اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

عزیز دل‌ها

عزیز دل‌ها

واشینگتن ایروینگ در کتاب محمد و جانشینانش که در سال 1909م در لندن چاپ شد، می‌نویسد: «در رفتار خصوصی و شخصی، عادل بود. رفتارش با دوستان و بیگانگان، ثروتمندان و بینوایان و زورمندان و ناتوانان، یکسان و یکنواخت بود و به واسطه‌ی مهربانی و محبت به مردم و گوش‌دادن به شکایت‌های‌شان، همه او را دوست می‌داشتند»([1]).



[1]- همان، 155.

تأثیر پیامبر در اتحاد عرب

تأثیر پیامبر ج در اتحاد عرب

سرویلیام موییر یکی از سرسخت‌ترین معارضان و منتقدان اسلام، در کتابی به نام حیات محمد می‌نویسد: «در این صورت، نخستین ویژگی‌ای که نظر ما را جلب می‌کند، چند دستگی اعراب و تقسیم‌شدن آنان به دسته‌ها و گروه‌های بی‌شمار و منفصل از همدیگری است که غالباً باهم در ستیزند و حتی پس از برقراری یک رابطه‌ی سببی و وصلت با هم که به اشتراک مصلحت و منفعت و به دیگر سخن «اتحاد» آنان می‌انجامید، بازهم زمینه فراهم بود تا بنابه علت‌ها و عامل‌های بی‌اهمیت، ستیز با هم را از سر بگیرند و اتحادشان فرو بپاشد و دوباره، کارشان به دشمنی آشتی‌ناپذیر بینجامد. بدین ترتیب وضع اعراب در هنگام ظهور اسلام، مبین دورنمایی از تاریخ است که همیشه متغیر و آشفته بوده است و به معنی واقعی، اتحادی با یکدیگر نداشته‌اند.

هنوز باید درباره‌ی حل این مسأله فکر کرد که این قبایل به چه وسیله می‌توانند با یکدیگر به صورت ترکیب واحدی درآیند و دارای مرکز مشترکی شوند؟ ولی این امر بوسیله‌ی محمد حل شد»([1]).



[1]- داستان‌هایی از زندگی پیامبر ما؛ پاورقی: 1، 45-46.

درستی پیامبر

درستی پیامبر ج

پروفسور ناثنیل اشمیت([1]) نوشته است: «درستی ذاتی [حضرت] محمد قابل تردید نیست. یک نقد تاریخی بی‌تعصب و دور از خوش‌باوری – که هرگواه و شاهدی را ارج می‌نهد و هیچ تعلق خاطر گروهی ندارد و فقط طالب حقیقت است – ناچار است اعتراف کند که او به دسته‌ای از پیامبران تعلق دارد که ماهیت ادراک جسمانی‌شان هرچه بوده، در اوقات و اشکال مختلف، افکار بی‌پیرایه و ملکوتی‌ای را تعلیم داد و قوانین اخلاقی‌ای را که بسیار شریف‌تر از قوانین حاکم بر جامعه‌ی آنان بود، وضع کرده‌اند و خویش را بدون واهمه، وقف برنامه‌ی گران‌بهای خود کرده‌اند و این کار معلول قدرت درونی‌شان بود که آنان را به انجام رسالت‌شان فرا می‌خواند»([2]).



[1]- Prof. Nathaniel Schmidt.

[2]- همان، 21.

فاتح اندیشه‌ها

فاتح اندیشه‌ها

لامارتین نوشته است: «علاقه به عدالت اجتماعی، ایمان به موفقیت و اطمینان قلبی در روزهای سخت و در منت‌های فشار، گذشت در پیروزی، ایثاری که وقف گسترش اندیشه‌ی «یکتاپرستی» شدند بر پایی یک امپراتوری، نیایش بی‌پایان در گفت و گوی سری با خدا و مرگ و پیروزی پس از مرگ، همه نه تنها شهادت می‌دهند که او جاعل نبوده، بلکه به ایمان نیرومند او شهادت می‌دهند؛ همان ایمانی که به وی قدرت احیا و تجدید بنای عقیده (یکتاپرستی) را داد.

این عقیده شامل دو اصل اساسی بود که اولی، یکتایی خدا و دومی، فناناپذیری او بود. اولی صفتی را در خدا، ثابت و دیگری صفتی را نفی می‌کند، یعنی، اولی خدایان ساختگی را با قدرت شمشیر درهم کوفت و دومی با قدرت کلام، اندیشه‌ای را آغاز کرد... آری! او ناطق، پیامبر، قانونگذار، سرباز میدان نبرد، فاتح اندیشه‌ها، احیاگر آیین عقلانی و مذهبی خارج از تصورگرایی و پایه‌گذار یک حکومت وسیع معنوی است. از دیدگاه همه‌ی معیارهای سنجش عظمت ممکن است سؤال کنیم: آیا بشری بزرگ‌تر از او هم وجود دارد»؟([1])



[1]- سیرت و شخصیت حضرت محمد، ص 19.

بهترین شریعت

بهترین شریعت

دانشمند مشهور فرانسوی، پروفسور ارنست رنان رییس دانشکده‌ی ادبیات پاریس می‌گوید: «ملت عرب که خداوند گرامی‌شان داشت و با برگزیدن والاترین بندگانش از میان شریف‌ترین اشراف آن ملت مقامش را به پیغمبری و خاتمیت بالا برد، زبان و لغتش وسیله‌ای شد که بهترین شرایع را در بر داشته باشد و بطور حتم، این شریعت تا جهان برپاست، پایدار خواهد ماند؛ زیرا پیغمبری بعد از این پیغمبر و دینی بعد از این دین نخواهد آمد»([1]).



[1]- همان، 161.