ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
آلفونس لامارتین شاعر و نویسندهی فرانسوی میگوید: «هیچ فردی داوطلبانه یا از روی اجبار، هدفی عالیتر از هدف پیغمبر اسلام نداشته است، زیرا دین اسلام موجب از بینرفتن دین موهومپرستی گردیده است؛ همان موهومپرستیای که بین خدا و آفریدگانش به وجود آمده بود و همچنین باعث نزدیکشدن انسان به خدا و توسعهی عقیدهی معقول خداپرستی میباشد و در میان آن همه هرج و مرج و بینظمی و اغتشاش بتپرستان و معتقدان به خدایان متعدد، اسلام، تنها فکر منطقی است»([1]).
توماس کارلایل میگوید: «همین که پیامبر اسلام در چهلمین سال زندگی گام نهاد، با عزمی راسخ به ایجاد یک انقلاب تاریخی مهم در نشر عقیدهی یگانهپرستی و برکندن ریشهی بتپرستی قیام کرد»([1]).
پروفسور ویل دورانت دربارهی پیامبر اسلام چنین اظهار نظر کرده است: «اگر میزان اثر این مرد بزرگ [محمد] را در بین مردم بسنجیم، باید بگوییم که او از بزرگترین بزرگان تاریخ انسانی است. وی در صدد بود سطح معلومات و اخلاق قومی را که از فرط گرمای هوا و خشکی صحرا به تاریکی توحش افتاده بودند، ترفیع ببخشد. در این زمینه توفیقی یافت که از توفیقات تمام مصلحان جهان بیشتر بود. کمتر کسی را جز او میتوان یافت که همهی آرزوهای خود را در راه دین انجام داده باشد، زیرا به دین اعتقاد داشت.
از قبایل بتپرست و پراکنده در صحرا، امتی واحده به وجود آورد. برتر و بالاتر از ادیان یهود، مسیح و دین کهن عربستان، آیینی ساده و روشن و نیرومند به معنویاتی که براساس شجاعت و مناعت قومی استوار بود، پدید آورد که در طی یک نسل در یکصد معرکهی نظامی پیروز شد و در مدت یک سده امپراتوری عظیم و پهناوری به وجود آورد و در روزگار ما نیز نیروی مهمی است که بر یک نیمهی جهان نفوذ دارد»([1]).
مستر مؤنر میگوید: «به واسطه شرف اخلاق محمد بود که عموم اهل مکه به اجماع به او لقب «امین» داده بودند»([1]).
مسیو سیدللر میگوید: «از راستی و درستی و اخلاق نیک و رفتار و استقامت محمد بود که در بیست و پنج سالگی از سوی مردم، لقب «امین» گرفت»([2]).
جان دیون پورت مینویسد: «محمد یک مردی منزوی، در میان خانوادهی خودش قیام کرد و آنان را واداشت که به پیامبریاش ایمان بیاورند.
محمد یک نفر عرب ساده، قبایل پراکندهی کوچک و برهنه و گرسنهی کشورِ خودش را به یک جامعهی فشرده و منقاد تبدیل کرد و آنان را در میان ملتهای روی زمین با صفات و اخلاق تازهای شناساند. در کمتر از سی سال این روش، امپراتوری قسطنطنیه را در هم شکست و سلاطین ایران را از میان برداشت. سوریه و بین النهرین و مصر را تسخیر کرد و دامنهی فتوحاتش را از اقیانوس اطلس تا کرانههای دریای خزر و تا رود سیحون([1]) بسط([2]) داد و در طول دوازده سده، به استثنای اسپانیا، هیچ وقت نفوذ سیاسی و اجتماعیاش از این حدود منقطع نگردیده و هم اکنون در شمال آسیا و مرکز آفریقا و سواحل بحر([3]) خزر در حال پیشرفت است.
آری! محمد قهرمان، همان مردی است که شور و حرارت و نبوغش، دینی را پایهریزی نمود که دین زردشت را در شکل چند جامعهی پراکنده تنزل داد و هندوستان را به تسخیر درآورد و کیش برهمنی سابق و همچنین کیش پرانتشار بودایی را در آن سوی رود گنگ، مخذول و مغلوب کرد و آن همه مناطق را از حیطهی اقتدار مسیحیت منتزع ساخت و به تدریج تمام بخشهای شرقی و مستعمرات آفریقایی روم را از سرزمین مصر گرفته تا جبل الطارق متصرف شد و مسلمانان به نواحی دورافتادهی اروپای غربی حمله بردند و بزرگترین بخش اسپانیا را به تصرف درآوردند و تا سواحل رودخانهی لوار([4]) پیش رفتند (همان اسپانیایی که روم قدیم را میلرزانید) و در نهایت، پیروزمندانه وارد روم جدید یا قسطنطنیه شدند»([5]).