ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
نسبت شراب خوری و بی حیایی به پیامبران
ما همه مسلمانان به این عقیده هستیم که الله متعالأ بندههای پاک و معصوم خود را برای دعوت به راه الله اختیارنموده است؛ این اشخاص در تمامی عمر خویش بی نهایت پاک و معصوم بودهاند، آنان نه تنها به گناهان کبیره دست نمیزدند بلکه حتی از گناهان صغیره اجتناب میورزیدند و قصهی پاک نمودن قلب پیامبر (انشراح صدر) رسول الله ج برای همه بخوبی معلوم است.
ولی مشکل بایبل این است که هیچ حرمتی برای پیامبران خدا قایل نیست، آنان را به صفات انسانهای زشت شراب خوار، زنا کار و مجرم معرفی میکند؛ شاید شما فکر کنید که من به عنوان یک مسلمان این سخن را بر کتاب مسیحیان تهمت میزنم و من شاید یک شخص متعصب باشم، ولی از شما دوستان تقاضا میکنیم لطف نموده، این صفحهی بایبل را خوب بخوانید و باز خود قضاوت نمایید، گفتن و نقل کردن از ما و قضاوت بدست شما؛ زیرا ما دعوتگران حق هستیم و باید حقیقتها را از کتابهای خود آنان برایتان پیدا و تقدیم نماییم، هرگاه اشتباهی داشته باشید من حاضرم که نقطه به نقطه سخنان باطل بایبل را برایتان نشان دهم؛ بایبل میگوید: «نوح به کار کشاورزی مشغول شد و تاکستانی غرس نمود. روزی که شراب زیاد نوشیده بود، در حالت مستی در خیمهاش برهنه خوابید. هام، پدر کنعان، برهنگی پدر خود را دید و بیرون رفته به دو برادرش خبرداد»([1]).
شما این متن را خوب خواندید، در اینجا نوح÷ که پیغمبر پاک و مقدس الله متعالأ است متهم به شراب نوشی شده است (العیاذ بالله) و باز متهم به بی حیایی که برهنه میخوابد، و پسرش نیز با بی حیایی به جسم پدرش که غرق نشه و مانند انسانهای شراب خوار برهنه افتاده است، مشاهده میکند.
آیا خدای عزوجل پیامبر خود را چنین اهانت میکند و برای ما شخصیت وی را چنین معرفی میدارد؟ هرگاه پیامبر خدا چنین صفات زشتی را داشته باشد، انسانها از پیامبران چی خواهند آموخت؟ ولی حقیقت این است که کسانی که کتاب تورات و انجیل را تحریف نمودهاند، خواستهاند تا فرهنگ شرابخوری و بی لباسی غرب را در آن داخل نمایند، تا این کتاب مطابق رواج آنان، صفات زشت آنان را تمثیل نموده، این صفات غیرانسانی را خوب جلوه دهند و برای شرابخواری و بی حیایی خویش دلیل پیدا کنند و بگویند وقتی پیامبرخدا شراب مینوشید، برهنه میخوابید، پس ما که انسانهای عادی هستیم حق داریم هم شراب بنوشیم و هم برهنه بخوابیم.
حقیقت این است که پیامبرخدا نوح÷ پاک ومعصوم بوده و از این صفات زشت کاملا خالی بوده است؛ زیرا الله متعال او را برای نقل رسالت توحید فرستاده بود.
و با درک این حقیقت، ثابت میگردد که این بیحرمتیهای ذکر شده در بایبل بجز تحریفهای دشمنان خدا و پیامبران که در رأس آنها پولس یهودی بود، چیز دیگری نیست.
نسبت دادن بایبل توهین به عیسی÷
در این قسمت نخستین موضوعی را که خاطر نشان سازیم ، نسبت دادن تمامی اقوال قبلی به عیسی÷، توهینی برای ایشان است؛ زیرا وی یک شخصیت یکتاپرست و بی نهایت پاک و با اخلاق بود، نسبت دادن سخنهای بداخلاقی و بیاحترامی در مقابل خدا به عیسی÷، اهانت بزرگی به شخصیت ایشان نیز میباشد؛ زیرا مسیحیان عقیده میکنند که این سخنانی است که عیسی برای شاگردانش گفته است و آنان این سخنان را در این کتاب از زبان وی نوشتهاند؛ آیا ممکن است یک پیامبر معصوم چنین امور کفری را به خدا نسبت دهد؟ ما مسلمانان مسیح را یک پیامبر یکتاپرست میدانیم که از تمامی این اتهامات پاک و معصوم میباشد.
نسبت دادن عاجزی وشکست به خداوندأ
بایبل، خداوندأ را مانند یک انسان ضعیف که درمقابل حریف خود در پهلوانی شکست میخورد، بیان داشته است، این سخن که شایستهی الله متعالأ نیست، در بایبل چنین ذکرشده است: «شبانگاه یعقوب برخواست و دو همسر و کنیزان و یازده فرزند و تمام اموال خود را برداشته به کنار رود اردن آمد و آنها در گذرگاهی یبوق فرستاد و خود در همانجا تنها ماند. سپس مردی به سراغ او آمده، تا سپیده صبح با او کشتی گرفت. وقتی آن مرد دید که نمیتواند بر یعقوب غالب شود، بر بالای ران او ضربه زد و پای یعقوب صدمه دید، سپس آن مرد گفت: بگذار بروم؛ چون سپیده دمیده است، اما یعقوب گفت: تا مرا برکت ندهی نمیگذارم که از اینجا بروی. آن مرد پرسید: نام تو چیست؟ جواب داد: یعقوب، به او گفت: پس از این نام تو دیگر یعقوب نخواهد بود، بلکه اسراییل؛ زیرا نزد خدا و مردم مقاوم بوده و پیروز شدهای. یعقوب از او پرسید: نام تو چیست؟ آن مرد گفت: چرا نام مرا میپرسی؟ آنگاه یعقوب را در آنجا برکت داد. یعقوب گفت: در اینجا من خدا را روبرو دیدهام و با این وجود هنوز زنده هستم، پس آن مکان را فنی ئیل (چهره خدا) نامید»([1]).
درین متن سخنانی است که دلالت بر نهایت بی ادبی به خداوند متعالأ است و هرگاه کسی به این سخنان باور کند، گناه بزرگی را انجام داده است؛ زیرا این عبارات به خدا چیزهایی را نسبت میدهد، که حتی شایستهی یک انسان با شخصیت نیست.
وقتی بایبل میگوید: «سپس مردی به سراغ او آمده، تا سپیدهی صبح با او کشتی گرفت.» این مرد کی بود، هدفش ذات خدا است، آیا شایسته است که کسی که خالق آسمانها و زمین و تمام بشریت است در مقابل یک انسان عادی ایستاده با وی کشی بگیرد. (تعالی شانه عمایصفون) الله متعالأ از آنچه بر وی تهمت میکنند، پاک و منزه است.
بایبل به این بی احترامی اکتفا نکرده، فریب کاری و غلطی درهنگام کشتی گیری را به الله متعالأ نسبت میدهد و میگوید: «وقتی آن مرد دید که نمیتواند بر یعقوب غالب شود، بر بالای ران او ضربه زد و پای یعقوب صدمه دید» این فریب کاری درهنگام کشتی توسط انسانهای ضعیف و بداخلاق صورت میگیرد که توصیف الله متعالأ به چنین صفات و یقین نمودن به چنین سخن، بی نهایت بد اخلاقی درمقابل خدا بوده و کفر گوینده را ثابت میکند.
و معلوم میشود که این عبارتها را انسانی در بایبل نوشته است که خودش به عظمت و کبریای الله متعالأ ایمان نداشته است.
بایبل، خدا را چنان کمزور و ضعیف بیان میدارد که نمیتواند بدون اجازۀ یعقوب حرکت کند، بایبل میگوید: «آن مرد گفت: بگذار بروم؛ چون سپیده دمیده است، اما یعقوب گفت: تا مرا برکت ندهی نمیگذارم که از اینجا بروی، آن مرد پرسید: نام تو چیست؟ جواب داد: یعقوب، به او گفت: پس ازین نام تو دیگر یعقوب نخواهد بود، بلکه اسراییل؛ زیرا نزد خدا و مردم مقاوم بوده و پیروزشدهای».
در اینجا هم بی ادبی یعقوب را درمقابل خدا نشان میدهد و هم ضعف و ناتوانی خدا را ثابت میسازد.
خوب فکر کنید، کدام انسان عاقل میتواند یقین کند که این سخنان، کلام خدا باشد؟ و یا حداقل سخنان یک پیغمبر معصوم؟ هرگز. خدا پاک ومقدس است، الله متعالأ ذات قوی و بی نیاز است و یعقوب÷ نیز از چنین قصهها و حکایات پاک و منزه است.
1- دلیل ششـم: نسبت دادن پشیمانی و جهل به خدا: بایبل با نهایت بیاحترامی به خدا نسبت پشیمانی، حزن و تاسف را به خدا میدهد و میگوید: «هنگامی که الله دید مردم غرق در گناهند و دایما بسوی زشتی ها و پلیدیها میروند، از آفرینش انسان متاسف و محزون شد.» ([2]) بایبل میخواهد بگوید که خدایی که خالق جهان است، نمیدانست که اولاده آدم، گناه میکنند، بناء آنان را خلق نمود و زمانی که دید که آنها گناه میکنند، از آفرینش آنها پشیمان شده، متاسف و غمگین گشت. آیا یک انسان عاقل که خدای عزوجل را خالق همۀ جهان میداند، او را عالم به تمامی امور قبلی و بعدی جهان میداند؟ این گفته های بایبل را بجز خرافات و تهمت و بی احترامی به ذات اللهأ چیزی دیگری خواهد خواند؟ هرگز.
نه تنها بایبل ذات خدا را در پیدایش زمین متهم نموده، حتی در بعضی از موارد آنی نیز متهم به پشیمانی ساخته است، در مورد قوم داود و نزول عذاب بر آنان چنین میخوانیم: «بنابراین خدا ، آن صبح مرض مهلکی بر اسرائیل فرستاد که تا سه روز ادامه داشت و هفتاد هزار نفر در آن کشور مردند، ولی وقتی فرشتۀ مرگ به پایتخت نزدیک میشد، خدا متاسف شد و به فرشته فرمود: کافی است، دست نگهدار»([3]).
درین عبارات، بایبل میخواهد خداأ را چنان معرفی کند که او از عاقبت کارهای خود بیخبر بوده و نتیجهی هیچکاری را نمیداند، بناء با انجام بعضی از کارها، مانند سایر انسانها پشیمان میشود.
خلاصه اینکه با مطالعهی بایبل، هرانسان خداپرست و خدا دوست احساس میکند که این کتاب، برای خداشناسی و خداپرستی نه بلکه توهینی برای خدا و راهی برای بی خدایی است؛ زیرا این کتاب ذات خداأ را به چنان صفات زشتی بیان میدارد، که حتی برای یک انسان عادی، این عیبها شایسته نیست. این سخنان زشت درمورد اللهأ نه تنها کلام خدای پاک نیست، بلکه حتی کلام عیسی÷ نیز نمیباشد؛ زیرا پیامبران، مقام مقدس الهی را بی نهایت احترام نموده، او را ذات قادر، قوی، عالم و خالق جهان میدانند؛ اللهأ عالم است و از نتایج تمامی امور قبل از وقوع و تجربه با خبر است، بناء پشیمانی و تاسف برای ذات مقدس وی شایسته نیست، همچنان صفات جهل، بی خبری، کشتی گیری، فریب کاری در کشتی، صفات انسانهای ضعیف میباشد، که این صفات به ذات اللهأ شایسته نبوده و نسبت دادن این صفات به اللهأ بی نهایت بی احترامی به ذات مقدس وی میباشد.
از اللهأ میخواهیم که عقل و فکر ما را باز نموده، تا حقیقتها را بدرستی بدانیم و ذات پروردگار متعال را بخوبی بشناسیم.
نسبت دادن همچشمی خداوندأ با مخلوق
بایبل، خداوندأ را چنان جلوه میدهد مثل اینکه با انسانها هم چشمی دارد، لهذا کوشش میکند تا مانع فهم و دانش وی گردد و او را از دانستن حقیقتها و پی بردن به راه و روش زندگی ابدی مانع گردد، شما لطفا زحمت نموده این متن بایبل را با دقت بخوانید: «سپس خدا فرمود: حال که آدم مانند ما شده است و خوب و بد را میشناسد، نباید گذاشت ازمیوۀ، درخت حیات، نیز بخورد و تا به ابد زنده بماند. پس الله او را از باغ عدن بیرون راند»([1]).
هرگاه قرآن عظیم الشان را مطالعه نماییم، الله ذوالجلال همیشه برای انسان خیر را خواسته، راه نیک و بد را برایش نشان داده و برای اینکه انسان به مقام عالی برسد برای وی خودش علم را آموزش داده است ﴿وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسۡمَآءَ کُلَّهَا٣١﴾ [البقرة: 31]. ﴿عَلَّمَ ٱلۡإِنسَٰنَ مَا لَمۡ یَعۡلَمۡ٥﴾ [العلق: 5]. یعنی الله انسان را چیزهایی را آموختاند که آنان نمیدانستند.
مشکل مسیحیان این است که آنان خدای عزوجل را مثل یک انسان عادی دانسته بناء تمام صفات انسانهای بد را نیز به خدا نسبت میدهند؛ زیرا انسانهای نیک به خوبی دیگران راضی میباشند و در دین مقدس اسلام، ایمان انسان زمانی تکمیل میگردد که چیزی را که بخود میپسندد برای دیگران نیز بپسنند پیامبرج میفرماید: «لَا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتَّى یُحِبَّ لِأَخِیهِ مَا یُحِبُّ لِنَفْسِهِ» پس وقتی یک مسلمان مومن خیرخواه برای دیگران باشد، ذات الله متعال از همهی انسانها به بندههای خود مهربانتراست ولی بایبل به ذات الله توهین نموده به او صفات انسانهای شریر را نسبت میدهد و هرگاه یک انسان مخلص و خدا پرست خواه مسیحی باشد و یا مسلمان این توهین را بخواند، صد در صد یقین میکند که این متن بایبل اهانت به خداست و کلام خدا نمیتواند باشد.
بایبل در ادامهی قصهی خوردن درخت ممنوعه توسط آدم و حوا، میگوید: «خدا آدم را ندا داد، ای آدم، چرا خود را پنهان میکنی؟ آدم جواب داد: صدای تو را در باغ شنیدم و ترسیدم، زیرا برهنه بودم، پس خود را پنهان کردم. خدا فرمود: چی کسی به تو گفت که برهنهای؟ آیا از میوۀ آن درختی خوردی که به توگفته بودم از آن نخوری؟ آدم جواب داد: این زن که یار من ساختنی از آن میوه به من داد و من هم خوردم.» ([1]) شما لطفا این جملات را دوباره خوانده و به آن فکرکنید: در این عبارات چنین حکایت میکند که زمانی آدم و حوا از این میوه خوردند، تازمانی که خود آنان بـرای خدا قصه نکردند، خدا نمیدانست (العیاذ بالله)، بناء از او سوال میکند: چی کسی بتو گفت که برهنهای؟ این سوال بدین معناست که خداأ تا هنوز (العیاذ بالله) خبرندارد. و بدتر از این، عبارت بعدی است که خدا ازآدم میپرسد که: چی کسی به تو گفت که برهنهای؟