دشمنتان روبهرو شوید و گردن آنها را بزنید و آنها گردن شما را بزنند، آگاه کنم؟». عرض کردند: بله. فرمود: «ذکر و یاد الله متعال».
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ وَأَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ ب عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ قَالَ: «لَا یَقْعُدُ قَوْمٌ یَذْکُرُونَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ إِلَّا حَفَّتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ، وَغَشِیَتْهُمُ الرَّحْمَةُ، وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمِ السَّکِینَةُ، وَذَکَرَهُمُ اللهُ فِیمَنْ عِنْدَهُ».[7]
ابوهریره و ابوسعید خدری ب روایت میکنند که پیامبر ج فرمود: «هر گروهی که مینشینند و الله را یاد میکنند، فرشتگان پیرامون آنان جمع میشوند و رحمت، آنها را میپوشاند و بر آنان سکون و آرامش نازل میگردد و الله آنها را در جمع کسانیکه نزد او هستند، یاد میکند».
2. عَنْ مُعَاوِیَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج خَرَجَ عَلَى حَلْقَةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَقَالَ: «مَا أَجْلَسَکُمْ؟» قَالُوا: جَلَسْنَا نَذْکُرُ اللهَ وَنَحْمَدُهُ عَلَى مَا هَدَانَا لِلْإِسْلَامِ، وَمَنَّ بِهِ عَلَیْنَا، قَالَ: «آللَّهِ مَا أَجْلَسَکُمْ إِلَّا ذَاکَ؟» قَالُوا: وَاللهِ مَا أَجْلَسَنَا إِلَّا ذَاکَ، قَالَ: «أَمَا إِنِّی لَمْ أَسْتَحْلِفْکُمْ تُهْمَةً لَکُمْ، وَلَکِنَّهُ أَتَانِی جِبْرِیلُ فَأَخْبَرَنِی، أَنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یُبَاهِی بِکُمُ الْمَلَائِکَةَ».[8]
از معاویه س روایت است که باری رسول الله ج به میان گروهی از یارانش رفت که گرد آمده بودند و فرمود: «چه چیزی موجب نشستن شما شده است؟» گفتند: نشستهایم و الله را یاد میکنیم و او را میستاییم که ما را به سوی اسلام رهنمون شد و بر ما منت نهاد. فرمود: «شما را به الله سوگند که فقط همین امر موجب نشستن شما شده است؟» پاسخ دادند: فقط همین امر موجب نشستن ما شده است. فرمود: «من، شما را از روی بدبینی سوگند ندادم؛ بلکه جبرئیل ÷ نزدم آمد و به من خبر داد که الله در نزد فرشتگان به شما مباهات میکند».
3. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى مَلَائِکَةً سَیَّارَةً، فُضُلًا یَتَتَبَّعُونَ مَجَالِسَ الذِّکْرِ، فَإِذَا وَجَدُوا مَجْلِسًا فِیهِ ذِکْرٌ قَعَدُوا مَعَهُمْ، وَحَفَّ بَعْضُهُمْ بَعْضًا بِأَجْنِحَتِهِمْ، حَتَّى یَمْلَئُوا مَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ السَّمَاءِ الدُّنْیَا، فَإِذَا تَفَرَّقُوا عَرَجُوا وَصَعِدُوا إِلَى السَّمَاءِ».[9]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «الله متعال افزون بر فرشتگان نگهبان و نویسنده اعمال، فرشتگانی دارد که در جستجوی مجالس ذکر، گشت میزنند و چون مجلسِ ذکری را بیابند، با آنان مینشینند و با بالهای خود، آنان را در بر میگیرند تا آنکه میان آنها و آسمان دنیا را پُر میکنند و آنگاه که اهل مجلس پراکنده میشوند، فرشتگان به آسمان، بالا میروند».
ذکر الله و درود بر پیامبرش در هر مجلسی
الله متعال میفرماید:
1. ﴿وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلۡ إِلَیۡهِ تَبۡتِیلٗا٨﴾ [المزمل: 8].
«و نام پروردگارت را یاد کن و [با خالص نمودن عبادت] تنها به او دل ببند».
2. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِکَتَهُۥ یُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِیِّۚ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَیۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِیمًا٥٦﴾ [الأحزاب: 56].
3. «به راستی، الله و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند؛ [پس] ای کسانی که ایمان آوردهاید، [شما نیز] بر او درود فرستید و به شایستگی سلام گویید».
4. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا جَلَسَ قَوْمٌ مَجْلِسًا لَمْ یَذْکُرُوا اللَّهَ فِیهِ، وَلَمْ یُصَلُّوا عَلَى نَبِیِّهِمْ، إِلَّا کَانَ عَلَیْهِمْ تِرَةً، فَإِنْ شَاءَ عَذَّبَهُمْ وَإِنْ شَاءَ غَفَرَ لَهُمْ».[10]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هر گروهی در مجلسی بنشینند و در آن، الله متعال را یاد نکنند و بر پیامبرشان درود نفرستند، زیان و نقصی برای آنها به شمار میآید؛ اگر الله بخواهد، عذابشان میکند و اگر بخواهد، آنان را میآمرزد».
5. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ قَوْمٍ یَقُومُونَ مِنْ مَجْلِسٍ لَا یَذْکُرُونَ اللَّهَ فِیهِ، إِلَّا قَامُوا عَنْ مِثْلِ جِیفَةِ حِمَارٍ وَکَانَ لَهُمْ حَسْرَةً».[11]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هر گروهی از مجلسی برخیزند که در آن الله متعال را یاد نکردهاند، گویا از لاشه الاغی مُرده برخاستهاند و این مجلس برای آنان، مایه حسرت و افسوس خواهد بود».
کیفر و مجازات کسیکه از ذکر الله رو گردانی کند
هر کس از ذکر پروردگار روگردانی نماید، چهار کیفر به او داده میشود:
1. تنگی معیشت: ﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةٗ ضَنکٗا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَعۡمَىٰ١٢٤ قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِیٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ کُنتُ بَصِیرٗا١٢٥ قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتۡکَ ءَایَٰتُنَا فَنَسِیتَهَاۖ وَکَذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمَ تُنسَىٰ١٢٦﴾ [طه: 124-126].
«و کسی که از یاد من رویگردان شود، یقیناً زندگی سختی خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا برمیانگیزیم. وی میگوید: «پروردگارا، چرا مرا نابینا برانگیختی؛ حال آنکه [در دنیا] بینا بودم؟» [الله] میفرماید: «همان طور که آیات ما بر تو آمد و آنها را به فراموشى سپردى، امروز تو [نیز] به همان صورت فراموش مىشوى».
2. مشغول شدن به شهوتها و روگردانی از عبادت الله، و کسیکه از الله روی بگرداند، شیطان همدمش میشود. ﴿وَمَن یَعۡشُ عَن ذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ نُقَیِّضۡ لَهُۥ شَیۡطَٰنٗا فَهُوَ لَهُۥ قَرِینٞ٣٦ وَإِنَّهُمۡ لَیَصُدُّونَهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ وَیَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ٣٧﴾ [الزخرف: 36-37].
«هر کس از یاد [الله] رحمان دل بگرداند، شیطانى بر او مىگماریم تا همنشینش باشد [و همواره او را فریب دهد]. شیاطین، این گروه را از راه [الله] بازمیدارند؛ ولی آنان گمان میکنند که هدایتیافتهاند».
3. فرود آمدن عذاب پی در پی: ﴿لِّنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِۚ وَمَن یُعۡرِضۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِۦ یَسۡلُکۡهُ عَذَابٗا صَعَدٗا١٧﴾ [الجن: 17].
«تا آنها را با آن [نعمتها] بیازماییم؛ و هر کس از یاد [و ذکر] پروردگارش روی برتابد، [الله] او را به عذابی سخت گرفتار میسازد».
4. خسارت در دنیا و آخرت: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُلۡهِکُمۡ أَمۡوَٰلُکُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٩﴾ [المنافقون: 9].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال و فرزندانتان شما را از یادِ الله غافل نکند؛ و هر کس که چنین کند، آنان زیانکارانند».
اذکار سه نوع هستند:
1. اذکار صبح و شام.
2. اذکار مطلق.
3. اذکار مقید.
در صبح: از طلوع فجر تا طلوع خورشید.
در شام: از دخول وقت عصر تا غروب خورشید.
در این باره برای کسیکه مشغول بوده یا فراموش کرده یا خواب رفته است گنجایش است.
الله میفرماید: ﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ ٱلۡغُرُوبِ٣٩ وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَسَبِّحۡهُ وَأَدۡبَٰرَ ٱلسُّجُودِ٤٠﴾ [ق: 39-40].
«[ای پیامبر،] در برابر سخنان مشرکان شکیبا باش؛ و پیش از برآمدن آفتاب و قبل از فروشدن آن، پروردگارت را به پاکی ستایش کن [و نماز بگزار]. و نیز [در پاسى] از شب و پس از هر نماز، او را به پاکی ستایش کن».
﴿وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلٗا٢٥ وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَٱسۡجُدۡ لَهُۥ وَسَبِّحۡهُ لَیۡلٗا طَوِیلًا٢٦﴾ [الإنسان: 25-26].
«و صبح و شام، نامِ پروردگارت را یاد کن. و [نیز] بخشی از شب برایش سجده کن [و نماز بگزار]، و در بخش بلندی از شب، او را تسبیح گوی».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ قَالَ: حِینَ یُصْبِحُ وَحِینَ یُمْسِی: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، مِائَةَ مَرَّةٍ، لَمْ یَأْتِ أَحَدٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، بِأَفْضَلَ مِمَّا جَاءَ بِهِ، إِلَّا أَحَدٌ قَالَ مِثْلَ مَا قَالَ أَوْ زَادَ عَلَیْهِ».[12]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس صبحگاه و شامگاه صد بار بگوید: «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ»، روز قیامت هیچکس عملی بهتر از او با خود ندارد؛ مگر کسی که همانندِ او یا بیش از او این ذکر را گفته باشد».
وَفِی لَفْظٍ: «وَمَنْ قَالَ: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، فِی یَوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ حُطَّتْ خَطَایَاهُ وَلَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ».[13]
و در روایتی آمده: «هرکس روزانه صد مرتبه «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ» بگوید، گناهانش بخشیده میشوند، اگرچه اندازهی کف دریا باشند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، فِی یَوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ، کَانَتْ لَهُ عَدْلَ عَشْرِ رِقَابٍ، وَکُتِبَتْ لَهُ مِائَةُ حَسَنَةٍ وَمُحِیَتْ عَنْهُ مِائَةُ سَیِّئَةٍ، وَکَانَتْ لَهُ حِرْزًا مِنَ الشَّیْطَانِ، یَوْمَهُ ذَلِکَ، حَتَّى یُمْسِیَ وَلَمْ یَأْتِ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِمَّا جَاءَ بِهِ إِلَّا أَحَدٌ عَمِلَ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ».[14]
ابوهریره س روایت کرده که رسول الله ج فرمود: «هرکس روزانه صد بار بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، پاداشی برابر با آزاد کردن ده برده به او میرسد و صد نیکی برایش ثبت میشود و صد گناه از گناهانش پاک میگردد و آن روز تا غروب، از شرّ شیطان حفاظت میشود و هیچکس عملی بهتر از او انجام نداده است؛ مگر کسی که بیش از او این ذکر را گفته باشد».
عَنْ شَدَّادِ بْنُ أَوْسٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج: «سَیِّدُ الِاسْتِغْفَارِ أَنْ تَقُولَ: اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی لاَ إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، خَلَقْتَنِی وَأَنَا عَبْدُکَ، وَأَنَا عَلَى عَهْدِکَ وَوَعْدِکَ مَا اسْتَطَعْتُ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا صَنَعْتُ، أَبُوءُ لَکَ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ، وَأَبُوءُ لَکَ بِذَنْبِی فَاغْفِرْ لِی، فَإِنَّهُ لاَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ» قَالَ: «وَمَنْ قَالَهَا مِنَ النَّهَارِ مُوقِنًا بِهَا، فَمَاتَ مِنْ یَوْمِهِ قَبْلَ أَنْ یُمْسِیَ، فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ، وَمَنْ قَالَهَا مِنَ اللَّیْلِ وَهُوَ مُوقِنٌ بِهَا، فَمَاتَ قَبْلَ أَنْ یُصْبِحَ، فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ».[15]
شداد بن اوس س روایت کرده که پیامبر ج فرمود: «بهترین استغفار، این است که بنده بگوید: «اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی لاَ إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، خَلَقْتَنِی وَأَنَا عَبْدُکَ، وَأَنَا عَلَى عَهْدِکَ وَوَعْدِکَ مَا اسْتَطَعْتُ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا صَنَعْتُ، أَبُوءُ لَکَ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ، وَأَبُوءُ لَکَ بِذَنْبِی فَاغْفِرْ لِی، فَإِنَّهُ لاَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ»: «یا الله! تو پروردگار من هستی؛ هیچ معبود برحقی به جز تو وجود ندارد؛ تو مرا آفریدهای و من بنده تو هستم و در حد توانم بر عهد و پیمانی که با تو بستهام، پایبندم و به نویدی که دادهای، یقین دارم. از شرّ اعمال خویش به تو پناه میآورم و به نعمتهایی که به من دادهای، اعتراف میکنم و به گناهان خویش اقرار دارم؛ پس مرا بیامرز که کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد» و فرمود: «هرکس در روز آن را با یقین بگوید و همان روز پیش از فرا رسیدن شب بمیرد، از بهشتیان میباشد و هرکس در شب آن را با یقین بگوید و همان شب پیش از فرا رسیدن روز بمیرد، از اهل بهشت است».
عَنْ عَبْدِ اللهِ س قَالَ: کَانَ نَبِیُّ اللهِ ج إِذَا أَمْسَى قَالَ: «أَمْسَیْنَا وَأَمْسَى الْمُلْکُ لِلَّهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ» قَالَ: أُرَاهُ قَالَ فِیهِنَّ: «لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، رَبِّ أَسْأَلُکَ خَیْرَ مَا فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَخَیْرَ مَا بَعْدَهَا، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَشَرِّ مَا بَعْدَهَا، رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَسَلِ وَسُوءِ الْکِبَرِ، رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابٍ فِی النَّارِ وَعَذَابٍ فِی الْقَبْرِ» وَإِذَا أَصْبَحَ قَالَ ذَلِکَ أَیْضًا: «أَصْبَحْنَا وَأَصْبَحَ الْمُلْکُ لِلَّهِ».[16]
عبدالله بن مسعود س میگوید: رسول الله ج شامگاهان چنین دعا میکرد: «شب نمودیم و جهانیان نیز برای الله شب کردند، حمد از آن الله است، هیچ معبود راستینی جز اللهِ یکتا و بی شریک وجود ندارد». راوی میگوید: به گمانم پیامبر ج در این دعا، این را هم میافزود: «فرمانروایی و حمد و ستایش ویژه اوست و بر هر چیزی تواناست. یا الله! من خیر آنچه در این روز است و خیر آنچه بعد از آن است را از تو میخواهم و از شر آنچه که در این روز و پس از آن وجود دارد به تو پناه میبرم. پروردگارا، من از تنبلی و آفات پیری و عذاب جهنم و عذاب قبر به تو پناه میبرم». و صبحگان نیز این دعا را میگفت، با این تفاوت که میفرمود: «ما و تمام جهانیان، شب را برای الله به روز رساندیم».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ قَالَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، مَنْ قَالَهَا عَشْرَ مَرَّاتٍ حِینَ یُصْبِحُ، کُتِبَ لَهُ بِهَا مِائَةُ حَسَنَةٍ، وَمُحِیَ عَنْهُ بِهَا مِائَةُ سَیِّئَةٍ، وَکَانَتْ لَهُ عَدْلَ رَقَبَةٍ، وَحُفِظَ بِهَا یَوْمَئِذٍ حَتَّى یُمْسِیَ، وَمَنْ قَالَ مِثْلَ ذَلِکَ حِینَ یُمْسِی، کَانَ لَهُ مِثْلُ ذَلِکَ».[17]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس صبحگاهان ده مرتبه بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»: «هیچ معبود راستینی جز اللهِ یکتا و بیشریک وجود ندارد؛ فرمانروایی و حمد و ستایش ویژه اوست و بر هر چیزی تواناست»، برایش صد نیکی نوشته میشود و صد گناه و بدی از او پاک میشود و برایش به اندازهی آزاد کردن ده غلام پاداش میرسد و آن روز تا شب حفاظت میشود و هرکس شبانگاهان این دعا را بخواند، همان پاداشها به او میرسد.
عَنْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَمْرٍو ب أَنَّ أَبَا بَکْرٍ الصِّدِّیقَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ سَأَلَ النَّبِیَّ ج قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَلِّمْنِی مَا أَقُولُ إِذَا أَصْبَحْتُ وَإِذَا أَمْسَیْتُ، فَقَالَ: «یَا أَبَا بَکْرٍ، قُلِ: اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ، رَبَّ کُلِّ شَیْءٍ وَمَلِیکَهُ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی، وَشَرِّ الشَّیْطَانِ وَشِرْکِهِ، وَأَنْ أَقْتَرِفَ عَلَى نَفْسِی سُوءًا أَوْ أَجُرُّهُ إِلَى مُسْلِمٍ».[18]
عبدالله بن عمرو ب میگوید: ابوبکر صدیق س از پیامبر ج پرسید: ای رسول الله، به من دعایی تعلیم بده که صبح و شام بخوانم. فرمود: «ای ابوبکر بگو: «یا الله! آفریننده آسمانها و زمین، ای دانایِ نهان و آشکار! ای پروردگار و ای مالکِ همه چیز! به تو از شر نفسم و شر شیطان و شرک وى و اینکه خودم مرتکب گناهى شوم، یا مسلمانى را مرتکب آن سازم پناه مىبرم».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج إِذَا أَصْبَحَ قَالَ: «اللَّهُمَّ بِکَ أَصْبَحْنَا، وَبِکَ أَمْسَیْنَا، وَبِکَ نَحْیَا، وَبِکَ نَمُوتُ، وَإِلَیْکَ النُّشُورُ»، وَإِذَا أَمْسَى قَالَ: «اللَّهُمَّ بِکَ أَمْسَیْنَا، وَبِکَ أَصْبَحْنَا، وَبِکَ نَحْیَا، وَبِکَ نَمُوتُ، وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ».[19]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج صبحگاهان چنین میفرمود: «یا الله! به فرمان تو صبح کردیم و به دستور تو شام کردیم و به فرمان تو زنده میشویم و میمیریم و زنده شدن به سوی توست» و شامگاهان میفرمود: «پروردگارا، به فرمان تو شام و صبح کردیم و به دستور تو زنده میشویم و میمیریم و بازگشت به سوی توست».
عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: لَمْ یَکُنْ رَسُولُ اللَّهِ ج یَدَعُ هَؤُلَاءِ الدَّعَوَاتِ حِینَ یُمْسِی، وَحِینَ یُصْبِحُ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَفْوَ وَالْعَافِیَةَ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ، اللَّهُمَّ أَسْأَلُکَ الْعَفْوَ وَالْعَافِیَةَ فِی دِینِی وَدُنْیَایَ وَأَهْلِی وَمَالِی، اللَّهُمَّ اسْتُرْ عَوْرَاتِی، وَآمِنْ رَوْعَاتِی، وَاحْفَظْنِی مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ، وَمِنْ خَلْفِی، وَعَنْ یَمِینِی، وَعَنْ شِمَالِی، وَمِنْ فَوْقِی، وَأَعُوذُ بِکَ أَنْ أُغْتَالَ مِنْ تَحْتِی».[20]
ابن عمر ب میگوید: رسول الله ج صبح و شام این دعاها را ترک نمیکرد: «یا الله! عفو و عافیت دنیا و آخرت را از تو میخواهم. یا الله! عفو و عافیت دین و دنیا و خانواده و مالم را از تو میخواهم. یا الله! عیوبم را بپوشان، و ترسم را به ایمنی تبدیل کن. یا الله! مرا از جلو و پشت و راست و چپ و بالا محافظت کن و از اینکه -از پایین- به بلایی ناگهانی مبتلا شوم به تو پناه میبرم».
عَنْ أَبِی عَیَّاشٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ إِذَا أَصْبَحَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، کَانَ لَهُ عِدْلَ رَقَبَةٍ مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِیلَ، وَکُتِبَ لَهُ عَشْرُ حَسَنَاتٍ، وَحُطَّ عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئَاتٍ، وَرُفِعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ، وَکَانَ فِی حِرْزٍ مِنَ الشَّیْطَانِ حَتَّى یُمْسِیَ، وَإِنْ قَالَهَا إِذَا أَمْسَى کَانَ لَهُ مِثْلُ ذَلِکَ حَتَّى یُصْبِحَ».[21]
ابوعیاش س روایت کرده که رسول الله ج فرمود: «هرکسی صبحگاه بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»: «هیچ معبود راستینی جز اللهِ یکتا و بیشریک وجود ندارد؛ فرمانروایی و حمد و ستایش ویژه اوست و بر هر چیزی تواناست»، برایش پاداش آزاد کردن یک برده از فرزندان اسماعیل و ده نیکی نوشته میشود و ده بدی و گناه از او پاک میشود و ده درجه بالا برده میشود و آن روز تا شب از شیطان در امان میماند. و اگر شبانگاه این دعا را بخواند، همان پاداشها تا صبح به او داده میشود».
عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ یَقُولُ فِی صَبَاحِ کُلِّ یَوْمٍ، وَمَسَاءِ کُلِّ لَیْلَةٍ: بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ، وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ، ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، فَیَضُرَّهُ شَیْءٌ».[22]
عثمان بن عفان س میگوید: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «هر فردی که صبح و شام این دعا را سه مرتبه بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ، وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»: «به نام الله که با اسم -و برکت نام- او هیچ چیز نه در آسمان و نه در زمین خسارت نمیبیند و او شنوا و داناست» هیچ چیزی به او ضرر نمیرساند».
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبْزَى س عَنْ النَّبِیَّ ج أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ إِذَا أَصْبَحَ، وَإِذَا أَمْسَى: «أَصْبَحْنَا عَلَى فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ، وَعَلَى کَلِمَةِ الْإِخْلَاصِ، وَعَلَى دِینِ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ ج وَعَلَى مِلَّةِ أَبِینَا إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا مُسْلِمًا، وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ».[23]
عبدالله بن اَبزَی س میگوید: پیامبر ج صبح و شام چنین میفرمود: «با پایبندی به دین اسلام که دین فطرت است، و به کلمهی اخلاص (توحید) و به دین پیامبرمان محمد ج و به دین جدمان ابراهیم که مسلمان و بر حق بود و از مشرکین نبود، صبح کردیم».
عَنْ أَنَسِ بْنَ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج لِفَاطِمَةَ: «مَا یَمْنَعُکِ أَنْ تَسْمَعِی مَا أُوصِیکِ بِهِ أَنْ تَقُولِی إِذَا أَصْبَحْتِ، وَإِذَا أَمْسَیْتِ: یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ بِرَحْمَتِکَ أَسْتَغِیثُ، أَصْلِحْ لِی شَأْنِی کُلَّهُ، وَلَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرَفَةَ عَیْنٍ».[24]
انس بن مالک س میگوید: رسول الله ج به فاطمه ل فرمود: «از شنیدن آنچه تو را به آن سفارش مینمایم سر باز نزن که هر بامداد و شامگاه بگویی: "ای همیشه زنده و پاینده! به وسیلهی رحمتت تو را به فریاد میخوانم، تمام امورم را اصلاح فرما و یک چشم به هم زدن مرا به خودم واگذار نفرما"».
عَنْ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ س أَنَّهُ کَانَ لَهُ جُرْنٌ مِنْ تَمْرٍ، فَکَانَ یَنْقُصُ، فَحَرَسَهُ ذَاتَ لَیْلَةٍ، فَإِذَا هُوَ بِدَابَّةٍ شِبْهِ الْغُلَامِ الْمُحْتَلِمِ، فَسَلَّمَ عَلَیْهِ، فَرَدَّ عَلَیْهِ السَّلَامَ، فَقَالَ: مَا أَنْتَ، جِنِّیٌّ أَمْ إِنْسِیٌّ؟ قَالَ: لَا بَلْ جِنِّیٌّ... –وَفِیهِ- قَالَ أُبَیِّ: فَمَا یُنْجِینَا مِنْکُمْ؟ قَالَ: هَذِهِ الْآیَةُ الَّتِی فِی سُورَةِ الْبَقَرَةِ: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ﴾ [البقرة: 255] مَنْ قَالَهَا حِینَ یُمْسِی أُجِیرَ مِنَّا حَتَّى یُصْبِحَ، وَمَنْ قَالَهَا حِینَ یُصْبِحُ أُجِیرَ مِنَّا حَتَّى یُمْسِیَ، فَلَمَّا أَصْبَحَ أَتَى رَسُولَ اللهِ ج فَذَکَرَ ذَلِکَ لَهُ فَقَالَ: «صَدَقَ الْخَبِیثُ».[25]
از اُبَی بن کعب س روایت است که او انباری از خرما داشت، اما از آن کم میشد، شبی بر آن نگهبانی داد. حیوانی شبیه پسری نوجوان را مشاهده کرد. اُبَی به او سلام داد. او جواب سلامش را داد. اُبَی گفت: تو کیستی؟ جنی یا انسان؟ گفت: من جن هستم... ابی گفت: چه چیزی ما را از شما نجات میدهد؟ گفت: این آیه: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ﴾ [البقرة: 255] «الله [معبودِ راستین است؛] هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ زندۀ پاینده [و قائم به ذات] است؛...» که در سورهی بقره است. هر فردی که شب آن را بخواند، تا صبح از ما نجات مییابد و هرکسیکه صبح آن را بخواند، تا شب از ما در امان میماند. ابی صبح نزد رسول الله ج آمد و ماجرا را بیان کرد. رسول الله ج فرمود: «آن خبیث راست گفته است».
عَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ فِی کُلِّ یَوْمٍ حِینَ یُصْبِحُ وَحِینَ یُمْسِی: حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ، وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ، سَبْعَ مَرَّاتٍ، کَفَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ هَمَّهُ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ».[26]
ابودرداء س روایت کرده که پیامبر ج فرمود: «هرکس صبح و شام، هفت مرتبه بگوید: «حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ، وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ»: «الله برای من کافی است. هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ تنها بر او توکل کردم و او پروردگارِ عرش بزرگ است» الله هم و غم دنیا و آخرتش را کفایت میکند».
عَنْ ثَوبَانَ س أَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ عَبْدٍ مُسْلِمٍ یَقُولُ حِینَ یُصْبِحُ وَحِینَ یُمْسِی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ: رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبًّا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ ج نَبِیًّا، إِلَّا کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ أَنْ یُرْضِیَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[27]
ثوبان س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هر بنده مسلمانی که صبح و شام سه مرتبه بگوید: «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبًّا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ ج نَبِیًّا»: «به الله به عنوان پروردگار، و به اسلام به عنوان دین، و به محمد ج به عنوان فرستاده الله، راضی و خرسندم» بر الله است که روز قیامت او را راضی بگرداند».
عَنْ مُعَاذِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: أَصَابَنَا طَشٌّ وَظُلْمَةٌ، فَانْتَظَرْنَا رَسُولَ اللَّهِ ج لِیُصَلِّیَ بِنَا، ثُمَّ ذَکَرَ کَلَامًا مَعْنَاهُ، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ج لِیُصَلِّیَ بِنَا، فَقَالَ: «قُلْ» فَقُلْتُ: مَا أَقُولُ؟، قَالَ: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، وَالْمُعَوِّذَتَیْنِ حِینَ تُمْسِی، وَحِینَ تُصْبِحُ، ثَلَاثًا یَکْفِیکَ کُلَّ شَیْءٍ».[28]
معاذ بن عبدالله از پدرش نقل میکند که گفت: باران و تاریکی ما را فرا گرفت. ما منتظر رسول الله ج ماندیم تا با ما نماز بخواند. آنگاه رسول الله ج آمد تا نماز بخواند. فرمود: «بگو». گفتم: چه بگویم؟ فرمود: «صبح و شام سه مرتبه قل هو الله احد و معوذتین (فلق و ناس) را بخوان از هر چیزی تو را کفایت میکند».
عَنْ أَبِی مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولَ اللَّهِ ج: «إِذَا أَصْبَحَ أَحَدُکُمْ فَلْیَقُلْ: أَصْبَحْنَا وَأَصْبَحَ الْمُلْکُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ هَذَا الْیَوْمِ فَتْحَهُ، وَنَصْرَهُ، وَنُورَهُ، وَبَرَکَتَهُ، وَهُدَاهُ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا فِیهِ وَشَرِّ مَا بَعْدَهُ، ثُمَّ إِذَا أَمْسَى فَلْیَقُلْ مِثْلَ ذَلِکَ».[29]
ابومالک س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرگاه یکی از شما صبح کرد، بگوید: «ما و تمام جهانیان برای الله که پروردگار جهانیان است شب را به صبح رساندیم. یا الله! من از تو خوبی امروز، یعنی فتح، پیروزی، نور، برکت و هدایتش را میخواهم. و از بدی آنچه امروز و پس از آن پیش میآید به تو پناه میبرم». سپس شامگاه نیز چنین بگوید».
عَنْ جُوَیْرِیَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج خَرَجَ مِنْ عِنْدِهَا بُکْرَةً حِینَ صَلَّى الصُّبْحَ، وَهِیَ فِی مَسْجِدِهَا، ثُمَّ رَجَعَ بَعْدَ أَنْ أَضْحَى، وَهِیَ جَالِسَةٌ، فَقَالَ: «مَا زِلْتِ عَلَى الْحَالِ الَّتِی فَارَقْتُکِ عَلَیْهَا؟» قَالَتْ: نَعَمْ، قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " لَقَدْ قُلْتُ بَعْدَکِ أَرْبَعَ کَلِمَاتٍ، ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، لَوْ وُزِنَتْ بِمَا قُلْتِ مُنْذُ الْیَوْمِ لَوَزَنَتْهُنَّ: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، عَدَدَ خَلْقِهِ وَرِضَا نَفْسِهِ وَزِنَةَ عَرْشِهِ وَمِدَادَ کَلِمَاتِهِ».[30]
جویریه ل روایت میکند: پیامبر ج یک روز صبح زود، هنگام نماز از نزد او بیرون رفت و جویریه در جای نماز خود- به ذکر- نشسته بود. پیامبر ج هنگام چاشت بازگشت و جویریه ل همچنان نشسته بود. پیامبر ج فرمود: «تو همچنان در همان حالتی هستی که تو را ترک کردم». پاسخ داد: بله. پیامبر ج فرمود: «پس از تو، چهار کلمه گفتهام که اگر با آنچه که تو در طول امروز گفتهای، وزن شود، سنگینتر خواهد بود: «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، عَدَدَ خَلْقِهِ وَرِضَا نَفْسِهِ وَزِنَةَ عَرْشِهِ وَمِدَادَ کَلِمَاتِهِ»: «تسبیح و پاکى الله و ستایش او را به تعداد مخلوقات او، خشنودى او، وزن عرش او و جوهر سخنانش، بیان مىنمایم».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّهُ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ مَا لَقِیتُ مِنْ عَقْرَبٍ لَدَغَتْنِی الْبَارِحَةَ، قَالَ: «أَمَا لَوْ قُلْتَ، حِینَ أَمْسَیْتَ: أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ، لَمْ تَضُرَّکَ».[31]
ابوهریره س میگوید: مردی نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای رسول الله! از عقربی که دیشب مرا نیش زد، رنج بزرگی دیدم؛ پیامبر ج فرمود: «اگر هنگام شب این دعا را میخواندی: «أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ»: «به کلام کامل و صفاتِ بیعیب الله، از شر آنچه آفریده است پناه میبرم» آسیبی به تو نمیرساند».
عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ البَدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الآیَتَانِ مِنْ آخِرِ سُورَةِ البَقَرَةِ، مَنْ قَرَأَهُمَا فِی لَیْلَةٍ کَفَتَاهُ».[32]
ابومسعود بدری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس دو آیهی آخر سورهی بقره را در شب بخواند او را کفایت میکند».
الله میفرماید: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ٢٨٥ لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٨٦﴾ [البقرة: 285-286].
«رسول [الله] به آنچه از [سوی] پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است و مؤمنان [نیز] همگی به الله و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش ایمان آوردهاند؛ [و سخنشان این است که]: «میان هیچیک از پیامبرانش [نه در ایمان به آنان ونه برتری برخی بر برخی دیگر] تفاوتی نمیگذاریم» و گفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا، آمرزش تو را [خواهانیم] و بازگشت [تمام امور] به سوی توست». الله به هیچ کس جز به اندازۀ توانش تکلیف نمیکند. آنچه [از خوبی] به دست آورده است به سودِ اوست و آنچه [بدی] کسب کرده است به زیان اوست. [پیامبران و مؤمنان گفتند:] «پروردگارا، اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را بازخواست نکن. پروردگارا، بارِ گران [و تکلیف سنگین] بر [دوش] ما مگذار؛ چنان که آن را [به مجازات گناه و سرکشی،] بر [دوش] کسانی که پیش از ما بودند [= یهود] نهادی. پروردگارا، آنچه که تاب تحملش را نداریم بر [دوش] ما مگذار و ما را بیامرز و به ما رحم کن. تو یار [و کارسازِ] مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
در این باب از میان اذکاری که در تمام اوقات، مشروع هستند، فضایل سبحان الله، لا اله الا الله، الحمد لله، الله اکبر، استغفار و ... را یادآور شدم.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کَلِمَتَانِ خَفِیفَتَانِ عَلَى اللِّسَانِ، ثَقِیلَتَانِ فِی المِیزَانِ، حَبِیبَتَانِ إِلَى الرَّحْمَنِ، سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ العَظِیمِ».[33]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «دو کلمه وجود دارد که بر زبان سبک است؛ ولی در ترازوی اعمال سنگین میباشد و محبوب پروردگار رحمان است: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ العَظِیمِ»».
عَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَحَبُّ الْکَلَامِ إِلَى اللهِ أَرْبَعٌ: سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ. لَا یَضُرُّکَ بِأَیِّهِنَّ بَدَأْتَ».[34]
سمره بن جندب س میگوید: رسول الله ج فرمود: «محبوبترین سخنان نزد الله چهار کلمه است: «سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ» با هرکدام که آغاز کنی، اشکال ندارد».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَأَنْ أَقُولَ سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ، أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ».[35]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «اینکه بگویم: «سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَاللهُ أَکْبَرُ» برایم از آنچه که خورشید بر آن طلوع میکند، دوست داشتنیتر است».
عَنْ أَبِی مَالِکٍ الْأَشْعَرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الطُّهُورُ شَطْرُ الْإِیمَانِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ تَمْلَأُ الْمِیزَانَ، وَسُبْحَانَ اللهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ تَمْلَآَنِ - أَوْ تَمْلَأُ - مَا بَیْنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، وَالصَّلَاةُ نُورٌ، وَالصَّدَقَةُ بُرْهَانٌ وَالصَّبْرُ ضِیَاءٌ، وَالْقُرْآنُ حُجَّةٌ لَکَ أَوْ عَلَیْکَ، کُلُّ النَّاسِ یَغْدُو فَبَایِعٌ نَفْسَهُ فَمُعْتِقُهَا أَوْ مُوبِقُهَا».[36]
ابومالک اشعری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «پاکیزگی، نصف ایمان است. و "الحمدلله" ترازوی (نیکیها) را پُر میکند و "سبحان الله و الحمدلله" فاصله میان آسمانها و زمین را پُر میکنند. نماز نور است و صدقه برهان؛ و صبر روشنایی است. و قرآن، حجتی به نفع تو یا حجتی بر ضد توست. و همه مردم شب را در حالی به صبح میرسانند که درباره خویشتن داد و ستد میکنند؛ پس برخی، خود (را با انجام نیکی، از عذاب) رها مینمایند و عدهای، خود را (با انجام بدی) به هلاکت میرسانند».
عَنْ أَبِی ذَرٍّ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج سُئِلَ أَیُّ الْکَلَامِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «مَا اصْطَفَى اللهُ لِمَلَائِکَتِهِ أَوْ لِعِبَادِهِ: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ».[37]
ابوذر س میگوید: از رسول الله ج پرسیده شد: بهترین سخن کدام است؟ فرمود: «آنچه که الله برای فرشتگان یا بندگانش انتخاب کرده است: «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ»».
عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: کُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج فَقَالَ: «أَیَعْجِزُ أَحَدُکُمْ أَنْ یَکْسِبَ، کُلَّ یَوْمٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ؟» فَسَأَلَهُ سَائِلٌ مِنْ جُلَسَائِهِ: کَیْفَ یَکْسِبُ أَحَدُنَا أَلْفَ حَسَنَةٍ؟ قَالَ: «یُسَبِّحُ مِائَةَ تَسْبِیحَةٍ، فَیُکْتَبُ لَهُ أَلْفُ حَسَنَةٍ، أَوْ یُحَطُّ عَنْهُ أَلْفُ خَطِیئَةٍ».[38]
سعد ابن ابیوقاص س میگوید: ما نزد رسول الله ج بودیم که فرمود: «آیا هر یک از شما از به دست آوردن هزار نیکی در روز، ناتوان است؟» یکی از همنشینانش پرسید: چگونه هزار نیکی کسب کند؟! فرمود: «صد مرتبه سبحان الله بگوید، هزار نیکی برایش نوشته میشود یا هزار گناه از او پاک میگردد».
وَفِی لَفْظٍ: «تُکْتَبُ لَهُ أَلْفُ حَسَنَةٍ، وَتُحَطُّ عَنْهُ أَلْفُ سَیِّئَةٍ».[39]
و در عبارتی آمده: «برایش هزار نیکی نوشته میشود و هزار گناه از او محو میشود».
عَنْ جَابِرٍ س عَنْ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ العَظِیمِ وَبِحَمْدِهِ غُرِسَتْ لَهُ نَخْلَةٌ فِی الجَنَّةِ».[40]
جابر س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هرکس «سُبْحَانَ اللَّهِ العَظِیمِ وَبِحَمْدِهِ» بگوید، برایش در بهشت نخل خرمایی کاشته میشود».
عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، عَشْرَ مِرَارٍ کَانَ کَمَنْ أَعْتَقَ أَرْبَعَةَ أَنْفُسٍ مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِیلَ».[41]
ابوایوب انصاری س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «هرکس ده بار بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»: «هیچ معبود راستینی جز اللهِ یکتا و بیشریک وجود ندارد؛ فرمانروایی و حمد و ستایش ویژه اوست و بر هر چیزی تواناست»، گویا چهار برده از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده است».
عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج فَقَالَ: عَلِّمْنِی کَلَامًا أَقُولُهُ، قَالَ: «قُلْ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، اللهُ أَکْبَرُ کَبِیرًا، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ کَثِیرًا، سُبْحَانَ اللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ» قَالَ: فَهَؤُلَاءِ لِرَبِّی، فَمَا لِی؟ قَالَ: «قُلْ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی وَاهْدِنِی وَارْزُقْنِی».[42]
سعد بن ابی وقاص س میگوید: بادیهنشینی نزد رسول الله ج آمد و گفت: سخنی به من یاد بده تا آن را بگویم. پیامبر ج فرمود: «بگو: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، اللهُ أَکْبَرُ کَبِیرًا، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ کَثِیرًا، سُبْحَانَ اللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ» عرض کرد: اینها که برای پروردگارم میباشد؛ برای خودم چه؟ فرمود: «بگو: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی وَاهْدِنِی وَارْزُقْنِی»»: «یا الله! مرا ببخش، بر من رحم کن، مرا هدایت ده و به من روزی عطا کن».
عَنْ أَبِی ذَرٍّ س عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ قَالَ: «یُصْبِحُ عَلَى کُلِّ سُلَامَى مِنْ أَحَدِکُمْ صَدَقَةٌ، فَکُلُّ تَسْبِیحَةٍ صَدَقَةٌ، وَکُلُّ تَحْمِیدَةٍ صَدَقَةٌ، وَکُلُّ تَهْلِیلَةٍ صَدَقَةٌ، وَکُلُّ تَکْبِیرَةٍ صَدَقَةٌ، وَأَمْرٌ بِالْمَعْرُوفِ صَدَقَةٌ، وَنَهْیٌ عَنِ الْمُنْکَرِ صَدَقَةٌ، وَیُجْزِئُ مِنْ ذَلِکَ رَکْعَتَانِ یَرْکَعُهُمَا مِنَ الضُّحَى».[43]
از ابوذر س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «هر صبح (هر روز) در برابر هر مفصل انسان، یک صدقه لازم است؛ هر سبحان الله گفتن، یک صدقه است؛ هر الحمدلله گفتن، یک صدقه است؛ هر لااله الاالله گفتن، یک صدقه است؛ هر الله اکبر گفتن، یک صدقه است؛ هر امر به معروف، صدقه است؛ هر نهی از منکر، صدقه است؛ و به جای همه اینها، خواندن دو رکعت نماز ضحی (چاشت) کافی است».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیَّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ: رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبًّا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولًا، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ».[44]
ابوسعید خدری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس بگوید: «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبًّا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولًا» الله را به عنوان پروردگار، اسلام را به عنوان دین و محمد را به عنوان پیامبر پسندیدم. بهشت برایش واجب میشود».
عَنْ أَبِی مُوسَى س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لَهُ: «یَا عَبْدَ اللهِ بْنَ قَیْسٍ أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى کَنْزٍ مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ»، فَقُلْتُ: بَلَى، یَا رَسُولَ اللهِ قَالَ: «قُلْ: لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ».[45]
ابوموسی س میگوید: پیامبر ج به او فرمود: «ای عبدالله پسر قیس آیا تو را به گنجی از گنجهای بهشت راهنمایی نکنم؟» گفتم: بله، ای رسول الله! فرمود: «بگو: «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ»».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «وَاللَّهِ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ فِی الیَوْمِ أَکْثَرَ مِنْ سَبْعِینَ مَرَّةً».[46]
ابوهریره س میگوید: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «سوگند به الله که من، روزانه بیش از هفتاد بار از الله آمرزش میخواهم و به سوی او توبه میکنم».
عَنِ الْأَغَرِّ الْمُزَنِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَى قَلْبِی، وَإِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللهَ، فِی الْیَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ».[47]
اَغَرّ مُزَنی س میگوید: رسول الله ج فرمود: «گاه بر دلم- لحظهای- پرده غم و غفلت مینشیند؛ و روزانه صد بار از الله آمرزش میخواهم».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ صَلَّى عَلَیَّ وَاحِدَةً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ عَشْرًا».[48]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس یک درود بر من بفرستد، الله ده بار بر او درود میفرستد».
عَنِ ابنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ، وَأَتُوبُ إِلَیْهِ، ثَلَاثًا غُفِرَتْ ذُنُوبُهُ، وَإِنْ کَانَ فَارًّا مِنَ الزَّحْفِ».[49]
ابن مسعود س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس سه بار بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ، وَأَتُوبُ إِلَیْهِ»: «از الله آمرزش میطلبم که معبود بر حقی جز او نیست. او زنده و پاینده است و به سویش توبه میکنم»، گناهانش آمرزیده میشوند، گرچه از میدان جنگ فرار کرده باشد».
اذکاری که هنگام سختی گفته میشود:
اذکار هنگام بلا و مصیبت:
1. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کَانَ یَقُولُ عِنْدَ الکَرْبِ: «لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ العَظِیمُ الحَلِیمُ، لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ العَرْشِ العَظِیمِ، لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَرَبُّ الأَرْضِ، وَرَبُّ العَرْشِ الکَرِیمِ».[50]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج هنگام غم و اندوه میگفت: «لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ العَظِیمُ الحَلِیمُ، لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ العَرْشِ العَظِیمِ، لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَرَبُّ الأَرْضِ، وَرَبُّ العَرْشِ الکَرِیمِ»: «هیچ معبود برحقی جز الله بردبار وجود ندارد؛ هیچ معبود راستینی جز الله، پروردگار عرش بزرگ وجود ندارد؛ هیچ معبود برحقی جز الله، پروردگار آسمانها و زمین و پروردگار عرش گرانقدر وجود ندارد».
2. عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «دَعْوَةُ ذِی النُّونِ إِذْ دَعَا وَهُوَ فِی بَطْنِ الحُوتِ: لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ، فَإِنَّهُ لَمْ یَدْعُ بِهَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ فِی شَیْءٍ قَطُّ إِلَّا اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ».[51]
سعد بن ابیوقاص س میگوید: رسول الله ج فرمود: «دعای یونس ÷ هنگامیکه در شکم ماهی بود: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»: «هیچ معبود برحقی جز تو وجود ندارد؛ پاک و منزهی؛ بیگمان من ستمکار بودهام). هر مسلمانی که با این ذکر، دعا کند، الله تعالی دعایش را اجابت میکند».
1- آنچه که هنگام ترس و ناراحتی گفته میشود
عَنْ ثَوْبَانَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا رَاعَهُ شَیْءٌ قَالَ: «اللهُ اللهُ رَبِّی لَا شَرِیکَ لَهُ».
ثوبان س میگوید: هرگاه رسول الله ج دچار ترس یا ناراحتی میشد، میفرمود: «اللهُ اللهُ رَبِّی لَا شَرِیکَ لَهُ»: «الله، الله پروردگار من است، شریکی ندارد».[52]
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا أَصَابَ أَحَدًا قَطُّ هَمٌّ وَلَا حَزَنٌ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ، ابْنُ عَبْدِکَ، ابْنُ أَمَتِکَ، نَاصِیَتِی بِیَدِکَ، مَاضٍ فِیَّ حُکْمُکَ، عَدْلٌ فِیَّ قَضَاؤُکَ، أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَدًا مِنْ خَلْقِکَ، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ، أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِیعَ قَلْبِی، وَنُورَ صَدْرِی، وَجِلَاءَ حُزْنِی، وَذَهَابَ هَمِّی، إِلَّا أَذْهَبَ اللَّهُ هَمَّهُ وَحُزْنَهُ، وَأَبْدَلَهُ مَکَانَهُ فَرَحًا»، قَالَ: فَقِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَلَا نَتَعَلَّمُهَا؟ فَقَالَ: «بَلَى، یَنْبَغِی لِمَنْ سَمِعَهَا أَنْ یَتَعَلَّمَهَا».[53]
عبدالله بن مسعود س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرگاه به کسی اندوه و غمی رسید، بگوید: «یا الله! من بنده و فرزند بنده و فرزند کنیز تو هستم. اختیارم به دست توست، حکم تو در حق من جاری است، داوری تو در حق من به عدل است. به برکت هر اسمی که داری یا هر اسمی که خود را به آن نام نهادهای یا به کسی از بندگانت آموختهای یا آن را در کتابت نازل کردهای، و یا اینکه در علم غیب به نزد خویش پنهان نگه داشتهای از تو میخواهم که قرآن را بهار دل و نور سینه و زدایندهی اندوه و از میان برندهی غم من قرار دهی»، مگر اینکه الله غم و اندوهِ او را دور میکند و به جایش گشایشی قرار میدهد». گفتند: ای رسول الله، آیا آن را یاد نگیریم؟ فرمود: «بله، شایسته است کسیکه آن را شنید، یاد بگیرد».
1. «اللَّهُمَّ اکْفِنِیهِمْ بِمَا شِئْتَ».[54]
یا الله! هرگونه که میخواهی، شرّشان را از سرم کوتاه کن.
2. عَنْ أَبِی مُوسَى س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا خَافَ قَوْمًا، قَالَ: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَجْعَلُکَ فِی نُحُورِهِمْ، وَنَعُوذُ بِکَ مِنْ شُرُورِهِمْ».[55]
ابوموسی اشعری س روایت کرده: پیامبر ج هنگامیکه از گروهی بیمناک میشد میفرمود: «یا الله! ما تو را در برابرِ آنان قرار میدهیم و از شرارتهایشان به تو پناه میبریم».
1. عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِذَا غَزَا قَالَ: «اللَّهُمَّ أَنْتَ عَضُدِی وَنَصِیرِی، بِکَ أَحُولُ، وَبِکَ أَصُولُ، وَبِکَ أُقَاتِلُ».[56]
انس بن مالک س میگوید: رسول الله ج در هنگام نبرد این دعا را میخواند: «اللَّهُمَّ أَنْتَ عَضُدِی وَنَصِیرِی، بِکَ أَحُولُ، وَبِکَ أَصُولُ، وَبِکَ أُقَاتِلُ»: «یا الله! مددکار و یاریگر من، تویی؛ به یاری و کمک تو جولان میدهم و به کمک تو حمله میکنم و به کمک تو میجنگم».
2. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ﴾ قَالَهَا إِبْرَاهِیمُ ÷ حِینَ أُلْقِیَ فِی النَّارِ، وَقَالَهَا مُحَمَّدٌ ج حِینَ قَالُوا: ﴿إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَکُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِیمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣﴾ [آل عمران: 173].[57]
ابن عباس ب میگوید: هنگامیکه ابراهیم ÷ را در آتش انداختند، گفت: «الله برای [محافظت از] ما بس است و [او] بهترین [مراقب و] کارساز است». و هنگامیکه به محمد ج گفتند: «مردم [مکه] برای [جنگ با] شما گِرد آمدهاند؛ پس از آنها بترسید»، و[لی این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند: «الله برای [محافظت از] ما بس است و [او] بهترین [مراقب و] کارساز است».
دعا هنگام یاری خواستن علیه دشمن
عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ أَبِی أَوْفَى ب قَالَ: دَعَا رَسُولُ اللَّهِ ج یَوْمَ الأَحْزَابِ عَلَى المُشْرِکِینَ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ مُنْزِلَ الکِتَابِ، سَرِیعَ الحِسَابِ، اللَّهُمَّ اهْزِمِ الأَحْزَابَ، اللَّهُمَّ اهْزِمْهُمْ وَزَلْزِلْهُمْ».[58]
از عبدالله بن ابیاوفی ب روایت است که رسول الله ج روز جنگ احزاب، مشرکین را چنین نفرین کرد: «یا الله! ای نازل کننده کتاب و ای سریع الحساب! یا الله! احزاب را شکست بده. یا الله! آنان را شکست بده و متزلزل بگردان».
هرگاه دشمن به آنان ملحق شد:
عَنْ أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ س قَالَ: أَقْبَلَ نَبِیُّ اللَّهِ ج إِلَى المَدِینَةِ وَهُوَ مُرْدِفٌ أَبَا بَکْرٍ، وَأَبُو بَکْرٍ شَیْخٌ یُعْرَفُ، وَنَبِیُّ اللَّهِ ج شَابٌّ لاَ یُعْرَفُ، قَالَ: فَیَلْقَى الرَّجُلُ أَبَا بَکْرٍ فَیَقُولُ یَا أَبَا بَکْرٍ مَنْ هَذَا الرَّجُلُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْکَ؟ فَیَقُولُ: هَذَا الرَّجُلُ یَهْدِینِی السَّبِیلَ، قَالَ: فَیَحْسِبُ الحَاسِبُ أَنَّهُ إِنَّمَا یَعْنِی الطَّرِیقَ، وَإِنَّمَا یَعْنِی سَبِیلَ الخَیْرِ، فَالْتَفَتَ أَبُو بَکْرٍ فَإِذَا هُوَ بِفَارِسٍ قَدْ لَحِقَهُمْ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، هَذَا فَارِسٌ قَدْ لَحِقَ بِنَا، فَالْتَفَتَ نَبِیُّ اللَّهِ ج فَقَالَ: «اللَّهُمَّ اصْرَعْهُ». فَصَرَعَهُ الفَرَسُ، ثُمَّ قَامَتْ تُحَمْحِمُ.[59]
انس بن مالک س میگوید: پیامبر ج به مدینه آمد، در حالی که پشت سر ابوبکر سوار بود. ابوبکر موهایش سفید شده بود و (به دلیل سفرهای تجاریاش) فردی شناختهشده بود، ولی پیامبر الله ج (با وجود بزرگتر بودن سنش،) موهایش سیاه بود و (به دلیل خارج نشدن از مکه،) فردی ناشناس بود. هر مردی که ابوبکر را ملاقات میکرد، میگفت: ای ابوبکر، این مردی که جلویت هست، چه کسی است؟ ابوبکر میگفت: این مرد راه را به من نشان میدهد. هرکسی گمان میبرد که منظور راه است، یعنی راه نیکو. ناگهان ابوبکر متوجه شد که سوارکاری خود را به آنها رسانده است. گفت: ای رسول الله، این سوارکار خود را به ما رسانده است. پس پیامبر ج به سویش نگاه کرد و فرمود: «یا الله! او را به زمین بزن». ناگهان اسب او را بر زمین زد. سپس اسب شیهه کنان برخاست.
1. عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ س قَالَ: کُنَّا مَعَ النَّبِیِّ ج یَوْمَ الخَنْدَقِ، فَقَالَ: «مَلَأَ اللَّهُ قُبُورَهُمْ وَبُیُوتَهُمْ نَارًا، کَمَا شَغَلُونَا عَنْ صَلاَةِ الوُسْطَى حَتَّى غَابَتِ الشَّمْسُ».[60]
علی بن ابیطالب س میگوید: ما روز خندق همراه پیامبر ج بودیم که فرمود: «الله قبرها و خانههایشان را از آتش پُر بگرداند که ما را از نماز عصر باز داشتند».
2. «اللَّهُمَّ اشْدُدْ وَطْأَتَکَ عَلَى مُضَرَ، اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا عَلَیْهِمْ سِنِینَ کَسِنِی یُوسُفَ».[61]
«یا الله! قهر و غضبت را بر قوم مُضَر، نازل کن و آنان را دچار خشکسالیای مانند خشکسالی دوران یوسف، بگردان».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الْمُؤْمِنُ الْقَوِیُّ، خَیْرٌ وَأَحَبُّ إِلَى اللهِ مِنَ الْمُؤْمِنِ الضَّعِیفِ، وَفِی کُلٍّ خَیْرٌ احْرِصْ عَلَى مَا یَنْفَعُکَ، وَاسْتَعِنْ بِاللهِ وَلَا تَعْجَزْ، وَإِنْ أَصَابَکَ شَیْءٌ، فَلَا تَقُلْ لَوْ أَنِّی فَعَلْتُ کَانَ کَذَا وَکَذَا، وَلَکِنْ قُلْ قَدَرُ اللهِ وَمَا شَاءَ فَعَلَ، فَإِنَّ لَوْ تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّیْطَانِ».[62]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «مؤمن توانمند و قوی، نزد الله از مؤمن ضعیف، بهتر و محبوبتر است و در هر دو، خیر و نیکی است؛ مشتاق چیزی باش که به نفع توست و از الله، کمک بخواه و عاجز و درمانده نشو. و اگر اتفاقی برای تو افتاد، نگو: اگر چنین میکردم، چنین و چنان میشد؛ بلکه بگو: الله، این را مقدَّر کرده و هرچه بخواهد، انجام میدهد؛ زیرا گفتنِ "اگر" دروازه وسوسه شیطان را باز میکند».
عَنْ أَبِی بَکْرٍ س أَنَّهُ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ یُذْنِبُ ذَنْبًا، فَیُحْسِنُ الطُّهُورَ، ثُمَّ یَقُومُ فَیُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ، إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ، ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ: ﴿وَٱلَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَکَرُواْ ٱللَّهَ﴾ [آل عمران: 135] إِلَى آخِرِ الْآیَةِ.[63]
ابوبکر س میگوید: من از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هر بندهای که مرتکب گناهی شد، سپس خوب وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و از الله آمرزش طلب نمود، الله او را میبخشد. سپس این آیه را خواند: «و [همان] کسانی که چون مرتکب [گناه کبیره و] کار زشتی شدند یا [با انجام گناه صغیرهای] بر خود ستم کردند، الله را به یاد میآورند و برای گناهانشان آمرزش میخواهند - و جز الله چه کسی گناهان را میآمرزد؟- و بر آنچه کردهاند پافشاری نمیکنند در حالی که میدانند [گناهکارند و الله بخشاینده و توبهپذیر است]».
1. عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یَقُولُ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الهَمِّ وَالحَزَنِ، وَالعَجْزِ وَالکَسَلِ، وَالجُبْنِ وَالبُخْلِ، وَضَلَعِ الدَّیْنِ، وَغَلَبَةِ الرِّجَالِ».[64]
انس بن مالک س میگوید: پیامبر ج میگفت: «یا الله! من از غم و اندوه، ناتوانی و تنبلی، ترس و بخیلی و از سنگینیِ بدهی (بدهکار شدن) و از چیرگی و ستم دیگران بر من، به تو پناه میبرم».
2. عَنْ عَلِیٍّ س أَنَّ مُکَاتَبًا جَاءَهُ فَقَالَ: إِنِّی قَدْ عَجَزْتُ عَنْ مُکَاتَبَتِی فَأَعِنِّی، قَالَ: أَلَا أُعَلِّمُکَ کَلِمَاتٍ عَلَّمَنِیهِنَّ رَسُولُ اللَّهِ ج لَوْ کَانَ عَلَیْکَ مِثْلُ جَبَلِ صِیرٍ دَیْنًا أَدَّاهُ اللَّهُ عَنْکَ، قَالَ: «قُلْ: اللَّهُمَّ اکْفِنِی بِحَلَالِکَ عَنْ حَرَامِکَ، وَأَغْنِنِی بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ».[65]
3. علی س میگوید: بردهی مکاتبی نزد او آمد و گفت: من از تأمین پول آزادیام ناتوانم. کمکم کن. علی س گفت: آیا به تو کلماتی را آموزش دهم که رسول الله ج آنها را به من یاد داد و اگر به اندازهی کوه صیر، قرض و بدهی داشته باشی با گفتن این کلمات، الله بدهیات را از تو ادا میکند. بگو: «اللَّهُمَّ اکْفِنِی بِحَلَالِکَ عَنْ حَرَامِکَ، وَأَغْنِنِی بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ». «یا الله! مرا با حلال خود، از آنچه که حرام کردهای، کفایت بفرما و به فضل خویش مرا از غیر خود، بینیاز بگردان».
1. الله میفرماید: ﴿وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٥ ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ١٥٦ أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ١٥٧﴾ [البقرة: 155-157].
«و قطعاً شما را با چیزی از [قبیل] ترس و گرسنگی [= قحطی] و زیان مالی [= نابودی یا دشواریِ کسبِ آن] و جانی [= مرگ و میر یا شهادت] و زیان محصولات [کشاورزی] میآزماییم؛ و [ای پیامبر،] شکیبایان را [به آنچه در دنیا و آخرت برایشان فراهم میآید] بشارت بده؛ همان کسانی که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد [از روی رضایت و تسلیم] میگویند: «به راستی که ما از آنِ الله هستیم و به سوی او بازمیگردیم». اینها هستند که درودها و رحمتی از پروردگارشان برایشان است و همینان هدایتیافتگانند».
2. عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل زَوْجَ النَّبِیِّ ج قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ تُصِیبُهُ مُصِیبَةٌ، فَیَقُولُ: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦﴾ [البقرة: 156] اللَّهُمَّ أْجُرْنِی فِی مُصِیبَتِی، وَأَخْلِفْ لِی خَیْرًا مِنْهَا، إِلَّا أَجَرَهُ اللهُ فِی مُصِیبَتِهِ، وَأَخْلَفَ لَهُ خَیْرًا مِنْهَا».[66]
ام سلمه ل میگوید: من از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «هیچ بندهای نیست که به مصیبتی گرفتار شود و بگوید: "ما از آنِ الله هستیم و به سوی او بازمیگردیم؛ یا الله! در مصیبتم به من پاداش بده و عوضی بهتر از آن، به من عنایت کن" مگر اینکه الله تعالى او را به خاطر آن مصیبت پاداش میدهد و بهتر از آن را به او میدهد».
1. الله میفرماید: ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٣٦﴾ [فصلت: 36].
«و هر گاه وسوسهای از جانب شیطان تو را فراگرفت، به الله پناه ببر که یقیناً او شنوای داناست».
2. اذان گفتن، محافظت بر اذکار، تلاوت قرآن، خواندن آیت الکرسی، و امثال آن که جلوتر بیان شد.
عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ صُرَدٍ س قَالَ: اسْتَبَّ رَجُلاَنِ عِنْدَ النَّبِیِّ ج وَنَحْنُ عِنْدَهُ جُلُوسٌ، وَأَحَدُهُمَا یَسُبُّ صَاحِبَهُ، مُغْضَبًا قَدِ احْمَرَّ وَجْهُهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «إِنِّی لَأَعْلَمُ کَلِمَةً، لَوْ قَالَهَا لَذَهَبَ عَنْهُ مَا یَجِدُ، لَوْ قَالَ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ...».[67]
سلیمان بن صُرَد س میگوید: ما نزد پیامبر ج نشسته بودیم؛ دو نفر نزد او یکدیگر را دشنام میدانند. یکی از آنان عصبانی شده و چهرهاش سرخ گردیده بود. پیامبر ج فرمود: من کلمهای را میدانم که اگر آن را بگوید، خشمش فرو مینشیند. اگر بگوید: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»، خشمش برطرف میشود.
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ س أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «إِذَا دَخَلَ الرَّجُلُ بَیْتَهُ، فَذَکَرَ اللهَ عِنْدَ دُخُولِهِ وَعِنْدَ طَعَامِهِ، قَالَ الشَّیْطَانُ: لَا مَبِیتَ لَکُمْ، وَلَا عَشَاءَ، وَإِذَا دَخَلَ، فَلَمْ یَذْکُرِ اللهَ عِنْدَ دُخُولِهِ، قَالَ الشَّیْطَانُ: أَدْرَکْتُمُ الْمَبِیتَ، وَإِذَا لَمْ یَذْکُرِ اللهَ عِنْدَ طَعَامِهِ، قَالَ: أَدْرَکْتُمُ الْمَبِیتَ وَالْعَشَاءَ».[68]
جابر س میگوید: من از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «هرگاه فردی وارد خانهاش میشود و هنگام ورود و نیز هنگام غذا خوردنش الله را یاد میکند، شیطان به یارانش میگوید: اینجا جای خواب و غذای شب ندارید. و هرگاه شخصی بدون نام الله وارد خانهاش میشود. شیطان میگوید: امشب جای خواب پیدا کردید و چون بنده، هنگام غذا خوردن الله را یاد نکند، شیطان میگوید: هم جای خواب پیدا کردید و هم غذای شب».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ جَلَسَ فِی مَجْلِسٍ فَکَثُرَ فِیهِ لَغَطُهُ، فَقَالَ قَبْلَ أَنْ یَقُومَ مِنْ مَجْلِسِهِ ذَلِکَ: سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ، إِلَّا غُفِرَ لَهُ مَا کَانَ فِی مَجْلِسِهِ ذَلِکَ».[69]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس در مجلسی بنشیند و لغزش وی -اعم از همهمه یا شوخی و سخنان بیمعنایش- در آن مجلس زیاد گردد، اما پیش از برخاستن، این دعا را بگوید: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ»: «یا الله! از هر عیب و نقصی، پاک و منزّهی و تو را به پاکی میستایم. گواهی میدهم معبود راستینی جز تو وجود ندارد. از تو درخواست آمرزش میکنم و با توبه و انابت به سوی تو بازمیگردم» همه اشتباهات او در آن مجلس بخشیده میشود».
هرگاه صدای خروس و الاغ و سگ را بشنود
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا سَمِعْتُمْ صِیَاحَ الدِّیَکَةِ فَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ، فَإِنَّهَا رَأَتْ مَلَکًا، وَإِذَا سَمِعْتُمْ نَهِیقَ الحِمَارِ فَتَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ، فَإِنَّهُ رَأَى شَیْطَانًا».[70]
ابوهریره س روایت کرده که پیامبر ج فرمود: «هرگاه بانگ خروس را شنیدید، فضل و کرم الله را مسألت نمایید، زیرا او در آن هنگام فرشتهای را دیده است. و هرگاه عرعر الاغ را شنیدید، از شیطان به الله پناه ببرید، زیرا او شیطانی را دیده است».
2. عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا سَمِعْتُمْ نُبَاحَ الْکِلَابِ، وَنَهِیقَ الْحُمُرِ بِاللَّیْلِ، فَتَعَوَّذُوا بِاللَّهِ فَإِنَّهُنَّ یَرَیْنَ مَا لَا تَرَوْنَ».[71]
جابر بن عبدالله ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرگاه صدای سگها و الاغها را در شب شنیدید، به الله پناه ببرید، زیرا آنها موجوداتی را میبینند که شما آنها را نمیبینید».
کسیکه نصیحت شود و سپس تکبر ورزد
عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْأَکْوَعِ س أَنَّ رَجُلًا أَکَلَ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج بِشِمَالِهِ، فَقَالَ: «کُلْ بِیَمِینِکَ»، قَالَ: لَا أَسْتَطِیعُ، قَالَ: «لَا اسْتَطَعْتَ»، مَا مَنَعَهُ إِلَّا الْکِبْرُ، قَالَ: فَمَا رَفَعَهَا إِلَى فِیهِ.[72]
سلمه بن اکوع س میگوید: مردی نزد رسول الله ج با دست چپش غذا خورد. پیامبر ج فرمود: «با دست راستت بخور». مرد گفت: نمیتوانم. پیامبر ج فرمود: «هیچگاه نتوانی». چیزی جز تکبر، آن مرد را از اطاعت باز نداشت. از آن پس نمیتوانست، دست راستش را به سوی دهانش بلند کند.
دعای هرگاه خواست منکری را دور کند
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: دَخَلَ النَّبِیُّ ج مَکَّةَ، وَحَوْلَ الکَعْبَةِ ثَلاَثُ مِائَةٍ وَسِتُّونَ نُصُبًا، فَجَعَلَ یَطْعُنُهَا بِعُودٍ فِی یَدِهِ، وَجَعَلَ یَقُولُ: ﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ﴾ [الإسراء: 81]. [73]
عبدالله بن مسعود س میگوید: پیامبر ج -روز فتح مکه- وارد مکه شد، در حالی که اطراف کعبه سیصد و شصت بت وجود داشت. پیامبر ج با چوبی که در دست داشت، بر پهلوی بتها میزد و میفرمود: «حق [= اسلام] آمد و باطل [= شرک] نابود شد».
دعا برای کسیکه به او نیکی شده است
1. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج دَخَلَ الخَلاَءَ، فَوَضَعْتُ لَهُ وَضُوءًا قَالَ: «مَنْ وَضَعَ هَذَا فَأُخْبِرَ فَقَالَ اللَّهُمَّ فَقِّهْهُ فِی الدِّینِ».[74]
ابن عباس ب میگوید پیامبر ج به دستشویی رفت. من آب تهیه کرده و نهاده بودم. پرسید: «چه کسی این آبها را آورده است؟» گفتند: ابن عباس. فرمود: «یا الله! به ابن عباس، بینش در دین، عطا فرما».
2. عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ صُنِعَ إِلَیْهِ مَعْرُوفٌ فَقَالَ لِفَاعِلِهِ: جَزَاکَ اللَّهُ خَیْرًا فَقَدْ أَبْلَغَ فِی الثَّنَاءِ».[75]
اسامه بن زید ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکسیکه به او نیکی شود و او به نیکی کننده بگوید: «جَزَاکَ اللَّهُ خَیْرًا»: «الله تو را پاداش نیکو دهد!» سپاس و قدردانی از او را به طور کامل ادا کرده است».
3. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی رَبِیعَةَ س قَالَ: اسْتَقْرَضَ مِنِّی النَّبِیُّ ج أَرْبَعِینَ أَلْفًا، فَجَاءَهُ مَالٌ فَدَفَعَهُ إِلَیَّ، وَقَالَ: «بَارَکَ اللَّهُ لَکَ فِی أَهْلِکَ وَمَالِکَ، إِنَّمَا جَزَاءُ السَّلَفِ الْحَمْدُ وَالْأَدَاءُ».[76]
عبدالله بن ابیربیعه س میگوید: پیامبر ج از من چهل هزار قرض کرد. برایش مالی آوردند و وام را به من پرداخت کرد و فرمود: «الله در خانواده و مالت برکت دهد. پاداش قرض دهنده تشکر و ادای قرض اوست».
دعای هنگام دیدن آغاز رسیدن میوهها
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّهُ قَالَ: کَانَ النَّاسُ إِذَا رَأَوْا أَوَّلَ الثَّمَرِ جَاءُوا بِهِ إِلَى النَّبِیِّ ج فَإِذَا أَخَذَهُ رَسُولُ اللهِ ج قَالَ: «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی ثَمَرِنَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی مَدِینَتِنَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی صَاعِنَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی مُدِّنَا...»، قَالَ: ثُمَّ یَدْعُو أَصْغَرَ وَلِیدٍ لَهُ فَیُعْطِیهِ ذَلِکَ الثَّمَرَ.[77]
ابوهریره س میگوید: هنگامیکه مردم اولین میوههای رسیده را میدیدند، آنها را نزد رسول الله ج میآوردند. رسول الله ج پس از گرفتن میوهها میفرمود: «یا الله! به میوهها، شهر، صاع و مُدّ ما (واحدهای وزن) برکت عنایت فرما...». راوی میگوید: آنگاه رسول الله ج کوچکترین بچهای را که میدید، صدا میزد و این میوهها را به او میداد.
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّهُ لَقِیَهُ النَّبِیُّ ج فِی طَرِیقٍ مِنْ طُرُقِ الْمَدِینَةِ، وَهُوَ جُنُبٌ فَانْسَلَّ فَذَهَبَ فَاغْتَسَلَ، فَتَفَقَّدَهُ النَّبِیُّ ج فَلَمَّا جَاءَهُ قَالَ: «أَیْنَ کُنْتَ یَا أَبَا هُرَیْرَةَ» قَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ، لَقِیتَنِی وَأَنَا جُنُبٌ فَکَرِهْتُ أَنْ أُجَالِسَکَ حَتَّى أَغْتَسِلَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «سُبْحَانَ اللهِ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا یَنْجُسُ».[78]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج در یکی از کوچههای مدینه مرا دید. چون جنب بودم، خود را عقب کشیدم و از چشم رسول الله ج پنهان کردم. پیامبر ج از من جستجو کرد. پس از غسل، خدمت پیامبر ج آمدم. فرمود: «ای ابوهریره، کجا بودی؟» عرض کردم: به علت جنابت و نداشتن طهارت، مجالست با شما را مناسب ندانستم. رسول الله ج فرمود: «سبحان الله، مؤمن که نجس نمیشود».
2. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ ب –وَفِیهِ-: ...قَالَ عُمَرَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَطَلَّقْتَ نِسَاءَکَ؟ فَرَفَعَ إِلَیَّ بَصَرَهُ فَقَالَ: «لاَ» فَقُلْتُ: اللَّهُ أَکْبَرُ... .[79]
در روایتی از ابن عباس ب آمده که: ... عمر س میگوید: ای رسول الله، آیا زنانت را طلاق دادی؟ رسول الله ج به سویم نگاه کرد و فرمود: «خیر». گفتم: الله اکبر... .
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ ج إِذَا عَصَفَتِ الرِّیحُ، قَالَ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَهَا، وَخَیْرَ مَا فِیهَا، وَخَیْرَ مَا أُرْسِلَتْ بِهِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهَا، وَشَرِّ مَا فِیهَا، وَشَرِّ مَا أُرْسِلَتْ بِهِ».[80]
عایشه ل میگوید: هرگاه باد میوزید، پیامبر ج میفرمود: «یا الله! من خیر این باد و نیز خیر آنچه را که در آن میباشد و خیر و منفعتی را که این باد به خاطر آن فرستاده شده است از تو میخواهم و از شر این باد و شر آنچه که در آن است و نیز از شری که این باد به خاطر آن فرستاده شده است، به تو پناه میبرم».
1. عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کَانَ إِذَا رَأَى المَطَرَ، قَالَ: «اللَّهُمَّ صَیِّبًا نَافِعًا».[81]
عایشه ل میگوید: هرگاه رسول الله ج بارندگی را میدید، میفرمود: «یا الله! باران را سودبخش و مفید بگردان».
2. عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا رَأَى سَحَابًا مُقْبِلًا مِنْ أُفُقٍ مِنَ الْآفَاقِ، تَرَکَ مَا هُوَ فِیهِ وَإِنْ کَانَ فِی صَلَاتِهِ، حَتَّى یَسْتَقْبِلَهُ، فَیَقُولُ: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا أُرْسِلَ بِهِ»، فَإِنْ أَمْطَرَ قَالَ: «اللَّهُمَّ سَیْبًا نَافِعًا» مَرَّتَیْنِ، أَوْ ثَلَاثًا، وَإِنْ کَشَفَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ وَلَمْ یُمْطِرْ حَمِدَ اللَّهَ عَلَى ذَلِکَ.[82]
عایشه ل میگوید: هرگاه پیامبر ج در کنارهای از کنارههای آسمان، ابری را میدید، عملی را که در آن قرار داشت، ترک مینمود، اگرچه در نماز بود؛ خود را رو به رویش قرار میداد و میفرمود: «یا الله! ما از شر آنچه که به آن فرستاده شده به تو پناه میبریم، اگر باران میبارید دو یا سه بار میفرمود: «یا الله! باران را سودبخش و مفید بگردان» و اگر الله آن را دور میکرد، و نمیبارید. الله را بر آن میستود.
«مُطِرْنَا بِفَضْلِ اللَّهِ وَرَحْمَتِهِ».[83]
به فضل و رحمت الله بر ما باران نازل شد.
دعا برای خدمتکار:
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَتْ أُمِّی: یَا رَسُولَ اللَّهِ، خَادِمُکَ أَنَسٌ، ادْعُ اللَّهَ لَهُ، قَالَ: «اللَّهُمَّ أَکْثِرْ مَالَهُ، وَوَلَدَهُ، وَبَارِکْ لَهُ فِیمَا أَعْطَیْتَهُ».[84]
انس س میگوید: مادرم گفت: ای رسول الله، برای خدمتگزارت -انس- دعا کن. پیامبر ج فرمود: «یا الله! مال و فرزندش را زیاد بگردان و در آنچه برایش عطا نمودهای، برکت عطا کن».
هرگاه خواست مسلمانی را تعریف کند:
عَنْ أَبِی بَکْرَةَ س –وَفِیهِ- ... أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا کَانَ أَحَدُکُمْ مَادِحًا صَاحِبَهُ لَا مَحَالَةَ، فَلْیَقُلْ: أَحْسِبُ فُلَانًا، وَاللهُ حَسِیبُهُ، وَلَا أُزَکِّی عَلَى اللهِ أَحَدًا أَحْسِبُهُ، إِنْ کَانَ یَعْلَمُ ذَاکَ، کَذَا وَکَذَا».[85]
ابوبکره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «اگر لازم و ضروری بود که یکی از شما برادر مسلمانش را تعریف و تمجید کند چنین بگویید: گمان من درباره فلانی، چنین است و الله، حالش را بهتر میداند و و نزد الله متعال کسی را تزکیه نمیکنم. (به ظاهر، حکم میکنم؛ اما حالت واقعیاش را الله متعال بهتر میداند) البته در صورتی میتواند اوصاف فرد را بیان نماید که آن اوصاف، در او وجود داشته باشند».
عَنْ عَدِیِّ بْنِ أَرْطَأَةَ قَالَ: کَانَ الرَّجُلُ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج إِذَا زُکِّیَ قَالَ: اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ، وَاغْفِرْ لِی مَا لَا یَعْلَمُونَ.[86]
عدی بن ارطاة میگوید: هرگاه یکی از یاران پیامبر ج به پاکی یاد میشد، میگفت: یا الله! مرا به آنچه که میگویند، مؤاخذه مکن و آن گناهانم را که آنان نمیدانند مغفرت کن.
[1]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7405 و مسلم حدیث شماره 2675 با لفظ بخاری
[2]- بخاری حدیث شماره 6407
[3]- مسلم حدیث شماره 2676
[4]- مسلم حدیث شماره 373
[5] - صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3375 و ابن ماجه حدیث شماره 3793 با لفظ ترمذی
[6] - صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3377 و ابن ماجه حدیث شماره 3790 با لفظ ترمذی
[7]- مسلم حدیث شماره 2700
[8]- مسلم حدیث شماره 2701
[9]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6408 و مسلم حدیث شماره 2689 با لفظ مسلم
[10]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 9580 و ترمذی حدیث شماره 3380 با لفظ ترمذی. السلسلة الصحیحة آلبانی: 74
[11]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4855 و ترمذی حدیث شماره 3380 با لفظ ابوداود
[12]- مسلم حدیث شماره 2692
[13]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6405 و مسلم حدیث شماره 2691 با لفظ مسلم
[14]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6403 و مسلم حدیث شماره 2691 با لفظ مسلم
[15]- بخاری حدیث شماره 6306
[16]- مسلم حدیث شماره 2723
[17]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 8719
[18]- صحیح؛ بخاری در الادب المفرد حدیث شماره 1239 و ترمذی حدیث شماره 3529 با لفظ بخاری
[19]- صحیح؛ بخاری در الادب المفرد حدیث شماره 1234 و ابوداود حدیث شماره 5068
[20]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5074 و ابن ماجه حدیث شماره 3871 با لفظ ابن ماجه
[21]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5077 و ابن ماجه حدیث شماره 3867 با لفظ ابوداود
[22]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3388 و ابن ماجه حدیث شماره 3869 با لفظ ابن ماجه
[23]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 15434 و دارمی حدیث شماره 2588 با لفظ احمد. صحیح الجامع آلبانی: 4674
[24]- صحیح؛ نسایی در سنن کبری حدیث شماره 10405 و مستدرک حاکم حدیث شماره 2000. السلسلة الصحیحة آلبانی: 227
[25]- صحیح؛ مستدرک حاکم حدیث شماره 2064 و طبرانی در المعجم الکبیر جلد 1حدیث شماره 201
[26]- صحیح؛ ابن سنی در عمل الیوم و اللیلة حدیث شماره 71 و زاد المعاد (2/376)
[27]- حسن؛ مسند احمد حدیث شماره 23499 و ابوداود حدیث شماره 5072 با لفظ احمد
[28]- حسن؛ ترمذی حدیث شماره 3575 و نسایی حدیث شماره 5428 با لفظ نسایی
[29]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 5084
[30]- مسلم حدیث شماره 2726
[31]- مسلم حدیث شماره 2709
[32]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4008 و مسلم حدیث شماره 807 با لفظ بخاری
[33]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6682 و مسلم حدیث شماره 2694 با لفظ بخاری
[34]- مسلم حدیث شماره 2137
[35]- مسلم حدیث شماره 2695
[36]- مسلم حدیث شماره 223
[37]- مسلم حدیث شماره 2731
[38]- مسلم حدیث شماره 2698
[39]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 1496 و ترمذی حدیث شماره 3463 با لفظ ترمذی
[40]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3465. السلسلة الصحیحة آلبانی: 64
[41]- مسلم حدیث شماره 2693
[42]- مسلم حدیث شماره 2696
[43]- مسلم حدیث شماره 720
[44]- مسلم حدیث شماره 1884 و ابوداود حدیث شماره 1529 با لفظ ابوداود
[45]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6384 و مسلم حدیث شماره 2704 با لفظ مسلم
[46]- بخاری حدیث شماره 6307
[47]- مسلم حدیث شماره 2702
[48]- مسلم حدیث شماره 408
[49]- صحیح؛ مستدرک حاکم حدیث شماره 2550. السلسلة الصحیحة آلبانی: 2727
[50]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6346 و مسلم حدیث شماره 2730
[51]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3505
[52]- صحیح؛ نسایی در عمل الیوم و اللیلة حدیث شماره 657. السلسلة الصحیحة آلبانی: 2070
[53]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 3712. السلسلة الصحیحة آلبانی: 199
[54]- مسلم حدیث شماره 3005
[55]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 19958 و ابوداود حدیث شماره 1537 با لفظ ابوداود
[56]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 2632 و ترمذی حدیث شماره 3584
[57]- بخاری حدیث شماره 4563
[58]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2933 و مسلم حدیث شماره 1742 با لفظ بخاری
[59]- بخاری حدیث شماره 3911
[60]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6396 و مسلم حدیث شماره 627 با لفظ بخاری
[61]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1006 و مسلم حدیث شماره 675 با لفظ مسلم
[62]- مسلم حدیث شماره 2664
[63]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 1521 و ترمذی حدیث شماره 3006
[64]- بخاری حدیث شماره 6369
[65]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 1319 و ترمذی حدیث شماره 3563. السلسلة الصحیحة آلبانی: 266
[66]- مسلم حدیث شماره 918
[67]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6115 و مسلم حدیث شماره 2610 با لفظ بخاری
[68]- مسلم حدیث شماره 2018
[69]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 10420 و ترمذی حدیث شماره 3433 با لفظ ترمذی
[70]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3303 و مسلم حدیث شماره 2729 با لفظ بخاری
[71]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 14334 و ابوداود حدیث شماره 5103 با لفظ ابوداود
[72]- مسلم حدیث شماره 2021
[73]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2478 و مسلم حدیث شماره 1781 با لفظ بخاری
[74]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 143 و مسلم حدیث شماره 2477 با لفظ بخاری
[75]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 2035
[76]- صحیح؛ نسایی حدیث شماره 4683 و ابن ماجه حدیث شماره 2424 با لفظ نسایی
[77]- مسلم حدیث شماره 1373
[78]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 283 و مسلم حدیث شماره 371 با لفظ مسلم
[79]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5191 و مسلم حدیث شماره 1479 با لفظ بخاری
[80]- مسلم حدیث شماره 899
[81]- بخاری حدیث شماره 1032
[82]- صحیح؛ بخاری در الادب المفرد حدیث شماره 707 و ابن ماجه حدیث شماره 3889
[83]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1038 و مسلم حدیث شماره 71
[84]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6344 و مسلم حدیث شماره 660 با لفظ بخاری
[85]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2662 و مسلم حدیث شماره 3000 با لفظ مسلم
[86]- صحیح؛ بخاری در الادب المفرد حدیث شماره 782
عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب أَنَّ رَجُلاً سَأَلَ النَّبِیَّ ج: أَیُّ الإِسْلَامِ خَیرٌ؟ فَقَالَ: «تُطْعِمُ الطَّعَامَ، وَتَقْرَأُ السَّلَامَ عَلَى مَنْ عَرَفْتَ وَمَنْ لَمْ تَعْرِفْ».[1]
از عبدالله بن عمر ب روایت است که: شخصی از پیامبر ج پرسید: بهترین ویژگی اسلامی چیست؟ فرمود: «این که به دیگران خوراک بدهی و به هر مسلمانی که میشناسی و نمیشناسی، سلام کنی».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا تَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، وَلَا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَوَلَا أَدُلُّکُمْ عَلَى شَیْءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوهُ تَحَابَبْتُمْ؟ أَفْشُوا السَّلَامَ بَیْنَکُمْ».[2]
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دستِ اوست، وارد بهشت نمیشوید تا این که ایمان داشته باشید و ایمان ندارید مگر زمانی که یکدیگر را دوست بدارید؛ آیا شما را به کاری راهنمایی نمایم که اگر انجامش دهید یکدیگر را دوست خواهید داشت؟ سلام گفتن به یکدیگر را در میان خود رواج دهید».
الله متعال میفرماید: ﴿وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٖ فَحَیُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٍ حَسِیبًا٨٦﴾ [النساء: 86].
«[ای مؤمنان،] هر گاه با درودی صمیمانه به شما سلام گویند، شما پاسخی بهتر - و یا همانند آن - بگویید؛ [چرا که] بیتردید، الله همواره بر هر چیزی حسابگر است».
عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلَاثِ لَیَالٍ، یَلْتَقِیَانِ فَیُعْرِضُ هَذَا وَیُعْرِضُ هَذَا، وَخَیْرُهُمَا الَّذِی یَبْدَأُ بِالسَّلَامِ».[3]
ابوایوب انصاری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «برای هیچ مؤمنی، جایز نیست که بیش از سه شبانه روز، با برادر مسلمانش، قهر باشد؛ به طوری که وقتی یکدیگر را میبینند، از هم روی میگردانند. و بهترینشان کسی است که سلام (و آشتی) را آغاز میکند.
عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِاللَّهِ مَنْ بَدَأَهُمْ بِالسَّلَامِ».[4]
ابوامامه س میگوید: رسول الله ج فرمود: «نزدیکترین مردم به الله، کسی است که آغازگرِ سلام کردن به مردم باشد».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یُسَلِّمُ الصَّغِیرُ عَلَى الکَبِیرِ، وَالمَارُّ عَلَى القَاعِدِ، وَالقَلِیلُ عَلَى الکَثِیرِ».[5]
از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «کوچک بر بزرگ، رونده برنشسته و گروهِ کمتعداد بر گروهِ پرتعداد سلام نمایند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یُسَلِّمُ الرَّاکِبُ عَلَى المَاشِی، وَالمَاشِی عَلَى القَاعِدِ، وَالقَلِیلُ عَلَى الکَثِیرِ».[6]
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «سوار بر پیاده و پیاده بر نشسته و گروهِ کمتعداد بر گروهِ پرتعداد سلام نمایند».
سلام بر کودکان و زنان هنگام نبودن فتنه
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالک س أَنَّهُ مَرَّ عَلَى صِبْیَانٍ فَسَلَّمَ عَلَیْهِمْ، وَقَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یَفْعَلُهُ.[7]
روایت است که انس بن مالک س از کنار جمعی از کودکان گذشت و به آنها سلام کرد و گفت: نبی ج چنین میکرد.
عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ یَزِیدَ ل قَالَتْ: مَرَّ عَلَیْنَا النَّبِیُّ ج فِی نِسْوَةٍ فَسَلَّمَ عَلَیْنَا.[8]
از اسماء بنت یزید ل روایت شده که گفت: پیامبر ج از کنار ما گذشت، در حالیکه ما همراه گروهی از زنان بودیم و به ما سلام نمود.
سلام دادن زنان به مردان هنگام نبودن فتنه
عَنْ أُمِّ هَانِئٍ بِنْتِ أَبِی طَالِبٍ ل قَالَتْ: ذَهَبْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج عَامَ الفَتْحِ، فَوَجَدْتُهُ یَغْتَسِلُ وَفَاطِمَةُ ابْنَتُهُ تَسْتُرُهُ، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَقَالَ: «مَنْ هَذِهِ» فَقُلْتُ: أَنَا أُمُّ هَانِئٍ بِنْتُ أَبِی طَالِبٍ، فَقَالَ: «مَرْحَبًا بِأُمِّ هَانِئٍ» فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ غُسْلِهِ قَامَ فَصَلَّى ثَمَانِیَ رَکَعَاتٍ، مُلْتَحِفًا فِی ثَوْبٍ وَاحِدٍ، فَلَمَّا انْصَرَفَ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، زَعَمَ ابْنُ أُمِّی أَنَّهُ قَاتِلٌ رَجُلًا قَدْ أَجَرْتُهُ، فُلاَنُ بْنُ هُبَیْرَةَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قَدْ أَجَرْنَا مَنْ أَجَرْتِ یَا أُمَّ هَانِئٍ» قَالَتْ أُمُّ هَانِئٍ: وَذَاکَ ضُحًى.[9]
امّ هانى دختر ابوطالب میگوید: در سال فتح مکه، پیش پیامبر ج رفتم، دیدم که غسل مىکند و دخترش فاطمه پارچهاى را به عنوان پرده قرار داده و پیامبر ج را از نظر دیگران پنهان کرده است. امّ هانى میگوید: بر پیامبر ج سلام کردم، فرمود: «این زن کیست؟» گفتم: منم، امّ هانى دختر ابوطالب. فرمود: «مرحبا! خوش آمدى اى امّ هانى». وقتى که از غسلش فارغ شد، برخاست و در حالى که تنها یک تکه لباس پوشیده بود هشت رکعت نماز خواند. وقتى که از نماز فارغ شد، گفتم: اى رسول الله! برادرم (على بن ابىطالب) خیال دارد با مردى بجنگد که من او را امان دادهام، و این شخص فلانى پسر هُبَیره است. پیامبر ج فرمود: «اى امّ هانى! ما به کسىکه تو به او امان داده باشى امان مىدهیم، امّ هانى میگوید: این -هشت رکعت نمازى که پیامبر ج آن را خواند نمازِ- چاشت (ضحی) بود».
سلام دادن هنگام داخل شدن در خانه
الله متعال میفرماید: ﴿لَّیۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِیضِ حَرَجٞ وَلَا عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ أَن تَأۡکُلُواْ مِنۢ بُیُوتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ ءَابَآئِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أُمَّهَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ إِخۡوَٰنِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخَوَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَعۡمَٰمِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ عَمَّٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخۡوَٰلِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ خَٰلَٰتِکُمۡ أَوۡ مَا مَلَکۡتُم مَّفَاتِحَهُۥٓ أَوۡ صَدِیقِکُمۡۚ لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَأۡکُلُواْ جَمِیعًا أَوۡ أَشۡتَاتٗاۚ فَإِذَا دَخَلۡتُم بُیُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ٦١﴾ [النور: 61].
«بر [افراد] نابینا و لنگ و بیمار [که از تکالیف اجتماعی - همچون جهاد - معاف شدهاند] گناهی نیست و [همچنین] بر خود شما گناهی نیست که از خانههای خود [یا فرزندان و همسرانتان، غذایی] بخورید یا از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمههایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خالههایتان یا خانهای که کلیدش در اختیار شماست یا [از خانههای] دوستانتان. بر شما گناهی نیست که دستهجمعی یا جداگانه [غذا] بخورید؛ و هنگامی که به خانهها وارد میشوید، به یکدیگر سلام کنید که درودی مبارک [و] پسندیده از سوی الله است. الله این گونه آیات [خویش] را برایتان به روشنی بیان میکند؛ باشد که بیندیشید».
و الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ بُیُوتِکُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٢٧ فَإِن لَّمۡ تَجِدُواْ فِیهَآ أَحَدٗا فَلَا تَدۡخُلُوهَا حَتَّىٰ یُؤۡذَنَ لَکُمۡۖ وَإِن قِیلَ لَکُمُ ٱرۡجِعُواْ فَٱرۡجِعُواْۖ هُوَ أَزۡکَىٰ لَکُمۡۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ٢٨﴾ [النور: 27-28].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خانههایی جز خانههای خود وارد نشوید؛ مگر اینکه اجازه بگیرید و بر اهالی آن [خانه] سلام کنید. این [کار،] برای شما بهتر است؛ باشد که پند گیرید. اگر کسی در آن [خانه] نیافتید، وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود؛ و اگر به شما گفته شد: «بازگردید»، بازگردید؛ [چرا که] این [کسب اجازه،] برای شما شایستهتر است؛ و الله به آنچه میکنید داناست».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا تَبْدَءُوا الْیَهُودَ وَلَا النَّصَارَى بِالسَّلَامِ، فَإِذَا لَقِیتُمْ أَحَدَهُمْ فِی طَرِیقٍ، فَاضْطَرُّوهُ إِلَى أَضْیَقِهِ».[10]
از ابوهریره س روایت شده که رسول الله ج فرمود: «شما ابتدا به یهود و نصارا سلام نکنید و اگر در راهی با یکی از آنها روبهرو شدید، او را ناگزیر کنید که به تنگترین قسمتِ راه برود (یعنی از وسط راه بروید تا او خود را کنار بکشد و منظور عدم احترام و بیارزش شمردنشان است)».
أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «إِذَا سَلَّمَ عَلَیْکُمْ أَهْلُ الْکِتَابِ، فَقُولُوا: وَعَلَیْکُمْ».[11]
انس بن مالک س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه اهل کتاب بر شما سلام کردند، شما بگویید: وعلیکم».
کسیکه به مجلسی گذر کرد که مسلمانان و کافران مخلوط بودند سلام دهد و هدفش مسلمانان باشند:
عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج عَادَ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ –وَفِیهِ-: حَتَّى مَرَّ فِی مَجْلِسٍ فِیهِ أَخْلاَطٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُشْرِکِینَ، عَبَدَةِ الأَوْثَانِ، وَالْیَهُودِ؛ ... فَسَلَّمَ عَلَیْهِمُ النَّبِیُّ ج، ثُمَّ وَقَفَ فَنَزَلَ فَدَعَاهُمْ إِلَى اللهِ وَقَرَأَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنَ.[12]
اسامه بن زید س گوید: پیامبر ج از سعد بن عباده عیادت نمود -و در این روایت آمده است که-: وقتى پیامبر ج از کنار مجلسى گذشت که جماعت مختلفى از مسلمانان و مشرکان و عبادت کنندگان نمادها و یهودیان در آن بودند، ... بر اهل مجلس سلام کرد، ایستاد و از الاغ پایین آمد، حاضرین را بهسوى الله دعوت نمود، و قرآن را برایشان تلاوت کرد.
سلام دادن هنگام داخل شدن و خارج شدن از منزل
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا انْتَهَى أَحَدُکُمْ إِلَى الْمَجْلِسِ، فَلْیُسَلِّمْ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یَقُومَ، فَلْیُسَلِّمْ فَلَیْسَتِ الْأُولَى بِأَحَقَّ مِنَ الْآخِرَةِ».[13]
از ابوهریره س روایت شده که رسول الله ج فرمود: «هرگاه کسی از شما واردِ مجلسی میشود، باید سلام کند و چون میخواست برخیزد، باید سلام نماید؛ زیرا سلامِ نخست، بهتر و شایستهتر از سلامِ پایانی نیست».
عَنِ الْبَرَاءِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ مُسْلِمَیْنِ یَلْتَقِیَانِ، فَیَتَصَافَحَانِ إِلَّا غُفِرَ لَهُمَا قَبْلَ أَنْ یَفْتَرِقَا».[14]
از براء س روایت شده که رسول الله ج فرمود: «هر دو مسلمانی که به هم میرسند و با هم مصافحه میکنند، پیش از آن که از هم جدا شوند، به یقین موردِ آمرزش قرار میگیرند».
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ الرَّجُلُ مِنَّا یَلْقَى أَخَاهُ أَوْ صَدِیقَهُ أَیَنْحَنِی لَهُ؟ قَالَ: «لَا»، قَالَ: أَفَیَلْتَزِمُهُ وَیُقَبِّلُهُ؟ قَالَ: «لَا»، قَالَ: أَفَیَأْخُذُ بِیَدِهِ وَیُصَافِحُهُ؟ قَالَ: «نَعَمْ».[15]
انس س میگوید: مردی عرض کرد: ای رسول الله! شخصی از ما با برادر یا دوستش دیدار میکند؛ آیا میتواند برای او خم شود؟ فرمود: «خیر». پرسید: آیا میتواند او را به آغوش بگیرد و ببوسد؟ فرمود: «خیر». گفت: آیا میتواند دستش را بگیرد و با او مصافحه کند؟ فرمود: «بله».
چه زمانی مصافحه و معانقه صورت میپذیرد؟
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: کَانَ أَصْحَابُ النَّبِیِّ ج إِذَا تَلَاقَوْا تَصَافَحُوا، وَإِذَا قَدِمُوا مِنْ سَفَرٍ تَعَانَقُوا.[16]
انس س میگوید: اصحاب پیامبر ج هرگاه یکدیگر را ملاقات میکردند باهم مصافحه میکردند، و هرگاه از سفر باز میگشتند معانقه میکردند.
عَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لَهَا: «یَا عَائِشَةُ! هَذَا جِبْرِیلُ یَقْرَأُ عَلَیْکِ السَّلامَ». فَقَالَتْ: وَعَلَیْهِ السَّلامُ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ تَرَى مَا لَا أَرَى، تُرِیدُ النَّبِیَّ ج.[17]
از عایشه ل روایت است که پیامبر ج به او فرمود: «ای عایشه! این جبریل است و به تو سلام میدهد». عایشه گفت: سلام و رحمت و برکات الله بر او باد. تو (ای پیامبر) آنچه راکه من نمیبینم میبینی.
ایستادن به خاطر مردیکه میآید!
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س أَنَّ أَهْلَ قُرَیْظَةَ نَزَلُوا عَلَى حُکْمِ سَعْدِ بْنِ مُعَاذٍ، فَأَرْسَلَ النَّبِیُّ ج إِلَیْهِ فَجَاءَ، فَقَالَ: «قُومُوا إِلَى سَیِّدِکُمْ أَوْ قَالَ: خَیْرِکُمْ».[18]
ابوسعید خدری س میگوید: هنگامی که یهود بنیقریظه به داوری سعد بن معاذ، راضی شدند، پیامبر ج کسی را نزد او فرستاد. سعد، سوار بر الاغی آمد. هنگامیکه به مسجد نزدیک شد، رسول الله ج به انصار فرمود: «برخیزید و به سوی سرورتان بروید». یا فرمود: «به سوی آقایتان یا بهترینتان، بلند شوید».
عَنْ عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِینَ ل قَالَتْ: مَا رَأَیْتُ أَحَدًا کَانَ أَشْبَهَ سَمْتًا وَهَدْیًا وَدَلًّا بِرَسُولِ اللَّهِ ج مِنْ فَاطِمَةَ کَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهَا کَانَتْ «إِذَا دَخَلَتْ عَلَیْهِ قَامَ إِلَیْهَا فَأَخَذَ بِیَدِهَا، وَقَبَّلَهَا، وَأَجْلَسَهَا فِی مَجْلِسِهِ، وَکَانَ إِذَا دَخَلَ عَلَیْهَا قَامَتْ إِلَیْهِ، فَأَخَذَتْ بِیَدِهِ فَقَبَّلَتْهُ، وَأَجْلَسَتْهُ فِی مَجْلِسِهَا».[19]
عائشه ل میفرماید: هیچکس را در هیأت، سیرت و شیوه زندگی شبیهتر از فاطمه ل به رسول الله ج ندیدم. هرگاه او وارد میشد رسول الله ج برمیخواست و دستش را میگرفت و او را میبوسید و بر جای خود مینشاند و نیز هرگاه رسول الله ج بر او وارد میشد او از جای خود برمیخواست و رسول الله ج را میبوسید و بر جای خود مینشاند».
عقوبت کسیکه دوست دارد مردم برایش بلند شوند
عَنْ مُعَاوِیَةُ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَتَمَثَّلَ لَهُ الرِّجَالُ قِیَامًا فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».[20]
معاویه س میگوید از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «هرکس دوست دارد که مردم برایش بایستند، باید جایگاه خود را در دوزخ آماده کند».
هرگاه سلام فرد شنیده نشد سه بار سلام دهد
عَنْ أَنَسٍ س أَنَّهُ ج کَانَ إِذَا تَکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ أَعَادَهَا ثَلاَثًا، حَتَّى تُفْهَمَ عَنْهُ، وَإِذَا أَتَى عَلَى قَوْمٍ فَسَلَّمَ عَلَیْهِمْ، سَلَّمَ عَلَیْهِمْ ثَلاَثًا.[21]
انس س روایت میکند که: پیامبر ج هنگامیکه سخنی میگفت، آن را سه بار تکرار میکرد تا سخنش فهمیده شود و هنگامیکه نزد گروهی میرفت و به آنها سلام میگفت، سلامش را - حدّاکثر- سه بار تکرار مینمود.
سلام و جواب سلام ندادن هنگام قضای حاجت
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَجُلًا مَرَّ وَرَسُولُ اللهِ ج یَبُولُ، فَسَلَّمَ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِ.[22]
ابن عمر ب روایت میکند که: مردی هنگام ادرار کردن رسول الله ج بر او عبور کرده و سلام نمود، پیامبر ج جواب سلام او را نداد.
عَنِ الْمُهَاجِرِ بْنِ قُنْفُذٍ س أَنَّهُ أَتَى النَّبِیَّ ج وَهُوَ یَبُولُ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِ حَتَّى تَوَضَّأَ، ثُمَّ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ فَقَالَ: «إِنِّی کَرِهْتُ أَنْ أَذْکُرَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ إِلَّا عَلَى طُهْرٍ» أَوْ قَالَ: «عَلَى طَهَارَةٍ».[23]
مهاجر بن قُنفُذ س گفت: نزد رسول الله ج آمدم و بر او سلام نمودم. وی که مشغول ادرار کردن بود، سلامم را پاسخ نداد تا این که وضو گرفت. سپس عذرخواهی نمود و فرمود: «نپسندیدم که وقتی بر طهارت نیستم نام الله را یاد نمایم».
عَنْ أَبِی جَمْرَةَقَالَ: کُنْتُ أُتَرْجِمُ بَیْنَ ابْنِ عَبَّاسٍ وَبَیْنَ النَّاسِ، فَقَالَ: إِنَّ وَفْدَ عَبْدِ القَیْسِ أَتَوُا النَّبِیَّ ج فَقَالَ: «مَنِ الوَفْدُ أَوْ مَنِ القَوْمُ» قَالُوا: رَبِیعَةُ فَقَالَ: «مَرْحَبًا بِالقَوْمِ أَوْ بِالوَفْدِ، غَیْرَ خَزَایَا وَلاَ نَدَامَى».[24]
ابوجمره س میگوید: من سخنان ابن عباس را به مردم میرساندم و ترجمه میکردم. ابن عباس ب گفت: هنگامیکه هیأت اعزامی عبد القیس نزد رسول الله ج آمد، پیامبر ج فرمود: «شما از کدام گروه یا کدام قوم هستید؟» گفتند: ما از طایفه ربیعه هستیم. پیامبر ج فرمود: «به این هیأت یا قوم، خیر مقدم میگویم. امیدوارم از آمدنتان ناراحت و پشیمان نشوید».
ناپسند بودن آغاز سلام با علیک السلام
عَنْ أَبِی جُرَیٍّ الْهُجَیْمِیِّ س قَالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ ج فَقُلْتُ: عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «لَا تَقُلْ عَلَیْکَ السَّلَامُ، فَإِنَّ عَلَیْکَ السَّلَامُ تَحِیَّةُ الْمَوْتَى».[25]
ابوجُرَیّ هُجَیمی س میگوید: نزد پیامبر ج آمدم و گفتم: علیک السلام ای رسول الله! فرمود: «نگو: علیک السلام؛ زیرا علیک السلام، درود و سلامِ مردگان است».
آنچه در پاسخ سلام گفته میشود
عَنْ أُمَّ هَانِئٍ بِنْتِ أَبِی طَالِبٍ ل -حَدِیْثُ صَلاةِ النَّبیِّ ج عَامَ الْفَتْحِ تَقَدَّمَّ، وَفِیْ هَذِهِ الرِّوَایَةِ- قَالَتْ: فَصَلَّى ثَمَانِیَ رَکَعَاتٍ مُلْتَحِفًا فِی ثَوْبٍ وَاحِدٍ، فَلَمَّا انْصَرَفَ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، زَعَمَ ابْنُ أُمِّی أَنَّهُ قَاتِلٌ رَجُلاً قَدْ أَجَرْتُهُ، فُلانَ ابْنَ هُبَیْرَةَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قَدْ أَجَرْنَا مَنْ أَجَرْتِ یَا أُمَّ هَانِئٍ». قَالَتْ أُمُّ هَانِئٍ: وَذَاکَ ضُحًى.[26]
روایت ام هانی ل دربارۀ اینکه در سال فتح مکه، نزد رسول الله ج آمد قبلا گذشت. در این روایت، ام هانی میافزاید: رسول الله ج بعد از غسل و استحمام، در حالیکه خود را در پارچهای پیچیده بود، هشت رکعت نماز خواند. بعد از پایان نماز، عرض کردم: ای رسول الله! برادرم -علی س- میخواهد فلانی فرزند هبیره را که من پناه دادهام، به قتل برساند. رسول الله ج فرمود: «کسی را که تو پناه دادهای، ما هم پناهش میدهیم». ام هانی میگوید: نمازی را که رسول الله ج خواند، نماز چاشت (ضحی) بود».
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ١٧٢﴾ [البقرة: 172].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که روزیِ شما کردهایم بخورید و شکرِ الله را به جای آورید اگر تنها او را عبادت میکنید».
و الله تعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِیَّ ٱلۡأُمِّیَّ ٱلَّذِی یَجِدُونَهُۥ مَکۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ یَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَیَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِی کَانَتۡ عَلَیۡهِمۡۚ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٥٧﴾ [الأعراف: 157].
«کسانی که از فرستاده و پیامبرِ درسناخوانده [= اُمّی] پیروی میکنند؛ [همان] که نام [و نشانههای] او را نزد خود در تورات و انجیل نوشتهشده مییابند؛ [همو] که آنان را به نیکیها فرمان میدهد و از زشتیها [و کارهای ناپسند] باز میدارد و پاکیزهها را برایشان حلال میگردانَد و پلیدیها را بر آنان حرام میکند و بارِ گران [تکالیف شرعی] را که بر آنان بوده است از [عهدۀ] آنان برمىدارد. پس کسانی که به او ایمان آوردند و گرامیاش داشتند و یاریاش کردند و از نوری که با او نازل شده است پیروی نمودند، آنانند که رستگارند».
سنّت است که فرد بزرگ و با فضیلت قبل از مردم شروع به خوردن نمایند
عَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: کُنَّا إِذَا حَضَرْنَا مَعَ النَّبِیِّ ج طَعَامًا لَمْ نَضَعْ أَیْدِیَنَا حَتَّى یَبْدَأَ رَسُولُ اللهِ ج فَیَضَعَ یَدَهُ، وَإِنَّا حَضَرْنَا مَعَهُ مَرَّةً طَعَامًا، فَجَاءَتْ جَارِیَةٌ کَأَنَّهَا تُدْفَعُ، فَذَهَبَتْ لِتَضَعَ یَدَهَا فِی الطَّعَامِ، فَأَخَذَ رَسُولُ اللهِ ج بِیَدِهَا، ثُمَّ جَاءَ أَعْرَابِیٌّ کَأَنَّمَا یُدْفَعُ فَأَخَذَ بِیَدِهِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَسْتَحِلُّ الطَّعَامَ أَنْ لَا یُذْکَرَ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ، وَإِنَّهُ جَاءَ بِهَذِهِ الْجَارِیَةِ لِیَسْتَحِلَّ بِهَا فَأَخَذْتُ بِیَدِهَا، فَجَاءَ بِهَذَا الْأَعْرَابِیِّ لِیَسْتَحِلَّ بِهِ فَأَخَذْتُ بِیَدِهِ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، إِنَّ یَدَهُ فِی یَدِی مَعَ یَدَیْهِمَا ثُمَّ ذَکَرَ اسْمَ اللهِ وَأَکَلَ.[27]
حذیفه س میگوید: وقتی با رسول الله ج بر سرِ غذایی حاضر میشدیم، تا زمانیکه پیامبر ج شروع نمیکرد، دست به سوی غذا نمیبردیم. باری با او بر سرِ غذایی حاضر شدیم. در این میان، دختربچهای با سرعت آمد؛ رفت تا دستش را در غذا قرار دهد - و غذا بخورد.- اما رسول الله ج دستش را گرفت. آنگاه صحرانشینی آمد؛ او نیز تُند میآمد. - گویا او را به جلو میراندند.- پیامبر ج دستِ او را هم گرفت و سپس فرمود: «همانا شیطان، بر خوردنِ غذایی دست مییابد که نام الله متعال بر آن برده نشود؛ شیطان، این دختربچه را بر سرِ این غذا آورد تا به وسیله او بر آن دست یابد. از اینرو من دستِ دختربچه را گرفتم. سپس این صحرانشین را آورد تا به وسیله او به این غذا برسد؛ از این رو من، دستِ صحرانشین را گرفتم؛ سوگند به ذاتیکه جانم در دستِ اوست، دستِ شیطان با دستِ این دو نفر در دست من است (و توانایی شریک شدن در غذا را ندارد)». آنگاه بسم الله گفت و شروع به خوردن کرد».
بسم الله گفتن هنگام غذا و خوردن از جلوی خویش
عَنْ عُمَرَ ابْنِ أَبِی سَلَمَةَ س قَالَ: کُنْتُ غُلامًا فِی حَجْرِ رَسُولِ اللَّهِ ج، وَکَانَتْ یَدِی تَطِیشُ فِی الصَّحْفَةِ، فَقَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَا غُلامُ، سَمِّ اللَّهَ، وَکُلْ بِیَمِینِکَ، وَکُلْ مِمَّا یَلِیکَ». فَمَا زَالَتْ تِلْکَ طِعْمَتِی بَعْدُ.[28]
عمر بن ابی سلمه س میگوید: پسر بچه بودم و در آغوش رسول الله ج قرار داشتم و دستم داخل ظرف غذا، دور میزد. آن ج فرمود: «ای پسر! بسم الله بگو و با دست راست و از جلوی خود، بخور».
عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِذَا أَکَلَ أَحَدُکُمْ فَلْیَأْکُلْ بِیَمِینِهِ، وَإِذَا شَرِبَ فَلْیَشْرَبْ بِیَمِینِهِ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَأْکُلُ بِشِمَالِهِ، وَیَشْرَبُ بِشِمَالِهِ».[29]
از عبد الله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرگاه یکی از شما خواست بخورد، با دست راستش بخورد. و هرگاه یکی از شما خواست بنوشد، با دست راستش بنوشد؛ زیرا شیطان با دست چپش میخورد و مینوشد».
نفس کشیدن هنگام نوشیدن خارج از ظرف
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَتَنَفَّسُ فِی الشَّرَابِ ثَلَاثًا، وَیَقُولُ: «إِنَّهُ أَرْوَى وَأَبْرَأُ وَأَمْرَأُ».[30]
انس س میگوید: رسول الله ج هنگام آب نوشیدن، سه بار، تنفس مینمود و میفرمود: "این کار، بهتر تشنگی را بر طرف میسازد و سیراب میکند و گواراتر است.
کسیکه نوشیدنی مینوشد سنّت است که به سمت راستش بدهد
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج أُتِیَ بِلَبَنٍ قَدْ شِیبَ بِمَاءٍ، وَعَنْ یَمِینِهِ أَعْرَابِیٌّ، وَعَنْ یَسَارِهِ أَبُو بَکْرٍ، فَشَرِبَ ثُمَّ أَعْطَى الْأَعْرَابِیَّ، وَقَالَ: «الْأَیْمَنَ فَالْأَیْمَنَ».[31]
انس س میگوید: برای رسول الله ج مقداری شیر آوردند که با آب مخلوط شده بود؛ سمت راستِ پیامبر ج صحرانشینی نشسته بود و سمت چپش ابوبکر س؛ رسول الله ج پس از این که خود از آن شیر نوشید، آن را به صحرانشین داد و فرمود: «راست، سپس راست». [یعنی در ترتیب پذیرایی، حق با کسی است که سمت راست میباشد.]».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س أَنَّ النَّبِیَّ ج زَجَرَ عَنِ الشُّرْبِ قَائِمًا.[32]
ابوسعید خدری س میگوید: پیامبر ج از ایستاده آبنوشیدن، منع نمود.
جواز نوشیدن آب در حالت ایستاده
عَنِ النَّزَّالِ س قَالَ: أَتَى عَلِیٌّ س عَلَى بَابِ الرَّحَبَةِ «فَشَرِبَ قَائِمًا» فَقَالَ: إِنَّ نَاسًا یَکْرَهُ أَحَدُهُمْ أَنْ یَشْرَبَ وَهُوَ قَائِمٌ، وَإِنِّی «رَأَیْتُ النَّبِیَّ ج فَعَلَ کَمَا رَأَیْتُمُونِی فَعَلْتُ».[33]
نزّال بن سبره س میگوید: علی س به دروازه رحبه (در کوفه) آمد و ایستاده، آب نوشید و گفت: «بعضی از مردم، آب نوشیدن را در حالت ایستاده ناپسند میدانند. رسول الله ج را دیدم که ایستاده آب نوشید؛ همانگونه که شما مرا دیدید که ایستاده آب نوشیدم».
عَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «لَا تَلْبَسُوا الْحَرِیرَ، وَلَا الدِّیبَاجَ، وَلَا تَشْرَبُوا فِی آنِیَةِ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ، وَلَا تَأْکُلُوا فِی صِحَافِهَا، فَإِنَّهَا لَهُمْ فِی الدُّنْیَا وَلَنَا فِی الآخِرَةِ».[34]
حذیفه س میگوید: شنیدم که پیامبر ج میفرمود: «لباس ابریشمی و دیبا نپوشید و در ظرفها و کاسههای ساخته شده از طلا و نقره غذا نخورید؛ زیرا این چیزها در دنیا، از آنِ کفار، و در آخرت، از آنِ ما خواهند بود».
عَنْ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَأْکُلُ بِثَلَاثِ أَصَابِعَ، وَیَلْعَقُ یَدَهُ قَبْلَ أَنْ یَمْسَحَهَا».[35]
کعب بن مالک س میگوید: رسول الله ج را دیدم که با سه انگشت غذا میخورد و دستش را قبل از پاک کردن میلیسید».
عَنْ أَنَسٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج کَانَ إِذَا أَکَلَ طَعَامًا لَعِقَ أَصَابِعَهُ الثَّلَاثَ، قَالَ: وَقَالَ: «إِذَا سَقَطَتْ لُقْمَةُ أَحَدِکُمْ فَلْیُمِطْ عَنْهَا الْأَذَى وَلْیَأْکُلْهَا، وَلَا یَدَعْهَا لِلشَّیْطَانِ»، وَأَمَرَنَا أَنْ نَسْلُتَ الْقَصْعَةَ، قَالَ: «فَإِنَّکُمْ لَا تَدْرُونَ فِی أَیِّ طَعَامِکُمُ الْبَرَکَةُ».[36]
انس س میگوید: رسول الله ج هنگامیکه غذایی میخورد، سه انگشت خود را میلیسید؛ و میفرمود: «هرگاه لقمه یکی از شما افتاد، آن را بردارد و از خاک و خاشاک، پاکش نماید و سپس بخورد و آن را برای شیطان، نگذارد». و نیز به پاک کردنِ ظرف غذا با انگشتان دستور داد و فرمود: «شما نمیدانید که برکت در کدامین قسمت از غذای شماست».
ش: چرا سه انگشتش را مکید؟ زیرا بیش از دو انگشت دیگرش، به غذا آغشته میشود.
خطابی میگوید: شاید برای عدهای متمدننما این کار خوشآیند نباشد، در حالی که غذای چسبیده به انگشتان، قسمتی از همان غذایی است که خورده است و وقتی کل غذا را پلید نمیشمارد این قسمت را نیز نباید پلید بشمارد، در حالی که شخص انگشتش را به دهان داخل میکند و آن را بد هم نمیشمارد.
و مهمترین دلیل برای استحسان این امر، آن است که رسول الله ج آن را انجام دادهاند».
عَنْ ابْنَ عُمَرَ ب قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللهِ ج أَنْ یَقْرِنَ الرَّجُلُ بَیْنَ التَّمْرَتَیْنِ حَتَّى یَسْتَأْذِنَ أَصْحَابَهُ.[37]
ابن عمر ب میگوید: رسول الله ج از گذاشتن همزمان دو خرما در دهان منع کرده است، مگر این که دوستانش به او اجازه بدهند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لِیَأْکُلْ أَحَدُکُمْ بِیَمِینِهِ، وَلْیَشْرَبْ بِیَمِینِهِ، وَلْیَأْخُذْ بِیَمِینِهِ، وَلْیُعْطِ بِیَمِینِهِ، فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَأْکُلُ بِشِمَالِهِ، وَیَشْرَبُ بِشِمَالِهِ، وَیُعْطِی بِشِمَالِهِ، وَیَأْخُذُ بِشِمَالِهِ».[38]
از ابوهریره س روایت شده که پیامبر ج فرمود: «باید با دست راست بخورید، و با دست راست بیاشامید، و با دست راست بدهید و با دست راست بگیرد؛ زیرا شیطان با دست چپ میخورَد و با دست چپ مینوشد و با دست چپ میدهد و با دست چپ میگیرد».
الله متعال میفرماید: ﴿۞یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِینَ٣١﴾ [الأعراف: 31].
«ای فرزندان آدم، هنگام رفتن به مسجد [و در هر نمازی] زینت خود را برگیرید [و لباس شایسته بپوشید] و [در زندگی، از خوراکیهای پاکیزه] بخورید و بیاشامید؛ ولی اسراف نکنید [که] بیتردید، الله اسرافکاران را دوست ندارد».
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: مَا شَبِعَ آلُ مُحَمَّدٍ ج مُنْذُ قَدِمَ الْمَدِینَةَ مِنْ طَعَامِ الْبُرِّ ثَلاثَ لَیَالٍ تِبَاعًا حَتَّى قُبِضَ.[39]
عایشه ل میگوید: «خانواده محمد ج از زمانی که به مدینه آمدند، سه شب پی در پی از نان گندم سیر نشدند تا اینکه پیامبر ج وفات نمود».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: «مَا عَابَ النَّبِیُّ ج طَعَامًا قَطُّ، إِنِ اشْتَهَاهُ أَکَلَهُ، وَإِنْ کَرِهَهُ تَرَکَهُ».[40]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج هیچگاه از هیچ غذایی ایراد نگرفت؛ اگر موردِ علاقهاش بود، میخورد و اگر دوست نداشت، آن را ترک میکرد و نمیخورد.
عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْکَافِرُ یَأْکُلُ فِی سَبْعَةِ أَمْعَاءٍ، وَالْمُؤْمِنُ یَأْکُلُ فِی مِعًى وَاحِدٍ».[41]
از ابن عمر ب روایت شده که پیامبر ج فرمود: «کافر در هفت معده غذا میخورَد و مؤمن در یک معده». (غالبا اینگونه است که مؤمن بدون حرص و ولع و کم میخورد؛ اما کافر با حرص و ولع و زیاد میخورد)».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: أَصَابَنِی جَهْدٌ شَدِیدٌ. فَلَقِیتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ، فَاسْتَقْرَأْتُهُ آیَةً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ، فَدَخَلَ دَارَهُ وَفَتَحَهَا عَلَیَّ. فَمَشَیْتُ غَیْرَ بَعِیدٍ فَخَرَرْتُ لِوَجْهِی مِنَ الْجَهْدِ وَالْجُوعِ. فَإِذَا رَسُولُ اللَّهِ ج قَائِمٌ عَلَى رَأْسِی، فَقَالَ: «یَا أَبَا هُرَیْرَةَ»! فَقُلْتُ: لَبَّیْکَ رَسُولَ اللَّهِ وَسَعْدَیْکَ. فَأَخَذَ بِیَدِی فَأَقَامَنِی وَعَرَفَ الَّذِی بِی. فَانْطَلَقَ بِی إِلَى رَحْلِهِ، فَأَمَرَ لِی بِعُسٍّ مِنْ لَبَنٍ، فَشَرِبْتُ مِنْهُ. ثُمَّ قَالَ: «عُدْ یَا أَبَا هِرٍّ». فَعُدْتُ فَشَرِبْتُ. ثُمَّ قَالَ: «عُدْ». فَعُدْتُ فَشَرِبْتُ حَتَّى اسْتَوَى بَطْنِی، فَصَارَ کَالْقِدْحِ. قَالَ: فَلَقِیتُ عُمَرَ وَذَکَرْتُ لَهُ الَّذِی کَانَ مِنْ أَمْرِی وَقُلْتُ لَهُ: فَوَلَّى اللَّهُ ذَلِکَ مَنْ کَانَ أَحَقَّ بِهِ مِنْکَ یَا عُمَرُ، وَاللَّهِ لَقَدِ اسْتَقْرَأْتُکَ الآیَةَ وَلأَنَا أَقْرَأُ لَهَا مِنْکَ. قَالَ عُمَرُ: وَاللَّهِ لأَنْ أَکُونَ أَدْخَلْتُکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ یَکُونَ لِی مِثْلُ حُمْرِ النَّعَمِ.[42]
ابوهریره س میگوید: به شدت گرسنه شدم. پس عمر بن خطاب س را دیدم و از او خواستم که یکی از آیات قران کریم را برایم بخواند. او آیه را برایم خواند و وارد منزلش شد و در را برایم باز کرد. اندکی راه رفتم اما از شدت ناتوانی و گرسنگی، با چهره به زمین افتادم. در آن حال، ناگهان رسول الله ج را دیدم که بالای سرم ایستاده است و فرمود: «ای ابوهریره»! گفتم: ای رسول الله! آماده و گوش به فرمان تو هستم. رسول الله ج دستم را گرفت و مرا بلند کرد و چون مشکلم را دانست، مرا به خانهاش برد و دستور داد تا برایم کاسهای شیر بیاورند. من از آن شیر نوشیدم. رسول الله ج فرمود: «ای اباهِرّ! دوباره بنوش». باز هم نوشیدم. بار دیگر، فرمود: «بنوش». بار دیگر هم نوشیدم تا اینکه شکمم مانند تیر، راست شد.
ابوهریره س میگوید: آنگاه، عمر را دیدم و ماجرا را برایش بازگو نمودم و به او گفتم: ای عمر! الله، این کار را به کسی سپرد که از تو برای انجام آن، مستحقتر بود. به الله سوگند، در حالی آن آیه را از تو پرسیدم که بهتر از تو آن را میدانستم. عمر س گفت: به الله سوگند، اگر تو را به خانه میبردم، (و به تو چیزی میدادم) برایم از شتران سرخرنگ هم بهتر بود».
عَنْ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللهِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «طَعَامُ الْوَاحِدِ یَکْفِی الِاثْنَیْنِ، وَطَعَامُ الِاثْنَیْنِ یَکْفِی الْأَرْبَعَةَ، وَطَعَامُ الْأَرْبَعَةِ یَکْفِی الثَّمَانِیَةَ».[43]
از جابر س روایت شده که گفت: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «خوراک یک نفر برای دو نفر و خوراک دو نفر برای چهار نفر و خوراک چهار نفر برای هشت نفر کافی است».
عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب أَنَّ رَجُلاً سَأَلَ النَّبِیَّ ج: أَیُّ الإِسْلَامِ خَیرٌ؟ فَقَالَ: «تُطْعِمُ الطَّعَامَ، وَتَقْرَأُ السَّلَامَ عَلَى مَنْ عَرَفْتَ وَعَلَى مَنْ لَمْ تَعْرِفْ».[44]
از عبدالله بن عمر ب روایت است که: شخصی از پیامبر ج پرسید: بهترین ویژگی اسلامی چیست؟ فرمود: «این که به دیگران خوراک بدهی و به هر مسلمانی که میشناسی و نمیشناسی، سلام کنی».
تعریف کردن از غذایی که میخورد
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ س أَنَّ النَّبِیَّ ج سَأَلَ أَهْلَهُ الْأُدُمَ، فَقَالُوا: مَا عِنْدَنَا إِلَّا خَلٌّ، فَدَعَا بِهِ، فَجَعَلَ یَأْکُلُ بِهِ، وَیَقُولُ: «نِعْمَ الْأُدُمُ الْخَلُّ، نِعْمَ الْأُدُمُ الْخَلُّ».[45]
از جابر بن عبدالله س میگوید: پیامبر ج از خانوادهاش نان خورشی خواست، آنها گفتند جز سرکه، چیزی نداریم، به خواستِ او سرکه را آوردند و شروع به خوردن کرد و میفرمود: سرکه نان خورش خوبی است، سرکه نان خورش خوبی است».
ندمیدن در نوشیدنی
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س أَنَّهُ قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ج عَنِ الشُّرْبِ مِنْ ثُلْمَةِ الْقَدَحِ، وَأَنْ یُنْفَخَ فِی الشَّرَابِ.[46]
ابوسعید خدری میگوید: پیامبر ج از نوشیدن از لبه شکسته ظرف و دمیدن در نوشیدنی نهی کرد.
عَنْ أَبِی قَتَادَةَ س قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللهِ ج فَقَالَ: «إِنَّ سَاقِیَ الْقَوْمِ آخِرُهُمْ شُرْبًا».[47]
ابوقتاده س میگوید: رسول الله ج برایمان سخنرانی کرد و فرمود: «مستحب است که خود ساقی (کسیکه آب را به دیگران میدهد) آخرین نفر آب بخورد».
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتَ ٱلنَّبِیِّ إِلَّآ أَن یُؤۡذَنَ لَکُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَیۡرَ نَٰظِرِینَ إِنَىٰهُ وَلَٰکِنۡ إِذَا دُعِیتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَٔۡنِسِینَ لِحَدِیثٍۚ إِنَّ ذَٰلِکُمۡ کَانَ یُؤۡذِی ٱلنَّبِیَّ فَیَسۡتَحۡیِۦ مِنکُمۡۖ وَٱللَّهُ لَا یَسۡتَحۡیِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسَۡٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖۚ ذَٰلِکُمۡ أَطۡهَرُ لِقُلُوبِکُمۡ وَقُلُوبِهِنَّۚ وَمَا کَانَ لَکُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ وَلَآ أَن تَنکِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًاۚ إِنَّ ذَٰلِکُمۡ کَانَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِیمًا٥٣﴾ [الأحزاب: 53].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خانههای پیامبر داخل نشوید؛ مگر آنکه برای [صرف] غذایی به شما اجازه دهند؛ بى آنکه [زودتر از وقت غذا بروید و] منتظر آماده شدنش شوید؛ ولی هنگامى که شما را فراخواندند وارد شوید و چون غذا خوردید پراکنده گردید و سرگرم [بحث و] گفتگو نشوید. این [رفتارتان] پیامبر را مىآزارد و او از [ابراز این موضوع در برابر] شما شرم دارد؛ و[لى] الله از [بیان] حق شرم ندارد. و هنگامى که از همسران او درخواستى دارید، [نیازتان را] از پشت پردهای از آنان بخواهید [و در چهرۀ آنان ننگرید؛ چرا که] این [کار] برای دلهای شما و آنان پاکتر است؛ و [همچنین] برایتان سزاوار نیست که رسول الله را بیازارید و هرگز شایستۀ شما نیست که پس از او با همسرانش ازدواج کنید. به راستی که این [کار] نزد الله [گناهی] بزرگ است».
اکرام کردن مهمان و اینکه خود صاحبخانه به او خدمت کند
الله متعال میفرماید: ﴿هَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ ضَیۡفِ إِبۡرَٰهِیمَ ٱلۡمُکۡرَمِینَ٢٤ إِذۡ دَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞ قَوۡمٞ مُّنکَرُونَ٢٥ فَرَاغَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ فَجَآءَ بِعِجۡلٖ سَمِینٖ٢٦ فَقَرَّبَهُۥٓ إِلَیۡهِمۡ قَالَ أَلَا تَأۡکُلُونَ٢٧﴾ [الذاریات: 24-27].
«[ای پیامبر] آیا داستان میهمانان گرامى ابراهیم به تو رسیده است؟ آنگاه که بر او وارد شدند و سلام گفتند، او گفت: «سلام» [و زیر لب گفت:] «گروهى ناشناسند». آنگاه نزد خانوادۀ خود رفت و [گوشتِ بریانِ] گوسالهاى فربه [براى پذیرایى] آورد. [او غذا را] نزد آنان گذاشت و [چند لحظه بعد] گفت: آیا نمیخورید؟».
عَنْ أَبِی شُرَیْحٍ الکَعْبِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ، جَائِزَتُهُ یَوْمٌ وَلَیْلَةٌ، وَالضِّیَافَةُ ثَلاَثَةُ أَیَّامٍ، فَمَا بَعْدَ ذَلِکَ فَهُوَ صَدَقَةٌ، وَلاَ یَحِلُّ لَهُ أَنْ یَثْوِیَ عِنْدَهُ حَتَّى یُحْرِجَهُ».[48]
از ابوشریح کعبی س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد، مهمانش را گرامی بدارد. عطیه و بخشش به مهمان به اندازه نفقه یک شبانهروز میباشد (یک شبانهروز باید برای مهمان، غذای ویژه درست کند و بعد از آن، هر چه خودش خورد به او هم بدهد.) و مهمانی سه روز است و بیش از آن، صدقه و احسانِ میزبان نسبت به مهمانِ اوست و برای مسلمان، جایز نیست که به اندازهای نزد برادرش بماند که او را دچار تنگنا کند».
اکرام کردن مهمان به اندازه جایگاهش
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللهِ ج ذَاتَ یَوْمٍ - أَوْ لَیْلَةٍ - فَإِذَا هُوَ بِأَبِی بَکْرٍ وَعُمَرَ ب فَقَالَ: «مَا أَخْرَجَکُمَا مِنْ بُیُوتِکُمَا هَذِهِ السَّاعَةَ؟» قَالَا: الْجُوعُ یَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: «وَأَنَا، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَأَخْرَجَنِی الَّذِی أَخْرَجَکُمَا، قُومُوا»، فَقَامُوا مَعَهُ، فَأَتَى رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ فَإِذَا هُوَ لَیْسَ فِی بَیْتِهِ، فَلَمَّا رَأَتْهُ الْمَرْأَةُ، قَالَتْ: مَرْحَبًا وَأَهْلًا، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللهِ ج: «أَیْنَ فُلَانٌ؟» قَالَتْ: ذَهَبَ یَسْتَعْذِبُ لَنَا مِنَ الْمَاءِ، إِذْ جَاءَ الْأَنْصَارِیُّ، فَنَظَرَ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج وَصَاحِبَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ مَا أَحَدٌ الْیَوْمَ أَکْرَمَ أَضْیَافًا مِنِّی، قَالَ: فَانْطَلَقَ، فَجَاءَهُمْ بِعِذْقٍ فِیهِ بُسْرٌ وَتَمْرٌ وَرُطَبٌ، فَقَالَ: کُلُوا مِنْ هَذِهِ، وَأَخَذَ الْمُدْیَةَ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ ج: «إِیَّاکَ، وَالْحَلُوبَ»، فَذَبَحَ لَهُمْ، فَأَکَلُوا مِنَ الشَّاةِ وَمِنْ ذَلِکَ الْعِذْقِ وَشَرِبُوا، فَلَمَّا أَنْ شَبِعُوا وَرَوُوا، قَالَ رَسُولُ اللهِ ج لِأَبِی بَکْرٍ، وَعُمَرَ ب: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَتُسْأَلُنَّ عَنْ هَذَا النَّعِیمِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمُ الْجُوعُ، ثُمَّ لَمْ تَرْجِعُوا حَتَّى أَصَابَکُمْ هَذَا النَّعِیمُ».[49]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج روزی -یا شبی- از خانه بیرون رفت و ابوبکر و عمر ب را دید؛ پرسید: «چه چیزی در این هنگام، شما را به بیرونِ خانه آورده است؟» گفتند: گرسنگی، ای رسول الله! فرمود: «من نیز همین طور؛ سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، مرا نیز همین مسأله (گرسنگی)، از خانه خارج کرده است. برخیزید». و آن دو با پیامبر ج برخاستند. پیامبر ج به خانه مردی از انصار رفت و او در خانه نبود. زنِ انصاری با دیدن پیامبر ج گفت: خوش آمدید. رسول الله ج از زن انصاری پرسید: «فلانی- شوهرت- کجاست؟» گفت: رفته است تا برایمان آبِ شیرین بیاورد. در این اثنا مرد انصاری سررسید و به پیامبر ج و دو یارش نگاه کرد و گفت: الحمدلله، امروز هیچکس میهمانانی گرامیتر از میهمانان من ندارد؛ سپس رفت و یک خوشه خرما آورد که خرمای نارس، خرمای رسیده و رُطَب - خرمای تَر- داشت. گفت: بفرمایید و آنگاه چاقویی برداشت- تا گوسفندی ذبح کند.- پیامبر ج فرمود: «مبادا گوسفندِ شیردهی بکشی». و او گوسفندی ذبح کرد. به این ترتیب آنان از آن گوسفند و خرما خوردند و آب نوشیدند و چون از آب و غذا سیر شدند، رسول الله ج به ابوبکر و عمر ب فرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، روز قیامت درباره این نعمتها از شما سؤال خواهد شد؛ گرسنگی، شما را از خانههایتان به بیرون کشاند و در حالی به خانههایتان بازمیگردید که این نعمتها به شما رسید».
روش نشستن مردم هنگام غذا خوردن
الله متعال میفرماید: ﴿لَّیۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِیضِ حَرَجٞ وَلَا عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ أَن تَأۡکُلُواْ مِنۢ بُیُوتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ ءَابَآئِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أُمَّهَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ إِخۡوَٰنِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخَوَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَعۡمَٰمِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ عَمَّٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخۡوَٰلِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ خَٰلَٰتِکُمۡ أَوۡ مَا مَلَکۡتُم مَّفَاتِحَهُۥٓ أَوۡ صَدِیقِکُمۡۚ لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَأۡکُلُواْ جَمِیعًا أَوۡ أَشۡتَاتٗاۚ فَإِذَا دَخَلۡتُم بُیُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ٦١﴾ [النور: 61].
«بر [افراد] نابینا و لنگ و بیمار [که از تکالیف اجتماعی - همچون جهاد - معاف شدهاند] گناهی نیست و [همچنین] بر خود شما گناهی نیست که از خانههای خود [یا فرزندان و همسرانتان، غذایی] بخورید یا از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمههایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خالههایتان یا خانهای که کلیدش در اختیار شماست یا [از خانههای] دوستانتان. بر شما گناهی نیست که دستهجمعی یا جداگانه [غذا] بخورید؛ و هنگامی که به خانهها وارد میشوید، به یکدیگر سلام کنید که درودی مبارک [و] پسندیده از سوی الله است. الله این گونه آیات [خویش] را برایتان به روشنی بیان میکند؛ باشد که بیندیشید».
عَنْ أَبِی جُحَیْفَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا آکُلُ مُتَّکِئاً».[50]
ابو جحیفه س میگوید: رسول الله ج فرمود: «من تکیه زده نمیخورم».
عَنْ أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ س قَالَ: «رَأَیْتُ النَّبِیَّ ج مُقْعِیًا یَأْکُلُ تَمْرًا».[51]
انس بن مالک س میگوید: «پیامبر ج را دیدم که نشسته و چمباتمه زده بود (باسنش بر روی زمین و ساقهایش عمود بر زمین قرار گرفته بود) و خرما میخورد».
بستن درب ظرفِ آب با گفتنِ بسم الله قبل از خوابیدن
عَنْ جَابِرٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا اسْتَجْنَحَ اللَّیْلُ - أَوْ قَالَ: جُنْحُ اللَّیْلِ - فَکُفُّوا صِبْیَانَکُمْ، فَإِنَّ الشَّیَاطِینَ تَنْتَشِرُ حِینَئِذٍ، فَإِذَا ذَهَبَ سَاعَةٌ مِنَ الْعِشَاءِ فَخَلُّوهُمْ، وَأَغْلِقْ بَابَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ، وَأَطْفِئْ مِصْبَاحَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ، وَأَوْکِ سِقَاءَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ، وَخَمِّرْ إِنَاءَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ وَلَوْ تَعْرُضُ عَلَیْهِ شَیْئًا».[52]
جابر س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هنگامیکه هوا تاریک شد، کودکانتان را نگذارید (که از خانه، بیرون بروند) زیرا در این وقت، شیاطین، پراکنده میشوند. ولی همین که ساعتی از شب گذشت، آنها را آزاد بگذارید. سپس درِ خانهات را ببند و بسم الله بگو. چراغت را خاموش کن و بسم الله بگو. دهانۀ مشکت را ببند و بسم الله بگو. ظرفت را بپوشان و بسم الله بگو اگر چه قطعه چوبی باشد که فقط بخشی از آن را بپوشاند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا أَتَى أَحَدَکُمْ خَادِمُهُ بِطَعَامِهِ، فَإِنْ لَمْ یُجْلِسْهُ مَعَهُ، فَلْیُنَاوِلْهُ أُکْلَةً أَوْ أُکْلَتَیْنِ، أَوْ لُقْمَةً أَوْ لُقْمَتَیْنِ، فَإِنَّهُ وَلِیَ حَرَّهُ وَعِلاَجَهُ».[53]
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «هرگاه خدمتگزار یکی از شما، برایش غذا آورد، اگر او را با خود ننشاند، حداقل یکی دو لقمه به او بدهد، زیرا او زحمت تهیه غذا را کشیده است».
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «لَا صَلَاةَ بِحَضْرَةِ الطَّعَامِ، وَلَا هُوَ یُدَافِعُهُ الْأَخْبَثَانِ».[54]
عایشه ل میگوید: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «نماز خواندن در هنگامیکه غذا حاضر است و نیز در هنگامیکه دو پلیدی- یعنی ادرار و مدفوع- به انسان فشار میآورند، درست نیست».
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا أَکَلَ أَحَدُکُمْ طَعَامًا فَلاَ یَأْکُلْ مِنْ أَعْلَى الصَّحْفَةِ وَلَکِنْ لِیَأْکُلْ مِنْ أَسْفَلِهَا فَإِنَّ الْبَرَکَةَ تَنْزِلُ مِنْ أَعْلاَهَا».[55]
ابن عباس ب از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «هرگاه یکی از شما غذا میخورد، پس از بالای کاسه نخورد بلکه از پایین آن بخورد زیرا برکت از بالای آن نازل میگردد».
آنچه هنگام نوشیدن شیر باید انجام داد
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّ النَّبِیَّ ج شَرِبَ لَبَنًا، ثُمَّ دَعَا بِمَاءٍ فَتَمَضْمَضَ، وَقَالَ: «إِنَّ لَهُ دَسَمًا».[56]
ابن عباس ب میگوید: پیامبر ج شیر نوشید. سپس آب خواست و مضمضه کرد و فرمود: «شیر، چربی دارد».
هنگام غذا و پس از آن الحمدلله بگوبد
أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ اللهَ لَیَرْضَى عَنِ الْعَبْدِ أَنْ یَأْکُلَ الْأَکْلَةَ فَیَحْمَدَهُ عَلَیْهَا أَوْ یَشْرَبَ الشَّرْبَةَ فَیَحْمَدَهُ عَلَیْهَا».[57]
از انس س میگوید: پیامبر ج فرمود: «الله متعال از بندهای که غذایی میخورد و او را حمد و سپاس میگوید یا هنگامیکه جرعهای آب مینوشد و الله را حمد و ستایش میکند، راضی و خشنود میشود».
عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا رَفَعَ مَائِدَتَهُ قَالَ: «الحَمْدُ لِلَّهِ کَثِیرًا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ، غَیْرَ مَکْفِیٍّ وَلاَ مُوَدَّعٍ وَلاَ مُسْتَغْنًى عَنْهُ، رَبَّنَا».[58]
ابوامامه س میگوید: پیامبر ج هنگامیکه سفرهاش را جمع میکرد، میفرمود: «الحَمْدُ لِلَّهِ کَثِیرًا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ، غَیْرَ مَکْفِیٍّ وَلاَ مُوَدَّعٍ وَلاَ مُسْتَغْنًى عَنْهُ، رَبَّنَا»: سپاس و ستایشِ بسیار، خالص و پاک از آنِ الله، پروردگارِ ماست که نعمتهایش بیاندازه و پایانناپذیر است و انسان از او بینیاز نیست.
عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا فَرَغَ مِنْ طَعَامِهِ قَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَفَانَا، وَأَرْوَانَا، غَیْرَ مَکْفِیٍّ، وَلا مَکْفُورٍ».[59]
ابوامامه س میگوید: پیامبر ج بعد از غذا خوردن، میفرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَفَانَا، وَأَرْوَانَا، غَیْرَ مَکْفِیٍّ، وَلا مَکْفُورٍ»: سپاس و ستایش از آنِ الله است که ما را کفایت کرده و سیراب نموده است و نعمتهایش بیاندازه و انکار ناشدنی است.
برای صاحب طعام دعا کنند و بگویند: «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَهُمْ فِی مَا رَزَقْتَهُمْ وَاغْفِرْ لَهُمْ وَارْحَمْهُمْ».[60]
«یا الله در رزقشان برکت عطا فرما و آنان را مورد آمرزش و رحمت خود قرار ده».
عَنْ أَنسٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج جَاءَ إِلى سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ س، فَجَاءَ بِخُبْزٍ وَزَیْتٍ، فَأَکَلَ، ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ ج: «أَفْطَرَ عِندَکُمْ الصَّائِمُونَ، وأَکَلَ طَعَامَکُمْ الأَبْرَارُ وَصَلَّتْ عَلَیْکُمُ الْمَلائِکَةُ».[61]
از انس س روایت شده است که: پیامبر ج نزد سعد بن عباده س آمد و سعد، نان و روغن (زیتونی) آورد، پیامبر ج از آن تناول خورد و فرمود: «روزهداران نزد شما افطار کنند، نیکان غذایتان را بخورند و فرشتگان بر شما درود بفرستند».
دعا برای کسیکه به او آب داده یا میخواهد آب بدهد
«اللَّهُمَّ أَطْعِمْ مَنْ أَطْعَمَنِی، وَأَسْقِ مَنْ أَسْقَانِی»[62].
«یا الله! کسی را که به من غذا داد غذا بده و کسیکه مرا نوشاند، بنوشان».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِیَّاکُمْ وَالجُلُوسَ بِالطُّرُقَاتِ» فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا لَنَا مِنْ مَجَالِسِنَا بُدٌّ نَتَحَدَّثُ فِیهَا، فَقَالَ: «إِذْ أَبَیْتُمْ إِلَّا المَجْلِسَ، فَأَعْطُوا الطَّرِیقَ حَقَّهُ» قَالُوا: وَمَا حَقُّ الطَّرِیقِ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «غَضُّ البَصَرِ، وَکَفُّ الأَذَى، وَرَدُّ السَّلاَمِ، وَالأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْیُ عَنِ المُنْکَرِ».[63]
از ابوسعید خدری س روایت است که پیامبر ج فرمود: «از نشستن بر سرِ راهها (و معابر عمومی) بپرهیزید». اصحاب y عرض کردند: ای رسول الله! چارهای جز این نداریم؛ زیرا مینشینیم و با هم صحبت میکنیم. رسول الله ج فرمود: «حال که چنین است، پس حقّ راه را رعایت کنید». پرسیدند: ای رسول الله! حقّ راه چیست؟ فرمود: «حفاظت چشمها (خودداری از نگاه کردن به عابران)، اجتناب از اذیت و آزار رهگذران، جواب سلام، و امر به معروف و نهی از منکر».
عَنْ أَبِی طَلْحَةَ زَیْدِ بْنِ سَهْلٍ س قَالَ: کُنَّا قُعُودًا بِالْأَفْنِیَةِ نَتَحَدَّثُ، فَجَاءَ رَسُولُ اللهِ ج، فَقَامَ عَلَیْنَا فَقَالَ: «مَا لَکُمْ وَلِمَجَالِسِ الصُّعُدَاتِ اجْتَنِبُوا مَجَالِسَ الصُّعُدَاتِ، فَقُلْنَا إِنَّمَا قَعَدْنَا لِغَیْرِ مَا بَاسٍ قَعَدْنَا نَتَذَاکَرُ وَنَتَحَدَّثُ» قَالَ: «إِمَّا لَا فَأَدُّوا حَقَّهَا غَضُّ الْبَصَرِ، وَرَدُّ السَّلَامِ، وَحُسْنُ الْکَلَامِ».[64]
ابوطلحه زید بن سهل س میگوید: جلوی خانههای خود نشسته بودیم و صحبت میکردیم که رسول الله ج تشریف آورد و بالای سرمان ایستاد و فرمود: «چرا بر سرِ راهها مینشینید؟ از نشستن بر سر راهها بپرهیزید». گفتیم: ما به خاطر کاری نشستهایم که ایرادی ندارد؛ نشستهایم و با هم صحبت و گفتگو میکنیم. فرمود: «حال که این عمل را ترک نمیکنید، پس حقِ راه را رعایت نمایید که عبارتست از: پایین انداختن چشم، جواب سلام، و سخن نیک».
دور کردن وسیله اذیت و آزار از راه
عَنْ أبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَقَدْ رأَیْتُ رَجُلاً یَتَقَلَّبُ فِی الْجنَّةِ فِی شَجَرَةٍ قَطَعَهَا مِنْ ظَهْرِ الطَّریقِ کَانَتْ تُؤْذِیْ الْمُسْلِمِینَ».[65]
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «مردی را دیدم که در بهشت در حال گردش بود؛ زیرا درختی را که سبب اذیت و آزار مسلمانان بود، از سر راه قطع کرده و برداشته بود».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «اتَّقُوا اللَّعَّانَیْنِ» قَالُوا: وَمَا اللَّعَّانَانِ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «الَّذِی یَتَخَلَّى فِی طَرِیقِ النَّاسِ، أَوْ فِی ظِلِّهِمْ».[66]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «از دو کار که باعث لعنت انسان میشوند، پرهیز کنید». صحابه پرسیدند: آن دو کار کدامند؟ فرمود: «قضای حاجت بر سر راه یا در سایههای مردم».
عَنْ جَابِرٍ: أَنَّهُ ج نَهَى أَنْ یُبَالَ فِی الْمَاءِ الرَّاکِدِ.[67]
از جابر س نیز روایت شده است که: «پیامبر ج از ادرار کردن در آب راکد نهی فرموده است».
نینداختن آب دهان به جهت قبله در راه و جز آن
عَنْ حُذَیْفَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ تَفَلَ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تَفْلُهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ»[68].
حذیفه س از رسول الله ج نقل مینمایند که فرمود: «هرکس به سوی قبله آب دهان بیندازد؛ روز قیامت در حالی میآید که آب دهانش میان دو چشمش (یعنی بر پیشانیاش) خواهد بود».
الله متعال میفرماید: ﴿لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ١٤﴾ [الزخرف: 13-14].
«تا بر پشت آنها قرار گیرید و آنگاه که بر آنها قرار گرفتید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: «پاک و منزه است کسی که این [وسیله] را در خدمت ما گماشت و[گرنه] ما خود توان این کار را نداشتیم؛ و ما به پیشگاهِ پروردگارمان بازمیگردیم».
رعایت کردن مصلحت حیوانات در مسیر، و شب بر راهی اتراق نکردن
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا سَافَرْتُمْ فِی الْخِصْبِ، فَأَعْطُوا الْإِبِلَ حَظَّهَا مِنَ الْأَرْضِ، وَإِذَا سَافَرْتُمْ فِی السَّنَةِ، فَأَسْرِعُوا عَلَیْهَا السَّیْرَ، وَإِذَا عَرَّسْتُمْ بِاللَّیْلِ، فَاجْتَنِبُوا الطَّرِیقَ، فَإِنَّهَا مَأْوَى الْهَوَامِّ بِاللَّیْلِ».[69]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرگاه در مسیری سرسبز سفر کردید، بهره شتر را از زمین به او بدهید (و بگذارید تا حیوان در حال حرکت بچرد) و چون در مسیری خشک و بیعلف سفر کردید، او را تند برانید. و اگر شب در جایی توقف کردید، از اتراق کردن در راه بپرهیزید؛ زیرا راه، گذرگاه حیوانات و در شب، محلّ گزندگان و حشرات است».
الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ١٨ وَٱقۡصِدۡ فِی مَشۡیِکَ وَٱغۡضُضۡ مِن صَوۡتِکَۚ إِنَّ أَنکَرَ ٱلۡأَصۡوَٰتِ لَصَوۡتُ ٱلۡحَمِیرِ١٩﴾ [لقمان: 18-19].
«و [با بیاعتنایی] از مردم روی نگردان و مغرورانه در زمین راه نرو. به راستی که الله هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد. و [در منش و رفتارت] میانهرو باش و به آرامی سخن بگو [نه با صدای بلند؛ چرا که] قطعاً زشتترین صدا، صدای خران است».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ أَبُو الْقَاسِمِ ج: «بَیْنَمَا رَجُلٌ یَمْشِی فِی حُلَّةٍ تُعْجِبُهُ نَفْسُهُ، مُرَجِّلٌ جُمَّتَهُ، إِذْ خَسَفَ اللهُ بِهِ، فَهُوَ یَتَجَلْجَلُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».[70]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «مردی در لباسی فاخر، در حالی که موهایش را شانه زده و به خود فریفته شده بود، خرامان و متکبرانه راه میرفت؛ ناگهان الله او را در زمین فرو بُرد و تا روز قیامت در زمین فرو میرود».
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «رَحِمَ اللَّهُ رَجُلاً سَمْحًا إِذَا بَاعَ وَإِذَا اشْتَرَى وَإِذَا اقْتَضَى».[71]
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمود: «الله بر بندهای رحم میکند که هنگام خرید و فروش و طلب حق خود، آسانگیر باشد».
پرداختن وام هرگاه زمانش فرا رسید
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَطْلُ الْغَنِیِّ ظُلْمٌ، فَإِذَا أُتْبِعَ أَحَدُکُمْ عَلَى مَلِیٍّ فَلْیَتْبَعْ».[72]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «تأخیر نمودن ثروتمند برای ادای بدهیاش، ظلم است؛ و چون یکی از شما برای دریافت طلبش به شخص توانگری حواله داده شد، بپذیرد و به او مراجعه کند».
مهلت دادن به تنگدست و گذشت کردن از او
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «کَانَ تَاجِرٌ یُدَایِنُ النَّاسَ، فَإِذَا رَأَى مُعْسِرًا قَالَ لِفِتْیانِهِ تَجَاوَزُوا عَنْهُ، لَعَلَّ اللهَ أَنْ یَتَجَاوَزَ عَنَّا، فَتَجَاوَزَ اللهُ عَنْهُ».[73]
از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «تاجری به مردم- نسیه یا- قرض میداد و به غلامهایش میگفت: وقتی برای مطالبه قرض، نزد کسی رفتید که تنگدست بود، از او درگذرید؛ باشد که الله از گناهان ما درگذرد. و الله از گناهان او درگذشت».
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّمَا یَنۡهَىٰکُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِینَ قَٰتَلُوکُمۡ فِی ٱلدِّینِ وَأَخۡرَجُوکُم مِّن دِیَٰرِکُمۡ وَظَٰهَرُواْ عَلَىٰٓ إِخۡرَاجِکُمۡ أَن تَوَلَّوۡهُمۡۚ وَمَن یَتَوَلَّهُمۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٩ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا جَآءَکُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ مُهَٰجِرَٰتٖ فَٱمۡتَحِنُوهُنَّۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِإِیمَٰنِهِنَّۖ فَإِنۡ عَلِمۡتُمُوهُنَّ مُؤۡمِنَٰتٖ فَلَا تَرۡجِعُوهُنَّ إِلَى ٱلۡکُفَّارِۖ لَا هُنَّ حِلّٞ لَّهُمۡ وَلَا هُمۡ یَحِلُّونَ لَهُنَّۖ وَءَاتُوهُم مَّآ أَنفَقُواْۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ أَن تَنکِحُوهُنَّ إِذَآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّۚ وَلَا تُمۡسِکُواْ بِعِصَمِ ٱلۡکَوَافِرِ وَسَۡٔلُواْ مَآ أَنفَقۡتُمۡ وَلۡیَسَۡٔلُواْ مَآ أَنفَقُواْۚ ذَٰلِکُمۡ حُکۡمُ ٱللَّهِ یَحۡکُمُ بَیۡنَکُمۡۖ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ١٠﴾ [الممتحنة: 9-10].
«[او] تنها شما را از دوستی با کسانی نهی میکند که در [امر] دین با شما جنگیدهاند و شما را از دیارتان بیرون کردهاند و بر بیرون راندنِ شما [به دیگران] کمک کردهاند؛ و هر کس با آنان دوستی کند، آنان همان ستمکارانند. ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که زنان مؤمنِ مهاجر نزد شما میآیند، آنها را بیازمایید؛ الله به ایمانشان داناتر است. اگر اینان را [زنانی] مؤمن یافتید، آنان را به سوی کافران بازنگردانید. نه این زنان بر آنان [= کافران] حلالند، و نه آن [مردان کافر] بر این زنان حلالند؛ و هر چه [شوهران کافر به عنوان مهریه] خرج [این زنان] کردهاند، به آنها بدهید؛ و بر شما گناهی نیست که پس از آنکه مهریههایشان را پرداختید [و پس از انقضای عده،] با آنان ازدواج کنید؛ و به [نگهداشتن پیوند زناشویی با] زنان کافر، دل نبندید؛ [زیرا با کفر نکاح میان شما و زنان کافر از بین میرود و چون زنان شما نزدِ آنان روند، رهایشان کنید] و آنچه را [به عنوان مهریه] خرج کردهاید [از کافران] مطالبه کنید؛ و [کافران نیز] آنچه را خرج کردهاند مطالبه کنند. این حکمِ الله است که در میان شما داوری میکند؛ و الله دانای حکیم است».
الله متعال میفرماید: ﴿وَیۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِینَ١ ٱلَّذِینَ إِذَا ٱکۡتَالُواْ عَلَى ٱلنَّاسِ یَسۡتَوۡفُونَ٢ وَإِذَا کَالُوهُمۡ أَو وَّزَنُوهُمۡ یُخۡسِرُونَ٣ أَلَا یَظُنُّ أُوْلَٰٓئِکَ أَنَّهُم مَّبۡعُوثُونَ٤ لِیَوۡمٍ عَظِیمٖ٥ یَوۡمَ یَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٦﴾ [المطففین: 1-6].
«وای بر کمفروشان! کسانی که چون [برای خود] از مردم پیمانه میکنند، حق خود را کامل میگیرند، و هنگامی که [میخواهند] برای آنان پیمانه یا وزن کنند، کم میگذارند. آیا آنها گمان نمیکنند که [قیامت فرا میرسد و از قبرها] برانگیخته میشوند، در روزی بزرگ؟ [همان] روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان میایستند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «الْحَلِفُ مَنْفَقَةٌ لِلسِّلْعَةِ، مَمْحَقَةٌ لِلرِّبْحِ».[74]
از ابوهریره س روایت شده که از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «سوگند وسیلهای برای بازارگرمی و فروش کالاست؛ اما سود و فایده را از میان میبرد».
پرهیز کردن از معاملات و خرید و فروش اشیای حرام و پلید
الله متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یَأۡکُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ ٱلَّذِی یَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّیۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡبَیۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْۗ وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢٧٥﴾ [البقرة: 275].
«کسانی که ربا میخورند [روز قیامت از قبر] برنمیخیزند؛ مگر مانند برخاستن کسی که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده است و [نمیتواند تعادل خود را حفظ کند]. این امر به سبب این است که آنان [= رباخواران] گفتند: «داد و ستد نیز مانند رباست [و این هر دو، مال را افزون میکند]»؛ در حالی که الله، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است. پس هر کس که از [جانب] پروردگارش پندی به او برسد و [از رباخواری] دست بردارد، آنچه گذشته و [سودهایی که قبل از نزولِ حکمِ ربا دریافت کرده است] از آنِ اوست و [در مورد آینده نیز] کارش به الله واگذار میشود؛ و[لی] کسانی که [به رباخواری] بازگردند، اهل آتش هستند و در آن جاودانند[= مدت زمانی طولانی در آن خواهند بود]».
و الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠﴾ [المائدة: 90].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، بیتردید، شراب و قمار و اَنصاب [= هر چیزی که به عنوان یادواره و نماد، نَصب گردد و عبادت شود از قبیل مجسمههای سنگی، ضریحهای فلزی، مقبره صالحان و ...] و تیرهای قرعهکشی [= انتخاب قرعه خوب و بد به وسیله فالگیری که با وسایل گوناگون صورت میگیرد و امروزه به اشتباه از آن به عنوان استخاره یاد میشود در حالی که استخاره شامل دو رکعت نماز و سپس طلب خیر نمودن در امر مورد نظر از الله متعال و نیز پناه بردن از شر آن به الله متعال است]، پلید [و] از کار[های] شیطان هستند؛ پس از آنها دوری کنید؛ باشد که رستگار شوید».
و الله متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِیَّ ٱلۡأُمِّیَّ ٱلَّذِی یَجِدُونَهُۥ مَکۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ یَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَیَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِی کَانَتۡ عَلَیۡهِمۡۚ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٥٧﴾ [الأعراف: 157].
«کسانی که از فرستاده و پیامبرِ درسناخوانده [= اُمّی] پیروی میکنند؛ [همان] که نام [و نشانههای] او را نزد خود در تورات و انجیل نوشتهشده مییابند؛ [همو] که آنان را به نیکیها فرمان میدهد و از زشتیها [و کارهای ناپسند] باز میدارد و پاکیزهها را برایشان حلال میگردانَد و پلیدیها را بر آنان حرام میکند و بارِ گران [تکالیف شرعی] را که بر آنان بوده است از [عهدۀ] آنان برمىدارد. پس کسانی که به او ایمان آوردند و گرامیاش داشتند و یاریاش کردند و از نوری که با او نازل شده است پیروی نمودند، آنانند که رستگارند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج مَرَّ عَلَى صُبْرَةِ طَعَامٍ فَأَدْخَلَ یَدَهُ فِیهَا، فَنَالَتْ أَصَابِعُهُ بَلَلًا فَقَالَ: «مَا هَذَا یَا صَاحِبَ الطَّعَامِ؟» قَالَ أَصَابَتْهُ السَّمَاءُ یَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: «أَفَلَا جَعَلْتَهُ فَوْقَ الطَّعَامِ کَیْ یَرَاهُ النَّاسُ، مَنْ غَشَّ فَلَیْسَ مِنِّی».[75]
از ابوهریره س روایت شده است که رسول الله ج از کنار تودهای خوردنی (گندم) گذشت و دستش را در آن فرو بُرد؛ انگشتان مبارک، خیس شد؛ فرمود: «ای صاحب گندم! این چیست؟» پاسخ داد: ای رسول الله! آب باران به آن خورده است. فرمود: «پس چرا آن را در قسمت بالا نگذاشتهای تا مردم آن را ببینند؟ هرکس ما را فریب دهد، از ما نیست».
عَنْ حَکِیمِ بْنِ حِزَامٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «البَیِّعَانِ بِالخِیَارِ مَا لَمْ یَتَفَرَّقَا، - أَوْ قَالَ: حَتَّى یَتَفَرَّقَا - فَإِنْ صَدَقَا وَبَیَّنَا بُورِکَ لَهُمَا فِی بَیْعِهِمَا، وَإِنْ کَتَمَا وَکَذَبَا مُحِقَتْ بَرَکَةُ بَیْعِهِمَا».[76]
از حکیم بن حزام س میگوید: پیامبر ج فرمود: «فروشنده و خریدار تا زمانیکه از هم جدا نشدهاند، اختیار فسخ معامله را دارند؛ اگر راست بگویند و عیب کالا را بیان کنند، در معامله آنها خیر و برکت خواهد بود؛ و اگر عیب کالا را پنهان کنند و دروغ بگویند، معامله آنها بیبرکت خواهد شد».
عَنْ مَعْمَرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «لَا یَحْتَکِرُ إِلَّا خَاطِئٌ».[77]
معمر بن عبدالله س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «کسی جز گناهکار احتکار نمیکند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُسَافِرَ فَأَوْصِنِی، قَالَ: «عَلَیْکَ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَالتَّکْبِیرِ عَلَى کُلِّ شَرَفٍ»، فَلَمَّا أَنْ وَلَّى الرَّجُلُ، قَالَ: «اللَّهُمَّ اطْوِ لَهُ الأَرْضَ، وَهَوِّنْ عَلَیْهِ السَّفَرَ».[78]
ابوهریره س میگوید: مردی عرض کرد: ای رسول الله! میخواهم به سفر بروم؛ مرا توصیه فرما. فرمود: «به رعایت تقوای الهی و گفتن "الله اکبر" بر هر بلندی پایبند باش». وقتی آن مرد روی گرداند و رفت، پیامبر ج دعا کرد: «یا الله! دوریِ مسافت را بر او کوتاه، و سختی سفر را بر او آسان گردان».
آنچه که مقیم در هنگام سفر به مسافر بگوید
عَنْ ابْنَ عُمَرَ ب قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یُوَدِّعُنَا، فَیَقُولُ: «أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ دِینَکَ، وَأَمَانَتَکَ، وَخَوَاتِیمَ عَمَلِکَ».[79]
عبدالله بن عمر ب میگوید: رسول الله ج با ما خداحافظی میکرد و میفرمود: «أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ دِینَکَ، وَأَمَانَتَکَ، وَخَوَاتِیمَ عَمَلِکَ»: دین، امانت و فرجامِ کارهایت را به الله میسپارم».
دعای مسافر برای مقیم هنگام خداحافظی
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: وَدَّعَنِی رَسُولُ اللَّهِ ج فَقَالَ: «اسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ الَّذِی لَا یُضَیِّعُ وَدَائِعَهُ».[80]
از ابوهریره س روایت است که گفت: رسول الله ج با من خداحافظی کرد و فرمود: «تو را به الله میسپارم که هیچ امانت و سپردهای را ضایع نمیکند».
عَنْ أَبِی مُوسَى س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَثَلُ الْجَلِیسِ الصَّالِحِ وَالسَّوْءِ، کَحَامِلِ الْمِسْکِ وَنَافِخِ الْکِیرِ، فَحَامِلُ الْمِسْکِ: إِمَّا أَنْ یُحْذِیَکَ، وَإِمَّا أَنْ تَبْتَاعَ مِنْهُ، وَإِمَّا أَنْ تَجِدَ مِنْهُ رِیحًا طَیِّبَةً، وَنَافِخُ الْکِیرِ: إِمَّا أَنْ یُحْرِقَ ثِیَابَکَ، وَإِمَّا أَنْ تَجِدَ رِیحًا خَبِیثَةً».[81]
ابوموسی س میگوید: پیامبر ج فرمود: «مثال همنشینِ نیک و همنشینِ بد، مانند دارنده مِشک (عطار) و دمنده کوره آهنگر است؛ دارنده مشک (عطار)، یا از آن به تو میبخشد و یا از او مِشک میخَری یا بوی خوشی از او به تو میرسد؛ ولی دمنده کوره آهنگر، یا لباست را میسوزاند یا بوی بدی از او به تو میرسد».
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی الوَحْدَةِ مَا أَعْلَمُ، مَا سَارَ رَاکِبٌ بِلَیْلٍ وَحْدَهُ».[82]
از ابن عمر ب روایت شده که رسول الله ج فرمود: «اگر آنچه من درباره -خطرات- تنها به سفر رفتن میدانم، مردم نیز میدانستند، هیچ سوارهای به تنهایی در شب به مسافرت نمیرفت».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا تَصْحَبُ الْمَلَائِکَةُ رُفْقَةً فِیهَا کَلْبٌ وَلَا جَرَسٌ».[83]
از ابوهریره س روایت شده که رسول الله ج فرمود: «فرشتگان کاروانی را که در آن سگ یا زنگ باشد، همراهی نمیکنند».
همکاری کردن با رفیق در سفر و جز آن
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَ: بَیْنَمَا نَحْنُ فِی سَفَرٍ مَعَ النَّبِیِّ ج إِذْ جَاءَ رَجُلٌ عَلَى رَاحِلَةٍ لَهُ، قَالَ: فَجَعَلَ یَصْرِفُ بَصَرَهُ یَمِینًا وَشِمَالًا، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ کَانَ مَعَهُ فَضْلُ ظَهْرٍ، فَلْیَعُدْ بِهِ عَلَى مَنْ لَا ظَهْرَ لَهُ، وَمَنْ کَانَ لَهُ فَضْلٌ مِنْ زَادٍ، فَلْیَعُدْ بِهِ عَلَى مَنْ لَا زَادَ لَهُ»، قَالَ: فَذَکَرَ مِنْ أَصْنَافِ الْمَالِ مَا ذَکَرَ حَتَّى رَأَیْنَا أَنَّهُ لَا حَقَّ لِأَحَدٍ مِنَّا فِی فَضْلٍ.[84]
از ابوسعید خدری س روایت شده است که گفت: در سفری با پیامبر ج همراه بودیم؛ در این میان، مردی که بر شترش سوار بود، آمد و به چپ و راست نگاه میکرد. پیامبر ج از نگاهش دریافت که محتاج است و- فرمود: «هرکس سواریِ اضافهای دارد، آن را به کسی بدهد که مرکبی ندارد؛ و هرکس، آذوقه (توشه) اضافی دارد، آن را به کسی بدهد که بیتوشه است». و انواع مالها را ذکر کرد؛ در نتیجه اینگونه برداشت کردیم که هیچ یک از ما حقّی در اموال مازاد بر نیازش ندارد.
عَنْ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج خَرَجَ یَوْمَ الخَمِیسِ فِی غَزْوَةِ تَبُوکَ وَکَانَ یُحِبُّ أَنْ یَخْرُجَ یَوْمَ الخَمِیسِ. وفی لفظ: لَقَلَّمَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَخْرُجُ، إِذَا خَرَجَ فِی سَفَرٍ إِلَّا یَوْمَ الخَمِیسِ.[85]
از کعب بن مالک س روایت شده که: پیامبر ج روز پنج شنبه عازم غزوه تبوک شد و دوست داشت که در روز پنج شنبه سفرش را آغاز کند. در روایتی دیگر آمده که: کمتر اتفاق میافتاد که رسول الله ج غیر از پنجشنبه، در روزهای دیگر، به سفر برود.
صبح زود برای سفر خارج شدن و رفتن شبانه
عَنْ صَخْرٍ الْغَامِدِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «اللَّهُمَّ بَارِکْ لِأُمَّتِی فِی بُکُورِهَا». وَکَانَ إِذَا بَعَثَ سَرِیَّةً أَوْ جَیْشًا بَعَثَهُمْ مِنْ أَوَّلِ النَّهَارِ «وَکَانَ صَخْرٌ رَجُلًا تَاجِرًا، وَکَانَ یَبْعَثُ تِجَارَتَهُ مِنْ أَوَّلِ النَّهَارِ فَأَثْرَى وَکَثُرَ مَالُهُ».[86]
از صخر بن وداعهی غامدی س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «یا الله! صبحگاهان را برای امتم خجسته و پربرکت بگردان». و هرگاه پیامبر ج دسته یا لشکری را گسیل میکرد، آنان را در آغاز روز میفرستاد. صخر س بازرگان بود و فرستادن کاروانهای تجاری (و فعالیتهای) خود را در ابتدای روز انجام میداد؛ پس از مدتی ثروتمند شد و اموالش زیاد گردید».
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «عَلَیْکُمْ بِالدُّلْجَةِ، فَإِنَّ الْأَرْضَ تُطْوَى بِاللَّیْلِ».[87]
انس س میگوید: رسول الله ج فرمود: «در شب حرکت کنید؛ زیرا زمین در شب در هم پیچیده و کوتاه میشود (زود طی میشود)».
الله متعال میفرماید: ﴿لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ١٤﴾ [الزخرف: 13-14].
«تا بر پشت آنها قرار گیرید و آنگاه که بر آنها قرار گرفتید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: «پاک و منزه است کسی که این [وسیله] را در خدمت ما گماشت و[گرنه] ما خود توان این کار را نداشتیم؛ و ما به پیشگاهِ پروردگارمان بازمیگردیم».
عَنْ ابْنَ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج کَانَ إِذَا اسْتَوَى عَلَى بَعِیرِهِ خَارِجًا إِلَى سَفَرٍ، کَبَّرَ ثَلَاثًا، ثُمَّ قَالَ: «﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ١٤﴾ [الزخرف: 13-14] اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُکَ فِی سَفَرِنَا هَذَا الْبِرَّ وَالتَّقْوَى، وَمِنَ الْعَمَلِ مَا تَرْضَى، اللَّهُمَّ هَوِّنْ عَلَیْنَا سَفَرَنَا هَذَا، وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَهُ، اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِی السَّفَرِ، وَالْخَلِیفَةُ فِی الْأَهْلِ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ، وَکَآبَةِ الْمَنْظَرِ، وَسُوءِ الْمُنْقَلَبِ فِی الْمَالِ وَالْأَهْلِ»، وَإِذَا رَجَعَ قَالَهُنَّ وَزَادَ فِیهِنَّ: «آیِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ لِرَبِّنَا حَامِدُونَ».[88]
از ابن عمر ب روایت شده که: رسول الله ج هنگامی که رهسپار سفری بود و بر پشت شترش قرار میگرفت، سه بار الله اکبر میگفت و سپس این دعا را میخواند: «پاک و منزه است کسی که این [وسیله] را در خدمت ما گماشت و[گرنه] ما خود توان این کار را نداشتیم؛ و ما به پیشگاهِ پروردگارمان بازمیگردیم. یا الله! در این سفرمان از تو نیکی و تقوا و عملی مورد رضایت تو، مسالت مینماییم. یا الله! این سفر ما را آسان بگردان و مسافت آن را برایمان کوتاه فرما. یا الله! تو همراه سفر و جانشین در خانواده هستی. یا الله! از سختیهای سفر، حزن و اندوه و تغییرات ناگوار در مال و خانواده به تو پناه میبرم». و چون باز میگشت، آن را گفته و میافزود: «رجوع و بازگشت ما به سوی اوست. ما بندگان درگاه پروردگارمان هستیم و او را ستایش مینماییم».
عَنْ أَبِی مُوسَى س أَنَّ النَّبِیَّ ج بَعَثَهُ وَمُعَاذًا إِلَى الْیَمَنِ، فَقَالَ: «یَسِّرَا وَلَا تُعَسِّرَا، وَبَشِّرَا وَلَا تُنَفِّرَا، وَتَطَاوَعَا وَلَا تَخْتَلِفَا».[89]
ابوموسی س روایت کرده است که پیامبر ج او و معاذ را به یمن فرستاد و فرمود: «آسان بگیرید و سخت نگیرید. بشارت دهید و تنفر ایجاد نکنید. یکسان حکم نمایید و با یکدیگر، اختلاف نکنید».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِیَّاکُمْ وَالجُلُوسَ بِالطُّرُقَاتِ» فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا لَنَا مِنْ مَجَالِسِنَا بُدٌّ نَتَحَدَّثُ فِیهَا، فَقَالَ: «إِذْ أَبَیْتُمْ إِلَّا المَجْلِسَ، فَأَعْطُوا الطَّرِیقَ حَقَّهُ» قَالُوا: وَمَا حَقُّ الطَّرِیقِ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «غَضُّ البَصَرِ، وَکَفُّ الأَذَى، وَرَدُّ السَّلاَمِ، وَالأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْیُ عَنِ المُنْکَرِ».[90]
از ابوسعید خدری س روایت است که پیامبر ج فرمود: «از نشستن بر سرِ راهها (و معابر عمومی) بپرهیزید». اصحاب y عرض کردند: ای رسول الله! چارهای جز این نداریم؛ زیرا مینشینیم و با هم صحبت میکنیم. رسول الله ج فرمود: «حال که چنین است، پس حقّ راه را رعایت کنید». پرسیدند: ای رسول الله! حقّ راه چیست؟ فرمود: «حفاظت چشمها (خودداری از نگاه کردن به عابران)، اجتناب از اذیت و آزار رهگذران، جواب سلام، و امر به معروف و نهی از منکر».
دعای مسافر هرگاه سربالایی و سرازیری را طی میکند
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ب قَالَ: کُنَّا إِذَا صَعِدْنَا کَبَّرْنَا، وَإِذَا نَزَلْنَا سَبَّحْنَا.[91]
جابر بن عبدالله ب میگوید: هرگاه از سربالایی بالا میرفتیم «الله اکبر» میگفتیم و چون از سرازیری پایین میرفتیم «سبحان الله» میگفتیم.
عَنْ ابْنَ عُمَرَ ب قَالَ: وَکَانَ النَّبِیُّ ج وَجُیُوشُهُ إِذَا عَلَوْا الثَّنَایَا کَبَّرُوا، وَإِذَا هَبَطُوا سَبَّحُوا.[92]
ابن عمر ب میگوید: پیامبر ج و سپاهیانش هنگام بالا رفتن از سربالایی «الله اکبر» میگفتند و هنگامیکه از سرازیری پایین میرفتند «سبحان الله» میگفتند.
هرگاه مسافر از سرزمینی که در آن عذاب نازل شده بگذرد
عَن ابْنِ عُمَر ب أَنَّ النَّبِیَّ ج لَمَّا مَرَّ بِالحِجْرِ قَالَ: «لاَ تَدْخُلُوا مَسَاکِنَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ إِلَّا أَنْ تَکُونُوا بَاکِینَ، أَنْ یُصِیبَکُمْ مَا أَصَابَهُمْ» ثُمَّ تَقَنَّعَ بِرِدَائِهِ وَهُوَ عَلَى الرَّحْلِ».[93]
از ابن عمر ب روایت شده است: هنگامیکه پیامبر ج از سرزمین "حجر" گذشت، فرمود: «به سکونتگاههای کسانی که به خویشتن ستم کردند، جز گریهکنان وارد نشوید؛ مبادا آن چه به آنان رسید، به شما نیز برسد». سپس رسول الله ج سر خویش را پوشاند و سواره از آنجا گذشت.
عَنْ أَبِی قَتَادَةَ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج إِذَا کَانَ فِی سَفَرٍ فَعَرَّسَ بِلَیْلٍ، اضْطَجَعَ عَلَى یَمِینِهِ، وَإِذَا عَرَّسَ قُبَیْلَ الصُّبْحِ نَصَبَ ذِرَاعَهُ، وَوَضَعَ رَأْسَهُ عَلَى کَفِّهِ.[94]
ابوقتاده س میگوید: رسول الله ج هنگامیکه در سفر بود، اگر در شب توقف میکرد، بر پهلوی راست خود میخوابید؛ اما اگر کمی پیش از صبح توقف مینمود، دست خود را از قسمت آرنج بالا میگرفت و سرش را بر روی کف دستش میگذاشت.
هرگاه به مکانی رسید چنین بگوید
عَنْ خَوْلَةَ بِنْتَ حَکِیمٍ السُّلَمِیَّةَ ل أَنَّهَا سَمِعَتْ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ نَزَلَ مَنْزِلًا ثُمَّ قَالَ: أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ، لَمْ یَضُرَّهُ شَیْءٌ، حَتَّى یَرْتَحِلَ مِنْ مَنْزِلِهِ ذَلِکَ».[95]
از خوله دختر حکیم ل روایت شده که از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «هرکس در جایی اتراق کند و سپس بگوید: «أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ»: (از بدی آنچه که الله متعال آفریده است به کلمات کاملش، پناه میبرم)، تا وقتی که از آنجا کوچ میکند، هیچ چیز به او ضرر نخواهد رساند».
عَنْ عَائِشَةَ ل زَوْجِ النَّبِیِّ ج قَالَتْ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ، حَتَّى إِذَا کُنَّا بِالْبَیْدَاءِ، أَوْ بِذَاتِ الْجَیْشِ، انْقَطَعَ عِقْدٌ لِی، فَأَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى الْتِمَاسِهِ، وَأَقَامَ النَّاسُ مَعَهُ، وَلَیْسُوا عَلَى مَاءٍ، فَأَتَى النَّاسُ إِلَى أَبِی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ، فَقَالُوا: أَلا تَرَى مَا صَنَعَتْ عَائِشَةُ؟ أَقَامَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ج وَالنَّاسِ، وَلَیْسُوا عَلَى مَاءٍ، وَلَیْسَ مَعَهُمْ مَاءٌ، فَجَاءَ أَبُو بَکْرٍ، وَرَسُولُ اللَّهِ ج وَاضِعٌ رَأْسَهُ عَلَى فَخِذِی قَدْ نَامَ، فَقَالَ: حَبَسْتِ رَسُولَ اللَّهِ ج وَالنَّاسَ وَلَیْسُوا عَلَى مَاءٍ، وَلَیْسَ مَعَهُمْ مَاءٌ، فَقَالَتْ عَائِشَةُ: فَعَاتَبَنِی أَبُو بَکْرٍ وَقَالَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَقُولَ، وَجَعَلَ یَطْعُنُنِی بِیَدِهِ فِی خَاصِرَتِی، فَلا یَمْنَعُنِی مِنَ التَّحَرُّکِ إِلا مَکَانُ رَسُولِ اللَّهِ ج عَلَى فَخِذِی، فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ ج حِینَ أَصْبَحَ عَلَى غَیْرِ مَاءٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ آیَةَ التَّیَمُّمِ فَتَیَمَّمُوا، فَقَالَ أُسَیْدُ بْنُ الْحُضَیْرِ: مَا هِیَ بِأَوَّلِ بَرَکَتِکُمْ یَا آلَ أَبِی بَکْرٍ، قَالَتْ: فَبَعَثْنَا الْبَعِیرَ الَّذِی کُنْتُ عَلَیْهِ فَأَصَبْنَا الْعِقْدَ تَحْتَهُ.[96]
عایشه ل میفرماید: در یکی از سفرها، همراه رسول الله ج بودیم. هنگامی که به ذات الجیش یا به بیداء رسیدیم، گلوبندم افتاد و گم شد. رسول الله ج برای پیدا کردن آن، توقف کرد. مردم نیز توقف کردند. آنجا نه آبی بود و نه کاروان، آب همراه داشت. عدهای نزد ابوبکر س آمدند و گفتند: نمیبینی که عایشه چه کار کرده است؟ موجب شده که رسول الله ج و کاروان توقف کنند در حالیکه نه آب همراه دارند و نه در محل توقف آنان، آب وجود دارد. عایشه ل میگوید: در حالیکه رسول الله ج خوابیده و سر مبارکش را بر زانویم گذاشته بود، پدرم ابوبکر، نزد من آمد و مرا سرزنش نمود و در حالیکه با دست به پهلویم میزد، آنچه الله میخواست نثار من کرد و گفت: رسول الله ج و مردم را در جایی که آبی وجود ندارد و کاروان هم آبی همراه ندارد، متوقف نمودی. اما چون سر رسول الله ج روی زانویم قرار داشت، نمیتوانستم حرکت کنم. سرانجام، زمانی رسول الله ج برخاست که صبح شده بود و در محل توقف ما، آبی وجود نداشت. در نتیجه، الله آیۀ تیمم را نازل فرمود و مردم تیمم کردند. اینجا بود که اسید بن حضیر س گفت: ای آل ابوبکر! نزول این آیه، نخستین برکت شما نیست. (بلکه قبلا نیز مردم به وسیلۀ شما به چنین خیر و برکاتی نایل آمدهاند). عایشه ل در پایان این حدیث میفرماید: آنگاه هنگامی که شترم را حرکت دادیم، گلوبند را زیر آن پیدا کردیم.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا کَانَ فِی سَفَرٍ وَأَسْحَرَ یَقُولُ: «سَمِعَ سَامِعٌ بِحَمْدِ اللهِ وَحُسْنِ بَلَائِهِ عَلَیْنَا، رَبَّنَا صَاحِبْنَا وَأَفْضِلْ عَلَیْنَا، عَائِذًا بِاللهِ مِنَ النَّارِ».[97]
ابوهریره س میگوید: هنگامیکه پیامبر ج در مسافرت به سر میبرد و وقت سحر فرا میرسید، میفرمود: «باشد که شنوندهای، حمد و ستایش الله را بشنود و بر خوبى نعمتهایش بر ما گواهى دهد: "پروردگارا! تو همراه ما باش، و به ما احسان کن، و از آتش دوزخ به تو پناه مى بریم"».
دعای مسافر هرگاه سواریاش لغزید
عَنْ رَجُلٍ قَالَ کُنْتُ رَدِیفَ النَّبِیِّ ج فَعَثَرَتْ دَابَّةٌ، فَقُلْتُ: تَعِسَ الشَّیْطَانُ، فَقَالَ: «لَا تَقُلْ تَعِسَ الشَّیْطَانُ، فَإِنَّکَ إِذَا قُلْتَ ذَلِکَ تَعَاظَمَ حَتَّى یَکُونَ مِثْلَ الْبَیْتِ، وَیَقُولُ: بِقُوَّتِی، وَلَکِنْ قُلْ: بِسْمِ اللَّهِ، فَإِنَّکَ إِذَا قُلْتَ ذَلِکَ تَصَاغَرَ حَتَّى یَکُونَ مِثْلَ الذُّبَابِ».[98]
مردی میگوید: پشت رسول الله ج بر حیوانی سوار بودم که ناگاه حیوان لغزید، من گفتم «تَعِسَ الشیطان»: «شیطان نگونسار باد». فرمود: «نگو: «تَعِسَ الشیطان» اگر چنین بگویی شیطان خود را بزرگ میبیند و بهاندازه یک خانه میشود و میگوید: با توان خود چنین کردم، اما بگو «بسم الله» زیرا اگر «بسم الله» بگویی شیطان تحقیر، و بهاندازه یک مگس، کوچک میشود».
دعای مسافر هرگاه آّبادی را دید و خواست واردش شود
عَنْ صُهَیْبٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج لَمْ یَرَ قَرْیَةً یُرِیدُ دُخُولَهَا، إِلَّا قَالَ حِینَ یَرَاهَا: «اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَوَاتِ السَّبْعِ وَمَا أَظْلَلْنَ، وَرَبَّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَمَا أَقْلَلْنَ، وَرَبَّ الشَّیَاطِینِ وَمَا أَضْلَلْنَ، وَرَبَّ الرِّیَاحِ وَمَا ذَرَیْنَ، فَإِنَّا نَسْأَلُکَ خَیْرَ هَذِهِ الْقَرْیَةِ وَخَیْرِ أَهْلِهَا، وَنَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ أَهْلِهَا وَشَرِّ مَا فِیهَا».[99]
از صهیب رومی س روایت است که پیامبر ج هرگاه روستایی را میدیدید و میخواست وارد آن شود قبل از وارد شدن این دعا را میخواند: «یا الله! اى پروردگار هفت آسمان و آنچه زیر آنها قرار دارد، اى پروردگار زمینهاى هفتگانه و آنچه روى آنها قرار دارد، و اى پروردگارِ شیطانها و آنچه که آنها گمراه کردهاند، و اى پروردگار بادها و آنچه که آنها به حرکت در مىآورند، من از تو خیر این آبادى، و خیر ساکنانش را از تو میخواهم، و از بدى آن، و بدى ساکنان آن، و بدى آنچه در آن قرار دارد، به تو پناه میبرم».
دعای مسافر هرگاه از سفر حج و جز آن بازگشت
عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کَانَ إِذَا قَفَلَ مِنْ غَزْوٍ أَوْ حَجٍّ أَوْ عُمْرَةٍ، یُکَبِّرُ عَلَى کُلِّ شَرَفٍ مِنَ الأَرْضِ ثَلاثَ تَکْبِیرَاتٍ ثُمَّ یَقُولُ: «لَا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، آیِبُونَ، تَائِبُونَ، عَابِدُونَ، سَاجِدُونَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ، صَدَقَ اللَّهُ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الأَحْزَابَ وَحْدَهُ».[100]
از عبد الله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج هنگام بازگشت از جهاد، حج یا عمره، وقتی که از مکان مرتفعی عبور میکرد، سه بار تکبیر میگفت و سپس میفرمود: «لَا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، آیِبُونَ، تَائِبُونَ، عَابِدُونَ، سَاجِدُونَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ، صَدَقَ اللَّهُ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الأَحْزَابَ وَحْدَهُ» هیچ معبود راستینی جز اللهِ یکتا و بیشریک وجود ندارد؛ فرمانروایی و حمد و ستایش ویژه اوست و بر هر چیزی تواناست. ما باز میگردیم و توبه کنندگان، عبادتگزاران و ستایشگران پروردگارمان هستیم. الله به وعدهاش وفا کرد و به بندهاش یاری رساند و به تنهایی همه گروهها(ی کفر) را شکست داد».
هرگاه سفرش تمام شد نزد خانوادهاش برگردد
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «السَّفَرُ قِطْعَةٌ مِنَ العَذَابِ، یَمْنَعُ أَحَدَکُمْ نَوْمَهُ وَطَعَامَهُ وَشَرَابَهُ، فَإِذَا قَضَى أَحَدُکُمْ نَهْمَتَهُ، فَلْیُعَجِّلْ إِلَى أَهْلِهِ».[101]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «سفر، پارهای از عذاب است؛ زیرا انسان را از خوابیدن، خوردن و نوشیدنش باز میدارد. بنابراین هریک از شما هدفِ خویش از سفر را به انجام رساند، هرچه زودتر نزد خانوادهاش باز گردد».
عَنْ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج کَانَ لَا یَقْدَمُ مِنْ سَفَرٍ إِلَّا نَهَارًا فِی الضُّحَى، فَإِذَا قَدِمَ بَدَأَ بِالْمَسْجِدِ، فَصَلَّى فِیهِ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ جَلَسَ فِیهِ.[102]
از کعب بن مالک س روایت شده که: رسول الله ج همواره در روز و به هنگام چاشت، از سفر بازمیگشت و هنگام ورود، به مسجد میرفت و دو رکعت نماز میخواند و آنجا مینشست.
أَنَسٍ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج لاَ یَطْرُقُ أَهْلَهُ، کَانَ لاَ یَدْخلُ إِلاَّ غُدْوَةً أَوْ عَشِیَّةً.[103]
انس س میگوید: پیامبر ج (در بازگشت از سفر)، هنگام شب وارد خانه نمیشد، بلکه صبح یا بعد از ظهر، وارد منزل میشد».
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا دَخَلْتَ لَیْلاً فَلاَ تَدْخُلْ عَلَى أَهْلِکَ حَتَّى تَسْتَحِدَّ الْمُغِیبَةُ، وَتَمْتَشِطَ الشَّعِثَةُ».[104]
از جابر بن عبدالله ب روایت شده که پیامبر ج فرمود: «اگر شب هنگام، وارد (شهر) شدی، نزد همسرت نرو تا موهای زاید بدنش را برطرف کند و موهای سرش را شانه زند و سر و سامان دهد».
عَنْ جَابِرٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَغْلِقْ بَابَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ، وَأَطْفِئْ مِصْبَاحَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ، وَأَوْکِ سِقَاءَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ، وَخَمِّرْ إِنَاءَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ وَلَوْ تَعْرُضُ عَلَیْهِ شَیْئًا».[105]
از جابر س روایت شده که پیامبر ج فرمود: «سپس درِ خانهات را ببند و بسم الله بگو. چراغت را خاموش کن و بسم الله بگو. دهانۀ مشکت را ببند و بسم الله بگو. ظرفت را بپوشان و بسم الله بگو اگر چه قطعه چوبی باشد که فقط بخشی از آن را بپوشاند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ نَامَ وَفِی یَدِهِ غَمَرٌ، وَلَمْ یَغْسِلْهُ فَأَصَابَهُ شَیْءٌ، فَلَا یَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ».[106]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس با دست چرب خوابید و دستش را نشست و گزندنی به او رسید، به جز خود کسی را سرزنش نکند».
عَنْ أبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «إِذَا أَوَى أَحَدُکُمْ إِلَى فِرَاشِهِ فَلْیَنْفُضْ فِرَاشَهُ بِدَاخِلَةِ إِزَارِهِ، فَإِنَّهُ لاَ یَدْرِی مَا خَلَفَهُ عَلَیْهِ، ثُمَّ یَقُولُ: بِاسْمِکَ رَبِّی وَضَعْتُ جَنْبِی، وَبِکَ أَرْفَعُهُ، إِنْ أَمْسَکْتَ نَفْسِی فَارْحَمْهَا، وَإِنْ أَرْسَلْتَهَا فَاحْفَظْهَا بِمَا تَحْفَظُ بِهِ عِبَادَکَ الصَّالِحِینَ».[107]
وَفِی لَفْظٍ: «فَلْیَنْفُضْهُ بِصَنِفَةِ ثَوْبِهِ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ».[108]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هریک از شما هنگامیکه به رختخواب میرود، بسترش را با گوشه لباسش بتکاند؛ زیرا نمیداند که پس از او چه چیزی در بستر جای گرفته است؛ سپس بگوید: یا الله! به نام تو پهلویم را بر زمین گذاشتم و به نام تو آن را بلند میکنم. اگر (در خواب) جانم را گرفتی، بر آن رحم بفرما. و اگر جانم را به کالبدم برگرداندی، آن را با آن چه که بندگان نیکوکارت را حفاظت مینمایی، حفاظت کن».
و در روایتی دیگر: «رختخواب را با گوشه لباسش سه بار تکان بدهد».
عَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ کُلَّ لَیْلَةٍ، جَمَعَ کَفَّیْهِ ثُمَّ نَفَثَ فِیهِمَا، فَقَرَأَ فِیهِمَا: ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ١﴾ وَ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ١﴾ وَ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ١﴾ ثُمَّ یَمْسَحُ بِهِمَا مَا اسْتَطَاعَ مِنْ جَسَدِهِ، یَبْدَأُ بِهِمَا عَلَى رَأْسِهِ وَوَجْهِهِ، وَمَا أَقْبَلَ مِنْ جَسَدِهِ، یَفْعَلُ ذَلِکَ ثَلاثَ مَرَّاتٍ.[109]
عایشه ل میگوید: پیامبر ج هر شب، هنگامیکه به رختخواب میرفت، کف دستهایش را به هم نزدیک میکرد و سورههای اخلاص و فلق و ناس را میخواند و در آنها میدمید. سپس با دستانش هرجا از بدنش را که میتوانست، مسح مینمود و ابتدا از سر و صورت و قسمت جلوی بدنش آغاز میکرد و این کار را سه بار، تکرار مینمود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: وَکَّلَنِی رَسُولُ اللَّهِ ج بِحِفْظِ زَکَاةِ رَمَضَانَ، فَأَتَانِی آتٍ، فَجَعَلَ یَحْثُو مِنَ الطَّعَامِ فَأَخَذْتُهُ، فَقُلْتُ: لَأَرْفَعَنَّکَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج -فَقَصَّ الحَدِیثَ-، فَقَالَ: إِذَا أَوَیْتَ إِلَى فِرَاشِکَ فَاقْرَأْ آیَةَ الکُرْسِیِّ، لَنْ یَزَالَ مَعَکَ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ، وَلاَ یَقْرَبُکَ شَیْطَانٌ حَتَّى تُصْبِحَ، وَقَالَ النَّبِیُّ ج: «صَدَقَکَ وَهُوَ کَذُوبٌ، ذَاکَ شَیْطَانٌ».[110]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج مرا به حفظ و مواظبت از زکات رمضان (خرمای فطریه) مأمور کرد، شخصی پیش من آمد و شروع کرد، و از آن مشت میگرفت و میبرد، او را گرفتم و گفتم: تو را پیش رسول الله ج خواهم برد! ... او گفت: هر وقت به رختخواب رفتی، آیة الکرسی را بخوان که در آن صورت همیشه از جانب الله، حافظی برای تو خواهد بود و تا صبح هیچ شیطانی نزدیک تو نخواهد شد؛ پیامبر ج فرمود: «او به تو راست گفته، در حالی که بسیار دروغگوست! آن یک شیطان (از شیاطین) بود».
خواندن «الله اکبر» و «سبحان الله» و «الحمد لله» هنگام خواب
عَنْ عَلِیٌّ س أَنَّ فَاطِمَةَ ل اشْتَکَتْ مَا تَلْقَى مِنَ الرَّحَى مِمَّا تَطْحَنُ، فَبَلَغَهَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج أُتِیَ بِسَبْیٍ، فَأَتَتْهُ تَسْأَلُهُ خَادِمًا، فَلَمْ تُوَافِقْهُ، فَذَکَرَتْ لِعَائِشَةَ، فَجَاءَ النَّبِیُّ ج، فَذَکَرَتْ ذَلِکَ عَائِشَةُ لَهُ، فَأَتَانَا، وَقَدْ دَخَلْنَا مَضَاجِعَنَا، فَذَهَبْنَا لِنَقُومَ، فَقَالَ: «عَلَى مَکَانِکُمَا». حَتَّى وَجَدْتُ بَرْدَ قَدَمَیْهِ عَلَى صَدْرِی، فَقَالَ: «أَلاَ أَدُلُّکُمَا عَلَى خَیْرٍ مِمَّا سَأَلْتُمَاهُ، إِذَا أَخَذْتُمَا مَضَاجِعَکُمَا فَکَبِّرَا اللَّهَ أَرْبَعًا وَثَلاَثِینَ، وَاحْمَدَا ثَلاَثًا وَثَلاَثِینَ، وَسَبِّحَا ثَلاَثًا وَثَلاَثِینَ، فَإِنَّ ذَلِکَ خَیْرٌ لَکُمَا مِمَّا سَأَلْتُمَاهُ»[111].
على س گوید: فاطمه ل از سختی درست کردن آرد با آسیاب دستى شکایت داشت. وقتی به او خبر رسید اُسرا و کنیزانى را پیش پیامبر ج آوردهاند، فاطمه ل به نزد پیامبر ج رفت تا از او بخواهد کنیزى را براى خدمت به او بدهد ولی پیامبر ج را نیافت و ماجرا را به عایشه ل گفت. وقتى پیامبر ج به منزل آمد، عایشه به او گفت که فاطمه براى چنین کارى آمده بود، همین که عایشه این خبر را به او داد به منزل ما آمد، در حالی که ما به رختخواب رفته بودیم. خواستیم که بلند شویم فرمود: از جاى خود تکان نخورید، پیامبر ج آمد و بین ما نشست، سردى پاهایش را بر سینهام احساس کردم، فرمود: «آیا به شما چیزی بهتر از خواستهتان نیاموزم؟ هرگاه به رختخواب رفتید، سی و چهار بار الله اکبر، سی و سه بار سبحان الله و سی و سه بار، الحمدلله بگویید. اینها برای شما از خدمتکار بهترند».
بدون عذر و نیاز زیادی رختخواب نداشتن
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ب أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ لَهُ: «فِرَاشٌ لِلرَّجُلِ، وَفِرَاشٌ لِامْرَأَتِهِ، وَالثَّالِثُ لِلضَّیْفِ، وَالرَّابِعُ لِلشَّیْطَانِ».[112]
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج به او فرمود: «یک رختخواب از آنِ مرد، و یک رختخواب از آنِ همسرش، و یک رختخواب برای مهمان، و چهارمی از آنِ شیطان میباشد».
منظور اسراف و اندوختن بیش از حد نیاز و ضرورت است. اگر نیاز بیش از سه باشد، مانعى ندارد.
خوابیدن پس از نماز عشا و بدون عذر سخن نگفتن
عَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّهَا سُئِلَتْ: عَنْ صَلاةِ النَّبِیِّ ج بِاللَّیْلِ، قَالَتْ: کَانَ یَنَامُ أَوَّلَهُ وَیَقُومُ آخِرَهُ، فَیُصَلِّی ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى فِرَاشِهِ، فَإِذَا أَذَّنَ الْمُؤَذِّنُ وَثَبَ، فَإِنْ کَانَ بِهِ حَاجَةٌ اغْتَسَلَ، وَإِلاَّ تَوَضَّأَ وَخَرَجَ.[113]
از عایشه ل دربارۀ نماز شب رسول الله ج سؤال شد. فرمود: اول شب میخوابید و آخر شب بیدار میشد و نماز میخواند و سپس به رختخواب بر میگشت. و وقتی که مؤذن، اذان میگفت، بر میخاست. و اگر نیاز به غسل بود، غسل میکرد. وگرنه وضو میگرفت و برای نمازِ صبح بیرون میرفت».
عَنْ أَبِی بَرْزَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کَانَ یَکْرَهُ النَّوْمَ قَبْلَ العِشَاءِ وَالحَدِیثَ بَعْدَهَا.[114]
از ابوبرزه س روایت است: «رسول الله ج خوابیدن قبل از عشا و صحبت کردن بعد از آن را نمیپسندید».
وضو گرفتن سپس به پهلوی راست خوابیدن
عَنْ البَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ ب قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا أَتَیْتَ مَضْجَعَکَ، فَتَوَضَّأْ وَضُوءَکَ لِلصَّلاَةِ، ثُمَّ اضْطَجِعْ عَلَى شِقِّکَ الأَیْمَنِ، وَقُلْ: اللَّهُمَّ أَسْلَمْتُ نَفْسِی إِلَیْکَ، وَفَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَیْکَ، وَأَلْجَأْتُ ظَهْرِی إِلَیْکَ، رَهْبَةً وَرَغْبَةً إِلَیْکَ، لاَ مَلْجَأَ وَلاَ مَنْجَا مِنْکَ إِلَّا إِلَیْکَ، آمَنْتُ بِکِتَابِکَ الَّذِی أَنْزَلْتَ، وَبِنَبِیِّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ، فَإِنْ مُتَّ مُتَّ عَلَى الفِطْرَةِ فَاجْعَلْهُنَّ آخِرَ مَا تَقُولُ».[115]
براء بن عازب ب میگوید: پیامبر ج فرمود: «ای فلانی (براء)! هنگامیکه میخواستی به رختخوابت بروی، همانند وضوی نماز، وضو بگیر و سپس بر پهلوی راست خود، بخواب و این دعا را بخوان: یا الله! با بیم و امید، خود را تسلیم تو نمودم و به سوی تو روی آوردم، کارهایم را به تو سپردم و به تو پناه آوردم (به تو توکل کردم)؛ در برابر تو، هیچ پناهگاه و جای نجاتی، جز خودت وجود ندارد. به کتابی که نازل فرمودهای و به پیامبری که فرستادهای، ایمان دارم. اگر در آن شب، بمیری، بر فطرت (ایمان) از دنیا رفتهای و این دعا را آخرین سخن خویش قرار بده (یعنی بعد از خواندن دعا، بخواب و دیگر حرف نزن)».
دعای هنگام خوابیدن و هنگام بیدار شدن
عَنْ أَنَسٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج کَانَ إِذَا أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ، قَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَطْعَمَنَا وَسَقَانَا، وَکَفَانَا وَآوَانَا، فَکَمْ مِمَّنْ لَا کَافِیَ لَهُ وَلَا مُؤْوِیَ».[116]
از انس س روایت است: هنگامی که رسول الله ج به رختخوابش میرفت، دعا میفرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَطْعَمَنَا وَسَقَانَا، وَکَفَانَا وَآوَانَا، فَکَمْ مِمَّنْ لَا کَافِیَ لَهُ وَلَا مُؤْوِیَ»: «حمد و ستایش، ویژهی الله است که ما را خوراک و آب داد و ما را کفایت کرد و پناهمان داد؛ چه بسیار کسانی که نه کفایت کنندهای دارند و نه پناه دهندهای!».
رسول الله ج به مردی توصیه فرمود که چون به رختخواب میرود، چنین دعا کند: «اللَّهُمَّ خَلَقْتَ نَفْسِی وَأَنْتَ تَوَفَّاهَا، لَکَ مَمَاتُهَا وَمَحْیَاهَا، إِنْ أَحْیَیْتَهَا فَاحْفَظْهَا، وَإِنْ أَمَتَّهَا فَاغْفِرْ لَهَا، اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَافِیَةَ».[117]
«یا الله! تو جان مرا آفریدى، و تو آن را دوباره پـس مىگیرى، مرگ و زندگى آن به دست تو است. الهى! اگر زندهاش نگهداشتى، از آن محافظت کن؛ و اگر آن را میراندى، پس مورد آمرزش قرار ده؛ الهى! من از تو عافیت مىخواهم».
و از سنت، حدیث ابوهریره س از رسول الله ج میباشد که مسلم در صحیحش آورده است و میگوید: «یَضْطَجِعَ عَلَى شِقِّهِ الْأَیْمَنِ، ثُمَّ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ وَرَبَّ الْأَرْضِ وَرَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ، رَبَّنَا وَرَبَّ کُلِّ شَیْءٍ، فَالِقَ الْحَبِّ وَالنَّوَى، وَمُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْفُرْقَانِ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْءٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهِ، اللَّهُمَّ أَنْتَ الْأَوَّلُ فَلَیْسَ قَبْلَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ الْآخِرُ فَلَیْسَ بَعْدَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَیْسَ فَوْقَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَیْسَ دُونَکَ شَیْءٌ، اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ، وَأَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ».[118]
«به سمت راستش بخوابد و این دعا را بخواند: یا الله! پروردگار آسمانها و زمین، و پروردگار عرش بزرگ، پروردگار ما و همهى چیزها، شکافندهى دانه و هسته، فرود آورندهى تورات و انجیل و فرقان، از شرّ هر آنچـه که پیشانىاش در دست توست به تو پناه مىبرم؛ الهى! تویى اول؛ و قبل از تو چیزى وجود ندارد؛ تویى آخر، و بعد از تو چیزى نیست؛ تو آشکارى، و هیچ چیز آشکارتر از تو نیست. تو پنهانى، و هیچ چیز پنهانتر از تو نیست؛ الهى! قرضهاى ما را ادا کن، و ما را از تنگدستى به غنا و توانگرى برسان».
ابوبکر س روایت نموده که: رسول الله ج دستورم داد، که در آغاز صبح و شب بگویم: «اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ عَالِمَ الغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ رَبَّ کُلِّ شَیْءٍ وَمَلِیکَهُ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی، وَمِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ وَشِرْکِهِ، وَأَنْ أَقْتَرِفَ عَلَى نَفْسِی سُوءًا أَوْ أَجُرَّهُ إِلَى مُسْلِمٍ»[119] «یا الله، آفریننده آسمانها و زمین، ای دانایِ نهان و آشکار! گواهی میدهم که معبود راستینی جز تو وجود ندارد، ای پروردگار و ای مالکِ همه چیز! به تو از شر نفسم و شر شیطان و شرک وى و اینکه خودم مرتکب گناهى شوم، یا مسلمانى را مرتکب آن سازم پناه مىبرم».
عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا نَامَ وَضَعَ یَدَهُ الْیُمْنَى تَحْتَ خَدِّهِ وَقَالَ: «اللَّهُمَّ قِنِی عَذَابَکَ یَوْمَ تَبْعَثُ عِبَادَکَ».[120]
از براء بن عازب س روایت شده که هرگاه پیامبر ج میخواست بخوابد، دست راست خود را زیر گونهاش میگذاشت و میفرمود: «اللَّهُمَّ قِنِی عَذَابَکَ یَوْمَ تَبْعَثُ عِبَادَکَ»: یا الله! روزی که بندگان خودت را زنده میکنی مرا از عذابِ خود حفظ کن.
عَنْ أَبِی الْأَزْهَرِ الْأَنْمَارِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کَانَ إِذَا أَخَذَ مَضْجَعَهُ مِنَ اللَّیْلِ قَالَ: «بِسْمِ اللَّهِ وَضَعْتُ جَنْبِی اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی ذَنْبِی، وَأَخْسِئْ شَیْطَانِی، وَفُکَّ رِهَانِی، وَاجْعَلْنِی فِی النَّدِیِّ الْأَعْلَى».[121]
از ابواَزهر اَنماری س روایت شده که هرگاه رسول الله ج در شب به بستر خواب میرفت میفرمود: «به نام الله پهلویم را بر زمین نهادم، یا الله! گناهم را بیامرز و شیطانم را خوار کن (زیرا بر هرکس شیطانی برای وسوسهی او گماشته شده)، و گرو مرا باز کن، (زیرا هرکس در گرو کردار خود است)، و مرا در ملأ اعلی قرار بده».
عَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج إِذَا أَخَذَ مَضْجَعَهُ مِنَ اللَّیْلِ، وَضَعَ یَدَهُ تَحْتَ خَدِّهِ ثُمَّ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ بِاسْمِکَ أَمُوتُ وَأَحْیَا». وَإِذَا اسْتَیْقَظَ قَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَحْیَانَا بَعْدَ مَا أَمَاتَنَا وَإِلَیْهِ النُّشُورُ».[122]
حذیفه س میگوید: هرگاه پیامبر ج در شب به بستر خواب میرفت دستش را زیر رخسارش میگذاشت و میفرمود: «اللَّهُمَّ بِاسْمِکَ أَمُوتُ وَأَحْیَا»: «یا الله! به نام تو میمیرم- میخوابم- و به نامِ تو زنده - بیدار- میشوم» و وقتی بیدار میشد و میفرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَحْیَانَا بَعْدَ مَا أَمَاتَنَا وَإِلَیْهِ النُّشُورُ»: «همه حمد و ستایش ویژه الله میباشد؛ ذاتی که ما را پس از آن که میراند، زنده کرد و بازگشت به سوی اوست».
پاک کردن آثار خواب از چهره با دست
عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّهُ بَاتَ لَیْلَةً عِنْدَ مَیْمُونَةَ زَوْجِ النَّبِیِّ ج، وَهِیَ خَالَتُهُ، فَاضْطَجَعْتُ فِی عَرْضِ الْوِسَادَةِ، وَاضْطَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ ج وَأَهْلُهُ فِی طُولِهَا، فَنَامَ رَسُولُ اللَّهِ ج حَتَّى إِذَا انْتَصَفَ اللَّیْلُ أَوْ قَبْلَهُ بِقَلِیلٍ أَوْ بَعْدَهُ بِقَلِیلٍ، اسْتَیْقَظَ رَسُولُ اللَّهِ ج فَجَلَسَ یَمْسَحُ النَّوْمَ عَنْ وَجْهِهِ بِیَدِهِ، ثُمَّ قَرَأَ الْعَشْرَ الآیَاتِ الْخَوَاتِمَ مِنْ سُورَةِ آلِ عِمْرَانَ، ثُمَّ قَامَ إِلَى شَنٍّ مُعَلَّقَةٍ، فَتَوَضَّأَ مِنْهَا، فَأَحْسَنَ وُضُوءَهُ، ثُمَّ قَامَ یُصَلِّی، قَالَ: فَقُمْتُ فَصَنَعْتُ مِثْلَ مَا صَنَعَ، ثُمَّ ذَهَبْتُ فَقُمْتُ إِلَى جَنْبِهِ، فَوَضَعَ یَدَهُ الْیُمْنَى عَلَى رَأْسِی، وَأَخَذَ بِأُذُنِی الْیُمْنَى یَفْتِلُهَا، فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ أَوْتَرَ، ثُمَّ اضْطَجَعَ، حَتَّى أَتَاهُ الْمُؤَذِّنُ، فَقَامَ فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ خَفِیفَتَیْنِ، ثُمَّ خَرَجَ فَصَلَّى الصُّبْحَ.[123]
عبدالله بن عباس ب میگوید: شبی، در خانه خالهام میمونه ل؛ همسر رسول الله ج خوابیدم. رسول الله ج و همسرش میمونه؛ در طول بالش و من در عرض آن، سر نهادیم. رسول الله ج خواب رفت ولی پس از گذشت نصف شب یا کمتر از آن بیدار شد و با کشیدن دستها بر چهرۀ خویش، خواب را از خود دور کرد و ده آیۀ اخیر سوره آل عمران را تلاوت نمود و بعد بسوی مشک آبی که آویزان بود، رفت و خوب و کامل، وضو گرفت و به نماز ایستاد. ابن عباس ب میگوید: من نیز مانند رسول الله ج وضو گرفته، کنار او به نماز ایستادم. رسول الله ج دست راستش را بر سر من گذاشت و گوش راست مرا اندکی فشرد. پس از آن رسول الله ج دوازده رکعت نماز دو رکعتی خواند. و در پایان، یک رکعت نماز وتر خواند و دراز کشید. و هنگامی که اذان صبح گفته شد، دو رکعت سنت فجر را به صورت مختصر خواند و برای ادای نماز صبح به مسجد رفت».
عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ تَعَارَّ مِنَ اللَّیْلِ فَقَالَ: لَا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَلَا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَاللَّهُ أَکْبَرُ وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی أَوْ دَعَا اسْتُجِیبَ لَهُ، فَإِنْ تَوَضَّأَ وَصَلَّى قُبِلَتْ صَلاتُهُ».[124]
عباده بن صامت س روایت کرده که پیامبر ج فرمود: «هرکس که شب بیدار شود و این دعا: «لَا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَلَا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَاللَّهُ أَکْبَرُ وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ» را بخواند و سپس، بگوید: یا الله! مرا بیامرز. یا دعای دیگری نماید، الله، اجابت میکند. و اگر (بلند شود و) وضو بگیرد و نماز بخواند، این نماز به درگاه الله پذیرفته میشود».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا اقْتَرَبَ الزَّمَانُ لَمْ تَکَدْ تَکْذِبُ، رُؤْیَا المُؤْمِنِ وَرُؤْیَا المُؤْمِنِ جُزْءٌ مِنْ سِتَّةٍ وَأَرْبَعِینَ جُزْءًا مِنَ النُّبُوَّةِ».
وَفِی روَایَةٍ: «أصْدَقُکُمْ رُؤْیَا: أصْدُقُکُمْ حَدِیثاً».[125]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «نزدیک قیامت، کمتر اتفاق میافتد که خواب مؤمن دروغ از آب درآید؛ خواب مؤمن، بخشی از چهل و شش بخش نبوت است».
و در روایتی آمده است: «آن کس از شما که خوابش صادقتر است، راستگوتر است».
هرگاه خواب خوب یا بد دیدید چنین بگوید
عَنْ أَبِی قَتَادَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «الرُّؤْیَا الحَسَنَةُ مِنَ اللَّهِ، فَإِذَا رَأَى أَحَدُکُمْ مَا یُحِبُّ فَلاَ یُحَدِّثْ بِهِ إِلَّا مَنْ یُحِبُّ، وَإِذَا رَأَى مَا یَکْرَهُ فَلْیَتَعَوَّذْ بِاللَّهِ مِنْ شَرِّهَا، وَمِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ، وَلْیَتْفِلْ ثَلاَثًا، وَلاَ یُحَدِّثْ بِهَا أَحَدًا، فَإِنَّهَا لَنْ تَضُرَّهُ».[126]
ابوقتاده س میگوید: پیامبر ج فرمود: «خواب خوب از سوی الله است. اگر کسی خوابی نیک ببیند، نزد کسی بازگو نماید که دوستش دارد. و وقتی خوابی دید که از آن خوشَش نمیآید، از شرّ آن خواب و از شرّ شیطان به الله پناه ببرد و باید سه بار -به سمت چپ و به آرامی و بدون آبِ دهان- تُف کند و آن را برای کسی بازگو نکند؛ زیرا آن خواب زیانی به او نمیرساند».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «إِذَا رَأَى أَحَدُکُمْ رُؤْیَا یُحِبُّهَا، فَإِنَّمَا هِیَ مِنَ اللَّهِ، فَلْیَحْمَدِ اللَّهَ عَلَیْهَا وَلْیُحَدِّثْ بِهَا، وَإِذَا رَأَى غَیْرَ ذَلِکَ مِمَّا یَکْرَهُ، فَإِنَّمَا هِیَ مِنَ الشَّیْطَانِ، فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ شَرِّهَا، وَلاَ یَذْکُرْهَا لِأَحَدٍ، فَإِنَّهَا لاَ تَضُرُّهُ».[127]
از ابوسعید خدری س روایت شده است که او از پیامبر ج شنید که میفرمود: «هرگاه یکی از شما خوابی دید که از آن خوشَش میآید، بداند که آن خواب، از سوی الله است و باید آن را - برای دیگران- بازگو کند و اگر خوابی دید که خوشَش نمیآید، بداند که آن خواب از سوی شیطان است و باید از شرّ آن - به الله- پناه ببرد و آن را برای هیچکس تعریف نکند؛ زیرا این خواب، زیانی به او نمیرساند».
عَنْ جَابِرٍ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج أَنَّهُ قَالَ: «إِذَا رَأَى أَحَدُکُمُ الرُّؤْیَا یَکْرَهُهَا، فَلْیَبْصُقْ عَنْ یَسَارِهِ ثَلَاثًا وَلْیَسْتَعِذْ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ ثَلَاثًا، وَلْیَتَحَوَّلْ عَنْ جَنْبِهِ الَّذِی کَانَ عَلَیْهِ».[128]
از جابر س روایت شده که رسول الله ج فرمود: «وقتی یکی از شما خوابی دید که آن را دوست نداشت، باید به طرف چپ خود (بدون آب دهن)، سه بار تف و فوت کند و سه بار از شر شیطان به الله پناه ببرد و از پهلویی که خوابیده است، بر پهلوی دیگر بغلتد».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «فَإِنْ رَأَى أَحَدُکُمْ مَا یَکْرَهُ فَلْیَقُمْ فَلْیُصَلِّ».[129]
رسول الله ج فرمود: «هرگاه یکی از شما خوابی دید که آن را خوشایند نمیداند باید بلند شود و -دو رکعت- نماز بخواند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «لَمْ یَبْقَ مِنَ النُّبُوَّةِ إِلاَّ الْمُبَشِّرَاتُ» قَالُوا: وَمَا الْمُبَشِّرَاتُ؟ قَالَ: «الرُّؤْیَا الصَّالِحَةُ».[130]
ابوهریره س میگوید: شنیدم که رسول الله ج میفرمود: «از نبوت چیزی جز بشارتها باقی نمانده است». گفتند: منظور از بشارتها چیست؟ فرمود: «خوابهای خوب».
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «الرُّؤْیَا الْحَسَنَةُ مِنَ الرَّجُلِ الصَّالِحِ جُزْءٌ مِنْ سِتَّةٍ وَأَرْبَعِینَ جُزْءًا مِنَ النُّبُوَّةِ».[131]
انس بن مالک س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «خواب خوبی که فرد نیکوکار میبیند، یک بخش از چهل و شش بخش نبوت به شمار میرود».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «تَسَمَّوْا بِاسْمِی وَلا تَکْتَنُوا بِکُنْیَتِی وَمَنْ رَآنِی فِی الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِی، فَإِنَّ الشَّیْطَانَ لا یَتَمَثَّلُ فِی صُورَتِی، وَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».[132]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «اسم مرا به عنوان اسم انتخاب کنید ولی از کنیه من (ابوالقاسم) استفاده نکنید. هرکس مرا در خواب ببیند، حقیقتا مرا دیده است. زیرا شیطان نمیتواند خود را به صورت من در آوَرَد. و هرکس به دروغ، چیزی را به من نسبت دهد، پس باید جایگاهش را در جهنم آماده کند».
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ مِنْ أَفْرَى الْفِرَى أَنْ یُرِیَ عَیْنَیْهِ مَا لَمْ تَرَ».[133]
ابن عمر ب روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «یکی از بزرگترین دروغها این است که انسان چیزی را که خواب ندیده، بگوید که خواب دیده است».
خبر ندادن به بازی کردن شیطان در خواب
عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ رَأَیْتُ فِی الْمَنَامِ کَأَنَّ رَأْسِی قُطِعَ، قَالَ: فَضَحِکَ النَّبِیُّ ج وَقَالَ: «إِذَا لَعِبَ الشَّیْطَانُ بِأَحَدِکُمْ فِی مَنَامِهِ، فَلَا یُحَدِّثْ بِهِ النَّاسَ».[134]
از جابر س روایت است که مردی نزد پیامبر ج گفت: ای رسول الله! در خواب دیدم که سَرَم قطع شده بود. پیامبر ج خندید و فرمود: «هرگاه شیطان با کسی در خوابش بازی کند آن را برای مردم بیان نکند».
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ بُیُوتِکُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٢٧﴾ [النور: 27].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خانههایی جز خانههای خود وارد نشوید؛ مگر اینکه اجازه بگیرید و بر اهالی آن [خانه] سلام کنید. این [کار،] برای شما بهتر است؛ باشد که پند گیرید».
و الله متعال میفرماید: ﴿لَّیۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِیضِ حَرَجٞ وَلَا عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ أَن تَأۡکُلُواْ مِنۢ بُیُوتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ ءَابَآئِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أُمَّهَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ إِخۡوَٰنِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخَوَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَعۡمَٰمِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ عَمَّٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخۡوَٰلِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ خَٰلَٰتِکُمۡ أَوۡ مَا مَلَکۡتُم مَّفَاتِحَهُۥٓ أَوۡ صَدِیقِکُمۡۚ لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَأۡکُلُواْ جَمِیعًا أَوۡ أَشۡتَاتٗاۚ فَإِذَا دَخَلۡتُم بُیُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ٦١﴾ [النور: 61].
«بر [افراد] نابینا و لنگ و بیمار [که از تکالیف اجتماعی - همچون جهاد - معاف شدهاند] گناهی نیست و [همچنین] بر خود شما گناهی نیست که از خانههای خود [یا فرزندان و همسرانتان، غذایی] بخورید یا از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمههایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خالههایتان یا خانهای که کلیدش در اختیار شماست یا [از خانههای] دوستانتان. بر شما گناهی نیست که دستهجمعی یا جداگانه [غذا] بخورید؛ و هنگامی که به خانهها وارد میشوید، به یکدیگر سلام کنید که درودی مبارک [و] پسندیده از سوی الله است. الله این گونه آیات [خویش] را برایتان به روشنی بیان میکند؛ باشد که بیندیشید».
عَنْ أبِی مُوسَى س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا اسْتَأْذَنَ أَحَدُکُمْ ثَلَاثًا، فَلَمْ یُؤْذَنْ لَهُ، فَلْیَرْجِعْ».[135]
ابوموسی اشعری س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «هرگاه یکی از شما سه بار اجازه ورود خواست، و به او اجازه داده نشد، باید برگردد».
عَنْ رِبْعِیٍّ، قَالَ: حَدَّثَنَا رَجُلٌ مَنْ بَنِی عَامِرٍ أَنَّهُ اسْتَأْذَنَ عَلَى النَّبِیِّ ج وَهُوَ فِی بَیْتٍ فَقَالَ: أَلِجُ؟ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِخَادِمِهِ: «اخْرُجْ إِلَى هَذَا فَعَلِّمْهُ الِاسْتِئْذَانَ، فَقُلْ لَهُ: قُلِ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ، أَأَدْخُلُ؟» فَسَمِعَهُ الرَّجُلُ، فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ، أَأَدْخُلُ؟ فَأَذِنَ لَهُ النَّبِیُّ ج فَدَخَلَ.[136]
ربعی بن حِراش میگوید: مردی از «بنیعامر» برای ما روایت کرد که او از پیامبر ج که در خانهای بود، اجازه ورود خواست و گفت: آیا وارد شوم؟ رسول الله ج به خدمتکارِ خود فرمود: «نزد این شخص برو و به او روش اجازه خواستن را آموزش بده؛ به او بگو که بگوید: السلام علیکم؛ آیا وارد شوم؟» آن مرد سخن پیامبر ج را شنید و گفت: «السلام علیکم؛ آیا وارد شوم؟» پیامبر ج به او اجازه ورود داد و او هم وارد شد.
کسیکه اجازه میخواهد کجا بایستد
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُسْرٍ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِذَا أَتَى بَابَ قَوْمٍ لَمْ یَسْتَقْبِلِ الْبَابَ مِنْ تِلْقَاءِ وَجْهِهِ، وَلَکِنْ مِنْ رُکْنِهِ الْأَیْمَنِ، أَوِ الْأَیْسَرِ، وَیَقُولُ: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ، السَّلَامُ عَلَیْکُمْ».[137]
عبدالله بن بسر س میگوید: هرگاه رسول الله ج درِ خانه کسی میآمد روبروی در نمیایستاد بلکه سمت راست یا چپ آن میایستاد و میفرمود: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ، السَّلَامُ عَلَیْکُمْ».
هرگاه از اسم اجازه خواهنده پرسیده شد چه بگوید؟
عَنْ أُمَّ هَانِئٍ ل بِنْتَ أَبِی طَالِبٍقَالَتْ: ذَهَبْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج عَامَ الفَتْحِ، فَوَجَدْتُهُ یَغْتَسِلُ وَفَاطِمَةُ ابْنَتُهُ تَسْتُرُهُ، قَالَتْ: فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَقَالَ: «مَنْ هَذِهِ» فَقُلْتُ: أَنَا أُمُّ هَانِئٍ بِنْتُ أَبِی طَالِبٍ.[138]
امّ هانى ل دختر ابوطالب میگوید: در سال فتح مکه، پیش رسول الله ج رفتم، دیدم که غسل مىکند و دخترش فاطمه پارچهاى را به عنوان پرده قرار داده و پیامبر ج را از نظر دیگران پنهان کرده است. امّ هانى میگوید: بر پیامبر ج سلام کردم، فرمود: «این زن کیست؟» گفتم: منم، امّ هانى دختر ابوطالب».
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ ج فِی دَیْنٍ کَانَ عَلَى أَبِی. فَدَقَقْتُ الْبَابَ، فَقَالَ: «مَنْ ذَا»؟ فَقُلْتُ: أَنَا، فَقَالَ: «أَنَا أَنَا» کَأَنَّهُ کَرِهَهَا.[139]
جابر بن عبدالله ب میگوید: به خاطر بدهیهای پدرم، نزد پیامبر ج رفتم و در زدم. پیامبر ج پرسید: «کیستی»؟ گفتم: منم. فرمود: «(یعنی چه که) منم، منم؟!». گویا اینگونه جواب دادن را ناپسند دانست».
اوقات اجازه گرفتن کنیزان و کودکان
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیَسۡتَٔۡذِنکُمُ ٱلَّذِینَ مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡ وَٱلَّذِینَ لَمۡ یَبۡلُغُواْ ٱلۡحُلُمَ مِنکُمۡ ثَلَٰثَ مَرَّٰتٖۚ مِّن قَبۡلِ صَلَوٰةِ ٱلۡفَجۡرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ ٱلظَّهِیرَةِ وَمِنۢ بَعۡدِ صَلَوٰةِ ٱلۡعِشَآءِۚ ثَلَٰثُ عَوۡرَٰتٖ لَّکُمۡۚ لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ وَلَا عَلَیۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّۚ طَوَّٰفُونَ عَلَیۡکُم بَعۡضُکُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٥٨﴾ [النور: 58].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، بردگانتان و کسانی از [کودکان] شما که به سن بلوغ نرسیدهاند، باید در سه وقت از شما اجازه [ورود] بگیرند: پیش از نماز صبح و نیمروز - هنگامی که لباسهایتان را بیرون میآورید - و پس از نماز عشاء. [این] سه [وقت،] هنگام خلوتِ شماست. جز این [سه وقت،] بر شما و بر آنان هیچ گناهی نیست [که بدون اجازه وارد شوند؛ چرا که] آنان پیرامونتان در رفت و آمدند [و] با یکدیگر [معاشرت میکنید]. الله اینچنین آیات [خود] را برایتان بیان میکند؛ و الله دانای حکیم است».
در گوشی صحبت نکردن دو نفر مگر با اجازه نفر سوم
عَنْ عَبْدِ اللهِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا کُنْتُمْ ثَلَاثَةً، فَلَا یَتَنَاجَى اثْنَانِ دُونَ صَاحِبِهِمَا، فَإِنَّ ذَلِکَ یُحْزِنُهُ».[140]
عبدالله بن مسعود س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه سه نفر با هم باشند، دو نفر از آنها نباید بدون (رضایت و در حضورِ) شخص سوم، با یکدیگر درِگوشی سخن بگویند؛ زیرا این کار، شخص سوم را نگران و غمگین میگرداند».
نگاه نکردن به خانه دیگری بدون اجازهاش
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَوْ أَنَّ رَجُلًا اطَّلَعَ عَلَیْکَ بِغَیْرِ إِذْنٍ، فَخَذَفْتَهُ بِحَصَاةٍ، فَفَقَأْتَ عَیْنَهُ مَا کَانَ عَلَیْکَ مِنْ جُنَاحٍ».[141]
ابوهریره س میگوید: شنیدم که رسول الله ج فرمود: «اگر کسی بدون اجازه، به داخل خانهات نگاه کرد و تو با پرتاب سنگریزه؛ چشمش را کور کردی، هیچ گناهی بر تو نیست».
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَإِذَا کَانُواْ مَعَهُۥ عَلَىٰٓ أَمۡرٖ جَامِعٖ لَّمۡ یَذۡهَبُواْ حَتَّىٰ یَسۡتَٔۡذِنُوهُۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَسۡتَٔۡذِنُونَکَ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ فَإِذَا ٱسۡتَٔۡذَنُوکَ لِبَعۡضِ شَأۡنِهِمۡ فَأۡذَن لِّمَن شِئۡتَ مِنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمُ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٦٢﴾ [النور: 62].
«مؤمنان [واقعی] کسانی هستند که به الله و پیامبرش ایمان آوردهاند و هنگامی که برای [اجرای یک] امر اجتماعی با او [= پیامبر] همراه هستند، تا از وی اجازه نگرفتهاند، [از جمع] خارج نمیشوند. بیتردید، کسانی که از تو اجازه میگیرند، آنان کسانی هستند که به الله و پیامبرش ایمان آوردهاند. پس اگر برای انجام برخی کارهای [مهم] خود از تو اجازه میخواهند، به هر یک از آنان که میخواهی اجازه بده و از الله برایشان آمرزش بخواه. به راستی که الله آمرزندۀ مهربان است».
دعا برای عطسه کننده هنگامیکه الحمدلله بگویید
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ العُطَاسَ، وَیَکْرَهُ التَّثَاؤُبَ، فَإِذَا عَطَسَ فَحَمِدَ اللَّهَ، فَحَقٌّ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ سَمِعَهُ أَنْ یُشَمِّتَهُ، وَأَمَّا التَّثَاؤُبُ: فَإِنَّمَا هُوَ مِنَ الشَّیْطَانِ، فَلْیَرُدَّهُ مَا اسْتَطَاعَ، فَإِذَا قَالَ: هَا، ضَحِکَ مِنْهُ الشَّیْطَانُ».[142]
از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «الله عطسه را میپسندد و خمیازه را نمیپسندد؛ هریک از شما عطسه زد و "الحمدلله" گفت، بر هر مسلمانی که آن را میشنود، لازم است که به او بگوید: "یَرحَمُکَ اللهُ". اما خمیازه از سوی شیطان است؛ هریک از شما را خمیازه گرفت، تا آن جا که میتواند آن را برگردانَد. زیرا وقتی یکی از شما خمیازه میکشد، شیطان به او میخندد».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ سِتٌّ» قِیلَ: مَا هُنَّ یَا رَسُولَ اللهِ؟، قَالَ: «إِذَا لَقِیتَهُ فَسَلِّمْ عَلَیْهِ، وَإِذَا دَعَاکَ فَأَجِبْهُ، وَإِذَا اسْتَنْصَحَکَ فَانْصَحْ لَهُ، وَإِذَا عَطَسَ فَحَمِدَ اللهَ فَسَمِّتْهُ، وَإِذَا مَرِضَ فَعُدْهُ وَإِذَا مَاتَ فَاتَّبِعْهُ».[143]
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «حق مسلمان بر مسلمان، شش مورد است. پرسیدند: ای رسول الله! آنها چه هستند؟ فرمود: «وقتی او را دیدی، سلام کن؛ و چون تو را دعوت کرد، دعوتش را بپذیر؛ و آنگاه که از تو نصیحت خواست، نصیحتش نما؛ و هنگامی که پس از عطسه زدن، «الحمدلله» گفت، (با گفتنِ «یَرحَمُکَ اللهُ») برای او دعای خیر کن؛ و هرگاه بیمار شد، به عیادتش برو؛ و هنگامی که فوت کرد، جنازهاش را تشییع کن».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا عَطَسَ أَحَدُکُمْ فَلْیَقُلْ: الحَمْدُ لِلَّهِ، وَلْیَقُلْ لَهُ أَخُوهُ أَوْ صَاحِبُهُ: یَرْحَمُکَ اللَّهُ، فَإِذَا قَالَ لَهُ: یَرْحَمُکَ اللَّهُ، فَلْیَقُلْ: یَهْدِیکُمُ اللَّهُ وَیُصْلِحُ بَالَکُمْ».[144]
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «هرگاه یکی از شما عطسه کرد، بگوید: الحمدلله! و برادر یا دوستش، به او بگوید: «یَرحَمُکَ اللهُ» (خداوند بر تو رحم کند) و چون (دوست) او به او «یَرحَمُکَ اللهُ» گفت، شخص عطسه کننده بگوید: «یَهْدِیکُمُ اللَّهُ وَیُصْلِحُ بَالَکُمْ» (الله شما را هدایت و احوالتان را اصلاح کند!)».
عَنْ أبِی مُوسَى س قَالَ: کَانَتِ الْیَهُودُ تَعَاطَسُ عِنْدَ النَّبِیِّ ج رَجَاءَ أَنْ یَقُولَ لَهَا یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ، فَکَانَ یَقُولُ: «یَهْدِیکُمُ اللَّهُ، وَیُصْلِحُ بَالَکُمْ».[145]
از ابوموسی س میگوید: یهود نزد پیامبر ج عطسه میکردند، به امید این که به آنان بفرماید: یرحمکم الله (الله بر شما رحم کند)، اما پیامبر ج میفرمود: «یَهْدِیکُمُ اللَّهُ، وَیُصْلِحُ بَالَکُمْ (الله شما را هدایت و احوالتان را اصلاح کند)».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا عَطَسَ وَضَعَ یَدَهُ أَوْ ثَوْبَهُ عَلَى فِیهِ، وَخَفَضَ أَوْ غَضَّ بِهَا صَوْتَهُ».[146]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج هنگامیکه عطسه میکرد، دست یا لباسش را روی دهانش میگذاشت و با آن صدایش را آرام میکرد یا با آن صدایش را پایین میآورد.
چه زمانی به عطسه زننده پاسخ داده شود
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: عَطَسَ رَجُلَانِ عِنْدَ النَّبِیِّ ج، فَشَمَّتَ أَحَدَهُمَا وَلَمْ یُشَمِّتِ الآخَرَ. فَقِیلَ لَهُ. فَقَالَ: «هَذَا حَمِدَ اللَّهَ، وَهَذَا لَمْ یَحْمَدِ اللَّهَ».[147]
انس س میگوید: دو نفر نزد پیامبر ج عطسه کردند. پیامبر ج در جواب یکی از آنها، یرحمک الله گفت و در جواب دیگری، نگفت. مردم علت را پرسیدند. فرمود: «این یکی، الحمدلله گفت و آن یکی، نگفت».
چند بار به عطسه زننده جواب داده شود؟
عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْأَکْوَعِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یُشَمَّتُ الْعَاطِسُ ثَلَاثًا، فَمَا زَادَ فَهُوَ مَزْکُومٌ».[148]
سلمه بن اکوع س میگوید: پیامبر ج فرمود: «عطسه زننده تا سه بار دعای خیر کند و بیشتر از آن نشانه سرماخوردگی است».
هنگام خمیازه کشیدن چه باید کرد؟
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «التَّثَاؤُبُ مِنَ الشَّیْطَانِ، فَإِذَا تَثَاءَبَ أَحَدُکُمْ فَلْیَکْظِمْ مَا اسْتَطَاعَ».[149]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «خمیازه کشیدن از طرف شیطان است، پس هرگاه یکی از شما خواست، خمیازه بکشد، تا میتواند جلویش را بگیرد».
عَنْ ثَوْبَانَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ عَادَ مَرِیضًا، لَمْ یَزَلْ فِی خُرْفَةِ الْجَنَّةِ حَتَّى یَرْجِعَ».[150]
ثوبان س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس به عیادت مریضی برود، تا زمانی که برگردد، در باغهای بهشت به سر میبرد».
عَنِ البَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س قَالَ: أَمَرَنَا النَّبِیُّ ج بِسَبْعٍ، وَنَهَانَا عَنْ سَبْعٍ: أَمَرَنَا بِاتِّبَاعِ الجَنَائِزِ، وَعِیَادَةِ المَرِیضِ، وَإِجَابَةِ الدَّاعِی، وَنَصْرِ المَظْلُومِ، وَإِبْرَارِ القَسَمِ، وَرَدِّ السَّلاَمِ، وَتَشْمِیتِ العَاطِسِ، وَنَهَانَا عَنْ: آنِیَةِ الفِضَّةِ، وَخَاتَمِ الذَّهَبِ، وَالحَرِیرِ، وَالدِّیبَاجِ، وَالقَسِّیِّ، وَالإِسْتَبْرَقِ.[151]
براء بن عازب س میگوید: پیامبر ج ما را به انجام هفت کار، امر فرمود و از انجام هفت کار دیگر، منع کرد. آنچه به آن، امر کرد، عبارتند از: 1 - تشییع جنازه 2 - عیادت مریض 3 - قبول دعوت 4 - کمک و یاری مظلوم 5 - پاسخ دادن به سلام 6 - جواب عطسه 7 - وفای به عهد.
و کارهایی که از آنها منع کرد، عبارتند از: 1 - استفاده از ظروف نقرهای 2 - انگشتر طلا 3 - استفاده از لباس ابریشمی 4 - استفاده از دیبا (نوعی پارچه ابریشمی) 5 - استفاده از قسی (نوعی لباس که ابریشم در آن به کار رفته است) 6 - استفاده از استبرق (پارچهای ابریشمی و کلفت). (و هفتمین چیزی که در این حدیث نیامد، زین و پالانی است که از ابریشم ساخته شده باشد. چنانچه در روایات دیگر آمده است).
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ رَأَى مُبْتَلًى، فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی عَافَانِی مِمَّا ابْتَلَاکَ بِهِ، وَفَضَّلَنِی عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضِیلًا لَمْ یُصِبْهُ ذَلِکَ الْبَلَاءُ».[152]
ابن عمر ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس شخصی را دید که مبتلا (به نقص یا مصیبتی) بود بگوید: سپاس و ستایش برای الله است که مرا از این نقصهایی که آن شخص دارد سالم آفرید و مرا بر اکثر مخلوقاتش فضل و برتری داد، دیگر آن نقص عضوی را که دیده دچارش نمیشود».
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: کَانَ غُلامٌ یَهُودِیٌّ یَخْدُمُ النَّبِیَّ ج فَمَرِضَ، فَأَتَاهُ النَّبِیُّ ج یَعُودُهُ، فَقَعَدَ عِنْدَ رَأْسِهِ، فَقَالَ لَهُ: «أَسْلِمْ». فَنَظَرَ إِلَى أَبِیهِ وَهُوَ عِنْدَهُ، فَقَالَ لَهُ: أَطِعْ أَبَا الْقَاسِمِ، فَأَسْلَمَ، فَخَرَجَ النَّبِیُّ ج وَهُوَ یَقُولُ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْقَذَهُ مِنَ النَّارِ».[153]
انس س میگوید: نوجوانی یهودی که برای رسول الله ج خدمت میکرد، بیمار شد. پیامبر ج به عیادتش رفت و بر بالینش نشست و به او فرمود: «مسلمان شو». آن پسر، به سوی پدرش که نزد او نشسته بود، نگاه کرد. پدرش گفت: از ابوالقاسم (محمد ج) اطاعت کن. (یعنی اسلام را بپذیر). او مشرف به اسلام شد. رسول الله ج در حالیکه از منزل خارج میشد فرمود: «سپاس بر الله که او را از آتش دوزخ، نجات داد».
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ عَادَ مَرِیضًا، لَمْ یَحْضُرْ أَجَلُهُ فَقَالَ عِنْدَهُ سَبْعَ مِرَارٍ: أَسْأَلُ اللَّهَ الْعَظِیمَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ أَنْ یَشْفِیَکَ، إِلَّا عَافَاهُ اللَّهُ مِنْ ذَلِکَ الْمَرَضِ».[154]
ابن عباس ب روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هرکس بیماری را که هنوز -اجلش فرا نرسیده- عیادت کند و نزد او هفت بار بگوید: «أَسْأَلُ اللَّهَ الْعَظِیمَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ أَنْ یَشْفِیَکَ»: از الله بزرگ، پروردگار عرش بزرگ خواهانم که تو را شفا دهد، به یقین الله او را از آن مرض شفا میدهد».
راهنمایی کردن بیمار به سوی آنچه که به نفع اوست
1. عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَبِی الْعَاصِ الثَّقَفِیِّ س أَنَّهُ شَکَا إِلَى رَسُولِ اللهِ ج وَجَعًا یَجِدُهُ فِی جَسَدِهِ مُنْذُ أَسْلَمَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ ج: «ضَعْ یَدَکَ عَلَى الَّذِی تَأَلَّمَ مِنْ جَسَدِکَ، وَقُلْ بِاسْمِ اللهِ ثَلَاثًا، وَقُلْ سَبْعَ مَرَّاتٍ أَعُوذُ بِاللهِ وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأُحَاذِرُ».[155]
از عثمان بن ابیالعاص ثقفی س روایت است که او از دردی که از هنگام مسلمان شدن در بدنش احساس میکرد، نزد رسول الله ج شکایت نمود. رسول الله ج فرمود: دست خود را بر جایی که از بدنت درد میکند، بگذار و سه بار «بسم الله» بگو و هفت بار این دعا را بخوان: «أَعُوذُ بِاللهِ وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأُحَاذِرُ»: «از دردی که احساس میکنم و از شرّ چیزی که میترسم، به عزت و قدرتِ الله پناه میبرم».
2. عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج إِذَا اشْتَکَى مِنَّا إِنْسَانٌ، مَسَحَهُ بِیَمِینِهِ، ثُمَّ قَالَ: «أَذْهِبِ الْبَاسَ، رَبَّ النَّاسِ، وَاشْفِ أَنْتَ الشَّافِی، لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُکَ، شِفَاءً لَا یُغَادِرُ سَقَمًا» فَلَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللهِ ج وَثَقُلَ، أَخَذْتُ بِیَدِهِ لِأَصْنَعَ بِهِ نَحْوَ مَا کَانَ یَصْنَعُ، فَانْتَزَعَ یَدَهُ مِنْ یَدِی، ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَاجْعَلْنِی مَعَ الرَّفِیقِ الْأَعْلَى» قَالَتْ: فَذَهَبْتُ أَنْظُرُ، فَإِذَا هُوَ قَدْ قَضَى.[156]
عایشه ل میگوید: هنگامیکه یکی از ما از دردش به رسول الله ج شکایت میکرد، با دست راستش آن را مسح مینمود و میفرمود: «ای پروردگار مردم، بیماری را برطرف ساز و چنان شفایی عنایت کن که هیچگونه بیماریای باقی نماند؛ زیرا تو شفا دهنده هستی و هیچ شفایی جز شفای تو وجود ندارد». زمانیکه رسول الله ج بیمار شد، دستش را گرفتم تا مانند او رفتار کنم آنگونه که او با بیمار رفتار میکرد. پس او دستش را از دستم بیرون کشید و فرمود: «پروردگارا، مرا بیامرز و به رفیق اعلی ملحق گردان». عایشه ل میگوید: تا نگاهش کردم، وفات نمود.
3. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: ... وَکَانَ النَّبِیُّ ج إِذَا دَخَلَ عَلَى مَرِیضٍ یَعُودُهُ قَالَ: «لاَ بَأْسَ، طَهُورٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ» فَقَالَ لَهُ: «لاَ بَأْسَ طَهُورٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ».[157]
4. ابن عباس ب میگوید: وقتی پیامبر ج به عیادت کسی میرفت، میفرمود: «لاَ بَأْسَ طَهُورٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ». «مشکلی نیست؛ اگر الله بخواهد این بیماری، پاک کننده(ی گناهان) است».
عیادت کردن زنان از مردان هنگام نبودن فتنه
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: لَمَّا قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ ج المَدِینَةَ، وُعِکَ أَبُو بَکْرٍ وَبِلاَلٌ ب قَالَتْ: فَدَخَلْتُ عَلَیْهِمَا، قُلْتُ: یَا أَبَتِ کَیْفَ تَجِدُکَ؟ وَیَا بِلاَلُ کَیْفَ تَجِدُکَ؟ ... قَالَتْ عَائِشَةُ: فَجِئْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَأَخْبَرْتُهُ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیْنَا المَدِینَةَ کَحُبِّنَا مَکَّةَ أَوْ أَشَدَّ، اللَّهُمَّ وَصَحِّحْهَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی مُدِّهَا وَصَاعِهَا، وَانْقُلْ حُمَّاهَا فَاجْعَلْهَا بِالْجُحْفَةِ».[158]
عایشه ل میگوید: هنگامیکه رسول الله ج وارد مدینه شد، ابوبکر و بلال ب بیمار شدند. من نزدشان رفتم و گفتم: پدرم حالت چهطور است؟ بلال، حال تو چهطور است؟ ... عایشه ل میگوید: نزد رسول الله ج آمدم و به او خبر دادم. فرمود: پروردگارا، محبت مدینه را مانند محبت مکه یا بیشتر از آن در دلهای ما جای بده. و آب و هوای مدینه را مساعد بگردان و به صاع و مُدّ ما برکت عنایت کن و تبی که در مدینه است را به جحفه منتقل کن.
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: کَانَ غُلاَمٌ یَهُودِیٌّ یَخْدُمُ النَّبِیَّ ج فَمَرِضَ، فَأَتَاهُ النَّبِیُّ ج یَعُودُهُ، فَقَعَدَ عِنْدَ رَأْسِهِ، فَقَالَ لَهُ: «أَسْلِمْ»، فَنَظَرَ إِلَى أَبِیهِ وَهُوَ عِنْدَهُ فَقَالَ لَهُ: أَطِعْ أَبَا القَاسِمِ ج فَأَسْلَمَ، فَخَرَجَ النَّبِیُّ ج وَهُوَ یَقُولُ: «الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْقَذَهُ مِنَ النَّارِ».[159]
انس س میگوید: نوجوانی یهودی که برای رسول الله ج خدمت میکرد، بیمار شد. پیامبر ج به عیادتش رفت و بر بالینش نشست و به او فرمود: «مسلمان شو». آن پسر، به سوی پدرش که نزد او نشسته بود، نگاه کرد. پدرش گفت: از ابوالقاسم (محمد ج) اطاعت کن. (یعنی اسلام را بپذیر). او مشرف به اسلام شد. رسول الله ج در حالیکه از منزل خارج میشد فرمود: «سپاس بر الله که او را از آتش دوزخ، نجات داد».
عَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ یَنْفُثُ عَلَى نَفْسِهِ فِی المَرَضِ الَّذِی مَاتَ فِیهِ بِالْمُعَوِّذَاتِ، فَلَمَّا ثَقُلَ کُنْتُ أَنْفِثُ عَلَیْهِ بِهِنَّ، وَأَمْسَحُ بِیَدِ نَفْسِهِ لِبَرَکَتِهَا.[160]
عایشه ل میگوید: پیامبر ج در بیماریای که وفات کرد، سورههای معوذات (فلق و ناس) را میخواند و بر خود فوت میکرد. چون بیمار شد، من آنها را بر او میخواندم و به خاطر برکتش، دستهای خودش را بر بدنش میکشیدم.
اول اینکه زینت و پوشش عورت است، چنانچه الله میفرماید:
﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمۡ لِبَاسٗا یُوَٰرِی سَوۡءَٰتِکُمۡ وَرِیشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِکَ خَیۡرٞۚ ذَٰلِکَ مِنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ لَعَلَّهُمۡ یَذَّکَّرُونَ٢٦﴾ [الأعراف: 26].
«ای فرزندان آدم، همانا لباسی برایتان فرو فرستادیم که شرمگاهتان را میپوشانَد و [مایۀ] زینت شماست؛ و [برای مؤمن،] لباس پرهیزگاری بهتر است. این از نشانههای [قدرتِ] الله است؛ باشد که [انسانها] پند گیرند».
دوم - حفاظت از چیزهای مضر و زیان آور است، چنان چه الله فرموده است:
﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَٰلٗا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡجِبَالِ أَکۡنَٰنٗا وَجَعَلَ لَکُمۡ سَرَٰبِیلَ تَقِیکُمُ ٱلۡحَرَّ وَسَرَٰبِیلَ تَقِیکُم بَأۡسَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ یُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسۡلِمُونَ٨١﴾ [النحل: 81].
«الله از آنچه آفرید، سایههایی برایتان فراهم آورده است و از کوهها [نیز راهها و] پناهگاههایی برایتان قرار داده است و جامههایى برایتان پدید آورده است که شما را از [سرما] و گرما نگاه میدارد و [زِرهها و] تنپوشهایی که شما را در جنگ[های]تان حفظ مىکند. او اینچنین نعمتش را بر شما تمام مىگردانَد؛ باشد که [در برابرِ توحید] تسلیم شوید [و شرک نورزید]».
1. عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: کَانَ أَحَبُّ الثِّیَابِ إِلَى النَّبِیِّ ج أَنْ یَلْبَسَهَا الحِبَرَةَ.[161]
انس بن مالک س میگوید: محبوبترین پارچه نزد پیامبر ج برای پوشیدن، بُرد یمانی سبز رنگ بود.
2. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْبَسُوا مِنْ ثِیَابِکُمُ الْبَیَاضَ، فَإِنَّهَا مِنْ خَیْرِ ثِیَابِکُمْ، وَکَفِّنُوا فِیهَا مَوْتَاکُمْ».[162]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «لباسهای سفیدتان را بپوشید؛ زیرا لباس سفید، بهترین لباسهای شماست. و مردگان خود را در آن کفن کنید».
3. عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل قَالَتْ: کَانَ أَحَبُّ الثِّیَابِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج الْقَمِیصَ.[163]
ام سلمه ل میگوید: دوست داشتنیترین لباسها نزد رسول الله ج پیراهن بود.
1. عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیَّ س قَال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِزْرَةُ الْمُسْلِمِ إِلَى نِصْفِ السَّاقِ، وَلَا حَرَجَ - أَوْ لَا جُنَاحَ - فِیمَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْکَعْبَیْنِ، مَا کَانَ أَسْفَلَ مِنَ الْکَعْبَیْنِ فَهُوَ فِی النَّارِ، مَنْ جَرَّ إِزَارَهُ بَطَرًا لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ».[164]
ابوسعید خدری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «شلوار مسلمان تا نصف ساق است و اشکالی ندارد، یا فرمود: گناهی نیست که در میان ساق و قوزک باشد. و آنچه از قوزک پایینتر باشد، پس آن در آتش (دوزخ) است. الله به کسیکه شلوار (لُنگ) خود را از روی تکبر بر زمین بکشد، نگاه نمیکند».
2. عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ خُیَلَاءَ لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ یَوْمَ القِیَامَةِ»، فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ ل: فَکَیْفَ یَصْنَعْنَ النِّسَاءُ بِذُیُولِهِنَّ؟ قَالَ: «یُرْخِینَ شِبْرًا»، فَقَالَتْ: إِذًا تَنْکَشِفُ أَقْدَامُهُنَّ، قَالَ: «فَیُرْخِینَهُ ذِرَاعًا، لَا یَزِدْنَ عَلَیْهِ».[165]
ابن عمر ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس از روی تکبر لباسش را بر زمین بکشاند، الله روز قیامت به او نگاه نمیکند»، ام سلمه ل گفت: پس زنان با دامنهای خود چهکار کنند؟ فرمود: «آن را یک وجب -روی زمین- رها کنند». ام سلمه ل گفت: در این صورت قدمهایشان نمایان میشود. فرمود: «پس یک ذراع رها کنند و بر آن نیفزایند».
آویزان نکردن شلوار توسط مردان
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا أَسْفَلَ مِنَ الکَعْبَیْنِ مِنَ الإِزَارِ فَفِی النَّارِ».[166]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «پایینتر از دو قوزکِ پای کسی که اسبال ازار میکند، در آتش دوزخ خواهد بود».
اسبال ازار: بلند بودن شلوار به گونهای که دو قوزک پا را بپوشاند.
2. عَنْ أَبِی ذَرٍّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَلَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَلَا یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» قَالَ: فَقَرَأَهَا رَسُولُ اللهِ ج ثَلَاثَ مِرَارًا، قَالَ أَبُو ذَرٍّ: خَابُوا وَخَسِرُوا، مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «الْمُسْبِلُ، وَالْمَنَّانُ، وَالْمُنَفِّقُ سِلْعَتَهُ بِالْحَلِفِ الْکَاذِبِ».[167]
ابوذر س میگوید: پیامبر ج فرمود: «سه گروه هستند که الله روز قیامت با آنان سخن نمیگوید و به سویشان نگاه نمیکند و آنها را پاک نمیگرداند و عذاب دردناکی خواهند داشت». ابوذر س میگوید: رسول الله ج سه بار این جمله را تکرار کرد. ابوذر س گفت: ای رسول الله، این زیانمندان و زیانکاران چه کسانی هستند؟ فرمود: «کسی که اسبالِ ازار میکند [شلوار یا لباسش را پایینتر از دو قوزک پایش قرار میدهد]، کسی که -در برابر نیکیاش بر دیگران- منت میگذارد، و کسی که کالایش را با سوگند دروغ به فروش میرساند».
3. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْإِسْبَالُ فِی الْإِزَارِ، وَالْقَمِیصِ، وَالْعِمَامَةِ، مَنْ جَرَّ مِنْهَا شَیْئًا خُیَلَاءَ، لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[168]
عبدالله بن عمر ب میگوید: پیامبر ج فرمود: «اسبال، [یعنی بلند کردن نامشروع لباس] در سه چیز است: لُنگ (شلوار)، پیراهن و عمامه؛ هرکس چیزی از لباسش را از روی تکبر بر زمین بکشاند، الله روز قیامت به او نگاه نخواهد کرد».
لباس و رختخوابی که نهی شدهاند
1. عَنْ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا تَلْبَسُوا الْحَرِیرَ، فَإِنَّهُ مَنْ لَبِسَهُ فِی الدُّنْیَا لَمْ یَلْبَسْهُ فِی الْآخِرَةِ».[169]
عمر بن خطاب س میگوید: رسول الله ج فرمود: «لباس ابریشمی نپوشید، زیرا هر مردی که در دنیا آن را بپوشد، در آخرت نخواهد پوشید».
2. عَنِ البَرَاءِ س قَالَ: أَمَرَنَا النَّبِیُّ ج بِسَبْعٍ: عِیَادَةِ المَرِیضِ، وَاتِّبَاعِ الجَنَائِزِ، وَتَشْمِیتِ العَاطِسِ، وَنَهَانَا عَنْ سَبْعٍ: عَنْ لُبْسِ الحَرِیرِ، وَالدِّیبَاجِ، وَالقَسِّیِّ، وَالإِسْتَبْرَقِ، وَالمَیَاثِرِ الحُمْرِ.[170]
براء بن عازب س میگوید: پیامبر ج ما را به انجام هفت کار امر نمود از جمله: عیادت بیمار، شرکت در تشییع جنازه، جواب عطسه؛ و ما را از هفت کار نهی کرد از جمله: پوشیدن لباس حریر (ابریشمِ نازک) و دیبا و قسّی (لباسی که در بافتِ آن ابریشم به کار رفته است) و استبرق (پارچهای ابریشمی و کلفت) و استفاده از زین و هر زیراندازی که از ابریشم ساخته شده باشد.
3. عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ ج مِنْ سَفَرٍ، وَقَدْ سَتَرْتُ بِقِرَامٍ لِی عَلَى سَهْوَةٍ لِی فِیهَا تَمَاثِیلُ، فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ ج هَتَکَهُ وَقَالَ: «أَشَدُّ النَّاسِ عَذَابًا یَوْمَ القِیَامَةِ الَّذِینَ یُضَاهُونَ بِخَلْقِ اللَّهِ» قَالَتْ: فَجَعَلْنَاهُ وِسَادَةً أَوْ وِسَادَتَیْنِ. [171]
عایشه ل میگوید: پیامبر ج از سفری آمد، در حالی که من دالان خانهام را با پردهای پوشانده بودم که دارای عکس - ذی روح - بود. چون پیامبر ج آن را دید، آن را کشید و فرمود: «سختترین مردم روز قیامت کسانی هستند که به خلقت الله شبیه میسازند». عایشه ل گفت: پس با آن یک یا دو بالش ساختیم.
4. عَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: نَهَانَا النَّبِیُّ ج أَنْ نَشْرَبَ فِی آنِیَةِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ، وَأَنْ نَأْکُلَ فِیهَا، وَعَنْ لُبْسِ الحَرِیرِ وَالدِّیبَاجِ، وَأَنْ نَجْلِسَ عَلَیْهِ.[172]
حذیفه س میگوید: پیامبر ج ما را از نوشیدن و خوردن در ظروف طلا و نقره و از پوشیدن لباس ابریشمی و دیبا و نشستن بر آن منع کرد.
5. عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج لَمْ یَکُنْ یَتْرُکُ فِی بَیْتِهِ شَیْئًا فِیهِ تَصَالِیبُ إِلَّا نَقَضَهُ.[173]
عایشه ل میگوید: پیامبر ج در خانهی خود هیچ چیزی را که در آن تصویرهایی مثل صلیب نصارا بود، نمیگذاشت، مگر اینکه آن را از بین میبرد.
6. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «صِنْفَانِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لَمْ أَرَهُمَا، قَوْمٌ مَعَهُمْ سِیَاطٌ کَأَذْنَابِ الْبَقَرِ یَضْرِبُونَ بِهَا النَّاسَ، وَنِسَاءٌ کَاسِیَاتٌ عَارِیَاتٌ مُمِیلَاتٌ مَائِلَاتٌ، رُءُوسُهُنَّ کَأَسْنِمَةِ الْبُخْتِ الْمَائِلَةِ، لَا یَدْخُلْنَ الْجَنَّةَ، وَلَا یَجِدْنَ رِیحَهَا، وَإِنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ کَذَا وَکَذَا».[174]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «دو گروه از دوزخیان هستند که آنها را ندیدهام: گروهی که تازیانههایی چون دُم گاو با خود دارند و با آن مردم را میزنند. و (گروه دوم:) زنانِ نیمه برهنهای که لباس دارند، اما در حقیقت برهنهاند و از راه درست- و از مسیر اطاعت پروردگار- منحرف هستند و دیگران را نیز به انحراف و فتنه میکشانند؛ سرهایشان را مانند کوهان شتر بُختی برآمده میسازند؛ اینها وارد بهشت نمیشوند و بوی آن نیز به مشامشان نمیرسد، در حالی که بوی بهشت از مسافت دور استشمام میشود».
7. عَنْ عَبْدَ اللهِ بْنَ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ ب قَالَ: رَأَى رَسُولُ اللهِ ج عَلَیَّ ثَوْبَیْنِ مُعَصْفَرَیْنِ، فَقَالَ: «إِنَّ هَذِهِ مِنْ ثِیَابِ الْکُفَّارِ فَلَا تَلْبَسْهَا».[175]
عبدالله بن عمرو بن عاص ب میگوید: رسول الله ج بر تنم دو لباس زردرنگ دید؛ فرمود: «این، جزو لباس کافران است؛ آن را نپوش».
8. عَنْ أَبِی مُوسَى الأَشْعَرِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «حُرِّمَ لِبَاسُ الحَرِیرِ وَالذَّهَبِ عَلَى ذُکُورِ أُمَّتِی وَأُحِلَّ لِإِنَاثِهِمْ».[176]
ابوموسی اشعری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «لباس حریر و طلا بر مردان امتم حرام و برای زنانشان حلال شده است».
9. عَنْ خَالِدٍ قَالَ: وَفَدَ الْمِقْدَامُ بْنُ مَعْدِیکَرِبَ عَلَى مُعَاوِیَةَ فَقَالَ لَهُ: أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ، هَلْ تَعْلَمُ «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَهَى عَنْ لُبُوسِ جُلُودِ السِّبَاعِ، وَالرُّکُوبِ عَلَیْهَا» قَالَ: نَعَمْ.[177]
خالد میگوید: مقدام بن معدیکرب نزد معاویه س آمد و گفت: تو را به الله سوگند میدهم، آیا میدانی که رسول الله ج از پوشیدن پوست درندگان و سواری بر آنها نهی نموده است؟ معاویه س گفت: بله.
10.عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ لَبِسَ ثَوْبَ شُهْرَةٍ فِی الدُّنْیَا، أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ مَذَلَّةٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، ثُمَّ أَلْهَبَ فِیهِ نَارًا».[178]
عبدالله بن عمر ب میگوید: پیامبر ج فرمود: «کسیکه در دنیا لباس شهرت بپوشد، الله در روز قیامت لباس خواری و ذلت به او پوشانده و سپس در آن آتش میافروزد».
چه نوع راه رفتن و پوشیدن لباسی منع شده است؟
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ١٨ وَٱقۡصِدۡ فِی مَشۡیِکَ وَٱغۡضُضۡ مِن صَوۡتِکَۚ إِنَّ أَنکَرَ ٱلۡأَصۡوَٰتِ لَصَوۡتُ ٱلۡحَمِیرِ١٩﴾ [لقمان: 18-19].
«و [با بیاعتنایی] از مردم روی نگردان و مغرورانه در زمین راه نرو. به راستی که الله هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد. و [در منش و رفتارت] میانهرو باش و به آرامی سخن بگو [نه با صدای بلند؛ چرا که] قطعاً زشتترین صدا، صدای خران است».
2. الله بلندمرتبه دربارهی زنان میفرماید: ﴿وَلَا یَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِیُعۡلَمَ مَا یُخۡفِینَ مِن زِینَتِهِنَّۚ﴾ [النور: 31].
«همچنین [هنگام راه رفتن] پاهای خود را [چنان بر زمین] نکوبند که [صدای] زینتهایی که [زیر لباس] پنهان کردهاند [= خلخال] آشکار شود».
3. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ج عَنْ لِبْسَتَیْنِ: أَنْ یَحْتَبِیَ الرَّجُلُ فِی الثَّوْبِ الوَاحِدِ لَیْسَ عَلَى فَرْجِهِ مِنْهُ شَیْءٌ، وَأَنْ یَشْتَمِلَ بِالثَّوْبِ الوَاحِدِ لَیْسَ عَلَى أَحَدِ شِقَّیْهِ.[179]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج از دو نوع پوشش منع کرد: یکی اینکه فرد در یک لباس طوری خود را بپیچد که موجب کشف عورت شود و دیگر اینکه در یک لباس خود را بپیچد به طوری که یک طرف بدنش را نپوشاند.
4. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «بَیْنَمَا رَجُلٌ یَمْشِی فِی حُلَّةٍ، تُعْجِبُهُ نَفْسُهُ، مُرَجِّلٌ جُمَّتَهُ، إِذْ خَسَفَ اللَّهُ بِهِ، فَهُوَ یَتَجَلْجَلُ إِلَى یَوْمِ القِیَامَةِ».[180]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «مردی در لباسی فاخر، در حالی که موهایش را شانه زده و به خود فریفته شده بود، خرامان و متکبرانه راه میرفت؛ ناگهان الله او را در زمین فرو بُرد و تا روز قیامت در زمین فرو میرود».
5. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ج المُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ، وَالمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ».[181]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج بر مردانی که خود را به شکل زنان درمیآورند و بر زنانی که خود را شبیه مردان میسازند، لعنت فرستاد.
6. عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ».[182]
7. ابن عمر ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس که خود را شبیه قومی بسازد، از جرگهی آنهاست».
1. الله میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ یُدۡنِینَ عَلَیۡهِنَّ مِن جَلَٰبِیبِهِنَّۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یُعۡرَفۡنَ فَلَا یُؤۡذَیۡنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٥٩﴾ [الأحزاب: 59].
«ای پیامبر، به همسران و دخترانت و دیگر زنان مؤمن بگو که چادرهایشان را به شایستگی بر [سر و سینۀ] خویش بیفکنند. این [گونه پوشش] مناسبتر است به اینکه [در جامعه به متانت و وقار] شناخته شوند و [در نتیجه،] مورد آزار [افراد هرزه] قرار نگیرند؛ و الله آمرزندۀ مهربان است».
2. و نیز میفرماید: ﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ یَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَیَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبۡدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ وَلۡیَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّۖ﴾ [النور: 31].
«و به زنان مؤمن [نیز] بگو چشمان خود را [از نگاه به نامحرم] فروگیرند و پاکدامنی ورزند و زیور [و آرایشِ] خود را آشکار نکنند؛ مگر آنچه [به صورت طبیعی] نمایان است؛ و باید روسری خود را بر سینه بیفکنند [تا موها و سینهشان پوشیده گردد]».
3. و گفته است: ﴿وَٱلۡقَوَٰعِدُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ ٱلَّٰتِی لَا یَرۡجُونَ نِکَاحٗا فَلَیۡسَ عَلَیۡهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعۡنَ ثِیَابَهُنَّ غَیۡرَ مُتَبَرِّجَٰتِۢ بِزِینَةٖۖ وَأَن یَسۡتَعۡفِفۡنَ خَیۡرٞ لَّهُنَّۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ٦٠﴾ [النور: 60].
«و بر زنان [یائسه و] از کار افتادهای که [دیگر میل و] امید زناشویی ندارند، گناهی نیست که پوشش [سر و صورتِ] خویش را کنار گذارند، [به شرط آنکه آرایش و] زینتی را آشکار نکنند؛ و اگر عفت بورزند [و خود را بپوشانند] برایشان بهتر است؛ و الله شنوای داناست».
1. عَنْ أَبِی الْأَحْوَصِ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ ج فِی ثَوْبٍ دُونٍ، فَقَالَ: «أَلَکَ مَالٌ؟» قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: «مِنْ أَیِّ الْمَالِ؟» قَالَ: قَدْ آتَانِی اللَّهُ مِنَ الإِبِلِ، وَالْغَنَمِ، وَالْخَیْلِ، وَالرَّقِیقِ، قَالَ: «فَإِذَا آتَاکَ اللَّهُ مَالًا فَلْیُرَ أَثَرُ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَیْکَ، وَکَرَامَتِهِ».[183]
ابو اَحوَص از پدرش نقل میکند که گفت: با لباسهایی نامرتب نزد پیامبر ج رفتم. فرمود: «آیا مال داری؟» گفتم: بله. فرمود: «چه داری؟» گفتم: الله به من شتر، گوسفند، اسب و برده عطا کرده است. فرمود: «وقتی الله به تو مالی عطا کرده است، چنان کن که آثار احسان و نعمت پروردگار بر تو دیده شود».
2. عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ س قَالَ: أَتَانَا رَسُولُ اللَّهِ ج فَرَأَى رَجُلًا شَعِثًا قَدْ تَفَرَّقَ شَعْرُهُ فَقَالَ: «أَمَا کَانَ یَجِدُ هَذَا مَا یُسَکِّنُ بِهِ شَعْرَهُ»، وَرَأَى رَجُلًا آخَرَ وَعَلْیِهِ ثِیَابٌ وَسِخَةٌ، فَقَالَ: «أَمَا کَانَ هَذَا یَجِدُ مَاءً یَغْسِلُ بِهِ ثَوْبَهُ».[184]
جابر بن عبدالله س میگوید: رسول الله ج نزد ما آمد و مردی را دید که موهایش ژولیده و نامرتب است. فرمود: «آیا چیزی نمییابد تا موهایش را با آن تمیز و مرتب نماید؟» و مردی دیگر را دید که لباس چرکی بر تن داشت، فرمود: «آیا آبی نمییابد تا لباسش را بشوید؟».
عَنْ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ س قَالَ: کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج عَلَى الْمِنْبَرِ، وَعَلَیْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ، قَدْ أَرْخَى طَرَفَیْهَا بَیْنَ کَتِفَیْهِ. [185]
عمرو بن حُرَیث س میگوید: گویی من اکنون به سوی رسول الله ج مینگرم که بر منبر بود و عمامهی سیاهی بر سر داشت که گوشهاش را بین شانههایش رها کرده بود.
دعای پوشیدن لباس جدید و مانند آن
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِذَا اسْتَجَدَّ ثَوْبًا سَمَّاهُ بِاسْمِهِ إِمَّا قَمِیصًا، أَوْ عِمَامَةً ثُمَّ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ أَنْتَ کَسَوْتَنِیهِ أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِهِ وَخَیْرِ مَا صُنِعَ لَهُ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهِ، وَشَرِّ مَا صُنِعَ لَهُ» قَالَ أَبُو نَضْرَةَ: فَکَانَ أَصْحَابُ النَّبِیِّ ج إِذَا لَبِسَ أَحَدُهُمْ ثَوْبًا جَدِیدًا قِیلَ لَهُ: تُبْلَى وَیُخْلِفُ اللَّهُ تَعَالَى.[186]
ابوسعید خدری س میگوید: هرگاه رسول الله ج لباس جدیدی -پیراهن یا عمامه- میپوشید، آن را به نامش یاد میکرد و میفرمود: «یا الله! همه حمد و ستایش ویژه توست؛ تو، این -عمامه یا پیراهن یا ردا- را به من پوشاندهای. من از تو خیرِ آن و خیری را که برای آن ساخته شده است، درخواست میکنم و از شرّ آن و شرّی که برای آن ساخته شده است، به تو پناه میجویم». ابونضره میگوید: هرگاه یکی از اصحاب پیامبر ج لباسی جدید میپوشید، به او میگفتند: این لباس را کهنه کنی و الله در عوضش لباس دیگری به تو بدهد.
دعا برای کسیکه لباس جدیدی بپوشد
أُمُّ خَالِدٍ بِنْتُ خَالِدٍ ل قَالَتْ: أُتِیَ رَسُولُ اللَّهِ ج بِثِیَابٍ فِیهَا خَمِیصَةٌ سَوْدَاءُ، قَالَ: «مَنْ تَرَوْنَ نَکْسُوهَا هَذِهِ الخَمِیصَةَ» فَأُسْکِتَ القَوْمُ، قَالَ: «ائْتُونِی بِأُمِّ خَالِدٍ» فَأُتِیَ بِی النَّبِیُّ ج فَأَلْبَسَنِیهَا بِیَدِهِ، وَقَالَ: «أَبْلِی وَأَخْلِقِی» مَرَّتَیْنِ.[187]
ام خالد دختر خالد ل میگوید: برای رسول الله ج لباسهایی آوردند که در میانشان چهار قد سیاهی بود. فرمود: «به نظر شما این چارقد را به چه کسی بپوشانیم؟» حاضران ساکت شدند. فرمود: «به ام خالد بدهید». مرا نزد پیامبر ج آوردند و با دستانش آن را به من پوشانید و فرمود: «این را بپوش تا آن را کهنه نمایی». دوبار این جمله را تکرار کرد.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا انْتَعَلَ أَحَدُکُمْ فَلْیَبْدَأْ بِالیَمِینِ، وَإِذَا نَزَعَ فَلْیَبْدَأْ بِالشِّمَالِ، لِیَکُنِ الیُمْنَى أَوَّلَهُمَا تُنْعَلُ وَآخِرَهُمَا تُنْزَعُ».[188]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: هرگاه یکی از شما خواست کفش بپوشد، از سمت راست شروع کند و هرگاه خواست کفشهایش را بیرون بیاورد، از سمت چپ آغاز نماید. پای راست باید در پوشیدن اول و در بیرون آوردن آخر باشد.
انگشتر مردان و چگونه به دست نمودن آن
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ نَهَى عَنْ خَاتَمِ الذَّهَبِ.[189]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج از انگشتر طلا نهی کرد.
2. عَنْ أَنَسٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ خَاتَمُهُ مِنْ فِضَّةٍ وَکَانَ فَصُّهُ مِنْهُ.[190]
انس س روایت میکند که انگشتر پیامبر ج و نگین آن از نقره بود.
3. عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج لَبِسَ خَاتَمَ فِضَّةٍ فِی یَمِینِهِ، فِیهِ فَصٌّ حَبَشِیٌّ کَانَ یَجْعَلُ فَصَّهُ مِمَّا یَلِی کَفَّهُ.[191]
انس بن مالک س میگوید: رسول الله ج یک انگشتر نقرهای که نگین آن از حبشه بود، در دست راستش نموده بود و نگینش را به سوی کف دستش قرار میداد.
4. عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: صَنَعَ النَّبِیُّ ج خَاتَمًا، قَالَ: «إِنَّا اتَّخَذْنَا خَاتَمًا، وَنَقَشْنَا فِیهِ نَقْشًا، فَلاَ یَنْقُشَنَّ عَلَیْهِ أَحَدٌ» قَالَ: فَإِنِّی لَأَرَى بَرِیقَهُ فِی خِنْصَرِهِ.[192]
انس س میگوید: پیامبر ج انگشتری ساخت و فرمود: «ما انگشتری گرفتیم و در آن نقشی حک نمودیم. پس کسی دیگر همانند آن را حک نکند». انس میگوید: من درخشش آن را در انگشت خنصر او میدیدم.
پوششی طلایی که برای زنان جایز است
1. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب شَهِدْتُ العِیدَ مَعَ النَّبِیِّ ج فَصَلَّى قَبْلَ الخُطْبَةِ. فَأَتَى النِّسَاءَ، فَجَعَلْنَ یُلْقِینَ الفَتَخَ وَالخَوَاتِیمَ فِی ثَوْبِ بِلاَلٍ.[193]
ابن عباس ب میگوید: همراه پیامبر ج در نماز عید حاضر شدم. پیامبر ج قبل از خطبه نماز خواند. سپس نزد زنان آمد. آنان شروع به ریختن انگشترهای بزرگ و کوچک در چادر بلال نمودند.
2. عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّهَا اسْتَعَارَتْ مِنْ أَسْمَاءَ قِلاَدَةً فَهَلَکَتْ، فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ ج رَجُلًا فَوَجَدَهَا، فَأَدْرَکَتْهُمُ الصَّلاَةُ وَلَیْسَ مَعَهُمْ مَاءٌ، فَصَلَّوْا، فَشَکَوْا ذَلِکَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَأَنْزَلَ اللَّهُ آیَةَ التَّیَمُّمِ.[194]
عایشه ل میگوید: گلوبندی را که از (خواهرم) اسماء به عاریت گرفته بودم، گم شد. رسول الله ج مردی را فرستاد و او آن گلوبند را پیدا کرد. در اثنای جستجو، وقت نماز فرا رسید و همراه خود آب نداشتند. (بدون وضو) نماز خواندند. نزد رسول الله شکایت کردند. در نتیجه الله آیهی تیمم را نازل کرد.
1. عَنْ أَبِی بُرْدَةَ س قَالَ: أَخْرَجَتْ إِلَیْنَا عَائِشَةُ کِسَاءً وَإِزَارًا غَلِیظًا، فَقَالَتْ: قُبِضَ رُوحُ النَّبِیِّ ج فِی هَذَیْنِ.[195]
ابو برده س میگوید: عایشه ل همراه با چادر و ازارِ زبر و درشتی به سوی ما آمد و گفت: رسول الله ج در این دو لباس، قبض روح شد.
2. عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: إِنَّمَا کَانَ فِرَاشُ رَسُولِ اللهِ ج الَّذِی یَنَامُ عَلَیْهِ أَدَمًا حَشْوُهُ لِیفٌ.[196]
عایشه ل میگوید: رختخواب رسول الله ج که بر آن میخوابید از پوست دباغی شدهای بود که با لیف خرما پر شده بود.
[1]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 12 و مسلم حدیث شماره 39 با لفظ بخاری
[2]- مسلم حدیث شماره 54
[3]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6077 و مسلم حدیث شماره 2560 با لفظ مسلم
[4]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5197 و ترمذی حدیث شماره 2694 با لفظ ابوداود
[5]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6231 و مسلم حدیث شماره 2160 با لفظ بخاری
[6]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6232 و مسلم حدیث شماره 2160
[7]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6247 و مسلم حدیث 2168 با لفظ بخاری
[8]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5204 و ابن ماجه حدیث شماره 3701
[9]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6158 و مسلم حدیث شماره 336 با لفظ بخاری
[10]- مسلم حدیث شماره 2167
[11]- متفق علیه؛ حدیث شماره 6258 و مسلم حدیث شماره 2163 با لفظ بخاری
[12]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5663 و مسلم حدیث شماره 1798 با لفظ مسلم
[13]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 5208 و ترمذی حدیث شماره 2706. السلسلة الصحیحة آلبانی: 183
[14]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 5212 و ترمذی حدیث شماره 2727
[15]- حسن؛ ترمذی حدیث شماره 2728 و ابن ماجه حدیث شماره 3702 با لفظ ترمذی
[16]- جید؛ معجم طبرانی حدیث شماره 97. السلسلة الصحیحة آلبانی: 2647
[17]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3217 و مسلم حدیث شماره 2447 با لفظ بخاری
[18]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6262 و مسلم حدیث شماره 1768 با لفظ بخاری
[19]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5217 و ترمذی حدیث شماره 3872 با لفظ ابوداود
[20]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5229 و ترمذی حدیث شماره 2755 با لفظ ترمذی
[21]- بخاری حدیث شماره 95
[22]- مسلم حدیث شماره 370
[23]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 17 و نسایی حدیث شماره 38 با لفظ ابوداود
[24]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 87 و مسلم حدیث شماره 17 با لفظ بخاری
[25]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5209 و ترمذی حدیث شماره 2722 با لفظ ابوداود
[26]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 357 و مسلم حدیث شماره 336 با لفظ بخاری
[27]- مسلم حدیث شماره 2017
[28]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5376 و مسلم حدیث شماره 2022 با لفظ بخاری
[29]- مسلم حدیث شماره 2020
[30]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5631 و مسلم حدیث شماره 2028 با لفظ مسلم
[31]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2352 و مسلم حدیث شماره 2029 با لفظ مسلم
[32]- مسلم حدیث شماره 2025
[33] - بخاری حدیث شماره 5615
[34]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5426 و مسلم حدیث شماره 2067 با لفظ بخاری
[35]- مسلم حدیث شماره 2032.
[36]- مسلم حدیث شماره 2034.
[37]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2455 و مسلم حدیث شماره 2045 با لفظ مسلم
[38]- صحیح؛ ابن ماجه حدیث شماره 3266. السلسلة الصحیحة آلبانی: 1236
[39]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5416 و مسلم حدیث شماره 2970 با لفظ مسلم
[40]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5409 و مسلم حدیث شماره 2064 با لفظ بخاری
[41]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5393 و مسلم حدیث شماره 2060 با لفظ مسلم.
[42]- صحیح بخاری حدیث شماره 5375.
[43]- مسلم حدیث شماره 2059.
[44]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6236 و مسلم حدیث شماره 39 با لفظ بخاری
[45]- مسلم حدیث شماره 2052.
[46]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3722 و ترمذی حدیث شماره 1887 با لفظ ابوداود
[47]- مسلم حدیث شماره 681.
[48]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6135 و مسلم حدیث شماره 48 با لفظ بخاری
[49]- مسلم حدیث شماره 2038.
[50]- بخاری حدیث شماره5398.
[51]- مسلم حدیث شماره 2044.
[52]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3280 و مسلم حدیث شماره 2012 با لفظ بخاری
[53]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5460 و مسلم حدیث شماره 1663 با لفظ بخاری
[54]- مسلم حدیث شماره 560
[55]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3772 و ترمذی حدیث شماره 1805 با لفظ ابوداود
[56]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 211 و مسلم حدیث شماره 358 با لفظ بخاری
[57]- مسلم حدیث شماره 2734
[58]- بخاری حدیث شماره 5458
[59]- بخاری حدیث شماره 5459.
[60]- مسلم حدیث شماره 2042.
[61]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3854 و ابن ماجه حدیث شماره 1747 با لفظ ابوداود.
[62]- مسلم حدیث شماره 2055.
[63]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6229 و مسلم حدیث شماره 2121 با لفظ بخاری
[64]- مسلم حدیث شماره 2161.
[65]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 652 و مسلم در کتاب البر حدیث شماره 1914 با لفظ مسلم
[66]- مسلم حدیث شماره 269
[67] - مسلم حدیث شماره 281
[68]- صحیح؛ ابن خزیمه حدیث شماره 1314 و ابوداود حدیث شماره 3824. السلسلة الصحیحة آلبانی: 222
[69]- مسلم حدیث شماره 1926
[70]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5789 و مسلم حدیث شماره 2088 با لفظ بخاری
[71]- بخاری حدیث شماره 2076
[72]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2278 و مسلم حدیث شماره 1564 با لفظ بخاری
[73]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2078 و مسلم حدیث شماره 1562 با لفظ بخاری
[74]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2087 و مسلم حدیث شماره 1606 با لفظ بخاری
[75]- مسلم حدیث شماره 102
[76]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2079 و مسلم حدیث شماره 1532 با لفظ بخاری
[77]- مسلم حدیث شماره 1605
[78]- حسن؛ ترمذی حدیث شماره 3445 و ابن ماجه حدیث شماره 2771 با لفظ ترمذی
[79]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3443. السلسلة الصحیحة آلبانی: 14
[80]- جید؛ مسند احمد حدیث شماره 9230. السلسلة الصحیحة آلبانی: 16
[81]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5534 و مسلم حدیث شماره 2628 با لفظ بخاری
[82]- بخاری حدیث شماره 2998
[83]- مسلم حدیث شماره 2113
[84]- مسلم حدیث شماره 1728
[85]- بخاری حدیث شماره 2950 و 2949
[86]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 15522 و ابوداود حدیث شماره 2606با لفظ ابوداود
[87]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 15157 و ابوداود حدیث شماره 2571 با لفظ ابوداود
[88]- مسلم حدیث شماره 1342
[89]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4344 و مسلم حدیث شماره 1733 با لفظ مسلم
[90]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6229 و مسلم حدیث شماره 2121 با لفظ بخاری
[91]- بخاری حدیث شماره 2993
[92]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 2599
[93]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3380 و مسلم حدیث شماره 2980 با لفظ بخاری
[94]- مسلم حدیث شماره 683
[95]- مسلم حدیث شماره 2708
[96]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 334 و مسلم حدیث شماره 367 با لفظ بخاری
[97]- مسلم حدیث شماره 2718.
[98]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 20867 و ابوداود حدیث شماره 4982 با لفظ ابوداود
[99]- صحیح؛ سنن کبری نسایی حدیث شماره 8826 و طحاوی در مشکل الآثار حدیث شماره 5693. السلسلة الصحیحة آلبانی: 2759
[100]- متفق علیه؛ حدیث شماره 1797 و مسلم حدیث شماره 1344 با لفظ بخاری
[101]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3001 و مسلم حدیث شماره 1927 با لفظ بخاری
[102]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4418 و مسلم حدیث شماره 716 با لفظ مسلم
[103]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1800 و مسلم حدیث شماره 1928 با لفظ مسلم
[104]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5246 و مسلم حدیث شماره 715 با لفظ بخاری
[105]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3280 و مسلم حدیث شماره 2012 با لفظ بخاری
[106]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3852 و ترمذی حدیث شماره 1860 با لفظ ابوداود
[107]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6320 و مسلم حدیث شماره 2714 با لفظ بخاری
[108]- بخاری حدیث شماره 7393
[109]- بخاری حدیث شماره 5017
[110]- بخاری به صورت معلق حدیث شماره 5010 و سنن نسایی حدیث شماره 10795 با سند متصل
[111]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3113 و مسلم حدیث شماره 2727 با لفظ بخاری
[112]- مسلم حدیث شماره 2084
[113]- بخاری حدیث شماره 1146
[114]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 568 و مسلم حدیث شماره 647 با لفظ بخاری
[115]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6311 و مسلم حدیث شماره 2710 با لفظ بخاری
[116]- مسلم حدیث شماره 2715
[117]- مسلم حدیث شماره 2712
[118]- مسلم حدیث شماره 2713
[119]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3529
[120]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 18659 السلسلة الصحیحة آلبانی: 2754.
[121]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5054
[122]- بخاری حدیث شماره 6314
[123]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 183 و مسلم حدیث شماره 763 با لفظ بخاری
[124]- بخاری حدیث شماره 1154
[125]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7017 و مسلم حدیث شماره 2263 با لفظ بخاری
[126]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7044 و مسلم حدیث شماره 2261 با لفظ بخاری
[127]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6985 و مسلم حدیث شماره 2262 با لفظ بخاری
[128]- مسلم حدیث شماره 2262
[129]- مسلم حدیث شماره 2263
[130]- بخاری حدیث شماره 6990
[131]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6983 و مسلم حدیث شماره 2263 با لفظ بخاری
[132]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 110 و مسلم حدیث شماره 2134 و 2266 با لفظ بخاری
[133]- بخاری حدیث شماره 7043
[134]- مسلم حدیث شماره 2268
[135]-متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6245 و مسلم حدیث شماره 2154 با لفظ بخاری
[136]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 23515 و ابوداود حدیث شماره 5177 با لفظ ابوداود
[137]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 17844 و ابوداود حدیث شماره 5186 با لفظ ابوداود
[138]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 357 و مسلم حدیث شماره 336 با لفظ بخاری
[139]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6250 و مسلم حدیث شماره 2155 با لفظ بخاری
[140]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6290 و مسلم حدیث شماره 2184 با لفظ مسلم
[141]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6888 و مسلم حدیث شماره 2158 با لفظ مسلم
[142]- بخاری حدیث شماره 6223
[143]- مسلم حدیث شماره 2162
[144]- بخاری حدیث شماره 6224
[145]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5038 و ترمذی حدیث شماره 2739 با لفظ ابوداود
[146]- حسن صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5029 و ترمذی حدیث شماره 2745 با لفظ ابوداود
[147]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6221 و مسلم حدیث شماره 2991 با لفظ بخاری
[148]- صحیح؛ ابن ماجه حدیث شماره 3714
[149]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6223 و مسلم حدیث شماره 2994 با لفظ مسلم
[150]- مسلم حدیث شماره 2568.
[151]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1239 و مسلم حدیث شماره 2066 با لفظ مسلم
[152]- صحیح؛ طبرانی در الاوسط حدیث شماره 5320 و السلسلة الصحیحة آلبانی: 2737
[153]- بخاری حدیث شماره 1356
[154]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3106 و ترمذی حدیث شماره 2083 با لفظ ابوداود
[155] - مسلم حدیث شماره 2202
[156] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5675 و مسلم حدیث شماره 2191 با لفظ مسلم
[157] - بخاری حدیث شماره 3616
[158] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5654 و مسلم حدیث شماره 1376 با لفظ بخاری.
[159] - بخاری حدیث شماره 1356
[160] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5735 و مسلم حدیث شماره 2192 با لفظ بخاری
[161] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5813 و مسلم حدیث شماره 2079 با لفظ بخاری
[162] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4061 و ابن ماجه حدیث شماره 1472 با لفظ ابوداود
[163] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4025 و ترمذی حدیث شماره 1764 با لفظ ابوداود
[164] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4093 و ابن ماجه حدیث شماره 3573 با لفظ ابوداود
[165] - صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 1731 و نسایی حدیث شماره 5336 با لفظ ترمذی
[166] - بخاری حدیث شماره 5787
[167] - مسلم حدیث شماره 106
[168] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4094 و نسایی حدیث شماره 5334 با لفظ ابوداود
[169] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5834 و مسلم حدیث شماره 2069 با لفظ مسلم
[170] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5849 و مسلم حدیث شماره 2066 با لفظ بخاری
[171] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5954 و مسلم حدیث شماره 2107 با لفظ بخاری
[172] - بخاری حدیث شماره 5837
[173] - بخاری حدیث شماره 5952
[174] - مسلم حدیث شماره 2128
[175] - مسلم حدیث شماره 2077
[176] - صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 1720 و نسایی حدیث شماره 5265 با لفظ ترمذی
[177] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4131 و نسایی حدیث شماره 4255 با لفظ نسایی
[178] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4030 و ابن ماجه حدیث شماره 3607 با لفظ ابن ماجه
[179] - بخاری حدیث شماره 5821
[180]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5789 و مسلم حدیث شماره 2088 با لفظ بخاری
[181] - بخاری حدیث شماره 5885
[182]- حسن؛ احمد حدیث شماره 5114 و ابوداود حدیث شماره 4031. ارواء الغلیل آلبانی: 1269
[183] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4063 و نسایی حدیث شماره 5224 با لفظ ابوداود
[184] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4062 و نسایی حدیث شماره 5236 با لفظ ابوداود
[185] - مسلم حدیث شماره 1359
[186] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4020 و ترمذی حدیث شماره 1767 با لفظ ابوداود
[187]- بخاری حدیث شماره 5845
[188]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5855 و مسلم حدیث شماره 2097 با لفظ بخاری
[189]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5864 و مسلم حدیث شماره 2089
[190]- بخاری حدیث شماره 5870
[191]- مسلم حدیث شماره 2094
[192]- بخاری حدیث شماره 5874
[193]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5880 و مسلم حدیث شماره 884 با لفظ بخاری
[194]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 336 و مسلم حدیث شماره 367 با لفظ بخاری
[195]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5818 و مسلم حدیث شماره 2080 با لفظ بخاری
[196]- مسلم حدیث شماره 2082