عبدالله بن عمرس روایت کرده است: «کَانَتِ امْرَأَةٌ لِعُمَرَ تَشْهَدُ صَلاَةَ الصُّبْحِ وَالعِشَاءِ فِی الجَمَاعَةِ فِی المَسْجِدِ، فَقِیلَ لَهَا: لِمَ تَخْرُجِینَ وَقَدْ تَعْلَمِینَ أَنَّ عُمَرَ یَکْرَهُ ذَلِکَ وَیَغَارُ؟ قَالَتْ: وَمَا یَمْنَعُهُ أَنْ یَنْهَانِی؟ قَالَ: یَمْنَعُهُ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ج: لاَ تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللَّهِ مَسَاجِدَ اللَّهِ»[1]. «یکی از زنان عمر س نماز صبح و عشاء را به جماعت در مسجد برگزار میکرد و به وی گفته شد: مگر نمیدانی عمر از این کار تو خوشش نمیآید و غیرت دارد؟ آن زن گفت: اگر عمر از کارم خوشش نمیآید پس چرا جلویم را نمیگیرد؟ و به وی گفتند: چون پیامبر ج فرموده که زنان را از رفتن به مسجد منع نکنید».
ممانعت زنان بر رفتن به مسجد برای ادای نمازهای فرض و نماز جمعه و نیز حج، کراهت دارد؛ البته در صورتیکه زن ضوابط و شروطی را رعایت کرده باشد، این شروط بنا بر احادیث دیگر عبارتند از:
- زن خود را خوشبو و معطّر و مزّین و آرایش نکرده باشد. ابوهریره س روایت کرده است: «لا تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللَّهِ مَسَاجِدَ اللَّهِ، وَلْیَخْرُجْنَ تَفِلاتٍ»[2] «زنان و کنیزان خداوند را از رفتن به مسجد منع نکنید؛ (ولی آنان هم وقتی به مسجد میروند،) بوی خوش به خود نزنند. و با همان بوی خود خارج شوند».
- خِلالی نداشته باشد که نامحرم صدایش را بشنود.
- مختلط با مردان نامحرم نباشد.
- رفتنش وی را در معرض فتنه و آزار نامحرم قرار ندهد و امنیّت راه برای وی مهیّا باشد.
البته برخی از علما برای زن شوهردار این نهی را بر تحریم حمل کردهاند؛[3] که قول راجح بر کراهت آن میباشد؛ زیرا ذات نماز جماعت مستحب بوده چنانکه پیامبر ج فرمودهاند: «صَلَاةُ الْجَمَاعَةِ تَفْضُلُ صَلَاةَ الْفَذِّ بِسَبْعٍ وَعِشْرِینَ دَرَجَةً»[4] «نماز جماعت بر نمازی که تنها خوانده شود، بیست و هفت درجه، برتری دارد».
واین روایت عام بوده وشامل مرد وزن هم میگردد ولذا نمیتوان منع آن را حرام دانست.
با توجه به روایت عبدالله بن عمرس استنباط میشود که نماز خواندن زن در مسجد با احراز شرایط مربوطه مستحب بوده و محاسنی همچون آموزش واجبات و احکام شرعی دربردارد؛ چراکه پیامبر ج مردان را از ممانعت آمدن آنها برحذر داشته و این نشانه مستحب بودن عبادت آنها در مسجد میباشد ولی نماز خواندن زن در خانه و اتاقش أولی میباشد و وی میتواند محلّی مناسب را برای خود در خانهاش به عنوان مسجد قرار دهد و به عبادت و مناجاب با حضرت حق أ مشغول شود؛ چراکه توصیه پیغمبر اکرم ج بر این مسئله وجود دارد. دلیل این، فرموده پیامبر اکرم ج میباشد که همسر ابوحمید الساعدی ب آن را روایت میکند که در ادامه بیان شده است.
[1]- (صحیح): بخاری (ش900) / مسلم (ش1018) / ابوداود (ش566) از طریق (عبید الله بن عمر وایوب بن تمیمه) روایت کرده اند: «عن نافع عن ابن عمر قال کانت امرأة لعمر تشهد صلاة الصبح والعشاء فی الجماعة فی المسجد فقیل لها لم تخرجین وقد تعلمین أن عمر یکره ذلک ویغار قالت وما یمنعه أن ینهانی قال یمنعه قول رسول الله صلى الله علیه وسلم لا تمنعوا إماء الله مساجد الله».
[2]- (صحیح): احمد، المسند (ش9645)/ حمیدی، المسند (ش978)/ ابوداود (ش565)/ دارمی، السنن (ش1279)/ بیهقی، السنن الکبری (ش5583) ومعرفة السنن والآثار (ش1625)/ ابن الجارود، المنتقی (ش332)/ ابن حبان (ش2214)/ ابن خزیمه (ش1679)/ ابویعلی، المسند (ش5933و5915)/ سراج، المسند (ش799)/ شافعی، المسند (ش819)/ ابن ابی شیبه، المصنف (ج2ص276)/ عبدالرزاق، المصنف (ج3ص151)/ ابن حزیم، المحلی (ج3ص130)/ ابن عبدالبر، التمهید (ج24ص174)/ مشیخة أبی الحسن السکری (ش76)/ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج6ص18)/ طحاوی، احکام القرآن (ج1ص468)/ بغوی، شرح السنة (ج3ص438) از طریق (یحیی بن سعید القطان وسفیان بن عیینه ویزید بن هارون وهشام الدستوایی وعیس بن یونس وعبدالله بن ادریس ویزید بن زریع وعبدالرحیم بن سلیمان وعبدالرحمن بن محمد و عبدة بن سلیمان ومحمد بن عبید وزائدة بن قدامه وخالد بن عبدالله وانس بن عیاض وسعید بن عامر وسفیان بن عیینه) روایت کردهاند: «عن محمد بن عمرو عن أبى سلمة عن أبى هریرة أن رسول الله ج قال: لا تمنعوا إماء الله مساجد الله ولکن لیخرجن وهن تفلات».
و محمد بن عمرو بن علقمه هم متابعه شده وبخاری، التاریخ الکبیر (ج4ص79)/ سراج، المسند (ش798)/ طبرانی، المعجم الاوسط (ج1ص178)/ بزار (ش8569) از طریق (سلمة بن صفوان و المغیرة بن قیس وصفوان بن سلیم) روایت کردهاند: «عن أبى سلمة ...».
رجال احمد «رجال صحیحین» بوده فقط محمد بن عمرو بن علقمة بن وقاص اللیثى: امامان علی بن المدینی ونسایی ویحیی بن معین میگویند: «ثقةٌ» و امام مالک هم وی را «ثقة» میداند چرا که از وی روایت کرده است وبشر بن عمر گفت: «سألت مالکا عن رجل! فقال رأیته فی کتبی؟ قلت لا: قال لو کان ثقةً لرأیته فی کتبی.» و امام ابوحاتم رازی میگوید: «صالحُ الحدیث یکتب حدیثه و هو شیخ». و امام ابن عدی میگوید: «له حدیث صالحٌ و قد حدث عنه جماعة من الثقات کل واحد منهم ینفرد عنه بنسخة و یغرب بعضهم على بعض و یروى عنه مالک غیر حدیث فى الموطأ؛ وأرجو أنه لابأس به». و امام شعبة بن الحجاج هم از وی روایت میکرده و وی جز از «ثقات» روایت نمیکرده است و امام سمعانی هم میگوید: «من جلة العلماء ومن قراء المدینة ومُتقنیهم» و امام یحیی بن سعید القطان میگوید: «صالحٌ لیس بأحفظ الناس للحدیث» و امام عبدالله بن مبارک هم گفته است: «لیس به بأس» و امام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده و گفته است: «کان یخطىء» و امام یحیی بن معین هم گفته است: «ما زال الناس یتقون حدیثه» اما امام یحیی بن معین علّتش را قبول نداشته لذا چنانکه گفتیم وی را «ثقة» دانسته است و امام ذهبی هم گفته است: «مشهورٌ حسنُ الحدیث» و امام یعقوب بن شیبه میگوید: «هو وسطٌ وإلى الضعف ما هو» و امام جوزجانی هم گفته است: «لیس بالقوی وهو ممن یشتهی حدیثه» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج9ص375وج10ص7) ولسان المیزان (ج1ص14) وتقریب التهذیب (ش6188)/ ذهبی، المغنی فی الضعفاء (ش5876)/ علی بن مدینی، سؤالات محمد بن عثمان بن أبی شیبة (ش94)/ یحیی بن معین، معرفة الرجال روایة أحمد بن محمد بن القاسم بن محرز (ج1ص107)/ سمعانی، الانساب (ج5ص155)] لذا تا زمانیکه خطایش محرز نگردیده احادیثش «صحیح» میباشد. ودیدیم که متابعه هم شده است.
و امام نووی هم گفته است: «اسناده صحیحٌ علی شرط البخاری ومسلم».
و امامان ابن الملقن وبغوی هم گفتهاند: «حدیثٌ صحیحٌ» [نووی، المجموع (ج4ص199)/ بغوی، شرح السنة (ج3ص438)/ ابن الملقن، البدر المنیر (ج5ص46)].
[3]- نووی، شرح مسلم، شماره 56.
[4]- (صحیح): بخاری (ش649و645)/ مسلم (ش1509-1512)/ ترمذی (ش215)/ نسایی (ش837)/ ابن ماجه (ش789)/ ابن از طریق (مالک بن انس و عبیدالله بن عمر) روایت کرده است: «عن نافع عن ابن عمر أن رسول ج قال: صلاة الجماعة أفضل من صلاة الفذ بسبع وعشرین درجة».
عبدالله بن عباس س روایت کرده است: «قال رسولُ الله ج: ما أُمِرتُ بتَشییدِ المساجِد. قال ابنُ عباس: لتُزَخرِفُنَّها کما زَخرَفَتِ الیهودُ والنَّصارى»[1]. «رسول الله ج فرمودند: من به ساختن بنای بلند و عظیم برای مساجد امر نشدهام. ابن عباس گفت: تا اینکه شما همانند یهود و نصاری به تزیین آن بپردازید».
این حدیث اشاره به این دارد که تزیین مساجد نباید همانند معابد یهودیان و کلیسای مسیحیان مزیّن به عکس و تصاویر و اشیای بیاستفاده گردد و به گونهای مساجد منقش و تهذیب و تزیین گردند که توجّه عابدان را به خود جلب کند و به عبادت عابدان خدشه وارد کند.
البته بیشک ساختن مساجد بزرگ و عظیم برای برپایی نماز و استفاده از مصالح ساختمانی با کیفیّت بالا و تزیین نمای خارجی و طراحی داخلی آن و بهره بردن از طراحی مدرن برای استفاده بیشتر از مکانهای مختلف مسجد و آراستن و تزیین آن، نه تنها جایز است بلکه اسحبابی است که مشمول ثواب و اجر آباد کردن مسجد میباشد. و بسیار محرز است که آراستگی و تزیین مسجد در عین سادگی و مناسب بودن آن برای عبادت تأثیر زیاد در آرامش روانی و حس زیباشناختی انسان دارد، بدین خاطر آنچه مورد نهی شریعت است آراستن مسجد با عکس و اشیای بیاستفاده و نامشروع و اسراف در تزیین و منقش کردن آن میباشد که در معابد یهودیان و مسیحیان به کثرت مشاهده میشود.
[1]- (صحیح): عبدالرزاق، المصنف (ج3ص152)/ ابوداود (ش448)/ ابن حبان (ش1615)/ طبرانی، المعجم الکبیر (ج12ص243)/ ابونعیم، حلیة الاولیاء وطبقات الاصفیاء (ج7ص313)/ ابویعلی، المسند (ش2688و2454)/ ابوطاهر السلفی، المشیخة البغدادیة (ش2)/ ابن حجر، تغلیق التعلیق (ج2ص238)/ ابن حزم، المحلی (ج4ص248و44)/ بغوی، شرح السنة (ج2ص348)/ جرجانی، الاملی (ش104) از طریق (سفیان الثوری وصباح بن یحیی ولیث بن ابی سلیم) روایت کردهاند: «عن أبی فزارة راشد بن کیسان عن یزید بن الأصم عن ابن عباس قال: قال رسول الله ج: ما أمرت بتشیید المساجد. قال ابن عباس: لتزخرفنها کما زخرفت الیهود والنصارى». ورجال عبدالرزاق «رجال صحیح» بوده واسنادش هم صحیح میباشد.
و امام ابن حجر گفته است: «صحّحه ابن حبان» [ابن حجر، بلوغ المرام (ج1ص51)]
عبدالله بن عمرو بن العاص س روایت کرده است: «أَنَّ النَّبِیَّ ج نهی عن الشِّرَاءِ وَالْبَیْعِ فِی الْمَسْجِدِ، وَأَنْ تُنْشَدَ فِیهِ ضَالَّةٌ، وَأَنْ یُنْشَدَ فِیهِ شِعْرٌ، وَنَهَى عَنِ التَّحَلُّقِ قَبْلَ الصَّلَاةِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ»[1]. «پیامبر ج نهر کردند که در مسجد خرید و فروش شود و یا اینکه شخص گمکرده برای یافتن گمشدهاش در آن ندا سر دهد و یا اینکه در مسجد شعر گفته شود و یا اینکه قبل از نماز جمعه در مسجد گردهمایی ایجاد شود».
این فرموده بر محوریّت حفظ نظم و آرامش معنوی و ظاهری مسجد استوار است، که به چندین مورد اشاره دارد که هر کدام با اهدافی خاص نهی شدهاند و فقها این نهی را بر کراهت حمل نمودهاند؛ این موارد عبارتند از:
- کراهیّت معامله در مسجد: این عمل موجب آشفتگی و خارج شدن مقصد بنای مسجد میشود. البته اگرچه از بیع در مسجد نهی شده است ولی در صورت وقوع، آثار شرعی و حقوقی بر آن بیع و معامله حاکم خواهد بود؛ زیرا انجام بیع در مسجد از مبطلات بیع محسوب نمیشود و همچنین وجود قرینه در روایت همچون جواز گفتن شعر مشروع در مسجد –در بند پایین علت جوازش خواهد آمد-، بر کراهیّت بیع در مسجد دلالت میکند.
- از مواردی که نظم مسجد را بهم میزند و با مقصد بنیانگذاری مسجد منافات دارد این است که شخص گمکرده برای یافتن گمشدهاش در مسجد ندا سر دهد. این عمل به گونهای نکوهیده است که پیغمبر ج در فرمودهای دیگر میفرماید: «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یَنْشُدُ ضَالَّةً فِی الْمَسْجِدِ فَلْیَقُلْ لَا رَدَّهَا اللهُ عَلَیْکَ فَإِنَّ الْمَسَاجِدَ لَمْ تُبْنَ لِهَذَا»[2]. «هرکس از مردی شنید که برای گمشدهاش در مسجد ندا میکند، (کسی که میشنود) بگوید: خداوند آن را به برنگرداند؛ براستی مساجد برا این عمل بنا نشدهاند».
سرودن شعر و اناشید در مسجد دارای روایاتی میباشند که جواز آن را میرساند از جمله اینکه ابوهریره س روایت کرده است: «أَنَّ عُمَرَ س مَرَّ بِحَسَّانَ س وَهُوَ یُنْشِدُ الشِّعْرَ فِی الْمَسْجِدِ، فَلَحَظَ إِلَیْهِ، فَقَالَ: قَدْ کُنْتُ أُنْشِدُ، وَفِیهِ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْکَ»[3]. «عمر بن الخطاب س از کنار حسان بن ثابت س در مسجد گذشت و وی مشغول شعر گفتن بود؛ عمر س هم با زیرچشمی به وی نگاه کرد! و حسان س هم گفت: من در مسجد شعر گفتم و بهتر از تو هم در آن بود و چیزی به من نگفت! (یعنی؛ رسول الله ج».
و از طرف دیگر روایاتی از جمله این روایت وجود دارند که نهی از این عمل میکنند. جهت اجتماع و دفع تعارض این دو دسته روایت، دو دیدگاه وجود دارد؛ که علّامه عراقیّ / ابراز داشته است: اوّل: نهی بر کراهت تنزیهی و رخصت بر بیان جواز دلالت دارند. دوّم: احادیث رخصت بر سرودن شعر نکو و جایز مانند هجو مشرکین و مدح پیامبر ج و ترغیب و تشویق به زهد و مکارم اخلاق و احادیث نهی بر شعر به مضامین تفاخر و هجو و دروغ و وصف مشروب و غیره حمل میشود. پس با این وصف سرودن اشعار و تواشیح و ... که دربردارنده مضامینی با تأییدیه شریعت باشند اشکالی ندارند البته به شرط آنکه خللی به عبادت و انجام فرایض در مسجد وارد نکند[4].
در زمینه اجتماع قبل از نماز جمعه خطّابیّ / اشاره دارد قبل از نماز اجتماع برای علم و مذاکره مکروه است. امر به مشغول شدن به نماز و سکوت برای خطبه و ذکر شده و هرگاه از این اعمال فارغ شد، اجتماع و گردهمایی بعد از آن ایراد ندارد. طحاویّ / هم گفته: نهی از گردهمایی در مسجد قبلِ نماز هرگاه مسجد ازدحام باشد مکروه میباشد در غیر این صورت ایرادی ندارد، و عراقیّ و سیوطی (رحمهما الله) هم گفتهاند: یاران ما جمهور بر همین رأی هستند؛ چراکه اجتماع باعث قطع صفها میشود با وجود اینکه افراد امر شدهاند که در روز جمعه تکبیر گفته و صفها را به ترتیب از صفّ اوّل مرتب و متّصل کنند[5]. با همه این اوصاف به نظر میرسد که اجتماع قبل نماز جمعه باعث بینظمی و آزار نمازگزاران میشود پس بهتر آن است که از این عمل خودداری شود تا نماز جمعه به اتمام میرسد.
[1]- (صحیح): احمد، المسند (ش6676)/ ابوداود (ش1081)/ نسایی (ش714)/ خطیب بغدادی، الاجامع لاخلاق الراوی (ج2ص63)/ طبرانی، المعجم الاوسط (ج6ص358)/ ابن خزیمه (ش1816و1304)/ ابن منذر، الاوسط (ش2462)/ طوسی، المستخرج علی مسلم (ش297)/ فاکهی، اخبار مکة (ش1211)/ ابن شبة، تاریخ المدینه (ج1ص20) از طریق (یحیی بن سعید القطان وصفوان بن عیسی) روایت کردهاند: «عن (محمد) بن عجلان حدثنا عمرو بن شعیب عن أبیه عن جده قال نهى رسول الله ج عن الشراء والبیع فى المسجد وأن تنشد فیه ضالة وأن ینشد فیه شعر ونهى عن التحلق قبل الصلاة یوم الجمعة».
ویحیی بن سعید القطان هم متابعه شده وترمذی (ش322)/ بیهقی، السنن الکبری (ش6116)/ ابن ماجه (ش1133)/ ابن خزیمه (ش1306)/ ابن ابی شیبه (ج2ص45)/ خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی (ج2ص62)/ فکهی، اخبار مکه (ج3ص356) از طریق (لیث بن سعد و حاتم بن اسماعیل و ابوخالد الاحمر و عبدالله بن لهیعه و یحیی بن ایوب و صفوان بن عیسی) روایت کردهاند: «عن محمد بن عجلان حدثنا عمرو بن شعیب ...».
و رجال احمد «ثقة» و مترجم در تهذیب میباشند؛ فقط چنانکه گفتیم بعضی از علما در سماع شعیب از جدش اختلاف دارند لذا این اسناد را در درجه «حسن» قرار میدهند و امام حاکم نیشابوری گفته است: «لا أعلم خلافاً فی عدالة عمرو بن شعیب؛ إنما اختلفوا فی سماع أبیه من جده» و امام ترمذی هم گفته است: «من تکلم فی حدیث عمرو بن شعیب إنما ضعفه لأنه یحدث عن صحیفة جده کأنهم رأوا أنه لم یسمع هذه الأحادیث من جده» لکن امامان ابن حجر و ابن الملقن در تهذیب التهذیب و البدر المینر روایاتی را دال بر صحت سماع پدرش از جدش میآورند که با اثباتش این اسناد «صحیح» میگردد؛ وامامان بخاری و علی بن مدینی و احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه و دارقطنی و ابن حجر و بیهقی و ابوعبید السلام و یعقوب بن شیبه و حاکم نیشابوری و ابوبکر نیشابوری و محیی الدین نووی هم «سماعش» را تأیید نمودهاند. و امام اسحاق بن راهویه گفته است: «(عمرو بن شعیب عن أبیه عن جده) إذا کان الراوی عن عمرو بن شعیب ثقةً فهو کأیوب عن نافع عن ابن عمر». و امام یعقوب بن شیبه هم گفته است: «ما رأیت أحدا من أصحابنا ممن ینظر فی الحدیث وینتقی الرجال یقول فی عمرو بن شعیب شیئاً، وحدیثه صحیحٌ وهو ثقةٌ ثبتٌ والأحادیث التی أنکروا من حدیثه إنما هی لقوم ضعفاء رووها عنه وما روى عنه الثقات فصحیحٌ» و امام بخاری هم گفته است: «رأیت أحمد بن حنبل وعلی بن المدینی وإسحاق بن راهویه یحتجون بحدیث عمرو بن شعیب عن أبیه عن جده. قال البخاری: من الناس بعدهم؟» و امام یحیی بن معین سماعش را قبول ندارد ومیگوید که از روی کتاب و صحیفه ی جدش بوده است لیکن میگوید: «احادیثُه صحاحٌ» ودر واقع امام یحیی بن معین آن را به صورت وجادهی صحیح میپذیرد که یکی از طرق تحمل حدیث میباشد پس در هر صورت نزد امام یحیی بن معین روایاتش صحیح ومقبول است [رک: ترمذی، السنن (ش322)/ بخاری، التاریخ الکبیر (ج4ص218)/ ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج8ص48)/ تقریب التهذیب (ش2806)/ بیهقی، السنن الکبری (ج5ص167ش10065)/ حاکم، المستدرک (ش2298و2375)/ ابن الملقن، البدر المنیر (ج2ص154)/ نووی، تهذیب الأسماء واللغات (ص346و534)] لذا اسناد روایاتش «صحیح» است.
[2]- (صحیح): مسلم (ش1288و1289)/ ابوداود (ش473)/ ابن ماجه (ش767) از طریق (عبدالله بن وهب والمقری) روایت کردهاند: «عن حیوة عن محمد بن عبد الرحمن عن أبى عبدالله مولى شداد بن الهاد أنه سمع أبا هریرة یقول قال رسول الله ج من سمع رجلا ینشد ضالة فى المسجد فلیقل لا ردها الله علیک فإن المساجد لم تبن لهذا».
[3]- (صحیح): بخاری (ش3212)/ مسلم (ج4ص1932و1933)/ ابوداود (ش5013-5014)/ نسایی (ش716) از طریق (سفیان بن عیینه ومعمر بن راشد) روایت کردهاند: «عن الزهری عن سعید عن أبی هریرة أن عمر مر بحسان وهو ینشد الشعر فی المسجد فلحظ إلیه ...».
[4]- محمد أشرف بن أمیر بن علی بن حیدرالعظیم آبادی، عون المعبود، شماره 887.
[5]- همان.
ابوهریره س روایت کرده است: «عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: لاَ تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلاَثَةِ مَسَاجِدَ: المَسْجِدِ الحَرَامِ، وَمَسْجِدِ الرَّسُولِ ج، وَمَسْجِدِ الأَقْصَى»[1]. «از پیغمبر ج روایت شده که فرمودند: جز برای سه مسجد بار سفر نبندید، (و آنها عبارتند از): مسجد الحرام، مسجد الرسول ج و مسجد الأقصی».
این حدیث جدای از بیان فضیلت این مساجد سهگانه ابراز میدارد که بار سفر به مساجد و یا اماکن جایز نیست جز به این سه مسجد و در صورتیکه شخصی برای قصدی مشروع همچون زیارت شخصی یا خانوادهای یا طلب علم به جایی برود به معنای قصد سفر به آن مکان نیست بلکه قصد سفر برای دیدن کسانی هستند که در آن مکان قرار دارند. و این روایت میرساند که این مساجد دارای فضیلت عبادت و زیارت هستند و هرکس خواهان ثواب میباشد بهسوی آنها برود و در آنجا به عبادت و اعتکاف و مناجات با خالق خود أ مشغول شود[2].
ابوقتاده س روایت کرده است: «قَالَ النَّبِیُّ ج: إِذَا دَخَلَ أَحَدُکُمُ المَسْجِدَ، فَلاَ یَجْلِسْ حَتَّى یُصَلِّیَ رَکْعَتَیْنِ»[1] «پیامبر ج فرمودند: هرگاه یکی از شما داخل مسجد شد، تا دو رکعت نماز نخواند ننشیند».
آنچه در زمینه تحیة الـمسجد در خور توجه میباشد این است که:
- جمهور علما و اندیشمندان اسلامی بر مستحب بودن تحیه المسجد در هر زمان وهنگام ورود به مسجد اتفاق داشته و صیغه امر در حدیث را بر ندب حمل کردهاند؛ چراکه فقط نمازهای پنجگانه، نماز فرض میباشند. طلحه بن عبیدالله س روایت کرده است: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فإذا هو ... قال له رسول الله ج: خَمْسُ صَلَوَاتٍ فِی الْیَوْمِ وَاللَّیْلَةِ»[2]. «مردی از اهل نجد نزد رسول الله ج آمده و از ایشان ج درباره نماز پرسید ... و رسول الله ج به وی جواب دادند: پنج نماز در هر شب و روز بر تو فرض است».
- حدیث اشاره به آن دارد که قبل از نشستن، تحیه المسجد بجا آورده شود، اگرچه این عمل أولی میباشد ولی نشستن مندوب بودن آن را زایل نمیکند؛ چرا که جابر س روایت کرده است: «جَاءَ سُلَیْکٌ الْغَطَفَانِىُّ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَرَسُولُ اللَّهِ ج یَخْطُبُ فَجَلَسَ فَقَالَ لَهُ: یَا سُلَیْکُ قُمْ فَارْکَعْ رَکْعَتَیْنِ وَتَجَوَّزْ فِیهِمَا...»[3]. «روز جمعه سلیک غطفانی آمد و نشست در حالیکه رسول الله ج خطبه میخواندند. پیامبر ج به وی فرمود: ای سلیک! برخیز و دو رکعت نماز کوتاه و مختصر بخوان، سپس فرمود: هرگاه یکی از شما در روز جمعه آمد در حالیکه امام خطبه میخواند دو رکعت نماز بخواند و آن را کوتاه و مختصر بخواند...».
- اگر ورود و خروج به مسجد با فاصلههای کم تکرار شوند، بسیاری از فقها بر این باورند که تکرار نماز مندوب نمیباشد ولی اگر فاصله بین آنها قرار گیرد، تکرار خواندنش مستحب میباشد.
- خواندن تحیه المسجد باید در داخل محدوده مسجد انجام گیرد نه حواشی و حیاط و ایوان مسجد.
- با وجود اختلافنظر فقها در زمینه خواندن نماز تحیه المسجد توسط خطیبِ نماز جمعه در هنگام ورودش به مسجد، قبل از بالا رفتن از منبر به نظر میرسد بر اساس نبود دلیلی صحیح و صریح از مستحب بودن این امر و نخواندن نماز تحیه المسجد توسط پیامبر ج در موقع ورودش به مسجد در موقع نماز جمعه و مستقیم به بالای منبر رفتن ایشان ج محرز است که چنین عملی برای خطیب مستحب نمیباشد. ابن عمر س روایت میکند: «کان النبی ج إذَا خَرَجَ یَومَ الجُمُعةِ فَقَعَدَ عَلىَ المِنبَرِ أذَّنَ بِلال»[4]. «پیامبر ج هرگاه در روز جمعه خارج میشدند، بر منبر مینشستند و بلال أذان میگفتند».
- خواندن نماز تحیه المسجد برای نمازگزاران در هنگام خطبه نماز جمعه صحیح بوده واحادیث متعدّدی مؤیّد این حکم میباشند، از جمله:
جابر س روایت کرده است: «جَاءَ سُلَیْکٌ الْغَطَفَانِىُّ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَرَسُولُ اللَّهِ ج یَخْطُبُ فَجَلَسَ فَقَالَ لَهُ: یَا سُلَیْکُ! قُمْ فَارْکَعْ رَکْعَتَیْنِ وَتَجَوَّزْ فِیهِمَا - ثُمَّ قَالَ - إِذَا جَاءَ أَحَدُکُمْ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَالإِمَامُ یَخْطُبُ فَلْیَرْکَعْ رَکْعَتَیْنِ وَلْیَتَجَوَّزْ فِیهِمَا»[5]. «روز جمعه سلیک غطفانی آمد و نشست در حالیکه رسول الله ج خطبه میخواندند. پیامبرج به وی فرمود: ای سلیک! برخیز و دو رکعت نماز کوتاه و مختصر بخوان. سپس فرمود: هرگاه یکی از شما در روز جمعه آمد در حالیکه امام خطبه میخواند دو رکعت نماز بخواند و آنرا کوتاه و مختصر بخواند».
و نیز جابر بن عبدالله س روایت کرده است: «قال رسول الله ج: إِذَا جَاءَ أَحَدُکُمْ وَالْإِمَامُ یَخْطُبُ أَوْ قَدْ خَرَجَ فَلْیُصَلِّ رَکْعَتَیْنِ ولیتجوز فیهما»[6]. «رسول الله ج فرمودند: هرگاه یکی از شما روز جمعه به مسجد آمد و امام مشغول خواندن خطبه بود، دو رکعت کوتاه و مختصر بخواند».
[1]- (صحیح): بخاری (ش444و1163) / مسلم (ش1687) / ابوداود (ش467) / ترمذی (ش316) / نسایی (ش730) / ابن ماجه (ش1013) از طریق (مالک بن انس و عبدالله بن سعید) روایت کردهاند: «عن عامر بن عبد الله بن الزبیر عن عمرو بن سلیم الزرقی عن أبی قتادة السلمی أن رسول الله ج قال إذا دخل أحدکم المسجد فلیرکع رکعتین قبل أن یجلس».
[2]- (صحیح): مسلم (ش2060و2061) / ابوداود (ش1119) / ابن ماجه (ش1112) از طریق (طلحه بن نافع وابوالزبیر وعمرو بن دینار) روایت کردهاند: «عن جابر أنه قال».
[3]- (صحیح): بخاری (ش46و1891و2678و6956)/ مسلم (ش109و110)/ ابوداود (ش391و392و3254)/ نسایی (ش458و2090و5028) از طریق (مالک بن انس و اسماعیل بن جعفر) روایت کردهاند: «حدثنی أبو سهیل عن أبیه أنه سمع طلحة بن عبیدالله یقول :جاء رجل إلى رسول الله ج من أهل نجد ثائر الرأس یسمع دوی صوته ولا یفهم ما یقول حتى دنا فإذا هو یسأل عن الإسلام قال له رسول الله ج خمس صلوات فی الیوم واللیلة قال هل علی غیرهن قال لا إلا أن تطوع قال رسول الله ج وصیام شهر رمضان قال هل علی غیره قال لا إلا أن تطوع وذکر له رسول الله ج الزکاة فقال هل علی غیرها قال لا إلا أن تطوع فأدبر الرجل وهو یقول لا أزید على هذا ولا أنقص منه فقال رسول الله ج أفلح إن صدق ..».
[4]- (صحیح): بخاری (ش912و916)/ ابوداود (ش1089)/ ترمذی (ش516)/ نسایی (ش1392) از طریق (ابن ابی ذئب ویونس بن یزید) روایت کردهاند: «عن الزهری عن السائب بن یزید قال کان النداء یوم الجمعة اوّله إذا جلس الإمام على المنبر على عهد النبی ج وأبی بکر وعمر ب فلما کان عثمان س وکثر الناس زاد النداء الثالث على الزوراء».
[5]- (صحیح): مسلم (ش2060و2061)/ ابوداود (ش1119)/ ابن ماجه (ش1112) از طریق (طلحه بن نافع وابوالزبیر وعمرو بن دینار) روایت کردهاند: «عن جابر أنه قال ...».
[6]- (صحیح): بخاری (ش1166)/ مسلم (ش2061)/ ابوداود (ش1119) از طریق (عمرو بن دینار وابوسفیان) روایت کردهاند: «عن جابر بن عبدالله ب قال قال رسول الله ج...».