ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
راه کدام است؟ و چگونه باید رفت؟
امروز چگونه و از چه راهی بحقیقت اسلام میتوان رسید؟
اکنون که معتقد شدیم اسلام بهترین نظامهای عالم است، و ایمان پیدا کردیم که موقیعت تاریخی و جغرافیائی و اوضاع بین المللی نیز برای رسیدن بسعادت و بسط عدالت اجتماعی اسلام را یگانه راه معرفی مینماید، اما باید دید امروز چگونه و از چه راهی باین هدف عالی میتوان رسید؟ امروز در عالمیکه با فکر و فلسفة اسلام ستیزه میشود، و گروهی از زمامداران سرکش مسلمان که در حکم یاغیانند از داخل مانند دشمنان بیگانه با آن میجنگند و بلکه این دشمنان داخلی بمراتب خطرناکتر از بیگانگانند، چگونه بحقیقت اسلام رهنمون باید شد؟ راستی برای هر دعوتی در عالم یک راه بیش نیست، و آن هم ایمان بدعوت و ایمان بهدف است. آری، آخر این دین اصلاح پذیر نیست؛ مگر با آن ایمانیکه اولش را اصلاح کرد، و ما امروز با همان وضعی روبرو هستیم که مسلمانان صدر اسلام روبرو بودند، اندک جمعیتی بودند و با بزرگترین امپراطوریهای تاریخ روبرو شدند، از طرف چپ امپراطوری روم و از طرف راست امپراطوری ایران، و نیروی هردو از نظر افراد، و ثروت، آمادگی، فنون جنگی، سیاست لشکری و کشوری باندازه ای از قدرت مسلمانان زیادتر بود که بهیچ وجهی قابل قیاس نبود، و با وجود این همه فرق باز هم معجزة اسلام نمایان شد، واقعاً هم یک معجزة شگفت انگیز تاریخی بود، زیرا که این عده کم با آن همه فقدان وسائل بر امپراطوری کسری و قیصر پیروز شد، و در مدت کمتر از نیم قرن بعمر هردو امپراطوری بزرگ پایان داد، و زمام هردو کشور بزرگ جهان را بدست گرفت، و قدرت خود را در عالم پهناور اسلامی از شبه جزیرة عربستان گرفته تا آخرین نقطه آسیا و افریقا گسترش داد. بنابراین، باید دید که این پیشرفت معجزآسا چگونه انجام گرفت؟ همة عقاید و تفسیرهای مادی و اقتصادی نیز چنین قدرتی ندارند تا بیان کنند که این ترقی اعجازآمیز چگونه بوجود آمد؟ چرا؟ یگانه چیزی که بخوبی میتوان بیانش کرد ایمان است، همان ایمانیکه هر سرباز مسلمان را وادار میساخت تا بگوید: آیا میان من و بهشت جز کشتن دشمن و یا کشته شدن در راه خدا فاصله ای هست؟ این جمله را تکرار میکرد و با این حماسه گرم و پرشور بسوی میدان نبرد روان میشد، مانند دامادیکه بسوی حجلة زفاف بخرامد، و یا هنگام روبروشدن با دشمن خود را چنین معرفی میکرد، ﴿قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَیَیۡنِ﴾ [التوبة: 52] « آیا از مسلمانان جز دو فرجام نیک انتظار دارید؟ (یا پیروزی بر دشمن و یا رسیدن بمقام افتخارآمیز شهادت)؟».
سپس خود را بر صف دشمن میزد، تا یکی از این دو افتخار را بدست آورد. آری، یگانه راه این هدف مقدس ایمان است و بس، و بجز ایمان برای پیش بردن هر دعوتی راهی نیست، ممکن است کسانی از روی دلسوزی و اخلاص و یا از روی خیانت و شکستن روحیة مسلمانها بگویند: هر کاری را در عالم با سلاح و ابزار میتوان پیش برد، اما کو و کجا است آن سلاح؟ تا بتوانیم با دشمن روبرو شویم. بلی، درست است که باسلحه نیازمندیم، و لکن این نکته را نباید نادیده گرفت که احتیاج ما در درجه اول باسلحه نیست، و باید بدانیم که تنها سلاح نمیتواند ما را بینیاز بسازد، مگر نبود که ملت ایطالیا در جنگ جهانی گذشته دارای سریعترین و بزندهترین سلاحها بود؟ و با وصف این هرگز روی پیروزی ندیده و در هیچ میدانی پایداری نکرد، سربازان ایطالیائی همیشه هنگام فرار از سنگر از یکدگر سبقت میگرفتند، و در مقابل دریافت خلعت و نعمت اسیری همان سلاحهای برنده را دو دستی تقدیم دشمن میکردند، واضح است که ساز و برگ جنگی آنان ناقص نبود، بلکه این ملت پشت بسنگر بکسر بودجه ایمان دچار شده و معنویت خود را از دست داده بود، و نیز لازم بتذکر است که داستان عدهای از فدائیان جنگی اسلام را بیاد آوریم که اغلب عددشان از صدنفر تجاوز نمیکرد؛ و در هر شب بیش از پنج نفر مأموریت نداشتند، و سرانجام امپراطوری کهنسال روم را طوری عاجز کردند که بناچار از میدان گریخت. این عدة از جان گذشته هیچگاه دارای سلاح فوق العاده نبودند، مجهز با سلاحهای سنگین مانند طیاره و تانگ و بمب و نارنجک و توپهای دورپرواز نبوده و حتی مسلسل دستی هم نداشتند؛ اما دائم با یک سلاح ضداسلحه بنام ایمان مسلح بودند که از هر سلاحی برنده تر است.
و همة مسلمانها نیز با روح همان عدة جان بکف زندگی را تکمیل کرده و در مکتب آنها درس فداکاری آموخته بودند، همه و همیشه در راه خدا جهاد میکردند میکشتند و کشته میشدند، میدان نبرد در نظرشان بهتر از گلستان بود و دامن گلگون افتخارآمیزترین لباسها بود، و با این روح پر از نشاط امپراطور پیرجهان را بزانو درآورند، ممکن است بعضی راحت طلبان بگویند: اکنون دیگر آن فداکاریها لازم نیست و برای همیشه راه پیروزی باز و با شکوفههای تمدن آراسته است، دیگر احتیاجی بآنگونه جان بازیها نمانده است. در پاسخ آنان باید گفت که این فکر اشتباه بزرگی است، امروز نه تنها پیش پای ما گلزار نیست، بلکه راه دشوارتر و ناهموارتر است، و برای رسیدن بهدف عرق جبین و خون دل و اشک چشم لازم است، واضح است که برای هر دعوتی فداکاریها و هر هدفی را جانبازیها میباید!، و آن هدفی که ما در پیش داریم هدف عزت، هدف شرافت و افتخار است!! هدف سعادت همگانی و گسترش عدالت اجتماعی است که از هر هدفی شایسته تر است، و باید در راهش خونها ریخته و جانها بکف نهاده شود!! و بهرحال هم اکنون در موقیعتی قرار گرفته ایم که بناچار باید قربانیها بدهیم، و آن قربانیها که در راه کوشش بهدف رسیدن باید داد بیش از آن نیست که در ساکت نشستن و تن بذلت دادن میدهیم!! آری، همیشه خواستة استعمارچیان شرق و غرب این است که آن قربانیها را در راه کسب ذلت و بدبختی و فقر و فلاکت و سیه روزی و نابودی بدهیم، نه در راه کسب سعادت و نیکبختی، پس چه بهتر که برخلاف خواستة دشمن در راه کسب افتخار و شرف جان فدا کنیم!!
آیا غافلیم که در جنگ گذشته چقدر کشته دادیم؟ هزاران بشر بیگناه از ما در زیر چرخهای وسائل نقلیه ارتش جنایتکار متفقین جان سپردند و بجائی نرسید، آیا عرض و ناموس ما در دست درندگان ناموس آدمیت کم دریده شد؟ چه دستهای تجاوزیکه بدامن معصوم ما دراز نگشت؟ آیا کم ذخیرة زندگی و اندوختة فرزندان ما بلاعوض بغارت رفت؟ و همین پشت سر هم چه تجاوزهای آشکار و نهان که بحقوق ما نکردند؟ و سپس وقتیکه با ما روبرو شدند بادی بغبغب انداخته منت گذارده گفتند که در این جنگ عالم سوز از حریم شما دفاع کردیم، باید خسارت و حق دفاع ما را بپردازید!! و دیروز بود که دولتهای غربی میخواستند ما را در پیمان مشترک باصطلاح دفاعی وارد کنند، و با این اقدام دوستانه پانصد هزارنفر از جوانهای ما را بسیج نمایند تا سلاحهای برنده و زهرآگین خود را پیش از آنکه بسینههای سفیدپوستان آمریکائی و یا انگلیسی برسد در سینههای بیگناه ما آزمایش کنند!!، و اندوختههای ما را بیغما ببرند، و بعنوان حمایت از ناموس مسلمانان دست تجاوز بسویش دراز نمایند، و سپس در خاتمه جنگ جنازههای ما را در میدان نبرد لگدکوب کنند، خواه پیروز باشند و خواه مغلوب و سرافکنده برگردند!!
بنابراین، اگر ناگزیر مرگ هستی سوز گلوی فرزندان آدم و حوا را خواهد فشرد، پس چرا باید در راه کسب ذلت و خواری بمیریم؟ چرا نیم میلیون جوانان ما در راه پیروزی دشمنان همپیمان جان بسپارند؟ و در راه کسب افتخار و شرف فداکاری نکنند؟
بلی، جان، حقیقت این است اگر ما در راه کسب استقلال یک وطن پرافتخار اسلامی و در راه اجرای احکام اسلام پانصد هزارنفر قربانی بدهیم، در بلاد اسلامی نه یک نفر سرباز بیگانه و نه در روی زمین اثری از استعمار خواهد ماند، باز تکرار میکنیم: یگانه راه برای رسیدن بهدفهای افتخارآمیزاسلامی ایمان است و بس، و با داشتن ایمان هرگز بسلاحهای سنگین و هواپیماهای بمب افکن و بمبهای آتشزا نیازمند نخواهیم بود، ما که از نفس خود دفاع میکنیم، و برای جلوگیری از نابودی در جنگ آینده تلاش میورزیم، نه با کسی سرجنگ و ستیز داریم و نه فکر استعمارکردن دیگران بمغز ما فشار میآورد!! و فقط در این فداکاری بیک رشته سلاح معمولی از قبیل تفنگ مسلسل و توپ و نارنجک دستی نیازمندیم، و همة اینها نیز امروز در دست رس ما هست، هر وقت بخواهیم میتوانیم آماده بسازیم، امروز گروهی از مسلمانان با انتشار مرام کمونیستی از روی ناراحتی و فشار زندگی از اسلام روگردان شده اند!! آیا آنها را چه ناراحت کرده است؟ هنوز که در وضع زندگی ما نسبت باسلام تغییری رخ نداده و کسی با ما کاری ندارد، زیرا آن عالمی که کمونزم با آن مبارزه میکند عالم صلیبی است و یا بطورعموم عالم غیراسلامی است، همان عالمیکه دشمن رسمی اسلام است، خود کشور روسیه شوروی که رژیم کمونیستی از آنجا سرچشمه گرفته همان کشوری است که پیش از پیدایش این مرام سیاه قبائل مرزنشین خود را برعلیه دولتهای مسلمان تحریک میکرد، تا از این راه بتواند فتنه و آشوبی در میان مسلمانها برانگیزد، باید دید اکنون در وضع ما و یا آنان چه تغییری رخ داده است؟ و عالم اروپا که از روز اول مرکز مرام صلیبی بود، و هنوز هم هست در وضعش نسبت بمسلمین چه تغییری پدید آمده؟
هیهات که در وضع ما و یا آنان تغییری پیدا شود، زیرا که عداوت مردم صلیبی مرام با ما فطری و تغییر ناپذیر است، بدیهی است که هم اکنون ما همان موقیعت را داریم که مسلمانان صدراسلام در مقابل دو امپراطوری بزرگ راست و چپ (ایران و روم) داشتند. و اما آن خودسران گردن کش و آن زمامداران یاغی بر اسلام که در عالم اسلامی بنام مسلمان حکومت داشتند امروز با سرعت رو بزوال و انقراض میروند، آخر چه کسی باور میکرد که ملک فاروق جفامدار باین زودی و آسانی از اریکه امپراطوری سرنگون گردد، هم اکنون که این کار محال نیست، زیرا هرآنچه یکبار حادث شد بطوریقین باردیگر نیز ممکن است، هشیار باید بود آن جنبش اسلامی که ستمکاران را بزانو درآورد و جفامداران را متزلزل ساخت هم اکنون نیز با پشتیبانی نیروی زمین و آسمان بخط سیرش ادامه خواهد داد، این جنبش بزرگ نوین که از آینده بسیارنزدیک نوید میدهد بیهوده نیست، و این حرکتهای گرم اسلامی که همیشه در داخل بلادخود با هر نیروی نافرمانی میجنگد بیجا نیست، و این نهضتهای آزادی بخش اسلامی که همه وقت و همه جا با استعمار و استعمارمدار در پیکار است عبث نیست، و این ادراک و افکار عمیق اسلامی که در همه جا و همه وقت خواهان بسط عدالت اجتماعی رسمی اسلام است، و هرگز از راه پیروی از بیگانگان و یا نابودشدن در نیروی شرق و غرب دست بدامن عدالت اجتماعی نمیزند بیهوده نیست، بر همگان واضح است که اسلام عزیز هم اکنون در راه تشکیل نیرو و تمرکز قوا پیش میرود، و فطرت موجودات جهان نیز همه از یک اسلام حقیقی عالمگیر نوید میدهد، زیرا که اسلام را در زندگی بشر دورانی است که کمتر از دوران اول نیست، هم دارای نیروی کنترل در میان نیروهای شرق و غرب است، و هم از آغاز یک عالم نوبنیادی خبر میدهد که نه محکوم بنیروی ماده خواهد بود و نه اسیر مبارزات اقتصادی، بلکه یک عالمی است نیروهای مادی و روحی با همکاری نزدیک و پشتیبانی یکدیگر در یک نظام عدالت آمیز بزمامداریش اعتراف خواهند نمود، و بدیهی است آن عالمیکه تا گردن در منجلات ماده چنان فرو رفته که روحش را فراموش کرده و آرامش خود را از دست داده است، بلکه همان ماده دائم در کشاکش و مبارزات ناگوار قرارش داده، بناچار روزی بنظامی پناه خواهد برد که نه عالم ماده را بتنهائی برسمیت خواهد شناخت و نه آن را بعالم روح برتری خواهد داد.
آری، این چنین عالم ناچار است که دست نیاز بسوی فلسفة اسلامی دراز بکند، اگرچه خود پیرو دین اسلام هم نباشد، اما ما مسلمانان هیچوقت راه پیش روی ما گلستان نبوده و نخواهد بود، پس بناچار جانبازیهای زیاد و قربانیهای فراوان لازم است، مانند قربانیهائی که مسلمانهای صدراسلام دادند، تا بگوش جهان و جهانیان برسانند که عالم اسلامی پر از خیر و برکت و سعادت است و هرگز آن جان فشانیها بیهوده نبوده و بلکه از جانب پروردگارعالمیان در زمین و آسمان تضمین شده است، قرآنکریم با صدای رسا میفرماید: ﴿إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ یَنصُرۡکُمۡ وَیُثَبِّتۡ أَقۡدَامَکُمۡ ٧﴾ [محمد: 7] «اگر خدا را یارى کنید، خدا هم شما را یارى مىکند و گام هایتان را محکم و استوار مىسازد». همان خدای توانائی که هرگز مغلوب نمیشود.
پایان جلد اول