2- ﴿حَرَجٞ مِّنۡهُ﴾: از بیم انکار و تکذیب مردم از تلبغ قرآن دلتنگ نباش.
4- ﴿کَم مِّن قَرۡیَةٍ﴾: چه بسا قریهها که نابودشان کردیم.
4- ﴿بَأۡسُنَا﴾: عذاب ما.
4- ﴿بَیَٰتًا﴾: مصروف کارهای شبانه بودند و یا شب هنگام که در خواب بودند.
4- ﴿هُمۡ قَآئِلُون﴾: آنها در نیمروز استراحت بودند، خواب قیلوله.
5- ﴿دَعۡوَىٰهُم﴾: دعا و زاری ایشان.
8- ﴿ثَقُلَتۡ مَوَٰزِینُهُۥ﴾: کارهای نیکش بر بدیهایش رجحان یافت.
9- ﴿خَفَّتۡ مَوَٰزِینُهُۥ﴾: کردار بدش از خوبیهایش افزون باشد.
10- ﴿مَکَّنَّٰکُمۡ﴾: شما را مستقر ساختیم.
12- ﴿مَا مَنَعَکَ﴾: چه چیز ناگزیرت ساخت یا که وادارت کرد و از تو خواست.
13- ﴿ٱلصَّٰغِرِینَ﴾: پستها ذلت پذیرها.
14- ﴿أَنظِرۡنِیٓ﴾: مرا مهلت بده، زنده نگهدار.
15- ﴿ٱلۡمُنظَرِینَ﴾: تا نفخه اول مهلتم بده.
16- ﴿فَبِمَآ أَغۡوَیۡتَنِی﴾: به سبب آن که مرا گمراه کردی.
16- ﴿لَأَقۡعُدَنَّ لَهُمۡ﴾: سر راه آنها به کمین مینشینم.
18- ﴿مَذۡءُومٗا﴾: خوار و حقیر.
18- ﴿مَّدۡحُورٗا﴾: مطرود.
20- ﴿فَوَسۡوَسَ لَهُمَا﴾: آدم و حوا را وسوسه کرد.
20- ﴿وُۥرِیَ عَنۡهُمَا﴾: از دید آنها نهان بود.
20- ﴿سَوۡءَٰتِهِمَا﴾: عورت آنها.
21- ﴿قَاسَمَهُمَا﴾: برای آنان سوگند یادکرد.
22- ﴿فَدَلَّىٰهُمَا بِغُرُورٖ﴾: و آنها را به فریب از مقام طاعت پایین آورد.
22- ﴿طَفِقَا یَخۡصِفَانِ﴾: شروع کردند که بچسباندند.
26- ﴿أَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمۡ﴾: به شما بخشیدیم.
26- ﴿یُوَٰرِی سَوۡءَٰتِکُمۡ﴾: عورت شما را میپوشاند.
26- ﴿رِیشٗا﴾: لباس زیبا یا نرم.
26- ﴿لِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ﴾: لباس پزهیزگاری، ایمان و ثمرات آن.
27- ﴿لَا یَفۡتِنَنَّکُمُ﴾: شما را فریب ندهد.
27- ﴿یَنزِعُ عَنۡهُمَا﴾: از آنها دور میکرد، با نیرنگ میربود.
27- ﴿قَبِیلُهُ﴾: سپاه یا فرزندانش.
28- ﴿فَعَلُواْ فَٰحِشَةٗ﴾: کافران کارهای نهایت زشت انجام بدهند.
29- ﴿بِٱلۡقِسۡطِ﴾: به عدالت.
29- ﴿وَأَقِیمُواْ وُجُوهَکُمۡ﴾: درست متوجه عبادت او تعالی باشید.
29- ﴿عِندَ کُلِّ مَسۡجِد﴾: در هر جای و هر وقتیکه نماز میخواندید.
31- ﴿خُذُواْ زِینَتَکُمۡ﴾: لباسهای خود را برای ستر عورت بپوشید.
33- ﴿ٱلۡفَوَٰحِش﴾: گناهان کبیره را بخاطر زشتی آنها.
33- ﴿ٱلۡإِثۡم﴾: همه گناهانی که موجب عذاب الهی هستند.
33- ﴿ٱلۡبَغۡیَ﴾: ظلم و تجاوز بر مردم را.
33- ﴿سُلۡطَٰنٗا﴾: دلیل روشن.
37- ﴿أَیۡنَ مَا کُنتُم﴾: کجا هستند خدایانیکه شما بودید.
38- ﴿ٱدَّارَکُواْ فِیهَا﴾: یکی پس از دیگری در جهنم جمع شوند.
38- ﴿أُخۡرَىٰهُم﴾: پیروان و فرومایگان آنها.
38- ﴿لِأُولَىٰهُمۡ﴾: برای رهبران و رؤسایشان.
38- ﴿عَذَابٗا ضِعۡفٗا﴾: عذاب دو چندان.
40- ﴿یَلِجَ ٱلۡجَمَلُ﴾: شتر داخل شود.
40- ﴿سَمِّ ٱلۡخِیَاطِ﴾: در سوراخ سوزن.
41- ﴿مِهَاد﴾: فرش یعنی جایگاه.
41- ﴿غَوَاشٖ﴾: پوشش، مانند لحاف.
42- ﴿وُسۡعَهَا﴾: به اندازه توانش.
43- ﴿غِلّٖ﴾: حقد، کینه و عداوت.
44- ﴿فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُۢ﴾: پس منادیی ندا کند.
45- ﴿یَبۡغُونَهَا عِوَجٗا﴾: در دین خدا عیب میجستند یا میخواستند دارای کجی باشد.
46- ﴿بَیۡنَهُمَا حِجَابٞ﴾: میان بهشت و دوزخ، دیواری است.
46- ﴿ٱلۡأَعۡرَافِ﴾: بلندترین نقطه این دیوار و کنگرههای آن.
46- ﴿بِسِیمَىٰهُمۡ﴾: از علامت ممیزه چهرهشان.
50- ﴿أَفِیضُواْ عَلَیۡنَا﴾: برای ما بریزید یا افکنید.
51- ﴿غَرَّتۡهُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا﴾: دنیا با زیبایها و تجملاتش آنها را فریفت.
51- ﴿نَنسَىٰهُم﴾: ایشان را در عذاب مانند از یاد رفتگان میگذاریم.
51- ﴿مَا کَانُواْ﴾: همانگونه که بودند.
53- ﴿تَأۡوِیلَهُ﴾: عاقبت و سرانجام وعدههای قرآن را از قبیل زنده کردن مردهها، حساب و روز قیامت.
53- ﴿یَفۡتَرُونَ﴾: دروغ بافته بودند که بتها آنها را شفاعت میکند.
54- ﴿ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ﴾: استوایکه لایق جلالت او تعالی است.([1])
54- ﴿یُغۡشِی ٱلَّیۡلَ ٱلنَّهَارَ﴾: روز را با پرده شب میپوشاند، روشنی او پایان مییابد.
54- ﴿یَطۡلُبُهُۥ حَثِیثٗا﴾: شب به سرعت به دنبال روز میآید.
54- ﴿لَهُ ٱلۡخَلۡقُ﴾: ایجاد همه اشیاء به قدرت اوست.
54- ﴿ٱلۡأَمۡرُ﴾: تدبیر و تصرف در امور، هر گونه که بخواهد.
54- ﴿تَبَارَکَ ٱللَّهُ﴾: خدا بزرگ است یا خیرش فزون است.
55- ﴿ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ﴾: نیازمندیهای خود را از خدا بخواهید.
55- ﴿تَضَرُّعٗا﴾: به زاری و فروتنی.
55- ﴿خُفۡیَةً﴾: نهانی در دل خود.
56- ﴿رَحۡمَتَ ٱللَّهِ﴾: احسان و انعام یا اجز و پاداش او جلجلالُه.
57- ﴿بُشۡرَۢا﴾: بشارت دهندگان به رحمت الهی، باران.
57- ﴿أَقَلَّتۡ سَحَابٗا﴾: باد ابرها را بلند کند.
57- ﴿ثِقَالٗا﴾: سنگین و پر آب.
57- ﴿لِبَلَدٖ مَّیِّتٖ﴾: به سوی زمین خشک بیآب و گیاه.
58- ﴿نَکِدٗا﴾: ناپسند یا اندک و بیخیر.
58- ﴿نُصَرِّفُ ٱلۡأٓیَٰتِ﴾: آیات را به شیوههای مختلف بیان میکنیم.
60- ﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ﴾: رؤساء و بزرگان گفتند.
62- ﴿أَنصَحُ لَکُمۡ﴾: من به گفتار و رفتار خود تنها خیر و صلاح شما را میخواهم.
64- ﴿قَوۡمًا عَمِینَ﴾: گروهی کوردل از دریافت حق و ایمان.
66- ﴿سَفَاهَة﴾: کم عقل و دور از حق.
69- ﴿بَصۜۡطَةٗ﴾: توانایی و جسامت.
69- ﴿ءَالَآءَ ٱللَّهِ﴾: نعمتها و احسان و بیحد او تعالی را.
71- ﴿رِجۡسٞ﴾: عذاب یا چرک در دلها.
71- ﴿غَضَبٌ﴾: طرد یا خشم.
72- ﴿قَطَعۡنَا دَابِرَ﴾: تا فرد اخیر هلاک کردیم، مراد هلاکت دسته جمعی است.
73- ﴿نَاقَةُ ٱللَّهِ﴾: شتریکه خدا او را از سنگ آفریده نه از پدر و مادر.
73- ﴿ءَایَةٗ﴾: معجزه که دلیل صدق گفتار من است.
74- ﴿بَوَّأَکُمۡ﴾: به شما جای داد.
74- ﴿فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾: در سرزمین حجر بین حجاز و شام.
74- ﴿ءَالَآءَ ٱللَّهِ﴾: نعمتها و احسان او تعالی را.
74- ﴿لَا تَعۡثَوۡاْ﴾: فساد نکنید.
77- ﴿عَتَوۡاْ﴾: سرکشی کردند.
78- ﴿ٱلرَّجۡفَةُ﴾: زلزله شدید یا آوازتند.
78- ﴿جَٰثِمِینَ﴾: بیحرکت و بیجان.
82- ﴿یَتَطَهَّرُونَ﴾: از کارهای ما دوری میجویند.
83- ﴿ٱلۡغَٰبِرِینَ﴾: مانند همتایان خویش در عذاب باقیماند.
85- ﴿لَا تَبۡخَسُواْ﴾: کم نکنید.
86- ﴿صِرَٰط﴾: راه.
86- ﴿تَبۡغُونَهَا عِوَجٗا﴾: میخواهید این راه از حق منحرف باشد.
89- ﴿رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ﴾: خدایا حکم و داوری کن.
91- ﴿ٱلرَّجۡفَةُ﴾: زلزله شدید یا آواز هولانگیز.
91- ﴿جَٰثِمِینَ﴾: بیحرکت و بیجان.
92- ﴿لَّمۡ یَغۡنَوۡاْ فِیهَا﴾: در خانههای پر از ناز و نعمت خود اقامت نداشتهاند.
93- ﴿ءَاسَىٰ﴾: اندوهگین شوم.
94- ﴿بِٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ﴾: فقر، بیماری، سختی و بلا.
94- ﴿یَضَّرَّعُونَ﴾: فروتنی و توبه کنند.
95- ﴿عَفَواْ﴾: افراد و اموال آنها زیاد شد.
95- ﴿بَغۡتَةٗ﴾: ناگهان.
96- ﴿لَفَتَحۡنَا عَلَیۡهِم﴾: بر ایشان میسر میساختیم.
97- ﴿یَأۡتِیَهُم بَأۡسُنَا﴾: عذاب ما به آنها برسد.
97- ﴿بَیَٰتٗا﴾: به شب.
99- ﴿مَکۡرَ ٱللَّهِ﴾: عذاب یا استدراج الهی.
100﴿أَوَ لَمۡ یَهۡدِ لِلَّذِینَ﴾: آیا خدا آشکار نساخت برای آنانیکه.
100﴿أَن لَّوۡ نَشَآءُ أَصَبۡنَٰهُم﴾: اگر بخواهیم آنها را گرفتار میسازیم.
100- ﴿نَطۡبَعُ﴾: مهر مینهیم.
102- ﴿عَهۡدٖ﴾: وفا به آنچه دستورشان دادیم.
103- ﴿فَظَلَمُواْ بِهَا﴾: به آیات الهی کافر شدند.
105- ﴿حَقِیقٌ عَلَىٰٓ أَن...﴾: سزاوار است که...
107- ﴿مُّبِینٞ﴾: آشکار که نتوان در او شک کرد.
108- ﴿نَزَعَ یَدَهُ﴾: دست خود را از گریبان پیراهنش بیرون کرد.
108- ﴿بَیۡضَآءُ﴾: سفید، روشنتر از آفتاب.
109- ﴿ٱلۡمَلَأُ﴾: اهل مشورت و بزرگان.
111- ﴿أَرۡجِهۡ وَأَخَاهُ﴾: تعذیب و شکنجه این و برادرش را به تأخیر انداز.
111- ﴿حَٰشِرِینَ﴾: گروه جمع کننده ساحران.
116- ﴿سَحَرُوٓاْ أَعۡیُنَ ٱلنَّاسِ﴾: چیزهای غیر واقعی و خیالی را به چشم مردم نشان دادند.
116- ﴿وَٱسۡتَرۡهَبُوهُمۡ﴾: مردم را به شدت ترساندند.
117- ﴿تَلۡقَف﴾: میبلعد یا به سرعت تناول میکند.
117- ﴿مَا یَأۡفِکُونَ﴾: چیزهای تخیلی آنها را.
118- ﴿فَوَقَعَ ٱلۡحَقُّ﴾: حقانیت کار موسی ÷ آشکار شد.
126- ﴿مَا تَنقِمُ مِنَّآ﴾: به ما عیب نمیگیری و ناپسند نمیدانی.
126- ﴿أَفۡرِغۡ عَلَیۡنَا﴾: بر ما بیفکن یا بفرست.
127- ﴿نَسۡتَحۡیِۦ نِسَآءَهُمۡ﴾: دختران ایشان را برای خدمت زنده میگذاریم.
130- ﴿بِٱلسِّنِینَ﴾: به خشکسالی و قحطی.
131- ﴿یَطَّیَّرُواْ﴾: فال بد میگرفتند.
131- ﴿طَٰٓئِرُهُمۡ عِندَ ٱللَّهِ﴾: شومی آنها و عذابیکه در آخرت به آنها وعده شده نزد خداست.
133- ﴿ٱلطُّوفَانَ﴾: سیل، یا مرگ.
133- ﴿ٱلۡقُمَّلَ﴾: ملخ یا کنه یا شپش معروف.
134- ﴿ٱلرِّجۡزُ﴾: عذاب با این معجزاتیکه ذکر شد.
135- ﴿یَنکُثُونَ﴾: عهد خود را میشکستند.
137- ﴿دَمَّرۡنَا﴾: نابود و ویران کردیم.
137- ﴿یَعۡرِشُونَ﴾: میافراشتند از قبیل باغها یا کاخهای بلند.
139- ﴿مُتَبَّرٞ﴾: هلاک و نابودند.
140- ﴿أَبۡغِیکُمۡ إِلَٰهٗا﴾: برای شما خدایی جستجو کنم.
141- ﴿یَسُومُونَکُمۡ﴾: به شما میچشانیدند یا شما را به کارهای دشوار میگماشتند.
141- ﴿یَسۡتَحۡیُونَ نِسَآءَکُمۡ﴾: دختران شما را برای خدمتگاری زنده میگذاشتند.
141- ﴿بَلَآءٞ﴾: آزمونی بود به آمدن نعمتها و دردها.
143- ﴿تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلۡجَبَلِ﴾: اندکی از نور او تعالی بر کوه آشکار شد. ﴿دَکّٗا﴾: ریزه ریزه و با خاک یکسان. ﴿صَعِقٗا﴾: بیهوش. ﴿سُبۡحَٰنَکَ﴾: تو از مشابهت با موجودات منزّهی.
145- ﴿ٱلۡأَلۡوَاحِ﴾: الواح تورات.
146- ﴿سَبِیلَ ٱلرُّشۡدِ﴾: راه راست و درست.
146- ﴿سَبِیلَ ٱلۡغَیِّ﴾: راه گمراهی و فساد.
147- ﴿حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ﴾: به خدا ایمان نیاوردند اعمالشان باطل شد.
148- ﴿عِجۡلٗا جَسَدٗا﴾: پیکر گوسالهای از طلای سرخ.
148- ﴿لَّهُۥ خُوَارٌ﴾: آوازی مانند آواز گاو داشت.
148- ﴿ٱتَّخَذُوهُ﴾: آن گوساله را خدا گرفتند و از گمراهی عبادتش کردند.
149- ﴿سُقِطَ فِیٓ أَیۡدِیهِمۡ﴾: شدیداً پشیمان شدند.
150- ﴿أَسِفٗا﴾: شدیدﴽ خشمگین یا حزین.
150- ﴿أَعَجِلۡتُمۡ﴾: آیا به پرستش گوساله شتاب کردید یا ترک نمودید.
150- ﴿فَلَا تُشۡمِتۡ﴾: با رفتار ناپسندت با من آنها را شاد نکن.
154- ﴿سَکَتَ﴾: خاموش شد.
155- ﴿أَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ﴾: دچار زلزله شدید یا صاعقه شدند.
155- ﴿فِتۡنَتُکَ﴾: محنت و ابتلای تو.
156- ﴿هُدۡنَآ إِلَیۡکَ﴾: توبه کردیم و به سوی تو بازگشتیم.
157- ﴿إِصۡرَهُمۡ﴾: بار گران آنها، عهد و پیمان آنها را که در تورات عمل میکنند.
157- ﴿ٱلۡأَغۡلَٰلَ﴾: تکالیف شاقهایکه به تورات آمده است.
157- ﴿عَزَّرُوهُ﴾: او را محترم و بزرگ شمردند.
159- ﴿بِهِۦ یَعۡدِلُونَ﴾: در خصومتهای بین خود به حق و عدالت قضاوت میکنند.
160- ﴿قَطَّعۡنَٰهُمُ﴾: آنها را پراکنده کردیم.
160- ﴿أَسۡبَاطًا﴾: دستهها، مثل قبایل عرب.
160- ﴿فَٱنۢبَجَسَتۡ﴾: پس روان شد.
160- ﴿مَّشۡرَبَهُمۡ﴾: چشمه مختص به خود را.
160- ﴿ٱلۡغَمَٰم﴾: ابر سفید نازک.
160- ﴿ٱلۡمَنَّ﴾: ماده صمغی شیرین مثل عسل.
160- ﴿وَٱلسَّلۡوَىٰ﴾: پرنده معروف به سمانی.
161- ﴿قُولُواْ حِطَّةٞ﴾: بگویید: میخواهیم گناهان ما آمرزیده شود.
162- ﴿رِجۡزٗا﴾: عذابی، طاعون.
163- ﴿حَاضِرَةَ ٱلۡبَحۡرِ﴾: نزدیک بحر.
163- ﴿یَعۡدُونَ فِی ٱلسَّبۡتِ﴾: با شکار ماهیکه در روز شنبه حرام بود، از امر الهی تجاوز میکردند.
163- ﴿یَوۡمَ سَبۡتِهِم﴾: روز بزرگداشت آنها امور شنبه را.
163- ﴿شُرَّعٗا﴾: در روی آب بسیار آشکار میشدند.
163- ﴿لَا یَسۡبِتُونَ﴾: مراسم شنبه را رعایت نمیکردند.
163- ﴿نَبۡلُوهُم﴾: آنها را به شدت آزمودیم.
164- ﴿مَعۡذِرَةً إِلَىٰ رَبِّکُمۡ﴾: آنها را پند و اندرز میکنیم تا به دربار خدا عذری داشته باشیم.
165- ﴿بِعَذَابِۢ بَِٔیسِۢ﴾: به عذابی سخت و دردناک.
166- ﴿عَتَوۡاْ﴾: نافرمانی کردند.
166- ﴿قِرَدَةً خَٰسِِٔینَ﴾: به شکل میمونهای رسوا و مطرود.
167- ﴿تَأَذَّنَ رَبُّکَ﴾: خدایت اعلام یا عزم کرد.
167- ﴿یَسُومُهُم﴾: آنها را به کارهای دشوار میگماشت.
168- ﴿بَلَوۡنَٰهُم﴾: آنها را آزمودیم.
169- ﴿خَلۡفٞ﴾: جانشین بد.
169- ﴿عَرَضَ هَٰذَا ٱلۡأَدۡنَىٰ﴾: هرچه از مال ناپایدار دنیا به آنها عرضه شود.
169- ﴿دَرَسُواْ مَا فِیهِ﴾: آنچه در تورات است خواندند و دانستند.
171- ﴿نَتَقۡنَا ٱلۡجَبَلَ﴾: کوه را کندیم و برداشتیم.
171- ﴿کَأَنَّهُۥ ظُلَّةٞ﴾: گویی آن کوه ابر یا سقف سایهداری بود.
175- ﴿فَٱنسَلَخَ مِنۡهَا﴾: پس از آن آیهها دور شد وکفر ورزید.
175- ﴿فَأَتۡبَعَهُ ٱلشَّیۡطَٰنُ﴾: شیطان به او پیوست و همدم او شد.
175- ﴿ٱلۡغَاوِین﴾: گمراهان تباه.
176- ﴿أَخۡلَدَ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ﴾: به دنیا متمایل شد و آن را برگزید.
176- ﴿تَحۡمِلۡ عَلَیۡهِ﴾: بر او هجوم ببری و دورش کنی.
176- ﴿یَلۡهَث﴾: زبانش را بیرون میآورد و به شدت تنفس میکند.
179- ﴿ذَرَأۡنَا﴾: آفریدیم.
180- ﴿یُلۡحِدُونَ﴾: به باطل متمایل میشوند.
181- ﴿بِهِۦ یَعۡدِلُونَ﴾: در خصومتهای بین خود به حق و عدالت قضاوت میکنند.
182- ﴿سَنَسۡتَدۡرِجُهُم﴾: به آنها نعمت و فرصت میدهیم و یکباره نابودشان نمیکنیم.
183- ﴿أُمۡلِی لَهُمۡ﴾: در فرستادن عذاب به آنها مهلت میدهم.
183- ﴿کَیۡدِی مَتِینٌ﴾: مجازات من شدید و قوی است.
184- ﴿جِنَّةٍ﴾: دیوانه چنانچه میپندارند.
185- ﴿مَلَکُوت﴾: سلطنت عظیم.
186- ﴿طُغۡیَٰنِهِمۡ﴾: سرکشی و کفرشان.
187- ﴿أَیَّانَ مُرۡسَىٰهَا﴾: قیامت چه وقت برپا میشود؟
187- ﴿لَا یُجَلِّیهَا﴾: او را آشکار نمیکند.
187- ﴿ثَقُلَتۡ﴾: از جهت سختی و صلابت بسی سنگین و عظیم است.
187- ﴿حَفِیٌّ عَنۡهَا﴾: پژوهش کننده و عالم به آن.
189- ﴿تَغَشَّىٰهَا﴾: با او همبستر شد.
189- ﴿فَمَرَّتۡ بِهِ﴾: حوا با آن حمل بدون زحمت رفت و آمد کرد.
189- ﴿أَثۡقَلَت﴾: حوا با بزرگ شدن حمل سنگین بار شد.
189- ﴿صَٰلِحٗا﴾: نسلی خوش اندام یا فرزند سالم مثل خود ما.
190- ﴿جَعَلَا لَهُۥ شُرَکَآءَ﴾: به خدا شریک قرار دادند چون پسر خود را به وسوسه شیطان عبد الحارث نام گذاشتند، مراد شیطان از حارث، خودش بود.
190- ﴿عَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾: از آنچه مشرکین عرب با پرستش بتها به او شریک قرار میدهند.
195- ﴿فَلَا تُنظِرُون﴾: مرا یک ساعت مهلت ندهید.
198- ﴿لَا یُبۡصِرُونَ﴾: نمیتوانند ببینند که توانش را ندارند.
199- ﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ﴾: از اخلاق مردم آنچه برآنها سهل و آسان است بپذیر.
199- ﴿وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ﴾: به کاری دستور بده که در شرع پسندیده است.
200- ﴿یَنزَغَنَّکَ﴾: به تو رسد.
200- ﴿نَزۡغ﴾: وسوسهای.
201- ﴿مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ﴾: وسوسهای به ایشان رسد.
201- ﴿تَذَکَّرُواْ﴾: امر و نهی خدا و دشمنی شیطان را بیاد بیاورند.
202- ﴿یَمُدُّونَهُمۡ﴾: شیاطین با آنها در گمراهی کمک میکنند.
203- ﴿لَوۡلَا ٱجۡتَبَیۡتَهَا﴾: چرا آیات را خودت نساختی.
203- ﴿هَٰذَا بَصَآئِرُ﴾: قرآن حجت آشکار و برهان درخشان است.
205- ﴿تَضَرُّعٗا﴾: به ناله و زاری.
205- ﴿خِیفَة﴾: ترسان از عذاب الهی.
205- ﴿بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ﴾: اول و آخر روز.
206- ﴿لَهُۥ یَسۡجُدُونَۤ۩﴾: تنها او را سجده و عبادت میکنند، آیه سجده.
[1]- اگر منظور او از این سخن، تفویض چگونگی استوا (واگذار کردن بیان کیفیت آن به خداوند) باشد، سخنی حق است؛ زیرا چگونگی و کیفیتی که سزاوار الله سبحانه و تعالی باشد را کسی جز خودش نمیداند، همانگونه که امام مالک : گفت: «چگونگی آن مجهول است». اما اگر منظور ایشان این بوده که معنی استواء نامعلوم است این سخن فرار از اثبات صفت علو و استوا بر عرش است، زیرا سلف گفتهاند که معنای استوا یعنی بلندا و ارتفاع و قرار گرفتن. (نگا: صحیح بخاری 4/387 ، برای آگاهی بیشتر مراجعه کنید به کتاب: «اجتماع الجیوش الإسلامیة» و کتاب «العلو»، نوشتهای ابن القیم :).
عبارت مؤلف مبهم است و هر دو معنی را شامل میشود، ولی سلف معنای استواء را نامعلوم نمیدانستند، چنانکه امام مالک : و دیگران گفتهاند: (الاستواء معلوم) یعنی استواء معلوم است. (این اثر را ابن عبدالبر در التمهید (7/138) از طریق عبدالله بن نافع عن مالک بن أنس الصابونی در عقیدة السلف أصحاب الحدیث (ص17-18)، و أبونعیم در الحلیة (6/325-326) همگی از طریق جعفر بن عبدالله از مالک روایت کردهاند و صابونی در عقیدة السلف (ص 17) از طریق جعفر بن میمون از مالک و بیهقی در الأسماء والصفات (ص 408) از طریق عبدالله بن وهب از مالک روایت کردهاند. حافظ ابن حجر در الفتح (103/406- 407) گفته است: سند آن "جید" است، و ذهبی در کتاب العلو ص103 آن را صحیح دانسته است).
این مفهوم با الفاظ دیگری نیز وارد شده: (الاستواء غیر مجهول والکیف غیر معقول) یعنی استواء مجهول نیست و چگونگی آن را عقل در نمییابد. (برگرفته از مقاله «التعقیبات المفیدة على کتاب کلمات القرآن تفسیر وبیان للشیخ مخلوف»، نوشتهای دکتر محمد بن عبدالرحمن الخمیس).