معیار سوّم (کتاب منیر= معیار روشن آسمانی)
کتاب منیر؛ یعنی کتاب روشن گواهی میدهد که خدایی که خالق موجودات عالم است، باید ذاتی مستقل داشته باشدکه نمیتواند با هیچ یک از مخلوقات خود سنخیت و شباهتی داشته باشد.
اگر خالق با مخلوق خود شباهتی داشته باشد، باید آغاز و پایانی هم داشته باشد و مثل آنها نوسان ذاتی پیدا کند، حال آنکه او قائم به ذات است نه آغازی دارد و نه پایانی و نه تغییر حالتی پیدا میکند. به دلیل اینکه او همواره زنده و پایندهی ابدی است و هرگز فنایی در ذات مقدس او راه ندارد؛ زیرا همانند اشیا و مخلوقات نیست؛ چنانچه در کتاب منیر و آسمانی خود فرموده است:
﴿کُلُّ شَیۡءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥ﴾ [القصص: 88].
«هر چیزی جز ذات او نابود است».
﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞ﴾ [الشورى: 11]. «چیزی همانند او نیست».
﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ١ ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ٢ لَمۡ یَلِدۡ وَلَمۡ یُولَدۡ٣ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ کُفُوًا أَحَدُۢ٤﴾ [الإخلاص: 1-4].
«(ای پیامبر به مردم سراسر جهان اعلام کن و) بگو او خدای یگانه است خدایی که بی نیاز ذاتی است ، هرگز نه زاییده و نه زاده شده و کسی هم همتا و مثل او نیست».
این قول خداست مطابق با معیار که میگوید: من نه فرزند دارم و نه مثل و مانند. اما مسیحیان در نیایشهای خود میگویند: عیسای مسیح، پسر خداست!
حال ما سخن مسیحیان را قبول کنیم یا سخن خدای سبحان را؟
معیار دوّم (هدایت= هدایت طبیعی)
وجود هزاران قانون منظم درشرایط حساب شده دست در دست هم داده تا هدایت طبیعی شکل بگیرد.
چنانچه درکتابِ منیرِخود، قرآن کریم فرموده است:
به آسمانهای هفتگانه و موجودات دیگری که خدا آفریده با دقّت هرچه بیشتر نگاه کن و روی آنها مطالعه و تفکر نما، باز مکرراً به مطالعه و تماشای خود ادامه بده، کوچکترین تفاوت و تناقصی در آفرینش آنها پیدا نخواهی کرد. متناسب و هماهنگ با محیط هستند. چنانکه در سورهی مُلک آیهی 1 تا 4 آمده است:
﴿تَبَٰرَکَ ٱلَّذِی بِیَدِهِ ٱلۡمُلۡکُ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ١ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَیَوٰةَ لِیَبۡلُوَکُمۡ أَیُّکُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡغَفُورُ٢ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ طِبَاقٗاۖ مَّا تَرَىٰ فِی خَلۡقِ ٱلرَّحۡمَٰنِ مِن تَفَٰوُتٖۖ فَٱرۡجِعِ ٱلۡبَصَرَ هَلۡ تَرَىٰ مِن فُطُورٖ٣ ثُمَّ ٱرۡجِعِ ٱلۡبَصَرَ کَرَّتَیۡنِ یَنقَلِبۡ إِلَیۡکَ ٱلۡبَصَرُ خَاسِئٗا وَهُوَ حَسِیرٞ٤﴾ [الملک: 1-4].
«با برکت است آن خدایی که فرمانروایی (عالم) به دست اوست و او بر همه چیز تواناست. آنکه مرگ و زندگی را آفرید تا شما را آزمایش کندکه کدام یک از شما عملتان نیکوتر است و اوست نیرومندِ آمرزنده ، آنکه هفت آسمان را بر هم آفرید که درآفرینش خدای رحمان هیچ تفاوتی نمیبینی؟ پس دیده بگردان آیا هیچ گونه خللی در آنها میبینی؟ پس از آن باز دیده بگردان بکرات که دیده به سوی تو برگردد در حالی که دور مانده و او فرومانده و خسته شده است».
عقل سلیم است که باید گواهی دهد، که پدید آورندهی عالم باید همواره پدیدهی خود را در کنترل و حفاظت خود داشته باشد؛ تا از هرگونه فسادی مصون و محفوظ بمانند وباید به تنهایی جهان را رهبری وکنترل کند. و نظم پیچیدهی آن حکایت از ناظم دارد؛ یعنی نمیتوان گفت که خالقی ندارد.
و نمیتوان برای خلقت، دو خالق یا دو فرمانده تصوّرکرد؛ چرا که چنین نظمی نمیتواند حاصل رهبری و اندیشههای مختلف باشد. چنانچه در قرآن سورهی انبیا آیهی 22 فرموده است:
﴿لَوۡ کَانَ فِیهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ٢٢﴾ [الأنبیاء: 22].
«اگر در آن دو (آسمانها و زمین) معبودانی غیر از خدا بود هرآینه (آن دو) فاسد شده بودند. پس منزه و پاک است خدا و مالک عرش از آنچه وصف میکنند».
شناخت قالب و استاندارد دین جهانی:
خداوند در قرآن کریم در (سورهی لقمان/ آیه: 20) جهت شناخت دینِ حقِّ جهانی سه میزان ومعیار را به پیروان خود ارائه میدهد معیاری که مورد قبول انسانهای متفکّر و منصف باشد.
بحث دین، بزرگترین مبحث بشر بوده است و درآینده هم خواهد بود و اکثراً بدون داشتن میزان کارشان به مغالطه و انحراف میکشد. آن میزان را خداوند:
1- عقل. 2- طبیعت. 3- کتاب آسمانی معرفی کرده است.
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُجَٰدِلُ فِی ٱللَّهِ بِغَیۡرِ عِلۡمٖ وَلَا هُدٗى وَلَا کِتَٰبٖ مُّنِیرٖ٨﴾ [الحج: 8].
«و برخی از مردم کسانی هستند که در بارهی خدای تعالی مجادله و بحث میکنند، بدون داشتن علم و هدایت و کتاب روشن».
اوّل فرمود: «علم»: یعنی دانش و فهم عقلی که در وجود هر انسانی وجود دارد وتکلیف هرانسانی به اندازهی عقلی است که به او داده شده، نه بیشتر و نه کمتر.
دوّم: فرموده: (هدی= هدایت طبیعی) یعنی گفتار،اعمال وشنیدن مسائل دینی باید با طبیعت زندگی بشر منطبق باشد.
سوّم: فرموده: (کتاب منیر= کتاب روشن آسمانی هم بر آن صحه بگذارد)
یعنی: گفتار، اعمال وشنیدن مسائل دینی باید موافق و سازگار با قرآن باشد.
ازطرفی، کلمات کتاب باید بسیار روشن، همه فهم و عمل به احکام آن آسان باشد. حال باید ببینیم آن سه معیار استاندارد جهانی که در آیهی 20 سورهی لقمان آمده بود، چگونه انسان را راهنمایی میکند. از این جهت موضوعی را انتخاب کرده و آن را با سه معیار میسنجیم.
به زبانی دیگر، از ابتدای خلقت، نامهی خالق به مخلوق قومی نبود، بلکه جنبهی عمومی یا جهانی داشت. شکّی نیست که همهی پیامهای آفرینش از ابتدا، «توحید مداری و گریز از شرک» جهانی بوده، ولی در برخی از احکام شرعی اختلافات جزئی ابلاغ شده بود و پس از تحریف کتب قبلی و پایان دوران فرستادن انبیا، آخرین پیام تضمین شده که همهی پیامهای قبلی را هم درخود جای داده بود، به انسان ابلاغ شد. چون قرآن آمد در حقیقت همهی کتب آسمانی انبیای گذشته، بار دیگر در یک کتاب گشوده شد و قدرت تحریف و تغییر از علمای دکاندار سلب گردید.
متأسفانه هرگاه از دین اسلام سخن گفته میشود اکثراً تصوّر میکنند مقصود دین مسلمانان یا پیروان محمّد ج است، درحالی که کمترکسی میداند که اسلام، دین برگزیدهی خدای تعالی برای اوّلین انسان تا پایان جهان است.
خدای تعالی میفرماید:
﴿وَمَن یَبۡتَغِ غَیۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِینٗا فَلَن یُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٨٥﴾ [آل عمران: 85].
«هرکس دین دیگری جز اسلام بجوید هرگز از او پذیرفته نیست و او در آخرت از زیانکاران است».
یعنی: هرکس دینی غیر از دین و آئین ابلاغ شدهی الهی برگزیند، از او پذیرفته نمیشود.
از آنجایی که نام دین خدای تعالی اسلام است، تمام پیامبرانی هم که ازجانب او به رسالت برای راهنمایی انسانها آمدهاند، یادآور دین اسلام بودند و خود انبیاء فریاد تسلیم دربرابر دین جهانی سر دادند و هیچکدام از آن پیامبران الهی، غیر از دین اسلام را تبلیغ نکرده و به مردم هم چیزی جزاسلام ارائه ندادهاند.
دین اسلام از بدو خلقت انسان در فطرت هر انسانی جاسازی شده که همواره از درون، او را به حیاتی جاوید دعوت میکند.
برخی از انسانهای مذهبی و بیاطلاع ازقرآن تصوّر میکنند چون قرآن کریم به زبان عربی نازل شده، دیگر ارتباطی به غیرعرب ندارد! و میگویند: اسلام دین عرب است، مربوط به سرزمین عربستان در هزار و چهارصدسال قبل. ما عرب نیستیم. قرآن هم به زبان عربی است نه فارسی!
امّا در این قضاوت خصمانه، نمیتوانند بگویند مگر اختراعات و ابزار نوین، مرز میشناسند که در یک مکان باقی بمانند؟ برای منطق و علوم و استدلالات نمیتوان حدی قائل شد، نیازهای مادی و معنوی بشر در میان هر ملّتی و به هر زبانی که باشد هرگاه از نظر علمی و عقلی بر پایهی استدلال باشد، مورد استقبال جوامع بشری است.
نیاز انسان به خدای تعالی هرگز قابل انکار نیست؛ زیرا بشر از قوانین نظم به ناظم عالم رسیده، خدا را خالق خویش و آسمانها و زمین یافته و هر نعمتی که دارد از لطف و کرم اوست که در قرآن فرموده:
﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعۡمَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِ﴾ [النحل: 53] «و هر آنچه از نعمت دارید همه از جانب خداست». و باز در همین سورهی نحل، آیهی 18 فرموده است: ﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ١٨﴾ [النحل: 18].
«و اگر بخواهید نعمتهای خدا را بشمارید، نمیتوانید آنها را شمارش نمایید محققاً خدا آمرزنده مهربان است».
* اصل پیام همان خداشناسی و دینداری است و آن هم دینی که خود سفارش کرده یعنی دین جهانی اسلام؛ یعنی دین تسلیم شدن در برابر فرامین خدای تعالی.
حتی اگر آخرین «آئین نامه» او به زبان عربی یا زبان دیگری باشد؛ مثل زبان سازمان ملل متحد، که صدور قطعنامه و قوانینش برای همهی اعضا لازم الاجراست، آیا اعضا حقّ اعتراض به این زبان و خطاب عمومی را دارند؟
دین اسلام پیام خالق است به مخلوقش انسان و آنان که پذیرفتند، ازتسلیم شدگان شدند و خداوند نام همۀ آنان را مسلمان نامید. ﴿هُوَ سَمَّىٰکُمُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ مِن قَبۡلُ وَفِی هَٰذَا﴾ [الحج: 78] «او شما را پیش از این و در این قرآن مسلمان نامیده است».
﴿وَجَٰهِدُواْ فِی ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ﴾ [الحج: 78].
«و دربارهی خدا تلاش کنید، بدانگونه که سزاوار تلاش برای اوست، کوشش کنید». (صحبت ازجنگ نیست، که معمولاً با «سبیل الله» همراه میشود) یعنی کوشش زیاد درمعارف الهی و تبلیع.
﴿هُوَ ٱجۡتَبَىٰکُمۡ﴾ او شما را برگزید.
یعنی خداوند مسلمانان یا به عبارت دیگر تسلیم شدگان را برای فهم حقّ و انتخاب صحیح برگزیده است و توفیق عطا میکند.
﴿وَمَا جَعَلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلدِّینِ مِنۡ حَرَجٖ﴾.
و در دین برایتان سختی مقرر نکرده است (یعنی شریعت مورد نظر خداوند آسان است، فوق طاقت بشرنیست).
﴿مِّلَّةَ أَبِیکُمۡ إِبۡرَٰهِیمَۚ﴾: آئین پدرتان ابراهیم (را پیروی کنید، ابراهیم هم همین آئین را داشت).
﴿هُوَ سَمَّىٰکُمُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ مِن قَبۡلُ وَفِی هَٰذَا﴾: اوست که شما را پیش از این و در این قرآن مسلمان نامیده است.
یعنی خداوند همهی کسانی را که تسلیم نامهی او شده و به مفادِ آن عمل میکنند، مسلمان نامیده است، قبلاً همین نامگذاری بوده، اکنون هم همان است.
و ابراهیم÷ هم درسورهی بقره، آیهی: 128 همین درخواست را میکند:
﴿رَبَّنَا وَٱجۡعَلۡنَا مُسۡلِمَیۡنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَآ أُمَّةٗ مُّسۡلِمَةٗ﴾ [البقرة: 128].
«پروردگارا: ما (دوتن) را مسلمان خویش کن و از فرزندان ما، امتی مسلمان پدید آور».
فهم دستورخالق با عنوان مالک و مخلوق یا عبد، مهم است. مهم نیست دستورات به چه زبانی باشد. ترجمه به هر زبانی نتیجه بخش خواهد بود. قانون ودستورات خدای تعالی در قرآن کریم موافق با عقل و فطرت انسان و برای همه قابل اجراست. همانگونه که ترس، غم و شادی از غرایز فطری است، دینداری و کشش به سمت خالق در وجود همهی بشریت به ودیعه نهاده شده، به قول فرید در میان دورترین قبایل آفریقایی هم کشش به سوی خدای تعالی وجود دارد.
لذا یک امر فطری نمیتواند جهانی نباشد، ودیعهای در وجود نوع انسان است، اسلام یک دیانت جهانی است که مورد رضای خدای تعالی است و احکام آن هم در تمام جهان و همهی ادوار قابل اجراست، چه از نظر اعتقادی و چه از نظرعملی به شرط آنکه با خرافات و موهومات مذاهب بشری آلوده نشود.
همچنانکه خدای تعالی در سورهی یونس آیه 57 و 58 فرموده است:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡکُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِی ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ٥٧ قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِکَ فَلۡیَفۡرَحُواْ هُوَ خَیۡرٞ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ٥٨﴾ [یونس: 57-58].
«ای مردم (جهان) به یقین برای شما موعظتی از جانب مالکتان آمد و شفا و (درمانی) است برای آنچه (از دردها و بیماریهایی) که درسینههای شماست و هدایت و رحمتی است برای مؤمنان (ای پیامبر) بگو به فضل خدا و به رحمت او باید شادمانی کنند که آن بهتراست از آنچه (از مال و ثروت) جمع میکنید».
نکتهی مهمی که باید در نظر بگیریم این است که دین اسلام تنها مربوط به مسلمانان نیست. البته دین فرستاده شده برای همهی اقوام از آغاز خلقت انسان، اسلام بوده و این مسئله ارتباطی با نزول قرآن درقوم عرب ندارد، به دلیل اینکه دین را خالق برای مخلوق تشریع کرده است، همان دینی که با سرنوشت ابدی انسان ارتباط دارد و نام آن دین را، اسلام گذاشته ﴿هُوَ سَمَّىٰکُمُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ مِن قَبۡلُ وَفِی هَٰذَا﴾ اوست که شما را پیش از این و در این قرآن مسلمان نامیده است.
و فرموده: ﴿إِنَّ ٱلدِّینَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ﴾ [آل عمران: 19] «همانا دین واقعی در نزد خدا اسلام است».
زیرا تمام پیامبران الهی از آدم ابوالبشر تا خاتم آنان محمّد ج همگی یک دینِ بنام اسلام داشتند که به مردم جهان ارائه کردند، نه دین دیگری. لذا در همین سورهی آل عمران، آیهی 85 فرموده است:
﴿وَمَن یَبۡتَغِ غَیۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِینٗا فَلَن یُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٨٥﴾ [آل عمران: 85].
«و هرکس غیر از اسلام دین دیگری (درجهان) اختیار کند از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران است».
از آنجا که خداوند میفرماید: دینِ در نزد من اسلام است، اشاره به همان راه و روشی میکند که در نهاد و فطرت انسان از بدوِ تولّد به ودیعه نهاده شده است.
مثلاً موسی ÷ که نام قوم او یهود و نام دینش اسلام بوده. نام پیام آور مسیحیان، مسیح بود، نه نام دینش و نام آخرین پیام آور، محمّد ج و نام دینش اسلام بوده، نه دین محمّدی.
ابراهیم ÷ نه یهودی بود و نه نصرانی و نه محمّدی، بلکه مسلمان بود. چنانچه در آیهی 67 سورهی آل عمران، خداوند متعال فرموده است:
﴿مَا کَانَ إِبۡرَٰهِیمُ یَهُودِیّٗا وَلَا نَصۡرَانِیّٗا وَلَٰکِن کَانَ حَنِیفٗا مُّسۡلِمٗا وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ٦٧﴾ [آل عمران: 67].
«ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه راست گرای مسلمان بود و از مشرکین نبود (که غیر از دین اسلام را بپذیرد)».
اسلام یعنی تسلیم شدن در برابر حکم خدای تعالی که خالق آدمیان و فرمانروای کل عالم است و فریادِ همهی پیامبران الهی این بود که ما از مسلمانان؛ یعنی تسلیم شدگان هستیم.
در سورهی بقره خداوند متعال همهی پیامبران خود و امتهای آنان را مسلمان نامیده و بعد فرموده: اگر اهل کتاب هم به دین اسلام ایمان بیاورند، همانگونه که شما ایمان آوردهاید؛ پس حقیقتاً راه هدایت را پیدا کردهاند در غیر این صورت مسلمان نیستند. آیات این است:
﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٦ فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ﴾ [البقرة: 136-137].
«بگویید به خدا و آنچه به ما و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (نوادگان و ذریه یعقوب) فرود آمده و آنچه به موسی و عیسی داده شده و آنچه به پیامبران از جانب پروردگارشان داده شده، ایمان داریم و ما میان هیچکدام از ایشان فرقی نمیگذاریم و ما برای او (خداوند) تسلیم و مسلمان هستیم اگر ایشان هم به مانند آنچه شما به آن ایمان آوردید، ایمان آوردند پس هدایت واقعی را یافتهاند و هدایت شدهاند». (درهمهی آیات یادآوری میکند که برای همه یک پیام واحد ارسال شده: دین اسلام).
در آیات 11 و 12 سورهی زمر، رسول خدا ج اعلام تسلیم شدن به پیام جهانی میکند.
﴿قُلۡ إِنِّیٓ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّینَ١١ وَأُمِرۡتُ لِأَنۡ أَکُونَ أَوَّلَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ١٢﴾ [الزمر: 11-12].
«بگو مرا دستور دادند که خدا را بپرستم خالصانه او را بندگی و عبادت کنم و به من فرمان دادهاند که اوّلین مسلمان باشم».
و در سوره مائده فرموده است: حواریون شاگردان باوفای عیسی÷ همگی گفتند: ما مسلمانیم.
﴿وَإِذۡ أَوۡحَیۡتُ إِلَى ٱلۡحَوَارِیِّۧنَ أَنۡ ءَامِنُواْ بِی وَبِرَسُولِی قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَٱشۡهَدۡ بِأَنَّنَا مُسۡلِمُونَ١١١﴾ [المائدة: 111].
«و وقتی که وحی نمودم به حواریون که ایمان آورید به من و به رسول من (حواریون) همگی گفتند: ایمان آوردیم و خدایا گواه باش به اینکه ما مسلمانیم». (پس در این صورت پیروان واقعی عیسی÷ مسلمان هستند.)
در زمان موسی÷، ساحرانی که فرعون از سراسر کشور مصر جمعآوری کرده بود تا با موسی پیامبر خدا مبارزه کنند وامید به شکست موسی داشت! آن ساحران وقتی فهمیدند که فرعون آنها را فریب داده و حق با موسی است، از تهدید فرعون نترسیدند و به خدای تعالی ایمان آوردند که:
﴿رَبَّنَآ أَفۡرِغۡ عَلَیۡنَا صَبۡرٗا وَتَوَفَّنَا مُسۡلِمِینَ١٢٦﴾ [الأعراف: 126].
«خدایا به ما صبر و شکیبائی عطا فرما و ما را به آئین اسلام بمیران».
در سورهی حجر، فرموده است:
﴿رُّبَمَا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ کَانُواْ مُسۡلِمِینَ٢﴾ [الحجر: 2].
«چه بسا کافران آرزو کنند که ای کاش مسلمان بودند». (یعنی ای کاش ما هم از تسلیم شدگان به خدا بودیم).
بنابراین دینِ ودیعه گذاشته شده در فطرت انسانها نمیتواند قومی و وراثتی باشد.
خدای واحد، دینی جهانی و واحد میخواهد. پیامی واحد در شأن علم اوست. اگر پیامش به همه نرسیده و همواره دستخوش تحریف علمای دین گردد، دیگر دین نیست که مذهب است، اتمام حجّت لازم بود، پیامش را تضمین میکند که نه تنها از گزندِ تحریف مصون بماند بلکه همه را دعوت به مقابله میکند..
﴿أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِعَشۡرِ سُوَرٖ مِّثۡلِهِۦ مُفۡتَرَیَٰتٖ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١٣﴾ [هود: 13].
«آیا میگویند: آن را برساخته است؟ بگو: اگر راستگو هستید ده سوره برساخته مانند آن بیاورید و هرکس را که بتوانید در برابر خداوند (به یاری) فراخوانید».
یعنی تنها عرب آن زمان را دعوت نکرده که دعوت جهانیان است ، چرا تاکنون کسی نتوانسته آنرا اجابت کند؟!
﴿وَإِن کُنتُمۡ فِی رَیۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ شُهَدَآءَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٢٣﴾ [البقرة: 23].
«اگر از آنچه بر بندهی خود نازل کردهایم درشکّ هستید، اگر راستگوئید یک سوره مانند آن بیاورید و گواهانتان را در برابر خداوند (به یاری) بخوانید».
ده سوره را که نتوانستید، یک سوره مانند این بیاورید (این دعوت جهانی است).
به این نکته هم باید توجّه داشت که محیط برای بشر، دین نمیسازد، غریزهی فطری به ندای درونی پاسخ میدهد فطرت و وجدان تحت تاثیر محیط و افراد نیست. تعصّب و علاقهی غیرمنطقی غریزهی او را به بیراهه میکشاند.
چنانچه خدای تعالی در آیهی 170 و 171 سورهی بقره حالت او را بیان کرده و فرموده است:
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ بَلۡ نَتَّبِعُ مَآ أَلۡفَیۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ کَانَ ءَابَآؤُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ شَیۡٔٗا وَلَایَهۡتَدُونَ١٧٠ وَمَثَلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ ٱلَّذِی یَنۡعِقُ بِمَا لَا یَسۡمَعُ إِلَّا دُعَآءٗ وَنِدَآءٗۚ صُمُّۢ بُکۡمٌ عُمۡیٞ فَهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ١٧١﴾ [البقرة: 170-171].
«و همین که به آنان گفته شود آنچه خدا فرو فرستاده پیروی کنید، میگویند ما پدران خود را به راهی که یافتیم پیروی میکنیم، حتی اگر پدرانشان چیزی تعقل نکرده و هدایتی نیافته باشند (باز به راه کج و غلط آنان میروند) داستان (این) کافران همانند شخصی است که به حیوانی بانگ زند، حیوانی که جز صدایی و ندایی نمیشنود همان کران و لالان و کورانند که عقل خود را به کار نمیاندازند.»
خداوند متعال، مقلد محیط و پدران را به حیوانی که چیزی نمیفهمد، تشبیه مینماید!
اگر بودائیها و برهمائیها، عیسویان، یهودیان، مدعی هستند که دین الهی را در اختیار دارند، تعلقّات نسبت به خانواده و محیط به همراه تعصّب، موجب پوشش نهادن برعقل تحلیلگرآنان گشته و بر انصاف فطرتشان سرپوش نهاده است.
باید توجّه داشت که وراثت در فطرت و روح انسان تأثیرندارد، اگر تقلید از محیط و پدر و مادر وراثتی باشد دیگر مجازات و حساب در روز قیامت بیاعتبار خواهد بود. در جبر و وراثت، کیفر و پاداش از انصاف و عدل دور است؛ زیرا اختیار درمیان نیست. خداوند کیفر و پاداش را به لیاقت و شایستگی خود شخص موکول کرده نه به میراث بردن از پدران و مادران و محیط، آیا اعمال بد کنعان پسر نوح نبیالله را میتوان به خاطر پدرش کیفر نکرد؟ و به او پاداش داد! اگر چنین باشد چرا خداوند او را مجازات کرد و خوبی و فضل پدر شامل حال او نشد؟
وراثت ژنتیکی در جسم و اندام فیزیکی انسان مؤثر است؛ مثل رنگِ چشم، مو و پوست یا شکل ظاهری و شاید بعضی از بیماریها...
استدلال قرآن در فطری بودن دین آن است که شناحت توحید و قوانین آن هم باید جهانی باشد نه منطقهای.
در قرآن کریم، خداوند به پیامبرش محمّد ج که آخرین پیامبر اوست میفرماید:
﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُمۡ جَمِیعًا ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ یُحۡیِۦ وَیُمِیتُۖ فََٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِ ٱلنَّبِیِّ ٱلۡأُمِّیِّ ٱلَّذِی یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَکَلِمَٰتِهِۦ وَٱتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ١٥٨﴾ [الأعراف: 158].
«بگو ای مردم حقیقتاً که من فرستادهی خدا به سوی همهی شما هستم، آن خدایی که مالک آسمانها و زمین است، نیست هیچ معبودی جز او که زنده میکند و میمیراند پس ایمان آورید به خدا و رسول او آن رسولی که بیسواد است، خودش ایمان میآورد به خدا و کلمات او و او را پیروی کنید تا باشد که هدایت یابید».
آیهی فوق به خوبی نشان میدهد که هم رسول رسالتش جهانی است و هم صفاتی که برای خداوند ذکر شده است. یعنی خدایی که آسمانها و زمین را آفریده و همه ملک اوست و او همهی انسانها را میمیراند و زنده میکند و الهه و کارگزار عالم فقط اوست.
و چون دین یک امرفطری شد و قالب جهانی به خود گرفت، پرستش صحیح را خود خالق برای مخلوق مشخص میکند.
خداوند متعال انبیا و کتابهای آسمانی را فرستاده تا مردم طبق خواستهی او، خدا را بشناسند و طبق خواستهی او، او را پرستش کنند. سلیقهی مخلوق نمیتواند درحکمت خالق دخیل گردد و منحرفانه خالق خود را پرستش نماید که خداوند اینگونه پرستش را برای مردم مردود شمرده و فرمود:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖۖ﴾ [الحج: 11].
«برخی ازمردم خدا را با شک و دو دلی میپرستند....»
در این آیه خداوند پرستش و معرفت آنان را مذمت و روش کار آنان را غلط شمرده؛ زیرا بدون راهنمایی خدا سلیقهی خود را در عبادات اعمال کردند؛ یعنی توصیف اختیاری خدای تعالی از انسان سلب شده زیرا علم انسان برای شناخت خدای تعالی اجمالی است نه علم تفصیلی. ما هرگز نمیتوانیم به ذات مقدس خداوند پی ببریم همچنان که فرموده است:
﴿لَا یُحِیطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا١١٠﴾ [طه: 110]. «هیچ علم و عقلی نمیتواند به ذات خدا احاطه کند».
یعنی نوع پرستش هم به دلخواه بشر گذاشته نشده. برای مخلوقش توسط انبیا نامه فرستاده تا خداشناسی و خداپرستی «آئین نامه الهی» را بپا دارند. حتی برای خود پیامبر اکرم ج که به او فرموده است:
﴿مَا کُنتَ تَدۡرِی مَا ٱلۡکِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِیمَٰنُ وَلَٰکِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِی بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَاۚ﴾ [الشورى: 52].
«تو نمیدانستی که کتاب چیست و نه ایمان و شرع کدام است و لیکن قراردادیم قرآن را نوری تا هدایت کنیم به آن هرکس را که میخواهیم از بندگانمان».
بیاطلاعی از کتب آسمانی و از طرف دیگر با علم ناقص بشری به توصیف خدای ذهنی پرداختند و یکایک مذاهب پدید آمد، به دلیل اینکه میلیاردها سلیقه و فکر در ذهن انسان دربارهی شناخت خداوند سبحان وجود دارد که همه سرچشمه از علم محدود انسانی دارد، نه الهی. توحید را به کثرت تبدیل کرده و میگویند: به تعداد افراد روی زمین خدا وجود دارد! زیرا هرکس در ذهن خود تصوّر خاصی از خدا دارد. خدای مسیحیت پدری مهربان است که در آسمانها نشسته و به فرزندان خود در زمین نظاره میکند و خدای بودائیان مادری است دلسوز که همواره به فرزندانش کمک میکند.
در حالی که خداوند سبحان این توصیفات واهی آنان را مردود شمرده و میفرماید:
﴿مَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ أَسۡمَآءٗ سَمَّیۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍۚ إِنِ ٱلۡحُکۡمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِیَّاهُۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٤٠﴾ [یوسف: 40].
«شما نمیپرستید غیر خدا را مگر نامهایی که خودتان وپدرانتان نامگذاری کردهاید. خدا هیچ دلیلی برآنها نفرستاده. فرمانی نیست مگر برای خدایی که دستور داده جز او را نپرستید. دین پا بر جا و راست و دائمی همین دین است، و لیکن بیشتر مردم (جهان) نمیدانند».
خداوند در قرآن کریم که بدون تحریف و دست نخورده مانده روش شناخت خود را به ما آموخته و راه صحیح عبادت و اطاعتش را نشان داده است. آن هم با روشی بسیار ساده و روشن که همه فهم باشد؛ مثال یک شترچرانِ فاقد دانش را میزند که پیام خدا را میشنود، میفهمد و عمل میکند. پنجاه سال درس نخوانده که بگوید من مطالب قرآن و دین را نمیفهمم! شاهد این قضیه در سورهی غاشیه بیان شده است و فرموده:
﴿أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى ٱلۡإِبِلِ کَیۡفَ خُلِقَتۡ١٧ وَإِلَى ٱلسَّمَآءِ کَیۡفَ رُفِعَتۡ١٨ وَإِلَى ٱلۡجِبَالِ کَیۡفَ نُصِبَتۡ١٩ وَإِلَى ٱلۡأَرۡضِ کَیۡفَ سُطِحَتۡ٢٠ فَذَکِّرۡ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَکِّرٞ٢١﴾ [الغاشیة: 17-21].
«آیا نمینگرید به شتر که چگونه آفریده شده است و به آسمان که چگونه برافراشته شده و به کوهها که چگونه نشانده شده و به زمین که چگونه صاف گردیده پس تو پند و تذکر بده که تو پند رسانی».
در این آیات کوتاه خداوند متعال میگوید: به شتری که سوار میشوی نگاه کن چگونه تو و کالاهای تو را به آسانی میبرد و چگونه خداوند او را آفریده که به راحتی روی شنهای سوزان صحرا راه میرود و چگونه روی زانوهای پینهدار خود مینشیند و در کوهانش چربی غذایی را به مدّت بیست روز ذخیره میکند و همچنین تا مدّت یک هفته در بدن خود آب ذخیره مینماید و دو پلک دارد که در مواقع طوفان شدید شن در صحرا از یک پلک شفاف خود مانند عینک استفاده کرده و به آسانی به راه خود ادامه میدهد. همهی اینها را خداوند دانا و حکیم آفریده است. به شترچران به خوبی میفهماند این شتری که بر آن سوار میشوی از گوشت و پوست و شیر و کرک آن بهره میبری همگی از آیات و نشانههای خداست. اگر میخواهی خدا را بشناسی و نسبت به او معرفت پیدا کنی، به آفرینش آسمان و زمین وکوههای آن نظرکن. همهی اینها از آیات و نشانههای خداشناسی است. با اینگونه بیانات بسیار ساده، انسان را متوجّه میکند که در پس پردهی این عالم، دست قدرتمندی وجود دارد که این موجودات را پدید آورده است که همگی هماهنگ هستند و کوچکترین تضادی با یکدیگر ندارند. در عین کثرت، در وحدت و هماهنگی هستند. ارائهی اینگونه فرهنگِ فکر و اندیشه اختصاص به عرب ندارد بلکه نوع بشر را به اندیشه دعوت میکند.
دین جهانی، شناختی جهانی به هرتسیلم شدهای در برابر پیام خدا میدهد که ما نام آن را مسلمان میگذاریم. آیة الکرسی یعنی آیهی 255 سورهی بقره میفرماید:
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ کُرۡسِیُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا یَُٔودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ٢٥٥﴾ [البقرة: 255].
«خداوند که معبودی جز او نیست، او زندهی پایداری است که او را هیچ چرت و خوابی نگیرد هر چه در آسمانها و زمین است از آن اوست، کیست آنکس که نزد او شفاعت کند مگر به دستور او، او به هرچه جلوی روی آنهاست و به هرچه پشت سر آنهاست، آگاه است و مخلوقات به چیزی از دانش او احاطه ندارند، جز آنچه او بخواهد،کرسی او آسمانها و زمین را فرا گرفته است و نگاهداری آنها برای او خستهکننده و مشکل نباشد و او بلندمرتبه و بزرگ است».
هیچ کتابی بهتر از قرآن کریم خدای تعالی را توصیف نکرده است.
اولاً میفرماید: خداوندی که کامل الذّات و صفات است یگانه و بیهمتاست که هیچ معبود و کارگزاری جز او در عالم وجود ندارد.
یعنی بشر در جهانی زندگی میکند که یک رهبر به نام الله دارد.
ثانیاً: فقط او زندهی حقیقی و قائم به ذات است، حیات و قائم به ذات بودن خود را ازکسی و یا چیزی نگرفته است.
ثالثاً: معبود قائم به ذاتی است که خواب در او راه ندارد و از مخلوقاتش غافل نیست.
رابعاً: سلطنت و فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست.
خامساً: هیچکسی در عالم توان و جرأت تصمیمگیری کاری را ندارد مگر او اراده کند و به او اجازه بدهد؛ یعنی همهکارهی عالم فقط اوست. بخشش و شفاعت همگان فقط با او ست و لاغیر.
سادساً: فقط اوست که گذشته و آیندهی هرکس و هرچیز را میداند.
سابعاً: هیچ علم و عقلی در آسمانها و زمین به علم او احاطه ندارد، مگر آن مقداری که او خواسته که آن هم برای چگونگی پرستش و معرفت به اوست.
ثامناً: علم و قدرت و سلطنت او به تمام آسمانها و زمین احاطهی کامل دارد و چیزی از دانش و سیطرهی او بیرون و پنهان نیست.
تاسعاً: از آنجایی که آفرینندهی آسمانها و زمین و نظام حاکم بر آنها خداست، غیر از خودش کسی نمیتواند آنها را کنترل کند و این حفاظت بر او گران و خستهکننده نیست.
عاشراً: این چنین توصیفات در الوهیت و ربوبیت که برای خدای تعالی است، فقط و فقط لایق ذات اوست؛ زیرا اوست که بلندمرتبه و بزرگ است.
این آیه یکی از آیات قرآن کریم است که دربارهی صفات خدای تعالی سخن گفته و رسول خدا ج را به عالیترین و بهترین وجه توصیف فرموده است.
هیچ کتابی در جهان به این زیبایی نمیتواند باری تعالی را توصیف کند، شما به هر کتاب و مذهبی در جهان مراجعه کنید، میبینیدکه درتمجید شخصیتهای مذهبی خود غلّو میکنند، در حالی که همان شخصیتهای مذهبی، خودشان تمجید و تعریف را خاص خداوند سبحان میدانستند، به دلیل اینکه ذات مقدس او هرگز مرگ ندارد و در مُنتها درجهی کمال است؛ زیرا او از هر جهت قابل ستایش و سپاس است که سرآغاز قرآن کریم در اوّلین سوره و اوّلین آیه فرموده: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢﴾ «تمام احترامها، ثناها، ستایشها، مدحها و تمجیدها در تمام جهان همواره مخصوص خدایی است که کامل الذات و صفات است؛ چونکه او مالک و فرمانروای جهانیان است».
و فرمودهی خداوند متعال در سورهی رحمن: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ١ عَلَّمَ ٱلۡقُرۡءَانَ٢ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ٣ عَلَّمَهُ ٱلۡبَیَانَ٤﴾ [الرحمن: 1-4].
«خدای رحمان، این قرآن را یاد داد، انسان را بیافرید، او را نطق و بیان آموخت...»
با توجّه به این چهار آیه، معلوم میشود: اعتبار و شرافت انسان به بودن «قرآن» یا پیام خداوند در میان مردم است، اگر پیام خداوند در زندگانی بشر نباشد، در دنیا و آخرت زیان میبرد؛ زیرا قرآن باید انسان را راهنمایی کند تا بتواند به سر منزل مقصود و سعادت ابدی برسد.
بنابراین پیام خالق واسطهی تشریع دین او و بشر میشود.
از این جهت رستگاری انسان در سه چیز است.
اوّل: ایمان آوردن به خداوند یگانه و سبحان بدون کوچکترین شرک و خالصانه یاد او نمودن.
دوّم: ایمان داشتن به روز رستاخیز، روز حسابرسی، روز پاداش نیکان و کیفر بدکاران.
سوّم: به وسیلهی راهنمایی من (کتابهای آسمانی) تهذیب اخلاق و تزکیه نفس و ترجیح ندادن مال و مقام دنیا بر آخرت میباشد.
این سه، منشور نجات بشر بودکه بر انبیای گذشته نازل شده بود که در آخرین پیام، در شش آیه آمده است. سورهی أعلی از آیهی: 14 تا آیه 19:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن تَزَکَّىٰ١٤ وَذَکَرَ ٱسۡمَ رَبِّهِۦ فَصَلَّىٰ١٥ بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا١٦ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ١٧ إِنَّ هَٰذَا لَفِی ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ١٨ صُحُفِ إِبۡرَٰهِیمَ وَمُوسَىٰ١٩﴾ [الأعلى: 14-19].
«حقیقتاً که رستگار شد آنکس که خود را پاک کرد و نام مالک و خدای خود را یاد نمود و نماز خواند (= تعظیم و سجدهی خدا نمود)، ولی شما زندگانی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهید، با آنکه آخرت بهتر و پایندهتر است. حقاً که این گفتهها و مطالب در تمام کتابها و صحیفههای اوّلیهی آسمانی بوده است به ویژه در کتاب ابراهیم و موسی». (یعنی دین جهانی بود و منشور پیام همیشه ثابت)
کلمهی (ناس= مردم) در قرآن بطور عموم است نه یک قشر خاص، به دلیل آیهی 13 سورهی حجرات که فرموده است:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰکُم مِّن ذَکَرٖ وَأُنثَىٰ﴾ [الحجرات: 13].
«مردم (جهان)، ما شما را ازیک مرد و زن آفریدیم...»
یا در سورهی اعراف آیه 158 فرموده است:
﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُمۡ جَمِیعًا﴾ [الأعراف: 158].
«(ای پیامبر) بگو: ای مردم (جهان) من رسول خدا هستم به سوی همگی شما (نه یک قشری از شما)...»
مضافاً در آیهی 43 سورهی عنکبوت هم فرموده است: این مثالها را میزنیم تا مردم بهتر بفهمند. حال هرکس از مردم عقل خود را به کار اندازد مسلماً مطالب را بهتر میفهمد نه کسی که عاقل نیست و عقل خود را به کار نمیاندازد و الا بیمورد است که بگوییم: خداوند این مثالها را برای عموم مردم میزند آنگاه نصف مردم آن را میفهمند و نصف دیگر نمیفهمند! این نه راهنمایی است و نه اتمام حجّت با مردم ابلاغ احکام و نصایح قرآن کریم خصوصی و عمومی ندارد به دلیل آیهی 109 سورهی انبیا که فرموده است:
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ ءَاذَنتُکُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖ﴾ [الأنبیاء: 109].
«(ای پیامبر) پس اگر روی گردانیدند، بگو: بطور یکسان احکام خدا را به شما اعلام کردم... (نه خصوصی و نه در گوشی)».
فهمیدن قرآن کریم خصوصی و عمومی ندارد، پس باید مفهوم حقیقی دو جملهی ﴿هُدىً لِلنَّاس﴾ و ﴿هُدىً لِلْمُتَّقِین﴾ را فهمید.
﴿هُدىً لِلنَّاس﴾: هدایت فهم ذهنی عموم مردم است که بر همه اتمام حجّت شده. ﴿هُدىً لِلْمُتَّقِین﴾: هدایت عملی هم هست که خدا به او توفیق عمل داده است.
پس همه مردم بطور یکسان قرآن را از نظر ذهنی میفهمند امّا همه توفیق آن را در عمل پیدا نمیکنند. لذا متّقین و پاکان علاوه بر فهمیدن ذهنی، توفیق عمل هم بدان پیدا میکنند؛ تا به احکام و نصایح قرآن عمل کرده و به سعادت جاوید برسندکه برای بیشتر مردم این توفیق عملی نیست مگر پاکان ﴿لَّا یَمَسُّهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ٧٩﴾ [الواقعة: 79] «مس نمیکندآن را مگر پاکان».
وقتی تعقل و توفیق الهی در فهم آیات نباشد، انسان به تناقضگویی دچار میشود. پس قرآن برای هدایت عموم مردم جهان است. مخصوصاً اینکه به دنبال جملهی ﴿هُدىً لِلنَّاس وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدى﴾ آمده؛ یعنی: قرآن هدایت است برای عموم مردم جهان با دلایل روشن و واضح از هدایت...
خطابهایی که در قرآن آمده «یا ایها الناس= ای مردم»، «یا ایها الانسان= ای انسان»، «یا بنی آدم= ای فرزندان آدم» آیا میتوان گفت خداوند خطاب کرده ولی مردم نفهمیدند؟! که این سخنی لغو است. العیاذ بالله، و خداوند سبحان از هرگونه لغوگویی منزه و پاک است. «سبحان الله عما یقولون» که خود میفرماید: «هدی للناس= هدایت کنندهی بشر است».
قرآن خبر میدهد که مشرکین و کفّار زمان پیغمبر اکرم ج قرآن را میفهمیدند، به دلیل جبههگیری آنها در برابر خود پیغمبر اکرم و یاران او، امّا امروزه بیشتر با سوادان ما میگویند ما قرآن را نمیفهمیم! بیسوادان آن روز، قرآن را میفهمیدند ولی امروزه با سوادان ما قرآن را نمیفهمند؟! آن هم در عصر علم و دانش !
در پایان این بحث باید پرسید: اصلاً خداوند چرا قرآن را فرستاده و برای چه کسانی فرستاده است؟ اگر بگوییم قرآن را بیهدف نازل کرده، این توهین به ساحت مقدس خداوند است و اگر بگوییم قرآن را برای هدایت انسانها نازل کرده ولی فقط عدهی معدودی آن را فهمیدند. بازهم،کار لغوی میشود و خدای تعالی از هرگونه کار لغوی منزه است. قرآن کریم مانند اقیانوسی میماند که هرکس هرچه هنر و شناخت بیشتری از آب اقیانوس داشته باشد، استفادهی بیشتری از آن خواهد برد که در سورهی ابراهیم، آیه: 5 فرموده است:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوۡمِهِۦ لِیُبَیِّنَ لَهُمۡۖ فَیُضِلُّ ٱللَّهُ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٤﴾ [إبراهیم: 4].
«و هیچ پیغمبری را نفرستادیم مگر به زبان همان قوم تا روشن کند برای ایشان، پس خدا گمراه میکند هرکس را که بخواهد و هدایت میکند هرکس را که بخواهد زیرا او نیرومندِ درست کار است».
بنابراین، دین الهی؛ یعنی اسلام ثابت و جهانی، از راه رسید و مذاهب بشری با دگرگونی در آن، فرقههای قومی وراثتی ساختند و مدعی هستند که ما اسلام واقعی را در اختیار داریم!