ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در همین رابطه مثال دیگری آورده میشود: مسلمانان مکه تحت ظلم و ستم و شکنجه قریش هستند، خطرها به قدری است که بامدادان امید آن نمیرود که تا شب زنده بمانند و شامگاهان امید زنده ماندنشان تا صبح وجود ندارد؛ فشار شکنجه لحظه به لحظه در حال افزایش است و چنان مینماید که آیندهی اسلام در خطر است، در چنین حالتی یکی از مسلمانان مظلوم و ستمدیده بنام «خباب بن الارت» به محضر پیامبر ج میرسد، پیامبر ج در کنار بیت الله در زیر سایه حضور دارند، «خباب» چنین لب به سخن میگشاید: «یا رسول الله! آب از سر مان گذشته است و کاسه صبرمان لبریز گشته است، وقت آن فرا رسیده است که شما از بارگاه حق تعالی برایمان دعا بفرمایید».
حال پیامبر اکرم ج با شنیدن این کلمات دگرگون میشود و میفرماید: «عجب ای خباب! مگر نمیدانید که بر سر امتهای گذشته چه آمده است؟ آنان را در گودالی میانداختند و اره بر فرق سرشان مینهادند و آنان را از وسط دو نیم میکردند، اما آنان هرگز از دین خود دست برنمیداشتند»، بعد افزودند: «قسم بخدا، خداوند متعال دین اسلام را یاری خواهد کرد». (و کار به جایی میرسد که در اثر پیشرفت دین، جهان را چنان امنیتی فرا میگیرد که) یک نفر سواره از «صنعاء» تا «حضرموت» (مسافت بین آن دویست کیلومتر است[1]) مسافرت میکند، تنها خوف خدا در دل دارد و بجز ترس از حملهی گرگ به گوسفندانش ترسی دیگر ندارد، ولی شما خیلی عجله دارید!»(صحیح بخاری).
خوب به این واقعه توجه کنید، در آن شرایط حساس و در آن اوضاع بحرانی و در حالی که چپاول و غارتگری، ناامنی و خونریزی همه جا را فرا گرفته است و اسلام عزیز به ظاهر مغلوب و شکست خورده به نظر میآید، چه کسی میتوان چنین پیشگویی واقع بینانهای بکند؟ محققاً کسی میتواند چنین کاری بکند که الهام بخش وی یقین نبوت باشد.
نحمده ونصلی على رسوله الکریم.
کیست که نداند یقین بزرگترین نیروی جهان است، بسا اتفاق افتاده است که یقین یک فرد بر شک و تردید صدها هزار نفر غالب گشته است.
هرگاه بندهای از بندگان خدا عقیدهاش بر مطلبی استوار گردیده است، به آن یقین پیدا کرده است و از تسلیم شدن در مقابل اوضاع، امتناع ورزیده است، بالاخره موفقیت نهایی نصیب وی شده است و باعث غلط از آب در آمدن پیشگویی بسیاری از مخالفان گشته است.
چنین فردی همچون آفتاب درخشان از میان ابرهای متراکم شک و اوهام پدیدار شده است و جهانی را با نور عالمتاب خویش منور نموده است.
اگر تاریخ را ورق بزنیم، نمونههای شگفتانگیزی از پیروزی یقین خواهیم یافت، اگر به کتب آسمانی و زندگانی پیامبران خدا نگاهی بیندازیم معجزههای عجیبی از قدرت ایمان و یقین خواهیم دید، که انسان را غرق در حیرت میکند.
در نظر بگیرید هنگامی که حضرت موسی÷ میخواهد بنی اسراییل را از کنارههای دریای سرخ عبور دهد و به شبه جزیرهی سینا برساند، راه را اشتباه میرود. در واقع خواست خدا بود که راه را اشتباه بروند. بامدادان متوجه میشوند که به جای شمال راه مشرق را در پیش گرفتهاند و اکنون در کنار دریای سرخ قرار دارند. صدای امواج سهمگین دریا به گوش میرسد، ناگهان فریاد بنی اسراییل به آسمان بلند میشود، رسیدند! رسیدند! موسی÷ چون متوجه میشود، میبیند که فرعون و لشکریانش نزدیک شدهاند، بنی اسراییل دوباره فریاد میکشند: ای موسی؛ ما چه گناهی کردهایم که تو میخواهی ما را چون موش گرفتار در پنجههای شیر به دام فرعون انداخته و در وادی هلاک بیندازی؟
﴿إِنَّا لَمُدْرَکُونَ﴾ «اینک ما را درخواهند یافت».
توجه فرمائید: آن چه قلب مطمئنی بود که در این لحظات حساس نهراسید؟ آن چه نیرویی بود که تسلیم این واقعه نشد؟ آری، در آن حال، یقین موسی، پیامبر خدا بر تمام خطرها فایق آمد.
موسی پیامبر خدا بود، میدانست که ممکن است چشمها اشتباه ببینند، گوشها غلط بشنوند، حواس خطا کند، اما در سنت خداوندی هرگز اشتباه راه ندارد و وعدهی او تحقق خواهد یافت، بنابراین با کمال اطمینان و یقین فریاد برآورد که: ﴿کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ خیر، هرگز چنین نیست، پروردگارم با من است او به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد و به سر منزل مقصود خواهد رساند.
در واقع همچنین شد و چنانکه میدانید خداوند متعال بنی اسراییل را از چنگال فرعون و فرعونیان رهایی بخشید و فرعون را با لشکریانش نابود ساخت.