ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
119- منظرهای دلنشین
حضرت ابوبکر س آن چند روز مرتب بر مسلمانان نماز میگذارد، نماز فجر روز دوشنبه بود؛ مسلمانان چون همیشه در صفهای نماز ایستاده بودند. پیامبر اکرم ج پرده اتاقشان را کنار زده، مسلمانانی که در حضور پروردگارشان ایستاده بودند را تماشا میکرد.
منظره بسیار دلنشینی بود، پیامبر خدا ج با رضایت خاطر میدید چگونه درخت دعوت و جهاد او به ثمر رسیده امت اسلامی بر التزام و پایبندی به نمازهایش تربیت یافته است. آنها در هر صورتی نمازشان را بر پا خواهند داشت چه پیامبر و محبوب و عزیزشان در بین آنها باشد یا که از دید نظرهای – تشنه به دیدار دوست – آنها پنهان باشد.
از تماشای این تصویر زیبا، موفقیت و پیروزی و تحقق یافتن این هدف بزرگ و والا، اشک در چشمان پیک و محبوب آسمان و آفتاب درخشان نبوت ج حلقه زد، پیامبر خاتم توانسته بود بدان پیروزی دست یابد که پیامبران بزرگوار خداوند که پیش از او پرچم توحید را بدست گرفته بودند هرگز طعم آن را نچشیدند. حالا رسول و فرستاده پروردگار، مطمئن شده بود که رابطه این امت با دین اسلام و عبادت و بندگی خداوند منان چون باران بهاری زود گذر نیست، بلکه این رابطه محکم تا بروز قیامت پا بر جا خواهد بود و با رحلت پیامبر خدا از بین آنها این رابطه صمیمی هرگز قطع نخواهد شد، ایشان از فرط شادی در خود نمیگنجید. البته این تنها خداوند متعال است که میداند آن حضرت ج در آن لحظات آخر زندگیشان از تماشای این پیروزی پر بار چقدر شاد و خوشحال بود. از فرط شادی چهره مبارک آن جناب به مراتب از پیش روشنتر و خوش نماتر جلوه میکرد.[1]
118- رسول الله و صدیق اکبر پهلوی هم در نماز
در آن روزهایی که سایه غم و اندوه بیماری پیامبر بر همه شهر چیره شده بود و حضرت ابوبکر س به دستور پیامبر خدا ج امامت نماز را بر عهده داشت، روزی رسولالله ج احساس کرد از شدت بیماریش کم شده و اندکی بهتر شده، ایشان با کمک دو نفر که بلندشان کرده بودند از خانه بیرون شد. (کسی که این حکایت را تعریف میکند میگوید) گویا این لحظه هنوز جلوی چشمانم زنده است؛ رسول الله ج با وجود شدت و درد بیماری پاهای مبارکشان را آهسته آهسته روی زمین گذاشته میآمدند. حضرت ابوبکر س متوجه تشریف فرمایی آن جناب شده خواست به عقب برگردد. پیامبر با اشارهای به ایشان دستور داد در جای خودش باقی بماند. ایشان را نزدیک آوردند تا در کنار ابوبکر س بر زمین نشست.
از أعمش (که این حدیث را روایت میکرد) پرسیدند: آیا رسول الله ج به ابوبکر امامت میداد و حضرت ابوبکر س به ایشان اقتدا کرده بر مردم امامت میداد و مردم با اقتدا به نماز ابوبکر نمازشان را ادا میکردند؟!
اعمش / سرش را تکان داده این حرف را تأیید نمود.[1]
117- به ابوبکر بگوئید بر مردم نماز گذارد
آخرین روزهای زندگی پر فروغ پیامبر اکرم ج بود، بیماری آن جناب شدت گرفته ایشان را از حرکت انداخته بود. وقت نماز شد، صدای غمناک و پریشان بلال س اذان گفت. رسول الله ج فرمود: «مروا أبابکر فلیصل بالناس». " به ابوبکر بگوئید بر مردم نماز گذارد".
به آن حضرت ج گفته شد؛ حضرت ابوبکر س انسانی است بسیار نرم دل و نازک قلب چون در جای شما بایستد – از شدت غم و اندوه بیماری شما از حال میرود و – نمیتواند بر مردم نماز گذارد.
رسول الله ج حرفشان را تکرار کرد، باز هم همان جواب شنیده شد. ایشان برای بار سوم روی حرفشان پافشاری کرده دستور داد: «مروا أبابکر فلیصل بالناس». "به ابوبکر بگوئید بر مردم نماز بگذارد".[1]
116- خطبه و سخنرانیها در حضور رسول الله
در اینکه حضرت علی س سرشناسترین خطیب بود هیچ شک و تردیدی نیست. حضرت ابوبکر صدیق و عمر فاروق ب نیز در میدان خطابت دست کمی نداشتند. ثابت بن قیس بن شماس نیز تاج افتخار خطیب و سخنران رسول الله ج بودن را بر سر نهادهاند، آنچنان که حسان بن ثابت، و کعب بن مالک، و عبدالله بن رواحه تاج افتخار شاعر پیامبر بودن را بر سر داشتند.
ویژگی حضرت ابوبکر صدیق س در این میدان این است که ایشان بارها این فرصت را یافت تا در حضور پیامبر اکرم ج خطبه یا سخنرانی کند. در موسم حج چون رسولالله ج و ابوبکر صدیق س برای دعوت قبائل مختلف به اسلام نزد آنها میرفتند، در بیشتر موارد این صدیق اکبر س بود که رسول الله ج را به مردم معرفی میکرد و آنها را از اسلام و خوبیهایش آگاه میساخت. در هجرت مدینه نیز چون رسول الله ج رسید، این ابوبکر صدیق س بود که برای مردم سخنرانی میکرد. از همین روی بود که افرادی که تا امروز افتخار دیدار رسول الله ج نصیبشان نشده بود و حضرت ابوبکر س را نیز نمیشناختند اشتباها صدیق اکبر را فرستاده خداوند گمان بردند، و لحظاتی بعد فهمیدند رسول الله ج در آنجا تشریف دارند و این دوست و یار بسیار صمیمی ایشان؛ ابوبکر صدیق س است.[1]
روزی حضرت ابوبکر س خدمت رسول الله ج عرض کردند: ای فرستاده پروردگارم! به من دعایی بیاموزید که هر صبح و شام با آن با خدایم راز و نیاز کنم. رسول الله ج فرمود: شما بگو «اللهم! فاطر السموات والأرض، عالم الغیب والشهادة، رب کل شیء وملیکه! أشهد أن لا إله إلا أنت، أعوذ بک من شر نفسی ومن شر الشیطان وشرکه وأن أقترف على نفسی سوءا أو أجره إلى مسلم».
«بار الها! ای خالق آسمانها و زمین، ای آنکه پنهان و آشکار را میدانی، ای پروردگار و مالک همه چیز! من شهادت و گواهی میدهم که هیچ اله و پروردگاری نیست مگر تو، من از شرارت و بدیهای نفس خود و از شرارت و مکر و حیلهها و شرک شیطان به تو پناه میبرم. و (به درگاه تو پناه میبرم از اینکه) در حق خود بدی و گناهی مرتکب شوم یا ظلم و ستم و تجاوزی بر مسلمانی روا دارم».
پیامبر اکرم ج به حضرت صدیق اکبر س فرمود: هر صبح و شام و هنگام خواب این دعا را بخوان.[1]
· حضرت ابوبکر س در دعاهایش این را نیز میگفتند: «اللهم اجعل خیر عمری آخره وخیر عملی خواتمه وخیر أیامی یوم ألقاک».
«بارالها! بهترین لحظههای عمر مرا، لحظههای آخر آن قرار ده و بهترین کارهایم را آخرین کارهایم و بهترین روزم را آن روزی که به دیدار تو مشرف میشوم».[2]
· هر وقت حضرت صدیق اکبر س میشنیدند شخصی در وصف او مدح سرایی کرده از او تعریف میکند، این دعا را میخواند: «اللهم! أنت أعلم بی من نفسی وأنا أعلم بنفسی منهم، اللهم اجعلنی خیرا مما یظنون واغفر لی ما لا تعلمون ولا تؤاخذنی بما یقولون».
«بار خدایا! تو مرا بهتر از خودم میشناسی، و من خودم را بهتر از آنها میشناسم. بارالها! مرا از آنچه آنان گمان میبرند بهتر گردان، و آن گناهانم که آنها از آن خبر ندارند را بر من بیامرز، و بر آن مدح و توصیفی که اینها در حق من میگویند مرا بازخواست مکن».[3]