فصل دوم:
راستگوتر از خدا کیست؟
مؤمن یقین دارد که خداوند وعدهاش را عملی نموده و خلاف وعده نمیکند؛ زیرا او مطمئن است که کسی در حرف و سخن راستگوتر از خدا نیست.
بهطور یقین خداوند راستگوترین است. این مطلب حقیقتی ایمانی و مسلّم است که آیات متعددی از قرآن، آن را بیان داشتهاند، در آنچه در ذیل میآید توقفی گذرا مینماییم:
خداوند میفرماید:
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ لَیَجۡمَعَنَّکُمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا رَیۡبَ فِیهِۗ وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ حَدِیثٗا٨٧﴾ [النساء: 87].
«جز خدا، معبودی نیست، حتماً شما را در روزی که شکی در آن نیست گرد میآورد. و چه کسی از خدا راستگوتر است؟!».
آیه با بیان توحید الوهیت آغاز میشود، جز الله سبحانه و تعالی فرمانروا و فریادرسی نیست، سپس بیان میکند که خداوند بزودی همهی آدمیان را در روز قیامت جمع میکند، و چنان روزی آمدنی است و شکی در آن نیست.
چون خداوند از آمدن چنان روزی خبر میدهد، پس بیهیچ شک و تردیدی چنان روزی آمدنی است، زیرا خداوند در سخنش راستگو است، و کسی از خدا راستگوتر نیست.
ساختار این حقیقت درون آیه به شیوهی استفهام بیان شده: ﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ حَدِیثٗا٨٧﴾؟ و این استفهام از نوع استفهام تقریری (یعنی واداشتن مخاطب به اقرار آنچه که میداند) است و حقیقت مسلم و محرز آن است که کسی از خدا راستگوتر نیست.
سنت است که شخص مسلمان هنگامی که این آیه را تلاوت میکند و این استفهام را بر زبان میآورد، اینگونه جواب دهد: «لا أحد أصدق حدیثاً من الله!».
همچنین خداوند میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَنُدۡخِلُهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۖ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٗاۚ وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِیلٗا١٢٢﴾ [النساء: 122].
«کسانی را که ایمان آوردهاند و کار شایسته انجام دادهاند، به باغهایی (از بهشت) داخل خواهیم کرد که در زیر (درختان) آنها رودبارها روان است. و آنان جاودانه تا ابد در آنجاها ماندگار میمانند. این را خدا وعده داده است و وعدهی خدا حق است. و چه کسی در سخن از خدا راستگوتر است؟».
خداوند به مؤمنین پرهیزگار که کارهای نیک انجام میدهند وعده میدهد که آنان را وارد باغهایی در بهشت میگرداند که از زیر درختانش رودها جاری است و آنان به صورت ابدی و همیشگی از نعمات آن بهرهمندند.
این وعدهی الهی حق است، یعنی: بیشک این وعده همچون دیگر وعدههای حق الهی انجام پذیرفتنی و شدنی است.
این وعدهی مطمئن در سخن و کلام و قول خداوند آمده است، و سخن خدا راست است، و کسی در سخن گفتن از خداوند راستگوتر نیست.
استفهام در آیه نیز از نوع استفهام تقریری است، و هنگامی که شخص مسلمان این آیه را تلاوت میکند یا آن را از دیگری میشنود، اینگونه جواب میدهد: «لا أحد أصدق من الله قولاً!».
توجه شما را به آمدن دو استفهام تقریری در سورهی نساء جلب میکنیم:
﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ حَدِیثٗا٨٧﴾؟ و ﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِیلٗا١٢٢﴾.
خداوند میفرماید:
﴿وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی صَدَقَنَا وَعۡدَهُۥ وَأَوۡرَثَنَا ٱلۡأَرۡضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ ٱلۡجَنَّةِ حَیۡثُ نَشَآءُۖ فَنِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِینَ٧٤﴾ [الزمر: 74].
«و میگویند: سپاس و ستایش خداوندی را سزا است که با ما به وعدهی خویش وفا کرد و سرزمین (بهشت) را از آن ما نموده است تا در هرجایی از بهشت که بخواهیم منزل گزینیم و بسر بریم. پاداش عملکنندگان (به دستورات پروردگار) چه خوب و جالب است!».
آیه از آنچه بزودی مؤمنین میگویند به هنگامی که خداوند آنان را به بهشت وارد میگرداند و از نعمات آنجا بهرهمندشان میگرداند خبر میدهد، چون خداوند وعدهای را که به آنان داده عملی میکند شکر و سپاس خدای را به جای میآورند، خداوند در دنیا وعدهی بهشت و نعمتهای آن را به ایشان میدهد به شرط آنکه بر طاعت خداوند پایداری نموده، و دستوراتش را در دنیا اجرایی نمایند و در پی کسب خشنودی او و در جستجوی دستیابی به وعدهاش باشند.
این خداوند است که به وعدهاش وفا نموده و با فضل و رحمت خود آنان را به بهشت وارد میگرداند، و این اینانند که وارث بهشت شده و در هرجا که بخواهند اقامت میگزینند.
«صدق وعد» به معنی عملی شدن آن در عالم واقع، و اجرایی شدنش برای کسانی است که به آنان وعده داده شده، لذا وعده دارای صورتی نظری است که عبارتست از آنچه در آیات قرآن بیان گردیده و مؤمنین به آن بشارت داده شدهاند، و صورتی عملی و واقعی که همان عملی و اجرایی شدن آن است در آخرت به گونهای که مؤمنین در بهشت از نعمات آن بهرهمند میشوند.
خداوند به وعدهاش وفا مینماید، زیرا او خلاف وعده نمیکند!
خداوند میفرماید:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِمۡۖ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧ وَمَا جَعَلۡنَٰهُمۡ جَسَدٗا لَّا یَأۡکُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَمَا کَانُواْ خَٰلِدِینَ٨ ثُمَّ صَدَقۡنَٰهُمُ ٱلۡوَعۡدَ فَأَنجَیۡنَٰهُمۡ وَمَن نَّشَآءُ وَأَهۡلَکۡنَا ٱلۡمُسۡرِفِینَ٩﴾ [الأنبیاء: 7-9].
«پیش از تو جز مردانی را برنینگیختهایم که بدیشان (دین آسمانی را) وحی کردهایم. از (اهل علم و) آشنایان به کتابهای آسمانی بپرسید اگر این را نمیدانید. ما پیغمبران را به صورت کالبدهایی که غذا نخورند نیافریدهایم و عمر جاویدان هم نداشتهاند. به وعده وفا کردهایم و صدق آن را بدیشان نمودهایم و آنان و همهی کسانی را که خواستهایم، نجات بخشیدهایم، و زیادهرویکنندگان را نابود کردهایم».
خداوند خبر میدهد که پیش از پیامبر ج، از میان مردان، پیامبرانی را ارسال داشته که در برابر کفر و تکذیب و جنگی که از سوی اقوامشان دیدهاند صبر پیشه نمودهاند، و خداوند وعدهی پیروزی بر دشمنانشان را به آنان داده است و هنگامی که کار دعوت این پیامبران در میان اقوامشان به پایان رسیده، خداوند نیز به وعدهی خود وفا نموده، آنان به همراه پیروان مؤمنشان را نجات داده و دشمنان کافر را نابود ساخته است.
معنی «صدقناهم الوعد»: آنچه را بدانان وعده داده بودیم برای آنان مهیا و آماده نمودیم، در نتیجه «صدق الوعد» به معنی عملی نمودن آن و تبدیل آن به واقعیت، و انتقال آن از دایرهی سخنی نظری به حالت وجود عملی است.
خداوند میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ صَدَقَکُمُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥٓ إِذۡ تَحُسُّونَهُم بِإِذۡنِهِۦۖ ﴾ [آل عمران: 152].
«و در آن هنگام که آنان را (در آغاز جنگ احد) با خواست و فرمان او از پای درمیآوردید، خداوند به وعدهی خود (که پیروزی بود و بر زبان پیغمبر رفته بود) با شما وفا کرد».
این آیه در ارتباط با جنگ احد و حوادثی که در آن برای مسلمانان روی داد، سخن میگوید، به گونهای که مسلمانان در مرحلهی اول این نبرد پیروز شدند، اما هنگامی که دچار اشتباه شدند، خداوند آنان را تأدیب نمود، و مشرکان بر آنان حمله آوردند، و تعدادی از آنان را شهید و زخمی نمودند، مسلمانان از این حادثه درسها و پندهایی گرفتند!
خداوند در این آیه به مسلمانان خبر میدهد که بیتردید او: «صَدَقَکُمُ وَعۡدَهُۥٓ»، و تفسیر این جمله در جملهای است که بلافاصله در پی آن میآید: «إِذۡ تَحُسُّونَهُم بِإِذۡنِهِۦ»، و معنایش این است: آنگاه که با خواست و فرمان خدا مشرکین را میکشید.
این اشارهای به مرحلهی اول از جنگ احد است، مرحلهای که فقط لحظاتی بسیار کم به طول انجامید، به گونهای که تا توانستند مشرکین را از میان برده، و مشرکین در برابرشان شکست خوردند. خداوند در این مرحله به وعدهاش وفا کرده، و مسلمانان را بر مشرکین چیره و غالب نمود، و آنان را یاری داد، و پیروز میدان گردانید. پیش از نبرد احد در آیات متعددی وعدهی پیروزی را به آنان داده بود و این وعده به صورت عملی در مرحلهی اول نبرد در میدان کارزار احد به وقوع پیوست.
این تحقق عملی، وفای به وعده نامیده میشود.
خداوند میفرماید:
﴿وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِیمَٰنٗا وَتَسۡلِیمٗا٢٢﴾ [الأحزاب: 22].
«هنگامی که مؤمنان دستههای (مشرکان) را دیدند، گفتند: این همان چیزی است که خدا و پیغمبرش به ما وعده فرموده بودند. و خدا و پیغمبرش راست فرمودهاند. این سختیها جز بر ایمان (به خدا) و تسلیم (قضا و قدر شدن) ایشان نمیافزاید».
آیه موضعگیری مؤمنین در برابر هجوم کفار بر آنان در نبرد احزاب را نقل میکند، کفاری که عبارت بودند از اعراب مشرک و یهودیان حیلهگر و منافقین، هنگامی که مسلمانان دیدند که مدینه توسط احزاب کفر محاصره شده است، درمانده نشده و نترسیدند، بلکه گفتند: این همان است که خدا و رسولش وعدهی آن را داده بودند، و خدا و رسولش راست میگویند و ایمانشان به خداوند، و تأییدشان نسبت به سخن او، و تسلیم شدن در برابر تقدیر او، و پایداریشان در جنگ با دشمنان او، افزایش یافت.
هنگامی که مؤمنین دستههای کفار را دیدند، وعدههایی را که خداوند به آنان داده بود را به یاد آوردند، نظر به اینکه نبرد کفار با آنان و هجومشان بر سر مؤمنین را وعده داده بود، سپس به مؤمنین وعده داده بود که بر کفار پیروز میشوند اگر دین خدا را یاری دهند و در جنگ ثابتقدم باشند، یورش دستهها بر آنان، تأییدی است از سوی خدا برای آنان، زیرا بدین ترتیب وعدهی خدا از صورت نظری به صورت عملی و واقعی در آمده است، و بدین خاطر گفتند: این همان چیزی است که خدا و رسولش به ما وعده دادهاند، و خدا و رسولش راست میگویند.
این آیات - و آیات بسیاری دیگری در قرآن - به این مطلب اشاره میکنند که خداوند در خصوص وعدههایی که به بندگانش میدهد صادق است و این صداقت عبارتست از تغییر آن وعدهها از شکل نظری (قولی) به شکل عملی اجرایی واقعی. خداوند چنین میکند، زیرا او راستگوترین است، راستگوترین در سخن و وعده، و او خلاف وعده نمیکند. خداوند پاک و بلندمرتبه است.
فصل اول:
بیتردید خدا خلف وعده نخواهد کرد
خداوند قدرتمند و توانا است، او دارای صفات کمال و جلال و عظمت است، او از هرنقص و ضعف و ناتوانیای پاک و بری است، او بر هر چیزی تواناست، کسی و چیزی نمیتواند مانع اجرای دستورش شود، برنامه و سنّت الهی هیچ تغییردهندهای ندارد، کسی و چیزی نمیتواند حکم و قضاوتش را لغو کند، هرآنچه را اراده کند میشود، و هرآنچه را نخواهد نمیشود. چیزی نه در زمین و نه در آسمان او را ناتوان نمیسازد، قدرتی توان ایستادگی در برابر او را ندارد هر اندازه هم بزرگ و قدرتمند باشد.
هرگاه چیزی را بخواهد انجامش میدهد، و هرگاه دستور چیزی را صادر کند آن را عملی میکند، و هرگاه وعدهی چیزی را دهد آن را تحقق میبخشد، او در هر آن چیزی که بخواهد و بگوید و انجامش دهد حکیم و ژرفنگر است، بر هر چیزی تواناست، و به همه چیز آگاه است، انجام دهندهی هر چیزی است، همه چیز را با تقدیر و قدرتش آفریده است، و هرآنچه را که بوده و خواهد بود میداند، دستورش بسته به کاف و نونی است (کُن: بشو)، هرگاه تصمیم به انجام چیزی بگیرد به آن میگوید: شو؛ آن (مطلب یا کار) رخ میدهد.
آیاتی که این حقیقت را نقل و تأیید میکنند
این حقیقتی ایمانی است، واقعی و مسلّم، آیات متعددی از قرآن این حقیقت را نقل و تأیید میکنند، این آیات ما را به فهم و باور بدان، و ایمان بیچون و چرا به آن، و یقین قاطع به اجرا و وقوع آن فرا میخوانند. هرکس در این مورد تردید نماید آنگونه که شایستهی خداوند است مقام و منزلت او را درک نکرده، و آنگونه که شایستهی اوست به او ایمان نیاورده و او را نشناخته است، و بدین خاطر است که از رحمت خدا ناامید گشته است و واضح است که فقط کافران از رحمت خدا ناامید میگردند.
خداوند خلف وعده نمیکند و این حقیقتی قرآنی است که در بیش از یک آیه بیان گردیده است، با هم نگاهی گذرا به این آیات میاندازیم:
خداوند میفرماید:
﴿وَلَا یَزَالُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ أَوۡ تَحُلُّ قَرِیبٗا مِّن دَارِهِمۡ حَتَّىٰ یَأۡتِیَ وَعۡدُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ٣١﴾ [الرعد: 31].
«پیوسته کافران به سبب کاری که میکنند دچار بلا و مصیبت کوبنده میگردند، و یا اینکه بلا و مصیبت کوبنده بر دور و بر آنان فرود میآید تا وعدهی خدا فرا رسد. بیگمان خداوند خلاف وعده نمیکند».
آیه در ارتباط با تکذیب کفار نسبت به قرآن، و مبارزهی آنان با حق و پیروان آن، و عقوبت خداوند نسبت به آنان بعد از آنکه به آنان مهلت و فرصت عطا کرد، نقل شده است.
(همچنین) آیه از تداوم عذاب خداوند نسبت به کفار، به علّت گناهان و نافرمانیهایشان، خبر میدهد، پیوسته به مصیبتهای ویرانگر گرفتار شده و فاجعههای بزرگ بر آنان نازل میشود، این مصیبتها و فاجعهها یا برخود آنان وارد شده و خانههایشان را ویران میکند و یا بر سرزمینهای نزدیک آنان فرود میآید تا آنها را متوجه (اشتباهاتشان) ساخته و قلبهایشان را بیدار سازد. این مصیبتها و فاجعهها گاه به شکل زلزلهها، فورانهای آتشفشانی، طوفانها، طغیان رودخانهها، جنگها، بیماریها یا چیزهایی از این قبیل رخ میدهند.
این مصیبتها بنابه حکمت خداوند مدام کفار را گرفتار میکند هرچند زمان آن به درازا بکشد و مکانهای دیگر را نیز شامل گردد این حالت تا تحقق وعدهی خداوند ادامه مییابد.
یا وعدهی خداوند در دنیا به صورت عملی متحقق گشته و در زمین انطباق مییابد و یا در روز قیامت به همان شیوهای که خداوند به آتش جهنم کفار را تهدید نموده رخ مینماید و پس از آنکه در آخرت آنان را مورد حسابرسی و بازخواست قرار داد عذاب مینماید.
صورتهای گوناگون عذابی را که خداوند به کفار وعده داده است، واقعی و نزدیک و تحقق یافتنی است، زیرا خداوند خلف وعده نمیکند: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ٣١﴾.
معنی: «لا یُخْلِفُ الْمیعاد»: یعنی وعدهاش را متوقف و ملغی نمیکند، زیرا او میتواند وعدهاش را تحقق بخشیده و هیچ قدرتی جلودارش نیست، زیرا هیچ چیزی نه در زمین و نه در آسمان او را از اجرای وعدهاش ناتوان نمیسازد.
فقط شخص ناتوان خلاف وعده میکند در حالی که هیچ چیزی نمیتواند خداوند را ناتوان سازد و فقط شخص دروغگو است که وعدهاش را رها میکند، در حالی که خداوند راستگوترین است.
گاه گروهی از مردم با میزان توانایی خود، و زمینهی قدرت خود آشنا نبوده، در نتیجه وعدههایی بزرگتر از توان و وسع خود میدهد، و هنگامی که زمان انجام وعده میرسد از اجرای آن ناتوان است آنهم به خاطر ضعف و ناتوانی در قوت و قدرت، و کمبود مالی و بدین ترتیب خلاف وعده میکند.
واضح است که خلف وعده صفتی از صفات ناپسند منافقین است، اما اگر انسان مؤمنی وعدهای بدهد آن را به تمامی انجام میدهد، زیرا او فقط براساس میزان توانایی خود وعده میدهد.
دو بار وعده در آیه مطرح شده است: ﴿حَتَّىٰ یَأۡتِیَ وَعۡدُ ٱللَّهِۚ﴾ ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ٣١﴾.
«وَعدُ»: مصدر فعل ثلاثی است، گفته میشود: وَعَدَ، یَعِدً، وَعداً.
و (میعاد): مصدر دیگر فعل ثلاثی است، گفته میشود: وَعَدَ، میعاداً، همچنان که گفته میشود: فَعَلَ، مفعالاً، و این مانند: میقات است.
در مصدر (میعاد) نوعی تأکید و یقین پیدا کردن و مبالغه وجود دارد که بیشتر از آن چیزی است که در مصدر (وَعد) وجود دارد، زیرا (میعاد) دو حرف بیشتر دارد، و فزونی فرم و شکل دلیلی است بر فزونی معنا و مفهوم!
آمدن دو مصدر (وَعد، و میعاد) در کنار هم، آنهم در دو جملهی پی در پی در آیه، نشانی از نشانههای اعجاز بیانی حیرتانگیز در قرآن است.
خداوند میفرماید:
﴿وَیَسۡتَعۡجِلُونَکَ بِٱلۡعَذَابِ وَلَن یُخۡلِفَ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥۚ وَإِنَّ یَوۡمًا عِندَ رَبِّکَ کَأَلۡفِ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ٤٧ وَکَأَیِّن مِّن قَرۡیَةٍ أَمۡلَیۡتُ لَهَا وَهِیَ ظَالِمَةٞ ثُمَّ أَخَذۡتُهَا وَإِلَیَّ ٱلۡمَصِیرُ٤٨﴾ [الحج: 47-48].
«از تو میخواهند که هرچه زودتر عذابی را بر ایشان بیاوری (این عذاب بدون شک گریبانگیرشان میگردد) و خداوند به هیچ وجه خلاف وعده نمیکند. یک روز خدا، بسان هزار سالی است که شما میشمارید و به حساب میآورید. چه آبادیها و شهرهای بسیاری که با وجود اینکه (مردمانشان) ستمگر بودهاند، ما بدیشان مهلت دادهایم (و در عذابشان شتاب نکردهایم) بعدها ایشان را به عذاب گرفتار نمودهایم و برگشت به من است».
این دو آیه در ارتباط با رویارویی میان حق و باطل است، آیات پیشتر سخن از نابودی کافرین پیشین میدهد و به پندپذیری از آنچه بر سر آنان آمده فرا میخواند.
این دو آیه بیان میکند که کفار قریش از پیامبر ج طلب اجرای سریع عذاب را مینمودند، هنگامی که پیامبر ج آنان را به عذاب و هلاکت از سوی خداوند تهدید مینمود، آنان بر انکار و تکذیب و دشمنیشان تداوم مینمودند. آنان عذاب و هلاکت را تکذیب نموده و آن را بعید میدانستند، آنان پیامبر ج را مورد مسخره و ریشخند قرار داده و از روی تکذیب و نادیده گرفتن و انکار عذاب، اجرای سریع آن را از پیامبر ج درخواست مینمودند و به ایشان میگفتند: اگر در آنچه میگویی راستگویی، این عذابی را که به ما وعده میدهی عملی نما!
خداوند در پاسخ آنان میفرماید که او هرگز خلف وعده نمیکند: ﴿وَیَسۡتَعۡجِلُونَکَ بِٱلۡعَذَابِ وَلَن یُخۡلِفَ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥۚ﴾ [الحج: 47]، یعنی: هنگامی که به آنان وعده عذاب میدهد آن را تحقق بخشیده و اجرایی مینماید، و هرگاه بخواهد آنان را عذاب نماید آن را انجام میدهد، زیرا او خلف وعده نمیکند و چیزی او را از اجرای ارادهاش ناتوان نمیسازد.
خداوند میفرماید:
﴿وَیَوۡمَئِذٖ یَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ٤ بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ یَنصُرُ مَن یَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٥ وَعۡدَ ٱللَّهِۖ لَا یُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٦﴾ [الروم: 4-6].
«در آن روز (که رومیان پیروز میگردند) مؤمنان شادمان میشوند. (آری! خوشحال میشوند) از یاری خدا. خدا هرکسی را که بخواهد یاری میدهد، و او بس چیره (بر دشمنان خود) و بسیار مهربان (در حق دوستان خویش) است، این وعدهای است که خدا داده است، و خدا هرگز در وعدهاش خلاف نخواهد کرد، ولیکن بیشتر مردم نمیدانند».
خداوند در سورهی روم وعده داده است که رومیان اهل کتاب بر فارس مشرک (زمان پیامبر ج)، در طی چند سال، پیروز میشوند و در آن روز مؤمنان از یاری خدا خشنود میگردند.
به یاری خدا در خصوص این وعده در فصلهای بعدی کتاب سخن میگوییم، آیه بیان میدارد که این وعده از سوی خدا قاطع و جدی بوده، متوقف نشده و خلاف آن صورت نمیگیرد، زیرا خداوند خلف وعده نمیکند.
همچنین کفار را به دلیل تصدیق نکردن این مطلب مورد سرزنش و نکوهش قرار داده و از آنان به «نادانان» نام میبرد، زیرا نسبت به این حقیقت ایمانی علم و آگاهی نداشته، بدان اطمینان ندارند.
به بیانی دیگر: مؤمنین اهل علماند، زیرا آنچه را که خداوند وعده داده تأیید و تصدیق مینمایند و نسبت به اجرایی شدن و عملی شدن آن اطمینان دارند، در مقابل کفار به دلیل جهل و ناآگاهیشان به این مطلب منکر آنند.
خداوند میفرماید:
﴿أَفَمَنۡ حَقَّ عَلَیۡهِ کَلِمَةُ ٱلۡعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِی ٱلنَّارِ١٩ لَٰکِنِ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ رَبَّهُمۡ لَهُمۡ غُرَفٞ مِّن فَوۡقِهَا غُرَفٞ مَّبۡنِیَّةٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ وَعۡدَ ٱللَّهِ لَا یُخۡلِفُ ٱللَّهُ ٱلۡمِیعَادَ٢٠﴾ [الزمر: 19-20].
«آیا کسی که فرمان عذاب دربارهی او قطعی و محقق گشته است (تو میتوانی وی را از عذاب برهانی؟) آیا تو میتوانی کسی را نجات دهی که در آتش دوزخ قرار گرفته است؟ و اما کسانی که از (عذاب) پروردگارشان بپرهیزند، آنان (در بهشت برین جای دارند و) دارای قصرها و کاخهایی هستند که بالای یکدیگر ساخته شدهاند و در زیر آنها رودبارها جاری است. این وعده را خدا میدهد و خدا خلاف وعده نمیکند».
این دو آیه بخشی از تهدیدات خداوند نسبت به کفار در خصوص دچار شدنشان به آتش جهنم در آخرت و بخشی از وعدههای خداوند نسبت به مؤمنین پرهیزگار در خصوص بهرهمندی از نعمتهای بهشتی را بیان میدارد.
همچنین بیان میدارد که این وعدهای است از سوی خداوند که واقعی و تحقق یافتنی است، زیرا خداوند خلاف وعده نمیکند و بدین خاطر فرد مؤمن نسبت به عملی شدن و اجرایی شدن آن یقین و اطمینان دارد.
خداوند میفرماید:
﴿رَبَّنَآ إِنَّکَ جَامِعُ ٱلنَّاسِ لِیَوۡمٖ لَّا رَیۡبَ فِیهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ٩﴾ [آل عمران: 9].
«پروردگارا! تو مردمان را در روزی که تردیدی در آن نیست جمع خواهی کرد (تا همگان را در برابر کارشان پاداش دهی و بدین امر وعده دادهای و) بیگمان خدا خلاف وعده نمیکند».
این آیه دعای نیکوکاران خبره را ثبت کرده است، آیهای که در آن ایمانشان به روز آخرت، و یقینشان به اینکه بزودی خداوند در قیامت همگی مردمان را گرد میآورد تا اعمال آنان را محاسبه کرده و گناهکاران را عذاب داده و به نیکوکاران پاداش نیک ارزانی دارد را آشکار میکنند، و به دنبال آن حقیقتی ایمانی را یادآوری میکنند و آن اینکه بیتردید خداوند خلاف وعده نمیکند، در نتیجه آنچه را وعده داده بزودی آن را عملی میکند.
و یا میفرماید:
﴿رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخۡزِنَا یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۖ إِنَّکَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ١٩٤﴾ [آل عمران: 194].
«پروردگارا! آنچه را که بر (زبان) پیغمبران خود (و به پاداش تصدیق ایشان و پیروی از آنان) به ما وعده دادهای، به ما عطا کن، و در روز رستاخیز ما را خوار و زبون مگردان. بیگمان تو خلف وعده نخواهی کرد».
آیه دعای خردمندان را ثبت کرده است، کسانی که به شیوههای ایستاده و نشسته و بر پهلو دراز کشیده خدا را یاد میکنند و به اندیشهی در آفرینش آسمانها و زمین میپردازند، و قانون خدا را اجرا میکنند، و امیدوارند که هرآنچه را خداوند بر زبان فرستادگانش † به آنان وعده داده، به ایشان عطا نماید.
همهی پیامبران از آدم تا محمد † به مؤمنین نیکوکار بشارت داده، همچنین پاداشی نیک و نعمتهای بهشت در آخرت را وعده دادهاند، هم اینان خردمندند که امیدوارند خداوند وعدهاش را تحقق بخشد و آنان را وارد بهشت گرداند و از خوشیها و لذتهای آن متنعم گردند، این خردمندان بدان امیدوارند چرا که مطمئن هستند که خداوند خلاف وعده نمیکند.
شما را به توجه به این نکته از نکات سورهی آل عمران فرا میخوانیم:
آیه نهم در ابتدای سوره دعای خبرهها (راسخین در علم) را ثبت کرده است، کسانی که به وعدهی خدا در خصوص گردآوری مردم در روز قیامت مطمئن هستند، زیرا خداوند خلاف وعده نمیکند و آیه یکصد و نود و چهار دعای خردمندان «اولوالألباب» را ثبت کرده است، کسانی که امیدوارند خداوند وعدهاش را تحقق بخشیده و آنان را به بهشت وارد گرداند؛ زیرا خداوند خلاف وعده نمیکند، ابتدای سوره بیان میدارد که خداوند خلاف وعده نمیکند و آخر سوره نیز بیان میدارد که خداوند خلاف وعده نمیکند و این حقیقت قاطع ابتدا و انتهای سوره را به هم متصل میگرداند.
هر فرد مؤمنی به این حقیقت یقین دارد و حتی یک لحظه در زندگیش نسبت به آن تردید نمینماید!
مقدمه
إن الحمد لله، نحمده ونستعینه، ونتوب إلیه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا، ومن سیئات أعمالنا، من یهد الله فلا مضل له، ومن یضلل فلا هادی له، وأشهد أن لا إله إلا الله، وحده لا شریک له، وأشهد أن محمداً عبده ورسوله، صلوات الله وسلامه علیه، وعلى آله وأصحابه أجمعین.
اما بعد:
بیشک وضعیت مسلمانان در این دوره عجیب و شگفتانگیز است، آنان در یک زندگی خاص و نادر به سر میبرند، هیچ زندگیای با آن قابل مقایسه نیست و این زندگی با هیچ زندگی دیگری مقایسه نمیگردد، و سابقه ندارد که مسلمانان در دورههای گوناگون تاریخشان چنین زیسته باشند.
بسیاری از مسلمانان - با نسبتهای متفاوت - از اسلام دور گشتهاند، و عدهای نیز آشکارا اسلام را رها کردهاند، و دستهای نیز در (دوگانگی) عجیبی، میان اندیشه و رفتار، و ایمان و عمل، به سر میبرند، میان اندیشهها و افکارشان از یک سو، و کردارها و عملکردشان از سوی دیگر مغایرت وجود دارد، و مصداق این سخن خداوند اند که میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٢ کَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٣﴾ [الصف: 2-3].
«ای مؤمنان! چرا سخنی (به دیگران) میگویید که خودتان برابر آن عمل نمیکنید؟ اگر سخنی را بگویید و خودتان برابر آن عمل نکنید، موجب کینه و خشم عظیم خدا میگردد»[1].
از این حالت بیماری و اختلال نسلهایی جدید از فرزندان مسلمانان پدید میآیند که از اسلام چیزی جز نامها و اندک احساسات و عواطفی قلبی، و مقداری اندیشههای عقلانی و انجام کارهایی (به ظاهر) اسلامی در مناسبتها، در آنها دیده نمیشود.
این سخن به معنی نفی وجود افرادی مؤمن[2] و صالح اعم از زن و مرد در هر سرزمین یا شهر یا کشوری از کشورهای اسلامی و دیگر کشورهای جهان نیست، همچنین به معنی نفی وجود دعوتها و حرکتها و تنظیمات و تشکیلات اسلامی در اینگوشه و آنگوشه، که مشغول آگاهیدهی و روشنگری و آموزش مسلمانان، و بازگشت آنان به سوی دینشان هستند، نیست. این حرکتها (بیداری) اسلامی مبارکی را پدید آوردهاند، این بیداری در شماری از پدیدهها و جلوهها، به صورت علمی و عملی، در کشورهای اسلامی تجسم یافتهاند.
اما دوستان و طرفداران این بیداری همچنان درون جوامع خود معدود و اندکاند، و همچنان میان خویشان و نزدیکانشان (غریب)اند، آنان این غریبی دشوار و جانفرسا را با صبر و استقامت و به امید دریافت پاداش از خداوند و توکل بر او به سر میبَرند!
دشمنان در این زمانه در دور کردن اسلام از داشتن وجودی کارآ، پویا و مؤثر در زندگی مسلمانان موفق گشتهاند، آنان جوامع و قانونگذاری، زندگی عمومی، سیاست و اجتماع، اقتصاد، اخلاق، آموزش و پرورش، مسائل استراتژیک و داخلی و خارجی مسلمانان را از اسلام دور کردهاند. ابتدای این مشکلات از ربع اول قرن بیستم و با از بین رفتن خلافت آغاز شد و سیل مشکلات بعدی (یکی پس از دیگری) بر سر مسلمین هجوم آورد.
دوری بسیاری از مسلمانان از اسلام با (جنگهای) جهانی همراه شد آنهم هنگامی که در ابتدای قرن بیستم دشمنان امّت بر سر اسلام هجوم آوردند، به گونهای که دشمنان انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، هلندی، بلژیکی، روسی و چینی به اشغال و استعمار کشورهای اسلامی پرداختند و سرزمین مقدس (فلسطین) را به عنوان سرزمینی قومی برای یهودیان، به آنان اعطا کردند.
اندکی پیش از نیمهی قرن بیستم یهودیان دولتشان را بر سرزمین مقدس فلسطین بنا نهادند، و در میانهی یاریهای پی در پی دشمنان به یهود، و عقبنشینی پی در پی اعراب و مسلمین، یهودیان تا سال 1967 اشغال کامل فلسطین و بخشهایی از دیگر کشورهای عربی را به اتمام رساندند.
اعراب به جای اینکه با یهودیان اشغالگر به نبرد پرداخته و سرزمین مقدس را از دستشان آزاد کنند، به اجرای پیماننامهها و قراردادها با آنها پرداختند، قراردادهایی که از آنها به (قراردادهای صلح) نام میبرند، این قراردادها سبب شد تا انتشار یهودیان تحکیم و تثبیت گشته، به استعمار اقتصادی، فکری، اخلاقی، آموزشی، فنّی و سیاسی کشورهای اسلامی بپردازند.
جنگ صلیبی تلمودی بر ضد مسلمانان ادامه یافت و شیوهها و جوانب، و چهرهها و الگوهای متعددی به خود گرفت!
ابتدای قرن بیست و یک شاهد افزایش جدی و حاد این جنگ از سوی یهودیان و صلیبیان بود، یهود دشمنیاش را بر اهل فلسطین و دیگران افزایش داد، و آمریکاییها نیز دشمنیشان را با سرزمینهای اسلامی شدّت بخشیده و افغانستان و عراق را اشغال کردند.
چشمان بسیاری از مسلمانان به روی خطر ویرانگر یهودیت و صلیبیت باز شد، و بصیرتشان نسبت به موضوع افزایش یافته و بدان توجه نشان دادند، و به اسلامشان متمایل گشتند، و بر رویارویی در برابر دشمنان، و برافراشتن پرچم اسلام مصمم شدند، و در برابر اذیت و آزار دشمنان صبر پیشه ساختند و به شیوهای صحیح و صادقانه در همهی میادین و عرصهها و جنبهها به جهاد با آنان پرداختند!
این مؤمنین ثابتقدم به اسلامشان متوسل شدند، و از او یاری و توشه، علم و آگاهی، بصیرت و معرفت برگرفتند، به خداوند پناه برده و بر او توکل نمودند و در راه او به جهاد پرداختند و به امید دریافت پاداش خیر از سوی او هر سختیای را تحمل کردند، و از خداوند خواستار هدایت و موفقیت، استواری و تعقل، و اجر و پاداش گشتند.
در برابر تندی و شدّت و خشونت یهودیت و صلیبیت، عزم و ارادهی گروهی از مسلمانان ضعیف شد، و آرزوها و انتظارات و رؤیاهایشان دستخوش تغییر شد، و یأس و ناامیدی به درونشان نفوذ کرد، و دیدگاههای آیندهگرای امیدوارانه و امیدبخش را از دست دادند، و چنین باوری در آنان پدید آمد که آنچه مسلمانان از دستان یهودیان و مسیحیان[3] متحمل میشوند ضرباتی مهلک و تیر خلاص است و این پایان سلسله رویاروییهای میان حق و باطل، و ایمان و کفر است، و در پایان این زنجیره چنین نوشته شده که چیرگی و تسلط کفار بر کشورهای اسلامی دائمی و پایدار است! و این همان پایان دنیاست، و قیامت قریب الوقوع است!!
این وضعیتی بیمارگونه است که مسلمانانی که آرزوها و رؤیاهایشان دستخوش تغییر شده از آن رنج میبرند، این حالت در تضاد با حقایق ثابت وعده داده شده از سوی اسلام است، حقایقی که واقعی، سرشار از امید و نویددهنده هستند، حقایقی که (وعدههایی) مطمئن و مسلّم در خصوص آیندهای درخشان برای اسلام بیان میدارند!
اندیشمندان و پژوهشگران معاصر مقالات و کتابهایی را انتشار داده و این وعدههای مسلّم و حتمی پیروزی اسلام را که درک کرده و خداوند آنان را به سوی این مطالب رهنمون فرموده، در این مقالات و کتابها مطرح ساختهاند، و مسلمانان را فرا خواندهاند تا به این (وعدههای پیروزی و سرافرازی) یقین حاصل کرده و اطمینان یابند و جهت تحقق آنها پیوسته به تلاش و کوشش بپردازند.
از جمله اولین کتابهایی که در این زمینه به رشتهی تحریر در آمد کتاب: «المستقبل لهذا الدین» اثر متفکر و پیشوای اسلامی شهید سیدقطب است که آن را حدود پنجاه سال پیش نگاشته است. همچنین کتاب: «الإسلام و مستقبل البشریة» اثر عالم مجاهد شهید دکتر عبدالله عزام و کتاب: «المبشّرات بانتصار الإسلام» اثر فقیه دعوتگر دکتر یوسف قرضاوی است.
مسلمانان هدایت یافته در غرب نیز در این کار سهیماند، آنانی که به دنبال دستیابی به حقیقت بودهاند و در نتیجه به اسلام گرویده و آن را به عنوان دین خویش برگزیدهاند، در پژوهشهای منتقدانهی خویش در خصوص تمدن غرب که چیزی نمانده تا غروب و افول نماید، اسلام را به عنوان (دین جهانی) آینده پذیرفتهاند و اینکه این دین نقش و وظیفهای مهم دارد، حال اندیشمند دردمند غربی منتظر است که اسلام وظیفهی بزرگش را انجام دهد.
از جمله کتابها و پژوهشهایی که به زبان عربی ترجمه شدهاند کتاب «وعود الإسلام» اثر اندیشمند ره یافته «روژه گارودی»، و «الإسلام کبدیل» اثر متفکر ره یافتهی آلمانی «مراد هوفمان» است. این دو متفکر و پژوهشگر براساس دیدگاهها و نظرات خود نسبت به اسلام این دو کتاب را به رشتهی تحریر در آوردهاند، نظراتی که گاه ما نسبت به آنها نقدها و تبصرههایی داریم و گاه نیازمند بازبینی، کندوکاو، و تجزیه و تحلیل بیشتری است، اما در مجموع هردو کتاب مفیدند، و مسلمانان معاصر بهرههای فراوانی از این دو کتاب میبرند، اما به شرط در نظر گرفتن این نقد هشداردهندهی هدایتگرانه!
بیشک آیات قرآن دربردارندهی (وعدههای) گوناگون و متعددی است.
وعدههایی که خداوند به بندگان مؤمن صادقش داده است و در آنها به مؤمنین مژدهی پیروزی اسلام و قدرت و چیرگی یافتنش بر زمین، و پیروزی اسلام بر دیگر ادیان، و نابود شدن باطل توسط حق، و شکست کفر و پیروانش داده شده است.
گاه گروهی از مسلمانان معاصر در ازدحام رویارویی جاری با هجوم یهودیت و صلیبیت، از این «وعدههای قرآنی» حقیقی و واقعی غافل ماندهاند، و لذا احساسهایی از یأس و حرمان و ناکامی به درونشان نفوذ کرده است.
بدین خاطر نیاز ملموس و واقعی سبب شد تا این وعدههای حقیقی قرآن به مسلمانان که در مواجهه با دشمنان خدایند عرضه گردد، تا نسبت به قرآن با عظمتشان آشنا گشته، و بیشتر رو سوی آن آورند، و بدان تمسک جویند، و احکامش را اجرا کنند، و وعدههایش را بپذیرند و تأیید کنند و به رویارویی با دشمنانش مصممتر گردند تا به این وعدههای حتمی نزدیکتر گشته و برای تحقق و ایجاد آنها در عالم واقع بکوشند. بدین خاطر بود که این کتاب را تألیف نمودیم، کتابی که حقلهی یازدهم از زنجیرهی قرآنی: «من کنوز القرآن» ما است.
این کتاب را به سخن گفتن دربارهی «وعدههای قرآن در خصوص پیروزی و استقرار اسلام» اختصاص دادیم، زیرا خداوند دینمان را برای ما کامل کرده است و نعمتش را بر ما تکمیل نموده و اسلام را به عنوان آیین خداپسند برای ما برگزیده است، و آن را تنها دین مورد قبول خود قرار داده و دیگر ادیان را به واسطهی آن نسخ نموده، و وعده داده که این دین را یاری نموده و پیروز گردانیده و منتشر مینماید، و آن را بر زمین چیره نموده و بر دیگر ادیان پیروز میگرداند.
از سوی دیگر راه اسلام راهی سخت و طاقتفرسا است، راهی آسان و هموار شده با گُلها نیست، اسلام با هجوم سخت و خشن از سوی دشمنان بسیارش روبرو میشود، هرچند این دشمنان ادیان مختلفی دارند (اما همگی در مبارزه با اسلام همپیمانند)، اما به یاری خدا اسلام از این رویارویی پیروز و سربلند خارج میگردد.
کتاب را بر سه بخش بنا نهادم:
بخش اوّل: در برابر وعدههای قرآنی
این بخش را جهت هموار ساختن راه برای سخن گفتن از وعدههای قرآنی بنا نهادم و آن را مبنایی برای نگریستن به آن وعدهها و تعامل با آنها قرار دادم، در این بخش از این مطالب سخن گفتهام:
1- بیتردید خدا خلف وعده نخواهد کرد[4].
2- راستگوتر از خدا کیست؟[5].
3- اختلاف وعدهی حق با وعدهی باطل.
4- جایگاه وعده و قرار خداوند میان تأیید مؤمنین و تکذیب منافقین.
5- لزوم اطمینان کامل به نصّ قرآنی.
6- تحقق خبرهایی در قرآن که از آینده سخن میگویند.
7- تداوم رویارویی میان مسلمانان و کافران.
8- قرآن به مؤمنین نیکوکار مژده میدهد.
بخش دوم: وعدههای قرآنی در سورههای مکی
در این بخش از مشهورترین وعدههای قرآنی در ده سورهی مکی، آنهم به ترتیب خود مصحف، سخن گفتهام، این سورهها عبارتند از: انعام، اعراف، یونس، هود، یوسف، ابراهیم، اسراء، أنبیاء، روم و قمر.
بخش سوم: وعدههای قرآنی در سورههای مدنی
در این بخش از مشهورترین وعدههای قرآنی در دوازده سورهی مدنی، آنهم به ترتیب خود مصحف، سخن گفتهام، این سورهها عبارتند از: بقره، آل عمران، مائده، انفال، توبه، حج، نور، محمد، فتح، مجادله، حشر و صف.
در نهایت کتاب را با یک گفتار پایانی، به پایان رساندهام، در این گفتار به بعضی از وعدههای رسول الله ج که نویددهندهی پیروزی اسلام، و اجرای این وعدهها در زمان یاران ایشان و به هنگام جهادها و فتوحاتشان است اشاره کردهام، وعده پیامبر ج به خباب بن أرث، و وعده به سراقة بن مالک، و وعده به عدی بن حاتم طائی ش، را بیان کردهام.
این کتاب را به همهی مسلمانان حقیقی تقدیم میکنم، تا اطمینانشان به اجرای این وعدههای واقعی قرآن افزایش یافته، به آیندهی تابناک اسلام نظر بیندازند، و به سبب این دین به حرکت درآیند و برای هرچه نزدیکتر شدن اجرای این وعدهها بکوشند.
وصلى الله على سیدنا محمد وعلى آله وصحبه وسلم.
شنبه 1424.5.19هـ
(برابر با) 2003.7.19م
دکتر صلاح عبدالفتاح خالدی
[1]- در ترجمهی آیات این کتاب از تفسیر نور تألیف: دکتر مصطفی خرمدل استفاده شده است. م
[2]- با توجه به اینکه مؤلف محترم در این کتاب در خصوص مؤمن و کافر، و تقابل و رویارویی این دو باهم به تفصیل سخن گفته، و جهت شناخت صحیح مفهوم کفر و ایمان و اینکه چه کسی را میتوان مؤمن و یا کافر نامید، میتوانید به این منابع مراجعه کنید:
1) کفر و ایمان از دیدگاه علما و بزرگان، تألیف: محمد صالح دهقانزاده، انتشارات آراس، چاپ اول/ 1389.
2) دیدگاههای فقهی معاصر، تألیف: دکتر یوسف قرضاوی، ترجمه: دکتر احمد نعمتی، ج 4، ص 174-175 نشر احسان، چاپ اول/ 1389.
3) عقاید اسلامی و ریشههای آن، تألیف: عبدالرحمن حسن حبنکه المیدانی، مترجم: علی آقا صالحی نشر احسان، چاپ اول/ 1389، پاورقی صفحه 568.
4) گفتمان دینی در عصر ارتباطات، تألیف: دکتر یوسف قرضاوی، مترجم: عبدالصمد مرتضوی، ص 59 به بعد، نشر احسان، چاپ اول/ 1390. (م)
[3]- (که نبرد با مسلمانان را به راه انداختهاند).
[4]- اشاره به [رعد: 31].
[5]- اشاره به [نساء: 87].
«عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ الله عَنهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: إِنَّ اللهَ یَقُولُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: أَیْنَ الْمُتَحَابُّونَ بِجَلَالِی، الْیَوْمَ أُظِلُّهُمْ فِی ظِلِّی یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلِّی»[1].
از ابو هریره س روایت شده که فرمود: رسول خدا ج فرمودند: «خداوند، در روز قیامت، میگوید: "کجا هستند آنان که در زیر پناهِ جلال و شوکت من و به خاطر من یکدیگر را دوست میداشتند؟! امروز آنها را در سایهی خود پناه میدهم، روزی که هیچ سایهای به غیر از سایهی من وجود ندارد"».
«عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُول الله صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَتَى السَّاعَةُ؟ قَالَ: وَمَاذَا أَعْدَدْتَ لَهَا». قَالَ: لاَ شَیْءَ، إِلَّا أَنِّی أُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ». قَالَ أَنَسٌ: فَمَا فَرِحْنَا بِشَیْءٍ، فَرَحَنَا بِقَوْلِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ» قَالَ أَنَسٌ: «فَأَنَا أُحِبُّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَبَا بَکْرٍ، وَعُمَرَ، وَأَرْجُو أَنْ أَکُونَ مَعَهُمْ بِحُبِّی إِیَّاهُمْ، وَإِنْ لَمْ أَعْمَلْ بِمِثْلِ أَعْمَالِهِمْ»[2].
از انس س روایت شده که گفت: مردی از رسول خدا ج در مورد قیامت پرسید و گفت: قیامت کی میآید؟! رسول خدا ج فرمود: «برای آن چه تدارک دیدهای؟!» مرد گفت: هیچ چیز جز این که خدا و رسولش را دوست دارم. آن حضرت ج فرمود: «تو (روز قیامت) با آن کسانی خواهی بود که دوستشان داری».
انس میگوید: هیچ چیز ما را به اندازهی این سخن رسول خدا ج خوشحال نکرد که فرمود: «تو (روز قیامت) با آن کسی خواهی بود که دوستشان داری». انس، در ادامه، میگوید: پس من رسول خدا ج و ابوبکر و عمر را دوست دارم و به خاطر همین دوستی هم امیدوارم که روز قیامت با آنان باشم اگرچه که اعمالم مانند اعمال آنان نیست».
«عَن عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِیَ الله عَنهُ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: إِنَّ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَأُنَاسًا مَا هُمْ بِأَنْبِیَاءَ، وَلَا شُهَدَاءَ یَغْبِطُهُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَالشُّهَدَاءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، بِمَکَانِهِمْ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى» قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، تُخْبِرُنَا مَنْ هُمْ، قَالَ: «هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرُوحِ اللَّهِ عَلَى غَیْرِ أَرْحَامٍ بَیْنَهُمْ، وَلَا أَمْوَالٍ یَتَعَاطَوْنَهَا، فَوَاللَّهِ إِنَّ وُجُوهَهُمْ لَنُورٌ، وَإِنَّهُمْ عَلَى نُورٍ لَا یَخَافُونَ إِذَا خَافَ النَّاسُ، وَلَا یَحْزَنُونَ إِذَا حَزِنَ النَّاسُ» وَقَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ ﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ﴾[یونس: 62][3].
از عمر بن خطاب س روایت شده که فرمود: پیامبر خدا ج فرمود: «همانا در میان بندگان خدا اشخاصی هستند که نه پیامبر هستند و نه شهید و به خاطر جایگاهی که آنان نزد خدا دارند پیامبران و شهیدان به آنها غبطه میخورند».
صحابه عرض کردند: «ای رسول خدا ج! به ما خبر بدهید که آنها چه کسانی هستند؟ فرمود: آنها قومی هستند که به روحِ خداوند: (قرآن یا محبّت برادری) به هم دیگر عشق میورزند، و محبتّشان هم نه به خاطر خویشاوندی است و نه به خاطر اموال و ثروتی که میان یکدیگر ردّ و بدل میکنند؛ به خدا قسم، صورتهای آنان نور است و خودِ آنها بر نور هستند، هنگامی که مردم همه (به خاطر بلا یا قحطی یا خطری) میترسند، آنها نمیترسند و هنگامی که مردم (به خاطر بلا یا قحطی یا خطری) غمگیناند آنها (به خاطر این چیزها) غمی به دل راه نمیدهند»؛ آن حضرت ج سپس، این آیه را خواند: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٦٢﴾ [یونس: 62].
«آگاه باشید که دوستانِ خداوند، نه بیمی بر آنان هست و نه اندوهگین هم میشوند».
«عَن عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: تُحْشَرُونَ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا» قَالَتْ عَائِشَةُ: فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، الرِّجَالُ وَالنِّسَاءُ یَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ؟ فَقَالَ:«الأَمْرُ أَشَدُّ مِنْ أَنْ یُهِمَّهُمْ ذَاکِ»[1].
از حضرت عایشه ل روایت است که فرمود: رسول خدا ج فرمود: «شما با پای برهنه، تن عریان و ختنه نشده حشر خواهید شد».
عایشه ل میگوید: من عرض کردم: ای رسول خدا ج! آیا (در این صورت)، مردان و زنان، به یکدیگر نگاه میکنند؟! فرمود: «مسأله دشوارتر از آن است که کسی در این فکر باشد».