اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

قرآن و نقش صحنه‌های قیامت در ساختار عقیده و عمل


از رساترین اموری که در قرآن کریم در رابطه با تصحیح ساختار عقیدتی و تربیت انسان‌ها به کار رفته است، بیان تصویری صحنه‌های قیامت و صحبت از جهان دیگر است.

اگر به قرآن کریم بنگریم، خواهیم دید که در جاهای مختلفی به طور مستقیم ایمان به روز آخرت را پس از ایمان به خدا آورده است، و با توجه به بحث رهنمود تربیتی در خلال بیان عقیدتی قرآن باید گفت: چنان که قرآن قضیه‌ی عقیدتی الوهیت را در تربیت انسان‌ها به کار گرفته است، از قضیه‌ی عقیدتی ایمان به روز آخرت نیز در این راستا استفاده نموده است، و ما هم‌اکنون از همین جهت در حالی که آیات مربوط به آخرت را در قرآن مرور می‌کنیم، این موضوع را بیشتر مورد بررسی قرار می‌دهیم.

نمایش صحنه‌های قیامت در قرآن کریم از مهم‌ترین اموری است که در وجود آدمی تاثیر فراوان دارد، چرا که قرآن در این میدان، صحنه‌ها را به نمایش می‌گذارد تا به آن‌جا که باعث می‌شود در زندگی محدودی که انسان عملاً در آن به سر می‌برد، تحولی بزرگ صورت گیرد؛ به این گونه که احساس می‌کند، گویا دنیا و واقعیت‌های موجود در آن تمام شده و دیگر وجودی برای آن باقی نمانده است.

به طور قطع کسی که دارای احساسی عادی است، صرف نظر از کسانی که دارای احساساتی پاک و قوی و تأثیر پذیر هستند، به راحتی نمی‌تواند از کنار این صحنه‌ها بگذرد، بی‌آنکه وجدان او نسبت به آن‌ها منفعل و برانگیخته شده و احساساتش از آن‌ها متأثر شود.

اما به راستی هنگامی که صحنه‌های قیامت را می‌خوانیم، مطلوب قرآن چیست و یا به عبارتی دیگر قرآن از ما چه می‌خواهد؟

آیا تنها یک تأثر وجدانی و یادی از نهایت زندگی و مرگ، و برانگیخته شدن و حسابرسی است، تا از تعلقات دنیوی و مشغول شدن به آن‌ها روی برگردانیم؟

آری این درست است و شکی در آن نیست، اگر چه رهنمود اسلام روی گردانی از آبادانی زمین و کناره گیری از دنیا و عدم استفاده از اسباب و نیروهای زمینی و مادی نیست، چرا که این چنین نگرشی در مجموع منجر به ضعف و ناتوانی مسلمانان و عدم آمادگی آنان در مقابله با دشمنان دین خدا خواهد شد.

بی‌گمان خواسته‌ی عملی قرآن این است که در زندگی دنیوی و مادی غرق نشویم تا به آن اندازه که ما را از یاد آخرت و نهایت زندگی و مرگ و برانگیخته شدن و باز خواست شدن باز دارد.

اما تنها این گونه احساسات وجدانی نیز کفایت نمی‌کند، و هدف کلّی‌ را که به خاطر آن صحنه‌های قیامت در قرآن آمده است محقق نمی‌سازد، بلکه لازم است در هنگام قرائت قرآن صحنه‌های قیامت را از سیاق و تربیت آیاتی که در آن وارد شده است جدا تصور نکنیم، و تنها به این صحنه‌ها بدون در نظر گرفتن آیات قبل از آن متأثّر نشویم.

آیاتی که صحنه‌های قیامت را به نمایش می‌گذارند در مناسبت‌های معینی آورده شده‌اند، و خود مناسبت نیز در هر بار مورد نظر بوده است.

بنابراین زمانی که به مناسبت سخن از کفر، صحنه‌های عذاب به تصویر کشیده می‌شود، روشن است که هدف و معنای مطلوب آن تهدید نمودن اهل کفر به آتش جهنم است.

و آن هنگام که این گونه آیات به صورت ضمنی می‌آید، مانند این مورد که خداوند می‌فرماید:

﴿مَّن کَانَ یُرِیدُ ثَوَابَ ٱلدُّنۡیَا فَعِندَ ٱللَّهِ ثَوَابُ ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ سَمِیعَۢا بَصِیرٗا١٣٤ ۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّٰمِینَ بِٱلۡقِسۡطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ أَوِ ٱلۡوَٰلِدَیۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِینَۚ إِن یَکُنۡ غَنِیًّا أَوۡ فَقِیرٗا فَٱللَّهُ أَوۡلَىٰ بِهِمَاۖ فَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلۡهَوَىٰٓ أَن تَعۡدِلُواْۚ وَإِن تَلۡوُۥٓاْ أَوۡ تُعۡرِضُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٗا١٣٥ [النساء: 134-135].

«کسی که در پی مزد دنیا باشد (در اشتباه است، بلکه شخص عاقل باید دنیا و آخرت را با هم بطلبد) چرا که پاداش دنیا و آخرت در نزد خداست و خداوند شنوای بیناست، ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دادگری پیشه سازید و در اقامه‌ی عدل و داد بکوشید و به خاطر خدا شهادت دهید هر چند که شهادت‌تان به زیان خودتان یا زیان پدر و مادر و خویشاوندان باشد. اگر کسی که به زیان او شهادت داده می‌شود دارا یا ندار باشد (به هیچ کدام میل نکنید) چرا که خداوند از هر دوی آنان بهتر است. پس از هوی و هوس پیروی نکنید که منحرف می‌گردید و اگر زبان از ادای شهادت حق بپیچانید یا از آن روی بر گردانید خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است».

معنا و مفهوم تربیتی مورد نظر، ترساندن اهل ایمان از خشم خداوند و عذاب اوست، چنانچه از برپایی قسط و عدل و گواهی برای کسب رضای خدا، به سبب دستیابی به کالای دنیوی سستی ورزند، و به این صورت این ترساندن رهنمودی هدفمند برای دنیا و آخرت می‌باشد، نه آن چنان که به محض برخورد با صحنه‌های قیامت احساس می‌شود که فقط آخرت مد نظر است نه دنیا!

در واقع چنین نصّی، رهنمودی است برای اجرای عادلانه‌ی امور دنیوی و تطبیق عدل الهی که خداوند امّت مسلمان را به آن فرمان داده است، زمانی که اشاره‌ای به این صورت می‌آید که:

﴿لَّیۡسَ بِأَمَانِیِّکُمۡ وَلَآ أَمَانِیِّ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِۗ مَن یَعۡمَلۡ سُوٓءٗا یُجۡزَ بِهِۦ وَلَا یَجِدۡ لَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِیّٗا وَلَا نَصِیرٗا١٢٣ وَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا یُظۡلَمُونَ نَقِیرٗا١٢٤ [النساء: 123-124].

«[اجر و پاداش و برتری] نه به آرزوهای شما و نه به آرزوهای اهل کتاب است، هرکس که کار بدی بکند در برابر آن کیفر داده می‌شود و کسی را جز خدا یار و یاور نخواهد یافت، کسی که اعمال شایسته انجام دهد و مؤمن باشد خواه مرد و خواه زن چنان کسانی داخل بهشت می‌شوند و کم‌ترین ستمی به آنان نمی‌شود».

معنای تربیتی مورد نظر آیه این است که دین اسلام در یک سری آرزوها خلاصه نمی‌شود، بلکه واقعیتی است که باید به آن عمل شود و تنها به زبان آوردن کلماتی ایمانی و اعتراف به ایمان هر چند با حسن نیت تمام باشد، از کسی پذیرفته نخواهد شد، و لازم است که این دین در جهان واقعیت عملی گردد، و خویشتن را بر ترک آرزوهای دور و دراز و تعلق آور در عالم واقعیت تربیت نمود، به تطبیق عملی گفته‌های ایمانی مبادرت نماییم، این مورد همچنین رهنمودی است برای دنیا و آخرت، نه آخرت تنها؛ رهنمودی که هدف آن بازگرداندن دین به واقعیت مملوس این جهان است، نه شعارهای توخالی که در کتاب‌ها و بر زبان سخن‌رانان بیان می‌شود.

آن هنگام که صحنه‌های نعمت الهی، به عنوان پاداش در قبال ایمان به خدا به تصویر کشیده می‌شود، هدف آن آشکار است، اگر چه معنای تربیتی موجود در آن بیشتر مواقع از دید ما پنهان می‌ماند، چرا که ما بیشتر اوقات آرزوهای ایمانی را، ایمانی حقیقی که موجب ورود به بهشت می‌شود، می‌دانیم! و این بر خلاف نص صریح قرآن است آن‌جا که می‌فرماید: ﴿لَّیۡسَ بِأَمَانِیِّکُمۡ....

اما زمانی که این صحنه‌ها در مقابل جزئیات ایمان آورده می‌شود، باید معنای تربیتی آن‌ها در اذهان روشن گردد.

بنابراین زمانی که نص قرآنی این گونه می‌آید:

﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٢٦١ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا یُتۡبِعُونَ مَآ أَنفَقُواْ مَنّٗا وَلَآ أَذٗى لَّهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٦٢ [البقرة: 261-262].

«مَثل کسانی که دارایی خود را در راه خدا صرف می‌کنند همانند دانه‌ای است که هفت خوشه برآورد و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند برای هر که بخواهد آن را چندین برابر می‌گرداند و خدا (قدرت و نعمتش) فراخ و (بر همه چیز) آگاه است، کسانی که دارایی خود را در راه خدا صرف می‌کنند و به دنبال آن منتی نمی‌گذارند و آزاری نمی‌رسانند، پاداش‌شان نزد پروردگارشان است و نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه اندوهگین خواهند بشد».

عکس العملی که بر ما فرض شده است این نیست که وقتی آن را خواندیم بگوییم: «چقدر این افراد خوشبختند!» سپس به راحتی از کنار آن گذشته و خویشتن را بر انفاق و بذل و بخشش عادت ندهیم، گویی که هدف و منظور این نص، قوم و گروهی غیر از ما هستند که تصویر آن‌ها در مقابل دیدگان ما فقط برای شگفتی ما به نمایش درآمده است!

بلکه هدف از آن، آموزش درسی تربیتی است، و آن این است که بکوشیم تا خویشتن را به آن عادت داده و در خود نیز آن را جستجو کنیم؛ البته گاهی اوقات این جستجو و تلاش، بسیار مشقّت آور و زمان بر است، اما اگر این کار را نکنیم و به آرزوهای بی‌اساس دل‌ خوش کرده باشیم، چیزی نخواهد پایید که از درس‌های تربیتی قرآن فاصله گرفته و خواندنمان، فقط خواندن با چشم است نه خواندن با قلبی گشاده و روشن.

همچنین زمانی که این نص قرآنی را می‌خوانیم:

﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَیَقۡتُلُونَ وَیُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَیۡهِ حَقّٗا فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَیۡعِکُمُ ٱلَّذِی بَایَعۡتُم بِهِۦۚ وَذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١١١ [التوبة: 111].

«بی‌گمان خداوند جان و مال مؤمنان را به (بهای) بهشت خریداری می‌کند، (آنان باید) در راه خدا بجنگند و بکشند و کشته شوند و این وعده‌ای است که خداوند آن را در تورات و انجیل و قرآن (ثبت کرده) وعده‌ی راستین آن را داده است و چه کسی از خدا به عهد خود وفا کننده‌تر است؟ پس به معامله‌ای که کرده‌اید شاد باشید و این پیروزی بزرگ و رستگاری سترگی است».

درس تربیتی که از آن می‌توان فرا گرفت این است که بی‌باکانه و شجاعانه به گردنه‌های مشکلات بتازیم، و خویشتن را بر ادای وظیفه‌ی ایمانی به هنگام نیاز وادار نماییم.

و زمانی که می‌خوانیم:

﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١ ٱلَّذِینَ هُمۡ فِی صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ٢ وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ٣ وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِلزَّکَوٰةِ فَٰعِلُونَ٤ وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ٥ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَیۡرُ مَلُومِینَ٦ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِکَ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ٧ وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِأَمَٰنَٰتِهِمۡ وَعَهۡدِهِمۡ رَٰعُونَ٨ وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَوَٰتِهِمۡ یُحَافِظُونَ٩ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ١٠ ٱلَّذِینَ یَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ١١ [المؤمنون: 1-11].

«قطعاً مؤمنان رستگارند، کسانی‌اند که در نمازشان خشوع و خضوع دارند، و کسانی‌اند که از بیهوده و یاوه، روی می‌گردانند، و کسانی‌اند که زکات مال را به در می‌کنند، و کسانی‌اند که عورت خود را حفظ می‌کنند، مگر از همسران یا کنیزان خود، که در این صورت جای ملامت ایشان نیست، اشخاصی که غیر از این را دنبال کنند، متجاوز به شمار می‌آیند، و کسانی‌اند در امانت داری خویش امین و در عهد خود بر سر پیمانند، و کسانی‌اند که مواظب نمازهای خود می‌باشند، آنان مستحق و فراچنگ آورندگان (بهشت) هستند، آنان بهشت برین را تملک می‌کنند و جاودانه در آن خواهد ماند».

ما ناگزیر از آنیم که رفتار خود را در واقعیت زندگی بر اساس رفتاری که خداوند در قرآن مجید تعریف کرده است، تطبیق داده و به آن برگردیم و پیوسته در پی تصحیح رفتار، و هدایت به سمت و سوی مطلوبش بوده، و در این راستا تلاش کنیم.

و بدین سان صحنه‌های قیامت در قرآن با نعمت‌ها و نقمت‌هایش درس‌هایی تربیتی می‌باشند، و بر ما واجب است به هنگام خواندن قرآن و آیات مربوط به صحنه‌های قیامت، جدای از سیاق و ترتیب آیات از آن متأثر نشویم، تا مبادا که بکوشیم از زندگی دنیا بهره‌مند نشویم، بلکه باید در حالی که زندگی را تجربه می‌کنیم رفتار را تصحیح کنیم

قرآن کتاب تربیت و راهنمای امّت اسلامی



قرآن کتابی است که «بهترین» امتی را که برای مردم آفریده شده‌اند، تربیت کرده است. قرآن برنامه‌ی تربیتی است که رسول خدا ج را تربیت نموده و او نیز امّت خویش را بر اساس آن تربیت نموده، پس شایسته است که قرآن را بر این اساس که قانون‌گذار برنامه‌ی تربیتی ماست و اوست که در این برهه از زمان ما را خواهد پروراند، بخوانیم و مطالعه کنیم.

دین اسلام، چنان که بارها گفته‌ایم تنها شعار تو خالی و برنامه‌ی غیر عملی و معلق در فضا و نیز ارزش‌های معنوی که تنها پرکننده‌ی اذهان باشد نیست، بلکه واقعیتی است که با آن می‌شود زندگی کرد و این همان راهنمای تربیتی بزرگ قرآن کریم است:

﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ [الرعد: 29]. «آن کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند....».

﴿إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩ ٱلَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ وَلَا یَنقُضُونَ ٱلۡمِیثَٰقَ٢٠ [الرعد: 19-20].

«تنها خردمندان درک می‌کنند، آن کسانی که به عهد خدا وفا می‌کنند و پیمان را نمی‌شکنند...».

﴿لَّیۡسَ بِأَمَانِیِّکُمۡ وَلَآ أَمَانِیِّ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِۗ [النساء: 123].

«(جزا و پاداش و فضلیت و برتری) نه به آرزوهای شما و نه به آروزهای اهل کتاب است.....».

﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّی لَآ أُضِیعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ [آل عمران: 195].

«پس پروردگارشان دعای ایشان را پذیرفت و پاسخشان را داد که من عمل هیچ کس از شما را که به کار خاسته باشد -خواه زن باشد یا مرد- ضایع نخواهم کرد...».

هیچ جایی از قرآن خالی از این راهنمایی نیست، آری! اسلام تنها احساسات دینی محض نیست، چه برسد به این‌که کلمه‌ای باشد که فقط بر زبان جاری شود، بلکه اسلام عملی به مقتضای ایمان است، آن زمان که اسلام این گونه باشد، طبیعی است که قرآن کار مهم تربیت اسلامی را به عهده می‌گیرد تا این امّت در عمل مسلمان گردند، و یا به عبارت دیگر، اسلام خود را در عالم واقعیت پیاده کرده و به نمایش گذارد.

قرآن این امّت را نخست بر اساس عقیده از خلال شناساندن پروردگارشان به ایشان، تربیت کرده است تا او را بشناسند، آن چنان‌که شایسته‌ی بارگاه با هیبت و شوکت او و قدرت برتر و با عظمت اوست[1]. سپس چنان‌که شایسته‌ی اوست او را عبادت نمایند و بزرگش دارند و از او اطاعت نمایند تا که از خلال این احترام و بزرگ‌داشت و از میان این عبادت و طاعت، بر اساس اخلاق اسلامی پرورش یابند.

بنابراین زمانی که قرآن، خداوند را بسیار شنوا و بینا به انسان معرفی کرد، و فرمود: ﴿مَا یَکُونُ مِن نَّجۡوَىٰ ثَلَٰثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمۡ وَلَا خَمۡسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمۡ وَلَآ أَدۡنَىٰ مِن ذَٰلِکَ وَلَآ أَکۡثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمۡ أَیۡنَ مَا کَانُواْۖ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌ٧ [المجادلة: 7].

«هیچ سه نفری نیست که با همدیگر رازگویی کنند مگر این‌که خدا چهارمین ایشان است، و نه پنج نفری مگر این‌که او ششمین ایشان است، و نه کمتر از این و نه بیشتر از این مگر این‌که خدا با ایشان است در هر کجا که باشند، و سپس خدا در روز قیامت آنان را از کارهایی که کرده‌اند آگاه می‌سازد...».

و اوست که: ﴿یَعۡلَمُ مَا یَلِجُ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا یَخۡرُجُ مِنۡهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا یَعۡرُجُ فِیهَاۚ.... [سبأ: 2]. «می‌داند آنچه را که به زمین وارد می‌شود و آنچه را که از آن خارج می‌شود و آنچه را که از آسمان پایین می‌آید و آنچه را که به سوی آن بالا می‌رود....».

اوست که: ﴿یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخۡفَى٧ [طه: 7]. «نهان و نهان‌تر را می‌داند».

در قلوب آن‌ها حساسیتی در مواجهه با مراقبت شدید پروردگار نسبت به اعمال ظاهری و احساسات باطنی‌شان ایجاد می‌گردد، و در پی آن سعی بر پاکیزگی اعمال و احساسات خود خواهند داشت، تا که پرودگار این پاکی قلب‌شان را مشاهده نماید و از آن‌ها راضی گردد و به خاطر این پاکی به صاحبان این قلب‌ها اجر و ثوابی ارزانی دارد.

هنگامی که قرآن، پروردگار را این گونه معرفی می‌کند که:

﴿لَّهُۥ مَقَالِیدُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ... [الزمر: 63].

«کلیدهای آسمان و زمین از آن اوست.....».

هیچ گاه به خود اجازه نمی‌دهند که در رویارویی با مشکلات، به کسی جز او روی آورند تا آن‌ها را یاری کند، یا وضعیت و حالت ناخوشایندی را که از آن هنگام که امری از نزد پروردگار فرا رسد، چرا که هیچ کاری جز با اراده‌ی پروردگار انجام نمی‌گیرد و تغییر جز به امر او صورت نمی‌پذیرد؛ بر این اساس تربیت می‌شوند که در رویارویی با مشکلات صبور باشند و قلب‌هایشان به گشایشی از جانب پروردگار امیدوار باشد.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِینُ٥٨ [الذاریات: 58].

«خدا روزی رسان و صاحب قدرت و نیرومند است».

اوست که: ﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٢ [فاطر: 2].

«خداوند هر رحمتی را که بگشاید کسی نمی‌تواند از آن جلوگیری نماید و خداوند هر چیزی را که بازدارد و از آن جلوگیری کند کسی جز او نمی‌تواند آن را رها و روان سازد و او توانا و سنجیده‌ کار است».

هیچ گونه دغدغه‌ی خاطری برای به دست آوردن روزی، آنان را به خود مشغول نمی‌دارد و هیچ گونه نگرانی و ترس از شکنجه‌های قریش، که به خاطر عقیده‌شان بر آنان اعمال شده و یا حوادث مختلفی که بر آنان تحمیل می‌شود، و یا این‌که نوع بشر می‌تواند در روزی، امنیت و آسایششان تصرفی داشته باشد، ایشان را فرا نمی‌گیرد، بلکه تنها خداوند پاک و متعال است که می‌تواند به طور مطلق تصرف نماید، به همین دلیل دل‌هایشان در برابر هیچ انسانی خار و ذلیل نمی‌گردد، و در عمل عزّت و شوکت اسلامی را آموزش می‌بینند.

همچنین زمانی که قرآن خداوند را معرفی می‌کند که تنها اوست که زنده می‌کند و می‌میراند و اوست که مالکیت امور دنیا و آخرت را به دست دارد و تنها اوست که قلب‌ها را دگرگون می‌سازد و میان انسان و دل او جدایی می‌افکند، قلب‌هایشان در نهان و آشکار به خداوند تعلق دارد و یا خدا پیوسته در دل‌هایشان زنده می‌ماند و در نتیجه قلب‌ها به امر خداوند پایدار خواهند ماند.

به این سان عقیده و شناخت پروردگار، اولین وسیله‌ی تربیتی است که قرآن با استفاده از آن، ایشان را تربیت می‌کند.

علاوه بر آن، قرآن از ترغیب و ترهیب به عنوان وسیله‌ای برای تربیت آنان استفاده کرده است، از خلال ترغیب و تشویق به کسب ثواب، بهشت و رضای پروردگار، ایشان را تربیت می‌کند که از خساست و بخل دست بکشند و در راه خدا اتفاق کنند و دیگران را بر خویشتن ترجیح داده هر چند که خود سخت نیازمند باشند، از ترس رویارویی با مرگ رهایی یافته و در راه خدا با شجاعتی که تاریخ بر ایشان گواهی خواهد داد، جهاد کنند و از دنیاگرایی در راحت طلبی و تن پروری و تسلیم شدن در برابر عواطف خویشاوندی و کشش‌های منافع دنیوی فاصله گیرند و خدا و رسول و جهاد در راه خدا نزدشان محبوب‌تر و به احساست‌شان نزدیک‌تر و پیشتازنده‌تر باشد.

از خلال ترهیب و ترساندن از خشم و عذاب خداوند، ایشان را به رهایی از خواسته‌های نفسانی و کنترل آن‌ها تربیت می‌کند، خواه خواسته‌ی مالی باشد یا جنسی یا ظلم به دیگران و برتری طلبی بر آن‌ها و یا عیب جویی و تمسخر و لکه دار نمودن شخصیت دیگران و یا میل به زندگی دنیا چنانچه آن‌ها را از جهاد در راه خدا باز دارد.

قرآن از خلال حوادث نیز ایشان را تربیت می‌کند.

در سوره‌ی آل عمران که در مورد واقعه‌ی احد نازل شده بود، به ایشان آموخت که سست و ناامید نشده و اندوهگین نگردند اگر چه در جنگ آسیبی به ایشان رسیده است، چرا که ایشان برتر و بالاترند مادام که مؤمن باشند؛ و به آنان آموخت که تقدیر خداوندی همان چیزی است که از پیش تعیین شده است، و می‌کُشد آن کسی را که باید کشته شود، و رفتن به میدان جنگ عامل کشته شدن نیست، و ایشان را پس از آن‌که به شدت بر نافرمانی از رسول اکرم سرزنش کرد، بر لزوم اطاعت از فرماندهی تربیت نمود، و به ایشان آموخت که احساسات و اندیشه‌های ایمانی باید به عمل واقع گرایانه تبدیل شود، تا خداوند آن را بپذیرد و به ازای آن پاداش را ارزانی دارد.

در سوره‌ی نور به مناسبت حادثه‌ی افک به ایشان آموخت که بی‌دلیل و بی‌گواه با آبروی مردم بازی نکنند و همسرانشان را از خودنمایی باز دارند و چشمان خویش را از نگاه به نامحرم فرو نهند و هنگام وارد شدن به خانه‌ها بر خویشتن سلام کنند و اجازه بگیرند و بدون اجازه و هماهنگی به خانه‌های یکدیگر وارد نشوند.

به این سان قرآن پیوسته آنان را تربیت کرد تا این‌که بهترین امتی گردیدند که برای مردم آفریده شده‌اند.

قرآنی که امّت عصر اول را تربیت نمود، همان قرآنی است اکه امروزه آن را قرائت می‌کنیم.

شایسته است که در هنگام تلاوت یقین حاصل کنیم که قرآن و هر حرفی که در آن آمده است، برنامه‌ی تربیتی و مربی‌ای است که باید بر اساس آن تربیت شویم، خواه درس‌های عقیدتی باشد یا داستان‌های پیامبران یا داستان آدم و یا شیطان و یا رهنمون‌های اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، سازمانی، یا آنچه که شامل ترغیب و ترهیب می‌شود.

این گونه موارد تنها برای تحریک موقت وجدان که معمولاً با خواندن آیه‌ی محکم و رسای قرآن همراه است، نیست.

هرگز! بلکه همه‌ی آن‌ها درس‌های تربیتی عقیدتی با ویژگی خاص خود هستند.

ما به حکم اشیای بسیاری که در آنِ واحد پیرامون ما وجود دارند، کم‌تر به عقیده به چشم یک برنامه‌ی تربیتی نگاه می‌کنیم و بیشتر معتقدیم که عقیده به خوبی در قلب ما جا گرفته و ترسی بر از بین رفتن آن وجود ندارد و «امت محمد ج» به خیر و سلامت خواهند بود! و... .

و این توهّم مانعی میان ما و پرداختن به درس‌های تربیتی شده است که عقیده‌ی قرآنی بیان می‌دارد.

ما به هنگام خواندن این کلام خداوند که می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِینُ٥٨ [الذاریات: 58].

«خدای روزی‌رسان صاحب قدرت نیرومند است».

ناصحانه به یکدیگر می‌گوییم: مگر شکی در آن است؟ آیا کسی غیر از خدا روزی می‌دهد؟

ولی همین سخن را که در حالت آرامش و امنیت و اطمینان بر کسب روزی با قدرت بر زبان می‌آوریم، هنگامی که خطری راه کسب روزی را تهدید کند و یا در افقی دور ببینیم که با محدودیت و تنگی روزی رو به رو خواهیم شد، به لرزه در آمده و سست می‌شویم، و در این حالت همه چیز را فراموش می‌کنیم و گمان می‌کنیم که این فلان شخص است که مالک روزی ماست و اوست که اگر خواسته باشد ما را در تنگنا قرار خواهد داد! عزت خود را فراموش می‌کنیم و به دست و پای فلانی می‌افتیم که روزی ما را قطع نکند! و این گونه رفتار خود را توجیه می‌کنیم که به اسباب متّکی شده‌ایم!

اما به راستی چرا؟ زیرا بر اساس این نص قرآنی تربیت نشده‌ایم که: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِینُ٥٨ [الذاریات: 58]. «بی‌گمان خداوند است که روزی دهنده است (و او) قدرتمند استوار است». فقط آن را خوانده‌ایم و ذهن ما آن را فهمیده است و گمان کرده‌ایم این یک امر روشن است که انسان در یک لحظه می‌تواند آن را بفهمد و نیازی به شناخت بیشتر و تأکید بر آن نیست! هرگز این گونه نیست، بلکه عقیده همان تربیت است.

ما در حالی که این آیه را در قرآن می‌خوانیم، نیاز به تربیت بر اساس آن داریم، چنان که نسل اول از صحابه بر اساس آن تربیت شدند، تا این‌که از یک صورت بدیهی ذهنی به «عقیده» تبدیل شود، و به چیزی جا گرفته در قلب، به نیروی محرّک در واقعیت زندگی، به تصوّری صحیح و رفتاری برخواسته از این تصور.

عقیده در اسلام چنین است!

عقیده، اندیشه‌ی محض نیست، وجدانی جای گرفته در نهان‌خانه‌ی درون نیست، بلکه برنامه‌ی زندگی است، به گستردگی همه‌ی معانی واقعی که آن را از هر سو در بر می‌گیرد؛ حسی، فکری و رفتاری.

این همان چیزی است که هنگام قرائت قرآن لازم است به شدّت مورد توجه قرار گیرد تا که تدبّر مطلوب قرآن از دست نرود، و به دنبال آن آثار مطلوب تدبّر در واقعیت زندگی ضایع نگردد.



[1]- ترجمه‌ی عبارتی از دعای پیامبر ج است: «کَمَا یَنْبَغِی لِجَلَالِ وَجْهِهِ وَعَظِیمِ سُلْطَانِهِ».

قرآن و عقیده


عقیده بزرگ‌ ترین موضوع قرآن است.

در حالی که به دنبال پاسخ مناسبی برای این پرسش هستیم که «قرآن را چگونه بخوانیم؟» ناگزیریم که این حقیقت را نیز در نظر داشته باشیم که قرآن به این دلیل که در رویارویی با عرب مشرک و منکر «لا إله إلا الله» قرار داشته، تمام توجّه خود را به قضیه‌ی عقیده معطوف نکرده است، بلکه با توجّه به اهمیت خود قضیه، مؤمنان را نیز مورد خطاب قرار می‌داده و به نسبت ضعف آنان به طرح و یادآوری آن اهتمام داشته است.

قرآن به این قضیه اهمیت می‌دهد، چرا که هستی انسان به آن بستگی دارد و گمراهی بشریت در طول تاریخ از خلال انحرافات مختلفی که در این قضیه وجود داشته است، سرچشمه می‌گیرد، انسان پیوسته در معرض این انحرافات قرار داشته است، نه تنها در جزیرة العرب پیش از بعثت رسول اکرم بلکه در حال حاضر، و در هر زمان که انسان از نصوص صحیح عقیده یا در عمل به مفهوم آن منحرف شود به مقدار این انحراف، در زندگی خود دچار پریشانی و آشفتگی خواهد بود.

ما باید به هنگام خواندن قرآن این حقیقت را به خاطر داشته باشیم که قضیه‌ی الوهیت از جمله قضایایی نیست که فقط در گذشته و برای دیگران مطرح بوده، بلکه قضیه‌ای است لحظه‌ای، و در هر لحظه قابل طرح است، و هم اکنون نیز برای ما، برای فرد فرد ما، چرا که هر فردی از ما تا وقتی که قرآن در فکر و قلب او نباشد و او را در هر زمینه‌ای مرجع خود نداند در معرض فراموشی عقیده قرار دارد و ممکن است در هر لحظه‌ای که با فشارهای زندگی و دشمنی دشمنان در کمین نشسته‌ی اسلام از هر سو، برخورد کند، در فهم و عمل بر حقیقت عقیده دچار تزلزل و پریشانی شود.

گذشته از آن باید این حقیقت را نیز از یاد نبریم که ما کسانی که در این عصر خود را مسلمان لقب داده‌ایم از دیگر مردمان به تدبر و مصاحبت با قرآن، به خصوص در رابطه با مسأله‌ی الوهیت به علت ضعف آگاهی‌مان نسبت به آن، نیاز بیشتری داریم، درست نیست کلمه‌ای بر زبان آوریم در حالی که قلب از مقتضیات آن غافل باشد، و در پیشاپیش این مقتضیات پذیرفتن حاکمیت شریعت خداوندی است.

حقیقت مهم دیگر در جهان اسلام معاصر که جاهلیت قرن بیست و یکم آن را احاطه کرده و او را با مقتضیات عقیده‌اش بیگانه ساخته است قضیه‌ی ایمان به برپایی قیامت است که می‌طلبد مسلمان تمام تلاش خود را برای تقویت آن به صورت جمعی و گروهی مسیر اصلی خویش را بیابد.

از این رو علاوه بر علتی که پیوسته قضیه‌ی الوهیت را قضیه‌ای لحظه‌ای در زندگی انسان قرار می‌دهد، علت دیگری نیز وجود دارد که جهان اسلامی معاصر از آن رنج می‌برد و بر هر فرد از ما واجب می‌گرداند که قرآن را در قضیه‌ی الوهیت بر این اساس که خود مخاطب اصلی این قضیه است بخواند، نه این‌که قرآن درسی است مطالعاتی که در آن فقط برهه‌ای از تاریخ گذشته مرور می‌شود.

قرآن پاسخ گوی فطرت


چنان که گذشت این آغازگر هر آغاز (قرآن) به پرسش‌های اساسی فطرت پاسخ می‌دهد؛ پرسش‌های همه‌ی انسان‌ها با آن رو به رو می‌شوند؛ خواه مؤمن باشند یا کافر، چه در این سفر از هدایت یافتگان باشند یا از گمراهان؛ چه به وجود این پرسش‌های فطری آگاهی داشته و یا که از آن بی‌اطلاع باشند:

-     چه کسی آفریننده‌ی این جهان است؟

-     چه کسی مدبّر هستی و پدیده‌های آن است؟

-     از کجا آمده‌ایم؟

-     پس از مرگ به کجا می‌رویم؟

-     به چه هدفی زندگی می‌کنیم؟

-     و بر اساس کدام برنامه و قانون، زندگی را به سر می‌بریم؟

پاسخ به این پرسش‌ها به هر نوعی که باشد برنامه و روش زندگی را مشخص می‌کند. هرگاه که پاسخ پرسش‌ها، همانند پاسخ شاعر جاهلی معاصر، ایلیا ابو ماضی، باشد، آن‌جا که سروده است:

جِئتُ لا أَعلَمُ مِن أَینَ وَلکِنِّی أَتَیتُ

 

وَلَقَد أَبصَرتُ قُدّامِی طَریقاً فَمَشَیتُ

«آمده‌ام، نمی‌دانم از کجا، ولی آمده‌ام، و پیش رویم راهی را دیده‌ام و آن را در پیش گرفته‌ام».

شکی نیست که این پاسخ، همه‌ی مظاهر سرگردانی و گمراهی جاهلیت را به هنگام فقدان نوری که بتوان در مسیر از آن اقتباس کرد، به نمایش گذاشته و برنامه‌ی زندگی جاهلیت را به درازای گمراهی که در آن حرکت می‌کند ترسیم می‌نماید، و تنها قرآن -سرآغازِ هر آغاز- پاسخ درست این گونه پرسش‌های فطری را می‌دهد و به این سان برنامه و روش درست زندگی ترسیم شده و شکل می‌گیرد.

قرآن و قضیه‌ی الوهیت و عبودیت

قرآن اهمیت زیادی به نخستین پرسش‌های فطری می‌دهد:

چه کسی آفریننده‌ی این جهان است؟

زیرا خداوند متعال می‌داند که این پرسش از جمله پرسش‌های محوری و اساسی است و پاسخ‌های نادرست به این پرسش‌های بزرگ، گمراهی‌های بزرگ به دنبال دارد و رسیدن به پاسخ درست نیز هدایت بزرگی در پی خواهد داشت.

به همین دلیل می‌بینیم که قضیه‌ی الوهیت محور آیات قرآن است و گسترده‌ترین دایره‌ی سخن را تشکیل می‌دهد، اما قرآن با عنایت بسیاری که به این قضیه دارد پرسش‌های دیگری نیر مطرح می‌کند:

از کجا آمده‌ایم؟ پس از مرگ به کجا خواهیم رفت؟ و برای چه هدفی و بر اساس چه برنامه‌ای زندگی می‌کنیم؟ و... .

می‌بینیم که پس از بحث طولانی درباره‌ی مسأله‌ی الوهیت به تفصیل از قضیه‌ی انسان سخن به میان می‌آورد.

به عبارت دیگر، آیات قرآنی شامل این دو قضیه‌ی مهم هستند:

قضیه‌ی الوهیت از یک سو، و قضیه‌ی عبودیت از سوی دیگر که انسان و جهان هستی در آن مشترکند.

﴿کُلّٞ لَّهُۥ قَٰنِتُونَ١١٦ [البقرة: 116]. «همگی فرمان ‌بردار او هستند».

انسان بزرگ‌ترین و مهم‌ترین نقش را در میان آفریدگان به دوش دارد، چرا که او آفریده‌ای است که بار امانت را از میان همه‌ی آفریدگان به دوش گرفت، آن امانتی که همگان از به دوش کشیدن و به منزل رساندن آن ترسیدند و شانه خالی نمودند:

﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَیۡنَ أَن یَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُۖ [الأحزاب: 72].

«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم و از پذیرش امانت خودداری کردند و از آن ترسیدند، حال این‌که انسان آن را پذیرفت».

قرآن رهنمای زندگی


قرآن تنها راهنمای سفر انسان در مسیر زندگی دنیاست.

همان گونه که راهنمای سفر، مسافر را همراهی می‌کند تا به او بیاموزد که سفر را از کجا آغاز کند و به کجا پایان دهد، و چگونه با کمک این راهنما در طول مسیر، جهت خود را تغییر دهد، شایسته است که مسلمان در سفر زمینی خود، راهنمای سفرش، قرآن، نیز او را همراهی نماید تا بداند سفر او از کجا آغاز شده و به کجا متنهی می‌شود، و چگونه به کمک این راهنما پیچ و خم‌های مسیر را به سلامت طی کند.

همان گونه که راهنما، مسافر را از گم کردن راهش نجات می‌دهد و می‌کوشد او را از سرگردانی نجات دهد تا از بین نرود، به همین روش قرآن نیز با مسلمان رفتار می‌کند، وقتی مسلمان به آن مراجعه می‌کند او را از گمراهی و سرگردانی در زندگی دنیوی‌اش نجات می‌دهد، و طبیعت جایگاه‌ها و قضایایی که در طول سفرش در این سیاره با آن‌ها رو به رو می‌شود، بیان می‌دارد و نگرانی و پریشانی را از چهره‌ی او می‌زداید و مانع از به هدر رفتن تلاش وی در این دنیا می‌گردد.

بنابراین در آغاز باید بنگریم که این دلیل و راهنما چه می‌گوید؟