ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
برنارد شاو نوشته است: «من دربارهی این مرد بزرگ [محمد] بسیار مطالعه کردم و به این نتیجه رسیدم که نه تنها ضد مسیح نبوده است، بلکه باید او را ناجی بشریت نامید».
همیلتن گیب([1]) (1895-1971م) استاد دانشگاههای لندن و آکسفورد([2]) مینویسد: «اما شگفتانگیزتر از خود سرعت کشورگشاییها، ویژگی نظم و ترتیب آنان بود. در طی سالها جنگ میبایست خرابیهایی به بار میآمد، اما بر روی هم تازیان [مسلمانان] که آثاری از ویرانی بر جای نگذاشته بودند، راه را برای یک پارچهشدن اقوام و فرهنگها هموار کردند.
ساخت قانون و حکومتی که محمد برای اخلاف خود، یعنی خلفا به میراث نهاده بود، ارزش خود را در ضبط و نظارت بر عملکرد این سپاهیان بدوی به اثبات رسانده بود.
اسلام به عنوان خرافات خام طوایف غارتگر به دنیای متمدن راه نیافت، بلکه به عنوان نیرویی اخلاقی که احترام همگان را برانگیخت و آیینی منطقی که میتوانست مسیحیت روم شرقی و دین زرتشت ایران – یعنی هریک از این دو کیش را در سرزمین و خاستگاه خویش – را به مبارزه بطلبد، معرفی شد»([3]).
کونستان ویرژیل گیورگیو مینویسد: «در رسالت محمد چیزهایی دیده میشود که از دید یک ناظر بیطرف بسیار قابل توجه است: رسالت او، نه فقط یک رسالت دینی، بلکه یک رسالت اجتماعی و اقتصادی هم هست. برپایی یک نهضت اجتماعی و اقتصادی در چهارده سده پیش از این و آن هم در سرزمینی همچون عربستان با آن رسوم و سنن – که به شمهای از آنها اشاره شد – اقدامی فوق العاده بود و محمد، این رسالت بزرگ را برعهده گرفت.
برای اثبات این حقیقت که رسالت محمد به جز یک رسالت دینی، رسالتی اجتماعی و اقتصادی هم بوده، در شش هزار و دویست و نوزده آیهی قرآن([1]) دلایل متعددی وجود دارد که اگر بخواهم به آنان اشاره کنم، به ملولی خوانندگان این شرح که اروپاییاند و همچون مسلمانان با آیات قرآن آشنا نیستند، انجامد»([2]).
دکتر گوستاولوبون فرانسوی مینویسد: «[پیامبر اسلام] از هیچ خطری نمیگریخت و در عین حال خود را بدون جهت هم به خطر نمیانداخت»([1]).
در کتاب تاریخ اسلام، پژوهش دانشگاه کمبریج در مورد رفتار پیامبر با ساکنان مکه، به هنگام فتح این شهر چنین نوشته شده است: «معاملهی حضرت محمد با مردم مکه، چنان کریمانه بود که چون خطر تازهای از جانب شرق پیدا شد و همهی آنان را تهدید کرد، دو هزار نفر از ایشان به سپاهش پیوستند و در جلوگیری از آن خطر با او همراه شدند»([1]).