حیا فضلیتی است که عملا در گفتار و کردار شخص تبارز میکند، شخصی که از صفت حیا برخوردار باشد از ارتکاب حرام و زشتیهای عقلی و عرفی دوری میورزد و نرمش، مهربانى، سلامت، دورى از بدى، خوشرویى، گذشت و بخشندگى را محور زندگی اجتماعی خویش قرار میدهد؛ همه این صفات نیک در شخصیت پیامبر گرامی ج هویدا بود و یکی ویژگیهای اخلاقی ایشان بشمار میرفت. ابو سعید خدری س میگوید: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَشَدَّ حَیَاءً مِنَ العَذْرَاءِ فِی خِدْرِهَا، فَإِذَا رَأَى شَیْئًا یَکْرَهُهُ عَرَفْنَاهُ فِی وَجْهِهِ» [صحیح بخاری(6102)]. «پیامبر اکرم ج از دخترانی که در پرده بسر میبَرَد، حیای بیشتری داشت، و اگر چیزی را میدید که دوستش نمیداشت، از چهره مبارکش آنرا میفهمیدیم».
قرآن کریم از حیای پیامبر اکرم ج اینچنین حکایت میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتَ ٱلنَّبِیِّ إِلَّآ أَن یُؤۡذَنَ لَکُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَیۡرَ نَٰظِرِینَ إِنَىٰهُ وَلَٰکِنۡ إِذَا دُعِیتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَٔۡنِسِینَ لِحَدِیثٍۚ إِنَّ ذَٰلِکُمۡ کَانَ یُؤۡذِی ٱلنَّبِیَّ فَیَسۡتَحۡیِۦ مِنکُمۡۖ وَٱللَّهُ لَا یَسۡتَحۡیِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ﴾ [الأحزاب: 53] «ای مؤمنان! وارد خانههای پیامبر نشوید مگر آنکه برای (صرف) طعام به شما اجازه داده شود، بیآن که منتظر آماده شدنش باشید، ولی هنگامی که دعوت شدید وارد شوید و زمانی که غذا را خوردید پراکنده شوید و به گفتگو ننشینید، این کار پیامبر را رنج میدهد اما او شرم میکند ولی الله از بیان حق شرم نمیکند».
«نقل است که برخی از مردم هنگامی که برای صرف غذا به منزل پیامبر ج دعوت میشدند، منزل را بر پیامبر ج و خانواده ایشان تنگ نموده و سخنانی در میان میآوردند که رسول الله ج مطرح کردن آنها را دوست نداشت ولی آنجناب ج از روی حیا و کرم و بزرگواریای که داشتند، این سخن درازی آنان را تحمل کرده و بر این رنج و آزار شکیبایی میورزیدند پس الله ﻷ خواست تا به این روند آزاردهنده پایان دهد لذا به کسانی که به محضر پیامبر ج آمدند، ادب آموخت و این آیه ادبآموز آنان و آیندگانشان گردید». [تفسیر انوار القران شرح سوره الاحزاب/53]
ام المؤمنین عایشه ل از حیای پیامبر اکرم ج میگوید: پیامبر ج در خانهاش به پهلو تکیه داده بود وساق پایش برهنه بود. ابوبکر س اجازه ورود به خانه را خواست و وارد شد پیامبر ج همچنان تکیه داده بود، سپس عمر س اجازه ورود خواست، پیامبر ج همچنان تکیه زده بود وبا آنها سخن میگفت: بعد از آن عثمان س اجازه ورود خواست و چون وارد شد پیامبر ج راست نشست ولباسهایش را مرتب کرد وبا او سخن گفت. عایشه ل شاهد قضیه بود، گفت: ای رسول الله! ابوبکر س وارد شد وشما تکان نخوردید وتوجه نکردید بعد عمر س وارد شد شما باز هم تکان نخوردید وتوجه نکردید اما وقتی عثمان س آمد شما نشستید ولباسهایتان را جمع وجور کردید! پیامبر اکرم ج فرمود: «آیا من از مردی حیا نکنم که فرشتگان از او حیا دارند». [صحیح مسلم (2401)]
نظر به ارزش و اهمیت حیا در دین اسلام پیامبر اکرم ج در مورد آن تأکید به عمل آورده و امت را به آن توصیه میفرمود، از جمله احادیث وارد شده در این مورد:
آنجناب ج فرمودند: «وَالحَیَاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الإِیمَانِ» [صحیح بخاری (9)]. «و حیا و شرم بخشی از ایمان است».
و فرمود: «الْحَیَاءُ لَا یَأْتِی إِلَّا بِخَیْرٍ» [صحیح مسلم (37)]. «حیا چیزی جز خوبی، به ارمغان نمیآورد».
و فرمود: «الحَیَاءُ مِنَ الإِیمَانِ، وَالإِیمَانُ فِی الجَنَّةِ، وَالبَذَاءُ مِنَ الجَفَاءِ، وَالجَفَاءُ فِی النَّارِ». [سنن ترمذی (2009)]. «حیا از ایمان و ایمان در بهشت است و بد زبانى از بىمهرى و بد رفتارى است و بد رفتارى در جهنم است».
و فرمود: «إِنَّ لِکُلِّ دِینٍ خُلُقًا، وَإِنَّ خُلُقَ الْإِسْلَامِ الْحَیَاءُ» [سنن ابن ماجه (4182)]. «هر دینى اخلاقی دارد و اخلاق اسلام حیاست».
و فرمود: «الْحَیَاءُ وَالْإِیمَانُ قُرِنَا جَمِیعًا، فَإِذَا رُفِعَ أَحَدُهُمَا رُفِعَ الْآخَرُ» [مستدرک حاکم (58)]. «حیا و ایمان قرین یکدیگرند هرگاه یکى از آن دو از میان برداشته شد دیگری نیز برداشته میشود».
و در زشتی بیحیایی میفرمود: «إِنَّ مِمَّا أَدْرَکَ النَّاسُ مِنْ کَلاَمِ النُّبُوَّةِ الأُولَى: إِذَا لَمْ تَسْتَحْیِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ» [صحیح بخاری (6120)]. «یکی از سخنانی که مردم از پیامبران گذشته دریافتهاند این است که: اگر حیا نداری، هرچه خواهی انجام بده».
مطلب پنجم: خوردن و آشامیدن و غذای پیامبر اکرم ج
پیامبر اکرم ج نعمتهای الهی را تکریم مینمود و به همه خوردنیها و آشامیدنیها و میوهها و غذاها حرمت میگذاشت و از هیچ نوع غذا بدگویی و ناسپاسی نمیکرد، بلکه نعمتهای الهی را هر چند که کم و ناچیز بود بزرگ میداشت.
ابوهریره س میگوید: «مَا عَابَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ طَعَامًا قَطُّ، إِنِ اشْتَهَاهُ أَکَلَهُ وَإِلَّا تَرَکَهُ» [صحیح بخاری (3563) و صحیح مسلم (2064)]. «هرگز پیامبر اکرم ج از غذایی مذمت و بدگویی نکرد. اگر از غذایی خوشش میآمد میخورد وگر نه، آنرا ترک میکرد».
نکتۀ مهمی که باید بدانیم این است که وقتی سخن از گرسنگی کشیدنهای پیامبر اکرم ج و سیر نخوردنها و اکتفا به آب و خرما کردن ایشان میگویم به این معنی نیست آن جناب ج نداشت و نمییافت که بخورد! چرا که او گاهی به یک نفر صد شتر جایزه داد بلکه اموال زیادی از زیر دست ایشان ج میگذشت و کاروانها نزدشان میآمدند، ولی اگر میخواست شاهانه زندگی میکرد، زیرا الله متعال آنجناب ج را مخیر ساخت بین اینکه شاهانه زندگی کند یا بنده متواضع.
در روایت است که ملکی نزد رسول اکرم ج آمد و گفت: «إِنَّ رَبَّکَ یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلامَ، وَیَقُولُ لَکَ: إِنْ شِئْتَ نَبِیًّا عَبْدًا، وَإِنْ شِئْتَ نَبِیًّا مَلِکًا» [مسند ابو یعلی الموصلی (4920) و سلسله احادیث صحیحه البانی(2484)]. «پروردگارت به تو سلام میگوید و میفرماید: اگر خواهی میتوانی پیامبر و بنده باشی و اگر خواهی میتوانی پیامبر و پادشاه باشی». اما باز هم آن جناب ج بندگی و تواضع در پیشگاه الله متعال را ترجیح داد.
با وجود این کمبود غذا و خوراکی، باز هم ادب اسلامی و اخلاق سترگش، باعث میشود تا از نعمتهای الهی سپاسگزاری نماید و از کسانی که غذا و خوراکی را فراهم ساختهاند، تشکر کند. اگر در درست کردن، اشتباهی صورت میگرفت، آنان را سرزنش نمیکرد؛ چراکه آنان، تلاششان را کرده بودند. به همین خاطر پیامبر اکرم ج از غذا عیب نمیگرفت، آشپز را سرزنش نمیکرد، آنچه را که وجود داشت، رد نمینمود و چیزی را که وجود نداشت، طلب نمیکرد.
هر کس آن جناب ج را به طعام دعوت میکرد اجابت مینمود و فرقی میان برده و آزاد و فقیر و غنی نمیگذاشت. حتی اگر به پیاوه و اشکنهای هم دعوتش میکردند ردّ نمیکرد. هدیۀ هرکس را میپذیرفت، اگر چه یک جرعه شیر باشد میگرفت و آن را مینوشید ولی صدقه را نمیپذیرفت، و میفرمود: «لَوْ دُعِیتُ إِلَى ذِرَاعٍ أَوْ کُرَاعٍ، لأَجَبْتُ، وَلَوْ أُهْدِیَ إِلَیَّ ذِرَاعٌ أَوْ کُرَاعٌ لَقَبِلْتُ» [صحیح بخارى (2568)]. «اگر مرا برای صرف ساعد یا پاچه (گوسفندی) دعوت کنند، خواهم پذیرفت. همچنین، اگر به من، ساعد یا پاچهای هدیه داده شود، خواهم پذیرفت».
و هرگاه نزد قومی مهمان میبود و غذا میخورد در آخر برای صاحب خانه چنین دعا میکرد: «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَهُمْ فِیمَا رَزَقْتَهُمْ، وَاغْفِرْ لَهُمْ وَارْحَمْهُمْ». [سنن ترمذی (3576) وسنن ابو داود (3729)] و یا میفرمود: «أَکَلَ طَعَامَکُمُ الْأَبْرَارُ وَصَلَّتْ عَلَیْکُمُ الْمَلَائِکَةُ وَأَفْطَرَ عِنْدَکُمُ الصَّائِمُونَ». [مشکاة المصابیح (4249)]
پیامبراکرم ج از غذاهای حلال همراه خانواده و خدمتکار میخورد. اگر مسلمانی هم به میهمانی دعوت شده بود همراه آنان نشسته بر زمین و بر روی هرچه که دیگران طعام میخوردند، غذا میخورد و از هر چه که خانواده میخوردند با آنان میخورد مگر آن که مهمان داشته باشد که ترجیح میداد با مهمانش غذا بخورد. انس س میگوید: «مَا عَلِمْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَکَلَ عَلَى سُکْرُجَةٍ قَطُّ، وَلاَ خُبِزَ لَهُ مُرَقَّقٌ قَطُّ، وَلاَ أَکَلَ عَلَى خِوَانٍ قَطُّ». «سراغ ندارم که پیامبر اکرم ج در ظرفهای کوچک و تشریفاتی غذا بخورد یا نان نازک (لواش) برایش پخته شود و یا روی میز غذا میل کند». [صحیح بخاری (5386)]
پیامبر اکرم ج آب را با سه نفس مینوشید، نه یکسره و پیوسته؛ و در هر بار بسم اللَّه و در پایانش الحمد لله میگفت. [معجم الاوسط از طبرانی (840)]
پیامبر اکرم ج نه در غذای گرم میدمید تا سرد شود و نه هنگام نوشیدن آب نفس خود را بر آن میرساند. ابو سعید خُدرى س میگوید: «پیامبر ج، از این که از لبه شکسته کاسه آب، آشامیده و یا در نوشیدنى، دمیده شود، نهى فرمود».
شیخ الاسلام ابن تیمیه درباره نحوه خوردن و لباس پوشیدن پیامبر اکرم ج میگوید:
«بهترین روش، روش پیامبر ج است. روش ایشان در نحوه خوردن، این بود که هر چه میسر میشد، اگر اشتها داشت، تناول میفرمود؛ غذای موجود را رد نمیکرد و برای غذایی که وجود نداشت، تکلف نمینمود؛ اگر گوشت و نان وجود داشت، میخورد و اگر فقط خرما و یا فقط نان وجود داشت، تناول میکرد. اینگونه نبود که اگر دو نوع غذا وجود داشت، بگوید: من دو نوع غذا نمیخورم. همچنین از خوردن غذا به خاطر لذت و شیرینیش امتناع نمیورزید.
در حدیث آمده است که رسول الله ج میفرمود: «ولی من، روزه میگیرم و روزهایی را افطار میکنم؛ شب زنده داری مینمایم و میخوابم. با زنان ازدواج میکنم و گوشت نیز میخورم. پس هر کس، از سنت من رویگردانی کند، از من نیست».
الله متعال به بندگانش دستور داده تا از روزی پاک او بخورند و شکرش را به جا آورند. پس هر کس، حلال خدا را بر خود حلال کند، متجاوز شمرده میشود.
همچنین کسی که سپاس نعمتهای الله را به جا نیاورد، در واقع کوتاهی کرده و حق الله را ضایع نموده است.
باید دانست که راه رسول الله ج بهترین و صحیحترین راههاست و کسانی که آن را ترک میکنند، از دو حال خالی نیستند:
گروهی هستند که از نعمتهای الهی در حد افراط استفاده میکنند، ولی از انجام واجبات رویگردانی مینمایند.
و یا گروهی هستند که نعمتهای حلال را بر خود حرام میسازند و رهبانیتی را بدعتگذاری میکنند که الله، آن را مشروع قرار نداده است؛ باید دانست که در اسلام رهبانیتی وجود ندارد.
وی میافزاید: هر چیز پاکی، حلال، و هر حلالی، پاک است. زیرا الله متعال اشیای پاک را برای ما حلال، و اشیای ناپاک را برای ما حرام نموده است. همچنین الله متعال، هر چیز مضر را برای ما حرام و هر چیز مفید را برای ما حلال قرار داده است». [مجموع الفتاوی 11/614].
مطلب چهارم: ساده زیستی و قناعت پیامبر اکرم ج
ساده زیستی، قناعت، زهد و بیرغبتی به دنیا، یکی از اصول حاکم بر زندگی پیامبر اکرم ج بوده است. با آنکه میتوانست با استفاده از نعمتهای پروردگار زندگی بهتری را برای خویش فراهم سازد، اما از آنجا که دلبستگی به زخارف دنیوی نداشت، دیگران را بر خود مقدم میدانست و خود به اندکی از مال دنیا اکتفاء میکرد.
زندگانی پیامبر اکرم ج به شکلی بود که در سطح پایینتر از طبقه متوسط جامعه آن روز قرار داشت، آنجناب ج برای همسانی با طبقه کم درآمد و فقیر، از استفاده کردن بسیاری از ملذات دنیا پرهیز میکرد.
عمر فاروق س حکایت میکند: روزی بر پیامبر ج وارد شدم، ایشان ج بر روى حصیرى نشسته بود که هیچ چیز دیگرى بر آن گسترده نشده بود، و بالشى که برگ آن از پوست و محتوایش از الیاف درخت خرما بود در زیر سر داشت، و پاهایش را برروى برگهاى درخت سلم که با آب نرم شده بودند قرارداده بود. و بر بالاى سرش چند پوست دباغى نشده آویزان بود (چیزى دیگرى در منزلش وجود نداشت) وقتى که آثار گرههاى حصیر را بر پهلوى پیامبر ج دیدم، به گریه افتادم، پیامبر ج فرمود: «چرا گریه مىکنى؟» گفتم: اى رسول الله! کسراى ایران و قیصر روم در نعمت و رفاه بسرمىبرند و شما هم که رسول الله هستید در این وضع قرار دارید، فرمود: مگر راضى نیستى که دنیا براى ایشان و آخرت براى ما باشد؟». [صحیح بخاری (4913) وصحیح مسلم (1479)]
«از ام المؤمنین عایشه ل روایت است که به عروه س گفت: ای خواهرزادهام! گاهی، سه هلال ماه نو را در مدت دو ماه (شصت روز) مشاهده میکردیم ولی در خانههای رسول الله ج آتشی (برای پخت وپز) افروخته نمیشد. عروه پرسید: خاله جان! در آنصورت، شما چگونه زنده میماندید؟ فرمود: فقط بر دو چیز سیاه یعنی خرما و آب، قناعت میکردیم. البته رسول الله ج همسایگانی از انصار داشت که دارای شتر و گوسفند بودند و آنان برای آنجناب ج شیر میفرستادند و رسول الله ج از آن شیرها به ما میداد که بنوشیم». [صحیح بخاری (2567) و صحیح مسلم (2972)]
آری! پیامبر اکرم ج در عین ساده زیستی، طرفدار فقر نبود و مال و ثروت را به سود جامعه و برای صرف نمودن در راههای مشروع و مناسب، لازم میشمرد و میفرمود: «نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحِ لِلْمَرْءِ الصَّالِحِ» [الادب المفرد از بخاری (299)]. «چه نیکوست مال حلال و شایسته برای مرد متدین و شایسته». همچنین پیامبر ج میفرمود: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ الْمَالُ» [مسند الشهاب القضاعی (1317)]. «مال و ثروت کمک خوبی است برای تقوا».
قتاده / میگوید: «کُنَّا نَأْتِی أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، وَخَبَّازُهُ قَائِمٌ، قَالَ: کُلُوا، «فَمَا أَعْلَمُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَأَى رَغِیفًا مُرَقَّقًا حَتَّى لَحِقَ بِاللَّهِ، وَلاَ رَأَى شَاةً سَمِیطًا بِعَیْنِهِ قَطُّ». «نزد انس بن مالک س میآمدیم در حالیکه خباز وی ایستاده بود، گفت: بخورید، نمیدانم روزی پیامبر ج نان گرم و نرمی را دیده باشد تا آنکه به الله پیوست، و هرگز گوسفندی بریان با چشمان خویش مشاهده ننمود».
ام المؤمنین عایشه ل همسر رسول الله ج میگوید: «مَا شَبِعَ آلُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مُنْذُ قَدِمَ المَدِینَةَ، مِنْ طَعَامِ البُرِّ ثَلاَثَ لَیَالٍ تِبَاعًا، حَتَّى قُبِضَ». «اهل بیت محمد ج از زمانی که ایشان به مدینه آمد تا هنگام وفات، سه شب پی در پی از نان گندم، سیر نخوردند».
بنابراین میتوان گفت، قناعت و ساده زیستی از ویژگیهای بارز زندگانی پیامبر اکرم ج بود.
پیامبر اکرم ج باخوشرویی و تبسم و برخورد نیکو و لطف با مردم برخورد میکرد و هرگاه با کسی دست میداد، هرگز دست خود را از دست او نمیکشید تا اینکه او دستش را از دست آنجناب ج بکشد. [سنن ترمذی (2490) ابن ماجه (3716) الآثار از ابو یوسف (920) الآداب از بیهقی (162)].
زیرا این برخورد عالی با شخص نو وارد و امثال آن، بشاشت و دوستی را افزایش میدهد، و وحشت و روگردانی را برطرف میسازد.
و میفرمود: «أَیُّمَا مُسْلِمَیْنِ الْتَقَیَا فَأَخَذَ أَحَدُهُمَا بِیَدِ صَاحِبِهِ فَتَصَافَحَا وَحَمِدَا اللَّهَ تَعَالَى جَمِیعاً تَفَرَّقَا وَلَیْسَ بَیْنَهُمَا خَطِیئَةٌ». [مسند احمد (18594) صحیح الجامع (2741)]. «چون دو مسلمان با یکدیگر ملاقات نموده و یکی از دست دیگر بگیرد و با هم مصافحه کنند سپس ثنای الله را بجا آورند، در حالی از هم جدا میشوند که گناهی میان شان باقی نمیماند». زیرا ایجاد دوستی و محبت و بشاشت در میان مسلمانان، دوستی و الفت و اشاعه ذکر الله، چیزهایی هستند که الله متعال به آنها خشنود میشود.
همچنان مجالس رسول اکرم ج خالی از ذکر الله نمیبود، زیرا عبودیت و بندگی و مقام رسالت ایجاب میکند که هرگز از ذکر الله و یاد پروردگارش غافل نشود، چه ذکرِ زبانی، چه یاد قلبی و چه نحوه عمل که گویای توجّه به الله متعال است. حسن بن علی ب میگوید: «کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَا یَجْلِسُ وَلَا یَقُومُ إِلَّا عَلَى ذِکْرِ اللهِ» [المعجم الکبیر از طبرانی (414) و شعب الایمان از بیهقی (1362)]. «پیامبر اکرم ج جز با یاد الله برنمی خاست و نمینشست». و میفرمود: «مَنْ قَعَدَ مَقْعَدًا لَمْ یَذْکُرِ اللَّهَ تَعَالَى فِیهِ کَانَتْ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ تِرَةٌ، وَمَنْ اضْطَجَعَ مَضْجَعًا، لَا یَذْکُرُ اللَّهَ تَعَالَى فِیهِ کَانَتْ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ تِرَةٌ» [سنن ابو دادود (4856)]. «آنکه در جایی بنشیند که در آن الله را یاد نکرده باشد، از جانب الله بر وی نقصی است و کسی که در جایی بخوابد و الله را در آن یاد نکرده باشد، از جانب الله بر وی نقصی است».
این گونه حالات در نشست و برخاست و یاد پیوسته الله متعال، در همنشینان و معاشران نیز تأثیر میگذارد و آنان را هم به یاد الله میاندازد.
رسول الله ج در مجالس، جای خاصّی را برای خویش تعیین نمیکرد. در جلسات، وقتی وارد میشد، هر جا که جا بود مینشست هرچند در پایین مجلس هم بود، و به دیگران هم چنین توصیه میفرمود. [مصدر سابق]
جابر بن سمره س میگوید: «کُنَّا إِذَا أَتَیْنَا النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جَلَسَ أَحَدُنَا حَیْثُ یَنْتَهی» [سنن ابو داود(4825)]. «چون یکی از ما به خدمت پیامبر ج میآمدیم، هر کجا را خالی میدید، مینشست».
پیامبر اکرم ج هرگز اجازه نمیداد که مجلس شان صدر و ذیل و بالا و پایین داشته باشد، ایشان از تواضع بینظیری برخوردار بود تا جایی که در میان اصحاب شناخته نمیشد ابوذر و ابوهریره ب نقل میکنند: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَجْلِسُ بَیْنَ ظَهْرَیْ أَصْحَابِهِ، فَیَجِیءُ الْغَرِیبُ فَلَا یَدْرِی أَیُّهُمْ هُوَ حَتَّى یَسْأَلَ، فَطَلَبْنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ نَجْعَلَ لَهُ مَجْلِسًا یَعْرِفُهُ الْغَرِیبُ إِذَا أَتَاهُ..» [سنن ابو داود (4698)].
«ایشان ج میان اصحاب مینشست، و گاهی که فردی غریب و ناشناس میآمد و آنجناب را نمیشناخت، از جمع میپرسید که پیامبر ج کدام یک از شماست؟ این بود که از رسول الله ج درخواست کردیم اجازه فرماید جایگاهی برایش بسازیم که آنجا بنشیند تا افراد غریب، ایشان را بشناسند...».
پیامبر اکرم ج دوست نداشت در مجلس ایشان کسی از جایش بلند شود و دیگری را بجای خود بنشاند، عبد الله ابن عمر ب در این مورد میگوید: «أَنَّهُ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَهَى أَنْ یُقَامَ الرَّجُلُ مِنْ مَجْلِسِهِ وَیَجْلِسَ فِیهِ آخَرُ، وَلَکِنْ تَفَسَّحُوا وَتَوَسَّعُوا» وَکَانَ ابْنُ عُمَرَ «یَکْرَهُ أَنْ یَقُومَ الرَّجُلُ مِنْ مَجْلِسِهِ ثُمَّ یَجْلِسَ مَکَانَهُ» [صحیح بخاری (6270)].
«همانا رسول الله ج منع نموده است که مردی از جایش برخیزانده شود و دیگری در آنجا بنشیند لیکن جای باز کنید و گشاده سازید ـ و ابن عمر خوش نداشت مرد از جای خود برخیزد سپس کسی دیگر به جایش بنشیند.
همچنان آنجناب ج بلند شدن برای پذیرایی را دوست نداشت، زیرا عادت عجمیها این بود که بردگان در برابر آقایان و رعیت در برابر پادشاه بایستند، و این زیاده روی و افراطی در تعظیم بود که نزدیک بود که به شرک برسد، لذا از آن بازمی داشت و میفرمود: «لا تَقُومُوا کَمَا یَقُومُ الأَعَاجِمُ یُعَظِّمُ بَعْضُهُمْ بَعْضًا» [الآداب از بیهقی (245)]. «بلند نشوید آن چنانکه عجمیها بلند میشوند که همدیگر را احترام میدهند».
پیامبر اکرم ج هیچگاه در راهها نمینشست و مجلسی در آن دایر نمیکرد و میفرمود: «إِیَّاکُمْ وَالْجُلُوسَ فِی الطُّرُقَاتِ» قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ مَا لَنَا بُدٌّ مِنْ مَجَالِسِنَا نَتَحَدَّثُ فِیهَا، قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «فَإِذَا أَبَیْتُمْ إِلَّا الْمَجْلِسَ فَأَعْطُوا الطَّرِیقَ حَقَّهُ» قَالُوا: وَمَا حَقُّهُ؟ قَالَ: «غَضُّ الْبَصَرِ، وَکَفُّ الْأَذَى، وَرَدُّ السَّلَامِ وَالْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ» [صحیح بخاری (5857) و صحیح مسلم (2121)].
«از نشستن در راهها خودداری کنید، اصحاب گفتند: چارهای نداریم، اینها جای نشستن ماست، آنجا با هم صحبت میکنیم، پیامبر ج فرمود: هر زمان آنجا مینشینید حق راه را ادا کنید، گفتند: حق راه چیست؟ فرمود: نگاه نکردن به زن نامحرم، آزار واذیت نکردن مردم، جواب سلام دادن و امر به معروف ونهی از منکر است».
مجلس رسول اکرم ج نیز به ذکر الله تعالی پایان مییافت، از ابو برزه س روایت شده که گفت: رسول الله ج در آخر عمر و در پایان جلسه خویش چون میخواست که از مجلسی برخیزد، میگفت: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وبَحَمْدِکَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وأتُوبُ إِلَیْکَ» [سنن ابو داود (4859)].
مطلب دوم: سخن گفتن پیامبر اکرم ج
پیامبر اکرم ج اکثر اوقات ساکت بود و جز در مواقع ضرورت حرف نمیزد و میفرمود: «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْرًا أَوْ لِیصْمُتْ». [صحیح بخاری (۶۰۱۸) و صحیح مسلم (۴۷)]
«کسیکه به الله و روز آخرت ایمان دارد، پس سخن نیک بگوید یا ساکت باشد» ایشان ج هنگام تکلّم از اول تا به آخر به آرامی لب به سخن باز میکرد و کلام شان کوتاه وجامع وخالی از طول وتفصیل بیجا و وافی به تمام مقصود بود، هنگام سخن گفتن تبسم میکرد وکلامشان روشن بود بهطوری که هرشنونده آن را میفهمید.
آری! سخن نمیگفت، مگر جایی که امید ثواب میداشت. هنگام سخن گفتن چنان حاضران را به خود جذب میکرد که گویا روی سر آنها پرنده نشسته است و چون ساکت میشد، آنان سخن میگفتند. کلمات گفتارش به یکدیگر پیوستگی داشت. کلماتش را به طوری شمرده بیان میکرد که شنونده آن را به خوبی به خاطر بسپارد. جوهره صدایش بلند و آهنگ صدایش از همه زیباتر بود. ایشان ج فصیحترین مردم در سخن گفتن بود و از همه مردم در سخن گفتن اختصار را رعایت میکرد و در عین حال تمام آنچه را که میخواست در ضمن جملاتی کوتاه ادا میفرمود. ام المؤمنین عایشه ل میگوید: «مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَسْرُدُ سَرْدَکُمْ هَذَا، وَلَکِنَّهُ کَانَ یَتَکَلَّمُ بِکَلَامٍ یُبَیِّنُهُ، فَصْلٌ، یَحْفَظُهُ مَنْ جَلَسَ إِلَیْهِ». «رسول الله ج مانند شما پشت سر هم و بیوقفه سخن نمیگفت، بلکه بسیار روشن و شمرده صحبت میکرد؛ طوری که افرادی که آنجا نشسته بودند، سخنانش را حفظ میکردند». [سنن ترمذی (3639)]
ایشان ج، انسانی باتحمل و بردبار بود و دوست داشت که مردم، سخنانش را بفهمند. از آنجا که به امتش بسیار علاقهمند بود، تفاوتهای مردم و میزان درک و شناخت آنان را در نظر میگرفت و همین مسأله، باعث میشد تا شخصیت بردبار و صبور باشد. عایشه ل میگوید: «کَانَ کَلَامُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَلَامًا فَصْلًا یَفْهَمُهُ کُلُّ مَنْ سَمِعَهُ». «رسول الله ج شمرده سخن میگفت، طوری که هر شنوندهای، آن را میفهمید». [سنن ابوداود (4839)]
آنجناب ج از حوصله و وسعت صدر بیمثیل برخوردار بود و سخنانش را تکرار میکرد تا همه آن را دریابند. انس بن مالک س میگوید: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُعِیدُ الکَلِمَةَ ثَلَاثًا لِتُعْقَلَ عَنْهُ». «رسول الله ج یک کلمه را در صورت نیاز سه بار تکرار میکرد تا مردم بفهمند».
آنجناب ج با مردم با ملاطفت، برخورد میکرد و میکوشید تا از ترس و وحشت آنان بکاهد؛ چراکه بعضی از مردم از هیبتش احساس ترس میکردند. عبد الله ابن مسعود س میگوید: «أَتَى النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلٌ، فَکَلَّمَهُ، فَجَعَلَ تُرْعَدُ فَرَائِصُهُ، فَقَالَ لَهُ: «هَوِّنْ عَلَیْکَ، فَإِنِّی لَسْتُ بِمَلِکٍ، إِنَّمَا أَنَا ابْنُ امْرَأَةٍ تَأْکُلُ الْقَدِیدَ». «مردی نزد پیامبر اکرم ج آمد و شروع به صحبت کردن با ایشان نمود. در حالی که بازوهایش میلرزید. پیامبر ج فرمود: «بر خود آسان بگیر؛ زیرا من، پادشاهی نیستم؛ بلکه فرزند زنی هستم که گوشت خشک میخورد». [سنن ابن ماجه (3312)].