ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
آنی بیزانت([1]) نوشته است: «فردی که زندگی و سیرهی پیامبر بزرگ اسلام را مطالعه میکند و کسی که از چگونگی آموختن و زندگیاش مطلع است، هیچ چیز جز حرمت و تکریم نسبت به رسول قدرتمند خدا – که یکی از پیامبران بزرگ است – از خود نشان نمیدهد»([2]).
توماس کارلایل نوشته است: «به کرات گفتهام که یقین و ایمان، سرچشمهی خیرات و زندگی و قدرت است. هر ملتی که یقین و ایمان داشته باشد، به سوی عظمت و تعالی سیر خواهد کرد و بهترین شاهد، همان ملت فقیر و درسنخواندهی عرب و پیشوای آنان است. در آن عصر گویی قطعه آتشی از آسمان بر آن صحرای پر از رمل که هیچ امتیازی نداشت، افتاد و یک مرتبه منفجر شد و شرارهاش از «دهلی» تا «غرناطه»([1]) را در برگرفت و بارها گفتهام: مرد بزرگ به منزلهی شهاب آسمانی است و جهانیان در انتظار او، به منزلهی مواد قابل اشتعالاند، همین که شهاب آسمان به آنان رسید، مشتعل و فروزان خواهند شد»([2]).
لورانسیا واگلیری از بانوان دانشمند است، میگوید: «[حضرت] محمد بزرگ و پیشوای حکومت اسلامی و همواره مراقب آسایش و آزادی ملت خود بوده و کسانی را که مرتکب جنایت میشدند، مجازات میکرد؛ این پیغمبر به پرستش خدای یگانه فرا میخواند و دین یکتاپرستی را ترویج میکرد و در دعوت به این دین، لطف طبع و مهربانی را حتی با دشمنان خود، مراعات میکرد و در این شخصیت دو صفت از بهترین و عالیترین صفات بشری وجود داشت که عدل و رحمت بودند»([1]).
لورد هیدلی میگوید: «از من خواستند در فضل و برتری پیغمبر اسلام بر سایرین و مختصری از شرح زندگانی و سیرهی او رسالهای بنویسم. من نیز پس از بحث و تحقیق و استقرا([1]) معتقد شدم که [حضرت] محمد مدعی یا دروغگو نبوده و به راستی و از روی حق فرستادهای بود که با رسالت صادق و شکناپذیری از طرف خداوند مبعوث شده و این رسالت که راهنمای پرهیزکاران است، از سوی خدا به او وحی شد و به او مأموریت داد که به عموم بشر ابلاغ کند و این رسالت، تصدیقکنندهی احکام تورات و مکمل کتاب مسیح است.
مسیح در انجیل میگوید: «هرکه به گونهی راست تو سیلی زد، گونهی چپ را نیز در اختیارش بنه!.»([2]) این دستور، گرچه سودمند است، ولی بدبختانه به درد این روزگار نمیخورد و عمل به آن، افزون بر اینکه مشکل و ناشدنی است، غیر عادی به نظر میرسد و ناملایماتی در پی دارد و جز هرج و مرج، حاصلی در بر ندارد، پس باید آن را تکمیل کرد، وصایای دهگانهی موسی نیز سودمند است، ولی به شرطی که مردم از آنان پیروی کنند.
نکتهی دیگری که دربارهی مسیح میتوان گفت، این است که: کتابش جنبهی تقنین نداشته و برای کسانی که خرق نوامیس الهی میکنند، عقوبتی قایل نشده است و فقط آنان را به توبه فرا خوانده و توبهکنندگان را به رحمت و بخشایش خداوند نوید داده است.
اما [حضرت] محمد وقتی مبعوث شد، مردم را به رحمت، عدل، بخشش، جوانمردی، دلیری، صبر بر سختیها و سایر مکارم اخلاقی و بویژه به راستی – که آن را بیش از هر چیز دوست میداشت و مقدس میشمرد – فرا خواند. او معتقد بود که تنها قانون طبیعیای که بشر ملزم به پیروی از آن است، دین است و خداوند او را به عنوان «رحمة للعالمین» فرستاده است تا راه رستگاری و گمراهی را به انسانها بنمایاند و آنان را از تاریکی به نور آورده و به راه راست هدایتشان کند.
[حضرت] محمد معتقد است که دین از هر چیزی به عقل و طبیعت نزدیکتر است و انسان یکی از مظاهر خداوندی است که به او عقلی داده شد تا بتواند نیکی و بدی را [از هم] تمیز دهد، پس هرکه به راه راست رفت و ایمان آورد، خود را رستگار کرده و هر که به کفر گروید، وَبالِ کفر دامنگیرش خواهد شد؛ زیرا خداوند، بینیاز از جهانیان است.
پس تصدیق باید کرد که دینی که [حضرت] محمد مردم را به آن فرا میخواند، دین واضح و آشکاری است که هیچ گونه ابهام و اشکالی در آن نیست.
[حضرت] محمد میگوید: مردم همه دارای یک دین بودند که عبارت از اسلام بود، اما به واسطهی آز و حسد در میانشان اختلاف حاصل شد و خداوند برایشان پیغمبرانی فرستاد تا آنان را به سوی حق و راستی و راه راست رهبری کنند...»([3])
آر.وی.سی.بادلی([1]) در کتاب خود به نام زندگی محمد پیامبر مینویسد: «در حالی که اطلاعات تاریخی مستندی از موسی و کنفوسیوس و بودا و حتی از سی سال نخست عمر حضرت مسیح – جز اطلاعاتی مربوط به سه سال اخیر عمر ایشان – نداریم اما زندگی پیامبر اسلام در تاریخ کاملاً روشن و ثبت شده است.
تاریخ نسبت به ایشان پردهی ظلمت و تاریکی را کنار زده است و به حدی اطلاعات مستند تاریخی از او داریم که همچون شخصیتهای بزرگ نزدیک به زمان ما است! دوران جوانی، خویشان و رفتارهای او کاملاً ثبت شده است. کتابی که در زمان حیات خودش به رشتهی تحریر درآمده، اکنون بدون هیچ گونه افزودهای در اختیار ما است»([2]).