1- در ماجرای «بیعة الرضوان» در صلح حدیبیه، هنگامی که حضرت عثمان بن عفانس به عنوان سفیر از طرف رسول خدا ج جهت مذاکره با سرداران قریش به مکهی مکرمه تشریف برد، و ابتدا در منزل پسر عموی خود «اَبّان بن سعید بن عاص» سکونت گزید، و وقتی میخواست همراه پسر عموی خود به نزد سرداران قریش برای مذاکره حاضر شود، پاچههای شلوارش را مطابق سنّت پیامبر ج بالا زده بود. «ابان بن سعید» به ایشان گفت: ای عثمان! در این مجلس بزرگان قوم نشستهاند و این عمل را عیب میدانند و آن را به تمسخر میگیرند، پس شلوارت را پایین کن. ولی حضرت عثمانس با قاطعیّت جواب داد: «لا، هکذا ازرة صاحبنا» «خیر! اینچنین نخواهم کرد زیرا شلوار سرور و آقایم حضرت محمد ج چنین است.»[1]
باز پسر عموی او به ایشان گفت: ای عثمان! حرم و بیت را طواف کن. حضرت عثمان فرمود: «انا لانَصْنَعُ شَیْئاً حَتّی یَصْنَعَ صاحِبُنا وَ نَتَّبِعُ اَثَرَهُ»؛ «ما قبل از اینکه سرور و آقای ما حضرت محمد ج عملی را انجام ندهد، عملی را انجام نمیدهیم، بلکه ما پیرو و دنبالهرو آثار ایشان هستیم.»
وقتی حضرت عثمان از مکه برگشت، مسلمانان عرض نمودند: ای ابوعبدالله (کنیّت حضرت عثمان) حتماً با طواف بیت الله، دلت را خنک کردهای؟ حضرت عثمان در پاسخ چنین گفت: «چه گمان بدی نسبت به من کردهاید، قسم به ذاتی که جانم در دست اوست اگر تا یک سال در مکه میماندم و رسول اکرم ج در مدینه میبود، من هرگز قبل از رسول خدا ج کعبه را طواف نمیکردم؛ البته قوم قریش از من خواستند که خانهی کعبه را طواف کنم، ولی من قبول نکردم»[2]
2- در صلح حدیبیه، مشرکان مکه، پس از تبادل نظر و مشوره و رایزنی، «عروة بن مسعود ثقفی» را برای گفتگو و مذاکره، به نزد رسول خدا ج میفرستند. «عروة بن مسعود ثقفی» نیز نزد رسول خدا ج آمد و با آن حضرت ج گفتگو نمود. اصحاب، اطراف رسول خدا ج را گرفته بودند. «عروة» دید که اصحاب رسول خدا ج چنان به او ارادت و محبت دارند که هر وقت آن حضرت ج آب دهان میاندازد، فوراً یکی از صحابه آن را به دست میگیرد و بر پوست و صورت خود میمالد، و هرگاه دستوری میدهد، فوراً اجرا میکنند، و وقتی میخواهد وضو بگیرد، همه برای آب وضوی او از یکدیگر پیشی میگیرند، هنگام صحبت، همه صداهای خود را پائین میآورند و از فرط تعظیم و بزرگداشت، به سوی او نگاه نمیکنند. این صحنه، «عروة بن مسعود ثقفی» را سخت متأثر ساخت، او فوراً به سوی دوستانش برگشت و چنین گزارش داد:
«اَیْ قَوْمِ! وَ اللهِ لَقَدْ وَ فَدْتُ عَلَی الْـمُلُوْکِ، وَ فَدْتُ عَلیٰ قَیْصَرَ وَ کَسْریٰ وَ النَّجّاشِی، وَ اللهِ اِنْ رَأَیْتُ مَلِکاً قَطٌّ یُعَظِّمُهُ اَصْحٰابُهُ مٰا یُعَظِّمُ اَصْحٰابُ مُحَمَّدٍ مُحَمَّداً. وَ اللهِ اِنْ تَنَخَّمَ نُخٰامَةً اِلّا وَقَعَتْ فِیْ کَفِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ. فَدَلَکَ بِهٰا وَجْهَهُ وَ جِلْدَهُ، وَ اِذٰا اَمَرَهُمْ اِبْتَدَرُوْا اَمْرَهُ و اِذٰا تَوَضَّأَ کٰادُوْا یَقْتَتِلُوْنَ عَلیٰ وَضُوْئِهِ، وَ اِذٰا تَکَلَّمَ خَفَضُوْا اَصْوٰاتَهُمْ عِنْدَهُ، وَ مٰا یَحُدُّوْنَ النَّظَرَ اِلَیْهِ تَعْظِیْماً لَهُ، وَ اِنْ قَدْ عَرَضَ عَلَیْکُمْ خُطَّةَ رُشْدٍ فَاقْبِلُوْهٰا.»[3]
«ای قوم! من به دربار پادشاهان و فرمانروایانی همچون «کسری»، «قیصر» و «نجاشی» رفتهام؛ اما قسم به خدا هیچ پادشاهی را ندیدهام که پیروانش او را چنان تعظیم و بزرگداشت نمایند که اصحاب و یاران محمد ج او را تعظیم و بزرگداشت و تجلیل و احترام مینمایند. به خدا اگر آب دهان بیاندازد، همه دستها را پیش میآورند تا نصیب یکی از آن دستها بشود، و آن را به صورت و اندامش بمالد، و هرگاه به آنان فرمانی بدهد، بیدرنگ فرمانش را اطاعت میکنند و هرگاه وضو بسازد، برای گرفتن قطرههای آب وضوی او سر و دست میشکنند، و هرگاه سخن بگوید، همگی صداهایشان را نزد وی پائین میآورند و از فرط بزرگداشت وی به او خیره نمینگرند! هم اینک وی راه و روش و طرح مناسب و عاقلانهای به شما پیشنهاد کرده است، از او بپذیرید.»
براستی که صحابهی کرامش در هیچ لحظهای نمیخواستند از اتباع سنّت پیامبرج عقب بمانند چرا که قلبهای آنان با محبت و اطاعت رسول خدا ج عجین گشته بود، از این رو آنها به حقیقت دین و حقیقت آئین محمدی ج رسیده بودند و هیچگاه در راه تحقق تعالیم و آموزههای پیامبر ج در زندگی خویش از سعی و تلاش، دریغ نمیورزیدند، بلکه همواره سنّتهای رسول گرانقدر اسلام را نصب العین و آویزهی گوش خویش داشتند.
3- هنگامی که مسلمانان به «کسری» در ایران حمله کردند، ایرانیان حضرت «حذیفة بن یمان»س - فاتح ایران - را جهت مذاکره و رایزنی به قصر دعوت کردند.
حضرت حذیفه با هیئت همراه، وقتی به آنجا رسید، ابتدا با غذا پذیرایی شدند. هنگامی که حضرت «حذیفة بن یمان» در دربار کسری، مشغول تناول غذا بود، لقمهای از دستش افتاد، فوراً این حدیث رسول اکرم ج به یادش آمد که فرمود: «هنگام تناول غذا هرگاه لقمهای از دستتان افتاد، آن را ضایع نکنید. چون رزق خداوندی است و معلوم نیست که خداوند متعال در کدام حصه از رزق، برکت نهاده است، لذا آن را بردارید و تمیز کرده و تناول نمائید.»
لذا حضرت حذیفه به خاطر اطاعت از تعالیم و آموزههای پیامبر ج دست خویش را دراز کرد تا آن لقمه را بردارد. نزدیک او کسی نشسته بود، او با اشاره فهماند که این چه عملی است که تو داری میکنی، این دربار ابر قدرت جهان «کسری» میباشد، اگر تو این لقمه را که سر سفره افتاده است، برداشته و تناول کنی، وَقعت و هیبت تو در دل آنان کم خواهد شد. گذشته از این، آنان فکر میکنند اینها افرادی هستند که چیزی برای خوردن ندیدهاند، لذا وقت آن نیست که آن لقمه را برداشته و تناول نمایی و بنابراین اینجا این عمل را ترک کن.
حضرت حذیفه در جواب او جملهی بسیار عجیبی گفت و فرمود:
«أ أَتْرُکُ سُنَّةَ رَسُولِ اللهِ ج لِهؤلاء الحُمْقی؟»؛ «آیا من سنّت رسول خدا ج را به خاطر این احمقها ترک کنم؟ برای من فرقی ندارد که عزیزم بدارند یا با مسخره کردن، ذلیلم گردانند.»[4]
متأسفانه برخلاف صحابهی کرامش امروز مسلمانان عزتشان را در مال و متاع دنیا و ترقیشان را در رها کردن قرآن و سنّت میدانند و دنبالهروی غربیها و اروپائیان را در رسم و آئین زندگی، از اسباب فخر و مباهات خویش میپندارند. و بدون تردید ذلت و رسوایی مسلمانان در همین است که از سنّتهای حضرت رسول اکرم ج احساس ننگ و عار میکنند و نه تنها رغبتی به عمل نشان نمیدهند، بلکه افرادی را که راه و رسم زندگی آنان با شریعت اسلام و سنّتهای حضرت رسول ج مطابقت دارد به باد استهزاء و تمسخر میگیرند. و بنا بر ضعف ایمانی که دارند از عمل کردن بر سنّتهای حضرت رسول اکرم ج احساس شرم و حیا میکنند اما در راه تقلید فرنگیان و غربیان و شیوهی زندگی آنان یکهتاز میدان هستند.
4- هنگامی که حضرت «حذیفة بن یمان» و «ربعی بن عامر» برای مذاکره خواستند با لباس سادهی خویش وارد قصر «کسری» شوند، دربان و نگهبان قصر مانع ورود آنها شدند و گفتند: به قصر پادشاه با این لباس کهنه و ساده میروید؟ سپس جُبّهای آوردند و به حضرت ربعی بن عامر دادند و گفتند: این جبّه را پوشیده و به ملاقات پادشاه بروید. حضرت ربعی بن عامر گفت: اگر برای ورود به قصر، پوشیدن جبهای که خود پادشاه داده ضروری و الزامی باشد، ما برمیگردیم و از مذاکرهی با او دست میشوئیم، و ما فقط با لباس خود به نزد او میرویم! و اگر پادشاه ما را با این لباس نمیپذیرد ما هم اشتیاقی برای ملاقات با او نداریم.
دربان به داخل قصر پیغام فرستاد که آدمهای عجیب و غریبی آمدهاند که حاضر نیستند جبّهی مخصوص ملاقات با پادشاه را بپوشند! در این اثناء حضرت «ربعی بن عامر» به صاف کردن قسمتی از شمشیرش که به سبب شکستگی، دندانه و شیار برداشته بود، مشغول شد. نگهبان قصر بدو گفت: شمشیرت را بده ببینم. حضرت ربعی شمشیرش را به نگهبان داد. نگهبان نگاهی به شمشیر انداخته و با لحنی تحقیرآمیز پرسید: با این شمشیر میخواهی ایران را فتح کنی؟ حضرت ربعی بن عامر گفت: تو فقط شمشیر را دیدهای، بازویی که شمشیر را با قدرت به حرکت درمیآورد را هنوز ندیدهای!
نگهبان گفت: بازو را هم نشان بده. حضرت ربعی بن عامر، محکمترین سپرشان را طلبید. محکمترین سپر آهنین که دربارهاش گفته میشد که هیچ شمشیری نمیتواند آن را از بین ببرد، آورده شد. حضرت ربعی گفت: کسی این سپر آهنین را به دست گرفته و در جلوی من بایستد. پس حضرت ربعی با همان شمشیرِ دندانهدار خویش ضربهای بر سپر محکم فولادین فرود آورد که به دو نیم آن را تقسیم کرد. همه مات و مبهوت ماندند که اینها دیگر چه مخلوقاتی هستند!
به هر حال دربان پیغام فرستاد که مخلوقات عجیب و غریبی آمدهاند و لباسی که شما داده بودید را نمیپوشند و ظاهراً شمشیرشان شکسته است اما محکمترین سپرهایمان را دو نصف کرد. سرانجام اجازهی ورود به آنها داده شد. طبق قانون قصر، «کسری» خودش بر تخت مینشست و دیگران جلوی او میایستادند. حضرت ربعی بن عامر گفت: ما از تعلیمات و دستورات فرستادهی خدا حضرت محمد ج پیروی میکنیم و ایشان ما را از اینکه یکی بنشیند و دیگران جلوی او بایستند بازداشتهاند، ما به این صورت حاضر به مذاکره نیستیم، یا برای ما هم تختی بیاورید تا بر آن نشینیم، و یا «کسری» از تخت و کرسی برخاسته و مقابل ما بایستد. به این شرط حاضر به مذاکره هستیم.»[5]
براستی صحابه با چنین ایمان استوار و یقین مستحکم و عشق و محبت به سنّتهای حضرت ختمی مرتبت ج توانستند مستکبران زمان خویش را لرزه بر اندام کنند و سپاه و لشکریانشان را متزلزل نمایند. و در واقع بزرگترین عامل موفقیت آنان در صحنههای هولناک و تکان دهندهی کارزار همین محبت و اعتقاد راسخ به تعالیم و آموزههای تابناک رسول اکرم ج بود. و آنها به خوبی دانسته بودند که سنّتهای گرانبهای رسول خدا ج نباید به خاطر مشتی نادان و از خدا بیخبر، به علت خوف استهزاء و تمسخر ترک گردد.
5- از عمر بن خطابس روایت شده که ایشان هنگامی که «حجر الاسود» را میبوسید، میفرمود:
«إِنّی لأَعلَمُ اِنَّکَ حَجَرٌ لٰاتَضُرُّ وَ لٰاتَنْفَعُ وَ لَوْلٰا اَنِّیْ رَأَیْتُ رَسُوْلَ اللهِ ج یُقَبِّلُکَ مٰا قَبَّلْتُکَ»[6]
«ای «حجر الاسود»! من میدانم که تو سنگی بیش نیستی و سود و زیانی نداری، و اگر نمیدیدم که پیامبر ج تو را میبوسد، هیچگاه تو را نمیبوسیدم. و بوسیدنم، فقط محضِ پیروی و اتباع از الگوی عملی پیامبر اکرم ج است، نه به خاطر اینکه تو به خودی خود سود و زیانی را به دنبال داری!»
و براستی که رمز پیروزی و سعادت دنیوی و اخروی، در اقتداء به سیرتِ پاک پیامبر اکرم ج میباشد و شایسته است که خردمندان و روشنفکران نه تنها در یک میدان بلکه در تمام شئون زندگی قدم به قدم، رسول اکرم ج را الگو و راهنمای خویش قرار داده و در این باره هیچ کوتاهی روا ندارند، تا به فیض برکت این اعمال، مراتبِ قُرب خداوندی و منازل محبت خدا و رسول را به سرعت طی نمایند و به محبوب حقیقی خویش برسند.
6- «عن عُمَر قٰالَ: کُنْتُ أَنَا و جٰارٌ لِیْ مِنَ الْاَنْصٰارِ... وَ کُنّا نَتَنٰاوَبُ النُّزُوْلَ عَلیٰ رَسُوْلِ اللهِ ج یَنْزِلُ یَوْماً وَ أَنْزِلُ یَوْماً. فَاِذٰا نَزَلْتُ جِئْتُهُ بِخَبَرِ ذٰلِکَ الْیَوْمَ مِنَ الْوَحْیِ وَ غَیْرِهِ وَ اِذٰا نَزَلَ فَعَلَ مِثْلَ ذٰلِکَ»[7]
«عمرس گوید: (مدتی خانهام از مسجد نبوی خیلی فاصله داشت) به همین خاطر برای شرکت در مجلس نبوی هر روز نمیتوانستم به مسجد نبوی بیایم. با همسایهی خود که از انصار بود این قضیه را در میان گذاشتم، قرار بر این شد که به نوبت در مجلس نبوی شرکت کنیم؛ یک روز من به مسجد نبوی میرفتم و در بازگشت همسایهی خود را از هر آنچه از رسول اکرم ج شنیده بودم باخبر میکردم، روز دیگر همسایهام این کار را میکرد.»
آری! صحابهی کرامش اینگونه به سنّتها جان میدادند و نمیگذاشتند سخنان حضرت رسول اکرم ج به آسانی از دستشان برود. و اگر در عصر کنونی ما نیز فردی اتباع و حفظ سنّت را نصب العین خویش قرار دهد و در هر امری قبل از آنکه به اعمال دیگر متوجه گردد، به عمل رسول اکرم ج بنگرد و آن را سرلوحهی اعمال خویش قرار دهد، بدون شک در همهی مراحل زندگی خویش، زندگی نمونه و ایدهآلی خواهد داشت و میتوان او را سعادتمندترین و کامیابترین فرد جامعهی اسلامی به شمار آورد.
7- «عن ابن مسعودس انّه جٰاءَ یَوْمَ الْـجُمْعَةَ وَ النَّبِیَّ ج یَخْطُبُ فَسِمَعَهُ یَقُوْلُ: «اِجْلِسُوْا» فَجَلَسَ بِبٰابِ الْـمَسْجِدِ، فَرَاٰهُ النَّبِیُّ ج فَقٰالَ لَهُ: تَعٰال یا عَبدَ الله بن مَسعود...»[8]
«روزی حضرت رسول اکرم ج خطبه در مسجد نبوی ج ایراد میکردند و به چنین مردانی که در اطراف مسجد ایستاده بودند، فرمودند: «بنشینید». در آن وقت «عبدالله بن مسعود»س بیرون بود، و به طرف مسجد نبوی داشت میآمد. هنوز به مسجد نرسیده بود که فرمان «بنشینید» حضرت رسول اکرم ج به گوشش رسید. وی بیدرنگ همانجا (سر راه نشست).
در ملاقاتِ پس از خطبه، حضرت رسول اکرم ج به حضرت عبدالله بن مسعود فرمود: من به کسانی که در اطراف ایستاده بودند، گفتم بنشینید و منظورم تو نبودی که داشتی از بیرون میآمدی. حضرت عبدالله بن مسعود در پاسخ عرض کرد: بعد از شنیدن فرمانِ «بنشین» از سوی رسول خدا ج، عبدالله را مجال نداشت که یک قدم به جلو بردارد.»
به این میگویند اتباع و پیروی از اوامر و فرامین گهربار رسول خدا ج که فقط در گفتار و شعار خلاصه نمیشد، بلکه با عمل و کردار بر فرمودههای پیامبر گرامی اسلام، صحابه بودن خویش را به جهان و جهانیان ثابت نمودند.
فرمان و دستور رسول اکرم ج چنان برای آنان قابل احترام و اتباع و پیروی بود که لحظهای درنگ را در امتثال و بجای آوری آن را روا نمیداشتند و برای انجام فرامین رسول خدا ج و سنّتهای گرانبهای ایشان از جان و دل آماده بودند، گر چه مشکلات و سختیهای فراوانی در فراروی آنها قرار داشته بود، ولی باز هم مطیع تعالیم و آموزههای ایشان بودند.
8- صحابهی کرامش در پرهیز و اجتناب از بدعت، گوی سبقت را از دیگران ربوده بودند. حضرت عبدالله بن عمرب باری برای ادای نماز به مسجدی تشریف برد، هنوز جماعت بر پا نشده بود که مؤذن مسجد برای جمع کردن مردم بار دیگر بانگ داد: «الصلوة جامعة» [وقت اقامهی نماز شده است]، شاید یکبار «حی علی الصلوة» نیز گفت تا مردمانی که تاکنون به مسجد نیامدهاند، به سرعت خویشتن را به مسجد برسانند.
حضرت عبدالله بن عمرب به محض شنیدن این کلمات از مؤذن، به همراهانش فرمود: «أخرج بنا من عند هذا المبتدع» مرا از پیش این بدعتگر ببرید،[9] چرا که طبق طریقه و روش خدا و رسولش یک مرتبه اذان میشود، و پس از اذان، دوباره اعلان کردن، روش پیامبر ج نیست، و برای بار دوم اعلان کردن بدعت است، لذا مرا از این مسجد ببرید.»
در حقیقت حضرت عبدالله بن عمر به خاطر محبت و عشق فوق العادهاش نسبت به رسول خدا ج و پیروی مو به مو از تمام کارها و اعمال و کردار پیامبر اکرم ج (حتی کارهایی را که به خاطر تقرب به خدا نبوده است) و پیامبر آنها را از باب تقرب به خدا انجام نداده بود را پیروی میکرد، به همین جهت به «یارِ پیرو پیامبر اکرم ج» معروف گردید، چون به طور دقیق از اقوال و افعال آن حضرت ج پیروی میکرد.
به عنوان مثال: «زید بن اسلم»س روایت نموده که «عبدالله بن عمر»ب را دیدم که ازارش را باز کرده و نماز میخواند. در این مورد از او پرسیدم. او هم جواب داد: «من رسول خدا ج را دیدم که این کار را میکند، من نیز به تأسّی و اقتداء از ایشان اینچنین میکنم.»[10] «مجاهد» نیز میگوید: با ابن عمر مشغول مسافرت بودم، از جایی گذشت و از جاده خارج شد. از او پرسیدند که چرا این کار را کردی؟ او پاسخ داد: «رایتُ رسولَ الله ج فعل هذا، ففعلتُ»؟ «من رسول خدا ج را دیدم که این کار را میکند، پس من هم این کار را به پیروی از ایشان کردم.»[11]
«ابن سیرین» نیز میگوید: با ابن عمر در سرزمین عرفات بودیم؛ وقتی به راه افتاد من هم با او رفتم، به نزد امام رفت و نماز ظهر و عصر را با او خواند، سپس ایستاد؛ من و دوستانم نیز ایستادیم. وقتی امام به راه افتاد ما هم به راه افتادیم تا به تنگهی قبل از «مأزین» رسید. ابن عمر شترش را در آنجا خواباند، ما هم شتران خویش را خواباندیم، ما گمان کردیم که میخواهد نماز بخواند، ولی غلامش (که مهار شترش را در دست داشت) گفت: او نمیخواهد نماز بخواند، بلکه او به یاد آورده که وقتی پیامبر اکرم ج به این مکان رسیده است، قضای حاجت نموده است، او هم دوست دارد که در اینجا قضای حاجت کند.[12]
نیز میگویند: عبدالله بن عمر، هرگاه به درختی که در مسیر مدینه و مکه قرار داشت میرسید، به خواب نیمروزی فرو میرفت و خبر میداد که رسول خدا ج همین کار را میکرد.[13]
باز از او میگویند: که عبدالله بن عمر از زمانی که دیده بود که آن حضرت ج کفشهای چرمی میپوشد، و آنها را رنگ زرد میزند، از همان نوع کفشها استفاده میکرد و به رنگ زرد درمیآورد.[14]
آری تمام این حکایات، بیانگر کمال حبّ عبدالله بن عمرب و دیگر صحابه نسبت به پیامبر ج و تعلیمات سرا پا تابناک و نورانی ایشان بود، چرا که هر فعل صحابه، انعکاسی بود از رفتار پیامبر ج و میتوان گفت: نزد صحابهی کرامش تخلف ورزیدن از راه و روش پیامبر ج حتی در جزئیترین مسائل، امری محال بود؛ و همین نکتهی ظریف بود که بزرگترین عامل موفقیت آنان در قبال رویدادهای بزرگ و حوادث روزگار به شمار میرفت.
آنها در صورت بروز کوچکترین اتفاقی، فوراً متوجه رفتار و کردار و گفتار پیامبر ج میشدند و از عملکرد ایشان در این زمینه سرمشق و خط و مشی میگرفتند و در این راستا چنان محتاطانه عمل میکردند که عینِ فعل پیامبر ج را با رعایت دقیق صفات آن اجراء مینمودند، و این درس بزرگی است برای کسانی که از عمل کردن بر سنّتهای حضرت رسول اکرم ج احساس شرم و حیاء میکنند اما در راه تقلید فرنگیان و غربیان و شیوهی زندگی آنان، یکهتاز میدان هستند، حتی در لباس، مو، اصلاح سر و صورت و رفتارها و کردارها، همواره سعی بر آن دارند تا آنان را الگو و نمونهی خویش قرار دهند.
9- «عن ابن عمرب انّه قال: «اِتَّخذ النَّبِیُّ ج خٰاتَماً من ذَهَبٍ؛ فاتّخذَ الناسُ خوٰاتیمَ من ذهب. فقالَ النبیُّ ج: اِنّی اِتّخذتُ خاتَماً من ذهبٍ، فنبذَهُ و قال: انّی لَن أَلبِسَه أَبداً. فنبذَ الناسُ خَواٰتِیمَهُم»[15]
«ابن عمرب گوید: یک مرتبه رسول اکرم ج انگشتری طلایی در انگشت خویش نهاد، و صحابه نیز به پیروی از ایشان، هر کدام برای خویش انگشتری طلایی تهیه کردند. مدتی بعد، پیامبر ج بر بالای منبر، انگشتر خویش را از دست مبارک کشید و دور انداخت و فرمود: به خدا سوگند! دیگر هرگز آن را در انگشت نخواهم کرد. تمام صحابه به پیروی از رسول خداج بیدرنگ و بدون هیچ وقفهای انگشترهایشان را بیرون کشیدند و دور انداختند.»
این روایت دلیل و برهانی واضح و روشن بر دوستی و محبت رسول اکرم ج در قلوب صحابهش بود و این عمل حاکی از محو شدن آنان در اطاعت رسول اکرم ج میباشد، بدون اینکه در پی تأویل و تحلیل گفتار رسول خدا باشند، و به خاطر محبت شدیدی که با رسول اکرم ج داشتند، لحظهای در راه اتباع و اطاعت ایشان درنگ روا نمیداشتند و برای امتثال فرمان محبوب خویش از جان و دل مایه میگذاشتند.
10- «عن ابی سعید، عبدالله بن مغفلب قال: نهی رسول الله ج عن الخَذْف. وقال: انّه لایقتل الصَّیدَ و لاینکَأُ العدوّ و انّه یَفقَأُ العینَ و یکسر السنّ».[16] - و فی روایة: - «انّ قریباً لا بن مغفل خَذَفَ فَنهاهُ و قال: انّ رسولَ الله ج نهی عن الخَذْفِ و قال: انّها لاتَصیدُ صیداً؛ ثم عاد فقال: اُحَدِّثک انّ رسول الله ج نهی عنه، ثُمَّ عُدْتَ تخذف؟ لا اُکَلِّمُکَ أبداً»[17]
«از ابوسعید عبدالله بن مغفلب مروی است که گفت: رسول خدا ج از زدن سنگریزه منع کردند و فرمودند: با سنگریزه زدن نه میتوان شکار کرد و نه ضرری بر دشمن وارد آورد، و اگر اتفاقاً به چشم کسی بخورد، آن را کور میگرداند و یا دندانی را میشکند.»
و در روایتی دیگر چنین آمده است: «یکی از نزدیکان و خویشاوندان (برادرزادهی) عبدالله بن مغفل داشت با سنگریزهها بازی میکرد و آن را پرتاب مینمود. عبدالله او را از این کار منع کرد و به او گفت: (برادرزاده این کار را نکن) رسول خدا ج از زدن سنگریزه منع کردند و فرمودند: با آن نمیتوان شکاری را صید نمود. (برادرزادهی عبدالله به سبب کم عمری، دست از بازیگوشی برنداشت و چون عمویش را از خویش غافل دید) باز شروع به بازی کردن با سنگریزهها نمود. چون عبدالله متوجه شد، با عصبانیت گفت: من برایت فرمودهی رسول خدا ج را بازگو میکنم و تو باز همان کار را میکنی؟ قسم به خدا ! هرگز با تو سخن نخواهم گفت.»
11- عالیترین حاکمان اسلامی پس از رسول خدا ج خلفای راشدین بودند، یعنی همان کسانی که روش و راه آنان الگو و سرمشق مسلمانان جهان است. خلیفهی اول، حضرت ابوبکر صدیقس در نخستین خطبهاش بعد از خلافت میفرماید:
«انّی وَلَّیتُ علیکم و لَستُ بخیر کم، فان رَأیتُمونی علی حقٍّ فأعینونی، و ان رَأیتُمونی علی باطلٍ فَسدِّدونی... أَطیعونی ما اَطعتُ اللهَ (و رسولَه) فیکم و اِنْ عَصیتُه فلا طاعة لی علیکم».
«ای مردم! من به پیشوایی شما برگزیده شدهام، در حالی که هیچگونه برتری بر شما ندارم، اگر مرا به راه حق دیدید، یاریام کنید، و اگر دیدید که به بیراهه میروم مرا به راه راست گردانید. تا زمانی که در چهارچوب فرمانبرداری خدا [و رسولش] هستم فرمانبرداریام کنید و اگر او را نافرمانی نمودم هیچ لزومی ندارد از من اطاعت کنید.»
و نیز میفرماید: «هرگز کاری را که رسول خدا ج انجام داده است ترک نداده و نخواهم داد و حتماً به آن عمل کردهام، میترسم اگر چیزی از دستوراتش را ترک دهم گمراه شوم»[18]
12- حضرت عمر فاروقس مردمان را برای مبارزه با مغالطه طلبان و سفسطهجویان و بیهودهسرایان، سفارش و توصیه به محکم گرفتن سنّت و تعلیمات سراپا نورانی آن حضرت ج میکند و چنین میفرماید:
«سَیأتی ناسٌ یُجادِلُونکم بِشُبَهاتِ القُران فَخُذُوهُم بالسُّنَن فان اَصحابَ السُّنَن اَعَلمُ بکتٰاب اللهِ.»[19]
«عنقریب گروهی نزد شما خواهند آمد و با شبهات قرآنی بنای مجادله میگذراند؛ در مقابل شما با سنّتهای رسول خدا ج جوابشان را بدهید، زیرا دانشمندانِ سنّت ها، بهتر از هر کس دیگری به قرآن آگاهی دارند».
در جایی دیگر در باب تمسک به سنّتِ آن حضرت ج، و دوری از هر گونه اظهار نظر شخصی پیرامون مسائل و احکام دینی چنین میفرماید:
«و اِیّاکم و اصحابُ الرأیِ فانّهم اَعدٰاءُ السُّنَّةِ، اَعْیَتْهُم اَحٰادیثُ رسولِ الله ج اَنْ یحفظوها فقالوا بالرأی، فضلّوا و اَضلُّوا.»[20]
«اصحاب رأی (کسانی که به سنّتهای رسول خدا ج اهمیت نمیدهند) دشمنان سنّت هستند، پس از آنها دوری گزینید. حفظ احادیث برایشان مشکل افتاد (و شرم داشتند از اینکه در جواب سؤال بگویند: نمیدانیم) لذا با فکر ضعیف و عقل قاصر خویش به معارضه با سنّتها پرداختند و در نتیجه خود گمراه شدند و دیگران را نیز به خاطر دوری از سنّت و تمسک به رأی که اساس و پایهاش مبتنی بر هوا و هوس است، گمراه نمودند.»
13- اگر ما میخواهیم به گنجینههای تعلیمات و فرامین و دستاوردهای رسول خدا ج دست پیدا بکنیم و از اقیانوس بیکران آن حضرت ج بهره و نصیبی را شامل حال خویش نمائیم، بر ما لازم است تا در این زمینه یاران جان بر کف و جان نثار و عاشق و شیفتهی آن حضرت ج را الگو و سرمشق خویش قرار دهیم، تا در پرتو پیروی از صحابهی کرام، که یکی از مهمترین و کلیدیترین و محوریترین راههای دستیابی به گنجینهی تعلیمات اسلامی و دستاوردهای رسول اکرم ج به شمار میآید، استفادهی درست و بهینه را ببریم.
حضرت عبدالله بن مسعودس یکی از برجستهترین اصحاب رسول خدا ج میفرماید:
«مَنْ کان مُسْتَنّاً فلیَسْتَنَّ بمن قدماتِ، فانَّ الحَیَّ لاتؤمن علیه الفتنة، اُولٰئک أَصحابُ محمدٍ ج کانوا افضلَ هذه الاُمَّة اَبرّها قلوباً و اَعمَقها علماً و اقلّها تکلّفاً؛ اِختارهُم اللهُ لِصحبةِ نبیّیه و لاِقامة دینه، فَاعْرِفُوا لهم فَضَلَهُم وَ اتّبعُوهُم عن اثرهم و تمسّکوا بِمَا اسْتَطَعْتُم مِن اخلاقهم و سِیَرِهِم فانّهم کانوا عَلی الهَدْیِ المُسْتَقیم».[21]
«هر که از شما میخواهد، اقتدا کننده به کسی باشد، باید به آنکه مرده است تأسّی جوید، چون در هر صورت زنده از وقوع در فتنهها ایمن نیست. و آن گروه، اصحاب محمد ج میباشند، آنان از میان افراد امت، پاکترین قلب، ژرفترین علم، کمترین تکلّف و بهترین حال و موقعیّت را دارند. آنان گروهی هستند که خداوند متعال برای مصاحبت و همدمی رسول خویش و قائم نگهداشتن دین مبین خویش، انتخاب فرموده است، لذا نسبت به آنها قدرشناس باشید و قدم بر نقش قدمهایشان بگذارید و به آنچه که در توان دارید، از اخلاق و عاداتشان تقلید نمائید. براستی که اصحاب بزرگوار حضرت محمد ج بر شاهراه هدایت و خط مستقیم قرار دارند.»
14- «عن وائل بن حجر، قال: رَآنی النبیُّ ج وَ لِیْ شَعْرٌ طَوِیْلٌ. فقال: ذُبٰابٌ ذُبٰابٌ. فَانْطَلقتُ فَاَخْذتُه، فَرانی النبیُّ ج فقال: اِنّیْ لم اعنک و هذا احسن».[22]
«وائل بن حجرس میفرماید: یک بار خدمت آن حضرت ج حاضر شدم، موهای سرم بسیار بزرگ شده بود، وقتی جلو آمدم، آن حضرت ج فرمودند: «ذُبابٌ ذُبابٌ» من گمان کردم که دربارهی موهای من چنین گفتند. بنابراین از آنجا بلند شدم و رفتم موهایم را تراشیدم، چون روز بعد حاضر شدم پیامبر ج فرمودند: به تو نگفته بودم (که موهایت را بتراشی) اما خوب کردی که موهایت را کوتاه نمودی.»
آری حضرت وائل بن حجرس به محضِ اشارهی آن حضرت ج اگر چه از گفتار و خواستهی آن حضرت ج اشتباه فهمیده باشند، باز هم با اشارهی آن حضرت ج در انجام آن کار از خویشتن تأخیری را قائل نمیشدند، و امر و دستور رسول اکرم ج چنان برای آنان محترم و قابل تقلید و اتّباع بود که لحظهای درنگ را در امتثال و به جای آوری آن روا نمیداشتند.
15- «عن عمرو بن شعیب عن ابیه عن جده قال: اقبلنا مع رسول الله ج من ثَنیّة اَذٰاخر، فَالتفتَ الیَّ وَ عَلیَّ رَیطة مضرّجة بالعُصفر فقال: ما هذه؟ فعرفتُ ما کَره، فاتیتُ اَهلی و هم یسجرون تنوّرهم. فقذفتُها فیه، ثم اتیتُه من الغد فقال: یا عبدالله! ما فعلت الریطة؟ فاخبرته. فقال: الا کسوتها بعض اهلک فانه لابأس بذلک للنساء»[23]
«عبدالله بن عمرو بن العاص [جدّ عمرو بن شعیب] میگوید: با رسول خدا ج در سفری بودیم، یک وقت در محضر مبارکشان حاضر شدم در حالی که خودم را با چادری که به رنگ زعفران کمی نارنجی شده بود، پوشانده بودم. آن حضرت ج مرا دیده و فرمودند: این چیست که پوشیدهای؟ از این سؤال آثار نارضایتی آن حضرت ج بر من معلوم شد. پس از پایان سفر به محض اینکه به خانم رفتم، چادرم را در آتش دانی که افروخته بودند انداختم. روز بعد آن حضرت ج از همان چادر سؤال کردند و من جریان را برایشان تعریف کردم. فرمودند: چرا به زنان ندادی تا از آن استفاده کنند، چرا که در پوشانیدن زنان با آن چادر، ایرادی وجود نداشت.»
آری در اینجا احتیاجی به سوزاندن چادر و جود نداشت، اما کسی که بر دلش زخم ناگواری و نارضایتی محبوبش حضرت محمد ج نشسته باشد، حتی حاضر نیست فکر کند که به گونهای دیگر میتوان شرّ چادر را برطرف ساخت.
16- «عن رافع بن خدیج قال: خَرَجَنٰا مَعَ رسولُ اللهِ ج فی سَفَرٍ، فَرَأی رسولُ اللهِ ج عَلی رَوٰاحِلِنٰا وَ علی إِبِلنٰا أکسِیَة فیها خُطُوطُ عِهْنٍ حُمُرٍ، فقال رسولُ الله ج ألا أری هذه الحُمْرة قد عَلَتْکُم؟ فَقُمنٰا سِرٰاعاً لقول رسول الله ج حتّی نَفِّر بعض ابلنا فاخذنا الا کسیة فنزعناها عنها»[24]
«حضرت رافع بن خدیج گوید: یکبار در سفری همراه رسول اکرم ج بودیم، در آن سفر بر پشت شترهایمان چادرهایی گذاشته بودیم که تارهای قرمز رنگ داشتند. رسول اکرم ج متوجه شدند و فرمودند: میبینم که این سرخی بر شما غالب میشود.
به محضِ این فرمایش، همهی ما چنان به شتاب و هراسان برای برکشیدن چادرها دویدیم که از سرعت عمل ما شترها به این طرف و آن طرف میدویدند و ما فوراً همه چادرها را پائین کشیدیم.»
از این حکایات و داستانها به خوبی دانسته میشود که مادهی فرمانبرداری و اطاعت از سنّتها و تعالیم پیامبر ج در وجود صحابهی کرامش آنچنان راسخ و استوار گشته بود که نه تنها از دستورات و نواهی صریح، بلکه اگر از سخنان آن حضرت ج اشارتاً چیزی میفهمیدند، در امتثال آن لحظهای درنگ نمیکردند و سخن و فرمودهی آن حضرت ج را بر دیده و سر میگذاشتند و به خود اجازهی تخطّی و تجاوز از فرامین و دستورات روح بخش و حیاتآفرین پیامبر اکرم ج را نمیدادند و در پی تأویل و تحلیل گفتار رسول خدا ج نمیرفتند.
17- «عن انسٍ، اَنَّ رسولَ اللهِ ج خرج یوماً و نحن معه فرأی قُبّةً مشرفةً فقال: ما هذه؟ قال له اصحابه: هذه لفلانٍ - رجلٌ من الانصار - قال: فسکت و حملها فی نفسه حتّی اذا جاء صاحبها رسول الله ج یسلّم علیه فی الناس فاعرض عنه، فعل ذلک مراراً حتّی عرف الرجل الغضبَ فیه و الاعراض عنه، فشکا ذلک إلی اصحابه، فقال: و الله انّی لانکر رسول الله ج! قالوا: خرج فرأی قبتک. قال: فرجع الرجل الی قُبَّته فهدمها حتی سوّاها بالارض؛ فخرج رسول الله ج ذات یومٍ فلم یرها. قال: مافعلت القُبَّةَ؟ قالوا: شکا الینا صاحبها اعراضک عنه، فاخبرناه فهدمها. فقال: اما انّ کلّ بناء و بالٌ علی صاحبه اِلّا ما لا، اِلّا ما لا - یعنی ما لا بُدَّ منه - »[25]
«انس گوید: پیامبر ج یک بار از منزل خویش بیرون تشریف بردند، در راه گنبدی را دیدند که بلند ساخته شده بود، از همراهان و یاران پرسیدند: این چیست؟ آنها گفتند: فلان انصاری این را ساخته و مال اوست. آن حضرت ج چیزی نفرمودند: وقتی دیگر آن انصاری در خدمت پیامبر ج حاضر شده و سلام عرض کرد، ولی آن حضرت ج روی گردانی کردند و جواب سلامش را نداند؛ او به گمان اینکه شاید آن حضرت ج متوجه نشدهاند، دوباره سلام عرض کرد، ولی آن حضرت ج باز هم روی گردانی کردند و جواب ندادند.
آن صحابی نتوانست ناراحتی رسول خدا ج را تحمل کند، از این رو از دیگر صحابه که آنجا حاضر بودند پرسید: که چه شده امروز نگاه مبارک آن حضرت ج را نسبت به خود طوری دیگر میبینم، آیا خبری شده است؟ آنها گفتند: آن حضرت ج بیرون تشریف برده بودند، در میان راه خانهی گنبدی تو را مشاهده نمودند و از ما سؤال نمودند که این خانه از کیست؟ آن فرد انصاری با شنیدن این خبر، فوراً رفت و خانهاش را چنان با زمین یکسان نمود که نام و نشانی از آن باقی نماند و به آنحضرتج هم چیزی نگفت.
اتفاقاً وقتی دیگر آن حضرت ج از آنجا عبور کردند و دیدند که آن خانه در آنجا وجود ندارد، سؤال کردند و صحابهی کرام عرض نمودند که چند روز پیش، آن فرد انصاری علّت اعراض کردن شما را پرسید، ما به او گفتیم که آن حضرت ج خانهی شما را دیدهاند، از این رو او رفت و آن را کاملاً تخریب نمود. پیامبر ج فرمودند: هر عمارتی برای انسان عذاب است، به جز عمارتی که بنا بر مجبوری و نیاز شدید ساخته شود.»
آری این داستان، بیانگر کمال عشق و محبّتِ صحابهی کرام نسبت به ذات ذی جود رسول اکرم ج است، آنها این اندازه هم تحمل نمیکردند که برای یک لحظه، چهرهی انور آن حضرت ج را نسبت به خود رنجیده ببیند، یا در طبیعت آن حضرت ج نسبت به خود ناراحتی احساس کنند. آن فرد انصاری خانهاش را ویران کرد و حاضر نشد که برای خودنمایی پیش رسول خدا ج بیاید و اظهار نماید که من به خاطر خشنودی شما آن را از بین بردم، تا اینکه خود آن حضرت ج از آنجا عبور کرده و مشاهده نمودند که وی چگونه امتثال امر نموده و سخن و فرمودهی پیامبر ج را بر چشم و سر نهاده و برای اجرای اوامر و دستورات آن حضرت ج چگونه از مال و منال و جاه و مقام میگذرد و در این راه از چیزی دریغ نمیورزد و مخلصانه و عاجزانه همه چیز را در طَبَق اخلاص میگذارد و تقدیم ذات باری تعالی میکند.
آری گردآوری مجموع داستانها، حکایات و سخنان صحابهی کرامش در مورد اهمیّتِ سنّت و تعالیم سراپا نورانی آن حضرت ج کاری است که فرصت وسیعی میطلبد، و فقط میتوان گفت که آنان کارآیی و نقش اساسی و بنیادین سنّتها و تعالیم و دستورات و اوامر و فرامین رسول خدا ج را در امور دین به خوبی دریافته بودند، و اساساً زندگیشان را بر شالودهی سنّت و تعلیمات آن حضرت ج بنا نهاده و از بیان اهمیت و انتشار آن در اطراف و اکناف جهان کوچکترین اغماضی نداشتند.
آنها به خوبی دانسته بودند که قرآن عظیم الشأن و سنّت پیامبر اکرم ج تنها منبعی هستند که به تنهایی حلّال مشکلات و معضلات، مجادلات و مشاجرات بیمحتوا و نامفهوم، نابسامانیها و نارسائیها، ناملایمات و شدائد، چالشها و دغدغههای جامعهی اسلامی و انسانی، و کشمکشها و نزاعها و جدال و ستیزههای مذهبی، فرقهای، گروهی و قومی است.
آنها به خوبی دانسته بودند که قرآن کریم و سنّت تابناک پیامبر اکرم ج است که در تمام ابعاد و زوایای مختلف زندگی مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، سیاسی و نظامی، فرهنگی و اقتصادی و... دستورالعملها و راهکارهای بسیار مفید، ارزنده و سازندهای ارائه نموده که اگر هر مسلمان به طور خاص و تمام مسلمانان به طور عام، احکام و فرامین و تعالیم و دستورات روحبخش و سعادتآفرین قرآن و سنّت را از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل مد نظر بگیرند و در تمام مراحل زندگی نصبالعین و آویزهی گوش خویش قرار دهند و مطابق رهنمودها و آموزههای تابناک و تعالیبخش آن در عرصههای مختلف زندگی گام بردارند، بدون شک در میان جوامع جهانی از شأن و منزلت والا، و عزّت و اقتدار بس بالایی برخوردار میشوند، چنانچه صحابهی کرام این قضیه را به کل جهانیان به اثبات رساندند و در مدت زمان کوتاهی دو ابر قدرت جهان (ایران و روم) را با الهامگیری از دستورات قرآن و فرامین انقلابی آن حضرت ج، به زانو درآوردند و آنها را تحتالشعاع و تحت تأثیر قدرت ایمانی و اخلاق خویش قرار دادند.
براستی که هر فعل صحابه انعکاسی بود از رفتار و کردار و گفتار پیامبر ج. و به جرأت میتوان گفت: نزد اصحاب و یاران پیامبر اکرم ج تخلف از راه و روش رسول خدا ج حتی در جزئیترین مسئله امری محال بود؛ و همین نکتهی ظریف بود که بزرگترین عامل موفقیت آنان در قبال رویدادهای بزرگ و حوادث روزگار به شمار میرفت. آنها - آن پیشقراولان عرصهی علم و دانش، و آن طلایهداران عرصهی عمل و اخلاص، و آن پیشگامانِ پیشتاز عرصهی جهاد و دعوت - در صورت بروز کوچکترین اتفاقی، فوراً متوجه رفتار و کردار و گفتار پیامبر ج میشدند و از عملکرد ایشان در آن زمینه سرمشق و الگو و خط و مشی میگرفتند و در این راستا چنان محتاطانه عمل میکردند که عینِ فعل رسول خدا ج را با رعایت دقیق صفات آن اجراء مینمودند، زیرا آنان به اصل عظمت رسالت آن حضرت ج پی برده بودند، و قرآن نیز مکرراً آنان را به متابعت از رسول خدا ج وامیداشت و متابعت هم چیزی جز موافقت در اصل و وصف نیست.
و در واقع آنان با چنین ایمان استوار و یقین مستحکمی توانستند مستکبران زمان خویش را لرزه بر اندام، و سپاه و لشکریانشان را متزلزل نمایند و بزرگترین عامل موفقیت آنان در صحنههای هولناک و تکان دهندهی کارزار همین حبّ و اعتقاد راسخ به رسول اکرم ج و سنّتهای گرانبهای ایشان بود. و براستی که اصحاب پیامبر ج در متابعت و پیروی از رفتار و گفتار ایشان بهترین و کاملترین نمونههای تاریخ هستند.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیْمِ
اَلْـحَمْدُ لِلهِ الَّذِیْ شَرَّفَنا عَلی سائِرِ الْاُمَمِ بِرِسالَةِ مَنِ اخْتَصَّه مِنْ بَیْنِ الْأَنامِ بِجَوامِعِ الْکَلِمِ، وَ جَواهِرِ الْحِکَمِ، صَلَّی اللهُ تَعالی عَلَیْهِ وَ عَلی الِهِ وَ صْحَبِهِ وَ بارَکَ وَ سَلَّمَ مانَطَقَ اللِّسانُ بِمَدْحِهِ وَ نَسَخَ الْقَلَمُ.
أَمّا بَعْدُ: فَهذا کِتابٌ وَّجِیْزٌ، مُنْتَخَبٌ مِّنْ کَلامِ الشَّفِیْعِ الْعَزِیْزِ، اِقْتَبَسْتُهُ مِنَ الْکِتابِ اللّامِعِ الصَّبِیْحِ، اَلْـمَعْرُوْفِ «بِمِشْکاةِ الْـمَصابِیْحِ» وَ سَمَّیْتُهُ «زادُ الطّالِبِیْنَ مِنْ کَلامِ رَسُوْلِ رَبِّ الْعالَمِیْنَ ج»؛ أَلْفاظُهُ قَصِیْرَةٌ وَ مَعانِیْهِ کَثِیْرَةٌ، یَتَنَضَّرُ بِهِ مَنْ قَرَأَهَ وَ حَفِظَهُ، وَ یَبْتَهِجُ بِهِ مَنْ دَرَّسَهُ وَ سَمِعَهُ، وَرَتَّبْتُهُ عَلی بابَیْنِ، حَتّی یَعُمَّ نَفْعُهُما فِیْ الدّارَیْنِ، وَاللهَ أَسْأَلُ أَنْ یَّجْعَلَهُ خالِصاً لِّوَجْهِهِ الْکَرِیْمِ، وَ سَبَباً لِدُخُوْلِ دارِ النَّعِیْمِ، فَاِنَّهُ واسِعُ الْـمَغْفِرَةِ، وَ اِنَّهُ ذُوْالْفَضْلِ الْعَظِیْمِ.
به نام خداوند بخشندهی مهربان
حمد و ستایش، از آنِ خدایی است که به وسیله ی رسالت و پیامبری کسی که آن را از میان موجودات و مخلوقات خویش، به ذریعه ی اِعطای «جوامع الکلم» (کلمات کوتاه اما جامع و پرمحتوا) و حکمتهای زرّین (و سخنان گرانسنگ و وزین)، مختص گردانیده، ما را شرافت و بزرگی بخشید و با آن، ما را ارج نهاد.
خداوند بلند مرتبه، بر او و خاندان و یارانش درود، برکت و سلام نثار کند تا مادامی که زبان، به مدح و ستایشش و خامه به تحریر و نگارش حمد و سپاسش مشغولاند.
اما بعد؛ کتابی در پیش روی دارید، جستاری مختصر و برگزیده از سخنانِ [پیامبرِ] شفاعتکننده و بزرگوار و محترم و ارجمند میباشد که آن را از کتاب درخشان و زیبا و روشنکنندهی حق از باطل، که به «مشکوة المصابیح» معروف است، برگرفته و اقتباس نمودهام؛ و آن را «زادُ الطّالبینَ مِنْ کَلامِ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمِینَ ج» نام نهادهام؛ [یعنی توشهی دانشپژوهان، که از سخنان فرستادهی پروردگار جهانیان، برگرفته شده است.]
واژههای این کتاب، کوتاه و مفاهیم آن، بسیار فراوان است؛ هر کس که آن را بخواند و حفظ نماید، با آن طراوت و شادابی و زیبایی و تازگی را برای خویش به ارمغان میآورد؛ و هر که آن را تدریس کند و بدان گوش بسپارد، با آن حُسنِ زیبایی را فراچنگ میآورد؛ و آن را به دو باب، ساماندهی و مرتّب نمودهام تا نفع و سود آن در دنیا و سرای بازپسین، فراگیر و گسترده گردد.
و از خداوند بلند مرتبه، خواستارم تا این کتاب را تنها خاصّ ذاتِ عزیز و مقتدر خویش و سبب و وسیلهای برای وارد شدن به سرای پرنعمت بهشت بگرداند؛ زیرا بخشش و آمرزش خدای، بسیار فراگیر و گسترده است، و خدای، دارای فضل سترگ و بخشش بزرگ است.
[1]- حیاة الصحابة، محمد یوسف کاند هلوی، ج 4، ص 499
[2]- سیرت ابن هشام، ج 2، ص 315، زاد المعاد، ج 1، ص 382
[3]- کتاب الشروط، صحیح البخاری، ج 2، ص 10
[4]- خطبههای اصلاحی - تربیتی، ج 2، ص 163
[5]- همان، ج 2، ص 165
[6]- بخاری، مسلم، احمد، ابوداود، نسایی، ترمذی و ابن ماجه
[7]- بخاری، کتاب العلم
[8]- ابوداود
[9]- ترمذی
[10]- ابن خزیمه و بیهقی
[11]- مسند احمد و بزّاز
[12]- مسند احمد
[13]- الترغیب و الترهیب، علامه منذری
[14]- الترغیب و الترهیب، فصل ترغیب در اتباع سنت
[15]- بخاری
[16]- متفق علیه
[17]- ابن ماجه
[18]- البدایة و النهایة، ج 6، ص 239
[19]- دارمی
[20]- بیهقی
[21]- مشکاة المصابیح
[22]- ابن ماجه
[23]- ابن ماجه
[24]- ابوداود
[25]- ابوداود و ابن ماجه
در اینجا به عنوان نمونه و مشتی از خروار، اتباع و پیروی جاننثاران و عاشقان، و والهان و شیفتگان و محبّان و دوستداران پیامبر خاتم ج را به حضور خوانندگان محترم تقدیم میداریم، باشد که حکایات و داستانهای این بزرگان و پیشگامان پیشتاز عرصهی علم و عمل، اخلاص و تقوا و اتّباع و پیروی، چراغی روشن در برابر دیدگان همهی مسلمانان جهان، به ویژه نسل جوان و قشر تحصیل کردهی جامعه باشد و آنها نیز به تأسّی و اقتداء از آن بزرگان، سعی و کوشش نمایند تا در تمام مراحل زندگی خویش، سنّتها و تعالیم حیاتبخش حضرت ختمی مرتبت ج را نصب العین و آویزهی گوش خویش قرار دهند.
به امید روزی که همهی ما مسلمانان، اوامر و فرامین سراپا نورانی، و تعالیم و آموزههای روحبخش، و احکام و دستورات تعالیآفرین، و سنّتهای گهربار و تابناک آن حضرت ج را در زندگی فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی، سیاسی و نظامی، فرهنگی و اقتصادی و عبادی و خانوادگی خود به مرحلهی اجراء دربیاوریم و آنها را در تمام مراحل زندگی نصبالعین و آویزهی گوش خویش قرار دهیم، باشد که همان عزّت و سربلندی و عظمت و شکوهی را که صحابه در مدت زمان کوتاهی به علت پیروی از سنّتهای آن حضرت ج بدست آورده بودند، ما هم بدست آوریم؛ چرا که بدون تردید هرگاه انسان مسلمان محو اطاعت و فرمانبرداری از سنّتها و تعالیم رسول خدا ج شود، تجلّیگاه انوار الهی گشته و پلّههای صعود و ترقی را به سوی تکامل انسانی خویش، یکی پس از دیگری طی خواهند نمود و مقرّب بارگاه الهی قرار خواهد گرفت و به قلههای مجد و عظمت و افتخار و بالندگی و کرامت و شرافت و عزت و شکوه دست خواهد یافت.
از زمانی که اسلام ظهور کرد و پا در عرصهی گیتی گذاشت و پیامبر ج به عنوان خاتم پیامبران مُهر ختم رسالتها را بر پای آخرین نامهی آسمانی زد، سنّت گهربار و پرارج پیامبر ج به عنوان هم سنگِ قرآن، محل استدلال و مرجع دوم احکام و مسائل دینی بوده است.
همهی مسلمانان ضرورت و لزوم اجتماع به سنّت و حجّیت اقوال و افعال و تقریرات حضرت ج را پذیرفتهاند و هیچ مسلمانی نمیتواند ادعا کند که از ارشادات و توجیهات سنّت بینیاز است و چنین جسارتی، ظلم و دهن کجی به زحمات توان فرسای رسول خدا ج میباشد. زیرا از کانال اطاعت از رسول است که اطاعت خداوند کامل میشود و هیچ گروه و صنفی نمیتواند بدون بهرهمندی از تعالیم و آموزههای آن گامی به جلو بردارد.
مفسّر برای شناخت شأن نزول و تبیین مجملات، تخصیص عامها؛ شخص اصولی برای تحکیم قوانین، فقیه برای استنباط و استخراج احکام، لغوی، نحوی، منطقی و هر طالب علمی ناچار است سری به این کتابخانهی عظیم بزند.
سنّت پیامبر ج یعنی دعوت به نیکی، کمال و فضایل اخلاقی است؛ بازرگانان را فرا میخواند تا در معامله صادق باشند تا با پیامبران و صدّیقان و شهیدان محشور شوند. کارگران را دعوت میکند تا وظیفه و کارشان را به نحو احسن انجام دهند. پدران و مادران، برادران، خواهران و فرزندان و همهی اقشار جامعه را میخواند که با همیاری و همکاریِ یکدیگر، مسئولیت خویش را در ساختن یک جامعهی پویا ایفا نمایند.
سنّت دعوت به امانت، صدق، رحمت، سعادت، برادری، تعاون، ایثار و فداکاری میکند.
سنّت مسلمین را میخواند تا با اقتداء به پیامبر ج و اسوه قرار دادن او خود را مزین به اخلاق اسلامی نمایند و همانند سایر محدثین که از مرز سنّت قبساتی برگرفتند و خانهی دنیا و قیامت را فروزان نمودند، نور افشانی کند. سنّت میخواهد که بخاری، احمد بن حنبل و سفیان ثوری را به جامعهی بشری عرضه کند.[1]
پیامبر اکرم ج در شرایط و اوضاع مختلف و به مناسبتهای گوناگون به اهمیت سنّت و عمل به آن اشاره میفرمود و پیوسته مؤمنان را به پیروی از سنّت و دستورات و اوامر خویش توصیه و سفارش میکرد. در جایی فرمودند:
«تَرَکْتُ فِیْکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوْا مَا مَسَّکْتُمْ بِهِما: کِتابُ اللهِ وَ سُنَّتِیْ»[2]
«در میان شما دو امر را بجا گذاشتهام، مادامی که آنها را دستاویز خود قرار دهید، هرگز گمراه نخواهید شد. آن دو امر، کتاب خدا و سنّت پیامبر خداست.»
رسول خدا ج پیوسته صحابه را به حفظ و عمل احادیث و سنن خویش تشویق میکرد و چنین میفرمود:
«نَضَّرَ اللهُ عَبْداً سَمِعَ مَقٰالَتِیْ فَوَعٰاهٰا ثُمَّ أَدّاهٰا کَمٰا سَمِعَ».[3]
«شاداب و خرّم گرداند خداوند کسی را که گفتهها، احادیث و سنن مرا میشنود و حفظ میکند، سپس آنها را همانطور که شنیده است به دیگران میرساند.»
پیامبر ج بر صحابه وظیفه نهاد که سخنانش را به دیگران برسانند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزند، اگر چه آن حدیث و سنّت، یک سخن باشد:
«بَلِّغُوْا عَنِّیْ وَلَوْ اٰیَةً».[4]
«احادیث و سنن مرا به دیگران برسانید اگر چه یک جمله باشد».
و نیز میفرماید:
«أَلٰا لَیُبَلِّغَ الشّاهِدُ الْغٰائِبَ…»[5]
«هان ای مردم! حاضران به غائبان احادیث و سخنان مرا برسانند.»
و به یاران باوفایش دستور میداد:
«إِرْجِعُوْا إِلیٰ أَهْلِیْکُمْ فَعَلِّمُوْهُمْ».[6]
«به نزد اهل خویش باز گردید و سخنانم را به آنان آموزش دهید.»
آنانی که از اطاعت پیامبر اکرم ج سر باز میزنند، نتیجه و فرجام بد و رقّت باری در انتظارشان خواهد بود، و در مقابل کسانی که به اوامر و فرامین منجی عالم بشریت از تَه دل و با صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل لبّیک میگویند، رضایت و عنایت الهی و نعمات و احسانات خداوندی در انتظارشان خواهد بود:
«عَنْ أَبِیْ هُرَیْرَةَس أَنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج قٰالَ: کُلُّ أُمَّتِیْ یَدْخُلُوْنَ الْـجَنَّةَ إِلّا مَنْ أَبیٰ! قِیْلَ: وَ مَن یَّأْبیٰ یٰا رَسُوْلَ اللهِ! قٰالَ: مَنْ أَطٰاعَنِیْ دَخَلَ الْـجَنَّةَ وَ مَنْ عَصٰانِیْ فَقَدْ أَبیٰ.»[7]
«از حضرت ابوهریرهس روایت است که پیامبر ج فرمودند: تمام امّتم به بهشت میروند، مگر کسی که سرباز زند. از ایشان پرسیدند: چه کسی سر باز میزند؟ فرمودند: آنکه از من اطاعت نماید، به بهشت میرود، و آنکه از دستورات من سرپیچی کند، به تحقیق سر باز زده است و از ورود به بهشت محروم خواهد شد.»
بر تمام مسلمانان واجب است تا دستورات و اوامر پیامبر ج را در تمام مراحل زندگی مو به مو عمل کنند و آنها را نصب العین و آویزهی گوش خویش قرار دهند و به صدقِ گفتار و کردار رسول خدا ج ایمان و باور داشته باشند:
«عَنْ أَبِیْ هُرَیْرَةَس عَنِ النَّبِیِّ ج قٰالَ: دَعَوْنِیْ مٰا تَرَکْتُکُمْ، فَإِنَّمٰا أَهْلَکَ مَنْ کٰانَ قَبْلَکُمْ کِثْرَةُ سُؤٰالِهِمْ وَ إِخْتِلٰافِهِمْ عَلیٰ أَنْبِیٰاءِهِمْ، فِإِذٰا نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَاجْتَنِبُوْهُ وَ إِذٰا أَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَأْ تُوْا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ.»[8]
«ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمودند: «مادامی که من شما را گذاشتهام، شما نیز مرا واگذارید و از من دست بردارید و سؤالهای بیمورد نکنید، چرا کسانی که پیش از شما بودند، به سبب سؤال زیاد و اختلاف با پیامبرانشان، هلاک و نابود شدند. هرگاه شما را از چیزی نهی کردم از آن دوری کنید، و اگر به شما دستور بدهم، به قدر توان در انجام آن بکوشید.»
کسی که از سنّت پیامبر ج روی گردانی نماید، از رسول خدا ج مطرود است. پیامبر ج میفرماید:
«فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِیْ فَلَیْسَ مِنِّیْ».[9]
«هر که از سنّت من روی برتابد، از من نیست.»
و کسانی که از اوامر و فرامین و تعالیم و آموزههای تعالی بخش و تابناک حضرت پیامبر ج مخالفت و نافرمانی میکنند، مواظب باشند، چرا که نتیجه و فرجام شوم و نحسی در انتظارشان است:
«عَنْ أَبِیْ إِیٰاسٍ «سَلَمَةِ بْنِ عَمْرِو ابْنِ الْاَکْوَعِ»س قٰالَ: أَنَّ رَجُلاً أَکَلَ عِنْدَ رَسُوْلِ اللهِ ج بِشِمٰالِهِ فَقٰالَ: کُلْ بِیَمِیْنِکَ. قٰالَ: لٰاأَسْتَطِیْعُ. قٰالَ: لٰاإِسْتَطَعْتَ. مٰا مَنَعَهُ اِلَّا الْکِبْرَ ؛ فَمٰا رَفَعَهٰا إِلیٰ فِیْهِ.»[10]
«ابواِیاس سلمة بن عمرو بن اکوعس گوید: مردی در جلوی رسول خدا ج با دست چپ غذا میخورد. آن حضرت ج به او فرمودند: با دست راستت بخور. آن مرد گفت: نمیتوانم، و چیزی جز تکبر و غرور، او را از انجام فرمان رسول خدا ج باز نداشت. آن حضرت ج فرمودند: بعد از این هم نخواهی توانست. آن مرد بعد از آن نتوانست چیزی را به طرف دهانش بلند نماید و دستش فلج شد.»
خلاف
پیمبر کسی ره گزید |
|
که هرگز
به منزل نخواهد رسید |
یکی از عوامل موفقیّت در پیکار با مشاجرات و مجادلات بیمحتوا و نامفهوم، و توهمات و خرافات و اراجیف و اکاذیب، و بدعتها و نوآوریهای مذموم، چنگ زدن و تمسک جستن به سنّتها و تعالیم پیامبر اکرم ج است:
«عَنْ عِرْبٰاضِ بْنِ سٰارِیَةَ قٰالَ: وَعَظَنٰا رَسُوْلُ اللهِ ج مَوْعِظَةً بَلِیْغَةً وَ جِلَتْ مِنْهَا الْـقُلُوْبُ وَ ذَرَفَتْ مِنْهَا الْـعُیُوْنُ. فَقُلْنٰا: یٰا رَسُوْلَ اللهِ! کَأَنَّهٰا مَوْعِظَةً مُوَدَّعْ فَأَوْصِنٰا. قٰالَ: أُصِیْکُمْ بِتَقْوَی اللهِ وَ السَّمْعِ وَ الطّاعَةِ، وَ إِنْ تَأَمَّرَ عَلَیْکُمْ عَبْدٌ. وَ إِنَّهُ مَنْ یِعِشُ مِنْکُمْ فَسَیَریٰ إِخْتِلٰافاً کَثِیْراً فَعَلَیْکُمْ بِسُنَّتِیْ وَ سُنَّةِ الْـخُلَفٰاءِ الرّاشِدِیْنَ الْـمَهْدِیِّیْنَ، عَضُّوْا عَلَیْهٰا بِالنَّوٰاجِذِ وَ إِیّاکُمْ وَ مُحْدَثٰاتُ الْأُمُوْرِ فَإِنَّ کُلَّ بِدْعَةٍ ضَلٰالَةٌ»[11]
«عرباض بن ساریهس گوید: رسول خدا ج برای ما موعظهی شیوا و بلیغی ایراد فرمودند، که از آن دلها ترسید و چشمها به اشک آمد. گفتم: ای رسول خدا ج! انگار این موعظهی خداحافظی است، ما را وصیت کن. پیامبر ج فرمود: شما را به تقوی و ترس از خدا و شنیدن و فرمان بردن توصیه میکنم، هر چند غلام حبشی بر شما امارت و قیادت داشته باشد.
هر که از شما زنده بماند، بزودی شاهد اختلافات زیادی خواهد بود، پس بر شما باد پیروی از طریقه و سنّتِ من و طریقه و روش خلفای راشدین که هدایت دهندگاناند، آن را با دندانهای آسیاب محکم نگاهدارید و از امور نوپیدا و بدعت به دور باشید، زیرا هر امر نو پیدا و بدعتی، گمراهی در پی دارد.»
براستی بهترین، برترین، زیباترین، کاملترین و جامعترین طریقه و روش، طریقه و سنّت پیامبر اکرم ج است:
«عَنْ جٰابِرٍ قٰالَ: کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج إِذٰا خَطَبَ اِحْمَرَّتْ عَیْنٰاهُ وَ عَلٰا صَوْتُهُ وَ اشْتَدَّ غَضَبُهُ حَتّی کَاَنَّهُ مُنْذِرُ جَیْشٍ یَقُولُ: صَبَّحَکُمْ وَ مَسّاکُمْ وَ یُقُوْلُ: بُعِثْتُ اَنَا وَ السّاعَةُ کَهٰاتَیَنِ. وَ یُقرنُ بَین اُصْبُعَیْهِ السَّبّابَةَ وَ الْـوُسْطیٰ وَ یَقُولُ: اَمّا بَعْدَ: فَاِنَّ خَیْرَ الْـحَدِیْثِ کِتٰابُ اللهِ وَ خَیْرَ الْـهَدْیِ هَدْیُ مُحَمَّدٍ ج وَ شَرَّ الْاُمُوْرِ مُحْدَثٰاتُهٰا وَ کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلٰالَةٌ...»[12]
«جابرس گوید: وقتی که رسول خدا ج خطبه ایراد میفرمودند: چشمانشان قرمز شده، صدایشان بلند میشد و سخت غضبناک میگردید گویا که ایشان بیم دهندهی لشکری هستند که میگوید: مواظب باشید دشمن صبحگاهان بر شما یورش میآورد یا بر شما شبیخون میزند. و میفرمود: من برانگیخته شدم، در حالی که فاصلهی من و قیامت مانند این دو است و انگشت سبّابه و وسطی را به هم میچسباند و میفرمود: اما بعد؛ بیگمان بهترین و برترین سخن، کتاب خدا (قرآن) و بهترین و برترین راه و طریقهی هدایت، راه محمدی ج است. بدترین امور، آن است که نوپیدا باشند و هر چیز نوپیدا و بدعتی (که مخالف قرآن و سنّت باشد) گمراهی است.»
و محبت و دوستی با رسول اکرم ج و دخول بهشت، منوط به دوست داشتن و عمل کردن به سنّتهای گرانقدر رسول خدا ج است:
«عَنْ اَنَسٍ قٰالَ: قٰالَ رَسُوْلُ اللهِ ج: یٰا بُنَیَّ! اِنْ قَدَرْتَ اَنْ تُصْبِحَ وَ تُمْسِیَ وَ لَیْسَ فِیْ قَلْبِکَ غِشُّ لِاَحَدٍ فَافْعَلْ. ثُمَّ قٰالَ: یٰا بُنَیَّ! وَ ذٰلِکَ مِنْ سُنَّتِیْ؛ وَ مَنْ اَحَبَّ سُنَّتِیْ فَقَدْ اَحَبَّنِیْ وَ مَنْ اَحَبَّنِیْ کٰانَ مَعِیْ فِی الْـجَنَّةِ.»[13]
«انسس گوید: رسول خدا ج به من فرمود: پسرم! اگر قدرت و توانایی داری به اینکه صبح و شبت را بگذرانی در حالی که در قلبت نسبت به هیچ کس کینه و حسدی نداشته باشی، حتماً این کار را بکن. فرزندم! این از سنّت من است و هر که سنّتم را دوست داشته باشد به تحقیق مرا دوست داشته است و آنکه مرا دوست بدارد، در بهشت با من خواهد بود.»
رسول خدا ج پیرامون فضیلت چنگ زدن به سنّت میفرماید:
«مَنْ تَمَسَّکَ بِسُنَّتِیْ عِنْدَ فَسٰادَ اُمَّتِیْ فَلَهُ أَجْرَ مِائَةَ شَهِیْدٍ.»[14]
«کسی که در دورانِ فساد امّتِ من به سنّت من چنگ زند، برایش اجر و مزد صد شهید وجود دارد.»
یکی از اصول و مبادی بنیادین و محوری و اساسی اسلام این است که هر کس در طریقه و روش پیامبر ج چیزی را بوجود آورد که از آن نیست و با آن مخالف است، مردود میباشد و از هیچگونه ارزش و جایگاهی در شریعت مقدس اسلام برخوردار نیست:
پیامبر ج میفرماید:
«مَنْ اَحْدَثَ فِیْ أَمْرِنٰا هٰذٰا مٰا لَیْسَ مِنْهُ فَهُوْرَدٌّ»[15]
«هر کس در امر دین ما چیزی را به وجود آورد که از آن نیست، آن مردود است»
عبدالله بن مسعودس میگوید:
«خَطَّ لَنٰا رَسُوْلُ اللهِ ج خَطّاً ثُمَّ قٰالَ: هٰذٰا سَبِیْلُ اللهِ. ثُمَّ خَطَّ خُطُوْطاً عَنْ یَمِیْنِهِ وَ شِمٰالِهِ وَ قٰالَ: هٰذِهِ سُبُلٌ عَلیٰ کُلِّ سَبِیْلٍ مِنْهٰا شَیْطٰانٌ یَدْعُوْا اِلَیْهِ وَ قَرَأَ: «وَ أَنَّ هٰذٰا صِرٰاطِیْ مُسْتَقِیْماً فَاتَّبِعُوْهُ»[16]
«رسول خدا ج برای ما خطّی مستقیم کشید (آن حضرت ج برای روشن شدن موضوع برای یارانش از وسایل آموزشی استفاده مینمود که ماسه یکی از وسایل آموزشی آن زمان بود.) سپس فرمود: این راه راست خداست. سپس در چپ و راستش خطهایی رسم نمود و فرمود: «این هم راههایی است که بر سر هر یک از این راهها شیطانی است که مردم را به سوی آن فرا میخواند. و این آیه را تلاوت نمود: «بیتردید راه راست من این است، پس از آن پیروی کنید.»
پیامبر ج همواره این خطبه را تکرار میفرمود:
«اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ خَیْرَ الْـحَدِیْثِ کِتٰابُ اللهِ وَ خَیْرَ الْـهَدْیِ هَدْیُ مُحَمَّدٍ ج وَ شَرَّ الْأُمُوْرِ مُحْدَثٰاتُهٰا وَ کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلٰالَةٌ»[17]
«اما بعد، پس براستی که بهترین سخن و خبر، کتاب خداست، و بهترین راه و روشن، طریقه و روش محمد ج است و بدترین کارها، کارهای نوپدید است و هر بدعت و نوپیدایی گمراهی و ضلالت است.»
پیامبر اکرم ج مسلمانان را از بدعتها و خرافات و اراجیف و اکاذیب بر حذر میداشت و به آنان دستور میداد که از سنّتهای گهربار و تعالیم تابناک و فرامین حیات بخش ایشان پیروی کنند و به آن چنگ بزنند. پیامبر ج میفرماید:
«لَقَدْ تَرَکْتُمْ عَلَی الْـمَحَجَّةِ الْـبَیْضٰاءِ لَیْلُهٰا کَنَهٰارِهٰا لٰایَزِیْغُ عَنْهٰا اِلّا هٰالِکٌ»[18]
«به تحقیق من شما را بر راه راست و روشن قرار دادم که شبِ آن راه، چون روزش روشن است و هر کس آن را رها کرده و به بیراهه رود، هلاک گردیده است.»
معیار و ملاک ایمان واقعی و صد در صد خالص و پیراسته، اتباع از فرامین روح بخشِ حضرت ختمی مرتبت ج است، آن حضرت ج میفرماید:
«لٰایُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتّی یَکُوْنَ هَوٰاهُ تَبْعاً لِمٰا جِئْتُ بِهِ».[19]
«تا وقتی که امیال و خواهشات شما، مطیع و فرمانبردار آنچه از هدایت آوردهام نشود، مؤمن کامل نخواهید شد.»
آن کس که از سنّتها و دستورات پیامبر اکرم ج تبعیّت میکند، خداوندﻷ وی را از مشکلات و معضلات، چالشها و دغدغهها، ناهمواریها و ناملایمات دنیوی و اخروی، نجات میدهد و آنکه به سنّت و دستورات آن حضرت ج پشت میکند، در باتلاق مشکلات و معضلات غرق خواهد شد. پیامبر ج میفرماید:
«اِنَّمٰا مَثَلِیْ وَ مَثَلُ مٰابَعَثَنِیَ اللهُ بِهِ، کَمَثَلِ رَجُلٍ أَتیٰ قَوْماً فَقٰالَ: یٰا قَوْمِ! اِنِّیْ رَأَیْتُ الْـجَیْشَ بِعَیْنَیَّ وَ اِنِّیْ أَنَا النَّذِیْرُ الْـعُرْیٰانُ، فَالنَّجٰاءُ فَالنَّجٰاءُ. فَاَطٰاعَهُ طٰائِفَةٌ مِنْ قَوْمِهِ فَاَدْلَجُوْا فَانْطَلَقُوْا عَلیٰ مُهْلِهِمْ، فَنَجَوْا وَ کَذَبَتْ طٰائِفَةٌ مِنْهُمْ فَاَصْبَحُوْا مَکٰانَهُمْ، فَصَبَّحَهُمْ الْـجَیْشُ فَاَهْلَکَهُمْ وَ اجْتٰاحَهُمْ، فَذٰلِکَ مَثَلُ مَنْ اَطٰاعَنِیْ فَاتَّبَعَ مٰاجِئْتُ بِهِ وَ مَثَلُ مَنْ عَصٰانِیْ وَ کَذَّبَ مٰاجِئْتُ بِهِ مِنَ الْـحَقِّ.»[20]
«مَثَل من و آنچه که خداوند مرا به آن مبعوث گردانیده، به سان مردی است که نزد قومی بیاید و بگوید: ای مردم! با چشمان خودم لشکری دیدهام و من به عنوان گویندهای بیم دهنده هستم که به علامت خطر، لباس از تن کنده و بر بالای سرش میگرداند و میگوید: عجله کنید و درصدد نجات خود برآیید! آنگاه گروهی از وی اطاعت میکنند و در اوایل شب از آنجا به راه میافتند و با آرامی مسیرشان را میپیمایند و نجات مییابند. و گروهی دیگر سخنش را دروغ پنداشته و تا صبح در مکان خویش میمانند و لشگر غارتگر، صبحگاهان بر آنها یورش میبرد و هلاکشان میسازد و از ریشه و بن برمیکند. و این مَثَل کسی است که از من اطاعت نماید و در آنچه که آوردهام از من تبعیّت نماید و مانند کسی که از من نافرمانی نماید و آنچه از حق آوردهام تکذیب نماید و دروغ پندارد.»
پس از قرآن، سنّت پیامبر ج بزرگترین اصل از اصول چهارگانهی شریعت مقدس اسلام میباشد؛ یعنی دومین منبع قانونگذاری و تشریع است:
«عَنْ مَعٰاذِ بْنِ جَبَلٍس اَنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج لَـمّا بَعَثَهُ اِلَی الْـیَمَنٍ قٰالَ: کَیْفَ تَقْضِیْ اِذٰا عُرِضَ لَکَ الْـقَضٰاءُ؟ قٰالَ: اَقْضِیْ بِکِتٰابِ اللهِ. قٰالَ: فَاِنْ لَمْ تَجِدْ فِیْ کِتٰابِ اللهِ؟ قٰالَ: فَبِسُنَّةِ رَسُوْلِ اللهِ ج. قٰالَ: فَاِنْ لَمْ تَجِدْ فِیْ سُنَّةِ رَسُوْلِ اللهِ ج؟ قٰالَ: اَجْتِهِدُ رَأیِیْ وَ لٰا آ لُوْا - اَی لٰا اَقصِرُ فِی الِاجْتِهٰادِ - قٰالَ: فَضَرَبَ رَسُوْلُ اللهِ ج عَلیٰ صَدْرِهِ وَ قٰالَ: اَلْحَمْدُ لِـلّهِ الَّذِیْ وَفَّقَ رَسُوْل رَسُوْلِ اللهِ ج لِمٰا یَرْضیٰ رَسُوْلُ اللهِ.»[21]
«معاذ بن جبلس گوید: آنگاه که پیامبر ج وی را به «یمن» فرستاد، از وی پرسید: در میان مردم به چه چیزی حکم میکنی؟ گفت: به کتاب خدا. باز پرسید: اگر آن را در کتاب خدا نیافتی به چه حکم میکنی؟ جواب داد: به سنّت پیامبرش. دوباره پیامبر ج پرسیدند: اگر آن را در سنّت رسول خدا ج نیافتی، به چه حکم میکنی؟ جواب داد: در حل مسئله از قوهی اجتهادم کار میگیرم و در این کار از هیچ کوششی دریغ نمیورزم. پیامبر ج کارش را تصدیق نمود و برایش چنین دعای خیر نمود: حمد و ستایش خداوندی را سزاست که پیک رسول خدا را مطابق آنچه رسول خدا از آن راضی و خشنود است، موفق گرداند.»
خوشا به حال آنانی که احیای سنّت میکنند، پیامبر ج روزی به بلال فرمود:
«إِعْلَمْ یٰا بَلٰالُ! قٰالَ: مٰا أَعْلَمُ یٰا رَسُوْلَ اللهِ؟ قٰالَ: إِعْلَمْ اَنَّ مَنْ اَحْییٰ سُنَّةً مِنْ سُنَّتِیْ قَدْ اُمِیْتَتْ بَعْدِیْ، فَاِنَّ لَهُ مِنَ الْاَجْرِ مِثْلَ مَنْ عَمِلَ بِهٰا مِنْ غَیْرِ اَنْ یَنْقُصَ مِنْ اُجُورِهِمْ شَیْئاً، وَ مَنِ ابْتَدَعَ بِدْعَةً ضِلٰالَةً لٰایَرْضٰاهَا اللهُ وَ رَسُوْلُهُ کٰانَ عَلَیْهِ مِثْلَ اٰثٰامِ مَنْ عَمِلَ بِهٰا لٰایَنْقُصُ ذٰلِکَ مِنْ اَوْزٰارِ النّاسِ شَیْئاً.»[22]
«بدان ای بلال! بلال گفت: چه را بدانم ای فرستادهی خدا؟ فرمود: بدان هر آنکه سنّتی از سنّتهای مرا پس از اینکه بعد از من از بین رفتند را احیاء نماید، اجرش به میزان اجر و مزد کسی خواهد بود که بر آن عمل نماید، بیآنکه از اجر و مزد عمل کنندگان چیزی کم گردد، و هر آنکه بدعتی را ایجاد کند که مورد پسند خدا و رسول خدا نباشد، گناهش به میزان گناه کسی خواهد بود که بر آن عمل نماید، بیآنکه از گناه عمل کنندگان چیزی کم گردد.»
رسول خدا ج به نسلهای بعد از خویش نیز دربارهی سنّت و تمسک به آن بسیار تأکید میکند و از فتنهی انکار سنّت، خبر میدهد و نسلهای بعدی را آگاه میکند تا در مقابل منکرین سنّت، کسانی که بر اریکهی قدرت و حکومت نشستهاند و برای رهایی از سنّت پیامبر خدا ج و بیاعتبار ساختن آن، آهنگ انکار را ساز کردهاند، قَد عَلَم بکنند و به مصاف آنها بروند و در پیکاری عزتمندانه و غیورانه، مشت محکمی بر دهان آنها بکوبند، و عرصهی فعالیّت را بر آنها تنگ بگردانند.
رسول خدا ج میفرماید:
«اَلٰا یُوْشَکُ رَجُلٌ شَبْعٰانٌ عَلیٰ أَرِیْکَتِهِ یَقُوْلُ: عَلَیْکُمْ بِهٰذَا الْـقُرْاٰنِ فَمٰا وَجَدْتُمْ فِیْهِ مِنْ حَلٰالٍ فَاَحِلُّوْهُ، وَ مٰا وَجَدْتُمْ فِیْهِ مِنْ حَرٰامٍ فَحَرِّمُوْهُ؛ وَ اِنَّ مٰا حَرَّمَ رَسُوْلُ اللهِ کَمٰا حَرَّمَ اللهُ»[23]
«آگاه باشید نزدیک است که مردی با شکم سیر بر تختش تکیه زند و بگوید: این قرآن را محکم بگیرید، هر چه را در آن حلال یافتید، حلال، و هر چه را که حرام دیدید، حرام بدانید. و براستی که حرام کردهی رسول، همانند حرام کردهی خدا است.»
و در حدیثی دیگر که امام مسلم در صحیح خود از ابن مسعودس روایت میکند، چنین آمده است:
«مٰا مِنْ نَبِیٍّ بَعَثَهُ اللهُ فِیْ اُمَّةٍ قَبْلِیْ اِلّا کٰانَ لَهُ مِنْ اُمَّتِهِ حَوٰارِیُّوْنَ وَ اَصْحٰابٌ یَأْخُذُوْنَ بِسُنَّتِهِ وَ یَقْتَدُوْنَ بِاَمْرِهِ. ثُمَّ اِنَّهٰا تَخْلُفُ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلُوْفٌ یَقُولُونَ مٰا لٰایَفْعَلُونَ، وَ یَفْعَلُونَ مٰا لٰایُؤْمَرُونَ، فَمَن جٰاهَدهُم بِیَدِهِ فَهُوَ مُؤمِنٌ وَ مَنْ جٰاهَدَهُم بِلِسٰانِهِ فَهُوْ مُؤمِنٌ وَ مَنْ جٰاهَدَهُم بِقَلبِهِ فَهُوَ مُؤمِنٌ وَ لَیْسَ وَرٰاءَ ذٰلِکَ مِنَ الْاِیْمٰانِ حَبَّةُ خَرْدَلٍ.»[24]
«پیامبر ج میفرماید: خداوند هیچ پیامبری را در میان امتهای گذشته نفرستاد مگر اینکه برای او از امتش حواریّان و یارانی بودند که به سنّت و طریقت او متمسک میشدند و به فرمان او اقتداء میکردند. بعدها اخلاف و فرزندان آنان میآمدند و میگفتند چیزهایی را که انجام نمیدادند، و انجام میدادند چیزهایی را که بدان مأمور نشده بودند. کسی که با دست خویش با آنان جهاد کند، مؤمن است، و کسی که با زبان خویش با آنان جهاد کند مؤمن است، و کسی که قلباً با آنان جهاد کند مؤمن است، در غیر این صورت به اندازهی دانهی سپندی ایمان در او وجود نخواهد داشت.»
احادیثی که ذکر شد، نمونههایی از مجموعهی احادیث بیشماری است که در این زمینه وارد شده است و ما هم به همین اندازه اکتفاء میکنیم. باشد که خوانندگان عزیز، سنّت و دستورات آن حضرت ج را برای موفقیت و پیشرفت و ترقّی و تعالی و تکامل ایمانی، اخلاقی و عرفانی خویش، نصب العین و آویزهی گوش خود در تمام مراحل زندگی قرار بدهند.
[1]- چراغ مصطفوی، ترجمهی جلال جلالیزاده، ص 3-4.
[2]- موطای امام مالک.
[3]- ترمذی به روایت ابوهریرهس
[4]- بخاری
[5]- بخاری
[6]- ترمذی
[7]- بخاری
[8]- بخاری و مسلم
[9]- بخاری و مسلم
[10]- مسلم
[11]- ابوداود، ترمذی، احمد و ابن ماجه
[12]- مسلم
[13]- ترمذی
[14]- رواه البیهقی فی کتاب الزهد من حدیث ابن عباس. مشکاة المصابیح
[15]- بخاری، مسلم، ابوداود و ابن ماجه
[16]- احمد، نسایی و دارمی
[17]- مسلم
[18]- ابن ماجه و حاکم در مستدرک
[19]- شرح السنة، اربعین نووی
[20]- بخاری و مسلم
[21]- رواه ابن عبدالبرّ و البغوی و غیرهما
[22]- ترمذی و ابن ماجه
[23]- ابن ماجه، ابوداود و دارمی
[24]- مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه
در قرآن عظیم الشأن آیههای زیادی مبتنی بر پیروی نمودن از اوامر و فرامین و تعالیم و آموزهها و احکام و دستورات و توصیّهها و سنّتهای پیامبر اکرم ج وجود دارد؛ آیههایی که با الفاظ و اسلوبی مختلف، صراحتاً و اشارتاً مهر تأیید بر سنّت پیامبر اکرم ج زده و پیروی و عمل کردن بر آن را بر تمام مسلمانان واجب قرار داده است.
بنا به فرمودهی قرآن، معیار صداقت دوستی انسان با خدا، اتباع پیامبر اکرم ج است:
﴿قُلۡ إِن کُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِی یُحۡبِبۡکُمُ ٱللَّهُ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣١﴾ [آل عمران: 31]
«بگو: اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید، و خداوند آمرزندهی مهربان است.»
در هنگام بروز اختلافات و مشاجرات مذهبی، طایفهای،
گروهی، و کشمکشهای
دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، سیاسی و نظامی، فرهنگی و اقتصادی و... باید به
قرآن و سنّت مراجعه نمود:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا٥٩﴾ [النساء: 59]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا با پیروی از قرآن و از پیامبر خدا محمد ج با تمسّک به سنّت او اطاعت کنید، و از کارداران و فرماندهان مسلمانِ خود فرمانبرداری نمایید مادام که دادگر و حقگرا بوده و مُجری احکام شریعت اسلام باشند، و اگر در چیزی اختلاف داشتید و در امری از امور کشمکش پیدا کردید، آن را به خدا با (عرضهی به قرآن) و پیامبر او (با رجوع به سنّت نبوی) برگردانید تا در پرتو قرآن و سنّت، حکم آن را بدانید. و چنین عمل کنید اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این کار (یعنی رجوع به قرآن و سنّت) برای شما بهتر و خوش فرجامتر است.»
پیامبر است که با دستورات و اوامر و فرامین تعالی بخش و سعادت آفرین خویش، انسانها را به سوی شاهراه هدایت رهنمون میسازد:
﴿وَإِنَّکَ لَتَهۡدِیٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٥٢﴾ [الشورى: 52]
«تو (ای محمد ج)! قطعاً مردمان را به راه راست رهنمود میسازی.»
در جایی تمام افعال و فرمودههای پیامبر بزرگوار اسلام ج، لازم الاجراء بیان شده است:
﴿مَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٧﴾ [الحشر: 7]
«چیزهایی را که پیامبر برای شما از احکام الهی آورده است، اجرا کنید، و از چیزهایی که شما را از آن بازداشته است، دست بکشید. از خدا بترسید که خدا عقوبتِ سختی دارد.»
اطاعت از رسول خدا، اطاعت از خداست:
﴿مَّن یُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَۖ وَمَن تَوَلَّىٰ فَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ عَلَیۡهِمۡ حَفِیظٗا٨٠﴾ [النساء: 80]
«هر که از پیامبر ج اطاعت کند، در حقیقت از خدا اطاعت کرده است، چرا که پیامبر جز به چیزی دستور نمیدهد که خدا بدان دستور داده باشد، و جز از چیزی نهی نمیکند که خدا از آن نهی کرده باشد و هر که به اوامر و فرامین تو (محمد ج) پشت کند، خودش مسئول است و باک نداشته باش، ما شما را به عنوان مراقب احوال و نگهبان اعمال آنان نفرستادهایم، بلکه بر رسولان پیام باشد و بس.»
اطاعت از رسول خدا ج همردیف با اطاعت خداوند است:
﴿وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ١٣٢﴾ [آل عمران: 132]
«و از خدا و پیامبر اطاعت کنید تا که در دنیا و آخرت مورد رحمت و مرحمت قرار گیرید.»
﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَلَا تُبۡطِلُوٓاْ أَعۡمَٰلَکُمۡ٣٣﴾ [محمد: 33]
«ای مؤمنان! از خدا و پیامبر اطاعت کنید و کارهای خود را با انجام معاصی و نافرمانی خدا و رسول باطل مگردانید.»
در قرآن علاوه بر آیههایی که در آنها به اطاعت و تمسّک به سنّت پیامبر ج امر شده است، آیههای دیگری نیز وجود دارد که حاکی از فرجام بدنافرمانان میباشد. خداوند در آیهای دربارهی عقوبتِ رقّتبار کسانی که به نافرمانی رسول خدا ج برمیخیزند، میفرماید:
﴿أَلَمۡ یَعۡلَمُوٓاْ أَنَّهُۥ مَن یُحَادِدِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَأَنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدٗا فِیهَاۚ ذَٰلِکَ ٱلۡخِزۡیُ ٱلۡعَظِیمُ٦٣﴾ [التوبة: 63]
«آیا ندانستهاند که هر کس با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت کند، سزای او آتش دوزخ است و جاودانه در آن میماند؟ این گرفتار آمدن به دوزخ، رسوایی و خواری بزرگی برای مخالفان خدا و رسول است.»
در جایی دیگر میفرماید:
﴿وَمَن یُشَاقِقِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ١٣﴾ [الأنفال: 13]
«و هر که با خدا و پیامبرش بستیزد او در خور عذاب است و هر چه زودتر خدا او را گرفتار مجازات دردناک در دنیا و آخرت خواهد کرد، چه خدا دارای عقوبت سخت است، همانگونه که دارای رحمت وسیع است.»
و نیز میفرماید:
﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٦٣﴾ [النور: 63]
«آنان که با فرمان پیامبر گرامی اسلام مخالفت میکنند، باید از این بترسند که بلایی در برابر عصیانی که میورزند گریبانگیرشان گردد، یا این که عذاب دردناکی دچارشان شود.»
قرآن کریم با لهجهای رسا و قاطعانه به مؤمنان اعلام میدارد که رسول خدا ج در تمام ابعاد و زوایای مختلف زندگی مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، سیاسی و نظامی، فرهنگی و اقتصادی، عبادی و خانوادگی و... بهترین و برترین الگو و نمونهاند:
﴿لَّقَدۡ کَانَ لَکُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن کَانَ یَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡیَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَکَرَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا٢١﴾ [الأحزاب: 21]
«سرمشق و الگوی زیبایی در شیوهی پندار و گفتار و کردار پیامبر خدا ج برای شما است. برای کسانی که دارای سه ویژگی باشند: امید به خدا داشته، و جویای قیامت باشند، و خدا را بسیار یاد کنند.»
در آیهای خداوند متعال با سوگند اعلام میفرماید: هر که قضاوت و فیصلهی پیامبرج را نپذیرد و به حکم وی در مشاجرات خویش راضی نباشد، مؤمن گفته نمیشود:
﴿فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا یَجِدُواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَیۡتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسۡلِیمٗا٦٥﴾ [النساء: 65]
«اما، نه! به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن به شمار نمیآیند تا تو را در اختلافات و درگیریهای خود به داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و کاملاً تسلیم قضاوت تو باشند.»
قرآن میگوید: سزای کسانی که نافرمانی رسول را کنند، جهنم است:
﴿أَلَمۡ یَعۡلَمُوٓاْ أَنَّهُۥ مَن یُحَادِدِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَأَنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدٗا فِیهَاۚ ذَٰلِکَ ٱلۡخِزۡیُ ٱلۡعَظِیمُ٦٣﴾ [التوبة: 63]
«آیا ندانستهاند که هر کس با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت کند، سزای او آتش دوزخ است و جاودانه در آن میماند؟ این گرفتار آمدن به دوزخ رسوایی و خواری بزرگی برای مخالفان خدا و رسول خداست.»
و نیز میفرماید:
﴿یَوۡمَئِذٖ یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَعَصَوُاْ ٱلرَّسُولَ لَوۡ تُسَوَّىٰ بِهِمُ ٱلۡأَرۡضُ وَلَا یَکۡتُمُونَ ٱللَّهَ حَدِیثٗا٤٢﴾ [النساء: 42]
«در روز قیامت، کسانی که کفر را برگزیده و از فرمان پیامبر خدا سر بر تافتهاند، دوست میدارند که کاش همانگونه که مردگان را در خاک دفن میکنند و خاک بر پیکرشان میریزند، ایشان را نیز در دل خاک دفن میکردند و زمین مزار ایشان را بر روی آنان صاف میکردند و همچون مردگان در خاک پنهان میشدند و چنین شرمندگی و درد و رنجی را در آتش دوزخ نمیدیدند. در آن روز آنان نمیتوانند کردار یا گفتاری را از خدا پنهان سازند.»
خداوندﻷ یکی از صفات بارز، شاخص و برجستهی افراد مؤمن را «اطاعت و فرمانبرداری بیچون و چرا از اوامر و فرامین و تعالیم و آموزههای خدا و رسول» برمیشمارد:
﴿إِنَّمَا کَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِیَحۡکُمَ بَیۡنَهُمۡ أَن یَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٥١﴾ [النور: 51]
«مؤمنان هنگامی که به سوی خدا و پیامبرش فرا خوانده شوند تا میان آنان داوری کند، سخنشان تنها این است که میگویند: شنیدیم و اطاعت کردیم! و رستگاران واقعی ایشانند.»
و در حقیقت رستگاران واقعی و کامیابان حقیقی و راهیافتهگان راستین، فقط اطاعت کنندگان خدا و رسول هستند:
﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَخۡشَ ٱللَّهَ وَیَتَّقۡهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ٥٢﴾ [النور: 52]
«و هر کس از خدا و پیامبرش پیروی کند و از خدا بترسد و از مخالفت فرمان او بپرهیزد، اینچنین کسانی به رضایت و محبت خدا و نعیم بهشت و خیر مطلق دست یافتگان و به مقصود خود رسیدگانند.»
در جایی دیگر باز خداوند متعال به اتّباع و فرمانبرداری از رسول خدا ج فرمان میدهد و میفرماید:
﴿ٱلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِیَّ ٱلۡأُمِّیَّ ٱلَّذِی یَجِدُونَهُۥ مَکۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ یَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَیَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِی کَانَتۡ عَلَیۡهِمۡۚ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٥٧﴾ [الأعراف: 157]
«رحمت خدا اختصاص به کسانی دارد که پیروی میکنند از فرستادهی خدا حضرت محمد ج، پیامبر اُمّی که خواندن و نوشتن نمیداند و وصف او را در تورات و انجیل نگاشته مییابند. او آنان را به کار نیک دستور میدهد و از کار زشت باز میدارد، و پاکیزهها را برایشان حلال مینماید و ناپاکیها را بر آنان حرام میسازد و فرو میاندازد، و بند و زنجیر احکام طاقتفرسا را از دست و پا و گردن ایشان به درمیآورد. پس کسانی که به او ایمان بیاورند و از او حمایت کنند و وی را یاری دهند و از نوری پیروی کنند که به همراه او نازل شده است (قرآن)، بیگمان آنان رستگارند.»
و نیز میفرماید:
﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُمۡ جَمِیعًا ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ یُحۡیِۦ وَیُمِیتُۖ فََٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِ ٱلنَّبِیِّ ٱلۡأُمِّیِّ ٱلَّذِی یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَکَلِمَٰتِهِۦ وَٱتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ١٥٨﴾ [الأعراف: 158]
«ای پیامبر! به مردم بگو: من فرستادهی خدا به سوی همهی شما (اعم از عرب و عجم و سیاه و سفید و زرد و سرخ) هستم. خدایی که آسمانها و زمین از آنِ اوست، جز او معبودی نیست. او است که میمیراند و زنده میگرداند. پس ایمان بیاورید به خدا و فرستادهاش، آن پیامبر درس نخواندهای که ایمان به خدا و بسخنهایش دارد. از او پیروی کنید تا هدایت یابید.»
براساس فرمودهی خدا، اطاعت رسول خدا ج باعث رحمت است:
﴿وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ١٣٢﴾ [آل عمران: 132]
«و از خدا و پیامبر اطاعت کنید تا که در دنیا و آخرت مورد رحمت و مرحمت قرار گیرید.»
و نیز میفرماید:
﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ٥٦﴾ [النور: 56]
«نماز را در وقت معیّن و با خشوع و خضوع لازم بخوانید و زکات را به مستحقان آن بپردازید و از پیامبر اطاعت کنید، تا اینکه از سوی خدا به شما رحم شود و مشمول رضایت و عنایت او گردید.»
قرآن میگوید: «اطاعت از رسول خدا ج شرط اساسی و بنیادین ایمان» است:
﴿وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ١﴾ [الأنفال: 1]
«و اگر مؤمن و مسلمانید، از خدا و پیامبرش فرمانبرداری و اطاعت کنید.»
و اطاعت از رسول خدا ج شرط پذیرش اعمال و کردار مسلمانان است:
﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَلَا تُبۡطِلُوٓاْ أَعۡمَٰلَکُمۡ٣٣﴾ [محمد: 33]
«ای مؤمنان! از خدا و پیامبر اطاعت کنید، و کارهای خود را با انجام معاصی و مخالفت با فرامین خدا و تعالیم پیامبر خدا، باطل مگردانید.»
پیروی نمودن از فرامین و دستورات و سنّتهای تابناک رسول خدا ج باعث به دست آوردن نِعمات اخروی است:
﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ یُدۡخِلۡهُ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١٣﴾ [النساء: 13]
«هر کس از خدا و پیامبرش در آنچه بدان دستور دادهاند اطاعت کند، خدا او را به باغهای بهشت وارد میکند که در آنها رود بارها روان است. و چنین کسانی جاودانه در آن میمانند و این پیروزیِ بزرگی است.»
و نیز میفرماید:
﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَعَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّۧنَ وَٱلصِّدِّیقِینَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِینَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِکَ رَفِیقٗا٦٩﴾ [النساء: 69]
«و کسی که از خدا و پیامبرش اطاعت کند، او در روز رستاخیز به بهشت رود و همراه و همنشین کسانی خواهد بود که مقرّبان درگاهند و خداوند بدیشان نعمت هدایت داده است و مشمول الطاف خود نموده است و بزرگواری خویش را بر آنان تمام کرده است. آن مقرّبانی که او همدمشان خواهد بود، عبارتند از: پیامبران و راستروان و راستگویانی که پیامبران را تصدیق کردند و بر راه آنان رفتند و شهیدان و شایستگان، و آنان چه اندازه دوستان خوبی هستند!»
ملاک و معیار کامیابی و فلاح و رستگاری اطاعت از پیامبر ج است:
﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِیمًا٧١﴾ [الأحزاب: 71]
«هر که از خدا و پیامبرش فرمانبرداری کند، قطعاً به پیروزی و کامیابی بزرگی دست مییابد.
اتّباع پیامبر ج تضمینی برای فایده رساندن اعمال و عدم فنای آنها است:
﴿وَإِن تُطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَا یَلِتۡکُم مِّنۡ أَعۡمَٰلِکُمۡ شَیًۡٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ١٤﴾ [الحجرات: 14]
«اگر از خدا و پیامبرش فرمانبرداری و اطاعت کنید، خدا از پاداش کارهایتان چیزی نمیکاهد. بیگمان خداوند آمرزگار و مهربان است.»
خداوند همهی مسلمانان را ملزم و مکلّف ساخته تا از دستورات و سنّتهای پیامبر اکرم ج اطاعت کنند، و به آنان اطمینان داده که پیروی از پیامبر ج مایهی سعادت و خوشبختی است و سخنان و دستورات پیامبر اکرم ج کلاً حکمت و معرفت و وحی الهی است و از هوا و هوس به دور میباشد:
﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡیٞ یُوحَىٰ٤﴾ [النجم: 3-4]
«محمد ج از روی هوا و هوس سخن نمیگوید، و آن چیزی که با خود آورده است و با شما در میان نهاده است، جز وحی و پیامی نیست که از سوی خدا به او وحی و پیام میگردد.»
در حقیقت ما برای فهمیدن مُبهمات، مُجملات، مشکلات و مَخفیات قرآنی، نیاز مبرمی به سنّت پیامبر ج و اطاعت از اوامر و فرامین و تعالیم و آموزههای ایشان داریم، چرا که بدون سنّت و دستورات تابناک اختر رسالت، نمیتوانیم به گنجینهی پر ارزش قرآن دسترسی پیدا بکنیم:
﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلذِّکۡرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ یَتَفَکَّرُونَ٤٤﴾ [النحل: 44]
«و قرآن را بر تو نازل کردهایم تا این که چیزی را برای مردم روشن سازی که برای آنان فرستاده شده است [که احکام و تعلیمات اسلامی است] و تا این که آنان قرآن را مطالعه و دربارهی مطالب آن بیندیشند.»
و نیز میفرماید:
﴿هُوَ ٱلَّذِی بَعَثَ فِی ٱلۡأُمِّیِّۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِهِۦ وَیُزَکِّیهِمۡ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٢﴾ [الجمعة: 2]
«خدا کسی است که از میان بیسوادان پیامبری را برانگیخته است و به سویشان گسیل داشته است تا آیات خدا را برای ایشان بخواند، و آنان را پاک بگرداند. او بدیشان کتاب (قرآن) و شریعت یزدان را میآموزد. آنان پیش از آن تاریخ، واقعاً در گمراهی آشکاری بودند.»
و نیز میفرماید:
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِتَحۡکُمَ بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِمَآ أَرَىٰکَ ٱللَّهُۚ وَلَا تَکُن لِّلۡخَآئِنِینَ خَصِیمٗا١٠٥﴾ [النساء: 105]
«ما کتاب قرآن را که مشتمل بر حق و بیانگر هر آن چیزی که حق است، به حق بر تو نازل کردیم تا میان مردمان طبق آنچه خدا به تو نشان داده است، داوری کنی، و مدافع خائنان مباش.»
و خداوند متعال از سنّت و دستور پیامبر ج به عنوان «حکمت» و «برکت» و «معرفت» نام میبرد:
﴿وَٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَمَآ أَنزَلَ عَلَیۡکُم مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَٱلۡحِکۡمَةِ یَعِظُکُم بِهِۦۚ﴾ [البقرة: 231]
«و نعمت خدا را بر خود و آنچه را که از کتاب (قرآن) و حکمت (سنّتهای پیامبر ج) بر شما نازل کرده است، به خاطر بیاورید.»
بنابراین انسان سعادتمند و پیروز در دنیا و آخرت کسی است که قدم به قدم از سنّتهای رسول اکرم ج اطاعت نموده، و ایشان را الگوی زندگی خویش قرار دهد.
نویسندهی کتاب «زادالطالبین»: علّامه، محدّث، فقیه و اندیشمند، مولانا «محمد عاشق الهی»، فرزند «محمد صدیق بن اسدالله»، و از نامآوران اندیشه در شبه قارهی هند در قرن سیزدهم هجری قمری است.
ایشان در سال 1343 ه . ق در روستای «بَسی» از توابع شهر «بلندشهر» هندوستان، چشم به جهان گشود.
وی در کوچکی، قرآن را حفظ و سپس به سال 1356 ه . ق در روستای «حسنپور» به یکی از مدرسههای دینی و حوزههای علمیّه ملحق شد.
در سال 1360 ه . ق به دانشگاه «مظاهر العلوم» سهارنفور رفت و در همانجا به تحصیل ادامه داد تا در سال 1363 ه . ق فارغالتحصیل شد و به جرگهی علماء و صاحبنظران اسلامی راه یافت و پس از آن تا سال 1383 ه . ق زینتبخش مسند تدریس در مدرسهها و حوزههای علمیّه بود.
در سال 1384 ه . ق، علامه، مفتی محمد شفیع عثمانی؛ (نویسندهی تفسیر «معارف القران») از وی خواست تا به پاکستان هجرت کند و زینتبخش مسند تدریس در دانشگاه «دارالعلوم کراچی» باشد؛ او نیز دعوتش را لبّیک گفت و در حدود ۱۲ سال به استادی دارالعلوم کراچی مشغول بود. و چون مفتی محمد شفیع، مریض و دردمند شد، او را فرمان داد تا عهدهدار وی در امر فتوا باشد؛ علامه محمد عاشق الهی نیز بر حسب فرمان مفتی محمد شفیع، بر کرسی افتاء نشست و با این کار، آوازهی علمی او، همه جا را فراگیر کرد.
وی به سال 1396 ه . ق به مدینهی منوّره هجرت کرد و تا وقت مرگ خویش در همانجا زندگی به سر برد؛ و در همین دوران بود که در مدینهی منوره، تفسیر «انوار البیان فی تفسیر القران» (در ۹ جلد) را به رشتهی تحریر درآورد.
علامه محمد عاشق الهی، متجاوز از دهها کتاب در عرصههای اخلاقی، عرفانی، فقهی، اصولی، تفسیری، حدیثی و علوم مختلف دیگر نوشت که معروفترین و نفیسترین آنها تفسیر «انوارالبیان فی تفسیر القرآن» میباشد؛ و مهمترین کتابهای دیگر ایشان عبارتند از:
1- «التسهیل الضروری لمسائل القدوری» [این کتاب در چهار جلد، توسط نگارندهی سطور با عنوان «سیری در مسائل قدوری»، ترجمه شده و نشر خواجه عبدالله انصاری نیز آن را به زیور طبع آراسته است.]
2- «التحفة المرضیة، شرح مقدمة الجزریة».
3- «انعام الباری شرح اشعار البخاری».
4- «تبهیج الراوی بتخریج احادیث الطحاوی».
5- «الاحکام الضروریة فی التجارة».
6- ارکان اسلام.
7- شرح حدود و قصاص.
8- طریق حج و عمره.
9- طریقهی نماز.
10- القادیانیة ما هی؟
11- اصلاحی مقالات (۴ جلد)
12- تحفة خواتین.
13- تبلیغی اور اصلاحی مضامین (۷ جلد)
14- تحفة المسلمین (۲ جلد)
15- «ترجمه و شرح الحصن الحصین»
16- «العناقید الغالیة من الاسانید العالیة»
17- «زادالطالبین و حاشیته مزاد الراغبین» (همین کتاب مورد ترجمه)
و سرانجام سنّت الهی در حق علّامه محمد عاشق الهی؛ نیز تحقّق یافت و وی پس از عمری تلاش و مبارزهی خستگیناپذیر در راه گسترش معارف اسلامی، حقایق و اسرار قرآنی، اوامر و فرامین الهی، و تعالیم و آموزههای تابناک و تعالیبخش و سعادتآفرین نبوی، و کوشش بیوقفه برای بازگشت مجدّد عظمت دیرینهی اسلام، در ۱۳ ماه مبارک رمضان به سال 1422 ه . ق پس از نماز صبح در مسجد نبوی، به دیار یار پر گشود. روحش شاد و راهش پررهرو باد.
فیض محمد بلوچ
بهمن ماه 1389 خورشیدی
کتابخانهی حوزهی علمیهی صدیقه - تربت جام