اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

نام‌های نبی کریم

نامهای نبی کریم ج

همچنان در احادیث شریف نام‌های پیامبر ج وصفاتش ذکر گردیده است که عبارت اند از:

محمد ج

احمد ج

الماحی ج

الحاشر ج

العاقب ج

المقفی ج

نام‌های پیامبران†

نام‌های پیامبران

بعد از نام‌های خداوندأ بهترین نا‌م‌ها، نام‌های پیامبران است؛ زیرا این نام‌ها را خدای دوست دارد و نام‌های آنان را در قرآن عظیم الشان ذکر نموده است و برای محبوب‌ترین مخلوقات (انبیاء) پسندیده است.

وعن أبی وهب الجشمی قال، قال رسول الله ج: «تسموا أسماء الأنبیاء وأحب الأسماء إلى الله عبد الله وعبد الرحمن، وأصدقها حارث وهمام، أقبحها حرب ومرة.»[1]

ابی وهبس می‌فرماید: رسول الله ج فرمود: به نام‌های پیامبران نام‌گذاری نمایید و بهترین نام‌ها عبدالله و عبدالرحمن است و راست‌ترین نام‌ها، حارث و همام و بدترین نام‌ها، حرب و مره می‌باشد.

برای یک انسان مومن بهتر است که برای فرزندان خود نام‌های پیامبران را اختیار نماید: در این‌جا نام‌های پیامبران را با معانی آن ذکر میکنم :

(آدم)÷: Adam، تقسیم اسم (نام): آد-ئَم؛ و معنایش (زمین) و به زبان عبری و عربی نام عام برای مردهاست.

(نوح) ÷: Noah، تقسیم اسم (نام): نوه – یاه؛ و معنایش "هادئ" یعنی آرام، خاموش.

(إدریس) ÷: Enoch، تقسیم اسم (نام): آخ – نوخ؛ و معنایش (انجام دهنده) (المُکرِّس).

(هود) ÷: Heber، تقسیم اسم (نام): هی – بیر؛ و معنایش"رفیق" و او از جمله چهار پیامبر عربی می‌باشد، که پیامبر÷ در موردشان گفته است: «أربعة أنبیاء من العرب هود وصالح وشعیب ونبیُّک یا أباذر»: «چهار پیامبر عرب هستند هود، صالح، شعیب وپیامبرت ای ابوذر.»

 (صالح) ÷ Shelah از کلمه‌ی صلاح گرفته شده که ضد فساد یا خراب می‌باشد.

(لوط) ÷ Lot؛ به معنای (مُتَستِّر) پوشنده است.

(إبراهیم) ÷ Abraham، تقسیم اسم (نام): آب – راهام؛ و معنایش (پدر مهربان (أب رحیم) قبلا نامش (آبرام) یعنی پدر امت‌ها (أب الأمم) او را اللهY إبراهیم) نام نهاد، او پدر پیامبران است.

(إسرائیل) ÷: Israel، تقسیم اسم (نام): إسرا – ئیل، (ئیل معنای الله و إسرا به معنای (مکافح - مجاهد - مصارع - مقاتل - محافظ) معنایش (مجاهد الله)؛ یعنی: کسی‌که بخاطر خداوند جهاد می‌کند. نامش در عبری (یاعقوبی) یا (یعقوب) و معنایش (یعقُب) یا (یخْلُف)؛ یعنی: جایگزین مکان کسی.

(إسحق) ÷ Isaac، تقسیم اسم (نام): شا-حَّک، نام عبرانی است به زبان عبرانی (شاحاک) تلفظ می‌گردد که به معنای بسیار خنده‌کننده (ضحَّاک) یا خنده کننده (ضاحک).

(إسمعیل): Ishmael، تقسیم اسم (نام): یشیمع – ئیل، به معنای (یسْمَع الله) خداوند می‌شنود.

(یوسف): Joseph، تقسیم اسم (نام): یوه – سف، به معنای (یهوه یزید) یهوه یکی از نام‌های خداوند به نزد یهود است بناء معنایش (الله یزید) یعنی الله هر نیکی را از نزدش زیاده کند.

(یونس): Jonah تقسیم نام: یوه – ناه، به نزد اهل کتاب (یونان).

(أیوب):Job، تقسیم اسم (نام): یو-هوب؛ ومعنایش (مستقیم)؛ یعنی: شخص مستقیمی که خداوند را دوام‌دار اطاعت می‌کند.

(شعیب): Jethro، معنایش (متفوِّق) یا عالی می‌‌باشد.

(موسى): Moses، تقسیم اسم (نام): موه – زیز، به زبان عبری (موشیه) و معنایش (مُنقِذ) نجات دهنده.

(هارون): Aaron، تقسیم اسم (نام): آهَ – ران، معنایش (موطِن القوَّة) جای قوت.

(إلیاس): Elijah، تقسیم اسم (نام): لای – جاه، معنایش (پروردگار معبود من است).

(یوشع): Joshua، تقسیم اسم (نام): یوش - هو – یاه، معنایش (یهْوَه هو الخلاص) خداوند او را خلاص نمود.

(الیسع): Elisha، تقسیم اسم (نام): إیلی - یاه – شاع، معنایش (الرب مخلِّصی) پرودرگار نجات دهنده‌ی من است.

(ذی الکفل): Ezekiel، تقسیم اسم (نام): زیکی – ئیل، معنایش (قوَّة الله) قوت خداوند.

(داوود): David، تقسیم اسم (نام): دای – فود، به معنای محبوب.

(سلیمان): Solomon، تقسیم اسم (نام): شال – موه، معنایش (رَجل سلام) شخصیت صلح وآشتی.

(عُزیر) Ezra، تقسیم اسم (نام): إیزیر-یاه، معنایش (مُساعِد) کمک کننده یا همکار.

(زکریا) Zachariah، تقسیم اسم (نام): زاک - آه - رای – یاه به معنای (الله ذُکِر) خداوند یاد شد.

(یحیى) به: John، تقسیم اسم (نام): یو – حنَّه؛ به معنای (حَنوُن) انسان با مهر و عاطفه.

(عیسى) به: Jesus، تقسیم اسم (نام): یاه – شوع، به معنای (الله یخلِّص) خداوند خلاص نماید.[2]



[1] - به روایت ابوداود

[2]- معلومات در مورد نام‌های پیامبران را از کتاب «معانی اسماء الانبیاء» گرفته‌ام که تالیف ابن الشریف مراجعه ء دکتور \ مُنقِذ بن محمود السقَّار، می‌باشد، از سایت انترنتی http://www.whyislamsa.com نیز می‌توانید استفاده نمایید.

بحث پیرامون نام‌ها

بحث پیرامون نام‌ها

آنچه در این بحث قابل اهمیت است و غالباً در آن اشتباه صورت می‌گیرد، اختیار نام‌های مذکر ومونث است، بسیاری از مردم افغانستان و بخصوص کسانی که زبان عربی را نمی‌دانند، فکر می‌کنند که هر نامی که علامت (ه) در آخرش آمد اسم مونث است و هرگاه این علامت را نداشته باشد، مذکر است. ولی این یک اشتباه است، زیرا در زبان عربی نام‌ها به قرار ذیل تقسیم شده‌اند:

تقسیم اسم به مذکر و مونث

اسم‌ها با در نظر داشتن مذکر و مونث به دو دسته تقسیم شده‌اند:

1-    اسم‌های مذکر: اسم‌هایی‌اند که بر انسان و حیوان مذکر دلالت کنند،

انسان؛ مثل: علی، عمر، بکر، حارث.

حیوان؛ مثل: جمل (شتر مذکر) و حمار (خر مذکر).

یا این‌که به چیز بی‌جانی دلالت کند و عرب‌ها آن را مذکر قلمداد کرده باشند؛ مثل: کتاب، قلم، جبل (کوه) و قمر (مهتاب).

2-    اسم‌های مونث: اسم‌هایی‌اند که بر انسان و یا حیوان مونث دلالت کنند و یا این‌که اسم چیزهای بیجان باشند، ولی عرب‌ها آن را به شکل مونث استعمال نموده باشند.

مثال انسان مونث: فاطمه، زینب، جمیله، عایشه، سمیه، اسماء، نسیبه و غیره.

مثال حیوان مونث: فرس(اسب مونث)، أتان (مرکب مونث)، ناقه (شتر مونث).

مثال اشیای مونث: شمس (آفتاب)، أرض(زمین)، دار(منـزل).

أقسام مونث از نگاه اتصال ان به علامات تأنیث: در زبان عربی تانیث سه نوع علامت دارد[1]، الف مقصوره، الف ممدوده و تاء تانیث (ة)، به این اعتبار اسم مونث به سه دسته تقسیم میشود:

1-    مؤنث لفظی: نام شخص مذکر است ولی علامت تانیث داشته باشد؛ مثل: حمزة، طلحة، حذیـفة، سلمة، قتیبـة، موسی، عیسی و زکریاء.

2-   مؤنث معنوی: نام مونث است که به یک شخص مونث دلالت می‌کند ولی علامت تانیث نداشته باشد؛ مثل: زینب، سعاد و أدد.

3-    مؤنث لفظی معنوی: اسم مونثی است که علامت تانیث نیز داشته باشد، مثل: عائشة، فاطمة، حفصة، سمیة، صفیة، رقیة، لیلى، خنساء، أسماء و سلوى.

همچنین در زبان عربی اسم‌هایی وجود دارند که می‌توان آن‌ها را مذکر و یا مونث استعمال نمود؛ مثل إبط، إزار، حال، خمر، سکین، طریق، عقرب، عنکبوت، قدر(دیگ)، قمیص، کبد، لسان، أسماء الحروف الهجائیة.[2]

علامت تأنیث برای چیست: اصلاً در زبان عربی علامت تأنیث گذاشته می‌شود، تا فرق بین مذکر ومونث شود و در بین‌شان اختلاط نیاید و مخاطب، حیران نماند که مذکر است و یا مونث، اما اگر این اشتباه واقع نگردد، هیچ‌گاهی علامت نمیگذارند؛ مثلا برای خانم شیر دهنده مرضع می‌گویند و علامت تأنیث استعمال نمی‌کنند؛ زیرا مردان شیرده نیستند که بین زنان و مردان اشتباه شود و یا این‌که برای دخترانی که به جوانی رسیده باشند حایض می‌گویند؛ زیرا ضرورتی نیست که علامت تأنیث بگذارند؛ زیرا مردان حایض وجود ندارد.

به همین‌سان برای ازواج مطهرات می‌گویند: عایشه زوج النبی ج

اگر سوال شود چرا زوجه نبی نگفتند، جوابش این است که در این‌جا اشتباه صورت نمی‌گیرد؛ زیرا کلمه‌ی زوج همان مفهوم را می‌رساند.



[1]- علامات تأنیث عبارت‌اند از: ا- تاء تأنیث متحرکة مثل تاء در کلمات فاطمة، جمیلة، کریمة و حفصة. ب- ألف تأنیث مقصورة؛ مثل الف در کلمات سلمى، بشرى و لیلى. ج- ألف تأنیث ممدودة، مثل الف در کلمات: صحراء، هیفاء، صنعاء، صحراء، بیضاء و حمراء

[2]- موسوعة النحو والصرف والإعراب، امیل یعقوب، ص: 620

بهترین نام‌ها

بهترین نام‌ها

عرب‌ها می‌گویند: «ولکل مسمّى من إسمه نصیب»: «برای هرکسی که به نامی مسمی شود، نصیبی از نامش می‌باشد.» به این اساس والدین با ایمان سعی و تلاش می‌ورزند تا نام‌های ی را برای فرزندان‌شان اختیار کنند که از آن نام بهره‌ای مثبت داشته باشند.

از دیدگاه دین مقدس اسلام بهترین نام‌ها، نام‌های ی‌اند که موافق عقیده‌ی اسلامی باشند، قرآن عظیم الشأن و سنت رسول الله ج آن را تأیید نمایند. بناءً در سر لوحه‌ی تمامی نام‌ها، نام‌های ی است که بیانگر بندگی انسان به خدای باشد، همچنان نام‌های شخصیت‌های بزرگ اسلام مانند پیامبران و صحابه‌ی کرام و نام‌های ی که رسول کریم ج آن‌ها را تعیین نموده است. در این فصل بحث‌های مفصلی را با ذکر نام‌ها بیان می‌دارم تا دوستان مومن ما با استفاده از این نا‌مها، حقوق اطفال و فرزندان خود را ادا نمایند:

نام‌های خداوندأ

نام‌های خداوندأ بهترین نام‌هاست؛ چون مسلمانان به خدای ایمان دارند، شایسته است که در نام‌گذاری اولاد خویش آنان را به بندگی خدای نسبت دهند و نام‌های ی را برای اولاد خود اختیار کنند که در آن‌ها معنای بندگی ذات خدای باشد. به همین علت است که پیامبر ج می‌فرماید: بهترین نام‌ها به نزد خدای، عبدالله و عبدالرحمن می‌باشد. «عن ابن عمر قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: إن أحب أسمائکم إلى الله عبد الله وعبد الرحمن.»[1]: «عبدالله بن عمرب می‌گوید: رسول الله ج فرمود: محبوب‌ترین نام‌های شما به نزد اللهأ «عبدالله» و «عبدالرحمن» می‌باشد.»

مطابق این حدیث مبارک، ما می‌توانیم که از 99 نام خدای یکی را برای فرزند خویش اختیار کنیم و وقبل از آن کلمه‌ی (عبد = بنده) را بگذاریم، مثل:

عبدالله

عبدالرّحمن

عبدالرّحیم

عبدالملک

عبدالقدّوس

عبدالسلام

عبدالمتکبر

عبدالجبّار

عبدالعزیز

عبدالمهیمن

عبدالقدوس

عبدالمؤمن

عبدالوهّاب

عبدالقهّار

عبدالغفّار

عبدالمصوّر

عبدالبارئ

عبدالخالق

عبدالخافض

عبدالباسط

عبدالقابض

عبدالعلیم

عبدالفتاح

عبدالرزاق

عبدالحکم

عبدالبصیر

عبدالسّمیع

عبدالمذلّ

عبدالمعزّ

عبدالرافع

عبدالغفور

عبدالعظیم

عبدالحلیم

عبدالخبیر

عبداللطیف

عبدالعدل

عبدالحسیب

عبدالمقیت

عبدالحفیظ

عبدالکبیر

عبدالعلی

عبدالشکور

عبدالحکیم

عبدالواسع

عبدالمجیب

عبدالرقیب

عبدالکریم

عبدالجلیل

عبدالوکیل

عبدالحقّ

عبدالشّهید

عبدالباعث

عبدالمجید

عبدالودود

عبدالمبدئ

عبدالمحصی

عبدالحمید

عبدالولی

عبدالمتین

عبدالقوی

عبدالواجد

عبدالقیوم

عبدالحی

عبدالممیت

عبدالمحی

عبدالمعید

عبدالمقتدر

عبدالقادر

عبدالصّمد

عبدالأحد

عبدالواحد

عبدالماجد

عبدالباطن

عبدالظاهر

عبدالآخر

عبدالأوّل

عبدالمؤخّر

عبدالمقدم

عبدالعفوّ

عبدالمنتقم

عبدالتّواب

عبدالبرّ

عبدالمتعال

عبدالوالی

عبدالجامع

عبدالمقسط

عبدالملک

عبدالرؤوف

عبدالنّور

عبدالنافع

عبدالمغنی

عبدالغنی

عبدالصّبور

عبدالرّشید

عبدالوارث

عبدالباقی

عبدالبدیع

عبدالهادی

 



[1] - به روایت مسلم؛ مشکاة المصابیح، باب الأسامی الفصل الأول

موقف پیامبر اسلام در مورد تغییر نام‌ها

موقف پیامبر اسلام در مورد تغییر نام‌ها

محمد ج همیشه سعی و تلاش می‌ورزید که مطابق ارشادات الهی، مسلمانان را به امور مثبت متوجه نموده و از معانی و مفاهیم زشتی که مخالف عقیده، اخلاق و روش اسلامی بود، منع نماید؛ از جمله‌ی این موارد، تغییر نام‌های غیر اسلامی است. رسول اکرم ج خودش بالفعل در این عرصه کار نموده و حتی نام‌های ی را که دارای مفاهیم نادرست بود، تغییر می‌داد.

در این مورد احادیث زیادی از نبی کریم ج روایت شده است؛ چنان‌چه بی بی عایشهل می‌گوید که رسول الله ج نام‌های زشت و قبیح را تغییر می‌دادند.»[1]

هنگامی که پیامبر اسلام مبعوث گردید، نام‌های ی وجود داشت که از دیدگاه شریعت اسلام بی نهایت زشت و بد بودند؛ مثلا نام‌های ی که انسان را به بندگی بت‌ها نسبت می‌داد، رسول الله ج این نام‌ها را کاملا از بین برد و فقط نام‌های ی را تأیید می‌نمود که مطابق عقیده‌ی اسلامی بوده و به بندگی خدای دلالت نماید.

همچنان از دیدگاه عقیده‌ی اسلامی نباید کسی نام بسیار خشن و زشت را بالای خود بگذارد که به مجرد شنیدن نامش مردم از او متنفر شوند. همچنان انسان مومن باید متواضع بوده، خود و فرزندان خود را به نیکی‌ها نسبت ندهد و نگوید که ما نیکوکار و غیره هستیم. زینب بنت ابی سلمه می‌گوید: که نامم بره (نیکوکار) بود، نبی کریم ج فرمود: خود را تزکیه نکنید و به اهل نیکی نامگذاری نکنید او را زینب نام بگذارید.[2]

از این حدیث شریف معلوم می‌گردد که مسلمانان نباید خود را از قبل تزکیه کنند.

 عبدالحمید می‌گوید: یک روز به نزد سعید بن مسیب نشستم، برایم گفت: پدرکلانش (حزن) نام داشت و به نزد پیامبر ج رفت. از وی پرسید: نامت چیست؟ فرمود: حزن (جگرخون). پیامبر ج گفت: بلکه تو سهل هستی. وی گفت: من نامی را که پدرم گذاشته است تغییر نمی‌دهم. سعید بن مسیب می‌گوید، در بین ما بعد از آن همیشه غم و اندوه وجود داشت.[3]

از این حدیث شریف معلوم می‌گردد که نام‌های ی چون جگرخون، غمگین، و غم‌زده وغیره نام‌های درست نیست و باید از گذاشتن چنین نام‌ها که معانی نادرست دارند، اجتناب نمود و همچنان از سخن سعید بن مسیب معلوم می‌گردد که نافرمانی از امر پیامبر ج سبب غمگینی آن‌ها گردیده بود.

عبدالله بن عباسب می‌فرماید: نام بی بی جویریۀ، برَّه بود، پیامبر ج آن را به جویریه تبدیل نمود.[4]

جویریه یکی از امهات المومنین است و این نام را برایش رسول کریم انتخاب نموده‌اند. و برَّه که به معنای نیکوکار و خود را تزکیه نمودن است، نزد پیامبر اسلام نام درستی نبود.

عبدالله بن عمرب می‌گوید: عمرس دختری داشت که نامش (عاصیه) بود؛ یعنی گناه‌کار، پیامبر ج نامش را (جمیله) گذاشت.[5]

از این حدیث شریف معلوم می‌گردد، نام‌های ی که انسان را به گناه‌کار بودن نسبت می‌دهد، نام درست نیست؛ زیرا هیچ‌کسی از بطن مادر گناه‌کار خلق نمی‌گردد.

سهل بن سعد می‌گوید: منذر پسر اسید را بعد از ولادتش به نزد نبی کریم ج آوردند، نبی کریم ج پرسید:

نامش چیست؟

گفت: فلان نام (نامی را برایش گرفت)

رسول الله ج فرمود: نخیر، نامش منذر باشد.[6]

شریح از پدرش روایت می‌کند که وقتی با قومش به نزد پیامبر ج آمدند، پیامبر ج شنید که او را ابی الحُکم می‌گویند، او را به نزد خود خواند و برایش گفت:

«حکم کننده خدای است» خود را به این صفت ملقب مساز.

گفت: هنگامی که قومم اختلافی می‌کنند به نزد من می‌آیند و در بین‌شان فیصله می‌کنم و هر دو طایفه به فیصله‌ی من راضی می‌شوند، به همین علت مرا ابوالحُکم می‌گویند.

نبی کریم ج وسلم فرمود:

این کار خوب است ولی آیا فرزندی نداری؟

گفت: بلی دارم (شریح، مسلم وعبدالله).

رسول الله ج فرمود: بزرگ‌شان کدام یک است؟

گفتـم: شریح.

نبی کریم ج فرمود: بدین ترتیب تو ابوشریح هستی.[7]

از این حدیث شریف معلوم می‌گردد که نام‌ها و القابی که در آن مشابهت با نام‌ها وصفات خدای باشد، نادرست است.

اسامه پسر اخدری می‌گوید: شخصی که اسمش اصرم بود با گروهی از مردم به نزد رسول الله ج آمد، پیامبر ج پرسید: نامت چیست؟ گفت: اصرم. نبی کریم ج فرمود: نخیر، بلکه تو زرعه هستی.

اصرم از (صرم) گرفته شده بمعنای قطع کننده، برنده، و زرعه از زراعت گرفته شده است.[8]

ابو داوود می‌گوید: پیامبر ج نام‌های ی چون عاص، عزیز، عتله، شیطان، حکم، غراب، حباب، شهاب را نیز تغییر دادند و من اسناد آن را بخاطر اختصار ترک نمودم.[9]

عاص: به معنای گناه‌کار است وانسان مومن نباید طفل معصوم خود و یا خود را گناه‌کار نام‌گذاری کند؛ زیرا انسان مسلمان باوجود این‌که از نزدش اشتباهی سر می‌زند ولی به معصیت و گناه راضی نیست و کسی‌که خود را گناه‌کار نام‌گذاری می‌کند، به این معناست که او به معصیت خدای راضی است.

عزیز: باعزت را گویند، انسان مومن نباید نام خود را عزیز بگذارد، عزت و ذلت بدست خدای است و کسی نباید ادعا کند که من باعزت هستم، بلکه بگذارد تا در روز قیامت فیصله شود که چه کسی باعزت است و چه کسی نیست. همچنان عزیز نام خدای است.

عتله: در زبان دری به معنای (مارتول) است یعنی آلهء آهنی که به واسطه‌ی آن، سنگ را می‌شکنند. شیخ عبدالحق محدث دهلوی می‌گوید: عتله چیزی را به زور کشیدن است و در این نام غلظت و شدت است.

شیطان: نام زشتی است که نباید آن را بر فرزندان خود گذاشت.

حَکَم: از حکم کننده گرفته شده است که حکم فقط برای خدای است ﴿إِنِ ٱلۡحُکۡمُ إِلَّا لِلَّهِ٤٠ [یوسف: 40].

غراب: نام پرنده است و برای انسان جایز نیست که خود را از انسانیت کشیده و نام‌های پرنده‌ها را بر خود بگذارد.

حباب: یکی از نام‌های شیطان است و به معنای مار نیز آمده است.

شهاب: به معنای شعله‌ی آتش است که توسط آن شیطان‌ها رانده می‌شوند.

همچنان بدرالدین عینی حنفی در کتاب خود به نام عمدة القاری شرح صحیح البخاری از تفسیر ثعلبی نقل نموده است که هنگامی که عبدالله بن ابی فوت نمود، پسرش نزد نبی کریم ج آمد تا از وی اجازه بگیرد، رسول الله ج از وی پرسید که نامت چیست؟

گفت: حباب.

رسول الله ج فرمود: تو عبدالله هستی، زیرا حباب شیطان است.[10]




[1]- عن عائشةل قالت: إن النبی (ص) کان یغیر الاسم القبیح» «رواه الترمذی»

[2]- «عن زینب بنت أبی سلمة قالت سمیت برة فقال رسول الله ج لا تزکوا أنفسکم. الله أعلم بأهل البر منکم سموها زینب.» به روایت مسلم

[3]- «عن عبد الحمید بن جبیر بن شیبة قال جلست إلى سعید بن المسیب فحدثنی أن جده حزنا قدم على النبی ج فقال ما اسمک؟ قال اسمی حزن قال بل أنت سهل. قال ما أنا بمغیر اسما سمانیه أبی. قال ابن المسیب فما زالت فینا الحزونة بعد.» به روایت بخاری

[4]- «عن ابن عباس قال: کانت جویریة اسمها برة فحول رسول الله ج اسمها جویریة وکان یکره أن یقال خرج من عند برة.» به روایت مسلم

[5]- «عن ابن عمر أن بنتا کانت لعمر یقال لها عاصیة فسماها رسول الله ج جمیلة.» به روایت مسلم.

[6]- «عن سهل بن سعد قال أتی بالمنذر بن أبی أسید إلى النبی ج حین ولد فوضعه على فخذه فقال وما اسمه؟ قال فلان لاولکن اسمه المنذر.» متفق علیه.

[7]- «عن شریح بن هانئ عن أبیه أنه لما وفد إلى رسول الله ج مع قومه سمعهم یکنونه بأبی الحکم فدعاه رسول الله ج فقال إن الله هو الحکم فلم تکنى أبا الحکم؟ قال إن قومی إذا اختلفوا فی شیء أتونی فحکمت بینهم فرضی کلا الفریقین بحکمی. فقال رسول الله ج ما أحسن هذا فما لک من الولد؟ قال لی شریح ومسلم وعبد الله قال فمن أکبرهم؟ قال قلت شریح قال فأنت أبو شریح» به روایت أبوداود و نسائی.

[8]- «عن أسامة بن أخدری أن رجلا یقال له أصرم کان فی النفر الذین أتوا رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم ما اسمک؟ قال اصرم، قال بل أنت زرعة.» به روایت أبوداود.

[9]- وقال وغیر النبی صلى الله علیه وسلم اسم العاص وعزیر وعتلة وشیطان والحکم وغراب وحباب وشهاب وقال ترکت أسانیدها للاختصار.

[10]-        که وفی (تفسیر الثعلبی) لما مات عبد الله بن أبی انطلق ابنه لیؤذن به النبی فقال له ما اسمک قال الحباب قال أنت عبد الله والحباب شیطان، عمدة القاری شرح صحیح البخاری تالیف بدر الدین العینی الحنفی، 12/244.

از صحت و سقم این حدیث مطلع نشدم اما احتمالا صحیح نمی‌باشد زیرا یکی از فرزندان او عبدالله نام داشت که نزد پیامبر آمد تا ایشان بر پدرش نماز بخواند و بعد از آن ماجرا رسول خدا از نماز خواندن بر منافقان منع شد. (مصحح)